جمع بندی هوش هیجانی چیست و چه نقشی در زندگی انسانها دارد؟
تبهای اولیه
سلام علیکم
باعرض ادب احترام به محضر استاد گرامی و کاربران محترم
ببخشید استاد از محضرتان سوالی داشتم
هوش هیجیانی چیست؟ لطفا به صورت عامیانه و ساده (به گونه ای که اگر خواستیم برای فردی که سررشته ای از روانشناسی ندارد توضیح دهیم کاملا متوجه شود) بفرمایید که دقیقا هوش هیجانی چه نوع هوشی است؟ کارکردش در روند زندگی انسان چیست؟ اکتسابی است یا نه؟ چه چیزهایی باعث از دست رفتن یا به دست آمدن این هوش میشود؟ چگونه باید بفهمییم که هوش هیجانی ما در چه سطحی است؟ کسانی که هوش هیجانی ندارند دچار چه مشکلاتی میشوند و غیره
لطفا به صورت کامل و ساده و وران توضیح بفرمایید
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
یازهرا(س)
با عرض سلام و ادب خدمت شما خواهر گرامی هوش هیجانی عبارت است:
از توانایی شما برای اکتساب و به کارگیری دانش به دست آمده از احساسات خودتان و احساسات دیگران به منظور دستیابی به موفقیت بیشتر و بهره مندی از زندگی کامل تر
رسیدن به چنین هوشی دارای مراحل زیر می باشد:
آگاهی از احساسات خود کنترل و اعمال مدیریت بر احساسات به ویژه احساسات دلتنگ کننده
خودانگیختگی یا داشتن منبع حمایت درونی
همدلی یا درک احساسات و علایق دیگران و
احترام گذاردن به تفاوت های موجود در احساسات افراد نسبت به پدیده های مختلف کنترل روابط
اثرات سودمند هوش هیجانی بر اشخاص: خودارزیابی و خودآگاهی شناخت نقاط قوت و حوزه های پیشرفت افزایش قابلیت و توانمندی های اجتماعی مهارت در کسب آرامش و اعتماد به نفس
در پناه قرآن و عترت موفق باشید یا علی
با سلام
رقابت دو نوع هوش
تا همين 20 سال پيش اگر كسي نام هوش را مي آورد همه ناخودآگاه ياد «آي كيو» مي افتادند. آي كيو عددي است كه به شما مي گويد توانايي هاي شناختي و عقلاني شما (مثل حافظه، اطلاعات عمومي، درك مطلب، توانايي هاي رياضي و...) چقدر است. آي كيو يعني بهره هوشي. اگر شما به يك روان شناس مراجعه كنيد و بخواهيد هوش شما را بسنجد در بهترين حالت يك تست هوش وكسلر روي شما اجرا مي كند كه تنها توانايي هاي عقلاني را مي سنجد.
اما آيا هوش فقط محدود به همين توانايي هاي عقلي مي شود؟ پياژه - روان شناس مشهور قرن بيستم - هوش را توانايي انطباق با محيط هاي جديد تعريف مي كند. اما آيا آي كيو مي توانست پيش بيني كند كه ما چقدر مي توانيم با محيط اطرافمان منطبق شويم؟ تحقيقات مي گويند آي كيو در بهترين حالت فقط مي تواند موفقيت تحصيلي ما را پيش بيني كند. اما دور و بر ما چقدر معدل الفي وجود دارد كه آدم هاي موفقي در محيط كار يا در زندگي خانوادگي نيستند. اولين بار يك روان شناس مشهور به نام ثرندايك از يك هوش متفاوت به نام هوش اجتماعي ياد كرد كه مي خواست اين نقص را جبران كند. او مي گفت هوش اجتماعي يعني كنار آمدن با مردم. بعد از او گاردنر از هوش هاي چندگانه ياد مي كند. به نظر گاردنر هوش فقط محدود به توانايي هاي عقلاني نيست. هوش زبان شناختي، هوش موسيقيايي، هوش بدني، هوش بصري، هوش رياضي، هوش درون فردي، هوش بين فردي و هوش طبيعت شناختي هشت نوع هوشي بود كه گاردنر از آنها نام برد.
بعد از گاردنر دقيقاً در سال 1990 دو دانشمند به نام هاي ماير و سالووي هوش هاي درون فردي و ميان فردي را با هم تركيب كردند و نام هوش هيجاني را براي اولين بار به دنياي روان شناسي اضافه كردند. آنها مي گفتند هوش هيجاني يعني «توجه به احساسات خود و ديگران، فرق گذاشتن بين آنها و استفاده از اين اطلاعات براي بهتر فكر كردن و بهتر عمل كردن.» اگر اين تعريف برايتان مبهم است در طول اين مطالب كاملاً متوجه نظرسالووي و ماير مي شويد. به هر حال آنها براي اين توانايي بشري آزموني هم ساختند و نتيجه اي كه فرد از اين آزمون مي گرفت به «EQ» (در مقابل IQ) مشهور شد. EQ يعني بهره هيجاني.
حالا هوش هيجاني چي هست؟
هوش هيجاني را اين جوري تعريف كرده اند؛ «توانايي تشخيص دادن هيجان هاي خودمان و ديگران، توانايي درك هيجان هاي ديگران و توانايي مديريت هيجان هاي خودمان و ديگران.»
هر كدام از بخش هاي اين تعريف خودشان يك مهارت هستند كه بايد آموخته شوند. براي اينكه به بخش آخر تعريف برسيم هم بايد از بخش اول عبور كنيم. يعني يك جورهايي تعريف گام به گام.
هيجان ها اصلاً چي هستند؟
برخلاف توانايي هاي عقلاني مثل استدلال يا حافظه تعريف هيجان خيلي مشكل است. البته وقتي ما مي دانيم داريم از چه چيزي حرف مي زنيم اما نمي توانيم دقيقاً تعريفش كنيم. قدر مسلم اين است كه هيجان ها هم مانند انگيزه ها ما را به حركت وا مي دارند. واژه لاتين هيجان (Emotion) با واژه لاتين حركت (Motion) هم ريشه هستند. غير از اين برخلاف توانايي هاي عقلي كه تقريباً ثابت هستند هيجان به اصطلاح بالا و پايين دارد.
روان شناس ها براي اينكه از شر تعريف دقيق هيجان راحت شوند ولي يك تعريف از آن هم داشته باشند آن را سه بخش انگيختگي فيزيولوژيك (مثلاً ضربان قلب)، (تجربه هشيارانه (نام گذاشتن روي هيجان مثلاً عصبانيت) و مولفه رفتاري (مثلاً دلم مي خواست خفه اش كنم) تقسيم مي كنند و مي گويند همه هيجان ها اين سه بخش را دارند.
چند نوع هيجان داريم؟
معمولاً وقتي پاي تقسيم بندي هيجان وسط مي آيد، روان شناس ها از شش هيجان اصلي كه در همه فرهنگ هاي دنيا از نيويورك گرفته تا گينه بيسائو وجود دارد مي گويند: ترس، خشم، تعجب، شادي، اندوه و نفرت. جالب اين جاست كه تظاهر اين هيجان ها در صورت در فرهنگ هاي مختلف دنيا به يك شكل است.
هيجان هاي پيچيده
حتماً شما هم داريد در دوران خودتان دنبال هيجان هايي مي گرديد كه تا به حال نامي از آنها برده نشده است. درست است هيجان ها معمولاً به شفافيت و شدت هيجان ها اصلي نيستند. هيجان ها تركيبي تر و پيچيده تر از آني هستند كه بشود تنها به شش طبقه تقسيم شان كرد. بعضي از روان شناس ها با اضافه كردن دو طبقه ديگر به هيجان هاي اصلي هيجان هاي مركب را هم به تقسيم بندي خودشان اضافه كرده اند.
در طبقه بندي بالا تركيبي از ترس و پذيرش «سلطه پذيري»، تركيبي از خوشي و پذيرش «عشق»، تركيبي از خوشي وانتظار «خوشبيني » ترکيبي از عصبانيت و انتظار «پرخاشگري»، تركيبي از عصبانيت و نفرت «اهانت»، تركيبي از اندوه و نفرت «ندامت»،تركيبي از اندوه و تعجب «ياس» و تركيبي از تعجب و ترس «هيبت» ناميده شده است.
درك هيجان ها يعني چه؟
اگر تشخيص هيجان ها مثل الفباي يك زبان باشد، درك هيجان ها يعني دانستن طرز كار زبان؛ اينكه هر كلمه اي چه معنايي دارد، كجاي جمله مي آيد و فرق بين فعل ها و اسم هاي مختلف در چيست. اگر اين مثال بيشتر گيجتان كرده و خيلي دل خوشي از آموختن زبان نداريد، در يك كلام درك هيجان ها يعني اينكه بدانيم هر هيجاني چرا در ما به وجود آمده و حالا كه در ما به وجود آمده ممكن است چه عواقب مثبت يا منفي اي برايمان داشته باشد. همان طور كه تشخيص هيجان ها در دوبخش تشخيص خودمان و تشخيص در ديگران داشت، درك هيجان ها نيز هم مربوط به هيجان هاي خودمان مي شود و هم مربوط به هيجان هاي ديگران.
چرا اين طوري شدم؟
اينكه ما بفهميم چرا غمگين شده ايم، چرا شاد شده ايم و چرا ترسيده ايم يا كمي پيچيده تر چرا از يك نفر خوشمان مي آيد يا بدمان مي آيد از تشخيص هيجان هم واجب تر و مهم تر است. روي هم رفته براي هر كدام از هيجان هاي اصلي مي توان يك علت كلي ذكر كرد. اما همين علت كلي مي تواند در زندگي شخصي هر نفر يك معني داشته باشد. مثلاً اندوه معمولاً به خاطر از دست دادن يک چيز ناشي است. براي يک نفر اين از دست دادن مي تواند گم كردن يك روان نويس باشد، براي يك نفر رفتن معشوق و براي يك نفر مرگ مادر. اينكه دقيقاً بدانيد چه چيزي باعث چه حسي در شما شده است مي تواند به شما كمك كند كه هم بهتر خودتان را بشناسيد و هم بهتر هيجان هايتان را مديريت كنيد.هيجاني شدن چه عواقبي دارد؟
هر هيجاني - چه مثبت و چه منفي - باعث ايجاد فرايند هاي فكري و رفتاري خاصي در ما مي شود. وقتي كه شاديم، سازگارتريم و ذهنمان براي فكرهاي تازه تر آماده تر است، وقتي غمگينيم انگيزه اي براي هيچ كاري نداريم. وقتي خشمگينيم فكرهاي منفي در سرمان وول مي خورند و مي خواهيم يك جوري از خودمان دفاع كنيم، وقتي متعجب مي شويم يك لحظه ذهنمان ايست مي دهد و نمي توانيم هيچ فكري كنيم و بعد برعكس توجه بيشتري به موضوع تعجب آور مي كنيم. وقتي ترسيده ايم اول متوقف مي شويم و بعد دنبال راه فرار از موقعيت مي گرديم و بالاخره وقتي كه از چيزي متنفر مي شويم مي خواهيم يك جوري منبع تنفرمان را نابود كنيم، چه با رنجاندن چه با روبرگرداندن.
هيجان چقدرش خوب است؟
در علم روان شناسي يك منحني مشهور U شكل وجود دارد كه به ما مي گويد برانگيختگي هيجاني چقدرش خوب است. جالب است بدانيد كه برانگيختگي هيجاني كم، نه تنها خوب نيست بلكه كاركرد ما را كم مي كند. همه ما براي اينكه انگيزه داشته باشيم تا كاري را پيش ببريم، به كمي استرس نياز داريم. استرس نمك زندگي است. اگر خيلي زياد باشد يا خيلي كم زندگي ما خوب پيش نمي رود اما يك استرس متوسط تضمين مي كند كه ما پيش برويم. انگيختگي خيلي كم يعني اينكه ما كند و بي حوصله و بي انگيزه ايم و انگيختگي خيلي زياد يعني اينكه هيجان دارد زندگي رواني ما را مي بلعد. مهارت مديريت هيجان به ما ياد مي دهد كه چطور ذهنمان را به همان برانگيختگي متوسط برسانيم.
چطور هيجان هاي خودمان را تنظيم كنيم؟
براي كنترل هيجان لااقل روي كاغذ راه هاي فراواني وجود دارد. در اين قسمت راه هاي ساده و پيچيده كنترل هيجان ها رديف شده اند:
1-سركوب كردن
مي شود هيجان را سركوب كرد. مي توان خوددار بود. همه ما اين را تجربه كرده ايم. مثلاً وقتي كه در يك مجلس ختم چيز خنده داري ديده ايم، يا جايي جلوي يك جمع غريبه بغضمان گرفته است. سركوب كردن هيجان ها راه ساده اي است اما هميشه جواب نمي دهد. ضمن اينكه در بلند مدت عواقب وحشتناك جسمي و رواني دارد.
2-به تأخير انداختن
مي شود هيجان ها را با تأخير ابراز كرد. وقتي كه ما هيجان زده ايم، بعيد است بتوانيم كارها را درست انجام دهيم. شمردن تا يك عدد خاص يا بيرون رفتن موقت از مكان هيجان آور مي تواند كاري كند كه ما در مكان امن تر و معقول تري هيجانمان را ابراز كنيم.
3 -منحرف كردن توجه
يكي از راه هاي ديگر كنترل هيجان ها منحرف كردن توجه است. مثلاً وقتي كه زير تيغ يك دندانپزشك هستيد و هيجان ترس دارد هجوم مي آورد، يك «سفر ذهني» به يك ساحل آرام واقعاً جواب مي دهد. اما منحرف كردن توجه براي وقت هايي خوب است كه ما كنترل چنداني برا اوضاع نداريم. وقتي كه مي شود يك موقعيت را فعالانه درست كرد اين روش فقط خوب شدن حال ما را به تعويق مي اندازد.
4 -برنامه ريزي
يكي از راه هايي كه قسمت عقلاني را به كمك قسمت هيجاني مغز مي آورد برنامه ريزي است. مثلاً اگر شما مي دانيد كه براي اين ماه كمبود مالي داريد و اگر موجودي تان صفر شود استرس شديدي را تجربه مي كنيد، از قبل برنامه صرفه جويانه اي مي ريزيد (مثلاً از چيپس و سينما و مهماني مي زنيد) تا آن هيجان را تجربه نكنيد. برنامه ريزي وقتي به درد مي خورد كه شما از قبل آمدن يك توفان هيجاني را پيش بيني مي كنيد وگرنه وقتي كه توفان يكباره سر مي رسد (مثلاً دوستتان كنار دستتان تصادف مي كند) برنامه ريزي به كار نمي آيد.
5-استفاده از حمايت اجتماعي
استفاده از حمايت ديگران چه مادي (مثل پول، امانت يا وقت) و چه غيرمادي (مثل توجه كردن يا مشورت دادن) مي تواند ما را در هيجان هاي شديد ياري كند. مثلاً وقتي كه يك بي پولي حاد هجوم مي آورد، وقتي كه به يك كتاب نياز داريم، وقتي كه مي خواهيم كسي سنگ صبورمان باشد يا خيلي ساده وقتي كه در يك جاي ناآشناي شهر گم شده ايم، استفاده از حمايت اجتماعي جواب مي دهد.
6 -تغيير نگاه به واقعه
يكي ديگر از راه هايي كه عقل به كمك هيجان مي آيد، ارزيابي مجدد شناختي است. در اين روش ما با اصلاح باورهاي منفي خودمان نسبت به واقعه، معناي منصفانه تري به واقعه مي دهيم تا همه چيز خوشايندتر شود. مثلاً كسي كه امتحان فوق ليسانس را يك امتحان عادي بداند و مهم تر از آن شكست در آن را هم به معني ناكارآمد بودن خودش نداند، خيلي راحت تر امتحان مي دهد تا كسي كه از اين امتحان يك فاجعه بسازد. هميشه به اين فكر كنيد كه «آيا مي شود جور ديگري هم به ماجرا نگاه كرد؟»
هوش هیجیانی چیست؟ لطفا به صورت عامیانه و ساده (به گونه ای که اگر خواستیم برای فردی که سررشته ای از روانشناسی ندارد توضیح دهیم کاملا متوجه شود) بفرمایید که دقیقا هوش هیجانی چه نوع هوشی است؟ کارکردش در روند زندگی انسان چیست؟
سرنوشت افراد در بسیاری از موقعیتها در گرو مهارتهایی است که «هوش هیجانی» را تشکیل می دهند.
هوش هیجانی بهترین پیش بینی کننده موفقیت افراد در زندگی و چگونگی برخورد مناسب با استرس هاست.نتایج پژوهشها نشان داده است که بین ضعف هوش هیجانی و آمادگی شخص برای ذچار شدن به انواع بیماری های جسمی و روانی هم بستگی بالایی وجود دارد.برای مثال ،اضطراب ،تنیدگی و افسردگی اغلب به وسیله هوش هیجانی پایین در شخص به وجود می آید.
از سویی دیگر افراد با هوش هیجانی بالا به راحتی با محیط پیرامونی سازگار می شوند. به همین سبب اعتماد به نفس بالایی به دست می آورند.
در نتیجه شناخت دقیق هوش هیجانی و آموختن مهارتهای بالا بردن هوش هیجانی ،گامی موثر در راه کنترل فشارها و تنش های روانی در زندگی فردی و اجتماعی است و می تواند ما را به گونه ای چشم گیر در حل مسائل و مشکلاتمان یاری کند.
اکتسابی است یا نه؟
چه چیزهایی باعث از دست رفتن یا به دست آمدن این هوش میشود؟
چگونه باید بفهمییم که هوش هیجانی ما در چه سطحی است؟ کسانی که هوش هیجانی ندارند دچار چه مشکلاتی میشوند و غیره
هوش هیجانی قابل آموزش می باشد و با بدست آوردن مهارتهایی افزایش می یابد
هوش هیجانی دارای مولفه ها و عناصر اصلی می باشد که در دو محور مطرح می شود :
محور اول : مولفه های مطرح در ارتباط با خود
این محور دارای زیر مولفه هایی است که عبارتند از:
- خوآگاهی هیجانی
- خودمدیریتی هیجانی
محور دوم:مولفه های مطرح در ارتباط با دیگران
که دارای زیر مولفه های :
- آگاهی اجتماعی
- مدیریت رابطه
- همدلی
گامهای بالا بردن خودآگاهی:
- توجه به احساسات درونی ،نشانه های جسمانی و افکار همراه با احساسات
- توجه به شیوه های واکنش خود در وضعیتهای گوناگون هیجان زا
- شناخت سبک تفکر خویش
گامهای بالا بردن خود مدیریتی هیجانی:
- پیش از عمل بر پایه هیجان هایتان ،اندکی صبر کنید.
- برای کنترل خود در موقعیتهای هیجان زا اقدام کنید
گامهایی برای بالا بردن آگاهی اجتماعی:
- در جمع دیگران بیشترین زمان خود را به مشاهده پرسش و گوش دادن سپری کنید
- بکوشید هیجان و احساس کل گروه را دریابید.
- برداشت های هیجانی خود را با یکی از دوستانتان در میان بگذارید
گامهایی برای بالا بردن مدیریت عاطفه:
- هیجانهای موجود در تعاملات خود با دیگران را کشف کنید
- دریابید که هیجانها چه هنگام اوضاع را خرابتر و دشوارتر می سازند.
- وقتی فردی برایتان مهم است این مطلب را به او نشان دهید
- از دوستس معتمد برای بالا بردن مهارت مدیریت رابطه خود کمک بگیرید
- توجه به اصول اساسی مدیریت رابطه
- توجه به راهکارهای ارتقای سطح همدلی
ادامه دارد...
در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی
راهکارهای کوتاه و موثر برای افزایش هوش هیجانی:
- به جای برچسب زدن به دیگران ،احساسات خود را بازنگری نمایید.
- مهارتهای مسالمت آمیز کنترل هیجانهایتان را افزایش دهید.
- از شکست هایتان درس بگیرید.
- در روابطتان با دیگران صحیح و صادق باشید.
- احساسات خود را با اطرافیان در میان بگذارید
- زمینه ها ی مشترک و نکته های مشابه را در روابطتان با دیگران بیابید.
- با اطرافیان رابطه ای بر پایه همدلی و همدردی بنا کنید.
- بکوشید هنگام صحبت کردن دیگران،شنونده خوبی باشید.
- برای تقویت عزت نفس خود بکوشید
- به احساسات ظرف مقابلتان احترام بگذارید
- از اعجاز سکوت،در رابطه هایتان حتما استفاده نمایید.
- در روابطتان با دیگران از افراط در موعظه کردن بپرهیزید.
- بکوشید در شوخی کردن ،وقت شناس و موقعیت شناس باشید.
- مخالفت خود را با شخص مقابل به شیوه ای مناسب ابراز نمایید.
- به اصل یکی بودن گفتار و رفتار توجه نمایید.
- در به دست آوردن این مهارتها تمرین و حوصله داشته باشید.
منبع: علی صادقی سرشت ،کتاب این هوش دست یافتنی ،انتشارات موسسه امام خمینی(ره)
در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی
راهکارهای کوتاه و موثر برای افزایش هوش هیجانی:
سلام استاد گرامی
تشکر بابت توضیحات خوبتون ... سوالی دارم ..
آیا میتونیم این رو هم درنظر بگیریم که هوش هیجانی یه امر ذاتی و ثابت هست و تغییر دادن سطح و روندش زیاد امکان پذیر نیست ؟ تا چه حدی مشاهده شده که شخص بتونه لول این مهارت رو بالا ببره ؟ تجربه ی شخصی ای در این مورد داشتید تا بحال ؟
تشکر بابت توضیحات خوبتون ... سوالی دارم .. آیا میتونیم این رو هم درنظر بگیریم که هوش هیجانی یه امر ذاتی و ثابت هست و تغییر دادن سطح و روندش زیاد امکان پذیر نیست ؟ تا چه حدی مشاهده شده که شخص بتونه لول این مهارت رو بالا ببره ؟ تجربه ی شخصی ای در این مورد داشتید تا بحال ؟سلام استاد گرامی
با عرض سلام مجدد طبق پژوهش دانشمندان هوش هیجانی اکتسابی می باشد و یکی از مهمترین عوامل آن محیط می باشد
مهمترین نکته در رشد و بالا بردن هوش هیجانی آگاهی و اقدام و همکاری و اراده خود فرد می باشد.
البته با گذر عمر و تثبیت بیشتر عادات و شخصیت انسان تغییر و رشد هوش هیجانی که همراه با تغییر عادات می باشد سخت تر می باشد.
تجربه بنده در مشاوره ها همین نکته را تایید می کند.
در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی
باسمه القویّ
راهکارهای کوتاه و موثر برای افزایش هوش هیجانی:
عرض سلام و ادب
هوش هیجانی چه نسبتی با اعتقاد به خداوند و توکل و توسل به حضرتش دارد؟
اغلب راهکارهایی که برای تقویت هوش هیجانی بیان فرمودید در دستورات اخلاقی
و عملی دین بیان شده است.
با تشکر
هوش هیجانی چه نسبتی با اعتقاد به خداوند و توکل و توسل به حضرتش دارد؟ اغلب راهکارهایی که برای تقویت هوش هیجانی بیان فرمودید در دستورات اخلاقی و عملی دین بیان شده است. با تشکرعرض سلام و ادب
با عرض سلام و ادب و احترام
هرچه اعتقاد و توسل و توسل انسان بالاتر باشد هوش هیجانی او قویتر می شود
چرا که اعتقاد به خداوند و توکل و توسل ضمن تقویت اراده، صبر و آرامش و انگیزه را برای انسان به ارمغان می آورند و زندگی ما را هدفمند می سازند.
در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی
افراد با هوش هیجانی بالا به راحتی با محیط پیرامونی سازگار می شوند. به همین سبب اعتماد به نفس بالایی به دست می آورند
سلام
تشكر از توضيحات عالي شما و عذرخواهي بابت اظهار نظر در حضور شما استاد محترم به نظرم بخشي كه نقل قول كردم در بين افراد داراي اين خصوصيت ، عموميت ندارد. نه تنها عموميت ندارد ، بلكه مثال هاي نقض آن بيشتر است
افرادي كه داراي eq بالا هستند ، به نوعي متفاوت از عموم جامعه فكر مي كنند و اصول و مَنِشِ آنها خاص و متفاوت است
به همين دليل معمولاً صحبت هاي آنها يا از سوي اكثر مردم پذيرفته نمي شود يا اگر بصورت تئوري پذيرفته شود معمولاً به اجرا نميرسد چون فهم و اعمال اين اصول براي عموم دشوار است
نمونه اش امام علي(ع) كه بارزترين نوع تبلور هوش هيجاني هستند
ايشان در زماني كه عهده دار امور مسلمين شدند ، اَعمالشان از سوي عموم قابل درك نبود
درك عميق از مسائل و ژرف انديشي بي بديل ايشان ، براي عموم مردم امري غريب و حتي از نظر آنها اشتباه بود!
از طرفي افراد داراي هوش هيجاني بالا ، چيزهايي را مي بينند كه ديگران نمي بينند
لذا رفتارها و برخوردهاي آنها هم براي بيشتر افراد قابل درك نيست و اين هم دليل ديگري است براي عدم ارتباط بين اين افراد با اجتماع
نمونه اش را حتي در بين اقوام هم مي توان ديد كه اينگونه افراد ، حتي اگر بيشتر دوستان و آشنايان آنها را تاييد كنند ، در عمل دوستان كمتري دارند (دوستان صميمي)
زماني كه اين مسائل شدت پيدا مي كند ، اين افراد از جمع دور شده و درون گرا ميشوند
حتي بيشتر خلافكاران نخبه و باهوش ، افراد با هوش هيجاني بالا بوده اند كه هوش آنها از سوي عموم (بخصوص نزديكان) درك نشده و در نهايت به كار خلاف روي آورده اند
لذا من فكر ميكنم كه فرمايش شما در اين بخش ، در عمل چندان اتفاق نيفتد
هو الحکیم
با سلام و عرض ادب
به نظر بنده iqمیزان باهوش بودن فرد رو نشون میده و eq میزان عاقل بودن شخص رو
کسی که هوش هیجانی بالایی داره میزان کنترل احساسات و هیجاناتش بالا هست بسیار وقت شناس هست و کلا میدونه کجاها چجوری باید رفتار کنه و فرد دهن بینی نیست و تحت تاثیر قرار نمیگیره
هوش هیجانی رو میشه برد بالا ولی هوش iq رو نه
عقل دینی و هوش روان شناختی
[=BBCNassim]مولف: رحیم میردریکوندی
[=BBCNassim]ناشر کتاب : انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)
موضوع کتاب، بررسی و مقایسه مفاهیم «هوش»، هوش هیجانی و «عقل» و نیز بررسی تفاوت ها و شباهت های این سازه ها در دیدگاه روان شناختی و اسلام و همچنین ساخت مقیاسی برای سنجش و اندازه گیری عقل است.
مقایسه و بررسی انطباق مفهوم عقل در منابع اسلامی با مفهوم هوش در منابع روان شناسی، ارتباط بین عقل و هوش هیجانی، از اهداف اصلی نگارنده به شمار می روند.
وی معتقد است که این دو مفهوم، کاملا مساوی نبوده و ضمن داشتن شباهت ها، تمایزهایی نیز دارند. رابطه این دو از نوع عام و خاص مطلق بوده و عقل اخص از هوش می باشد.
البته در این راستا، مفاهیم هوش هیجانی، هوش شناختی، عقل و عاقل نیز مورد بررسی قرار گرفته اند.
نمونه اش امام علي(ع) كه بارزترين نوع تبلور هوش هيجاني هستندبه نظرم بخشي كه نقل قول كردم در بين افراد داراي اين خصوصيت ، عموميت ندارد. نه تنها عموميت ندارد ، بلكه مثال هاي نقض آن بيشتر است
افرادي كه داراي eq بالا هستند ، به نوعي متفاوت از عموم جامعه فكر مي كنند و اصول و مَنِشِ آنها خاص و متفاوت است
به همين دليل معمولاً صحبت هاي آنها يا از سوي اكثر مردم پذيرفته نمي شود يا اگر بصورت تئوري پذيرفته شود معمولاً به اجرا نميرسد چون فهم و اعمال اين اصول براي عموم دشوار است
ايشان در زماني كه عهده دار امور مسلمين شدند ، اَعمالشان از سوي عموم قابل درك نبود
درك عميق از مسائل و ژرف انديشي بي بديل ايشان ، براي عموم مردم امري غريب و حتي از نظر آنها اشتباه بود!
با عرض سلام و ادب
شما بین iq , eq خلط نموده اید
کسانی iq بالایی دارند دچار این مشکلات می شوند و لی بر عکس کسانی eq بالایی دارند بهتر می توانند خود را مدیریت نمایند و با مردم هماهنگ شوند
اما همین مثالی را که شما زدید اگر با همه آن مشکلات، امیر مومنان (ع) هوش هیجانی پایینی داشتند باید در دوران خانه نشینی جنگ راه می انداختند نمی توانسنند مصالح اسلام را در ک نمایند برخورد تندی با خلفاء داشتند و...در حالیکه اینگونه نبوده است
در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی
سوال:
هوش هیجیانی چیست؟
پاسخ :
با عرض سلام و ادب
هوش هیجانی عبارت است: از توانایی شما برای اکتساب و به کارگیری دانش به دست آمده از احساسات خودتان و احساسات دیگران به منظور دستیابی به موفقیت بیشتر و بهره مندی از زندگی کامل تر
رسیدن به چنین هوشی دارای مراحل زیر می باشد:
آگاهی از احساسات خود کنترل و اعمال مدیریت بر احساسات به ویژه احساسات دلتنگ کننده
خودانگیختگی یا داشتن منبع حمایت درونی
همدلی یا درک احساسات و علایق دیگران و
احترام گذاردن به تفاوت های موجود در احساسات افراد نسبت به پدیده های مختلف کنترل روابط
اثرات سودمند هوش هیجانی بر اشخاص: خودارزیابی و خودآگاهی شناخت نقاط قوت و حوزه های پیشرفت افزایش قابلیت و توانمندی های اجتماعی مهارت در کسب آرامش و اعتماد به نفس
سرنوشت افراد در بسیاری از موقعیتها در گرو مهارتهایی است که «هوش هیجانی» را تشکیل می دهند.
هوش هیجانی بهترین پیش بینی کننده موفقیت افراد در زندگی و چگونگی برخورد مناسب با استرس ها است.
نتایج پژوهشها نشان داده است که بین ضعف هوش هیجانی و آمادگی شخص برای دچار شدن به انواع بیماری های جسمی و روانی هم بستگی بالایی وجود دارد.برای مثال ،اضطراب ،تنیدگی و افسردگی اغلب به وسیله هوش هیجانی پایین در شخص به وجود می آید.
از سویی دیگر افراد با هوش هیجانی بالا به راحتی با محیط پیرامونی سازگار می شوند. به همین سبب اعتماد به نفس بالایی به دست می آورند.
در نتیجه شناخت دقیق هوش هیجانی و آموختن مهارتهای بالا بردن هوش هیجانی ،گامی موثر در راه کنترل فشارها و تنش های روانی در زندگی فردی و اجتماعی است و می تواند ما را به گونه ای چشم گیر در حل مسائل و مشکلاتمان یاری کند.
هوش هیجانی دارای مولفه ها و عناصر اصلی می باشد که در دو محور مطرح می شود :
محور اول : مولفه های مطرح در ارتباط با خود
این محور دارای زیر مولفه هایی است که عبارتند از:
- خوآگاهی هیجانی
- خودمدیریتی هیجانی
محور دوم:مولفه های مطرح در ارتباط با دیگران
که دارای زیر مولفه های :
- آگاهی اجتماعی
- مدیریت رابطه
- همدلی
اما برای بالا بردن هوش هیجانی باید زیر مولفه های آن را بالا برد :
گامهای بالا بردن خودآگاهی:
- توجه به احساسات درونی ،نشانه های جسمانی و افکار همراه با احساسات
- توجه به شیوه های واکنش خود در وضعیت های گوناگون هیجان زا
- شناخت سبک تفکر خویش
گامهای بالا بردن خود مدیریتی هیجانی:
- پیش از عمل بر پایه هیجان هایتان ،اندکی صبر کنید.
- برای کنترل خود در موقعیت های هیجان زا اقدام کنید
گامهایی برای بالا بردن آگاهی اجتماعی:
- در جمع دیگران بیشترین زمان خود را به مشاهده پرسش و گوش دادن سپری کنید
- بکوشید هیجان و احساس کل گروه را دریابید.
- برداشت های هیجانی خود را با یکی از دوستانتان در میان بگذارید
گامهایی برای بالا بردن مدیریت عاطفه:
- هیجانهای موجود در تعاملات خود با دیگران را کشف کنید
- دریابید که هیجانها چه هنگام اوضاع را خرابتر و دشوارتر می سازند.
- وقتی فردی برایتان مهم است این مطلب را به او نشان دهید
- از دوستس معتمد برای بالا بردن مهارت مدیریت رابطه خود کمک بگیرید
- توجه به اصول اساسی مدیریت رابطه
- توجه به راهکارهای ارتقای سطح همدلی
- به جای برچسب زدن به دیگران ،احساسات خود را بازنگری نمایید.
- مهارتهای مسالمت آمیز کنترل هیجان خود را افزایش دهید.
- از شکست هایتان درس بگیرید.
- در روابطتان با دیگران صحیح و صادق باشید.
- احساسات خود را با اطرافیان در میان بگذارید
- زمینه ها ی مشترک و نکته های مشابه را در روابطتان با دیگران بیابید.
- با اطرافیان رابطه ای بر پایه همدلی و همدردی بنا کنید.
- بکوشید هنگام صحبت کردن دیگران،شنونده خوبی باشید.
- برای تقویت عزت نفس خود بکوشید
- به احساسات ظرف مقابلتان احترام بگذارید
- از اعجاز سکوت،در رابطه هایتان حتما استفاده نمایید.
- در روابطتان با دیگران از افراط در موعظه کردن بپرهیزید.
- بکوشید در شوخی کردن ،وقت شناس و موقعیت شناس باشید.
- مخالفت خود را با شخص مقابل به شیوه ای مناسب ابراز نمایید.
- به اصل یکی بودن گفتار و رفتار توجه نمایید.
- در به دست آوردن این مهارتها تمرین و حوصله داشته باشید.
طبق پژوهش دانشمندان هوش هیجانی اکتسابی می باشد و یکی از مهمترین عوامل آن محیط می باشد
مهمترین نکته در رشد و بالا بردن هوش هیجانی آگاهی و اقدام و همکاری و اراده خود فرد می باشد.
البته با گذر عمر و تثبیت بیشتر عادات و شخصیت انسان تغییر و رشد هوش هیجانی که همراه با تغییر عادات می باشد سخت تر می باشد.
تجربه بنده در مشاوره ها همین نکته را تایید می کند.
کسانی iq بالایی دارند دچار این مشکلات می شوند ولی بر عکس کسانی eq بالایی دارند بهتر می توانند خود را مدیریت نمایند و با مردم هماهنگ شوند
اگر با همه آن مشکلات، امیر مومنان (ع) هوش هیجانی پایینی داشتند باید در دوران خانه نشینی جنگ راه می انداختند نمی توانسنند مصالح اسلام را درک نمایند برخورد تندی با خلفاء داشتند و...در حالیکه اینگونه نبوده است
منبع: علی صادقی سرشت ،کتاب این هوش دست یافتنی ،انتشارات موسسه امام خمینی(ره)
1. سايت انجمن گفتگوي ديني، انجمن مشاوره، كارشناس: راهنما: تاريخ:10/24 / 1395