تورات

تفاوت یهودیت و صهیونیسم

تفاوت یهودیت با صهیونیسم در چیست؟؟ آیا با هم تفاوتی دارند؟؟؟

سخنان حضرت عیسی (ع) در کتاب مقدس

با سلام
در کتاب مقدس موجود، بخش هایی وجود دارد که ادعا می شود نقل قولی از حضرت عیسی (ع) است. هر چند تعداد این آیات بسیار اندک است.
حال سوال من اینست که آیا مسلمانان به تمامی این نقل قولهای منصوب به آن حضرت که در انجیل آمده اعتقاد دارند؟ یا حتی بعضی از آنها هم کذب هستند.
با تشکر

شبهاتی درباره حضرت ابراهیم در تورات

درود و دو صد بدرود

من امروز در حال مطالعه تورات بودم که به داستان حضرت ابراهیم و ملاقاتش با فرعون رسیدم، راستش در تورات توضیح داده شده که حضرت ابراهیم قوادی کرده.

سفر پیدایش (Genesis)، فصل دوازدهم:

و خداوند به ابرام گفت: " از ولایت خود، و از مولد خویش و از خانه پدر خود بسوی زمینی که به تو نشان دهم بیرون شو، و از تو امتی عظیم پیدا کنم و تو را برکت دهم، و نام تو را بزرگ سازم ، و تو برکت خواهی بود. و برکت دهم به آنانی که تو را مبارک خوانند، و لعنت کنم به آنکه تو را ملعون خواند. و از تو جمیع قبایل جهان برکت خواهند یافت." پس ابرام ، چنانکه خداوند بدو فرموده بود، روانه شد. و لوط همراه وی رفت . و ابرام هفتاد و پنج ساله بود، هنگامی که از حران بیرون آمد. و ابرام زن خود سارای، و برادرزاده خود لوط ، و همه اموال اندوخته خود را با اشخاصی که در حران پیدا کرده بودند، برداشته، به عزیمت زمین کنعان بیرون
شدند، و به زمین کنعان داخل شدند. و ابرام در زمین می گشت تا مکان شکیم تا بلوطستان موره. و در آنوقت کنعانیان در آن زمین بودند. و خداوند بر ابرا م ظاهر شده، گفت: "به ذریت تو این زمین را می بخشم." و در آنجا مذبحی برای خداوند که بر وی ظاهر شد، بنا نمود. پس ، از آنجا به کوه ی که به شرقی بیت ئیل است ، کوچ کرده ، خیمه خود را برپا نمود. و بیت ئیل بطرف غربی و عای بطرف شرقی آن بود. و در آنجا مذبحی برای خداوند بنا نمود و نام یهوه را خواند. و ابرام طی مراحل و منازل کرده، به سمت جنوب کوچید.

و قحطی در آن زمین شد، و ابرام به مصر فرود آمد تا در آنجا بسر برد، زیرا که قحط در زمین شدت می کرد. و واقع شد که چون نزدیک به ورود مصر شد، به زن خود سارای گفت: اینک می دانم که تو زن نیکومنظر هستی. همانا چون اهل مصر تو را بینند، گویند: "این زوجه اوست ." پس مرا بکشند و تو را زنده نگاه دارند. پس بگو که تو خواهر من هستی تا به خاطر تو برای من خیریت شود و جانم بسبب تو زنده ماند." و به مجرد ورود ابرام به مصر، اهل مصر آن زن را دیدند که بسیار خوش منظر است. و امرای فرعون او را دیدند، و او را در حضور فرعون ستودند. پس وی را به خانه فرعون در آوردند. و بخاطر وی با ابرام احسان نمود، و او صاحب میشها و گاوان و حماران و غلامان و کنیزان و ماده الاغان و شتران شد. و خداوند فرعون و اهل خانه او را بسبب سارای ، زوجه ابرام به بلایای سخت مبتلا ساخت . و فرعون ابرام را خوانده، گفت: "این چیست که به من کردی ؟ چرا مرا خبر ندادی که او زوجه توست ؟ چرا گفتی: او خواهر منست، که او را به زنی گرفتم ؟ و الآن ، اینک زوجه تو. او را برداشته، روانه شو!" آنگاه فرعون در خصوص وی، کسان خود را امر فرمود تا او را با زوج هاش و تمام مایملکش روانه نمودند.

من چند سوال دارم:

1. حضرت ابراهیم اینجا به خاطر زنده ماندن خودش، همسرش رو در اختیار مردان دیگر قرار میده که به این کار قوادی گفته میشه و گناه است! چرا خداوند کاری نکرد که حضرت ابراهیم ناچار به این کار نشه؟
2. حضرت ابراهیم اینجا در حال دروغ گفتن است.
3. حضرت ابراهیم چرا در قبال اینکه فرعون همسرش رو به زنی گرفت، پول و میش و الاق و ... دریافت کرد؟
4. چرا فرعون به عذاب سخت مبتلا شد؟ فرعون که فکر می کرد این زن خواهر ابراهیم هست، نظرش رو جلب کرد و پول و میش و الاق و ... هم پرداخت کرد؟ فرعون از کجا باید می دونست که حضرت ابراهیم دروغ گفته؟ آیا اینجا نباید حضرت ابراهیم به بلای سخت دچار می شد؟
5. در پایان هم که وقتی فرعون فهمید کاری با حضرت ابراهیم نداشت و نشون میده مرد شرافتمندی بود و اونها رو روانه کرد و حتی اموالی که حضرت ابراهیم از راه قوادی به دست آورده بود رو پس نگرفت!!!!

میشه این قضیه رو برای ما روشن کنید؟

با تشکر

درسنامه آشنایی با مسیحیت

با سلام. در این مباحث هدف ما این است که به صورت مقدّماتی با مسیحیت آشنا شویم. مباحث را به بخشهای زیر تقسیم می نماییم:

1.آشنایی با تاریخچه مسیحیت

2.کتاب مقدّس و نقّادی آن

3.تثلیث و تجسّد و نقّادی آن

4.عیسای تاریخی

5.داکترین فدا

6.بشارتهای کتاب مقدّس به پیامبر اسلام

تورات چه گناهانى را به داود(عليه السلام) نسبت مى دهد؟



جواب: «تورات» در كتاب دوم «اشموئيل» فصل يازده جمله هاى 2 تا 27 چنين مى گويد: «واقع شد كه وقت غروب، داود از بسترش برخاست و بر پشت بام خانه ملك، گردش كرد، و از پشت بام زنى را ديد كه خويشتن را شستشو مى كرد، و آن زن بسيار خوب صورت و خوش منظر بود، و داود فرستاد و درباره آن زن استفسار نمود، و كسى گفت كه آيا «بت شبع» دختر «اليعام» زن «اوريّاه حِتّى» نيست؟
و داود ايلچيان را فرستاد و او را گرفت، و او نزد وى آمده، داود، با او خوابيد و او بعد از تميز شدن از نجاستش، به خانه خود رفت، و زن حامله شده، فرستاد و داود را مخبر ساخته كه حامله هستم، و داود به «يوآب» فرستاد كه «اوريّاه حِتّى» را نزد من بفرست، و «يوآب»، «اوريّاه» را نزد او فرستاد. و «اوريّاه» نزد وى آمد، و داود از سلامتى «يوآب» و از سلامتى قوم و از خوش گذشتن جنگ، پرسيد.
و داود به «اوريّاه» گفت: به خانه ات فرود آى و پاهايت را شستشو نماى، و «اوريّاه» از خانه ملك، بيرون رفت و از عقبش، مجموعه طعام از ملك بيرون رفت. اما «اوريّاه» در دهنه خانه ملك با ساير بندگان آقايش خوابيد، و به خانه اش فرود نيامد، و هنگامى كه داود را خبر داده گفتند كه: «اوريّاه» به خانه اش فرود نيامده بود، داود به «اوريّاه» گفت كه: آيا از سفر نيامده اى؟ چرا به خانه ات فرود نيامدى؟ و «اوريّاه» به داود عرض كرد كه: «صندوق» و «اسرائيل» و «يهودا»، در سايه بانها ساكنند، و آقايم «يوآب» و بندگان آقايم به روى صحرا خيمه نشينند، و من آيا مى شود كه به جهت خوردن و نوشيدن و خوابيدن با زن خود، به خانه خود بروم؟ به حيات جانت (سوگند) اين كار را نخواهم كرد...
و واقع شد كه داود صبح دم مكتوبى به «يوآب» نوشته به دست «اوريّاه» فرستاد، و در مكتوب بدين مضمون نوشت كه: «اوريّاه» را در مقابل روى جنگ شديدى بگذاريد، و از عقبش پس برويد، تا كه زده شده، بميرد (كشته شود).
و چنين شد، بعد از آنى كه «يوآب» شهر را ملاحظه كرده بود، «اوريّاه» را در مكانى كه مى دانست مردمان دلير در آن بوده باشند، در آنجا گذاشت و مردمان شهر بيرون آمده با «يوآب» جنگيدند، و بعضى از قوم بندگان داود افتادند، و «اوريّاه حِتّى» نيز مرد... زن «اوريّاه» شنيد كه شوهرش «اوريّاه» مرده است، و به خصوصِ شوهرش عزادارى نمود و بعد از انقضاى تعزيه، داود فرستاد او را به خانه اش آورد كه او زنش شد!... اما كارى كه داود كرده بود، در نظر خدا ناپسند آمد!.
خلاصه اين داستان تا به اينجا چنين مى شود كه:
داود روزى به پشت بام «قصر» مى رود و چشمش به خانه مجاور مى افتد، زنى را برهنه در حال شستشو مى بيند، عشق او در دلش جاى مى گيرد، به هر وسيله اى بود او را به خانه خود مى آورد، و او از داود باردار مى شود!
شوهر اين زن، يكى از افسران برجسته لشكر داود، و مرد پاك طينت و با صفائى بود، داود او را (نعوذ باللّه) با توطئه ناجوانمردانه اى از طريق فرستادن او به منطقه خطرناكى در جنگ، به قتل مى رساند، و همسر او را رسماً به ازدواج خود درمى آورد!!
اكنون بقيه داستان را از زبان «تورات» بشنويد:
در فصل 12 از همان كتاب دوم «اشموئيل» چنين آمده است: «خداوند «ناثان» را (يكى از پيامبران «بنى اسرائيل» و مشاور داود) نزد داود فرستاد، و گفت در شهرى دو آدم بودند يكى غنى و ديگرى فقير، غنى گوسفند و گاو بسيار داشت، و فقير را جز يك بره كوچك نبود، مسافرى نزد غنى آمد او دريغ كرد كه از گوسفندان خود غذا براى ميهمان تهيه كند، بره مرد فقير را گرفت و كشت، اكنون چه بايد كرد؟!
«داود»(عليه السلام) سخت خشمگين شد و به «ناثان» گفت: به خدا سوگند! كسى كه اين كار را كرده مستحق قتل است!او بايد چهار گوسفند به جاى گوسفند بدهد! اما «ناثان» به داود گفت: آن مرد، توئى!
داود متوجه كار نادرست خويش شده، توبه كرد، خداوند توبه او را پذيرفت در عين حال بلاهاى سنگين بر سر داود آورد».
در اينجا «تورات» تعبيراتى دارد كه قلم از ذكر آن شرم دارد، لذا از آن صرف نظر مى كنيم.
در اين قسمت از داستان تورات نكاتى به چشم مى خورد كه مخصوصاً قابل دقت است:
1 ـ كسى به عنوان دادخواهى نزد داود نيامد (چنانكه در قرآن آمده) بلكه يكى از پيامبران مشاور او، داستانى را بر سبيل مثال براى پند و اندرز، براى او ذكر كرد، سخن از دو برادر و تقاضاى يكى از ديگرى در اينجا نيست، بلكه سخن از دو آدم غنى و فقير است كه يكى، گاوان و گوسفندان بسيار داشته، و ديگرى، فقط يك بره، ولى مرد غنى بره مرد فقير را براى ميهمان خود كشته، تا اينجا، نه سخن از بالا رفتن از ديوار محراب است، نه وحشت داود، و نه طرح دعوا ميان دو برادر، و نه تقاضاى بخشش.
2 ـ داود، آن مرد غنى ستمگر را مستحق قتل دانست (براى يك گوسفند قتل چرا؟).
3 ـ بلافاصله حكمى بر ضد اين حكم صادر كرد گفت: بايد به عوض يك گوسفند چهار گوسفند بدهد؟ (چرا؟).
4 ـ داود به گناه خود در مورد خيانت به همسر «اوريّاه» اعتراف كرد.
5 ـ خداوند او را عفو كرد (به اين سادگى چرا؟).
6 ـ خداوند مجازات عجيبى درباره داود قائل شد، كه نقل ناكردنش بهتر است.
7 ـ و همين زن ـ با اين سوابق درخشان ـ مادر «سليمان» شد!
گر چه، نقل اين داستان ها به راستى رنج آور است، اما چه مى توان كرد، بعضى از جاهلان ناآگاه، تحت تأثير اين روايات اسرائيلى، چهره پاك آيات قرآن مجيد را تيره ساخته اند، و سخنانى گفته اند كه، براى روشن كردن حق، چاره اى جز ذكر بخشى از اين داستان رسوا نبود.(1)


1. تفسیر نمونه، جلد 19، صفحه 268.

نگين سليمان

انگشتر سلیمان از مواریث انبیاست كه نزد حضرت مهدى(ع) است. سلطنت جهانى حضرت سلیمان(ع) وسیطره آن حضرت بر تمام موجودات روى زمین، تنها یك رمز داشت و آن در همان انگشتر نهفته بود. آن انگشتر با تمام ویژگى هایى كه دارد هم اكنون در اختیار حضرت صاحب الزمان مى باشد.("جهان بعد از ظهور"، ص 55)
امام باقر(ع) مى فرمایند: نخستین كارى كه حضرت قائم(ع) در انطاكیه انجام مى دهند این است كه تورات را از غارى بیرون می آورند كه عصاى موسى و انگشتر سلیمان در آن است.("روزگار رهایی"، ج1، ص 455)
ونیز مى فرمایند: در بیت المقدس، تابوت سكینه، انگشتر سلیمان و الواحى را كه بر موسى نازل شده، بیرون می آورد.(همان، ص457)
امام صادق(ع) نیز مى فرمایند: عصاى موسى وانگشتر سلیمان در دست او خواهد بود.(همان)
در فرهنگ معین آمده است: انگشترى سلیمان(ع) همان انگشتر و مهر حضرت سلیمان است كه گویند اسم اعظم الهى بر آن نقش بسته بود، وسلطنت وى بر انس و جن وابسته آن بود. دیوى به شكل حضرت سلیمان(ع)، آن انگشترى را به دست آورد وچندى سلطنت كرد، تا بار دیگر انگشترى به دست حضرت سلیمان افتاد و سلطنت خود را بازیافت. نام هاى دیگر آن خاتم، جم، خاتم جمشید، انگشترى جم، و انگشترى جمشید است.("فرهنگ فارسی معین"، ج5، ص190)
در روایتى آمده كه حضرت سلیمان، هنگامى كه آن انگشتر را با خود برمى داشت، خداوند پرنده وباد وفرشتگان را مسخر او مى ساخت.("بحارالانوار"، ج63، ص194)
و در روایتى از امام صادق(ع) آمده است كه امام حسین(ع) وقتى به دنیا بازمی گردند، حضرت مهدى(ع) انگشتر سلیمان را به همراه زمام امور جامعه به ایشان مى سپارد، و هم او كسى است كه حضرت قائم(ع) را پس از یك زندگى طولانى و پر بركت كه از دنیا مى رود، غسل مى دهد و به خاك مى سپارد.(همان، ج53، ص103)
در پاره اى روایات، سخن از منبر سلیمان هم به میان آمده است كه حضرت مهدى(ع) آن را هم بیرون می آورد.("الزام الناصب"، ج2، ص299)

چند همسری در تاریخ

[=&quot]تاريخ چند همسري [/]

[=&quot]چند همسري امري شايع و معروف نزد مصريان قديم و ايرانيان و آشوريان و بابليان و هندوها بوده است. همان‏گونه که در آيين يهود وجود داشته و از حرمت آن در سِفرها سخني به ميان نيامده است.[=&quot][1][/][/]

[=&quot]تورات گرچه اصل تعدّد زوجات را مباح دانسته، ولي از عدد معيّني براي آن ذکري به ميان نياورده است.[=&quot][2][/][/]

[=&quot]در تورات سخن از حرمت ازدواج با خواهر زن به ميان آمده است که اين به نوبه خود دلالت بر اصل تجويز تعدّد زوجات دارد.[=&quot][3][/][/]

[=&quot]همچنين آمده است که داوود پيامبرعليه السلام نود و نه زن و سيصد کنيز داشته است.[=&quot][4][/][/]

[=&quot]و نيز در تورات آمده‏است که حضرت سليمان‏عليه السلام هفتصد زن و سيصد کنيز داشته است.[=&quot][5][/][/]

[=&quot]از اين نصوص استفاده مي‏شود که تعدّد زوجات در شريعت‏هاي پيشين نيز موجود بوده است.[/]

[=&quot]حضرت مسيح‏عليه السلام به عنوان تکميل کننده شريعت حضرت موسي‏عليه السلام ظهور کرد. و با ملاحظه انجيل پي مي‏بريم نصّي که دلالت بر حرمت تعدّد زوجات داشته باشد وجود ندارد. و اگر الآن در قوانين کليسا و مقرّرات مجامع مسيحي، قانون حرمت تعدّد زوجات را مشاهده مي‏کنيد از جمله قانون‏هايي است که به دست بشر تدوين شده و هرگز رنگ ديني ندارد، و شروع منع آن به عصر قرون وسطي بازمي‏گردد[/][=&quot][/]

[=&quot] اقتباس از کتاب: اسلام شناسی ،علی اصغر رضوانی [/]


[=&quot][1][/] [=&quot]-المراة و مکانتها الاسلام ، ص 157 [/]

[=&quot][2][/] [=&quot]- تنظیم الاسرة، ابوزهره ، ص 6 [/]

[=&quot][3][/] [=&quot]- تورات ، سفر لاوبین ، اصحاح 18، فقره 18[/]

[=&quot][4][/] [=&quot]- تورات ، سفر تکوین ، اصحاح 28 ، فقره 9[/]

[=&quot][5][/] [=&quot]- تورات ، سفر ملوک اول ، اصحاح 11 فقره 3[/]

مقایسه ای علمی بین تورات، انجیل و قرآن

هنگامی که فرانسوا میتران در سال ۱۹۸۱م زمام امور فرانسه را بر عهده گرفت، از مصر تقاضا شد تا جسد مومیایی شده فرعون برای برخی آزمایشها و تحقیقات از مصر به فرانسه منتقل شود . هنگامی که هواپیمای حامل بزرگترین طاغوت تاریخ در فرانسه به زمین نشست،بسیاری از مسئولین کشور فرانسه و از جمله رئیس دولت و وزرایش در فرودگاه حاضر شده و از جسد طاغوت استقبال کردند.
پس از اتمام مراسم، جسد فرعون به مکانی با شرایط خاص در مرکز آثار فرانسه انتقال داده شد تا بزرگترین دانشمندان باستانشناس به همراه بهترین جراحان و کالبد شکافان فرانسه،آزمایشات خود را بر روی این جسد و کشف اسرار متعلق به آن شروع کنند . رئیس این گروه تحقیق و ترمیم جسد یکی از بزرگترین دانشمندان مسیحی فرانسه بنام پروفسور موریس بوکای بود که برخلاف سایرین که قصد ترمیم جسد داشتند،او در صدد کشف راز و چگونگی مرگ این فرعون بود .تحقیقات پرفوسور بوکای همچنان ادامه داشت تا اینکه در ساعات پایانی شب نتایج نهایی ظاهر شد..

آيا زبور يك كتاب دعايي بود يا كتابي شريعت مدار ؟

انجمن: 

آيه 105 انبيا مي گويد در زبور بعد از ذكر يعني تورات نوشتيم كه ....،‌مگر كتاب زبور تورات را هم در بر داشته ؟‌مي گويند كتاب زبور دعايي بوده نه شريعت مدار ؟