علم کلام

اهداف و غایات علم كلام

اهداف علم كلام را می‌توان به صورت زیر فهرست كرد:
1. غایت و هدف علم كلام در ارتباط با متكلم كه دو جنبه دارد یكی جنبه نظری و علمی، و دیگری جنبه علمی و تربیتی.
2. غایت و هدف مربوط به انسانهای دیگر كه به دو صورت ارشاد و الزام تحقق می‌پذیرد.
3. غایت مربوط به عقاید دینی كه عبارت از تبیین، اثبات و دفاع آنها است.
4. غایت مربوط به علوم دینی دیگر كه اساس ومبنای آنها به شمار می‌رود.
اینك تبیین غایات و اهداف یاد شده:
الف‌. دین شناسی تحقیقی
محقق لاهیجی در این باره گفته است: اولین فایده علم كلام كه به خود متكلم باز می‌گردد این است كه از مرز تقلید گذشته و به مرتبه تحقیق ارتقاء می‌یابد.
معرفت تفصیلی و تحقیقی درباره معارف دینی و به ویژه «معرفه اللّه» از ارزشی بس والا برخوردار است كه بر كسی پوشیده نیست. دراین جا نمونه‌هایی از توجه فوق العاده اولیاء دین نسبت به این مسأله را یادآور می‌شویم:
1. در حدیثی كه از پیامبر اكرم ـ صلّی اللّه علیه و آله ـ روایت شده، از خداشناسی به عنوان سرآمد و رأس همه دانشها یاد شده است.[1]
2. آنگاه كه علی ـ علیه السّلام ـ با سپاهیان خود عازم نبرد با اصحاب جمل بود، یكی از همراهیان، مسأله توحید را مطرح نمود و از امام خواست تا در این باره توضیح دهد، گروهی از افراد سپاه، وی را بر طرح این مسأله در آن شرایط حساس جنگی نكوهش نمودند، ولی امام ـ علیه السّلام ـ نكوهش آنان را بی‌مورد دانسته و فرمود: «دَعُوهُ فَاِنَّ الَّذی یُرِیْدُهُ الْاَعْرابِیّ` هُوَ الَّذیِ نُرِیْدُهُ مِنَ الْقَوْمِ»: او را به حال خود واگذارید، زیرا آنچه او می‌خواهد، همان است كه ما از این جمعیت (اصحاب جمل) می‌خواهیم.
آنگاه تحلیلی بسیار عمیق پیرامون یگانگی خداوند و این كه مقصود از وحدانیت او چیست ارائه فرمود.[2]
3. آنگاه كه آن حضرت برای بار دوم عازم نبرد با معاویه بود، سپاهیان خود را گرد آورد و به ایراد سخن پرداخت ولی به جای آنكه درباره مسائل مربوط به جنگ سخن بگوید، خطبه‌ای مفصل و عمیق پیرامون خداشناسی ایراد فرمود.[3]
4. معاویه بن وهب از اصحاب معروف امام صادق ـ علیه السّلام ـ است، هشام بن حكم گوید: روزی من نزد امام صادق ـ علیه السّلام ـ بودم، ناگاه معاویه بن وهب و عبدالملك ابن اعین وارد شدند، معاویه درباره دو روایت كه یكی می‌گوید پیامبر ـ صلّی اللّه علیه و آله ـ خدا را دید، و دیگری می‌گوید: مؤمنان در قیامت خدا را می‌بینند از امام ـ علیه السّلام ـ سئوال كرد و گفت: خداوند به كدام صورت دیده می‌شود؟
امام ـ علیه السّلام ـ در حالی كه تبسّم بر لب داشت فرمود: «یا مُعاوِیه ما اَقْبَحَ بِالرَّجُلِ یَأْتی عَلَیْهِ سَبْعُونَ سَنَهً اَوْ ثَمانُونَ سَنَهً یَعِیشُ فِی مِلْكِ اللهِ وَ یَأْكُلُ مِنْ نِعَمِه ثُمَّ لا یَعْرِفُ اللهَ حَقَّ مَعْرِفَتِه» ای معاویه، چه نارواست برای كسی كه هفتاد یا هشتاد سال در قلمرو مملكت خداوند زندگی می‌كند، و از نعمت‌های او بهره‌مند می‌گردد، ولی خدا را به خوبی نمی‌شناسد!! آنگاه فرمود: مقصود رؤیت قلبی است، نه رؤیت بصری، سپس بار دیگر ارزش و اهمیّت خداشناسی را یادآور شده فرمود: «اِنَّ اَفْضَلَ الْفَرائِض وَ اَوْجَبَها عَلَی الاِْنْسانِ مَعْرِفَهُ الرَّبِّ وَالاِْقْرارُ لَهُ بِالْعُبودِیَّهِ»:[4] برترین و واجب‌ترین فرائض بر انسان معرفت پروردگار، و اقرار به بندگی او است.
ب. نتیجه تربیتی علم كلام
علم كلام، برای متكلم غایت و نتیجه تربیتی نیز دارد. زیرا در سایه غایت نخست، معرفت وی به خداوند رشد می‌كند و این رشد معرفتی، اعتقاد او را به خدا و احكام دینی راسخ‌تر می‌كند و در پرتو چنین اعتقاد راسخ و پایداری به نیّتی پاك و عبادتی خالص دست پیدا می‌كند[5].
ج. ارشاد و هدایت
مؤلف مواقف در این باره گفته است:[6] یكی از فواید كلام راهنمایی حقیقت جویان با آشكار نمودن راههای معرفت خدا، و الزام معاندان با اقامه دلایل و براهین است.
یكی از اهداف متكلمان و فوائد علم كلام، ارشاد و هدایت جاهلان و منحرفان است، متكلم با بهره‌گیری از شیوه‌های مختلف بحث و استدلال، افراد مستعد را ارشاد نموده و گمراهان را هدایت می‌كند، تاریخ علم كلام یادآور نمونه‌های بسیاری از هدایت یافتگان توسط بحثهای هوشیارانه متكلمان زبردست و خیرخواه است.[7]
در این باره می‌توان از افرادی یاد كرد كه توسط ائمه معصومین ـ علیهم السّلام ـ و بحث‌های كلامی روشنفكرانه آنان به راه راست رهنمون شدند، ذكر نام و شرح داستان هدایت آنان به تدوین كتاب و بلكه كتاب‌هایی احتیاج دارد، لیكن به عنوان شاهد گفتار به داستان هدایت دو تن از آنان توسط امام جعفر صادق ـ علیه السّلام ـ اشاره می‌كنیم:
1. عبدالملك زندیق:[8] وی كه مقیم مصر بود با شنیدن نام و آوازه امام صادق ـ علیه السّلام ـ به قصد مناظره با او رهسپار مدینه شد، ولی در آن هنگام امام با جمعی از اصحاب برای انجام مراسم حج در مكه به سر می‌بردند، عبدالملك به مكه آمد و امام را در حال طواف دید، نزدیك شد و با زدن شانه خود به شانه امام نظر امام را متوجه ساخت، امام كه از مقصود او مطلع بود از وی پرسید: نامت چیست؟
گفت: عبدالملك.
امام: كنیه‌ات چیست؟
گفت: ابو عبداللّه.
امام: آن فرمانروایی كه تو بنده او هستی فرمانروای كجا است، آیا فرمانروای زمین است یا فرمانروای آسمان؟ و آن خدایی كه فرزند تو بنده او است خدای زمین است یا خدای آسمان؟ هر كدام را انتخاب كنی مغلوب خواهی شد.
امام ـ علیه السّلام ـ به او فرمود: پس از پایان یافتن طواف نزد ما بیا.
زندیق بعد از آنكه امام از طواف فارغ شد نزد او آمد و پس از یك مذاكره كلامی نسبتاً طولانی به آفریدگار یكتا ایمان آورد و از امام خواست تا او را در زمره شاگردان خود به شمار آورد، امام ـ علیه السّلام ـ به هشام بن حكم دستور داد تا او را آموزش دهد، هشام به وی تعلیم داد و او به عنوان معلم شام و مصر انتخاب گردید.[9]
2. عبداللّه دیصانی:[10] وی نزد امام صادق ـ علیه السّلام ـ آمد و از آن حضرت خواست تا او را بر وجود خدا راهنمایی كند. امام نام او را پرسید، وی از گفتن نام خود امتناع ورزیده نزد دوستان خود بازگشت، به او گفتند: چرا نام خود را به حضرت صادق نگفتی؟ گفت: اگر می‌گفتم از من می‌پرسید خدایی كه تو بنده او هستی كیست؟ گفتند بار دیگر نزد او برو و بخواه تا بدون آنكه نامت را بپرسد درباره خدا با تو سخن بگوید، عبداللّه نزد امام بازگشت و پیشنهاد همراهیان خود را به امام عرضه نمود، امام به او فرمود بنشین، آنگاه تخم مرغی را در دست گرفت و فرمود: ای دیصانی، این پناه‌گاهی سرپوشیده است، كه پوستی محكم پیرامون آن را فرا گرفته، و زیر آن پوستی رقیق است، و زیر پوست رقیق طلایی مایع و نقره‌أی مذاب قرار دارد، كه به یكدیگر آمیخته نمی‌شوند و كسی از داخل آن اطلاعی ندارد و بر صلاح و فساد آن آگاه نیست، و معلوم نیست كه از آن جوجه نر پدید خواهد آمد یا جوجه ماده، ناگهان شكافته می‌شود و مرغانی مانند طاووس‌ها از آن خارج می‌گردند، آیا برای آن مدبری نمی‌اندیشی؟!
هشام بن حكم گوید: دیصانی لحظه‌ای سر فرو افكند، آنگاه به توحید نبوت و امامت ایمان آورد.[11]
د. پاسداری از عقاید دینی
محقق لاهیجی سومین فایده علم كلام را حفظ عقاید دینی دانسته و گفته است:[12]
«سومین فایده علم كلام مربوط به اصول اسلامی است كه عبارت است از حفظ عقاید دینی در برابر شبهات اهل باطل».
چنانكه در آینده خواهیم گفت، عمده‌ترین انگیزه ظهور علم كلام به عنوان یكی از علوم ویژه اسلامی، دفاع از عقاید دینی و مبارزه با اندیشه‌های الحادی و پاسخگویی به شبهات معترضان بوده است.
دفاع از عقاید دینی و پاسداری از سنگرهای اعتقادی و ایدئولوژیكی، یكی از اهداف مقدّس و رسالت‌های خطیر پیامبران الهی بوده و از ارزش بسیار والایی برخوردار است، امام صادق ـ علیه السّلام ـ دانشمندان شیعه را مجاهدانی دانسته است كه رویارویی شیطان و جنود او به مصاف ایستاده و از هجوم آنان بر عقاید شیعیانی كه قدرت پاسخگویی به شبهات شیاطین را ندارند، جلوگیری می‌نمایند و حتی ارزش جهاد اعتقادی آنان را از جهاد با جسم و جان بالاتر توصیف نموده است.[13] ، [14]
امام جواد ـ علیه السّلام ـ علمای پاسدار دین را سكان داران قلبهای مؤمنان دانسته كه در پیشگاه الهی مقامی عالی‌تر از دیگران دارند.[15] ، [16]
امین الاسلام طبرسی در ذیل آیه كریمه: « فَلا تُطِعِ الْكافِرِینَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبِیراً »[17][18] این آیه دلالت می‌كند بر این كه برترین جهادها و ارزشمندترین آنها نزد خداوند سبحان، جهاد متكلمان در پاسخگویی به شبهات دشمنان دین و پیروان باطل است.
ه‍ . نیازمندی علوم دینی به كلام
همه علوم دینی در اثبات موضوع خود نیازمند علم كلام می‌باشند، زیرا تا وجود و صفات الهی، بعثت و عصمت پیامبران و رهبران آسمانی و ... اثبات نگردد، موضوع علومی مانند: تفسیر، حدیث، فقه و غیره اثبات نخواهد گردید.
بدین جهت محقق طوسی در این باره گفته است:[19] اساس همه علوم دینی، علم اصول دین است كه مسائلش بر محور یقین می‌گردد، و بدون آن ورود در مباحث علوم دینی دیگر مانند اصول فقه و فروع آن ممكن نیست؛ زیرا شروع در آنها بدون آگاهی بر مسائل مربوط به اصول دین مانند سقف بدون پایه است.
گفته است:[1] . توحید صدوق، باب 40، روایت 5.
[2] . توحید صدوق، صفحه 83، حدیث 3.
[3] . توحید صدوق، باب 2، صفحه 41، حدیث 3.
[4] . علامه مجلسی، بحارالانوار، جلد 4، صفحه 55ـ54.
[5] . به شوارق الالهام، ص 12 رجوع شود.
[6] . «ارشاد المسترشدین بایضاح المحجه و الزام المعاندین باقامه الحجه».
[7] . از آن جمله می‌توان محمد بن عبدالله بن مُمْلك اصفهانی را نام برد كه در آغاز در مسأله امامت طرفدار عقیده معتزله بود، ولی توسط عبدالرحمن بن احمد بن جبریه كه از متكلمان چیره دست امامیه بود به مكتب امامیه گرایش یافت. (رجال نجاشی، ص 236، شماره ترجمه 625).
[8] . زندیق بر وزن قندیل یعنی دهری و منكر وجود خدا، معانی دیگری نیز برای آن گفته‌اند، به كتب لغت یا شرح اصول كافی صدرالمتألهین: صفحه 215 رجوع شود.
[9] . اصول كافی: جلد 1، كتاب التوحید، باب 1، حدیث 1.
[10] . دیصانی منسوب به دیصان به معنی انحراف است، گفته شده است وی در آغاز مؤمن و از شاگران حسن بصری بود ولی شبهاتی برای او پیش آمد كه حسن بصری از عهده پاسخ آنها برنیامد و در نتیجه وی به الحاد گرایید.
[11] . اصول كافی: جلد 1، كتاب التوحید، باب 1، حدیث 4.
[12] . «الثالث بالنسبه الی اصول الاسلام وهو حفظ عقائد الدین عن ان یزلزلها شبه المبطلین» (شوارق الالهام: صفحه 12).
[13] . عُلَماءُ شِیعَتِنا مُرابطُونَ فِی الثَّغْرِ الَّذی یَلی إبْلیسَ وَ عَفاریتَه، یَمْنَعونَهُمْ عَنِ الْخُروجِ عَلی ضُعَفاءِ شِیعتِنا ... .
[14] . احتجاج طبرسی: صفحه 17.
[15] . ... وَلكِنَّهُم الَّذینَ یُمسِكُونَ اِزمّه‌قُلُوبِ ضُعَفاءِ الشیعه، كَما یُمْسِكُ صاحِبُ السَّفِینَهِ سُكّانَها، اوُلئك هُمْ اْلاَفْضَلُونَ عِنْدَ الله عَزَّوَجَلَّ.
[16] . احتجاج طبرسی: صفحه 18.
[17] . سوره فرقان: آیه 52.
.[18] وفی هذا دلاله علی ان من اجلِّ الجهاد واعظمه منزله عندالله سبحانه جهاد المتكلمین فی حلِّ شبه المبطلین و اعداء الدین». (مجمع البیان،جلد 8ـ7، صفحه 175).
[19] . «ان اساس العلوم الدینیه علم اصول الدین الذی یحوم مسائله حول الیقین و لا یتمُّ بدونه الخوض فی سائرها كاصول الفقه و فروعه، فان الشروع فی جمیعها محتاج الی تقدیم شروعه حتی لا یكون الخائض فیها، و ان كان مقلدا لاصولها، كبانٍ علی غیر اساس». (نقد المحصل: صفحه 1).

موضوع علم كلام




از آنجا كه موضوع هر علمی در تعریف آن علم نقش اساسی دارد. در این فصل موضوع علم كلام را به بحث می‌گذاریم. درباره موضوع علم كلام از سوی محققان و صاحب‌نظران آراء مختلفی مطرح گردیده است كه نمونه‌هایی از آنها را نقل و بررسی می‌كنیم:

1. موجود بما هو موجود
گروهی از متكلمان، موضوع علم كلام را «موجود بما هو موجود» دانسته‌اند. تفتازانی[1] این قول را به قدماء نسبت داده شود.[2]
در توضیح آن گفته‌اند: «متكلم، اعمّ اشیاء یعنی موجود بما هو موجود را مورد بحث قرار می‌دهد و آن را به قدیم و حادث تقسیم می‌نماید، آنگاه موجود حادث را به جوهر و عرض، و هر یك از آن دو را به اقسام مختلف تقسیم می‌كند، سپس به بحث درباره قدیم می‌پردازد و اثبات می‌كند كه كثرت و تركیب در آن راه ندارد و به واسطه صفات ویژه خود از موجودات حادث ممتاز می‌گردد.
آنگاه از طریق اثبات حادث بودن عالم، وجود مُحْدِث (خداوند) را اثبات می‌كند و پس از آن به بحث درباره نبوت و سایر مباحث عقلی و نقلی علم كلام می‌پردازد».
طرفداران این قول برای آنكه موضوع علم كلام از فلسفه اولی ممتاز گردد، قید «علی سبیل قانون الاسلام» را به آن افزوده و گفته‌اند: «اگر چه كلام و فلسفه هر دو پیرامون موجود بما هو موجود بحث می‌كنند لیكن شیوه بحث آنها متفاوت است، زیرا مباحث علم كلام به شیوه‌ای هماهنگ با عقاید اسلامی كه از ظواهر كتاب و سنت به دست می‌آید انجام می‌گیرد و حال آنكه بحث‌های فلسفی به صورت آزاد و بر پایه قواعد مسلّم عقلی انجام می‌شود و هرگاه مفاد استدلال عقلی با ظاهر دین مخالفت داشته باشد آن ظاهر، به گونه‌ای تأویل و توجیه می‌شود».[3]
مؤلف مواقف[4] بر این نظریه دو اشكال وارد نموده است: یكی اینكه در علم كلام پیرامون مسائلی چون معدوم و حال بحث می‌شود كه دارای وجود خارجی نیستند و نیز درباره اموری بحث می‌شود كه از احكام وجود ذهنی هستند مانند مباحث مربوط به نظر و دلیل، چنانچه گفته می‌شود: نظر صحیح مفید علم است یا نه؟ و وجه دلالت دلیل چیست؟ و حال آنكه متكلمان قائل به وجود ذهنی نیستند.
اشكال دیگر اینكه: مفاد كلمه «قانون الاسلام» عقاید حقّه است و در این صورت آن آراء كه با عقاید حقّه مطابقت ندارند، در زمره مباحث كلامی نخواهند بود، و حال آنكه موضوع علم باید چیزی باشد كه همه آراء و نظریات كلامی اعم از صحیح و ناصحیح را پوشش دهد.[5]
تفتازانی هر دو اشكال مواقف را پاسخ داده است. در پاسخ اشكال اول گفته است:
بحث درباره معدوم و حال از ملحقات مباحث وجود است و بحث درباره نظر و دلیل نیز از مبادی علم كلام می‌باشد نه از مسائل آن، و بسیاری از متكلمان نیز قائل به وجود ذهنی می‌باشند و كسانی كه قائل به آن نیستند، موضوع علم كلام را موجود بما هو موجود نمی‌دانند.
و در پاسخ اشكال دوم گفته است: مقصود از «قانون الاسلام» مطابقت داشتن آراء كلامی با واقع شریعت نیست، بلكه مقصود این است كه متكلم همه بحثهای خود پیرامون وجود را هماهنگ با عقاید دینی انجام می دهد و هرگز رأیی مخالف با قواعد قطعی شرع صادر نمی‌كند.[6]
در هر حال این نظریه قابل قبول نیست، زیرا چنانكه در مباحث مربوط به بررسی تاریخ علم كلام روشن خواهد شد، علم كلام اسلامی در اواخر قرن اول هجری پدید آمد و موضوعات كلامی مورد بحث آن روز مسائلی چون قضا و قدر، جبر و اختیار، صفات الهی و ... بود كه از اعراض ذاتی موجود بما هو موجود نیستند، و نسبت دادن نظریه مزبور به قدمای متلكمان (چنانچه از تفتازانی نقل گردید) صحیح نیست، چنانكه مؤلف مواقف آن را به غزالی[7] نسبت داده است، بنابراین باید گفت: نظریه یاد شده در دوره‌ای كه مباحث فلسفه اولی در متون كلامی راه یافت توسط متأخران مطرح شده است چنانكه محقق لاهیجی[8] آن را از ویژگی‌های كلام متأخرین به شمار آورده است.[9]
و هدف طراحان آن نیز ـ چنانچه گفته‌اند ـ این بوده كه علم كلام در اثبات موضوع خود نیازمند فلسفه اولی نباشد، زیرا آنان چنین نیازمندی را مایه سرشكستگی علم كلام می‌دانستند. ولی این توهمی بیش نیست، چنانكه در آینده بیان خواهیم نمود.
2. معلوم از جنبه خاص
گروهی از متكلمان گفته‌اند: موضوع علم كلام معلوم از جنبه خاص است،[10] یعنی از این جنبه كه اثبات عقاید دینی به آن مستند می‌گردد. محقق لاهیجی این نظریه را به اكثر متأخرین نسبت داده است و صاحب مواقف یكی از طرفداران آن می‌باشد. بر این نظریه نیز اشكالاتی وارد شده است، چنانكه شارح[11] مواقف گفته است: قید و حیثیت این كه معلوم از عقاید دینی باشد یا عقاید دینی به آن مستند گردد هیچگونه دخالتی در این كه محمولات مسایل كلامی بر موضوع آن یعنی معلوم حمل شود، ندارد. مثلاً وقتی می‌گوییم خدا قادر است، حمل قادر بودن بر مفهوم خدا مقید به این نیست كه معلوم باشد.[12]
3. ذات خداوند
عده‌ای از متكلمان، موضوع علم كلام را ذات خداوند دانسته‌اند، قاضی ارموی،[13] كه از طرفداران این نظریه است در توضیح آن گفته است: بحث درعلم كلام پیرامون صفات ثبوتیه و سلبیه و افعال الهی است، اعم از آنچه مربوط به امور دنیوی است، مانند چگونگی حدوث عالم و صدور آن از خداوند و خلق افعال بشر و كیفیت نظام عالم (اجتماع بشری) یعنی بحث درباره نبوت و توابع آن و آنچه مربوط به آخرت است مانند بحث درباره معاد و مسائل سمعی (نقلی) دیگر.[14]
به گفته ابوالخیر، قدمای متكلمین موضوع علم كلام را ذات و صفات الهی می‌دانستند.[15]
4. وجود خداوند و وجود ممكنات
بنا به نقل تفتازانی و محقق لاهیجی مؤلف كتاب صحائف[16] گفته است: موضوع علم كلام ذات خداوند من حیث هی و ذات ممكنات از آن جهت كه به خداوند احتیاج دارند، می‌باشد، و جهت وحدت میان آن دو وجود است.[17]
اشكال این نظریه واضح است، زیرا بحث درباره وجود ممكنات از جهت نیازمندی آنها به خداوند در حقیقت بحث درباره دلالت آنها بر وجود خداوند و صفات كمال او است، و به تعبیر قرآن، هستی‌های امكانی آیات و نشانه‌های وجود و كمالات خداوند می‌باشند. بنابراین در این نظریه موضوع یا مسأله علم كلام با دلیل آن به یكدیگر اشتباه گردیده‌اند.
5. اوضاع شریعت یا عقاید دینی
محقق لاهیجی كلام قدما را چنین تعریف كرده است: صناعتی باشد كه قدرت بخشد بر محافظت اوضاع شریعت به دلایلی كه مؤلَّف باشد از مقدمات مسلّمه و مشهوره در میان اهل شرایع، خواه منتهی شود به بدیهیات و خواه نه.[18]
مقصود از اوضاع شریعت آراء و عقاید مسلم دینی است كه متكلم از آنها دفاع می‌كند.
ابن خلدون نیز موضوع علم كلام را عقاید ایمانی دانسته و گفته است: «موضوع علم الكلام انما هو العقائد الایمانیه».[19]
كسانی نیز كه علم كلام را به علم اصول دین یا اصول عقاید تعریف نموده‌اند قائل به همین نظریه‌اند. استاد شهید مطهری نیز بر این عقیده است كه علم كلام دارای موضوع واحدی نیست بلكه موضوع آن عبارت است از اصول دین و عقاید اسلامی.[20]
محقق طوسی در دو كتاب معروف خود در منطق یعنی «اساس الاقتباس» و «منطق تجرید» آنجا كه درباره واحد یا متعدد بودن موضوعات علم بحث كرده، علم كلام را در شمار علومی دانسته است كه موضوع آنها امور متعدد است.[21]
بررسی و تحقیق
در اینجا این سئوال مطرح می‌شود كه هرگاه موضوع علم كلام امور متعدد است جامع آنها چیست؟ و آیا جامع، امر ذاتی است یا عرضی؟
محقق طوسی جامع آنها را انتساب موضوعات متعدد به مبدء واحد (خداشناسی) دانسته است. در این صورت جامع، امری خارج از موضوعات علم كلام نیست، همه موضوعات علم كلام سرانجام به خداشناسی منتهی می‌گردند، زیرا بحث‌هایی چون نبوت و معاد نیز در حقیقت مربوط به فعل الهی است كه خداوند به مقتضای عدل و حكمت خود رهبرانی را برای هدایت انسانها مبعوث نموده و نیز آنان را در سرای دیگر پاداش و كیفر خواهد داد. بنابراین، وحدت موضوعات مسائل كلام اعتباری نخواهد بود، بلكه وحدت آنها حقیقی است، زیرا همه آنها به موضوع واحدی كه ذات الهی است باز می‌گردند.
مرحوم مطهری وحدت مسائل كلام را اعتباری و جامع آنها را غرض و هدف مشترك دانسته است. ولی حق در این باره با محقق طوسی است، زیرا با وجود جامع داخلی و ذاتی، نوبت به جامع خارجی و اعتباری نمی‌رسد.
با توجه به توضیحی كه پیرامون كلام محقق طوسی داده شد می‌توان نتیجه گرفت كه نظریه‌ای كه قبلاً از قاضی ارموی نقل گردید، و آن اینكه موضوع علم كلام ذات خداوند است، نظریه‌أی صحیح و پابرجاست و در حقیقت وی جهت جامع موضوعات مسائل علم كلام را مورد توجه قرار داده است.
بنابراین می‌توان گفت: موضوع علم كلام ذات الهی است و همه بحثهایی كه در ابواب مختلف این علم مطرح شده و حتی آن دسته از مسائل كلامی كه مستقیماً مربوط به عقاید دینی نیست، نظیر آنچه در رابطه با فلسفه احكام دینی مطرح می‌گردد، نیز در حقیقت ناظر به صفات خداوند است.
حاصل كلام آنكه: اگر جهت جامع مسائل كلامی را در نظر بگیریم موضوع علم كلام، ذات الهی است و اگر موضوعات مختلف مسائل كلامی را مورد توجه قرار دهیم موضوع علم كلام، اوضاع شریعت و عقاید دینی است. ممكن است مقصود همان نظریه ارموی باشد، یعنی در علم كلام درباره ذات و صفات خداوند بحث می‌شود. بدین صورت كه پس از اثبات ذات، صفات ثبوتیه و سلبیه بحث و بررسی می‌گردد. این نظریه قابل قبول است چنان كه توضیح آن خواهد آمد. [1] . سعد الدین تفتازانی (793ـ712) متكلم برجسته اسلامی و طرفدار مذهب اشعریه.
[2] . شرح المقاصد، ج 1، صفحه 76.
[3] . شوارق الالهام، ص 8، ما هو علم الكلام، ص 27.
[4] . عضدالدین ایجی (756ـ700) متكلم برجسته اسلامی، پیرو مذاهب اشعریه.
[5] . المواقف فی علم الكلام: صفحه 7ـ8.
[6] . شرح المقاصد: جلد 1، صفحه 179ـ178.
[7] . ابوحامد غزالی (505ـ450) متكلم نامدار اسلامی و طرفدار مذهب اشعریه.
[8] . ملا عبدالرزاق لاهیجی، (متوفای 1072) فیلسوف و متكلم برجسته شیعی.
[9] . گوهر مراد، طبع جدید، صفحه 43.
[10] . المعلوم من حیث یتعلق به اثبات العقاید الدینیه، المواقف، صفحه 7.
[11] . میر سید شریف گرگانی (816ـ740) متكلم شهیر اسلامی و طرفدار مذاهب اشعریه.
[12] . شرح المواقف، ج1، ص 42، ما هو علم الكلام، ص 125.
[13] . قاضی تاج الدین ارموی شافعی متوفای 656 هجری مؤلف كتاب «الحاصل من المحصول لفخر الدین الرازی».
[14] . المواقف، صفحه 7. شرح المقاصد: جلد 1، صفحه 180.
[15] . كشف الظنون، جلد 2، صفحه 1503.
[16] . شمس‌الدین محمد سمرقندی از متكلمان اهل سنّت، مؤلف كتاب «الصحائف فی علم الكلام».
[17] . شوارق الالهام: صفحه 9. شرح المقاصد: جلد 1، صفحه 180.
[18] . گوهر مراد: طبع جدید، صفحه 42.
[19] . مقدمه ابن خلدون، صفحه 466.
[20] . آشنایی با علوم اسلامی: كلام، عرفان، درس 1 و 2.
[21] . اساس الاقتباس: صفحه 393ـ394. الجوهر النضید: فصل 5، برهان و حدّ.

مبادی و مسایل علم كلام

اصولاً باید گفت: قرآن كریم خود سهم به سزایی در تشویق افكار و اندیشه‌ها به تدبر و تأمل در كتاب الهی و احكام دینی و جستجوی راز آنها داشته است، زیرا گذشته از اینكه در آیات بسیاری، انسان‌ها را به تفكر و تعقل و تدبُّر فرا خوانده است، آنجا كه از احكام و مقررات دینی یاد می‌كند. بلافاصله، فلسفه و حكمت آنها را یادآور می‌شود، چنانكه نماز را عامل ذكر خدا و بازدارنده از زشتی‌ها می‌داند،[1] و روزه را عامل تقوی می‌شناسد،[2] و زكات را عامل پاكیزگی معنوی می‌داند،[3] و فلسفه جهاد با مشركان را بركندن ریشه‌های فتنه از زمین ذكر می‌كند،[4] و نمونه‌های بسیار دیگر كه ذكر آنها در این مختصر نمی‌گنجد.
این منطق قویم قرآنی، مورد توجه آموزگاران معصوم كلام و عقاید نیز قرار گرفته و نه تنها در بخش پرسش‌ها و پاسخ‌های كلامی، بلكه در بخش تعالیم دینی و اعتقادی نیز به بیان فلسفه و حكمت و احكام الهی پرداخته‌اند. این مطلب نخست در خطبه‌ها، نامه‌ها، وصایا و كلمات قصار امام علی ـ علیه السّلام ـ و نیز در خطبه غرای فاطمه زهرا ـ سلام الله علیه ـ مطرح گردیده و پس از آن در احادیث سایر ائمه طاهرین ادامه یافت. قسمت‌هایی از آنها در نهج‌البلاغه و علل الشرایع شیخ صدوق نقل گردیده است.
پس از آنان متكلمان نامدار امامیه نیز به پیروی از پیشوایان خود در هر دو قلمرو علم كلام (عقاید دینی و فلسفهاحكام) دست به تألیف زده‌اند، چنانكه شیخ صدوق همانگونه كه كتابهایی درباره توحید، نوبت، امامت و ... تألیف می‌كند و كتاب بسیار ارزشمندی مانند «التوحید» را به جهان اسلام عرضه می‌نماید، در بخش فلسفه و علل احكام نیز كتاب «علل الشرایع» را تألیف كرده است.
از جمله متكلمان صاحب نام شیعه در قرن سوم هجری، فضل بن شاذان نیشابوری (م/260) است، وی كتابهای كلامی بسیاری پیرامون اصول اعتقادی تألیف نموده، و از جمله كتاب‌های او «كتاب العلل»[5] است كه بیانگر فلسفه احكام فرعی و عملی اسلام است و تمام یا بخشی از آن را صدوق در علل الشرایع (باب 182) نقل نموده است.
حاج ملاّ هادی سبزواری نیز در كتاب «اسرار الحكم» خود هر دو بخش مسائل كلامی را مورد بحث قرار داده است.
بنابراین می‌توان گفت كه قلمرو بحث‌های كلامی به آنچه به عنوان «اصول عقاید» یاد می‌شود اختصاص ندارد، بلكه بیان و اثبات حكیمانه بودن تشریع الهی نیز بر عهده علم كلام و از وظایف خطیر متكلمان می‌باشد. زیرا اشكالات و اعتراضاتی كه بر دین اسلام وارد شده و می‌شود به بخش نخست اختصاص ندارد، و در قرآن و روایت نیز هر دو بخش مورد توجه قرار گرفته است.
[1] . « أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِكْرِی»، سوره طه، آیه 14. «وَ أَقِمِ الصَّلاهَ إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ ...»، سوره عنكبوت، آیه 45.
[2] . «كُتِبَ عَلَیْكُمُ الصِّیامُ ... لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»، سوره بقره، آیه 183.
[3] . «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّیهِمْ بِها »، سوره توبه، آیه 103.
[4] . «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَهٌ»، سوره توبه، آیه 39.
[5] . الفهرست، شیخ الطائفه، صفحه 124.

موضوع ومسایل علم کلام

موضوع علم کلام
در مورد موضوع علم کلام اقوالی است که به اختصار چنین اند:
1-هستی به طور مطلق(موجود به ماهو موجود)
2_معرفت هایی که در طریق اثبات عقاید دینی قرار می گیرند
3-ذات و صفات خداوند
4-وجود خداوند و وجود ممکنات از جهت وابستگی آنها به خداوند
5-عقاید ایمانی
7-اصول دین و عقاید اسلامی
8-اوضاع شریعت
مادر صدد نقدوبررسی نیستیم و غرض ذکرموضوعات علم کلام است و یادآور می شویم که خواجه نصیرالدین طوسی موضوع علم کلام را امور متعدد دانسته و جهت جامع آنهارا انتساب آنها به مبدا واحد (اعتقاد به خداوند)برشمرده است.ولی برخی دیگر از جمله شهید مطهری جهت وحدت مسایل علم کلام را وحدت در غرض وهدف دانسته اند.
مسایل علم کلام
مسایل علم کلام را می توان به دو دسته اصلی و فرعی تقسیم کرد مسایل اصلی آن دسته از مسایل کلامی آند که از عقاید دینی محسوب می شوند وتبیین،اثبات ودفاع از آنها بر عهده علم کلام است بحث های مربوط به خداشناسی ونبوت ومعاد وامامت از این دسته اند و مسایل فرعی آن دسته از مسایل کلامی اند که برای تبیین واثبات ودفاع از مسایل نوع نخست مورد بحث واقع می شوند عموم بحث های فلسفی که در متون کلامی مطرح شده اند از این دسته اند این مسایل را مبادی علم کلام نیز نامند.