حقیقت دین را چه علمی بیان می کند؟؟؟؟(مهم)
تبهای اولیه
با عرض سلام و خسته نباشد خدمت کارشناسان محترم
یه سوالی که فکر کنم در ذهن بیشتر علاقمندان به مباحث دینی هست، اینست که:
حقایق دین رو دقیقا چه علمی بیان میکنه ؟به بیان دقیقتر چه علمی واقعا آنچه که مورد انتظار دین است را بیان می کند،درست است که در نگاه اولیه هر کدام از فقه و کلام و فلسفه و عرفان به بخش و جنبه ای از دین نگاه می کنند ولی بالأخره کدامشان حقایق و بواطن دین را بیان می کنند؟آیا فقه که فقط با ظواهر کار دارد ما را به حقیقت می رساند یا فهم ما از فقه اشتباه است؟ استدلالهای کلامی راهی به (و سقاهم ربهم شرابا طهورا)سوره انسان آیه 21 - دارد یا خیر؟
چون ما وقت و عمر کافی نداریم که سراغ همه این علوم برویم؟پس باید وقت خود را متمرکز کدام علم کنیم؟؟؟؟؟؟
ممنون از توجهتان.
با سلام به نظر من علم حدیث و روایت چهر ه ی واقعی دین را نشان می دهد
ممنون از پاسختان،لطف می کنید چند نمونه با ذکر سند برای فهم بهتر بنده بیاورید؟
يعني سند بيارم كه چهره ی حقیقی اسلام رو حدیث نشون می ده؟
نه یعنی چندتا حدیث که پرده از حقایق برداشته باشند بیاورید لطفا.
در ضمن دوتا سوال هم مطرح میشه: اول اینکه جایگاه قرآن کجاست؟ثانیا کی باید روایت رو تفسیر و تبیین کنه؟چون برخی روایات حتما نیاز به توضیح دارند.
با عرض سلام و خسته نباشد خدمت کارشناسان محترم
یه سوالی که فکر کنم در ذهن بیشتر علاقمندان به مباحث دینی هست، اینست که:
حقایق دین رو دقیقا چه علمی بیان میکنه ؟به بیان دقیقتر چه علمی واقعا آنچه که مورد انتظار دین است را بیان می کند،درست است که در نگاه اولیه هر کدام از فقه و کلام و فلسفه و عرفان به بخش و جنبه ای از دین نگاه می کنند ولی بالأخره کدامشان حقایق و بواطن دین را بیان می کنند؟آیا فقه که فقط با ظواهر کار دارد ما را به حقیقت می رساند یا فهم ما از فقه اشتباه است؟ استدلالهای کلامی راهی به (و سقاهم ربهم شرابا طهورا)سوره انسان آیه 21 - دارد یا خیر؟
چون ما وقت و عمر کافی نداریم که سراغ همه این علوم برویم؟پس باید وقت خود را متمرکز کدام علم کنیم؟؟؟؟؟؟
ممنون از توجهتان.
سلام.
حقایق دین محدود به یک علم نمیشه که بگیم مثلا فلان علم بهتر می تونه این حقایق را بیان کند. حقایق دین در تمام علوم نهفته است منتهی باید رمز گشایی بشه.
الان خیلی از واقعیت هایی که هزاران سال پیش در قرآن آمده یا در حدیث ائمه از طریق ریاضیات، شیمی، فیزیک ، زیست شناسی و سایر علوم اثبات شده و می شود. پس فقط با یک شاخه علمی قابل تفسیر نیست.
استدلالهای کلامی راهی به (و سقاهم ربهم شرابا طهورا)سوره انسان آیه 21 - دارد یا خیر؟
منظورتون رو متوجه نشدم. بیشتر توضیح بدهید.
چون ما وقت و عمر کافی نداریم که سراغ همه این علوم برویم؟پس باید وقت خود را متمرکز کدام علم کنیم؟؟؟؟؟؟
شما در هر مرتبه علمی که هستید و در هر شاخه ای که تبحر دارید از اون طریق می توانید خیلی از مسائل دینی را تجزیه و تحلیل و حتی جستجو کنید و در کنارش از سایر علوم هم برای تکمیل اطالاعاتتون کمک بگیرید. اصلا وقتی خودتون وارد بشید می بینید با یک علم نمی شود و خود به خود به طرف سایر علوم کشیده می شوید.
سلام.حقایق دین محدود به یک علم نمیشه که بگیم مثلا فلان علم بهتر می تونه این حقایق را بیان کند. حقایق دین در تمام علوم نهفته است منتهی باید رمز گشایی بشه.
الان خیلی از واقعیت هایی که هزاران سال پیش در قرآن آمده یا در حدیث ائمه از طریق ریاضیات، شیمی، فیزیک ، زیست شناسی و سایر علوم اثبات شده و می شود. پس فقط با یک شاخه علمی قابل تفسیر نیست.مگر دین چند تا حقیقت داره که ما باید به اون برسیم ؟ اون حقایق چیه ؟ اگر بیشتر از یک حقیقته که همه سرگردان می شن که بالاخره به کدام حقیقت برسند؟
با سلام.در حالت کلی میتوانم بگویم که امروزه آنقدر علم پیشرفت کرده است که دانشمندان دستگاهی را ساخته اند که این دستگاه میتواند صوت ها را در خود ثبت و ضبط و منتشر کند که در زمانهای قدیم انسانها صحبت میکردند .این یکی از علوم است.علوم دین بسیار زیاد است و حتی غیر قابل فهم
سادات;211275 نوشت:سلام.حقایق دین محدود به یک علم نمیشه که بگیم مثلا فلان علم بهتر می تونه این حقایق را بیان کند. حقایق دین در تمام علوم نهفته است منتهی باید رمز گشایی بشه.
الان خیلی از واقعیت هایی که هزاران سال پیش در قرآن آمده یا در حدیث ائمه از طریق ریاضیات، شیمی، فیزیک ، زیست شناسی و سایر علوم اثبات شده و می شود. پس فقط با یک شاخه علمی قابل تفسیر نیست.مگر دین چند تا حقیقت داره که ما باید به اون برسیم ؟ اون حقایق چیه ؟ اگر بیشتر از یک حقیقته که همه سرگردان می شن که بالاخره به کدام حقیقت برسند؟
با سلام. در دین حقایق زیادی نهفته است. حقیقت یکتایی خدا-حقیقت عبادت- حقیقت آخرت- حقیقت رسالت- حقیقت امامت و ...
خدا پیامبران و قرآن و ائمه را فرستاد تا بشر سرگردان نشه.
اگر قرار به سرگردانی بشر بود که باید همه ما با این همه علوم در دنیا سرگردان می شدیم. به همه این حقیقت ها باید رسید و نهایت اونها [="red"]کمال انسان[/] است و کمال رسیدن به [="red"]قرب و رضای خداوند[/] است.
با سلام البته فکر میکنم ایشان از کارشناسان سوال پرسیدند اما بنده هم تمام مطالب را مطالعه کردم و تقریبا به نظر می رسد جواب ها با سوال ها هماهنگی ندارد . تا اونجایی که بنده اطلاع دارم یک سری از علوم به نام علوم دینی نامیده می شوند و این علوم با یکدیگر به شناخت و تبیین دین اسلام کمک می کند. اما منظور ایشان از حقایق دین نامفهوم است. اگر منظور استوانه ها و اصول دین است که در علم کلام از آن بحث می شود و هر کسی موظف است به اندازه نیازش آن را فرابگیرد و در علوم دیگر نیز به تناسب نیاز ما و جامعه ،وظیفه هر شخصی فرق می کند.
به نام علی اعلی
سلام و عرض تسلیت به مناسبت سالروز شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها )
با عرض سلام و خسته نباشد خدمت کارشناسان محترم
یه سوالی که فکر کنم در ذهن بیشتر علاقمندان به مباحث دینی هست، اینست که:
حقایق دین رو دقیقا چه علمی بیان میکنه ؟به بیان دقیقتر چه علمی واقعا آنچه که مورد انتظار دین است را بیان می کند،درست است که در نگاه اولیه هر کدام از فقه و کلام و فلسفه و عرفان به بخش و جنبه ای از دین نگاه می کنند ولی بالأخره کدامشان حقایق و بواطن دین را بیان می کنند؟آیا فقه که فقط با ظواهر کار دارد ما را به حقیقت می رساند یا فهم ما از فقه اشتباه است؟ استدلالهای کلامی راهی به (و سقاهم ربهم شرابا طهورا)سوره انسان آیه 21 - دارد یا خیر؟
چون ما وقت و عمر کافی نداریم که سراغ همه این علوم برویم؟پس باید وقت خود را متمرکز کدام علم کنیم؟؟؟؟؟؟
ممنون از توجهتان.
قبل از پاسخ به این سوال کاربر محترم ذکر یونسیه باید پاسخ این سوال را پیدا کرد که دین چیست؟
انتظار ما از دین چیست؟
به عبارت دیگر محدوده دین و قلمروی دین کجاست؟
تا پاسخ این سوال را نیابیم نمیتوان به ابزار مناسب فهم دین دسترسی پیداکرد.
واقعا دین چیست؟
فقط مجموعه ای از احکام و قواعد فقهی است؟
فقط شامل کلیاتی است که با اصول فلسفی و کلامی قابل استنباط است؟
یا . . .
آنچه که از متون و منابع دینی اسلامی استنباط می شود این است که دین فقط به یک جنبه انسان اختصاص ندارد تا بتوان گفت که یک علم خاص عهده دار فهم دین است.
بلکه دین اسلام دارای چند بعد است؛ بعد فردی، بعد اجتماعی
و علاوه بر این هم عهده دار تربیت جسمی انسان شده است و هم تربیت روحی افراد یک جامعه
کدام علم است که بتواند حقیقت این دین را برای ما بیان کند؟
همانگونه که میدانید یکی از بهترین تقسیم بندی هایی که در مورد دین اسلام و معارف اسلامی شده است این تقسیم بندی است:
تعالیم اسلام به سه قسمت تقسیم شده اند:
1- اصول و اعتقادات
2- احکام و تکالیف ( فردی و اجتماعی )
3- اخلاقیات ( آنچه که باید باشیم )
در مورد قسمت اول علم کلام و فلسفه یاریگر ما خواهند بود
در مورد قسمت دوم علم فقه
و در مورد قسمت سوم هم متون دینی معتبر
نکته مهم:
منابع فهم دین اسلام بر طبق عقیده شیعه عبارتد از:
الف) قرآن
ب) سنت ( شامل گفتار ، نوشتار و افعال شخص معصوم علیه السلام)
ج) عقل
د) اجماع ( در صورتی که بتوان با آن به قول معصوم علیه السلام برسیم )
از طرفی برای فهم هریک از اینها باید به چند علم مسلط بود
مثلا برای فهم قرآن باید به علوم لغت عربی ، علم معانی، بیان ، بدیع ، تفسیر ، حدیث و ... وارد بود
و همینطور سایر منابع دینی
بنابراین برای فهم دین نمی توان فقط با اتکا به یک یا دو علم به پیش برویم؛ قطعا به مجموعه علوم نیاز داریم
ملتمس دعا
یا علی:Gol:
اما منظور ایشان از حقایق دین نامفهوم است
منظور بنده از حقایق دین همان رسیدن به یقینی است که خداوند متعال فرمود وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقينُ- و یا راه رسیدن به يَأَيَّتهَُا النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّةُ(27)ارْجِعِى إِلىَ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً(28)فَادْخُلىِ فىِ عِبَادِى(29)وَ ادْخُلىِ جَنَّتىِ(30) است.
منظورتون رو متوجه نشدم. بیشتر توضیح بدهید.
یعنی به چه وسیله ای (علمی) می توان به جائی رسید که خداوند از این شراب به ما هم بنوشاند چون در حدیثی دیدم که امام صادق علیه السلام در مورد این آیه فرموده بودند که (مضمون حدیث) این شراب افراد را از غیر خدا جدا می کند.
نجم;211281 نوشت:با سلام. در دین حقایق زیادی نهفته است. حقیقت یکتایی خدا-حقیقت عبادت- حقیقت آخرت- حقیقت رسالت- حقیقت امامت و ...
خدا پیامبران و قرآن و ائمه را فرستاد تا بشر سرگردان نشه.
اگر قرار به سرگردانی بشر بود که باید همه ما با این همه علوم در دنیا سرگردان می شدیم. به همه این حقیقت ها باید رسید و نهایت اونها کمال انسان است و کمال رسیدن به قرب و رضای خداوند است.
سلام
جناب سادات گرامی ! بنده فکر می کنم شما بین حقیقت و علم خلط مبحث کردید! درست است که علوم بسیار بلکه ممکن است بی شمار باشد اما آیاحقیقت هم این چنین است یا یک حقیقت بیشتر نداریم؟
سادات;211509 نوشت:سلام
جناب سادات گرامی ! بنده فکر می کنم شما بین حقیقت و علم خلط مبحث کردید! درست است که علوم بسیار بلکه ممکن است بی شمار باشد اما آیاحقیقت هم این چنین است یا یک حقیقت بیشتر نداریم؟سلام. خلط مطلب نكردم. همه اينهايي كه گفتم حقيقتند اما نهايت همه اين حقيقت ها خداست. اگر اينها حقيقت نباشند چطور مي توان به حقيقت مطلق رسيد؟
یعنی به چه وسیله ای (علمی) می توان به جائی رسید که خداوند از این شراب به ما هم بنوشاند چون در حدیثی دیدم که امام صادق علیه السلام در مورد این آیه فرموده بودند که (مضمون حدیث) این شراب افراد را از غیر خدا جدا می کند.
نوشيدن اين شراب فقط معرفت مي خواهد. علم اون هم خود شناسي و خدا شناسي هست.
نوشيدن اين شراب فقط معرفت مي خواهد. علم اون هم خود شناسي و خدا شناسي هست.
در صورت امکان لطفا بیشتر توضیح بدید که استفاده بهتری ببریم.ممنون:Gol:
در صورت امکان لطفا بیشتر توضیح بدید که استفاده بهتری ببریم.ممنون:gol:
سلام.
يك نمونه عيني و واقعي معرفتي بود كه ياران امام حسين(ع) نسبت به خدا و امام(ع) پيدا كردند. نتيجش چي شد؟
در شب عاشورا امام از بين دو انگشت جايگاهشون رو نشون داد با اينكه در اين عالم تشنه بودند اما مي ديدند در بهشت حوريان بهشتي با جام هايي از شراب ناب اونها را سيراب مي كنند . اينجا ديگه تشنگي براشون معني نداشت.
البته همه ما نمي توانيم جايگاه خود را ببينيم و ياران امام استثنا بودن اما معرفت اينجاست كه جايگاهت رو نبيني اما اون قدر ايمان داشته باشي كه نديده تسليم بشي اينجاست كه شايسته شرابا طهورا هستي و خداوند به تو مژده مي دهد . پس شرابا طهورا را به هر كسي نمي دهند فقط به اهل دل و معرفت.
بیان علامه طباطبائی در تفسیر المیزان:
" وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً"- خدايشان شرابى به ايشان نوشانيد كه طهور بود، يعنى در پاكى به حد نهايت بود، شرابى بود كه هيچ قذارت و پليدى را باقى نمى گذاشت، و يكى از قذارتهاى درونى آدمى غفلت از خداى سبحان، و بى توجهى به اوست، پس ابرار كه اين شراب طهور را نوشيدند محجوب از پروردگارشان نيستند، و لذا آنان مى توانستند خدا را حمد بگويند، هم چنان كه قرآن فرموده:" وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ" «1»، و ما در تفسير سوره حمد گفتيم: حمد وصفى است كه جز بندگان خالص خدا صلاحيت آن را ندارند، چون خود خداى تعالى فرموده:" سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ"
خداى تعالى در جمله" وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ" همه واسطه ها را حذف كرده، و نوشاندن به ايشان را مستقيما به خودش نسبت داده، و اين از همه نعمتهايى كه در بهشت به ايشان داده افضل است، و چه بسا يكى از نعمتهايى باشد كه به حكم آيه" لَهُمْ ما يَشاؤُنَ فِيها وَ لَدَيْنا مَزِيدٌ" خواست خود بشر بدان نمى رسد.
تفسیر بیان السعادة:
وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً شرابى كه آنان را از هر چيزى كه به آنان منسوب است از قبيل اموال و افعال و اوصاف و ذوات پاك مى كند تا آنجا كه جز محبوبشان چيزى باقى نمى ماند و در نتيجه لذّت آنان خالص گشته و به چيزى آميخته نمى شود و در خبرى آمده است:آنان را از هر چيزى جز خدا پاك مى سازد.
در پاسخ به سوال مذکور معروض میدارم که بر اساس احادیت و روایات متعدد و متواتر معرفت نفس، نردبانی برای نیل به معرفت پروردگار و کلیدی برای گشودن خزائن ملکوت است [="#2e8b57"]اقْرَأْ كِتابَكَ كَفى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيباً [/](إسراء، آيه 15) و تمامی مباحث مربوط به علم اخلاق كه دستور العمل تكامل نفس و تصاعد او بسوى سعادت ابدى انسان است، مبتنى بر معرفت نفس است. در حقیقت وصول به معرفت نفس اساس همه خيرات و سعادات و قلب و قطب جميع مباحث حكميّه، و محور تمام مسائل عقليّه و نقليّه، و معرفت آن اشرف معارف است.
که از امام امیر المونین علی علیه السلام در غرر و درر آمدی است که فرمود: [="seagreen"]«معرفه النفس انفع المعارف.»[/]
و نیز فرمود: [="#2e8b57"]«لا تجهل نفسك فان الجاهل معرفه نفسه جاهل بكل شى ء»[/] یعنی بی خبر ونادان نسبت به نفس خودت مباش چرا که جاهل به معرفت نفس جاهل به تمامی اشیاست و بالاتر از این فرمایش، فرمایش گهربار حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم است که فرمود: [="#2e8b57"]«من عرف نفسه فقد عرف ربه» [/]یعنی آنکه خود را بشناسد پروردگار خویش را شناخته است.
اما عمده آن است که بدانیم در میان علوم موجود کدام علم عهده دار شناسایی معرفت نفس است. فيلسوف عرب يعقوب بن اسحاق كندى را رساله اى در حدود و رسوم اشياء است. در اين رساله شش تعریف فلسفه از قدما نقل كرده است که تعریف پنجم آن اين است كه فلسفه همان معرفت نفس است،
کاملا درست است فلسفه همان روانشناسى است، و آن كه روانشناس است فيلسوف است زيرا كه روانشناس جهانشناس بلكه هستى شناس است. لذا حکمای دیگر در تعریف فلسفه فرموده اند «: الفلسفه هى التشبه بالاله بقدر الطاقة البشرية». یعنی فلسفه تشبه و تخلق به اوصاف الهی به اندازه طاقت بشری انسان است. و مراد از این فلسفه، حکمت نظری همراه با حکمت عملی یعنی همان عرفان نظری و عملی است که آدمی برای پرواز در ملکوت آسمانها و زمین ناگزیر از دوبال علم وعمل است و فلسفه یا همان حکمت متعالیه و عرفان حقیقی زمینه ساز این مهم و فراهم کننده اسباب خودشناسی و خودسازی برای انسان است.
[/][/]
حقایق دین رو دقیقا چه علمی بیان میکنه ؟
با سلام،
پیامبر بزرگوار اسلام بارها فرمو دند:من در بین شما دو چیز گرانبها به یادگار می گزارم،قرآن واهل بیتم که اگر به آندو تمسک جویید هر گز گمراه نمی شوید(المستدرک علی الصحیحین ج3ص114،سنن ترمذی ص1078،مسند احمد حنبل ج3ص463).
پس منبع اصلی فهم دین قرآن ومفسران آن یعنی اهل بیت می باشند.ولی در زمان ما که دسترسی به امام معصوم مقدور نمی باشد باید حقایق دین را از منابع ذیل دریافت کرد:
1- محکمات قرآن،باید باتدبر در آیات قرآن ومراجعه به تفاسیر معتبر دین راشناخت وبه کنه آن پی برد.
2-احادیث صحیح ومعتبر،در بین احادیث رسیده از پیامبر اسلام (ص)واهل بیت (ع)احادیث ضعیف وغیر معتبر می باشد لذا در بهب عقاید دینی چون یقین معتبر است لذا لحادیث ضعیف به درد نمی خوردپس خود شخص یا باید عالم به علم حدیث باشد یا احادیث صحیح وقابل قبول در اصول دین وفهم حقیقت وکنه دین که جزو عقاید می باشد از عالمان به علم حدیث دریافت کند.
3-علماءومراجع دینی ،در باب اصول دین خود انسان باید تحقیق کند وحقیقت را به دست آورد ودر این بین یکی از منابعی که می تواند ازآن استفاده کندومشورت بگیرد علمای متخصص در آن زمینه می باشد.
تفقه در دین:
یکی از توصیه های اکید ائمه اطهار(ع) تفقه در دین است که هیچ فضیلتی به آن نمی رسد،امام علی (ع)می فرماید:زمانی که خداوند بخواهد به بنده ای خیر برساند اورافقیه در دین می کندوبه او رشد اعطاءمی کند(میزان الحکمة ج8ص3248) .
پس یکی از وظایف شیعیان تحقیق برای فهم صحیح دین می باشد.
درست است که علوم پیشرفت کرده است ولی باید توجه داشت با توجه ب مطالب بالا معیاربرای شناخت دین وامر ومسائل دینی قرآن واحادیث وکلمات اهل بیت می باشد ومعیار در سایر علوم برای دینی بودن این دو منبع می باشد لذا علوم دیگر نمی تواند ملاک برای شناخت دین وامور دینی باشد..orig_onload(
بسمه تعالی
سلام علیکم هیچ کس نمیتونه به همه علوم برسه بنابراین باید یک راه انتخاب و در راستای دین
به ارمغان برسونه.
موفق باشید:Gol:
با عرض سلام و خسته نباشد خدمت کارشناسان محترم
یه سوالی که فکر کنم در ذهن بیشتر علاقمندان به مباحث دینی هست، اینست که:
حقایق دین رو دقیقا چه علمی بیان میکنه ؟به بیان دقیقتر چه علمی واقعا آنچه که مورد انتظار دین است را بیان می کند،درست است که در نگاه اولیه هر کدام از فقه و کلام و فلسفه و عرفان به بخش و جنبه ای از دین نگاه می کنند ولی بالأخره کدامشان حقایق و بواطن دین را بیان می کنند؟آیا فقه که فقط با ظواهر کار دارد ما را به حقیقت می رساند یا فهم ما از فقه اشتباه است؟ استدلالهای کلامی راهی به (و سقاهم ربهم شرابا طهورا)سوره انسان آیه 21 - دارد یا خیر؟
چون ما وقت و عمر کافی نداریم که سراغ همه این علوم برویم؟پس باید وقت خود را متمرکز کدام علم کنیم؟؟؟؟؟؟
ممنون از توجهتان.
سلام و وقت بخیر خدمت شما
اگر بخواهیم یک روش نتیجه دار را در این موضوع پیش بگیریم قبل از اینکه از راه رسیدن به حقیقت دین و علومی که متکفل بیان و تبیین این حقیقت هستند صحبت شود باید مشخص شود منظور از حقیقت دین چیست؟
البته شما به منظورتون از حقیقت دین اشاره کرده اید :
منظور بنده از حقایق دین همان رسیدن به یقینی است که خداوند متعال فرمود وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقينُ- و یا راه رسیدن به يَأَيَّتهَُا النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّةُ(27)ارْجِعِى إِلىَ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً(28)فَادْخُلىِ فىِ عِبَادِى(29)وَ ادْخُلىِ جَنَّتىِ(30) است.
ظاهرا در این بیان شما حقیقت دین را از سنخ یقین و باور بیان کرده اید.
در آیات قران کریم دین اینگونه مورد توجه قرار گرفته است :
إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلام.[1] همانا دین در نزد خداوند متعال تسلسم بودن (در برابر حق) است.
و همچنین در روایات این موضوع اینگونه مورد توجه قرار گرفته است :
در این روایت امام باقر علیه السلام حقیقت دین را به محبت معنی کرده اند. و در ادامه ضمن استشهاد به چند ایه از قرآن کریم بیان می کنند که گوهر دین و ایمان یکی است.
و در سخنان بزرگان حقیقت دین با چنین عباراتی تبیین شده است :
بشهادت صريح آيات متعدد قرآن، روح و جان و حقيقت دين عبارت از تسليم و خضوع در برابر پروردگار است.[3]
و حقيقت دين، تعديل مجتمع بشرى در سير زندگى است كه البته تعديل حيات فردى را نيز به دنبال دارد، (تعديل عقائد، اخلاق و اعمالش) كه در نتيجه پيروى از آن آدمى به منزلت واقعى خود كه فطرت و خلقت خاص خودش به او داده، مىرسد.[4]
روح و حقيقت دين، ايمان وجدانى است كه در اثر آن از ضمير انسانى بايد رحمت و خير بجوشد و چون سرچشمهاى از زبان و اعضاء جارى شود.[5]
حقيقت دين دلبستگى بآفرينندهى جهان است.[6]
منظور از اين روايات اين است كه روح و حقيقت دين همان ايمان و عشق به خدا است ايمان و عشقى كه شعاع آن، تمام وجود انسان را روشن مىكند و همه اعضاء و دستگاههاى تن تحت تاثير آن قرار مىگيرند، و اثر بارز و روشن آن پيروى از فرمان خدا است.[7]
حقيقت دين، تسليم است.[8]
إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ.[9]
با توجه به آنچه گفته شد حقیقت دین از سنخ تسلیم و محبت و خضوع و ایمان در برابر خداوند متعال است. به گونه ای از سنخ معرفت و آگاهی است و لذا راه دست یابی و ورود در جرگه حقیقت دین باید متناسب و همسنگ با این حقیقت باشد. یعنی راهی که معرفت زایی داشته باشد. و در این خصوص آنچه مهم است و موضوعیت دارد تحقق این علم و و محبت و تسلیم و خضوع است و ایمان است.
ممکن است کسی از راه حسی و مشاهده آثار و نشانه های رحمت الهی به این وادی وارد شود.
دیگری ممکن است از راه تجزیه و تحلیل عقلی و فلسفی در این وادی وارد شود.
و دیگری ممکن است از طریق مجاهده و کشف و شهود در این وادی پا گذارد.
نکته ای که در این خصوص نباید از آن غافل شد این است که همانطور که در آیات مورد استشهاد امام باقر مطرح شده بود و همچنین در برخی روایت و بیانات بزرگان به آن اشاره شده بود این حب و محبت و ایمان و تسلیم و خضوع در رفتار و زندگی انسان دارای آثاری است که بدون این آثار در واقع آن حب و ایمان و تسلیم و خضوع یک ادعی و سرابی بیش نخواهد بود. و در زمینه این آثار نیز باید از علم متناسب خودش استفاده کرد.
مثلا در علم کلام راه دفاع کردن را میاموزیم در علم اصول راه استنباط را و در علم فقه وظایف عملیه را.
یعنی این دست از علوم هرچند در آن حقیقت نقش ندارند ولی در ظهور و بروز آثار و نتایج آن حقیقت دارای اثر میباشند و در واقع بدون اینها آن حقیقت ابتر خواهد بود.
و آخرین نکته را در قالب یک مثال عرض میکنم :
همه انشانها تشنه میشوند و این تشنگی در همه انسانها آثاری دارد و در همه انسانها راه برطرف کردنش نوشیدن آب است. و در همه انسانها باید مقدمات این نوشیدن مانند تهیه آب محقق شود.
ولی بین مقدمات و اصل نوشیدن یک تفاوت وجود دارد؛ فراهم شدن مقدمات نیازمند مشارکت مستقیم همه افراد نیست بلکه صرف اینکه فراهم شود کافی است (توسط هرکس که باشد).
ولی اصل نوشیدن برای تحقق سیرآّی و رفع عطش، حتما نیازمند مشارکت مستقیم است.
در بحث ما نیز اینگونه است فراهم شدن مقدماتی که در آثار نقش دارند مثل بهره مندی از علم اصول و فقه و ... نیازمند مشارکت همه افراد نیست بلکه تسط هرکس که فراهم بشود کافی است.
ولی تحقق روح ایمان و تسلیم و خضع و محبت نیازمند این است که همه از یکی از سه راه پیش گفته پیش بروند و محصول این این علوم مقدمی را به کار بندند.
------------------------------------------
[1] سوره ال عمران آیه 19.
[2] كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي (ط - الإسلامية)، 8جلد، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.
[3] شیخ حر عاملی. الإيقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة، مقدمه مترجم،(احمد جنتی) ص: 30
[4] طبطبایی / محمد حسین .تفسیر المیزان ج3 ص 391.
[5] طالقانی /سید محمود . پرتوی از قرآن ج4 ص273.
[6] تفسیر عاملی ج3 ص 324.
[7] مکارم شیرازی / ناصر . تفیبر نمونه ج2 ص 516.
[8] قرائتی / محسن . تفسیر نور ج2 ص 106.
[9] مطهری / مرتضی . مجموعه آثار ج2 ص 182.
[10] سبحانی /جعفر. بحوث في الملل و النحل ج4 ص 142.