جمع بندی خدای فعال یا خدای تابع؟

تب‌های اولیه

214 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سلام

برادر من

در ابتدا این مورد رو توجه کنید که بچه 11 ساله گناهی بر گردنش نیست چون هنوز کاملا مختار نیست وجیر بر اختیارش غلبه داره

در دین اسلام آغاز سن بلوغ ، آغاز تکلیف برای انسان هست و قبل از اون گناهی بر شخص نیست....

و میزان غلبه اختیار بر جبر پس از شروع تکلیف به این مرحله از زندگی وابسته هست.

این سن زمانی هست که خداوند فرد رو برای آینده آماده می کنه...

این مثل قضیه ققنوس می مونه...

ققنوس باید بسوزه و خاکستر بشه تا از خاکسترش دور دیگری از زندگی آغاز بشه...

برخی افراد همون خاکستر می مونن و دوباره متولد نمی شن چون خودشون نمی خوان که بشن...

فرضاً اون طفل 11 ساله که گفتم باید در 13 سالگی بسوزه و خاکستر بشه تا یکی مثل این حقیر از خاکستر اون متولد بشه...

متوجه شدید یا بیشتر توضیح بدم؟؟؟؟


بنده برداشتم از این پست این است که شما قبول دارید که خدا اون بچه رو به جبر در این وضعیت انداخته است. هرچند هرچه ازتون می خوام صریح پاسخ دهید ولی صریح پاسخ نمی دید. اما منظورتان از ققنوس را نفهمیدم. آیا منظورتون این است که موقعی که انسان به سن تکلیف می رسه یک دفعه کاملا متولد شده و ری استارت می شه. یا شاید منظورتان این است که آن طفل صرفا وسیله ای است که دیگران امتحان بشوند. حقیقتش منظورتون رو از جریان ققنوس نفهمیدم. البته هنوز جواب صریحی در مورد سوالم می خوام اگه لطف کنید.
یک حرفی در این پستتون زدید که خیلی برام جالب بود و اون این که(میزان غلبه ی اختیار بر جبر پس از سن بلوغ به این مرحله بستگی داره)) آیا در مورد این فرد خاص با این تئوری شما مثلا می توانیم بگوییم که اختیار او اصلا از بین رفته است. یا می توانیم بگوییم که یکی 40 درصد اختیار داره 60 درصد جبر و دیگری 20درصد اختیار و 80 درصد جبر و....
همچنین چرا شما از خاکستر اون متولد بشید. خوب اون خودش از خاکستر خودش متولد بشه.

بنده برداشتم از این پست این است که شما قبول دارید که خدا اون بچه رو به جبر در این وضعیت انداخته است. هرچند هرچه ازتون می خوام صریح پاسخ دهید ولی صریح پاسخ نمی دید. اما منظورتان از ققنوس را نفهمیدم. آیا منظورتون این است که موقعی که انسان به سن تکلیف می رسه یک دفعه کاملا متولد شده و ری استارت می شه. یا شاید منظورتان این است که آن طفل صرفا وسیله ای است که دیگران امتحان بشوند. حقیقتش منظورتون رو از جریان ققنوس نفهمیدم. البته هنوز جواب صریحی در مورد سوالم می خوام اگه لطف کنید.

برادر من

من نمیتونم خودم رو محدود کنم و تک بعدی به مسائل نگاه کنم...

من همه ابعاد رو در نظر می گیرم

من می گم جبر و اختیار ، شما فقط می گین جبر...

انسان اگر خالی از اختیار باشه که انسان نیست و تکلیفی بر اون نیست همون طور که تکلیفی بر حیوانات نیست...

خدا قبل از آفرینش این جهان به ما اختیار داده و سوال کرده بعد ما رو به این دنیا فرستاده...

[FONT=arial](زمانیکه پروردگارت از اولاد آدم از پشتهایشان فرزندانشان را بگرفت و آنها رابر خودشان گواه خواست که مگر من پروردگار شمانیستم ؟
گفتند: آری ، گواهی می دهیم ، تا روز قیامت نگویند ما از این مطلب غافل بوده ایم

برادر من

من نمیتونم خودم رو محدود کنم و تک بعدی به مسائل نگاه کنم...

من همه ابعاد رو در نظر می گیرم

من می گم جبر و اختیار ، شما فقط می گین جبر...

انسان اگر خالی از اختیار باشه که انسان نیست و تکلیفی بر اون نیست همون طور که تکلیفی بر حیوانات نیست...

خدا قبل از آفرینش این جهان به ما اختیار داده و سوال کرده بعد ما رو به این دنیا فرستاده...

[FONT=arial](زمانیکه پروردگارت از اولاد آدم از پشتهایشان فرزندانشان را بگرفت و آنها رابر خودشان گواه خواست که مگر من پروردگار شمانیستم ؟
گفتند: آری ، گواهی می دهیم ، تا روز قیامت نگویند ما از این مطلب غافل بوده ایم



مغالطه می کنید. تک بعدی و چند بعدی نداره که. آقا اصلا ترکیبی بهش نگاه می کنیم. به نظر شما بچه ای که توی این سن مواد مصرف می کنه با چند درصد جبر و چند درصد اختیار این کار رو می کنه؟ این الان چند بعدی شد؟

مغالطه می کنید. تک بعدی و چند بعدی نداره که. آقا اصلا ترکیبی بهش نگاه می کنیم. به نظر شما بچه ای که توی این سن مواد مصرف می کنه با چند درصد جبر و چند درصد اختیار این کار رو می کنه؟ این الان چند بعدی شد؟

عرضه مواد به این فرد جبری هست و این که بخره و مصرف کنه اختیاری ...
شیطون فقط به شما پیشنهاد می ده اما نمی تونه شما رو مجبور کنه...
این که ما در برابر پیشنهادات شیطون سریع وا می دیم به دلیل سستی اراده خودمون هست
باید روی خودمون کار کنیم تا اراده مون رو قوی کنیم...و این جز با تمرین بسیار حاصل نمی شه
این فرد می تونه برای خودش مشغله های فکری دیگه درست کنه تا فکر اعتیاد کمتر بیاد سراغش...
بهترین راه حل تغییر مکان و دوستان هست...

عرضه مواد به این فرد جبری هست و این که بخره و مصرف کنه اختیاری ...
شیطون فقط به شما پیشنهاد می ده اما نمی تونه شما رو مجبور کنه...
این که ما در برابر پیشنهادات شیطون سریع وا می دیم به دلیل سستی اراده خودمون هست
باید روی خودمون کار کنیم تا اراده مون رو قوی کنیم...و این جز با تمرین بسیار حاصل نمی شه
این فرد می تونه برای خودش مشغله های فکری دیگه درست کنه تا فکر اعتیاد کمتر بیاد سراغش...
بهترین راه حل تغییر مکان و دوستان هست...
این فردی که می گید بچه ای 11 ساله است. اون بچه اونم توی اون روستایی که وسط بیابون است فکر می کنید می فهمه این بده . اون بچه فکر می کنه این خوبه . تازه از معلمش گرفته. پس این که مصرف کرده و به فسادش گرفتار شده هم اختیاری نبوده بلکه جبری بوده است. اصلا مسئله سر این نبوده که این می فهمیده مواد بده و بعدش حالا اراده نداشته . البته اون الان توی زندانه و مسئله ی تغییر مکان براش منتفیه. اون قدر سابقه داشت که نگو.


سلام
تفاوتی بین رنج و فساد نیست چون شر دانستن فساد هم بخاطر رنجی است که به جسم یا جان انسان وارد می کند پس فساد هم زیر مجموعه رنج است و حکم همان را دارد.
اما این فسادی که شما مطرح می کنید یعنی فساد جبری هرچند مواردش زیاد نیست و الان به اسباب احتمالی آن هم کار نداریم، آن هم نوعی سختی و رنج است که فرد را در شرایط نامطلوبی قرار می دهد اما خدای متعال انسان را بنحوی قرار داده که از هر شرایط نامطلوبی برای خودش فرصتی بسازد و تغییر کند. مهم این است که ما باور داشته باشیم همه نوع سختی ها برای تلاشی دیگر و ارتقایی دیگر است.از سویی دیگران هم در مورد کسی که به سختی و رنج افتاده مسوولیت ها و وظایفی می یابند که انجام آن باعث ارتقاء ایشان می شود. این نگاه اقتضای همه نگاه های کلان و اساسی است که به خدای متعال بعنوان خالق حکیم و مهربان و جهان و انسان داریم. تصور بن بست در جهان و زندگی از عدم شناخت خداوند و حکمت های شگرف او در زندگی انسان و ماموریتهای انسان در حیات دنیوی است.
یا علیم

آیا فساد باعث رشد و تعالی می شود؟!؟! اگر این طور است فساد خوب است . حتی ما باید برویم دنبال فساد.

خیلی ها وقتی در خیلی از بحث ها کم می آورند سریع می روند سراغ این طور حرف ها که خدا یک چیزی می فهمه که ما نمی فهمیم.

البته که خدا یک چیزی می فهمه که ما نمی فهمیم. ولی من اینجا اینو نگفته بودم. فکر می کردم خودتون میدونید نیازی به تاکید نیست

این فردی که می گید بچه ای 11 ساله است. اون بچه اونم توی اون روستایی که وسط بیابون است فکر می کنید می فهمه این بده . اون بچه فکر می کنه این خوبه . تازه از معلمش گرفته. پس این که مصرف کرده و به فسادش گرفتار شده هم اختیاری نبوده بلکه جبری بوده است. اصلا مسئله سر این نبوده که این می فهمیده مواد بده و بعدش حالا اراده نداشته . البته اون الان توی زندانه و مسئله ی تغییر مکان براش منتفیه. اون قدر سابقه داشت که نگو.

ایشون تو روستا وسط بیابون بوده اونوقت مدرسه می رفته!!!! معلم هم داشته؟ هم کلاسی نداشته؟ پدر و مادر؟ برادر وخواهرو فامیل؟

پدربزرگ من در یکی از روستاهای دور افتاده بزرگ شده مدرسه و معلم هم نداشته اما طبق تعریفاتی که برای من کرده از 10 سالگی اندازه یک مرد 20 ساله الان می فهمیده خوب و بد چیه...!

این فردی که می گید بچه ای 11 ساله است. اون بچه اونم توی اون روستایی که وسط بیابون است فکر می کنید می فهمه این بده . اون بچه فکر می کنه این خوبه . تازه از معلمش گرفته. پس این که مصرف کرده و به فسادش گرفتار شده هم اختیاری نبوده بلکه جبری بوده است. اصلا مسئله سر این نبوده که این می فهمیده مواد بده و بعدش حالا اراده نداشته . البته اون الان توی زندانه و مسئله ی تغییر مکان براش منتفیه. اون قدر سابقه داشت که نگو.

اون بچه که اختیار داشته. ما چون می دونیم خودمون اگه بودیم ممکن بود بدترش برامون رخ بده جرات قضاوت کردنش رو نداریم. ولی اونم‌ هم اختیار داشته هم عواملی که جلوی اعتیادش رو بگیره

ولی داریم آدمایی که واقعا جبرا معتاد شدن. ولی معتاد شدن لزوما به معنی فساد و شقاوت نیست. یعنی شما حتی ثابت کنید این بچه رو خدا توی این راه قرار داده، باز هم اون وظیفه داره راهی که الان توش هست رو به درستی طی کنه

الان یک سوال ؟ خدا شما رو مجبور کرده که در فلان شهر به دنیا بیایید. آیا دلیل بر اینه که همه ی مردم را مجبور کرده که در همان شهری به دنیا بیایند که شما به دنیا بیایید؟

همه به حالت جبری متولد می شوند و این شامل همه هست
کسی نمی تونه تصمیم بگیره که من نمی خوام متولد بشم !

البته این مثال با مثال من فرق داره

ما اگر گزینه اختیار و حق انتخاب رو از بشر بگیریم تبدیل میشه به یه رباتی که بر اساس برنامه از پیش نوشته شده حرکت می کنه

در این صورت منم قبول می کنم که خود کودک یازده ساله و پدرو مادرش و اطرافیانش بی گناه بوده اند !

اگر کسی برای من تعارف کنه خوب بله که من می دانم که این چیه و عواقبش چیه ولی اون بچه که نمی دونه این چیه و عواقبش چیه؟

آتش قانونش این هست که می سوزاند

چه بچه دو ساله باشه ، چه 5 ساله و چه 11 ساله و 20 ساله و چه پیرمرد
کسی توی اتش بیوفته می سوزه اگر بدونه یا ندونه !

وقتی پدرو مادری فرزندی به دنیا می اورند باید مواظبش باشند و بزرگش کنند
خوب و بد رو یاد بدن و . . .

فکر می کنه چیز خوبیه.

من زیاد با بچه و نوزاد و نوجوان سروکاری نداشتم
ولی به نظرم یه فرد 11 ساله باید یه چیزایی بالاخره تشخیص میده
خوب و بد که میفهمه

اونم زمانی که از معلمش بگیره. پس حالا که گرفت و استفاده کرد خودش تقصیری نداشته و همین که خودش تقصیری نداشته یعنی جبر.

این بچه یه چیز سیاهی از معلمش گرفته و خورده
خود بچه گرفته و خورده دیگه

من گرفتم ؟

شما دقیقا از کجا میدونید که کودک دقیقا جاهل بوده ؟ پیش کودک بودید؟

اگر مطمئن باشیم که کودک یقینا جاهل بوده

در مرحله بعد اولیا کودک مقصر هستند که حواسشون به کودک نبوده که چیکار میکنه
چون تربیت کودک بر دوش پدرو مادرش هست

در ثانی خب ما قبول کنیم اون زمان بچگی کرده و خورده :
وقتی بالغ شد و فهمید کار اشتباهی کرده چرا تلاش نکرد کنار بگذاره ؟
الان هم بچه است ؟

ایشون تو روستا وسط بیابون بوده اونوقت مدرسه می رفته!!!! معلم هم داشته؟ هم کلاسی نداشته؟ پدر و مادر؟ برادر وخواهرو فامیل؟

پدربزرگ من در یکی از روستاهای دور افتاده بزرگ شده مدرسه و معلم هم نداشته اما طبق تعریفاتی که برای من کرده از 10 سالگی اندازه یک مرد 20 ساله الان می فهمیده خوب و بد چیه...!


الان که چی ؟ حرف اصلیت اینه که اون پسر بچه می دونسته این بده و چه عواقبی داره و خودش مصرف کرده؟ خداوکیلی مرد باش همینو بگو . خودت می تونی تصور کنی یک پسر بچه ی 11 ساله می فهمه مواد مخدر بده. پدر بزرگ شما رو نمی دونم ولی من که بچه بودم نمی فهمیدم اصلا مواد مخدر چیه؟ تازه من شهری بودم. اون روستایی که بدتر. واقعا نمی تونی بگی یک بچه کلاس پنجی در مورد مواد مخدر اطلاع داره. ماده ای که در اون سن بهش داده بودند حشیش بود. شما الان می دونی حشیش چیه؟ معلمش بهش گفته این یک ماده ایه که این طوری مصرفش کنید حالتون خوب می شه. اونم مصرف کرده. پدرش مرده بوده . برادرش از خودش سه چهار سال بچه تر بود. مادر بدبختشم مجبور بود دور خونه ها کلفتی کنه . این بچه همش توی مدرسه و خونه بوده.


ا

اصلا من دقیقا که نبودم اون جا ، اما از خیلی از اهالی شهر در مورد اون که می پرسیدم می گفتند معلمش خرابش کرده. مثل این که بعدا معلمه را اخراج کرده اند. اما اصلا می گیم من دروغ می گم. اصلا آیا می توانیم بگوییم که همچین چیزی می تونه اتفاق بیفته؟یعنی اصلا فرض کنید من داستان سرایی می کنم. آیا این داستان می تونه واقعی باشه یا نه؟ بعدش اصلا من کاری ندارم وظیفه اش چیست؟ من چیز دیگری را می خواهم بگویم.

اون بچه که اختیار داشته. ما چون می دونیم خودمون اگه بودیم ممکن بود بدترش برامون رخ بده جرات قضاوت کردنش رو نداریم. ولی اونم‌ هم اختیار داشته هم عواملی که جلوی اعتیادش رو بگیره

ولی داریم آدمایی که واقعا جبرا معتاد شدن. ولی معتاد شدن لزوما به معنی فساد و شقاوت نیست. یعنی شما حتی ثابت کنید این بچه رو خدا توی این راه قرار داده، باز هم اون وظیفه داره راهی که الان توش هست رو به درستی طی کنه


این که بگیم اون بچه اختیار داشته دروغه.

لان مثلا در مورد همین ازدواج که در پست اولم هم گفتم. فرض کنید بنده یک جوانی هستم بیست ساله . غریزه ی جنسی به من فشار آورده. می گن برو ازدواج کن خدا گفته می رسونه. آیه ی قرآن و روایت هم در این زمینه می خونن. الان من جوون 20 ساله که تازه دانشجو هستم و هنوز راه درازی دارم تا بعد از سربازی و سر کار رفتن آیا می توانم روی آیات و روایاتی که در این زمینه هست حساب کنم؟ روایات می گویند خداوند تضمین می کنه رزق و روزی را. اما من زمانی که به نظام سبب و مسببی نگاه می کنم می بینم که شبیه یک معجزه می ماند این که من بتوانم ازدواج کرده و نیاز جنسی ام را برطرف کنم. باید بنشینم حساب کتاب کنم. مثلا روی پول پدرم که نمی توانم حساب کنم چون او که پول ندارد. خودم هم که با این وضعیت دانشجویی کار درستی بهم نمی دهند. وضعیت اقتصادی جامعه هم که خودتان می دانید. وضعیت رفاه طلبی و تجمل طلبی را هم که می بینید. وقتی حساب و کتاب می کنم می بینم که بایستی ازدواج را چند سالی به تاخیر بیندازم. اما همان لحظه روایت امام صادق را می بینم که هرکس از ترس فقر ازدواج را به تاخیر بیندازد از ما نیست. اون وقت می مانم سرگردان. این جا می مانم بین وعده ی خدا و نظام علی و معلولی عالم. وعده ی خدا می گوید ازدواج کن . همان خدا از زیر نظام سبب و مسببات نمی خواهد بیرون برود. نظام سبب و مسببات عالم هم که با محاسبات می گوید نمی شود. من می مانم سرگردان.8-} مخم سوت کشید. البته مشکل بنده در حال برای ازدواج این مسائل نیست. مشکل من نبود مورد برای ازدواج است. اما من به این مسئله ی ازدواج به چشم یک مثال خوب برای بحثمان نگاه می کنم
:-tدوستان در این مورد بیایید بحث کنیم. در اون مورد که به نتیجه ای نرسیدیم. جواب این پست من چیه؟ :-w

اصلا من دقیقا که نبودم اون جا ، اما از خیلی از اهالی شهر در مورد اون که می پرسیدم می گفتند معلمش خرابش کرده. مثل این که بعدا معلمه را اخراج کرده اند. اما اصلا می گیم من دروغ می گم. اصلا آیا می توانیم بگوییم که همچین چیزی می تونه اتفاق بیفته؟یعنی اصلا فرض کنید من داستان سرایی می کنم. آیا این داستان می تونه واقعی باشه یا نه؟ بعدش اصلا من کاری ندارم وظیفه اش چیست؟ من چیز دیگری را می خواهم بگویم.

من هیچ موقع نگفتم شما داستان سرایی می کنید

من منظورم اینه دقیقا نمی تونیم بگیم که معلم با چه هدفی و چگونه کودک 11 ساله رو معتاد کرده
ایا ازش پول میگرفته ؟ معلم خودش معتاد بوده ؟ مواد فروش بوده ؟ مفتی بهش هر روز مواد میداده و ...


[/HR]
خب فرض کنیم خداوند در لحظه ای که اون معلم مواد مخدر به پسر بچه میداد یه اراده میکرد و مواد مخدر تبدیل میشد به قند
یا همون معلم قبل دادن مواد به پسر بچه کله پا میشد !

اما این تنها مورد که نیست اون موقع عدالت خدا ایجاب میکنه این اتفاقات بد رو برای بچه ها تا 18 سالگی قند و شکر کنه

مثل اینکه خداوند یه پرورشگاه بچه باز میکرد و تا سن بلوغ بچه ها به دور از اتفاق بدی که ممکن هست براشون رخ بده بزرگ میشدند و بعد وارد جامعه میشدند

اصلا کسی که نسبت به موردی جاهل هست چه فرقی با یه بچه داره ؟

نظام کنونی کلا عوض میشد

اما خداوند تربیت فرزند و حفاظتش رو از عوامل بد رو گذاشته بر دوش والدین
کسی که انسان کامل پرورش میده و وارد جامعه میکنه ارزشمندیش نسبت به فردی که کم کاری میکنه مشخص بشه


[/HR]
اگر مادری دست فرزند خودش رو محکم نگیره توی خیابان و بچه ناخواسته سمت ماشینی بدوئه
تصادفی رخ میده که بچه ممکن هست جونش رو از دست بده
این جز قوانین عالم هست و قرار نیست ماشین بگه که چون بچه هست و نمیدونسته من می ایستمتا بچه مشکلی براش پیش نیاد!
این قوانین در هر حالتی مسیر طبیعیشون رو طی میکنند
معتاد شدن کودک هم مثل همین قضیه هست

الان که چی ؟ حرف اصلیت اینه که اون پسر بچه می دونسته این بده و چه عواقبی داره و خودش مصرف کرده؟ خداوکیلی مرد باش همینو بگو . خودت می تونی تصور کنی یک پسر بچه ی 11 ساله می فهمه مواد مخدر بده. پدر بزرگ شما رو نمی دونم ولی من که بچه بودم نمی فهمیدم اصلا مواد مخدر چیه؟ تازه من شهری بودم. اون روستایی که بدتر. واقعا نمی تونی بگی یک بچه کلاس پنجی در مورد مواد مخدر اطلاع داره. ماده ای که در اون سن بهش داده بودند حشیش بود. شما الان می دونی حشیش چیه؟ معلمش بهش گفته این یک ماده ایه که این طوری مصرفش کنید حالتون خوب می شه. اونم مصرف کرده. پدرش مرده بوده . برادرش از خودش سه چهار سال بچه تر بود. مادر بدبختشم مجبور بود دور خونه ها کلفتی کنه . این بچه همش توی مدرسه و خونه بوده.

با سلام

احتمالا وقتی داستان ققنوس و اون طفل 11 ساله رو توضیح دادم منظورم رو متوجه نشدی گفتم این حقیر حاصل خاکستر او طفل هست...

بله می دونسته همون طور که من می دونستم...

شما نمی دونستی چون قرار نبوده با این چیزا آزمایش بشی ، سوال امتحانیت با ما فرق داشته....رشته شما چیز دیگست...

شما با یه چیز دیگه آزمایش شدی فکرکنی یادت میاد...

تا آبرو منو نبری بی خیال نمی شی ها...!!!

لان مثلا در مورد همین ازدواج که در پست اولم هم گفتم. فرض کنید بنده یک جوانی هستم بیست ساله . غریزه ی جنسی به من فشار آورده. می گن برو ازدواج کن خدا گفته می رسونه. آیه ی قرآن و روایت هم در این زمینه می خونن. الان من جوون 20 ساله که تازه دانشجو هستم و هنوز راه درازی دارم تا بعد از سربازی و سر کار رفتن آیا می توانم روی آیات و روایاتی که در این زمینه هست حساب کنم؟ روایات می گویند خداوند تضمین می کنه رزق و روزی را. اما من زمانی که به نظام سبب و مسببی نگاه می کنم می بینم که شبیه یک معجزه می ماند این که من بتوانم ازدواج کرده و نیاز جنسی ام را برطرف کنم. باید بنشینم حساب کتاب کنم. مثلا روی پول پدرم که نمی توانم حساب کنم چون او که پول ندارد. خودم هم که با این وضعیت دانشجویی کار درستی بهم نمی دهند. وضعیت اقتصادی جامعه هم که خودتان می دانید. وضعیت رفاه طلبی و تجمل طلبی را هم که می بینید. وقتی حساب و کتاب می کنم می بینم که بایستی ازدواج را چند سالی به تاخیر بیندازم. اما همان لحظه روایت امام صادق را می بینم که هرکس از ترس فقر ازدواج را به تاخیر بیندازد از ما نیست. اون وقت می مانم سرگردان. این جا می مانم بین وعده ی خدا و نظام علی و معلولی عالم. وعده ی خدا می گوید ازدواج کن . همان خدا از زیر نظام سبب و مسببات نمی خواهد بیرون برود. نظام سبب و مسببات عالم هم که با محاسبات می گوید نمی شود. من می مانم سرگردان. مخم سوت کشید. البته مشکل بنده در حال برای ازدواج این مسائل نیست. مشکل من نبود مورد برای ازدواج است. اما من به این مسئله ی ازدواج به چشم یک مثال خوب برای بحثمان نگاه می کنم

سلام
یک قاعده به شما تقدیم می کنم که البته در علوم اسلامی هم هست و بر آن تاکید شده:
هر وقت بین دو واقعیت دو حقیقت یا دو بیان دینی به ظاهر متضاد گیر می کنید سعی کنید حتی الامکان بین آن دو را به نحو منطقی جمع نمایید.
در این مورد ما دو مساله به ظاهر متضاد داریم یکی نظام سببی و مسببی و یکی توصیه دین و پیشوایان به ازدواج با توکل بر خدای متعال
خب راه حل چیست؟
راه حل همان جمع است. جمع بین دو مساله. چگونه؟
از آنجا که نظام سببی و مسببی عام و توصیه خاص است؛ این خاص را در تحت عام تفسیر می کنیم یعنی می گوییم توصیه دین و پیشوایان در مورد سببی از اسباب است که ما به آن توجه نکرده ایم. توکل برخدا در ازدواج با وجود شرایط نامطلوب یک سبب غالب است که وقتی بدان متوسل شویم اثر می کند و اثر سایر اسباب را ملغی می سازد. پس این دو با هم تضادی ندارند و اختلافشان ظاهری است.
یا علیم

اما خداوند تربیت فرزند و حفاظتش رو از عوامل بد رو گذاشته بر دوش والدین
کسی که انسان کامل پرورش میده و وارد جامعه میکنه ارزشمندیش نسبت به فردی که کم کاری میکنه مشخص بشه


[/HR]

با سلام

یعنی اگر شخصی تمام اعضای خانواده اش گمراه باشن خودش هم باید گمراه بشه؟

این چه منطقی برادر من؟

پس اختیار چی می شه؟

ضحی

[FONT=me_quran]بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خدای بخشاینده مهربان
[FONT=BBNacim !important]1

[FONT=me_quran]وَالضُّحَى

سوگند به آغاز روز،(اختیار)

[FONT=BBNacim !important]2

[FONT=me_quran]وَاللَّيْلِ إِذَا سَجَى

و سوگند به شب چون آرام و در خود شود،(جبر)

[FONT=BBNacim !important]3

[FONT=me_quran]مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى

که، پروردگارت تو را ترک نکرده و بر تو خشم نگرفته است(قدرت اختیار داری و مجبور به انجام گناه نیستی)

[FONT=BBNacim !important]4

[FONT=me_quran]وَلَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَّكَ مِنَ الْأُولَى

هر آینه آخرت برای تو بهتر از دنیاست (مختار بودن بهتر از تن به جبر دادن است...)

[FONT=BBNacim !important]5

[FONT=me_quran]وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى

به زودی پروردگارت تو را عطا خواهد داد تا خشنود شوی

[FONT=BBNacim !important]6

[FONT=me_quran]أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَى

آیا تو را یتیم نیافت و پناهت داد؟

[FONT=BBNacim !important]7

[FONT=me_quran]وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى

آیا تو را گمگشته نیافت و هدایتت کرد؟

[FONT=BBNacim !important]8

[FONT=me_quran]وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَى

آیا تو را درویش نیافت و توانگرت گردانید؟

به شخصه با همین آیات نجات پیدا کردم... نه صرفا با پدر و مادر...


سلام
یک قاعده به شما تقدیم می کنم که البته در علوم اسلامی هم هست و بر آن تاکید شده:
هر وقت بین دو واقعیت دو حقیقت یا دو بیان دینی به ظاهر متضاد گیر می کنید سعی کنید حتی الامکان بین آن دو را به نحو منطقی جمع نمایید.
در این مورد ما دو مساله به ظاهر متضاد داریم یکی نظام سببی و مسببی و یکی توصیه دین و پیشوایان به ازدواج با توکل بر خدای متعال
خب راه حل چیست؟
راه حل همان جمع است. جمع بین دو مساله. چگونه؟
از آنجا که نظام سببی و مسببی عام و توصیه خاص است؛ این خاص را در تحت عام تفسیر می کنیم یعنی می گوییم توصیه دین و پیشوایان در مورد سببی از اسباب است که ما به آن توجه نکرده ایم. توکل برخدا در ازدواج با وجود شرایط نامطلوب یک سبب غالب است که وقتی بدان متوسل شویم اثر می کند و اثر سایر اسباب را ملغی می سازد. پس این دو با هم تضادی ندارند و اختلافشان ظاهری است.
یا علیم
من نفهمیدم چی گفتید؟ علی الخصوص اون جمع رو نفهمیدم. میشه بیشتر توضیح دهید.

با سلام

[FONT=me_quran]بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خدای بخشاینده مهربان
[FONT=BBNacim !important]1

[FONT=me_quran]وَالضُّحَى

سوگند به آغاز روز،(اختیار)

[FONT=me_quran]مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى

که، پروردگارت تو را ترک نکرده و بر تو خشم نگرفته است(قدرت اختیار داری و مجبور به انجام گناه نیستی)



شاهد از غیب رسید. این آیه و بسیاری از آیات دیگر حضور خدا را در زندگی آدم نشان می دهند. اما با منطق سبب و مسببی نمی توان این آیات را توجیه کرد. در منطق سبب و مسببی باید بگوییم (چون چاره ای نداریم) که خدا انسان را هرچند برای مدتی در نظام علی و معلولی رها کرده است. یعنی خدا ما را وسط دنیا رها کرده و آخرت حالا به حساب ما می رسد.


اما این تنها مورد که نیست اون موقع عدالت خدا ایجاب میکنه این اتفاقات بد رو برای بچه ها تا 18 سالگی قند و شکر کنه

مثل اینکه خداوند یه پرورشگاه بچه باز میکرد و تا سن بلوغ بچه ها به دور از اتفاق بدی که ممکن هست براشون رخ بده بزرگ میشدند و بعد وارد جامعه میشدند

اصلا کسی که نسبت به موردی جاهل هست چه فرقی با یه بچه داره ؟

نظام کنونی کلا عوض میشد


من اصلا نمی گم خدا می بایست اون مواد رو تبدیل به قند کنه . حرف من اینه که وقتی این قدر نظام علی و معلولی و سبب و مسببی برای خدا مهمه آن وقت نمی تونه ادعا کنه که ((ما ودعک ربک و ما قلی)) ((ان تنصرالله ینصرکم)) ((ان یکونو فقراء یغنهم الله من فضله)) ((ادعونی استجب لکم)) . اصلا خداوکیلی این آیه ی سوره ی طلاق (فکر کنم مال این سوره است) را در نظر بگیرید(و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بالغ امره . قد جعل الله لکل شی قدرا)) اصلا این آیه را که می خونی فکر می کنی یک خدایی اون جا هست که همه ی کارها رو می کنه و شما فقط موظفی تقوا داشته باشی. اما وقتی می گیم سیستم (همون نظام علی و معلولی) دیگه نمی تونی توقع داشته باشی که خدا برایت کفایت کند. وقتی می گی سیستم عالم در واقع عملا خدای عالم را به حاشیه برده اید و حذف کرده اید. مثلا می گن از تو حرکت از خدا برکت. این ضرب المثل مشکل داره. چون خدا نمی تونه برکت بده. می توانیم این را جبر سیستم بدانیم. حال یا باید جبر سیستم را قبول کنیم یا خدای فعال؟

شاهد از غیب رسید. این آیه و بسیاری از آیات دیگر حضور خدا را در زندگی آدم نشان می دهند. اما با منطق سبب و مسببی نمی توان این آیات را توجیه کرد. در منطق سبب و مسببی باید بگوییم (چون چاره ای نداریم) که خدا انسان را هرچند برای مدتی در نظام علی و معلولی رها کرده است. یعنی خدا ما را وسط دنیا رها کرده و آخرت حالا به حساب ما می رسد.

برای شما ملاک حق قرآن است

یا منطق من درآوردی کسانی که اسم مشغولیات ذهنی خودشان را منطق گذاشته اند؟

من نفهمیدم چی گفتید؟ علی الخصوص اون جمع رو نفهمیدم. میشه بیشتر توضیح دهید.

سلام
ظاهرا در بحث ازدواج نظر شما این بود که بر اساس نظام سببی و مسببی و شرایط آن برای شما، نمی توان به توصیه دین در مورد توکل در ازدواج عمل کرد و اینها با هم در تضادند. بنده عرض کردم این تضاد ظاهری است نه واقعی لذا باید بین آندو را جمع کرد. به این نحو که بگوییم توصیه دین به توکل در ازدواج با وجود مشکلات و گرفتاریها هدایت به یک سبب دیگر از اسباب است که قدرت غلبه بر سایر اسباب را دارد لذا توصیه دین و پیشوایان خلاف نظام سببی و مسببی نیست بلکه هدایت به یک سبب دیگر است. این به معنای جمع دو دلیل ظاهرا متضاد می باشد.
یا علیم

وقتی می گی سیستم عالم در واقع عملا خدای عالم را به حاشیه برده اید و حذف کرده اید. مثلا می گن از تو حرکت از خدا برکت. این ضرب المثل مشکل داره. چون خدا نمی تونه برکت بده. می توانیم این را جبر سیستم بدانیم. حال یا باید جبر سیستم را قبول کنیم یا خدای فعال؟

یه شهری سیل اومد و یه مردی بود که رفت بالای یه تپه و کم کم این قدر سیل پیشرفت کرد که داشت به بالای تپه می رسید

یه قایقی رد شد و گفت که ای مرد بیا سوار شو ..
گفت من منتظر خدا هستم و خودش نجاتم میده

آب اومد بالا و تا زانوی مرد . . .

یه هلی کوپتری رد میشد گفت بیا سوار شو
گفت منتظر خدا هستم تا نجاتم بده

خلاصه هر کمکی که اومد این مرد می گفت که من منتظر خدا هستم تا نجاتم بده
آخرش غرق شد و رفت اون دنیا

خداوند ممکن هست لطف هایی در حق ما بکنه
چرخش زندگی و روزی که به هر حال میرسه
سلامتی و . .

اتفاقاتی که ممکن هست برای ما عادی باشه
همه اش در زیر مجموعه اراده خداست که موجودیت پیدا میکنه و ممکن هست ما ربط بدیم به امورات عادی و جاری . . .

ما بندگی رو به نحو احسن انجام داده ایم ؟
چقدر مطمئن هستیم ؟


سلام
ظاهرا در بحث ازدواج نظر شما این بود که بر اساس نظام سببی و مسببی و شرایط آن برای شما، نمی توان به توصیه دین در مورد توکل در ازدواج عمل کرد و اینها با هم در تضادند. بنده عرض کردم این تضاد ظاهری است نه واقعی لذا باید بین آندو را جمع کرد. به این نحو که بگوییم توصیه دین به توکل در ازدواج با وجود مشکلات و گرفتاریها هدایت به یک سبب دیگر از اسباب است که قدرت غلبه بر سایر اسباب را دارد لذا توصیه دین و پیشوایان خلاف نظام سببی و مسببی نیست بلکه هدایت به یک سبب دیگر است. این به معنای جمع دو دلیل ظاهرا متضاد می باشد.
یا علیم
از کجا که این هم یک سبب یا یک قانون در کنار قوانین دیگه است. آن هم قانونی به این قدرت که این همه مشکلات ازدواج را حل می کند. آیا دلیل این که این یکی از قوانین است این است که در قرآن آمده که ((ان یکونو فقراء یغنهم الله من فضله)).

برای شما ملاک حق قرآن است

یا منطق من درآوردی کسانی که اسم مشغولیات ذهنی خودشان را منطق گذاشته اند؟


برای من ملاک حق خود حق است. از قرآن همیشه حق بیرون نمی آید زیرا این عمل فقط به خود قرآن بستگی ندارد بلکه ممکن است موانعی هرمونتیکی وجود داشته باشد که اگر این موانع وجود نداشت ما الان این قدر باهم اختلاف نداشتیم. اما من می گویم اگر جبر سیستم را قبول کنیم این آیات را نمی توانیم قبول کنیم. یعنی اگر تفکر سبب و مسببی را قبول کنیم نمی توانیم تفسیر درستی از آیات داشته باشیم. یا بیان درستی باید وجود داشته باشد که جبر سیستم را بپذیریم و در کنار آن این آیات را هم بپذیریم یا این که توجیهات و تفسیرات عجیب و غریب داشته باشیم.

یه شهری سیل اومد و یه مردی بود که رفت بالای یه تپه و کم کم این قدر سیل پیشرفت کرد که داشت به بالای تپه می رسید

یه قایقی رد شد و گفت که ای مرد بیا سوار شو ..
گفت من منتظر خدا هستم و خودش نجاتم میده

آب اومد بالا و تا زانوی مرد . . .

یه هلی کوپتری رد میشد گفت بیا سوار شو
گفت منتظر خدا هستم تا نجاتم بده

خلاصه هر کمکی که اومد این مرد می گفت که من منتظر خدا هستم تا نجاتم بده
آخرش غرق شد و رفت اون دنیا

خداوند ممکن هست لطف هایی در حق ما بکنه
چرخش زندگی و روزی که به هر حال میرسه
سلامتی و . .

اتفاقاتی که ممکن هست برای ما عادی باشه
همه اش در زیر مجموعه اراده خداست که موجودیت پیدا میکنه و ممکن هست ما ربط بدیم به امورات عادی و جاری . . .

ما بندگی رو به نحو احسن انجام داده ایم ؟
چقدر مطمئن هستیم ؟


متاسفانه شما عمق مسئله را درک نمی کنید. اگر پستی که در مورد ازدواج گذاشتم رو بخونید می فهمید. یک جوونی سال اول دانشگاه است. نه کاری دارد و نه شغلی. تحت تاثیر فشار عاطفی و جنسی قرار می گیرد. می گه برام برید خواستگاری. پدرش می گه کار نداری. می گه خدا می رسونه. می گه پول نداری . می گه خدا می رسونه. می گه خانه نداری. می گه خدا می رسونه.آیه قرآن هم براتون می خونه؟ شما اگه همچین پسری داشتید می رفتید براش خواستگاری؟ بهش نمی گفتید که صبر کن تا موانعی که نظام علی و معلولی ایجاد کرده حل بشه؟؟؟؟؟؟ اون اگه بگه خدا می رسونه بهش چی می گید؟

برای من ملاک حق خود حق است. از قرآن همیشه حق بیرون نمی آید زیرا این عمل فقط به خود قرآن بستگی ندارد بلکه ممکن است موانعی هرمونتیکی وجود داشته باشد که اگر این موانع وجود نداشت ما الان این قدر باهم اختلاف نداشتیم. اما من می گویم اگر جبر سیستم را قبول کنیم این آیات را نمی توانیم قبول کنیم. یعنی اگر تفکر سبب و مسببی را قبول کنیم نمی توانیم تفسیر درستی از آیات داشته باشیم. یا بیان درستی باید وجود داشته باشد که جبر سیستم را بپذیریم و در کنار آن این آیات را هم بپذیریم یا این که توجیهات و تفسیرات عجیب و غریب داشته باشیم.

ملاک شما برای حق چیست؟

از کجا که این هم یک سبب یا یک قانون در کنار قوانین دیگه است. آن هم قانونی به این قدرت که این همه مشکلات ازدواج را حل می کند. آیا دلیل این که این یکی از قوانین است این است که در قرآن آمده که ((ان یکونو فقراء یغنهم الله من فضله)).

سلام
بله اسباب معنوی هم در مجموعه قانون سببی و مسببی عالم قرار می گیرند الا اینکه این علل فراتر از علل عادی هستند.
یا علیم

ملاک شما برای حق چیست؟

حرفی که اجتماع نقیضین نداشته باشد حق است. این یکی از مهمترین ملاک های حق.


سلام
بله اسباب معنوی هم در مجموعه قانون سببی و مسببی عالم قرار می گیرند الا اینکه این علل فراتر از علل عادی هستند.
یا علیم

برداشت من از حرف شما این است که یک سری قانون سبب و مسببی بالاتر از جهان ماده وجود دارند و شما براساس آیه ی قرآن و روایات ((ان یکونو فقراء یغنهم الله من فضله)) یکی از آن ها را کشف کرده اید و این جا دارید می گویید. یعنی می شود به دلیل ازدواج ، علل مادی عالم به هم بریزد آن هم به دلایل دیگری که بالاتر قرار دارند . بیایید پیدا کردم. چرا این جا می گویید که یک علت غیر مادی دخالت می کند اما در مورد اون بچه نمی توانیم بگوییم یک علت غیر مادی بیاید دخالت کند و اون بچه از راه به در نرود؟ آیا صرفا به دلیل این که این جا خدا گفته است که من قانون اسباب و مسببات را به هم می ریزم تا جوان ازدواج کند و در آن جا نگفته که من قانون اسباب و مسببات را به هم می ریزم تا اون بچه بدبخت نشود. دلیلتان همین است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:-o پس این همه آیه داریم که در آن می گویند خدا پشتیبان شماست چه؟ آیا نمی توانیم از آن ها استفاده کرده و بگوییم خدا در این جا با استفاده از علل فرامادی به این بچه کمک می کند؟اصلا فرمول این علل فراتر از ماده چیست که علل مادی را خشک می کند؟ شاید به جایی برسیم که دیگر آتش نسوزاند یا خورشید هیچ وقت غروب نکند؟

برای من ملاک حق خود حق است. از قرآن همیشه حق بیرون نمی آید زیرا این عمل فقط به خود قرآن بستگی ندارد بلکه ممکن است موانعی هرمونتیکی وجود داشته باشد که اگر این موانع وجود نداشت ما الان این قدر باهم اختلاف نداشتیم. اما من می گویم اگر جبر سیستم را قبول کنیم این آیات را نمی توانیم قبول کنیم. یعنی اگر تفکر سبب و مسببی را قبول کنیم نمی توانیم تفسیر درستی از آیات داشته باشیم. یا بیان درستی باید وجود داشته باشد که جبر سیستم را بپذیریم و در کنار آن این آیات را هم بپذیریم یا این که توجیهات و تفسیرات عجیب و غریب داشته باشیم.

با سلام

هنگام خواندن قرآن خود را مخاطب قرآن قرار دهید (بدون در نظر گرفتن معانی من درآوردی) خود قرآن را بخوانید نه تفاسیر و اباطیل را
اگر قدرت درک زبان عربی را ندارید از معنی کلمه به کلمه استفاده کنید و نزدیک ترین معنی را پیدا کنید.

به نتایج عجیبی دست پیدا می کنید...

بعد از مدتی با انس گرفتن با قران به حقانیت آن دست پیدا خواهید کرد

حتی اگر با همین روش پیش بروید

تحریفات انجیل و تورات را نیز تشخیص خواهید داد و قدرت استخراج تورات و انجیل بدون تحریف را خواهید داشت...

وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً


سلام
بله اسباب معنوی هم در مجموعه قانون سببی و مسببی عالم قرار می گیرند الا اینکه این علل فراتر از علل عادی هستند.
یا علیم

سوال مهم : آیا اون اسباب که این قدر قوی اند در اختیار خدا هستند یا در اختیار خدا نیستند؟ آیا خدا سبب و مسبباتی ندارد که اسمش معجزه نباشد و مثل این سبب و مسببات قوی باشند و بیایند سراغ این کودک بدبخت فلک زده ؟ آیه اش چیست؟ خیلی سخت و البته خنده دار است که فکر کنیم یک خدا یک سری اسباب و مسببات دارد که با آن ها تمامی اسباب و مسببات عادی عالم را به هم زده و شرایط ازدواج یک جوان را جور می کند ولی اسباب و مسبباتی ندارد که یک کودک را از دام نابودی رها کند و برای این مورد مجبور به معجزه باشد. خوب معجزه هم که برایش امکان ندارد. پس باید صبر کند تا درمورد این کودک در اون دنیا ببیند چه می شود.

حرفی که اجتماع نقیضین نداشته باشد حق است. این یکی از مهمترین ملاک های حق.

دانشمندان دریافته اند که قرآن را تماماً یک نفر دیکته کرده است... بدون هیچ شبهه ای...

به تحقیقاتی که در این زمینه انجام گرفته رجوع کنید...

با سلام

هنگام خواندن قرآن خود را مخاطب قرآن قرار دهید (بدون در نظر گرفتن معانی من درآوردی) خود قرآن را بخوانید نه تفاسیر و اباطیل را
اگر قدرت درک زبان عربی را ندارید از معنی کلمه به کلمه استفاده کنید و نزدیک ترین معنی را پیدا کنید.


منظورتان از تفاسیر و اباطیل چیست؟:-wx-(x-(

منظورتان از تفاسیر و اباطیل چیست؟:-wx-(x-(

بعد از مدتی انس گرفتن با قران خواهید فهمید...

بعد از مدتی انس گرفتن با قران خواهید فهمید...

تنها چیزی که باید بگویم این است که براتون متاسفم. شما جز پیشداوری چیزی بلد نیستید. به جای این که روی مسئله متمرکز بشوید روی این گیر داده اید که به من اثبات کنید که تو قرآن رو قبول نداری و دنبال اراجیف یک عده ی خاص هستی . این طریق علمی بحث کردن نیست . خوش به حال شما که با قرآن انس دارید ولی یادتان باشد که خوارج اکثرشان حافظین قرآن بودند. تفکر شما داعشی ، طالبانی ، بوکوحرامیست هر چند توهم قرآنی بودن دارید. بنده منظورم از این که گفتم کلامی حق است که اجتماع نقیضین نداشته باشد منظورم این نبود که قرآن اجتماع نقیضین دارد.

تنها چیزی که باید بگویم این است که براتون متاسفم. شما جز پیشداوری چیزی بلد نیستید. به جای این که روی مسئله متمرکز بشوید روی این گیر داده اید که به من اثبات کنید که تو قرآن رو قبول نداری و دنبال اراجیف یک عده ی خاص هستی . این طریق علمی بحث کردن نیست . خوش به حال شما که با قرآن انس دارید ولی یادتان باشد که خوارج اکثرشان حافظین قرآن بودند. تفکر شما داعشی ، طالبانی ، بوکوحرامیست هر چند توهم قرآنی بودن دارید. بنده منظورم از این که گفتم کلامی حق است که اجتماع نقیضین نداشته باشد منظورم این نبود که قرآن اجتماع نقیضین دارد.

بنده قصد پیش داوری درباره شما نداشتم

عذر خواهی میکنم

خب منظورتو رک و راست بگو تا بنده منظور شما رو بفهمم

چرا منو هی می پیچونی؟

بنده قصد پیش داوری درباره شما نداشتم

عذر خواهی میکنم

خب منظورتو رک و راست بگو تا بنده منظور شما رو بفهمم

چرا منو هی می پیچونی؟


اون پستی که در مورد ازدواج گذاشتم یا اون پستی که چند تا آیه ی قرآن گفتم خیلی واضح بودند. دیگه چی بگم.

سلام

سلام
برادر،بنظرم ما نمی تونیم از دید خداوند اتفاقات و حوادث اطرافمون رو تحلیل و قضاوت کنیم...همونطور که میدونید خدا محدود به زمان نیست و او کل سیستم و نظام هستی را با هم میبیند و او از تمام امور از هر کسی آگاه تر است...

اول اینکه شما از کجا میدونید که خداوند حوادثی که قرار بود اتفاق بیفتند و شما هم هیچ خبری از آنها نداشتید،او با اسباب و علل خودش مانع آن نشده است؟

در مورد اون پسر بچه ای که مثال زدید،فکر کنم داستان حضرت خضر و حضرت موسی(ع) خوب باشد...مخصوصا قسمتی که حضرت خضر یک کودک را به قتل میرساند...هر کسی جای حضرت موسی(ع) بود به حضرت خضر اعتراض می کرد که واقعا برای چه یک کودک بی گناه را به قتل رسانده است...اما دید حضرت خضر نسبت به حضرت موسی(ع) زمین تا آسمان فرق داشت...خودتون که داستان رو بهتر میدونید...

سلام
برادر،بنظرم ما نمی تونیم از دید خداوند اتفاقات و حوادث اطرافمون رو تحلیل و قضاوت کنیم...همونطور که میدونید خدا محدود به زمان نیست و او کل سیستم و نظام هستی را با هم میبیند و او از تمام امور از هر کسی آگاه تر است...

اول اینکه شما از کجا میدونید که خداوند حوادثی که قرار بود اتفاق بیفتند و شما هم هیچ خبری از آنها نداشتید،او با اسباب و علل خودش مانع آن نشده است؟

اگر اتفاق می افتاد اون بچه در اون سن معتاد نمی شد.

اگر اتفاق می افتاد اون بچه در اون سن معتاد نمی شد.

سلام
کل پستم رو خوندید؟فکر کنم منظورم رو رسوندم...
میگم خدا ممکنه هزاران مورد مشابه مثل همین بچه رو با اسباب و علل خودش نجات داده باشه،این رو میخواهید از کجا متوجه بشید؟
درسته، اگر اون اتفاق برای اون بچه نمیفتاد ایشون الان در این سن معتاد نبودند ولی در عوض میتوانست اتفاق بدتری بیافتد و ایشان درسن بیست سالگی معتاد نباشند اما یک مواد فروش معروف باشند و جان هزاران نفر دیگر را به خطر بیاندازد...
میگم دید خدا با دید بسته ی ما تفاوت داره...

متاسفانه شما عمق مسئله را درک نمی کنید. اگر پستی که در مورد ازدواج گذاشتم رو بخونید می فهمید. یک جوونی سال اول دانشگاه است. نه کاری دارد و نه شغلی. تحت تاثیر فشار عاطفی و جنسی قرار می گیرد. می گه برام برید خواستگاری. پدرش می گه کار نداری. می گه خدا می رسونه. می گه پول نداری . می گه خدا می رسونه. می گه خانه نداری. می گه خدا می رسونه.آیه قرآن هم براتون می خونه؟ شما اگه همچین پسری داشتید می رفتید براش خواستگاری؟ بهش نمی گفتید که صبر کن تا موانعی که نظام علی و معلولی ایجاد کرده حل بشه؟؟؟؟؟؟ اون اگه بگه خدا می رسونه بهش چی می گید؟

من الان دقیقا عمق فاجعه رو با متر اندازه گیری کردم و 10 متر چاه بود !
یعنی کاملا درک می کنم =;

خب دنیا چرخ و فلکش بصورت کلی میچرخه و همیشه بر وفق مراد ما نیست که من بگم همین لحظه می خوام ازدواج کنم و ارزوی من فورا براورده بشه
و همه چی برای ازدواج مهیا بشه !

یه کوزه سکه طلا از دریچه کولر پرت بشه وسط اتاق که برم خرج و مخارج عروسی کنم
یه ماشین از رب چیچک برنده بشم که برم عروس خانم رو بیارم
و . . .

حتی پیامبر بزرگ خدا هم تابع قوانین و قضا و قدر الهی بوده و خونه ننشسته که بگه خدایا خودت مردم رو به دینت دعوت کن !
چرا باید من حرکتی کنم ؟

برو کار مکن مگو چیست کار
که سرمایه جاودانی است کار

همه چی به موقعش درست میشه

من الان دقیقا عمق فاجعه رو با متر اندازه گیری کردم و 10 متر چاه بود !
یعنی کاملا درک می کنم =;
خب دنیا چرخ و فلکش بصورت کلی میچرخه و همیشه بر وفق مراد ما نیست که من بگم همین لحظه می خوام ازدواج کنم و ارزوی من فورا براورده بشه
و همه چی برای ازدواج مهیا بشه !
یه کوزه سکه طلا از دریچه کولر پرت بشه وسط اتاق که برم خرج و مخارج عروسی کنم
یه ماشین از رب چیچک برنده بشم که برم عروس خانم رو بیارم
و . . .

حتی پیامبر بزرگ خدا هم تابع قوانین و قضا و قدر الهی بوده و خونه ننشسته که بگه خدایا خودت مردم رو به دینت دعوت کن !
چرا باید من حرکتی کنم ؟

برو کار مکن مگو چیست کار
که سرمایه جاودانی است کار

همه چی به موقعش درست میشه


اصلا ولش کن حاجی. شما خیلی از مسئله دوری.

برداشت من از حرف شما این است که یک سری قانون سبب و مسببی بالاتر از جهان ماده وجود دارند و شما براساس آیه ی قرآن و روایات ((ان یکونو فقراء یغنهم الله من فضله)) یکی از آن ها را کشف کرده اید و این جا دارید می گویید. یعنی می شود به دلیل ازدواج ، علل مادی عالم به هم بریزد آن هم به دلایل دیگری که بالاتر قرار دارند . بیایید پیدا کردم. چرا این جا می گویید که یک علت غیر مادی دخالت می کند اما در مورد اون بچه نمی توانیم بگوییم یک علت غیر مادی بیاید دخالت کند و اون بچه از راه به در نرود؟ آیا صرفا به دلیل این که این جا خدا گفته است که من قانون اسباب و مسببات را به هم می ریزم تا جوان ازدواج کند و در آن جا نگفته که من قانون اسباب و مسببات را به هم می ریزم تا اون بچه بدبخت نشود. دلیلتان همین است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ پس این همه آیه داریم که در آن می گویند خدا پشتیبان شماست چه؟ آیا نمی توانیم از آن ها استفاده کرده و بگوییم خدا در این جا با استفاده از علل فرامادی به این بچه کمک می کند؟اصلا فرمول این علل فراتر از ماده چیست که علل مادی را خشک می کند؟ شاید به جایی برسیم که دیگر آتش نسوزاند یا خورشید هیچ وقت غروب نکند؟

سلام
یکی از کارکردهای دین آموزش اموری است که عقل عادی انسانها به آنها نمی رسد . قرآن به این مطلب تصریح کرده است: علمکم ما لم تکونوا تعلمون (بقره 239) به شما آموخت آنچه که نمی توانستید بدانید. یعنی دانش عادی بشر قادر به درک برخی امور نیست اما خداوند آنرا در اختیار ما قرار داده است. از جمله اموری که خداوند متعال به ما می آموزد شناخت اسباب معنوی است. اغلب دستورات دین در زمینه بکاربردن یکسری اسباب معنوی برای ساماندهی به زندگی و رشد و تعالی انسانی است که از جمله آنها همین توکل در امر ازدواج برای غالب شدن بر برخی مشکلات است. هرچند علل معنوی قادر بر الغاء تاثیر علل مادی هستند اما بطور معمول این اسباب در راستای تعالی معنوی انسان قابل بکارگیری است نه برای برهم زدن نظام سببی مسببی این عالم. نظام سببی مسببی این عالم کارکردهای مشخص حقانی خود را دارد و نباید تاثیر و تاثر بین آنها بهم زده شود چون این عالم باهمه ویژگی هایش محل آزمون انسانهاست.
پس اصل اساسی این است که نظام سببی مسببی موجود در عالم طبیعت با همه ویژگی هایش (حتی تاثیر شرور) محل آزمون انسانها بماند و تغییر نکند مگر با بکارگیری اسبابی که خود خدای متعال مارا به سوی بکارگیری آنها در راستای تعالی انسانها، هدایت کرده است. نظام سببی مسببی حکیمانه عالم چه در این عالم چه عوالم بالا در خدمت اهداف آفرینش و تعالی انسان است نه در خدمت احساسات و عواطف ما که هرجا بخواهیم نظام را بهم بزنیم؛ به همین خاطر است که اولیاء الهی با وجود برخورداری بالا از اسباب معنوی جز در موارد معدود دست به ساختار عالم نمی زنند و در آن تصرف نمی کنند که آن موارد معدود هم به اذن الهی است.
یا علیم

سوال مهم : آیا اون اسباب که این قدر قوی اند در اختیار خدا هستند یا در اختیار خدا نیستند؟ آیا خدا سبب و مسبباتی ندارد که اسمش معجزه نباشد و مثل این سبب و مسببات قوی باشند و بیایند سراغ این کودک بدبخت فلک زده ؟ آیه اش چیست؟ خیلی سخت و البته خنده دار است که فکر کنیم یک خدا یک سری اسباب و مسببات دارد که با آن ها تمامی اسباب و مسببات عادی عالم را به هم زده و شرایط ازدواج یک جوان را جور می کند ولی اسباب و مسبباتی ندارد که یک کودک را از دام نابودی رها کند و برای این مورد مجبور به معجزه باشد. خوب معجزه هم که برایش امکان ندارد. پس باید صبر کند تا درمورد این کودک در اون دنیا ببیند چه می شود.

سلام
این حرفها بوی احساسات و بچگی می دهد.
خدای علیم حکیم که دانایی ناچیز ما نمی از اقیانوس دانایی اوست خود می داند عالمی که آفریده برای چه آفریده و کدام سبب را بکارگیرد یا نگیرد.
همه اسباب در ید قدرت او هستند اما طبق حکمت و اهداف عالیه جهان کار می کنند نه بر مبنای دانایی ناچیز یا احساسات ما
یا علیم


سلام
این حرفها بوی احساسات و بچگی می دهد.
خدای علیم حکیم که دانایی ناچیز ما نمی از اقیانوس دانایی اوست خود می داند عالمی که آفریده برای چه آفریده و کدام سبب را بکارگیرد یا نگیرد.
همه اسباب در ید قدرت او هستند اما طبق حکمت و اهداف عالیه جهان کار می کنند نه بر مبنای دانایی ناچیز یا احساسات ما
یا علیم

متسفانه همه ی بحث ها به این جا می رسد که خدا یک چیزی می داند که ما می دانیم. سوالات بنده هم بسیار عمیق و مبنایی هستند نه از روی احساسات و بچگی. فکر کنم بهتر است تفکر کردن را کنار بگذاریم و در جواب هر چیز بگوییم خدا بهتر می داند تا ما. متاسفانه ما فاقد پایه های معرفتی متقتنی هستیم و نمی توانیم یک هندسه ی معرفتی داشته باشیم و صرفا مجبوریم همه جا بگوییم که خدا یک چیزی می داند و ما نمی دانیم. متسفانه پایه ای ترین اصل نظام معرفتی ما همین است که با قرمز مشخص کردم. در واقع معرفتمان را روی نمی دانم استوار کرده ایم.

اصلا ولش کن حاجی. شما خیلی از مسئله دوری.

من به نظرم این شما هستید که از گفته ها و باورهای خودتون دورید!
باور های شما رو شفاف سازی کردم


[/HR]

در زندگی باید تلاش و کوشش کرد تا به موفقیت رسید
در برخی مواقع باید صبر کرد
در برخی موارد و در برهه هایی باید غریزه ی جنسی رو مدیریت کرد ..
در برخی موارد باید با سختی ها جنگید

[FONT=&quot]وَأَن لَيسَ لِلإِنسانِ إِلّا ما سَعىٰ

[FONT=DroidNaskh]دستاورد انسان تنها در سایه تلاش اوست

ما برای رسیدن به روزی اماده شده ی الهی لازم هست از قوانین آلهی تبعیت کنیم
تحقق اراده الهی یعنی همین تلاش و کوشش در دنیای فیزیکی

من به نظرم این شما هستید که از گفته ها و باورهای خودتون دورید!
باور های شما رو شفاف سازی کردم


[/HR]

در زندگی باید تلاش و کوشش کرد تا به موفقیت رسید
در برخی مواقع باید صبر کرد
در برخی موارد و در برهه هایی باید غریزه ی جنسی رو مدیریت کرد ..
در برخی موارد باید با سختی ها جنگید

وَأَن لَيسَ لِلإِنسانِ إِلّا ما سَعىٰ

[FONT=DroidNaskh]دستاورد انسان تنها در سایه تلاش اوست


ما برای رسیدن به روزی اماده شده ی الهی لازم هست از قوانین آلهی تبعیت کنیم
تحقق اراده الهی یعنی همین تلاش و کوشش در دنیای فیزیکی


شما از کجا می دانید که باورهای من چیست؟

متسفانه همه ی بحث ها به این جا می رسد که خدا یک چیزی می داند که ما می دانیم. سوالات بنده هم بسیار عمیق و مبنایی هستند نه از روی احساسات و بچگی. فکر کنم بهتر است تفکر کردن را کنار بگذاریم و در جواب هر چیز بگوییم خدا بهتر می داند تا ما. متاسفانه ما فاقد پایه های معرفتی متقتنی هستیم و نمی توانیم یک هندسه ی معرفتی داشته باشیم و صرفا مجبوریم همه جا بگوییم که خدا یک چیزی می داند و ما نمی دانیم. متسفانه پایه ای ترین اصل نظام معرفتی ما همین است که با قرمز مشخص کردم. در واقع معرفتمان را روی نمی دانم استوار کرده ایم.

سلام
ما بحمدالله برپایه های متقنی جواب دادیم اما شما دوست دارید با همه این دلایل به شما گفته شود: بله دیگه خدا هم مثل ما، او هم بعضی اوقات اشتباهاتی دارد، حالا ببخشید، حالا شده دیگه شما بزرگواری کنید و خدا رو ببخشید. ان شاء الله خدا از شما یاد می گیره و در حد امکان کارها رو سر و سامان می ده ....
وگرنه دلایل قبل چه اشکالات عقلی و منطقی دارند؟ بفرمایید اشکالات رو بگید برادر عزیز
یا علیم

موضوع قفل شده است