جمع بندی ولایت معنوی امامان

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ولایت معنوی امامان

با سلام ...
آن طور که بنده میدانم امامان معصوم (ع) دارای دو نوع ولایت هستند ؛ ولایت ظاهری و ولایت معنوی یا باطنی.
در اثبات ولایت ظاهری از چندین آیه قرآن و حدیث معتبر استفاده می شود که در جای خودت قابل بحث است؛
اما سوال اینجاست که :
1. چه احادیث و آیاتی مربوط به ولایت باطنی و معنوی امام معصوم است؟
2. حدود و کیفیت این ولایت چگونه تعریف شده است و آنچه ما به آن معتقدیم که همه شئون زندگی را در می گیرد چه منابع معتبر روایی و قرآنی دارد؟

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد مشکور

صور اسرافیل;724584 نوشت:
با سلام ...
آن طور که بنده میدانم امامان معصوم (ع) دارای دو نوع ولایت هستند ؛ ولایت ظاهری و ولایت معنوی یا باطنی.
در اثبات ولایت ظاهری از چندین آیه قرآن و حدیث معتبر استفاده می شود که در جای خودت قابل بحث است؛
اما سوال اینجاست که :
1. چه احادیث و آیاتی مربوط به ولایت باطنی و معنوی امام معصوم است؟
2. حدود و کیفیت این ولایت چگونه تعریف شده است و آنچه ما به آن معتقدیم که همه شئون زندگی را در می گیرد چه منابع معتبر روایی و قرآنی دارد؟

سلام و ادب و تشکر از سوال خوبتان:Gol:

با عرض پوزش از بابت تاخیر، متاسفانه سیستم بنده دچار پاره ای مشکلات فنی شده، ان شاء الله بزودی پاسخ شما را تقدیم خواهم نمود. لطفا کمی صبور باشید. باتشکر:Gol:

صور اسرافیل;724584 نوشت:
با سلام ...
آن طور که بنده میدانم امامان معصوم (ع) دارای دو نوع ولایت هستند ؛ ولایت ظاهری و ولایت معنوی یا باطنی.
در اثبات ولایت ظاهری از چندین آیه قرآن و حدیث معتبر استفاده می شود که در جای خودت قابل بحث است؛
اما سوال اینجاست که :
1. چه احادیث و آیاتی مربوط به ولایت باطنی و معنوی امام معصوم است؟

سلام و ادب:Gol:

قبل از پرداختن به پاسخ سؤالات شما ضروری است با مفهوم ولایت، اقسام ولایت، تعاریف آندو و حقیقت ولایت و مراتب آن بطور اجمال آشنا شویم:

«ولایت» واژه ای عربی است که از کلمه ی (ولی) گرفته شده است و در لغت عرب، به معنای آمدن چیزی است در پی چیزی دیگر، بدون آن که فاصله ای میان آن دو باشد. لازمه ی چنین ترتبی، قرب و نزدیکی آن دو به یکدیگر است. از این رو، این واژه با هیئت های مختلف (به فتح و کسر واو) در معنای (حب و دوستی)، (نصرت و یاری)، (متابعت و پیروی)، (سرپرستی و رهبری) استعمال شده که از میان معانی ارائه شده، آنچه با ولایت تکوینی (ولایت معنوی و باطنی) متناسب و مرتبط می باشد همان معنای اخیر است.

ولايت بر دو قسم تكوينى و تشريعى تقسيم مى‏ شود. که در باره هر کدام تعریف های گوناگونی توسط اندیشمندان اسلامی ارائه شده است:

الف- «ولایت تکوینی»؛ یعنی سرپرستی موجودات جهان و عالم خارج و تصرف عینی داشتن در آنها که اولاً و بالذات منحصر در ذات «الله» است و ثانیاً و بالعرض به پیامبران و ائمه معصومین (ع) و انسان های کامل اسناد داده می شود. البته این قاعده به صورت یک برنامه ی روشمند در بسیاری از موضوعات قرآنی از قبیل عزت، قوت، شفاعت هم قابل ملاحظه است.

ب- ولايت تشريعي: اين گونه ولايت ها كاربردها، اقسام و مراحلي دارد كه به تناسب بحث به برخي از آنها اشاره مي شود:

1. ولايت بر تشريع: ولايت بر تشريع به معناي حق قانون گذاري است. اين حق بر اساس آيه ان الحكم الا الله در اساس از آن خداست و خداوند با انگيزش پيامبران، قوانين خود را به بشريت ابلاغ مي كند. پيامبر در اين مقام دريافت كننده و قانون از سوي خدا و ابلاغ كننده به مردم است. البته بعيد نيست كه پيامبر به اذن خدا حق قانونگذاري در مورد بعضي از احكام ديني نيز داشته باشد. خاتميت در اين عرصه به معناي آن است كه همه برنامه هاي تكاملي و قوانين ديني مورد نياز بشر تا پايان تاريخ را خداوند به پيامبر وحي و به بشريت ابلاغ نموده است و از اين پس هيچ گونه قانون آسماني جديدي نازل نخواهد شد. بدون شك اين قسم از ولايت را هيچ شيعه اي براي امامان معصوم(ع) باور ندارد.

2. ولايت در تشريع: منظور از ولايت در تشريع اين است كه در چارچوب اصول، هنجارها و قوانين الهي كه توسط پيامبر ابلاغ شده است كساني ولايت دارند كه اولا آنها را براي مردم تبيين كنند و ثانيا جزئيات احكام را از كليات آن استخراج نمايند و ثالثا رهبري جامعه را در جهت اجراي آن احكام برعهده گيرند و رابعا در صورت وقوع تزاحم در احكام در مسير اجراي آن بر اساس قاعده اهم و مهم رفع تزاحم نمايند. اين گونه ولايت كه در واقع ولايت در مقام تبيين و اجرا است براي ائمه و نايبان آنها ثابت است و چنين چيزي هيچ تضادي با خاتميت ندارد بلكه استمرار شريعت خاتم در بستر زمان است و بس.(1)

اما در پاسخ به سؤال اولتان گفتنی است: در مورد ولایت می بینم خداوند متعال در یک جا می فرماید: «فالله هو الولیّ»، تنها ولی حقیقی انسان و جهان الله است.(2) در عین حال در موارد دیگر فرمود: «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم و اموالهم». ولایت وجود مبارک پیامبر اسلام بر جان و مال مؤمنین، از خود آنان بالاتر است.(3) یا در آیه ولایت: «انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکات و هم راکعون»(4) کهاین آیه، ولایت را برای خدا و پیامبر و اهل بیت(ع) اثبات می فرماید. در حقیقت، معنای این آیات این نیست که انسان ها چند ولی و سرپرست متفاوت دارند که یکی از آنها یا برترین آنها خداست، بلکه معنایش با توجه به آیه ی حصر ولایت «والله هو الولی» آن است که تنها ولی حقیقی و بالذات خداوند است. پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت عصمت و طهارت (س) ولی بالعرض و مظهر ولایت خدایند و به تعبیر لطیف قرآن، آیه و نشانه ی ولایت الاهی اند.(5)

روایات بسیاری را می توان در باب ولایت معنوی و باطنی (تکوینی) امامان معصوم (ع) بیان کرد که به چند نمونه اشاره می کنیم:

- بدون شک، ائمه معصومین (ع) در اثر پرورش قابلیت ها و کسب شناخت و معرفتی والا و رسیدن به ایمان و یقین برتر به حوزه ی ولایت الاهی راه یافتند که پیامد مبارک آن، افاضه ی حضرت حق از ولایت تکوینیه ی خویش به آن ذوات مقدسه بوده است. کارنامه زندگی معصومین (ع) حاکی از آن است که عبودیت و بندگی خدا و ارتباط دائمی با مبدأ کائنات، سر لوحه ی زندگی آن بزرگواران قرار داشته که با همین اکسیر بندگی خدا، کیمیاگری می کردند و روح حیات را در کالبد نظام هستی می دمیدند که: «بکم یمسک السماء ان تقع علی الأرض». به واسطه ی شما آسمان نگه داشته می شود که بر زمین نیفتد.(6)

- و نیز از امام مجتبی(ع) منقول است که فرمودند: «من عبد الله عبد الله له کل شیء». هر کس بنده خدا شد خداوند همه چیز را تحت فرمان و بندگی او قرار می دهد.(7) در حدیث قدسی نیز آمده است که پروردگار متعال فرمود: «عبدی اطعنی حتی اجعلک مثلی». بنده ی من مرا اطاعت کن تا تو را مثل خودم قرار دهم.(8)

- «یابن آدم أنا غنی لا أفتقر أطعنی فیما أمرتک أجعلک غنیا لا تفتقر یا ابن آدم أنا حی لا أموت أطعنی فیما أمرتک أجعلک حیا لا تموت یا ابن آدم أنا أقول للشی‏ء کن فیکون، أطعنی فیما أمرتک أجعلک تقول لشی‏ء کن فیکون‏». فرزند آدم من غنی هستم و فقیر نمی شوم از من اطاعت کن تا تو را بی نیاز قرار دهم که فقیر نشوی و من زنده ام و نمی میرم، آنچه به تو امر می کنم اطاعت کن تا تو را زنده دائمی قرار دهم که هرگز نمیری و من به شیء می گویم باش پس می شود. از من اطاعت کن تا تو را آنچنان قرار دهم که به شیء بگویی باش پس موجود شود.(9) علاوه بر این روایات، حدیث معروف قرب نوافل که در اصول کافی آمده است، مجموعاً رمز دست یابی معصومین (ع) به ولایت تکوینی را بر ما آشکار می نمایند.

- و نیز در فضیلت آن ذوات مقدسه در ادعیه گفته شده: «بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الارض والسماء». به یمن وجود آن بزرگواران موجودات روزی می خورند و آسمان و زمین ثابت و برقرار می باشد.(10)

در ادامه (پستهای بعدی) به پاسخ سؤال دوم خواهیم پرداخت ...:Gol:

پاورقی__________________________________________________
1. جهت آگاهي بيشتر در اين زمينه نگا: مطهري مرتضي، ولا و ولايتها، صص 73-86، قم، صدرا، چاپ نهم1374.
2. شوری ، آیه 9.
3. احزاب، آیه 6.
4. مائده، آیه 55.
5. ولایت فقیه، جوادی آملی، عبدالله، ص 122 و 123 و 129.
6. زیارت جامعه.
7. تفسیر عسکری، ج1، ص327.
8. أسرارالصلاة، ج1، ص 4 (مقدمة).شرح‏دعاى‏صباح، خوئى، ج1، ص11، مقدمه مصحح.
9. بحارالأنوار، ج90، ص 376، باب 24، علة الإبطاء فی الإجابة ...؛ إرشادالقلوب، ج1، ص 75، الباب الثامن عشر، وصایا و حکم بلیغة... ؛ عدةالداعی، ص310، فصل ..... ص307.
10. مفاتیح‏ الجنان، ص 85، دعاى عدیله ..... ص84، برگرفته از سایت اسلام کوئست با تغییر و تصرف.

صور اسرافیل;724584 نوشت:
2. حدود و کیفیت این ولایت چگونه تعریف شده است و آنچه ما به آن معتقدیم که همه شئون زندگی را در می گیرد چه منابع معتبر روایی و قرآنی دارد؟

سلام مجدد:Gol:

حدود و کیفیت ولایت معنوی در اقسام زیر قابل ذکر است:

الف- واسطه فیض و قطب عالم امکان بودن: روايات فراواني داريم که امامان را واسطه فيض و قطب عالم امکان مي داند، طبقات ايمان به امامت امامان دوازده گانه و شناخت صحيح آنان اقتضا مي کند که به معاني اين روايات ايمان داشته باشيم و بزرگاني چون علامه طباطبائي از لوازم شيعه بودن اعتقاد به ولايت معنوي امام را دانسته است. به نمونه هايي از اين روايات توجه شود.

1 ـ امام صادق (ع) فرمود: از روزي که خداوند حضرت آدم را آفريد تا روز رستاخيز زمين هيچگاه خالي از حجت نبوده و نخواهد بود. يا حجت ظاهر و آشکار يا غايب و پنهان و اگر حجت خدا نباشد خدا ستايش نمي شود(1) اين روايت مي رساند که وجود امام در ستايش و عبادت خدا محوريت دارد. و همچنين فرمود: «اگر زمين بدون وجود امام بماند ساکنان خود را در کام خود فرو مي برد» (2) به اين مضمون روايات متعددي نقل شده است(3) اين روايات مي رساند که امام قطب عالم هستي است.

2 ـ امام سجاد (ع) فرمود: «در پرتو وجود ماست که خداوند آسمان را از فروپاشي ـ جز به اذن او ـ نگه مي دارد به واسطه ماست که خداوند باران نازل مي کند و رحمت خود را مي گستراند و برکات و نعمت هاي زمين را بيرون مي آورد و اگر آن کس از ما که در زمين است نبود، زمين اهل خود را فرو مي برد»(4) اين حديث نيز واسطه در فيض الهي بودن امامان را بخوبي اثبات مي کند.

در باب نفوذ معنوي امامان حضرت علي را فرمود: «خدايا روي زمين هيچگاه از حجت هاي تو خالي نمي ماند، حجت هايي که گاهي حاضر و آشکار و گاهي از بيم مردم پنهان هستند تا دلايل آيين الهي محو و نابود نشود» (5) اين روايت مي رساند که رهبران الهي در پنهان و آشکار وظيفه سنگيني رهبري را انجام مي دهند و در همه حال در راهنمايي مردم مي کوشند و هرگز از حوادث و اوضاع زمان غفلت ندارند به جهت ولايت و اختياراتي که از جانب خدا به آنها داده شده پيوسته در اموال و نفوس تصرف مي کنند و اوضاع را طبق مصالحي رهبري مي نمودند.

از مجموع آنچه گفتيم بخوبي بدست مي آيد که امامان واسطه فيض الهي اعم از مادي و معنوي اند و قطب و محور عالم هستي مي باشند، و ايمان نداشتن به اين بعد از ولايت نقص ايمان است.

ب- عرض اعمال بر امامان: در اين رابطه روايات فراوان آمده است از جمله در ذيل آيه 105 سوره توبه «بگو (هر گونه که مي خواهيد) عمل کنيد خدا عمل شما را مي بيند و رسول او و مومنان و نيز مي بينيد»(6) روايات متعددي درباره عرض اعمال خدمت پيامبر اکرم (ص) در هر روز وارد شده است و همچنين رواياتي که مربوط به عرض اعمال خدمت امامان مي باشد وارد شده است که به نمونه هايي اشاره مي شود:

1 ـ امام رضا (ع) فرمود: اعمال شما هر روز و شب بر من عرضه مي شود. راوي مي گويد: اين مسئله براي من خيلي بزرگ( و غير باور) جلو ه کرد. حضرت (بلافاصله) فرمود: مگر در کتاب خدا نخوانده اي «قل اعملو ... هر گونه مي خواهيد عمل کنيد خدا و رسول و مومنان اعمال شما را مي بينيد»

2 ـ امام باقر (ع) فرمود: هيچ مومن و کافر نمي ميرد مگر اينکه وقتي در قبر گذارده شداعمالش بر رسول خدا و بر اميرمومنان علي (ع) و همين طور باقي (ائمه و ) کساني که واجب الطاعه هستند عرضه مي شود (7)

ج) علم اولين و آخرين داشتن امامان: در اين زمينه نيز روايات فراواني وجود دارد از جلمه در ذيل آيه «نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ » بر تو کتابي را نازل کرديم که بيان کننده همه چيز است رواياتي وارد شده است:

1 ـ امام صادق (ع) فرمود: «براستي من آنچه در آسمان ها و زمين است مي دانم و آنچه در بهشت و جهنم است مي دانم و مي دانم آنچه درگذشته بوده و در آينده خواهد بود، سپس مدتي ساکت مانده ديد بر مستمع سخنان حضرت بزرگ (وسنگين) جلوه کرده است سپس فرمود: اين ها را از (قرآن) کتاب عزيز الهي مي دانم که فرموده است بيان کننده همه چيز است» (8) اين روايات و امثال آن نشان مي دهد که امامان علم اولين و آخرين را دارا هستند.

د- قدرت اعجاز و تصرف در امور مادی و معنوی:
نظیر کرامات، شفا دادن، رفع حوائج الناس و شفاعت نیز از جمله دیگر شئون ولایت تکوینی امامان معصوم (علیهم السلام) است که در روایات به این موارد هم اشاره شده است. مصادیقی که ذکر شد نمونه هایی از قدرت ولایت معنوی (تکوینی) امامان علیهم السلام است.

در زمينه ولايت اهل بيت خضوصاً ولايت معنوي اهل بيت به اين کتابها مراجعه کنيد: 1 ـ شيعه در اسلام، علامه سيد محمد حسين طباطبائي، بخش امامت، خصوصاً امام دوازدهم. 2 ـ معنويت تشيع، علامه سيد محمد حسين طباطبائي. 3 ـ امامت استاد مرتضي مطهري. 4 ـ ولاها و ولايت ها استاد مرتضي مطهري.

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی_____________________________________________________
1. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، تهران، المکتبه الاسلاميه ، 1393 ه ق ج 52 ص 92.
2. صدوق، کمال الدين، قم، موسسه النشر الاسلامي جامعه مدرسين، 1405 ه ق ج 1 ص 201.
3. همان باب 21 ج1 تا حديث 15.
4. بحار، ج 22 و امام صدوق ق مطبقه الحکمه، ص 112، مجلس 35.
5. نهج البلاغه، حکمت 147.
6. تفسير صافي، فيض کاشاني، بيروت، موسسه الاعلمي للمطبوعات ج2 ص 373.
7. همان ص 374.
8. همان.

مشکور;727398 نوشت:

در زمينه ولايت اهل بيت خضوصاً ولايت معنوي اهل بيت به اين کتابها مراجعه کنيد: 1 ـ شيعه در اسلام، علامه سيد محمد حسين طباطبائي، بخش امامت، خصوصاً امام دوازدهم. 2 ـ معنويت تشيع، علامه سيد محمد حسين طباطبائي. 3 ـ امامت استاد مرتضي مطهري. 4 ـ ولاها و ولايت ها استاد مرتضي مطهري.

موفق باشید ...:Gol:

با سلام و عرض ادب و احترام
ممنون از پاسختون ؛خیلی لطف کردین یکی دوتا از کتابها رو تو کتابخونه دارم ان شالله مطالعه میکنم ...
در پناه حق[emoji259]

مشکور;727398 نوشت:
گاهي از بيم مردم پنهان هستند

سلام اینجا این سوال مطرح میشه که خلیفه خدایی که اراده او اراده خداست و از همه چیز خبر داره و هرکاری اراده کنه میتونه انجام بده و آسمان به یمن او بر زمین نمی افتد و روزی مردم به یمن او به مردم نازل می شود چطور از مردم میترسد و غائب می شود اینها با هم تناقض دارند.

hosain.nor;732275 نوشت:
سلام اینجا این سوال مطرح میشه که خلیفه خدایی که اراده او اراده خداست و از همه چیز خبر داره و هرکاری اراده کنه میتونه انجام بده و آسمان به یمن او بر زمین نمی افتد و روزی مردم به یمن او به مردم نازل می شود چطور از مردم میترسد و غائب می شود اینها با هم تناقض دارند.

سلام و ادب

هیچ منافاتی بین اراده و قدرتهایی که ائمه هدی علیهم السلام به اذن خدا دارند با بیم مطرح شده نیست زیرا بیمی که در خلال بحث مطرح کردیم از نوع خوف و ترس عادی و مذموم نیست بلکه مقصود همان تقیه مورد اعتقاد مکتب تشیع و مذهب امامیه است. در توضیح مطلب گفتنی است: علت تقیه در ترس منحصر نیست زیرا ترس یکی از عوامل تقیه (تقیه خوفی) محسوب می شود نه همه آن.

اهل لغت درباره «تقیّه» گفته‌اند: معناى آن پرهیز و خوددارى از زیان است؛ و معناى اصطلاحی آن اظهار صلح و آشتى است، هرچند در باطن بر خلاف آن عمل شود. شیخ مفید (ره) در تعریف تقیه می‌نویسد: تقیه مخفی کردن حق و پوشاندن عقیده حق است و نیز مخفی‏کاری و ترک آشکارسازی با مخالف در مورد چیزهای است که ضرر دینی و یا دنیایی را درپی دارد. (1)

تقیّه موافق با وظیفه مکلّف و حکم ثانوى است، هرچند مخالف با حکم اوّلى باشد. در حال تقیّه، وظیفه عوض مى‏شود و حکم خدا بر طبق تقیّه قرار می‌‏گیرد. این وظیفه اخیر را، که تغییر یافته است، «حکم ثانوى» می‌‏گوییم، در برابر حکم اوّلى که به خاطر تقیّه با آن مخالفت شده است؛ همانند دیگر احکام ثانویه از نفى ضرر، نفى حرج، اضطرار و اکراه که در تمام این حالات، وظیفه بر طبق حالت موجود تغییر می‌‏یابد و اگر مسلمان رفتار خود را بر طبق آن قرار دهد مطابق با واقع است، نه مخالف با آن.(2)

یکی از شیوه‌‏های مبارزاتی ائمه‏ معصومین‏(ع) و تربیت ‏شدگان مکتب ‏اهل ‏بیت ‏(ع) با دشمنان اسلام، در عصرخفقان، شیوه «تقیه‏» یا مبارزه مخفی بوده است. تقیه‏ در حقیقت نوعی پنهان کاری به شمار می‌‏آید و اهدافی را دنبال می‏کند که برخی را می توان این گونه برشمرد:

الف: حفظ نیروهای مؤمن از متلاشی شدن‏ به دست ناصالحان.

ب: هدر نرفتن توان عناصر مؤمن در راه‌های کم ثمر و ذخیره سازی آن‏ها برای ‏شرایط حساس و سرنوشت‏ ساز .

ج: حفظ اسرار و خط مشی‏ها و برنامه‌‏ها از قرارگرفتن در اختیار دشمن .

این‏ها نکاتی است که از لابه لای روایات ‏تقیه به دست می‏‌آید. و با توجه به این نکات، اهمیت و نقش آن در حفظ نظام تفکر شیعی ‏و جامعه شیعیان دانسته می‏شود.(3)امام باقر(ع) می‏‌فرماید: «تقیه از برنامه‏‌های دین من و پدران من است و کسی که به وظیفه ‏تقیه عمل نکند، ایمان ندارد. (4)

موفق باشید ...

پاورقی______________________________________________
1. شرح عقاید صدوق، ص 246.
2. با استفاده از مقاله تقیه سید نورالدین شریعتمدار سبزواری از سایت درگاه پاسخگویی به مسائل دینی.
3. ر.ک: امام باقر(ع)، جلوه امامت در افق دانش، احمدترابی، ص 128 .
4. بحارالانوار، ج 75، ص 431 .

مشکور;734997 نوشت:

سلام و ادب

هیچ منافاتی بین اراده و قدرتهایی که ائمه هدی علیهم السلام به اذن خدا دارند با بیم مطرح شده نیست زیرا بیمی که در خلال بحث مطرح کردیم از نوع خوف و ترس عادی و مذموم نیست بلکه مقصود همان تقیه مورد اعتقاد مکتب تشیع و مذهب امامیه است. در توضیح مطلب گفتنی است: علت تقیه در ترس منحصر نیست زیرا ترس یکی از عوامل تقیه (تقیه خوفی) محسوب می شود نه همه آن.

اهل لغت درباره «تقیّه» گفته‌اند: معناى آن پرهیز و خوددارى از زیان است؛ و معناى اصطلاحی آن اظهار صلح و آشتى است، هرچند در باطن بر خلاف آن عمل شود. شیخ مفید (ره) در تعریف تقیه می‌نویسد: تقیه مخفی کردن حق و پوشاندن عقیده حق است و نیز مخفی‏کاری و ترک آشکارسازی با مخالف در مورد چیزهای است که ضرر دینی و یا دنیایی را درپی دارد. (1)

تقیّه موافق با وظیفه مکلّف و حکم ثانوى است، هرچند مخالف با حکم اوّلى باشد. در حال تقیّه، وظیفه عوض مى‏شود و حکم خدا بر طبق تقیّه قرار می‌‏گیرد. این وظیفه اخیر را، که تغییر یافته است، «حکم ثانوى» می‌‏گوییم، در برابر حکم اوّلى که به خاطر تقیّه با آن مخالفت شده است؛ همانند دیگر احکام ثانویه از نفى ضرر، نفى حرج، اضطرار و اکراه که در تمام این حالات، وظیفه بر طبق حالت موجود تغییر می‌‏یابد و اگر مسلمان رفتار خود را بر طبق آن قرار دهد مطابق با واقع است، نه مخالف با آن.(2)

یکی از شیوه‌‏های مبارزاتی ائمه‏ معصومین‏(ع) و تربیت ‏شدگان مکتب ‏اهل ‏بیت ‏(ع) با دشمنان اسلام، در عصرخفقان، شیوه «تقیه‏» یا مبارزه مخفی بوده است. تقیه‏ در حقیقت نوعی پنهان کاری به شمار می‌‏آید و اهدافی را دنبال می‏کند که برخی را می توان این گونه برشمرد:

الف: حفظ نیروهای مؤمن از متلاشی شدن‏ به دست ناصالحان.

ب: هدر نرفتن توان عناصر مؤمن در راه‌های کم ثمر و ذخیره سازی آن‏ها برای ‏شرایط حساس و سرنوشت‏ ساز .

ج: حفظ اسرار و خط مشی‏ها و برنامه‌‏ها از قرارگرفتن در اختیار دشمن .

این‏ها نکاتی است که از لابه لای روایات ‏تقیه به دست می‏‌آید. و با توجه به این نکات، اهمیت و نقش آن در حفظ نظام تفکر شیعی ‏و جامعه شیعیان دانسته می‏شود.(3)امام باقر(ع) می‏‌فرماید: «تقیه از برنامه‏‌های دین من و پدران من است و کسی که به وظیفه ‏تقیه عمل نکند، ایمان ندارد. (4)

موفق باشید ...

پاورقی______________________________________________
1. شرح عقاید صدوق، ص 246.
2. با استفاده از مقاله تقیه سید نورالدین شریعتمدار سبزواری از سایت درگاه پاسخگویی به مسائل دینی.
3. ر.ک: امام باقر(ع)، جلوه امامت در افق دانش، احمدترابی، ص 128 .
4. بحارالانوار، ج 75، ص 431 .

سلام ممنون از جوابتون ولی من سوالم این بود که کسی که همه قدرت های عالم در ید قدرت اوست و خلیفه خدا روی زمین است و اراده او اراده خداست و هیچ چیز در عالم از دایره علم او که علم الهی است خارج نیست چطور باید از انسانهای ضعیف اطرافش که حتی صاحب مرگ و زندگی و خیر و شر خودشون هم نیستند بترسه و صدها سال مردم عالم به خاطر این ترس بدون حضور ولی و سرپرست بمونن . ولی شما بحث را به مسئله تقیه هدایت کردید و بجای جواب به اصل سوال ، اهداف و انواع تقیه را برشمردید
سپاسگذرام

hosain.nor;735448 نوشت:
سلام ممنون از جوابتون ولی من سوالم این بود که کسی که همه قدرت های عالم در ید قدرت اوست و خلیفه خدا روی زمین است و اراده او اراده خداست و هیچ چیز در عالم از دایره علم او که علم الهی است خارج نیست چطور باید از انسانهای ضعیف اطرافش که حتی صاحب مرگ و زندگی و خیر و شر خودشون هم نیستند بترسه و صدها سال مردم عالم به خاطر این ترس بدون حضور ولی و سرپرست بمونن . ولی شما بحث را به مسئله تقیه هدایت کردید و بجای جواب به اصل سوال ، اهداف و انواع تقیه را برشمردید
سپاسگذرام

سلام مجدد:Gol:

بزرگوار، قرار نیست که امامان معصوم (ع) که به واسطه ولایت تکوینی، به اذن خدا از ابواب علوم الهیه و قدرت های خاص و تکوینی برخوردارند در هر کجا که میلشان بود به خواست خود از آن قدرتها استفاده کنند و برای دفاع از خود و تحقق اهدافشان، از غیر طریق طبیعی و ظاهری، این قدرتها را بکار گرفته و با مخالفانشان برخورد کنند! بعبارتی انبیاء و اولیاء الهی، برای هدایت مردم و در مقابله با دشمنان شان، مأمور به ظاهر بوده اند نه مجاز به استفاده از قدرتهای معنوی شان.

از اینرو، به دلیل آنکه دشمنان دین و حاکمان جور، در طول تاریخ تلاش می کرده اند تا نور انبیاء و اولیاء الهی را خاموش کنند لکن گرچه ایشان را به شهادت رسانده اما نور الهی هیچگاه به خاموشی نگراییده، با توجه به اینکه مقرر است که جهان به دست دردانه هستی و آخرین ذخیره از سلاله انبیاء و اوصیاء الهی نجات یافته و از ظلم و ستم و جور پاکسازی شود، خداوند، وجود حضرت حجت (عج) را از منظر همگان غایب نموده (حضور دارد اما ظهور نه) تا به سرنوشت دیگر اوصیاء الهی گرفتار نیاید و وجودش برای غرض الهی(قیام آخرالزمان) مصون و محفوظ باشد. و این امر غیبت در حالیکه امام حاضر است، از جمله جلوه های ولایت معنوی و قدرت تصرفی است که خداوند به امام عصر (عج) اعطا نموده است.

موفق باشید ...:Gol:

مشکور;736257 نوشت:

سلام مجدد:Gol:

بزرگوار، قرار نیست که امامان معصوم (ع) که به واسطه ولایت تکوینی، به اذن خدا از ابواب علوم الهیه و قدرت های خاص و تکوینی برخوردارند در هر کجا که میلشان بود به خواست خود از آن قدرتها استفاده کنند و برای دفاع از خود و تحقق اهدافشان، از غیر طریق طبیعی و ظاهری، این قدرتها را بکار گرفته و با مخالفانشان برخورد کنند! بعبارتی انبیاء و اولیاء الهی، برای هدایت مردم و در مقابله با دشمنان شان، مأمور به ظاهر بوده اند نه مجاز به استفاده از قدرتهای معنوی شان.

از اینرو، به دلیل آنکه دشمنان دین و حاکمان جور، در طول تاریخ تلاش می کرده اند تا نور انبیاء و اولیاء الهی را خاموش کنند لکن گرچه ایشان را به شهادت رسانده اما نور الهی هیچگاه به خاموشی نگراییده، با توجه به اینکه مقرر است که جهان به دست دردانه هستی و آخرین ذخیره از سلاله انبیاء و اوصیاء الهی نجات یافته و از ظلم و ستم و جور پاکسازی شود، خداوند، وجود حضرت حجت (عج) را از منظر همگان غایب نموده (حضور دارد اما ظهور نه) تا به سرنوشت دیگر اوصیاء الهی گرفتار نیاید و وجودش برای غرض الهی(قیام آخرالزمان) مصون و محفوظ باشد. و این امر غیبت در حالیکه امام حاضر است، از جمله جلوه های ولایت معنوی و قدرت تصرفی است که خداوند به امام عصر (عج) اعطا نموده است.

موفق باشید ...:Gol:

با سلام مجدد
پس از مجموع بحث می توان استنباط کرد که حضرات معصومین هم چون از جنس ما آدم ها هستند میتوانند از مسائلی که با جانشان در ارتباط است واهمه داشته باشند در همین رابطه حدیثی از امام صادق هست که علت غیبت حضرت حجت را از ایشان سوال کردند و حضرت در جواب اشاره به شکم خود کردند اشاره به اینکه حضرت از قتل و کشته شدن خود در هراس هستند.
حال این سوال پیش می آید اصولا یک مسلمان مومن وقتی خود را در تحت حکومت الهی می بیند و به او توکل دارد و می داند -و ما تسقط من ورقه الا یعلمها - آیا مجاز است از چیزی جز عدل الهی بترسد؟ در همین رابطه در دعای جوشن کبیر داریم - یَا مَنْ لا یُخَافُ إِلا عَدْلُهُ - یا در دعای یکشنبه داریم - بِسْمِ اللَّهِ الَّذِي لا أَرْجُو إِلا فَضْلَهُ وَ لا أَخْشَى إِلا عَدْلَهُ - یا در یک حدیث قدسی داریم ( نقل به مضمون) که خداوند می فرماید- هرکس از غیر عدل من بترسد یا بر غیر من توکل کند او را عذاب خواهم کرد - حال با توجه به این مطالب باز ما مجاز هستیم از چیزی غیر از عدل الهی بترسیم ؟ اگر جواب منفی است پس ترسهایی که ما از فقر و مرگ و مرض و حیوانات درنده و . . . داریم چه میشود ؟

hosain.nor;739985 نوشت:
با سلام مجدد
پس از مجموع بحث می توان استنباط کرد که حضرات معصومین هم چون از جنس ما آدم ها هستند میتوانند از مسائلی که با جانشان در ارتباط است واهمه داشته باشند در همین رابطه حدیثی از امام صادق هست که علت غیبت حضرت حجت را از ایشان سوال کردند و حضرت در جواب اشاره به شکم خود کردند اشاره به اینکه حضرت از قتل و کشته شدن خود در هراس هستند.

سلام مجدد:Gol:

امامان معصوم (ع) نیز مأمور بوده اند از جان خویش محافظت کنند و خودشان را بدون وجه و دلیل به هلاکت نیندازند اما در جایی که مشیت الهی حکم می کرده و امر خداوند باید احیاء می شده ایشان راضی به رضای خدا بوده و از مرگ در راه خدا هیچ هراسی نداشته اند. چنانکه زندگی همه امامان معصوم (ع) گواه این مطلب است.

از انجاییکه مأموریت حضرت حجت (عج) قیام و تشکیل حکومت جهانی است، ایشان مأمور به حفظ جان مبارکشان هستند و به اذن و اراده خدا در پس پرده غیبت هستند تا چنانکه امام صادق (ع) فرمودند جانشان محفوظ بماند و از خطر کشته شدن مصون بمانند نه اینکه حضرت از مرگ و کشته شدن در راه خدا می هراسد بلکه ایشان بنا به اراده الهی غیبت را اختیار کرده اند تا زمین بدون حجت نبوده و امر تشکیل حکومت جهانی و قیام حضرت(عج) معلق و بدون متولی نماند.

hosain.nor;739985 نوشت:
حال این سوال پیش می آید اصولا یک مسلمان مومن وقتی خود را در تحت حکومت الهی می بیند و به او توکل دارد و می داند -و ما تسقط من ورقه الا یعلمها - آیا مجاز است از چیزی جز عدل الهی بترسد؟ در همین رابطه در دعای جوشن کبیر داریم - یَا مَنْ لا یُخَافُ إِلا عَدْلُهُ - یا در دعای یکشنبه داریم - بِسْمِ اللَّهِ الَّذِي لا أَرْجُو إِلا فَضْلَهُ وَ لا أَخْشَى إِلا عَدْلَهُ - یا در یک حدیث قدسی داریم ( نقل به مضمون) که خداوند می فرماید- هرکس از غیر عدل من بترسد یا بر غیر من توکل کند او را عذاب خواهم کرد - حال با توجه به این مطالب باز ما مجاز هستیم از چیزی غیر از عدل الهی بترسیم ؟ اگر جواب منفی است پس ترسهایی که ما از فقر و مرگ و مرض و حیوانات درنده و . . . داریم چه میشود ؟

در کنه و باطن و در حقیقت امر، انسان مؤمن اگر به مسأله حکمت و عدل الهی و اینکه هر اتفاقی که می افتد پوشانیده در حکمت الهی است نباید از چیزی جز عدل الهی خوف و ترس داشته باشد و باید راضی به رضای خدا باشد لکن این بدان معنا نیست که اهل تدبیر امور نبوده و از خطراتی جانی و مالی و افتادن در مهالک و حوادث مراقبت نکند. زیرا تدبیر امور و مراقبت خارج از قضا و قدر الهی نیست، اینگونه نیست که انسان بدون تدبیر و مراقبت، خود را در مهالک بیندازد و بگوید اینها قضا و قدر و خواست و مشیت الهی است و باید محکوم به مقدرات باشیم. خداوند انسان را صاحب عقل و اختیار آفریده تا با کمک آنها سرنوشت خود را اعم از "سلامت و عافیت" ؛ "توفیق و بهروزی" و "سعادت و خوشبختی" خویش را رقم بزند.

از اینرو ترس ممدوح، یعنی پرهیز و حذر از خطرات و آسیبهای گوناگون مادی و معنوی که پیرامون زندگی همگان وجود دارد عین عقل و منطق و عین خواست و مشیت خدای متعال است چنانکه در باب تدبیر در اقتصاد و میانه روی در انفاق فرمود: و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه؛ با دستان خود، خودتان را به هلاکت نیندازید.(بقره، 195) و نیز عین توکل به خداست.(زیرا توکل به معنای نشستن و انتظار وهم گونه از خدا داشتن نیست بلکه توکل صحیح، توأم با تدبیر و حرکت و تلاش است). چنانکه فرمود: فاذا عزمت فتوکل علی الله؛ تدبیر کن، تصمیم بگیر و عزم و اراده کن و آنگاه به خدا توکل کن.(آل عمران، 159)

بنابراین ترس از فقر و خطر مرگ و حیوانات درنده و بسیاری دیگر از مصادیق، امری طبیعی، لازمه زندگی انسان و از مصادیق ترس ممدوح است و هر انسان عاقلی موظف است به حکم عقل و شرع از جان و مال و سرمایه های خود محافظت و صیانت کند و بی دلیل خود را در مهالک نیندازد. مگر در جایی که پای دفاع از حقیقت و ارزشی والا و مقدس مطرح باشد که تکلیف و وظیفه چیزی دیگری حکم می کند. و معمولاً انبیاء و اوصیاء و اولیاء الهی در این وظیفه شناسی همیشه تاریخ، پیشگام همگان بوده و هستند.

موفق باشید ...:Gol:

بنام خدا

سلام و ادب و تشکر از مشارکت همه دوستان
:Gol:

سؤال:
:

  1. چه احادیث و آیاتی مربوط به ولایت باطنی و معنوی امام معصوم است؟
  2. حدود و کیفیت این ولایت چگونه تعریف شده است?

پاسخ :


در بیان مطلب، نکاتی را در چند عنوان یادآور می شویم:

الف- کلیات:
«ولایت» واژه ای عربی است که از کلمه ی (ولی) گرفته شده است و در لغت عرب، به معنای آمدن چیزی است در پی چیزی دیگر، بدون آن که فاصله ای میان آن دو باشد. لازمه ی چنین ترتبی، قرب و نزدیکی آن دو به یکدیگر است. از این رو، این واژه با هیئت های مختلف (به فتح و کسر واو) در معنای (حب و دوستی)، (نصرت و یاری)، (متابعت و پیروی)، (سرپرستی و رهبری) استعمال شده که از میان معانی ارائه شده، آنچه با ولایت تکوینی (ولایت معنوی و باطنی) متناسب و مرتبط می باشد همان معنای اخیر است.

ولايت بر دو قسم تكوينى و تشريعى تقسيم مى‏ شود. که در باره هر کدام تعریف های گوناگونی توسط اندیشمندان اسلامی ارائه شده است:

الف- «ولایت تکوینی»: یعنی سرپرستی موجودات جهان و عالم خارج و تصرف عینی داشتن در آنها که اولاً و بالذات منحصر در ذات «الله» است و ثانیاً و بالعرض به پیامبران و ائمه معصومین (ع) و انسان های کامل اسناد داده می شود.

ب- ولايت تشريعي: اين گونه ولايت، كاربردها، اقسام و مراحلي دارد كه به تناسب بحث به برخي از آنها اشاره مي شود:

1. ولايت بر تشريع: ولايت بر تشريع به معناي حق قانون گذاري است. اين حق بر اساس آيه ان الحكم الا الله در اساس از آن خداست و خداوند با انگيزش پيامبران، قوانين خود را به بشريت ابلاغ مي كند.

2. ولايت در تشريع: منظور از ولايت در تشريع اين است كه در چارچوب اصول، هنجارها و قوانين الهي كه توسط پيامبر ابلاغ شده است كساني ولايت دارند كه اولا آنها را براي مردم تبيين كنند و ثانيا جزئيات احكام را از كليات آن استخراج نمايند و ثالثا رهبري جامعه را در جهت اجراي آن احكام برعهده گيرند و رابعا در صورت وقوع تزاحم در احكام در مسير اجراي آن بر اساس قاعده اهم و مهم رفع تزاحم نمايند. اين گونه ولايت كه در واقع ولايت در مقام تبيين و اجرا است براي ائمه و نايبان آنها ثابت است و چنين چيزي هيچ تضادي با خاتميت ندارد بلكه استمرار شريعت خاتم در بستر زمان است و بس.(1)

اما در پاسخ به سؤال اولتان گفتنی است: در مورد ولایت می بینم خداوند متعال در یک جا می فرماید: «فالله هو الولیّ»، تنها ولی حقیقی انسان و جهان الله است.(2) در عین حال در موارد دیگر فرمود: «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم و اموالهم». ولایت وجود مبارک پیامبر اسلام بر جان و مال مؤمنین، از خود آنان بالاتر است.(3) یا در آیه ولایت: «انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکات و هم راکعون»(4) کهاین آیه، ولایت را برای خدا و پیامبر و اهل بیت(ع) اثبات می فرماید. در حقیقت، معنای این آیات این نیست که انسان ها چند ولی و سرپرست متفاوت دارند که یکی از آنها یا برترین آنها خداست، بلکه معنایش با توجه به آیه ی حصر ولایت «والله هو الولی» آن است که تنها ولی حقیقی و بالذات خداوند است. پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت عصمت و طهارت (س) ولی بالعرض و مظهر ولایت خدایند و به تعبیر لطیف قرآن، آیه و نشانه ی ولایت الاهی اند.(5) روایات بسیاری را می توان در باب ولایت معنوی و باطنی (تکوینی) امامان معصوم (ع) بیان کرد.(رجوع کنید به پست شماره 4).

ب- حدود و کیفیت ولایت معنوی:
حدود و کیفیت ولایت معنوی در اقسام زیر قابل ذکر است:

یک.
واسطه فیض و قطب عالم امکان بودن: روايات فراواني داريم که امامان را واسطه فيض و قطب عالم امکان مي داند، طبقات ايمان به امامت امامان دوازده گانه و شناخت صحيح آنان اقتضا مي کند که به معاني اين روايات ايمان داشته باشيم و بزرگاني چون علامه طباطبائي از لوازم شيعه بودن اعتقاد به ولايت معنوي امام را دانسته است.(6)

دو- عرض اعمال بر امامان:
در اين رابطه روايات فراوان آمده است از جمله در ذيل آيه 105 سوره توبه «بگو (هر گونه که مي خواهيد) عمل کنيد خدا عمل شما را مي بيند و رسول او و مومنان و نيز مي بينيد»(7) روايات متعددي درباره عرض اعمال خدمت پيامبر اکرم (ص) در هر روز وارد شده است و همچنين رواياتي که مربوط به عرض اعمال خدمت امامان مي باشد وارد شده است.

سه- علم اولين و آخرين داشتن امامان:
در اين زمينه نيز روايات فراواني وجود دارد از جلمه در ذيل آيه «نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ » بر تو کتابي را نازل کرديم که بيان کننده همه چيز است.

چهار- قدرت اعجاز و تصرف در امور مادی و معنوی
: نظیر کرامات، شفا دادن، رفع حوائج الناس و شفاعت نیز از جمله دیگر شئون ولایت تکوینی امامان معصوم (علیهم السلام) است که در روایات به این موارد هم اشاره شده است.

ج- رابطه قدرتهای معنوی امامان (ع) با حقیقت بیم و ترس و تقیه:
هیچ منافاتی بین اراده و قدرتهایی که ائمه هدی علیهم السلام به اذن خدا دارند با بیم مطرح شده نیست زیرا بیمی که در خلال بحث مطرح کردیم از نوع خوف و ترس عادی و مذموم نیست بلکه مقصود همان تقیه مورد اعتقاد مکتب تشیع و مذهب امامیه است. اهل لغت درباره «تقیّه» گفته‌اند: معناى آن پرهیز و خوددارى از زیان است؛ و معناى اصطلاحی آن اظهار صلح و آشتى است، هرچند در باطن بر خلاف آن عمل شود. تقیّه موافق با وظیفه مکلّف و حکم ثانوى است، هرچند مخالف با حکم اوّلى باشد. در حال تقیّه، وظیفه عوض مى‏شود و حکم خدا بر طبق تقیّه قرار می‌‏گیرد. یکی از شیوه‌‏های مبارزاتی ائمه‏ معصومین‏(ع) و تربیت ‏شدگان مکتب ‏اهل ‏بیت ‏(ع) با دشمنان اسلام، در عصرخفقان، شیوه «تقیه‏» یا مبارزه مخفی بوده است. تقیه‏ در حقیقت نوعی پنهان کاری به شمار می‌‏آید و اهدافی را دنبال می‏کند.(رجوع کنید به پست Dirol

د- فلسفه عدم استفاده از قدرتهای معنوی در مواقع خطر و دلیل غیبت امام زمان
: قرار نیست که امامان معصوم (ع) که به واسطه ولایت تکوینی، به اذن خدا از ابواب علوم الهیه و قدرت های خاص و تکوینی برخوردارند در هر کجا که میلشان بود به خواست خود از آن قدرتها استفاده کنند و برای دفاع از خود و تحقق اهدافشان، از غیر طریق طبیعی و ظاهری، این قدرتها را بکار گرفته و با مخالفانشان برخورد کنند! بعبارتی انبیاء و اولیاء الهی، برای هدایت مردم و در مقابله با دشمنان شان، مأمور به ظاهر بوده اند نه مجاز به استفاده از قدرتهای معنوی شان. با توجه به اینکه مقرر است که جهان به دست دردانه هستی و آخرین ذخیره از سلاله انبیاء و اوصیاء الهی نجات یافته و از ظلم و ستم و جور پاکسازی شود، خداوند، وجود حضرت حجت (عج) را از منظر همگان غایب نموده (حضور دارد اما ظهور نه) تا به سرنوشت دیگر اوصیاء الهی گرفتار نیاید و وجودش برای غرض الهی(قیام آخرالزمان) مصون و محفوظ باشد. بنابراین امامان معصوم (ع) نیز مأمور بوده اند از جان خویش محافظت کنند و خودشان را بدون وجه و دلیل به هلاکت نیندازند اما در جایی که مشیت الهی حکم می کرده و امر خداوند باید احیاء می شده ایشان راضی به رضای خدا بوده و از مرگ در راه خدا هیچ هراسی نداشته اند. از انجاییکه مأموریت حضرت حجت (عج) قیام و تشکیل حکومت جهانی است، ایشان مأمور به حفظ جان مبارکشان هستند و به اذن و اراده خدا در پس پرده غیبت هستند تا جانشان محفوظ بماند و از خطر کشته شدن مصون بمانند نه اینکه حضرت از مرگ و کشته شدن در راه خدا می هراسد.

ه- ترس ممدوح: انسان مؤمن اگر به مسأله حکمت و عدل الهی و اینکه هر اتفاقی که می افتد پوشانیده در حکمت الهی است نباید از چیزی جز عدل الهی خوف و ترس داشته باشد و باید راضی به رضای خدا باشد لکن این بدان معنا نیست که اهل تدبیر امور نبوده و از خطراتی جانی و مالی و افتادن در مهالک و حوادث مراقبت نکند. از اینرو ترس ممدوح، یعنی پرهیز و حذر از خطرات و آسیبهای گوناگون مادی و معنوی که پیرامون زندگی همگان وجود دارد عین عقل و منطق و عین خواست و مشیت خدای متعال است چنانکه در باب تدبیر در اقتصاد و میانه روی در انفاق فرمود: و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه؛ با دستان خود، خودتان را به هلاکت نیندازید.(8) و نیز عین توکل به خداست.(زیرا توکل به معنای نشستن و انتظار وهم گونه از خدا داشتن نیست بلکه توکل صحیح، توأم با تدبیر و حرکت و تلاش است). بنابراین ترس از فقر و خطر مرگ و حیوانات درنده و بسیاری دیگر از مصادیق، امری طبیعی، لازمه زندگی انسان و از مصادیق ترس ممدوح است و هر انسان عاقلی موظف است به حکم عقل و شرع از جان و مال و سرمایه های خود محافظت و صیانت کند و بی دلیل خود را در مهالک نیندازد.

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی___________________________________


  1. جهت آگاهي بيشتر در اين زمينه نگا: مطهري مرتضي، ولا و ولايتها، صص 73-86، قم، صدرا، چاپ نهم1374.
  2. شوری ، آیه 9.
  3. احزاب، آیه 6.
  4. مائده، آیه 55.
  5. ولایت فقیه، جوادی آملی، عبدالله، ص 122 و 123 و 129.
  6. ر.ک: محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، تهران، المکتبه الاسلاميه ، 1393 ه ق ج 52 ص 92. ؛ صدوق، کمال الدين، قم، موسسه النشر الاسلامي جامعه مدرسين، 1405 ه ق ج 1 ص 201.؛ همان باب 21 ج1 تا حديث 15.؛ بحار، ج 22 و امام صدوق ق مطبقه الحکمه، ص 112، مجلس 35.؛ نهج البلاغه، حکمت 147.
  7. تفسير صافي، فيض کاشاني، بيروت، موسسه الاعلمي للمطبوعات ج2 ص 373.
  8. بقره، 195.
موضوع قفل شده است