جمع بندی چرا جبرئیل علیه السلام از عرش بر پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم نازل می شدند؟
تبهای اولیه
بسم الله الرحمن الرحیم
مگر خداوند در همه جا حی و حاضر نیست؟ پس چرا جبرئیل علیه السلام پیغام خداوند را از عرش برای پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم می آوردند؟
آیا ممکن نبود خداوند پیغامش را در عین حالی که جبرئیل علیه السلام نزد پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم بود به ایشان منتقل کند؟
و یک سوال دیگر:
چگونه خداوند پیغام هایش را به جبرئیل علیه السلام منتقل می کرد؟
انتقال از موضوعات پاسخگويي استاد عظيم الشان صادق به اين تايپيك
________________________________________________________
بسم الله الرحمن الرحیم
مگر خداوند در همه جا حی و حاضر نیست؟ پس چرا جبرئیل علیه السلام پیغام خداوند را از عرش برای پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم می آوردند؟
آیا ممکن نبود خداوند پیغامش را در عین حالی که جبرئیل علیه السلام نزد پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم بود به ایشان منتقل کند؟
و یک سوال دیگر:
چگونه خداوند پیغام هایش را به جبرئیل علیه السلام منتقل می کرد؟
با سلام وتقدیر از سوال خوب شما .:Hedye:
پاسخ در دو محور بیان می شود :
الف_در باره فراز اول پرسش باید گفت : نباید تصور شود که عرش در آسمان است وجبرئیل از آسمان محسوس که چون سقف بر سر ما قرار دارد فرود می آید ووحی را بر پیامبر می رساند چنین نیست چون در خارج چیزی به نام عرش متعارف وجود ندارد و جمله "اَلرَّحمن عَلی العَرش اسْتَوی" (1)
کنایه از سلطنت و استیلای علمی و قدرت خدا بر جهان خلقت است؛ یعنی آیه "ثُمَّ اسْتَوی عَلَی العَرش" (2)
مثلا در عین حال که مثالی است، که احاطه تدبیر خدا را در مملکتش ممثل میسازد، نیز دلالت دارد که زمام همه امور به دست قدرت و علم بی نهایت خداست. و اوست پروردگار عرش بزرگ: "وَهُوَ رَبُّ العَرش العَظیم".(3)
به نقل کلینی (رحمه الله) جاثلیق به امیرالمؤمنین(ع) عرض کرد خبر ده مرا از معنای "وَیحمِل عَرش رَبِّک فَوقَهُم یومَئِذ ثَمانیه"(4).
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: مراد از عرش آن علمی است که خداوند به حاملان عرش داده و آن نوری است از نور عظمتش... جاثلیق پرسید: خداوند کجاست؟ فرمود: او این جا، آن جا، پایین، بالا، محیط بر ما و با ماست... بنابراین، حاملان عرش خدا دانشمندانی هستند که خداوند از علم خود به آنان داده است. (5)
علامه طباطبایی و بسیاری از دانشمندان معتقدند:
این که امیرالمؤمنین فرمودند خدا این جا، آن جا، بالا، پایین... این معنا عبارت دیگری از "علم فعلی" خداوند است و در حقیقت عرش و ملکوت یکی است؛ چون عرش مقام اجمال و باطن غیب است.
سدیر از امام صادق(ع) پرسید: معنای عرش چیست؟ امام فرمود: عرش، صفات کثیر و مختلفی دارد از جمله ملک عظیم، احاطه بر ملک و این همان علم به کیفیت اشیاست. (6)
ب_در باره فراز دوم پرسش باید گفت : در نهج البلاغه درباره گروههای مختلف ملائکه از جمله آمده است:
«ومنهم اُمناء على وحیه وألسنة إلى رُسُله؛(7) گروهی از فرشتگان امینان وحی و زبان او به سوی پیامبراناند و پیوسته برای رساندن حکم و فرمانش در رفت آمدند».
از این کلام حضرت معلوم میشود که تعدادی از فرشتگان در امر آوردن وحی و بیان احکام خدا برای انبیا نقشی داشتهاند.
امیرمؤمنان(ع) میگوید:
«رسول الله(ص) خطاب به جبرئیل فرمود: «فمن أین تأخذ الوحی؟» فقال: آخذه من إسرافیل، فقال: «ومِن أین یأخذه إسرافیل؟» قال یأخذ من ملک فوقه من الروحانیّین. قال: «فمن أین یأخذ ذلک الملک؟» قال یقذف فی قلبه قذفاً، فهذا هو وحی وهو کلام الله؛(8)
از کجا وحی را میگیری؟ گفت: از اسرافیل میگیرم، بعد حضرت فرمود:
اسرافیل از کی میگیرد؟ جبرئیل گفت: از فرشتهای بالاتر از خود میگیرد. فرمود: آن فرشته از کی میگیرد؟ جبرئیل گفت: وحی به نحوی خاص در قلب او القا و افاضه میشود، پس این وحی و کلام خداوند است».
از این گونه روایات معلوم میشود که گرچه پیامبر وحی را از جبرائیل میگرفته ، چنان که در قرآن کریم تصریح شده .(9) ولی گویا جبرئیل وحی را به طور مستقیم از خداوند نمیگرفته است، بلکه وسایط دیگر نیز در کار بودهاند، از این رو برخی از علمای بزرگ با استفاده از روایات تصریح کرده:
میان دو چشم اسرافیل لوحی است، هر گاه خداوند اراده کرد که به وحی تکلم نماید، حقایق وحیانی بر آن لوح نقش میبندد، آن گاه اسرافیل آن را به میکائیل القا میکند و میکائیل آن را به جبرئیل القا مینماید و جبرئیل آن را به پیامبر القا میکند.(10)
طبق این روایات و گفتهها غیر از جبرئیل فرشتگانی دیگری نیز در آوردن وحی به پیامبران نقشی داشته اند، ولی تعداد آن ها در جایی ذکر نشده است.
پینوشتها:
1. نهج البلاغه، خطبه 1.
2.صدوق . التوحید،نشر جامعه مدرسین . قم بی تا . ص 264.
3. شعراء (26) آیه 193 و 194 و نیز بقره (2) آیه 97.
4. مصنفات شیخ مفید،نشر کنگره شیخ مفید . ج 5، ص 81 و 120.
5. طه (20) آیه 5.
6. سجده (32) آیه 4.
7. توبه (9) آیه 129.
8. حاقه (69) آیه 17.
9.کلینی . اصول کافی،دار الکتب الاسلامیه تهران 1380 ق . ج 1، ص 129، ح 1.
10.علامه طبا طبایی . المیزان، نشر دار الکتب الاسلامیه تهران . ج 8، ص 165.
انتقال از موضوعات پاسخگويي استاد عظيم الشان صادق به اين تايپيك
________________________________________________________با سلام وتقدیر از سوال خوب شما .:Hedye:
پاسخ در دو محور بیان می شود :
الف_در باره فراز اول پرسش باید گفت : نباید تصور شود که عرش در آسمان است وجبرئیل از آسمان محسوس که چون سقف بر سر ما قرار دارد فرود می آید ووحی را بر پیامبر می رساند چنین نیست چون در خارج چیزی به نام عرش متعارف وجود ندارد و جمله "اَلرَّحمن عَلی العَرش اسْتَوی" (1)
کنایه از سلطنت و استیلای علمی و قدرت خدا بر جهان خلقت است؛ یعنی آیه "ثُمَّ اسْتَوی عَلَی العَرش" (2)
مثلا در عین حال که مثالی است، که احاطه تدبیر خدا را در مملکتش ممثل میسازد، نیز دلالت دارد که زمام همه امور به دست قدرت و علم بی نهایت خداست. و اوست پروردگار عرش بزرگ: "وَهُوَ رَبُّ العَرش العَظیم".(3)
به نقل کلینی (رحمه الله) جاثلیق به امیرالمؤمنین(ع) عرض کرد خبر ده مرا از معنای "وَیحمِل عَرش رَبِّک فَوقَهُم یومَئِذ ثَمانیه"(4).
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: مراد از عرش آن علمی است که خداوند به حاملان عرش داده و آن نوری است از نور عظمتش... جاثلیق پرسید: خداوند کجاست؟ فرمود: او این جا، آن جا، پایین، بالا، محیط بر ما و با ماست... بنابراین، حاملان عرش خدا دانشمندانی هستند که خداوند از علم خود به آنان داده است. (5)
علامه طباطبایی و بسیاری از دانشمندان معتقدند:
این که امیرالمؤمنین فرمودند خدا این جا، آن جا، بالا، پایین... این معنا عبارت دیگری از "علم فعلی" خداوند است و در حقیقت عرش و ملکوت یکی است؛ چون عرش مقام اجمال و باطن غیب است.
سدیر از امام صادق(ع) پرسید: معنای عرش چیست؟ امام فرمود: عرش، صفات کثیر و مختلفی دارد از جمله ملک عظیم، احاطه بر ملک و این همان علم به کیفیت اشیاست. (6)
ب_در باره فراز دوم پرسش باید گفت : در نهج البلاغه درباره گروههای مختلف ملائکه از جمله آمده است:
«ومنهم اُمناء على وحیه وألسنة إلى رُسُله؛(7) گروهی از فرشتگان امینان وحی و زبان او به سوی پیامبراناند و پیوسته برای رساندن حکم و فرمانش در رفت آمدند».
از این کلام حضرت معلوم میشود که تعدادی از فرشتگان در امر آوردن وحی و بیان احکام خدا برای انبیا نقشی داشتهاند.
امیرمؤمنان(ع) میگوید:
«رسول الله(ص) خطاب به جبرئیل فرمود: «فمن أین تأخذ الوحی؟» فقال: آخذه من إسرافیل، فقال: «ومِن أین یأخذه إسرافیل؟» قال یأخذ من ملک فوقه من الروحانیّین. قال: «فمن أین یأخذ ذلک الملک؟» قال یقذف فی قلبه قذفاً، فهذا هو وحی وهو کلام الله؛(8)
از کجا وحی را میگیری؟ گفت: از اسرافیل میگیرم، بعد حضرت فرمود:
اسرافیل از کی میگیرد؟ جبرئیل گفت: از فرشتهای بالاتر از خود میگیرد. فرمود: آن فرشته از کی میگیرد؟ جبرئیل گفت: وحی به نحوی خاص در قلب او القا و افاضه میشود، پس این وحی و کلام خداوند است».
از این گونه روایات معلوم میشود که گرچه پیامبر وحی را از جبرائیل میگرفته ، چنان که در قرآن کریم تصریح شده .(9) ولی گویا جبرئیل وحی را به طور مستقیم از خداوند نمیگرفته است، بلکه وسایط دیگر نیز در کار بودهاند، از این رو برخی از علمای بزرگ با استفاده از روایات تصریح کرده:
میان دو چشم اسرافیل لوحی است، هر گاه خداوند اراده کرد که به وحی تکلم نماید، حقایق وحیانی بر آن لوح نقش میبندد، آن گاه اسرافیل آن را به میکائیل القا میکند و میکائیل آن را به جبرئیل القا مینماید و جبرئیل آن را به پیامبر القا میکند.(10)
طبق این روایات و گفتهها غیر از جبرئیل فرشتگانی دیگری نیز در آوردن وحی به پیامبران نقشی داشته اند، ولی تعداد آن ها در جایی ذکر نشده است.
پینوشتها:
1. نهج البلاغه، خطبه 1.
2.صدوق . التوحید،نشر جامعه مدرسین . قم بی تا . ص 264.
3. شعراء (26) آیه 193 و 194 و نیز بقره (2) آیه 97.
4. مصنفات شیخ مفید،نشر کنگره شیخ مفید . ج 5، ص 81 و 120.
5. طه (20) آیه 5.
6. سجده (32) آیه 4.
7. توبه (9) آیه 129.
8. حاقه (69) آیه 17.
9.کلینی . اصول کافی،دار الکتب الاسلامیه تهران 1380 ق . ج 1، ص 129، ح 1.
10.علامه طبا طبایی . المیزان، نشر دار الکتب الاسلامیه تهران . ج 8، ص 165.
سلام علیکم
فرمودید منظور از عرش علم خداوند است پس چگونه است که پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم در معراج به عرش خدا رسیده اند؟
آیا در این جا هم منظور از عرش همان علم خداوند است؟
مگر علم پیامبر اعظم صل الله علیه و آله و سلم قبل از این موضوع در حد یک انسان ناقص بوده که با معراج به این کمال رسیده اند؟
سلام علیکم
فرمودید منظور از عرش علم خداوند است پس چگونه است که پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم در معراج به عرش خدا رسیده اند؟
آیا در این جا هم منظور از عرش همان علم خداوند است؟
مگر علم پیامبر اعظم صل الله علیه و آله و سلم قبل از این موضوع در حد یک انسان ناقص بوده که با معراج به این کمال رسیده اند؟
باسلام مجدد در این نوبت به دو مطلب باید اشاره شود :
اول در باره مسئله معراج باید گفت: اگر شناخت درست و عمیق از ماجرای معراج داشته باشیم، مطلب بسیار روشن است. لذا می گویم: منظور از معراج مشاهده آثار عظمت خدا در جهان بالا بوده است تا قلب نورانى پیامبر در پرتو مشاهده این آثار حیرت انگیز، نورانى تر گردد. فکر و روح بلند او وسیع تر شود. براى رهبرى و هدایت خلق به سوى خدا آمادگى بیش ترى پیدا کند.
بدیهى است مشاهده حضورى بوده است. مشاهده حضورى براى موجودى که جسم دارد جز با حضور او کنار موجودى که مى خواهد آن را مشاهده کند ممکن نیست. این که پیغمبر بدون سیر به آسمان ها از وضع آن ها باخبر است، این گونه علم و اطّلاع با مشاهده از نزدیک فرق بسیار دارد؛ درست مثل اینکه حادثه اى در شهر واقع شده باشد و از وقوع آن مطلع شده باشیم ،ولى در محل وقوع حادثه نبوده و جریان را با چشم ندیده ایم؛ البته حضور در محل و مشاهده جریان حادثه تأثیر بسیار عمیق ترى در وجود انسان خواهد داشت در حالى که اطّلاع غیابى، آن اثر را ندارد.
طبق ایات قران کریم (1) معلوم می شود که هدف از معراج این بود که پیامبر با مشاهدة اسرار عظمت خداوند در سراسر جهان هستی، مخصوصاً عالم بالا که مجموعه اى است از نشانه هاى عظمت او، درک و دید تازه اى براى هدایت و رهبرى انسان ها بیابد. (2)
در روایتى امام صادق(ع)، علّت معراج را چنین نقل مى کند: «خداوند هرگز مکانى ندارد و زمان بر او جریان نمى گیرد، لیکن مى خواست فرشتگان و ساکنان آسمانش را با قدم گذاشتن پیامبر به آن جا احترام کند. نیز شگفتى هاى عظمتش را به پیامبر نشان دهد تا پس از بازگشت براى مردم بازگو کند». (3)
نکته ی دیگر در این باب این که:
سفر معراج و روایات آن و آیاتی که آن سفر را به اجمال بیان کرده، پر از رمز و راز است و تفسیرهای عمیق و ژرف عقلی و عرفانی برای آن روایات وجود دارد که در جای خود به تفصیل بیان شده است. (4)
ولی توجه بدین نکته لازم است که توقف جبرئیل در حد یاد شده به دلیل عدم توانایی او بر عبور است، نه این که خداوند در آسمان پایینتر حضور ندارد و یا حضور کمتر دارد. در واقع این نشانة پایینتر بودن مرتبة جبرئیل از پیامبر (ص) است، نه حضور نداشتن خداوند در برخی جاها، مانند این که خداوند میفرماید: «ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم» (5) در حالی که ما انسانها بسایر از خداوند دور هستیم. آیا دور بودن ما از خداوند و نرسیدن به مرتبه قرب الهی، باعث میشود که او کنار ما نباشد؟ هرگز پس در سفر معراج، سخن از قرب مکانی نیست، چون خداوند منزّه از مکان و زمان است، بلکه مراد قرب مکانت و منزلت است، خداوند فرمود: «وهو بالاُفق الأعلى، ثمّ دنا فتدلّى فکان قاب قوسین أو أدنى؛ (6) در حالی که پیامبر در افق اعلى بود، سپس نزدیک آمد و نزدیکتر شد، تا فاصلهاش به قدر طول دو کمان یا نزدیکتر شد».
بر اساس آموزههای وَحْیانی و تفسیرهای عرفانی و عقلی (که از سفر معراج ارائه شده)، در آن سفر چیزی به نام قرب مکانی هرگز مطرح نیست و خدا با این که از حضور در مکانها منزّه است (چون حضور در مکانها از اوصاف جسم است) ولی بر همه جا احاطه و تجلی دارد و در همه جا حاضر است.
پیامبر (ص) برای سیر در ملکوت عالم هستی به معراج رفت و در قرآن آمده: «لقد رأى من آیات ربّه الکبرى؛ (7) به راستی که برخی آیات بزرگ پروردگارش را دید».
پیامبر (ص) در آن سفر حقایق ملکوت عالم را در آسمانها دید و در این سفر به فنای کامل نایل آمد و تجلیات الهی بر او تکمیل شد. با توجه به مطالبی یاد شده جلوه ایی از اسرار سفر معراج بدست آمد و روشن شد با این که خداوند در همه جاست و تقرب به او در هر جا میسور است، ولی در این سفر اسراری نهفته است که برای آن خداوند پیامبر ش را به آسمان ها برد و فراتر از آن به آسمان قرب خود رسانید. پس هرگز سفر معراج به مفهوم قرب مکانی نباید تلقی شود!!
اما در باره عرش باید گفت برخی نکته های اساسی در باره آن قبلا بیان شد در این نوبت باید اشاره گردد :
کلمه عرش در لغت به معنی سقف یا تخت پایه بلند در مقابل کرسی (که به معنی تخت پایه کوتاه است) آمده، سپس این کلمه در مورد تخت قدرت خداوند به عنوان عرش پروردگار به کار رفته است.
در اینکه منظور از عرش خدا چیست و این کلمه کنایه از چه معنائی می باشد؟ مفسران و محدثان و فلاسفه سخن بسیار گفته اند.
گاهی عرش را به معنی علم بی پایان پروردگار تفسیر کرده اند.
گاه به معنی مالکیت و حاکمیت خدا.
گاه به معنی هر یک از صفات کمالی و جلالی او، چرا که هر یک از این اوصاف بیانگر عظمت مقام او می باشد، همان گونه که تخت سلاطین نشانه عظمت آن ها است.
آری خداوند دارای عرش علم، و عرش قدرت، و عرش رحمانیت و عرش رحیمیت است.
طبق این تفسیرهای سه گانه مفهوم عرش بازگشت به صفات ذات پاک پروردگار می کند، نه یک وجود خارجی دیگر.
از مجموع این تعبیرات می توان نتیجه گرفت که:
عرش بر معانی مختلفی اطلاق شده ،هر چند ریشه مشترکی دارد. یکی از معانی عرش، حکومت و مالکیت و تدبیر عالم هستی است، چرا که حتی در اطلاقات معمولی کلمه عرش به عنوان تسلط یک زمامدار بر امور کشور خویش به کار می رود.
بنا بر این در هر مورد باید از قرائن فهمید که منظور از عرش کدام یک از معانی آن است، ولی در هر حال همگی در این امر مشترکند که عرش بیانگر بزرگی و عظمت خداوند است.
پینوشتها:
1. نجم (53) آیه 14 ـ 18. اسراء (17) آیه 1.
2. ر،ک : علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، نشر جامعه مدرسین، قم، بی تا، ج 13، ص4.
3. سید هاشم حسینی، تفسیر برهان، نشر موسسه البعثه، بیروت 1419 ق، ج 2، ص 400.
4. از جمله مراجعه شود: معراجنامه ابن سینا به انضمام تحریر آن از شمسالدین ابرقوی، بنیاد پژوهشهای اسلامی، مشهد ـ 1365ش.
5. ق (50) آیه 16.
6. نجم (53) آیه 7 ـ 9.
7. نجم(53) آیه 18.
8. طه (20) آیه 5.
http://www.askdin.com/thread36533.html
نزول جبرائیل .
جمع بندی _1
پرسش : مگر خداوند در همه جا حی و حاضر نیست؟ پس چرا جبرئیل علیه السلام پیغام خداوند را از عرش برای پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم می آوردند؟
آیا ممکن نبود خداوند پیغامش را در عین حالی که جبرئیل علیه السلام نزد پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم بود به ایشان منتقل کند؟
و یک سوال دیگر:
چگونه خداوند پیغام هایش را به جبرئیل علیه السلام منتقل می کرد؟
پاسخ در دو محور بیان می شود :
الف_در باره فراز اول پرسش باید گفت : نباید تصور شود که عرش در آسمان است وجبرئیل از آسمان محسوس که چون سقف بر سر ما قرار دارد فرود می آید ووحی را بر پیامبر می رساند چنین نیست چون در خارج چیزی به نام عرش متعارف وجود ندارد و جمله "اَلرَّحمن عَلی العَرش اسْتَوی" (1)
کنایه از سلطنت و استیلای علمی و قدرت خدا بر جهان خلقت است؛ یعنی آیه "ثُمَّ اسْتَوی عَلَی العَرش" (2)
مثلا در عین حال که مثالی است، که احاطه تدبیر خدا را در مملکتش ممثل میسازد، نیز دلالت دارد که زمام همه امور به دست قدرت و علم بی نهایت خداست. و اوست پروردگار عرش بزرگ: "وَهُوَ رَبُّ العَرش العَظیم".(3)
به نقل کلینی (رحمه الله) جاثلیق به امیرالمؤمنین(ع) عرض کرد خبر ده مرا از معنای "وَیحمِل عَرش رَبِّک فَوقَهُم یومَئِذ ثَمانیه"(4).
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: مراد از عرش آن علمی است که خداوند به حاملان عرش داده و آن نوری است از نور عظمتش... جاثلیق پرسید: خداوند کجاست؟ فرمود: او این جا، آن جا، پایین، بالا، محیط بر ما و با ماست... بنابراین، حاملان عرش خدا دانشمندانی هستند که خداوند از علم خود به آنان داده است. (5)
علامه طباطبایی و بسیاری از دانشمندان معتقدند:
این که امیرالمؤمنین فرمودند خدا این جا، آن جا، بالا، پایین... این معنا عبارت دیگری از "علم فعلی" خداوند است و در حقیقت عرش و ملکوت یکی است؛ چون عرش مقام اجمال و باطن غیب است.
سدیر از امام صادق(ع) پرسید: معنای عرش چیست؟ امام فرمود: عرش، صفات کثیر و مختلفی دارد از جمله ملک عظیم، احاطه بر ملک و این همان علم به کیفیت اشیاست. (6)
ب_در باره فراز دوم پرسش باید گفت : در نهج البلاغه درباره گروههای مختلف ملائکه از جمله آمده است:
«ومنهم اُمناء على وحیه وألسنة إلى رُسُله؛(7) گروهی از فرشتگان امینان وحی و زبان او به سوی پیامبراناند و پیوسته برای رساندن حکم و فرمانش در رفت آمدند».
از این کلام حضرت معلوم میشود که تعدادی از فرشتگان در امر آوردن وحی و بیان احکام خدا برای انبیا نقشی داشتهاند.
امیرمؤمنان(ع) میگوید:
«رسول الله(ص) خطاب به جبرئیل فرمود: «فمن أین تأخذ الوحی؟» فقال: آخذه من إسرافیل، فقال: «ومِن أین یأخذه إسرافیل؟» قال یأخذ من ملک فوقه من الروحانیّین. قال: «فمن أین یأخذ ذلک الملک؟» قال یقذف فی قلبه قذفاً، فهذا هو وحی وهو کلام الله؛(8)
از کجا وحی را میگیری؟ گفت: از اسرافیل میگیرم، بعد حضرت فرمود:
اسرافیل از کی میگیرد؟ جبرئیل گفت: از فرشتهای بالاتر از خود میگیرد. فرمود: آن فرشته از کی میگیرد؟ جبرئیل گفت: وحی به نحوی خاص در قلب او القا و افاضه میشود، پس این وحی و کلام خداوند است».
از این گونه روایات معلوم میشود که گرچه پیامبر وحی را از جبرائیل میگرفته ، چنان که در قرآن کریم تصریح شده .(9) ولی گویا جبرئیل وحی را به طور مستقیم از خداوند نمیگرفته است، بلکه وسایط دیگر نیز در کار بودهاند، از این رو برخی از علمای بزرگ با استفاده از روایات تصریح کرده:
میان دو چشم اسرافیل لوحی است، هر گاه خداوند اراده کرد که به وحی تکلم نماید، حقایق وحیانی بر آن لوح نقش میبندد، آن گاه اسرافیل آن را به میکائیل القا میکند و میکائیل آن را به جبرئیل القا مینماید و جبرئیل آن را به پیامبر القا میکند.(10)
طبق این روایات و گفتهها غیر از جبرئیل فرشتگانی دیگری نیز در آوردن وحی به پیامبران نقشی داشته اند، ولی تعداد آن ها در جایی ذکر نشده است.
پینوشتها:
1. نهج البلاغه، خطبه 1.
2.صدوق . التوحید،نشر جامعه مدرسین . قم بی تا . ص 264.
3. شعراء (26) آیه 193 و 194 و نیز بقره (2) آیه 97.
4. مصنفات شیخ مفید،نشر کنگره شیخ مفید . ج 5، ص 81 و 120.
5. طه (20) آیه 5.
6. سجده (32) آیه 4.
7. توبه (9) آیه 129.
8. حاقه (69) آیه 17.
9.کلینی . اصول کافی،دار الکتب الاسلامیه تهران 1380 ق . ج 1، ص 129، ح 1.
10.علامه طبا طبایی . المیزان، نشر دار الکتب الاسلامیه تهران . ج 8، ص 165.
http://www.askdin.com/thread36533.html#post483525
پرسش : اگر منظور از عرش علم خداوند است پس چگونه است که پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم در معراج به عرش خدا رسیده اند؟
آیا در این جا هم منظور از عرش همان علم خداوند است؟
مگر علم پیامبر اعظم صل الله علیه و آله و سلم قبل از این موضوع در حد یک انسان ناقص بوده که با معراج به این کمال رسیده اند؟
ادامه سوال نزول جبرئیل .
جمع بندی _2
اول در باره مسئله معراج باید گفت: اگر شناخت درست و عمیق از ماجرای معراج داشته باشیم، مطلب بسیار روشن است. لذا می گویم: منظور از معراج مشاهده آثار عظمت خدا در جهان بالا بوده است تا قلب نورانى پیامبر در پرتو مشاهده این آثار حیرت انگیز، نورانى تر گردد. فکر و روح بلند او وسیع تر شود. براى رهبرى و هدایت خلق به سوى خدا آمادگى بیش ترى پیدا کند.
بدیهى است مشاهده حضورى بوده است. مشاهده حضورى براى موجودى که جسم دارد جز با حضور او کنار موجودى که مى خواهد آن را مشاهده کند ممکن نیست. این که پیغمبر بدون سیر به آسمان ها از وضع آن ها باخبر است، این گونه علم و اطّلاع با مشاهده از نزدیک فرق بسیار دارد؛ درست مثل اینکه حادثه اى در شهر واقع شده باشد و از وقوع آن مطلع شده باشیم ،ولى در محل وقوع حادثه نبوده و جریان را با چشم ندیده ایم؛ البته حضور در محل و مشاهده جریان حادثه تأثیر بسیار عمیق ترى در وجود انسان خواهد داشت در حالى که اطّلاع غیابى، آن اثر را ندارد.
طبق ایات قران کریم (1) معلوم می شود که هدف از معراج این بود که پیامبر با مشاهدة اسرار عظمت خداوند در سراسر جهان هستی، مخصوصاً عالم بالا که مجموعه اى است از نشانه هاى عظمت او، درک و دید تازه اى براى هدایت و رهبرى انسان ها بیابد. (2)
در روایتى امام صادق(ع)، علّت معراج را چنین نقل مى کند: «خداوند هرگز مکانى ندارد و زمان بر او جریان نمى گیرد، لیکن مى خواست فرشتگان و ساکنان آسمانش را با قدم گذاشتن پیامبر به آن جا احترام کند. نیز شگفتى هاى عظمتش را به پیامبر نشان دهد تا پس از بازگشت براى مردم بازگو کند». (3)
نکته ی دیگر در این باب این که:
سفر معراج و روایات آن و آیاتی که آن سفر را به اجمال بیان کرده، پر از رمز و راز است و تفسیرهای عمیق و ژرف عقلی و عرفانی برای آن روایات وجود دارد که در جای خود به تفصیل بیان شده است. (4)
ولی توجه بدین نکته لازم است که توقف جبرئیل در حد یاد شده به دلیل عدم توانایی او بر عبور است، نه این که خداوند در آسمان پایینتر حضور ندارد و یا حضور کمتر دارد. در واقع این نشانة پایینتر بودن مرتبة جبرئیل از پیامبر (ص) است، نه حضور نداشتن خداوند در برخی جاها، مانند این که خداوند میفرماید: «ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم» (5) در حالی که ما انسانها بسایر از خداوند دور هستیم. آیا دور بودن ما از خداوند و نرسیدن به مرتبه قرب الهی، باعث میشود که او کنار ما نباشد؟ هرگز پس در سفر معراج، سخن از قرب مکانی نیست، چون خداوند منزّه از مکان و زمان است، بلکه مراد قرب مکانت و منزلت است، خداوند فرمود: «وهو بالاُفق الأعلى، ثمّ دنا فتدلّى فکان قاب قوسین أو أدنى؛ (6) در حالی که پیامبر در افق اعلى بود، سپس نزدیک آمد و نزدیکتر شد، تا فاصلهاش به قدر طول دو کمان یا نزدیکتر شد».
بر اساس آموزههای وَحْیانی و تفسیرهای عرفانی و عقلی (که از سفر معراج ارائه شده)، در آن سفر چیزی به نام قرب مکانی هرگز مطرح نیست و خدا با این که از حضور در مکانها منزّه است (چون حضور در مکانها از اوصاف جسم است) ولی بر همه جا احاطه و تجلی دارد و در همه جا حاضر است.
پیامبر (ص) برای سیر در ملکوت عالم هستی به معراج رفت و در قرآن آمده: «لقد رأى من آیات ربّه الکبرى؛ (7) به راستی که برخی آیات بزرگ پروردگارش را دید».
پیامبر (ص) در آن سفر حقایق ملکوت عالم را در آسمانها دید و در این سفر به فنای کامل نایل آمد و تجلیات الهی بر او تکمیل شد. با توجه به مطالبی یاد شده جلوه ایی از اسرار سفر معراج بدست آمد و روشن شد با این که خداوند در همه جاست و تقرب به او در هر جا میسور است، ولی در این سفر اسراری نهفته است که برای آن خداوند پیامبر ش را به آسمان ها برد و فراتر از آن به آسمان قرب خود رسانید. پس هرگز سفر معراج به مفهوم قرب مکانی نباید تلقی شود!!
اما در باره عرش باید گفت برخی نکته های اساسی در باره آن قبلا بیان شد در این نوبت باید اشاره گردد :
کلمه عرش در لغت به معنی سقف یا تخت پایه بلند در مقابل کرسی (که به معنی تخت پایه کوتاه است) آمده، سپس این کلمه در مورد تخت قدرت خداوند به عنوان عرش پروردگار به کار رفته است.
در اینکه منظور از عرش خدا چیست و این کلمه کنایه از چه معنائی می باشد؟ مفسران و محدثان و فلاسفه سخن بسیار گفته اند.
گاهی عرش را به معنی علم بی پایان پروردگار تفسیر کرده اند.
گاه به معنی مالکیت و حاکمیت خدا.
گاه به معنی هر یک از صفات کمالی و جلالی او، چرا که هر یک از این اوصاف بیانگر عظمت مقام او می باشد، همان گونه که تخت سلاطین نشانه عظمت آن ها است.
آری خداوند دارای عرش علم، و عرش قدرت، و عرش رحمانیت و عرش رحیمیت است.
طبق این تفسیرهای سه گانه مفهوم عرش بازگشت به صفات ذات پاک پروردگار می کند، نه یک وجود خارجی دیگر.
از مجموع این تعبیرات می توان نتیجه گرفت که:
عرش بر معانی مختلفی اطلاق شده ،هر چند ریشه مشترکی دارد. یکی از معانی عرش، حکومت و مالکیت و تدبیر عالم هستی است، چرا که حتی در اطلاقات معمولی کلمه عرش به عنوان تسلط یک زمامدار بر امور کشور خویش به کار می رود.
بنا بر این در هر مورد باید از قرائن فهمید که منظور از عرش کدام یک از معانی آن است، ولی در هر حال همگی در این امر مشترکند که عرش بیانگر بزرگی و عظمت خداوند است.
پینوشتها:
1. نجم (53) آیه 14 ـ 18. اسراء (17) آیه 1.
2. ر،ک : علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، نشر جامعه مدرسین، قم، بی تا، ج 13، ص4.
3. سید هاشم حسینی، تفسیر برهان، نشر موسسه البعثه، بیروت 1419 ق، ج 2، ص 400.
4. از جمله مراجعه شود: معراجنامه ابن سینا به انضمام تحریر آن از شمسالدین ابرقوی، بنیاد پژوهشهای اسلامی، مشهد ـ 1365ش.
5. ق (50) آیه 16.
6. نجم (53) آیه 7 ـ 9.
7. نجم(53) آیه 18.
8. طه (20) آیه 5.