جمع بندی حجاب اجباری ؛ معلول سخت گیری فقها و دخالت مصلحت در دین
تبهای اولیه
حجاب اجباری ؛ معلول سخت گیری فقها و دخالت مصلحت در دین
مردم سده نخست به بی حجابی پذیرش داشتند و بی حجابی جزو منکرات نبوده است برای نمونه مستندات زیر را می آورم:
1) تفسیر عاملی ذیل تفسیر آیه 59 احزاب اشاره ای به این مضمون دارد که خلیفه دوم مسلمین با تازیانه به کنیزی حمله نموده و اعتراض می کند که چرا خودش را شبیه آزاد زنان نموده است و جلباب به سر نموه است و المیزان نیز ذیل تفسیر همان آیه اشاره به سه گروه بانوان بدون حجاب در آن روزگار دارد.
2) ویل دورانت در تاریخ تمدن خود در بخش مسلمانان هم اشاره به بانویی دارد که آزاد و بی حجاب بوده است و هم می گوید که حجاب در زمان بنی امیه دوم 98 هجری اجباری شد و هم به دوش به دوش بدون زن و مرد در سده نخست اشاره دارد.
حالا چه عواملی باعث شده که مثلا در دوران کودکی شاهد زنان با بدنی سراسر پوشیده حتی پوشیدگی کامل صورت بودم؟
متاسفانه فرصت پژوهش نداشته ام اما می دانم بزرگان دینی در هر دینی با گذشت زمان نسبت به پیروان خود سخت گیر تر شده اند.
در زمان فعلی تنها توضیحی که می توان به حجاب اجباری داد آن صلاح دید فقهاست که این با تغییر شرایط زمان و تاثیر فرهنگ ها بر همدیگر در عصر انفجار اطلاعات ظاهرا دارد ضرورتش را از دست می دهد.
مردم سده نخست به بی حجابی پذیرش داشتند و بی حجابی جزو منکرات نبوده است برای نمونه مستندات زیر را می آورم: 1) تفسیر عاملی ذیل تفسیر آیه 59 احزاب اشاره ای به این مضمون دارد که خلیفه دوم مسلمین با تازیانه به کنیزی حمله نموده و اعتراض می کند که چرا خودش را شبیه آزاد زنان نموده است و جلباب به سر نموه است و المیزان نیز ذیل تفسیر همان آیه اشاره به سه گروه بانوان بدون حجاب در آن روزگار دارد. 2) ویل دورانت در تاریخ تمدن خود در بخش مسلمانان هم اشاره به بانویی دارد که آزاد و بی حجاب بوده است و هم می گوید که حجاب در زمان بنی امیه دوم 98 هجری اجباری شد و هم به دوش به دوش بدون زن و مرد در سده نخست اشاره دارد. حالا چه عواملی باعث شده که مثلا در دوران کودکی شاهد زنان با بدنی سراسر پوشیده حتی پوشیدگی کامل صورت بودم؟ متاسفانه فرصت پژوهش نداشته ام اما می دانم بزرگان دینی در هر دینی با گذشت زمان نسبت به پیروان خود سخت گیر تر شده اند. در زمان فعلی تنها توضیحی که می توان به حجاب اجباری داد آن صلاح دید فقهاست که این با تغییر شرایط زمان و تاثیر فرهنگ ها بر همدیگر در عصر انفجار اطلاعات ظاهرا دارد ضرورتش را از دست می دهدبه نام ایزد منان با سلام به شما همراه گرامی؛ بنا به گفته و گواه تاریخ، در اکثر قریب به اتفاق ملت ها و آیین های جهان، حجاب در بین زنان معمول بوده است؛ هرچند این پدیده در طول تاریخ دچار فراز و نشیب شده و گاهی تشدید یا تخفیف یافته ولی هیچ گاه به طور کامل از بین نرفته است. دانشمندان، تاریخ حجاب و پوشش زن را به دوران ماقبل تاریخ و عصر حجر نسبت می دهند و بررسی آثار و نقوش بدست آمده از دوران باستان نشان دهنده پیدایش حجاب پیش از مذاهب بوده است. لذا این سخن که " مذهب" ایجاد کننده حجاب است سخن درستی نیست گرچه باید پذیرفت که مذهب در دگرگونی و تکمیل آن بسیار موثر بوده است. به عنوان مثال دایره المعارف لاروس درباره پوشش زنان یونان باستان متذکر می شود که زنان یونانی در دوره های گذشته، صورت و اندام شان را تا روی پا می پوشاندند. زنان فینیقی نیز دارای پوششی قرمز بودند. در یونان زنان شهر " ثیب" نیز دارای حجاب خاصی بوده اند، به این صورت که حتی صورتشان را نیز با پارچه می پوشاندند. این پارچه دارای دو منفذ بود که جلوی چشمان قرار می گرفت تا بتوانند ببینند. (1) ویل دورانت درباره مردم یکی از قبایلی که نهصد سال قبل از میلاد زندگی می کردند، آورده است: « بالاتر از ارمینان و در کنار دریای سیاه، سکّاها بیابانگردی می کردند که در ارابه زندگی می کردند و زنان خود را سخت در پرده نگاه می داشتند».(2) در میان یهودیان نیز پوشاندن اندام از سوی زنان امری اجتناب ناپذیر و ضروری بوده است. پی نوشت ها: 1. جاوید، محمد جواد، تأملی بر مفهوم حجاب در ادیان الهی، ص7. 2. همان، ص8.
در دین مسیحیت در عصر حاضر مشاهده می کنیم زنانی که قصد دارند به کلیسا بپیوندند، نوع خاصی از پوشش را برای خود انتخاب می کنند که به عقیده ایشان پوشش حضرت مریم (علیها السلام) بوده است که نوع کاملی از حجاب در دین مسیحیت را به نمایش می گذارد.
چنانکه اشاره شد، حجاب یک مساله خاص مربوط به یک مذهب یا یک کشور خاص نیست و نه تنها در اسلام که در دوران پیش از اسلام و در تمامی ادیان مورد توجه قرار گرفته و ضرورت آن احساس شده است. یکی ازدلایل اساسی حجاب و پوشش در تمام ادیان و مذاهب، آن است که حجاب و عفاف یک امر فطری است و پوشش برای انسان سابقه ای دور، به اندازه حیات انسان را شامل می شود و این امر بر اساس داستان حضرت آدم ( علیه السلام) و حوّا که در کتاب مقدس و قرآن کریم با کمی اختلاف مطرح شده است. در هردو داستان، پس از درک عریان شدن، بلافاصله در پی برگ هایی جهت پوشاندن خویش برآمدند. این امر نشان دهنده آن است که پوشش، امری فطری است که برای حیات اجتماعی بشر ضرورت دارد.
يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيْرٌ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ؛(1)
ای فرزندان آدم، محققا ما لباسی که ستر عورات شما کند و جامههایی که به آن تن را بیارایید برای شما فرستادیم، و لباس تقوا نیکوترین جامه است. این سخنان همه از آیات خداست (که به بندگان فرستادیم) شاید خدا را یاد آرند.
بنابراین در تمام ادیان برای دستورات و احکام، حکمت و فلسفه ای در نظر بوده که اختصاص به پیروان همان دین داشته و مربوط به همان مقطع زمانی بوده است اما برخی از دستورها فرا زمان و فرا مکان بوده اند و در برهه ای اگر هم کمرنگ شده اند اما هرگز از بین نرفته اند و نیاز به آن دستور و حکم، موجب بقای آن گشته است. پیدایش حجاب نیز جزء آن دسته از دستورهای دینی است که مبانی متعددی داشته و این مبانی می تواند ریشه فلسفی، اجتماعی، فطری، و یا اخلاقی داشته باشد؛ یعنی ممکن است در مقطعی از زمان احکام و دستورات با مبانی فلسفی مورد توجه و اجرای پیروان یک دین قرار گیرند. مثل آنچه شهید مطهری در کتاب « مسئله حجاب» طرح می کنند و ریاضت و رهبانیت را در دوره ای مبنای فلسفی حجاب قرار می دهند.(2)
پی نوشت ها:
1. اعراف،26.
2. مطهری، مرتضی، مسئله حجاب، ص19.
و یا ممکن است ریشه ای اجتماعی مثل عدم امنیت در یک جامعه داشته باشد. و گاهی دستورات یک دین همانطور که اشاره شد بر اساس فطرت است یعنی بر باورهایی تکیه دارد که تنها نوع خلقت انسان، اقتضای آن را داشته و در بین همه انسان ها مشترک می باشد. لذا برای اثبات فطری بودن حجاب میبینیم که باور فطری زن میل به خود آرایی و خودنمایی است که می خواهد قلب و دل یک مرد را تصاحب کند. مصداق آن نیز پوشیدن لباسهای بدن نما و آرایش های تحریک کننده است. زن به حکم طبیعت خاص خود می خواهد دلبری کند و مرد را دلباخته خود سازد که همین میل به خود آرایی اگر به انحراف کشیده شود، تبرّج و برهنگی را به دنبال می آورد. دین برای جلوگیری از این انحراف و برای ایجاد امنیت روانی و اجتماعی دستور پوشش را مقرر می کند. پس تشریع پوشش بر اساس دستیابی به هدف کمال و علو انسان است و به منظور حفظ سلامت و عفت جسم و روح و باقی ماندن بر کرامت انسانی پایه گذاری شده است.
و اگر زنان در برهه های مختلف تاریخی مثل دوره خلیفه دوم که به پوشش کنیز اعتراض داشته و پوشش را از سر زن برداشته است، این مورد دلیل خاص خود را داشته چرا که آیه حجاب برای باز شناخت زنان آزاد از زنان کنیز نازل شده و احتمال میرود خلیفه دوم برای اجرای حکم آیه دست به چنین کاری زده است. اما این نمونه ها نمی تواند مخالف امر فطری بودن حجاب باشد. همچنین بزرگان دین سختگیر تر نشده اند بلکه با توجه به فضای جامعه و حفظ امنیت و حریم فردی و اجتماعی افراد و جلوگیری از مفسده های احتمالی بر پوشش بیشتر بانوان تاکید دارند. و این امری کاملا دینی و الزام اسلامی است که دستور بشر و بزرگ دینی و فقیه نیست بلکه دستور مستقیم خداوند است که مصلحت بندگان را بر اساس حکمت بی منتهای خود،تشخیص می دهد.
در زمان پیامبر(ص) اگر کسی دزدی میکرد مجازات میشد،آیا اگر کسی حجاب نداشت نیز مجازات داشت؟
این که لازم است در آن حرفی نیست،اما آیا نداشتن حجاب یا بدحجابی هم در آن زمان جرم محسوب میشد؟
سلام و عرض ادب. در اینکه حجاب بر زنان مسلمان لازم است حرفی نیست. سخن در اجباری بودن آن است.با سلام به شما همراه گرامی؛ در بحث فلسفه لزوم حجاب دلایلی هست که توجیه عقلانی الزام حکومت اسلامی به حجاب را بیان میکند از جمله: 1. حفظ نظام اسلامی: حاکم اسلامی هرگز نمی تواندنسبت به واجبات و محرمات الهی از جمله وجوب رعایت پوشش اسلامی، بی تفاوت باشد. پوشش اسلامی بر هر مرد و زن مسلمان واجب و ترک آن حرام است. بر این اساس حاکم اسلامی می تواند جامعه مسلمان را به رعایت حجاب اسلامی دعوت و الزام نماید. حجاب از جمله عوامل بنیادین در نظام اسلامی است زیرا در استواری و تحکیم نظام تشریعی اسلام نقش دارد.به دلیل همین نقش بنیادین حجاب است که در شریعت اسلام واجب گشته است. در مقابل بی حجابی یا بدحجابی عامل اخلال و تزلزل در نظام اسلامی است و به همین دلیل در شریعت اسلامی تحریم شده است. قدرت تحریک کنندگی پوشش نامناسب و عریان گری بر دیگران آنچنان بالاست که در قرآن کریم در آیه 30 سوره نور توجه جدی بر آن شده است. استاد شهید مرتضی مطهری علت این فرمان الهی را به همان قدرت تحریک کنندگی جنس مخالف باز میگرداند.خلاصه این دستور این است که زن و مرد نباید به یکدیگر خیره شوند، نباید چشم چرانی کنند، نباید نگاه های مملو از شهوت به یکدیگر بدوزند، نباید به قصد لذت بردن به یکدیگر نگاه کنند. یک وظیفه هم خاص زنان مقرر فرموده است و آن این است که بدن خود را از مردان بیگانه پوشیده دارند و در اجتماع به جلوه گری و دلبری نپردازند. به هیچ وجه و با هیچ شکل و رنگ و بهانه ای کاری نکنند که موجبات تحریک مردان بیگانه را فراهم کنند. روح بشر فوق العاده تحریک پذیر است. اشتباه است که گمان کنیم تحریک پذیری روح بشر محدود به حد خاصی است و از آن پس آرام می گیرد.(1) پی نوشت: 1. مطهری، مرتضی،مجموعه آثار،ج 19، ص436.
بلکه تاثیر این تحریک پذیری بسیار گسترده تر از آن است . ممکن است جنس مخالف تنها در فرد تاثیر گذار باشد لیکن چنین نیست که بازتاب آن محدود به فرد باشد. در اثر این تحریک پذیری ممکن است فرد نظم زندگی شخصی یا اگر دارای منزلت و اقتدار اجتماعی و سیاسی باشد، نظم اجتماعی و سیاسی را دست خوش دگرگونی سازد.ریشه بسیاری از ناهنجاری ها و بی نظمی در نظام خانواده، جامعه و سیاست به همین مساله حجاب باز می گردد. طبیعی ست که اگر این بی نظمی و اخلال فراگیر و گسترده شود، تهدیدی برای نظام تشریعی اسلام خواهد بود، از این رو حکومت اسلامی هرگز نمی تواند نسبت به آن بی تفاوت باشد. کارگزار حکومت اسلامی وظیفه پاسداری از نظام اسلامی را دارد او حتی موظف است که پیش از فراگیر و گسترده شدن با آن برخورد نماید.
2. امنیت:
حکومت اسلامی کارگزار شریعت اسلامی است، برخلاف حکومت های سکولار، هرگز نمی تواند نسبت به حراست و امنیت این جنبه از حریم شخصی مسلمانان بی تفاوت بماند. این وظیفه حکومتی معطوف به حجاب اسلامی است، زیرا حجاب اسلامی سپر و حافظ هرگونه تعرض سوء به زن مسلمان است و حاکم اسلامی هم از تعرض به این واجب شرعی ( حجاب اسلامی) حراست می کند؛ یعنی شرایط امنیتی حفظ پوشش و حجاب اسلامی را فراهم می سازد. پس وظیفه اولی در حراست از حریم شخصی با خود زن مسلمان است. او با رعایت حجاب اسلامی از حریم شخصیت دینی خود حراست می کند. در رتبه بعد، حکومت موظف به حراست و برقراری امنیت برای حجاب اسلامی است. به عبارت دیگر، حکومت اسلامی از حجاب زن مسلمان حراست می کند تا تعرضی به حریم شخصیتی او نشود، بلکه وظیفه حکومت اسلامی از باب مقدمه واجب است. تامین شرایط برای تمکن زنان مسلمان از رعایت حجاب اسلامیف جنبه مقدمیت دارد و از این باب بر حکومت اسلامی تکلیف می شود. پس اگر زن مسلمانی مایل به رعایت حجاب اسلامی نباشد، حاکم اسلامی از هردو جنبه مقدمیت و ذی المقدمه بودن می تواند او را به رعایت حجاب اسلامی ملزم نماید. زیرا، از سویی عدم حجاب اسلامی اسباب نا امنی برای خود وی خواهد شد، مانند الزام حکومت به بستن کمربند ایمنی به هنگام رانندگی که مانع از وقوع حوادث ناگوار برای راننده میشود. از سوی دیگر عدم رعایت حجاب اسلامی زمینه سوء برای سایر زنان محجبه خواهدشد. زیرا با رواج این امر از سوی زنانی که به این ساحت شخصیتی خود اهمیت نمی دهند، زمینه عادی شدن تعرض و هتک حرمت به زنان عفیفه محجبه فراهم می شود. افراد شرور و مزاحم در چنین وضعیتی هیچ فرقی میان زنان با حجاب و بی حجاب نمی گذارند. پس، از باب رفع این وضعیت و تامین شرایط امن برای زن مسلمان،الزام زنان غیر مقید به رعایت حجاب اسلامی ضرورت دارد. ممکن است راننده ای برای حفظ جان خود از خطر، اهمیت ندهد، ولی این بی توجهی می تواند برای دیگران خطر ساز باشد. پس از باب تامین امنیت جانی دیگران، باید فرد خاطی را ملزم به بستن کمربند ایمنی کرد.
3. دفع مفسده و جذب مصلحت:
قرآن کریم التزام زنان مومن به پوشش اسلامی را موجب سعادت و خیر آنان بیان کرده است. چنان که چنین التزامی را موجب پاکیزه شدن نفس: «ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ»؛(1)
فلاح و رستگاری مسلمانان: «لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» ؛(2)
خیر و سعادت: « وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحًا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»؛(3)
و طهارت و پاکی قلب ها : «وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ»؛(4)
بر میشمرد.
بنابر این، ضدحجاب و پوشش اسلامی؛ یعنی بی حجابی مفسد این خیر، فلاح و صلاح است. بی حجابی، جامعه و زن مسلمان را از خیر، صلاح و رستگاری دور می سازد و به ورطه نیستی و محرومیت سوق می دهد. بی حجابی مفسده است که طهارت و پاکیزگی را از دل و جان ما زایل می کند.
هر یک از جوامع بشری در طول تاریخ حیات خود به شکل های مختلف، فتنه انگیزی و فسادگری پدیده بی حجابی را تجربه کرده است و کم وبیش، حقانیت توصیه ای ادیان ابراهیمی را درک کرده است. وضوح این تجربه به حدی است که جایی برای پرسش از حقانیت توصیه های قرآنی و سایر کتب آسمانی مبنی بر مفسده انگیزی بی حجابی، باقی نمی گذارد.
پی نوشت ها:
1. نور،30.
2. همان،31.
3. همان،60.
4. احزاب،53.
در زمان پیامبر(ص) اگر کسی دزدی میکرد مجازات میشد،آیا اگر کسی حجاب نداشت نیز مجازات داشت؟ این که لازم است در آن حرفی نیست،اما آیا نداشتن حجاب یا بدحجابی هم در آن زمان جرم محسوب میشد؟در خصوص این سوال در تاپیکی به ادرس http://askdin.com/node/65973 بطور مفصل بحث نموده ایم.
جمع بندی
پرسش:
در زمان فعلی تنها توضیحی که می توان به حجاب اجباری داد صلاح دید فقهاست که این با تغییر شرایط زمان و تاثیر فرهنگ ها بر همدیگر در عصر انفجار اطلاعات ظاهرا در حال از دست دادن ضرورت خود است. چرا بزرگان دینی در هر دینی با گذشت زمان نسبت به پیروان خود سخت گیرتر شده اند؟ در حالی که تفسیر عاملی ذیل تفسیر آیه 59 احزاب اشاره ای به این مضمون دارد که خلیفه دوم مسلمین با تازیانه به کنیزی حمله نموده و اعتراض می کند که چرا خودش را شبیه آزاد زنان نموده است و جلباب به سر کرده است.
پاسخ:
بنا به گفته و گواه تاریخ، در اکثر قریب به اتفاق ملت ها و آیین های جهان، حجاب در بین زنان معمول بوده است؛ هرچند این پدیده در طول تاریخ دچار فراز و نشیب شده و گاهی تشدید یا تخفیف یافته ولی هیچ گاه به طور کامل از بین نرفته است. دانشمندان، تاریخ حجاب و پوشش زن را به دوران ماقبل تاریخ و عصر حجر نسبت می دهند و بررسی آثار و نقوش بدست آمده از دوران باستان نشان دهنده پیدایش حجاب پیش از مذاهب بوده است. لذا این سخن که " مذهب" ایجاد کننده حجاب است سخن درستی نیست گرچه باید پذیرفت که مذهب در دگرگونی و تکمیل آن بسیار موثر بوده است.
به عنوان مثال دایره المعارف لاروس درباره پوشش زنان یونان باستان متذکر می شود که زنان یونانی در دوره های گذشته، صورت و اندام شان را تا روی پا می پوشاندند. زنان فینیقی نیز دارای پوششی قرمز بودند. در یونان زنان شهر " ثیب" نیز دارای حجاب خاصی بوده اند، به این صورت که حتی صورتشان را نیز با پارچه می پوشاندند. این پارچه دارای دو منفذ بود که جلوی چشمان قرار می گرفت تا بتوانند ببینند. (1)
ویل دورانت درباره مردم یکی از قبایلی که نهصد سال قبل از میلاد زندگی می کردند، آورده است: « بالاتر از ارمینان و در کنار دریای سیاه، سکّاها بیابانگردی می کردند که در ارابه زندگی می کردند و زنان خود را سخت در پرده نگاه می داشتند».(2)
در میان یهودیان نیز پوشاندن اندام از سوی زنان امری اجتناب ناپذیر و ضروری بوده است.
در دین مسیحیت در عصر حاضر مشاهده می کنیم زنانی که قصد دارند به کلیسا بپیوندند، نوع خاصی از پوشش را برای خود انتخاب می کنند که به عقیده ایشان پوشش حضرت مریم (علیها السلام) بوده است که نوع کاملی از حجاب در دین مسیحیت را به نمایش می گذارد.
چنانکه اشاره شد، حجاب یک مساله خاص مربوط به یک مذهب یا یک کشور خاص نیست و نه تنها در اسلام که در دوران پیش از اسلام و در تمامی ادیان مورد توجه قرار گرفته و ضرورت آن احساس شده است. یکی ازدلایل اساسی حجاب و پوشش در تمام ادیان و مذاهب، آن است که حجاب و عفاف یک امر فطری است و پوشش برای انسان سابقه ای دور، به اندازه حیات انسان را شامل می شود و این امر بر اساس داستان حضرت آدم ( علیه السلام) و حوّا که در کتاب مقدس و قرآن کریم با کمی اختلاف مطرح شده است. در هردو داستان، پس از درک عریان شدن، بلافاصله در پی برگ هایی جهت پوشاندن خویش برآمدند. این امر نشان دهنده آن است که پوشش، امری فطری است که برای حیات اجتماعی بشر ضرورت دارد.
يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيْرٌ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ؛(3)
ای فرزندان آدم، محققا ما لباسی که ستر عورات شما کند و جامههایی که به آن تن را بیارایید برای شما فرستادیم، و لباس تقوا نیکوترین جامه است. این سخنان همه از آیات خداست (که به بندگان فرستادیم) شاید خدا را یاد آرند.
بنابراین در تمام ادیان برای دستورات و احکام، حکمت و فلسفه ای در نظر بوده که اختصاص به پیروان همان دین داشته و مربوط به همان مقطع زمانی بوده است اما برخی از دستورها فرا زمان و فرا مکان بوده اند و در برهه ای اگر هم کمرنگ شده اند اما هرگز از بین نرفته اند و نیاز به آن دستور و حکم، موجب بقای آن گشته است. پیدایش حجاب نیز جزء آن دسته از دستورهای دینی است که مبانی متعددی داشته و این مبانی می تواند ریشه فلسفی، اجتماعی، فطری، و یا اخلاقی داشته باشد؛ یعنی ممکن است در مقطعی از زمان احکام و دستورات با مبانی فلسفی مورد توجه و اجرای پیروان یک دین قرار گیرند. مثل آنچه شهید مطهری در کتاب « مسئله حجاب» طرح می کنند و ریاضت و رهبانیت را در دوره ای مبنای فلسفی حجاب قرار می دهند.(4)
و یا ممکن است ریشه ای اجتماعی مثل عدم امنیت در یک جامعه داشته باشد. و گاهی دستورات یک دین همانطور که اشاره شد بر اساس فطرت است یعنی بر باورهایی تکیه دارد که تنها نوع خلقت انسان، اقتضای آن را داشته و در بین همه انسان ها مشترک می باشد. لذا برای اثبات فطری بودن حجاب میبینیم که باور فطری زن میل به خود آرایی و خودنمایی است که می خواهد قلب و دل یک مرد را تصاحب کند. مصداق آن نیز پوشیدن لباسهای بدن نما و آرایش های تحریک کننده است. زن به حکم طبیعت خاص خود می خواهد دلبری کند و مرد را دلباخته خود سازد که همین میل به خود آرایی اگر به انحراف کشیده شود، تبرّج و برهنگی را به دنبال می آورد. دین برای جلوگیری از این انحراف و برای ایجاد امنیت روانی و اجتماعی دستور پوشش را مقرر می کند. پس تشریع پوشش بر اساس دستیابی به هدف کمال و علو انسان است و به منظور حفظ سلامت و عفت جسم و روح و باقی ماندن بر کرامت انسانی پایه گذاری شده است.
و چنانچه زنان در برهه های مختلف تاریخی مثل دوره خلیفه دوم که به پوشش کنیز اعتراض داشته و پوشش را از سر زن برداشته است، این مورد دلیل خاص خود را داشته چرا که آیه حجاب برای باز شناخت زنان آزاد از زنان کنیز نازل شده و احتمال میرود خلیفه دوم برای اجرای حکم آیه دست به چنین کاری زده است. اما این نمونه ها نمی تواند مخالف امر فطری بودن حجاب باشد. همچنین بزرگان دین سختگیر تر نشده اند بلکه با توجه به فضای جامعه و حفظ امنیت و حریم فردی و اجتماعی افراد و جلوگیری از مفسده های احتمالی بر پوشش بیشتر بانوان تاکید دارند. و این امری کاملا دینی و الزام اسلامی است که دستور بشر و بزرگ دینی و فقیه نیست بلکه دستور مستقیم خداوند است که مصلحت بندگان را بر اساس حکمت بی منتهای خود،تشخیص می دهد.
از سوی دیگر در بحث فلسفه لزوم حجاب دلایلی هست که توجیه عقلانی الزام حکومت اسلامی به حجاب را بیان میکند از جمله:
1. حفظ نظام اسلامی:
حاکم اسلامی هرگز نمی تواندنسبت به واجبات و محرمات الهی از جمله وجوب رعایت پوشش اسلامی، بی تفاوت باشد. پوشش اسلامی بر هر مرد و زن مسلمان واجب و ترک آن حرام است.
بر این اساس حاکم اسلامی می تواند جامعه مسلمان را به رعایت حجاب اسلامی دعوت و الزام نماید. حجاب از جمله عوامل بنیادین در نظام اسلامی است زیرا در استواری و تحکیم نظام تشریعی اسلام نقش دارد.به دلیل همین نقش بنیادین حجاب است که در شریعت اسلام واجب گشته است. در مقابل بی حجابی یا بدحجابی عامل اخلال و تزلزل در نظام اسلامی است و به همین دلیل در شریعت اسلامی تحریم شده است. قدرت تحریک کنندگی پوشش نامناسب و عریان گری بر دیگران آنچنان بالاست که در قرآن کریم در آیه 30 سوره نور توجه جدی بر آن شده است. استاد شهید مرتضی مطهری علت این فرمان الهی را به همان قدرت تحریک کنندگی جنس مخالف باز میگرداند.خلاصه این دستور این است که زن و مرد نباید به یکدیگر خیره شوند، نباید چشم چرانی کنند، نباید نگاه های مملو از شهوت به یکدیگر بدوزند، نباید به قصد لذت بردن به یکدیگر نگاه کنند. یک وظیفه هم خاص زنان مقرر فرموده است و آن این است که بدن خود را از مردان بیگانه پوشیده دارند و در اجتماع به جلوه گری و دلبری نپردازند. به هیچ وجه و با هیچ شکل و رنگ و بهانه ای کاری نکنند که موجبات تحریک مردان بیگانه را فراهم کنند. روح بشر فوق العاده تحریک پذیر است. اشتباه است که گمان کنیم تحریک پذیری روح بشر محدود به حد خاصی است و از آن پس آرام می گیرد.(5)
2. امنیت:
حکومت اسلامی کارگزار شریعت اسلامی است، برخلاف حکومت های سکولار، هرگز نمی تواند نسبت به حراست و امنیت این جنبه از حریم شخصی مسلمانان بی تفاوت بماند. این وظیفه حکومتی معطوف به حجاب اسلامی است، زیرا حجاب اسلامی سپر و حافظ هرگونه تعرض سوء به زن مسلمان است و حاکم اسلامی هم از تعرض به این واجب شرعی ( حجاب اسلامی) حراست می کند؛ یعنی شرایط امنیتی حفظ پوشش و حجاب اسلامی را فراهم می سازد. پس وظیفه اولی در حراست از حریم شخصی با خود زن مسلمان است. او با رعایت حجاب اسلامی از حریم شخصیت دینی خود حراست می کند. در رتبه بعد، حکومت موظف به حراست و برقراری امنیت برای حجاب اسلامی است. به عبارت دیگر، حکومت اسلامی از حجاب زن مسلمان حراست می کند تا تعرضی به حریم شخصیتی او نشود، بلکه وظیفه حکومت اسلامی از باب مقدمه واجب است. تامین شرایط برای تمکن زنان مسلمان از رعایت حجاب اسلامیف جنبه مقدمیت دارد و از این باب بر حکومت اسلامی تکلیف می شود. پس اگر زن مسلمانی مایل به رعایت حجاب اسلامی نباشد، حاکم اسلامی از هردو جنبه مقدمیت و ذی المقدمه بودن می تواند او را به رعایت حجاب اسلامی ملزم نماید. زیرا، از سویی عدم حجاب اسلامی اسباب نا امنی برای خود وی خواهد شد، مانند الزام حکومت به بستن کمربند ایمنی به هنگام رانندگی که مانع از وقوع حوادث ناگوار برای راننده میشود. از سوی دیگر عدم رعایت حجاب اسلامی زمینه سوء برای سایر زنان محجبه خواهدشد. زیرا با رواج این امر از سوی زنانی که به این ساحت شخصیتی خود اهمیت نمی دهند، زمینه عادی شدن تعرض و هتک حرمت به زنان عفیفه محجبه فراهم می شود. افراد شرور و مزاحم در چنین وضعیتی هیچ فرقی میان زنان با حجاب و بی حجاب نمی گذارند. پس، از باب رفع این وضعیت و تامین شرایط امن برای زن مسلمان،الزام زنان غیر مقید به رعایت حجاب اسلامی ضرورت دارد. ممکن است راننده ای برای حفظ جان خود از خطر، اهمیت ندهد، ولی این بی توجهی می تواند برای دیگران خطر ساز باشد. پس از باب تامین امنیت جانی دیگران، باید فرد خاطی را ملزم به بستن کمربند ایمنی کرد.
3. دفع مفسده و جذب مصلحت:
قرآن کریم التزام زنان مومن به پوشش اسلامی را موجب سعادت و خیر آنان بیان کرده است. چنان که چنین التزامی را موجب پاکیزه شدن نفس: «ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ»؛(7)
فلاح و رستگاری مسلمانان: «لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» ؛(8)
خیر و سعادت: « وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحًا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»؛(9)
و طهارت و پاکی قلب ها : «وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ»؛(10)
بر میشمرد.
بنابر این، ضدحجاب و پوشش اسلامی؛ یعنی بی حجابی مفسد این خیر، فلاح و صلاح است. بی حجابی، جامعه و زن مسلمان را از خیر، صلاح و رستگاری دور می سازد و به ورطه نیستی و محرومیت سوق می دهد. بی حجابی مفسده است که طهارت و پاکیزگی را از دل و جان ما زایل می کند.
هر یک از جوامع بشری در طول تاریخ حیات خود به شکل های مختلف، فتنه انگیزی و فسادگری پدیده بی حجابی را تجربه کرده است و کم وبیش، حقانیت توصیه ای ادیان ابراهیمی را درک کرده است. وضوح این تجربه به حدی است که جایی برای پرسش از حقانیت توصیه های قرآنی و سایر کتب آسمانی مبنی بر مفسده انگیزی بی حجابی، باقی نمی گذارد.
پی نوشت ها:
1. جاوید، محمد جواد، تأملی بر مفهوم حجاب در ادیان الهی، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، 1389،ص7.
2. همان، ص8.
3. اعراف،26.
4. مطهری، مرتضی، مسئله حجاب، تهران، صدرا، 1396، نوبت چاپ 117،ص19.
5. مطهری، مرتضی،مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1378، ج 19، ص436.
6. نور،30.
7. همان،31.
8. همان،60.
9. احزاب،53.