سلامتی، امام زمان، انتظار، دیدار، وظایف

از انقلاب سرخ حسینی تا انقلاب جهانی مهدوی

[h=2]قیام امام حسین علیه السلام و قیام امام مهدی علیه السلام، به عنوان مهمترین و تاثیر گذارترین مبارزه در تاریخ و زندگی بشریت میان حق و باطل، از همه پررنگ ترند. یکی اتفاق افتاده و دیگری در شرف تحقق است و ظهور حضرت مهدی علیه السلام مقدمه این مبارزه سرنوشت ساز خواهد بود.[/h]
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1394/08/64723945150195321196498144421181998161.gif)
در طول تاریخ بشریت، همیشه دو جبهه حق و باطل در مقابل هم بوده اند و ظالمان و ستمگران و مستکبران در برابر اولیا و انبیای الهی قد علم کرده اند و این، به خاطر عدم سکوت حق در مقابل باطل بوده است. رسولانی الهی مانند ابراهیم، موسی و پیامبر اکرم علی نبینا و آله و علیهم السلام در برابر ظالمانی مانند نمرود، فرعون، ابوجهل و ابوسفیان مبارزه کرده اند و مبارزه همچنان ادامه دارد.
در این میان، قیام امام حسین علیه السلام و قیام امام مهدی علیه السلام، به عنوان مهمترین و تاثیر گذارترین مبارزه در تاریخ و زندگی بشریت میان حق و باطل، از همه پررنگ ترند. یکی اتفاق افتاده و دیگری در شرف تحقق است و ظهور حضرت مهدی علیه السلام مقدمه این مبارزه سرنوشت ساز خواهد بود.
لشکریان شجره خبیثه بنی امیه به مبارزه با امام حسین علیه السلام و یاران فداکار آن حضرت پرداختند و بزرگترین نبرد و مقابله باطل علیه حق در سرزمین کربلا در عاشورای 61 هجری قمری به وقوع پیوست.
با توجه به روایات، اهدافی که برای قیام حضرت اباعبد الله الحسین علیه السلام ذکر شده، همان اهداف قیام و انقلاب جهانی حضرت مهدی علیه السلام است. بنابراین می توان گفت قیام امام مهدی علیه السلام استمرار قیام امام حسین علیه السلام است و آن را به ثمر خواهد رساند.

در این مقاله سعی شده به برخی از این اهداف پرداخته شود:
[h=2]1- احیای حق[/h] قیام امام حسین علیه السلام و قیام امام مهدی علیه السلام، به عنوان مهمترین و تاثیر گذارترین مبارزه در تاریخ و زندگی بشریت میان حق و باطل، از همه پررنگ ترند. یکی اتفاق افتاده و دیگری در شرف تحقق است و ظهور حضرت مهدی علیه السلام مقدمه این مبارزه سرنوشت ساز خواهد بود

یکی از مهمترین اهداف قیام امام حسین علیه السلام حق طلبی و احیای آن بوده است. آن حضرت در مسیر کربلا به نشانه اعتراض و بیدارکردن کسانی که چشمانشان را به روی فساد بسته و خود را به خواب غفلت زده اند می فرماید: «آیا نمی بینید كه به حقّ عمل نمی شود؟! و از باطل جلوگیری به عمل نمی آید؟!»
(1) با نگاه به روایات می توان فهمید که قیام امام مهدی علیه السلام نیز در همین راستا خواهد بود: امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ»(2) فرمودند: هنگامی که امام قائم قیام کند، دولت باطل برچیده می شود. (3)
[h=2]2- گسترش عدالت و مبارزه با ظلم[/h] امام حسین علیه السلام هدف خویش از قیام را اقامه عدل و رفع ظلم و ستم از مظلومان و نجات بندگان خدا بیان کردند. ایشان در نامه ای به مردم کوفه فرمودند: «...به جان خودم سوگند! امام و پیشوا، تنها کسی است که در برابر کتاب خدا داوری کند و او دادگر، عدالت گستر و متدین به دین حق باشد...» (4)
حضرت مهدی علیه السلام نیز همین هدف را دنبال کرده و به سرانجام می رساند. رسول خدا فرمودند: «شما را به مهدی مژده می دهم ... که او زمین را پر از عدل و داد می کند همان طوری که پر از ظلم و ستم شده است ساکنان آسمان و زمین از او خشنود می شوند.» (5)
همچنین درباره امام مهدی علیه السلام آمده است: «چون قائم قیام کند، به عدالت داوری می کند و در زمان او جور و ستم ریشه کن شود و راه ها امن گردد.» (6)
[h=2]3- احیای دین اسلام و سنت نبوی[/h] در زمان معاویه و یزید به قدری بدعت ها و خرافات وارد دین شده بود که مردم از اسلام ناب محمدی چیزی نمی دانستند و فقط با اسلامی که حکومت بنی امیه بر آنان عرضه کرده بود، آشنا بودند. قیام امام حسین علیه السلام و جنایات یزید در مورد اهل بیت علیهم السلام موجب شد که ماهیت حکومت یزید برای مردم روشن شود و مردم قدرت تشخیص بین اسلام بنی امیه و اسلام مکتب اهل بیت علیهم السلام را پیدا کنند.
امام حسین علیه السلام در نامه ای به مردم بصره فرمودند: «من شما را به سوی کتاب خدا و سنت پیامبرش فرا می خوانم. آگاه باشید که سنت ها نابود شده و بدعت ها آشکار شده و شما ای مردم اگر با من همراه شوید و ندایم را پاسخ مثبت گویید من به راه روشن دیانت رهنمونتان خواهم کرد.» (7)
قیام امام زمان علیه السلام نیز برای برقراری دین اسلام و سنت نبوی است. در مورد حضرت مهدی علیه السلام آمده است: «...وقتی قائم ما قیام کند و سخنگوی ما سخن بگوید، قرآن و احکام دین را، همان گونه که بر پیامبر نازل شده است، از نو به شما می آموزد ...» (8)
[h=2]4- هدایت گری[/h] اگر چه قیام اباعبدالله علیه السلام به ظاهر شکست خورد و با این کار دین اسلام را زنده نگه داشت؛ اما در قیام امام مهدی علیه السلام شکست ظاهری هم اتفاق نمی افتد

امام حسین علیه السلام تا ابد، چراغ هدایت برای گمراهان در بیابان های تاریک غفلت و سرگردانی هستند. در زیارت اربعین در مورد امام حسین علیه السلام آمده است: «... و بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیكَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الضَّلَالَه وَ الْجَهَالَه: حسین بن على، جان و خون خود را در راه تو داد تا بندگانت را از جهل نجات بدهد و از سرگردانى ناشى از ضلالت و گمراهى آنها را برهاند. (9)
امام مهدی علیه السلام نیز همین هدف را دنبال خواهند کرد. امام حسن مجتبی علیه السلام در سخنی از پدر بزرگوارشان امیر مؤمنان علی علیه السلام نقل کرده که ایشان فرمودند: «در آخر الزمان و سختی روزگار و جهالت مردمان، خداوند مردی را بر می انگیزد که او را با فرشتگان تأیید می کند و یارانش را محافظت می نماید، و او را با آیاتش یاری می دهد و بر سرتاسر زمین مسلّط می گرداند ... او زمین را از قسط و عدالت و نور و برهان پر می کند طول و عرض جهان به تسلّط او در می آید. در روی زمین کافری نمی ماند جز این که ایمان می آورد و شخص ناشایستی نمی ماند جز این که به صلاح و تقوا می گراید ...» (10)
اگر چه قیام اباعبدالله علیه السلام به ظاهر شکست خورد و با این کار دین اسلام را زنده نگه داشت؛ اما در قیام امام مهدی علیه السلام شکست ظاهری هم اتفاق نمی افتد. جبهه حق با تمام قوا به رهبری امام مهدی علیه السلام در برابر جبهه باطل ایستادگی می کند. بدست ایشان و یارانش بساط ظلم و ستم برچیده می شود و حق و عدالت در سراسر جهان برقرار می گردد و نهالی را که امام حسین علیه السلام کاشته بودند در قیام فرزندشان به بار خواهد نشست.
پی نوشت:
1. تحف العقول، ابن شعبه حرانی، چاپ قم، ص245.
2. اسراء/81.
3. تفسیر نور الثقلین،العروسی الحویزی، ج3، ص212.
4. بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 44، باب27، ص: 335.
5. همان، ج 51، باب1، ص: 81.
6. الإرشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 384.
7 . وقعه الطف، ابومخنف کوفی، ص 107.
8 . بحار الأنوار، مجلسی، ج 2، باب 29، ح59، ص: 247.
9. همان، ج98، ص210.
10. همان، ج 52، ح 6، ص280.

دست هایی که خطرناکند !

[h=2]امید است با عبرت از تاریخ بیعت شکنان، در بیعت با امام زمان خویش بمانیم و خود را با روش حکومت علی وار او مطابقت دهیم و از او انتظار نداشته باشیم که مطابق با خواسته های ما حکومت کند.[/h]
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1394/08/20120057522151802272403932941081353396125.jpg)

مؤمن باید آگاه به زمان باشد و از گذشته ی دیگران برای تدارک حال و آینده ی خویش، عبرت بگیرد. در طول تاریخ کسانی بوده اند که می توانند به عنوان آینه ی عبرت ما باشند تا در روش مواجهه با امام خود بر اساس هوای نفس خود عمل نکنیم و خواسته خویش را بر روش های الهی او ترجیح ندهیم. در ذیل، دو حادثه از چنین بیعت کنندگانِ بیعت شکنی از تاریخ امام علی علیه السلام را ریشه یابی می کنیم.
[h=2]الف) بیعت کنندگان با امیرالمؤمنین علیه السلام در روز غدیر[/h] به اتفاق شیعه و سنی، در بازگشت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از آخرین حج، در غدیر خم واقع در منطقه جحفه، پس از خطبه ای مهم دست علی علیه السلام را بالا برد و فرمود: «من کنت مولاه، فهذا علیٌ مولاه (هر که من مولای اویم، این علی مولای اوست)». پس از آن، رسول خدا صلی الله علیه و آله همه را امر کرد که با امام علی علیه السلام به عنوان «امیر مؤمنان» بیعت کنند.
بزرگان اصحاب حتی بعضی از منافقان با عبارت «بخٍّ بخٍّ (مبارک باشد، مبارک باشد)» این امامت و ولایت را به ایشان تبریک گفتند. هیچ کس این قضیه را نمی تواند انکار کند، زیرا بیش از 110 نفر از اصحاب و 84 نفر از تابعین آن را روایت کرده اند، روایتی که هیچ موضوع دیگری در دین، حتی نماز و روزه و زکات و حج به این اندازه روایت نشده است.
ذَهَبی در «سِیَر اعلامن بَلاء» ج 19، ص 328 می نویسد: ابن جوزی در کتاب «ریاض الافهام» نوشته است که ابوحامد غزالی در کتاب «سِرّ العالمَین» در ذیل حدیث «من کنت مولاه، فعلیٌ مولاه» که عمر پس از خطاب به علی [علیه السلام] گفت: «مبارک باد مبارک باد! مولای هر مؤمن و مؤمنه شدی»، نوشته است: این نشانه ی تسلیم و رضایت است، سپس بعد از این، هوی و هوس بر او غلبه کرد.
مؤمن باید آگاه به زمان باشد و از گذشته ی دیگران برای تدارک حال و آینده ی خویش، عبرت بگیرد. در طول تاریخ کسانی بوده اند که می توانند به عنوان آینه ی عبرت ما باشند تا در روش مواجهه با امام خود بر اساس هوای نفس خود عمل نکنیم و خواسته خویش را بر روش های الهی او ترجیح ندهیم
بر یکی هوی و هوس غلبه کرد، و بر دیگری دوستی با این صاحب هوی و هوس، و بر دیگری حب ریاست، و بر دیگران طمع مال و جاه، و گروهی بخاطر کینه ی جاهلی که در دل نسبت به علی داشتند، و دیگران ترس از صاحبان حکومتِ غصب شده، و همینطور دیگران بخاطر کاری که انجام شده بود عقب نشینی و سکوت کردند.
در بررسی بیعت شکنی واقعه ی غدیر، هرگز نباید بیعت شکنان را فقط دشمنان و منافقان دانست. انبوهی از بیعت شکنان دوستانی بودند که طمع و ترس و اندیشه ی غلطِ تمام شدن کار و ... باعث شد که آن کلام روشنِ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم درباره ی علی را توجیه و فراموش کنند و تسلیم امر حکومت غاصب وقت شوند.
بعید نیست زمانی که امام مهدی علیه السلام قیام کند، دشمنان از این روش ها و همچنین شیوه های تبلیغی بسیار پیچیده ترِ امروزی برای پراکندن و یا غافل کردن دوستان و شیعیان او استفاده نمایند، به نحوی که هم بر امام حسین علیه السلام گریه کنند و هم فرزند امام حسین، امام زمان علیه السلام را تنها رها کنند. در این مواقع حساس است که حق طلبان عالم، به روشنگریِ عالمان با تقوا و آگاه به «حوادث واقعه» که در کلام امام مهدی علیه السلام به عنوان مرجع مسلمانان در تمام جهان شناخته شده اند، نیازمند خواهند بود.
[h=2]ب) بیعت کنندگان با امیرالمؤمنین علیه السلام پس از قتل خلیفه سوم[/h] پس از کشته شدن عثمان مردم به امام علی علیه السلام روی آوردند. بسیاری از صحابه از نوع حکومت عثمان ناراضی بودند. روش حکومت او شایسته سالاری نبود بلکه فقط به خاندان بنی امیه می اندیشید. این خاندان نه در اسلام و نه در بین مسلمانان وجهه ی خوبی نداشت. مردم با نارضایتی خانه ی عثمان را محاصره کردند و مطالبات خود را اعلام کردند اما او به موقع نتوانست این بحران نارضایتی را مدیریت کند و مشاوره ی امام علی علیه السلام نیز او را فایده نبخشید. و بالاخره توسط جمعیت محاصره کنندگان کشته شد.
امام علی علیه السلام برای این که بعد ها کسی بهانه ای نداشته باشد، چندین بار صف محاصره کنندگان خانه ی عثمان را شکست و به او آب برد. پس از قتل عثمان نیز مرگ او را به فال بد گرفت و در خانه نشست و اگرچه حکومت بر مسلمانان حق او بود که خداوند توسط پیامبرش آن را در غدیر به همه اعلام کرده بود، اما باز برای اینکه بهانه ای به دست کسی ندهد که در قتل عثمان نقش داشته است، خواسته ی جمعیت را مبنی بر پذیرفتن حکومت نپذیرفت.
اما انبوه جمعیت همچون رمه های گوسفند از در خانه ی علی دور نشدند. روایت خود امام در خطبه ی سوم نهج البلاغه، معروف به خطبه ی شقشقیه، چنین است:
در بررسی بیعت شکنی واقعه ی غدیر، هرگز نباید بیعت شکنان را فقط دشمنان و منافقان دانست. انبوهی از بیعت شکنان دوستانی بودند که طمع و ترس و اندیشه ی غلطِ تمام شدن کار و ... باعث شد که آن کلام روشنِ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم درباره ی علی را توجیه و فراموش کنند و تسلیم امر حکومت غاصب وقت شوند.
«مردم از هر طرف به من هجوم آورند، به طورى كه دو فرزندم در آن ازدحام صدمه دیدند، و ردایم از دو جانب پاره شد، مردم چونان گله گوسفند محاصره ام كردند. اما همین كه به امر خلافت اقدام نمودم گروهى پیمان شكستند، و عده اى از مدار دین بیرون رفتند، و جمعى دیگر سر به راه طغیان نهادند، گویى هر سه طایفه این سخن خدا را نشنیده بودند كه مى فرماید: «این سراى آخرت را براى كسانى قرار دهیم كه خواهان برترى و فساد در زمین نیستند، و عاقبت خوش از پرهیزكاران است.»
بنابراین با توجه به فرمایش امام علی علیه السلام، ناکثین و مارقین و قاسطین، از همین جمعین انبوه بیعت کنندگان بودند که وقتی روش حکومت داری امام خویش را بر خلاف هوای نفس خود و خواسته های دنیوی خویش دیدند بیعت را شکستند و علیه او به جنگ برخاستند.
امام علی علیه السلام حدود سه ماه کمتر از پنج سال حکومت کرد. اما در طول این دوران حکومت بسیار کوتاه، این سه گروه بیعت کننده ی بیعت شکن، سه جنگ خانمان سوز (جمل، صفین و نهروان) را علیه او به راه انداختند و وقتی پس از پیروزی در جنگ نهروان، در تدارک دوباره ی جنگ علیه معاویه بود، به شهادت رسید.
هرگز نباید تصور کرد که مدینه و کوفه پر از دشمنان امام علی علیه السلام بود. امام اگر چه خواص اندکی داشت اما کسانی که ادعای دوستی می کردند بسیار بودند. دوستانی که با نعره ی دشمن می هراسیدند و دنیا و زر و زیور آن چنان آنان را تن پرور کرده بود که با دیدن رنگ زرد دینار دین خود را می باختند و پیمان خویش را با امام خود فراموش می کردند. بسیاری از این گروه دوبار با او بیعت کرده بودند؛ یک بار در غدیر و بار دوم در مدینه پس از قتل عثمان. یکی از همین ها که در جنگ جمل اسیر شده بود، امام حسن علیه السلام را واسطه کرد که باز هم با امام بیعت کند. امام علی علیه السلام به فرزندش امام حسن علیه السلام فرمود: «من دیگر نیازی به بیعت او ندارم. دست او دست یهودی است. اگر با این دستش بیعت کند با آن دستش بیعت را می شکند.» (بحار الانوار، ج 32، ص 235)
تاریخ عبرت های زیادی به ما می آموزد. امید است با الهام از تاریخ بیعت شکنان، در بیعت با امام زمان خویش بمانیم و خود را با روش حکومت علی وار او مطابقت دهیم و از او انتظار نداشته باشیم که مطابق با خواسته های ما حکومت کند.


[/HR]

قومی که در «اگر» و «ای کاشِ» خود ماندند!

[h=2]وقتی فرزند امام حسین علیه السلام در وسط میدان مبارزه است و «هل من ناصرٍ ینصر نی؟» ندا می دهد، اگر ما ندای او را نشنیده بگیریم و از حوادث زمانه ی خویش غافل بمانیم و موقعیت زمان و دشمنان را نسبت به خویش تشخیص ندهیم، و هنوز در فضای «اگر» و «ای کاش» خود باشیم، به امام شهید شده ی خویش فایده ای نرسانده ایم و امام زمان زنده ی خود را بی یاور رها کرده ایم.[/h]

IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1394/08/21714951189622116010644462142093982166246.jpg)
انسان ها معمولاً بیشتر نگاه به گذشته دارند. آنان معمولاً دو کلمه ی «اگر» و «ای کاش» را زیاد بکار می برند. اگر می خواهید ببینید فلان شخص چقدر غرق در گذشته است، در فرهنگ گفتارش این دو کلیدواژه را جستجو کنید. معمولاً چند برابر واژه های گفتاریِ هر فرد، رشته های افکار اوست که به صورت واژه تلفظ نمی شوند و فقط به صورت فکر در ضمیر خودآگاه باقی می مانند. همچنین انبوهی از معانی این کلیدواژه که بطور کامل شخصیت فرد را تشکیل می دهند، در ضمیر ناخودآگاه باقی می مانند و هرگز به ضمیر خودآگاه و به صورت افکار یا گفتار جلوه نمی کنند.
بنابراین انسان ها (در مورد هر چیزی) بیش از آن چه می گویند، در ضمیر خودآگاه خود در مورد آن فکر می کنند و بیش از آن چه که فکر می کنند، هستند (در ضمیر ناخودآگاه).
مقصود از این نوشتار، آگاهی از حوادث زمان و هشدار دادن به بعضی از دیندارانی است که ممکن است در «گذشته» و «ای کاش» بمانند و در حسرت یاری امامِ قبلی خود، از یاریِ امام حاضر خویش، غافل و محروم گردند.
[h=2]سختی راه و خطر بازماندن از زمان[/h] معتقدان، سختی های زیادی کشیده اند تا این میراث عظیم ولایت به ما رسیده است. و این میراث عظیم، چه انسان هائی را پشت سر گذاشت؛ کسانی را که در گذشته ی «اگر» و « ای کاشِ» خود ماندند و زمان را نشناختند و شیطان به کمک هوای نفس، بر آنان تاخت و آنان را به جائی برد که خود نیز تصوّر آن را نداشتند.
[h=2]معنای «لبیک یا حسین» در نزد شیعه ی حقیقی[/h] «لبیک یا حسینِ» شیعه ی حقیقی به معنای «لبیک یا مهدی» است. زیرا امروز حسین زمان، امام مهدی است. شیعه ی حقیقی در گذشته زندگی نمی کند. او آگاه به زمان است و هیچ وقت در حسرت «اگر» و «ای کاش»، امام حاضرِ خود را تنها رها نمی کند

مؤمن زیرک همچنان که به یاد امامِ شهید خویش عزاداری می کند، و آرزوی این را دارد که ای کاش او نیز در کربلا بود تا امامش را یاری می کرد، اما از این نکته ی مهم تر غافل نیست که امامِ زنده ی زمان خویش بیش از امامِ شهید، نیاز به یاری دارد. حقیقتاً هر کسی می داند که «لبیک یا حسین» باید به معنای «لبیک یا مهدی» باشد و گرنه این لبیک ها امروز دیگر فایده ای ندارد. لبیکی که لبیک گوی آن بین حسین و مهدی علیهماالسلام (امام گذشته و امام حاضر) نتواند پل بزند و لبیک او پاسخ ندای «هل من ناصرٍ» امام زنده و غائبش نباشد، اثری ندارد.
«لبیک یا حسینِ» شیعه ی حقیقی به معنای «لبیک یا مهدی» است. زیرا امروز حسین زمان، امام مهدی علیه السلام است. شیعه ی حقیقی در گذشته زندگی نمی کند. او آگاه به زمان است و هیچ وقت در حسرت «اگر» و «ای کاش»، امام حاضرِ خود را تنها رها نمی کند. در روایت است که بسیاری از حاجیان که به خداوند لبیک می گویند، خداوند در جواب آنها می گوید: «لا لبیک» یعنی لبیک تو لبیک نیست؛ لبیک تو دروغ است (کافی، ج 5، ص 124).
وقتی فرزند امام حسین علیه السلام در وسط میدان مبارزه است و «هل من ناصرٍ ینصرنی؟» ندا می دهد، اگر ما ندای او را نشنیده بگیریم و از حوادث زمانه ی خویش غافل بمانیم و موقعیت زمان و دشمنان را نسبت به خویش تشخیص ندهیم، و هنوز در فضای «اگر» و «ای کاش» خود باشیم، به امام شهید شده ی خویش فایده ای نرسانده ایم و امام زمان زنده ی خود را بی یاور رها کرده ایم.
امروز لبیک یا حسین به معنای همراه بودن با پیامِ قیام امام حسین علیه السلام و یاری رساندنِ میراث دارِ قیام او امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است.
[h=2]عبرت از گذشته[/h] عبرت گرفتن، از ویژگیهای عقل سلیم است. انسان عاقل تلاش می کند از آن چه بر سر دیگران آمده عبرت بگیرد نه اینکه خودش برای دیگران عبرت شود.
حوادث گذشته، آیینه ی عبرت خوبی است که شیعیان در آن تکلیف آینده ی خویش را در این آیینه تشخیص دهند و از قافله ی یاری امام حسینِ زمان عقب نمانند. در این جا یک حادثه ی مهم عبرت آموز را بررسی می کنیم:
[h=2]یهود منتظر منجی آخر الزمان[/h] امروز لبیک یا حسین به معنای همراه بودن با پیامِ قیام امام حسین علیه السلام و یاری رساندنِ میراث دارِ قیام او امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است

قوم یهود بر اساس آن چه در کتاب های مقدسِ خود خوانده بودند، در انتظار پیامبر آخر الزمان به عنوان منجی (Messiah) بودند. آنها فرزندان حضرت یعقوب علیه السلام بودند و از نسل برادران حضرت یوسف علیه السلام بودند که به مصر وارد شدند و در آن جا قرن ها بعد به عنوان برده ی فراعنه ی مصر، گرفته شدند. حضرت موسی علیه السلام آن ها را از دست فرعون زمان نجات داد و بالأخره آن ها وارد سرزمین موعود شدند و به راهنمائی پیشگوئی های کتاب آسمانی خود منتظر پیامبر آخرالزمان که در سرزمین عرب ظهور خواهد کرد، بودند. «او» منجی آنان بود.
تعدادی از بهترین مؤمنان یهود، سرزمین خوش آب و هوای خویش را رها کردند و برای ایمان به پیامبر آخرالزمان راهی بد آب و هواترین منطقه ی مسکونی جهان شدند. ممکن است آنان که ماندند در حسرت عدم تمکّن سفر چه غصه ها خورده باشند و ممکن است مسافرین را توصیه کرده باشند که اگر «او» را دیدید سلام ما را به «او» برسانید و ارادت ما را خدمتش اعلام دارید.
آنان به مدینه رسیدند، اما این قدر آب و هوای مدینه برای آنان ناسازگار بودند که گروهی به منطقه ی خیبر رفتند و به دوستان خود در مدینه گفتند که اگر «او» آمد به سرعت ما را برای ایمان آوردن به «او» خبر کنید. این قوم منتظِر ماندند و ماندند و بعضی از این قوم در طول مسیر به سوی مدینه و بعضی در مدینه و بعضی در خیبر، با حسرتِ ملاقات و ایمان به «منجی» پیر شدند و مردند. آنان که زنده بودند، همیشه منتظر بودند تا خبر ظهور به آنها برسد. همیشه با خود می گفتند که وقتی «او» بیاید، اولین ایمان آورندگان، ما خواهیم بود.
قرآن حداقل در دو جا به این قضیه اشاره می کند. (41 و 89 بقره) و روایات ذیل آیه ی 89 بقره (تفسیر نورالثقلین ج 1، ص 100) و تاریخ نیز این قضیه را نقل کرده است. (ترجمه المیزان، ج1، ص 336)
اما یهود مدینه، منافقینِ سرسخت و بی ایمان، و یهود خیبر دشمنانِ اصلی منجی خود شدند. جنگ خیبر که معروف است با همین قومی است که از راه دور، لبیک گویان، آمده بودند که منجی خود را یاری کنند.
آنان (منتظران منجی موعود)، در گذشته ماندند و چون حال را مطابق حال خود ندیدند، هدف خود را فراموش کردند و تمام ثواب های سختی های انتظار را هدر دادند و به دشمنِ اصلی منجیِ موعود تبدیل شدند و در نتیجه با شمشیر او کشته شدند.
و این سرنوشت هر قومی است که فقط در گذشته زندگی کند و «حسین» را فقط «حسین بن علی علیهما السلام» و «یزید» را فقط «یزید بن معاویه علیهما اللعنه» بداند

اشک مقدس عاشورایی، لبیکی به "حسینِ" زمانه

IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1391/04/221548176903573232130228189202148152168230.gif)
یکی از روش های یاری حضرت امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اقامه عزای امام حسین(علیه السلام) و شهدای کربلا است. سوگواری برای مصیبت سالار شهیدان به این معناست که شیعیان در انتظار منتقم خون حسین(علیه السلام) هستند و از دیدگاه شیعه واقعه کربلا هنوز به تمامی سپری نشده است.


[/HR] در این عصر صاحب این مصیبت عظیم کسی جز وجود مبارک حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیست و حضور در مجلس عزای ایشان و همراهی با او در گریه و حزن نوعی یاری نمودن ایشان است.
در این باره روایت شده است که حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) در کربلا به اصحاب خود فرمودند:
«جدّ بزرگوارم(صلوات الله علیه و آله) به من خبر دادند که فرزندم حسین در زمین کربلا در حالی که بی کس و تنها و تشنه باشد شهید خواهد شد، هر کس او را یاری کند مرا یاری کرده است و فرزند او حضرت قائم(علیه السلام) را یاری کرده است.» [1]

ادای حق آل الله با گریه بر مظلوم کربلا
برپایی مجالس گریه برای امام حسین(علیه السلام) در عصر ما تنها روش برای بزرگداشت شهدای مظلوم کربلاست چرا که نصرت و یاری مظلوم به سه طریق است:
اول: مقاتله و جنگ با دشمن او تا آن که دشمن مخذول شده و رفع شر ظلم از او شود.
دوم: تقاص حق او و خونخواهی از دشمن او بعد از کشته شدنش.
سوم: عزاداری و گریه بر او، که این برپا داشتن مراسم عزاداری، برای هر کسی بعد از مردن یا کشته شدنش، تعظیم اوست و بزرگداشت و عزاداری برای او نصرت و یاری محسوب می شود.
اکنون که برای دوستان حضرت ابا عبدالله(علیه السلام) نصرت و یاری آن حضرت به دو روش اول ممکن نیست، باید با اقامه مجالس عزا برای آن مظلوم که باعث تعظیم مقام رفیع ایشان است، آن حضرت را یاری کنیم و بدین وسیله به یاری امام عصر(علیه السلام) نیز نائل شویم.
مطابق این دیدگاه در کامل الزیارت از حضرت صادق(علیه السلام) روایت شده که فرمودند:
هیچ گریه کننده ای نیست که بر امام حسین(علیه السلام) گریه نماید، مگر آن که به حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) تقرب جسته است و ایشان را با گریه اش یاری کرده است و نیز به حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) تقرب پیدا کرده و حق همه ما را ادا کرده است.[2]
بر این اساس محبت نسبت به امام حسین(علیه السلام) به منزله محبت به همه اهل بیت(علیهم السلام) است و گریه بر ایشان، گریه بر همه معصومین(علیهم السلام) و ادای حق ایشان، ادای حق همه و نصرت و یاری ایشان نصرت همه اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) است.

سوگواری برای مصیبت سالار شهیدان به این معناست که شیعیان در انتظار منتقم خون حسین(علیه السلام) هستند و از دیدگاه شیعه واقعه کربلا هنوز به تمامی سپری نشده است

ولیّ عصر، بانی روضه های سالار شهیدان
در برخی از تشرفاتی که توسط صاحب دلان و بزرگان به محضر مبارک حضرت مهدی(علیه السلام) صورت گرفته است، ایشان در حال سوگواری و گریه برای مصیبت حضرت حسین(علیه السلام) مشاهده شده اند، این تشرفات به نوبه خود شاهدی بر این نظر است که گریه بر امام حسین(علیه السلام) و برپایی مراسم عزاداری محرم به نوعی یاری امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) است. در ادامه به برخی از تشرفاتی که با مضمون گریه بر سیدالشهدا نقل شده است، اشاره می کنیم:

1- پابرهنه، سربرهنه، سینه زنان:
علامه بحرالعلوم به همراه جمعی از طلاب به استقبال عزاداران و سینه زنان حسینی می رود، پس از مشاهده مراسم، علامه(ره) با آن موقعیت اجتماعی لباس از تن بر می کند و سینه می گشاید و با شور و حرارت شروع به سینه زنی می کند، پس از پایان مراسم درباره علت این شور و شیدایی از علامه بحرالعلوم سوال می شود. ایشان می گوید: با رسیدن به دسته سوگواران به ناگاه چشمم به محبوب دل ها امام عصر(عجل الله تعالی فرجه) افتاد که با سر و پای برهنه در میان انبوه سینه زنان و با چشمانی اشک بار بر سر و سینه می زدند، دیدن آن منظره مرا به حالی انداخت که قرارم از دست رفت و به خیل سینه زنان پیوستم.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1391/12/11276510612624317314512151184835619223896.jpg)

2- پاداشی کمتر از حق آن:
سید بحرالعلوم به قصد تشرف به سامرا تنها به راه افتاد. در بین راه راجع به این مسأله، که چرا گریه بر امام حسین(علیه السلام) گناهان را می آمرزد، فکر می کرد. همان وقت متوجه شد که شخص عربی سوار بر اسب به او رسید و سلام کرد. بعد پرسید: جناب سید درباره چه چیز به فکر فرو رفته ای؟ اگر مسأله ای علمی است بفرمایید شاید من هم اهل باشم؟
سید بحرالعلوم عرض کرد: در این باره فکر می کنم که چطور می شود خدای تعالی این همه ثواب به زائرین و گریه کنندگان بر حضرت سید الشهداء علیه السلام می دهد؛ مثلاً در هر قدمی که در راه زیارت بر می دارند، ثواب یک حج و یک عمره در نامه عملشان نوشته می شود و برای یک قطره اشک تمام گناهان صغیره و کبیره شان آمرزیده می شود؟
آن سوار عرب فرمود: تعجب نکن! من برای شما مثالی می آورم تا مشکل حل شود. سلطانی به همراه درباریان خود به شکار می رفت. در شکارگاه از لشگریانش دور شد و به سختی فوق العاده ای افتاد و بسیار گرسنه شد. خیمه ای را دید و وارد آن خیمه شد. در آن سیاه چادر، پیرزنی را با پسرش دید. آنان در گوشه خیمه عُنیره ای داشتند (بز شیرده) و از راه مصرف شیر این بز، زندگی خود را می گرداندند. وقتی سلطان وارد شد، او را نشناختند؛ ولی به خاطر پذیرایی از مهمان، آن بز را سر بریده و کباب کردند؛ زیرا چیز دیگری برای پذیرایی نداشتند. سلطان شب را همان جا خوابید و روز بعد، از ایشان جدا شد و به هر طوری که بود خود را به درباریان رسانید و جریان را برای اطرافیان نقل کرد. در نهایت از ایشان سۆال کرد: اگر من بخواهم پاداش میهمان نوازی پیرزن و فرزندش را داده باشم، چه عملی باید انجام بدهم؟ یکی از حضار گفت: به او صد گوسفند بدهید. دیگری که از وزرا بود، گفت: صد گوسفند و صد اشرفی بدهید. یکی دیگر گفت: فلان مزرعه را به ایشان بدهید. سلطان گفت: هر چه بدهم کم است؛ زیرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم آن وقت، مقابله به مثل کرده ام. چون آنها هر چه را که داشتند به من دادند. من هم باید هر چه را که دارم به ایشان بدهم تا سر به سر شود.

محبت نسبت به امام حسین(علیه السلام) به منزله محبت به همه اهل بیت(علیهم السلام) است و گریه بر ایشان، گریه بر همه معصومین(علیهم السلام) و ادای حق ایشان، ادای حق همه و نصرت و یاری ایشان نصرت همه اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) است

بعد سوار عرب به سید فرمود: حالا جناب بحرالعلوم، حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) هر چه از مال و منال و اهل و عیال و پسر و دختر و خواهر و سر و پیکر داشت همه را در راه خدا داد پس اگر خداوند به زائرین و گریه کنندگان آن حضرت این همه اجر و ثواب بدهد، نباید تعجب نمود؛ چون خدا که خداییش را نمی تواند به سید الشهداء(علیه السلام) بدهد؛ پس هر کاری که می تواند، آن را انجام می دهد؛ یعنی با صرف نظر از مقامات عالی خود امام حسین(علیه السلام)، به زوار و گریه کنندگان آن حضرت، درجاتی عنایت می کند. در عین حال اینها را جزای کامل برای فداکاری آن حضرت نمی داند. چون شخص عرب این مطالب را فرمود، از نظر سید بحرالعلوم غایب شد.[3]

3- خون گریه می کنم:
شیخ جلیل حاج ملا سلطان علی روضه خوان تبریزی نقل می کند که در عالم رویا به محضر مبارک حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه) مشرف شدم. از ایشان درباره صحت فرازی از زیارت ناحیه مقدسه پرسیدم که می گوید: "هر آینه من صبح و شام بر تو گریه می کنم و به جای قطرات اشک، خون می گریم."
ایشان فرمودند که صحیح است و در ادامه نقل آمده است که آن مصیبتی که برایش خون گریه می کنند، مصیبت اسارت حضرت زینب(علیهاالسلام) است.[4]
تشرفاتی که در آن ها درباره عزاداری و گریه بر حسین(علیه السلام) مطلبی ذکر شده باشد، به این موارد خلاصه نمی شود.
بنابراین برپایی و اقامه مجالس پر شور برای مصیبت کربلا، امام عصرمان را یاری نموده و زمینه ظهور ایشان را بیش از پیش فراهم می کند.

پی نوشت:
[1] فوائد المشاهد، معالی السبطین ج1، ریاض القدس ج1، به نقل از محمد باقر فقیه ایمانی، محمد رضا فوادیان.
[2] . کامل الزیارات، ص 81، ح 6.
[3] . العبقری الحسان، ج1، ص 119.
[4] . همان، ج1، ص 98.

تعابیر اسلامی از مردم آخرالزمان و آسیبهای واپسین تاریخ

[h=2]IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1391/03/2111088422314111218992291574322613145235156.gif)


[/HR][/h] ریشه بیشتر هشدارهایی که اسلام نسبت به آفات آخرالزمان بازگو می کند را می توان در تغییر ملاک های فضیلت و برتری افراد جامعه جستجو کرد. و از جمله هشدارهایی که بخش وسیعی از روایت آسیب های عمومی در اسلام را به خود اختصاص داده است، اندیشه ها و رفتارهای انسان آخرالزمانی است.

[/HR]تغییر ملاک های فضیلت، دگرگونی مفاهیم و نهادهای ارزشی در دوره واپسین، در مردم سیری قهقرایی ایجاد می کند که دگرگونی در مفاهیم و بنیادها، دگردیسی شدیدی را در سبک زندگی آنها ایجاد می کند که در نتیجه آن آستانه توحش انسان مدرن پایان تاریخ به جایی میرسد که مانند آن در هیچ جای تاریخ مثال زدنی نیست. و انسان ها عزم خود را در اغوا گری، دو رویی و نفاق جزم نموده و این رفتار به بیماری شایع این دوران تبدیل می شود. رسول گرامی اسلام، در بسیاری از گفتارها و فرمایشات خویش پیرامون آخرالزمان انسان ها را از گزند این آسیب ها بیم داده و مختصات و شرایط موجود و مفقود آخرالزمان را ارزیابی نموده اند. از جمله حوزه هایی که در فرمایشات پیامبر گرامی اسلام و ائمه معصومین(علیهم السلام) مورد فحص و بررسی قرار می گیرد، حوزه های رفتار اجتماعی، گرایشات و تمایلات فردی، نظام دینی حاکم بر فرد، خانواده و جامعه و همچنین حوزه دینداری و عمل به دستورات دینی را شامل می شود. افول فرسایشی ملکات و آرمان های فضیلت چنان آرام در روند استحاله و دگرگونی قرار می گیرد که سنت ها به بوته فراموشی سپرده شده و بدعت هایی خودساخته و در تقابل با دین به عنوان معیار ارزش گذاری مطرح می شود. چنانکه پیامبر خدا(ص) فرمودند:
«زمانى كه روی هاى ایشان روی هاى آدمیانست و دل هاى ایشان دل هاى شیاطین مثل گرگان درنده ریزنده خون ها باز نایستند از بدى و اگر پیروى كنى ایشان را در شك اندازند ترا و اگر سخن گوئى با ایشان دروغ گویند ترا و اگر غایب شوى از ایشان غیبت كنند ترا سنّت در میان ایشان بدعت است و بدعت در میان ایشان سنت بردبار در میان ایشان بیوفا است و بیوفا میان ایشان بردبار...» (1)
در ادمه روایت فوق پیامبر خدا (ص) می فرمایند:
«مومن در میان ایشان ضعیف است و فاسق در میان ایشان بزرگوار، كودكان آنها شوخ، هرزه و بد خو هستند و زنان ایشان در مخالفت با آنها هستند. و بزرگان و پیران آنها را امر به معروف و نهی از منكر نمی کنند بطوریکه پناه بردن بایشان رسوائى است و عزت خواستن از ایشان خوارى و طلب آنچه در دست ایشان است محتاجى...»(2)

رسول گرامی اسلام، در بسیاری از گفتارها و فرمایشات خویش پیرامون آخرالزمان انسان ها را از گزند این آسیب ها بیم داده و مختصات و شرایط موجود و مفقود آخرالزمان را ارزیابی نموده اند. از جمله حوزه هایی که در فرمایشات پیامبر گرامی اسلام و ائمه معصومین(ع) مورد فحص و بررسی قرار می گیرد، حوزه های رفتار اجتماعی، گرایشات و تمایلات فردی، نظام دینی حاکم بر فرد، خانواده و جامعه و همچنین حوزه دینداری و عمل به دستورات دینی را شامل می شود

«پس خدا در این هنگام از آسمان بارش باران را منع می كند و آن را در غیر وقت خود می فرستد و برایشان بدتران ایشان را بگمارد كه بر آنها عذاب سختى را می رساند؛ مردها و پسرانشان را می كشند و زنان را باقى می گذارند پس نیكان ایشان دعا می كنند و قبول نمی شود ... در این وقت خداى تعالى آنها را به چهار خصلت مبتلا می گرداند: جور و ستم ازسوی پادشاه، و قحطی و بی آبی در زمانه و ظلم از سرداران و حاكمان و روی آوری به پرستش بت ها؛ در این حال صحابه تعجب کردند و عرض كردند یا رسول اللَّه آیا واقعا بت ها را میپرستند؟ پیامبر فرمود: هر درهم پیش ایشان بتى است ... بركت را از مال هاى ایشان می برد و از دنیا بى‏ایمان بیرون می روند »(3)
دینداری نیز در آخرالزمان بر پایه تظاهر استوار است و به مبانی دینی فقط در غالب شعارها بسنده می شود. مراسمات و شعائر دینی نیز به جلساتی خلاصه می شود که از هر گونه شعور و معرفت عاری بوده و صرفا به عنوان نمایشی مذهبی تلقی می گردد؛ دنیا مداری و دین گریزی تا جایی پیش می رود که در مساجد نیز توجه بیشتری به امورات دنیا و ظواهر معطوف شده و از آخرت باز می ماند. در این زمان رسول گرامی اسلام بقای دین را در تاسی به کناره گیری از افراد غافل و تاسی به عالمان صالح دانسته و می فرماید:
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1391/02/13101023430951132031682221802341132239346.gif)
«بر مردمان زمانى مى‏آید كه خداهاى آنها، شكم‌هاشان و قبله آنها زنان شان و دین آنها دینارهاشان و شرف آنها کالاهای شان است. چیزی از ایمان به جز آثار و ظواهر در آنها یافت نمی شود و از قرآن به جز تدریس ظاهری آیات باقی نمی ماند. مسجدهاى ایشان از نظر معماری آباد و از نظر هدایت دل هاى آنها خرابست. عالمان آنها بدترین خلق خداوند بر روى زمین هستند.(4) ... در آخر الزمان مردمانى از امّت من كه میایند در مسجدها مى‏نشیند در آن حلقه ذكر ایشان دنیا و حب دنیا است همنشینى با ایشان مكن كه خدا را با ایشان هیچ حاجت نیست.»(5)
و نیزاز عبد اللَّه بن حمّاد انصارى از امام صادق و ایشان از پدرش امام باقر (علیهما السلام) نقل شده كه رسول خدا (ص) فرمود: «زمانى بر مردم فرا مى‏رسد كه حجّ زمامداران براى تفریح، و حجّ ثروتمندان به منظور تجارت، و حجّ بینوایان براى گدائى است.» (6)
این دوره از تاریخ، زمان اوج گیری باورهای سست و بی توجهی و قدرنشناسی نسبت به قرآن کریم است. آموزه های قرآنی در فضای اجتماعی آن دوران کنار گذاشته شده و مردم به مرور این فیض عظیم الهی را در روزمرگی زندگی مادی فراموش می کنند.
امام جواد (علیه السلام) تعامل رفتاری مردم آخرالزمان را با قرآن چنین توصیف می کنند:
«هر جماعتى چون كتاب (قرآن) را كنار نهند، خدا علم كتاب را از ایشان مى‏گیرد.... و از نمونه‏هاى كنار نهادن قرآن آن است كه حروف آن را (به هنگام خواندن) درست ادا كنند، و حدود آن را تغییر دهند؛ قرآن را مى‏خوانند ولى احكامش را مراعات نمى‏كنند. و نادانان به جهت آنكه الفاظ را حفظ كرده‏اند دلخوشند، و علما به جهت آنكه (حقایق و احكام آن را) رعایت نكرده‏اند اندوه گینند. نمونه دیگر از كنار نهادن قرآن آن است كه كار (بیان و تفسیر آن را) به دست كسانى مى‏سپرند كه علم آن را ندارند، این است كه آنان را به پیروى هواى نفس وامى‏دارند و به پستى مى‏كشانند، و دستگیره‏هاى دین را تغییر مى‏دهند، و كتاب خدا را به دست سفیهان و كودكان مى‏سپارند؛ در اینجا است كه مردم به جاى آنكه به فرمان خدا كار كنند، به فرمان چنین كسانى كار مى‏كنند. و این براى كسانى كه این گونه ستمى روا داشتند، بد نتیجه‏اى است» (7)
از جمله آسیب های فراگیر دیگر مردم آخرالزمان، فرارو دوری ازعلمای صالح و اولیای الهی است و دینداری به شدت در دست گرفتن آتش سخت و طاقت فرسا می باشد:
«زمانى بر امت من فرا می رسد كه از عالمان می گریزند چنانچه گوسفند از گرگ فرار می کند و کسیکه بر حفظ ایمان صبر می کند مانند اینست که آتش روشنی را در دست نگاه داشته است در این زمان حاکمان بر جور، عالمان ایشان بر طمع‏ و عابدان ایشان بر ریا و تاجران ایشان بر خوردن ربا و زنان ایشان بر زینت دنیا استوارند؛ ... عالمان را فقط به لباس نیكو ، و قرآن را فقط به صوت نیکو می دانند عبادت و خدا را فقط در ماه رمضان عبادت می کنند»(8)

بر مردمان زمانى مى‏آید كه خداهاى آنها شكم هاشان و قبله آنها زنان شان ودین آنها دینارهاشان و شرف آنها کالاهای شان است. چیزی از ایمان به جز آثار و ظواهر در آنها یافت نمی شود و از قرآن به جز تدریس ظاهری آیات باقی نمی ماند. مسجدهاى ایشان از نظر معماری آباد و از نظر هدایت دل هاى آنها خرابست. عالمان آنها بدترین خلق خداوند بر روى زمین هستند

«از این رو از آخرت رویگردان شده و تمام همت خود را به آبادانی زندگی دنیا سپری می کنند، در حالیکه خود از درون ویرانند و قلب هایشان از معرفت و محبت الهی بی بهره است. معیارهای فضیلت در درهم و دینار و دینداری در میان آنها صرفا به ابزاری در جهت ثروت اندوزی و پیشبرد امیال دنیوی خلاصه می شود. رسول خدا در توصیف این افراد فرمودند: «زمانی بر مردم خواهد آمد که دین شان درهم‌هایشان خواهد بود و زنان، قبله‌هایشان، برای طلا و نقره، رکوع و سجود به‌جا می‌آورند. آ‌ن‌ها همواره در حیرت و مستی خواهند بود. نه بر مذهب مسلمانی‌اند و نه بر مسلک نصرانی.»(9)
و نیز فرمود: «كمترین چیزى كه در آخر الزّمان یافت مى‏شود، برادر مورد اطمینان یا پول حلال است. »(10)
ابتلائاتی را که انسان‌ها در این دوران پشت سرمی گذارند، سنگ محکی است که انسان های آزموده و با ایمان را از کسانیکه صرفا دین را لقلقه زبان نموده اند جدا سازد.
امیرمؤمنان علی(علیه السلام) درباره نجات یافتگان این دوران می‌فرماید:
«و آن زمانی است که از فتنه‌ها نجات نمی‌یابد، مگر مؤمنی که بی‌نام و نشان است. اگر در حضور باشند، شناخته نشوند و اگر غایب گردند، کسی سراغ آن‌ها را نمی‌گیرد. آن‌ها برای سیرکنندگان در شب ظلمانی جامعه، چراغ‌های هدایت و نشانه‌هایی روشنند. نه مفسده‌جو هستند و نه فتنه‌انگیز، نه در پی اشاعه فحشایند و نه مردمی سفیه و لغوگو! اینانند که خداوند درهای رحمتش را به رویشان باز می‌کند و سختی‌ها و مشکلات را از آن‌ها برطرف می‌سازد. »(11)
آنچه در نهایت از بررسی مضامین ظاهری روایات به دست می آید نشانگر عمق دغدغه و نگرانی مقدس پیامبر اکرم و ائمه هدی(علیهم صلوات الله) درباره فاجعه ای است که در آخرالزمان دامنگیر جامعه انسانی، خصوصا جامعه دینی می شود چنانکه امیر مومنان(علیه السلام) درباره مردم آخرالزمان و امتحانات سختی که در معرض آنها قرار می گیرند فرمودند:
«والذی بعثه بالحق نبیا لتبلبلن بلبلة و لتغربلن غربلة بل یستخرج من الغربال خلق کثیر»; قسم به ذات احدیت که نبی اکرم (ص) را به حق برانگیخت، در آخرالزمان مردم امتحان می شوند امتحان های شدید، و به شدت غربال می شوند تا آنجا که عده زیادی از مردم از غربال بیرون می ریزند.» (12)
در نتیجه این فرازو فرود هاست که انسان های شایسته و برگزیده از دیگر مردم متمایز می شوند و مصداق واقعی انتظار منجی را در آخرالزمان تداعی می کنند.

پی‌نوشت‌ ها:
1- کشف الغمه، ج 3، ص 206
2- جامع الاخبار ،فصل 88 ص129
3- همان ص130
4- می توان عالمان وهابی را برای نمونه می توان مثال زد که دین خدا را ابزاری برای مطامع دنیوی قرار داده اند.
5- همان ص 130
6- اثبات الهداة ج1 ص 261
7- همان ص 492
8- کاشف الاستار فی ترجمه جامع الاخبار ص 183
9- مستدرک الوسائل، ج 11، ص 379
10- کافی، ج 8، ص 3065
11- نهج‌البلاغه، خطبه 103
12- نهج البلاغه خطبه 16


راه شناخت روشنی برای مردمان آخر الزمان

[h=1][/h]
[h=2]با نام بردن از امام دوازدهم با مجموعه ای از صفات، راه شناخت روشنی برای آیندگان به ویژه مردمان آخر الزمان گشوده اند. کسانی که در تشخیص امام عصر (عج الله تعالی فرجه) به گمراهی رفتند، با وجود این کلمات صریح رسول خدا در خطبه ی غدیر، راهی برای توجیه ندارند.[/h]

IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1394/07/21831971082472162712320084180198112067.jpg)
شما از روز ازل در نگاه عالمیان، خاص بوده اید و در نگاه رحمت عالمیان نیز.
شما که طلایه دار پایان طلایی تاریخ زمینیان هستید، باید از آغاز مسیر وصایت، برای این امت معارفه می شدید که شدید.
خطبه ی غدیر، مردی را به طور خاص معرفی می کند که روزگاری مرکز استغاثه و تمنای همه ی عالم است و آن روزگار، اکنون است و آن مردِ بی بدیل، شما.
آقای عصر ما! غدیر، نقطه ی عطف رسالت پیامبر خاتم (صلی الله و علیه وآله)، خود، نقطه ی عطفی دارد که از نگاه و توجه ما کمی دور مانده؛ به این نگاه قاصر ما، گوشه نگاهی کن.
سیمایی که پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) در روز غدیر خم و در فرازی مفصل از خطبه ی تاریخی خود از امام عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) ارائه فرمودند، ابعاد و زوایای مختلفی دارد.
می شود ویژگی هایی را که حضرت از امام دوازدهم برشمرده اند، در چند محور دسته بندی نمود. معمولاً دسته بندی موارد متعدد، بررسی آن ها را ساده تر و روشن تر می کند.
أَلا إِنَّه خِیَرَة الله وَ مخْتاره: او نیکو و برگزیده ی خداوند است.
بیان این ویژگی، تأکید دیگری است بر منصوص بودنِ مقام امامت و خلافت. کسی جز خدای متعال که پیامبر را مبعوث می کند، حق انتخاب و اختیار امام و وصی او را ندارد

اول- در دو مورد، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) اعلام می کنند که امام مهدی (علیه السلام)، آخرین امام است. پس با نام بردن از امام دوازدهم با مجموعه ای از صفات، راه شناخت روشنی برای آیندگان به ویژه مردمان آخر الزمان گشوده اند. کسانی که در تشخیص امام عصر (عج الله تعالی فرجه) به گمراهی رفتند، با وجود این کلمات صریح رسول خدا صلی الله و علیه و آله در خطبه ی غدیر، راهی برای توجیه ندارند.
- خاتَمَ الْأَئِمَةِ مِنَّا: همانا آخرین امام از ماست
- أَلا إِنَّه الْباقی حجَّةً وَلاحجَّةَ بَعْدَه: آگاه باشید! که اوست حجّت پایدار و پس از او حجّتی نخواهد بود.
دوم- در بیانِ چند ویژگی، سخن از جایگاه و منصب امام عصر علیه السلام در عالم هستی به میان آمده است. در حقیقت این دسته از خصوصیات، میان همه ی ائمه (علیهم السلام) مشترک است چرا که اشاره به مقامات منصب امامت است.
- أَلا إِنَّه النّاصِر لِدینِ الله: اوست یاور دین خدا.
- أَلا إِنَّه خِیَرَة الله وَ مخْتاره: او نیکو و برگزیده ی خداوند است.
بیان این ویژگی، تأکید دیگری است بر منصوص بودنِ مقام امامت و خلافت. کسی جز خدای متعال که پیامبر را مبعوث می کند، حق انتخاب و اختیار امام و وصی او را ندارد.
- أَلا إِنَّه الْمخْبِر عَنْ رَبِّهِ عَزَّوَجَلَّ: او از سوی پروردگارش سخن می گوید
- الْمشَیِّد لاِمْرِ آیاتِهِ: آیات و نشانه های او را برپا می کند
- أَلا إِنَّه الْمفَوَّض إِلَیْهِ: هموست که [اختیار امور جهانیان و آیین آنان ] به او واگذار شده است.
- أَلا وَ إِنَّه وَلِی الله فی أَرْضِهِ: آگاه باشید که او ولی خدا در زمین است.
- وَحَکَمه فی خَلْقِهِ: داور او در میان مردم است.
- وَأَمینه فی سِرِّهِ وَ علانِیَتِهِ: و امانتدار امور آشکار و نهان است.
سوم- بخش دیگری از صفات امام عصر (علیه السلام) را که در خطبه ی غدیر اشاره شده، می توان از ملزومات دسته ی سوم یعنی از ملزومات جایگاه امامت و وصایت دانست. کسی که از سوی خدا در این موقعیت حساس در عالم هستی قرار گرفته است، اگرچه از جنس همین مردمان است، اما باید از امکانات خاصی برخوردار باشد تا وظیفه ی هدایتگری و رهبری را به انجام برساند.
[h=5]ویژگی های دسته ی سوم، بیانگر این خصوصیات و امکانات ویژه ی امامت است:[/h] شکست های ظاهریِ جبهه ی حق، در دوران او دیگر معنا ندارد. چیرگی موقت اهل باطل، به خط پایان می رسد. برای ظالمان، دیگر وقتِ تقاص است. همه ی این ها حکایت از آخرالزمان و امام آخر دارد

- الْمَهْدِی: هدایت شده (از سوی خدا).
- أَلا إِنَّه الْغَرّاف مِنْ بَحْرٍ عَمیقٍ: از دریایی ژرف پیمانه هایی افزون گیرد.
- أَلا إِنَّه وارِث کلِّ عِلْمٍ : او وارث دانش هاست.
- وَالْمحیط بِکلِّ فَهْمٍ: و حاکم بر ادراک هاست.
- أَلا إِنَّه قَدْ بَشَّرَ بِهِ مَنْ سَلَفَ مِنَ الْقرونِ بَیْنَ یَدَیْهِ: آگاه باشید! که تمامی گذشتگان ظهور او را بشارت داده اند.
- وَلا حَقَّ إِلاّ مَعَه وَلانورَ إِلاّعِنْدَه: درستی و راستی و نور و روشنایی تنها نزد اوست.
چهارم- از میان بیست و چند ویژگیِ بیان شده، 9 ویژگی حکایت از برپایی قسط و عدل دارد با قدرتی بی منازع و بی همتا. به گونه ای که یاور جبهه ی مظلومانِ با خدا، و دشمن جبهه ی ظالمانِ بی خداست.
- الْقائِمَ: قیام کننده.
- أَلا إِنَّه الظّاهِر عَلَی الدِّینِ: اوست غلبه کننده بر همه ادیان.
- أَلا إِنَّه الْمنْتَقِم مِنَ الظّالِمینَ: اوست انتقام گیرنده از ستمکاران.
- أَلا إِنَّه فاتِح الْحصونِ وَهادِمها: اوست فاتح دژها و منهدم کننده ی آنها.
- أَلا إِنَّه غالِب کلِّ قَبیلَةٍ مِنْ أَهْلِ الشِّرْکِ وَهادیها: اوست چیره بر تمامی قبایل مشرکان و راهنمای آنان.
- أَلاإِنَّه الْمدْرِک بِکلِّ ثارٍ لاِوْلِیاءِالله: او خونخواه تمام اولیای خداست.
- أَلا إِنَّه الرَّشید السَّدید: اوست بالیده و استوار.
- أَلا إِنَّه لاغالِبَ لَه وَلامَنْصورَ عَلَیْهِ: کسی بر او پیروز نخواهد شد و ستیزنده ی او یاری نخواهد گشت.
کلید واژه های "قبایل شرک"، "ظالم" و "اولیای خدا" و "دین خدا"، تأکیدی است بر این حقیقت که در دوران ظهورِ آخرین حجت خدا، دیگر سرمایه و قدرت مادی، معیار جبهه بندی جهان نیست؛ بلکه معیار عقیده و ایمان، محور قرار می گیرد.
اکثر خصوصیات دسته ی چهارم، مؤید و مکمل دسته ی اول اند. در این دسته، صفاتی را می خوانیم که تنها متعلق به یک نفر است و او هم کسی است که همه ی ناتمام ها را تمام می کند و همه ی بایدها را به تمامی محقق می کند. شکست های ظاهریِ جبهه ی حق، در دوران او دیگر معنا ندارد. چیرگی موقت اهل باطل، به خط پایان می رسد. برای ظالمان، دیگر وقتِ تقاص است. همه ی این ها حکایت از آخرالزمان و امام آخر دارد.


[/HR]

چه چیز مرا از امام خویش محروم کرد؟

[h=2]هم اکنون که ما در زمان غیبت امام زمانمان ارواحنا فداه به سر می بریم و از نعمت دیدار حضرت محروم هستیم، این سؤال گاهی به ذهن می آید، که چرا ما نباید مانند پیشینیان از محضر امام زمانمان بهره ببریم؟[/h]
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1394/07/10413333131100220199396866182133175469203.jpg)
هم اکنون که ما در زمان غیبت امام زمانمان ارواحنا فداه به سر می بریم و از نعمت دیدار حضرت محروم هستیم، این سؤال گاهی به ذهن می آید، که چرا ما نباید مانند پیشینیان از محضر امام زمانمان بهره ببریم؟ ضرورت و اهمیت این بحث آن قدر روشن است که نیازی به بیان ندارد؛ زیرا انسانی که مهمترین هدفش، دستیابی به کمال و قرب الهی است، قطعا بدون امام و مقتدا موفق نخواهد شد. چه چیز از این مهمتر و حیاتی تر که انسان محضر ولیّ خدا و امام زمانش را درک کند و برای رسیدن به آن هدف مهم از وجود امام معصوم بهره مند گردد؟ بنابراین باید به دنبال پاسخ این سوال بود که چه چیزی مانع ظهور حضرت ولیّ عصر ارواحنا له الفدا شده است؟

[h=2]اخباری که انتظارش را نداریم[/h] اولین چیزی که در این مورد به ذهن می رسد این است که آیا اعمال ما شیعیان می تواند در امر ظهور و زمان آن تأثیر داشته باشد؟ برای پاسخ به این سؤال به سراغ روایات می رویم، امام کاظم علیه السلام فرمودند: «اذا غَضِبَ الله تبارکَ و تَعالی علی خَلقِه نَحّانا عَن جَوارِهِم؛ زمانی که خداوند تبارک و تعالی بر خلقش غضب می کند ما را از همجواری ایشان دور می گرداند.» در این حدیث علت دوری امام از امت، غضب خداوند بیان شده است و غضب خداوند در اثر نافرمانی و گناه مردم می باشد. حضرت بقیة الله علیه السلام در بخشی از نامه و توقیعی که به شیخ مفید (ره) نوشتند، فرمودند:
«... چنانچه شیعیان ما که خدا به طاعت خود موفّقشان بدارد- قلباً در وفاى به عهدشان اجتماع مى کردند نه تنها سعادت لقاى ما از ایشان به تأخیر نمى افتاد، كه سعادت مشاهده ما با شتاب به ایشان مى رسید و اینها همه در پرتوی شناخت كامل ما و صداقت محض نسبت به ما مى باشد، بنابراین هیچ چیز ما را از ایشان محبوس نمى دارد جز اخبارى كه از ایشان به ما مى رسد و ما را مكروه و ناراحت مى سازد و از ایشان انتظار نداریم، و تنها از خدا باید یارى خواست و او براى ما كافى و نیكو كارگزار و پشتیبانى است، و صلوات و سلام خداوند بر آقا و سرورمان؛ بشیر و نذیر؛ محمّد و آل پاكش باد.»
دلیلی محکمتر از این نیاز نداریم که خود حضرت علیه السلام علت محقق نشدن ظهور و دوری امام از شیعیان را اعمال و رفتاری می دانند که باعث ناراحتی حضرت می شود و می فرمایند رفتاری که ما انتظارش را نداریم از ایشان به ما می رسد.

دلیلی محکمتر از این نیاز نداریم که خود حضرت علیه السلام علت محقق نشدن ظهور و دوری امام از شیعیان را اعمال و رفتاری می دانند که باعث ناراحتی حضرت می شود و می فرمایند رفتاری که ما انتظارش را نداریم از ایشان به ما می رسد، که مسلماً همان گناهان ما می باشد، البته در این قسمت از نامه امام به سه نکته اشاره فرمودند:
اول: تفرقه و جدایی امت شیعی
دوم: عدم معرفت و شناخت، نسبت به امام زمان علیه السلام (و جاهل بودن به حق آن حضرت(
سوم: اعمال ناشایست شیعیان
[h=2]اول: تفرقه و جدایی امت[/h] امام مهدی علیه السلام می فرمایند: «اگر شیعیان در وفای به عهدشان متحد می شدند سعادت لقاى ما از ایشان به تأخیر نمى افتاد.» متأسفانه جدایی شیعیان از یکدیگر و عدم اجتماعشان بر اهداف واحد، از اَن اسبابی است که شیعیان را از نصرت و یاری امام زمانشان مشغول گردانیده است. آنها عمده تلاش خود را صرف امور بین خودشان می کنند و امامشان را تنها رها کرده اند، این تفرقه و جدایی موجود میان شیعیان با آنچه حضرت مهدی علیه السلام طلب می کند در تناقض است؛ چون آنچه مطلوب حضرت است اجتماع و اتحاد و یکپارچگی امت شیعی می باشد.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1394/06/1197105852108420411211590106514123528.jpg)
[h=2]دوم: عدم شناخت امام زمان[/h] اما در مورد معرفت باید گفت، تا شناخت کامل نسبت به امام معصوم نباشد اطاعت و تسلیم صورت نمی گیرد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «کسی که بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت از دنیا می رود و قطعا زندگی و حیات او هم در جهل و جاهلیت خواهد بود.»
مامون رقی روایت می کند: نزد آقایم امام صادق علیه السّلام بودم که شخصی به نام «سهل بن حسن خراسانی» رسید، سلام كرده و نشست. عرض كرد یابن رسول الله ! شما رئوف و مهربان هستید، چرا از حق خود دفاع نمی كنید؟ چه چیزی مانع این امر است؟ در صورتی كه بیش از صدهزار شیعه شمشیرزن دارید!
حضرت فرمودند: ای مرد خراسانی بنشین، سپس حضرت امر كردند، تا تنور را روشن كنند، وقتی تنور برافروخته شد، حضرت رو به مرد خراسانی نموده و فرمود: بلند شو و داخل تنور شو.
در این هنگام مرد خراسانی ترسید و عرض كرد: یابن رسول الله ! مرا با آتش مسوزان، از من درگذر، ...
حضرت فرمودند: تو را بخشیدم.
در این هنگام یكی از اصحاب امام صادق علیه السّلام به نام «هارون مكی» وارد شد در حالی كه كفش خود را با انگشت گرفته بود. خدمت آن حضرت رسید و سلام كرد. امام علیه السّلام جواب سلام او را داد و فرمود: نعلین را از دست خود بینداز و برو داخل تنور ...
هارون مكی، نعلین را انداخت و داخل تنور شد. امام علیه السّلام شروع كرد با مرد خراسانی صحبت كردن و از اوضاع خراسان از او پرسیدن و ... سپس گفت ای خراسانی برو و داخل تنور را نگاه كن.
مرد خراسانی به طرف تنور رفت و دید كه «هارون مكی» چهار زانو در تنور نشسته است. امام علیه السّلام از مرد خراسانی سئوال كرد: از این یاران در خراسان چند نفر پیدا می شود؟
مرد خراسانی عرض كرد: به خدا قسم یك نفر هم نیست.
متأسفانه جدایی شیعیان از یکدیگر و عدم اجتماعشان بر اهداف واحد، از اَن اسبابی است که شیعیان را از نصرت و یاری امام زمانشان مشغول گردانیده است. آنها عمده تلاش خود را صرف امور بین خودشان می کنند و امامشان را تنها رها کرده اند، این تفرقه و جدایی موجود میان شیعیان با آنچه حضرت مهدی علیه السلام طلب می کند در تناقض است

امام علیه السّلام فرمودند: ما تا زمانی كه پنج نفر یاور این چنینی نداشته باشیم قیام نخواهیم كرد. ما خودمان موقعیت مناسب را بهتر می دانیم.
بنابراین امام صادق علیه السّلام طبق این روایت، فرق شیعه و یاور واقعی امام با مدعیان یاوری را در «تسلیم بودن و اطاعت محض» در برابر امام معصوم دانستند. اینجاست که اهمیت معرفت و شناخت امام روشن می شود، چرا که معرفت امام، راهی به سوی تسلیم محض شدن در برابر آن بزرگوار است. امام صادق علیه السلام فرمودند: «بنده تا زمانى كه خدا و رسول خدا و همه امامان و امام زمان خود را نشناسد، و به او باز نگردد و تسلیم نشود، مؤمن نیست.» سپس فرمود: «چگونه ممكن است كسى نسبت به نخستین (امام اول و جریان امامت) جاهل باشد و بازپسین را (امام زمان خود را) بشناسد؟»
پس تسلیم محض بودن در برابر امام معصوم ممکن نخواهد بود مگر بعد از تحصیل معرفت نسبت به آن حضرت، بنابراین برای اینکه این صفت و خصوصیت نیکو در شخص پیدا شود لازم است که نسبت به امام زمان خویش معرفت پیدا کند چون رسیدن به مقام تسلیم قبل از تحقق معرفت امکان ندارد.
[h=2]سوم: اعمال ناشایست شیعیان[/h] یکی از مهمترین موانع ظهور که امام به آن اشاره فرمودند اعمالی است که شایسته پیرو اهل بیت علیهم السّلام نیست و آن چیزی جز گناه و نافرمانی الهی نمی باشد، یاران امام زمان علیه السّلام که با آمادگی آنان ظهور محقق خواهد شد، معرفت، شناخت و اعتقاد کامل به امامشان دارند، شب ها را با عبادت به صبح می رسانند و روزها را با روزه به پایان می برند و اصلا فکر گناه هم به ذهنشان راه ندارد.
اگر ما ایمان داشتیم که هر لحظه ممکن است آن حضرت علیه السّلام شرفیاب شوند، خانه دل خود را از جمیع گناهان و صفات رذیله و حیوانی و شیطانی و محبت دنیا پاک می کردیم و آن را برای تشریف فرمایی آن عزیز به صفات حمیده مزین می کردیم، زیرا هر مقدار که ما گناهان را ترک کنیم می توانیم ظهور را نزدیکتر کنیم.
خوب است از هم اکنون تصمیم بگیریم در تعجیل ظهور امام زمانمان مؤثر باشیم و با دقت گناهان خود را هر چند کوچک ترک نموده و به دنبال شناخت واقعی امام خود باشیم تا بتوانیم مطیع امر ایشان بوده و قدمی در راه زمینه سازی ظهور برداریم.