جمع بندی توبه

سلام به همه دوستان ... :Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin:
دارم داغون میشم. کاری کردم که کاشکی میمردمو این گناه کبیر رو مرتکب نمیشدم..
موضوع از این قراره که دیشب رفتم یه کار خیری انجام بدم ولی نتونستم که هیچ گناهی که تو عمرم فکرشو نمیکردم انجام دادم از دیشب تا حالا ناله میزنمو گریه میکنم منی که تو مجردیم این همه خودمو نگه داشته بودم تو متاهلی آلوده شدم ...
اول سال بود به خدا گفتم خدایا اگه گنه کارم منو ببخش تو دلم گفتم خدایا شیطان رو برام بفرست تا درس عبرتی بهش بدم که دیگه سراغم نیاد . انگار غرور گرفته بودم. شیطان دیشب آمد و منو بیچاره کرد... دارم دیوونه میشم
چند وقت پیش دیدم یکم دیر وقته خانمی جوون روبروی اورژانس با کودک 3 و 4 سالش وایساده .گفتم گناه دارن هیچ تاکسی نیست مسیرمه ببرمشون به مقصدش برسه. گفت خونمون یکم دوره خواهش میکنم ببرم منم گفتم کار خیری کنمو ببرمش. توی راه شروع کرد با من حرف زدن از زندگیش از شوهرش که این همه دوستش داره و از صبح تا شب سر کاره برای اینکه خرج بچه مریضشون رو در بیاره گفت... اولش عادی بود بعد حرفاش بوی شهوت میداد تا منه متاهل کمی شهوت گرفتم ولی بروز ندادم. یه دفعه ایی دیدم اون شیطان پرست صورتشو اورد جلو و بوسم کرد تا گفتم نکن این کارو شروع کرد به لب گرفتن. دیگه نفهمیدم و .... وای خدایا الان که دارم تایپ میکنم گریه امونم نمیده تمام بدنم میلرزه من متاهل با یه خانم متاهل رابطه جنسی توی ماشین برقرار کردم به خدا یه جوری شد که دیگه نفهمیدم کثافت انقدر دست کاریم کرد که عقل و هوش از سرم رفته بود ...
به خدا توی مجردی هم موقعیت این کارا برام پیش اومده بود ولی هیچ وقت نرفته بودم ... احساس میکنم . دیگه خدا نگاهم نمیکنه احساس میکنم ... فقط شرمندم از خدا .... نمیدونم چجوری جلو اشکامو بگیرم دارم داغون میشم کمکم کنیدددددددددددددددد میخوام برم جمکران روم نمیشه .. منو این کارا؟ .... کمکم کنید....:Ghamgin::Ghamgin: از خدا میترسممممممم عذابشو دارم احساس میکنم که داره نزدیکم میشه