جمع بندی احکام تعدد زوجات

تب‌های اولیه

163 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

یکی دیگه.;798305 نوشت:
نده هر چه عرض میکنم تمام زنها تک همسری را بیشتر میپسندند شما میفرمایید ممکن است اکثریت تک همسری را بیشتر بپسندند و شاهد مثالتان این است که زنان عرب دارند با این مسئله زندگی میکنند.و پاسخم این است که آنها مجبورند نه اینکه مایل باشند
سلام علیکم

یکی دیگه.;798305 نوشت:
بنده هر چه عرض میکنم تمام زنها تک همسری را بیشتر میپسندند شما میفرمایید

میپسندند اما در ذاتشان نیست!!
میپسندند زیرا بحث دوست داشتن و عشق در میان می آید و بحث حسادت!! میپسندند زیرا هنوز ما خانمها به درجه ای نرسیدیم که پسند خداوند را برپسند خودمان با جان و دل ترجیح دهیم!!! میپسندند زیرا انسانها دوست دارند هرچه دارند فقط برای خودشان باشد
در حالی که اینها هیچدام در ذات زنها نیست !!! بنده یک خانم هستم و نمیتوانم حرف شما را بپذیرم که این موضوع در ذات زن است، بلکه نفس من از ابتدا اینگونه یاد گرفته و اینگونه عادت کرده که نتواند این موضوع را بپذیرد!
عوامل اجتماعی و سوءاستفاده هایی که از این حکم شده باعث شده نتوانیم این موضوع ا بپذیریم
بگذارید مثالی ملموس تر بزنم،اصلا ازدواج دوم را کنار بگذارید
،شما مردی رادر نظر بگیرید که خواهرش را خیلی دوست دارد،خواهر زاده اش را خیلی دوست دارد،ببینید زن این آقا چه احساسی به آن خواهر یا خواهر زاده دارد!!! نمیگویم همه اینگونه اند اما بنده زیاد دیده ام
حتی خانمی بود آمده پیش من میگفت شوهرم یک برادر زاده دارد شش سال دارد،خیلی دوستش دارد من دارم دیوانه میشوم!!! دیگر شب و روز ندارم

خانمها از اینکه احساس کنند یک درصد قرار است قلب همسرشان به کس دیگری تعلق بگیرد وحشت دارند ،اما آیا این حس ذاتی است؟!!!! آیا خداوند در ذات زنان قرار داده که حسادت کنند؟!!

باور کنید خواهر خوبم،باور کنید اگر مردی برود زن دوم بگیرد و بعد از گرفتن زن دوم بیاید به زن اول بگوید تازه فهمیده ام چقدر زن دومم بد است،از وقتی با او ازدواج کردم تا زه خوبی های تورا شناخته ام و بیشتر عاشق تو شده ام ،و واقعا هم اینگونه باشد! ببینید آیا آن خانم به شوهرش میگوید برو ده تا مثل این زنها بگیر یا نه!!!
اگر در ذات زنان است که تک همسری را دوست دارند،پس چرا در این مثالی که زدم از ذاتشان خارج میشود؟!!! وقتی چیزی ذاتی است یعنی تحت هیچ شرایطی نباید تغییر کند

بله تک همسری ارجحیت دارد قطعا زیرا خیلی از سختی ها و مشکلاتش کمتر است،زیرا نیازی به عدالت برای مرد نیست و اصل هم برتک همسری است ،اما مطمئن باشید ،مطمئن باشید اگز پذیرش این موضوع در ذات زنان نبود خداوند برای شرایط بحرانی این حکم را نمیداد
مثل این است بگوییم جنگیدند و شهادت در راه خدا یک امر کاملا غیر ذاتی است،بلکه افراد مجبورند بروند بجنگند و شهید شوند!! در جالی که اینگونه نیست و خداون در ذات همه انسانها از ابتدا قرار داده که هیچ چیزی را بالاتر از رضای خودش نخواهند اما دنیا اینقدر ماها را به خودش گرفته که روی ذاتیاتمان پرده کشیده ایم و گذشت و ایثار را که جز ذاتیاتمان است فراموش کرده ایم!

یه سوال از محضر شما و همه خانمهای دیگر دارم!! فرض کنید اگر الان حضرت جبرئیل امین سلام الله علیه برزنان نازل شوند و بگویند خداوند میگوید به شوهرانتان اجازه دهید بروند زن دیگیری بگیرند و رضای من در این است ،شما با جان و دل قبول میکنید یا اینکه میگویید چاره ای نیست!! مجبورم قبول کنم؟
اگر با جان و دل بپذیرید علتش چیست و اگر از سر اجبار بپذیرید علتش چیست؟

یازهراسلام الله علیها

یارب;798485 نوشت:
خانمها از اینکه احساس کنند یک درصد قرار است قلب همسرشان به کس دیگری تعلق بگیرد وحشت دارند ،اما آیا این حس ذاتی است؟!!!! آیا خداوند در ذات زنان قرار داده که حسادت کنند؟!!

سلام خواهر خوبم

من این فرمایش شما رو قبول ندارم واسه ی اینکه همیشه اینطور نیست .الان همسرمن خیلی بچه هاش وخواهراش و...رو دوست داره ومن هم لذت میبرم از

این دوست داشتن

ولی در مورد دوست داشتن همسرم نسبت به یه زن دیگه به عنوان همسر ش، نه واقعا این احساس رو ندارم .

ببینید به نظر من خاصیت عشق اینه که نباید تعدد پذیر باشه .یعنی من نوعی

که ادعای عاشقی نسبت به همسرم دارم به هیچ عنوان نباید به ایشون خیانت کنم حتی خدایی ناکرده بعد از مرگ ایشون .

خب آیا واقعا عشق بین زن و شوهر وجود داره یا نه ؟اگر هست خب مرد هم باید همین ویژگی که در خانم وجود داره رو داشته باشه .

اگر هم نداره خب باید یه جور دیگه ای به این قضیه نگاه کنیم . این که بگیم فقط باید عاشق خداوند باشیم

و در راستای اون به کسایی که خداوند اجازه دوست داشتن اونها رو داده ،دوست داشته باشیم .

وبه جز این هم چیز دیگه نیست .

همای رحمت;798512 نوشت:
من این فرمایش شما رو قبول ندارم واسه ی اینکه همیشه اینطور نیست .الان همسرمن خیلی بچه هاش وخواهراش و...رو دوست داره ومن هم لذت میبرم از

این دوست داشتن

ولی در مورد دوست داشتن همسرم نسبت به یه زن دیگه به عنوان همسر ش، نه واقعا این احساس رو ندارم .

ببینید به نظر من خاصیت عشق اینه که نباید تعدد پذیر باشه .یعنی من نوعی

که ادعای عاشقی نسبت به همسرم دارم به هیچ عنوان نباید به ایشون خیانت کنم حتی خدایی ناکرده بعد از مرگ ایشون .

خب آیا واقعا عشق بین زن و شوهر وجود داره یا نه ؟اگر هست خب مرد هم باید همین ویژگی که در خانم وجود داره رو داشته باشه .

اگر هم نداره خب باید یه جور دیگه ای به این قضیه نگاه کنیم . این که بگیم فقط باید عاشق خداوند باشیم

و در راستای اون به کسایی که خداوند اجازه دوست داشتن اونها رو داده ،دوست داشته باشیم .

وبه جز این هم چیز دیگه نیست .

سلام علیکم

بنده هم گفتم همه اینگونه نیستند!

احسنت خواهرم،عشق باید در طول عشق الهی باشد!! وقتی اینگونه شد عقل براحساس غلبه میکند
چرا یک زن نباید بتواند تحمل کند که شوهرش زن دیگری را را به عنوان زن دوم دوست داشته باشد؟!
فرض کنید مردی زن دارد،خیلی هم زنش را دوست دارد،کاملا هم ابراز میکنند،حقوق خانمش را هم رعایت میکند،کوتاهی هم نمیکند،اما میرود یک زن دیگر هم میگیرد ! چرا پس زن اول حسادت میکند؟!
مگر برای او کم گذاشته است؟ مگر شوهرش دوستش ندارد؟!! مگر ما نمیتوانیم هم زمان چندین نفر را عاشقانه دوست داشته باشیم؟!!! یعنی در عین اینکه جدا جدا هرکدام را دوست داریم دوست داشتن یکی مانع دوست داشتن دیگری نشود؟!

این حسی که خانمها دارند که نمیتوانند تحمل کنند قلب همسرشان سر سوزنی به زن دیگری(منظورم حلال است) تعلق گیرد علتش چیست؟!!

خیانت در صورتی بود که مرد زن اول را اصلا دوست نداشته باشد،به حقوقش عمل نکند،نیازهای عاطفی زن را تامیین نکند،بعد برود یک زن دیگر بگیرد همه اینها را برایش انجام دهد !!! اینجا بله دارد واقعا مرد جفا میکند

اما مردی که زن اولش را واقعا دوست دارد،نیازهایش را برآورده میکند،به حقوقش عمل میکند در عین حال زن دیگری هم دارد! حال میشود بفرمایید خیانتش کجاست؟!!

یازهراسلام الله علیها

یارب;798519 نوشت:
چرا یک زن نباید بتواند تحمل کند که شوهرش زن دیگری را را به عنوان زن دوم دوست داشته باشد؟!

با سلام وعرض ادب

ببینید خواهرم شما به فرض مدیر یه مدرسه اید و وظایفتون رو هم به خوبی دارید انجام میدید حالا رئیس آموزش وپرورش بیاد ویه مدیر

دیگه بفرسته وبگه شما با هم این مدرسه رو بچرخونید خب واقعا چه حسی بهتون دست میده؟!

من فکر میکنم این ناراحت بودن خیلی بجاست .چرا ناراحت نباشم؟!

یارب;798519 نوشت:
مگر ما نمیتوانیم هم زمان چندین نفر را عاشقانه دوست داشته باشیم؟!!! یعنی در عین اینکه جدا جدا هرکدام را دوست داریم دوست داشتن یکی مانع دوست داشتن دیگری نشود؟!

اتفاقا همه مسئله ومشکل من همین جاست .من هم همین رو عرض میکنم مگه ما نمیتونیم خیلی از افراد دور وبرمون رو دوست داشته باشیم حالا

چرا به ما میگن زن نمیتونه دو همسر رو دوست داشته باشه ولی مردا میتونند؟!خب پس ما هم میتونیم دو همسر داشته باشیم منتها

دیگه خانوادهای بوجود نمیاد . پس اگه یه مردی بخواد دوهمسر اختیار کنه ،به عشقش خیانت کرده و به این زن وشوهر

نمیشه گفت عاشق همند .بلکه شااااید بشه گفت یه دوست داشتن معمولیه.

یکی دیگه.;798304 نوشت:
باید بپذیرم که مردها در درجه اول زن را برای جسمش میخواهند

همای رحمت;798713 نوشت:
چرا به ما میگن زن نمیتونه دو همسر رو دوست داشته باشه ولی مردا میتونند؟!خب پس ما هم میتونیم دو همسر داشته باشیم


نکته ای که لازم است عرض کنم به همه دوستان و قبلا هم اشاره ای کرده ام این است که مگر می شود مردی که در کنار همسرش زندگی میکند و او را از میان سایر زنان انتخاب کرده عاشق همسرش نباشد! زن و مرد هر دو، هم کشش های جنسی، و هم کشش های عاطفی و عاشقانه دارند، یعنی در داشتن این دو کشش ها مانند یکدیگر و برابر هستند، منتهی تفاوتی که زن و مرد دارند و موجب این می شود که مکمل یکدیگر باشند، این است که کشش عاطفه و عشق در زن مقدم بر جنسیت است، یعنی تا عاشق نشوند و محبت به دل نگیرند لذت جنسی از شخص مقابل نخواهند داشت، اما مردها کمی برعکس است، نه اینکه اصلا قبل از آن عشق و محبتی نداشته باشند، اما این عشق و محبت بعد از جنسیت فزونی می یابد، لذا بارها اساتید مشاوره اسلامی مثل استاد دهنوی تاکید می کنند: کلید جلب محبت شوهر ارضاء جنسی اوست. اما حقیقتا مرد خود زن را دوست دارد، من آنچه که برخی خانم ها مرتب در این تاپیک می گویند که مرد فقط جسم زنش را می خواهد و اینها را اصلا نمیپسندم، اینها ناشی از ضعف شناخت مردهاست، مرد واقعا به خود شخصیت همسرش عشق می ورزد، اگر صرف جسم او ملاک عشق بود که مرد باید قبل از ارضا ء عاشق می شد و بعد از آن فارق؛ اما قضیه بالعکس است مرد بعد از فروکش شدن جنسیت، عشق و عاطفه اش فزونی می یابد.
مردی که چند زن دارد و به همه آنها عشق میورزد اما نگاهش به دنبال زنان دیگر نیست را نباید بی تفاوت و فاقد عشق بدانید، باور کنید ملاک تشخیص عشق به همسر در میان مردان، تک همسری یا چند همسری نیست.
من شناختی از احساسات خانم ها و نگرششان ندارم، اما شاید خداوند به اقتضاء نظم خلقت (که لازمه آن چند همسری برای مرد در مواقع لزوم و ضرورت بوده)، آنها را از این جهت متفاوت آفریده که مردها می توانند در عین حال عاشق چند همسر شوند، اما حتی تجسم آن هم برای خانم ها دشوار است.
والله العالم

مسلم;798353 نوشت:
حالا که خوب فکر می کنم میبینم به نظرم پیشنهاد شما، پیشنهاد خوبی است، اینکه برای ازدواج این دسته از خانم ها و شوهر پیدا شدن برای آنها، آقایان پیشنهاد ازدواج خودشان با آنها را پیش همسرشان مطرح کنند، این موجب میشود خانمشان سریع برای آن خانم یک همسری پیدا کند و به زور او را به خانه بخت بفرستد، و بدین شکل خیلی راحت مشکل پیر دختری حل میشود!!!!

از شوخی که بگذریم خواهش میکنم منطقی نگاه کنید، وقتی آمارها تعداد مردها را بالاتر نشان می دهد، چطور می توان گفت برای هر زنی شوهری وجود دارد و زنی بدون شوهر نمی ماند؟ آیا می توانیم گناه ناشی از رنج بی همسری عده ای را در قیامت به دوش بکشیم؟

سلام و احترام خدمت جناب استاد
بنده در این تاپیک سوالی داشتم و میخواستم از منظر فلسفه به آن پاسخ داده شود که مقدور نشد.

میشود بفرمایید چرا اموری که زنان باید با ریاضت کشیدن آن را تحمل کنند،مردان با سر به سمت آن میدوند؟در ازدواج ،زن قلب همسرش را میخواهد،از او میگیرند.مرد جسم زن را میخواهد به او میدهند.چرا؟ زنان برای ریاضت کشیدن خلق شده اند؟آن هم ریاضت اجباری؟

اما تاپیک رفته است به سوی جامعه شناسی و آمار و ارقام
طبق آماری که حضرتعالی فرمودید 7 تا 8 درصد زنان از مردان بیشترند.در اینصورت باید از هر 100 مرد 7 یا 8 مرد یک همسر دیگر بگیرند.ولی چیزی که میبینیم این است که اگر رضایت زنان اول اعلام میشد مردی نبود که این فرصت را از دست دهد.

[=RTNassim]

[=RTNassim]طبق آمار سازمان ثبت احوال ،در صورتی که دختران آماده ازدواج و در مقابل آن پسران آماده ازدواج را دو گروه در نظر بگیریم با تفاوت سنی پنج سال.یعنی برای دختران 20 تا24 ساله،پسران 25 تا 29 را درنظر بگیریم،دختران از پسران بیشترند.اما اگر گروههای همسن را در نظر بگیریم،یعنی دختران 25 تا 29 ساله را برای ازدواج با پسران 25 تا 29 ساله ،در اینجا تعداد پسران بیشتر از دختران است.
بنا براین کارشناسان ازدواج گروههای همسن را با همدیگر حل کننده مشکل جمعیتی میدانند.
ضمن اینکه
[=RTNassim]در گروه دختران 15 تا 19 ساله با پسران 20 تا 24 ساله ، وضعیت آماری به گونه دیگری است به طوریکه در این گروه تعداد مردان 697 هزار نفر بیشتر از زنان شده است که این خود میتواند اتفاق خوبی باشد به شرطی که ازدواج در سن پایین در جامعه از سوی کارشناسان و مسئولان ترویج داده شود و مورد استقبال جوانان قرار گیرد.1

جالب است که اخیرا دو مورد را سراغ دارم که پسر 27 و 29 ساله دختر 30و 32 ساله را گرفته اند.و دلیل آن را نیافتن مورد مناسب در گروه سنی خودشان میگفتند.چیزی که باعث تعجب بنده میشد.بقیه موارد هم معمولا فاصله دو سال بیشتر نبوده است در بین دوستانم.

یارب;798485 نوشت:
بنده یک خانم هستم و نمیتوانم حرف شما را بپذیرم که این موضوع در ذات زن است،

از اینکه این جمله را به زبان می آورم معذرت میخوام.خیلی معذرت میخوام.شما حاضرید بنده را به عنوان هوویتان بپذیرید؟من نه خانه مستقل میخوام نه چیزی.خرج خوراک و پوشاکم را هم بدون اینکه نیاز داشته باشم سر کار بروم خودم می آورم،فقط اینکه در منزلتان باشم و حمایت عاطفی همسر شما را میخواهم.ممکنه؟اگر هم مجرد هستید،من منتظر میمانم تا ازدواج کنید ،میشود هر وقت صلاح دانستید بنده را بپذیرید؟
یارب;798485 نوشت:
بلکه نفس من از ابتدا اینگونه یاد گرفته و اینگونه عادت کرده که نتواند این موضوع را بپذیرد!

من قول میدهم که مرتبه ی آخری باشد که این سوال را تکرار میکنم:نفس خانمهای عرب که مادر و مادربزرگشان هم هوو داشته اند،چرا هنوز این موضوع برایشان عادی نشده است؟آخر یک نفس چقدر سرکشی میکند؟چند سال؟چند قرن؟پس چرا عادت نمیکند؟نفس یک خانم عرب چرا هنوز که هنوز است هوو را مشکل میداند؟از حسادت است.من میدانم که حضرتعالی در فضای مجازی تبلیغ میفرمایید بنابراین از شما خواهش میکنم در استفاده از الفاظ نهایت دقت را بفرمایید.من چه حسادتی میکنم به هووی آینده ام که هنوز او را ندیده ام. حتی اگر دلیل بی شوهر ماندنش زشت بودنش باشد و حتی اگر اینقدر بداخلاق باشد که هر روز آه و ناله همسر مرا درآورد در حس من هیچ تفاوتی ایجاد نمیکند.

یارب;798485 نوشت:
باور کنید خواهر خوبم،باور کنید اگر مردی برود زن دوم بگیرد و بعد از گرفتن زن دوم بیاید به زن اول بگوید تازه فهمیده ام چقدر زن دومم بد است،از وقتی با او ازدواج کردم تا زه خوبی های تورا شناخته ام و بیشتر عاشق تو شده ام ،و واقعا هم اینگونه باشد! ببینید آیا آن خانم به شوهرش میگوید برو ده تا مثل این زنها بگیر یا نه!!!

من به شدت از دست ایشان عصبانی خواهم شد.و تشکر خواهم کرد که مرا شنونده غیبت قرار دادند. ایشان نباید غیبت کسی را نزد بنده بکنند.

ضمن اینکه سرکار خانم یارب خواهر گرامیم واقعا واقعا واقعا این چه صحبتی است که میفرمایید؟من به عنوان یک زن واقعا بهم برخورد این صحبت شما. من باید چی باشم که از مشکل همسرم،خوشحال شوم؟حتی همین همسری که تمام چیزی را که از ازدواج میخواستم از من گرفت،بالاخره مخلوق خدا هست یا نه،چطور از شنیدن مشکلش خوشحال میشوم؟؟؟!!!من بحدی ناراحت میشوم که این میشود مشکل بعدی زندگی ام و غصه ی بعدی ام.
------------------------
1-http://www.mehrnews.com/news/2286947/%D8%A7%D9%81%D8%B2%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%AC%D8%B1%D8%AF-%DA%A9%D9%85%D8%A8%D9%88%D8%AF-100-%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D9%BE%D8%B3%D8%B1-%D8%A2%D9%85%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%88%D8%A7%D8%AC

یکی دیگه.;798869 نوشت:
از اینکه این جمله را به زبان می آورم معذرت میخوام.خیلی معذرت میخوام.شما حاضرید بنده را به عنوان هوویتان بپذیرید؟من نه خانه مستقل میخوام نه چیزی.خرج خوراک و پوشاکم را هم بدون اینکه نیاز داشته باشم سر کار بروم خودم می آورم،فقط اینکه در منزلتان باشم و حمایت عاطفی همسر شما را میخواهم.ممکنه؟اگر هم مجرد هستید،من منتظر میمانم تا ازدواج کنید ،میشود هر وقت صلاح دانستید بنده را بپذیرید؟

چیزی را که خدا بخواهد قطعا برای بنده اش نیز زیبا است !
ببینید بزرگوار! شاید خیلی از این حکم مردان سوءاستفاه کردند حقیر ابدا منکرش نمیشوم،شاید خیلی از مردان عدالت نداشتند و با ازدواج مجدد زندگی زن اول را تباه کردند،شاید خیلی ها بدترین ظلم هارا در ازدواج مجدد به فرزندانشان کرده باشند! بنده کاری به هیچ کدام از اینها ندارم زیرا اینها مصادیقی است که از حکم الهی اشتباه و بد استفاه کرده اند!!

خداوند این حکم را داده است، برایش شرایط هم قرار داده است،پس دلیلی ندارد من نوعی مخالفت کنم!! محال است خداوند چیزی را خلاف ذات زنان حکم کند و از آنها بخواهد اطاعت کنند!! این یعنی نعوذ باالله ظالم بودن خداوند!

حتی اگر این کار را جهاد زن بدانیم بازهم در ذاتش این گذشت و ایثار وجود دارد و ذاتا میتواند چنین کاری انجام دهد و مانع همسرش نشود تا با توجه به شرایط اگر نیاز است همسر دیگری بگیرد

بنده اگر اردواج کنم قرار نیست همسرم به عقد من درآید!! قرار است من به عقد ایشان درآیم! پس ایشان این اختیار را دارند (خداوند این اختیار را به ایشان میدهد)که با توجه مسیر پیش رو و با توجه به شرایط و نیازها اگر لازم شد فرد دیگری را نیز به عقد خودشان درآورند!!

یکی دیگه.;798869 نوشت:
از حسادت است.من میدانم که حضرتعالی در فضای مجازی تبلیغ میفرمایید بنابراین از شما خواهش میکنم در استفاده از الفاظ نهایت دقت را بفرمایید.من چه حسادتی میکنم به هووی آینده ام که هنوز او را ندیده ام. حتی اگر دلیل بی شوهر ماندنش زشت بودنش باشد و حتی اگر اینقدر بداخلاق باشد که هر روز آه و ناله همسر مرا درآورد در حس من هیچ تفاوتی ایجاد نمیکند.

خقیر دارم به صورت کلی میگویم و در مباحثه روی سخنم به اشخاص نیست!! (اگر باشد بیان میکنم) اینجا موضوع مورد بحث است،بنده حسادت را به عنوان یکی از دلایل ذکر کردم که واقعا هم یکی از دلایل است (هرچند به لطف الهی در شما و یا دیگری نباشد)،کلا یکی از خاصیت های عشق وقتی در مسیر صحیح قرار نگیرد همین ایجاد حسادت است! تا حدی که در این زمینه معصومین (علیهم السلام ) هم مراقبت مینمودند که حسادت همسر دیگرشان تحریک نشود!

یکی دیگه.;798869 نوشت:
من به شدت از دست ایشان عصبانی خواهم شد.و تشکر خواهم کرد که مرا شنونده غیبت قرار دادند. ایشان نباید غیبت کسی را نزد بنده بکنند.

ضمن اینکه سرکار خانم یارب خواهر گرامیم واقعا واقعا واقعا این چه صحبتی است که میفرمایید؟من به عنوان یک زن واقعا بهم برخورد این صحبت شما. من باید چی باشم که از مشکل همسرم،خوشحال شوم؟حتی همین همسری که تمام چیزی را که از ازدواج میخواستم از من گرفت،بالاخره مخلوق خدا هست یا نه،چطور از شنیدن مشکلش خوشحال میشوم؟؟؟!!!من بحدی ناراحت میشوم که این میشود مشکل بعدی زندگی ام و غصه ی بعدی ام.

طیب الله انفسکم

حال اگر خانمی بفهمدواقعا شوهرش به زن دیگری نیاز دارد و شرایط گرفتن زن دوم برایش ایجاد شده(به هر دلیلی) و شرایطش را هم دارد اما از ترس زنش اولش نمیرود زن دوم بگیرد آیا به نظرتان زن اول باید با مخالفت کردن شوهر را زجر دهد و آرامش روانی خانواده و خود و همسرش را به هم بریزد یا اینکه مخالفت نکند؟

(بازهم میگوم این مطالب بنده به این معنا نیست که همه مردان باید بروند زن دوم بگیرند یا همه شرایط و عدالتش را دارند،زیرا قطعا مردی که به واسطه این کار در حق زن اول ستم کند باید شدیدا در آخرت به درگاه الهی پاسخگوباشد)

یازهراسلام الله علیها

تا اینجا از تمام دوستانی که پاسخ نقل قولشان را نداده ام معذرت میخوام. نشان بی احترامی نیست خدای نکرده.بلکه تکرار مکررات را ...

مسلم;798843 نوشت:
کشش عاطفه و عشق در زن مقدم بر جنسیت است، یعنی تا عاشق نشوند و محبت به دل نگیرند لذت جنسی از شخص مقابل نخواهند داشت،
دقییییییقا به همین دلیل است که زنان از ربوده شدن در خیابان و ...وحشت و نفرت دارند و معلوم نیست کارشان به خودکشی برسد یا نرسد

مسلم;798843 نوشت:
مرد فقط جسم زنش را می خواهد و اینها را اصلا نمیپسندم، اینها ناشی از ضعف شناخت مردهاست،

استاد ما عرض نکردیم فقط.اگر چنین اشتباهی کرده ایم بفرمایید و نقل قول بفرمایید تا تصحیح کنیم و عذرخواهی.
عرض ما که البته فقط عرض ما نیست (بنده در پست های ابتداییم از کتاب نظام حقوق زن در اسلام آیت الله مطهری این قسمت را نقل کردم،)،این بود و هست که مردان در درجه اول ،جسم زن را میخواهند .یعنی اگر زن را برای ارضای نیاز جسمی نمی خواستند ازدواج نمیکردند.یعنی هدف شماره یکشان از ازدواج این است.
در ضمن خود بنده هیچ وقت و هیچ وقت نمی خواستم این را باور کنم؛با اینکه تجربه برایم ثابت کرده است . ولی وقتی در این کتاب خواندم ،شما نمی توانید تصور کنید که چگونه دنیا برسر من خراب شد.
مسلم;798843 نوشت:
کشش عاطفه و عشق در زن مقدم بر جنسیت است، یعنی تا عاشق نشوند و محبت به دل نگیرند لذت جنسی از شخص مقابل نخواهند داشت، اما مردها کمی برعکس است، نه اینکه اصلا قبل از آن عشق و محبتی نداشته باشند، اما این عشق و محبت بعد از جنسیت فزونی می یابد،

مسلم;798843 نوشت:
اساتید مشاوره اسلامی مثل استاد دهنوی تاکید می کنند: کلید جلب محبت شوهر ارضاء جنسی اوست.

چطور از این مقدم که در بالا نقل قول کردم،این تالی را نتیجه میگیرید؟:

مسلم;798843 نوشت:
اگر صرف جسم او ملاک عشق بود که مرد باید قبل از ارضا ء عاشق می شد و بعد از آن فارق؛

خب در واقع فارق میشود که میرود سراغ یک زن دیگر.
بعد از یه مدتی از ابتدای زندگی،میبینند ناخواسته دارند فارق میشوند.در واقع چون عشقی نبوده است.آن چیز دیگری بوده است که به اشتباه آن را عشق خوانده اند.به همین دلیل احساس میکنند دیگر آن حرارت و جاذبه اولیه کم شده است.میروند به نحوی آن را بازیابند.
مرد میداند که برای زنش مهم و به معنای واقعی کلمه حیاتی است که او سراغ کس دیگری نرود.ولی میرود.میداند که قلب زن خواهد شکست ولی میرود. اگر رفت ،این یعنی چه؟یعنی برایش مهم نیست که قلب زن را از دست بدهد یا نه.جمله آیت الله مطهری به طرز عجیبی کامل و بسیار گویا بود: در چند همسری ،برای مرد مادامی که جسم زن را در اختیار دارد مهم نیست که قلب او را از دست بدهد.
آن مقدم نتیجه اش این است: تا به جسم زن دسترسی پیدا نکند عاشقش نمیشود.یعنی اگر جسمی در کار نباشد عاشق نمی شود.یعنی زنی که جسمش به کار مرد نیاید،برای مرد هیچ ارزشی ندارد.

مسلم;798843 نوشت:
مگر می شود مردی که در کنار همسرش زندگی میکند و او را از میان سایر زنان انتخاب کرده عاشق همسرش نباشد!

از ازدواج مجدد صحبت میکردیم.موضوع تاپیک شده است ازدواج موقت؟

مسلم;798843 نوشت:
آنها را از این جهت متفاوت آفریده که مردها می توانند در عین حال عاشق چند همسر شوند

کسی گریه میکرد میگفت عاشق شده ام. پرسیدند حالا کی هست؟ گفت هر که باشد.
ببینید استاد گرامی .همان طور که فرمودید شما مرد هستید و از درونیات و احساسات زنها نمی توانید آگاه باشد.اما الحمد لله و المنه خداوند در این آیه شریفه را فرموده است:
[=arial]وَ لَنْ تَسْتَطيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ [=arial]النِّساءِ[=arial] وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَميلُوا کُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَةِ وَ إِنْ تُصْلِحُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ کانَ غفورا رحیما

شما هرگز نمی توانید ( از نظر محبّت قلبی ) در میان زنان ، عدالت برقرار کنید ، هر چند کوشش نمایید! ولی تمایل خود را بکلّی متوجّه یک طرف نسازید که دیگری را بصورت زنی که شوهرش را از دست داده درآورید! و اگر راه صلاح و پرهیزگاری پیش گیرید ، خداوند آمرزنده و مهربان است.(129 نساء)

و در توضیحش در تفاسیر آمده است که دوست داشتن چیزی نیست که دست خود انسان باشد.برای همین هم عدالت عاطفی بین همسران واجب نشده است. چون ممکن نیست.

خداوند به مردان میگوید قطعا یکی از آنها را بیشتر از دیگری دوست خواهید داشت.و هدف زن از ازدواج این است که یکه تاز قلب شوهرش باشد.استاد گرامی این فقط یک جمله است.ولی تمام چیزی است که زن بخاطر آن ازدواج میکند.این هم باز حرف من نیست که بفرمایید من ایده آل گرا هستم.باز هم در نقل هایم از جناب مطهری آورده بودم که"هدف زن از ازدواج در درجه اول بدست آوردن قلب مرد است"

مسلم;798273 نوشت:
اسلام که نمی گوید مردها حتما باید ازدواج دوم داشته باشند، خب وقتی تعداد زنان و مردان برابر است طبیعتا کشش ازدواج مجدد وجود ندارد، اما در جایی که برخی زنانی بی همسر می مانند خب اندکی گذشت امکان ندارد؟

مسلم;798321 نوشت:
«در حال حاضر اگر تمام پسران به سن ازدواج رسیده ازدواج کنند، حدود ۷ تا ۸ میلیون دختر آماده به ازدواج خواهیم داشت که ازدواج نکرده‌اند و این معضل خواهد بود».

بسمه الحسیب

عرض سلام و ادب

استاد گرامی

در حال حاضر جمعیّت مردان در ایران،1600000(یک میلیون و ششصد هزار)نفر بیشتر از زنان است و جمعیّت دختران جوان نسبت به پسران

جوان بسیار کمتر است.قصدم ورود در این بحث نبود و شاید اصل بحث هم ربط مستقیمی به نسبت تعداد زنان و مردان نداشته باشد

منتهی،بهتر دیدم جایی که آمار داده می شود دقیق باشد.عذرخواه

همای رحمت;798991 نوشت:
نفقه رو حتما از همسرش میگیره حقشه

مهریه رو باید حتما همسرش بپردازه حقشه

دیگه خبری از خونه داری وچه میدونم آشپزی و..غیره نیست واگر هم انجام داد لطف میکنه پولش رو میده

و ...حقشه


چه کارهای غیر اخلاقی ای.
حقوق را که نگذاشته اند برای استفاده کردن.حالا هر چقدر هم که طرف مقابل از حقوقش استفاده کند.شما باید اخلاقی باشید.:Moteajeb!::ok:

یکی دیگه.;798999 نوشت:
چه کارهای غیر اخلاقی ای.
حقوق را که نگذاشته اند برای استفاده کردن.حالا هر چقدر هم که طرف مقابل از حقوقش استفاده کند.شما باید اخلاقی باشید

اگه موندم ،این تازه منصفانه ترین کارمه !

حبیبه;798995 نوشت:
عرض سلام و ادب

استاد گرامی

در حال حاضر جمعیّت مردان در ایران،1600000(یک میلیون و ششصد هزار)نفر بیشتر از زنان است و جمعیّت دختران جوان نسبت به پسران

جوان بسیار کمتر است.قصدم ورود در این بحث نبود و شاید اصل بحث هم ربط مستقیمی به نسبت تعداد زنان و مردان نداشته باشد

منتهی،بهتر دیدم جایی که آمار داده می شود دقیق باشد.عذرخواه

با سلام و احترام و همچنین تشکر از تذکر جنابعالی

آماری که بنده از یکی از سایتهای خبری نقل کردم ممکن است مبالغه آمیز یا نادرست باشد، اما در این خصوص که پسران جمعیت بیشتری دارند یا دختران باید توجه کرد ما تنها آمار دختران و پسران مجرد را حساب نمی کنیم، بلکه حتی مردان و زنان که قبلا سابقه ازدواج دارند و بعد از یکدیگر جدا شده اند یا همسرشان فوت کرده است و هنوز در سن ازدواج هستند نیز در این آمار انسانهای در سن ازدواج قرار میگیرند.
شاید هم اختلاف آمارها ناشی از تفاوت در سالهای آمارگیری داشته باشد.

علاوه بر اینکه از سوی خود مسئولین مربوطه و کارشناسان هم آمارهای متفاوتی ارائه میشود، مثلا به این لینک مراجعه بفرمایید:

http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=934&articleID=334042

یکی دیگه.;798899 نوشت:
خب در واقع فارق میشود که میرود سراغ یک زن دیگر.
بعد از یه مدتی از ابتدای زندگی،میبینند ناخواسته دارند فارق میشوند.در واقع چون عشقی نبوده است.آن چیز دیگری بوده است که به اشتباه آن را عشق خوانده اند.به همین دلیل احساس میکنند دیگر آن حرارت و جاذبه اولیه کم شده است.میروند به نحوی آن را بازیابند.
مرد میداند که برای زنش مهم و به معنای واقعی کلمه حیاتی است که او سراغ کس دیگری نرود.ولی میرود.میداند که قلب زن خواهد شکست ولی میرود. اگر رفت ،این یعنی چه؟یعنی برایش مهم نیست که قلب زن را از دست بدهد یا نه.جمله آیت الله مطهری به طرز عجیبی کامل و بسیار گویا بود: در چند همسری ،برای مرد مادامی که جسم زن را در اختیار دارد مهم نیست که قلب او را از دست بدهد.
آن مقدم نتیجه اش این است: تا به جسم زن دسترسی پیدا نکند عاشقش نمیشود.یعنی اگر جسمی در کار نباشد عاشق نمی شود.یعنی زنی که جسمش به کار مرد نیاید،برای مرد هیچ ارزشی ندارد.

یکی دیگه.;798899 نوشت:
استاد ما عرض نکردیم فقط.اگر چنین اشتباهی کرده ایم بفرمایید و نقل قول بفرمایید تا تصحیح کنیم و عذرخواهی.
عرض ما که البته فقط عرض ما نیست (بنده در پست های ابتداییم از کتاب نظام حقوق زن در اسلام آیت الله مطهری این قسمت را نقل کردم،)،این بود و هست که مردان در درجه اول ،جسم زن را میخواهند .یعنی اگر زن را برای ارضای نیاز جسمی نمی خواستند ازدواج نمیکردند.یعنی هدف شماره یکشان از ازدواج این است.
در ضمن خود بنده هیچ وقت و هیچ وقت نمی خواستم این را باور کنم؛با اینکه تجربه برایم ثابت کرده است . ولی وقتی در این کتاب خواندم ،شما نمی توانید تصور کنید که چگونه دنیا برسر من خراب شد.

اینها تصورات شماست، خواهش می کنم منطقی و مستدل در بحث شرکت کنید، من تعجب می کنم از اینکه بنده یک استدلال برای اینکه احساس تنفر نسبت به تعدد زوجات احساس ذاتی نیست آورده ام شما آسمان را به زمین دوختید که شما که زن نیستی احساس خانم ها را درک نمی کنی! اما شما راحت و بدون هیچ استدلال منطقی و با نگرش جزئی به رفتار برخی آقایان دارید شخصیت و تمایلات مرد را تجزیه و تحلیل می کنید، و بعد صراحتا هم می گویید تجربه برایم ثابت کرده! خب چطور تجربه ما در خصوص زنان و احساساتشان (چون خودمان زن نیستیم) چیزی را اثبات نمی کند، اما تجربه شما خصوصیات مردها را اثبات می کند؟!

ببینید جنسیت برای همه مهم است چه زن و چه مرد، بودن در کنار دوستان هم جنس انسان را اقناع نمی کند، اصلا فلسفه ازدواج نیاز به جنس مخالف است، زن هم به خاطر جنسیت مرد با او ازدواج می کند، والا اگر جنسیت مرد را لازم نداشت که در کنار دوستان خودش زندگی می کرد تا رنج زندگی مشترک را هم متحمل نشود. اما اینکه بگویید منظور از جنسیت فقط جنسیت بیولوژیکی(sex) است را بنده قبول ندارم بلکه شخصیت جنسی زن(Gender) مورد توجه مرد هست.

همچنین در مورد کلام شهید مطهری(ره) اولا شما خواسته یا ناخواسته کلام شهید مطهری را تحریف کرده اید، جمله صحیح این است:
"برای مرد مادامی که شخص زن را در اختیار دارد"(مجموعه آثار، ج19، ص312) اما شما نوشته اید: "برای مرد مادامی که جسم زن را در اختیار دارد"!!! شخص اعم از جسم است.
به نظرم منظور ایشان شخصیت جنسی زن است، نه جنسیت جسمی او، چون خود سیره خود ایشان حاکی از عشق به همسر است(عرض می کنم)

با این اوصاف اگر تا ده سال دیگر هم اینجا بگویید مرد، زن را فقط برای جسمش می خواهد و از فقهاء و فلاسفه و ... شاهد مثال بیاورید من نمی پذیرم، و نخواهم پذیرفت چون اولا خلاف درک وجدانی خودم و مردانی که می شناسم هست، رابطه امام خمینی(ره) با همسرشان که حتی بدون ایشان شروع به خوردن غذا نمی کرده اند و نوشتن نامه های عاشقانه و..، آیا اینها فیلم است؟!! خود شهید مطهری که همسرشان میگوید شبی از مسافرت می امدم تا ساعت 3 و 4 صبح رسیدن من طول کشید دیدم که شهید مطهری(ره) تا آن ساعت بیدار مانده و چای و میوه آماده کرده،و... اینها چه معنایی دارد جز عشق؟ نگویید اینها استثناء است که بد جوری به هم می ریزیم، من خیلی از رفقای خودم را می بینیم که به همسرشان عشق می ورزند تا جایی که مثلا اگر برای تفریح بیرون رویم، بیرون از منزل اگر آبمیوه ای بستنی چیزی خریدند یا نمی خورند یا حتما برای همسرشان هم می گیرند و می برند می گویند به دلم نمی نشیند، پس خواهش می کنم این حرفها و افکار بدبینانه را بریزید دور؛
و ثانیا: حتی اگر مراد شهید مطهری همین باشد که شما می گویید، سخن ایشان خلاف کلام اندیشمندان اسلامی است که حوزه تخصص ایشان مشاوره است، و حرف هر اندیشمندی در حوزه تخصصی خودش بر حرف غیر متخصصین در آن حوزه ارجحیت دارد، همانطور که حرف اندیشمندان مشاوره را در حوزه کلام و فلسفه بر رأی شهید مطهری ترجیح نمی دهم.

یکی دیگه.;798899 نوشت:
چطور از این مقدم که در بالا نقل قول کردم،این تالی را نتیجه میگیرید؟

طبق آنچه که گفتم دیگر نحوه گرفتن نتیجه روشن میشود، اولا منظورم این است که زنانی که از نظر جنسیتی با شوهرشان مشکلی ندارند زندگی به مراتب شیرین تری دارند، قلب شوهر مملو از عشق به همسرش می شود، در حالی که این مرد نیاز جنسی معطل مانده ای ندارد تا ب خاطر آن به زنش دل ببنند، برطرف شدن این نیاز مانند کنار رفتن یک مانعی برای تبلور عشق مرد به همسرش هست، این سخن من نیست که بگویید دارم در حیطه غیر تخصصی ابراز نظر می کنم، هم از قول مشاورین اسلامی نقل کردم و هم وقتی وارد روایات می شویم می بینیم به مرد گفته اند احساسات زن را ارضاء کن (تا به جنسیت او برسی)، و به زن گفته اند جنسیت او را ارضاء کن (تا به عاطفه او برسی)

یکی دیگه.;798899 نوشت:
خداوند به مردان میگوید قطعا یکی از آنها را بیشتر از دیگری دوست خواهید داشت.و هدف زن از ازدواج این است که یکه تاز قلب شوهرش باشد.استاد گرامی این فقط یک جمله است.ولی تمام چیزی است که زن بخاطر آن ازدواج میکند.این هم باز حرف من نیست که بفرمایید من ایده آل گرا هستم.باز هم در نقل هایم از جناب مطهری آورده بودم که"هدف زن از ازدواج در درجه اول بدست آوردن قلب مرد است"

یکه تازی برای قلب شوهر اولا: ناشی از حس رقابت هست، والا شما اگر یکه تاز قلب پدر و مادرتان باشید یا خیر خیلی برایتان فرقی نمی کند، همینکه در رفتار عادلانه با شما رفتار کنند و حقیقتا دوستتتان داشته باشند و ندانید که کدامیک از بچه ها را بیشتر دوست دارند برای شما فرقی نخواهد کرد، پس من این یکه تازی را ناشی از حس رقابت می دانم، والا اگر دو هوو مثل دو خواهر با هم رفتار کرده و حس رقابتی بینشان نباشد این حرفها مطرح نیست!
ثانیا: اینکه انسان در صورتی که خودش لایق یکه تازی باشد، و در انتخاب شوهرش هم دقت کند حتی اگر شوهرش ده تا زن دگی هم داشته باشد باز هم یکه تاز قلب شوهرش خواهد بود، شما فرض کنید اگر امام علی(ع) در زمان حیات حضرت فاطمه(س) سه تا دیگه زن هم داشتند، حتی اشخاصی چون حضرت ام البنین(س)، آیا زهرا(س) یکه تاز قلب ایشان نبود؟
اگر چه بازهم اصرار دارم که این تعبیر «یکه تازی» را که رقابت و مبارزه را تداعی می کند قبول ندارم، میدان مسابقه که نیست! اگر فرض کنید امام علی(ع) در زمان حضرت فاطمه(س) با حضرت ام البنین(س) ازدواج کرده بودند، به راحتی می توانید زندگی بدون رقابت فاطمه زهرا(س) را در کنار فاطمه ام البنین(س) را تصور کنید

یکی دیگه.;798869 نوشت:
میشود بفرمایید چرا اموری که زنان باید با ریاضت کشیدن آن را تحمل کنند،مردان با سر به سمت آن میدوند؟در ازدواج ،زن قلب همسرش را میخواهد،از او میگیرند.مرد جسم زن را میخواهد به او میدهند.چرا؟ زنان برای ریاضت کشیدن خلق شده اند؟آن هم ریاضت اجباری؟

ساختار آفرینش این است که تقریبا دخترو پسر با هم برابر هستند، اما بالاخره این امکان وجود دارد که بخشی از مردها به خاطر جنگ یا نوع مشاغل کشته شده و تعداد آنها کمتر شود یا خیر؟ شما می گویید خدا نگذارد کشته شوند؟ خداوند تمام قوانین عالم را زیر پا بگذارد تا تعداد تساوی زن و مرد به هم نخورد؟!!! پس بالاخره این امر تابع شرایطو قوانین عالم است.
اگر تعداش آنها کمتر شد خدا چه کند؟ بگوید ولشان کنید؟ من تعجب می کنم از شما که خبر از شوهرانی که جذب همین زن های بیوه که نیازهای مالی و عاطفی شده اند خبر ندارید!!

یکی دیگه.;798869 نوشت:
بنده در این تاپیک سوالی داشتم و میخواستم از منظر فلسفه به آن پاسخ داده شود که مقدور نشد.


پاسخ فلسفی یعنی پاسخ عقلی، و بنده به نظرم می رسد از نظر عقلی پاسخ مطلب تا به حال روشن شده باشد، ولی برای چندمین بار تکرار می کنم:
اولا این حکم متعلق به زمانی است که تعداد زن ها بشتر از مردان باشند، چون در غیر این صورت اصلا خود جامعه چنین کششی را نخواهد داشت.
ثانیا: قاعده اهم و مهم می گوید: اگرچه تک همسری بهتر است، اما اگر تعداد زنان بیشتر شدند کدامیک اهمیت بیشتری دارد؟ تک همسری به قیمت بی توجهی به زن های بی سرپرست از که نیازهای عاطفی و مالی دارند تا برای رفع نیازهای خود در جامعه رها شوند تا هم مردان را به خود جذب کرده و خانواده و اصل تک همسری را متزلزل کنند و هم بچه هایی در خیابان بزرگ شوند و تبدیل به مافیای دزدی و قاچاق شوند؛ یا این که این زنها را هم به خانواده ها راه بدهیم تا هم بچه هایشان در کانون خانواده رشد یابند و هم آن زنها تأمین شوند.
ثالثا: اگر مردی در خود چنین توانایی را نمی بیند یا ترس آن را دارد که نتواند عادلانه رفتار کند، در این وادی قدم ننهد.

یکی دیگه.;798899 نوشت:
مردان در درجه اول ،جسم زن را میخواهند .یعنی اگر زن را برای ارضای نیاز جسمی نمی خواستند ازدواج نمیکردند.یعنی هدف شماره یکشان از ازدواج این است.
در ضمن خود بنده هیچ وقت و هیچ وقت نمی خواستم این را باور کنم؛با اینکه تجربه برایم ثابت کرده است
سلام
در بخشی از تاپیک از ما آقایان خواستید که پست شما را نخوانیم!
در این بخش هم دارید ما را قضاوت می کنید!

متاسفانه آنقدر سعی در به کرسی نشاندن نظر خود دارید که به هیچ چیز و هیچکس رحم نمیکنید!
فکر میکنم دیگر باید یک سؤال اساسی از شما بپرسم. امیدوارم بی پاسخ نگذارید

شما اطلاع دارید که همسر من بیماری سرطان دارند. بخاطر بیماری ایشان الان حدود 7 ماه است که ما هیچگونه رابطه ای نداشته ایم
بفرمائید بنده که فقط دنبال جسم همسرم بودم ، چرا تا الان ازدواج مجدد نکرده ام؟ چرا نرفتم دنبال هوس خودم؟ چرا نرفتم دنبال روابط....؟!!
زن کم است؟ من چلاقم؟ نجابت ماشاالله خیلی زیاد است؟!

مسلم;798843 نوشت:
من شناختی از احساسات خانم ها و نگرششان ندارم، اما شاید خداوند به اقتضاء نظم خلقت (که لازمه آن چند همسری برای مرد در مواقع لزوم و ضرورت بوده)، آنها را از این جهت متفاوت آفریده که مردها می توانند در عین حال عاشق چند همسر شوند، اما حتی تجسم آن هم برای خانم ها دشوار است.

با سلام وعرض ادب

استاد گرامی خانمها به هیچ عنوان نمیتونند دو مرد رو همزمان دوست داشته باشند واگر بعد از ازدواج به فرض یه زن عاشق یه مرد

دیگه ای بشه (طلاق میگیره )دیگه نگاه پشت سرش هم نمیکنه مگه اینکه بفهمه اون مرد فریبش داده که دیگه راه برگشتی هم نداره

حالا اگه بخوایم رفتار مردا رو با خودمون قیاس کنیم میگیم چنین چیزی محاله .چطور مرد میتونه دو خانم رو دوست داشته باشه .

خب شما هم میگید میشه وانتظار دارید ما هم باور کنیم .

n0o0b_sina;792832 نوشت:
در قرآن تعدد زوجات در صورت رعایت عدالت مجاز شناخته میشود، خب بر فرض همسر دائمی اول راضی به ازدواج مجدد (یا موقت) نباشد و بعد از ازدواج مجدد زندگی برایش جهنم شود و عذاب بکشد، آیا این عدالت است؟
3- در یکی تاپیک ها بحثی با عنوان "چرا پیامبر (ص) و حضرت علی (ع) در زمان همسر اولشان ازدواج مجدد نکرند..." با توجه به اینکه من پاسخ خود را نگرفته ام و تاپیک مذکور قفل شده است (!) سوال را اینجا مطرح میکنم، یکی از دلایلی که مطرح شد نازل نشدن آیه ی تعدد در زمان پیامبر و حضرت خدیجه بود، خب در زمان حضرت علی چی؟ آیا به دلیل اینکه فاطمه ناراحت میشده اقدام به ازدواج مجدد نکرده؟

بسمه الحقّ

عرض سلام و ادب

مطالب این تاپیک را به طور کامل نخواندم امّا بعضی از پستها را دیدم و به نظرم رسید،این حکم هم مثل سایر احکام الهی است.

ولی محلّ بحث و جنجال است چون یا به سبب نفسانیّات ما آدمها از اصل حکم گاهی سوء استفاده شده است(بعضی از آقایان)

و یا حس حسادت و تملک بعضی دیگر را برانگیخته است( بعضی از خانمها).پس کلّ جنجال در این حکم ناشی از عوارضی است

که خود آدمها مسبب آن هستند نه حکم الهی.

خب فرض کنید این حکم اصلا نبود و یا در جامعه ی اسلامی ملغی شود،فکر می کنید چه می شود؟

همه خانمها شوهرانشان را تحت تملک مطلق خویش در می آورند؟

و یا روابط غیر اخلاقی و غیر قانونی و غیر شرعی و عرفی شیوع بیشتری می یابد،مانند جوامع غربی.

خب آقایان نباید به خانمها ظلم کنند،این را که خود خداوند فرموده است(شرط عدالت)

زندگی خانم اول بهم می خورد مربوط به اصل حکم نیست یا مربوط به بی تقوایی و بی اخلاقی و بی عدالتی

مرد است و یا مربوط به حسادت و حس تملک زن،و یا زیاده خواهی و سنگ اندازی و انحصار طلبی خانم دوم که هیچ کدامش هم الهی نیست.

الان جوامعی که در آن حکم تعدد زوجات نیست خانوداه ها سالمند؟طلاق نیست؟اختلاف نیست؟تعدد ....نیست؟

حضرت زهرا سلام الله علیها ناراحت می شدند؟ایشان معصوم بودند ناراحتی خانمها در این مواقع یا به خاطر حس حسادت است

و یا بی عدالتی همسرشان،معاذ الله کدامش بوده؟!

نمی شود بدون دلیل و مدرک و با قیاس و تحلیل ذهنی خودمان پاسخ دهیم،وقتی راجع به سیره و سنت و رفتار اهل بیت علیهم السلام سخن

می گوئیم باید مقام عصمت و مراتب الهی آن ذوات مقدسه را در نظر داشته باشیم.

در مقام دفاع از آقایان و بعضی کارهای ناصواب و غیر وجدانی و اخلاقی آن عده نیستم،برای مشکلاتی هم که این صنف بی اخلاق به وجود آورده اند

باید مراجع قانونی و نهادهای مسئول ضوابط سختگیرانه تری داشته باشند که به همین راحتی که شاهد آن هستیم،خانواده ها متلاشی نشوند

و به خانمها ظلم آشکار نشود.باید حساب احکام حکیمانه ی الهی را از حساب معضلاتی که هوای نفس انسانها به وجود آورده است جدا کرد.

حبیبه;799275 نوشت:
حسادت و تملک
با سلام وعرض ادب

ببینید واقعا من به شخصه ناراحت میشم که فقط بگیم حسادت باعث شده که اینطوری به این

حکم نگاه کنیم .

.یکی از دلایلش ممکنه حسادت باشه ..به نظر من دلایل زیادی باعث ایراد به این حکم شده از جمله عدم شناخت روحی جسمی وروانی

زن ومرد نسبت به هم ،غرور وخودخواهی ،غیرت نسبت به خانمهای دیگه و...خیلی دلایل دیگه

همای رحمت;799278 نوشت:
با سلام وعرض ادب

ببینید واقعا من به شخصه ناراحت میشم که فقط بگیم حسادت باعث شده که اینطوری به این

حکم نگاه کنیم .یکی از دلایلش ممکنه حسادت باشه ..به نظر من دلایل زیادی باعث ایراد به این حکم شده

از جمله عدم شناخت روحی جسمی وروانی زن ومرد نسبت به هم ،غرور وخودخواهی ،غیرت نسبت به

خانمهای دیگه و...خیلی دلایل دیگه

بسمه الحق

با سلام و ادب

این نکته یک بخش از عرایض بنده بود،بخش دیگرش ظلم

و بی عدالتی بعض آقایان و یا رفتار بد همسر دوم بود.

:Gol:

حبیبه;799279 نوشت:
بسمه الحق

با سلام و ادب

این نکته یک بخش از عرایض بنده بود،بخش دیگرش ظلم

و بی عدالتی بعض آقایان و یا رفتار بد همسر دوم بود.

خواهر خوبم با مابقی صحبتهاتون

کاملا موافق بودم .:Gol:

مسلم;799237 نوشت:
همچنین در مورد کلام شهید مطهری(ره) اولا شما خواسته یا ناخواسته کلام شهید مطهری را تحریف کرده اید، جمله صحیح این است:
"برای مرد مادامی که شخص زن را در اختیار دارد"(مجموعه آثار، ج19، ص312) اما شما نوشته اید: "برای مرد مادامی که جسم زن را در اختیار دارد"!!! شخص اعم از جسم است.

این نوشته ی بنده در پست 23 است:
یکی دیگه.;797298 نوشت:
و پاسخ تلخ آن از زبان آیت الله مطهری:

"مرد طالب شخص زن است و زن طالب قلب مرد. برای مرد مادامی که شخص زن را در اختیار دارد اهمیتی ندارد که فلب زن را از دسست بدهد .از اینرو مرد اهمیتی نمی دهد که در چند زنی قلب و عواطف مرد را از دست میدهد .ولی برای زن ،قلب و عواطف مرد اصالت دارد .اگر آن را از دست بدهد همه چیز را از دست داده است."1


ولی در پست های بعدی ن نوشتم جسم.چون ایشان در مقابل "شخص"،"قلب و عواطف" را قرار داده اند.

شما میفرمایید شخصیت جنسی.لطفا برایم معنی بفرمایید.شخصیت جنسی یعنی چه؟

مسلم;799237 نوشت:
اینها تصورات شماست، خواهش می کنم منطقی و مستدل در بحث شرکت کنید، من تعجب می کنم از اینکه بنده یک استدلال برای اینکه احساس تنفر نسبت به تعدد زوجات احساس ذاتی نیست آورده ام شما آسمان را به زمین دوختید که شما که زن نیستی احساس خانم ها را درک نمی کنی! اما شما راحت و بدون هیچ استدلال منطقی و با نگرش جزئی به رفتار برخی آقایان دارید شخصیت و تمایلات مرد را تجزیه و تحلیل می کنید، و بعد صراحتا هم می گویید تجربه برایم ثابت کرده! خب چطور تجربه ما در خصوص زنان و احساساتشان (چون خودمان زن نیستیم) چیزی را اثبات نمی کند، اما تجربه شما خصوصیات مردها را اثبات می کند؟!

استدلال شما چه بود؟اینکه زنان عرب دارند با این مسئله زندگی میکنند؟پاسخ این استدلال را عرض کردم.
تجربه ی شما در مورد زنان و احساساتشان چیست؟
مسلم;799237 نوشت:
با این اوصاف اگر تا ده سال دیگر هم اینجا بگویید مرد، زن را فقط برای جسمش می خواهد و از فقهاء و فلاسفه و ... شاهد مثال بیاورید

استاد گرامی خواهش میکنم بفرمایید من کجا گفتم فقط؟اگر گفته بودم فقط مستحق این لحن و این توبیخ شما بودم.
مسلم;799237 نوشت:
چون اولا خلاف درک وجدانی خودم و مردانی که می شناسم هست، رابطه امام خمینی(ره) با همسرشان که حتی بدون ایشان شروع به خوردن غذا نمی کرده اند و نوشتن نامه های عاشقانه و..، آیا اینها فیلم است؟!! خود شهید مطهری که همسرشان میگوید شبی از مسافرت می امدم تا ساعت 3 و 4 صبح رسیدن من طول کشید دیدم که شهید مطهری(ره) تا آن ساعت بیدار مانده و چای و میوه آماده کرده،و... اینها چه معنایی دارد جز عشق؟ نگویید اینها استثناء است که بد جوری به هم می ریزیم، من خیلی از رفقای خودم را می بینیم که به همسرشان عشق می ورزند تا جایی که مثلا اگر برای تفریح بیرون رویم، بیرون از منزل اگر آبمیوه ای بستنی چیزی خریدند یا نمی خورند یا حتما برای همسرشان هم می گیرند و می برند می گویند به دلم نمی نشیند، پس خواهش می کنم این حرفها و افکار بدبینانه را بریزید دور؛

مردان اینگونه را کم سراغ ندارم.اینها مردند. مرد.انسان و قابل پرستش برای زن.مردی که یک زن میتواند عاشقش شود همین است.
اینها یا عاشق همسرشان بودند ،عاشق شخصیت همسرشان،یا به لطافت احساس او رحم میکردند که همسر دیگری اختیار نکردند.

مسلم;799237 نوشت:
قاعده اهم و مهم می گوید: اگرچه تک همسری بهتر است، اما اگر تعداد زنان بیشتر شدند کدامیک اهمیت بیشتری دارد؟ تک همسری به قیمت بی توجهی به زن های بی سرپرست از که نیازهای عاطفی و مالی دارند تا برای رفع نیازهای خود در جامعه رها شوند تا هم مردان را به خود جذب کرده و خانواده و اصل تک همسری را متزلزل کنند و

مسلم;799237 نوشت:
اگر تعداش آنها کمتر شد خدا چه کند؟ بگوید ولشان کنید؟ من تعجب می کنم از شما که خبر از شوهرانی که جذب همین زن های بیوه که نیازهای مالی و عاطفی شده اند خبر ندارید!!

قبلا هم عرض کرده بودم.اگر تعداد مردان بیشتر شد چه؟کما اینکه الان هست.مردان بی همسر مانده جامعه را بهم نمیریزندد و زنان شوهر دار را جذب نمیکنند؟
استاد گرامی من کاملا با منطق دارم بحث میکنم.
عقل میگوید که اگر شرایط فراهم شد،برای بقای جامعه لازم است که احساس زنهای پاکدامنی که مقید به احکام الهی هستند له شود برای اینکه زنان بی قیدی که جامعه را به فساد میکشند در چارچوب خانواده محدود شوند. خب بله منطقی است.اما اینجا یک قربانی وجود دارد.زن اول. زن پاکدامن اول.خداوند قبول دارد که احساس زن اول در اینجا خدشه ار میشود و این را در نساء129 میفرماید.من فقط یک نتیجه میتوانم بگیرم:زن اول فداکاری کن. چون تو لایق فداکاری هستی.مثل وقتی که به بچه بزرگتر میگویند تو کوتاه بیا. اون یکی بچه است.

مسلم;799237 نوشت:
والا شما اگر یکه تاز قلب پدر و مادرتان باشید یا خیر خیلی برایتان فرقی نمی کند، همینکه در رفتار عادلانه با شما رفتار کنند و حقیقتا دوستتتان داشته باشند و ندانید که کدامیک از بچه ها را بیشتر دوست دارند برای شما فرقی نخواهد کرد

ممنونم.به نظر شما زن باید همان حسی را که به پدر مادرش دارد به همسرش داشته باشد؟من معذرت میخوام زن باید بچه ی شوهرش باشد؟این تحقیر زن نیست؟خواهش میکنم اوضاع را از این خرابتر نکنید(من از نوشتن این جمله معذرت میخوام و قصد جسارت به محضر شما را ندارم . ولی ...)ما آمدیم نظر خداوند را راجع به احساس زن اول درک کنیم. شدیم یک بچه که پدر مادر واسطه ی وجود او هستند و حتی کافر هم باشند احترامشان واجب است و پدر حتی اگر بچه را بر اثر تنبیه هم بکشد قصاص نمیشود.
زن نباید بداند مرد کدامیک از زنهایش را بیشتر دوست دارد؟زن این را حس میکند.خداوند هم میداند که حس میکند و برای همین به مردان میگوید سعی نکنید و حرص نورزید که به یک اندازه دوستشان داشته باشید بلکه فقط حداقل ظاهر را حفظ کنید.
مسلم;799228 نوشت:
ما تنها آمار دختران و پسران مجرد را حساب نمی کنیم، بلکه حتی مردان و زنان که قبلا سابقه ازدواج دارند و بعد از یکدیگر جدا شده اند یا همسرشان فوت کرده است و هنوز در سن ازدواج هستند نیز در این آمار انسانهای در سن ازدواج قرار میگیرند.

بنده آمار را حتی به تفکیک محدوده سنی عرض کردم.
اگر بخواهیم بر سر آمار بحث کنیم سر دراز دارد و برای این تاپیک نیست.
ولی برای تمام این موارد جواب منطقی هست و اگر بخواهیم جستجو کنیم میبینیم که تمام اینها در نظر گرفته شده و بعد کارشناسان یرای تعادل جمعیت نسخه پیچیده اند.

Reza-D;799239 نوشت:
متاسفانه آنقدر سعی در به کرسی نشاندن نظر خود دارید که به هیچ چیز و هیچکس رحم نمیکنید!

سلام
میشود بفرمایید نظر من چیست؟

یکی دیگه.;799302 نوشت:
میشود بفرمایید نظر من چیست؟
بحثم نظر شما نیست. بحثم این بود که بجای ما آقایان حرف میزنید ، جای ما تصمیم میگیرید ، جای ما حکم صادر می کنید ، احساس ما را تحلیل می کنید ، ما را قضاوت می کنید ، در آخر هم می فرمائید که چون شما زن هستید ما حق نداریم جای شما نظر بدهیم

خب خواهر گرامی ، این نوع قضاوت عادلانه است؟ انصاف است؟
چرا شما حق دارید و ما نداریم؟
شما از ما می خواهید احساس شما را درک کنیم. بفرمائید شما (خانمها) چقدر احساس ما را میشناسید؟ چقدر آن را درک کرده اید؟

بگذریم...
اصلاً فرض را بر این میگذاریم که من نمی دانم نظر شما چیست و آن جمله هم که نقل که شما از من نقل قول کردید اشتباه بود. عذرخواهی میکنم

لطفاً پاسخ سؤالم را بفرمائید

یکی دیگه.;798899 نوشت:
ببینید استاد گرامی .همان طور که فرمودید شما مرد هستید و از درونیات و احساسات زنها نمی توانید آگاه باشد.

همای رحمت;799263 نوشت:
حالا اگه بخوایم رفتار مردا رو با خودمون قیاس کنیم میگیم چنین چیزی محاله .چطور مرد میتونه دو خانم رو دوست داشته باشه .

خب شما هم میگید میشه وانتظار دارید ما هم باور کنیم .

دقیقا مشکل همین جاست که چون بعضا خانمها نمیتوان درک کنند میگویند محال است(هرچند به نظرم درکش هم چندان کار سختی نیست!!!میشود هم زمان چند نفر را دوست داشت! ایا شما همزمان پدر و مادر وشوهر و فرزندتان را دوست ندارید؟ آیا عشق یکی باعث میشود عقش به دیگری از بین برود؟!!)

چرا فکر میکنید آقایانی که (با رعایت شرایط ) چند زن دارند نمیتوانند همه را دوست داشته باشند ؟!!

مطمئن باشید مردانی که چند زن دارند میتوانند برای همه آنها ولی باشند و به تکالیف و وظایفشان به عنوان شوهر برای تک تک آنان عمل کنند زیرا خداوند آنها را اینگونه خلق نموده و این توانایی را در وجودشان قرار داده است(حال اگر ظلم مبکنند و عدالت ندارند یا برخی زنان بد عمل میکنند و غیره بحث دیگری است)پس اگر بخواهند قطعا میتوانند همه زن هایشان را دوست بدارند!

آیا یک مادر هم زمان همه بچه هایش را عاشقانه دوست ندارد؟! حال هرکدام را متناسب با ویژگی خودش دوست دارد اما آخرش همه اشان را دوست دارد یا نه؟

یقیین بدانید و یقیین بدانید و یقیین بانید اگر نمیشد اصلا خداوند این حکم را نمیداد !!

خواهرعزیزم؛هیچ چیزی در این دنیا تمام و کمال برای ما نیست و همه اش متعلق به خداوند است ،پس هیچگاه به دنبال به دست آوردن چیزی در این عالم به طور تمام و کمال نباشید ،بلکه تمام دنیا وسیله ای است برای رسیدن به کمال اصلی و الهی

یک نکته هم که خیلی مایل بودم خطاب به همه خانمها بگویم این است که چرا اینقدر سعی میکنید قلب همسرانتان را کنکاش کنید؟! چرا اینقدر دنبال تسخیر تمام قلب همسرید؟ مگر قرار است اگر همه قلب همسر را به دست آوردی چه اتفاقی بیفتد؟!! مطمئن باشید آخرش باز هم احساس نیاز به عشق داریدو دچار خلاءمیشوید!!!زیرا تمام این عشق ها در طول عشق الهی است و هدف رسیدن به آن عشق اصلی است نه به دست آوردن تمام قلب همسر!!!
همسرتان اگر شمارا دوست نداشت،اگر شمارا نمیخواست،اگر در قلبش نبودید که باشما ازدواج نمیکرد! میکرد؟! اگر شمارا دوست نمیداشت که الان کنارتان نبود! چکار دارید که ته قلب همسرتان را در آورید که ببینید آیا به جز شما شخص دیگری هم در آن هست یا نه!! یا آنهایی که شوهرشان همسر دیگری دارد چکار دارند بگردند ببینند شوهرشان آن زنش را بیشتر دوست دارد یا او را؟!!

اگر شوهرتان میگوید دوستتان دارد از او با جان و دل بپذیرید و باور کنید و تمام!

یادمان باشد که ما اینقدر در این دنیا وقت نداریم که بخواهیم تا این حد خودمان را در زندگی درگیر این چیزها کنیم!

مردی که دارد زحمت میکشد،نان حلال به خانه می آورد برفرض که دو زن هم دارد،(با رعایت شرایط) اگر زن اولش را دوست نداشت که نمیرفت این همه سختیی بکشد و تلاش کند و خرج زن و فرزنش را در آورد؟ مگر میشود کسی را دوست نداشته باشی و از صبح بروی به خاطرش هزار و یک سختی و زحمت را تحمل کنی؟!!!

مردی که به هر دلیلی میرود ازدواج مجدد میکند، ،و بعد از ازدواجش با زن اولش با عدالت رفتار میکند، تکالیفش را همچنان بعد از ازدواج دوم دارد نسبت به زن اول انجام میدهد و غیره هیچ دلیلی هیچی دلیلی ندارد که زنش بگوید چون رفته زن دیگری گرفته پس من را دوست ندارد!! اگر شما میتوانید دلیل برایش بیاورید بفرمایید!

اللهم اجعل عواقب امورناخیرا
یازهراسلام الله علیها

حبیبه;799275 نوشت:
زندگی خانم اول بهم می خورد مربوط به اصل حکم نیست ، بلکه:
1 - یا مربوط به بی تقوایی و بی اخلاقی و بی عدالتی مرد است
2 - یا مربوط به حسادت و حس تملک زن اول است
3 - یا زیاده خواهی و سنگ اندازی و انحصار طلبی خانم دوم

که هیچ کدامش هم الهی نیست
سلام به شما خواهر گرامی
حرف حق بشنوم روی چشمم میگذارم
واقعاً بهتر از این نمیشد کل بحث های این تاپیک را در دو خط جمع بندی کرد :Gol:
(آخر من باید یک کلاس خلاصه نویسی پیش شما یاد کارآموز شوم :Nishkhand:)

حکم خدا برای این نیست که منِ مرد در حالی که همسرم دارد در خانه زحمت میکشد و با عشق ، من و فرزندانش را تر و خشک میکند ، به خیابان بروم و تا چشمم خط و خال فلان خانم را گرفت بروم و عقدش کنم ، بدون آنکه حرمت و شخصیت همسرم را نگه دارم. بعدش هم توجیه کنم که خدا اجازه داده!!

معصوم(ع) میفرماید برای حفظ آبروی مؤمن اگر مجبور شدی خانه خدا را خراب کن؟!!!
این یعنی چه؟ یعنی ای شیعه! بدان که تمام این اسباب و احکام زمانی به دردبخور هستند که تو را رشد بدهند

کاربران گرامی ، نظر من نظر سرکار خانم

"حبیبه" است
حرف دیگری ندارم

Reza-D;799303 نوشت:
بحثم این بود که بجای ما آقایان حرف میزنید ، جای ما تصمیم میگیرید ، جای ما حکم صادر می کنید ، احساس ما را تحلیل می کنید ، ما را قضاوت می کنید ، در آخر هم می فرمائید که چون شما زن هستید ما حق نداریم جای شما نظر بدهیم

کی این کار را کردم؟چه گفتم که برداشت کردید دارم این کار را میکنم؟
Reza-D;799303 نوشت:
لطفاً پاسخ سؤالم را بفرمائید

چشم

Reza-D;799239 نوشت:
بفرمائید بنده که فقط دنبال جسم همسرم بودم ، چرا تا الان ازدواج مجدد نکرده ام؟ چرا نرفتم دنبال هوس خودم؟ چرا نرفتم دنبال روابط....؟!!

کجا عرض کردم فقط؟عرض کردم مردان در ازدواج در درجه اول میخواهند به جسم زن برسند.و زنان در ازدواج در درجه اول میخواهند به قلب مرد برسند.
این جمله ای بود که من عرض کردم.
که در مورد شخص شما از ابتدا هم چندان این صادق نبوده است یا اهمیت خیلی کمتری داشته است.چون فرموده بودید که همسرتان مطلقه بوده اند.و الان هم بخاطر عشق به همسرتان،عشق به شخصیت ایشان و به احترام احساس ایشان از حقوق خود گذشته اید.
دو نفر میتوانند بر اساس احکام و قوانین و از روی قرارداد با هم زندگی مشترک داشته باشند. ولی اگر پای عشق به میان آمد کاغذهای قرارداد با قلب شما پاره میشوند.این قدرت عشق است.
اگر پای عشق به میان آمد، شما خودتان را جای طرف مقابل میگذارید و حاضر نمیشوید حتی ذره ای معشوق خود را آزرده ببینید.این خاصیت عشق است.

Reza-D;799305 نوشت:
نوشته اصلی توسط حبیبه
زندگی خانم اول بهم می خورد مربوط به اصل حکم نیست ، بلکه:
1 - یا مربوط به بی تقوایی و بی اخلاقی و بی عدالتی مرد است
2 - یا مربوط به حسادت و حس تملک زن اول است
3 - یا زیاده خواهی و سنگ اندازی و انحصار طلبی خانم دوم
که هیچ کدامش هم الهی نیست
کاربران گرامی ، نظر من نظر سرکار خانم "حبیبه" است

بنده یک خط به این سه خط اضافه میکنم:
زندگی خانم اول بهم می خورد مربوط به اصل حکم نیست ، بلکه:
1 - یا مربوط به بی تقوایی و بی اخلاقی و بی عدالتی مرد است
2 - یا مربوط به حسادت و حس تملک زن اول است
3 - یا زیاده خواهی و سنگ اندازی و انحصار طلبی خانم دوم
که هیچ کدامش هم الهی نیست

4-یا مربوط به این است که زن اول در جایی که عشق نیست،به زور میخواهد به دنبال عشق بگردد.

یارب;799304 نوشت:
مردی که دارد زحمت میکشد،نان حلال به خانه می آورد برفرض که دو زن هم دارد،(با رعایت شرایط) اگر زن اولش را دوست نداشت که نمیرفت این همه سختیی بکشد و تلاش کند و خرج زن و فرزنش را در آورد؟ مگر میشود کسی را دوست نداشته باشی و از صبح بروی به خاطرش هزار و یک سختی و زحمت را تحمل کنی؟
حرفی ندارم ، فقط خواستم نقل قول کنم
گاهی فکر میکنم چقدر ما مردها نیاز به شنیدن برخی جملات داریم. اما از بس که نشنیده ایم پوست کلفت شده ایم!

یارب;799304 نوشت:
آیا عشق یکی باعث میشود عقش به دیگری از بین برود؟
خواهر گرامی ، مطلبی به ذهن من میرسد که البته خودم نیز نکاتی دربارهء آن دارم
ولی بسیار مشتاقم نظر شما را هم بدانم

آن مطلب این است که بعضی از خانمها میگویند اگر میشود چند نفر را همزمان دوست داشت ، چرا فقط مردها میتوانند؟! چرا ما نباید اجازه داشته باشیم؟!
البته این حرف خانمها از این بابت نیست که واقعاً دلشان بخواهد با چند مرد باشند (آن هم خانمهای باشخصیت ما ، بخصوص حاضرین در این تاپیک)
اما میخواهند از این طریق اصل امکان دوست داشتن همزمان را به چالش بکشند

نظر من این است که چند دلیل برای این تفاوت متصور است:
1 - تفاوت نگاه زن و مرد به عشق ، چون مردها میخواهند مالک باشند و خانمها مملوک (البته منظورم ملک بودن خانمها نیست ، خانمها یقه ام رانگیرند!)
2 - وظایف حمایتی و مالی که بر عهدهء مرد گذاشته شده که البته در راستای مورد 1 است
3 - بحث ریاست خانواده که به عهدهء مرد است. شاید بتوان کاخی را با دو وزیر تصور کرد ، ولی با دو شاه خیر
4 - بحث سلامت نسل و مشخص بودن ریشهء هر فرد. چه از نظر ژن و چه از نظر خانوادگی

اگر شما یا هر یک از کاربران محترم ، مورد دیگری به ذهنشان میرسد ، استفاده خواهم کرد

یارب;799304 نوشت:
یک نکته هم که خیلی مایل بودم خطاب به همه خانمها بگویم این است که چرا اینقدر سعی میکنید قلب همسرانتان را کنکاش کنید؟! چرا اینقدر دنبال تسخیر تمام قلب همسرید؟ مگر قرار است اگر همه قلب همسر را به دست آوردی چه اتفاقی بیفتد؟!! مطمئن باشید آخرش باز هم احساس نیاز به عشق داریدو دچار خلاءمیشوید!!!زیرا تمام این عشق ها در طول عشق الهی است و هدف رسیدن به آن عشق اصلی است نه به دست آوردن تمام قلب همسر!!!

یارب;799304 نوشت:
دقیقا مشکل همین جاست که چون بعضا خانمها نمیتوان درک کنند میگویند محال است(هرچند به نظرم درکش هم چندان کار سختی نیست!!!میشود هم زمان چند نفر را دوست داشت! ایا شما همزمان پدر و مادر وشوهر و فرزندتان را دوست ندارید؟ آیا عشق یکی باعث میشود عقش به دیگری از بین برود؟!!)

چرا فکر میکنید آقایانی که (با رعایت شرایط ) چند زن دارند نمیتوانند همه را دوست داشته باشند ؟!!

مطمئن باشید مردانی که چند زن دارند میتوانند برای همه آنها ولی باشند و به تکالیف و وظایفشان به عنوان شوهر برای تک تک آنان عمل کنند زیرا خداوند آنها را اینگونه خلق نموده و این توانایی را در وجودشان قرار داده است(حال اگر ظلم مبکنند و عدالت ندارند یا برخی زنان بد عمل میکنند و غیره بحث دیگری است)پس اگر بخواهند قطعا میتوانند همه زن هایشان را دوست بدارند!

آیا یک مادر هم زمان همه بچه هایش را عاشقانه دوست ندارد؟! حال هرکدام را متناسب با ویژگی خودش دوست دارد اما آخرش همه اشان را دوست دارد یا نه؟

یقیین بدانید و یقیین بدانید و یقیین بانید اگر نمیشد اصلا خداوند این حکم را نمیداد !!

خواهرعزیزم؛هیچ چیزی در این دنیا تمام و کمال برای ما نیست و همه اش متعلق به خداوند است ،پس هیچگاه به دنبال به دست آوردن چیزی در این عالم به طور تمام و کمال نباشید ،بلکه تمام دنیا وسیله ای است برای رسیدن به کمال اصلی و الهی

یک نکته هم که خیلی مایل بودم خطاب به همه خانمها بگویم این است که چرا اینقدر سعی میکنید قلب همسرانتان را کنکاش کنید؟! چرا اینقدر دنبال تسخیر تمام قلب همسرید؟ مگر قرار است اگر همه قلب همسر را به دست آوردی چه اتفاقی بیفتد؟!! مطمئن باشید آخرش باز هم احساس نیاز به عشق داریدو دچار خلاءمیشوید!!!زیرا تمام این عشق ها در طول عشق الهی است و هدف رسیدن به آن عشق اصلی است نه به دست آوردن تمام قلب همسر!!!
همسرتان اگر شمارا دوست نداشت،اگر شمارا نمیخواست،اگر در قلبش نبودید که باشما ازدواج نمیکرد! میکرد؟! اگر شمارا دوست نمیداشت که الان کنارتان نبود! چکار دارید که ته قلب همسرتان را در آورید که ببینید آیا به جز شما شخص دیگری هم در آن هست یا نه!! یا آنهایی که شوهرشان همسر دیگری دارد چکار دارند بگردند ببینند شوهرشان آن زنش را بیشتر دوست دارد یا او را؟!!

اگر شوهرتان میگوید دوستتان دارد از او با جان و دل بپذیرید و باور کنید و تمام!

یادمان باشد که ما اینقدر در این دنیا وقت نداریم که بخواهیم تا این حد خودمان را در زندگی درگیر این چیزها کنیم!

مردی که دارد زحمت میکشد،نان حلال به خانه می آورد برفرض که دو زن هم دارد،(با رعایت شرایط) اگر زن اولش را دوست نداشت که نمیرفت این همه سختیی بکشد و تلاش کند و خرج زن و فرزنش را در آورد؟ مگر میشود کسی را دوست نداشته باشی و از صبح بروی به خاطرش هزار و یک سختی و زحمت را تحمل کنی؟!!!

مردی که به هر دلیلی میرود ازدواج مجدد میکند، ،و بعد از ازدواجش با زن اولش با عدالت رفتار میکند، تکالیفش را همچنان بعد از ازدواج دوم دارد نسبت به زن اول انجام میدهد و غیره هیچ دلیلی هیچی دلیلی ندارد که زنش بگوید چون رفته زن دیگری گرفته پس من را دوست ندارد!! اگر شما میتوانید دلیل برایش بیاورید بفرمایید!

اللهم اجعل عواقب امورناخیرا
یازهراسلام الله علیها


عشق و دوست داشتن با هم فرق دارند. کسی هست که این را قبول نداشته باشد؟
واژه عشق تقریبا قابل تعریف کردن نیست.
عشق زمینی در طول عشق الهی است.
از عشق زمینی میتوان به عشق الهی رسید.اما چیزی که من نام عشق بر آن مینهم و ادعا میکنم از آن میتوان به عشق الهی رسید،هیچ ربطی به جسم ندارد و بی وصال یا با وصال ظاهری بودن هیچ فرقی برایش ندارد.و حتما هم نباید در ازدواج باشد.
دو عشق زمینی نمی توانند در طول هم باشند. در عرض هم اند.
نه اشتباه گفتم. اصلا چیزی به نام دو عشق زمینی نداریم.دو دوست داشتن هستند.

یکی دیگه.;799316 نوشت:
عشق و دوست داشتن با هم فرق دارند
قابل توجه سرکار گرامی "همای رحمت" :ok:

یکی دیگه.;799306 نوشت:
کی این کار را کردم؟چه گفتم که برداشت کردید دارم این کار را میکنم؟
سلام به شما
ضمن اینکه مواردی وجود داشته که اگر میخواهید یکی یکی نقل قول خواهم کرد ، لازم نیست حتماً مستقیم اشاره بفرمائید
ببینید خواهر گرامی این حقی که دارید درمورد آن صحبت می کنید ، از حقوق مردهاست. یکی از اعتراض هایی که همیشه خانمها داشته اند این بوده که چرا مردها در امور ما دخالت می کنند و حتی خواست ما را باید آنها تعیین کنند. از جمله در همین تاپیک که این بحث پیش آمد که مردها چطور میگویند که قبول چند همسری با ذات زن سازگار است؟ مگر شما مردها زن هستید؟ مگر میتوانید جای ما باشید؟

اما خود شما خانمها بعضاً به راحتی این حق را برای خودتان قائل میشوید که درمورد حقوق مردها بحث و گفتگو کنید و درست و غلط آن را تعیین کنید و در بعضی موارد حتی نیاز نمی بینید نظر خود مرد را بپرسید
شاید هنوز هم منظور بنده به درستی گفته نشده ، لذا در ادامه توضیحاتی عرض خواهم کرد که موضوع بهتر برای شما روشن شود

یکی دیگه.;799306 نوشت:
چشم
کجا عرض کردم فقط؟عرض کردم مردان در ازدواج در درجه اول میخواهند به جسم زن برسند.و زنان در ازدواج در درجه اول میخواهند به قلب مرد برسند
چشمتان روشن
تفاوت چندانی ندارد. بالاخره در اولین مرحله به فکر جسم زن هستیم (از دید شما)
اما در همین باره مطلب بسیار مهمی دارم که در پست بعدی عرض خواهم کرد. بسیار مهم است ، لطفاً مثل همیشه که با صبوری مطالعه میکنید ، این بار هم همین درخواست را از شما دارم

یکی دیگه.;799306 نوشت:
که در مورد شخص شما از ابتدا هم چندان این صادق نبوده است یا اهمیت خیلی کمتری داشته است.چون فرموده بودید که همسرتان مطلقه بوده اند.و الان هم بخاطر عشق به همسرتان،عشق به شخصیت ایشان و به احترام احساس ایشان از حقوق خود گذشته اید
خیر! دلیلش این است که تعریف شما از مرد اشتباه است
از این تعریف های کلیشه ای که مردها اینچنین هستند و زنها آنچنان ، دور شوید خواهر گرامی. هر کسی را باید با خودش تعریف کنید
شمر و امام حسین(ع) هر دو مرد بودند. حضرت خدیجه(س) و جعده هر دو زن بودند
چه شباهتی بین آنها می بینید؟ تقریباً هیچ!!

اما جالب تر اینکه شما بین شمر (مرد) و جعده (زن) شباهت می بینید!
همچنین بین امام حسین (مرد) و حضرت زینب (زن) شباهت می بینید!

البته قبول دارم که یک سری تعاریف کلی بین مردها مشترک است و یک سری هم بین زنها
اما اولاً این تعاریف کلی است و ابداً نمیتواند شخصیت یک فرد را به تنهایی برای ما بازگو کند. ثانیاً همین تعاریف کلی هم گاهی خلافش ثابت میشود ، پس همین ها هم مطلق نیستند

Reza-D;799467 نوشت:
عشق و دوست داشتن با هم فرق دارند
قابل توجه سرکار گرامی "همای رحمت"

با سلام

والا من نمیدونم قضیه چیه؟

واسه ی خانمها نه عشقشون تعدد پذیر ه و نه دوست داشتنشون .

لطفا خانمهای دیگه هم در این مورد نظر شون رو بفرمایند .

یکی دیگه.;799316 نوشت:
عشق و دوست داشتن با هم فرق دارند
خواهر گرامی ، آیا میتوانیم مردم را مجبور کنیم که عاشق باشند؟ فکر میکنم پاسخ شما منفی باشد
خب از شما سؤالی میپرسم. عدهء زیادی از مردم که نمیخواهند ، یا نمی توانند ، یا برایشان پیش نیامده که عاشق باشند ، تکلیفشان چیست؟

ابتدا بیائیم عشق را به نوعی تعریف کنیم ، هرچند من هم مثل شما اعتقاد دارم که عشق چندان تعریف پذیر نیست
اما بطور کلی و لااقل در این تاپیک ما عشق را اینگونه در نظر میگیریم:

علاقهء بسیار زیاد به شخصی دیگر که کسی را بجز او نخواهیم و انتظار داشته باشیم فقط مال خودمان باشد و این علاقه بدون هیچ چشم داشت مادی باشد

با توجه به تعریف بالا:

اولاً عشق حالتی عرضی است. یعنی کسی مادرزاد عاشق به دنیا نمی آید. عشق اتفاقی است که ممکن است برای اشخاص پیش بیاید و ممکن است نیاید

ثانیاً میتواند شدت و ضعف داشته باشد. مثلاً ممکن است یکی عاشق بشود و جانش را هم فدا کند ، اما دیگری عاشق بشود اما وقتی موضوع به جان و این حرفها برسد ، بگوید جانم مهمتر است ، گور بابای عشق!

ثالثاً تعداد افرادی که عاشق میشوند بسیار کمتر از افرادی است که با احساسات معمولی زندگی میکنند

رابعاً شرایط هر عشق ، میتواند با عشق دیگر متفاوت باشد. عاشقی که به عشقش نمیرسد ، عاشقی که معشوق هم او را میخواهد ، عاشقی که معشوقش مردد است و صدها حالت دیگر

با توجه به 4 مورد بالا ، نه من و نه شما و نه هیچ کسی دیگر نمیتواند برای عشق قانون بنویسد و آن را مقید کند. از طرفی با توجه ویژه به مورد شماره 3 ، قانون باید کلیت جامعه را در نظر بگیرد. من همیشه مثالی میزنم فکر میکنم اینجا هم کاربردی باشد. طبق قانون ، عبور از چراغ قرمز ممنوع است. اما ممکن است راننده ای به پلیس مسئول بگوید ، فرزندم بیمار است و باید او را سریع به بیمارستان برسانم. اینجا پلیس به این راننده اجازه عبور میدهد. مافوق این پلیس هم اگر این اتفاق را ببیند ، نه تنها ناراحت نمی شود بلکه به انسانیت او احسنت هم میگوید. اما مطلبی که مد نظر ماست این است که هیچگاه این مطلب را در قانون نمی نویسند و این کار اجباری نیست

شاید بفرمائید که خب این همان بحث اخلاق است. درست است ، اما میخواهم شما را به مورد دیگری نیز توجه بدهم. تصور کنید پلیسی چنین اجازه ای به راننده ندهد. خب قضاوت ما چیست؟
احتمالاً بلافاصله حکم صادر می کنیم که این پلیس بویی از اخلاق نبرده است و انسان نادرستی است
حالا تصور کنید که برویم و دلیل را از پلیس جویا بشویم. پلیس به ما میگوید که این شخص را قبلاً هم دیده بودم که از این دروغ (بیماری فرزند) استفاده می کند که پشت چراغ قرمز نایستد!
من هم دیگر فریب او را نخوردم و نگذاشتم حق سایر رانندگان را ضایع کند

با توجه به این توضیح ، آیا ما دیگر میتوانیم با قاطعیت بگوئیم که هر راننده ای چنین ادعای کند ، الزاماً راست میگوید؟
دقت بفرمائید که تا قبل از توضیح پلیس ، ما حق را به آن مرد می دادیم و پلیس را گناه کار میدانستیم

حالا مطلبی جالبتر ، این بار پلیسی از رد شدن راننده ای که ادعای بیماری فرزندش را دارد جلوگیری میکند
ما هم میگوئیم خب حتماً باز هم آن راننده فرد دروغگویی بوده. اما وقتی تحقیق میکنیم می بینیم راننده حقیقت را گفته ، اما پلیس انسان سنگ دلی بوده!

حالا شما بفرمائید ما برای قضاوت صحیح ، کدام یک از پیش فرض های بالا را باید در نظر بگیریم؟

مشکل مباحثی که شما مطرح می کنید ، همین است
اینکه از ابتدا یک سری پیش فرض ها را در نظر می گیرید و بعد بر مبنای آنها ، موضوع اخلاق را پیش میکشید و در نهایت هم نتیجه گیری می کنید
پیش فرض های شما اینهاست:

1 - زنها همگی عاشق پیشه هستند ، پس نمی توانند مردشان را با زن دیگری ببینند
2 - مردها همگی جسم زن برایشان اولویت دارد ، پس به دنبال همین هستند (اولویت)
3 - زنها ابتدا دنبال عشق هستند و مردها ابتدا دنبال هوس ، پس مردها نمیتوانند حرف زنها را بفهمند
4 - طبق موارد قبل ، خواست آقایان ملاک قرار گرفته است و نه خواست خانمها و این یعنی تبعیض

تمام اینها را در پست بعدی توضیح خواهم داد

همای رحمت;799472 نوشت:
والا من نمیدونم قضیه چیه؟
واسه ی خانمها نه عشقشون تعدد پذیر ه و نه دوست داشتنشون
سلام به شما
بله در هر دو حالت تعدد پذیر نیست ، ولی با دلایل متفاوت
در عشق = به دلیل علاقه به طرف مقابل
در دوست داشتن = به دلیل حسادت زنانه

ضمناً ما در بحث عشق دو حالت نداریم ، بلکه سه حالت داریم!

و البته تنها کسی که مورد سوم را اشاره کرده و توضیح داده ، سرکار خانم

"یارب" بودند

Reza-D;799476 نوشت:
سلام به شما
بله در هر دو حالت تعدد پذیر نیست ، ولی با دلایل متفاوت
در عشق = به دلیل علاقه به طرف مقابل
در دوست داشتن = به دلیل حسادت زنانه

ضمناً ما در بحث عشق دو حالت نداریم ، بلکه سه حالت داریم!

و البته تنها کسی که مورد سوم را اشاره کرده و توضیح داده ، سرکار خانم "یارب" بودند

با سلام وعرض ادب

میشه لطفا بیشتر توضیح بدید.

Reza-D;799476 نوشت:
در عشق = به دلیل علاقه به طرف مقابل

خب این کاملا درسته .

Reza-D;799476 نوشت:
در دوست داشتن = به دلیل حسادت زنانه

ولی این یعنی چی ؟من منظورم دوست داشتن دو مرد اون هم همزمان ،بود .

خب حتی اگه دوست داشتن هم باشه باز نمیتونیم دوست داشتنمون رو بین دو

مرد تقسیم کنیم .

یکی دیگه.;799300 نوشت:
مرد ، زن را ابتدا برای جسمش می خواهد
ایرادش چیست؟ مگر جسم زنها جزء وجود آنها نیست؟
اصلاً این ابتدا و انتها یعنی چه؟ و چرا یک نوع خواستن بر دیگری برتری دارد؟

آیا آن نوع خواستن که برای زن تعریف می کنید ، همیشه مقدس است؟
زنی را تصور کنید که بطور معنوی (نمیدانم چه اسمی روی آن بگذارم) عاشق مرد متاهلی میشود. بخاطر این عشق ، وارد زندگی او میشود و به دروغ به همسرش میگوید که با شوهرت رابطه دارم. آن زن و شوهر کارشنا به دعوا و جدایی میکشد و بچه های انها آواره میشوند. خب این خانم دنبال جسم آن مرد نبوده ، پس عشقش مقدس است؟!

از سوی دیگر ، بارها شنیده ام که زنی از شوهرش درخواست طلاق کرده به این دلیل که شوهرش توانایی کافی برای ارضای میل جنسی او نداشته است. دقت بفرمائید نه آنکه شوهر کلاً ناتوان باشد ، بلکه برای زن کافی نبوده!! خب این موارد را چگونه پاسخ میدهید؟

همای رحمت;799477 نوشت:
من منظورم دوست داشتن دو مرد اون هم همزمان ،بود
ببخشید من برعکس برداشت کردم. فکر کردم منظور شما وجود زن دیگر است. عذرخواه :Gol:

همای رحمت;799477 نوشت:
میشه لطفا بیشتر توضیح بدید
1 - دوست داشتن = احساس معمول که بین افراد وجود دارد
2 - عشق مرحله اول = معشوق را برای خود بخواهیم
3 - عشق مرحله دوم = همه چیز را برای معشوق بخواهیم

تمام آنچه که در این تاپیک بحث شده ، مربوط به موارد 1 و 2 است
تقریباً بجز سرکار خانم "یارب" ، شخص دیگری به مورد 3 اشاره نکرده
حتی عشقی که سرکار خانم "یکی دیگه" از آن صحبت می کنند ، همان مورد دوم است

همای رحمت;799477 نوشت:
خب حتی اگه دوست داشتن هم باشه باز نمیتونیم دوست داشتنمون رو بین دو مرد تقسیم کنیم
این برمیگردد به توضیحاتی که قبلاً خدمت شما عرض کردم
زن نه در حالتی که عاشق است میتواند به بیش از یک مرد فکر کند ، و نه در حالت دوست داشتن
مرد در حالت عاشقی نمیتواند ، اما در زمان دوست داشتن میتواند. البته توانستن به این معنا که امکانش در وجودش هست

Reza-D;799480 نوشت:
- عشق مرحله دوم = همه چیز را برای معشوق بخواهیم

خب منظور شما از معشوق کیه ؟

به نظر من عشق ودوست داشتن در ذات خانمها یه چیزه یعنی همون عشقه وتعدد ناپذیر.

منتهاتشخیص عشق ودوست داشتن یه خانم نسبت به همسرش، بعد از مرگ شوهرش معلوم میشه

اگه بعد از مرگش ازدواج کرد خب معلوم میشه فقط دوستش داشته اگر بعد از مرگش ازدواج نکرد معلوم میشه عاشقش بوده

هر چند این هم باز بستگی به شرایط موجود داره ونمیشه واقعا تشخیص داد.

Reza-D;799473 نوشت:
پیش فرض های شما اینهاست:

1 - زنها همگی عاشق پیشه هستند ، پس نمی توانند مردشان را با زن دیگری ببینند
2 - مردها همگی جسم زن برایشان اولویت دارد ، پس به دنبال همین هستند (اولویت)
3 - زنها ابتدا دنبال عشق هستند و مردها ابتدا دنبال هوس ، پس مردها نمیتوانند حرف زنها را بفهمند
4 - طبق موارد قبل ، خواست آقایان ملاک قرار گرفته است و نه خواست خانمها و این یعنی تبعیض

طبق توضیحات قبل که خدمت شما عرض کردم ، ابتدا باید دید اکثر مردم چگونه زندگی میکنند

زندگی مردم بطور معمول به این صورت است که زندگی را به مراحل مختلفی تقسیم میکنند و هر کدام را به ترتیب انجام میدهند. یعنی به مدرسه میروند ، سربازی میروند (برای آقایان) ، یا به دانشگاه میروند یا وارد کار میشوند ، ازدواج می کنند ، بچه دار میشوند ، نوه دار میشوند و آخرش هم می میرند. در این بین برای مردم ، قوانینی بوجود می آید. برخی از این قوانین بشری هستند و افرادی که تفکر بالاتری نسبت به عوام دارند آنها را تنظیم می کنند ، برخی دیگر از این قوانین هم الهی هستند که به آن احکام میگوئیم. بحث این تاپیک هم درمورد ازدواج است و ما هم مسلمان هستیم. پس باید قوانین دینی را بررسی کنیم. طبیعت زن به گونه ای است که نمی تواند متعلق به دو مرد باشد. زیرا زن خود را در بر مرد قرار میدهد. اما طبیعت مرد به گونه ای است که میتواند دو زن را متعق به خود کند ، زیرا مرد زن را در بر خود میگیرد. اگر روال عادی زندگی را نگاه کنیم ، می بینیم که مردها هستند که چند دوست دختر دارند ، ولی زنها معمولاً چند دوست پسر ندارند. اگر هم می بینیم این روزها بعضی زنان چنین رویه ای در پیش گرفته اند ، به دلیل تبلیغات ، خودنمایی ، عادت ، پول و...... می باشد. البته عدهء بسیار کمی از زنان هم هستند که به دلیل میل زیاد به مسائل جنسی چنین اقدامی می کنند. ولی در هر صورت ، ذات زن با چنین مسئله ای در تضاد است

لذا اسلام چیزی را به خواست مرد اضافه نکرده که بگوئیم اسلام باعث شده مردها به فکر ازدواج دوم باشند. برای مثال ، غرب که ادعا می کند به حقوق زن احترام گذاشته و برای مرد حق ازدواج مجدد را قائل نیست ، همان غرب با ازدواج با همجنس مشکلی ندارد!!! چطور است که میل به همجنس طبیعی است و میل به دو غیرهمجنس غیر طبیعی؟! اما اسلام میل طبیعی انسان ها را در نظر گرفته و تنها کاری که کرده این است که به این میل جهت داده است. همین الان مردهای زیادی هستند که بیش از یک دوست دختر دارند و در بیشتر موارد ، دخترها هم خبر دارند! اسلام اولاً تعداد آن را محدود کرده ، ثانیاً برای آن قوانینی وضع کرده است. به عبارت ساده تر و همانطور که استاد تاپیک نیز توضیح دادند ، با حذف قانون چند همسری ، فقط این عمل را از قانونمند بودن خارج کرده ایم ، وگرنه اصل این تمایل در وجود آقایان سرجایش باقی است. علل این تمایل فعلاً مد نظرم نیست ، اگر مایل بودید آنها را هم عرض خواهم کرد

ازدواج ، راهی است که اسلام به چند منظور در نظر گرفته است. مثلاً برای جلوگیری از روابط بی بند و بار ، حفظ سلامت نسل ، ایجاد مودت بین انسان ها ، بوجود آمدن خویشاوندی و مواردی دیگر. لذا ازدواج در اصل معنایش این است که زن و مردی که میل قلبی و جنسی به هم دارند ، این امیال را در قالبی تعیین شده بکار بگیرند. دقت کنیم که در این حالت ، قانون حرف اول را میزند و عشق موضوعیت ندارد. برای مرد بر طبق خلقتی که دارد ، تکالیفی تعیین شده و حقوقی. برای زن نیز به همین شکل

اما این قوانین ، صرفاً چهارچوب اصلی را شکل می دهند. ولی به تنهایی برای زندگی کافی نیستند. مهمترین عامل در کنار احکام ، اخلاق است. عاملی که اهمیت آن از خود احکام نیز بیشتر است. اگر احکام را ستون ، آهن و بتون زیر ساختمان در نظر بگیریم ، اخلاق میشود در ، پنجره ، رنگ ، فرش و...... آیا میشود خانه ای را بدون اینها تصور کرد؟

خب ، تا اینجا داریم درمورد عموم مردم صحبت می کنیم. اما از طرفی برای بعضی از افراد موضوعی پیش میاید به نام عشق. عشق احساسی است فراتر از احساسات معمول بشری. اما مشکل عشق این است که قانون پذیر نیست. به هیچ عنوان نمیشود به کسی بگوئیم عاشق باش و طبق عشقت رفتار کن. ازدواج گر چه فی ذاته برای عشق شدید نیست ، اما عواطف انسانی ، وابستگی ، زیبایی جسم و چهره و رفتار طرف مقابل ، رابطهء جنسی و....... عواملی هستند که میتوانند قبل یا بعد از ازدواج باعث ظهور عشق در دو طرف یا یکی از انها بشوند. اسلام با این موضوع مخالف نیست و برای این احساس ارزش قائل است. برای همین بحث اخلاق که برای همان عموم نیز جایگاه ویژه ای داشت ، اینجا نقشش دو چندان میشود. همان خانه را در نظر می گیریم. عشق در این خانه ، حکم تجملات را دارد. یعنی زیبایی و شادی خانه را بسیار بیشتر میکند. اما حقیقت این است که عشق قانون پذیر نیست و نمیشود برای آن چهارچوب معینی مشخص کرد

با توجه به توضیحات بالا ، حال می پردازم به پیش فرض های شما:

1 - بیشتر مردها و زنها ، عاشق پیشه به آن معنا که مد نظر شماست ، نیستند. اینها صرفاً یکدیگر را دوست دارند. و اگر می بینید این زنها با ازدواج دوم شوهر مخالفت می کنند ، دلیلش یکی از همان 3 دلیلی است که سرکار خانم "حبیبه" فرمودند. تعداد کمی از زنها هستند که دلیل اصلی مخالفتشان با ازدواج مجدد شوهر ، عشق سوزان است

2 - مردها جسم همسرشان را در ابتدا میخواهند ، زن ها هم حمایت شوهر را در ابتدا می خواهند. اینها هر دو زمینی است خواهر گرامی. اینطور نیست که چون خواست خانمها به مسائل جنسی مربوط نمیشود (که به نظر من میشود) پس بگوییم علاقهء زنها ارزشمندتر است. هر دوی این علاقه ها مثل هم هستند و در ابتدا محوری زمینی و جسمی دارند ، فقط شکل آنها متفاوت است

3 - عشق برای زن و مرد کمی تفاوت تعریف دارد. نمیشود خیلی موضوع را باز کنم ، فقط اشاره میکنم. زن تبلور عشق را در این می بیند که در یک طلوع زیبا کنار ساحل بنشیند و سرش را روی شانهء شوهری بگذارد که عاشق اوست. مرد تبلور عشق را در این می بیند که همسرش را در حالی که بوی عطر می دهد و مثل فرشته ای برایش جلوه گری میکند در اغوش بگیرد

4 - این

خواست آقایان نیست که ملاک قرار گرفته ، بلکه طبیعت آنهاست. همانطور که در برخی دیگر از احکام ، طبیعت زن در نظر گرفته شده است

همای رحمت;799263 نوشت:
استاد گرامی خانمها به هیچ عنوان نمیتونند دو مرد رو همزمان دوست داشته باشند واگر بعد از ازدواج به فرض یه زن عاشق یه مرد
دیگه ای بشه (طلاق میگیره )دیگه نگاه پشت سرش هم نمیکنه مگه اینکه بفهمه اون مرد فریبش داده که دیگه راه برگشتی هم نداره
حالا اگه بخوایم رفتار مردا رو با خودمون قیاس کنیم میگیم چنین چیزی محاله .چطور مرد میتونه دو خانم رو دوست داشته باشه .
خب شما هم میگید میشه وانتظار دارید ما هم باور کنیم .

با سلام و احترام
ببینید این که زن ها نمی توانند همزمان دو مرد را دوست داشته باشند، دلیل قاطعی می طلبد، نمی توان در این امور به تجربیات درونی اکتفا کرد؛ علاوه بر این که عرض کردم حتی اگر چنین امری در زنان اثبات شود، سرایت دادن آن به روحیات مردها باز دلیل قاطعی می طلبد.
ما درون دینی بحث می کنیم، وقتی خدا و حکم او را باور داریم، پس باید شناخت خالق خویش را در خصوص انسان ها بپذیریم، او خالق است و مخلوق را کسی بهتر از خالق نمی شناسد.
پس محبت به دو یا چند نفر ممکن است منتهی قبول دارم که ممکن است یکی اصل و محور قرار بگیرد و بقیه فرع، اما همین محبت هم برای زندگی مشترک کافیست اگر مرد همسرش را دوست داشته باشد برای زندگی کافیست، برای مرد لازم نیست حتما عاشق باشد، خود شما هم دیده اید مردان و زنانی هستند که به دلیل بروز اختلافات و مشکلات بعد از ازدواج دیگر به همسرشان علاقه ندارند اما به خاطر موضوعاتی چون سرنوشت بچه ها و... همدیگر ر تحمل می کنند و با یکدیگر زندگی می کنند، آن موقع بگوییم زندگی با محبت نمیشود و حتما باید عشق در میان باشد!

یکی دیگه.;799300 نوشت:
شما میفرمایید شخصیت جنسی.لطفا برایم معنی بفرمایید.شخصیت جنسی یعنی چه؟

شخصیت جنسی یعنی روحیه لطیف زن، احساسات و عواطف او، نوع نگاه و تفکر او، طنازی او، و... اینها ناشی از جنسیت زن است اما جنسیت بیولوژیکی او نیست، همین ها برای مرد جذاب است، همان طور که اقتدار و هیبت مرد، که خصوصیت جنسیتی اوست برای زن جذاب است اگرچه جنسیت بیولوژیکی او نیست.

یکی دیگه.;799300 نوشت:
استدلال شما چه بود؟اینکه زنان عرب دارند با این مسئله زندگی میکنند؟پاسخ این استدلال را عرض کردم.
تجربه ی شما در مورد زنان و احساساتشان چیست؟

بنده هم پاسخ خودم را عرض کردم، شما با زنان عرب بشین و برخاست کنید تا ببینید من بیشتر از سنت عرب شناخت دارم یا شما؛ یکی از اقوام ما که در یکی از کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس ساکن شده بود ظرف چند ماه با اصرار خانمش به ایران برگشتند، هرچی به خانمش گفت چی شده که اصرار داری برگردیم خانمش گفت ایران که رسیدیم بهت میگم، وقتی رسیدند ایران گفت تازه کمی عربی یاد گرفته بودم رفتم در جمع زنان همسایه در ابتدای آشنایی به من گفتند چرا برای همسرت زن نمیگیری!!! خدا می داند شوخی نمی کنم.

یکی دیگه.;799300 نوشت:
مردان اینگونه را کم سراغ ندارم.اینها مردند. مرد.انسان و قابل پرستش برای زن.مردی که یک زن میتواند عاشقش شود همین است.
اینها یا عاشق همسرشان بودند ،عاشق شخصیت همسرشان،یا به لطافت احساس او رحم میکردند که همسر دیگری اختیار نکردند.


این مردان را تحسین میکنید چون همسر دیگری نگرفته اند، اما اگر نام مردانی را ببرم که چند همسر دارند و شما می شناسیدشان، اما با همه همسرانشان به مهربانی برخورد می کنند ممکن است آنها را دیگر انسان و مرد واقعی ندانید!! و من هم نمی خواهم نام این بزرگان و تعدد زوجات آنها مطرح شود و برخی دوستان هم به خاطر نوع نگاهشان برخورد خوبی نداشته باشند، اما برویم سراغ پیامبر(ص) و امام علی(ع) به نظر شما این بزرگواران با همسران متعددشان در سطح پایین تر از امام (ره) و شهید مطهری(ره) رفتار می کرده اند؟!! مثلا رفتار پیامبر(ص) با ماریه مادر ابراهیم، یا ام سلمه.


یکی دیگه.;799300 نوشت:
قبلا هم عرض کرده بودم.اگر تعداد مردان بیشتر شد چه؟کما اینکه الان هست.مردان بی همسر مانده جامعه را بهم نمیریزندد و زنان شوهر دار را جذب نمیکنند؟
استاد گرامی من کاملا با منطق دارم بحث میکنم.


من هم پاسخ را به نظرم عرض کردم، اولا گرایش مردها به زنان عاطفی نیست که اگر بی همسر ماندند از نظر عاطفی لطمه بخورند، ثانیا از نظر امنیتی و مالی نیز شرایط مناسب تری داشته و در معرض آسیب نیستند، و در ثانی تعدد همسر برای زنان توالی فاسد دیگری دارد لذا ما همواره طبق قاعده اهم و مهم حکم می کنیم که در صورت زیادتر بودن زنان نسبت به مردان مهم تر حفظ زنان از آسیب های اجتماعی است که دامن جامعه را هم خواهد گرفت، و در صورت زیادتر بودن مردان، مر مهم تری در این بین هست که نمی توان به خاطر مجرد ماندن مردان آن را زیر پا گذاشت.

یکی دیگه.;799300 نوشت:
عقل میگوید که اگر شرایط فراهم شد،برای بقای جامعه لازم است که احساس زنهای پاکدامنی که مقید به احکام الهی هستند له شود برای اینکه زنان بی قیدی که جامعه را به فساد میکشند در چارچوب خانواده محدود شوند. خب بله منطقی است.اما اینجا یک قربانی وجود دارد.زن اول. زن پاکدامن اول.خداوند قبول دارد که احساس زن اول در اینجا خدشه ار میشود و این را در نساء129 میفرماید.من فقط یک نتیجه میتوانم بگیرم:زن اول فداکاری کن. چون تو لایق فداکاری هستی.مثل وقتی که به بچه بزرگتر میگویند تو کوتاه بیا. اون یکی بچه است.

خب عیبی ندارد، ما به دنبال پذیرش اصل حکم هستیم، روشن است که هر انسانی روحیات خاصی دارد و ممکن است سنخ ادله برای هر کسی فرق کند، این به خصائص روحی و روانی افراد بر می گردد.

یکی دیگه.;799300 نوشت:
ممنونم.به نظر شما زن باید همان حسی را که به پدر مادرش دارد به همسرش داشته باشد؟من معذرت میخوام زن باید بچه ی شوهرش باشد؟این تحقیر زن نیست؟خواهش میکنم اوضاع را از این خرابتر نکنید(من از نوشتن این جمله معذرت میخوام و قصد جسارت به محضر شما را ندارم . ولی ...)ما آمدیم نظر خداوند را راجع به احساس زن اول درک کنیم. شدیم یک بچه که پدر مادر واسطه ی وجود او هستند و حتی کافر هم باشند احترامشان واجب است و پدر حتی اگر بچه را بر اثر تنبیه هم بکشد قصاص نمیشود.
زن نباید بداند مرد کدامیک از زنهایش را بیشتر دوست دارد؟زن این را حس میکند.خداوند هم میداند که حس میکند و برای همین به مردان میگوید سعی نکنید و حرص نورزید که به یک اندازه دوستشان داشته باشید بلکه فقط حداقل ظاهر را حفظ کنید.

من از برداشت شما واقعا تعجب می کنم، چرا قیاس می کنید!! به مثالی که زده می شود فقط باید از آن جهت تمثیلی اش نگاه کنید، در غیر این صورت هیچ مثالی کاربرد نخواهد داشت، من که پدر و مادر را با شوهر مقایسه نکردم، یکه تازی را مقایسه کردم، انسان در هر عرصه ای به فکر رقابت باشد یکه تازی را در هم در آن عرصه دنبال کرده و هدف قرار می دهد، فرقی نمی کند در جامعه باشد، یا خانواده نزد پدر و مادر، یا در خانواده نزد همسر، اما اگر انسان اهل رقابت نباشد اهل یکه تازی هم نیست.

Reza-D;799467 نوشت:
ضمن اینکه مواردی وجود داشته که اگر میخواهید یکی یکی نقل قول خواهم کرد ، لازم نیست حتماً مستقیم اشاره بفرمائید
ببینید خواهر گرامی این حقی که دارید درمورد آن صحبت می کنید ، از حقوق مردهاست. یکی از اعتراض هایی که همیشه خانمها داشته اند این بوده که چرا مردها در امور ما دخالت می کنند و حتی خواست ما را باید آنها تعیین کنند. از جمله در همین تاپیک که این بحث پیش آمد که مردها چطور میگویند که قبول چند همسری با ذات زن سازگار است؟ مگر شما مردها زن هستید؟ مگر میتوانید جای ما باشید؟

اما خود شما خانمها بعضاً به راحتی این حق را برای خودتان قائل میشوید که درمورد حقوق مردها بحث و گفتگو کنید و درس


سلام برادر
نمی دانم چه بگویم...
اجازه نداریم در مورد تعدد زوجات بحث کنیم. چون از حقوق مردهاست و ما زنیم. چشم.دیگر بحث نمیکنیم.
Reza-D;799490 نوشت:
اما عواطف انسانی ، وابستگی ، زیبایی جسم و چهره و رفتار طرف مقابل ، رابطهء جنسی و....... عواملی هستند که میتوانند قبل یا بعد از ازدواج باعث ظهور عشق در دو طرف یا یکی از انها بشوند.

فقط چون ساحت عشق را بسیار مقدس میدانم،عرض میکنم که مواردی که اشاره فرمودید هیچ کدام باعث عشق نمیشوند.عشق چیزی است که بعد از شناخت بوجود می آید.شناخت خلقیات،شخصیت و اعتقادات و نگرش فرد مقابل

مسلم;799623 نوشت:
شخصیت جنسی یعنی روحیه لطیف زن، احساسات و عواطف او، نوع نگاه و تفکر او، طنازی او، و... اینها ناشی از جنسیت زن است اما جنسیت بیولوژیکی او نیست، همین ها برای مرد جذاب است، همان طور که اقتدار و هیبت مرد، که خصوصیت جنسیتی اوست برای زن جذاب است اگرچه جنسیت بیولوژیکی او نیست.

این تعریف درستی است از شخصیت جنسی و قبول دارم.
اما وقتی جناب مطهری میگویند قلب در مقابل شخص،نمیتوان گفت منظور ایشان قلب در مقابل شخصیت جنسی بوده است.
خود شما تصریح فرمودید که گرایش مردها به زنها عاطفی نیست که اگر بی همسر ماندند از لحاظ عاطفی لطمه بخورند.
یعنی مرد از لحاظ عاطفی به زن محتاج نیست که اگر بی همسر ماند مشکل عاطفی پیدا کند.

مسلم;799623 نوشت:
اما برویم سراغ پیامبر(ص) و امام علی(ع) به نظر شما این بزرگواران با همسران متعددشان در سطح پایین تر از امام (ره) و شهید مطهری(ره) رفتار می کرده اند؟!! مثلا رفتار پیامبر(ص) با ماریه مادر ابراهیم، یا ام سلمه.

مواردی که فرمودید الگوی رفتاریشان را از این بزرگواران گرفته اند.
تک همسری آنان در هنگام حیات خدیجه کبری و حضرت فاطمه زهرا ،میتواند پیغامی داشته باشد.نه جنگ در آن دوران کم بوده است و نه زنان بیوه ای که شوهر از دست دادند.
و تعدد زوجات این بزرگواران دلایل بسیار منطقی ای داشته است.
تمام آن دلایل را هم که کنار بگذاریم، بنده یک دلیل دیگر هم برای آن دارم .
مسلم;799623 نوشت:
خب عیبی ندارد، ما به دنبال پذیرش اصل حکم هستیم، روشن است که هر انسانی روحیات خاصی دارد و ممکن است سنخ ادله برای هر کسی فرق کند، این به خصائص روحی و روانی افراد بر می گردد.

پذیرفته ام. منتها اگر بعدا متوجه شدم که انتخابم آن چیزی نبوده است که فکر میکردم،نوع حس ام به همسرم عوض میشود.دیگر برایم قابل ستایش نخواهد بود.این که اشکالی ندارد؟
مسلم;799623 نوشت:
من از برداشت شما واقعا تعجب می کنم، چرا قیاس می کنید!! به مثالی که زده می شود فقط باید از آن جهت تمثیلی اش نگاه کنید، در غیر این صورت هیچ مثالی کاربرد نخواهد داشت، من که پدر و مادر را با شوهر مقایسه نکردم، یکه تازی را مقایسه کردم، انسان در هر عرصه ای به فکر رقابت باشد یکه تازی را در هم در آن عرصه دنبال کرده و هدف قرار می دهد، فرقی نمی کند در جامعه باشد، یا خانواده نزد پدر و مادر، یا در خانواده نزد همسر، اما اگر انسان اهل رقابت نباشد اهل یکه تازی هم نیست.

موضوعی که من از آن حرف میزنم اصلا رقابت نیست.اگر همسر من ،ازدواج مجدد کرد،برایم مهم نیست من را بیشتر دوست دارد یا او را.اصلا برایم مهم نیست. اگر با وجودی که تمام وظایفم را انجام داده باشم،به دلیل تنوع این کارر را کرده باشد،دیگر خود آن فرد برایم قابل ستایش نیست که دوست داشتن هایش برایم مهم باشد. منظورم از قابل ستایش نبودن این است که دیگر برایم الگو نخواهد بود که بتوانم از او بیاموزم.و سر مشق رفتاری ام باشد.حتی من از آن زن بدم نخواهد آمد.مثل یک دوست با او رفتار خواهم کرد.اگر انسان با کمالاتی باشد دوستش خواهم داشت .اگر نه ،مثل یک دوست،یک همسایه.

یکی دیگه.;799628 نوشت:
اجازه نداریم در مورد تعدد زوجات بحث کنیم. چون از حقوق مردهاست و ما زنیم. چشم.دیگر بحث نمیکنیم
سلام خواهر گرامی
من چنین حرفی نزدم. عرض کردم تفاوت نگاه نداشته باشید. همین

یکی دیگه.;799628 نوشت:
فقط چون ساحت عشق را بسیار مقدس میدانم،عرض میکنم که مواردی که اشاره فرمودید هیچ کدام باعث عشق نمیشوند.عشق چیزی است که بعد از شناخت بوجود می آید.شناخت خلقیات،شخصیت و اعتقادات و نگرش فرد مقابل
باور بفرمائید در طول این تاپیک شما بارها و بارها پاسخ خودتان را داده اید
صرف نظر از اینکه بنده تعریف شما از عشق را می پذیرم یا خیر ، اولاً تعریفی که شما از عشق ارائه کردید ، یک در میلیون هم پیش نمی آید! ثانیاً با قبول تعریف شما ، باید عرض کنم پس دیگر چه جای نگرانی برای از دست دادن عشق دارید؟ خودتان میفرمائید با شناخت شخصیت و خلقیات طرف مقابل است که عاشقش میشوید. خب وقتی مردی دنبال چند زن داشتن است که از نظر شما کار درستی نیست ، پس شما نباید عاشق چنین مردی بشوید. درست است یا نه؟

اگر از ابتدای ازدواج عاشقش شده اید پس یا عشق واقعی (طبق تعریف شما) نبوده ، یا درست انتخاب کرده اید و این مرد هرگز دل شما را نخواهد شکست

پس نگرانی شما به این دلیل نیست که برای از دست دادن عشقتان نگران هستید ، چون با تعریفی که از عشق دارید ، اصلاً عاشق چنین مردی نمیشوید ، مگر اینکه این معیار شما را داشته باشد. با عرض عذرخواهی فراوان ، به نظرم میرسد صرفاً دارید از واژه عشق استفاده می کنید تا خود را به عنوان یک زن در جایگاه معصومانه تری قرار بدهید

شما می پرسید: پس عشق چه میشود؟

کدام عشق؟ مگر شما ندیده و نشناخته عاشق شده اید؟

Reza-D;799650 نوشت:
با تعریفی که از عشق دارید ، اصلاً عاشق چنین مردی نمیشوید ،

بله دقیقا درست است.با خواندن پست های قبلی تان بارها او بارها به چنین جمله ای رسیدم که من اصلا عاشق چنین فردی نمیشوم.
اما اگر قرار شد با دوست داشتن هم ازدواج کنم،عرض کردم که نظرم چه تغییری میکند.

Reza-D;799650 نوشت:
من چنین حرفی نزدم. عرض کردم تفاوت نگاه نداشته باشید. همین

مطالبتان را خواندم و ....
هم پست های بنده موجود است هم شما هم بقیه کاربران. اینکه دیدگاه های من چه بوده ،مشخص است.

یکی دیگه.;799649 نوشت:
این تعریف درستی است از شخصیت جنسی و قبول دارم.
اما وقتی جناب مطهری میگویند قلب در مقابل شخص،نمیتوان گفت منظور ایشان قلب در مقابل شخصیت جنسی بوده است.
خود شما تصریح فرمودید که گرایش مردها به زنها عاطفی نیست که اگر بی همسر ماندند از لحاظ عاطفی لطمه بخورند.

مرد نه تنها به شخصیت بیولوژیک زن، بلکه به هویتو شخصیت جنسی زن علاقمند است، منظور شهید مطهری هم همین است، علاقه مرد به شخص زن یعنی اعم از بیولوژیک و هویت های جنسی؛ اصلا در جامعه هم می بینید مردان به زنی که از نظر بیولوژیکی زن هست اما خشن و زمخت است، آن لطافت زنانه را ندارد، علاقه ندارند، لذا می گویند کارهای سنگین و خشن که با لطافت و ظرافت زن سازگار نیست برای او مناسب نیست، باعث تغییر روحیات او می شود.
اما این علاقه مرد به مجموع شخصیتی زن به معنای گرایش عاطفی مرد به زن نیست، مرد نسبت به چنین شخصیتی جاذبه دارد اما این در وهله اول، در نگاه مرد به پای جنسیت او نوشته میشود، نه عواطف او؛ یعنی جنسیت مرد چنین گرایش و کششی دارد. لذا اگر به آن دست نیافت ضربه عاطفی نمی خورد.

یکی دیگه.;799649 نوشت:
مواردی که فرمودید الگوی رفتاریشان را از این بزرگواران گرفته اند.
تک همسری آنان در هنگام حیات خدیجه کبری و حضرت فاطمه زهرا ،میتواند پیغامی داشته باشد.نه جنگ در آن دوران کم بوده است و نه زنان بیوه ای که شوهر از دست دادند.
و تعدد زوجات این بزرگواران دلایل بسیار منطقی ای داشته است.

عدم ازدواج پیامبر(ص) و امام علی(ع) به این بر نمی گردد که نباید در کنار همسر اول، همسر دیگری گرفت، چرا که می بینید مثلا امام حسین(ع) در کنار همسر اول، همسران دیگری نیز داشته اند، بلکه عدم ازدواج ان بزرگواران به شخصیت حضرت خدیجه(س) و حضرت فاطمه(س) بر می گردد که سرور زنان عالم هستند، لذا کسی نمی بایست در عرض ایشان قرار میگرفت، اگرچه اگر هم قرار می گرفت ایشان مخالفتی نمیداشتند.
پس من با حرف شما مخالف نیستم که شخصیت ایشان باعث عدم ازدواج مجدد بوده است، اما در مقام تعلیل معتقد هستم علت این امر این است که باید توازن نسبی بین زنان برقرار باشد، یعنی از نظر مقام و منزلت و کفویت اختلاف عمیقی وجود نداشته باشد؛ لذا اسلام می گوید بدون اجازه همسر اول نمی توان با خواهر زاده و برادر زاده او ازدواج کرد، و اگر همسر اول اجازه ندهد چنین عقدی از اساس باطل است، چرا که هوو شدن خاله با خواهر زاده، یا عمه با برادر زاده ممکن است با شأن ایشان ناسازگار باشد.

یکی دیگه.;799649 نوشت:
پذیرفته ام. منتها اگر بعدا متوجه شدم که انتخابم آن چیزی نبوده است که فکر میکردم،نوع حس ام به همسرم عوض میشود.دیگر برایم قابل ستایش نخواهد بود.این که اشکالی ندارد؟

خب این طبیعی است که اگر انسان بعد از انتخاب متوجه شود که این همانی نیست که به دنبال او بوده است احساسش تغییر می کند، اصلا چنین تغییر احساسی دست خود انسان نیست، اما مهم این است که اگر شوهر بعد از ازدواج تغییری نکرده و از ابتدا هم روحیات خویش را مخفی نکرده است، بلکه این مشکل از عدم شناخت درست اولیه زن نشأت گرفته باشد، خب در این صورت مهم است که زن این تغییر احساس را بروز ندهد، چرا که اشتباه از مرد نیست، بلکه زن او را خوب نشناخته بوده و لذا نباید مرد را تنبه کند.

یکی دیگه.;799649 نوشت:
موضوعی که من از آن حرف میزنم اصلا رقابت نیست.اگر همسر من ،ازدواج مجدد کرد،برایم مهم نیست من را بیشتر دوست دارد یا او را.اصلا برایم مهم نیست. اگر با وجودی که تمام وظایفم را انجام داده باشم،به دلیل تنوع این کارر را کرده باشد،دیگر خود آن فرد برایم قابل ستایش نیست که دوست داشتن هایش برایم مهم باشد. منظورم از قابل ستایش نبودن این است که دیگر برایم الگو نخواهد بود که بتوانم از او بیاموزم.و سر مشق رفتاری ام باشد.

بله اگر ازدواج دوم همسر از روی تنوع طلبی باشد خب طبیعتا احساس انسان تغییر خواهد کرد، و باز هم دست خود انسان نیست، اما اینجا هم باید خیلی دقیق قضاوت کرد که آیا رفتار خود زن نقشی در این مسئله داشته است یا خیر، اگر واقعا نقشی نداشته، و در قضاوت هم اشتباه نمی کند که مرد حقیقتا از روی تنوع طلبی همسر دومی اختیار کرده است خب طبیعتا احساس انسان تغییر خواهد کرد، من قبول دارم این را، ولی باز هم می توان با گذشت بر مشکل سوار شد.

یکی دیگه.;799649 نوشت:
من از آن زن بدم نخواهد آمد.مثل یک دوست با او رفتار خواهم کرد.اگر انسان با کمالاتی باشد دوستش خواهم داشت .اگر نه ،مثل یک دوست،یک همسایه.


بله احسنت، این رفتار کاملا درست است.

فکر میکنم تقریبا به نتیجه واحد رسیده ایم، در هر صورت ما هم آرزو نمی کنیم که با بروز مشکلات و مصیبت ها و جنگها جمعیت مردان کمتر شود، ما هم به دنبال ترویج چند همسری نیستیم، ما به دنبال تغییر نگرش انسان ها نسبت به این مسئله هستیم و آرزو می کنیم همواره انسان ها، همسران هم کفو خود را پیدا کرده و در کنار هم زندگی خویش را بدون دغدغه و اضطراب و در قالب عشقی الهی دنبال کنند.

مسلم;799699 نوشت:
اما این علاقه مرد به مجموع شخصیتی زن به معنای گرایش عاطفی مرد به زن نیست، مرد نسبت به چنین شخصیتی جاذبه دارد اما این در وهله اول، در نگاه مرد به پای جنسیت او نوشته میشود، نه عواطف او؛ یعنی جنسیت مرد چنین گرایش و کششی دارد. لذا اگر به آن دست نیافت ضربه عاطفی نمی خورد.

بله
مسلم;799699 نوشت:
فکر میکنم تقریبا به نتیجه واحد رسیده ایم

از اول هم همین در فکرم بود.شاید فکرم را درست بیان نمیکرده ام.

مسلم;799699 نوشت:
عدم ازدواج پیامبر(ص) و امام علی(ع) به این بر نمی گردد که نباید در کنار همسر اول، همسر دیگری گرفت، چرا که می بینید مثلا امام حسین(ع) در کنار همسر اول، همسران دیگری نیز داشته اند، بلکه عدم ازدواج ان بزرگواران به شخصیت حضرت خدیجه(س) و حضرت فاطمه(س) بر می گردد

و این را هم میشود در نظر گرفت که تعدد زوجاتِ در بعضی از ائمه ، حداقل 5-6 دلیل بسیار منطقی دارد که هر زنی را متقاعد میکند.هر کسی میتواند این دلایل را مطالعه کند و تشخیص دهد که از نظر او مهمترین دلیل چه بوده است.من شخصا وقتی این دلایل را خواندم تا حدی قانع شدم که یقین کردم اگر این تعدد زوجات در ائمه نبود،خود من یک روزی به این قضیه ایراد میگرفتم.
مسلم;799699 نوشت:
مرد حقیقتا از روی تنوع طلبی همسر دومی اختیار کرده است خب طبیعتا احساس انسان تغییر خواهد کرد، من قبول دارم این را، ولی باز هم می توان با گذشت بر مشکل سوار شد.

یک نفر ممکن است با مواجهه با این موضوع ،ناخودآگاه روحیاتش مردانه شود.وقتی عاطفه اش خریدار ندارد،کجا بریزد اش؟
یا ممکن است زودتر مسیری را که برای پیمودنش خلق شده است ،بیابد و در آن قدم گذارد.حالا که نشد دو نفری برویم،یک نفری میرویم و اتفاقا خیلی هم بد نیست؛دل سپردن به خدا.میتواند یک لطف الهی باشد برای جنس زن.
گاهی خداوند میخواهد آدم را بزرگ کند.

حرفهای دقیق استاد "مسلم" را با جملاتی آزین می بندم
این جملات را به عنوان یک مرد عرض می کنم. شاید تاثیری در نگاه بانوان محترمه داشته باشد

مسلم;799699 نوشت:
مردان به زنی که از نظر بیولوژیکی زن هست اما خشن و زمخت است، آن لطافت زنانه را ندارد، علاقه ندارند
قویترین ابزار زن برای به دست آوردن دل مرد ، ضعیف بودنش است!

مسلم;799699 نوشت:
مرد نسبت به چنین شخصیتی جاذبه دارد اما این در وهله اول ، در نگاه مرد به پای جنسیت او نوشته میشود ، نه عواطف او
تسخیر چشم مرد مهم است ، اما تسخیر چشم او ، لزوماً به معنای تسخیر دلش نیست

مسلم;799699 نوشت:
مهم این است که شوهر بعد از ازدواج تغییری نکرده و از ابتدا هم روحیات خویش را مخفی نکرده است، بلکه این مشکل از عدم شناخت درست اولیه زن نشأت گرفته باشد
مردهایی هستند که تمایل به ازدواج مجدد دارند ، اما هرگز حرفی از آن نمی زنند. در مورد اکثر این مردها ، دلیل بیان نکردن این تمایل ، عشق به همسر اول نیست ، بلکه ترس از همسر اول است

مسلم;799699 نوشت:
باید خیلی دقیق قضاوت کرد که آیا رفتار خود زن نقشی در این مسئله داشته است یا خیر
زنها گاهی برای آنکه شوهرشان را از دست ندهند ، آنقدر او را تحت فشار میگذارند که از دست برود!!!

مسلم;799699 نوشت:
فکر میکنم تقریبا به نتیجه واحد رسیده ایم،

با سلام وعرض ادب وتشکر

استاد گرامی ما به این نتیجه رسیدیم که این حکم خداست ونمیشه هیچ حرفی در مورد زد.اما آیا عمل کردن به این حکم هم به این راحتیه یا فقط گفتنش راحته .

به نظر من که یکی از سختترین حکمهاست چه برای خانمها وچه برای آقایون .

پس قبل از ازدواج باید سعی کنیم با تحقیق وصبر وحوصله هم کفو خودمون رو پیدا کنیم . تا بتونیم راحت تر از پس مشکلاتمون بر بیایم.

همای رحمت;799753 نوشت:
به نظر من که یکی از سختترین حکمهاست چه برای خانمها وچه برای آقایون .

پس قبل از ازدواج باید سعی کنیم با تحقیق وصبر وحوصله هم کفو خودمون رو پیدا کنیم . تا بتونیم راحت تر از پس مشکلاتمون بر بیایم.

حرف شما کاملا منطقی و درست است، حتی خود آن انتخاب تک همسر هم حقیقتا کار دشواری است، چه برسد انسان بخواهد بیش از یک همسر برگزیند، لذا ورود به این مسئله بدون در نظر گرفتن روحیات همسر اول، عدم دقت در انتخاب همسران بعدی، فکر نکردن به مشقت برقراری عدالت بین همسران، و مانند آن برای مردان؛ و همچنین بله گفتن خانم ها به مردانی که آنها را درست نشناخته اند؛ یا ازدواج با مردی که هم کفو او نیستند و اعتقادات مشترک ندارند به خاطر ترس از نیافتن فرصت ازدواج مناسب تر، و... یقینا مشکلات مضاعفی را به دنبال خواهد داشت.

با سلام وعرض ادب

اگه یه مرد متاهل به فرض ،عاشق یه دخترخانمی بشه آیا این حق رو داره (از لحاظ اخلاقی وشرعی )با این دختر ازدواج کنه ؟

اگه داره چرا ؟

آیا زن اول اجازه طلاق داره ؟

موضوع قفل شده است