مصاديق قهر كردن
تبهای اولیه
در روایات ما بسیار از قهر کردن دو مسلمان نهی شده به نحوی که گفته شده که از سه روز نباید بیشتر شود. حال می خواستم مقداری در باب مصادیق قهر توضیح بدهید. مثلا اگر کسی به آدم تهمت ناروا بزند یا این که توهین بکند و آن شخصی که مورد تهمت یا توهین واقع شده دیگر به هیچ عنوان با آن شخص صحبت نکند آیا این هم از مصادیق قهر است؟
در پاسخ به مطالب ذیل توجه کنید :
1- مصادیق قهر به حسب افراد و سن و سال وجنسیت و شرایط آنها متفاوت است . گاهی قهر کردن معنایش برخورد سرد وگاهی کم محلی و بی محلی کردن و گاهی غذا نخوردن و گاهی حرف نزدن و گاهی به تلفن و پیامک جواب ندادن است .
2- فردی که قهر میکند هدفی دارد و در واقع با قطع ارتباط جواب تلف میخواهد مطلب خود را به اطرافیان یا به فرد مقابل بیان کند. بعضیها بیشتر از بقیه قهر میکنند و برخی افراد هرگز علاقهای به قهر ندارند.
3- به طور کلی هدفی که در این رابطه مورد نظر فرد است معمولا برای بیان یک ناراحتی یا یک هیجان منفی است. فرد می خواهد به طرف مقابل بگوید که ناراحت است، یا میخواهد کاری کند رفتار او را تغییر دهد و ... . در هر حال قهر کردن به صورت یک وسیله و یک مکانیزم در آمده است که در مواقع ناراحتی از فرد سر میزند. یک روش تخلیه ناراحتی است که در واقع چنین کاری را نیز انجام میدهد و فقط فرد به این روش عادت کرده است و معمولا قبل از اینکه فکر بهتری به ذهنش برسد که در آن لحظه فایده بهتری داشته باشد به این روش اقدام میکند.
برخیها این روش را از دوران کودکی یاد گرفتهاند. ممکن است کودک با مشاهده رفتار اطرافیان و بویژه والدین در مواقع ناراحتی از یک فرد دیگر رفتار آنها را الگو برداری کند. چنین کودکی یاد میگیرد پیام خود را با قطع ارتباط بیان کند و به روشی غیر از گفتار کلامی مفهوم ناراحتی خود را به اطرافیان برساند. بطور کلی این روش چه در کودکی یاد گرفته شده باشد و چه در بزرگسالی فرقی نمیکند. فرد از یک شیوه نادرست برای تنظیم رفتار خود استفاده میکند و در واقع نمیتواند به روش مناسبتری مطلب خود را بگوید، یا از خود دفاع کند.
4- انسان یک موجود اجتماعی است. وجود وابسته به شبکه اجتماعی است که در آن قرار میگیرد و شاید بدون آنکه متوجه باشد چنین وابستگی در او وجود دارد. در واقع بهتر است بگوئیم یک نیاز، انسان به برقراری روابط با دیگران نیازمند است. چنین نیازی نه تنها یک نیاز جسمی بلکه عمیقا یک نیاز روانی است. بنابراین دور ماندن از چنین روابطی برای وی فوقالعاده دشوار است، مگر افرادی که به اختلالاتی دچارند که دوری از روابط اجتماعی را ترجیح میدهند. بر این اساس ماندن در وضعیت قهر برای افراد دشوار است. بویژه اینکه در یک سوی قهر معمولا افرادی قرار داند که به نحوی از لحاظ عاطفی برای فرد دارای اهمیت هستند، مثل قهر دو دوست یا قهر زن و شوهر.
بنابراین بازگشت به وضعیت قبلی و تمایل به آن معمولا وجود دارد، حتی در مواردی که افراد با توجه به ویژگیهای شخصیتی خود به نوعی فقدان چنین تمایلی را نشان میدهند. ممکن است شدت ناراحتی از طرف مقابل به قدری زیاد باشد که فرد کاملا از برقراری رابطه مجدد ، به عبارتی آشتی خوداری کند و حتی دلایل و توجیهات منطقی برای آن داشته باشد. ولی جمله ای کاش این اتفاق نمیافتاد... به شکلهای مختلف در ذهن افراد وجود دارد. برخی افراد بیشتر از بقیه نیاز روانی و عاطفی خود به روابط با دیگران احساس میکنند.
چنین افرادی هر چند یاد گرفته باشند از روش قهر به عنوان یک روش برای بیان ناراحتی استفاده کنند، اما بزودی تمایل به بازگشت در آنها بوجود میآید. برخی افراد به صورت خودکار در حالت هیجانی به این روش اقدام می کنند، اما بعد از مدتی که هیجاناتشان فروکش کرده و قدرت منطق نمو بیشتری یافته ، متوجه مسائلی میشوند که تمایل به بازگشت در آنها را بوجود میآورد. برخی از افراد دیگر به نظر کینهای تر هستند و شاید به نظر برسد هرگز نمیتوانند فرد مقابل را ببخشند، حتی به قیمت تحمل ناراحتیهای حاصل از قطع روابط .
5-افرادی که در قهر میمانند افرادی هستند که شیوه مناسب ابراز وجود ، دفاع از خود ، قاطعیت و جرات وزری را یاد نگرفته اند، نمیتوانند هیجانات خود را بخوبی کنترل کنند و مانع از دخالت آنها در تصمیمهای منطقی شان شوند، قدرت چشم پوشی و بخشیدن دیگران را ندارند و یا غرور کاذبی برای خود ایجاد کردهاند و ... .
در هر حال هم خود قهر و هم عواملی که به ایجاد و تداوم آن مربوط میشوند استرسزا هستند. افکار منفی آزاد دهنده در حالت قهر شدیدا فعال میشوند. فرد در حال قهر بیشتر از حالتهای عادی به ویژگیها ، گفتار و رفتار منفی فرد مقابل توجه میکند، در حالی که در حالت برقراری دوستی این دسته از افکار بسیار کاهش مییابند. بر این اساس قهر و آشتیهای مداوم آزار دهنده و بهم ریزنده شرایط آرام زندگی هستند که میتوان روشهای مناسبتر و ایدهآلتری بجای آنها جایگزین کرد تا فرد بتواند با جرأت ورزی بیشتری در شرایط استرسزا حاضر شود، بتواند از خود دفاع کند و با حفظ دوستی و صلح به حل مشکل و اختلاف بوجود آمده مبادرت کنند.
چنین روابطی از پایایی بیشتری برخوردار هستند، آرامش فرد را تداوم میبخشند و از همه مهمتر راه اندازی افکار منفی که بسیار آسیب رسان برای افراد و برای روابط او هستند جلوگیری میکنند. فرد بهتر است با کنکاشی در خود ، علت اساسی تمایل با استفاده از ابراز بهتر را در خود پیدا کند و به رفع آن اقدام نماید. شیوههای جرات ورزی را یاد بگیرد، شیوههای کسب آرامش را یاد بگیرد و از بروز افزایش اضطراب و دیگر هیجانات منفی خود جلوگیری کند. به این ترتیب سیستم منطقی فرد نیز فعالتر شده و میتواند استدلال درستی داشته باشد و تصمیم های درستی اتخاذ کند.
6- در رابطه با قهر کردن به خاطر تهمت زدن و توهین فرد باید گفت که گاهی قهر جنبه نهی از منکر و جهت تربیتی دارد . مثلا گاهی اوقات والدین برای کاهش رفتار نامناسب در خود از ابزار قهر استفاده میکنند و به عبارتی میخواهند به این روش ناراحتی خود را از رفتار کودک بیان کنند . در مورد نهی از منکر گفته شده که اگر نهی لفظی و زبانی ما در بازداشتن فردی از انجام منکر اثری نداشت صورتی که بی توجهی به او وبرخورد سرد و سنگین با او در تغییر روش و عمل او موثر بود باید این راه را برگزید و در واقع این نوعی علاج مشکل و عامل باز دارنده از منکراست ومصداق اطاعت امر خداوند و عمل به وظیفه شرعی است نه برخوردی از سر لجاجت وعصبانیت و یا انتقام و تشفی دل .
7- در مورد قطع رابطه و قهر کردن با کسی به خاطر تهمت زدن و توهین او علاوه بر مطلب فوق باید توجه داشت که اگر تهمت زدن از طرف این فرد موردی و اتفاقی بوده و فردی مثبت و خوب و شایسته بوده که دچار این اشتباه شده قهر با او باید مصداق نهی از منکر و در راستای عمل به این وظیفه باشد و طبیعی است که باید محدود و کوتاه مدت و مقطعی باشد و اما اگر فردی منفی است که تهمت زدن و اهانت به افراد کار همیشه و روش و برنامه دائم او است موردی برای رفاقت و ادامه دوستی و ارتباط با او وجود ندارد .
[="Tahoma"][="Navy"] اگر با کسی قهر باشیم واقعا هیچ یک از اعمال ما قبول نیست؟ هیچ یک؟
أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ لَا يَفْتَرِقُ رَجُلَانِ عَلَى الْهِجْرَانِ إِلَّا اسْتَوْجَبَ أَحَدُهُمَا الْبَرَاءَةَ وَ اللَّعْنَةَ وَ رُبَّمَا اسْتَحَقَّ ذَلِكَ كِلَاهُمَا فَقَالَ لَهُ مُعَتِّبٌ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ هَذَا الظَّالِمُ فَمَا بَالُ الْمَظْلُومِ قَالَ لِأَنَّهُ لَا يَدْعُو أَخَاهُ إِلَى صِلَتِهِ وَ لَا يَتَغَامَسُ لَهُ عَنْ كَلَامِهِ «1» سَمِعْتُ أَبِي يَقُولُ إِذَا تَنَازَعَ اثْنَانِ فَعَازَّ أَحَدُهُمَا الْآخَرَ «2» فَلْيَرْجِعِ الْمَظْلُومُ إِلَى صَاحِبِهِ حَتَّى يَقُولَ لِصَاحِبِهِ أَيْ أَخِي أَنَا الظَّالِمُ حَتَّى يَقْطَعَ الْهِجْرَانَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ صَاحِبِهِ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى حَكَمٌ عَدْلٌ يَأْخُذُ لِلْمَظْلُومِ مِنَ الظَّالِمِ. (الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج2 ؛ ص344)
امام صادق علیه السلام فرمودند: دو مرد به حالت قهر از هم جدا نمی شوند جزء این که یکی از این دو مستوجب برائت و لعن می گردد و چه بسا هر دوی آنها مستحق لعن بشوند، شخصی به نام «متعب» عرضه داشت: فدایتان شوم آیا این لعن برای ظالم است، اما مظلوم چطور؟ حضرت فرمودند: مظلوم هم دچار لعن می شود که چرا برادر دینی اش را به آشتی نخوانده و گفتارش تغافل ننموده است. سپس امام صادق فرمودند: از پدرم شنیدم که فرمدند: هر گاه دو نفر باهم تنازع می کنند و یکی بر دیگری ظلم کند، باید مظلوم(که بزرگوارتر است و حق با اوست) سراغ رفیقش برود و بگوید ای برادر من، من به تو ظلم کردم. با این کار هجران و جدایی بین آنها از بین برود که خداوند متعال حکیم و عادل است و حق مظلوم را از ظالم می گیرد.[/]
[="Tahoma"][="Navy"]حتی اگر بستگان ما اهل مذهب ما نباشند، سزاوار نیست از آنها فاصله بگیریم و باید با اخلاق زیبای خود، دین را به آنها بشناسانیم. لذا ابو بصير گويد: از حضرت صادق عليه السلام پرسيدم: از مرديكه از خويشاوندانش بخاطر اينكه مذهب حق را نمىشناسند (و شيعه نيستند) ببرد (و قطع مراوده كند)؟ فرمود: سزاوار نيست كه از آنها ببرد.
لذا قهر بیش از سه روز باعث می شود که اعمال انسان در درگاه الهی مورد قبول واقع نگردد. علامه مجلسی رحمه الله علیه در شرح حدیث اول می فرمایند:[="] [/]
«ظاهر اين حديث اينست كه اگر ميانه دو برادر ايمانى در اثر كوتاهى كردن در آداب معاشرت كدورت و نقارى پيدا شد و سرانجام بقهر و جدائى كشيد نبايد بيش از سه روز به متاركه ادامه دهند، و اما در آن سه روز ظاهرا عفو شده است و آن سبب تسكين غضب و بدخلقى در اين مدت است، با اينكه دلالت آن بر جواز ادامه تا سه روز به مفهوم حديث است و دلالت مفهوم (و استدلال بآن) ضعيف است. و (بايد دانست كه) اين گونه اخبار مخصوص است به غير بدعتگذاران و هوا پرستان و آنان كه بر گناه خو گرفتهاند و رها نمىكنند، و گر نه قهر و جدائى از آنان مطلوب و اين خود يكنوع نهى از منكر است.»(اصول کافی، ترجمه مصطفوی، ج 4، ص 44)[/]
من اول دبیرستان بودم با یکی دعوام شد بعدش ناظم اومد به من گفت که اون اشنای ماست و منم با اون تا الان 5 سال میگذره دیگه سلام و احوال پرسی نکردم با هم دیگه قهر بودیم
یعنی تو این پنچ سال تمام اعمال من قبول نشده؟
و حالا که من می خوام با اون اشتی کنم و اون رو پیدا نکنم ایا بازم مصداق قهر بودن هستم ؟
[="Tahoma"][="Navy"]من اول دبیرستان بودم با یکی دعوام شد بعدش ناظم اومد به من گفت که اون اشنای ماست و منم با اون تا الان 5 سال میگذره دیگه سلام و احوال پرسی نکردم با هم دیگه قهر بودیم یعنی تو این پنچ سال تمام اعمال من قبول نشده؟ و حالا که من می خوام با اون اشتی کنم و اون رو پیدا نکنم ایا بازم مصداق قهر بودن هستم ؟
باسلام و احترام
اولا باید توجه داشت که قهر بین متدینین ناپسند است و باید ارتباطات بین آنها درست باشد، قهر یا کناره گیری از افراد نا اهل و لاابالی عدم رفاقت با آنها کار درستی است.
چه بسا، گاهی ارتباط با شخص خاطی، موجب تأیید خطا و اشتباه او می شود که در این مواقع، ارتباط مجدد صلاح نیست.
اما در مورد مثالی که زدید، اگر واقعا او را پیدا نمی کنید، می توانید از جانب او بعضی اعمال خیری را که انجام می دهید، به نیابت او باشد، تا ان شاء الله اگر حقی بر گردن هم پیدا کرده اید، در هیمن دنیا حل و فصل بشود و کار به قیامت نیانجامد.[/]