ادعا داشتن خوبه یا نه؟
تبهای اولیه
سلام
من تا حالا فکر می کردم آدم نباید ادعا داشته باشد. همیشه هم سعی می کردم آدم بی ادعایی باشم....
اما تازه به این نتیجه رسیدم که آدم اگر "ادعا" نداشته باشد، هیچ تلاش و حرکتی هم نمی کند.
وقتی من ادعا نداشته باشم که آدم خوش برخوردی هستم، ترسی ندارم از اینکه کسی مرا در حال برخورد نامناسب ببیند. لذا تلاشی برای اجتناب از آن (با خوش برخورد بودن) هم نخواهم کرد.
وقتی من ادعا نداشته باشم که از نظر اقتصادی موفق هستم، ترسی ندارم از اینکه کسی مرا در یک وضعیت اقتصادی نامناسب ببیند، لذا تلاشی برای قرار نگرفتن در چنین وضعیتی هم نخواهم کرد.
ادعا داشتن خوبه. اما این ادعاها باید هم محتوای درستی داشته باشند، هم اندازه مناسبی.
بحثم اینه که "ادعا نداشتن به طور مطلق" ، خوب نیست. یه خورده اش لازمه.
سلام
من تا حالا فکر می کردم آدم نباید ادعا داشته باشد. همیشه هم سعی می کردم آدم بی ادعایی باشم....
اما تازه به این نتیجه رسیدم که آدم اگر "ادعا" نداشته باشد، هیچ تلاش و حرکتی هم نمی کند.وقتی من ادعا نداشته باشم که آدم خوش برخوردی هستم، ترسی ندارم از اینکه کسی مرا در حال برخورد نامناسب ببیند. لذا تلاشی برای اجتناب از آن (با خوش برخورد بودن) هم نخواهم کرد.
وقتی من ادعا نداشته باشم که از نظر اقتصادی موفق هستم، ترسی ندارم از اینکه کسی مرا در یک وضعیت اقتصادی نامناسب ببیند، لذا تلاشی برای قرار نگرفتن در چنین وضعیتی هم نخواهم کرد.
ادعا داشتن خوبه. اما این ادعاها باید هم محتوای درستی داشته باشند، هم اندازه مناسبی.
بحثم اینه که "ادعا نداشتن به طور مطلق" ، خوب نیست. یه خورده اش لازمه.
سلام...
من حرفاتون و قبول دارم ، ولی من تو ذهنم اسمش و گذاشتم اعتماد به نفس داشتن....
ولی خب همه چی باید در حد تعادل باشه ...
اما راجبه ادعا کردن یا داشتن ؟؟؟؟
منظور برای خودمون ادعا داشته باشیم؟؟؟؟
با این موافقم...
یا برای دیگران ادعا داشته باشیم؟؟؟؟
این و اگه توضیح بدین بعد نظرم و میگم ......
مرسی:Gol:
سلام و تشکر از توجهتون.
واژه ادعا را بر واژه اعتماد به نفس ترجیح می دهم چون:
- همه می دانیم که اعتماد به نفس خوب است و بحثی در آن نیست
- اعتماد به نفس برای کسی که هیچگونه ادعایی ندارد، معنا نمی یابد. کسی که ادعایی ندارد، کاری نمی کند و نتیجتاً امکان شکست هم منتفی است. چنین فردی می تواند خود را دارای اعتماد به نفس بداند.
ادعا باید برای دیگران باشد نه خودمان. (توجه شود لطفاً) زیرا:
- ما لازم نمی بینیم چیزی را برای خودمان اثبات کنیم. بلکه، خودمان، خودمان را بدون اثبات هم قبول داریم.
- این امکان وجود دارد که ما برای حفظ آبروی خودمان نزد خودمان، زیر ادعاهای قبلی مان بزنیم و خودمان هم از خودمان خجالت نکشیم.
پس همیشه باید یک « ناظر خارجی » وجود داشته باشد.
سلام و تشکر از توجهتون.
واژه ادعا را بر واژه اعتماد به نفس ترجیح می دهم چون:
- همه می دانیم که اعتماد به نفس خوب است و بحثی در آن نیست
- اعتماد به نفس برای کسی که هیچگونه ادعایی ندارد، معنا نمی یابد. کسی که ادعایی ندارد، کاری نمی کند و نتیجتاً امکان شکست هم منتفی است. چنین فردی می تواند خود را دارای اعتماد به نفس بداند.ادعا باید برای دیگران باشد نه خودمان. (توجه شود لطفاً) زیرا:
- ما لازم نمی بینیم چیزی را برای خودمان اثبات کنیم. بلکه، خودمان، خودمان را بدون اثبات هم قبول داریم.
- این امکان وجود دارد که ما برای حفظ آبروی خودمان نزد خودمان، زیر ادعاهای قبلی مان بزنیم و خودمان هم از خودمان خجالت نکشیم.پس همیشه باید یک « ناظر خارجی » وجود داشته باشد.
نمیدونم؟؟؟؟
باید تا اخر تاپیک و مطالعه کنم تا بفهمم منظور رو....
ممنونم:Gol:
سلام
من تا حالا فکر می کردم آدم نباید ادعا داشته باشد. همیشه هم سعی می کردم آدم بی ادعایی باشم....
اما تازه به این نتیجه رسیدم که آدم اگر "ادعا" نداشته باشد، هیچ تلاش و حرکتی هم نمی کند.وقتی من ادعا نداشته باشم که آدم خوش برخوردی هستم، ترسی ندارم از اینکه کسی مرا در حال برخورد نامناسب ببیند. لذا تلاشی برای اجتناب از آن (با خوش برخورد بودن) هم نخواهم کرد.
وقتی من ادعا نداشته باشم که از نظر اقتصادی موفق هستم، ترسی ندارم از اینکه کسی مرا در یک وضعیت اقتصادی نامناسب ببیند، لذا تلاشی برای قرار نگرفتن در چنین وضعیتی هم نخواهم کرد.
ادعا داشتن خوبه. اما این ادعاها باید هم محتوای درستی داشته باشند، هم اندازه مناسبی.
بحثم اینه که "ادعا نداشتن به طور مطلق" ، خوب نیست. یه خورده اش لازمه.
سلام.
كسي كه اعتماد به نفس كامل داشته باشه و از خودش مطمئن باشه مي تونه ادعا هم داشته باشه به شرطي كه اين ادعا تبديل به غرور نشه.
سلام
من تا حالا فکر می کردم آدم نباید ادعا داشته باشد. همیشه هم سعی می کردم آدم بی ادعایی باشم....
اما تازه به این نتیجه رسیدم که آدم اگر "ادعا" نداشته باشد، هیچ تلاش و حرکتی هم نمی کند.وقتی من ادعا نداشته باشم که آدم خوش برخوردی هستم، ترسی ندارم از اینکه کسی مرا در حال برخورد نامناسب ببیند. لذا تلاشی برای اجتناب از آن (با خوش برخورد بودن) هم نخواهم کرد.
وقتی من ادعا نداشته باشم که از نظر اقتصادی موفق هستم، ترسی ندارم از اینکه کسی مرا در یک وضعیت اقتصادی نامناسب ببیند، لذا تلاشی برای قرار نگرفتن در چنین وضعیتی هم نخواهم کرد.
ادعا داشتن خوبه. اما این ادعاها باید هم محتوای درستی داشته باشند، هم اندازه مناسبی.
بحثم اینه که "ادعا نداشتن به طور مطلق" ، خوب نیست. یه خورده اش لازمه.
منشع ادعا چیه ؟ چرا بعضی ها کم دان بعضی ها زیاد ؟
منم هنوز نفهمیدم واقعا خوب بودن توی با ادعا بودن هست یا بی ادعا بودن یا حد وسط بودن . هر کدومش هم یک سری بدی و خوبی داره ها .
سلام
كسي كه اعتماد به نفس كامل داشته باشه و از خودش مطمئن باشه مي تونه ادعا هم داشته باشه به شرطي كه اين ادعا تبديل به غرور نشه.
این سخن که ادعا نباید به غرور تبدیل شود، صحیح است.
اما این سخن که اعتماد به نفس را شرط داشتن ادعا دانسته اید... جای بحث دارد.
اعتماد به نفس، خود به خود به وجود نمی آید. بلکه وقتی به وجود می آید که شخص چند بار موفقیت کسب کند. و موفقیت هم به دنبال کار کردن ایجاد می شود. و تا ادعایی در درون فرد نباشد، کاری انجام نخواهد داد.
واقعا خوب بودن توی با ادعا بودن هست یا بی ادعا بودن یا حد وسط بودن . هر کدومش هم یک سری بدی و خوبی داره ها .
سلام
اتفاقاً همین مقدار و نوعش هست که مهم است و تعیین کننده خوبی و بدی اون هست:
آب، به قدر یک لیوان، آدم تشنه را سیراب می کند، اما یک دریا آب اگر روی طرف بریزیم، غرق خواهد شد.
مثلا نوی شرکتی که داریم کار میکنیم باید ادعا داشته باشیم یا نه ؟
قبول دارم باید متعادل باشیما ولی دوست دارم این بحث بیشتر باز شه .
توی این قضیه قرآن توصیه ای نداشته ؟
مثلا نوی شرکتی که داریم کار میکنیم باید ادعا داشته باشیم یا نه ؟
قبول دارم باید متعادل باشیما ولی دوست دارم این بحث بیشتر باز شه .
توی این قضیه قرآن توصیه ای نداشته ؟
سلام. منظورتون ادعا توي چه زمينه اي هست؟
- اعتماد به نفس برای کسی که هیچگونه ادعایی ندارد، معنا نمی یابد. کسی که ادعایی ندارد، کاری نمی کند و نتیجتاً امکان شکست هم منتفی است. چنین فردی می تواند خود را دارای اعتماد به نفس بداند. ادعا باید برای دیگران باشد نه خودمان. (توجه شود لطفاً) زیرا: - ما لازم نمی بینیم چیزی را برای خودمان اثبات کنیم. بلکه، خودمان، خودمان را بدون اثبات هم قبول داریم. - این امکان وجود دارد که ما برای حفظ آبروی خودمان نزد خودمان، زیر ادعاهای قبلی مان بزنیم و خودمان هم از خودمان خجالت نکشیم. پس همیشه باید یک « ناظر خارجی » وجود داشته باشد.
بنام خدا
سلام و عرض ادب
من هم یک سوال برایم پیش امد :
ایدی محترم,طوفان خورشیدی ! آنوقت شما چطوری مطلبی که فرموده اید رابابحث اخلاص جمع می کنید ؟!! به عبارت دیگر آیا مطلب شما با بحث "اخلاص" که ارزش دهنده ی هر عملیست منافات ندارد؟!
البته اگر منظورتان از عبارت "ناظر خارجی" در نقل بالا خداوند متعال و بی شریک باشد سوال بنده منتفی ست !
سلام. منظورتون ادعا توي چه زمينه اي هست؟
سلام
اگر سوالت رو بشکافی ممنون میشم ( البته اگر زحمتی نیست ) آخه نمیدونم چه برداشتی از پست من داشتی .
بازم ممنون
ایدی محترم,طوفان خورشیدی ! آنوقت شما چطوری مطلبی که فرموده اید رابابحث اخلاص جمع می کنید ؟!! به عبارت دیگر آیا مطلب شما با بحث "اخلاص" که ارزش دهنده ی هر عملیست منافات ندارد؟!
سلام
بنده هنوز نمی دانم. باید با همدیگر فکر کنیم.
چیزی که فعلاً به نظرم میرسد این است که:
اگر "اخلاص" را نقطه مقابل "ریا" بدانیم (باید اهل لغت مشخص کنند که اینطور هست یا نه؟)، آنگاه میشه گفت: ریا یعنی اینکه کاری را به قصد دیدن دیگران و اینکه ما را تحسین و تمجید کنند انجام بدهیم. پس در اینجا، دو مفهوم داریم: دیدن دیگران ، قصد تحسین شدن.
حال اگر کسی ادعا داشته باشد، اما هدفش از انجام کار مورد ادعا، دیدن دیگران و تحسین شدن از سوی آنها نباشد، آنگاه ما می توانیم بگوییم ادعا، با اخلاص منافات نداشته است.
(البته بدیهی است که خیلی از ادعاها می توانند منافی اخلاص باشند. اما بحث ما در این جا این است که لزوماً این گونه نیست که هر ادعایی ، با اخلاص منافات داشته باشد).
یک مثال:
پزشک ماهری را در نظر بگیرید که می تواند یک عمل جراحی را با موفقیت انجام دهد. یک بیمار هم وجود دارد که اکثر پزشکان از عمل جراحی او ابراز ناتوانی کرده اند. حال اگر پزشک بگوید: «من می توانم او را عمل کنم»، این حرف، یک ادعا است، اما به قصد "دیدن دیگران» و « تحسین شدن» زده نشده است.
در مثال فوق، اگر پزشکی که توانایی انجام این کار را دارد، این حرف را نزند (این ادعا را نکند)، وظیفه اش را (که نجات دادن بیماران است) انجام نداده است. پس ادعا، الزاماً منافی اخلاص نیست. بلکه ادعا فقط یعنی "ابراز توانایی"؛ حال قصد و نیت شخص ادعا کننده از ابراز توانایی اش، چه چیزی باشد، این تعیین کننده سازگاری یا عدم سازگاری آن با اخلاص خواهد بود.
بنام خدا
سلام
ممنون از پاسخ متین و رسای جناب طوفان خورشیدی !
اگر اشتباه متوجه نشده باشم نتیجه ی بحث تا اینجا این می شود که اگر ادعا برای انجام وظیفه باشد خوب است چون با اخلاص که رمز ماندگاری و به درد خوردن عمل برای ماست می تواند سازگاری داشته باشد اما ...اما اگر ادعا به عنوان موتور محرک حرکت ما باشد خوب نیست (با توجه به پست های اول و دوم جناب طوفان خورشیدی عرض می کنم)چون استارت برای غیر خدا زده شده و با اخلاص منافات دارد و باید از ریشه ایراد فنی روحی را که برای ایجاد انگیزه ی فعالیت, نیاز به وجود ناظر خارجی احساس می کند برطرف کنیم !
سلام
به نظر بنده، همه قسمتهای فرمایشتان صحیح است ؛ فقط قسمت زیر جای بحث دارد:
اگر ادعا به عنوان موتور محرک حرکت ما باشد خوب نیست
در این خصوص، دو نکته است:
1- تمام عرض بنده در این تاپیک این است که این نکته را بررسی کنیم که «اگر ادعا نباشد، حرکت هم نیست». به نظر میرسد ادعا داشتن (البته به مقدار مناسب و محتوای مناسب) برای زندگی، برای اینکه حرکت کنیم، لازم است.
2- به نظر بنده، ادعا به عنوان موتور حرکت (به تعبیر شما)، می تواند با اخلاص سازگار باشد. چون آن چیزی که سازگاری یا عدم سازگاری با اخلاص را تعیین می کند، « قصد و هدف » است. و «ادعا» ، قصد و هدف نیست. (با ادعا، هم می توان قصد الهی داشت، هم قصد مشرکانه).
ادعا در مقابل لشکر کفر شاید بد نباشه
ولی در مقابل اهل خدا باید افتاده و سر به زیر بود و اخلاص داشت
یه دانشمند ایرانی میگفت
ادعا * معلومات = سواد
پس همیشه باید یک « ناظر خارجی » وجود داشته باشد.
بنام خدا
سلام
ایدی گرامی طوفان خورشیدی ! عرضی دارم :
من بعنوان کسی که از پست های شما خیلی استفاده می کنم و لذت می برم متوجه شده ام که حضرتعالی در پست هایتان اکثر مواقعبنا رابر این می گذارید که مخاطب آنچه در فکر و نیت شماست می داند و لذا الزامی برای رعایت جمله بندی مناسب احساس نمی کنید در صورتی که ما با همین جملات بحث را دنبال می کنیم .الان توضیحاتی که شما دارید می فرمایید با پست 3 شما مخصوصا" این عبارتی که در نقل قول ملاحظه می فرمایید همخوانی ندارد و همین باعث گیج شدن من مخاطب می شود (هرچند با مقداری دقت متوجه آنچه در ذهن شما می گذرد بشوم ).بنظر بنده این یک نقطه ضعف در پست های ارزشمند حضرتعالیست . بالاخره این یا آن ؟ اگر این توضیحات اخیرتان را قبول دارید پس با عرض معذرت بنظر می رسد باید بفرمایید که آن عبارات قبلی را باید ویرایش کرد (نظرشخصیست و می دانم اگر نیاز باشد کمک می کنید فکرم اصلاح شود )
مگر می شود هم گفت ادعا کردن بنا بر نیت فاعل می تواند با اخلاص سازگار باشد و هم گفت که برای ادعا کردن همیشه باید یک ناظر خارجی وجود داشته باشد؟!!
قبلا" ازجسارت خود عذرخواهی وازتحمل انتقاد و سعه صدر شما قدردانی می کنم و برای حضرتعالی و همه دوستان عزیز اسک دینی آرزوی توفیقات بیشتر دارم :Gol:
سلام
عذر خواهی، موضوعیت ندارد. داریم بحث علمی می کنیم دیگر. این صحبتها هیچ اشکالی ندارد، بحث علمی یعنی همین.
ر پست هایتان اکثر مواقع بنا رابر این می گذارید که مخاطب آنچه در فکر و نیت شماست می داند و لذا الزامی برای رعایت جمله بندی مناسب احساس نمی کنید
اتفاقاً تا آنجایی که خودم را می شناسم، رعایت جمله بندی مناسب و دقیق، همیشه مورد اهتمام جدی بنده بوده است. خودم خیلی وقتها حتی از کارشناسان سایت به خاطر عدم توجه به این نکته، شدیداً گلایه کرده ام.
البته ممکن است ناخودآگاه، خطایی را که شما می فرمائید، مرتکب شده باشم. چون معمولاً آدم، خودش متوجه خطاهای خودش نمی شود.
(دقیقاً این یکی از همان دلایل لزوم ناظر خارجی است: انسان معمولاً خودش متوجه خطاهای خودش نمی شود. لذا سنجش و ارزیابی ادعاها، نباید بوسیله خودمان باشد).
مگر می شود هم گفت ادعا کردن بنا بر نیت فاعل می تواند با اخلاص سازگار باشد و هم گفت که برای ادعا کردن همیشه باید یک ناظر خارجی وجود داشته باشد؟!!
بله.
چون هدف از وجود داشتن ناظر خارجی، تحسین شدن از طرف او نیست! بلکه به گمان بنده، منطقی نیست که آدم، خودش برای خودش ادعا کند.
به عبارت دیگر:
در ادعا کردن، وجود ناظر خارجی، لازم است (به گمان بنده). اما ما این ناظر خارجی را برای چه هدفی می خواهیم؟ اگر برای این بخواهیم که او عمل ما را ببیند و ما را تحسین کند، این با اخلاص منافات دارد. اما اگر هدفمان، غیر از این باشد، با اخلاص منافاتی ندارد.
یک هدفی که بنده از بیان وجود ناظر خارجی، دارم، این است که کسی باشد که ما را بی طرفانه ارزیابی کند و بسنجد. درست نیست که ما خودمان، خودمان را ارزیابی کنیم و بسنجیم. زیرا ما نسبت به خودمان بی طرف نیستیم و ممکن است به نفع خودمان کار کنیم.
هدف دیگر این است که اگر ناظر خارجی وجود نداشته باشد، همه کارهای ما، ذهنی خواهد بود. در حالیکه ما نیاز داریم که کارهایمان، عملی و در محیط خارجی (خارج از ذهن) انجام شود. اینکه من خودم برای خودم ادعا بکنم و خودم هم ادعای خودم را تأئید کنم، هیچ نمودی در خارج ندارد.
این بحث، شبیه بحثی است که قبلاً با برخی مراکز دینی داشتم:
از آنها پرسیدم: در روایات ما آمده است که برای افزایش رزق و روزی، نماز شب بخوانید. خوب، مگر نه اینکه هر نمازی باید با نیت قربة الی الله خوانده شود؟ در حالیکه کسی که برای افزایش رزق و روزی نماز شب می خواند، هدفش قربة الی الله نیست بلکه افزایش رزق است.
جواب دادند که: این دو منافاتی با هم ندارند. شما برای اینکه روزی تان زیاد شود، با نیت قربة الی الله نماز شب می خوانید. (توجه کنید: برای اینکه روزیمان زیاد شود، خودمان را به وسیله نماز شب خواندن به خدا نزدیک می کنیم) در اینجا، داعی شما افزایش روزی است اما نیت شما، قربة الی الله است.
فکر می کنم، این بحث، شبیه به همان بحث خواندن نماز شب برای افزایش روزی است.
جواب دادند که: این دو منافاتی با هم ندارند. شما برای اینکه روزی تان زیاد شود، با نیت قربة الی الله نماز شب می خوانید. (توجه کنید: برای اینکه روزیمان زیاد شود، خودمان را به وسیله نماز شب خواندن به خدا نزدیک می کنیم) در اینجا، داعی شما افزایش روزی است اما نیت شما، قربة الی الله است.
بنام خدا
سلام
خب! خدا را شکر که شما مثل برخی دوستان زود ناراحت نمی شوید و انشالله می شود راحت و بدون ترس از ایجاد سوءتفاهم بحث کرد (این ادعای شماست و باید پایش بایستید :Cheshmak:)
بنظر من این عبارات شما (نقل بالا ) بازی با کلمات است !
بزرگوار! واضح است که در موردی که شما اشاره فرموده اید نیت زیاد شدن روزی بوده است نه قرب به خدا.. خواهشا" یکبار دیگر در جملات خود درپست بالا دقت بفرمایید ..
بنظر من ما بخاطر ضعف در توحید و ضعف در شناخت عالم غیب و مقام معصومین (ع) نیاز به غیر را برای عمل یا سنجش اعمال یا ...احساس می کنیم .
خالی از لطف نیست برای اینکه حواسمان باشد معانی الفاظ گاهی چقدر دقیق و ظریف باید بررسی شود مطلبی را از امام خمینی (ره ) عرض کنم . مطلب را بخوانید احتمالا" منظورم را متوجه می شوید: امام خمینی (ره) در جایی می فرمایند من خودم شهادت می دهم که تا بحال دو رکعت نماز برای خدا نخوانده ام ....
اخلاص و خیلی مفاهیم دیگر را در مراتب مختلف می توان معنی کرد که مثلا" در مورد اخلاص یک معنی می تواند همان فرمایش جناب طوفان خورشیدی یعنی متضاد ریا باشد..
با تفکر توحیدی درست بدون داشتن ادعا هم می توان حرکت کرد ,فعال بود و با توجه به تعالیم اسلام و سیره و فرمایشات اهل بیت (ع) و بزرگان دین خود را ارزیابی و نقد کرد و ادعا داشتن ( تاکید می کنم با توجه به توضیحاتی که ایدی محترم طوفان خورشیدی در مورد منظورشان از "ادعا " نوشته اند )در هر حال چه مثبت چه منفی چیز خوبی نیست . یا ناشی از وجود رذائلی مانند ریا و غرور و شهرت طلبی و ...است و یا نشانه ای از ضعف اعتقادی و معنوی روح .
به عبارتی وجود خداوند حاضر و ناظر برای همه ی آنچه شما اشاره فرموده اید کافیست.
منتظر نقد و نظر اصلاحی دوستان هستم.
نکته ای که باید به اون توجه کنیم اینه که ادعا داشتن یه معنای عرفی داره به این مضمون که کسی توانایی انجام کاری را نداره منتها دائم با رفتار وگفتار چنین وانمود میکنه که همه کاری ازش برمیاد.که خوب برای همه روشنه که این ادعا داشتن مذمومه.
اما یه معنای دیگه ی ادعا داشتن مطرح کردن توانایی یا همان ابراز تواناییست که این نوع ادعا داشتن نیز بر دوگونه است چنانچه انسان نزد خود چنین ادعایی داشته باشد وبه اصطلاح حدیث نفس کند که ممدوح است وما را در جهت اعتماد به نفس نیز یاری خواهد کرد وچنانچه این نوع ادعا در برابر دیگران باشد و طرف ادعای ما دیگران باشند نه خود ما ،باز از دوحال خارج نیست یا در قصد ونیت ،امری غیر از خدا را در نظر گرفته ایم که خود را در دام ریا انداخته ایم اما چنانچه قصدو نیتمان همان انگیزه ی الهی باشد این نوع ادعا ضربه ای به اخلاصمان نخواهد زد.
جناب طوفان خورشیدی من معتقدم اگر عکسی که برای آواتارتون استفاده کردید و ماهیتش و درک کنید هرگز از ادعا بعنوان عامل ایجاد حرکت نام نمی بردیدکجایند مردان بی ادعا ! ( فک کنم تو اسک دینند)
سلام راست میگی.چون ادعایی نداشتند خیلی زود رفتند...
سلام
به نظر من اون چیزی که باعث میشه آدم حرکت کنه ادعا نیست، میل به پیشرفته.
هیچ کدوم از اولیا الهی مدعی نبودند. برعکس! خودشون رو از یه دنیا پایین تر می دیدن.
روایت هست که یکبار حضرت موسی(ع) به کوه طور رفتند. خداوند اونجا بهش فرمودند: فردا کسی رو با خودت به اینجا بیار که از تو پایینتر باشه.
حضرت موسی(ع) قول دادند و رفتند دنبال اجرای فرمان
ولی بین مردم هرچی گشتن کسی رو پیدا نکردند که فکر کنن ازشون پایینتره. فکر می کردن شاید این ها هم توی بندگی چیزی داشته باشن که من ندارم.. تا اینکه به یه سگ لنگ رسیدند.
فکر کردند که این سگ رو با خودشون ببرن. ولی به این نتیجه رسیدن که ممکنه این سگ هم در بندگی خودش چیزی داشته باشه که من ندارم..
فردا دست خالی به کوه طور رفتن. خداوند ازشون پرسید چرا دست خالی اومدی؟ حضرت موسی(ع) عرض کرد: هیچ کس رو پیدا نکردم که از من پایین تر باشه..
خداوند فرمود: به عزت و جلالم سوگند اگر اون سگ لنگ رو با خودت می اوردی از پیغمبری خلعت می کردم..
این درحالیه که حضرت موسی(ع) بالاترین فرد زمانه بودند و البته بی ادعاترین..
نتیجه می گیریم ادعا با بزرگی جمع نمیشه
[="arial"][="blue"]یاحبیب
من تا حالا فکر می کردم آدم نباید ادعا داشته باشد. همیشه هم سعی می کردم آدم بی ادعایی باشم....
اما تازه به این نتیجه رسیدم که آدم اگر "ادعا" نداشته باشد، هیچ تلاش و حرکتی هم نمی کند.
وقتی من ادعا نداشته باشم که آدم خوش برخوردی هستم، ترسی ندارم از اینکه کسی مرا در حال برخورد نامناسب ببیند. لذا تلاشی برای اجتناب از آن (با خوش برخورد بودن) هم نخواهم کرد.
وقتی من ادعا نداشته باشم که از نظر اقتصادی موفق هستم، ترسی ندارم از اینکه کسی مرا در یک وضعیت اقتصادی نامناسب ببیند، لذا تلاشی برای قرار نگرفتن در چنین وضعیتی هم نخواهم کرد.
ادعا داشتن خوبه. اما این ادعاها باید هم محتوای درستی داشته باشند، هم اندازه مناسبی.
بحثم اینه که "ادعا نداشتن به طور مطلق" ، خوب نیست. یه خورده اش لازمه.[/][/]
سلام
بزرگوار! واضح است که در موردی که شما اشاره فرموده اید نیت زیاد شدن روزی بوده است نه قرب به خدا.. خواهشا" یکبار دیگر در جملات خود درپست بالا دقت بفرمایید ..
یعنی شما می فرمایید مطلبی که در دین ما هست مبنی بر اینکه:
برای ازدیاد روزی، نماز شب بخوانید،
یا: برای شفای بیمارتون صدقه بدهید
و امثال اینها که کم نیستند،
آیا اینها در دین ما نیامده؟ آیا اینها درست نیستند؟
واضح است که در اینها، نیت باید برای خدا باشد.
اما قصد دیگری هم در کار هست: زیاد شدن روزی، شفای بیمار،...
پس این دو (نیت الهی داشتن ، قصد دیگری هم داشتن) با هم در تضاد نیستند.
سلام
با یک مثال عرایضم و آغاز می کنم . ببینید اگر این فرمایش شما درست باشه که نیست! مردم شهری که به ادعا داشتن و لاف و بلوف زدن شهره هستند تو کشور ما باید موفق ترین باشند در حالی که اصلا اینجوری نیست
دوست عزیز، اجازه بدهید همین جا تکلیف مسأله ای را با هم روشن کنیم:
ادعایی که منظور بنده است، هر ادعایی نیست. برخی ادعا ها (مثل بلوف زدن) اینها خارج از بحث بنده هستند. ادعایی که مورد نظر بنده است، چیزی است مثل مثال همان پزشک که عرض کردم :
یک مثال: پزشک ماهری را در نظر بگیرید که می تواند یک عمل جراحی را با موفقیت انجام دهد. یک بیمار هم وجود دارد که اکثر پزشکان از عمل جراحی او ابراز ناتوانی کرده اند. حال اگر پزشک بگوید: «من می توانم او را عمل کنم»، این حرف، یک ادعا است، اما به قصد "دیدن دیگران» و « تحسین شدن» زده نشده است. در مثال فوق، اگر پزشکی که توانایی انجام این کار را دارد، این حرف را نزند (این ادعا را نکند)، وظیفه اش را (که نجات دادن بیماران است) انجام نداده است. پس ادعا، الزاماً منافی اخلاص نیست. بلکه ادعا فقط یعنی "ابراز توانایی"؛ حال قصد و نیت شخص ادعا کننده از ابراز توانایی اش، چه چیزی باشد، این تعیین کننده سازگاری یا عدم سازگاری آن با اخلاص خواهد بود.
این کجا، بلوف زدن کجا!
من اگر راجع به هیچ چیز ادعایی نداشته باشم، پای چیزی هم نمی ایستم. درسته؟ چون چیزی نیست که بخواهم پایش بایستم و هزینه های ایستادن پای آن را پرداخت کنم. منظور من از اینکه « ادعا باعث حرکت می شود » این است.
یک دانش آموز در دل خودش عهد می بنده که معدلش بیست بشه ! خب این میشه هدف !
این جمله، معادل این است که بگوییم: این دانش آموز ادعا کرده که می تواند معدلش را به بیست برساند. (ولو اینکه این ادعا را در دل خودش و پیش خودش کرده باشد، نه نزد دیگران). اگر این دانش آموز، در دلش، ادعای توانستن اینکار را نداشت، آیا دنبال این کار می رفت؟
نکته ای که باید به اون توجه کنیم اینه که ادعا داشتن یه معنای عرفی داره به این مضمون که کسی توانایی انجام کاری را نداره منتها دائم با رفتار وگفتار چنین وانمود میکنه که همه کاری ازش برمیاد.که خوب برای همه روشنه که این ادعا داشتن مذمومه. اما یه معنای دیگه ی ادعا داشتن مطرح کردن توانایی یا همان ابراز تواناییست که این نوع ادعا داشتن نیز بر دوگونه است چنانچه انسان نزد خود چنین ادعایی داشته باشد وبه اصطلاح حدیث نفس کند که ممدوح است وما را در جهت اعتماد به نفس نیز یاری خواهد کرد وچنانچه این نوع ادعا در برابر دیگران باشد و طرف ادعای ما دیگران باشند نه خود ما ،باز از دوحال خارج نیست یا در قصد ونیت ،امری غیر از خدا را در نظر گرفته ایم که خود را در دام ریا انداخته ایم اما چنانچه قصدو نیتمان همان انگیزه ی الهی باشد این نوع ادعا ضربه ای به اخلاصمان نخواهد زد.
سلام علیکم
تمام حرف بنده، همین است و لاغیر.
در مذموم بودن ادعا به اون معنای عرفی که جناب سینا فرمودند، هیچ کدام از ما کوچکترین تردیدی نداریم. مثالهایی که دوستان برای بد بودن ادعا زدند، تماماً از این نوع ادعا بود.
ادعای مورد نظر بنده، ادعا به معنی مطرح کردن توانایی های خود، چه نزد خودمان و چه نزد دیگران، بدون اینکه قصد سوء و رذیلت اخلاقی در کار باشد، می باشد. باز به مثالی که در مورد پزشک زدم دقت کنید.
یعنی شما می فرمایید مطلبی که در دین ما هست مبنی بر اینکه: برای ازدیاد روزی، نماز شب بخوانید، یا: برای شفای بیمارتون صدقه بدهید و امثال اینها که کم نیستند، آیا اینها در دین ما نیامده؟ آیا اینها درست نیستند؟ واضح است که در اینها، نیت باید برای خدا باشد. اما قصد دیگری هم در کار هست: زیاد شدن روزی، شفای بیمار،... پس ایسن دو (نیت الهی داشتن ، قصد دیگری هم داشتن) با هم در تضاد نیستند.
سلام
جناب طوفان خورشیدی گرامی ! شما ظاهرا" انسان منطقی هستید.تمام حرف بنده هم این است که در استدلال های جنابعالی
پس اگر .......آنگاه های شما ایراد منطقی دارد !!!!!!!!!!!!
با آنچه در ذهن شماست کاری ندارم می گویم استدلالی که می کنید درست نیست !
شما که نمی خواهید صرفا" عقاید خود را به دیگران تحمیل کنید ؟!!مسلما" نه! بهمین دلیل هم هست که بحث و استدلال می کنید! پس جملاتتان باید از قوانین منطق پیروی کند.مثلا" نمی شود جایی بگویید حتما" باید ناظر خارجی باشد و در پست دیگری بگویید منظورتان با اخلاص منافات ندارد چون به نیت فرد مربوط می شود!! آخر همین عبارت همیشه باید ....برای خودش بارمعنایی دارد ...
در آن مسئله نمازشب هم من اصلا"نمی گویم آن مسئله و سفارشی که در دین مبین اسلام آمده ایراد دارد می گویم این توجیه و استدلال شما یا آن مرجع پاسخگوی به شما ایراد دارد!!
خودمان را که نمی خواهیم گول بزنیم !وقتی من دنبال روزی می گشتم رسیدم به مثلا" فلان نماز ,یعنی نیتم کسب روزیست !غیر از این است؟!
خودمان را که نمی خواهیم گول بزنیم !وقتی من دنبال روزی می گشتم رسیدم به مثلا" فلان نماز ,یعنی نیتم کسب روزیست !غیر از این است؟!
سلام.
بله. بحث، بحث منطق است. اما اجازه بدهید ابتدا تحلیل منطقی شما را در مورد خواندن نماز شب برای افزایش روزی بدانیم. چون پاسخ این مسأله، پاسخ مسأله ما را هم روشن می کند.
اگر نمیخواهیم خودمان را گول بزنیم، و بنابراین هدفمان از نماز شب (در این مورد) کسب روزی است، پس چرا در نیت این نماز، نیت قربة الی الله می کنیم؟ آیا قربة الی الله بودن نیت نماز شب، با اینکه هدفمان از آن کسب روزی باشد، منافات دارد یا ندارد؟
از دو حال خارج نیست:
اگر منافات ندارد، پس باید بپذیریم که برخی اهداف (که ربطی به دین ندارد)، با نیت الهی منافاتی ندارند.
اگر منافات دارد، پس چرا خود دین ، ما را به خواندن نماز شب برای تحصیل روزی سفارش کرده است؟ آیا دین، ما را به اموری که با اخلاص منافات دارد، توصیه می کند.
لطفاً این معما را حل بفرمائید.
دوستان عزیز توجه کنید:
کسی هست که منکر این باشد که « اعتماد به نفس » چیز خوبی است؟
ظاهراً اعتماد به نفس، خیلی ربطی به اخلاص هم ندارد.
حال اجازه بدهید کمی معنای « اعتماد به نفس» را تحلیل کنیم:
اعتماد به نفس یعنی: اعتقاد به اینکه: ما می توانیم.
آیا جمله « ما می توانیم » یا « من می توانم » ، یک ادعا نیست؟
آیا تا اعتماد به نفس نباشد، کار و تلاشی هم صورت خواهد گرفت؟
پس تا ادعا نباشد، حرکتی هم نخواهد بود.
(توجه کنید: منظورمان هر ادعایی مثل بلوف زدن و ... نیست. هر ادعایی به یک هدفی صورت می گیرد. من منظورم آن ادعاهایی که به منظور تحسین دیگران، فخر فروشی، تکبر و ... صورت می گیرن نمی باشد. اللهم أنت الشاهد و کفی بک شهیداً)!
ادعایی که منظور بنده است، هر ادعایی نیست. برخی ادعا ها (مثل بلوف زدن) اینها خارج از بحث بنده هستند. ادعایی که مورد نظر بنده است، چیزی است مثل مثال همان پزشک که عرض کردم :
سلام
ادعا
یعنی دعوی داشتن یعنی اینکه بگیم من این توانایی را دارم
حال این دعوی بر حق است
و یا نیست ------->
بر حق باشد می تواند در صورت همراهی با اراده به اثبات برسد و ثابت شود
که اگر با اراده همراه نشود و ثابت نشود می شود بلوف
حال بر حق هم نباشد باز می شود بلوف
حالا این ادعا ممکنه تبدیل به لجاجت شود که خوب باز هم لجلجت ممکنه خوب باشه یا بد
که ما در اینجا به خوب و بد کار نداریم:Gol:
(پس ادعا بر حق + اراده می شود)= هدف
هدف+حرکت = رستگاری
اینم نظر بنده:Gol:
اینکه ادعا نیست طوفان جان پزشک رفته درس خونده و این چیز ها رو آموخته ! بیان و نمایش توانایی های از پیش آموخته شده که ادعا نیست!!!! ایشون یادگرفته که جراحی کنه ! شاید برخی جاها ریسکش زیاد باشه و همه اعتماد به نفسش و نداشته باشند که اینکار و انجام بدهند !
جناب قضاوت عزیز، اگر تا حالا شام میل نفرمودین بفرمائین (واقعاً همین حالا یک ساندویچ سالم روی میز کامپیوترم هست).
چطور ادعا نیست؟ به نظر من این یک ادعاست. شاید شما تصور کردین که ادعا فقط یعنی حرف غیر واقعی و غیر منطقی (بلوف). ولی اینطور نیست. حتی حرفهای منطقی و درست (بیان توانایی های منطقی یک فرد درس خوانده) هم ادعا هستند. اما ادعای درست.
به مطالب جناب سینا مراجعه کنید. مطالب ایشون فصل الخطاب هستند.
از عصر دایناسورها تا کنون کسی شنیده بگن فلانی در دلش ادعا کرده
احتمالاً به گوش شما نرسیده. یا در کتب بهش بر نخوردین!
البته نیازی نیست آدم همه چیز رو بشنفه یا بخونه! خیلی چیزها رو آدم می تونه خودش تصور کنه و بدونه که محال نیست... مثلاً میگن فلانی خیلی ادعاش میشه (توجه: «ادعاش میشه» با «ادعا میکنه» فرق داره)... ادعا به صورت حدیث نفس... جناب سینا اشاره فرمودند.
بروز توانایی با تکیه بر اعتماد بنفس در جاها و موقعیت های حساس تعریفش میده ادعا ! بزرگوار سالهاست در علم مشاوره بهش میگن جرأت ورزی
فکر می کنم معنی « جرأت » با معنی « ادعا » متفاوت باشه. جرأت، بیشتر به حوزه عمل مربوط میشه اما ادعا، بیشتر به حوزه نظری مربوط میشه. و چیزی که مورد بحث بنده هست، بیشتر با مفهوم « ادعا » تطبیق داره تا مفهوم جرأت.
اعتماد به نفس، با ادعا نسبت داره. به این معنی که اعتماد به نفس، مستلزم یکسری ادعاهای درست هست که بدون اونا، اصلاً اعتماد به نفس قابل تصور نیست.
کسی که هیچگونه ادعایی نداره، پس در مورد چی به نفس خودش اعتماد داشته باشه؟؟؟
ازهم میگم اگر شما معنا و مفهوم لغت مردان بی ادعا که مصداق بارز آوارتارتون هستش و درک میکردید اینقدر روی ادعاتون پافشاری نمی کردید
اتفاقاً نظر بنده عکس نظر شماست. اونها مظهر ادعاهای درست هستند (ادعای ما می توانیم).
نمی دونم والا مفاهیمی که شما باهم قاطیشون می کنید با تمام آش های ایرانی که خوردم متفاوت
امیدوارم از مزه اش خوشتون اومده باشه! نوش جان دوست عزیز. اگر کم و کسری داشت ببخشین دیگه.
سلام
من تقریبا منظور جناب طوفان خورشیدی رو از لفظ ادعا متوجه شدم:Kaf:
خودم که از ادعا کردن بیزارم و هم اینکه ادعا هر چند جنبه مثبت زیادی هم میتونه داشته باشه ولی من...:no:
از لفظ ادعا اصلا چیز مثبتی به ذهنم خطور نمیکنه:no:
اما میخوام بگم اونطوری که من از حرفهای جناب طوفان خورشیدی از لفظ ادعا برداشت میکنم این ادعا نه تنها بد نیست بلکه اتفاقا در جای خودش میتونه مثبت هم باشه.پس بستگی داره که ما لفظ ادعا رو چطور نگاه کنیم و از اون چه تعریفی در ذهن خودمون داشته باشیم و تفسیر ما از این لفظ ادعا چه چیزی باشه :khandan:
به نظر من چون اینجا هر کسی از لفظ ادعا برداشت های متفاوتی داره نگاه ها هم کاملا متفاوت هست یه نمونه خود من که اول جمله ام گفتم از ادعا کردن بیزارم چرا؟چون برداشتی که من از لفظ ادعا دارم با برداشتی که جناب طوفان خورشیدی از لفظ ادعا دارند کاملا متفاوت هست اقرار میکنم جناب طوفان خورشیدی بصورت منطقی و معقول و همه جانبه لفظ ادعا رو مورد بررسی قرار میدند اما من چون بصورت ظاهری و نه عمقی به این لفظ نگاه میکنم فقط جنبه منفی اون در ذهنم نقش بسته:Gol::solh:
لا حول و لا قوة الا بالله
در شگفتم كه چرا بعد از توضيحات كامل جناب سينا همچنان اين همه بگو مگو در اين تاپيك هادامه داره
توضيحات كامل رو جناب سينا دادند فقط چند نكته
وقتی من ادعا نداشته باشم که آدم خوش برخوردی هستم، ترسی ندارم از اینکه کسی مرا در حال برخورد نامناسب ببیند. لذا تلاشی برای اجتناب از آن (با خوش برخورد بودن) هم نخواهم کرد.وقتی من ادعا نداشته باشم که از نظر اقتصادی موفق هستم، ترسی ندارم از اینکه کسی مرا در یک وضعیت اقتصادی نامناسب ببیند، لذا تلاشی برای قرار نگرفتن در چنین وضعیتی هم نخواهم کرد.
جناب طوفان خورشيدي من به اين ميگم ريا
تا پستتون رو خوندم خواستم جوابتون رو بدم كه سركار معلم شهيد زحمتش رو كشيدن
کدام یک از معصومین (ع) ادعا داشتند که ما ازشون الگو برداری کنیم ؟؟؟
حديث شريف سلسلة الذهب
«كلمة لا اله الا الله حصني فمن قالها دخل حصني و من دخل حصني امن من عذابي ، بشرطها و انا من شروطها»
به نظر شما اين حديث از حضرت ثامن عليه السلام ادعاست ؟
سلام علیکم
جناب طوفان خورشيدي من به اين ميگم ريا تا پستتون رو خوندم خواستم جوابتون رو بدم كه سركار معلم شهيد زحمتش رو كشيدن
اتفاقاً جواب این مطلب را جناب سینا داده بودند. توجه بفرمائید:
چنانچه انسان نزد خود چنین ادعایی داشته باشد وبه اصطلاح حدیث نفس کند که ممدوح است وما را در جهت اعتماد به نفس نیز یاری خواهد کرد وچنانچه این نوع ادعا در برابر دیگران باشد و طرف ادعای ما دیگران باشند نه خود ما ،باز از دوحال خارج نیست یا در قصد ونیت ،امری غیر از خدا را در نظر گرفته ایم که خود را در دام ریا انداخته ایم اما چنانچه قصدو نیتمان همان انگیزه ی الهی باشد این نوع ادعا ضربه ای به اخلاصمان نخواهد زد.
تعجب می کنم که شما از یکسو مطالب جناب سینا را فصل الخطاب می دانید، از سوی دیگر چنین اشکالی را طرح می نمایید.
بنده هم به کرّات عرض کرده بودم که:
(توجه کنید: منظورمان هر ادعایی مثل بلوف زدن و ... نیست. هر ادعایی به یک هدفی صورت می گیرد. من منظورم آن ادعاهایی که به منظور تحسین دیگران، فخر فروشی، تکبر و ... صورت می گیرن نمی باشد. اللهم أنت الشاهد و کفی بک شهیداً)!
جناب معلم شهید هم لطف کنند معمایی را که عرض کردم، حل بفرمایند:
سلام.
بله. بحث، بحث منطق است. اما اجازه بدهید ابتدا تحلیل منطقی شما را در مورد خواندن نماز شب برای افزایش روزی بدانیم. چون پاسخ این مسأله، پاسخ مسأله ما را هم روشن می کند.
اگر نمیخواهیم خودمان را گول بزنیم، و بنابراین هدفمان از نماز شب (در این مورد) کسب روزی است، پس چرا در نیت این نماز، نیت قربة الی الله می کنیم؟ آیا قربة الی الله بودن نیت نماز شب، با اینکه هدفمان از آن کسب روزی باشد، منافات دارد یا ندارد؟از دو حال خارج نیست:
اگر منافات ندارد، پس باید بپذیریم که برخی اهداف (که ربطی به دین ندارد)، با نیت الهی منافاتی ندارند.
اگر منافات دارد، پس چرا خود دین ، ما را به خواندن نماز شب برای تحصیل روزی سفارش کرده است؟ آیا دین، ما را به اموری که با اخلاص منافات دارد، توصیه می کند.لطفاً این معما را حل بفرمائید.
کدام یک از معصومین (ع) ادعا داشتند که ما ازشون الگو برداری کنیم ؟؟؟
همه آنها و تمام پیامبران چنین ادعایی داشتند.
اصولاً نصب امام و ارسال رسل، برای اطاعت کردن مردم از آنهاست. حال آیا ممکن است پیامبری یا امامی، چنین ادعایی نداشته باشد؟ یعنی ممکن است فردی امام یا پیامبر باشد، اما به مردم نگوید که از من پیروی کنید؟
اصلاً همینکه امام یا پیامبری، به مردم بگوید: من پیامبر خداوند بسوی شما هستم، یا من امام شما هستم؛ همین یک ادعاست. ادعایی که (در مورد پیامبران)، با ارائه معجزه باید اثبات شود.
امام علی (علیه السلام) فرمود:
... لـو أن الأمـة منـذ قبـض رسـول الله (صلى الله علیه وآله وسلم) اتبعونــی وأطاعونــی، لأكلوا من فوقهم و من تحت أرجلهم...
اگر پس از رحلت رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) امت از من پیروى و اطاعت مى كردند به یقین از بالاى سر و زیر پاى خود از نعمت خداوند بهره مند مى شدند.
(پیروی کردن، یعنی همان الگو برداری)
این یک ادعا نیست؟
(البته مشکل اینجاست که شما ادعا را یک امر ذاتاً بد می دانید. اما من ادعا را ذاتاً بد نمی دانم. بلکه بر اساس نیت و هدفی که به خاطر آن، ادعا صورت می پذیرد، آن ادعا ممکن است خوب یا بد باشد).
ادعا اگر در مسیر رضایت خدا باشه خوب هم هست
یه نگاهی به امضای بنده کنید و نگاه چمران عزیز رو دقت کنید
یا علی ع
شهید چمران به معنای واقعی کلمه عمل کرد...