شرایط پنجم و هفتم هم در صورت نداشتن شبهه که در شرط چهارم ذکر شده، منجر به مجازات میشن
بله من هم همین رو میگم خواهر گرامی
شرط 1 + شرط 2 + شرط 3 + ............ +
نباید اظهار کند
یکی از شروط اینه که نباید اظهار کنه. حالا میخواد این شرط به تنهایی ملاک باشه ، یا در کنار سایر شروط
به هر حال لااقل یکی از شروط ارتداد اینه که به زبان بیاره یا اظهار کنه
پس اظهار برگشت از دین = ارتداد
در نتیجه یک مرتد نمیتونه بشینه در آرامش با کارشناسان مناظره کنه چون قانوناً میبرن اعدامش میکنن
یکی از شروط اینه که نباید اظهار کنه. حالا میخواد این شرط به تنهایی ملاک باشه ، یا در کنار سایر شروط
به هر حال لااقل یکی از شروط ارتداد اینه که به زبان بیاره یا اظهار کنه
پس اظهار برگشت از دین = ارتداد
در نتیجه یک مرتد نمیتونه بشینه در آرامش با کارشناسان مناظره کنه چون قانوناً میبرن اعدامش میکنن
نه اینطور نیست. وقتی که بحث اظهار ارتداد مطرح میشه، وقتی که بریم و توی منابع بخونیم، می بینیم که نزد عوام نمیتونه مطرح بشه، و از همینجا نتیجه این میشه که نزد علما میتونه نظرش و شبهاتش رو بگه.
بعلاوه وقتی اظهار بکنه هم، باید شرط چهار برقرار بشه، زیرا از پیامبر و ائمه حدیث داریم که ادرؤوا الحدود بالشبهات یعنی حدود را با شبهات دفع کنید؛ پس تا زمانی که شبهه داره نمیشه مجازاتش کرد.
کارشناس تاپیک هیچ تفکیکی قائل نشدند
اگر منبع یا روایتی صحیح در این مورد دارید لطفاً قرار بدید
اگر اون کتاب رو دانلود می کردید، به این مسائل اشاره شده بود. در سیرۀ عملی ائمه معصومین علیهم السّلام مرسوم بوده است و در کتب احتجاج بخشی از این مناظره ها گردآوري شده است. و همچنین تشویق و تربیت شاگردانی چون هاشم بن حكم، هشام بن سالم، مفضّل و... توسط امامان معصوم علیهم السّلام براي انجام مناظره هاي علمی بامخالفان دینی، خود گویاي این مطلب است. بعنوان مثال: المختصر، حسن بن سلیمان حلی، ص 46. همچنین قرآن هم به پیامبر می گوید که افراد شبهه دار می توانند با امنیت نزد ایشان بیایند و سؤال بپرسند و جواب بگیرند و با امنیت برگردند: وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَعْلَمُونَ یعنی: و اگر يكى از مشركان از تو پناه خواست پناهش ده تا كلام خدا را بشنود سپس او را به مكان امنش برسان چرا كه آنان قومى نمی دانند.(توبه:6) پس افراد شبهه دار می توانند شبهاتشان را نزد افراد آگاه طرح کنند.
حال ممکن است بگویید که اینها مرتد نیستند، عرض می کنیم که اینجا کل افراد نامسلمان مدّ نظر هستند، اعم از مسلمانزاده یا کافرزاده بودن، لذا مرتدین را نیز شامل می شود.
نکتۀ دیگر که مؤید این مسئله است، دلایل مجازات مرتد است که در آن کتاب مورد توجه قرار گرفته است و روشن است که تأثیر مرتد بر توده های جامعه باعث مجازاتش می شود، لذا مجازات در صورت تأثیر بر عوام است و نه بحث و گفتگو با افراد آگاه. مثلاً آیت الله سبحانی به عنوان دلیل مجازات مرتد، در کتاب اسلام و ارتداد می فرمایند: «آزادي ارتداد مایۀ سستی عقاید مردم بالأخص ساده لوحان می گردد، که همبستگی اجتماعی و وحدت ملی را از بین می برد و راه را براي سلطۀ دشمن هموار می سازد» پس انحراف مردم و به خصوص ساده لوحان باعث مجازات مرتد است.
Reza-D;765067 نوشت:
من از کلیت صحبت شما اینطور نتیجه گیری می کنم که اگر خروج کسی از دین بر اساس تحقیق باشه ، میتونه عقیده خودش رو ابراز کنه. درسته؟
بیان عقاید ناصحیح در جامعه ممنوع هست، و این همه جای دنیا هست، مثلاً شما در غرب نمی توانیم آنتی سمیتیسم، فاشیسم و تروریسم را نشر بدهید، ولی در این حالت، شخص به دلیل نشر عقایدش به مچازات مرتد طرف نخواهد شد.
اگر اون کتاب رو دانلود می کردید، به این مسائل اشاره شده بود. در سیرۀ عملی ائمه معصومین علیهم السّلام مرسوم بوده است و در کتب احتجاج بخشی از این مناظره ها گردآوري شده است. و همچنین تشویق و تربیت شاگردانی چون هاشم بن حكم، هشام بن سالم، مفضّل و... توسط امامان معصوم علیهم السّلام براي انجام مناظره هاي علمی بامخالفان دینی، خود گویاي این مطلب است. بعنوان مثال: المختصر، حسن بن سلیمان حلی، ص 46. همچنین قرآن هم به پیامبر می گوید که افراد شبهه دار می توانند با امنیت نزد ایشان بیایند و سؤال بپرسند و جواب بگیرند و با امنیت برگردند: وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَعْلَمُونَ یعنی: و اگر يكى از مشركان از تو پناه خواست پناهش ده تا كلام خدا را بشنود سپس او را به مكان امنش برسان چرا كه آنان قومى نمی دانند.(توبه:6) پس افراد شبهه دار می توانند شبهاتشان را نزد افراد آگاه طرح کنند.
حال ممکن است بگویید که اینها مرتد نیستند، عرض می کنیم که اینجا کل افراد نامسلمان مدّ نظر هستند، اعم از مسلمانزاده یا کافرزاده بودن، لذا مرتدین را نیز شامل می شود.
نکتۀ دیگر که مؤید این مسئله است، دلایل مجازات مرتد است که در آن کتاب مورد توجه قرار گرفته است و روشن است که تأثیر مرتد بر توده های جامعه باعث مجازاتش می شود، لذا مجازات در صورت تأثیر بر عوام است و نه بحث و گفتگو با افراد آگاه. مثلاً آیت الله سبحانی به عنوان دلیل مجازات مرتد، در کتاب اسلام و ارتداد می فرمایند: «آزادي ارتداد مایۀ سستی عقاید مردم بالأخص ساده لوحان می گردد، که همبستگی اجتماعی و وحدت ملی را از بین می برد و راه را براي سلطۀ دشمن هموار می سازد» پس انحراف مردم و به خصوص ساده لوحان باعث مجازات مرتد است
:Gol:
tazkie;765072 نوشت:
بیان عقاید ناصحیح در جامعه ممنوع هست، و این همه جای دنیا هست، مثلاً شما در غرب نمی توانیم آنتی سمیتیسم، فاشیسم و تروریسم را نشر بدهید، ولی در این حالت، شخص به دلیل نشر عقایدش به مچازات مرتد طرف نخواهد شد
جواب سؤالتون در اون مستتر بود. در این شرایط نیز، فرد رو دستگیر می کنن زیرا به سلامت جامعه ضربه زده، ولی مجازات مرتد بر او جاری نمیشه، بلکه به دلیل شبهه داشتن، باید با او وارد صحبت بشن و پاسخ شبهاتش رو ارائه کنن. تا وقتی فرد شبهه داره، نمیشه به جرم اینکه با سلاح قرار دادن ارتدادش به سلامت جامعه ضربه زده، در صورت مرد بودن اعدام و در صورت زن بودن حبسش کنن. امیدوارم روشن باشه.
جواب سؤالتون در اون مستتر بود. در این شرایط نیز، فرد رو دستگیر می کنن زیرا به سلامت جامعه ضربه زده، ولی مجازات مرتد بر او جاری نمیشه، بلکه به دلیل شبهه داشتن، باید با او وارد صحبت بشن و پاسخ شبهاتش رو ارائه کنن. تا وقتی فرد شبهه داره، نمیشه به جرم اینکه با سلاح قرار دادن ارتدادش به سلامت جامعه ضربه زده، در صورت مرد بودن اعدام و در صورت زن بودن حبسش کنن. امیدوارم روشن باشه
در مجموع نسبت به قبل قانع تر شدم ، ولی مواردی هنوز برام مبهمه که به نظرم دیگه با بحث و گفتگو نمیتونم به نتیجه برسم و باید شخصاً تحقیق کنم. کتبی که گفتید رو حتماً مطالعه می کنم
جواب سؤالتون در اون مستتر بود. در این شرایط نیز، فرد رو دستگیر می کنن زیرا به سلامت جامعه ضربه زده، ولی مجازات مرتد بر او جاری نمیشه، بلکه به دلیل شبهه داشتن، باید با او وارد صحبت بشن و پاسخ شبهاتش رو ارائه کنن. تا وقتی فرد شبهه داره، نمیشه به جرم اینکه با سلاح قرار دادن ارتدادش به سلامت جامعه ضربه زده، در صورت مرد بودن اعدام و در صورت زن بودن حبسش کنن. امیدوارم روشن باشه.
از این پس به همینصورت بیان کنید که قابل درک بود نه اینطور:
tazkie;765054 نوشت:
چهارم: ارتداد او از روی تحقیق نباشد. یعنی اگر شخصی بنابر تحقیق و بررسی به این نتیجه رسید که مثلا دین اسلام، خوب نیست و از اسلام برگشت، این شخص از نظر حقوقی به قتل نمیرسد. البته باید شرایط تحقیق را رعایت کرده باشد و ناشی از کج فهمی و تحت تأثیر شرایط و احساسات و عواطف نباشد.
اگه این تائید بشه مهمترین اشکال حکم ارتداد برطرف میشه.
ولی به تجربه پیشفرض صحبتهای دینی عدم صحتشونه مگه اینکه اثبات بشه (چون تقیه دارن. رعایت شرایط و حفظ دین مخاطب رو دارن با هر پاسخی که شده ممکنه بگید ممکنه از جهل باشه اما این در صورتیه که اگه یه بار تذکر داده شد طرف مجددا همون رو تکرار نکنه. یعنی اگر یک کارشناس دینی به خاطر جهل مسئله ای رو بیان کرد اگر براش روشن شد که اون مسئله درست نیست جای دیگه از همون پاسخ برای حفظ دین مخاطب استفاده نکنه)
به هرحال من شدیدا مایل به صحت این شرطم. ممکنه مستندش رو بگید.
اگه فرضا این مسئله صحت داشت، شامل انتشار نتایج تحقیق هم میشه یا خیر فقط برای خود شخص هست؟
مستنداتش در کتابی که لینک دادم ذکر شده: استاد جوادي آملی در تفسیر تسنیم، ج 12، ص183، در ذیل آیه شریفه لا اکراه فی الدین بیان میكنند: اگر دیگران از ارتداد او با خبر شدند و معلوم شد که ارتداد او بر اثر پژوهش و تحقیق بود که متأسّفانه به کژراهه رفت و واقعاً مصداق شاکّ متفحّ ص است، در این حال نیز حكم فقهی، یعنی حدّ معهود، درباره او جاري نمیشود، زیرا حدود در موضع شبهه جاري نخواهد شد، چنان که صدوق از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل کرد: «ادرأوا الحدود بالشبهات و لا شفاعة وّلاكفالة ولا يمين في حدَّ»(من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 64 ؛ وسائل الشیعه، ج 24 ، ص 4)
اگر شخصی به دلیل برخورد با شبهاتی، در دین خود دچار تردید شده و (بدون جار و جنجال تبلیغاتی و تنها در باطن خود) مرتد شود، نه تنها مجازاتی دامنگیر او نخواهد شد، بلكه اگر مجددا به اسلام برگردد، کارهاي نیك قبل از ارتداد او نیز از بین نخواهد رفت. (حرعاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج 16 ، ص 105-104 ، ح 21099 ، مؤسسۀ آل البیت، قم، 1409 ه ق.)
مستنداتش در کتابی که لینک دادم ذکر شده: استاد جوادي آملی در تفسیر تسنیم، ج 12، ص183، در ذیل آیه شریفه لا اکراه فی الدین بیان میكنند: اگر دیگران از ارتداد او با خبر شدند و معلوم شد که ارتداد او بر اثر پژوهش و تحقیق بود که متأسّفانه به کژراهه رفت و واقعاً مصداق شاکّ متفحّ ص است، در این حال نیز حكم فقهی، یعنی حدّ معهود، درباره او جاري نمیشود، زیرا حدود در موضع شبهه جاري نخواهد شد، چنان که صدوق از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل کرد: «ادرأوا الحدود بالشبهات و لا شفاعة وّلاكفالة ولا يمين في حدَّ»(من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 64 ؛ وسائل الشیعه، ج 24 ، ص 4)
اگر شخصی به دلیل برخورد با شبهاتی، در دین خود دچار تردید شده و (بدون جار و جنجال تبلیغاتی و تنها در باطن خود) مرتد شود، نه تنها مجازاتی دامنگیر او نخواهد شد، بلكه اگر مجددا به اسلام برگردد، کارهاي نیك قبل از ارتداد او نیز از بین نخواهد رفت. (حرعاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج 16 ، ص 105-104 ، ح 21099 ، مؤسسۀ آل البیت، قم، 1409 ه ق.)
در مورد نتایج تحقیق توضیح داده شد.
خب این خوبه که بر اثر تحقیق (نه صرف شبهه) ارتداد جاری نمیشه. من قبلا فقط از دفتر مکارم پرسیده بودم که خلاف این رو گفتند.
اما جون با منبع نوشتید سعی میکنم بعد بیشتر پیگیری کنم.
هرچند این مهمه که فرد به جز تحقیق و ارتداد شخصی بتونه نتایجش رو هم در قابل مقاله یا کتاب منتشر کنه در صورتی که با مطالعه کتب علمای پیشین یا سوال از علمای فعلی به نتیجه ای راضی کننده ای نرسیده باشه
خب این خوبه که بر اثر تحقیق (نه صرف شبهه) ارتداد جاری نمیشه. من قبلا فقط از دفتر مکارم پرسیده بودم که خلاف این رو گفتند.
اما جون با منبع نوشتید سعی میکنم بعد بیشتر پیگیری کنم.
هرچند این مهمه که فرد به جز تحقیق و ارتداد شخصی بتونه نتایجش رو هم در قابل مقاله یا کتاب منتشر کنه در صورتی که با مطالعه کتب علمای پیشین یا سوال از علمای فعلی به نتیجه ای راضی کننده ای نرسیده باشه
خب چنین آزادی آرمانی، یک کمال نامیسره. فرض کنیم کسی بعد از سالها تحقیق به این نتیجه برسه که آنتی سمیتیسم، یا فاشیسم یا حتی تروریسم، بهترین نوع تفکر هست. خب آیا اون حق این رو داره این عقایدش رو در قالب مقاله و کتاب نشر بده؟ حتی در برخی جوامع، ادعای اعتقاد به اینها هم جرمه. در واقع لازمۀ آزادی، آزادی هر چیزی نیست. مثالی که طرفداران دموکراسی خیلی دوستش دارن اینه که اگر قرار باشه که عقیده ای که ضد آزادیه آزاد باشه، این خودش میشه عمل بر علیه آزادی و تناقض پیش میاد.
پس این شرایط آرمانی که هر طرز فکری بتونه خودش رو در جامعه نشر بده، نظر به اینکه خودش منجر به تناقض با مبانی این طرز فکر منجر میشه، باطله، و به اصطلاح کمالیست نامیسر.
خب چنین آزادی آرمانی، یک کمال نامیسره. فرض کنیم کسی بعد از سالها تحقیق به این نتیجه برسه که آنتی سمیتیسم، یا فاشیسم یا حتی تروریسم، بهترین نوع تفکر هست. خب آیا اون حق این رو داره این عقایدش رو در قالب مقاله و کتاب نشر بده؟ حتی در برخی جوامع، ادعای اعتقاد به اینها هم جرمه. در واقع لازمۀ آزادی، آزادی هر چیزی نیست. مثالی که طرفداران دموکراسی خیلی دوستش دارن اینه که اگر قرار باشه که عقیده ای که ضد آزادیه آزاد باشه، این خودش میشه عمل بر علیه آزادی و تناقض پیش میاد.
پس این شرایط آرمانی که هر طرز فکری بتونه خودش رو در جامعه نشر بده، نظر به اینکه خودش منجر به تناقض با مبانی این طرز فکر منجر میشه، باطله، و به اصطلاح کمالیست نامیسر.
قطعا فرق دارند. فرضا اگه شما در موقعیت یک شیعه باشی و یک وهابی این حرفو به خود شما بزنه چی میگید؟
فرض کنیم کسی بعد از سالها تحقیق به این نتیجه برسه که آنتی سمیتیسم، یا فاشیسم یا حتی تروریسم، بهترین نوع تفکر هست. خب آیا اون حق این رو داره این عقایدش رو در قالب مقاله و کتاب نشر بده؟
نه چنین حقی نداره ، تا اینجا درست میفرمایید
اما این رو هم در نظر بگیرید که هر کسی که از دین اسلام خارج میشه ، اینطور نیست که لزوماً به عقایدی خطرناک و کشده به همراه اعتقاد به قتل و جنایت رو بیاره و در نتیجه پیروانش رو هم به نین چیزایی دعوت کنه
حالا من با اون چاپ مقاله که جناب طلوع گفتند هم چندان موافق نیستم ، اما در مورد بیانش چرا ، با ایشون موافقم
مثال:
شخصی مسلمان زاده به نام ناصر درمورد اسلام تحقیق میکنه و بعد از طرح شبهات مختلف و مناظره و مباحثه ، قانع نمیشه و مسیر دیگری غیر از اسلام رو انتخاب میکنه. اما چه بسا مسیری که اون شخص انتخاب کرده تا حد زیادی با اسلام شباهت هم داشته باشه. مثلاً شخص بگه من پیامبران رو قبول ندارم. خب این شخص نبوت رو رد کرده و مرتد حساب میشه. اما همین شخص میگه:
خدا رو قبول دارم
عدالت رو قبول دارم
دستورات اسلام رو مطابق با راه درست میدونم (بطور کلی)
با دزدیدن حق دیگران مخالفم
با قتل مخالفم
با ظلم مخالفم
و..................
همچنین درمورد نبوت هم به نظر مسلمانان احترام میذارم ، ولی به شخصه به پیامبران (یا نیاز به پیامبر) اعتقادی ندارم
من نمیگم چنین شخصی نظرش درسته ، اما نظرش برای خودش حجته و به درستی اون ایمان داره. حالا صحبت بر سر اینه که آیا چنین شخصی میتونه نظرش رو ابراز کنه؟ که شما فرمودید میتونه اما فقط در حضور علما
خب اگر این شخص خواست برادرش یا خواهرش رو به اونچه که از نظر خودش درسته دعوت کنه یا فرزندانش رو ، اگر حکومت این رو بفهمه چه برخوردی باهاش خواهد کرد؟
مثالی که طرفداران دموکراسی خیلی دوستش دارن اینه که اگر قرار باشه که عقیده ای که ضد آزادیه آزاد باشه، این خودش میشه عمل بر علیه آزادی و تناقض پیش میاد.
در همون جامعه آزاد فرضی ای، که مثال زدید فرد میخواد برای ضد آزادی تبلیغ کنه، فرد تا وقتی از قلم استفاده میکنه با قلم باهاش محاربه بشه اگه اعتقاد داشته باشیم که قلم اون یا جاذبه های اون قوی تره که در واقع خودمونو باختیم. و شاید حق با اون باشه. و اگه رو به محاربه با سلاح آورد با سلاح باهاش محاربه بشه.
این چیزیه که درست یا غلط در مورد تبلیغ سیره حضرت علی هم شنیدم که ایشون با مخالفین تا زمانی که دست به شمشیر نمیبردن و فقط تبلیغ میکردن کاری نداشتن.
اما این رو هم در نظر بگیرید که هر کسی که از دین اسلام خارج میشه ، اینطور نیست که لزوماً به عقایدی خطرناک و کشده به همراه اعتقاد به قتل و جنایت رو بیاره و در نتیجه پیروانش رو هم به نین چیزایی دعوت کنه
حالا من با اون چاپ مقاله که جناب طلوع گفتند هم چندان موافق نیستم ، اما در مورد بیانش چرا ، با ایشون موافقم
مثال:
شخصی مسلمان زاده به نام ناصر درمورد اسلام تحقیق میکنه و بعد از طرح شبهات مختلف و مناظره و مباحثه ، قانع نمیشه و مسیر دیگری غیر از اسلام رو انتخاب میکنه. اما چه بسا مسیری که اون شخص انتخاب کرده تا حد زیادی با اسلام شباهت هم داشته باشه. مثلاً شخص بگه من پیامبران رو قبول ندارم. خب این شخص نبوت رو رد کرده و مرتد حساب میشه. اما همین شخص میگه:
خدا رو قبول دارم
عدالت رو قبول دارم
دستورات اسلام رو مطابق با راه درست میدونم (بطور کلی)
با دزدیدن حق دیگران مخالفم
با قتل مخالفم
با ظلم مخالفم
و..................
همچنین درمورد نبوت هم به نظر مسلمانان احترام میذارم ، ولی به شخصه به پیامبران (یا نیاز به پیامبر) اعتقادی ندارم
من نمیگم چنین شخصی نظرش درسته ، اما نظرش برای خودش حجته و به درستی اون ایمان داره. حالا صحبت بر سر اینه که آیا چنین شخصی میتونه نظرش رو ابراز کنه؟ که شما فرمودید میتونه اما فقط در حضور علما
خب اگر این شخص خواست برادرش یا خواهرش رو به اونچه که از نظر خودش درسته دعوت کنه یا فرزندانش رو ، اگر حکومت این رو بفهمه چه برخوردی باهاش خواهد کرد؟
دقیقا همینطوره.
من صفحات اول تاپیک رو نگاه میکردم یه آقایی مثال زدن که اگه از یه استاد دانشگاه سوال بشه شما به خدا اعتقاد داری یا نه نباید به دروغ بگه بله اعتقاد دارم.
بعد یه خانمی نوشتند که این مسئله در مورد وجود یا عدم وجود خدا نمیمونه مثلا امکان داره اون استاد بعد از بی خدایی، اعتقادش بر این هم قرار بگیره که روابط خارج از ازدواج هم مجازه و به دانشجوش اینو بگه و این تبعات بدی داره.
من میخواستم اینو بنویسم ولی صفحات زیادی رد شده که لزوما اینطور نیست که اسلام همونطور هست که شرایط فرهنگی ما میپسنده مثلا در همین زمینه روابط که مثال زدن بعضی مراجع شیعه گفتن ازدواج موقت دختر بدون اذن پدر جایز هست.
قطعا فرق دارند. فرضا اگه شما در موقعیت یک شیعه باشی و یک وهابی این حرفو به خود شما بزنه چی میگید؟
وقتی به من اجازۀ بیان عقایدم از طریق مناظره با علمای خودش داده میشه، تا این حد رو عقلانی می دونم. مشکل من با وهابیت بر سر این نگرشش نیست، بلکه مشکلم با آن مبنایی است.
اما این برای شما از این حیث فرق داره که از دید شما، صحت دموکراسی و برابری انسانها، امری بدیهی است، و خودتان یک پیشفرض بر صحت آنها دارید و لذا مسئلۀ عدم آزادی فاشیسم و آنتی سمیستیسم را معقول می دانید. اگر قرار است شما پیشفرض داشته باشید، چرا دیگران نداشته باشند؟
『طلوع』;765095 نوشت:
در همون جامعه آزاد فرضی ای، که مثال زدید فرد میخواد برای ضد آزادی تبلیغ کنه، فرد تا وقتی از قلم استفاده میکنه با قلم باهاش محاربه بشه اگه اعتقاد داشته باشیم که قلم اون یا جاذبه های اون قوی تره که در واقع خودمونو باختیم. و شاید حق با اون باشه. و اگه رو به محاربه با سلاح آورد با سلاح باهاش محاربه بشه.
این چیزیه که درست یا غلط در مورد تبلیغ سیره حضرت علی هم شنیدم که ایشون با مخالفین تا زمانی که دست به شمشیر نمیبردن و فقط تبلیغ میکردن کاری نداشتن.
بله، به جرم قلم در اسلام شیعی و حتی سنی غیر وهابی هم برای کسی سلاح نمی کشیم. ولی شخص زندانی میشه. همونطور که در جوامع آزاد هم همین اتفاق براش می افته.
『طلوع』;765101 نوشت:
من صفحات اول تاپیک رو نگاه میکردم یه آقایی مثال زدن که اگه از یه استاد دانشگاه سوال بشه شما به خدا اعتقاد داری یا نه نباید به دروغ بگه بله اعتقاد دارم.
بله نباید دروغ بگه، ولی مجبور هم نیست جواب سؤال رو بده. جستجوی عقاید ممنوعه و ایشون میتونه بگه جواب نمیدهم.
『طلوع』;765101 نوشت:
بعد یه خانمی نوشتند که این مسئله در مورد وجود یا عدم وجود خدا نمیمونه مثلا امکان داره اون استاد بعد از بی خدایی، اعتقادش بر این هم قرار بگیره که روابط خارج از ازدواج هم مجازه و به دانشجوش اینو بگه و این تبعات بدی داره.
من میخواستم اینو بنویسم ولی صفحات زیادی رد شده که لزوما اینطور نیست که اسلام همونطور هست که شرایط فرهنگی ما میپسنده مثلا در همین زمینه روابط که مثال زدن بعضی مراجع شیعه گفتن ازدواج موقت دختر بدون اذن پدر جایز هست.
حرف اون خانم اشتباه بوده.
Reza-D;765093 نوشت:
اما این رو هم در نظر بگیرید که هر کسی که از دین اسلام خارج میشه ، اینطور نیست که لزوماً به عقایدی خطرناک و کشده به همراه اعتقاد به قتل و جنایت رو بیاره و در نتیجه پیروانش رو هم به نین چیزایی دعوت کنه
بله خب بحث ما هم بر سر خروج از اسلام نیست. چنانکه در اون کتاب مستنداً ذکر شده، وقتی مرتد سلامت جامعه رو به خطر بندازه، باهاش برخورد میشه. سعادت اخروی اعضای جامعه، از سلامت جسمی، و جانشان مهمتر است.
Reza-D;765093 نوشت:
حالا من با اون چاپ مقاله که جناب طلوع گفتند هم چندان موافق نیستم ، اما در مورد بیانش چرا ، با ایشون موافقم
مثال:
شخصی مسلمان زاده به نام ناصر درمورد اسلام تحقیق میکنه و بعد از طرح شبهات مختلف و مناظره و مباحثه ، قانع نمیشه و مسیر دیگری غیر از اسلام رو انتخاب میکنه. اما چه بسا مسیری که اون شخص انتخاب کرده تا حد زیادی با اسلام شباهت هم داشته باشه. مثلاً شخص بگه من پیامبران رو قبول ندارم. خب این شخص نبوت رو رد کرده و مرتد حساب میشه. اما همین شخص میگه:
خدا رو قبول دارم
عدالت رو قبول دارم
دستورات اسلام رو مطابق با راه درست میدونم (بطور کلی)
با دزدیدن حق دیگران مخالفم
با قتل مخالفم
با ظلم مخالفم
و..................
همچنین درمورد نبوت هم به نظر مسلمانان احترام میذارم ، ولی به شخصه به پیامبران (یا نیاز به پیامبر) اعتقادی ندارم
من نمیگم چنین شخصی نظرش درسته ، اما نظرش برای خودش حجته و به درستی اون ایمان داره. حالا صحبت بر سر اینه که آیا چنین شخصی میتونه نظرش رو ابراز کنه؟ که شما فرمودید میتونه اما فقط در حضور علما
خب اگر این شخص خواست برادرش یا خواهرش رو به اونچه که از نظر خودش درسته دعوت کنه یا فرزندانش رو ، اگر حکومت این رو بفهمه چه برخوردی باهاش خواهد کرد؟
ببینید شما هم پیشفرض صحت یک اندیشه رو کنار بذارید. ببینید اگر کسی با دلیل و حجت، معتقد به فاشیسم شد و طرفداران دموکراسی نتوانستند قانعش کنند، آیا اینکه طرفداران دموکراسی بگن به شما حق نمی دیم برادر و خواهرت رو مثل خودت فاشیست کنی، ایرادی داره؟
اما خب از اونجایی که فرد شبهاتی داره و هنوز مشکل داره، باز باید باهاش بحث کرد و مانع از نشر شبهاتش شد، ولی روشنه که تا زمانی که شبهه ای داره، مجازات مرتد بر او جاری نمیشه و فقط باید به شبهاتش جواب داد.
میدونم که مثال های شما از جوامع دیگه به این دلیله که بگید این حرف فقط مال اسلام نیست و یه حرف عقلانیه که خیلی از دنیا بهش رسیدند
اما خواهر گرامی ، شما میاید و بدترین نوع عقاید رو مطرح میکنید
خب چرا عقاید دیگه ای مثل بی خدایی رو مثال نمی زنید؟
در غرب شما بگو من با کسی کاری ندارم و به خدا هم اعتقادی ندارم. آیا کسی با شما کاری داره؟ آیا شما رو زندان یا اعدام میکنن؟
یا بفرمایید من حضرت عیسی(ع) رو قبول ندارم
یا بفرمایید من نمیخوام به مسائل آیینی عمل کنم
آیا کسی با شما کاری داره؟
از طرفی ، شما صحبت از جوامعی می کنید که بنده به شخصه اصلاً قبولشون ندارم
من صرفاً دارم از روی مبنای عقلی خودم با شما و دیگر دوستان صحبت می کنم ، نه بر اساس مبانی آزادی که غرب تعریف کرده
وگرنه غرب برای خودش یک پارچه نقض حقوق بشره ماشاالله! و خیلی از حرفاشون صرفاً رنگ و لعاب ظاهریه
tazkie;765103 نوشت:
شما هم پیشفرض صحت یک اندیشه رو کنار بذارید
اگر قرار باشه پیش فرض صحت اندیشه ها رو کنار بذاریم ، باید پیش فرض صحت اسلام رو هم کنار بذاریم
البته شاید منظورتون اینه که به چشم قانون بهش نگاه کنیم. قانونی اسلامی ، در کشوری اسلامی
خب در اون صورت پذیرش قانون حرف درستیه ، چون به هر حال قانونه
اما صحت این قانون..... نیاز به بحث داره
tazkie;765103 نوشت:
اگر کسی با دلیل و حجت، معتقد به فاشیسم شد و طرفداران دموکراسی نتوانستند قانعش کنند، آیا اینکه طرفداران دموکراسی بگن به شما حق نمی دیم برادر و خواهرت رو مثل خودت فاشیست کنی، ایرادی داره؟
فکر کنم منم باید از شما درخواست کنم پیش فرض خطرناک بودن اندیشه ها رو کنار بذارید :Nishkhand:
بیایم اینطور بگیم:
اگر در کشوری که آزادی بیان رو قبول داره ، شخصی بگه من از اعتقاد فعلیم دست برمیدارم و عقیدهء دیگری رو دنبال خواهم کرد ، اگر عقیده جدید برای جامعه خطرآفرین نباشه (مثل نژادپرستی یا تروریست) ، بهش اجازه میدن که نظرش رو به راحتی اظهار کنه و البته به دیگران هم اجازه میدن که بین نظر این شخص ، و هزاران نظر دیگه ای که وجود داره ، هر کدوم رو که مایل هستن انتخاب کنن
هرچند برای خودمون من چنین روشی رو قبول ندارم ، اما به هر حال پاسخ صحبت شما همینه که عرض کردم
اما درمورد خودمون:
چند سال پیش یکی از آشناهای جوان ما که خیلی کله ش داغ بود! مدام با رفقای بد میگشت. یکیشون خلافکار بود ، یکی بی ادب بود ، یکیشون دنبال شراب بود ، یکی دیگه دنبال دوستی خیابانی بود و............
پدر این بچه کارش این شده بود که تا این پسر با کسی دوست میشد ، میرذفت در خونهء اون دوست و باهاش برخورد میکرد که دیگه سمت پسر من نیا چون پسرم رو از راه به در میکنی! خب این حل میشد اما چند هفته بعد دوباره اون پسر رفیق ناباب جدیدی پیدا میکرد و این اتفاقات همینطور پشت سر هم تکرار میشد
تا اینکه یه روز من به اون پدر گفتم:
آقای..... ، بجای اینکه راه افتادی دنبال دوستای فرزندت ، فکر فرزندت رو اصلاح کن. کاری کن که تا حد ممکن کسی نتونه روش تاثیر بذاره
در مورد بحثمون هم من میگم باید مرجعی مثل یک مرکز علمی باشه که چنین شرایطی رو به اونجا ارجاع بدیم. مثلاً مرکزی باشه کاملاً مشخص و بسیار بزرگ که تمام کشور با اون آشنا باشن که بعداً نتونن بگن نمیدونستیم. این مرکز به همهء کشور اعلام کنه که اگر راه و روش کسی برای شما شبهه ای ایجاد کرد (از جمله عقاید یک فرد مرتد) ، سریعاً به اینجا مراجعه کنید تا شبهه شما پاسخ داده بشه و اگر مراجعه نکنید و تحت تاثیر قرار بگیرید و مشخص بشه که بدون مراجعه به این مرکز و بدون تحقیق ، عقیده و روش خودتون رو تغییر دادید ، با شما برخورد شدیدی خواهد شد
میدونم که مثال های شما از جوامع دیگه به این دلیله که بگید این حرف فقط مال اسلام نیست و یه حرف عقلانیه که خیلی از دنیا بهش رسیدند
اما خواهر گرامی ، شما میاید و بدترین نوع عقاید رو مطرح میکنید
خب چرا عقاید دیگه ای مثل بی خدایی رو مثال نمی زنید؟
در غرب شما بگو من با کسی کاری ندارم و به خدا هم اعتقادی ندارم. آیا کسی با شما کاری داره؟ آیا شما رو زندان یا اعدام میکنن؟
یا بفرمایید من حضرت عیسی(ع) رو قبول ندارم
یا بفرمایید من نمیخوام به مسائل آیینی عمل کنم
آیا کسی با شما کاری داره؟
خب اینجا دو مسئله هست:
اول اینکه شما فرض رو بر این می گیرید که انکار خدا، بهتر از فاشیسم و آنتی سمیتیسم است. چرا؟ زیرا این بیخدای مورد نظر شما، بیخداست ولی به کسی کاری نداره. گذشته از اینکه فراموش کرده اید که یک فاشیست یا آنتی سمیستیت هم ممکنه فقط چنین اعتقادی داشته باشه و به کسی کاری نداشته باشه، باید پرسید که این پیشفرضِ به کسی کاری نداشتن، چطور مبنای بهتری و بدتری عمل میشه؟ اینجا شما یک پیشفرض دیگه دارید که مبنا رو انسان میگیرد، یعنی انسان میشه مبنا و هر چی بهش هر نوع صدمه ای بزنه بده و هر چی بهش صدمه ای نزنه، خوبه. پیشفرض دیگر شما احتمالاً اینه که شما خدا رو یک موجود احتمالی، در نظر می گیرید، که حالا شاید بود، شاید هم نبود، که اگر وجود خدا برای شما قطعی باشد، او صاحب همه چیز انسان است، و وقتی انسانی آگاهانه، به کسی که همه چیزش از اوست پشت می کند، یک عمل سوء است، و زشتی و پلیدی این عمل، به مراتب بالاتر از فاشیسم و آنتی سمیستیم است. ولی وقتی محور انسان باشد و خدا موجودی محتمل در نظر گرفته شود، بله بیخدایی بهتر از فاشیسم و آنتی سمیستیم خواهد بود، زیرا فاشیست یک انسان ستیز بالقوه است ولی بیخدا الزاماً اینگونه نیست.
دوم اینکه تمثیل شما به کل به بحث ربطی نداره، زیرا مسئله بر سر نشر عقیده و صدمه به سلامت از طریق اونه، و در جهان اسلام هم صرف بیخدایی هیچ مجازاتی نداره. پس سخن شما نامربوطه. مسئله وقتی مطرح میشه که فردی داره به سلامت جامعه ضربه میزنه. وقتی فرد کافر یا مرتد باشه یا در انگاره های غربی، مخالف دموکراسی و حقوق باشه، ولی اینو نشر نده که آسیبی به جامعه نرسونده، پس باهاش برخوردی هم نمیشه.
Reza-D;765109 نوشت:
از طرفی ، شما صحبت از جوامعی می کنید که بنده به شخصه اصلاً قبولشون ندارم
من صرفاً دارم از روی مبنای عقلی خودم با شما و دیگر دوستان صحبت می کنم ، نه بر اساس مبانی آزادی که غرب تعریف کرده
وگرنه غرب برای خودش یک پارچه نقض حقوق بشره ماشاالله! و خیلی از حرفاشون صرفاً رنگ و لعاب ظاهریه
استدلال من عقلایی است. می بینید که هر جا عقلا سر کار هستند، نشر یک سری اندیشه ها، ممنوع است.
اگر بخواهید عقلی و با دقت ریاضی کنید، بحث وارد مسیر دیگری می شود و باید مسئله را تعبدی بپذیرید، یعنی ابتدا به صورت عقلی، خدا و نبوت عامه و خاصه و حقانیت اسلام ثابت می شود، آنگاه خدا صاحب همه چیز است و هیچکس از خودش مالکیتی ندارد، و لذا خدا هر مالکیت قراردادی که داده است را می تواند بگیرد، از جمله آزادی بیان عقاید خلاف حق، و حق حیات کسی که به سعادت اخروی مردم صدمه زده است.
Reza-D;765109 نوشت:
اگر قرار باشه پیش فرض صحت اندیشه ها رو کنار بذاریم ، باید پیش فرض صحت اسلام رو هم کنار بذاریم
البته شاید منظورتون اینه که به چشم قانون بهش نگاه کنیم. قانونی اسلامی ، در کشوری اسلامی
خب در اون صورت پذیرش قانون حرف درستیه ، چون به هر حال قانونه
اما صحت این قانون..... نیاز به بحث داره
ما هم همینکارو کردیم. مبنا رو عقلا گرفتیم که در هر جامعه ای ارزشهایی هست که با از بین رفتن اونها مقابله میشه. در جامعۀ اسلامی هم اسلام ارزش هست.
Reza-D;765109 نوشت:
فکر کنم منم باید از شما درخواست کنم پیش فرض خطرناک بودن اندیشه ها رو کنار بذارید :Nishkhand:
بیایم اینطور بگیم:
اگر در کشوری که آزادی بیان رو قبول داره ، شخصی بگه من از اعتقاد فعلیم دست برمیدارم و عقیدهء دیگری رو دنبال خواهم کرد ، اگر عقیده جدید برای جامعه خطرآفرین نباشه (مثل نژادپرستی یا تروریست) ، بهش اجازه میدن که نظرش رو به راحتی اظهار کنه و البته به دیگران هم اجازه میدن که بین نظر این شخص ، و هزاران نظر دیگه ای که وجود داره ، هر کدوم رو که مایل هستن انتخاب کنن
باز دو ایراد نقل قول اوّلی که از شما کردم اینجا هم وارده.
Reza-D;765109 نوشت:
اما درمورد خودمون:
چند سال پیش یکی از آشناهای جوان ما که خیلی کله ش داغ بود! مدام با رفقای بد میگشت. یکیشون خلافکار بود ، یکی بی ادب بود ، یکیشون دنبال شراب بود ، یکی دیگه دنبال دوستی خیابانی بود و............
پدر این بچه کارش این شده بود که تا این پسر با کسی دوست میشد ، میرذفت در خونهء اون دوست و باهاش برخورد میکرد که دیگه سمت پسر من نیا چون پسرم رو از راه به در میکنی! خب این حل میشد اما چند هفته بعد دوباره اون پسر رفیق ناباب جدیدی پیدا میکرد و این اتفاقات همینطور پشت سر هم تکرار میشد
تا اینکه یه روز من به اون پدر گفتم:
آقای..... ، بجای اینکه راه افتادی دنبال دوستای فرزندت ، فکر فرزندت رو اصلاح کن. کاری کن که تا حد ممکن کسی نتونه روش تاثیر بذاره
در مورد بحثمون هم من میگم باید مرجعی مثل یک مرکز علمی باشه که چنین شرایطی رو به اونجا ارجاع بدیم. مثلاً مرکزی باشه کاملاً مشخص و بسیار بزرگ که تمام کشور با اون آشنا باشن که بعداً نتونن بگن نمیدونستیم. این مرکز به همهء کشور اعلام کنه که اگر راه و روش کسی برای شما شبهه ای ایجاد کرد (از جمله عقاید یک فرد مرتد) ، سریعاً به اینجا مراجعه کنید تا شبهه شما پاسخ داده بشه و اگر مراجعه نکنید و تحت تاثیر قرار بگیرید و مشخص بشه که بدون مراجعه به این مرکز و بدون تحقیق ، عقیده و روش خودتون رو تغییر دادید ، با شما برخورد شدیدی خواهد شد
مرکز علمی پاسخگویی هست. ولی شما گویا فراموش کردید که برخورد با مرتدی میشه که شبهه نداره، بلکه فقط می خواد اندیشۀ خودش رو نشر بده. وگرنه جواب علمی و کار علمی زیاده. بگردید و پیدا کنید.
من این کتاب رو کامل مطالعه کردم. تمام 84 صفحه رو به طور کامل خوندم.
متاسفانه یا خوشبختانه این کتاب داره موفق میشه دغدغه ذهنی من رو حل کنه. متاسفانه اش به خاطر این که بر خلاف هدف این تاپیک و هدف نویسنده این کتاب، شبهات من نه تنها رفع نشد، بلکه دارم به قطعیت میرسم این اسلام، دین حقیقی نیست.
به خاطر این میگم این اسلام، چون هیچ آیه ای در قرآن به طور مستقیم به این موضوع نپرداخته، میخوام باور کنم که احکام اسلام اینی نیست که شما میگید..............
تمام اصول اعتقادیم داره از بین میره.
سؤال: مطابق برخی روایات زن مرتد را باید توبه دهند و براي این کار باید به او غذایی در حدّ زنده ماندن بدهند، و در زمان نمازها او را بزنند، تا توبه کند و مسلمان شود. آیا این کار مصداق شكنجه گري نیست؟
زندان کردن و زدن زن مرتد در اوقات نمازها مصداق شكنجه گري نیست؛ چرا که شكنجه تعریف خاص خودش را دارد و شامل این مورد نمی شود. براي مثال، "کنوانسیون منع شكنجه سازمان ملل متحد" در تعریف شكنجه آورده است: "در این کنوانسیون واژۀ "شكنجه" عبارت از ایراد عمدي هرگونه درد و یا رنج شدید بدنی یا روحی به یك شخص از جانب مأمور رسمی دولت و یا کسی که در سمتی رسمی عمل می کند و یا به تحریك و یا اجازه و یا سكوت او به منظور گرفتن اطلاعات و یا اقرار شخص و یا شخص ثالث و یا به هر دلیلی که مبتنی بر هر گونه تبعیض باشد. درد و یا رنجی که از مجازاتهاي قانونی ناشی میشود و یا جزء لاینفك و یا لازمۀ آنهاست، از شمول این تعریف خارج است."
همانگونه که ملاحظه می شود، شكنجه به عملی دردآور جسمی یا روحی اطلاق می شود که براي اهدافی چون کسب اطلاعات یا اعترافگیري از شخص که مبتنی بر تبعیض باشد، بر شخصی وارد گردد. در حالیكه در مورد زن مرتد، نه این اهداف وجود دارد و نه تبعیضی در کار است. بلكه مجازاتی است که شریعت اسلام براي جرم ارتداد زن در نظر گرفته است و چنین مجازاتی به درد و یا رنجی که از « : تصریح ذیل مادۀ فوق، مشمول تعریف شكنجه نمی گردد؛ چرا که میگوید مجازاتهاي قانونی ناشی میشود و یا جزء لاینفك و یا لازمۀ آنهاست، از شمول این تعریف خارج.»
البته این مسئله در راستاي فلسفۀ احكام است وفلسفۀ بسیاري از احكام را کسی نمیداند. در مسئلۀ احكام و مسائل فرعی، اگر به صورت جزء به جزء نگاه کنیم گرفتار سردرگمی می شویم.
با این نگاه، وقتی بناست آخرتی باشد و حساب و کتابی، اگر زن مرتد با همین حال از دنیا برود، قطعا در عذاب ابدي خواهد بود. حال اگر به او وقت می دهند و حكم او کشته شدن نیست، این اتفاقا نوعی احترام به آن زن و ترحم در حق اوست. باید توجه داشت که زن مرتد نیز، با تبلیغ ارتدادش، به حیات معنوي جامعه آسیب رسانده است، و به همین دلیل لایق مجازات گشته است، هر چند، همانطور که در فصول گذشته نشان دادیم، در صورتی که احتمال داده شود، فردي که مرتد شده است، منشأ و دلیل ارتدادش، ناآشنایی با مباحث دینی و انكارش ناشی از بی اطلاعی او باشد، اصلا نوبت به حكم ارتداد نمی رسد.
چطور ممکنه همچین وحشیگیری رو خدا قبول داشته باشه؟
نویسنده حتی تلاش کرده این موضوع رو ماستمالی بکنه و در انتها گفته دلیل این احکام رو کسی نمیدونه و در کل زیبا هستند.
از کی تا حالا کنوانسیون منع شکنجه سازمان ملل برای ما ملاک شده؟ کنوانسیون های سازمان ملل این همه گزارش رد میکنن، فقط اونایی که به نفع بعضی مسلمون ها است خوبه؟
شکنجه از کی تا حالا شده ترحم؟
باید توبه دهند یعنی چی؟ مگه میشه به زور توبه داد؟
این حکم با کدوم عقل و منطق میسازه؟ با کدوم فطرت جور میاد؟ انسانیت کجا رفته؟!
چطور ممکنه یه نفر این رو ببینه و قبول داشته باشه و سعی کنه توجیه کنه؟!
آخه چه فرقی بین بعضی آدمها و داعش هست؟ این کارها فقط از تفکراتی مثل داعش برمیاد.
حتی "سازمان امنیت و اطلاعات کشور" هم اینجوری نبود.
چطور خدای مهربون و بخشنده میتونه این حکم رو قبول داشته باشه؟
اصلا وقتی هیچ آیه ای در قرآن نیست چرا اصرار دارید بگید این کار درسته؟
این هم اضافه کنم که من میتونم بپذیرم که حکومتی نخواد حرف مخالفی در میون باشه.
هر حکومتی بسته به میزان استبداد با مخالفانش هر جور بخواد برخورد میکنه.
اعدام یا زندان یا هرچی...
من فقط از اسلام انتظار نداشتم. به عنوان یک دین آسمانی انتظار داشتم برخوردی متفاوت از سایر ایدئولوژی ها و حکومت ها داشته باشه. حداقل دلیلی بر خلاف سایر حکومت ها پشت این قضیه باشه.
با این حال میشد یه جوری قبول کرد....
ولی قوت لایموت و کتک زدن زن در وقت نماز برای مجبور کردنش به توبه؟؟ این واقعا غیرقابل قبوله.
تازه وضعیت مردا هم کلا متفاوته....
تو اخبار هم وقتی تعداد کشته ها رو اعلام میکنه میگه فلان تعداد زن و بچه هم در میون کشته ها است. کلا وظیفه مردا اینه که یه جوری کشته بشن.
----------------------------------
تازه من به نظرات مغرضانه نویسنده در دو فصل اول کتاب کاری ندارم.
اگر یک مرتد ادعا کنه قبلا مسلمون معتقدی بوده و دنبال جواب شبهات هم رفته، قطعا دروغ میگه؟
الان من در دو قدمی ارتداد قرار گرفتم و حتی اگر مشکلاتم حل بشه میدونم که ادعای نویسنده کذب محضه.
بعضی ها جوری خودشون رو حق مطلق میدونن که دیگه حاضر به تحمل نظرات مخالف هم نیستند. نویسنده ادعا کرده همه مرتدها دروغگو هستند و هرچی میگن کذب محضه و هر استدلالی برای خروج از دین دارند پرت و پلا است و جواب شبهات همه جا ریخته و مرتدها ندیده میگیرن. داعش داعش داعش
اول اینکه شما فرض رو بر این می گیرید که انکار خدا، بهتر از فاشیسم و آنتی سمیتیسم است. چرا؟ زیرا این بیخدای مورد نظر شما، بیخداست ولی به کسی کاری نداره. گذشته از اینکه فراموش کرده اید که یک فاشیست یا آنتی سمیستیت هم ممکنه فقط چنین اعتقادی داشته باشه و به کسی کاری نداشته باشه، باید پرسید که این پیشفرضِ به کسی کاری نداشتن، چطور مبنای بهتری و بدتری عمل میشه؟ اینجا شما یک پیشفرض دیگه دارید که مبنا رو انسان میگیرد، یعنی انسان میشه مبنا و هر چی بهش هر نوع صدمه ای بزنه بده و هر چی بهش صدمه ای نزنه، خوبه. پیشفرض دیگر شما احتمالاً اینه که شما خدا رو یک موجود احتمالی، در نظر می گیرید، که حالا شاید بود، شاید هم نبود، که اگر وجود خدا برای شما قطعی باشد، او صاحب همه چیز انسان است، و وقتی انسانی آگاهانه، به کسی که همه چیزش از اوست پشت می کند، یک عمل سوء است، و زشتی و پلیدی این عمل، به مراتب بالاتر از فاشیسم و آنتی سمیستیم است. ولی وقتی محور انسان باشد و خدا موجودی محتمل در نظر گرفته شود، بله بیخدایی بهتر از فاشیسم و آنتی سمیستیم خواهد بود، زیرا فاشیست یک انسان ستیز بالقوه است ولی بیخدا الزاماً اینگونه نیست.
شما غرب رو مثال زدید که اونجا هم با یک سری آزادی ها مخالفت میشه و من هم گفتم اگر قرار باشه صحبت از غرب کنیم خب با خیلی از آزادی ها هم مخالفت نمیشه و برای شما نمونه آوردم
من کجا فرض رو بر این گرفتم که انکار خدا از ضدصهیونیسم بودن بهتره؟!
من دارم پیش فرض غرب رو در نظر می گیرم خواهر گرامی
شما نمیتونید غربرو مثال بزنید و بعد مبنا رو اسلام قرار بدید
یا نباید در مقابل احکام اسلام غرب رو شاهد بگیرید ، یا اگر شاهد و نمونه میارید باید غرب رو بر مبنای خودش تفسیر کنید نه مبنای قرآن و دین اسلام
الان که بر سر درستی و نادرستی مبانی غرب بحث نمی کنیم بزرگوار
tazkie;765113 نوشت:
دوم اینکه تمثیل شما به کل به بحث ربطی نداره، زیرا مسئله بر سر نشر عقیده و صدمه به سلامت از طریق اونه، و در جهان اسلام هم صرف بیخدایی هیچ مجازاتی نداره. پس سخن شما نامربوطه. مسئله وقتی مطرح میشه که فردی داره به سلامت جامعه ضربه میزنه. وقتی فرد کافر یا مرتد باشه یا در انگاره های غربی، مخالف دموکراسی و حقوق باشه، ولی اینو نشر نده که آسیبی به جامعه نرسونده، پس باهاش برخوردی هم نمیشه
وقتی میپرسیم چرا در اسلام فلان حکم هست ، میفرمایید در غرب هم هست
وقتی میگیم خب در غرب یک سری آزادی ها هم هست ، میفرمایید آزادی های اونها مبنای دینی نداره
شما میخواین بگید که در هر آیینی یک سری بایدها و نبایدها وجود داره و هیچ جا آزادی مطلق نیست (جدای از اینکه مبنا چی باشه)
خب بله درسته ، اما یک سؤال از شما دارم
یعنی اگر غرب بگه کسی در کشور من حق حجاب نداره ، و شما در اونجا زندگی کنید ، آیا از اونها خواهید پرسید:
چرا؟
اگر نمیپرسید و در مقابل اون قانون تسلیم می شید که من حرفی ندارم
اما اگر تسلیم نمیشید و مقاومت میکنید ، پس دیگه نمیتونید وجود محدودیت ها در غربی که با قوانینش مخالفت دارید رو شاهد به وجود محدودیت های اسلام بیارید
درود
چندتا سوال در مورد ارتداد برام پیش اومد خواهشمندم اساتید پاسخ بدن(بنده هم هیچ قصد خاصی ندارم و فقط ندانستن جواب این سوال ها یه مدته واقعا آزار دهنده شده برام):
1-چرا قرآن میگه که برید تبلیغ اسلام رو همه جا بکنید و به غیر مسلمانان هم میگه که جلوی تبلیغ اسلام رو نگیرید ولی همزمان حکم ارتداد برای مرد مرگ و برای زن زندانه؟
سلام
قبلا گفته شد تبلیغ دین دیگر با ارتداد متفاوت است، بنابراین اثبات یکی باعث اثبات دیگری نمیشه و به عبارتی ایندو مثل هم نیستند تا حکم آنها هم مثل هم باشه.
amirabdi;764594 نوشت:
2-آیا حکم ارتداد به طور مستقیم در قرآن اومده یا نتیجه گیری مراجع محترم هستش؟
قرآن کریم آیهای به صورت صریح دلالت بر وجوب قتل مرتد ندارد و اگر ما فقط بخواهیم به این کتاب الهی بر وجوب قتل مرتد استدلال کنیم و روایات و اجماع و بلکه ضرورت را کنار بگذاریم مشکل است.
البته در سوره بقره آیه 54 حکم قتل در مورد قوم بنی اسرائیل مطرح شده که اگر قائل به استصحاب احکام ادیان قبل(به شرطی که در اسلام این حکم نسخ نشده باشد) باشیم، میتوان به این آیه استدلال کرد: "وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَکُمْ بِاتِّخَاذِکُمْ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِکُمْ فَاقْتُلُوا أَنفُسَکُمْ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ عِنْدَ بَارِئِکُم" کثیری از بنی اسرائیل بعد از نجات از فرعونیان و غلبه بر آنان و رفتن حضرت موسی به کوه طور برای گرفتن الواح، به پرستش گوساله سامری روی آوردند و از توحید خارج شدند و بعد از اینکه حضرت موسی به آنان فرمود شما به سبب این انحراف به خود ظلم کردید و باید توبه کنید و خودتان را به قتل برسانید.
amirabdi;764594 نوشت:
3-آیا یکی از شعار های دولت مردان پس از انقلاب اسلامی این نبودش که به آئتیست ها و مارکسیسم ها اجازه ی آزادی بیان کامل میدیم؟پس چی شد؟
همانطور که گفته شد تبلیغ دین با ارتداد متفاوت است، و از اثبات یکی، دیگری ثابت نمیشود.
amirabdi;764594 نوشت:
4-چرا یکی یه شبهه ی مهمی در مورد اسلام داره نباید با بقیه در میون بذاره؟خب شاید بخواد بقیه هم این شبهه براشون برطرف بشه
طرح شبهه هیچ مانعی نداره و باعث ثبوت حکم ارتداد نیست، بلکه اعلام اعتقاد به برگشت از دین مستوجب حکم ارتداد است.
amirabdi;764594 نوشت:
5-آیا کسی که قتل میکنه و به بقیه میگه مجازات میشه؟خیر،خب حالا این چه فرقی داره با کسی که ارتداد میکنه و علنی میشه؟آیا ارتداد در حد قتل هستش؟
اقرار به قتل موجب قصاص است.
ارتداد ممکنه بالاتر از قتل باشه! الفتنه اشد من القتل...
amirabdi;764594 نوشت:
6-در صورتی که بفهمیم یک نفر رو به ارتداد کرده وظیفه ی شرعی ما چیست؟
در وهله اول وظیفه برادر دینی ارشاد شخص و برطرف کردن شبهه است. از طرفی بر شما واجب نیست ارتداد شخصی رو علنی کنید، اما اگر در دادگاه برای شهادت احضار بشید وظیفه شما گفتن حق است.
amirabdi;764594 نوشت:
7-اسلام به آزادی بیان اعتقادی داره یا نه؟اگر اعتقاد داره،پس چرا حکم ارتداد قتله،اگر اعتقاد نداره،پس چگونه اسلام ادعا میکنه که دینی آزاد هستش؟
قبلا اشاره شد که اسلام به آزادی بیان مقید و نه مطلق اعتقاد داره، البته آزادی عقیده رو به طور مطلق میپذیره.
والسلام علی من التبع الهدی...
اگر بخواهید عقلی و با دقت ریاضی کنید، بحث وارد مسیر دیگری می شود و باید مسئله را تعبدی بپذیرید، یعنی ابتدا به صورت عقلی، خدا و نبوت عامه و خاصه و حقانیت اسلام ثابت می شود، آنگاه خدا صاحب همه چیز است و هیچکس از خودش مالکیتی ندارد، و لذا خدا هر مالکیت قراردادی که داده است را می تواند بگیرد، از جمله آزادی بیان عقاید خلاف حق، و حق حیات کسی که به سعادت اخروی مردم صدمه زده است
خب این بحث دیگه ای هست که میشه در جای دیگه ای اون رو پی گیری کرد. فعلاً موضوع بحث ما نیست
tazkie;765113 نوشت:
ما هم همینکارو کردیم. مبنا رو عقلا گرفتیم که در هر جامعه ای ارزشهایی هست که با از بین رفتن اونها مقابله میشه. در جامعۀ اسلامی هم اسلام ارزش هست
این گفتهء شما کاملاً درست و منطقیه :Gol:
اما اولاً معنای از بین رفتن چیه؟ اینکه شخصی مخالف اسلام حرف بزنه میشه از بین رفتن اسلام؟!
ثانیاً چطور باید با این از بین رفتن مقابله کرد؟ با اعدام شخص مخالف؟ آیا اعدام خودش باعث نمیشه مردم به اون شخص گرایش پیدا کنن؟
tazkie;765113 نوشت:
باز دو ایراد نقل قول اوّلی که از شما کردم اینجا هم وارده
دارم مطمئن میشم که شما تو حوزه درس میخونید :Nishkhand:
بنده هم پاسخ اون دو نکته شما رو عرض کردم
tazkie;765113 نوشت:
استدلال من عقلایی است. می بینید که هر جا عقلا سر کار هستند
یعنی در غرب عقلا حاکم هستند؟! :Gig:
tazkie;765113 نوشت:
بگردید و پیدا کنید
مگه من مرتد شدم که بگردم پیدا کنم؟! :Nishkhand:
بله منم میدونم که مرکز پاسخگویی هست ، مسجد محله هست ، حوزه علمیه هست و......
اما مگه اونهایی که منحرف میشن و فریب یک مرتد رو میخورن نمیدونن اینها هست؟
اگر میدونن پس دانشته و با علم دارن از اون مرتد پیروی میکنن. لذا دیگه نمیتونیم بگیم فریب خورده هستن
حکم عقلانی اجازه بدیم هر تزی اومد آنتیتزشم بیاد. عقل هر چیزی رو درک نکنه این رو متوجه میشه که یه زمان به چیزی معتقد بوده و بعد به اشتباهش پی برده، بعد به اشتباه آنتی تزشم پی برده.
ضمنا به نظر میرسه جناب عامل همچنان در حال خلط بین اهم و مهم، درست و مفید هستن.
توجه داشته باشید که بازگشت از اعتقاد و تفکر سابق اگر با تفکر و تحقیق باشه هیچ مشکلی نداره، بحث ارتداد بر سر اعلام کردن و تشویش اذهان جامعه است. به نظر مبارها این خلط از طرف دوستان شکل گرفته...
از ابتدای ظهور اسلام، این دین در بین دیگر ادیان و تفکر ها بوده و رشد کرده، پس اینطور نبوده که اسلام در فضای ایزوله و بدون هیچ مخالفی رشد کرده باشه که شما بفرمایید بذاریم آنتی تز هم باشه!
این خلطی هم که فرمودید بنده دچارشم بیشتر توضیح بدید تا اصلاح کنم. ممنون...
چون دلش میخواد
عذر میخوام داداش قصد جسارت ندارم ، اما به من و شما چه ربطی داره که اون میخواد عقیده خودش رو بیان و ابراز کنه؟
دلش میخواد؟!!!! جامعه باید با قانون اداره بشه، وظیف هحاکمه که سلامت روانی جامعه رو حفظ کنه و جامعه هرکی هرکی نشه...
فرض کنید در زمان جنگ یکی بفهمه در انبارهای غله ما گندم نداریم و بیاد این کشفش رو اعلام کنه، چه اتفاقی میافته؟ غیر از اینه که باعث بحران در جامعه میشه؟ میشه بگیم چون دلش میخواد پس اشکال نداره؟
Reza-D;764703 نوشت:
یعنی همین که به دوستش بگه حکمش اعدامه! دیگه مهم نیست که حکومت بهش دسترسی داره یا نه
اولا وظیفه حاکم جامعه اسلامیه که حکم رو اجرا کنه، اجرای این حکم با اقرار خود شخص نزد قاضی و یا شهادت چند نفر در دادگاه ثابت میشه.
Reza-D;764703 نوشت:
اظهار عقیده ، با تبلیغ عقیده ، فرق دارهاما شما دارید ابراز عقیده رو با تبلیغ عقیده برابر می کنید
اظهار عقیده با تبلیغ فرق داره، اما گاهی همین اظهار تبدیل به جار زدن میشه! و یا تاثیری در همون حد یا کمتر خواهد داشت.
چه تفاوتی داره؟! یک جوان همونطور که میتونه از حرف یک برگشته از اسلام تحت تاثیر قرار بگیره ، از صحبت های یک کشیش هم ممکنه تحت تاثیر قرار بگیره. خب پس نباید بذاریم کشیشی در کشور باشه چون ممکنه جوانان تحت تاثیر قرار بگیرن
خود شما در پست قبل میگید اظهار عقیده با تبلیغ فرق داره، و منظور شما از اظهار عقیده همون اظهار ارتداده، بعد به همین حرف بنده نقد وارد میکنید؟!!!:Gig:
Reza-D;764703 نوشت:
اظهار عقیده ، با تبلیغ عقیده ، فرق دارهاما شما دارید ابراز عقیده رو با تبلیغ عقیده برابر می کنید
تفاوت تبلیغ یک کشیش و مرتد شدن مانند فرق دشمن و جاسوسه! البته این صرفا مثاله...
کشیش یه اعتقادی داره و از اون دفاع میکنه، تاثیر این در جامعه بسیار کمتر از اونه که رفیق شما که تا دیروز مسلمان بود، امروز بگه من اصلا این دین رو قبول ندارم، خصوصا که از این شخص عده ای مثل خانواده و فامیل حرف شنوی داشته و تحت تاثیر قرار بگیرند.
توی این مملکت انواع و اقسام چماق وجود داره! یک نوع خاصی از این چماق هم چماق داعشه! البته تا چند سال پیش اسمش چماق طالبان بود!! یارو میاد هر کسی که از دینش دفاع کرد رو با این چماق میکوبه توی سرش!! یه جوری میگه ساواک هم اینجور مجازاتها رو نداشت، انگار نصف عمرش رو توی ساواک بوده، دوستان بیان شکنجه های ساواکو اینجا بخونن. همین ساواکی که مرحوم آیت الله غفاری رو زیر شکنجه می کشه، ایشون میگه چنین مجازاتی نداشته.
همین چند سال پیش دیدیم «آمریکای عزیز» توی گوآنتانامو چه می کرد!! بعد هم می گفت اینها اسیر جنگی نیستن، یه مشت جانی هستن، ما هم حق داریم هر طور دوست داریم باهاشون رفتار کنیم. عکسهاش که در اومد، تازه دیدیم چطوری دوست دارن رفتار کنن. چند هزار نفر رو همین آمریکا فقط به خاطر منافع ناصوابش کشته؟ یه چشمه اش، صد هزار نفر توی هیروشیما و ناکازاکی بود. حالا اون بدبختهایی که مسلح هم نبودن و داشتن زندگیشونو میکردن، چه دردسری برای «آمریکای عزیز» ایجاد کرده بودن که راهی دیار عدم شدن؟ من نمی دونم.
بعد میگه این مجازاتها فقط از داعش بر میاد!! توی قرآن نیومده!! چطوری ممکنه خدای مهربون چنین مجازاتی بکنه!!! دیگه خبر نداره که اشدّ از این مجازات توی قرآن در مورد عذابهای جهنم اومده. تو خبر نداری. دیگه خبر نداره که خدای مهربون، عادل هم هست. تو نمیتونی با انگهایی مثل وحشیانه، و داعشی و بدتر از ساواک بگی خدا چنین دستوری نمیده.
بعد هم میگه دارم به این میرسم که این اسلام دین حقیقی نیست!! اتفاقاً اون مسلکی که بلا نسبت تمامی دوستان میگه سرتو بگیر پایین و کار به کار کسی نداشته باش، دین حقیقی نیست، نمی تونه از طرف خدای قدیر و جبار و قاسم الجبارین باشه. خدا این همه اسم داره، فقط مهربونیش به تو رسیده؟ همینکه میذاره بدون نشر دادن عقاید پوچش به حیاتش ادامه بده، مهربونیه، ولی وقتی داره دیگرانو راهی جهنم میکنه، لیاقت کسی که عذابهای جهنم رو به دیگران منتقل می کنه، چیه؟
حالا می خوای از اسلام خارج بشی؟ بفرما دوست عزیز، ما مجبورت نمی کنیم. اگر دوست داشتی مسلمون باش و حتی اگر با چماق داعشی بر سرمون بکوبی، ناراحت نمیشیم، با چماق "چماقکش" هم که بر ملاجمون بزنی، اعتراض نمی کنیم، ولی نمی تونیم زورکی بفرستیمت بهشت. اگر می خوای بری، هر کسی اختیار خودشو داره، ولی بدون اگر بخوای سعادت اخروی دیگران رو ازشون بگیری، ما نه از داعشی خطاب شدن می ترسیم، نه از وحشی نامیده شدن و نه از چماقکش انگاشته شدن. این فحشهای شما، ما رو نمی ترسونه. دور شدن از محبوب حقیقی، بدتر از دور از شدن از شماهاست. تأیید خدا به تأیید کل دنیا می ارزه. پس هر طور دوست داری عمل کن.
مجددا سلام!
1- (برانداز): ارتداد یک فرد نشانه براندازی نیست، نشانه همراه نبودن یک دین یا مسلک با معیار های عقلی و فکری یک انسان واحد است. مگر هر کس که مرتد شده سلاح در دست گرفته؟
سلام علیکم
اولا براندازی فقط با سلاح نیست، ثانیا براندازی رو نمونه بارز ارتداد بیان کردم نه در همه موارد.
چالشگر;764829 نوشت:
2- (با آغوش باز)با آغوش باز استقبال کردن، مخالفت کردن، جزای نقدی گرفتن، زندانی کردن، شلاق زدن،..........و نهایتا اعدام کردن با هم متفاوتند.
بنده هم قبول دارم که قتل با حبس و ... فرق داره!:Nishkhand:
البته در این مورد دین یه کمی سخت گیره! و این سخت گیری هم دلیل داره...
چالشگر;764829 نوشت:
3- (مخالف حق است یا مکتب حاکم؟ ) استدلال مسلمین برای اجرای حکم ارتداد همان استدلال مسیحیان برای مرتدین در برهه ای از زمان است. هیچ فرقی بین این دو استدلال وجود ندارد، مسیحی دین خود را دین حق میداند، مسلمان هم همینطور، از نظر مسیحی اسلام دین مطلوبی نیست، از نظر مسلمان باالعکس، مسیحی عقاید اسلامی را مخرب میداند، مسلمان عقاید مسیحی را، از مسیحی بپرسید که حق میگوید؟ میگوید من، از مسلمان بپرسید که حق میگوید؟ او هم میگوید من!...... اما از دید انسانی، این جان یک انسان است که گرفته میشود، راهی بی بازگشت...
اولا همین بیان شما دال بر همگانی بودن این مقابله است با راهکارهای متفاوت... خب معلومه که هر مکتبی خودش رو حق میدونه، اگه حق نمیدانست پس چرا ظهور کرد؟
ثانیا اگه به سوره بقره آیه 54 مراجعه کنید همین حکم رو در مورد بنی اسرائیل که به گوساله پرستی رو اوردند میبینید.
چالشگر;764829 نوشت:
3- (حکم ارتداد در مسیحیت) شاید بهتر باشد به مسیحیت استناد نکنیم چون معتقدیم تجریف شده است، ضمن اینکه الان هم اجرا نمیشود و در قرون وسطی اجرا میشده.
اون مقدار از دین مسیح و یهود که با قران و سنت مطابق باشه حجته.
ما:
استاد ، اگر کسی بگه من از دین اسلام برگشتم حکمش چیه
استاد:
حکم کسی که با کاتیوشا به اماکن عمومی حمله کرده و با انگلیس و آمریکا هم دست شده تا با برقراری اپوزیسیون حکومت جمهوری اسلامی رو از هم بپاشه و...... اعدامه!!!
البته صحبتم با شوخی همراه بود و استاد واقعاً اینطور نگفتن ، اما در پاسخ ها سعی میکنن شخص مرتد رو با رنگی غلیظ نمایش بدن
برانداز ، معاند ، محارب و.....
بابا طرف صرفاً داره عقیده ش رو میگه. شما میفرمایید راه اینه ، اون میگه نخیر یه چیز دیگه ست. هیچ جنگ و ستیزی هم با کسی ندارهخب این چرا باید اعدام بشه؟!
ممنون از شوخی هایی که با بنده میکنید...:Kaf:
ببینید اگه سم برای بدن ضرر داشته باشه، دیگه فرق نمیکنه شما یه لیتر بخوری یا چند سی سی بخوری! هر دو ضرر داره اما به اندازه های متفاوت... اگر جار زدن ارتداد که شما هم به مضر بودنش اعتراف کردید، صحیح نیست و باعث تشویش اذهان میشه، اظهار ارتداد هم مضره اما در محدوده کوچکتر... البته علنی شدن این مساله و اقدام حکومت معمولا زمانیه که عده زیادی این مطلب رو فهمیده باشند.
توی این مملکت انواع و اقسام چماق وجود داره! یک نوع خاصی از این چماق هم چماق داعشه! البته تا چند سال پیش اسمش چماق طالبان بود!! یارو میاد هر کسی که از دینش دفاع کرد رو با این چماق میکوبه توی سرش!! یه جوری میگه ساواک هم اینجور مجازاتها رو نداشت، انگار نصف عمرش رو توی ساواک بوده، دوستان بیان شکنجه های ساواکو اینجا بخونن. همین ساواکی که مرحوم آیت الله غفاری رو زیر شکنجه می کشه، ایشون میگه چنین مجازاتی نداشته.
همین چند سال پیش دیدیم «آمریکای عزیز» توی گوآنتانامو چه می کرد!! بعد هم می گفت اینها اسیر جنگی نیستن، یه مشت جانی هستن، ما هم حق داریم هر طور دوست داریم باهاشون رفتار کنیم. عکسهاش که در اومد، تازه دیدیم چطوری دوست دارن رفتار کنن. چند هزار نفر رو همین آمریکا فقط به خاطر منافع ناصوابش کشته؟ یه چشمه اش، صد هزار نفر توی هیروشیما و ناکازاکی بود. حالا اون بدبختهایی که مسلح هم نبودن و داشتن زندگیشونو میکردن، چه دردسری برای «آمریکای عزیز» ایجاد کرده بودن که راهی دیار عدم شدن؟ من نمی دونم.
بعد میگه این مجازاتها فقط از داعش بر میاد!! توی قرآن نیومده!! چطوری ممکنه خدای مهربون چنین مجازاتی بکنه!!! دیگه خبر نداره که اشدّ از این مجازات توی قرآن در مورد عذابهای جهنم اومده. تو خبر نداری. دیگه خبر نداره که خدای مهربون، عادل هم هست. تو نمیتونی با انگهایی مثل وحشیانه، و داعشی و بدتر از ساواک بگی خدا چنین دستوری نمیده.
بعد هم میگه دارم به این میرسم که این اسلام دین حقیقی نیست!! اتفاقاً اون مسلکی که بلا نسبت تمامی دوستان میگه سرتو بگیر پایین و کار به کار کسی نداشته باش، دین حقیقی نیست، نمی تونه از طرف خدای قدیر و جبار و قاسم الجبارین باشه. خدا این همه اسم داره، فقط مهربونیش به تو رسیده؟ همینکه میذاره بدون نشر دادن عقاید پوچش به حیاتش ادامه بده، مهربونیه، ولی وقتی داره دیگرانو راهی جهنم میکنه، لیاقت کسی که عذابهای جهنم رو به دیگران منتقل می کنه، چیه؟
حالا می خوای از اسلام خارج بشی؟ بفرما دوست عزیز، ما مجبورت نمی کنیم. اگر دوست داشتی مسلمون باش و حتی اگر با چماق داعشی بر سرمون بکوبی، ناراحت نمیشیم، با چماق "چماقکش" هم که بر ملاجمون بزنی، اعتراض نمی کنیم، ولی نمی تونیم زورکی بفرستیمت بهشت. اگر می خوای بری، هر کسی اختیار خودشو داره، ولی بدون اگر بخوای سعادت اخروی دیگران رو ازشون بگیری، ما نه از داعشی خطاب شدن می ترسیم، نه از وحشی نامیده شدن و نه از چماقکش انگاشته شدن. این فحشهای شما، ما رو نمی ترسونه. دور شدن از محبوب حقیقی، بدتر از دور از شدن از شماهاست. تأیید خدا به تأیید کل دنیا می ارزه. پس هر طور دوست داری عمل کن.
از شیوه پاسخگویی شما به مشکل عقیدتی من مشخصه چرا خیلی از جوون های این مملکت از اسلام فرار میکنند.
شعارهای انقلابی جاش تو سایتی با موضوع پاسخگویی به شبهات دینی نیست.
مگه میدون جنگه که رجز میخونی؟
اولاً - این فرد دیگه مسلمان نیست که بگیم انحراف عقیده داره! انحراف عقیده جایی معنا داره که کلیتی صحیح وجود داشته باشه و شخص جزئی انحرافی رو در اون وارد کنه. مثلاً یک روحانی (نمونه ای از کسی که اسلام رو بطور کلی قبول داره) بیاد روی منبر اعلام کنه که زنا حرام نیست! خب این شخص داره عقیده انحرافی وارد دین میکنه و بدون شک باید جلوش گرفته بشه. اما صحبت ما سر کسی هست که دیگه مسلمان نیست
شخص مرتد به نظر خودش به حقیقت رسیده و البته اگر با عقلانیت و تفکر به این مطلب رسیده باشه براش حجته، اما همین فرد نسبت به جامعه مسلمان انحراف محسوب میشه! خود این شخص جلوی هدایت برخی رو ممکنه سد کنه و این انحرافه. بدین ترتیب گاهی انحراف به معنای ایجاد شبهه در احکام است همونطور که شما اشاره کردید و گاهی با عمل و قول برخی این انحراف ایجاد میشه.
Reza-D;764845 نوشت:
ثانیاً - دعوت کردن با ابراز عقیده متفاوته. بله اگه این شخص بیاد افراد رو به عقیده جدید خودش دعوت کنه ، از نظر من هم مستوجب برخورد شدید خواهد بود. اما اگر صرفاً عقیده و نظر خودش رو بگه ، به چه دلیل باید اعدام بشه
حق با شماست که تبلیغ و اظهار عقیده فرق داره و بنده هم به این مطلب اشاره کردم. اما اگه خود این اظهار مد نظره، شما به چه دلیل میگید این اظهار موجب تشویش نیست؟ این اظهار با ابراز نظر کردن یک غیر مسلمان خیلی تفاوت داره! غیر مسلمان ممکنه درک صحیحی از اسلام نداشته باشه و ... اما اظهار یک مسلمان ممکنه در تشویش اذهان خیلی موثر تر باشه.
در اوان بلوغ، اون بچه هیچی از این موضوعات نمیدونه!به طور کامل دین پدر و مادرش رو قبول کرده. حالا هر دینی که بوده.
در اکثر مواقع با گذر زمان و افزایش تجربه و آشنایی با عقاید مختلف، فرد تصمیم میگیره در مورد دین و عقیده اش تجدید نظر کنه. این اتفاق ممکنه در 18 سالگی بیفته، یا 30 سالگی، یا 50 سالگی، یا شاید هیچ وقت اتفاق نیفته!
به نظر خودتون این قضیه انتخاب دین در سن بلوغ و عدم امکان تجدید نظر در آینده خیلی متعصبانه نیست؟
هیچ کس نگفته با انتخاب اولیه دیگه هیچ امکانی برای برگشت نیست!
این امکان برای همه وجود داره اما یا با عدم اظهار و یا با مثلا مهاجرت و ...
در زما پیامبر(ص) هم چنین اتفاقی افتاد، به عبارتی هر کس فیل خواهد جور هندوستان کشد! مگه مسلمانها هجرت نکردند؟ اگر واقعا برای شخص اعتقادش مهم باشه میتونه برای مجازات نشدن از جامعه اسلامی به جامعه ای که اون دین رو دارن بره و براش راحت تر هم هست! و بدون هیچ محدودیتی به اعمال دین جدیدش بپردازه...
شخص همین که یکی از اصول یا ضروریات دین رو رد کنه ، مرتد حساب میشه و حکمش اعدامه
در چنین شرایطی چطور میفرمایید میتونه مناظره کنه؟!!!!
مثلاً چی بگه؟ بگه من تمام اصول و ضروریات دین اسلام رو قبول دارم ، خب حالا بیاین مناظره کنیم!!!
به نظرتون خنده دار نیست؟!
بدتر از اون ، اصلاً همین که اعتقادش رو به زبون بیاره بلافاصله حکم اعدام شامل اون خواهد بود:
شما یه طوری بحث رو مطرح میکنید که انگار ماموران امنیتی پشت در خانه مرتد منتظرن تا اون بگه من مرتد شدم و اونو ببرن و گردن بزنن!
باید باری قاضی یا حاکم شرع مشخص بشه این ارتداد از روی شبهه نیست، و این ارتداد یقینی است و مرتد در اون عقیده هیچ شکی ندارد و این حکم با کوچکترین احتمالی منتفی خواهد بود. پس تا این مسائل روشن بشه کلی طول میکشه... بنابراین بوجود آمدن مناظره و غیره اصلا دور از ذهن نیست مانند جریان علی محمد باب و ...
از شیوه پاسخگویی شما به مشکل عقیدتی من مشخصه چرا خیلی از جوون های این مملکت از اسلام فرار میکنند.
شعارهای انقلابی جاش تو سایتی با موضوع پاسخگویی به شبهات دینی نیست.
مگه میدون جنگه که رجز میخونی؟
شما مشکل عقیدتی نداری، مشکل تربیتی داری. کسی که مخالفت باشه، رو با چماق داعش میکوبی بر سرش، بهش میگی وحشی، و تهدید میکنی به فرار از اسلام!! خب این مشکل تربیتیه نه عقیدتی. برای شما رسیدگی به مسائل تربیتی، اولویت بیشتری داره نسبت به مسائل عقیدتی.
فعلاً که رجزخونی رو شما داری انجام میدی، و محل بحث رو با میدون جنگ اشتباه گرفتی.
من هم شعار ندادم، حقایق رو گفتم. این شمایی که چیزی کمتر از شعار میدی، یعنی فحش میدی به جای شعار! آخر پستت که می نویسی: «داعش داعش داعش!» یعنی چی؟ استدلاله؟ نه! شعاره؟ نه!! فحشه؟ به زعم خودت بله! ولی از دید ما فحش بچه صلواته، و از حرفت ناراحت نمیشیم، فقط به دیگرانی که می خونن یادآوری می کنیم ماهیتتو.
حرف من همینه که یک مسلمان اگر قرار باشه تاثیرپذیر باشه ، از هر کسی میتونه تاثیر بگیره ، میخواد از دین برگشته باشه ، میخواد برنگشته باشه
پس اینطور نیست که بگیم فقط از ((از دین برگشته ها)) امکان تاثیرپذیری وجود داره که با جلوگیری از اظهار نظ اینها مشکل تاثیرپذیری رو حل کنیم
سلام ..
خب چرا تاثیرپذیری دینی انقدر مهمه ...
چون بحث دین بسیار ریزه ... کسیکه وارد یک دین خاصی شده و سپس خارج شده و بر ضد اون دین بلند شده ، اطرافیان فکر میکنن که خب حتما این خود دین هست که مشکل داره و این شخص حتما چیزی در این دیده و یا ندیده که زده شده و برگشته ... و حساسیت خاصی ایجاد میشه...
این حساسیت در ذهن افراد خیلی عمیق میشینه و تاثیرش زیاده ..
یهود خیلی شیطنتهای حساب شده ای داره .. بخاطر همین هم هست که اون زمان صبح مسلمان میشدن و شب برمیگشتن تا افکار دیگران رو به این معطوف کنن که ما وارد شدیم ، جذب نشدیم و چیزی ندیدیم لاجرم خارج شدیم ...
نکته ی دیگری رو هم بگم اونم اینه که همینکه اسلام میگه شخص نباید فرافکنی کنه و بقیه رو از دین برگردونه همین هم باعث موندن شخص میشه و امکان برگشتنش و دوباره ایمان آوردنش بالا میره .. اقرار به زبان اون هم به کرات حالت تلقینی بیشتری داره ... برای خود شخص هم کلیدیه ...
این یکی دوتا از جنبه های منفیشه .. و باید براش تدبیری بشه که شد ..
خب کسی که از دین برگشته، شاید خدا رو انکار نکرده باشه،ولی قطعا قرآن رو منکر شده یا با اعمالی در اسلام مشکل شدید داشته که تصمیم گرفته از اسلام خارج بشه؟
خارج شدن از اسلام با منکر شدن قرآن یا بعضی ضروریات همراهه. نمیشه کسی مرتد باشه اما به قرآن و تمام احکام اسلام اعتقاد قلبی داشته باشه.
سلام خدمت شما
نقل قول:
با توهین و افترا (مثل گفتن این که شما لجبازید، کسی که این دین رو رد میکنه عقل سلیم نداره، بر قلبش مهر زده شده، در دلشون انحرافه و...)
با عکس العمل های فیزیکی شدید (بکشیدش)
و وعده کلی عذاب اخروی!
شما بد نیست که مناظرات ائمه با افراد مختلف رجوع کنید و ببینید که چطور بحث میکردن و چطور منطقی وارد عمل میشدن .. کسیکه میخواد منطقی بحث کنه اسمش مرتد نیست .. اسمش اینه که کسیه که شبهه داره و در جهت رفع شبهه بر میاد ..
نقل قول:
به نظر خودتون این قضیه انتخاب دین در سن بلوغ و عدم امکان تجدید نظر در آینده خیلی متعصبانه نیست؟
خب اینجا یک نکته رو نباید فراموش کرد که بچه های الان بهشون ظلم شده و سیستم آموزشی ما بسیار سرکوب کننده ست .. ولی قبلا اینطوری بوده که بچه از سن پایین آموزش میدیده و قوی میشده و واقعا وقتی به سن تکیف میرسیده قدرت تمیز داشته ، الان هم قدرت تمیز داره اما در راه درستش هدایت نمیشه متاسفانه ... شما نگاهی به زندگی کسانی مثل ابوعلی سینا و بزرگان مکتبی بکنید ، قبل از سن بلوغ به تفکر واداشته میشدن ... این تقصیر خدا نیست که پدران و مادران و سیستم آموزشی کوتاهی میکنن ، قانون درسته ، اجراکنندگان قانون مقصرن !
نقل قول:
اگر کسی قلبا از اسلام برگرده و اظهار هم نکنه، هیچ کس نمیفهمه که طرف مسلمون نیست که حالا بخواد مجازات بشه!! با این استدلال دارید قضیه رو میپیچونید.
چرا باید بپیچونم .. تعریف مرتد بود دیگه !!
نقل قول:
الان به جای این که شبهه برای من رفع بشه، بیشتر دارم به این نتیجه میرسم که انگار اسلام جوابی نداره.
برای هر آنچه که در ذهن و قلب شما میگذره ، اسلام پاسخی داره .. بنده هدفی داشتم از بیان اونا..
نقل قول:
یعنی یک فرد منطقی تشخیص داده مکتب دیگه ای حقه.
اسلام تمام کننده ی تمام ادیانه .. چطوری کسی میتونه واردش بشه و بعد بگه دین بهتری غیر از اسلام هست ؟ این منطق نیست این احساساته .. مگر اینکه منظورتون از مکتب کلا مثلا یوفو پرستی یا بت پرستی یا پرستش چیزای عجیب غریب باشه ... که اون هم باز منطق حساب نمیشه !!
نقل قول:
کسی که دینش رو با دلایلی بعد از n سال تغییر میده مصداق یهودی های اون زمان نیستند. حداقل همشون اونجور نیستن.
خدا میزاره شخص از پایین بیاد بالا ... و علنیش هم بکنه مثلا از مسیحیت بیاد به اسلام ... اما پسرفت کردن جالب نیست و بهتون پیشنهاد میکنم مطالبی رو که به جناب رضا ، بالاتر گفتم بخونید و پاسخ بنده رو ارزیابی کنید ..
من از کلیت صحبت شما اینطور نتیجه گیری می کنم که اگر خروج کسی از دین بر اساس تحقیق باشه ، میتونه عقیده خودش رو ابراز کنه. درسته؟
اگر درست باشه که من دیگه حرفی ندارم و می پذیرم
ضمناً اگر کارشناس هم این صحبت رو تایید یا رد کنن بهتر نتیجه گیری خواهد شد
بین تحقیق عالمانه و یا کورکورانه بنده تفکیکی در اجرای حکم ندیدم. به عبارتی بیان و اظهار ارتداد مشکل سازه و ربطی به طریق بدست آمدن این حکم نداره، البته این اظهار باید ثابت بشه که یقینیه و از روی شبهه نیست و یا از روی عصبانیت و ... بیان نشده
بزارین قضیه رو براتون روشن کنم...وقتی یه عده ادم کهن فکر میان به بعضی مسایل جنبه تقدس میدن......نتیجش میشه اینکه مثل یه اسلحه رو به رو خودشون قرار میگیره و کسی جرات مخالفت نداشته باشه.اگرم بخواد مخالفت کنه سریع حذفش میکنن.
شما بد نیست که مناظرات ائمه با افراد مختلف رجوع کنید و ببینید که چطور بحث میکردن و چطور منطقی وارد عمل میشدن .. کسیکه میخواد منطقی بحث کنه اسمش مرتد نیست .. اسمش اینه که کسیه که شبهه داره و در جهت رفع شبهه بر میاد ..
سلام
از مناظرات، فقط مناظرات امام رضا با علمای سایر ادیان رو خوندم که طبیعتاً مرتد نبودن.
ولی در همون مباحث هم امام پیش فرضی رو درست در نظر نمیگرفت.
الان خودِ شما حقانیت اسلام و تمام کننده بودن اسلام رو پیش فرض صحیح در نظر گرفتید، در حالی که از نظر کسی که میخواد از اسلام خارج بشه، یا کلا خارج شده، یا داره تصمیم میگیره اسلام دین حقی هست یا نه، این پیش فرض ها صحیح نیستند.
نقل قول:
اسلام تمام کننده ی تمام ادیانه .. چطوری کسی میتونه واردش بشه و بعد بگه دین بهتری هست ؟ این منطق نیست این احساساته .. مگر اینکه منظورتون از مکتب کلا مثلا یوفو پرستی یا بت پرستی یا پرستش پیزای عجیب غریب باشه ... که اون هم باز منطق حساب نمیشه !!
میشه، اصلا محال نیست. شما داری از دیدگاه خودت میبینی.
همین شبهه ی مجازات مرتدان، میتونه برای کسی که تو ذهنش دنبال یک مکتب صلح طلب و آرامش بخش میگرده یک ایراد بزرگ باشه.
ممکنه انتظاراتی که از یک مذهب داشته در اسلام برآورده نشده باشه. نمیخوام قضاوت کنم که اون فرد اشتباه کرده یا ممکنه مشکل از اسلام باشه. به هر حال با توجه به روحیات و شخصیت و گذشته ی فرد و هزاران دلیل دیگه، نتیجه گیری کنه مذهب دیگه ای بیشتر بهش کمک میکنه.
این احساسات نیست، با توجه به فرض ها و اطلاعاتی که در دست داشته یک نتیجه گیری منطقی کرده.
حالا اون گزاره ممکنه درست یا غلط باشه.
نقل قول:
خدا میزاره شخص از پایین بیاد بالا ... و علنیش هم بکنه مثلا از مسیحیت بیاد به اسلام ... اما پسرفت کردن جالب نیست و بهتون پیشنهاد میکنم مطالبی رو که به جناب رضا ، بالاتر گفتم بخونید و پاسخ بنده رو ارزیابی کنید ..
از اعتقادات مسیحیت اینه که انجیل ها توسط یوحنا، لوقا، مرقس، متی نوشته شده، اما قلم و دست اونها به وسیله روح القدس هدایت میشده و امکان خطا ندارند.
از اعتقادات دیگه ای که در مورد انجیل های اربعه دارند اینه که تحریف نشده و خدا ازش نگهداری میکنه! (جالبه، خیلی شبیه ما) دلیلشون هم اینه که انجیل کتاب هدایته، چطور ممکنه خدا اجازه بده تحریف بشه و راه هدایت از بین بره؟ ضمن اینکه بین مسیح و پیامبر بعدیِ موردِ ادعا 600 سال دوره ی سکوت بوده. هدایت ابنای بشر در این مدت چه جوری بوده؟ اعتقاد دارند خدا هیچ وقت اجازه نمیده مسیر هدایت از بین بره.
همچنین اعتقاد دارند عیسی آخرین فرستاده خدا است و هرکس بعد از ایشون اومده دروغگوئه و مسیح عملا خاتم النبیونه. (شبیه ما) در شب آخر مسیح به حواریون میگه هرکس بعد از من اومد و ادعا کرد مسیحه بدونید قطعا دروغ میگه. مسیحی ها اینطور برداشت کردند که دیگه پیامبری نمیاد.
واقعا شباهت ها بیشتر از اختلافاته، حتی در مواردی که با مسیحی ها اختلاف داریم هم اختلاف ها شبیه هم هستند.
هر دوتا دین دارند یه چیز میگن. به چه دلیلی مسلمون ها بهایی نمیشن؟ به همون دلیل مسیحی ها مسلمون نمیشن.
از نظر یک مسیحی، مسلمان شدن یک ارتقا نیست.
منظورم از بیان بعضی از عقاید مسیحیان این بود بگم همون جور که شما اسلام رو آخرین دین و کامل ترین دین میبینی، اونها هم همین تصور رو در مورد دین خودشون دارند.
شما در پاسخ دادن، پیش فرضتون کامل بودن و حقانی بودن دین اسلامه و دلیل منطقی ای برای رد اسلام نمیبینی. هرکسی، هر دینی داشته باشه پیش خودش فکر میکنه بهترین دین رو داره.
امام رضا در جواب دادن به اهل کتاب همچین پیش فرضهایی که اونا قبول نداشتن وارد نمیکرد.
چیزی که باعث شده که من کامل قانع نشم اینه که در پاسخ ها پیش فرض هایی بدیهی در نظر گرفته شدند که مورد قبول همه مردم نیست.
جواب داریم خوبشو هم داریم، ولی هر نکته جایی داره. در مقابل افرادی مثل حضرتعالی، که محیط بحث رو با محلی جهت شاخ و شانه کشیدن اشتباه می گیرن، بحث استدلالی چه مفهومی داره؟
اصلاً مگه سؤال پرسیدی که جواب میخوای؟ چی گفتی؟ گفتی وحشی، گفتی داعشی! خب الان چیکار کنم؟ بگم خودتی؟ بگم تو هم فلان و بیساری؟
تنها چیزی که توی حرفات بوی استدلال داشت، بحث مهربونی خدا بود که جوابشو تحویلت دادیم. دیگه مثلا به چی باید جواب بدیم؟
بله، ممنون از جواب مستدل و قانع کننده شما
از مشارکت شما در بحث خوشحال شدم.
خدا به همراهتون
استاد ممنون
البته از تمام کسانی که در بحث شرکت کردند تشکر میکنم ، چه موافق و چه مخالف
اما در مجموع پاسخ های شما (استاد صبر و حوصله :Gol:) و سرکار خانم "tazkie" خیلی مؤثر بود
یک سری سؤالات ریز همچنان دارم ولی در کل خیلی نظرم نسبت به قبل متفاوت شده
انشاالله باز هم تحقیق میکنم ، ممنون از زحمات شما برادر بزرگوار
به خاطر این میگم این اسلام، چون هیچ آیه ای در قرآن به طور مستقیم به این موضوع نپرداخته، میخوام باور کنم که احکام اسلام اینی نیست که شما میگید..............
سلام
احکام اسلامی فقط از قران برداشت نمیشوند بلکه باید از سنت و روایات هم استفاده کرد، به عنوان مثال کلیات نماز و روزه در قرآن امده اما جزئیات اون در سنت و روایات مطرح شده است.
پس نمیشه گفت چون فلان حکم بطور صریح در قرآن نیست پس درست نیست. اگه اینو بگید چرا بین تعداد رکعات نماز فرق میذارید؟ چرا یه نماز رو بلند و دیگری رو آهسته میخونید؟ و خیلی چرا های دیگه...
بعضی از فقها از این ایه به ضمیمه استصحاب حکم ارتداد رو قرآنی دانسته اند: "وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَکُمْ بِاتِّخَاذِکُمْ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِکُمْ فَاقْتُلُوا أَنفُسَکُمْ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ عِنْدَ بَارِئِکُم"(بقره/54) و یا فخر رازی در تفسیر کبیر (6 / 40 چاپ اول مصر) در ذیل آیه 217 سوره بقره: "وَمَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَیَمُتْ وَهُوَ کَافِرٌ فَأُوْلَئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَأُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ" میگوید: مقصود از حبوط اعمال در دنیا این است: چنانچه دسترسی به او باشد باید کشته شود و با عدم دسترسی باید قتال صورت گیرد تا اینکه به او ظفر یابند و نیز مؤمنین نباید او را نصرت و یاری کنند و زوجه او از او قهراً و بدون طلاق جدا میشود و نیز از مسلمانان ارث نمیبرد.
شمس الدین سرخسی در کتاب المبسوط خود (جزء دهم از چاپ دار المعرفة بیروت ص 98) در باب المرتدین آورده است: "و الاصل فی وجوب قتل المرتدین قوله تعالی أو یسلمون قیل الآیة فی المرتدین". ایشان به آیه 16 از سوره مبارکه فتح برای وجوب قتل مرتدین استدلال کرده است.
مرحوم شهید ثانی در مسالک الأفهام (15/22) بعد از اینکه ارتداد را افحش اقسام کفر و بدترین و زشتترین کفرها و غلیظترین و شدیدترین اقسام کفر از حیث عقوبت و احکام دانسته به دو آیه اشاره کرده که ظاهر آن استدلال به آنها است "وَمَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَیَمُتْ وَهُوَ کَافِرٌ فَأُوْلَئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَة" و آیه "وَمَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلَامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنْ الْخَاسِرِینَ" سپس به روایت نبوی "لا یحل دم أمری مسلم الا بأحدی ثلث کفر بعد ایمان أو زنا بعد احصان أو قتل نفس بغیر نفس" تمسک کرده است و ظاهر آن است که ایشان از دو آیه لزوم قتل را استفاده کرده است، گرچه تصریح نکرده است.
علاوه بر اطلاق حبط اعمال نیز میتوان از تعبیر "الفتنة أکبر من القتل" که در آیه 217 بقره است هم مدعا را استفاده کرد. نسبت به فتنه در این آیه دو قول وجود دارد برخی به کفر تفسیر کردهاند و برخی دیگر به ارتداد.
بر حسب برخی از روایات امیرالمؤمنین(ع) به آیه 137 سوره نساء برای حکم قتل مرتد استشهاد کردهاند. در کتاب دعائم الإسلام از امام صادق(ع) از پدران بزرگوارشان از امیرالمؤمنین نقل شده است که "کان لا یزید المرتد علی ترکه ثلاثاً لیستتیبه فإذا کان یوم الرابع قتله من غیر أن یستتاب ثم یقرأ: إن الذین آمنوا ثم کفروا ثم آمنوا ثم کفروا ثم ازدادوا کفراً لم یکن الله لیغفر لهم ولا لیهدیهم سبیلاً".
بنابراین نباید به صورت قطعی و جزمی استدلال به قرآن کریم بر قتل مرتد را منتفی دانست.
توجه داشته باشید که بازگشت از اعتقاد و تفکر سابق اگر با تفکر و تحقیق باشه هیچ مشکلی نداره، بحث ارتداد بر سر اعلام کردن و تشویش اذهان جامعه است. به نظر مبارها این خلط از طرف دوستان شکل گرفته...
از ابتدای ظهور اسلام، این دین در بین دیگر ادیان و تفکر ها بوده و رشد کرده، پس اینطور نبوده که اسلام در فضای ایزوله و بدون هیچ مخالفی رشد کرده باشه که شما بفرمایید بذاریم آنتی تز هم باشه!
این خلطی هم که فرمودید بنده دچارشم بیشتر توضیح بدید تا اصلاح کنم. ممنون...
آزادی بیان اگر جزئی از عقیده شد، دیگه نمی تونید بگید آزادی عقیده مشکلی نداره و آزادی بیان مشکل داره.
تشویش اذهان مردم به خودی خود مساله جالبی تو فلسفه اخلاقه. این که به واسطه این که یه چیز آرامش فردی رو می گیره باید از گفتنش به فرد دریغ بشه یا نه بحث بر سرش هست. مثلا مادری که روی تخت بیمارستان در حال احتضاره آیا باید خبر کشته شدن پسرش رو بهش بدیم یا برای اینکه رنج کمتری ببره ازش دریغ کنیم. خوب این مسائل جای بحث داره. ولی
در مورد احکامی مثل ارتداد فکر می کنم مهم و اهم مشخصه. اول اینکه خود حکم ارتداد اذهان افراد جامعه رو مشوش می کنه. شما نمی تونی به واسطه این که میخوای آرامش داشته باشی زندگی دیگران رو به مخاطره بندازی. یعنی دلیلی نداره که شمای نوعی می خوای آرامش داشته باشی، من نوعی صبح که از خونه می رم بیرون خانواده م ندونن شب زنده برمیگردم یا نه... این که شما آرامش می خوای به خودی خود دلیل کافی برای برهم زدن آرامش دیگران نیست. اما باید دید اصل چیه؟ آرامش جامعه یا بلوغ عقلی جامعه. باید دید مثلا فردی اگه داره به سمت مسیر نادرست می ره، آرامش این فرد مهمتره یا دانش فرد.
ضمنا من از این نوع بحث معمولا نمی کنم. چون لازمه ش اینه که فرد مقابل قادر به نگاه برون پارادایمی باشه. حالا یکی دو پست از کلیات هم گفته شده باشه در هر صورت فکر نمی کنم مضر باشه، اما خوب چنین بحثایی نیازمند پیشنیازهان که به سادگی به دست نمیاد.
از مناظرات، فقط مناظرات امام رضا با علمای سایر ادیان رو خوندم که طبیعتاً مرتد نبودن.
ولی در همون مباحث هم امام پیش فرضی رو درست در نظر نمیگرفت.
الان خودِ شما حقانیت اسلام و تمام کننده بودن اسلام رو پیش فرض صحیح در نظر گرفتید، در حالی که از نظر کسی که میخواد از اسلام خارج بشه، یا کلا خارج شده، یا داره تصمیم میگیره اسلام دین حقی هست یا نه، این پیش فرض ها صحیح نیستند.
سلام
شما هم پیش فرضتان رو گذاشتید روی اینکه شخص بدون مطالعه و تحقیق و سوالات منطقی مرتد میشه ! آخه این روشش نیست .. شخص باید بپرسه بگرده تحقیق کنه .. خب مناظرات ائمه در همین راستاست ... ما داریم حرف از منطق میزنیم یا احساسات ؟
نقل قول:
میشه، اصلا محال نیست. شما داری از دیدگاه خودت میبینی.
همین شبهه ی مجازات مرتدان، میتونه برای کسی که تو ذهنش دنبال یک مکتب صلح طلب و آرامش بخش میگرده یک ایراد بزرگ باشه.
ممکنه انتظاراتی که از یک مذهب داشته در اسلام برآورده نشده باشه. نمیخوام قضاوت کنم که اون فرد اشتباه کرده یا ممکنه مشکل از اسلام باشه. به هر حال با توجه به روحیات و شخصیت و گذشته ی فرد و هزاران دلیل دیگه، نتیجه گیری کنه مذهب دیگه ای بیشتر بهش کمک میکنه.
این احساسات نیست، با توجه به فرض ها و اطلاعاتی که در دست داشته یک نتیجه گیری منطقی کرده.
حالا اون گزاره ممکنه درست یا غلط باشه.
آها ... اینجا پس انتظارات اشخاص مطرح میشه نه سعادت واقعی .. از بین هزاران هزار دستور لطیف و نوازش گر ، فقط همین مورد شخص رو پشیمون میکنه ؟ براتون مثالی میزنم ...
شخصی وارد کشوری میشه که اکثر قوانین اون کشور رو به نفع خودش و زندگیش میبینه اما در کنارش میبینه که خب مثلا فلان جا باید فلان سختی رو بکشه اما ارزشش رو داره .. چون نهایت راه زیباست ... گرچه سختی ای نیست و اینها زاییده ی افکار سکولار ماست که به خوردمون دادن ...
اسلام همه چیزش دقیق و حساب شده ست همین حکم هم دلایلی داره .. حالا اگر به سلیقه ی آزادی بی قیدوشرط عده ای خوش نمیاد اون دیگه اعمال احساسات و سلیقه ست جناب ... دین مسئولیت میاره ..
مسیح (ع) نام امام حسین (ع) رو برده و گفته که : من لیاقت ندارم حتی کفشهای اورا جا به جا کنم و اونه که تعمید میده شمارو به روح مقدس ... کلیک کنید لطفا ... خب همه که آرامی بلد نیستن که بخوان برن دنبال اصل انجیل ! میشینن ترجمشو میخونن و منحرف میشن !! یعنی به وضوح ، حضرت عیسی (ع) مسیحیان رو به اسلام هدایت کرده ..
در ثانی اینکه کلا تحریفات زیادی صورت گرفت تو انجیل .. دلیلش هم اینه که یهود میخواست مسیحیان رو به سمت خودش بکشه و همینکارم کرد که بعدا اوانجلیس ها هم به مرور روی کار اومدن که دیگه قوزبالاقوزه ...
میشه، اصلا محال نیست. شما داری از دیدگاه خودت میبینی.
همین شبهه ی مجازات مرتدان، میتونه برای کسی که تو ذهنش دنبال یک مکتب صلح طلب و آرامش بخش میگرده یک ایراد بزرگ باشه.
اين حكم حكومتي است اگر بدنبال اين هستيد كه كسي بخاطر تخلف از قوانين هر كشوري كه در آن زندگي ميكند مجازات نشود چون ممن است فلان فكر را بكند
اين رهيافت در كدام كشور و حكومتي مورد تائيد قرار ميگيرد ؟
مقنين قوانين مدني و جزائي اگر اين حرف را بشنوند ميگويند پس ريشه اي عمل كنيد برويد در دانشگاه حقوق را ببنديد .
اگر سياستمداران اين را بشنوند ميگويند برويد دانشكده علوم سياسي بگوئيد كه شما ميتوانيد دكتريني تعريف كنيد كه بنا بر ميل تك تك افراد اعم از متخلفين و قانونمداران است تا تكليف اينهمه قوانين مشخص گردد .
اظهار ارتداد اشاعه فحشاء و منكر قتل و جنايت و ... در حكومت اسلامي جرم محسوب ميشود .
اينكه چرا اظهار ارتداد در جامعه ( ونه گفتگوي علمي و مستدل ) حكمش اعدام است دليلش آسيب هائي است كه به جامعه ميتواند وارد كند . فتنه گري چه در جامعه اسلامي و چه در هر جامعه ديگري بدون مجازات نيست .
چه كسي خوشش بيايد يا نيايد . اين مساله بديهي عقلاني است .
[QUOTE=Reza-D;765137 این گفتهء شما کاملاً درست و منطقیه :Gol:
اما اولاً معنای از بین رفتن چیه؟ اینکه شخصی مخالف اسلام حرف بزنه میشه از بین رفتن اسلام؟!
ثانیاً چطور باید با این از بین رفتن مقابله کرد؟ با اعدام شخص مخالف؟ آیا اعدام خودش باعث نمیشه مردم به اون شخص گرایش پیدا کنن؟
اولاً معنای از بین رفتن روشنه و بارها گفتیم که صرف مخالف اسلام حرف زدن فی نفسه ایرادی نداره. از بین رفتن اسلام هم که لطیفه یا آرزویی است که تا بوده گروهی از انسانها داشتن اونو با خود به گور می برده اند. چیزی که با تبلیغ ارتداد از بین میره، سلامت اخلاقی جامعه و سعادت اخروی عوام الناسه.
ثانیاً چگونگی مقابله با بر هم زنندگان سلامت جامعه، بستگی به گستردگی فساد عملشان دارد. مثلاً وقتی کسی گروگانگیری می کند، امنیت جامعه را به خطر می اندازد، لذا تک تیرانداز هر وقت فرصت کند، او را می کشد، مگر اینکه قبل از اینکه در تیررس او قرار بگیرد، بگریزد یا تسلیم شود.. در آخر اگر اعدام مرتدین اسلامستیز باعث گرایش مردم به آنها می شود، چرا اسلامستیزان از این کار ابراز انزجار می کنند؟ آنها باید برعکس، مشتاق این کار باشند.
Reza-D;765137 نوشت:
یعنی در غرب عقلا حاکم هستند؟! :Gig:
بله در غرب و شرق عالم عقلا حاکمند که بر اساس مبانی خودشان تعقل و رهبری می کنند. ما مبانی شان را نقد می کنیم، ولی عاقل بودنشان را انکار نمی کنیم.
Reza-D;765137 نوشت:
اما مگه اونهایی که منحرف میشن و فریب یک مرتد رو میخورن نمیدونن اینها هست؟
اگر میدونن پس دانشته و با علم دارن از اون مرتد پیروی میکنن. لذا دیگه نمیتونیم بگیم فریب خورده هستن
عرض می کنم که این مسئله بر خلاف روال عقلا در عالم هست. یعنی وقتی به میزان کافی در مورد مضرات مواد مخدر، صحبت شده، دیگه دست توزیع کنندگان مواد مخدر در نشر اون آزاد نیست. وقتی این همه از تروریسم بد گفته شده، تبلیغ تروریسم آزاد نیست. عقلا نمی گویند بد بودن یک چیز بد را نشان بده، ولی از نشر آن جلوگیری نکن.
خداوند به صراحت درقرآن کریم سوره ی بقره آیه ی 189 میفرماید (( درباره ی (هلال های ماه از تو سوال میکنند بگو آنها بیان اوقات برای مردم و (تعیین وقت) حج است.))
از این آیه به خوبی میتوان دریافت این ادعای شما کاملا نادرست بوده و با نص صریح قرآن در تضاد است.
خداوند در قرآن کریم سوره ی بقره آیه ی 189 میفرماید (( درباره ی هلال های ماه از تو سوال می کنند بگو آنها بیان اوقات برای مردم و (تعیین وقت) حج است . ))
از این آیه ی قرآن به خوبی میتوان فهمید که این ادعای شما کاملا غلط بوده و با آیات قرآن و اهداف خداوند برای قرار دادن تقویم قمری در تضاد است.
شرط 1 + شرط 2 + شرط 3 + ............ +
نباید اظهار کندیکی از شروط اینه که نباید اظهار کنه. حالا میخواد این شرط به تنهایی ملاک باشه ، یا در کنار سایر شروط
پس اظهار برگشت از دین = ارتدادبه هر حال لااقل یکی از شروط ارتداد اینه که به زبان بیاره یا اظهار کنه
در نتیجه یک مرتد نمیتونه بشینه در آرامش با کارشناسان مناظره کنه چون قانوناً میبرن اعدامش میکنن
نه اینطور نیست. وقتی که بحث اظهار ارتداد مطرح میشه، وقتی که بریم و توی منابع بخونیم، می بینیم که نزد عوام نمیتونه مطرح بشه، و از همینجا نتیجه این میشه که نزد علما میتونه نظرش و شبهاتش رو بگه.
بعلاوه وقتی اظهار بکنه هم، باید شرط چهار برقرار بشه، زیرا از پیامبر و ائمه حدیث داریم که ادرؤوا الحدود بالشبهات یعنی حدود را با شبهات دفع کنید؛ پس تا زمانی که شبهه داره نمیشه مجازاتش کرد.
در مورد قاعدۀ تدرء الحدود بالشبهات، این لینک رو بخونید:
http://mohassani.persianblog.ir/post/295/
اگر منبع یا روایتی صحیح در این مورد دارید لطفاً قرار بدید
اگر درست باشه که من دیگه حرفی ندارم و می پذیرم
ضمناً اگر کارشناس هم این صحبت رو تایید یا رد کنن بهتر نتیجه گیری خواهد شد
تشکر از شما :Gol:
اگر اون کتاب رو دانلود می کردید، به این مسائل اشاره شده بود. در سیرۀ عملی ائمه معصومین علیهم السّلام مرسوم بوده است و در کتب احتجاج بخشی از این مناظره ها گردآوري شده است. و همچنین تشویق و تربیت شاگردانی چون هاشم بن حكم، هشام بن سالم، مفضّل و... توسط امامان معصوم علیهم السّلام براي انجام مناظره هاي علمی بامخالفان دینی، خود گویاي این مطلب است. بعنوان مثال: المختصر، حسن بن سلیمان حلی، ص 46. همچنین قرآن هم به پیامبر می گوید که افراد شبهه دار می توانند با امنیت نزد ایشان بیایند و سؤال بپرسند و جواب بگیرند و با امنیت برگردند: وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَعْلَمُونَ یعنی: و اگر يكى از مشركان از تو پناه خواست پناهش ده تا كلام خدا را بشنود سپس او را به مكان امنش برسان چرا كه آنان قومى نمی دانند.(توبه:6) پس افراد شبهه دار می توانند شبهاتشان را نزد افراد آگاه طرح کنند.
حال ممکن است بگویید که اینها مرتد نیستند، عرض می کنیم که اینجا کل افراد نامسلمان مدّ نظر هستند، اعم از مسلمانزاده یا کافرزاده بودن، لذا مرتدین را نیز شامل می شود.
نکتۀ دیگر که مؤید این مسئله است، دلایل مجازات مرتد است که در آن کتاب مورد توجه قرار گرفته است و روشن است که تأثیر مرتد بر توده های جامعه باعث مجازاتش می شود، لذا مجازات در صورت تأثیر بر عوام است و نه بحث و گفتگو با افراد آگاه. مثلاً آیت الله سبحانی به عنوان دلیل مجازات مرتد، در کتاب اسلام و ارتداد می فرمایند: «آزادي ارتداد مایۀ سستی عقاید مردم بالأخص ساده لوحان می گردد، که همبستگی اجتماعی و وحدت ملی را از بین می برد و راه را براي سلطۀ دشمن هموار می سازد» پس انحراف مردم و به خصوص ساده لوحان باعث مجازات مرتد است.
بیان عقاید ناصحیح در جامعه ممنوع هست، و این همه جای دنیا هست، مثلاً شما در غرب نمی توانیم آنتی سمیتیسم، فاشیسم و تروریسم را نشر بدهید، ولی در این حالت، شخص به دلیل نشر عقایدش به مچازات مرتد طرف نخواهد شد.
:Gol:
جواب سؤالتون در اون مستتر بود. در این شرایط نیز، فرد رو دستگیر می کنن زیرا به سلامت جامعه ضربه زده، ولی مجازات مرتد بر او جاری نمیشه، بلکه به دلیل شبهه داشتن، باید با او وارد صحبت بشن و پاسخ شبهاتش رو ارائه کنن. تا وقتی فرد شبهه داره، نمیشه به جرم اینکه با سلاح قرار دادن ارتدادش به سلامت جامعه ضربه زده، در صورت مرد بودن اعدام و در صورت زن بودن حبسش کنن. امیدوارم روشن باشه.
ممنون از توضیحات و وقتی که گذاشتید
از این پس به همینصورت بیان کنید که قابل درک بود نه اینطور:
مستنداتش در کتابی که لینک دادم ذکر شده: استاد جوادي آملی در تفسیر تسنیم، ج 12، ص183، در ذیل آیه شریفه لا اکراه فی الدین بیان میكنند: اگر دیگران از ارتداد او با خبر شدند و معلوم شد که ارتداد او بر اثر پژوهش و تحقیق بود که متأسّفانه به کژراهه رفت و واقعاً مصداق شاکّ متفحّ ص است، در این حال نیز حكم فقهی، یعنی حدّ معهود، درباره او جاري نمیشود، زیرا حدود در موضع شبهه جاري نخواهد شد، چنان که صدوق از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل کرد: «ادرأوا الحدود بالشبهات و لا شفاعة وّلاكفالة ولا يمين في حدَّ»(من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 64 ؛ وسائل الشیعه، ج 24 ، ص 4)
اگر شخصی به دلیل برخورد با شبهاتی، در دین خود دچار تردید شده و (بدون جار و جنجال تبلیغاتی و تنها در باطن خود) مرتد شود، نه تنها مجازاتی دامنگیر او نخواهد شد، بلكه اگر مجددا به اسلام برگردد، کارهاي نیك قبل از ارتداد او نیز از بین نخواهد رفت. (حرعاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج 16 ، ص 105-104 ، ح 21099 ، مؤسسۀ آل البیت، قم، 1409 ه ق.)
در مورد نتایج تحقیق توضیح داده شد.
من تعارضی بین این دو بیان نمی بینم.
خب این خوبه که بر اثر تحقیق (نه صرف شبهه) ارتداد جاری نمیشه. من قبلا فقط از دفتر مکارم پرسیده بودم که خلاف این رو گفتند.
اما جون با منبع نوشتید سعی میکنم بعد بیشتر پیگیری کنم.
هرچند این مهمه که فرد به جز تحقیق و ارتداد شخصی بتونه نتایجش رو هم در قابل مقاله یا کتاب منتشر کنه در صورتی که با مطالعه کتب علمای پیشین یا سوال از علمای فعلی به نتیجه ای راضی کننده ای نرسیده باشه
خب چنین آزادی آرمانی، یک کمال نامیسره. فرض کنیم کسی بعد از سالها تحقیق به این نتیجه برسه که آنتی سمیتیسم، یا فاشیسم یا حتی تروریسم، بهترین نوع تفکر هست. خب آیا اون حق این رو داره این عقایدش رو در قالب مقاله و کتاب نشر بده؟ حتی در برخی جوامع، ادعای اعتقاد به اینها هم جرمه. در واقع لازمۀ آزادی، آزادی هر چیزی نیست. مثالی که طرفداران دموکراسی خیلی دوستش دارن اینه که اگر قرار باشه که عقیده ای که ضد آزادیه آزاد باشه، این خودش میشه عمل بر علیه آزادی و تناقض پیش میاد.
پس این شرایط آرمانی که هر طرز فکری بتونه خودش رو در جامعه نشر بده، نظر به اینکه خودش منجر به تناقض با مبانی این طرز فکر منجر میشه، باطله، و به اصطلاح کمالیست نامیسر.
قطعا فرق دارند. فرضا اگه شما در موقعیت یک شیعه باشی و یک وهابی این حرفو به خود شما بزنه چی میگید؟
اما این رو هم در نظر بگیرید که هر کسی که از دین اسلام خارج میشه ، اینطور نیست که لزوماً به عقایدی خطرناک و کشده به همراه اعتقاد به قتل و جنایت رو بیاره و در نتیجه پیروانش رو هم به نین چیزایی دعوت کنه
حالا من با اون چاپ مقاله که جناب طلوع گفتند هم چندان موافق نیستم ، اما در مورد بیانش چرا ، با ایشون موافقم
مثال:
خدا رو قبول دارمشخصی مسلمان زاده به نام ناصر درمورد اسلام تحقیق میکنه و بعد از طرح شبهات مختلف و مناظره و مباحثه ، قانع نمیشه و مسیر دیگری غیر از اسلام رو انتخاب میکنه. اما چه بسا مسیری که اون شخص انتخاب کرده تا حد زیادی با اسلام شباهت هم داشته باشه. مثلاً شخص بگه من پیامبران رو قبول ندارم. خب این شخص نبوت رو رد کرده و مرتد حساب میشه. اما همین شخص میگه:
عدالت رو قبول دارم
دستورات اسلام رو مطابق با راه درست میدونم (بطور کلی)
با دزدیدن حق دیگران مخالفم
با قتل مخالفم
با ظلم مخالفم
و..................
همچنین درمورد نبوت هم به نظر مسلمانان احترام میذارم ، ولی به شخصه به پیامبران (یا نیاز به پیامبر) اعتقادی ندارم
من نمیگم چنین شخصی نظرش درسته ، اما نظرش برای خودش حجته و به درستی اون ایمان داره. حالا صحبت بر سر اینه که آیا چنین شخصی میتونه نظرش رو ابراز کنه؟ که شما فرمودید میتونه اما فقط در حضور علما
خب اگر این شخص خواست برادرش یا خواهرش رو به اونچه که از نظر خودش درسته دعوت کنه یا فرزندانش رو ، اگر حکومت این رو بفهمه چه برخوردی باهاش خواهد کرد؟
در همون جامعه آزاد فرضی ای، که مثال زدید فرد میخواد برای ضد آزادی تبلیغ کنه، فرد تا وقتی از قلم استفاده میکنه با قلم باهاش محاربه بشه اگه اعتقاد داشته باشیم که قلم اون یا جاذبه های اون قوی تره که در واقع خودمونو باختیم. و شاید حق با اون باشه. و اگه رو به محاربه با سلاح آورد با سلاح باهاش محاربه بشه.
این چیزیه که درست یا غلط در مورد تبلیغ سیره حضرت علی هم شنیدم که ایشون با مخالفین تا زمانی که دست به شمشیر نمیبردن و فقط تبلیغ میکردن کاری نداشتن.
دقیقا همینطوره.
من صفحات اول تاپیک رو نگاه میکردم یه آقایی مثال زدن که اگه از یه استاد دانشگاه سوال بشه شما به خدا اعتقاد داری یا نه نباید به دروغ بگه بله اعتقاد دارم.
بعد یه خانمی نوشتند که این مسئله در مورد وجود یا عدم وجود خدا نمیمونه مثلا امکان داره اون استاد بعد از بی خدایی، اعتقادش بر این هم قرار بگیره که روابط خارج از ازدواج هم مجازه و به دانشجوش اینو بگه و این تبعات بدی داره.
من میخواستم اینو بنویسم ولی صفحات زیادی رد شده که لزوما اینطور نیست که اسلام همونطور هست که شرایط فرهنگی ما میپسنده مثلا در همین زمینه روابط که مثال زدن بعضی مراجع شیعه گفتن ازدواج موقت دختر بدون اذن پدر جایز هست.
وقتی به من اجازۀ بیان عقایدم از طریق مناظره با علمای خودش داده میشه، تا این حد رو عقلانی می دونم. مشکل من با وهابیت بر سر این نگرشش نیست، بلکه مشکلم با آن مبنایی است.
اما این برای شما از این حیث فرق داره که از دید شما، صحت دموکراسی و برابری انسانها، امری بدیهی است، و خودتان یک پیشفرض بر صحت آنها دارید و لذا مسئلۀ عدم آزادی فاشیسم و آنتی سمیستیسم را معقول می دانید. اگر قرار است شما پیشفرض داشته باشید، چرا دیگران نداشته باشند؟
بله، به جرم قلم در اسلام شیعی و حتی سنی غیر وهابی هم برای کسی سلاح نمی کشیم. ولی شخص زندانی میشه. همونطور که در جوامع آزاد هم همین اتفاق براش می افته.
بله نباید دروغ بگه، ولی مجبور هم نیست جواب سؤال رو بده. جستجوی عقاید ممنوعه و ایشون میتونه بگه جواب نمیدهم.
حرف اون خانم اشتباه بوده.
بله خب بحث ما هم بر سر خروج از اسلام نیست. چنانکه در اون کتاب مستنداً ذکر شده، وقتی مرتد سلامت جامعه رو به خطر بندازه، باهاش برخورد میشه. سعادت اخروی اعضای جامعه، از سلامت جسمی، و جانشان مهمتر است.
ببینید شما هم پیشفرض صحت یک اندیشه رو کنار بذارید. ببینید اگر کسی با دلیل و حجت، معتقد به فاشیسم شد و طرفداران دموکراسی نتوانستند قانعش کنند، آیا اینکه طرفداران دموکراسی بگن به شما حق نمی دیم برادر و خواهرت رو مثل خودت فاشیست کنی، ایرادی داره؟
اما خب از اونجایی که فرد شبهاتی داره و هنوز مشکل داره، باز باید باهاش بحث کرد و مانع از نشر شبهاتش شد، ولی روشنه که تا زمانی که شبهه ای داره، مجازات مرتد بر او جاری نمیشه و فقط باید به شبهاتش جواب داد.
میدونم که مثال های شما از جوامع دیگه به این دلیله که بگید این حرف فقط مال اسلام نیست و یه حرف عقلانیه که خیلی از دنیا بهش رسیدند
اما خواهر گرامی ، شما میاید و بدترین نوع عقاید رو مطرح میکنید
خب چرا عقاید دیگه ای مثل بی خدایی رو مثال نمی زنید؟
در غرب شما بگو من با کسی کاری ندارم و به خدا هم اعتقادی ندارم. آیا کسی با شما کاری داره؟ آیا شما رو زندان یا اعدام میکنن؟
یا بفرمایید من حضرت عیسی(ع) رو قبول ندارم
یا بفرمایید من نمیخوام به مسائل آیینی عمل کنم
آیا کسی با شما کاری داره؟
از طرفی ، شما صحبت از جوامعی می کنید که بنده به شخصه اصلاً قبولشون ندارم
من صرفاً دارم از روی مبنای عقلی خودم با شما و دیگر دوستان صحبت می کنم ، نه بر اساس مبانی آزادی که غرب تعریف کرده
وگرنه غرب برای خودش یک پارچه نقض حقوق بشره ماشاالله! و خیلی از حرفاشون صرفاً رنگ و لعاب ظاهریه
البته شاید منظورتون اینه که به چشم قانون بهش نگاه کنیم. قانونی اسلامی ، در کشوری اسلامی
خب در اون صورت پذیرش قانون حرف درستیه ، چون به هر حال قانونه
اما صحت این قانون..... نیاز به بحث داره
بیایم اینطور بگیم:
اگر در کشوری که آزادی بیان رو قبول داره ، شخصی بگه من از اعتقاد فعلیم دست برمیدارم و عقیدهء دیگری رو دنبال خواهم کرد ، اگر عقیده جدید برای جامعه خطرآفرین نباشه (مثل نژادپرستی یا تروریست) ، بهش اجازه میدن که نظرش رو به راحتی اظهار کنه و البته به دیگران هم اجازه میدن که بین نظر این شخص ، و هزاران نظر دیگه ای که وجود داره ، هر کدوم رو که مایل هستن انتخاب کنن
هرچند برای خودمون من چنین روشی رو قبول ندارم ، اما به هر حال پاسخ صحبت شما همینه که عرض کردم
اما درمورد خودمون:
چند سال پیش یکی از آشناهای جوان ما که خیلی کله ش داغ بود! مدام با رفقای بد میگشت. یکیشون خلافکار بود ، یکی بی ادب بود ، یکیشون دنبال شراب بود ، یکی دیگه دنبال دوستی خیابانی بود و............
پدر این بچه کارش این شده بود که تا این پسر با کسی دوست میشد ، میرذفت در خونهء اون دوست و باهاش برخورد میکرد که دیگه سمت پسر من نیا چون پسرم رو از راه به در میکنی! خب این حل میشد اما چند هفته بعد دوباره اون پسر رفیق ناباب جدیدی پیدا میکرد و این اتفاقات همینطور پشت سر هم تکرار میشد
تا اینکه یه روز من به اون پدر گفتم:
آقای..... ، بجای اینکه راه افتادی دنبال دوستای فرزندت ، فکر فرزندت رو اصلاح کن. کاری کن که تا حد ممکن کسی نتونه روش تاثیر بذاره
در مورد بحثمون هم من میگم باید مرجعی مثل یک مرکز علمی باشه که چنین شرایطی رو به اونجا ارجاع بدیم. مثلاً مرکزی باشه کاملاً مشخص و بسیار بزرگ که تمام کشور با اون آشنا باشن که بعداً نتونن بگن نمیدونستیم. این مرکز به همهء کشور اعلام کنه که اگر راه و روش کسی برای شما شبهه ای ایجاد کرد (از جمله عقاید یک فرد مرتد) ، سریعاً به اینجا مراجعه کنید تا شبهه شما پاسخ داده بشه و اگر مراجعه نکنید و تحت تاثیر قرار بگیرید و مشخص بشه که بدون مراجعه به این مرکز و بدون تحقیق ، عقیده و روش خودتون رو تغییر دادید ، با شما برخورد شدیدی خواهد شد
خب اینجا دو مسئله هست:
اول اینکه شما فرض رو بر این می گیرید که انکار خدا، بهتر از فاشیسم و آنتی سمیتیسم است. چرا؟ زیرا این بیخدای مورد نظر شما، بیخداست ولی به کسی کاری نداره. گذشته از اینکه فراموش کرده اید که یک فاشیست یا آنتی سمیستیت هم ممکنه فقط چنین اعتقادی داشته باشه و به کسی کاری نداشته باشه، باید پرسید که این پیشفرضِ به کسی کاری نداشتن، چطور مبنای بهتری و بدتری عمل میشه؟ اینجا شما یک پیشفرض دیگه دارید که مبنا رو انسان میگیرد، یعنی انسان میشه مبنا و هر چی بهش هر نوع صدمه ای بزنه بده و هر چی بهش صدمه ای نزنه، خوبه. پیشفرض دیگر شما احتمالاً اینه که شما خدا رو یک موجود احتمالی، در نظر می گیرید، که حالا شاید بود، شاید هم نبود، که اگر وجود خدا برای شما قطعی باشد، او صاحب همه چیز انسان است، و وقتی انسانی آگاهانه، به کسی که همه چیزش از اوست پشت می کند، یک عمل سوء است، و زشتی و پلیدی این عمل، به مراتب بالاتر از فاشیسم و آنتی سمیستیم است. ولی وقتی محور انسان باشد و خدا موجودی محتمل در نظر گرفته شود، بله بیخدایی بهتر از فاشیسم و آنتی سمیستیم خواهد بود، زیرا فاشیست یک انسان ستیز بالقوه است ولی بیخدا الزاماً اینگونه نیست.
دوم اینکه تمثیل شما به کل به بحث ربطی نداره، زیرا مسئله بر سر نشر عقیده و صدمه به سلامت از طریق اونه، و در جهان اسلام هم صرف بیخدایی هیچ مجازاتی نداره. پس سخن شما نامربوطه. مسئله وقتی مطرح میشه که فردی داره به سلامت جامعه ضربه میزنه. وقتی فرد کافر یا مرتد باشه یا در انگاره های غربی، مخالف دموکراسی و حقوق باشه، ولی اینو نشر نده که آسیبی به جامعه نرسونده، پس باهاش برخوردی هم نمیشه.
استدلال من عقلایی است. می بینید که هر جا عقلا سر کار هستند، نشر یک سری اندیشه ها، ممنوع است.
اگر بخواهید عقلی و با دقت ریاضی کنید، بحث وارد مسیر دیگری می شود و باید مسئله را تعبدی بپذیرید، یعنی ابتدا به صورت عقلی، خدا و نبوت عامه و خاصه و حقانیت اسلام ثابت می شود، آنگاه خدا صاحب همه چیز است و هیچکس از خودش مالکیتی ندارد، و لذا خدا هر مالکیت قراردادی که داده است را می تواند بگیرد، از جمله آزادی بیان عقاید خلاف حق، و حق حیات کسی که به سعادت اخروی مردم صدمه زده است.
ما هم همینکارو کردیم. مبنا رو عقلا گرفتیم که در هر جامعه ای ارزشهایی هست که با از بین رفتن اونها مقابله میشه. در جامعۀ اسلامی هم اسلام ارزش هست.
باز دو ایراد نقل قول اوّلی که از شما کردم اینجا هم وارده.
مرکز علمی پاسخگویی هست. ولی شما گویا فراموش کردید که برخورد با مرتدی میشه که شبهه نداره، بلکه فقط می خواد اندیشۀ خودش رو نشر بده. وگرنه جواب علمی و کار علمی زیاده. بگردید و پیدا کنید.
سلام
من این کتاب رو کامل مطالعه کردم. تمام 84 صفحه رو به طور کامل خوندم.
متاسفانه یا خوشبختانه این کتاب داره موفق میشه دغدغه ذهنی من رو حل کنه. متاسفانه اش به خاطر این که بر خلاف هدف این تاپیک و هدف نویسنده این کتاب، شبهات من نه تنها رفع نشد، بلکه دارم به قطعیت میرسم این اسلام، دین حقیقی نیست.
به خاطر این میگم این اسلام، چون هیچ آیه ای در قرآن به طور مستقیم به این موضوع نپرداخته، میخوام باور کنم که احکام اسلام اینی نیست که شما میگید..............
تمام اصول اعتقادیم داره از بین میره.
صفحه 73 و 74 رو کامل مطالعه بفرمایید. اسکرین شات هم در لینک های زیر هست.
http://fadak.persiangig.com/Image/1.png
http://fadak.persiangig.com/Image/2.png
http://fadak.persiangig.com/Image/3.png
چطور ممکنه همچین وحشیگیری رو خدا قبول داشته باشه؟
نویسنده حتی تلاش کرده این موضوع رو ماستمالی بکنه و در انتها گفته دلیل این احکام رو کسی نمیدونه و در کل زیبا هستند.
از کی تا حالا کنوانسیون منع شکنجه سازمان ملل برای ما ملاک شده؟ کنوانسیون های سازمان ملل این همه گزارش رد میکنن، فقط اونایی که به نفع بعضی مسلمون ها است خوبه؟
شکنجه از کی تا حالا شده ترحم؟
باید توبه دهند یعنی چی؟ مگه میشه به زور توبه داد؟
این حکم با کدوم عقل و منطق میسازه؟ با کدوم فطرت جور میاد؟ انسانیت کجا رفته؟!
چطور ممکنه یه نفر این رو ببینه و قبول داشته باشه و سعی کنه توجیه کنه؟!
آخه چه فرقی بین بعضی آدمها و داعش هست؟ این کارها فقط از تفکراتی مثل داعش برمیاد.
حتی "سازمان امنیت و اطلاعات کشور" هم اینجوری نبود.
چطور خدای مهربون و بخشنده میتونه این حکم رو قبول داشته باشه؟
اصلا وقتی هیچ آیه ای در قرآن نیست چرا اصرار دارید بگید این کار درسته؟
اگر حکم کلی ارتداد درسته، حتما این هم درسته!
این هم اضافه کنم که من میتونم بپذیرم که حکومتی نخواد حرف مخالفی در میون باشه.
هر حکومتی بسته به میزان استبداد با مخالفانش هر جور بخواد برخورد میکنه.
اعدام یا زندان یا هرچی...
من فقط از اسلام انتظار نداشتم. به عنوان یک دین آسمانی انتظار داشتم برخوردی متفاوت از سایر ایدئولوژی ها و حکومت ها داشته باشه. حداقل دلیلی بر خلاف سایر حکومت ها پشت این قضیه باشه.
با این حال میشد یه جوری قبول کرد....
ولی قوت لایموت و کتک زدن زن در وقت نماز برای مجبور کردنش به توبه؟؟ این واقعا غیرقابل قبوله.
تازه وضعیت مردا هم کلا متفاوته....
تو اخبار هم وقتی تعداد کشته ها رو اعلام میکنه میگه فلان تعداد زن و بچه هم در میون کشته ها است. کلا وظیفه مردا اینه که یه جوری کشته بشن.
----------------------------------
تازه من به نظرات مغرضانه نویسنده در دو فصل اول کتاب کاری ندارم.
اگر یک مرتد ادعا کنه قبلا مسلمون معتقدی بوده و دنبال جواب شبهات هم رفته، قطعا دروغ میگه؟
الان من در دو قدمی ارتداد قرار گرفتم و حتی اگر مشکلاتم حل بشه میدونم که ادعای نویسنده کذب محضه.
بعضی ها جوری خودشون رو حق مطلق میدونن که دیگه حاضر به تحمل نظرات مخالف هم نیستند. نویسنده ادعا کرده همه مرتدها دروغگو هستند و هرچی میگن کذب محضه و هر استدلالی برای خروج از دین دارند پرت و پلا است و جواب شبهات همه جا ریخته و مرتدها ندیده میگیرن. داعش داعش داعش
من کجا فرض رو بر این گرفتم که انکار خدا از ضدصهیونیسم بودن بهتره؟!
من دارم پیش فرض غرب رو در نظر می گیرم خواهر گرامی
شما نمیتونید غربرو مثال بزنید و بعد مبنا رو اسلام قرار بدید
یا نباید در مقابل احکام اسلام غرب رو شاهد بگیرید ، یا اگر شاهد و نمونه میارید باید غرب رو بر مبنای خودش تفسیر کنید نه مبنای قرآن و دین اسلام
الان که بر سر درستی و نادرستی مبانی غرب بحث نمی کنیم بزرگوار
وقتی میگیم خب در غرب یک سری آزادی ها هم هست ، میفرمایید آزادی های اونها مبنای دینی نداره
شما میخواین بگید که در هر آیینی یک سری بایدها و نبایدها وجود داره و هیچ جا آزادی مطلق نیست (جدای از اینکه مبنا چی باشه)
خب بله درسته ، اما یک سؤال از شما دارم
چرا؟یعنی اگر غرب بگه کسی در کشور من حق حجاب نداره ، و شما در اونجا زندگی کنید ، آیا از اونها خواهید پرسید:
اگر نمیپرسید و در مقابل اون قانون تسلیم می شید که من حرفی ندارم
اما اگر تسلیم نمیشید و مقاومت میکنید ، پس دیگه نمیتونید وجود محدودیت ها در غربی که با قوانینش مخالفت دارید رو شاهد به وجود محدودیت های اسلام بیارید
سلام
قبلا گفته شد تبلیغ دین دیگر با ارتداد متفاوت است، بنابراین اثبات یکی باعث اثبات دیگری نمیشه و به عبارتی ایندو مثل هم نیستند تا حکم آنها هم مثل هم باشه.
قرآن کریم آیهای به صورت صریح دلالت بر وجوب قتل مرتد ندارد و اگر ما فقط بخواهیم به این کتاب الهی بر وجوب قتل مرتد استدلال کنیم و روایات و اجماع و بلکه ضرورت را کنار بگذاریم مشکل است.
البته در سوره بقره آیه 54 حکم قتل در مورد قوم بنی اسرائیل مطرح شده که اگر قائل به استصحاب احکام ادیان قبل(به شرطی که در اسلام این حکم نسخ نشده باشد) باشیم، میتوان به این آیه استدلال کرد: "وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَکُمْ بِاتِّخَاذِکُمْ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِکُمْ فَاقْتُلُوا أَنفُسَکُمْ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ عِنْدَ بَارِئِکُم" کثیری از بنی اسرائیل بعد از نجات از فرعونیان و غلبه بر آنان و رفتن حضرت موسی به کوه طور برای گرفتن الواح، به پرستش گوساله سامری روی آوردند و از توحید خارج شدند و بعد از اینکه حضرت موسی به آنان فرمود شما به سبب این انحراف به خود ظلم کردید و باید توبه کنید و خودتان را به قتل برسانید.
همانطور که گفته شد تبلیغ دین با ارتداد متفاوت است، و از اثبات یکی، دیگری ثابت نمیشود.
طرح شبهه هیچ مانعی نداره و باعث ثبوت حکم ارتداد نیست، بلکه اعلام اعتقاد به برگشت از دین مستوجب حکم ارتداد است.
اقرار به قتل موجب قصاص است.
ارتداد ممکنه بالاتر از قتل باشه! الفتنه اشد من القتل...
در وهله اول وظیفه برادر دینی ارشاد شخص و برطرف کردن شبهه است. از طرفی بر شما واجب نیست ارتداد شخصی رو علنی کنید، اما اگر در دادگاه برای شهادت احضار بشید وظیفه شما گفتن حق است.
قبلا اشاره شد که اسلام به آزادی بیان مقید و نه مطلق اعتقاد داره، البته آزادی عقیده رو به طور مطلق میپذیره.
والسلام علی من التبع الهدی...
اما اولاً معنای از بین رفتن چیه؟ اینکه شخصی مخالف اسلام حرف بزنه میشه از بین رفتن اسلام؟!
ثانیاً چطور باید با این از بین رفتن مقابله کرد؟ با اعدام شخص مخالف؟ آیا اعدام خودش باعث نمیشه مردم به اون شخص گرایش پیدا کنن؟
بنده هم پاسخ اون دو نکته شما رو عرض کردم
بله منم میدونم که مرکز پاسخگویی هست ، مسجد محله هست ، حوزه علمیه هست و......
اما مگه اونهایی که منحرف میشن و فریب یک مرتد رو میخورن نمیدونن اینها هست؟
اگر میدونن پس دانشته و با علم دارن از اون مرتد پیروی میکنن. لذا دیگه نمیتونیم بگیم فریب خورده هستن
توجه داشته باشید که بازگشت از اعتقاد و تفکر سابق اگر با تفکر و تحقیق باشه هیچ مشکلی نداره، بحث ارتداد بر سر اعلام کردن و تشویش اذهان جامعه است. به نظر مبارها این خلط از طرف دوستان شکل گرفته...
از ابتدای ظهور اسلام، این دین در بین دیگر ادیان و تفکر ها بوده و رشد کرده، پس اینطور نبوده که اسلام در فضای ایزوله و بدون هیچ مخالفی رشد کرده باشه که شما بفرمایید بذاریم آنتی تز هم باشه!
این خلطی هم که فرمودید بنده دچارشم بیشتر توضیح بدید تا اصلاح کنم. ممنون...
دلش میخواد؟!!!!
جامعه باید با قانون اداره بشه، وظیف هحاکمه که سلامت روانی جامعه رو حفظ کنه و جامعه هرکی هرکی نشه...
فرض کنید در زمان جنگ یکی بفهمه در انبارهای غله ما گندم نداریم و بیاد این کشفش رو اعلام کنه، چه اتفاقی میافته؟ غیر از اینه که باعث بحران در جامعه میشه؟ میشه بگیم چون دلش میخواد پس اشکال نداره؟
اولا وظیفه حاکم جامعه اسلامیه که حکم رو اجرا کنه، اجرای این حکم با اقرار خود شخص نزد قاضی و یا شهادت چند نفر در دادگاه ثابت میشه.
اظهار عقیده با تبلیغ فرق داره، اما گاهی همین اظهار تبدیل به جار زدن میشه! و یا تاثیری در همون حد یا کمتر خواهد داشت.
خود شما در پست قبل میگید اظهار عقیده با تبلیغ فرق داره، و منظور شما از اظهار عقیده همون اظهار ارتداده، بعد به همین حرف بنده نقد وارد میکنید؟!!!:Gig:
تفاوت تبلیغ یک کشیش و مرتد شدن مانند فرق دشمن و جاسوسه! البته این صرفا مثاله...
کشیش یه اعتقادی داره و از اون دفاع میکنه، تاثیر این در جامعه بسیار کمتر از اونه که رفیق شما که تا دیروز مسلمان بود، امروز بگه من اصلا این دین رو قبول ندارم، خصوصا که از این شخص عده ای مثل خانواده و فامیل حرف شنوی داشته و تحت تاثیر قرار بگیرند.
توی این مملکت انواع و اقسام چماق وجود داره! یک نوع خاصی از این چماق هم چماق داعشه! البته تا چند سال پیش اسمش چماق طالبان بود!! یارو میاد هر کسی که از دینش دفاع کرد رو با این چماق میکوبه توی سرش!! یه جوری میگه ساواک هم اینجور مجازاتها رو نداشت، انگار نصف عمرش رو توی ساواک بوده، دوستان بیان شکنجه های ساواکو اینجا بخونن. همین ساواکی که مرحوم آیت الله غفاری رو زیر شکنجه می کشه، ایشون میگه چنین مجازاتی نداشته.
همین چند سال پیش دیدیم «آمریکای عزیز» توی گوآنتانامو چه می کرد!! بعد هم می گفت اینها اسیر جنگی نیستن، یه مشت جانی هستن، ما هم حق داریم هر طور دوست داریم باهاشون رفتار کنیم. عکسهاش که در اومد، تازه دیدیم چطوری دوست دارن رفتار کنن. چند هزار نفر رو همین آمریکا فقط به خاطر منافع ناصوابش کشته؟ یه چشمه اش، صد هزار نفر توی هیروشیما و ناکازاکی بود. حالا اون بدبختهایی که مسلح هم نبودن و داشتن زندگیشونو میکردن، چه دردسری برای «آمریکای عزیز» ایجاد کرده بودن که راهی دیار عدم شدن؟ من نمی دونم.
بعد میگه این مجازاتها فقط از داعش بر میاد!! توی قرآن نیومده!! چطوری ممکنه خدای مهربون چنین مجازاتی بکنه!!! دیگه خبر نداره که اشدّ از این مجازات توی قرآن در مورد عذابهای جهنم اومده. تو خبر نداری. دیگه خبر نداره که خدای مهربون، عادل هم هست. تو نمیتونی با انگهایی مثل وحشیانه، و داعشی و بدتر از ساواک بگی خدا چنین دستوری نمیده.
بعد هم میگه دارم به این میرسم که این اسلام دین حقیقی نیست!! اتفاقاً اون مسلکی که بلا نسبت تمامی دوستان میگه سرتو بگیر پایین و کار به کار کسی نداشته باش، دین حقیقی نیست، نمی تونه از طرف خدای قدیر و جبار و قاسم الجبارین باشه. خدا این همه اسم داره، فقط مهربونیش به تو رسیده؟ همینکه میذاره بدون نشر دادن عقاید پوچش به حیاتش ادامه بده، مهربونیه، ولی وقتی داره دیگرانو راهی جهنم میکنه، لیاقت کسی که عذابهای جهنم رو به دیگران منتقل می کنه، چیه؟
حالا می خوای از اسلام خارج بشی؟ بفرما دوست عزیز، ما مجبورت نمی کنیم. اگر دوست داشتی مسلمون باش و حتی اگر با چماق داعشی بر سرمون بکوبی، ناراحت نمیشیم، با چماق "چماقکش" هم که بر ملاجمون بزنی، اعتراض نمی کنیم، ولی نمی تونیم زورکی بفرستیمت بهشت. اگر می خوای بری، هر کسی اختیار خودشو داره، ولی بدون اگر بخوای سعادت اخروی دیگران رو ازشون بگیری، ما نه از داعشی خطاب شدن می ترسیم، نه از وحشی نامیده شدن و نه از چماقکش انگاشته شدن. این فحشهای شما، ما رو نمی ترسونه. دور شدن از محبوب حقیقی، بدتر از دور از شدن از شماهاست. تأیید خدا به تأیید کل دنیا می ارزه. پس هر طور دوست داری عمل کن.
سلام علیکم
اولا براندازی فقط با سلاح نیست، ثانیا براندازی رو نمونه بارز ارتداد بیان کردم نه در همه موارد.
بنده هم قبول دارم که قتل با حبس و ... فرق داره!:Nishkhand:
البته در این مورد دین یه کمی سخت گیره! و این سخت گیری هم دلیل داره...
اولا همین بیان شما دال بر همگانی بودن این مقابله است با راهکارهای متفاوت... خب معلومه که هر مکتبی خودش رو حق میدونه، اگه حق نمیدانست پس چرا ظهور کرد؟
ثانیا اگه به سوره بقره آیه 54 مراجعه کنید همین حکم رو در مورد بنی اسرائیل که به گوساله پرستی رو اوردند میبینید.
اون مقدار از دین مسیح و یهود که با قران و سنت مطابق باشه حجته.
ممنون از شوخی هایی که با بنده میکنید...:Kaf:
ببینید اگه سم برای بدن ضرر داشته باشه، دیگه فرق نمیکنه شما یه لیتر بخوری یا چند سی سی بخوری! هر دو ضرر داره اما به اندازه های متفاوت... اگر جار زدن ارتداد که شما هم به مضر بودنش اعتراف کردید، صحیح نیست و باعث تشویش اذهان میشه، اظهار ارتداد هم مضره اما در محدوده کوچکتر... البته علنی شدن این مساله و اقدام حکومت معمولا زمانیه که عده زیادی این مطلب رو فهمیده باشند.
از شیوه پاسخگویی شما به مشکل عقیدتی من مشخصه چرا خیلی از جوون های این مملکت از اسلام فرار میکنند.
شعارهای انقلابی جاش تو سایتی با موضوع پاسخگویی به شبهات دینی نیست.
مگه میدون جنگه که رجز میخونی؟
شخص مرتد به نظر خودش به حقیقت رسیده و البته اگر با عقلانیت و تفکر به این مطلب رسیده باشه براش حجته، اما همین فرد نسبت به جامعه مسلمان انحراف محسوب میشه! خود این شخص جلوی هدایت برخی رو ممکنه سد کنه و این انحرافه. بدین ترتیب گاهی انحراف به معنای ایجاد شبهه در احکام است همونطور که شما اشاره کردید و گاهی با عمل و قول برخی این انحراف ایجاد میشه.
حق با شماست که تبلیغ و اظهار عقیده فرق داره و بنده هم به این مطلب اشاره کردم. اما اگه خود این اظهار مد نظره، شما به چه دلیل میگید این اظهار موجب تشویش نیست؟ این اظهار با ابراز نظر کردن یک غیر مسلمان خیلی تفاوت داره! غیر مسلمان ممکنه درک صحیحی از اسلام نداشته باشه و ... اما اظهار یک مسلمان ممکنه در تشویش اذهان خیلی موثر تر باشه.
هیچ کس نگفته با انتخاب اولیه دیگه هیچ امکانی برای برگشت نیست!
این امکان برای همه وجود داره اما یا با عدم اظهار و یا با مثلا مهاجرت و ...
در زما پیامبر(ص) هم چنین اتفاقی افتاد، به عبارتی هر کس فیل خواهد جور هندوستان کشد! مگه مسلمانها هجرت نکردند؟ اگر واقعا برای شخص اعتقادش مهم باشه میتونه برای مجازات نشدن از جامعه اسلامی به جامعه ای که اون دین رو دارن بره و براش راحت تر هم هست! و بدون هیچ محدودیتی به اعمال دین جدیدش بپردازه...
شما یه طوری بحث رو مطرح میکنید که انگار ماموران امنیتی پشت در خانه مرتد منتظرن تا اون بگه من مرتد شدم و اونو ببرن و گردن بزنن!
باید باری قاضی یا حاکم شرع مشخص بشه این ارتداد از روی شبهه نیست، و این ارتداد یقینی است و مرتد در اون عقیده هیچ شکی ندارد و این حکم با کوچکترین احتمالی منتفی خواهد بود. پس تا این مسائل روشن بشه کلی طول میکشه... بنابراین بوجود آمدن مناظره و غیره اصلا دور از ذهن نیست مانند جریان علی محمد باب و ...
شما مشکل عقیدتی نداری، مشکل تربیتی داری. کسی که مخالفت باشه، رو با چماق داعش میکوبی بر سرش، بهش میگی وحشی، و تهدید میکنی به فرار از اسلام!! خب این مشکل تربیتیه نه عقیدتی. برای شما رسیدگی به مسائل تربیتی، اولویت بیشتری داره نسبت به مسائل عقیدتی.
فعلاً که رجزخونی رو شما داری انجام میدی، و محل بحث رو با میدون جنگ اشتباه گرفتی.
من هم شعار ندادم، حقایق رو گفتم. این شمایی که چیزی کمتر از شعار میدی، یعنی فحش میدی به جای شعار! آخر پستت که می نویسی: «داعش داعش داعش!» یعنی چی؟ استدلاله؟ نه! شعاره؟ نه!! فحشه؟ به زعم خودت بله! ولی از دید ما فحش بچه صلواته، و از حرفت ناراحت نمیشیم، فقط به دیگرانی که می خونن یادآوری می کنیم ماهیتتو.
سلام ..
خب چرا تاثیرپذیری دینی انقدر مهمه ...
چون بحث دین بسیار ریزه ... کسیکه وارد یک دین خاصی شده و سپس خارج شده و بر ضد اون دین بلند شده ، اطرافیان فکر میکنن که خب حتما این خود دین هست که مشکل داره و این شخص حتما چیزی در این دیده و یا ندیده که زده شده و برگشته ... و حساسیت خاصی ایجاد میشه...
این حساسیت در ذهن افراد خیلی عمیق میشینه و تاثیرش زیاده ..
یهود خیلی شیطنتهای حساب شده ای داره .. بخاطر همین هم هست که اون زمان صبح مسلمان میشدن و شب برمیگشتن تا افکار دیگران رو به این معطوف کنن که ما وارد شدیم ، جذب نشدیم و چیزی ندیدیم لاجرم خارج شدیم ...
نکته ی دیگری رو هم بگم اونم اینه که همینکه اسلام میگه شخص نباید فرافکنی کنه و بقیه رو از دین برگردونه همین هم باعث موندن شخص میشه و امکان برگشتنش و دوباره ایمان آوردنش بالا میره .. اقرار به زبان اون هم به کرات حالت تلقینی بیشتری داره ... برای خود شخص هم کلیدیه ...
این یکی دوتا از جنبه های منفیشه .. و باید براش تدبیری بشه که شد ..
سلام خدمت شما
شما بد نیست که مناظرات ائمه با افراد مختلف رجوع کنید و ببینید که چطور بحث میکردن و چطور منطقی وارد عمل میشدن .. کسیکه میخواد منطقی بحث کنه اسمش مرتد نیست .. اسمش اینه که کسیه که شبهه داره و در جهت رفع شبهه بر میاد ..
خب اینجا یک نکته رو نباید فراموش کرد که بچه های الان بهشون ظلم شده و سیستم آموزشی ما بسیار سرکوب کننده ست .. ولی قبلا اینطوری بوده که بچه از سن پایین آموزش میدیده و قوی میشده و واقعا وقتی به سن تکیف میرسیده قدرت تمیز داشته ، الان هم قدرت تمیز داره اما در راه درستش هدایت نمیشه متاسفانه ... شما نگاهی به زندگی کسانی مثل ابوعلی سینا و بزرگان مکتبی بکنید ، قبل از سن بلوغ به تفکر واداشته میشدن ... این تقصیر خدا نیست که پدران و مادران و سیستم آموزشی کوتاهی میکنن ، قانون درسته ، اجراکنندگان قانون مقصرن !
چرا باید بپیچونم .. تعریف مرتد بود دیگه !!
برای هر آنچه که در ذهن و قلب شما میگذره ، اسلام پاسخی داره .. بنده هدفی داشتم از بیان اونا..
اسلام تمام کننده ی تمام ادیانه .. چطوری کسی میتونه واردش بشه و بعد بگه دین بهتری غیر از اسلام هست ؟ این منطق نیست این احساساته .. مگر اینکه منظورتون از مکتب کلا مثلا یوفو پرستی یا بت پرستی یا پرستش چیزای عجیب غریب باشه ... که اون هم باز منطق حساب نمیشه !!
خدا میزاره شخص از پایین بیاد بالا ... و علنیش هم بکنه مثلا از مسیحیت بیاد به اسلام ... اما پسرفت کردن جالب نیست و بهتون پیشنهاد میکنم مطالبی رو که به جناب رضا ، بالاتر گفتم بخونید و پاسخ بنده رو ارزیابی کنید ..
بین تحقیق عالمانه و یا کورکورانه بنده تفکیکی در اجرای حکم ندیدم. به عبارتی بیان و اظهار ارتداد مشکل سازه و ربطی به طریق بدست آمدن این حکم نداره، البته این اظهار باید ثابت بشه که یقینیه و از روی شبهه نیست و یا از روی عصبانیت و ... بیان نشده
بزارین قضیه رو براتون روشن کنم...وقتی یه عده ادم کهن فکر میان به بعضی مسایل جنبه تقدس میدن......نتیجش میشه اینکه مثل یه اسلحه رو به رو خودشون قرار میگیره و کسی جرات مخالفت نداشته باشه.اگرم بخواد مخالفت کنه سریع حذفش میکنن.
سلام
از مناظرات، فقط مناظرات امام رضا با علمای سایر ادیان رو خوندم که طبیعتاً مرتد نبودن.
ولی در همون مباحث هم امام پیش فرضی رو درست در نظر نمیگرفت.
الان خودِ شما حقانیت اسلام و تمام کننده بودن اسلام رو پیش فرض صحیح در نظر گرفتید، در حالی که از نظر کسی که میخواد از اسلام خارج بشه، یا کلا خارج شده، یا داره تصمیم میگیره اسلام دین حقی هست یا نه، این پیش فرض ها صحیح نیستند.
میشه، اصلا محال نیست. شما داری از دیدگاه خودت میبینی.
همین شبهه ی مجازات مرتدان، میتونه برای کسی که تو ذهنش دنبال یک مکتب صلح طلب و آرامش بخش میگرده یک ایراد بزرگ باشه.
ممکنه انتظاراتی که از یک مذهب داشته در اسلام برآورده نشده باشه. نمیخوام قضاوت کنم که اون فرد اشتباه کرده یا ممکنه مشکل از اسلام باشه. به هر حال با توجه به روحیات و شخصیت و گذشته ی فرد و هزاران دلیل دیگه، نتیجه گیری کنه مذهب دیگه ای بیشتر بهش کمک میکنه.
این احساسات نیست، با توجه به فرض ها و اطلاعاتی که در دست داشته یک نتیجه گیری منطقی کرده.
حالا اون گزاره ممکنه درست یا غلط باشه.
از اعتقادات مسیحیت اینه که انجیل ها توسط یوحنا، لوقا، مرقس، متی نوشته شده، اما قلم و دست اونها به وسیله روح القدس هدایت میشده و امکان خطا ندارند.
از اعتقادات دیگه ای که در مورد انجیل های اربعه دارند اینه که تحریف نشده و خدا ازش نگهداری میکنه! (جالبه، خیلی شبیه ما) دلیلشون هم اینه که انجیل کتاب هدایته، چطور ممکنه خدا اجازه بده تحریف بشه و راه هدایت از بین بره؟ ضمن اینکه بین مسیح و پیامبر بعدیِ موردِ ادعا 600 سال دوره ی سکوت بوده. هدایت ابنای بشر در این مدت چه جوری بوده؟ اعتقاد دارند خدا هیچ وقت اجازه نمیده مسیر هدایت از بین بره.
همچنین اعتقاد دارند عیسی آخرین فرستاده خدا است و هرکس بعد از ایشون اومده دروغگوئه و مسیح عملا خاتم النبیونه. (شبیه ما) در شب آخر مسیح به حواریون میگه هرکس بعد از من اومد و ادعا کرد مسیحه بدونید قطعا دروغ میگه. مسیحی ها اینطور برداشت کردند که دیگه پیامبری نمیاد.
واقعا شباهت ها بیشتر از اختلافاته، حتی در مواردی که با مسیحی ها اختلاف داریم هم اختلاف ها شبیه هم هستند.
هر دوتا دین دارند یه چیز میگن. به چه دلیلی مسلمون ها بهایی نمیشن؟ به همون دلیل مسیحی ها مسلمون نمیشن.
از نظر یک مسیحی، مسلمان شدن یک ارتقا نیست.
منظورم از بیان بعضی از عقاید مسیحیان این بود بگم همون جور که شما اسلام رو آخرین دین و کامل ترین دین میبینی، اونها هم همین تصور رو در مورد دین خودشون دارند.
شما در پاسخ دادن، پیش فرضتون کامل بودن و حقانی بودن دین اسلامه و دلیل منطقی ای برای رد اسلام نمیبینی. هرکسی، هر دینی داشته باشه پیش خودش فکر میکنه بهترین دین رو داره.
امام رضا در جواب دادن به اهل کتاب همچین پیش فرضهایی که اونا قبول نداشتن وارد نمیکرد.
چیزی که باعث شده که من کامل قانع نشم اینه که در پاسخ ها پیش فرض هایی بدیهی در نظر گرفته شدند که مورد قبول همه مردم نیست.
بله، ممنون از جواب مستدل و قانع کننده شما
از مشارکت شما در بحث خوشحال شدم.
خدا به همراهتون
البته از تمام کسانی که در بحث شرکت کردند تشکر میکنم ، چه موافق و چه مخالف
اما در مجموع پاسخ های شما (استاد صبر و حوصله :Gol:) و سرکار خانم "tazkie" خیلی مؤثر بود
یک سری سؤالات ریز همچنان دارم ولی در کل خیلی نظرم نسبت به قبل متفاوت شده
انشاالله باز هم تحقیق میکنم ، ممنون از زحمات شما برادر بزرگوار
سلام
احکام اسلامی فقط از قران برداشت نمیشوند بلکه باید از سنت و روایات هم استفاده کرد، به عنوان مثال کلیات نماز و روزه در قرآن امده اما جزئیات اون در سنت و روایات مطرح شده است.
پس نمیشه گفت چون فلان حکم بطور صریح در قرآن نیست پس درست نیست. اگه اینو بگید چرا بین تعداد رکعات نماز فرق میذارید؟ چرا یه نماز رو بلند و دیگری رو آهسته میخونید؟ و خیلی چرا های دیگه...
بعضی از فقها از این ایه به ضمیمه استصحاب حکم ارتداد رو قرآنی دانسته اند: "وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَکُمْ بِاتِّخَاذِکُمْ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِکُمْ فَاقْتُلُوا أَنفُسَکُمْ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ عِنْدَ بَارِئِکُم"(بقره/54) و یا فخر رازی در تفسیر کبیر (6 / 40 چاپ اول مصر) در ذیل آیه 217 سوره بقره: "وَمَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَیَمُتْ وَهُوَ کَافِرٌ فَأُوْلَئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَأُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ" میگوید: مقصود از حبوط اعمال در دنیا این است: چنانچه دسترسی به او باشد باید کشته شود و با عدم دسترسی باید قتال صورت گیرد تا اینکه به او ظفر یابند و نیز مؤمنین نباید او را نصرت و یاری کنند و زوجه او از او قهراً و بدون طلاق جدا میشود و نیز از مسلمانان ارث نمیبرد.
شمس الدین سرخسی در کتاب المبسوط خود (جزء دهم از چاپ دار المعرفة بیروت ص 98) در باب المرتدین آورده است: "و الاصل فی وجوب قتل المرتدین قوله تعالی أو یسلمون قیل الآیة فی المرتدین". ایشان به آیه 16 از سوره مبارکه فتح برای وجوب قتل مرتدین استدلال کرده است.
مرحوم شهید ثانی در مسالک الأفهام (15/22) بعد از اینکه ارتداد را افحش اقسام کفر و بدترین و زشتترین کفرها و غلیظترین و شدیدترین اقسام کفر از حیث عقوبت و احکام دانسته به دو آیه اشاره کرده که ظاهر آن استدلال به آنها است "وَمَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَیَمُتْ وَهُوَ کَافِرٌ فَأُوْلَئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَة" و آیه "وَمَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلَامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنْ الْخَاسِرِینَ" سپس به روایت نبوی "لا یحل دم أمری مسلم الا بأحدی ثلث کفر بعد ایمان أو زنا بعد احصان أو قتل نفس بغیر نفس" تمسک کرده است و ظاهر آن است که ایشان از دو آیه لزوم قتل را استفاده کرده است، گرچه تصریح نکرده است.
علاوه بر اطلاق حبط اعمال نیز میتوان از تعبیر "الفتنة أکبر من القتل" که در آیه 217 بقره است هم مدعا را استفاده کرد. نسبت به فتنه در این آیه دو قول وجود دارد برخی به کفر تفسیر کردهاند و برخی دیگر به ارتداد.
بر حسب برخی از روایات امیرالمؤمنین(ع) به آیه 137 سوره نساء برای حکم قتل مرتد استشهاد کردهاند. در کتاب دعائم الإسلام از امام صادق(ع) از پدران بزرگوارشان از امیرالمؤمنین نقل شده است که "کان لا یزید المرتد علی ترکه ثلاثاً لیستتیبه فإذا کان یوم الرابع قتله من غیر أن یستتاب ثم یقرأ: إن الذین آمنوا ثم کفروا ثم آمنوا ثم کفروا ثم ازدادوا کفراً لم یکن الله لیغفر لهم ولا لیهدیهم سبیلاً".
بنابراین نباید به صورت قطعی و جزمی استدلال به قرآن کریم بر قتل مرتد را منتفی دانست.
آزادی بیان اگر جزئی از عقیده شد، دیگه نمی تونید بگید آزادی عقیده مشکلی نداره و آزادی بیان مشکل داره.
تشویش اذهان مردم به خودی خود مساله جالبی تو فلسفه اخلاقه. این که به واسطه این که یه چیز آرامش فردی رو می گیره باید از گفتنش به فرد دریغ بشه یا نه بحث بر سرش هست. مثلا مادری که روی تخت بیمارستان در حال احتضاره آیا باید خبر کشته شدن پسرش رو بهش بدیم یا برای اینکه رنج کمتری ببره ازش دریغ کنیم. خوب این مسائل جای بحث داره. ولی
در مورد احکامی مثل ارتداد فکر می کنم مهم و اهم مشخصه. اول اینکه خود حکم ارتداد اذهان افراد جامعه رو مشوش می کنه. شما نمی تونی به واسطه این که میخوای آرامش داشته باشی زندگی دیگران رو به مخاطره بندازی. یعنی دلیلی نداره که شمای نوعی می خوای آرامش داشته باشی، من نوعی صبح که از خونه می رم بیرون خانواده م ندونن شب زنده برمیگردم یا نه... این که شما آرامش می خوای به خودی خود دلیل کافی برای برهم زدن آرامش دیگران نیست. اما باید دید اصل چیه؟ آرامش جامعه یا بلوغ عقلی جامعه. باید دید مثلا فردی اگه داره به سمت مسیر نادرست می ره، آرامش این فرد مهمتره یا دانش فرد.
ضمنا من از این نوع بحث معمولا نمی کنم. چون لازمه ش اینه که فرد مقابل قادر به نگاه برون پارادایمی باشه. حالا یکی دو پست از کلیات هم گفته شده باشه در هر صورت فکر نمی کنم مضر باشه، اما خوب چنین بحثایی نیازمند پیشنیازهان که به سادگی به دست نمیاد.
سلام
شما هم پیش فرضتان رو گذاشتید روی اینکه شخص بدون مطالعه و تحقیق و سوالات منطقی مرتد میشه ! آخه این روشش نیست .. شخص باید بپرسه بگرده تحقیق کنه .. خب مناظرات ائمه در همین راستاست ... ما داریم حرف از منطق میزنیم یا احساسات ؟
آها ... اینجا پس انتظارات اشخاص مطرح میشه نه سعادت واقعی .. از بین هزاران هزار دستور لطیف و نوازش گر ، فقط همین مورد شخص رو پشیمون میکنه ؟ براتون مثالی میزنم ...
شخصی وارد کشوری میشه که اکثر قوانین اون کشور رو به نفع خودش و زندگیش میبینه اما در کنارش میبینه که خب مثلا فلان جا باید فلان سختی رو بکشه اما ارزشش رو داره .. چون نهایت راه زیباست ... گرچه سختی ای نیست و اینها زاییده ی افکار سکولار ماست که به خوردمون دادن ...
اسلام همه چیزش دقیق و حساب شده ست همین حکم هم دلایلی داره .. حالا اگر به سلیقه ی آزادی بی قیدوشرط عده ای خوش نمیاد اون دیگه اعمال احساسات و سلیقه ست جناب ... دین مسئولیت میاره ..
مسیح (ع) نام امام حسین (ع) رو برده و گفته که : من لیاقت ندارم حتی کفشهای اورا جا به جا کنم و اونه که تعمید میده شمارو به روح مقدس ... کلیک کنید لطفا ... خب همه که آرامی بلد نیستن که بخوان برن دنبال اصل انجیل ! میشینن ترجمشو میخونن و منحرف میشن !! یعنی به وضوح ، حضرت عیسی (ع) مسیحیان رو به اسلام هدایت کرده ..
در ثانی اینکه کلا تحریفات زیادی صورت گرفت تو انجیل .. دلیلش هم اینه که یهود میخواست مسیحیان رو به سمت خودش بکشه و همینکارم کرد که بعدا اوانجلیس ها هم به مرور روی کار اومدن که دیگه قوزبالاقوزه ...
سخنرانی رو خوب گوش کنید جالبه ..
موفق باشید
سلام عليكم
اين حكم حكومتي است اگر بدنبال اين هستيد كه كسي بخاطر تخلف از قوانين هر كشوري كه در آن زندگي ميكند مجازات نشود چون ممن است فلان فكر را بكند
اين رهيافت در كدام كشور و حكومتي مورد تائيد قرار ميگيرد ؟
مقنين قوانين مدني و جزائي اگر اين حرف را بشنوند ميگويند پس ريشه اي عمل كنيد برويد در دانشگاه حقوق را ببنديد .
اگر سياستمداران اين را بشنوند ميگويند برويد دانشكده علوم سياسي بگوئيد كه شما ميتوانيد دكتريني تعريف كنيد كه بنا بر ميل تك تك افراد اعم از متخلفين و قانونمداران است تا تكليف اينهمه قوانين مشخص گردد .
اظهار ارتداد اشاعه فحشاء و منكر قتل و جنايت و ... در حكومت اسلامي جرم محسوب ميشود .
اينكه چرا اظهار ارتداد در جامعه ( ونه گفتگوي علمي و مستدل ) حكمش اعدام است دليلش آسيب هائي است كه به جامعه ميتواند وارد كند . فتنه گري چه در جامعه اسلامي و چه در هر جامعه ديگري بدون مجازات نيست .
چه كسي خوشش بيايد يا نيايد . اين مساله بديهي عقلاني است .
[QUOTE=Reza-D;765137
این گفتهء شما کاملاً درست و منطقیه :Gol:
اما اولاً معنای از بین رفتن چیه؟ اینکه شخصی مخالف اسلام حرف بزنه میشه از بین رفتن اسلام؟!
ثانیاً چطور باید با این از بین رفتن مقابله کرد؟ با اعدام شخص مخالف؟ آیا اعدام خودش باعث نمیشه مردم به اون شخص گرایش پیدا کنن؟
اولاً معنای از بین رفتن روشنه و بارها گفتیم که صرف مخالف اسلام حرف زدن فی نفسه ایرادی نداره. از بین رفتن اسلام هم که لطیفه یا آرزویی است که تا بوده گروهی از انسانها داشتن اونو با خود به گور می برده اند. چیزی که با تبلیغ ارتداد از بین میره، سلامت اخلاقی جامعه و سعادت اخروی عوام الناسه.
ثانیاً چگونگی مقابله با بر هم زنندگان سلامت جامعه، بستگی به گستردگی فساد عملشان دارد. مثلاً وقتی کسی گروگانگیری می کند، امنیت جامعه را به خطر می اندازد، لذا تک تیرانداز هر وقت فرصت کند، او را می کشد، مگر اینکه قبل از اینکه در تیررس او قرار بگیرد، بگریزد یا تسلیم شود.. در آخر اگر اعدام مرتدین اسلامستیز باعث گرایش مردم به آنها می شود، چرا اسلامستیزان از این کار ابراز انزجار می کنند؟ آنها باید برعکس، مشتاق این کار باشند.
بله در غرب و شرق عالم عقلا حاکمند که بر اساس مبانی خودشان تعقل و رهبری می کنند. ما مبانی شان را نقد می کنیم، ولی عاقل بودنشان را انکار نمی کنیم.
عرض می کنم که این مسئله بر خلاف روال عقلا در عالم هست. یعنی وقتی به میزان کافی در مورد مضرات مواد مخدر، صحبت شده، دیگه دست توزیع کنندگان مواد مخدر در نشر اون آزاد نیست. وقتی این همه از تروریسم بد گفته شده، تبلیغ تروریسم آزاد نیست. عقلا نمی گویند بد بودن یک چیز بد را نشان بده، ولی از نشر آن جلوگیری نکن.
خداوند به صراحت درقرآن کریم سوره ی بقره آیه ی 189 میفرماید (( درباره ی (هلال های ماه از تو سوال میکنند بگو آنها بیان اوقات برای مردم و (تعیین وقت) حج است.))
از این آیه به خوبی میتوان دریافت این ادعای شما کاملا نادرست بوده و با نص صریح قرآن در تضاد است.
خداوند در قرآن کریم سوره ی بقره آیه ی 189 میفرماید (( درباره ی هلال های ماه از تو سوال می کنند بگو آنها بیان اوقات برای مردم و (تعیین وقت) حج است . ))
از این آیه ی قرآن به خوبی میتوان فهمید که این ادعای شما کاملا غلط بوده و با آیات قرآن و اهداف خداوند برای قرار دادن تقویم قمری در تضاد است.