جمع بندی آیا ترجمه سوره مائده آیه 55 اشتباه است؟

تب‌های اولیه

116 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

ناقل ديگر اين قضيه، ابن عباس ـ حِبر الأمة ـ است و نقل مي‌كند:

من حضور داشتم و اميرالمؤمنين (عليه السلام) در ركوع، انگشتر به سائل دادند و جبرئيل نازل شد و اين آيه را آورد.

أنساب الأشراف للبلاذري، ص150 ـ اسباب نزول الآيات للواحدي النيشابوري، ص133 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص108
ولی عصر

و شخصيت‌هاي برجسته و متعدد ديگري اين قضيه را نقل مي‌كنند. جالب اينكه آقاي سيوطي در كتاب الدر المنثور، جلد2، صفحه 293 و تفسير قرطبي، جلد6، صفحه221 و زاد المسير ابن جوزي، جلد2، صفحه292 و ساير بزرگان اهل سنت نقل مي‌كنند از شخصيت‌هاي متعدد حديثي و تفسيري اهل سنت. مثلا از عبد الرزاق ـ استاد بخاري ـ از ابن جرير طبري از ابو الشيخ از ابن مردويه از ابن عباس روايت جالبي را نقل مي‌كنند:

وقف بعلي سائل و هو راكع في صلاة تطوع فنزع خاتمه فأعطاه السائل، فأتي رسول الله صلي الله عليه و سلم فأعلمه ذلك، فنزلت علي النبي صلي الله عليه و سلم هذه الآية: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ، فقرأها رسول الله صلي الله عليه و سلم علي أصحابه، ثم قال: من كنت مولاه فعلي مولاه، أللهم وال من والاه و عاد من عاداه.

سائل، ايستاده بود و علي مشغول خواندن نماز مستحبي بود. علي انگشترش را در آورد و به سائل داد. سائل، نزد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) رفت و اين قضيه را براي او بازگو كرد و اين آيه بر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نازل شد. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اين آيه را براي اصحاب خود خواند و فرمود: هر كس من مولاي اويم، علي هم مولاي اوست ... .
ولی عصر

سلام
این طور که شما فکر می کنید نیست
در قران کریم هیچ ایه ای در مورد نماز وجود ندارد
بلکه منظور از صلاه می دانید چیست ؟
جواب:منظور دعا است ...
اگر شما این گونه بگیرید که مثلا منظور از رکوع خشوع است
پس باید عرضه داشته باشید که نماز هم در قران هیچ جایی عرضه نشده است دیگر ...
پس اگر این گونه شما فکر کنید
هیچ چیزی از قران قابل اسنتباط نیست ...
و به گمراه ختم می شود

صحیح می فرمائید: هیچ چیز از قرآن قابل استنباط نیست، اما این هیچ چیز از مذهب شیعه هست و نه از اسلام، اسلام از قرآن اثبات می گردد و هیچ چیز مذهب شیعه از قرآن اثبات شدنی نیست.

در قرآن 69 مرتبه در 65 آیه شریفه صلاه آمده و معنی نماز را هم می دهد، البته فقط برای آنان که اهل تفکر هستند!!!

1- در بقره/3 می گوید: نماز را به پا می دارند! مگر دعا را برپا می دارند؟ دعا مانند نماز بپا داشتنی نیست بلکه هرکسی در هرجایی می خواند و بدیهی است منظور نماز جماعتی است.

2- در بقره/43 دقیقا می گوید: نماز بپا دارید و زکات دهید و با رکوع کنندگان رکوع کنید! یعنی به صورت جماعتی و نه فردی!!! مگر دعا رکوع دارد؟؟؟

3- در آیه دیگر نماز ظهر را مثال زده است: حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَىٰ وَقُومُوا لِلَّـهِ قَانِتِينَ ﴿البقرة: ٢٣٨﴾

4- در این آیه می گوید در سرزمین کفر اگر ایمان به آسیب دیدن داری نماز را کوتاه بخوان: وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَن يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنَّ الْكَافِرِينَ كَانُوا لَكُمْ عَدُوًّا مُّبِينًا ﴿النساء: ١٠١﴾

5- در این آیه گفته است نماز وقت خاص خود را دارد: فَإِذَا قَضَيْتُمُ الصَّلَاةَ فَاذْكُرُوا اللَّـهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِكُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنتُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَّوْقُوتًا ﴿النساء: ١٠٣﴾

6- در این آیه می گوید اگر آب نبود برای نماز تیمم کنید!!! کدام دعا هست که تیمم برایش واجب باشد؟
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ ۚ وَإِن كُنتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا ۚ وَإِن كُنتُم مَّرْضَىٰ أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِّنكُم مِّنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُم مِّنْهُ ۚ مَا يُرِيدُ اللَّـهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِّنْ حَرَجٍ وَلَـٰكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴿٦﴾

7- اینجا تیر خلاص را زده است و می گوید به وسیله اذان مردم را به نماز دعوت می کنند:
وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا يَعْقِلُونَ ﴿المائدة: ٥٨﴾

اگر می خواهم بگو تا باز هم بیاورم

آقاي قاضي عضد الدين ايجي ـ از استوانه‌هاي كلامي اهل سنت است و هر چه كه اهل سنت در حوزه كلام دارند، عيال سفره ايشان هستند ـ در كتاب المواقف، جلد3، صفحه 601 تعبيري دارد:

و أجمع أئمة التفسير أن المراد علي.

پيشوايان علم تفسير، اجماع دارند كه مراد از اين آيه، علي است.

منبع ولی عصر

این ها همه اش به معنای دعا هستند

همانطور که شما می گید رکوع به معنای خشوع است

این رو اساتید ما قبول دارند که صلاه به معنای دعا است

يكي از ناقلين اين قضيه، خود اميرالمؤمنين (عليه السلام) است. آقاي حاكم نيشابوري ـ از استوانه‌هاي علمي اهل سنت ـ در كتاب معرفة علوم الحديث از قول اميرالمؤمنين (عليه السلام) نقل مي‌كند:

وقتي من در حال ركوع بودم، سائلي آمد و من انگشتر را به آن سائل دادم، جبرئيل نازل شد و اين آيه را بر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نازل فرمود.

معرفة علوم الحديث، ص2 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص394 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص356 ـ المناقب للخوارزمي، ص266

راوی ان :
أحمد بن إشكاب : مجمع الحضرمى ، أبو عبد الله الصفار الكوفى
قال المزي في تهذيب الكمال :
( خ ) : أحمد بن إشكاب الحضرمى ، أبو عبد الله الصفار الكوفى ، نزيل مصر ،
و قيل : أحمد بن معمر بن إشكاب ، و قيل : أحمد بن عبيد الله بن إشكاب ، و يقال : اسم إشكاب : مجمع . اهـ .
و قال المزى :
قال يعقوب بن شيبة السدوسى : كوفى ثقة .
و قال أبو زرعة : صاحب حديث أدركته و لم أكتب عنه .
و قال أبو حاتم : ثقة ، مأمون ، صدوق ، كتبت عنه بمصر .
و قال عباس الدورى : كتب عنه يحيى بن معين كثيرا .
قال البخارى : آخر ما لقيته بمصر سنة سبع عشرة و مئتين .
و قال أبو سعيد بن يونس : مات سنة سبع أو ثمان عشرة و مئتين . اهـ .
ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ
قال الحافظ في تهذيب التهذيب 1 / 17 :
زعم مغلطاى أن الذى فى كتاب ابن يونس مات سنة تسع عشرة أو ثمان عشرة .
كذا هو فى عدة نسخ من " التاريخ " بتقديم التاء على السين .
و قال العجلى : ثقة .
و قال ابن حبان فى " الثقات " : مات سنة سبع عشرة ، ربما أخطأ . اهـ .
ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ
راوی بعدی ان :
عبد الرحمن بن محمد بن سلام

قال الحافظ في تهذيب التهذيب 6 / 266 :

راوی بعدی ان :

يحيى بن الضريس بن يسار البجلى ، مولاهم ، أبو زكريا الرازى القاضى
از راویان صحاح هست
این هم شخصی موثق هست

صحیح می فرمائید: هیچ چیز از قرآن قابل استنباط نیست، اما این هیچ چیز از مذهب شیعه هست و نه از اسلام، اسلام از قرآن اثبات می گردد و هیچ چیز مذهب شیعه از قرآن اثبات شدنی نیست.

شما که اینقدر به قران اعتقاد دارید چرا پاسخ تاپیک 28 را ندادید و شاهدی از قران نیاوردید که " وهم " جمله را جدا کرده باشد ! " و هم " معنی درحالیکه میدهد و در همه جا هم همینطور است .

می دانستم کدام به نفع من است وکدام به ضررم ودیدم وگفتم نیازی به بقیه روایت نیست

الله وقتی به امثال شما می رسد می گوید: زمانی که آیات و نشانه های ما را می بینند تنها آنهایی را که به سود خودشان است می پذیرند!!!

الله اکبر

برادر چرا حرف خودت را دیکته میکنی؟ چرا با ایجاد چند سوال مقلطه میکنی؟

بنده فقط نوشته تحریف شده سایت گمراه کننده ولیعصر را تکمیل نمودم.

و اما دیگر مطالب سایت گمراه کننده ولیعصر

یكي از ناقلين اين قضيه، خود اميرالمؤمنين (عليه السلام) است. آقاي حاكم نيشابوري ـ از استوانه‌هاي علمي اهل سنت ـ در كتاب معرفة علوم الحديث از قول اميرالمؤمنين (عليه السلام) نقل مي‌كند:

وقتي من در حال ركوع بودم، سائلي آمد و من انگشتر را به آن سائل دادم، جبرئيل نازل شد و اين آيه را بر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نازل فرمود.

معرفة علوم الحديث، ص2 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص394 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص356 ـ المناقب للخوارزمي، ص266


خوب یکی یکی منابع بالا را بررسی می کنیم تا دروغ های این سایت ولیعصر کذاب و ضلاله معلوم گردد.
ابتدا این سایت منبع داده است البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص394 که صحیح تر 394 و 395 است.

این عین متن کتاب در 2 صفحه مذکور است:

‏(‏ج/ص‏:‏ 7/394‏)‏
حديث الصدقة بالخاتم وهو راكع
قال الطبراني‏:‏ ثنا عبد الرحمن بن مسلم الرازي، ثنا محمد بن يحيى، عن ضريس العبدي، ثنا عيسى بن عبد الله بن عبيد الله بن عمر بن علي بن أبي طالب، حدثني أبي، عن أبيه، عن جده، عن علي قال‏:‏
نزلت هذه الآية على رسول الله صلى الله عليه وسلم‏:‏ ‏{‏إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ‏}‏ ‏[‏المائدة‏:‏ 55‏]‏‏.‏
فخرج رسول الله صلى الله عليه وسلم فدخل المسجد والناس يصلون بين راكع وقائم، وإذا سائل فقال‏:‏ ‏(‏‏(‏يا سائل هل أعطاك أحد شيئاً‏)‏‏)‏
فقال‏:‏ لا‏!‏ إلا ها ذاك الراكع - لعلي - أعطاني خاتمه‏.‏

این سایت گمراه کننده فقط صمتن آخر ص 394 را آورده و ادامه ی مطلب را قیچی فرموده است تا یک وقت خواننده حقیقت را در نیابد!!!
و اما ادامه همین مطلب در ص 394

‏(‏ج/ص‏:‏ 7/395‏)‏
وقال الحافظ ابن عساكر‏:‏ أنا خالي المعالي القاضي، أنا أبو الحسن الخلعي، أنا أبو العباس أحمد بن محمد الشاهد، ثنا أبو الفضل محمد بن عبد الرحمن بن عبد الله بن الحارث الرملي، ثنا القاضي جملة بن محمد، ثنا أبو سعيد الأشج، ثنا أبو نعيم الأحول، عن موسى بن قيس‏.‏
عن سلمة قال‏:‏ تصدق عليّ بخاتمه وهو راكع، فنزلت‏:‏ ‏{‏إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ‏}‏‏.‏
وهذا لا يصح بوجه من الوجوه لضعف أسانيده، ولم ينزل في علي شيء من القرآن بخصوصيته

در اینجا گفته ص 394 را رد می کند و آیات زیر را گواه می گیرد:
وكل ما يريدونه في قوله تعالى‏:‏ ‏{‏إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ‏}‏ ‏[‏الرعد‏:‏ 7‏]‏‏.‏
وقوله‏:‏ ‏{‏وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَيَتِيماً وَأَسِيراً‏}‏ ‏[‏الإنسان‏:‏ 8‏]‏‏.‏
وقوله‏:‏ ‏{‏أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ‏}‏ ‏[‏التوبة‏:‏ 19‏]‏‏.‏

وغير ذلك من الآيات والأحاديث الواردة في أنها نزلت في علي لا يصح شيء منها‏.‏
وأما قوله تعالى‏:‏ ‏{‏هَذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ‏}‏ ‏[‏الحج‏:‏ 19‏]‏‏.‏

فثبت في ‏(‏الصحيح‏)‏ أنه نزل في علي، وحمزة، وعبيدة من المؤمنين، وفي عتبة، وشيبة، والوليد بن عتبة من الكافرين‏.‏
وما روي عن ابن عباس أنه قال‏:‏ ما نزل في أحد من الناس ما نزل في علي‏.‏
می گوید در شان هیچ احدی از مردم نیست و در شان علی نیز نیست!!!
وفي رواية عنه أنه قال‏:‏ نزل فيه ثلثمائة آية، فلا يصح ذلك عنه لا هذا ولا هذا‏.‏

در ادامه این سایت گمراه کننده مطلب را از طریق معرفة علوم الحديث، ص2 تائید می کند!!!

فارغ از اینکه اصولا 10 صفجه اول این کتاب مقدمه است و شرح حال می گوید و نه حدیث، در کل این منبع چنین نمی گوید!!!

والله قسم ما باقی منابع را هم آمده دارم؛ اگر ترسی از رسوایی بیش از حد سایت ولیعصر ندارید فقط یک کلام بگوئید تا همه را درج کنم که این سایت ولیعصر چه دروغ ها که نمی گوید

و اما دیگر مطالب سایت گمراه کننده ولیعصر
شما جواب دو برگه ای که صفحه پیش آپلود کردمو بده که از سایت ولی عصر(عج) نیست

شما جواب دو برگه ای که صفحه پیش آپلود کردمو بده که از سایت ولی عصر(عج) نیست

شما لطف کنید بگوئید منبع این حدیث مورد ادعای آقای مکارم شیرازی از کدام کتاب اهل سنت است تا بنده بتوانم پاسخ دهم

صحیح می فرمائید: هیچ چیز از قرآن قابل استنباط نیست، اما این هیچ چیز از مذهب شیعه هست و نه از اسلام، اسلام از قرآن اثبات می گردد و هیچ چیز مذهب شیعه از قرآن اثبات شدنی نیست.

وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعينَ (43)
وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهيمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنا إِلى‏ إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطَّائِفينَ وَ الْعاكِفينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ (125)
يا مَرْيَمُ اقْنُتي‏ لِرَبِّكِ وَ اسْجُدي وَ ارْكَعي‏ مَعَ الرَّاكِعينَ (43)
إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ (55)
التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ (112)
وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهيمَ مَكانَ الْبَيْتِ أَنْ لا تُشْرِكْ بي‏ شَيْئاً وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفينَ وَ الْقائِمينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ (26)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (77)
قالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نَعْجَتِكَ إِلى‏ نِعاجِهِ وَ إِنَّ كَثيراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَيَبْغي‏ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَليلٌ ما هُمْ وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راكِعاً وَ أَنابَ (24)
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سيماهُمْ في‏ وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى‏ عَلى‏ سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً (29)
وَ إِذا قيلَ لَهُمُ ارْكَعُوا لا يَرْكَعُونَ (48)



اینها تمام ایاتی است که رکع و مشتقات ان در قران کریم امده است شما که فقط قران را قبول دارید بفرمایید در کدامیک از انها رکوع معنی خشوع میدهد ؟

در ادامه این سایت گمراه کننده مطلب را از طریق معرفة علوم الحديث، ص2 تائید می کند!!!

فارغ از اینکه اصولا 10 صفجه اول این کتاب مقدمه است و شرح حال می گوید و نه حدیث، در کل این منبع چنین نمی گوید!!!

والله قسم ما باقی منابع را هم آمده دارم؛ اگر ترسی از رسوایی بیش از حد سایت ولیعصر ندارید فقط یک کلام بگوئید تا همه را درج کنم که این سایت ولیعصر چه دروغ ها که نمی گوید

دوست عزیز من که این حدیث رو بررسی کردم ..
این رو علماء قبول کرده اند و هم چنین جمهور مفسران

می دانید چیست ؟؟؟
شما همه اش به یک چاپ نگاه می کنید
به بقیه ی چاپ ها نگاه نمی کنید و همین طور حمله وتهمت می زنید ..

می دانید چیست ؟؟؟
شما همه اش به یک چاپ نگاه می کنید
به بقیه ی چاپ ها نگاه نمی کنید و همین طور حمله وتهمت می زنید ..

منبع

چشم بینا میخواهد که پاورقی قرمز رنگ را ببیند. نوشته منبع: جلد 12 ص 26 از تفسیر الکبیر فخر راضی این احادیث را معرض دید گذاشته لطف کنین چک کنید

(‏ج/ص‏:‏ 7/395‏)‏
وقال الحافظ ابن عساكر‏:‏ أنا خالي المعالي القاضي، أنا أبو الحسن الخلعي، أنا أبو العباس أحمد بن محمد الشاهد، ثنا أبو الفضل محمد بن عبد الرحمن بن عبد الله بن الحارث الرملي، ثنا القاضي جملة بن محمد، ثنا أبو سعيد الأشج، ثنا أبو نعيم الأحول، عن موسى بن قيس‏.‏
عن سلمة قال‏:‏ تصدق عليّ بخاتمه وهو راكع، فنزلت‏:‏ ‏{‏إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُ
اما در مورد این مطلب
ایشون دارد نظریه ی عالمی دیگر رو بیان می کند
و ما سند های دگیر برایمان مهم نیست مهم این است که ایشون گفته اند این طور است

لطفا این گونه نگویید
ایشون می گوید نظر ابن عساکر این گونه است ..
مثل همان قضیه ی مجمع البیان

شبهاتى پیرامون آیه ولایت
سؤال: مخالفین با دلالت آیه ولایت چه شبهاتى را مطرح کرده اند؟

جواب: پیرامون آیه ولایت چند شبهه مطرح است که ذیلاً بیان مى گردد:
الف: ظاهراً مراد از ولایت در این جا أولى به تصرف نیست بلکه محبت و یارى است و قرینه آن آیات قبل و بعد از این آیه مى باشد.
در پاسخ این شبهه باید گفته شود که اولاً: این آیات یک جا نازل نشده تا لازم باشد همگى به یک معنا باشد.
ثانیاً: زمانى لازم است که آیات به یک معنا باشد که مانعى وجود نداشته باشد، در حالى که در این جا مانعى هست و آن اینکه اگر ولایت در این جا به معناى محبت و یارى باشد، حصر در آیه صحیح نیست زیرا محبت و نصرت مخصوص گروهى از مؤمنین با این مشخصات نیست بلکه همه مؤمنین را شامل مى شود.
ب: اگر آیه در مورد على(علیه السلام) است پس چرا صیغه جمع به کار برده شده است؟
در پاسخ این شبهه نیز باید گفت اولاً: در قرآن کریم موارد دیگرى نیز وجود دارد که براى افراد غیر جمع ضمیر جمع به کار برده شده است مثل آیه مباهله که تعبیر به نِسائَنا نموده، در حالى که تنها زنى که همراه رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) بود دختر ایشان حضرت فاطمه(علیها السلام) بود. و نیز عرب از این موارد بسیار دارد و در این جا به کار بردن ضمیر جمع به جهت تعظیم على(علیه السلام) بوده است.
ثانیاً: جناب زمخشرى در کشاف به نکته دیگرى در این رابطه اشاره مى کند و آن اینکه: در آیه ضمیر جمع به کار برده شده تا گفته شود سجیّه و سیره مؤمنین باید این چنین باشد تا دیگران هم به چنین عملى رغبت نمایند. و از حال فقراء و مساکین غفلت نورزند و در این رابطه تأخیر ننمایند حتى اگر مشغول نماز هستند.
ج: گفته شده که على(علیه السلام) هنگام نماز آنچنان غرق در مناجات و توجه به حضرت حق جلّ و أعلى مى شد که تیر از پایش کشیدند ولى حضرت متوجه نشدند، پس چگونه در این جا متوجه سائل شده است؟
در پاسخ این شبهه باید گفت: توجه به سائل توجه به غیر حق نیست. او در این حالت نیز توجهش به حق بوده و لحظه اى از او غافل نشده است و همین توجه باعث شده که از مسکین و سائل غافل نشود و وظیفه خویش در قبال او را که یک وظیفه الهى است، به نحو احسن انجام دهد.

شأن نزول آیه ولایت
سؤال: آیا آیه ولایت دلالت بر خلافت و ولایت امام على(علیه السلام) دارد؟

جواب: خداى متعال در آیات 55ـ56 سوره «مائده» مى فرماید: (إنّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤتُونَ الزَّکاةَ وَ هُم راکعُونَ * وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا فَإنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغالِبونَ)«سرپرست و ولى شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده اند; همان ها که نماز را بر پا مى دارند، و در حال رکوع، زکات مى دهند * و کسانى که ولایت خدا و پیامبر او و افراد با ایمان را بپذیرند، (پیروزند; زیرا) حزب و جمعیت خدا پیروز است».
امام ابو اسحاق ثعلبى در تفسیر کبیرش روایتى از ابوذر غفارى نقل مى کند که گفت: شنیدم از رسول خدا(صلى الله علیه وآله)با این دو گوشم ـ که اگر دروغ بگویم کر شوند ـ و دیدم با این دو چشمم ـ که اگر دروغ گویم کور شوند ـ که مى فرمود: «على رهبر خوبان و قاتل کافران است. هر که او را یارى دهد، خدایش یاور است و هر که از یاریش دست بردارد، خدایش یارى ندهد. هان! من روزى با رسول خدا9 نماز خواندم، سائلى را در مسجد دیدم که از مردم درخواست کمک مى کرد و چیزى به او ندادند، على در آن وقت به رکوع رفته بود، با انگشت میانه اش به او اشاره کرد و سائل نزدیک آمد، پس انگشتر را از انگشت حضرت برداشت، آنگاه پیامبر9 رو به سوى خداوند نمود و عرض کرد: بار خدایا، برادرم موسى از تو درخواست کرد و گفت: پروردگارا! سینه ام را بگشاى و امرم را آسان گردان و گره از زبانم برگیر تا سخنم را دریابند، و جانشینى از خاندانم برایم قرار ده، هارون برادرم را; با یارى او مرا تقویت کن و او فرمودى که هان اى موسى، حاجتت برآورده شد. خدایا! من هم بنده و پیامرسان توام، پس سینه ام را بگشاى و امرم را آسان گردان و از خاندانم، جانشینى برایم تعیین کن; على را که به وسیله او نیرویم بخشى. سپس ابوذر گفت: به خدا قسم، هنوز سخن پیامبر9 تمام نشده بود که جبرئیل امین بر او فرود آمد و این آیه را آورد: «انمّا ولیّکم اللّه و رسوله...».(1)
جالب اینکه: در کتاب «غایة المرام» تعداد 24 حدیث در این باره از طرق اهل تسنن و 19 حدیث از طرق شیعه نقل شده است.(2)
نزد شیعیان هیچ اختلافى نیست که این آیه در حق على بن ابى طالب(علیه السلام)وارد شده و ائمه اهل البیت(علیهم السلام) آن را روایت کرده اند و این از اخبارى است که نزد آنان از مسلمات است و در بسیارى از کتابهاى معتبرشان نقل شده است، مانند: بحارالانوار علامه مجلسى، اثبات الهداه حرّ عاملى، تفسیر المیزان علامه طباطبائى، تفسیر الکاشف محمد جواد مغنیه، الغدیر علامه امینى و بسیارى از علما و بزرگان شیعه .
همچنین بسیارى از علماى اهل سنت، شأن نزول این آیه را درباره حضرت على بن ابى طالب(علیه السلام)نقل کرده اند از جمله:
تفسیر کشّاف زمخشرى.
تفسیر طبرى، جلد 4، جزء 6، صفحه 289.
زاد المسیر فى علم التفسیر ابن جوزى.
تفسیر قرطبى.
تفسیر فخر رازى، جلد 12، صفحه 28.
تفسیر ابن کثیر، جلد 3، صفحه 129.
تفسیر نسفى.
شواهد التنزیل حسکانى حنفى.
الدّر المنثور سیوطى، جلد 3، صفحه 105.
اسباب النزول واحدى.
احکام القرآن جصّاص.
التسهیل لعلوم التنزیل کلبى.
ذخائر العقبى محب الدین طبرى.
تفسیر فتح الغدیر قاضى شوکانى.
لباب المنقول سیوطى.
تذکره سبط ابن جوزى، صفحه 15.
نور الابصار شبلنجى.
الکافى الشاف عسقلانى.
مفاتیح الغیب رازى.
مسند ابن مردویه.
مسند ابن الشیخ.
صحیح نسائى.
کتاب الجمع بین الصحاح سته.
مناقب خوارزمى، صفحه 248.
تاریخ دمشق، جلد 42، صفحه 357.
این تنها بعضى از علماى اهل تسنن هستند که اسامى آنان نقل شد، اما تعداد علماى اهل تسنن که در نزول این آیه (آیه ولایت) که درباره على بن ابى طالب(علیه السلام)وارد شده، با علماى شیعه اتفاق نظر دارند، خیلى بیش از آن است که بدان اشاره شد.(3)

1-الجمع بین الصحاح سته، صحیح نسائى، مسند احمد بن حنبل، صواعق المحرقه ابن حجر، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید.
2-منهاج البراعة، ج 2، ص 350.
3-همراه با راستگویان، ص 89.

هل سنت و ادعاى اجماع بر نزول آیه ولایت در شأن على(علیه السلام)
سؤال: از علماى اهل سنت چه کسانى ادعاى اجماع بر نزول آیه ولایت در شأن امام على(علیه السلام) کرده اند؟

جواب: برخى از متکلمین اهل سنّت ادعاى اجماع کرده اند که آیه «ولایت» در شأن امام على(علیه السلام)نازل شده است که ما در اینجا به بعضى از آنها اشاره مى کنیم:
1 ـ قوشجى حنفى
او مى گوید: «به اتفاق نظر مفسّران، آیه در حقّ على بن ابى طالب(علیه السلام) نازل شد، هنگامى که انگشتر خود را در حال رکوع به مسکین داد.»(1)
2 ـ قاضى عضد الدین ایجى
او نیز مى گوید: «امامان تفسیر، اجماع کرده اند که مراد از آیه ولایت، على(علیه السلام) است.»(2)
3 ـ میر سید شریف جرجانى
او نیز مى نویسد: «امامانِ تفسیر اجماع کرده اند بر این که مراد از) الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ راکِعُونَ) على(علیه السلام( است، که در حال رکوع، سائلى از او درخواستى نمود، حضرت انگشترش را به او داد. و در آن هنگام آیه نازل شد.»(3)
4 ـ سعد الدین تفتازانى
او مى گوید: «به اتفاق مفسّران، این آیه درباره على بن ابى طالب(علیه السلام) نازل شد، هنگامى که انگشترش را در حال رکوع نماز به سائل داد.»(4).(5)

1 ـ شرح تجرید، قوشچى، ص 368.
2 ـ شرح المواقف فی علم الکلام، ج 8، ص 360.
3 ـ شرح مواقف، ج 8، ص 360.
4 ـ شرح مقاصد، ج 5، ص 270.
5 ـ على اصغر رضوانى، امام شناسى و پاسخ به شبهات (1)، ص 212

مقصود از «الذین آمنوا» در آیه ولایت
سؤال: آیا مقصود از «الذین آمنوا» در آیه ولایت عموم مؤمنین است؟

جواب: عبارت ( الَّذِینَ آمَنُوا)در آیه ولایت همه مؤمنان را شامل مى شود، ولى این شمول و عموم مقصود نیست، بلکه مقصود، بعضى از مؤمنان است; زیرا:
اوّلا: براى آنان صفت ویژه اى بیان شده است و آن عبارت است از اقامه نماز و دادن زکات در حال رکوع در نماز; ( الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ راکِعُونَ).
ثانیاً: ( الَّذِینَ آمَنُوا) بر کلمه ( رَسُولُهُ) عطف شده است، چنان که کلمه ( رَسُولُهُ) بر کلمه ( اللهُ)عطف شده است. مفاد آیه این است که خدا و رسول خدا و مؤمنانى که توصیف شده اند بر مخاطبان آیه یعنى جامعه مؤمنان ولایت دارند. و اگر مراد از ( الَّذِینَ آمَنُوا...) عموم مؤمنان باشد لازم مى آید که همه مؤمنان، هم ولىّ و هم مولّى علیه باشند; یعنى هم ولایت مدار و هم ولایت پذیر باشند، در حالى که با کلمه «ولىّ» در آیه سازگارى ندارد; زیرا از باب تفاعل نیامده است.
ثالثاً: ولایت به معناى محبّت و نصرت، عمومیّت داشته و دو جانبه است، ولى ولایت به معناى سرپرستى و رهبرى، یک جانبه بوده و طرفینى نیست. بنابر این مقصود از ( الَّذِینَ آمَنُوا...) عموم مؤمنین نیست.(1)

1 ـ على اصغر رضوانى، امام شناسى و پاسخ به شبهات (1)، ص 226.

شأن نزول آیه ولایت طبق نقل اهل سنت
سؤال: از علماى اهل سنت چه کسانى شأن نزول آیه ولایت را نقل کرده اند؟

جواب: علماى اهل سنّت شأن نزول آیه ولایت را به طرق مختلف در کتب روایى و تفسیرى خود نقل کرده اند. د راینجا به برخى از سندهاى صحیح آن اشاره مى کنیم:
1 ـ روایت «نسائى»
«نسائى» بنابر نقل «ابن اثیر» از «رزین» صاحب کتاب «الجمع بین الصحاح السته» از «عبدالله بن سلام» نقل کرده که گفت: من و گروهى از قومم خدمت رسول خدا(صلى الله علیه وآله)رسیدیم و عرض کردیم: قوم ما از هنگامى که اسلام آورده ایم با ما به مقابله پرداخته اند و قسم خورده اند که با ما سخن نگویند. در این هنگام بود که آیه ( إِنَّما وَلِیُّکُمُ...) بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل شد. بلال براى نماز ظهر اذان گفت، مردم مشغول نماز شدند، برخى در حال سجود و برخى رکوع، در این هنگام سائلى در خواست کمک نمود. حضرت على(علیه السلام) انگشتر خود را در حال رکوع به سائل داد. خبر به رسول خدا(صلى الله علیه وآله) رسید. پیامبر این آیه ( إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللهُ...) را بر ما قرائت نمود.(1)
رزین، همان «رزین بن معاویه» است که به امام، محدّث و شهیر، توصیف شده است.(2)
2 و 3 ـ روایات «ابن کثیر»
«ابن کثیر» تعدادى از روایات را در ذیل آیه «ولایت» آورده، و در برخى از سندها اشکال مى کند، ولى بعد از ذکر یکى از آن روایات مى گوید: «این سندى است که اشکالى ندارد.» همو حدیث را به سند دیگرى نقل کرده ولى درباره آن سکوت اختیار نموده است. سند آن این چنین است:
ابن ابى حاتم، از ابو سعید اشجّ، از فضل بن دکین ابو نعیم احوال، از موسى قیس حضرمى، از سلمة بن کهیل نقل مى کند که گفت: على(علیه السلام) انگشتر خود را در حال رکوع صدقه داد، در این هنگام بود که این آیه نازل شد: ( إِنَّما وَلِیُّکُمُ...)(3)
ـ عبدالرحمن بن ابى حاتم بى نیاز از تعریف است.(4)
ـ ابو سعید اشجّ که اسم او عبداللّه بن سعید کندى است، ثقه بوده و از رجال صحاح ستّه به حساب مى آید.(5)
ـ فضل بن کین نیز از رجال صحاح ستّه و مورد و ثوق و از بزرگاان شیوخ بخارى به حساب مى آید.(6)
ـ موسى بن قیس حضرمى، گرچه موصوف به تشیّع است ولى صدوق دانسته شده است.(7) سلمة بن کهیل نیز نزد آن ها ثقه بوده و از رجال صحاح ستّه به حساب مى آید؟(8)
4 ـ روایت طبرى
«ابو جعفر طبرى» مى گوید: «و امّا قول خداوند: ( وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ راکِعُونَ)، بین اهل تأویل در مقصود از این جمله اختلاف است، برخى مى گویند: مقصود على بن ابى طالب است. و برخى نیز مقصود از آن را جمیع مؤمنین مى دانند. آن گاه از «اسماعیل بن اسرائیل رملى»، از «ایّوب بن سوید»، از «عتبة بن ابى حکیم» در مورد آیه ( إِنَّما وَلِیُّکُمُ...) نقل مى کند که مراد، على بن ابى طالب(علیه السلام) است.»(9) سند این روایت صحیح و موثّق است زیرا:
ـ اسماعیل بن اسرائیل رملى کسى است که مورد وثوق بوده و از او به «صدوق» تعبیر شده است.(10)
ـ ایّوب بن سوید; از رجال «ابى داوود»، «نسائى» و «ابن ماجه» بوده و بنابر تصریح «ابن حجر»، «صدوق» است.(11)
ـ عتبة بن ابى حکیم از رجال «مسلم» و « بخارى» است و ابن حجر او را به «صدوق» توصیف کرده است.(12)
5 ـ روایت «حاکم»
«حاکم نیشابورى» از «ابو عبدالله محمّد بن عبدالله صفّار»، از «ابو یحیى عبدالرحمن بن محمّد رازى»، از «محمد بن یحیى بن ضریس»، از «عیسى بن عبدالله بن عبیدالله بن عمر بن على بن ابى طالب»(علیه السلام)، از عبدالله پدرش، از عمر بن على بن ابى طالب(علیه السلام) از امام على(علیه السلام) نقل کرده که این آیه ( إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللهُ...) بر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نازل شد، حضرت از خانه خارج شده و به مسجد آمدند. مردم در حال رکوع و قیام نماز بودند، حضرت نماز به جاى آورد. در آن هنگام سائلى پیدا شد، حضرت به او فرمود: اى سائل آیا کسى به تو چیزى داد؟ او گفت: کسى به جز این راکع ـ على(علیه السلام) که ـ انگشتر خود را به من عطا کرد(13)، چیزى به من نداده است و امّا این روایت:
ـ محمّد بن عبدالله صفار کسى است که به تعبیر «ذهبى»، شیخ، امام، محدّث و الگو توصیف شده است.(14)
ـ عبدالرحمن بن محمّد; از حفاظ مشهور بوده و بنابر تعبیر ذهبى، علامه و مفسر بوده است. و «ابوالقاسم طبرى» او را از کسانى دانسته که ظرف علم بوده اند.(15)
ـ محمد بن یحیى بن ضریس; کسى است که مطابق نصّ «ابن ابى حاتم»، «صدوق» بوده است.
ـ عیسى بن عبدالله; «ابن حبان» او را در بین ثقات ذکر کرده است.(16)
ـ محمد بن عمر از رجال صحاح ستّه به شمار مى آید.(17)
ـ و عمر بن على نیز از رجال صحاح ستّه است.(18)
نتیجه این که حدیث فوق از جهت سند، صحیح است.
6 ـ روایت ابن عساکر «ابن عساکر» از «ابو على حداد» و...، و از «ابونعیم حافظ»، از «سلیمان بن احمد»، از «عبدالرحمن بن محمّد بن سالم رازى»، از «محمّد بن یحیى بن ضریس عبدى» از «عیسى بن عبدالله بن عبیدالله بن عمر بن على بن ابى طالب»(علیه السلام)، از پدرش، از جدّش از على(علیه السلام)نقل کرده که این آیه ( إِنَّما وَلِیُّکُمُ...) بر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نازل شد... تا آخر حدیث.(19) و سند این روایت نیز صحیح است زیرا:
ـ «ابو على حدّاد» که همان «حسن بن احمد بن حسن اصفهانى» است به تصریح «سمعانى»; عالم، ثقه، صدوق و از اهل علم و قرآن و دین بوده است... .(20)
ـ «ابونعیم حافظ»; همان «ابونعیم اصفهانى» است که نزد اهل سنّت احتیاج به توثیق ندارد.
ـ «سلیمان بن احمد»; همان «طبرانى»، حافظ مشهور نزد اهل سنّت است که احتیاج به توثیق ندارد.بقیه سند هم در توثیق سند روایت حاکم تشریح شد.
7 ـ روایت سیوطى
«سیوطى» در «اسباب النزول» از طرق مختلف، این حدیث را نقل کرده، آن گاه مى گوید: «این ها شواهدى است که برخى از آن ها برخى دیگر را تقویت مى کند.»(21).(22)

1 ـ جامع الاصول، ج 9، ص 478.
2 ـ سیر اعلام النبلاء، ج 20، ص 204.
3 ـ تفسیر ابن کثیر، ج 2، ص 64.
4 ـ سیر اعلام النبلاء، ج 13، ص 247 ـ 264.
5 ـ تقریب التهذیب، ج 1، ص 419.
6 ـ تقریب التهذیب، ج 2، ص 110.
7 ـ تقریب التهذیب، ج 2، ص 287.
8 ـ تقریب التهذیب، ج 1، ص 318.
9 ـ جامع البیان، ج 6، ص 186.
10 ـ الأنساب، سمعانى، ج 55، ص 585.
11 ـ تقریب التهذیب، ج 1، ص 90.
12 ـ تقریب التهذیب، ج 2، ص 4.
13 ـ معرفة علوم الحدیث، ص 102.
14 ـ سیر اعلام النبلاء، ج 15، ص 437.
15 ـ سیر اعلام النبلاء، ج 13، ص 530.
16 ـ کتاب الثقات، ج 8، ص 492.
17 ـ تقریب التهذیب، ج 2، ص 194.
18 ـ تقریب التهذیب، ج 2، ص 60.
19 ـ تاریخ دمشق، ج 42، ص 356 و 357.
20 ـ سیر اعلام النبلاء، ج 19، ص 303.
21 ـ اسباب النزول، ص 81.
22 ـ على اصغر رضوانى، امام شناسى و پاسخ به شبهات (1)، ص 213

دوست عزیز
حالا باز هم ادعا می کنی که این روایت در شان امام نیست
به گونه ای این روایت متواتر است

شبهه عاطفه بودن «واو» در جمله «و هم راکعون»

سؤال: نظر علماى اهل سنت در مورد جمله «و هم راکعون» در آیه ولایت چیست؟
جواب: برخى از علماى اهل سنت مى گویند: جمله ( وَهُمْ راکِعُونَ)را هم مى توان حال گرفت، و هم وصفى مستقل براى ( الَّذِینَ آمَنُوا). به عبارت دیگر کلمه «واو» در اینجا بیان گر عطف است نه حالیّت.
بر این اساس، مقصود از رکوع، فعل و حالت خاصى که از ارکان نماز به شمار مى رود نیست، بلکه به معناى خضوع است; یعنى مؤمنانى که داراى ولایتند سه ویژگى دارند: 1 ـ نماز برپا مى دارند. 2 ـ زکات مى پردازند. 3 ـ خاضع و فروتن مى باشند. این ویژگى همه مؤمنان راستین است و آنان را از منافقان جدا مى کند... .(1)
در پاسخ مى گوییم: درباره جمله ( وَهُمْ راکِعُونَ) احتمالاتى وجود دارد:
1 ـ «رکوع» به معناى نماز خواندن باشد و فقره ( وَهُمْ راکِعُونَ) جمله اى مستقل باشد، نه این که حال زکات دهندگان را بیان کند، و نیز حرف «واو» در آن، براى عطف باشد نه حالیه. بر این اساس «راکعون» به معناى نمازگزاران است; مانند آیه ( وَارْکَعُوا مَعَ الرّاکِعِینَ).(2)
این احتمال مردود است; زیرا مسأله اقامه نماز و صحبت از نمازگزاران در جمله ( الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ) در همین آیه آمده و ذکر دوباره آن، تکرار بدون فایده است. پس رکوع به معناى نماز خواندن نیست.
2 ـ مراد از «رکوع» خضوع باشد، این احتمال نیز مردود است زیرا در این که واژه «رکوع» در معناى خضوع به کار رفته است، سخنى نیست، سخن در این است که «خضوع» معناى مجازى رکوع است نه معناى حقیقى آن. معناى حقیقى رکوع، همان حالت انحناء است که نوع خاصى از آن به عنوان یکى از ارکان نماز شناخته شده است.
خلیل بن احمد فراهیدى (متوفاى 170 هـ.ق) مى نویسد: «هر چیزى که با صورت به سوى زمین روى آورد، خواه زانوهایش به زمین برسد یا نرسد در حالى که سر را به زیر انداخته است راکع خوانده مى شود.»(3) و اگر کلمه اى بخواهد در معناى مجازى خود استعمال شود به قرینه احتیاج دارد که و جود قرینه در آیه منتفى است. یعنى عده اى اقامه نماز مى کنند و گروهى زکات مى دهند و برخى نیز که در رکوع نمازند... .
این احتمال نیز صحیح نیست; زیرا خلاف ظاهر آیه است و با شأن نزول آیه نیز سازگارى ندارد.
3 ـ مراد از «رکوع» همان رکوع در نماز است و جمله ( وَهُمْ راکِعُونَ) جمله حالیه.
این احتمال صحیح است; زیرا با ظاهر آیه و شأن نزول آن سازگارى دارد.(4)

1 ـ تفسیر فخر رازى، ج 12، ص 25 ; المنار، ج 6، ص 442.
2 ـ سوره بقره، آیه 43.
3 ـ کتاب العین، ماده رکع.
4 ـ على اصغر رضوانى، امام شناسى و پاسخ به شبهات (1)، ص 243.

فخر رازى و عدم حصر در کلمه «انّما»

سؤال: آیا این ادعاى فخر رازى مبنى بر اینکه کلمه «انّما» براى حصر نیست صحیح است؟
جواب: فخر رازى در تفسیر خود مى گوید: «کلمه (انّما) براى حصر نیست به این دلیل که قرآن مى فرماید ( إِنَّما مَثَلُ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَماء أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ...)(1) و تردیدى نیست که در قرآن مثل هاى دیگرى غیر از این براى حیات دنیا هست; مانند این که قرآن مى فرماید: ( إِنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَلَهْوٌ...)(2) چه این که لهو و لعب در غیر از زندگانى دنیا وجود دارد.»(3)
در پاسخ به این استدلال مى گوییم:
اوّلا: فخر رازى بین مَثَل حیات دنیا و خود حیات دنیا خلط کرده است. چرا که در آیه اول براى زندگانى دنیا مثالى مى آورد ولى در آیه دوم خود زندگانى دنیا را توصیف مى کند بدون آنکه براى آن مثالى بیاورد. قرآن ـ بر خلاف تصور فخر رازى ـ تنها یک مَثَل با دو بیان(4) درباره حیات دنیا زده و انحصار آن در این مثل باقى است.
ثانیاً: فخر رازى در چند جاى دیگر قرآن (انّما) را دالّ بر حصر دانسته است; از آن جمله در آیه 108 سوره انبیا و آیه 20 سوره آل عمران و...
وى در این آیات، بر انحصار «انّما» تأکید مى کند و اشکال وارد بر آن ها را پاسخ مى دهد.(5)
ثالثاً: اگر از حصر چشم پوشى کنیم باید ولایت غیر خدا و پیامبر و مؤمنان را بپذیریم، نه آن که تنها مؤمنانى دیگر که آن اوصاف را ندارند داخل در این ولایت کنیم، چون حصر بر ولایت خدا و پیامبر و مؤمنان ـ با آن اوصاف ـ بر هر سه است.(6)

1 ـ سوره یونس، آیه 24.
2 ـ سوره محمد، آیه 36.
3 ـ تفسیر فخر رازى، ج 12، ص 30.
4 ـ سوره کهف، آیه 45.
5 ـ تفسیر فخر رازى، ج 7، ص 213 و ج 22، ص 233.
6 ـ على اصغر رضوانى، امام شناسى و پاسخ به شبهات (1)، ص 242.

سؤال: آیا ادعاى ابن کثیر مبنى بر اینکه آیه ولایت در خصوص «عبادة بن صامت» نازل شده صحیح است؟
جواب: ابن کثیر مدعى شده که تمام آیات 51 تا 56 سوره مائده درباره عبادة بن صامت است و بر این مدعاى خود به برخى از روایات تمسّک کرده است.
ماجراى «عبادة بن صامت» که ابن کثیر و دیگران نقل کرده اند به این شرح است: «چون رسول خدا(صلى الله علیه وآله) با یهودیان بنى قینقاع جنگید... عبادة بن صامت که یکى از بنى عوف بن خزرج و هم پیمان آنان بود... به نزد رسول خدا(صلى الله علیه وآله) شتافت و عرض کرد: اى رسول خدا! به خدا و رسولش پناه برده، از پیمان با آنان بیزارى مى جویم و ولایت خدا و رسول و مؤمنان را مى پذیرم و از هم پیمانى با کفّار و ولایت آنان بیزارم. در این هنگام آیات ( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالنَّصارى أَوْلِیاءَ...) نازل شد.»(1)
در پاسخ به این ادعا مى گوییم:
اوّلا: هیچ کس از دانشمندانى که شأن نزول آیات را نگاشته اند، آیات ولایت (آیات 55 و 56) را درباره «عبادة بن صامت» نقل نکرده اند، بلکه تنها آیات 51 و 52 را درباره وى مى دانند.(2) و وجود آیه درباره ارتداد از دین: ( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللهُ بِقَوْم...)(3) در بین آیات 52 و 53 و آیات ولایت (آیات 55 و 56) نیز گواه همین مطلب است، چون داستان عبادة بن صامت با مسأله ارتداد ارتباطى ندارد.
ثانیاً: در شأن نزول آیات ولایت درباره «عبادة بن صامت» روایات متعارض رسیده است، و با نقل از افرادى مانند: زهرى، سدى، عبادة بن ولید، که از تابعین هستند و خود شاهد ماجرا نبوده اند، نمى توان مطلب را ثابت نمود. بنابر این، تمسّک ابن کثیر به برخى روایات متعارض وجهى ندارد، و نمى توان از آن همه روایات متواتر که در شأن نزول آیات 55 و 56 درباره امام على(علیه السلام)است چشم پوشید(4).(5)

1 ـ تفسیر ابن کثیر، ج 2، ص 69 ; جامع البیان، ج 6، ص 178 و 179.
2 ـ مراجعه شود: اسباب النزول، واحدى، ص 200و201 ; لباب النقول، سیوطى، ص 147.
3 ـ سوره مائده، آیه 54.
4 ـ در المنثور، ج 3، ص 99.
5 ـ على اصغر رضوانى، امام شناسى و پاسخ به شبهات (1)، ص 239.

راویان شأن نزول آیه ولایت «ولایت» از علماى عامّه
سؤال: از علماى اهل سنت چه کسانى احادیث مربوط به شأن نزول آیه «ولایت» را نقل کرده اند؟

جواب: عده بسیارى از علماى اهل سنّت احادیث مربوط به نزول آیه ولایت در شأن امام على(علیه السلام)را نقل کرده اند که از آن جمله عبارتند از:
1 ـ قاضى ابو عبدالله واقدى.(1)
2 ـ حافظ ابوبکر صنعانى.(2)
3 ـ حافظ ابو الحسن عثمان بن ابى شیبه کوفى.(3)
4 ـ ابو جعفر اسکافى معتزلى.(4)
5 ـ حافظ عبد بن حمید کشى.(5)
6 ـ ابوسعید اشجّ کوفى.(6)
7 ـ حافظ نسائى.(7)
8 ـ ابن جریر طبرى.(8)
9 ـ ابن ابى حاتم.(9)
10 ـ حافظ ابوالقاسم طبرانى.(10)
11 ـ حافظ ابوبکر جصاص.(11)
12 ـ حاکم نیشابورى.(12)
13 ـ ابو اسحاق ثعلبى نیشابورى.(13)
14 ـ ابو نعیم اصفهانى.(14)
15 ـ ابو الحسن ماوردى.(15)
16 ـ واحدى نیشابورى.(16)
17 ـ ابن مغازى شافعى.(17)
18 ـ حاکم حسکانى.(18)
19 ـ کیا طبرى شافعى.(19)
20 ـ حافظ فرّاء بغوى.(20)
21 ـ جار الله زمخشرى.(21)
22 ـ ابوبکر قرطبى.(22)
23 ـ خطیب خوارزمى حنفى.(23)
24 ـ ابن عساکر دمشقى.(24)
25 ـ ابوالفرج بن جوزى حنبلى.(25)
26 ـ فخر رازى شافعى.(26)
27 ـ مبارک بن اثیر جزرى.(27)
28 ـ محمّد بن طلحه شافعى.(28)
29 ـ سبط بن جوزى حنفى.(29)
30 ـ گنجى شافعى.(30)
31 ـ قاضى بیضاوى.(31)
32 ـ حافظ الدین نسفى.(32)
33 ـ شیخ الاسلام حمّوئى.(33)
34 ـ محمد بن یوسف زرندى.(34)
35 ـ ابو حیان اندلسى.(35)
36 ـ حافظ محمّد بن احمد کلبى.(36)
37 ـ قاضى عضد الدین ایجى.(37)
38 ـ نظام الدین نیشابورى.(38)
39 ـ سعد الدین تفتازانى.(39)
40 ـ سید شریف جرجانى.(40)
41 ـ علاء الدین قوشجى.(41)
42 ـ نور الدین ابن صباغ مالکى.(42)
43 ـ جلال الدین سیوطى.(43)
44 ـ ابن حجر هیتمى.(44)
45 ـ قاضى شوکانى.(45)
46 ـ شهاب الدین آلوسى.(46)
47 ـ شیخ سلیمان قندوزى.(47)
48 ـ سیّد محمّد مؤمن شبلنجى.(48).(49)

1 ـ بنا بر نقل ذخائر العقبى، ص 102.
2 ـ بنابر نقل تفسیر ابن کثیر، ج 2، ص 71.
3 ـ تفسیر ابن ابى شیبه.
4 ـ نقض العثمانیه، ص 319.
5 ـ بنابر نقل در المنثور، ج 3، ص 105.
6 ـ تفسیر ابوسعید اشجّ کوفى.
7 ـ بنابر نقل جامع الاصول، ج 9، ص 478.
8 ـ جامع البیان، ج 4، ص 288.
9 ـ بنابر نقل لباب النقول فی اسباب النزول، سیوطى، ص 81.
10 ـ المعجم الأوسط،ج7،ص130،ح6228.
11 ـ احکام القرآن، ج2، ص446.
12 ـ معرفة اصول الحدیث، ص 102.
13 ـ تفسیر ثعلبى.
14 ـ ما نزل من القرآن فی على(علیه السلام).
15 ـ تفسیر ماوردى، ج 2، ص 49.
16 ـ اسباب النزول، ص 133.
17 ـ مناقب على بن ابى طالب(علیه السلام)، ص 311 ـ 314.
18 ـ شواهد التنزیل، ج 1، ص 231.
19 ـ احکام القرآن، ج 3، ص 84.
20 ـ احکام القرآن، ج 3، ص 84.
21 ـ الکشاف، ج 1، ص 649.
22 ـ الجامع الأحکام القرآن، ج 6، ص 221 و 222.
23 ـ المناقب، ص 264 ـ 266.
24 ـ تاریخ مدینه دمشق، ج 12، ص 305.
25 ـ الریاض النضرة، ج 3، ص 182; ذخائر العقبى، ص 102.
26 ـ بنابر نقل جامع الاصول، ج 9، ص 478، ح 6503.
27 ـ جامع الاصول، ج 6، ص 478، ح 6503.
28 ـ مطالب السؤول، ص 31.
29 ـ تذکرة الخواص، ص 15.
30 ـ کفایة الطالب، ص 229، باب 61.
31 ـ انوار التنزیل، ج 1، ص 272.
32 ـ تفسیر خازن، ج 1، ص 475.
33 ـ فرائدالسمطین، ج1،ص190،ح150،باب39.
34 ـ نظم درر السمطین، ص 84.
35 ـ البحر المحیط، ج 3، ص 514.
36 ـ التسهیل لعلوم التنزیل، ج 1، ص 181.
37 ـ المواقف، ص 411.
38 ـ غرائب القرآن، ج 6، ص 167.
39 ـ شرح مقاصد، ج 5، ص 272.
40 ـ شرح مواقف، ج 8، ص 360.
41 ـ شرح تجرید، ص 477.
42 ـ الفصول المهمة، ص 122.
43 ـ در المنثور، ج 3، ص 105.
44 ـ صواعق المحرقة، ص 41.
45 ـ فتح القدیر، ج 2، ص 53.
46 ـ روح المعانى، ج 6، ص 167.
47 ـ ینابیع المودة، ج 2، ص 37، باب 56.

دیگر چه شبهه ای مانده باشد ....
روایت متواتر رو خودت خوب می دانی که بحث ان چیست

هنوز جواب بندرو دوستمون ندادن فقط چند مطلب نوشته شده بود گفتند حدیث ضعیفه بقیه سند ها رو نگفتند و نتونستن جواب بدن وباز سند ارائه میدیم


در منابع اهل تسنن، روايات زيادي دلالت ميكند براينكه اين آيه (انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون).
در شان علي (عليه‏السلام‏) نازل شده كه در بعضي از آنها اشاره به مساله بخشيدن انگشتر در حال ركوع نيز شده و در بعضي نشده، و تنها به نزول آيه در باره علي (عليه‏السلام‏) قناعت گرديده است.
اين روايت را جابر بن عبد الله انصاري ، ابو ذر غفاري، ابن عباس و عمار ياسر و عبد الله بن سلام و سلمة بن كهيل و انس بن مالك و عتبة بن حكيم و عبد الله ابي و عبد الله بن غالب نقل كرده‏اند.
و علاوه بر افراد فوق از خود علي (عليه‏السلام‏) نيز اين روايت در كتب اهل تسنن نقل شده است.
جالب اينكه در كتاب غاية المرام تعداد 24 حديث در اين باره از طرق اهل تسنن و 19 حديث از طرق شيعه نقل كرده است.
كتابهاي معروفي كه اين حديث در آن نقل شده از 30 كتاب تجاوز مي‏كند كه همه از منابع اهل تسنن است، از جمله:
1- محب الدين طبري در ذخائر العقبي صفحه 88؛ 2- علامه قاضي شوكاني در تفسير فتح القدير جلد دوم صفحه 50 ؛3- در جامع الاصول جلد نهم صفحه 478 ؛4- در اسباب النزول واحدي صفحه 148 ؛5- در لباب النقول سيوطي صفحه 90 ؛6- در تذكره سبط بن جوزي صفحه 18 ؛
7- در نور الابصار شبلنجي صفحه 105 ؛8- در تفسير طبري صفحه 165 ؛9- در كتاب الكافي الشاف ابن حجر عسقلاني صفحه 56 ؛
10- در مفاتيح الغيب رازي جلد سوم صفحه 431 ؛11- در تفسير در المنصور جلد 2 صفحه 393 ؛12- در كتاب كنز العمال جلد 6 صفحه 391 ؛
13- مسند ابن مردويه و مسند ابن الشيخ 14- صحيح نسائي 15- كتاب الجمع بين الصحاح السته ، اين احاديث آمده است.
با اينحال چگونه مي‏توان اينهمه احاديث را ناديده گرفت، در حالي كه در شان نزول آيات ديگر به يك يا دو روايت قناعت مي‏ كنند، اما گويا تعصب اجازه نمي‏دهد كه اينهمه روايات و اينهمه گواهي دانشمندان در باره شان نزول آيه فوق مورد توجه قرار گيرد .
و اگر بنا شود در تفسير آيه‏اي از قرآن اين همه روايات ناديده گرفته شود ما بايد در تفسير آيات قرآني اصولا به هيچ روايتي توجه نكنيم، زيرا در باره شان نزول كمتر آيه‏اي از آيات قرآن اينهمه روايت وارد شده است!!!.
علاوه بر منابع فوق36 منبع ديگر هم در ذيل آورده ايم كه ميتونيد احاديثي درباره اين موضوع پيدا كنيد:
1- مولي علي قوشچي در شرح تجريد ؛ 2-امام ابواسحق در تفسير کشف البيان؛ 3. جارالله زمخشري در ص 422 جلد اول کشاف؛ 4- محمد بن يوسف گنجي شافعي در کفاية الطالب.؛ 5- ابوالحسن رماني در تفسيرخود؛ 6 -ابن هوازن نيشابوري در تفسير؛ 7- ابن سعدون قرطبي در ص 221 جلد ششم تفسير؛ 8- نسفي حافظ در ص 496 تفسير (در حاشيه تفسير خازن بغدادي)؛ 9- فاضل نيشابوري در ص 461 جلد اول غرائب القرآن؛ 10. محب الدين طبري در ص 227 جلد دوم رياض النضرة.
؛ 11- حافظ ابوبکر جصاص در ص 542 تفسير احکام القرآن؛ 12- حافظ ابوبکر شيرازي در فيما نزل من القرآن في اميرالمومنين؛ 13- ابويوسف شيخ عبدالسلام قزويني در تفسير کبيرش؛ 14- قاضي بيضاوي در ص 345 جلد اول انوار التنزيل؛ 15- جلال الدين سيوطي در ص 293 جلد دوم درالمنثور؛ 16- سيد محمد مومن شبلنجي در ص 77 نورالابصار ؛ 17- سيد محمود آلوسي در ص 329 جلد دوم تفسير؛ 18- حافظ ابن ابي شيبه کوفي در تفسير 19- ابوالبرکات در ص 496 جلد اول تفسير خود؛ 20- حافظ بغوي در معالم التنزيل؛ 21. ابن مغازلي فقيه شافعي در مناقب 22- محمد بن طلحه شافعي در ص 31 مطالب السئول؛ 23- ابن ابي الحديد در ص 275 جلد سيم شرح نهج البالاغه؛ 24- خازن علاء الدين بغدادي در ص 496 جلد اول تفسير؛ 25- سليمان حنفي در ص 212 ينابيع المودة. 26- حافظ ابوبکر بيهقي در کتاب مصنف؛ 27- رزين عبدري در جمع بين الصحاح الستة؛ 28- ابن عساکر دمشقي در تاريخ شام؛ 29- سبط ابن جوزي در ص 9 تذکره؛ 30- قاضي عضدايجي در ص 276 مواقف؛ 31- سيدشريف جرجاني در شرح مواقف؛ 32- ابن صباغ مالکي در ص 123 فصول المهمه؛ 33. حافظ ابوسعد سمعاني در فضائل الصحابه؛ 34- ابوجعفر اسکافي در نقض العثمانيه؛ 35- طبراني در اوسط؛ 36- ابن مغازلي فقيه شافعي در مناقب؛

خلاصه اين مساله بقدري روشن و آشكار بوده كه حسان بن ثابت شاعر معروف عصر پيامبر (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) مضمون روايت
فوقرا در اشعار خود كه در باره علي (عليه‏السلام‏) سروده چنين آورده است: فانت الذي اعطيت اذ كنت راكعا زكاتا فدتك النفس يا خير راكع فانزل فيك الله خير ولاية و بينها في محكمات الشرايع

می دانید چیست ؟؟؟
شما همه اش به یک چاپ نگاه می کنید
به بقیه ی چاپ ها نگاه نمی کنید و همین طور حمله وتهمت می زنید ..

یعنی می فرمائید در یک چاپ گفته صحیح است و در چاپ دیگر گفته صحیح نیست؟
من خودم تلفن کردم به آقای قزوینی به ایشون میگم برای جواز عذاداری از کتب اهل سنت منبع داریم؟
ایشان 2 حدیث برای من نقل کرد!
دو حدیث را همان موقع برایشان کامل خواندم و خودشان از خجالت گفتند: جاپ ها متفاوت است!!!

مگر می شود نویسنده ای در چاپی حدیثی را قوی بداند و در جایی ضعیف؟؟؟

ایشون دارد نظریه ی عالمی دیگر رو بیان می کند
و ما سند های دگیر برایمان مهم نیست مهم این است که ایشون گفته اند این طور است

ایشون اسناد مختلف رو بررسی کرده اند و به این نتیجه رسیده که عموم آن ضعیف است

انّما ولیُّکم اللّه و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصّلاه و یؤتون الزکاه و هُم راکعون...». بنابر اجماع مفسّرین، علی(ع) بود که در رکوع انگشتر از دست بیرون کرد و به فقیر داد. منابع: تفسیر کشّاف(ج1،ص623)-تفسیر فخر رازی(ج12،ص25)-تفسیرابن مردویه(ص295)-شواهد التنزيل حسکاني(ج1،ص230)و همچنین: تفسیر ثعلبی، تفسير قرطبي، درّالمنثور سیوطی، زاد المسير ابن جوزي ،احکام القرآن جسّاس، تفسير ابن کثير و تفسير الآلوسي؛ ج6، ص167(منابع اهل سنت).

حدیث ولایت:[310]رسول خدا(ص) خطاب به علی(ع)فرمود:«أنت ولیّ کل مؤمن بعدی...تو پس از من ولیّ هر مؤمنی هستی».
منبع حدیث: مسند احمد؛ ج1، ص331 و ج4، ص438 ـ مستدرک الصحيحين للحاکم النيشابوري؛ ج3، ص110 و 134ـ مجمع الزوائد للهيثمي؛ ج9، ص120 و 128ـالاستيعاب لإبن عبدالبر؛ ج3، ص1091ـ كنز العمال للمتقي الهندي؛ ج13، ص142ـ تاريخ الإسلام للذهبي؛ ج3، ص631 و ج11، ص71 و... . بدیهی است که معنی «ولیّ» در این حدیث همان معنایی است که خلیفۀ اول در تعيين جانشین خود به کار می برد: إني وَلَّيتُ عليکُم عمر...من، عمر را وليّ شما قرار دادم(معجم جامع الأصول في أحاديث الرسول لابن الأثير الجزري؛ ج4، ص109)، نه معانی ديگري چون دوست و آزادکننده و... . در معنای ولایت، ابن منظور مصری در لسان العرب می نویسد: ولایت همانند امارت و تسلط است. ابن اثیر نیز در النهایه می نویسد: مقصود از ولایت، تدبیر، قدرت و فعل است.

مطالب زیاده ولی واقعا اگر جویای علم باشید میاورم مطالب اگر بر گفته خود اسرار فرمایید وقتمونو هدر ندیم

مهم اینکه که بزرگان اهل سنت تایید کنند .همین برای ما و کسانی که اهل حقیقت هستند کافی است

یعنی می فرمائید در یک چاپ گفته صحیح است و در چاپ دیگر گفته صحیح نیست؟
من خودم تلفن کردم به آقای قزوینی به ایشون میگم برای جواز عذاداری از کتب اهل سنت منبع داریم؟
ایشان 2 حدیث برای من نقل کرد!
دو حدیث را همان موقع برایشان کامل خواندم و خودشان از خجالت گفتند: جاپ ها متفاوت است!!!

مگر می شود نویسنده ای در چاپی حدیثی را قوی بداند و در جایی ضعیف؟؟؟

ایشون اسناد مختلف رو بررسی کرده اند و به این نتیجه رسیده که عموم آن ضعیف است

می گویم این است که در یک چاپ صفحاتش فرق می کند ..
شما همه اش یک چاپ نگاه می کنید
چاپ بیروت لبنان مصر و......

در منابع اهل تسنن، روايات زيادي دلالت ميكند براينكه اين آيه (انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون).
در شان علي (عليه‏السلام‏) نازل شده كه در بعضي از آنها اشاره به مساله بخشيدن انگشتر در حال ركوع نيز شده و در بعضي نشده، و تنها به نزول آيه در باره علي (عليه‏السلام‏) قناعت گرديده است.
اين روايت را جابر بن عبد الله انصاري ، ابو ذر غفاري، ابن عباس و عمار ياسر و عبد الله بن سلام و سلمة بن كهيل و انس بن مالك و عتبة بن حكيم و عبد الله ابي و عبد الله بن غالب نقل كرده‏اند.
و علاوه بر افراد فوق از خود علي (عليه‏السلام‏) نيز اين روايت در كتب اهل تسنن نقل شده است.
جالب اينكه در كتاب غاية المرام تعداد 24 حديث در اين باره از طرق اهل تسنن و 19 حديث از طرق شيعه نقل كرده است.
كتابهاي معروفي كه اين حديث در آن نقل شده از 30 كتاب تجاوز مي‏كند كه همه از منابع اهل تسنن است، از جمله:
1- محب الدين طبري در ذخائر العقبي صفحه 88؛ 2- علامه قاضي شوكاني در تفسير فتح القدير جلد دوم صفحه 50 ؛3- در جامع الاصول جلد نهم صفحه 478 ؛4- در اسباب النزول واحدي صفحه 148 ؛5- در لباب النقول سيوطي صفحه 90 ؛6- در تذكره سبط بن جوزي صفحه 18 ؛
7- در نور الابصار شبلنجي صفحه 105 ؛8- در تفسير طبري صفحه 165 ؛9- در كتاب الكافي الشاف ابن حجر عسقلاني صفحه 56 ؛
10- در مفاتيح الغيب رازي جلد سوم صفحه 431 ؛11- در تفسير در المنصور جلد 2 صفحه 393 ؛12- در كتاب كنز العمال جلد 6 صفحه 391 ؛
13- مسند ابن مردويه و مسند ابن الشيخ 14- صحيح نسائي 15- كتاب الجمع بين الصحاح السته ، اين احاديث آمده است.
با اينحال چگونه مي‏توان اينهمه احاديث را ناديده گرفت، در حالي كه در شان نزول آيات ديگر به يك يا دو روايت قناعت مي‏ كنند، اما گويا تعصب اجازه نمي‏دهد كه اينهمه روايات و اينهمه گواهي دانشمندان در باره شان نزول آيه فوق مورد توجه قرار گيرد .
و اگر بنا شود در تفسير آيه‏اي از قرآن اين همه روايات ناديده گرفته شود ما بايد در تفسير آيات قرآني اصولا به هيچ روايتي توجه نكنيم، زيرا در باره شان نزول كمتر آيه‏اي از آيات قرآن اينهمه روايت وارد شده است!!!.
علاوه بر منابع فوق36 منبع ديگر هم در ذيل آورده ايم كه ميتونيد احاديثي درباره اين موضوع پيدا كنيد:
1- مولي علي قوشچي در شرح تجريد ؛ 2-امام ابواسحق در تفسير کشف البيان؛ 3. جارالله زمخشري در ص 422 جلد اول کشاف؛ 4- محمد بن يوسف گنجي شافعي در کفاية الطالب.؛ 5- ابوالحسن رماني در تفسيرخود؛ 6 -ابن هوازن نيشابوري در تفسير؛ 7- ابن سعدون قرطبي در ص 221 جلد ششم تفسير؛ 8- نسفي حافظ در ص 496 تفسير (در حاشيه تفسير خازن بغدادي)؛ 9- فاضل نيشابوري در ص 461 جلد اول غرائب القرآن؛ 10. محب الدين طبري در ص 227 جلد دوم رياض النضرة.
؛ 11- حافظ ابوبکر جصاص در ص 542 تفسير احکام القرآن؛ 12- حافظ ابوبکر شيرازي در فيما نزل من القرآن في اميرالمومنين؛ 13- ابويوسف شيخ عبدالسلام قزويني در تفسير کبيرش؛ 14- قاضي بيضاوي در ص 345 جلد اول انوار التنزيل؛ 15- جلال الدين سيوطي در ص 293 جلد دوم درالمنثور؛ 16- سيد محمد مومن شبلنجي در ص 77 نورالابصار ؛ 17- سيد محمود آلوسي در ص 329 جلد دوم تفسير؛ 18- حافظ ابن ابي شيبه کوفي در تفسير 19- ابوالبرکات در ص 496 جلد اول تفسير خود؛ 20- حافظ بغوي در معالم التنزيل؛ 21. ابن مغازلي فقيه شافعي در مناقب 22- محمد بن طلحه شافعي در ص 31 مطالب السئول؛ 23- ابن ابي الحديد در ص 275 جلد سيم شرح نهج البالاغه؛ 24- خازن علاء الدين بغدادي در ص 496 جلد اول تفسير؛ 25- سليمان حنفي در ص 212 ينابيع المودة. 26- حافظ ابوبکر بيهقي در کتاب مصنف؛ 27- رزين عبدري در جمع بين الصحاح الستة؛ 28- ابن عساکر دمشقي در تاريخ شام؛ 29- سبط ابن جوزي در ص 9 تذکره؛ 30- قاضي عضدايجي در ص 276 مواقف؛ 31- سيدشريف جرجاني در شرح مواقف؛ 32- ابن صباغ مالکي در ص 123 فصول المهمه؛ 33. حافظ ابوسعد سمعاني در فضائل الصحابه؛ 34- ابوجعفر اسکافي در نقض العثمانيه؛ 35- طبراني در اوسط؛ 36- ابن مغازلي فقيه شافعي در مناقب؛

شما اول بروید تصویر یک صفجه از کتب فوق را بیاورید که گفته باشد حدیث صحیح است، بعدش بیائید ادعا کنید که وجود دارد


انّما ولیُّکم اللّه و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصّلاه و یؤتون الزکاه و هُم راکعون...». بنابر اجماع مفسّرین، علی(ع) بود که در رکوع انگشتر از دست بیرون کرد و به فقیر داد. منابع: تفسیر کشّاف(ج1،ص623)

خداوند ما را از شر کذابین حفظ نماید (آمین)
اولا در این کتاب و در همین صفحه 7 حدیث نقل شده است که بنده برای نابودی قوم سانسورگر همگی را بیان می کنم:

1- حدیث 6546، این حدیث هیچگونه نامی از امام علی -رض- نبرده است
2- حدیث 6547، در این حدیث نام حضرت علی آمده است، اما نویسنده در زیرنویس آن را ضعیف دانسته!!!
3- حدیث 6548، در این حدیث نویسنده می گوید: منظور مومنان هستند و البته علی نیز یکی از مومنان است!!!
4- حدیث 6549، راوی این حدیث ضعیف است.
5- حدیث 6550، می گوید زکات دادن وقت خاص خود را دارد!!!
6- حدیث 6551، تنها حدیثی که نام حضرت علی -رض- را دارد اما در حدیث سلمه بن کهیل است که در مورد او می گویند: طبعا على رأي من لا يشترط ثبوت الملاقات بين الراويين لصحة السند.
7- حدیث 6552، هیچ نامی از حضرت علی -رض- نیست

حدیث ولایت:[310]رسول خدا(ص) خطاب به علی(ع)فرمود:«أنت ولیّ کل مؤمن بعدی...تو پس از من ولیّ هر مؤمنی هستی».
مستدرک الصحيحين للحاکم النيشابوري؛ ج3، ص110 و 134ـ

به الله پناه می برم از شر کذابین...
در ص 110 که اصلا چنین نیست و در صفحه 134 از لسان حضرت محمد -ص- می گوید:
اناء سید ولد آدم و علی سید العرب!!!

حدیث ولایت:[310]رسول خدا(ص) خطاب به علی(ع)فرمود:«أنت ولیّ کل مؤمن بعدی...تو پس از من ولیّ هر مؤمنی هستی».
منبع حدیث: مجمع الزوائد للهيثمي؛ ج9، ص120 و 128

در صفحه 120 حدیث مذکور با شماره 14732 آمده است که نویسنده در مورد راویان آن می گوید: وضعفه جماعته!! و جمیع آن راویان را ضیعیف می داند زیرا کسانی مانند خالد ابن ولید از راویان آن هستند!!!

در صفحه 128 نیز این حدیث با شماره 14764 آمده است که نویسنده به گواه طبرانی گفته است: راویان ضعیف هستند زیرا در آن محمد ابن عبدالله ابن ابی رافع وجود دارد!!!

مطالب زیاده ولی واقعا اگر جویای علم باشید میاورم مطالب اگر بر گفته خود اسرار فرمایید وقتمونو هدر ندیم

مهم اینکه که بزرگان اهل سنت تایید کنند .همین برای ما و کسانی که اهل حقیقت هستند کافی است

اگر دوست دارید باز هم منابع بیاورید تا ثابت کنم کذاب کیست؟؟؟

در صفحه 120 حدیث مذکور با شماره 14732 آمده است که نویسنده در مورد راویان آن می گوید: وضعفه جماعته!! و جمیع آن راویان را ضیعیف می داند زیرا کسانی مانند خالد ابن ولید از راویان آن هستند!!!

اولا به سیف الشیطن توهین نکن که اونقد پیش خلیفه اول والا بود که خلیفه بر او حد زنا نزد!!!!!


ادعای ابن تیمیه در مورد روایت ((کل مومن بعدی)) و پاسخ

ادعای ابن تیمیه:
و کذلک قوله: (( هو کل مومن بعدی)) کذب علی رسول الله **منهاج السنه ج۷ص۳۹۱**
ترجمه: و همچنین قول او ((منظور علامه حلی است)) در اینکه گفت است : پیامبر فرمود: ای علی تو مولای تمام مومنین بعد از من هستی- دروغی است بر رسول الله.
جناب ابن تیمیه گرامی اجازه هست. بنده برخی از اسناد علمای متقدم و متوخر شما رو در این مورد بیان کنم:
هو ((علی بن ابیطالب)) ولى کل مؤمن بعدى
مسند احمد – الإمام احمد بن حنبل – ج ۴ – ص ۴۳۸
المستدرک – الحاکم النیسابوری – ج ۳ – ص ۱۳۴
مجمع الزوائد – الهیثمی – ج ۹ – ص ۱۲۰
عمدة القاری – العینی – ج ۱۶ – ص ۲۱۴
تحفة الأحوذی – المبارکفوری – ج ۱۰ – ص ۱۴۷
تحفة الأحوذی – المبارکفوری – ج ۱۰ – ص ۱۴۷
مسند أبی داود الطیالسی – سلیمان بن داود الطیالسی – ص ۱۱۱
مسند أبی داود الطیالسی – سلیمان بن داود الطیالسی – ص ۳۶۰
المصنف – ابن أبی شیبة الکوفی – ج ۷ – ص ۵۰۴
الآحاد والمثانی – الضحاک – ج ۴ – ص ۲۷۹
السنن الکبرى – النسائی – ج ۵ – ص ۱۳۲
خصائص أمیر المؤمنین (ع) – النسائی – ص ۶۴
خصائص أمیر المؤمنین (ع) – النسائی – ص ۹۷
مسند أبی یعلى – أبو یعلى الموصلی – ج ۱ – ص ۲۹۳
صحیح ابن حبان – ابن حبان – ج ۱۵ – ص ۳۷۴
المعجم الکبیر – الطبرانی – ج ۱۲ – ص ۷۸
المعجم الکبیر – الطبرانی – ج ۱۸ – ص ۱۲۹
الاستیعاب – ابن عبد البر – ج ۳ – ص ۱۰۹۱
نظم درر السمطین – الزرندی الحنفی – ص ۷۹
نظم درر السمطین – الزرندی الحنفی – ص ۹۸
موارد الظمآن – الهیثمی – ج ۷ – ص ۱۳۴
کنز العمال – المتقی الهندی – ج ۱۱ – ص ۵۹۹
کنز العمال – المتقی الهندی – ج ۱۱ – ص ۶۰۸
فیض القدیر شرح الجامع الصغیر – المناوی – ج ۴ – ص ۴۷۱
خصائص الوحی المبین – الحافظ ابن البطریق – ص ۱۱۹
تاریخ مدینة دمشق – ابن عساکر – ج ۴۲ – ص ۱۹۸
تاریخ مدینة دمشق – ابن عساکر – ج ۴۲ – ص ۱۹۸
أسد الغابة – ابن الأثیر – ج ۴ – ص ۲۷
میزان الاعتدال – الذهبی – ج ۱ – ص ۴۱۰
الإصابة – ابن حجر – ج ۴ – ص ۴۶۸
تاریخ الإسلام – الذهبی – ج ۳ – ص ۶۳۱
تاریخ الإسلام – الذهبی – ج ۱۱ – ص ۷۱
الوافی بالوفیات – الصفدی – ج ۲۱ – ص ۱۷۸
البدایة والنهایة – ابن کثیر – ج ۷ – ص ۳۸۱
البدایة والنهایة – ابن کثیر – ج ۷ – ص ۳۸۱
نهج الإیمان – ابن جبر – ص ۲۳۷
معارج الوصول إلى معرفة فضل آل الرسول (ع) – الزرندی الشافعی – ص ۳۳
الفصول المهمة فی معرفة الأئمة – ابن الصباغ – ج ۱ – پاورقى ص ۲۴۵
جواهر المطالب فی مناقب الإمام علی (ع) – ابن الدمشقی – ج ۱ – ص ۲۱۲
ینابیع المودة لذوی القربى – القندوزی – ج ۱ – ص ۱۷۱
ینابیع المودة لذوی القربى – القندوزی – ج ۲ – ص ۸۶

این هم تصویر مستدرک:
IMAGE(http://s2.picofile.com/file/7566690321/Ca5pture.png)

IMAGE(http://s2.picofile.com/file/7566698816/Ca32pture.png)
جالب است نوشته است در کتاب مجمع الزواید این مطلب صحیح است.

این هم مسند ابی داوود
IMAGE(http://s1.picofile.com/file/7566703010/Ca12pture.jpg)

خداوند ما را از شر کذابین حفظ نماید (آمین)
اولا در این کتاب و در همین صفحه 7 حدیث نقل شده است که بنده برای نابودی قوم سانسورگر همگی را بیان می کنم:

1- حدیث 6546، این حدیث هیچگونه نامی از امام علی -رض- نبرده است
2- حدیث 6547، در این حدیث نام حضرت علی آمده است، اما نویسنده در زیرنویس آن را ضعیف دانسته!!!
3- حدیث 6548، در این حدیث نویسنده می گوید: منظور مومنان هستند و البته علی نیز یکی از مومنان است!!!
4- حدیث 6549، راوی این حدیث ضعیف است.
5- حدیث 6550، می گوید زکات دادن وقت خاص خود را دارد!!!
6- حدیث 6551، تنها حدیثی که نام حضرت علی -رض- را دارد اما در حدیث سلمه بن کهیل است که در مورد او می گویند: طبعا على رأي من لا يشترط ثبوت الملاقات بين الراويين لصحة السند.
7- حدیث 6552، هیچ نامی از حضرت علی -رض- نیست

برادر عزیز و بزرگوار شما ذکر کردید که به معنی خضوع میشود یعنی کلا بحث رکوع منتفی مشود .

ولی این همه مفسر سنی گفته اند یعنی رکوع میشود و حدیث های نقل کرده اند در این مورد که این آیه در وصف چه کسی هست.

بعضی از حدیث ها رو گفتید ضعیف هست بعضی ها که نشده نظر ندادید گفتید فلانی در مورد فلان شخص بد گفته پس حدیثشم رده

در کل میخواید سر خودتون کلاه بزارید.یعنی این همه مفسر اشتباه کردند که رکوع معنی میدهد و حدیث نقل کردند مگر اینهمه حدیث میشود منکر شد

بیش از چند صفحه حدیث گفتیم .حداقل عالم های خودتونو نبرید زیر سوال .

چرا یکی از این عالم ها سنی حدیث ضعیف به قول شما نیاورده این آیه در وصف ابوبکر باشد همه گفتن علی هست .

حتی اگر یک حدیثم درست باشد شما در این تفکر و مسیر اشتباهتون نباید باقی بمونید که خودتون قبول دارید بعضی ها درسته ولی الکی با تهمت زدن به نقل کننده سعی دارید خود حدیثو زیر سوال ببرید .در خانه اگر کس است همون یک حدیث بس است بقیشو نخواستیم

من عاجزانه از شما خواهش میکنم چند صفحه از منابع شیعه بیارید در مورد نکوهش عثمان و عمر و ... ضعیفم باشه قبوله .6 صفحه سند آوردیم .

و مطلب دیگه کسانی که علم حدیث دارند میدونند که حدیث سند ضیعف دال بر اشتباه بودن نیست همیشه چون اگر یقین داشتند که اشتباه هست در کتاب خود نمیآوردند

پس مطلبی بوده که این همه بزرگان سنی ذکر کرده اند .میخواهید خودتان را قول بزنید

به الله پناه می برم از شر کذابین...
در ص 110 که اصلا چنین نیست و در صفحه 134 از لسان حضرت محمد -ص- می گوید:
اناء سید ولد آدم و علی سید العرب!!!

در صفحه 120 حدیث مذکور با شماره 14732 آمده است که نویسنده در مورد راویان آن می گوید: وضعفه جماعته!! و جمیع آن راویان را ضیعیف می داند زیرا کسانی مانند خالد ابن ولید از راویان آن هستند!!!

در صفحه 128 نیز این حدیث با شماره 14764 آمده است که نویسنده به گواه طبرانی گفته است: راویان ضعیف هستند زیرا در آن محمد ابن عبدالله ابن ابی رافع وجود دارد!!!

اگر دوست دارید باز هم منابع بیاورید تا ثابت کنم کذاب کیست؟؟؟

کذاب کسی هست که کلا مطالبو در نظر نمیگیره رو چند حدیث که سند ضعیف هست جواب میده مرد مومن اینهمه سند هست شما فقط چند تا شو گلچین کردید .

خدا هدایت کنه.

کذاب کسی هست که کلا مطالبو در نظر نمیگیره رو چند حدیث که سند ضعیف هست جواب میده مرد مومن اینهمه سند هست شما فقط چند تا شو گلچین کردید .

خدا هدایت کنه.

اما کذابان و تحریف کنندگان اصلی کیستند؟


إِنَّمَا وَليُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ ( مائده 55)

در این مقال سه مبحث آورده ميشود:

1- بررسی تحریف صورت گرفته در تفاسیر بدست نواصب وبکریون و اسقاط احادیث

2- اثبات تواتروصحت اخبار تصدق امام علی (ع) در حال رکوع نماز ونزول آیه 55 سوره مائده در شان ایشان از طریق اهل سنت..

3- اثبات صحت حدیث از طریق شیعه .

خيانت آشكار وتحريف روشن وكتمان حقايق همچنان ادامه دارد :

مدتها ذهن من درگير تناقضاتي بود كه جناب ابن كثير در تفسير آيه 55 سوره مائده آورده بود كه سرانجام مشخص شد دستهاي خائن
قصد كتمان وتحريف اين حقيقت را داشتند كه خداي متعال ايشان را رسوا كرد ، وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ:

ابتدا خلاصه مطلب سپس تفصيل كلام :

جناب ابن كثيرشاگرد ابن تیمیه بعد از آوردن حديثي در باره آيه ولايت ميگويد : هذا اسناد لا يقدح به : يعني اين اسناد مشكلي ندارند وصحيحند .

با كمال تعجب در سلسله سند مُحَمَّد بْن السَّائِب الْكَلْبِيّ وجود دارد كه در جلوي اسمش نوشته : وهو متروك : من مدتها فكر ميكردم كه چگونه دانشمندي مانند ابن كثير با وجود اين فرد متروك در سلسله سند حكم بر صحت حديث كرده وگفته : هذا اسناد لا يقدح به ؟؟؟!!!(ازطرف دیگر هنگامیکه خودت میدانی که در سند فردی متروک است پس چه نیازی بود که دوباره بگویی : هذا اسناد لا یفرح به !!! دقت شود)

تا اينكه بفضل خداي سبحان كليد مشكل پيدا شد وآن تحريف كتب بدست خفاشان شب بود . چطور ؟

اگر در تفسير در المنثور امام سيوطي نگاه كنيد از ابن عباس يك حديث نقل كرده درتفسير آيه ولايت اما با كمال تعجب ميبينيد كه اين حديث در تفسير طبري موجود نيست ؟؟!!

واز آنجا كه ابن كثير در تفسيرش عنايت كاملي به تفسير طبري داشته و منبع تفسيرش است شكي نيست كه اين حديث در تفسير ابن كثير و طبری موجود بوده و بعد توسط دستهاي خائن حذف شده وهمين حديث هم بوده كه هيچ مشكلي در سند نداشته وابن كثير بعد از آن گفته : وهذا اسناد لا يقدح به .

البته هنوز خائنين دست بردار نيستند ولا يقدح را به کلمه نوظهور لا يفرح تحريف كرده اند غافل از آنكه اين كلمه در زبان هيچ عالم رجالي استعمال نشده است ورسوایی پشت رسوایی . مثلا با جستجو در 15550 عنوان کتاب مکتب شامله كه حدود 80000 جلد كتاب است تعدا د6171 لفظ لا یقدح میبینید (با مکررات) که در زبان رجالیون و محدثین وعلما رایج وشایع بوده وفقط یک کلمه لا یفرح پیدا می کنید که آن هم تحریف همین سخن ابن کثیر است وجالبتر اینکه در نسخه دیگری از تفسیر ابن کثیر که هم اکنون در سایت وزرات شئون اسلامی و اوقاف عربستان سعودی بصورت آن لاین موجود است و در مکتب شامله هم وجود دارد آمده : هذا اسناد لا یقدح به !!!!!

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]http://quran.al-islam.com/Page.aspx?page...1&Page=117

وشواهدی که اوج تحریف نواصب وبکریون را دراین قبیل مناقب امام علی (ع) اثبات میکند حدیثی است که از عکرمه آورده اند و گفته این آیه در باره ابوبکر است ؟؟؟؟!!!! ( به کدام سند ؟ )

تفصیل بحت :

قال ابن کثير فی تفسيره :
وَقَالَ اِبْن أَبِي حَاتِم حَدَّثَنَا الرَّبِيع بْن سُلَيْمَان الْمُرَادِيّ 2 حَدَّثَنَا أَيُّوب بْن سُوَيْد عَنْ عُتْبَة بْن أَبِي حَكِيم 3 فِي قَوْله " إِنَّمَا وَلِيّكُمْ اللَّه وَرَسُوله وَاَلَّذِينَ آمَنُوا " قَالَ هُمْ الْمُؤْمِنُونَ وَعَلِيّ بْن أَبِي طَالِب .

وَحَدَّثَنَا أَبُو سَعِيد الْأَشَجّ 4 حَدَّثَنَا الْفَضْل بْن دُكَيْن أَبُو نُعَيْم الْأَحْوَل 5 حَدَّثَنَا مُوسَى بْن قَيْس الْحَضْرَمِيّ 6 عَنْ سَلَمَة بْن كُهَيْل 7 قَالَ تَصَدَّقَ عَلِيّ بِخَاتَمِهِ وَهُوَ رَاكِع فَنَزَلَتْ " إِنَّمَا وَلِيّكُمْ اللَّه وَرَسُوله وَاَلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاة وَيُؤْتُونَ الزَّكَاة وَهُمْ رَاكِعُونَ "

وَقَالَ اِبْن جَرِير حَدَّثَنِي الْحَارِث حَدَّثَنَا عَبْد الْعَزِيز حَدَّثَنَا غَالِب بْن عَبْد اللَّه سَمِعْت مُجَاهِدًا يَقُول فِي قَوْله " إِنَّمَا وَلِيّكُمْ اللَّه وَرَسُوله" الْآيَة نَزَلَتْ فِي عَلِيّ بْن أَبِي طَالِب تَصَدَّقَ وَهُوَ رَاكِع.

وَقَالَ عَبْد الرَّزَّاق حَدَّثَنَا عَبْد الْوَهَّاب بْن مُجَاهِد عَنْ أَبِيهِ عَنْ اِبْن عباس فِي قَوْله " إِنَّمَا وَلِيّكُمْ اللَّه وَرَسُوله " الْآيَة نَزَلَتْ فِي عَلِيّ بْن أَبِي طَالِبٍ عَبْدُ الْوَهَّابِ بْنُ مُجَاهِدٍ لَا يُحْتَجّ بِهِ .

وَرَوَاهُ اِبْن مَرْدُوَيْهِ عَنْ طَرِيق سُفْيَان الثَّوْرِيّ عَنْ أَبِي سِنَان عَنْ الضَّحَّاك عَنْ اِبْن عباس قَالَ كَانَ عَلِيّ بْن أَبِي طَالِب قَائِمًا يُصَلِّي فَمَرَّ سَائِل وَهُوَ رَاكِع فَأَعْطَاهُ خَاتَمه فَنَزَلَتْ " إِنَّمَا وَلِيّكُمْ اللَّه وَرَسُوله " الْآيَة .
الضَّحَّاك لَمْ يَلْقَ اِبْن عباس (که ذيلا بحث ميشود وثابت شده دروغ است وملاقات داشته وبهانه نواصب برای خدشه در صحت حديث است)

وَرَوَى اِبْن مَرْدُوَيْهِ أَيْضًا عَنْ طَرِيق مُحَمَّد بْن السَّائِب الْكَلْبِيّ وَهُوَ مَتْرُوك (بعلت تشيعش) عَنْ أَبِي صَالِح عَنْ اِبْن عباس قَالَ خَرَجَ رَسُول اللَّه - صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ - إِلَى الْمَسْجِد وَالنَّاس يُصَلُّونَ بَيْن رَاكِع وَسَاجِد وَقَائِم وَقَاعِد وَإِذَا مِسْكِين يَسْأَل فَدَخَلَ رَسُول اللَّه - صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ - فَقَالَ أَعْطَاك أَحَد شَيْئًا ؟ قَالَ نَعَمْ قَالَ مَنْ ؟ قَالَ ذَلِكَ الرَّجُل الْقَائِم قَالَ " عَلَى " أَيِّ حَالٍ أَعْطَاك ؟ قَالَ وَهُوَ رَاكِعٌ قَالَ وَذَلِكَ عَلِيّ بْن أَبِي طَالِب قَالَ فَكَبَّرَ رَسُول اللَّه عِنْد ذَلِكَ وَهُوَ يَقُول مَنْ " يَتَوَلَّ اللَّه وَرَسُوله وَاَلَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْب اللَّه هُمْ الْغَالِبُونَ " وَهَذَا إِسْنَاد لَا يُقْدَح بِهِ

ثُمَّ رَوَاهُ اِبْن مَرْدُوَيْهِ مِنْ حَدِيث عَلِيّ بْن أَبِي طَالِب رَضِيَ اللَّه عَنْهُ نَفْسه وَعَمّاَر بْن يَاسِر وَأَبِي رَافِع وَلَيْسَ يَصِحّ شَيْء مِنْهَا بِالْكُلِّيَّةِ لِضَعْفِ أَسَانِيدهَا وَجَهَالَة رِجَالهَا (تا اينجا ابن حجر هم در تخريج احاديث کشاف با ابن کثير در جرح طريق عمار ياسرموافق است بعلت وجود خالد بن يزيد العمري که گفته متروک است نه بقيه طرق)

ساير طرق :

ثُمَّ رَوَى بِإِسْنَادِهِ عَنْ مَيْمُون بْن مِهْرَان 8 عَنْ اِبْن عباس فِي قَوْله " إِنَّمَا وَلِيّكُمْ اللَّه وَرَسُوله " نَزَلَتْ فِي الْمُؤْمِنِينَ وَعَلِيّ بْن أَبِي طَالِب أَوَّلهمْ

احتمال دارد که جمله : وَهَذَا إِسْنَاد لَا يُقْدَح بِهِ : دنبال این حديث باشد که تصحیف ویا تحريف شده است وشاهدش هم حدیثی مشابه است که از طبری صحیح روايت شده ویا حدیثی باشد از ابن عباس که کلا از تفسیر طبری وابن کثیر حذف شده وسیوطی بدان تصریح کرده است والله اعلم . کلام سیوطی در درالمنثور: (وأخرج عبد الرزاق وعبد بن حميد وابن جرير ( الان در تفسير طبری موجود نيست) وأبو الشيخ وابن مردويه عن ابن عباس في قوله { إنما وليكم الله ورسوله . . . } الآية . قال : نزلت في علي بن أبي طالب . اما احتمال دوم يعني تحريف بدليل شواهدي ديگر تقويت ميشود كه در ادامه در باره كلام سيد ابن طاوس رحمه الله در طرائفش كه از صحيح نسايي نقل كرده آورده خواهد شد.
)

وَقَالَ اِبْن جَرِير حَدَّثَنَا هَنَّاد حَدَّثَنَا عَبْدَة عَنْ عَبْد الْمَلِك عَنْ أَبِي جَعْفَر قَالَ سَأَلْته عَنْ هَذِهِ الْآيَة " إِنَّمَا وَلِيّكُمْ اللَّه وَرَسُوله وَاَلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاة وَيُؤْتُونَ الزَّكَاة وَهُمْ رَاكِعُونَ" قُلْنَا مَنْ الَّذِينَ آمَنُوا ؟ قَالَ الَّذِينَ آمَنُوا قُلْنَا بَلَغَنَا أَنَّهَا نَزَلَتْ فِي عَلِيّ بْن أَبِي طَالِب قَالَ عَلِيّ مِنْ الَّذِينَ آمَنُوا

وَقَالَ أَسْبَاط عَنْ السُّدِّيّ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَة فِي جَمِيع الْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ عَلِيّ بْن أَبِي طَالِب مَرَّ بِهِ سَائِل وَهُوَ رَاكِع فِي الْمَسْجِد فَأَعْطَاهُ خَاتَمه

وَقَالَ عَلِيّ بْن أَبِي طَلْحَة الْوَالِبِيّ عَنْ اِبْن عباس عَنْ أَسْلَمَ فَقَدْ تَوَلَّى اللَّه وَرَسُوله وَاَلَّذِينَ آمَنُوا رَوَاهُ اِبْن جَرِير .

وَقَدْ تَقَدَّمَ فِي الْأَحَادِيث الَّتِي أَوْرَدْنَاهَا أَنَّ هَذِهِ الْآيَات كُلّهَا نَزَلَتْ فِي عُبَادَة بْن الصَّامِت - رَضِيَ اللَّه عَنْهُ - حِين تَبَرَّأَ مِنْ حِلْف الْيَهُود وَرَضِيَ بِوِلَايَةِ اللَّه وَرَسُوله وَالْمُؤْمِنِينَ وَلِهَذَا قَالَ تَعَالَى بَعْد هَذَا كُلّه " وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّه وَرَسُوله وَاَلَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْب اللَّه هُمْ الْغَالِبُونَ " كَمَا قَالَ تَعَالَى" كَتَبَ اللَّه لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي إِنَّ اللَّه قَوِيّ عَزِيز لَا تَجِد قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاَللَّهِ وَالْيَوْم الْآخِر يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّه وَرَسُوله وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانهمْ أَوْ عَشِيرَتهمْ أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبهمْ الْإِيمَان وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَيُدْخِلهُمْ جَنَّات تَجْرِي مِنْ تَحْتهَا الْأَنْهَار خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّه عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَئِكَ حِزْب اللَّه أَلَا إِنَّ حِزْب اللَّه هُمْ الْمُفْلِحُونَ " .
وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ (56)
وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ .تفسير ابن كثير

__________________

2 الاسم : الربيع بن سليمان بن عبد الجبار بن كامل المرادى مولاهم ، أبو محمد المصرى المؤذن ( صاحب الشافعى ، و راوى كتب الأمهات عنه )
المولد : 174 هـ
الطبقة : 11 : أوساط الآخذين عن تبع الأتباع
الوفاة : 270 هـ
روى له : د ت س ق ( أبو داود - الترمذي - النسائي - ابن ماجه )
رتبته عند ابن حجر : ثقة

3 الاسم : عتبة بن أبى حكيم الهمدانى ثم الشعبانى ، أبو العباس الشامى الأردنى الطبرانى
الطبقة : 6 : من الذين عاصروا صغارالتابعين
الوفاة : بعد 140 هـ بـ صور
روى له : عخ د ت س ق ( البخاري في خلق أفعال العباد - أبو داود - الترمذي - النسائي - ابن ماجه )
رتبته عند ابن حجر : صدوق ، يخطىء كثيرا
رتبته عند الذهبي : مختلف فى توثيقه ، و قال أبو حاتم : صالح الحديث

4 الاسم : عبد الله بن سعيد بن حصين الكندى ، أبو سعيد الأشج الكوفى
الطبقة : 10 : كبارالآخذين عن تبع الأتباع
الوفاة : 257 هـ
روى له : خ م د ت س ق ( البخاري - مسلم - أبو داود - الترمذي - النسائي - ابن ماجه )
رتبته عند ابن حجر : ثقة
رتبته عند الذهبي : الحافظ ، قال أبو حاتم : إمام أهل زمانه ، و قال الشطوى : ما رأيت أحفظ منه

5 الاسم : الفضل بن دكين : عمرو بن حماد بن زهير القرشى التيمى الطلحى مولاهم ، الأحول أبو نعيم الملائى الكوفى ( مشهور بكنيته )
المولد : 130 هـ
الطبقة : 9 : من صغار أتباع التابعين
الوفاة : 218 هـ و قيل 219 هـ بـ الكوفة
روى له : خ م د ت س ق ( البخاري - مسلم - أبو داود - الترمذي - النسائي - ابن ماجه )
رتبته عند ابن حجر : ثقة ثبت

6 الاسم : موسى بن قيس الحضرمى ، أبو محمد الفراء ، الكوفى ، يلقب عصفور الجنة
الطبقة : 6 : من الذين عاصروا صغارالتابعين
روى له : د س ( أبو داود - النسائي )
رتبته عند ابن حجر : صدوق رمى بالتشيع
رتبته عند الذهبي : ثقة شيعى

7 الاسم : سلمة بن كهيل بن حصين الحضرمى ، أبو يحيى الكوفى التنعى ( و تنعه بطن من حضرموت )
الطبقة : 4 : طبقة تلى الوسطى من التابعين
روى له : خ م د ت س ق ( البخاري - مسلم - أبو داود - الترمذي - النسائي - ابن ماجه )
رتبته عند ابن حجر : ثقة
رتبته عند الذهبي : ثقة ، من علماء الكوفة

8-الاسم : ميمون بن مهران الجزرى ، أبو أيوب الرقى ، أصله كوفى ( ولى الجزيرة لعمر بن عبد العزيز )
المولد : 40 هـ
الطبقة : 4 : طبقة تلى الوسطى من التابعين
الوفاة : 117 هـ ( 116 أو 117 ) بـ الجزيرة
روى له : بخ م د ت س ق ( البخاري في الأدب المفرد - مسلم - أبو داود - الترمذي - النسائي - ابن ماجه )
رتبته عند ابن حجر : ثقة فقيه ، و كان يرسل
رتبته عند الذهبي : عالم الرقة ، ثقة عابد كبير القدر

تصویر تفسیر ابن کثیر که هم اکنون در سایت اوقاف عربستان :

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]http://quran.al-islam.com/Page.aspx?page...1&Page=117

هنوز هم موجود است .

قال سبحانه : اِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ (159) إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَبَيَّنُوا فَأُولَئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ

مدرک ديگری که تحريف تفسير ابن کثير وطبری و.... را تقويت ميکند :
سيد اجل علی بن طاوس رحمه الله در طرائفش آورده :
يف = للطرائف : من كتاب الجمع بين الصحاح الستة من
صحيح النسائي عن ابن سلام قال: أتيت رسول الله صلى الله عليه واله فقلت: إن قومنا
حادونا لما صدقنا الله ورسوله، وأقسموا أن لا يكلمونا، فأنزل الله تعالى (إنما
وليكم الله ورسوله والذين آمنوا) الآية، ثم أذن بلال لصلاة الظهر، فقام الناس يصلون
فمن بين ساجد وراكع، وسائل إذا سأل، فأعطى علي خاتمه وهو راكع، فأخبر السائل رسول
الله صلى الله عليه واله فقرأ علينا رسول الله صلى الله عليه واله (إنما وليكم الله
ورسوله) إلى قوله: (الغالبون). ورواه الشافعي ابن المغازلي من خمس طرق: فمنها عن
عبد الله بن عباس قال: مر سائل بالنبي صلى الله عليه واله وفي يده خاتم قال: من
أعطاك هذا الخاتم ؟ قال: ذاك الراكع - وكان علي يصلي - فقال: الحمدلله الذي جعلها
في وفي أهل بيتي.بحار ج35 ص 80

وسید بن طاوس رحمه الله دقت زیادی دارد ودر مقدمه کتاب طرائفش در منابعش میگوید :

ومن الجمع بين الصحاح الستة تأليف أبي الحسن رزين بن معاوية بن عمار العبدرى السرقسطى الاندلسي وهو موطأ مالك بن الانس الاصبحي وصحيح مسلم وصحيح البخاري وكتاب السنن لابي داود السجستاني، وصحيح الترمذي، [FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]والنسخة الكبيرة من كتاب صحيح النسائي،

رَزِين بن معاوية
هو الإمام الحافظ أبو الحسن ، رَزين بن معاوية العَبْدَري السَّرقُسْطي الأَنْدلسي ، صاحب كتاب «التجريد في الجمع بين الصحاح». مات بعد العشرين والخمسمائة.

اما امروز كجاست اين حديث در صحيح نسايي ؟؟؟؟؟

فقط در سنن نسايي فعلي آمده :

8479) أخبرني زكريا بن يحيى قال حدثني محمد بن عبد الرحيم قال حدثنا إبراهيم قال حدثنا معن قال حدثني موسى بن يعقوب عن المهاجر بن مسمار عن عائشة بنت سعد وعامر بن سعد عن سعد أن رسول الله صلى الله عليه وسلم خطب الناس فقال أما بعد أيها الناس فإني وليكم قالوا صدقت ثم أخذ بيد علي فرفعها ثم قال هذا وليي والمؤدي عني وال الله من والاه وعاد من عاداه . سنن كبري نسايي

أخبرني زكريا بن يحيى قال حدثنا محمد بن يحيى قال حدثنا يعقوب بن جعفر بن أبي كثير عن مهاجر بن مسمار قال أخبرتني عائشة بنت سعد عن سعد قال : كنا مع رسول الله صلى الله عليه و سلم بطريق مكة وهو موجه إليها فلما بلغ غدير خم وقف الناس ثم رد من مضى ولحقه من تخلف فلما اجتمع الناس إليه قال أيها الناس هل بلغت قالوا نعم قال اللهم اشهد ثلاث مرات يقولها ثم قال أيها الناس من وليكم قالوا الله ورسوله ثلاثا ثم أخذ بيد علي فأقامه ثم قال من كان الله ورسوله وليه فهذا وليه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه.نسايي

أخبرنا واصل بن عبد الأعلى عن بن فضيل عن الأجلح عن عبد الله بن بريدة عن أبيه قال : بعثنا رسول الله صلى الله عليه و سلم إلى اليمن مع خالد بن الوليد وبعث عليا على جيش آخر وقال إن التقيتما فعلي على الناس وإن تفرقتما فكل واحد منكما على حدته فلقينا بني زبيد من أهل اليمن وظهر المسلمون على المشركين فقتلنا المقاتلة وسبينا الذرية فاصطفى علي جارية لنفسه من السبي فكتب بذلك خالد بن الوليد إلى النبي صلى الله عليه و سلم وأمرني أن أنال منه فقال فدفعت الكتاب إليه ونلت من علي فتغير وجه رسول الله صلى الله عليه و سلم فقلت هذا مكان العائذ بعثتني مع رجل وأمرتني بطاعته فبلغت ما أرسلت به فقال رسول الله صلى الله عليه و سلم لا تقعن يا بريدة في علي فإن عليا مني وأنا منه وهذا وليكم بعدي .نسائي

أخبرني هلال بن بشر قال حدثنا محمد بن خالد وهو بن عثمة قال حدثنا موسى بن يعقوب قال حدثني مهاجر بن مسمار عن عائشة بنت سعد قالت سمعت أبي يقول : سمعت رسول الله صلى الله عليه و سلم يوم الجحفة وأخذ بيد علي فخطب فحمد الله وأثنى عليه ثم قال يا أيها الناس إني وليكم قالوا صدقت يا رسول الله ثم أخذ بيد علي فرفعها وقال هذا وليي والمؤدي عني وإن الله موال لمن والاه ومعاد من عاداه.سنن كبري نسائي

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]پس معلوم میشود کتاب صحیح نسایی بسیار بزرگ بوده و محذوفات بسیاری دارد همچنانکه اخیرا کتاب : مائة حديث ساقطة من سنن النسائي ، در تدارک بر احادیث سنن نسایی تالیف شده است .ودر طليعه كتاب آمده :

زيادة على نسخة حمزة الكناني من الأحاديث على سائر النسخ وفيها حديثان زائدان على المجتبى أيضا .

ودر کتاب :

: جامع الأصول في أحاديث الرسول
المؤلف : مجد الدين أبو السعادات المبارك بن محمد الجزري ابن الأثير (المتوفى : 606هـ) كه جامع كتاب رزين متوفي 535 است ،

آورده :

6515 - () عبد الله بن سلام - رضي الله عنه - :قال : أتيتُ رسولَ الله -صلى الله عليه وسلم- ، ورَهْط من قومي، فقلنا : إِن قومنا حَادُّونَا لما صدَّقْنا الله ورسوله، وأقسموا لا يُكلِّمونا، فأنزل الله تعالى : {إِنَّما وَليُّکُمُ الله وَرَسُولُهُ والَّذِينَ آمَنُوا} [المائدة: 55] ثم أَذَّن بلال لصلاة الظهر ، فقام الناس يُصَلُّون، فمن بين ساجد وراكع وسائل، إِذا سائل يسأل ، فأعْطاه عليّ خاتَمه ، وهو راكع ، فأخبر السائلُ رسولَ الله -صلى الله عليه وسلم- ، فقرأ علينا رسولُ الله -صلى الله عليه وسلم- : «{إِنَّما وَليُّکُمُ الله وَرَسُولُهُ والَّذِينَ آمَنُوا ، الَّذِينَ يُقيمون الصلاةَ ، ويُؤْتُونَ الزَّكاةَ، وهم رَاكِعُونَ. وَمَن يَتَوَلَّ الله ورسولَهُ والذين آمنوا ، فَإِنَّ-[665]- حِزْبَ الله هُمُ الغَالِبُونَ} [المائدة: 55 ، 56]». أخرجه....

معلوم نیست کدام دست خائن ، سنن نسایی را حذف وبجای آن 4 نقطه گذاشته است ؟؟؟!!!!تا زمان أبي القاسم علي بن موسى ابن طاوس الحلي المتوفى سنة 664 ه‍ که 58 سال تا ابن الأثير (المتوفى : 606هـ) فاصله دارد در کتابش موجود بوده ،

یعنی حدود 800 سال پیش موجود بوده اما الان نیست !!!!!

البته از کسانیکه در مساجد الله وبر منابر رسول الله (ص) ولی الله (ع) را سب ولعن کنند وفرزندان وشیعیان رسول الله (ص) را قربانی جاه طلبی وحرص خود کنند بیشتر از این قبیل خیانتها انتظار میرود .

وَتَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ .

وتعداد بيشتري از تحريفات در لينك زير ببينيد :

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]http://hojjah.googlepages.com/tahrif.doc

تفصیل مطالب در :
http://hojjah.googlepages.com/rakeun.zip
یا :

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]http://bosra.persiangig.com/rakeun.zip

منبع http://javdan.blogfa.com/cat-38.aspx

میرزا حسین نوری(1254 – 1320) کتاب "فصل الخطاب فی تحریف الکتاب رب الارباب" را درسال 1292 هجری به نگارش درآورد و در سال 1298 در نجف اشرف به چاپ رسید .
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]البته ایشان کتاب دیگری بنام لولو ومرجان دارد که از خوارق عادات اخباریون است چون نگرشی عقلانی به اخبار دارد اما متاسفانه در کتاب فصل الخطاب چشم بسته جلو رفته وتناقضهایی آشکار مرتکب گشته است .

(البته باید بدانیم که موضوع تحریف نزد اهل سنت بسیار صحیحتر و صریحتر وبیشتر وقدیمتر وخطرناکتر از شیعه آمده اما بعلت تبلیغات وسیع علیه شیعه استفاده شده مثلا جناب ابن ابو داود سجستاني متوفاي 316 هجري،‌پسر صاحب یکی از صحاح شش گانه اهل سنت ، كتابي نوشته به نام المصاحف، درآن كتاب ثابت كرده تحريف قرآن را ؛ اسمش مصاحف است نه مصحف که دلیل بر تعدد مصاحف واختلاف وتحریف در قرآن است.
در قرن حاضر فردي به نام محمد الخطيب از علماي دانشگاه الأزهر مصر، كتابي نوشت به نام الفرقان في تحريف القرآن .
(دیگر اینکه دو سوره ولایت ونورین مورد ادعای فصل الخطاب مورد اعتقاد شیعه نبوده در حالیکه سوره حفد و خلع را که عمر در قنوت نماز میخوانده مورد عقیده وتوجه صحابه بوده است)

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ابطال احادیث تحریف از صحیحترین احادیث شیعه :
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]در مقدمه كتاب لؤلؤ و مرجان آمده كه يكى از علماى بزرگ هند، به نام سيد محمد
مرتضى هندى، مكرّراً از ذاكران و روضه خوانان هند، شكايت مى كرده كه آنان روضه هاى دروغ مى خوانند و از حاجى نورى خواسته تا كتابى در راهنمايى آنان بنويسد و آنها را از اين كارباز دارد. خواستِ او انگيزه تأليف كتاب لؤلؤ و مرجان شده كه كتاب بسيار سودمندى است.
روایت شده كه نيز از همان سامان شخصی خدمت حاجى نورى رسيده و گفته: در هند در بحث هاى ميان شيعه و سنّى روى اين مطلب تأكيد فراوان مى شود كه اگر على(ع) جانشين بلافصل رسول خداست پس چرا نام او در قرآن ، در آياتى كه گفته مى شود درباره امامت است ، ياد نشده است!! ؟؟

بيشترين دعاوي قائلین به تحریف پيرامون اين معنا است که قرآن حقيقي مشتمل بر اجزايي بوده که در آن نام علي ( عليه السلام ) و اهل بيت پيامبر برده شده و از فضايح اهل نفاق پرده برداشته و در جريان گردآوري قرآن به کوشش ايادي نفاق اين بخشها از متن قرآن حذف شده است .

مرحوم نورى براى پاسخ گفتن به اهل تسنّن، به فكر مى افتد كه با نقل و جمع آورى روايات ؛ اثبات كند كه مثلاً نام على(ع) در اصل آيات نازل شده، بوده و هنگام گردآورى آيات، آن را انداخته اند و نبايد اهل تسنّن بگويند كه نام على(ع) در قرآنِ نازل شده به رسول خدا نبوده است. وبه جملات خنده داری از کتاب مجعول ومجهول الهویه دبستان مذاهب (كه در زمان حاكميت انگلیس بر هند چاپ شده)استناد میکند که : در سوره ولایت آمده : و سبح بحمد ربك و عليّ من الشاهدين ودر سوره نورین : وإن عليا من المتقين . وإنا لنوفيه حقه يوم الدين . وما نحن عن ظلمه بغافلين و إن عليا قانتا بالليل ساجدا يحذر الآخرة
بنابراين, انگيزه حاجى نورى, اثبات تحريف قرآن نبوده (حتی تحریف به زیاده را نفی کرده است)، بلكه مطلب ديگرى را دنبال مى كرده، امّا از پيامد بسيار خطرناك اين كار، غافل بوده است .

اول عجیب اینکه محدث خبیری مثل طبرسی چگونه این احادیث صحیح و ثابت در اصول کافی را ندیده که امام علیه السلام بصراحت از نبودن اسم علی (ع) در قران سخن میگوید ، ببینید وقضاوت کنید :

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ أَبِي سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ (النساء -: 59 -) فَقَالَ نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ ع فَقُلْتُ لَهُ إِنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ فَمَا لَهُ لَمْ يُسَمِّ عَلِيّاً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ ع فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ فَقَالَ قُولُوا لَهُمْ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَزَلَتْ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَ لَمْ يُسَمِّ اللَّهُ لَهُمْ ثَلَاثاً وَ لَا أَرْبَعاً حَتَّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ وَ نَزَلَتْ عَلَيْهِ الزَّكَاةُ وَ لَمْ يُسَمِّ لَهُمْ مِنْ كُلِّ أَرْبَعِينَ دِرْهَماً دِرْهَمٌ حَتَّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ وَ نَزَلَ الْحَجُّ فَلَمْ يَقُلْ لَهُمْ طُوفُوا أُسْبُوعاً حَتَّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ وَ نَزَلَتْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ (النساء -: 59 -) وَ نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي عَلِيٍّ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ وَ قَالَ ص أُوصِيكُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ أَهْلِ بَيْتِي فَإِنِّي سَأَلْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ لَا يُفَرِّقَ بَيْنَهُمَا حَتَّى يُورِدَهُمَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَأَعْطَانِي ذَلِكَ وَ قَالَ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ وَ قَالَ إِنَّهُمْ لَنْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ بَابِ هُدًى وَ لَنْ يُدْخِلُوكُمْ فِي بَابِ ضَلَالَةٍ فَلَوْ سَكَتَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَلَمْ يُبَيِّنْ مَنْ أَهْلُ بَيْتِهِ لَادَّعَاهَا آلُ فُلَانٍ وَ آلُ فُلَانٍ وَ لَكِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَهُ فِي كِتَابِهِ تَصْدِيقاً لِنَبِيِّهِ ص إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً (الأحزاب -: 33 -) فَكَانَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ فَاطِمَةُ ع فَأَدْخَلَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص تَحْتَ الْكِسَاءِ فِي بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ إِنَّ لِكُلِّ نَبِيٍّ أَهْلًا وَ ثَقَلًا وَ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي وَ ثَقَلِي فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ أَ لَسْتُ مِنْ أَهْلِكَ فَقَالَ إِنَّكِ إِلَى خَيْرٍ وَ لَكِنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي وَ ثِقْلِي فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ ص كَانَ عَلِيٌّ أَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ لِكَثْرَةِ مَا بَلَّغَ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ إِقَامَتِهِ لِلنَّاسِ وَ أَخْذِهِ بِيَدِهِ فَلَمَّا مَضَى عَلِيٌّ لَمْ يَكُنْ يَسْتَطِيعُ عَلِيٌّ وَ لَمْ يَكُنْ لِيَفْعَلَ أَنْ يُدْخِلَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ وَ لَا الْعَبَّاسَ بْنَ عَلِيٍّ وَ لَا وَاحِداً مِنْ وُلْدِهِ إِذاً لَقَالَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْزَلَ فِينَا كَمَا أَنْزَلَ فِيكَ فَأَمَرَ بِطَاعَتِنَا كَمَا أَمَرَ بِطَاعَتِكَ وَ بَلَّغَ فِينَا رَسُولُ اللَّهِ ص كَمَا بَلَّغَ فِيكَ وَ أَذْهَبَ عَنَّا الرِّجْسَ كَمَا أَذْهَبَهُ عَنْكَ فَلَمَّا مَضَى عَلِيٌّ ع كَانَ الْحَسَنُ ع أَوْلَى بِهَا لِكِبَرِهِ فَلَمَّا تُوُفِّيَ لَمْ يَسْتَطِعْ أَنْ يُدْخِلَ وُلْدَهُ وَ لَمْ يَكُنْ لِيَفْعَلَ ذَلِكَ وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ (الأنفال -: 75 -) فَيَجْعَلَهَا فِي وُلْدِهِ إِذاً لَقَالَ الْحُسَيْنُ أَمَرَ اللَّهُ بِطَاعَتِي كَمَا أَمَرَ بِطَاعَتِكَ وَ طَاعَةِ أَبِيكَ وَ بَلَّغَ فِيَّ رَسُولُ اللَّهِ ص كَمَا بَلَّغَ فِيكَ وَ فِي أَبِيكَ وَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنِّي الرِّجْسَ كَمَا أَذْهَبَ عَنْكَ وَ عَنْ أَبِيكَ فَلَمَّا صَارَتْ إِلَى الْحُسَيْنِ ع لَمْ يَكُنْ أَحَدٌ مِنْ
أَهْلِ بَيْتِهِ يَسْتَطِيعُ أَنْ يَدَّعِيَ عَلَيْهِ كَمَا كَانَ هُوَ يَدَّعِي عَلَى أَخِيهِ وَ عَلَى أَبِيهِ لَوْ أَرَادَا أَنْ يَصْرِفَا الْأَمْرَ عَنْهُ وَ لَمْ يَكُونَا لِيَفْعَلَا ثُمَّ صَارَتْ حِينَ أَفْضَتْ إِلَى الْحُسَيْنِ ع فَجَرَى تَأْوِيلُ هَذِهِ الْآيَةِ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ (الأنفال -: 75 -) ثُمَّ صَارَتْ مِنْ بَعْدِ الْحُسَيْنِ لِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ثُمَّ صَارَتْ مِنْ بَعْدِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع وَ قَالَ الرِّجْسُ هُوَ الشَّكُّ وَ اللَّهِ لَا نَشُكُّ فِي رَبِّنَا أَبَداً
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ عِمْرَانَ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ الْحُرِّ وَ عِمْرَانَ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مِثْلَ ذَلِكَ. صحيح

الكافي ج : 1 ص : 288

دراین خبرصحيح از ابوبصير نقل شده كه از حضرت صادق عليه‏السلام در مورد آيه اطيعوا اللّه‏ واطيعوا الرسول واوُلي الامر منكم سؤال نمودم كه مراد از اولوالامر كيست؟
حضرت فرمود: اين آيه در مورد علي بن ابي‏طالب، امام حسن و امام حسين نازل شده‏است.
عرض كردم: مردم مي‏گويند چرا نام علي عليه‏السلام و اهل بيت او در كتاب خدا نيامده‏است؟
حضرت فرمود: به آنان بگو، نماز بر پيامبر نازل شد، در حالي كه خداوند براي مردم عدد ركعات آن را مشخص ننموده بود، چرا كه پيامبر بايد براي آنان تفسير نمايد، و همين طور زكات بر پيامبر نازل شد، اما خداوند بيان نفرمود از هر چهل مثقال نقره، يك نقره زكات دارد. حج بر پيامبر نازل شد در حالي كه خداوند به مردم نفرمود هفت مرتبه طواف نماييد. چون پيامبر كسي است كه تبيبن و تفسير اين آيات و كليات را به عهده دارد.

آنگاه امام صادق فرمود: آيه اطيعوا اللّه‏ واطيعوا الرسول واُولي الامر منكم در شأن علي ابن ابي‏طالب و امام حسن و امام حسين عليهم‏السلام نازل شد. رسول خدا در روز عيد غدير خم فرمود مَنْ كُنْتُ مَوْلاه فهذا عَليٌّ مولاه، از اين روايت و رواياتي نظير آن به‏خوبي استفاده مي‏گردد كه بيان كليات معارف ديني را قرآن بر عهده دارد، و تفسير و تبيين و توضيح آن بر عهده پيامبر و امامان است. خود قرآن كريم در مواردي اين امر را از جمله امتيازات پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم شمرده است.

واگر گفته شود که این حدیث بتنهایی اساس و مبنای عقیده شیعه اثنی عشری است ، سخنی گزاف نیست. وهمین حدیث ارکان کتاب فصل الخطاب نوری را منهدم میکند زیرا که علت تالیف کتاب فصل الخطاب این بود که چرا اسامی ائمه در قرآن نیامده در حالیکه این حدیث بصراحت خط بطلانی بر کتاب فصل الخطاب است .

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دوم اینکه مؤلّف فصل الخطاب براى مدّعاى خود, به دوازده دليل تمسّك جُسته است كه دليل يازدهم و دوازدهم وى هزار و شصت روايت است كه شصت تاى آن به عنوان دليل يازدهم و هزارتاى آن به عنوان دليل دوازدهم ياد شده است.

از ميان دلايل دوازده‏گانه‏اي كه محدّث نوري بر تحريف قرآن اقامه كرده است، تنها دو دليل آن از منابع شيعه است.

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]حدود 360 روايت كه همه از كتاب القرائات سيّارى کذاب مطرود نقل شده است.

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]به عبارت ديگر, يك سوم احاديث فصل الخطاب, از يك كتاب و يك سوم ديگر از پنج كتاب و يك سوم بقيه از شصت و پنج كتاب, نقل شده است.

سیاری که شخصي فاسد المذهب ، منحرف و غالي است که امام صادق او را نفرين کرده و همه ي رجاليان بر او طعن وارد کرده اند و بيش از 600 روايت از مجموع هزار روايت آن ، روايات مکرر است و فرق بين آنها يا به جهت نقل از کتاب ديگر با حفظ وحدت سند است و يا نقل از به طريقي ديگر و به جز اين دو قسم بيش از صد حديث درباره ي قرائت هاي مختلف است که بيشتر آنها از تفسير مجمع البيان نقل شده است .

حال ابطال یک سوم کتاب که از سیاری روایت شده و ترجمه حال وی از کتب رجال :

ضمنا این حدیث را هم ببینید : أحمد بن محمد السياري في (كتاب القراءات) عن علي بن لحكم عن هشام بن سالم، قال: قال أبو عبد الله عليه السلام: القرآن الذي جاء به جبرائيل إلى محمد ص عشرة آلاف آية.

واکنون ابطال احادیث بظاهر صحیح در تحریف قرآن :

1ـ ثقة الإسلام کلینی في آخر كتاب (فضل القرآن) باب نوادر من (اصول الكافي) عن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد (سیار) ، عن علي بن الحكم، عن هشام بن سالم، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: أن القرآن الذي جاء به جبرائيل (ع) إلى محمد( ص) سبعة عشر ألف آية.

حـضـرت صـادق (ع ) فـرمود: قرآنى كه جبرئيل براى محمد (ص ) آورد هفده هزار آيه بوده است !!!!

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]2ـ المولى محمد صالح في (شرح الكافي) عن (كتاب سليم بن قيس الهلالي) أن أمير المؤمنين عليه السلام بعد وفاة رسول الله ص لزم بيته وأقبل على القرآن يجمعه ويؤلفه، فلم يخرج من بيته حتى جمعه كله، وكتب على تنزيله الناخس والمنسوخ منه، والمحكم والمتشابه، والوعد والوعيد،
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]وكان ثمانية عشر ألف آية.

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]3ـ أحمد بن محمد السياري في (كتاب القراءات) عن علي بن لحكم عن هشام بن سالم، قال: قال أبو عبد الله عليه السلام: [FONT=arial, helvetica, sans-serif]القرآن الذي جاء به جبرائيل إلى محمد ص عشرة آلاف آية.

في الكافي بإسناده عن هشام بن سالم ابي عبد الله عليه السلام قال : إن القرآن الذي جاء جبرائيل على محمد صلى الله عليه وآله وسلم سبعة آلاف آية . ويقال إن الموجود منه في أيدي الناس أقل من ذلك ، والمشهور أنه ستة آلاف وستمائة وستون . وفي مجمع البيان من طريق العامة عن النبي صلى الله عليه وآله وسلم : أن القرآن ستة آلاف ومائتان وثلاث وستون آية وقد ذكر بعض أصحابنا عدد السور والكلمات والحروف والفتحات والضمات والكسرات والهمزات والتشديدات والألفات والباءات إلى آخر حروف التهجي واعتمد في عدد الآية على المشهور . ولعل بناء حديث العامة على ما رأوه من عد البسملات آية واحدة وعلى ما حصل لهم القطع بكونه آية فإن للقراء في تعيين الآيات إختلافات والعلم عند الله . منه رحمه الله تعالى . تفسیر صافی صفحه 55.

از کنگره بین المللی مرحوم کلینی :
مشابه یابی در حوزه متن دارای چه فوایدی است؟

حجت*الاسلام طباطبایی: یکی از فایده*ها، شناخت تحریفات است.به عنوان مثال روایتی در کتاب فضل*القرآن داریم که می گوید قرآن نازل شده بر پیامبر مشتمل بر 17 هزار آیه بوده است(سبعه عشر الف آیه) برخی این روایت را مستمسک قرار داده*اند و به شیعه اشکال وارد می*کنند که شیعه قایل به تحریف قرآن است. ما وقتی این را مشابه*یابی کردیم،در مرحله مقابله با نسخ دیدیم که اولاً در 2 نسخه از نسخه*هایی که در اختیار ما بود، خلاف این متن گزارش شده و تعبیر "عشر" ندارد و آمده "سبعه آلاف" همچنین ما در مشابه*یابی دیدیم که مرحوم فیض، وقتی این حدیث را از کافی گزارش می*کند به همین شکل می آورد که در آن دو نسخه است و لذا متن آن در نسخه جدید تغییر داده شد.

ومن میگویم که اشتباه مرحوم مجلسی نیز در استفاده از این نسخه ناشی شده که روایت فوق را توثیق کرده است.
ودر تفسير مجمع البيان، اثر شيخ طبرسي، جزء بيست و نهم، ص140 روايت مشهوری از علي -عليه السلام- نيز وارد شده که رسول خدا -صلى الله عليه وسلم- فرمود: «جميع آيات القرآن سته آلاف آيه و مائتا آيه و ست و ثلاثون آيه».[1] يعني: «آيات قرآن بر روي هم، شش هزار و دويست و سي و شش آيه است».

ابتدا ترجمه حال احمد بن محمد راوی حدیث فوق از کتب رجال شیعه :

سیّاری, ابو عبدالله, احمدبن محمدبن سَیّار, الکاتب, السیّاری. از قول ابن نجاشی, شیخ طوسی و ابن غضائری گفتیم که فردی است:
(ضعیف الحدیث, فاسد المذهب, مجفوُّ الروایه, کثیر المراسیل, ضعیف متهالک غال محرِّف.
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] ضعيف الحديث, فاسد المذهب, محفو الرواية, مضطرب الحديث و المذهب, يعرف حديثه و
ينكر, يروى عن الضعفاء, كذّاب متّهم, كذّاب غال, ضعيف لايلتفت اليه ولا يعوّل عليه, فاسد

نکته دیگر با دقت در این احادیث ، علاوه بر ضعف رجال ، اضطراب درمتن آنها موج میزند یکی 17000 آیه دیگری 18000 آیه وآخری 10000 آیه !!!! ضمن اینکه فیض کاشانی که به نسخه قدیمی تر اصول کافی دسترسی داشته آورده که سبعة آلاف !!!!

بسياري از روايات تحريف از احمدبن محمد سياري و يا از علي‏بن احمد كوفي نقل گرديده‏اند كه هردو فاسدالمذهب و كذّاب بوده‏اند.

بخش بزرگي از اين روايات فصل الخطاب ، اسانيد آن به چند نفر مي رسد که علماي رجال آنها را با عبارات قدح کننده اي ياد مي کنند از قبيل « ضعيف الحديث » ، « فاسد المذهب » ، « مجفّوالروايه » و يا « مضطرب الحديث » ، « مضطرب المذهب » ، « روايت کننده ي خوب و بد » ، « روايت کننده از ضعفا » ، و يا « کذاب متهم » ، « روا نمي دانم از تفسيرش يک روايت نقل کنم » ، « مشهور به واقفي بودن » ، « دشمن ترين انسان ها به امام رضا) عليه السلام( ، « غالي کذاب » « ضعيف غيرقابل اعتنا » ، « غير قابل اعتماد » ، « فاسد الرّوايه » و « متهم به غلوّ » و واضح است که امثال اين راويان کثرتشان نفعي نرساند

حال ایا بر انسان عاقل کوچکترین شک وشبهه ای باقی میماند که این احادیث کمترین اعتباری ندارند ؟؟!!!!

احادیث صحیح وصریحی که مستقیم وغیر مستقیم بر حفظ وصیانت قرآن از تحریف دلالت دارند :

در روايتي به نقل از امام باقر عليه‏السلام آمده است كه:
[11] عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْحَاقَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ حَازِمٍ الْكَلْبِيِّ ابْنِ أُخْتِ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ لَمْ يُحْسِنْ وَصِيَّتَهُ عِنْدَ الْمَوْتِ كَانَ نَقْصاً فِي مُرُوَّتِهِ وَ عَقْلِهِ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ كَيْفَ يُوصِي الْمَيِّتُ قَالَ إِذَا حَضَرَتْهُ وَفَاتُهُ وَ اجْتَمَعَ النَّاسُ إِلَيْهِ قَالَ اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ عَالِمَ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ الرَّحْمَنَ الرَّحِيمَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعْهَدُ إِلَيْكَ فِي دَارِ الدُّنْيَا أَنِّي أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَ رَسُولُكَ وَ أَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ النَّارَ حَقٌّ وَ أَنَّ الْبَعْثَ حَقٌّ وَ الْحِسَابَ حَقٌّ وَ الْعَدْلَ وَ الْقَدَرَ وَ الْمِيزَانَ حَقٌّ وَ أَنَّ الْقُرْآنَ حَقٌّ وَ أَنَّ الْقُرْآنَ كَمَا نَزَّلْتَ وَ أَنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ الْحَقُّ الْمُبِينُ جَزَى اللَّهُ مُحَمَّداً ص خَيْرَ الْجَزَاءِ وَ حَيَّا اللَّهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ بِالسَّلَامِ اللَّهُمَّ يَا عُدَّتِي عِنْدَ كُرْبَتِي وَ يَا صَاحِبِي عِنْدَ شِدَّتِي وَ يَا وَلِيَّ نِعْمَتِي إِلَهِي وَ إِلَهَ آبَائِي لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ فَإِنَّكَ إِنْ تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي كُنْتُ أَقْرَبَ .ضعيف . تهذيب ج9ص 175

[24550] مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْحَاقَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ حَازِمٍ الْكَلْبِيِّ ابْنِ أُخْتِ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ لَمْ يُحْسِنْ وَصِيَّتَهُ عِنْدَ الْمَوْتِ كَانَ نَقْصاً فِي مُرُوءَتِهِ وَ عَقْلِهِ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ كَيْفَ يُوصِي الْمَيِّتُ قَالَ إِذَا حَضَرَتْهُ وَفَاتُهُ وَ اجْتَمَعَ النَّاسُ إِلَيْهِ قَالَ اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ عَالِمَ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ الرَّحْمَنَ الرَّحِيمَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعْهَدُ إِلَيْكَ فِي دَارِ الدُّنْيَا أَنِّي أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَ رَسُولُكَ وَ أَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ أَنَّ النَّارَ حَقٌّ وَ أَنَّ الْبَعْثَ حَقٌّ وَ الْحِسَابَ حَقٌّ وَ الْقَدَرَ وَ الْمِيزَانَ حَقٌّ وَ أَنَّ الدِّينَ كَمَا وَصَفْتَ وَ أَنَّ الْإِسْلَامَ كَمَا شَرَعْتَ وَ أَنَّ الْقَوْلَ كَمَا حَدَّثْتَ وَ أَنَّ الْقُرْآنَ كَمَا أَنْزَلْتَ وَ أَنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ الْحَقُّ الْمُبِينُ جَزَى اللَّهُ مُحَمَّداً خَيْرَ الْجَزَاءِ وَ حَيَّا مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ بِالسَّلَامِ اللَّهُمَّ يَا عُدَّتِي عِنْدَ كُرْبَتِي وَ صَاحِبِي عِنْدَ شِدَّتِي وَ يَا وَلِيَّ نِعْمَتِي إِلَهِي وَ إِلَهَ آبَائِي لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً فَإِنَّكَ إِنْ تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي أَقْرُبْ مِنَ الشَّرِّ وَ أَبْعُدْ مِنَ الْخَيْرِ فَآنِسْ فِي الْقَبْرِ وَحْشَتِي وَ اجْعَلْ لِي عَهْداً يَوْمَ أَلْقَاكَ مَنْشُوراً ثُمَّ يُوصِي بِحَاجَتِهِ وَ تَصْدِيقُ هَذِهِ الْوَصِيَّةِ فِي الْقُرْآنِ فِي السُّورَةِ الَّتِي يُذْكَرُ فِيهَا مَرْيَمُ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً (مريم -: 87 -) فَهَذَا عَهْدُ الْمَيِّتِ وَ الْوَصِيَّةُ حَقٌّ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ أَنْ يَحْفَظَ هَذِهِ الْوَصِيَّةَ وَ يُعَلِّمَهَا قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع عَلَّمَنِيهَا رَسُولُ اللَّهِ ص وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَّمَنِيهَا جَبْرَئِيلُ ع . صحيح .وسائل‏الشيعة ج : 19 ص : 261

وَ رَوَاهُ الشَّيْخُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ وَ كَذَا الصَّدُوقُ وَ
رَوَاهُ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مِثْلَهُ وَ
رَوَاهُ الشَّيْخُ فِي الْمِصْبَاحِ مُرْسَلًا نَحْوَهُ مَعَ زِيَادَاتٍ فِي الدُّعَاءِ وَ زَادَ أَيْضاً وَ قَالَ النَّبِيُّ ص لِعَلِيٍّ ع تَعَلَّمْهَا أَنْتَ وَ عَلِّمْهَا أَهْلَ بَيْتِكَ وَ شِيعَتَكَ
وسائل‏الشيعة ج : 19 ص : 262
وَ رَوَاهُ الْكَفْعَمِيُّ فِي الْمِصْبَاحِ أَيْضاً مُرْسَلًا كَمَا رَوَاهُ الشَّيْخُ مَعَ الزِّيَادَةِ أَقُولُ وَ الْوَصَايَا الْمَأْثُورَةُ كَثِيرَةٌ تَقَدَّمَ بَعْضُهَا فِي الْوُقُوفِ .صحيح .

ودر این احادیث بصراحت شهادت به عدم تحریف قرآن جزو وصیت مومنین آمده است .

[5431] رَوَى عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْحَاقَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ حَازِمٍ الْكَلْبِيِّ ابْنِ أُخْتِ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ وَ لَيْسَ بِالْجَعْفَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ لَمْ يُحْسِنْ وَصِيَّتَهُ عِنْدَ الْمَوْتِ كَانَ نَقْصاً فِي مُرُوءَتِهِ وَ عَقْلِهِ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ كَيْفَ يُوصِي الْمَيِّتُ قَالَ إِذَا حَضَرَتْهُ وَفَاتُهُ وَ اجْتَمَعَ النَّاسُ إِلَيْهِ قَالَ اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ عَالِمَ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ الرَّحْمَنَ الرَّحِيمَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعْهَدُ إِلَيْكَ فِي دَارِ الدُّنْيَا أَنِّي أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَ رَسُولُكَ وَ أَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ النَّارَ حَقٌّ وَ أَنَّ الْبَعْثَ حَقٌّ وَ الْحِسَابَ حَقٌّ وَ الصِّرَاطَ حَقٌّ وَ الْقَدَرَ وَ الْمِيزَانَ حَقٌّ وَ أَنَّ الدِّينَ كَمَا وَصَفْتَ وَ أَنَّ الْإِسْلَامَ كَمَا شَرَعْتَ وَ أَنَّ الْقَوْلَ كَمَا حَدَّثْتَ وَ أَنَّ الْقُرْآنَ كَمَا أَنْزَلْتَ وَ أَنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ الْحَقُّ الْمُبِينُ جَزَى اللَّهُ مُحَمَّداً عَنَّا خَيْرَ الْجَزَاءِ وَ حَيَّا اللَّهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ بِالسَّلَامِ اللَّهُمَّ يَا عُدَّتِي عِنْدَ كُرْبَتِي وَ يَا صَاحِبِي عِنْدَ شِدَّتِي وَ يَا وَلِيَّ نِعْمَتِي إِلَهِي وَ إِلَهَ آبَائِي لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ فَإِنَّكَ إِنْ تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي أَقْرُبْ مِنَ الشَّرِّ وَ أَبْعُدْ مِنَ الْخَيْرِ فَآنِسْ فِي الْقَبْرِ وَحْشَتِي وَ اجْعَلْ لِي عَهْداً يَوْمَ أَلْقَاكَ مَنْشُوراً ثُمَّ يُوصِي بِحَاجَتِهِ وَ تَصْدِيقُ هَذِهِ الْوَصِيَّةِ فِي الْقُرْآنِ فِي السُّورَةِ الَّتِي تُذْكَرُ فِيهَا مَرْيَمُ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً (مريم -: 87 -) فَهَذَا عَهْدُ الْمَيِّتِ وَ الْوَصِيَّةُ حَقٌّ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ وَ حَقٌّ عَلَيْهِ أَنْ يَحْفَظَ هَذِهِ الْوَصِيَّةَ وَ يُعَلِّمَهَا وَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ص عَلَّمَنِيهَا رَسُولُ اللَّهِ ص وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَّمَنِيهَا جَبْرَئِيلُ ع . من‏لايحضره‏الفقيه ج : 4 ص : 188

[9] الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ يَعْقُوبَ الْأَحْمَرِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ اعْتَمَرَ فِي الْحُرُمِ ثُمَّ خَرَجَ فِي أَيَّامِ الْحَجِّ أَ يَتَمَتَّعُ قَالَ نَعَمْ كَانَ أَبِي لَا يَعْدِلُ بِذَلِكَ قَالَ ابْنُ مُسْكَانَ وَ حَدَّثَنِي عَبْدُ الْخَالِقِ أَنَّهُ سَأَلَهُ عَنْ هَذِهِ الْمَسْأَلَةِ فَقَالَ إِنْ حَجَّ فَلْيَتَمَتَّعْ إِنَّا لَا نَعْدِلُ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ .صحيح . تهذيب ج5ص 27

[11] الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ مَنِ اشْتَرَطَ شَرْطاً مُخَالِفاً لِكِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَا يَجُوزُ لَهُ عَلَى الَّذِي اشْتَرَطَ عَلَيْهِ وَ الْمُسْلِمُونَ عِنْدَ شُرُوطِهِمْ فِيمَا وَافَقَ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ .صحيح تهذيب ج5ص 23

[1] مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُمَا سَأَلَاهُ عَنْ لَحْمِ الْحُمُرِ الْأَهْلِيَّةِ فَقَالَ نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ص عَنْ أَكْلِهَا يَوْمَ خَيْبَرَ وَ إِنَّمَا نَهَى عَنْ أَكْلِهَا فِي ذَلِكَ الْوَقْتِ لِأَنَّهَا كَانَتْ حَمُولَةَ النَّاسِ وَ إِنَّمَا الْحَرَامُ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْقُرْآنِ .صحيح. استبصار ج4 ص 73

آیا اگر قرآن تحریف شده بود اینچنین امام باقر به قرآن استناد و رجوع میدادند ؟!!

فَهَذَانِ الْخَبَرَانِ قَدْ وَرَدَا شَاذَّيْنِ مُخَالِفَيْنِ لِظَاهِرِ كِتَابِ اللَّهِ وَ كُلُّ حَدِيثٍ وَرَدَ هَذَا الْمَوْرِدَ فَإِنَّهُ لَا يَجُوزُ الْعَمَلُ عَلَيْهِ لِأَنَّهُ رُوِيَ عَنِ النَّبِيِّ ص وَ عَنِ الْأَئِمَّةِ ع أَنَّهُمْ قَالُوا إِذَا جَاءَكُمْ مِنَّا حَدِيثٌ فَاعْرِضُوهُ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ فَمَا وَافَقَ كِتَابَ اللَّهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَهُ فَاطْرَحُوهُ أَوْ رُدُّوهُ عَلَيْنَا

[926] وَ فِيمَا ذَكَرَهُ الْفَضْلُ مِنَ الْعِلَلِ عَنِ الرِّضَا ع أَنَّهُ قَالَ أُمِرَ النَّاسُ بِالْقِرَاءَةِ فِي الصَّلَاةِ لِئَلَّا يَكُونَ الْقُرْآنُ مَهْجُوراً مُضَيَّعاً وَ لْيَكُنْ مَحْفُوظاً مَدْرُوساً فَلَا يَضْمَحِلَّ وَ لَا يُجْهَلَ وَ إِنَّمَا بُدِئَ بِالْحَمْدِ دُونَ سَائِرِ السُّوَرِ لِأَنَّهُ لَيْسَ شَيْ‏ءٌ مِنَ الْقُرْآنِ وَ الْكَلَامِ جُمِعَ فِيهِ مِنْ جَوَامِعِ الْخَيْرِ وَ الْحِكْمَةِ مَا جُمِعَ فِي سُورَةِ الْحَمْدِ وَ ذَلِكَ أَنَّ قَوْلَهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْحَمْدُ لِلَّهِ (الفاتحة -: 2 -) إِنَّمَا هُوَ أَدَاءٌ لِمَا أَوْجَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى خَلْقِهِ مِنَ الشُّكْرِ وَ شُكْرٌ لِمَا وَفَّقَ عَبْدَهُ مِنَ الْخَيْرِ رَبِّ الْعالَمِينَ (الفاتحة -: 2 -) تَوْحِيدٌ لَهُ وَ تَحْمِيدٌ وَ إِقْرَارٌ بِأَنَّهُ هُوَ الْخَالِقُ الْمَالِكُ لَا غَيْرُهُ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ (الفاتحة -: 3 -) اسْتِعْطَافٌ وَ ذِكْرٌ لآِلَائِهِ وَ نَعْمَائِهِ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِهِ مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ (الفاتحة -: 4 -) إِقْرَارٌ لَهُ بِالْبَعْثِ وَ الْحِسَابِ وَ الْمُجَازَاةِ وَ إِيجَابُ مُلْكِ الْآخِرَةِ لَهُ كَإِيجَابِ مُلْكِ الدُّنْيَا إِيَّاكَ نَعْبُدُ (الفاتحة -: 5 -) رَغْبَةٌ وَ تَقَرُّبٌ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ وَ إِخْلَاصٌ لَهُ بِالْعَمَلِ دُونَ غَيْرِهِ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (الفاتحة -: 5 -) اسْتِزَادَةٌ مِنْ تَوْفِيقِهِ وَ عِبَادَتِهِ وَ اسْتِدَامَةٌ لِمَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ نَصَرَهُ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ (الفاتحة -: 6 -) اسْتِرْشَادٌ لِدِينِهِ وَ اعْتِصَامٌ بِحَبْلِهِ وَ اسْتِزَادَةٌ فِي الْمَعْرِفَةِ لِرَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ (الفاتحة -: 7 -) تَوْكِيدٌ فِي السُّؤَالِ وَ الرَّغْبَةِ وَ ذِكْرٌ لِمَا قَدْ تَقَدَّمَ مِنْ نِعَمِهِ عَلَى أَوْلِيَائِهِ وَ رَغْبَةٌ فِي مِثْلِ تِلْكَ النِّعَمِ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ (الفاتحة -: 7 -) اسْتِعَاذَةٌ مِنْ أَنْ يَكُونَ مِنَ الْمُعَانِدِينَ الْكَافِرِينَ الْمُسْتَخِفِّينَ بِهِ وَ بِأَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ وَ لَا الضَّالِّينَ (الفاتحة -: 7 -) اعْتِصَامٌ مِنْ أَنْ يَكُونَ مِنَ الَّذِينَ ضَلُّوا عَنْ سَبِيلِهِ مِنْ غَيْرِ مَعْرِفَةٍ وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً فَقَدِ اجْتَمَعَ فِيهِ مِنْ جَوَامِعِ الْخَيْرِ وَ الْحِكْمَةِ مِنْ أَمْرِ الْآخِرَةِ وَ الدُّنْيَا مَا لَا يَجْمَعُهُ شَيْ‏ءٌ مِنَ الْأَشْيَاءِ .صحيح . الفقيه

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَحْمَدَ الْمِنْقَرِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا إِبْرَاهِيمَ ع يَقُولُ مَنِ اسْتَكْفَى بِآيَةٍ مِنَ الْقُرْآنِ مِنَ الشَّرْقِ إِلَى الْغَرْبِ كُفِيَ إِذَا كَانَ بِيَقِينٍ.صحيح
عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَبِي ع مَا ضَرَبَ رَجُلٌ الْقُرْآنَ بَعْضَهُ بِبَعْضٍ إِلَّا كَفَرَ .صحيح

نقد کتاب فصل الخطاب به قلم علامه عسکری :
http://www.usolaldin.org/MOALFAT/QURAN/JOZ3/fq3-3.htm

بررسی کلی وهمه جانیه در زمینه تحریف وصیانت قرآن کریم نزد فریقین :

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]http://hojjah.googlepages.com/adam.tahrif.ghoran.zip

تحریف قرآن نزد اهل سنت :

http://hojjah.googlepages.com/tahrif.ghoran.sonnah.zip

نقد کتاب فصل الخطاب نوری بقلم آقای استادی :

http://hojjah.googlepages.com/adam.tahrif.qoran.doc

اتقان در تحریف قرآن :
http://hojjah.googlepages.com/etghan.tahrif.ghoran.zip

قرآن در نهج البلاغة :
http://hojjah.googlepages.com/qoran.nahjolbalaghe.doc

تناقض گویی شیخ الاسلام ! ابن تیمیه بخاطر خروج از بن بست تحریف قرآن نزد اهل سنت وصحابه :

منبع :http://javdan.blogfa.com/cat-38.aspx

به الله پناه می برم از شر کذابین...
در ص 110 که اصلا چنین نیست و در صفحه 134 از لسان حضرت محمد -ص- می گوید:
اناء سید ولد آدم و علی سید العرب!!!

یادتان باشد که شما تصویر از نرم افزار دست نویس می گذارید و بنده تصویر از صفحه اسکن شده کتاب و خودتان بگوئید کدام قوی تر است و کدام امکان جعلش بیشتر است.

IMAGE(http://axgig.com/images/71429859312231591326.jpg)

در صفحه 120 حدیث مذکور با شماره 14732 آمده است که نویسنده در مورد راویان آن می گوید: وضعفه جماعته!! و جمیع آن راویان را ضیعیف می داند زیرا کسانی مانند خالد ابن ولید از راویان آن هستند!!!

IMAGE(http://axgig.com/images/51007966981934091929.jpg)

در صفحه 128 نیز این حدیث با شماره 14764 آمده است که نویسنده به گواه طبرانی گفته است: راویان ضعیف هستند زیرا در آن محمد ابن عبدالله ابن ابی رافع وجود دارد!!!

IMAGE(http://axgig.com/images/25415310052090599850.jpg)
المستدرک – الحاکم النیسابوری – ج ۳ – ص ۱۳۴

در اینجا از جانب پیامبر گفته است «انا سید ولد آدم و علی سید العرب»
تصویرش را هم بالاتر گذاشته ام...
هرگز نگفته است مولای تمام مومنین است، بلکه گفته آقای اعراب است.
مجمع الزوائد – الهیثمی – ج ۹ – ص ۱۲۰

تصویر این تصویر را هم کمی بالا تر قرار دادم که حدیث را ضعیف می دانند

ماباقی احادیث را هم فقط شما انتخاب کن تا بنده برایت صحیح آن را عنوان کنم...

بعضی از حدیث ها رو گفتید ضعیف هست بعضی ها که نشده نظر ندادید گفتید فلانی در مورد فلان شخص بد گفته پس حدیثشم رده

بنده در مورد هیچ حدیثی نظر شخصی نداده و نمی دهم، همه را به گواه نویسندگان آنان بررسی می کنیم که در کتابشان در مورد حدیثی که آورده اند چه می گویند.
اگر هم میبینی بعضی را بررسی می کنم و بعضی را بررس نمی کنم دلیلش این است که بنده یک تنه دارم با کل سایت طرف صحبت می شوم و نمی تواتم وقت بگذارم تا فقط 1 مورد را که دوست عزیزی 30 تا منبع مختلف آورده را یکی یکی بررسی کنم.
من به عنوان نمونه از آن 30 عدد 5-6 تا را بررسی می کنم و باز هم تاکید دارم اگر فکر می کنید حدیث خاصی سند صحیح دارد پس آن را یادآوری کنید تا بررسی آن را در اولویت قرار دهم.
کذاب کسی هست که کلا مطالبو در نظر نمیگیره رو چند حدیث که سند ضعیف هست جواب میده مرد مومن اینهمه سند هست شما فقط چند تا شو گلچین کردید .

بنده وقتم با ارزش تر از اونه که شما 30 تا حدیث سند ضعیف از 30 تا کتاب بگذارید و من بررسی کنم.
حالا باز من 5-6 تا رو عینی بررسی کرده و آورده ام.
شما حتی یکی را هم بررسی نکرده اید، اگر کرده بودید حدیث ضعیف را نمی آوردید.
اگر هم شک دارید که در بین اینها حدیث صحیح است بگوئید تا همان را بررسی کنم.

بعضی از حدیث ها رو گفتید ضعیف هست بعضی ها که نشده نظر ندادید گفتید فلانی در مورد فلان شخص بد گفته پس حدیثشم رده

بنده در مورد هیچ حدیثی نظر شخصی نداده و نمی دهم، همه را به گواه نویسندگان آنان بررسی می کنیم که در کتابشان در مورد حدیثی که آورده اند چه می گویند.
اگر هم میبینی بعضی را بررسی می کنم و بعضی را بررس نمی کنم دلیلش این است که بنده یک تنه دارم با کل سایت طرف صحبت می شوم و نمی تواتم وقت بگذارم تا فقط 1 مورد را که دوست عزیزی 30 تا منبع مختلف آورده را یکی یکی بررسی کنم.
من به عنوان نمونه از آن 30 عدد 5-6 تا را بررسی می کنم و باز هم تاکید دارم اگر فکر می کنید حدیث خاصی سند صحیح دارد پس آن را یادآوری کنید تا بررسی آن را در اولویت قرار دهم.
کذاب کسی هست که کلا مطالبو در نظر نمیگیره رو چند حدیث که سند ضعیف هست جواب میده مرد مومن اینهمه سند هست شما فقط چند تا شو گلچین کردید .

بنده وقتم با ارزش تر از اونه که شما 30 تا حدیث سند ضعیف از 30 تا کتاب بگذارید و من بررسی کنم.
حالا باز من 5-6 تا رو عینی بررسی کرده و آورده ام.
شما حتی یکی را هم بررسی نکرده اید، اگر کرده بودید حدیث ضعیف را نمی آوردید.
اگر هم شک دارید که در بین اینها حدیث صحیح است بگوئید تا همان را بررسی کنم.

یادتان باشد که شما تصویر از نرم افزار دست نویس می گذارید و بنده تصویر از صفحه اسکن شده کتاب و خودتان بگوئید کدام قوی تر است و کدام امکان جعلش بیشتر است.

IMAGE(http://axgig.com/images/71429859312231591326.jpg)

IMAGE(http://axgig.com/images/51007966981934091929.jpg)

IMAGE(http://axgig.com/images/25415310052090599850.jpg)

در اینجا از جانب پیامبر گفته است «انا سید ولد آدم و علی سید العرب»
تصویرش را هم بالاتر گذاشته ام...
هرگز نگفته است مولای تمام مومنین است، بلکه گفته آقای اعراب است.

تصویر این تصویر را هم کمی بالا تر قرار دادم که حدیث را ضعیف می دانند

ماباقی احادیث را هم فقط شما انتخاب کن تا بنده برایت صحیح آن را عنوان کنم...

نه من نمی گویم سخنت درست نیست
می گویم که در مورد مستدرک در یک جای دیگر امده است صفحاتش فرق داد با یکدیگ

سلام دوست عزیز اقای ohfreedom
در مورد مجمع الزواید به قول خودتان چیده اید
فقط شما نگاه کردید که نوشته است طبرانی ضیعف
ان قسمت ها هم نگاه کنید
رقَوْلُهُ تَعَالَى: {وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ} [المائدة: 67]
10980 - عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ: «كَانَ عَبَّاسٌ عَمُّ رَسُولِ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - فِيمَنْ يَحْرُسُهُ، فَلَمَّا نَزَلَتْ {وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ} {وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ} [المائدة: 67] تَرَكَ رَسُولُ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - الْحَرَسَ».
رَوَاهُ الطَّبَرَانِيُّ فِي الصَّغِيرِ وَالْأَوْسَطِ، وَفِيهِ عَطِيَّةُ الْعَوْفِيُّ وَهُوَ ضَعِيفٌ.
10981 - وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: «كَانَ النَّبِيُّ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - يُحْرَسُ، وَكَانَ يُرْسِلُ مَعَهُ عَمُّهُ أَبُو طَالِبٍ كُلَّ يَوْمٍ رِجَالًا مِنْ بَنِي هَاشِمٍ [يَحْرُسُونَهُ] حَتَّى نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ {يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ} [المائدة: 67]. فَأَرَادَ عَمُّهُ أَنْ يُرْسِلَ مَعَهُ مَنْ يَحْرُسُهُ فَقَالَ: " يَا عَمِّ إِنَّ اللَّهَ قَدْ عَصَمَنِي مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ».
رَوَاهُ الطَّبَرَانِيُّ، وَفِيهِ النَّضْرُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ وَهُوَ ضَعِيفٌ.

قَوْلُهُ تَعَالَى: {ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا} [المائدة: 82]
10982 - عَنْ سَلْمَانَ «وَسُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى: {ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا} [المائدة: 82]) قَالَ: الرُّهْبَانُ الَّذِينَ فِي الصَّوَامِعِ. قَالَ سَلْمَانُ: نَزَلَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - {ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا} [المائدة: 82]».
رَوَاهُ الطَّبَرَانِيُّ، وَفِيهِ يَحْيَى الْحِمَّانِيُّ وَنُصَيْرُ بْنُ زِيَادٍ وَكِلَاهُمَا ضَعِيفٌ.

قَوْلُهُ تَعَالَى: {وَإِذْ سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ} [المائدة: 83]
10983 - عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي «قَوْلِهِ: {وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ} [المائدة: 83]
قَالَ: إِنَّهُمْ كَانُوا نَوَّاتِينَ - يَعْنِي مَلَّاحِينَ - قَدِمُوا مَعَ جَعْفَرِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ مِنَ الْحَبَشَةِ، فَلَ
ان هایی که ضعیف هستند در مورد تفسیر از همان ایه هست ولی بالای ان را نگاه کنید که گفته است
قَوْلُهُ تَعَالَى: {غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا} [المائدة: 64]
یعنی در این مورد ضعیف است

موضوع قفل شده است