شبهه در مورد شهادت حضرت فاطمه (س)

تب‌های اولیه

133 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

muhammad1;278722 نوشت:
امام رضا فرمده اند: گوش دادن به (صدای) تارهای موسیقی از گناهان کبیره است.چطور امکان دارد کسی که حرف های امام رضا را قبول نداشته باشد روایاتش صحیح باشند؟ حدیث سفینه ی نوح: این حدیث ازجمله‌ی احادیثی است که مسلمانان را به سوی اهل بیت (ع) فرا می‌خواندوایشان را همچون کشتی نوح، سبب نجات مسلمانان می‌داند. در این حدیث پیامبر اکرم (ص) می‌فرمایند: «الا ان مثل اهل بیتی فیکم مثل سفینه نوح من رکبها نجا و من تخلف عنها غرق » (مستدرک حاکم ۳/۱۵۱) « بدانید مثل اهل بیت من در میان شما همچون کشتی نوح است، کسی که بر آن سوار شد نجات یافت و آن کس که تخلف ورزید غرق گردید» . همان گونه که ملاحظه می‌شود، منظور از این تشبیه، این است که هر کس به ائمه‌ی اطهار (ع)پناه ببرد نجات می‌یابد و از آتش دوزخ در امان خواهد بود و اگر نه، در آتش جهنم هلاک خواهد شد. حالا چطور امکان دارد روایات ابوالفرج اصفهانی مورد قبول واقع شود؟

لطفا بحث را منحرف نکنید بحث ما موسیقی نیست این است که این اسامی رایج بوده یانه

muhammad1;278722 نوشت:
در مورد شیخ عباس روایات ایشان هم معتبر نیست چون برخلاف قرآن سخن گفته است.

به نظر شما این حرف علمی است ، به نظر شما من باید جواب بدهم که بحث از مسیر اصلیش منحرف شود؟
به نظر شما اسم شخصیتهای بزرگ اهل سنت را نام ببرم که بر خلاف قران عمل کرده اند ؟
به نظر شما بگویم که درمقابل قل لا اسئلکم علیه اجر الا الموده فی القربی چه کسانی بعد از پیامبر به این ایه عمل نکردند
به نظر شما بگویم که ....
اگر بحث از مسیر اصلی خارج شود جدل می شود ، اینکه شیخ عباس کجا چه نوشته ربطی به بحث فعلی ما ندارد اگر چه تمام حرفهایت جواب دارد ولی بحث ما این نیست اگر حوصله کنید بنده بعد از تمام شدن این بحث به همه اینها جواب می دهم
فعلا بحث این است اسامی عمر عثمان ... و رایج بوده یا نبود با توجه به گفته این حجر با توجه به اسم پسر عثمان با توجه ب.....

شما گفتید ابن حجر در کتاب الاصابه اسم 21 نفر از صحابه را اورده که اسمشان عمر بوده.یعنی 21 اونقدر زیادند که شما می گویید جزو رایجترین اسم ها بوده؟
ببینید الان در ایران می گوییم رایجترین اسم محمد بعدش علی و بعدش حسین رایجترین اسم ها هستند.
گروه خواندنی های مشرق به نقل از وفا، سازمان ثبت احوال كشور اعلام كرد نام های 'علی' با فراوانی دو میلیون 263 هزار و شش مورد و 'حسین' با یك میلیون 707 هزار و 329 مورد به ترتیب در رتبه های دوم و سوم انتخاب نام برای پسران ایرانی از زمان تاسیس سازمان ثبت احوال كشور ( 1297) است.
حالا به نظر شما چون ابن حجر اسم بیست و یک نفر از اصحاب را که اسمشان عمر بوده تو کتابش نوشته نشان دهنده این است که رایجترین اسم ها بوده اند؟

عماد;278904 نوشت:
ه نظر شما این حرف علمی است ، به نظر شما من باید جواب بدهم که بحث از مسیر اصلیش منحرف شود؟ به نظر شما اسم شخصیتهای بزرگ اهل سنت را نام ببرم که بر خلاف قران عمل کرده اند ؟ به نظر شما بگویم که درمقابل قل لا اسئلکم علیه اجر الا الموده فی القربی چه کسانی بعد از پیامبر به این ایه عمل نکردند به نظر شما بگویم که .... اگر بحث از مسیر اصلی خارج شود جدل می شود ، اینکه شیخ عباس کجا چه نوشته ربطی به بحث فعلی ما ندارد اگر چه تمام حرفهایت جواب دارد ولی بحث ما این نیست اگر حوصله کنید بنده بعد از تمام شدن این بحث به همه اینها جواب می دهم فعلا بحث این است اسامی عمر عثمان ... و رایج بوده یا نبود با توجه به گفته این حجر با توجه به اسم پسر عثمان با توجه ب.....

سلام خدمت عماد عزیز.
بنده در مورد این سوال آقای محمد قانع شدم. البته می دانم سوال ایشان بوده ولی خواهش می کنم به سوالات دیگرشان پاسخ گویید.

تکرار می کنم
شما گفتید ما اسمی به نام محمد در فرزندان امام علی نداریم پس محمد بن حنفیه چیه ؟
شما گفتید که اسم عمر و عثمان در فرزندان حضرت علی علیه السلام دلیل بر رابطه خوب بین این دو نفر است. پس نام فرزند عثمان که عمرو بوده و همنام ابوجهل وعمرو بن عبدود بوده چکار می کنید ؟
شما می گویید اسم عمر واسم عثمان رایج زمان نبوده پس با این همه اسم که ابن حجر و دیگر علمایتان اوده اند چکار می کنید ؟
اینها همه یا از بدیهیات تاریخی است مثل محمد بن حنفیه یا در کتابهای خودتان است کاری به حرفهای قبلی بنده نداشته باشید که ابوالفرج کی بوده وشیخ عباس چه فرموده ، بحث ما بحث رایج بودن این اسامی در آن زمان است لطفا به این مبحث و انچه پیشتان مسلم است فکر کنید

muhammad1;278925 نوشت:
شما گفتید ابن حجر در کتاب الاصابه اسم 21 نفر از صحابه را اورده که اسمشان عمر بوده.یعنی 21 اونقدر زیادند که شما می گویید جزو رایجترین اسم ها بوده؟ ببینید الان در ایران می گوییم رایجترین اسم محمد بعدش علی و بعدش حسین رایجترین اسم ها هستند. گروه خواندنی های مشرق به نقل از وفا، سازمان ثبت احوال كشور اعلام كرد نام های 'علی' با فراوانی دو میلیون 263 هزار و شش مورد و 'حسین' با یك میلیون 707 هزار و 329 مورد به ترتیب در رتبه های دوم و سوم انتخاب نام برای پسران ایرانی از زمان تاسیس سازمان ثبت احوال كشور ( 1297) است. حالا به نظر شما چون ابن حجر اسم بیست و یک نفر از اصحاب را که اسمشان عمر بوده تو کتابش نوشته نشان دهنده این است که رایجترین اسم ها بوده اند؟

سلام خدمت آقای mohammad
به اعتقاد بنده دارید بحث را کش می دهید. بنده شاید با برخی از اعتقادات شما موافق باشم. ولی معتقدم در این مورد خاص منصف نیستید و غرور شما باعث شده به اشتباهتان اعتراف نکنید. به نظر من اگر حتی یک اسم عثمان هم در آن زمان غیر از خلیفه مورد نظر می بود باز دلیل بر محبت و دوستداری علی نسبت به خلیفه سوم نبود. بگذارید یک مثالی بزنم:
شاید فراوانی اسم طاها در جامعه اکنون ما زیاد نباشد. و دوستی هم دارم که اسم فرزندش را طاها گذاشته بنده هم از این اسم خوشم آمده و اسم فرزندم را طاها گذاشتم. حال با توجه به عدم فراوانی اسم طاها در کشور آیا این دلیل محبت می شود؟ مسلما خیر. تنها دلیل این است که بنده از اسم طاها خوشم آمده و بس. لذا اسم گذاری دلیل بر محبت نمی شود.

به اعتقاد بنده این سوال شما در واقع سوال نیست. ادعا است که نیازمند اثبات است. این شما هستید که باید اثبات کنید که دلیل اسم گذاری فرزندان حضرت علی محبت بوده است. برای اثبات دو راه دارید :
1. سند بیاورید از قول حضرت علی (ع)
2. از نیت حضرت علی آگاه باشید که غیرممکن است.
و من الله توفیق

عماد;278871 نوشت:
از شما انتظار است که این بحث را کش ندهید وگرنه اگر به تاریخ رجوع کنید می بینید که علمای اهل سنت در اسم مادر ابابکر و حتی در اسم شخص ابابکر اختلاف نظر دارند و ما به شما اشکال نمی گیریم چون این امر در صدر اسلام طبیعی بوده است ،
ابن أثير جزرى در كتاب اسد الغابة در شرح حال ابوبكر مى‌نويسد: وأُمه أُم الخَيْر سَلْمَى بنت صخر بن عامر بن كعب بن سعد بن تيم بن مرة، وهي ابنة عَمّ أبي قحافة، وقيل: اسمها: ليلى بنت صخر بن عامر. قاله محمد بن سعد، وقال غيره: اسمها سلمى بنت صخر بن عامر بن عمرو بن كعب بن سعد بن تَيْم. وهذا ليس بشيءٍ؛ فإنها تكون ابنةَ أخيه، ولم تكن العربُ تنكح بنات الإخوة.

وقد اختلف في اسمه، فقيل: كان عبدَ الكعبة فسماه رسول الله صلى الله عليه وسلّم عبد الله. وقيل: إن أهله سموه عبد الله. ويقال له: عتيق أيضاً.(1)
نام مادر ابوبكر ام الخير دختر صخر بن عامر بن كعب كه دختر عمه ابو قحافه مى‌شده بوده، برخى گفته‌اند كه اسم او ليلى بن صخر بوده، اين مطلب را محمد بن سعد گفته، ديگران گفته‌اند كه اسم مادر ابوبكر سلمى دختر صخر دختر عامر بن عمر بوده؛ ولى اين سخن بى‌ارزشى است؛ چرا كه او دختر برادر ابوقحافه بوده و در عرب رسم نبوده كه كسى با دختر برادرش ازدواج كند.
و همچنين در باره نام خود ابوبكر اختلاف شده است؛ برخى گفته‌اند كه اسم او عبد الكعبه بوده؛ پس رسول خدا او را عبد الله ناميد، برخى گفته‌اند كه خانواده‌اش او را عبد الله ناميدند؛ و گفته شده كه اسم او عتيق نيز بوده است.
اسم ابابکر چه بوده ؟؟ عتیق یا عبدالله یا عبدالکعبه ؟؟؟ نگویید اینها لقب بوده بلکه همه به عنوان اسم آورده اند

اسم مادرش چه بوده ؟ سلما یا لیلا؟؟ در خود سلما جد سومش عمرو بوده یا کعب ؟؟؟
برادر هر منصفی قبولی می کند که این دقت نظرها در صدر اسلام نبوده مگر در باره افرادی که هنگام تولد شاهص بوده اند

1.ابن أثير الجزري، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاى630هـ)، أسد الغابة في معرفة الصحابة،ج 3 ص 315، تحقيق عادل أحمد الرفاعي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1996 م.


نگویید که خودتان رفته اید کتاب أسد الغابة في معرفة الصحابة را خوانده اید و این روایات آنجا نوشته بود که باور نمی کنم. با توجه به اینکه این مطالب از سایت شیعه کپی شده اند اعتباری بهشون نیست.چون ما شا الله بعضی ها در قیچی کردن مطالب استادند!
این هم لینک سایتی که شما مطالب را از آن کپی کرده اید:http://www.sonnat.net/article.asp?id=3418&cat=129
در فتح الباری، 7/9؛ الإصابة، 2/341 آمده است: حضرت ابوبکر(رض) نام او عبدالله، پسر عثمان پسر عامر، پسر کعب، پسر سعد، پسر تیم، پسر مره، پسر کعب، پسر لؤی، پسر غالب است. وی در جد ششم خود یعنی مره پسر کعب به پیامبر ص می‌رسد. کنیه‌اش، ابوبکر است. و عثمان، نام ابو قحافه می‌باشد. مادر ابوبکر، سلمی نام دارد که کنیه‌اش، ام الخیر است. او دختر صخر بن عامر و دختر عموی پدر حضرت ابوبکر(رض) می‌باشد. اسلام آورده و با مسلمانان به مدینه هجرت نموده است. حضرت ابوبکر دو سال و شش ماه پس از عام الفیل، به دنیا آمد.
توی اون سایتی که شما مطالب رو کپی کردید سعی بر این شده است که خواننده را گمرا کنند.سه مطلب از کتب
ریاض الجنان،مهج الفاضلین،
یاض الایمان اورده شده که توهیناتی به پدر و مادر و خود ابوبکر وارد شده است.بدون ذکر نام نویسنده شماره صفحه،انتشارات و.........
من چطور به این منابع و این اطمینان کنم.توی سایت فوق نوشته شده معرفی پدر و مادر ابوبکر در منابع اهل سنت و بعد مثلا از کتب اهل سنت این مطالب را اورده است.یکی از منابعی که تو این سایت نوشته بود این است: عمدة القاري - العيني - ج 15 - ص 280- دار إحياء التراث العربي.که نویسنده کتاب قره العين زرين تاج يا فاطمه، مكني به ام سلمه و ملقب به زكيه و طاهره و قره العين، دختر حاجي ملامحمدصالح برغاني قزويني است. نویسنده نویسنده آثار شيخ احسائي و سيد رشتي را مطالعه كرد و به عقيده شيخيه در آمد.قره العين، در ايران، نخستين زني بود كه به خلاف رسم و عرف زمانه بي حجاب در برابر مردان ظاهر شد و با علما و رجال به بحث و مجادله پرداخت.ما همچین نویسنده ای نداریم که سنی مذهب باشه.روایات را طوری می نویسید که مرا گیج کنید.اول تحقیق کن بعد مطالب رو کپی کن.

جناب شریعت عقلانی عزیز اصلا حرف شما درست بنده متکبر .عماد عزیز می گوید این اسامی رایج آن دوران بودند و به نظر بنده چنین نیست.اگر شما دوستان سندی بیاورید که مثلا اسم عمر یا عثمان در ان زمان رایج بوده من حرف شما را قبول می کنم.چون که ابن حجر اسم 21 نفر رو آورده این دلیل نمیشه که رایجترین اسم ها باشند.مثلا سندی یا روایتی بیاورید که در آن مشخص باشد این اسامی رایجترین ها بوده اند.الان علی یکی از رایجترین اسم ها در ایران است که اسم دو میلیون 263 هزار و شش مورد علی است.نه 21 نفر!!

اصلا اقا عماد این سوال زیاد کش پیدا کرده و من انتظار داشتم با یک یا دو جواب از شما قانع بشم پس این سوال رو بیخیال.همانطور که گفتم سوالات را به ترتیب جواب دهید پس اول جواب سوال یک یا دو را بنویسید لطفا

عماد;278928 نوشت:
تکرار می کنم
شما گفتید ما اسمی به نام محمد در فرزندان امام علی نداریم پس محمد بن حنفیه چیه ؟
شما گفتید که اسم عمر و عثمان در فرزندان حضرت علی علیه السلام دلیل بر رابطه خوب بین این دو نفر است. پس نام فرزند عثمان که عمرو بوده و همنام ابوجهل وعمرو بن عبدود بوده چکار می کنید ؟
شما می گویید اسم عمر واسم عثمان رایج زمان نبوده پس با این همه اسم که ابن حجر و دیگر علمایتان اوده اند چکار می کنید ؟
اینها همه یا از بدیهیات تاریخی است مثل محمد بن حنفیه یا در کتابهای خودتان است کاری به حرفهای قبلی بنده نداشته باشید که ابوالفرج کی بوده وشیخ عباس چه فرموده ، بحث ما بحث رایج بودن این اسامی در آن زمان است لطفا به این مبحث و انچه پیشتان مسلم است فکر کنید

من نگفتم حضرت علی فرزندی بنام محمد نداشته من گفتم بنا به فرموده امام صادق بهترین اسم ها اسم های پیامبرانند و حضرت علی بجای اسم های رایج اسم های پیامبران را روی فرزندانشان می گذاشتند.
من نگفتم که اسم عمر و عثمان در فرزندان حضرت علی علیه السلام دلیل بر رابطه خوب بین این دو نفر است بلکه گفتم چرا اسم قاتلین همسر بزرگوارش را روی فرزندانش گذاشته بود

شما گفتید که اسم عمر و عثمان در فرزندان حضرت علی علیه السلام دلیل بر رابطه خوب بین این دو نفر است. پس نام فرزند عثمان که عمرو بوده و همنام ابوجهل وعمرو بن عبدود بوده چکار می کنید ؟
جواب: من اصلا ابوالفرج را که بر خلاف دستور رسول خدا و ایمه عمل کرده قبول ندارم

عماد;278893 نوشت:
اگر چه این روایت در کتابهای دیگری هم آمده(1) ولی در روایت شناسی نگاه می کند اگر ناقل روایت روایتی را نقل کرد و دائیه در دروغ گفتن نداشت ، ولو اینکه انسان فاسدی باشد روایتش کنار گذاشته نمی شود بلکه به عنوان موید آورده می شود ، ابولفرج از شخصیتهای مبهم تاریخی است با اینکه از نوادگان بین امیه است ولی با بنی امیه دشمن بوده اما در هر حال چون شیعه زیدی مذهب بوده ، داعیه ای نداشته که نسبت به عمر وابابکر وعثمان دروغ بنویسد چون اکثر زیدیها خلفای اولیه را قبول دارند ، البته درباره ابوالفرج چون مخالف حکومتهای زمان بوده دروغ زیاد نوشته شده است
به هر حال در قران هم داریم ان جاءکم فاسق بنباء فتبینوا
یعنی اگر فاسقی خبری آورد تحقیق کنید نه اینکه کنار بگذارید،گیرم که این فرد فاسق وقتی تبین و تفحص کردیم و دیدیم که این اسامی اسامی رایج زمان بوده و این شخص هم داعیه بر دروغ گویی در این حرف نداشته روایت وی را به عنوان موید نقل می کنیم
1.تقريب المعارف ص 294

بنا به نظر شما ابو الفرج از شخصیت های مبهم تاریخی است پس بنا به علم مصطلح الحدیث روایات شخصی که مبهم است فاقد اعتبار است.

muhammad1;278965 نوشت:
شما گفتید که اسم عمر و عثمان در فرزندان حضرت علی علیه السلام دلیل بر رابطه خوب بین این دو نفر است. پس نام فرزند عثمان که عمرو بوده و همنام ابوجهل وعمرو بن عبدود بوده چکار می کنید ؟
جواب: من اصلا ابوالفرج را که بر خلاف دستور رسول خدا و ایمه عمل کرده قبول ندارم

دوست عزیز عمرو بن عبدود در واقع نامش عمر بن عبدود است، در عالم عرب معمولا کسانی که نام عمر داشتند ولی مانند عمر انسان صالحی نبودند آنها را فقط در نوشتار "عمرو" می نوشتند تا با اسم عمر اشتباه گرفته نشود.

دوست عزیز اگر عمر با فاطمه و علی (رض) بد کردند پس چرا حضرت علی دخترش را به عمر داد؟ ام الکلثوم را!!! ناموسش را!!!
اگر عمر بد کرد پس چرا علی بعد از به خلافت رسیدن رسوایش نکرد؟ نه تنها رسوا نکرد بلکه فرزندانش را به نام های عمر و عثمان نامید، و همچنین فرزندان حضرت حسن و حسین و رضا و صادق نیز به این نام ها بودند...

دوست عزیز به روایت دقت کن!!!
می گویند فاطمه (رض) بر پشت در آمد و فریاد کشید و نفرین کرد!!!
آیا در شان دختر پیامبر (با در نظر گرفتن جو آن دوران در مورد زنان) هست که فریاد بر آورد؟
آیا علی (رض) اینقدر بی غیرت است که فاطمه - ناموس پیامبر - را برای دفاع بیرون بفرستند؟
علی که اگر شمشیر می کشید امانی برای کسی نبود!!!

من مجبورم که از منابع اهل تشیع برای جواب دوستان استفاده کنم چون از برادران تشیع فکر نکنم کسی کتب و منابعاهل سنت را قبول داشته باشد!!

موضوع اینقد کش دارنیس ببین اگر حضرت فاطمه به شهادت رسید پسر اون شیرخدا شاه عرب کجا بود بیاد حق زنشو که هیچ حق اولاد رسول خدا رو بگیره؟؟!!!حق تنها بازمانده رسول رو بگیره وبعدش مردم چرا ساکت موندن ؟؟؟ بخدا این بحث نه توهین به حضرت عمر بلکه توهین به حضرت علی (رض)محسوب میشه چطور میشه ساکت موند ؟؟خداییش این تو رسم مردونگی جا میگیره که اولا زن بره در رو باز کنه به قول (می گویند فاطمه (رض) بر پشت در آمد و فریاد کشید و نفرین کرد!!!)یعنی اون خونه یه مرد نداشت بره درو باز کنه

این کارا رو میکنین این حرفارو میزنین که منافقین سوئ استفاده میکنن وبه خودش اجازه توهین کردن میدن

[="Times New Roman"][="Arial"][="DarkRed"]حضرت ohfreedom عزیزم یا خودت رو به اون راه زدی و یا از روی عناد داری مغالطه می کنی.
در هیچ منبع لغوی نداریم که به خاطر احترام به عمر که خیلی خوب و پاک بوده:Khandidan!:!! انسانهای بد رو عمرو نامیده باشند.اگه سراغ داشتی به ما هم معرفی بفرمایین.
ثانیا مگه جارو جنجال های عایشه خودتون رو حتی در زمان حیات وجود مقدس پیامبر ص فراموش کردین که به ناموس خداوند اینطور جسورانه اعتراض میکنین؟ عزیزم وقتی پای از دست رفتن رکن دین که همون ولایته وسط باشه زنان حتی میتونن با مرد غریبه درگیر بدنی هم بشن چه برسه به فریاد زدن.نفرین که برای بعضیا خیلی کمه و می بایست بدتر بهشون گفته میشد.
ضمنا ظاهرا مثل خیلی از برادران شما هم کمترین مطالعه تاریخی ندارین.عمر از مولا امیرالمومنین ام کلثوم رو خواستگاری میکنه و بارها با جواب منفی حضرت امیر مواجه میشه تا اینکه با کمال ... به اون حضرت عرض میکنه که اگر دخترت رو به من تزویج نکنی فردا صبح بعد از نماز به منبر میرم و به مردم اعلام می کنم که من ِ خلیفه دیشب شاهد بودن که "زبان من نویسنده لال و العیاذ بالله" علی زنا می کرد.در این شرایط حضرت امیر شبانه به اذن الهی جنیه ای رو شبیه ام کلثوم کرده و فردا به خانه عمر می فرستند و ام کلثوم را تا پایان عمر خلیفه ثانی اهل سنت از خانه ممنوع الخروج می فرمایند و این هم سند دیگری بر مظلومیت خاندان علوی می شود.سند این گفته هم در بحار الانوار ج 42 ص 88 و نیز در علل الشرایع و دهها کتاب روایی آمده است.
ضمنا توی سایت اهل البیت به یک جواب خیلی زیبا برخوردم که برای اینکه خیانتی به گفتار نکرده باشم عینش رو میارم :
[="DarkGreen"]اهل سنت برای انکار وجود اختلاف بین حضرت علی علیه السلام و دستگاه خلافت به مواردی چون ازدواج دختر امام علی علیه السلام با عمر استفاده کرده اند در حالی که:
1. این روایت در هیچ یک از صحاح و حتی در هیچکدام از مسایند معتبر اهل سنت مانند ابن حنبل و مسند بزاز و معاجم طبرانی (معجم کبیر، اوسط، صغیر) نیامده و با این حال جای تعجب است که چگونه آن را صحیح می دانند.
2. با کمال تعجب می بینیم اهل سنت این روایت را به امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام منسوب کرده اند با وجودی که اهل سنت عادتاً از اینگونه روایات نقل نمی کنند.
3. در مورد اصل وقوع این ازدواج تردیدهایی است که به چند نمونه آن اشاره می کنیم:
الف. مرحوم علامه مجلسی در کتاب شریف بحار الانوار جلد 42 صفحه 88 از امام صادق علیه السلام نقل فرموده:
کسی به امام صادق علیه السلام عرض کرد همانا مردم بر ما حجت می آورند و می گویند امیر المومنین علیه السلام دخترشان ام کلثوم را به تزویج عمر در آورند. امام صادق علیه السلام فرمودند: آیا چنین گروهی که چنین می گویند به راه راست هدایت نشده اند؟ سبحان الله آیا امیر المؤمنین نمی توانست کاری بکند که بین ام کلثوم و خلیفه حائل شده و مانع این ازدواج گردد؟ دروغ گفته اند اصلاً این اتفاق نیفتاد!! بلکه امام علی علیه السلام جنیه ای را به شکل ام کلثوم به ازدواج عمر در آوردند.
ب. با مراجعه به کتاب هایی مانند علل الشرایع، شیخ صدوق جلد 1 باب 149 صفحه 219 چاپ مؤسسه بیروت، حیاه فاطمه الزهرا علیها السلام، باقر شریف قرشی صفحه 219 و می بینیم که بسیاری از مؤلفین بزرگ شیعه معتقدند که ام کلثوم همان زینب کبری علیها السلام است و امیر المؤمنین علی علیه السلام سه فرزند داشته اند و در واقع ام کلثوم کنیه حضرت زینب علیها السلام می باشد و می دانیم که زینب علیها السلام با عبدالله جعفر ازدواج نموده است.
4. با فرض اینکه این موضوع هم به اثبات رسیده باشد و چنین اتفاقی افتاده باشد باز هم نمی توان این اتفاق را حمل بر دوستی علی ابن ابیطالب علیه السلام با خلفا کرده و دیگر اینکه وجود چنین ازدواجی به عصمت علی ابن ابیطالب هیچ خدشه ای وارد نمی کند.زیرا اگر نگاهی به قرآن کریم بکنیم می بینیم که حضرت لوط که پیامبر خدا بود و دارای مقام عصمت، برای جلوگیری از گناه زشت قوم خود حاضر بود دخترانش را به ازدواج آن قوم کافر و پلید در بیاورد.
وَجَاءهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَمِن قَبْلُ كَانُواْ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ قَالَ يَا قَوْمِ هَؤُلاء بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُواْ اللّهَ وَلاَ تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَلَيْسَ مِنكُمْ رَجُلٌ رَّشِيدٌ.(هود /78)
و چون فرشتگان به صورت جوانان زیبا به خانه ی لوط درآمدند "قوم لوط" آگاه شده به قصد عمل زشتی که در آن سابقه داشتند به سرعت به در گاه او وارد شدند. لوط به انان گفت این دختران من برای شما پاکیزه ترند. از خدا بترسید و مرا نزد مهمانان به عمل زشت خود خوار مکنید آیا در میان شما یک مرد رشید خداپرست نیست؟
و در جای دیگر می فرماید: قَالَ هَؤُلاء بَنَاتِي إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ (حجر/71)
لوط به قوم خود گفت من این دخترانم را به نکاح شما می دهم تا اگر خیال عملی دارید انجام دهید.
لذا در جواب آنها که می گویند اگر عمرکافر بود چرا علی علیه السلام دخترش(ام کلثوم) را به تزویج او در آورد. می گوئیم: اولاً عمر در ظاهر مسلمان است و شهادتین را به زبان جاری نموده و اظهار کفر نکرده در حالیکه قوم لوط رسماً و به طور علنی به مخالفت با پیامبر خود برخاسته و کفر خویش را به زبان در آورده بودند و قران کریم به این تکته صریحاً اشاره فرموده است.
بنابراین شهادت زبانی و اظهار مسلمانی ولو ظاهری باشد می تواند جواز صحت ازدواج باشد و همانطور که رضایت لوط به خاطر مصلحت به ازدواج دخترانش با کافر لطمه ای به عصمت او وارد نکرد رضایت امام علی ابن ابیطالب علیه السلام به چنین ازدواجی به شرط صحت این اتفاقات به خاطر مصلحت بزرگتری نمی تواند عصمت امام را خدشه دار کند. امامی که بخاطر مصلحت اسلام و امر بزرگی به نام حفظ دین سالها سکوت کرد و به حسب ظاهر دست بیعت با دومی داد.
لابد اگر مصلحتی بداند به چنین امری رضایت می دهد و این به معنای دوستی ایشان با عمر نیست و حال آنکه اصلاً با توجه به روایاتی که بیان شد اصل وجود چنین اتفاقی مورد تردید است.[/]
[/]

این هم جواب

اگر حضرت علي (عليه السلام) با خلفاي سه گانه مشکلي داشتند، چرا اسم فرزندان خود را ابوبکر و عمر و عثمان گذاشتند؟

استاد حسيني قزويني

سوالي از جلسات قبل مانده بود که شخصي پرسيد حضرت علي (عليه السلام) چند زن و فرزند داشتند؟

نظر ايشان اين بود که در ميان فرزندانش، افرادي به نام ابوبکر و عمر و عثمان است. براي اينکه قضيه مقداري روشن بشود، توضيحاتي مي دهم.

هنگام شهادت اميرالمومنين (عليه السلام)، ايشان 4 همسر داشتند:

أمامه بنت ابي العاص، ليلا بنت مسعود، اسماء بنت عميس و ام البنين.

از ميان فرزنداني که آقا اميرالمومنين (عليه السلام)، يکي به نام عمر بود که از ام حبيب بنت ربيعه و يک فرزند ديگر به نام عثمان برادر عباس (عليه السلام) از ام البنين، و يک فرزند به نام ابوبکر برادر علي اکبر (عليه السلام) از ليلا بنت مسعود مي باشند.

بحثي که هست، مي بينيم يکي از کتاب هايي که برادران اهل سنت مي نويسند يا وهابي ها در اينترنت يا جزوات اينها در داخل کشور پخش مي کنند، خيلي روي اين قضيه مانور مي دهند. اين نامگذاري فرزندان اميرالمومنين (عليه السلام) به نام سه خليفه را دليل رابطه حسنه ميان اميرالمومنين (عليه السلام) و خلفاي سه گانه مي دانند.

در اينجا من دو نظر دارم. نظر اول را اشاره اجمالي مي کنم و نکاتي را عرض مي کنم و در نظر دوم، بيشتر صحبت مي کنم.

شکي نيست که يکي از فرزندان اميرالمومنين (عليه السلام)، عمر بود از ام حبيب بنت ربيعه که با رقيه بنت علي دوقلو بودند و آخرين فرزند آقا اميرالمومنين (عليه السلام) همين فرزند است که ابن حجر عسقلاني و مزي و ذهبي و ابن کثير مي گويند که اين آخرين فرزند آقا اميرالمومنين (عليه السلام) بوده است.

بحث است که چطور آقا اميرالمومنين (عليه السلام) اين را به نام عمر نامگذاري کرد. ما در پاسخ، توجه عزيزاني که روي اين قضيه مانور مي دهند، جلب مي کنيم به عبارتي که آقاي بلاذري از شخصيت هاي طراز اول اهل سنت است در انساب الاشراف، ج2، ص413 (چاپ بيروت - ص192) مي گويد:

اين فرزند آقا اميرالمومنين (عليه السلام) که به دنيا آمد، خليفه دوم گفت که اگر اجازه بدهيد، نامگذاري اين فرزند به من محول شود، آقا اميرالمومنين (عليه السلام) هم جوابي ندادند.

و كان عمر بن الخطاب سمى عمر بن علي باسمه.

اين فرزند اميرالمومنين (عليه السلام) را به نام خودش نامگذاري کرد.

تهذيب التهذيب ابن حجر عسقلاني، ج7، ص427 - سير اعلام النبلاء، ج4، ص134 - انساب الاشراف، ص92

البته اين قضيه از نوه عمر بن علي بن ابيطالب (عيسي بن عبد الله بن محمد بن عمر) هم در تاريخ ابن عساکر است که سوال شد چطور شد که جدتان اميرالمومنين (عليه السلام) شما را به نام عمر نام نهاد؟ ايشان در پاسخ گفت: جدم حضرت علي (عليه السلام) فرزندي به دنيا آورد و به تقاضاي خليفه دوم، نام او عمر نهاده شده.

پس اين قضيه روشن شد که نامگذاري اين فرزند توسط خود خليفه دوم صورت گرفته است. البته در تاريخ داريم که خليفه دوم در دوران خلافتش، يکي از کارهايش اين بود که اسامي فرزندان مردم را جابجا مي کردند. مثلا ابن اثير در اسد الغابه و ابن حجر در الاصابه دارد که در رابطه با ابراهيم بن حارث، عمر گفت: که چرا نامت را ابراهيم گذاشته اي؟ نامت را عبدالرحمان بگذار. وقتي نام انبياء را تغيير مي دادند، خليفه دوم اسم ابراهيم بن حارث را، عبدالرحمن بن حارث گذاشت.

اسد الغابه، ج3، ص284

در رابطه با طحيل بن رباح است که خليفه دوم گفت:

من از نام طحيل خوشم نمي آيد و نامت را خالد بگذار.

با اينکه روايت داريم بر نهي نامگذاري بر نام خالد.

مصنف ابن ابي شيبه، ج1، ص61

نام پدر مفروق، اجدع بود و خليفه دوم گفت:

من از اين نام خوشم نمي آيد و نامت را عبدالرحمن بگذار.

طبقات ابن سعد، ج6، ص76

در رابطه با قليل بن صلت گفت:

اسم خوبي نيست و به جاي او کثير بگذار.

تهذيب الکمال، ج24، ص128

اينها نشان مي دهد که خليفه دوم در محدوده خانوادگي مردم هم دخالت مي کرد و به نظر من اين دون شأن يک حاکم اسلامي است که در اينطور قضايا دخالت کند. اگر به نام بتي يا چيز ديگري بود، يک چيزي؛ اما نام ابراهيم که نام پيامبر است و تبديل کردن به غير آن، اخلاقا و عرفا و عقلا، قابل پذيرش نيست.

حالا سوال اين است که چرا اميرالمومنين (عليه السلام) اعتراض و مقاومت نکرد با اين کار خليفه دوم؟

اگر تاريخ را نگاه کنيد، مي بينيد که يکي از ويژگي هاي جناب خليفه دوم اين بود که يک شلاقي دستش بود و با اين شلاق، هر کس و ناکسي را مورد ضرب و شتم قرار مي داد. بطوري که نقل مي کنند از شعبي از علماي و فقهاي بزرگ اهل سنت که مي گويد:

کانت درة عمر أهيب من سيف الحجاج.

شلاق عمر از شمشير حجاج بن يوسف هم ترسناک تر بوده است.

مغني المحتاج شربيني، ج4، ص390 - وفيات الاعيان ابن خلکان، ج3، ص14 - شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد، ج1، ص181

اگر تاريخ را ببينيد، خود آقاي ابوهريره که تقريبا مفصل ترين روايات اهل سنت به ايشان بر مي گردد مي گويد در زمان عمر من جرأت نمي کردم حديث نقل کنم:

لقد حدثتكم بأحاديث لو حدثت بها زمن عمر بن الخطاب لضربني عمر بالدرة.

اين رواياتي که الان نقل مي کنم، اگر زمان عمر نقل مي کردم، مرا با شلاق مورد ضرب قرار مي داد.

جامع بيان العلم ابن عبد البر، ج2، ص121)

يا کساني که بعد از نماز عصر نماز مي خواندند، آنها را مورد ضرب و شتم قرار مي داد و داستان مفصلي دارد و افراد متعددي را به اين جرم مورد ضرب و شتم قرار مي داد. چيز جالبي که من در اين زمينه عرض کنم، خود ابن عبد البر در جامع بيان العلم، ج1، ص112 از ابن عباس نقل مي کند:

عن ابن عباس، قال: مكثت سنتين أريد أن أسأل عمر بن الخطاب عن حديث ما منعني منه إلا هيبته حتى تخلف في حج أو عمرة في الأراك الذي ببطن مر الظهران لحاجته فلما جاء و خلوت به قلت يا أمير المؤمنين أني أريد أن أسألك عن حديث منذ سنتين ما يمنعني إلا هيبة لك قال فلا تفعل إذا أردت أن تسأل فسلني فإن كان منه عندي علم أخبرتك و إلا قلت لا أعلم فسألت من يعلم قلت من المرأتان اللتان ذكرهما إنهما تظاهرتا على رسول الله صلى الله عليه و سلم قال عائشة و حفصة.

من خيلي وقت بود مي خواستم يک جمله اي را از خليفه دوم سوال کنم، ولي از او مي ترسيدم. تا اينکه در ايام حج، جاي خلوتي پيدا کردم و گفتم که مي ترسم از تو سوال کنم. گفت: بگو. گفت: در اين آيه شريفه که نسبت به دو زن پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي گويد، مراد چيست؟ گفت: عايشه و حفصه.

ابن عباس با آن عظمت مي گويد من از خليفه دوم مي ترسيدم.

در خود صحيح مسلم است که ابو موسي اشعري قضيه را نقل کرد و او سختگيري کرد و در ذيل روايت دارد که ابي بن کعب برگشت گفت:

يا بن الخطاب لا تکونن عذابا علي اصحاب رسول الله.

بر اصحاب پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اينگونه مايه عذاب نباش.

صحيح مسلم، ج6، ص180

در رابطه با ابوبکر هم بگويم که، نام نيست بلکه کنيه است و نام يکي از فرزندان حضرت علي (عليه السلام) و برادر حضرت علي اکبر (عليه السلام)، از ليلاي بنت مسعود بوده است. آنچه که مطرح است، نامگذاري بدست پدر و مادر است، ولي کنيه به دست پدر و مادر نيست و توسط مردم و جامعه يا به مناسبت هاي مختلف اين کنيه انتخاب مي شود.

در رابطه با عثمان هم آقاي ابوالفرج اصفهاني در مقاتل الطالبيين، ص55 دارد که خود اميرالمومنين (عليه السلام) مي گويد:

انما سميته باسم اخي عثمان بن مظعون.

من نام عثمان را براي فرزندم گذاشتم، چون برادرم عثمان را دوست داشتم.

يک طرف ديگر قضيه نامگذاري اين فرزندان به نام خلفاي سه گانه، نامگذاري مرسومي بوده و نام صحابه پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و برخي ائمه (عليهم السلام) به اين نام بوده است و اينکه اين نام را گذاشته بودند، دليلي نبود که چون خليفه دوم نامشان عمر است، اميرالمومنين (عليه السلام) روي علاقه خود اين نام را انتخاب کرده بودند، خير، اين نام، نام مرسومي بوده است. من در يکي از جلساتم عرض کردم که اگر در زمان شاه، يکي اسم فرزندش را محمدرضا مي گذاشت، اين دليلي نبود که ايشان از شاه خوشش مي آيد و بچه هاش را هم نام او قرار داده است؛ محمدرضا اسم مرسوم و مورد توجه مردم بوده است.

پس اينها هيچ ارتباطي به روابط حسن? آقا اميرالمومنين (عليه السلام) با خلفاي سه گانه ندارد.

muhammad1;278925 نوشت:
شما گفتید ابن حجر در کتاب الاصابه اسم 21 نفر از صحابه را اورده که اسمشان عمر بوده.یعنی 21 اونقدر زیادند که شما می گویید جزو رایجترین اسم ها بوده؟ ببینید الان در ایران می گوییم رایجترین اسم محمد بعدش علی و بعدش حسین رایجترین اسم ها هستند. گروه خواندنی های مشرق به نقل از وفا، سازمان ثبت احوال كشور اعلام كرد نام های 'علی' با فراوانی دو میلیون 263 هزار و شش مورد و 'حسین' با یك میلیون 707 هزار و 329 مورد به ترتیب در رتبه های دوم و سوم انتخاب نام برای پسران ایرانی از زمان تاسیس سازمان ثبت احوال كشور ( 1297) است. حالا به نظر شما چون ابن حجر اسم بیست و یک نفر از اصحاب را که اسمشان عمر بوده تو کتابش نوشته نشان دهنده این است که رایجترین اسم ها بوده اند؟

برادر، ابن حجر اسم صحابه را نوشته است نه اسم همه مردم آن زمان را ، در جاییکه صحابه و برزگان زمان 25نفر نامشان عثمان یا عمر بوده ، از این می توان نتیجه گرفت که در میان مردم عادی این نام چقدر زیاد بوده ، مثلا در جائیکه نام 20از مجلس یک کشور علی باشد می توان نتیجه گرفت که نام علی در این کشور رایج است ، به خاطر تعصب از انصاف دوری نکنید

شریعت عقلانی;278927 نوشت:
سلام خدمت عماد عزیز.
بنده در مورد این سوال آقای محمد قانع شدم. البته می دانم سوال ایشان بوده ولی خواهش می کنم به سوالات دیگرشان پاسخ گویید.

سلام علیکم : چشم

muhammad1;278950 نوشت:
نگویید که خودتان رفته اید کتاب أسد الغابة في معرفة الصحابة را خوانده اید و این روایات آنجا نوشته بود که باور نمی کنم. با توجه به اینکه این مطالب از سایت شیعه کپی شده اند اعتباری بهشون نیست.چون ما شا الله بعضی ها در قیچی کردن مطالب استادند! این هم لینک سایتی که شما مطالب را از آن کپی کرده اید:http://www.sonnat.net/article.asp?id=3418&cat=129 در فتح الباری، 7/9؛ الإصابة، 2/341 آمده است: حضرت ابوبکر(رض) نام او عبدالله، پسر عثمان پسر عامر، پسر کعب، پسر سعد، پسر تیم، پسر مره، پسر کعب، پسر لؤی، پسر غالب است. وی در جد ششم خود یعنی مره پسر کعب به پیامبر ص می‌رسد. کنیه‌اش، ابوبکر است. و عثمان، نام ابو قحافه می‌باشد. مادر ابوبکر، سلمی نام دارد که کنیه‌اش، ام الخیر است. او دختر صخر بن عامر و دختر عموی پدر حضرت ابوبکر(رض) می‌باشد. اسلام آورده و با مسلمانان به مدینه هجرت نموده است. حضرت ابوبکر دو سال و شش ماه پس از عام الفیل، به دنیا آمد. توی اون سایتی که شما مطالب رو کپی کردید سعی بر این شده است که خواننده را گمرا کنند.سه مطلب از کتب ریاض الجنان،مهج الفاضلین، یاض الایمان اورده شده که توهیناتی به پدر و مادر و خود ابوبکر وارد شده است.بدون ذکر نام نویسنده شماره صفحه،انتشارات و......... من چطور به این منابع و این اطمینان کنم.توی سایت فوق نوشته شده معرفی پدر و مادر ابوبکر در منابع اهل سنت و بعد مثلا از کتب اهل سنت این مطالب را اورده است.یکی از منابعی که تو این سایت نوشته بود این است: عمدة القاري - العيني - ج 15 - ص 280- دار إحياء التراث العربي.که نویسنده کتاب قره العين زرين تاج يا فاطمه، مكني به ام سلمه و ملقب به زكيه و طاهره و قره العين، دختر حاجي ملامحمدصالح برغاني قزويني است. نویسنده نویسنده آثار شيخ احسائي و سيد رشتي را مطالعه كرد و به عقيده شيخيه در آمد.قره العين، در ايران، نخستين زني بود كه به خلاف رسم و عرف زمانه بي حجاب در برابر مردان ظاهر شد و با علما و رجال به بحث و مجادله پرداخت.ما همچین نویسنده ای نداریم که سنی مذهب باشه.روایات را طوری می نویسید که مرا گیج کنید.اول تحقیق کن بعد مطالب رو کپی کن.

این دیگر از آن حرفها است ، برادر مطلب درست است یا نه بنده مطلبی از هر جا آورده ام ادرسی از کتابهای شما در آن قرار داده ام شما باید به آن کتاب مراجعه کنید ببیند درست است یا نه ، نه اینکه چون در فلان سایت آمده پس درست نیست،
ضمنا بنده از قول کتابهای خودتان عرض کردم نام ابابکر ونام مادرش به اسامی مختلف آمده ، در کتابی که شما آورده اید نامش عبدالله ودر کتابی که بنده آورده ام اسمهای مختلف ، این دلیل بر آن است که در اسم وی اختلاف بوده است
دقت کنید
muhammad1;278960 نوشت:
جناب شریعت عقلانی عزیز اصلا حرف شما درست بنده متکبر .عماد عزیز می گوید این اسامی رایج آن دوران بودند و به نظر بنده چنین نیست.اگر شما دوستان سندی بیاورید که مثلا اسم عمر یا عثمان در ان زمان رایج بوده من حرف شما را قبول می کنم.چون که ابن حجر اسم 21 نفر رو آورده این دلیل نمیشه که رایجترین اسم ها باشند.مثلا سندی یا روایتی بیاورید که در آن مشخص باشد این اسامی رایجترین ها بوده اند.الان علی یکی از رایجترین اسم ها در ایران است که اسم دو میلیون 263 هزار و شش مورد علی است.نه 21 نفر!!

جواب دادم که اسم اشخاص شاخص را ابن حجر آورده نه اسم تمام افراد زمان را ، وقتی در اشخاص شاخص زمان 21نفر این اسم را دارند می توان نتیجه گرفت در کل جامعه نیز این اسم رایج است
ضمنا شما کتاب ابن حجر را ببینید و اسامی افراد را ملاحظه کنید به ادرس بنده اکتفا نکنید

muhammad1;278964 نوشت:
من نگفتم که اسم عمر و عثمان در فرزندان حضرت علی علیه السلام دلیل بر رابطه خوب بین این دو نفر است بلکه گفتم چرا اسم قاتلین همسر بزرگوارش را روی فرزندانش گذاشته بود

چون رایج بوده نه فقط اسم قاتل همسرشان
الان اسم حسین در ایران رایج است بعضی از پسران شهدا اسم حسین بر فرزندانشان می گذارند نمی شود به انها گفت چرا اسم حسین که نام صدام است بر فرزندانتان گذاشته اید؟ اسم عمر هم آن زمان رایج بوده است

muhammad1;278965 نوشت:
شما گفتید که اسم عمر و عثمان در فرزندان حضرت علی علیه السلام دلیل بر رابطه خوب بین این دو نفر است. پس نام فرزند عثمان که عمرو بوده و همنام ابوجهل وعمرو بن عبدود بوده چکار می کنید ؟ جواب: من اصلا ابوالفرج را که بر خلاف دستور رسول خدا و ایمه عمل کرده قبول ندارم

بربطی به ابولفرج ندارد شما در کتابهای خودتان مراجعه کنید اسم فرزندان عثمان را ببینید ، کتابهای صحابه نگاری و تراجم خودتان
اینقدر عمرو بن عثمان معروف است که یکی از کنیه های عثمان عمرو است
اینقدر فرزند این عمرو معروف است که به عنوان عبدالله دیباج می توانید همه کتابهای تاریخی مراجعه کنید (نه ابن فرج، طبری را نگاه کنید در قسمت جریان عبدالله محض با منصور بارها اسم این شخص آمده است ، در تمام کتابهای تاریخی که به قیام محمد نفس زکیه و عبدالله محض اشاره شده اسم عبدالله بن عمرو بن عثمان بن عفان آمده )
نام عمرو بن عثمان بن عفان در این کتابها آمده
طبری :تاريخ الأمم و الملوك ، أبو جعفر محمد بن جرير الطبري (م 310)، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم ، بيروت، دار التراث ، ط الثانية، 1387/1967
درج 3ص72و ج5ص494و ج6ص465وج7ص518و 550 و ج 11ص678
تاریخ ابن خلدون
مشخصات نشر: العبر تاريخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آيتى، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، چ اول، 1363ش.ُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّ
ج2ص296
و امتاع الاسماء:
مشخصات نشر: إمتاع الأسماع بما للنبى من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، تقى الدين أحمد بن على المقريزى (م 845)، تحقيق محمد عبد الحميد النميسى، بيروت، دار الكتب العلمية، ط الأولى، 1420/9
ج 4ص127و ج14ص 422و ج15ص251
البدایه ونهایه
[=&quot]مشخصات نشر: البداية و النهاية، أبو الفداء اسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقى (م 774)، بيروت، دار الفكر، 1407/ 1986
ج 7ص213و ج 8ص145و 147و ج 9ص 68و ج10ص 82 و و 95و232
در انساب الاشراب بلاذری ج 2ص197و198و ج 3ص89و146و152 و ج5ص6و46و58و108و285و300و323و367و477و602و619و621و622
ج 6ص307وج7ص195وج8ص66و98و245و256و351و368و386
ج 9ص127و138و243و294و ج 10132و177و455 و ج 11ص 12و371 و ج 13ص 139
وکتابهای بسیار دیگر از اهل سنت نام عمروبن عثمان به عفان را آورده اند که نوشتن انها از عهده این بحث خارج است

[/]

muhammad1;278967 نوشت:
بنا به نظر شما ابو الفرج از شخصیت های مبهم تاریخی است پس بنا به علم مصطلح الحدیث روایات شخصی که مبهم است فاقد اعتبار است.

در طبری هم آمده در جریان قیام عبدالله محض و فرزندانش ، طبری که عامه است از مانیست
ohfreedom;279102 نوشت:
دوست عزیز عمرو بن عبدود در واقع نامش عمر بن عبدود است، در عالم عرب معمولا کسانی که نام عمر داشتند ولی مانند عمر انسان صالحی نبودند آنها را فقط در نوشتار "عمرو" می نوشتند تا با اسم عمر اشتباه گرفته نشود.

چه ادعای عجیبی
پس از دید شما عمرو بن عثمان ، عمروبن عاص که به قول شما از صحابه است انسان صالحی نبوده اند
می توانید بر این ادعا مدرکی بیاورید
دو اسم مجزا هستند عمرو - عمر ربطی به هم ندارند
ohfreedom;279102 نوشت:
دوست عزیز اگر عمر با فاطمه و علی (رض) بد کردند پس چرا حضرت علی دخترش را به عمر داد؟ ام الکلثوم را!!! ناموسش را!!!

جواب این سوال در تاپیک های مختلف ما موجود است ولی باز بعد از پایان یافتن بحث ما با این دوست عزیزیمان خدمتتان هستیم
ohfreedom;279102 نوشت:
اگر عمر بد کرد پس چرا علی بعد از به خلافت رسیدن رسوایش نکرد؟ نه تنها رسوا نکرد بلکه فرزندانش را به نام های عمر و عثمان نامید، و همچنین فرزندان حضرت حسن و حسین و رضا و صادق نیز به این نام ها بودند...

از اول همین تاپیک بخوانید جوابتان مفصل آمده در یک جمله اینها اسامی رایج بودند ،

ohfreedom;279102 نوشت:
دوست عزیز به روایت دقت کن!!! می گویند فاطمه (رض) بر پشت در آمد و فریاد کشید و نفرین کرد!!! آیا در شان دختر پیامبر (با در نظر گرفتن جو آن دوران در مورد زنان) هست که فریاد بر آورد؟ آیا علی (رض) اینقدر بی غیرت است که فاطمه - ناموس پیامبر - را برای دفاع بیرون بفرستند؟ علی که اگر شمشیر می کشید امانی برای کسی نبود!!!

بحث را منحرف نکنید بعد از اتمام این بحث خدمتتان هستیم اگر می خواهید تاپیک جداگانه ای بزنید تا درآن تاپیک این بحث شما را مجزا جواب دهیم

سیدپوریا هاشمی;279149 نوشت:
موضوع اینقد کش دارنیس ببین اگر حضرت فاطمه به شهادت رسید پسر اون شیرخدا شاه عرب کجا بود بیاد حق زنشو که هیچ حق اولاد رسول خدا رو بگیره؟؟!!!حق تنها بازمانده رسول رو بگیره وبعدش مردم چرا ساکت موندن ؟؟؟ بخدا این بحث نه توهین به حضرت عمر بلکه توهین به حضرت علی (رض)محسوب میشه چطور میشه ساکت موند ؟؟خداییش این تو رسم مردونگی جا میگیره که اولا زن بره در رو باز کنه به قول (می گویند فاطمه (رض) بر پشت در آمد و فریاد کشید و نفرین کرد!!!)یعنی اون خونه یه مرد نداشت بره درو باز کنه این کارا رو میکنین این حرفارو میزنین که منافقین سوئ استفاده میکنن وبه خودش اجازه توهین کردن میدن

فعلا بحث چیز دیگری است جواب اینها را همه به حول و قوه الهی خواهم داد یا اینکه شما هم تاپیک جداگانه ای بزیند
بنده فکر می کنم دوستان در قبول رایج بودن این اسامی تعصب می ورزند لذا بحث را منحرف می کنند ولی بنده تا این بحث پایان نیابد در این تاپیک وارد بحث دیگر نمی شود

از تمام دوستان تقاضا دارم طبق بحث بنده و muhammad1 پیش می رود بحث را دنبال کنند از زدن پستهایی که بحث را منحرف می کند خوددرای کنند ، اگر دوستان بذل عنایت نفرموده و پستهایی که به بحث مربوط نیست بزنند علی رقم خواسته باطنی بنده با کمال شرمندی حذف می شود
اما جناب muhammad1 این بحث تمام ،اگر تعصب نگذارد شما هم رایج بودن اسامی عمر و عثمان در ان زمان را قبول کنید هر منصفی که پستهای قبلی را بخواند ،قبول می کند که این اسامی رایج بوده است
قضاوت با خوانندگان عزیز
این بحث تمام در این باره دیگر کسی پستی نگذارد
سوال بعدی را جناب muhammad1گرامی بفرمایید هر کدام که خودتان می خواهید انتخاب کنید ، بنده خدمتتان هستم

عماد;279167 نوشت:
از تمام دوستان تقاضا دارم طبق بحث بنده و muhammad1 پیش می رود بحث را دنبال کنند از زدن پستهایی که بحث را منحرف می کند خوددرای کنند ، اگر دوستان بذل عنایت نفرموده و پستهایی که به بحث مربوط نیست بزنند علی رقم خواسته باطنی بنده با کمال شرمندی حذف می شود
اما جناب muhammad1 این بحث تمام ،اگر تعصب نگذارد شما هم رایج بودن اسامی عمر و عثمان در ان زمان را قبول کنید هر منصفی که پستهای قبلی را بخواند ،قبول می کند که این اسامی رایج بوده است
قضاوت با خوانندگان عزیز
این بحث تمام در این باره دیگر کسی پستی نگذارد
سوال بعدی را جناب muhammad1گرامی بفرمایید هر کدام که خودتان می خواهید انتخاب کنید ، بنده خدمتتان هستم

دوستان فرض کنند بنده تعصبی هستم اشکالی ندارد.خداوند به هرکس عقل داده خودش میره تحقیق می کنه،مطالعه می کنه به جوابش میرسه.
برادر عماد همینقدر که وقت می گذارید تا به سوالاتم جواب دهید نهایت تشکر را دارم.
سوال بعدی من این است که چرا پیش از سال 1372 در سالنامه ها خبری از شهادت فاطمه علیها السلام نیست؟

[="arial black"]بحث شهادت حضرت يک بحث تاريخي هست
که مستندات تاريخي دارد
و ربطي به اين که در تقويم ذکر شود يا نه , ندارد
[/]

ای سوال شما چه ربطی دارد والا
یک ذره نگاه کنید که چه ربطی به تقویم دارد در تقویم خیلیل چیز ها نیست پس ما باید فکر بکینم که ان قضایا اتفاق نیفتاده است

دوستانی که می خواهند جواب دهند لطفا مثل سایت ولی عصر تعریف وفات و اینکه در مورد وفات بزرگان اقوال مختلفی وجود دارد جواب ندهند!!

خوب این چه ربطی دارد به بحث ما ما که این گونه حرف نزدیممممم

ammarshia;279205 نوشت:
ای سوال شما چه ربطی دارد والا
یک ذره نگاه کنید که چه ربطی به تقویم دارد در تقویم خیلیل چیز ها نیست پس ما باید فکر بکینم که ان قضایا اتفاق نیفتاده است

شاید ان قضایا اونقدر ها هم مهم نیستند.اما اینکه حضرت فاطمه وفات کرده یا شهید شده باید در تقویم ثبت شود و مشخص شود.چون به عقیده اهل تشیع عزاداری واجب است و واجبات باید ادا شوند.حتی اهل تشیع می گویند باید باید تمام مسلمانان عزاداری کنند.به لینک زیر مراجعه کنید:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=khabar&id=830

چه ادعای عجیبی
پس از دید شما عمرو بن عثمان ، عمروبن عاص که به قول شما از صحابه است انسان صالحی نبوده اند
می توانید بر این ادعا مدرکی بیاورید
دو اسم مجزا هستند عمرو - عمر ربطی به هم ندارند

خدا شما را به راه راست هدایت کند!!!
دوست داشتید مفصل توضیح دهم فقط بگویم اگر من عرب زاده هستم، پس عمرو با عمر فرق نوشتاری دارد نه معنایی

ضمنا ظاهرا مثل خیلی از برادران شما هم کمترین مطالعه تاریخی ندارین.عمر از مولا امیرالمومنین ام کلثوم رو خواستگاری میکنه و بارها با جواب منفی حضرت امیر مواجه میشه تا اینکه با کمال ... به اون حضرت عرض میکنه که اگر دخترت رو به من تزویج نکنی فردا صبح بعد از نماز به منبر میرم و به مردم اعلام می کنم که من ِ خلیفه دیشب شاهد بودن که "زبان من نویسنده لال و العیاذ بالله" علی زنا می کرد.در این شرایط حضرت امیر شبانه به اذن الهی جنیه ای رو شبیه ام کلثوم کرده و فردا به خانه عمر می فرستند و ام کلثوم را تا پایان عمر خلیفه ثانی اهل سنت از خانه ممنوع الخروج می فرمایند و این هم سند دیگری بر مظلومیت خاندان علوی می شود.سند این گفته هم در بحار الانوار ج 42 ص 88 و نیز در علل الشرایع و دهها کتاب روایی آمده است.

شما را به خدا قسم می دهم اینقدر به حضرت علی -رض- توهین نکنید، بابا تو رو خدا قرآن رو بخونید، معجره شبانه؟
علی شیر عرب اینقدر ترسو بوده که از تهمت زنا بترسد و ناموسش رو به صورت باج به عمر بدهد؟
اگر کسی این پشنهاد را به من و شمای سراپا تقصیر بدهد گردنش رو می بریم، وای به روزی که به حضرت علی بدهند!!!
کمی عاقل باشید

muhammad1;279192 نوشت:

جواب روشن است، حضرت فاطمه وفات عادی داشته است،
مگر می شود ایشان را شهید کنند و برزگ مرد غیور عرب -علی- داد خون خواهی نکند؟
باور بفرمائید قبول شهادت حضرت فاطمه با علم ما در مورد رشادت ها و غیور مردی های حضرت علی در تضاد است،
هزاران مدرک معتبر وجود دارد که حضرت علی دخترش را به عمر داده!
هزاران مدرک وجود دارد که حضرت علی فرزندانش را عمر - عثمان و ابوبکر نامید!!!
دوستان می گویند نام گذاری فرزند حضرت به نام عمر حیله ی خلیفه دوم بوده!!!
پس فرزندانش ابوبکر و عثمان چه؟
فرزندان حضرت حسن چه؟
حضرت حسین چه؟
امام صادق و امام رضا چه؟
انها هم به زور خلیفه زمان فرزندانشان را اینگونه نامیدند؟

اگر شما اصرار دارید که این اسامی رایج بوده ما حرفی نداریم، قبول، خداوند همیشه دشمنان اسلام را از نادانان قرار داده!
سئوال:
به نظر شما دلیل رواج این اسامی جز بر خوش نامی این شخصیت ها بوده است؟
دلیل:
چرا اسامی ابوسفیان، عبدالمطلب، یزید، شمر و... رواج اینچنینی نداشته اند؟

با اطلاع دوستان مخصوصا آقا محمد1 می رسانم که در پست 71 چند سطری اضافه شد که به دلیل اینکه آن بحث را تمام شده اعلام کردیم در اینجا نیاورده توصیه می شود دوستان به آن پست مراجعه کنند

ohfreedom;279225 نوشت:
ضمنا ظاهرا مثل خیلی از برادران شما هم کمترین مطالعه تاریخی ندارین.عمر از مولا امیرالمومنین ام کلثوم رو خواستگاری میکنه و بارها با جواب منفی حضرت امیر مواجه میشه تا اینکه با کمال ... به اون حضرت عرض میکنه که اگر دخترت رو به من تزویج نکنی فردا صبح بعد از نماز به منبر میرم و به مردم اعلام می کنم که من ِ خلیفه دیشب شاهد بودن که "زبان من نویسنده لال و العیاذ بالله" علی زنا می کرد.در این شرایط حضرت امیر شبانه به اذن الهی جنیه ای رو شبیه ام کلثوم کرده و فردا به خانه عمر می فرستند و ام کلثوم را تا پایان عمر خلیفه ثانی اهل سنت از خانه ممنوع الخروج می فرمایند و این هم سند دیگری بر مظلومیت خاندان علوی می شود.سند این گفته هم در بحار الانوار ج 42 ص 88 و نیز در علل الشرایع و دهها کتاب روایی آمده است.

شما را به خدا قسم می دهم اینقدر به حضرت علی -رض- توهین نکنید، بابا تو رو خدا قرآن رو بخونید، معجره شبانه؟
علی شیر عرب اینقدر ترسو بوده که از تهمت زنا بترسد و ناموسش رو به صورت باج به عمر بدهد؟
اگر کسی این پشنهاد را به من و شمای سراپا تقصیر بدهد گردنش رو می بریم، وای به روزی که به حضرت علی بدهند!!!
کمی عاقل باشید

چرا بحث را عوض می کنید این یک بحث دیگر است

ohfreedom;279226 نوشت:
جواب روشن است، حضرت فاطمه وفات عادی داشته است،
مگر می شود ایشان را شهید کنند و برزگ مرد غیور عرب -علی- داد خون خواهی نکند؟
باور بفرمائید قبول شهادت حضرت فاطمه با علم ما در مورد رشادت ها و غیور مردی های حضرت علی در تضاد است،
هزاران مدرک معتبر وجود دارد که حضرت علی دخترش را به عمر داده!
هزاران مدرک وجود دارد که حضرت علی فرزندانش را عمر - عثمان و ابوبکر نامید!!!
دوستان می گویند نام گذاری فرزند حضرت به نام عمر حیله ی خلیفه دوم بوده!!!
پس فرزندانش ابوبکر و عثمان چه؟
فرزندان حضرت حسن چه؟
حضرت حسین چه؟
امام صادق و امام رضا چه؟
انها هم به زور خلیفه زمان فرزندانشان را اینگونه نامیدند؟

اگر حضرت علي (عليه السلام) با خلفاي سه گانه مشکلي داشتند، چرا اسم فرزندان خود را ابوبکر و عمر و عثمان گذاشتند؟

استاد حسيني قزويني

سوالي از جلسات قبل مانده بود که شخصي پرسيد حضرت علي (عليه السلام) چند زن و فرزند داشتند؟

نظر ايشان اين بود که در ميان فرزندانش، افرادي به نام ابوبکر و عمر و عثمان است. براي اينکه قضيه مقداري روشن بشود، توضيحاتي مي دهم.

هنگام شهادت اميرالمومنين (عليه السلام)، ايشان 4 همسر داشتند:

أمامه بنت ابي العاص، ليلا بنت مسعود، اسماء بنت عميس و ام البنين.

از ميان فرزنداني که آقا اميرالمومنين (عليه السلام)، يکي به نام عمر بود که از ام حبيب بنت ربيعه و يک فرزند ديگر به نام عثمان برادر عباس (عليه السلام) از ام البنين، و يک فرزند به نام ابوبکر برادر علي اکبر (عليه السلام) از ليلا بنت مسعود مي باشند.

بحثي که هست، مي بينيم يکي از کتاب هايي که برادران اهل سنت مي نويسند يا وهابي ها در اينترنت يا جزوات اينها در داخل کشور پخش مي کنند، خيلي روي اين قضيه مانور مي دهند. اين نامگذاري فرزندان اميرالمومنين (عليه السلام) به نام سه خليفه را دليل رابطه حسنه ميان اميرالمومنين (عليه السلام) و خلفاي سه گانه مي دانند.

در اينجا من دو نظر دارم. نظر اول را اشاره اجمالي مي کنم و نکاتي را عرض مي کنم و در نظر دوم، بيشتر صحبت مي کنم.

شکي نيست که يکي از فرزندان اميرالمومنين (عليه السلام)، عمر بود از ام حبيب بنت ربيعه که با رقيه بنت علي دوقلو بودند و آخرين فرزند آقا اميرالمومنين (عليه السلام) همين فرزند است که ابن حجر عسقلاني و مزي و ذهبي و ابن کثير مي گويند که اين آخرين فرزند آقا اميرالمومنين (عليه السلام) بوده است.

بحث است که چطور آقا اميرالمومنين (عليه السلام) اين را به نام عمر نامگذاري کرد. ما در پاسخ، توجه عزيزاني که روي اين قضيه مانور مي دهند، جلب مي کنيم به عبارتي که آقاي بلاذري از شخصيت هاي طراز اول اهل سنت است در انساب الاشراف، ج2، ص413 (چاپ بيروت - ص192) مي گويد:

اين فرزند آقا اميرالمومنين (عليه السلام) که به دنيا آمد، خليفه دوم گفت که اگر اجازه بدهيد، نامگذاري اين فرزند به من محول شود، آقا اميرالمومنين (عليه السلام) هم جوابي ندادند.

و كان عمر بن الخطاب سمى عمر بن علي باسمه.

اين فرزند اميرالمومنين (عليه السلام) را به نام خودش نامگذاري کرد.

تهذيب التهذيب ابن حجر عسقلاني، ج7، ص427 - سير اعلام النبلاء، ج4، ص134 - انساب الاشراف، ص92

البته اين قضيه از نوه عمر بن علي بن ابيطالب (عيسي بن عبد الله بن محمد بن عمر) هم در تاريخ ابن عساکر است که سوال شد چطور شد که جدتان اميرالمومنين (عليه السلام) شما را به نام عمر نام نهاد؟ ايشان در پاسخ گفت: جدم حضرت علي (عليه السلام) فرزندي به دنيا آورد و به تقاضاي خليفه دوم، نام او عمر نهاده شده.

پس اين قضيه روشن شد که نامگذاري اين فرزند توسط خود خليفه دوم صورت گرفته است. البته در تاريخ داريم که خليفه دوم در دوران خلافتش، يکي از کارهايش اين بود که اسامي فرزندان مردم را جابجا مي کردند. مثلا ابن اثير در اسد الغابه و ابن حجر در الاصابه دارد که در رابطه با ابراهيم بن حارث، عمر گفت: که چرا نامت را ابراهيم گذاشته اي؟ نامت را عبدالرحمان بگذار. وقتي نام انبياء را تغيير مي دادند، خليفه دوم اسم ابراهيم بن حارث را، عبدالرحمن بن حارث گذاشت.

اسد الغابه، ج3، ص284

در رابطه با طحيل بن رباح است که خليفه دوم گفت:

من از نام طحيل خوشم نمي آيد و نامت را خالد بگذار.

با اينکه روايت داريم بر نهي نامگذاري بر نام خالد.

مصنف ابن ابي شيبه، ج1، ص61

نام پدر مفروق، اجدع بود و خليفه دوم گفت:

من از اين نام خوشم نمي آيد و نامت را عبدالرحمن بگذار.

طبقات ابن سعد، ج6، ص76

در رابطه با قليل بن صلت گفت:

اسم خوبي نيست و به جاي او کثير بگذار.

تهذيب الکمال، ج24، ص128

اينها نشان مي دهد که خليفه دوم در محدوده خانوادگي مردم هم دخالت مي کرد و به نظر من اين دون شأن يک حاکم اسلامي است که در اينطور قضايا دخالت کند. اگر به نام بتي يا چيز ديگري بود، يک چيزي؛ اما نام ابراهيم که نام پيامبر است و تبديل کردن به غير آن، اخلاقا و عرفا و عقلا، قابل پذيرش نيست.

حالا سوال اين است که چرا اميرالمومنين (عليه السلام) اعتراض و مقاومت نکرد با اين کار خليفه دوم؟

اگر تاريخ را نگاه کنيد، مي بينيد که يکي از ويژگي هاي جناب خليفه دوم اين بود که يک شلاقي دستش بود و با اين شلاق، هر کس و ناکسي را مورد ضرب و شتم قرار مي داد. بطوري که نقل مي کنند از شعبي از علماي و فقهاي بزرگ اهل سنت که مي گويد:

کانت درة عمر أهيب من سيف الحجاج.

شلاق عمر از شمشير حجاج بن يوسف هم ترسناک تر بوده است.

مغني المحتاج شربيني، ج4، ص390 - وفيات الاعيان ابن خلکان، ج3، ص14 - شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد، ج1، ص181

اگر تاريخ را ببينيد، خود آقاي ابوهريره که تقريبا مفصل ترين روايات اهل سنت به ايشان بر مي گردد مي گويد در زمان عمر من جرأت نمي کردم حديث نقل کنم:

لقد حدثتكم بأحاديث لو حدثت بها زمن عمر بن الخطاب لضربني عمر بالدرة.

اين رواياتي که الان نقل مي کنم، اگر زمان عمر نقل مي کردم، مرا با شلاق مورد ضرب قرار مي داد.

جامع بيان العلم ابن عبد البر، ج2، ص121)

يا کساني که بعد از نماز عصر نماز مي خواندند، آنها را مورد ضرب و شتم قرار مي داد و داستان مفصلي دارد و افراد متعددي را به اين جرم مورد ضرب و شتم قرار مي داد. چيز جالبي که من در اين زمينه عرض کنم، خود ابن عبد البر در جامع بيان العلم، ج1، ص112 از ابن عباس نقل مي کند:

عن ابن عباس، قال: مكثت سنتين أريد أن أسأل عمر بن الخطاب عن حديث ما منعني منه إلا هيبته حتى تخلف في حج أو عمرة في الأراك الذي ببطن مر الظهران لحاجته فلما جاء و خلوت به قلت يا أمير المؤمنين أني أريد أن أسألك عن حديث منذ سنتين ما يمنعني إلا هيبة لك قال فلا تفعل إذا أردت أن تسأل فسلني فإن كان منه عندي علم أخبرتك و إلا قلت لا أعلم فسألت من يعلم قلت من المرأتان اللتان ذكرهما إنهما تظاهرتا على رسول الله صلى الله عليه و سلم قال عائشة و حفصة.

من خيلي وقت بود مي خواستم يک جمله اي را از خليفه دوم سوال کنم، ولي از او مي ترسيدم. تا اينکه در ايام حج، جاي خلوتي پيدا کردم و گفتم که مي ترسم از تو سوال کنم. گفت: بگو. گفت: در اين آيه شريفه که نسبت به دو زن پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي گويد، مراد چيست؟ گفت: عايشه و حفصه.

ابن عباس با آن عظمت مي گويد من از خليفه دوم مي ترسيدم.

در خود صحيح مسلم است که ابو موسي اشعري قضيه را نقل کرد و او سختگيري کرد و در ذيل روايت دارد که ابي بن کعب برگشت گفت:

يا بن الخطاب لا تکونن عذابا علي اصحاب رسول الله.

بر اصحاب پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اينگونه مايه عذاب نباش.

صحيح مسلم، ج6، ص180

در رابطه با ابوبکر هم بگويم که، نام نيست بلکه کنيه است و نام يکي از فرزندان حضرت علي (عليه السلام) و برادر حضرت علي اکبر (عليه السلام)، از ليلاي بنت مسعود بوده است. آنچه که مطرح است، نامگذاري بدست پدر و مادر است، ولي کنيه به دست پدر و مادر نيست و توسط مردم و جامعه يا به مناسبت هاي مختلف اين کنيه انتخاب مي شود.

در رابطه با عثمان هم آقاي ابوالفرج اصفهاني در مقاتل الطالبيين، ص55 دارد که خود اميرالمومنين (عليه السلام) مي گويد:

انما سميته باسم اخي عثمان بن مظعون.

من نام عثمان را براي فرزندم گذاشتم، چون برادرم عثمان را دوست داشتم.

يک طرف ديگر قضيه نامگذاري اين فرزندان به نام خلفاي سه گانه، نامگذاري مرسومي بوده و نام صحابه پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و برخي ائمه (عليهم السلام) به اين نام بوده است و اينکه اين نام را گذاشته بودند، دليلي نبود که چون خليفه دوم نامشان عمر است، اميرالمومنين (عليه السلام) روي علاقه خود اين نام را انتخاب کرده بودند، خير، اين نام، نام مرسومي بوده است. من در يکي از جلساتم عرض کردم که اگر در زمان شاه، يکي اسم فرزندش را محمدرضا مي گذاشت، اين دليلي نبود که ايشان از شاه خوشش مي آيد و بچه هاش را هم نام او قرار داده است؛ محمدرضا اسم مرسوم و مورد توجه مردم بوده است.

پس اينها هيچ ارتباطي به روابط حسن? آقا اميرالمومنين (عليه السلام) با خلفاي سه گانه ندارد.

muhammad1;279192 نوشت:
سوال بعدی من این است که چرا پیش از سال 1372 در سالنامه ها خبری از شهادت فاطمه علیها السلام نیست؟

بنده به معنای وفات کار ندارم اما انچه شما می خواهید از این فرمایش استنباط کنید اگر منظورتان این است که این شهادت در سال 1372 پیدا شده که حرفتان واضح البطلان می باشد چون کتابهای زیادی درباره شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها قبل از این تاریخ تا صدر اسلام نگاشته شده و در بسیاری از کتابها نیز شهادت عنوان شده است
شیخ عباس قمی کتاب جدایی به نام بیت الاحزان نوشته اند وشهادت ایشان را در آن ذکر کرده اند ایشان متوفای سال ۱۳۲۰ ه.ق می باشند
مرحوم آیه الله العظمی محمدحسین غروی اصفهانی (۲ محرم ۱۲۹۶ هجری قمری کاظمین - ۵ ذیحجه ۱۳۶۱ هجری قمری در نجف) 12 بند اشعار درباره شهادت دارند که با
سینه ای کز معرفت گنجینه اسرار بود *****کی سزاوار فشار آن در ودیوار بود
شروع می شود
در کتاب های شیخ مفید شیخ طوس سید مرتضی شیخ صدوق که همه از قرن سه وچهار هستند شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها ذکر شده است
اینها که بعد از سال 1372 این کتابها را ننوشته اند مگر امام خمینی مجلس عزای فاطمیه نمی گرفت ایشان که قبل از سال 1372 رحلت کردند
حتی در کتاب شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید از علمای قرن هفتم هجری می باشد بحث شهادت به همانگونه که در کتب شیعه آمده ذکر شده است
پس شهادت را کسی منکر نیست و همه شیعیان قبل از 1372 تا صدر اسلام به شهادت اعتراف دارند.حال تقویم هر چه می خواهد بنویسد
در ثانی مگر شما خبر شهادت افراد خودتان را از تقویم می گیرید، به نظر شما عمر بن خطاب شهید شده ، این را از منابع گرفته اید یا از تقویم هایتان ، به نظر شما عثمان شهید شده ، مدرک شهادت وی تقویم است یا کتابهای تاریخیتان
مقلا اگر تقویم از سال آینده بنویسد وفات امام حسین علیه السلام ، منبع است وباید بگوییم چون تقویم نوشته وفات پس امام حسین به شهادت نرسیده ، عمل 1400شیعیان وعلمایشان ملاک نیست ، این تقویم الان ملاک است .
این حرف به نظر شما خنده دار نیست؟

muhammad1;279209 نوشت:
دوستانی که می خواهند جواب دهند لطفا مثل سایت ولی عصر تعریف وفات و اینکه در مورد وفات بزرگان اقوال مختلفی وجود دارد جواب ندهند!!

بله این سایت کاملا درست نوشته واژه وفات ائمه از شهادت ومردن است و از این عبارت وفات برای عمر بن خطاب در کتابهای تاریخی شما استفاده شده پس باید بگوییم عمر هم به مرگ طبیعی مرده نه قتل

muhammad1;279215 نوشت:
شاید ان قضایا اونقدر ها هم مهم نیستند.اما اینکه حضرت فاطمه وفات کرده یا شهید شده باید در تقویم ثبت شود و مشخص شود.

نه ما ونه شما و نه هیچ کس دیگر منبع بحثش تقویم نیست، بلکه کتابهای معتبر خودشان است
بایدی هم درکار نیست اگر همین الان تقویم حتی شهادت امام حسین علیه السلام را ننویسند هیچ خللی در عزاداری امام حسین ایجاد نمی شود

muhammad1;279215 نوشت:
چون به عقیده اهل تشیع عزاداری واجب است و واجبات باید ادا شوند.حتی اهل تشیع می گویند باید باید تمام مسلمانان عزاداری کنند.به لینک زیر مراجعه کنید: http://www.valiasr-aj.com/fa/page.ph...=khabar&id=830

به این سایت مراجعه کردم شما حرف سایت را تحریف کرده اید، لازم است تا واجب است از نظر فقهی نزد علمای شیعه فرق می کند ، کلمه لازم است را شما تبدیل به واجب است کرده اید ، علمای شیعه هر جا می خواهند فتوی ندهند و واجب بودن را اعلام نکنند ولی اهمیت موضوع را برسانند از واژه لازم است استفاده می کنند
امتحانش مجانی است شما می توانید از دفتر همه مراجعه استفتا کنید یا از کارشناسنان فقهی همین سایت بپرسید که آیا عزاداری حضرت زهرا سلام الله علیها واجب است یعنی اگر کسی ترک کند مرتکب حرام شده است هیچ کس جوابتان می دهد که جواب است بلکه می گویند اهمیت دارد و لازم است
این عبارت آن سایت که آدرس داده اید
امروز پيشامد شهادت صديقه‌ي کبري است. اين مطلب آن‌چنان که بايد و شايد مورد نظر واقع نشده. امروز مقصد ما اين است که بگوييم نه تنها بر شيعيان؛ بلکه بر تمام مسلمانان جهان لازم است که در مصيبت صديقه‌ي کبري آن‌چنان که شايسته‌ي مقام شخص اول عالم است، عزادار باشند.


اگر منطق و استدلال شیعه این است بنده حرفی ندارم.برای اهل سنت مهم نیست که در تاریخ وفات بنویسند یا شهادت.چون ما عزاداری نداریم.تو سایت ولی عصر که موضوع اینگونه نوشته شده بود:[=+1]چرا اقامه‌ي عزاي حضرت زهرا(س) واجب است؟
از نظر شما فرق لازم بودن و واجب بودن چیست من نفهمیدم.
پس چرا ننوشتند مستحب است؟!!
آیا حضرت علی برای همسر بزرگوارش عزاداری کرده؟
آیا ایمه برای فاطمه سلام الله علیها عزاداری کرده اند؟

[/]

چرا خون خواهی نکرد به خاطر این بود که خداوند امام رو به صبر امر کرده بود ..
حالا از امام توقع داری که حدیث پیامبر رو فراموش کند : اشجع الناس من غلب هو
واقعا چنین انتظاری داری ؟؟؟؟؟؟؟
حضرت در خطبه شقشقيه اين امور رو خيلي قشنگ بيان ميکنه

حالا بحث نام گذاری بچه های امام حسن و اما حسین و بقیه ی امامان:
فرض بگيريد اسم پسر من رضا است
فکر ميکنيد من چجور ادمي هستم؟؟
اينکه انسان خاصي اسم خاصي رو داشته باشه معناش اين نيست که اين اسم مخصوص اونه
سوال دوم
ايا شيعيان معاويه و يزيد رو دوست دارن؟؟
ميدونيد تعداد زيادي از شيعيان بعد از امام صادق اسمشون معاويه و يزيده
سوال سوم
ميدونيد در اصحاب امير المومنين ياران با وفايي به نامهاي عمر و عثمان بوده
مثلا عثمان بن مضعون

بنابراين اگر اسم پسر من رضا باشه بخاطر امام رضا است نه رضا شاه
و حقايق رو از نامگذاري پيدا نميکنن

چرا اسامی ابوسفیان، عبدالمطلب، یزید، شمر و... رواج اینچنینی نداشته اند؟

اتفاقا خيلي رواج داشته
شمر
يزيد
البته اولي و دومي اسم نيستند کنيه هستند
شيعيان زيادي سالها بعد از کربلا نامشان شمر بود
اينها رو در کتابهاي رجال ميشه پيدا کرد

چرا رسول خدا(ص) از سمیه و دیگر زنان مسلمان دفاع نکرد؟!
اميرمؤمنان(ع) به همان دليل از خود واكنش نشان نداد كه رسول خدا(ص)در هنگام كشته شدن سميه، مادر عمار ياسر توسط مشركان و تعرض آنها به وي، از خود واكنشى نشان نداد.
ابن حجر عسقلانى از علمای اهل سنت در الإصابة مى‌نويسد:
سميه دختر خباط ... مادر عمار ياسر هفتمين كسى است كه اسلام آورد، ابوجهل او را اذيت مى‌كرد و آن قدر نيزه بر پايين شكمش زد تا به شهادت رسيد، و او نخستين زن شهيد در اسلام است. آل بنومغيره، چون مسلمان شده بود و دست بردارد نبود او را آزار و اذيت كردند؛ تا كشته شد. رسول خدا(ص)، منظره شكنجه شدن عمار و مادر و پدرش را در مكه مى‌ديد و مى‌فرمود: اى خاندان ياسر! صبور باشيد كه وعده‌گاه شما بهشت است.(4)
با اين كه رسول خدا(ص) مى‌ديد كافرى همچون ابوجهل متعرض ناموس مسلمانان مى‌شود؛ ولى در عين حال هيچ واكنشى از خود نشان نمى‌داد و به آنان نيز فرمان مى‌داد كه صبر نمايند.
مگر نه اين كه رسول خدا(ص) غيورترين و شجاع‌ترين فرد عالم است، پس چرا از ناموس مسلمانان دفاع نكرد؟! چرا شمشيرش را برنداشت تا گردن ابوجهل را از تنش جدا كند؟!
اهل تسنن، هر پاسخى دادند، ما نيز عين همان را در باره صبر اميرمؤمنان(ع) و شمشير نكشيدن آن حضرت خواهيم داد.

هنگامى كه ياران رسول خدا(ص) به خانه عثمان ريختند و همسر او را زده و انگشتش را قطع کردند، او از همسرش دفاع نکرد، اهل سنت از اين عملکرد عثمان چه پاسخى دارند؟!
طبري،‌ در تاريخش مى‌نويسد:
سودان بن حمران آمد تا او را كتك بزند، نائله دختر فرافصه (زن عثمان) خود را بر روى او انداخت، سودان شمشير را گرفت و انگشت او را قطع كرد و سپس دست به پشت او زد و گفت: عجب پشت بزرگى دارد، سپس عثمان را زد و كشت.(5)

(4) العسقلاني، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل الشافعي، الإصابة في تمييز الصحابة، ج 7، ص 712، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412 - 1992.
(5) الطبري، أبي جعفر محمد بن جرير (متوفاي310)، تاريخ الطبري، ج 2، ص 676، ناشر: دار الكتب العلمية - بيرو

چرا عمر از زنش دفاع نکرد؟!
اهل سنت اصرار دارند كه امّ‌كلثوم دختر امير مؤمنان(ع) همسر عمر بوده است؛ اما مى‌بينيم كه هنگامى كه مغيرة بن شعبه اهانت زشتى به امّ‌كلثوم كرده و او را با امّ‌جميل، زنا كار مشهور عرب تشبيه و قياس مى‌‌كند،‌ عمر هيچ عكس العملى از خود نشان نمى‌دهد!
ابن خلكان در وفيات الأعيان مى‌نويسد:
ام جميل (كسى كه سه نفر شهادت دادند مغيره با او زنا كرده است، و به خاطر امتناع شاهد چهارم از شهادت، از حد رهايى يافت) در حج، با عمر همراه شده و مغيره نيز در آن زمان در مكه بود. عمر به مغيره گفت: آيا اين زن را مى‌شناسي؟
مغيره در پاسخ گفت: آرى اين امّ‌كلثوم دختر علي است!
عمر گفت: آيا خودت را به بى خبرى مى‌زنى؟ قسم به خدا من گمان مى‌كنم كه ابوبكرة‌ در باره تو دروغ نگفته است؛ و هر زمان كه تو را مى‌بينم مى‌ترسم كه از آسمان سنگى بر سر من فرود آيد!(6)
زنا كردن مغيره با امّ‌جميل، مشهور و معروف و امّ‌جميل به بدكاره بودن شهره شهر و انگشت نماى عام و خاص بود. چرا هنگامى كه مغيرة بن شعبه، ام کلثوم نوة رسول خدا را با چنين زنى زناكارى مقايسه مى‌كند، خليفه دوم او را مجازات نمى‌كند؟!
اهل تسنن از اين مطلب هر پاسخى دادند، ما نيز همان پاسخ را به آنها خواهيم داد. (7)

6) إبن خلكان، أبو العباس شمس الدين أحمد بن محمد بن أبي بكر (متوفاي681هـ)، وفيات الأعيان و انباء أبناء الزمان، ج6، ص366، تحقيق احسان عباس، ناشر: دار الثقافة - لبنان.
(7) برگرفته از مطالب سایت ولی عصر (عج)

بنده مکرر عرض کردم که بگذارید بحث در مجرای اصلی بین بنده و mohammd1 گرامی ادامه پیدا کند ولی ظاهرا بعضی که از حرف منطقی و علمی فراری هستند و جار وجنجال کار خودشان را می خواهند از پیش ببرند با زدن پستهای عاری از علم و ذهنیات خودشان مانع ادامه یافتن بحث در مجرای اصلی هستند واگر پستشان هم حذف شود جارو جنجال راه می اندازد که ، اه واه نمی توانند جواب دهند پست ما را حذف کردند، اینجا آزادی بیان نیست و از این جور حرفها
دوباره عرض می کنم بحث را از مجرای اصلی خارج نکنید و حتی اگر سوالی هم دارید اگر به بحث ما ربط دارد با هماهنگی جناب mohammd1 بفرستید یا پیام خصوصی به ایشان بدهید که ایشان در روال بحث آن سوال را مطرح کنند یا اینکه تاپیک جداگانه ای بزیند و جواب بخواهید

ohfreedom;279226 نوشت:
جواب روشن است، حضرت فاطمه وفات عادی داشته است،

مثلا این دوست چنین نوشته این حرف جایش در بحث علمی است یا کوچه وبازار ، جواب روشن است!!!!
ohfreedom;279226 نوشت:
مگر می شود ایشان را شهید کنند و برزگ مرد غیور عرب -علی- داد خون خواهی نکند؟

شما حضرت علی علیه السلام را با رستم و اسفندیار و سهراب و جومونگ اشتباه گرفته اید، حضرت شجاعترین شخص زمان خودشان و غیور ترین افراد بودند ولی ایشان در عین حال که شجاع زمان بودند و در جنگهای مختلف نشان دادند ، صبورترین شخص زمان هم بودند واگر می دیدند جایی شمشیر کشیدن به ضرر اسلام است ، با آنکه توان داشتند صبر می کردند ، معیار برای ایشان پیشرفت اسلام بود نه کشتن حریف ، یک وقت پیشرفت با شمشیر است گاهی یا صبر، وبالاترین صبر زمانی این است که انسان برای ضربه نخوردن به اسلام حاضر شود خود ضربه بخورد و عزیزترین عزیزانش بین درو دیوار قرار گیرند
به نظر بنده این کرامت امام علی از کرامت کشتن عمرو بن عبدود بالاتراست و کار افراد عادی نیست که برای هدفشان حاضر باشند همسرشان که سیده النساالعامین است در پیش چشمانشان شهید شود
ohfreedom;279226 نوشت:
باور بفرمائید قبول شهادت حضرت فاطمه با علم ما در مورد رشادت ها و غیور مردی های حضرت علی در تضاد است،

چون حضرت علی علیه السلام را مثل رستم و ... می دانید ولی نمی دانید که ایشان به موازات شجاعت از صبر زیادی بر خودار بودند
مثالی بزنم
پیامبر صلی الله علیه واله وسلم نمی ترسیدند و شجاع هم بودند ولی وقتی دیدند سمیه به دست ابوجهل شکنجه و اذیتهای سخت می شود ایشان را به صبر دعوت کردند(1) ، شمشیر بر نداشتند ابوجهل را بکشند
ایا پیامبر صلی الله علیه واله وسلم غیور نبود ؟؟!!
ایا می ترسید؟؟!!!
نه ولی انجا جای صبر بود نه حمله ، برای پیامبر صلی الله علیه واله وسلم سمیه و دختر وهمسرخودشان از این حیث فرقی نبود . همانطورکه پیامبر در شهادت سمیه صبر کرد علی علیه السلام نیز در شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها صبر کرد با انکه هر دو شجاع و غیور بودند
1.حدیث نبوی، مجمع الزوائد/و ۹/۲۹۶.اعلام النساء المؤمنات، ص ۵۱۸؛

ohfreedom;279226 نوشت:
هزاران مدرک معتبر وجود دارد که حضرت علی دخترش را به عمر داده!

و هزاران مدرک از بخاری و مسلم و ... وجود دارد که رابطه این دو با هم خوب نبوده
در صحیح مسلم امده که عمر می گوید یا علی تو من وابابکر از کافر خائن دروغگو وحیله گر می دانی (1) و بخاری نیز با کمی تفاوت همین حدیث آمده

در مسلم و بخاری آمده: فارسل الی ابی بکر ان ائتنا ولا یاتیا احد معک کراهیته لمحضر عمر (2)
حضرت علی کسی را به دنبال ابابکر فرستاد و گفت کسی را باخود نیاور چون حضرت از همنشینی با عمر اکراه داشت
پس طبق گفته بخاری و مسلم بین این ها روابط حسنه نبوده ، حال یا ازدواج دروغ است یا به زور بوده که در تاپیکهای زیادی در این سایت این بحث مطرح شده به انجا رجوع شود اگر کسی دنبال حق است

ohfreedom;279226 نوشت:
هزاران مدرک وجود دارد که حضرت علی فرزندانش را عمر - عثمان و ابوبکر نامید!!! دوستان می گویند نام گذاری فرزند حضرت به نام عمر حیله ی خلیفه دوم بوده!!! پس فرزندانش ابوبکر و عثمان چه؟ فرزندان حضرت حسن چه؟ حضرت حسین چه؟ امام صادق و امام رضا چه؟ انها هم به زور خلیفه زمان فرزندانشان را اینگونه نامیدند؟

نه اسم رایج بوده
شما وسط بحث آمده اید تازه می پرسیدلیلی زن بوده یا مرد
همین تاپیک را از اول مطالعه بفرمایید خواهید دید زایج بودن یعنی چه ؟؟ اگر دنبال حقید؟!!!
1. صحیح مسلم . جهاد والسیر .باب فی ج 3ص 1379
2. بخاری ج 5ص 582 و مسلم ج 5ص 154

ammarshia;279265 نوشت:
چرا خون خواهی نکرد به خاطر این بود که خداوند امام رو به صبر امر کرده بود ..
حالا از امام توقع داری که حدیث پیامبر رو فراموش کند : اشجع الناس من غلب هو
واقعا چنین انتظاری داری ؟؟؟؟؟؟؟
حضرت در خطبه شقشقيه اين امور رو خيلي قشنگ بيان ميکنه

حالا بحث نام گذاری بچه های امام حسن و اما حسین و بقیه ی امامان:
فرض بگيريد اسم پسر من رضا است
فکر ميکنيد من چجور ادمي هستم؟؟
اينکه انسان خاصي اسم خاصي رو داشته باشه معناش اين نيست که اين اسم مخصوص اونه
سوال دوم
ايا شيعيان معاويه و يزيد رو دوست دارن؟؟
ميدونيد تعداد زيادي از شيعيان بعد از امام صادق اسمشون معاويه و يزيده
سوال سوم
ميدونيد در اصحاب امير المومنين ياران با وفايي به نامهاي عمر و عثمان بوده
مثلا عثمان بن مضعون

بنابراين اگر اسم پسر من رضا باشه بخاطر امام رضا است نه رضا شاه
و حقايق رو از نامگذاري پيدا نميکنن

چرا اسامی ابوسفیان، عبدالمطلب، یزید، شمر و... رواج اینچنینی نداشته اند؟

اتفاقا خيلي رواج داشته
شمر
يزيد
البته اولي و دومي اسم نيستند کنيه هستند
شيعيان زيادي سالها بعد از کربلا نامشان شمر بود
اينها رو در کتابهاي رجال ميشه پيدا کرد


خداوند امام رو به صبر امر کرده بود!!!
از شما انتظاری بهتر از این نمیره.
یعنی خداوند امام رو به صبر در برابر ظلم امر میکنه؟
در حال که خداوند در قران کریم می فرماید:
وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِينَ "(بقره/193) و بجنگید (با)آنان تا ديگر فتنه‏اى نباشد و دين مخصوص الله گردد پس اگر دست برداشتند(از کفر) تجاوز جز بر ظالمان روا نيست"

پس پیامبر هم به ایه ای از قران عمل نکرد دیگه از نظر شما ؟؟؟
پس پیامبر هم به نظر شما نعوذ بالله بی غیرت بود دیگه این طور که شما عرض می کنید
چرا رسول خدا(ص) از سمیه و دیگر زنان مسلمان دفاع نکرد؟!
اميرمؤمنان(ع) به همان دليل از خود واكنش نشان نداد كه رسول خدا(ص)در هنگام كشته شدن سميه، مادر عمار ياسر توسط مشركان و تعرض آنها به وي، از خود واكنشى نشان نداد.
ابن حجر عسقلانى از علمای اهل سنت در الإصابة مى‌نويسد:
سميه دختر خباط ... مادر عمار ياسر هفتمين كسى است كه اسلام آورد، ابوجهل او را اذيت مى‌كرد و آن قدر نيزه بر پايين شكمش زد تا به شهادت رسيد، و او نخستين زن شهيد در اسلام است. آل بنومغيره، چون مسلمان شده بود و دست بردارد نبود او را آزار و اذيت كردند؛ تا كشته شد. رسول خدا(ص)، منظره شكنجه شدن عمار و مادر و پدرش را در مكه مى‌ديد و مى‌فرمود: اى خاندان ياسر! صبور باشيد كه وعده‌گاه شما بهشت است.(4)
با اين كه رسول خدا(ص) مى‌ديد كافرى همچون ابوجهل متعرض ناموس مسلمانان مى‌شود؛ ولى در عين حال هيچ واكنشى از خود نشان نمى‌داد و به آنان نيز فرمان مى‌داد كه صبر نمايند.
مگر نه اين كه رسول خدا(ص) غيورترين و شجاع‌ترين فرد عالم است، پس چرا از ناموس مسلمانان دفاع نكرد؟! چرا شمشيرش را برنداشت تا گردن ابوجهل را از تنش جدا كند؟!
اهل تسنن، هر پاسخى دادند، ما نيز عين همان را در باره صبر اميرمؤمنان(ع) و شمشير نكشيدن آن حضرت خواهيم داد.

هنگامى كه ياران رسول خدا(ص) به خانه عثمان ريختند و همسر او را زده و انگشتش را قطع کردند، او از همسرش دفاع نکرد، اهل سنت از اين عملکرد عثمان چه پاسخى دارند؟!
طبري،‌ در تاريخش مى‌نويسد:
سودان بن حمران آمد تا او را كتك بزند، نائله دختر فرافصه (زن عثمان) خود را بر روى او انداخت، سودان شمشير را گرفت و انگشت او را قطع كرد و سپس دست به پشت او زد و گفت: عجب پشت بزرگى دارد، سپس عثمان را زد و كشت.(5)

(4) العسقلاني، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل الشافعي، الإصابة في تمييز الصحابة، ج 7، ص 712، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412 - 1992.
(5) الطبري، أبي جعفر محمد بن جرير (متوفاي310)، تاريخ الطبري، ج 2، ص 676، ناشر: دار الكتب العلمية - بيرو

شما حضرت علی علیه السلام را با رستم و اسفندیار و سهراب و جومونگ اشتباه گرفته اید، حضرت شجاعترین شخص زمان خودشان و غیور ترین افراد بودند ولی ایشان در عین حال که شجاع زمان بودند و در جنگهای مختلف نشان دادند ، صبورترین شخص زمان هم بودند واگر می دیدند جایی شمشیر کشیدن به ضرر اسلام است ، با آنکه توان داشتند صبر می کردند ، معیار برای ایشان پیشرفت اسلام بود نه کشتن حریف ، یک وقت پیشرفت با شمشیر است گاهی یا صبر، وبالاترین صبر زمانی این است که انسان برای ضربه نخوردن به اسلام حاضر شود خود ضربه بخورد و عزیزترین عزیزانش بین درو دیوار قرار گیرند

به نظر بنده این کرامت امام علی از کرامت کشتن عمرو بن عبدود بالاتراست و کار افراد عادی نیست که برای هدفشان حاضر باشند همسرشان که سیده النساالعامین است در پیش چشمانشان شهید شود
اقا عماد از شما بعیده همچین طرز تفکری داشته باشید.مطالبی که در کتب شما نوشته شده است حضرت علی را صد ها برابر نیرومند تر از اسفندیار و جو مونگ توصیف کرده.مرحب را با آن زره محکمش به دو نیم تقسیم میکند.
صبر در برابر ظلم خلاف دستور خداوند است.
وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِينَ "(بقره/193) و بجنگید (با)آنان تا ديگر فتنه‏اى نباشد و دين مخصوص الله گردد پس اگر دست برداشتند(از کفر) تجاوز جز بر ظالمان روا نيست"

muhammad1;279276 نوشت:
یعنی خداوند امام رو به صبر در برابر ظلم امر میکنه؟

نه به صبر در مقابل ظلم امر نکرده بود ، نیاز که کمی فکر بیشتر دارد
در ان زمان روم در حال حمله به اسلام بود مویدش سپاه اسامه
پیامبران دروغین ازجمله مسیلمه کذاب شروع به فعالیت کرده بودند
ابوسفیان وباند طلقا درصدد بودند که اسلام را به جاهلیت برگردانند
قبایل رده که در زمان پیامبر صلی الله علیه واله وسلم ایمان آورده بودند از نظرشان بر گشته و مرتد شده بودند
حالا در این بلبشوی اجتماعی حضرت علی علیه السلام هم شمیشیر بردارد وشروع کند به قیام علیه ابوبکر ، اصل اسلام درخطر بود که حضرت علی علیه السلام مامور به سکوت شدند
بگذارید یک مثال بزنم
می گوید
روزی دورن فرزندی را پیش حضرت علی علیه السلام آوردند و هر کدام ادعای مادری می کرد ، حضرت علی علیه السلام فرمودند که شمشیری بیاورید و بچه را از وسط نصف کنید ، ان که مادر بود دلش به حال بچه سوخت و از خیر بچه گذشت و آن را به رقیبش واگذار کرد ، پیش خود گفت بگذار بچه زنده باشد ، دست من نباشد، ولی رقیب می گفت یا بچه دست من باشد یا اصلا نباشد
کاری به صحت و سقم این داستان ندارم می خواستم مقایسه ای بین این داستان و وضعیت اجتماعی ان زمان بکنم
نوزادی به نام اسلام است ، هنوز 11سال بیشتر از عمرش نگذشته ، دو نفر ادعای سرپر ستی این نوزداد را دارند ، علی علیه السلام وابابکر ، سرپرست اصلی بود مثل مادر واقعی دلش بحال اسلام سوخت ، پیش خود فرمود بگذار اصل اسلام باشد دست من نباشد ، ولی رقیب می گفت یا من یا هیچکس
به این دلیل که اصل اسلام در خطر نباشد حضرت علی مامور به سکوت بود ولو اینکه همسرش را درکنارش به شهادت برسانند

muhammad1;279280 نوشت:
صبر در برابر ظلم خلاف دستور خداوند است. وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِينَ

ایا شما پیامبر صلی الله علیه واله وسلم را در جریان سمیه محکوم می کنید که در برابر آن ظلم بزرگ صبر کردند؟؟
یا اینکه ایه منظور شما را نمی رساند ؟ بلکه در بعضی موارد مثل پیامبر صلی الله علیه واله وسلم باید صبر کرد
شایان ذکر است که داستان سمیه و صبر پیامبر درکتابهای شما نیز آمده

و چون نوشتن بي اثر شد پيامبر دست کشيد: بي شک اين کار با ظاهري که شما از اين ايه مطرح مي فرماييد مخالفه
بنابراين بايد ايه رو درست تفسير کرد
بله مومنين مامور به قتال هستند
اما با شروطش
نه بصورت چنکيز خانی

عماد;279283 نوشت:
ایا شما پیامبر صلی الله علیه واله وسلم را در جریان سمیه محکوم می کنید که در برابر آن ظلم بزرگ صبر کردند؟؟
یا اینکه ایه منظور شما را نمی رساند ؟ بلکه در بعضی موارد مثل پیامبر صلی الله علیه واله وسلم باید صبر کرد
شایان ذکر است که داستان سمیه و صبر پیامبر درکتابهای شما نیز آمده

بله پیامبر صبر کردند و چاره ای نداشتند. پیامبر قدرت خارق العاده نداشتنداما حضرت علی طبق احادیث شما قدرت خارق العاده داشته.در خیبر رو کنده که هشتاد نفر نتونستند از این رو به اون روش کنند و این در قلعه را که از جنس سنگ بوده روی کتفش گذاشته که هزار و هشتصد نفر از روش رد شدن.چطور از پس ابوبکر و عمر برنیامده؟

عماد;279282 نوشت:
نه به صبر در مقابل ظلم امر نکرده بود ، نیاز که کمی فکر بیشتر دارد
در ان زمان روم در حال حمله به اسلام بود مویدش سپاه اسامه
پیامبران دروغین ازجمله مسیلمه کذاب شروع به فعالیت کرده بودند
ابوسفیان وباند طلقا درصدد بودند که اسلام را به جاهلیت برگردانند
قبایل رده که در زمان پیامبر صلی الله علیه واله وسلم ایمان آورده بودند از نظرشان بر گشته و مرتد شده بودند
حالا در این بلبشوی اجتماعی حضرت علی علیه السلام هم شمیشیر بردارد وشروع کند به قیام علیه ابوبکر ، اصل اسلام درخطر بود که حضرت علی علیه السلام مامور به سکوت شدند
بگذارید یک مثال بزنم
می گوید
روزی دورن فرزندی را پیش حضرت علی علیه السلام آوردند و هر کدام ادعای مادری می کرد ، حضرت علی علیه السلام فرمودند که شمشیری بیاورید و بچه را از وسط نصف کنید ، ان که مادر بود دلش به حال بچه سوخت و از خیر بچه گذشت و آن را به رقیبش واگذار کرد ، پیش خود گفت بگذار بچه زنده باشد ، دست من نباشد، ولی رقیب می گفت یا بچه دست من باشد یا اصلا نباشد
کاری به صحت و سقم این داستان ندارم می خواستم مقایسه ای بین این داستان و وضعیت اجتماعی ان زمان بکنم
نوزادی به نام اسلام است ، هنوز 11سال بیشتر از عمرش نگذشته ، دو نفر ادعای سرپر ستی این نوزداد را دارند ، علی علیه السلام وابابکر ، سرپرست اصلی بود مثل مادر واقعی دلش بحال اسلام سوخت ، پیش خود فرمود بگذار اصل اسلام باشد دست من نباشد ، ولی رقیب می گفت یا من یا هیچکس
به این دلیل که اصل اسلام در خطر نباشد حضرت علی مامور به سکوت بود ولو اینکه همسرش را درکنارش به شهادت برسانند

موقعی که ابوبکر و عمر به خانه حضرت علی حمله کرد.حضرت علی که قدرت خارق العاده داشت و خیلی نیرومند بود همانجا هم عمر و هم ابوبکر را می کشت.بعد خودش خلیفه می شد و دنیا را پر از عدل می کرد.
اقا عماد قبلا منطقی تر حرف میزدی الان از حرفاتون خنده ام میگیره:khaneh:(با عرض معذرت )

ammarshia;279267 نوشت:
چرا عمر از زنش دفاع نکرد؟!
اهل سنت اصرار دارند كه امّ‌كلثوم دختر امير مؤمنان(ع) همسر عمر بوده است؛ اما مى‌بينيم كه هنگامى كه مغيرة بن شعبه اهانت زشتى به امّ‌كلثوم كرده و او را با امّ‌جميل، زنا كار مشهور عرب تشبيه و قياس مى‌‌كند،‌ عمر هيچ عكس العملى از خود نشان نمى‌دهد!
ابن خلكان در وفيات الأعيان مى‌نويسد:
ام جميل (كسى كه سه نفر شهادت دادند مغيره با او زنا كرده است، و به خاطر امتناع شاهد چهارم از شهادت، از حد رهايى يافت) در حج، با عمر همراه شده و مغيره نيز در آن زمان در مكه بود. عمر به مغيره گفت: آيا اين زن را مى‌شناسي؟
مغيره در پاسخ گفت: آرى اين امّ‌كلثوم دختر علي است!
عمر گفت: آيا خودت را به بى خبرى مى‌زنى؟ قسم به خدا من گمان مى‌كنم كه ابوبكرة‌ در باره تو دروغ نگفته است؛ و هر زمان كه تو را مى‌بينم مى‌ترسم كه از آسمان سنگى بر سر من فرود آيد!(6)
زنا كردن مغيره با امّ‌جميل، مشهور و معروف و امّ‌جميل به بدكاره بودن شهره شهر و انگشت نماى عام و خاص بود. چرا هنگامى كه مغيرة بن شعبه، ام کلثوم نوة رسول خدا را با چنين زنى زناكارى مقايسه مى‌كند، خليفه دوم او را مجازات نمى‌كند؟!
اهل تسنن از اين مطلب هر پاسخى دادند، ما نيز همان پاسخ را به آنها خواهيم داد. (7)

6) إبن خلكان، أبو العباس شمس الدين أحمد بن محمد بن أبي بكر (متوفاي681هـ)، وفيات الأعيان و انباء أبناء الزمان، ج6، ص366، تحقيق احسان عباس، ناشر: دار الثقافة - لبنان.
(7) برگرفته از مطالب سایت ولی عصر (عج)


تا جایی که من میدانم در این کتاب سرگذشت دانشمندان ایران و اسلام را نوشته‌است. در این کتاب شرح حال ۸۴۶ نفر از بزرگان علما، امرا، وزرا و عرفا، به ترتیب حروف معجم (تهجی) آمده‌است و تنها به ذکر سال وفات و تولد، و احیانا شعری یا رساله‌ای از بزرگان و علما اکتفا شد. در تدوین این کتاب، از سرگذشتصحابه و تابعین و خلفای راشدین، به علت شهرت آنان ذکری نشده، فقط از چند نفر اینها، آن هم خیلی مختصر، گفته شده‌است. زیرا به اعتقاد نویسنده کتاب که می‌گوید: ذکر حال این سه گروه در نوشته‌های دیگران بسیار است.
شما هم که خودتان اهل تحقیق نیستید.هر چقدر میتونی از سایت ولی عصر کپی کن.
اولا انچه در این کتاب در مورد خلفا نوشته خیلی مختصر است.و توضیح کامل در مورد رویداد داده نشده است.شما هم استاد کل هستید هر چی هم که دلتون می خواد اضافه می کنید.از ترفند خوبی استفاده کردی طوری مطالب را می نویسید که خواننده را گیج کنید.آفرین همینطوری ادامه بده

سلام
چرا بحث را عوض می کنی ؟؟
خوب امده است حالا در هر کتابی باشد چه کتاب زندگی نامه باشد و چه کتاب اهل تشیع
بحث این است چرا دفاع نکرد .....
از عمر خوب انتظاری دیگر داری که در تفسیر در المنثور می گوید مثل بزکوهی در جنگ احزاب فرار کردم حالا توقع داری دفاع کند ؟؟
شما یک روایت بیاورید که شخص عمر کسی را کشته باشد اصلا وجودندارد
نی دانید در جنگ ها چه می کرد ؟؟
مانند پیرزن ها دعا می کرد این که دیگه زحمت نمی خواد

در تاریخ طبری هم چنین امده است که عثمان از زنش دفاع نکرد
خیلی زشت است
تاریخ طبری ج3ص421
تاریخ طبری ج 6ص 676
والبدایه ابن کثیر ج 7 ص 188ووووووووووووووووو

موضوع قفل شده است