سلام دوستا خوبم اینقد غر نزن دوستمون راست میگه تنها راه فرار از فکر های بد تلاش و کار هست اگر شما خود را سرگرم کار کنید . کمتر به این فکرها فرو میروید البت این فکر دغدغه همه جوونا هست شما هم یکی اما مگه همه چیز ازدواج هست . بعدشم ادم یک روز ازدواج کنه ولی خوشبخت باشه .وقتی سرت گرم کاری باشه حتی اگه ساده موقعیت ازدواج پیش میاد وقتی بعضی نیازها رفع بشه مطمن باشیدکمتر نیاز های دیگه فکر مون مشغول میکنه .توکل بخدا :Gol:
موفق باشید
این پست را نخوانید. ناراحت میشوید.
سلام.
این پست رک و راست و بی پرده و بیتعارف و حتی بدون ادب و احترام است. زیرا بنده آدم عوضیای هستم و توانایی همدردی هم ندارم. پس گستاخیهای این پست را ببخشید. :Gol:
با این حال توانایی تحلیل منطقی ام خوب است و به نظرم شما باید کمی هم منطقی به مساله نگاه کنید. لطفا خودبینی بنده را هم ببخشید. ولی یک نفر باید این را به شما بگوید.
اشتباه کوچک شما
ثروت، اصل و نسب، پول، سن، زیبایی، رفتار و اعتبار پدر و مادر معیار ازدواج نیست. شرط ازدواج است. ما باید در یک سطح ثروت، اصل و نسب، پول، سن، زیبایی، شخصیت و اعتبار خانوادگی باشیم. همین! مگر شما معتاد و به درد نخور و الافید که با یک پسر معتاد و به درد نخور و الاف ازدواج کنید؟ شما باید دنبال کسی باشید که ثروت، اصل و نسب، پول، سن، زیبایی و اعتبار پدر و مادرش در حد شما باشد. ولیاو نیز باید مانند شما تحصیل کرده و دنبال کار باشد.
اشتباه بزرگ شما
فرض کنید من به خواستگاری شما بیایم
فرض کنیم من و شما در یک سطح مالی، سنی، زیبایی، شخصیت و اعتبار خانوادگی باشیم. پس اینها هم مشکلی نیست.
شما مزایای مهمی دارید: تحصیلکردهاید (مثل بنده). مذهبی هستید و نمیخواهید گناه کنید (به درد هم میخوریم).
هیچ یک از موارد فوق تعیین نمیکند که ما به درد هم میخوریم یا نه. چیزی که برای من مهم است این است:
شما که هستید؟
وقتی در مجلس خواستگاری با شما حرف میزنم برایم فقط یک چیز ملاک و معیار است؟ شما خود را چگونه میشناسید؟
4. آیا خود را با معیارهای جامعه میشناسید؟ آیا از جایگاه اجتماعی پدر و مادرتان حرف میزنید؟ آیا از رفتار و شخصیت آنها حرف میزنید؟ آیا قرار است زندگی ما بعد از ازدواج به رفتار آنها وابسته باشد؟ تا چه حد از آنها مستقلید؟ تا چه حد قرار است در زندگی من و شما دخالت کنند؟ تا چه حد «حرف مردم» و «غیبتهای خواهر و برادر و فامیل» و «حرفهای خالهزنکی» قرار است روی زندگی من تاثیر بگذارند؟ آیا آنها قرار است از اختلافات ما با خبر شوند؟ از سختیهای زندگی ما با خبر شوند؟ بنده اگر شما را انتخاب کنم چقدر حریم خصوصی بدست میآورم؟ چقدر رازداری بدست میآورم؟
اگر قرار باشد من با ازدواج استقلال از خانوادهام کسب نکنم و به خانوادهی یک نفر دیگر وابسته شوم چرا ازدواج کنم؟
3. آیا خود را با معیارهای اجباری میشناسید؟
و آیا از ثروت، اصل و نسب، پول، چهرهی خود نگرانید؟ آیا این ها را برای خود عیب تلقی میکنید؟ آیا این که من نیز مانند شما هستم قرار است برای من «عیب» تلقی شود؟
2. آیا خود را با معیارهای خودساخته میشناسید؟
چقدر برایتان مهم است که تحصیل کردهاید؟ چقدر یاد گرفتهاید شادی و امید و ایده و ... را از درون تولید کنید؟ چقدر به شرایط دنیا بیاعتنا هستید؟
رایم مهم نیست که از زندگی چه میخواهید. برایم مهم این است که میخواهید با آن چه کار کنید؟
برایم مهم نیست که چقدر مصرف میکنید. برایم مهم این است که با این کار چقدر خودتان را میسازید.
حتی برایم مهم نیست که چقدر تحصیلکرده و به درد بخور هستید یا برعکس، چقدر ضعیف هستید و چقدر از رشد خود عقب ماندهاید. برای من مهم این است که برای چه کار میکنید؟ کار میکنید که اعتبار کسب کنید یا این که خود را بسازید. کار میکنید که به دیگران سود برسانید؟ چرا؟ برای این که احساس ارزش کنید؟ برای این که آدم خوبی باشید؟ یا برای این که به انسانی با اراده و زحمتکش تبدیل شوید؟ (من مورد آخر را میپسندم). اما این که چرا میخواهید کار کنید نیز برایم مهم است. برای رضای خدا؟ یا برای قوی شدن خودتان در برابر مشکلات زندگی؟
1. به چه چیزی اهمیت میدهید؟
برای نتیجه (رشد خودتان) زندگی میکنید؟ یا برای تلاش در راه رسیدن به نتیجه؟
اگر تمام تلاشهایتان بی نتیجه بماند آیا این تلاشها را بیهوده میبینید یا میگویید از زندگیام راضیام. زیرا درست زندگی کردم و هر آنچه میخواستم باشم بودم.
اگر تمام تلاشهایتان به نتیجه برسد آیا خوشحال خواهید بود؟ یعنی آیا در این دنیای بی نظم و پیشبینی ناپذیر حال خود را به نتایج زحمتتان و چیزهایی که از کنترل شما خارج است گره میزنید؟
برای شما چه چیزی مهم است؟ وضعیتتان، مشکلاتتان؟ یا عکس العمل شما به این مشکلات؟
اعتراف
بند خیلی زشتم. اما با همسری زیبا ازدواج کردم. میدانید چگونه؟ با بدشانسی!!! من در ابتدا خوششانسیهایی آوردم که باعث شد سست شوم و فرصتها را از دست بدهم. بعد که کار به جای باریک کشید تصمیم گرفتم دیگر به فرصت و شانس تکیه نکنم. اتفاقا همان زمان بدشانسیها از زمین و آسمان بر سرم باریدند. اما تصمیمم برای تکیه به خودم تقویت شد. در این دوران شدیدا به کسی نیاز داشتم که بتواند مرا در تحمل سختیهای زندگی یاری کند. هرگز دنبال همسر زیبا نبودم. زیرا میدانستم زیبایی همسر فقط باعث میشود او از من توقع داشته باشد و به من کمک نکند. لذا دنبال کسی گشتم که برای خودش خیلی خیلی ارزش قائل باشد و حاظر باشد زحمت بکشد تا خودش را بسازد و اگر زندگی خوبی میسازد نیز برای رشد خودش بسازد و در این راه چیزی هدر ندهد.
کسی که من پیدا کردم دختر بسیار زیبایی در دانشکده بود که همه آرزویشان بود با او ازدواج کنند. او حاظر نبود با هیچکس ازدواج کند و همه به او حق میدادند. زیرا فکر میکردند طبیعی است که او پسری زیبا بخواهد. اما او هیچ ارزشی برای زیبایی اش قائل نبود. زیرا فکر میکرد زیبایی ممکن است به راحتی از دست برود. برای همین به شدت به آزادی، تلاش و حریم خصوصیاش اهمیت میداد و همین باعث شده بود کسی درست او را نشناسد. دنبال کسی بود که بتواند او را «کشف کند».
شاید فکر کنید داستان میگویم. ولی در واقع در خوابگاه ما اغلب دخترها دقیقا همین تفکر بالا را داشتند. همهی پسرها هم این را میدانستند و به دنبال کشف آنها بودند. اما پیشداوری آنها در مورد او به خاطر زیبایی اش باعث شد این واقعیت ساده را فقط در مورد او نبینند، یا در نظر نگیرند یا باور نکنند. تنها کسی که دلیل واقعیاش را فهمید من بودم. زیرا داشتم زیر بار سختی نابود میشدم و برای همین به شدت دنبال کمک بودم. از همه دخترها سوالات بالا را میپرسیدم تا کسی که میخواهم را بیابم و آنها هم اگرچه اغلب شرایط بالا را داشتند ولی مرا در حد خودشان نمیدیدند. من هم با آن اعتماد به نفس پایینم (درست مثل شما بودم) مجبور بودم به جست و جو ادامه دهم. چون همه شرایط مرا میدانستند و هیچ کس هم حاظر به ازدواج با من نبود از همه دخترهایی که ازدواج با آنها را بعید میدانستم، خصوصا آنها که زیباتر، ثروتمندتر یا ... بودند (از جمله همسرم) درخواست کرده بودم که اگر در خوابگاه دختران کسی را با معیارهای من برایم سراغ دارند بگویند. بدین ترتیب با هم آشنا شدیم!
میبینید چه شرایط متناقضی؟
در میان کسانی که به زیبایی اهمیت نمیدادند همسر من قبل از من خواستگاری را پیدا نکرده بود که به زیبایی اهمیت ندهد! زیرا زیبا بود.
در میان کسانی که به خودسازی اهمیت میدادند من کسی را پیدا نکرده بودم که به خاطر خودش و خودم حاظر به ازدواج با من باشد. زیرا من خارجی بودم!
وقتی ما ازدواج کردیم هیچ کس در دانشکده از انتخاب ما تعجب نکرد. همه از اشتباه خودشان در قضاوت تعجب کردند.
میدانید چرا این اتفاق افتاد؟ زیرا خطر بیخ گوش من بود و مجبور بودم به شدت کار و تقلا کنم و خود را بسازم. به همین دلیل بعد از صدها بار سعی و خطا و بدشانسی یک بار هم خوششانسی آوردم.
توصیه
زندگی ازدواج نیست. زندگی کار است. نقطهضعف شما هیچ یک از مواردی که گفتید نیست. نقطهضعف شما این است که در حال کار نیستید. شرایط شما از من خیلی وخیمتر است. تعجب میکنم که چگونه این شرایط شما را مجبور به کار نمیکند. هر کاری میشود پیدا کنید. من از تایپ شروع کردم که مفت بود. بعد ترجمه که بهتر بود ولی خرج رفت و آمدم را هم نمیداد. ولی ماندنم در محیط کار باعث شد که سعی و خطا ادامه یابد و از هیچ به حداقل برسم تا این که بلاخره شانس آوردم.
سلام علیکم
دوست عزیزم:Mohabbat:
ضمن تایید بسیاری از حرف های این برادرمون می خواستم چند نکته رو اضافه کنم و ختم کلام :
1- اگه خواستی بری شیر خواگاه و ... برای بحث بچه ، بازم قبلش باید در حالت تعادل و تفکر منطقی باشه . ممکنه بری یک مرکز نگه داری کودکان بی سرپرست ، بعد به شکلی که بعدا واسه بچه مشکل زا بشه بهش مجبت کنی و اون دچار آسیب بشه ، حتی خودت ....کلا باید با آرامش و منطق هر راه حلی رو که بخای انجام بدی
به طور خلاصه دلیلش رو می گم
شما هر جایی بری به طور موقت 1 سال 2 سال با یک فرزند بی سرپرست هستی، اگه محبت غیرمنطقی ناشی از این حالتی که نداشتن بچه برات عقده شده باشه منجر به وابستگی میشه که بیشترین ضررش واسه بچست .... من این رو از نزدیک تجربه کردم. ما یک جایی داوطلبانه کار می کردیم به همین شکل . یک مربی مجرد خانوم به یکی از بچه ها ی بی سرپرست که پسربچه شیرینی بود خیلی محبت می کرد . اونا 3-4 سالشون بود. بعد که مربی متاهل شد و به دلایل متعددی مرکز هم علاقه مند به ادامه حضورشون در اونجا نبود واقعا برای بچه ها بد تموم شد. حتی خود من هم وقتی بعد از چند سال برای سرزدن می رفتم پیش بچه ها بازخوردهای غیبتم رو بد ارزیابی می کردم . خلاصه پس شیرخوارگاه رو راه حل اساسی نبیینی . راه حل اساسی در درون و در تفکرات شما باید باشه .:Gol:
2- فرصت های آموزش رایگان وجود داره ... مثلا در کمیته امداد بحث خوداشتغالی دارن واسه مددجویاشون و کلاس های هنری مثل سفره آرایی و تهیه مربا و ترشی و ... می زارن ... مراجعه کن اگه مددجو هم نیستی می تونی با صحبت کردن قانعشون کنی ... حتی می تونی در قبالش باهاشون همکاری کنی . مراکز فنی و حرفه ای هم گاها آموزش های رایگان دارند . ببین آموزشگاه ها رو نمی گم ... مرکز فنی و حرفه ای ... نکته بعدی هلال احمر هم نیروی داوطلب می گیره ، بعد از گذارندن آموزش ها فکر کنم ماهی 300 هزار تومان هم میدن ... شما چون الان شرایط مالیت بده فکر می کنی دیگه اصلا نمیشه کاری کرد و احساس فلج بودن می کنی .... ولی باور کن خیلی ها بدون این هزینه ها هم نتیجه می گیرند :Gol:
واضح تر بگم یک خانومی مشابه شما یک میلیون نیاز داشت برای ادامه تحصیل ، خیلی هم اصرار داشت این یک میلیون رو از کسی کمک بگیره ... و فکر می کرد فرج زندگیش در همین پوله .... من با 50 هزارتومان مشکلش رو حل کردم ... خودش هم متقاعد شد که واقعا نیاز نیست ... :Gol:
مثلا از طریق سفره آرایی میشه درآمد کسب کرد خوب ... ولی من خودم هیچ وقت حاضر نیستم برم پول خرج کنم این رو یاد بگیرم . واسه این کار فقط لازمه ست چاقوهاش که بهترین مدلش تایلندی هست به نظر من، رو بخری و از روی آموزش های درون اینترنت و سی ذی های آموزشی تمرین کنی . من همین کار رو هم کردم . وحتی بدون داشتن خیلی از وسایلش می تونم یک کارایی بکنم . من الان کارم چیز دیگست . ولی اگه شرایط شما رو داشتم حتما این یکی از گزینه هام بود . :Gol:
یک کار دیگه مجوز بسته بندی مواد غذایی می تونی بگیری از جهادکشاورزی ، برای طرح خودااشتغالی برای کار توی خونه هم مجوز می دن ... خوب تازه خودشون وام هم می دن :Gol:
ترشی درست کردن اگه توی شبکه توزیع خانگی بخاد باشه سودش زیاده . با 30 -- 40 هزارتومان مواد می تونی 100 هزارتومان بفروشی ... اصلا کار بدی نیست .... می تونی از سواد و خلاقیتت برای بهبود کارت استفاده کنی .... بهت برنخوره خیلی ها این کار رو انجام می دن ... اصلا هر کاری انجام دادی این رو کنارش شروع کن ... ولی فکر کنم مجوز گرفتن واسه توزیع بهترش دردسر داره :Gol:
خلاصه از تو حرکت ، از خدا برکت . لطفا کاربرای محترم این هارو نقد نکنین ... همیجوری واسه اینکه ذهنشون باز بشه گفتم :Gol:
کلا برو تو جامعه ... بچرخ ... فرصت های زیادی هست ... اگر چه عالی نبیست، مثلا قطعا شغل های پر درآمدی نیستند، ولی قطعا به نتیجه می رسند ... به قول یکی از دوستان صد تا در رو بزن تا اینکه ببینی خدا صلاح می دونه کدوم رو باز کنه ....در مراسم ها و مکان هایی که خانوم ها هستند هم حضور داشته باش . اونجا دوست های خوبی پیدا می کنی و فرصت ازدواجت هم میره بالا.... من خودم خیلی شده ازم خواستن دختر معرفی کنم .... خوب من هم دخترها رو علاوه بر شناخت فامیلی و دور و وری ها، از همین جاها می شناسم دیگه که بعد معرفی کنم ... مثلا من دخترایی که توی باشگاه، توی موسسه هایی که خودم هستم، توی مساجد و ... که خودم رفت و آمد می کنم و ... شناسایی می کنم بعد معرفیشون می کنم ... پس باید عزیزم توی جامعه رفت و آمد و فعالیت داشته باشی ... تازه نیتت هم این نباشه که بشناسنت واسه ازدواج و ... . به قول برادرمون تو راه خودت رو برو و کار کن ... بر اساس علاقت ... توی شهرما یک بنده خدایی یک مغازه فروش جوراب ساده داشت ... باورت میشه الان به جایی رسیده که سومین شعبه مغازش رو داره می زنه!!! از فروش جوراب!!! پس بر اساس علاقت پیش برو .... :Gol:
یک خاطره هم از خودم بگم ... من یک جا رفتم ثبت نام کلاس قرآن، حفظ قرآن رو دوست داشتم و برای ادامه حفظم بعد از دوران دانشجویی این کار رو کردم... باورت میشه خانومی که اون روز من رو اونجا دید شب اومد خونمون خواستگاری .... هرچند من نه نیتم این نبود و نه هم به اونا جواب مثبت دادم ، خیلی هم سمج بودن .... یک سال کلا می اومدند خواستگاری ... می خام بگم کلا از این ستون به اون ستون فرجه ... ولی نیتت اول کار و حضور مثت و موثر در جامعه باشه و ... که اگه ازدواجت جور نشد ناامید نشی :Gol:
این هم آخرین پست من :Mohabbat: در این روز بنده حقیر رو هم دعا بفرمایید ...
خوش به حالتون مشکلتون قابل بیانه ... چند تا مومن پیدا شدند وسیله شدند برای اینکه حرف خدا به گوشتون برسه
من اصلا مشکلاتم قابل بیان نیست ....
200 صفحه ورد باید تایپ کنم تا بگمشون :Moteajeb!::Gig:
نوشتار شما را خواندم، و تمایل دارم چند نکته را به عنوان نظر شخصی خدمت شما عرض کنم (راه حل را از بیان مشاور محترم پیگیری فرمایید).
نکته اول اینکه نوشتار شما _فارغ از نقد آن_ محتوای نسبتا جذابی دارد و این نشان می دهد که اهل ذوق هستید. خوب نوشتن، هنری است که هر کسی ندارد و ریشه این هنر، در شما وجود دارد که اگر با مطالعه مستمر و با برنامه، درست پرورانده شود آیندهدار خواهد بود و می توانید کم کم و آهستنه آهسته وارد کار نویسندگی شوید. البته الان زود است و قلمتان خیلی نیاز به صیقل و آزمون و خطا دارد؛ مطالعه فراوان، لازمه کار نویسندگی است.
نکته دوم اینکه زیبایی نسبی است. ممکن است شما از نظر یکی، قیافه معمولی داشته باشید اما از نظر فرد دیگر، زیبا جلوه دهید. دوستی دارم که می گفت: "در دانشگاه به خانم ها هم درس می دهم. یکی از دانشجویان خانم که همیشه صف اول کلاس می نشست و حسابی هم در بحث شرکت می کرد، قیافه خوبی نداشت! یکبار به دلم گذشت که این بینوا که اینطور در بحث معارف شرکت می کند و به معارف دینی علاقه مند است، با این ظاهری که دارد آیا کسی به او علاقه مند می شود و از نعمت ازدواج برخوردار می گردد! بعد از مدتی از صحبت های خودش در بحث کلاس، متوجه شدم که بله! خانم ازدواج کرده و از زندگی اش هم راضی است! تعجب کردم و با خودم گفتم: ظاهر افراد ملاک نیست و هر کسی تقدیری دارد که به آن خواهد رسید."
نکته سوم اینکه روایات را باید در کنار هم سنجید و نتیجه گیری کرد. ممکن است در برخی روایات ویژگی ها و توصیف هایی برای مورد مناسب تر ازدواج ذکر شود اما این گونه روایات هرگز در صدد بیان این نیستند که فقط به دنبال چنین افرادی باشید. روایت داریم اگر کسی به خاطر زیبایی و مال با کسی ازدواج کند، خدا او را به همان واگذار می کند ولی اگر به خاطر ایمان و تقوا با کسی ازدواج کند، خدا به او زیبایی و مال می بخشد؛ یعنی صفای درون و پاکدامنی و تقوای طرف مقابل، زمینه محبت و دوست داشتن را فراهم می کند و خدای متعال، محبت طرف مقابل را در دل او افزون می کند. در آیات پایانی سوره مریم هم می فرماید: ایمان و تقوا محبت می آورد:
یکسال پیش که به مناسبتی رفته بودم گل فروشی برای خانومم گل بخرم، آقای گلفروش می گفت: "چند وقت پیش در بالا شهر تهران خانه میلیاردری را با 200 میلیون، گل کاری کردیم. به چند ماه نکشید، خبر طلاق اون آقا و خانمش را شنیدیم"! می خواهم بگویم زیبایی و ثروت لازم هست اما هرگز دوام زندگی را تضمین نمی کند!
نکته چهارم اینکه در بدترین حالت و بدبینانه ترین قضاوت، شما بین بد (یعنی شرایط به قول خودتان سختِ فعلی) و بدتر (یعنی شرایطی پیچیده تر و بدتر از حالتِ فعلی) قرار دارید (دقت کنید که این حالت را در بدترین فرض و بدبینانه ترین حالت بررسی می کنیم). هر عقل سلیمی می گوید بین بد و بدتر، بدتر را انتخاب نکنید و هرگز به آن رو نیاورید!
نکته پنجم اینکه خودتان را به نحوی مناسب _حالا از طریق دوستان و آشنایان یا هر طور دیگری که مناسب تشخیص می دهید_ به خانم های جلسه ای و خانم هایی که واسطه امر خیر هستند، به درستی معرفی کنید. واسطه عاقل و مناسب، در ایجاد یک پیوند مناسب، می تواند نقش تعیین کننده ای داشته باشد.
نکته ششم اینکه در نزدیک منزل ما، خانواده ای زندگی می کنند که تقریبا تمام افراد خانواده اش، سیگاری یا معتاد اند و همیشه یک پایشان کلانتری است! پدر و مادر این خانواده هم میانه خوبی با هم ندارند و کلا این خانواده با جنگ و دعوا همزاد هستند! در چنین فضای تاریکی، دختر این خانواده _که اتفاقا قیافه معمولی هم دارد_ با یک جوان ازدواج کرد و خانواده دختر تا جایی که می توانستند بدی هایشان را از آن جوان پنهان کردند و در زندگی دخترشان وارد نکردند تا زندگی دخترشان آسیب نبیند! الان دختر و پسر با هم عروسی کرده اند و در شهری دیگر _که محل زندگی شوهرش است_ زندگی می کنند و ظاهرا مشکلی ندارند! نه خانواده شما چنان شرایط حاد و بدی دارد و نه شما پایین تر از آن دختر هستید، پس منفیبافی نکنید و به روی خوش زندگی، امیدوار باشید.
نکته پایانی اینکه همه چیز دست خداست. ناچاریم و باید، به او اعتماد و توکل کنیم تا کمکمان کند. از خدا بخواهید کمکتان کند و همسری مناسب برای شما برگزیند و در تمنای این خواسته به حق، نومید نشوید؛ این درب رحمت، ان شاء الله به زودی باز می شود.
الانه که یه عده بیان بگن،دختر از این حرفا نباید بزنه،پس دختر بره بمیره؟
میگن آدما خودشون سرنوشتشون رو میسازن الان مشخص میشه چرا یکی میلیارده یکی بی پول و فقیر
یکی به بالاترین درجه علمی میرسه یکی تو الفبای سواد در جا میزنه
یکی خوشبخت زندگی میکنه یکی بدبخت
تا خودت نخوای به هیچ جا نمیرسی
با شکایت کردن از دنیا و نالیدن و حسرت زندگی دیگران خوردن هیچ وقت به جایی نمیرسی
فکر میکنی همه پدر میلیارد دارن یا همه از بدو تولد رو پیشونیشون خوشبختی حک شده
خیلی از ماها شرایط مشابهی داشتیم و داریم ولی تنها کسانی خودشون رو بالا کشیدند که سعی و تلاش کردند
سرگذشت انسانهای موفق رو بخون نه دین نه کشور نه نژاد هیچ یک جز تلاش خودشون باعث پیشرفت و موفقیتشون نشده
ولی ما ملتی هستیم که همه ناکامی هامون رو به پای بقیه می نویسیم جز خودمون
این همه درس خوندی چه بهره ایی ازش بردی دو جا سر زدی کار نبوده تلاشتو متوقف کردی انتظار داری موفق هم بشی
خونوادت با بدبختی دارن سر میکنن جز نگاه خفت بار و طلبکارانه کار دیگه ایی تونستی براشون بکنی !!!
و ..................
ولله من که قبلا خواستگاری میرفتم اینقدر دخترا از فقیر گرفته تا متوسط توقعات مالی و مادی وحشتناک داشتند که
راحت منو بعضیاشون رد کردن الانم دیگه امیدی ندارم که ازدواج کنم درسته تجرد سخته ولی خیلی راحت تر از سختی های ازدواج در ضمن پسرا خیلی بیشتر سختی میکشن برای مجردی من خودم بیشتر روزهای هفته رو روزه میگیرم بالاخره سن که بره بالا احساس نیاز فروکش میکنه
با اون روندی که شما پیش میرفتید معلوم بود امیدی به ازدواج کردنتون نیست
برادر دوستم پنجاه ساله نتونسته ازدواج کنه امروز مادرم میگفت پنجاه ساله زن نگرفته نهایتاً بیست سال دیگه زنده باشه زن میخواد چیکار این بیست سال هم همینطوری سر کن
راستی
یکی از راه های ارضای حس مادری داشتن حیوون خونگیه
مخصوصا حیوونای مظلوم مثل جوجه هر نوع پرنده یا خرگوش
اگه جا و حیاط هم داشته باشین هاپو انتخاب مناسبیه
فقط باید خیلی مواظبشون باشید مثل بچه خودتون
بیخیال دختر!!
آخر ازدواج یا طلاقه یا مرگ...در هر حال موندنی نیست!
منم28 سالمه و هنوز یه دونه خواستگار هم نداشتم ولی از خدا و روزگار گله ای ندارم چونکه من اطمینان دارم که خداوند در هر شرایطی بهترین ها را برای من میخواد.
در واقع من ازدواج رو موکول کردم به بهشت چونکه میدونم توی دنیا امکان ازدواج نیست...
مثل من خودتو بزن به بی خیالی و خودت رو به خدا نزدیک کن تا لذت واقعی زندگی رو درک کنی.
برات آرزوی شادی دارم
سلام
خواهر بزرگوار خیلی از خانم ها و بانوان محترم ایران ما و خیلی از آقایان بزرگوار ایران ما به مشکل شما مبتلا هستند.
من هم می شناسم که آقایان و بانوانی که از نظر قیافه مطلوب دیگران نیستند و هر قدر هم که بخواهم حرفی برای توجیه بزنم اصلا مناسب نبوده و قانع کننده نیست.
باید توکلت به خدا باشد.اگر از من می شنوی با فردی متدین در میان بگذار مثلا روحانی مسجد محل که یک خانم مومن واقعی نه از این جا نماز آبکش ها یک خانم را واسطه کند و خواستگار مناسب با شرایط شما پیدا کند.
راستش را بخواهید من هم فردی را در نظر دارم که از نظر چهره زیاد مطلوب نیست ولی چنان کمالاتی دارد به خیلی ها ندارند!
سلام
بنده در اطراف خودم ، دختر خانم های مجرد با سن بالای 30 خیلی سراغ دارم. حتی یک دختر خانمی را میشناسم که هم تحصیلاتش لیسانس است هم شاغل است هم به نظر من ظاهرش عادی است و مشکلی ندارد. رفتارش هم خوب و معقول است. اما هنوز مجرد مانده است!
آقا پسرهایی را هم می شناسم که با وجود استقلال مالی ، سن زیادی دارند و مجرد مانده اند و اصلاً قصد ازدواج ندارند و هر چه میخواهیم آنها را متقاعد به ازدواج کنیم ، قبول نمی کنند.
من برای دختر خانم هایی که مجرد می مانند ، واقعاً ناراحت هستم. یکی از دعاهای همیشگی ام ازدواج آنهاست. اما برای آقا پسرها چون طبیعتاً آسیب پذیری کمتری دارند ، ناراحت نمی شوم.
به نظرم دولت باید ابتکار عمل نشان دهد و ستادی تشکیل دهد تا این مسأله را پیگیری کند. البته نه از طریق اینترنت. بلکه حضوری.
مشخصات افراد را بگیرد ، به همدیگر معرفی کند و ...
حتی این ستاد می تواند اطلاعات از ثبت احوال بگیرد و مثلا دختر خانمهای مجرد بالای 25 سال را شناسایی کند و دنبال آنها برود و برایشان پرونده تشکیل بدهد جهت معرفی به آقا پسرهایی که قصد ازدواج دارند.
این مسأله باید از سوی حاکمیت رسیدگی شود. نمیتوان بیکار نشست و کار را به عرف سنتی سپرد.
واقعاً چه چیزی مانع می شود که چنین ستادی تشکیل شود؟ بودجه زیادی هم لازم ندارد.
البته تاکید میکنم: اصلاً اینترنتی نباشد. فقط حضوری.
اصلا یکی از دلایلی که باعث میشه مومنین در زندگی و پیشرفت مادی ضعیف باشند همین استفاده نکردن از توانایی های جسمی و فکری خودشان هست و پناه بردن به طلسم و دعا و امامزاده و امثالهم
کشورهای غربی وجود دارند که اصلا نه میدانند دعا چیه و نه رابطه انچنانی با خدا دارند ولی در صلح و رفاه دارن زندگی میکنن
رفاهی که یاد و نامی از خدا و دوستان خدا درش نباشه از صد تا زندان و مصیبت کده بدتره ، اگه به خوب خوردن و خوابیدن باشه که چه فرقی میون ما و بقیه موجوداته ؟ پس اینهمه پیغمبر و کتاب آسمونی و اینهمه سر و صدا و بگیر و ببند و دستورالعمل و ... برای چیه ؟ برای اینه که بیشتر لذت ببرم ؟!
نمیشه گفت و نمیخواهم بگم اونطرف دنیا همه کافرن ولی اینکه دلیل پیشرفت نکردن رو رابطه با خدا بدونیم مسخره ترین حرفیه که میشه زد !! خدایی که من رو خلق کرده ، خدایی که مهربان تر از پدر و مادر برای من هست .
دعا بهترین سلاح مومن در دنیاست ، چقدر معصومین به دعا سفارش کردن و چقدر خاصیت براش گفته شده ... حالا یه نفر به هر دلیل حاجتش برآورده نشده دلیل میشه که اصل قضیه بره زیر سوال ؟ مثل این میمونه صدقه رو بندازم تو صندوق و برم وسط خیابون ، خوب معلومه که بلا سرم میاد ، پس این میون تکلیف عقلی که خدا به من داده چی میشه ؟ عقلی که اینقدر تو قرآن سرزنش شده نسبت به کسایی که تفکر نمیکنند و از عقل استفاده نمیکنن ، حتی دلیل خیلی از گناهان افراد رو هم استفاده نکردن از عقل میدونه .
مثل این میمونه که بجای سیم چین از آچار بکس استفاده کنم ، خب 1000 سال هم بگذره کارم حل نمیشه . حکایت کسایی که میرن خواستگاری و در اولین اقدام میرن استخاره میکنن ، یعنی تحقیق و مشاوره و ... رو میگذارن کنار و میرن استخاره ، استخاره ای که در تعریفش میگن جایی که بین دو امر مردد شدید . حالا دعا هم نه اینکه ایرادی بهش وارد باشه اما باید در جای خودش استفاده بشه ، جای خودش هم اینه که با توکل و ذکر خدا حداکثر تلاش دنیایی و عُقلایی انجام بشه و بعد برای حصول نتیجه دعا کنیم . نه اینکه از اول بسم الله تا آخر دست روی دست و فقط دعا .... اسم این تنبلی و سستی و کوتاهی هست نه دعا کردن . اصلا مگه بندگی بدون دعا کردن هم میشه ؟ ، خدایا عاقبت ما رو به خیر کن ....
این مسأله باید از سوی حاکمیت رسیدگی شود. نمیتوان بیکار نشست و کار را به عرف سنتی سپرد.
واقعاً چه چیزی مانع می شود که چنین ستادی تشکیل شود؟
دوست عزیز تو این مملکت کسی دلش به حال مشکلات اجتماعی و دینی مردم نمیسوزه و همتی وجود نداره . تا بحال باید متوجه این موضوع شده باشید .
اصلا من شک دارم که کار کارشناسی هم در این رابطه در سطح ملی انجام شده باشه . و گرنه کیه که وجود مشکل رو حس نکنه و نبینه ؟
این پست را نخوانید. ناراحت میشوید.
سلام.
این پست رک و راست و بی پرده و بیتعارف و حتی بدون ادب و احترام است. زیرا بنده آدم عوضیای هستم و توانایی همدردی هم ندارم. پس گستاخیهای این پست را ببخشید. :Gol:
با این حال توانایی تحلیل منطقی ام خوب است و به نظرم شما باید کمی هم منطقی به مساله نگاه کنید. لطفا خودبینی بنده را هم ببخشید. ولی یک نفر باید این را به شما بگوید.
اشتباه کوچک شما
ثروت، اصل و نسب، پول، سن، زیبایی، رفتار و اعتبار پدر و مادر معیار ازدواج نیست. شرط ازدواج است. ما باید در یک سطح ثروت، اصل و نسب، پول، سن، زیبایی، شخصیت و اعتبار خانوادگی باشیم. همین! مگر شما معتاد و به درد نخور و الافید که با یک پسر معتاد و به درد نخور و الاف ازدواج کنید؟ شما باید دنبال کسی باشید که ثروت، اصل و نسب، پول، سن، زیبایی و اعتبار پدر و مادرش در حد شما باشد. ولیاو نیز باید مانند شما تحصیل کرده و دنبال کار باشد.
اشتباه بزرگ شما
فرض کنید من به خواستگاری شما بیایم
فرض کنیم من و شما در یک سطح مالی، سنی، زیبایی، شخصیت و اعتبار خانوادگی باشیم. پس اینها هم مشکلی نیست.
شما مزایای مهمی دارید: تحصیلکردهاید (مثل بنده). مذهبی هستید و نمیخواهید گناه کنید (به درد هم میخوریم).
هیچ یک از موارد فوق تعیین نمیکند که ما به درد هم میخوریم یا نه. چیزی که برای من مهم است این است:
شما که هستید؟
وقتی در مجلس خواستگاری با شما حرف میزنم برایم فقط یک چیز ملاک و معیار است؟ شما خود را چگونه میشناسید؟
4. آیا خود را با معیارهای جامعه میشناسید؟ آیا از جایگاه اجتماعی پدر و مادرتان حرف میزنید؟ آیا از رفتار و شخصیت آنها حرف میزنید؟ آیا قرار است زندگی ما بعد از ازدواج به رفتار آنها وابسته باشد؟ تا چه حد از آنها مستقلید؟ تا چه حد قرار است در زندگی من و شما دخالت کنند؟ تا چه حد «حرف مردم» و «غیبتهای خواهر و برادر و فامیل» و «حرفهای خالهزنکی» قرار است روی زندگی من تاثیر بگذارند؟ آیا آنها قرار است از اختلافات ما با خبر شوند؟ از سختیهای زندگی ما با خبر شوند؟ بنده اگر شما را انتخاب کنم چقدر حریم خصوصی بدست میآورم؟ چقدر رازداری بدست میآورم؟
اگر قرار باشد من با ازدواج استقلال از خانوادهام کسب نکنم و به خانوادهی یک نفر دیگر وابسته شوم چرا ازدواج کنم؟
3. آیا خود را با معیارهای اجباری میشناسید؟
و آیا از ثروت، اصل و نسب، پول، چهرهی خود نگرانید؟ آیا این ها را برای خود عیب تلقی میکنید؟ آیا این که من نیز مانند شما هستم قرار است برای من «عیب» تلقی شود؟
2. آیا خود را با معیارهای خودساخته میشناسید؟
چقدر برایتان مهم است که تحصیل کردهاید؟ چقدر یاد گرفتهاید شادی و امید و ایده و ... را از درون تولید کنید؟ چقدر به شرایط دنیا بیاعتنا هستید؟
رایم مهم نیست که از زندگی چه میخواهید. برایم مهم این است که میخواهید با آن چه کار کنید؟
برایم مهم نیست که چقدر مصرف میکنید. برایم مهم این است که با این کار چقدر خودتان را میسازید.
حتی برایم مهم نیست که چقدر تحصیلکرده و به درد بخور هستید یا برعکس، چقدر ضعیف هستید و چقدر از رشد خود عقب ماندهاید. برای من مهم این است که برای چه کار میکنید؟ کار میکنید که اعتبار کسب کنید یا این که خود را بسازید. کار میکنید که به دیگران سود برسانید؟ چرا؟ برای این که احساس ارزش کنید؟ برای این که آدم خوبی باشید؟ یا برای این که به انسانی با اراده و زحمتکش تبدیل شوید؟ (من مورد آخر را میپسندم). اما این که چرا میخواهید کار کنید نیز برایم مهم است. برای رضای خدا؟ یا برای قوی شدن خودتان در برابر مشکلات زندگی؟
1. به چه چیزی اهمیت میدهید؟
برای نتیجه (رشد خودتان) زندگی میکنید؟ یا برای تلاش در راه رسیدن به نتیجه؟
اگر تمام تلاشهایتان بی نتیجه بماند آیا این تلاشها را بیهوده میبینید یا میگویید از زندگیام راضیام. زیرا درست زندگی کردم و هر آنچه میخواستم باشم بودم.
اگر تمام تلاشهایتان به نتیجه برسد آیا خوشحال خواهید بود؟ یعنی آیا در این دنیای بی نظم و پیشبینی ناپذیر حال خود را به نتایج زحمتتان و چیزهایی که از کنترل شما خارج است گره میزنید؟
برای شما چه چیزی مهم است؟ وضعیتتان، مشکلاتتان؟ یا عکس العمل شما به این مشکلات؟
اعتراف
بند خیلی زشتم. اما با همسری زیبا ازدواج کردم. میدانید چگونه؟ با بدشانسی!!! من در ابتدا خوششانسیهایی آوردم که باعث شد سست شوم و فرصتها را از دست بدهم. بعد که کار به جای باریک کشید تصمیم گرفتم دیگر به فرصت و شانس تکیه نکنم. اتفاقا همان زمان بدشانسیها از زمین و آسمان بر سرم باریدند. اما تصمیمم برای تکیه به خودم تقویت شد. در این دوران شدیدا به کسی نیاز داشتم که بتواند مرا در تحمل سختیهای زندگی یاری کند. هرگز دنبال همسر زیبا نبودم. زیرا میدانستم زیبایی همسر فقط باعث میشود او از من توقع داشته باشد و به من کمک نکند. لذا دنبال کسی گشتم که برای خودش خیلی خیلی ارزش قائل باشد و حاظر باشد زحمت بکشد تا خودش را بسازد و اگر زندگی خوبی میسازد نیز برای رشد خودش بسازد و در این راه چیزی هدر ندهد.
کسی که من پیدا کردم دختر بسیار زیبایی در دانشکده بود که همه آرزویشان بود با او ازدواج کنند. او حاظر نبود با هیچکس ازدواج کند و همه به او حق میدادند. زیرا فکر میکردند طبیعی است که او پسری زیبا بخواهد. اما او هیچ ارزشی برای زیبایی اش قائل نبود. زیرا فکر میکرد زیبایی ممکن است به راحتی از دست برود. برای همین به شدت به آزادی، تلاش و حریم خصوصیاش اهمیت میداد و همین باعث شده بود کسی درست او را نشناسد. دنبال کسی بود که بتواند او را «کشف کند».
شاید فکر کنید داستان میگویم. ولی در واقع در خوابگاه ما اغلب دخترها دقیقا همین تفکر بالا را داشتند. همهی پسرها هم این را میدانستند و به دنبال کشف آنها بودند. اما پیشداوری آنها در مورد او به خاطر زیبایی اش باعث شد این واقعیت ساده را فقط در مورد او نبینند، یا در نظر نگیرند یا باور نکنند. تنها کسی که دلیل واقعیاش را فهمید من بودم. زیرا داشتم زیر بار سختی نابود میشدم و برای همین به شدت دنبال کمک بودم. از همه دخترها سوالات بالا را میپرسیدم تا کسی که میخواهم را بیابم و آنها هم اگرچه اغلب شرایط بالا را داشتند ولی مرا در حد خودشان نمیدیدند. من هم با آن اعتماد به نفس پایینم (درست مثل شما بودم) مجبور بودم به جست و جو ادامه دهم. چون همه شرایط مرا میدانستند و هیچ کس هم حاظر به ازدواج با من نبود از همه دخترهایی که ازدواج با آنها را بعید میدانستم، خصوصا آنها که زیباتر، ثروتمندتر یا ... بودند (از جمله همسرم) درخواست کرده بودم که اگر در خوابگاه دختران کسی را با معیارهای من برایم سراغ دارند بگویند. بدین ترتیب با هم آشنا شدیم!
میبینید چه شرایط متناقضی؟
در میان کسانی که به زیبایی اهمیت نمیدادند همسر من قبل از من خواستگاری را پیدا نکرده بود که به زیبایی اهمیت ندهد! زیرا زیبا بود.
در میان کسانی که به خودسازی اهمیت میدادند من کسی را پیدا نکرده بودم که به خاطر خودش و خودم حاظر به ازدواج با من باشد. زیرا من خارجی بودم!
وقتی ما ازدواج کردیم هیچ کس در دانشکده از انتخاب ما تعجب نکرد. همه از اشتباه خودشان در قضاوت تعجب کردند.
میدانید چرا این اتفاق افتاد؟ زیرا خطر بیخ گوش من بود و مجبور بودم به شدت کار و تقلا کنم و خود را بسازم. به همین دلیل بعد از صدها بار سعی و خطا و بدشانسی یک بار هم خوششانسی آوردم.
توصیه
زندگی ازدواج نیست. زندگی کار است. نقطهضعف شما هیچ یک از مواردی که گفتید نیست. نقطهضعف شما این است که در حال کار نیستید. شرایط شما از من خیلی وخیمتر است. تعجب میکنم که چگونه این شرایط شما را مجبور به کار نمیکند. هر کاری میشود پیدا کنید. من از تایپ شروع کردم که مفت بود. بعد ترجمه که بهتر بود ولی خرج رفت و آمدم را هم نمیداد. ولی ماندنم در محیط کار باعث شد که سعی و خطا ادامه یابد و از هیچ به حداقل برسم تا این که بلاخره شانس آوردم.
با خواندن این پست اصلا ناراحت نشدم
اتفاقا خیلی انگیزه گرفتم،حرفاتون خیلی امید وار کننده بود
ممنون
بازم که بحثای داغ ازدواجی راه افتاده،
بهتره اسم عکس دینو بزاریم عکس ازدواج،خخخخخ
ای انسان،سلام
قبلنم بهت گفته بودم،خوشت میومد شیربرنج بینمک بودی ،یه صفحه ی سفید که 2تا سوراخ دماغ ودوتا مردمک داره فقط:Nishkhand:
یه چی میگم آویزه ی گوشت کن
سفید سفید صدتومن،سرخ وسفید سیصد تومن،حالا که رسید به سبزه هرچی بگی می ارزه،
تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها،خواهر من از قدیم الایام سبزه ها یه قیمت دیگه ای داشتن
بعضی سفیدا هم هستن خوششون نمید از رنگ وقیافشون،پس ربطی نداره چه شکل وچه قیافه ای هستی،بعضی سفیدا صورتشون بی رنگ ورخه ، بی روحه،خیلیا حسرت سبزه بودن دارن،کجای کاری یه انسان،دوست من برای داداشش دنبال دختر سبزه میگشتن،یه عالمه آدم میشناسم اینطوری ان
اما از همه ی اینا که بگذریم،سخن دوست خوش تر است:khandeh!:برو تاپیک منو بخون،از تو داغون تر بودم:Khandidan!:همه ی این روزا میگذره بعدا به حرفای خودت میخندی،مث من،خخخخخخ
از وقتی اون تاپیکی باز کردم 5-6تا خواستگار واسم اومدن،اصن تاپیکای اینجا بخت گشاست
ولی ازدواج کردی بیا بگو،اینهمه ،آدم واست دعا کردن،بی خبر نمونن
مردن واسه منم دعا کنید
راستش را بخواهید من هم فردی را در نظر دارم که از نظر چهره زیاد مطلوب نیست ولی چنان کمالاتی دارد به خیلی ها ندارند!
سلام
من داشتم عکس دینو زیرو رو میکردم چند تا تاپیک خوندم،منو وحشت زده کرد
تو یکیش نوشته بود،من خانوممو به خاطر اخلاقش انتخاب کردم،اما بعد از عقد قیافش خورد توذوقم،از ظاهرش خوشم نمیاد ودوساله دارم تحمل می کنم با اینکه خودش اعتراف کرده بود زنش هیچی واسش کم نمیذاره
جالا من یه سوال دارم،از کجا معلوم مردایی که میگن اولش قیافه مهم نیست واسشون،بعدا فیلشون یادهندستون نکنه؟مثل همون مرده که اینجا تاپیک زده بود؟
لطفا به من جواب بدین
خود شما مردا باعث شدین،این همه زن استرس بگیرن،از قیافشون ایراد بگیرن،برن عمل جراحی وهزار کوفت وزهرماردیگه،رو خودشون پیاده کنن تا شوهرشون ازراه به در نشه،چه توضیحی دارید؟از کجا معلوم بعد از ازدواج اخلاق خوب براتون عادی نشه؟
خود شما مردا باعث شدین،این همه زن استرس بگیرن،از قیافشون ایراد بگیرن،برن عمل جراحی وهزار کوفت وزهرماردیگه،رو خودشون پیاده کنن تا شوهرشون ازراه به در بشه،چه توضیحی دارید؟
سلام
خیر ... متاسفانه چنتا دلیل میتونه داشته باشه ::Narahat az:
1- چشم و هم چشمی .. برخی از زنان دنبال برتری جویی و بالاتر بودن تو فامیل هستن این یک دلیل عمل های جراحی..
2- زنانی که آرایش میکنن و عمل زیبایی انجام میدن باعث میشن مردانی که کمی نگاهشون به نامحرم میفته توقعشون بره بالا و بیشتر دنبال زنان زیبا رو باشن ..
3- متاسفانه استفاده از بازیگران به اصطلاح مدلی و مانکنی در سریال ها و فیلم های سینمایی اینم تاثیر میزاره در توقع مردم ...
4-
برن عمل جراحی وهزار کوفت وزهرماردیگه،رو خودشون پیاده کنن تا شوهرشون ازراه به در بشه،
بشه یا نشه؟!:Gig:
از کجا معلوم بعد از ازدواج اخلاق خوب براتون عادی نشه؟
1- سعی در انتخاب همسر خوب و با ایمان داشته باشید ..:Gol:
2- سعی در اشباع کردن همسر در تمام موارد:Gol:
بعدش مگه اخلاق خوب عادی میشه ؟:Gig:
من شنیده بودم اخلاق بد باعث میشه خونواده و نزدیکان طرف ازش خسته بشن:Gol:
راستش تاپیکتون رو که خوندم خیلی ناراحت شدم ولی شاید جز معدود تاپیکایی بود که همه ی پیاما رو خوندم و پیام مجدد شما رو دیدم که خداروشکر این بار حالتون بهتر بود
بچه های اینجا خیلی دلای پاکی دارن(اینو قبلا هم ثابت کردن)، من مطمئنم اگه صلاحتون باشه امروز خدا حاجتتون رو امضا کرده
من به تازگی به یکسری دلایل در جمعی قرار گرفتم که تقریبا تمام دوستام سنای نزدیک 30 یا بالای 30 دارن، ولی اکثرا خیلی روحیه های خوبی دارن چون خیلی فعالن، اگرم تو خونه باشن بخاطر فعالیتی که دارن فکرشون مشغوله و کمتر به علت مجرد بودن اذیت میشن
من یه چندروزی یه اردویی بود که با این دوستان بودم، واقعا همش با خودم می گفتم حیف ایناست که تا الان ازدواج نکردن، واقعا پسرا چیا رو از دست دادن
دخترایی که شاید از نظر ظاهری متوسط بودن ولی وقتی باهاشون معاشرت داشتم شیفته اخلاق و رفتار و تفکر و فعالیتا و ایمان قویشون شده بودم، واقعا به 100 تا دختر خوشگل می ارزیدن، همونجا به خودم گفتم واقعا من اگه موردی پیدا کنم حتما تک تکشون رو معرفی می کنم
واقعا زندگی کنارشون یه مزه و معنی دیگه ای داشت
شمام باید خودتون رو نشون بدید، باید روحیتون رو بالا ببرید، هیچی بیشتر از یه اخلاق و رفتار خوب بقیه رو جذب نمی کنه، حتما خودتونم دیدید چه دخترای زیبایی که بخاطر اخلاقشون آدم حاضر نیست یه لحظه بهشون نگاه کنه ولی دخترایی که زیبایی متوسطی دارن ولی انقدر اخلاقشون خوبه که دوست نداری از کنارشون تکون بخوری
می گن دو تا چیز هست که مرد رو به زندگی پایبند می کنه ، یکی مردایی که زن زیبایی دارن دومی مردایی که زنای خوش اخلاقی دارن
اولی اگه زن زیباییش رو از دست بده خب طبیعتا محبت زن هم تو دل مرد کمرنگ میشه، ولی مردایی که زنای خوش اخلاقی دارن همیشه عاشق می مونن چون اخلاق با هیچ حادثه ای از بین نمی ره و اتفاقا روز به روز محبت رو بیشتر می کنه و اتفاقا روز به روز هم زیباتر جلوه می کنی
بعدم زیبایی کاملا نسبی هست، چه پسرایی دور و اطرافمون بودن که فک می کردیم الان اینا باید با زیباترین دخترای شهر ازدواج کنن ولی زنایی با قیافه های معمولی گرفتن و خیلیم همو دوست دارن
بعدم من به این نتیجه رسیدم که متاسفانه آدم حسود خیلی زیاد هست، هرگز به حرف دیگران توجه نکنید، خدا هیچ کس رو زشت خلق نکرده، گفتن کلمه زشت توهین به خلقت خداست
همیشه خودتون رو زیبا ببینید و در عین حال خوش اخلاق و پر انرژی باشید، باور کنید هیچ کس مشکلاتش از شما کمتر نیست فقط قالب مشکلشون با شما ممکنه فرق کنه، در برخورد با دیگران کاملا مشکلاتتون رو فراموش کنید و خیلی شاداب باشید کم کم می بینید که چقدر برای بقیه جذاب هستید ( البته نیازی به گفتن نیست که همه چی در قالب مسائل شرعی )
بی کاری و تنهایی و تو خونه نشستن بدترین درد هست و شیطون خیلی راحت می تونه آدم رو اسیر کنه
خیلی کارا میشه کرد که نیازی به پول نداره، پیشنهاد مهد کودک پیشنهاد خوبی بود، منم بهتون پیشنهاد می کنم اگه به دروس دینی علاقه دارید برین دنبالش و درس بخونین، پیشنهاد خود من حوزه علوم اسلامی دانشگاهیان هست
یه هدف الهی و معنوی واسه خودتون پیدا کنید، آدمایی که هدف دارن اصولا همیشه یه کاری واسه انجام دادن دارن، حتی اگه اون کار فقط فکر کردن باشه
بقیشم بسپرین به خود خدا، شما همه ی تلاشتون رو بکنید برای اینکه به خوبی و در قالب شرع خودتون رو بشناسونید و اگه کوتاهی کردین استغفار کنید و البته هرگز دعا رو فراموش نکنید ولی دیگه بقیه اش دست خداست، اون بخواد کافیه
جدای از شوخی ها وکل کل ها که تو تاپیک ها میگیم،اگه یه روز بخوام ازدواج کنم، چون پاکی اخلاق شعور برام مهم هستش به کمک سایت اسک دین میخوام با یه دختر مذهبی ازدواج کنم
اولا که تو روانشناسی اخلاق خوب بیشتر از اخلاق بد عادی و تهی از جذابیت میشه
سلام خیر ... من که ندیدم همچین چیزی و نخوندمم .. معمولا آدم هایی که مهربان و اخلاق خوب دارند مردم دوسشان دارند و اطرافشان شلوغ تر
است نسبت به آدم های بداخلاق ...:Gol:
دوما دفاع الکی از مردان؟
من اهل دفاع الکی و کوبوندن الکی نیستم ... در پست قبلمم هدفم کوبوندن یا دفاع نبود ... نظرم رو گفتم ..
دوم اینکه کلا من اهل این نیستم که بخوام هرجا حرفی زده میشه از مردان دفاع کنم و با زنان مخالف باشم نه .. خیلی جاها دفاع کردم از زنان ..
:Gol:
ببینین من الان پست قبلمو یکم عمقی تر بهش نگاه میکنم خودتون متوجه مشین من نگاه یه طرفه نکردم::Narahat az:
2- زنانی که آرایش میکنن و عمل زیبایی انجام میدن باعث میشن مردانی که کمی نگاهشون به نامحرم میفته توقعشون بره بالا و بیشتر دنبال زنان زیبا رو باشن ..
این یعنی هر دو طرف مقصرن ... چرا ؟ چون من گفتم مردانی که به نامحرم نگاه میکنن .. یعنی از یکطرف مرده مقصره .. چرا به نامحرم نگاه کرده و چشمش از زنان مختلف پر شده و
حالا توقعش زیاد شده؟ و در ادامه ی اون زنانی که عمل جراحی و آرایش میکنن و باعث میشن مردان بهشون نگاه کنن ..
پس ببینین من نگاه یکطرفه نکردم ...:Gol:
3- متاسفانه استفاده از بازیگران به اصطلاح مدلی و مانکنی در سریال ها و فیلم های سینمایی اینم تاثیر میزاره در توقع مردم ...
سلام
من داشتم عکس دینو زیرو رو میکردم چند تا تاپیک خوندم،منو وحشت زده کرد
تو یکیش نوشته بود،من خانوممو به خاطر اخلاقش انتخاب کردم،اما بعد از عقد قیافش خورد توذوقم،از ظاهرش خوشم نمیاد ودوساله دارم تحمل می کنم با اینکه خودش اعتراف کرده بود زنش هیچی واسش کم نمیذاره
جالا من یه سوال دارم،از کجا معلوم مردایی که میگن اولش قیافه مهم نیست واسشون،بعدا فیلشون یادهندستون نکنه؟مثل همون مرده که اینجا تاپیک زده بود؟
لطفا به من جواب بدین
خود شما مردا باعث شدین،این همه زن استرس بگیرن،از قیافشون ایراد بگیرن،برن عمل جراحی وهزار کوفت وزهرماردیگه،رو خودشون پیاده کنن تا شوهرشون ازراه به در نشه،چه توضیحی دارید؟از کجا معلوم بعد از ازدواج اخلاق خوب براتون عادی نشه؟
سلام
متنان کمی خارج از عرف بود و یکجانبه نگاه کرده بودید که این در مباحث این چنینی اصلا صحیح نمی باشد ولی چون پرسشی مطرح کرده بودید به عنوان فردی معتهد پاسخ شما را می دهم امیدوارم که قانع بشوید
باسپاس
من خانوممو به خاطر اخلاقش انتخاب کردم،اما بعد از عقد قیافش خورد توذوقم،از ظاهرش خوشم نمیاد ودوساله دارم تحمل می کنم با اینکه خودش اعتراف کرده بود زنش هیچی واسش کم نمیذاره
اگر چنین مردی وجود داشته باشد(از نظر حقیقی)خوب ایشان باید اول خودشان را می شناختند و همه معیارهای خویش را مدنظر قرار می دادند.به نظر من ایشان با ازدواج با این مقوله بسیار مهم احساسی برخورد کرده اند و بزرگترین اشتباه را انجام داده اند که حال پشیمان شده اند.شاید خیلی از مردها احساسی برخورد کنند و بگویند این همان زنی است که من دنبالش می گردم ولی ایشان قبل از اینکه چنین تصمیمی را می گرفتند باید کمی صبر و تحمل پیشه می کردند و در یک مدت و بازده زمانی در مورد ایشان تحقیق می کردند و اگر شرایط طوری بود که با ایشان ارتباط اجتماعی دارند کمی در محیط هائی که ایشان هستند می بودند تا یک شناخت اجتماعی و فیزیکی از ایشان پیدا کنند.در مورد قیافه هم خیلی از پسرها دنبال مواردی می گردند که یا خوشگل باشد(پسرهای امروزی که تیپ های خاص دارند و مذهبی هائی که به سمت این فرهنگ غش کرده اند و تمایل بیشتری به نزدیک شدن به این طیف جماعت دارند.....
باید دید ظاهر این خانم چطوری بوده که ایشان نپسندیده البته الان دیگه کاریش نمی شه کرد آقا پسر الان در شرایطی قرار دارد که اگر مدیریت نکند این قضیه را(باید با ایجاد تنوع در زندگی زندگی خودش را حفظ کند و طوری زندگی کند که زندگی در کنار این خانم برایش بسیار جذاب تر نشان دهد البته زندگی واقعی نه نقش بازی کردن و تحمل کردن.)سوق پیدا می کند به بهانه گیری ها مداوم و درگیری لفظی و گاهی درگیری فیزیکی و آخر سر درخواست طلاق و الی آخر....
اینکه این خانم برای همسرش کم نگذاشته از شعور بالای و صداقت این بانوی مکرمه حکایت دارد و اینکه ایشان می دانند از زندگی چه می خواهند و چگونه باید رفتار کنند و از دوران ناپخته جوانی تبدیل به انسان معقول و منطقی شده اند و بسی جای شکر دارد و احترام اینگونه افراد بسیار واجب است.
در کل عدم شناخت درست و صحیح از خود حال خانم باشد خواه آقا باشد این عدم شناخت باعث شده که چنین انتخابی داشته باشند.
از کجا معلوم مردایی که میگن اولش قیافه مهم نیست واسشون،بعدا فیلشون یادهندستون نکنه؟
من و یا شما نمی توانیم این عمل را تشخیص دهیم مگر اینکه زمان سپری شود و فرد خودش را نشان دهد اما قبل از آن اگر شناخت درستی از فرد مقابلتان پیدا کرده باشد که مبحث شناخت بسیار مهم و حیاتی در این زمینه ازدواج است می توانید تشخیص دهید که ایشان واقعا شما را دوست دارد و یا نه این ها همگی برای این است که شما را به دست بیاورد و الی آخر و آخر سر جدائی و ناراحتی های بعد از آن!
شناخت خیلی مهمه خیلی.
ولی هیچ کدام از ما نه تعریف درست و حسابی از شناخت داریم و نه راه و روش آن را می دانیم و می شناسیم.
خود شما مردا باعث شدین،این همه زن استرس بگیرن
بله هستند از این دست مرد ها ولی همه اینگونه نیستند ولی در این مورد باید بگویم خانم ها با شناخت مناسب از خود و تعیین معیارهای منقی و معقول می توانند انتخابی درست و صحیح داشته باشند تا در زندگی در کنار فرد مناسب نهایت لذت را ببرند نه اینکه کل زندگی از اول تا آخر استرس و دعوا و مرافه باشد.
از قیافشون ایراد بگیرن،برن عمل جراحی وهزار کوفت وزهرماردیگه،رو خودشون پیاده کنن تا شوهرشون ازراه به در نشه،
خوب این نوع نگاه فکری مربوط به چه تیپ از جوانان می باشد. وقتی شناخت پیدا کردید می توانید گرفتار این نوع نگاه نشوید و به فرد دیگری که این خصوصیات را ندارد فکر کنید.
از کجا معلوم بعد از ازدواج اخلاق خوب براتون عادی نشه؟
اگر انتخاب درستی انجام دهید دچار این مشکل هرگز نخواهید شد
باسپاس
قدیما از الانم مذهبی تر بودم،ولی وقتی این کارارو ازتون دیدم،دلم نمی خواد مثل شما ها خودخواه ومغرور باشم)
همه را به یه چشم نبین!
من فکر میکنم شما اخلاق تندی دارین!من خودم از هر دختری تو دانشگا خوشم میومد میرفتم بهشون میگفتم.ولی بعضیاشون واقعا ترسناک بودن.ادم جرئت نمیکرد از کنارشون رد بشه.چه برسه به اینکه پیشنهاد ازدواج بده.یکم اخلاقتونو ملایم تر بکنین.نه اینکه جلف باشه.
اینم که سبزه این که خوبه.همه میرن برنزه میکنن و سبزه.بعد شما میگین چرا اینجوریم!من خودم از دخترای سبزه خوشم میاد.به نظرم جذاب ترن.خیلی از دوستای منم همین عقیده را دارن.نمیدونم واقعا چرا شما مینالین ازین قضیه! حرف اخر:من راجبه ازدواج تاپیک زیاد زدم.چیزی که فهمیدم اینه که تا وقتی که موقعش نباشه اتفاق نمیافته.
پس خاهر جان چرا اینقدر تند و با خشونت هستی؟
خب مگه شما تنها هستی که مجرد هستید؟ اینقدر شرایط ازدواج سخت شده که سن ازدواج آقایون و خانمها بالا رفته
بعد شما حتما نیاز نیست کلاس ورزش با هزینه بروید.من خودم برای اینکه هزینه ورزش نکنم پیاده روی بروم.دیگه اینکه ناراحتی نداره که خوونواده ات مشکلات مالی دارن و نرفتنت به کلاس ورزش تقصیر خونواده ات میذاری
شما ظاهرا خیلی نقطه و عیبها و مشکلاتی که برات پیش اومده را مقصر دیگران میذاری.خودت میتونی زندگی ات را تغییر دهی و قرار هم نیست داد و بیداد راه بیندازی که چرا کسی نمیاد با من ازدواج کنه.شما که صبح تا شب تو خونه نشستی و در دیوار نگاه میکنی مخواهی خاستگار براتون بیاد ؟ خب برو تو اجتماع.حتما هم حالا قرار نیست بگی من کار برام نیست کجا برم تو اجتماع. همین که تو کانونهای فرهنگی آموزشی.کانونهای فکری و گردهمایی ها و کنفرانسهای مختلف شرکت کنی تو اجتماع بودن هست.قرار هم نیست حالا بگی من از نماز و مسجد بدم ممیاد تو مسجد نمیرم تو گردهمایی هاشون.من هم نمیگم برو تو مسجد.تو کانونها و ... که تو ادارات فرهنگ و ارشاد اسلامی یا کنفرانسهای رایگان که ملثلا درباره کارآفرینی و ... هست شرکت کن.تو گوگل بزن کارآفرینی. یا سرچ کن دانلود همایشه در باره ذهن برتر.درباره کارآفرینی.ببنیید چقدر مطالب مفید هست... ذهنتون باز میشه.فکرتون عووض میشه. وقتی فکرتون مثبت بشه نتیجه خوبی میگیرید.
مواظب خودت و خوبیهایت باش عزیزم.مواظب باش خودت را به هرقیمتی ارزان نفروشی:hamdel::hamdel::Gol::Mohabbat::Kaf::ok::Hedye:
اینجا زندگی نمیکنن نفس میکشن****** طعم خون برادرو از رو حوس میچشن
اینجا مادر بزرگامون دیگه قصه نمیگن****** اخه بچه ها تح قصه رسیدن
---------------------------------------------------------------------------------------------
متاسفانه امثال شما خیلی زیاده و شما اولینو اخرینش نیستی
من نمیخوام مثل بقیه بگم که خویشتن داری کن یا امثال این چیزها متاسفانه غریزه جنسی هم نمیشه با این شرایط کنترل کرد و یا سرکوب کرد
اما اینو هم در نظر بگیرید اگر برای یک ساعت لذت حاضرید شانس شوهر داشتن و بچه داشتنو از دست بدید شما اختیار دارید که ....
نه میتونم بگم که روز های خوبی خواهید داشت نه میتونم دلداری بدم
فقط اونهایی که به نام اسلام این وضعیت رو در جامعه به وجود اوردن و خودشونو کشیدن کنار خدا جوابشون رو خواهد داد
باز رحمت بر پدر مادر کسایی که ازدواج دانشجویی و امثلهم رو برنامه ریزی کردن وگر نه وضعیت خیلی بدتر میشد
بله که میشه،ندید همیشه از کسی که اخلاقش خوبه سوءاستفاده می کنن؟
چون عادت کردن به خوبیش،میدونن این آدم همیشه خوبه،تو همون تاپیکه هم که خوندم،خود مرده گفته بود،از زنش بدی ندیده،واسه همینم عذاب وجدان داشت،میگفت میخوام طلاقش بدم اما چون اخلاقش خوبه،تو هیچی ام کم نمیذاره،بهانه ای واسه طلاق نداشت،نمیدونست جواب مردمو چی بده،اینم از مردای قدر نشناس
این جیزها رو ول کن .... مشگلاتت رو باید اروم اروم حل کنی .
خدا هم اگر بخواد کمک کنه میره اون سومالیایی که داره از فرط گرسنگی جون میده رو کمک کنه . من خودم به شخصه اصلا راضی نمیشم قبل از اون کمکی به من بشه ...
مساله شوهر هم یواش یواش عادت میکنی . اگر هم اارزو داری ،... خوب خیلی ها هم هستنکه به ارزوهاشون نرسیدن .
یه فکر دیگه ... یه مسیر دیگه ...
یه مرد برای جی تو رو بخواد ... یا منو...
تو برای جی یه مرد رو بخوای ....
اگر دنبال یه کسی هستی که خرجت رو بده و نازت رو بکشه ... تموم شده اون ایام ... یا اگر باشه خیلی کم در حد ارزو .
بهشتت رو خودت بساز ... اون جیزی که دنبالشی برای همه ارزوست
یکی از بازیگرای مرد مشهور ایران که خیلی هم وحشتناک زیباست رو که همش فک میکردم خدایا یعنی کی همسرشه وقتی عکس همسرشو دیدم تو صورت زنش جز لبخند هیج جیزی زیبا نبود واقعا بعضیا چقد اعتماد بنفس دارن:khandeh!: ...ولی خدایش یه چیزم به این خانم بگم البته اگه واقعیت داشته باشه هر چن هست واقعا هستن ...
شما فکن زن مثلا پولدارترین بازیکن فوتبال بشی خوب زن اونجور ادما هیچی نداشته باشه باید زیباترین زن سال مثلا 2015 جهان بشه شما فکن هستی واقعا فکر میکنی خوشبخت میشی ....باور کن زیبایی جز بدبختی و درسر هیچی نداره ... اتفاقا چن سال پیش یه فیلم خارجی همین دوبله ایران توی تی وی ایران پخش میشد دیدم این داستانو میگم خودت دیگه بفهم یا کلا اونهایی که فکر میکنن نمیشه شوهره خوب داشت چون ...ندارنو اینا
خلاصه فیلم از این قرار بود که یه مرد بسیار جوون و های کلاس و پولدار خلاصه یه مرد ایده ال میزنه همسرشو از دس میده مادر این اقا از یه پرستاره بچه خواهش میکنه که بیاد و به زندگی این مرد و بچه های کوچیکش سرو سامان بده البته پرستار های خیلی زیادی اومده بودن و رفته بودن مادر این اقا این خانم انتخاب میکنه . این خانم پرستار توی فیلم یه زن زشت و قد 1 متر چاق خلاصه دیگه هر چی اون مرده داشت این بدبخت نداشت وقتی مرده از شرکت میومد خونه و زنو میدید حالش بد میشد و از مادرش میخواست اونو بیرون کنه تا اون بتونه بیاد خونه و شبا بره اتاقش استراحت کنه همین مرد با همین زن زشت ازدواج کرد حالا فکن اون زن خودشو همونجوری که بود به اون مرده نشون داد خلاصه این داستان نشون میده نباید اومد بخاطر نداشتن شوهر زار زد این مردا هیچی ندارن [SPOILER] یا ابوالفضل الان میریزن سرم [/SPOILER] که بخاطرشون غم نداشتنشونو بخوری امید وارم سید محمد جواد درست گفته باشه و این ایدی ایدی اقا باشه همین
سلام ...
ببین خودت بهتر از هرکسی شرایطت رو میدونی و بهتر از هر کسی میتونی مشگلاتت رو حل کنی . ازدواج . روابط عمومی . کار و... مشگل همه جوونهاست و من مهمترین مشگل رو این میدونم که شخص به بدبختیش عادت میکنع . یا فکر میکنه حالا اگر یه کاره اشتباهی انجام بده زیاد مهم نیست . و اینکه برنامه ای ندار ه ...
تو الان افتادی در درون دور شکست ... و نیاز به تغییر داری ....
خوب ... حالا برنامت چی هست ...اصلا برنامه ای داری ؟
باسلام
به نظر من همه ما باید به این توجه کنیم هدف از اوردن ادم به این دنیا چیه ؟.ایا بعضی افریده شدن که خوشی بعضیایی دیگرو ببینو حسرت بخورن؟
چیزی که من از ایات قران برداشت کردم هدف انسان بندگی خداس و هیچ ادمی بیهوده افریده نشده.اگه ما به زندگی معصومین نگاه کنیم و به سختی های زندگی اونام نگاه کنیم شاید یه کم اروم بشیم.
مثلا امام حسین تو کربلا با سخت ترین شرایط شهید میشه یا امام حسن عسگری بیشتر عمرشو زندانی بوده .اما معصومین هیچوقت دست از بندگی خدا نکشیدن.
منم نمی خوام به خواهر عزیزم بگم هیچ مشکلی نیس .بله شرایطت واقعا سخته.اما در هر شرایطی هستی خدارو فراموش نکن.ما به دنیا نیومدیم که مردم از ما خوششون بیاد .انسان تو این دنیا یه هدف داره اونم خداس.هیچوقت خودتو دست کم نگیر چون اصلا تو این دنیا چیزی که مهم نیس نظر و افکار مردمه راجب توه فقط نظر خدا مهمه.شمام بهتره وارد جامعه بشی یا تو خونه واسه خودت یه کاری انجام بدی که کسب درامد بشه .الان بزرگترین خطری که ممکنه باعث انحرافتون بشه بیکاریه .توکل بر خدا کنو یه کاری رو شروع کن مطمن باش از هیچی بهتره. ان شاء الله تموم مشکلاتت حل میشه
موافقم با شما ولی تجملات امروز خواسته های زیاد دختران امروزی باعث این شده که ازدواج که امری مقدسیت نادیده گرفته شود و نوجوان از راه های بسیار ناپسندیده نیاز های خود را نیز تامین کند یکی از دوستان بنده چند ماه پیش ازداوج کرد هفته بعد زن ایشان طلاق گرفت با دادگاه و وکیل این حرف ها 20 میلیون تومان هزینه پرداخت البته ناگفته نماند 3 بار ازدواج کرده اند ایشان که تمامی انها به این شکل طلاق گرفته و پولی زیاد به جیب زده اند .... البته ناگفته نماند تمامی دختران اینگونه نیستند ولی این کارها باعث شدند ریشه ازدواج سست شود ...
موافقم با شما ولی تجملات امروز خواسته های زیاد دختران امروزی باعث این شده که ازدواج که امری مقدسیت نادیده گرفته شود و نوجوان از راه های بسیار ناپسندیده نیاز های خود را نیز تامین کند یکی از دوستان بنده چند ماه پیش ازداوج کرد هفته بعد زن ایشان طلاق گرفت با دادگاه و وکیل این حرف ها 20 میلیون تومان هزینه پرداخت البته ناگفته نماند 3 بار ازدواج کرده اند ایشان که تمامی انها به این شکل طلاق گرفته و پولی زیاد به جیب زده اند .... البته ناگفته نماند تمامی دختران اینگونه نیستند ولی این کارها باعث شدند ریشه ازدواج سست شود ...
کسی که 3 بار یک مشکل مشابه براش پیش اومده و از اشتباهات گذشته درس نگرفته میشه گفت خودش هم خیلی مقصر بوده!
سلام به شخصه چند مورد خواستگار در فضای مجازی داشتم
اما وقتی حسابی پیگیر شدم اختلاف سنی
سواد
شهر
و ... باعث شده به نتیجه نسیم
در عالم واقعی هم خیلی کم دو تا خواستگار مثلا اومدن که جور نشده
اما من نظرم به عنوان یه فردی که زیاد اهل ریخت و پاش و خرج نیست اینه
هر دو طرف خودشون میتونن به یه تفاهم نسبی برسن
من قصدم ولخرجی نبوده و نیست
راستی
یکی از راه های ارضای حس مادری داشتن حیوون خونگیه
مخصوصا حیوونای مظلوم مثل جوجه هر نوع پرنده یا خرگوش
اگه جا و حیاط هم داشته باشین هاپو انتخاب مناسبیه
فقط باید خیلی مواظبشون باشید مثل بچه خودتون
سلام
خانم محترم نگهداری سگ ها در منزل از نظر اسلام نهی شده!
سگ نجس است.اگر هزار بار هم بشوریش باز نجس است!
باعث انواع بیماری ها بین انسان و حیوان می شود و باعث انتشار بین افراد دیگر!
شما حس مقدس مادری را با نگهداری سگ و گربه یکی می دانید؟
من مانده ام چرا آن سه نفر به نظر شما مثبت داده اند!!!!
رفاهی که یاد و نامی از خدا و دوستان خدا درش نباشه از صد تا زندان و مصیبت کده بدتره ، اگه به خوب خوردن و خوابیدن باشه که چه فرقی میون ما و بقیه موجوداته ؟ پس اینهمه پیغمبر و کتاب آسمونی و اینهمه سر و صدا و بگیر و ببند و دستورالعمل و ... برای چیه ؟ برای اینه که بیشتر لذت ببرم ؟!
نمیشه گفت و نمیخواهم بگم اونطرف دنیا همه کافرن ولی اینکه دلیل پیشرفت نکردن رو رابطه با خدا بدونیم مسخره ترین حرفیه که میشه زد !! خدایی که من رو خلق کرده ، خدایی که مهربان تر از پدر و مادر برای من هست .
دعا بهترین سلاح مومن در دنیاست ، چقدر معصومین به دعا سفارش کردن و چقدر خاصیت براش گفته شده ... حالا یه نفر به هر دلیل حاجتش برآورده نشده دلیل میشه که اصل قضیه بره زیر سوال ؟ مثل این میمونه صدقه رو بندازم تو صندوق و برم وسط خیابون ، خوب معلومه که بلا سرم میاد ، پس این میون تکلیف عقلی که خدا به من داده چی میشه ؟ عقلی که اینقدر تو قرآن سرزنش شده نسبت به کسایی که تفکر نمیکنند و از عقل استفاده نمیکنن ، حتی دلیل خیلی از گناهان افراد رو هم استفاده نکردن از عقل میدونه .
مثل این میمونه که بجای سیم چین از آچار بکس استفاده کنم ، خب 1000 سال هم بگذره کارم حل نمیشه . حکایت کسایی که میرن خواستگاری و در اولین اقدام میرن استخاره میکنن ، یعنی تحقیق و مشاوره و ... رو میگذارن کنار و میرن استخاره ، استخاره ای که در تعریفش میگن جایی که بین دو امر مردد شدید . حالا دعا هم نه اینکه ایرادی بهش وارد باشه اما باید در جای خودش استفاده بشه ، جای خودش هم اینه که با توکل و ذکر خدا حداکثر تلاش دنیایی و عُقلایی انجام بشه و بعد برای حصول نتیجه دعا کنیم . نه اینکه از اول بسم الله تا آخر دست روی دست و فقط دعا .... اسم این تنبلی و سستی و کوتاهی هست نه دعا کردن . اصلا مگه بندگی بدون دعا کردن هم میشه ؟ ، خدایا عاقبت ما رو به خیر کن ....
سلام به شما.بزرگوار شما یه قسمت از حرفای بنده رو انتخاب کردید و مطالبی را بیان میکنید که منظوربنده نیز اینها نیستند.در اینجا قصد بحث کردن در این مورد ندارم
اما خلاصه و تیتروار بگویم من بطور کلی با دعا مخالفتی ندارم. چرا که در قرآن نیز سفارش شده است.... اما دعا نبایست وسیله ای باشد برای اینکه ما در مقابل عبادت و بندگی از خدا طلب مزد کنیم یا بنوعی طلبکار باشیم. حتی ممکنه دعا کردن و جواب نگرفتن باعث نوعی دلزدگی و نامیدی بشود وافرادی به خاطر لجبازی دیگر سمت عبادت و دعا نروند..... اینکه گفتم غربی ها در رفاه مادی هستند یعنی اینکه انها بدون دعا توانستن به نیازهای مادی خودشون به تکیه بر عقل و تجربه پاسخ بدهند پس ما هم چنین توانایی داریم. این را از این بابت میگویم که بیشتر در دعا کردن نیازها و خواسته های مادی درخواست میشوند
سلام دوستا خوبم اینقد غر نزن دوستمون راست میگه تنها راه فرار از فکر های بد تلاش و کار هست اگر شما خود را سرگرم کار کنید . کمتر به این فکرها فرو میروید البت این فکر دغدغه همه جوونا هست شما هم یکی اما مگه همه چیز ازدواج هست . بعدشم ادم یک روز ازدواج کنه ولی خوشبخت باشه .وقتی سرت گرم کاری باشه حتی اگه ساده موقعیت ازدواج پیش میاد وقتی بعضی نیازها رفع بشه مطمن باشیدکمتر نیاز های دیگه فکر مون مشغول میکنه .توکل بخدا :Gol:
موفق باشید
سلام علیکم
دوست عزیزم:Mohabbat:
ضمن تایید بسیاری از حرف های این برادرمون می خواستم چند نکته رو اضافه کنم و ختم کلام :
1- اگه خواستی بری شیر خواگاه و ... برای بحث بچه ، بازم قبلش باید در حالت تعادل و تفکر منطقی باشه . ممکنه بری یک مرکز نگه داری کودکان بی سرپرست ، بعد به شکلی که بعدا واسه بچه مشکل زا بشه بهش مجبت کنی و اون دچار آسیب بشه ، حتی خودت ....کلا باید با آرامش و منطق هر راه حلی رو که بخای انجام بدی
به طور خلاصه دلیلش رو می گم
شما هر جایی بری به طور موقت 1 سال 2 سال با یک فرزند بی سرپرست هستی، اگه محبت غیرمنطقی ناشی از این حالتی که نداشتن بچه برات عقده شده باشه منجر به وابستگی میشه که بیشترین ضررش واسه بچست .... من این رو از نزدیک تجربه کردم. ما یک جایی داوطلبانه کار می کردیم به همین شکل . یک مربی مجرد خانوم به یکی از بچه ها ی بی سرپرست که پسربچه شیرینی بود خیلی محبت می کرد . اونا 3-4 سالشون بود. بعد که مربی متاهل شد و به دلایل متعددی مرکز هم علاقه مند به ادامه حضورشون در اونجا نبود واقعا برای بچه ها بد تموم شد. حتی خود من هم وقتی بعد از چند سال برای سرزدن می رفتم پیش بچه ها بازخوردهای غیبتم رو بد ارزیابی می کردم . خلاصه پس شیرخوارگاه رو راه حل اساسی نبیینی . راه حل اساسی در درون و در تفکرات شما باید باشه .:Gol:
2- فرصت های آموزش رایگان وجود داره ... مثلا در کمیته امداد بحث خوداشتغالی دارن واسه مددجویاشون و کلاس های هنری مثل سفره آرایی و تهیه مربا و ترشی و ... می زارن ... مراجعه کن اگه مددجو هم نیستی می تونی با صحبت کردن قانعشون کنی ... حتی می تونی در قبالش باهاشون همکاری کنی . مراکز فنی و حرفه ای هم گاها آموزش های رایگان دارند . ببین آموزشگاه ها رو نمی گم ... مرکز فنی و حرفه ای ... نکته بعدی هلال احمر هم نیروی داوطلب می گیره ، بعد از گذارندن آموزش ها فکر کنم ماهی 300 هزار تومان هم میدن ... شما چون الان شرایط مالیت بده فکر می کنی دیگه اصلا نمیشه کاری کرد و احساس فلج بودن می کنی .... ولی باور کن خیلی ها بدون این هزینه ها هم نتیجه می گیرند :Gol:
واضح تر بگم یک خانومی مشابه شما یک میلیون نیاز داشت برای ادامه تحصیل ، خیلی هم اصرار داشت این یک میلیون رو از کسی کمک بگیره ... و فکر می کرد فرج زندگیش در همین پوله .... من با 50 هزارتومان مشکلش رو حل کردم ... خودش هم متقاعد شد که واقعا نیاز نیست ... :Gol:
مثلا از طریق سفره آرایی میشه درآمد کسب کرد خوب ... ولی من خودم هیچ وقت حاضر نیستم برم پول خرج کنم این رو یاد بگیرم . واسه این کار فقط لازمه ست چاقوهاش که بهترین مدلش تایلندی هست به نظر من، رو بخری و از روی آموزش های درون اینترنت و سی ذی های آموزشی تمرین کنی . من همین کار رو هم کردم . وحتی بدون داشتن خیلی از وسایلش می تونم یک کارایی بکنم . من الان کارم چیز دیگست . ولی اگه شرایط شما رو داشتم حتما این یکی از گزینه هام بود . :Gol:
یک کار دیگه مجوز بسته بندی مواد غذایی می تونی بگیری از جهادکشاورزی ، برای طرح خودااشتغالی برای کار توی خونه هم مجوز می دن ... خوب تازه خودشون وام هم می دن :Gol:
ترشی درست کردن اگه توی شبکه توزیع خانگی بخاد باشه سودش زیاده . با 30 -- 40 هزارتومان مواد می تونی 100 هزارتومان بفروشی ... اصلا کار بدی نیست .... می تونی از سواد و خلاقیتت برای بهبود کارت استفاده کنی .... بهت برنخوره خیلی ها این کار رو انجام می دن ... اصلا هر کاری انجام دادی این رو کنارش شروع کن ... ولی فکر کنم مجوز گرفتن واسه توزیع بهترش دردسر داره :Gol:
خلاصه از تو حرکت ، از خدا برکت . لطفا کاربرای محترم این هارو نقد نکنین ... همیجوری واسه اینکه ذهنشون باز بشه گفتم :Gol:
کلا برو تو جامعه ... بچرخ ... فرصت های زیادی هست ... اگر چه عالی نبیست، مثلا قطعا شغل های پر درآمدی نیستند، ولی قطعا به نتیجه می رسند ... به قول یکی از دوستان صد تا در رو بزن تا اینکه ببینی خدا صلاح می دونه کدوم رو باز کنه ....در مراسم ها و مکان هایی که خانوم ها هستند هم حضور داشته باش . اونجا دوست های خوبی پیدا می کنی و فرصت ازدواجت هم میره بالا.... من خودم خیلی شده ازم خواستن دختر معرفی کنم .... خوب من هم دخترها رو علاوه بر شناخت فامیلی و دور و وری ها، از همین جاها می شناسم دیگه که بعد معرفی کنم ... مثلا من دخترایی که توی باشگاه، توی موسسه هایی که خودم هستم، توی مساجد و ... که خودم رفت و آمد می کنم و ... شناسایی می کنم بعد معرفیشون می کنم ... پس باید عزیزم توی جامعه رفت و آمد و فعالیت داشته باشی ... تازه نیتت هم این نباشه که بشناسنت واسه ازدواج و ... . به قول برادرمون تو راه خودت رو برو و کار کن ... بر اساس علاقت ... توی شهرما یک بنده خدایی یک مغازه فروش جوراب ساده داشت ... باورت میشه الان به جایی رسیده که سومین شعبه مغازش رو داره می زنه!!! از فروش جوراب!!! پس بر اساس علاقت پیش برو .... :Gol:
یک خاطره هم از خودم بگم ... من یک جا رفتم ثبت نام کلاس قرآن، حفظ قرآن رو دوست داشتم و برای ادامه حفظم بعد از دوران دانشجویی این کار رو کردم... باورت میشه خانومی که اون روز من رو اونجا دید شب اومد خونمون خواستگاری .... هرچند من نه نیتم این نبود و نه هم به اونا جواب مثبت دادم ، خیلی هم سمج بودن .... یک سال کلا می اومدند خواستگاری ... می خام بگم کلا از این ستون به اون ستون فرجه ... ولی نیتت اول کار و حضور مثت و موثر در جامعه باشه و ... که اگه ازدواجت جور نشد ناامید نشی :Gol:
این هم آخرین پست من :Mohabbat: در این روز بنده حقیر رو هم دعا بفرمایید ...
خوش به حالتون مشکلتون قابل بیانه ... چند تا مومن پیدا شدند وسیله شدند برای اینکه حرف خدا به گوشتون برسه
من اصلا مشکلاتم قابل بیان نیست ....
200 صفحه ورد باید تایپ کنم تا بگمشون :Moteajeb!::Gig:
به هر جال التماس دعا :Mohabbat::hamdel:
سلام خواهر گرامی
نوشتار شما را خواندم، و تمایل دارم چند نکته را به عنوان نظر شخصی خدمت شما عرض کنم (راه حل را از بیان مشاور محترم پیگیری فرمایید).
نکته اول اینکه نوشتار شما _فارغ از نقد آن_ محتوای نسبتا جذابی دارد و این نشان می دهد که اهل ذوق هستید. خوب نوشتن، هنری است که هر کسی ندارد و ریشه این هنر، در شما وجود دارد که اگر با مطالعه مستمر و با برنامه، درست پرورانده شود آیندهدار خواهد بود و می توانید کم کم و آهستنه آهسته وارد کار نویسندگی شوید. البته الان زود است و قلمتان خیلی نیاز به صیقل و آزمون و خطا دارد؛ مطالعه فراوان، لازمه کار نویسندگی است.
نکته دوم اینکه زیبایی نسبی است. ممکن است شما از نظر یکی، قیافه معمولی داشته باشید اما از نظر فرد دیگر، زیبا جلوه دهید. دوستی دارم که می گفت: "در دانشگاه به خانم ها هم درس می دهم. یکی از دانشجویان خانم که همیشه صف اول کلاس می نشست و حسابی هم در بحث شرکت می کرد، قیافه خوبی نداشت! یکبار به دلم گذشت که این بینوا که اینطور در بحث معارف شرکت می کند و به معارف دینی علاقه مند است، با این ظاهری که دارد آیا کسی به او علاقه مند می شود و از نعمت ازدواج برخوردار می گردد! بعد از مدتی از صحبت های خودش در بحث کلاس، متوجه شدم که بله! خانم ازدواج کرده و از زندگی اش هم راضی است! تعجب کردم و با خودم گفتم: ظاهر افراد ملاک نیست و هر کسی تقدیری دارد که به آن خواهد رسید."
نکته سوم اینکه روایات را باید در کنار هم سنجید و نتیجه گیری کرد. ممکن است در برخی روایات ویژگی ها و توصیف هایی برای مورد مناسب تر ازدواج ذکر شود اما این گونه روایات هرگز در صدد بیان این نیستند که فقط به دنبال چنین افرادی باشید. روایت داریم اگر کسی به خاطر زیبایی و مال با کسی ازدواج کند، خدا او را به همان واگذار می کند ولی اگر به خاطر ایمان و تقوا با کسی ازدواج کند، خدا به او زیبایی و مال می بخشد؛ یعنی صفای درون و پاکدامنی و تقوای طرف مقابل، زمینه محبت و دوست داشتن را فراهم می کند و خدای متعال، محبت طرف مقابل را در دل او افزون می کند. در آیات پایانی سوره مریم هم می فرماید: ایمان و تقوا محبت می آورد:
یکسال پیش که به مناسبتی رفته بودم گل فروشی برای خانومم گل بخرم، آقای گلفروش می گفت: "چند وقت پیش در بالا شهر تهران خانه میلیاردری را با 200 میلیون، گل کاری کردیم. به چند ماه نکشید، خبر طلاق اون آقا و خانمش را شنیدیم"! می خواهم بگویم زیبایی و ثروت لازم هست اما هرگز دوام زندگی را تضمین نمی کند!
نکته چهارم اینکه در بدترین حالت و بدبینانه ترین قضاوت، شما بین بد (یعنی شرایط به قول خودتان سختِ فعلی) و بدتر (یعنی شرایطی پیچیده تر و بدتر از حالتِ فعلی) قرار دارید (دقت کنید که این حالت را در بدترین فرض و بدبینانه ترین حالت بررسی می کنیم). هر عقل سلیمی می گوید بین بد و بدتر، بدتر را انتخاب نکنید و هرگز به آن رو نیاورید!
نکته پنجم اینکه خودتان را به نحوی مناسب _حالا از طریق دوستان و آشنایان یا هر طور دیگری که مناسب تشخیص می دهید_ به خانم های جلسه ای و خانم هایی که واسطه امر خیر هستند، به درستی معرفی کنید. واسطه عاقل و مناسب، در ایجاد یک پیوند مناسب، می تواند نقش تعیین کننده ای داشته باشد.
نکته ششم اینکه در نزدیک منزل ما، خانواده ای زندگی می کنند که تقریبا تمام افراد خانواده اش، سیگاری یا معتاد اند و همیشه یک پایشان کلانتری است! پدر و مادر این خانواده هم میانه خوبی با هم ندارند و کلا این خانواده با جنگ و دعوا همزاد هستند! در چنین فضای تاریکی، دختر این خانواده _که اتفاقا قیافه معمولی هم دارد_ با یک جوان ازدواج کرد و خانواده دختر تا جایی که می توانستند بدی هایشان را از آن جوان پنهان کردند و در زندگی دخترشان وارد نکردند تا زندگی دخترشان آسیب نبیند! الان دختر و پسر با هم عروسی کرده اند و در شهری دیگر _که محل زندگی شوهرش است_ زندگی می کنند و ظاهرا مشکلی ندارند! نه خانواده شما چنان شرایط حاد و بدی دارد و نه شما پایین تر از آن دختر هستید، پس منفیبافی نکنید و به روی خوش زندگی، امیدوار باشید.
نکته پایانی اینکه همه چیز دست خداست. ناچاریم و باید، به او اعتماد و توکل کنیم تا کمکمان کند. از خدا بخواهید کمکتان کند و همسری مناسب برای شما برگزیند و در تمنای این خواسته به حق، نومید نشوید؛ این درب رحمت، ان شاء الله به زودی باز می شود.
در پناه دانای توانا باشید.
میگن آدما خودشون سرنوشتشون رو میسازن الان مشخص میشه چرا یکی میلیارده یکی بی پول و فقیر
یکی به بالاترین درجه علمی میرسه یکی تو الفبای سواد در جا میزنه
یکی خوشبخت زندگی میکنه یکی بدبخت
تا خودت نخوای به هیچ جا نمیرسی
با شکایت کردن از دنیا و نالیدن و حسرت زندگی دیگران خوردن هیچ وقت به جایی نمیرسی
فکر میکنی همه پدر میلیارد دارن یا همه از بدو تولد رو پیشونیشون خوشبختی حک شده
خیلی از ماها شرایط مشابهی داشتیم و داریم ولی تنها کسانی خودشون رو بالا کشیدند که سعی و تلاش کردند
سرگذشت انسانهای موفق رو بخون نه دین نه کشور نه نژاد هیچ یک جز تلاش خودشون باعث پیشرفت و موفقیتشون نشده
ولی ما ملتی هستیم که همه ناکامی هامون رو به پای بقیه می نویسیم جز خودمون
این همه درس خوندی چه بهره ایی ازش بردی دو جا سر زدی کار نبوده تلاشتو متوقف کردی انتظار داری موفق هم بشی
خونوادت با بدبختی دارن سر میکنن جز نگاه خفت بار و طلبکارانه کار دیگه ایی تونستی براشون بکنی !!!
و ..................
با اون روندی که شما پیش میرفتید معلوم بود امیدی به ازدواج کردنتون نیست
برادر دوستم پنجاه ساله نتونسته ازدواج کنه امروز مادرم میگفت پنجاه ساله زن نگرفته نهایتاً بیست سال دیگه زنده باشه زن میخواد چیکار این بیست سال هم همینطوری سر کن
راستی
یکی از راه های ارضای حس مادری داشتن حیوون خونگیه
مخصوصا حیوونای مظلوم مثل جوجه هر نوع پرنده یا خرگوش
اگه جا و حیاط هم داشته باشین هاپو انتخاب مناسبیه
فقط باید خیلی مواظبشون باشید مثل بچه خودتون
بیخیال دختر!!
آخر ازدواج یا طلاقه یا مرگ...در هر حال موندنی نیست!
منم28 سالمه و هنوز یه دونه خواستگار هم نداشتم ولی از خدا و روزگار گله ای ندارم چونکه من اطمینان دارم که خداوند در هر شرایطی بهترین ها را برای من میخواد.
در واقع من ازدواج رو موکول کردم به بهشت چونکه میدونم توی دنیا امکان ازدواج نیست...
مثل من خودتو بزن به بی خیالی و خودت رو به خدا نزدیک کن تا لذت واقعی زندگی رو درک کنی.
برات آرزوی شادی دارم
سلام
خواهر بزرگوار خیلی از خانم ها و بانوان محترم ایران ما و خیلی از آقایان بزرگوار ایران ما به مشکل شما مبتلا هستند.
من هم می شناسم که آقایان و بانوانی که از نظر قیافه مطلوب دیگران نیستند و هر قدر هم که بخواهم حرفی برای توجیه بزنم اصلا مناسب نبوده و قانع کننده نیست.
باید توکلت به خدا باشد.اگر از من می شنوی با فردی متدین در میان بگذار مثلا روحانی مسجد محل که یک خانم مومن واقعی نه از این جا نماز آبکش ها یک خانم را واسطه کند و خواستگار مناسب با شرایط شما پیدا کند.
راستش را بخواهید من هم فردی را در نظر دارم که از نظر چهره زیاد مطلوب نیست ولی چنان کمالاتی دارد به خیلی ها ندارند!
میشناسم کسی که فکر میکنم هر پسر مذهبی تو مخیله اش ببینه ولی هنوز مجرده ! از هر نظری هم کامله واقعا عالی بیست اما مجرده ! حالا چی فکر میکنید؟
سلام
بنده در اطراف خودم ، دختر خانم های مجرد با سن بالای 30 خیلی سراغ دارم. حتی یک دختر خانمی را میشناسم که هم تحصیلاتش لیسانس است هم شاغل است هم به نظر من ظاهرش عادی است و مشکلی ندارد. رفتارش هم خوب و معقول است. اما هنوز مجرد مانده است!
آقا پسرهایی را هم می شناسم که با وجود استقلال مالی ، سن زیادی دارند و مجرد مانده اند و اصلاً قصد ازدواج ندارند و هر چه میخواهیم آنها را متقاعد به ازدواج کنیم ، قبول نمی کنند.
من برای دختر خانم هایی که مجرد می مانند ، واقعاً ناراحت هستم. یکی از دعاهای همیشگی ام ازدواج آنهاست. اما برای آقا پسرها چون طبیعتاً آسیب پذیری کمتری دارند ، ناراحت نمی شوم.
به نظرم دولت باید ابتکار عمل نشان دهد و ستادی تشکیل دهد تا این مسأله را پیگیری کند. البته نه از طریق اینترنت. بلکه حضوری.
مشخصات افراد را بگیرد ، به همدیگر معرفی کند و ...
حتی این ستاد می تواند اطلاعات از ثبت احوال بگیرد و مثلا دختر خانمهای مجرد بالای 25 سال را شناسایی کند و دنبال آنها برود و برایشان پرونده تشکیل بدهد جهت معرفی به آقا پسرهایی که قصد ازدواج دارند.
این مسأله باید از سوی حاکمیت رسیدگی شود. نمیتوان بیکار نشست و کار را به عرف سنتی سپرد.
واقعاً چه چیزی مانع می شود که چنین ستادی تشکیل شود؟ بودجه زیادی هم لازم ندارد.
البته تاکید میکنم: اصلاً اینترنتی نباشد. فقط حضوری.
رفاهی که یاد و نامی از خدا و دوستان خدا درش نباشه از صد تا زندان و مصیبت کده بدتره ، اگه به خوب خوردن و خوابیدن باشه که چه فرقی میون ما و بقیه موجوداته ؟ پس اینهمه پیغمبر و کتاب آسمونی و اینهمه سر و صدا و بگیر و ببند و دستورالعمل و ... برای چیه ؟ برای اینه که بیشتر لذت ببرم ؟!
نمیشه گفت و نمیخواهم بگم اونطرف دنیا همه کافرن ولی اینکه دلیل پیشرفت نکردن رو رابطه با خدا بدونیم مسخره ترین حرفیه که میشه زد !! خدایی که من رو خلق کرده ، خدایی که مهربان تر از پدر و مادر برای من هست .
دعا بهترین سلاح مومن در دنیاست ، چقدر معصومین به دعا سفارش کردن و چقدر خاصیت براش گفته شده ... حالا یه نفر به هر دلیل حاجتش برآورده نشده دلیل میشه که اصل قضیه بره زیر سوال ؟ مثل این میمونه صدقه رو بندازم تو صندوق و برم وسط خیابون ، خوب معلومه که بلا سرم میاد ، پس این میون تکلیف عقلی که خدا به من داده چی میشه ؟ عقلی که اینقدر تو قرآن سرزنش شده نسبت به کسایی که تفکر نمیکنند و از عقل استفاده نمیکنن ، حتی دلیل خیلی از گناهان افراد رو هم استفاده نکردن از عقل میدونه .
مثل این میمونه که بجای سیم چین از آچار بکس استفاده کنم ، خب 1000 سال هم بگذره کارم حل نمیشه . حکایت کسایی که میرن خواستگاری و در اولین اقدام میرن استخاره میکنن ، یعنی تحقیق و مشاوره و ... رو میگذارن کنار و میرن استخاره ، استخاره ای که در تعریفش میگن جایی که بین دو امر مردد شدید . حالا دعا هم نه اینکه ایرادی بهش وارد باشه اما باید در جای خودش استفاده بشه ، جای خودش هم اینه که با توکل و ذکر خدا حداکثر تلاش دنیایی و عُقلایی انجام بشه و بعد برای حصول نتیجه دعا کنیم . نه اینکه از اول بسم الله تا آخر دست روی دست و فقط دعا .... اسم این تنبلی و سستی و کوتاهی هست نه دعا کردن . اصلا مگه بندگی بدون دعا کردن هم میشه ؟ ، خدایا عاقبت ما رو به خیر کن ....
دوست عزیز تو این مملکت کسی دلش به حال مشکلات اجتماعی و دینی مردم نمیسوزه و همتی وجود نداره . تا بحال باید متوجه این موضوع شده باشید .
اصلا من شک دارم که کار کارشناسی هم در این رابطه در سطح ملی انجام شده باشه . و گرنه کیه که وجود مشکل رو حس نکنه و نبینه ؟
اشتباه کوچک شما
ثروت، اصل و نسب، پول، سن، زیبایی، رفتار و اعتبار پدر و مادر معیار ازدواج نیست. شرط ازدواج است. ما باید در یک سطح ثروت، اصل و نسب، پول، سن، زیبایی، شخصیت و اعتبار خانوادگی باشیم. همین! مگر شما معتاد و به درد نخور و الافید که با یک پسر معتاد و به درد نخور و الاف ازدواج کنید؟ شما باید دنبال کسی باشید که ثروت، اصل و نسب، پول، سن، زیبایی و اعتبار پدر و مادرش در حد شما باشد. ولی او نیز باید مانند شما تحصیل کرده و دنبال کار باشد.
اشتباه بزرگ شما
فرض کنید من به خواستگاری شما بیایم
فرض کنیم من و شما در یک سطح مالی، سنی، زیبایی، شخصیت و اعتبار خانوادگی باشیم. پس اینها هم مشکلی نیست.
شما مزایای مهمی دارید: تحصیلکردهاید (مثل بنده). مذهبی هستید و نمیخواهید گناه کنید (به درد هم میخوریم).
هیچ یک از موارد فوق تعیین نمیکند که ما به درد هم میخوریم یا نه. چیزی که برای من مهم است این است:
شما که هستید؟
وقتی در مجلس خواستگاری با شما حرف میزنم برایم فقط یک چیز ملاک و معیار است؟ شما خود را چگونه میشناسید؟
4. آیا خود را با معیارهای جامعه میشناسید؟
آیا از جایگاه اجتماعی پدر و مادرتان حرف میزنید؟ آیا از رفتار و شخصیت آنها حرف میزنید؟ آیا قرار است زندگی ما بعد از ازدواج به رفتار آنها وابسته باشد؟ تا چه حد از آنها مستقلید؟ تا چه حد قرار است در زندگی من و شما دخالت کنند؟ تا چه حد «حرف مردم» و «غیبتهای خواهر و برادر و فامیل» و «حرفهای خالهزنکی» قرار است روی زندگی من تاثیر بگذارند؟ آیا آنها قرار است از اختلافات ما با خبر شوند؟ از سختیهای زندگی ما با خبر شوند؟ بنده اگر شما را انتخاب کنم چقدر حریم خصوصی بدست میآورم؟ چقدر رازداری بدست میآورم؟
اگر قرار باشد من با ازدواج استقلال از خانوادهام کسب نکنم و به خانوادهی یک نفر دیگر وابسته شوم چرا ازدواج کنم؟
3. آیا خود را با معیارهای اجباری میشناسید؟
و آیا از ثروت، اصل و نسب، پول، چهرهی خود نگرانید؟ آیا این ها را برای خود عیب تلقی میکنید؟ آیا این که من نیز مانند شما هستم قرار است برای من «عیب» تلقی شود؟
2. آیا خود را با معیارهای خودساخته میشناسید؟
چقدر برایتان مهم است که تحصیل کردهاید؟ چقدر یاد گرفتهاید شادی و امید و ایده و ... را از درون تولید کنید؟ چقدر به شرایط دنیا بیاعتنا هستید؟
رایم مهم نیست که از زندگی چه میخواهید. برایم مهم این است که میخواهید با آن چه کار کنید؟
برایم مهم نیست که چقدر مصرف میکنید. برایم مهم این است که با این کار چقدر خودتان را میسازید.
حتی برایم مهم نیست که چقدر تحصیلکرده و به درد بخور هستید یا برعکس، چقدر ضعیف هستید و چقدر از رشد خود عقب ماندهاید. برای من مهم این است که برای چه کار میکنید؟ کار میکنید که اعتبار کسب کنید یا این که خود را بسازید. کار میکنید که به دیگران سود برسانید؟ چرا؟ برای این که احساس ارزش کنید؟ برای این که آدم خوبی باشید؟ یا برای این که به انسانی با اراده و زحمتکش تبدیل شوید؟ (من مورد آخر را میپسندم). اما این که چرا میخواهید کار کنید نیز برایم مهم است. برای رضای خدا؟ یا برای قوی شدن خودتان در برابر مشکلات زندگی؟
1. به چه چیزی اهمیت میدهید؟
برای نتیجه (رشد خودتان) زندگی میکنید؟ یا برای تلاش در راه رسیدن به نتیجه؟
اگر تمام تلاشهایتان بی نتیجه بماند آیا این تلاشها را بیهوده میبینید یا میگویید از زندگیام راضیام. زیرا درست زندگی کردم و هر آنچه میخواستم باشم بودم.
اگر تمام تلاشهایتان به نتیجه برسد آیا خوشحال خواهید بود؟ یعنی آیا در این دنیای بی نظم و پیشبینی ناپذیر حال خود را به نتایج زحمتتان و چیزهایی که از کنترل شما خارج است گره میزنید؟
برای شما چه چیزی مهم است؟ وضعیتتان، مشکلاتتان؟ یا عکس العمل شما به این مشکلات؟
اعتراف
بند خیلی زشتم. اما با همسری زیبا ازدواج کردم. میدانید چگونه؟ با بدشانسی!!! من در ابتدا خوششانسیهایی آوردم که باعث شد سست شوم و فرصتها را از دست بدهم. بعد که کار به جای باریک کشید تصمیم گرفتم دیگر به فرصت و شانس تکیه نکنم. اتفاقا همان زمان بدشانسیها از زمین و آسمان بر سرم باریدند. اما تصمیمم برای تکیه به خودم تقویت شد. در این دوران شدیدا به کسی نیاز داشتم که بتواند مرا در تحمل سختیهای زندگی یاری کند. هرگز دنبال همسر زیبا نبودم. زیرا میدانستم زیبایی همسر فقط باعث میشود او از من توقع داشته باشد و به من کمک نکند. لذا دنبال کسی گشتم که برای خودش خیلی خیلی ارزش قائل باشد و حاظر باشد زحمت بکشد تا خودش را بسازد و اگر زندگی خوبی میسازد نیز برای رشد خودش بسازد و در این راه چیزی هدر ندهد.
کسی که من پیدا کردم دختر بسیار زیبایی در دانشکده بود که همه آرزویشان بود با او ازدواج کنند. او حاظر نبود با هیچکس ازدواج کند و همه به او حق میدادند. زیرا فکر میکردند طبیعی است که او پسری زیبا بخواهد. اما او هیچ ارزشی برای زیبایی اش قائل نبود. زیرا فکر میکرد زیبایی ممکن است به راحتی از دست برود. برای همین به شدت به آزادی، تلاش و حریم خصوصیاش اهمیت میداد و همین باعث شده بود کسی درست او را نشناسد. دنبال کسی بود که بتواند او را «کشف کند».
شاید فکر کنید داستان میگویم. ولی در واقع در خوابگاه ما اغلب دخترها دقیقا همین تفکر بالا را داشتند. همهی پسرها هم این را میدانستند و به دنبال کشف آنها بودند. اما پیشداوری آنها در مورد او به خاطر زیبایی اش باعث شد این واقعیت ساده را فقط در مورد او نبینند، یا در نظر نگیرند یا باور نکنند. تنها کسی که دلیل واقعیاش را فهمید من بودم. زیرا داشتم زیر بار سختی نابود میشدم و برای همین به شدت دنبال کمک بودم. از همه دخترها سوالات بالا را میپرسیدم تا کسی که میخواهم را بیابم و آنها هم اگرچه اغلب شرایط بالا را داشتند ولی مرا در حد خودشان نمیدیدند. من هم با آن اعتماد به نفس پایینم (درست مثل شما بودم) مجبور بودم به جست و جو ادامه دهم. چون همه شرایط مرا میدانستند و هیچ کس هم حاظر به ازدواج با من نبود از همه دخترهایی که ازدواج با آنها را بعید میدانستم، خصوصا آنها که زیباتر، ثروتمندتر یا ... بودند (از جمله همسرم) درخواست کرده بودم که اگر در خوابگاه دختران کسی را با معیارهای من برایم سراغ دارند بگویند. بدین ترتیب با هم آشنا شدیم!
میبینید چه شرایط متناقضی؟
در میان کسانی که به زیبایی اهمیت نمیدادند همسر من قبل از من خواستگاری را پیدا نکرده بود که به زیبایی اهمیت ندهد! زیرا زیبا بود.
در میان کسانی که به خودسازی اهمیت میدادند من کسی را پیدا نکرده بودم که به خاطر خودش و خودم حاظر به ازدواج با من باشد. زیرا من خارجی بودم!
وقتی ما ازدواج کردیم هیچ کس در دانشکده از انتخاب ما تعجب نکرد. همه از اشتباه خودشان در قضاوت تعجب کردند.
میدانید چرا این اتفاق افتاد؟ زیرا خطر بیخ گوش من بود و مجبور بودم به شدت کار و تقلا کنم و خود را بسازم. به همین دلیل بعد از صدها بار سعی و خطا و بدشانسی یک بار هم خوششانسی آوردم.
توصیه
زندگی ازدواج نیست. زندگی کار است. نقطهضعف شما هیچ یک از مواردی که گفتید نیست. نقطهضعف شما این است که در حال کار نیستید. شرایط شما از من خیلی وخیمتر است. تعجب میکنم که چگونه این شرایط شما را مجبور به کار نمیکند. هر کاری میشود پیدا کنید. من از تایپ شروع کردم که مفت بود. بعد ترجمه که بهتر بود ولی خرج رفت و آمدم را هم نمیداد. ولی ماندنم در محیط کار باعث شد که سعی و خطا ادامه یابد و از هیچ به حداقل برسم تا این که بلاخره شانس آوردم.
با خواندن این پست اصلا ناراحت نشدم
اتفاقا خیلی انگیزه گرفتم،حرفاتون خیلی امید وار کننده بود
ممنون
بازم که بحثای داغ ازدواجی راه افتاده،
بهتره اسم عکس دینو بزاریم عکس ازدواج،خخخخخ
ای انسان،سلام
قبلنم بهت گفته بودم،خوشت میومد شیربرنج بینمک بودی ،یه صفحه ی سفید که 2تا سوراخ دماغ ودوتا مردمک داره فقط:Nishkhand:
یه چی میگم آویزه ی گوشت کن
سفید سفید صدتومن،سرخ وسفید سیصد تومن،حالا که رسید به سبزه هرچی بگی می ارزه،
تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها،خواهر من از قدیم الایام سبزه ها یه قیمت دیگه ای داشتن
بعضی سفیدا هم هستن خوششون نمید از رنگ وقیافشون،پس ربطی نداره چه شکل وچه قیافه ای هستی،بعضی سفیدا صورتشون بی رنگ ورخه ، بی روحه،خیلیا حسرت سبزه بودن دارن،کجای کاری یه انسان،دوست من برای داداشش دنبال دختر سبزه میگشتن،یه عالمه آدم میشناسم اینطوری ان
اما از همه ی اینا که بگذریم،سخن دوست خوش تر است:khandeh!:برو تاپیک منو بخون،از تو داغون تر بودم:Khandidan!:همه ی این روزا میگذره بعدا به حرفای خودت میخندی،مث من،خخخخخخ
از وقتی اون تاپیکی باز کردم 5-6تا خواستگار واسم اومدن،اصن تاپیکای اینجا بخت گشاست
ولی ازدواج کردی بیا بگو،اینهمه ،آدم واست دعا کردن،بی خبر نمونن
مردن واسه منم دعا کنید
سلام
من داشتم عکس دینو زیرو رو میکردم چند تا تاپیک خوندم،منو وحشت زده کرد
تو یکیش نوشته بود،من خانوممو به خاطر اخلاقش انتخاب کردم،اما بعد از عقد قیافش خورد توذوقم،از ظاهرش خوشم نمیاد ودوساله دارم تحمل می کنم با اینکه خودش اعتراف کرده بود زنش هیچی واسش کم نمیذاره
جالا من یه سوال دارم،از کجا معلوم مردایی که میگن اولش قیافه مهم نیست واسشون،بعدا فیلشون یادهندستون نکنه؟مثل همون مرده که اینجا تاپیک زده بود؟
لطفا به من جواب بدین
خود شما مردا باعث شدین،این همه زن استرس بگیرن،از قیافشون ایراد بگیرن،برن عمل جراحی وهزار کوفت وزهرماردیگه،رو خودشون پیاده کنن تا شوهرشون ازراه به در نشه،چه توضیحی دارید؟از کجا معلوم بعد از ازدواج اخلاق خوب براتون عادی نشه؟
سلام
خیر ... متاسفانه چنتا دلیل میتونه داشته باشه ::Narahat az:
1- چشم و هم چشمی .. برخی از زنان دنبال برتری جویی و بالاتر بودن تو فامیل هستن این یک دلیل عمل های جراحی..
2- زنانی که آرایش میکنن و عمل زیبایی انجام میدن باعث میشن مردانی که کمی نگاهشون به نامحرم میفته توقعشون بره بالا و بیشتر دنبال زنان زیبا رو باشن ..
3- متاسفانه استفاده از بازیگران به اصطلاح مدلی و مانکنی در سریال ها و فیلم های سینمایی اینم تاثیر میزاره در توقع مردم ...
4-
بشه یا نشه؟!:Gig:
1- سعی در انتخاب همسر خوب و با ایمان داشته باشید ..:Gol:
2- سعی در اشباع کردن همسر در تمام موارد:Gol:
بعدش مگه اخلاق خوب عادی میشه ؟:Gig:
من شنیده بودم اخلاق بد باعث میشه خونواده و نزدیکان طرف ازش خسته بشن:Gol:
http://www.askdin.com/thread43525-3.html#post734136
با تشکر
سلام دوست خوبم
راستش تاپیکتون رو که خوندم خیلی ناراحت شدم ولی شاید جز معدود تاپیکایی بود که همه ی پیاما رو خوندم و پیام مجدد شما رو دیدم که خداروشکر این بار حالتون بهتر بود
بچه های اینجا خیلی دلای پاکی دارن(اینو قبلا هم ثابت کردن)، من مطمئنم اگه صلاحتون باشه امروز خدا حاجتتون رو امضا کرده
من به تازگی به یکسری دلایل در جمعی قرار گرفتم که تقریبا تمام دوستام سنای نزدیک 30 یا بالای 30 دارن، ولی اکثرا خیلی روحیه های خوبی دارن چون خیلی فعالن، اگرم تو خونه باشن بخاطر فعالیتی که دارن فکرشون مشغوله و کمتر به علت مجرد بودن اذیت میشن
من یه چندروزی یه اردویی بود که با این دوستان بودم، واقعا همش با خودم می گفتم حیف ایناست که تا الان ازدواج نکردن، واقعا پسرا چیا رو از دست دادن
دخترایی که شاید از نظر ظاهری متوسط بودن ولی وقتی باهاشون معاشرت داشتم شیفته اخلاق و رفتار و تفکر و فعالیتا و ایمان قویشون شده بودم، واقعا به 100 تا دختر خوشگل می ارزیدن، همونجا به خودم گفتم واقعا من اگه موردی پیدا کنم حتما تک تکشون رو معرفی می کنم
واقعا زندگی کنارشون یه مزه و معنی دیگه ای داشت
شمام باید خودتون رو نشون بدید، باید روحیتون رو بالا ببرید، هیچی بیشتر از یه اخلاق و رفتار خوب بقیه رو جذب نمی کنه، حتما خودتونم دیدید چه دخترای زیبایی که بخاطر اخلاقشون آدم حاضر نیست یه لحظه بهشون نگاه کنه ولی دخترایی که زیبایی متوسطی دارن ولی انقدر اخلاقشون خوبه که دوست نداری از کنارشون تکون بخوری
می گن دو تا چیز هست که مرد رو به زندگی پایبند می کنه ، یکی مردایی که زن زیبایی دارن دومی مردایی که زنای خوش اخلاقی دارن
اولی اگه زن زیباییش رو از دست بده خب طبیعتا محبت زن هم تو دل مرد کمرنگ میشه، ولی مردایی که زنای خوش اخلاقی دارن همیشه عاشق می مونن چون اخلاق با هیچ حادثه ای از بین نمی ره و اتفاقا روز به روز محبت رو بیشتر می کنه و اتفاقا روز به روز هم زیباتر جلوه می کنی
بعدم زیبایی کاملا نسبی هست، چه پسرایی دور و اطرافمون بودن که فک می کردیم الان اینا باید با زیباترین دخترای شهر ازدواج کنن ولی زنایی با قیافه های معمولی گرفتن و خیلیم همو دوست دارن
بعدم من به این نتیجه رسیدم که متاسفانه آدم حسود خیلی زیاد هست، هرگز به حرف دیگران توجه نکنید، خدا هیچ کس رو زشت خلق نکرده، گفتن کلمه زشت توهین به خلقت خداست
همیشه خودتون رو زیبا ببینید و در عین حال خوش اخلاق و پر انرژی باشید، باور کنید هیچ کس مشکلاتش از شما کمتر نیست فقط قالب مشکلشون با شما ممکنه فرق کنه، در برخورد با دیگران کاملا مشکلاتتون رو فراموش کنید و خیلی شاداب باشید کم کم می بینید که چقدر برای بقیه جذاب هستید ( البته نیازی به گفتن نیست که همه چی در قالب مسائل شرعی )
بی کاری و تنهایی و تو خونه نشستن بدترین درد هست و شیطون خیلی راحت می تونه آدم رو اسیر کنه
خیلی کارا میشه کرد که نیازی به پول نداره، پیشنهاد مهد کودک پیشنهاد خوبی بود، منم بهتون پیشنهاد می کنم اگه به دروس دینی علاقه دارید برین دنبالش و درس بخونین، پیشنهاد خود من حوزه علوم اسلامی دانشگاهیان هست
یه هدف الهی و معنوی واسه خودتون پیدا کنید، آدمایی که هدف دارن اصولا همیشه یه کاری واسه انجام دادن دارن، حتی اگه اون کار فقط فکر کردن باشه
بقیشم بسپرین به خود خدا، شما همه ی تلاشتون رو بکنید برای اینکه به خوبی و در قالب شرع خودتون رو بشناسونید و اگه کوتاهی کردین استغفار کنید و البته هرگز دعا رو فراموش نکنید ولی دیگه بقیه اش دست خداست، اون بخواد کافیه
جدای از شوخی ها وکل کل ها که تو تاپیک ها میگیم،اگه یه روز بخوام ازدواج کنم، چون پاکی اخلاق شعور برام مهم هستش به کمک سایت اسک دین میخوام با یه دختر مذهبی ازدواج کنم
سلام
خیر ... من که ندیدم همچین چیزی و نخوندمم .. معمولا آدم هایی که مهربان و اخلاق خوب دارند مردم دوسشان دارند و اطرافشان شلوغ تر
است نسبت به آدم های بداخلاق ...:Gol:
من اهل دفاع الکی و کوبوندن الکی نیستم ... در پست قبلمم هدفم کوبوندن یا دفاع نبود ... نظرم رو گفتم ..
دوم اینکه کلا من اهل این نیستم که بخوام هرجا حرفی زده میشه از مردان دفاع کنم و با زنان مخالف باشم نه .. خیلی جاها دفاع کردم از زنان ..
:Gol:ببینین من الان پست قبلمو یکم عمقی تر بهش نگاه میکنم خودتون متوجه مشین من نگاه یه طرفه نکردم::Narahat az:
این یعنی هر دو طرف مقصرن ... چرا ؟ چون من گفتم مردانی که به نامحرم نگاه میکنن .. یعنی از یکطرف مرده مقصره .. چرا به نامحرم نگاه کرده و چشمش از زنان مختلف پر شده و
حالا توقعش زیاد شده؟ و در ادامه ی اون زنانی که عمل جراحی و آرایش میکنن و باعث میشن مردان بهشون نگاه کنن ..
پس ببینین من نگاه یکطرفه نکردم ...:Gol:
این هم یکطرفش بر میگرده به مرد .. :Gol:
سلام
متنان کمی خارج از عرف بود و یکجانبه نگاه کرده بودید که این در مباحث این چنینی اصلا صحیح نمی باشد ولی چون پرسشی مطرح کرده بودید به عنوان فردی معتهد پاسخ شما را می دهم امیدوارم که قانع بشوید
باسپاس
اگر چنین مردی وجود داشته باشد(از نظر حقیقی)خوب ایشان باید اول خودشان را می شناختند و همه معیارهای خویش را مدنظر قرار می دادند.به نظر من ایشان با ازدواج با این مقوله بسیار مهم احساسی برخورد کرده اند و بزرگترین اشتباه را انجام داده اند که حال پشیمان شده اند.شاید خیلی از مردها احساسی برخورد کنند و بگویند این همان زنی است که من دنبالش می گردم ولی ایشان قبل از اینکه چنین تصمیمی را می گرفتند باید کمی صبر و تحمل پیشه می کردند و در یک مدت و بازده زمانی در مورد ایشان تحقیق می کردند و اگر شرایط طوری بود که با ایشان ارتباط اجتماعی دارند کمی در محیط هائی که ایشان هستند می بودند تا یک شناخت اجتماعی و فیزیکی از ایشان پیدا کنند.در مورد قیافه هم خیلی از پسرها دنبال مواردی می گردند که یا خوشگل باشد(پسرهای امروزی که تیپ های خاص دارند و مذهبی هائی که به سمت این فرهنگ غش کرده اند و تمایل بیشتری به نزدیک شدن به این طیف جماعت دارند.....
باید دید ظاهر این خانم چطوری بوده که ایشان نپسندیده البته الان دیگه کاریش نمی شه کرد آقا پسر الان در شرایطی قرار دارد که اگر مدیریت نکند این قضیه را(باید با ایجاد تنوع در زندگی زندگی خودش را حفظ کند و طوری زندگی کند که زندگی در کنار این خانم برایش بسیار جذاب تر نشان دهد البته زندگی واقعی نه نقش بازی کردن و تحمل کردن.)سوق پیدا می کند به بهانه گیری ها مداوم و درگیری لفظی و گاهی درگیری فیزیکی و آخر سر درخواست طلاق و الی آخر....
اینکه این خانم برای همسرش کم نگذاشته از شعور بالای و صداقت این بانوی مکرمه حکایت دارد و اینکه ایشان می دانند از زندگی چه می خواهند و چگونه باید رفتار کنند و از دوران ناپخته جوانی تبدیل به انسان معقول و منطقی شده اند و بسی جای شکر دارد و احترام اینگونه افراد بسیار واجب است.
در کل عدم شناخت درست و صحیح از خود حال خانم باشد خواه آقا باشد این عدم شناخت باعث شده که چنین انتخابی داشته باشند.
من و یا شما نمی توانیم این عمل را تشخیص دهیم مگر اینکه زمان سپری شود و فرد خودش را نشان دهد اما قبل از آن اگر شناخت درستی از فرد مقابلتان پیدا کرده باشد که مبحث شناخت بسیار مهم و حیاتی در این زمینه ازدواج است می توانید تشخیص دهید که ایشان واقعا شما را دوست دارد و یا نه این ها همگی برای این است که شما را به دست بیاورد و الی آخر و آخر سر جدائی و ناراحتی های بعد از آن!
شناخت خیلی مهمه خیلی.
ولی هیچ کدام از ما نه تعریف درست و حسابی از شناخت داریم و نه راه و روش آن را می دانیم و می شناسیم.
بله هستند از این دست مرد ها ولی همه اینگونه نیستند ولی در این مورد باید بگویم خانم ها با شناخت مناسب از خود و تعیین معیارهای منقی و معقول می توانند انتخابی درست و صحیح داشته باشند تا در زندگی در کنار فرد مناسب نهایت لذت را ببرند نه اینکه کل زندگی از اول تا آخر استرس و دعوا و مرافه باشد.
خوب این نوع نگاه فکری مربوط به چه تیپ از جوانان می باشد. وقتی شناخت پیدا کردید می توانید گرفتار این نوع نگاه نشوید و به فرد دیگری که این خصوصیات را ندارد فکر کنید.
اگر انتخاب درستی انجام دهید دچار این مشکل هرگز نخواهید شد
باسپاس
همه را به یه چشم نبین!
من فکر میکنم شما اخلاق تندی دارین!من خودم از هر دختری تو دانشگا خوشم میومد میرفتم بهشون میگفتم.ولی بعضیاشون واقعا ترسناک بودن.ادم جرئت نمیکرد از کنارشون رد بشه.چه برسه به اینکه پیشنهاد ازدواج بده.یکم اخلاقتونو ملایم تر بکنین.نه اینکه جلف باشه.
اینم که سبزه این که خوبه.همه میرن برنزه میکنن و سبزه.بعد شما میگین چرا اینجوریم!من خودم از دخترای سبزه خوشم میاد.به نظرم جذاب ترن.خیلی از دوستای منم همین عقیده را دارن.نمیدونم واقعا چرا شما مینالین ازین قضیه!
حرف اخر:من راجبه ازدواج تاپیک زیاد زدم.چیزی که فهمیدم اینه که تا وقتی که موقعش نباشه اتفاق نمیافته.
چه دل به حق پری داری؟؟
خواهر عزیز اول از همه میخوام بگم فکر " مملکت اسلامیه" رو از سر بیرون کن.
دوم اینکه به خاطر اینکه پول نداری و مادرت لهجه داره رو خوشگل نیستی ، خواستگار خوب نداری رو مختص خودت ندون
خیلیا هستن چ پسر چه دختر به خاطر داشتن شرایط مشابه یا جواب رد شنیدن یا خواستگار خوب ندارن
الان یه فراخوان بدی میینی که هزارتا پسر و دختر تو شهرتون همین مدلی پیدا میشه و شما خوشبختانه تونستی کمی با نوشتن دلت رو سبک کنی
از اولین روز پیدایش انسان 2*2=4 بوده و هیچ وقت هم عوض نمیشه
دو دوتا چهارتای ما اینه """""" خدا بزرگه """"
پس خاهر جان چرا اینقدر تند و با خشونت هستی؟
خب مگه شما تنها هستی که مجرد هستید؟ اینقدر شرایط ازدواج سخت شده که سن ازدواج آقایون و خانمها بالا رفته
بعد شما حتما نیاز نیست کلاس ورزش با هزینه بروید.من خودم برای اینکه هزینه ورزش نکنم پیاده روی بروم.دیگه اینکه ناراحتی نداره که خوونواده ات مشکلات مالی دارن و نرفتنت به کلاس ورزش تقصیر خونواده ات میذاری
شما ظاهرا خیلی نقطه و عیبها و مشکلاتی که برات پیش اومده را مقصر دیگران میذاری.خودت میتونی زندگی ات را تغییر دهی و قرار هم نیست داد و بیداد راه بیندازی که چرا کسی نمیاد با من ازدواج کنه.شما که صبح تا شب تو خونه نشستی و در دیوار نگاه میکنی مخواهی خاستگار براتون بیاد ؟ خب برو تو اجتماع.حتما هم حالا قرار نیست بگی من کار برام نیست کجا برم تو اجتماع. همین که تو کانونهای فرهنگی آموزشی.کانونهای فکری و گردهمایی ها و کنفرانسهای مختلف شرکت کنی تو اجتماع بودن هست.قرار هم نیست حالا بگی من از نماز و مسجد بدم ممیاد تو مسجد نمیرم تو گردهمایی هاشون.من هم نمیگم برو تو مسجد.تو کانونها و ... که تو ادارات فرهنگ و ارشاد اسلامی یا کنفرانسهای رایگان که ملثلا درباره کارآفرینی و ... هست شرکت کن.تو گوگل بزن کارآفرینی. یا سرچ کن دانلود همایشه در باره ذهن برتر.درباره کارآفرینی.ببنیید چقدر مطالب مفید هست... ذهنتون باز میشه.فکرتون عووض میشه. وقتی فکرتون مثبت بشه نتیجه خوبی میگیرید.
مواظب خودت و خوبیهایت باش عزیزم.مواظب باش خودت را به هرقیمتی ارزان نفروشی:hamdel::hamdel::Gol::Mohabbat::Kaf::ok::Hedye:
اینجا زندگی نمیکنن نفس میکشن****** طعم خون برادرو از رو حوس میچشن
اینجا مادر بزرگامون دیگه قصه نمیگن****** اخه بچه ها تح قصه رسیدن
---------------------------------------------------------------------------------------------
متاسفانه امثال شما خیلی زیاده و شما اولینو اخرینش نیستی
من نمیخوام مثل بقیه بگم که خویشتن داری کن یا امثال این چیزها متاسفانه غریزه جنسی هم نمیشه با این شرایط کنترل کرد و یا سرکوب کرد
اما اینو هم در نظر بگیرید اگر برای یک ساعت لذت حاضرید شانس شوهر داشتن و بچه داشتنو از دست بدید شما اختیار دارید که ....
نه میتونم بگم که روز های خوبی خواهید داشت نه میتونم دلداری بدم
فقط اونهایی که به نام اسلام این وضعیت رو در جامعه به وجود اوردن و خودشونو کشیدن کنار خدا جوابشون رو خواهد داد
باز رحمت بر پدر مادر کسایی که ازدواج دانشجویی و امثلهم رو برنامه ریزی کردن وگر نه وضعیت خیلی بدتر میشد
بله که میشه،ندید همیشه از کسی که اخلاقش خوبه سوءاستفاده می کنن؟
چون عادت کردن به خوبیش،میدونن این آدم همیشه خوبه،تو همون تاپیکه هم که خوندم،خود مرده گفته بود،از زنش بدی ندیده،واسه همینم عذاب وجدان داشت،میگفت میخوام طلاقش بدم اما چون اخلاقش خوبه،تو هیچی ام کم نمیذاره،بهانه ای واسه طلاق نداشت،نمیدونست جواب مردمو چی بده،اینم از مردای قدر نشناس
این جیزها رو ول کن .... مشگلاتت رو باید اروم اروم حل کنی .
خدا هم اگر بخواد کمک کنه میره اون سومالیایی که داره از فرط گرسنگی جون میده رو کمک کنه . من خودم به شخصه اصلا راضی نمیشم قبل از اون کمکی به من بشه ...
مساله شوهر هم یواش یواش عادت میکنی . اگر هم اارزو داری ،... خوب خیلی ها هم هستنکه به ارزوهاشون نرسیدن .
یه فکر دیگه ... یه مسیر دیگه ...
یه مرد برای جی تو رو بخواد ... یا منو...
تو برای جی یه مرد رو بخوای ....
اگر دنبال یه کسی هستی که خرجت رو بده و نازت رو بکشه ... تموم شده اون ایام ... یا اگر باشه خیلی کم در حد ارزو .
بهشتت رو خودت بساز ... اون جیزی که دنبالشی برای همه ارزوست
یکی از بازیگرای مرد مشهور ایران که خیلی هم وحشتناک زیباست رو که همش فک میکردم خدایا یعنی کی همسرشه وقتی عکس همسرشو دیدم تو صورت زنش جز لبخند هیج جیزی زیبا نبود واقعا بعضیا چقد اعتماد بنفس دارن:khandeh!: ...ولی خدایش یه چیزم به این خانم بگم البته اگه واقعیت داشته باشه هر چن هست واقعا هستن ...
شما فکن زن مثلا پولدارترین بازیکن فوتبال بشی خوب زن اونجور ادما هیچی نداشته باشه باید زیباترین زن سال مثلا 2015 جهان بشه شما فکن هستی واقعا فکر میکنی خوشبخت میشی ....باور کن زیبایی جز بدبختی و درسر هیچی نداره ... اتفاقا چن سال پیش یه فیلم خارجی همین دوبله ایران توی تی وی ایران پخش میشد دیدم این داستانو میگم خودت دیگه بفهم یا کلا اونهایی که فکر میکنن نمیشه شوهره خوب داشت چون ...ندارنو اینا
خلاصه فیلم از این قرار بود که یه مرد بسیار جوون و های کلاس و پولدار خلاصه یه مرد ایده ال میزنه همسرشو از دس میده مادر این اقا از یه پرستاره بچه خواهش میکنه که بیاد و به زندگی این مرد و بچه های کوچیکش سرو سامان بده البته پرستار های خیلی زیادی اومده بودن و رفته بودن مادر این اقا این خانم انتخاب میکنه . این خانم پرستار توی فیلم یه زن زشت و قد 1 متر چاق خلاصه دیگه هر چی اون مرده داشت این بدبخت نداشت وقتی مرده از شرکت میومد خونه و زنو میدید حالش بد میشد و از مادرش میخواست اونو بیرون کنه تا اون بتونه بیاد خونه و شبا بره اتاقش استراحت کنه همین مرد با همین زن زشت ازدواج کرد حالا فکن اون زن خودشو همونجوری که بود به اون مرده نشون داد خلاصه این داستان نشون میده نباید اومد بخاطر نداشتن شوهر زار زد این مردا هیچی ندارن [SPOILER] یا ابوالفضل الان میریزن سرم [/SPOILER] که بخاطرشون غم نداشتنشونو بخوری امید وارم سید محمد جواد درست گفته باشه و این ایدی ایدی اقا باشه همین
سلام ...
ببین خودت بهتر از هرکسی شرایطت رو میدونی و بهتر از هر کسی میتونی مشگلاتت رو حل کنی . ازدواج . روابط عمومی . کار و... مشگل همه جوونهاست و من مهمترین مشگل رو این میدونم که شخص به بدبختیش عادت میکنع . یا فکر میکنه حالا اگر یه کاره اشتباهی انجام بده زیاد مهم نیست . و اینکه برنامه ای ندار ه ...
تو الان افتادی در درون دور شکست ... و نیاز به تغییر داری ....
خوب ... حالا برنامت چی هست ...اصلا برنامه ای داری ؟
باتشکر :Gol:
یاحق
باسلام
به نظر من همه ما باید به این توجه کنیم هدف از اوردن ادم به این دنیا چیه ؟.ایا بعضی افریده شدن که خوشی بعضیایی دیگرو ببینو حسرت بخورن؟
چیزی که من از ایات قران برداشت کردم هدف انسان بندگی خداس و هیچ ادمی بیهوده افریده نشده.اگه ما به زندگی معصومین نگاه کنیم و به سختی های زندگی اونام نگاه کنیم شاید یه کم اروم بشیم.
مثلا امام حسین تو کربلا با سخت ترین شرایط شهید میشه یا امام حسن عسگری بیشتر عمرشو زندانی بوده .اما معصومین هیچوقت دست از بندگی خدا نکشیدن.
منم نمی خوام به خواهر عزیزم بگم هیچ مشکلی نیس .بله شرایطت واقعا سخته.اما در هر شرایطی هستی خدارو فراموش نکن.ما به دنیا نیومدیم که مردم از ما خوششون بیاد .انسان تو این دنیا یه هدف داره اونم خداس.هیچوقت خودتو دست کم نگیر چون اصلا تو این دنیا چیزی که مهم نیس نظر و افکار مردمه راجب توه فقط نظر خدا مهمه.شمام بهتره وارد جامعه بشی یا تو خونه واسه خودت یه کاری انجام بدی که کسب درامد بشه .الان بزرگترین خطری که ممکنه باعث انحرافتون بشه بیکاریه .توکل بر خدا کنو یه کاری رو شروع کن مطمن باش از هیچی بهتره. ان شاء الله تموم مشکلاتت حل میشه
موافقم با شما ولی تجملات امروز خواسته های زیاد دختران امروزی باعث این شده که ازدواج که امری مقدسیت نادیده گرفته شود و نوجوان از راه های بسیار ناپسندیده نیاز های خود را نیز تامین کند یکی از دوستان بنده چند ماه پیش ازداوج کرد هفته بعد زن ایشان طلاق گرفت با دادگاه و وکیل این حرف ها 20 میلیون تومان هزینه پرداخت البته ناگفته نماند 3 بار ازدواج کرده اند ایشان که تمامی انها به این شکل طلاق گرفته و پولی زیاد به جیب زده اند .... البته ناگفته نماند تمامی دختران اینگونه نیستند ولی این کارها باعث شدند ریشه ازدواج سست شود ...
کسی که 3 بار یک مشکل مشابه براش پیش اومده و از اشتباهات گذشته درس نگرفته میشه گفت خودش هم خیلی مقصر بوده!
سلام به شخصه چند مورد خواستگار در فضای مجازی داشتم
اما وقتی حسابی پیگیر شدم اختلاف سنی
سواد
شهر
و ... باعث شده به نتیجه نسیم
در عالم واقعی هم خیلی کم دو تا خواستگار مثلا اومدن که جور نشده
اما من نظرم به عنوان یه فردی که زیاد اهل ریخت و پاش و خرج نیست اینه
هر دو طرف خودشون میتونن به یه تفاهم نسبی برسن
من قصدم ولخرجی نبوده و نیست
سلام
خانم محترم نگهداری سگ ها در منزل از نظر اسلام نهی شده!
سگ نجس است.اگر هزار بار هم بشوریش باز نجس است!
باعث انواع بیماری ها بین انسان و حیوان می شود و باعث انتشار بین افراد دیگر!
شما حس مقدس مادری را با نگهداری سگ و گربه یکی می دانید؟
من مانده ام چرا آن سه نفر به نظر شما مثبت داده اند!!!!
باتشکر:Gol:
یاحق
سلام به شما.بزرگوار شما یه قسمت از حرفای بنده رو انتخاب کردید و مطالبی را بیان میکنید که منظوربنده نیز اینها نیستند.در اینجا قصد بحث کردن در این مورد ندارم
اما خلاصه و تیتروار بگویم من بطور کلی با دعا مخالفتی ندارم. چرا که در قرآن نیز سفارش شده است.... اما دعا نبایست وسیله ای باشد برای اینکه ما در مقابل عبادت و بندگی از خدا طلب مزد کنیم یا بنوعی طلبکار باشیم. حتی ممکنه دعا کردن و جواب نگرفتن باعث نوعی دلزدگی و نامیدی بشود وافرادی به خاطر لجبازی دیگر سمت عبادت و دعا نروند..... اینکه گفتم غربی ها در رفاه مادی هستند یعنی اینکه انها بدون دعا توانستن به نیازهای مادی خودشون به تکیه بر عقل و تجربه پاسخ بدهند پس ما هم چنین توانایی داریم. این را از این بابت میگویم که بیشتر در دعا کردن نیازها و خواسته های مادی درخواست میشوند
این تصویر به درخواست آقای شمس الضحی گذاشته شده است
با تشکر از ایشان