جمع بندی آسیب شناسی عشق های امروزی ؛ از دروغین تا حقیقی!

تب‌های اولیه

175 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

آرمین...;931257 نوشت:
حقیقتش
عشق اون آقا و دختر خانم ی عشق عجیبی بوده
خانمه
بخاطرش مقابل پدر و برادرش ایستاده بود
حتی
دو نفرشون

چندین باره پروژه خودکشی های موفق و نا موفق را در پروندشون داشتن
و اجرا کرده بودن


با سلام و احترام
این نشاندهنده ی عجیب بودن و یا فوق العاده بودن عشق اونها نبوده.
نشاندهنده ی عدم بلوغ دو طرف بوده .و کاملا مشخصه زندگی با کسی که بلوغ فکری نیافته است به کجا ختم خواهد شد.

با سلام

سرکار خانم یکی دیگه از نظر شما کسی که به بلوغ فکری

رسیده
واژه عشق رو چطور معنا میکنه ؟

به نظرم اول باید عشق رو درست معنا کرد

و بعد باید ببینیم ارتباط زن وشوهریا اون حسی که

بینشون بوجود اومده , عشق نامیده

میشه یا یه نوع محبت خاص؟

ریحــانه الــنبی;931300 نوشت:
سلام
مردها احتیاج به محرک برای عاشق شدن و عاشق ماندن دارند

محرک و ایجاد شور عشق توسط زن است و جسارت ابراز آن در شروع برای مرد است.که سطح ماجراست،

در ادامه راه لذت بردن از عشق واقعی توسط زن تقویت یا ضعیف می شود، که عمق ماجراست،

در حقیقت تنظیم و نگهداری این جسارت (ابراز عشق و عاشق ماندن مرد) و رساندن آن به عمق از قدرت زن است.



با سلام خدمت شما

به نظر من محرک مردها هم درونی هست. شما فرض کنین اگر یه زن بخواد بیرون تحریک کننده باشه و برای همه موج ارسال کنه تا یکی عاشقش بشه به نظرم غیر منطقیه.

به عقیده من عشق هنره. کسی میتونه عاشق بشه که از دیدن زیبایی های کوچیک و زیبا توی باغ از دیدن یه برگ روی حوض از لبخند انسان از همه چیز بتونه لذت ببره.
کسی میتونه عاشق بشه که بتونه زیبایی های دنیا رو ببینه. خوبی و محبت انسان ها رو درک کنه. لطف خدا رو بفهمه. و کلا مثل آب شفاف باشه. ممکنه جرقه هایی توی وجود ما به وجود بیان اما نتونن شعله ور بشن و جاشو کینه بگیره. وقتی فردی عشق میورزه و ما ازش سو استفاده میکنیم و توی پول مثلا خلاصه اش میکنیم یا اونو وظیفه میدونیم خاموشش میکنیم.
هرکسی عاشق فردی میشه که به اصطلاح همخون هستن. و این یه کشش هست که دیده نمیشه. و به ظاهر زیاد ربطی نداره. برای نگهداریش هم هر دو طرف باید تلاش کنن. اینطور نیست خانم فقط از خودگذشتگی کنه و آقا متوجه نشه. و اون عشق در وجود خانم بیشتر و بیشتر بشه.

هنر مثل خون توی جامعه هست و اگر نباشه انگار حیات نداره.

ریحــانه الــنبی;931300 نوشت:
محرک و ایجاد شور عشق توسط زن است و جسارت ابراز آن در شروع برای مرد است.که سطح ماجراست،

این جمله تون منتاقض بود. اگر زن محرک و ایجاد کننده ی شور عشق باشه که دیگه حیا و عفت از بین میره. از یک طرف می گیم خانم ها نباید تحریک کننده باشند و از این حرفا و از طرف دیگه میگیم شروع کننده ی عشق خانم باشه. من می دونم یک خانم حتی با یک نگاه یا با نوع حرف زدنش می تونه تحریک کننده باشه حالا اگر این وسط کلی ادم تحریک بشند که دیگه واویلا میشه. اگر هم قرار هست که فقط یکی رو تحریک کنه که با عقل ادم جور در نمیاد.

روزنه;931334 نوشت:
شما فرض کنین اگر یه زن بخواد بیرون تحریک کننده باشه و برای همه موج ارسال کنه تا یکی عاشقش بشه به نظرم غیر منطقیه

zahra*;931337 نوشت:
اگر زن محرک و ایجاد کننده ی شور عشق باشه که دیگه حیا و عفت از بین میره

سلام
شما خواهران گرامی منظور خانم ریحانه النبی را اشتباه برداشت کردید
قرار نیست زن برود و ناز و عشوه کند یا مثلاً بدحجابی کند تا مرد را به سمت خود بکشاند

مرد به خواستگاری چه کسی میرود؟ ........ زن
به عبارتی مرد وقتی بالغ شد طالب زن میشود
دقت بفرمائید اینجا زنِ خاصی مد نظر نیست بلکه نوعاً
جنس زن مد نظر است

به عبارتی زن همین که زن است شروع کنندهء عشق است (اگر زن ، زن نبود ، هیچ مردی عاشق نمیشد)
پس اولین محرک مرد در واقع وجود زن است که شور را در مرد ایجاد میکند
و این شور و شوق به وصال است که به مرد جسارت میدهد تا آن را ابراز کند

حتی در زمان خواندن خطبه هم ایجاب از طرف زن است و پذیرش از طرف مرد
یعنی زن میگوید زوجتک نفسی.....
خودم را به ازدواج تو در می آورم. آیا می پذیری؟ (یعنی عشقی که من ایجاب کرده ام را می پذیری؟ می خواهی عاشقم باشی؟)
و مرد میگوید بله

نکتهء بعد اینکه علاوه بر این تحریک ذاتی ، یک تحریک دیگر هم هست که شما دو خواهر گرامی به آن اشاره کردید
آن هم لزوماً به شکل حرام نیست ، بلکه می تواند از راه حلال باشد
مثلاً یک خانم تمیز و پاکیزه است ، خوش صحبت است ، عالم است ، عاقل است ، مودب است ، نجیب است و......
تمام اینها می تواند یک مرد را عاشق کند و هیچکدام هم عمل حرامی نیستند

عشق صرفا احساسات زودگذر دونفره که خیلی زود منطق جای اون رو میگیره و رفته رفته کمرنگ میشه یا از بین میره یا تبدیل به تنفر میشه و در حالت خوشبینانه ش به یه رابطه عادی منجر میشه ....
در واقع به نظر من تو جامعه الان مون،
توهم عشق خیلی بیشتر از عشق اتفاق میفته ...
نشونه ش هم این همه جوونی که هربار با اومدن یک نفر به زندگیشون فکر میکنن به عشق حقیقی رسیدن و بلز ناکام می مونن ...
همیشه هم خیابونی و ... محکوم به شکست نیست
خیلی وقتام درست زمانی که فکر میکنی بهترین مسیرو و ایضا بهترین آدم رو پیدا کردی برای طی مسیر مابقی زندگیت شکست میخوری...
عشق واژه غریبه ایه که دیگه فقط به افسانه ها تعلق داره و اسطوره ای شده
دیگه تی محبت صادقانه م وجود نداره چه برسه به عشق ...

روزنه;931291 نوشت:
وقتی میگیم پسر که گریه نمیکنه. مرد که احساساتی نمیشه. مرد که گل و گیاه نمیکاره. پسر که غذا نمیپزه. پسر که وابسته نمیشه.
میبینی همه این ها یعنی محروم کردن پسر از عشق و محبت و هنر...

این تاپیک را ببینید: مرد که گریه نمی کند! (پاسخی به پرسش خانمها)

در حسرت کربلا;931360 نوشت:
عشق صرفا احساسات زودگذر دونفره که خیلی زود منطق جای اون رو میگیره و رفته رفته کمرنگ میشه یا از بین میره یا تبدیل به تنفر میشه و در حالت خوشبینانه ش به یه رابطه عادی منجر میشه ....
در واقع به نظر من تو جامعه الان مون،
توهم عشق خیلی بیشتر از عشق اتفاق میفته ...
نشونه ش هم این همه جوونی که هربار با اومدن یک نفر به زندگیشون فکر میکنن به عشق حقیقی رسیدن و بلز ناکام می مونن ...
همیشه هم خیابونی و ... محکوم به شکست نیست
خیلی وقتام درست زمانی که فکر میکنی بهترین مسیرو و ایضا بهترین آدم رو پیدا کردی برای طی مسیر مابقی زندگیت شکست میخوری...
عشق واژه غریبه ایه که دیگه فقط به افسانه ها تعلق داره و اسطوره ای شده
دیگه تی محبت صادقانه م وجود نداره چه برسه به عشق ...

سلام
شما خودتان به حرفهایی که می زنید پایبند هستید؟ یعنی اگر مردم بی وفا شده اند ، بی احساس شده اند و.... شما برخلاف آنها هستید؟
اگر نیستید که با احترام نمی توانید از دیگران ایراد بگیرید
و اگر خودتان اینگونه هستید ، چطور می فرمائید دیگر هیچ عاشق واقعی وجود ندارد؟ چون خود شما مثال نقض حرفتان خواهید بود

به نظرم دارید سیاه به موضوع نگاه میکنید

آرمین...;930208 نوشت:
پرسش 1/ عشق یعنی چه ؟ واساسا شکل گیری آن در افراد بر اساس چه مولف های صورت می گیرد؟

عشق یعنی دیوانگی
شخص عاشق عقل و منطق را از دست می دهد

آرمین...;930208 نوشت:
/چرا عشق های امروزی انطباقی با عشق های اساطیری ندارد؟ یعنی ن جاودان هستن و ن ماندگار؟

چون عشقهای اساطیری افسانه است و واقعیت ندارد
عشق زود گذر و موقتی است

آرمین...;930208 نوشت:
/چرا عشق های زمانه ما با این همه شدت بعد از مدتی ب نفرت از یکدیگر تبدیل می شود ؟ و پایبندی ب یکدیگر در آن وجود ندارد؟

چون فرد عاشق حقیقت را نمی بیند و کور می شود
و بعد از اینکه عشق اتشین فروکش کرد زیرا گفتیم عشق موقتیست
ان وقت حقایق اشکار می شود و می بیند خیلی چیزها را قبلا ندیده و
به ان فکر نکرده

آرمین...;930208 نوشت:
مرز تشخیص بین عشق حقیقی ودروغین در کجاست؟ واز کجا می شود عشق های هوی و هوسی و چند صباحی را تشخیص داد ؟

همه عشقها حقیقیست و ما عشق دروغین نداریم
منتهی ماهیت عشق موقتی بودن و گذرا بودن ان است

برای همین است که همه ازدواجهایی که با عشق اتشین شروع شود
پایدار نیست

Reza-D;931361 نوشت:
این تاپیک را ببینید: مرد که گریه نمی کند! (پاسخی به پرسش خانمها)

سلام
تاپیک خیلی جالب و ارزشمندی بود حیف که من نبودم و نتونستم شرکت کنم.
به نظر من علت بسیاری از مشکلات زندگی متاهلی و طلاق های غیر از اعتیاد همین عامله که باید بیشتر در موردش بحث و گفتگو کرد.

نظر من هم در مورد اینکه شروع کننده اول خانم هست یا آیا شبیه بحث تخم مرغ و مرغ هست. قطعا اگر مرد نباشه همین اتفاق می افته. ازدواج و تشکیل خانواده به همون اندازه که برای آقایان مهمه برای خانم ها مهم نیست. مثلا خانمی پس از فوت شوهر میتونه تا آخر مجرد بمونه ولی آقایان کمتر اینکار و میکنن. و بیشتر آقایون دنبال ازدواج هستن. بعد بر اساس اخلاقشون به سمت خانمی جذب میشن و عشق اتفاق می افته. بعضا هم اعتماد نمیکنن و از مادرشون میخوان.
برداشت من از حرفای سرکار ریحانة النبی بیشتر بخاطر ادامه حرفاشون بود که گفتن این زن هست که باید مراقب عشق باشه و کنترلش کنه که ظنم رفت.

[="Times New Roman"][="Black"]عشق واقعی بین دو نفر زمانی بوجود میاد که دو نفر با هم ، هم مسیر باشند.

اینطوری نیست که فکر کنید عشق فقط بین دو مسلمان ، یا دو مومن ، یا دو طلبه بوجود میاد.

بین آدم های بی اعتقاد به اسلام هم عشق واقعی بوجود میاد ، فقط به این دلیل که با هم هم مسیر هستند.

تفاوتش با عشق دو مسلمان واقعی این هست که این دو نفر در نهایت عاقبت به خیر می شوند.

مثال 1 : زوج سن بالایی رو میشناسم که مرد جلوی جمع به همسرش که در حال صحبت با گوشی بود گفت: کمتر با دوست پسرت حرف بزن. خخخخخخخخ ( ولی عاشق هم هستند و برای هم می میرند )
مثال 2 : زوجی رو میشناسم که هر دو نفر به شدت پول دوست هستند و دوست دارند به آدم های مایه دار نزدیک شوند. ( ولی عاشق هم هستند و برای هم می میرند )

در دو مثالی که گفتم هیچکدام به اسلام پایبند نیستند ، ولی با هم هم مسیرند ، با هم موافقند ، یکدیگر را تایید میکنند.

پس به نظر من عشق واقعی بین دو نفر زمانی بوجود میاد که دو نفر با هم موافق باشند ، یکدیگر را تایید کنند

و همین باعث میشه با هم کمترین اختلاف رو داشته باشند و زندگی پایداری داشته باشند.

عشق دروغین وجود نداره ، عشق ، عشق است ، آنچه دروغین است عشق نیست ، هوس هم نیست ، نیرنگ و فریب است ، اشتباه است.
[INDENT=3]
الف: یکی نیرنگ میزند ، دیگری مرتکب اشتباه در انتخاب می شود.
ب: هر دو نیرنگ میزنند ، هر دو مرتکب اشتباه در انتخاب می شوند.
ج: کسی نیرنگ نمی زند ، بلکه هر دو مرتکب اشتباه در انتخاب می شوند.

[/INDENT]
[INDENT=3]
[/INDENT]
[INDENT=3]الف: پسر یا دختر هرکدوم بخاطر خونه ماشین کارخونه ، منافع شخصی ، دیگری رو فریب میده تا به خواسته های شخصیش برسه.
ب: پسر و دختر هر دو سعی میکنند سر همدیگه رو کلاه بزارند.
ج: پسر و دختر آدم های خوبی هستند ، ولی در انتخاب دچار اشتباه شدند و از نظر شخصیتی و سلایق و علایق با هم کاملا متفاوتند.
[/INDENT]

آنچه دروغین هست عشق نیست ، اینهاست که به پای عشق نوشته می شود.[/]

**گلشن**;931385 نوشت:
عشق یعنی دیوانگی
شخص عاشق عقل و منطق را از دست می دهد

چون عشقهای اساطیری افسانه است و واقعیت ندارد
عشق زود گذر و موقتی است

چون فرد عاشق حقیقت را نمی بیند و کور می شود
و بعد از اینکه عشق اتشین فروکش کرد زیرا گفتیم عشق موقتیست
ان وقت حقایق اشکار می شود و می بیند خیلی چیزها را قبلا ندیده و
به ان فکر نکرده

همه عشقها حقیقیست و ما عشق دروغین نداریم
منتهی ماهیت عشق موقتی بودن و گذرا بودن ان است

برای همین است که همه ازدواجهایی که با عشق اتشین شروع شود
پایدار نیست

سلام

احسنت بر شما

@};-@};-@};-

چرا عشق های آتشین در قبل ازدواج در بعد از آن کم فروغ شده و فروکش می کند ؟
یعنی خاصیت عشق اینگونه است
یا
ایراد ازسوي آدمهآی مدعی عشق است !

Reza-D;931371 نوشت:
سلام
شما خودتان به حرفهایی که می زنید پایبند هستید؟ یعنی اگر مردم بی وفا شده اند ، بی احساس شده اند و.... شما برخلاف آنها هستید؟
اگر نیستید که با احترام نمی توانید از دیگران ایراد بگیرید
و اگر خودتان اینگونه هستید ، چطور می فرمائید دیگر هیچ عاشق واقعی وجود ندارد؟ چون خود شما مثال نقض حرفتان خواهید بود

به نظرم دارید سیاه به موضوع نگاه میکنید

بله هستم
ولی در عوض چیزی جز بی وفایی ندیدم ....
ولی شما هم دارین خیلی خوش بینانه به قضیه نگاه میکنید
چند مورد میتونید مثال بزنید غیر از این حالات باشه؟!!!
شاید هم حق با شماست و ریشه در مشکلات شخصی و درگیری های این روزهام داشته باشه
باعرض پوزش تمایلی به بحث در این باره ندارم فقط نظرمو گفتم
منو از بحث معاف کنید
یاحق

در حسرت کربلا;931425 نوشت:
بله هستم
ولی در عوض چیزی جز بی وفایی ندیدم ....
شما هم دارین خیلی خوش بینانه به قضیه نگاه میکنید


گل

از درد سـخـــن گـفـتــن و از درد شنیــدن

با مردمِ بی درد ندانی كه چه دردی ست


غمخوار؟ به جز درد ، وفادار؟ به جز درد

جز درد ندانست كه این مرد چه مردی ست

هوالنور
سلام مجدد خدمت دوستان عزیز
@};-

دوستان من معتقدم عشق واقعی در معشوق باعث حالاتی مثل شکوفا شدن و خلاصه تاثیر داره....این حرف رو از کجا میگم ؟ من علاقه عجیبی به گل و گیاه دارم ولی بین اون گلها دوتاش رو خیلی زیاد دوست دارم اون گلدونی که میدونه من عاشق گلهای خوش بو اش هستم باور کنید تو فصل زمستان هم گل داده بود !!!!!!!!!! الان بیچاره جاش خوب نیست نمیتونه برگ بده ولی کلی غنچه داده
happy

من فکر میکنم عشق چون یه معقوله معنوی هست انسان میتونه از طریق روحش هم این عشق رو منتقل کنه (مثل تله پاتی)
بنده یه زمونی فردی رو دوست داشتم خیلی راحت تفکراتم رو از طریق تله پاتی انتقال میدادم و اون
به حرفهام گوش میداد!!!من در عمل میدیدم که گوش داده
@-)
وقتی کسی رو از صمیم قلب دوست داشته باشیم ...این منتقل میشه(از دل به دل راه داره)
و اینکه علاقه از بین نره به نظرم دلیلش اینه که عاشق و معشوق پیگیر هم هستن
8->

ولی یه چیزخیلی مهم این وسط هست اون هم اینکه ایا حتی معشوق در حق عاشق بدی کنه عاشق میتونه از محبوبش متنفر بشه ؟؟؟ اگه نه چی باعثش میشه؟/:)

آرمین...;931397 نوشت:
چرا عشق های آتشین در قبل ازدواج در بعد از آن کم فروغ شده و فروکش می کند ؟
یعنی خاصیت عشق اینگونه است
یا
ایراد ازسوي آدمهآی مدعی عشق است !

سلام

علتهای زیادی داره
قبل از ازدواج افراد هنوز چهره واقعی خودشان را نشان نداده اند و بیشتر خوبیهایشان را نشان می دهند
و نکات منفی اخلاقیشان را مخفی می کنند

همچنین توقعات از یکدیگر کم است بعد از ازدواج توقعات افزایش پیدا می کند

قبل ازدواج سراب است بعد ازدواج مشخص می شود ابی در بساط نیست

و مهمتر از همه اینکه تشنه سیراب می شود
وقتی کسی سیراب شد دیگر به دنبال اب نمی گردد

همای رحمت;931304 نوشت:
با سلام

سرکار خانم ریحانه النبی به نظر من عاشق اگه عاشقه

دیگه اسمش با خودشه

کم وزیاد نمیبایست بشه

قبول دارید؟

سلام
بله درسته، از آن نظر که تعداد معشوق کم و زیاد نشه
ولی خودِ عشق ظرفیت کم شدن و زیاد شدن را داره و اتفاقا همین قضیه بابت پایداری میشه و یکنواختی را از بین می بره(به معشوق اصلی منظورمه)

همای رحمت;931304 نوشت:
به نظرم این چیزی که اسمش رو داریم عشق مینامبم

این اون عشقی که میشناسم نیست.

عشق هرکی برا خودش یه تعریف داره و ظرفیت پذیرش، رد، نگهداری، تقویت اونم در افراد متفاوته
یکی میخاد متعلق به دیگری باشه
یکی میخاد مالک دیگری باشه
یکی فقط همراه عاطفی میخاد و یا جنسی، و یا فقط اقتصادی و یا...
یکی طرفشو برا آرامش میخاد

با توجه به تعریف افراد همه اینا میتونه عشق باشه ...و لذت به همراه داشته باشه که با توجه به دلایل خواستن ها بعضی لذت بدست اومده زودگذره بعضیا پایدار و عالی

روزنه;931334 نوشت:
اگر یه زن بخواد بیرون تحریک کننده باشه و برای همه موج ارسال کنه تا یکی عاشقش بشه به نظرم غیر منطقیه.

سلام
نه تنها غیر منطقیه، بویی از عشق در آن نیست، انچه که مهم است تاثیرگذاری زن بر مرد است که میتونه از راه انتخاب درست باشه میتونه برا جلب توجه باشه، در هر صورت این نیروی قوی در زن هست.

نکاتی که عرض کردم برای عشق های به وصال رسیده است که اگر زن به قدرت خودش پی ببره پیوندها کمتر دچار آسیب خواهند بود.

روزنه;931334 نوشت:
به عقیده من عشق هنره. کسی میتونه عاشق بشه که از دیدن زیبایی های کوچیک و زیبا توی باغ از دیدن یه برگ روی حوض از لبخند انسان از همه چیز بتونه لذت ببره.
کسی میتونه عاشق بشه که بتونه زیبایی های دنیا رو ببینه. خوبی و محبت انسان ها رو درک کنه. لطف خدا رو بفهمه. و کلا مثل آب شفاف باشه.

من فکر می کنم این افرادی که شما وصفشون کردین زمینه مستعد تری برای عشق و عاشقی دارند،
افرادی که از این اوصاف دورند را نمی توان خالی از عشق و انعطاف نا پذیر دانست .

روزنه;931334 نوشت:
برای نگهداریش هم هر دو طرف باید تلاش کنن. اینطور نیست خانم فقط از خودگذشتگی کنه و آقا متوجه نشه. و اون عشق در وجود خانم بیشتر و بیشتر بشه.

از خودگذشتگی اگر بیشتر از توان فرد باشه به منت کشیده میشه(در تمام موارد)، قدرت محرکه زن در حد توان اوست اگر از منابع درستی برای جریان داشتن زندگی موفق تغذیه شود،

مثل: تقویت حیا، کدبانویی خوب، حفظ روحیه زنانگی، داشتن مهارت های لازم برای زندگی و...

پذیرفتن مرد بعنوان رهبر و قدرت اول خانه، انتظارات بجا داشتن از همسر، محترم دانستن نیاز های شخصی مرد، دور کردن افکار قالبی مثل مردان بی قیدند هوس بازند، و....

تغذیه شدن موتور محرکه در خانه توسط زن با این موارد، درصد بالایی از مردان را می تواند به همکاری بکشونه و پذیرفتن ضعف و نقص شخصی توسط مرد راحتتر صورت می گیره.

پ.ن.
همه این موارد تحت تاثیر محیط، فرهنگ، اجتماع، میزان تقیدات دینی و... خواهد بود آنچه گفته شد حقیقت است هرچند در واقع چنین نباشد.

zahra*;931337 نوشت:
این جمله تون منتاقض بود. اگر زن محرک و ایجاد کننده ی شور عشق باشه که دیگه حیا و عفت از بین میره.

توصیه به شروع کردن عشق از جانب خانم نیست اصلا و ابدا ، منظور محرک اصلی خانم است چه حضور داشته باشد چه نداشته باشد،

zahra*;931337 نوشت:
از یک طرف می گیم خانم ها نباید تحریک کننده باشند و از این حرفا و از طرف دیگه میگیم شروع کننده ی عشق خانم باشه.

از هر جهت خانم نباید شروع کننده باشد،
ذات زن برای تحریک مرد جهت اقدام به وصل و رفع انواع نیازها کافیست.

Reza-D;931357 نوشت:
به عبارتی زن همین که زن است شروع کنندهء عشق است (اگر زن ، زن نبود ، هیچ مردی عاشق نمیشد)
پس اولین محرک مرد در واقع وجود زن است که شور را در مرد ایجاد میکند
و این شور و شوق به وصال است که به مرد جسارت میدهد تا آن را ابراز کند

با تشکر از توضیح شما ، دقیقا منظورم همین است.

طارق اللیل;931455 نوشت:
هوالنور
سلام مجدد خدمت دوستان عزیز
@};-

دوستان من معتقدم عشق واقعی در معشوق باعث حالاتی مثل شکوفا شدن و خلاصه تاثیر داره....این حرف رو از کجا میگم ؟ من علاقه عجیبی به گل و گیاه دارم ولی بین اون گلها دوتاش رو خیلی زیاد دوست دارم اون گلدونی که میدونه من عاشق گلهای خوش بو اش هستم باور کنید تو فصل زمستان هم گل داده بود !!!!!!!!!! الان بیچاره جاش خوب نیست نمیتونه برگ بده ولی کلی غنچه داده
happy

من فکر میکنم عشق چون یه معقوله معنوی هست انسان میتونه از طریق روحش هم این عشق رو منتقل کنه (مثل تله پاتی)
بنده یه زمونی فردی رو دوست داشتم خیلی راحت تفکراتم رو از طریق تله پاتی انتقال میدادم و اون
به حرفهام گوش میداد!!!من در عمل میدیدم که گوش داده
@-)
وقتی کسی رو از صمیم قلب دوست داشته باشیم ...این منتقل میشه(از دل به دل راه داره)
و اینکه علاقه از بین نره به نظرم دلیلش اینه که عاشق و معشوق پیگیر هم هستن
8->

ولی یه چیزخیلی مهم این وسط هست اون هم اینکه ایا حتی معشوق در حق عاشق بدی کنه عاشق میتونه از محبوبش متنفر بشه ؟؟؟ اگه نه چی باعثش میشه؟/:)

سلام
چه تجربه جالبی
یعنی از طریق تله پاتی
امکان این کار است
جسارتا روش انجام تله پاتی را هم می شود
بفرمائید
با در همین تاپیک یا پروفایل

سئوال

چرا چنین عشق ها اول برای رسیدن ب هم دست ب انواع روش های متداول و مرسوم ب خودکشی می زنند !
حالا موفق و یا نا موفق
و بعد
برای از هم بریدن و طلاق و جدایی
همان افراد
دست ب چنین اقدامات کشنده می زنند
چرا ؟

ریحــانه الــنبی;931470 نوشت:
من فکر می کنم این افرادی که شما وصفشون کردین زمینه مستعد تری برای عشق و عاشقی دارند،
افرادی که از این اوصاف دورند را نمی توان خالی از عشق و انعطاف نا پذیر دانست .

سلام
دیدن زیبایی‌ها و درک خوبی دیگران و داشتن حس سپاس متعلق به همه هست. همه میتونن عاشق بشن اما همه نمیتونن عشقشون و نگه دارن و پرورش بدن.
ما باید یا خودمون و ببینیم یا دیگران رو.


ریحــانه الــنبی;931470 نوشت:
ه تنها غیر منطقیه، بویی از عشق در آن نیست، انچه که مهم است تاثیرگذاری زن بر مرد است که میتونه از راه انتخاب درست باشه میتونه برا جلب توجه باشه، در هر صورت این نیروی قوی در زن هست.

اگه از این زوایه نگاه کنیم که وجود زن و علاقه به ازدواج در آقایون انگیزه عشق هست میشه گفت بله ولی این بیشتر به ازدواج ختم میشه و عشق بعد ازدواج هست. اما منظور من اول عشق خالص هست که به ازدواج ختم میشه.
اما منظورم از اینکه شروع کننده عشق آقایون هستن شاید بهتر باشه کلمه "بیشتر و عرفا" رو بهش شاضافه کنم. چون عرفا آقایون باید تصمیم بگیرن بعد بیان مطرح کنن و بعد خانمه که باید جواب بده.

ریحــانه الــنبی;931470 نوشت:
همه این موارد تحت تاثیر محیط، فرهنگ، اجتماع، میزان تقیدات دینی و... خواهد بود آنچه گفته شد حقیقت است هرچند در واقع چنین نباشد.

بله تمام مواردی که ذکر کردین برای حفظ زندگی ضروریه و میشه گفت موارد حفظ و نگهداری از عشقه اما آقایون هم وظایف زیادی دارن که شما اهمیتشو کم میدونین.
به آقایون باید اجازه داد اونا هم محبت کنن مثل خانم ها. چون خانم ها هم نیاز دارن. و فرزندانی که توی چنین خانواده‌ای تربیت بشن عالی میشن.
یه متنی بود که میگفت اگه از بچگی به دختران مشق شمشیر کنن و پسرا هم مشق دوک زنی در آینده زن ها شمشیر زنای خوبی میشن و ... . البته منظورم تا این حد نیست اما ما انسان ها نیازهامون مثل همه ولی شیوه هاش متفاوته.
بله بعضی آقایون هستن که انقدر وجودشون سیرابه که بعد فوت همسر هرگز نیازی به ازدواج نمیبینن.

روزنه;931491 نوشت:
بله تمام مواردی که ذکر کردین برای حفظ زندگی ضروریه و میشه گفت موارد حفظ و نگهداری از عشقه اما آقایون هم وظایف زیادی دارن که شما اهمیتشو کم میدونین.

زندگی مشترک اسمش روشه، "مشترک"
طرفین هر کدام تکالیف و وظایفی دارند که با آگاهی و عمل به اونها می توانند به اهدافشون برسند،وظایف مرد زیاد است بخصوص از نظر شرعی در قبال همسرش و انجام همه وظایفش بر او واجب است،

بحث بر اهمیت و وجود قدرت خانمها در شروع زندگی و حین آن بود و ارزش آگاهی از این قدرت در تداوم زندگی که مثل بعضی عشق های امروزی طبق موضوع تاپیک آبکی نباشند.

مردها از توان مندیهای متعددی برخوردارند، رده های اول لیست بهترین ها نام مرداست، در مهارت هایی که حتی زنانه نیز می باشد با حفظ روحیه مردانه این برتری دیده می شود .

آشپز حرفه ای، خیاط، آرایشگر، نظافتچی، نویسنده، رانندگی و... اینها را در یک کفه بگذارید سنگین می شود درسته؟

کفه دیگر فقط از مهر مادر به فرزند و فرزند پروری و خانواده داری بگذارید (منهای کارهای روزمره) اگر از کفه توانمندیهای یک مرد سنگین تر نشود ولی با آن حتما برابری خواهد کرد.

کانون در خانه توسط زن بعنوان مادر، همسر ایجاد می شود، بافوت مرد در یک خانه کمتر پیش می اید خانواده پاشیده شود و اهل خانه سرگردان باشند ولی برعکس این قضیه دیده شد...(ان شاء الله همه خانه ها با نور پدر و مادرها روشن بمونه) اینا قدرت یک زن است که در طول زندگی از شروع عشق تا پایان مسیر آن می تواند بصورت موتور محرکه قوی عمل کند. و جاذبه اش را حفظ کند.

همای رحمت;931317 نوشت:
سرکار خانم یکی دیگه از نظر شما کسی که به بلوغ فکری

رسیده
واژه عشق رو چطور معنا میکنه ؟


سلام خواهر گرامی ام سرکار همای رحمت
ببینید اینطور نیست که هر کسی هم که به بلوغ فکری رسیده باشه ،لزوما تعریف درستی از عشق ارائه بده.
همای رحمت;931317 نوشت:
به نظرم اول باید عشق رو درست معنا کرد

نکته خیلی مهم اینه که عشق با شور (هیجان)خیلی تفاوت دارد.

شور و هیجان فروکش کردنی است.در یک برهه ای از زمان در اوج هست بعدا ممکنه کم بشه بعد دوباره ممکنه بالاتر بیاد و نوسان دارد.و در طول عمر یک نفر ممکنه بارها این حس رو تجربه کنه.بارها دچار شوریدگی بشه.بی قرار بشه .انرژی خاصی برای زندگی در خودش حس کنه.و بعد از مدتی هم این حس رو از دست بده یا از شدتش بسیار کم شود.یا حتی بعدها از درون حس کنه که اون همه سر و صدا و هیجان برای چی بوده؟و به نظرش چندان توجیه پذیر نباشه. و ارزش اولیه اش رو برایش از دست داده باشه.

اما عشق در طول زمان کم نمیشه.و به سرعت هم پیش نمیاد. ممکنه فردی را سالها بشناسید و در طول زمان کم کم چیزهایی رو ازش پیدا کنید که بسیار برای شما با ارزش باشه.بزرگی ها و صفات برجسته ای را در او پیدا کنی و این صفات به قدری برجسته باشند که کم کم اون فرد را برای شما تبدیل به یک اسطوره میکنه.ممکنه حتی فرصت پیدا نکنید که با او رو در رو حرف بزنید ولی با این حال چیزی از این حس کم نمیشه.در این مورد هم شماانرژی خاصی را درونتون می یابید ولی در عین حال خیلی سر و صدا نمی کنید .به طرز عجیبی آرامش شما را فرا میگیره.این انرژی در سراسر زندگیتون هست و این چیزی است که در همه ی لحظاتتون از درون بهش افتخار میکنید.

وقتی دو نفر با همدیگه آشنا میشن و یک جذابیت از هر نوعیش را از همدیگر میبینند و بعد عامدانه و به قصد شناخت ارتباط را بیشتر و بیشتر میکنند،در این مسیر احتمال اینکه اون شور طبیعی به وجود بیاد و کلا روند شناخت را تحت تاثیر قرار بده ،بسیار زیاد هست.این یک روند طبیعیه.اینه که اکثرا عشق را در روابطِ اینگونه نمی توان یافت.
عشق بسیار بسیار به ندرت پیش میاد .شاید یکی از دلایلش اینه که اصلا فرصت چنین شناختی خیلی به ندرت پیش میاد.
ممکنه بعد از سپری شدن این شور طبیعی،و کامل شدن شناخت ،کمالات خاص طرفین باعث بشه عشق پدید بیاد.

ریحــانه الــنبی;931496 نوشت:
آشپز حرفه ای، خیاط، آرایشگر، نظافتچی، نویسنده، رانندگی و... اینها را در یک کفه بگذارید سنگین می شود درسته؟

مردها از لحاظ توان بدنی و تمرکز قوی تر هستن. دیرتر خسته میشن درتر میشکنن و ... .
اما توانمندی ها‌ی زن ها توی کشورهای مختلف متفاوته. نمیشه این حرف و کلی دونست.

اما اگر منظور شما تفاوت های بین زن و مرد که مکمل هم دیگه هستند و هرکدوم باید وظیفه خودشو انجام بده موافقم. بازم میگم قانون بین هر زوج عموما قانون کلی نیست. هر زوجی یه قوانین خاصی برای هم دارن.
ممکنه دوتا انسان شرور قاتل جانی باهم خوشبخت باشن و ...

آرمین...;931479 نوشت:
جسارتا روش انجام تله پاتی را هم می شود

من تو ذهنم میگفتم ایکاش فلان کار رو انجام بده و اون انجام میداد قریب به 80درصد انجام میداد

و طرف رو تو خوابهام میدیدم و دقیقا انچه که در خواب میدیدم در موردش اتفاق میافتاد حتی یک بار خودش در مورد تله پاتی با ما صحبت میکرد که خودش هم اعتقاد داره

من توانایی تله پاتیم بالاست (نمیدونم این یک توانایی هست یا این تله پاتی زمانی اجرا میشه که انسان به نهایت نیاز برسه از صمیم قلب چیزی رو بخواد)...نمیدونم

آرمین...;931479 نوشت:
چرا چنین عشق ها اول برای رسیدن ب هم دست ب انواع روش های متداول و مرسوم ب خودکشی می زنند !

من معتقدم این اداها مثل خودکشی و نمیدونم رگ زدن ها فقط نمایشی بیش نیست در جهت رسیدن به هدف

آرمین...;931479 نوشت:
برای از هم بریدن و طلاق و جدایی
همان افراد
دست ب چنین اقدامات کشنده می زنند
چرا ؟


چون شناخت طرفین از هم درست و کافی نبوده هر کدوم از پسر و دختر جنس مخالف رو در تصوراتشون همونجور که دوست دارند و انتظار دارند تصور کردند در حالی که حقیقت ممکنه اونطور که فکر کردند نباشه

طارق اللیل;931530 نوشت:
من تو ذهنم میگفتم ایکاش فلان کار رو انجام بده و اون انجام میداد قریب به 80درصد انجام میداد

و طرف رو تو خوابهام میدیدم و دقیقا انچه که در خواب میدیدم در موردش اتفاق میافتاد حتی یک بار خودش در مورد تله پاتی با ما صحبت میکرد که خودش هم اعتقاد داره

من توانایی تله پاتیم بالاست (نمیدونم این یک توانایی هست یا این تله پاتی زمانی اجرا میشه که انسان به نهایت نیاز برسه از صمیم قلب چیزی رو بخواد)...نمیدونم

من معتقدم این اداها مثل خودکشی و نمیدونم رگ زدن ها فقط نمایشی بیش نیست در جهت رسیدن به هدف


چون شناخت طرفین از هم درست و کافی نبوده هر کدوم از پسر و دختر جنس مخالف رو در تصوراتشون همونجور که دوست دارند و انتظار دارند تصور کردند در حالی که حقیقت ممکنه اونطور که فکر کردند نباشه

سلام

پس یعنی من الان درذهنم تصویر سازی چیزی را نمایم

که دوس دارم
یا طالبشم
یا عملی
یا فردی
را

بدست می آورم
عملی
می شود درسته ؟
یعنی طبق فرمایش شما همان قانون جذب است
یعنی ب همین راحتی

خوب
البته بعضی خانم ها و آقایان
در رابطه با خودکشی حالا با روش های مختلف دست ب اقدام زدند
یا می زنند
فقط بخاطر عشق
و بعد
بخاطر گرفتن حکم طلاق و تنفر
ب همین راحتی
بعید میدانم . در اکثر افراد جنبه نمایشی داشته باشد
امروز عاشق
فردا
فارغ

آرمین...;931532 نوشت:
سلام

پس یعنی من الان درذهنم تصویر سازی چیزی را نمایم

که دوس دارم
یا طالبشم
یا عملی
یا فردی
را

بدست می آورم
عملی
می شود درسته ؟
یعنی طبق فرمایش شما همان قانون جذب است
یعنی ب همین راحتی

خوب
البته بعضی خانم ها و آقایان
در رابطه با خودکشی حالا با روش های مختلف دست ب اقدام زدند
یا می زنند
فقط بخاطر عشق
و بعد
بخاطر گرفتن حکم طلاق و تنفر
ب همین راحتی
بعید میدانم . در اکثر افراد جنبه نمایشی داشته باشد
امروز عاشق
فردا
فارغ

جناب آرمین به قول روانشناسان تا عشق نباشه نفرتی هم نخواهد بود.
اینطور نیست بگیم امروز عاشق فردا فارغ.
طلاق نفی عشق نیست.

روزنه;931539 نوشت:
جناب آرمین به قول روانشناسان تا عشق نباشه نفرتی هم نخواهد بود.
اینطور نیست بگیم امروز عاشق فردا فارغ.
طلاق نفی عشق نیست.

خوب پس نباید
یک رابطه معقول حداقل بین این دوموضوع باشد
چون
منطقی نیست
با چنان شور و عشقی وصف نشدنی منتهی و منتج به چنین نفرتهایی از یکدئگر بشود !

کدامین یک حقیقی بوده است
عشق
یا

نفرت ...

آرمین...;931542 نوشت:
خوب پس نباید
یک رابطه معقول حداقل بین این دوموضوع باشد
چون
منطقی نیست
با چنان شور و عشقی وصف نشدنی منتهی و منتج به چنین نفرتهایی از یکدئگر بشود !

کدامین یک حقیقی بوده است
عشق
یا

نفرت ...

ما از کسی متنفر میشیم که دوستش داشتیم. پس بنظرم هردوش حقیقی هست. اما مشکلاتی مانع ادامه میشن.

خیلی از جدایی ها اتفاق می افته که نفرتی به هم ندارن. در واقع هیچ حسی بهم ندارن.

دقیق در این خصوص باید کارشناس نظر بده

خب ، شکست عشقی‌...
هی...
یادمه ۱۴سالم بود، تو اینستا بودم یکی اومد همیجوری، مذهبی بود،طلبه بود، بیس سی سالش بود
میخاس با من حرف بزنه
چقدر من خام و دیوونه و غافل بودم
هیچی فکر نمیکردم
شمارمو ازم خاست،یادم نیست برا چی، فکر کنم میخاس سوال دینی جواب بده
بهرحال دادمش
فرداش رفتیم قم
یادمه من خوابیده بودم تو ماشین ، بقیه بیرون
جلوی مسجد جمکران تو پارکینگش بودیم
اذانو گفت من پریدم بالا و رفتیم نماز خوندیم و اومدیم
اومدم دوباره تو ماشین
گوشیمو نگا کردم
۱۱۰۰نوکیا
اون گوشی مامانم بود ک باهاش تو اینستا بودم
خب،،،بهم پیام داده بود که....خانم، بلند شو نمازتو بخون دیر نشه
منم شمارشو سیو نکرده بودم
گفتم بش شما
گف حمید
منم که نمیدونم چ حالیش شدم
دیوونه ی بی فکر فلان فلان شده بودم
حالم از خودم بهم میخوره وقتی ب افکار اونروزم فکر میکنم
ذوق گرفتم بش گفتم ممنون که مثلا بهم پیام دادید برا اذون
وایییی حالم ب هم میحوره از اون افکارم

mahdiyavar;931872 نوشت:
خب ، شکست عشقی‌...
هی...
یادمه ۱۴سالم بود، تو اینستا بودم یکی اومد همیجوری، مذهبی بود،طلبه بود، بیس سی سالش بود
میخاس با من حرف بزنه
چقدر من خام و دیوونه و غافل بودم
هیچی فکر نمیکردم
شمارمو ازم خاست،یادم نیست برا چی، فکر کنم میخاس سوال دینی جواب بده
بهرحال دادمش
فرداش رفتیم قم
یادمه من خوابیده بودم تو ماشین ، بقیه بیرون
جلوی مسجد جمکران تو پارکینگش بودیم
اذانو گفت من پریدم بالا و رفتیم نماز خوندیم و اومدیم
اومدم دوباره تو ماشین
گوشیمو نگا کردم
۱۱۰۰نوکیا
اون گوشی مامانم بود ک باهاش تو اینستا بودم
خب،،،بهم پیام داده بود که....خانم، بلند شو نمازتو بخون دیر نشه
منم شمارشو سیو نکرده بودم
گفتم بش شما
گف حمید
منم که نمیدونم چ حالیش شدم
دیوونه ی بی فکر فلان فلان شده بودم
حالم از خودم بهم میخوره وقتی ب افکار اونروزم فکر میکنم
ذوق گرفتم بش گفتم ممنون که مثلا بهم پیام دادید برا اذون
وایییی حالم ب هم میحوره از اون افکارم������
خب هی باهم حرف زدیم ..‌ یادم نمیاد چی میگفتیم(همش پیامک بود،یبارم زنگ نزدیم)
فرداش شد
من تو فکر ازدواج بودم!!!!(حالت تهوع!!!)

بهم گف دوس داری شوهرت روحانی باشه
گغتم اره
گفت باهام ازدواج میکنی
منو اون موقع فقط باید میدیدین
دیوانه ترین .... روی زمین
بش گفتم من و تو؟ تو‌کع بزرگی من جای بچه تو ام
گفت طوری نیس
گفتم خونوادم چی
گفت راضیشون میکنم
الان ک دارم مینویسم حالم از خودم بهم میخوره������
خب خلاصه من که احساساتم توسط اون گرفته شده بود
قلب دختراجوریه که اگه حرف از عشق و محبت و ازدواج بشع
انگار اشغالش کردی
همش استرس و اضطراب داشتم
محبت من درگیر اون شده بود
حالا دیگه من عکسمو فرسادم ، اونم فرساد
واقعا عاشقش شده بودم
هی ب عکسش نگا میکردم
گفت اول باهم ضیغه محرمیت میخونیم
گفتم غیر حضوری گف اره
رفت پرسید
گفتند رشیده هنوز نشدی، منو میگف
گفت نمیتونیم با هم ازواج کنیم
گفتم اخه تو که دلمو اشغال خودت کردی.حالا میگی نه
گفتم بذار چند سال بگذره بعد باهم ازدواج میکنیم
گف نه
منو کشت با این حرفش
انگار شکست عسقی منو اون خیلی سنگین بود برام
اون راحت رف
من چی؟
هممممش دم و دیقه تو فکرش
چقدر بد بود اون روزا
غذا نمیشد بخوری
جای خدارو تو قلبم گرفته بود
چند روز با تلاش زییییااااد تونستم از تو ذهنم بیرونش‌کنم
چن بار بعدم بهم پیام دادیم
با فاصله زمانی زیاد
اما دیگ درباره ازدواج حرف نزدیم
بهش گفتم من لطیفم دخترا لطیفند، نمیبخشمت با این کارت

گف لطیف چیه دیگه....
اه
از همه دخترا استدعا دارم با هیچ پسری حرف نزنین
حتی اونی ک ادعای مذهبی بودن داره
کلا از نامحرم دوری کنین
شانتون زیر پا میره حتی با حرف زدن ....
بدبختتون میکنن
هر کی میاد میگه میخام باهات حرف بزنم مثلا بحث دینی
حرفشو قبول نکنین
ادمای مذهبی اینطور نیستند و از نامحرم اعراض دارند
همه پسرا میدونن که دخترا احساساتین
همشون
بنابر این کسی که مذهبی باشه واقعا، نمیاد برا دختزی مزاحمت روحی و احساسی ایجاد کنه

،،،،،،،،،،،،


این جریان دوستم بود

سلام
بسیار ممنونم سرکار خانم مهدی یاور
از اینکه تجزیه شکست عشقی دوستان را برای عبرت سایرین در دسترس گذاشتید

البته جسارتا بر خی خانم های ساده لوح حقشون
که چرا
ب راحتی اعتماد و اطمینان می کنید

خصوصیات دنیا همین است
عده ای باید له بشن
و سوژه پسران و مردان زرنگی بشوند
که فقط ب دنبال تنوع و پر کردن وقت های تنهایی شون هستن
خیلی حرف دارم
بزنم
اما
صلاح نمیدونم

یک نفر صحبت می کرد
با یک آید خانم وارد یکی از این سایت های دینی شده بود
چه پی ام هائی
خخخخخ
مباحث دینی و علمی ووووو
شما بخوانید
مخ زدن
دختر خانم ها
و

عاشقانه
ووو

اگر روزی
خانمی
چه فضای مجازی و حقیقی
مزاحمت از این قبیل ایجاد شد
شک نکنید

جایی ضعف و یا چراغ سبزی نشان داده
و باعث طمع سود جویان گردید ه است

سلام
همه پستها رو نخوندم
گفتني است واژه «عشق» مشتق از «عشقه» به معناى ميل مفرط است و «عشقه» گياهى است كه هرگاه به دور درخت مى‏پيچد، آب آن را مى‏خورد؛ در نتيجه درخت زرد شده، كم‏كم مى‏خشكد.«ابن منظور»؛ لسان العرب، ج‏9، ص‏224 . امّا در اصطلاح، «عشق» عبارت است از: «محبت شديد و قوى». به عبارت ديگر، عشق مرتبه عالى محبت است.احمد غزالى، احياء علوم الدين، ج‏4، ص‏275.
امّا حقيقت آن است كه تعريف حقيقى اين واژه، ممكن نيست. محى الدين ابن عربى مى‏گويد: «هر كس عشق را تعريف كند، آن را نشناخته كه عشق شرابى است كه كسى را سيراب نكند»«الفتوحات المكية، ج‏2، ص‏121.
ماسينيون مى‏گويد: نخستين عارفان، واژه عشق را به كار نمى‏بردند؛ شايد از عشق زمينى و جسمانى هراس داشتند و از اين رو، بيشتر از محبّت ياد مى‏كردند.ر.ك: بابك احمدى، چهارگزارش از تذكرة الاولياء عطار، ص‏46.
عطار گفته است:
پرسى تو ز من كه عاشقى چيست؟روزى كه چو من شوى، بدانى‏

واقعا هم حقش بوده، شاید هم سنش اقتضا میکرده نمیفهمیده
بهر حال خوبه که ساده لوح نباشیم

چندتا از پستها رو خوندم
الان عشق از دید کابران داره بحث میشه؟
اگه قراره عشق باعث زردی و خشکی بشه پس اکثر این زندگی ها که خشکیده پس درست بوده Smile ؛)
انقدر عاشق هم بودند که هم دیگه رو خشکوندن دیگه
مشکل هم همینجا بوده فکر کنم چون هر دوتاشون عاشق بودند دیگه اثری از زندگی مشترکشون نمونده چون هر دوتاشون قصدشون خوردن خشکوندن دیگری بوده Smile
در حالی که در عشق حداقل یکی سرزنده باشه دیگه !!!

به نام خدا.

خدایا سرانجام ما رو خیر قرار بده.

آرمین...;930208 نوشت:
سلام
عشق یعنی سوختن یا ساختن ...
عشق یعنی زندگی یا باختن
ضمن قبولی طاعات و عبادات همه دوستان اسک دینی
در چت با کس بین تعدادی از کاربران گرامی بحثی انجام شد تحت عنوان عشق که جهت بررسی همه جانبه و استفاده بهینه همه عزیزآن و استفاده از نظرات کارشناس محترم سایت تصمیم بر این شد بصورت تاپیکی ب این موضوع پرداخته شود و همه جوانب آن مورد کنکاش و واکاوی قرا بگیرد !
لذا ب جهت شروع آن من سئوالات خودم را ابتدائا جهت اخذ نظر کارشناس محترم مطرح نموده تا پس تایید و انتشار آن سایر کاربران محترم نظرات و سئوالات مورد نظر خودشان را مطرح نموده و ب تبادل نظر بپردازند تا در پایان به یک جمع بندی مستدل در این خصوص برسیم شایان ذکر است کاربران خصوصا نامحرمان از گفتگو های دونفره مداوم با یکدیگر اجتناب فرمایند!

پرسش 1/ عشق یعنی چه ؟ واساسا شکل گیری آن در افراد بر اساس چه مولف های صورت می گیرد؟
2/چرا عشق های امروزی انطباقی با عشق های اساطیری ندارد؟ یعنی ن جاودان هستن و ن ماندگار؟
3/چرا عشق های زمانه ما با این همه شدت بعد از مدتی ب نفرت از یکدیگر تبدیل می شود ؟ و پایبندی ب یکدیگر در آن وجود ندارد؟
4/مرز تشخیص بین عشق حقیقی ودروغین در کجاست؟ واز کجا می شود عشق های هوی و هوسی و چند صباحی را تشخیص داد ؟

با تشکر

سلام.

بنده فقط نظریات خودم رو میگم. ان شاء الله که خدا اونچه ازش میترسم رو بر سرم نیاره.

1- عشق، توهمیست ناشی از فشار نیاز جنسی. همونطور که یک فرد گرسنه فکر میکنه میتونه کل عالم رو ببلعه اما بعد از سیر شدن، چنین احساسی نمیکنه!
2- چرا اژدهای کومودو انطباقی با اژدهای داستان ها نداره؟ چون اونها داستان و افسانه است.
3- چون قبح اعلام این نفرت ریخته! وگرنه قدیم هم طرف ( مخصوصا خانم ها) از دست شوهرشون و رفتارهای مستبدانه شون حسابی شکار بودن ولی چون زور عبارت "پس مردم چی میگن؟" زیاد بوده همون میسوختن و میساختن.
4- عشقی که بین یک مرد و زن رخ میده، اصلا واقعیت نداره که حالا بخواد حقیقی و دروغین باشه! کلا همون هوی و هوس هست، پیچیده شده در یک زرورق!

ستایشگر :Gol:

ستايشگر;931888 نوشت:
به نام خدا.

خدایا سرانجام ما رو خیر قرار بده.

سلام.

بنده فقط نظریات خودم رو میگم. ان شاء الله که خدا اونچه ازش میترسم رو بر سرم نیاره.

1- عشق، توهمیست ناشی از فشار نیاز جنسی. همونطور که یک فرد گرسنه فکر میکنه میتونه کل عالم رو ببلعه اما بعد از سیر شدن، چنین احساسی نمیکنه!
2- چرا اژدهای کومودو انطباقی با اژدهای داستان ها نداره؟ چون اونها داستان و افسانه است.
3- چون قبح اعلام این نفرت ریخته! وگرنه قدیم هم طرف ( مخصوصا خانم ها) از دست شوهرشون و رفتارهای مستبدانه شون حسابی شکار بودن ولی چون زور عبارت "پس مردم چی میگن؟" زیاد بوده همون میسوختن و میساختن.
4- عشقی که بین یک مرد و زن رخ میده، اصلا واقعیت نداره که حالا بخواد حقیقی و دروغین باشه! کلا همون هوی و هوس هست، پیچیده شده در یک زرورق!

ستایشگر :Gol:


سلام
خوش آمدید
ممنون از آینکه در این تاپیک نظر خودتون مطرح کردید
بازهم منتظر نظرات خوب شما هستم

@};-

سلام


چه عواملی باعث قوام و دوام عشق می شود ؟

مثلا
کسی رو می شناسم
با عشق آتشین و دو بار فرار ب هم رسیدند
اما

یکی از طرفین عشق طی اعتراف مشروحی که نزد من داشته اعلام داشت
پشیمانم
و نادم
ازش سیر شدم
و تنفر
دارم
اما در با تلاقی که خودم درس کردم
گرفتارم
اگر هم بخواهم طلاق بگیرم پابت این همه مقابله که با خانواده ام داشته ام
دیگر
ن روش دارم
و ن
تحمل سرکوفت زدنشان
که آخر خودت فهمیدی این
ازدواج و عشق اشتباه بوده است !

کدام مستحکمتر است .
عشق یا دوست داشتن
و فرق این دو در چیست

نقل قول:
الان هیچ کسی تا ته ماجرا پایبند عشقش چه سنتی و چه امروزی نیست
!
سلام
هیچ کس ؟؟!!‌
نقل قول:
این احساسات تا مقطعی تداوم داره بعد دیگر تازگی را نداره روزمره میشه و چه پسر و دختر خسته می شوند دنبال کیسی دیگر روز از نو و روزی از نوو این چرخه ادامه داره حالا خیانت ها رو هم بشون اضافه کنید این واقعیت هستن که منه جوان در دانشگاه و دربین دوستان و جامعه کرارا مشاهده کردم و می بینم نمی شود . انکار کرد .جریان اون دختر خانم دانشجو واقعیت جامعه امروزی ماست !الان برخی دخترا را مشاهده کردم اسم و شماره 30 الی 40 نفر پسر در موبایلش سو کرده ؟ و رابطه دارن و آقا پسراهم دیگر چه عرض کنم حرف نزنم بهتره مث آب خوردن با هر پسری صحبت و حرف و شوخی و کل و کل بیرون برو و پارک برو و ......واقعا اصلا برای چنین خانم هایی دیگر پاکی باقی می ماند؟عشق در نظر این ددست جماعت پسرا و دخترا آینه........ چنین افرا د ی حقیقتاحرمت عشق و قدر ا ون میدانند !

بله گاهی اوقات عادت میاد تو زندگی، اما عشق هم مثل خیلی چیزهای دیگه نیاز به مراقبت داره و البته همه اینطور نیستن

ستايشگر;931888 نوشت:
به نام خدا.

خدایا سرانجام ما رو خیر قرار بده.

سلام.

بنده فقط نظریات خودم رو میگم. ان شاء الله که خدا اونچه ازش میترسم رو بر سرم نیاره.

1- عشق، توهمیست ناشی از فشار نیاز جنسی. همونطور که یک فرد گرسنه فکر میکنه میتونه کل عالم رو ببلعه اما بعد از سیر شدن، چنین احساسی نمیکنه!
2- چرا اژدهای کومودو انطباقی با اژدهای داستان ها نداره؟ چون اونها داستان و افسانه است.
3- چون قبح اعلام این نفرت ریخته! وگرنه قدیم هم طرف ( مخصوصا خانم ها) از دست شوهرشون و رفتارهای مستبدانه شون حسابی شکار بودن ولی چون زور عبارت "پس مردم چی میگن؟" زیاد بوده همون میسوختن و میساختن.
4- عشقی که بین یک مرد و زن رخ میده، اصلا واقعیت نداره که حالا بخواد حقیقی و دروغین باشه! کلا همون هوی و هوس هست، پیچیده شده در یک زرورق!

ستایشگر :Gol:

سلام
عشق شاید ریشه در میل جنسی هم داشته باشد اما وقتی عشق شد دیگر ماهیتش میل جنسی نیست و کاملا چیز دیگری میشود
بعنوان مثال میل جنسی به تنهایی..تنوع پذیر و سرکش است اما عشق یگانه خواه است..عشق مقدس و محترم است...حالا اینکه آیا زن و مرد مصداق حقیقی عاشق و معشوق هستند یا نه بحث دیگری است

آرمین...;931542 نوشت:
یک رابطه معقول حداقل بین این دوموضوع باشد
چون
منطقی نیست
با چنان شور و عشقی وصف نشدنی منتهی و منتج به چنین نفرتهایی از یکدئگر بشود

سلام
چه كسي گفته الزاماً تبديل به تنفر ميشود؟!

آرمين جان اجازه بده مثالي بزنم
الان داعش ادعاي اسلام دارند. درست است؟
آيا منصفانه است با ديدن داعش بگوئيم اسلام دين كشت و كشتار است؟
اگر هم كسي نام عاشق بر روي خود گذاشت اما عملاً عشق را تخريب كرد ، ايراد به آن فرد وارد است ، نه خودِ عشق

يك مطلب هم بگويم خطاب به برخي دوستان كه ميگويند عشق فقط يك توهم است
دوستان عزيز ، اگر شما آن را تجربه نكرده ايد يا اصلاً دلتان نمي خواهد تجربه كنيد
(روي اين موضوع بعداً خيلي حرف دارم) ، چرا اصلِ آن را انكار ميكنيد؟

غریبه آشنا;931967 نوشت:
میل جنسی به تنهایی..تنوع پذیر و سرکش است اما عشق یگانه خواه است


عالي گفتيد @};-

ستايشگر;931888 نوشت:
ان شاء الله که خدا اونچه ازش میترسم رو بر سرم نیاره

سلام ستايشگر بسيار عزيز
اتفاقاً چند وقت پيش امضاي من اين بود:
"كساني كه عشق را به تمسخر مي گيرند خيلي مراقب باشند. خدا سخت ترين امتحان هايش را از جايي مي گيرد كه ادعا ميكني در آن قوي هستي" :Nishkhand:

ستايشگر;931888 نوشت:
عشق، توهمیست ناشی از فشار نیاز جنسی

برعكس ؛ يكي از مهمترين ويژگي هاي عاشق و معشوق ها اين است كه ميل جنسي برايشان الويت ندارد. حتي در مواردي ارزش هم ندارد

ستايشگر;931888 نوشت:
عشقی که بین یک مرد و زن رخ میده ، اصلا واقعیت نداره که حالا بخواد حقیقی و دروغین باشه!

اگر عشق زميني واقعيت نداشت ، پيامبر(ص) در وصف محبت خداوند نمي فرمودند:
ان الله ارحم بعبده من الوالده بولدها
خداوند به بنده اش ، از مادر به فرزندش مهربان تر است

چطور ميشود پيامبر(ص) محبت خدا را به چيزي غير حقيقي قياس كنند؟
پس عشق زميني اگر در تقابل با عشق الهي نباشد مي تواند حقيقتي با ارزش باشد

nobelist;932080 نوشت:
داستان شماره 2
دانشجوی کارشناسی بود. 20 ساله. دختر زرنگی نبود و ناپلئونی نمره می اورد.
یه استاد جوون بورسیه تازه از خارج برگشته بود. حدود 28 ساله.
با اولین بار دیدن استاد، یک دل نه صد دل عاشق او شد و آوازه این عشق همه جا پیچید. همه دانشجو ها میدانستند بجز استاد.
دوست صمیمی بودیم. واقعا میدیدم که چقدر دوستش داره. مثل دیوانه ها.
یکبار سر کلاس ، اسم دختر را تصادفا به نام کوچک صدا کرده بود، چه آتشی که در دل دختر بپا نشد. تا مدتها ذوق میکرد مثل بچه ها.
بهش میگفتم، نکن، از حالا این چیزهای بیخود رو وارد ذهنت نکن، چرا اینقدر به امکانی که وجود نداره فکر مبکنی، اون یه مرد دکتری خوش قیافه و اصالتا اهل جایی دیگر ( دانشگاه ما در استانی 1400 کیلومتر دورتر بود) و هیات علمی 28 ساله، تو یک دختر زیبا 20 ساله لیسانس هم نداری و از زادگاه او 1400 کیلومتر دورتر و از همه بدتر تو 30 سانت ازش بلند تری!
گوش نکرد و نکرد و مدام خیالبافی کرد و البته چشم چرانی.
در ساعات بیکاری، هر کس با او کار داشت میدانست که پشت در اتاق دکتر است و دارد از پنجره کوچک در، او را دید میزند.
پنهانی از دکتر فیلم گرفته بود و بارها و بارها نگاه میکرد ، آن هم در بلوز یقه اسکی زرشکی که بسبار خوشتیپ ترش کرده بود.
شماره دکتر را گیر آورده بود.
اما در تمام این مدت ، نه حرفی نه تماسی نه پیامکی، عشق کاملا یکطرفه بود.
گفت دیگه طاقت ندارم، بگذار برم یک نامه بنویسم و با یک شاخه گل سرخ بندازم داخل اتاقش. فقط همین را کم داشت تا کامل آبرو ریزی شود.
لیسانس گرفتیم . از دانشگاه رفت و دیگر دکتر را ندید. چند ماه بعد ، وقتی دانشجوی ارشد بودم، شب زنگ زد و گفت با یک دیپلم که کار قرار دادی دارد عقد کرده و بسیار هم از او تعریف کرد و گفت که خانواده هایشان همدیگر را می شناخته اند و واقعا عاشق پسر شده.
از ان شب به بعد عهد کردم که هیچ وقت درباره دکتر با او حرف نزنم.
دو سال گذشت، همه چیز ظاهرا خوب بود. همدیگر را میدیدیم و .... . بار دار شد.
یک شب پیام داد که احساس این بچه در درونم شیرینی بسیار خاصی دارد، درست مثل شیرینی کلاسهای کوانتوم 1 با فلانی(دکتر را همیشه به نام کوچک صدا می کرد). اینجا بود که برای اولین بار فهمیدم زندگیش و روابطش با همسرش مشکل دارد.
فردا به او زنگ زدم و پرسبدم و بالاخره گفت که در این دو سال در چه جهنمی زندگی کرده و چقدر مشکل داشته.
دخترش به دنیا آمد. یکروز عید قربان زنگ زد و گفت خواب دکتر را دیدم داشت شیرینی پخش میکرد و بسیار خوشحال بود، چرا؟. گفتم امروز روز عروسیش است، همسرش هم یک پزشک است و البته زیبا و چادری هم نیست. اینقدر علاقه حتی بعد از ازدواج! چیزی را که نمیدانست خوابش را دیده بود.
حالا 6 سال از ازدواجش گذشته. گاهی احوال دکتر را از من میپرسد و هربار به او جواب میدهم دیگر بیخیال شو، تو همسر داری . و او هم بیخیال می شود و حرف را عوض می کند. اما من میدانم که تا آخر عمر وضعش همین است.
دختر خوبی است. چادری، نمازخوان، روزه گیر و مومن. همسرش هم همین طور است.

گاهی با خودم میگم، کاش اونروز که میخواست گل بگیره و نامه بنویسه مانعش نشده بودم. لا اقل یک جواب نه محکم همراه مقدار زیادی تحقیر و خجالت نصیبش میشد ولی امروز حالش خوب بود. کاش حرف دلش را میزد و تکلیفش معلوم میشد. بعضی وقتها فکر میکنم، من مقصرم.


سلام
خیلی ممنونم که تشریف آوردید
وداستان های عبرت انگیز و قابل تاملی را مطرح کردید
که باعث استفاده دوستان دیگر می شود

جسارتا سئوالی دارم
سرکار خانم ب عشق های ادعایی آذمهای دوره و زمانه ما اعتقاد دارید ؟
چرا
عشق های چنین افرادی با زمان و زمین کم رنگ و بعضا ب فراموشی سپرده می شود !
یا در برخی افراد ب تنفر تبدیل می شود ؟
یعنی مث آب خوردن
با تشکر

آرمین...;932085 نوشت:
سرکار خانم ب عشق های ادعایی آذمهای دوره و زمانه ما اعتقاد دارید ؟
چرا
عشق های چنین افرادی با زمان و زمین کم رنگ و بعضا ب فراموشی سپرده می شود !
یا در برخی افراد ب تنفر تبدیل می شود ؟
یعنی مث آب خوردن

آرمين جان جسارتاً شما از تمام عشاق امروزي آمار گرفته ايد؟

nobelist;932089 نوشت:
قدیم تر ها تا جایی که یادم می آید ، عشق یا بدون صحبت و برخورد فیزیکی و گفتاری قبلی و صرفا با احساس خالص قلبی ایجاد میشد
و یا باز هم بدون برخورد فیزیکی اما در اثر شناخت مشروع و ضابطه مند و عاقلانه

سلام
قديم هم آشنايي ها و عاشق شدن ها اينطور كه شما گفتيد منطقي و ضابطه مند و عاقلانه نبوده
يك لحظه فكر كردم داريد درمورد انتخاب مرجع تقليد صحبت مي كنيد happy

ضمن اينكه شما خودتان حرف خود را نقض مي كنيد
ابتدا مي گوئيد بدون برخورد فيزيكي و گفتار ، و صرفاً با احساس قلبي ايجاد ميشد
سپس ميگوئيد عاقلانه و ضابطه مند بود!!

nobelist;932089 نوشت:
سلام. بنده به عشق به عنوان یک احساس کمی ناخوداگاه که فارغ از مسائل جنسی است ، کاملا اعتقاد دارم. مشکل به نظرم اساسا اینجاست که احساسی که در این زمانه بسباری از افراد بهم پیدا میکنند و فکر میکنند ناخود آگاهست، عشق نیست. این احساس بر پایه مسائل زودگذر رخ میدهد که با بر طرف شدن علت، از بین میرود.
امروز در دانشگاه من اساسا مواردی که میبینم یا بر اساس پسند چهره است، یا بر اساس لودگی بیش از حد یک خانم و آقاست که باعث جلب نظر شخص مقابل شده ، یا بر اساس اطوارهای گاها ثروتمندانه اشخاص و توهم خاص بودن است که باعث می شود عده ایی دورشان جمع شوند و البته بیشتر و بیشتر بر اساس آنالیز یک شخص درباره کیفیت ارضای نیاز جنسی اش توسط شخص مقابل است. گاهی اوقات دختر و پسرهای دانشجو را میبینم که دو تا دو تا و چند تا چند تا با هم هستند و نگاههای عمیق و حرفهای خاص رد و بدل می کنند و به ابن نتیجه میرسم که اینها صرفا به دنبال رفع غرایز با هم اند، چون هیچ وجه حسنی در هیچ یک از انها پیدا نمیکنم که موجب عشق شود. بدیهی هست که وقتی یکی از این شرایط، مخصوصا ارضای جنسی و روحی و روانی دچار خدشه میشود، ارتباطشان قطع می شود. قدیم تر ها تا جایی که یادم می آید ، عشق یا بدون صحبت و برخورد فیزیکی و گفتاری قبلی و صرفا با احساس خالص قلبی ایجاد میشد و یا باز هم بدون برخورد فیزیکی اما در اثر شناخت مشروع و ضابطه مند و عاقلانه.
امروز هیچ کدامش را نمی ببنم.

وعلیکم سلام

خوب پس می شود . اینطور تلقی کرد
چنین عشق های زود گذر و آنی

بخاطر ی سری مسائل عاطفی و احساسی و جنسی است
که طرفین بعد از سیراب شدن و اشباع گردیدن
کم کم فروکش و رو ب خاموشی میرود
راه تداوم عشق و ماندگاریش را در چه میدانید؟

nobelist;932108 نوشت:
به نظر بنده، صحبت شما درست است. البته ما میدانیم که عشقهای خالص و پاک بین دو انسان ، چه هم جنس و چه غیر هم جنس هم اکنون وجود دارد اما خیلی اندک و کم سو است. من اولین راه را مطالعه میدانم. هر چقدر بیشتر بدانید و البته کیفیت دانسته ها بیشتر و محل اخذ انها مطمئن تر باشه احتمال به خطا رفتن کمتر است. ممکن است اصلا کسی عاشق ساعت چند میلیونی اش باشد ، یا عاشق ساعت کهنه و قدیمی و ارزان قیمتش باشد، برای گم شدنش غصه بخورد و اشک بریزد . ممکن است کسی مثل حضرت امام معصوم اگر تمام دنیا به او پشت کنند و قران همراهش باشد دلش باز هم قرص و محکم باشد. کسی با یک دیر امدن سر قرار، نامزدش را رها کند، کسی با یک ورشکست شدن همراهش را رها کند و ..... . متاسفانه ما بلد نیستیم دلمان را کنترل کنیم تا اگر هم لرزید برای یک چیز درست و حسابی لرزیده باشد. این را خودم بسیار تجربه کرده ام که در برهه خاص از زمان به شدت طالب چیزی بوده ام، تمام هم و غم برای او صرف شد ، چقدر برایش غصه خوردم اما بعد که افق دیدم وسیعتر شده دیدم اصلا ارزشش را ندارد. از اول درست انتخاب نکردم چون یا دلم پاک نبوده که خدا عنایت کنه و اون عشقی که خالص و از روی عدم شناخته رو بهم عطا کنه و یا اونقدر عاقل نبودم که بر مبنای شناخت درست احساسم رو هدایت کنم و عاشق بشم. معرفت عمومی در جامعه کم شده، محبتها سطحی شده، دیدها بسیار محدود شده و اگر کسی در این بعد باقی بمونه میشه مصداق کسایی که شما بیان کردید.

من هم منکر عشق های پاک و ماندگار نیستم
اما
چقدر از این عشق ها وجود دارند
من
سرکار
ما
چند نفر را می شناسیم . در خانواده و دوستان و بستگان و یا جامعه که چنین عشق های را نسبت بهم دارند


شاید

برخی ب قول سرکار اصلا لیاقت عشق ورزیدن بشون وجود ندارد
یعنی
ی اشتباه محض است
بر خی هم عشق چشم های عقلشون کور می کند پ و براساس قلب و احساس شون عمل می کنند
یعنی
اونجه را که قبلا بعنوان مشکل و ضعف تلقی می شده
، نمیدیدن
ولی
بعد از سیراب شدن و عادی شدن
یک ب یک خودشان را نشان میدهند

به نام خدا.

غریبه آشنا;931967 نوشت:
سلام
عشق شاید ریشه در میل جنسی هم داشته باشد اما وقتی عشق شد دیگر ماهیتش میل جنسی نیست و کاملا چیز دیگری میشود
بعنوان مثال میل جنسی به تنهایی..تنوع پذیر و سرکش است اما عشق یگانه خواه است..عشق مقدس و محترم است...حالا اینکه آیا زن و مرد مصداق حقیقی عاشق و معشوق هستند یا نه بحث دیگری است

سلام.

خیلی هم خوب. به افرادی که در زندگی جنسیشون تحت قید و بندهای مذهبی و "مردم چی میگن"ها نیستند ( چه در اونور آب چه در اینور آب ) نگاه کنیم ببینیم اونچه ازش به عنوان "عشق" بین خودشون و "معشوق"شون ذکر میکنند آیا اونیه که شما میفرمایید یا اونیه که بنده عرض میکنم؟ ببینیم آیا روابط پایدار و پولادین افسانه ای دارن، یا اینکه امروز عاشق و فردا به کمتر مشکلی فارغند؟

دیگر مویدی که برای نظرم دارم رفتاری هست که با ضعیف شدن زور قید و بند های مذهبی و قدرت گرفتن "حقوق" مشاهده میشه و اون رفتار، رفتاریست که موقع ازدواج تحت عنوان "شروط ضمن عقد" مطرح میشه. چون طرفین هم فهمیدن که قضیه فقط یک معامله و تجارته که باید با شروط، اونچه خودشون به عنوان "عایدی" در نظر دارند رو حفظ کنند تا بعدا مغموم نشن! و این هم حتما و لزوما چیز بدی نیست، اما این اونچیزیه که هست.

Reza-D;932038 نوشت:

سلام ستايشگر بسيار عزيز
اتفاقاً چند وقت پيش امضاي من اين بود:
"كساني كه عشق را به تمسخر مي گيرند خيلي مراقب باشند. خدا سخت ترين امتحان هايش را از جايي مي گيرد كه ادعا ميكني در آن قوي هستي" :Nishkhand:

برعكس ؛ يكي از مهمترين ويژگي هاي عاشق و معشوق ها اين است كه ميل جنسي برايشان الويت ندارد. حتي در مواردي ارزش هم ندارد

اگر عشق زميني واقعيت نداشت ، پيامبر(ص) در وصف محبت خداوند نمي فرمودند:
ان الله ارحم بعبده من الوالده بولدها
خداوند به بنده اش ، از مادر به فرزندش مهربان تر است

چطور ميشود پيامبر(ص) محبت خدا را به چيزي غير حقيقي قياس كنند؟
پس عشق زميني اگر در تقابل با عشق الهي نباشد مي تواند حقيقتي با ارزش باشد

سلام بر شما جناب رضای گرامی.

برای وضوح عرض کنم اونچه که ازش میترسم و امیدوارم خدا سرم نیاره، از این چیزهای بی معنی نیست که به درد فیلم سینمای ساختن میخوره! :d خطری جدی هست که به واسطه شرکت تو بحث ها فردا روزی ممکنه گریبانگیرم بشه!

عاشق و معشوق (!) کافیه به وصال هم برسند، بعد یک مدت کوتاه چند ماهه اگر نباشه اون قیود مذهبی و اجتماعی، به مجرد اینکه سودی در تجارت مشاهده نشه به نفرت و فراغت از عشق میکشه!

در مورد احساسات متقابل مادر و فرزند حرف نمیزنیم که. در مورد اونچه بین یک خانم و آقا برقراره حرف میزنیم. ما که هر چی چشم گردوندیم، عشق لیلی و مجنونی ندیدیم جز در کتب داستان! تازه تو کتاب داستانها هم معمولا بعد اینکه به هم نمیرسن و عاشق ( یا معشوق ) میره سر زندگی خودش و اون یکی هم مهجور و بدبخت و افسرده میشه، در 50 سالگی دوباره همدیگه رو میبینن و طرف مهجور و افسرده متوجه عمق دروغ بودن عشق و سادگی خودش میشه! laughing

و حالا من یک سوالی میپرسم. این عشق حقیقی بین زن و مرد که میفرمایید چیه؟ میتونید شرحش بدید؟

ستایشگر :Gol:

پی نوشت : تا میگم تجارت، بعضیا میگن "نه! عیبه! زشته!" و چون فکر میکنن تجارت چیز بدیه، سعی میکنن انکار کنن! در صورتی که اینطور نیست. هر عملی که ما انجام میدیم تجارته چون به ازاء اون عمل، چیزی رو میدیم ( از پول و مادیات گرفته تا حد اعلاش که عمر و وقتمون هست ) و انتظار عایدی و سودی رو داریم ( که میتونه پول باشه یا فرزند یا گوشی که صدای غر غر کردنامون رو بشنوه یا در حد اعلاش که دیگه رستگاری باشه ). ازدواج هم از این قاعده خارج نیست.

nobelist;932102 نوشت:
نمیدانم این مشکل این سایت است یا کلا مشکل جامعه ، شاید هم من آن را مشکل میبینم . آن هم این که فرضا اگر بنده به سوال خاصی که از من از طرف شخص خاصی پرسیده شده، مثل پست قبلی ام، و یا به سوال کلی و نظر خواهی عمومی جواب بدهم افراد سریعا خودشان را حاضر و واجد این میدانند که پست را به چالش بکشند و بپرسند چرا چنین گفتی چرا چنان گفتی، در صورتی که این نظر من بوده، شما اگر نظری داری مستقل و بدون استنطاق بقیه و خطاب به پرسش کننده بیان کنید

سلام
يعني شما در هيچ تاپيكي بجز نقل قول از استارتر و پاسخ به او ، ديگر نظر هيچكسي را نقل قول نكرده ايد؟
نظرات ديگران را نقد نكرده ايد؟ به چالش نكشيده ايد؟

همين چند وقت پيش در تاپيكي كه من هم حضور داشتم ، نظر كاربران و همينطور كارشناس تاپيك را درمورد خواستگاري همزمان نقل قول و نقد كرديد
خب شما هم مثل بقيه فقط نظرتان را

فقط خطاب به استارتر مي گفتيد. ديگر چرا از ديگران نقل قول كرديد؟

ده ها نمونهء ديگر هم مي توانم مثال بزنم كه شما پست هايي كه خطاب به شما نبوده را نقل قول كرده و نقد كرديد. از جمله پست هاي خودم را
نه فقط شما بلكه تمام اعضا همين كار را مي كنند و اين كار هم طبيعي است چون حرف درست بايد از دل همين گفتگوها بيرون بيايد
تا من عيوب سخن شما را نگويم و شما عيوب سخن مرا نگوئيد ، معلوم نميشود كه كدام نظر بهتر است و كدام نظر ايراد دارد

nobelist;932102 نوشت:
فرض کن یک نفر مثل من درباره عشق برداشت خاصی دارد ، آیا برای شما مشکلی ایجاد کرده، خلاف عفت عمومی بوده، یا سخن منکری بوده که سریع جبهه میگیرید آن هم به این صورت؟
طرز درست یک مباحثه و یا گفتگوی دینی اینست؟

خلاف عفت عمومي؟!!!!! :Gig:
باشد ؛ من طرز گفتگوي ديني را بلد نيستم
پس لطفاً ديگر در هيچ تاپيكي با اينچنين كسي كه طرز مباحثه را بلد نيست گفتگو نكنيد
موفق باشيد

ستايشگر;932125 نوشت:
دیگر مویدی که برای نظرم دارم رفتاری هست که با ضعیف شدن زور قید و بند های مذهبی و قدرت گرفتن "حقوق" مشاهده میشه
و اون رفتار، رفتاریست که موقع ازدواج تحت عنوان "شروط ضمن عقد" مطرح میشه
چون طرفین هم فهمیدن که قضیه فقط یک معامله و تجارته که باید با شروط ، اونچه خودشون به عنوان "عایدی" در نظر دارند رو حفظ کنند تا بعدا مغموم نشن!
و این هم حتما و لزوما چیز بدی نیست، اما این اون چیزیه که هست

ستايشگر عزيز ، شما اينجا (احتمالاً ناخواسته) دست به يك مغالطه زديد
فرموديد اين اتفاق با ضعيف شدنِ قيد و بند مذهبي پيش ميايد ، و با قدرت گرفتن شروط ضمن عقد
درحاليكه اين شروط ضمن عقد كه گفتيد دقيقاً همان قيد و بند مذهبي است!!!

خانم "روزنه" نكته اي بسيار مهم را گفتند كه به نظرم بايد خيلي بيشتر به آن پرداخته شود

:
روزنه;931505 نوشت:
قانون بین هر زوج عموما قانون کلی نیست
هر زوجی یه قوانین خاصی برای هم دارن

حالا اگر بخواهيم صحبت ايشان را با صحبت شما تفسير كنيم ، اينطوري ميشود:
مويد اينكه عشق وجود دارد و در قيد و بند شروط و اين حرفها هم نمي گنجد ، روش تقسيم كار بين امام علي(ع) و حضرت فاطمه(س) است
كارهاي داخل بر عهدهء حضرت زهرا(س) گذاشته شد و كارهاي بيرون بر عهدهء حضرت علي(ع). تقسيم كار ، به روش عاشقانه ، نه قانون مدارانه

اگر زندگي عاشقانه باشد
زن هر وقت ديد شوهرش گرسنه است برايش غذا مي پزد
مرد هر وقت ديد ظرفي نشسته است آن را ميشويد
هيچكدام هم كاري ندارند كه اينها وظيفهء كيست ، چون هدفشان شاد كردنِ طرف مقابل است كه دوستش دارند

ستايشگر;932125 نوشت:
و حالا من یک سوالی میپرسم. این عشق حقیقی بین زن و مرد که میفرمایید چیه؟ میتونید شرحش بدید؟

شرح دادم happy

به نام خدا.

Reza-D;932235 نوشت:
ستايشگر عزيز ، شما اينجا (احتمالاً ناخواسته) دست به يك مغالطه زديد
فرموديد اين اتفاق با ضعيف شدنِ قيد و بند مذهبي پيش ميايد ، و با قدرت گرفتن شروط ضمن عقد
درحاليكه اين شروط ضمن عقد كه گفتيد دقيقاً همان قيد و بند مذهبي است!!!

خانم "روزنه" نكته اي بسيار مهم را گفتند كه به نظرم بايد خيلي بيشتر به آن پرداخته شود

:

حالا اگر بخواهيم صحبت ايشان را با صحبت شما تفسير كنيم ، اينطوري ميشود:
مويد اينكه عشق وجود دارد و در قيد و بند شروط و اين حرفها هم نمي گنجد ، روش تقسيم كار بين امام علي(ع) و حضرت فاطمه(س) است
كارهاي داخل بر عهدهء حضرت زهرا(س) گذاشته شد و كارهاي بيرون بر عهدهء حضرت علي(ع). تقسيم كار ، به روش عاشقانه ، نه قانون مدارانه

اگر زندگي عاشقانه باشد
زن هر وقت ديد شوهرش گرسنه است برايش غذا مي پزد
مرد هر وقت ديد ظرفي نشسته است آن را ميشويد
هيچكدام هم كاري ندارند كه اينها وظيفهء كيست ، چون هدفشان شاد كردنِ طرف مقابل است كه دوستش دارند

شرح دادم happy

خیر. اونجا که از ضعیف شدن قید و بند مذهبی گفتم، ناظر به مسائلی مانند حرمت ارتباط با نامحرم و ... هست و اونجا که از شروط ضمن عقد گفتم، منظور قرار دادیست که بین دو طرف به نام عقد بسته میشه. ( تفاوتشون که باعث جلوگیری از تناقض مورد اشاره میشه در اینجاست که در قسمت دوم لارم نیست افراد مذهبی باشند تا شروط ضمن عقد معنی پیدا بکنه! هر جایی که قانون راه برای شرط و شروط قرار دادن باز گذاشته باشه، میبینیم که طرفین هم متوجهند که باید مطالبات خودشون رو از ازدواج قید کنند و میکنند، چون فردا روزی که احساسات فروکش میکنه بتونن عایدیشون رو تضمین کنن! آدم از معشوقش که تضمین نمیگیره بذار از خونه برم بیرون! یا بذار کار فرهنگی بکنم! از طرف "معامله" اش تضمین میگیره. )

بنده به علت اینکه از احوالات بین معصومین (ع) اطلاعات دقیق ندارم ( و با شناخت موجود هم فکر نمیکنم معصومین (ع)، اونهم امام علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س) نشسته باشن و از احساساتشون و یا عدم احساساتشون به همدیگر، با کسی حرفی زده باشن! ) بنابراین ابا دارم که در مورد زندگی خصوصی و روابط فیمابین ایشان حرفی بزنم.

اما جناب رضا، من که میگم فقط معامله و تجارت بر سر کار هست و قراردادی بین افراد، این رو هم نمیگم که هیچکس تو خونه غذا درست نمیکنه یا ظرف نمیشوره! بعد از اینکه شور و حرارت مربوط به اون میل جنسی گذشت، همه چیز تبدیل میشه به اینکه "من این کار رو میکنم تا اون هم اون کار رو بکنه که بعدش فلان طور بشه که بهمان قضیه ای که مطلوبم هست پیش بیاد". مثل همه موقعیت های دیگه.

حالا حرف من چیه؟ من میگم پس آدم ازدواج نکنه؟ میگم آدم ها از هم متنفر بشن؟ نه. من میگم اونچه به عنوان "عشق" میخوان بکنن تو مخ ما، که مثل لیلی و مجنون و خسرو و شیرین و رومئو و ژولیت و برن و لوتین هی قربون هم برن و هی خیلی هم رو دوست داشته باشن و ... اصلا "نیست"! وقتی که نیست، وقتی که زودگذره، انتظارات رو هم به صورت معقول باید تنظیم کرد. انتظار نداشته باشیم احساسات و هیجاناتمون نسبت به همسرمون همیشه مثل دو سه ماه اول بمونه. بدونیم که نهایت امر، اینه که یک تجارت داره شکل میگیره ( فلانی رو وارد زندگیم بکنم و بهمان کار رو بکنم تا به اون هدف برسم ).

اما اگر این رو قبول نکنیم که اون احساسات زودی تموم میشن و اون تجارته میمونه، این میشه که انتظاراتمون رو غیر واقع بینانه تنظیم میکنیم، بعد یه چد مدت که خوابید، مییینیم این اونی نبود که تو ذهنمون بود، ناراضی میشم، نفرت پیدا میکنیم، دردسر میشه و ....

ستایشگر :Gol:

موضوع قفل شده است