عالم ذر انسان قبل از تولد
تبهای اولیه
سلام نمی دونم ایا این تاپیک مناسب این سوال بود یا نه لطفا به تاپیک مربوطه انتقال دهید
ایا در قران در مورد تناسخ قبل از تولد انسان ها سخنی گفته شده است ؟؟؟؟
من ماه ها دنبال این موضوع هستم اما تو اینترنت فقط یه عالمه پست های کپی شده می بینم که تکمیل نیستن
بعضی ها اعتقاد دارند که روح انسان قبل از تولد نیز وجود داشته بعضی ها هم می گن همراه با جسم روح به وجود اومده می خواستم بدونم کدومشون درسته ؟
و همین طور یه عقیده دیگری هم هست که می گن روح از یک جسم به جسم دیگه میره تا به تکامل برسه لطفا به زبان ساده دوستان اسک دین را روشن کنید که کلا موضوع از چه قراره ایا موقعیتی که ما در این دنیا داریم به خاطر کارهایی است که در عالم زر انجام داده ایم ؟؟؟؟ پس چرا هیچی از ان عالم یادمان نماید در کل این عالم زر به چه درد انسان ها و زندگی شان می خورد ؟؟؟
:Gig:
ایا در قران در مورد تناسخ قبل از تولد انسان ها سخنی گفته شده است ؟؟؟؟
من ماه ها دنبال این موضوع هستم اما تو اینترنت فقط یه عالمه پست های کپی شده می بینم که تکمیل نیستن
با سلام و عرض ادب خدمت شما دوست گرامی و تشکر از پرسشی که مطرح فرمودید
«تناسخ»، از ریشه «نسخ» و نسخ به معناى نقل است؛ لذا طبق تعریف علمای کلام، تناسخ این است که روحى از بدنى به بدن دیگر منتقل شود. این انتقال به دو صورت ممکن پذیر است انتقال به بدن ملکی را«تناسخ ملکی» و انتقال به بدن ملکوتی را «تناسخ ملکوتی» گویند.
تناسخی که از منظر قران کریم و معارف اهلبیت علهیم السلام باطل دانسته شده تناسخ ملکی است، و تناسخ ملکی زمانی اتفاق می افتد که انسان متولد شده باشد.
اما تناسخ ملکوتی نه تنها هیچ مشکلی ندارد بلکه هم اکنون نیز در حال اتفاق افتادن است، تناسخ ملکوتی این است که روح انسان بعد از مفارقت از بدن ملکی وارد بدن مثالی (برزخی) در عالم برزخ بشود ، اما تناسخ ملکی که ورود روح بر بدن ملکی دیگری است؛ هم از دیدگاه قران و روایات و هم از دیدگاه براهین عقلی و فلسفی محال است . (قبل از تعلق روح به بدن ملکی تناسخ موردی ندارد چون تناسخ منتقل شدن روح از بدن مادی به بدین مادی دیگر است)
بعضی ها اعتقاد دارند که روح انسان قبل از تولد نیز وجود داشته بعضی ها هم می گن همراه با جسم روح به وجود اومده می خواستم بدونم کدومشون درسته ؟
هر دوی این نظریه صحیح است بدین معنی که نفوس انسان ها قبل از تولد به صورت جمعی و نامتعین وجود داشته است سپس با تکون مادی تشخص(فردیت) می یابند، این همان است که حکما می گویند نفس جسمانیة الحدوث و روحانیة البقا می باشد.
علامه مصباح حفظه الله نیز می فرمایند: «نفس قبل از پیدایش بدن (البته نه قبلیت زمانی) وجود دارد و محیط بر بدن است و تقدم آن بر بدن از باب تقدم عالم تجرد بر طبیعت است».( مصباح یزدی، محمد تقی، شرح جلد هشتم اسفار، ج ۲، ص ۲۲۹ و ۲۳۰)
بنابراین، نفس قبل از پیدایش بدن (البته نه قبلیت زمانی) وجود دارد و محیط بر بدن است و تقدم آن بر بدن از باب تقدم عالم تجرد بر طبیعت است. در این صورت، می توان به مدلول روایات، بدون نیاز به هیچ گونه تکلف و تأویلی، اذعان کرد و در عین حال به نحوی قول به قدم نفس و حدوث آن را جمع نمود. قدم نفس به اعتبار مرتبۀ وجود دهری است که در عالم تجرد دارد (مصباح یزدی، محمد تقی، شرح جلد هشتم اسفار، ج ۲، ص ۲۲۹ و 230)
و همین طور یه عقیده دیگری هم هست که می گن روح از یک جسم به جسم دیگه میره تا به تکامل برسه
طبق عرایض قبلی اگر این جسم، جسم ملکی (مادی) باشد محال است اما اگر جسم ملکوتی (مثالی) باشد نه تنها ایرادی بلکه هم اکنون نیز در حال وقوع می باشد.
چرا هیچی از ان عالم یادمان نماید
علاّمه طباطبایی مى فرمایند: موجودات داراى دو نوع وجودند، يك وجود جمعى در نزد خدا ـ كه در قرآن به عنوان ملكوت از آن ياد شده است ـ و ديگر وجودات پراكنده كه با گذشت زمان به تدريج ظاهر مى شوند. به اين ترتيت عالم انسانيت دنيوى، مسبوق به عالم انسانيت ديگرى است كه در آن جا هيچ موجودى محجوب از پروردگار نيست و با شهود باطنى او را مشاهده كرده و به واحديت او اعتراف مى كند و سؤال و جواب در عالم «ذر» مربوط به آن جا مى شود.
(الميزان، ج 8، ص 320 - 333)
طبق فرمایش علامه علت اینکه چیزی از عالم ذر به یاد نداریم به خاطر حجاب هایی است که ما را احاطه کرده اند؛ در عالم ذر هیچ انسانی محجوب از پروردگار نبود لذا با شهود، جمال و جلال الهی را مشاهده می کرد اما در این دنیا انوع حجاب ها انسان را احاطه کرده است لذا مانع از به یاد آوردن عالم ذر می شود.
با عرض معذرت قسمت پایانی پرسش حضرتعالی بعد از تحقیق جامع خدمت شما ارائه خواهد گردید .
ببخشید یک سوال یعنی تمامی انسان ها قبل از اینکه روحشون به این دنیا بیاد تو عالم ذر مورد توجه خداوند قرار گرفتند که اومدن تو این دنیا ؟؟؟؟ پس چرا ادمای ستمگری روی زمین زندگی می کنند ؟(مگر در عالم زر رد شده اند ؟) و یا در عالم زر با عملی که کردیم مورد توجه خداوند قرار نگرفته ایم و به خاطر همین روی زمین امده ایم تا ازمون دوباره دهیم ؟؟
-ایا جایگاه و مکانی که در این دنیا داریم به خاطر کارهایی که در عالم زر انجام داده ایم ؟؟؟
ببخشید یک سوال یعنی تمامی انسان ها قبل از اینکه روحشون به این دنیا بیاد تو عالم ذر مورد توجه خداوند قرار گرفتند که اومدن تو این دنیا ؟؟؟؟ پس چرا ادمای ستمگری روی زمین زندگی می کنند ؟(مگر در عالم زر رد شده اند ؟) و یا در عالم زر با عملی که کردیم مورد توجه خداوند قرار نگرفته ایم و به خاطر همین روی زمین امده ایم تا ازمون دوباره دهیم ؟؟
-ایا جایگاه و مکانی که در این دنیا داریم به خاطر کارهایی که در عالم زر انجام داده ایم ؟؟؟
با سلام خدمت شما دوست گرامی
قبل از اینکه پاسخ حضرت عالی را بدهیم لازم است توضیحی هر چند مختصر در ارتباط با عالم ذر و حقیقت آن داده شود تا ابهاماتی که در این رابطه وجود دارد بر طرف شود «ان شاء الله»در ارتباط با حقیقت عالم ذر اقوال متفاوتی بیان شده، اما آنچه از همه اقوال بهتر به نظر می رسد نظر حضرت علامه طباطبایی و همفکران این بزرگوار می باشد، این بزرگوار معتقد است عالم ذر همان عالم ملکوت می باشد که اصل و ریشه همه موجودات می باشد « وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُه»(حجر21) هر چه هست خزاين آن نزد ماست.
توضیح مختصر اینکه علامه و همچنین جناب ملاصدرا و ... قائل به وجود عوالم سه گانه هستند و معتقدند نشئات سه گانه از یکدیگرجدا نیستند بلکه نوعی رابطه علی و معلولی میانشان برقرار است .این عوالم سه گانه عبارت اند از : عالم عقل (جبروت) عالم مثال(ملکوت) و عالم ماده(ملک) طبق نظر این بزرگواران عالم عقل علت عالم مثال و عالم مثال نیز علت برای عالم ماده می باشدو در حقیقت مطابق با آیه 21 سوره حجر همه موجودات از خزائن خداوند تنزّل پیدا کردند، عالم ذر همان عالم ملکوت است که همه موجودات قبل از اینکه به دنیای ملکی(مادی) وارد بشوند در این عالم به صورت جمعی و بسیط موجود بودند.
علامه طباطبایی و جناب ملاصدرا بر این باورند که: «انسان موجودی چند بعدی و چند ضلعی است که یکی از اضلاع وجود او در عالم طبیعت نمودار است، و اضلاع دیگرش در عوالم مافوق طبیعت در عوالم علم الهی، عقل(جبروت) ومثال(ملکوت) با وجودی جمعی و بسیط حضور یافته، حقیقت را پی برده، مشاهده و تصدیق نموده است، بر این مبنا عالم ذر، عالم علم الهی، عالم عقل و یا عالم ملکوت است، لیکن بیان آیه تمثیلی است»(ملاصدرا تفسیر القرآن الکریم 473؛ علامه طباطبایی، المیزان و فیض کاشانی)
بنابر آیه میثاق همه انسان ها معترف به حقیقت ربوبی پروردگار متعال بوده اند، اما همه به یک نحو اقرار نکردند و مخاطبان از همان آغاز متمایز بوده اند؛ جناب ملاصدرا می فرماید: « ارواح بشری از آغاز حصولشان در علم الاهی و پنهان گاه های غیب و قلّه های قضا و قدر تا هنگام آشکار شدنشان از باطن ملکوت به جهان شهادت، مراتب گوناگونی را پشت سرمی نهند تا جایی که بعضی نسبت به برخی دیگر برتر، بالاتر و نورانی ترند.(ملاصدرا شرح اصول کافی 473)
طبق نظر این بزرگواران عالم «ذر» همان عالم ملکوت (مثال) است؛ همه موجودات قبل از اینکه به این دنیا بیایند در عالم مثال موجود بوده اند؛ با توجه به اینکه عالم ملکوت حجاب های دنیایی را ندارد،ارواح در این عالم به حقیقت پی برده و حقیقت را مشاهده می کنند، لذا خداوند در عالم ملکوت از انسان ها میثاق گرفته تا حجتی برای انسان ها باشد و در قیامت بهانه نتراشند که حقیقت برای ما پنهان بود لذا سزاوار عقاب نیستیم؛ بنابراین حجت برای همه انسان ها تمام است. شاید این نکته اشاره به فطرت الهی باشد که همه انسان ها فطرتا خداشناس هستند اگر چه جزئیات عالم ذر را همه فراموش کرده اند اما کلیات آن، که فطرت خداشناسی باشد در همه انسان ها موجود است. و انسان با توجه به قابلیت بالایی که دارد می تواند تمامی حجاب های مادی و ظلمانی را بر طرف کرده و نه تنها عالم ملکوت بلکه بالاتر از آن، حقایق عالم عقل را نیز مشاهده کند.
چرا ادمای ستمگری روی زمین زندگی می کنند ؟
اینکه چرا آدم های ستمگر در دنیا وجود دارد به خاطر سو اختیار خود آنهاست، هیچ انسانی مادرزادی ستمگر آفریده نمی شود، بلکه همه انسان ها با فطرت الهی آفریده می شوند این خود انسان است که با سوء اختیار خویش ستمگر می شود .
ایا جایگاه و مکانی که در این دنیا داریم به خاطر کارهایی که در عالم زر انجام داده ایم ؟؟؟
با توجه به این نظر، عالم ذر(مثال، ملکوت) عالم تکلیف نبوده تا فعل تکلیفی در آن جا صورت بگیرد؛ لذا جزایی هم در کار نخواهد بود، هم اکنون نیز عالم مثال عالم تکلیف نیست، وقتی انسان (بعد از مرگ) وارد عالم مثال شد نامه اعمال او بسته شده و تکلیفی نخواهد داشت؛ بنابراین جایگاهی که در این عالم داریم به خاطر نوع تدبیر و اختیار خود ما انسان هاست، همه انسان ها بالقوه استعداد رسیدن به مقام خلیفه اللهی را دارا هستند، این بستگی به خود انسان دارد که چه راهی را با اختیار خود انتخاب کند؛ اگر راه ائمه را در پیش بگیرد و عامل به دستورات آن ذوات مقدسه باشد یقینا به مقام خلافت الهی خواهد رسید و اگر راهی غیر از ائمه را در پیش بگیرد نه تنها به مقام خلیفه اللهی نخواهد رسید بلکه طبق فرمایش قرآن کریم از بهائم و حیوانات نیز پست تر خواهد بود .
و یا در عالم زر با عملی که کردیم مورد توجه خداوند قرار نگرفته ایم و به خاطر همین روی زمین امده ایم تا ازمون دوباره دهیم ؟؟
زندگی دنیایی چیزی جز آزمون و امتحان الهی نیست؛ انسان هر لحظه و هر «آن» در حال آزمون است؛ همه سختی ها آزمون الهی است، همه خوشی نیز آزمون الهی است و خلاصه هر نفسی که در این دنیا می کشیم آزمون الهی است؛ یقین بدانیم اگر از آزمون الهی سربلند بیرون بیاییم مقام ملائکه الله سهل است انسان به مقامی خواهد رسید که ملائکه الهی بر وی سجده خواهند کرد.
خداوند این مقام را روزی تمامی مومنین و مومنات بفرماید ان شاء الله .
در آخر از بابت طولانی بودن عرایضم عذرخواهی می کنم ...
در کل این عالم زر به چه درد انسان ها و زندگی شان می خورد ؟؟؟
قرآن کریم می فرماید:« وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنىِ ءَادَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتهَُمْ وَ أَشهَْدَهُمْ عَلىَ أَنفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلىَ شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَاذَا غَفِلِين» و پروردگار تو از پشت بنى آدم فرزندانشان را بيرون آورد. و آنان را بر خودشان گواه گرفت و پرسيد: آيا من پروردگارتان نيستم؟ گفتند: آرى، گواهى مىدهيم. تا در روز قيامت نگوييد كه ما از آن بىخبر بوديم ( سوره اعراف، آیه 172)
و اين دو جمله بطورى كه از سياق كلام استفاده مى شود ابطال دو حجت را كه ممكن است بندگان به آنها احتجاج كنند مى رساند، و مى فهماند كه اگر اين اخذ و اشهاد از بندگان و اخذ ميثاق بر انحصار ربوبيت نبود بندگان مى توانستند در روز قيامت به يكى از آن دو تمسك جسته، و حجتى را كه خداوند عليه شرك ايشان اقامه مى كند و به استناد آن، مشركين را محكوم به آتش مى سازد، دفع نمايند.
بنابراین آیه، فلسفه عالم ذر گرفتن بهانه از دست انسان ها بود. خداوند این پیمان را گرفت تا کسی در قیامت نتواند بگوید من از ربوبیت خدای یکتا غافل بودم یا به خاطر شرک پدران خود مجبور به پذیرش شرک گردیدم.
خدای متعال در عالم ذر همه انسان ها را متوجه ربوبیت خویش کرد و از آنها پرسید آیا من پروردگار شما نیستم و آنها جواب مثبت دادند. با این جواب که خود یک اقرار صریح و قطعی است جای هیچ گونه عذری نیست که کسی در قیامت بگوید من از ربوبیت پروردگار غافل بودم.(تفسیر المیزان ذیل آیه 172 سوره مبارکه اعراف)
من شنیده ام که در عالم ذر هم تا حدودی اختیار داشته ایم و زمانی که عهد خدا را قبول کردیم اول رسول خدا و سپس ائمه و بقیه انسانها قبول کردند و با توجه به رفتار ما در عالم ذر یکی ژاپنی شد یکی عرب یکی شیعه زاده، یکی یهودی زاده و ... آیا درسته یا غلط؟ حدیث معتبری سراغ دارید؟
متشکرم
سوال تکلیف یه کشاورز ژاپنی در قرن 18 که در روستایی دور افتاده زندگی میکرده چیه؟
با سلام خدمت شما بردار بزرگوار
همه انسان ها، اعم از کشاورز دور افتاده ژاپنی و ایرانی و ... دارای فطرت الهی هستند، عالم ذر هیچ منافاتی با اختیار انسان ندارد و انسان را مجبور نمی کند، بلکه در حد اقتضا است نه علت تامه؛ یعنی زمینه و مسیر رفتن به سوی کمال را برای انسان تقویت و هموارتر می کند. این طور نیست که یک فرد ژاپنی زمینه سیر به سوی کمال نداشته باشد همه انسان ها دارای زمینه سیربه کمال هستند؛ منتهی برای فرد ژاپنی این زمینه کم رنگ است و برای فرد ایرانی(مثلا) پر رنگ.
من شنیده ام که در عالم ذر هم تا حدودی اختیار داشته ایم و زمانی که عهد خدا را قبول کردیم اول رسول خدا و سپس ائمه و بقیه انسانها قبول کردند و با توجه به رفتار ما در عالم ذر یکی ژاپنی شد یکی عرب یکی شیعه زاده، یکی یهودی زاده و ... آیا درسته یا غلط؟ حدیث معتبری سراغ دارید؟متشکرم
خدمت حضرت عالی هم عرض ادب و احترام دارم
در عالم ذر اختیار بوده اما نه اختیاری که تکلیف آور باشد؛ اما در رابطه با مطلبی که فرمودید این موضوع مربوط به بحث «طینت» است که فهم آن از درک امثال بنده خارج است؛ حتی برخی از علمای طراز اول هم در این موضوع مانده اند. در این رابطه می توانید به روایات «طینت» مراجعه بفرمایید .
تناسخ ملکوتی این است که روح انسان بعد از مفارقت از بدن ملکی وارد بدن مثالی (برزخی) در عالم برزخ بشود ، اما تناسخ ملکی که ورود روح بر بدن ملکی دیگری است؛ هم از دیدگاه قران و روایات و هم از دیدگاه براهین عقلی و فلسفی محال است . (قبل از تعلق روح به بدن ملکی تناسخ موردی ندارد چون تناسخ منتقل شدن روح از بدن مادی به بدین مادی دیگر است)
بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام و احترام
اگر گفته شود روح پس از مرگ از این بدن بیرون میاید و وارد جسم برزخی میشود به این معناست که جسم برزخی چیزی غیر از بدن دنیایی انسانهاست و این بعید به نظر میرسد که روح انسان با 3 جسم متفاوت در دنیا و برزخ و آخرت محشور شود.
با رجوع به آیاتی که معاد را جسمانی معرفی میکند و میفرماید انسانها از قبرها بیرون میایند و توجه به این مطلب که جسم آخرتی با جسم دنیوی تفاوتهایی دارد و نظر به اینکه انسان در همین دنیا هم جسم برزخی را دارد میتوان نتیجه گرفت که تناسخ ملکوتی هم صحیح نمیباشد. چون جسم برزخی یا جسم آخرتی چکیده ای از همین بدن دنیایی فرد است.
پس میتوان گفت جدا شدن روح از بدن در هنگام مرگ بیشتر شبیه جدا شدن بدن از روح است و این روح بیرون نمیاید تا در قالب جدیدی قرار بگیرد بلکه در همان قالب برزخی اش باقی میماند و این جسم است که از روح و قالب برزخی جدا میشود و این منافاتی هم با توفای روح نخواهد داشت.
آیا این سخن از دید آیات و روایات اشکالی دارد؟
اگر گفته شود روح پس از مرگ از این بدن بیرون میاید و وارد جسم برزخی میشود به این معناست که جسم برزخی چیزی غیر از بدن دنیایی انسانهاست و این بعید به نظر میرسد که روح انسان با 3 جسم متفاوت در دنیا و برزخ و آخرت محشور شود.با رجوع به آیاتی که معاد را جسمانی معرفی میکند و میفرماید انسانها از قبرها بیرون میایند و توجه به این مطلب که جسم آخرتی با جسم دنیوی تفاوتهایی دارد و نظر به اینکه انسان در همین دنیا هم جسم برزخی را دارد میتوان نتیجه گرفت که تناسخ ملکوتی هم صحیح نمیباشد. چون جسم برزخی یا جسم آخرتی چکیده ای از همین بدن دنیایی فرد است.
پس میتوان گفت جدا شدن روح از بدن در هنگام مرگ بیشتر شبیه جدا شدن بدن از روح است و این روح بیرون نمیاید تا در قالب جدیدی قرار بگیرد بلکه در همان قالب برزخی اش باقی میماند و این جسم است که از روح و قالب برزخی جدا میشود و این منافاتی هم با توفای روح نخواهد داشت.
آیا این سخن از دید آیات و روایات اشکالی دارد؟
سلام
اینکه بگوئیم روح نمیتواند در اجسام مختلف وارد شود درست نیست زیرا جسم ما در طول زمان ثابت نیست یعنی همانطور که ناخن دست و پا مرتباً رشد کرده و تغییر میکند سلولهای بدن نیز مرتبا مرده و سلول دیگری جانشین ان میشود یعنی شما از نظر جسمی نمیتوانید همان فرد چند سال قبل باشد منتهی اصالت شما همچنان محفوظ است لذا در عالم برزخ و قیامت هم این امر امکان پذیر میباشد .
سوال تکلیف یه کشاورز ژاپنی در قرن 18 که در روستایی دور افتاده زندگی میکرده چیه؟
اتفاقا بحث عالم ذر هم در همین رابطه است یعنی انسان فطرتاً خدا پرست است و لذا انسانهای بدوی نیز نمیتوانند در قیامت منکر گناهان خود شوند
سلام
اینکه بگوئیم روح نمیتواند در اجسام مختلف وارد شود درست نیست زیرا جسم ما در طول زمان ثابت نیست یعنی همانطور که ناخن دست و پا مرتباً رشد کرده و تغییر میکند سلولهای بدن نیز مرتبا مرده و سلول دیگری جانشین ان میشود یعنی شما از نظر جسمی نمیتوانید همان فرد چند سال قبل باشد منتهی اصالت شما همچنان محفوظ است لذا در عالم برزخ و قیامت هم این امر امکان پذیر میباشد .
سلام علیکم
دلیلی که آوردید نه علمی است و نه سندی دارد.
علاوه بر این تغییر سلولهای بدن نمیتواند تعلق گرفتن روح را به هر بدنی ثابت کند چون این روح متعلق به سلولهای تغییر یافته ی همین جسمی است که به آن تعلق دارد.
اگر گفته شود روح پس از مرگ از این بدن بیرون میاید و وارد جسم برزخی میشود به این معناست که جسم برزخی چیزی غیر از بدن دنیایی انسانهاست و این بعید به نظر میرسد که روح انسان با 3 جسم متفاوت در دنیا و برزخ و آخرت محشور شود.
با سلام و عرض ادب خدمت برادر بزرگوار
به مطلب خوبی اشاره فرمودید، دقت نظر حضرت عالی ستودنی است ...
با توجّه به تعریف تناسخ که عبارت است از اینکه «نفس و روح بعد از مرگ و رهایی بدن خود، به بدن انسان دیگر یا حیوان، نبات و یا جماد تعلّق گرفته و به نشئه ای غیر از عالم دنیا رجوع ننماید». معلوم می شود تناسخ ملکوتی نام دیگر تجسم اعمال است چون بدنی که در عالم بزرخ ساخته می شود ظهور ملکات و یا ظهور رذائل انسان است، لذا جسم برزخی بدنی جدای از نفس انسان نیست که تناسخ بدان صدق کند.
طبق نظر حکمت متعالیه حسم برزخی توسط خود انسان در همین دنیا ساخته می شود، اعمال، رفتار و اندیشه های انسان در این دنیا باعث بوجود آمدن جسم برزخی می شود، منظور از تناسخ ملکوتی به نظر حکمت متعالیه تجسم اعمال است که اعمال و رفتار انسان در عالم برزخ به صورت جسم مثالی ساخته می شود.
به نظر حکیم وارسته جناب ملاصدرا انسان موجودی است که دارای مراتب تشکیکی است؛ یک مرحله او بدن طبیعی اوست که همه انسان ها از این هیکل مادی و طبیعی برخوردار هستند؛ مرحله دوم بدنی است که شب و روز با اعمال و رفتار و اندیشه های خود در حال ساختن آن است و مرحله دیگر تجرّد اوست که مرحله نهایی نفس انسان است. (اسفار ج 9 ص 19و20 ؛ المیزان ج 1 ص 210)
جسم برزخی یا جسم آخرتی چکیده ای از همین بدن دنیایی فرد است.
این فرمایش حضرت عالی با نظر حکمت متعالیه سازگاری ندارد، چون به اعتقاد حکما جسم برزخی توسط اعمال و رفتار انسان ساخته می شود و ربطی به بدن دنیوی ندارد « كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَةٌ » (المدّثر 38) هر كسى در گروِ دستاورد خويش است.
این جسم است که از روح و قالب برزخی جدا میشود
قرآن کریم اصطلاح قبض روح را بکار می برد، بنابراین جدا شدن بدن از نفس مخالف با آیه قرآنی است، نفس هنگام قبض روح بدن مادی را رها کرده و وارد بدنی می شود که خود نفس آن را ساخته است.
جسم برزخی چیزی غیر از بدن دنیایی انسانهاست و این بعید به نظر میرسد که روح انسان با 3 جسم متفاوت در دنیا و برزخ و آخرت محشور شود.
جسم برزخی با بدن دنیوی تفاوت ها و شباهت هایی که دارد از جمله اینکه جسم برزخی فاقد ماده است اما صورت و شکل ظاهری جسم برزخی همانند شکل ظاهری بدن دنیوی است.
«عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَرْوُونَ أَنَّ أَرْوَاحَ الْمُؤْمِنِینَ فِی حَوَاصِلِ طُیُورٍ خُضْرٍ حَوْلَ الْعَرْشِ فَقَالَ لَا الْمُؤْمِنُ أَکْرَمُ عَلَى اللَّهِ مِنْ أَنْ یَجْعَلَ رُوحَهُ فِی حَوْصَلَةِ طَیْرٍ وَ لَکِنْ فِی أَبْدَانٍ کَأَبْدَانِهِمْ»
ابي ولاد حناط ميگويد به امام صادق(ع) عرض كردم؛ فدايت شوم! روايت ميكنند كه ارواح مؤمنان در چينهدانهاي پرندههاي سبز رنگي است كه در حول عرش وجود دارد. امام صادق(ع) فرمودند: نه اين طور نيست، كرامت مؤمن نزد خداوند، بالاتر از اين است كه خداوند متعال روح وي را در چينهدان پرندهاي قرار دهد. اما [ روح مؤمنان] در بدنهايي شبيه بدنهاي دنيايي آنان است» (کلینی، الکافی، ج 3، ص 244]
به اعتقاد حکما جسم برزخی توسط اعمال و رفتار انسان ساخته می شود و ربطی به بدن دنیوی ندارد
با عرض پوزش از استاد بزرگوار که اینقدر سوال در سوال میشه...
سوال من اینه که وقتی یک نفری حق الناس گردنش هست برای تسویه حساب یا باید از کارهای نیک خود به طرف مقابل بدهد یا از کارهای زشت او بردارد تا او راضی شود حالا با این اوصاف که جسم برزخی همان اعمال ماست. طلبکار میاد و بدن برزخی بدهکار رو برای خودش برمیداره :Moteajeb!:. درسته؟
با تشکر
با سلام و عرض ادب خدمت برادر بزرگوار
به مطلب خوبی اشاره فرمودید، دقت نظر حضرت عالی ستودنی است ...
با توجّه به تعریف تناسخ که عبارت است از اینکه «نفس و روح بعد از مرگ و رهایی بدن خود، به بدن انسان دیگر یا حیوان، نبات و یا جماد تعلّق گرفته و به نشئه ای غیر از عالم دنیا رجوع ننماید». معلوم می شود تناسخ ملکوتی نام دیگر تجسم اعمال است چون بدنی که در عالم بزرخ ساخته می شود ظهور ملکات و یا ظهور رذائل انسان است، لذا جسم برزخی بدنی جدای از نفس انسان نیست که تناسخ بدان صدق کند.
طبق نظر حکمت متعالیه حسم برزخی توسط خود انسان در همین دنیا ساخته می شود، اعمال، رفتار و اندیشه های انسان در این دنیا باعث بوجود آمدن جسم برزخی می شود، منظور از تناسخ ملکوتی به نظر حکمت متعالیه تجسم اعمال است که اعمال و رفتار انسان در عالم برزخ به صورت جسم مثالی ساخته می شود.
به نظر حکیم وارسته جناب ملاصدرا انسان موجودی است که دارای مراتب تشکیکی است؛ یک مرحله او بدن طبیعی اوست که همه انسان ها از این هیکل مادی و طبیعی برخوردار هستند؛ مرحله دوم بدنی است که شب و روز با اعمال و رفتار و اندیشه های خود در حال ساختن آن است و مرحله دیگر تجرّد اوست که مرحله نهایی نفس انسان است. (اسفار ج 9 ص 19و20 ؛ المیزان ج 1 ص 210)
این فرمایش حضرت عالی با نظر حکمت متعالیه سازگاری ندارد، چون به اعتقاد حکما جسم برزخی توسط اعمال و رفتار انسان ساخته می شود و ربطی به بدن دنیوی ندارد « كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَةٌ » (المدّثر 38) هر كسى در گروِ دستاورد خويش است.
جسم برزخی با بدن دنیوی تفاوت ها و شباهت هایی که دارد از جمله اینکه جسم برزخی فاقد ماده است اما صورت و شکل ظاهری جسم برزخی همانند شکل ظاهری بدن دنیوی است.
با سلام و عرض ادب خدمت کارشناس محترم و تشکر از پاسخگویی
در اینکه اعمال انسان در ساختن جسم برزخی نقش عمده ای دارند حرفی نیست اما اینجا سوالی مطرح میشود که اگر جسم برزخی تنها همان تجسم عمل انسان است پس کودکانی که از دنیا میروند نباید جسم برزخی داشته باشند چون هنوز مکلف نشده اند....
همچنین این سخن بیانگر اینست که اعمال انسانها فقط به لحاظ روحانی تجسم میابد، مثل حقیقت باطنی اعمال انسانها که در خواب جنبه معنوی دارد نه مادی. پس معاد جسمانی و محشور شدن از قبرها چه دلیلی خواهد داشت؟
در اینکه اعمال انسان در ساختن جسم برزخی نقش عمده ای دارند حرفی نیست اما اینجا سوالی مطرح میشود که اگر جسم برزخی تنها همان تجسم عمل انسان است پس کودکانی که از دنیا میروند نباید جسم برزخی داشته باشند چون هنوز مکلف نشده اند....
با سلام و عرض ادب خدمت برادر بزرگوار جناب امین
در پست های قبل اشاره شد به اینکه «جسم برزخی، بدنی جدای از نفس انسان نیست» در حقیقت روح، ابدان مختلفی متناسب با عوالم مختلف دارد که در هر یک از نشئه ها متناسب با نشئه موجود خواهد بود، در عالم ماده با بدن مادی، در عالم برزخ با بدن مثالی و در عالم قیامت با بدن متناسب با ان عالم خواهد بود .
روح حقيقتى است عين تعلق به بدن و در متن و ذات روح، تعلق به بدن خوابيده است. از اين رو، ممكن نيست كه روح باشد و بدنى در كار نباشد. پس اگر انسان در عالم طبيعت، برزخ و قيامت، داراى روح است، واجد بدن نيز خواهد بود(مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، ج 9، صص 191 تا 194) منتهی این ابدان در طول همدیگر هستند نه در عرض هم! به عبارت دیگر جسم برزخی انسان چیزی جز باطن جسم دنیایی او نیست؛ و جسم اخروی او نیز چیزی جز باطن بدن برزخی او نیست. از نظر حکمای اسلامی، هم اکنون نیز انسان جسم برزخی و اخروی را داراست و در واقع این سه جسم یک حقیقت ذو مراتبند.
کودکان نیز از این حقیقت مستثنی نیستند، روح کودک نیز در همه عوالم دارای بدن خواهد بود؛ مطلب دیگر اینکه: تناسخ نامیدن این مورد«تناسخ ملکوتی» با نوعی تسامح همراه است. چون در این جا روح از بدنی به بدن دیگر نمی رود؛ بلکه بدن انسان خود دارای مراتب سه گانه می باشد که روح ابتدا با هر سه مرتبه تعلّق وجودی دارد، هنگام مرگ ، یک تعلّق را از دست می دهد ؛ و هنگام قیامت تعلّق دوم نیز بریده می شود و در نهایت یک تعلّق باقی می ماند.
همچنین این سخن بیانگر اینست که اعمال انسانها فقط به لحاظ روحانی تجسم میابد، مثل حقیقت باطنی اعمال انسانها که در خواب جنبه معنوی دارد نه مادی. پس معاد جسمانی و محشور شدن از قبرها چه دلیلی خواهد داشت؟
حکمای اسلامی بین جسم و ماده تفاوت قائل هستند؛ بدن برزخی از جسمانی است نه مادّی، جسم برخی از آثار مادّه مثل شکل، اندازه و مقدار را دارد اما فاقد بسیاری از آثار مادّه می باشد، جسم برزخی شبیه همان اشکال و صوری است که انسان در خواب می بیند، موجوداتی که در خواب دیده می شود دارای شکل و اندازه هستند (جسمانی هستند نه مادی) اما از آثار مادّه «مانند استعداد، زمان، مکان و ...» مبرّا می باشد .
«بدن برزخى، نه مادى محض است مانند بدن دنيوى؛ نه غير مادى محض است مانند بدن قيامتى؛ بلكه بدنى است كه در قالب جسم طبيعى دنيوى نمىباشد؛ و در عين حال، برخى از آثار جسم طبيعى چون شكل و اندازه و مقدار را دارد»(استاد محمد شجاعى، خواب و نشانهاى آن، صص 62 – 58)
استاد شهید مرتضی مطهری در این رابطه می فرماید:
«قدما میان ماده و جسم تفکیک میکردند و میگفتند: جسم عبارت است از آن حقیقتی که این ابعاد را ایجاد میکند. ماده یک حقیقتی است که از آن مخفیتر و مستورتر است و با تجزیه نمیشود آن را به دست آورد بلکه وجود آن را با دلیل عقل کشف میکنیم. ماده یک واقعیتی است که آن واقعیت جز قابلیت برای حرکت و تغییر، چیز دیگری نیست. آن دنیا، دنیای جسمانی است ولی دنیای مادی نیست. «دنیای جسمانی است» یعنی همینطور که در اینجا ابعاد جسمانیداریم، آنجا هم ابعاد جسمانی داریم ولی مادی نیست یعنی استعداد و قوه (به معنای استعداد) برای حرکت و تغییر، استعداد برای چیز دیگر شدن، امکان برای اینکه چیزی باشد و چیز دیگر بشود، از او گرفته میشود. قدر مسلم این است که زندگی جسمانی در آن دنیا هست،حالا ماده به این معنا هست یا نیست، محلّ حرف است و باید بگوییم نیست به جهت اینکه اگر باشد، آنجا باید دار عمل باشد. معلوم میشود در عین این که جسم است ولی آنجا امکانتغییر دادن وضع وجود ندارد (مجموعهء آثار، ج ۴، ص 808)
نتیجه: اعمال انسان ها به صورت جسمانی تمثل می یابد نه مادّی ...
با تشکر از صبوری شما
با سلام خدمت شما دوست گرامیقبل از اینکه پاسخ حضرت عالی را بدهیم لازم است توضیحی هر چند مختصر در ارتباط با عالم ذر و حقیقت آن داده شود تا ابهاماتی که در این رابطه وجود دارد بر طرف شود «ان شاء الله»در ارتباط با حقیقت عالم ذر اقوال متفاوتی بیان شده، اما آنچه از همه اقوال بهتر به نظر می رسد نظر حضرت علامه طباطبایی و همفکران این بزرگوار می باشد، این بزرگوار معتقد است عالم ذر همان عالم ملکوت می باشد که اصل و ریشه همه موجودات می باشد « وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُه»(حجر21) هر چه هست خزاين آن نزد ماست.
توضیح مختصر اینکه علامه و همچنین جناب ملاصدرا و ... قائل به وجود عوالم سه گانه هستند و معتقدند نشئات سه گانه از یکدیگرجدا نیستند بلکه نوعی رابطه علی و معلولی میانشان برقرار است .این عوالم سه گانه عبارت اند از : عالم عقل (جبروت) عالم مثال(ملکوت) و عالم ماده(ملک) طبق نظر این بزرگواران عالم عقل علت عالم مثال و عالم مثال نیز علت برای عالم ماده می باشدو در حقیقت مطابق با آیه 21 سوره حجر همه موجودات از خزائن خداوند تنزّل پیدا کردند، عالم ذر همان عالم ملکوت است که همه موجودات قبل از اینکه به دنیای ملکی(مادی) وارد بشوند در این عالم به صورت جمعی و بسیط موجود بودند.
علامه طباطبایی و جناب ملاصدرا بر این باورند که: «انسان موجودی چند بعدی و چند ضلعی است که یکی از اضلاع وجود او در عالم طبیعت نمودار است، و اضلاع دیگرش در عوالم مافوق طبیعت در عوالم علم الهی، عقل(جبروت) ومثال(ملکوت) با وجودی جمعی و بسیط حضور یافته، حقیقت را پی برده، مشاهده و تصدیق نموده است، بر این مبنا عالم ذر، عالم علم الهی، عالم عقل و یا عالم ملکوت است، لیکن بیان آیه تمثیلی است»(ملاصدرا تفسیر القرآن الکریم 473؛ علامه طباطبایی، المیزان و فیض کاشانی)
بنابر آیه میثاق همه انسان ها معترف به حقیقت ربوبی پروردگار متعال بوده اند، اما همه به یک نحو اقرار نکردند و مخاطبان از همان آغاز متمایز بوده اند؛ جناب ملاصدرا می فرماید: « ارواح بشری از آغاز حصولشان در علم الاهی و پنهان گاه های غیب و قلّه های قضا و قدر تا هنگام آشکار شدنشان از باطن ملکوت به جهان شهادت، مراتب گوناگونی را پشت سرمی نهند تا جایی که بعضی نسبت به برخی دیگر برتر، بالاتر و نورانی ترند.(ملاصدرا شرح اصول کافی 473)
آیا خداوند همه ی انسان ها را یکسان نیافریده است؟
اکثرا شنیده ایم که همه یکسانند پس این چه جور یکسانیت است که همه یکسان به حقیقت ربوی خدا اقرار نکرده اند؟
آیا طبق این اقرار انسان ها تشخص یافته اند؟ یکی در ایران به دنیا می آید و یکی در آمریکا؟یکی سال 0012 یکی سال 1412؟
اگر انسان ها متمایز آفریده شده باشند عدل الهی زیر سوال نمیرود؟ مثلا من بگوییم چرا من سلمان نشدم؟!
بسم الله الرحمن الرحیمبا سلام
آیا خداوند همه ی انسان ها را یکسان نیافریده است؟
اکثرا شنیده ایم که همه یکسانند پس این چه جور یکسانیت است که همه یکسان به حقیقت ربوی خدا اقرار نکرده اند؟
آیا طبق این اقرار انسان ها تشخص یافته اند؟ یکی در ایران به دنیا می آید و یکی در آمریکا؟یکی سال 0012 یکی سال 1412؟
اگر انسان ها متمایز آفریده شده باشند عدل الهی زیر سوال نمیرود؟ مثلا من بگوییم چرا من سلمان نشدم؟!
سلام علیکم
تا کارشناس بحث پاسخ شما رو میدهند چندکلمه خدمت شما عرض کنم
خداوند از روز نخست ذات و باطن همه انسانها را پاک آفرید و در عالم ذر با همه ی انسانها به یک نحو میثاق بست و از ایشان پیمان گرفت که شیطان را نپرستند و فقط او را عبادت کنند.
در روایات آمده است در همان عالم ذر هم ایشان را مورد امتحان قرار داد (همان افروختن آتش و امر به ورود در آن)
و با توجه به اینکه در قرآن کریم هم فرموده است : خداوند بهتر میداند که رسالتش را در کجا قرار دهد(یعنی چه کسانی را رسول کند) مشخص میشود که آمدن انسانها به این دنیا و قرار گرفتنشان در هر کیش و آیین و مرتبتی که هستند برمیگردد به همان امتحانی که در روز الست داده اند.
وقتی انسان حرکت کرد .در برنامه ریزی خداوند از نقطه الست که گفت : ایا من پروردگار شما هستم ؟ ما هم گفتیم : اری ان نقطه اغاز حرکت بود.و ما حرکت کردیم و از ان هستی مرحله را طی می کنیم. و دوباره به ان نقطه میرسیم . این دو نقطه یکی است. ولی تفاوت فاحشی دارند . چون
اگاهیها در نقطه باقی می مانند .
پیامبر ( ص) می فر مایند : بعضی از امور در نزد خداست. و منوط و موکول به اراده اوست. انچه را بخواهد جلو می اندازد و انچه را بخواهد به تاخیر می افکند.و انچه را بخواهد محو می کند. " یا حق.