وب، پیغمبری که باید اثبات کنیم به او ایمان آوردهایم!
ارسال شده توسط ناگفته هاي ناب در شنبه, ۱۳۹۳/۰۹/۰۱ - ۲۱:۲۵[="Tahoma"][="Black"]ازدحام زیاد جمعیت کار حفظ تعادل را سخت کرده است. همینکه بتوانی در چنین موقعیت سرجایت بایستی شاهکار کردهای چه برسد به اینکه یک دستت را هم بالا بیاوری. درون دوربین را هم که نمیبینی تا مطمئن شوی کادر را چگونه بستهای و اصلاً از چه چیزی داری فیلم میگیری! صدا هم که هیچ... وسط آنهمه همهمه، همه جور صدایی روی فیلمت ضبط خواهد شد. از همه اینها گذشته، بغیر از تصویر برداران و عکاسان حرفهای، کلی آدم دیگر هم مشغول فیلمبرداری هستند که آنچه تو در پی ضبط کردنش هستی را تا ساعاتی دیگر روی اینترنت قرار میدهند. پس اینهمه اصرار برای اینکه تو هم با موبایلت این لحظهها را ثبت کنی چیست؟ راستی مگر تو نیامدی بودی برای بزرگداشت و تسلیت گفتن وهمدردی کردن و...؟ اصلا مگر تو همان عزاداری نبودی که از شدت اندوه حال خودت را نمیدانستی؟
مراسم تشییع جنازه مرتضی پاشایی از جهات مختلف مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. اما حرف این نوشته پیرامون چیزی است که در تصویر میبینید. جمعیتی که هر کدام یک گوشی هوشمند را بالا آوردهاند و مشغول ثبت تصویری مشترک شدهاند. این تصویر که در این مراسم مورد توجه قرار گرفت، اتفاقی است که در خیلی از تجمعات میتوان دید و از این رو با قاطعیت میتوان از آن بعنوان یک عادت فراگیر بین نسلی از ایرانیان سخن گفت. نسلی که اهتمامی عجیب دارد به ثبت کردن همه لحظات و اهتمامی عجیبتر در به اشتراک گذاشتن آن لحظات. این اهتمام تا جایی است که در مورد بسیاری از افراد میتوان از آن تعبیر به «بیماری» کرد. مگر بیماری چیزی جز فرایندی است که سایر فرایندهای مثبت را مختل کرده و انسان را دچار سختی و عذاب میکند؟ یکبار دیگر به تصویر نگاه کنید. آیا اصرار به ثبت تصویری ثابت که قطعا بعدا میتوان آن را پیدا کرد، در این شرایط سختی ندارد و آیا فرآیندهای منطقی مثل همدردی و بزرگداشت را که طبیعتاً دلیل حضور در آن موقعیت است مختل نمیکند؟
مفهوم خبر خیلی وقت است تغییر کرده است. خبر با «نباء» که از همان اول و از اساس تفاوت داشت. اما این روزها خبر با آن خبری که در ژورنالیسم کلاسیک هم مورد نظر بود، فرق میکند. این روزها خبر اگر حتی کوچکترین اطلاعاتی را منتقل نکند چندان مهم نیست؛ حالا اینکه اساساً اطلاعات مفید باشد یا نباشد که هیچ (در اینجا میتوان به تفاوت دانش با اطلاعات هم اشارهای کرد که بماند، حتی به تغییر مفهوم «اهمیت» هم میتوان گریزی زد که آن هم بماند)! سری به ستون پربینندهها در سایتهای خبری بزنید. ببینید که چطور مطالبی پوچ، بیمعنی و فارغ از هرگونه ارزش خبری در ستون پربینندهترین مطالب جدیترین سایتها قرار گرفتهاند ببینید که از نظر مخاطبان در فهرست «مهمترین» مطالب سایتهای خبری چه عناوینی باید قرار بگیرند. یعنی حتی مخاطب فرهیختهای که برای «وبگردی» به سایتهای جدی و فرهیخته هم میرود، باز بیش از بقیه مطالب، روی مطالبی کلیک میکند که به احتمال نود درصد خودش هم از پیش میداند که در آن چیز بدرد بخوری پیدا نخواهد کرد و فوق فوقش لحظهای سرگرم خواهد شد.
مفهوم خبر تغییر کرده است و دیگر تازگی، مجاورت، بزرگی، استثناء و همه چیزهایی که در کلاسهای آموزش روزنامهنگاری بعنوان ارزشهای خبری یاد میدهند، تنها چیزهایی نیستند که در پر بیننده شدن یا نشدن یک خبر تاثیر میگذارند. وقتی خیلی از مخاطبان فضای وب، دنبال خواندن مطالبی هستند که هیچ ارزش خبری ندارد، طبیعی است که خود نیز در پی انتقال مطالب/ تصاویری باشند که هیچ ارزش خبری ندارد.
فراگیری سر و کار داشتن با فضای مجازی و وقتگذرانی در وب آداب و رسوم خاص خودش را به همراه آورده است. بالا رفتن نسبت زمانی حضور در فضای مجازی به حضور در دنیای واقعی کمکم باعث شده است تا نسبت اهمیت این دو نیز تغییر کند. یعنی اگر تا چندی پیش حضور در فضای مجازی بخشی از زندگی واقعی یک انسان نوعی بود، امروز حضور دردنیای واقعی و مناسبات آن فرعی بر اصل حضور در فضای مجازی است. البته برای خیلیها این فرع هم هیچ دلچسب نیست و اگر مجبور نبودند برای برآوردهکردن برخی احتیاجات واقعی خود در این فضا نفس بکشند، همین اندک را هم به دنیای واقعی اختصاص نمیدادند. تصویر کاریکاتوریاش میشود کسی که در اتاقی به هم ریخته زندگی میکند و چند وعده است که جز غذای حاضری چیزی نخورده اما مدام مراقب است که در وبلگ یا صفحه شبکه اجتماعیاش همه چیز مرتب و سر جای خودش باشد، و خدای نکرده سرعت اینترنتش پایین نیاید! این تصویر کاریکاتوری با شدت و ضعف در زندگی خیلیها وجود دارد. بنابراین وقتی حضور در فضای مجازی اصل باشد، طبیعی است که آنچه اهمیت پیدا میکند رفتارهای یک نفر در فضای مجازی است. اگر اینگونه نگاه کنیم هیچ عجیب نیست اگر افرادی که در اینترنت خود را برای مرتضی پاشایی میکشتند و نوحه میخواندند و ناله سر میدادند، در دنیای واقعی و در مراسم تشییع بخندند و گپ بزنند و اصلاً رنگ و بویی از یک هوادار سوگمند و داغدار و عزیز از دست داده نداشته باشند. آنها عزیزشان را در فضای مجازی تشییع کردهاند و در آنجا اشک ریختهاند و به همه ثابت کردهاند که یک عزادار هستند. آنها اصلاً مگر جز در فضای مجازی نسبتی با مرتضی پاشایی داشتهاند؟!
انسان نوعی مد نظر ما بیشتر وقت خود را در فضای مجازی میگذراند و طبق آنچه گفته شد زندگی واقعی خود را در آنجا دنبال میکند. او اگر به دنیای واقعی پا گذاشته و به مراسم تشییع یا ختم هنرمندی آمده، به دعوت فضای مجازی بوده است. اگر قاعده بر این بوده است که انسان برای رفع برخی نیازهای خود پا به فضای مجازی بگذارد، برای این انسان نوعی مدنظر ما قضیه بر عکس است و اگر هم به دنیای واقعی میآید فرصت را برای جمع کردن آذوقه برای فضای مجازی از دست نمیدهد. پس به او نباید خرده گرفت اگر زیر تابوت مرتضی پاشایی هم شماره رد و بدل کند و در گروههای وایبری عضو شود و عضو بپذیرد و البته متناسب با ملزومات این رفتارها تیپ زده باشد!
فضای مجازی او را قانع و از او دعوت کرده که بیاید زیر تابوت مرتضی پاشایی را بگیرد و طبیعی است که حالا بدنبال اثبات وفاداری خود به این دعوت کننده باشد. هویت خیلیها به همین وفاداری گره خورده است.
بگذاريد راحت تر حرف بزنيم:
وب، پیغمبر این روزهاست و دارد پیغمبری میکند. لبیک گفتن به او اولین قدم است و نه آخرین قدم. کسی که به این پیغمبر ایمان میآورد باید وفاداری خود را ثابت کند. باید ثابت کند که آنقدر به او ایمان داشته است که فرامینش را اجرا کند. هویت مومنین به وب در این است که او نیز آنها را جزو پیروانش به حساب بیاورد. پس باید خود را به این پیغمبر ثابت کند. باید عکس بگیرد، فیلم بگیرد و روی وب بگذارد تا جزو امت این پیغمبر قرار بگیرد. تا ثابت کند که حتی در دنیای واقعی هم از دین این پیغمبر خارج نشده و دائم الذکر بوده است !
اینجا دیگر اهمیت ندارد که بقیه فیلم گرفتهاند یا نه؛ اگر گرفتهاند برای خودشان گرفتهاند. فیلمها و تصاویر آنها، ثابت میکند که آنها مومن به وب هستند، و فیلمها و تصاویر او، دلیلی بر اثبات ایمان وی است. عبادت هر کس جای عبادت دیگری را نمیگیرد و هر کس باید به جای خودش عبادت کند! و طبیعی است که این عبادت قرار نیست به فضای مجازی سود برساند بلکه نفعش در جیب عبادت کننده میرود و او را در فضای مجازی به کمال میرساند. بنابراین آنچه این فیلمها نشان میدهند اصلاً اهمیت ندارد. اصلاً اهمیت ندارد این تصاویر چیزی به فضای مجازی اضافه میکنند یا اینکه تصاویری ثابت و «فاقد هرگونه ارزش خبری» هستند. تصاویر کج و معوج و صداهای نامفهوم و کادرهای ضد نور اصلاً چیزی از ارزشهای این فیلم کم نمیکنند. چون اصلا خود فیلم ارزشی ندارد، کسی که فیلم گرفته ارزش دارد! و او فیلم نگرفته مگر برای اینکه ثابت کند «من هم هستم»؛ من هم به دین و آیین شما هستم![/][/]