جمع بندی علت رخ دادن حوادث مختلف زندگی

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
علت رخ دادن حوادث مختلف زندگی

سلام
نماز و روزه تون قبول باشه ان شاء الله

یک سوالی هست که خیلی وقته تو ذهنمه.
ما اعتقاد داریم که هیچ کاری بی علت نیست. حتی برگی که از درخت می افته یک حکمتی داره.
حالا سوال من اینجاست. گاهی اوقات یه حادثه ای (هرچند خیلی خیلی کوچک مثل زخم خیلی خیلی سطحی چاقو بر روی انگشت) برامون اتفاق میفته. ما نمیدونیم این حادثه به خاطر مثلاً گناهی که کردیم هست یا به خاطر امتحان و آزمایشه و یا ...؟ اگه به خاطر گناهمونه به خاطر کدوم گناهمونه؟ اگه به خاطر اینه که میخواد یه چیز رو تو آینده یادآوری کنه اون چیز چیه؟ ...؟
به هر حال خدای ناکرده یه گناهی کردیم و یه حادثه ای برامون اتفاق افتاد. ما تا ندونیم حادثه به خاطر فلان گناهمون بوده چطور میتونیم ازش عبرت بگیریم؟ شاید به خاطر آزمایش بوده یا چیزه دیگه.

میخوام بپرسم باید چیکار کنیم تا متوجه بشیم یک حادثه به فلان علت برامون اتفاق افتاده؟

با تشکر
در پناه حق
موفق و موید باشید

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد مشکور

felfely;695758 نوشت:
سلام
نماز و روزه تون قبول باشه ان شاء الله

یک سوالی هست که خیلی وقته تو ذهنمه.
ما اعتقاد داریم که هیچ کاری بی علت نیست. حتی برگی که از درخت می افته یک حکمتی داره.
حالا سوال من اینجاست. گاهی اوقات یه حادثه ای (هرچند خیلی خیلی کوچک مثل زخم خیلی خیلی سطحی چاقو بر روی انگشت) برامون اتفاق میفته. ما نمیدونیم این حادثه به خاطر مثلاً گناهی که کردیم هست یا به خاطر امتحان و آزمایشه و یا ...؟ اگه به خاطر گناهمونه به خاطر کدوم گناهمونه؟ اگه به خاطر اینه که میخواد یه چیز رو تو آینده یادآوری کنه اون چیز چیه؟ ...؟
به هر حال خدای ناکرده یه گناهی کردیم و یه حادثه ای برامون اتفاق افتاد. ما تا ندونیم حادثه به خاطر فلان گناهمون بوده چطور میتونیم ازش عبرت بگیریم؟ شاید به خاطر آزمایش بوده یا چیزه دیگه.

میخوام بپرسم باید چیکار کنیم تا متوجه بشیم یک حادثه به فلان علت برامون اتفاق افتاده؟

با تشکر
در پناه حق
موفق و موید باشید


سلام علیکم:Gol:

طاعات و عبادات شما هم قبول، از سؤال خوب شما تشکر می کنیم.

در پاسخ به سؤالات شما گفتنی است:

حوادث و اتفاقات زندگی انسان بطور کلی، یا جنبه مثبت و شیرین دارد یعنی انسان از به وجود آمدن آن ها منتفع می شود فلذا از این که چنین اتفاقی در زندگی او رخ داده خوشحال و مسرور است و یا این حوادث جنبه منفی دارد که همان ناملایمات و ناگواری های زندگی انسان است که هر کسی از وجود آن ها ناراحت می شود. اینکه آیا بین این حوادث شیرین و تلخ با اعمال و رفتار انسان ارتباطی وجود دارد یا نه! پاسخش مثبت است. براساس عقل و منطق بین اعمال اختیاری انسان با حوادثی که در زندگی او پیش می آید صرف نظر از شیرین یا تلخ بودن آن،(توجه کنید) ارتباط وجود دارد و عقل براساس اصل علت و معلول وجود چنین ارتباطی را تایید می کند چون هر حادثه ای علت هایی دارد که یا طبیعی اند یا انسانی و یا جنبه ماورایی دارند، پس عقل، وجود چنین ارتباطی را تجویز می کند چون براساس اصل علیت است.

اما این نکته که تلخی ها یا حوادث شیرین زندگی تابع علت مشخص یا قطعی باشند؛ مثلا اگر باران ببارد و خشکسالی را از بین ببرد گفته شود این به دلیل اعمال خوب انسان است و اگر باران شدید بارید و سیل جاری شد بگویند این نتیجه اعمال نادرست و گناهان انسان است،(یا مشابه مثالهای مورد نظرشما) این را عقل نمی تواند به صورت قطعی حکم کند(چون حوادث بظاهر تلخ و ناگوار در نظر ما، چه بسا در باطن و حقیقت، سرشار از خیرات و برکات بسیاری باشند) چنانکه خداوند می فرماید: "وَ عَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لاتَعْلَمُونَ ؛ چه بسا چیزى را خوش نداشته باشید، حال آن که خیر شما در آن است;و یا چیزى را دوست داشته باشید، حال آن که شرّ شما در آن است. و خدا مى داند، و شما نمى دانید. (بقره/٢١٦) پس عقل کلی در این زمینه جواب گو نیست. اما شواهد و نمونه های بسیاری در زندگی هر کدام از ما وجود دارد یا ما در زندگی دیگران آن ها را مشاهده کرده ایم که نشان می دهد چنین ارتباطی وجود دارد پس به لحاظ تجربی هم وجود چنین ارتباطی تایید می شود.

اما اگر از نگاه دینی بخواهیم این موضوع را بررسی کنیم باید بگوییم آیات قرآن و روایات در این زمینه روشن و صریح است. در قرآن کریم آیه ای هست که می گوید: « وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ وَلَـكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ ؛ اگر ساکنان قریه ها و آبادی ها ایمان داشته و پرهیزگار باشند ما برکات خود را از آسمان و زمین بر روی آن ها می گشاییم ولی آن ها چنین نکردند، آیات الهی را تکذیب کردند، پس به بلاهایی گرفتار شدند».(بقره، 96) در این آیه، علت فراوانی و گشایش در رزق، ایمان و تقوا و علت نزول بلا و گرفتاری، طغیان و گناه انسان ها معرفی شده است، روایات اسلامی هم فراوان در این زمینه بحث کرده اند مثلا در روایات آمده است اگر انسان صله رحم به جای آورد عمرش طولانی و اگر صله رحم را قطع کند عمرش کوتاه می شود، یعنی کوتاهی و بلندی عمر تابع رفتار انسان است. و ... بنابراین پاسخ سوال در این جا هم مثبت است و تردیدی نیست که به لحاظ دینی و اسلامی بین حوادث زندگی انسان و اعمال او ارتباط وجود دارد.

اما در پاسخ به این سؤال که آیا این ارتباط صددرصد و قطعی است و همه حوادث و اتفاقات زندگی ما بازتاب رفتارهای ماست؟ گفتنی است: همه حوادث زندگی انسان را نباید به رفتارهای او نسبت دهیم گاهی حوادثی در زندگی انسان رخ می دهد و همه ما شاهد مصداق های فراوانی از آن بوده و هستیم که براساس جهان بینی دینی ما تابع قواعد دینی دیگری است و با اعمال و رفتار انسان ارتباط کامل ندارد. امتحان ها و آزمون های الهی یکی از این قاعده هاست. گاهی خداوند برخی ناملایمات را برای امتحان و آزمون سر راه ما قرار می دهد و بر اساس حکمت خود مصیبت و بلایی را برای کسی قرار می دهد در حالی که ممکن است آن فرد گناهی را هم مرتکب نشده باشد. گاهی هم انسان لغزش هایی دارد ولی گناه کبیره انجام نداده اما دچار ناملایمات و مصیبت هایی می شود که این ناگواری ها به منظور پیرایش و تهذیب و تزکیه نفس انسان بر او نازل شده نه این که جنبه کیفر و عذاب داشته باشد.

بنابراین می توان گفت گاهی حوادث زندگی انسان، نعمت است یعنی حادثه تلخی برای انسان پیش می آید که نشان دهنده خشم خداوند از اعمال و رفتار انسان است و گاهی نشان دهنده خشم خدا نیست بلکه در راستای زدودن لغزش های کوچک زندگی انسان است(کفاره گناهان) و گاهی اوقات هم امتحان و آزمون الهی است که در راستای رشد و تکامل و وصول انسان به درجات بالاتر بر او نازل می شود که نمونه هایی از این قاعده در زندگی ائمه اطهار (ع) و سایر مومنین فراوان دیده می شود.

در نتیجه، کسی نمی تواند در خصوص اتفاقات و حوادث زندگی خود و دیگران حکم قطعی دهد که مثلا اگر فلان حادثه در زندگی کسی رخ داده بر اثر گناه و لغزش او و حاصل رفتارهایش است؟ و یا این اتفاق قرار است مطلبی را نسبت به آینده اش گوشزد کند؟ تشخیص این قبیل موضوعات نیازمند علم بیشتری است که معمولا ما انسان های عادی فاقد آن هستیم. و این تشخیص را تنها در علم معصومان (ع)، اولیاء الهی و صاحبان معرفت می توان جست.

در پستهای بعد به نکات دیگری پیرامون همین مطلب اشاره خواهیم کرد.

موفق باشید ...:Gol:

سلام
در زمستان گذشته با ماشینم داشتم توی خیابون میرفتم
دیدم چند تا خانم که ارایش غلیظی هم داشتند
و بد حجاب دارن کنار خیابون میرن
منم برا اینکه خود شیرینی کنم رفتم کنارشون و بوق زدم
و رد شدم
تو ائینه متوجه خندشون شدم
و ....
تموم شد و منم رفتم
اما وقتی داشتم توی خونه مادرم وارد میشدم باد پرده جلو خونه رو برده بود عقب و وقتی من به وسط راهرو رسیدم ناگهان برگشت و سر پرده پارچه ای خورد به چشمم من احساسی خیلی بدی پیدا کردم اشکم درومد اما همش در اون حالتی که چشمام رو بسته بودم و با دست فشارش میدادم
بیاد خنده مستانه اون خانمهایی بودم که با بوق ماشین من ....
فهمیدم هر کاری میکنیم و هر بلایی سرمون میاد علتی داره

felfely;695758 نوشت:
ما اعتقاد داریم که هیچ کاری بی علت نیست. حتی برگی که از درخت می افته یک حکمتی داره.
حالا سوال من اینجاست. گاهی اوقات یه حادثه ای (هرچند خیلی خیلی کوچک مثل زخم خیلی خیلی سطحی چاقو بر روی انگشت) برامون اتفاق میفته. ما نمیدونیم این حادثه به خاطر مثلاً گناهی که کردیم هست یا به خاطر امتحان و آزمایشه و یا ...؟ اگه به خاطر گناهمونه به خاطر کدوم گناهمونه؟ اگه به خاطر اینه که میخواد یه چیز رو تو آینده یادآوری کنه اون چیز چیه؟ ...؟
به هر حال خدای ناکرده یه گناهی کردیم و یه حادثه ای برامون اتفاق افتاد. ما تا ندونیم حادثه به خاطر فلان گناهمون بوده چطور میتونیم ازش عبرت بگیریم؟ شاید به خاطر آزمایش بوده یا چیزه دیگه.

سلام مجدد:Gol:

در تکمیل مطالب قبلی بحث را از منظری دیگر با این بیان ادامه می دهیم: یک بحث خیلی جدی و دقیق که در این زمینه مطرح است این باور عمومی است که اغلب ما معتقدیم ما انسان ها در اعمال و رفتار خود فاقد اختیاریم مثلا اگر قرار است زلزله ای یا سیلی بیاید، می آید و این به اختیار و اراده ما ربطی ندارد و ما نمی توانیم از خواست و اراده خدا جلوگیری کنیم. بنابراین مثلا اگر خانه هایمان را ضد زلزله هم بسازیم باز زلزله می آید و اگر تقدیر الهی بر مرگ ما باشد بر اثر آن زلزله می میریم، در اینجا این سؤال پیش می آید که آیا این بینش و تفکر درست است؟

در پاسخ گفتنی است: این سوال از سویی به مسئله قضا و قدر بر می گردد که بحث مفصل و دقیقی است و طرح آن فرصت دیگری می طلبد اما این که گفته می شود مثلا بلایای طبیعی نتیجه گناهان ماست و به خاطر گناهان ما خدا خشمش گرفته و مثلا زلزله ای را نازل کرده و در اثر آن تر و خشک در کنار هم می سوزند؟! این قبیل مسائل در زمان حوادث و اتفاقات و بلایی طبیعی مثل سیل و زلزله فراوان مطرح می شود، این دیدگاه از این جهت درست است که همه وقایع عالم هستی تابع اراده الهی اند یعنی اگر او نخواهد برگی بر زمین نخواهد افتاد پس اراده و خواست خداوند تعیین کننده است. اما آن چه نادرست است و معمولا لغزش های ذهنی از همین جا به وجود می آید این است که انسان مختار است و خودش سبب انجام کاری می شود به این معنا که نفس انسان واسطه انجام خیر یا شر می شود و او صاحب اراده و اختیار است.

درست است که براساس تقدیر الهی زلزله یا سیل رخ می دهد، اما در بروز این حوادث اختیار انسان نقش دارد اگر اراده او در جهت مثبت و الهی باشد برکاتش نصیب خودش می شود و اگر در راستای معصیت الهی باشد پیامدهای منفی اش نصیب خودش می شود به هر حال گناهان او زمینه بروز بلا را فراهم می کند بلاهایی که فراگیر هم می باشند پس عوامل انسانی را نمی توان نادیده گرفت. بنابراین بر اساس اندیشه اسلامی علاوه بر این که انسان نباید گناه کند تا زمینه بروز برخی بلاها را فراهم نکند، باید اسباب عدم وقوع آن حادثه را هم فراهم کند، مثلا سد بسازد تا جلوی سیل را بگیرد، خانه ها را ضدزلزله بنا کند تا مانع مرگ انسان ها شود. از عوامل معنوی مانند پرداخت خمس و زکات و انفاق و صدقات و امور خیر غفلت نکرده و بعبارتی بصورت تمام و کمال باید نقش خودش را ایفا کند. البته تحلیل موضوعاتی از این دست نیازمند جامع نگری و ژرف اندیشی است هم باید همه جوانب مسئله را دید و هم با نگاه عمیق آن ها را تجزیه و تحلیل کرد. حاصل نگاه های عامیانه و غیردقیق در این زمینه برداشت هایی سطحی است که بعضا با آموزه های دینی هم در تعارض و تضاد است.(1)

در توضیح و تبیین رابطه اختیار و اراده و افعال انسان با حوادث و بلایا گفتنی است: انسان بدلیل دارا بودن اختیار و اراده، از موجودات مادی دیگر برجسته و متمایز است. فلذا تعیین آینده و سرنوشتش به عهده خودش می‌باشد و این در واقع یکی از سنن الهی است که در نهاد انسان، نهاده شده است تا او با اختیار و اراده خود، در کنار سایر عوامل و علت‌ها، آینده خود را رقم زند.(2)

میان اعمال انسان و نظام تکوینی زندگی او، ارتباط و پیوند نزدیکی وجود دارد که اگر بر اصول فطرت و قوانین آفرینش گام بردارد مشمول برکات الهی شده وَاِلا زندگیش به فساد می گراید. خداوند می فرماید: «ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ»؛(هر مصیبتى به شما رسد به خاطر اعمالى است که خودتان انجام داده اید.(دستاورد خودتان است))(3) پیامبر اکرم(ص) در مورد این آیه به حضرت امیر علیه السلام ‌فرمودند: «این آیه بهترین آیه در قرآن است، ای علی! هر خراشی که از چوبی برتن انسان وارد می‌شود و هر لغزش قدمی، بر اثر گناهی است که از او سر زده ...»(4)

در آیات فراوان دیگری(5) نیز بر ارتباط مصائب با اعمال انسان تاکید شده است، مثل این آیه که می فرماید: «ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ»؛ ((آرى،) آنچه از نیکی ها به تو مى رسد، از طرف خداست؛ و آنچه از بدى به تو مى رسد، از سوى خود توست.)(6)

خداوند در مورد گروهی از امتّهای پیشین که هر کدام به خاطر گناهانشان گرفتار مجازاتهایی شدند پس از ذکر این عذابها می فرماید: «ما کانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُون»؛ (این خدا نبود که برایشان ستم کرد بلکه خودشان بر خود ستم کردند).(7)، در کتب روایی نیز حجم زیادی از روایات به این مهم اختصاص یافته و سعی شده مصائب، اول به خود فرد نسبت داده شود که برای نمونه به چند مورد اشاره می کنیم.

1- امام صادق می‌فرماید: هرگاه خدا بر قومی خشم گیرد ولی بر آنها عذابی نازل نکند «اغلی اسعارها ، و قصّر اعمارها ، و لم تربح تجّارها و لم تغزر انهارها، و سلّط علیها شرارها و حبس علیها امطارها» مایحتاج آنها را گران می‌کند و عمر ایشان را کوتاه می‌کند و تجارتشان را کم سود و رودهای آنها را کم آب کرده و اشرار را بر آنها حاکم می‌کند و آنها را از باران محروم می‌کند.(8)

2- از حضرت امیر علیه السلام نقل است که فرمود: از گناه پرهیز کنید زیرا «ما من بلیّه و لانقص رزق الا بذنب»؛ (هیچ بلا و مصیبتی جز به سبب گناه رخ نمی‌دهد.)(9)

3- در نهج البلاغه آمده است: «ما کانَ قَوْمٌ قَطُّ فِی غَضِّ نِعْمَةٍ مِنْ عَیْشٍ، فَزالَ عَنْهُمْ، إِلَّا بِذُنُوبٍ اجْتَرَحُوها، لِأَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیْدِ»؛ (هیچ ملتى از آغوش ناز و نعمت زندگى، گرفته نشد، مگر به واسطه گناهانى که انجام دادند، زیرا خداوند هرگز به بندگانش ستم روا نمى دارد.)(10)

با این تفصیل، برخی از بلایا نتیجه سوء اعمال و رفتار انسان بوده و ناشی از گناهکاری خود ماست لکن شناخت و تمیز رابطه گناه و نافرمانی و بلا و گرفتاریی که نازل شده در توان هر کسی نیست. البته کشف این رابطه شاید در باره وضعیت خود تا حدودی ممکن و حتی شایسته باشد مثلاً العیاذ بالله گاهی در اثر غفلت و فراموشی به گناه کبیره ای بطور مداوم مشغول می شویم ناگاه با حادثه و بلایی غیرمترقبه که حاکی از زنگ خطر و هشدارباشی است مواجه می شویم. در این وضعیت گویا این گرفتاری و بلیه را تلنگری از طرف خدای کریم و بنده نواز برای بیداری خود می یابیم و رابطه علت و معلولی آن را ادراک می کنیم. اما در باره دیگران حق چنین قضاوتی نداریم زیرا از وضعیت روحی و درونی افراد هیچ اطلاعی نداریم و آنچه می دانیم مربوط به مشاهدات حصولی(باواسطه) است و امکان خطا در آن بسیار است. البته اولیاء خدا بدلیل آگاهی از باطن و درون برخی مسائل می توانند ربط اتفاقات و بلایا را با علت آنها احصا و کشف کنند.

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی_____________________________________________________
1. برگرفته از گفتگوی باشگاه اندیشه با استاد ربانی گلپایگانی از فضلای حوزه علمیه.
2. شهید مطهری، مجموعه آثار، ج 1، ص 391.
3. شوری، آیات 27، 28، 30.
4. الطبرسی، مجمع البیان، ج 9، ص 53، ذیل آیه 30 شوری.
5. شوری، 30؛ روم، 36؛ شوری، 48 و ...
6. نساء، 79.
7. عنکبوت، 40.
8. بحارالانوار، ج 70، ص 353.
9. ری شهری، میزان الحکمه، ج 4، ص 1900، ح 6635، دارالحدیث قم.
10. نهج البلاغه، خطبه 178.

به نام خدا

کمال انسان در تخلق به اخلاق الهی است،قال رسول الله صلی الله علیه و اله:"تخلقوا بأخلاق الله"

خداوند ستّار العیوب است یعنی گناهان بندگانش را می پوشاند،یکی از محاسن اخلاق مؤمنان

آن است که عیوب مردم را بپوشانند.

و پوشاندن عیب خویش را نیز دستور دارند،تا به این وسیله مظهر ستار العیوبی حضرت حق باشند.

مشکور;696919 نوشت:

سلام مجدد:Gol:

در تکمیل مطالب قبلی بحث را از منظری دیگر با این بیان ادامه می دهیم: یک بحث خیلی جدی و دقیق که در این زمینه مطرح است این باور عمومی است که اغلب ما معتقدیم ما انسان ها در اعمال و رفتار خود فاقد اختیاریم مثلا اگر قرار است زلزله ای یا سیلی بیاید، می آید و این به اختیار و اراده ما ربطی ندارد و ما نمی توانیم از خواست و اراده خدا جلوگیری کنیم. بنابراین مثلا اگر خانه هایمان را ضد زلزله هم بسازیم باز زلزله می آید و اگر تقدیر الهی بر مرگ ما باشد بر اثر آن زلزله می میریم، در اینجا این سؤال پیش می آید که آیا این بینش و تفکر درست است؟

در پاسخ گفتنی است: این سوال از سویی به مسئله قضا و قدر بر می گردد که بحث مفصل و دقیقی است و طرح آن فرصت دیگری می طلبد اما این که گفته می شود مثلا بلایای طبیعی نتیجه گناهان ماست و به خاطر گناهان ما خدا خشمش گرفته و مثلا زلزله ای را نازل کرده و در اثر آن تر و خشک در کنار هم می سوزند؟! این قبیل مسائل در زمان حوادث و اتفاقات و بلایی طبیعی مثل سیل و زلزله فراوان مطرح می شود، این دیدگاه از این جهت درست است که همه وقایع عالم هستی تابع اراده الهی اند یعنی اگر او نخواهد برگی بر زمین نخواهد افتاد پس اراده و خواست خداوند تعیین کننده است. اما آن چه نادرست است و معمولا لغزش های ذهنی از همین جا به وجود می آید این است که انسان مختار است و خودش سبب انجام کاری می شود به این معنا که نفس انسان واسطه انجام خیر یا شر می شود و او صاحب اراده و اختیار است.

درست است که براساس تقدیر الهی زلزله یا سیل رخ می دهد، اما در بروز این حوادث اختیار انسان نقش دارد اگر اراده او در جهت مثبت و الهی باشد برکاتش نصیب خودش می شود و اگر در راستای معصیت الهی باشد پیامدهای منفی اش نصیب خودش می شود به هر حال گناهان او زمینه بروز بلا را فراهم می کند بلاهایی که فراگیر هم می باشند پس عوامل انسانی را نمی توان نادیده گرفت. بنابراین بر اساس اندیشه اسلامی علاوه بر این که انسان نباید گناه کند تا زمینه بروز برخی بلاها را فراهم نکند، باید اسباب عدم وقوع آن حادثه را هم فراهم کند، مثلا سد بسازد تا جلوی سیل را بگیرد، خانه ها را ضدزلزله بنا کند تا مانع مرگ انسان ها شود. از عوامل معنوی مانند پرداخت خمس و زکات و انفاق و صدقات و امور خیر غفلت نکرده و بعبارتی بصورت تمام و کمال باید نقش خودش را ایفا کند. البته تحلیل موضوعاتی از این دست نیازمند جامع نگری و ژرف اندیشی است هم باید همه جوانب مسئله را دید و هم با نگاه عمیق آن ها را تجزیه و تحلیل کرد. حاصل نگاه های عامیانه و غیردقیق در این زمینه برداشت هایی سطحی است که بعضا با آموزه های دینی هم در تعارض و تضاد است.(1)

در توضیح و تبیین رابطه اختیار و اراده و افعال انسان با حوادث و بلایا گفتنی است: انسان بدلیل دارا بودن اختیار و اراده، از موجودات مادی دیگر برجسته و متمایز است. فلذا تعیین آینده و سرنوشتش به عهده خودش می‌باشد و این در واقع یکی از سنن الهی است که در نهاد انسان، نهاده شده است تا او با اختیار و اراده خود، در کنار سایر عوامل و علت‌ها، آینده خود را رقم زند.(2)

میان اعمال انسان و نظام تکوینی زندگی او، ارتباط و پیوند نزدیکی وجود دارد که اگر بر اصول فطرت و قوانین آفرینش گام بردارد مشمول برکات الهی شده وَاِلا زندگیش به فساد می گراید. خداوند می فرماید: «ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ»؛(هر مصیبتى به شما رسد به خاطر اعمالى است که خودتان انجام داده اید.(دستاورد خودتان است))(3) پیامبر اکرم(ص) در مورد این آیه به حضرت امیر علیه السلام ‌فرمودند: «این آیه بهترین آیه در قرآن است، ای علی! هر خراشی که از چوبی برتن انسان وارد می‌شود و هر لغزش قدمی، بر اثر گناهی است که از او سر زده ...»(4)

در آیات فراوان دیگری(5) نیز بر ارتباط مصائب با اعمال انسان تاکید شده است، مثل این آیه که می فرماید: «ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ»؛ ((آرى،) آنچه از نیکی ها به تو مى رسد، از طرف خداست؛ و آنچه از بدى به تو مى رسد، از سوى خود توست.)(6)

خداوند در مورد گروهی از امتّهای پیشین که هر کدام به خاطر گناهانشان گرفتار مجازاتهایی شدند پس از ذکر این عذابها می فرماید: «ما کانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُون»؛ (این خدا نبود که برایشان ستم کرد بلکه خودشان بر خود ستم کردند).(7)، در کتب روایی نیز حجم زیادی از روایات به این مهم اختصاص یافته و سعی شده مصائب، اول به خود فرد نسبت داده شود که برای نمونه به چند مورد اشاره می کنیم.

1- امام صادق می‌فرماید: هرگاه خدا بر قومی خشم گیرد ولی بر آنها عذابی نازل نکند «اغلی اسعارها ، و قصّر اعمارها ، و لم تربح تجّارها و لم تغزر انهارها، و سلّط علیها شرارها و حبس علیها امطارها» مایحتاج آنها را گران می‌کند و عمر ایشان را کوتاه می‌کند و تجارتشان را کم سود و رودهای آنها را کم آب کرده و اشرار را بر آنها حاکم می‌کند و آنها را از باران محروم می‌کند.(8)

2- از حضرت امیر علیه السلام نقل است که فرمود: از گناه پرهیز کنید زیرا «ما من بلیّه و لانقص رزق الا بذنب»؛ (هیچ بلا و مصیبتی جز به سبب گناه رخ نمی‌دهد.)(9)

3- در نهج البلاغه آمده است: «ما کانَ قَوْمٌ قَطُّ فِی غَضِّ نِعْمَةٍ مِنْ عَیْشٍ، فَزالَ عَنْهُمْ، إِلَّا بِذُنُوبٍ اجْتَرَحُوها، لِأَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیْدِ»؛ (هیچ ملتى از آغوش ناز و نعمت زندگى، گرفته نشد، مگر به واسطه گناهانى که انجام دادند، زیرا خداوند هرگز به بندگانش ستم روا نمى دارد.)(10)

با این تفصیل، برخی از بلایا نتیجه سوء اعمال و رفتار انسان بوده و ناشی از گناهکاری خود ماست لکن شناخت و تمیز رابطه گناه و نافرمانی و بلا و گرفتاریی که نازل شده در توان هر کسی نیست. البته کشف این رابطه شاید در باره وضعیت خود تا حدودی ممکن و حتی شایسته باشد مثلاً العیاذ بالله گاهی در اثر غفلت و فراموشی به گناه کبیره ای بطور مداوم مشغول می شویم ناگاه با حادثه و بلایی غیرمترقبه که حاکی از زنگ خطر و هشدارباشی است مواجه می شویم. در این وضعیت گویا این گرفتاری و بلیه را تلنگری از طرف خدای کریم و بنده نواز برای بیداری خود می یابیم و رابطه علت و معلولی آن را ادراک می کنیم. اما در باره دیگران حق چنین قضاوتی نداریم زیرا از وضعیت روحی و درونی افراد هیچ اطلاعی نداریم و آنچه می دانیم مربوط به مشاهدات حصولی(باواسطه) است و امکان خطا در آن بسیار است. البته اولیاء خدا بدلیل آگاهی از باطن و درون برخی مسائل می توانند ربط اتفاقات و بلایا را با علت آنها احصا و کشف کنند.

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی_____________________________________________________

1. برگرفته از گفتگوی باشگاه اندیشه با استاد ربانی گلپایگانی از فضلای حوزه علمیه.
2. شهید مطهری، مجموعه آثار، ج 1، ص 391.
3. شوری، آیات 27، 28، 30.
4. الطبرسی، مجمع البیان، ج 9، ص 53، ذیل آیه 30 شوری.
5. شوری، 30؛ روم، 36؛ شوری، 48 و ...
6. نساء، 79.
7. عنکبوت، 40.
8. بحارالانوار، ج 70، ص 353.
9. ری شهری، میزان الحکمه، ج 4، ص 1900، ح 6635، دارالحدیث قم.
10. نهج البلاغه، خطبه 178.

خب ممنون از شما....
ولی بنده مثلا خوابم میاد......نمیخوابم رانندگی میکنم! بعد تصادف میکنم!
این قضا و قدر الهی داشت؟

به نام خدا

با سلام:

این دیدگاه نسبت به قضایای طبیعی اشکالات زیادی را متوجه اعتقادات دینی خواهد کرد.

کمترین آن این است که اشخاصی که اعتقادات دینی ندارند از ما بپرسند زلزله یا سیل و یا وقایع طبیعی دیگر

چگونه با گناه انسان ربط پیدا می کند؟

یا چرا فلان مردم مؤمن در فلان کشور اسلامی دچار این بلایا شدند،اما مردم بی دین و ایمان فلان کشور لائیک

غرق نعمتند و فراوانی نزولات آسمانی و برکت در سرزمینها و رفاه مردم ووووو.

از این زاویه هم لطفا به موضوع نظر بفرمایید.

البته اینها پاسخ دارد منتها قصد داشتم بحث همه جانبه و گره گشا پیش برود.

با سپاس

با سلام، ضمن آرزومندی قبولی طاعات وعبادات
حوادث باعث افزایش ظرفیت در انسان می شود به شرطی که توام با صبر باشد
در حوادث زیاد نباید وارد جزئیات شد چون در چنبره مقدرات الهی اسیریم ما بسیار کوچکتر از آنیم که بتوانیم حتی شدت احاطه ی مقدرات الهی را بر خود ببینیم
رفتار ما،نیت ما ،افکار ما، دعای ما ،دعای دیگران در حق ما، محبت خدا به ما، محبت اولیا خدا به ما، و بسیاری امور دیگر در مقدرات ما نقش دارد
در این میان مهمترین عامل تعیین کننده در حیات ما امتحان است که ما آنرا هنوز نشناخته ایم چه برسد به آنکه بدانیم مهمترین است.
آیه 2 سوره ملک:همان كه مرگ و زندگى را (براى شما آدميان) پديد آورد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتريد و اوست مقتدر شكست‏ناپذير و آمرزنده.
کسی که شیوه ی امتحان گرفتن از خود را نداند زندگی کردن را نمی داند چون زندگی سراسر امتحان است.
حالا بر فرض یک حادثه ای رخ داد این وسط باید دید اگه سهل انگاری از طرف شخص بوده که مسبب این حادثه شده باید عبرت گرفت و جلوی این قبیل حوادث را گرفت
یک مثال ساده:شخصی در یک حادثه رانندگی به علت بر خورد سر با شیشه جلو جان خود را از دست میدهد یکی از علل این اتفاق نبستن کمربند ایمنی است حالا ما عبرت می گیریم که در موارد مشابه کمربند ایمنی را استفاده کنیم یانه
اگر با وجود دیدن این اتفاق ها از کمربند استفاده نکردیم و نسبت به آن بی اهمیت شدیم و اتفاقی افتاد این دیگر انتخاب خود ماست و هر چه پیش آمد باید خودمان را ملامت کنیم.
در سایر حوادث که ما درآن دخیل نیستیم باید صبر پیشه کنیم.
چه کنیم که در حوادث عبرت بگیریم؟
ممکن است در اثر یک حادثه رانندگی برای مدتی به خود بیاییم.مثلا به مدت یک ماه کلیه ی قوانین رانندگی را رعایت کنیم اما پس از مدتی انسان بی اهمیت می شود و از حادثه فراموش میکند که البته خاصیت انسان این است.
حالا باید چه کار کرد در اینجا باید دنبال انذار باشیم بایستی حوادث و عواقب را یادآوری کنیم .
خدا وند از خلق و احوالات انسان با خبر است به همین دلیل صدوبیست و چهار انذار کننده فرستاد،بگذریم..
انسان خودشناس و خداشناس از حوادث نگران نمی شود چون می داند در امتحان قرار دارد حتی در فوت عزیزانش.
انسان خداشناس انذار و بشارت های آخرت را می داند وبدان ایمان دارد به همین دلیل در برابر حوادث کاملا بر خود مسلط است
از امام خمینی هنگام بازگشت به ایران پرسیده شد چه احساسی دارید امام فرمودند هیچی.
بارها و بارها به طعنه این موضوع مطرح شده است که امام چرا:
از ترس های ورود به ایران و ساقط شدن هواپیما نگفتند!
از خوشحالی بازگشت به کشور نگفتند!
از امیدهای آینده نگفتند!
فقط گفتند:

هیچی!
امام دوری از وطن را به دلیل ارزشی والاتر پذیرفته بود یعنی مبارزه با ظلم و وظیفه انسانی و دینی اش و گرنه مجبور به تحمل دوری از وطن نبود و تبعید نمیشد.
انسان باید در حوادث فقط وظیفه ی خود را انجام دهد و به چیز دیگری فکر نکند(بر خدا تو کل کند).
با قرآن میشود بر مصائب قالب شد
با خواندن قرآن نور ایمان در دل فروزان میشود.
وقتی می خوانیم مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ انسان مومن با خود می گوید که اصلا من فقط منتظر حوادث هستم تا بر من فرود آید که البته بر زبان روان جاری می شود.
این جاست که میگن هرکه در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش میدهند.

امیدوارم مطالب مفید واقع بشه
با آرزوی دعای خیر
موفق باشید

امام خمینی در وصیت نامه شان می فرمایند

با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص...

انسان به چه درکی از خداوند میرسد که در مواجه با مرگ هم کاملا مسلط بر احوال خویش است.

monji-sec;697007 نوشت:
خب ممنون از شما....
ولی بنده مثلا خوابم میاد......نمیخوابم رانندگی میکنم! بعد تصادف میکنم!
این قضا و قدر الهی داشت؟

سلام و ادب:Gol:

بر اساس آموزه های قرآنی و روایی هر انسانی یک اجل معلق دارد و یک اجل حتمی که هر دوی اینها داخل در قضا و قدر الهی است. گاهی انسان با تدبیر و دقت در امور و نحوه تعامل در زندگی و با دادن صدقه و صله رحم و اهتمام ورزیدن در دیگر امور خیر، زندگی و جان خود از کمند مقدرات ناگوار و بلایا و مصائب گوناگون و مرگهای ناگهانی می رهاند و مرگش را به تأخیر می اندازد و در نقطه مقابل؛ گاهی انسان، در همه امور زندگی بی تدبیری می کند مثلاً با سرعت بالا، با بی احتیاطی و یا با حالت خواب آلوده رانندگی می کند و این امر باعث می شود که به اجل معلق گرفتار شده و از بین می رود. و یا حتی ممکن است در اثر جهالت و نادانی و یا شکست روحی (العیاذ بالله) دست به خودکشی بزند و اجلش را جلو بیندازد (استقبال از اجل معلق). اینها هم داخل در قضا و قدر الهی است نه اینکه خداوند چنین بخواهد اما از آنجائی که از علم ازلی و ابدی خدا خارج نیست، از دایره اراده الهی(قضا و قدر) نیز خارج نیست.

بعبارتی همه کارهای ما داخل در علم و اراده و طرح حکیمانه الهی است، از آنجاییکه خداوند اراده کرده ما مختار و صاحب اراده باشیم همه افعال و کارهای ما داخل در این اراده تکوینی خداست لکن از آنجاییکه اعطای موهبت اختیار (قدرت انتخابگری و انجام کار) مورد نظر خداوند بوده (صرفنظر از کار خیر یا کار شر) و این لطفی تمام و خیر محض بوده، از طرفی هم خداوند در اراده تشریعی اش بندگان را به خوبیها امر و از بدیها و شرور نهی نموده، اراده خداوند به تمام و کمال خیر بوده است فلذا همه افعال خیر و خوب انسان به خداوند انتساب داده می شود و افعال و کارهای زشت و ناروای بنده صرفاً به خودش منتسب می شود. بعبارتی می توان گفت: افعال زشت و ناپسند انسان، بنحوی داخل در اراده الهی (قضا و قدر) و بنحوی خارج از اراده خیر الهی است.

موفق باشید ...:Gol:

مشکور;697214 نوشت:

سلام و ادب:Gol:

بر اساس آموزه های قرآنی و روایی هر انسانی یک اجل معلق دارد و یک اجل حتمی که هر دوی اینها داخل در قضا و قدر الهی است. گاهی انسان با تدبیر و دقت در امور و نحوه تعامل در زندگی و با دادن صدقه و صله رحم و اهتمام ورزیدن در دیگر امور خیر، زندگی و جان خود از کمند مقدرات ناگوار و بلایا و مصائب گوناگون و مرگهای ناگهانی می رهاند و مرگش را به تأخیر می اندازد و در نقطه مقابل؛ گاهی انسان، در همه امور زندگی بی تدبیری می کند مثلاً با سرعت بالا، با بی احتیاطی و یا با حالت خواب آلوده رانندگی می کند و این امر باعث می شود که به اجل معلق گرفتار شده و از بین می رود. و یا حتی ممکن است در اثر جهالت و نادانی و یا شکست روحی (العیاذ بالله) دست به خودکشی بزند و اجلش را جلو بیندازد (استقبال از اجل معلق). اینها هم داخل در قضا و قدر الهی است نه اینکه خداوند چنین بخواهد اما از آنجائی که از علم ازلی و ابدی خدا خارج نیست، از دایره اراده الهی(قضا و قدر) نیز خارج نیست.

بعبارتی همه کارهای ما داخل در علم و اراده و طرح حکیمانه الهی است، از آنجاییکه خداوند اراده کرده ما مختار و صاحب اراده باشیم همه افعال و کارهای ما داخل در این اراده تکوینی خداست لکن از آنجاییکه اعطای موهبت اختیار (قدرت انتخابگری و انجام کار) مورد نظر خداوند بوده (صرفنظر از کار خیر یا کار شر) و این لطفی تمام و خیر محض بوده، از طرفی هم خداوند در اراده تشریعی اش بندگان را به خوبیها امر و از بدیها و شرور نهی نموده، اراده خداوند به تمام و کمال خیر بوده است فلذا همه افعال خیر و خوب انسان به خداوند انتساب داده می شود و افعال و کارهای زشت و ناروای بنده صرفاً به خودش منتسب می شود. بعبارتی می توان گفت: افعال زشت و ناپسند انسان، بنحوی داخل در اراده الهی (قضا و قدر) و بنحوی خارج از اراده خیر الهی است.

موفق باشید ...:Gol:

احسنت.....بسیار بسیار ممنون ب خاطر وجود کارشناسانی این چنینی....
جواب کلی توهمات ذهنی دیگرم را هم دادین:hamdel:

حبیبه;697064 نوشت:
به نام خدا

با سلام:

این دیدگاه نسبت به قضایای طبیعی اشکالات زیادی را متوجه اعتقادات دینی خواهد کرد.

کمترین آن این است که اشخاصی که اعتقادات دینی ندارند از ما بپرسند زلزله یا سیل و یا وقایع طبیعی دیگر

چگونه با گناه انسان ربط پیدا می کند؟

از این زاویه هم لطفا به موضوع نظر بفرمایید.

البته اینها پاسخ دارد منتها قصد داشتم بحث همه جانبه و گره گشا پیش برود.


سلام و تشکر:Gol:

آنها که به هیچ حقیقت معنوی و ماورائی یعنی حتی به خدای هستی بخش معتقد نباشند، بی شک، به درک این قبیل معارف راه نخواهند یافت لازمه بحث با ایشان در گام اول اثبات وجود خداست که هستی بخش عالم هستی است اگر توفیقی حاصل گشت در گامهای بعدی می توان باب معارف دیگر را گشود وگرنه هر گونه بحثی بی فایده است.

اما آنها که حقیقت خدای هستی بخش را بعنوان یگانه خالق هستی بخش عالم قبول دارند به ایشان خواهیم گفت: خدایی که این جهان و انسان را آفریده به هر دوی آنها برنامه نیز داده یعنی جهان هستی متشکل از یک سخت افزار و یک نرم افزار است و حکایت انسان نیز چنین است. بعلاوه برای تکامل انسان رابطه ای تعاملی بین انسان و جهان برقرار کرده است یک هماهنگی و هدفمندی در هر کدام بطور جداگانه و نیز در هر دوی ایشان.

همانگونه که در مثل، چگونه یک سیستم کامپیوتر در تمام اجزاء آن هماهنگی و هدفمندی ایجاد شده بگونه ای که هر دکمه ی آن و یا دکمه های ترکیبی صفحه کلید دستوری را به سیستم منتقل و از آنجا بر روی صفحه نمایش نشان داده می شود. حکایت سیستم یکپارچه جهان که با سیستم حیات انسان در تعامل و هماهنگی است نیز همان است. از انسان هر رفتاری اعم از خوب یا بد صادر شود گویا بر دکمه های صفحه کلید جهان هستی فعلی را انجام داده و دستوری را به سیستم منتقل کرده است فلذا بایذ منتظر عکس العمل آن در صفحه نمایش دنیا باشد. اگر فعل انسانی خیر باشد از قبیل صدقه و انفاق و صله رحم و عوامل تقوا و خیرخواهی ... نتیجه اش خیر و خوبی خواهد بود (ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس) و اگر شر و ظلم و تعدی و گناه و حرام باشد نتیجه اش همان خواهد بود که انجام داده (از کوزه همان برون تراود که در اوست)

موفق باشید ...:Gol:

حبیبه;697064 نوشت:
با سلام:

این دیدگاه نسبت به قضایای طبیعی اشکالات زیادی را متوجه اعتقادات دینی خواهد کرد.

یا چرا فلان مردم مؤمن در فلان کشور اسلامی دچار این بلایا شدند،اما مردم بی دین و ایمان فلان کشور لائیک

غرق نعمتند و فراوانی نزولات آسمانی و برکت در سرزمینها و رفاه مردم ووووو.

از این زاویه هم لطفا به موضوع نظر بفرمایید.

البته اینها پاسخ دارد منتها قصد داشتم بحث همه جانبه و گره گشا پیش برود.


سلام و تشکر:Gol:

در پاسخ به این بخش سؤال، توجه به چند نکته اهمیت دارد:

اول. فراوانی نعمت و آسایش و راحتی زندگی دنیا نشان کمال بندگی و رضایت خداوند نیست، فلسفه ی خلقت انسان، بندگی و عبودیت است هر کس در این وادی مقرب تر متکامل تر! از آنجاییکه دنیا دار امتحان است، خداوند بندگانش را به اقسام مختلفی می آزماید برخی را به فقر و نداری، برخی را به ثروت و دارایی، سعادتمند در طریق بندگی آنهایی اند که در این امتحانات سربلند بیرون بیایند. زیرا اگر دارندگی و رفاه دنیا نشان فضیلت و خوبی افراد باشد باید پیامبران و اوصیاء و اولیاء الهی برخوردارترین انسانها باشند در حالیکه تاریخ خلاف آن را گزارش می دهد.

دوم. اینگونه نیست که بلایا و مشکلات فقط برای مؤمنان و بندگان خوب خدا در مناطق اسلامی و برای شیعیان باشد و یا الطاف و مواهب و نعمات فقط برای کسانی باشد که به خدا اعتقادی نداشته و یا لائیک و کافر هستند! همه بندگان از بلایا و مشکلات و نیز مواهب و نعمات برخوردارند این مسأله از لطف و رحمت عمومی خدا ناشی می شود. اما فراتر و مهمتر از رحمت عمومی خدا، رحمت خاص خداوند است که تنها شامل حال بندگان و مؤمنان درگاه ربوبی اوست.

سوم. یکی از سنتهای خداوند سنت امداد و امهال است خداوند کفار و مشرکان و اهل گناه و ناسپاسان را در این دنیا بطور کامل از مواهب مادی برخوردار می کند و به ایشان مهلت می دهد تا در گناه و کفرشان غوطه ور شوند و بدلیل اینکه خودشان آگاهانه چنین برگزیده اند، از همه اسباب مادی برخوردار شده کاملاً متنعم باشند تا در برابر کارهای خوب و خیری که در طول عمرشان (بدلیل خصائص انسانی شان) انجام داده اند با ایشان بطور کامل تسویه حساب شده و در دنیای دیگر حسابی نداشته باشند.

از انطرف، از آنجاییکه خداوند شائق است بندگان مؤمن و پرهیزکارش را پاک ملاقات کند (بدلیل آلودگی هایی که در عموم افراد عادی و غیرمعصوم هست) زندگی ایشان را با سختی ها و مرارتهایی (بلایا و مصائب) توأم ساخته تا علاوه بر اینکه کفاره گناهان شان باشد و به سبب آن با صبر و شکیبایی پاکیزه شوند به مقامات و درجات عالی تری رسیده و با بهترین حالات، خدای خود را ملاقات کنند. فلذا مشکلات و سختیهای گوناگون در زندگی مؤمنان گاهی بعنوان کفاره گناهان، گاهی بعنوان امتحان و آزمون برای ارتقاء درجه، گاهی برای بیداری و هشدارباش و گاه برای عبرت دیگران رخداد می کند.

اما مشکلات و سختی ها و بلایا و گرفتاری هایی که در زندگی انبیاء و اوصیاء و اولیاء الهی می بینیم همه از باب آزمون و امتحان و صرفاً برای ارتقاء درجه بوده است. چنانکه حضرت ابراهیم (ع) پس از امتحانات سخت و دشوار بسیاری مقامات و درجات نبوت، رسالت، خُلَّت و امامت را سپری کرد. و قس علیهذا ... سرگذشت همه انبیاء و اوصیاء و اولیاء الهی ... چنانکه در روایت آمده (البلاء للولاء؛ بلاء و آزمون برای دوستان است).

بطور کلی همه این مراحل (بلایا و سختی ها، دشواریها و مرارتها) چه در نشئه ی دنیا و چه در برزخ و قیامت، همه و همه نشان لطف و عنایت الهی برای پاکسازی و تکامل انسانی است. (فاعتبروا یا اولواالابصار)

موفق باشید ...:Gol:

به نام خدا

با سلام:

قضا و قدر الهي مجموعه قوانين موجود در هستي است،قدر آن قوانيني است که قابل تغيير و تحولند و قضاي الهی آن قوانین لا يتغيرند(لا تبدیل لکلمات الله)

،به اين معنا كه اگر علل و عوامل حادثه ايي فراهم شد و تماميت يافت انجام مي شود و اين قانون خداست.مثال:

آتش داراي اثر سوزانندگي است و اين ويژگي خاص اين ماده است(قدر) حال اگر كسي دستش را درون آتش ببرد مي سوزد(قضاء)

اين يك قانون حتمي است،اما مي تواند عقلش را به كار برده و دستش را درون آتش نكرده و نسوزد.

H+o2 در شرايط خاص مي شود،آب،اين قضاي مبرم الهي است ،امكان ندارد چیز دیگری بشود.

اين قانون الهي است كه در طبيعت اين دو مولكول قرار داده و نظام علي ،معلولي آن را به انجام مي رساند(قضا)

o2 قدر است از مولوكول اكسيژن 2تا بايد باشد(قدر)تا با ترکیب با H در شرایط خاص نتیجه آب شود.

اينها قضا و قدر تكويني بود،اما قضا و قدر در حيطه افعال اختياري انسان هم اينچنين است،در برابر شما دو راه و جود دارد:

يك راه بد(مثلا گناه)ويك راه خوب(بعنوان مثال ثواب)قانون خداوند اين است كه اگر از راه بد را رفتي عاقبتش بد است ،مبدأ كه بد شد

لاجرم انتها و مقصد هم بد مي شود(قضاي الهي)

اما اگر از راه خوب و ثواب رفتي همان قانون الهي(قضا)ايجاب مي كند كه نتيجه خوبی بگيري.

وقتي علل تامه يك جريان واقع شد آن امر انجام خواهد شد،آن معدات و عوامل زمينه ايي قدرند و آن حاصل و نتيجه قضا است.

حال در چهار چوب این قوانین الهی که هسنی بر اساس آن تدبیر و اداره می شود،هر عمل انسان یک بازتاب و تاثیری در محیط اطرافش دارد

شما اگر در زندگی شخصی و اجتماعیتان اهل کار،تلاش،علم و عمل بودید حتی در امور مادی یا معنوی قوانین الهی هستی شما را به موفقیت

می رسانند:"کل نمد هولاء و هولاء من عطاء ربک و ما کان عطاء ربک محظورا"اسراء/20

خداوند به هر دو گروه دنیا طلبان و آخرت طلبان مدد می رساند و چیزی مانع عطای پروردگارت نیست.

شما تلاش کنید و موانع اجتماعی ،فردی و سیاسی ووووو هم نباشد باذن الله موفق می شوید.

قسمتی از رفاه و پیشرفت جوامع غیر دینی را می شود در این چهار چوب دید،تلاش کردند برای دنیایشان و طبق قوانین حاکم بر هستی به نتیجه رسیدند.

در راه معنویات هم اگر تلاش کنیم و از راه درستش وارد شویم "واتوالبیوت من ابوابها" بر طبق همین قوانین الهی حاکم بر هستی به مقصد می رسیم:

"و من اراد الاخرة و سعی لها سعیها و هو مؤمن فاولئک کان سعیهم مشکورا"

البته این قصه سر دراز دارد و در خلال آن بحثهای فراوانی وارد می شود و شاخه های این بحثها در هم تنیده و گاهی باید ساعتها و شاید روزها در مورد

آن بحث کرد،اما بحث بسیار خوبی است،(اگر دنبال شود )و شاید بسیاری از معضلات و شبهات فکری ما را در سایه عنایت اساتید گرامی پاسخ دهد.

سلام علیکم:Gol:

با تشکر از مشارکت احسن همه دوستان، کاربران و همکاران عزیز، در تکمیل مطالب قبلی(علت داری همه کارها و اتفاقات) و بیان ربط قضا و قدر الهی با اختیار انسان نکاتی را اضافه می کنیم:

خداوند برای هر چیزی علل و اسبابی قرار داده که هستی و مشخصات آن بستگی به آن‌ها دارد. این طور نیست که هر چه در جهان پدید می آید، بدون رابطه با قبل و بعد و صرفاً اتفاقی و بی حساب باشد. همان گونه که در بارش برف و باران و. . . عواملی دخالت دارد. هرگز چنین کاری بی علل و اسباب انجام نمی پذیرد، همچنین کارهای بشر از روی تصادف و اتفاق از او سر نمی­زند، بلکه نخست چیزی را تصور می کند، سپس به آن می اندیشد. پس از آن که فایدة واقعی یا پنداری آن را پذیرفت، ‌به انجام آن می کوشد. پس انجام هر حادثه ای در جهان علت و سببی دارد و این نظامی است تخلف ناپذیر و خداوند چنین مقرّر کرده است.

این که از یک طرف مسئله تقدیر الهی مطرح است و از طرف دیگر اختیار انسان، به این معنا است که خداوند مقرّر کرده که انسان با اختیار و اراده خود، یکی از راه ها را انتخاب کند. راهی که انسان با اراده خود انتخاب کرده، همان است که مقدّر است. خداوند به قضا و قدر مقرّر کرده که انسان با اختیار خود، آن راهی که خداوند از ازل می داند، انتخاب کند. پس تقدیر خداوندی این است که بشر افعال خود را از روی اختیار انجام دهد، نه این که تقدیر او را به انجام یک طرف مجبور سازد. انسان به هر سو که رو آورد، همان قضا و قدر او است که با دست خود را انتخاب می‌کند. به تعبير بهتر انسان فقط یک نوع سرنوشت ندارد، بلکه سرنوشت های گوناگونی در پیش دارد که ممکن است هر کدام از آن‌ها جانشین دیگری گردد، مثلاً اگر کسی بیمار شود و معالجه کند و نجات پیدا کند، به موجب سرنوشت و قضا و قدر است. نیز اگر معالجه نکند و رنجور بماند و یا بمیرد، آن نیز به موجب سرنوشت و قضا و قدر است.

در قضا و قدر معیّن شده که هر چیزی اثر خود را داشته باشد و من با آگاهی که دارم، چیزی را انتخاب می­کنم که اثر خوب داشته باشد. البته گاهی انسان در آزادی و انتخاب اشتباه می‌کند. و چیزی را که صحیح می­ دانسته، صحیح نبوده، یا چیزی را که علت می پنداشته، ‌علت واقعی نبوده است.

امام علی(ع) از پای دیوار کجی برخاست و پای دیوار دیگری نشست. گفتند: آیا از قضای الهی فرار می­کنی؟ پاسخ داد: «از قضای خدا به قَدَر وی و قضای دیگری فرار می­کنم». (شيخ صدوق، توحید ص 369، باب 60، القضاء، حديث 3) این روایت گواه آنست که حضرت امیر (ع) از قضای بد (نتیجه نشستن زیر دیوار کج) به قضا و قدر خوب یعنی سلامت از خطر فرار می کند. و این نشان عقل و تدبیر و استفاده خوب از عقل و تدبیر است.

پس اصل قضا و قدر با اصل آزادی و اختیار انسان منافات ندارد، ‌زیرا اختیار و آزادی یکی از اسباب و علل جهان است؛ یعنی خداوند خواسته و مقدّر نموده که بشر کارهای خود را به اراده خود انجام دهد، و سرنوشت خویش را رقم زند. این که می گوییم کارهای انسان هم به اختیار خود او است و هم قضا و قدر الهی دخالت دارد، به همین معنی است که خدا اراده فرموده و مقدّر کرده که بشر سرنوشت خود را تعیین کنند. بشر مختار و آزاد آفریده شده، یعنی به او عقل و فکر و اراده داده شده است.

بشر در کارهای ارادی خود مانند سنگ نیست که او را از بالا به پایین رها کرده باشند و تحت تأثیر عامل جاذبة زمین خواه نا خواه به طرف زمین سقوط کند. نیز مانند گیاه نیست که تنها یک راه محدود در جلوی او هست و همین که در شرایط معیّن رشد و نمو قرار گرفت، خواه ناخواه مواد غذایی را جذب و راه رشد و نمو را طی می‌کند. هم چنین مانند حیوان نیست که به حکم غریزه کارهایی را از سر جبر انجام دهد. بشر همیشه خود را در سر چهار راه­هایی می­بیند و هیچ گونه اجباری که فقط یکی از آن‌ها را انتخاب کند ندارد و سایر راه ها بر او بسته نیست. انتخاب یکی از آن‌ها به نظر و فکر و ارادة او مربوط است؛ یعنی طرز فکر و انتخاب او است که یک راه خاص را معیّن می‌کند. و همه این انتخابها داخل در قضا و قدر الهی است.

موفق باشید ...:Gol:

بنام خدا

سلام و تشکر از مشارکت همه دوستان:Gol:

سؤال: علت رخ دادن حوادث مختلف زندگی چیست؟

پاسخ: نکاتی را در جمعبندی مطالب بحث "علت رخ دادن حوادث مختلف زندگی" بیان می کنیم:

اول. حوادث و اتفاقات زندگی انسان بطور کلی، یا جنبه مثبت و شیرین دارد و یا جنبه منفی داشته ملایم طبع آدمی نیست. اینکه آیا بین این حوادث شیرین و تلخ با اعمال و رفتار انسان ارتباطی وجود دارد یا نه! بدلیل وجود اصل علیت پاسخش مثبت است. اما اینکه تلخی ها یا حوادث شیرین زندگی تابع علت مشخص یا قطعی باشند؛ مثلا اگر به تبع کارهای نیک انسان باران ببارد و به تبع کارهای زشت، خشکسالی شود این را عقل و حتی تجربه نمی تواند به صورت قطعی تشخیص داده و در اینباره حکم کند.

دوم. از منظر دین، رویکرد (آیات قرآن و روایات) در این زمینه روشن و صریح است. در قرآن کریم آیه ای هست که می گوید: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ وَلَـكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ ؛ اگر ساکنان قریه ها و آبادی ها ایمان داشته و پرهیزگار باشند ما برکات خود را از آسمان و زمین بر روی آن ها می گشاییم ولی آن ها چنین نکردند، آیات الهی را تکذیب کردند، پس به بلاهایی گرفتار شدند».(1) در این آیه، علت فراوانی و گشایش در رزق، ایمان و تقوا و علت نزول بلا و گرفتاری، طغیان و گناه انسان ها معرفی شده است، روایات اسلامی هم فراوان در این زمینه بحث کرده اند مثلا در روایات آمده است اگر انسان صله رحم به جای آورد عمرش طولانی و اگر صله رحم را قطع کند عمرش کوتاه می شود، یعنی کوتاهی و بلندی عمر تابع رفتار انسان است و نظائر آن در اقدام به انفاق و صدقات، جلب رضایت والدین و ...

سوم. البته همه حوادث زندگی انسان را نباید به رفتارهای او نسبت دهیم گاهی حوادثی در زندگی انسان رخ می دهد که براساس جهان بینی دینی، تابع قواعد دینی دیگری است و با اعمال و رفتار انسان ارتباط کامل ندارد. امتحان ها و آزمون های الهی یکی از این قاعده هاست. گاهی هم انسان لغزش هایی دارد ولی گناه کبیره انجام نداده اما دچار ناملایمات و مصیبت هایی می شود که این ناگواری ها به منظور پیرایش و تهذیب و تزکیه نفس انسان بر او نازل شده نه این که جنبه کیفر و عذاب داشته باشد.

چهارم. در حقیقت، کسی نمی تواند در خصوص اتفاقات و حوادث زندگی خود و دیگران حکم قطعی دهد که مثلا اگر فلان حادثه در زندگی کسی رخ داده بر اثر گناه و لغزش او و حاصل رفتارهایش است؟ و یا این اتفاق قرار است مطلبی را نسبت به آینده اش گوشزد کند؟ تشخیص این قبیل موضوعات نیازمند علم بیشتری است که معمولا ما انسان های عادی فاقد آن هستیم. و این تشخیص را تنها در علم معصومان (ع)، اولیاء الهی و صاحبان معرفت می توان جست.

پنجم. بر اساس یک باور عمومی؛ اغلب معتقدند ما انسان ها در اعمال و رفتار خود فاقد اختیاریم مثلا اگر قرار است زلزله ای یا سیلی بیاید، می آید و این به اختیار و اراده ما ربطی ندارد. در پاسخ گفتنی است: براساس تقدیر الهی زلزله یا سیل رخ می دهد، اما در بروز این حوادث اختیار انسان نیز نقش دارد. بنابراین بر اساس اندیشه اسلامی علاوه بر این که انسان نباید گناه کند تا زمینه بروز برخی بلاها را فراهم نکند، باید اسباب عدم وقوع آن حادثه را هم فراهم کند، مثلا سد بسازد تا جلوی سیل را بگیرد، خانه ها را ضدزلزله بنا کند تا مانع مرگ انسان ها شود. از عوامل معنوی مانند پرداخت خمس و زکات و انفاق و صدقات و امور خیر غفلت نکرده و بعبارتی بصورت تمام و کمال باید نقش خودش را ایفا کند.

ششم. انسان بدلیل دارا بودن اختیار و اراده، از موجودات مادی دیگر برجسته و متمایز است. فلذا تعیین آینده و سرنوشتش به عهده خودش می‌باشد و این در واقع یکی از سنن الهی است که در نهاد انسان، نهاده شده است تا او با اختیار و اراده خود، در کنار سایر عوامل و علت‌ها، آینده خود را رقم زند.(2) میان اعمال انسان و نظام تکوینی زندگی او، ارتباط و پیوند نزدیکی وجود دارد که اگر بر اصول فطرت و قوانین آفرینش گام بردارد مشمول برکات الهی شده وَاِلا زندگیش به فساد می گراید. خداوند می فرماید: «ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ»؛(هر مصیبتى به شما رسد به خاطر اعمالى است که خودتان انجام داده اید.(دستاورد خودتان است))(3)

هفتم. با این تفصیل، برخی از بلایا نتیجه سوء اعمال و رفتار انسان بوده و ناشی از گناهکاری خود ماست لکن شناخت و تمیز رابطه گناه و نافرمانی و بلا و گرفتاریی که نازل شده در توان هر کسی نیست. البته کشف این رابطه شاید در باره وضعیت خود تا حدودی ممکن و حتی شایسته هم باشد. اما در باره دیگران حق چنین قضاوتی نداریم زیرا از وضعیت روحی و درونی دیگران هیچ اطلاعی نداریم و آنچه می دانیم مربوط به مشاهدات حصولی(باواسطه) است و امکان خطا در آن بسیار است.

هشتم. در خصوص رابطه قضا و قدر و بی تدبیری و بی دقتی انسان گفتنی است: بر اساس آموزه های قرآنی و روایی هر انسانی یک اجل معلق دارد و یک اجل حتمی که هر دوی اینها داخل در قضا و قدر الهی است. گاهی انسان با تدبیر و دقت در امور و نحوه تعامل در زندگی و با دادن صدقه و صله رحم و اهتمام ورزیدن در دیگر امور خیر، زندگی و جان خود از کمند مقدرات ناگوار می رهاند و مرگش را به تأخیر می اندازد و در نقطه مقابل؛ گاهی انسان، در همه امور زندگی بی تدبیری می کند مثلاً با سرعت بالا، با بی احتیاطی و یا با حالت خواب آلوده رانندگی می کند و این امر باعث می شود که به اجل معلق گرفتار شده و از بین می رود. و یا حتی ممکن است در اثر جهالت و نادانی دست به خودکشی بزند و اجلش را جلو بیندازد (استقبال از اجل معلق). اینها هم داخل در قضا و قدر الهی است نه اینکه خواست خداوند چنین باشد اما از دایره اراده الهی(قضا و قدر) نیز خارج نیست.

نهم. درک این معارف برای کسانی سهل است که به وجود خدای هستی بخش و کمالات نامحدودش مؤمن و معتقد باشند ایشان می دانند که خدایی که این جهان و انسان را آفریده به هر دوی آنها برنامه نیز داده یعنی جهان هستی متشکل از یک سخت افزار و یک نرم افزار است و حکایت انسان نیز چنین است. همانگونه که در مثل، چگونه یک سیستم کامپیوتر در تمام اجزاء آن هماهنگی و هدفمندی ایجاد شده بگونه ای که هر دکمه ی آن و یا دکمه های ترکیبی صفحه کلید دستوری را به سیستم منتقل و از آنجا بر روی صفحه نمایش نشان داده می شود. حکایت سیستم یکپارچه جهان که با سیستم حیات انسان در تعامل و هماهنگی است نیز همان است. از انسان هر رفتاری اعم از خوب یا بد صادر شود گویا بر دکمه های صفحه کلید جهان هستی فعلی را انجام داده و دستوری را به سیستم منتقل کرده است فلذا بایذ منتظر عکس العمل آن در صفحه نمایش دنیا باشد.

دهم. ممکن است کسی اشکال کند چرا فلان مردم مؤمن در فلان کشور اسلامی دچار این بلایا شدند،اما مردم بی دین و ایمان فلان کشور لائیک غرق نعمتند و فراوانی نزولات آسمانی و برکت در سرزمینها و رفاه مردم ووووو.؟ در این خصوص توجه به چند نکته ضروری است:

الف- فراوانی نعمت و آسایش و راحتی زندگی دنیا نشان کمال بندگی و رضایت خداوند نیست، فلسفه ی خلقت انسان، بندگی و عبودیت است هر کس در این وادی مقرب تر متکامل تر!

ب- اینگونه نیست که بلایا و مشکلات فقط برای مؤمنان و بندگان خوب خدا و یا الطاف و مواهب و نعمات فقط برای کسانی باشد که به خدا اعتقادی نداشته و یا لائیک و کافر هستند! همه بندگان از بلایا و مشکلات و نیز مواهب و نعمات برخوردارند این مسأله از لطف و رحمت عمومی خدا ناشی می شود.

ج- یکی از سنتهای خداوند سنت امداد و امهال است خداوند کفار و مشرکان و اهل گناه و ناسپاسان را در این دنیا بطور کامل از مواهب مادی برخوردار می کند و به ایشان مهلت می دهد تا در گناه و کفرشان غوطه ور شوند و یا نعمات و آسایش دنیایی در برابر کارهای خوبی است که در طول عمرشان انجام داده اند تا با ایشان در همین دنیا تسویه حساب کند. از انطرف، از آنجاییکه خداوند شائق است بندگان مؤمن و پرهیزکارش را پاک ملاقات کند (بدلیل آلودگی هایی که در عموم افراد عادی و غیرمعصوم هست) زندگی ایشان را با سختی ها و مرارتهایی توأم ساخته تا علاوه بر اینکه کفاره گناهان شان باشد و به سبب آن با صبر و شکیبایی پاکیزه شوند به مقامات و درجات عالی تری رسیده و با بهترین حالات، خدای خود را ملاقات کنند. اما مشکلات و سختی ها و بلایا و گرفتاری هایی که در زندگی انبیاء و اوصیاء و اولیاء الهی می بینیم همه از باب آزمون و امتحان و صرفاً برای ارتقاء درجه بوده است.

در پایان گفتنی است: این که از یک طرف مسئله تقدیر الهی مطرح است و از طرف دیگر اختیار انسان، به این معنا است که خداوند مقرّر کرده که انسان با اختیار و اراده خود، یکی از راه ها را انتخاب کند. راهی که انسان با اراده خود انتخاب کرده، همان است که مقدّر است. خداوند به قضا و قدر مقرّر کرده که انسان با اختیار خود، آن راهی که خداوند از ازل می داند، انتخاب کند. پس تقدیر خداوندی این است که بشر افعال خود را از روی اختیار انجام دهد، نه این که تقدیر او را به انجام یک طرف مجبور سازد. انسان به هر سو که رو آورد، همان قضا و قدر او است که با دست خود را انتخاب می‌کند. به تعبير بهتر انسان فقط یک نوع سرنوشت ندارد، بلکه سرنوشت های گوناگونی در پیش دارد که ممکن است هر کدام از آن‌ها جانشین دیگری گردد، مثلاً اگر کسی بیمار شود و معالجه کند و نجات پیدا کند، به موجب سرنوشت و قضا و قدر است. نیز اگر معالجه نکند و رنجور بماند و یا بمیرد، آن نیز به موجب سرنوشت و قضا و قدر است.

موفق باشید ...:Gol:

پی نوشتها________________________________________

  1. بقره، 96
  2. شهید مطهری، مجموعه آثار، ج 1، ص 391.
  3. شوری، آیات 27، 28، 30.
موضوع قفل شده است