ادله تاریخی برای تحریف نشدن قران
ارسال شده توسط ایروانی در جمعه, ۱۳۹۳/۰۸/۰۹ - ۱۱:۰۸تحریف نشدن قران از دلیل های تا ریخی چیست؟
تحریف نشدن قران از دلیل های تا ریخی چیست؟
آیا انجیل تحریف شده است ؟ و چگونه استنباط می شود که انجیل تحریف شده است؟
باسلام خدمت کاربران عزیز
لطفا کارشناسان، نظرشان را در خصوص این موضوع اظهار نمایند!
در خصوص تحریف سخنان و کتب الهی مانند انجیل و تورات یا روایات جعلی از ائمه و پیامبر و مسائلی از این دست زیاد بحث شده! اما تا بحال بنده جایی بحث یا تحقیقی راجع به تحریف کتب اولیای الهی ندیدم!
همیشه تا روایتی مخالف قرآن و عقل باشد سریع واکنش نشان می دهیم و فقها و علما دلیل و سند می آورند که این سخن نمیتواند از ائمه باشد!
اما اگر مطلبی از محی الدین در کتبش بود کسی واکنشی نشان نمی دهد و برعکس تصدیق هم میکند که این سخن وی هست!
چند نمونه از تحریفات:
1-از سعدی قصاید،غزلیات، بوستان و گلستان موجود است و کسیکه این کتب را خوانده باشد نحوه بیان و ادب سعدی را می فهمد و درک میکند!
اما اشعاری هزل گونه که میگویند از وی است و در پایان بوستان آمده را به وی نسبت میدهند که بنده مطالعه کردم تمام هزلیات است و نکته اخلاقی یا عرفانی که در دیگر کتب سعدی موجود است را ندارد و با دیگر کتب وی در تضاد کامل است! و برخی آنرا از سعدی نمیدانند!
خوب این اشعار از کجا آمده؟ و از کیست؟
2-در غزلیات مولانا، اشعاری در منقبت و مدح حضرت علی و... آمده که میگویند بعضی از مریدان مولانا که تعصبات شیعی داشتند اشعاری را به آن اضافه کردند!
3-در سخنان شمس تبریزی، هم مواردی موجود است که شاید تحریف هم نشده باشد!
چون برخی مریدان مولانا و دیگر افراد جاهل، به دشمنی با شمس تبریزی میپرداختند از این حیث میتوان گفت امکان دارد سخنان وی هم تحریف شده باشد!
یا اگر هم تحریف نشده، سخنانش در برخی موارد به عمد و برای دور کردن برخی افراد از اطرافش بوده یا دلیل دیگری داشته وگرنه عجیب است که چنین شخصی که آن همه نکات که مولانا از وی در مثنوی آورده و پیر و مرشد مولانا بوده چنین سخنانی بر زبان راند!!!
و دلیل دیگری که میتوان گفت اینست که اکثر نکات و سخنان شمس را مولانا در مثنوی آورده اما سخنانی از شمس که بر آنها ایراد وارد است را مولانا به شعر در نیاورده و حرفی از آنها نزده است؟! یعنی یا چنین سخنانی را شمس نگفته یا شمس به عمد چنین سخنانی را گفته که مورد قبول حتی خود مولانا هم نبوده!!!
4-در خصوص کتب محی الدین عربی نیز :
شعرانى مى گوید: « هنگامى که در صدد تلخیص کتاب فتوحات برآمدم با عباراتى مواجه شدم که به گمانم با عقاید مسلم کافه مسلمین تعارض داشت بنابراین پس از اندکى شک و تردید آنها را حذف کردم و روزى این مطالب را با شیخ شمس الدین (متوفاى سال ۹۵۵ ه. ق) که نسخه اى از فتوحات را به خط خود نوشته و با نسخه مؤلف در قونیه مقابله کرده بود در میان گذاشتم، و پس از خواندن آن دریافتم که هیچ یک از عباراتى که حذف کرده بودم، در آن نسخه موجود نیست. شعرانى نقل مى کند که براى وى مسلم گردید که نسخه هاى فتوحات که در زمان وى در مصر رواج داشت، شامل قسمتهایى مى شد که به نام مؤلف جعل شده بود و در مورد کتاب فصوص و دیگر آثار وى نیز چنین کارى صورت گرفته بود»
منبع:-م م شریف -تاریخ فلسفه در اسلام- ج۱- ص۵۶۴- انتشارات حکمت چاپ اول به نقل از شعرانی عبد الوهاب الیواقیت والجواهر ص۲
محیی الدین از منظر علامه حسن زاده آملی
شواهد شیعه بودن محیی الدین
حضرت استاد میفرمایند: « جناب شیخ تصریحا ًگوید که خاتم ولایت مطلقه مربوط به مقام منیع ورفیع حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه و سلام الله علیه است و دراین امر مهم اعتقادی شیعی جناب شیخ اکبر در مقابل عامه خیلی پافشاری دارد و همان اعتقادی را که اهل تشیع در مورد حضرت مهدی دارند را اعمال میکند ... و در باب 366 فتوحات راجع به حضرت بقیة الله سخن گفته است و در چند جای فتوحات هم میگوید که به حضور انور آن جناب ( یعنی حضرت امام مهدی علیه اسلام ) تشرف حاصل کردم و از امحضر نورانی او سئوالهایی کرده ام...و در کتاب الدر المکنوون و السر المکتوم که بزررگترین کتابش در علم حروف است نیز میگوید ک بعد از حضرت رسول کسی که وارث او در همه جهات به نحو کمال بود حضرت امیر المونین امام علی علیه السلام است و بعد از او حضرت امام حسن ؛ و بعد از او حضرت امام حسین و تا یک یک را میشمارد تا به حضرت بقیة الله میرسد.
دروس شرح فصوص الحکم ج1 ص 34
سخن بزرگان در مورد محیی الدین از زبان استاد
حضرت علامه در این باره می فرمایند: « جناب استاد علامه طباطبایی میفرمود که شیخ اکبر حقایق ومعارف را در فصوص الحکم مشت مشت آورده است و در فتوحات دامن دامن . .. جناب سید اجل آیة الحق حاج میرزا علی آقای قاضی در مورد شیخ اکبر معتقد است که برای شیخ اکبر در بین آحاد رعیت عدیلی پیدا نمیشود یعنی بعد از معصوم وی را عدیل(مثل ؛ همانند؛ همطراز ) نیست ... شیخ بهایی در اواخر جلد سوم از کشکول خود در مورد محی الدین میگوید :العارف الواصل الصمدانی الشیخ محیی الدین بن عربی. وجناب صدر المتألهین در فصل 28 از مرحله ششم اسفار شیخ اکبر را بدین صورت وصف نمود : الشیخ الصمدانی الربانی محیی الدین العربی الحاتمی .»
مآثر آثار ج2 ص210
تحریف کتابهای محیی الدین
حضرت استاد معتقدند که معاندین تحریفاتی را در فصوص الحکم وفتوحات مکیه انجام داده اند و دلایل ومستنداتی را ذکر میکنند که در موثر 163 در کتاب مآثر آثار ص 222 ودر کتاب دروس شرح فصوص الحکم ص 36 موجود است .
همچنین این نوشته ها جزو شطحیات هم نیست چون شطحیات در گفتار سالکان بوده نه در نوشتارشان!
شَطْح عبارت است از گفتارى كه در آن بوى سبك مغزى و شتابزدگى و لغزش در سخن و ادّعاى نابجا موجود است، و آن از جمله لغزشهاى محقّقين است؛ چرا كه ادّعا بحقّى است كه عارف بدون إذن إلهى كه از طريق مشعر به ارزش و شرف و كرامت و توجّه باشد، پرده برميدارد
و شيخ محيى الدّين خود گويد: الشَّطْحُ عِبارَةٌ عَنْ كَلِمَةٍ عَلَيْها رآئِحَةُ رُعونَةٍ وَ دَعْوًى؛ وَ هىَ نادِرَةٌ أنْ توجَدَ مِنَ الْمُحَقِّقينَ.
«شطح عبارت است از كلمه اى كه بر آن بوى سبكى و شتاب و ادّعاى بيجا موجود است؛ و كم اتّفاق مى افتد كه از محقّقين پيدا شود.»
و در اصطلاح متأخّرين اين جماعت، شَطَحيّات كلماتى را گويند كه از سالك مجذوب در حين استغراق مستى و سُكْرِ وَجْد و غلبه شوق صادر مىشود كه ديگران طاقت شنيدن آن نكنند؛ و او خود نيز اگر از حالت مَحْو به هوشيارى صَحْو آيد از آنگونه گفتار ناهنجار اظهار كراهت و انكار نمايد.
کارشناس بحث : استاد
1)اهتمام یک ملت
بی شک قرآن به عنوان کتاب مقدس مسلمانان در بین آنها از جایگاهی ویژه ای برخوردار است. مسلمانان همیشه برای قرآن احترام خاصی قائل بوده و سعی در ترویج آن می نموده اند. از طرفی دیگر قرآن مرجع اصلی مسلمانان در همه مسایل زندگی است (از فعالیت های دینی گرفته تا فعالیت های سیاسی و …). بنابراین انگیزه های زیادی برای نقل و حراست از قرآن در بین مسلمانان وجود دارد و مرجع و ملاک اصلی آنها قرآن بوده و هست. همیشه در کنار قرآن شاهد تعداد زیادی حافظ قرآن بوده ایم … مسلمانان آنقدر به ضبط آیه ها و حرف حرف قرآن اهمیت می داده اند که گمان هرگونه تحریفی در قرآن را از بین می برد.
با این توصیف مسلما هر گونه تحریف و تغییری در قرآن باید با اعتراض همه جانبهی مسلمانان همراه بوده باشد و غیر ممکن است که مسلمانان در برابر این امر سکوت کرده باشند.
باید در کنار این موضوع این را هم در نظر گرفت که دشمنان اسلام همواره به دنبال بهانه ای برای زیر سوال بردن قرآن بوده و هستند.
حال با توجه به این موارد اگر تغییر و تحریفی در قرآن رخ می داد بی ترید شاهد اخبار متواتریدر این زمینه می بودیم در حالی که چنین نشده.
2)تواتر قرآن
يـكـى از دلايـل مـهـم كه شبهه تحريف را ازبين مى برد اين است كه قرآن بايد متواتر باشد, يعنى مـجـمـوع و اجـزاى آن , هـم سـوره ها و هم آياتش و حتى جمله ها، كلمات، حروف، بلكه قرائت و حركات حروفش همگى بايد بطور متواتر رسيده باشد.
پيامبر (ص) قرآن را در ميان جمعيت فراوانى -كه به حد تواتر مى رسيدند- ايراد مـى فـرمـود، چـراكـه معجزه و نشانه راستگويى اوست و اگر به آن حد از جمعيت ابلاغ نمى كرد معجزه او محقق نمى گشت و حجتى بر نبوتش باقى نمى ماند (نهايةالوصول الى علم الاصول , به نقل بروجردى، البرهان، ص 111)
از این گذشته قرآن همواره به صورت متواتر در کتاب ها ضبط شده حتى تمام حروف، صداها، نحوه نگارش و مسائلى از اين قبيل هـمـگـى مـشـخص شده به طورى كه انسان گمان قوى، بلكه يقين پيدا مى كند چيزى بر قرآن افزوده يا از آن كم نشده است.
بـه عـبـارت ديـگر -از ميان قرائتها- تنها قرائتى صحيح است كه مشهور بوده و توده مسلمانان بر طـبـق آن، قـرآن را تـلاوت مـى كـنـنـد و اين ملاك تنها بر قرائت عاصم به روايت حفص تطبيق دارد (براى آگاهى بيشتر ر .ك : التمهيد، ج2، ص 145 به بعد)
دانـشـمـند محقق سيدمحمدجواد عاملى مى نويسد: در [موضوعات مهمى مثل ] قرآن عادتا تواتر حاصل مى شود آن هم تواترى همه جانبه و فراگير در تمام اجزاء، بخشها، الفاظ، حركات، ساكنها و جايگاه هر لفظ، چون انگيزه ها بر نقل اين مسائل فراوان است [و همگان بدان اهتمام مى ورزند] زيرا قـرآن اصل و ريشه تمام احكام و معجزه جاودان پيامبر (ص) مى باشد.
بـنـابـرايـن، وقـتـى كـلمه يا لفظ و حرفى مى تواند قرآن باشد كه به تواتر ثابت شود، آن هم تواترى سراسرى و در همه عصرها و نسلها از زمان پيامبر (ص) تاكنون.
حال اگر خبر واحدیدر زمینه تحریف قرآن وجود داشته باشد با توجه به تواتر قرآن به قطع می توان آن را مردود اعلام کرد.
3)معجزه بودن قرآن
قرآن معجزه ی جاوید پیامبر اسلام است.
تحدی: همه می دانیم قرآن مخالفان را به مبارزه طلبیده و از آنان دعوت کرده که اگر می توانند کتابی همانند این قرآن که دارای همه ی امتیازات آن باشد بیاورید، بلکه یک سوره که از هر جهت شبیه به یکی از سوره های قرآن باشد و ویژگی های آن را داشته باشد بیاورید یا حتی ده سوره بیاورند که این ده سوره بتوانند ویژگی های یک سوره را داشته باشند. (توضیح اینکه مشخص است که آوردن یک سوره همانند قرآن که از هر جهت شبیه به آن باشد، بسیار دشوار تر از آن است که بخواهند چندین سوره بیاورند که هر کدام یکی از ویژگی های قرآن را داشته باشد)
فصاحت و بلاغت قرآن بی نظیر است، و هیچ اختلافی در آن دیده نمی شود:
أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلاَفًا كَثِيرًا ﴿82﴾
آيا در [معانى] قرآن نمىانديشند اگر از جانب غير خدا بود قطعا در آن اختلاف بسيارى مىيافتند (82) (نسا(4))
توجه شود که قرآن در مدت 23 سال نازل شده. متون بشری ای که در چنین مدت طولانی ای نوشته شوند به طور حتم نشان دهنده ی تغییرات تدریجی عقاید نویسنده ی آن بوده و خطا و تناقضات زیادی در آنها دیده می شود.
از طرفی قرآن شامل مسائل اقتصادی، اخلاقی، عرفانی، اجتماعی و … است، بعید است که یک انسان بتواند در همه ی این زمینه ها نظریه ای داشته باشد.
منظور از فصاحتشیوایی کلمات و روانی تلفظ آنها و گوش نواز بودن سخن است.
منظور از بلاغترسایی و دقت تعابیر در فهماندن منظور است.
این وجه از اعجاز قرآن وقتی پررنگ تر می شود که می بینیم:
1-قرآن در میان اعرابی نزول یافته که خود به فصاحت و بلاغت شهرت دارند.
2-امی بودن پیامبر، یعنی پیامبر قبل از نازل شدن قرآن راهی برای یادگیریِ خواندن و نوشتن نداشته اند. ( این یک واقعیت انکار ناپذیر است،مثلا رجوع شود به ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج چهارم، کتاب دوم، ترجمه ی ابوالقاسم پاینده ص 207)
حتی اگر سخنانِ سخنورانِ بزرگی چون علی(ع) در نهج البلاغه را با قرآن مقایسه کنیم، برتری آیات الهی کاملا آشکار است.
تحريف منافى با معجزه بودن قرآن است . زيرا با تحريف، معانى قرآن ضايع مى گردد و مدار اعجاز فصاحت و بلاغت است كه دايرمدار معنى و لفظ هستند. مـعجزه بودن قرآن كه براى آن تحدى هم شده است و معارضان و مخالفان در اين تحدى شكست خـورده انـد، بـه شـرط حفظ كليت و تماميت آن و اينكه تمامى آن قابل استناد به حق تعالى باشد درست است، و اين امر جزو معتقدات مسلمانان است كه قرآن معجزه جاودانه الهى و نبوى است. ( براى تفصيل ـ التحقيق، ص 47؛ صيانة القرآن، 37 ـ 41)
4)آيات قرآنى و وعده هاى صريح الهى بر حفظ قرآن
مشهورترين اين آيات سه آيه است:
(این آیات برای کسانی قابل احتجاج است که قائل به تحریف به نقیصه باشند، و با توجه به اینکه تنها بعضی از مسلمانان گفته اند آیاتی از قرآن کم شده، ولی آیات موجود را تماما از جانب خدا می دانند، می توان از این برهان به راحتی در مقابل آنان استفاده کرد، و حتی برای دیگران هم کافیست وحیانی بودن این آیات ثابت شود، از طرفی این نکته را هم باید تذکر داد که وقتی یک “واو” را نتوانستند از قرآن حذف کنند، ناممکن می نماید که آیه ای کامل را بر آن بیافزایند و …)
(براى تفصيل و مشاهده فهرستى از 118 فقره از غرائب املايى در رسم عثمانى ـ التمهيد، محمد هادى معرفة، 315 ـ 348؛ حقائق هامة، سيد جعفر مرتضى عاملى، 189 ـ 221)
اسناد تاریخی همیشه در معرض تحریف بوده، مثلا سنی ها سعی میکردن اسناد شهادت حضرت زهرا رو از بین ببرن،یا سعی میکردن تو کتاباشون فضایل امام علی رو سانسور کنن
خود روایتایی که نقل میشد چون چند نسل با امام فاصله داشتن امکان تحریف و تغییرشون زیاد بود
خیلی از اسناد تو جنگها از بین رفته دست ما نیست، یا سوزونده شده یا از کتابخونه حکومتی به سرقت برده شده ،مثلا تو کتابای شرق شناسا و تاریخ شناسا نوشته شده که طی جنگهای صلیبی با انتقال کتابهای مسلمانان ،رنسانس علم به اروپا رسید و به همین خاطر کتابای علمی ما دست اونا قرار گرفت و از دست خودمون خارج شد و ما شدیم عقب مونده و اونا با دستاورد دانشمندای ما شدن پیش رفته، یا شنیدم به خط کوفی دست نوشته هایی هست که متعلق به یکی از شاگردای امام صادقه و احادیث امام صادق توش مکتوب شده، این مجموعه دست یه یهودی تو اورشلیمه
:Gig:
ما تو کتابای تاریخی ارجاع به کتابای دیگه ای داریم که وقتی به اون کتابای مرجع مراجعه میکنیم خبری از گفته های کتابی که نقل قول کرده نمیبینیم، برای همین شنیدم که بعضی از فرقه ها برای مقابله با دشمناشون بعضی روایتا تو کتاباشونو تحریف یا حذف میکردن
مثلا شعری از مولوی که توش درباره آب دهان انداختن عمر بن عبدود در صحنه جنگ بر امام علی حرف زده و خیلی هم معروفه ولی هیچ سندی دربارش نداریم
http://www.askdin.com/showthread.php?t=10837
یعنی ممکنه سندی بوده باشه که الان نیست؟
چقدر از اسناد ما اینطورین؟؟
الان ما نسخه اصلی کتابای تاریخی مرجع رو هم نداریم،مثلا نسخه های تاریخ طبری که دست ماست به خط عربی مدرن نوشته شده و مال قرن چهارمه یعنی یه قرن بعد طبری ، رونویسی شده
همین نسخه ها اونقدر با هم تفاوت دارند که محمدمتقی بهار تو کتاب تصحیح تاریخ بلعمی(ترجمه تاریخ طبری به فارسی) میگه:
«چیزی که اسباب تاسف و تحیر است آن که در تمام این ده نسخه ی خطی و یک نسخه ی چاپی که به نظر این نویسنده رسیده و با دقت آن ها را مقابله و مطالعه کرده ام دو نسخه دیده نمی شود که حتی به تقریب شبیه یکدیگر باشند و بتوان گفت که آن دو از یک ماخذ حکایت می کنند و هر نسخه ای چه در کم و زیاد مطالب و سقطات و چه در اضافات و یا در اغلاط یا اختلاف عبارت به قدری با نسخه ی دیگر متفاوت است که هرگاه خواننده صاحب مطالعه نباشد و به تصرفات روز افزون هزار ساله توجه نداشته باشد، تصور، بل حتم خواهد کرد که این کتاب را چند تن در فواصل قرون عدیده ترجمه کرده اند و چون به اول هر نسخه نگاه کند و ببیند که همه ی نسخه ها از آن بلعمی است باز خواهد گفت که بلعمی چند تن بوده اند و یا آن که بلعمی این ترجمه را به چند تن برگزار کرده است، چه متصور نبست یک نسخه که از دست یک شخص بیرون آمده باشد، این اختلافات فاحش را دارا باشد». (تاریخ بلعمی، تصحیح بهار، به کوشش محمد پروین گنابادی، ص ۷ و ۸)