من این را گفتم برادرم دوستم :
اگر بهشت ابدی بوده - در آن بهشت که تکلیف نیست ----- در آن بهشت که گول خوردن نیست ----- در آن بهشت که محدود کردن نیست------ در آن بهشت که شیطان نیست -------- در آن بهشت که ظلم کردم به نفس خودم نیست-------- ببین برادر عزیز! ببین پسرم! اینجا 5 مورد مشخصات بهشتی که آدم (ع) بود را ارائه دادی، هر 5 مورد باطل است! دقیقا خلاف واقع! دقیقا خلاف آنچه بوده! هبوط آدم (ع) به خارج از بهشت، دقیقا بعد از ظلم کردن به نفس خود و نافرمانی خدا اتفاق افتاد و شیطان رجیم، باعث این اغوا شد، کجا؟ در بهشت. تکلیف آدم (ع) این بود که آنجا از درخت ممنوعه نخورد. اما گول خورد.
خودت ببین هرچه در مورد کیفیات بهشت گفتی غلط است!
بعد گفتم """"" اینی که میگید زمین هست نه بهشت """"" این چیزا تو اون بهشت اصلی نیست ...........................
ای بابا من کی گفتم سجده در بهشت بوده. سبحان الله!!! اصلا معلوم نیست سجده کجا بوده نه بهشت نه زمین نه این عالم نه عالم دیگر بوده نبوده هیچی معلوم نیست مکانش کجا بوده . سبحان الله!!!
ای باباااااااااا
چقدر بگویم یکم تامل کنید در جواب یا حداقل دو سه بار بخوانید من چه گفتممممممممممم . من مطلبی را که ارسال میکنم 100000000000000 بار می خوانم. شتران فرزند مرده بر تو بگریند اگر دروغ بگویی!!!
شیطان در بهشت بود خدا در قران میگوید جنه های که توش نخل و غیره هست در حالی که داره از زمین صحبت میکنه. سبحان الله!!! با همان دلایل و آیات قران : شیطان و گول خوردن و این چیزا در بهشت راه ندارد. ( نوشته های من را در تاپیک معصیت آدم بخوانید) اعوذ بالله من الشیطان الرجیم!!! این همه دلیل آوردم تازه میگید لیلی زنه یا مرده. چقدر دلیل آوردی!!!
پاسخ من :
خدا کنه از هرچه تحریم شده باشید از عقل و قران تحریم نشده باشید. همچنین لطفا مجدد مطالعه فرمایید نوشته های من را در بالا.
جان من بی خیال! همین یک بار که خواندم هم خندیدم هم گریه کردم!برای تو و برای خودم!!!
پاسخ من :
دوست عزیز برادر من چه بگویم دیگه برایت --- اصلا خواندی چه گفته شد بالا ؟؟؟؟ اصلا فکر کردی یکم ؟؟؟؟ یا یک بار خواندی تمام شد و بعد آمدی میدان جنگ؟؟؟؟ ریش و سرم را ول کن ای برادر!
دوست من خوب کاملا روشن است معنای حتی دیگر یعنی چه :
یعنی تا زمانی که این اتفاق بی افتد یعنی تا زمانی که شتر از سوزن رد شود.
که دوووووووووووت من زبانمان مو درآورد خدا هم می گوید این امر غیر ممکن هست.
یعنی """ تا زمانی که """ یعنی تا ابدیت ( در این آیه ) یعنی تا بینهایت. معانی دیگر هم دارد، این حتی؟!!فقط یک کلمه بودا !!!
یعنی """ مگر اینکه """ این اتفاق بی افته. آهان! الان فهمیدم!!! اوکی!
خوب ثابت شد خدا هم می گوید تا ابدیت این اتفاق نخواهد افتاد و غیر ممکن است.
مجدد برید و بخونید چی گفتم در اون پست و در اونجا چه چیزی اثبات شد.
وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ
تا زمانی که خدا را نبینیم ایمان نمی آوریم.
خدا را تا ابدیت نمی شود دید. پس آیه ی 35 سوره ی نور چه می گوید؟! آن آیه لحنی دارد که انگار یک نفر خدا را با چشم سر دیده و آمده وصف می کند.
پس تا ابدیت ایمان نمی آوریم. نه ایمان می آوریم، زیرا: انالله و انا الیه راجعون!!!:cheshmak:
تمام شد. خدا را شکر.
حتی دیگر معنی کردن ندارد.
لطفا اثبات بالا رو بخونید.
جناب تحریم شده! دقت کنید
دقت کنید دقت کنید دقت کنید چشم چشم چشم
چه گفته می شود چه اثبات می شود چه آیاتی گفته می شود. خیلی خوب خیلی عالی همه اش اثبات! آنهم چه اثباتی! 5 سال و نیم بود اثبات نخورده بودم! دستت درد نکند!
نه همینطور مخالفت کنید. شما اثبات های مرا نقض کنید. و آیات خدا را. شاید به نتیجه ای برسیم. استغفرالله
موفق باشید همچنین
ببینید جناب تحریم شده : جان . جان!
همه چیز روشن واضح با دلیل قران عقل برهان گفته شده روشنه روشن...
خیلی روشنه قبول دارم حتی واضح تر از خود قرآن توضیح دادی، آفرین آفرین!!! مثلا آنجا را که خدا یادش رفته بود که شیطان آدم را در زمین گول زد، خیلی خوشم آمد، خوب توضیح دادی!
اگر بحث ایراد بنی اسرائیلی گرفتن است یا اینکه مارا سره کار گذاشته اید بگویید ادامه ندیم من بحث جدی تری در قضیه عصمت دارم این مسائل ابتدایی که دیگر خنده دار هست.
وقتی دارم جوابتان را می دهم احساس می کنم شما مرا سره کار گذشته اید و می خندید با اینکه جواب را می دانید. چون بحث خیلی روشن است. تکذیب می کنیم!
اما اگر واقعا عقیدتون اون هست و اگر میدونید به هیچ وجه تغییر نمی کنید باز هم بگویید ادامه ندیم. چون بی فایده استو
شنیدید می گویند اگر خدا هم بیاید زمین من این کار را نمی کنم.یعنی من روی عقیده ام هستم هرچند خدا بیاید. سبحان الله
اگر اینطوری هست بگید ادامه ندیم. ادامه ندیم
نظر شما و دین شما و خدای شما برای خودتان -- خدای ما هم برای خودمان. خدای شما که عاجز است از انجام امور محال، مال خودتان. خدای من بهتر است، زیرا بر انجام امور محال هم قادر است! قادر مطلق!
من در قضیه عصمت 1% واسه خودم احتمال برگشت از روی عقیده ام را گذاشته ام. که اگر توانستند ثابت کنند من 99% را دود می کنم. چکار باید بکنم دقیقا الان؟!!!
اگر شما هم اینطوری هستید ادامه دهید. من هم همان طوری هستم! اگر نیستید 100% هستید بگو تا ادامه ندهیم. اینجا را خارجی گفتی نفهمیدم!
و الا :
عِرض خود مى برى و زحمت ما مى دارى اگر زیر «ع» « ِ» نمی گذاشتی عَرض می خواندمش! خدا از بزرگی کمت نکند.
با سپاس
برادران عزیز! من جواب این بنده ی خدا را دیگر نمی دهم! خودتان دلیلش را کشف کنید!!!
برادران عزیز! من جواب این بنده ی خدا را دیگر نمی دهم! خودتان دلیلش را کشف کنید!!!
سلام
جواب من را نمی دهید ؟
به خیال خودتان تا به حال جواب می دادید ؟
دعا کنید کسی دیگر این تاپیک و نوشته های شما را نخواند تا ابدیت, چون شما را...می پندارد.
حیف وقت که این همه به طور فوق العاده علمی و عقلی و برهانی و غیره برای شما دلیل و آیه آوردم ... اشتباه ( احتمالا)کردم. ( یکی از دوستان گفت با اینان بحث نکن ظرفیت اینکه بفهمند ندارند.
و اما آنچه شما معتقدید طبق گفته های خودتان :
1- خدا دروغ گوست.
2- جهنم با بهشت فرقی ندارد.
3-در بهشت شیطان است.
4-در بهشت گناه و شرک و معصیت وجود دارد.
5-آیه ی قران شتر و سوزن برای خنده هست .
6-تکذیب آیات خدا.
7- شریک قران دروغ گوست.
8- معصوم و علما و خدا همگی نمی دانند و من می دانم محال ذات انجام می شود.
9 - و هزاران عقیده ی دیگر....
واقعا تاسفم می خورم براتون.
چقدر جالب هست من باید برای این جمله هم توضیح دهم :
"""من مطلبی را که ارسال میکنم 100000000000000 بار می خوانم """
چون ایشان می گویند :
شتران فرزند مرده بر تو بگریند اگر دروغ بگویی!!!
هنوز ایشان نمی داند عدد کثرت یعنی چی...
عدد کثرت تعداد خاصی را مشخص نمی کند و در زبان عرب به منظور بیان فراوانی و زیادی چیزی به کار می رود.
البته چیز عجیبی نیست که متوجه نیستند
ایشان اصلا هیچی را متوجه نیستند
حتی اصلا نمی دونند معنای کلمه ی = اعاده چیست و اعاده ی معدوم چیست .
لطفا پست قبل را دوستان بخوانند ایشان چه می گوید.
اصلا می دانی اعاده ی معدوم چیست ؟؟؟؟
چرا اینقدر بدون مطالعه و فقط دانستن همین جمله که خدا همه چیز می تواند(محال ذات هم می تواند - که البته گفته شد اصلا تعلق نمیگیرد قدرت بر محال ذاتی - اما نرود میخ در سنگ) , و اونم تازه نمی دونی , هی میای بحث رو ادامه میدی آخه ؟؟؟
یکم مطالعه کنی هم بعد نیست.
و در آخر :
الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ ﴿۱۸﴾
به سخن گوش فرامىدهند و بهترين آن را پيروى مىكنند اينانند كه خدايشان راه نموده و اينانند همان خردمنداند (۱۸)
لَا تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِيًّا ﴿۴۴﴾
شيطان را مپرست كه شيطان [خداى] رحمان را عصيانگر است (۴۴)
من مىترسم از جانب [خداى] رحمان عذابى به تو رسد و تو يار شيطان باشى (۴۵)
إِنِّي أَخَافُ أَن يَمَسَّكَ عَذَابٌ مِّنَ الرَّحْمَن فَتَكُونَ لِلشَّيْطَانِ وَلِيًّا ﴿۴۵﴾
سَلَامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كَانَ بِي حَفِيًّا ﴿۴۷﴾
درود و سلام بر تو باد به زودى از پروردگارم براى تو آمرزش مىخواهم زيرا او همواره نسبت به من پر مهر بوده است (۴۷)
لطفا کارشناس عزیز تاپیک را قفل کنند که زیادی وارد بی راهه شد.
جناب آقایان مدیر! 6 ماه پیش که کاربری با نام امیرخان در اینجا موضوع سنگ و خدا را قرار داد و شبهه ایجاد کرد، به شما آیا تذکر ندادم این یک حرکت از سوی شیاطین است برای از بین بردن اعتقادات موحدین؟! دیدید حالا؟! امروز اینان که این مثال را می زنند، همان موحدینی هستند که آن تاپیک را مشاهده کردند. 6 ماه فکر کرده اند و بواسطه ی شبهه گمراه شده اند!
با سلام
گرامی ،به نظر می رسد یک کمی باید بیشتر مطالعه کنید
این شبهه مال 6 ماه پیش نیست مال بیش از 1000 سال پیش است امیر خان آن را مطرح نکرده و فلانی در مکتب اشعری مطرح کرده و پاسخش بارها و بارها داده شده تا جایی که در همان آغازین سالهای ظهور اسلام که ذهن بسیط مسلمانان قدرت جمع برخی از امور با بی نهایت بودن قدرت باری تعالی را نداشتند برای سوال خدمت امامان معصوم می رسیدند و هر کسی به فراخور ظرف وجودی اش جوابی دریافت می کرد و اقناع می شد و می رفت .
نمونه آن در پست های ابتدایی بیان شد
اما در اینجا باید به نقص در امر پاسخگویی خویش در این سوال اعتراف کنم :
اشتباهی رخ داده است:
اهلبیت در پاسخ به این گونه سوالات حال سائل را در نظر می گرفتند اگر اهل بیانات علمی نبوده و به ظاهر اکتفا می کردند به آنها جواب اقناعی می دادند و اگر از اهل دقت در علوم عقلی بودند به آنها جواب دقیق عقلی می دادند.
در زیر نمونه هایی از نوع اول (جواب ساده) بیان می شود: فردی نزد امام رضا(ع) آمد و گفت : آیا پروردگار تو می تواند آسمانها و زمین و هر آنچه بین آنها را در تخم مرغی جای دهد؟ فرمود :آری ,بلکه و در کوچکتر از تخم مرغ, آنها را در مردمک چشم تو که کوچکتر از تخم مرغ است قرار داده است . دقیقا همین قضیه را در سوال زندیقی از امام صادق داریم که امام همین جواب را فرمودند. ما چه اصراری داریم که همه استدلال عقلی را بپذیرند . همین جواب کاملی است برای دوستانی که بر این طریق اند. اما در کنار این طریق اقناعی بعضا اهلبیت جواب کاملی داده اند که ما اصراری بر پذیرش آن نداریم هر کدام از این دو برای اهلش کفایت می کند: شخصی از امیرالمؤمنین علیه السلام پرسید که:«هَلْ یَقْدِرُ رَبُّکَ أَنْ یُدْخِلَ الدُّنْیَا فِی بَیْضَةٍ مِنْ غَیْرِ أَنْ تَصْغُرَ الدُّنْیَا أَوْ تَکْبُرَ الْبَیْضَةُ،آیا پروردگار تو می تواند دنیا را در تخم مرغی داخل کند بدون آنکه دنیا کوچک و تخم مرغ بزرگ شود امام(ع) فرمود:«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَا یُنْسَبُ إِلَی الْعَجْزِ وَ الَّذِی سَأَلْتَنِی لَا یَکُونُ، همانا خداوند به عجز و ناتوانی متّصف نمی شود بلکه آن چه تو از من در باره آن پرسیدی موجود نمی شود [و قابلیت وجود ندارد[»(توحید صدوق باب9 حدیث 9) پس تا این جا ما دو طریق را از اهل بیت ذکر کردیم که هر کدام برای اهلش جوابی است در خور توجه و قابل پذیرش.
جناب شعیب سلام
در ماجرا و آیه ی شتر و رد شدن از سوراخ سوزن ثابت شد که این امر محال است تا ابدیت و خیلی واضح و روشن خدا این را می گوید.
چون اگر شتر از سوراخ سوزن رد شود =
حرام و تکبر و کذب وارد بهشت می شود که این محال است در بهشت راه داشته باشد.
پس محال است شتر از سوراخ سوزن رد شود.
آیه فوق العاده هست.
چون خدا می توانست بگوید تا زمانی که من بخواهم.
پس این مثال برای خنده هست ؟
دیگه از این روشن تر نمیشه گفت...
با سلام
گرامی ،به نظر می رسد یک کمی باید بیشتر مطالعه کنید این شبهه مال 6 ماه پیش نیست مال بیش از 1000 سال پیش است ا 1000 سال پیش در این انجمن مطرح شد؟! بنده عرض کردم در این انجمن.
امیر خان آن را مطرح نکرده و فلانی در مکتب اشعری مطرح کرده و پاسخش بارها و بارها داده شده تا جایی که در همان آغازین سالهای ظهور اسلام که ذهن بسیط مسلمانان قدرت جمع برخی از امور با بی نهایت بودن قدرت باری تعالی را نداشتند برای سوال خدمت امامان معصوم می رسیدند و هر کسی به فراخور ظرف وجودی اش جوابی دریافت می کرد و اقناع می شد و می رفت . جواب امامان معصوم (ع) چه بود؟! مغلطه هایی که شما آوردید؟! توانستن بر نتوانستن؟!!!!!!!!!!!
نمونه آن در پست های ابتدایی بیان شد
اما در اینجا باید به نقص در امر پاسخگویی خویش در این سوال اعتراف کنم :
اشتباهی رخ داده است:
اهل بیت در پاسخ به این گونه سوالات حال سائل را در نظر می گرفتند اگر اهل بیانات علمی نبوده و به ظاهر اکتفا می کردند به آنها جواب اقناعی می دادند و اگر از اهل دقت در علوم عقلی بودند به آنها جواب دقیق عقلی می دادند.
در زیر نمونه هایی از نوع اول (جواب ساده) بیان می شود:
فردی نزد امام رضا(ع) آمد و گفت : آیا پروردگار تو می تواند آسمانها و زمین و هر آنچه بین آنها را در تخم مرغی جای دهد؟ فرمود :آری ,بلکه و در کوچکتر از تخم مرغ, آنها را در مردمک چشم تو که کوچکتر از تخم مرغ است قرار داده است . بنده ی خدا من هم که مشابه همین جواب را دادم. گفتم خداوند می تواند تمام کائنات را در کاسه سر تو جا بدهد. (هنگامی که خواب می بینید، نمی دانید که خواب هستید و همه را واقعیت می پندارید، و اینها همه در مغز شما درک می شود).
دقیقا همین قضیه را در سوال زندیقی از امام صادق داریم که امام همین جواب را فرمودند.
ما چه اصراری داریم که همه استدلال عقلی را بپذیرند . همین جواب کاملی است برای دوستانی که بر این طریق اند. اما در کنار این طریق اقناعی بعضا اهلبیت جواب کاملی داده اند که ما اصراری بر پذیرش آن نداریم هر کدام از این دو برای اهلش کفایت می کند: شخصی از امیرالمؤمنین علیه السلام پرسید که:«هَلْ یَقْدِرُ رَبُّکَ أَنْ یُدْخِلَ الدُّنْیَا فِی بَیْضَةٍ مِنْ غَیْرِ أَنْ تَصْغُرَ الدُّنْیَا أَوْ تَکْبُرَ الْبَیْضَةُ،آیا پروردگار تو می تواند دنیا را در تخم مرغی داخل کند بدون آنکه دنیا کوچک و تخم مرغ بزرگ شود امام(ع) فرمود:«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَا یُنْسَبُ إِلَی الْعَجْزِ وَ الَّذِی سَأَلْتَنِی لَا یَکُونُ، همانا خداوند به عجز و ناتوانی متّصف نمی شود بلکه آن چه تو از من در باره آن پرسیدی موجود نمی شود [و قابلیت وجود ندارد[»(توحید صدوق باب9 حدیث 9) اینهم که مشابه جوابیست که بنده به شما دادم. مشابه مغلطه ی توانستن بر نتوانستن که اگر تاپیک حل مسئله ی خدا و سنگ را بخوانید، به تفصیل توضیح داده ام. جمله باید معنا داشته باشد، تا قابل جواب دادن باشد. پس تا این جا ما دو طریق را از اهل بیت ذکر کردیم که هر کدام برای اهلش جوابی است در خور توجه و قابل پذیرش. اما خودتان هم همان مغالطات ملحدین را که 6 ماه پیش در این انجمن مطرح می شد، مطرح کردید بعنوان استدلال!!!
آنهم چه استدلالی؟! استدلال بر ناتوانی خداوند استغفرالله!
هو علی کل شیء قدیر برای هر مؤمنی کافی است، حتی اگر مثل شما زیاد در عمق حقیقت غوص نکرده باشد.
[font=tahoma][color=seagreen][size=13] ائمه بزرگ هستند و خیلی شباهت ها با خدا دارند اما نکته اینجاس، آدمای هوشیار با اعتراف به این امتیاز والای ائمه که حتی در مقامی نزدیک به خدایی قرارشون میده،.
بدبختانه او خودش هم نمی داند که مشرک است، زیرا قرآن را سرسری گرفته است. خواندن قرآن و تفکر در آیات آن را ترک کرده، بجای آن شیطان کلمات شرک آلود را در نظرش زیبا جلوه داده است. ممکن است در اجتماع آدم خوبی به نظر بیاید، اما؛ او مشرک است، طبق کلام خدا در قرآن.
چه قضاوت سطحی نگرانه ای.
برای خودم متاسفم که باز به شما تذکری دادم و باز اینطور اهانت کردین. قضاوت بین من و شخص شما روز قیامت با خداس و تموم.
برای تا آخر عمرم برای تا روز قیامت خدا نگهدار.
قبل از خداحافظی، لااقل این دو آیه را که گذاشتم، خودت اینجا ترجمه کن بعد در کنار این گفته ی خودت قرار بده. یعنی هم ترجمه ی آیه که خودت انجام دادی، و هم این ارسالت را.
بعد خودت قضاوت کن خلاف کلام خدا هست یا نه.
شاید بیدار شوید. خدا خودش می گوید هیچ چیز شبیه من نیست، شما می گویید ائمه (ع) خیلی شبیه خدا هستند!
یا حق
پس دیدید دوستان، ابتدا عنوان تاپیک این بود:
آیا خداوند موجودی برتر از انسان در آینده می آفریند؟
بعد، ابتدا عجز خداوند را برادرانمان اثبات کردند! (استغفرالله)، بعد که دیدند خدا اینقدر عاجز است! (استغفرالله)، متوجه شدند ائمه (ع) شبیه خدا هستند و نزدیک به مقام خدایی (استغفرالله)!
بعد هم که دیدند این خدای عاجز! (استغفرالله) از خودش دفاع نمی کند،
یک نفر پیدا شد و گفت:
اول و آخر ظاهر و باطن آقام اباالفضله!!! (استغفرالله)
می بینید شیطان چگونه شما را به شرک وا می دارد؟! ابتدا با کلمات زیبا تحت عنوان فلسفه به ذهن شما رسوخ کرده و به شما القا می کند خداوند عاجز از انجام امور محال است! (استغفرالله)
بعد که عجز خدا در ذهن شما ملکه شد، (استغفرالله)، آنگاه ذهنتان ناخوداگاه بدنبال خدایی می گردد که عاجز نباشد!
بعد، شیطان ائمه ی مظلوم (ع) را در ذهنتان شبیه به خدا قرار می دهد، آنگاه ابتدا می گویید ائمه (ع) شبیه به خدا هستند! استغفرالله
بعد که دیدید از خدا خبری نشد و عقوبت نشدید، پا را فراتر گذاشته و می گویید، اول و آخر و ظاهر و باطن آقام اباالفضله ! استغفرالله!
و خیلی صفات دیگر خدا را به بندگان خدا نسبت می دهید. حتی بنده با گوش های خودم شنیده ام کسانی می گفتند حسین خدای منه!!! استغفرالله!
فقط یک جمله ی دیگر می گویم و وظیفه ام در این تاپیک تمام شده است:
با سلام
گرامی ،به نظر می رسد یک کمی باید بیشتر مطالعه کنید
شما هم همینطور
این شبهه مال 6 ماه پیش نیست مال بیش از 1000 سال پیش است امیر خان آن را مطرح نکرده و فلانی در مکتب اشعری مطرح کرده و پاسخش بارها و بارها داده شده تا جایی که در همان آغازین سالهای ظهور اسلام که ذهن بسیط مسلمانان قدرت جمع برخی از امور با بی نهایت بودن قدرت باری تعالی را نداشتند برای سوال خدمت امامان معصوم می رسیدند و هر کسی به فراخور ظرف وجودی اش جوابی دریافت می کرد و اقناع می شد و می رفت .
اگر حتی به این دسته بندی شما استناد کنید جشمتان را باز کنید میشود فهمید که وقتی از سوزن و شتر منظور ما رد کردن شتر از سوزن بدون آن که شتر کوچک و سوزن بزرگ شود از مثال آب دریا هم میشود فهمید
نمونه آن در پست های ابتدایی بیان شد
اما در اینجا باید به نقص در امر پاسخگویی خویش در این سوال اعتراف کنم :
شما اصل عقیده تان باطل است در مورد سوال پس اصلا نباید به عونان کارشناس در بحث شرکت میکردید
اشتباهی رخ داده است:
ا
هلبیت در پاسخ به این گونه سوالات حال سائل را در نظر می گرفتند اگر اهل بیانات علمی نبوده و به ظاهر اکتفا می کردند به آنها جواب اقناعی می دادند و اگر از اهل دقت در علوم عقلی بودند به آنها جواب دقیق عقلی می دادند.
در زیر نمونه هایی از نوع اول (جواب ساده) بیان می شود:
[FONT=microsoft sans serif]فردی نزد امام رضا(ع) آمد و گفت : آیا پروردگار تو می تواند آسمانها و زمین و هر آنچه بین آنها را [FONT=microsoft sans serif]در تخم مرغی جای دهد؟ [FONT=microsoft sans serif]فرمود :آری ,بلکه و در کوچکتر از تخم مرغ, [FONT=microsoft sans serif]آنها را در مردمک چشم تو که کوچکتر از تخم مرغ است قرار داده است .
شما تکلیف خودتان را روشن کنید یک بار میگید حدیث از امام علی ایست فکر کنم امام صادق را هم گفتید حال امام رضا؟ اصلا سند حدیث را بیاورید.
دقیقا همین قضیه را در سوال زندیقی از امام صادق داریم که امام همین جواب را فرمودند.
ما چه اصراری داریم که همه استدلال عقلی را بپذیرند .
اگر شما توانستید الله(عزوجل) را با عقل خود وصف کنید...سبحان الله ما هم به استدلال عقلی استناد میکنیم
همین جواب کاملی است برای دوستانی که بر این طریق اند.
بر چه طزیق؟
اما در کنار این طریق اقناعی بعضا اهلبیت جواب کاملی داده اند که ما اصراری بر پذیرش آن نداریم هر کدام از این دو برای اهلش کفایت می کند:
اگر این ها قرار بود برای ما کفایت کند آیه قرآن نباید برای شما کفایت میکرد؟
شخصی از امیرالمؤمنین علیه السلام پرسید که:[FONT=traditional arabic]«هَلْ یَقْدِرُ رَبُّکَ أَنْ یُدْخِلَ الدُّنْیَا فِی بَیْضَةٍ مِنْ غَیْرِ أَنْ تَصْغُرَ الدُّنْیَا أَوْ تَکْبُرَ الْبَیْضَةُ،آیا پروردگار تو می تواند دنیا را در تخم مرغی داخل کند بدون آنکه دنیا کوچک و تخم مرغ بزرگ شود امام(ع) فرمود:«[FONT=traditional arabic]إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَا یُنْسَبُ إِلَی الْعَجْزِ وَ الَّذِی سَأَلْتَنِی لَا یَکُونُ، همانا خداوند به عجز و ناتوانی متّصف نمی شود بلکه آن چه تو از من در باره آن پرسیدی موجود نمی شود [و قابلیت وجود ندارد[»(توحید صدوق باب9 حدیث 9)
قابلیت وجود ندارد در حدیث نیست اگر حدیث هم درست باشد نگفته است چرا نمیشود...پس نمیتوانید استناد کنید.
من موندم این چه سوالیستکه از سه امام پرسیده شده:khandeh!:
پس تا این جا ما دو طریق را از اهل بیت ذکر کردیم که هر کدام برای اهلش جوابی است در خور توجه و قابل پذیرش.
ما برایتان آیه ی قرآن می آوریم شما بر جهل خود ایستاده ای... هر حرفی هم که زده اید جوابش را گرفته اید فکر کنم مگر اینکه تکرار مکررات کرده باشید. حال شما قانع شوید یا نشوید محکومید پس سعی در حق جلوه دادن عقیده ی خود نکنید .
[FONT=Courier New] اللهم صلی علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم ان شاءالله
امروز اینان که این مثال را می زنند، همان موحدینی هستند که آن تاپیک را مشاهده کردند. 6 ماه فکر کرده اند و بواسطه ی شبهه گمراه شده اند! این همان چیزی بود که به شما می گفتم. اما بخدا قسم از خودم نگفتم. چرا فکر نمی کنید. من که علم غیب ندارم. پس از کجا دانستم که این موضوعات با چه هدفی دنبال می شود؟! از کجا دانستم ریشه ی این چرندیات در کجاست؟! چرا به حرف من توجه نکردید. این مغالطه ی بزرگ را بنده در تاپیکی جداگانه به تفصیل شرح داده و رفع شبهه کردم. در همان تاپیک شیطان آمد و دو نفر از موحدین که ایمان ضعیفی داشتند را علیه من بسیج کرد تا تاپیک بسته شد. بندگان خدا کی بیدار می شوید. امروز کسانی می گویند خدا عاجز است، که خود را شیعه و مسلمان می دانند! سبحان الله! امروز اینجا چین نیست، روسیه نیست، آلمان شرقی نیست که در انجمنی در آن گفته می شود خدا ناتوان است، اینجا ایران است، ایران شیعه. دیدید شیطان چگونه به میان شما نفوذ کرد؟ نگفتم مکر شیطان خیلی پیچیده است؟ جناب عماد یا همان پاسخگوی شماره 3 انجمن گفتگوی قرآنی! می بینید جناب! شما شاهد بنده هستید! آن زمان به شما نگفتم این تیم امیرخان و آرمان دانشجو و ... همه و همه یک تیم هستند که با افکار اگزیستانسیالیستی قصد هجوم به اعتقادات موحدان شیعه را دارند؟! گفتم یا نگفتم؟ امروز آنان دیگر در این انجمن نیستند و پستی ارسال نمی کنند، اما ببینید چقدر در کارشان حسابشده عمل کردند که جناب شعیب، امروز استدلال 6 ماه پیش ملحدین را به بنده عرضه می کند! وا اسلاما! وا حسرتا! یا رسول الله
با سلام اگر انسان دلیل محکم بر حرف ها و عقاید خود داشته باشد و بی دلیل و مدرک بر ندانسته های خود اصرار نکند از تیم امیر خان و آرمان دانشجو ....نمی هراسد و دائم سعی نمی کند با تشر دیگران را از میدان بحث بیرون کند تفکر شیعی این قدر غنی هست که از شبهات اگزیستانسیالیستی و پوزیتیویسمی و... نه تنها نمی هراسد بلکه برای جواب دادن به آنها از آن استقبال می کند و هر کجا که دیدیم که افکارمان با استدلال عقلی منافات دارد نباید آن را به پای نگرش دینی گذاشت-کما نحن فیه- بلکه باید در درست فهمیدن آن عقیده تلاش کرد که دائما نخواهیم افرادی را که با این نگرش سازگار نیستند و واقعا در مراجعه به عقلشان به بطلان آن عقاید دلیل دلرند را طرد کنیم و از آن بد تر آن را به نام دین و دینداری تمام کنیم . اسلام دینی کامل و جامع است و برای تک تک عقاید خود استدلال دارد و بشر را در استدلال ها و سوالات خود رها نکرده است. ما متاسفانه گاها با جزم اندیشی یک تفکر را آنچنان برای خود مسلم می گیریم که اگر خود خدا هم بیاید و آن را ابطال کند بر زیر بار نمی رویم و این واقعا مشکل اصلی برخی از ما هاست بد تر از آن این که این را به پای دین گذاشته و این حرکت را به دین منسوب کنیم اگر علم نداریم حد اقل آزاد مرد باشیم و جهل خود را به دین نسبت ندهیم.
توانستن بر نتوانستن اصلا معنا ندارد. این جمله سراسر غلط است. مثل این است که بگویی من می توانم نتوانم این سنگ را بلند کنم! این جمله از نظر دستوری غلط است. تا زمانیکه از نظر دستوری درست نشود، قابل جواب دادن نیست. بقیه جملات شبیه به این جمله هم همینطور.
با سلام احسنت باید به این مطلب زودتر می رسیدید ولی خیلی دیر رسیدید این اموری که شما به"جمله سراسر غلط " از آن تعبیر کردید همان محالات ذاتی است که در قریب به 15 صفحه بنده بر آن اصرار داشتم حال شما هر اسمی که می خواهی بر آن بگذار . البته این که شما آن را جملات غلط می خوانید جای بحث دارد چرا که جمله از نظر دستوری که هیچ اشکالی بر آن وارد نیست و از طرفی مفهومی غلط هم در آن گنجتانده نشده است چرا که توانستن متعلقش خلق است و نتوانستن متعلقش بلند کردن. حال اگر می خواهید بگویید که این اصلا جا ندارد یا همان محال ذاتی است که با هم همراه هستیم وبهتر بگوییم این فعل"خلق سنگی که خود نتواند آن را بر دارد"اصلا متعلق قدرت واقع نمی شود یا به تعبیر دیگر موضوعا و تخصصا از تحت قدرت خارج است(یا به گفته شما بی معنا و غلط است) نه این که تخصیصا خارج شود یعنی این جور سوالات و در خواست ها قدرت خدا را تخصیص نمی زند. و ان الله بکل شی قدیر در کلیت خود باقی است.
علیک سلام وقتی اعتقاد داشته باشی خداوند بی نهایت است، بزرگتر از بی نهایت جمله ای بی معناست. وقتی جمله ات معنا ندارد، جواب هم ندارد برادر من.
احسنت درست است مطلب همین است ما هم همین را می گوییم البته شما به این سوال می گویید "جمله بی معنا" ما می گوییم "محال ذاتی" حال یک قدم دیگر باقی مانده است که به حول و قوه الهی این هم حل خواهد شد و آن این که برخی از امور دیگر هم هستند که ما آن ها را محال ذاتی می دانیم و شما هم اگر آنها را جمله بی معنا بخوانید می شود درست ان شاء الله
اگر انسان دلیل محکم بر حرف ها و عقاید خود داشته باشد و بی دلیل و مدرک بر ندانسته های خود اصرار نکند از تیم امیر خان و آرمان دانشجو ....نمی هراسد و دائم سعی نمی کند با تشر دیگران را از میدان بحث بیرون کند تفکر شیعی این قدر غنی هست که از شبهات اگزیستانسیالیستی و پوزیتیویسمی و... نه تنها نمی هراسد بلکه برای جواب دادن به آنها از آن استقبال می کند و هر کجا که دیدیم که افکارمان با استدلال عقلی منافات دارد نباید آن را به پای نگرش دینی گذاشت-کما نحن فیه- بلکه باید در درست فهمیدن آن عقیده تلاش کرد که دائما نخواهیم افرادی را که با این نگرش سازگار نیستند و واقعا در مراجعه به عقلشان به بطلان آن عقاید دلیل دلرند را طرد کنیم و از آن بد تر آن را به نام دین و دینداری تمام کنیم .
خوب نیست انسان چیزی بگوید و خود به آن عمل نکند
اسلام دینی کامل و جامع است و برای تک تک عقاید خود استدلال دارد و بشر را در استدلال ها و سوالات خود رها نکرده است.
ذات الله را اگر به غیر آنچه خود او را بهآن وصف کرده وصف کنید تخیل شماست...
ما متاسفانه گاها با جزم اندیشی یک تفکر را آنچنان برای خود مسلم می گیریم که اگر خود خدا هم بیاید و آن را ابطال کند بر زیر بار نمی رویم و این واقعا مشکل اصلی برخی از ما هاست
مثل همین کار شما؟:Gig:
بد تر از آن این که این را به پای دین گذاشته و این حرکت را به دین منسوب کنیم
مثل همین کار شما؟:Gig:
اگر علم نداریم حد اقل آزاد مرد باشیم و جهل خود را به دین نسبت ندهیم.
این را باید به خودتان بگویید و اگر عرضه ی بحثی را دارید به آن ادامه دهید با حرف های صد من یک غاز نمیشود بحث کرد.
من از این شخص سوالاتی پرسیدم که از جواب دادن آن عاجز است و حال میخواهد با یک طرفه حرف زدن و طعنه زدن و رد نشان دادن منطق من آن هم بی جواب حرف خود را به کرسی بنشاند.
شما قدرت الله رو ازلی بودن الله و... رو برای من با عقلت اثبات کن و وقتی میگویند عقل از درک الله عاجز است و باید با آنچه خودش را بما شناسانده شناخت منظور همین است.
محال(لا یکون) یعنی اینکه ذات مقدس الله هیچ وقت اراده به انجام آن نمیکند نه قادر به آن نیست.حال هی توجیه به قول خودتان عقلی(یا ظنی؟) بیاورید
[FONT=Courier New] اللهم صلی علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم ان شاءالله
با سلام اگر انسان دلیل محکم بر حرف ها و عقاید خود داشته باشد و بی دلیل و مدرک بر ندانسته های خود اصرار نکند از تیم امیر خان و آرمان دانشجو ....نمی هراسد و دائم سعی نمی کند با تشر دیگران را از میدان بحث بیرون کند تفکر شیعی این قدر غنی هست که از شبهات اگزیستانسیالیستی و پوزیتیویسمی و... نه تنها نمی هراسد بلکه برای جواب دادن به آنها از آن استقبال می کند و هر کجا که دیدیم که افکارمان با استدلال عقلی منافات دارد نباید آن را به پای نگرش دینی گذاشت-کما نحن فیه- بلکه باید در درست فهمیدن آن عقیده تلاش کرد که دائما نخواهیم افرادی را که با این نگرش سازگار نیستند و واقعا در مراجعه به عقلشان به بطلان آن عقاید دلیل دلرند را طرد کنیم و از آن بد تر آن را به نام دین و دینداری تمام کنیم . اسلام دینی کامل و جامع است و برای تک تک عقاید خود استدلال دارد و بشر را در استدلال ها و سوالات خود رها نکرده است. ما متاسفانه گاها با جزم اندیشی یک تفکر را آنچنان برای خود مسلم می گیریم که اگر خود خدا هم بیاید و آن را ابطال کند بر زیر بار نمی رویم و این واقعا مشکل اصلی برخی از ما هاست بد تر از آن این که این را به پای دین گذاشته و این حرکت را به دین منسوب کنیم اگر علم نداریم حد اقل آزاد مرد باشیم و جهل خود را به دین نسبت ندهیم.
لااله الاالله!
برادر من بی هیچ طفره رفتن و حاشیه پردازی، فقط جواب این سؤال را بده:
با سلام احسنت باید به این مطلب زودتر می رسیدید ولی خیلی دیر رسیدید این اموری که شما به"جمله سراسر غلط " از آن تعبیر کردید همان محالات ذاتی است که در قریب به 15 صفحه بنده بر آن اصرار داشتم حال شما هر اسمی که می خواهی بر آن بگذار . البته این که شما آن را جملات غلط می خوانید جای بحث دارد چرا که جمله از نظر دستوری که هیچ اشکالی بر آن وارد نیست و از طرفی مفهومی غلط هم در آن گنجتانده نشده است چرا که توانستن متعلقش خلق است و نتوانستن متعلقش بلند کردن. حال اگر می خواهید بگویید که این اصلا جا ندارد یا همان محال ذاتی است که با هم همراه هستیم وبهتر بگوییم این فعل"خلق سنگی که خود نتواند آن را بر دارد"اصلا متعلق قدرت واقع نمی شود یا به تعبیر دیگر موضوعا و تخصصا از تحت قدرت خارج است(یا به گفته شما بی معنا و غلط است) نه این که تخصیصا خارج شود یعنی این جور سوالات و در خواست ها قدرت خدا را تخصیص نمی زند. و ان الله بکل شی قدیر در کلیت خود باقی است.
قبل ازانجام فعل، اراده لازم است.
قبل از انجام توانستن، اراده بر توانستن لازم است.
قبل از انجام نتوانستن، اراده بر نتوانستن لازم است.
حالا ببینید از چه جمله ای دفاع می کنید:
اراده کردن بر اراده نکردن. برادر من این جمله بی معناست. چرا متوجه نیستید، قبل از اینکه من یا شما بدانیم که قادر به انجام کاری هستیم یا نه، باید کار خواسته شده از ما معنا داشته باشد. این جمله ی توانستن بر نتوانستن اصلا معنا ندارد که بخواهد محقق شود یا نشود.
این را باید به خودتان بگویید و اگر عرضه ی بحثی را دارید به آن ادامه دهید با حرف های صد من یک غاز نمیشود بحث کرد.
با سلام دوست گرامی لطفا شما موضع خودتان را روشن کن شما در سوالاتی که بنده پرسیدم از قبیل " آیا خدا می تواند سنگی بیافریند که خود نتواند آن را بلند کند" سریع جواب دادید که "ان الله بکل شی قدیر " بعد گفتید خدا می تواند این کار را انجام دهد ولی حکیمانه نبوده آن را انجام نمی دهد. درست است... این موضوع را مشترکا بنده حقیر و "تحریم شده" گرامی( البته با اندک تفاوتی ) به نتیجه ای بر خلاف نظر شما رسیدیم که می توانید در پست های قبل ببینید. آنچه که زیاد جالب نیست این که با این اختلاف نظری که در این بحث با جناب" تحریم شده "گرامی دارید متاسفانه در میانه بحث وارد پست می شوید و به نقد می پردازید در حالی که اصول بحث را پایبند نیستید لطفا ابتدا تکلیف خود را با سوالهای بنیادینی که مطرح شد مشخص کنید بعد در خدمتتون هستیم با دلیل حتما
ذات الله را اگر به غیر آنچه خود او را بهآن وصف کرده وصف کنید تخیل شماست...
در باره شناخت خدا هم بیشتر باید تحقیق کنید به نظرم جا دارد یک سوال مجزا با این عنوان مطرح کنید و در آن تاپیک در این باره به بحث و نقد و نظر بپردازید. ولی اجمالا عرض کنم همان گونه که شما می دانید به کنه ذات خدا نمی توان علم پیدا کرد وهمچنین به کنه صفات ذاتیه الهی اما خدا برای شناخت خود راه را سد نکرده است بلکه می توان به واسطه شناخت اسماء و اوصاف خدا او را شناخت البته نه به معنای شناخت کامل که علم به کنه ذات الهی باشد که آن همان گونه که شما بارها فرمودید تخیل ما است نه خدا . اما شناخت خدا از راه شناخت صفات و اسماء امکان دارد . واین اسماء و صفات معانی دارند که در نزد عرب شناخته شده است و با مراجعه به لغت می توان آنها را یافت . گذشته از آن وقتی ما خدا را به عنوان وجودی لا یتناهی و واجب شناختیم می توانیم با مبری دانستن او از هر نقص و صفت ناقص کننده ای و توصیف آن ذات مقدس به هر کمال وجودی او را تا حدودی شناخت این همان راه معروف صفات ثبوتیه و سلبیه است. ابته در این باب بحث بسیار است که انشاء الله آن را در جای خود باید دید.
قبل ازانجام فعل، اراده لازم است. قبل از انجام توانستن، اراده بر توانستن لازم است. قبل از انجام نتوانستن، اراده بر نتوانستن لازم است.
با سلام خدمت شما دوست گرامی جمله اول شما درست: "قبل از انجام فعل اراده لازم است. جمله دوم شما از نظر دستوری درست نیست چرا که توانستن مصدر است و نتیجه فعل است و بر نتیجه اراده معنی ندارد . به عبارت دیگر اراده برای انجام فعل است نه بر مصدر فعل. جمله سوم شما از جمله دومتان حالش بد تر است چرا که اشکال جمله دوم بر آن وارد است علاوه بر آن اشکال بزرگتر آن این است که:عدم وقوع فعل اراده نمی خواهد عدم اراده دلیل بر عدم فعل است نه این که برای انجام ندادن(و به تعبیر شما نتوانستن) اراده لازم باشد ما برای انجام فعل اراده می کنیم ولی برای ترک آن دیگر اراده بر ترک انجام نمی کنیم بلکه عدم اراده بر فعل موجب عدم فعل است . اما با این که مقدماتتان درست نیست ولی نتیجتان درست است که انشاء الله در پست بعد به آن می پردازیم.
اراده کردن بر اراده نکردن. برادر من این جمله بی معناست. چرا متوجه نیستید، قبل از اینکه من یا شما بدانیم که قادر به انجام کاری هستیم یا نه، باید کار خواسته شده از ما معنا داشته باشد. این جمله ی توانستن بر نتوانستن اصلا معنا ندارد که بخواهد محقق شود یا نشود.
احسنت حرف همین است. ما هم از ابتدا همین را گفته و می گوییم برخی از جملات سوالشان اشتباه است. اگر خاطر شریفتان بوده باشد سوال :"شنبه چند کیلو است" را برای همین منظور مطرح کردم اگر شما از بزرگترین ریاضی دان دنیا این سوال را بکنید جواب نخواهد داد نه به این خاطر که علمش کم باشد یا این که توان حساب کردن را نداشته باشد بلکه شنبه قابل کیلو کردن نیست ،سوال درست نیست ، نه این که آن ریاضی دان علمش کم باشد، با این که ما بگوییم شنبه قابل کیلو کردن نیست قدرت طرف مقابل را محدود نکرده ایم بلکه متعلق قدرت را مشخص کرده ایم. در بحث قدرت خدا نیز بحث این گونه است : ما متعلق قدرت را بررسی می کنیم و برخی از سوال ها را بررسی کرده و می گوییم این متعلق قدرت واقع می شود یا نه ، نه این که نعوذ بالله قدرت خدا را محدود کرده باشیم. الحمد لله که بحث با موافقت طرفین به اینجا منتهی شد.
جمله سوم شما از جمله دومتان حالش بد تر است چرا که اشکال جمله دوم بر آن وارد است علاوه بر آن اشکال بزرگتر آن این است که:عدم وقوع فعل اراده نمی خواهد عدم اراده دلیل بر عدم فعل است نه این که برای انجام ندادن(و به تعبیر شما نتوانستن) اراده لازم باشد ما برای انجام فعل اراده می کنیم ولی برای ترک آن دیگر اراده بر ترک انجام نمی کنیم بلکه عدم اراده بر فعل موجب عدم فعل است . در پست بعد به آن می پردازیم.
علیک سلام برادر من
دقیقا می خواستم همین را از زبان خودتان بیرون بیاورم. شما خودتان به تاپیک حل مسئله ی خدا و سنگ رجوع کنید و ببینید که بنده گفته ام عدم وقوع فعل، اراده لازم ندارد.
الان اینجا هم خداراشکر شما را مجبور کردم به این نکته اعتراف کنید.
پس اراده کردن بر نتوانستن، معنا ندارد، درست است یا نه؟؟؟؟؟؟
دقت کنید به این مثال و دیگر حرفی بین ما باقی نمی ماند:
علم امروز و عقل بشر امروزی می گوید: «سفر به زمان گذشته محال ذاتی است».
این را قبول دارید یا نه؟
اگر قبول دارید، پس حتما معتقدید خداوند هم نمی تواند باعث انجام سفر به زمان گذشته شود.
قبول دارید یا نه؟
اگر به این امر معتقدید، پس آیه 64 سوره ی مریم را بخوانید که گویندگان در آن می گویند، جز به امر خدا بر گذشته نازل نمی شویم.
یعنی سفر به زمان گذشته، با اذن خداوند متعال، و بدست مخلوق انجام گرفتنیست. حالا که مخلوق می تواند به اذن خدا، این محال ذاتی را انجام دهد، آیا خود خداوند از انجام هر محال ذاتی عاجز است؟؟؟
جمله دوم شما از نظر دستوری درست نیست چرا که توانستن مصدر است و نتیجه فعل است و بر نتیجه اراده معنی ندارد . به عبارت دیگر اراده برای انجام فعل است نه بر مصدر فعل. .
غلط املایی می گیرید؟!
شما می فرمایید خداوند «می تواند» که نتواند...
بنده عرضم این است، قبل از این «می تواند» یک «اراده» بر این توانایی لازم است. این کارتان جالب نبود.
پس جمله ی دوم بنده غلط نیست، برداشت جنابعالی غلط است.
از لحاظ جسمی که شاید تکامل پیدا کنه و یه جورایی برتر بشه
اما از لحاظ روحی خیر چون روح خدا به خودیه خود کامل ترین هست و این روح که همان سرشت آدمی و بقیه چیز ها در طبیعت هست تغییر ناپذیره و کامل تر نمیتونه بشه
علم امروز و عقل بشر امروزی می گوید: «سفر به زمان گذشته محال ذاتی است». این را قبول دارید یا نه؟
با سلام خدمت شما دوست عزیز جواب من در یک کلام:نه اگر پست های قبلی را خوانده باشید بنده بارها محال ذاتی را تعریف کرده و حتی راه شناخت آن را از محال عادی بیان کردم ما در کل ملاک محال ذاتی را بازگشت به اجتماع نقیضین دانستیم . اما خیلی از موارد هست که در ذهن مردم محال است ولی بازگشت آنها به اجتماع نقیضین نیست اگر چه این کار در ذهن مردم محال باشد(محال عادی) متعلق قدرت خدا واقع شده و خدا بدان قادر است اگر چه مردم آن را محال بدانند مثالی که شما بیان کردید نیز محال عادی است (که متعلق قدرت خدا واقع می شود) پس خدا می تواند ما را به گذشته بر گرداند
یعنی سفر به زمان گذشته، با اذن خداوند متعال، و بدست مخلوق انجام گرفتنیست. حالا که مخلوق می تواند به اذن خدا، این محال ذاتی را انجام دهد، آیا خود خداوند از انجام هر محال ذاتی عاجز است؟؟؟
سفر به زمان گذشته محال ذاتی نیست
اگر هست بفرمایید(بازگشت آن را به تناقض بفرمایید البته می دانید که تناقض شروطی دارد که حتما در منطق آن را خوانده اید ...در تناقض هشت وحدت شرط دان.)
غلط املایی می گیرید؟! شما می فرمایید خداوند «می تواند» که نتواند... بنده عرضم این است، قبل از این «می تواند» یک «اراده» بر این توانایی لازم است. این کارتان جالب نبود. پس جمله ی دوم بنده غلط نیست، برداشت جنابعالی غلط است.
با سلام دوست گرامی غرضی نداشتم ما در اثبات های خود باید سعی کنیم که حتی از نظر دستوری مطالبی را بیاوریم که صحیح باشند مهم این است که از این جملات نتیجه صحیح گرفته شود که الحمد لله اینگونه بوده است
علیک سلام برادر من دقیقا می خواستم همین را از زبان خودتان بیرون بیاورم. شما خودتان به تاپیک حل مسئله ی خدا و سنگ رجوع کنید و ببینید که بنده گفته ام عدم وقوع فعل، اراده لازم ندارد. الان اینجا هم خداراشکر شما را مجبور کردم به این نکته اعتراف کنید. پس اراده کردن بر نتوانستن، معنا ندارد، درست است یا نه؟؟؟؟؟؟
با سلام این مطلب آن قدر وضوح دارد که نیاز به اجبار کردن نداشت .(ما اجباری ندیدیم) به نظر می رسد شما کاربران اون تاپیک را با این تاپیک اشتباه گرفته اید .
پس شما هم اذعان دارید که در مقدمات ذکر شده در پست165 اشتباه نوشته اید؟
جناب آقای شعیب کارشناس عزیز انجمن از بابت صبر، متانت، و ادبی که در پاسخ هاتون تا الان به خرج دادید بسیار از شما سپاسگزارم
من کل 18 صفحه از این بحث رو خوندم و به نظرم بیشترش بحث الکی بود و کم لطفی یه سری دوستان.
و خوشحال میشم که بحث رو زودتر ببندید و یه نتیجه کلی بگیرید. (البته من نتیجه ام رو گرفتم)
اما اینو میگم برای دوستانی که بعدا با این تاپیک برخورد میکنن که کل 18 صفحه رو نخونن الکی!
یا علی
با سلام خدمت شما دوست عزیز جواب من در یک کلام:نه اگر پست های قبلی را خوانده باشید بنده بارها محال ذاتی را تعریف کرده و حتی راه شناخت آن را از محال عادی بیان کردم ما در کل ملاک محال ذاتی را بازگشت به اجتماع نقیضین دانستیم . اما خیلی از موارد هست که در ذهن مردم محال است ولی بازگشت آنها به اجتماع نقیضین نیست اگر چه این کار در ذهن مردم محال باشد(محال عادی) متعلق قدرت خدا واقع شده و خدا بدان قادر است اگر چه مردم آن را محال بدانند مثالی که شما بیان کردید نیز محال عادی است (که متعلق قدرت خدا واقع می شود) پس خدا می تواند ما را به گذشته بر گرداند
عجب! یعنی می فرمایید زمان گذشته، و زمان حال، در یک زمان وجود داشته باشد، این محال عادی است؟!!!!!!!!!!!
خوب این که تازه شد حرف بنده!!!
دیدی حالا! اینهمه دور زدی، آخرش به حرف من رسیدید. مگر نگفتی که این محال ذاتی است که یک نفر همزمان هم در قم و هم در تهران باشد؟! پس چگونه ممکن شد که در همین کره ی زمین، همزمان مثلا هم رسول الله (ص) زنده باشد و هم ما و گویندگان در آیه 64 سوره مریم، بتوانند همزمان در این کره ی خاکی هم با رسول الله (ص) دیدار کنند هم مثلا با شما؟؟؟؟؟
برادر من، از اعتقادات باطلت دست بردار. قدرت خدا را محدود نکن. این خرافات را دور بریز و بگو خداوند بر هرچیزی قادر است. محال ذاتی یک عبارت ساخته ی شیطان است تا خداوند را در نظر انسان عاجز جلوه دهد.
با سلام این مطلب آن قدر وضوح دارد که نیاز به اجبار کردن نداشت .(ما اجباری ندیدیم) به نظر می رسد شما کاربران اون تاپیک را با این تاپیک اشتباه گرفته اید .
پس شما هم اذعان دارید که در مقدمات ذکر شده در پست165 اشتباه نوشته اید؟
بله و عمدا این کار را کردم. همانطور که ابراهیم (ع) برای اثبات اینکه خورشید خدا نیست، ابتدا در حضور مردم اعلام می کرد این خدای من است! این هم از آن دسته استدلالات است.
بنده گاهی حرف باطلی می زنم تا خلاف آن را شما به زبان خود اعتراف کنید. بعد که اعتراف کردید، دیگر توان رد آن را نخواهید داشت. این از تکنیک های مباحثه است.
جناب آقای شعیب کارشناس عزیز انجمن از بابت صبر، متانت، و ادبی که در پاسخ هاتون تا الان به خرج دادید بسیار از شما سپاسگزارم من کل 18 صفحه از این بحث رو خوندم و به نظرم بیشترش بحث الکی بود و کم لطفی یه سری دوستان. و خوشحال میشم که بحث رو زودتر ببندید و یه نتیجه کلی بگیرید. (البته من نتیجه ام رو گرفتم) اما اینو میگم برای دوستانی که بعدا با این تاپیک برخورد میکنن که کل 18 صفحه رو نخونن الکی! یا علی
با سلام خدمت شما صدیق ارجمند از لطف شما کمال تشکر و امتنان را دارم و از اینکه صعه صدر به خرج داده و کل مطالب را خوانده اید قدر دانی می کنم. انشاء الله با تمام شدن بحث جمع بندی را هم ارائه خواهم کرد.:Gol:
بسم الله
متشکر از همگی ولی دوستان اسک دینی چرا توجه نمی کنند که بی خودی تاپیک نزنید و همچنین اگر فکر می کنید که وقت بی خودی میذارید برای خودن تاپیک موردنظر که مورد تأیید شما نیست لطف کنید و همراهی نکنید تا دوستان حق الناسی بگردنشون نیاد..... فقط برای یادآوری بود همین...... مواظب شیطون پشت گوشمون باشیم !!!!!:ok:
عجب! یعنی می فرمایید زمان گذشته، و زمان حال، در یک زمان وجود داشته باشد، این محال عادی است؟!!!!!!!!!!! خوب این که تازه شد حرف بنده!!!
با سلام بازکشت به زمان گذشته که جمع زمان نیستکه محال باشد بلکه انتقال است. یعنی اگر در زمان گذشته بود دیگر در این زمان نیست و بالعکس بلکه انتقال است نه جمع که محال ذاتی باشد.
دیدی حالا! اینهمه دور زدی، آخرش به حرف من رسیدید. مگر نگفتی که این محال ذاتی است که یک نفر همزمان هم در قم و هم در تهران باشد؟! پس چگونه ممکن شد که در همین کره ی زمین، همزمان مثلا هم رسول الله (ص) زنده باشد و هم ما و گویندگان در آیه 64 سوره مریم، بتوانند همزمان در این کره ی خاکی هم با رسول الله (ص) دیدار کنند هم مثلا با شما؟؟؟؟؟
با سلام من همه دوستان را دعوت می کنم که این فراز از گفته این دوستمان را بخوانند و بگویند ایشان چه فرموده یا چه می خواهد بگوید؟ بنده که ربط منطقی در میان این جملات نیافتم که قابل بررسی و جواب باشد . در آیه 64 سوره مریم می خوانیم:"(جبرئیل به پیامبرعرض کرد) ما جز به فرمان پروردگار پروردگار تو نازل نمی شویم آنچه پیش روی ما و پشت سر ما و آنچه میان این دو می باشد همه از اوست و پروردگارت هرگز فراموشکار نبوده " حال چه ربطی بین این آیه و مراد ما در محال ذاتی است خدا می داند!!!!
برادر من، از اعتقادات باطلت دست بردار. قدرت خدا را محدود نکن. این خرافات را دور بریز و بگو خداوند بر هرچیزی قادر است. محال ذاتی یک عبارت ساخته ی شیطان است تا خداوند را در نظر انسان عاجز جلوه دهد.
با سلام ما 19 صفحه بحث نکردیم که همدیگر را اینگونه متهم کنیم . الحمد لله در طول بحث هم از هیچگونه استدلال علمی برای اثبات مدعا نیز فروگذار نکردیم و هیچ واهمه ای از این اتهامات نیز نداریم چرا که هر عقل سلیمی چند صفحه از بحث را دنبال کند به امر واقف خواهد شد. حال شما با این همه بحث و استدلال علمی که ارائه شد چگونه برخورد خواهید کرد بستگی به انصاف شما دارد به قول یکی از علما می فرمود آخرین استدلال در بحث های علمی استدلال انصاف است. از طرفی ما فقط مامور به بیان هستیم اما اینکه چه کسی قبول کند یا نه دیگر برعهده ما نیست.
با سلام من همه دوستان را دعوت می کنم که این فراز از گفته این دوستمان را بخوانند و بگویند ایشان چه فرموده یا چه می خواهد بگوید؟ بنده که ربط منطقی در میان این جملات نیافتم که قابل بررسی و جواب باشد . در آیه 64 سوره مریم می خوانیم:"(جبرئیل به پیامبرعرض کرد) ما جز به فرمان پروردگار پروردگار تو نازل نمی شویم آنچه پیش روی ما و پشت سر ما و آنچه میان این دو می باشد همه از اوست و پروردگارت هرگز فراموشکار نبوده " حال چه ربطی بین این آیه و مراد ما در محال ذاتی است خدا می داند!!!!
به نظرم این بحث رو ادامه ندین بهتره. به عنوان یه ناظر می گم جهت بحث داره به سمت مراء می ره چون طرف مقابل شما اصلاً متوجه منطقی که شما تو بحث ازش استفاده می کنین نیس و فقط داره به حرفای قبلی خودش اصرار می کنه. جسارت نکردم فقط نظرمو گفتم.
بله و عمدا این کار را کردم. همانطور که ابراهیم (ع) برای اثبات اینکه خورشید خدا نیست، ابتدا در حضور مردم اعلام می کرد این خدای من است! این هم از آن دسته استدلالات است. بنده گاهی حرف باطلی می زنم تا خلاف آن را شما به زبان خود اعتراف کنید. بعد که اعتراف کردید، دیگر توان رد آن را نخواهید داشت. این از تکنیک های مباحثه است. یا علی مدد
دوست عزیز ورد خوبی یاد گرفته ای اما سوراخ دعا گم کرده ای این کار برای جایی است که طرف مقابل مطلبی را قبول نداشته باشد آنگاه جدلی بحث کنید نه این که مطلب به این واضحی را بااین همه پیچ و تاب به فردی که خود بارها به آن اذعان کرده تحویل دهی!!!! سلمنا!حالا که چی !چه فایده ای بر این مطلب شما بار شد؟ بفرمایید؟
به نظرم این بحث رو ادامه ندین بهتره. به عنوان یه ناظر می گم جهت بحث داره به سمت مراء می ره چون طرف مقابل شما اصلاً متوجه منطقی که شما تو بحث ازش استفاده می کنین نیس و فقط داره به حرفای قبلی خودش اصرار می کنه. جسارت نکردم فقط نظرمو گفتم.
با سلام خدمت شما دوست گرامی از لطف شما کمال امتنان را دارم دوست گرامی ما سعی داریم که در طول بحث با بیان یکسری استدلالات ساده و گاها فطری مطلب را تا حد امکان رسانده و طرف بحث را به سکون نفس در مطلوب برسانیم اما گاها پیش می آید که این مطلوب حاصل نمی شود که با پیشنهاد دوستانی که بحث را دنبال کرده اند باید علی رغم میل باطنی بحث را به پایان برم.
بنام خدا
عرض سلام و ادب خدمت همه ی دوستان عزیز
این حقیر به صورت اتفاقی برای دانلود تصنیف " قطعه ای از بهشت " به این سایت اومدم و این تاپیک و موضوع نظرم رو جلب کرد و مباحث مطرح شده در این موضوع رو تا حد امکان و فهم خودم ، خوندم و چون به نظرم موضوع مطرح شده ، موضوعی هست که مطالب خوبی میشه ازش فهمید ، تصمیم گرفتم که نظر خودم در مورد اصل سوال مطرح شده رو مطابق با فهم و درک خودم از آموخته هام ، بنویسم ، شاید که مفید باشه. با توجه به این که مباحث این تاپیک در اواخر بیشتر به اصرار به اثبات باورهای شخصی دوستان تبدیل شده و متاسفانه در پاره ای از موارد به بی احترامی و تکفیر هم کشیده شده ، لازم میدونم قبل از شروع عرض کنم که مطالبی که می نویسم ، فقط و فقط فهم و ادراک خودم هست و هیچ اصراری به اثبات اون برای دوستان نیست و خداوند متعال هم بر اساس لطف و رحمت بیکرانش ، از هر کس بر اساس وسع و توانش انتظار داره و قطعاً بر من هم میبخشه ، که در حد وسع درک و فهم خودم شناختمش.
" آیا خداوند موجودی برتر از انسان در آینده می آفریند؟ "
من فکر میکنم که قبل از اینکه جواب آره یا نه بدیم ، باید موجود برتر رو معنی کنیم و بعد موجود برتر رو با انسان تطبیق بدیم و به جواب برسیم. در بعضی از پاسخها که می خوندم ، مخصوصاً در صفحات ابتدایی ، دوستان تا حدی به این معانی اشاره کردند ، ولی با ایجاد سوال در سوال و بحثهای نا مربوط ، نتیجه ای از مباحث گرفته نشد.
قبل از هر بحثی ، باید حداقل یک اصل رو مورد قبول قرار داد و بعد بر اساس همون اصل مورد قبول ، اصول دیگه رو استدلال کرد و به نتیجه رسید. فکر می کنم که همه ی عزیزان که در این بحث شرکت کردند ، متفق الباور این اصل رو قبول دارند که " ذات مقدس حضرت حق جل جلاله ، از صدور فعل عبث ، بیهوده و بی حکمت پاک و مبرا هست" . در این صورت قبول داریم که هیچ فعلی از حضرتش صادر نمیشه ، مگر اینکه هدفی حکیمانه داشته باشه. دقت کنید که هدف به تنهایی ملاک نیست ، بلکه هدف باید حکیمانه هم باشه. بر این اساس ، به راحتی میتونیم به این نتیجه برسیم که کل دستگاه آفرینش ، بر اساس هدفی حکیمانه بوده. پس در خلقت هر موجودی ، هدفی حکیمانه در راستای رسیدن به هدف خلقت کل آفرینش ، وجود داره. بنابرین قبل از این که در مورد هر موجودی قضاوت کنیم که آیا کامل هست یا ناقص ، یا میتونه کامل تر و به شکل دیگه ای باشه ، باید هدف کل و هدف جزء رو کامل بفهمیم و بعد بر اساس اون در مورد خلقت اون موجود قضاوت کنیم. یک مثال میتونه این موضوع رو قابل فهم تر کنه.
یک ساعت دیجیتالی رو که همه با اون آشنا هستند رو تصور می کنیم. خلق این ساعت یک هدف کلی داره و اون هم نشون دادن صحیح زمان جاری و گذشت زمان و محاسبه روز و ماه بر اساس واحد ثانیه هست. این ساعت برای نیل به این هدف ، احتیاج به ابزار و قطعاتی داره که در تعامل با هم ، اون هدف رو برآورده کنند. حالا فرض کنیم در مدار طراحی شده برای این ساعت ، از یک مقاومت الکترونیکی با واحد مثلاً 1 اُهم استفاده شده باشه ، آیا میشه بگیم اگر در این مدار ، این مقاومت رو تقویت کنیم و برسونیم به 10 اُهم ، آیا بهتر و کاملتر نمیشه ؟ قطعاً اگر این کار رو انجام بدیم ، هدف اصلی ساعت نقض میشه و دیگه ممکنه زمان صحیح رو نشون نده. کل اون مدار بر اساس مقاومت 1 اُهم طراحی شده و این تغییر ، کل سیستم رو دچار مشکل میکنه.
بنابرین شناخت صحیح هدف حکیمانه از خلقت آفرینش ، و بعد خلقت موجودی به اسم انسان ، کلید رسیدن به جواب سوال هست.اگر هدفی که حضرت حق تبارک و تعالی برای کل آفرینش و خلقت انسان اراده فرموده ، بالاترین هدف حکیمانه باشه و مانند ذات اقدسش ، بالاتر از اون نباشه ( که به نظر حقیر حکمت حضرتش همچون ذاتش بالاتری نداره ) ، خلقت موجودی دیگه که هدف حکیمانه بالاتری نسبت به خلقت کل آفرینش و انسان داشته باشه بی معنی میشه.
به نظر این حقیر ، خداوند متعال زمانی که اراده ش به خلق حکیمانه آفرینش کل هستی تعلق گرفت ، جایگاه و هدف هر نوع موجودی ، اعم از جماد ، نبات ، وحوش ، اجنه ، ملائک ، زمین ، زمان ، آسمان و ... انسان ، مشخص و تعیین شده بوده و اینجور نبوده که مثلاً اول جن رو خلق کنه برای هدفی خاص و بعد به این نتیجه برسه که این موجود اون هدف مورد نظر رو تامین نمیکنه یا هدفی بالاتر هم میتونه وجود داشته باشه و بعد اراده کنه که انسان رو برای هدفی بالاتر خلق کنه و ... بلکه از همون اول همه چیز رو بدون نقص و در بهترین حالت لازم برای هدف کلی مشخص فرموده و در توالی مناسب برای رسیدن به هدف کل ، خلق فرموده.
حالا سوال اصلی این هست که هدف اصلی از خلقت آفرینش که بالاتر از اون وجود نداره چی میتونه باشه ؟
دوستان به مواردی مثل عبادت و اطاعت اشاره کردند که به نظر من صحیح هست ، اما کامل نیست. من فکر میکنم و اعتقاد دارم که هدف اصلی از خلقت کل هستی و نظام آفرینش ، برای به وجود اومدن موجودی بود که " با اختیار بتونه خالق رو بشناسه ، جوری که این شناخت باعث ایجاد میل به عبادت اختیاری در اون بشه ، جوری که این عبادت به اطاعت از روی میل و خواسته قلبی کمال پیدا کنه ، جوری که این اطاعت باعث ایجاد محبت قلبی به خالق بشه ، جوری که این محبت باعث قرب و نزدیکی به جوار رحمت خالق متعال بشه". و کل موجودات دیگر در هستی از ابتدا تا انتها برای رسیدن به این هدف خلق شدند و یا میشند ، و موجودی که برای انجام این رسالت خلق شده ، اسمش انسان شده و بقیه موجودات فقط برای ایجاد شرایط و بستر لازم برای طی این پروسه خلق شدند. خلقت همشون با حکمت بوده و در نهایت عدل و انصاف خلق شدند ، به این معنی که هر کدوم توانایی و ابزاری که برای انجام وظیفه و هدفشون لازم داشتند بهشون مرحمت شده و هر کدوم اگر چیزی کمتر یا بیشتر از اونی که دارند ، میداشتند ، هدف اصلی نقض میشده .
به انسان هم ابزار لازم برای رسیدن به این هدف ، به طور عادلانه داده شده . خداوند متعال به انسان عقل داده برای تدبیر ، استدلال و شناخت کافی و لازم از خالقش ، و این عقل کامل نیست ، چون اگر کامل بود ، اختیار معنی پیدا نمی کرد و هر انسانی با عقل کاملش خدا رو کامل میشناخت و هدف اصلی نقض میشد ، اما این عقل به اندازه ی لازم و کافی داده شده ، جسم مرحمت فرمودند برای عبادت حاصل از شناخت ، و عبادت خواسته شده مناسب با جسم هست و در جسم ضعفهایی قرار داده برای امتحان و آزمایش ، چون هدف این هست که این عبادت رشد پیدا کنه و به اطاعت از روی میل و علاقه قلبی برسه و آزمایشات الهی خلق شدند که این اتفاق بیفته ، که اگر این گونه نبود ، عبادت ها میشدند عادت و دیگه پروسه رشد متوقف میشد ، بنابرین حضرت حق لطف فرمودند و احساس و عواطف رو برای انسان قرار دادند که طاعتش به محبت تبدیل بشه و نهایتاً روح رو به انسان دادند که از محبت حسی به قرب روحی به حضرتش برسه. یعنی ابزار انسان برای طی این پروسه عقل ، جسم ، عواطف و روح هستند و همه ی این ابزارها در نهایت عدل ایجاد شدند ، بیشتر یا کمتر اونها از اون چیزی که هستند ، نقص محسوب میشه ، نه کمال. ( نقص در رسیدن به هدف اصلی ، همانند مثال ساعت دیجیتال ) .
البته من فکر میکنم در این پروسه ،خلقت انبیاء و ائمه صلوات الله علیهم اجمعین ، از روی رحمت واسعه خداوند رحمان برای هدایت و کمک به نوع بشر در طی این پروسه ایجاد شده و بر همین اساس ، توانایی های اونها در قالب همون 4 ابزار ذکر شده با بقیه انسانها متفاوت بوده ، که البته اونها هم بر اساس حکمت خداوند اندازه توانایی هاشون متفاوت بوده. یعنی حضرت محمد صل الله علیه و آله و سلم ، که بالاترین مخلوق هستند ، عقل ، عواطف ، احساسات و روحشون در نهایت ظرفیت ممکن بوده و فقط جسمشون بنا به همان حکمتهای کل آفرینش در حد بقیه انسانها بوده و بعد از ایشون ائمه صلوات الله علیهم اجمعین و بعد پیامبران دیگه بر اساس درجات قرار گرفته اند.
نتیجه گیری :
به نظر من با توجه به اینکه هدف حکیمانه از خلقت کل دستگاه منظم آفرینش ، از طرف خداوندی صادر شده که دارای حکمت ، علم ، قدرت بی نهایت هست به صورتی که بالاتر از اونها نیست ، بنابرین هدفش از خلقت هم هدف حکیمانه بالاتری نداره که منجر به خلقت مجدد و بهتری بشه و انسان هم به عنوان مهره ی اصلی و نقش اول این هدف ، در نهایت کمال مطابق نیاز هدف کل دستگاه آفریده شده و هر نوع تغییر و تحول در آفرینشش ، ناقض هدف اصلی خواهد بود ، بنابرین من معتقدم که خلق موجودی برتر از انسان در آینده بی معنی و فعلی بیهوده و عبث هست.
این حقیر به همه ی دوستان توصیه می کنم که تمرکزشون در زندگی رو بر روی حرکت در مسیر هدف اصلی آفرنیش قرار بدند و از ابزارهایی که خداوند متعال لطف کرده ، به اندازه و به جا استفاده کنند ، از عقل و استدلال به اندازه ای که توصیه و خواسته شده استفاده کنند و خودشون رو در گیر مسائل منطق و فلسفه و تفکر در کنه حضرت حق که نهی شده، نکنند تا خدایی نکرده در وادی اول گیر نکنند ، از جسم هم به اندازه و در مسیری که خواسته شده بهره ببرند تا به فضل خدا و موفقیت در بوته ی آزمایشات ، به بالاترین حد طاعت و تسلیم ، محبت و قرب الی الله در زمان محدود و مشخص شده براشون نائل بشند. انشاالله.
ممنون از وقتی که گذاشتید و اگر استدلال های این حقیر سطحی و عامیانه بودند ، به بزرگی و بزگواری خودتون ببخشید.
خداوند گناه هان همه ی ما رو بیامرزد و امور ما رو ختم به خیر بفرماید و ما رو از لطف خاصه خود و شفاعت اهل بیت و انبیا و شهدا و صالحین صلوات و الله علیهم اجمعین در دنیا و آخرت بهره مند بفرماید.
در ارسال خودتان و با رنگ آبی جواب می دهم:
برادران عزیز! من جواب این بنده ی خدا را دیگر نمی دهم! خودتان دلیلش را کشف کنید!!!
سلام
جواب من را نمی دهید ؟
به خیال خودتان تا به حال جواب می دادید ؟
دعا کنید کسی دیگر این تاپیک و نوشته های شما را نخواند تا ابدیت, چون شما را...می پندارد.
حیف وقت که این همه به طور فوق العاده علمی و عقلی و برهانی و غیره برای شما دلیل و آیه آوردم ... اشتباه ( احتمالا)کردم. ( یکی از دوستان گفت با اینان بحث نکن ظرفیت اینکه بفهمند ندارند.
و اما آنچه شما معتقدید طبق گفته های خودتان :
1- خدا دروغ گوست.
2- جهنم با بهشت فرقی ندارد.
3-در بهشت شیطان است.
4-در بهشت گناه و شرک و معصیت وجود دارد.
5-آیه ی قران شتر و سوزن برای خنده هست .
6-تکذیب آیات خدا.
7- شریک قران دروغ گوست.
8- معصوم و علما و خدا همگی نمی دانند و من می دانم محال ذات انجام می شود.
9 - و هزاران عقیده ی دیگر....
واقعا تاسفم می خورم براتون.
چقدر جالب هست من باید برای این جمله هم توضیح دهم :
"""من مطلبی را که ارسال میکنم 100000000000000 بار می خوانم """
چون ایشان می گویند :
شتران فرزند مرده بر تو بگریند اگر دروغ بگویی!!!
هنوز ایشان نمی داند عدد کثرت یعنی چی...
عدد کثرت تعداد خاصی را مشخص نمی کند و در زبان عرب به منظور بیان فراوانی و زیادی چیزی به کار می رود.
البته چیز عجیبی نیست که متوجه نیستند
ایشان اصلا هیچی را متوجه نیستند
حتی اصلا نمی دونند معنای کلمه ی = اعاده چیست و اعاده ی معدوم چیست .
لطفا پست قبل را دوستان بخوانند ایشان چه می گوید.
اصلا می دانی اعاده ی معدوم چیست ؟؟؟؟
چرا اینقدر بدون مطالعه و فقط دانستن همین جمله که خدا همه چیز می تواند(محال ذات هم می تواند - که البته گفته شد اصلا تعلق نمیگیرد قدرت بر محال ذاتی - اما نرود میخ در سنگ) , و اونم تازه نمی دونی , هی میای بحث رو ادامه میدی آخه ؟؟؟
یکم مطالعه کنی هم بعد نیست.
و در آخر :
الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ ﴿۱۸﴾
به سخن گوش فرامىدهند و بهترين آن را پيروى مىكنند اينانند كه خدايشان راه نموده و اينانند همان خردمنداند (۱۸)
لَا تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِيًّا ﴿۴۴﴾
شيطان را مپرست كه شيطان [خداى] رحمان را عصيانگر است (۴۴)
من مىترسم از جانب [خداى] رحمان عذابى به تو رسد و تو يار شيطان باشى (۴۵)
إِنِّي أَخَافُ أَن يَمَسَّكَ عَذَابٌ مِّنَ الرَّحْمَن فَتَكُونَ لِلشَّيْطَانِ وَلِيًّا ﴿۴۵﴾
سَلَامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كَانَ بِي حَفِيًّا ﴿۴۷﴾
درود و سلام بر تو باد به زودى از پروردگارم براى تو آمرزش مىخواهم زيرا او همواره نسبت به من پر مهر بوده است (۴۷)
لطفا کارشناس عزیز تاپیک را قفل کنند که زیادی وارد بی راهه شد.
با تشکر
با سلام
گرامی ،به نظر می رسد یک کمی باید بیشتر مطالعه کنید
این شبهه مال 6 ماه پیش نیست مال بیش از 1000 سال پیش است امیر خان آن را مطرح نکرده و فلانی در مکتب اشعری مطرح کرده و پاسخش بارها و بارها داده شده تا جایی که در همان آغازین سالهای ظهور اسلام که ذهن بسیط مسلمانان قدرت جمع برخی از امور با بی نهایت بودن قدرت باری تعالی را نداشتند برای سوال خدمت امامان معصوم می رسیدند و هر کسی به فراخور ظرف وجودی اش جوابی دریافت می کرد و اقناع می شد و می رفت .
نمونه آن در پست های ابتدایی بیان شد
اما در اینجا باید به نقص در امر پاسخگویی خویش در این سوال اعتراف کنم :
اشتباهی رخ داده است:
اهلبیت در پاسخ به این گونه سوالات حال سائل را در نظر می گرفتند اگر اهل بیانات علمی نبوده و به ظاهر اکتفا می کردند به آنها جواب اقناعی می دادند و اگر از اهل دقت در علوم عقلی بودند به آنها جواب دقیق عقلی می دادند.
در زیر نمونه هایی از نوع اول (جواب ساده) بیان می شود:
فردی نزد امام رضا(ع) آمد و گفت :
آیا پروردگار تو می تواند آسمانها و زمین و هر آنچه بین آنها را
در تخم مرغی جای دهد؟
فرمود :آری ,بلکه و در کوچکتر از تخم مرغ,
آنها را در مردمک چشم تو که کوچکتر از تخم مرغ است قرار داده است .
دقیقا همین قضیه را در سوال زندیقی از امام صادق داریم که امام همین جواب را فرمودند.
ما چه اصراری داریم که همه استدلال عقلی را بپذیرند . همین جواب کاملی است برای دوستانی که بر این طریق اند.
اما در کنار این طریق اقناعی بعضا اهلبیت جواب کاملی داده اند که ما اصراری بر پذیرش آن نداریم هر کدام از این دو برای اهلش کفایت می کند:
شخصی از امیرالمؤمنین علیه السلام پرسید که:«هَلْ یَقْدِرُ رَبُّکَ أَنْ یُدْخِلَ الدُّنْیَا فِی بَیْضَةٍ مِنْ غَیْرِ أَنْ تَصْغُرَ الدُّنْیَا أَوْ تَکْبُرَ الْبَیْضَةُ،آیا پروردگار تو می تواند دنیا را در تخم مرغی داخل کند بدون آنکه دنیا کوچک و تخم مرغ بزرگ شود امام(ع) فرمود:«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَا یُنْسَبُ إِلَی الْعَجْزِ وَ الَّذِی سَأَلْتَنِی لَا یَکُونُ، همانا خداوند به عجز و ناتوانی متّصف نمی شود بلکه آن چه تو از من در باره آن پرسیدی موجود نمی شود [و قابلیت وجود ندارد[»(توحید صدوق باب9 حدیث 9)
پس تا این جا ما دو طریق را از اهل بیت ذکر کردیم که هر کدام برای اهلش جوابی است در خور توجه و قابل پذیرش.
جناب شعیب سلام
در ماجرا و آیه ی شتر و رد شدن از سوراخ سوزن ثابت شد که این امر محال است تا ابدیت و خیلی واضح و روشن خدا این را می گوید.
چون اگر شتر از سوراخ سوزن رد شود =
حرام و تکبر و کذب وارد بهشت می شود که این محال است در بهشت راه داشته باشد.
پس محال است شتر از سوراخ سوزن رد شود.
آیه فوق العاده هست.
چون خدا می توانست بگوید تا زمانی که من بخواهم.
پس این مثال برای خنده هست ؟
دیگه از این روشن تر نمیشه گفت...
درون ارسال خودتان و با رنگ آبی جواب می دهم:
بدبختانه او خودش هم نمی داند که مشرک است، زیرا قرآن را سرسری گرفته است. خواندن قرآن و تفکر در آیات آن را ترک کرده، بجای آن شیطان کلمات شرک آلود را در نظرش زیبا جلوه داده است. ممکن است در اجتماع آدم خوبی به نظر بیاید، اما؛
او مشرک است، طبق کلام خدا در قرآن.
قبل از خداحافظی، لااقل این دو آیه را که گذاشتم، خودت اینجا ترجمه کن بعد در کنار این گفته ی خودت قرار بده. یعنی هم ترجمه ی آیه که خودت انجام دادی، و هم این ارسالت را.
بعد خودت قضاوت کن خلاف کلام خدا هست یا نه.
شاید بیدار شوید.
خدا خودش می گوید هیچ چیز شبیه من نیست، شما می گویید ائمه (ع) خیلی شبیه خدا هستند!
یا حق
پس دیدید دوستان، ابتدا عنوان تاپیک این بود:
آیا خداوند موجودی برتر از انسان در آینده می آفریند؟
بعد، ابتدا عجز خداوند را برادرانمان اثبات کردند! (استغفرالله)، بعد که دیدند خدا اینقدر عاجز است! (استغفرالله)، متوجه شدند ائمه (ع) شبیه خدا هستند و نزدیک به مقام خدایی (استغفرالله)!
بعد هم که دیدند این خدای عاجز! (استغفرالله) از خودش دفاع نمی کند،
یک نفر پیدا شد و گفت:
اول و آخر ظاهر و باطن آقام اباالفضله!!! (استغفرالله)
می بینید شیطان چگونه شما را به شرک وا می دارد؟! ابتدا با کلمات زیبا تحت عنوان فلسفه به ذهن شما رسوخ کرده و به شما القا می کند خداوند عاجز از انجام امور محال است! (استغفرالله)
بعد که عجز خدا در ذهن شما ملکه شد، (استغفرالله)، آنگاه ذهنتان ناخوداگاه بدنبال خدایی می گردد که عاجز نباشد!
بعد، شیطان ائمه ی مظلوم (ع) را در ذهنتان شبیه به خدا قرار می دهد، آنگاه ابتدا می گویید ائمه (ع) شبیه به خدا هستند! استغفرالله
بعد که دیدید از خدا خبری نشد و عقوبت نشدید، پا را فراتر گذاشته و می گویید، اول و آخر و ظاهر و باطن آقام اباالفضله ! استغفرالله!
و خیلی صفات دیگر خدا را به بندگان خدا نسبت می دهید. حتی بنده با گوش های خودم شنیده ام کسانی می گفتند حسین خدای منه!!! استغفرالله!
فقط یک جمله ی دیگر می گویم و وظیفه ام در این تاپیک تمام شده است:
خداوند هرگز مشرکین را نمی بخشد.
جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا
شما هم همینطوربسم الله الرحمن الرحیم
:Gol:سلام علیکم و رحمة الله و برکاته:Gol:
اگر حتی به این دسته بندی شما استناد کنید جشمتان را باز کنید میشود فهمید که وقتی از سوزن و شتر منظور ما رد کردن شتر از سوزن بدون آن که شتر کوچک و سوزن بزرگ شود از مثال آب دریا هم میشود فهمید
نمونه آن در پست های ابتدایی بیان شد
شما اصل عقیده تان باطل است در مورد سوال پس اصلا نباید به عونان کارشناس در بحث شرکت میکردید
اشتباهی رخ داده است:
ا در زیر نمونه هایی از نوع اول (جواب ساده) بیان می شود: شما تکلیف خودتان را روشن کنید یک بار میگید حدیث از امام علی ایست فکر کنم امام صادق را هم گفتید حال امام رضا؟ اصلا سند حدیث را بیاورید.
دقیقا همین قضیه را در سوال زندیقی از امام صادق داریم که امام همین جواب را فرمودند.
اگر شما توانستید الله(عزوجل) را با عقل خود وصف کنید...سبحان الله ما هم به استدلال عقلی استناد میکنیم
بر چه طزیق؟
اگر این ها قرار بود برای ما کفایت کند آیه قرآن نباید برای شما کفایت میکرد؟
قابلیت وجود ندارد در حدیث نیست اگر حدیث هم درست باشد نگفته است چرا نمیشود...پس نمیتوانید استناد کنید.
من موندم این چه سوالیستکه از سه امام پرسیده شده:khandeh!:
ما برایتان آیه ی قرآن می آوریم شما بر جهل خود ایستاده ای... هر حرفی هم که زده اید جوابش را گرفته اید فکر کنم مگر اینکه تکرار مکررات کرده باشید. حال شما قانع شوید یا نشوید محکومید پس سعی در حق جلوه دادن عقیده ی خود نکنید .
[FONT=Courier New] اللهم صلی علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم ان شاءالله
با سلام
اگر انسان دلیل محکم بر حرف ها و عقاید خود داشته باشد و بی دلیل و مدرک بر ندانسته های خود اصرار نکند از تیم امیر خان و آرمان دانشجو ....نمی هراسد و دائم سعی نمی کند با تشر دیگران را از میدان بحث بیرون کند
تفکر شیعی این قدر غنی هست که از شبهات اگزیستانسیالیستی و پوزیتیویسمی و... نه تنها نمی هراسد بلکه برای جواب دادن به آنها از آن استقبال می کند و هر کجا که دیدیم که افکارمان با استدلال عقلی منافات دارد نباید آن را به پای نگرش دینی گذاشت-کما نحن فیه- بلکه باید در درست فهمیدن آن عقیده تلاش کرد که دائما نخواهیم افرادی را که با این نگرش سازگار نیستند و واقعا در مراجعه به عقلشان به بطلان آن عقاید دلیل دلرند را طرد کنیم
و از آن بد تر آن را به نام دین و دینداری تمام کنیم .
اسلام دینی کامل و جامع است و برای تک تک عقاید خود استدلال دارد و بشر را در استدلال ها و سوالات خود رها نکرده است.
ما متاسفانه گاها با جزم اندیشی یک تفکر را آنچنان برای خود مسلم می گیریم که اگر خود خدا هم بیاید و آن را ابطال کند بر زیر بار نمی رویم و این واقعا مشکل اصلی برخی از ما هاست
بد تر از آن این که این را به پای دین گذاشته و این حرکت را به دین منسوب کنیم
اگر علم نداریم حد اقل آزاد مرد باشیم و جهل خود را به دین نسبت ندهیم.
با سلام
احسنت باید به این مطلب زودتر می رسیدید ولی خیلی دیر رسیدید
این اموری که شما به"جمله سراسر غلط " از آن تعبیر کردید همان محالات ذاتی است که در قریب به 15 صفحه بنده بر آن اصرار داشتم حال شما هر اسمی که می خواهی بر آن بگذار .
البته این که شما آن را جملات غلط می خوانید جای بحث دارد چرا که جمله از نظر دستوری که هیچ اشکالی بر آن وارد نیست و از طرفی مفهومی غلط هم در آن گنجتانده نشده است چرا که توانستن متعلقش خلق است و نتوانستن متعلقش بلند کردن.
حال اگر می خواهید بگویید که این اصلا جا ندارد یا همان محال ذاتی است که با هم همراه هستیم
وبهتر بگوییم این فعل"خلق سنگی که خود نتواند آن را بر دارد"اصلا متعلق قدرت واقع نمی شود یا به تعبیر دیگر موضوعا و تخصصا از تحت قدرت خارج است(یا به گفته شما بی معنا و غلط است) نه این که تخصیصا خارج شود یعنی این جور سوالات و در خواست ها قدرت خدا را تخصیص نمی زند. و ان الله بکل شی قدیر در کلیت خود باقی است.
احسنت درست است مطلب همین است ما هم همین را می گوییم
البته شما به این سوال می گویید "جمله بی معنا" ما می گوییم "محال ذاتی"
حال یک قدم دیگر باقی مانده است که به حول و قوه الهی این هم حل خواهد شد
و آن این که برخی از امور دیگر هم هستند که ما آن ها را محال ذاتی می دانیم و شما هم اگر آنها را جمله بی معنا بخوانید می شود درست ان شاء الله
سلامبسم الله الرحمن الرحیم
:Gol:سلام علیکم و رحمة الله و برکاته:Gol:
خوب نیست انسان چیزی بگوید و خود به آن عمل نکند
ذات الله را اگر به غیر آنچه خود او را بهآن وصف کرده وصف کنید تخیل شماست...
مثل همین کار شما؟:Gig:
مثل همین کار شما؟:Gig:
این را باید به خودتان بگویید و اگر عرضه ی بحثی را دارید به آن ادامه دهید با حرف های صد من یک غاز نمیشود بحث کرد.
من از این شخص سوالاتی پرسیدم که از جواب دادن آن عاجز است و حال میخواهد با یک طرفه حرف زدن و طعنه زدن و رد نشان دادن منطق من آن هم بی جواب حرف خود را به کرسی بنشاند.
شما قدرت الله رو ازلی بودن الله و... رو برای من با عقلت اثبات کن و وقتی میگویند عقل از درک الله عاجز است و باید با آنچه خودش را بما شناسانده شناخت منظور همین است.
محال(لا یکون) یعنی اینکه ذات مقدس الله هیچ وقت اراده به انجام آن نمیکند نه قادر به آن نیست.حال هی توجیه به قول خودتان عقلی(یا ظنی؟) بیاورید
[FONT=Courier New] اللهم صلی علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم ان شاءالله
لااله الاالله!
برادر من بی هیچ طفره رفتن و حاشیه پردازی، فقط جواب این سؤال را بده:
آیا خداوند همه چیز را از عدم خلق کرد یا نه؟
قبل ازانجام فعل، اراده لازم است.
قبل از انجام توانستن، اراده بر توانستن لازم است.
قبل از انجام نتوانستن، اراده بر نتوانستن لازم است.
حالا ببینید از چه جمله ای دفاع می کنید:
اراده کردن بر اراده نکردن. برادر من این جمله بی معناست. چرا متوجه نیستید، قبل از اینکه من یا شما بدانیم که قادر به انجام کاری هستیم یا نه، باید کار خواسته شده از ما معنا داشته باشد. این جمله ی توانستن بر نتوانستن اصلا معنا ندارد که بخواهد محقق شود یا نشود.
با سلام دوست گرامی
لطفا شما موضع خودتان را روشن کن
شما در سوالاتی که بنده پرسیدم از قبیل " آیا خدا می تواند سنگی بیافریند که خود نتواند آن را بلند کند"
سریع جواب دادید که "ان الله بکل شی قدیر " بعد گفتید خدا می تواند این کار را انجام دهد ولی حکیمانه نبوده آن را انجام نمی دهد. درست است...
این موضوع را مشترکا بنده حقیر و "تحریم شده" گرامی( البته با اندک تفاوتی ) به نتیجه ای بر خلاف نظر شما رسیدیم که می توانید در پست های قبل ببینید.
آنچه که زیاد جالب نیست این که با این اختلاف نظری که در این بحث با جناب" تحریم شده "گرامی دارید متاسفانه در میانه بحث وارد پست می شوید و به نقد می پردازید در حالی که اصول بحث را پایبند نیستید
لطفا ابتدا تکلیف خود را با سوالهای بنیادینی که مطرح شد مشخص کنید بعد در خدمتتون هستیم
با دلیل حتما
در باره شناخت خدا هم بیشتر باید تحقیق کنید
به نظرم جا دارد یک سوال مجزا با این عنوان مطرح کنید و در آن تاپیک در این باره به بحث و نقد و نظر بپردازید.
ولی اجمالا عرض کنم همان گونه که شما می دانید به کنه ذات خدا نمی توان علم پیدا کرد وهمچنین به کنه صفات ذاتیه الهی اما خدا برای شناخت خود راه را سد نکرده است بلکه می توان به واسطه شناخت اسماء و اوصاف خدا او را شناخت البته نه به معنای شناخت کامل که علم به کنه ذات الهی باشد که آن همان گونه که شما بارها فرمودید تخیل ما است نه خدا .
اما شناخت خدا از راه شناخت صفات و اسماء امکان دارد . واین اسماء و صفات معانی دارند که در نزد عرب شناخته شده است و با مراجعه به لغت می توان آنها را یافت .
گذشته از آن وقتی ما خدا را به عنوان وجودی لا یتناهی و واجب شناختیم می توانیم با مبری دانستن او از هر نقص و صفت ناقص کننده ای و توصیف آن ذات مقدس به هر کمال وجودی او را تا حدودی شناخت این همان راه معروف صفات ثبوتیه و سلبیه است.
ابته در این باب بحث بسیار است که انشاء الله آن را در جای خود باید دید.
با سلام خدمت شما دوست گرامی
جمله اول شما درست: "قبل از انجام فعل اراده لازم است.
جمله دوم شما از نظر دستوری درست نیست چرا که توانستن مصدر است و نتیجه فعل است و بر نتیجه اراده معنی ندارد . به عبارت دیگر اراده برای انجام فعل است نه بر مصدر فعل.
جمله سوم شما از جمله دومتان حالش بد تر است چرا که اشکال جمله دوم بر آن وارد است علاوه بر آن اشکال بزرگتر آن این است که:عدم وقوع فعل اراده نمی خواهد عدم اراده دلیل بر عدم فعل است نه این که برای انجام ندادن(و به تعبیر شما نتوانستن) اراده لازم باشد ما برای انجام فعل اراده می کنیم ولی برای ترک آن دیگر اراده بر ترک انجام نمی کنیم بلکه عدم اراده بر فعل موجب عدم فعل است .
اما با این که مقدماتتان درست نیست ولی نتیجتان درست است که انشاء الله در پست بعد به آن می پردازیم.
احسنت حرف همین است.
ما هم از ابتدا همین را گفته و می گوییم برخی از جملات سوالشان اشتباه است.
اگر خاطر شریفتان بوده باشد سوال :"شنبه چند کیلو است" را برای همین منظور مطرح کردم اگر شما از بزرگترین ریاضی دان دنیا این سوال را بکنید جواب نخواهد داد نه به این خاطر که علمش کم باشد یا این که توان حساب کردن را نداشته باشد بلکه شنبه قابل کیلو کردن نیست ،سوال درست نیست ، نه این که آن ریاضی دان علمش کم باشد، با این که ما بگوییم شنبه قابل کیلو کردن نیست قدرت طرف مقابل را محدود نکرده ایم بلکه متعلق قدرت را مشخص کرده ایم.
در بحث قدرت خدا نیز بحث این گونه است :
ما متعلق قدرت را بررسی می کنیم و برخی از سوال ها را بررسی کرده و می گوییم این متعلق قدرت واقع می شود یا نه ، نه این که نعوذ بالله قدرت خدا را محدود کرده باشیم.
الحمد لله که بحث با موافقت طرفین به اینجا منتهی شد.
علیک سلام برادر من
دقیقا می خواستم همین را از زبان خودتان بیرون بیاورم. شما خودتان به تاپیک حل مسئله ی خدا و سنگ رجوع کنید و ببینید که بنده گفته ام عدم وقوع فعل، اراده لازم ندارد.
الان اینجا هم خداراشکر شما را مجبور کردم به این نکته اعتراف کنید.
پس اراده کردن بر نتوانستن، معنا ندارد، درست است یا نه؟؟؟؟؟؟
اما جناب شعیب
دقت کنید به این مثال و دیگر حرفی بین ما باقی نمی ماند:
علم امروز و عقل بشر امروزی می گوید: «سفر به زمان گذشته محال ذاتی است».
این را قبول دارید یا نه؟
اگر قبول دارید، پس حتما معتقدید خداوند هم نمی تواند باعث انجام سفر به زمان گذشته شود.
قبول دارید یا نه؟
اگر به این امر معتقدید، پس آیه 64 سوره ی مریم را بخوانید که گویندگان در آن می گویند، جز به امر خدا بر گذشته نازل نمی شویم.
یعنی سفر به زمان گذشته، با اذن خداوند متعال، و بدست مخلوق انجام گرفتنیست. حالا که مخلوق می تواند به اذن خدا، این محال ذاتی را انجام دهد، آیا خود خداوند از انجام هر محال ذاتی عاجز است؟؟؟
خدا هدایتتان کند اگر هدایت پذیر باشید.
یا حق
غلط املایی می گیرید؟!
شما می فرمایید خداوند «می تواند» که نتواند...
بنده عرضم این است، قبل از این «می تواند» یک «اراده» بر این توانایی لازم است. این کارتان جالب نبود.
پس جمله ی دوم بنده غلط نیست، برداشت جنابعالی غلط است.
از لحاظ جسمی که شاید تکامل پیدا کنه و یه جورایی برتر بشه
اما از لحاظ روحی خیر چون روح خدا به خودیه خود کامل ترین هست و این روح که همان سرشت آدمی و بقیه چیز ها در طبیعت هست تغییر ناپذیره و کامل تر نمیتونه بشه
با سلام خدمت شما دوست عزیز
جواب من در یک کلام:نه
اگر پست های قبلی را خوانده باشید بنده بارها محال ذاتی را تعریف کرده و حتی راه شناخت آن را از محال عادی بیان کردم
ما در کل ملاک محال ذاتی را بازگشت به اجتماع نقیضین دانستیم . اما خیلی از موارد هست که در ذهن مردم محال است ولی بازگشت آنها به اجتماع نقیضین نیست اگر چه این کار در ذهن مردم محال باشد(محال عادی) متعلق قدرت خدا واقع شده و خدا بدان قادر است اگر چه مردم آن را محال بدانند
مثالی که شما بیان کردید نیز محال عادی است (که متعلق قدرت خدا واقع می شود) پس خدا می تواند ما را به گذشته بر گرداند
سفر به زمان گذشته محال ذاتی نیست
اگر هست بفرمایید(بازگشت آن را به تناقض بفرمایید البته می دانید که تناقض شروطی دارد که حتما در منطق آن را خوانده اید ...در تناقض هشت وحدت شرط دان.)
انشاء الله به دعای شما
سلام بر شما.
یعنی خداوند می تواند در عرض خودش موجودی ایجاد نماید!؟؟؟ولی اراده به انجام نمی کند یا ندارد؟؟؟
چطور قدرت به چیزی که ممتنع است تعلق می گیرد؟؟
یک کم فهمش سخت است!
--------------------------------
با سلام
دوست گرامی غرضی نداشتم ما در اثبات های خود باید سعی کنیم که حتی از نظر دستوری مطالبی را بیاوریم که صحیح باشند
مهم این است که از این جملات نتیجه صحیح گرفته شود که الحمد لله اینگونه بوده است
با سلام
این مطلب آن قدر وضوح دارد که نیاز به اجبار کردن نداشت .(ما اجباری ندیدیم)
به نظر می رسد شما کاربران اون تاپیک را با این تاپیک اشتباه گرفته اید .
پس شما هم اذعان دارید که در مقدمات ذکر شده در پست165 اشتباه نوشته اید؟
جناب آقای شعیب کارشناس عزیز انجمن از بابت صبر، متانت، و ادبی که در پاسخ هاتون تا الان به خرج دادید بسیار از شما سپاسگزارم
من کل 18 صفحه از این بحث رو خوندم و به نظرم بیشترش بحث الکی بود و کم لطفی یه سری دوستان.
و خوشحال میشم که بحث رو زودتر ببندید و یه نتیجه کلی بگیرید. (البته من نتیجه ام رو گرفتم)
اما اینو میگم برای دوستانی که بعدا با این تاپیک برخورد میکنن که کل 18 صفحه رو نخونن الکی!
یا علی
قفل کردن و بستن تایپیک کار درستی نیست اصلا .
کار درست این است که جمع بندی را در پست اول قرار داده و کاربرا به آن مراجعه کنن و بحث ادامه داشته باشد .
در صورت کم لطفی بعضی خب نیازی به جواب مجدد نیست که صفحات زیاد شود .
عجب! یعنی می فرمایید زمان گذشته، و زمان حال، در یک زمان وجود داشته باشد، این محال عادی است؟!!!!!!!!!!!
خوب این که تازه شد حرف بنده!!!
دیدی حالا! اینهمه دور زدی، آخرش به حرف من رسیدید. مگر نگفتی که این محال ذاتی است که یک نفر همزمان هم در قم و هم در تهران باشد؟! پس چگونه ممکن شد که در همین کره ی زمین، همزمان مثلا هم رسول الله (ص) زنده باشد و هم ما و گویندگان در آیه 64 سوره مریم، بتوانند همزمان در این کره ی خاکی هم با رسول الله (ص) دیدار کنند هم مثلا با شما؟؟؟؟؟
برادر من، از اعتقادات باطلت دست بردار. قدرت خدا را محدود نکن. این خرافات را دور بریز و بگو خداوند بر هرچیزی قادر است. محال ذاتی یک عبارت ساخته ی شیطان است تا خداوند را در نظر انسان عاجز جلوه دهد.
والسلام
بله و عمدا این کار را کردم. همانطور که ابراهیم (ع) برای اثبات اینکه خورشید خدا نیست، ابتدا در حضور مردم اعلام می کرد این خدای من است! این هم از آن دسته استدلالات است.
بنده گاهی حرف باطلی می زنم تا خلاف آن را شما به زبان خود اعتراف کنید. بعد که اعتراف کردید، دیگر توان رد آن را نخواهید داشت. این از تکنیک های مباحثه است.
یا علی مدد
با سلام خدمت شما صدیق ارجمند
از لطف شما کمال تشکر و امتنان را دارم و از اینکه صعه صدر به خرج داده و کل مطالب را خوانده اید قدر دانی می کنم.
انشاء الله با تمام شدن بحث جمع بندی را هم ارائه خواهم کرد.:Gol:
بسم الله
متشکر از همگی ولی دوستان اسک دینی چرا توجه نمی کنند که بی خودی تاپیک نزنید و همچنین اگر فکر می کنید که وقت بی خودی میذارید برای خودن تاپیک موردنظر که مورد تأیید شما نیست لطف کنید و همراهی نکنید تا دوستان حق الناسی بگردنشون نیاد..... فقط برای یادآوری بود همین...... مواظب شیطون پشت گوشمون باشیم !!!!!:ok:
با سلام
بازکشت به زمان گذشته که جمع زمان نیستکه محال باشد بلکه انتقال است. یعنی اگر در زمان گذشته بود دیگر در این زمان نیست و بالعکس بلکه انتقال است نه جمع که محال ذاتی باشد.
با سلام
من همه دوستان را دعوت می کنم که این فراز از گفته این دوستمان را بخوانند و بگویند ایشان چه فرموده یا چه می خواهد بگوید؟
بنده که ربط منطقی در میان این جملات نیافتم که قابل بررسی و جواب باشد .
در آیه 64 سوره مریم می خوانیم:"(جبرئیل به پیامبرعرض کرد) ما جز به فرمان پروردگار پروردگار تو نازل نمی شویم آنچه پیش روی ما و پشت سر ما و آنچه میان این دو می باشد همه از اوست و پروردگارت هرگز فراموشکار نبوده "
حال چه ربطی بین این آیه و مراد ما در محال ذاتی است خدا می داند!!!!
با سلام
ما 19 صفحه بحث نکردیم که همدیگر را اینگونه متهم کنیم .
الحمد لله در طول بحث هم از هیچگونه استدلال علمی برای اثبات مدعا نیز فروگذار نکردیم و هیچ واهمه ای از این اتهامات نیز نداریم چرا که هر عقل سلیمی چند صفحه از بحث را دنبال کند به امر واقف خواهد شد.
حال شما با این همه بحث و استدلال علمی که ارائه شد چگونه برخورد خواهید کرد بستگی به انصاف شما دارد
به قول یکی از علما می فرمود آخرین استدلال در بحث های علمی استدلال انصاف است.
از طرفی ما فقط مامور به بیان هستیم اما اینکه چه کسی قبول کند یا نه دیگر برعهده ما نیست.
به نظرم این بحث رو ادامه ندین بهتره. به عنوان یه ناظر می گم جهت بحث داره به سمت مراء می ره چون طرف مقابل شما اصلاً متوجه منطقی که شما تو بحث ازش استفاده می کنین نیس و فقط داره به حرفای قبلی خودش اصرار می کنه. جسارت نکردم فقط نظرمو گفتم.
دوست عزیز
ورد خوبی یاد گرفته ای اما سوراخ دعا گم کرده ای
این کار برای جایی است که طرف مقابل مطلبی را قبول نداشته باشد آنگاه جدلی بحث کنید نه این که مطلب به این واضحی را بااین همه پیچ و تاب به فردی که خود بارها به آن اذعان کرده تحویل دهی!!!!
سلمنا!حالا که چی !چه فایده ای بر این مطلب شما بار شد؟ بفرمایید؟
با سلام خدمت شما دوست گرامی
از لطف شما کمال امتنان را دارم
دوست گرامی ما سعی داریم که در طول بحث با بیان یکسری استدلالات ساده و گاها فطری مطلب را تا حد امکان رسانده و طرف بحث را به سکون نفس در مطلوب برسانیم اما گاها پیش می آید که این مطلوب حاصل نمی شود که با پیشنهاد دوستانی که بحث را دنبال کرده اند باید علی رغم میل باطنی بحث را به پایان برم.
بنام خدا
عرض سلام و ادب خدمت همه ی دوستان عزیز
این حقیر به صورت اتفاقی برای دانلود تصنیف " قطعه ای از بهشت " به این سایت اومدم و این تاپیک و موضوع نظرم رو جلب کرد و مباحث مطرح شده در این موضوع رو تا حد امکان و فهم خودم ، خوندم و چون به نظرم موضوع مطرح شده ، موضوعی هست که مطالب خوبی میشه ازش فهمید ، تصمیم گرفتم که نظر خودم در مورد اصل سوال مطرح شده رو مطابق با فهم و درک خودم از آموخته هام ، بنویسم ، شاید که مفید باشه. با توجه به این که مباحث این تاپیک در اواخر بیشتر به اصرار به اثبات باورهای شخصی دوستان تبدیل شده و متاسفانه در پاره ای از موارد به بی احترامی و تکفیر هم کشیده شده ، لازم میدونم قبل از شروع عرض کنم که مطالبی که می نویسم ، فقط و فقط فهم و ادراک خودم هست و هیچ اصراری به اثبات اون برای دوستان نیست و خداوند متعال هم بر اساس لطف و رحمت بیکرانش ، از هر کس بر اساس وسع و توانش انتظار داره و قطعاً بر من هم میبخشه ، که در حد وسع درک و فهم خودم شناختمش.
" آیا خداوند موجودی برتر از انسان در آینده می آفریند؟ "
من فکر میکنم که قبل از اینکه جواب آره یا نه بدیم ، باید موجود برتر رو معنی کنیم و بعد موجود برتر رو با انسان تطبیق بدیم و به جواب برسیم. در بعضی از پاسخها که می خوندم ، مخصوصاً در صفحات ابتدایی ، دوستان تا حدی به این معانی اشاره کردند ، ولی با ایجاد سوال در سوال و بحثهای نا مربوط ، نتیجه ای از مباحث گرفته نشد.
قبل از هر بحثی ، باید حداقل یک اصل رو مورد قبول قرار داد و بعد بر اساس همون اصل مورد قبول ، اصول دیگه رو استدلال کرد و به نتیجه رسید. فکر می کنم که همه ی عزیزان که در این بحث شرکت کردند ، متفق الباور این اصل رو قبول دارند که " ذات مقدس حضرت حق جل جلاله ، از صدور فعل عبث ، بیهوده و بی حکمت پاک و مبرا هست" . در این صورت قبول داریم که هیچ فعلی از حضرتش صادر نمیشه ، مگر اینکه هدفی حکیمانه داشته باشه. دقت کنید که هدف به تنهایی ملاک نیست ، بلکه هدف باید حکیمانه هم باشه. بر این اساس ، به راحتی میتونیم به این نتیجه برسیم که کل دستگاه آفرینش ، بر اساس هدفی حکیمانه بوده. پس در خلقت هر موجودی ، هدفی حکیمانه در راستای رسیدن به هدف خلقت کل آفرینش ، وجود داره. بنابرین قبل از این که در مورد هر موجودی قضاوت کنیم که آیا کامل هست یا ناقص ، یا میتونه کامل تر و به شکل دیگه ای باشه ، باید هدف کل و هدف جزء رو کامل بفهمیم و بعد بر اساس اون در مورد خلقت اون موجود قضاوت کنیم. یک مثال میتونه این موضوع رو قابل فهم تر کنه.
یک ساعت دیجیتالی رو که همه با اون آشنا هستند رو تصور می کنیم. خلق این ساعت یک هدف کلی داره و اون هم نشون دادن صحیح زمان جاری و گذشت زمان و محاسبه روز و ماه بر اساس واحد ثانیه هست. این ساعت برای نیل به این هدف ، احتیاج به ابزار و قطعاتی داره که در تعامل با هم ، اون هدف رو برآورده کنند. حالا فرض کنیم در مدار طراحی شده برای این ساعت ، از یک مقاومت الکترونیکی با واحد مثلاً 1 اُهم استفاده شده باشه ، آیا میشه بگیم اگر در این مدار ، این مقاومت رو تقویت کنیم و برسونیم به 10 اُهم ، آیا بهتر و کاملتر نمیشه ؟ قطعاً اگر این کار رو انجام بدیم ، هدف اصلی ساعت نقض میشه و دیگه ممکنه زمان صحیح رو نشون نده. کل اون مدار بر اساس مقاومت 1 اُهم طراحی شده و این تغییر ، کل سیستم رو دچار مشکل میکنه.
بنابرین شناخت صحیح هدف حکیمانه از خلقت آفرینش ، و بعد خلقت موجودی به اسم انسان ، کلید رسیدن به جواب سوال هست.اگر هدفی که حضرت حق تبارک و تعالی برای کل آفرینش و خلقت انسان اراده فرموده ، بالاترین هدف حکیمانه باشه و مانند ذات اقدسش ، بالاتر از اون نباشه ( که به نظر حقیر حکمت حضرتش همچون ذاتش بالاتری نداره ) ، خلقت موجودی دیگه که هدف حکیمانه بالاتری نسبت به خلقت کل آفرینش و انسان داشته باشه بی معنی میشه.
به نظر این حقیر ، خداوند متعال زمانی که اراده ش به خلق حکیمانه آفرینش کل هستی تعلق گرفت ، جایگاه و هدف هر نوع موجودی ، اعم از جماد ، نبات ، وحوش ، اجنه ، ملائک ، زمین ، زمان ، آسمان و ... انسان ، مشخص و تعیین شده بوده و اینجور نبوده که مثلاً اول جن رو خلق کنه برای هدفی خاص و بعد به این نتیجه برسه که این موجود اون هدف مورد نظر رو تامین نمیکنه یا هدفی بالاتر هم میتونه وجود داشته باشه و بعد اراده کنه که انسان رو برای هدفی بالاتر خلق کنه و ... بلکه از همون اول همه چیز رو بدون نقص و در بهترین حالت لازم برای هدف کلی مشخص فرموده و در توالی مناسب برای رسیدن به هدف کل ، خلق فرموده.
حالا سوال اصلی این هست که هدف اصلی از خلقت آفرینش که بالاتر از اون وجود نداره چی میتونه باشه ؟
دوستان به مواردی مثل عبادت و اطاعت اشاره کردند که به نظر من صحیح هست ، اما کامل نیست. من فکر میکنم و اعتقاد دارم که هدف اصلی از خلقت کل هستی و نظام آفرینش ، برای به وجود اومدن موجودی بود که " با اختیار بتونه خالق رو بشناسه ، جوری که این شناخت باعث ایجاد میل به عبادت اختیاری در اون بشه ، جوری که این عبادت به اطاعت از روی میل و خواسته قلبی کمال پیدا کنه ، جوری که این اطاعت باعث ایجاد محبت قلبی به خالق بشه ، جوری که این محبت باعث قرب و نزدیکی به جوار رحمت خالق متعال بشه". و کل موجودات دیگر در هستی از ابتدا تا انتها برای رسیدن به این هدف خلق شدند و یا میشند ، و موجودی که برای انجام این رسالت خلق شده ، اسمش انسان شده و بقیه موجودات فقط برای ایجاد شرایط و بستر لازم برای طی این پروسه خلق شدند. خلقت همشون با حکمت بوده و در نهایت عدل و انصاف خلق شدند ، به این معنی که هر کدوم توانایی و ابزاری که برای انجام وظیفه و هدفشون لازم داشتند بهشون مرحمت شده و هر کدوم اگر چیزی کمتر یا بیشتر از اونی که دارند ، میداشتند ، هدف اصلی نقض میشده .
به انسان هم ابزار لازم برای رسیدن به این هدف ، به طور عادلانه داده شده . خداوند متعال به انسان عقل داده برای تدبیر ، استدلال و شناخت کافی و لازم از خالقش ، و این عقل کامل نیست ، چون اگر کامل بود ، اختیار معنی پیدا نمی کرد و هر انسانی با عقل کاملش خدا رو کامل میشناخت و هدف اصلی نقض میشد ، اما این عقل به اندازه ی لازم و کافی داده شده ، جسم مرحمت فرمودند برای عبادت حاصل از شناخت ، و عبادت خواسته شده مناسب با جسم هست و در جسم ضعفهایی قرار داده برای امتحان و آزمایش ، چون هدف این هست که این عبادت رشد پیدا کنه و به اطاعت از روی میل و علاقه قلبی برسه و آزمایشات الهی خلق شدند که این اتفاق بیفته ، که اگر این گونه نبود ، عبادت ها میشدند عادت و دیگه پروسه رشد متوقف میشد ، بنابرین حضرت حق لطف فرمودند و احساس و عواطف رو برای انسان قرار دادند که طاعتش به محبت تبدیل بشه و نهایتاً روح رو به انسان دادند که از محبت حسی به قرب روحی به حضرتش برسه. یعنی ابزار انسان برای طی این پروسه عقل ، جسم ، عواطف و روح هستند و همه ی این ابزارها در نهایت عدل ایجاد شدند ، بیشتر یا کمتر اونها از اون چیزی که هستند ، نقص محسوب میشه ، نه کمال. ( نقص در رسیدن به هدف اصلی ، همانند مثال ساعت دیجیتال ) .
البته من فکر میکنم در این پروسه ،خلقت انبیاء و ائمه صلوات الله علیهم اجمعین ، از روی رحمت واسعه خداوند رحمان برای هدایت و کمک به نوع بشر در طی این پروسه ایجاد شده و بر همین اساس ، توانایی های اونها در قالب همون 4 ابزار ذکر شده با بقیه انسانها متفاوت بوده ، که البته اونها هم بر اساس حکمت خداوند اندازه توانایی هاشون متفاوت بوده. یعنی حضرت محمد صل الله علیه و آله و سلم ، که بالاترین مخلوق هستند ، عقل ، عواطف ، احساسات و روحشون در نهایت ظرفیت ممکن بوده و فقط جسمشون بنا به همان حکمتهای کل آفرینش در حد بقیه انسانها بوده و بعد از ایشون ائمه صلوات الله علیهم اجمعین و بعد پیامبران دیگه بر اساس درجات قرار گرفته اند.
نتیجه گیری :
به نظر من با توجه به اینکه هدف حکیمانه از خلقت کل دستگاه منظم آفرینش ، از طرف خداوندی صادر شده که دارای حکمت ، علم ، قدرت بی نهایت هست به صورتی که بالاتر از اونها نیست ، بنابرین هدفش از خلقت هم هدف حکیمانه بالاتری نداره که منجر به خلقت مجدد و بهتری بشه و انسان هم به عنوان مهره ی اصلی و نقش اول این هدف ، در نهایت کمال مطابق نیاز هدف کل دستگاه آفریده شده و هر نوع تغییر و تحول در آفرینشش ، ناقض هدف اصلی خواهد بود ، بنابرین من معتقدم که خلق موجودی برتر از انسان در آینده بی معنی و فعلی بیهوده و عبث هست.
این حقیر به همه ی دوستان توصیه می کنم که تمرکزشون در زندگی رو بر روی حرکت در مسیر هدف اصلی آفرنیش قرار بدند و از ابزارهایی که خداوند متعال لطف کرده ، به اندازه و به جا استفاده کنند ، از عقل و استدلال به اندازه ای که توصیه و خواسته شده استفاده کنند و خودشون رو در گیر مسائل منطق و فلسفه و تفکر در کنه حضرت حق که نهی شده، نکنند تا خدایی نکرده در وادی اول گیر نکنند ، از جسم هم به اندازه و در مسیری که خواسته شده بهره ببرند تا به فضل خدا و موفقیت در بوته ی آزمایشات ، به بالاترین حد طاعت و تسلیم ، محبت و قرب الی الله در زمان محدود و مشخص شده براشون نائل بشند. انشاالله.
ممنون از وقتی که گذاشتید و اگر استدلال های این حقیر سطحی و عامیانه بودند ، به بزرگی و بزگواری خودتون ببخشید.
خداوند گناه هان همه ی ما رو بیامرزد و امور ما رو ختم به خیر بفرماید و ما رو از لطف خاصه خود و شفاعت اهل بیت و انبیا و شهدا و صالحین صلوات و الله علیهم اجمعین در دنیا و آخرت بهره مند بفرماید.
التماس دعای خیر.