مردِ مغرور من
تبهای اولیه
با نام و یاد دوست
عرض سلام و ادب
این سوال ، سوال یکی از کاربران سایت هست که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود
لذا به درخواست ایشان و با توجه به اهمیت موضوع ، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:
مرد مغرور من با واژه های ببخشید و معذرت میخواهم بیگانه اس
مرد مغرور من وسایل اش را گم میکند و باعث و بانی گم شدنشان را من میداند ،نیش میزند و زندگی و خانوم بودنم رو با کلماتش زیر علامت سوال میکشاند
با حرف هاش غرورم را خرد میکند
در اخر وقتی درست و حسابی خودش را از حس های بد خالی کرد وسایل اش رو در جایی بین وسایل خودش پیدا میکند ، در جایی که کلیدش در دست خودش هست و من بهش دسترسی ندارم
انتظار دلجویی یا شنیدن کلمه ی معذرت میخوام رو در چشمانم می بیند اما بی تفاوت بدون اینکه به روی مبارک بیارود از کنارم عبور می کند
شب که به خونه بر میگردد می داند سکوتم از دلخوری و ناراحتی است ،می داند چشمان سرخم به خاطر گریه ای است که باعث و بانی اش خودش است و بس ، می داند چهره ی غمگینم دست پنجه ی کیست ،می بیند اما باز هم با واژه معذرت میخوام و ببخشید بیگانه است
در عوض از راه غیر مستقیم وارد عمل می شود
طبق روال هر روزه طلب چای نمی کند ، استین هایش را بالا می دهد و با دست های مردانه اش برای خودش چای و برای من شکلات میکس مورد علاقه ام را درست می کند
در سکوت سفره ی شام رو می چیند و در اخر شام در جمع کردن سفره کمکم می کند
کاری که در روز هایی عادی هرگز انجام نمی داد
صبح که از خواب بیدار می شوم با مقداری پول و نامه ای نه چندان محبت امیز مواجه می شم
سلام صبح به خیر ،گل هایی که دوست داری را برای باغچه بخر ،بعد از ظهر زودتر از سر کار برمی گردم و باغچه رو مرتب می کنم
کاری که 6 ماه بود که هر روز می گفت باشد برای بعد و مدام پشت گوش می انداخت
مرد مغرور من بدون مشورت من پس اندازی که برایش کلی خون دل خورده بودیم رو بدون مشورت با من به خانواده اش قرض میدهد
سکوت میکنم اما دلخوری در صورتم هویداس
معذرت نمی خواه،د بابت مشورت نکردنش ،بابت نادیده گرفتن ام ،حتی بابت کارش توضیحی نمی دهد
برای جبران مشورت نکردنش و نادیده گرفتن ام به برادرم کمک مالی می کند .
می خواهد با این کارش به عزیزان ام نزدیک شود تا دلخوری ام از بین برود
مرد مغرور من در جواب ادرس بپرس من فریاد می کشد و میگوید "بشین سر جات خودم بلدم چیکار کنم "
با قد بازی هایش باعث می شود خیلی دیر به مهمانی برسیم
باعث می شود لحظات خوشی که انتظارم رو می کشید و از دست بدم
نگاه دلخورم رو میبیند ، اما باز هم با واژه های معذرت میخوام و ببخشید بیگانه اس
در عوض در راه برگشت به خونه کنار بستنی فروشی معروف دایی یوسف توقف میکنه و با بستنی قیفی برمی گردد
ازمن می خواهد بقیه راه را رانندگی کنم تا فرصت جملات طنز را بهش بدم
تا لبخند رو به لبم برگردونه و دلخوری ها رو از بین ببره
مرد مغرور من ...برای کار نکرده فریاد می کشه و بدون گفتن حرفی از خونه بیرون میزنه
وقتی بر می گردد در چشمانم دلخوری و در چشمانش پشیمانی هوایداس
اما باز هم با واژه ی معذرت میخوام و ببخشید بیگانه اس
هر کاری می کند تا دلخوری ها از بین برود
اما از این کلمات استفاده نمیکنه
نمیدانم چرا؟
شاید فکر میکند غرور مردانه اش لکه دار می شود
شاید فکر میکند کلمات برای رفع دلخوری ها تاثیر چندانی ندارد
شاید فکر میکند با گفتن معذرت میخوام یا ببخشید باعث حق به جانب شدن من میشود
یا شاید ؟
نمیدانم
این روز ها عجیب فکر میکنم که مرد مغرور من اهل حرف زدن نیست و اهل عمل است
خنده ام میگیرد ،از قد بودنش از غرورش از معذرت خواهی های خیلی خیلی غیر مستقیم اش ، از تلاشش برای رفع دلخوری ها و ناراحتی ها
مرد مغرور من ،مغرور ترین مرد دنیاس ، با همه ی و جود دوستش دارم
اما دلم می خواهد بگویم همسرم ..مرد مغرور من
فایده ندارد مستقیم توهین کردی ،مستقیم و چشم در چشم گفتی و خانومی و زندگی ام را زیر سوال بردی
رو در رویم ایستادی و فریاد کشیدی و غرورم را لگد مال کردی
دیگر غیر مستقیم هایت به کار نمی اید
مستقیم و رو در رو و چشم در چشم بگو
معذرت میخوام
در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:
مرد مغرور من با واژه های ببخشید و معذرت میخواهم بیگانه اس
مرد مغرور من وسایل اش را گم میکند و باعث و بانی گم شدنشان را من میداند ،نیش میزند و زندگی و خانوم بودنم رو با کلماتش زیر علامت سوال میکشاند
با حرف هاش غرورم را خرد میکند
در اخر وقتی درست و حسابی خودش را از حس های بد خالی کرد وسایل اش رو در جایی بین وسایل خودش پیدا میکند ، در جایی که کلیدش در دست خودش هست و من بهش دسترسی ندارم
انتظار دلجویی یا شنیدن کلمه ی معذرت میخوام رو در چشمانم می بیند اما بی تفاوت بدون اینکه به روی مبارک بیارود از کنارم عبور می کند
شب که به خونه بر میگردد می داند سکوتم از دلخوری و ناراحتی است ،می داند چشمان سرخم به خاطر گریه ای است که باعث و بانی اش خودش است و بس ، می داند چهره ی غمگینم دست پنجه ی کیست ،می بیند اما باز هم با واژه معذرت میخوام و ببخشید بیگانه است
در عوض از راه غیر مستقیم وارد عمل می شود
طبق روال هر روزه طلب چای نمی کند ، استین هایش را بالا می دهد و با دست های مردانه اش برای خودش چای و برای من شکلات میکس مورد علاقه ام را درست می کند
در سکوت سفره ی شام رو می چیند و در اخر شام در جمع کردن سفره کمکم می کند
کاری که در روز هایی عادی هرگز انجام نمی داد
صبح که از خواب بیدار می شوم با مقداری پول و نامه ای نه چندان محبت امیز مواجه می شم
سلام صبح به خیر ،گل هایی که دوست داری را برای باغچه بخر ،بعد از ظهر زودتر از سر کار برمی گردم و باغچه رو مرتب می کنم
کاری که 6 ماه بود که هر روز می گفت باشد برای بعد و مدام پشت گوش می انداخت
مرد مغرور من بدون مشورت من پس اندازی که برایش کلی خون دل خورده بودیم رو بدون مشورت با من به خانواده اش قرض میدهد
سکوت میکنم اما دلخوری در صورتم هویداس
معذرت نمی خواه،د بابت مشورت نکردنش ،بابت نادیده گرفتن ام ،حتی بابت کارش توضیحی نمی دهد
برای جبران مشورت نکردنش و نادیده گرفتن ام به برادرم کمک مالی می کند .
می خواهد با این کارش به عزیزان ام نزدیک شود تا دلخوری ام از بین برود
مرد مغرور من در جواب ادرس بپرس من فریاد می کشد و میگوید "بشین سر جات خودم بلدم چیکار کنم "
با قد بازی هایش باعث می شود خیلی دیر به مهمانی برسیم
باعث می شود لحظات خوشی که انتظارم رو می کشید و از دست بدم
نگاه دلخورم رو میبیند ، اما باز هم با واژه های معذرت میخوام و ببخشید بیگانه اس
در عوض در راه برگشت به خونه کنار بستنی فروشی معروف دایی یوسف توقف میکنه و با بستنی قیفی برمی گردد
ازمن می خواهد بقیه راه را رانندگی کنم تا فرصت جملات طنز را بهش بدم
تا لبخند رو به لبم برگردونه و دلخوری ها رو از بین ببره
مرد مغرور من ...برای کار نکرده فریاد می کشه و بدون گفتن حرفی از خونه بیرون میزنه
وقتی بر می گردد در چشمانم دلخوری و در چشمانش پشیمانی هوایداس
اما باز هم با واژه ی معذرت میخوام و ببخشید بیگانه اس
هر کاری می کند تا دلخوری ها از بین برود
اما از این کلمات استفاده نمیکنه
نمیدانم چرا؟
شاید فکر میکند غرور مردانه اش لکه دار می شود
شاید فکر میکند کلمات برای رفع دلخوری ها تاثیر چندانی ندارد
شاید فکر میکند با گفتن معذرت میخوام یا ببخشید باعث حق به جانب شدن من میشود
یا شاید ؟
نمیدانم
این روز ها عجیب فکر میکنم که مرد مغرور من اهل حرف زدن نیست و اهل عمل است
خنده ام میگیرد ،از قد بودنش از غرورش از معذرت خواهی های خیلی خیلی غیر مستقیم اش ، از تلاشش برای رفع دلخوری ها و ناراحتی ها
مرد مغرور من ،مغرور ترین مرد دنیاس ، با همه ی و جود دوستش دارم
اما دلم می خواهد بگویم همسرم ..مرد مغرور من
فایده ندارد مستقیم توهین کردی ،مستقیم و چشم در چشم گفتی و خانومی و زندگی ام را زیر سوال بردی
رو در رویم ایستادی و فریاد کشیدی و غرورم را لگد مال کردی
دیگر غیر مستقیم هایت به کار نمی اید
مستقیم و رو در رو و چشم در چشم بگو
معذرت میخوام
بسمه تعالی
با تقدیم سلام و تحیت و تشکر از دوست ارجمندم طاهر
نیاز شما به معذرت خواهی کاملا منطقی است، اما اگر موافق باشید از زاویه دیگری به مسئله نگاه کنیم؛ تفاوتهای روان شناختی زن و مرد!
تحقیقات نشان نشان می دهد که قدرت کلامی و واژه سازی زنان به مراتب بیشتر از مردان است، و شاید به این خاطر است که یک زن با یک حضور 2 دقیقه ای در یک مغازه یا جلسه، می تواند 2 ساعت پیرامون آن صحبت کند و گزارش دهد اما یک مرد با یک حضور 2 ساعته، نهایتا به 2 دقیقه گزارش اکتفا می کند!!
خب البته یکی از این تفاوتها همان موضوعی است که به آن اشاره کردید؛ " غرور مردانه"! حالا بماند این نکته که حفظ غرور ارتباطی چندانی با معذرت خواهی لفظی ندارد اما شاید این فرهنگی است که خیلی ها به آن گرفتار هستند.
.
.
.
با لحاظ تفاوتهای بی شمار روانشناختی میان زن و مرد، در خصوص نیاز شما چند نکته قابل اشاره است؛
_ به خوبی اشاره کردید که همسر شما عملگرا است! در واقع ایشان با رفتار خود سعی در دلجویی و بیان عذر خواهی دارد. اگر رفتار ایشان را عذرخواهی ندانیم و ننامیم پس از چه ماهیتی برخوردار است؟
*به نظر شما یک واژه خشک مانند " ببخشید " اگر خالی از محتوا باشد چه ارزشی دارد؟
* وزن واژه " معذرت خواهی" از نگاه حضرتعالی در قبال سفره پهن کردن، زودتر به خونه میام، شکلات درست کردن، توجه به نزدیکان شما، پیشنهاد رانندگی و...چه میزان است؟ کدام را سنگین و با ارزش تر می دانید؟
_ اگر ایشان اشتباهی تحت عنوان عدم عذرخواهی لفظی دارند، آیا شما از ویژگی قدردانی نسبت به همسر در قبال کارهای ارزشمندش برخوردار هستید؟
_ اینکه مرد مغرورتان، شما را در گم شدن اشیاء مقصر می داند یک چرا دارد؛ باید پرسید چرا؟ اما این چرا را به دو شیوه می توان مطرح کرد؛
چرای انتقادی
چرای اکتشافی
اگر به دنبال حل مسئله هستید لازم است به جای چرای انتقادی از چرای اکتشافی استفاده کنید. یعنی سبب شناسی!
_ اگر همچنان واژه " عذرخواهی " برای شما از اهمیت برخوردار است، بهتر است این نیاز و تقاضای خود را در قالب گفتگوی همدلانه با همسر مطرح کنید. می توانید از قالب شوخی و مزاح استفاده کنید و ضمن خنداندن خود و وی بگویید " این رفتارهای شما یعنی عذر خواهی، باشه عزیزم نیاز به عذرخواهی نیست ..."
_ بپذیرید که مرد مغرور شما یک انسان است و طبعا فاقد ضعف و ایراد نیست، ضعف و ایراد وی را در سایه نقاط قوت و شایستگیهای وی ارزیابی کنید، تا ایشان نیز متقابلا از همین رویه در قبال شما استفاده کند.
_ مجموع فرمایشات شما بیانگر این است که بحمدالله علاقه و صمیمت شما نسبت به یکدیگر فراوان است و این یعنی یک سرمایه گران سنگ. قدر این سرمایه را بیشتر بدانید و اوقات خود را با موضوعات قابل اغماض تلخ نکنید!
از خدای متعال نشاط و سرزندگی روزافزون را برای زندگی مشترک شما مسئلت دارم.
چ متن قشنگی نوشته بودن
بله حرفای جناب امیدوار کاملا صحیح هست
اما اینکه طرف مرتب اذیت کنه دیگه نه عذر خواهی مستقیمش و نه کارای غیر مستقیمش اصلا به دل نمیشینه....
ولی به خانم بگم که مرد مغرور خوبی دارید....من کسی رو میشناسم که این رفتارهارا دارد اما مستقیم و غ مستقیم عذرخواهی نمیکند....و همیشه حق به جانب است.مگر اینکه بهش بگن که ازش ناراحتن اونم توجیه کنه
[="Black"]بسم الله الرحمن الرحیم
سلام ،
متن نامه خیلی زیبا بود یه ارامش خاصی داشت به دلم نشست.
بی انصافی هم نکرده بودن نسبت به همسرشون..
به قول خانم یاس ... مردِ مغرور خوبی دارید
ان شاءالله خوش بخت باشید همیشه..[/]
بنام خدا
با سلام
باید یک همسر یک خانوم خانه باشید تا حرف ایشان رادرک کنید
عمل خوب است اما کافی نیست
باید حتما عذرخواهی هم باشد
راههای زیادی وجود دارد
مثل عذرخواهی خودتان در مقابل کارهای اشتباهتان
اینطور که معلوم است خودتان هم کمکی نکردید برای شناختن خودتان به همسرتان در این زمینه
من هم اخلاق حرف نزدن را داشتم
اما ترکش کردم
حالا حرفهام رو راحت میزنم به همسرم و اشتباهاتشو و توقعاتمو بهش در یک گفت گوی منطقی منتقل میکنم
کار باید از ریشه درست شود
اگر با همسرتان توافق کرده باشید در هنگام مشکلات و اخلافات گفت و گو کنید دیگر داد زدن و دلخور کردن شما رخ نمیدهد
و میتوانید خودتان و نوعی که به آرامش میرسید را به همسرتان بفهمانید
من و همسرم همیشه با هم سر مسائلی که مورد اختلاف نظر هست صحبت میکنیم و در بین صحبتها از واژه های عزیزم و جونم و...استفاده میکنیم تا محبت در بین صحبتهایمان کمرنگ نشود
شده بعضی اوقات دو یا سه ساعت صحبت کرده ایم تا به نتیجه برسیم
هنر زنانه را دست کم نگیرید مطمئنن کمی فکر کنید میتوانید راهی برای فهماندن مظنورتان به همسرتان پیدا کنید
من هیچ نظری راجع به مشکلتون ندارم
فقط خواستم بگم از خواندن متنتون و شیوه ی نگارشتون خیلی لذت بردم
راستی از این مردای مغرور ما هم داریم
یه پدر خواستنی مغرور که اتفاقا رفتارش بعده اینهمه سال و گذشتن عمر هنوزم همینجوریه
ولی برعکس شما من همین عذرخواهی های غیر مستقیم خیلی بیشتر بهم میچسبه نمیدونم چرا
:hamdel::hamdel::hamdel:معذرت خواهی عملی که خیییییییییییییلی عاشقانه تر تر تره!!!:hamdel::hamdel::hamdel:
به جای خیلیا که بازبون عاشقن ایشون با عملشون عاشقن...به نظر من که شما باید ابهت و عشق همسرتون نسبت به خودتون رو ستایش کنین!!!:ok:
البته از دیگر عقاید ایشون خبری نداریمو جای قضاوت درباره ایشون بسیار کم هست چون آشنایی زیادی نیست
ولی غرور یک مرد ممکنه دلایل زیادی داشته باشه و ممکنه اثراتی باشه از رفتارهای اشخاص دیگه که بر تفکرات ایشون اثر گذاشته.
ولی مشخصه دلشون نمیاد شما رو در ناراحتی ببینن
اما خب بعضی از مردان به علت مشکلات بیرون از خونه تفکرشون فرق میکنه شاید اون مقاومت رو در مقابله با هجوم تفکراتو رفتارهای مردم ندارن ولی در هر صورت ایشون دوستون داره.
واقعا تا نشه عقاید ایشون رو فهمید نمیشه بیشتر از این قضاوت کرد یا راهی قرار داد چون مثلا به مذهب معتقد باشن خب میشه از اون طریق ایشون رو به اشتباهشون متوجه کرد مثل خوندن بعضی احادیث مربوط به این رفتارها.
البته بگم بعضی هم با همسرشون بد رفتار میکننو بعد فقط زبانی معذرت میخوان ولی عملا باز اون آرامشو به همسرشون نمیدن و فکر کنم همسرتون در مقابل همچین آدمهایی وضعیت بهتری دارن هر چند هر دو نوعه معذرتخواهی صورت بگیره خیلی وضعیت زندگی بهتر جلو میره ولی خب بهترین عمل اینه که تمام تلاشتون رو کنید تا از راههای غیرمستقیم به ایشون منظورتون رو بفهمونید که همین خیلی سخته یعنی طوری نباشه که به واسطه غرور زیادشون به ایشون بربخوره و وضع بدتر بشه.بهتره طوری باشه ایشون به فکر بره.
ولی باز میگم از حرفاتون اینو میشه فهمید و مشخصه دوستون داره شاید راه ابرازشو بصورت زبانی بلد نباشن ولی از ناراحتیتون ناراحت میشنو از اون راه معذرت میخوان.
[="#000080"][="#008000"]هوالعالم[/]
یه بنده خدایی بلا نسبت جمع. لال و بی زبان بود !
نمیدونم چرا با زبان اشاره ارتباط برقرار میکرد و حرف نمیزد ؟
ولی انصافا قدرت بدنی بالایی داشت
و وجودش ارامش زیادی به ادم می داد
انگار توان تکلم در دیگر اعضای وجودش نهاده شده بود و بهر کار دیگری ...
منم بخاطر اون قدرت بدنی بالا و صداقت و ارامشی که داشت اصلا به توان تکلمش فکر نمیکردم
وجود دوست و دشمن صادق خیلی با ارزشتر از دوست خائن و نالایقه ...
یه وقتا باید راه ارتباط رو پیدا کرد
یه وقتا لازمه که به مهمان خارجی که زبونشو نمیفهمیم چند تا جمله فارسی یاد بدیم و
یه وقتا باید در اموزش خلاقیت به خرج داد
مثلا من اگر احساس نیاز به معذرت خواهی پیدا کنم
خیلی راحت در زمانش و به محض اثبات حقیقت
قبل اینکه طرف معذرت خواهی کنه خودم با روی باز و خندان
و تا حدودی به شکل شوخی میگم که : میبخشمت !!
یا اینکه خیلی سریع میگیم : ببخشیداااااااااا !!!
زندگی بی نقص زندگی زمینی نیست و پستی بلندی همیشه وجود داره
یا باید باهاش بسازیم یا با تلاش این راه رو هموار کنیم
لااقل برای ایندگان ...[/]