پیرمردی بود که از تهران به خدمت علامه طباطبائی رحمة الله علیه در قم می رسید و از محضرشان کسب فیض می کرد،چند وقتی بود که حال جسمی اش هم خوب نبود و با عصا و به زور به محضر آقا می رسید. از حضرت علامه درخواست کردند که استادی را در تهران معرفی کنند تا کمتر اذیت شوند،حضرت علامه استادی را معرفی کردند و پیرمرد خدمت آن استاد می رسد. به محض ورود خدمت آن استاد و البته با حال بیماری که داشتند،آن استاد خطاب به پیرمرد می گویند: آقا شما با این حالی که دارید بهتر است همین تقوای ظاهری را رعایت کنید و خیلی خود را به زحمت نیندازید،مرحوم استاد سید علی آقا قاضی می فرمودند که سلوک مانند کندن کوه با مژه است،این کار خیلی زحمت دارد و شما دیگر پیر شده اید. پیرمرد می گوید که با سخنان آن استاد یأس تمام وجودم را گرفت و پیش خودم فکر کردم که حتما من لیاقت این راه را ندارم و حضرت علامه طباطبائی ملاحظه من را می کرده اند،و از پیش آن استاد مرخص شدم. چند ماه بعد که به قم برای زیارت رفتم،گفتم بهتر است خدمت حضرت علامه برسم و تجدید دیداری بکنم،به محض رسیدن به خدمت علامه ایشان سوال کردند،پیش آن آقا رفتید؟نتیجه چه شد؟ مطلب را که خدمتشان عرض کردم،فرمودند اولا بنده با شما رودربایسی نداشتم و ملاحظه شما را نمی کرده ام و ثانیا بله استاد ما مرحوم قاضی چنین بیانی دارند اما نکته اینجاست که مگر قرار است شما کوه را بکنید،اگر قرار باشد شما بکنید سخت است اما اگر قرار باشد که خدا بکند چه؟ پیرمرد می گوید که با کلام حضرت علامه سراسر وجودم را امید فرا گرفت. بله مسأله اینجاست که اگر برای خودمان استقلال قائل باشیم و عبادات و اعمال خودمان را چیزی بدانیم،کار پیش نمی رود،اما اگر خودمان را برداشتیم و حق را محور دانستیم کار حل می شود.
بسمه تعالی
حضرت آیة الله سید حسین یعقوبی اعلی الله مقامه الشریف در کتاب شریف انیس الصادقین می فرمایند:
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرموده اند: هر كس كه سختى يا گرفتارى يا نكبتى به او برسد و سى هزار مرتبه اين استغفار را بگويد، خداوند متعال آن را از وى برطرف نمايد.
کلام استاد:
مى توان اين دستور را به مدّت يك ماه و روزى هزار مرتبه انجام داد و بهترين وقت آن بين الطلوعين است.
يُؤْتَى بِأَحَدٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يُوقَفُ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ يُدْفَعُ إِلَيْهِ كِتَابُهُ فَلَا يَرَى حَسَنَاتِهِ فَيَقُولُ إِلَهِي لَيْسَ هَذَا كِتَابِي فَإِنِّي لَا أَرَى فِيهَا طَاعَتِي فَيُقَالُ إِنَّ رَبَّكَ لَا يَضِلُّ وَ لا يَنْسى ذَهَبَ عَمَلُكَ بِاغْتِيَابِ النَّاسِ ثُمَّ يُؤْتَى بِآخَرَ وَ يُدْفَعُ إِلَيْهِ كِتَابُهُ فَيَرَى فِيهِ طَاعَاتٍ كَثِيرَةً فَيَقُولُ إِلَهِي مَا هَذَا كِتَابِي فَإِنِّي مَا عَمِلْتُ هَذِهِ الطَّاعَاتِ فَيَقُولُ إِنَّ فُلَاناً اغْتَابَكَ فَدُفِعَتْ حَسَنَاتُهُ إِلَيْكَ. روز قيامت فردى را مى آورند و او را در پيشگاه خدا نگه مى دارند و كارنامه اش را به او مى دهند، اما حسنات خود را در آن نمى بيند. عرض مى كند: الهى! اين كارنامه من نيست! زيرا من در آن طاعات خود را نمى بينم! به او گفته مى شود: پروردگار تو نه خطا مى كند و نه فراموش. عمل تو به سبب غيبت كردن از مردم بر باد رفت. سپس مرد ديگرى را مى آورند و كارنامه اش را به او مى دهند. در آن طاعت بسيارى را مشاهده مى كند. عرض مى كند: الهى! اين كارنامه من نيست! زيرا من اين طاعات را بجا نياورده ام! گفته مى شود: فلانى از تو غيبت كرد و من حسنات او را به تو دادم.
دعاهایی که انبیاء می کنند وقتی در قرآن نقل می شود، به معنای یک قضیه ای در گذشته نیست. اینها برای همه انسان ها در همه زمان ها و مکان هاست. همه فطرت ها این را می خواهد. یعنی «انسان» این دعاها را می کند نه «ابراهیم». چون وقتی شما ابراهیم و اسماعیل را سخنگوی فطرت شناختید، پس آنچه را که از زبان آنها نقل می شود، زبان حال فطرت است. وقتی می گوید:
« ربنا و اجعلنا مسلمین لک » یعنی هر فطرت انسانی دلش می خواهد که مسلم به آن معنا شود و این در نهاد هر انسانی هست. پس حتی دعاهایی که در قرآن نقل شده، صرفاً دعای واقع شده در یک مورد خاص نیست. وقتی اینها از فطرتشان این دعا بر می خیزد معنایش این است که «فطرت» خواسته اش این است. آرزوی فطرت این است.
خداوند در قرآن بندگانش را امر به دعا می کند و امتثال نکردن این فرمان را معادل رویگردانی کبر آمیز از عبادت دانسته موجب داخل شدن در آتش جهنم می داند :
[=me_quran]«وَ قَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ»؛ مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را و کسانی که از پرستش و عبادت من کبر میورزند بزودی خوار در دوزخ درمیآیند.(سوره غافر، 60)
در جهاننگری قرآن، همه موجودات بنده و فرمانبردار خدا هستند و او را تسبیح و ستایش میکنند. (سوره مریم، 39 و سوره انبیاء، 91) بدین ترتیب دعا و نیایش، عبادت و پرستش و تسبیح و ستایش پروردگار از ارکان عالم هستیاند. در این میان، انسان رابطه ویژه و منحصر به فردی با خدا دارد. آیهای در قرآن هست که این ارتباط ویژه را به روشنی نشان میدهد: [=me_quran]«وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ...»؛ هرگاه بندگان من، از تو درباره من بپرسند، من نزدیکم و دعای دعاکننده را به هنگامی که مرا بخواند اجابت میکنم، پس باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند باشد که راه یابند. (سوره بقره، آیه 186)
این تنها آیهای است که خدا هفت بار به صورت متکلم وحده و بدون بکار بردن ضمیر جمع که شیوه رایجی در زبان قرآن است، با انسان سخن میگوید.
دعاهای قرآنی بنابر ساختار کلی قرآن، در سوره یا بخش خاصی از قرآن گرد نیامدهاند. حضور آنها در قرآن به شکل گسترده و پاره پاره و در متن زندگی و تاریخ است؛ بسان روحی که در سراسر کلام وحی سریان دارد.
1. از نظر ظرف وقوع، دعاهای قرآن با عالم قبل از دنیا، عالم برزخ، قیامت، بهشت و دوزخ ارتباط دارند. بنابراین دعاهای قرآن از حیث وقوع دارای کیفیتی فرازمانیاند و به دوره خاصی محدود نمیشوند؛ گرچه بخش عمده دعاها در بستر دنیا و از زبان پیامبران بیان میشود.
2. از این ادعیه بخوبی معلوم میشود که از دیدگاه قرآن دعا در همه ادیان حضور دارد و شمول و گستردگی آن بقدری است که میتوان آن را از ابعاد وجود آدمی شمرد. در قرآن پیامبرانی چون حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت نوح، حضرت زکریا، حضرت سلیمان، حضرت یوسف، حضرت عیسی، حضرت لوط، حضرت صالح و حضرت شعیب دعا میخوانند یا خداوند دعاهایی به ایشان آموزش میدهد.
اصحاب کهف، همسر فرعون، مؤمنان، خردمندان و سایر مردمان را هم میبینیم که به درگاه پروردگار دعا میکنند. این حس وجودی دعا، حالت و مقام پیامبران الهی است که حتی در شکوه و جلال نیز دارای همین درک عمیقاند و همه چیز را از خدا و به سوی خدا میدانند.
3. بیشترین درخواستها در دعاها، درخواست آمرزش و بخشش گناهان و طلب رحمت الهی است. 4. بر دعاهای قرآن اصل توحید که مهمترین رکن اسلام است، حاکم است. همه موجودات حتی شیطان و یا گناهکارانی که با عذاب دوزخ روبرو میشوند سر رشته همه امور را در دست خدا میبینند و از او درخواست و تمنا میکنند. 5. در قرآن فرشتگان و حاملان عرش الهی نیز دعا میکنند: "پروردگارا، رحمت و دانش تو بر هر چیز احاطه دارد، کسانی را که توبه کرده و راه تو را دنبال کردهاند ببخش و آنها را از عذاب آتش نگاهدار. پروردگارا، آنان را در باغهای جاوید که وعدهشان دادهای با هر که از پدران و همسران و فرزندانشان که به صلاح آمدهاند، داخل کن زیرا تو ارجمند و حکیمی و آنان را از بدی ها نگاهدار و هر که را در آن روز از بدی ها حفظ کنی رحمتش کردهای و این همان کامیابی بزرگ است." (سوره غافر،9-7)
به یک اعتبار دعاهای قرآن را میتوان به دو بخش تقسیم کرد: ادعیهای که خود کلام وحی آموزش میدهد و ادعیهای که بر زبان آفریدگان بیان میشود. برخی موضوعات دعاهای قرآنی عبارتند از:
ذهن را از پراکندگی حفظ کنیم . ذهن که پراکنده شد خیال پراکنده می شود و انسان را مشوش می کند.
در کتاب ولایت تکوینی از علامه حسن زاده آملی حفظه الله مطلبی خواندم به این مضمون که :
شیخ الرئیس در ”رساله عهد“ش با خود عهد کرد که رمان و مطالب باطل نخواند.
به عارفی خبردادند که کشتی اند با تمام اموالت در آب غرق شده است.
عارف مکثی کرد سرش را پایین انداخت و چشمانش را بست و گفت : الحمدالله
بلافاصله خبر رسید که اشتباه شده کشتی شما نبوده بلکه متعلق به فردی دیگر بوده است.
عارف باز سرش را پایین کرد چشمانش را بست تامل کرد و گفت : الحمدلله
از او پرسیدند جریان چیست در هر دو حالت عکس العمل شما یکی هست ؟
در جواب گفت : خبر رسید که ثروتت به تاراج رفت.
من دل خود را نگاهی کردم که آیا نسبت به از دست دادن مال متاثر شده است یا نه،
دیدم خیر
خبر دیگر که رسید نگاه کردم دلم نسبت به آمدن ثروت زیادی خوشحال شده یا نه ،
شیخ خواجه سید محمد نظامالدّین اولیا معروف به شاه نظامالدین اولیا از مشایخ قرن هشتم هجری و اعاظم عرفای هندوستان و بزرگان طریقت چشتیه است.
او همچنین به «بحاث» و «محفل شکن» شهرت داشت و به «نظام» و «نرگسی» تخلص میکرد. (ویکی پدیا)
او به مریضی مبتلا شده بود و از آن رنج می برد.
شاگردانش به او می گفتند که فلان جا حکیم و طبیبی هست که در طبابت مهارت زیادی دارد، شیخ که تا بحال او را ندیده بود اما چون خبرداشت که او بی دین است و از خواندن کلمه و اسلام آوردن سرباز می زند اصلا قبول دار نبود که نزد وی برود.
تا اینکه زمانی شیخ سخت مریض شد و کاملا از حال رفت و بی هوش شد.
شاگردانش که محبت زیادی با وی داشتند ،وی را نزد طبیب بردند.
حکیم او را تحت درمان و مداوا قرار داد.
تا اینکه پس از مدتی نظام الدین به حال خود آمد.
متوجه شد که او را نزد حکیم و طبیب برده اند.
ناراحت شد، اما آن را جلوی طبیب اظهار نکرد و به گفتگو با طبیب پرداخت.
تا اینکه از طبیب پرسید که این علم و مهارت را چگونه حاصل کردی؟
طبیب نگاهی به شیخ کرد و با نهایت تواضع در جواب گفت : من همیشه هر چیزی که نفس من می خواهد برخلاف آن عمل می کنم و به همین خاطر به این درجه رسیدم.
شیخ نظام الدین اولیا از فرصت استفاده کرد و رو به طبیب کرد و از او درخواست کرد که بگوید لااله الا الله
طبیب هم پس از سکوتی طولانی ،
و بر خلاف نفس عمل کردن ، کلمه را خواند و مسلمان شد.
عالم رباني حضرت آیت الله یعقوبی رضوان الله تعالی علیه:
كسانى هم يافت مى شوند كه پس از پيمودن مدارج علمى به معلومات خود دل خوش و قانع نگشته، در جستجوى حقيقتى باشند و هر كجا بويى از آن به مشام شان خورد با تواضع به آن روى آورند؛
زيرا اين گونه معانى ارتباطى با داشتن سن زياد يا تحصيلات عاليه ندارد....
عالم ربانی حضرت آیت الله یعقوبی رضوان الله تعالی علیه:
نتيجه ى مجاهدت هاى كسى كه در راه خدا به طور صحيح سلوك كند اين است كه خود را عاجز از معرفت حق مى بيند، ولى اين بدان معنا نيست كه شناخت حق امكان ندارد،
بلكه به معناى آن است كه سير فكرى او تمام شده،
و اين تازه اولين منزل معرفت است. از آن پس بايد او را سير دهند تا به كمال برسد.
يعنى تا به حال با فكر خودش حركت مى كرده، اكنون بايد از آن طرف عنايت شود و او را ببرند؛ زيرا هيچ گاه با پايان سير فكر و عقل، راه تمام نمى شود. اگر قدرت فكر و عقل نيست، براق عشق هست.
امام عسکری علیهالسلام از اجداد مطهّرشان صلوات الله علیهم روایت فرمودند:
«شدیدتر و سختتر از یتیمیِ کودکی که از پدرش جدا شده، یتیمیِ کسی است که از امامش جدا شده است و توانایی دستیابی به وی را ندارد و حکم امامش را درباره مسائل دینیِ مورد ابتلائش نمیداند؛
آگاه باشید هر یک از شیعیان ما که عالم به علوم ما باشد و افراد ناآگاه به شریعت ما که از دیدار ما محروم اند و همچون یتیمانِ دور افتاده از پدر هستند، را هدایت و راهنمایی کند و شریعت ما را به آنان بیاموزد، در مقام "رفیق أعلی" با ما خواهد بود.»
[="Tahoma"]آهای مکیال اسکدین
اگر خیال عیب و عبثی به تو رو کرد منصرف شو ،
دنبالش مکن و آرام و آهسته ، با توجه و قرائت صحیح ، زیر لب زمزمه کن :
ان ربکم الله الذی خلق السموات و الارض...
...ان رحمت الله قریب من المحسنین.¹
1.منظور آیات ۵۴.۵۵.۵۶ سوره اعراف معروف به آیات سُخره
بسمه تعالی
کلمات قصار از حضرت آیت الله سید حسین یعقوبی قائنی اعلی الله مقامه الشریف:
1- راه نجات منحصر در تزکیه نفس است
قَد أفلَحَ مَن زَکّیٰها
2- انسان تزکیه نمی شود، مگر هنگامی که خودیت او با اشراق نور توحید از بین برود، و ولایت الله در قلب او طالع شده حکومت (در مملکت وجود انسان)، به دست خدا افتد.
3- انسان تا حب نفس دارد، نمی تواند برای خدا کار کند، اگر خدا را هم بخواهد، برای خودش میخواهد.
4- اگر محبت خداوند نصیب کسی شود، اول قدم او این است که پا روی خودش می گذارد، دیگر خودش را نمی بیند و طالب چیزی جز او نیست، آن وقت تمام اعمال او خالص و برای خدا می شود، پس کمال اخلاص هم پیدا نمی شود مگر با محبت.
5- توجهات ائمه اطهار و قلوب اولیای خدا، که در واقع همان عنایت و نظر خاص حق تعالی است، دارای خصایص روحانی ویژهای است که اگر نصیب انسان گردد، دیگر اثری از تشخّص و تعیّن وی باقی نمانده، همه وجودش اطمینان و آرامش و سوز و حرکت خواهد شد.
[h=2]بسمه تعالی[/h]
استادی می فرمود:
پیرمردی بود که از تهران به خدمت علامه طباطبائی رحمة الله علیه در قم می رسید و از محضرشان کسب فیض می کرد،چند وقتی بود که حال جسمی اش هم خوب نبود و با عصا و به زور به محضر آقا می رسید.
از حضرت علامه درخواست کردند که استادی را در تهران معرفی کنند تا کمتر اذیت شوند،حضرت علامه استادی را معرفی کردند و پیرمرد خدمت آن استاد می رسد.
به محض ورود خدمت آن استاد و البته با حال بیماری که داشتند،آن استاد خطاب به پیرمرد می گویند:
آقا شما با این حالی که دارید بهتر است همین تقوای ظاهری را رعایت کنید و خیلی خود را به زحمت نیندازید،مرحوم استاد سید علی آقا قاضی می فرمودند که سلوک مانند کندن کوه با مژه است،این کار خیلی زحمت دارد و شما دیگر پیر شده اید.
پیرمرد می گوید که با سخنان آن استاد یأس تمام وجودم را گرفت و پیش خودم فکر کردم که حتما من لیاقت این راه را ندارم و حضرت علامه طباطبائی ملاحظه من را می کرده اند،و از پیش آن استاد مرخص شدم.
چند ماه بعد که به قم برای زیارت رفتم،گفتم بهتر است خدمت حضرت علامه برسم و تجدید دیداری بکنم،به محض رسیدن به خدمت علامه ایشان سوال کردند،پیش آن آقا رفتید؟نتیجه چه شد؟
مطلب را که خدمتشان عرض کردم،فرمودند اولا بنده با شما رودربایسی نداشتم و ملاحظه شما را نمی کرده ام و ثانیا بله استاد ما مرحوم قاضی چنین بیانی دارند اما نکته اینجاست که مگر قرار است شما کوه را بکنید،اگر قرار باشد شما بکنید سخت است اما اگر قرار باشد که خدا بکند چه؟
پیرمرد می گوید که با کلام حضرت علامه سراسر وجودم را امید فرا گرفت.
بله مسأله اینجاست که اگر برای خودمان استقلال قائل باشیم و عبادات و اعمال خودمان را چیزی بدانیم،کار پیش نمی رود،اما اگر خودمان را برداشتیم و حق را محور دانستیم کار حل می شود.
بسمه تعالی
حضرت آیة الله سید حسین یعقوبی اعلی الله مقامه الشریف در کتاب شریف انیس الصادقین می فرمایند:
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرموده اند: هر كس كه سختى يا گرفتارى يا نكبتى به او برسد و سى هزار مرتبه اين استغفار را بگويد، خداوند متعال آن را از وى برطرف نمايد.
کلام استاد:
مى توان اين دستور را به مدّت يك ماه و روزى هزار مرتبه انجام داد و بهترين وقت آن بين الطلوعين است.
باسمه الرقیب
قال رسول الله صلی الله علیه و آله:
يُؤْتَى بِأَحَدٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يُوقَفُ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ يُدْفَعُ إِلَيْهِ كِتَابُهُ فَلَا يَرَى حَسَنَاتِهِ فَيَقُولُ إِلَهِي لَيْسَ هَذَا كِتَابِي فَإِنِّي لَا أَرَى فِيهَا طَاعَتِي فَيُقَالُ إِنَّ رَبَّكَ لَا يَضِلُّ وَ لا يَنْسى ذَهَبَ عَمَلُكَ بِاغْتِيَابِ النَّاسِ ثُمَّ يُؤْتَى بِآخَرَ وَ يُدْفَعُ إِلَيْهِ كِتَابُهُ فَيَرَى فِيهِ طَاعَاتٍ كَثِيرَةً فَيَقُولُ إِلَهِي مَا هَذَا كِتَابِي فَإِنِّي مَا عَمِلْتُ هَذِهِ الطَّاعَاتِ فَيَقُولُ إِنَّ فُلَاناً اغْتَابَكَ فَدُفِعَتْ حَسَنَاتُهُ إِلَيْكَ.
روز قيامت فردى را مى آورند و او را در پيشگاه خدا نگه مى دارند و كارنامه اش را به او مى دهند، اما حسنات خود را در آن نمى بيند. عرض مى كند: الهى! اين كارنامه من نيست! زيرا من در آن طاعات خود را نمى بينم! به او گفته مى شود: پروردگار تو نه خطا مى كند و نه فراموش. عمل تو به سبب غيبت كردن از مردم بر باد رفت. سپس مرد ديگرى را مى آورند و كارنامه اش را به او مى دهند. در آن طاعت بسيارى را مشاهده مى كند. عرض مى كند: الهى! اين كارنامه من نيست! زيرا من اين طاعات را بجا نياورده ام! گفته مى شود: فلانى از تو غيبت كرد و من حسنات او را به تو دادم.
جامع الأخبار(شعیری) ص 147
بسمه تعالی
آیت الله حائری شیرازی رحمه الله علیه:
دعاهایی که انبیاء می کنند وقتی در قرآن نقل می شود، به معنای یک قضیه ای در گذشته نیست. اینها برای همه انسان ها در همه زمان ها و مکان هاست. همه فطرت ها این را می خواهد. یعنی «انسان» این دعاها را می کند نه «ابراهیم». چون وقتی شما ابراهیم و اسماعیل را سخنگوی فطرت شناختید، پس آنچه را که از زبان آنها نقل می شود، زبان حال فطرت است. وقتی می گوید:
« ربنا و اجعلنا مسلمین لک » یعنی هر فطرت انسانی دلش می خواهد که مسلم به آن معنا شود و این در نهاد هر انسانی هست. پس حتی دعاهایی که در قرآن نقل شده، صرفاً دعای واقع شده در یک مورد خاص نیست. وقتی اینها از فطرتشان این دعا بر می خیزد معنایش این است که «فطرت» خواسته اش این است. آرزوی فطرت این است.
دعا در فرهنگ قرآنی
خداوند در قرآن بندگانش را امر به دعا می کند و امتثال نکردن این فرمان را معادل رویگردانی کبر آمیز از عبادت دانسته موجب داخل شدن در آتش جهنم می داند :
[=me_quran]«وَ قَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ»؛ مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را و کسانی که از پرستش و عبادت من کبر میورزند بزودی خوار در دوزخ درمیآیند.(سوره غافر، 60)
در جهاننگری قرآن، همه موجودات بنده و فرمانبردار خدا هستند و او را تسبیح و ستایش میکنند. (سوره مریم، 39 و سوره انبیاء، 91)
بدین ترتیب دعا و نیایش، عبادت و پرستش و تسبیح و ستایش پروردگار از ارکان عالم هستیاند. در این میان، انسان رابطه ویژه و منحصر به فردی با خدا دارد.
آیهای در قرآن هست که این ارتباط ویژه را به روشنی نشان میدهد: [=me_quran]«وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ...»؛ هرگاه بندگان من، از تو درباره من بپرسند، من نزدیکم و دعای دعاکننده را به هنگامی که مرا بخواند اجابت میکنم، پس باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند باشد که راه یابند. (سوره بقره، آیه 186)
این تنها آیهای است که خدا هفت بار به صورت متکلم وحده و بدون بکار بردن ضمیر جمع که شیوه رایجی در زبان قرآن است، با انسان سخن میگوید.
دعاهای قرآنی بنابر ساختار کلی قرآن، در سوره یا بخش خاصی از قرآن گرد نیامدهاند. حضور آنها در قرآن به شکل گسترده و پاره پاره و در متن زندگی و تاریخ است؛ بسان روحی که در سراسر کلام وحی سریان دارد.
برخی ویژگیهای دعاهای قرآن
1. از نظر ظرف وقوع، دعاهای قرآن با عالم قبل از دنیا، عالم برزخ، قیامت، بهشت و دوزخ ارتباط دارند. بنابراین دعاهای قرآن از حیث وقوع دارای کیفیتی فرازمانیاند و به دوره خاصی محدود نمیشوند؛ گرچه بخش عمده دعاها در بستر دنیا و از زبان پیامبران بیان میشود.
2. از این ادعیه بخوبی معلوم میشود که از دیدگاه قرآن دعا در همه ادیان حضور دارد و شمول و گستردگی آن بقدری است که میتوان آن را از ابعاد وجود آدمی شمرد.
در قرآن پیامبرانی چون حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت نوح، حضرت زکریا، حضرت سلیمان، حضرت یوسف، حضرت عیسی، حضرت لوط، حضرت صالح و حضرت شعیب دعا میخوانند یا خداوند دعاهایی به ایشان آموزش میدهد.
اصحاب کهف، همسر فرعون، مؤمنان، خردمندان و سایر مردمان را هم میبینیم که به درگاه پروردگار دعا میکنند. این حس وجودی دعا، حالت و مقام پیامبران الهی است که حتی در شکوه و جلال نیز دارای همین درک عمیقاند و همه چیز را از خدا و به سوی خدا میدانند.
3. بیشترین درخواستها در دعاها، درخواست آمرزش و بخشش گناهان و طلب رحمت الهی است.
4. بر دعاهای قرآن اصل توحید که مهمترین رکن اسلام است، حاکم است. همه موجودات حتی شیطان و یا گناهکارانی که با عذاب دوزخ روبرو میشوند سر رشته همه امور را در دست خدا میبینند و از او درخواست و تمنا میکنند.
5. در قرآن فرشتگان و حاملان عرش الهی نیز دعا میکنند: "پروردگارا، رحمت و دانش تو بر هر چیز احاطه دارد، کسانی را که توبه کرده و راه تو را دنبال کردهاند ببخش و آنها را از عذاب آتش نگاهدار. پروردگارا، آنان را در باغهای جاوید که وعدهشان دادهای با هر که از پدران و همسران و فرزندانشان که به صلاح آمدهاند، داخل کن زیرا تو ارجمند و حکیمی و آنان را از بدی ها نگاهدار و هر که را در آن روز از بدی ها حفظ کنی رحمتش کردهای و این همان کامیابی بزرگ است." (سوره غافر،9-7)
موضوعات دعاهای قرآنی
به یک اعتبار دعاهای قرآن را میتوان به دو بخش تقسیم کرد: ادعیهای که خود کلام وحی آموزش میدهد و ادعیهای که بر زبان آفریدگان بیان میشود.
برخی موضوعات دعاهای قرآنی عبارتند از:
[h=2]متن برخی دعاهای قرآنی
[/h]
نمونه ای از دعاهای قرآنی:
[=1]
[/]
باسمه الجمیل
برای آسوده زیستن ابتدا باید ساده زیست بود و از تجمل دست شست
سپس باید چنان افق اندیشه را بالا برد که دانست هرگز جمالی بیرون از جان
انسان یافت نمی شود.(علامه جوادی آملی،...موجود موعود،ص120)
[="Tahoma"]القلبُ حَرَمُ اللّه ِ ، فلا تُسْكِنْ حَرَمَ اللّه ِ غَيرَ اللّه ِ .
جامع الاخبار : ۵۱۸/۱۴۶۸
امام صادق عليه السلام :دل حرم خداست، پس، جز خدا را در حرم خدا مَنِشان!
در درگه ما دوستی یک دله کن
هر چیز که غیر ماست آنرا یله کن
یک صبح به اخلاص بیا بر در ما
گر کار(کام)تو برنیامد آنگه گله کن
ابوسعیدابوالخیر
[="Tahoma"]بزرگترین طهارت قوه خیال توحد دادن آن است.
ذهن را از پراکندگی حفظ کنیم . ذهن که پراکنده شد خیال پراکنده می شود و انسان را مشوش می کند.
در کتاب ولایت تکوینی از علامه حسن زاده آملی حفظه الله مطلبی خواندم به این مضمون که :
شیخ الرئیس در ”رساله عهد“ش با خود عهد کرد که رمان و مطالب باطل نخواند.
هر چیزی نبینیم ، نخوانیم و نشنویم.
الهی ، عزم و اراده عنایت فرما
باسمه الحکیم
خداوند هرگز کسی را وادار به نیکی نمی کند
حق متعال هر گز کسی را وادار به ترک مخالفت با خویش نمی کند
راه تربیت انسانها از درون وجود خود آنها می گذرد با عقل،اراده و اختیار خودشان!
باسمه الدیّان
در قیامت حاملان گناهان کسانی هستند که در دنیا عاملان به قران نبودند.
پ.ن
برداشت از آیه ی شریفه 100/طه
باسمه الدیّان
سنگین ترین باری که انسان به دوش می کشد بار گناهان است.
پ.ن
برداشت از آیه ی شریفه ی 101/طه
باسمه الحسیب
زیانکار کسی است که بار ظلمی بر گردن اوست.
پ.ن
برداشت از آیه شریفه ی 111/طه
به عارفی خبردادند که کشتی اند با تمام اموالت در آب غرق شده است.
عارف مکثی کرد سرش را پایین انداخت و چشمانش را بست و گفت : الحمدالله
بلافاصله خبر رسید که اشتباه شده کشتی شما نبوده بلکه متعلق به فردی دیگر بوده است.
عارف باز سرش را پایین کرد چشمانش را بست تامل کرد و گفت : الحمدلله
از او پرسیدند جریان چیست در هر دو حالت عکس العمل شما یکی هست ؟
در جواب گفت : خبر رسید که ثروتت به تاراج رفت.
من دل خود را نگاهی کردم که آیا نسبت به از دست دادن مال متاثر شده است یا نه،
دیدم خیر
خبر دیگر که رسید نگاه کردم دلم نسبت به آمدن ثروت زیادی خوشحال شده یا نه ،
باز دیدم خیر شکر خدا را گفتم.
@};-8->
شیخ خواجه سید محمد نظامالدّین اولیا معروف به شاه نظامالدین اولیا از مشایخ قرن هشتم هجری و اعاظم عرفای هندوستان و بزرگان طریقت چشتیه است.
او همچنین به «بحاث» و «محفل شکن» شهرت داشت و به «نظام» و «نرگسی» تخلص میکرد. (ویکی پدیا)
او به مریضی مبتلا شده بود و از آن رنج می برد.
شاگردانش به او می گفتند که فلان جا حکیم و طبیبی هست که در طبابت مهارت زیادی دارد، شیخ که تا بحال او را ندیده بود اما چون خبرداشت که او بی دین است و از خواندن کلمه و اسلام آوردن سرباز می زند اصلا قبول دار نبود که نزد وی برود.
تا اینکه زمانی شیخ سخت مریض شد و کاملا از حال رفت و بی هوش شد.
شاگردانش که محبت زیادی با وی داشتند ،وی را نزد طبیب بردند.
حکیم او را تحت درمان و مداوا قرار داد.
تا اینکه پس از مدتی نظام الدین به حال خود آمد.
متوجه شد که او را نزد حکیم و طبیب برده اند.
ناراحت شد، اما آن را جلوی طبیب اظهار نکرد و به گفتگو با طبیب پرداخت.
تا اینکه از طبیب پرسید که این علم و مهارت را چگونه حاصل کردی؟
طبیب نگاهی به شیخ کرد و با نهایت تواضع در جواب گفت : من همیشه هر چیزی که نفس من می خواهد برخلاف آن عمل می کنم و به همین خاطر به این درجه رسیدم.
شیخ نظام الدین اولیا از فرصت استفاده کرد و رو به طبیب کرد و از او درخواست کرد که بگوید لااله الا الله
طبیب هم پس از سکوتی طولانی ،
و بر خلاف نفس عمل کردن ، کلمه را خواند و مسلمان شد.
نقل قولی از ژان وال ژان، در رمان بینوایان:
"مرا برای دزدیدن یک تکه نان به زندان انداختند...
و 15 سال در زندان به من نان مجانی دادند!!"
درس اخلاق:
1 - ابتدا معروف را فراهم کنیم، سپس از منکر نهی کنیم
2 - هدفِ نهی از منکر، تنبیهِ خاطی نیست، بلکه اصلاحِ اوست
2010
There is No Stephen Hawking (G0D)
2018
[="Tahoma"]
توبه بر لب ، سبحه بر کف ، دل پر از شوق گناه
معصیت را خنده می آید زاستغفار ما
باسمه الغفّار
در میدان عمل معلوم می شود که هستیم.
عالم رباني حضرت آیت الله یعقوبی رضوان الله تعالی علیه:
كسانى هم يافت مى شوند كه پس از پيمودن مدارج علمى به معلومات خود دل خوش و قانع نگشته، در جستجوى حقيقتى باشند و هر كجا بويى از آن به مشام شان خورد با تواضع به آن روى آورند؛
زيرا اين گونه معانى ارتباطى با داشتن سن زياد يا تحصيلات عاليه ندارد....
عالم ربانی حضرت آیت الله یعقوبی رضوان الله تعالی علیه:
نتيجه ى مجاهدت هاى كسى كه در راه خدا به طور صحيح سلوك كند اين است كه خود را عاجز از معرفت حق مى بيند، ولى اين بدان معنا نيست كه شناخت حق امكان ندارد،
بلكه به معناى آن است كه سير فكرى او تمام شده،
و اين تازه اولين منزل معرفت است. از آن پس بايد او را سير دهند تا به كمال برسد.
يعنى تا به حال با فكر خودش حركت مى كرده، اكنون بايد از آن طرف عنايت شود و او را ببرند؛ زيرا هيچ گاه با پايان سير فكر و عقل، راه تمام نمى شود. اگر قدرت فكر و عقل نيست، براق عشق هست.
باسمه القادر
عبد القادر نامی نانی به فقیری داد،فقیر گرفت و گفت:
عبدالقادر اگر قادری جامه ای نیز مرحمت فرما عبدالقادر
جامه ای نیز به فقیر داد، فقیر گرفت و گفت: عبدالقادر اگر قادری
سرپناهی نیز برایم بساز عبدالقادر در گوشه ی حیاط منزلش اتاقی
برایش ساخت و وی را سکنی داد؛باز فقیر گفت: عبدالقادر اگر قادری
همسری نیز برایم بیاب که به همین اندک که مرحمت نمودی قانع باشد
عبدالقادر گفت: تو هم مرحمت فرموده در من عبد را ببین نه قادر را و زین پس
حوائج خویش از قادر خواه نه از عبد!
امام عسکری علیهالسلام از اجداد مطهّرشان صلوات الله علیهم روایت فرمودند:
«شدیدتر و سختتر از یتیمیِ کودکی که از پدرش جدا شده، یتیمیِ کسی است که از امامش جدا شده است و توانایی دستیابی به وی را ندارد و حکم امامش را درباره مسائل دینیِ مورد ابتلائش نمیداند؛
آگاه باشید هر یک از شیعیان ما که عالم به علوم ما باشد و افراد ناآگاه به شریعت ما که از دیدار ما محروم اند و همچون یتیمانِ دور افتاده از پدر هستند، را هدایت و راهنمایی کند و شریعت ما را به آنان بیاموزد، در مقام "رفیق أعلی" با ما خواهد بود.»
«الْإِمَامُ الْهُمَامُ أَبُو مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِيُّ علیه السلام فِي تَفْسِيرِهِ، حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام أَنَّهُ قَالَ: أَشَدُّ مِنْ يُتْمِ الْيَتِيمِ الَّذِي انْقَطَعَ عَنْ أَبِيهِ يُتْمُ يَتِيمٍ انْقَطَعَ عَنْ إِمَامِه وَ لَا يَقْدِرُ عَلَى الْوُصُولِ إِلَيْهِ وَ لَا يَدرِي حُكْمَهُ فِيمَا يُبْتَلَى بِهِ مِنْ شَرَائِعِ دِينِهِ أَلَا فَمَنْ كَانَ مِنْ شِيعَتِنَا عَالِماً بِعُلُومِنَا فَهَذَا الْجَاهِلُ بِشَرِيعَتِنَا الْمُنْقَطِعُ عَنْ مُشَاهَدَتِنَا يَتِيمٌ فِي حِجْرِهِ أَلَا فَمَنْ هَدَاهُ وَ أَرْشَدَهُ وَ عَلَّمَهُ شَرِيعَتَنَا كَانَ مَعَنَا فِي الرَّفِيقِ الْأَعْلَى.»
مستدرک الوسائل ، ج ۱۷ ، ص ۳۱۷ .
امام عسکری علیهالسلام از اجداد مطهّرشان صلوات الله علیهم روایت فرمودند:[=#0000cd][=114]
[="Tahoma"]آهای مکیال اسکدین
اگر خیال عیب و عبثی به تو رو کرد منصرف شو ،
دنبالش مکن و آرام و آهسته ، با توجه و قرائت صحیح ، زیر لب زمزمه کن :
ان ربکم الله الذی خلق السموات و الارض...
...ان رحمت الله قریب من المحسنین.¹
1.منظور آیات ۵۴.۵۵.۵۶ سوره اعراف معروف به آیات سُخره
مارا ببخش که حرف هایمان از اعمالمان زیباتر است
دنیا مانند ساعتی کوک شده نیست که بخودی خود تمام کارها انجام بگیرد
مَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا سوره انعام
یک برگ درخت هم حتی در قبضه خداست. و بدون امر الله هیچ تغییری در این نظام شکل نمی گیرد نه حال و نه آینده
از یک موریانه گرفته تا بزرگترین فرشته که پاهایش بر زمین و سرش در آسمان هر دو مورد د مقابل الله هیچ حیثیتی ندارند.
نه از موریانه چیزی می شود و نه از فرشته چیزی می شود از اراده الله می شود.
عزت و ذلت ، پستی و بلندی ، خوشی و ناخوشی ، موت و حیات ، تاریکی و روشنایی همه در قبضه و قدرت الله سبحانه و تعالی است.