جمع بندی به چه دلیل انبیاء باید ضرورتا انسان باشند؟
تبهای اولیه
با سلام و احترام
بنده یک سوالی داشتم در مورد نبوت عالمه.
چرا انبیا که به سوی بشر فرستاده می شدند حتما باید از جنس انسان باشند؟ در برهان لطف که لزوم بعثت نبی رو بیان میکند این مطلب مطرح نمی شود که انبیا باید انسان باشند. از طرفی ظاهرا موضوعی هست که سبب تمایز انبیا با انسان میشود. منظورم حضرت محمد صلی الله علیه و و آله هست.
ظاهرا از متون ما بدست می آید که ایشان قبل خلقت کل جهان به صورت نوری وجود داشتند. چیزی که من از این مسئله برداشت میکنم این هست که ایشان فرا انسان بودند و هستند و نمیتوان گفت بهشون انسان بدلیل اینکه هیچ انسانی را تا به حال ندیدم که قبل خلقت عالم باشد یا به صورت نوری ماورایی قبل عالم باشد اصلا در تعریف انسان همچین مسئله ای نیست.( هر انسانی تا قبل از تولد نیست این را عقل من میگوید) بنابرین چرا میگید ایشون انسان هستند؟( دلیل عقلی منظورم هست با دلایل نقلی کاری ندارم)
دوم بنده دو دلیل دیدم که برای انسان بودن نبی آوردند
اول لزوم الگو بودن برای مردم اینجا دو نقد هست یکی همین که عرض شد که ایشان فرا انسانی بودند نه انسانی( طبق عقاید اسلام در مورد ایشان) بنابرین نمیتونند الگو باشند. دوم چطور به کسی که توفیق و لطف محصل عصمت داده شده را میتوان الگوی انسان دانست؟؟
مثل این هست که به من بال بدهند بعد بگویند تو انسانی خوب دیگه نیستم فرا انسان میشم
دلیل دوم رو بنده برداشتم ازش را مطرح میکنم: اگر انبیا مثلا از فرشتگان بودند مردم حجت برشون تمام بود و مجبور بودند به بندگی خدا این دلیل رو که بنده اصلا متوجه نمیشم مگه هدف هدایت نبود خوب یقین کنند اینکه خوب هست؟
در کل دلیل عقلی دقانع کننده ای بر ضرورت انسان بودن نبی ندیدم
ممنون میشم راهنماییم کنید@};-@};-@};-@};-
width: 700 | align: center |
---|---|
[TD="align: center"]با نام و یاد دوست | |
[/TD] | |
[TD="align: center"][/TD] | |
کارشناس بحث: استاد شعیب | |
[TD][/TD] | |
با سلام خدمت شما دوست گرامی
قبل از این که وارد ادله انسان بودن انبیاء شویم به این مساله می پردازیم که آیا خلقت نوری اهلبیت و پیامبر آنها را از الگو بودن خارج می کند یا این که آیا عصمت داشتن پیامبر(ص) ایشان را از از الگو بودن خارج می کند؟
به نظر می رسد هیچ کدام از این دو مانع از الگو پذیری مردم از پیامبر و اهلبیت (ع) شود چرا که عصمت داشتن حتی بنا بر لطف محصل باعث اجباری بودن عصمت و نفی اختیار از آن حضرات نمی شود بلکه عامل اختیار و اراده در عصمت به لطف محصل جاری می باشد. همچنین این که نور پیامبر به عنوان صادر اول ، مخلوق اولین خدای تعالی بوده و واسطه فیض در همه عالم بوده اند مربوط به عالم ملکوت است و الا پیامبر به خلقت مُلکی و زمینی مانند همه انسان ها از یک پدر و مادر متولد شده و قبل از ازدواج آن دو با هم وجود ملکی نداشته اند پیامبر مانند مردم به دنیا آمده مانند مردم زندگی مادی داشتند و مانند مردم می خوردند و در بازار آنها راه می رفتند و ...
پس نباید بین مقام ملکی و ملکوتی پیامبر خلط کرد و آنها را به هم تسری داد.(گر چه در باطن امر این دو به هم مربوط است اما آن جنبه الگو پذیری مردم با جنبه ملکی پیامبر سر و کار داشتند نه ملکوتی و همین جنبه است که باعث الگو گیری است)
از طرفی این جمله نیز قابل نقد است که : «پیامبر فرا انسان است» بلکه پیامبر «انسان برتر است » «انسان کامل است» چرا که انسان اشرف مخلوقات خدا است و فرا تر از انسان مخلوقی نیست اگر انسان به درجات بالای خود برسد از همه مخوقات خدا برتر خوهد بود و دیگر نیازی نیست که بگوییم فرا انسان . ( فراتر از انسان کامل فقط خداست) به عبارت دیگر انسان دارای یک طیف گسترده در عالم است که با عبودیت پروردگار ، از ملک برتر می رود و اگر از مدار بندگی خارج شود از حیوان پست تر خواهد شد.
آدمی زاده طرفه معجونی است از فرشته سرشته وز حیوان
گر کند میل این شود کم از این ور رود سوی آن شود به از آن
در مورد اینکه چرا پیامبر باید انسان باشد ، توجه به نکات زیر قابل توجه است :
- پیامبر علاوه بر اینکه پیام های الهی را برای انسان ها به ارمغان می آورد ، شان دیگری نیز داراست . شان دیگر پیامبر آن است که برای انسان الگو و اسوه است چنانچه در قرآن کریم می فرماید : لکم فی رسول الله اسوه حسنه (1)پيامبر خدا نمونه و سرمشق نيكو و پسنديدهاى است . به طور کلی تنها رساندن پیام الهی برای بشر ، کافی نیست تا موجب هدایت او شود بلکه باید شخصی نیز به عنوان الگو و اسوه وجود داشته باشد تا مانند خود انسان ها باشد و دارای قوای مختلف بشری مانند هوای نفس ، اختیار و ... تا انسان ها با تاسی از او و اعمال و رفتار نمونه ی او به کمال برسند . در واقع مصداق عینی آموزه های الهی ، پیامبر است و وجود این الگو برای هدایت مردم لازم است . این امر نشان میدهد اگر پیامبر غیر انسان باشد ، جنبه ی اسوه بودن را نمی تواند داشته باشد زیرا که موجودات غیر انسانی شرایط انسان را دارا نیستند.
- به طور مثال برخی گفته اند چرا فرشتگان پیامبر نباشند . در پاسخ به این عده علاوه بر مطلب فوق ، نکته ی دیگری نیز مطرح است که پیامبران انسان ، برتر و والاتر از فرشتگان هستند و برتری آنها از آیات قرآن استفاده می شود . در جایی که خداوند می فرماید : ان الله اصطفي آدَمَ و نوحاً و آل إبراهيم و آل عمران علي العالمين (2)ه يقين خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر جهانيان برتري داده است . در این آیه برتری پیامبران بر تمام موجودات که برخی از آنها نیز فرشتگان هستند ، مشخص می شود . با توجه به این مطلب اینکه موجودی برتر مانند پیامبر انسان ، واسطه بین خداوند و خلق باشند به مراتب بهتر از آن است که فرشتگان پیامبر باشند .
- پذیرش انسان ها از موجودی که مانند خودشان است ، بیشتر خواهد بود تا موجودی که ویژگی ها و خصوصیات انسان ها را ندارد . از همین روست که خداوند در قرآن می فرماید : و لو جعلناه مَلَکاً لجعلناهُ رَجُلاً و لَلَبَسنا علیهم ما یلبسون (3)و اگر او را فرشته ای قرار می دادیم حتما وی را به صورت مردی درمی آورد یم و امر او را همچنان بر آنان مشتبه می ساختیم.
از مجموع مطالب فوق مشخص می شود که هدایت انسان توسط پیامبری از جنس خودشان به مراتب تاثیرگذار تر خواهد بود تا اینکه فرشته ای یا موجودی دیگر پیامبر باشد .
1. احزاب .21
2 آل عمران . 33
3.انعام
با سلام خدمت شما دوست گرامی
قبل از این که وارد ادله انسان بودن انبیاء شویم به این مساله می پردازیم که آیا خلقت نوری اهلبیت و پیامبر آنها را از الگو بودن خارج می کند یا این که آیا عصمت داشتن پیامبر(ص) ایشان را از از الگو بودن خارج می کند؟
سلام خدمت استاد عزیز
بنده نمیگم چون پیامبر خلقت نوری داشتن پس نمیتونند الگو باشند
بنده میگم کسی که خلقت نوری داشته نمیتونه انسان باشه عقل سلیم در تعریف انسان میگوید کسی که بعد از زایمان ایجاد میشود ما انسانی که قبل زایمان انسان باشد نداریم
بنابرین ایشان انسان نیستند بلکه فراانسان هستند موجود دیگری هستند در طبقه بندی مخلوقات نمیتونن در جای انسان قرار بگیرند چون اطبقه انسان تعریف خاص خود را دارد
به نظر می رسد هیچ کدام از این دو مانع از الگو پذیری مردم از پیامبر و اهلبیت (ع) شود چرا که عصمت داشتن حتی بنا بر لطف محصل باعث اجباری بودن عصمت و نفی اختیار از آن حضرات نمی شود بلکه عامل اختیار و اراده در عصمت به لطف محصل جاری می باشد.
بنده اینقدر درک کردم که این توفیق عصمت کار را برای گناه نکردن بسیار ساده تر میکند بنابرین ایشان شرایط یکسانی با ما ندارند که بتوانند الگوی ما باشند.
همچنین این که نور پیامبر به عنوان صادر اول ، مخلوق اولین خدای تعالی بوده و واسطه فیض در همه عالم بوده اند مربوط به عالم ملکوت است و الا پیامبر به خلقت مُلکی و زمینی مانند همه انسان ها از یک پدر و مادر متولد شده و قبل از ازدواج آن دو با هم وجود ملکی نداشته اند پیامبر مانند مردم به دنیا آمده مانند مردم زندگی مادی داشتند و مانند مردم می خوردند و در بازار آنها راه می رفتند و ...
پس نباید بین مقام ملکی و ملکوتی پیامبر خلط کرد و آنها را به هم تسری داد.
ظاهرا مانند مردم بودن و باطنا چیز دیگری بودند مثل این می ماند که خدا فرشته را به شکل انسان مبعوث کند بعد شما بگویید خب ایشان مثل بقیه زندگی میکرده است...
از طرفی این جمله نیز قابل نقد است که : «پیامبر فرا انسان است» بلکه پیامبر «انسان برتر است » «انسان کامل است» چرا که انسان اشرف مخلوقات خدا است و فرا تر از انسان مخلوقی نیست اگر انسان به درجات بالای خود برسد از همه مخوقات خدا برتر خوهد بود و دیگر نیازی نیست که بگوییم فرا انسان . ( فراتر از انسان کامل فقط خداست) به عبارت دیگر انسان دارای یک طیف گسترده در عالم است که با عبودیت پروردگار ، از ملک برتر می رود و اگر از مدار بندگی خارج شود از حیوان پست تر خواهد شد.
در یک فرض ممکن در نظر بگیرید فردی انسان کامل شد
این فرد باز هم نمیتواند قبل خلقت انسان باشد چون در یک زمانی به دنیا آماده و قبل از او پیامبر اسلام صادر اول بوده
بنابرین باز انسان کامل شده نمیتواند صادر اول باشد بنابرین پیامبر اسلام نمیتواند انسان کامل باشد ایشان فرا انسان هست
البته بنده خیلی تمایلم بیشتر هست که اون بحث نوری بودن در قبل خلقت رو بزارم کنار چون ظاهرا اون تمام پیش فرضای ذهن منو بهم زده دلیل عقلی هم براش ندارم فقط دلیل نقلیه
پذیرش انسان ها از موجودی که مانند خودشان است ، بیشتر خواهد بود تا موجودی که ویژگی ها و خصوصیات انسان ها را ندارد . از همین روست که خداوند در قرآن می فرماید : و لو جعلناه مَلَکاً لجعلناهُ رَجُلاً و لَلَبَسنا علیهم ما یلبسون (3)و اگر او را فرشته ای قرار می دادیم حتما وی را به صورت مردی درمی آورد یم و امر او را همچنان بر آنان مشتبه می ساختیم.
اگر همین الان یک موجود ماورایی جوری بر من ظاهر بشه و به من دستوراتی بده یا راهنمایی بکنه فکر میکنم خیلی بهتر بپذیرم تا یک انسان این حرفا رو بهم بزنه
سلام خدمت استاد عزیز
بنده نمیگم چون پیامبر خلقت نوری داشتن پس نمیتونند الگو باشند
بنده میگم کسی که خلقت نوری داشته نمیتونه انسان باشه عقل سلیم در تعریف انسان میگوید کسی که بعد از زایمان ایجاد میشود ما انسانی که قبل زایمان انسان باشد نداریم
بنابرین ایشان انسان نیستند بلکه فراانسان هستند موجود دیگری هستند در طبقه بندی مخلوقات نمیتونن در جای انسان قرار بگیرند چون اطبقه انسان تعریف خاص خود را دارد
در همان پست ابتدایی عرض کردیم:
این که نور پیامبر به عنوان صادر اول ، مخلوق اولین خدای تعالی بوده و واسطه فیض در همه عالم بوده اند مربوط به عالم ملکوت است و الا پیامبر به خلقت مُلکی و زمینی مانند همه انسان ها از یک پدر و مادر متولد شده و قبل از ازدواج آن دو با هم وجود ملکی نداشته اند پیامبر مانند مردم به دنیا آمده مانند مردم زندگی مادی داشتند و مانند مردم می خوردند و در بازار آنها راه می رفتند و ...
پس نباید بین مقام ملکی و ملکوتی پیامبر خلط کرد و آنها را به هم تسری داد.(گر چه در باطن امر این دو به هم مربوط است اما آن جنبه الگو پذیری مردم با جنبه ملکی پیامبر سر و کار داشتند نه ملکوتی و همین جنبه است که باعث الگو گیری است)
بنده اینقدر درک کردم که این توفیق عصمت کار را برای گناه نکردن بسیار ساده تر میکند بنابرین ایشان شرایط یکسانی با ما ندارند که بتوانند الگوی ما باشند.
عصمت به لطف محصل از سنخ دانایی و علم است این که شما می دانید که سیگار موجب سرطان ریه می شود و سیگار نمی کشید شما را از الگو بودن برای اطرافیانتان (در لب به سیگار نگذاشتن) خارج نمی کند و آنها نمی توانند بگویند چون شما علم به سرطان زا بودن سیگار دارید از الگو بودن خارج می شوید. خیلی از انسان ها هستند با این که می دانند سیگار مضر است اما باز هم سیگار می کشند پس علم به یک چیز باعث اجبار به فعل یا ترک آن چیز نمی شود. و باعث خروج انسان از الگو بودن در آن نمی شود.
ظاهرا مانند مردم بودن و باطنا چیز دیگری بودند مثل این می ماند که خدا فرشته را به شکل انسان مبعوث کند بعد شما بگویید خب ایشان مثل بقیه زندگی میکرده است...
ایشان در بعد مُلکی خود مانند همه مردم بودند و گرایشات بدنی ایشان مانند همه مردم بود مانند همه مردم می خوردند و می آشامیدند و دارای غضب و شهوت بودند و... اما با عقل خود تمام این گرایشات سفلی خود را در راه خدا و رسیدن به کمال استفاده کردند «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَر مِثْلُکُمْ »
عرفا دو جنبه ملکی و ملکوتی ائمه معصومین و نحوه تاثیر آن را در عالم وجود ؛ در قوس صعود و قوس نزول توضیح داده اند.
در یک فرض ممکن در نظر بگیرید فردی انسان کامل شد
این فرد باز هم نمیتواند قبل خلقت انسان باشد چون در یک زمانی به دنیا آماده و قبل از او پیامبر اسلام صادر اول بوده
بنابرین باز انسان کامل شده نمیتواند صادر اول باشد بنابرین پیامبر اسلام نمیتواند انسان کامل باشد ایشان فرا انسان هست
البته بنده خیلی تمایلم بیشتر هست که اون بحث نوری بودن در قبل خلقت رو بزارم کنار چون ظاهرا اون تمام پیش فرضای ذهن منو بهم زده دلیل عقلی هم براش ندارم فقط دلیل نقلیه
این بحث را عرفا در همان بحث قوس صعود و قوس نزول بحث کرده اند و هیچ منافاتی بین مقام ملکی و ملکوتی آن حضرات وجود ندارد.
اگر همین الان یک موجود ماورایی جوری بر من ظاهر بشه و به من دستوراتی بده یا راهنمایی بکنه فکر میکنم خیلی بهتر بپذیرم تا یک انسان این حرفا رو بهم بزنه
همه این طور نیستند بلکه نوع انسان ها با هم نوع خود بهتر هدایت می شوند تا یک موجود غیبی و ماورایی.