که بگیرم تسبیح
بنشینم یک گوشه ی دنج حرمت...
بشمارم یک یک
و بگویم از دل...
"من همان عاشق دلخسته ی خونین جگرم"
دل من یک سجاده
پر از عطر خدا می خواهد...
که بیندازم در صحن ،
دو رکعت عشق بخوانم آقا...
دل من می خواهد...!
:goleroz:آقا جان چشمتان روشن , عیدتان مبارک:goleroz:
سلام آقا...
این الغریب...این الحبیب
صدایت می کنم آقا...
همین جایم... خودم... تنها
از این پایین به آن بالا... صدایم می رسد آقا؟
نگاهم در زمین گیر است...
خودم هم خوب می دانم...
بسی دیر است...
بسی دیر است برای پر زدن اما؛ امیدم را نگیر آقا...
ازین سقف گناهانم دعا بالا نمی آید...
دعایم را ببر بالا... شفاعت کن مرا آقا...
شما را می دهم سوگند...
به حق مادرت زهرا... نگاهت را نگیر آقا...
نگاهت را نگیر آقا...
نگیر آقا...
پ ن 1: این روزا حرم امام مهربانی ها خیلی امام زمانیه :hamdel:
پ ن 2: شاعر این شعر نمی دونم کیه هرکی هست امام زمان (عج) نگهدارش.
[=book antiqua][=century gothic]بعد از رکوع و سجده و بعد از قیام از دور [=book antiqua][=century gothic] [=book antiqua][=century gothic]هر شب دو زانو می زنم با احترام از دور [=book antiqua][=century gothic] [=book antiqua][=century gothic]دستی به روی سینه و دستی به سوی تور [=book antiqua][=century gothic] [=book antiqua][=century gothic]و روی لبم گُل می کند : آقا سلام از دور [=arial,helvetica,sans-serif]
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی
میگیریم آنقدر تا کمی وا شود دلم
در بین زائران شما جا شود دلم
دارد دوباره می ترکد بغض عاشقت
قدری بخند بلکه خنثی شود دلم
مخفی شده است کنج ضریح تو روح من
دست مدد بگیر که پیدا شود دلم
سلام دوستان جاتون خالی امشب بعد افطار حرم بودیم:crying:
خیلی شبا صحن حرم با صفاس ...
میخواستم قبلش بگم هرکس حاجتی داره بگه که تو کاغذ اسمشو بنوسم حاجتشم بنویسم بندازم توی ضریح ولی فرصت نشد:Narahat az:
انشاالله دوستان اگر استقبال کردن از این قضیه من حرفی ندارم ...:ok::Hedye::hamdel:
سلام دوستان جاتون خالی امشب بعد افطار حرم بودیم:crying:
خیلی شبا صحن حرم با صفاس ...
میخواستم قبلش بگم هرکس حاجتی داره بگه که تو کاغذ اسمشو بنوسم حاجتشم بنویسم بندازم توی ضریح ولی فرصت نشد:Narahat az:
انشاالله دوستان اگر استقبال کردن از این قضیه من حرفی ندارم ...:ok::Hedye::hamdel:
سلام
زیارت قبول...خوشا به سعادتتون
هروقت رفتید حرم منو از دعای خیرتون محروم نکنید.برام خیلی دعا کنین:Doaa:
سلام
زیارت قبول...خوشا به سعادتتون
هروقت رفتید حرم منو از دعای خیرتون محروم نکنید.برام خیلی دعا کنین:Doaa:
سلام
ممنون ... باشه چشم .. انشالله هر دفعه امام رضا (ع) طلبیدند، به نیابت از بچه های اسک دین هم زیارت خواهم
کرد .. بشرط اینکه شما هم ما رو فراموش نکنید دیگه دعام کنید.:khoshgel:
سلام:Bye:
گفتم حیفه ما که امام رضا (ع) رو پیش خودمون داریم حداقل یکم اطلاعات از زندگیشون داشته باشیم چنتا حدیث از ایشان یاد داشته باشیم
برای همین سعی کردم خیلی مفید و مختصر زندگینامه امام رضا (ع) رو بیارم تا همگی استفاده کنیم.:ok:
مقدمه:
امام علی بن موسیالرضا (علیه السلام) هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام میباشند.
ایشان در سن 35 سالگی عهدهدار مسئولیت امامت و رهبری شیعیان گردیدند و حیات ایشان مقارن بود با خلافت خلفای عباسی که سختیها و رنج بسیاری را بر امام رواداشتند و سر انجام مأمون عباسی ایشان را در سن 55 سالگی به شهادت رساند. در این نوشته به طور خلاصه، بعضی از ابعاد زندگانی آن حضرت را بررسی مینماییم.
نام، لقب و کنیه امام:
نام مبارک ایشان علی و کنیه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترین لقب ایشان "رضا" به معنای "خشنودی" میباشد. امام محمد تقی (علیه السلام) امام نهم و فرزند ایشان سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل میفرمایند: "خداوند او را رضا لقب نهاد زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بودهاند و ایشان را برای امامت پسندیدهاند و همینطور (به خاطر خلق و خوی نیکوی امام) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بودند."
یکی از القاب مشهور حضرت "عالم آل محمد" است. این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان میباشد. جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش، بویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد دلیل کوچکی بر این سخن است، که قسمتی از این مناظرات در بخش "جنبه علمی امام" آمده است. این توانایی و برتری امام، در تسلط بر علوم یکی از دلایل امامت ایشان میباشد و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات، کاملاً این مطلب روشن میگردد که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمیتواند سرچشمه گرفته باشد.
پدر و مادر امام:
پدر بزرگوار ایشان امام موسی کاظم (علیه السلام) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال 183 ﻫ.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند و مادر گرامیشان "نجمه" نام داشت.
تولد امام:
حضرت رضا (علیه السلام) در یازدهم ذیقعدﺓ الحرام سال 148 هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشودند. از قول مادر ایشان نقل شده است که: "هنگامیکه به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمیکردم و وقتی به خواب میرفتم، صدای تسبیح و تمجید حق تعالی و ذکر "لاالهالاالله" را از شکم خود میشنیدم، اما چون بیدار میشدم دیگر صدایی بگوش نمیرسید. هنگامیکه وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان میداد؛ گویی چیزی میگفت."(2)
نظیر این واقعه، هنگام تولد دیگر ائمه و بعضی از پیامبران الهی نیز نقل شده است، از جمله حضرت عیسی که به اراده الهی در اوان تولد، در گهواره لب به سخن گشوده و با مردم سخن گفتند که شرح این ماجرا در قرآن کریم آمده است.(3)
زندگی امام در مدینه:
حضرت رضا (علیه السلام) تا قبل از هجرت به مرو در مدینه زادگاهشان، ساکن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاک رسول خدا و اجداد طاهرینشان به هدایت مردم و تبیین معارف دینی و سیره نبوی میپرداختند. مردم مدینه نیز بسیار امام را دوست میداشتند و به ایشان همچون پدری مهربان مینگریستند. تا قبل از این سفر، با اینکه امام بیشتر سالهای عمرش را در مدینه گذرانده بود، اما در سراسر مملکت اسلامی پیروان بسیاری داشت که گوش به فرمان اوامر امام بودند.
امام در گفتگویی که با مأمون درباره ولایت عهدی داشتند، در این باره این گونه میفرمایند: "همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود و اگر از کوچههای شهر مدینه عبور میکردم، عزیرتر از من کسی نبود. مردم پیوسته حاجاتشان را نزد من میآوردند و کسی نبود که بتوانم نیاز او را برآورده سازم مگر اینکه این کار را انجام میدادم و مردم به چشم عزیز و بزرگ خویش، به من مىنگریستند."
امامت حضرت رضا (علیه السلام):
امامت و وصایت حضرت رضا (علیه السلام) بارها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرینشان و رسول اکرم (صلی الله و علیه و اله) اعلام شده بود. به خصوص امام کاظم (علیه السلام) بارها در حضور مردم ایشان را به عنوان وصی و امام بعد از خویش معرفی کرده بودند که به نمونهای از آنها اشاره مینماییم.
یکی از یاران امام موسی کاظم (علیه السلام) میگوید: «ما شصت نفر بودیم که موسی بنجعفر به جمع ما وارد شد و دست فرزندش علی در دست او بود. فرمود: "آیا میدانید من کیستم؟" گفتم: "تو آقا و بزرگ ما هستی." فرمود: "نام و لقب من را بگویید." گفتم: "شما موسی بن جعفر بن محمد هستید." فرمود: "این که با من است کیست؟" گفتم: "علی بن موسی بن جعفر." فرمود: "پس شهادت دهید او در زندگانی من وکیل من است و بعد از مرگ من وصی من میباشد."»(4) در حدیث مشهوری نیز که جابر از قول نبى اکرم نقل میکند امام رضا (علیه السلام) به عنوان هشتمین امام و وصی پیامبر معرفی شدهاند. امام صادق (علیه السلام) نیز مکرر به امام کاظم میفرمودند که "عالم آل محمد از فرزندان تو است و او وصی بعد از تو میباشد."
سفر به سوی خراسان:
مأمون برای عملی کردن اهداف ذکر شده چند تن از مأموران مخصوص خود را به مدینه، خدمت حضرت رضا (علیه السلام) فرستاد تا حضرت را به اجبار به سوی خراسان روانه کنند. همچنین دستور داد حضرتش را از راهی که کمتر با شیعیان برخورد داشته باشد، بیاورند. مسیر اصلی در آن زمان راه کوفه، جبل، کرمانشاه و قم بوده است که نقاط شیعهنشین و مراکز قدرت شیعیان بود. مأمون احتمال میداد که ممکن است شیعیان با مشاهده امام در میان خود به شور و هیجان آیند و مانع حرکت ایشان شوند و بخواهند آن حضرت را در میان خود نگه دارند که در این صورت مشکلات حکومت چند برابر میشد. لذا امام را از مسیر بصره، اهواز و فارس به سوی مرو حرکت داد.ماموران او نیز پیوسته حضرت را زیر نظر داشتند و اعمال امام را به او گزارش میدادند.
حدیث سلسلة الذهب:
در طول سفر امام به مرو، هر کجا توقف میفرمودند، برکات زیادی شامل حال مردم آن منطقه میشد. از جمله هنگامیکه امام در مسیر حرکت خود وارد نیشابور شدند و در حالی که در محملی قرار داشتند از وسط شهر نیشابور عبور کردند. مردم زیادی که خبر ورود امام به نیشابور را شنیده بودند، همگی به استقبال حضرت آمدند. در این هنگام دو تن از علما و حافظان حدیث نبوی، به همراه گروههای بیشماری از طالبان علم و اهل حدیث و درایت، مهار مرکب را گرفته و عرضه داشتند: "ای امام بزرگ و ای فرزند امامان بزرگوار، تو را به حق پدران پاک و اجداد بزرگوارت سوگند میدهیم که رخسار فرخنده خویش را به ما نشان دهی و حدیثی از پدران و جد بزرگوارتان، پیامبر خدا، برای ما بیان فرمایی تا یادگاری نزد ما باشد." امام دستور توقف مرکب را دادند و دیدگان مردم به مشاهده طلعت مبارک امام روشن گردید. مردم از مشاهده جمال حضرت بسیار شاد شدند به طوری که بعضی از شدت شوق میگریستند و آنهایی که نزدیک ایشان بودند، بر مرکب امام بوسه میزدند. ولوله عظیمی در شهر طنین افکنده بود به طوری که بزرگان شهر با صدای بلند از مردم میخواستند که سکوت نمایند تا حدیثی از آن حضرت بشنوند. تا اینکه پس از مدتی مردم ساکت شدند و حضرت حدیث ذیل را کلمه به کلمه از قول پدر گرامیشان و از قول اجداد طاهرینشان به نقل از رسول خدا و به نقل از جبرائیل از سوی حضرت حق سبحانه و تعالی املاء فرمودند: "کلمه لاالهالاالله حصار من است پس هر کس آن را بگوید داخل حصار من شده و کسی که داخل حصار من گردد ایمن از عذاب من خواهد بود." سپس امام فرمودند: "اما این شروطی دارد و من، خود، از جمله آن شروط هستم."
این حدیث بیانگر این است که از شروط اقرار به کلمه لاالهالاالله که مقوم اصل توحید در دین میباشد، اقرار به امامت آن حضرت و اطاعت و پذیرش گفتار و رفتار امام میباشد که از جانب خداوند تعالی تعیین شده است. در حقیقت امام شرط رهایی از عذاب الهی را توحید و شرط توحید را قبول ولایت و امامت میدانند.
اخلاق و منش امام:
خصوصیات اخلاقی و زهد و تقوای آن حضرت به گونهای بود که حتی دشمنان خویش را نیز شیفته و مجذوب خود کرده بود. با مردم در نهایت ادب تواضع و مهربانی رفتار میکرد و هیچ گاه خود را از مردم جدا نمینمود.
یکی از یاران امام میگوید: "هیچ گاه ندیدم که امام رضا (علیه السلام) در سخن بر کسی جفا ورزد و نیز ندیدم که سخن کسی را پیش از تمام شدن قطع کند. هرگز نیازمندی را که میتوانست نیازش را برآورده سازد رد نمیکرد در حضور دیگری پایش را دراز نمیفرمود. هرگز ندیدم به کسی از خدمتکارانش بدگویی کند. خنده او قهقهه نبود بلکه تبسم میفرمود. چون سفره غذا به میان میآمد، همه افراد خانه حتی دربان و مهتر را نیز بر سر سفره خویش مینشاند و آنان همراه با امام غذا میخوردند. شبها کم میخوابید و بسیاری از شبها را به عبادت میگذراند. بسیار روزه میگرفت و روزه سه روز در ماه را ترک نمیکرد. کار خیر و انفاق پنهان بسیار داشت. بیشتر در شبهای تاریک، مخفیانه به فقرا کمک میکرد."(5) یکی دیگر از یاران ایشان میگوید: "فرش آن حضرت در تابستان حصیر و در زمستان پلاسی بود. لباس او در خانه درشت و خشن بود، اما هنگامی که در مجالس عمومی شرکت میکرد، خود را میآراست (لباسهای خوب و متعارف میپوشید).(6) شبی امام میهمان داشت، در میان صحبت چراغ ایرادی پیدا کرد، میهمان امام دست پیش آورد تا چراغ را درست کند، اما امام نگذاشت و خود این کار را انجام داد و فرمود: "ما گروهی هستیم که میهمانان خود را به کار نمیگیریم."(7)
شخصی به امام عرض کرد: "به خدا سوگند هیچکس در روی زمین از جهت برتری و شرافت اجداد، به شما نمیرسد." امام فرمودند:" تقوی به آنان شرافت داد و اطاعت پروردگار، آنان را بزرگوار ساخت."(8)
مردی از اهالی بلخ میگوید: "در سفر خراسان با امام رضا (علیه السلام) همراه بودم. روزی سفره گسترده بودند و امام همه خدمتگزاران حتی سیاهان را بر آن سفره نشاند تا همراه ایشان غذا بخورند. من به امام عرض کردم: "فدایت شوم بهتر است اینان بر سفرهای جداگانه بنشینند." امام فرمود: "ساکت باش، پروردگار همه یکی است. پدر و مادر همه یکی است و پاداش هم به اعمال است."(9)
یاسر، خادم حضرت میگوید: «امام رضا (علیه السلام) به ما فرموده بود: "اگر بالای سرتان ایستادم (و شما را برای کاری طلبیدم) و شما مشغول غذا خوردن بودید بر نخیزید تا غذایتان تمام شود. به همین جهت بسیار اتفاق میافتاد که امام ما را صدا میکرد و در پاسخ او میگفتند: "به غذا خوردن مشغولند." و آن گرامی میفرمود: "بگذارید غذایشان تمام شود."»(10)
یکبار غریبی خدمت امام رسید و سلام کرد و گفت: "من از دوستداران شما و پدران و اجدادتان هستم. از حج بازگشتهام و خرجی راه را تمام کردهام اگر مایلید مبلغی به من مرحمت کنید تا خود را به وطنم برسانم و در آنجا معادل همان مبلغ را صدقه خواهم داد زیرا من در شهر خویش فقیر نیستم و اینک در سفر نیازمند ماندهام." امام برخاست و به اطاقی دیگر رفت و از پشت در دست خویش را بیرون آورد و فرمود: "این دویست دینار را بگیر و توشه راه کن و لازم نیست که از جانب من معادل آن صدقه دهی."
آن شخص نیز دینارها را گرفت و رفت. از امام پرسیدند: "چرا چنین کردید که شما را هنگام گرفتن دینارها نبیند؟" فرمود: "تا شرمندگی نیاز و سوال را در او نبینم."(11)
امامان معصوم و گرامی ما در تربیت پیروان و راهنمایی ایشان تنها به گفتار اکتفا نمیکردند و در مورد اعمال آنان توجه و مراقبت ویژه ای مبذول میداشتند.
یکی از یاران امام رضا (علیه السلام) میگوید: «روزی همراه امام به خانه ایشان رفتم. غلامان حضرت مشغول بنایی بودند. امام در میان آنها غریبهای دید و پرسید: "این کیست؟" عرض کردند: "به ما کمک میکند و به او دستمزدی خواهیم داد." امام فرمود: "مزدش را تعیین کردهاید؟" گفتند: "نه هر چه بدهیم میپذیرد." امام برآشفت و به من فرمود: "من بارها به اینها گفتهام که هیچکس را نیاورید مگر آنکه قبلا مزدش را تعیین کنید و قرارداد ببندید. کسی که بدون قرارداد و تعیین مزد، کاری انجام میدهد، اگر سه برابر مزدش را بدهی باز گمان میکند مزدش را کم دادهای ولی اگر قرارداد ببندی و به مقدار معین شده بپردازی از تو خشنود خواهد بود که طبق قرار عمل کردهای و در این صورت اگر بیش از مقدار تعیین شده چیزی به او بدهی، هر چند کم و ناچیز باشد؛ میفهمد که بیشتر پرداختهای و سپاسگزار خواهد بود."»(12)
خادم حضرت میگوید: «روزی خدمتکاران میوهای میخوردند. آنها میوه را به تمامی نخورده و باقی آنرا دور ریختند. حضرت رضا (علیه السلام) به آنها فرمود: "سبحان الله اگر شما از آن بینیاز هستید، آنرا به کسانی که بدان نیازمندند بدهید."»
مختصری از کلمات حکمتآمیز امام:
امام فرمودند: "دوست هر کس عقل اوست و دشمن هر کس جهل و نادانی و حماقت است."
امام فرمودند: "علم و دانش همانند گنجی میماند که کلید آن سؤال است، پس بپرسید. خداوند شما را رحمت کند زیرا در این امر چهار طایفه دارای اجر میباشند: 1- سؤال کننده 2- آموزنده 3- شنونده 4- پاسخ دهنده."
امام فرمودند: "مهرورزی و دوستی با مردم نصف عقل است."
امام فرمودند: "چیزی نیست که چشمانت آنرا بنگرد مگر آنکه در آن پند و اندرزی است."
امام فرمودند: "نظافت و پاکیزگی از اخلاق پیامبران است."
شهادت امام:
در نحوه به شهادت رسیدن امام نقل شده است که مأمون به یکی از خدمتکاران خویش دستور داده بود تا ناخنهای دستش را بلند نگه دارد و بعد به او دستور داد تا دست خود را به زهر مخصوصی آلوده کند و در بین ناخنهایش زهر قرار دهد و اناری را با دستان زهرآلودش دانه کند و او دستور مأمون را اجابت کرد. مأمون نیز انار زهرآلوده را خدمت حضرت گذارد و اصرار کرد که امام از آن انار تناول کنند. اما حضرت از خوردن امتناع فرمودند و مأمون اصرار کرد تا جایی که حضرت را تهدید به مرگ نمود و حضرت به جبر، قدری از آن انار مسموم تناول فرمودند. بعد از گذشت چند ساعت زهر اثر کرد و حال حضرت دگرگون گردید و صبح روز بعد در سحرگاه روز 29 صفر سال 203 هجری قمری امام رضا (علیه السلام) به شهادت رسیدند.
تدفین امام:
به قدرت و اراده الهی امام جواد (علیه السلام) فرزند و امام بعد از آن حضرت به دور از چشم دشمنان، بدن مطهر ایشان را غسل داده و بر آن نماز گذاردند و پیکر پاک ایشان با مشایعت بسیاری از شیعیان و دوستداران آن حضرت در مشهد دفن گردید و قرنهاست که مزار این امام بزرگوار مایه برکت و مباهات ایرانیان است.
[=amer]یکی میگه با یه فریاد را میندازه داد و بی داد
بچمو آقا شفا داد توو صحن گوهرشاد
یکی که دلش شکسته گوشه ی صحنت نشسته
دخیل درداش رو بسته عاشق دل خسته
نشون به این نشونه صدای نقاره خونه
منو به تو می رسونه ببین دلم خونه [=amer]♫♫♫♫♫♫ [=amer]می دونم رو سیام من اگه بی وفام
ولی عشقم اینه عاشق این آقام
ولی عشقم اینه عاشق این آقام
می دونم رو سیام من اگه بی وفام
ولی عشقم اینه عاشق این آقام
ولی عشقم اینه عاشق این آقام [=amer]♫♫♫♫♫♫ [=amer]منتظر یه اشارم هر چی که دارم بزارم
دلمو زیارت بیارم منی که آوارم
دلم اگه بی قراره چشام اگه هی میباره
ولی دلم غم نداره آقام دوست داره [=amer]♫♫♫♫♫♫ [=amer]میشه شاهی کنی منو راهی کنی
چی میشه به منم یه نگاهی کنی
میشه شاهی کنی منو راهی کنی
چی میشه به منم یه نگاهی کنی [=amer]♫♫♫♫♫♫ [=amer]هر کی که حاجت روا شد
گدا اومد پادشاه شد
عاشق آقام رضا شد
خادم آقا شد منم اومدم گداشم
کفتر گنبد طلا شم ایشالا حاجت روا شم خادم آقا شم
خوردم که شدم دیونت
آب زمزم کجا آب سقا خونت
[=amer]اهنگ امام رضا اقای زمانی و اقای هلالی [=amer]
سلام اقای مهربونی ها
خیلی دلتنگتم اقای من
دلتنگ شش گوشه ی حرمت
دلتنگ کبوترهای حرمت
اقا من و امسال دعوتم میکنی خیلی دلم هواتو کرده اقای خوبی ها:geryeh:
[="Black"]
دل من سخت هوای حرمت را دارد..!
که بگیرم تسبیح
بنشینم یک گوشه ی دنج حرمت...
بشمارم یک یک
و بگویم از دل...
"من همان عاشق دلخسته ی خونین جگرم"
دل من یک سجاده
پر از عطر خدا می خواهد...
که بیندازم در صحن ،
دو رکعت عشق بخوانم آقا...
دل من می خواهد...! :goleroz:آقا جان چشمتان روشن , عیدتان مبارک:goleroz:
[="Indigo"]هَرجآ سوال شُد
کهـ « دِلَت دَر کُجآ خوش استـــ ؟ »
بی اختیــآر
بَر دَهَنَم مَشهَـــد الرِضآستـــ ....
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا علیه السلام
دنیا هنوز تشنه یک جرعه سیب توست
چشمش پی اجابت امن یجیب توست
لطفت نصیب هر دو جهان شد عجیب نیست
تو آشنا ترینی و غربت نصیب توست.....
:Gol::Gol::Gol:عیدتان مبارک مولا:Gol::Gol::Gol:
:Gol::Gol:ولادت فرزند اسمانیتان مبارک:Gol::Gol:
السلام عليك يا علي ابن موسي الرضا
گاهي از ياد من مي رود
كه به ياد تو باشم
اي كه يادم به ياد تو محتاج
هر دقيقه خودت را به يادم بياور !
دلم تنگ توست
و جز تو كسي كو سزاوار دلتنگ بودن ؟!
[="Black"]
اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی
الامامِ التّقی النّقی و حُجّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری
الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه
کافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِکَ
دلنوشتــــ : دارد دل درویشی تمنای نگاهی ...
[="Arial"][="Indigo"]به حلقه های ضریحت دلم گره خورده...
[/]
گره گشای من،این بار این گره مگشای
کـــاخ همـه شاهـان جهـان را که بگـردی
دربــار کسـی پنجره فولاد نــدارد
سلام آقا...
این الغریب...این الحبیب
صدایت می کنم آقا...
همین جایم... خودم... تنها
از این پایین به آن بالا... صدایم می رسد آقا؟
نگاهم در زمین گیر است...
خودم هم خوب می دانم...
بسی دیر است...
بسی دیر است برای پر زدن اما؛ امیدم را نگیر آقا...
ازین سقف گناهانم دعا بالا نمی آید...
دعایم را ببر بالا... شفاعت کن مرا آقا...
شما را می دهم سوگند...
به حق مادرت زهرا... نگاهت را نگیر آقا...
نگاهت را نگیر آقا...
نگیر آقا...
پ ن 1: این روزا حرم امام مهربانی ها خیلی امام زمانیه :hamdel:
پ ن 2: شاعر این شعر نمی دونم کیه هرکی هست امام زمان (عج) نگهدارش.
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا ضامن آهو . . .
اصلا نمیدانم چه بگویم
یک بغض سنگینی حاکم هست .. ..
یک سکوت معنادار .
_____________________________________
__________________________________
___________
سلام مولا
اقایم ...میدانم لایق ضمانت نیستم
فقط یک نگاه هم کافیست
[="Black"]
[=microsoft sans serif]
و من گریخته ام؛
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]و در پی من صیادها؛
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]و فرا رویم دام ها؛
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]یا ضامن آهو؛
[=microsoft sans serif]
من یقین دارم دستان تو تنها سهم آهو نیست ...
[b]content[/b]
[="Tahoma"]
[=book antiqua][=century gothic]
[=book antiqua][=century gothic]هر شب دو زانو می زنم با احترام از دور
[=book antiqua][=century gothic]
[=book antiqua][=century gothic]دستی به روی سینه و دستی به سوی تور
[=book antiqua][=century gothic]
[=book antiqua][=century gothic]و روی لبم گُل می کند : آقا سلام از دور
[=arial,helvetica,sans-serif]
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی
بسم الله الرحمن الرحیم
.
و من دوباره درگیرم . . .
فاصله ی من و دل عمیق شده است . . .
.
/
خودم اینجا و دل کبوتری در حرم . . . .
..>
فاصله دیگر برایم معنایی ندارد
بس که اعجاز کیمیا داری..
من هوای تورا به سردارم ..
تو هوای دل مرا داری...
هر چقدر بیمار بیاید باز
تو برای همه دوا داری ...
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا:doa(6):
میگیریم آنقدر تا کمی وا شود دلم
در بین زائران شما جا شود دلم
دارد دوباره می ترکد بغض عاشقت
قدری بخند بلکه خنثی شود دلم
مخفی شده است کنج ضریح تو روح من
دست مدد بگیر که پیدا شود دلم
روی ﻓﺮش دل ﻣﻦ ﺟﻮﻫﺮی از ﻋﺸﻖ ﺗﻮ رﯾﺨﺖ
آﻣﺪم ﭘﺎک ﮐﻨﻢ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ را ، ﺑﺪﺗﺮ ﺷﺪ ...
اﻟﺴﻼم ﻋﻠﯿﮏ ﯾﺎ ﺳﻠﻄﺎن ﻋﺸﻖ
ﻋﻠﯽ ﺑﻦ ﻣﻮﺳﯽ اﻟﺮﺿﺎ ( ﻋﻠﯿﻪ ﺳﻼم)
بسم الله الرحمن الرحیم
کلاغی سیه روز ، دلتنگ حرم
اقا من کجا و این صحن و سراها...
حرم.گنبد و صفای این رواق ها...
اهو که نه کبوتر هم نمی شویم...
تو اقا نگاه کن به این [HL]کلاغ ها[/HL]...
.
.
!
السلام علیک یا مولا
دلم ارام ندارد اقا
کاش حرم بودم...
سلام
دوستان جاتون خالی امشب بعد افطار حرم بودیم:crying:
خیلی شبا صحن حرم با صفاس ...
میخواستم قبلش بگم هرکس حاجتی داره بگه که تو کاغذ اسمشو بنوسم حاجتشم بنویسم بندازم توی ضریح ولی فرصت نشد:Narahat az:
انشاالله دوستان اگر استقبال کردن از این قضیه من حرفی ندارم ...:ok::Hedye::hamdel:
در این هیاهوی زمانه...
دلم اندکی...
هوای حرم می خواهد...
بطلب ایها الرئوف...
ایـــن راه اگـــر خــــاره و خــــارا، بطلــــب!
گــــر قابـــل آبلــــه اســت ایـن پــا، بطلــب!
«دســت از طـلب...» آه، فــــال خــــوبی آمــــد
یعنـــــی تـه مطـــلب ایـــــن که: آقـــــا! بطـــلب
[=arial black]هَر جــــــآ سوال شُـد [=arial black]که
« دِلَتـــــــ دَر کُجــــآ خوش استــــــــ ؟ »[=arial black]
بی اختیـــآر[=arial black]بَر دَهَنَم مَشهَــــــد الرِضآستـــ
دلم لـــــک زده...
مشهـد...
نیـمه هـای شـب...
روبروی ایـوان طـلـا...
روی فرشهای دوسـت داشتـنی صـــــحـن...
خـیره به گنـبد طـلـا...
نسیـم خـنـک ....
و
اشـک....
اشــک.....
اشـــک.....
....
و یک آرزو....
خوش به حالت کبوتر...
مشتاق توام با همه ی آسی و پاسی
با کوه گناهان و خطاها و معاصی
این بار چرا هول شدم، قافیه بد شد
دربست حرم... زیرگذر... بست طبرسی
آقا! حرم تو هتلی هشت ستاره ست
خوش حال و هوا، با برکت، شیک و اساسی
خیلی حرمت شکل بهشت است ولی نه
شرمنده! چه تشبیه سخیفی، چه قیاسی
من آمده ام توی حرم جامعه خوانی
تا دوره کنم بحث خوش عشق شناسی
یک عمر امیدم به شما بوده و این در
آقا نکند روز قیامت نشناسی
با پای خودش آمده این آهوی وحشی
حالا بزن ای عشق تو هم تیر خلاصی
سلام
زیارت قبول...خوشا به سعادتتون
هروقت رفتید حرم منو از دعای خیرتون محروم نکنید.برام خیلی دعا کنین:Doaa:
سلام
ممنون ... باشه چشم .. انشالله هر دفعه امام رضا (ع) طلبیدند، به نیابت از بچه های اسک دین هم زیارت خواهم
کرد .. بشرط اینکه شما هم ما رو فراموش نکنید دیگه دعام کنید.:khoshgel:
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
اقا منم راه بده
[="Times New Roman"][="Navy"]السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی علیه السلام یا شمس الشموس یا انیس النفوس
ولادت عموی عزیزتون رو تبریک عرض میکنم.
ای کاش حرم بودم و مهمان تو بودم
مهمان تو و سفره احسان تو بودم
یک عمر گذشت و سر و سامان نگرفتم
ای کاش فقط بیسر و سامان تو بودم
تا چشم گشودم به دلم مهر تو افتاد
زآن روز چو آهوی بیابان تو بودم
طوفان عجیبی است غم عاشقی تو
چون موج اسیر تو و طوفان تو بودم
ای گنبد تو عشق ، من خسته دل ای کاش
چون کفتر پر بسته ایوان تو بودم
یک پنجره فولاد دلم تنگ تو آقاست
:Gol:ای کاش ز زوار خراسان تو بودم
دارد دل ما راه نجاتی دیگر
[=microsoft sans serif]
در مشهد و در قم ، عتباتی دیگر
[=microsoft sans serif]
بر بانوی با کرامت قم صلوات
[=microsoft sans serif]
بر شاه خراسان[=microsoft sans serif] صلواتی[=microsoft sans serif] دیگر
سید محمدجواد شرافت
:Doaa:واسه منم دعا کنید قسمتم بشه برم حرم امام رضا.:Doaa:
سلام:Bye:
گفتم حیفه ما که امام رضا (ع) رو پیش خودمون داریم حداقل یکم اطلاعات از زندگیشون داشته باشیم چنتا حدیث از ایشان یاد داشته باشیم
برای همین سعی کردم خیلی مفید و مختصر زندگینامه امام رضا (ع) رو بیارم تا همگی استفاده کنیم.:ok:
مقدمه:
امام علی بن موسیالرضا (علیه السلام) هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام میباشند.
ایشان در سن 35 سالگی عهدهدار مسئولیت امامت و رهبری شیعیان گردیدند و حیات ایشان مقارن بود با خلافت خلفای عباسی که سختیها و رنج بسیاری را بر امام رواداشتند و سر انجام مأمون عباسی ایشان را در سن 55 سالگی به شهادت رساند. در این نوشته به طور خلاصه، بعضی از ابعاد زندگانی آن حضرت را بررسی مینماییم.
نام، لقب و کنیه امام:
نام مبارک ایشان علی و کنیه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترین لقب ایشان "رضا" به معنای "خشنودی" میباشد. امام محمد تقی (علیه السلام) امام نهم و فرزند ایشان سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل میفرمایند: "خداوند او را رضا لقب نهاد زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بودهاند و ایشان را برای امامت پسندیدهاند و همینطور (به خاطر خلق و خوی نیکوی امام) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بودند."
یکی از القاب مشهور حضرت "عالم آل محمد" است. این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان میباشد. جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش، بویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد دلیل کوچکی بر این سخن است، که قسمتی از این مناظرات در بخش "جنبه علمی امام" آمده است. این توانایی و برتری امام، در تسلط بر علوم یکی از دلایل امامت ایشان میباشد و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات، کاملاً این مطلب روشن میگردد که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمیتواند سرچشمه گرفته باشد.
پدر و مادر امام:
پدر بزرگوار ایشان امام موسی کاظم (علیه السلام) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال 183 ﻫ.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند و مادر گرامیشان "نجمه" نام داشت.
تولد امام:
حضرت رضا (علیه السلام) در یازدهم ذیقعدﺓ الحرام سال 148 هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشودند. از قول مادر ایشان نقل شده است که: "هنگامیکه به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمیکردم و وقتی به خواب میرفتم، صدای تسبیح و تمجید حق تعالی و ذکر "لاالهالاالله" را از شکم خود میشنیدم، اما چون بیدار میشدم دیگر صدایی بگوش نمیرسید. هنگامیکه وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان میداد؛ گویی چیزی میگفت."(2)
نظیر این واقعه، هنگام تولد دیگر ائمه و بعضی از پیامبران الهی نیز نقل شده است، از جمله حضرت عیسی که به اراده الهی در اوان تولد، در گهواره لب به سخن گشوده و با مردم سخن گفتند که شرح این ماجرا در قرآن کریم آمده است.(3)
ادامه دارد
زندگی امام در مدینه:
حضرت رضا (علیه السلام) تا قبل از هجرت به مرو در مدینه زادگاهشان، ساکن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاک رسول خدا و اجداد طاهرینشان به هدایت مردم و تبیین معارف دینی و سیره نبوی میپرداختند. مردم مدینه نیز بسیار امام را دوست میداشتند و به ایشان همچون پدری مهربان مینگریستند. تا قبل از این سفر، با اینکه امام بیشتر سالهای عمرش را در مدینه گذرانده بود، اما در سراسر مملکت اسلامی پیروان بسیاری داشت که گوش به فرمان اوامر امام بودند.
امام در گفتگویی که با مأمون درباره ولایت عهدی داشتند، در این باره این گونه میفرمایند: "همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود و اگر از کوچههای شهر مدینه عبور میکردم، عزیرتر از من کسی نبود. مردم پیوسته حاجاتشان را نزد من میآوردند و کسی نبود که بتوانم نیاز او را برآورده سازم مگر اینکه این کار را انجام میدادم و مردم به چشم عزیز و بزرگ خویش، به من مىنگریستند."
امامت حضرت رضا (علیه السلام):
امامت و وصایت حضرت رضا (علیه السلام) بارها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرینشان و رسول اکرم (صلی الله و علیه و اله) اعلام شده بود. به خصوص امام کاظم (علیه السلام) بارها در حضور مردم ایشان را به عنوان وصی و امام بعد از خویش معرفی کرده بودند که به نمونهای از آنها اشاره مینماییم.
یکی از یاران امام موسی کاظم (علیه السلام) میگوید: «ما شصت نفر بودیم که موسی بنجعفر به جمع ما وارد شد و دست فرزندش علی در دست او بود. فرمود: "آیا میدانید من کیستم؟" گفتم: "تو آقا و بزرگ ما هستی." فرمود: "نام و لقب من را بگویید." گفتم: "شما موسی بن جعفر بن محمد هستید." فرمود: "این که با من است کیست؟" گفتم: "علی بن موسی بن جعفر." فرمود: "پس شهادت دهید او در زندگانی من وکیل من است و بعد از مرگ من وصی من میباشد."»(4) در حدیث مشهوری نیز که جابر از قول نبى اکرم نقل میکند امام رضا (علیه السلام) به عنوان هشتمین امام و وصی پیامبر معرفی شدهاند. امام صادق (علیه السلام) نیز مکرر به امام کاظم میفرمودند که "عالم آل محمد از فرزندان تو است و او وصی بعد از تو میباشد."
سفر به سوی خراسان:
مأمون برای عملی کردن اهداف ذکر شده چند تن از مأموران مخصوص خود را به مدینه، خدمت حضرت رضا (علیه السلام) فرستاد تا حضرت را به اجبار به سوی خراسان روانه کنند. همچنین دستور داد حضرتش را از راهی که کمتر با شیعیان برخورد داشته باشد، بیاورند. مسیر اصلی در آن زمان راه کوفه، جبل، کرمانشاه و قم بوده است که نقاط شیعهنشین و مراکز قدرت شیعیان بود. مأمون احتمال میداد که ممکن است شیعیان با مشاهده امام در میان خود به شور و هیجان آیند و مانع حرکت ایشان شوند و بخواهند آن حضرت را در میان خود نگه دارند که در این صورت مشکلات حکومت چند برابر میشد. لذا امام را از مسیر بصره، اهواز و فارس به سوی مرو حرکت داد.ماموران او نیز پیوسته حضرت را زیر نظر داشتند و اعمال امام را به او گزارش میدادند.
حدیث سلسلة الذهب:
در طول سفر امام به مرو، هر کجا توقف میفرمودند، برکات زیادی شامل حال مردم آن منطقه میشد. از جمله هنگامیکه امام در مسیر حرکت خود وارد نیشابور شدند و در حالی که در محملی قرار داشتند از وسط شهر نیشابور عبور کردند. مردم زیادی که خبر ورود امام به نیشابور را شنیده بودند، همگی به استقبال حضرت آمدند. در این هنگام دو تن از علما و حافظان حدیث نبوی، به همراه گروههای بیشماری از طالبان علم و اهل حدیث و درایت، مهار مرکب را گرفته و عرضه داشتند: "ای امام بزرگ و ای فرزند امامان بزرگوار، تو را به حق پدران پاک و اجداد بزرگوارت سوگند میدهیم که رخسار فرخنده خویش را به ما نشان دهی و حدیثی از پدران و جد بزرگوارتان، پیامبر خدا، برای ما بیان فرمایی تا یادگاری نزد ما باشد." امام دستور توقف مرکب را دادند و دیدگان مردم به مشاهده طلعت مبارک امام روشن گردید. مردم از مشاهده جمال حضرت بسیار شاد شدند به طوری که بعضی از شدت شوق میگریستند و آنهایی که نزدیک ایشان بودند، بر مرکب امام بوسه میزدند. ولوله عظیمی در شهر طنین افکنده بود به طوری که بزرگان شهر با صدای بلند از مردم میخواستند که سکوت نمایند تا حدیثی از آن حضرت بشنوند. تا اینکه پس از مدتی مردم ساکت شدند و حضرت حدیث ذیل را کلمه به کلمه از قول پدر گرامیشان و از قول اجداد طاهرینشان به نقل از رسول خدا و به نقل از جبرائیل از سوی حضرت حق سبحانه و تعالی املاء فرمودند: "کلمه لاالهالاالله حصار من است پس هر کس آن را بگوید داخل حصار من شده و کسی که داخل حصار من گردد ایمن از عذاب من خواهد بود." سپس امام فرمودند: "اما این شروطی دارد و من، خود، از جمله آن شروط هستم."
این حدیث بیانگر این است که از شروط اقرار به کلمه لاالهالاالله که مقوم اصل توحید در دین میباشد، اقرار به امامت آن حضرت و اطاعت و پذیرش گفتار و رفتار امام میباشد که از جانب خداوند تعالی تعیین شده است. در حقیقت امام شرط رهایی از عذاب الهی را توحید و شرط توحید را قبول ولایت و امامت میدانند.
ادامه دارد
اخلاق و منش امام:
خصوصیات اخلاقی و زهد و تقوای آن حضرت به گونهای بود که حتی دشمنان خویش را نیز شیفته و مجذوب خود کرده بود. با مردم در نهایت ادب تواضع و مهربانی رفتار میکرد و هیچ گاه خود را از مردم جدا نمینمود.
یکی از یاران امام میگوید: "هیچ گاه ندیدم که امام رضا (علیه السلام) در سخن بر کسی جفا ورزد و نیز ندیدم که سخن کسی را پیش از تمام شدن قطع کند. هرگز نیازمندی را که میتوانست نیازش را برآورده سازد رد نمیکرد در حضور دیگری پایش را دراز نمیفرمود. هرگز ندیدم به کسی از خدمتکارانش بدگویی کند. خنده او قهقهه نبود بلکه تبسم میفرمود. چون سفره غذا به میان میآمد، همه افراد خانه حتی دربان و مهتر را نیز بر سر سفره خویش مینشاند و آنان همراه با امام غذا میخوردند. شبها کم میخوابید و بسیاری از شبها را به عبادت میگذراند. بسیار روزه میگرفت و روزه سه روز در ماه را ترک نمیکرد. کار خیر و انفاق پنهان بسیار داشت. بیشتر در شبهای تاریک، مخفیانه به فقرا کمک میکرد."(5) یکی دیگر از یاران ایشان میگوید: "فرش آن حضرت در تابستان حصیر و در زمستان پلاسی بود. لباس او در خانه درشت و خشن بود، اما هنگامی که در مجالس عمومی شرکت میکرد، خود را میآراست (لباسهای خوب و متعارف میپوشید).(6) شبی امام میهمان داشت، در میان صحبت چراغ ایرادی پیدا کرد، میهمان امام دست پیش آورد تا چراغ را درست کند، اما امام نگذاشت و خود این کار را انجام داد و فرمود: "ما گروهی هستیم که میهمانان خود را به کار نمیگیریم."(7)
شخصی به امام عرض کرد: "به خدا سوگند هیچکس در روی زمین از جهت برتری و شرافت اجداد، به شما نمیرسد." امام فرمودند:" تقوی به آنان شرافت داد و اطاعت پروردگار، آنان را بزرگوار ساخت."(8)
مردی از اهالی بلخ میگوید: "در سفر خراسان با امام رضا (علیه السلام) همراه بودم. روزی سفره گسترده بودند و امام همه خدمتگزاران حتی سیاهان را بر آن سفره نشاند تا همراه ایشان غذا بخورند. من به امام عرض کردم: "فدایت شوم بهتر است اینان بر سفرهای جداگانه بنشینند." امام فرمود: "ساکت باش، پروردگار همه یکی است. پدر و مادر همه یکی است و پاداش هم به اعمال است."(9)
یاسر، خادم حضرت میگوید: «امام رضا (علیه السلام) به ما فرموده بود: "اگر بالای سرتان ایستادم (و شما را برای کاری طلبیدم) و شما مشغول غذا خوردن بودید بر نخیزید تا غذایتان تمام شود. به همین جهت بسیار اتفاق میافتاد که امام ما را صدا میکرد و در پاسخ او میگفتند: "به غذا خوردن مشغولند." و آن گرامی میفرمود: "بگذارید غذایشان تمام شود."»(10)
یکبار غریبی خدمت امام رسید و سلام کرد و گفت: "من از دوستداران شما و پدران و اجدادتان هستم. از حج بازگشتهام و خرجی راه را تمام کردهام اگر مایلید مبلغی به من مرحمت کنید تا خود را به وطنم برسانم و در آنجا معادل همان مبلغ را صدقه خواهم داد زیرا من در شهر خویش فقیر نیستم و اینک در سفر نیازمند ماندهام." امام برخاست و به اطاقی دیگر رفت و از پشت در دست خویش را بیرون آورد و فرمود: "این دویست دینار را بگیر و توشه راه کن و لازم نیست که از جانب من معادل آن صدقه دهی."
آن شخص نیز دینارها را گرفت و رفت. از امام پرسیدند: "چرا چنین کردید که شما را هنگام گرفتن دینارها نبیند؟" فرمود: "تا شرمندگی نیاز و سوال را در او نبینم."(11)
امامان معصوم و گرامی ما در تربیت پیروان و راهنمایی ایشان تنها به گفتار اکتفا نمیکردند و در مورد اعمال آنان توجه و مراقبت ویژه ای مبذول میداشتند.
یکی از یاران امام رضا (علیه السلام) میگوید: «روزی همراه امام به خانه ایشان رفتم. غلامان حضرت مشغول بنایی بودند. امام در میان آنها غریبهای دید و پرسید: "این کیست؟" عرض کردند: "به ما کمک میکند و به او دستمزدی خواهیم داد." امام فرمود: "مزدش را تعیین کردهاید؟" گفتند: "نه هر چه بدهیم میپذیرد." امام برآشفت و به من فرمود: "من بارها به اینها گفتهام که هیچکس را نیاورید مگر آنکه قبلا مزدش را تعیین کنید و قرارداد ببندید. کسی که بدون قرارداد و تعیین مزد، کاری انجام میدهد، اگر سه برابر مزدش را بدهی باز گمان میکند مزدش را کم دادهای ولی اگر قرارداد ببندی و به مقدار معین شده بپردازی از تو خشنود خواهد بود که طبق قرار عمل کردهای و در این صورت اگر بیش از مقدار تعیین شده چیزی به او بدهی، هر چند کم و ناچیز باشد؛ میفهمد که بیشتر پرداختهای و سپاسگزار خواهد بود."»(12)
خادم حضرت میگوید: «روزی خدمتکاران میوهای میخوردند. آنها میوه را به تمامی نخورده و باقی آنرا دور ریختند. حضرت رضا (علیه السلام) به آنها فرمود: "سبحان الله اگر شما از آن بینیاز هستید، آنرا به کسانی که بدان نیازمندند بدهید."»
مختصری از کلمات حکمتآمیز امام:
امام فرمودند: "دوست هر کس عقل اوست و دشمن هر کس جهل و نادانی و حماقت است."
امام فرمودند: "علم و دانش همانند گنجی میماند که کلید آن سؤال است، پس بپرسید. خداوند شما را رحمت کند زیرا در این امر چهار طایفه دارای اجر میباشند: 1- سؤال کننده 2- آموزنده 3- شنونده 4- پاسخ دهنده."
امام فرمودند: "مهرورزی و دوستی با مردم نصف عقل است."
امام فرمودند: "چیزی نیست که چشمانت آنرا بنگرد مگر آنکه در آن پند و اندرزی است."
امام فرمودند: "نظافت و پاکیزگی از اخلاق پیامبران است."
شهادت امام:
در نحوه به شهادت رسیدن امام نقل شده است که مأمون به یکی از خدمتکاران خویش دستور داده بود تا ناخنهای دستش را بلند نگه دارد و بعد به او دستور داد تا دست خود را به زهر مخصوصی آلوده کند و در بین ناخنهایش زهر قرار دهد و اناری را با دستان زهرآلودش دانه کند و او دستور مأمون را اجابت کرد. مأمون نیز انار زهرآلوده را خدمت حضرت گذارد و اصرار کرد که امام از آن انار تناول کنند. اما حضرت از خوردن امتناع فرمودند و مأمون اصرار کرد تا جایی که حضرت را تهدید به مرگ نمود و حضرت به جبر، قدری از آن انار مسموم تناول فرمودند. بعد از گذشت چند ساعت زهر اثر کرد و حال حضرت دگرگون گردید و صبح روز بعد در سحرگاه روز 29 صفر سال 203 هجری قمری امام رضا (علیه السلام) به شهادت رسیدند.
تدفین امام:
به قدرت و اراده الهی امام جواد (علیه السلام) فرزند و امام بعد از آن حضرت به دور از چشم دشمنان، بدن مطهر ایشان را غسل داده و بر آن نماز گذاردند و پیکر پاک ایشان با مشایعت بسیاری از شیعیان و دوستداران آن حضرت در مشهد دفن گردید و قرنهاست که مزار این امام بزرگوار مایه برکت و مباهات ایرانیان است.
تمام
سلطان رئوف
به سرم غیر هوای تو تمنایی نیست ..
بطلب تا که فقط ســـــــیر نگاهت بکنم ..
♥•٠·
تمام راه ظهور تو با گنه بستم
دروغ گفته ام آقا كه منتظر هستم
كسي به فكر شما نيست راست مي گويم
دعا براي تو بازيست راست مي گويم
اگرچه شهر براي شما چراغان است
براي كشتن تو نيزه هم فراوان است
من از سرودن شعر ظهور مي ترسم
دوباره بيعت و بعدش عبور مي ترسم
من از سياهي شب هاي تار مي گويم
من از خزان شدن اين بهار مي گويم
درون سينه ما عشق يخ زده آقا
ت تمام مزرعه هامان ملخ زده آقا
كسي كه با تو بماند به جانت آقا نيست
ب براي آمدن اين جمعه هم مهيّا نيست
گرد و غبار جاروی جارو کشاتم
آقا گندم بریز برام
به خدا کفترت میشم...
اگه تو یک نگام کنی
رفیق سر به رات میشم...
مولای رئوفم بازهم دلتنگم...
دلتنگه گنبد طلاتون...
دلتنگه نشستن یه گوشه ی صحن و اشک ریختن و با شما حرف زدن...
دلتنگه حس قشنگه بعد از زیارت...
حس سبک شدن، کبوتر شدن، رها شدن...
آقای مهربونم میشه دوباره زیارت حرم قشنگتون نصیبم بشه
میشه دوباره من باشم و شما و صحن انقلاب...
میشه دوباره ضامن بشید...
یا ضامن آهو مددی...
بچمو آقا شفا داد توو صحن گوهرشاد
یکی که دلش شکسته گوشه ی صحنت نشسته
دخیل درداش رو بسته عاشق دل خسته
نشون به این نشونه صدای نقاره خونه
منو به تو می رسونه ببین دلم خونه
[=amer]♫♫♫♫♫♫
[=amer]می دونم رو سیام من اگه بی وفام
ولی عشقم اینه عاشق این آقام
ولی عشقم اینه عاشق این آقام
می دونم رو سیام من اگه بی وفام
ولی عشقم اینه عاشق این آقام
ولی عشقم اینه عاشق این آقام
[=amer]♫♫♫♫♫♫
[=amer]منتظر یه اشارم هر چی که دارم بزارم
دلمو زیارت بیارم منی که آوارم
دلم اگه بی قراره چشام اگه هی میباره
ولی دلم غم نداره آقام دوست داره
[=amer]♫♫♫♫♫♫
[=amer]میشه شاهی کنی منو راهی کنی
چی میشه به منم یه نگاهی کنی
میشه شاهی کنی منو راهی کنی
چی میشه به منم یه نگاهی کنی
[=amer]♫♫♫♫♫♫
[=amer]هر کی که حاجت روا شد
گدا اومد پادشاه شد
عاشق آقام رضا شد
خادم آقا شد منم اومدم گداشم
کفتر گنبد طلا شم ایشالا حاجت روا شم خادم آقا شم
خوردم که شدم دیونت
آب زمزم کجا آب سقا خونت
[=amer]اهنگ امام رضا اقای زمانی و اقای هلالی
[=amer]
سلام اقای مهربونی ها
خیلی دلتنگتم اقای من
دلتنگ شش گوشه ی حرمت
دلتنگ کبوترهای حرمت
اقا من و امسال دعوتم میکنی خیلی دلم هواتو کرده اقای خوبی ها:geryeh:
♥رضاجان♥[=microsoft sans serif]
ﻣﻦ ﻭ ﮐﺒﻮﺗﺮﺍنت ﯾﮏ ﻭﺟﻪ ﺍﺷﺘﺮﺍﮎ ﺩﺍﺭﯾﻢ : ﭘــــﺮﻭﺍﺯ !
ﺍﻭ ﭘﺮِ ﺑﺎﻝ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﻦ ﭘﺮِ ﺩﻝ،
ﻫﺮﺩﻭ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻣﺴﯿﺮ …
ﻣﻘﺼﺪ ﻣﺎ ﮔﻨﺒﺪ ﻃﻼﯾﯽ ﺗﻮﺳﺖ.
ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻓﻮﻻﺩ ﺗﻮﺭﺍ ﺑﺘﻮﺍﻥ ﺩﯾﺪ،
ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻻﻝ ﺗﻮﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﺪ ...
ﮐﺮ ﺗﻮﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﻮﺩ ...
ﮐﻮﺭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ ...
ﻭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﺏ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ …♥
ﺩﻟﻢ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪﯼ ﮐﻪ ﺗﻮ، ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺩﺭﺩ ﻫﺎﯼ ﺑﯽ
ﺩﺭﻣﺎﻧﺶ ﺑﺎﺷﯽ ﻭ ﺣﺮﻡ ﺩﻝ ﺷﮑﺴﺘﮕﺎﻥ .........♥
[="Black"]
آیا بپذیری، ما را بپذیری؟
مِهر است و اگر قهر، شهد است و اگر زهر
فریادرسی تو، عیسینفسی تو
آرزو دارم بـگيرم عـکسِ سلفي در حَـرَم ...
ازخـودم بـا گـنبد و گـلدسته و صـحن رضــا (ع)
[="Black"]
چشمانت را که ببندی،
دست دلت را میگیردو میبرد درست روبروی ایوان طلا...
آرام چشمانت را بگشا!
تو حالا روبروی ایوان طلایی!
اگر هنوز در بهت و حیرتی،
دستت را روی سینه بگذار و آرام زمزمه کن
"
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا "صدای گرمِ پاسخِ میزبان از حیرت رهایت میکند....
گاهی گمان نمیکنی، ولی میشود![/B]
[/B]