اهل سنت پاسخ دهند؟؟؟؟

تب‌های اولیه

221 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

بسم رب علی اعلی

پیامبر اسلام(صل الله علیه وآله):حق همراه باعلی(علیه السلام)

است وعلی(علیه السلام)همراه باحق است پس کسانی که بر

خانه ی حق تاختند برعلیه حقند وپیروان آنها باید هرچه زودتر

حسابشان را از غاصبان حق اهل بیت پیامبر جداکنند

پس حجت تمام شده وحقیقت بر اهل حق آشکار وکسانی که در

دلهایشان مرضی هست خداوند بر آن مرض می افزایدسوره بقره آیه 10

کبوتر حرم الزهرا;84730 نوشت:
به نام خداوند بلند مرتبه

سلام خداوند برشما برادر عزیز اقای عقیل

از شما سوالی داشتم

او شما بگویید که چرا 3 خلیفه را پذیرفتید و در انجام واجباتتان از انها پیروی کردید ولی وقتی امام اول ما شیعیان خلیفه شد و

او را رضیه الله علیه خواندید مناسک دینی و عبادی تان را با ایشان تطبیق ندادید؟

جواب سوال مرا بدهید می شود پرای سوال شما جوابی پیدا کرد(با استناد به قران):gol:


به اين دليل عزيزم


نامه‏اى از آن حضرت(ع)به معاويه
اين مردمى كه با ابو بكر و عمر و عثمان بيعت كرده بودند،به همان شيوه با من‏بيعت كردند. پس آن را كه حاضر است،نرسد كه ديگرى را اختيار كند و آن را كه‏غايب بوده است نرسد كه آنچه حاضران پذيرفته‏اند نپذيرد.شورا از آن مهاجران وانصار است.اگر آنان بر مردى همراى شدند و او را امام خواندند،كارشان براى خشنودى خدا بوده است،و اگر كسى از فرمان شورا بيرون آمد و بر آن عيب گرفت‏يابدعتى نهاد بايد او را به جمعى كه از آن بيرون شده است‏باز آورند.اگر سر بر تافت‏بااو پيكار كنند،زيرا راهى را برگزيده كه خلاف راه مؤمنان است و خدا نيز در گردن اوكند،گناه آنچه را خود متولى آن شده است.
اى معاويه،به جان خودم سوگند،كه اگر به ديده خرد بنگرى،نه از روى هوا وهوس،در خواهى يافت كه من از هر كس ديگر از كشتن عثمان بيزارتر بودم و من ازآن كنارى جسته بودم،مگر آنكه بخواهى جنايت را به گردن من نهى و چيزى را كه برتو آشكار است پنهان دارى.و السلام.

نامه 6 نهج البلاغه
برادر قرآن

با استناد به قرآن

خب عزيزم الان ميگم

پيامبر به ابوبكر در قران ميگه لا تحزن ان الله معنا
پس خدا با ابوبكره

خداوند ميگه درباره ابوبكر والذي جائ بالصدق اولئك هم المومنون
پس ابوبكر صديقه و راست گو
و از نشانه هاي اوليا خدا صادق بودنه
و هزار تا نمونه ديگه بازم بگيم؟

ضمنا ما از خلفا همانند امامان شما اطاعت نميكنيم
بلكه قرآن و سنت ارجح است و واجب نه خلفا
تا حالا ديدين واسه خليفه ها بزنيم تو سرمون؟

[=Arial Black]اعوذبالله من الشیطان الرجیم

[=Arial Black]بسم الله الرحمن الرحیم
[=Arial Black]
[=Arial Black]السلام علیک یا امیر المومنین(ع)
[=Arial Black]
[=Arial Black]السلام علیک یا اباصالح المهدی ادرکنی(عج)
[=Arial Black]

الهدي;257733 نوشت:
با استناد به قرآن

خب عزيزم الان ميگم

پيامبر به ابوبكر در قران ميگه لا تحزن ان الله معنا
پس خدا با ابوبكره

خداوند ميگه درباره ابوبكر والذي جائ بالصدق اولئك هم المومنون
پس ابوبكر صديقه و راست گو
و از نشانه هاي اوليا خدا صادق بودنه
و هزار تا نمونه ديگه بازم بگيم؟

[=+1][=Arial Black]شما لطف کنید بخونید تا دچار توهم نشوید کمی تعقل کنید!!!!!

[=+1]قرآن رو یتفکرون بخوانید ....نه یتقلقلون!!!!

[/][=+1]ابوبكر، همراهي هميشه محزون (نقد ديدگاه‌هاي اهل سنت در تفسير آيه غار)[/]

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=158

[=Arial Black]اعوذبالله من الشیطان الرجیم

[=Arial Black]بسم الله الرحمن الرحیم
[=Arial Black]
[=Arial Black]السلام علیک یا امیر المومنین(ع)
[=Arial Black]
[=Arial Black]السلام علیک یا اباصالح المهدی ادرکنی(عج)

الهدي;257733 نوشت:
با استناد به قرآن

خب عزيزم الان ميگم

پيامبر به ابوبكر در قران ميگه لا تحزن ان الله معنا
پس خدا با ابوبكره

خداوند ميگه درباره ابوبكر والذي جائ بالصدق اولئك هم المومنون
پس ابوبكر صديقه و راست گو
و از نشانه هاي اوليا خدا صادق بودنه
و هزار تا نمونه ديگه بازم بگيم؟

[=Arial Black]اما این که شما این آیه رو به ابوبکر نسبت دادید....جای بحث دارد
[=Arial Black]
[=Arial Black]در مورد شبه اولتون قمقاله مفصلا گذاشته شده است
[=Arial Black]
[=Arial Black]اما شبه دوم رو جواب می دهم
[=Arial Black]
[=Arial Black]اون هم از منابع خودتون
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]این آیه در شان حضرت علی علیه السلام می باشد اثبات می کنیم

آيا آيه « وَالَّذِي جَاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ ... » در شأن أبوبكر نازل شده است ؟

منبع:

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1485

اعوذبالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا امیر المومنین(ع)

السلام علیک یا اباصالح المهدی ادرکنی(عج)

الهدي;257733 نوشت:
با استناد به قرآن

خب عزيزم الان ميگم

پيامبر به ابوبكر در قران ميگه لا تحزن ان الله معنا
پس خدا با ابوبكره

خداوند ميگه درباره ابوبكر والذي جائ بالصدق اولئك هم المومنون
پس ابوبكر صديقه و راست گو
و از نشانه هاي اوليا خدا صادق بودنه
و هزار تا نمونه ديگه بازم بگيم؟

پاسخ :

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم



وَ الَّذي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُون‏ . الزمر / 33 .
كسى كه سخن راست بياورد و كسى كه آن را تصديق كند ، آنان پرهيزگارانند ! .
خلاصه جواب :

اولاً : طبق روايت صحيح بخاري از قول عائشه كه هيچ آيه‌اي در قرآن كريم در حق ما نازل نشده است ؛

مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِينَا شَيْئًا مِنَ الْقُرْآنِ . صحيح البخاري ، البخاري ، ج 6 ، ص 42 .

ثانياً : روايتي كه اين مطلب را براي ابوبكر ثابت مي‌كند ، از ديدگاه خود اهل سنت و به اعتراف بزرگان آن‌ها ، جعلي و دروغ است .

مجمع الزوائد - الهيثمي - ج 9 - ص 47 – 48 . فتح الباري - ابن حجر - ج 13 - ص 413 .


ثالثاً : نظر حقيقي امير المؤمنين عليه السلام در باره ابوبكر و عمر همان است كه در صحيح مسلم آمده است كه آن حضرت آن دو نفر را دروغگو ، گناه‌كار ، حيله‌گر و خيانت‌كار مي‌داند (كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا) .

صحيح مسلم ج 5 ص 157 كتاب الجهاد باب حكم الفئ .

رابعاً : روايات بسياري در كتاب‌هاي اهل سنت وجود دارد كه اثبات مي‌كند اين آيه از قرآن كريم در شأن امير المؤمنين عليه السلام نازل شده است . (الذي صدق به هو علي كرم الله تعالى وجهه ).

تفسير الآلوسي - الآلوسي - ج 24 - ص 3 . الدر المنثور - جلال الدين السيوطي - ج 5 - ص 328 .

اعوذبالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا امیر المومنین(ع)

السلام علیک یا اباصالح المهدی ادرکنی(عج)

الهدي;257733 نوشت:
با استناد به قرآن

خب عزيزم الان ميگم

پيامبر به ابوبكر در قران ميگه لا تحزن ان الله معنا
پس خدا با ابوبكره

خداوند ميگه درباره ابوبكر والذي جائ بالصدق اولئك هم المومنون
پس ابوبكر صديقه و راست گو
و از نشانه هاي اوليا خدا صادق بودنه
و هزار تا نمونه ديگه بازم بگيم؟

تفصيل مطلب :

برخي از علما و مفسرين اهل تسنن ؛ همانند فخررازي و ... تلاش مي‌كنند كه ثابت كنند اين روايت در شأن ابوبكر نازل شده است و مراد از «صدق به» ابوبكر است ؛ اما با مراجعه به مصادر و منابع اهل تسنن ، در مي‌يابيم كه اين مطلب صحت ندارد ؛

بلكه اين ‌آيه در شأن امير المؤمنين عليه السلام نازل شده است .


ما براي اثابت اين مطلب به چند دليل از منابع و مصادر اهل سنت ، اكتفاء مي كنيم .

هيچ آيه‌اي در حق خاندان ابوبكر نازل نشده است :

محمد بن اسماعلي بخاري به نقل از عايشه دختر ابوبكر مي‌نويسد :

مَا أَنْزَلَ اللَّهُفِينَا شَيْئًا مِنَ الْقُرْآنِ .
صحيح البخاري ، البخاري ، ج 6 ، ص 42 .

هيچ آيه‌اي از قرآن كريم در باره ما خاندان نازل نشده است .

طبق اين روايت كه در صحيح ترين كتاب‌ اهل سنت بعد از قرآن آمده است ، تمامي روايات ديگري كه در كتاب‌هاي اهل سنت ، مبني بر نزول آياتي از قرآن كريم در حق ابوبكر ، جعلي و در تعارض با اين روايت است .

اعوذبالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا امیر المومنین(ع)

السلام علیک یا اباصالح المهدی ادرکنی(عج)

الهدي;257733 نوشت:
با استناد به قرآن

خب عزيزم الان ميگم

پيامبر به ابوبكر در قران ميگه لا تحزن ان الله معنا
پس خدا با ابوبكره

خداوند ميگه درباره ابوبكر والذي جائ بالصدق اولئك هم المومنون
پس ابوبكر صديقه و راست گو
و از نشانه هاي اوليا خدا صادق بودنه
و هزار تا نمونه ديگه بازم بگيم؟

ضعف سند روايت نزول آيه در حق أبي بكر :

خود علماي اهل سنت اين روايت را تضعيف كرده‌اند .

هيثمي ، عالم مشهور اهل سنت بعد از نقل روايت طولاني به نقل از امير المؤمنين عليه السلام در فضائل ابوبكر ، مي گويد :

وعن أسيد بن صفوان صاحب رسول الله صلى الله عليه وسلم قال لما توفى أبو بكر سجى بثوب فارتجت المدينة بالبكاء ودهش كيوم قبض رسول الله صلى الله عليه وسلم وجاء علي بن أبي طالب مسترجعا مسرعا وهو يقول اليوم انقطعت خلافة النبوة ... فسماك الله في كتابه صديقا فقال والذي جاء بالصدق محمد صلى الله عليه وسلم وصدق به أبو بكر ... رواه البزار وفيه عمر ابن إبراهيم وهو كذاب .

مجمع الزوائد - الهيثمي - ج 9 - ص 47 – 48 .

هنگامي كه ابوبكر از دنيا رفت ، او را با پارچه‌اي پوشاندند ، مدينه از گريه مردمان به لرزش افتاد ‌؛ همانند روزي كه پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) از دنيا رفته بود . علي بن أبي طالب (عليه السلام) در حالي كه «انا لله وإنا اليه راجعون» را بر زبان داشت ، ب

ا سرعت آمد و فرمود : امروز خلافت پيامبر قطع شد ... خداوند تو را در كتابش صديق ناميد و فرمود‌: مراد از «جاء بالصدق» رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) و مراد از «صدق به» ابوبكر است .

اين روايت را بزاز نقل كرده است و در سند آن عمر بن ابراهيم است كه او بسيار دروغگو است .

و ابن حجر عسقلاني در اين باره مي گويد :

ومن طريق لين إلى علي بن أبي طالب الذي جاء بالصدق محمد صلى الله عليه وسلم والذي صدق به أبو بكر .

فتح الباري - ابن حجر - ج 13 - ص 413 .

از طريق علي بن أبي طالب (عليه السلام) با سندي كه قابل احتجاج نيست ، نقل شده است كه مراد از « الذي جاء بالصدق» رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) و مراد از «الذي صدق به» ابوبكر است .

اعوذبالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا امیر المومنین(ع)

السلام علیک یا اباصالح المهدی ادرکنی(عج)

الهدي;257733 نوشت:
با استناد به قرآن

خب عزيزم الان ميگم

پيامبر به ابوبكر در قران ميگه لا تحزن ان الله معنا
پس خدا با ابوبكره

خداوند ميگه درباره ابوبكر والذي جائ بالصدق اولئك هم المومنون
پس ابوبكر صديقه و راست گو
و از نشانه هاي اوليا خدا صادق بودنه
و هزار تا نمونه ديگه بازم بگيم؟

امام علي عليه السلام ،‌ ابوبكر را كاذب و غادر مي‌داند :

نظر حقيقي امير المؤمنين عليه السلام در باره ابوبكر و عمر همان است كه در صحيح مسلم آمده است ؛ آن‌جا كه به نقل از خليفه دوم مي‌نويسد :
قَالَ فَلَمَّا تُوُفِّىَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- قَالَ أَبُو بَكْرٍ أَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- فَجِئْتُمَا تَطْلُبُ مِيرَاثَكَ مِنَ ابْنِ أَخِيكَ وَيَطْلُبُ هَذَا مِيرَاثَ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِيهَا فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- « مَا نُورَثُ مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ ». فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا ... ثُمَّ تُوُفِّىَ أَبُو بَكْرٍ وَأَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- وَوَلِىُّ أَبِى بَكْرٍ فَرَأَيْتُمَانِى كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا ... .
صحيح مسلم ، ج 5 ، ص 157 ، كتاب الجهاد ، باب حكم الفئ .
پس از وفات رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) ابوبكر گفت : من جانشين رسول خدا هستم ،‌ شما دو نفر (عباس و علي ) آمديد و تو اي عباس ميراث برادر زاده‌ات را درخواست كردي و تو اي علي ميراث فاطمه دختر پيامبر را .
ابوبكر گفت : رسول خدا(ص) فرموده است : ما چيزي به ارث نمي‌گذاريم ، آن‌چه مي‌ماند صدقه است و شما او را دروغگو ، گناه‌كار ، حيله‌گر و خيانت‌كار معرفي كرديد ...
پس از مرگ ابوبكر ،‌ من جانشين پيامبر و ابوبكر شدم و باز شما دو نفر مرا خائن ، دروغگو و گناهكار خوانديد .

با اين حال چگونه مي‌شود كه امير المؤمنين عليه السلام در هنگام مرگ خليفه اول آمده باشد و آن سخنان را گفته باشد ؟

پست اول رو خوندم و نوشته بود هرکی سوالی داره مطرح کنه!
منم میخواستم سوالم رو به اهل سنت مطرح کنم!

ازدواج مسیار!

شما بر اساس کدام آیه از قرآن یا کدام روایت مسیار را صحیح میدانید؟
شما فقط یک نصفه آیه از قران که مسیار را تایید کرده باشد یا یک نمونه ازدواج مسیار در روایات (از ضعیف ترین کتب شیعه و سنی بگیر تا قوی ترین کتب شیعه و سنی) به من نشان دهید من راضی میشوم!
با تشکر فراوان!

[=arial black]اعوذبالله من الشیطان الرجیم

[=arial black]بسم الله الرحمن الرحیم

[=arial black]السلام علیک یا امیر المومنین(ع)

[=arial black]السلام علیک یا اباصالح المهدی ادرکنی(عج)

الهدي;257733 نوشت:
با استناد به قرآن

خب عزيزم الان ميگم

پيامبر به ابوبكر در قران ميگه لا تحزن ان الله معنا
پس خدا با ابوبكره

خداوند ميگه درباره ابوبكر والذي جائ بالصدق اولئك هم المومنون
پس ابوبكر صديقه و راست گو
و از نشانه هاي اوليا خدا صادق بودنه
و هزار تا نمونه ديگه بازم بگيم؟

آيه در شأن امير المؤمنين عليه السلام نازل شده است :

[=Arial Black]از طرف ديگر ، روايات فراواني در كتاب‌هاي اهل سنت وجود دارد كه اين آيه از قرآن كريم در حق امير المؤمنين عليه السلام نازل شده است . از آن جايي كه در اين باره روايات بسياري وجود دارد ، ما به جهت اختصار به چند روايت بسنده مي‌كنيم .
[=Arial Black]
[=Arial Black]آلوسي ، مفسر مشهور اهل سنت در تفسيرش مي‌نويسد :
[=Arial Black]
[=Arial Black]وقال أبو الأسود . ومجاهد في رواية . وجماعة من أهل البيت . وغيرهم : الذي صدق به هو علي كرم الله تعالى وجهه .
[=Arial Black]تفسير الآلوسي - الآلوسي - ج 24 - ص 3 .
[=Arial Black]
[=Arial Black]ابو اسود و مجاهد در روايتي ، جماعتي از اهل بيت (عليهم السلام) و غير آن‌ها گفته‌اند : مراد از «الذي صدق به» علي (عليه السلام) است .
[=Arial Black]
[=Arial Black]و سيوطي در الدر المنثور مي‌نويسد :
[=Arial Black]
[=Arial Black]وأخرج ابن مردويه عن أبي هريرة والذي جاء بالصدق قال رسول الله صلى الله عليه وسلم وصدق به قال علي بن أبي طالب رضي الله عنه .
[=Arial Black]الدر المنثور - جلال الدين السيوطي - ج 5 - ص 328 .
[=Arial Black]
[=Arial Black]و حاكم حسكاني در شواهد التنزيل شش روايت در اين باره نقل مي كند كه ما به سه تاي از آن‌ها اكتفا مي‌كنيم :
[=Arial Black]
[=Arial Black]810 - حدثنا السيد أبو منصور ظفر بن محمد الحسيني رحمه الله حدثنا أبو الحسين علي بن عبد الرحمان بن عيسى بن مأتي بالكوفة ، حدثنا الحبري حدثنا الحسن بن الحسين العرني حدثنا علي بن القاسم ، عن عبد الوهاب بن مجاهد ، عن أبيه في قول الله تعالى : ( والذي جاء بالصدق وصدق به ) قال : ( الذي ) جاء بالصدق رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم ، و ( الذي ) صدق به علي .
[=Arial Black]شواهد التنزيل - الحاكم الحسكاني - ج 2 - ص 178 .
[=Arial Black]
[=Arial Black]813 - في ( التفسير ) العتيق : وسعيد بن أبي سعيد التغلبي عن أبيه ، عن مقاتل بن سليمان ، عن الضحاك : عن ابن عباس ( في تفسير قوله تعالى : ( والذي جاء بالصدق وصدق به ) ) قال : هو النبي جاء بالصدق ، و ( الذي ) صدق به علي بن أبي طالب .
[=Arial Black]شواهد التنزيل - الحاكم الحسكاني - ج 2 - ص 180 .
[=Arial Black]
[=Arial Black]812 - أخبرناه أبو عبد الرحمان محمد بن أحمد القاضي ب الريوند ) أخبرنا أبو محمد الحسن بن محمد بن أحمد بن أيوب الزوري بالري أخبرنا أبو بكر الجعابي حدثنا الحسين بن علي السلولي بالكوفة ( أخبرنا ) محمد بن الحسن السلولي حدثنا عمر بن سعد ( الأسدي ) البصري عن ليث : عن مجاهد ( في قوله تعالى ) ( والذي جاء بالصدق وصدق به ) قال : ( جاء بالصدق ) رسول الله . و ( صدق به ) علي بن أبي طالب . ( رواه أيضا ) أبو بكر السبيعي عن الحسين به .
[=Arial Black]شواهد التنزيل - الحاكم الحسكاني - ج 2 - ص 179 – 180 .
[=Arial Black]
[=Arial Black]و ابن مردويه اصفهاني در مناقبش اين سه روايت را نقل مي‌كند :
[=Arial Black]
[=Arial Black]عن أبي هريرة : ( والذي جآء بالصدق ) قال : رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) ، ( وصدق به ) قال : علي بن أبي طالب ( رضي الله عنه ) .
[=Arial Black]
[=Arial Black]عن مجاهد في الآية قال : ( وصدق به ) علي بن أبي طالب(ع) .
[=Arial Black]
[=Arial Black]عن أبي جعفر ( عليه السلام ) : ( الذي جآء بالصدق ) محمد ( صلى الله عليه وآله ) . والذي ( وصدق به ) علي بن أبي طالب .
[=Arial Black]
[=Arial Black]مناقب علي بن أبي طالب (ع) وما نزل من القرآن في علي (ع) - أبي بكر أحمد بن موسى ابن مردويه الأصفهاني - ص 314 – 315 .
[=Arial Black]
[=Arial Black]و ابن عساكر نيز روايات فراواني را نقل مي‌كند كه ما فقط يكي از آن‌ها را ذكر مي‌كنيم :
[=Arial Black]
[=Arial Black]عن ابن مجاهد عن أبيه في قوله عز وجل " والذي جاء بالصدق وصدق به " قال الذي جاء بالصدق رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) وصدق به علي بن أبي طالب .
[=Arial Black]تاريخ مدينة دمشق - ابن عساكر - ج 42 - ص 360 .
[=Arial Black]
[=Arial Black]نتيجه : اين آيه هيچ ارتباطي به ابوبكر ندارد ؛ بلكه در باره[=Arial Black] امير مؤمنان عليه السلام نازل شده است .
[=Arial Black]
[=Arial Black] موفق باشيد

[=Arial Black]گروه پاسخ به شبهات

[=Arial Black]مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)

[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]منبع:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1485

تفسير القرطبي الآية: 32 - 35 {فمن أظلم ممن كذب على الله وكذب بالصدق إذ جاءه أليس في جهنم مثوى للكافرين، والذي جاء بالصدق وصدق به أولئك هم المتقون، لهم ما يشاؤون عند ربهم ذلك جزاء المحسنين، ليكفر الله عنهم أسوأ الذي عملوا ويجزيهم أجرهم بأحسن الذي كانوا يعملون}
قوله تعالى: "فمن أظلم" أي لا أحد أظلم "ممن كذب على الله" فزعم أن له ولدا وشريكا "وكذب بالصدق إذ جاءه" يعني القرآن "أليس في جهنم" استفهام تقرير "مثوى للكافرين" أي مقام للجاحدين، وهو مشتق من ثوى بالمكان إذا أقام به يثوي ثواء وثويا مثل مضى مضاء ومضيا، ولو كان من أثوى لكان مثوى. وهذا يدل على أن ثوى هي اللغة الفصيحة. وحكى أبو عبيد أثوى، وأنشد قول الأعشى:
أثوى وقصر ليلة ليزودا ومضى وأخلف من قتيلة موعدا
والأصمعي لا يعرف إلا ثوى، ويروى البيت أثوى على الاستفهام. وأثويت غيري يتعدى ولا يتعدى.
قوله تعالى: "والذي جاء بالصدق" في موضع رفع بالابتداء وخبره "أولئك هم المتقون" واختلف في الذي جاء بالصدق وصدق به؛ فقال علي رضي الله عنه: "الذي جاء بالصدق" النبي صلى الله عليه وسلم"وصدق به" أبو بكر رضي الله عنه

اعوذبالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا امیر المومنین(ع)

السلام علیک یا اباصالح المهدی ادرکنی(عج)

الهدي;258305 نوشت:
تفسير القرطبي الآية: 32 - 35 {فمن أظلم ممن كذب على الله وكذب بالصدق إذ جاءه أليس في جهنم مثوى للكافرين، والذي جاء بالصدق وصدق به أولئك هم المتقون، لهم ما يشاؤون عند ربهم ذلك جزاء المحسنين، ليكفر الله عنهم أسوأ الذي عملوا ويجزيهم أجرهم بأحسن الذي كانوا يعملون}
قوله تعالى: "فمن أظلم" أي لا أحد أظلم "ممن كذب على الله" فزعم أن له ولدا وشريكا "وكذب بالصدق إذ جاءه" يعني القرآن "أليس في جهنم" استفهام تقرير "مثوى للكافرين" أي مقام للجاحدين، وهو مشتق من ثوى بالمكان إذا أقام به يثوي ثواء وثويا مثل مضى مضاء ومضيا، ولو كان من أثوى لكان مثوى. وهذا يدل على أن ثوى هي اللغة الفصيحة. وحكى أبو عبيد أثوى، وأنشد قول الأعشى:
أثوى وقصر ليلة ليزودا ومضى وأخلف من قتيلة موعدا
والأصمعي لا يعرف إلا ثوى، ويروى البيت أثوى على الاستفهام. وأثويت غيري يتعدى ولا يتعدى.
قوله تعالى: "والذي جاء بالصدق" في موضع رفع بالابتداء وخبره "أولئك هم المتقون" واختلف في الذي جاء بالصدق وصدق به؛ فقال علي رضي الله عنه: "الذي جاء بالصدق" النبي صلى الله عليه وسلم"وصدق به" أبو بكر رضي الله عنه

با سلام

اولا شما زمانی می توانید ادعای خود را علیه شیعه اثبات کنید که از کتب شیعه آنرا بیاورید
نه در کتاب خودتان!!!!همان طور که ما از کتب شما برای شما احترام قائلیم....شما لطف کن این حرف رو در کتب ما پیدا کن

ثانیا

تمام روایت هایی که من آوردم از معتبر ترین کتب و معتبر ترین علمای شما می باشد

ثالثا
وقتی از صحیح بخاری و مسلم ما روایتی بیاوریم دیگر جای هیچ بحثی نمی ماند

ما اثبات کردیم که این آیه نه تنها در شان ابوبکری که جعل حدیث می کند نیست
بله از زبان معتبر ترین علمای شما و کتب صحیح شما اثبات شد که اقرار داشته اند در شان حضرت امیر المومنین (ع) نازل شده است

به هر دلیلی که شما می گویید شان ان در مورد خلیفه اول شماست!!!!!
ما هم به همان دلیل و معتبر تر می گوییم نه تنها در شان این آقا نیست....بلکه در شان امام علی(ع) می باشد

حضرت علی (ع) که ابوبکر و عمر را کذاب می دانست و این رویات در صحیح مسلم آمده است و چون در صحیح مسلم است و بحثی از لحاظ رد و ضعف رویات نیست...اثبات می شود که هیچ گاه امام علی(ع) ابوبکررا صدیق نمی داند .... .

sayedali;257824 نوشت:

امام علي عليه السلام ،‌ ابوبكر را كاذب و غادر مي‌داند :

نظر حقيقي امير المؤمنين عليه السلام در باره ابوبكر و عمر همان است كه در صحيح مسلم آمده است ؛ آن‌جا كه به نقل از خليفه دوم مي‌نويسد :
قَالَ فَلَمَّا تُوُفِّىَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- قَالَ أَبُو بَكْرٍ أَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- فَجِئْتُمَا تَطْلُبُ مِيرَاثَكَ مِنَ ابْنِ أَخِيكَ وَيَطْلُبُ هَذَا مِيرَاثَ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِيهَا فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- « مَا نُورَثُ مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ ». فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا ... ثُمَّ تُوُفِّىَ أَبُو بَكْرٍ وَأَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- وَوَلِىُّ أَبِى بَكْرٍ فَرَأَيْتُمَانِى كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا ... .

صحيح مسلم ، ج 5 ، ص 157 ، كتاب الجهاد ، باب حكم الفئ .

پس از وفات رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) ابوبكر گفت : من جانشين رسول خدا هستم ،‌ شما دو نفر (عباس و علي ) آمديد و تو اي عباس ميراث برادر زاده‌ات را درخواست كردي و تو اي علي ميراث فاطمه دختر پيامبر را .
ابوبكر گفت : رسول خدا(ص) فرموده است : ما چيزي به ارث نمي‌گذاريم ، آن‌چه مي‌ماند صدقه است و شما او را دروغگو ، گناه‌كار ، حيله‌گر و خيانت‌كار معرفي كرديد ...
پس از مرگ ابوبكر ،‌ من جانشين پيامبر(ص) و ابوبكر شدم و باز شما دو نفر مرا خائن ، دروغگو و گناهكار خوانديد .

با اين حال چگونه مي‌شود كه امير المؤمنين عليه السلام در هنگام مرگ خليفه اول آمده باشد و آن سخنان را گفته باشد ؟

تااین جا بحثی نمی ماند

بزرگوار من که همین اول عرض کردم..... تلاش بیهوده مثل برخی آقایان نکنید!!!!!!

sayedali;257820 نوشت:

تفصيل مطلب :

برخي از علما و مفسرين اهل تسنن ؛ همانند فخررازي و ... تلاش مي‌كنند كه ثابت كنند اين روايت در شأن ابوبكر نازل شده است و مراد از «صدق به» ابوبكر است ؛ اما با مراجعه به مصادر و منابع اهل تسنن ، در مي‌يابيم كه اين مطلب صحت ندارد ؛

بلكه اين ‌آيه در شأن امير المؤمنين عليه السلام نازل شده است .

ما براي اثابت اين مطلب به چند دليل از منابع و مصادر اهل سنت ، اكتفاء مي كنيم .

.

بعد این که بزرگوار من استناد به روایت صحیح السند دیگری نیز کرده ام ...چرا دقت نمی کنید
این که در صحیح ترین کتاب اهل سنت آمده است

از صحیح بخاری گفتیم ...صحیح ترین کتبا اهل سنت بعد از قرآن که رویات های آن را کاملا صحیح می دانند..... .

sayedali;257820 نوشت:

هيچ آيه‌اي در حق خاندان ابوبكر نازل نشده است :

محمد بن اسماعلي بخاري به نقل از عايشه دختر ابوبكر مي‌نويسد :

مَا أَنْزَلَ اللَّهُفِينَا شَيْئًا مِنَ الْقُرْآنِ .
صحيح البخاري ، البخاري ، ج 6 ، ص 42 .

هيچ آيه‌اي از قرآن كريم در باره ما خاندان نازل نشده است .

طبق اين روايت كه در صحيح ترين كتاب‌ اهل سنت بعد از قرآن آمده است ، تمامي روايات ديگري كه در كتاب‌هاي اهل سنت ، مبني بر نزول آياتي از قرآن كريم در حق ابوبكر ، جعلي و در تعارض با اين روايت است .

این کلام ام المومنین عایشه است!!!!!!!!!!هست یا نیست؟؟؟؟؟

شما متاسفانه به این پست هم نگاهی نکردید !!!!!!

sayedali;257830 نوشت:

آيه در شأن امير المؤمنين عليه السلام نازل شده است :

از طرف ديگر ، روايات فراواني در كتاب‌هاي اهل سنت وجود دارد كه اين آيه از قرآن كريم در حق امير المؤمنين عليه السلام نازل شده است . از آن جايي كه در اين باره روايات بسياري وجود دارد ، ما به جهت اختصار به چند روايت بسنده مي‌كنيم .

آلوسي ، مفسر مشهور اهل سنت در تفسيرش مي‌نويسد :

وقال أبو الأسود . ومجاهد في رواية . وجماعة من أهل البيت . وغيرهم : الذي صدق به هو علي كرم الله تعالى وجهه .
تفسير الآلوسي - الآلوسي - ج 24 - ص 3 .

ابو اسود و مجاهد در روايتي ، جماعتي از اهل بيت (عليهم السلام) و غير آن‌ها گفته‌اند : مراد از «الذي صدق به» علي (عليه السلام) است .

و سيوطي در الدر المنثور مي‌نويسد :

وأخرج ابن مردويه عن أبي هريرة والذي جاء بالصدق قال رسول الله صلى الله عليه وسلم وصدق به قال علي بن أبي طالب رضي الله عنه .
الدر المنثور - جلال الدين السيوطي - ج 5 - ص 328 .

و حاكم حسكاني در شواهد التنزيل شش روايت در اين باره نقل مي كند كه ما به سه تاي از آن‌ها اكتفا مي‌كنيم :

810 - حدثنا السيد أبو منصور ظفر بن محمد الحسيني رحمه الله حدثنا أبو الحسين علي بن عبد الرحمان بن عيسى بن مأتي بالكوفة ، حدثنا الحبري حدثنا الحسن بن الحسين العرني حدثنا علي بن القاسم ، عن عبد الوهاب بن مجاهد ، عن أبيه في قول الله تعالى : ( والذي جاء بالصدق وصدق به ) قال : ( الذي ) جاء بالصدق رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم ، و ( الذي ) صدق به علي .
شواهد التنزيل - الحاكم الحسكاني - ج 2 - ص 178 .

813 - في ( التفسير ) العتيق : وسعيد بن أبي سعيد التغلبي عن أبيه ، عن مقاتل بن سليمان ، عن الضحاك : عن ابن عباس ( في تفسير قوله تعالى : ( والذي جاء بالصدق وصدق به ) ) قال : هو النبي جاء بالصدق ، و ( الذي ) صدق به علي بن أبي طالب .
شواهد التنزيل - الحاكم الحسكاني - ج 2 - ص 180 .

812 - أخبرناه أبو عبد الرحمان محمد بن أحمد القاضي ب الريوند ) أخبرنا أبو محمد الحسن بن محمد بن أحمد بن أيوب الزوري بالري أخبرنا أبو بكر الجعابي حدثنا الحسين بن علي السلولي بالكوفة ( أخبرنا ) محمد بن الحسن السلولي حدثنا عمر بن سعد ( الأسدي ) البصري عن ليث : عن مجاهد ( في قوله تعالى ) ( والذي جاء بالصدق وصدق به ) قال : ( جاء بالصدق ) رسول الله . و ( صدق به ) علي بن أبي طالب . ( رواه أيضا ) أبو بكر السبيعي عن الحسين به .
شواهد التنزيل - الحاكم الحسكاني - ج 2 - ص 179 – 180 .

و ابن مردويه اصفهاني در مناقبش اين سه روايت را نقل مي‌كند :

عن أبي هريرة : ( والذي جآء بالصدق ) قال : رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) ، ( وصدق به ) قال : علي بن أبي طالب ( رضي الله عنه ) .

عن مجاهد في الآية قال : ( وصدق به ) علي بن أبي طالب(ع) .

عن أبي جعفر ( عليه السلام ) : ( الذي جآء بالصدق ) محمد ( صلى الله عليه وآله ) . والذي ( وصدق به ) علي بن أبي طالب .

مناقب علي بن أبي طالب (ع) وما نزل من القرآن في علي (ع) - أبي بكر أحمد بن موسى ابن مردويه الأصفهاني - ص 314 – 315 .

و ابن عساكر نيز روايات فراواني را نقل مي‌كند كه ما فقط يكي از آن‌ها را ذكر مي‌كنيم :

عن ابن مجاهد عن أبيه في قوله عز وجل " والذي جاء بالصدق وصدق به " قال الذي جاء بالصدق رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) وصدق به علي بن أبي طالب .
تاريخ مدينة دمشق - ابن عساكر - ج 42 - ص 360 .

نتيجه : اين آيه هيچ ارتباطي به ابوبكر ندارد ؛ بلكه در باره امير مؤمنان عليه السلام نازل شده است .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)

منبع:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1485

قضاوت با خواننده

الهدي;258305 نوشت:
تفسير القرطبي الآية: 32 - 35 فقال علي رضي الله عنه: "الذي جاء بالصدق" النبي صلى الله عليه وسلم"وصدق به" أبو بكر رضي الله عنه

با سلام و عرض ادب
در آیه شریفه سوره زمر،آیه32.«فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَ كَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جاءَهُ أَ لَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْكافِرِينَ؛ وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ»؛پس چه كسى ستمكارتر است از آن كسى كه بر خدا دروغ ببندد و سخن راست را هنگامى كه به سراغ او آمده تكذيب كند؟! آيا در جهنّم جايگاهى براى كافران نيست؟! امّا كسى كه سخن راست بياورد و كسى كه آن را تصديق كند، آنان پرهيزگارانند.

در اینکه ابوبکر مصداق صدق باشد تاملات جدی وجود دارد.
1- حدیث مورد نظر اعتبار سندی ندارد؛ لذا صاحبان کتب حدیثی از آن اعراض نموده اند.

2- امیر المومنین علی علیه السلام خود را صدیق اکبر معرفی می نماید با وجود صدیق اکبر، تصدیق دیگری چه جایگاه و ارزشی خواهد داشتإني عبد الله و أخو رسوله و أنا الصديق الأكبر لا يقولها بعدي إلا كاذب صليت قبل الناس بسبع سنين قبل أن يعبده أحد من هذه الأمة»؛[1]من بنده خدا و برادر رسول خدايم، و من صدّيق اکبرم، کسي بعد از من اين ادعا را به جز بسيار دروغگو و افترا زننده نمي‏کند. به تحقيق من هفت سال قبل از مردم نماز به جاي آوردم قبل از اینکه کسی از این امت خدا را پرستیده باشد.

3- قرآن کریم خطاب به کفار مکه می فرماید:« وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب»؛[2]آنها كه كافر شدند مى‏گويند: «تو پيامبر نيستى!» بگو: «كافى است كه خداوند، و كسى كه علم كتاب (و آگاهى بر قرآن) نزد اوست، ميان من و شما گواه باشند!
کسی که در نزد او علم الکتاب(لوح محفوظی) وجود دارد و در مکه نیز بوده چه کسی جز امام علی بن ابی طالب بوده است؟!لذازمانی که دیگران در کفر به سر می بردند این امام علی علیه السلام بود که شاهد بر رسالت رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله بود، واو اولین فردی است که به پیامبر صلی الله علیه وآله ایمان آورد و قول آنحضرت را تصدیق نمود، وبا وجود صدیق اکبر چگونه ابوبکر مصداق آیه شده است؟!

4- در اینکه ابوبکر آدم راستگویی بوده باشد تشکیک جدی وجود دارد.زیرا قرآن می فرماید:«امّا كسى كه سخن راست بياورد و كسى كه آن را تصديق كند، آنان پرهيزگارانند».

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها سیده زنان عالم است ؛ حاکم نیشابوری به سند صحیح روایت می کند که پیامبر صلی الله علیه و اله به حضرت فرمودند:«يا فاطمة ألا ترضين أن تكوني سيدة نساء العالمين و سيدة نساء هذه الأمة و سيدة نساء المؤمنين »؛[3]يا فاطمه آيا راضي و خشنود نمي‏شوي به اينکه تو بانوي زن‏هاي دو جهان و بي بي زن‏هاي اين امت و پيشواي زن‏هاي مومنين بوده باشي.

قرآن کریم در وصف حضرت مریم علیها السلام که مقامی پایین تر از حضرت زهرا علیها السلام دارد می فرماید که او «صدیقه:بسیار راستگو» بوده است:«مَا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَ أُمُّهُ صِدِّيقَةٌ كانا يَأْكُلانِ الطَّعامَ انْظُرْ كَيْفَ نُبَيِّنُ لَهُمُ الْآياتِ ثُمَّ انْظُرْ أَنَّى يُؤْفَكُون»[4]؛مسيح فرزند مريم، فقط فرستاده (خدا) بود پيش از وى نيز، فرستادگان ديگرى بودند، مادرش، زن بسيار راستگويى بود هر دو، غذا مى‏خوردند (با اين حال، چگونه دعوى الوهيّت مسيح و پرستش مريم را داريد؟!).

با انضمام روایت به آیه شریفه به این نتیجه می رسیم که حضرت زهرا علیها السلام «صدیقه» بوده است.

با توجه به این مقدمات می گوئیم: ابوبکر سخن حضررت امیر علیه السلام که صدیق اکبر است و سخن حضرت زهرا سلام الله علیها که صدیقه امت است را تکذیب نمود و در بر خوردی جسورانه در مورد ادعای آنان پیرامون ارث از پیامبر صلی الله علیه و آله و مساله فدک گفت:«انما هو ثعالة شهیدة ذنبه»؛[5]او روباهى‏ است كه شاهدش دم‏ اوست.

سخن فاطمه علیها السلام در رابطه با ارث و مساله فدک سخنی صدق بود که ابوبکر این سخن را تکذیب نمود حال چگونه او فردی راستگو بوده که سخن حق را تصدیق نموده است.

علاوه بر اینکه آنها سخنان متعددی از رسول مکرم اسلام را تکذیب عملی نمودند. حضرت امیر در خطبه دردمندانه خویش می فرمایند:«قد عملت الولاة قبلي أعمالا خالفوا فيها رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) متعمدين لخلافه ، ناقضين لعهده مغيرين لسنته ولو حملت الناس على تركها وحولتها إلى مواضعها وإلى ما كانت في عهد رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) لتفرق عني جندي حتى أبقى وحدي أو قليل من شيعتي الذين عرفوا فضلي وفرض إمامتي من كتاب الله عز وجل وسنة رسول الله ( صلى الله عليه وآله»؛[6] واليان و أميران پيش از من كارهائى را انجام داده‏اند كه در آن مخالفت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را كرده‏اند و در مخالفت با رسول الله تعمّد داشته‏اند، پيمان و عهد رسول الله را شكسته‏اند و سنّت او را تغيير داده‏اند. و اگر من مردم را وادار كنم بر اينكه آنها را ترك كنند و آن بدعت‏ها را به سنّت‏هاى أوّليّه خود برگردانم و در مواضع خودش بگذارم و به همان حالى قرار دهم كه در عهد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بوده است، لشگر من از من مى‏پاشند تا جائى كه من يكّه و تنها مى‏مانم يا با أندكى از شيعيان خود كه فضل مرا شناخته‏اند و لزوم إمامت مرا از كتاب خدا و سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دانسته‏اند.

که در این خطبه و خطب مشابه خلفای قبل از حضرت افرادی معرفی شده اند که سنت پیامبر صلی الله علیه و آله را تغییر دادند و با سنت آنحضرت به مخالفت پرداختند و عهد خویش را بشکستند و تعمد بر خلاف عملکرد آنحضرت داشتند. و...
حال آیا این افراد راستگو بوده اند؟!

موفق باشید.

:Gol:-------------------------------------:Gol:

[1]. مستدرک حاکم، ح4584.سنن ابن ماجه ، ح120.و...

[2].الرعد/43.

[3].مستدرک حاکم، با تعلیق ذهبی، ح4740.« زكريا بن أبي زائد عن فراس عن الشعبي عن مسروق عن عائشة رضي الله عنها : أن النبي صلى الله عليه و سلم قال و هو في مرضه الذي توفي فيه : يا فاطمة ألا ترضين أن تكوني سيدة نساء العالمين و سيدة نساء هذه الأمة و سيدة نساء المؤمنين. هذا إسناد صحيح و لم يخرجاه هكذا.

[4].مائده/75.

[5]. شرح نهج البلاغه،ابن ابی الحدید،ج16،ص215.

[6].الکافی، ج8،ص59.

اين بزدل ها ی اهل سنت کجا رفتند ؟؟؟
ای عالمیان بدانید ما شاگر جعفر بن محمد هستیم کوه هایی هستیم که با هیچ زلزله ای خراب نمی شویم ما تا اخرین نفس جعفری هستیم....

قنبر حیدر;258851 نوشت:
اين بزدل ها ی اهل سنت کجا رفتند ؟؟؟ ای عالمیان بدانید ما شاگر جعفر بن محمد هستیم کوه هایی هستیم که با هیچ زلزله ای خراب نمی شویم ما تا اخرین نفس جعفری هستیم....
جناب قنبر حیدر من از اهل سنت نیستم و فکر میکنم حقانیت شیعه رو حداقل در مورد حضرت زهرا بتوانم اثبات کنم ولی این روش حرف زدن شما اصلا درست نیست!!!
خدا حتی اجازه نداده به کفار توهین کنیم حالا که برادران اهل سنت از مسلمانان اند!!!
کمی فکر کنید اگر خدا هم به من و شما لطف نمیکرد و در بین شیعیان بزرگ نشده و تربیت نشده بودیم شاید من و شما هم الان سنی بودیم!!!

این روش صحبت درست نیست!!
اگه به حقانیتتون مطمئنید(که حتما هم هستید) محترمانه صحبت کنید!!

شما وقتی به یکی توهین کنی انتظار دارید مخاطبتون حرف شما رو بشنود و منطقی برخورد کنه!!!
مراقب کلماتی که به کار میبرید باشید لطفا!

موفق باشید!

اولا شما زمانی می توانید ادعای خود را علیه شیعه اثبات کنید که از کتب شیعه آنرا بیاورید
نه در کتاب خودتان!!!!همان طور که ما از کتب شما برای شما احترام قائلیم....شما لطف کن این حرف رو در کتب ما پیدا کن


از كتب خودتون بيارم حله يا باز زيرش ميزنيد برادرا؟


sayedali;258339 نوشت:
اعوذبالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا امیر المومنین(ع)
السلام علیک یا اباصالح المهدی ادرکنی(عج)


قضاوت با خواننده

قنبر حیدر;258851 نوشت:
اين بزدل ها ی اهل سنت کجا رفتند ؟؟؟
ای عالمیان بدانید ما شاگر جعفر بن محمد هستیم کوه هایی هستیم که با هیچ زلزله ای خراب نمی شویم ما تا اخرین نفس جعفری هستیم....

hoorshid;259110 نوشت:
جناب قنبر حیدر من از اهل سنت نیستم و فکر میکنم حقانیت شیعه رو حداقل در مورد حضرت زهرا بتوانم اثبات کنم ولی این روش حرف زدن شما اصلا درست نیست!!!
خدا حتی اجازه نداده به کفار توهین کنیم حالا که برادران اهل سنت از مسلمانان اند!!!
کمی فکر کنید اگر خدا هم به من و شما لطف نمیکرد و در بین شیعیان بزرگ نشده و تربیت نشده بودیم شاید من و شما هم الان سنی بودیم!!!

این روش صحبت درست نیست!!
اگه به حقانیتتون مطمئنید(که حتما هم هستید) محترمانه صحبت کنید!!

شما وقتی به یکی توهین کنی انتظار دارید مخاطبتون حرف شما رو بشنود و منطقی برخورد کنه!!!
مراقب کلماتی که به کار میبرید باشید لطفا!

موفق باشید!

الهدي;263343 نوشت:

از كتب خودتون بيارم حله يا باز زيرش ميزنيد برادرا؟

بخدا قسم ولایت فقیه صراحتاً فرمودند مسلمانان دست از اختلاف بردارند و یکپارچه در مقابل دشمن مشترک که همان صهیونیسم است بایستند. (هرچند قبل از این فرمان، بنده یک پای ثابت اینگونه مباحث بودم و همه می دیدید).

هرکس التزام عملی به ولایت فقیه دارد از وارد شدن به بحث های اختلاف افکن و تفرقه انگیز بین مسلمین خودداری می کند.

و هرکس در این بین در پی اثبات خود است،(نه اثبات حقانیت تشیع) فرمان ولایت را زیر پا می گذارد و اینچنین ولایت پذیران واقعی از مدعیان دروغین بازشناخته می شوند.

خداوند متعال در قرآن می فرماید: زمانی که بین دو گروه از مؤمنان مجادله ای درگیرد، آن گروه که زودتر دست از جدل بردارد با تقواتر است.

یا علی مدد.

[="Teal"]

ناصر یوسف نژاد;263475 نوشت:
بخدا قسم ولایت فقیه صراحتاً فرمودند مسلمانان دست از اختلاف بردارند و یکپارچه در مقابل دشمن مشترک که همان صهیونیسم است بایستند. (هرچند قبل از این فرمان، بنده یک پای ثابت اینگونه مباحث بودم و همه می دیدید). هرکس التزام عملی به ولایت فقیه دارد از وارد شدن به بحث های اختلاف افکن و تفرقه انگیز بین مسلمین خودداری می کند. و هرکس در این بین در پی اثبات خود است،(نه اثبات حقانیت تشیع) فرمان ولایت را زیر پا می گذارد و اینچنین ولایت پذیران واقعی از مدعیان دروغین بازشناخته می شوند. خداوند متعال در قرآن می فرماید: زمانی که بین دو گروه از مؤمنان مجادله ای درگیرد، آن گروه که زودتر دست از جدل بردارد با تقواتر است. یا علی مدد.

آره!
بهتره موضع گیری افراد بر علیه وهابیت باشه نه ب علیه اهل سنت!
پیشنهاد میکنم نام تاپیک رو هم تغییر بدید و بگذارید: "وهابیت پاسخ دهند"[/]

asad;263476 نوشت:

آره!
بهتره موضع گیری افراد بر علیه وهابیت باشه نه ب علیه اهل سنت!
پیشنهاد میکنم نام تاپیک رو هم تغییر بدید و بگذارید: "وهابیت پاسخ دهند"

بخدا قسم سفر رئیس جمهور محترم مان به عربستان جز برای اتمام حجت با مسلمین نبود که طبق تشخیص مقام عظمای ولایت، از این پس حتی مجادله کلامی با وهابیت هم جایز نیست و به ما ربطی ندارد که چرا، زیرا این فرمان ولایت فقیه است و تشخیص ایشان است و وظیفه ی ما اگر که خود را سرباز ولایت می دانیم، همانا اطاعت بی چون و چرا از فرامین این بزرگوار است.

یا علی مدد

[="Teal"]

ناصر یوسف نژاد;263477 نوشت:
بخدا قسم سفر رئیس جمهور محترم مان به عربستان جز برای اتمام حجت با مسلمین نبود که طبق تشخیص مقام عظمای ولایت، از این پس حتی مجادله کلامی با وهابیت هم جایز نیست و به ما ربطی ندارد که چرا، زیرا این فرمان ولایت فقیه است و تشخیص ایشان است و وظیفه ی ما اگر که خود را سرباز ولایت می دانیم، همانا اطاعت بی چون و چرا از فرامین این بزرگوار است. یا علی مدد

حالا چرا مثل تو این فیلمای قدیمی فرط و فرط میگی " به خدا قسم...."

قسم هم نخوری باور میکنیم!

حالا واقعا چرا؟

من از خود رهبر قبلنا شنیده بودم که دشمن اصلی ما وهابیت است!

اگر یعنی با وهابی هم دیگه نباید بحث کنیم؟[/]

asad;263482 نوشت:

حالا واقعا چرا؟

من از خود رهبر قبلنا شنیده بودم که دشمن اصلی ما وهابیت است!

اگر یعنی با وهابی هم دیگه نباید بحث کنیم؟

بنده پستی ارسال کردم که از ابتدا تا انتها تماماً فرمایشات مقام معظم رهبری بود، (با ارائه لینک) و سخنان ایشان مبنی بر عدم اختلاف مسلمین است.

امام خامنه ای فرمودند مسلمین (از هیچ فرقه ای) نباید با هم اختلاف کنند. وقتی می فرمایند هیچ فرقه و نژادی، وهابیت هم جز همین فرق است و سفر رئیس جمهور محترم به عربستان و فرمایشات حکیمانه ی ایشان هم مؤید مدعای بنده است. تشخیص رهبری بنابر مصلحت امور مسلمین است و ایشان نمی توانند تک به تک برای همه دلیل بیاورند و همه را مجاب کنند.

جناب احمدی نژاد فرمودند لازم بود به عربستان بیاییم تا تکلیف روشن شود.

حالا تکلیفتان روشن شد برادر من؟

یا علی مدد.

ناصر یوسف نژاد;263483 نوشت:
حالا تکلیفتان روشن شد برادر من؟

آره من تابع رهبرم چون واقعا عاقله (جدای از بحث معنویش) و واقعا سیاست مدار زبده ای هستن!
خب لینکشو دوباره بذار! یا پیام خصوصی بده !

کدوم پستتو حذف کردن؟ تو همین تاپیک این پستو زده بودی یا توی یک تاپیک دیگه؟

مگه مسئولان این سایت با رهبر لجن؟

ناصر یوسف نژاد;263475 نوشت:
خداوند متعال در قرآن می فرماید: زمانی که بین دو گروه از مؤمنان مجادله ای درگیرد، آن گروه که زودتر دست از جدل بردارد با تقواتر است.

سلام
لطفا اصل آیه و آدرس آن را بیاورید؟!

asad;263489 نوشت:

آره من تابع رهبرم چون واقعا عاقله (جدای از بحث معنویش) و واقعا سیاست مدار زبده ای هستن!
خب لینکشو دوباره بذار! یا پیام خصوصی بده !

کدوم پستتو حذف کردن؟ تو همین تاپیک این پستو زده بودی یا توی یک تاپیک دیگه؟

مگه مسئولان این سایت با رهبر لجن؟

پیام سیستم
«این موضوع وجود ندارد . ممکن است حذف شده باشد و یا لینک اشتباه وارد کرده باشید. اگر از موجودیت این لینک مطمئن هستید برای کسب اطلاعات بیشتر با مدیریت سایت تماس بگیرید.»


خوشبختانه آن موضوع تفرقه افکن اینبار با حسن مدیریت کامل حذف شد.

چه عجب. واقعا عجبا، یکبار به حرف حق گوش دادند این برادران مدیر. خدا خیرتان بدهد که دلهایتان دارد کم کم بیدار می شود. آفرین بر شما که به مبارزه با شیطان درآمدید. مرحبا.

پست شماره 66 این تاپیک را بخوانید، گرچه قبلا خودتان در آن تاپیک هم حضور داشته اید و به احتمال قریب به یقین آن را قبلا خوانده اید:

http://www.askdin.com/thread21787-7.html

[="Teal"]

ناصر یوسف نژاد;263493 نوشت:
پیام سیستم
«این موضوع وجود ندارد . ممکن است حذف شده باشد و یا لینک اشتباه وارد کرده باشید. اگر از موجودیت این لینک مطمئن هستید برای کسب اطلاعات بیشتر با مدیریت سایت تماس بگیرید.»

خوشبختانه آن موضوع تفرقه افکن اینبار با حسن مدیریت کامل حذف شد.

چه عجب. واقعا عجبا، یکبار به حرف حق گوش دادند این برادران مدیر. خدا خیرتان بدهد که دلهایتان دارد کم کم بیدار می شود. آفرین بر شما که به مبارزه با شیطان درآمدید. مرحبا.

پست شماره 66 این تاپیک را بخوانید، گرچه قبلا خودتان در آن تاپیک هم حضور داشته اید و به احتمال قریب به یقین آن را قبلا خوانده اید:

http://www.askdin.com/thread21787-7.html

داری با من حرف میزنی یا با مدیرای سایت؟

چرا اینهمه با کنایه و طعنه حرف میزنی استاد؟

من میگم لینکی که رهبر این حرف رو زده رو بذار نه اینکه یک لینک از همین سایت![/]

asad;263498 نوشت:


من میگم لینکی که رهبر این حرف رو زده رو بذار نه اینکه یک لینک از همین سایت!

مگه شک دارید رهبری این بیانات را اظهار کرده باشند؟! اگر سخنرانی ایشون رو ندیدید، لااقل هر روز در میان اخبار بگردید ببینید در این مملکتی که زندگی می کنید، رهبرتان با شما چه حرفهایی می زند تا نقل قول مطالب ایشان برایتان اینقدر تازگی نداشته باشد!!!!!!

[="Teal"]

ناصر یوسف نژاد;263511 نوشت:
مگه شک دارید رهبری این بیانات را اظهار کرده باشند؟! اگر سخنرانی ایشون رو ندیدید، لااقل هر روز در میان اخبار بگردید ببینید در این مملکتی که زندگی می کنید، رهبرتان با شما چه حرفهایی می زند تا نقل قول مطالب ایشان برایتان اینقدر تازگی نداشته باشد!!!!!!

حالا چرا میزنی؟ مگه جرم کردم که یک خبر رو نشنیدم؟

آخه من آخرین چیزی که از رهبر راجب این قضیه شنیده بودم وحدت شدید بین شیعه و سنی بود!
نه بین شیعه و وهابی!
واسه همین واسم عجیب بود![/]

asad;263513 نوشت:

حالا چرا میزنی؟ مگه جرم کردم که یک خبر رو نشنیدم؟

آخه من آخرین چیزی که از رهبر راجب این قضیه شنیده بودم وحدت شدید بین شیعه و سنی بود!
نه بین شیعه و وهابی!
واسه همین واسم عجیب بود!

برادر من. من این خبر را از این انجمن برای شما آوردم تا شکی برای شما در مورد صحت آن باقی نماند.

شما ببینید که راوی آن خبر کیست. یک برادر شیعه مثل من و شما که در راستگویی او بنده خلافی تا کنون ندیده ام. شما را نمی دانم!

اگر مطالب ارائه شده به فرض محال توسط آن برادر دروغ بود، حتما مدیران انجمن آن را حذف می کردند. به تاریخ ارسال آن نگاه کنید! خودتان این موضوع را پی گیری کنید و ببینید در مورد نظرات مقام معظم رهبری مبنی بر ترک جدل بین مسلمین به همین نتیجه ای که من رسیدم می رسید یا خیر.

یا علی مدد.

[="Teal"]

ناصر یوسف نژاد;263522 نوشت:
برادر من. من این خبر را از این انجمن برای شما آوردم تا شکی برای شما در مورد صحت آن باقی نماند.

شما ببینید که راوی آن خبر کیست. یک برادر شیعه مثل من و شما که در راستگویی او بنده خلافی تا کنون ندیده ام. شما را نمی دانم!

اگر مطالب ارائه شده به فرض محال توسط آن برادر دروغ بود، حتما مدیران انجمن آن را حذف می کردند. به تاریخ ارسال آن نگاه کنید! خودتان این موضوع را پی گیری کنید و ببینید در مورد نظرات مقام معظم رهبری مبنی بر ترک جدل بین مسلمین به همین نتیجه ای که من رسیدم می رسید یا خیر.

یا علی مدد.

بله خودم از طرفدارای جناب روح بخش هستم و تو راستگوییشون شک ندارم!
منتها من دفعه ی اول که پست ایشون رو خوندم اصلا دقت نکردم! واسه همین فکر کردم منظور رهبر از این جملات وحدت بین شیعه و سنی بوده!
اما الان که به گفته ی شما رفتم دقت کردم دیدم آره نوشته همه ی مذاهب و همه ی فرقه ها!

حالا یک سوال: جدیدا این حرف رو زدن یا خیلی وقته؟
منظورم اینه که چند سال پیش نظرشون این نبود آره؟[/]

asad;263528 نوشت:

بله خودم از طرفدارای جناب روح بخش هستم و تو راستگوییشون شک ندارم!
منتها من دفعه ی اول که پست ایشون رو خوندم اصلا دقت نکردم! واسه همین فکر کردم منظور رهبر از این جملات وحدت بین شیعه و سنی بوده!
اما الان که به گفته ی شما رفتم دقت کردم دیدم آره نوشته همه ی مذاهب و همه ی فرقه ها!

حالا یک سوال: جدیدا این حرف رو زدن یا خیلی وقته؟
منظورم اینه که چند سال پیش نظرشون این نبود آره؟

آفرین برادر. من از شما که تحقیق می کنید خیلی ممنونم. آفرین. خوشحالم کردی. و خوشحالم از اینکه در صف ما افرادی مثل شما قرار دارند که صحبت حق را می پذیرند. جانم فدای تو.

این سخن رانی مقام معظم رهبری به تازگی انجام شده و ایشان بر اساس مصلحت مسلمین چیزهایی می بینند که ما نمی بینیم پس نباید از ایشان دلیل بخواهیم.

بنده هم مثل شما فقط اطاعت می کنم تا ببینیم این کشتی را ایشان به کجا می رساند که به هرکجا برساند خیر است.

یا علی مدد.

مهدی محامدی;51143 نوشت:
سوال شماره یک:ریشه اهل سنت از کجاست؟؟؟به عبارت دیگر اهل سنت از کجا آغاز شد؟؟؟؟

واقعا سئوالتان جالب است!
ریشه اهل سنت در ریشه اسلام است.
اهل سنت خود را مطیع الله و سنت رسول الله می داند و هر چیزی جز این را رد خواهد کرد؛ حتی اگر سخت بزرگانش مخالف نص الله و سنت رسول باشد آن را رد می کند
همانگونه که پیداست اهل سنت ریشه اش بسیار محکم تر از تشیع است و عیضا قدیمی تر

amini;51153 نوشت:
سوال شماره دو:خيلي از کارهاي شما به سنت پيامبر شباهت ندارد،شما اهل سنت پيامبريد يا خلفا؟

کدام کارمان شبیه پیامبر نیست؟
حالت دستان در نماز؟
نماز 5 وقت؟
اذان صحیح؟
ذکر نکردن غیر الله؟
توصل نجستن از دون الله؟

ما که این ها را مانند رسول اکرم انجام می دهیم، شما چطور؟

amini;51154 نوشت:
سوال شماره سه:اگر بدعت هاي واضح عمر مانند متعتين و تغيير در اذان را با اجتهاد حل مي کنيد ديگر جايي براي بدعت نمي ماند پس چرا عامه شيعه را متهم به بدعت گذاري مي کند؟!؟

یکی از صفات خیلی بد یهود در قرآن این است که آن قوم متون را تحریف میکنند . قران در باره آنها میفرماید: (مِنَ الَّذِینَ هَادُوا یحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ) «النساء/46» «برخى از آنان كه يهودى‌اند، كلمات را از جاهاى خود برمى‌گردانند،»؛
(فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِیثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیةً یحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ)«المائدة/13»«ولی بخاطر پیمان‌شکنی، آنها را از رحمت خویش دور ساختیم؛ و دلهای آنان را سخت و سنگین نمودیم؛ سخنان را از موردش تحریف می‌کنند»؛
(وَمِنَ الَّذِینَ هَادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یأْتُوكَ یحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوَاضِعِهِ) «المائدة/41» «گروهی از یهودیان که خوب به سخنان تو گوش می‌دهند، تا دستاویزی برای تکذیب تو بیابند؛ آنها جاسوسان گروه دیگری هستند که خودشان نزد تو نیامده‌اند؛ آنها سخنان را از مفهوم اصلیش تحریف می‌کنند،»
بعد از این آیات بیایید ایراد شیعه را بیایید ببینید که علمای شیعه را که دقیقا مثل یهود عمل میکنند!!

شیعه میگوید:
آيا صحيح است كه «الصلاة خير من النوم» از بدعتهاى حضرت خليفه ثانى بوده و در زمان پيامبر اكرم اين جمله در اذان وجود نداشته؟ چنانچه ابن حزم ظاهرى، و امام مالك و قرطبى تصريح دارند.
1 ـ امام مالك مى گويد: «اِن المؤذن جاء الى عمربن الخطاب يؤذنه لصلاة الصبح فوجده نائماً فقال: الصلاة خير من النوم فأمره أن يجعلها في نداء الصبح». الموطّا 1: 72.
هنگاميكه مؤذن نزد عمر آمد تا فرا رسيدن وقت نماز صبح را به او اعلام كند عمر را ديد كه به خواب فرو رفته فرياد برآورد: «الصلاة خير من النوم»، پس عمر به او دستور داد تا از اين پس اين عبارت را در اذان صبح قرار دهند.

2 ـ ابن حزم مى گويد: «الصلاة خير من النوم، ولا نقول بهذا ايضا لأنه لم يأت عن رسول اللّه ـ صلى الله عليه و سلّم ـ ».[ المحلى 3: 161 [شما كه بر شيعه اشكال وارد مى كنيد كه چرا مى گويند «اشهد ان علياً ولى الله»، آيا اين اشكال بر خود شما وارد نيست؟!

پاسخ اهل سنت:
اول بیایید نوشته ابن حزم را کامل ببینید آن مقداری را که شیعه نوشته با خط سیاه و آنی را که ننوشته با خط سرخ مشخص کرده ایم
وَقَالَ الْحَسَنُ بْنُ حَيٍّ: يُقَالُ فِي الْعَتَمَةِ " الصَّلاةُ خَيْرٌ مِنْ النَّوْمِ، الصَّلاةُ خَيْرٌ مِنْ النَّوْمِ " وَلا نَقُولُ بِهَذَا أَيْضًا؛ لأَنَّهُ لَمْ يَأْتِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم
یعنی اینکه حسن بن حی روایت کرده که در نماز عشا باید (الصَّلاةُ خَيْرٌ مِنْ النَّوْمِ ) گفته شود و ابن حزم این را رد کرده و در نماز عشا جایز ندانسته.
منتهی شیعه با حذف اول جمله سعی کرده وانمود کند که ابن حزم با گفتن آن در نماز صبح مخالف است.
آیا ای خواننده محترم عالم شیعی با این تحریف مصداق این آیه نیست: (مِنَ الَّذِینَ هَادُوا یحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ) «النساء/46»بعضی از یهود، سخنان را از جای خود، تحریف می‌کنند؛

حالا نظر ابن حزم را در همان کتاب المحلی درباره گفتن (الصَّلاةُ خَيْرٌ مِنْ النَّوْمِ)، در نماز صبح ببینید:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَعِيدِ بْنِ نُبَاتٍ ثنا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ نَصْرٍ ثنا قَاسِمُ بْنُ أَصْبَغَ ثنا ابْنُ وَضَّاحٍ ثنا مُوسَى بْنُ مُعَاوِيَةَ ثنا وَكِيعُ بْنُ سُفْيَانَ الثَّوْرِيُّ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ سُوَيْد بْنِ غَفَلَةَ: أَنَّهُ أَرْسَلَ إلَى مُؤَذِّنٍ لَهُ: لا تُثَوِّبُ فِي شَيْءٍ مِنْ الصَّلاةِ إلا الْفَجْرَ؛ فَإِذَا بَلَغْت " حَيَّ عَلَى الْفَلاحِ " فَقُلْ " الصَّلاةُ خَيْرٌ مِنْ النَّوْمِ، الصَّلاةُ خَيْرٌ مِنْ النَّوْمِ " فَإِنَّهُ أَذَانُ بِلالٍ.
قَالَ عَلِيٌّ: سُوَيْدُ بْنُ غَفَلَةَ مِنْ أَكْبَرِ التَّابِعِينَ، قَدِمَ بَعْدَ مَوْتِ النَّبِيِّ - صلى الله عليه وسلم - بِخَمْسِ لَيَالٍ أَوْ نَحْوِهَا؛ وَأَدْرَكَ جَمِيعَ الصَّحَابَةِ الْبَاقِينَ بَعْدَ مَوْتِهِ عَلَيْهِ السَّلامُ.
وَبِهِ إلَى وَكِيعٍ عَنْ سُفْيَانَ الثَّوْرِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْمُؤَذِّنِ عَنْ أَبِي سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِي مَحْذُورَةَ: أَنَّهُ كَانَ إذَا بَلَغَ " حَيَّ عَلَى الْفَلاحِ " فِي الْفَجْرِ قَالَ " الصَّلاةُ خَيْرٌ مِنْ النَّوْمِ، الصَّلاةُ خَيْرٌ مِنْ النَّوْمِ ".
دیدید این نظر ابن حزم است که معتقد است در نماز صبح باید گفته شود

حالا دلیل دوم شیعه را بررسی کنیم یعنی استناد او به این روایت امام مالک را :
هنگاميكه مؤذن نزد عمر آمد تا فرا رسيدن وقت نماز صبح را به او اعلام كند عمر را ديد كه به خواب فرو رفته فرياد برآورد: «الصلاة خير من النوم»، پس عمر به او دستور داد تا از اين پس اين عبارت را در اذان صبح قرار دهند. الموطّا 1: 72.
اما بدانید که اول این روایت امام مالک میگوید من شنیدم و سند را ذکر نمیکند و شیخ آلبانی این روایت را نادرست میداند.
ولی در مقابل این همه روایات صحیح را داریم که این دستور رسول الله بوده است:
ولابن إسحاق فيه إسناد آخر أخرجه أحمد ( 4 / 42 - 43 ) عنه قال : وذكر محمد بن مسلم الزهري عن سعيد بن المسيب عن عبد الله بن زيد بن عبد ربه قال: لما أجمع رسول الله صلى الله عليه وسلم أن يضرب بالناقوس يجمع للصلاة الناس وهو له كاره لموافقة النصارى طاف بي من الليل طائف وأنا نائم رجل عليه ثوبان أخضران وفي يده ناقوس يحمله قال : فقلت له : يا عبد الله أتبيع الناقوس . . . الحديث نحوه . وزاد في آخره : فكان بلال مولى أبي بكر يؤذن بذلك ويدعو رسول الله صلى الله عليه وسلم إلى الصلاة قال : فجاء فدعاه ذات غداة إلى الفجر فقيل له : إن رسول الله صلى الله عليه وسلم نائم قال : فصرخ بلال بأعلى صوته : الصلاة خير من النوم قال سعيد بن المسيب : فأدخلت هذه الكلمة في التأذين إلى صلاة الفجر وهذا سند جيد

أبي محذورة قال أبو محذورة : خرجت في عشرة فتيان مع النبي صلى الله عليه وسلم وهو أبغض الناس إلينا فأذنوا فقمنا نؤذن نستهزئ بهم فقال النبي صلى الله عليه وسلم : ( ائتوني بهؤلاء الفتيان ) فقال : ( أذنوا ) فأذنوا فكنت أحدهم فقال النبي صلى الله عليه وسلم : ( نعم هذا الذي سمعت صوته اذهب فأذن لأهل مكة ) فمسح على ناصيته وقال : ( قل : الله أكبر الله أكبر الله أكبر الله أكبر أشهد أن لا إله إلا اله ( مرتين ) أشهد أن محمدا رسول الله ( مرتين ) ثم ارجع فاشهد أن لا إله إلا الله ( مرتين ) وأشهد أن محمدا رسول الله ( مرتين ) حي على الصلاة حي على الصلاة حي على الفلاح حي على الفلاح ( مرتين ) الله أكبر الله أكبر لا إله إلا الله
وإذا أذنت بالأول من الصبح فقل : الصلاة خير من النوم الصلاة خير من النوم . وإذا أقمت فقلها مرتين : قد قامت الصلاة قد قامت الصلاة . أسمعت ؟ ) . قال : وكان أبو محذورة لا يجز ناصيته ولا يفرقها لأن رسول الله صلى الله عليه وسلم مسح عليها
أخرجه أحمد ( 3 / 408 ) والسياق له وأبو داود ( 82 ) والنسائي ( 104 ) والطحاوي ( 78 ) و ( 80 - 82 ) والدارقطني ( 86 ) عنه . إلا أن الطحاوي ذكر التكبير في أوله مرتين فقط لا اربعا وهو رواية لأحمد
وإسناده مقبول . وأخرجه الفاكهي في ( تاريخ مكة ) ( ص 12 - 13 ) مع التربيع

أخرجه الطحاوي ( 1 / 82 ) عن ابن جريج قال : أخبرني عثمان بن السائب عن أم عبد الملك بن أبي محذورة عنه . وقد مضى مطولا بلفظ : ( وإذا أذنت بالأول من الصبح فقل : الصلاة خير من النوم الصلاة خير من النوم )
وله طريق أخرى أخرجه النسائي ( 1 / 106 ) وأحمد ( 3 / 408 ) من طريق سفيان عن أبي جفعر عن أبي سلمان عن أبي محذورة قال : كنت أؤذن لرسول الله صلى الله عليه وسلم وكنت أقول في أذان الفجر الأول : حي على الفلاح الصلاة خير من النوم الصلاة خير من النوم الله أكبر الله أكبر لا إله إلا الله
وأبو جعفر هذا مجهول كما في ( الخلاصة ) قال : وقيل : إنه أبو جعفر الفراء وقد وثقه أبو داود ولعله من أجل هذا القيل صححه ابن حزم كما في ( التلخيص ) ( 3 / 172 ) . وقال الزركشي في ( تخريج أحاديث الرافعي ) :
( قال ابن حزم : وإسناده صحيح ) كما في ( سبل السلام ) ( 1 / 167 )
قلت : ولم أجد الآن تصحيح ابن حزم هذا و الحديث في كتابه ( المحلى ) وإنما أورد فيه ( 3 / 151 ) من طريق وكيع عن سفيان الثوري عن أبي جعفر المؤذن عن أبي سليمان عن أبي محذورة أنه كان إذا بلغ : حي على الفلاح في الفجر قال : الصلاة خير من النوم الصلاة خير من النوم ) ولم يصرح بتصحيحه
قال الشوكاني ( 2 / 32 ) :
( وصححه أيضا ابن خزيمة ورواه بقي بن مخلد ) [ 131 ]

الحديث الثاني عن ابن عمر رضي الله عنهما قال :
كان في الأذان الأول بعد الفلاح : الصلاة خير من النوم الصلاة خير من النوم
أخرجه الطحاوي ( 1 / 82 ) من طريق سفيان عن محمد بن عجلان عن نافع عن ابن عمر به
وهذا سند حسن كما قال الحافظ في ( التلخيص ) ( 3 / 169 ) وقد عزاه إلى السراج والطبراني والبيهقي من حديث ابن عجلان [ 131 ]

الحديث الثالث : عن أنس قال :
من السنة إذا قال المؤذن في أذان الفجر : حي على الفلاح قال : الصلاة خير من النوم الصلاة خير من النوم ( مرتين )
أخرجه الدارقطني ( 90 ) من طريق أبي أسامة : ثنا ابن عون عن محمد عنه
ورواه ابن خزيمة أيضا في ( صحيحه ) والبيهقي في ( سننه ) ( 1 / 423 ) وقال : ( إسناده صحيح )

ثم أخرجه الدارقطني والطحاوي أيضا ( 1 / 82 ) من طريق هشيم عن ابن عون به بلفظ : كان التثويب في صلاة الغداة إذا قال المؤذن : حي على الفلاح قال : الصلاة خير من النوم ( مرتين )
وهذا اللفظ رواه ابن السكن وصححه كما في ( التلخيص ) ( 3 / 148 )
وفي الباب أحاديث أخرى في أسانيدها ضعف فمن شاء الاطلاع عليها فليرجع إلى ( نصب الراية ) و ( التلخيص )
واعلم أنه لم يرد في شيء من الروايات - فيما علمنا - التصريح بأن هذا القول : ( الصلاة خير من النوم ) كان في الأذان الثاني للصبح بل الأحاديث على قسمين : منها ما هو صريح بأنه في الأذان الأول كالحديث الأول والثاني . ومنها ما هو مطلق ليس فيه التقييد بالأول أو الثاني كالحديث الثالث وغيره من الأحاديث التي لم تصح أسانيدها فتحمل هذه على [ 132 ] ( صحيح بشواهده ) قال الزهري وزاد بلال في نداء صلاة الغداة : الصلاة خير من النوم مرتين فأقرها رسول الله صلى الله عليه وسلم

یا جماعت مسلمانان!!
آیا دیدید چند حدیث صحیح داریم که الصلاة خير من النوم اختراع عمر نیست بلکه دستور رسول الله است؟
ما دلیل آوردیم که سنی ها در کلمات اذان دست نبردند، اما شیعه خودش اعتراف کرد که ما دست بردیم و سعی کرد زشتی عمل خود را با این بهانه که حضرت عمر هم چنین کرده، کم کند و ما ثابت کردیم که این فعل عمر نبوده که حداقل چندین حدیث صحیح داریم دستور رسول الله بوده است
حالا شیعه باید دو سوال را جواب دهد:
1-چرا صفت یهود را دارد و معنی نوشته ها را عوض میکند؟
2-چرا اذان را عوض کرده است؟

ohfreedom;280043 نوشت:
حالت دستان در نماز؟

برو جایی که کتابای شما رو نخونده باشن.
حالت دستان شما شبیه کسی جز عمر نیست. عمر میگوید یه بار یه بار دیدم که پیامبر چنین نماز میخواند(برفرض اگر راست بگوید هم) منصف باش که همه صحابه دیدند پیامبر چگونه نماز میخواند...
ohfreedom;280043 نوشت:
ماز 5 وقت؟
قرآن کریم میفرماید نماز سه وقت است. شما میفرمایید 5 وقت؟؟؟ اهل سنت همواره حدیث رابر آیه ترجیح داده مثل آیه متعه...
ohfreedom;280043 نوشت:
اذان صحیح؟
خود عمر بنده خدا میگه این اذان ما از خود پیامبر نیست. شما میگی پیامبر گفته؟!!!! عمر از خواب پا میشدو کلام بکلام به اذان می افزود...
ohfreedom;280043 نوشت:
ذکر نکردن غیر الله؟
ای ای. یه بار برو مدینه دور قبر ابوبکر و عمر بشنو که چی میگن. من هیچی نمیگم... اونوخ شما هرگز یا محمد(ص) نمیگید؟؟؟
ohfreedom;280043 نوشت:
توصل نجستن از دون الله؟
شما رو دعوت میکنم به کتاب کشف الشبهات که ابن عبد الوهاب تو و پدرانت را همه را مشرک میخواند بخاطر همین توسل. در حالی که توسل نص قرآن کریم است

[=Arial Black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

[=Arial Black]بسم الله الرحمن الرحیم

[=Arial Black]السلام علیک یا امیر المومنین(ع)

[=Arial Black]السلام علیک یا اباصالح المهدی ادرکنی(عج)

ohfreedom;280041 نوشت:
واقعا سئوالتان جالب است!
ریشه اهل سنت در ریشه اسلام است.
اهل سنت خود را مطیع الله و سنت رسول الله می داند و هر چیزی جز این را رد خواهد کرد؛ حتی اگر سخت بزرگانش مخالف نص الله و سنت رسول باشد آن را رد می کند
همانگونه که پیداست اهل سنت ریشه اش بسیار محکم تر از تشیع است و عیضا قدیمی تر

[=Arial Black]خوب در این بخش سعی داریم اثبات کنیم ببینیم حرف این اقا درست است یا نه
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]حالا می بینیم

[=Arial Black]منبع بحث هم همین اول مشخص می شود:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.ph...estion&id=1313

شروع می کنیم

[=Arial Black]مذهب شيعه در چه زماني پايه گذاري شده است ؟

[=Arial Black]طرح شبه :
[=Arial Black]مذهب شيعه کي و چه جوري پايه گذاري شده و چگونه مي توان گفت که بيش از يک ميليارد مسلمان در اشتباهند و اقليت شيعه صحيح مي گويند ؟؟؟

[=Arial Black]جواب سوال در پست های اتی داده می شود

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا امیر المومنین(ع)

السلام علیک یا اباصالح المهدی ادرکنی(عج)

ohfreedom;280041 نوشت:
واقعا سئوالتان جالب است!
ریشه اهل سنت در ریشه اسلام است.
اهل سنت خود را مطیع الله و سنت رسول الله می داند و هر چیزی جز این را رد خواهد کرد؛ حتی اگر سخت بزرگانش مخالف نص الله و سنت رسول باشد آن را رد می کند
همانگونه که پیداست اهل سنت ریشه اش بسیار محکم تر از تشیع است و عیضا قدیمی تر

در منطق قرآن هيچ وقت اکثريت ملاک حقانيت نيست همانطوي که خداوند کريم در جاي جاي قرآن به اين مطلب اشاره فرموده است :

خداوند در قرآن 15 مرتبه مي فرمايد :‌
أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ .
( در سوره هاي : انعام /37 ، الأعراف /131 ، الأنفال /34‌ ، يونس /55 ، ... ) .
و دو مورد مي فرمايد :
أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ .
( سوره هاي العنکبوت / 63، و الحجرات /4) .
از طرفي اگر نگاهي به اطراف خود بيندازيد مي بينيد که اکثريت جمعيت جهان را مسيحي ها تشکيل مي دهند

طبق بررسي‌هاي به‌عمل آمده توسط كارشناسان و آمارگيران جهاني و استنتاجات انجام‌شده از آمار و اطلاعات كشورها ، هم اكنون پيروان دين مسيحيت 33% كل جمعيت جهان را تشكيل مي‌دهند. واين در حالي است که مسلمانان 21% از جمعيت دنيا را تشکيل مي دهند و در رتبه دوم قرار دارند.

بنابراين اگر اکثريت ملاک حقانيت باشد و همين که تعداد عده اي بيشتر بود اين را ملاک درستي بدانيم پس بايد شما هم مسيحي شويد زيرا به نظر شما آيا مي شود 33% جمعيت جهان در اشتباه باشند و 21% درست بگويند ؟!!!

سايت ويکي پديا طبق آمار سال 2005.


اگر انصاف به خرج دهيد در مي يابيد که در اشتباه هستيد .

اما اينکه چرا جمعيت اهل سنت از شيعيان بيشتر است ، خود بحث مستقلي را مي طلبد وعلل گوناگوني هم دارد که در حال حاضر به بحث ما ارتباطي ندارد و در صورت تمايل بعدا خدمت شما عرض خواهيم نمود.

اما اينکه تشکيل مذهب حقه شيعه را به صفويه نسبت داده ايد بي انصافي نموده ايد و ما اين کارتان را حمل بر عدم اطلاع شما از تاريخ و مطالب مندرج در کتابهاي خودتان مي کنيم . براي رفع هر گونه ابهام به مطالب زير دقت فرمائيد :

قال تعالى ( إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية ) . لما نزلت هذه الآية قال الرسول لعلي يا علي ( ع ) هم أنت و شيعتك .
سورة البينة ، آية 7 .

والصواعق المحرقة لابن حجر ص 96 ؛ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني ج 2 ، ص 356 - 66 ح 1125 - 1148؛كفاية الطالب للكنجي الشافعي ص 244 و 245 و 246 ؛ المناقب للخوارزمي ص 62 و 187؛ الفصول المهمة لابن الصباغ المالكي ص 107 ؛ ينابيع المودة ـ قندوزي الحنفي ـ ص 62؛ نور الأبصار ص 71 و 102 ؛ الدرالمنثورـ سيوطي ـ ج 6 ، ص 379؛ تفسير الطبري ج 3 ، ص 146؛ تذكرة الخواص لابن الجوزي ص 18؛ فتح القدير للشوكاني ج 5 ، ص 477؛ فرائد السمطين ج 1 ، ص 156 .

زماني که آيه ( إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية ) نازل شد رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به علي امير المؤمنين فرمودند : منظور از اين آيه تو و شيعيانت هستيد .

... أمير المؤمنين علي بن أبي طالب قال قال رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) يا علي إذا كان يوم القيامة يخرج قوم من قبورهم لباسهم النور على نجائب من نور أزمتها يواقيت حمر تزفهم الملائكة إلى المحشر فقال علي تبارك الله ما أكرم هؤلاء على الله قال رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) يا علي هم أهل ولايتك وشيعتك ومحبوك يحبونك بحبي ويحبوني بحب الله هم الفائزون يوم القيامة .

تاريخ مدينة دمشق ج42، ص 332،‌ ذيل ترجمه آقا اميرالمؤمنين علي عليه السلام .

امير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام فرمود: (روزي) رسول الله صلى الله عليه وآله و سلم به من فرمودند:

يا علي زماني که قيامت فرا مي رسد عده اي از قبر هايشان خارج مي شوند که لباسهاي آنها از نور است و بر شتراني از نور سوارند که افسار آن شتران از جنس ياقوت سرخ است ملائکه آنها را تا محشر مشايعت مي کنند ، من عرض کردم تبارک الله چقدر اينها نزد خداوند گرامي هستند ، در اين هنگام رسول خدا صلى الله عليه وآله و سلم فرمودند : آنها کساني هستند که ولايت و امامت تو را پذيرفته اند آنان شيعيان و دوستداران تو هستند ، تو را به خاطر دوستي من دوست داراند و مرا دوست مي دارند زيرا که خداوند را دوست دارند ، آنان در روز قيامت رستگارند .

روى ابن عساكر بإسناده عن جابر بن عبد اللّه، قال: كنّا عند النبي صلى اللّه عليه وسلّم، فأقبل علي بن أبي طالب، فقال رسول اللّه: «قد أتاكم أخي، ثمّ التفت الي‏الكعبة فضربها بيده. ثمّ قال: والذي نفسي بيده، إنّ هذا وشيعته لهم الفائزون يوم القيامة.

ثمّ قال: إنّه أوّلكم إيماناً معي، وأوفاكم بعهد اللّه، وأقومكم بأمر اللّه، وأعدلكم في الرعيّة، وأقسمكم بالسويّة، وأعظمكم عند اللّه مزية». قال: وفي ذلك الوقت نزلت فيه: (إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَعَمِلُوا الصَّلِحَتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ). البيّنة:7/98.
كان أصحاب محمد صلى اللّه عليه وسلّم إذا أقبل علي قالوا: قد جاء خير البرية.

تاريخ مدينة دمشق ج42، ص 371،‌ ذيل ترجمه اميرالمؤمنين علي عليه السلام .

ابن عساكر با سند خودش از جابر بن عبد اللّه انصاري نقل مي کند که جابر فرمود:

نزد رسول خدا بوديم ( ناگهان ) علي عليه السلام وارد شد ، در اين هنگام رسول خدا فرمودند : برادر شما آمد ، سپس رو به کعبه نمودند و با دستشان به کعبه زدند و فرمودند قسم به خدائي که جانم در دست اوست هر آينه اين مرد و شيعيانش در روز قيامت رستگارند .

سپس رسول خدا فرمودند : علي(ع) اولين کسي است که به من ايمان آورده است ، او وفادارترين شما به عهد و پيمان الهي وثابت قدم ترين شمادر اوامر الهي است وعادل ترين شما در برخورد با زير دستان و با انصاف ترين شماست و نزد خدا از همه شما برتر و با فضيلت تر است .
جابر مي گويد :‌ در همين وقت بود که آيه (إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَعَمِلُوا الصَّلِحَتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ). در شأن علي عليه السلام نازل شد . و هر وقت علي عليه السلام مي آمد اصحاب رسول مي گفتند بهترين مخلوق خدا آمد .

وعن ابن عباس ( رض ) قال : لما نزلت هذه الآية : ان الذين امنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية قال : لعلي هو أنت وشيعتك تأتي يوم القيامة أنت وشيعتك راضين مرضيين ويأتي عدوك غضبانا مقحمين ...

نظم درر السمطين ـ زرندي حنفي ـ ص 92 .

ابن عباس مي گويد : وقتي آيه (ان الذين امنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية ) نازل شد رسول خدا صلي الله عليه وآله و سلم به علي عليه السلام فرمودند : مراد از آيه تو شيعيانت هستيد روز قيامت تو و شيعيانت مي آييد در حالي که از خداوند راضي هستيد و خداوند هم از شما راضي است و دشمن تو مي آيد در حالي که غضبناک و هلاکت يافته است ...

... عن الشعبي عن علي قال : قال رسول الله صلى الله عليه وسلم : " أنت وشيعتك في الجنة " .

تاريخ بغداد ج12، ص 284، ذيل ترجمه عصام بن الحكم بن عيسى بن زياد بن عبد الرحمن رقم 6731 .

شعبي از امير المؤمنين علي نقل مي کند که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند :(اي علي) تو و شيعيانت (روز قيامت ) در بهشت هستيد .

أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال لعلي أنت وشيعتك تردون على الحوض رواة مرويين بيضة وجوهكم وان عدوك يردون على الحوض ظمأ مقمحين .

المعجم الکبير ـ الطبراني ج1، ص 319، حديث 948 ، باب عبيدالله بن أبي رافع عن ابيه .

رسول الله صلى الله عليه وآله و سلم به علي عليه السلام فرمودند : يا علي تو وشيعيانت (روز قيامت) در کنار حوض بر من وارد مي شويد در حالي که سيراب هستيد و صورتهايتان سفيد (و نوراني) است و دشمن تو در کنار حوض بر من وارد مي شود در حالي که تشنه و هلاک شده است .

در منابع اهل سنت حدود چهل روايت به اين مضمون صادر شده است

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا امیر المومنین(ع)

السلام علیک یا اباصالح المهدی ادرکنی(عج)

ohfreedom;280041 نوشت:
واقعا سئوالتان جالب است!
ریشه اهل سنت در ریشه اسلام است.
اهل سنت خود را مطیع الله و سنت رسول الله می داند و هر چیزی جز این را رد خواهد کرد؛ حتی اگر سخت بزرگانش مخالف نص الله و سنت رسول باشد آن را رد می کند
همانگونه که پیداست اهل سنت ریشه اش بسیار محکم تر از تشیع است و عیضا قدیمی تر

اسامي عده اي از صحابه رسول خدا که شيعه بوده اند

ذهبي در ترجمه حجر بن عدي ابن جبلة بن عدي بن ربيعة مي گويد :

وهو حجر الخير ... أبو عبد الرحمن الشهيد . له صحبة ووفادة ... وكان شريفا ، أميرا مطاعا ، أمارا بالمعروف ، مقدما على الانكار ، من شيعة علي رضي الله عنهما .

سير أعلام النبلاء ج 3، ص 463، ذيل ترجمه حجر بن عدي .

او حجر الخير است ( کنايه از خوبي او ) کنيه او أبو عبد الرحمن که شهيد شد . او از صحابه رسول خداست او مردي شريف و اميري اطاعت کننده بود بسيار به معروف امر مي نمود و هميشه در نهي از منکر مقدم بود و او از شيعيان علي ( عليه السلام ) است .

ذهبي در ترجمه سعيد بن وهب الهمداني الخيواني الكوفي مي گويد :

من كبراء شيعة علي ... أسلم في حياة النبي صلى الله عليه وسلم .

سير أعلام النبلاء ج 3، ص180، رقم 70 ، ذيل ترجمه سعيد بن وهب .

او از شيعيان بزرگ علي (عليه السلام) بود... که در زمان حيات پيامبراکرم صلى الله عليه (وآله) وسلم اسلام آورد .

ابن عبدالبر در ترجمه أبو الطفيل الصحابي مي گويد :

أبو الطفيل عامر بن واثلة الكناني .. وقد ذكره ابن أبي خيثمة في شعراء الصحابة... وكان متشيّعاً في علي.

الإستيعاب ابن عبد البر ج 4 ص 1696

أبو الطفيل عامر بن واثلة الكناني ... ابن أبي خيثمة نام او را در زمره صحابه شاعر ذکر کرده و او از شيعيان علي ( عليه السلام) بود .
ابن أبي الحديد مي گويد :

وكان سلمان من شيعة على ( عليه السلام ) وخاصته.

شرح نهج البلاغة - ابن أبي الحديد، ج 18،ص 39.

سلمان از شيعيان على ( عليه السلام ) و از اصحاب خاص ايشان بود .

مسعودي شافعي در حوادث وفات پيامبراکرم مي گويد :

أن الإمام عليا أقام ومن معه من شيعته في منزله بعد أن تمت البيعة لأبي بكر .

اثبات الوصية للمسعودي : 121 ط النجف .

بعد از اينکه بيعت ابوبکر تمام شد امام علي ( عليه السلام ) به همراه شيعيانش در خانه اش تحصن نمود .

تقي الدين سبکي در کتاب الطبقات الشافعية نام شافعي را در زمره علماي شافعي مذهب مي آورد .

الطبقات الشافعية ج3 ، ص 456 و 457 ، رقم 225، چاپ دار احياء الکتب العربية .

دكتر صبحي الصالح مي گويد :

كان بين الصحابة حتى في عهد النبي ( صلى الله عليه وآله وسلم ) شيعة لربيبه علي ، منهم : أبو ذر الغفاري ، والمقداد بن الأسود ، وجابر بن عبد الله ، وأبي بن كعب ، وأبو الطفيل عمر بن وائلة ، والعباس بن عبد المطلب وجميع بنيه ، وعمار بن ياسر ، وأبو أيوب الأنصاري.

النظم الإسلامية : ص 96 .

در ميان صحابه حتي در زمان (حيات) پيامبراکرم(ص) عده اي شيعه علي(ع) ـ پرورش يافته پيامبر(ص)ـ بودند که بعضي از آنها عبارتند از : أبو ذر غفاري ، ومقداد بن اسود ، وجابر بن عبد الله ، وأبي بن كعب ، وأبو الطفيل عامر بن وائلة ، وعباس بن عبد المطلب وجميع بنيه ، وعمار بن ياسر ، وأبو أيوب الأنصاري.

محمد كرد علي در کتاب خطط الشام مي گويد :

عرف جماعة من كبار الصحابة بموالاة علي في عصر رسول الله صلى الله عليه وسلم ، مثل سلمان الفارسي ، القائل : بايعنا رسول الله على النصح للمسلمين ، والائتمام بعلي بن أبي طالب ، والموالاة له ، ومثل أبي سعيد الخدري ... ومثل أبي ذر الغفاري وعمار بن ياسر ، وحذيفة بن اليمان وذي الشهادتين ، وأبي أيوب الأنصاري ، وخالد بن سعيد ، وقيس بن سعد .

خطط الشام 5 / 251 - 256 .

در زمان رسول خدا جماعت بزرگي از صحابه به دوستي و پيروي از علي(ع) شناخته مي شدند مثل سلمان که مي گفت : ما با رسول خدا بر خيرخواهي مسلمين و پذيرفتن ولايت و امامت علي(ع) و دوستي او بيعت نموديم ، و مثل أبي سعيد خدري ... ومثل أبي ذر غفاري وعمار بن ياسر ، وحذيفة بن يمان و ذي الشهادتين ، وأبي أيوب انصاري ، وخالد بن سعيد ، وقيس بن سعد .

ابن حزم مي گويد :

وروينا عن نحو عشرين من الصحابة أن أكرم الناس على رسول الله ( صلى الله عليه وآله وسلم ) علي بن أبي طالب.

الفصل في الملل والأهواء والنحل : 3 / 32 (111/4)، وركبت السفينة لمروان خليفات، ص 598.

از حدود بيست نفر از صحابه روايت داريم که گرامي ترين مردم نزد رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم علي بن أبي طالب (ع)بود .

[=Arial Black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

[=Arial Black]بسم الله الرحمن الرحیم

[=Arial Black]السلام علیک یا امیر المومنین(ع)

[=Arial Black]السلام علیک یا اباصالح المهدی ادرکنی(عج)

ohfreedom;280041 نوشت:
واقعا سئوالتان جالب است!
ریشه اهل سنت در ریشه اسلام است.
اهل سنت خود را مطیع الله و سنت رسول الله می داند و هر چیزی جز این را رد خواهد کرد؛ حتی اگر سخت بزرگانش مخالف نص الله و سنت رسول باشد آن را رد می کند
همانگونه که پیداست اهل سنت ریشه اش بسیار محکم تر از تشیع است و عیضا قدیمی تر

[=Arial Black]ظهور شيعه به روايت علماي اهل سنت

[=Arial Black]ابن خلدون مي گويد :

[=Arial Black]مبدأ دولة الشيعة: اعلم أنّ مبدء هذه الدولة، أنّ أهل البيت لمّا توفي رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلّم كانوا يرون أنّهم أحق بالأمر وأنّ الخلافة لرجالهم دون سواهم من قريش.
[=Arial Black]وفي قصّة الشورى أنّ جماعة من الصحابة كانوا يتشيعون لعلي ويرون استحقاقه على غيره ولمّا عدل به إلى سواه تأففوا منه وأسفوا له مثل الزبير ومعه عمار بن ياسر والمقداد بن الأسود وغيرهم.

[=Arial Black]تاريخ ابن خلدون، ج 3، ص 171.

[=Arial Black]ابن خلدون در باره مبدأ ظهور شيعه مي گويد :

[=Arial Black]بدان مبدأ تشکيل شيعه اين است که وقتي رسول خدا صلي الله عليه (و آله) و سلم وفات يافتند ، اهل بيت خلافت را حق مُسلَّم خود مي دانستند و معتقد بودند خلافت سزاوار مردان بني هاشم است و ديگر مردان قريش حقي درخلافت ندارند .

[=Arial Black]در قضيه شوري هم گروهي ازصحابه از شيعيان علي (عليه السلام ) محسوب مي شدندو معتقد بودند غير از علي (عليه السلام ) هيچ کس استحقاق خلافت را ندارد و زماني که خلافت را فردي غير از علي(ع) به دست آورد از اين امر اظهار بيزاري نمودند و تأسف خوردند. مثل زبير و عمار بن ياسر و مقداد بن اسود و افراد ديگر .

[=Arial Black]استاد محمد عبد الله عنان مي گويد :

[=Arial Black]من الخطأ أن يقال : إن الشيعة ظهرت ولأول مرة عند انشقاق الخوارج . بل كان بدء الشيعة وظهورهم في عصر الرسول ( صلى الله عليه وآله وسلم ) حين أمره الله بإنذار عشيرته في الآية 214 من الشعراء : (وأنذر عشيرتك الأقربين) ولبى النبي فجمع عشيرته في بيته وقال لهم مشيرا إلى علي : هذا أخي ووصيي وخليفتي فيكم فاسمعوا له وأطيعوا.

[=Arial Black]روح التشيع لعبد الله نعمة : ص 20 عن الجمعيات السرية .

[=Arial Black]اشتباه است کسي بگويد شيعه اولين بار در زمان ايجاد فتنه خوارج به وجود آمد . بلکه ابتداي ظهور شيعه در زمان حيات و ابتداي بعثت رسول خدا بود ، يعني در آن زماني که خداوند به رسولش امر نمود:( نزديکان خود را ارشاد كن و از عذاب آخرت بترسان )آنگاه پيامبراکرم به نداي حق لبيك گفته و نزديکانشان را در خانه خود جمع نمودند و در حالي که (با دست) به علي عليه السلام اشاره مي نمودند

[=Arial Black]به آنها فرمودند : اين شخص برادر ، وصي و جانشين من پس از من در ميان شماست پس هرچه مي گويد از او بشنويد و اطاعتش کنيد .

[=Arial Black]أبو حاتم رازي مي گويد :

[=Arial Black]الشيعة لقب لقوم كانوا قد ألفوا أمير المؤمنين علي بن أبي طالب - صلوات الله عليه - في حياة رسول الله - صلى الله عليه وسلم - وعرفوا به ، مثل سلمان الفارسي ، وأبي ذر الغفاري ، والمقداد بن الأسود ، وعمار بن ياسر ، وكان يقال لهم شيعة علي ، وأصحاب علي.

[=Arial Black]كتاب الزينة : 259 تحقيق عبد اللّه سلوم السامرائي، نشأة الشيعة لعبد المنعم داود، ص 65، ط. بغداد 1968، الشيعة في مصر، لصالح الورداني المستبصر، ص 10.

[=Arial Black]أبو حاتم رازي سهل بن محمد بن عثمان سجستاني از علماء لغت وعلوم قرآني ـ ساكن بصرة ـ (متوفى 205 هجري) در كتابش که الزينة نام دارد مي گويد :

[=Arial Black]شيعه لقب کساني بود که با أمير المؤمنين علي بن أبي طالب صلوات الله عليه در زمان حيات رسول الله صلى الله عليه (وآله) و سلم الفت داشتند و به محبت علي شناخته مي شدند ، مثل سلمان فارسي ، وأبي ذر غفاري ، ومقداد بن اسود ، وعمار بن ياسر ، وبه آنها شيعه علي ، واصحاب علي مي گفتند .

[=Arial Black]زبير بن بکار مي گويد :

[=Arial Black]وكان عامّة المهاجرين وجلّ الأنصار لا يشكّون أنّ عليّاً هو صاحب الأمر بعد رسول‏اللّه‏.

[=Arial Black]الأخبار الموفّقيات لابن بكار (ت 272): 580، ومثله في تاريخ اليعقوبي: 103/2.

[=Arial Black]عموم مهاجرين و انصار هيچ گونه شکي نداشتند که بعد از رسول خدا خليفه و صاحب امر علي ( عليه السلام ) است .

[=Arial Black]گروه پاسخ به شبهات

[=Arial Black]مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)

[=Arial Black]منبع:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.ph...estion&id=1313

[=arial black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

[=arial black]بسم الله الرحمن الرحیم

[=arial black]السلام علیک یا امیر المومنین(ع)

[=arial black]السلام علیک یا اباصالح المهدی ادرکنی(عج)

ohfreedom;280043 نوشت:
کدام کارمان شبیه پیامبر نیست؟
حالت دستان در نماز؟
نماز 5 وقت؟
اذان صحیح؟
ذکر نکردن غیر الله؟
توصل نجستن از دون الله؟

ما که این ها را مانند رسول اکرم انجام می دهیم، شما چطور؟

[=arial black]چرا شيعيان ، همانند اهل تسنن نمازهايشان را در پنج وقت نمي‌خوانند ؟

[=arial][=arial black]پاسخ :

[=arial black]خواندن نماز هم در پنج وقت جايز است و هم در سه وقت ؛ البته اگر مشكلي براي تحصيل و شغل شخص نداشته باشد ، بهتر است كه در پنج وقت خوانده شود .

[=arial black]شيعيان بر اين مطلب اتفاق نظر دارند و براي اثبات اين مطلب دلايل محكم و قاطعي هم از كتاب‌هاي شيعه و هم از صحيح‌ترين كتب اهل سنت دارند .

[=arial black]از آن‌جايي كه طرف ما در اين مسأله اهل تسنن هستند ، ما فقط به دلايلي از كتاب‌هاي آن‌ها مي‌پردازيم .

[=arial black]بخاري و مسلم هر دو در صحيح‌ترين كتاب‌هاي اهل سنت بعد از قرآن و نيز احمد حنبل رئيس حنابله و احمد الطيالسي در مسندشان نقل كرده‌اند :

[=arial black]عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ صَلَّى بِالْمَدِينَةِ سَبْعًا وَثَمَانِيًا الظُّهْرَ وَالْعَصْرَ وَالْمَغْرِبَ وَالْعِشَاءَ .

[=arial black]ابن عباس مي‌گويد : رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم در مدينه نماز ظهر و عصر و نيز مغرب و عشاء را ، هشت ركعتي و هفت ركعتي خواند .
[=arial black]يعني نماز ظهر و عصر را كه در مجموع هشت ركعت مي‌شوند و نيز نماز مغرب و عشاء را كه در مجموع هفت ركعت مي‌شوند ، يك جا خواند ؛ همان طوري كه امروزه شيعيان مي‌خوانند .

[=arial black]صحيح البخاري ، ج 1 ، ص 182 ، باب مواقيت الصلاة و ج 1 ، ص 186 و صحيح مسلم ، ج 1 ، ص 491 ، باب صلاة المسافرين ، و مسند أحمد بن حنبل ، ج3 ، ص 280 ، ح 1918 و ج 3 ، ص 283 ، ح 1929 و ج 4 ، ص 154 ح 2465 و ص 201 ح 2582 و مسند أبي داود الطيالسي ، ص 341 ، 342 ، ح 2164 ، 2629 .

[=arial black]همچنين مسلم در صحيح خود ، مالك بن أنس ، رئيس مالكي‌ها در المؤطأ ، ابو داود ، نسائي و بيهقي در سننشان ، احمد بن حنبل و ابوعوانه در مسندشان اين روايت را نقل كرده‌اند :

[=arial black]عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ صَلَّى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الظُّهْرَ وَالْعَصْرَ جَمِيعًا وَالْمَغْرِبَ وَالْعِشَاءَ جَمِيعًا فِي غَيْرِ خَوْفٍ وَلَا سَفَرٍ[=simplified arabic] .

[=arial black]ابن عباس مي گويد : رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم ، نماز ظهر و عصر را باهم و نيز نماز مغرب و عشاء را باهم خواندند ؛ در حالي نه ترسي وجود داشت و نه در سفر بودند .

[=arial black]صحيح مسلم ، ج1 ، ص 489 ، باب صلاة المسافرين و الموطأ ، ص 73 ، ح 327 و سنن أبي داود ، ج 2 ، ص 6 ، ح 1210 ، 1214 و سنن النسائي ، ج 1 ، ص 315 ح 600 و مسند أحمد بن حنبل ، ج 3 ، ص 292 ، ح 1953 و ج 4 ، ص 191 ، ح 2557 و صحيح ابن خزيمة ، ج 2 ،‌ص 85 ، ح 971 و مسند أبي عوانة ، ج 2 ،‌ ص 353 و السنن الكبرى ، ج3 ، ص 166 ، 167 .

[=arial black]و[=arial black] جالب اين است كه الباني وهابي كه بن باز مفتي اعظم عربستان از او با عنوان «بخاري دوران» ياد مي كرد ، در كتاب‌هاي صحيح سنن أبي داود ، ج 1 ، ص 224 ، ح 1068 و صحيح سنن النسائي ، ج 1 ، ص 130 ح 585 اين روايت را تصحيح كرده است .

[=arial black]اما متأسفانه اهل سنت با اين كه اين همه روايت صحيح السند در اين باره در صحيح‌ترين كتاب‌هاي آن‌ها وجود دارد ، لجاجت به خرج مي‌دهند و اجازه با هم خواندن نماز را نمي‌دهند .

[=arial black]و همين مسأله باعث شده است كه بسياري از جوانان اهل تسنن از نماز و عبادت دلسرد شوند ؛ چون نه مي‌توانند به تحصيل شان برسند و نه به كسب و كار .

[=arial black]اما اگر نماز خواندن در سه وقت باشد ، هيچ مشكلي براي مردم پيش نخواهد آمد و هر كسي كه مسلمان است به راحتي مي‌تواند فرايض خود را انجام دهد .

[=arial black]ظهر كه براي استراحت به منزل مي‌رود ، نماز ظهر و عصر را با هم مي‌خواند و براي كار و درس او هيچ مزاحمتي ندارد . همين در مغرب و عشاء .

[=arial black]و جالب‌تر اين كه روايات فراواني در صحيح‌ترين كتاب‌هاي اهل سنت آمده است كه همين نظر ما را تأييد مي‌كند .

[=arial black]مسلم بن حجاج در صحيح خود ، ترمذي ، أبي داود ، نسائي و بيهقي در سننشان و نيز احمد حنبل و أبي عوانه در مسندشان نقل مي‌نويسند :

[=arial black]عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ جَمَعَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بَيْنَ الظُّهْرِ وَالْعَصْرِ وَالْمَغْرِبِ وَالْعِشَاءِ بِالْمَدِينَةِ فِي غَيْرِ خَوْفٍ وَلَا مَطَرٍ فِي حَدِيثِ وَكِيعٍ قَالَ قُلْتُ لِابْنِ عَبَّاسٍ لِمَ فَعَلَ ذَلِكَ قَالَ كَيْ لَا يُحْرِجَ أُمَّتَهُ .

[=arial black]ابن عباس مي گويد : رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم در مدينه ميان ظهر و عصر و مغرب و عشاء جمع كرد ؛ در حالي كه نه ترسي بود و نه باراني وجود داشت . وكيع ( رواي روايت ) مي‌گويد از ابن عباس سؤال كردم ، پيامبر چرا اين كار را مي‌كرد ؟ گفت : به اين دليل كه امتش به سختي نيفتند .

[=arial black]صحيح مسلم ، 1 ، ص 490 ، باب صلاة المسافرين و سنن الترمذي ، ج 1 ، ص 354 ، ح 187 و سنن أبي داود ، ج 2 ، ص 6 ، ح 1211 و سنن النسائي ، ج 1 ، ص 315 ، ح 601 و مسند أحمد بن حنبل ، ج 5 ، ص 81 ، ح 3235 و ص 113 ، ح 3323 و مسند أبي عوانة ، ج 2 ، ص 353 و سنن البيهقي ، ج 3 ، ص 167 .

[=arial black]ألباني اين روايت را نيز در صحيح سنن أبي داود ، ج 1 ، 224 ، ح 1070 و صحيح سنن النسائي ، ج 1 ، ص 130 ، ح 586 و در إرواء الغليل ، ج 3 ، ص 34 ، ح 579 تصحيح كرده است .

[=arial black]اين نشان مي‌دهد كه رسول گرامي اسلام صلي الله عليه وآله وسلم تمامي اين مسائل را پيش بيني كرده بوده و به فكر امت خود بوده است .

[=arial black]وقتي بشود نماز را در سه وقت بخوانيم ، چه ضرورتي وجود دارد كه به مردم سخت بگيريم و با اين كار جوانان مسلمان را به هر چه نماز و عبادت است ،‌ بدبين و دلسرد كنيم .

[=arial black]البته همان‌طور كه پيش از اين گفتيم ، اگر كسي بتواند در پنج وقت بخواند مشكلي ندارد و شايد ثواب بيشتري هم ببرد ؛ ولي خواندن در سه وقت نيز اشكالي ندارد .

[=arial black]چندين روايت ديگر نيز در صحيح مسلم و ديگر كتب اهل سنت وجود دارد كه نظر ما را تأييد مي‌كند كه به همين اندازه بسنده مي‌كنيم .

[=arial black]موفق باشيد

[=arial black]گروه پاسخ به شبهات

[=arial black]مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)

[=Arial Black]منبع:

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=697

[=arial black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

[=arial black]بسم الله الرحمن الرحیم

[=arial black]السلام علیک یا امیر المومنین(ع)

[=arial black]السلام علیک یا اباصالح المهدی ادرکنی(عج)

ohfreedom;280043 نوشت:
کدام کارمان شبیه پیامبر نیست؟
حالت دستان در نماز؟
نماز 5 وقت؟
اذان صحیح؟
ذکر نکردن غیر الله؟
توصل نجستن از دون الله؟

ما که این ها را مانند رسول اکرم انجام می دهیم، شما چطور؟

[=Arial Black]سایر شبهات شما بار ها جواب داده شده است

[=Arial Black]مراجعه کنید اگر طالب حقیقت هستید:

[=Arial Black]
[=Arial Black]http://www.askdin.com/thread21135.html
[=Arial Black]
[=Arial Black]شخصا درج کردم
[=Arial Black]منبع هم مشخص است

[=arial black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

[=arial black]بسم الله الرحمن الرحیم

[=arial black]السلام علیک یا امیر المومنین(ع)

[=arial black]السلام علیک یا اباصالح المهدی ادرکنی(عج)

ohfreedom;280043 نوشت:
کدام کارمان شبیه پیامبر نیست؟
حالت دستان در نماز؟
نماز 5 وقت؟
اذان صحیح؟
ذکر نکردن غیر الله؟
توصل نجستن از دون الله؟

ما که این ها را مانند رسول اکرم انجام می دهیم، شما چطور؟

[=Arial Black]چرا شيعيان در اذان و اقامه خود جمله «اشهد ان علي ولي الله » را ميگويند؟

[=Arial Black]پاسخ:
[=Arial Black]
[=Arial Black]بسياري از شيعيان اين عبارت را در هنگام اذان ، بر زبان مي آورند ، در ابتدا بايد گفت که اجماع شيعيان بر استحباب اين شهادت است ؛ اما در مورد علت استحباب آن اختلاف دارند :
[=Arial Black]نظر علماي شيعه در مورد استحباب شهادت ثالثه «أشهد أن عليا ولي الله»:
[=Arial Black]
[=Arial Black]در اين زمينه دو نظر موجود است :
[=Arial Black]
[=Arial Black]1- عده اي آن را جزء مستحب مي دانند ؛ يعني مانند قنوت که جزئي از نماز بوده و مستحب است .
[=Arial Black]2- عده اي نيز آن را مستحب مي دانند ؛ اما بدون قصد جزئيت ؛ يعني مستحبي است که جزو اجزاي اذان نيست ؛ مانند صلوات در هنگام بردن يا شنيدن نام گرامي رسول اسلام صلي الله عليه وآله وسلم که استحباب صلوات فرستادن ، بعد از شنيدن نام ايشان مخصوص به غير اذان نيست ؛ يعني حتي در اذان هم اگر کسي نام ايشان را بر زبان آورد مستحب است بعد از آن صلوات بفرستد ؛ وکسي در اين زمينه اشکال نگرفته است .
[=Arial Black]در مورد شهادت ثالثه نيز همين مطلب جاري است ؛ زيرا در روايات شيعه چنين آمده است که هر زمان شخصي شهادت به وحدانيت خدا و نبوت پيغمبر گرامي اسلام داد ، بلافاصله بعد از آن شهادت به ولايت امير مومنان نيز بدهد .
[=Arial Black]
[=Arial Black]صاحب جواهر مى گويد:
[=Arial Black]
[=Arial Black]« الا انه لا بأس بذكر ذلك لا على سبيل الجزئية عملاً بالخبر المزبور ولا يقدح مثله فى الموالاة و الترتيب، بل هى كالصلاة على محمد عند سماع اسمه... بل لو لا تسالم الأصحاب لأمكن دعوى الجزئية بناء على صلاحيّه العموم لمشروعية الخصوصية. و الامر سهل.»
[=Arial Black]
[=Arial Black]جواهر الكلام 9: 87.
[=Arial Black]
[=Arial Black]« ولى اشكالى ندارد ذكر شهادت سوم نه به عنوان جزئيت، بلحاظ عمل كردن به روايت احتجاج و اين معنى شهادت سوم ضررى به موالات و ترتيب اذان و اقامه نمى زند، بلكه همانند صلوات بر محمد است به هنگام شنيدن اسم ايشان در اذان و بلكه اگر اتفاق و تسالم اصحاب و فقهاء بر عدم جزئيت نبود جا داشت ادعاى جزئيت آنرا مى كرديم، بنابراينكه عمومات صلاحيت دارند خصوصيت براى عبادت تشريع كنند.
[=Arial Black]و اگر کسي در فتواي عده اي از علما ديده شود که حکم به تحريم آن کرده اند ، مقصود حکم به تحريم به نحو جزئيت بوده است ؛ يعني آن را نبايد به قصد جزء اذان گفت . اما اصل گفتن آن بدون اين قصد ، اشکالي ندارد .
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]روايات بر جواز شهادت ثالثه :
[=Arial Black]
[=Arial Black]روايت اول :
[=Arial Black]
[=Arial Black]روى القاسم بن معاوية قال :
[=Arial Black]قلت لأبي عبد الله ( عليه السلام ) : هؤلاء - أي السنة - يروون حديثا في أنه لما أسري برسول الله رأى على العرش مكتوبا : لا إله إلا الله محمد رسول الله أبو بكر الصديق ، فقال ( عليه السلام ) : سبحان الله ، غيّروا كل شئ حتى هذا ؟ قلت : نعم ، قال ( عليه السلام ) : إن الله عز وجل لما خلق العرش كتب عليه : لا إله إلا الله محمد رسول الله علي أمير المؤمنين ، ولما خلق الله عز وجل الماء كتب في مجراه : لا إله إلا الله محمد رسول الله علي أمير المؤمنين ، ولما خلق الله عز وجل الکرسي کتب على قوائمه : لا إله إلا الله محمد رسول الله علي أمير المؤمنين ، وهكذا لما خلق الله عز وجل اللوح ، ولما خلق الله عز وجل جبرئيل ، ولما خلق الله عز وجل الأرضين - إلى قضايا أخرى ، فقال في الأخير : قال ( عليه السلام ) : ولما خلق الله عز وجل القمر كتب عليه : لا إله إلا الله محمد رسول الله علي أمير المؤمنين ، وهو السواد الذي ترونه في القمر ، فإذا قال أحدكم : لا إله إلا الله محمد رسول الله ، فليقل : علي أمير المؤمنين.
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]الاحتجاج : 158
[=Arial Black]
[=Arial Black]از امام جعفر صادق عليه السلام چنين روايت شده است که :
[=Arial Black]
[=Arial Black]به حضرت عرض نمودم : ايشان ( سنيان ) روايتي نقل مي کنند که وقتي رسول خدا به آسمان برده شد ، بر روي عرش نوشته اي ديد که : لا اله الا الله محمد رسول الله ، ابو بکر صديق!!!
[=Arial Black]
[=Arial Black]پس حضرت فرمودند : سبحان الله ؛ همه چيز را تغيير دادند ؛ حتي اين را ؟ گفتم : آري ؛ پس فرمودند : خداوند وقتي عرش را آفريد بر روي آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسول الله علي امير المومنين ؛ و وقتي آب را آفريد در محل حرکت آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسو الله علي امير المومنين ؛ و وقتي خداوند کرسي را آفريد بر پايه هاي آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسول الله علي امير المومنين ؛ و وقتي خداوند لوح را آفريد نيز چنين کرد ؛ و وقتي جبريل را آفريد ؛ و وقتي زمين ها را آفريد ؛ و ... پس در انتها فرمودند : ووقيت خداوند ماه را آفريد بر روي آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسول الله علي امير المومنين ؛ و اين همان سياهي است که در ماه مي بينيد ؛ پس هر زمان که يکي از شما گفت : لا اله الا الله محمد رسول الله ، پس بايد بگويد :علي ولي الله
[=Arial Black]
[=Arial Black]و همانطور که در بحث بالا گذشت ، اين روايت مربوط به زمان يا مکان خاصي نيست و شامل اذان نيز مي گردد .
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]تاييد اين مضمون در روايات اهل سنت :
[=Arial Black]
[=Arial Black]در روايات اهل سنت ، رواياتي را مي بينيم که اين مضمون را تاييد مي نمايد :
[=Arial Black]
[=Arial Black]روايت اول :
[=Arial Black]
[=Arial Black]عن ابي الحمراء عن رسول الله (ص) قال: لمّا اسري بي الى السماء إذا على العرش مكتوب لا إله إلاّ الله ، محمد رسول الله ايّدته بعلي .
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]الدر المنثور سيوطي ج 4 ص 153، الخصائص الكبرى السيوطي ج 1 ص 7، الشفاء قاضي عياض ص 138، المناقب ابن المغازلي ص 39، الرياض النضرة في مناقب العشرة المبشّرة ج 2 ص 227، درر السمطين ص120.
[=Arial Black]
[=Arial Black]از ابي حمراء از رسول خدا ( ص) روايت شده است که فرمودند : وقتي که من به آسمان برده شدم بر عرش نوشته شده بود که خدايي جز خداي يگانه نيست ؛ محمد فرستاده اوست ؛ او را با علي پشتيباني نمودم .
[=Arial Black]
[=Arial Black]روايت دوم :
[=Arial Black]
[=Arial Black]عن ابن مسعود عن رسول الله (ص) قال: أتاني ملك فقال:يا محمّد واسأل من ارسلنا من قبلك من رسلنا على ما بعثوا . قلت:على ما بعثوا ؟ قال:على ولايتك وولاية علي بن ابي طالب.
[=Arial Black]
[=Arial Black]معرفة علوم الحديث حاكم النيسابوري ص96 .
[=Arial Black]
[=Arial Black]از ابن مسعود – در ذيل آيه 45 سوره زخرف - از رسول خدا ( ص ) روايت شده است که فرمود : اي محمد از فرستادگان قبل از خودت بپرس که به چه شرطي فرستاده شده اند ؟ پرسيدم به چه شرطي فرستاده شده اند ؟ پاسخ داد : بر ولايت تو و ولايت علي بن ابي طالب
[=Arial Black]
[=Arial Black]روايت سوم :
[=Arial Black]
[=Arial Black]عن حذيفة عن رسول الله (ص) قال: لو علم الناس متى سمّي علي أمير المؤمنين ما انكروا فضله ، سمّي أمير المؤمنين وآدم بين الروح والجسد ، قال الله تعالى: وإذ أخذ ربّك من بني آدم من ظهورهم ذريّتهم واشهدهم على انفسهم الست بربّكم قالت الملائكة بلى فقال: أنا ربّكم محمد نبيّكم علي أميركم.
[=Arial Black]
[=Arial Black]فردوس الاخبار ديلمي ج 3 ص 399 .
[=Arial Black]
[=Arial Black]از حذيفه از رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) روايت شده است که فرمودند : اگر مردم مي دانستند چه زماني علي را به اميري مومنان انتخاب کردند ، برتري او را انکار نمي کردند ؛ او زماني امير مومنان شد که آدم بين روح و جسد بود ( هنوز روح در بدن او وارد نشده بود ) خداوند مي فرمايد : « و هنگامي که پروردگارت از فرزندان آدم از پشت هاي ايشان نسل ايشان را بيرون آورد و ايشان را شاهد بر خويش گرفت که آيا من پروردگار شما نيستم ؟
[=Arial Black]گفتند : چرا ؛ پس فرمود : من پروردگار شمايم ؛ محمد پيامبر شما و علي امير شما .
[=Arial Black]
[=Arial Black]روايت دوم :
[=Arial Black]
[=Arial Black]روايتي است که آن را سيد نعمت الله جزايري از استاد خويش مرحوم مجلسي مرفوعا از رسول خدا نقل مي کند که فرمودند :
[=Arial Black]
[=Arial Black]عن رسول الله (ص) قال: يا علي اني طلبت من الله ان يذكرك في كل مورد يذكرني فأجابني واستجاب لي .
[=Arial Black]
[=Arial Black]از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم روايت شده است که فرمودند : من از خدا خواسته ام که در هر جايي که من را ذکر مي کند تو را نيز ذکر نمايد ؛ پس درخواست من را قبول کرده و مورد اجابت قرار داد .
[=Arial Black]
[=Arial Black]طبق اين روايت در هر جايي که رسول خدا ذکر مي شود ( که اذان نيز از جمله آن هاست ) امير مومنان نيز ذکر خواهد شد .
[=Arial Black]
[=Arial Black]شاهد بر اين روايت در کتب اهل سنت :
[=Arial Black]
[=Arial Black]از جمله شواهد اين روايت ، روايتي است که اهل سنت در مورد امير مومنان(ع) نقل مي کنند که رسول خدا به ايشان فرمودند :
[=Arial Black]
[=Arial Black]ما سئلت ربّي شيئا في صلاتي إلاّ اعطاني وما سألت لنفسي شيئا إلاّ سألت لك .
[=Arial Black]
[=Arial Black]مجمع الزوائد ج 9 ص 110، كنز العمّال ج 13 ص 113، الرياض النضرة ج 2 ص 213 .
[=Arial Black]
[=Arial Black]از پروردگار خويش در نمازم هيچ چيز نخواستم ، مگر آنکه آن را به من داد ؛ و براي خويش چيزي نخواستم مگر آنکه آن را براي تو نيز خواستم .
[=Arial Black]
[=Arial Black]و قطعا در اين زمينه روايات ديگري نيز موجود بوده كه به دست ما نرسيده است ؛ مرحوم علامه مجلسي مي فرمايند :
[=Arial Black]
[=Arial Black]وأقول : لا يبعد كون الشهادة بالولاية من الأجزاء المستحبة للأذان ، لشهادة الشيخ والعلامة والشهيد وغيرهم بورود الأخبار بها .
[=Arial Black]
[=Arial Black]بحار الانوار ج 84 ص 111 .
[=Arial Black]
[=Arial Black]و مي گويم : بعيد نيست كه شهادت به ولايت از اجزاي مستحب اذان باشد ؛ زيرا شيخ (‌طوسي ) و علامه (‌حلي )‌ و شهيد و غير ايشان ، شهادت داده اند كه رواياتي در اين زمينه آمده است .
[=Arial Black]
[=Arial Black]بنا بر اين شهادت ثالثه نزد بيشتر علماي ما مکمل شهادت به رسالت رسول گرامي اسلام است و خود نيز مستحب ؛ اگر چه جزو اجزاي اذان به شمار نمي رود .
[=Arial Black]حضرت آيت الله العظمي سيستاني نيز در منهاج الصالحين ج 1 ص 191 به اين مطلب اشاره فرموده اند .
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]شهادت ثالثه از چه زماني شروع شده و آيا جداي از روايات عامه روايت خاصي نيز دارد ؟
[=Arial Black]
[=Arial Black]ابوذر در اذان شهادت به ولايت مى‏داد :
[=Arial Black]
[=Arial Black]در اين زمينه مراغي مصري از علماي اهل سنت در کتاب خويش السلافة في امر الخلافة دو روايت از جناب صحابي عظيم الشان ابو ذر غفاري و نيز صحابي گرانمرتبه سلمان فارسي نقل مي کند :
[=Arial Black]
[=Arial Black]روايت اول در مورد ابوذر:
[=Arial Black]
[=Arial Black]أخرج أن رجلا دخل على رسول الله (صلى الله عليه واله وسلم) وقال : يا رسول الله إنّ أبا ذر يذكر في الأذان بعد الشهادة بالرسالة الشهادة بالولاية لعلى عليه السلام .
[=Arial Black]
[=Arial Black]قال رسول اللّه‏(صلي الله عليه وآله وسلم ) كذلك ، أو نسيتم قولي في غدير خم : من كنت مولاه فعلي مولاه ) ؟ .
[=Arial Black]
[=Arial Black]السلافة في أمر الخلافة، ص 32.
[=Arial Black]
[=Arial Black]شخصي به نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم آمده و گفت : اي رسول خدا ؛ ابو ذر در اذان بعد از شهادت به رسالت شهادت به ولايت علي مي دهد ؛ رسول خدا فرمودند : همين است ؛ آيا کلام من را در روز غدير خم فراموش کرديد که « هرکس که من مولاي اويم پس علي مولاي اوست »؟
[=Arial Black]
[=Arial Black]روايت دوم در مورد سلمان(ره) :
[=Arial Black]
[=Arial Black]دخل رجل على رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم ، فقال : يا رسول الله ! إني سمعت أمرا لم أسمع قبل ذلك ، فقال صلى الله عليه واله وسلم : ما هو ؟ قال : سلمان قد يشهد في أذانه بعد الشهادة بالرسالة ، الشهادة بالولاية لعلي (عليه السلام) ، قال (صلي الله عليه وآله وسلم ): سمعت خيرا.
[=Arial Black]
[=Arial Black]السلافة في أمر الخلافة، ص 32.
[=Arial Black]
[=Arial Black]شخصي به نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم آمده و گفت : اي رسول خدا ،چيزي را شنيدم كه تا كنون نشنيده بودم ، رسول خدا فرمودند : آن چه چيزي است ؟
[=Arial Black]پاسخ داد :‌سلمان در اذان خويش بعد از شهادت به رسالت ، شهادت به ولايت علي عليه السلام مي دهد ؛ پس حضرت فرمودند : چيز نيكويي را شنيده اي !!
[=Arial Black]بنا بر اين نمي توان و نبايد گفتن شهادت ثالثه را جزو بدعت هاي در اذان دانست .
[=Arial Black]براي تكميل بحث ، بحث بدعت هاي در اذان را نيز ضميمه مطلب بالا مي نماييم :
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]بدعت ها در اذان :

[=Arial Black]
[=Arial Black]الصلاة خير من النوم:
[=Arial Black]
[=Arial Black]1- الصلاة خير من النوم از بدعتهاي حضرت خليفه ثاني‏عمر بن خطاب بوده و در زمان پيامبر اكرم(ص) اين جمله در اذان وجود نداشته. چنانچه ابن حزم ظاهري، و امام مالك و قرطبي تصريح دارند:
[=Arial Black]
[=Arial Black]الف ) امام مالك مي‏گويد:
[=Arial Black]
[=Arial Black]اِن المؤذن جاء الي عمربن الخطاب يؤذنه لصلاة الصبح فوجده نائماً فقال: الصلاة خير من النوم فأمره أن يجعلها في نداء الصبح.
[=Arial Black]
[=Arial Black]هنگاميكه مؤذن نزد عمر آمد تا فرا رسيدن وقت نماز صبح را به او اعلام كند عمر را ديد كه به خواب فرو رفته فرياد برآورد: الصلاة خير من النوم، پس عمر به او دستور داد تا از اين پس اين عبارت را در اذان صبح قرار دهند.
[=Arial Black]
[=Arial Black]الموطّا 1: 72
[=Arial Black]
[=Arial Black]ب) ابن حزم مي‏گويد:
[=Arial Black]
[=Arial Black]الصلاة خير من النوم، ولا نقول بهذا ايضا لأنه لم يأت عن رسول اللّه - صلي اللَّه عليه و سلّم .
[=Arial Black]الصلاة خير من النوم ؛ ما آن را قبول نداريم ؛ زيرا از رسول خدا(ص) نيامده است
[=Arial Black]المحلي 3: 161
[=Arial Black]
[=Arial Black]2- السلام عليک ايها الامير:
[=Arial Black]
[=Arial Black]احناف به پيروي از امام ابو يوسف در فصول اذان و قبل از حي علي الصلاة جايز مي‏دانند جمله‏اي را اضافه كرده و خطاب به خليفه وقت بگويند: السلام عليك ايها الامير و رحمة الله و بركاته –
[=Arial Black]
[=Arial Black]الف) سرخسي مي‏گويد:
[=Arial Black]
[=Arial Black]قد روي عن ابي يوسف رحمة الله انه قال: لابأس بأن يخصّ الأمير بالتثويب فيأتي بابه فيقول: السلام عليك ايها الامير و رحمة الله و بركاته حي علي الصلاة مرتين حي علي الفلاح مرتين الصلاة يرحمك اللّه
[=Arial Black]
[=Arial Black]از ابو يوسف روايت شده است که گفت : اشکالي ندارد که تنها مخصوص حاکم تثويب کند (او را به نماز دعوت کند) پس به در خانه او آمده و بگويد :"السلام عليک ايها الامير ورحمة الله وبرکاته" و سپس دوبار حي علي الصلاة و دو باز حي علي الفلاح و سپس " الصلاة يرحمک الله"
[=Arial Black]
[=Arial Black]المبسوط 1: 131
[=Arial Black]
[=Arial Black]ب) حلبي مي‏گويد:
[=Arial Black]
[=Arial Black]«عن أبي يوسف: لا أري بأساً أن يقول المؤذن السلام عليك أيها الامير و رحمة الله و بركاته حي علي الصلاة، حي علي الفلاح، الصلاة برحمك الله.» لاشتغال الأمراء بمصالح المسلمين، اي و لهذا كان مؤذن عمر بن عبدالعزيز - رضي‏الله عنه - يفعله.
[=Arial Black]از ابو يوسف نقل شده است که گفت : اشکالي نمي بينم در اينکه موذن بگويد : السلام عليک ايها الامير ورحمة الله وبرکاته حي علي الصلاة حي علي الفلاح الصلاة يرحمک الله .
[=Arial Black]زيرا حاکمان مشغول مصالح مسلمانان هستند و به همين دليل موذن عمر بن عبد العزيز چنين مي کرده است .
[=Arial Black]السيرة الحلبية 3: 304
[=Arial Black]مصادر ذيل نيز در اين زمينه مشاهده شود:
[=Arial Black]الهداية في شرح البداية 1: 42 الجامع الصغير 1: 38- تاريخ مدينة دمشق، ج 60: 40 - شرح الزرقاني 1: 215 - تنوير الحوالك ج 1، ص 71 - الذخيره 2: 47 - مواهب الجليل 1: 431، الطبقات الكبري 5: 334 و 359.
[=Arial Black]3- حذف «حي علي خير العمل» از اذان:
[=Arial Black]
[=Arial Black]الف) صاحب اضواء البيان مي گويد :
[=Arial Black]
[=Arial Black]که ابن عمر در اذان خود آن را مي گفته است نيز علي بن الحسين مي گفته اين همان اذان اوليه(بدون تغيير) است .بلال نيز گاهي اينچنين اذان مي گفته است.
[=Arial Black]اضواء البيان ج8 ص 156
[=Arial Black]
[=Arial Black]ب) بيهقي در سنن کبراي خود مي گويد :
[=Arial Black]
[=Arial Black]1842 أخبرنا أبو عبد الله الحافظ وأ بو سعيد بن أبي عمرو قالا ثنا أبو العباس محمد بن يعقوب ثنا يحيى بن أبي طالب ثنا عبد الوهاب بن عطاء ثنا مالك بن أنس عن نافع قال كان بن عمر يكبر في النداء ثلاثا ويشهد ثلاثا وكان أحيانا إذا قال حي على الفلاح قال على أثرها حي على خير العمل ورواه عبد الله بن عمر عن نافع قال كان بن عمر ربما زاد في أذانه حي على خير العمل ورواه الليث بن سعد عن نافع
[=Arial Black]ابن عمر در اذان خود سه بار الله اکبر مي گفت و سه بارشهادت مي داد ، وگاهي اوقات نيز وقتي حي علي الفلاح را مي گفت ، در پشت سر آن مي گفت : حي علي خير العمل ....
[=Arial Black]ابن عمر گاهي در اذانش حي علي خير العمل را زياد مي کرد .
[=Arial Black]1843 كما أخبرنا أبو عبد الله الحافظ أنا أبو بكر بن إسحاق ثنا بشر بن موسى ثنا موسى بن داود ثنا الليث بن سعد عن نافع قال كان بن عمر لا يؤذن في سفره وكان يقول حي على الفلاح وأحيانا يقول حي على خير العمل ورواه محمد بن سيرين عن بن عمر أنه كان يقول ذلك في أذانه وكذلك رواه نسير بن ذعلوق عن بن عمر وقال في السفر وروي ذلك عن أبي أمامة
[=Arial Black]ابن عمر در سفر اذان نمي گفت و در اذان خود مي گفت : حي علي الفلاح و گاهي در پشت سر آن مي گفت : حي علي خير العمل
[=Arial Black]1844 وأخبرنا محمد بن عبد الله الحافظ أنا أبو بكر بن إسحاق ثنا بشر بن موسى ثنا موسى بن داود ثنا حاتم بن إسماعيل عن جعفر بن محمد عن أبيه أن علي بن الحسين كان يقول في أذانه إذا قال حي على الفلاح قال حي على خير العمل ويقول هو الأذان الأول
[=Arial Black]از علي بن الحسين (امام سجاد) نقل شده است که در اذان خود وقتي به حي علي الفلاح مي رسيد مي گفت : حي علي خير العمل و مي گفت اين اذان اول است (اذان قبل از تحريف)
[=Arial Black]سنن البيهقي الكبرى ج1/ص424
[=Arial Black]
[=Arial Black]ج) ابن ابي شيبه مي گويد :
[=Arial Black]
[=Arial Black]من كان يقول في أذانه حي على خير العمل :
[=Arial Black]2239 حدثنا أبو بكر قال نا حاتم بن إسماعيل عن جعفر عن أبيه ومسلم بن أبي مريم أن علي بن حسين كان يؤذن فإذا بلغ حي على الفلاح قال حي على خير العمل ويقول هو الأذان الأول
[=Arial Black]2240 حدثنا أبو خالد عن بن عجلان عن نافع عن بن عمر أنه كان يقول في أذانه الصلاة خير من النوم وربما قال حي على خير العمل
[=Arial Black]2241 حدثنا أبو أسامة قال نا عبيد الله عن نافع قال كان بن عمر زاد في أذانه حي على خير العمل
[=Arial Black]کساني که در اذان خود حي علي خير العمل مي گفته اند :
[=Arial Black]...علي بن الحسين اذان مي گفت ، پس وقتي که به حي علي الفلاح رسيد گفت : حي علي خير العمل و فرمود که اين اذان اول است .
[=Arial Black]... ابن عمر در اذان خود مي گفت الصلاة خير من النوم و گاهي مي گفت حي علي خير العمل
[=Arial Black]...ابن عمر در اذان خود حي علي خير العمل را زياد مي کرد .
[=Arial Black]مصنف ابن أبي شيبة ج1/ص195
[=Arial Black]
[=Arial Black]د) عبد الرزاق صنعاني مي گويد :
[=Arial Black]
[=Arial Black]1797 عبد الرزاق عن بن جريج عن نافع عن بن عمر أنه كان يقيم الصلاة في السفر يقولها مرتين أو ثلاثا يقول حي على الصلاة حي على الصلاة حي على خير العمل
[=Arial Black]ابن عمر هنگامي که در سفر نماز مي خواند آن را دو يا سه بار مي گفت ؛ مي گفت : حي علي الصلاة حي علي الصلاة حي علي خير العمل
[=Arial Black]مصنف عبد الرزاق ج1/ص464:
[=Arial Black]
[=Arial Black]هـ) متقي هندي در کنز العمال مي گويد :
[=Arial Black]
[=Arial Black]23174 - عن بلال كان بلال يؤذن بالصبح فيقول حي على خير العمل
[=Arial Black]بلال اذان صبح را مي گفت ، پس در آن مي گفت : حي علي خير العمل
[=Arial Black]کنز العمال ج8/ص161
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]و) ابن حجر در لسان الميزان مي گويد :
[=Arial Black]
[=Arial Black]زعم أنه سمع بن هارون عن الحماني عن أبي بكر بن عياش عن عبد العزيز بن رفيع عن أبي محذورة رضي الله عنه قال كنت غلاما فقال لي النبي صلى الله عليه وسلم اجعل في آخر أذانك حي على خير العمل وهذا حدثنا به جماعة عن الحضرمي عن يحيى الحماني
[=Arial Black]ابي محذوره گفته است : جوان بودم که رسول خدا صلي الله عليه [وآله] و سلم فرمودند در آخر اذانت حي علي خير العمل بگو
[=Arial Black]لسان الميزان ج1/ص268
[=Arial Black]
[=Arial Black]جالب اينكه مولف لسان الميزان بعد از نقل اين مطلب مي گويد وي بخاطر نقل اين روايت ضعيف است!!! يعني چون اين حرف مخالف مذهبشان است راوي آن را دروغگو مي پندارد با اينکه باقي علماي اهل سنت وي را تاييد کرده اند.
[=Arial Black]
[=Arial Black]و) زيلعي مي گويد :
[=Arial Black]
[=Arial Black]ما جاء في حي على خير العمل أخرجه البيهقي عن عبد الله بن محمد بن عمار وعمار وعمر ابني أبي سعد بن عمر بن سعد عن آبائهم عن أجدادهم عن بلال أنه كان ينادي بالصبح فيقول حي على خير العمل فأمره النبي صلى الله عليه وسلم أن يجعل مكانها الصلاة خير من النوم وترك حي على خير العمل انتهى قال البيهقي لم يثبت هذا اللفظ عن النبي صلى الله عليه وسلم فيما علم بلالا وأبا محذورة ونحن نكره الزيادة فيه والله اعلم قال في الإمام ورجاله يحتاج إلى كشف أحوالهم انتهى واخرج البيهقي أيضا عن عبد الوهاب بن عطاء ثنا مالك بن أنس عن نافع قال كان بن عمر أحيانا إذا قال حي على الفلاح قال على أثرها حي على خير العمل ثم أخرجه عن الليث بن سعد عن نافع عن بن عمر نحوه قال ورواه عبيد الله بن عمر عن نافع ان بن عمر ربما زاد في اذانه حي على خير العمل
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]آنچه که در مورد حي علي خير العمل آمده است :
[=Arial Black]
[=Arial Black]بيهقي از ... نقل کرده است که بلال اذان صبح را مي گفت پي مي فرمود حي علي خير العمل ؛ پس رسول خدا به او دستور دادند که به جاي آن الصلاة خير من النوم را قرار دهد و آن را رها کند .
[=Arial Black]
[=Arial Black]بيهقي گفته است که اين متن با اين الفاظ – در مورد چيزهايي که به بلال و ابا محذوره ياد دادند ( که حي علي خير العمل را بردار و جاي آن الصلاة خير من النوم بگذار)- از رسول خدا نرسيده است ولي ما زياده را در اذان مکروه مي دانيم ( لذا حي علي خير العمل نمي گوييم)...ابن عمر گاهي اوقات وقتي مي گفت حي علي الفلاح به دنبال آن مي گفت حي علي خير العمل ... ابن عمر گاهي در اذان خود حي علي خير العمل مي گفت .
[=Arial Black]
[=Arial Black]نصب الراية ج1/ص290
[=Arial Black]
[=Arial Black]جالب توجه آن است زيلعي گفته است روايت صحيح نداريم که رسول خدا به بلال گفته باشند الصلاة خير من النوم و تنها داريم که بلال در اذان خود حي علي خير العمل مي گفت. ولي مي گويد ما زياد کردن ( حي علي خير العمل ) را در اذان مکروه مي دانيم!!!
[=Arial Black]موفق باشيد
[=Arial Black]
[=Arial Black]

[=Arial Black]

[=Arial Black]گروه پاسخ به شبهات

[=Arial Black]

[=Arial Black]

[=Arial Black]مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)

[=Arial Black]
[=Arial Black]

منبع:

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?id=652&bank=question&startrec=1

کمک کنید;280093 نوشت:

برو جایی که کتابای شما رو نخونده باشن.
حالت دستان شما شبیه کسی جز عمر نیست. عمر میگوید یه بار یه بار دیدم که پیامبر چنین نماز میخواند(برفرض اگر راست بگوید هم) منصف باش که همه صحابه دیدند پیامبر چگونه نماز میخواند...
قرآن کریم میفرماید نماز سه وقت است. شما میفرمایید 5 وقت؟؟؟ اهل سنت همواره حدیث رابر آیه ترجیح داده مثل آیه متعه...خود عمر بنده خدا میگه این اذان ما از خود پیامبر نیست. شما میگی پیامبر گفته؟!!!! عمر از خواب پا میشدو کلام بکلام به اذان می افزود...ای ای. یه بار برو مدینه دور قبر ابوبکر و عمر بشنو که چی میگن. من هیچی نمیگم... اونوخ شما هرگز یا محمد(ص) نمیگید؟؟؟شما رو دعوت میکنم به کتاب کشف الشبهات که ابن عبد الوهاب تو و پدرانت را همه را مشرک میخواند بخاطر همین توسل. در حالی که توسل نص قرآن کریم است

1- حالت دستان:
چه طور وقتی که در برابر رئیس یک اداره قرار میگیرد یک دست خود را بر روی سینه به نشانه احترام می گذارید اما در برابر الله به نظر شما صحیح تر این است که یک دو دست بر سینه باشد یه مثل مجسمه صاف باشد؟
ثانیا مگر نمازخواندن پیامبر در خفا بوده که می گوئید عمر فقط یک بار اینچنین ایشان را دیده است؟
2- کی و کجا عمر گفته این اذان ما از خود پیامبر نیست؟
شما مستندات صدر اسلام و اذان خواندن بلال در مکه را که خدا رو شکر قبول دارید؟ خدا رو شکر قبول دارید! اذان الان اهل سنت رو هم بشنوید، اذان ما فرق دارد یا اذان شما؟
3- ولله من دور قبر ایشان چیزی جز ذکر الله ندیدم و نشیدم!!!
ما جز ذکر یا الله نمی گوئیم چرا که قرآن به صراحت ما را نهی کرده:
قُلْ إِنِّی نُهِیتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَمَّا جَاءنِیَ الْبَیِّنَاتُ مِن رَّبِّی وَأُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ (‏66.غافر) بگو: من بازداشته شده‌ام از این كه معبودهائی را بجز خدا بپرستم كه شما آنها را به فریاد می‌خوانید

‏(فَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً آخَرَ فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِینَ 213(شعراء213) بجز خدا معبودی را به فریاد مخوان و پرستش مكن ، كه ( اگر چنین كنی )از زمره عذاب شوندگان خواهی بود .

خداوند می فرماید: وَمَن یَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً آخَرَ لَا بُرْهَانَ لَهُ بِهِ َإِنَّمَا حِسَابُهُ عِندَ رَبِّهِ إِنَّهُ لَا یُفْلِحُ الْكَافِرُونَ) (مومنون:17)هركس كه با خدا ، معبود دیگری را به فریاد خواند - و مسلّماً هیچ دلیلی بر حقّانیّت آن نخواهد داشت‌ - حساب او با خدا است . قطعاً كافران رستگارنمی‌گردند، ( و بلكه مؤمنان رستگار می‌شوند) .
آیا معنی مع الله اینقدر سخت است که شیعیان نمی فهمند؟

خداوند می فرماید: (وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً) ‏(جن:18) مسجدها مختصّ عبادت خدا است ، و ( در آنها ) كسی را با خدا پرستش نكنید .

در مورد نماز 5 وقت که منکر شدید:

سوره مبارکه اسراء، آیه ۷۸

نماز را از زوال خورشید تا نهایت تاریکی شب (نیمه شب) بر پا دار و همچنین قران فجر (نماز صبح) را چرا که قران فجر مورد مشاهده (فرشتگان شب و روز است.)

آیه فوق از آیاتی است که اشاره اجمالی به وقت نمازهای پنج گانه می کند و با انضمام به سایر آیات قران در زمینه وقت نماز است.

و روایات فراوانی که در این رابطه وارد شده وقت نماز های پنجگانه دقیقا مشخص می شود.

البته توجه به این نکته لازم است که بعضی از آیات قرآن تنها اشاره به یک نماز کرده مانند:

حافظوا علی الصلوات و الصلوه الوسطی (سوره مبارکه بقره/آیه ۲۳۸) که نماز وسطی طبق تفسیر صحیح همان نماز ظهر است.

و گاهی اشاره به وقت سه نماز از نماز های پنج گانه کرده مانند: اقم الصلوه طرفی النهار و زلفا من اللیل یعنی نماز را در دو طرف روز و اوائل شب بر پا دارد (سوره مبارکه هود/آیه ۱۱۴) که اشاره به نماز صبح و مغرب و عشاء است.

و گای اوقات هر پنج نماز را اجمالا بیان می کند مانند آیه شریفه اقم الصلوه لدلوک الشمس…

نکته دیگری که در این آیه باید مورد دقت قرار داد این است که ذیل آیه می فرماید: ان القران الفجر کان مشهودا یعنی نماز صبح مورد مشاهده است، اکنون این سوال پیش می آید که مشاهده چه کسانی؟

روایاتی که در تفسیر این آیه به ما رسیده است می گوید:

مشهود ملائکه شب و روز است.

زیرا در آغاز صبح فرشتگان شب که مراقب بندگان خدایند جای خود را به فرشتگان روز می دهند، و چون نماز صبح در همان آغاز طلوع انجام گیرد هر دو گروه آنرا مشاهده کرده و بر آن گواهی می دهند.

این روایات را دانشمندان شیعه و اهل تسنن هر دو نقل کرده اند. از جمله پیامبر اکرم ص روایت شده که فرموده:

تشهد ملائکه اللیل و ملائکه النهار

تفسیر روح المعانی، ج۵، ص ۱۲۶

یعنی فرشتگان شب و فرشتگان روز گواهی می نمایند.

از این تعبیر بخوبی و روشن می شود که بهترین موقع برای ادای نماز صبح همان لحظات آغاز طلوع فجر است.

تفسیر نمونه، ج۱۲، ص ۲۲۲

و در مورد وضوء گرفتن:
بسم الله الرحمن الرحيم
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ
اى کسانى که ايمان داريد، هرگاه بسوى اداى نماز ايستاديد ( خواستيد نماز ادا کنيد )
فَاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ
بايد: (۱) صورت خود را بشوييد، (۲) دست هايتان را تا آرنج بشوييد،
وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ (۳) سر خود را مسح ( آب ) بکشيد
وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ ....
و (۴) پاهايتان را تا قوزک پا ( بشوييد.)سورة المائدة - آية ۶
دوستان اهل تشيع به ما ايرادها دارند كه اينجا ايرادهايشان رامي آورم:
۱- اينكه اهل سنت شستن پاها را از خودشان درست کرده اند!
۲- آیه ی وضو فقط بر مسح پاهاست و نه غسل آن
۳- مسح پا به همراه مسح سر آمده است
۴- اتصالی بین فعل شستن صورت و دستها و پاها وجود ندارد
بیایید اکنون فقط الله تعالی را به مدد خواهیم تا جز بسوی کسب رضایش و طلب قبول اعمالمان سخن نگوییم و بر سخنی خلاف قرآن تمسک نجوییم.
الله تعالی در این آیات به وضوح از شستن صورت و دستان تا حدود مرافق نام برده است.
و سپس از مسح سر به این صورت واضح سخن گفته است:
...وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ (۳) به سر خود مسح ( آب ) بکشيد
وامسحوا .. مسح ( آب ) کنید به سرهایتان ...
خداوند در باره ی سرها و چگونگی لمس کردن نیز سخن گفته است:
.بِرُؤُوسِكُمْ..
آوردن حرف " ب " قبل از رؤوسكم نشاندهنده ى اينست كه حتى رساندن مقدار کم آب هم كفايت مى كند و رساندن آب به تمام سر الزامى نيست.
اگر خداوند این حرف " ب " را نیاورده بود می شد :
وَامْسَحُواْ رُؤُوسِكُمْ ...
سرهايتان را مسح آب بكشيد ( آب به تمام سرهايتان برسد )
و حد نهایت مسح نیز روشن نشده است.
که آنوقت تمامی سر وکشاندن آب به تمام سر الزامی می شد.
پس از آنجایی که لمس کردن سر با مقداری آب است ، اينست كه مجرد مسح آبی كم و سطحى نيز كفايت مى كند.
اينجاست كه مى توان سؤال كرد: آيا مسح نمودن فقط با كشيدن دستان خيس ممكن است و راه ديگری نیست؟
جواب اینست:نه اینطور نیست!می توان تمام مراحل وضو را بدون بکارگرفتن دست نیز صحیح دانست.
مانند اینکه دستان را به زیر آب برد یا حتی در آب شناور شد!و کشاندن مقداری آب به سر نیز تنها با دست کشیدن نیست و ممکن است این مقدار کم آب بصورت پاشیدن آب نیز انجام گیرد!
متاسفانه تقلید کورکورانه باعث شده عده ای مسلمان خیال کنند وضو گرفتن بایستی حتما با دست صورت گیرد و الا باطل است!!
و خیال می کنند رساندن آب بر سر ، فقط با دست کشیدن است!
و اینست که مسح پاها را با دست کشیدن بر پشت پا کافی می بینند!!
و این یک اشتباه بسیار بزرگ است که بی توجه به لغت قرآن شایع شده است!
اینکه اهل سنت حکم شستن پاها را الزامی می دانند سببش بسیار قوی ست ولی متأسفانه عده اى اجازه ى فكر كردن را از عوام مى ربايند!
سبب الزامی شدن شستن پاها و معطوف شمردن آن به فعل شستن ( فاغسلوا ) اینست که در ذکر پاها (( وَأَرْجُلَكُمْ )) حرف " ب " وجود ندارد که با مقدار کم كشاندن آب به پاها و خیسی آب کفایت کند.
بلکه اطلاق کلمه ی (( وَأَرْجُلَكُمْ )) خود بمعنای اینست که و تمام پاها مورد بحث است و نه مقداری یا قسمتی از آن.
يعني ته پاها و بین انگشتان و پشت و رویش نیز داخل است.
و اینست که تمام پاها را نمی توان با دست خیسی که بعد از کشاندن به موهای پیشانی ( حتی اگر طرف کچل هم باشد !! ) حسابی خشک شده ، با آب خيس كرد!
زيرا مسح آب يعني رسيدن آب به آنجا و نه اينكه خود را فريب دهيم و بگوییم:
خوب، اولش دستمان خیس بود حالا خشک شده اشکالی ندارد حتی با وجود اینکه اثری از آب در دستان نباشد!
پس مسح یعنی رساندن آب و اینکه اثر آب به آنجا برسد.
و عبارت " مسح " در زبان عربی استعمال همیشگی دارد و همیشه به معنای پوشش و رسیدن ا ست.
مانند عبارت " مسح السکانی " يعني شمارش و زير نظر گرفتن تعداد سکان یک شهر یا کشور.
یا " مسح الأمني " یعنی به زیر پوشش امني قرار دادن یک منطقه ( مانند مناطق جنگی عراق که همیشه تحت پوشش سربازان آمریکایی و پلیس منطقه ایست !!)
پس " مسح " بمعنای نوعی پوشش است و فرقش با شستن در اینست که در شستن ، مقدار بیشتری آب مصرف می شود و در مسح آب ، به کمترین مقدار اکتفا می شود تا فقط اثر آن بماند.
و این حدود خداوند است تا کسانی با اسراف در آب ( آبها را در كوچه و مسجد روان سازند! ) ، به خداوند نسبت زور ندهند زیرا تکلیف یا امر خداوند همیشه واضح است.
و اینکه خداوند در این آیه حداقل حدود را نشان داده برای این است تا در سخت ترین حالت نیز امکان عمل بدان میسر باشد.
و هرگز به این معنا نیست که : بیشتر از آن حد مایه ی باطل شدن است!
و اگر الله تعالی بعد از آن نفرموده بود :
إِلَى الْكَعْبَيْنِ ( تا دو كعب )
ما ملزم می شدیم تمام پاهایمان را تا رانها بشوییم!
ولی خداوند حدود پاها را از دوبرآمدگی دو طرف پاها بالاتر نبرده است تا فقط منطقه ی پایین کعبین مد نظر باشد.
حال باز به آیه برگردیم که با خطاب جمع آمده است:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ
اى کسانى که ايمان داريد، هرگاه بسوى اداى نماز بپا خواستید
فَاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ
بايد: (۱) صورت خود را بشوييد، (۲) دست هايتان را تا آرنجها بشوييد،
وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ (۳) به سرهاى خود مسح آب بکشيد ( مقدار کمی آب برسانيد )
وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ ....
و (۴) پاهايتان را تا دو قوزک پا بشوييد.
در کنار شستن دستها ( وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى) تا حدود آرنجها ( الْمَرَافِقِ ) بصورت جمع آمده است که طبیعی ست زیرا دستها یعنی دستان مجموعه ای افراد که هر فرد دو آرنج دارد و در مجموع می شود : آرنجها !
ولی متوجه می شویم در کنار یاد آوری " أَرْجُلَكُمْ " پاها دیگر سخن از قوزکها نیست والا می بایست اینچنین باشد:
و أرجلكم إلى الكعاب ...
و پاهایتان را تا قوزکها ..
و بجایش آمده :
و پاهایتان را تا دو قوزک ... الْكَعْبَيْنِ
و همه می دانیم مجموعه ی افراد بیشتر از ۲ کعب دارند!
و فقط این اشاره ایست به این حقیقت که هر پا دارای دو کعب است.
و اهل تشیع بدستور ملاهای بی سواد حق ندارند حتی بدانند ۲ کعبشان کجاست!
و اینست که به استخوان برجسته ى جلو پایشان می گویند " کعبین "!
در حالیکه با این حساب هر پایشان یک کعب بیشتر ندارد و اینست که در این آیه می بایست برای طرفداری از آنان بمانند " مرافق و ایدی " از " کعاب و ارجلکم " استفاده می شد!
همانطور که هر دست یک "مرفق " داشت و خداوند " مرافق " را در کنار " ایدی " آورده بود.
امیدوارم اهل تقوی متوجه باشند که نماز فقط با وضوی صحیح درست است و نقص در وضو یعنی کم کردن حدود خداوند.
و ما اجازه ندارم حدود خداوند را کم و ناقص کنیم .
ولی می توانیم بیشتر از آن را به نیت اجر بیشتر عمل نماییم .
مانند رساندن مسح آب به تمامی سر هم برسانیم.
و شستن صورت را با آب به گردن و گوشها هم برسانیم.
( و اينست كه اهل سنت با اقتدا به رسول الله صلى الله عليه و سلم ، رساندن آب به بينى و دهان نيز براى نظافت عملى مستحب مى دانند )
و شستن پاها را به بالای کعبین هم برسانیم.
و همین امر در باره ی زکات و انفاق مال نیز صحیح است :
می توانیم بیش از حدود زکات از مال خود انفاق کنیم که این عمل باعث " باطل شدن زکات " که نشده بلکه باعث اجر بیشتر است.
اللهم اهدني واهدِ بي

من از قرآن آوردم؛ شما هم از قرآن جواب دهید

خوندم متنتو یه جا ناجور کفرمو دراورد:

ohfreedom;280124 نوشت:
ما اجازه ندارم حدود خداوند را کم و ناقص کنیم .

واسه همین عمر جون متعه(نص قرآن کریم) رو حرام کردن؟

بعدشم تعریف کن ببینیم چجور اذان به عمر وحی شد؟؟؟؟

[=Arial Black]اعودبالله من الشیطان الرجیم

[=Arial Black]بسم الله الرحمن الرحیم

[=Arial Black]السلام علیک یا ابا صالح المهدی(عج)

[=Arial Black]السلام علیک یا ابوالفضل العباس شهید(ع)

ohfreedom;280124 نوشت:
1- حالت دستان:
چه طور وقتی که در برابر رئیس یک اداره قرار میگیرد یک دست خود را بر روی سینه به نشانه احترام می گذارید اما در برابر الله به نظر شما صحیح تر این است که یک دو دست بر سینه باشد یه مثل مجسمه صاف باشد؟
ثانیا مگر نمازخواندن پیامبر در خفا بوده که می گوئید عمر فقط یک بار اینچنین ایشان را دیده است؟
2- کی و کجا عمر گفته این اذان ما از خود پیامبر نیست؟
شما مستندات صدر اسلام و اذان خواندن بلال در مکه را که خدا رو شکر قبول دارید؟ خدا رو شکر قبول دارید! اذان الان اهل سنت رو هم بشنوید، اذان ما فرق دارد یا اذان شما؟
3- ولله من دور قبر ایشان چیزی جز ذکر الله ندیدم و نشیدم!!!
ما جز ذکر یا الله نمی گوئیم چرا که قرآن به صراحت ما را نهی کرده:
قُلْ إِنِّی نُهِیتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَمَّا جَاءنِیَ الْبَیِّنَاتُ مِن رَّبِّی وَأُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ (‏66.غافر) بگو: من بازداشته شده‌ام از این كه معبودهائی را بجز خدا بپرستم كه شما آنها را به فریاد می‌خوانید

‏(فَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً آخَرَ فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِینَ 213(شعراء213) بجز خدا معبودی را به فریاد مخوان و پرستش مكن ، كه ( اگر چنین كنی )از زمره عذاب شوندگان خواهی بود .

خداوند می فرماید: وَمَن یَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً آخَرَ لَا بُرْهَانَ لَهُ بِهِ َإِنَّمَا حِسَابُهُ عِندَ رَبِّهِ إِنَّهُ لَا یُفْلِحُ الْكَافِرُونَ) (مومنون:17)هركس كه با خدا ، معبود دیگری را به فریاد خواند - و مسلّماً هیچ دلیلی بر حقّانیّت آن نخواهد داشت‌ - حساب او با خدا است . قطعاً كافران رستگارنمی‌گردند، ( و بلكه مؤمنان رستگار می‌شوند) .
آیا معنی مع الله اینقدر سخت است که شیعیان نمی فهمند؟

خداوند می فرماید: (وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً) ‏(جن:18) مسجدها مختصّ عبادت خدا است ، و ( در آنها ) كسی را با خدا پرستش نكنید .

در مورد نماز 5 وقت که منکر شدید:

سوره مبارکه اسراء، آیه ۷۸

نماز را از زوال خورشید تا نهایت تاریکی شب (نیمه شب) بر پا دار و همچنین قران فجر (نماز صبح) را چرا که قران فجر مورد مشاهده (فرشتگان شب و روز است.)

آیه فوق از آیاتی است که اشاره اجمالی به وقت نمازهای پنج گانه می کند و با انضمام به سایر آیات قران در زمینه وقت نماز است.

و روایات فراوانی که در این رابطه وارد شده وقت نماز های پنجگانه دقیقا مشخص می شود.

البته توجه به این نکته لازم است که بعضی از آیات قرآن تنها اشاره به یک نماز کرده مانند:

حافظوا علی الصلوات و الصلوه الوسطی (سوره مبارکه بقره/آیه ۲۳۸) که نماز وسطی طبق تفسیر صحیح همان نماز ظهر است.

و گاهی اشاره به وقت سه نماز از نماز های پنج گانه کرده مانند: اقم الصلوه طرفی النهار و زلفا من اللیل یعنی نماز را در دو طرف روز و اوائل شب بر پا دارد (سوره مبارکه هود/آیه ۱۱۴) که اشاره به نماز صبح و مغرب و عشاء است.

و گای اوقات هر پنج نماز را اجمالا بیان می کند مانند آیه شریفه اقم الصلوه لدلوک الشمس…

نکته دیگری که در این آیه باید مورد دقت قرار داد این است که ذیل آیه می فرماید: ان القران الفجر کان مشهودا یعنی نماز صبح مورد مشاهده است، اکنون این سوال پیش می آید که مشاهده چه کسانی؟

روایاتی که در تفسیر این آیه به ما رسیده است می گوید:

مشهود ملائکه شب و روز است.

زیرا در آغاز صبح فرشتگان شب که مراقب بندگان خدایند جای خود را به فرشتگان روز می دهند، و چون نماز صبح در همان آغاز طلوع انجام گیرد هر دو گروه آنرا مشاهده کرده و بر آن گواهی می دهند.

این روایات را دانشمندان شیعه و اهل تسنن هر دو نقل کرده اند. از جمله پیامبر اکرم ص روایت شده که فرموده:

تشهد ملائکه اللیل و ملائکه النهار

تفسیر روح المعانی، ج۵، ص ۱۲۶

یعنی فرشتگان شب و فرشتگان روز گواهی می نمایند.

از این تعبیر بخوبی و روشن می شود که بهترین موقع برای ادای نماز صبح همان لحظات آغاز طلوع فجر است.

تفسیر نمونه، ج۱۲، ص ۲۲۲

و در مورد وضوء گرفتن:
بسم الله الرحمن الرحيم
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ
اى کسانى که ايمان داريد، هرگاه بسوى اداى نماز ايستاديد ( خواستيد نماز ادا کنيد )
فَاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ
بايد: (۱) صورت خود را بشوييد، (۲) دست هايتان را تا آرنج بشوييد،
وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ (۳) سر خود را مسح ( آب ) بکشيد
وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ ....
و (۴) پاهايتان را تا قوزک پا ( بشوييد.)سورة المائدة - آية ۶
دوستان اهل تشيع به ما ايرادها دارند كه اينجا ايرادهايشان رامي آورم:
۱- اينكه اهل سنت شستن پاها را از خودشان درست کرده اند!
۲- آیه ی وضو فقط بر مسح پاهاست و نه غسل آن
۳- مسح پا به همراه مسح سر آمده است
۴- اتصالی بین فعل شستن صورت و دستها و پاها وجود ندارد
بیایید اکنون فقط الله تعالی را به مدد خواهیم تا جز بسوی کسب رضایش و طلب قبول اعمالمان سخن نگوییم و بر سخنی خلاف قرآن تمسک نجوییم.
الله تعالی در این آیات به وضوح از شستن صورت و دستان تا حدود مرافق نام برده است.
و سپس از مسح سر به این صورت واضح سخن گفته است:
...وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ (۳) به سر خود مسح ( آب ) بکشيد
وامسحوا .. مسح ( آب ) کنید به سرهایتان ...
خداوند در باره ی سرها و چگونگی لمس کردن نیز سخن گفته است:
.بِرُؤُوسِكُمْ..
آوردن حرف " ب " قبل از رؤوسكم نشاندهنده ى اينست كه حتى رساندن مقدار کم آب هم كفايت مى كند و رساندن آب به تمام سر الزامى نيست.
اگر خداوند این حرف " ب " را نیاورده بود می شد :
وَامْسَحُواْ رُؤُوسِكُمْ ...
سرهايتان را مسح آب بكشيد ( آب به تمام سرهايتان برسد )
و حد نهایت مسح نیز روشن نشده است.
که آنوقت تمامی سر وکشاندن آب به تمام سر الزامی می شد.
پس از آنجایی که لمس کردن سر با مقداری آب است ، اينست كه مجرد مسح آبی كم و سطحى نيز كفايت مى كند.
اينجاست كه مى توان سؤال كرد: آيا مسح نمودن فقط با كشيدن دستان خيس ممكن است و راه ديگری نیست؟
جواب اینست:نه اینطور نیست!می توان تمام مراحل وضو را بدون بکارگرفتن دست نیز صحیح دانست.
مانند اینکه دستان را به زیر آب برد یا حتی در آب شناور شد!و کشاندن مقداری آب به سر نیز تنها با دست کشیدن نیست و ممکن است این مقدار کم آب بصورت پاشیدن آب نیز انجام گیرد!
متاسفانه تقلید کورکورانه باعث شده عده ای مسلمان خیال کنند وضو گرفتن بایستی حتما با دست صورت گیرد و الا باطل است!!
و خیال می کنند رساندن آب بر سر ، فقط با دست کشیدن است!
و اینست که مسح پاها را با دست کشیدن بر پشت پا کافی می بینند!!
و این یک اشتباه بسیار بزرگ است که بی توجه به لغت قرآن شایع شده است!
اینکه اهل سنت حکم شستن پاها را الزامی می دانند سببش بسیار قوی ست ولی متأسفانه عده اى اجازه ى فكر كردن را از عوام مى ربايند!
سبب الزامی شدن شستن پاها و معطوف شمردن آن به فعل شستن ( فاغسلوا ) اینست که در ذکر پاها (( وَأَرْجُلَكُمْ )) حرف " ب " وجود ندارد که با مقدار کم كشاندن آب به پاها و خیسی آب کفایت کند.
بلکه اطلاق کلمه ی (( وَأَرْجُلَكُمْ )) خود بمعنای اینست که و تمام پاها مورد بحث است و نه مقداری یا قسمتی از آن.
يعني ته پاها و بین انگشتان و پشت و رویش نیز داخل است.
و اینست که تمام پاها را نمی توان با دست خیسی که بعد از کشاندن به موهای پیشانی ( حتی اگر طرف کچل هم باشد !! ) حسابی خشک شده ، با آب خيس كرد!
زيرا مسح آب يعني رسيدن آب به آنجا و نه اينكه خود را فريب دهيم و بگوییم:
خوب، اولش دستمان خیس بود حالا خشک شده اشکالی ندارد حتی با وجود اینکه اثری از آب در دستان نباشد!
پس مسح یعنی رساندن آب و اینکه اثر آب به آنجا برسد.
و عبارت " مسح " در زبان عربی استعمال همیشگی دارد و همیشه به معنای پوشش و رسیدن ا ست.
مانند عبارت " مسح السکانی " يعني شمارش و زير نظر گرفتن تعداد سکان یک شهر یا کشور.
یا " مسح الأمني " یعنی به زیر پوشش امني قرار دادن یک منطقه ( مانند مناطق جنگی عراق که همیشه تحت پوشش سربازان آمریکایی و پلیس منطقه ایست !!)
پس " مسح " بمعنای نوعی پوشش است و فرقش با شستن در اینست که در شستن ، مقدار بیشتری آب مصرف می شود و در مسح آب ، به کمترین مقدار اکتفا می شود تا فقط اثر آن بماند.
و این حدود خداوند است تا کسانی با اسراف در آب ( آبها را در كوچه و مسجد روان سازند! ) ، به خداوند نسبت زور ندهند زیرا تکلیف یا امر خداوند همیشه واضح است.
و اینکه خداوند در این آیه حداقل حدود را نشان داده برای این است تا در سخت ترین حالت نیز امکان عمل بدان میسر باشد.
و هرگز به این معنا نیست که : بیشتر از آن حد مایه ی باطل شدن است!
و اگر الله تعالی بعد از آن نفرموده بود :
إِلَى الْكَعْبَيْنِ ( تا دو كعب )
ما ملزم می شدیم تمام پاهایمان را تا رانها بشوییم!
ولی خداوند حدود پاها را از دوبرآمدگی دو طرف پاها بالاتر نبرده است تا فقط منطقه ی پایین کعبین مد نظر باشد.
حال باز به آیه برگردیم که با خطاب جمع آمده است:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ
اى کسانى که ايمان داريد، هرگاه بسوى اداى نماز بپا خواستید
فَاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ
بايد: (۱) صورت خود را بشوييد، (۲) دست هايتان را تا آرنجها بشوييد،
وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ (۳) به سرهاى خود مسح آب بکشيد ( مقدار کمی آب برسانيد )
وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ ....
و (۴) پاهايتان را تا دو قوزک پا بشوييد.
در کنار شستن دستها ( وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى) تا حدود آرنجها ( الْمَرَافِقِ ) بصورت جمع آمده است که طبیعی ست زیرا دستها یعنی دستان مجموعه ای افراد که هر فرد دو آرنج دارد و در مجموع می شود : آرنجها !
ولی متوجه می شویم در کنار یاد آوری " أَرْجُلَكُمْ " پاها دیگر سخن از قوزکها نیست والا می بایست اینچنین باشد:
و أرجلكم إلى الكعاب ...
و پاهایتان را تا قوزکها ..
و بجایش آمده :
و پاهایتان را تا دو قوزک ... الْكَعْبَيْنِ
و همه می دانیم مجموعه ی افراد بیشتر از ۲ کعب دارند!
و فقط این اشاره ایست به این حقیقت که هر پا دارای دو کعب است.
و اهل تشیع بدستور ملاهای بی سواد حق ندارند حتی بدانند ۲ کعبشان کجاست!
و اینست که به استخوان برجسته ى جلو پایشان می گویند " کعبین "!
در حالیکه با این حساب هر پایشان یک کعب بیشتر ندارد و اینست که در این آیه می بایست برای طرفداری از آنان بمانند " مرافق و ایدی " از " کعاب و ارجلکم " استفاده می شد!
همانطور که هر دست یک "مرفق " داشت و خداوند " مرافق " را در کنار " ایدی " آورده بود.
امیدوارم اهل تقوی متوجه باشند که نماز فقط با وضوی صحیح درست است و نقص در وضو یعنی کم کردن حدود خداوند.
و ما اجازه ندارم حدود خداوند را کم و ناقص کنیم .
ولی می توانیم بیشتر از آن را به نیت اجر بیشتر عمل نماییم .
مانند رساندن مسح آب به تمامی سر هم برسانیم.
و شستن صورت را با آب به گردن و گوشها هم برسانیم.
( و اينست كه اهل سنت با اقتدا به رسول الله صلى الله عليه و سلم ، رساندن آب به بينى و دهان نيز براى نظافت عملى مستحب مى دانند )
و شستن پاها را به بالای کعبین هم برسانیم.
و همین امر در باره ی زکات و انفاق مال نیز صحیح است :
می توانیم بیش از حدود زکات از مال خود انفاق کنیم که این عمل باعث " باطل شدن زکات " که نشده بلکه باعث اجر بیشتر است.
اللهم اهدني واهدِ بي

من از قرآن آوردم؛ شما هم از قرآن جواب دهید

[=Arial Black]کمتر شبه بندازید

[=Arial Black]اینم جوابتون:

چرا شيعيان با دست باز نماز ميخوانند؟

[=Arial Black]جالبه

[=Arial Black]حتما لینک بالا رو مطالعه کنید
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]برگرفته از لینک بالا:
[=Arial Black]

[=Arial Black]

[=Arial Black]محافظت از عورت با گذاشتن دست زير ناف در نماز!

[=Arial Black]

[=Arial Black]بهوتي از قاضي نقل مي كند كه در نماز دست را زير ناف بايد گذاشت تا عورت حفظ شود و احتمالا منظور او حفظ از خطرات احتمالي است !![=Arial Black]قيل للقاضي : هو عورة فلا يضعها عليه كالعانة والفخذ ؟ وأجاب : بأن العورة أولى وأبلغ بالوضع عليه لحفظه .

[=Arial Black]به قاضي گفته شد : زير ناف كه عورت است پس نبايد دست را روي آن گذاشت مثل عانه ( بالاي عورت ) و فخذ ؟ و جواب داد :‌ به اينكه عورت اولي است كه دستها بر آن قرار گيرد به خاطر اينكه به اين واسطه از آن محافظت مي شود.

[=Arial Black]كشاف القناع - البهوتي - ج 1 - ص 400

[=Arial Black]آقاي سرخسي معتقد است كه دست را بايد زير ناف گذاشت و اين كار دو خاصيت دارد :

[=Arial Black]اول اينكه از تشبه به كفار شدن دور مي شود و دوم اينكه به پوشاندن عورت نزديكتر است

[=Arial Black]به عبارت سرخسي توجه فرماييد :

[=Arial Black]... ثم الوضع تحت السرة أبعد عن التشبه بأهل الكتاب وأقرب إلى ستر العورة فكان أولى ...
[=Arial Black]... بنابر اين قراد دادن دستها زير ناف از شبيه شدن به اهل كتاب دورتر و به پوشاندن عورت نزديكتر است پس بهتر است...

[=Arial Black]المبسوط - السرخسي - ج 1 - ص 24

sayedali;280137 نوشت:
اعودبالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا ابا صالح المهدی(عج)

السلام علیک یا ابوالفضل العباس شهید(ع)

کمتر شبه بندازید

اینم جوابتون:

چرا شيعيان با دست باز نماز ميخوانند؟

جالبه

حتما لینک بالا رو مطالعه کنید


برگرفته از لینک بالا:


محافظت از عورت با گذاشتن دست زير ناف در نماز!

بهوتي از قاضي نقل مي كند كه در نماز دست را زير ناف بايد گذاشت تا عورت حفظ شود و احتمالا منظور او حفظ از خطرات احتمالي است !!

قيل للقاضي : هو عورة فلا يضعها عليه كالعانة والفخذ ؟ وأجاب : بأن العورة أولى وأبلغ بالوضع عليه لحفظه .

به قاضي گفته شد : زير ناف كه عورت است پس نبايد دست را روي آن گذاشت مثل عانه ( بالاي عورت ) و فخذ ؟ و جواب داد :‌ به اينكه عورت اولي است كه دستها بر آن قرار گيرد به خاطر اينكه به اين واسطه از آن محافظت مي شود.

كشاف القناع - البهوتي - ج 1 - ص 400

آقاي سرخسي معتقد است كه دست را بايد زير ناف گذاشت و اين كار دو خاصيت دارد :

اول اينكه از تشبه به كفار شدن دور مي شود و دوم اينكه به پوشاندن عورت نزديكتر است

به عبارت سرخسي توجه فرماييد :

... ثم الوضع تحت السرة أبعد عن التشبه بأهل الكتاب وأقرب إلى ستر العورة فكان أولى ...
... بنابر اين قراد دادن دستها زير ناف از شبيه شدن به اهل كتاب دورتر و به پوشاندن عورت نزديكتر است پس بهتر است...

المبسوط - السرخسي - ج 1 - ص 24

اسلامتان را شکر که در برابر این همه آیه قرآن متکی شدید به حدیث عورت

اعودبالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا ابا صالح المهدی(عج)

السلام علیک یا ابوالفضل العباس شهید(ع)

ohfreedom;280140 نوشت:
اسلامتان را شکر که در برابر این همه آیه قرآن متکی شدید به حدیث عورت

مغلطه نکنید

جو هم ندهید

من اصلا با شما در این مورد (دست بسته نماز خواندن اهل سنت ) وارد بحث نشده ام که می گویید به در برابر آیه حدیث آوردم..کدام آیه؟کو؟کجای آیه خدای عالم گفته است دست بسته نماز بخوانید؟


من لینک رو گذاشتم تا شیعه و سایر بازدید کنندگان رجوع کنند تا گول حرف های شما رو نخورند

من با شما وارد بحث نشدم که چنین عبارتی به کار می برید

فقط اون قسمت از مقاله رو آوردم که بدانید فایده این دست بسته نماز خودن شما در زبان علمای شما چه است تا کمی دوستان هم .....:)

sayedali;280149 نوشت:
اعودبالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا ابا صالح المهدی(عج)

السلام علیک یا ابوالفضل العباس شهید(ع)

مغلطه نکنید

جو هم ندهید

من اصلا با شما در این مورد (دست بسته نماز خواندن اهل سنت ) وارد بحث نشده ام که می گویید به در برابر آیه حدیث آوردم..کدام آیه؟کو؟کجای آیه خدای عالم گفته است دست بسته نماز بخوانید؟


من لینک رو گذاشتم تا شیعه و سایر بازدید کنندگان رجوع کنند تا گول حرف های شما رو نخورند

من با شما وارد بحث نشدم که چنین عبارتی به کار می برید

فقط اون قسمت از مقاله رو آوردم که بدانید فایده این دست بسته نماز خودن شما در زبان علمای شما چه است تا کمی دوستان هم .....:)

نظرتان چیست که قضاوت را به خوانندگان بسپاریم؟
من این 2 روز توهین های زیادی شنیدم، نه به خودم، به مذهبم و بزرگانم...
همه را حلال می کنم...
اگر این حرف من باعث نمیشه که چون دوستم محمد1 از سایت اخراج بشم، باید بگم در احول من همین قدر بس که 2 روز در این سایت فعال بودم و توانستم 1 نفر را موحد کنم و او را به معنای واقعی یکتا پرست کنم.
همین قدر برای من بس است که فردای قیامت پیش الله شرمنده نباشم.

مهدی محامدی;51143 نوشت:
سوال شماره یک:ریشه اهل سنت از کجاست؟؟؟به عبارت دیگر اهل سنت از کجا آغاز شد؟؟؟؟

سوال شما را با سوالی بسیار ساده تر جواب می دهیم، ریشه تشیع کجاست؟
ریشه ما که کاملا پیداست، از روزی که اسلام آمد، اهل سنت هم به وجود آمدند، تا کنون هم هستند، حال شما شیعیان اندیشه ی خود را از کدام زمان آوردید؟
سال 36 هجری؟
سال 8 هجری؟
سال 420 هجری؟
amini;51153 نوشت:
سوال شماره دو:خيلي از کارهاي شما به سنت پيامبر شباهت ندارد،شما اهل سنت پيامبريد يا خلفا؟

مثلا اذانی که شما می گویید شهادت به ولایت حضرت علی -رض- دارد!
خوب آیا پیامبر -ص- و حضرت علی -ض- و حضرت حسن -رض- در زمان حکومتشان اینچنین اذان گفتند؟
آیا نماز خواندن ما به پیامبر شبیه نیست یا شما؟
تفسیر عیاشی ج 2 ص 36 به وضوح می گوید:
عباده بآيتين من كتابه (1) ان لا يكذبوا بما لا يعلمون أو يقولوا بما لا يعلمون، وقرأ: (بل كذبوا بما لم يحيطوا بعلمه) وقال: (ألم يؤخذ عليهم ميثاق الكتاب ان لا يقولوا على الله الا الحق) (2) 99 - عن اسحق قال أبو عبد الله عليه السلام: خص الله الخلق في آيتين من كتاب الله، أن لا يقولوا على الله الا بعلم ولا يردوا الا بعلم، ألم يؤخذ عليهم ميثاق الكتاب ان لا يقولوا الا الحق، وقال: (بل كذبوا بما لم يحيطوا بعلمه ولما يأتهم تأويله) (3). 100 - عن اسحق بن عمار (4) عن أبى عبد الله عليه السلام قال: قلت له: أيضع الرجل يده على ذراعه في الصلوة ؟ قال: لا بأس ان بنى اسرائيل كانوا إذا دخلوا في الصلوة دخلوا متماوتين (5) كأنهم موتى فأنزل الله على نبيه عليه السلام خذ ما آتيتك بقوة، فإذا دخلت الصلوة فادخل فيها بجلد وقوة، ثم ذكرها في طلب الرزق، فإذا طلبت

(1) قال الفيض رحمه الله في الوافى بعد نقل الحديث من الكافي ما لفظه: قيل يعنى عباده الذين هم من اهل الكتاب والكلام كأن من سواهم ليسوا مضافا إليه بالعبودية بآيتين أي مضمونهما والا فالايات في ذلك فوق اثنتين كقوله تعالى: (ومن اظلم ممن افترى على الله كاذبا أو كذب بآياته ومن لم يحكم بما أنزل الله فاولئك هم الكافرون. فاولئك هم الفاسقون. فاولئك هم الظالمون) إلى غير ذلك. ثم قال: ولا يردوا ما لم يعلموا (على لفظ الكافي) يعنى لا يكذبوا به بل يكلوا علمه إلى قائله فان التصديق بالشئ كما هو محتاج إلى تصوره اثباتا فكذلك هو مفتقر إليه نفيا وهذا في غاية الظهور ولكن اكثر الناس لا يعلمون (انتهى). (2 - 3) البرهان ج 2: 44. البحار ج 1: 100. الصافى ج 1: 623. (4) وفى نسخة البرهان (معاوية بن عمار). ولعله الظاهر بقرينة الحديث الاتى (5) المتماوت: الناسك المرائى أي الذى يرى انه كميت عن الدنيا، يقال تماوت الرجل: إذا أظهر من نفسه التخافت والتضاعف من العبادة والزهد والصوم. وفى نسخة الاصل (متهاونين) بدل متماوتين ولكن الظاهر هو المختار ولعله تصحيفه. (*)

ترجمه: از عبو عبدالله به عمار نقل است که دست ها در نماز چگونه باشد؟ گفت: بهتر است مانند بنی اسرائیل چون مردگان در برابر خداوند (با دست باز) نباشیم!!!

این که دیگر کتب شماست، آیا خلاف آن می فرمائید؟

amini;51154 نوشت:
سوال شماره سه:اگر بدعت هاي واضح عمر مانند متعتين و تغيير در اذان را با اجتهاد حل مي کنيد ديگر جايي براي بدعت نمي ماند پس چرا عامه شيعه را متهم به بدعت گذاري مي کند؟!؟

عمر هرگز اذان را تغییر ندادند؛ بی خودی هم داستان سرایی نکنید، ریشه را بیابید، فعلا که اذان و نماز شما متفاوت است.
حرم امن الهی;51196 نوشت:
سوال شماره چهار:معیار انتخاب جانشین بعد از پیامبر چه بود؟

در نظام های سیاسی اسلام، ابتدا باید جامعه شناسی سیاسی را قوی کنید.
معیار انتخاب همچون عادت جامعه عرب آن دوران بود، یعنی درست همان ماجرایی که در صدر اسلام اتفاق افتاد و ابوبکر نگذاشت خلافت به دست انصار برود.
amini;51373 نوشت:
سوال پنجم:به چه دلیل و با چه حقی ام المومنین! عایشه از دفن حسن بن علی(علیهما)،فرزند کوثر،سبط اکبر، اشبه الناس به پیامبر،سید جوانان بهشت،نزد پیامبر جلوگیری کرد؟

اگر این فرض شما صحیح باشد که نیست، پس چرا 10 امام دیگر شما به نزد قبر پیامبر برای دفن شدن نرفتند؟
آیا آن زمان هم عایشه بود؟
آنها حداکثر درقبرستان بقیع دفن هستند و نه در خانه پیامبر که محل دفن این بزرگوار است.
موضوع قفل شده است