عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: « سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ : « أَ فَعَيِينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ » فَقَالَ يَا جَابِرُ تَأْوِيلُ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَفْنَى هَذَا الْخَلْقَ وَ هَذَا الْعَالَمَ وَ سَكَنَ أَهْلُ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ وَ أَهْلُ النَّارِ النَّارَ جَدَّدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَالَماً غَيْرَ هَذَا الْعَالَمِ وَ جَدَّدَ عَالَماً مِنْ غَيْرِ فُحُولَةٍ وَ لَا إِنَاثٍ يَعْبُدُونَهُ وَ يُوَحِّدُونَهُ وَ يَخْلُقُ لَهُمْ أَرْضاً غَيْرَ هَذِهِ الْأَرْضِ تَحْمِلُهُمْ وَ سَمَاءً غَيْرَ هَذِهِ السَّمَاءِ تُظِلُّهُمْ لَعَلَّكَ تَرَى أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمَا خَلَقَ هَذَا الْعَالَمَ الْوَاحِدَ أَوْ تَرَى أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَخْلُقْ بَشَراً غَيْرَكُمْ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَلْفَ أَلْفِ آدَمٍ وَ أَنْتَ فِي آخِرِ تِلْكَ الْعَوَالِمِ وَ أُولَئِكَ الْآدَمِيِّينَ : جابر بن يزيد، گفت: از امام پنجم(ع) تفسير قول خدای عزّ و جلّ را پرسيدم که می فرماید:«آيا درمانده شديم به آفرينش نخست بلكه آنان هر روز در پوششى از آفرينشى تازهاند » (ق: 15) ؛ امام پاسخ فرمودند: اى جابر تأويلش اين است كه چون خدای عزّ و جلّ اين خلق را پايان دهد و اين عالم را نيز ؛ و اهل بهشت در بهشت جا كنند، و اهل دوزخ در دوزخ، خدا ی عزّ و جلّ عالمی غیر اين عالم از نو بيافريند، و عالمی نو به پا می کند بدون نر و ماده ای ،که او را می پرستند و يگانه می شناسند، و زمينى جز اين زمين براى آنها بيافريند كه روى آن باشند، و آسمانى جز اين آسمان كه بر آنها سايه كند. شايد تو پندارى كه خدا ی عزّ و جلّ فقط اين يك عالم را آفريده، يا اينكه خدای عزّ و جلّ آدمى جز شما نيافريده است؟! آرى به خدا سوگند البته خدا ی تبارك و تعالى هزار هزار عالم و هزار هزار آدم (ابو البشر) آفريده و تو دنبال اين همه عالمها و اين همه آدميانى »( بحار الانوار ، ج8 ، ص 375 )
« عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع يَقُولُ: « إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً وَ الطَّيِّبِينَ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ وَ أَقَامَهُمْ أَشْبَاحاً قَبْلَ الْمَخْلُوقَاتِ ثُمَّ قَالَ أَ تَظُنُّ أَنَّ اللَّهَ لَمْ يَخْلُقْ خَلْقاً سِوَاكُمْ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ أَلْفَ أَلْفِ آدَمَ وَ أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَنْتَ وَ اللَّهِ فِي آخِرِ تِلْكَ الْعَوَالِمِ : ابو حمزه ثمالى می گوید از عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ــ عليه السّلام ـــ شنیدم که فرمود:«همانا خدا محمّد و على و فرزندان پاكشان را از نور عظمت خود آفريد و آنان را قائم نمود اشباحی پيش از مخلوقات ؛ سپس فرمود: تو گمان دارى خدا خلقى جز شما نيافريده ؛ آرى سوگند به خدا البته خدا هزار هزار آدم و هزار هزار عالم آفريده، و تو به خدا سوگند دنبال و آخر همه ی اين عالمهایى.»( بحارالانوار ، ج 25 ، ص 25 )
پارسا مهر;793757 نوشت:
منظورتان از اینکه انسان به صورت گیاه آفریده شده یعنی چی؟؟یک تمثیل یا...؟!
منشا موجودات جهان اگر منبعی مقاله ای دارید که منشاشون آبه می شه ارائه کنید...نهایت چیزی که گفته می شه، اولین موجودات زنده در کنار آب پدید آمده اند.و فکر نکنم این به این معنی باشه که منشاشون تنها آبه و از آب بوجود اومدن و شایسته باشه که گفنه بشه هر موجودی رو از آب خلق کردیم.!..با این حال اگر مقاله ای قبلا در این باره خوندید لینک بدید.
Masood11;793817 نوشت:
از طرفی از نظر علمی آب یعنی h2o! تمام موجودات از h2o ایجاد شدن!؟ قطعا نه! فقط داخل آب بودن!
امام صادق:
ان الله خلق آدم من الماء العذب و خلق زوجه من سنخه فبراء من اسفل اضلاعه فجری بینها النسب والسبب
همانا خداوند آدم را از آب گوارا آفرید و همسرش را از نوع او_از دنده پایین ستون فقرات او خلق کرد، سپس بین آندو هم پیوند خونی و هم پیوند زناشوئی برقرار شد.
اینو از کتابی به نوشته آیت الله مشکینی که در دست داشتم نقل کردم
بحار الانوار جلد 31 صفحه 112
این حدیث مخالف آیه می باشد و در این آیه صریحا اشاره شده که آفرینش هر دو از گل بوده و نه فقط حضرت آدم .
فکر کنم این عقیده در میان مسیحیان رایج است .
پارسا مهر;793757 نوشت:
حرف از خلقت انسان زدید.نکته جالب اینه که در اساطیر خیلی از ملل و فرهنگ آمده که انسان از گل خلق شده...می خوام بگم یک وجه اشتراکی هست بین فرهنگ ها و به نظر می رسه که اینجور گذاره ها حاصل یک مشاهده همگانی...هر ملتی اومده فکر کرده، انسان همرنگ خاکه و خوب چه توجیه بهتر از این که انسان مجسمه ای بوده از خاک که روح بر او دمیده شده...حالا ما بیاییم خلقت از خاک رو بچسبونیم به نظریه تکامل و نمی دونم چی؟کمی منطقی به نظر نمی رسه...
میشود اینطور هم نتیجه گیری کرد که برای همه ملت ها پیامبرانی آمدند و این مطالب را بیان کردند و به این دلیل این وجه اشتراک وجود دارد .
Masood11;793817 نوشت:
اینجا سوالی که پیش میاد اینه که اون موقع هنوز ماهی کشف نشده بوده!؟ چون جزو هیچ کدوم از اون گروهها نیست!
می توان اینطور گفت که آیه سیر تکامل موجودات بر روی خشکی را بیان میکند وگرنه به قول شما چرا به ماهی که آن زمان هم کشف شده بود، اشاره نشده ؟
درباره منشا موجودات هم عقیده خودم را در بالا گفتم .
عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: « سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ : « أَ فَعَيِينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ » فَقَالَ يَا جَابِرُ تَأْوِيلُ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَفْنَى هَذَا الْخَلْقَ وَ هَذَا الْعَالَمَ وَ سَكَنَ أَهْلُ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ وَ أَهْلُ النَّارِ النَّارَ جَدَّدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَالَماً غَيْرَ هَذَا الْعَالَمِ وَ جَدَّدَ عَالَماً مِنْ غَيْرِ فُحُولَةٍ وَ لَا إِنَاثٍ يَعْبُدُونَهُ وَ يُوَحِّدُونَهُ وَ يَخْلُقُ لَهُمْ أَرْضاً غَيْرَ هَذِهِ الْأَرْضِ تَحْمِلُهُمْ وَ سَمَاءً غَيْرَ هَذِهِ السَّمَاءِ تُظِلُّهُمْ لَعَلَّكَ تَرَى أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمَا خَلَقَ هَذَا الْعَالَمَ الْوَاحِدَ أَوْ تَرَى أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَخْلُقْ بَشَراً غَيْرَكُمْ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَلْفَ أَلْفِ آدَمٍ وَ أَنْتَ فِي آخِرِ تِلْكَ الْعَوَالِمِ وَ أُولَئِكَ الْآدَمِيِّينَ : جابر بن يزيد، گفت: از امام پنجم(ع) تفسير قول خدای عزّ و جلّ را پرسيدم که می فرماید:«آيا درمانده شديم به آفرينش نخست بلكه آنان هر روز در پوششى از آفرينشى تازهاند » (ق: 15) ؛ امام پاسخ فرمودند: اى جابر تأويلش اين است كه چون خدای عزّ و جلّ اين خلق را پايان دهد و اين عالم را نيز ؛ و اهل بهشت در بهشت جا كنند، و اهل دوزخ در دوزخ، خدا ی عزّ و جلّ عالمی غیر اين عالم از نو بيافريند، و عالمی نو به پا می کند بدون نر و ماده ای ،که او را می پرستند و يگانه می شناسند، و زمينى جز اين زمين براى آنها بيافريند كه روى آن باشند، و آسمانى جز اين آسمان كه بر آنها سايه كند. شايد تو پندارى كه خدا ی عزّ و جلّ فقط اين يك عالم را آفريده، يا اينكه خدای عزّ و جلّ آدمى جز شما نيافريده است؟! آرى به خدا سوگند البته خدا ی تبارك و تعالى هزار هزار عالم و هزار هزار آدم (ابو البشر) آفريده و تو دنبال اين همه عالمها و اين همه آدميانى »( بحار الانوار ، ج8 ، ص 375 )
« عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع يَقُولُ: « إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً وَ الطَّيِّبِينَ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ وَ أَقَامَهُمْ أَشْبَاحاً قَبْلَ الْمَخْلُوقَاتِ ثُمَّ قَالَ أَ تَظُنُّ أَنَّ اللَّهَ لَمْ يَخْلُقْ خَلْقاً سِوَاكُمْ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ أَلْفَ أَلْفِ آدَمَ وَ أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَنْتَ وَ اللَّهِ فِي آخِرِ تِلْكَ الْعَوَالِمِ : ابو حمزه ثمالى می گوید از عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ــ عليه السّلام ـــ شنیدم که فرمود:«همانا خدا محمّد و على و فرزندان پاكشان را از نور عظمت خود آفريد و آنان را قائم نمود اشباحی پيش از مخلوقات ؛ سپس فرمود: تو گمان دارى خدا خلقى جز شما نيافريده ؛ آرى سوگند به خدا البته خدا هزار هزار آدم و هزار هزار عالم آفريده، و تو به خدا سوگند دنبال و آخر همه ی اين عالمهایى.»( بحارالانوار ، ج 25 ، ص 25 )
تشکر.ولی من روایتی خواستم که بگویند قبل از آدم و حوا انسان های روی همین زمین خودمان زندگی می کنند.
شما خود نوشتید که: بلکه به وجود موجودات عاقل و هوشمند دیگر و همچنین انسان هایی قبل از ما در روایات اشاره شده است
ولی شما روایاتی که گذاشتید آشکارا اشاره به وجود انسان هایی در عالم های غیر از عالم ما اشاره دارند.مثلا در روایت اولی آمده: چون خدای عزّ و جلّ اين خلق را پايان دهد و اين عالم را نيز .... یا در روایت دوم: خدا هزار هزار آدم و هزار هزار عالم آفريده بحث سر همین عالم و زمین خودمونه دیگه
jostojoogarhaqiqat;794237 نوشت:
این حدیث مخالف آیه می باشد و در این آیه صریحا اشاره شده که آفرینش هر دو از گل بوده و نه فقط حضرت آدم .
فکر کنم این عقیده در میان مسیحیان رایج است
خوب بنده از شما انتقاد کردم که آن آیه که منشاء تمام موجودات را آب می داند آیا با از گل خلق شدن انسان در تضاد نیست.شما پاسخ دادید که خوب انسان هم از گل خلق شده و گل هم آب دارد دیگر.خوب در حدیث هم آمده آب گوارا.شاید به همان آب مورد نظر شما اشاره دارد:khandeh!:
به هر حال.به نظر می رسد این حدیث جعلی و ساختگی باشد.حالا سوال اینکه آن روایاتی که با علم می توانند سازگاری داشته باشند نیز جعلی نیستند؟؟چرا این حدیث جعلی حساب شود و آن خوب ها جعلی حساب نشوند؟؟؟شاید آنها هم که مورد استفاده قرار می گیرند و از قضا با علم و آیات قرآن هم تا حدی سازگاری دارند، جعلی باشند.
jostojoogarhaqiqat;794237 نوشت:
میشود اینطور هم نتیجه گیری کرد که برای همه ملت ها پیامبرانی آمدند و این مطالب را بیان کردند و به این دلیل این وجه اشتراک وجود دارد .
بله این هم می تواند یک احتمال باشد.ولی وقتی به اسطوره ها و تاریخ و افسانه های ملل و تفاوت هایی که در آنها هست نگاه می کنیم و به نوع بیانشان، پی می برید که به احتمال زیاد این سخنان از زبان پیامبران الهی نیست.که البته دیگر این ها بماند.
در مورد خلقت انسان و مانند بودنش به گیاه.من باز هم باید بگویم سر فرصت آن کتاب و مسند ها را می بینم.که متاسفانه هنوز فرصتش پیش نیامده.باید با خیال آسوده و وقتی آزاد سراغشان بروم.
باید بین چهارپایانی که در این آیه مورد اشاره قرار گرفته با آنی که شما میفرمایید تفاوت قائل شویم چون گروهی از چهارپایان جزو خزندگان نیز هستند .
در همین لینک بیان شده است :
یعنی دو گروه عمده چهارپایان پستانداران و خزندگان هستند .
پس وقتی خزندگان قبلا بیان شده است میتوان نتیجه گرفت منظور آیه پستانداران است .
پارسا مهر;794255 نوشت:
تشکر.ولی من روایتی خواستم که بگویند قبل از آدم و حوا انسان های روی همین زمین خودمان زندگی می کنند.
شما خود نوشتید که: بلکه به وجود موجودات عاقل و هوشمند دیگر و همچنین انسان هایی قبل از ما در روایات اشاره شده است
ولی شما روایاتی که گذاشتید آشکارا اشاره به وجود انسان هایی در عالم های غیر از عالم ما اشاره دارند.مثلا در روایت اولی آمده: چون خدای عزّ و جلّ اين خلق را پايان دهد و اين عالم را نيز ....
یا در روایت دوم: خدا هزار هزار آدم و هزار هزار عالم آفريده
بحث سر همین عالم و زمین خودمونه دیگه
در تاپیک " انسان های نخستین " قرار داده بودم . بحار: ج 57 ص 319 حديث شماره 1: صدوق (في الخصال) عن محمد بن الحسن بن الوليد، عن محمد بن الحسن الصفّار، عن محمد بن الحسين بن ابي الخطاب، عن محمد بن عبدالله بن هلال، عن العلا، عن محمد بن مسلم، قال: سمعت ابا جعفر (عليه السّلام) يقول: لقد خلق الله عزّوجل فى الارض منذ خلقها سبعة عالمين ليس هم من ولد آدم، خلقهم من اديم الارض فاسكنهم فيها واحداً بعد واحد مع عالمه، ثم خلق الله عزوجل آدم ابا البشر و خلق ذرّيته منه:
امام باقر (ع) فرمود: البته خداوند خلق كرد در روي زمين از آن زماني كه زمين را خلق كرد، هفت نوع كه آنها از نسل آدم نبودند، خلق كرد آنها را از «اديم زمين»، پس ساكن كرد آنها را در زمين، يكي پس از ديگري با عالم زيستي خودشان. سپس خلق كرد آدم پدر اين بشر را.
توضيحات: الف: سند اين حديث چنان زيبا و مستحكم است كه بايد آن را «حديث سلسلة المتين» ناميد. ب: مراد از «اديم زمين» روية خاك است كه داراي مواد غذائي براي گياهان ميباشد. كه از 20 سانتيمتر تا 50 سانتي متر (بسته به چگونگي زمينها) عمق دارد كه باكتريها و ميكروبها و ويروسها توان فعاليت در آن را دارند. منبع : http://www.binesheno.com/Files/books...el=4&subid=338
باید بین چهارپایانی که در این آیه مورد اشاره قرار گرفته با آنی که شما میفرمایید تفاوت قائل شویم چون گروهی از چهارپایان جزو خزندگان نیز هستند .
در همین لینک بیان شده است :
یعنی دو گروه عمده چهارپایان پستانداران و خزندگان هستند .
پس وقتی خزندگان قبلا بیان شده است میتوان نتیجه گرفت منظور آیه پستانداران است .
نمی دونم منظور شما پستانداران خاصیه یا نه. اون موجوداتی که ما امروزه به عنوان پستاندار می شناسیم هم قبل از پرندگان ظاهر شدن.
نمی دونم منظور شما پستانداران خاصیه یا نه. اون موجوداتی که ما امروزه به عنوان پستاندار می شناسیم هم قبل از پرندگان ظاهر شدن.
اگه بگیم منظور آیه کل پستانداران و کل خزندگان و کل پرندگان بوده به مشکل بر میخوریم .
اما اگه در نظر بگیریم که منظور آیه از موجوداتی که بر روی شکمشان راه می روند گروهی از خزندگان مثل مار و منظور از آنانی که بر روی چهار پا راه میروند گروهی از پستانداران مثل اسب باشد به نظر روال طبیعی فرگشت بیان شده است .
پرسش آتئیسم دربرابر مسیحیت و یهودیت به وجود آمده و ایراداتشان به این دو دین منطقی و جدی است، اما اشتباه بزرگی که میکنند این است که نقد هایی که به مسیحیت و یهودیت وارد می سازند را با نام "نقد دین" نشر میدهند.
اما در هر صورت دینی که ادعای کامل بودن میکند باید بتواند جهان بینی علمی داشته باشد، در غیر این صورت نتیجه همین میشود که کمتر دانش پیشه مطرح ایرانی را سراغ داریم که باورمند باشد و از طرفی شاهد سیل خروج مسلمانان از دین هستیم، در حالی که قرآن به تنهایی از پس تبیین جهان و انسان و تفسیر خود برنمی آید و سوالاتی مثل "منظور از آفرینش جهان در شش روز چه بوده ؟" ، "آیا بشر از خاک آفریده شده و ما باید فرگشت را رد کنیم ؟" و ... بی پاسخ مانده است.
به نظر من اگر تشیع را کنار بگذاریم، واقعا اسلام از ارائه یک جهان بینی علمی ناتوان است! اما اگر از احادیث ائمه(علیهم السلام) بهره ببریم، تشیع ظرفیت تبیین علمی جهان را دارد، و خوشبختانه میتوان جرقه های شروع این نهضت را دید، پس بیایید امیدوارم باشیم " تمدن اسلامی " تحقق پیدا کند، و بیایید در راستای تحققش تلاش کنیم، نظر شما چیست؟
پاسخ
در کلام شما نکات مثبتی وجود دارد، نکاتی چون:
1- جریان شناسی درست و دقیق آتئیست ها در استقراء جزئی دو دین و نتیجه گیری کلی درباره ادیان.
2- تفکیک اسلام از مسیحیت و یهود در برابر شبهات آتئیست ها.
3- اعتقاد به اینکه اسلام حقیقی ظرفیت تمدن سازی را دارد.
این نکات خوب و درستی که به آنها اشاره فرمودید در خور تحسین و ستایش است؛ اما فارغ از این نکات مثبت، در بررسی سایر ابعاد کلامتان باید به چند نکته اشاره کنم: نکته اول: قلمرو دین در این که هر دینی باید یک جهان بینی داشته باشد شکی نیست، یعنی یک سری اعتقادات کلی در خصوص جهان و انسان که می تواند جهان بینی الهی باشد، یا جهان بینی مادی(1) اما آیا واقعا لازم است که دین یک جهان بینی علمی تجربی(science) داشته باشد؟ اصلا این انتظار که دین بیاید و علوم تجربی را پیش ببرد، و از چگونگی تکوّن و پدید آمدن جهان و تغییرات احتمالی پس از آن، تا قواعد پزشکی و شیمی و فیزیک و... را به ما بگوید، توقع و انتظار درستی است؟
روشن است که رسالت دین هدایت مردم است، و تعبیر «و نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمين»(2) یعنی قرآن بیان کننده هر آن چیزی است که به رشد و هدایت انسان ها مربوط میشود، چرا که روشن است قرآن کریم به صورت ظاهر از همه علوم و همه اشیاء سخن نگفته است؛
پس حتی اگر معتقد شویم دین بیان کننده همه چیز است، و از همه کلیات و جزئیات هستی در قرآن سخن به میان آمده قطعا برداشت این معانی از قرآن کریم به مدلول مطابقی نیست، بلکه باطن قرآن با انضمام به ظاهر آن است که جامع علوم است،
بنابراین تنها امام معصوم است که می تواند چنین برداشت های عمیقی از قرآن داشته باشد.(3)
اما از آنجا که سیره ائمه(علیهم السلام) هم نشان می دهد بیشتر به امر هدایت دینی مردم اهتمام داشته اند لذا مجموع روایاتشان دراین خصوص هم نمی تواند جانشین علوم تجربی گردد، علاوه بر این که خودشان هم به پیشرفت در علوم تجربی دعوت کرده اند، همان طور که پیامبر(صلی الله علیه و آله) طب را در کنار علم دین، یکی از علوم مهم دانسته اند(4) و امام صادق(سلام الله علیه) در علوم مختلف شاگردانی داشته اند، مثلا جابربن حیان در شیمی، در حالی که شیمی را تماما از روایات به دست نیاورده است.
پس جایی که دین وارد تبیین های تجربی شده است، یک عنایت ویژه است، و از آن رسالتی که بر او واجب بوده فراتر رفته، به منظور های متفاوت، گاهی اعجاز علمی، گاهی اثبات امامت، گاهی نشان دادن ابعاد علمی خویش و...؛ نه اینکه جزء وظایفشان باشد. نکته دوم: تفاوت علوم دینی و علوم تجربی در روش روش علوم تجربی، تجربه و آزمایش است، نه مطالعه آیات و روایات، اگر ما امر تجربی را از طریق متون دینی اثبات کنیم فقط برای خودمان قابل استفاده است، اما قابل ارائه به جهان نیست، مثل مسئله ای که برای شما اثبات نشده اما به خاطر اعتماد به گوینده آن، و صداقت و اطلاعات او، آن را می پذیرید، خب روشن است این مسئله از نظر علمی برای شما اثبات نشده، بلکه به عنوان خبری برای شما اثبات شده است.
لذا در هر صورت دین حتی اگر از این امور خبر داده باشد، ما را از علوم تجربی بی نیاز نخواهد کرد.
پس اسلام هرگز پیشرفت تجربی را خودش بر عهده نگرفته، بلکه اصلا منطقی نیست که خودش این وظیفه را بر عهده بگیرد و مردم را از آزمایش و تجربه در این عرصه بازدارد. نکته سوم: باورمند بودن یا نبودن دانش پیشه ها با توجه به آنچه گذشت بر فرض پذیرش آماری که از باورمند نبودن دانش پیشه های ایرانی بیان فرمودید پاسخ این خواهد بود که این دانشمندان عرصه و قلمرو دین، و رسالت و وظیفه حقیقی آن را درست تشخیص نداده اند، و اگر یک دین به عرصه ای که دیگران به اشتباه توقع ورود دارند، ورود نکند، نقص آن دین به شمار نمی رود بلکه این انسان ها هستند که باید توقعشان را تعدیل کنند، علاوه بر این که ممکن است علم زدگی، و همچنین تبلیغات رسانه ای علیه دین به چنین نگرش هایی دامن زده باشند، وگرنه اگر کسی رسالت دین را متوجه باشد از آیات و روایات چنین توقعی نخواهد داشت، اصلا به همین خاطر است که در غرب این آمار قطعا بر عکس است،
موج اسلامگرایی اندیشمندانی چون پرفسور الگار، پرفسور لگنهاوسن، پرفسور نوویکوف، و... نشان از این امر دارد، می توانید برای اطلاع از این آمارها که در کلام خود غربی ها آمده به کتاب "عصر امام خمینی(رحمة الله علیه)" نوشته آقای میراحمدرضا حاجتی مراجعه فرمایید، بنده به یک نمونه از سخنان این کتاب اشاره می کنم،
روژه دوپاسکیه می نویسد:
«به طور کلی این غیر قابل انکار است که امروزه گرچه دین های بزرگ در حال عقب نشینی و یا دست کم سرگرم دفاع از خود هستند... (اما) اسلام رو به پیشرفت نهاده است.(5) نکته چهارم: تعارضات تعالیم دین با یافته های علوم تجربی در خصوص تعارضاتی که میان آیات قرآن و علوم تجربی بیان می شود، باید توجه کرد که: اولا: علوم تجربی ما را هرگز به یقین نمی رساند، بلکه فقط تابع احتمالات است، یعنی هیچ استدلال عقلی بر ضرورت آن نمی توان بیان نمود، تنها چیزی که اثبات میشود تقارن است، اما در صورتی می توان ادعای صد در صدی کرد که ما از علت واقعه، و شرایط تأثیرگذار در آن کاملا اطلاع داشته باشیم، و این خودش مدعای ماست که می خواهیم با تجربه و آزمایش آن را اثبات کنیم!!
علاوه بر اینکه علوم تجربی دائما در حال پیشرفت است، و شاخص ها و متغییر های آن اینقدر بی ثبات هستند که برخی چون توماس کوهن معتقد به پارادایم های مختلف برای علم می شوند. ثانیا: قرآن کریم کتابی است که به زبان عربی نزل شده است، و اولا هرگز نمی شود به ترجمه ها استناد کرد، چرا که هرگز ترجمه «روز» در فارسی، بار معنای «یوم» در عربی را ندارد؛ لذا ممکن است یک فارسی زبان از به کاربردن کلمه «یوم» برای مرحله آفرینش تعجب کند! و همچنین آیات متشابه بسیاری در قرآن به کار رفته است، گاهی به جای تعبیر «قدرت» برای خداوند، از «ید» استفاده شده، و امثال آن، لذا در جایی می توان معتقد به تعارض قرآن با علم شد که برداشت از قرآن به صورت نص باشد، نه ظهور و مانند آن، در غیر این صورت تعارض ممکن است فقط توهم تعارض باشد. نکته پنجم: تفکیک اسلام از تشیع نکته دیگری که در کلام شما دیده می شود، تفکیک اسلام از تشیع است که معنا ندارد، اسلام یعنی قرآن و اهل بیت(علیهم السلام)، اینکه می فرمایید اسلام بدون تشیع، در حقیقت یعنی قرآن بدون اهل بیت(علیهم السلام) خب چنین اسلامی در خصوص خود احکام فقهی نیز کامل نیست، چه برسد در حوزه علوم تجربی!
پس قطعا اسلام بدون روایات از اساس ناقص بوده و به عنوان یک دین کامل مطرح نیست، تا بتوان در خصوص دیدگاه آن در باره علوم تجربی ابراز نظر کرد، دین را باید بتمامه دید. نکته ششم: علوم تجربی و تمدن دینی همانطور که عرض کردم شما به درستی به ظرفیت تمدن سازی در اسلام اشاره فرموده اید، اما باید توجه بفرمایید علوم تجربی فی نفسه در ظرفیت یک دین برای تمدن سازی نقشی ندارد، چرا که علوم تجربی حاصل آزمایش و تجربه است و دینداری و بی دینی در آن تفاوتی نمی کند، تا آن را از شاخصه های یک دین تمدن ساز به حساب آورده و دین فاقد آن را بدون چنین ظرفیتی قلمداد کنیم، یعنی تجربه نسبت به دین و بی دینی بی قید و شرط است؛ البته در عرصه تکنولوژی تفاوت میکند، یعنی وقتی این علم می خواهد به کار گرفته شود، این نوع پیش فرض هاست که مسیر و شیوه آن را تعیین می کند. اما آن خارج از بحث ماست، چون شما از جهان بینی علمی سخن می گویید.
اما اگر منظورتان علوم انسانی است، حف کاملا درستی است، چرا که علوم انسانی دینی و علوم انسانی سکولار از اساس با یکدیگر تفاوت می کنند، لذا برای شکل گیری تمدن اسلامی باید علوم انسانی، اسلامی سازی شوند، که سخن از آن و بیان نظرات مجال خود را می طلبد.(6)
_________________________________
1. مصباح یزدی، آموزش عقائد، ص12.
2. نحل:16/89.
3. خسروپناه، عبدالحسین، کلام جدید با رویکرد اسلامی، ص87.
4. مجلسی، محدباقر، بحارالانوار، ج1، ص220.
5. روژه دوپاسکیه، سرگذشت اسلام و سرنوشت انسان، ص12و27.
6. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، در جستجوی علوم انسانی اسلامی.
عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: « سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ : « أَ فَعَيِينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ » فَقَالَ يَا جَابِرُ تَأْوِيلُ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَفْنَى هَذَا الْخَلْقَ وَ هَذَا الْعَالَمَ وَ سَكَنَ أَهْلُ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ وَ أَهْلُ النَّارِ النَّارَ جَدَّدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَالَماً غَيْرَ هَذَا الْعَالَمِ وَ جَدَّدَ عَالَماً مِنْ غَيْرِ فُحُولَةٍ وَ لَا إِنَاثٍ يَعْبُدُونَهُ وَ يُوَحِّدُونَهُ وَ يَخْلُقُ لَهُمْ أَرْضاً غَيْرَ هَذِهِ الْأَرْضِ تَحْمِلُهُمْ وَ سَمَاءً غَيْرَ هَذِهِ السَّمَاءِ تُظِلُّهُمْ لَعَلَّكَ تَرَى أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمَا خَلَقَ هَذَا الْعَالَمَ الْوَاحِدَ أَوْ تَرَى أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَخْلُقْ بَشَراً غَيْرَكُمْ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَلْفَ أَلْفِ آدَمٍ وَ أَنْتَ فِي آخِرِ تِلْكَ الْعَوَالِمِ وَ أُولَئِكَ الْآدَمِيِّينَ : جابر بن يزيد، گفت: از امام پنجم(ع) تفسير قول خدای عزّ و جلّ را پرسيدم که می فرماید:«آيا درمانده شديم به آفرينش نخست بلكه آنان هر روز در پوششى از آفرينشى تازهاند » (ق: 15) ؛ امام پاسخ فرمودند: اى جابر تأويلش اين است كه چون خدای عزّ و جلّ اين خلق را پايان دهد و اين عالم را نيز ؛ و اهل بهشت در بهشت جا كنند، و اهل دوزخ در دوزخ، خدا ی عزّ و جلّ عالمی غیر اين عالم از نو بيافريند، و عالمی نو به پا می کند بدون نر و ماده ای ،که او را می پرستند و يگانه می شناسند، و زمينى جز اين زمين براى آنها بيافريند كه روى آن باشند، و آسمانى جز اين آسمان كه بر آنها سايه كند. شايد تو پندارى كه خدا ی عزّ و جلّ فقط اين يك عالم را آفريده، يا اينكه خدای عزّ و جلّ آدمى جز شما نيافريده است؟! آرى به خدا سوگند البته خدا ی تبارك و تعالى هزار هزار عالم و هزار هزار آدم (ابو البشر) آفريده و تو دنبال اين همه عالمها و اين همه آدميانى »( بحار الانوار ، ج8 ، ص 375 )
« عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع يَقُولُ: « إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً وَ الطَّيِّبِينَ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ وَ أَقَامَهُمْ أَشْبَاحاً قَبْلَ الْمَخْلُوقَاتِ ثُمَّ قَالَ أَ تَظُنُّ أَنَّ اللَّهَ لَمْ يَخْلُقْ خَلْقاً سِوَاكُمْ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ أَلْفَ أَلْفِ آدَمَ وَ أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَنْتَ وَ اللَّهِ فِي آخِرِ تِلْكَ الْعَوَالِمِ : ابو حمزه ثمالى می گوید از عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ــ عليه السّلام ـــ شنیدم که فرمود:«همانا خدا محمّد و على و فرزندان پاكشان را از نور عظمت خود آفريد و آنان را قائم نمود اشباحی پيش از مخلوقات ؛ سپس فرمود: تو گمان دارى خدا خلقى جز شما نيافريده ؛ آرى سوگند به خدا البته خدا هزار هزار آدم و هزار هزار عالم آفريده، و تو به خدا سوگند دنبال و آخر همه ی اين عالمهایى.»( بحارالانوار ، ج 25 ، ص 25 )
طبق دیدگاه آیت الله واقعا اینطور بوده است . در مستند قسمت نهم را ببینید البته قبلش اگر قسمت هشتم را ببینید مفید خواهد بود .
http://binesheno.com/Files/books.php?idVeiw=2287&level=4&subid=2287
آیت الله برداشتش از این آیه این است که اولین موجود زنده در کنار اقیانوس ها پدید آمده .
اینکه اولین موجودات زنده در کنار اقیانوس ها پیدا شدند بر طبق نظریات حباب و سوپ بنیادین است که در کتاب سال چهارم زیست شناسی نیز نگاشته شده .
خلاصش میشه این دو لینک :
http://www.biophysicsinlife.blogfa.com/tag/%D9%85%D8%AF%D9%84-%D8%AD%D8%A8%D8%A7%D8%A8
http://www.sampadia.com/forum/index.php?topic=98446.0
با این حال اینکه منشا موجودات از آب بوده به نظر درست نمی آید .
این حدیث مخالف آیه می باشد و در این آیه صریحا اشاره شده که آفرینش هر دو از گل بوده و نه فقط حضرت آدم .
فکر کنم این عقیده در میان مسیحیان رایج است .
میشود اینطور هم نتیجه گیری کرد که برای همه ملت ها پیامبرانی آمدند و این مطالب را بیان کردند و به این دلیل این وجه اشتراک وجود دارد .
می توان اینطور گفت که آیه سیر تکامل موجودات بر روی خشکی را بیان میکند وگرنه به قول شما چرا به ماهی که آن زمان هم کشف شده بود، اشاره نشده ؟
درباره منشا موجودات هم عقیده خودم را در بالا گفتم .
چهارپایان قبل از پرنده ها ظاهر شدن. پرنده ها حدود 150 میلیون سال پیش ظاهر شدن؛ وقتی که زمین پر از چهارپا بوده!
منظورتان از چهار پا چیست ؟
من تعریفمو از ویکی پدیا برداشتم: https://fa.wikipedia.org/wiki/چهارپایان
تشکر.ولی من روایتی خواستم که بگویند قبل از آدم و حوا انسان های روی همین زمین خودمان زندگی می کنند.
شما خود نوشتید که: بلکه به وجود موجودات عاقل و هوشمند دیگر و همچنین انسان هایی قبل از ما در روایات اشاره شده است
ولی شما روایاتی که گذاشتید آشکارا اشاره به وجود انسان هایی در عالم های غیر از عالم ما اشاره دارند.مثلا در روایت اولی آمده: چون خدای عزّ و جلّ اين خلق را پايان دهد و اين عالم را نيز ....
یا در روایت دوم: خدا هزار هزار آدم و هزار هزار عالم آفريده
بحث سر همین عالم و زمین خودمونه دیگه
خوب بنده از شما انتقاد کردم که آن آیه که منشاء تمام موجودات را آب می داند آیا با از گل خلق شدن انسان در تضاد نیست.شما پاسخ دادید که خوب انسان هم از گل خلق شده و گل هم آب دارد دیگر.خوب در حدیث هم آمده آب گوارا.شاید به همان آب مورد نظر شما اشاره دارد:khandeh!:
به هر حال.به نظر می رسد این حدیث جعلی و ساختگی باشد.حالا سوال اینکه آن روایاتی که با علم می توانند سازگاری داشته باشند نیز جعلی نیستند؟؟چرا این حدیث جعلی حساب شود و آن خوب ها جعلی حساب نشوند؟؟؟شاید آنها هم که مورد استفاده قرار می گیرند و از قضا با علم و آیات قرآن هم تا حدی سازگاری دارند، جعلی باشند.
بله این هم می تواند یک احتمال باشد.ولی وقتی به اسطوره ها و تاریخ و افسانه های ملل و تفاوت هایی که در آنها هست نگاه می کنیم و به نوع بیانشان، پی می برید که به احتمال زیاد این سخنان از زبان پیامبران الهی نیست.که البته دیگر این ها بماند.
در مورد خلقت انسان و مانند بودنش به گیاه.من باز هم باید بگویم سر فرصت آن کتاب و مسند ها را می بینم.که متاسفانه هنوز فرصتش پیش نیامده.باید با خیال آسوده و وقتی آزاد سراغشان بروم.
باید بین چهارپایانی که در این آیه مورد اشاره قرار گرفته با آنی که شما میفرمایید تفاوت قائل شویم چون گروهی از چهارپایان جزو خزندگان نیز هستند .
در همین لینک بیان شده است :
یعنی دو گروه عمده چهارپایان پستانداران و خزندگان هستند .
پس وقتی خزندگان قبلا بیان شده است میتوان نتیجه گرفت منظور آیه پستانداران است .
در تاپیک " انسان های نخستین " قرار داده بودم .
بحار: ج 57 ص 319 حديث شماره 1: صدوق (في الخصال) عن محمد بن الحسن بن الوليد، عن محمد بن الحسن الصفّار، عن محمد بن الحسين بن ابي الخطاب، عن محمد بن عبدالله بن هلال، عن العلا، عن محمد بن مسلم، قال: سمعت ابا جعفر (عليه السّلام) يقول: لقد خلق الله عزّوجل فى الارض منذ خلقها سبعة عالمين ليس هم من ولد آدم، خلقهم من اديم الارض فاسكنهم فيها واحداً بعد واحد مع عالمه، ثم خلق الله عزوجل آدم ابا البشر و خلق ذرّيته منه:
امام باقر (ع) فرمود: البته خداوند خلق كرد در روي زمين از آن زماني كه زمين را خلق كرد، هفت نوع كه آنها از نسل آدم نبودند، خلق كرد آنها را از «اديم زمين»، پس ساكن كرد آنها را در زمين، يكي پس از ديگري با عالم زيستي خودشان. سپس خلق كرد آدم پدر اين بشر را.
توضيحات:
الف: سند اين حديث چنان زيبا و مستحكم است كه بايد آن را «حديث سلسلة المتين» ناميد.
ب: مراد از «اديم زمين» روية خاك است كه داراي مواد غذائي براي گياهان ميباشد. كه از 20 سانتيمتر تا 50 سانتي متر (بسته به چگونگي زمينها) عمق دارد كه باكتريها و ميكروبها و ويروسها توان فعاليت در آن را دارند.
منبع : http://www.binesheno.com/Files/books...el=4&subid=338
نمی دونم منظور شما پستانداران خاصیه یا نه. اون موجوداتی که ما امروزه به عنوان پستاندار می شناسیم هم قبل از پرندگان ظاهر شدن.
اگه بگیم منظور آیه کل پستانداران و کل خزندگان و کل پرندگان بوده به مشکل بر میخوریم .
اما اگه در نظر بگیریم که منظور آیه از موجوداتی که بر روی شکمشان راه می روند گروهی از خزندگان مثل مار و منظور از آنانی که بر روی چهار پا راه میروند گروهی از پستانداران مثل اسب باشد به نظر روال طبیعی فرگشت بیان شده است .
پرسش
آتئیسم دربرابر مسیحیت و یهودیت به وجود آمده و ایراداتشان به این دو دین منطقی و جدی است، اما اشتباه بزرگی که میکنند این است که نقد هایی که به مسیحیت و یهودیت وارد می سازند را با نام "نقد دین" نشر میدهند.
اما در هر صورت دینی که ادعای کامل بودن میکند باید بتواند جهان بینی علمی داشته باشد، در غیر این صورت نتیجه همین میشود که کمتر دانش پیشه مطرح ایرانی را سراغ داریم که باورمند باشد و از طرفی شاهد سیل خروج مسلمانان از دین هستیم، در حالی که قرآن به تنهایی از پس تبیین جهان و انسان و تفسیر خود برنمی آید و سوالاتی مثل "منظور از آفرینش جهان در شش روز چه بوده ؟" ، "آیا بشر از خاک آفریده شده و ما باید فرگشت را رد کنیم ؟" و ... بی پاسخ مانده است.
به نظر من اگر تشیع را کنار بگذاریم، واقعا اسلام از ارائه یک جهان بینی علمی ناتوان است! اما اگر از احادیث ائمه(علیهم السلام) بهره ببریم، تشیع ظرفیت تبیین علمی جهان را دارد، و خوشبختانه میتوان جرقه های شروع این نهضت را دید، پس بیایید امیدوارم باشیم " تمدن اسلامی " تحقق پیدا کند، و بیایید در راستای تحققش تلاش کنیم، نظر شما چیست؟
پاسخ
در کلام شما نکات مثبتی وجود دارد، نکاتی چون:
1- جریان شناسی درست و دقیق آتئیست ها در استقراء جزئی دو دین و نتیجه گیری کلی درباره ادیان.
2- تفکیک اسلام از مسیحیت و یهود در برابر شبهات آتئیست ها.
3- اعتقاد به اینکه اسلام حقیقی ظرفیت تمدن سازی را دارد.
این نکات خوب و درستی که به آنها اشاره فرمودید در خور تحسین و ستایش است؛ اما فارغ از این نکات مثبت، در بررسی سایر ابعاد کلامتان باید به چند نکته اشاره کنم:
نکته اول: قلمرو دین
در این که هر دینی باید یک جهان بینی داشته باشد شکی نیست، یعنی یک سری اعتقادات کلی در خصوص جهان و انسان که می تواند جهان بینی الهی باشد، یا جهان بینی مادی(1) اما آیا واقعا لازم است که دین یک جهان بینی علمی تجربی(science) داشته باشد؟ اصلا این انتظار که دین بیاید و علوم تجربی را پیش ببرد، و از چگونگی تکوّن و پدید آمدن جهان و تغییرات احتمالی پس از آن، تا قواعد پزشکی و شیمی و فیزیک و... را به ما بگوید، توقع و انتظار درستی است؟
روشن است که رسالت دین هدایت مردم است، و تعبیر «و نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمين»(2) یعنی قرآن بیان کننده هر آن چیزی است که به رشد و هدایت انسان ها مربوط میشود، چرا که روشن است قرآن کریم به صورت ظاهر از همه علوم و همه اشیاء سخن نگفته است؛
پس حتی اگر معتقد شویم دین بیان کننده همه چیز است، و از همه کلیات و جزئیات هستی در قرآن سخن به میان آمده قطعا برداشت این معانی از قرآن کریم به مدلول مطابقی نیست، بلکه باطن قرآن با انضمام به ظاهر آن است که جامع علوم است،
بنابراین تنها امام معصوم است که می تواند چنین برداشت های عمیقی از قرآن داشته باشد.(3)
اما از آنجا که سیره ائمه(علیهم السلام) هم نشان می دهد بیشتر به امر هدایت دینی مردم اهتمام داشته اند لذا مجموع روایاتشان دراین خصوص هم نمی تواند جانشین علوم تجربی گردد، علاوه بر این که خودشان هم به پیشرفت در علوم تجربی دعوت کرده اند، همان طور که پیامبر(صلی الله علیه و آله) طب را در کنار علم دین، یکی از علوم مهم دانسته اند(4) و امام صادق(سلام الله علیه) در علوم مختلف شاگردانی داشته اند، مثلا جابربن حیان در شیمی، در حالی که شیمی را تماما از روایات به دست نیاورده است.
پس جایی که دین وارد تبیین های تجربی شده است، یک عنایت ویژه است، و از آن رسالتی که بر او واجب بوده فراتر رفته، به منظور های متفاوت، گاهی اعجاز علمی، گاهی اثبات امامت، گاهی نشان دادن ابعاد علمی خویش و...؛ نه اینکه جزء وظایفشان باشد.
نکته دوم: تفاوت علوم دینی و علوم تجربی در روش
روش علوم تجربی، تجربه و آزمایش است، نه مطالعه آیات و روایات، اگر ما امر تجربی را از طریق متون دینی اثبات کنیم فقط برای خودمان قابل استفاده است، اما قابل ارائه به جهان نیست، مثل مسئله ای که برای شما اثبات نشده اما به خاطر اعتماد به گوینده آن، و صداقت و اطلاعات او، آن را می پذیرید، خب روشن است این مسئله از نظر علمی برای شما اثبات نشده، بلکه به عنوان خبری برای شما اثبات شده است.
لذا در هر صورت دین حتی اگر از این امور خبر داده باشد، ما را از علوم تجربی بی نیاز نخواهد کرد.
پس اسلام هرگز پیشرفت تجربی را خودش بر عهده نگرفته، بلکه اصلا منطقی نیست که خودش این وظیفه را بر عهده بگیرد و مردم را از آزمایش و تجربه در این عرصه بازدارد.
نکته سوم: باورمند بودن یا نبودن دانش پیشه ها
با توجه به آنچه گذشت بر فرض پذیرش آماری که از باورمند نبودن دانش پیشه های ایرانی بیان فرمودید پاسخ این خواهد بود که این دانشمندان عرصه و قلمرو دین، و رسالت و وظیفه حقیقی آن را درست تشخیص نداده اند، و اگر یک دین به عرصه ای که دیگران به اشتباه توقع ورود دارند، ورود نکند، نقص آن دین به شمار نمی رود بلکه این انسان ها هستند که باید توقعشان را تعدیل کنند، علاوه بر این که ممکن است علم زدگی، و همچنین تبلیغات رسانه ای علیه دین به چنین نگرش هایی دامن زده باشند، وگرنه اگر کسی رسالت دین را متوجه باشد از آیات و روایات چنین توقعی نخواهد داشت، اصلا به همین خاطر است که در غرب این آمار قطعا بر عکس است،
موج اسلامگرایی اندیشمندانی چون پرفسور الگار، پرفسور لگنهاوسن، پرفسور نوویکوف، و... نشان از این امر دارد، می توانید برای اطلاع از این آمارها که در کلام خود غربی ها آمده به کتاب "عصر امام خمینی(رحمة الله علیه)" نوشته آقای میراحمدرضا حاجتی مراجعه فرمایید، بنده به یک نمونه از سخنان این کتاب اشاره می کنم،
روژه دوپاسکیه می نویسد:
«به طور کلی این غیر قابل انکار است که امروزه گرچه دین های بزرگ در حال عقب نشینی و یا دست کم سرگرم دفاع از خود هستند... (اما) اسلام رو به پیشرفت نهاده است.(5)
نکته چهارم: تعارضات تعالیم دین با یافته های علوم تجربی
در خصوص تعارضاتی که میان آیات قرآن و علوم تجربی بیان می شود، باید توجه کرد که:
اولا: علوم تجربی ما را هرگز به یقین نمی رساند، بلکه فقط تابع احتمالات است، یعنی هیچ استدلال عقلی بر ضرورت آن نمی توان بیان نمود، تنها چیزی که اثبات میشود تقارن است، اما در صورتی می توان ادعای صد در صدی کرد که ما از علت واقعه، و شرایط تأثیرگذار در آن کاملا اطلاع داشته باشیم، و این خودش مدعای ماست که می خواهیم با تجربه و آزمایش آن را اثبات کنیم!!
علاوه بر اینکه علوم تجربی دائما در حال پیشرفت است، و شاخص ها و متغییر های آن اینقدر بی ثبات هستند که برخی چون توماس کوهن معتقد به پارادایم های مختلف برای علم می شوند.
ثانیا: قرآن کریم کتابی است که به زبان عربی نزل شده است، و اولا هرگز نمی شود به ترجمه ها استناد کرد، چرا که هرگز ترجمه «روز» در فارسی، بار معنای «یوم» در عربی را ندارد؛ لذا ممکن است یک فارسی زبان از به کاربردن کلمه «یوم» برای مرحله آفرینش تعجب کند! و همچنین آیات متشابه بسیاری در قرآن به کار رفته است، گاهی به جای تعبیر «قدرت» برای خداوند، از «ید» استفاده شده، و امثال آن، لذا در جایی می توان معتقد به تعارض قرآن با علم شد که برداشت از قرآن به صورت نص باشد، نه ظهور و مانند آن، در غیر این صورت تعارض ممکن است فقط توهم تعارض باشد.
نکته پنجم: تفکیک اسلام از تشیع
نکته دیگری که در کلام شما دیده می شود، تفکیک اسلام از تشیع است که معنا ندارد، اسلام یعنی قرآن و اهل بیت(علیهم السلام)، اینکه می فرمایید اسلام بدون تشیع، در حقیقت یعنی قرآن بدون اهل بیت(علیهم السلام) خب چنین اسلامی در خصوص خود احکام فقهی نیز کامل نیست، چه برسد در حوزه علوم تجربی!
پس قطعا اسلام بدون روایات از اساس ناقص بوده و به عنوان یک دین کامل مطرح نیست، تا بتوان در خصوص دیدگاه آن در باره علوم تجربی ابراز نظر کرد، دین را باید بتمامه دید.
نکته ششم: علوم تجربی و تمدن دینی
همانطور که عرض کردم شما به درستی به ظرفیت تمدن سازی در اسلام اشاره فرموده اید، اما باید توجه بفرمایید علوم تجربی فی نفسه در ظرفیت یک دین برای تمدن سازی نقشی ندارد، چرا که علوم تجربی حاصل آزمایش و تجربه است و دینداری و بی دینی در آن تفاوتی نمی کند، تا آن را از شاخصه های یک دین تمدن ساز به حساب آورده و دین فاقد آن را بدون چنین ظرفیتی قلمداد کنیم، یعنی تجربه نسبت به دین و بی دینی بی قید و شرط است؛ البته در عرصه تکنولوژی تفاوت میکند، یعنی وقتی این علم می خواهد به کار گرفته شود، این نوع پیش فرض هاست که مسیر و شیوه آن را تعیین می کند. اما آن خارج از بحث ماست، چون شما از جهان بینی علمی سخن می گویید.
اما اگر منظورتان علوم انسانی است، حف کاملا درستی است، چرا که علوم انسانی دینی و علوم انسانی سکولار از اساس با یکدیگر تفاوت می کنند، لذا برای شکل گیری تمدن اسلامی باید علوم انسانی، اسلامی سازی شوند، که سخن از آن و بیان نظرات مجال خود را می طلبد.(6)
_________________________________
1. مصباح یزدی، آموزش عقائد، ص12.
2. نحل:16/89.
3. خسروپناه، عبدالحسین، کلام جدید با رویکرد اسلامی، ص87.
4. مجلسی، محدباقر، بحارالانوار، ج1، ص220.
5. روژه دوپاسکیه، سرگذشت اسلام و سرنوشت انسان، ص12و27.
6. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، در جستجوی علوم انسانی اسلامی.