جمع بندی چطور امام حجة بن الحسن عسكری(ع) را بشناسيم؟
تبهای اولیه
بسم الله الرحمن الرحـــــــــــــــــــــيم
السلام عليكم...
من اين چند روز هست که وارد این وب سایت میشم اما الان یک سوال واسم پیش اومده سوال من این است که اگر امام م.ح.م.د ابن الحسن عسکری (ع) ظهور کردن چطور آن را بشناسیم؟؟؟ ( خواهشن جواب فقط از ثقلین باشه ) من منتظر جواب هستم
[="Tahoma"][="Black"]با سلام و درود
در این زمینه چند نکته عرض می شود:
1. برای ظهور، علائمی وجود دارد که برخی نشان از نزدیک بودن ظهور است مانند ندای آسمانی و فرو رفتن زمین در بیداء؛ لذا با آگاهی از آن علائم می توان آنها را ملاکی برای شناسایی قرار داد.
2. با توجه به اهمیت موضوع شناخت امام، بایستی در این زمینه کسب معرفت نمود. که این خود نیز ما را در شناخت حقیقت کمک می رساند.
3. پیام الهی دلنشین و بر دلها تأثیر گذار است. ولیّ خدا نیز کلام و پیامش به گونه ای است که دلهای مؤمنین را با خود همراه نموده و به خود جلب می کند.
4. حضرت به همراه خود میراثی و نشانه هایی از پیامبران و اولیای الهی به همراه دارند، مانند عصای حضرت موسی، انگشتر حضرت سلیمان، پرچم رسول اکرم(ص)، دو انگشتری امام حسن و امام حسین علیهما السلام، عصای پیامبر(ص)، انگشتر و جامه و زره عمامه حضرت، مصحف امیرمؤمنان علیه السلام و ... . (ر.ک: بحارالأنوار، ج 53، ص 36)
5. همراهی حضرت عیسی(ع) با ایشان نیز از همین نشانه ها است. در روایت آمده: "آن که عیسی بن مریم (علیه السلام) پشت سرش نماز می خواند، از ماست". (کفایه الاثر، خزاز قمی، ص 99؛ بحارالانوار، ج 36، ص 319)
6. هم چنین مکان ظهور که در کنار کعبه بین رکن و مقام است، از دیگر نشانه ها است. (کمال الدین و تمام النعمه، صدوق، ص 285؛ الغیبه، نعمانی، ص 270)
7. در روایتی دیگر آمده: "مهدی علیه السلام ظاهر می شود، در بالای سر او ابری خواهد بود که فرشته ای از میان آن بانگ بر می آورد: این خلیفه خدا «مهدی» است، از او پیروی کنید". (الزام الناصب، ص 148)
8. در روایتی از امام رضا علیه السلام در مورد سن حضرت چنین آمده: "قائم علیه السلام کسی است که چون خارج شود، در سن پیر مردان است ولی در ظاهر جوان نشان داده می شود، به حدی که هر گاه کسی به او نظر می افکند گمان می کند چهل ساله یا کمتر است." (کمال الدین و اتمام النعمه، ص 652)
نشانه های ظاهری و جسمی
برخی از روایات سنی و شیعی، برای امام زمان (ع) هنگام ظهور، صفات و خصوصیات جسمی خاصی بیان نموده اند:
ـ "أجلی الجبهه"؛ یعنی پیشانی وسیع و عریض. (سنن ابی داوود، ج 2، ص 422)
ـ "اقنی الأنف"؛ وسط بینی او برآمده ولی دو سوراخ آن تنگ است. (همان)
ـ "كأنّ وجهه كوكب درّی"؛ گویا صورت او همانند ستاره ای درخشان است. (الفصول المهمة، ص 317)
ـ "اللون لون عربی"؛ با چهره ای گندم گون. (البیان، ص 94)
ـ "افرق الثنایا"؛ ما بین دندان های او باز است. (همان، ص 96)
ـ "اكحل العینین"؛ مژه های او سیاه است. (همان)
ـ "براق الثنایا"؛ با دندان های سفید. (همان)
ـ "أزج الحاجبین"؛ با ابروانی كشیده و باریك. (الحاوی للفتاوی، ج 2، ص 147)
ـ "مربوع القامة"؛ قامتش متوسط. (الغیبة، نعمانی، ص 281 ؛ ارشاد مفید، ص 342)
ـ "الجسم جسم اسرائیلی"؛ جسم او تنومند است. (البیان، ص 94)
ـ "علی خدّه الایمن خال اسود"؛ بر گونه راست او خالی سیاه است. (الفصول المهمة، ص 317)
_______________
(موعود شناسی و پاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی، ص 556 و 557)
[="Tahoma"][="Black"]بنا بر این:
با توجه به وجود علامات و نشانه های ظهور، و نیز با استفاده از روایاتی که نشانه های همراه حضرت را بیان می کنند و نیز از مشخصات ظاهری که در احادیث به آنها اشاره شده است، حضرت شناخته می شوند.
ما به وجود یک «مهدی» بی نام و نشان و مجهول الهویه ای عقیده نداریم تا در تطبیقش به فردی در اشتباه واقع شویم.
با نشانه هایی که داده شده، در شناخت حضرت مشکلی نیست.
[/]
با سلام و درود در این زمینه چند نکته عرض می شود: 1. برای ظهور، علائمی وجود دارد که برخی نشان از نزدیک بودن ظهور است مانند ندای آسمانی و فرو رفتن زمین در بیداء؛ لذا با آگاهی از آن علائم می توان آنها را ملاکی برای شناسایی قرار داد. 2. با توجه به اهمیت موضوع شناخت امام، بایستی در این زمینه کسب معرفت نمود. که این خود نیز ما را در شناخت حقیقت کمک می رساند. 3. پیام الهی دلنشین و بر دلها تأثیر گذار است. ولیّ خدا نیز کلام و پیامش به گونه ای است که دلهای مؤمنین را با خود همراه نموده و به خود جلب می کند. 4. حضرت به همراه خود میراثی و نشانه هایی از پیامبران و اولیای الهی به همراه دارند، مانند عصای حضرت موسی، انگشتر حضرت سلیمان، پرچم رسول اکرم(ص)، دو انگشتری امام حسن و امام حسین علیهما السلام، عصای پیامبر(ص)، انگشتر و جامه و زره عمامه حضرت، مصحف امیرمؤمنان علیه السلام و ... . (ر.ک: بحارالأنوار، ج 53، ص 36) 5. همراهی حضرت عیسی(ع) با ایشان نیز از همین نشانه ها است. در روایت آمده: "آن که عیسی بن مریم (علیه السلام) پشت سرش نماز می خواند، از ماست". (کفایه الاثر، خزاز قمی، ص 99؛ بحارالانوار، ج 36، ص 319) 6. هم چنین مکان ظهور که در کنار کعبه بین رکن و مقام است، از دیگر نشانه ها است. (کمال الدین و تمام النعمه، صدوق، ص 285؛ الغیبه، نعمانی، ص 270) 7. در روایتی دیگر آمده: "مهدی علیه السلام ظاهر می شود، در بالای سر او ابری خواهد بود که فرشته ای از میان آن بانگ بر می آورد: این خلیفه خدا «مهدی» است، از او پیروی کنید". (الزام الناصب، ص 148) 8. در روایتی از امام رضا علیه السلام در مورد سن حضرت چنین آمده: "قائم علیه السلام کسی است که چون خارج شود، در سن پیر مردان است ولی در ظاهر جوان نشان داده می شود، به حدی که هر گاه کسی به او نظر می افکند گمان می کند چهل ساله یا کمتر است." (کمال الدین و اتمام النعمه، ص 652)
بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام خدمت همه برادران و خواهران محترم ، مبحث بسیار بنیانی و مهمی است که انشاالله مفید واقع شود.
1-ندا یا صیحه اسمانی چیست؟ ایا ندا فیزیکی است و یا ندا ملکوتی است؟
2-صحیح است.
3-صحیح است.
4- آیا این نشانه ها مادی است مثلا آیا پرچم رسول الله(ص) از جنس چوب و پارچه است، و سلاح رسول الله(ص) مادی و شمشیر و زره فیزیکی است؟ و اگر نشانه ها مادی است چگونه به اصالت آن میتوان پی برد؟ و آیا قابل جعل توسط هر شیادی نیست؟یا اینکه احادیث متشابه بوده است و منظور مفهوم دیگری است؟
5- خود حضرت عیسی(ع) چگونه شناخته میشود؟
6- هر شیادی میتواند در ان محل ادعا کند و بیعت بگیرد!
7- آیا ابر و فرشته فیزیکی است یا ملکوتی؟ اگر بگوییم فیزیکی است بعد از رسول الله(ص) که جبرئیل را حتی مشاهده کرده بود،هیچ کس جز امیر المومنین(ع) و شاید فاطمه زهرا(س) صدای جبرئیل را نشنید و اصولا هر امر مادی با توجه به امکانات تکنولوژیکی موجود که بسیاری نیز سری و ناشناخته است، قابل جعل است! یا اینکه حدیث متشابه است و مفهوم دیگری از ان استنباط میشود؟
8- مشخصات ظاهری هم قابل جعل (گریم جراحی پلاستیک و...) است!
الحمد لله رب العالمین
به امید توفیق درک مؤمنانهی آن روز بزرگ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
روشهای شناخت رسولان و انبیا و اوصیا و بطور کلی حجج الهی در قران عبارتند از :
1- وصیت
2- علم و حکمت
3- دعوت به شناخت و اطاعت الله واحد و سبحان و نفی هرگونه شرک
- بشارت مومنان به بهشت و انذار کفار و مشرکین از عقوبت و عذاب الهی پس ازمرگ(معاد)
4-معجزات،کرامات و اخبار غیبی
5- مباهله
6- وقوع عذاب در این دنیا برای کافران و مشرکان بعد از انکار و مسخره کردن دعوت و رویگردانی و عدم قبول آن.
7- شهادت خدا و ملائکه در عالم ملکوت برای صاحب دعوت حق الهی و مصداق آن میتواند رویای صادقه،مکاشفه در بیداری و استخاره به قران کریم باشد که قران صادق الامین بوده و شیاطین را در ان راهی نیست و خدای سبحان بهترین وکیل و بهترین مشاور است و رسول الله(ص) و اوصیا ایشان را از طریق قران تایید میکند.
در ادامه با اجازه دوستان و کارشناسان محترم به بررسی هر کدام از این موارد خواهیم پرداخت.
1-وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ (وصیت حضرت عیسی به بنی اسرائیل در مورد رسالت رسول الله(ص) )
الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمُ الَّذِينَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ فَهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ ( اشاره به اینکه برای اهل کتاب مشخصات رسول الله(ص) وصیت شده بطوریکه اهل کتاب حضرت را طوری شناختند که انسان فرزندانش را میشناسد)
2-وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَؤُلاء
یعنی علم یکی از مهمترین دلایل شناخت خلیفه الله است بطوریکه الله سبحان با علم آدم(ع) به ملائکه اثبات میکند که آدم(ع) خلیفه الله و شایسته سجده( اطاعت و تکریم) است.
لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَکِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ
قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ الَّذِي جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ نَصِيرٍ
وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ
ودر این ایات نیز خدا با علم و حکمت رسول الله(ص) به مردم احتجاج میکند
برای موارد 3و4و6 ایات محکم فراوان در سوره های مختلف وجود دارد
5-فَمَنْ حَاجَّكَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبینَ (مباهله و همچنین بیانگر دلیل دوم یعنی علم )
7- لَّكِنِ اللّهُ يَشْهَدُ بِمَا أَنزَلَ إِلَيْكَ أَنزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَالْمَلآئِكَةُ يَشْهَدُونَ وَكَفَى بِاللّهِ شَهِيدًا( شهادت خدا و ملائکه)
در ادامه انشا الله به روشهای شناخت حجت و صاحب امر از طریق احادیث معصومین خواهیم پرداخت.
الحمد لله رب العالمین
امام باقر (ع) فرمود: «اگر هر چيزي براي شما ايجاد اشكال يا شبهه كند، وصيت و پرچم و سلاح پيامبر خدا (ص) جاي هيچ گونه شبهه و اشكال برايتان باقي نميگذارد. بر حذر باشيد از كساني كه خود را به دروغ به آل محمد نسبت ميدهند. كه همانا براي آل محمد و علي (ع) يك پرچم است و براي ديگران پرچمها. پس در جاي خودت ثابت باش و ابداً از هيچكس تبعيت نكن تا مردي را از فرزندان حسين (ع) ببيني كه با او وصيت رسول خدا و پرچم او و سلاح او باشد.» تفسير العياشي ج1 ص64، بحار الأنوار ج52 ص222، الزام الناصب ج۲ ص96
امام صادق ع فرمود «ده چيز از نشانهها و صفات امام است: عصمت، نص، اين كه او داناترين مردم (نسبت به كتابهاي آسماني و شريعت) باشد، و با تقواترين آنها و عالمترين آنها به كتاب خدا باشد و اين كه صاحب وصـــيت آشــــكار باشد و ...» بحارالانوار ج25 ص140
وصيت طبق اين روايت بايد ظاهر و آشكار باشد يعني همه با آن آشنايي داشته باشند و در كتب موجود باشد، يعني اگر كسي وصيت پيامبر (ص) را از جيب خود بيرون ميآورد، ممكن بود براي مومنين ايجاد شبهه نمايد!
امام صادق (ع) در حديثي فرمود: «.... پس با او بين ركن و مقام بيعت ميكنند و همراه او وصــــــيت رسول خدا (ص) است كه فرزند بعد از فرزند به ارث نهاده است.» غيبه النعماني ص282، بحار الانوار ج52 ص237 تا 239
از امام صادق (ع) سؤال شد: صاحب اين امر با چه چيزي شناخته ميشود؟ فرمودند: «با آرامش و وقار و علم و وصـيت.» بصائر الدرجات ص509
امام صادق (ع) فرمود: «صاحب اين امر با سه خصوصيت شناخته ميشود كه در هيچ كس جز او نيست. او نزديكترين مردم به كسي كه قبل از او است ميباشد و او وصيش است. با او سلاح رسول الله (ص) است. با او وصــيت رسول الله (ص) ميباشد.» بصائر الدرجات ص202، الكافي ج1 ص379
از امام صادق (ع) سوال شد: حجت ما در مدعيان دروغين براي صاحب اين امر چيست؟ فرمود: «سه نشانه است كه در هيچ مردي جز او جمع نميشود، آن كه او نزديكترين مردم به كسي كه قبل از او است ميباشد، در نزد او سلاح رسول خدا (ص) است، و او صاحب وصـيتي است كه آشكار است.» الخصال ج1 ص117، بحارالانوار ج25 ص138، الكافي ج1 ص284
امام صادق (ع) فرمودند: «آيا ديديد كه وصيت كننده از ما به هركس كه خودش بخواهد وصيت كند؟ نه به خدا سوگند، در صورتي كه وصيت عـهدي از خداوند و رسولش (ص) است به مردي بعد از مرد ديگر تا اين كه امر به صاحبش برسد.» (الكافي ج1 ص307)
امام صادق (ع) در كلامي طولاني فرمود: «... اي كسي كه ما را به وصـيت اختصاص نمودي (وصيت را مخصوص ما كردي) و علم گذشته و آينده را به ما دادي و دلهاي بعضي از مردم را متوجه ما نمودي و ما را وارث پيامبران قرار دادي...» بصائر الدرجات ص129
پيامبر اكرم (ص) فرمودند: «يهود هفتاد و يك فرقه شد، كه هفتاد فرقهاش جهنّمي و تنها يك فرقه اهل بهشت است، و آن همان فرقهاي است كه از وصيت موسي عليه السّلام پيروي كردند. و نصاري هفتاد و دو فرقه شدند، هفتاد و يك فرقه اهل دوزخ و تنها يك فرقهي ايشان أهل بهشت شدند، و آن همان گروهند كه از وصيت عيسي عليه السّلام پيروي كردند. و اين امّت نيز هفتاد و سه فرقه خواهند شد، كه هفتاد و دوتاي آنها در آتشند و تنها يك فرقه اهل بهشتند، و آن فرقهاي است كه از وصيت من پيروي خواهند كرد!» كتاب سليم بن قيس الهلالي ص433
جالب آن است كه امام رضا (ع) در مناظره با علماي يهودي و مسيحي براي اثبات نبوت پيامبر (ص) تنها به همين نص احتجاج و استدلال فرمودند!! اين استدلال به نص در كلام امام رضا (ع) به اين ترتيب است:امام رضا (ع) در استدلال با علماي يهودي و مسيحي براي اثبات پيامبري محمد (ص) به ذكر نام پيامبر اسلام در كتابهاي آنان پرداخت و بر اين نص در كتاب مقدس از آنان اقرار گرفت، سپس به آنان فرمود: «اكنون كه انكار نكرديد و به اين مطالب اقرار نموديد، سِفر دوم انجيل را نيز بياور كه در آنجا نام آن پيامبر و جانشينش (علي عليه السّلام) و نام دخترش فاطمه و فرزندانش حسن و حسين عليهم السّلام ذكر شده است.» وقتي جاثليق و رأس الجالوت، مشاهده كردند كه حضرت از آنها به كتابهايشان عالمتر است، عرضه داشتند: «قسم به خدا! چيزي فرموديد كه رد كردن آن براي ما امكان ندارد، مگر اين كه منكر تورات و انجيل و زبور بشويم و مطالب شما را موسي و عيسي بشارت دادهاند. ولي ما نميدانستيم او محمّد صلّي اللَّه عليه و آله است. ولي اكنون چون شك داريم كه آيا اين محمّد، محمّد شماست و يا محمّد ديگر! لذا نميتوانيم به نبوّت او اقرار كنيم!» امام فرمود: «آيا به شك چنگ ميزنيد، مگر از ابتداي خلقت تا به حال، خداوند كسي را مبعوث كرده است كه نامش محمّد باشد؟ و آيا غير از محمّد ما، در كتابهاي آسماني محمّد ديگري ديدهايد؟» آنها از جواب باز ماندند! بحار الأنوار ج49 ص76، الثاقب في المناقب ص191
و محال است كسي غير از صاحب وصيت بتواند به اين وصيت احتجاج و استدلال نمايد:
امام صادق (ع) فرمود: «به درستي كه كسي غير از صاحب اين امر ادعاي آن را نميكند، مگر آن كه خدا (رشته) عمرش را قطع ميكند.»
كافي ج1 ص373، الإمامه و التبصره ص136
و الله تعالی در قران میفرماید:
وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ * ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتينَ
اگر به دروغ برخی سخنان را به ما می بست * محققا او را(به قهر و انتقام)با قدرت
می گرفتيم * و شاهرگش را قطع می كرديم
و بدرستی که مدعیان دروغین پیشین( امثال جعفر کذابها و بابها و...) رسوا و ذلیل شدند و در نهایت با خواری و خفت هلاک شدند و خدا به انها جز مدت کوتاهی مهلت نداد.
از امام باقر (ع) سوالي شد كه مضمون آن چنين است: «چگونه ممكن است كه صفات صاحب اين امر را فرد ديگري نداشته باشد و كسي نتواند به اين نشانهها احتجاج كند؟» ببينيد كه امام چگونه پاسخ فرمودند:
مالك جهني گويد به امام باقر (ع) گفتم: ما صاحب اين امر را با صفتي وصف ميكنيم كه احدي از مردم چنان نيست. امام باقر (ع) فرمود: نه به خدا قسم كه چنين نخواهد بود (و كسي اين صفات را ندارد) تا زماني كه خودش بيايد و بر شما به آنها احتجاج كند و شما را به خود دعوت كند. غيبت نعماني ص337
يعني امام باقر ع با قسم جلاله كه بالاترين سوگند است قسم ياد ميكنند كه تا زماني كه صاحب اين امر نيايد امكان ندارد كسي بتواند به اين صفات احتجاج و استدلال كند و ديگران را به سوي خود دعوت كند.
و اما وصیت رسول الله(ص) چیست؟
امام صادق (ع) از پدرش امام باقر (ع) از پدرش امام زين العابدين (ع) از پدرش امام حسين (ع) از پدرش امير المؤمنين (ع) نقل كردند كه: رسول خدا (ص) در همان شبي كه وفاتش در آن واقع شد، به علي (ع) فرمود: «اي ابا الحسن، كاغذ و دواتي بياور.» و حضرت وصيت خود را املا فرمود و علي (ع) مينوشت، تا به اين جا رسيد كه فرمود: يا علي! بعد از من دوازده امام ميباشند و بعد از آنها دوازده مهدي. پس تو يا علي اوّلين دوازده امام هستي. خداي تعالي تو را در آسمانش، علي مرتضي، و امير المؤمنين، و صديق اكبر، و فاروق اعظم، و مأمون و مهدي ناميده و اين نامها براي غير تو شايسته نيست، اي علي تو وصي من بر خاندانم، زنده و مردهي ايشان هستي، و نيز وصي بر زنانم هستي، هر يك را كه تو به همسري من باقي گذاري، فرداي قيامت مرا ديدار كند و هر يك را تو طلاق دادي، من از وي بيزارم و مرا نخواهد ديد، و من نيز او را در صحراي محشر نخواهم ديد، و تو پس از من خليفه و جانشين من بر امتم هستي، هر گاه وفاتت رسيد، خلافت را به فرزندم حسن واگذار كن، كه او برّ وصول است، چون او وفاتش رسيد آن را به فرزندم حسين زكي شهيد مقتول بسپارد، چون هنگام وفاتش رسيد، آن را به فرزندش سيد العابدين ذي الثّفنات علي بسپارد، چون هنگام وفات او رسد، آن را به فرزندش محمد باقر بسپارد، و چون وفاتش رسد، آن را به فرزندش جعفر صادق واگذار كند، و چون وفاتش فرا رسد، به فرزندش موسي كاظم بسپارد، و چون وفات او فرا رسد، به فرزندش علي رضا بسپارد، و چون وفات او فرا رسد، به فرزندش محمد ثقه تقي واگذارد، و چون هنگام وفات او شود، به فرزندش علي ناصح بسپارد، و چون وفاتش در رسد، به فرزندش حسن فاضل واگذارد، و چون وفات او برسد، آن را به فرزندش محمد كه مستحفظ از آل محمّد (ص) است، تسليم كند، و ايشان دوازده امامند. بعد از آن دوازده مهدي ميباشند. پس وقتي كه زمان وفاتش فرا رسيد، خلافت را به فرزندش كه اوّلين مهديين است ميسپارد، و براي او سه نام است. يك نامش مانند نام من، و نام ديگرش نام پدر من است و آنها عبدالله و احمد، و نام سوّمين مهدي است و او اوّلين مؤمنان است.
منابع:
۱- غيبت طوسي تاليف محمد بن الحسن طوسي صفحه ۳۰۰
۲- شيخ حر عاملي در كتاب الايقاظ من الهجعه صفحه 393
۳- شيخ حر عاملي در اثبات الهدي جلد 1 صفحه 549
۴- شيخ حسن ابن سليمان الحلي در كتاب مختصر البصائر صفحه 159
۵- علامه مجلسي در بحار الانوار جلد 53 ص147 و مختصرا در جلد 36 صفحه 260 و ....
دوم: پرچم رسول الله (ص)
پرچم هم اگر صرفاً امري مادي بود، قطعاً باعث ايجاد شبهه در تطبيق مصداق آن و اصالت آن ميشد، ايشان براي پرچم رسول خدا (ص)، يك چوب و پارچه ارائه نمیکندكه هر شيادي بتواند با آن ادعا كند! پرچم رسول خدا (ص) زبق سخنان اهل بيت (ع) «البيعه لله» است، (يعني حاكميت فقط از آن خدا است.)
امام صادق (ع) فرمود: «پرچم مهدي (ع) البَيعَةُ لِلّهِ عَزَّ وَجَلَّ (بيعت و حاكميت از آنِ خداست) ميباشد.» كمال الدين ج2 ص654
سوم: سلاح رسول الله (ص)
سلاح نيز اگر صرفاً امري مادي ميبود، باعث ايجاد شبهه در تطبيق مصداق آن و اصالت آن ميشد، سلاح ايشان تنها شمشيري نيست كه هر شيادي با بيرون آوردن آن از زير عباي خود، در دل مؤمنان شك و ترديد بيندازد. سلاح رسول الله (ص) همان علم است
در علم اهل بيت نيز به دليل آن كه از جانب خدا است، كوچكترين اختلافي مشاهده نميشود و اين علم، بزرگترين نشانه براي اهل بيت (ع) است، تا جايي كه ما مولا علي (ع) را به وسيلهي كلام ايشان يعني نهج البلاغه ميشناسيم و كسي كه اين خصيصهي مهم اهل بيت (ع) را امري سبك بشمارد، به بقيه اهل بيت (ع) نيز به نحو صحيحي ايمان نياورده است.
امام صادق (ع) فرمود: «همانا براي صاحب اين امر دو غيبت است. در يكي از آنان به اهلش باز ميگردد و در ديگري گفته ميشود: هلاك شده است ]و گر نه[ در كدام سرزمين است؟» راوي پرسيد: در آن زمان چه كار كنيم؟ فرمود: اگر كسي مدعي شد، از او از مسائل عظيمي سؤال كنيد كه فقط كسي كه همانند اوست بتواند جواب بدهد. الغيبه النعماني ص173
امام صادق (ع) فرمود: «همانا مثل سلاح در ميان ما (اهل بيت) مانند تابوت است در بني اسرائيل. همان طور كه ]در بني اسرئيل[ هر كس صاحب تابوت بود، صاحب ملك بود. پس هر كس از ما سلاح نزدش باشد علم نزد او است. كافي ج1 ص238
توضیح اینکه تابوت حاوی الواح اصلی تورات است که به موسی(ع) نازل شده یعنی اشاره به علم وکتاب
الحمد لله رب العالمین
سم الله الرحمن الرحیم
با سلام...
واقعأ از شما ممنونم برادر عزیز (خادم الیمانی (ع) ) واقعأ جواب قشگ و ممتاز بود و کل جواب از ثقلین هستش خیلی خوشحالم که بعد از یک مدتی کسی جواب مرا از ثقلین داد :Gol:
در روایات تأکید شده است که در زمان ظهور، شیعیان پیرو رهبری مطمئن و مقتدر هستند و او را باور دارند. پس از آن که حضرت از کعبه ظهور کرد و سپس به مسجد کوفه رفت، آن رهبر به همراه شیعیانش نزد حضرت حاضر میگردند. رهبر از او نشانههای مهدویت را میخواهد و امام (ع) عرضه میدارند. سپس آن رهبر بیعت کرده و شیعیان نیز که به واسطهی او اطمینان حاصل کردند، بیعت میکنند. البته لازم به ذکر است که در انتهای روایت آمده است: به خدا قسم که آن رهبر خود حضرت مهدی علیهالسلام را میشناخت، بلکه برای اطمینان قلب شیعیان از او درخواست بینه و نشانههای مهدویت را میخواهد.به امید توفیق درک مؤمنانهی آن روز بزرگ
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
بسم الله الرحمن الرحیم
آیا این روایت هستش ؟؟؟
اگر از ثقلین هستش من منتظر نقل آن هستم
سم الله الرحمن الرحیم با سلام... واقعأ از شما ممنونم برادر عزیز (خادم الیمانی (ع) ) واقعأ جواب قشگ و ممتاز بود و کل جواب از ثقلین هستش خیلی خوشحالم که بعد از یک مدتی کسی جواب مرا از ثقلین داد
علیکم السلام و رحمه الله و برکاته
خواهش میکنم برادر محترم ، اگر دوستان و کارشناسان محترم نظرات تکمیلی داشته باشند بیشتر استفاده خواهیم کرد انشاالله چون بحث بسیار بنیانی و مهم است.
الحمد لله رب العالمین
[="Tahoma"][="Black"]بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام خدمت همه برادران و خواهران محترم ، مبحث بسیار بنیانی و مهمی است که انشاالله مفید واقع شود.
1-ندا یا صیحه اسمانی چیست؟ ایا ندا فیزیکی است و یا ندا ملکوتی است؟
2-صحیح است.
3-صحیح است.
4- آیا این نشانه ها مادی است مثلا آیا پرچم رسول الله(ص) از جنس چوب و پارچه است، و سلاح رسول الله(ص) مادی و شمشیر و زره فیزیکی است؟ و اگر نشانه ها مادی است چگونه به اصالت آن میتوان پی برد؟ و آیا قابل جعل توسط هر شیادی نیست؟یا اینکه احادیث متشابه بوده است و منظور مفهوم دیگری است؟
5- خود حضرت عیسی(ع) چگونه شناخته میشود؟
6- هر شیادی میتواند در ان محل ادعا کند و بیعت بگیرد!
7- آیا ابر و فرشته فیزیکی است یا ملکوتی؟ اگر بگوییم فیزیکی است بعد از رسول الله(ص) که جبرئیل را حتی مشاهده کرده بود،هیچ کس جز امیر المومنین(ع) و شاید فاطمه زهرا(س) صدای جبرئیل را نشنید و اصولا هر امر مادی با توجه به امکانات تکنولوژیکی موجود که بسیاری نیز سری و ناشناخته است، قابل جعل است! یا اینکه حدیث متشابه است و مفهوم دیگری از ان استنباط میشود؟
8- مشخصات ظاهری هم قابل جعل (گریم جراحی پلاستیک و...) است!
الحمد لله رب العالمین
با سلام و درود
1. روایات صیحه آسمانی، ظاهرش این است که فیزیکی است.
در این مورد امام صادق علیه السلام می فرمایند: "يسمعه كل قوم بألسنتهم"؛ هر قومى به زبان خود آن را مى شنود. (الغیبة، طوسی، ص 436؛ بحارالانوار، ج 52، ص 289)
2. عصای موسی و انگشتر سلیمان و ...، قطعا فیزیکی است. توجه داشته باشید که این علائم در دست هر کسی آن اثر واقعی خود را ندارد لذا هر کسی نمی تواند مدعی داشتن آنها شود.
عنایت الهی می خواهد تا عصای موسی و انگشتر سلیمان و ... معجزه کنند.
امام صادق علیه السلام می فرمایند: هنگامی که حضرت قائم(عج) در شهر مکه ظهور می کند و قصد حرکت به سوی کوفه را دارد، به سپاه خود اعلام می کند که آب و غذا و توشه راه، با خود بر ندارید، چون سنگ (عصای) حضرت موسى(ع) همراه حضرت است. هر جا توقف می کنند، سنگ (عصا) را به زمین می کوبد و از زمین چشمه های آب می جوشد. هر کس گرسنه باشد، با نوشیدن آن سیر می گردد و هر کس تشنه باشد، سیراب می شود. (کافی، ج 1، ص 231، ح 3)
3. در مورد حضرت عیسی(ع) بایستی کارشناسان مسیحی و اسلامی با علائم و نشانه هایی که دارند، حضرت را شناسایی نمایند.
4. ابر و ندای جبرائیل نیز طاهرا فیزیکی است البته نیازی به دیدن جبرائیل نیست بلکه ندای ایشان شنیده می شود مانند همان ندای آسمانی.
5. بله، قابل جعل هستند ولی مجموع این نشانه ها را باید در نظر گرفت.
چند نکته:
1. این نشانه ها را باید در مجموعا مد نظر داشت نه تک تک. و مجموع همه این نشانه ها را نمی توان جعل کرد.
2. نیاز به اهل فن و عالمان دین شناس است یعنی مانند هر اتفاق دیگری، کارشناس و اهل فن تشخیص و نظر می دهد. لذا هر کسی به تنهایی قرار نیست به این تشخیص برسد.
3. این علائم برای این است که دروغگو شناسایی شود و الا پس از این نشانه ها هم خود آن شخص مدعی باید ثابت شود که امام زمان است.
[/]
[="Tahoma"][="Black"]مطلبی دیگر
اگر انسان تقوا را رعایت کند، خدواند به وی نورانیت می دهد و حس تشخيص او را قويتر می سازد و درك و ديد و روشن بينى خاصى به او مى بخشد:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً»
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد، براى شما وسيله اى جهت جدا ساختن حق از باطل قرار مى دهد (روشن بينى خاصّى كه در پرتو آن، حق را از باطل خواهيد شناخت).(انفال، 29)
بنابر این، باید گفت تشخیص آن حضرت در زمان غیبت برای عموم مردم مشکل است مگر آن که افرادی بتوانند در اعمال خود مواظبت شدید داشته باشند و لیاقت تشرف را کسب کنند.
هم چنین امام زمان(عج) هنگام ظهور و تشرف، به گونه ای عمل خواهند کرد و علایمی خواهند داشت که حجت بر همگان تمام می شود و جای فریفتگی باقی نمی ماند و از این جهت، مجالی برای نگرانی نیست.
به این روایات توجه کنید:
در روایات آمده است که در عصر ظهور برکات خداوندى به بشر ارزانى داشته، دست رحمت ایزدى بر عقل هاى مردم کشیده مى شود. مردم از نظر عقل و بصیرت در وضع بى مانندى قرار مى گیرند.
امام باقر علیه السلام می فرمایند: زمانی که قیام کند قائم ما، دستش را می کشد بر روی سر خلائق، پس نیروهای عقلانی توده ها را تمرکز دهد و خردها و دریافت های خلق را به کمال رساند. (کمال الدین و تمام النعمه، ص 675، ح 30؛ بحارالانوار، ج 52، ص 336، ح 71)
در روایت دیگری آمده در عصر امام زمان (ع) ارتباطات قوی می شوند و این امر نیز در شناخت امام زمان کمک می کند.
امام صادق علیه السلام می فرمایند: مؤمن در زمان مهدی(ع) در مشرق زمین زندگی می کند، در حالی که برادر خود را در غرب می بیند، همچنین آن کس که در غرب است، برادر خویش را در شرق می بیند.(بحارالانوار، ج 52، ص 391)
روایت سوم: در هنگام ظهور امام، خداوند عنایت ویژه به این امر می نماید و امداد های غیبی را در اختیار امام قرار می دهد.
امام صادق علیه السلام فرمودند: هنگامی که قائم ما (ع) ظهور نماید، خداوند به گوش و چشم شیعیان ما توسعه خواهد داد، به گونه ای که میان آنان نامه رسان و پیامبری نخواهد بود، او با آنان سخن می گوید، در حالی که در مکان خود است. شیعیان سخنان او را می شنوند و او را نیز می بینند. (كافی، ج 8، ص 241، شماره 329)
[/]
با سلام و درود 1. روایات صیحه آسمانی، ظاهرش این است که فیزیکی است. در این مورد امام صادق علیه السلام می فرمایند: "يسمعه كل قوم بألسنتهم"؛ هر قومى به زبان خود آن را مى شنود. (الغیبة، طوسی، ص 436؛ بحارالانوار، ج 52، ص 289)
کارشناس محترم جناب میقات ، علیکم السلام و رحمه الله و برکاته
بعضی از مفسرین که أغلب هستند,گفتند که صدای جبرئیل در اسمان مادی زمین است و در این عالم جسمانی یا مادی و گفتند که این صدا بصورتی اعجازی یا عجیب خواهد بود,اما این گفته ها معارض و ضد حقیقتِ قرآن کریم میباشد که قرآن اشاره به عظمت جبرئیل کرده و اینکه زمین در دست او مانند دانهء گندم میباشد و اگر با صدای خود در زمین فریاد بزند همهء مخلوقات روی زمین به هلاکت میرسند همانطور که قوم صالح را با یک فریاد به هلاکت رساند.
وقوع صيحه در عالم مادي، مطابق آيات قران، محال است، چون آن صيحه، نشانه عذاب و مرگ حتمي آنها خواهد بود و پس از آن ديگر ايمان فائدهاي براي آنها نداشته و مجازات آنان لغو نميشود.
وَ مَا يَنظُرُ هَؤُلَاء إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً مَّا لَهَا مِن فَوَاقٍ (ص:15)
و اينان جز يك صيحه را انتظار نمىبرند كه هيچ مجال سر خاراندنى در آن نيست
إِن كَانَتْ إِلاَّ صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ، (يس:29)
آن جز بانگ مرگبارى يگانه نبود، آنگاه ايشان خاموش شدند
مَا يَنظُرُونَ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَهُمْ يَخِصِّمُونَ (يس:49)
جز بانگ مرگبار يگانهاى را انتظار نمىكشند كه در حالى كه ستيزه و جدل مىكنند، فروگيردشان
إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً وَاحِدَةً فَكَانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ (القمر:31)
ما بر سرشان يك فرياد مرگبار فرستاديم و چون گياه خشكيده ريزريز شدند
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ بِالْحَقِّ فَجَعَلْنَاهُمْ غُثَاء فَبُعْدًا لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (المومنون: 41)
آنگاه بانگ مرگبار آنان را به حق فرو گرفت، و آنگاه آنان را همچون خاشاك گردانديم، نفرين بر ستمپيشگان مشرك
وَ أَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ (هود :67)
و آنها را كه ستم كرده بودند صيحه (آسماني) فرو گرفت و در خانههايشان به روي افتادند و مردند!
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُشْرِقِينَ (الحجر:73)
پس به هنگام طلوع آفتاب فرياد [مرگبار] آنان را فرو گرفت
يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ (ق:42)
روزى كه فرياد [رستاخيز] را به حق مىشنوند آن [روز] روز بيرون آمدن [از زمين] است
1-همانطور كه در روايات بيان شده، جبرئيل(ع) در آسمان يعني در ملكوت فرياد ميزند و إبليس(لع) در زمين يا در عالم مادي. و اگر ندا يا فرياد جبرئيل در آسمان مادی اين زمين باشد و نه در ملكوت آسمانها، بنابراين هر دو ندا از زمين ميشوند و در حاليكه نداي جبرئيل از آسمان است.
امام باقر(ع) فرمود: صيحه حتماً در ماه رمضان، خواهد بود؛ چرا كه ماه رمضان ماه خداوند است و آن هم نداى جبرئيل است براى خلق. بحارالانوار، ج52، ص302؛
2-ندا از سوي جبرئيل است و جبرئيل از ملائكه، بنابراين با توجه به اينكه جبرئيل در عالم ملكوت زندگي ميكند، نداي او هم در عالمش يا همان ملكوت ميباشد و فرياد او فرياديست به مَلَك رويا و خواب و مَلَك رويا به پيروانش ملائكه روياها فرياد ميزند كه بعد از شنيدن آن فرياد يا فرمان، به امر او به خواب مردم ميآيند و البته فرياد جبرئيل در آسمان را همهي أرواح نيز ميشنوند.
3- وقتي كه ابن ملجم، امام علي(ع) را با شمشيرضربه زد، مردم نداي جبرئيل را نشنيدند و اگر همه مردم آن را ميشنيدند، همه آن را نقل ميكردند، و اگر در عالم مادي بود، همه بدون استثناء آن ندا را ميشنيدند، بنابراين اگر در عالم مادي بود، چه چيزي مانع شد تا همه آن ندا را بشنوند؟ و آن ندا، نظير نداي جبرئيل در زمان ظهور موعود است.
4- روشن است كه اگر مردم آن زمان، ندا را از طريق اعجاز مادي ميشنيدند، بنابراين متوجه ميشدند و يقين حاصل ميكردند كه راه امام علي(ع) حق بوده و بعد از آن فرزندش امام حسين(ع) را ميبايستي ياري ميكردند نه اينكه او را رها كرده و او را بكشند. و اين بدان معناست كه نداي جبرئيل(ع)، فقط براي مومنان قابل شنيدن است كه آنها بسيار كم هستند و با توجه به اينكه خداوند متعال ميتوانست اراده كند تا همه يا بيشتر مردم آنرا بشنوند و ليكن خداوند متعال اين ندا را براي نصرت قائم آل محمد(ع) ذخيره كرده است.
5- اميرالمومنين(ع) فرمودند: نداي جبرئيل در ماه رمضان خوابيده را بيدار ميكند، و اين مضمون در خيلي از روايتها آمده است و آنچه كه خوابيده را بيدار ميكند، همان خواب است، بنابراين وقتي كه انسان خواب ميبيند در بيشتر اوقات از خواب ميپرد، چه برسد به رويا يا خوابي كه امر به نصرت و ياري قائم ميكند.
امام باقر(ع) فرمود: منادى از آسمان به نام قائم(ع) ندا سر مىدهد و از مشرق تا مغرب صدايش را مىشنوند. از ترس آن صدا هيچ خوابيدهاى نمىماند؛ مگر اينكه بيدار مىشود .... وقتى صدا را در ماه رمضان شنيديد از آن شكايت نكنيد كه آن صداى جبرئيل است و نشانه آن اين است كه به نام قائم و پدرش(ع) ندا مىدهد. به طورى كه حتى دوشيزگان در خلوتگاههايشان در خانه آن را مىشنوند و پدر و برادر خويش را براى قيام تشويق مىكنند. بحارالانوار، ج52، ص302؛
6- رويا را هر انساني با هر لسان و زبان خودش ميبيند وميشنود و رويا را عرب و عجم و سرياني و همه ملتها ميفهمند، زيرا كه رويا عبارت است از عكس و رمزهايي ثابت كه همه آنرا متوجه ميشوند.
امام صادق عليه السلام مي فرمايند: در ابتداي روز، گويندهاي در آسمان ندا ميدهد، به گونهاي كه هر قومي با زبان خود، آن ندا را ميشنود. غيبت شيخ طوسي، ص 453; بحارالانوار، ج 52، ص 288.
7- حديثي است از حضرمي، گفت: من و أبان بر امام صادق(ع) وارد شديم و آن وقتي بود كه پرچمهاي سياه در خراسان ظاهر شدند و گفتم چه كنيم؟ فرمود در خانههايتان بنشينيد و پس هر وقت ديديد كه ما بر مردي جمع شديم (گرد آمديم) با اسلحه ياريش بشتابيد، و معني اين روايت واضح است و لازم به تفكر نميباشد و آنكه جمع شدن أهل بيت(ع) در يك زمان، جز در عالم رويا يا خواب، محال است.
8 - احمد بن ابى نصر بزنطى گفت : از امام رضا عليه السّلام درباره خوابي سؤالى نمودم. حضرت از پاسخ دادن خوددارى كردند . سپس فرمود : اگر آنچه شما از ما ميخواستيد به شما بدهيم يا بگوئيم براى شما بد بود و گردنِ صاحب الامر به باد مي رفت . مختصر بصائر الدرجات، ص 104.
و در اينجا امام(ع) رويا را به گردنِ صاحب الامر ربط دادند. بنابراين بين رويا و امام، ارتباط محكمي وجود دارد و گويا كه علامتي است حتمي از علامات ظهور كه ارتباط با اين قضيه دارد، و مناسبت آن نداي جبرئيل در آسمان است چرا كه از عالم اوست.
9- امام صادق(ع) فرمودند: روياي مومن در آخرالزمان يكي از هفتاد جزء نبوت است. بحار الانوار ج 58 ص 176
رسول الله (ص) فرمود : اگر زمان نزديك شود(آخرالزمان)، روياي مومن تكذيب نمي شود .مستدرك سفينة البحار ج4 ص31
بنابراين مناسب آن است كه نداي جبرئيل در عالم خود باشد و آن همان عالم ملكوت است، و ندا در عالم ملكوت بوسيله رويا يا خواب صادقه به انسان ميرسد كه آنرا در آخرالزمان نميتوان دروغ شمرد و اگر اين ندا در عالم مادي بود، بنابراين فرق بين نداي جبرئيل و ابليس چيست تا بين آنها فرق بگذارند؟؟؟ بنابراين اگر نداي جبرئيل در آسمان و عالم ملكوت باشد، مومن ميتواند آنرا درست تشخيص دهد، زيرا كه ملكوت در دست خداست و همانا همهي ملكوت از آن اوست و به سوي آن بازخواهيم گشت. (فَسُبْحانَ الَّذي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُون، يس، 83)
این مطالب از آن جهت عرض شد که احتمال دارد صیحه جبرئیل بصورت رویای صادقه درک شود بنابرین عزیزان آمادگی داشته باشند که اگر رویایی دیدند که مضمون ان یاری آل محمد(ص) باشد انرا انکار نکنند چون ندای شیطان در زمین یعنی فرود روح از عالم ملکوت به جسد فیزیکی و بیدار شدن از خواب و انکار رویای صادقه برای غیر مومن و تعبیر ان به خوابهای پریشان و گفتن
قَالُواْ أَضْغَاثُ أَحْلاَمٍ وَمَا نَحْنُ بِتَأْوِيلِ الأَحْلاَمِ بِعَالِمِينَ
که احتمالا این رویا نتیجه ندای جبرئیل در عالم ملکوت باشد.
نیاز به اهل فن و عالمان دین شناس است یعنی مانند هر اتفاق دیگری، کارشناس و اهل فن تشخیص و نظر می دهد. لذا هر کسی به تنهایی قرار نیست به این تشخیص برسد. بنابر این، باید گفت تشخیص آن حضرت در زمان غیبت برای عموم مردم مشکل است مگر آن که افرادی بتوانند در اعمال خود مواظبت شدید داشته باشند و لیاقت تشرف را کسب کنند.
ممنون میشوم اگر برای این فرمایشاتتان مصداق قرانی و یا روایی ارائه کنید.
هم چنین امام زمان(عج) هنگام ظهور و تشرف، به گونه ای عمل خواهند کرد و علایمی خواهند داشت که حجت بر همگان تمام می شود و جای فریفتگی باقی نمی ماند و از این جهت، مجالی برای نگرانی نیست.
يظهر في شبهة ليستبين، فيعلو ذكره ويظهر أمره. البحار:52/3
در ميان شك و شبهه مردم ظهور ميكند تا اینکه نامش بلند میشود و امرش ظاهر و تنیین میشود.
ظهوره كظهور رسول الله.
نعماني ب١١ج٩.
رسول خدا چگونه ظهور كرد؟
روزي نزديكانش را براي صرف غذائي ساده دعوت كرد و اعلام كرد كه از طرف خداوند مبعوث شده است!
و تمسخر و استهزاء و شك در سلامت عقل و مجنون شدنش شروع شد و بجنگ با حضرتش منتهي شد!
ظهور امام زمان هم به همين سادگي و به اين شكل در هاله اي از شك و شبهه و سؤال خواهد بود: يظهر في شبهه!
بقدري معمولي و ساده كه براي خيليها قبول اينكه اين ظهور امام زمان است! مشكل خواهد بود.
الحمد لله رب العالمین
[="arial"][="blue"]چگونه می توان امام زمان (ارواحنا الفدا)را شناخت؟
[/]یک شناخت تاریخی داریم ویک شناخت واقعی که مهم تر از اولی است.عمده آن است که ما حضرت را حقیقتا بشناسیم وحضرت ا ما را ببیند نه ما حضرت را ببینیم
در زمان پیامبر (که مقامش بالاتر از همه ائمه است )کم نبودند کسانی که وجود مبارک حضرت را می دیدند اما خدای سبحان درباره آنها فرمود(وتزاهم ینظرون الیک وهم لا یبصرون)آنها را می بینی که به تو نگاه می کنند ولی تو را نمی بینند اهل نظرند ولی اهل بصیرت نیستند اگر ما طوری رفتار کنیم که وجود مبارک امام زمان ما را ببیند هنر است .
در قرآن کریم آمده است :خدای که به (کل شی بصیر)است روز قیامت به یک عده نگاه نمی کند:لا یکلمهمالله ولا ینظر الیهم یوم القیامه )آن نگاه تشریفی را نسبت به عده ای اعمال نمی کند.
اگر ما واقعا در مسیر صحیح حرکت کنیم حضرت ما را می بیند ودیدن ونظر تشریفی ایشان برای ما شرف است وگرنه دیدن فیزیکی خیلی کار ساز نیست همچنانکه خیلی ها پیامبر اکرم امیر المومنین وحضرت زهرا را می دیدند ولی بصیرت نداشتند .
دید ن های تشریفی مهم است نه نگاه صوری البته گاهی همان نگاه صوری هم پدید می آید وانسان وجود حضرت را زیارت می کند وفیضی می برد ومشکل او هم به برکت حضرت از طرف ذات اقدس اله حل می شود اما مهم دیدن از روی بصیرت است
برگرفته از توصیه ها وپرسش ها وپاسخ ها در محضر حضرت آیت الله جوادی آملی (پرسش 81)[/]
بعضی از مفسرین که أغلب هستند,گفتند که صدای جبرئیل در اسمان مادی زمین است و در این عالم جسمانی یا مادی و گفتند که این صدا بصورتی اعجازی یا عجیب خواهد بود,اما این گفته ها معارض و ضد حقیقتِ قرآن کریم میباشد که قرآن اشاره به عظمت جبرئیل کرده و اینکه زمین در دست او مانند دانهء گندم میباشد و اگر با صدای خود در زمین فریاد بزند همهء مخلوقات روی زمین به هلاکت میرسند همانطور که قوم صالح را با یک فریاد به هلاکت رساند.
وقوع صيحه در عالم مادي، مطابق آيات قران، محال است، چون آن صيحه، نشانه عذاب و مرگ حتمي آنها خواهد بود و پس از آن ديگر ايمان فائدهاي براي آنها نداشته و مجازات آنان لغو نميشود.
وَ مَا يَنظُرُ هَؤُلَاء إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً مَّا لَهَا مِن فَوَاقٍ (ص:15)
و اينان جز يك صيحه را انتظار نمىبرند كه هيچ مجال سر خاراندنى در آن نيستإِن كَانَتْ إِلاَّ صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ، (يس:29)
آن جز بانگ مرگبارى يگانه نبود، آنگاه ايشان خاموش شدندمَا يَنظُرُونَ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَهُمْ يَخِصِّمُونَ (يس:49)
جز بانگ مرگبار يگانهاى را انتظار نمىكشند كه در حالى كه ستيزه و جدل مىكنند، فروگيردشانإِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً وَاحِدَةً فَكَانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ (القمر:31)
ما بر سرشان يك فرياد مرگبار فرستاديم و چون گياه خشكيده ريزريز شدندفَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ بِالْحَقِّ فَجَعَلْنَاهُمْ غُثَاء فَبُعْدًا لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (المومنون: 41)
آنگاه بانگ مرگبار آنان را به حق فرو گرفت، و آنگاه آنان را همچون خاشاك گردانديم، نفرين بر ستمپيشگان مشركوَ أَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ (هود :67)
و آنها را كه ستم كرده بودند صيحه (آسماني) فرو گرفت و در خانههايشان به روي افتادند و مردند!فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُشْرِقِينَ (الحجر:73)
پس به هنگام طلوع آفتاب فرياد [مرگبار] آنان را فرو گرفتيَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ (ق:42)
روزى كه فرياد [رستاخيز] را به حق مىشنوند آن [روز] روز بيرون آمدن [از زمين] است1-همانطور كه در روايات بيان شده، جبرئيل(ع) در آسمان يعني در ملكوت فرياد ميزند و إبليس(لع) در زمين يا در عالم مادي. و اگر ندا يا فرياد جبرئيل در آسمان مادی اين زمين باشد و نه در ملكوت آسمانها، بنابراين هر دو ندا از زمين ميشوند و در حاليكه نداي جبرئيل از آسمان است.
امام باقر(ع) فرمود: صيحه حتماً در ماه رمضان، خواهد بود؛ چرا كه ماه رمضان ماه خداوند است و آن هم نداى جبرئيل است براى خلق. بحارالانوار، ج52، ص302؛2-ندا از سوي جبرئيل است و جبرئيل از ملائكه، بنابراين با توجه به اينكه جبرئيل در عالم ملكوت زندگي ميكند، نداي او هم در عالمش يا همان ملكوت ميباشد و فرياد او فرياديست به مَلَك رويا و خواب و مَلَك رويا به پيروانش ملائكه روياها فرياد ميزند كه بعد از شنيدن آن فرياد يا فرمان، به امر او به خواب مردم ميآيند و البته فرياد جبرئيل در آسمان را همهي أرواح نيز ميشنوند.
3- وقتي كه ابن ملجم، امام علي(ع) را با شمشيرضربه زد، مردم نداي جبرئيل را نشنيدند و اگر همه مردم آن را ميشنيدند، همه آن را نقل ميكردند، و اگر در عالم مادي بود، همه بدون استثناء آن ندا را ميشنيدند، بنابراين اگر در عالم مادي بود، چه چيزي مانع شد تا همه آن ندا را بشنوند؟ و آن ندا، نظير نداي جبرئيل در زمان ظهور موعود است.
4- روشن است كه اگر مردم آن زمان، ندا را از طريق اعجاز مادي ميشنيدند، بنابراين متوجه ميشدند و يقين حاصل ميكردند كه راه امام علي(ع) حق بوده و بعد از آن فرزندش امام حسين(ع) را ميبايستي ياري ميكردند نه اينكه او را رها كرده و او را بكشند. و اين بدان معناست كه نداي جبرئيل(ع)، فقط براي مومنان قابل شنيدن است كه آنها بسيار كم هستند و با توجه به اينكه خداوند متعال ميتوانست اراده كند تا همه يا بيشتر مردم آنرا بشنوند و ليكن خداوند متعال اين ندا را براي نصرت قائم آل محمد(ع) ذخيره كرده است.
5- اميرالمومنين(ع) فرمودند: نداي جبرئيل در ماه رمضان خوابيده را بيدار ميكند، و اين مضمون در خيلي از روايتها آمده است و آنچه كه خوابيده را بيدار ميكند، همان خواب است، بنابراين وقتي كه انسان خواب ميبيند در بيشتر اوقات از خواب ميپرد، چه برسد به رويا يا خوابي كه امر به نصرت و ياري قائم ميكند.
امام باقر(ع) فرمود: منادى از آسمان به نام قائم(ع) ندا سر مىدهد و از مشرق تا مغرب صدايش را مىشنوند. از ترس آن صدا هيچ خوابيدهاى نمىماند؛ مگر اينكه بيدار مىشود .... وقتى صدا را در ماه رمضان شنيديد از آن شكايت نكنيد كه آن صداى جبرئيل است و نشانه آن اين است كه به نام قائم و پدرش(ع) ندا مىدهد. به طورى كه حتى دوشيزگان در خلوتگاههايشان در خانه آن را مىشنوند و پدر و برادر خويش را براى قيام تشويق مىكنند. بحارالانوار، ج52، ص302؛
6- رويا را هر انساني با هر لسان و زبان خودش ميبيند وميشنود و رويا را عرب و عجم و سرياني و همه ملتها ميفهمند، زيرا كه رويا عبارت است از عكس و رمزهايي ثابت كه همه آنرا متوجه ميشوند.
امام صادق عليه السلام مي فرمايند: در ابتداي روز، گويندهاي در آسمان ندا ميدهد، به گونهاي كه هر قومي با زبان خود، آن ندا را ميشنود. غيبت شيخ طوسي، ص 453; بحارالانوار، ج 52، ص 288.
7- حديثي است از حضرمي، گفت: من و أبان بر امام صادق(ع) وارد شديم و آن وقتي بود كه پرچمهاي سياه در خراسان ظاهر شدند و گفتم چه كنيم؟ فرمود در خانههايتان بنشينيد و پس هر وقت ديديد كه ما بر مردي جمع شديم (گرد آمديم) با اسلحه ياريش بشتابيد، و معني اين روايت واضح است و لازم به تفكر نميباشد و آنكه جمع شدن أهل بيت(ع) در يك زمان، جز در عالم رويا يا خواب، محال است.
8 - احمد بن ابى نصر بزنطى گفت : از امام رضا عليه السّلام درباره خوابي سؤالى نمودم. حضرت از پاسخ دادن خوددارى كردند . سپس فرمود : اگر آنچه شما از ما ميخواستيد به شما بدهيم يا بگوئيم براى شما بد بود و گردنِ صاحب الامر به باد مي رفت . مختصر بصائر الدرجات، ص 104.
و در اينجا امام(ع) رويا را به گردنِ صاحب الامر ربط دادند. بنابراين بين رويا و امام، ارتباط محكمي وجود دارد و گويا كه علامتي است حتمي از علامات ظهور كه ارتباط با اين قضيه دارد، و مناسبت آن نداي جبرئيل در آسمان است چرا كه از عالم اوست.
9- امام صادق(ع) فرمودند: روياي مومن در آخرالزمان يكي از هفتاد جزء نبوت است. بحار الانوار ج 58 ص 176
رسول الله (ص) فرمود : اگر زمان نزديك شود(آخرالزمان)، روياي مومن تكذيب نمي شود .مستدرك سفينة البحار ج4 ص31
بنابراين مناسب آن است كه نداي جبرئيل در عالم خود باشد و آن همان عالم ملكوت است، و ندا در عالم ملكوت بوسيله رويا يا خواب صادقه به انسان ميرسد كه آنرا در آخرالزمان نميتوان دروغ شمرد و اگر اين ندا در عالم مادي بود، بنابراين فرق بين نداي جبرئيل و ابليس چيست تا بين آنها فرق بگذارند؟؟؟ بنابراين اگر نداي جبرئيل در آسمان و عالم ملكوت باشد، مومن ميتواند آنرا درست تشخيص دهد، زيرا كه ملكوت در دست خداست و همانا همهي ملكوت از آن اوست و به سوي آن بازخواهيم گشت. (فَسُبْحانَ الَّذي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُون، يس، 83)این مطالب از آن جهت عرض شد که احتمال دارد صیحه جبرئیل بصورت رویای صادقه درک شود بنابرین عزیزان آمادگی داشته باشند که اگر رویایی دیدند که مضمون ان یاری آل محمد(ص) باشد انرا انکار نکنند چون ندای شیطان در زمین یعنی فرود روح از عالم ملکوت به جسد فیزیکی و بیدار شدن از خواب و انکار رویای صادقه برای غیر مومن و تعبیر ان به خوابهای پریشان و گفتن
قَالُواْ أَضْغَاثُ أَحْلاَمٍ وَمَا نَحْنُ بِتَأْوِيلِ الأَحْلاَمِ بِعَالِمِينَ
که احتمالا این رویا نتیجه ندای جبرئیل در عالم ملکوت باشد.
با سلام و درود
این گونه استدلال به آیات قرآن و برداشت از آنها نیاز به پشتوانه روایی معصومین دارد. لذا نمی توان بدون پشتوانه روایی ادعایی کرد و آن را قطعی دانست. مگر ما چقدر از عالم ملکوت و ... اطلاع داریم.
تا در این موارد از عالمان و آگاهان از غیب چیزی به ما نرسد نمی توانیم چیزی بگوییم.
مطلب دیگر این که ظاهر این روایات روشن است که صیحه و ندای آسمانی، صدایی است که مردم به گوش می شنوند؛ حتی در روایت است که عبارت "همانا حق در علی(ع) و شیعیانش است" ندا داده خواهد شد.
مگر هر ندایی از جبرئیل، نابود کننده است؟ اینهایی که مثال زده اید مربوط به قیامت و نابودی دنیا و یا مربوط به عذاب الهی برای نابودی اقوام گنهکار است.
چه محالی وجود دارد که خداوند ندایی آسمانی توسط ملائکه اش بفرستد که مردم بشنوند ولی نابود کننده هم نباشد.
همانطور که عرض شد ظاهر روایات، صدا و ندای آسمانی است که به گوش مردم می رسد. اما این گونه نیست که بطور قطع مدعی باشیم که فقط و فقط همین گونه است.
لذا منعی ندارد خداوند آن را به گونه ای دیگر بروز دهد، مثلا به صورت رؤیای صادقه ای باشد که در یک لحظه همه عالم آن را می بینند. البته هر چه هست همگانی است، نه این که بعضی می بینند.
ممنون میشوم اگر برای این فرمایشاتتان مصداق قرانی و یا روایی ارائه کنید.
مراجعه به اهل فن و کارشناس که هم اصل قرآنی دارد: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»؛ اگر نمىدانيد، از آگاهان بپرسيد. (نحل، 43)
و هم اصل عقلی، زیرا عقل حکم می کند که در مسائل تخصصی بایستی به کارشناس و اهل فن مراجعه نمود. ظهور و شناسایی آن نیز از مسائل مهم اعتقادی و دینی است.
توجه داشته باشید که اگر شناسایی ظهور اینقدر راحت و برای همه آسان بود که این همه روایات راجع به علائم و نشانه های ظهور و ... لازم نبود.
لذا گرچه شرائط به گونه ای می شود که زمینه فهم و درک بالا می رود ولی با مراجعه به اهل فن، مردم عادی به اطمینان می رسند.
يظهر في شبهة ليستبين، فيعلو ذكره ويظهر أمره. البحار:52/3در ميان شك و شبهه مردم ظهور ميكند تا اینکه نامش بلند میشود و امرش ظاهر و تنیین میشود.
ظهوره كظهور رسول الله.
نعماني ب١١ج٩.
رسول خدا چگونه ظهور كرد؟
روزي نزديكانش را براي صرف غذائي ساده دعوت كرد و اعلام كرد كه از طرف خداوند مبعوث شده است!
و تمسخر و استهزاء و شك در سلامت عقل و مجنون شدنش شروع شد و بجنگ با حضرتش منتهي شد!
ظهور امام زمان هم به همين سادگي و به اين شكل در هاله اي از شك و شبهه و سؤال خواهد بود: يظهر في شبهه!
بقدري معمولي و ساده كه براي خيليها قبول اينكه اين ظهور امام زمان است! مشكل خواهد بود.الحمد لله رب العالمین
دقت بفرمایید. همه چیز در ابتدا و یکمرتبه که آشکار و روشن نمی شود بلکه می تواند ابتدا همراه شبهه و شک باشد و سپس آشکار و روشن شده و به یقین تبدیل شود.
لذا این روایتی که آورده اید معنایش این نیست که همیشه این حالت شک و شبهه باقی می ماند، بلکه اشاره به ابتدای کار و چه بسا زمان بروز علائم و وقتی که هنوز ظهور واقع نشده است می باشد.
همانطور که عرض کردم اگر شناسایی ظهور اینقدر راحت و برای همه آسان بود که این همه روایات راجع به علائم و نشانه های ظهور و ... لازم نبود.
با سلام و دروداین گونه استدلال به آیات قرآن و برداشت از آنها نیاز به پشتوانه روایی معصومین دارد. لذا نمی توان بدون پشتوانه روایی ادعایی کرد و آن را قطعی دانست. مگر ما چقدر از عالم ملکوت و ... اطلاع داریم.
تا در این موارد از عالمان و آگاهان از غیب چیزی به ما نرسد نمی توانیم چیزی بگوییم.
مطلب دیگر این که ظاهر این روایات روشن است که صیحه و ندای آسمانی، صدایی است که مردم به گوش می شنوند؛ حتی در روایت است که عبارت "همانا حق در علی(ع) و شیعیانش است" ندا داده خواهد شد.
مگر هر ندایی از جبرئیل، نابود کننده است؟ اینهایی که مثال زده اید مربوط به قیامت و نابودی دنیا و یا مربوط به عذاب الهی برای نابودی اقوام گنهکار است.
چه محالی وجود دارد که خداوند ندایی آسمانی توسط ملائکه اش بفرستد که مردم بشنوند ولی نابود کننده هم نباشد.
همانطور که عرض شد ظاهر روایات، صدا و ندای آسمانی است که به گوش مردم می رسد. اما این گونه نیست که بطور قطع مدعی باشیم که فقط و فقط همین گونه است.
لذا منعی ندارد خداوند آن را به گونه ای دیگر بروز دهد، مثلا به صورت رؤیای صادقه ای باشد که در یک لحظه همه عالم آن را می بینند. البته هر چه هست همگانی است، نه این که بعضی می بینند.
علیکم السلام کارشناس محترم
با توجه به قران کریم متوجه میشویم که انتظار ارتباط فیزیکی با فرشتگان و دیدن یا شنیدن صدای انها بصورت مادی مخالف با سنت الهی و از انتظارات کافران و مشرکان است و صیحه فیزیکی جبرئیل و یا ارسال فیزیکی ملائکه جز عذاب نمیتواند باشد :
وَقَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ لَوْلَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيرًا (فرقان 7)
و گفتند اين چه پيامبرى است كه غذا مىخورد و در بازارها راه مىرود چرا فرشتهاى به سوى او نازل نشده تا همراه وى هشداردهنده باشد
وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءنَا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْنَا الْمَلَائِكَةُ أَوْ نَرَى رَبَّنَا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنفُسِهِمْ وَعَتَوْ عُتُوًّا كَبِيرًا ﴿ فرقان ۲۱﴾
و آنها كه اميدي به لقاي ما ندارند (و رستاخيز را انكار ميكنند) ميگويند: چرا فرشتگان بر ما نازل نميشوند؟ و يا پروردگارمان را با چشم خود نميبينيم ؟ آنها درباره خود تكبر ورزيدند و طغيان بزرگي كردند.
لَّوْ مَا تَأْتِينَا بِالْمَلائِكَةِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ
اگر راست میگويى چرا فرشته ها را پيش ما نمی اوری
مَا نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلاَّ بِالحَقِّ وَمَا كَانُواْ إِذًا مُّنظَرِينَ
فرشتگان را جز به حق فرو نمىفرستيم و در آن هنگام ديگر مهلت نيابند(حجر 7-8)
که تاییدی است بر ایات مطلب قبلی و اینکه صیحه فیزیکی بمعنای عذاب است
و اینکه ظهور حضرت امام مهدی(عج) ، عظیمتر از بعثت رسول الله(ص) نمیباشد و نباید انتظار معجزات فیزیکی قهری و نزول فرشتگان بطوریکه مردم صدای فیزیکی انها رابشنوند ، را داشته باشیم که این موارد خلاف سنتهای الهی است و سنت الهی تغییر نمیابد
فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا
و در صورتیکه معجزه های قاهر و ظهور در حاله های نور فیزیکی و صدای فیزیکی تایید جبرئیل باشد در انصورت مسئله ایمان به غیب(الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ ) چه میشود ؟
البته این که میفرمایید: "البته هر چه هست همگانی است، نه این که بعضی می بینند."
کاملا صحیح میباشد و همه انسانها کافر و مومن و مسلمان و غیر مسلمان ، صیحه جبرئیل را ،بصورت رویای صادقه که برای همه قابل فهم است،درک خواهند کرد تا حجت بر همه تمام شود.
مراجعه به اهل فن و کارشناس که هم اصل قرآنی دارد: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»؛ اگر نمىدانيد، از آگاهان بپرسيد. (نحل، 43)و هم اصل عقلی، زیرا عقل حکم می کند که در مسائل تخصصی بایستی به کارشناس و اهل فن مراجعه نمود. ظهور و شناسایی آن نیز از مسائل مهم اعتقادی و دینی است.
توجه داشته باشید که اگر شناسایی ظهور اینقدر راحت و برای همه آسان بود که این همه روایات راجع به علائم و نشانه های ظهور و ... لازم نبود.
لذا گرچه شرائط به گونه ای می شود که زمینه فهم و درک بالا می رود ولی با مراجعه به اهل فن، مردم عادی به اطمینان می رسند.
امام علی علیه السلام فرمود : همانا ذکر رسول الله صل الله علیه و آله میباشد و ما اهل ایشان هستیم . بحار الانوار ج 23 ص 184
امام باقرعلیه السلام درباره گفتار خداوند متعال از اهل ذکر بپرسید اگر نمی دانید فرمود : رسول الله صل الله علیه و آله و اهل بیت ایشان همان اهل ذکر هستند و آنها امامان هستند . بصائر الدرجات ص 60 . بحار الانوار ج 23 ص 179 -الکافی ج 1 ص 213
امام صادق علیه السلام درباره آیهء از اهل ذکر بپرسید اگر نمی دانید فرمود : ذکر محمد صل الله علیه و آله است و ما اهل ایشان هستیم و ما سؤال شوندگانیم . بصائر الدرجات ص 60 . بحار الانوار ج 23 ص 179
امام رضا علیه السلام فرمود : خداوند متعال میفرماید : از اهل ذکر بپرسید و ایشان امامان میباشند اگر نمیدانید پس بر آنها واجب است که از ایشان بپرسند . بصائر الدرجات ص 62 . بحار الانوار ج 23 ص 176
امیر المومنین امام علی علیه السلام درباره گفتار خداوند عزوجل ، از اهل ذکر بپرسید اگر نمی دانید فرمود : اهل ذکر ما هستیم . کنز الفوائد ص 162 . بحار النوار ج 23 ص 186
امام علی علیه السلام فرمود : كجايند كساني كه گمان كردند راسخين در علم اند غير از ما، دروغ و ستمگرى و حسد بر ما ؟ كه خداوند ما را رفعت بخشيد و ايشان را پست كرد، و به ما عطا كرد و ايشان را محروم ساخت، و ما را در فضل خود داخل ساخت و ايشان را خارج كرد. به وسيله ما هدايت عطا مى شود و كوردلى روشن مي گردد. نهج البلاغة ج 2 ص 27
عده اى از اصحاب ما از احمد بن محمد از حسين بن سعيد از نضر بن سويد از ايوب بن حُر و عمران بن على از ابى بصير ازامام صادق عليه السلام فرمود : مائيم راسخون در علم و ما تأويل قرآن را ميدانيم . كافي ج1ص213.
امام صادق علیه السلام فرمود : راسخون در علم امیر المومنین علیه السلام و امامان علیهم السلام از فرزندان ایشان میباشند .اصول کافی ج 1 ص 213 . وسائل الشیعة ج 27 ص 179
امام باقر علیه السلام فرمود : ما راسخون در علم هستیم و ما تاویلش را می دانیم . وسائل الشیعة ج 27 ص198 - بصائر الدرجات ص 224 - الکافی ج 1 ص 213 - ورواه عن الصادق ع و کذا فی وسائل الشیعه ج 27 ص 179 -بحار الانوار ج 23 ص 199
امام صادق علیه السلام فرمود : راسخون در علم امیر المومنین علیه السلام و امامان علیهم السلام از فرزندان ایشان می باشند . اصول کافی ج 1 ص 213 . وسائل الشیعة ج 27 ص 179
و امامت اصلی از اصول دین است و اصول دین تحقیقی است و نه تقلیدی بنابرین تحقیق برای شناختن حقانیت امام زمان(ع) در زمان ظهورش بر مسلمانی واجب است و مراجعه به رای علما و کارشناسان میتواند از روشهای تحقیق باشد ، اما رای و نظر انها حجت نیست، و اگر خدای نکرده انها در تشخیص مصداق امام زمان(ع) دچار اشتباه شدند و ما هم رای و نظر انها را پذیرفتیم در فردای قیامت هیچ تو جیه و بهانه ای وجود ندارد:
وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا
و میگویند پروردگارا ما رؤسا و بزرگتران خويش را اطاعت كرديم و ما را گمراه كردند
لذا این روایتی که آورده اید معنایش این نیست که همیشه این حالت شک و شبهه باقی می ماند، بلکه اشاره به ابتدای کار و چه بسا زمان بروز علائم و وقتی که هنوز ظهور واقع نشده است می باشد.
يظهر في شبهة ليستبين، فيعلو ذكره ويظهر أمره
همانطور که عرض کردم اگر شناسایی ظهور اینقدر راحت و برای همه آسان بود که این همه روایات راجع به علائم و نشانه های ظهور و ... لازم نبود.
الحمد لله رب العالمین
[="Tahoma"][="Black"] با توجه به قران کریم متوجه میشویم که انتظار ارتباط فیزیکی با فرشتگان و دیدن یا شنیدن صدای انها بصورت مادی مخالف با سنت الهی و از انتظارات کافران و مشرکان است و صیحه فیزیکی جبرئیل و یا ارسال فیزیکی ملائکه جز عذاب نمیتواند باشد : وَقَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ لَوْلَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيرًا (فرقان 7) وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءنَا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْنَا الْمَلَائِكَةُ أَوْ نَرَى رَبَّنَا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنفُسِهِمْ وَعَتَوْ عُتُوًّا كَبِيرًا ﴿ فرقان ۲۱﴾ لَّوْ مَا تَأْتِينَا بِالْمَلائِكَةِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ مَا نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلاَّ بِالحَقِّ وَمَا كَانُواْ إِذًا مُّنظَرِينَ که تاییدی است بر ایات مطلب قبلی و اینکه صیحه فیزیکی بمعنای عذاب است و اینکه ظهور حضرت امام مهدی(عج) ، عظیمتر از بعثت رسول الله(ص) نمیباشد و نباید انتظار معجزات فیزیکی قهری و نزول فرشتگان بطوریکه مردم صدای فیزیکی انها رابشنوند ، را داشته باشیم که این موارد خلاف سنتهای الهی است و سنت الهی تغییر نمیابد فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا علیکم السلام کارشناس محترم
و گفتند اين چه پيامبرى است كه غذا مىخورد و در بازارها راه مىرود چرا فرشتهاى به سوى او نازل نشده تا همراه وى هشداردهنده باشد
و آنها كه اميدي به لقاي ما ندارند (و رستاخيز را انكار ميكنند) ميگويند: چرا فرشتگان بر ما نازل نميشوند؟ و يا پروردگارمان را با چشم خود نميبينيم ؟ آنها درباره خود تكبر ورزيدند و طغيان بزرگي كردند.
اگر راست میگويى چرا فرشته ها را پيش ما نمی اوری
فرشتگان را جز به حق فرو نمىفرستيم و در آن هنگام ديگر مهلت نيابند(حجر 7-8)
با سلام و درود
این آیات نمی گویند که آمدن ملک بر زمین باعث نابودی زمین می شود، بلکه چون مخالفان فقط قصد بهانه گیری داشته و قصد ایمان آوردن نداشتند ـ یعنی اگر فرشته هم بر زمین می آمد ایمان نمی آوردند ـ چنین نشد و ملائکه به زمین نیامده اند.
مطلب دیگر این که ملائکه از مجرداتند و اصلا صدا ندارند. اگر بخواهند در عالم ماده حضور یابند بایستی ممثل و در قالب موجود مادی درآیند. لذا تمثل صدای ملائکه که چیز عجیب و قریبی نیست.
حتی ممثل شدن ملائکه به صورت انسان هم چیز عجیبی نیست، مگر حضرت جبرائیل ممثل به قیافه "دحیه کلبی" نمی شد و خدمت پیامبر می رسید و مردم هم او را می دیند. "انّ جبرئيل كان يأتي نبينا ـ صلّي الله عليه و آله ـ في صورة الدحية الكلبي" (بحارالانوار، ج 14، ص 343)
از این موارد بسیار است لذا ملائکه می توانند به صورت ممثل، در عالم ماده ظاهر شوند.
این هم سنت محسوب نمی شود که کسی بخواهد ادعای سنت الهی بودن کند و به آیه «سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْديلاً» (احزاب، 62) استدلال نماید.
و در صورتیکه معجزه های قاهر و ظهور در حاله های نور فیزیکی و صدای فیزیکی تایید جبرئیل باشد در انصورت مسئله ایمان به غیب(الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ ) چه میشود ؟
مگر پیامبر اسلام و سایر پیامبران معجزه نمی آوردند؟؟!!
معجزه که منافات با ایمان به غیب ندارد. آن که نخواهد بپذیرد، معجزه را می بیند و ایمان هم نمی آورد.
ظهور حضرت نیز می تواند همراه معجزاتی باشد بدون این که منافاتی با ایمان به غیب داشته باشد.
معجزه که موجب زور و اجبار بر انسان نمی شود.
اولا منظور از اهل ذکر ، و راسخون در علم اهلبیت(ع) میباشند
امام علی علیه السلام فرمود : همانا ذکر رسول الله صل الله علیه و آله میباشد و ما اهل ایشان هستیم . بحار الانوار ج 23 ص 184امام باقرعلیه السلام درباره گفتار خداوند متعال از اهل ذکر بپرسید اگر نمی دانید فرمود : رسول الله صل الله علیه و آله و اهل بیت ایشان همان اهل ذکر هستند و آنها امامان هستند . بصائر الدرجات ص 60 . بحار الانوار ج 23 ص 179 -الکافی ج 1 ص 213
امام صادق علیه السلام درباره آیهء از اهل ذکر بپرسید اگر نمی دانید فرمود : ذکر محمد صل الله علیه و آله است و ما اهل ایشان هستیم و ما سؤال شوندگانیم . بصائر الدرجات ص 60 . بحار الانوار ج 23 ص 179
امام رضا علیه السلام فرمود : خداوند متعال میفرماید : از اهل ذکر بپرسید و ایشان امامان میباشند اگر نمیدانید پس بر آنها واجب است که از ایشان بپرسند . بصائر الدرجات ص 62 . بحار الانوار ج 23 ص 176
امیر المومنین امام علی علیه السلام درباره گفتار خداوند عزوجل ، از اهل ذکر بپرسید اگر نمی دانید فرمود : اهل ذکر ما هستیم . کنز الفوائد ص 162 . بحار النوار ج 23 ص 186
امام علی علیه السلام فرمود : كجايند كساني كه گمان كردند راسخين در علم اند غير از ما، دروغ و ستمگرى و حسد بر ما ؟ كه خداوند ما را رفعت بخشيد و ايشان را پست كرد، و به ما عطا كرد و ايشان را محروم ساخت، و ما را در فضل خود داخل ساخت و ايشان را خارج كرد. به وسيله ما هدايت عطا مى شود و كوردلى روشن مي گردد. نهج البلاغة ج 2 ص 27
عده اى از اصحاب ما از احمد بن محمد از حسين بن سعيد از نضر بن سويد از ايوب بن حُر و عمران بن على از ابى بصير ازامام صادق عليه السلام فرمود : مائيم راسخون در علم و ما تأويل قرآن را ميدانيم . كافي ج1ص213.
امام صادق علیه السلام فرمود : راسخون در علم امیر المومنین علیه السلام و امامان علیهم السلام از فرزندان ایشان میباشند .اصول کافی ج 1 ص 213 . وسائل الشیعة ج 27 ص 179
امام باقر علیه السلام فرمود : ما راسخون در علم هستیم و ما تاویلش را می دانیم . وسائل الشیعة ج 27 ص198 - بصائر الدرجات ص 224 - الکافی ج 1 ص 213 - ورواه عن الصادق ع و کذا فی وسائل الشیعه ج 27 ص 179 -بحار الانوار ج 23 ص 199
امام صادق علیه السلام فرمود : راسخون در علم امیر المومنین علیه السلام و امامان علیهم السلام از فرزندان ایشان می باشند . اصول کافی ج 1 ص 213 . وسائل الشیعة ج 27 ص 179
«فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»؛ اگر نمى دانيد، از آگاهان بپرسيد (تا تعجب نكنيد از اينكه پيامبر اسلام از ميان همين مردان برانگيخته شده است)! (نحل، 43)
اولا اگر به تفاسیر مراجعه کنید می بینید که شأن نزول این آیات اصلا در مورد اهل کتاب و علمای یهود و نصارا است، یعنی این آیه به عوام یهود و نصارا می گوید به اهل ذکرتان مراجعه کنید.
ثانیا شکی نیست که مصداق اکمل و فرد تام از "اهل ذکر" اهلبیت علیهم السلام هستند. پس این روایات ناظر به مصداق اکمل است نه این که اختصاص را برساند و مفهوم "اهل ذکر" را مقید کند.
لذا این روایات، بر رد عرض بنده نیست.
و امامت اصلی از اصول دین است و اصول دین تحقیقی است و نه تقلیدی بنابرین تحقیق برای شناختن حقانیت امام زمان(ع) در زمان ظهورش بر مسلمانی واجب است و مراجعه به رای علما و کارشناسان میتواند از روشهای تحقیق باشد ، اما رای و نظر انها حجت نیست، و اگر خدای نکرده انها در تشخیص مصداق امام زمان(ع) دچار اشتباه شدند و ما هم رای و نظر انها را پذیرفتیم در فردای قیامت هیچ تو جیه و بهانه ای وجود ندارد:
وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا
و میگویند پروردگارا ما رؤسا و بزرگتران خويش را اطاعت كرديم و ما را گمراه كردند
هر رجوع به عالمی که تقلید محسوب نمی شود.
تقلید یعنی تبعیت ظنی، ولی کسی که با مراجعه به اهل فن کسب اطمینان می کند و به اطمینان می رسد که دیگر تقلید نمی کند. او در واقع دارد به اطمینان خودش عمل می کند.
لذا پس از کسب اطمینان که دیگر تکیه بر دیگری ندارد بلکه اعتماد و تکیه اش بر اطمینان خودش است.[/]
با سلام و درود این آیات نمی گویند که آمدن ملک بر زمین باعث نابودی زمین می شود، بلکه چون مخالفان فقط قصد بهانه گیری داشته و قصد ایمان آوردن نداشتند ـ یعنی اگر فرشته هم بر زمین می آمد ایمان نمی آوردند ـ چنین نشد و ملائکه به زمین نیامده اند. مطلب دیگر این که ملائکه از مجرداتند و اصلا صدا ندارند. اگر بخواهند در عالم ماده حضور یابند بایستی ممثل و در قالب موجود مادی درآیند. لذا تمثل صدای ملائکه که چیز عجیب و قریبی نیست. حتی ممثل شدن ملائکه به صورت انسان هم چیز عجیبی نیست، مگر حضرت جبرائیل ممثل به قیافه "دحیه کلبی" نمی شد و خدمت پیامبر می رسید و مردم هم او را می دیند. "انّ جبرئيل كان يأتي نبينا ـ صلّي الله عليه و آله ـ في صورة الدحية الكلبي" (بحارالانوار، ج 14، ص 343) از این موارد بسیار است لذا ملائکه می توانند به صورت ممثل، در عالم ماده ظاهر شوند. این هم سنت محسوب نمی شود که کسی بخواهد ادعای سنت الهی بودن کند و به آیه «سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْديلاً» (احزاب، 62) استدلال نماید.
علیکم السلام کارشناس محترم
متاسفانه یا شما متوجه عرض بنده نشدید و یا بنده نتوانستم منظورم را بطور شفاف بیان کنم
وَقَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ لَوْلَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيرًا (فرقان 7)
و گفتند اين چه پيامبرى است كه غذا مىخورد و در بازارها راه مىرود چرا فرشتهاى به سوى او نازل نشده تا همراه وى هشداردهنده باشد
وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءنَا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْنَا الْمَلَائِكَةُ أَوْ نَرَى رَبَّنَا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنفُسِهِمْ وَعَتَوْ عُتُوًّا كَبِيرًا ﴿ فرقان ۲۱﴾
و آنها كه اميدي به لقاي ما ندارند (و رستاخيز را انكار ميكنند) ميگويند: چرا فرشتگان بر ما نازل نميشوند؟ و يا پروردگارمان را با چشم خود نميبينيم ؟ آنها درباره خود تكبر ورزيدند و طغيان بزرگي كردند.
لَّوْ مَا تَأْتِينَا بِالْمَلائِكَةِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ
اگر راست میگويى چرا فرشته ها را پيش ما نمی اوری
در سه ایه فوق، بهانه ها و انتظارات نامعقول منکرین دیده میشود
و جواب این انتظارات نامعقول منکرین را الله تعالی با آیه زیر میدهد:
مَا نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلاَّ بِالحَقِّ وَمَا كَانُواْ إِذًا مُّنظَرِينَ
فرشتگان را جز به حق فرو نمىفرستيم و در آن هنگام ديگر مهلت نيابند
معنی ایه صریح است و هیچ برداشت دیگری نمیتوان از ان ارائه نمود ، دقت بفرمایید:
مَا نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلاَّ بِالحَقِّ
یعنی اینکه ملائکه جز برای امر حق نازل نمیشوند ، یعنی
یا برای بشارت به اصحاب حق( انبیا و اولیا الله) نازل میشوند و یا برای عقوبت و عذاب منکرین که قسمت دوم ایه( وَمَا كَانُواْ إِذًا مُّنظَرِينَ) اشاره صریح به ان دارد
و صحیح میفرمایید انها برای اینکه از نظر مادی قابل درک باشند باید تمثل یابند
فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا(مریم-17)
در این مورد چون حضرت مریم(س) از اصحاب حق بوده پس تمثل جبرئیل برای او ، برای بشارت عیسی(ع) بوده است
فَلَمَّا رَأَى أَيْدِيَهُمْ لاَ تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُواْ لاَ تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمِ لُوطٍ
مورد دیگر تمثل در این ایه است که باز ارسال فرشتگان بشارتی( فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِن وَرَاء إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ ) برای ابراهیم(ع) و عذابی برای فاسدان قوم لوط میباشد(إِنَّهُ قَدْ جَاء أَمْرُ رَبِّكَ وَإِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ ) .
و نکته بسیار مهم و قابل توجه اینکه ابراهیم(ع) وقتی میبیند اینها دست به غذا نبردند و انسان نیستند و فرشتگانی تمثل یافته هستند، از عذابی که آورده اند میترسد(وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً ) و فرشتگان او را با گفتن (لاَ تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمِ لُوطٍ ) کمی ارام میکنند تا ابراهیم(ع) بداند عذاب برای قوم دیگری است
پس متوجه میشویم این مساله سنت الهی است که ، ارسال فیزیکی فرشتگان یعنی عذاب بطوریکه ابراهیم(ع) از دیدن تمثل انها دچار خوف (وحشت از عذاب برای قومش) میشود.
پس انتظار شنیدن صیحه فیزیکی جبرئیل بهنگام ظهور حضرت مهدی(عج) امری نامعقول و معارض با حقیقت قران کریم است و انچه معقول و موافق با قران است این است که صیحه جبرئیل و یا همراهی حضرت مهدی توسط فرشتگان اموری ملکوتی هستند که قادر به درک فیزیکی انها نخواهیم بود و فقط قادر به درک ملکوتی انها(رویا و مکاشفه) خواهیم بود.
مگر پیامبر اسلام و سایر پیامبران معجزه نمی آوردند؟؟!!معجزه که منافات با ایمان به غیب ندارد. آن که نخواهد بپذیرد، معجزه را می بیند و ایمان هم نمی آورد.
ظهور حضرت نیز می تواند همراه معجزاتی باشد بدون این که منافاتی با ایمان به غیب داشته باشد.
معجزه که موجب زور و اجبار بر انسان نمی شود.
اگر به عرض بنده دقت کرده باشید گفته ام "معجزه های قاهر" ، یعنی معجزه های عجیب و غریب مانند درک فیزیکی فرشتگان و یا احاطه شدن با هاله های نور فیزیکی، شنیدن صدای فیزیکی تایید جبرئیل و...که هر منکر و کافری را مجبور به ایمان کند! و این مخالف سنت الهی است.
هَلْ يَنظُرُونَ إِلَّا أَن تَأْتِيَهُمُ الْمَلَائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ ۗ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا ۗ قُلِ انتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُونَ [انعام:١٥٨]
آیا جز اين انتظار دارند كه فرشتگان به سويشان بيايند يا پروردگارت بيايد يا پارهاى از نشانه هاى پروردگارت بيايد [اما] روزى كه پارهاى از نشانههاى پروردگارت [پديد] آيد كسى كه قبلا ايمان نياورده يا خيرى در ايمان آوردن خود به دست نياورده ايمان آوردنش سود نمىبخشد بگو منتظر باشيد كه ما [هم] منتظريم
که این آیه هم تاییدی است بر عرایض قبلی و نبودن معجزات قاهر و عجیب و غریب و گرنه شکی نیست که امام مهدی(عج) ، همانند حجج الهی قبلی ، کرامات و معجزاتی خواهند داشت که برای اهل ایمان موجب افزایش یقین میگردد و لی منکران با شک و تردید به آن خواهند نگریست
«فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»؛ اگر نمى دانيد، از آگاهان بپرسيد (تا تعجب نكنيد از اينكه پيامبر اسلام از ميان همين مردان برانگيخته شده است)! (نحل، 43) اولا اگر به تفاسیر مراجعه کنید می بینید که شأن نزول این آیات اصلا در مورد اهل کتاب و علمای یهود و نصارا است، یعنی این آیه به عوام یهود و نصارا می گوید به اهل ذکرتان مراجعه کنید.
آقای میقات فقط تفسیر اهلبیت(ع) مرجع و حجت است و تفاسیر افراد غیر معصوم ظنی الصدور میباشد و حجت نیست و فقط برای مطالعه علاقمندان میتواند باشد .و دراین مورد خاص (اهل ذکر و راسخون علم) تفسیر اهلبیت(ع)موجود، واضح و متواتر معنایی میباشد و هرگونه برداشت دیگری از مفهوم "اهل ذکر و راسخون در علم" برای غیر از اهلبیت(ع) قابل قبول نمیباشد.
مطلب دیگر اینکه هر گونه تطبیق اهل ذکر به علمای یهود و نصارا ، دارای اشکالات عقلی ذیل میباشد:
1- شریک کردن علمای مشرکان( یهود و نصارا) در صفتی مخصوص به اهلبیت(ع).
2- علمای اهل کتاب در قران مذمت شده اند (اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّهِ ) حال با این تفسیر(شان نزول "اهل ذکر" در مورد علمای یهود نصار)،
چگونه قران اهل کتاب را به علمایشان ارجاع میدهد در حالیکه انها را مذمت میکند؟ و قران کلام حق است و در کلام الهی اختلاف و تناقض نیست
(أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلاَفًا كَثِيرًا )
هر رجوع به عالمی که تقلید محسوب نمی شود.تقلید یعنی تبعیت ظنی، ولی کسی که با مراجعه به اهل فن کسب اطمینان می کند و به اطمینان می رسد که دیگر تقلید نمی کند. او در واقع دارد به اطمینان خودش عمل می کند.
لذا پس از کسب اطمینان که دیگر تکیه بر دیگری ندارد بلکه اعتماد و تکیه اش بر اطمینان خودش است.
مراجعه به رای علما و کارشناسان میتواند از روشهای تحقیق باشد ، اما رای و نظر انها حجت نیست.
الحمد لله رب العالمین
......
در سه ایه فوق، بهانه ها و انتظارات نامعقول منکرین دیده میشود
و جواب این انتظارات نامعقول منکرین را الله تعالی با آیه زیر میدهد:مَا نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلاَّ بِالحَقِّ وَمَا كَانُواْ إِذًا مُّنظَرِينَ
فرشتگان را جز به حق فرو نمىفرستيم و در آن هنگام ديگر مهلت نيابند
با سلام و درود
هلاکت آنها به خاطر نزول ملائکه نیست بلکه به خاطر این است که اگر ملائکه هم نازل شوند، باز آنها ایمان نمی آورند، و به همین مهلت از آنها گرفته می شود و آنها هلاک و نابود می شوند.
لذا به جهت ایمان نیاوردنشان، مهلت از آنها گرفته می شود.
در ثانی عرض کردم اصلا ملائکه مجرد هستند و نمی توانند در این عالم ماده حضور یابند مگر در قالب و مثال مادی، که آن هم زیاد واقع شده است و نابودی هم در کار نبوده است.
پس متوجه میشویم این مساله سنت الهی است که ، ارسال فیزیکی فرشتگان یعنی عذاب
ارسال فیزیکی یعنی چه؟ مگر موجود مجرد می تواند در عالم ماده حاضر شود؟
ملائکه در مثال انسانی و مادی است که می توانند در این عالم حاضر شوند، و این باعث نابودی نمی شود.
در مورد پیامبر اسلام(ص) و نزول حضرت جبرائیل در تمثیل "دحیه کلبی" چه می گویید؟ چرا اطرافیان و صحابه ای که ایشان را می دیدند نابود نشدند؟ مگر همه صحابه مثل حضرت ابراهیم جزء اولیای الهی بوده و جبرائیل برای بشارت به آنها می آمده است؟
اگر به عرض بنده دقت کرده باشید گفته ام "معجزه های قاهر" ، یعنی معجزه های عجیب و غریب مانند درک فیزیکی فرشتگان و یا احاطه شدن با هاله های نور فیزیکی، شنیدن صدای فیزیکی تایید جبرئیل و...که هر منکر و کافری را مجبور به ایمان کند! و این مخالف سنت الهی است.
اگر گفته بودم خود ملائکه یا صدای آنها به زمین می رسد، جای این سخن بود، ولی وقتی قرار باشد تمثیل صدای ملائکه به زمین برسد که دیگر جای تکرار این سخن نیست.
در ثانی، معجزه قاهره چیست؟ کدام یک از معجزات پیامبر اسلام و یا پیامبران دیگر باعث ایمان زوری و اجباری شده است؟
معجزه که با ایمان نیاوردن منافاتی ندارد.
فقط تفسیر اهلبیت(ع) مرجع و حجت است و تفاسیر افراد غیر معصوم ظنی الصدور میباشد و حجت نیست و فقط برای مطالعه علاقمندان میتواند باشد .و دراین مورد خاص (اهل ذکر و راسخون علم) تفسیر اهلبیت(ع)موجود، واضح و متواتر معنایی میباشد و هرگونه برداشت دیگری از مفهوم "اهل ذکر و راسخون در علم" برای غیر از اهلبیت(ع) قابل قبول نمیباشد.
روایات معصومین علیهم السلام تعیین مصداق کرده اند، و توجه داشته باشید که مصداق با مفهوم فرق دارد.
"اهل ذکر" مفهومش وسیع است و مصادیق متعددی هم می تواند داشته باشد که البته مصداق اتم و اکمل آن، حضرات معصومین هستند.
حرف بنده حرف عجیب و غریبی نیست بلکه در همه کتابهای علمی آمده و یک مطلب علمی واضح و روشن است.
ضمنا مگر تفاسیر، از جایی صادر شده اند که بخواهند ظنی الصدور باشند؟؟!!
2- علمای اهل کتاب در قران مذمت شده اند (اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّهِ ) حال با این تفسیر(شان نزول "اهل ذکر" در مورد علمای یهود نصار)،
چگونه قران اهل کتاب را به علمایشان ارجاع میدهد در حالیکه انها را مذمت میکند؟ و قران کلام حق است و در کلام الهی اختلاف و تناقض نیست
(أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلاَفًا كَثِيرًا )
اولا همه عالمان اهل کتاب، مخالف اسلام و پیامبر نبوده اند
ثانیا قرآن می فرماید بروید از عالمان خودتان بپرسید یعنی آن عالمان می دانند که پیامبر الهی کیست و حضرت محمد(ص) رسول خدا هست یا نه؛ و اگر نمی گویند، حق را کتمان می کنند.
«الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَريقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ»
كسانى كه كتاب آسمانى به آنان داده ايم، او [پيامبر] را همچون فرزندان خود مى شناسند (ولى) جمعى از آنان، حق را آگاهانه كتمان مى كنند! (بقره، 146)
پس ارجاع قرآن به عالمان یهودی به معنای تأیید کسانی که حق را کتمان می کردند نیست تا آن را به تناقض ربط بدهیم و بحث عدم تناقض در آیات را پیش بکشیم.
مراجعه به رای علما و کارشناسان میتواند از روشهای تحقیق باشد ، اما رای و نظر انها حجت نیست.
در اعتقادیات رأی و نظر آنها حجت نیست ولی وقتی کسی با مراجعه به آنها به اطمینان می رسد و بر اساس اطمینان خود عمل می کند که صحیح است. پس دیگر نباید چنین مراجعه ای را تخطئه کرد.
با سلام و درود هلاکت آنها به خاطر نزول ملائکه نیست بلکه به خاطر این است که اگر ملائکه هم نازل شوند، باز آنها ایمان نمی آورند، و به همین مهلت از آنها گرفته می شود و آنها هلاک و نابود می شوند. لذا به جهت ایمان نیاوردنشان، مهلت از آنها گرفته می شود. در ثانی عرض کردم اصلا ملائکه مجرد هستند و نمی توانند در این عالم ماده حضور یابند مگر در قالب و مثال مادی، که آن هم زیاد واقع شده است و نابودی هم در کار نبوده است.
علیکم السلام کارشناس محترم
بنده عرض نکردم عذاب انها بسب نزول فیزیکی( تمثل مادی ملائکه بطوریکه حواس پنجگانه قادر به درک انها باشد) میباشد، عذاب امر الله واحد قهار است و هیچ نیرویی در اراده و امر او شریک نیست، عرض بنده این بود که تمثل فیزیکی و مادی ملائکه نشانه قطعی نزول عذاب است و انتظار برای درک فیزیکی انها (دیدن و شنیدن صدا) انتظار کافران و منکران است و سخنم را با آیات قران مستند کردم و در مباحث دینی و اعتقادی، برای اثبات موضوعی، حتی بخشی از یک ایه کفایت میکند و حجت است ولی متاسفانه منظورم را بطور صریح نتوانسته ام برسانم بنابرین عرضم را با آیات دیگری نیز مستند میکنم:
مَا نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلاَّ بِالحَقِّ وَمَا كَانُواْ إِذًا مُّنظَرِينَ
فرشتگان را جز به حق فرو نمىفرستيم و در آن هنگام ديگر مهلت نيابند
فَلَمَّا رَأَى أَيْدِيَهُمْ لاَ تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُواْ لاَ تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمِ لُوطٍ
و چون ديد دستهايشان به غذا دراز نمىشود آنان را ناشناس يافت و از ايشان ترسى بر دل گرفت گفتند مترس ما به سوى قوم لوط فرستاده شدهايم
يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلَائِكَةَ لَا بُشْرَىٰ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ وَيَقُولُونَ حِجْرًا مَّحْجُورًا
روزی که آنان فرشتگان را می بینند، آن روز برای مجرمان بشارتی نیست؛ و آنان [به فرشتگان] می گویند کاملا دور باشید از ما (ما را امان دهید)
وَيَوْمَ تَشَقَّقُ السَّمَاءُ بِالْغَمَامِ وَنُزِّلَ الْمَلَائِكَةُ تَنزِيلًا
و روزى كه آسمان با ابرى سپيد از هم مىشكافد و فرشتگان نزول يابند
هَلْ يَنظُرُونَ إِلَّا أَن تَأْتِيَهُمُ الْمَلَائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ أَمْرُ رَبِّكَ كَذَٰلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَٰكِن كَانُوا أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ
آیا [کافران و مشرکان] جز اینکه فرشتگانِ به سویشان آیند، یا فرمان پروردگارت [در مورد عذابشان] در رسد، انتظار می برند؟ کسانی هم که پیش از آنان بودند [در برابر حق] چنین کردند، و خدا [در عذاب کردنشان] به آنان ستم نورزید، بلکه آنان همواره [با مرتکب شدن انواع گناهان] به خودشان ستم می کردند
هَلْ يَنظُرُونَ إِلَّا أَن تَأْتِيَهُمُ الْمَلَائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا قُلِ انتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُونَ
آیا جز اين انتظار دارند كه فرشتگان به سويشان بيايند يا پروردگارت بيايد يا پارهاى از نشانه هاى پروردگارت بيايد [اما] روزى كه پارهاى از نشانههاى پروردگارت [پديد] آيد كسى كه قبلا ايمان نياورده يا خيرى در ايمان آوردن خود به دست نياورده ايمان آوردنش سود نمىبخشد بگو منتظر باشيد كه ما [هم] منتظريم
ملائکه در مثال انسانی و مادی است که می توانند در این عالم حاضر شوند، و این باعث نابودی نمی شود.
يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلَائِكَةَ لَا بُشْرَىٰ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ وَيَقُولُونَ حِجْرًا مَّحْجُورًا
روزی که آنان فرشتگان را می بینند، آن روز برای مجرمان بشارتی نیست؛ و آنان [به فرشتگان] می گویند کاملا دور باشید از ما (ما را امان دهید)
و ایات فوق نشان میدهد که تمثل مادی و درک فیزیکی انها علامت قطعی عذاب است
در مورد پیامبر اسلام(ص) و نزول حضرت جبرائیل در تمثیل "دحیه کلبی" چه می گویید؟ چرا اطرافیان و صحابه ای که ایشان را می دیدند نابود نشدند؟ مگر همه صحابه مثل حضرت ابراهیم جزء اولیای الهی بوده و جبرائیل برای بشارت به آنها می آمده است؟
نقل از احمد ابن خالد برقی: از ایوب بن حر گوید: از ابی عبدالله (ع) که: (همه چیز به کتاب خدا و سنت باز می گردد و هر چه موافق قران نباشد زخرف می باشد).
و از کلیب بن معاویه اسدی نقل از ابی عبدالله (ع): (هر چه از ما نقل شده که قران آن را تصدیق نمی کند باطل است).
و از ابی عمیر از هاشمیین جمیعاً و غیر آنها که پیامبر (ص) فرموده اند: (ای مردم آنچه از من نقل شده که موافق قران باشد پس من آن را گفته ام و آنچه که از من نقل شده و مخالف قرآن است پس من آن را نگفته ام).
و نقل از ابی عبدالله (ع) که رسول خدا (ص) فرمودند: (آنچه از من ایراد شده که موافق قران است از من است و آنچه مخالف کتاب خدا بود از من نیست). محاسن احمد بن محمد بن خالد برقی ج 1ص220
روایات معصومین علیهم السلام تعیین مصداق کرده اند، و توجه داشته باشید که مصداق با مفهوم فرق دارد."اهل ذکر" مفهومش وسیع است و مصادیق متعددی هم می تواند داشته باشد که البته مصداق اتم و اکمل آن، حضرات معصومین هستند.
حرف بنده حرف عجیب و غریبی نیست بلکه در همه کتابهای علمی آمده و یک مطلب علمی واضح و روشن است.
ضمنا مگر تفاسیر، از جایی صادر شده اند که بخواهند ظنی الصدور باشند؟؟!!
اولا همه عالمان اهل کتاب، مخالف اسلام و پیامبر نبوده اندثانیا قرآن می فرماید بروید از عالمان خودتان بپرسید یعنی آن عالمان می دانند که پیامبر الهی کیست و حضرت محمد(ص) رسول خدا هست یا نه؛ و اگر نمی گویند، حق را کتمان می کنند.
«الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَريقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ»
كسانى كه كتاب آسمانى به آنان داده ايم، او [پيامبر] را همچون فرزندان خود مى شناسند (ولى) جمعى از آنان، حق را آگاهانه كتمان مى كنند! (بقره، 146)پس ارجاع قرآن به عالمان یهودی به معنای تأیید کسانی که حق را کتمان می کردند نیست تا آن را به تناقض ربط بدهیم و بحث عدم تناقض در آیات را پیش بکشیم.
و ایه مباهله برای چه نازل شد غیر از این بود که علمای اهل کتاب، با وجود دانستن حقیقت ، در قبول آن عناد میورزیدند؟
حال این معاندان با رسول الله(ص) و کتمان کنندگان حقیقت، با انکه حق برای انها آشکار بود (لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ) میشوند "اهل ذکر"؟
ایا قران نصارا و یهود را برای دانستن حق، به علمایی که معاند و کتمان کننده حق بودند ارجاع میدهد؟
آیا کسی که معاند و کتمان کننده حق است ،میتواند صادق باشد که قران مردم را به انها برای تصدیق حقانیت رسول الله(ص) ارجاع دهد ؟
الحمد لله رب العالمین
تمثل مادی و درک فیزیکی انها علامت قطعی عذاب
با سلام و احترام.
اگر اشتباه نکنم این چند پست اخیر از موضوع صیحه شروع شد. اما مگر شنیدن صیحه توسط انسان ها مستلزم تمثل مادی فرشتگان است؟
بنده به عنوان یک خواننده قانع نشدم که هر ندایی و هر نزولی یا حتی هر ظهوری از سوی فرشتگان مستلزم نابودی و عذاب اهل زمین باشد.
بر انسان های برگزیده ای همچون حضرت فاطمه و حضرت مریم (س) فرشتگانی نازل می شدند و با آنها گفتگو می کردند و حتی مائده آسمانی می آوردند و کسی هم نابود نمی شد. هر روز فرشتگانی اهل زمین را خطاب قرار می دهند و فریاد می زنند اما کمتر کسی می شنود. به اذن پروردگار و با کنار رفتن پرده ها همه می توانند بشنوند بدون اینکه نابود شوند. در ندای فرشتگان تغییری ایجاد نمی شود بلکه گیرایی و دریافت ماست که تغییر می کند.
نکته مهم تر این که فرشتگان همیشه مأمور عذاب نیستند که صدا و فریاد آنها باعث عذاب باشد. اگر باشند هم برای همه نیستند. همان فرشتگان عذاب وقتی برای ابراهیم (ع) ممثل شدند باعث نابودی وی شدند؟ ممکن است بفرمایید او معصوم و مصون بود. همسرش چطور؟ چرا با دیدن این میهمانان ناخوانده نابود نشد؟ تازه هم صدای آنها را شنید و هم خودشان را دید!
تمام آیاتی که به آنها استناد فرمودید به فرشتگان مأمور عذاب آن هم برای قومی خاص اشاره دارند. لذا تعمیم آنها به هر ندایی و هر صیحه ای و هر انسانی که بر آن نازل می شوند صحیح به نظر نمی رسد.
با تشکر.:Gol:
بر انسان های برگزیده ای همچون حضرت فاطمه و حضرت مریم (س) فرشتگانی نازل می شدند و با آنها گفتگو می کردند و حتی مائده آسمانی می آوردند و کسی هم نابود نمی شد. هر روز فرشتگانی اهل زمین را خطاب قرار می دهند و فریاد می زنند اما کمتر کسی می شنود. به اذن پروردگار و با کنار رفتن پرده ها همه می توانند بشنوند بدون اینکه نابود شوند. در ندای فرشتگان تغییری ایجاد نمی شود بلکه گیرایی و دریافت ماست که تغییر می کند.
جناب مومن مطلب را کاملا توضیح داده ام ولی شما با دقت مطالعه نفرموده اید دقت کنید :
مَا نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلاَّ بِالحَقِّ وَمَا كَانُواْ إِذًا مُّنظَرِينَ
فرشتگان را جز به حق فرو نمىفرستيم و در آن هنگام ديگر مهلت نيابند
معنی ایه صریح است و هیچ برداشت دیگری نمیتوان از ان ارائه نمود ، دقت بفرمایید:
مَا نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلاَّ بِالحَقِّ
یعنی اینکه ملائکه جز برای امر حق نازل نمیشوند ، یعنی
یا برای بشارت به اصحاب حق( انبیا و اولیا الله) نازل میشوند و یا برای عقوبت و عذاب منکرین که قسمت دوم ایه( وَمَا كَانُواْ إِذًا مُّنظَرِينَ) اشاره صریح به ان دارد
و انها برای اینکه از نظر مادی قابل درک باشند باید تمثل یابند
فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا(مریم-17)
در این مورد چون حضرت مریم(س) از اصحاب حق بوده پس تمثل جبرئیل برای او ، برای بشارت عیسی(ع) بوده است
فَلَمَّا رَأَى أَيْدِيَهُمْ لاَ تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُواْ لاَ تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمِ لُوطٍ
مورد دیگر تمثل در این ایه است که باز ارسال فرشتگان بشارتی( فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِن وَرَاء إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ ) برای ابراهیم(ع) و عذابی برای فاسدان قوم لوط میباشد(إِنَّهُ قَدْ جَاء أَمْرُ رَبِّكَ وَإِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ ) .
و نکته بسیار مهم و قابل توجه اینکه ابراهیم(ع) وقتی میبیند اینها دست به غذا نبردند و انسان نیستند و فرشتگانی تمثل یافته هستند، از عذابی که آورده اند میترسد(وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً ) و فرشتگان او را با گفتن (لاَ تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمِ لُوطٍ ) کمی ارام میکنند تا ابراهیم(ع) بداند عذاب برای قوم دیگری است
پس متوجه میشویم این مساله سنت الهی است که ، ارسال فیزیکی فرشتگان یعنی عذاب بطوریکه ابراهیم(ع) از دیدن تمثل انها دچار خوف (وحشت از عذاب برای قومش) میشود.
الحمد لله رب العالمین
لَيْسُوا سَواءً مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ يَتْلُونَ آياتِ اللهِ آناءَ الَّيْلِ وَ هُمْ يَسْجُدُونَوَ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدينارٍ لا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلّا ما دُمْتَ عَلَيْهِ قائِماً ذالِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَيْسَ عَلَيْنا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبيلٌ وَ يَقُولُونَ عَلَى اللهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ
وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ خاشِعينَ لِلّهِ لا يَشْتَرُونَ بِآياتِ اللهِ ثَمَناً قَليلاً أُولئِكَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللهَ سَريعُ الْحِسابِ
وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتابِ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَكْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ تمام اهل کتاب یک جور نیستند بینشان مومن وجود دارد و اکثرا فاسق هستند!! نه تمام آن ها وَ
اگر دقت کنید بنده در پستم توضیح داده ام دقت فرمایید:
اگر علمای نصارا و یهود مخالف رسول الله(ص) نبودند، چرا باو جود اینکه حق را میدیدند(يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ) به او ایمان نیاوردند ، و اگر عده معدودی ایمان اوردند که میشوند مسلمان و از اصحاب رسول الله(ص) و دیگر نمیتوان به انها یهود و نصارا گفت!
یعنی آن قسمت از اهل کتاب که رسول الله(ص) را شناختند و به او ایمان اوردند، دیگر مسلمان هستند و ایاتی که شما ذکر کردید منافاتی با عرض بنده ندارد ولی سایرین (معاندان و کتمان کنندگان حق)با امدن رسول الله(ص) دیگر حجت بر انها تمام شده است.
ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلّا رِجالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لاتَعْلَمُونَ
و پيش از تو، جز مردانى كه به آنها وحى مى كرديم، نفرستاديم. پس اگر نمى دانيد، از اهل الذکر بپرسيد
دوست عزیز با توجه به نص صریح آیه متوجه میشوید که مخاطب قسمت اول ایه حضرت رسول الله(ص) است
(من قبلک)، که الله تعالی میفرماید تمامی رسولان پیش از تو ، به ایشان وحی میکردیم یعنی پیامشان حق و از طرف خدا بود و رسول الله(ص) وارث انبیا پیش از خود و سید و خاتم ایشان بود.
و قسمت دوم ایه نتیجه گیری از قسمت اول است "فَسْئَلُوا " (پس سوال کنید) یعنی با استناد به قسمت اول به مومنین بصورت جمع امر میکند(سْئَلُوا فعل امر جمع است)
به انها امر میکند که چیزهایی را که نمیدانید از کسانی که به انها وحی شده بپرسید یعنی از أَهْلَ الذِّكْرِ
پس مشخص شد "أَهْلَ الذِّكْرِ" ارتباط مستقیم دارد با "إِلّا رِجالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ "
یعنی از (اهل ذکر=اهل وحی) باید سئوال کرد و نه دیگران!
و این توضیح ، تطابق کامل دارد با احادیث متواتر صادره از اهلبیت(ع) در مورد این ایه:
امام علی علیه السلام فرمود : همانا ذکر رسول الله صل الله علیه و آله میباشد و ما اهل ایشان هستیم . بحار الانوار ج 23 ص 184
امام باقرعلیه السلام درباره گفتار خداوند متعال از اهل ذکر بپرسید اگر نمی دانید فرمود : رسول الله صل الله علیه و آله و اهل بیت ایشان همان اهل ذکر هستند و آنها امامان هستند . بصائر الدرجات ص 60 . بحار الانوار ج 23 ص 179 -الکافی ج 1 ص 213
امام صادق علیه السلام درباره آیهء از اهل ذکر بپرسید اگر نمی دانید فرمود : ذکر محمد صل الله علیه و آله است و ما اهل ایشان هستیم و ما سؤال شوندگانیم . بصائر الدرجات ص 60 . بحار الانوار ج 23 ص 179
امام رضا علیه السلام فرمود : خداوند متعال میفرماید : از اهل ذکر بپرسید و ایشان امامان میباشند اگر نمیدانید پس بر آنها واجب است که از ایشان بپرسند . بصائر الدرجات ص 62 . بحار الانوار ج 23 ص 176
امیر المومنین امام علی علیه السلام درباره گفتار خداوند عزوجل ، از اهل ذکر بپرسید اگر نمی دانید فرمود : اهل ذکر ما هستیم . کنز الفوائد ص 162 . بحار النوار ج 23 ص 186
الحمد لله رب العالمین
[="Tahoma"][="Black"] مَا نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلاَّ بِالحَقِّ وَمَا كَانُواْ إِذًا مُّنظَرِينَ فَلَمَّا رَأَى أَيْدِيَهُمْ لاَ تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُواْ لاَ تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمِ لُوطٍ يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلَائِكَةَ لَا بُشْرَىٰ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ وَيَقُولُونَ حِجْرًا مَّحْجُورًا وَيَوْمَ تَشَقَّقُ السَّمَاءُ بِالْغَمَامِ وَنُزِّلَ الْمَلَائِكَةُ تَنزِيلًا هَلْ يَنظُرُونَ إِلَّا أَن تَأْتِيَهُمُ الْمَلَائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ أَمْرُ رَبِّكَ كَذَٰلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَٰكِن كَانُوا أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ هَلْ يَنظُرُونَ إِلَّا أَن تَأْتِيَهُمُ الْمَلَائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا قُلِ انتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُونَعلیکم السلام کارشناس محترم
بنده عرض نکردم عذاب انها بسب نزول فیزیکی( تمثل مادی ملائکه بطوریکه حواس پنجگانه قادر به درک انها باشد) میباشد، عذاب امر الله واحد قهار است و هیچ نیرویی در اراده و امر او شریک نیست، عرض بنده این بود که تمثل فیزیکی و مادی ملائکه نشانه قطعی نزول عذاب است و انتظار برای درک فیزیکی انها (دیدن و شنیدن صدا) انتظار کافران و منکران است و سخنم را با آیات قران مستند کردم و در مباحث دینی و اعتقادی، برای اثبات موضوعی، حتی بخشی از یک ایه کفایت میکند و حجت است ولی متاسفانه منظورم را بطور صریح نتوانسته ام برسانم بنابرین عرضم را با آیات دیگری نیز مستند میکنم:
فرشتگان را جز به حق فرو نمىفرستيم و در آن هنگام ديگر مهلت نيابند
و چون ديد دستهايشان به غذا دراز نمىشود آنان را ناشناس يافت و از ايشان ترسى بر دل گرفت گفتند مترس ما به سوى قوم لوط فرستاده شدهايم
روزی که آنان فرشتگان را می بینند، آن روز برای مجرمان بشارتی نیست؛ و آنان [به فرشتگان] می گویند کاملا دور باشید از ما (ما را امان دهید)
و روزى كه آسمان با ابرى سپيد از هم مىشكافد و فرشتگان نزول يابند
آیا [کافران و مشرکان] جز اینکه فرشتگانِ به سویشان آیند، یا فرمان پروردگارت [در مورد عذابشان] در رسد، انتظار می برند؟ کسانی هم که پیش از آنان بودند [در برابر حق] چنین کردند، و خدا [در عذاب کردنشان] به آنان ستم نورزید، بلکه آنان همواره [با مرتکب شدن انواع گناهان] به خودشان ستم می کردند
آیا جز اين انتظار دارند كه فرشتگان به سويشان بيايند يا پروردگارت بيايد يا پارهاى از نشانه هاى پروردگارت بيايد [اما] روزى كه پارهاى از نشانههاى پروردگارت [پديد] آيد كسى كه قبلا ايمان نياورده يا خيرى در ايمان آوردن خود به دست نياورده ايمان آوردنش سود نمىبخشد بگو منتظر باشيد كه ما [هم] منتظريم
با سلام و درود
این آیات می فرمایند که خداوند برای نابودی و هلاکت کسانی که آیات و نشانه ها و نیز پیامبران الهی را دیدند و تکذیب کردند و ایمان نیاوردند، و دیگر حجت بر آنها تمام شده، توسط ملائکه که مأموران اجرای فرمان الهی هستند استفاده می کند.
و این با این مطلب که هر که ملائکه را دید نابود می شود فرق دارد. لذا چون ملائکه مأمور نزول عذاب هستند نمی توان گفت هر کس ملائکه را دید نابود می شود.
این هم که حضرت ابراهیم(ع) می ترسد، به خاطر این است که به عظمت قدرت الهی معرفت دارد لذا از نزول عذاب الهی هراسناک است.
این آیه:يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلَائِكَةَ لَا بُشْرَىٰ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ وَيَقُولُونَ حِجْرًا مَّحْجُورًا
روزی که آنان فرشتگان را می بینند، آن روز برای مجرمان بشارتی نیست؛ و آنان [به فرشتگان] می گویند کاملا دور باشید از ما (ما را امان دهید)و ایات فوق نشان میدهد که تمثل مادی و درک فیزیکی انها علامت قطعی عذاب است
این ها مادیگراها هستند که همه چیز را می خواهند با چشم خود ببینند، که البته اگر هم ببینند ایمان نمی آورند بلکه فقط برای مخالفت با پیامبر است.
لذا قرآن می فرماید اینها که به دنبال دیدن ملائکه هستند، ملائکه را می بینند ولی آن روز وقتی است که روز عذاب آنها است، نه این که چون ملائکه را دیده اند دیگر فرصت ادامه حیات ندارند.
معصومین(ع) تکلیف ما را با احادیثی که معارض با حقیقت قران است را مشخص فرموده اند:نقل از احمد ابن خالد برقی: از ایوب بن حر گوید: از ابی عبدالله (ع) که: (همه چیز به کتاب خدا و سنت باز می گردد و هر چه موافق قران نباشد زخرف می باشد).
و از کلیب بن معاویه اسدی نقل از ابی عبدالله (ع): (هر چه از ما نقل شده که قران آن را تصدیق نمی کند باطل است).
و از ابی عمیر از هاشمیین جمیعاً و غیر آنها که پیامبر (ص) فرموده اند: (ای مردم آنچه از من نقل شده که موافق قران باشد پس من آن را گفته ام و آنچه که از من نقل شده و مخالف قرآن است پس من آن را نگفته ام).
و نقل از ابی عبدالله (ع) که رسول خدا (ص) فرمودند: (آنچه از من ایراد شده که موافق قران است از من است و آنچه مخالف کتاب خدا بود از من نیست). محاسن احمد بن محمد بن خالد برقی ج 1ص220
ابتدا باید با مراجعه به قرآن و روایات، تعیین نظر نمود سپس از آن دفاع نمود، نه این که ابتدا به استناد ناقص از آیات و روایات، نظری را انتخاب کرد و از آن به بعد هر روایت یا آیه ای را توجیه و یا رد نمود.
به بیان دیگر، این روایات می گویند معیار قرآن است و اگر نقلی از ما به شما رسید و بر خلاف صریح قرآن بود، اعتبار ندارد؛ نه این که ما بدون استناد به روایات معصومین، از قرآن برداشت قطعی نماییم و به دنبال آن هر روایت دیگری بود را از درجه اعتبار ساقط بدانیم.
شما برای اثبات ادعای خود (نزول ملائکه برای غیر اولیای الهی باعث نابودی می شود) بایستی آیه یا روایت بیاورید. این که خداوند برای اجرای فرمان عذابش، از ملائکه استفاده می کند، که دلیل نمی شود.
روایت بیاورید که معصوم نیز چنین چیزی فرموده است.
لذا طبق استدلال شما بایستی هر صحابه پیامبر(ص) که جبرائیل را در مثال "دحیه کلبی" دیده است نابود شده باشد. هم چنین دختران لوط نیز باید نابود شده باشند. و ... .
در پست قبلی بنده با احادیث متواتر ، نشان دادم که منظور از "اهل ذکر و راسخون در علم" و مصداق آن معصومین(ع) میباشند ولی اگر شما میفرمایید مصداقهای دیگری نیز برای "اهل ذکر و راسخون درعلم" وجود دارد، آن را با احادیث اهلبیت(ع) بفرمایید.
معصومین انسان کامل هستند و انسان کامل، حجت الهی بر روی زمین است لذا نمی توانند مردم را به انسان غیر کامل ارجاع دهند.
به همین خاطر چون مصداق اتم و اکمل "اهل ذکر" خودشان هستند، مردم را به خودشان ارجاع می دهند.
لذا انتظار نداشته باشید که روایتی از معصوم (انسان کامل) پیدا شود که مردم را به غیر انسان کامل ارجاع داده باشد.
اگر علمای نصارا و یهود مخالف رسول الله(ص) نبودند، چرا باو جود اینکه حق را میدیدند(يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ) به او ایمان نیاوردند ، و اگر عده معدودی ایمان اوردند که میشوند مسلمان و از اصحاب رسول الله(ص) و دیگر نمیتوان به انها یهود و نصارا گفت!
و ایه مباهله برای چه نازل شد غیر از این بود که علمای اهل کتاب، با وجود دانستن حقیقت ، در قبول آن عناد میورزیدند؟
حال این معاندان با رسول الله(ص) و کتمان کنندگان حقیقت، با انکه حق برای انها آشکار بود (لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ) میشوند "اهل ذکر"؟ایا قران نصارا و یهود را برای دانستن حق، به علمایی که معاند و کتمان کننده حق بودند ارجاع میدهد؟
آیا کسی که معاند و کتمان کننده حق است ،میتواند صادق باشد که قران مردم را به انها برای تصدیق حقانیت رسول الله(ص) ارجاع دهد ؟
فرق است بین کسی که قصد دشمنی و مقابله و انکار داشته باشد مانند مشرکان، و بین کسی که چنین قصدی ندارد ولی می خواهد بر آیین خود باقی باشد مثل اهل کتاب.
لذا درست است که دانشمندان اهل كتاب و علماى يهود و نصارى با مشركان از اين جهت كه با اسلام مخالفت داشتند هماهنگ بودند، ولی در روبرویی با پیامبر و مسلمانان، تفاوتهایی هم با مشرکان داشتند، بنا بر اين علماى اهل كتاب براى بيان حال پيامبران پيشين منبع خوبى براى مشركان محسوب مى شدند. لذا قرآن آنها را به عالمان یهود و نصاری ارجاع می دهد.
[/]
[="Tahoma"][="Black"] با توجه به نص صریح آیه متوجه میشوید که مخاطب قسمت اول ایه حضرت رسول الله(ص) است پس مشخص شد "أَهْلَ الذِّكْرِ" ارتباط مستقیم دارد با "إِلّا رِجالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ " یعنی از (اهل ذکر=اهل وحی) باید سئوال کرد و نه دیگران!
(من قبلک)، که الله تعالی میفرماید تمامی رسولان پیش از تو ، به ایشان وحی میکردیم یعنی پیامشان حق و از طرف خدا بود و رسول الله(ص) وارث انبیا پیش از خود و سید و خاتم ایشان بود.
و قسمت دوم ایه نتیجه گیری از قسمت اول است "فَسْئَلُوا " (پس سوال کنید) یعنی با استناد به قسمت اول به مومنین بصورت جمع امر میکند(سْئَلُوا فعل امر جمع است)
به انها امر میکند که چیزهایی را که نمیدانید از کسانی که به انها وحی شده بپرسید یعنی از أَهْلَ الذِّكْرِ
چرا این گونه تفسیر می کنید؟!!
این آیات در مقابل ایرادهای مخالفان و بهانه گیران که انتظار داشتند پیامبر باید همراه خود فرشته و ملکی همراه داشته باشد، می فرماید قبل از این پیامبر هم کسانی (پیامبرانی) را فرستاده ایم که به آنها وحی می شده بدون این که همراه آنها فرشته یا ملک فرستاده باشیم.
پس قرار نیست همراه هر پیامبری فرشته ای هم باشد تا ایمان بیاورید. قبل از شما هم این گونه بوده و پیامبرانی فرستاده ایم بدون این که فرشته همراه آنها باشد.
ای مخالفان و مشرکان و ...، اگر هم از آن پیامبران و تاریخ آنها اطلاع ندارید بروید و از عالمان خود بپرسید تا آنها از تاریخ پیامبران قبلی برایتان بگویند. یعنی اگر حرف مرا قبول ندارید بروید از عالمان بپرسید تا آنها از پیامبران قبلی که در تورات و انجیل و ... آمده اند برای شما بگویند.
[/]
[="Tahoma"][="Black"] امام باقرعلیه السلام درباره گفتار خداوند متعال از اهل ذکر بپرسید اگر نمی دانید فرمود : رسول الله صل الله علیه و آله و اهل بیت ایشان همان اهل ذکر هستند و آنها امامان هستند . بصائر الدرجات ص 60 . بحار الانوار ج 23 ص 179 -الکافی ج 1 ص 213 امام صادق علیه السلام درباره آیهء از اهل ذکر بپرسید اگر نمی دانید فرمود : ذکر محمد صل الله علیه و آله است و ما اهل ایشان هستیم و ما سؤال شوندگانیم . بصائر الدرجات ص 60 . بحار الانوار ج 23 ص 179 امام رضا علیه السلام فرمود : خداوند متعال میفرماید : از اهل ذکر بپرسید و ایشان امامان میباشند اگر نمیدانید پس بر آنها واجب است که از ایشان بپرسند . بصائر الدرجات ص 62 . بحار الانوار ج 23 ص 176 امیر المومنین امام علی علیه السلام درباره گفتار خداوند عزوجل ، از اهل ذکر بپرسید اگر نمی دانید فرمود : اهل ذکر ما هستیم . کنز الفوائد ص 162 . بحار النوار ج 23 ص 186 الحمد لله رب العالمین
و این توضیح ، تطابق کامل دارد با احادیث متواتر صادره از اهلبیت(ع) در مورد این ایه:
امام علی علیه السلام فرمود : همانا ذکر رسول الله صل الله علیه و آله میباشد و ما اهل ایشان هستیم . بحار الانوار ج 23 ص 184
شما اگر در باره تفاوت و محدوده مصداق و مفهوم، مطالعه نمایید مشکل حل می شود.
"اهل ذکر" یک مفهوم دارد و یک مصداق.
برای شناخت مفهوم به لغت مراجعه کنید. مفهوم آن یعنی آگاهان و عالمان. پس هر فرد آگاه و عالمی مشمول این مفهوم می شود.
مصداق خارجی آن نیز هر عالم و آگاهی است، که بطور یقین فرد کامل و تمام آن معصومین هستند.
توجه داشته باشید که مراجعه با عالمان و آگاهان برای این نیست که ما نظر شخصی آنها را جویا شویم بلکه به عالمان مراجعه می کنیم تا نظر معصومین و حکم دین را به ما بگویند لذا این عالمان نیز اگر اعتباری دارند به این جهت است که نظر شارع را بیان می کنند.
پس مراجعه به عالم به معنای رد مراجعه به معصوم نیست.
البته با این حال، همان تفاوت مفهوم و مصداق در جای خود باقی است و "اهل ذکر" مصادیق متعددی دارد که بر اساس روایات، مصداق اتم و اکمل آن معصومین علیهم السلام هستند.
[/]
با سلام و درود این آیات می فرمایند که خداوند برای نابودی و هلاکت کسانی که آیات و نشانه ها و نیز پیامبران الهی را دیدند و تکذیب کردند و ایمان نیاوردند، و دیگر حجت بر آنها تمام شده، توسط ملائکه که مأموران اجرای فرمان الهی هستند استفاده می کند.
علیکم السلام کارشناس محترم
این قسمت فرمایشات شما صحیح است و موافق یا ایات قرآن.
و این با این مطلب که هر که ملائکه را دید نابود می شود فرق دارد. لذا چون ملائکه مأمور نزول عذاب هستند نمی توان گفت هر کس ملائکه را دید نابود می شود.
با دلایل قرانی عرض شد که درک فیزیکی ملائکه برای اصحاب حق بشارت است و عظمت بشارت را میرساند.مانند مریم(س) که بشارت تولد عیسی(ع) به ایشان بشارتی عظیم بود.
برای افرادی غیر از اصحاب حق و ایمان آورندگان حقیقی به اصحاب حق ، درک فیزیکی ملائکه نشانه قطعی عذاب است و لاغیر و این نص صریح قران است
يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلَائِكَةَ لَا بُشْرَىٰ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ وَيَقُولُونَ حِجْرًا مَّحْجُورًا
مَا نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلاَّ بِالحَقِّ وَمَا كَانُواْ إِذًا مُّنظَرِينَ
يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرً
و هرگونه تفسیر ، توضیح و حاشیه نویسی که مخالف نص صریح قران باشد ، باطل است
ابتدا باید با مراجعه به قرآن و روایات، تعیین نظر نمود سپس از آن دفاع نمود، نه این که ابتدا به استناد ناقص از آیات و روایات، نظری را انتخاب کرد و از آن به بعد هر روایت یا آیه ای را توجیه و یا رد نمود. به بیان دیگر، این روایات می گویند معیار قرآن است و اگر نقلی از ما به شما رسید و بر خلاف صریح قرآن بود، اعتبار ندارد؛ نه این که ما بدون استناد به روایات معصومین، از قرآن برداشت قطعی نماییم و به دنبال آن هر روایت دیگری بود را از درجه اعتبار ساقط بدانیم. شما برای اثبات ادعای خود (نزول ملائکه برای غیر اولیای الهی باعث نابودی می شود) بایستی آیه یا روایت بیاورید. این که خداوند برای اجرای فرمان عذابش، از ملائکه استفاده می کند، که دلیل نمی شود. روایت بیاورید که معصوم نیز چنین چیزی فرموده است. لذا طبق استدلال شما بایستی هر صحابه پیامبر(ص) که جبرائیل را در مثال "دحیه کلبی" دیده است نابود شده باشد. هم چنین دختران لوط نیز باید نابود شده باشند. و ... .
تمامی عرایض و نتیجه گیریهای بنده مستند به آیات قرانی و روایات معصومین(ع) است و اگر خلاف این مورد بوده بفرمایید، که در فلان مورد سخن شما پشتوانه قرانی و روایی ندارد و استناد هم ناقص نبوده،در مباحث دینی و اعتقادی، برای اثبات موضوعی، حتی بخشی از یک ایه کفایت میکند ولی بنده برای اثبات موضوع با نص صریح آیات متعدد استنتاج کردم که همگی حقیقت واحدی رامیرساند:
1- انتظار درک فیزیکی ملائکه از انتظارات نامعقول منکران و کافران بوده.
2- درک فیزیکی ملائکه برای افرادی غیر از اصحاب حق، نشانه قطعی عذاب میباشد.
و ظاهرا آیات فوق که در چندین پست بدقت مورد بررسی قرار گرفت،برای بیان منظور کافی نبوده است و شما روایتی را نقل کردید که در تعارض با نص صریح قران میباشد و بنده با استناد به چند حدیث معصومین(ع) و نه یک حدیث ، عرض کردم روایتی که متعارض با نص صریح قران باشد قابل استناد نمیباشد ولی روایت را بکلی رد نکردم شاید روایت متشابه باشد و یا جهت صدور آن موردی خاص بوده است. الله اعلم!
در مورد دختران لوط و نتیجه گیری شما:
عرض کنم که غیر از دختران لوط همسر ابراهیم(ع) نیز انها را درک کرد و علت هلاک نشدن ایشان این بود که صاحب ایمان و در پناه اصحاب حق(ابراهیم(ع) و لوط(ع)) بودند و چرا زن لوط هلاک شد؟ چون از فاسدان بود! ولی در قانونی که عرض کردم تغییری ایجاد نکرد، یعنی درک فیزیکی فرشتگان بصورت عمومی(دختران لوط ، همسر ابراهیم ، زن لوط) نشانه قطعی عذاب بود. عذابی سخت که واقع شد.
چرا این گونه تفسیر می کنید؟!!این آیات در مقابل ایرادهای مخالفان و بهانه گیران که انتظار داشتند پیامبر باید همراه خود فرشته و ملکی همراه داشته باشد، می فرماید قبل از این پیامبر هم کسانی (پیامبرانی) را فرستاده ایم که به آنها وحی می شده بدون این که همراه آنها فرشته یا ملک فرستاده باشیم.
پس قرار نیست همراه هر پیامبری فرشته ای هم باشد تا ایمان بیاورید. قبل از شما هم این گونه بوده و پیامبرانی فرستاده ایم بدون این که فرشته همراه آنها باشد.
ای مخالفان و مشرکان و ...، اگر هم از آن پیامبران و تاریخ آنها اطلاع ندارید بروید و از عالمان خود بپرسید تا آنها از تاریخ پیامبران قبلی برایتان بگویند. یعنی اگر حرف مرا قبول ندارید بروید از عالمان بپرسید تا آنها از پیامبران قبلی که در تورات و انجیل و ... آمده اند برای شما بگویند.
و اگر قانع نشدید که اهل الذکر =اهل وحی= معصومین(ع) پس عنایت فرمایید:
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ
وَقَالُوا يَا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ ص وَالْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ
بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ
الذِّكْرَ یعنی قرآن ، حقیقت قرآن و رسول الله(ص) کل قران و قرآن ناطق و مصداق قرآن است پس الذِّكْرَ یعنی رسول الله(ص) و قران بر رسول الله (ص) وحی میشد و معصومین(ع) وارثان و حاملان قران و قران ناطق و مصداق قران ، بعد از رسول الله (ص) هستند.
و توجه شما را به (ال) در ابتدای کلمه (ذکر) جلب میکنم ، که برای معرفه ساختن و انحصاری ساختن اسم بکار میرود و ان را از حالت نکره خارج کرده و به ان مفهوم خاصی میدهد که مصداق خاصی دارد، بطوریکه هر گونه برداشت دیگر از ان کلمه برای شنونده امکان پذیر نمیباشد.
( اله )یعنی هر خدایی و نکره است و هر مصداقی میتواند داشته باشد و وقتی ( ال) به اول آن اضافه شود میشود (الله) یعنی خدای شناخته شده و منحصر بفرد که هیچ مفهومی بغیر از خدای واحد متعال نمیتواند داشته باشد و هیچ مصداقی جز ذات احدیت را نمیتوان برای ان متصور شد. و همینطور است اسما الحسنی الهی مانند الرحمن الرحیم الملک القدوس العزیز الحکیم.... که (ال) ابتدای آنها ، به آنها مفهوم خاصی میدهد و مصداق خاص و مشخصی دارد و آن مصداق ذات باری تعالی است .
پس مشخص شد که "اهل الذکر" مفهوم و مصداق خاصی دارد و آن مصداق معصومین(ع) هستند و لاغیر.
الحمد لله رب العالمین
شما اصرار دارید تفاسیر معصومین (ع) که درمورد "اهل ذکر" موجود است و صفتی که مخصوص معصومین (ع) است را به مصادیق بیشتری گسترش دهید بدون اینکه حتی یک مورد پشتوانه قرانی و یا روایی از معصومین (ع) ارائه دهید .
و اگر قانع نشدید که اهل الذکر =اهل وحی= معصومین(ع) پس عنایت فرمایید:إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ
وَقَالُوا يَا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ ص وَالْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ
بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ
الذِّكْرَ یعنی قرآن ، حقیقت قرآن و رسول الله(ص) کل قران و قرآن ناطق و مصداق قرآن است پس الذِّكْرَ یعنی رسول الله(ص) و قران بر رسول الله (ص) وحی میشد و معصومین(ع) وارثان و حاملان قران و قران ناطق و مصداق قران ، بعد از رسول الله (ص) هستند.
و توجه شما را به (ال) در ابتدای کلمه (ذکر) جلب میکنم ، که برای معرفه ساختن و انحصاری ساختن اسم بکار میرود و ان را از حالت نکره خارج کرده و به ان مفهوم خاصی میدهد که مصداق خاصی دارد، بطوریکه هر گونه برداشت دیگر از ان کلمه برای شنونده امکان پذیر نمیباشد.
( اله )یعنی هر خدایی و نکره است و هر مصداقی میتواند داشته باشد و وقتی ( ال) به اول آن اضافه شود میشود (الله) یعنی خدای شناخته شده و منحصر بفرد که هیچ مفهومی بغیر از خدای واحد متعال نمیتواند داشته باشد و هیچ مصداقی جز ذات احدیت را نمیتوان برای ان متصور شد. و همینطور است اسما الحسنی الهی مانند الرحمن الرحیم الملک القدوس العزیز الحکیم.... که (ال) ابتدای آنها ، به آنها مفهوم خاصی میدهد و مصداق خاص و مشخصی دارد و آن مصداق ذات باری تعالی است .
پس مشخص شد که "اهل الذکر" مفهوم و مصداق خاصی دارد و آن مصداق معصومین(ع) هستند و لاغیر.
الحمد لله رب العالمین
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلّا رِجالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لاتَعْلَمُونَ
اگر نمى دانيد بپرسيد!
گرچه دو آيه اخير، به تناسب بحثهاى مربوط به مشركان سخن از مهاجران راستين داشت، ولى آيات مورد بحث، بار ديگر به بيان مسائل گذشته در رابطه با اصول دين مى پردازد، و به يكى از اشكالات معروف مشركان پاسخ مى گويد.
آنها مى گفتند: چرا خداوند فرشته اى را براى ابلاغ رسالت نازل نكرده است.
يا مى گفتند: چرا پيامبر(صلى الله عليه وآله) مجهز به يك نيروى فوق العاده نيست كه ما را مجبور به ترك كارهايمان بنمايد.
و خداوند در پاسخ آنها مى گويد: «ما پيش از تو نيز رسولانى فرستاديم و اين رسولان جز مردانى كه وحى به آنها فرستاده مى شد نبودند» (وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلاّ رِجالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ).
آرى اين مردان از جنس بشر بودند، با تمام غرائز و عواطف انسانى، دردهاى آنها را از همه بهتر تشخيص مى دادند، و نيازهاى آنها را به خوبى درك مى كردند، در حالى كه هيچ فرشته اى نمى تواند، از اين امور به خوبى آگاه گردد، و آنچه را در درون يك انسان مى گذرد به وضوح درك كند.
مسلماً مردان وحى، وظيفه اى جز ابلاغ رسالت نداشتند، كار آنها گرفتن «وحى» و رساندن به انسانها و كوشش از طرق عادى براى تحقق بخشيدن به اهداف وحى بود، نه اين كه: با يك نيروى خارق العاده الهى، و بر هم زدن همه قوانين طبيعت، مردم را مجبور به قبول دعوت و ترك همه انحرافات كنند، كه اگر چنين مى كردند ايمان آوردن افتخار و تكامل نبود.
پس از آن براى تأكيد و تأييد اين واقعيت، اضافه مى كند: «اگر اين موضوع را نمى دانيد برويد و از اهل اطلاع بپرسيد» (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لاتَعْلَمُونَ).
«ذِكر» به معنى آگاهى و اطلاع است و «اهل ذكر» مفهوم وسيعى دارد كه همه آگاهان و اهل اطلاع را در زمينه هاى مختلف، شامل مى شود، و اگر بسيارى از مفسرين «اهل ذكر» را در اينجا به معنى علماى اهل كتاب تفسير كرده اند نه به اين معنى است كه، اهل ذكر مفهوم محدودى داشته باشد، بلكه، در واقع از قبيل تطبيق كلى بر مصداق است; زيرا سؤال، درباره پيامبران و رسولان پيشين و اين كه: آنها مردانى از جنس بشر با برنامه هاى تبليغى و اجرائى بودند قاعدتاً مى بايست از دانشمندان اهل كتاب و علماى يهود و نصارى بشود.
درست است كه: آنها با مشركان در تمام جهات هم عقيده نبودند، ولى همگى در اين جهت كه با اسلام مخالفت داشتند، هماهنگ بودند.
بنابراين، علماى اهل كتاب براى بيان حال پيامبران پيشين، منبع خوبى براى مشركان محسوب مى شدند.
«راغب» در «مفردات» مى گويد: ذكر دو معنى دارد گاهى، به معنى حفظ، و گاهى، به معنى يادآورى است، البته اين يادآورى ممكن است به وسيله دل بوده باشد (كه ذكر درونى و باطنى محسوب مى شود) و ممكن است به وسيله زبان باشد (كه ذكر لفظى محسوب مى گردد).
و اگر مى بينيم به قرآن، ذكر گفته شده است به خاطر همانست كه حقايقى را بازگو مى كند.
آيه بعد، مى گويد: «اگر شما آگاه از دلائل روشن پيامبران و كتب آنها نيستيد به آگاهان مراجعه كنيد» (بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ).(1)
«بَيِّنات» جمع «بيّنة» به معنى دلائل روشن است، و ممكن است در اينجا اشاره به معجزات و ساير دلائل اثبات حقانيت انبياء باشد، «زُبُر» جمع «زبور» به معنى كتاب است، در واقع «بيّنات»، دلائل اثبات نبوت را مى گويد، و «زُبُر» اشاره به كتابهائى است كه تعليمات انبياء در آن جمع بوده است.
آن گاه روى سخن را به پيامبر كرده و مى گويد: «ما اين ذكر را (قرآن را) بر تو نازل كرديم تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها تبيين كنى» (وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ).
«و تا اين كه آنها در اين آيات، و وظائفى كه در برابر آن دارند، بينديشند» (وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ).
در واقع، دعوت و برنامه رسالت تو از نظر اصولى، چيز نو ظهور و بى سابقه اى نيست همان گونه كه بر رسولان پيشين، كتب آسمانى نازل كرديم تا مردم را به وظائفشان در برابر خدا، خلق و خويشتن آشنا سازند بر تو نيز اين قرآن را نازل كرديم، تا به تبيين مفاهيم و تعاليم آن بپردازى، و انديشه انسانها را بيدار سازى، تا با احساس تعهد و مسؤليت (نه از طريق اجبار و قوه قهريه ناشناخته الهى) در راه حق گام بگذارند و به سوى تكامل پيش بروند.
اهل ذكر كيانند؟
در روايات متعددى كه، از ناحيه اهلبيت(عليهم السلام) وارد شده، مى خوانيم: اهل ذكر امامان(عليهم السلام) هستند، از جمله در روايتى از امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) كه در پاسخ سؤال از آيه فوق فرمود: نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ: «ما اهل ذكريم، و از ما بايد سؤال شود».(2)
و در روايت ديگرى امام باقر(عليه السلام) در تفسير همين آيه فرمود: الذِّكْرُ الْقُرْآنُ، وَ آلُ الرَّسُولِ أَهْلُ الذِّكْرِ، وَ هُمُ الْمَسْئُولُونَ: «ذكر، قرآن است، و اهلبيت پيامبر(صلى الله عليه وآله) اهل ذكرند، و از آنها بايد سؤال كرد».(3)
در بعضى ديگر مى خوانيم: «ذكر» شخص پيامبر(صلى الله عليه وآله) است و اهلبيت او «اهل الذكر» هستند.(4)
روايات متعدد ديگرى نيز به همين مضمون رسيده.
در بسيارى از تفاسير و كتب اهل سنت، نيز رواياتى به همين مضمون مى خوانيم از جمله در تفسيرهاى دوازده گانه معروف اهل سنت از «ابن عباس» در ذيل آيه فوق چنين نقل شده كه: هُوَ مُحَمَّدٌ وَ عَلِىٌّ وَ فاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ(عليهم السلام) هُمْ أَهْلُ الذِّكْرِ وَالْعِلْمِ وَ الْعَقْلِ وَ الْبَيانِ: «اينان محمّد و على و فاطمه و حسن و حسين(عليهم السلام) هستند آنها اهل ذكر، و اهل علم و عقل و بيان اند».(5)
اين نخستين بار نيست ما در رواياتى كه در تفسير آيات قرآن وارد شده، بيان مصداقهاى معينى را مى بينيم كه مفهوم وسيع آيه را هرگز محدود نمى كند.
و همان گونه كه گفتيم: «ذكر» به معنى هر گونه آگاهى و ياد آورى و اطلاع است، و «اهل الذكر»، آگاهان و مطلعين را در همه زمينه ها در بر مى گيرد.
ولى، از آنجا كه قرآن مجيد نمونه بارز يادآورى و علم و آگاهى است به آن «ذكر» اطلاق شده و همچنين شخص پيامبر(صلى الله عليه وآله) نيز مصداق روشن «ذكر» است.
به همين ترتيب امامان معصوم كه اهلبيت او و وارث علم او هستند، روشنترين مصداق «اهل الذكر» اند.
ولى، قبول همه اين مسأله هيچگونه منافاتى با عموميت مفهوم آيه و همچنين مورد نزول آن ـ كه دانشمندان اهل كتاب اند ـ ندارد، و به همين دليل علماى اصول و فقهاى ما در مباحث مربوط به «اجتهاد و تقليد» و پيروى ناآگاهان در مسائل دينى از آگاهان و مجتهدين به اين آيه استدلال كرده اند.
در اينجا اين سؤال پيش مى آيد: در روايتى كه در «عيون الاخبار» از امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) نقل شده مى خوانيم: امام(عليه السلام) به آن كسانى كه آيه فوق را به دانشمندان يهود و نصارى تفسير كرده بودند، خرده مى گيرد و مى گويد: «سبحان اللّه مگر چنين چيزى ممكن است؟ اگر ما به علماى يهود و نصارى مراجعه كنيم مسلماً ما را به مذهب خود دعوت مى كنند».
سپس فرمود: «اهل ذكر ما هستيم».(6)
ولى پاسخ اين سؤال، روشن است، امام(عليه السلام) اين سخن را به كسانى مى گويد كه آيه را منحصراً به معنى مراجعه به علماى اهل كتاب در هر عصر و زمان، تفسير كرده بودند، در حالى كه، مسلماً چنين نيست در عصر و زمانى همچون عصر و زمان امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) هرگز، مردم موظف نبودند: براى درك حقايق به علماى يهود و نصارى مراجعه كنند، در اين گونه اعصار، مرجع، علماى اسلام بودند كه در رأس آنها ائمه اهلبيت(عليهم السلام) قرار داشتند.
به عبارت ديگر، اگر مشركان عصر پيامبر(صلى الله عليه وآله) براى آگاهى از اين مسأله كه پيامبران خدا هميشه از جنس بشر بودند، وظيفه داشتند به آگاهان از اهل كتاب مراجعه كنند، مفهومش اين نيست كه: تمام مردم در هر زمانى بايد به آنها مراجعه نمايند، بلكه، هر مسأله اى را در هر زمانى بايد از آگاهان نسبت به آن مسأله پرسيد، و اين مطلب روشنى است.
به هر حال، آيه فوق بيانگر يك اصل اساسى اسلامى، در تمام زمينه هاى زندگى مادى و معنوى است، و به همه مسلمانان تأكيد مى كند: آنچه را نمى دانند از اهل اطلاعش بپرسند، و پيش خود در مسائلى كه آگاهى ندارند دخالت نكنند.
به اين ترتيب «مسأله تخصص» نه تنها در زمينه مسائل اسلامى و دينى، از سوى قرآن به رسميت شناخته شده، بلكه در همه زمينه ها مورد قبول و تأكيد است.
و روى اين حساب، بر همه مسلمانان لازم است، در هر عصر و زمان افراد آگاه و صاحب نظر در همه زمينه ها داشته باشند كه اگر كسانى مسائلى را نمى دانند به آنها مراجعه كنند.
ولى ذكر اين نكته نيز لازم است كه: بايد به متخصصان و صاحب نظرانى مراجعه كرد، كه صداقت و درستى و بى نظرى آنها ثابت و محقق است، آيا ما هرگز به يك طبيب آگاه و متخصص، در رشته خود كه از صداقت و درستكاريش در همان كار خود، مطمئن نيستيم مراجعه مى كنيم؟! لذا در مباحث مربوط به تقليد و مرجعيت، صفت عدالت را در كنار اجتهاد و يا اعلميت قرار داده اند، يعنى مرجع تقليد هم بايد عالم و آگاه به مسائل اسلامى باشد، و هم با تقوا و پرهيزكار.
1 ـ در اين كه: «بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ» از نظر تركيب، متعلق به كدام فعل است، مفسران احتمالات متعددى داده اند:
بعضى آن را متعلق به «لاتَعْلَمُونَ» دانسته اند (همان گونه كه ما د ربالا گفتيم و با ظاهر آيات سازگارتر است ـ توجه داشته باشيد كه علم هم بدون «باء» و هم به وسيله «باء» متعدى مى شود).
بعضى ديگر گفته اند: جمله «أَرْسَلْنا» قبل از آن در تقدير است و در اصل چنين بوده: «أَرْسَلْناهُمْ بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ».
بعضى ديگر گفته اند: متعلق آن جمله «وَ ما أَرْسَلْنا» در آيه قبل است.
بعضى ديگر آن را متعلق به جمله «نُوحِىَ اِلَيْهِم» دانسته اند، روشن است: طبق هر كدام از اينها معنى آيه مفهوم خاصى خواهد داشت ولى در مجموع، تفاوت زيادى ايجاد نمى كند.
2 ـ تفسير «نور الثقلين»، جلد 3، صفحات 55 و 56.
3 و 4 ـ تفسير «نور الثقلين»، جلد 3، صفحات 55 و 56.
5 ـ «احقاق الحق»، جلد 3، صفحه 482 ـ منظور از تفاسير دوازده گانه، تفسير «ابو يوسف»، «ابن حجر»، «مقاتل بن سليمان»، «وكيع بن جراح»، «يوسف بن موسى»، «تفسير قتاده»، «تفسير حرب الطائى»، «تفسير سدى»، «مجاهد»، «مقاتل بن حيان»، «ابو صالح» و «محمّد بن موسى الشيرازى» است.
حديث ديگرى از «جابر جعفى» در تفسير همين آيه در كتاب «ثعلبى» نقل شده كه مى گويد: لَمّا نَزَلَتْ هذِهِ الآيَةُ قالَ عَلِىٌ(عليه السلام) نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ: «هنگامى كه آيه فوق نازل شد، على(عليه السلام) فرمود: اهل ذكر مائيم» (به همان مدرك فوق مراجعه شود).
6 ـ تفسير «نور الثقلين»، جلد 3، صفحه 57.
جناب مومن مطلب را کاملا توضیح داده ام ولی شما با دقت مطالعه نفرموده اید
با سلام و احترام خدمت شما برادر گرامی.
جهت اطلاع شما بزرگوار بنده قبل از هر پستی ابتدا مطالب قبلی را با دقت مطالعه می کنم. با احترام به فرمایشات شما از نظر بنده قابل قبول نیستند و صرفاً تعمیم و استقرای نادرستی از آیات قرآن کریمند. قصدجدل با شما بزرگوار را ندارم فقط از باب بحث علمی عرض می شود که آیه مورد بحث شما:
مَا نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلاَّ بِالحَقِّ وَمَا كَانُواْ إِذًا مُّنظَرِينَ فرشتگان را جز به حق فرو نمىفرستيم و در آن هنگام ديگر مهلت نيابند
برای هر نزولی و هر فرشته ای قابل تعمیم نیست. مستحضرید که در درک مفهوم آیات باید سیاق و مسائل دیگری در نظر گرفته شود. اینجا سیاق بحث نزول عذاب است نه هر نزولی. این که فرمودید:
معنی ایه صریح است و هیچ برداشت دیگری نمیتوان از ان ارائه نمود
به نظر بنده مصداق تخصیص بی مورد معنای آیه بوده و نوعی تفسیر به رأی است. چرا که:
یا برای بشارت به اصحاب حق( انبیا و اولیا الله) نازل میشوند و یا برای عقوبت و عذاب منکرین که قسمت دوم ایه( وَمَا كَانُواْ إِذًا مُّنظَرِينَ) اشاره صریح به ان دارد
... یا برای هر امر حق دیگری. با چه جوازی هدف از نزول ملائکه را فقط به دو مورد محدود می کنید؟ صیحه ظهور امری حق است . هیچ منافاتی با آیه ندارد. یا این که فرمودید:
و انها برای اینکه از نظر مادی قابل درک باشند باید تمثل یابند
این هم تخصیصی بیجاست. جبرئیل (ع) می توانست بدون تمثل فیزیکی وحی را بر قلب پیامبر نازل کند. مهم دریافت پیام است که شدنی است. و جالب تر برای بنده این بود که خود شما پذیرفتید فرشته الهی برای بشارت به حضرت مریم (س) ممثل شد اما باز این گونه نتیجه گیری کردید که:
پس متوجه میشویم این مساله سنت الهی است که ، ارسال فیزیکی فرشتگان یعنی عذاب
در هر حال آرزوی موفقیت برای شما برادر گرامی دارم.
اللهم وفقنا لما تحب و ترضی:Hedye:
اگر نمى دانيد بپرسيد! گرچه دو آيه اخير، به تناسب بحثهاى مربوط به مشركان سخن از مهاجران راستين داشت، ولى آيات مورد بحث، بار ديگر به بيان مسائل گذشته در رابطه با اصول دين مى پردازد، و به يكى از اشكالات معروف مشركان پاسخ مى گويد........
دوست محترم ، بنده در چندین پست با دلایل محکم از ثقلین و همچنین دلایل عقلی و استدلات مبتنی بر ثقلین و نه نظرات شخصی و ظنی ، نشان دادم که مفهوم و مصداق" اهل الذکر" فقط و فقط اهلبیت(ع) میباشند و لاغیر و شما بدون پاسخگویی به استدلال های مطرح شده از طریق ثقلین، مقاله ای را ارائه میدهید که تکرار همان ادعاهای قبلی است و ادعاهای مطرح شده در آن یعنی گسترش مصداق "اهل الذکر" به افرادی غیر از اهلبیت(ع)، هیچ پشتوانه محکمی از ثقلین ندارد . که توجه شما را به این نقل قول آقای میقات جلب میکنم:
معصومین انسان کامل هستند و انسان کامل، حجت الهی بر روی زمین است لذا نمی توانند مردم را به انسان غیر کامل ارجاع دهند. به همین خاطر چون مصداق اتم و اکمل "اهل ذکر" خودشان هستند، مردم را به خودشان ارجاع می دهند. لذا انتظار نداشته باشید که روایتی از معصوم (انسان کامل) پیدا شود که مردم را به غیر انسان کامل ارجاع داده باشد.
و وقتی نبایدانتظار داشته باشیم که معصوم(ع) مردم را به غیر از انسان کامل ارجاع دهد ، پس چگونه انتظار داشته باشیم الله سبحان مردم را برای روشن شدن حقیقت ، و تصدیق آیات قران به علمای اهل کتاب ارجاع داده باشد و منظور از اهل ذکر علمای اهل کتاب و بطورکلی غیر معصوم بوده باشد؟
بنابرین توجه داشته باشید این شیوه به ایجاد یک دور بی حاصل در مباحث منتهی میشود و شیوه ای علمی نمیباشد و فقط روشی برای خالی نبودن عریضه از جواب میباشد و نه ارائه جواب علمی و رد استدلال های محکم مطرح شده مبتنی بر ثقلین.
به هر حال برای جلوگیری از ایجاد دور بیهوده و تکرار مکررات ، قضاوت در این مورد را به عقلهای سالم خوانندگان واگذار میکنیم تا انشا الله بدون هیچ گونه تکبر و منیت و پیشداوری نظرات مختلف را مقایسه کنند و خود بهترین سخن را انتخاب کنند که خداوند در قران میفرماید:
الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ
كساني كه سخنان را ميشنوند و از نيكوترين آنها پيروي ميكنند، آنها كساني هستند كه خدا هدايتشان كرده، و آنها خردمندانند.
الحمد لله رب العالمین
دوست محترم ، بنده در چندین پست با دلایل محکم از ثقلین و همچنین دلایل عقلی و استدلات مبتنی بر ثقلین و نه نظرات شخصی و ظنی ، نشان دادم که مفهوم و مصداق" اهل الذکر" فقط و فقط اهلبیت(ع) میباشند و لاغیر و شما بدون پاسخگویی به استدلال های مطرح شده از طریق ثقلین، مقاله ای را ارائه میدهید که تکرار همان ادعاهای قبلی است و ادعاهای مطرح شده در آن یعنی گسترش مصداق "اهل الذکر" به افرادی غیر از اهلبیت(ع)، هیچ پشتوانه محکمی از ثقلین ندارد . که توجه شما را به این نقل قول آقای میقات جلب میکنم:
بنده هم نظر شما را به نقل قول جناب میقات جلب می کنم:
شما اگر در باره تفاوت و محدوده مصداق و مفهوم، مطالعه نمایید مشکل حل می شود. "اهل ذکر" یک مفهوم دارد و یک مصداق. برای شناخت مفهوم به لغت مراجعه کنید. مفهوم آن یعنی آگاهان و عالمان. پس هر فرد آگاه و عالمی مشمول این مفهوم می شود. مصداق خارجی آن نیز هر عالم و آگاهی است، که بطور یقین فرد کامل و تمام آن معصومین هستند. توجه داشته باشید که مراجعه با عالمان و آگاهان برای این نیست که ما نظر شخصی آنها را جویا شویم بلکه به عالمان مراجعه می کنیم تا نظر معصومین و حکم دین را به ما بگویند لذا این عالمان نیز اگر اعتباری دارند به این جهت است که نظر شارع را بیان می کنند. پس مراجعه به عالم به معنای رد مراجعه به معصوم نیست. البته با این حال، همان تفاوت مفهوم و مصداق در جای خود باقی است و "اهل ذکر" مصادیق متعددی دارد که بر اساس روایات، مصداق اتم و اکمل آن معصومین علیهم السلام هستند.
سوال:پیامبر در جواب مشرکین که خود آن حضرت را قبول نداشتند به آنها می فرمود به اهل بیت رجوع کنید!یا به علمای خودتان که آن ها را قبول دارید!؟
اما در اینکه مصداق اکمل اهل الذکر اهل بیت هستند شکی نیست!
بنده هم نظر شما را به نقل قول جناب میقات جلب می کنم:
نقل قولی از بنده که شما در ابتدای مقاله خود (پست 31) نقل کردید ، جواب بنده به برادر بزرگوار جناب آقای میقات بود.
سوال:پیامبر در جواب مشرکین که خود آن حضرت را قبول نداشتند به آنها می فرمود به اهل بیت رجوع کنید!یا به علمای خودتان که آن ها را قبول دارید!؟
و جواب سئوال شما در پستهای قبلی اینجانب موجود است.
و با دلایل محکم از ثقلین نشان داده شد که مصداق "اهل الذکر " اهلبیت(ع) و لاغیر و گسترش آن به افرادی غیر از اهلبیت نیاز به دلایل محکم از ثقلین دارد و گرنه در حد یک ادعا باقی میماند.
الحمد لله رب العالمین
[="Tahoma"][="Black"] با دلایل قرانی عرض شد که درک فیزیکی ملائکه برای اصحاب حق بشارت است و عظمت بشارت را میرساند.مانند مریم(س) که بشارت تولد عیسی(ع) به ایشان بشارتی عظیم بود. يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلَائِكَةَ لَا بُشْرَىٰ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ وَيَقُولُونَ حِجْرًا مَّحْجُورًا يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرً و هرگونه تفسیر ، توضیح و حاشیه نویسی که مخالف نص صریح قران باشد ، باطل است تمامی عرایض و نتیجه گیریهای بنده مستند به آیات قرانی و روایات معصومین(ع) است و اگر خلاف این مورد بوده بفرمایید، که در فلان مورد سخن شما پشتوانه قرانی و روایی ندارد و استناد هم ناقص نبوده،در مباحث دینی و اعتقادی، برای اثبات موضوعی، حتی بخشی از یک ایه کفایت میکند ولی بنده برای اثبات موضوع با نص صریح آیات متعدد استنتاج کردم که همگی حقیقت واحدی رامیرساند: در مورد دختران لوط و نتیجه گیری شما:
برای افرادی غیر از اصحاب حق و ایمان آورندگان حقیقی به اصحاب حق ، درک فیزیکی ملائکه نشانه قطعی عذاب است و لاغیر و این نص صریح قران است
مَا نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلاَّ بِالحَقِّ وَمَا كَانُواْ إِذًا مُّنظَرِينَ
1- انتظار درک فیزیکی ملائکه از انتظارات نامعقول منکران و کافران بوده.
2- درک فیزیکی ملائکه برای افرادی غیر از اصحاب حق، نشانه قطعی عذاب میباشد.
و ظاهرا آیات فوق که در چندین پست بدقت مورد بررسی قرار گرفت،برای بیان منظور کافی نبوده است و شما روایتی را نقل کردید که در تعارض با نص صریح قران میباشد و بنده با استناد به چند حدیث معصومین(ع) و نه یک حدیث ، عرض کردم روایتی که متعارض با نص صریح قران باشد قابل استناد نمیباشد ولی روایت را بکلی رد نکردم شاید روایت متشابه باشد و یا جهت صدور آن موردی خاص بوده است. الله اعلم!
عرض کنم که غیر از دختران لوط همسر ابراهیم(ع) نیز انها را درک کرد و علت هلاک نشدن ایشان این بود که صاحب ایمان و در پناه اصحاب حق(ابراهیم(ع) و لوط(ع)) بودند و چرا زن لوط هلاک شد؟ چون از فاسدان بود! ولی در قانونی که عرض کردم تغییری ایجاد نکرد، یعنی درک فیزیکی فرشتگان بصورت عمومی(دختران لوط ، همسر ابراهیم ، زن لوط) نشانه قطعی عذاب بود. عذابی سخت که واقع شد.
با سلام و درود
این ها دلائل قرآنی نیست بلکه شما آیات مربوط به ملائکه عذاب را می آورید و برداشت ذهنی خودتان را بر قرآن تحمیل نموده و نتیجه می گیرید دیدن ملائکه برای غیر پیامبران و اولیای الهی، برابر با نابودی است.
مراد از این آیات، ملائکه عذاب است. این از ظاهر آیات، به وضوح فهم می شود.
دیدن ملائکه الهی که اختصاص به اهلبیت ندارد و اولیای الهی از مردم عادی نیز برایشان محقق می شود و نابود هم نمی شوند.
توجه: این چنین تفسیری در هیچ روایتی از اهلبیت وارد نشده است و ما نمی توانیم چیزی را از طرف خودمان به خدا و شریعت نسبت بدهیم.
توجه داشته باشید که تفسیر قرآن پیچیدگی های زیادی دارد و به همین راحتی نمی توان از قرآن برداشتی داشت و مدعی شد این مراد و حکم الهی است و سپس این برداشتی که مستندی از معصومین ندارد را معیار برای اعتبار دیگر روایات و ایات قرار داد.
بنابر این، چنین برداشتی صحیح نیست و مستندی از معصومین هم در این زمینه نداریم.
شما برای اثبات ادعای خود، روایتی بیاورید که معصومین تفسیر این آیه را همین گونه که شما برداشت کرده اید فرموده باشند.
شما اصرار دارید تفاسیر معصومین (ع) که درمورد "اهل ذکر" موجود است و صفتی که مخصوص معصومین (ع) است را به مصادیق بیشتری گسترش دهید بدون اینکه حتی یک مورد پشتوانه قرانی و یا روایی از معصومین (ع) ارائه دهید .
و اگر قانع نشدید که اهل الذکر =اهل وحی= معصومین(ع) پس عنایت فرمایید:إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ
وَقَالُوا يَا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ ص وَالْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ
بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ
الذِّكْرَ یعنی قرآن ، حقیقت قرآن و رسول الله(ص) کل قران و قرآن ناطق و مصداق قرآن است پس الذِّكْرَ یعنی رسول الله(ص) و قران بر رسول الله (ص) وحی میشد و معصومین(ع) وارثان و حاملان قران و قران ناطق و مصداق قران ، بعد از رسول الله (ص) هستند.
و توجه شما را به (ال) در ابتدای کلمه (ذکر) جلب میکنم ، که برای معرفه ساختن و انحصاری ساختن اسم بکار میرود و ان را از حالت نکره خارج کرده و به ان مفهوم خاصی میدهد که مصداق خاصی دارد، بطوریکه هر گونه برداشت دیگر از ان کلمه برای شنونده امکان پذیر نمیباشد.
( اله )یعنی هر خدایی و نکره است و هر مصداقی میتواند داشته باشد و وقتی ( ال) به اول آن اضافه شود میشود (الله) یعنی خدای شناخته شده و منحصر بفرد که هیچ مفهومی بغیر از خدای واحد متعال نمیتواند داشته باشد و هیچ مصداقی جز ذات احدیت را نمیتوان برای ان متصور شد. و همینطور است اسما الحسنی الهی مانند الرحمن الرحیم الملک القدوس العزیز الحکیم.... که (ال) ابتدای آنها ، به آنها مفهوم خاصی میدهد و مصداق خاص و مشخصی دارد و آن مصداق ذات باری تعالی است .
پس مشخص شد که "اهل الذکر" مفهوم و مصداق خاصی دارد و آن مصداق معصومین(ع) هستند و لاغیر.
خود مورد آیه را که نمی توانید تخصیص بزنید. با توجه به شأن نزول آیه، می بینیم که آیه در مورد علمای یهود است لذا نمی توانید خود این شأن نزول و مورد آیه را تخصیص بزنید.
همان طور که عرض کردم، تفسیر قرآن پیچیدگی زیادی دارد و نمی توان از طرف خود چیزی را به عنوان تفسیر بر قرآن تحمیل کرد.
"ذکر" هم مفهوم وسیعی دارد و مطلق چیزی است که لازم به یادآوری است، بله، قرآن به عنوان مصداق اکمل و اتم "ذکر" است.
اهلبیت نیز مصداق اتم و اکمل "اهل ذکر" هستند.
ضمنا، ظاهرا بحث و گفتگو در این زمینه نتیجه ای در بر ندارد لذا بهتر است خاتمه پیدا کند و به همان موضوع تاپیک "نشانه های شناسایی حضرت مهدی(عج)" بپردازیم.
[/]
[="Tahoma"][="Black"] و وقتی نبایدانتظار داشته باشیم که معصوم(ع) مردم را به غیر از انسان کامل ارجاع دهد ، پس چگونه انتظار داشته باشیم الله سبحان مردم را برای روشن شدن حقیقت ، و تصدیق آیات قران به علمای اهل کتاب ارجاع داده باشد و منظور از اهل ذکر علمای اهل کتاب و بطورکلی غیر معصوم بوده باشد؟ توجه شما را به این نقل قول آقای میقات جلب میکنم:
من بیانم را اصلاح می کنم.
بین مراجعه به معصوم و غیر معصوم، تفاوت است. در مراجعه به معصوم همراه تبعیت محض است ولی در غیر معصوم چنین نیست.
در غیر معصوم پس از حصول اطمینان باید تبعیت کرد.
لذا هم قرآن و هم معصوم توصیه به مراجعه به عالمان و آگاهان می کنند ولی مراجعه به صورت تبعیت محض از غیر معصوم، را قرآن و معصومین توصیه نکرده اند.[/]
[="Tahoma"][="Black"]
با دلایل محکم از ثقلین نشان داده شد
کدام دلائل محکم و کدام ثقلین این برداشت شما در مورد ملائکه و ... را تایید می کند؟!!
این که آیاتی که اشاره به ملائکه عذاب دارد را در کنار هم قرار دهیم و نتیجه کلی از آن بگیریم و آن را تسری به سایر موارد بدهیم که دلیل قرآنی محسوب نمی شود.
دلیل روایی هم نداریم که در خصوص این آیات این برداشت شما را فرموده باشند. حتی در غیر این آیات هم روایت تفسیری نداریم که این ادعای شما را بیان کرده باشند.
لذا به این شیوه استدلال، استدلال به ثقلین گفته نمی شود.
[/]
برای هر نزولی و هر فرشته ای قابل تعمیم نیست. مستحضرید که در درک مفهوم آیات باید سیاق و مسائل دیگری در نظر گرفته شود. اینجا سیاق بحث نزول عذاب است نه هر نزولی. این که فرمودید:
علیکم السلام برادر محترم جناب مومن
در پست 18 به آیه قبل از این آیه نیز اشاره شده و توضیح داده ام که این ایه(حجر-8) جواب قران به کسانی است که انتظار درک فیزیکی فرشتگان را دارند:
یعنی در مقابل انتظار منکران و کافران که انتظار درک فیزیکی فرشتگان را دارند و میگویند:
لَّوْ مَا تَأْتِينَا بِالْمَلائِكَةِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ
اگر راست میگويى چرا فرشته ها را پيش ما نمی اوری
جواب داده میشود:
مَا نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلاَّ بِالحَقِّ وَمَا كَانُواْ إِذًا مُّنظَرِينَ
فرشتگان را جز به حق فرو نمىفرستيم و در آن هنگام ديگر مهلت نيابند(حجر 7-8)
... یا برای هر امر حق دیگری. با چه جوازی هدف از نزول ملائکه را فقط به دو مورد محدود می کنید؟ صیحه ظهور امری حق است . هیچ منافاتی با آیه ندارد. یا این که فرمودید:
مگر فرشتگان در شب قدر نازل نمیشوند؟
تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ
و ایا ما قادر به درک فیزیکی انها میشویم؟
نتیجه گیری در مورد صیحه:
مطابق روایات یکی از نشانه های قطعی ظهور حضرت امام مهدی(عج) صیحه جبرئیل است که به حقانیت صاحب امر ندا میدهد، و بسیاری از افراد انتظار دارند این ندا فیزیکی باشد و با حواس مادی قابل درک باشد!
و بنده سعی کردم با آیات قران نشان دهم چنین انتظاری معقول نمیباشد و از انتظارات منکران و کافران است و عرض کردم صیحه جبرئیل حق است ولی جبرئیل ملائکه است و متعلق به عالم ملکوت میباشد و صیحه جبرئیل در عالم ملکوت اتفاق میافتد و تمام ملکوتیان و ارواح انرا درک خواهند کرد و روح انسان متعلق به عالم ملکوت است و ارتباط با عالم ملکوت ممکن نیست مگر از طریق رویای صادقه و یا مکاشفه ، پس بهنگام صیحه جبرئیل تمامی انسانها انرا از طریق رویای صادقه درک میکنند و رویا را هر کس بزبان خود میبیند
و کل بحث من این بود که اگر رویایی با این مضمون دیدید انرا انکار نکنید و به خوابهای آشفته نسبت ندهید
ولی اگر شما اصرار دارید که حتما باید صدای صیحه جبرئیل را بصورت مادی بشنوید بحث دیگری است و انشا الله که بعد از ظهور حضرت از منکران ایشان نباشیم و بهانه نیاوریم که ما صیحه جبرئیل را که از علائم ظهور شما است را با حواس مادی درک نکردیم و به ایشان نگوییم:
لَّوْ مَا تَأْتِينَا بِالْمَلائِكَةِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ
اگر راست میگويى چرا فرشته ها را پيش ما نمی اوری !
الحمد لله رب العالمین
و بنده سعی کردم با آیات قران نشان دهم چنین انتظاری معقول نمیباشد و از انتظارات منکران و کافران است و عرض کردم صیحه جبرئیل حق است ولی جبرئیل ملائکه است و متعلق به عالم ملکوت میباشد و صیحه جبرئیل در عالم ملکوت اتفاق میافتد و تمام ملکوتیان و ارواح انرا درک خواهند کرد و روح انسان متعلق به عالم ملکوت است و ارتباط با عالم ملکوت ممکن نیست مگر از طریق رویای صادقه و یا مکاشفه ، پس بهنگام صیحه جبرئیل تمامی انسانها انرا از طریق رویای صادقه درک میکنند و رویا را هر کس بزبان خود میبیند و کل بحث من این بود که اگر رویایی با این مضمون دیدید انرا انکار نکنید و به خوابهای آشفته نسبت ندهید ولی اگر شما اصرار دارید که حتما باید صدای صیحه جبرئیل را بصورت مادی بشنوید بحث دیگری است و انشا الله که بعد از ظهور حضرت از منکران ایشان نباشیم و بهانه نیاوریم که ما صیحه جبرئیل را که از علائم ظهور شما است را با حواس مادی درک نکردیم و به ایشان نگوییم:
تفسریتان از کلام الله که ثابت شد تفسیر به رأی است و هر چه دوستان اثبات می کنند گویا شما نمی خواهید کلامشان را ببینید [="].
[/]اما در مورد صیحه البته اگر به روایات آشنایی داشتید از این گمان غلط دست بر می داشتید. چرا که وقوع صیحه درخواب مخالف ظواهر روایات و مخالف عقل و منطق و شعور آدمی است. چر که مستلزم این است که همه ی مردم دنیا در زمان وقوع صیحه در خواب باشند[="]!!!
[/]اما روایاتی که ثابت می کند صیحه در خواب نیست از غیبت نعمانی[="]:
[/]
گمان نمی کنم نیازی به توضیح داشته باشد
والحمدلله [="]
[/]
و اما موضوع صیحه:
در روایات برای صیحه موارد مختلفی ذکر شده از جمله:
ای مردمان! آگاه باشید که حق با علی و شیعیان اوست. (1)
جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا (2)
به نام قائم و پدرش ندا می دهد (3)
بدانید که فلانی صاحب امراست پس جنگ بیهود برای چیست؟(4)
به تازگی مدعی دجالی پیدا شده که ادعا دارد ندای آسمانی به اسم او اشاره دارد نه حضرت حجت بن الحسن روحی فداه!! به گمانم آقای خادم الیمانی سنگ این مدعی را به یسنه می زند که ادعای وقوع صیحه را در خواب!!! دارد
البته مرغ پخته به ادعای این شیاد می خندد! و کذب این کلامش اظهر من الشمس است. اما روایاتی هم هستند که نمی داند با آنها جه کند! از جمله:
رسول اکرم صلّی الله علیه و آله می فرمایند: "به هنگام خروج قائم عج منادی آسمان بانگ می زند: هان ای مردمان! خداوند مهلت ستمگران را پایان بخشید و بهترین امّت محمد صلّی الله علیه و آله را به پیشوایی و سرپرستی شما برگزید، خود را در مکّه به او برسانید"
1) کمال الدّین: شیخ صدوق، ج2: ص652* الارشاد: شیخ مفید، ص 38* کتاب الغیبه: شیخ طوسی، ص266-267* اثبات الهداه: حرّعاملی، ج729* بحار الانوار: علّامه مجلسی، ج52: ص206* منتخب الاثر: صافی، ص457.
2) الزام الناصب فی اثبات الحجه الغائب ص 199
3) شیخ صدوق، کمال الدین، ص 328
4) نعمانی الغیبة باب 14 ح 34
5) (کتاب الاختصاص: شیخ مفید* بحار الانوار: علّامه مجلسی، ج 52: ص304.
والحمدلله
هنگامی که آتشی را شبیه هردی رنگ زرد و سرخ بسیار بزرگ مشاهده کردید که از [جانب ] مشرق سه روزیا هفته ای سرزده است، پس چشم به راه فرج آل محمد ع داشته باشید ان شاء الله عز و جل که خداوند عزیز و حکیم است، سپس فرمود: آن صیحه که در آن ا ست] همان آوای بس بلند جبریئل ع بدین مردمان است، بعد فرمود: ند کننده ای از آسمان به نام حضرت قائم ع ندا سر می دهد و هر که درمشرق و مغرب است می شنود، هیچ خفته ای نمی ماند مگر اینکه بیدار می گردد،و هیچ ایستاده ای نمیماند مگر اینکه می نشیند و هیچ نشسته ا ی نمی ماند مگر اینکه از وحشت آن صدابر دو پای خویش برمی خیزد، پس خداوند هر که را بدان آوا عبرت پذیرد و پاسخ گوید مورد رحمت قرار دهد که آن صدای نخستین آوای جبرئیل روح الامین ع است.
باب 14ح 17: ...امیرالمومنان فرمود:... صیحه ای است در ماه رمضان که بیدار را به وحشت اندازد وخفته را بیدار کند و دوشیزگان را از پس پرده خویش بیرون کشد.
ازامام صادق (ع) نقل است که رسول اکرم می فرمایند:حدیث مااهل بیت محمد(ص) سخت است ومشکل و ان راغیر از ملک مقرب ونبی مرسل یا مومنی که خدا قلبش را برای ایمان امتحان کرده است تحمل نمی کند واگر حدیثی بر شما وارد شد وقلبتان ان را پذیرفت وان را فهمیدید ان را قبول کنید واگر ان بر قلبتان سنگین بود ومنکر ان شد ان را به خدا ورسولش وعالمی از ال محمد(ص )برگردانید وگمراه کسی است که حدیثی بشنود ونتواند تحمل کند وبگوید به خدا قسم اینگونه نبود وانکار همان کفر است. كافي 1/455.
حدیثها صحیح،اما آیا مطمئنی از ان برداشت درستی کرده ای؟
این حدیثها محکم است یا متشابه؟ اگر بگویی محکم است پس چرا مفسران مختلف از اتش سه یا هفت روزه مشرق برداشتهای متفاوتی ارائه میدهند یکی میگوید جنگ هسته ای است دیگری میگوید آتشفشان است ، دیگری میگوید ستاره ای دنباله دار است و.......
پس چگونه به این نتیجه رسیدی که بیدار شدن خفته، و نشستن ایستاده ، و برخاستن نشسته حتما باید در عالم مادی صورت بگیرد؟
یا اینکه این موارد معنای دیگری درعالم ملکوت دارند !
وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانَ قَالَ أَحَدُهُمَآ إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْرًا وَقَالَ الآخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزًا تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ
يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُكُمَا فَيَسْقِي رَبَّهُ خَمْرًا وَأَمَّا الآخَرُ فَيُصْلَبُ فَتَأْكُلُ الطَّيْرُ مِن رَّأْسِهِ قُضِيَ الأَمْرُ الَّذِي فِيهِ تَسْتَفْتِيَانِ
وَقَالَ الْمَلِكُ إِنِّي أَرَى سَبْعَ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعَ سُنبُلاَتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍيَا أَيُّهَا الْمَلأُ أَفْتُونِي فِي رُؤْيَايَ إِن كُنتُمْ لِلرُّؤْيَا تَعْبُرُونَ
قَالُواْ أَضْغَاثُ أَحْلاَمٍ وَمَا نَحْنُ بِتَأْوِيلِ الأَحْلاَمِ بِعَالِمِينَ
قَالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَبًا فَمَا حَصَدتُّمْ فَذَرُوهُ فِي سُنبُلِهِ إِلاَّ قَلِيلًا مِّمَّا تَأْكُلُونَ
ثُمَّ يَأْتِي مِن بَعْدِ ذَلِكَ سَبْعٌ شِدَادٌ يَأْكُلْنَ مَا قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلاَّ قَلِيلًا مِّمَّا تُحْصِنُونَ
و مورد دیگر مگر ما در عالم رویا، دچار ترس، دلهره، وحشت،هیجان ،درد ، لذت، احساس سرما وگرما، خوردن و نوشیدن، نشستن ، راه رفتن، دویدن ،افتادن و... نمیشویم؟
پس این حدیث هیچ منافاتی با آنچه عرض کرده بودم ندارد و تمامی موارد و حالاتی که در حدیث ذکر شده ، میتواند بصورت رویا نیز درک شود.
به تازگی مدعی دجالی پیدا شده که ادعا دارد ندای آسمانی به اسم او اشاره دارد نه حضرت حجت بن الحسن روحی فداه!! به گمانم آقای خادم الیمانی سنگ این مدعی را به یسنه می زند که ادعای وقوع صیحه را در خواب!!! دارد
رسول اکرم صلّی الله علیه و آله می فرمایند: "به هنگام خروج قائم عج منادی آسمان بانگ می زند: هان ای مردمان! خداوند مهلت ستمگران را پایان بخشید و بهترین امّت محمد صلّی الله علیه و آله را به پیشوایی و سرپرستی شما برگزید، خود را در مکّه به او برسانید"
ولی تصورات و ادعاهای ظنی شما باطل است .
الحمد لله رب العالمین
ازامام صادق (ع) نقل است که رسول اکرم می فرمایند:حدیث مااهل بیت محمد(ص) سخت است ومشکل و ان راغیر از ملک مقرب ونبی مرسل یا مومنی که خدا قلبش را برای ایمان امتحان کرده است تحمل نمی کند واگر حدیثی بر شما وارد شد وقلبتان ان را پذیرفت وان را فهمیدید ان را قبول کنید واگر ان بر قلبتان سنگین بود ومنکر ان شد ان را به خدا ورسولش وعالمی از ال محمد(ص )برگردانید وگمراه کسی است که حدیثی بشنود ونتواند تحمل کند وبگوید به خدا قسم اینگونه نبود وانکار همان کفر است. كافي 1/455.
با سلام و درود
توجه داشته باشید که این گونه روایات، فقط برای طرف مقابل نیست بلکه خود گوینده هم بایستی مراقب باشد زیرا او هم مشمول خطاب این روایات است.
شما با برداشتی از آیات قرآن بدون مؤید قرآنی و روایی، سایر روایات معصومین علیهم السلام را رد می کنید.
این هم روایتی دیگر که نزول ملائکه را اشاره دارد بدون این که موجب نابودی انسان شود:
در روایتی از امام باقر علیه السلام آمده که خداوند به موسی(ع) فرمود:
"أَكْرِمِ السَّائِلَ بِبَذْلٍ يَسِيرٍ أَوْ بِرَدٍّ جَمِيلٍ لِأَنَّهُ يَأْتِيكَ مَنْ لَيْسَ بِإِنْسٍ وَ لَا جَانٍّ مَلَائِكَةٌ مِنْ مَلَائِكَةِ الرَّحْمَنِ يَبْلُونَك فِيمَا خَوَّلْتُكَ وَ يَسْأَلُونَكَ عَمَّا نَوَّلْتُكَ فَانْظُرْ كَيْفَ أَنْتَ صَانِع"
سائل را با بخشیدن چیزی ـ ولو کم ـ اکرام کن و یا به طرز شایسته ای او را باز گردان. زیرا نزد تو کسی می آید که از انس و جن نیست و از ملائکه الهی است تا امتحان کند تو را در برابر نعمتهایی که خداوند به تو داده که چگونه عمل می کنی. (الكافي، ج 4، ص 15، ح 3)
پس چگونه به این نتیجه رسیدی که بیدار شدن خفته، و نشستن ایستاده ، و برخاستن نشسته حتما باید در عالم مادی صورت بگیرد؟
یا اینکه این موارد معنای دیگری درعالم ملکوت دارند !
چون ما در عالم ماده هستیم و مخاطب روایات. و ظاهر روایات این را می فهماند.
اگر بخواهیم خلاف آن را برداشت و به شریعت نسبت دهیم باید دلیل داشته باشیم؛ لذا ممکن است در زمان ظهور، نمود اینها به صورت خواب یا رؤیا یا ... باشد ولی آن خلاف ظاهر این روایات است.
لذا قسم نمی توان خورد که حتما این است و غیر این نیست، ولی آن چه ظاهر است و ظهور هم حجت است، این است که صیحه و ندای آسمانی، به صورت صوت و شنیدنی است.
اگر کسی خلاف این بخواهد برداشت کند باید دلیلی بیاورد که این ظاهر را بتواند بردارد.
میتواند بصورت رویا نیز درک شود.
بله، ولی
اولا خلاف ظاهر روایات است.
ثانیا می تواند، نه این که حتما همین طور است.
بسم الله الرحمن الرحیم
کسی که بخواهد حضرت مهدی عج را بشناسد خصوصیات ظاهری و سیره پیامبر (ص) را مطالعه کند.
قال رسول الله (ص): المهدي من ولدي، اسمه اسمي و كنيته كنيتي، أشبه الناس بي خلقاً و خلقاً، تكون له غيبه و حيره تضل فيه الامم، ثم يقبل كالشهاب الثاقب و يملاها عدلا و قسطا كما ملثت ظلما و جوراً. (بحارالانوار/ ج 51، ص 17، ح 13، به نقل از كمال الدين.)
پيامبر اكرم (ص) فرمودند: مهدي از فرزندان من است، نامش نام من (م ح م د) و كنيه اش كنيه من (ابوالقاسم) مي باشد، در صورت و سيرت از همه كس به من شبيه تر است. براي او غيبتي است كه در آن مردم دچار حيرت مي گردند و بسياري از دسته ها و گروههاي مردم، گمراه ميشوند، آنگاه مانند ستاره تاباني از پرده غيبت بدر آيد و زمين را پر از عدل و داد كند آن چنان كه پر از ظلم و ستم شده باشد
ازامام صادق (ع) نقل است که رسول اکرم می فرمایند:حدیث مااهل بیت محمد(ص) سخت است ومشکل و ان راغیر از ملک مقرب ونبی مرسل یا مومنی که خدا قلبش را برای ایمان امتحان کرده است تحمل نمی کند واگر حدیثی بر شما وارد شد وقلبتان ان را پذیرفت وان را فهمیدید ان را قبول کنید واگر ان بر قلبتان سنگین بود ومنکر ان شد ان را به خدا ورسولش وعالمی از ال محمد(ص )برگردانید وگمراه کسی است که حدیثی بشنود ونتواند تحمل کند وبگوید به خدا قسم اینگونه نبود وانکار همان کفر است. كافي 1/455. حدیثها صحیح،اما آیا مطمئنی از ان برداشت درستی کرده ای؟ این حدیثها محکم است یا متشابه؟ اگر بگویی محکم است پس چرا مفسران مختلف از اتش سه یا هفت روزه مشرق برداشتهای متفاوتی ارائه میدهند یکی میگوید جنگ هسته ای است دیگری میگوید آتشفشان است ، دیگری میگوید ستاره ای دنباله دار است و....... پس چگونه به این نتیجه رسیدی که بیدار شدن خفته، و نشستن ایستاده ، و برخاستن نشسته حتما باید در عالم مادی صورت بگیرد؟ یا اینکه این موارد معنای دیگری درعالم ملکوت دارند ! وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانَ قَالَ أَحَدُهُمَآ إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْرًا وَقَالَ الآخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزًا تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُكُمَا فَيَسْقِي رَبَّهُ خَمْرًا وَأَمَّا الآخَرُ فَيُصْلَبُ فَتَأْكُلُ الطَّيْرُ مِن رَّأْسِهِ قُضِيَ الأَمْرُ الَّذِي فِيهِ تَسْتَفْتِيَانِ وَقَالَ الْمَلِكُ إِنِّي أَرَى سَبْعَ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعَ سُنبُلاَتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍيَا أَيُّهَا الْمَلأُ أَفْتُونِي فِي رُؤْيَايَ إِن كُنتُمْ لِلرُّؤْيَا تَعْبُرُونَ قَالُواْ أَضْغَاثُ أَحْلاَمٍ وَمَا نَحْنُ بِتَأْوِيلِ الأَحْلاَمِ بِعَالِمِينَ قَالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَبًا فَمَا حَصَدتُّمْ فَذَرُوهُ فِي سُنبُلِهِ إِلاَّ قَلِيلًا مِّمَّا تَأْكُلُونَ ثُمَّ يَأْتِي مِن بَعْدِ ذَلِكَ سَبْعٌ شِدَادٌ يَأْكُلْنَ مَا قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلاَّ قَلِيلًا مِّمَّا تُحْصِنُونَ و مورد دیگر مگر ما در عالم رویا، دچار ترس، دلهره، وحشت،هیجان ،درد ، لذت، احساس سرما وگرما، خوردن و نوشیدن، نشستن ، راه رفتن، دویدن ،افتادن و... نمیشویم؟ پس این حدیث هیچ منافاتی با آنچه عرض کرده بودم ندارد و تمامی موارد و حالاتی که در حدیث ذکر شده ، میتواند بصورت رویا نیز درک شود.
جواب شما را استاد میقات دادند. بحمدالله اینجا همه عالمند! محیط فیس بوک و توئیتر نیست که بتوانید ذهن جند جوان خام و ناآگاه را به بازی بگیرید!
خواهشا بحث را منحرف نکن و هیاهو و جنجال ایجاد نکن ما اینجا بحث مصداق را نمیکنیم، پس اندیشه را نقد کن انهم با دلایل منطقی وعقلی مستند به ثقلین.
اتفاقاً اصل مطلب همین است! من کاملاً از نیت شما از اصرار بر وقوع صیحه در خواب آگاهم! میخواهید بگویید صیحه در خواب است چون یکی از دلایل اصرلی فرقه ی گاطعیه برای اثبات خویش «خواب دیدن» است. بعد به این نتیجه برسید که صیحه رخ داده (همان خوابهاییی که گاطعیون می بینند) سفیانی هم که خروج کرده( اتفاقات اخیر سوریه) پس لابد امام عج باید ظهور کنند و ظهوری مجازی را ایجاد کنید!
فبعداً لقوم الظالمین
ولی تصورات و ادعاهای ظنی شما باطل است .
عجب جواب دندان شکنی!
توجه داشته باشید که این گونه روایات، فقط برای طرف مقابل نیست بلکه خود گوینده هم بایستی مراقب باشد زیرا او هم مشمول خطاب این روایات است.
علیکم السلام کارشناس محترم
این قسمت کلام شما صحیح است و مهم این است که نظرات مطرح شده بر مبنای ثقلین باشد و اگر نقدی صورت میگیرد نیز بر مبنای ثقلین باشد.
شما با برداشتی از آیات قرآن بدون مؤید قرآنی و روایی، سایر روایات معصومین علیهم السلام را رد می کنید.
این هم روایتی دیگر که نزول ملائکه را اشاره دارد بدون این که موجب نابودی انسان شود:
در روایتی از امام باقر علیه السلام آمده که خداوند به موسی(ع) فرمود:"أَكْرِمِ السَّائِلَ بِبَذْلٍ يَسِيرٍ أَوْ بِرَدٍّ جَمِيلٍ لِأَنَّهُ يَأْتِيكَ مَنْ لَيْسَ بِإِنْسٍ وَ لَا جَانٍّ مَلَائِكَةٌ مِنْ مَلَائِكَةِ الرَّحْمَنِ يَبْلُونَك فِيمَا خَوَّلْتُكَ وَ يَسْأَلُونَكَ عَمَّا نَوَّلْتُكَ فَانْظُرْ كَيْفَ أَنْتَ صَانِع"
چون ما در عالم ماده هستیم و مخاطب روایات. و ظاهر روایات این را می فهماند.اگر بخواهیم خلاف آن را برداشت و به شریعت نسبت دهیم باید دلیل داشته باشیم؛ لذا ممکن است در زمان ظهور، نمود اینها به صورت خواب یا رؤیا یا ... باشد ولی آن خلاف ظاهر این روایات است.
لذا قسم نمی توان خورد که حتما این است و غیر این نیست، ولی آن چه ظاهر است و ظهور هم حجت است، این است که صیحه و ندای آسمانی، به صورت صوت و شنیدنی است.
اگر کسی خلاف این بخواهد برداشت کند باید دلیلی بیاورد که این ظاهر را بتواند بردارد.
و اگر بخواهیم از ظاهر روایت اینگونه برداشت کنیم که صیحه امری فیزیکی است و در عالم ماده قابل درک است پس با این آیات چه کنیم:
وَقَالُوا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ ۖ وَلَوْ أَنزَلْنَا مَلَكًا لَّقُضِيَ الْأَمْرُ ثُمَّ لَا يُنظَرُونَ
وَقَالُوا مَالِ هَٰذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ لَوْلَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيرًا
لَّوْ مَا تَأْتِينَا بِالْمَلائِكَةِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ
هَلْ يَنظُرُونَ إِلَّا أَن تَأْتِيَهُمُ الْمَلَائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ أَمْرُ رَبِّكَ كَذَٰلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَٰكِن كَانُوا أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ
هَلْ يَنظُرُونَ إِلَّا أَن تَأْتِيَهُمُ الْمَلَائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا قُلِ انتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُونَ
قُل لَّوْ كَانَ فِي الْأَرْضِ مَلَائِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنَا عَلَيْهِم مِّنَ السَّمَاءِ مَلَكًا رَّسُولًا
یا با این روایات چه کنیم که :
ظهوره کظهور رسول الله(ص)
یظهر فی شبهه
یعنی ظهور بسیار ساده و متعارف و مطابق سنت ظهور و دعوت انبیا و حجج الهی خواهد بود و همراه با شبهه و انکار منکرین و این سنت الهی در تمامی دعوتهای قبلی است و سنت الهی تغییر پیدا نمیکند
و اگر صیحه جبرئیل برای همه بصورت مادی و فیزیکی قابل درک باشد ایا این یک معجزه قاهر( حداقل برای مسلمانان بخصوص شیعیان) نخواهد بود تا با حضرت مهدی(عج) بیعت کنند؟
ایا سنت الهی تغییر میکند ؟ در صورتیکه الله تعالی به رسول الله(ص) میفرمایند:
لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ
إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِّنَ السَّمَاءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ
یعنی اگر خدا میخواست ، در زمان رسول الله(ص)، جبرئیل صیحه ای فیزیکی میزد که :" ای اهل عالم و ای ایمان آورندگان به موسی(ع) و عیسی(ع) بدانید که محمد(ص) رسول خدا و حق و خاتم و سید انبیا است پس با او بیعت کنید ..." و انموقع حداقل اهل کتاب مشمول"فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ" میشدند!!!
و وقتی مشیت و سنت خداوند عز وجل در مورد رسول الله(ص) این نبود، پس چگونه انتظار داریم سنت الهی تغییر کند؟
و آیا در روایات مربوط به موارد صیحه و ضجه زدن ملائکه در هنگام شهادت امیر المومنین(ع) و شهادت امام حسین(ع)، آیا این ضجه و شیون ملائکه در این مصیبتها ملکوتی بوده است یا فیزیکی و قابل درک در عالم مادی؟
و اگر بخواهیم مطابق فرمایش شما: "چون ما در عالم ماده هستیم و مخاطب روایات. و ظاهر روایات این را می فهماند."
برداشت کنیم ، از انجایی که هیچ سند و مدرک تاریخی مبنی بر شنیده شدن مادی صدای شیون ملائکه و اسمان و زمین در مصیبتهای اهلبیت(ع) وجود ندارد، پس باید دیگر بکلی منکر این روایات شویم !!! یا اینکه راه قرآنی و عقلانی را انتخاب کنیم و قبول کنیم این امور بصورت ملکوتی بوده و نه فیزیکی و مادی!
به هر حال من قبلا نتیجه گیری در مورد مبحث صیحه را در کامنت شماره 39 به لینک
http://www.askdin.com/post337297-39.html
انجام داده بودم ، و این کامنت جهت توضیح و روشن شدن بیشتر مطلب بود .
و مهم این است که در بحثها به یک نتیجه مشترک برسیم و همینکه شما برادر بزرگوار، احتمال ملکوتی بودن صیحه و درک آن بصورت رویای صادقه را رد نمیکنید ، برای حصول به یک نتیجه مشترک کافی است ، پس چه ندای جبرئیل برای تایید حقانیت آل محمد(ص) را بصورت مادی و فیزیکی درک کنیم و چه انرا بصورت رویای صادقه ، آنرا انکار نخواهیم کرد انشاالله.
الحمد لله رب العالمین
جواب شما را استاد میقات دادند. بحمدالله اینجا همه عالمند! محیط فیس بوک و توئیتر نیست که بتوانید ذهن جند جوان خام و ناآگاه را به بازی بگیرید!
الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ
كساني كه سخنان را ميشنوند و از نيكوترين آنها پيروي ميكنند، آنها كساني هستند كه خدا هدايتشان كرده، و آنها خردمندانند.
لَّقَدْ أَنزَلْنَا آيَاتٍ مُّبَيِّنَاتٍ وَاللَّهُ يَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ
اتفاقاً اصل مطلب همین است! من کاملاً از نیت شما از اصرار بر وقوع صیحه در خواب آگاهم! میخواهید بگویید صیحه در خواب است چون یکی از دلایل اصرلی فرقه ی گاطعیه برای اثبات خویش «خواب دیدن» است. بعد به این نتیجه برسید که صیحه رخ داده (همان خوابهاییی که گاطعیون می بینند) سفیانی هم که خروج کرده( اتفاقات اخیر سوریه) پس لابد امام عج باید ظهور کنند و ظهوری مجازی را ایجاد کنید!
بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْيَأْتِنَا بِآيَةٍ كَمَا أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ
وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ * ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتينَ
اگر به دروغ برخی سخنان را به ما می بست * محققا او را(به قهر و انتقام)با قدرت
می گرفتيم * و شاهرگش را قطع می كرديم
الحمد لله رب العالمین
این نه باعقل جور درمیآید نه با عدل خداوند!!
این فرقه ضاله مثل انسانهای مسخ شده میمانند که عقل را هم بوسیدند و گذاشتند کنار
پیامبر (ص) درمورد این افراد فرموده است:
الكافي : عن محمد بن يحيى عن محمد بن الحسين عن أحمد بن محمد بن أبي نصر عن داود بن سرحان عن أبي عبد الله ع قال : قال رسول الله صلى الله عليه وآله : إذا رأيتم أهل الريب والبدع من بعدي فأظهروا البراءة منهم وأكثروا من سبهم والقول فيهم والوقيعة وباهتوهم كيلا يطمعوا في الفساد في الاسلام ويحذرهم الناس ولا يتعلموا [ ن ] من بدعهم
يكتب الله لكم بذلك الحسنات ويرفع لكم به الدرجات في الآخرة
اهل شک و بدعت گزاران راديديدآشکاراازآنها دوري کنيد و فراوان به آنها ناسزا گفته ودرباره ايشان به تهمت و بدگويي سخن رانده و مبهوتشان کنيدتا به طمع فساد و تبهکاري دراسلام نباشند مردم را از آنها بترسانيد که چيزي از بدعتشان نياموزند که خداوند برايتان خوبي ها و حسنات مکتوب فرموده و بدين جهت درآخرت براي شما درجاتي بلند ورفيع مقرر فرمايد.
اسناد روايت
بحار الأنوار للمجلسي (1111 هـ) الجزء71 صفحة202
yasoob.com/books/htm1/m013/13/no1350.html
الحدائق الناضرة للمحقق البحراني (1186 هـ) الجزء18 صفحة164
yasoob.com/books/htm1/m001/02/no0240.html
(الكافي للكليني (329 هـ) الجزء2 صفحة375 باب مجالسة أهل المعاصي)
http://www.al-shia.org/html/ara/book...fi-2/13.htm#01
(وسائل الشيعة (آل البيت) للحر العاملي (1104 هـ) الجزء16 صفحة267)
yasoob.com/books/htm1/m012/10/no1054.html
این فرقه ضاله مثل انسانهای مسخ شده میمانند که عقل را هم بوسیدند و گذاشتند کنار
برادر بحث بیهوده با اینها هم خطرناکه. می بینید هر جه دلیل عقلی و نقلی میارید انگار نه انگار؟ مدام سفسطه و مغلطه میکنن.
مدتی به همین فکر بودم که اینها خودشون هم خسته نمیشن از سفسطه؟ تا به این آیه از قرآن کریم رسیدم:
وَ إِنَّ الشَّياطينَ لَيُوحُونَ إِلي أَوْلِيائِهِمْ لِيُجادِلُوكُمْ وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ انعام 121
اصلا ممکنه اینها هدفشون از بحث همین غافل کردن ما از یاد خدا باشه.
بسم الله الرحمن الرحیمکسی که بخواهد حضرت مهدی عج را بشناسد خصوصیات ظاهری و سیره پیامبر (ص) را مطالعه کند.
قال رسول الله (ص): المهدي من ولدي، اسمه اسمي و كنيته كنيتي، أشبه الناس بي خلقاً و خلقاً، تكون له غيبه و حيره تضل فيه الامم، ثم يقبل كالشهاب الثاقب و يملاها عدلا و قسطا كما ملثت ظلما و جوراً. (بحارالانوار/ ج 51، ص 17، ح 13، به نقل از كمال الدين.)پيامبر اكرم (ص) فرمودند: مهدي از فرزندان من است، نامش نام من (م ح م د) و كنيه اش كنيه من (ابوالقاسم) مي باشد، در صورت و سيرت از همه كس به من شبيه تر است. براي او غيبتي است كه در آن مردم دچار حيرت مي گردند و بسياري از دسته ها و گروههاي مردم، گمراه ميشوند، آنگاه مانند ستاره تاباني از پرده غيبت بدر آيد و زمين را پر از عدل و داد كند آن چنان كه پر از ظلم و ستم شده باشد
برخي از كارهاي خارق العاده پيامبران(عليهم السلام)پيش از بعثت و مرتبط با آن، براي ايجاد زمينه نبوّت رخ مي داد كه «ارهاص» نام دارد.روايات از اين نوع كارهاي خارق العاده براي حضرت پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) نيز سخن گفته اند; از جمله با سند صحيح، روايت شده است كه در سفري كه حضرت پيش از بعثت با گروهي از قريش به شام داشتند، هنگامي كه نزديك دير بحير راهب فرود آمدند، او، كه عالم به تورات بود و در آن، گذر حضرت را از آنجا در تورات خوانده بود، آنان را براي غذا دعوت كرد. صفت پيامبر موعود را در افرادي كه نزدش آمده بودند نيافت. گفت: آيا از كاروان شما كسي باقي مانده است؟ گفتند: بله، جواني يتيم. بحير برخاست و دنبال حضرت رفت و ديد حضرت خوابيده و ابري بر سر حضرت سايه افكنده است. از افراد كاروان خواست كه از ايشان بخواهند كه تشريف بياورد. حضرت آمدند، در حالي كه ابر بالاي سرشان حركت مي كرد. بحير حضرت را شناخت و به افراد كاروان گفت: وي به زودي در ميان شما به پيامبري برانگيخته مي شود.
و حدیثی در مورد حضرت مهدی عج
ابري در بالاي سر حضرت در همه جا با اوست و ابر با زبان فصيح مي گويد اين مهدي آل محمد است و.... (بحار الانوار جلد 36 صفحه 203)