فلسفه تقليد و مسائل متفرقه در مورد تقليد

تب‌های اولیه

39 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
فلسفه تقليد و مسائل متفرقه در مورد تقليد

فقه شیعه چه تفاوتهایی با فقه اهل تسنن دارد؟

ما يك وقت تفاوت‌ها را مي‌گوييم و يك وقت امتيازها را. اگر تفاوت‌ها را بگوييم آسان‌تر است‌; چرا كه نسبت به آنها داوري نمي‌كنيم‌. در اين نگاه‌، بعضي از اين تفاوت‌ها را كه براي ما صبغهء ارزشي دارد و برخي ممكن است نقطه ضعف ما باشد بررسي مي‌كنيم‌. اولين ويژگي كه ما در فقه شيعه داريم و امتياز هم محسوب مي‌شود، استفاده از روايات اهل‌بيت‌(ع‌) است كه قاعدتاً دايره منابع را گسترده‌تر مي‌كند. در فقه اهل سنت‌، اگر 23 سال حضور پيامبر(ص‌) و كل دورهء صحابه را هم در نظر بگيريم‌، حداكثر سال 90 قمري مي‌شود; يعني در سال 90 دستمان از نص بسته مي‌شود; ولي در شيعه تا سال 320 كه غيبت كبرا شروع مي‌شود دست‌رسي به نص ادامه دارد. از اين‌رو، نص ما بيش از دويست سال گسترش پيدا مي‌كند و طبيعتاً كميت روايات هم بيشتر مي‌شود. ضمن اينكه تربيت كردن افراد براي نوع فهم و روايت يكي از امتيازهاي جدي فقه شيعه است‌; چيزي كه در فقه اهل سنت قاعدتاً كمتر به چشم مي‌خورد. از اين‌رو، اهل سنت به دنبال منابع ديگري مي‌روند كه از نظر فقه شيعه چندان قابل اعتبار نمي‌باشند. از اين كه بگذريم‌، به نظر من تأملات عقلاني در فقه شيعه در مقايسه با اهل سنت بيشتر است‌. شما اگر كتاب‌هاي اصولي شيعه و اهل سنت را نگاه كنيد اين حالت را مي‌بينيد. در منابع شيعي بحث‌ها عميق‌تر و استدلال‌ها دقيق‌تر و قوي‌تر است‌. در منابع فقهي شيعه مسامحه در استدلال كمتر است و تأملات عقلاني و دقت‌هاي عقلاني بيشتر. اين دو تفاوت از جنبه امتياز بود; اما در كنار اين امتياز، اهل سنت چون با مسائل اجتماعي و حكومت درگير بودند هميشه بحث‌هاي اجتماعي در فقهشان منعكس بوده است‌. اما ما در بعضي دوره‌ها كه از آنها ياد كرديم اين‌گونه نبوده‌ايم‌; خيلي اوقات فقيه دنبال حل مسائل فرد است نه مسائل اجتماع‌; نگاهش به فقه نگاه فردي است‌. گويا فقه آمده است مشكل فرد مسلمان را حل كند نه جامعهء اسلامي را. اين از نقاط ضعف است كه بعضي از فقها به آن اشاره كرده‌اند. از جمله‌، شهيد محمدباقر صدر در مقاله‌اي تحت عنوان آسيب‌هاي فقه شيعه‌ به برخي از نقاط ضعفي كه در فقه شيعه وجود دارد اشاره كرده است‌. ايشان يكي از جنبه‌ها را اين مسئله مي‌داند. اين جنبه در فقه ما به عنوان يك نقطه ضعف قابل توجه است‌. اين تفاوت با فقه اهل سنت است‌

رهزنان دین شبهه می کنند که اصولا احکام و عبادات در دین اسلام سخت و خارج از توان انسان است ، لذا این دین برحق نیست .
یا به بهانه برداشتن احکام سختگیرانه در دین و به خیال باطل خود آسان کردن احکام ، مرتکب بدعت گردیده و حکم الله را تحریف یا تعطیل می نمایند .
براستی احکام خداوند متعال که مهمترین آن ها واجبات عبادی و مالی می باشد ، آیا خارج از طاقت و توان انسان است ؟
آیا در کل خداوند تکالیف ما لایطاق برای بندگان تشریع فرموده ؟
آیا واجبات الهی از سنخ این تکالیفند یا خیر ؟
جواب :
تکالیفی که خدای متعال به عنوان شارع مقدس برای بندگان وضع نموده بر اساس یک سری معیار و ملاکاتیست که مطابق با حکمت و مصلحت الهی و منطبق با فطرت و عقل سلیم انسانی است .

توجه به شرائطی که خداوند برای انجام این دستورات مقرر فرموده انسان را به باطل بودن شبهه مذکور رهنمون می نماید .
اولین شرط برای انجام واجبات : داشتن تکلیف است ، تا شخص مکلف نباشد خداوند از او تکلیفی نمی خواهد ، مؤاخذه و کیفر هم نمی کند
بطور مثال : صبی ( کودک ) تا زمانی که به سن تکلیف و بلوغ شرعی نرسیده از انجام واجباتی که بر دیگران هست رها می باشد . سن تکلیف دختر نه سال قمری ( بنابر مشهور ) و پسر پانزده سال قمری است .
مجنون تا زمانیکه جنون و دیوانگی بر او عارض است از انجام تکالیفی که به عهده افراد عاقل می باشد معاف است تا زمانیکه جنون او بر طرف شود .
برخی از تکالیف هم در مواقعی خاص از مکلفین برداشته می شود : مثلا خانم ها در ایام خاص عادت از انجام نماز و روزه معافند ، نمازشان قضا ندارد ولی روزه نگرفته آنها در وسعت ایام سال تا ماه رمضان آتی قضا دارد . و اگر عمدا و بدون عذر موجه شرعی یک سال به تأخیر بیندازند قضا بعلاوه ی کفاره تأخیر به ازای هر روز ده سیر گندم که برای اطعام فقیر است بر عهده آنان ثابت میشود .
برخی از تکالیف در حال اضطرار از مکلفین برداشته یا تخفیف داده می شود . مانند : خوردن گوشت میته در حال اضطرار برای حفظ جان .
پس مکلفین کسانی هستند که به سن بلوغ شرعی رسیده باشند و عاقل بوده و در حال اختیار باشند و عذر و ممنوعیت دیگر شرعی در انجام تکلیف نباشد .
دومین شرط برای انجام واجبات : علم داشتن به تکلیف است . یکی از وظایف مؤمنین علم آموزی و فراگیری دستورات الهیست . از همین رو رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمود :
طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمة یعنی علم آموزی ( علم ایمانی و دستورات الهی ) بر هر مرد و زن مسلمان واجب است .
چنین گفت پیغمبر راستگوی
زگهواره تا گور دانش بجوی
اگر مکلفی عمدا از یادگیری مسائل شرعی خود سر باز زند مصداق جاهل مقصر بوده و چنین شخصی مؤاخذه گردیده و عقوبت الهی در کمین او خواهد بود . بخلاف جاهل قاصر که به دلیل فقدان امکانات و منابع علم آموزی نتوانسته به تکلیف خود علم پیدا نماید .
سومین شرط برای انجام واجبات : قدرت و توانایی است . بررسی تک تک احکام و واجبات الهی این حقیقت را بر همگان روشن می کند که خداوند تکلیف ما لایطاقی برای بندگان تشریع نفرموده است .
بطور مثال :
نماز : که مهمترین و جامعترین عبادت الهیست . خود دارای شرائطیست ، مانند اینکه اصل در نماز اقامه آن به حال قیام و ایستاده است اما اگر مکلف توانایی انجام ایستاده نماز را نداشت به ترتیب حالات : با تکیه مختصر به دیوار یا ستون بعد به حال نشسته و سپس حالت خوابیده جانب راست و بعد جانب چپ و بعد به حال خوابید به پشت این تکلیف را به جا می آورد .
یا در حال سفر نمازهای چهار رکعتی قصر خوانده میشود .
همین نمازهای یومیه را خداوند در پنج وعده با وسعت وقت در اوقاتی خاص که برای هرکدام مقرر فرموده از بندگانش خواسته است ، که مجموع زمانی که برای انجام اینها لازم است فقط دقایقی ناچیز از یک شبانه روز را در بر می گیرد .
یا نماز آیات که در وقایع طبیعی خاص مانند زلزله و کسوف و خسوف و.. آنهم خارج از توان انسان ها نیست .

روزه :این تکلیف مخصوص اشخاص سالم است ، که خداوند متعال از دوازده ماه سال ، روزه فقط یک ماه آن را یعنی ماه مبارک رمضان را بر بندگان واجب فرموده است .

افراد مسافر و مریض موقتا از انجام آن معافند و اگر کسی مرض مداوم داشته باشد به گونه ای که قدرت گرفتن روزه را ندارد ( مانند افراد مسن و پیر مریض ) بطور کلی روزه از آنها ساقط است قضا و کفاره هم ندارد اگر قدرت مالی دارند به ازای هر روز یک مد طعام به فقیر می دهند (معادل ده سیر گندم ) . اگر شخص بیماری که روزه بر او مضر است اگر روزه بگیرد معصیت کرده است . علاوه بر اینکه روزه وصل حرام است و مستحب مؤکد است که روزه داران سحری بخورند و افطار هم بکنند . خواب آنها هم عبادت و نفس کشیدن آنها تسبیح خداوند محسوب میشود .

حج :باید سه شرط استطاعت مالی و استطاعت طریقی و استطاعت بدنی در شخص جمع گردد تا فقط یک بار در طول عمر خود این عمل عبادی بر او واجب شود .

زکات مال : این هم دارای شرائطیست که مهمترین آنها قدرت مالیست با آن نصابهایی که شرع مقدس بیان فرموده لذا این هم تکلیفیست بر مبنای توان مالی آنهم مخصوص اقلام خاصی از اموال به خصوص غلات اربعة و احشام سه گانه و طلا و نقره مسکوک . موارد مصرف این تکلیف مالی نیز برای فقرا و مساکین و در راه ماندگان مسلمانان و حتی غیر مسلمانان از باب تألیف قلوب و سایر امورات عام المنفعه است .

زکات فطره :این تکلیف مالی هم در سال یک بار آنهم در روز اول شوال المکرم مصادف با روز عید سعید فطر برای کسانی که توانایی مالی برای گذران زندگی در یک سال خود را دارند واجب میشود که این هم مورد مصرفش بنابر اولویت فقراء از مؤمنین هستند .

خمس :این هم از جمله تکالیف واجب مالیست با شرائطی که مهمترین آن قدرت و وتوانایی مالی می باشد در کتب فقهی به صورت مفصل بحث گردیده است .

اینها نمونه هایی از آسان بودن تکالیف و واجبات الهیه می باشد و نتیجه اینکه خداوند تکلیفی فراتر از قدرت و حتی مساوی با قدرت انسان بر او واجب نفرموده است ، بلکه بسیار پایین تر از قدرت و توان او بر او تکلیف مقرر فرموده است و حقیقتا دین مبین اسلام شریعت سمحه سهله است نه اینکه کسی بخواهد با حلال کردن حرام خدا و بالعکس این دین را تحریف و یا احکام آنرا تعطیل نماید . و به خیال خود آسان نماید .

و من الله التوفیق

نظريه‏پردازى مختلف در ادبيات و اصول فقه، برداشت متفاوت از آيات و روايات و اختلاف نظر در سند احاديث و شناخت راويان، به طور طبيعى موجب تفاوت در بعضى از فتاوا مى‏شود.
گفتنى است اين مقدار اختلاف نظر و اختلاف سليقه، در ميان صاحب‏نظران و حتى متخصصان پزشكى طبيعى است. اگرچه لازم است زمينه‏اى فراهم شود كه با كارشناسى و موضوع‏شناسى مناسب، اختلاف فتاوا به حداقل برسد.

آیا در تکالیف الهی توانایی انسان لحاظ شده است؟

سلام علیکم

جواب کامل این سئوال در صفحه زیر در همین سایت به تفصیل بیان شده است .

http://askdin.com/showthread.php?t=482

و من الله التوفیق

نويسنده: آية الله شيخ محمد آصف محسني

چكيده:
ايشان در اين يادداشت عوامل، آسيبها و راهكارهاي رسيدن به اجتهاد در قالب ده مطلب و با استفاده از آموزه هاي اسلامي وتجربيات شخصي مورد بررسي قرار گرفته است.
لازم به ذكر است با توجه به طولاني بودن مطلب؛ اين يادداشت در چند قسمت تقديم مي گردد.

قسمت اول

مقدمه:
مسلمان در تحصیل علم نسبت به حلال و حرام و مطلق احکام پنج‌گانه (وجوب، حرمت، استحباب، کراهت و اباحه) یا خودش به درجه اجتهاد و تخصّص رسیده است که در اين صورت، احکام مورد ابتلای خود را از ادلّه شرعی استنباط و استخراج مي‌نماید(1) و یا از مجتهد جامع الشّرایط تقلید (پیروی از فتاوی او در عمل) مي‌نماید، به شرطی که خود دارای ملکه اجتهاد نباشد و یا اینکه به جای اجتهاد و تقلید، احتیاط مي‌نماید که برای غالب عوام بسیار دشوار است و تنها اهل علم غیر مجتهد توان انجام آن را دارند.
مجتهد کسی است که در قرآن، حدیث، رجال، تفسیر، فقه، اصول فقه و علم کلام (عقاید) مطالعه و تحقیق نماید تا ملکه استخراج احکام را از ادلّه معتبره آن (قرآن، حدیث، عقل و اجماع و سیره و غیره) به دست آورد.(2)
در انحصار و عدم انحصار مذاهب اجتهادی فقهي به مذاهب چهارگانه در بین اهل سنّت اختلاف وجود دارد. بسياري از دانشمندان در اعصار اخیر، نظریّه دوم را اختیار کرده‌اند و در فقه شیعه کسی قایل به انسداد باب اجتهاد نیست؛ حتّی اخباری‌ها نیز احکام شرعی را با استدلال ثابت مي‌کنند. به هر حال انفتاح باب اجتهاد و وجوب آن به نحو واجب کفایی عینی تخییری، قطعي و خلل‌ناپذیر است.
تحولات علمي، فکری و اجتماعی در زندگانی انسان‌ها ده‌ها و صدها سؤال را متوجّه شریعت مي‌کند که فقه باید از دلایل معتبر، حکم شرعی آن‌ها را استخراج كند.
پس از ذکر این مقدّمه به مقصد اصلی این فصل‌ بازمي‌گردیم و آن اينکه محصّلین علوم دینی در حوزه‌های علمي ‌شیعه، چگونه مي‌توانند به اجتهاد برسند؟ در عصر حاضر (حدّاقل در یکصد سال اخیر تاکنون) طلاب به فراگيري علوم ادب عربی، (صرف، نحو، معانی، بیان و بدیع) منطق ارسطویی، شرح لمعه، مکاسب، رسایل، کفایه و غیره مي‌پردازند.
پس از پایان این دروس (که به دوره سطح معروف است)، طلبه‌ها به فراگيري دروس خارج مي‌پردازند که در آن مباحث فقه و اصول به شکل تخصصی و وسیع‌تر تدریس مي‌شود.
جمع زیادی از محصّلین که اراده تحصیل علم در آنان وجود دارد، به دروس دوره سطح اکتفا نمي‌کنند و وارد مرحله وسیع تحقیق در این دو علم مي‌شوند؛ ولی جمعی نيز پس از اتمام درس سطح و یا با کمي تحصيل ‌درس خارج، احساس خستگی از درس به آنان دست مي‌دهد و به سوی مسقط الرأس یا محلّ دیگری برای ترویج دین و ارشاد مومنین رهسپار مي‌شوند. تنها عدّه قلیلی که استعداد سرشار و اراده قوی‌تر دارند، باقی مي‌مانند تا ملکه اجتهاد را بیابند و احکام شرعی را (مطابق نظر خود) استنباط کنند.
در این میان دسته سومي وجود دارد که از نظر عدد کمتر از دسته اوّل و بیشتر از دسته دوّم هستند و به خاطر ضعف فکری و یا اقتصادی و یا سردرگمی، عمر خود را در حوزه علمیّه و حضور در درس‌های خارج مي‌گذرانند، بدون اینکه مجتهد شوند و کسی هم به آنها کاری ندارد. این دسته را باید دسته محرومان نام گذاشت؛ چرا كه مردم از علم آنها بهره نمي‌برند.
آنچه در مورد محصّلین علوم دینی در دوره دروس خارج(3) تاکنون مشاهده شده و مي‌شود، این است که هیچ راهنما و مشاوري وجود ندارد تا راه رسیدن به اجتهاد را به آنان معرفی کند و از تجربه اجتهاد نكاتي را برای آنان بازگو نماید؛ حتي کتابی در این زمينه وجود ندارد که خود محصّلین برای رسیدن به هدفشان، از آن استفاده نماید.
اغلب و یا غالب محصّلین مانند نابینایان و یا كساني كه در تاریکی طي مسير مي‌كنند، به حضور در درس خارج ادامه می‌دهند و به اجتهاد نمي‌رسند. گواه اينكه اگر راهنمایی داشتند، حتماً دارای ملکه اجتهاد مي‌شدند.
این موضوع، یعنی جهت دهی محصّلین به سوی اجتهاد و تبیین راهنمایی معقول به سوي مسير اجتهاد، بسیار لازم و ضروری است؛ زیرا در شرایط فعلی وجود یک مجتهد صاحب نظر در هر فرمانداري، هر چند كه آن فرد مرجع تقلید نباشد، بسیار ضروری و راه‌گشای مؤمنین سوال کننده خواهد بود.
در اينجا ما طرح خود را در اين زمينه - که یک طرح ابتدایی است - در چند مطلب ارائه مي‌کنیم.

مطلب اول:
مناسب دایره اجتهاد را در ابتلا به شش دایره تقسیم کنیم. گستره:
1. عبادات از قبیل نماز، روزه، حج، زکات، خمس و غیره.
2. معاملات بالمعنی الاخص مانند تجارت، بیع، اجاره، مضاربه، مزارعه و غیره.
3. فقه حکومتی، سیاسی، احکام مالیات، قانون اساسی، وظایف دولت، رابطه دولت و مردم، حدود و تعزیرات، قصاص و سایر احکام مربوط به آن، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، سیاست داخلی و خارجی و قضا و شوری.
4. معاملات بالمعنی الاعم مانند میراث، وصیت، نکاح، طلاق و تمامي ابوابی که در زیرمجموعه عناوين مذکور جاي مي‌گيرد.
5. اقتصاد اسلامي و کیفیت عملکرد بانک‌ها، حقوق واجب مانند: غصب، احیاء موات، مشترکات، قسمت، دین، قرض، حجر، کفاله و وقف.
6. محرّمات
اگر دانش‌پژوهان درس خارج توجیه شوند که رشته تحصيلي خود را حسب ذوق و سلیقه خود، از یکی از رشته‌های شش‌گانه بالا انتخاب کنند و تا حصول ملکه اجتهاد در فروعات آن به تحصيل در آن ادامه بدهند و سپس به مقتضاي استعداد و سلیقه خود به انتخاب رشته ديگر و مطالعه در آن مشغول شوند، بسيار خوب خواهد شد. محصل باید بداند که درس خارج فقه هم حدود یک سال را در بر مي‌گیرد.
اين امكان وجود دارد که در حوزه علميه، هيئت و گروهي تشكيل شود تا استعداد محصّلین را ارزیابی نموده و براساس آن او را به تحصيل در رشته مناسب راهنمايي و تشويق بنماید.
به نظر اينجانب، برای حصول ملکه اجتهاد در فروعات يك رشته، حدود پنج سال کفایت مي‌کند، منتهی، فروع عبادات، بسیار زیاد و حتّی پیچیده مي‌باشد و نياز به استعداد بیشتري دارد و اقامه رأی در آنها زمان بیشتری را مي‌طلبد.
-------------------------------------------------------------------------
پاورقي
1.این وجوب طریقی عینی تخییری میباشد و اجتهاد حتی در احکام غیر محل ابتلای مکلف و برا مکلفین دیگر که قدرت رسیدن برتبه اجتهاد را ندارند، بوجوب کفایی تعیینی، نیز واجب است.
2.البته این مطالعه و تحقیق، مستلزم علم بعلوم ادبی عربی مي‌باشد.
3.دروس سطح دروسی است که از روی کتاب شخصی تدریس مي‌شود و شاگرد تنها مراد صاحب کتاب را باید بفهمد. دروس خارج یعنی درس‌هایی که از روی کتاب خوانده نمی‌شود و مدرس مجتهد است که مضمون درس را عنوان مي‌کند و نظریات دیگران را بیان نموده و نظر خود را نیز مي‌گوید و شاگردان بعدا درس‌های استاد را مي نویسند.

منبع : شبکه اطلاع رسانی اجتهاد

اجتهاد يعني كوشش عالمانه با متد صحيح، براي درك مقررات اسلام، با استفاده از قرآن، روايات، اجماع و عقل. و اجتهاد و تفقه كه نيروي محركة اسلام نام گرفته، يكي از موجبات جاويد ماندن اسلام است

زيرا از همين راه مي‌توان حكم هر موضوعي را از قرآن و روايات استخراج كرد و به اين وسيله از قوانين ديگران بي‌نياز بود.

كساني كه با تاريخ فقه اسلامي آشنائي دارند، مي‌دانند كه اجتهاد، حتي در زمان خود پيامبر گرامي و سائر پيشوايان ديگر نيز بر قرار بوده است،

چه رسد به زمانهاي بعد. البته بايد توجه داشت كه اجتهاد در آن زمان، با زمان ما فرق بسيار داشته‌است.

اجتهاد در آن زمان بسيار روشن بود، و بيشتر شامل نقل و حفظ احاديث مي‌شد. در آن عصر قرائني كه مي‌توانست فهم احاديث را آسان كند، فروان بود.

و به علاوه، در مواردي كه آيه يا روايت پيچيدگي و ابهام داشت، مي توانستند از شخص پيامبر صلي الله عليه وآله و يا امام (ع) سئوال كنند تا شك و ترديد و ابهام را از خود دور سازند. اما هر چه از آن زمانها دورتر مي‌شويم،

بر اثر اختلاف آراء و روايات و نيز مشكوك بودن حال برخي از راويان، اجتهاد جنبة فني به خود گرفته و نياز امت اسلامي به اجتهاد زيادتر و دائرة آن وسيع‌تر گرديده است.

براي اين كه بدانيم اجتهاد در ميان ياران پيامبر گرامي وجود داشته، كافي است از ميان روايات زياد، به مفاد دو روايت ذيل توجه كنيد.

1ـ هنگامي كه «معاذبن جبل» از طرف رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم به يمن مي‌رفت، آن حضرت به او فرمود: در مواردي كه مي‌خواهي داوري كني از چه مداركي استفاده مي‌كني؟
گفت: از آيات قرآن مجيد.

پيامبر فرمود: اگر درباره موردي كه مي‌خواهي قضاوت كني، آيه‌اي كه خصوص حكم آن مورد را بيان كرده باشد نيافتي چه مي‌كني؟ گفت: از احاديثي كه از شما شنيده و در دست دارم استفاده مي‌كنم.

حضرت فرمود: اگر در آن مورد، حديث به خصوصي نشنيده باشي، چه خواهي كرد؟ گفت: اجتهاد مي‌كنم، يعني از كليات و قواعدي كه از آيات قرآن و روايات شما در دست دارم، حكم آن مورد مخصوص را استنباط مي‌كنم.

رسول اكرم(ص) خوشحال شد و فرمود: سپاس خدايي را كه فرستادة پيامبر خود را به راهي موفق داشته كه آن راه مورد رضايت پيامبر او است (فهرس شيخ/41)

2ـ امام باقر(ع) به «ابان بن تغلب» كه يكي از ياران فقيه و دانشمند آن حضرت بوده است، فرمود: ابان، در مسجد مدينه بنشين، و فتوي بده، من دوست دارم كه افرادي مثل تو در بين دوستان و شيعيانم باشند (طبقات كبري، 2/347)

واضح است كه منظور از فتوي اين نيست كه فقط به نقل روايت اكتفاء شود. مقصود اين است كه در هر مورد كه آيه يا روايت وارد شده، يعني حكم آن مورد خاص در آيه يا روايتي ذكر شده است، طبق آن آيه يا روايت فتوي دهد.

اما در موردي كه آيه يا روايت در خصوص آن مورد وارد نشده است، از آيات و روايات كلي تر و قواعد عامه‌اي كه از جانب امام(ع) صادر شده است، حكم آن مورد را استنباط و استفاده نموده و فتوي بدهد،
همانطور كه خود ائمه (ع) فرموده‌اند:
«علينا القاء الا صول و عليكم التفريع» (وسائل الشيعه، 18/كتاب قضاء باب 6 ، حديث 51 و 52

[ما قواعد و كليتي را براي شما بيان مي‌كنيم، تا شما موارد جزئي و خصوصي را از آن قواعد و كليات استفاده و استنباط كنيد و كليات را بر موارد تطبيق نمائيد

قرآن كريم‌، اجتهاد در موضوعات فقهي را مورد تأييد و تأكيد قرار داده است‌.
چنان كه مي‌فرمايد: "وَمَا كَان‌َ الْمُؤْمِنُون‌َ لِيَنفِرُواْ كَآفَّة‌ً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُل‌ِّ فِرْقَة‌ٍ مِّنْهُم‌ْ طَـآغ‌فَة‌ٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي الدِّين‌ِ وَ لِيُنذِرُواْ قَوْمَهُم‌ْ إِذَا رَجَعُوَّاْ إِلَيْهِم‌ْ لَعَلَّهُم‌ْ يَحْذَرُون‌َ ;(توبه‌،122)

شايسته نيست‌، مؤمنان همگي ]به سوي ميدان جهاد[ كوچ كنند، چرا از هر گروهي طايفه‌اي از آنان كوچ نمي‌كنند ]و طايفه‌اي بماند[ تا در دين ]و معارف و احكام اسلام‌[ آگاهي پيدا كنند و به هنگام بازگشت به سوي قوم خود آن‌ها را انذار نمايند تا ]از مخالفت فرمان پروردگار[ بترسند و خودداري كنند."

از آن جا كه استنباط و استخراج احكام فقهي با استفاده از كتاب‌، سنت‌، اجماع و عقل براي عموم مردم ممكن نيست و بايد عده‌اي در اين راستا تمام تلاش و كوشش خويش را به كار ببرند

و به مقام و مرتبة اجتهاد رسيده و احكام فقهي را براي مردم استخراج كنند و در اختيار آنان قرار دهند; و چنين تقليدي از ناحيه مردم از يك مجتهد متعهد و پرهيزگار و جامع الشرايط يك امر وجداني و بديهي است

كه نياز به دليل ندارد و در ميان همه عاقلان مراجعه به متخصص در علوم و صنايع مختلف مانند پزشك‌، مهندس و ساير كارشناسان امري رايج و عقلاني است

و در هر عصر و زماني اگر كسي نسبت به چيزي جاهل باشد به كسي كه از آن مسأله آگاه است رجوع مي‌كند و قرن‌آ كريم نيز چنين شيوه‌اي را تأييد كرده و مي‌فرمايد: "فَسْ ?‹َلُوَّاْ أَهْل‌َ الذِّكْرِ إِن كُنتُم‌ْ لاَ تَعْلَمُون‌َ ;(نحل‌،43) اگر نمي‌دانيد از آگاهان بپرسيد."

"اهل ذكر، از نظر مفهوم لغوي به كساني گفته مي‌شود كه داراي آگاهي و اطلاع باشند و بتوانند حقايق را يادآوري و بيان نمايند.

آيه مذكور در واقع بيانگر يك قانون كلي عقلايي در مورد "رجوع جاهل به عالم‌" يعني همان رجوع مقلد به مجتهد است‌.( ر.ك‌، الميزان‌، علامه طباطبايي‌;، ج 12، ص 271، تفسير نمونه‌، آيت اللّه مكارم شيرازي ، ج 11، ص 243ـ246، . )

امام حسن عسكري‌درباره اجتهاد و تقليد از فقيه جامع الشرايط مي‌فرمايد: "مردم بايد از فقيهاني كه خويشتن‌دار، نگهبان دين‌، مخالف هواي نفس و مطيع امر مولايشان هستند تقليد كنند."( وسايل الشيعه‌، شيخ حر عاملي‌، ج 27، ص 131، . )

بنابراين‌، سيره و روش عقلا، آيات قرآن كريم و روايات اسلامي حكم مي‌كنند كه بايد در مسائل فقهي بابي به نام اجتهاد باشد و مقلدان براي دريافت احكام شرعي و فقهي خود به مجتهدان جامع الشرايط مراجعه كنند.

قابل ذكراست كه مسائل فرعي فقهي (موضوع تقليد) از اموري نيست كه غير مجتهد و غير متخصص بتواند،

با مراجعه به عقل خود آن‌ها را بفهمد و به اصطلاح اين امور از "مستقلات عقليه‌) نيست‌.( براي آگاهي بيشتر ر.ك‌: الاجتهاد و التقليد، حضرت امام خميني‌;، ;. )

«اجتهاد» و «تقلید» به چه معناست؟

تقلید از مجتهد از چه زمانی شروع شده است؟ آیا در زمان پیامبر (ص) و ائمه(ع) نیز مطرح بوده است؟

[=Times New Roman][=Times New Roman][=B Lotus]در تاریخ فقه اسلامی استنباط احکام وفتوا دادن وعمل به فتوی فقها به عصر معصومین:alayhe: باز می گردد چون خداوند در قران کریم دستور «تفقّه» در دین را برای عده ای از افراد صادر فرموده،در پی ان پیامبر وائمه در .عمل ان را اجرا کردند که به نمونه هایی از ان اشاره می کنم
[=B Lotus]در زمان خود پیامبر ،بعضی از یاران که توانایی کامل برای فهم احکام را نداشتند، به دیگران ارجاع می دادند.پس باب اجتهاد در زمان خود پیامبر مفتوح بوده ولی بسیار ساده و کم رنگ زیرا موارد ابهام ، از شخص پیامبر سوال میشد ولی هر چه از عصر پیامبر دورتر شدیم به دلیل گسترش اسلام و.... به تلاش و کوشش واجتهاد احساس نیاز بیشتری میشد.
[=B Lotus]عصر امام باقر (ع) و امام صادق (ع) دوره تحول حکومت امویان به عباسیان بود در این دوره تا اندازه ای اختناق عمومی کاسته ودستیابی به پیشوایان دین اسان تر شد و ان بزرگواران توانستند با برپایی حوزه دینی و پرورش عالمان دینی به گسترش معارف مذهب بپردازند. انان در علوم مورد نیاز، شاگردان زبردستی تربیت کردند ودر بخش فقه و احکام عملی نیز ضمن اموزش روش استنباط ومسائل شرعی از منابع ان و کیفیت جمع بین روایات،فقیهانی همچون محمدبن مسلم، زراره بن اعین، ابان بن تغلب و ابا بصیر را پروراندند،تا به نیازهای فقهی مردم پاسخ دهند ودر مواردی که به معصومم نمی توان دست یافت،پاسخ گوی سوالهای مردم باشند[=Times New Roman].
[=Times New Roman]حتی به برخی از شاگردانشان دستور اظهار نظر وفتوی هم می دادند نمونه ان فرمان امام باقر به اَبان است که :
[=Times New Roman]«یا اَبان اِجلِس فی المَسجد و أفتِ الناس، فإنی اُحب أن یُری فی شیعتی مثلُک» 1
[=Times New Roman]ای ابان،در مسجد بنشین وبرای مردم فتوی بده، همانا من دوست دارم که مانند تو در بین پیروانم دیده شود

علی بن مسبب همدانی میگوید به امام رضا عرض کردم:
جایی که من زندگی می کنم از اینجا دور است وهمیشه نمیتوانم خدمت شما برسم، از چه کسی می توانم برنامه های دینی ام را بپرسم؟
حضرت فرمودند: از زکریا پسر ادم قمی که امین من بر دین ودنیاست 2

[=Times New Roman]درخور توجه است که حتی در عصر حضور امام معصوم با وجود امکان دسترسی به ایشان، دستور فتوی از سوی امام صادر شده واین دلیل قاطعی است بر جواز فتوی برای کسانی که اهلیت ان را دارند. از این رو در عصر غیبت امام که امکان دسیابی به امام نیست نیاز به فقیهان فرهیخته وصدور فتوی از سوی انان ورفع نیاز مردم در مسائل شرعی بیشتر از زمان حضور است. عالمان بزرگوار با تحمل مرارتهای بسیار و دقتهای فراوان، به کشف به کشف و استخراج احکام الهی پرداختند تا همگان را از این کوثر زلال سیراب کنند.

[=Calibri][=Calibri]1- [=Times New Roman]رجال النجاشی،ص 10
2- وسائل الشیعه،ج18،ص103

اجتهاد در لغت به معنای تلاش و کوشش کردنی که توام بامشقت است ودر اصطلاح فقه عبارت است از استنباط و استخراج مسایل شرعی از منابع ان.
تقلیددر لغت به معنی انداختن گردن بند به گردن دیگری ودر اصطلاح یعنی رجوع غیر متخصص به متخصص است.
به دلیل عقل وبنای عقلا دنیا، جاهل در هر مسئله ای باید به عالِم ان مسئله رجوع کند.

در احکام دین هم یا مکلف خود باید به درجه اجتهاد برسد یا واجب است در احکام از مجتهد تقلید کند

اجتهاد، در زمان خود پيامبر گرامي و سائر پيشوايان ديگر نيز بر قرار بوده است. البته بايد توجه داشت كه اجتهاد در آن زمان، با زمان ما فرق بسيار داشته‌است.

اجتهاد در آن زمان بسيار روشن بود، و بيشتر شامل نقل و حفظ احاديث مي‌شد. در آن عصر قرائني كه مي‌توانست فهم احاديث را آسان كند، فروان بود.

و به علاوه، در مواردي كه آيه يا روايت پيچيدگي و ابهام داشت، مي توانستند از شخص پيامبر (ص) و يا امام (ع) سوال كنند تا شك و ترديد و ابهام را از خود دور سازند.

اما هر چه از آن زمانها دورتر مي‌شويم، بر اثر اختلاف آراء و روايات و نيز مشكوك بودن حال برخي از راويان، اجتهاد جنبة فني به خود گرفته و نياز امت اسلامي به اجتهاد زيادتر و دائرة آن وسيع‌تر گرديده است.

1ـ هنگامي كه «معاذبن جبل» از طرف رسول گرامي اسلام به يمن مي‌رفت، آن حضرت به او فرمود: در مواردي كه مي‌خواهي داوري كني از چه مداركي استفاده مي‌كني؟

گفت: از آيات قرآن مجيد.

پيامبر فرمود: اگر درباره موردي كه مي‌خواهي قضاوت كني، آيه‌اي كه خصوص حكم آن مورد را بيان كرده باشد نيافتي چه مي‌كني؟ گفت: از احاديثي كه از شما شنيده و در دست دارم استفاده مي‌كنم.

حضرت فرمود: اگر در آن مورد، حديث به خصوصي نشنيده باشي، چه خواهي كرد؟ گفت: اجتهاد مي‌كنم، يعني از كليات و قواعدي كه از آيات قرآن و روايات شما در دست دارم، حكم آن مورد مخصوص را استنباط مي‌كنم.

رسول اكرم(ص) خوشحال شد و فرمود: سپاس خدايي را كه فرستادة پيامبر خود را به راهي موفق داشته كه آن راه مورد رضايت پيامبر او است (فهرس شيخ/41)

2ـ امام باقر(ع) به «ابان بن تغلب» كه يكي از ياران فقيه و دانشمند آن حضرت بوده است، فرمود: ابان، در مسجد مدينه بنشين، و فتوي بده، من دوست دارم كه افرادي مثل تو در بين دوستان و شيعيانم باشند (طبقات كبري، 2/347)

واضح است كه منظور از فتوي اين نيست كه فقط به نقل روايت اكتفاء شود. مقصود اين است كه در هر مورد كه آيه يا روايت وارد شده، يعني حكم آن مورد خاص در آيه يا روايتي ذكر شده است، طبق آن آيه يا روايت فتوي دهد.

اما در موردي كه آيه يا روايت در خصوص آن مورد وارد نشده است، از آيات و روايات كلي تر و قواعد عامه‌اي كه از جانب امام(ع) صادر شده است، حكم آن مورد را استنباط و استفاده نموده و فتوي بدهد، همانطور كه خود ائمه (ع) فرموده‌اند:

«علينا القاء الا صول و عليكم التفريع» (وسائل الشيعه، 18/كتاب قضاء باب 6 ، حديث 51 و 52)

ما قواعد و كليتي را براي شما بيان مي‌كنيم، تا شما موارد جزئي و خصوصي را از آن قواعد و كليات استفاده و استنباط كنيد و كليات را بر موارد تطبيق نمائيد

فقيه، استخراج كنندة قوانين الهي است، احكام خدا را از منابع چهار گانة آن ستنباط كرده و در اختيار مردم مي‌گذارد. فقيه د رنظام اسلامي مقنن و قانون گذار نيست، نه قانوني را وضع مي‌كند و نه قانوني را ابطال مي‌نمايد.

ولي از آنجا كه شناخت قوانين خدا از منابع آن، نياز به تخصص و صلاحيت علمي دارد، مجتهد بر اثر كسب يك رشته صلاحيتها مي‌تواند احكام الهي را از كتاب و سنت، و عقل و اجماع، استنباط نمايد، و ديگران را از زحمات فرواني آسوده سازد.

وظيفة مجتهد، در قانون شناسي و استنباط احكام از مدارك آن، خلاصه مي‌گردد. «اجتهاد» فقط ابزار شناخت قانون است و با كار برد آن، مي‌توان حق را از باطل، قانون را از غير قانون باز شناخت.

اجتهاد يعني كوشش عالمانه با متد صحيح، براي درك مقررات اسلام، با استفاده از قرآن، روايات، اجماع و عقل. از همين راه مي‌توان حكم هر موضوعي را از قرآن و روايات استخراج كرد و به اين وسيله از قوانين ديگران بي‌نياز بود.

فقيه، استخراج كنندة قوانين الهي است، احكام خدا را از منابع چهار گانة آن ستنباط كرده و در اختيار مردم مي‌گذارد.

فقيه درنظام اسلامي مقنن و قانون گذار نيست، نه قانوني را وضع مي‌كند و نه قانوني را ابطال مي‌نمايد. ولي از آنجا كه شناخت قوانين خدا از منابع آن، نياز به تخصص و صلاحيت علمي دارد،

مجتهد بر اثر كسب يك رشته صلاحيتها مي‌تواند احكام الهي را از كتاب و سنت، و عقل و اجماع، استنباط نمايد، و ديگران را از زحمات فرواني آسوده سازد.

وظيفة مجتهد، در قانون شناسي و استنباط احكام از مدارك آن، خلاصه مي‌گردد. «اجتهاد» فقط ابزار شناخت قانون است و با كار برد آن، مي‌توان حق را از باطل، قانون را از غير قانون باز شناخت.

در فقه شيعه بيش از ديگر مذاهب فقهي اسلامي به اين مسأله اهميت داده شده است و فقهاي شيعه براي خود مقامي نمي‌دانند جز عالمان به احكام الهي و استنباط كنندگان قوانين خدا از دلائل موجود.

همچنين اجتهاد را فقط وسيلة «تشخيص» و «تلاش» براي شناخت وظائف بندگان مي‌شناسند. «اجتهاد» فقط ابزار شناخت است و هرگز از منابع قانون نيست.

فقهاي شيعه، ادلة چهار گانه ـ بالاخص «سنت» رسول گرامي را كه از طريق ائمه اهل بيت رسيده است و سنت خود ائمه را كه بدليل عصمت آن بزرگواران، مهر تأييد الهي دارد ـ

براي استخراج احكام الهي و حوادث روزافزون جامعه كافي مي‌دانند و صدق اين نظريه را در طول قرون چهارده گانه اسلامي عملاً ثابت كرده‌اند.

در اين مورد، كافي است كه بدانيم در يكي از جوامع حديثي شيعه به نام «وسائل الشيعه» قريب به سي و هشت هزار حديث فقهي وجود دارد.

و اگر جامع ديگرحديثي را به نام «مستدرك الوسائل» به آن ضميمه كنيم، گستردگي منابع فقه اسلامي شيعي كاملاً روشن مي‌گردد، بالاخص كه در ميان اين احاديث يك رشته قوانين كلي و اصول جامعي وجود دارد كه خود مي‌تواند پاسخ گوي بسياري از نيازها باشد.

در اين ميان، فقهاي مذاهب اربعه و همچنين ديگر مذاهب فقهي ـ چه مذاهبي كه پيش از پايه گذاران آنها رواج داشته و يا پس از آن‌ها پي ريزي شده است ـ

«اجتهاد» را از منابع و مصادر حكم الهي مي‌دانند و به جاي اينكه از آن فقط به عنوان ابزار شناخت بهره بگيرند، آن را منبع و مصدر حكم مي‌انگارند، و در كنار ادّلة اربعة معروف(كتاب و سنت و اجماع و عقل) «اجتهاد» را نيز يادآور مي‌شوند.

واما تقلید:

تقلید چیزی جز رجوع به متخصص نیست و این یک امر عقلایی و عقلی است که سیره همه عقلا عالم بر آن نهاده شده است که وقتی ما نمی توانیم با جهد و تلاش و کوشش فراوان و صرف یک عمر به اجتهاد برسیم

و خود احکام و وظایف شرعی خود را استنباط نماییم چاره ای نمی ماند که به متخصص مراجعه کنیم و این امر عین بیداری است و عین آگاهی در انتخاب مشی و شیوه عقلایی است.

تقلید صور مختلفی دارد از قبیل الف- تقلید جاهل از جاهل ب: تقلید عالم از جاهل ج : تقلید عالم از عالم د: تقلید جاهل از عالم که فقط نوع چهارم مقبول و ممدوح است و سه نوع دیگر باطل و ناصواب و خلاف عقل و آگاهی است.

تقلید به معنای صحیح کلمه در تمام امورات زندکی ما جاری است و هیچ عاقلی هم اشکالی بدان نمی کیرد

پرسشی در دو قسمت درباره ی مرجعیت تقلید شیعه:

1- شرایط و ملزومات علمی، برای قرارگیری یک فرد در جایگاه مرجعیت تقلید چیست؟

2- فرد حائز شرایط و معیارهای پاسخ پرسش فوق، چگونه به عنوان مرجع تقلید انتخاب می شود؟

با سپاس

سیاوش بزرگمهر;9727 نوشت:
پرسشی در دو قسمت درباره ی مرجعیت تقلید شیعه: 1- شرایط و ملزومات علمی، برای قرارگیری یک فرد در جایگاه مرجعیت تقلید چیست؟ 2- فرد حائز شرایط و معیارهای پاسخ پرسش فوق، چگونه به عنوان مرجع تقلید انتخاب می شود؟ با سپاس


باسلام خدمت كاربر محترم (سیاوش بزرگمهر)
احتراما
جواب در انجمن احكام، تاپيك تقليد ومسائل متفرقه درپست هاي شماره 4 وغيره مي توانيد بيابيد

درود بر شما

اگرچه از مطالب ارزنده ی دوستان بسیار آموختم، اما همچنان پاسخ پرسش های خود را نیافته ام. شاید لازم است پرسش خود را بیشتر شرح دهم و دقیق تر مطرح کنم:

1- منظور بنده از «شرایط و ملزومات علمی، برای قرارگیری یک فرد در جایگاه مرجعیت تقلید»، مثلاً لزوم داشتن تألیفاتی در زمینه ی فقه است (اعم از فقه استدلالی یا فتوایی). آنچنان که مرحوم امام یا آیت الله خویی کتب متعدد در ابواب مختلف فقه و حاشیه ها بر آثار متقدمین داشتند. آیا این امر، بخشی از شرایطی است که برای مجتهد جامع الشرایط، برای احراز عنوان «مرجعیت» لازم است؟

2- با فرض احراز شرایط، چگونه مجتهد جامع الشرایط به عنوان مرجع تقلید شناخته می شود؟ آیا حوزه های علمیه، بر اساس فعالیتهای مختلف وی (مثلاً تدریس و تألیف یا هرآنچه در پاسخ پرسش اول می آید)، او را به مردم معرفی می کنند یا مردم خود، مجتهد جامع الشرایط را کشف می کنند؟

با سپاس

در مورد سوال اول
داشتن تاليفات دخيل در مرجعيت نيست بلكه شرائط مرجعيت اين است بالغ و عاقل وشيعه دوازده امامي وحلال زاده وزنده وعادل باشد ونيز بنابر احتياط واجب حريص به دنيا نباشد واز مجتهدين ديگر اعلم باشد ( يعني در فهميدن حكم خدا از تمام مجتهدين زمان خود استادتر باشد
اما سوال دوم

: تشخيص اعلم به عهدة مقلدان است نه مسولان حوزه. آنان بايد به يكي از سه راه به اعلميت مجتهد علم يا گمان پيدا كنند:


1ـ اگر خودشان اهل علم هستند و با علوم اسلامي آشنا مي باشند، تشخيص دهند فلان مجتهد اعلم است.

2ـ اگر دو نفر به اعلميت مجتهدي شهادت دهند، در صورتي كه دو عالم عادل ديگر بر خلاف آن دو شهادت ندهند.

3ـ اگر بين علما واهل علم شايع شود كه فلاني اعلم است.

در صورت نبود هيچ يك از اين سه راه بايد به گمان عمل كند و از بين مجتهدان به هر كدام كه گمان بيشتري پيدا كند اعلم است، از او تقليد كند. در صورت نبود ترجيح، از هر كدام مي تواند تقليد كند.(1)

1.توضيح المسائل مراجع ، ج 1، مسئلة 3 و2.

با سلام غالبا در حوزه های علمیه پس از انکه استاد ی که خود مجتهد است از پاسخها و اشکالات یا تقریرات شاگرد قوه اجتهاد را در وی می یابد وی را از تقلید نمودن نهی می نماید بدین معنا که با توجه به اینکه شما قدرت استنباط احکام را دارا می باشید جایز نیست از دیگران تقلید نمایید زیرا تقلید برای کسانی است که این توانایی را ندارند با طی این مراحل این عالم در زمره مجتهدین قرار می گیرد که در هر دوره ای تعداد مجتهدین گاهی به صدها نفر می رسد اما در میان مجتهدین عده ای برتری علمی دارند و علاوه بر اجتهاد شرایطی چون بالغ و عاقل وشيعه دوازده امامي وحلال زاده وزنده وعادل باشد ونيز بنابر احتياط واجب حريص به دنيا نباشد را دارااست که مکلفی که توانایی اجتهاد ندارد موظف است با تحقیق از میان مجتهدین ان شخصی را که از همه اعلم تر است و شرایط دیگر را نیز دارا است به عنوان مرجع تقید خود انتخاب نماید که راههای این تحقیق نیز در نوشتار قبلی بیان شده است

با سپاس از پاسخهای ارزنده ی اسراء و صدر عزیز

پرسش من ازلحظه ای آغاز می شود که فردی به درجه ی اجتهاد رسید. شرایطی که مطرح فرموده اید بیاناتی بسیار کلی و احتمالاً از دیدگاه هدایت مقلدین –برای یافتن مرجع تقلید- می باشند. به نظر نمی رسد (البته غیرممکن نیست اما بعید است) در بین اشخاص زیادی که -به قول صدر عزیز- در حوزه های تشیع به درجه ی اجتهاد می رسند افراد نابالغ، غیر عاقل، غیر شیعه، حرام زاده یا مرده وجود داشته باشند. تنها عدالت و حرص به دنیا در افراد می تواند متفاوت باشد، که تشخیص آن با تحقیق، گاهی میسر و گاه ناممکن است.

پرسش بنده این است که معیار خود «اهل علم»، همان «دو عالم عادل» که برای دیگران شهادت می دهند یا امثال ایشان چیست و بر چه اساسی حکم بر اعلمیت فرد می دهند؟ به طور اختصاصی، چه ویژگی های علمی در فرد باعث اعلمیت می شود و چه معیارهایی می تواند اعلمیت مجتهدی را بر خواص آشکار کند؟

با پوزش از دیرفهمی!

سیاوش بزرگمهر;9819 نوشت:
پرسش بنده این است که معیار خود «اهل علم»، همان «دو عالم عادل» که برای دیگران شهادت می دهند یا امثال ایشان چیست و بر چه اساسی حکم بر اعلمیت فرد می دهند؟ به طور اختصاصی، چه ویژگی های علمی در فرد باعث اعلمیت می شود و چه معیارهایی می تواند اعلمیت مجتهدی را بر خواص آشکار کند؟
:Kaf:
[=Palatino Linotype]احتراما
[=Palatino Linotype] قبلا اشاره شد خصوصيتي كه باعث اعلميت فردمي شود اين است :
در فهميدن حكم خدا از تمام مجتهدين زمان خود استادتر باشد(پست شماره 16 )

با سپاس از صبر شما

اجازه می خواهم برای روشن تر شدن پرسش، با ارائه ی یک مثال، منظور خود را واضح تر بیان کنم:

از نظر علمی یا به قول شما، استادتر بودن در فهم احکام به نسبت سایر مجتهدین، چه تفاوت یا پیشینه ای مثلاً درآیت الله مکارم شیرازی به عنوان مرجع وجود دارد که درآیت الله مصباح یزدی یا دیگری نیست که در عداد مراجع قرار ندارند؟ آیا به دلیل تتبعات و تمرکز بیشتر فقهی آقای مکارم است یا شرایط دیگری بین خود علما تعیین کننده است؟

متشکرم

با سلام به سرور عزیزم بزرگمهر
اینکه این دو عالم چگونه تشخیص می دهند کدام یک اعلمتر است غالبا از طریق شرکت در دروس خارج فقه و اصول انها ومطالعه کتب انها در زمینه علوم دینی مخصوصا فقه و اصول می باشد که یک طلبه در می یابد این مجتهد از دیگران اعلمتر است و با نظر در شیوه زندگی هر یک از انها به میزان دنیا گریزی و مخالفت با هوا در انها اگاه می شود بله اگر شما یا هر مکلفی از طرق مذکور مثلا تشخیص دهد ایت الله مصباح از دیگران در استنباط احکام شرعی اعلم است بر وی واجب است از ایشان تقلید نماید ولو اینکه دیگران از ایشان تقلید ننمایند و حتی اگر ان مجتهد حاضر به پذیرش ان مقام نباشد باز هم بر مکلف واجب است از ایشان تقلید نماید البته غالبا به دلیل اینکه در حوزه های علمیه اکثر مجتهدان درس خارج فقه و اصول دارند و طلاب در این درسها شرکت می نمایند بهتر تشخیص می دهند درس کدام یک از این بزرگواران عالمانه تر و عمیق وفنی تر است

درود بر شما

لطفاً در صورت امکان راهنمایی بفرمایید که براساس چه معیارهایی در تاریخ یازدهم آذر ماه 1373، آیت الله خامنه ای از سوی جامعه ی مدرسین حوزه ی علمیه قم و جامعه ی روحانیت مبارز تهران به عنوان مرجع تقلید معرفی شدند؟

توضیح آنکه آثار فقهی ایشان، تا جایی که من یافته ام، مجموعه ای پرسش و پاسخ زیر عنوان «اجوبة الاستفتائات» و «حاشیه ای بر مناسک حج امام خمینی» است.

آثار دیگر ایشان نظیر«گزارش از سابقه تاريخى و اوضاع کنونى حوزه علميه مشهد»، «چهار کتاب اصلی علم رجال»، «طرح کلى انديشه اسلامى در قرآن»، «ضرورت بازگشت به قرآن»، «روح توحيد، نفى عبوديت غير خدا»، «درست فهمیدن دین»، « از ژرفاى نماز»، « گفتارى در باب صبر»، «ولایت»، «عنصر مبارزه در زندگى ائمه»، «سيره امام سجاد»، «پيشواى صادق»، « امام رضا و ولايتعهدى»، «گفتاری در وحدت و تحزّب»، «هنر از دیدگاه رهبری»- که بعضاً سخنرانیها یا مصاحبه های نوشته شده هستند-یا ترجمه هایی مانند «آینده در قلمرو اسلام» و «ادعانامه علیه تمدن غرب» از سید قطب، «مسلمانان در نهضت آزادی هندوستان» اثر عبدالمنعم نمری نصری و «صلح امام حسن» اثر راضی آل یاسین، به امور مربوط به فقه و اصول و اجتهاد مرتبط نمی باشند.

با مرور سوابق تحصیلی آیت الله خامنه ای، فهرست آثار ایشان، سپری شدن اوقات ایشان در مسؤولیتهای کلیدی سیاسی بعد از انقلاب و خصوصاً برخی اظهارنظرهای مجتهدین و فقهای برجسته و تأثیرگذار درباب عدم صلاحیت معظم له برای قرارگیری در جایگاه افتا به عنوان مرجع تقلید، این پرسش مطرح می شود که معیارهای برگزیده شدن ایشان چه بوده است.

با سپاس


ظاهرا سوال شما خطاب به جامعه مدرسين است و از ان نهادمحترم سوال خود را مطرح كنيد تا پاسخ خودرا بيابيدوضمن اينكه اين سوال بايد درانجمن كلام مطرح شودچرا كه پاسخ ان ازحيث احكام داده شده است
مجددا تكرار مي كنم داشتن تاليفات وكرسي درس در گذشته ملاك مرجعيت نيست انچه ملاك است اين است كه فعلا در فهم و استنباط مسائل ديني از ديگران استاد تر باشديا در يك سطح باشند وتشخيص از طرف دو عالم طبعا نسبي مي شود كه شاگردان غير رهبري ممكن است استاد خودشان را براي اعلميت برگزينند ونهايتا اگر شما از دو عالم سوال كرديد كه كسي ديگررا معرفي كردند وظيفه شما همان است واز رهبري نمي توانيد تقليد كنيد,

جناب سياوش بزرگمهر گرامي :Gol:
انتخاب آيت الله خامنه اي به عنوان مرجع تقليد اتفاقي نبود بلكه با نظر تعداد زيادي از نخبگان حوزه كه تماما مجتهد مسلم و برخي از آنها صاحب رساله بودند صورت گرفت . و ساير مراجع بزرگوار را هم همين نخبگان و مجتهدان تعيين و به مردم معرفي ميكنند .
بنابر اين ايت الله خامنه اي از نظر اين نخبگان مجتهدي مسلم و داري شرايط مرجعيت مي باشد و تقليد از ايشان جايز است .

در جواب سیاوش باید یک مطلب مشخص شود چون مانند شکالات سابق یک خلط کوچک انجام گرفته وآن فرق بین مجتهد ومرجع است.
در اینکه آیت الله خامنه ای مجتهد بوده در آن زمان کسی شک نداشته وهمگان به آن اذعان داشتند .ایشان در مشهد درس کفایه و مکاسب و سپس خارج کفایه تدریس می کردند و.. اذعان قاطبه کثیری از علما دال بر ان است که جای تردید نیست.
اما اینکه ایشان مرجع نبودند به این معنا که بله محل رجوع مردم نبودن و پس از رهبر حاصل شد تنافی با درجه اجتهاد ایشان ندارد

مطلب دوم اینکه از نوشته های جناب بزرگمهر بر می آید که ایشان تالیفات وکتب را مبنا قرار دادند در حالی که چنین روالی وجود ندارد و تلیفات می تواند یکی از نشانه ها باشد

درود بر یاران فرهیخته و گرامی

از همکاری همه ی دوستان در این بحث سپاسگزارم

شاید بهترین و جامعترین پاسخ را اسراء عزیز داده باشند.

اما درباب اظهارات میثم عزیز، منظور ایشان را از «مانند اشکالات سابق یک خلط کوچک صورت گرفته» متوجه نشدم. ای کاش واضحاً با ذکر مصداق معلوم می فرمودند که تعبیر ایشان از اشکالات سابق ناظر به کدام مطلب است؟!

در فرض مسأله، تفاوت اجتهاد با مرجعیت لحاظ شده است؛ اگر به صورت سؤال رجوع کنند، درمی یابند پرسش از «صلاحیت معظم له برای قرارگیری در جایگاه افتا به عنوان مرجع تقلید» است والبته به روشنی بیان گردیده که بحث راجع است به مرجعیت نه اجتهاد.

ضمناً در متن پرسش تنها به تألیفات پرداخته نشده است و علاوه بر آن، سوابق تحصیلی و سپری شدن بیشتر زمان ایشان در پستهای کلیدی سیاسی (و درنتیجه قلت وقت) و اظهارات برخی چهره های وزین علمی نیز مورد اشاره بودند که مغفول واقع شده اند.

به هر روی، باز هم از اسراء گرامی برای پاسخ ارزنده ی ایشان تشکر می کنم.

سلام، لطفا ليست مجتهدين جامع الشرايط رو قرار دهيد. :Gig:

tobeh;10586 نوشت:
سلام، لطفا ليست مجتهدين جامع الشرايط رو قرار دهيد. امضا

سلام
تشخیص مجتهد جامع الشرایط با توجه به م/3 از توضیح المسائل مراجع برمی اید به عهده خود مکلف است که به سه شیوه اشاره شده است در بحث تقلید، انجمن احکام در همین سایت می توانید رجوع کنید
به هر حال انچه متخصصین واهل علم (جامعه مدرسین)از قبل معرفی کردنداینها هستند:
مراجع زنده:ایات عظام:
رهبری ، سیستانی ، مکارم شیرازی، صافی گلپایگانی،وحید خراسانی، شبیری زنجانی،
ومرحومین از ایات عظام :بهجت،فاضل، میرزاجواد تبریزی، بودند.
تبصره: برای انتخاب مرجعیت،از مرجع زنده باید باشد

سلام. لطفا ایمیل یا سایت یا وبلاگ افرادی دانا عالم یا روحانی را اینجا قرار دهید تا از آنها در مورد مرجع اعلم تحقیق کنم:Gol:

persianboy;12243 نوشت:
سلام. لطفا ایمیل یا سایت یا وبلاگ افرادی دانا عالم یا روحانی را اینجا قرار دهید تا از آنها در مورد مرجع اعلم تحقیق کنم

دوست عزيز و گرامي
شما ميتواني از ميان مراجع بزرگوار زير يك نفر را انتخاب كرده و به عنوان مرجع تقليد خود قرار دهيد . اين بزرگواران همگي داراي شرايط مرجعيت مي باشند .
1. آيت الله خامنه اي .
2. آيت الله سيستاني
3. آيت الله مكارم شيرازي
4. آيت الله شبيري زنجاني
5. آيت الله وحيد .
6. آيت الله نوري همداني
7 . آيت الله صافي گلپايگاني

براي آگاهي بيشتر با تلفن 09640 مركز ملي پاسخگويي به سئوالات ديني تماس بگيريد .
موفق باشي

حکیم;12386 نوشت:
دوست عزيز و گرامي
شما ميتواني از ميان مراجع بزرگوار زير يك نفر را انتخاب كرده و به عنوان مرجع تقليد خود قرار دهيد . اين بزرگواران همگي داراي شرايط مرجعيت مي باشند .
1. آيت الله خامنه اي .
2. آيت الله سيستاني
3. آيت الله مكارم شيرازي
4. آيت الله شبيري زنجاني
5. آيت الله وحيد .
6. آيت الله نوري همداني
7 . آيت الله صافي گلپايگاني

براي آگاهي بيشتر با تلفن 09640 مركز ملي پاسخگويي به سئوالات ديني تماس بگيريد .
موفق باشي


با سلام
مشکل من همین است. باید با تحقیق 1 نفر را انتخاب کنم. من هم ایمیل چند نفر را خواستم تا از آنها کمک بگیرم
لطفا کسانی که می توانند مرجع اعلم را شناسایی کنند کمک کنند

بسم الله الرحمن الرحیم

مجتهد واعلم را از سه را می توان شناخت:
1-آن که خود انسان یقین کند؛مثل انکه از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد.

2-ان که دو عالم وعادل که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص را تشخیص دهند ، مجتهد یا اعلم بودن کسی تصدیق کنند ؛ به شرط ان که دو نفر عالم عادل دیگر با گفته ی انان مخالفت نکنند.
(برای این منظور،افراد می توانند از علما و روحانیون محل زندگیشان ویا از ائمه جمعه شهرشان راهنمایی بخواهند )

3-ان که عده ای از اهل علم که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند و از گفته ی انان اطمینان پیدا می شود ، مجتهد یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند
(به عنوان نمونه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ،

شماره تماس:13- 7743310-0251)

توضیح المسائل مراجع،م20

[=Palatino Linotype]

persianboy;12243 نوشت:
سلام. لطفا ایمیل یا سایت یا وبلاگ افرادی دانا عالم یا روحانی را اینجا قرار دهید تا از آنها در مورد مرجع اعلم تحقیق کنم


ضمن عرض سلام وخير مقدم به شما[=Palatino Linotype]جنابpersianboy
[=Palatino Linotype]احتراما؛
[=Palatino Linotype]با تشكر از كاربران وكارشناسان خصوصا مدير محترمِ سايت در پاسخ گوئي؛
به دليل دسترسي نداشتن به سايت از تاخير جواب عذر خواهي ميكنم.
همانطور كه مدير سايت فرمودند به دليل منع قانوني ادرس يا وبلاگ شخصي كسي را نمي توانيم بدهيم.
شما با شماره 09640 تماس بگيريد راه رسيدن به دو نفر عالم را به شما راهنمائي ميكنند وشما اولين نفر نيستيد كه اين سوال را مطرح مي كنيد.
با تشكر

باسمه تعالي

اجتهاد در (لغت):به معناي تلاش وكوشش است.
ودر اصطلاح فقه: عبارت از بكار بردن تلاش وكوشش در راه بدست آوردن احكام
شرعي از راه ها ومنابع كه نزد فقها متعارف است
در نتيجه مجتهد كسي است كه بتواند احكام را از روي دليل بدست آورد وطبق نظر خويش عمل كند
تقليد :به معناي بيروي ودنباله روي است يعني عمل كردن به انچه مجتهد در مسائل شرعي فتوا مي دهد
موضوع قفل شده است