شهید

مجــــــــــــله شــــبانه ( هر شب یک وصیتنامه شهید)


«این وصیت‌نامه‌هایی که این عزیزان می‌نویسند مطالعه کنید، پنجاه سال عبادت کرده‌اید
و خدا قبول کند. ... این وصیت‌نامه‌ها را بگیرید و مطالعه کنید و تفکر کنید. امام خمینی(ره)».

بر همین اساس ازین پس هر شب وصیت نامه یک شهید را به عنوان تحفه‌ای
از گنجِ جنگ پیشکش کاربران بزرگوار مجله شبانه خواهیم کرد.


◘◙ والپیپرهای زیبا با موضوع شــــهدا ◘◙

با نام خدا

شهدای انقلاب اسلامی

انجمن: 

[="Arial"][="DarkOrchid"]

به نام خدا...

او در سال 1301 در تهران متولد شد. سایه سیاه استبداد رضاخان را از کودکی لمس نمود و کینه طاغوتیان را بر دل گرفت. رضا خواندن و نوشتن را فرا گرفت و بعد از کسب توانایی لازم در شرکت واحد استخدام شد.
او انسان آزاده و درستکاری بود. نهضت مردم را بر حق می دانست و برای براندازی حکومت طاغوتیان تلاش می کرد. در اوج فعالیتهای انقلابی مردم او به انجام وظیفه مشغول بود، در روز یازدهم آذر ماه سال 1357 گاردیهای جنایت پیشه او را مجبور به پیاده کردن مسافران کردند، سپس به وی دستور دادند که با اتوبوس از روی پیکر شهدا عبور نماید. اما رضا که 56 سال در مکتب امیر المؤمنین درس آزادگی و جوانمردی آموخته بود با این امر مخالفت ورزید و توسط یک سرباز مزدور در خیابان سرچشمه به شهادت رسید.
مزار شهید رضا استاد حسن بنا در بهشت زهرا (س) قرار دارد. او از خود سه فرزند بر جای نهاد تا راه او را ادامه دهند.


تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف
برگرفته از کتاب یادنامه، صفحه:257


[/][/]

سید پا برهنه

انجمن: 

بسم الله الرحمن الرحیم

:Gol:روایاتی از زندگانی سردار

شهید سید حمید میرفضلی :Gol:

سید غلامرضا (حمید) میرفضلی
ولادت: 1335/رفسنجان/کرمان
شهادت:1362/جزیره مجنون/عملیات خیبر

دلنوشته روحانی شهید غواص برای دخترش + تصویر

روحانی شهید شیخ شعاعی از جمله شهدای بزرگواری است که پس از 29 سال احراز هویت شد. خانواده این شهید عزیز ساکن قم هستند و پس از مراسم تشییع و وداع با پیکر مطهر شهید در قم در روز جمعه 16 مرداد، جهت تدفین به کرمان منتقل می شود. وی متولد 1334 در کرمان است و در سال 65 در عملیات کربلای چهار به شهادت رسیده است.
متن ادبی شهید شیخ شعاعی خطاب به والدین و فرزندش چنین است:


پیامی به همسر گرامی و والدین ارجمندم
به دخترم دروغ نگویید!
نگویید من به سفر رفته ام
نگویید از سفر باز خواهم گشت
نگویید زیباترین هدیه را برایش به ارمغان خواهم آورد
به دخترم واقعیت را بگویید،
بگویید بخاطر آزادی تو
هزاران خمپاره دشمن
سینۀ پدرت را نشانه رفته اند
بگویید خون پدرت بر تمام مرزهای غرب و جنوب کشورش

پریشان شده است،
بگویید موشکهای دشمن
انگشتان پدرت را در سومار
دستهای پدرت را در میمک
پاهای پدرت را در موسیان
سینه ی پدرت را در شلمچه
چشمان پدرت را درهویزه
حنجرۀ پدرت را در ارتفاعات الله اکبر
خون پدرت را در رودخانۀ بهمنشیر
و قلب پدرت را در خونین شهر پرپر کرده اند
اما ایمان پدرت در تمامی جبهه ها می جنگد
به دخترم واقعیت را بگویید
بگذارید قلب کوچک دخترم ترک بردارد و
نفرت همیشه ای از استعمار در آن بدواند
بگذارید دخترم بداند که چرا عکس پدرش را بزرگ کرده اند
چرا مادر دیگر نخواهد خندید
چرا گونه ها ی مادر بزرگش همیشه خیس است
چرا عموهایش، محبتی بیش از پیش به او دارند
و چرا پدرش به خانه برنمی گردد
بگذارید دخترم بجای عروسک بازی
نارنجک را بیاموزد
بجای ترانه، فریاد را بیاموزد
و بجای جغرافیای جهان،
تاریخ جهان خواران را بیاموزد
به دخترم دروغ نگویید
نمی خواهم آزادی دخترم، قربانی نیرنگ جهانخواران باشد
به دخترم واقعیت را بگویید
می خواهم دخترم دشمن را بشناسد
امپریالیسم را بشناسد
استعمار را بشناسد
به دخترم بگویید من شهید شدم
بگذارید دخترم تنها به دریای
خون شهیدان هویزه بیندیشد
سلام مرا به دخترم برسانید
و این اشعار را که نوشتم
برایش نگهدارید که بزرگتر شد
خودش بخواند
شهیدان زنده اند الله اکبر
بخون غلطیده اند الله اکبر


شهدای شاخص سال 94 + زندگینامه

بسم الله الرحمن الرحیم

:Gol:شهیدان شاخص سال 94 :Gol:

[=Tahoma, Geneva, sans-serif]سرتیپ بسیجی محمدرضا نقدی رییس سازمان بسیج مستضعفین در گفتگو با پایگاه اینترنتی بسیج گفت: طبق سنت زیبای سال های اخیر، شهدای سال سازمان بسیج مستضعفین با پیشنهاد استان ها و اقشار تخصصی و تصویب شورای شهادت سازمان بسیج، از میان شهدای برجسته ولی گمنام انقلاب و دفاع مقدس که خالقان حماسه های بزرگی بوده اند ولی کمتر شناخته شده اند، انتخاب و معرفی می شوند.

[/]

[=Tahoma, Geneva, sans-serif][/]
[=Tahoma, Geneva, sans-serif] [/][=Tahoma, Geneva, sans-serif]
سردار نقدی با تاکید بر اینکه تمامی برنامه های سال 94 بسیج به نام و یاد این شهدا برگزار می شود، اظهار داشت: در طول چند سال اخیر که این رسم اجرایی شده است، برکات فراوانی را در برنامه های بسیج شاهد بوده ایم چراکه احیاگر راه و رسم شهادت است و نسل جوان را با اسطوره های بزرگ حماسه ساز آشنا می کند و آنها را برای فداکاری و از خود گذشتگی آماده تر می سازد.
وی معرفی کامل این شهدا به عموم جوانان و ملت شهیدپرور ایران را از اهداف معرفی شهدای شاخص در هر سال دانسته و تاکید کرد: جوانان و مردم عزیز در طول یک سال با سیره و ویژگی های این شهدا آشنا شده و ضمن انس بیشتر با شهدا، سعی در الگوپذیری از ایشان می کنند.
رییس سازمان بسیج مستضعفین با اشاره به اثرپذیری بسیجیان از این شهدا در تمامی برنامه های فرهنگی، نظامی، اجتماعی، سازندگی، راهیان نور و... بسیج، تصریح کرد: هرساله از سوی اقشار تخصصی بسیج نیز شهدایی معرفی می شوند تا برای هر قشر نیز شهیدی برگزیده ی از همان قشر، بعنوان الگو وجود داشته باشد و الگوهای رفتاری تخصصی هر قشر را سامان دهد.


وی با معرفی شهیدان "نادر مهدوی" و "طیبه واعظی" بعنوان شهدای سال 94 ابراز داشت: امیدواریم یاد و نام این شهدا منشاء نورافشانی در میان برنامه‌های بسیج در سطح کشور و جهان اسلام باشد.

جانشین فرمانده کل سپاه در امر بسیج ادامه داد: افتخار داریم سال 94 در بسیج به نام "شهید طیبه واعظی" شیرزنی از خمینی شهر اصفهان نام گذاری شده است و ان شاء الله خواهیم توانست این شهید قهرمان را که همراه با همسر و دیگر اعضای خانواده، برای روشنگری و مبارزه با ظلم و ستم رژیم شاهنشاهی و برقراری حکومت اسلامی در زیر شکنجه های رژیم شاه جانش را تقدیم کرد بهتر بشناسیم. و جا دارد پژواک فریاد تاریخی این شهید که هنگام دستگیری با تن مجروح خطاب به ماموران ساواک فریاد زد "مرا بکشید ولی چادرم را برندارید" در فضای کشور طنین انداز شود.

وی "شهید نادر مهدوی" را از سرداران مبارزه با آمریکا خوانده و بیان کرد: شهید نادر مهدوی از غیورمردان بوشهری است که به عنوان بنیان گذار و فرمانده ناوگروه رزمی ذوالفقار در خلیج فارس، با انجام عملیات گسترده علیه ناوهای آمریکایی، طرح آمریکا برای اسکورت ایمن ناوگان نفتی حامیان صدام را به شکست کشاند و با همان قایق های کوچک ماهیگیری پیروزی های درخشانی را علیه ناوگان جنگی آمریکا در دفاع مقدس برای ملت ایران رقم زد.

سردار نقدی عملیات علیه ناوهای جنگی که محافظ نفتکش بریجتون بودند را از حماسه های شهید مهدوی دانسته و تاکید کرد: این شهید عزیز در ادامه اقدامات بی نظیر خود در دفاع مقدس، از محورهای اصلی نبردهای دریایی با آمریکا در خلیج فارس بود و بعنوان یکی از اصلی ترین مبارزان ایرانی در خلیج فارس شناخته شده و آمریکایی ها از او وحشت داشتند؛ وی در آخرین ماموریت خود پس از مقاومت جانانه در برابر بالگردهای آمریکایی و ساقط کردن یکی از آنها، به شدت مجروح و به دست مزدوران آمریکایی اسیر شده و به روی ناو آمریکایی منتقل گردید. آمریکایی ها که کینه عمیقی از وی داشتند به پیکر نیمه جان او هم رحم نکردند و با شکنجه های قرون وسطایی او را به شهادت رساندند.
وی وحشت و ترس ناوهای آمریکایی از عملیات شهادت طلبانه جوانان ایرانی با قایق های ماهی گیری در خلیج فارس را یادآور شده و افزود: امروز نیز جوانان ایران اسلامی که به الگویی برای جوانان و آزادیخواهان سراسر دنیا در مبارزه با استکبار تبدیل شده اند، با تاسی از این شهید حماسه ساز، برای مبارزه با استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا و رژیم غاصب صهیونیستی آماده اند و اگر فرمان جهاد از سوی امام خامنه ای عزیز صادر شود، همراه با جوانان کشورهای مسلمان و آزادی خواه، در این راه جانفشانی می کنند.

رییس سازمان بسیج مستضعفین در پایان گفتگوی خود با پایگاه اینترنتی بسیج تاکید کرد: ان شاء الله بسیجیان جهان اسلام با الگوپذیری از شهیدان "نادر مهدوی" و "طیبه واعظی"، بیش از پیش برای روشنگری علیه استکبار جهانی و حفظ و گسترش آرمان های انقلاب اسلامی آماده می شوند و ظرفیت های خود را برای نابودی رژیم کودک کش اسرائیل و آزادی بیت المقدس افزایش خواهند داد.

[/]

شهدا : اینها که بودند " ما که هستیم ! ای دل غفلت زده برخیز . . .

انجمن: 

بسم الله الرحمن الرحیم

ما کجا و انها کجا !

بسیار راه هست . . .

بـــرای شهید شدن . . .

باید عاشق شوی . . .

برای عاشق شدن . . .

باید دل بدهی . .

برای دل دادن باید در کوی عشق ساکن شوی
.

برای شهید شدن . . .

بــــــاید او شوی . . .

.

ای دل غفلت زده برخیز . . .

کاروان رفت !

خواب غفلت تا کی !

.

بوفاضل :Gol:

نماهنگ زیبای آرمیتا -با موضوع دلتنگی های دختر شهید داریوش رضایی نژاد

انجمن: 

گردانی که فرماندهانش شهید هستند

انجمن: 

[h=1][/h]


[/HR]
سردار جانباز دکتر اسماعیل نادری رزمنده‌ای که ابتدا ارتشی بوده، بعد بسیجی شده و سپس در کسوت پاسداری به مقام جانبازی نائل‌آمده است. از حضورش در گردان علی بن ابیطالب (علیه‌السلام) و چندوچون قدیمی‌ترین گردان بچه‌های اراک بمی‌گوید.


[/HR]
آقای نادری از خودتان بگویید. چگونه وارد جبهه و جنگ شدید؟
وقتی‌که جنگ شروع شد من ارتشی بودم. در نیروی هوایی و رسته پدافند مشغول فعالیت بودیم که شنیدیم عراق فرودگاه‌ها را بمباران کرده است. البته از قبل و باوجود ناآرامی‌های گنبد و کردستان و سایر نواحی، احساس تکلیف می‌کردیم که رسته خدمتی را رها کنیم و به مناطق جنگی برویم، اما به‌هرحال نظامی بودیم و از طرف دیگر نمی‌دانستیم از چه طریقی باید اقدام کنیم؛ بنابراین وقتی‌که جنگ شروع شد دیگر نتوانستیم تحمل‌کنیم و به‌اتفاق 15 نفر از همکاران و هم‌رزمانم امریه گرفتیم و راهی تهران شدیم. شنیده بودیم که در آنجا شهید چمران اقدام به ساماندهی و اعزام نیروها می‌کند. به نظرم روز دوم جنگ در تهران بودیم و دو روز بعد هم که راهی اهواز شدیم.
یعنی به‌عنوان یک بسیجی راهی مناطق جنگی شدید؟ مسئولانتان مشکلی با این کار نداشتند؟
می‌شود گفت یک نیروی داوطلب ارتشی. آن زمان نظم و نظام خاصی وجود نداشت و جابه‌جایی‌ها راحت صورت می‌گرفت. از طرف دیگر باوجود غافلگیری اولیه که به وجود آمد و دشمن پیشروی زیادی در روزهای اول انجام داده بود، شنیدن اخبار جنگ تاب تحمل را از آدم می‌گرفت و دیگر به رسته خدمتی و این چیزها توجه نمی‌کردی. البته این را هم بگویم که ما از ارتش استعفا ندادیم، بلکه حکم مأموریت گرفتیم و رسته اعزام کننده‌مان شد پدافند نیروی هوایی. در حکم مأموریت هم به شکل کلی قید شد اعزام به جنوب. دیگر باقی کارها با خودمان بود. عرض کردم که به تهران رفتیم چون شنیده بودیم شهید چمران در آنجا مرکزی برای اعزام به جبهه دارد. بلدمان هم سه دوست تهرانی بودند که یکی‌شان بعدها شهید شد و دو نفر دیگر جانباز هستند. به‌اتفاق به باغ شاه (سابق) رفتیم و در آنجا مهندس چمران (رئیس کنونی شورای شهر) از ما ثبت‌نام به عمل آورد، یک اسلحه ژ. 3، کوله، جیره غذایی، نارنجک و آدرس مدرسه شهید انارکی در اهواز را به ما داد و... یا علی! باید خودمان به منطقه می‌رفتیم و همه اعزام ما و مقدماتش همین‌ها بود که عرض کردم.
در منطقه چه اتفاقاتی برایتان افتاد؟ چطور شد که سپاهی شدید؟
ما جزو نیروهای ستاد جنگ‌های نامنظم شهید چمران درآمدیم. در محورهای عملیاتی سوسنگرد و دهلاویه و... حضور داشتیم. می‌دانید که سوسنگرد سه بار در اوایل جنگ دست‌به‌دست شد، در هردو بار بنده حضور داشتم و وقتی‌که خط دهلاویه تثبیت شد، یک‌بخشی از این خط در دست ما بود. اوایل جنگ، رزمندگان در گروه‌های خاصی فعالیت می‌کردند، در خط دهلاویه یک‌بخشی دست گروه موتورسواران بود، یک‌بخشی دست گروه سیاه‌جامگان، یک‌بخشی دست نیروهای ستاد جنگ‌های نامنظم و...، سال 59 داشت تمام می‌شد که من اسفندماه به اراک برگشتم و برای بار دوم به جبهه‌های غرب و دشت ذهاب رفتم.
در تمام این مدت همچنان یک نیروی ارتشی داوطلب بودید؟
من‌بعد از اینکه به غرب رفتم و چهار، پنج ماهی در آنجا بودم، دوباره به جبهه جنوب برگشتم و در تمام این مدت نگران رسته خدمتی‌ام بودم؛ بنابراین تصمیم گرفتم از ارتش استعفا بدهم. این کار را انجام دادم و 15 ماهی به‌صورت بسیجی بودم تا اینکه در 27/10/61 به عضویت سپاه اراک درآمدم.
از چه زمانی وارد گردان علی بن ابیطالب (علیه‌السلام) شدید؟
وقتی‌که تیپ 17 علی بن ابیطالب با ترکیب رزمندگان پنج استان قم، زنجان، قزوین، سمنان و مرکزی شکل گرفت، بچه‌های اراک به این واحد منتقل شدند و گردان علی بن ابیطالب (علیه‌السلام) ‌ با محوریت رزمندگان اراکی تشکیل شد. از بدو تأسیس هم بنده در همین گردان بودم. تا سال 63 این پنج استان لشکر 17 را تأمین می‌کردند و از این سال به بعد کم‌کم استان‌های دیگر از لشکر 17 جدا شدند و تا سال 65 تنها بچه‌های استان مرکزی ماندند و قم. سال 67 و در اواخر جنگ برای مدت کوتاهی قم و اراک هم از هم جدا شدند و استان مرکزی تیپ 71 روح‌الله را تشکیل داد.
وقتی‌که تیپ 17 علی بن ابیطالب با ترکیب رزمندگان پنج استان قم، زنجان، قزوین، سمنان و مرکزی شکل گرفت، بچه‌های اراک به این واحد منتقل شدند و گردان علی بن ابیطالب(علیه‌السلام)‌ با محوریت رزمندگان اراکی تشکیل شد

پس علی بن ابیطالب قدیمی‌ترین گردان بچه‌های اراک و استان مرکزی بود؟ تاریخچه این گردان چگونه است؟ از فرماندهانش بگویید.
بله خوب یادم است در اوایل تشکیلش، 200 نفر از بچه‌های پاسدار اراک عضو این گردان شدند. در عملیات رمضان با همین گردان وارد عمل شدیم. اولین فرمانده‌اش هم سردار شهید کاوه نبیری بود که ایشان بعدها به طرح و عملیات لشکر رفتند و عملیات والفجر مقدماتی را به فرماندهی برادر جمشید مرادی انجام دادیم. بعد سردار شهید اصغر فتاحی فرمانده گردان شد که عملیات والفجر 3 و 4 و خیبر را در معیت ایشان بودیم. سردار فتاحی هم در خیبر آسمانی شد و سال 63 به دلیل کثرت نیروها، یک گروهان مستقل به نام امام حسین (علیه‌السلام) و یک گردان به نام امام حسن (علیه‌السلام) از دل گردان علی‌الحساب (علیه‌السلام) تشکیل شد. بنده فرمانده گروهان مستقل امام‌حسینی (علیه‌السلام) شدم و آقای بشیر روشنی هم فرمانده گردان امام حسن (علیه‌السلام) (علیه‌السلام) شدند. کمی بعد گروهان امام‌حسینی (علیه‌السلام) تبدیل به گردان شد و در بدر و والفجر 8 با همین گردان حضور یافتیم. در ابتدای سال 65 قرار شد دوباره گردان علی‌الحساب (علیه‌السلام) تشکیل شود. من و شهید کاوه نبیری که هر دو در والفجر 8 مجروح شده بودیم، در بیمارستان قدس اراک، کادر گردان تازه تأسیس‌شده علی‌الحساب (علیه‌السلام) را تعیین کردیم و این گردان مجدداً به فرماندهی شهید یعقوب صیبی تشکیل شد. ایشان در کربلای یک به شهادت رسیدند و نفر بعدی شهید نظام علی فتحی بودند که در ماجرای سقوط فاو به شهادت رسیدند. پس از شهادت نظام علی چون لشکر 71 روح‌الله تأسیس شد و ما از لشکر 17 علی بن ابیطالب (علیه‌السلام) جدا شدیم، می‌توانم بگویم که شهید نظام علی فتحی آخرین فرمانده گردان علی بن ابیطالب (علیه‌السلام) در دفاع مقدس است. پس‌ازآن هرکدام از گردان‌های لشکر تازه تأسیس 71 روح‌الله یک شماره در پیشوند خود داشتند. مثلاً 105 امام حسین (علیه‌السلام)، 102 علی بن ابیطالب (علیه‌السلام) و...
پس تمامی فرماندهان گردان‌های علی بن ابیطالب به شهادت رسیده‌اند. کدام‌یک از این سرداران شهید در ذهن شما جاودانه شده است؟
به‌عنوان یکی از نیروهای کادر گردان، می‌توانم بگویم که همه فرماندهانش از دوستان و هم‌رزمان خوبم بودند و خاطرات زیبایی با همگی دارم. ولی شهید اصغر فتاحی که فرمانده یکی از گرو هان‌هایش بودم، جوان باصفایی بود که باوجود سن کم به‌خوبی نیروها را مدیریت می‌کرد. 19، ‌20 سال بیشتر نداشت که فرمانده گردان شد. در عملیات خیبر بارها و بارها مجروح شد اما هر بار که می‌خواستیم به عقب برگردد، راضی نشد تا اینکه عاقبت در همین عملیات به شهادت رسید.
با شنیدن نام گردان علی بن ابیطالب (علیه‌السلام) چه چیزی در ذهنتان شکل می‌بندد؟
گردانی که مولود بچه‌های سپاهی و بسیجی اراک بود. یادآور گذشته همه رزمندگان این خطه و یادآور نام‌های بزرگی که بسیاری از آن‌ها اکنون آسمانی شده‌اند.





[/HR] منبع: روزنامه جوان(با تلخیص)

یک مادرِ دل‌تنگ

انجمن: 

[h=1][/h]


[/HR]
زمانی که فرزند 18 ساله‌اش را به سربازی می‌فرستاد نمی‌دانست که دست‌هایش تا مدت‌ها دیگر او را در آغوش نخواهند گرفت و تنها یادگار فرزندش، انتظار خواهد بود.


[/HR]
مادر شهید جاویدالاثر سلطان‌علی مولایی که از اهالی انگوران استان زنجان می‌گوید: سلطان‌علی اولین فرزندم، خیلی پسر مهربان و بامحبتی بود و همیشه می‌گفت مادر مطمئن باش وقتی پیر شدی عصای دستت می‌شوم و نخواهم گذاشت آب در دل تو و پدر تکان بخورد.
زمانی که پسرم به سن 18 سالگی رسید همانند سایر هم‌سالان خود باید به سربازی می‌رفت. آن ایام جنگ بود و سلطان‌علی پس از تقسیم نظامی و طی دوره سه‌ماهه آموزشی در زنجان، به منطقه غرب کشور و بانه اعزام شد.
سواد ندارم و نمی‌دانم فرزندم در چه تاریخی شهید شده است. خیلی سال است که فرزندم را در آغوش نگرفته‌ام و جای خالی‌اش را هرروز احساس می‌کنم.
مسئولان بنیاد شهید آن زمان مدتی پس از عملیات کربلای 10 به خانه ما آمدند و گفتند در این عملیات تعداد زیادی از رزمندگان شهید شده‌اند و سلطان‌علی پس از عملیات بازنگشته و حتی ممکن است به اسارت درآمده باشد. از آن روز به بعد هرروز برای سلامتی پسرم دعا می‌کردم. پس از اتمام جنگ و مبادله اسرای ایرانی که پسرم در بین اسرا نبود و به خانه برنگشت به‌عنوان شهید برایش مراسم ختم گرفتیم تا شاید این‌گونه اندکی دل من و سایر اعضای خانواده آرام شود.
سواد ندارم و نمی‌دانم فرزندم در چه تاریخی شهید شده است. خیلی سال است که فرزندم را در آغوش نگرفته‌ام و جای خالی‌اش را هرروز احساس می‌کنم

مادر دو پسر و پنج دختر هستم. پسر اولم برای دفاع از کشور رفت و رفتن او باعث آرامش امروز دیگر فرزندانم و جوانان جامعه شده است چون همین شهیدان باعث برقراری امنیت امروز در کشور شدند و به‌عنوان یک مادرِ دل‌تنگ، تنها چیزی که از مردم و مسئولان انتظار دارم، ایستادگی در مسیر شهدا و حفظ آن چیزهایی است که با خون جوانان کشور در جنگ به‌دست‌آمده است.