طبق مضمون شریعت
هر انسانی طبق این آیه شریفه و آیاتی که درباره آن روز در کتاب الله آمده بر نفسش بصیر میشود و مجازات خود را حق خواهد دید ولی هیچ انسانی صلاحیت قضاوت و صدور حکم و گفتن حرف آخر در مورد خودش و در مورد دیگران را ندارد و آن روز روزی است که هیچ نفسی بر نفس دیگری تسلط و اختیاری نخواهد داشت.
اما مساله شفاعت و مالکیت در یوم الحساب
هیچ شفاعتی دال بر مالکیت نیست و در مالکیت شفاعت معنی ندارد.
فرض کنیم که شخصی با اتهام دزدی توسط نیروی انتظامی دستگیر شده. کسی می آید و وثیفه ای می گذارد و شفیع او میشود تا موقتا تا روز دادگاه او آزاد باشد.
آیا شفاعت بمعنای مالکیت در قوانین جزائیو مالکیت بر نیروی انتظامی است ؟ واضح است که خیر.
یا اگر کسی متهم به زد و خورد است و 6 ماه زندان برای او می نویسند
اگر شخصی بیاید و شفاعت او را در دادگاه بپذیرند بشکلی که مجازات تا حد تعزیری تخفیف پیدا کند این دال بر این نیست که شفیع مالکیت بر احکام دادگاه و یا مالکیت بر خود دادگاه دارد.
از طرفی
اگر فرض کنیم آن شخص مالک دادگاه باشد و مالک قانون باشد . در این صورت شفاعت معنی پیدا نمیکند .
و واضح است که شفاعت در صورت مالکیت امری بی معنی است.
سلام علیکم جمیعا و رحمه الله و برکاته سپاسگذارم از استاد دانشمند گرامی بابت مطالب بسیار مفیدشان ذیلا مطلبی را نیز حقیر عرض میکنم و آن اینکه آیه ای که بر آگاهی انسان از ماهیت نفس خود در زمانی که پرده جهل از روی چشمانمان برداشته میشود و خود آنچرا که در خودداریم میبینیم و جنس نفسمان را بنا بر آیات الهی متوجه میشویم که آیا انسان متعالی هستیم یا انسان گنه کار یا حیوان یا اینکه العیاذ بالله از حیوان پست تر. با این حساب خداوند این امر را بر انسان طبق نص بقدرت کامله اش عیان میکند و انسان پس از آگاهی از این مضمون به حق بودن عذاب و ثوابش اعتراف مینماید. این مضمون ( یعنی عیان شدن حقیقت نفس بر انسان بقدرت کامله الهی و لاغیر ) در شریعت الهی نه ناسخی دارد و نه تخصیصی و اثبات کننده عدل الهی ومکمل معنوی آیات فمن یعمل مثقال ذرّه خیراً یره و من یعمل مثقال ذرّة شراً یره است و حق و عدل یوم الحساب و چگونگی آنرا توصیف میکند لذا این آیه دلالت بر مالکیت یوم الحساب بر غیر خدا نمیکند که هیچ برعکس تاکید بر احاطه کامله الهی بر تمام امور و بدون شریک بودن او دارد. همچنانکه مالک یوم الدین که از محکمات است نسخ و تخصیص ندارد.
با سلام خدت شما جناب بينا
بنده هم از مطالب مفيدتون استفاده مي كنم و انشاء الله در آن تاپيك هم به بحث مربوطه خواهيم پرداخت.
من هم قبول دارم اين آيه منافاتي با مالكيت خداوند بر حساب در روز قيامت ندارد و هر حسابرسي در قيامت با اذن او انجام مي شود.
در مورد بحث حساب در روز قيامت آيا اگر خداوند اين امر را واگذار كند با مالكيت خداوند در تنافي خواهد بود؟
اگر ماهيت حسابرسي در قيامت آشكار شود فكر نمي كنيد اين مسئله براي شما راحت حل مي شود؟
مقصود از بر پا نمودن محكمه ى حساب در قيامت (يَوْمَ يَقُومُ الْحِسابُ)اين نيست كه خداوند با طرح يك رشته سؤالات ازبندگان خود، وضعيت آنان را از نظر كارهاى خوب و بد و استحقاق پاداش و كيفر، به دست آورد، زيرا خداوند از همه چيز آگاه است و از اين نظر هيچ گونه نيازى به تشكيل محكمه ى حساب در كار نيست، بلكه مقصود از محاسبه و بررسى اعمال بندگان چيز ديگرى است و آن اين كه «عدل وجود و حكمت» الهى براى همگان كاملاً روشن گردد وحتى آنان كه در دنيا در اين مورد شك و ترديد داشته و يا آن را جدى و مهم تلقى نمى كرده اند، آشكارا عدل ورحمت الهى را مشاهده نمايند و ديگر جاى هيچ گونه اعتذار واعتراضى براى كسى باقى نماند.
از اين نظر مى توان گفت مسأله ى «حساب» در سراى ديگر، بسان امتحان و آزمايش بندگان در دنيا است آزمايش و امتحان به گونه ى متداول در ميان انسانها براى كسب آگاهى و اطلاع نسبت به حالات افراد يا امور ديگر است ولى يك چنين غرض در مورد آزمايش هاى الهى مورد ندارد، بلكه امتحان هاى خداوندى براى خود علل و انگيزه هايى دارد كه يكى از آنها اتمام حجت بر بندگان است «تا سيه روى شود آنكه در او غش باشد»( منشور جاويد،ج9 ،ص 280)
به هر حال جناب بيناي بزرگوار هم اين مطلب با عقل منافات ندارد و هم مويداتي از شرع بر آن دلالت مي كند و ما هم تابع عقل و شرع هستيم.
خداوند متعال بعنوان شارع شریعت اسلام چنین فرموده که ما از اوئیم و بسوی او باز میگردیم.
از او بودن توصیفی است که در قالب الوهیت وصف شده چنانکه تنها اوست که هست کننده است از نیستی
و به او بازگشتن نیز در شریعت رجعتی توصیف شده که مملوک به مالک خویش و مخلوق به خالق خویش دارد.
حال اگر کسی رجعت به غیر خدا را قبول داشته باشد. خداوند در مورد او چنین فرموده :
(به معبود) کساني که غير خدا را ميخوانند دشنام ندهيد، مبادا آنها (نيز) از روي (ظلم و) جهل، خدا را دشنام دهند!
اينچنين براي هر امتي عملشان را زينت داديم سپس بازگشت همه آنان به سوي پروردگارشان است؛ و آنها را از آنچه عمل ميکردند، آگاه ميسازد .
خداوند برای کسانی که غیر را جای او میخوانند در صورت نپذیرفتن هدایت عملشان را در چشمانشان زینت میدهد و این صفت مذل الهی است.
حال اگر بگوئیم بازگشت ما به ائمه علیهم السلام است ما هم مشخصه ای از صفات الوهیت را به ایشان تفویض کرده ایم و نتیجه ای بهتر از آنچه که بر قوم فوق الذکر می آید نمیتوان برای خود متصور شویم.
آیاتی همچون بای ذنب قتلت که از جمله سوالاتی است که در روز حساب از بندگان خاطی پرسیده میشود بغیر از مضمون ظاهری مواخذه گر بقصد ایجاد تامل و تفکر در انسان و همچنین بر انگیختن احساس تنفر و برائت هم ادا شده و
همچنین این بیان روایتگر و بنوعی بتویر کشنده میزان و عدل است والبته شاید دلایل متعدد دیگری هم داشته باشد که حقیر نمیدانم.
اینکه بگوئیم این سوال ها و پاسخها حکایت از دخیل بودن غیر خدا دارد چراکه خداوند عالم بر انسان است ولی غیر او نه و این سوال و پاسخها از این بابت است.
این مساله میتواند حیح باشد فقط مشکلی که ایجاد میکند این است که بنا بر این قول این سوالها و پاسخها برای آگاه شدن قاضی ایست که عالم مطلق نیست.
و این نقص که مختص مخلوق است باعث میشود که او را شایسته قضاوت ندانیم.
من میخواستم سوال کنم چرا ما مستقیما از خود خدا نخواهیم؟
چون خدا از ما تو قرآن خواسته فقط از من بخواهید و درخواست کنید
yamahdi-12;244009 نوشت:
یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و ابتغو الیه الوسیله
َ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ أَنَا وَسِيلَتُهُ وَ أَنَا وَ وُلْدِي ذُرِّيَّتُه امیرالمومنین - روحی فداه فرمود : در تفسیر وابتغو الیه الوسیله من وسیله خدایم ، من و فرزندم و ذریه اش .(مناقب آل أبي طالب عليهم السلام(لابن شهرآشوب) ج3 75 فصل في أنه السبيل و الصراط المستقيم و الوسيلة ..... ص : 71)
من میخواستم سوال کنم چرا ما مستقیما از خود خدا نخواهیم؟ چون خدا از ما تو قرآن خواسته فقط از من بخواهید و درخواست کنید
اتفاقا تو قران خواسته از طریق ائمه بخوایم!!
ایه 64 سوره نسا رو بخونین!
بعد هم این که میگین:
yamahdi-12;244009 نوشت:
خدا از ما تو قرآن خواسته فقط از من بخواهید و درخواست کنید
وقتی شامل این مورد میشه که ما اولیا خدا و ائمه رو مستقل از خدا بدونیم که این میشه این شرک!!
ولی این طور نیست!!
میدونین چیه!این قصه ی همون دانش اموزیه که وقتی یه کار بدی انجام میده از بچه درس خون کلاس که حرفش پیش معلم برو داره می خواد واسطه اش شه!!
مام همون شاگرد تنبله ایم!!
در ضمن اینو قران تو خیلی جاهای دیگه تایید کرده!هم از شفاعت خیلی دفاع کرده هم از توسل!مثل قصه ی حضرت یوسف و شفا گرفتن چشمان حضرت یعقوب با پیراهن اون حضرت!که یه نمونه واضح است!!
یا مثلا توبه حضرت ادم!همه ی مفسرین شیعه و سنی کلماتی که ادم خدارو به اون ها قسم داد و توبه اش پذیرفته شد (37بقره)رو به نقل از پیامبر همون کلماتی میدونن که ما معمولا تو شب های قدر میگیم : یا حمیدبحق محمد،یا عالی به حق علی، یا فاطر بحق فاطمه،یا محسن به حق حسن،یا قدیم الاحسان به حق الحسین!!
اینم همون " جون بچت" ، " جون مادرت " و ... از این جور قسماس!!!....:khandeh!::khandeh!::khandeh!:
در واقع ائمه جلوه های رحمت خدان!!انگار خدا یه بهونه گذاشته واسه ماها که رحمتشو بیشتر از اون طریق بریزه رو سرمون!!
اونها به خاطر عبودیت محضشون این توفیقو پیدا کردن که وسیله رحمت خدا باشن!
فقطم در مورد اونا نیس هر کسی به این مقام برسه این توفیق نسیبش میشه!
سلام علیکم جمیعا
اینهائی که استدلال کردید آنهم از قول ائمه علیهم السلام اجتهاد در برابر نص است.
خداوند در قرآن کریم امر فرموده ادعونی استجب لکم. بخوانید مرا تا ( دعوتتان را )اجابت می کنم .
در این آیه
وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ(غافر/60) پروردگار شما گفته است: «مرا بخوانيد تا (دعاي) شما را بپذيرم! کساني که از عبادت من تکبر ميورزند به زودي با ذلت وارد دوزخ ميشوند!»
و همچنین
وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيسْتَجِيبُوا لِي وَلْيؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يرْشُدُونَ(البقرة/186) و هنگامي که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند، (بگو:) من نزديکم! دعاي دعا کننده را، به هنگامي که مرا ميخواند، پاسخ ميگويم! پس بايد دعوت مرا بپذيرند، و به من ايمان بياورند، تا راه يابند (و به مقصد برسند)!
وَاذْكُرُوا اللَّهَ فِي أَيامٍ مَعْدُودَاتٍ فَمَنْ تَعَجَّلَ فِي يوْمَينِ فَلَا إِثْمَ عَلَيهِ وَمَنْ تَأَخَّرَ فَلَا إِثْمَ عَلَيهِ لِمَنِ اتَّقَى وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ إِلَيهِ تُحْشَرُونَ(البقرة/203) و خدا را در روزهاي معيني ياد کنيد! (روزهاي 11 و 12 و 13 ماه ذي حجه). و هر کس شتاب کند، (و ذکر خدا را) در دو روز انجام دهد، گناهي بر او نيست، و هر که تأخير کند، (و سه روز انجام دهد نيز) گناهي بر او نيست؛ براي کسي که تقوا پيشه کند. و از خدا بپرهيزيد! و بدانيد شما به سوي او محشور خواهيد شد!
قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَيا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَينَ ذَلِكَ سَبِيلًا(الإسراء/110)
بگو: ««الله» را بخوانيد يا «رحمان» را، هر کدام را بخوانيد، (ذات پاکش يکي است؛ و) براي او بهترين نامهاست!» و نمازت را زياد بلند، يا خيلي آهسته نخوان؛ و در ميان آن دو، راهي (معتدل) انتخاب کن!
همانطوریکه میبینید بر این مفهوم ( خواندن خود خدا توسط بنده ) آیات بسیاری تائید و تاکید میکنند حال آنکه شما بر روی وسیله در آیه ای تاکید میکنید که هیچ مصداقی در قرآن ندارد.
وَلَا يأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلَائِكَةَ وَالنَّبِيينَ أَرْبَابًا أَيأْمُرُكُمْ بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ(آل عمران/80) و نه اينکه به شما دستور دهد که فرشتگان و پيامبران را، ارباب خود انتخاب کنيد. آيا شما را، پس از آنکه مسلمان شديد، به کفر دعوت ميکند؟!
بنام او كه هم خالق علم است و هم خالق عشق
باسلام وصلوات برپيام آور علم وعشق وخاندان پاك ومعصوم او
فقط ميتوانم بگويم كه احتمالا آيات قرآن بيش ازهرچيزديگري بايدملاك باشند كه دوست عزيزمان بينا88 با استنادبه آيات نوراني حق و كلام صريح وروشن خالق و آفريدگارمان مرا به اين فكرانداخت كه انسان بايددرهرشرايطي و با هردين ومذهب وباوري نبايد تفريط يا افراط نموده و خدايي ناكرده از بزرگان پاك ومعصوم خود بت يا چيزي شبيهه آن بسازد كه فرداي قيامت درمقابل همان عزيزان جوابگو گردد.و براي ما شيعيان..اول خدا.دوم پيامبراسلام{ص} وسوم ائمه معصوم {ع}
و البته سوال من با درنظر گرفتن اين واقعيت كه وجود واسطه را حداقل درزندگي انساني يا دنيايي.زميني خود نميتوان ناديده گرفته يا منكرشد آيا واسطه براي هرچيز حتي بخشش گناه در دنيا وآخرت ومخصوصا گناهان حق الناسي وجود دارد وكارسازميباشد و آيا براي رسيدن به اميال و آرزوهاي زميني خود مانند ماشين.خانه.رفاه.راحتي يا پيشرفت كشور و مردم ومذهبمان ميتوان به واسطه متوسل شدياخير و آيا حد واندازه اي وجود دارد و اگربلي..اين حد واندازه كجا وتا چه مقدارميباشد.
باتقديروتشكرpargaj.blogfa.com
اینهائی که استدلال کردید آنهم از قول ائمه علیهم السلام اجتهاد در برابر نص است.
اینکه میفرمایید اینها استدلال در برابر نص است در صورتی صادق است که ما با ایاتی که برای توضیح و حمایت از توسل اوردیم بخوابییم حجتی بیاریم تا درخواست کردن از خداوند رو نفی کنیم یعنی دو مسئله با هم در تضاد باشن!شما بخوای چیزی رو بگی من چیز دیگه!اما این طور نیست در واقع ایاتی که گفته شد توضیح همان ایاتی است که شما گفتین!!
ما باید فقط از خداوند در خواست کنیم
و در ایه ی 64 سوره نسا یاد داده چه طور از خدا بخواییم!
در این ایه قران به کسانی که به خودشون ستم کردند فرمان میده سراغ پیامبر برند و از او بخوان برای ان ها طلب مغفرت کنه و هم خود توبه کنند!و اخر ایه هم فرمودهخداوند در این حالتوبه پذیر است! ویا ایه 5 منافقون:همین ماجرا در مورد منافقان نقل شده!
و یا باز در سوره ی یوسف در ایات 98-97 از فرزندان یعقوب علیه السلام گفته که از پدرشان خواستند برای ان ها طلب امرزش کنه!و این عمر رو تایید کرده!
علاوه بر این در ایه ی 35 مائده کاملا واضح است که خداوند از ما خواسته تا برای تقرب به او وسیله ای جستوجو کنیم!: یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و ابتغو الیه الوسیله...و یا
hoorshid;244170 نوشت:
یا مثلا توبه حضرت ادم!همه ی مفسرین شیعه و سنی کلماتی که ادم خدارو به اون ها قسم داد و توبه اش پذیرفته شد (37بقره)رو به نقل از پیامبر همون کلماتی میدونن که ما معمولا تو شب های قدر میگیم : یا حمیدبحق محمد،یا عالی به حق علی، یا فاطر بحق فاطمه،یا محسن به حق حسن،یا قدیم الاحسان به حق الحسین!!
فقط در این مورد از حدیث پیامبر ص و تفسیر استفاده شد!که انقدر محکم هم هست که بتوان به ان استدلال کرد!
توجه دارید که ما در قران ایات محکم و متشابه داریم!مثلا در یکی از مثالهای شما خداوند میگه من نزدیکم!!خوب این ها به تعلیم و اموزش نیاز داره و الا همان انحرافات وهابیها ایجاد میشه!!!
اگر نیاز نبود قران توضیح و تفسیر بشه که چه نیازی به پیامبر؟!خداوند به هر کداممان میتوانست به هزاران طریق کتابشرو برسونه!!
ببینید این ایات کاملا واضح اند!و فقط مرد اخر یک استثنا بود!که میشود اون رو کنار گذاشت!گرچه...
:reading:اگر به مثالی که بنده در پست 58 زدم کمی دقت میکردید متوجه میشدید تناقضی بین ایاتی که شما اوردید و این ایات بیان شده نیست:
hoorshid;244170 نوشت:
این قصه ی همون دانش اموزیه که وقتی یه کار بدی انجام میده از بچه درس خون کلاس که حرفش پیش معلم برو داره می خواد واسطه اش شه!!
مگه تو این مثال دانش اموز تنبل از دانش اموز زرنگ کلاس طلب بخشش میکنه؟؟!!
از اون میخواد چون معلم او رو بیشتر دوست داره و به معلم نزدیک تره او خواسته اش را از معلم بخواد تا احتمال پذیرفته شدن خواسته بیشتر بشه!!در مورد ائمه و همه ی اولیا خدا هم همین طوره!به استناد ایاتی که بیان شد
مگر درخواست از ائمه غیر در خواست از خداست که شما این طور میگین؟؟!!:Gig:
توسل=راه و روش خواستن از خدا!! نه،خواستن از غیر خدا!!!!!!
ایاتی که اینجا گفته شد ایات شمارو نقض نمیکنه!بلکه میگه:خوب خداوند گفته من رو بخونید!در اینجا یاد میده او رو چه طور بخونیم!!
آرينه بابا;244387 نوشت:
فقط ميتوانم بگويم كه احتمالا آيات قرآن بيش ازهرچيزديگري بايدملاك باشند كه دوست عزيزمان بينا88 با استنادبه آيات نوراني حق و كلام صريح وروشن خالق و آفريدگارمان مرا به اين فكرانداخت كه انسان بايددرهرشرايطي و با هردين ومذهب وباوري نبايد تفريط يا افراط نموده
در ضمن بنده فکر میکنم ما در مورد ائمه اگر اهمال نکنیم ، اغراق نمیکنیم!خطبه حمام رو در نهج البلاغه بخونید!تازه این خطبه بیان مقام انسان های متقی است نه ائمه!!که مقامشان از هر بشر دیگری بالا تر است
ویا شما اگر معنی زیارت جامعه کبیره که با سند محکم از امام هادی علیه السلام نقل شده بخونید!در بعضی ازقسمت ها در مناجات با اولیا خدا میگه به اذن شما باران میاد!!!(قریب به مضمون)
مقام ائمه بسیار بالا تر از اونیست که ما فکر میکنیم!
باز برای اینکه سو تفاهم نشه عرض کنم این به ان معنی نیست که ائمه بخوان باران بیاد و خدا نه!یا خداوند کاری نداره اگر اون ها خواستند باران میاد!!
این تناقض ظاهری با این حدیث معروف و بسیار زیبا حل میشه!
بسم الله الرحمن الرحیم من العبد به منزلت کن من المولا
ببینید عبد محض چنین مقامی داره!!و دلیل اون این است که در این مرحله ی بندگی دیگه خواسته ی عبد و مولا فرقی با هم نداره!!عین هم است!!
این مثل مورد معجزه میماند!مگر انگشت حضرت سلیمان مستقل عمل میکرد!!منو شما اون انگشتر رو هم داشته باشیم کاری نمیتونیم انجام بدیم!!پس اون انگشتر،فقط یکی از اسباب است! مگر وقتی پیامبری به مرحله ای میرسد که در طبیعت دخل و تصرف (یا همان معجزه ) بکنه این کار رو مستقل از خداوند انجام میده!!؟؟
نه!!روح پیامبر به خاطر مقام بسیار بالاش میشه وسیله ی خداوند برای انجام اون کار(معجزه)همون طور که خداوند در ایات قران گفته که دوست داره کار هاش رو با اسباب انجام بده!!
باز هم تاکیید میکنم:
توسل=راه خواستن از خدا!! نه،خواستن از غیر خدا!!!!!!
و البته سوال من با درنظر گرفتن اين واقعيت كه وجود واسطه را حداقل درزندگي انساني يا دنيايي.زميني خود نميتوان ناديده گرفته يا منكرشد آيا واسطه براي هرچيز حتي بخشش گناه در دنيا وآخرت ومخصوصا گناهان حق الناسي وجود دارد وكارسازميباشد و آيا براي رسيدن به اميال و آرزوهاي زميني خود مانند ماشين.خانه.رفاه.راحتي يا پيشرفت كشور و مردم ومذهبمان ميتوان به واسطه متوسل شدياخير و آيا حد واندازه اي وجود دارد و اگربلي..اين حد واندازه كجا وتا چه مقدارميباشد
ببیند تا اونجایی که بنده میدونم امر ائمه در همه ی این امور نافذ است تا جایی که مخالف با قوانین تکوینی نباشد!و همون طور که خودتون بهتر میدونید این قوانین همان قوانین اداره کننده عالم هستند که بخشی از ان ها می شه قوانین فیزیکو شیمیو... و بخشی میشه قوانینی مثل پیروزی مطلق حق یا دیدن نتیجه ی نیکی یا بدی به پدرو مادر در همین دنیا و یا همون مورد حق الناس که گفتین!که البته این مورد بیشتر مربوط به قیامته!
مسئله ای که ماها باید توجه کنیم اینه که ائمه هم در مورد اجابت دعا همون کاریو انجام میدن که خدا انجام میده!یعنی همون پروسه است!همون طور که خدا در مورد حق الناس دخالت نمیکنه و به بنده واگذار میکنه تا از فرد مقابل رضایت بگیره ائمه هم همچین اختیاری ندارند!
و همچنین خداوند بسیاری از دعاهای ما رو به ظاهر مستجاب نمیکنه، بنا به حکمت هایی،مثلا اینکه به صلاح ما نیست یا چیز دیگری برای ما بهتر است یا....
اونها هم همینطورند....
ما باید فقط از خداوند در خواست کنیم
و در ایه ی 64 سوره نسا یاد داده چه طور از خدا بخواییم!
در این ایه قران به کسانی که به خودشون ستم کردند فرمان میده سراغ پیامبر برند و از او بخوان برای ان ها طلب مغفرت کنه و هم خود توبه کنند!و اخر ایه هم فرمودهخداوند در این حالتوبه پذیر است! ویا ایه 5 منافقون:همین ماجرا در مورد منافقان نقل شده!
و یا باز در سوره ی یوسف در ایات 98-97 از فرزندان یعقوب علیه السلام گفته که از پدرشان خواستند برای ان ها طلب امرزش کنه!و این عمر رو تایید کرده!
علاوه بر این در ایه ی 35 مائده کاملا واضح است که خداوند از ما خواسته تا برای تقرب به او وسیله ای جستوجو کنیم!: یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و ابتغو الیه الوسیله...
بسیار خب.
این بخش را هم کامل توضیح دهید تا موضوع را بررسی کنیم.
چطور ثایت میکنید که در آیات 64 سوره نساء و در 97 و 98 سوره یوسف حضرت یعقوب نبی و نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وسیله ای هستند که به آن استدلال میکنید در آیات 35 مائده و 57 اسراء و موضوع رضایت از آنها در میان نیست .
________________________________________________
64 سوره نساء
( 10 نفر یهودی ای که بقصد ضربه به اسلام صبح اظهار اسلام کردند و عصر اظهار کفر و بنا بر شان نزول آیه پیامبر دل آزرده شدند )
97 و 98 سوره یوسف
(فرزندان حضرت یعقوب پس از پیدا شدن حضرت یوسف شرط مغفرت گناهشان در رابطه با آنچه که بر سر یوسف و یعقوب علیهم السلام آوردند خداوند رضایت و دعای پدرشان قرار داد )
اول اینکه بنده متوجه نمیشم شما چرا به این ایه استدلال کردین!این ایه اصلا در این بحث موضوعیت نداره!
اگر شما میخوای بگی وسیله ی ذکر شده در 57اسرا و وسیله ی ذکر شده در 35 مائده یکی هستند که نهایتا به این میرسید که در قران تناقض هست!!چون یک جا توصیه میکنه برای تقرب به خدا وسیله ای جستوجو کنید (مائده) و جای دیگه میگه این وسیله های شما سودی به حال شما نداره!!!!
هر کلمه ای که تو قران امده که همه جا یک معنی نمیده!!!مثلا امام مطرح شده در بقره به معنی پیشواست ولی جای دیگه به معنی راه هم اومده!!شما باید ببینید کلمه کجا استفاده شده تا تشخیص بدین منظور چیه!!همه ی زبانها این طورن!!
از خود ایه ی 57 (اسرا)و ایات قبلش واضح است که اینجا مخاطب مشرکان و کفار مکه اند اما در 35 مائده یا ایها الذین امنوا خطاب کرده!!وسیله ی ذکر شده در اسرا بتهای مشرکان و همه چیز هایی است که غیر خدا میپرستیدند و هم شان خدا قرار میدادن!اما در مائده حرف از پرستش نیست ، حرف توسل است!وسیله خواستن برای تقرب!ربطی به سوره ی مائده نداره!!...
بعد هم قبل از رسیدن به ایه سوره ی مائده ایات بیان شده ی قبلی خود برای تایید توسل کافی اند یعنی:
hoorshid;244431 نوشت:
در این ایه قران به کسانی که به خودشون ستم کردند فرمان میده سراغ پیامبر برند و از او بخوان برای ان ها طلب مغفرت کنه و هم خود توبه کنند!و اخر ایه هم فرموده خداوند در این حالتوبه پذیر است! ویا ایه 5 منافقون:همین ماجرا در مورد منافقان نقل شده! و یا باز در سوره ی یوسف در ایات 98-97 از فرزندان یعقوب علیه السلام گفته که از پدرشان خواستند برای ان ها طلب امرزش کنه!و این عمر رو تایید کرده!
خود نشان میدهند توسل مورد تایید قران است!
ولی اگر می خواهید بحث بیشتر باز بشه: در مورد اینکه ایا وسیله ی مطرح شده همان اولیا خدا هستند یا نه!باید گفت این وسیله الزاما اونها نیستند!یابه بیان بهتر فقط اونها نیستند!اونها یکی از وسایلند از دیگر وسایل اسما حسنی خداست که در سوره ی اعراف ایه 180 هم به اون اشاره شده! بعد هم بنده از مطرح کردن
hoorshid;244431 نوشت:
یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و ابتغو الیه الوسیله...
فقط خواستم اثبات کنم خاوند مجوز توصل (بلکه دستور به توصل ) رو داده!گرچه این از بقیه ایات هم معلوم است ، اما اینجا دستور صریح تری داده! حالا ما باید ببینیم که وسیله ای که خداوند مطرح کرده چیه که ایات بیان شده ی :
hoorshid;244431 نوشت:
در این ایه قران به کسانی که به خودشون ستم کردند فرمان میده سراغ پیامبر برند و از او بخوان برای ان ها طلب مغفرت کنه و هم خود توبه کنند!و اخر ایه هم فرموده خداوند در این حالتوبه پذیر است! ویا ایه 5 منافقون:همین ماجرا در مورد منافقان نقل شده! و یا باز در سوره ی یوسف در ایات 98-97 از فرزندان یعقوب علیه السلام گفته که از پدرشان خواستند برای ان ها طلب امرزش کنه!و این عمر رو تایید کرده!
نشان میده یکی از این وسایل اولیا خدا هستند!!
گذشته از این بنده عرض کردم که :
hoorshid;244431 نوشت:
ما در قران ایات محکم و متشابه داریم!مثلا در یکی از مثالهای شما خداوند میگه من نزدیکم!!خوب این ها به تعلیم و اموزش نیاز داره و الا همان انحرافات وهابیها ایجاد میشه!!! اگر نیاز نبود قران توضیح و تفسیر بشه که چه نیازی به پیامبر؟!خداوند به هر کداممان میتوانست به هزاران طریق کتابشرو برسونه!!
اگر چه در این مورد ایات به خودی خود کاملا واضح اند اما به طور کل اگر شما بخوایین فقط به ایات استدلال کنین به جایی نمیرسین!قران به مفسر نیاز داره!که همون فرستاده ی خداست!!.... که در این مورد احادیث بسیار زیادی توسط شیعه و سنی و یا حتی وهابیون(!!!!!)نقل شده نمونه اش همون که در مورد توبه حضرت ادم بیان شد!! مورد دیگه داستان شفا گرفتن یک نابیناست که رفاعی نویسنده معاصر و معاند وهابی هم حتی سندش رو تایید کرده که:
این فرد برای شفا چشمش و به توصیه خود پیامبر در دعایی بیان میکنه:اللهم انی اسالک و اتوجه الیک بنبیک محمد نبی الرحمةیا محمد انی اتوجه بک ...... دقت کنید مثل جملات دعای توسل ماست مواردی از این قبیل خیلی زیاد است که میتونید اونها رو در کتب مربوط به ایین وهابیت پیدا کنید مثل کتاب ایت الله سبحانی البته اصول عقاید امامیه ی ایشون هم مفید است(گرچه بسیار فشرده بیان کرده) و یا در کتبی که به طور خاص در باره توسل نوشته شده.
البته کتاب در این باره بسیار زیاد است! توجه کنید اعتقاد توسل فقط مربوط به شیعیان نیست اهل سنت هم اینرو قبول دارند در صحیح بخاری (که همان طور که میدونید صحیح ترین کتاب مورد قبول اهل سنت بعد از قران است و برای احادیث بیان شده در اون تصحیح سند نمی کنند) هم از توسل عمر صحبت کرده!و البته این از اداب رسوم انها تا چند قرن اخیر هم بوه!فقط وهابیون هستند که بدئتی گذاشتند و با بسیاری از مسائل از این قبیل مخالفت کردند!
اول اينكه
در مورد 57 سوره اسراء بنده به نقل عده اي كه معتقد به وسيله هستند اين را نقل كردم والا حقير چنين عقيده اي ندارم.
و اما بعد
در مورد موضوع رضايت از دونبي بواسطه آزردن اين دو نبي و رضايت خداوند كه در گرو رضايت اين دو نبي بود.
يعني ظلمي بر نبي اكرم صلي الله عليه و آله و سلم شده بود و اين جسارت قلب ايشان را آزرده بود و همچنين در مورد حضرت يعقوب فرزندانش به ايشان ظلم كرده بودند و ايشان نيز از فرزندانش دلخور بود لذا خداوند رضايتش را در گرو رضايت اين دو بزرگوار قرار داده بود.
مثل اينكه كسي قلب پدر و مادرش را به درد آورد سپس پشيمان شود همانطوريكه ميدانيم شرط رضايت خداوند از او و بخشش اين است كه از پدر و مادر دلجوئي كند( بشكلي كه در قرآن كريم آمده ) بحدي قلب پدر و مادر از او راضي شود كه برايش دعاي خير نمايد و از خدا براي فرزندش طلب مغفرت كند.
اين مضمون آيات مذكور بر اساس شان نزول آن بود.
وسيله قرار دادن انبياء با اين مضمون كه از آيه 35 سوره مائده براي استدلال به آن استفاده شده در اين آيات مداقي ندارد.
اگر مطلبي داريد در خدمتم والا اگر مطلبي نيست بفرمائيد بحث را ادامه دهم.
در مورد 57 سوره اسراء بنده به نقل عده اي كه معتقد به وسيله هستند اين را نقل كردم والا حقير چنين عقيده اي ندارم.
این ایه که با برداشت غلط از توسل میشه موضوع بحث ما و نفی اون رو میکنه!!چه طرف داریی؟؟!!که البته جوابش عرض شد!
bina88;244972 نوشت:
عني ظلمي بر نبي اكرم صلي الله عليه و آله و سلم شده بود و اين جسارت قلب ايشان را آزرده بود و همچنين در مورد حضرت يعقوب فرزندانش به ايشان ظلم كرده بودند و ايشان نيز از فرزندانش دلخور بود لذا خداوند رضايتش را در گرو رضايت اين دو بزرگوار قرار داده بود.
اولا با این حساب باز هم ایه 64نسا میمونه!من تفاسیر رو دباره نگاه کردم!اینجا بحث ازار رسول نیست بحث نافرمانی اوست که گناه است و همین طور در ایه گفته به خودشان ظلم کردن!حرف ظلم به رسول نیست!!در واقع هیچ حق الناسی مطرح نیست که شما اینطور میگید!!
دوما قران وقتی به صورت مثال از قصه ی حضرت یعقوب صحبت میکنه به هیچ عنوان نمیگه رضایت او رو میخواستند!!حضرت یعقوب قبل از این دعا از پسرانش راضی شده بود و اونهارو بخشیده بود!(اگر میخوایید به شان نزول استناد کنید و بررسی تاریخی بکنید)
در مورد سوره منافقون هم اصلا بحث ازار نبی نیست!!
از طرف دیگه اگر این مسئله شرط بود خداوند اون رو به گونه ای در قران بیان میکرد!!
چیزی که خداوند در ایات فرموده اینه که اونها با گناهی که انجام دادن باید توبه کنن و وقتی نبی برای اونها طلب توبه کنه خداوند توبه پذیر است!!(64نسا)
اونقدر واضح است که نه نیازی به شان نزول هست و نه توضیح اضافی(البته در این مورد)
از طرف دیگه بنده براتون استدلال عقلی هم اوردم(البته با یک بیان ساده)ولی شما جوابی برای اون ندادین!!
hoorshid;244170 نوشت:
این قصه ی همون دانش اموزیه که وقتی یه کار بدی انجام میده از بچه درس خون کلاس که حرفش پیش معلم برو داره می خواد واسطه اش شه!! مام همون شاگرد تنبله ایم!!
بعد هم یک سوال:شما کلا با احادیث کاری ندارید!!؟؟؟..
حسبنا کتاب الله؟؟؟!!!!!!.......
1.در حدیث ثقلین هم که از موثق ترین احادیث بین شیعه و سنیست امده:ان تمسکتم بهما....
2.
hoorshid;244963 نوشت:
داستان شفا گرفتن یک نابیناست که رفاعی نویسنده معاصر و معاند وهابی هم حتی سندش رو تایید کرده که: این فرد برای شفا چشمش و به توصیه خود پیامبر در دعایی بیان میکنه:اللهم انی اسالک و اتوجه الیک بنبیک محمد نبی الرحمةیا محمد انی اتوجه بک ...... دقت کنید مثل جملات دعای توسل ماست مواردی از این قبیل خیلی زیاد است
3.
hoorshid;244431 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم من العبد به منزلت کن من المولا ببینید عبد محض چنین مقامی داره!!و دلیل اون این است که در این مرحله ی بندگی دیگه خواسته ی عبد و مولا فرقی با هم نداره!!عین هم است!! این مثل مورد معجزه میماند!مگر انگشت حضرت سلیمان مستقل عمل میکرد!!منو شما اون انگشتر رو هم داشته باشیم کاری نمیتونیم انجام بدیم!!پس اون انگشتر،فقط یکی از اسباب است! مگر وقتی پیامبری به مرحله ای میرسد که در طبیعت دخل و تصرف (یا همان معجزه ) بکنه این کار رو مستقل از خداوند انجام میده!!؟؟ نه!!روح پیامبر به خاطر مقام بسیار بالاش میشه وسیله ی خداوند برای انجام اون کار(معجزه)همون طور که خداوند در ایات قران گفته که دوست داره کار هاش رو با اسباب انجام بده!!
4.
hoorshid;244170 نوشت:
ا مثلا توبه حضرت ادم!همه ی مفسرین شیعه و سنی کلماتی که ادم خدارو به اون ها قسم داد و توبه اش پذیرفته شد (37بقره)رو به نقل از پیامبر همون کلماتی میدونن که ما معمولا تو شب های قدر میگیم : یا حمیدبحق محمد،یا عالی به حق علی، یا فاطر بحق فاطمه،یا محسن به حق حسن،یا قدیم الاحسان به حق الحسین!!
5.یا در کتب حدیثی معتبر اهل سنت گفته شده ائمه ابواب حطه اند(همان دری که بنی اسرائیل از ان باب طلب استغفار میکرد) 6.و یا باز هم اهل سنت به نقل از پیامبر اهل بیت رو کشتی نجاتی معرفی کرن که هر که به اونها تمسک جویید (بر ان کشتی سوار شود)نجات میابد حدیث موثق در این باره بسیار زیاده.........
[=Times New Roman]
بسيار خب
در پاسخ به حديثي كه جناب قنبر حيدر و دوستان در مورد وسيله قرار دادن ( براساس به شرحي كه در مورد وسيله در تفقه علماي شيعه امروزي ) حقير عرض كردم
اين اجتهاد در برابر نص است.
جناب هورشيد فرمودند :
hoorshid;244431 نوشت:
اینکه میفرمایید اینها استدلال در برابر نص است در صورتی صادق است که ما با ایاتی که برای توضیح و حمایت از توسل اوردیم بخوابییم حجتی بیاریم تا درخواست کردن از خداوند رو نفی کنیم یعنی دو مسئله با هم در تضاد باشن!شما بخوای چیزی رو بگی من چیز دیگه!اما این طور نیست در واقع ایاتی که گفته شد توضیح همان ایاتی است که شما گفتین!!
[=Times New Roman]و بنده ميخواهم دليل اجتهاد در برابر نص را بياورم
اين امر صحيح است كه كسي در تشيع نميگويد به سراغ خدا نرو ولي استدلال غير قرآني اي بنام واسطه فيض مطرح ميكند كه مسلمان را از مراجعه مستقيم به خدا منصرف ميسازد
و اين معني است كه اجتهاد در برابر نص است . نصي كه انسان را توصيه به مراجعه مستقيم و بدون واسطه با خدا نا اميد ميسازد.
براي اين امر به رساله اعتقادي علامه مجلسي استناد ميكنم كه ايشان صراحتا و با زباني بسيار ساده در اين باره نظرشان را ذكر كرده اند ( اين كتاب در بخش كتابخانه سايت موجود است و ضمنا ميتوانيد در اين صفحه خود عبارات رو ببينيد بدون نياز به هرگونه شرحي)
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]
در صفحه 7 و 8 كتاب در ابتداي اين رساله جناب مجلسي ( بطور خلاصه ) چنين توصيف مينمايند كه ارتباط بنده با خدا در مثل مانند ارتباط يك عرب جاهلي است و پادشاه . چنانكه يك عرب جاهلي را به دربار پادشاه راه نميدهند يا اگر راه بدهند شاه او را مورد تفقد خود قرار نميدهد لذا
همانطوريكه آن عرب جاهلي نياز به سفارش كسي دارد تا در دربار شاه اعتبار بيابد و از مهمان نوازي شاه متنعم گردد
[=Times New Roman]ما هم كه از خداوند متعال در نهايت دوري هستيم نياز به واسطه فيض داريم[=Times New Roman] ( زيرآن قسمتها خط كشيده شده )
اين عبارات اجتهاد در برابر نص است. يعني طبق نص صريح قرآن كريم كه ميفرمايد خداوند به بندگان از رگ گردن نزديكتر است و اين را در مورد همه بندگان ميفرمايد
و هيچ تخصيصي وارد نميسازد كه مثلا گناهكاران به سراغ فلاني بروند و نيكان بسوي من چراكه ميفرمايد بندگان خداوند را با خوف و رجاء يعني اميد خدا را بخوانند(الأعراف/55) ( خوف مختص مومنين است (النازعات/19) و اميد براي گناهكاران(المائدة/34)
)
همچنين در مورد رجوع مستقيم و بدون واسطه و به طور مستقيم خداوند متعال ( درست برعكس آنچه كه جناب مجلسي توصيف كردند ) در اينجا قبلا نقل آياتي از ميان آيات متعدد شد كه از نقل مجدد براي مختصر بودن متن آن پرهيز ميشود.
پس
اصل بحث اين است كه مراجعه به خداوند بدون واسطه توصيه خداوند است و با واسطه اجتهاد واسطه انديشان
در اين ميان
دعاي نبي اكرم ميتواند موثر باشد چنانكه در آيه
وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَنْ يؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيوْمِ الْآخِرِ وَيتَّخِذُ مَا ينْفِقُ قُرُبَاتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ أَلَا إِنَّهَا قُرْبَةٌ لَهُمْ سَيدْخِلُهُمُ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ(التوبة/99)
گروهي (ديگر) از عربهاي باديهنشين، به خدا و روز رستاخيز ايمان دارند؛ و آنچه را انفاق ميکنند، مايه تقرب به خدا، ودعاي پيامبر ميدانند؛ آگاه باشيد اينها مايه تقرب آنهاست!خداوند بزودي آنان را در رحمت خود وارد خواهد ساخت؛ به يقين، خداوند آمرزنده و مهربان است!
[=Times New Roman]اين موضوع ذكر شده ولي موضوع واسطه فيض معنائي است كه از جنس آيات الهي نمي باشد و در حقيقت بخاطر ايجاد يك واسطه مسلمان مجبور و مسغول واسطه ها ميشوند لذا در تضاد با مسيري است كه در قرآن كريم درباره روش طي طريق الي الله توصيه شده.
اينكه مسلمان را بسيار دور از خدا توصيف كنيم و براي او واسطه اي همچون واسطه پادشاه تعريف كنيم همانطوريكه ديديم هيچ مصداقي در مفاهيم آيات خدا ( در محكمات و در متشابهات ) ندارد
ادامه
....
:no::no::no::no::no::no::no::no:اولا این روشی که شما پیش گرفتید روش بحث نیست شما موضوعی رو مطرح کردید بنده جواب دادم بخشی از اون رو رد کردین ، من برای اون جواب اوردن اعتنا نکردین!!و همین طور بخشی موند و بی اعتنا رد شدین!!!
شما فقط میخوایین حرف خودتونو بزنین یا دارین بحث میکنین؟!!بنده چند سوال پرسیدم که جواب ندادین!
به خصوص:
hoorshid;245000 نوشت:
شما کلا با احادیث کاری ندارید!!؟؟؟.. حسبنا کتاب الله؟؟؟!!!!!!.......
:Narahat::Narahat::Motehayer:
bina88;245094 نوشت:
اين عبارات اجتهاد در برابر نص است. يعني طبق نص صريح قرآن كريم كه ميفرمايد خداوند به بندگان از رگ گردن نزديكتر است و اين را در مورد همه بندگان ميفرمايد
بعد هم اشکال شما همین جاست ببخشید ولی موتاسفانه دارین همون روشیو میرین که وهابیون و بسیاری دیگر رفتن البته حتی وهابیون هم به بعضی احادیث ایمان دارند!!من نمیدونم شما طرف دار چه مسلکی هستین؟؟!!!!قران به تفسیر و توضیح پیامبر نیاز داره مفسر میخواد والا چه نیازی به پیامبر الهی بود!!؟خدا قران رو بر زمین نازل میکرد!!اون رو در کوهی قرار میداد و با ندایی اسمانی به همه فرمان میداد از اون پیروی کنن!!!!!!!!!!!!!!!!!
شما برای احادیثی که از پیامبر نقل کردم و از نظر شیعه و سنی معتبر است هم جوابی ندادین!!؟
:Motehayer::Motehayer::Motehayer:
:read:خدا از رگ گردن به انسان نزدیک تره یعنی خداوند نسبت به هر کسی به انسان اگاه تره!!به معنی نزدیکی فیزیکی نیست که شما این طور میفرمایید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
نزدیکی از نظر منزلت هم باشه که ناممکنه!!!
در مورد مثال جناب اعلامه مجلسی هم واضح است ایشون فاصله ی مقام و قدرت نفوذ منظورشونه!!منظور شان اللهی است!!نه انکه خداوند اعوذوبالله جلوتر از رگ گردن ماست!!!!!!نزدیکتر از اون به ماست!!به بیان بهتر منظورشان نزدیکی از نظر قرب اللهی است!!معلوم است که ائمه بیش از ما به خداوند نزدیک اند!پر واضح است که انها برای خداوند عزیزتر از ما هستن!!!
استدلال شما عدالت خدارو نقض میکنه!همه به یک میزان قرب الی الله دارند؟؟!!
این با ایات قران یکی است؟!!این استدلال در برابر نص نیست؟!اون هم استدلالی که نه بر پایه ی حدیث معتبری است نه استدلا عقلی معتبر!
:read::read::read::read::read:
نکنه ما از نظر مقام و قدرت نفوذ به خداوند نزدیکیم همون طور که در قران فرموده من از رگ گردن به شما نزدیکترم؟؟؟؟!!!!!!!؟؟!؟!؟!؟!..............
نکنه این رو انکار میکنید؟؟؟؟!!!!!!!!.......
این دیگه برهان عقل!!برداشت شما از ایات درست نیست!!برای همین میگم به مفسر نیاز هست!!به احادیث نیاز هست!!
:Narahat az:پس مثال ایشون منافاتی با ایه ای که اشاره کردین نداره!!
در نتیجه دلایلی که بنده قبلا در پست 65 ذکر کردم که این اجتهاد در برابر نص نیست همچنان صادق است!! یعنی:
hoorshid;244431 نوشت:
اگر به مثالی که بنده در پست 58 زدم کمی دقت میکردید متوجه میشدید تناقضی بین ایاتی که شما اوردید و این ایات بیان شده نیست: نقل نمایش پست ها نوشته اصلی توسط : hoorshid این قصه ی همون دانش اموزیه که وقتی یه کار بدی انجام میده از بچه درس خون کلاس که حرفش پیش معلم برو داره می خواد واسطه اش شه!! مگه تو این مثال دانش اموز تنبل از دانش اموز زرنگ کلاس طلب بخشش میکنه؟؟!! از اون میخواد چون معلم او رو بیشتر دوست داره و به معلم نزدیک تره او خواسته اش را از معلم بخواد تا احتمال پذیرفته شدن خواسته بیشتر بشه!!در مورد ائمه و همه ی اولیا خدا هم همین طوره!به استناد ایاتی که بیان شد مگر درخواست از ائمه غیر در خواست از خداست که شما این طور میگین؟؟؟!!!! توصل=راه و روش خواستن از خدا!! نه،خواستن از غیر خدا!!!!!!
:read:پست رو دوباره مطالعه بفرمایید!!! پاسخ اشکالات قبل رو اگر دارید بفرمایید بعد برین جلو....
این با ایات قران یکی است؟!!این استدلال در برابر نص نیست؟!اون هم استدلالی که نه بر پایه ی حدیث معتبری است نه استدلا عقلی معتبر!
bina88;245094 نوشت:
و هيچ تخصيصي وارد نميسازد كه مثلا گناهكاران به سراغ فلاني بروند و نيكان بسوي من چراكه ميفرمايد بندگان خداوند را با خوف و رجاء يعني اميد خدا را بخوانند(الأعراف/55) ( خوف مختص مومنين است (النازعات/19) و اميد براي گناهكاران(المائدة/34) )
منظورتون چیه خوف برای مومنین رجا گناهکاران!!مونین نباید یه رحمت خدا امید داشته باشن!!؟کافری که خوف اللهی نداره چرا باید توبه کنه!؟؟..
اگر وسط مطالب وارد نميشديد و ميگذاشتيد بنده عرايضم را تمام كنم اين مشكل پيش نمي آمد و شما هم جوابتان را ميگرفتيد.
در هر صورت
hoorshid;245107 نوشت:
موتاسفانه دارین همون روشیو میرین که وهابیون و بسیاری دیگر رفتن البته حتی وهابیون هم به بعضی احادیث ایمان دارند!!من نمیدونم شما طرف دار چه مسلکی هستین؟؟
براي اثبات اجتهادي كه در برابر نص صورت گرفته بنده به نص استناد كردم مشكلي دارد ؟
اما نصوصي كه بنده به آنها استناد كردم
مثلا
تفسير اينكه خداوند از رگ گردن به انسان نزديك تر است نيز اين است كه خداوند بر تمام احوال بندگان تسلط و آگاهي دارد بطوريكه خود انسان بر خودش اين آگاهي و تسلط را ندارد و ..
آيا تفسير آيه ناقض معناي ظاهري آن است يا تبصره اضافه ميكند ؟
همچنين در موارد ديگر كه در مورد رابطه انسان و خداوند در قرآن كريم آمده .
اگر غير از اين است شما بياوريد و استناد كنيد بنده جلوي شما را نگرفتم.
تا اينجا شما به روايات استناد كرده ايد تا اثبات كنيد وسيله اي كه در آيه 35 سوره مائده آمده پيامبران هستند. سوال : آيا كسي به شما اعتراض كرد .
hoorshid;245107 نوشت:
منظورتون چیه خوف برای مومنین رجا گناهکاران!!مونین نباید یه رحمت خدا امید داشته باشن!!؟کافری که خوف اللهی نداره چرا باید توبه کنه!؟؟..
اما در اين مورد
متاسفانه يا درك نميكنيد يا ميخواهيد سفسطه كنيد.
شما ميدانيد
گناهكاران توبه ميكنند از روي خوف و اميد و همچنين
ومومنين گناه هم ميكنند و آنها هم اميد و رجاء دارند ؟
ولي منظور بنده در اين بحث موضوع ديگري است و شما اين را ميدانيد و هر كسي كه اين مطلب را ميخواند متوجه ميشود كه مضمون بحث من اين است كه
خداوند براي مومنين و انسان گناهكار مراجعه به خودش را توصيه كرده و اينكه ذكر شده
خوف براي مومنين ___________ يعني مومنين هم به خدا بايد رجوع كنند
اميد براي گناهكار يعني گناهكار هم بايد به خدا رجوع ميكند
و كس ديگري براي رجوع معرفي نشده ( حداقل در محكمات كه وجود ندارد در مورد متشابهات هم هنوز چيزي اثبات نشده)
پس هيچ كدام به كس ديگري مراجعه نميكند به جاي خدا و واسطه فيضي در مفاهيم قرآني وجود ندارد
بنده هم عرض كردم آيا ميتوانيد رابطه وسيله اي ( كه بعنوان واسطه فيض توصيف شده ) از شان نزول دو آيه مذكور اثبات كنيد شما هم پاسختان را داديد درج شده كسي هم پاك نكرده .
اين مساله كه جناب مجلسي در توضيح ساده اشان در ورد عرب جاهلي و پادشاه توصيف كردند و شما با عنوان دانش آموزي توصيف كرديد
رابطه بين عرب جاهلي است و پادشاه كه انسان است و چه بسا جاهل هم باشد.
رابطه بين عرب جاهلي با خدا رابطه ايست كه از زمين تا آسمان با هم فرق ميكند. خداوند عالم الغيب است و بر تمام احوال بندگان آگاه است
اين را هر دانش آموزي ميداند كه خداوند بر انسان بيشتر از انسان بر خودش آگاهي دارد و رافت او را در مورد بندگان هيچ پيامبر و امامي ندارد و كسي با او قابل قياس نيست
( والله ) يعْلَمُ مَا بَينَ أَيدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يحِيطُونَ بِهِ عِلْمًا(طه/110) خداوند از آنچه را پيش رو دارند، و آنچه را (در دنيا) پشت سرگذاشتهاند ميداند؛ ولي آنها به (علم) او احاطه ندارند!
(والله ) يعْلَمُ مَا بَينَ أَيدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ(الحج/76)
( خداوند ) آنچه را در پيش روي آنها و پشت سر آنهاست ميداند؛ و همه امور بسوي خدا بازميگردد.
پس اين قياس و مثال ( مثال قياس شاه يا مدير مدرسه جاهل با خداي عالم و يكتاي غفار ) قياسي باطل است.
تا اينجا بحث واسطه فيض گرفتن براي ارتباط بنده با خداي خود را مورد بررسي قرار داديم و همچنين اياتي را كه به وسيله گرفتن ( با مضمون واسطه فيض ) دلالت ميكرد را هم ديديم تا چه حدي با اين مضمون مطابقت دارد.
در ادامه
( پس از تشريح رابطه بنده با خدا ) در اين دنيا
به معناي ديگر واسطه فيض
كه رابطه بنده با خدا است در معاد ( يوم الحساب ) را ان شاء الله مطرح ميكنيم
و بعد رابطه خدا با بنده را در بار سوم در معناي واسطه فيض مطرح ميكنيم و خواهيم ديد كه اين معاني در چه وضعيتي با قرآن كريم قرار دارند.
...
براتون دسته بندی میکنم که دوباره (خواسته یا ناخواسته!!) چیزی از قلم نیافته!به این امید که به همین ترتیب پاسخ بدید تا باز دچار مشکل نشیم!!
1.
bina88;245211 نوشت:
براي اثبات اجتهادي كه در برابر نص صورت گرفته بنده به نص استناد كردم مشكلي دارد ؟ اما نصوصي كه بنده به آنها استناد كردم مثلا تفسير اينكه خداوند از رگ گردن به انسان نزديك تر است نيز اين است كه خداوند بر تمام احوال بندگان تسلط و آگاهي دارد بطوريكه خود انسان بر خودش اين آگاهي و تسلط را ندارد و ..
اولا بنده به شما در این مورد پاسخ دادم اگر مطالعه میفرمودید!!!بنده هم مثل شما عرض کردم که نزدیک تر بودن خدا از رگ گردن به ما به معنی:
hoorshid;245107 نوشت:
خدا از رگ گردن به انسان نزدیک تره یعنی خداوند نسبت به هر کسی به انسان اگاه تره!!
است!!
دلیلم هم برای اینکه میگم این اجتهاد در برابر نص نیست همینه!!!
شما گویا معنای واضح مثال علامه مجلسی رو جور دیگه برداشت کردید یا به قول خودتون:
bina88;245211 نوشت:
متاسفانه يا درك نميكنيد يا ميخواهيد سفسطه كنيد.
بنده هم عرض کردم در مثال علامه منظور از فاصله ی ما و خداوند فاصله ی تقرب الی الله است!! منکر این هستید که تقرب ائمه از ما به خداوند بیشتره؟؟؟؟؟
bina88;245211 نوشت:
رابطه بين عرب جاهلي با خدا رابطه ايست كه از زمين تا آسمان با هم فرق ميكند. خداوند عالم الغيب است و بر تمام احوال بندگان آگاه است
مگر ما در توضیح و حمایت از توسل گفتیم خدا به احوال بندگان اگاهی نداره؟!؟؟!؟!.البته که علم مطلق فقط و فقط نزد خداوند است!و هر کس هم به چیزی اگاهی داره به لطف اللهی است!این چه ربطی به توسل داره؟!!؟در حمایت از توسل گفته شد چون نزدیکی اولیا خدا به او بیشتر است و ارج قرب انها هم نزد خدا بالا تر پس دعای انها از افرادی مثل ما که به هزاران گناه الوده شدیم نزد خدا مقبول تره و اثر ان بیشتر!!!(برای سند درستی ان هم احادیث زیادی عرض شد که جواب هیچ یک رو ندادین!) بفرمایید که ایا این رو هم قبوا ندارید؟؟؟!..
پس این مسئله اصلا ربطی به علم خداوند نداره!!!و من حرفی از علم خدا نزدم!!
پس از اینجا نتیجه میگیریم نصی که فرمودید مبنی بر اینکه چون خدا از رگ گردن به ما نزدیک تره و یا
bina88;245211 نوشت:
( والله ) يعْلَمُ مَا بَينَ أَيدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يحِيطُونَ بِهِ عِلْمًا(طه/110) خداوند از آنچه را پيش رو دارند، و آنچه را (در دنيا) پشت سرگذاشتهاند ميداند؛ ولي آنها به (علم) او احاطه ندارند! (والله ) يعْلَمُ مَا بَينَ أَيدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ(الحج/76) ( خداوند ) آنچه را در پيش روي آنها و پشت سر آنهاست ميداند؛ و همه امور بسوي خدا بازميگردد.
در این مورد کاربردی نداره!پس نتیجه میگیریم در واقع در این مبحث بی ربطه!!بنده هم به خاطر همین بی ربط بودن ان متوجه منظورتون نشدم!
ببینید حالا من سفسطه میکنم یا شما؟!؟!پس اینکه مثال علامه غلطه و خلاف نص همون طور که گفتین:
bina88;245094 نوشت:
اين موضوع ذكر شده ولي موضوع واسطه فيض معنائي است كه از جنس آيات الهي نمي باشد و در حقيقت بخاطر ايجاد يك واسطه مسلمان مجبور و مسغول واسطه ها ميشوند لذا در تضاد با مسيري است كه در قرآن كريم درباره روش طي طريق الي الله توصيه شده.
در اینجا پاسخ داده شد که این طور نیست!و نشان میده مثال علامه مجلسی بر خلاف نص قران نیست و صحیح است!و همین گفته خودتان که در باره تفسیر ایه گفتین دلیل اون است! اگر جوابی دارید بفرمایید.
2.در مورد بخش دوم ایات که اشاره کردید به عبودیت محض خدا و انحصار درخواست از او بنده قبلا پاسخ دادم که چرا خلاف نص نیست!!اگر خوب پاسخ هارو مطالعه بفرمایید بنده هم مجبور نمیشم هر چیز رو چند بار توضیح بدم!!بنده کلی توضیح دادم که توسل راه و روش خواستن مودبانه و موتواضعانه ی یک بنده ی خالص از خود خداوند است!نه خواستن از غیر خدا!!و برای استناد هم از ایاتی که دعای پیامبران در حق گناهکاران رو ذکر کرده و دلیل توبه پذیری رو دعای انها بیان کرده اوردم!!
پاسخ دادید اینها به این خاطر بوده که پیامبر رو ازرده بودند.
بنده هم جواب دادم در همه ی مواردی که عرض شد این طور نیست!!و برای نمونه سوره نسا ایه 64 رو اوردم که در خود ایه کسانی که به خود ظلم کردند رو مورد خطاب قرار داده!!صحبت از حق الناس نیست!!در مورد شان نزول گفتین پیامبر رو ازار دادند عرض شد ازار پیامبر نبوده بلکه نافرمانی او بوده که گناه است!!چون نافرمانی پیامبر نافرمانی خداست!پس این ایه شامل هر گناهی میشه!!این موارد عقلا هم مورد تایید است!خداوند دعای پیامبر رو به اندازه ی کسی مثل من به یک اندازه محترم میدونه؟!؟!!من وپیامبر فرقی نداریم؟!؟!؟!!!؟!؟!!! در نتیجه این استدلال های شما هم اثبات نمیکنه اینها اجتهاد در برابر نص است!! برای این حرف بنده هم پاسخی ندادید؟!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 3.من احادیث زیاد و موثقی براتون ذکر کردم از جمله حدیث ثقلین و یا ابواب الحطه بودن ائمه و یا توسل فرد نابینا به پیامبر به دستور خودشون و .... شما جوابی ندادید؟!!
و بی اعتنا به احادیث پیامبر صلی الله علیه و اله رد شدید!!خوب این به چه معنیه؟!!به معنی بی اعتنایی به احادیث پیامبر نیست؟!!؟!و یا میخوایید بگید سخنان پیامبر صلی الله علیه و اه با قران د رمنافاته؟؟!!لطفا پاسخ این مورد رو هم بدید!که چرا به سخنان رسول الله بی اعتنا هستین!!با توجیهات شما ( که البته به انها جواب دادم اما پاسخی ندیدم فقط گفتید:
bina88;245211 نوشت:
تا اينجا شما به روايات استناد كرده ايد تا اثبات كنيد وسيله اي كه در آيه 35 سوره مائده آمده پيامبران هستند. سوال : آيا كسي به شما اعتراض كرد .
بله،ایراد نگرفتید!اما پاسخ انها رو ندادید؟!برداشتهای غلط شما سخنان پیامبر رو در برابر قران قرار میده)چرا نسبت به احادیث معتبر بی اعتنا هستید؟؟!از نظر شما احادیث رسول الله در برابر نص قرانه!؟؟!شما که نمیخواهید این رو اثبات کنید؟!!؟؟!؟!؟!؟..... بنده همچنان منتظر پاسختون در این موردم!!(و بسیار هم کنجکاو شدم تا جوابش رو بشنوم!)
باز تکرار میکنم:
شما کلا با احادیث کاری ندارید!!؟؟؟.. حسبنا کتاب الله؟؟؟!!!!!!....... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 4.بعضی از احادیث پیامبر صلی الله علیه واله رو که قبلا به ان اشاره شد با توضیح بیشتر عرض میکنم:
1.انما اهل بیتی فیکم کمثل سفینة نوح من رکبها نجا و من تخلف عنها هلک(برای اختصار سندها ذکر نشده!لازم دیدید بفرمایید نقل سند هم بکنم)
2.حدیث ثقلین، ان تمسکتم بهما....که به وضوح از تمسک در ان صحبت شده!
3.توصل حضرت ادم: از جلالدین سیوطی نویسنده بزرگ اهل سنت نقل است که پیامبر فرمود:ادم علیه السلام به خداوند چنینتوسلجست:(اللهم انی اسئلک بحق محمد و ال محمد سبحانک لا اله الا انت ،علمت سوءا،و ظلمت نفسی، فاغفر لی انک انت الغفور الرحیم
4.ابوهریره (از اهل سنت)نقل کرده پیامبر درباره ادم علیه السلام فرمود:یا ادم هولاء صفوتی .. فإذا کان لک لی حاجة فبهولاء توسل
ای ادم اینان(اهل بیت)برگزیدگان من هستند...هر وقت حاجتی داشتی انها را واسطه قرار ده
5.پیامبر فرمود:نحن سفینة النجاة ، و من تعلق بها نجا و من حاد عنها هلک.فمن له الی الله حاجة فلیسألنا أهل البیت
6.مورد دیگه داستان شفا گرفتن یک نابیناست که رفاعی نویسنده معاصر و معاند وهابی هم حتی سندش رو تایید کرده که:
این فرد برای شفا چشمش و به توصیه خود پیامبر در دعایی بیان میکنه:اللهم انی اسالک و اتوجه الیک بنبیک محمد نبی الرحمةیا محمد انی اتوجه بک ......
حال شما بفرمایید که سخنان و برداشت غلطتان از قران بر خلاف نص صریح سخنان رسول الله که اصلی ترین و در واقع تنها مفسر قرانند(و هرکه میخواد تفسیر قران بکنه باید یا به ایشون یا افراد مورد اعتماد ایشون مراجعه کنه)نیست!؟!؟!
5.گذشته از این احادث رسیده از ائمه در این باره بسیار زیاد است؟!به عصمت ائمه که اعتقاد دارید انشا الله؟!؟!!!یا برای اون هم باید توضیح واضحات عرض کنم؟!؟یکی از موثق ترین موارد نقل شده از حضرت فاطمه سلام الله علیهاست!اگر لازم دیدید بفرمایید از کتب معتبراهل سنت سندش رو ذکر کنم، این در ابتدای خطبه فدکیه امده:و احمد الله الذی لعظمته و نوره بیتغی من فی السماوات و الرض الیه الوسیله ونحن وسیلته فی خلقه! (که به همان ایه ی 35 مائده اشاره ی بسیار واضح و روشنی داره)
6.سوال دیگه اینکه:ایا احادیث نقل شده مربوط به قرون اخیر است؟؟!؟!ایا دعای توسل مربوط به قرون اخیر است که شما میفرمایید:
bina88;245094 نوشت:
براساس به شرحي كه در مورد وسيله در تفقه علماي شيعه امروزي
باز هم تکرار میکنم این نه مربوط به قرون اخیر است!(بلکه از زمان خلقت ادم ، در زمان خود ائمه ، والبته امروز بوده وهست!) و نه به طور مطلق مربوط به شیعه است!!توسل بسیاری از اکابر اهل سنت در این باره در تاریخ امده!مثل ابوالحسین فقیه شافعی ، ابو الحسین بن ابی بکر ، حاکم نیشابوری (به قبر امام رضا ) ، و همی طور زید فارسی ، ویا ابو نضر موذن ، امیر خراسان ، توسل ابو علی خلال به قبر امام کاظم علیه السلام ، و همین طور در مروج الذهب مسعودی هم توسل اهل مدینه به قبر پیامبر صلی الله علیه و اله امده!!
اين امر صحيح است كه كسي در تشيع نميگويد به سراغ خدا نرو ولي استدلال غير قرآني اي بنام واسطه فيض مطرح ميكند كه مسلمان را از مراجعه مستقيم به خدا منصرف ميسازد
چه کسی چنین چیزی گفته؟!؟!ما در تشیع که اسلام ناب است به طور قطع ، هم توسل داریم و هم توکل!هم دعای زیبای کمیل رو داریم مناجات شعبانیه رو داریم (و بسیاری موارد دیگه ) که مناجات مستقیم با خود خداوند است وهم دعای توسل رو هم زیارت عظیم جامعه کبیره رو.... در این مورد هم اگر پاسخی دارید بنده منتظرم!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 8.
bina88;245211 نوشت:
خداوند براي مومنين و انسان گناهكار مراجعه به خودش را توصيه كرده و اينكه ذكر شده خوف براي مومنين ___________ يعني مومنين هم به خدا بايد رجوع كنند اميد براي گناهكار يعني گناهكار هم بايد به خدا رجوع ميكند
این قسمت چه ربطی به بحث ما داشت!!بنده چندین بار عرض کردم که توسل راه خواستن از خود خداست!!عین مراجعه به خود خداوند است!برای ردش چیز هایی بیان کردین بنده در پست 65 جواب دادم، اما پاسخی ندادید!!؟؟به استناد جواب های قبلی این هم منافاتی با توسل نداره!!حال با توجه به عرایض قبلی بنده اگر باز هم پاسخی دارید بفرمایید!! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
9.حالا بنده با بیان ایاتی عرض میکنم که برداشت شما از ایات موتاسفانه بسیار اشکال داره!
ایه ی 38 تا 40 سوره ی نمل رو که خوندید انشا الله؟!!؟مگر وقتی حضرت سلیمان علیه السلام از اسف برخیا در خواست اوردن تخت ملکه بلقیس رو کرد بر خلاف ایاتی که شما گفتین یعنی:
bina88;244223 نوشت:
بگو: ««الله» را بخوانيد يا «رحمان» را، هر کدام را بخوانيد، (ذات پاکش يکي است؛ و) براي او بهترين نامهاست!» و نمازت را زياد بلند، يا خيلي آهسته نخوان؛ و در ميان آن دو، راهي (معتدل) انتخاب کن!
وا لِي وَلْيؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يرْشُدُونَ(البقرة/186) و هنگامي که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند، (بگو:) من نزديکم! دعاي دعا کننده را، به هنگامي که مرا ميخواند، پاسخ ميگويم! پس بايد دعوت مرا بپذيرند، و به من ايمان بياورند، تا راه يابند (و به مقصد برسند)!
عملی انجام داد!!؟البته که نه!اگر انسان کسی رو هم شأن خداوند قرار بده و او رو در کنار خداوند ببینه ، این در برابر نصی که از ایات گفتین قرار داره!ما در مورد توسل چنین اعتقادی نداریم!؟که اگر این طور بود قطعا این مورد نتنها طبق گفته شما در برابر نص ایات است که صورتی از شرک است!ولی اینطور نیست!حضرت سلیمان هم از کسی (جناب برخیا) که توان انجام ان کار (اوردن تخت ) رو داشت درخواست کرد!!حالا ایا جناب برخیا مستقل از خداوند این کا رو انجام داده؟!!؟!؟خیر!او فقط به واسطه ی قرب اللهی و لطف خداوند به او چنین توانی رو به دست اورده!ائمه هم همین طورند!توسل هم به واسطه ی لطف خدا به اون هاست!و البته لطف بیشتر اللهی به ما!و این هم دلیل دیگر بود که توسل و مثال علامه در برابر نصوص قران کریم نیست!لطفا جواب این قسمت رو هم بفرمایید!
بنده هم عرض کردم در مثال علامه منظور از فاصله ی ما و خداوند فاصله ی تقرب الی الله است!!
در صفحاتي كه از رساله اعتقادي جناب مجلسي بنده در چند پست قبل نقل كردم منظور ايشان خيلي واضح و روان ذكر شده و همچنين در كتب اعتقادي شيعه و تفاسير موضوع واسطين فيض بعنوان رابطين بين بنده و خدا تصريح كرديده.
شما كه در پي انكار اين حقيقت آشكار هستيد يا اين مطلب را نميدانيد كه پيشنهاد ميكنم برويد و مطالعه كنيد بعد در مورد نظريه جناب مجلسي اظهار نظر كنيد و اگر ميدانيد و انكار ميكنيد اين معناي بدي ميدهد و در هر صورت حقير از پاسخ گوئي به مطالب بي ربطي كه مطرح ميكنيد معذورم.
در هر صورت حقير منتظر هرگونه رديه و انتقاد مستند و منطقي هستم .
معاد - معناي واسطين فيض در معاد و اجتهادي ديگر در برابر نص
در باب اين موضوع كه بازگشت كساني كه به واسطين فيض معدقدند در روز قيامت به اين واسطين است قبل صحبت شده.
ائمه اطهار كه مسئوليت تبئين اسلام در ادوار مختلف و صيانت از سنت نبوي بر عهده ايشان بوده و كساني كه ميخواهند در سلك اين فرقه ناجيه ( شيعه ) در بيايند ميدانند كه تفسير كتاب و سنت نزد ايشان است و ايشانند كه از زمان نبي اكرم وحي را كه بصورت آيات و سنت نازل گرديده حفظ پاسداري كردهاند تا سلامت به دست ديگران برسد نميدانم چگونه شد كه ايشان از اين ماموريت بشكلي خلع شده ونقش واسطين فيض را پيدا كردند.
إِلَّا بَلَاغًا مِنَ اللَّهِ وَرِسَالَاتِهِ وَمَنْ يعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا(الجن/23) تنها وظيفه من ابلاغ از سوي خدا و رساندن رسالات اوست؛ و هر کس نافرماني خدا و رسولش کند، آتش دوزخ از آن اوست و جاودانه در آن ميمانند!
در بحث ديگري از واسطين فيض بنا بر آنچه كه در زيارت جامعه كبيره آمده بازگشت كساني كه واسطين فيض را قبول دارند در يوم الحساب به ائمه است و حساب وكتاب اعمالشان با واسطين فيض است و آنها هستند كه نامه آخر را بدستشان ميدهند .
إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ(الأعراف/194) آنهايي را که غير از خدا ميخوانيد ، بندگاني همچون خود شما هستند؛ آنها را بخوانيد، و اگر راست ميگوييد بايد به شما پاسخ دهند (و تقاضايتان را برآورند)!
قُلْ أَرَأَيتَكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَغَيرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ(الأنعام/40) بگو: «به من خبر دهيد اگر عذاب پروردگار به سراغ شما آيد، يا رستاخيز برپا شود، آيا (براي حل مشکلات خود،) غير خدا را ميخوانيد اگر راست ميگوييد؟!»
اين مفهوم بنا بر آيات الهي در تضاد با مفاهيم موجود در قرآن كريم است. انا لله و انا اليه الراجعون مشهور ترين اين آيات است
از جمله ديگر اين آيات ميتوان به
إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ(هود/4) (بدانيد) بازگشت شما بسوي «الله» است، و او بر هر چيز تواناست!
در هر چيز اختلاف کنيد، داوريش با خداست؛ اين است خداوند، پروردگار من، بر او توکل کردهام و به سوي او بازميگردم!
لَا جَرَمَ أَنَّمَا تَدْعُونَنِي إِلَيهِ لَيسَ لَهُ دَعْوَةٌ فِي الدُّنْيا وَلَا فِي الْآخِرَةِ وَأَنَّ مَرَدَّنَا إِلَى اللَّهِ وَأَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ(غافر/43) قطعا آنچه مرا بسوي آن ميخوانيد، نه دعوت (و حاکميتي) در دنيا دارد و نه در آخرت؛ و تنها بازگشت ما در قيامت بسوي خداست؛ و مسرفان اهل آتشند!
آگاه باشيد که دين خالص از آن خداست، و آنها که غير خدا را اولياي خود قرار دادند و دليلشان اين بود که: «اينها را نميپرستيم مگر بخاطر اينکه ما را به خداوند نزديک کنند»، خداوند روز قيامت ميان آنان در آنچه اختلاف داشتند داوري ميکند؛ خداوند آن کس را که دروغگو و کفرانکننده است هرگز هدايت نميکند!
در ميان آيات متعدد در اين باره كه شرح دهنده معاد هستند را نام برد.
قبلا درباره زيارت جامعه كبيره در اين پست از صفحه 3 به بعد با اساتيد تبادل نظر شد.
در صفحاتي كه از رساله اعتقادي جناب مجلسي بنده در چند پست قبل نقل كردم منظور ايشان خيلي واضح و روان ذكر شده و همچنين در كتب اعتقادي شيعه و تفاسير موضوع واسطين فيض بعنوان رابطين بين بنده و خدا تصريح كرديده. شما كه در پي انكار اين حقيقت آشكار هستيد يا اين مطلب را نميدانيد كه پيشنهاد ميكنم برويد و مطالعه كنيد بعد در مورد نظريه جناب مجلسي اظهار نظر كنيد و اگر ميدانيد و انكار ميكنيد اين معناي بدي ميدهد و در هر صورت حقير از پاسخ گوئي به مطالب بي ربطي كه مطرح ميكنيد معذورم. در هر صورت حقير منتظر هرگونه رديه و انتقاد مستند و منطقي هستم .
اینها عین عبارات علامه مجلسی است از لینکی که خودتان معرفی کردید: [="]حال که ما نسبت به جَناب قـُدس تـَعالای [= برتر] خداوند در نهایت دوری بوده، و مرتبط به ناحیۀ ارجمندش نمی باشیم، پس ناچار بین ما و پروردگارمان سفیران پاکی واسطه اند که این میانجیان صاحِبِ دو وِجهَه می باشند: یکی وِجهۀ ملکوتی و دیگر وِجهۀ بشری؛ بدین معنا که: از جهت صفات قدسیه به خداوند تبارک و تعالی مرتبط بوده و معارف و احکام دین را از جانب او دریافت می دارند، و از جهت حالات بشری و تناسبشان با مردم، آنچه را از پروردگارشان گرفته اند به مردم تعلیم می دهند؛ و لذا خداوند تبارک و تعالی پیامبران و فرستادگانش را به ظاهر از جنس بشر و در باطن (در روشها و اخلاق و نفوس و قابلیّت هایشان) جدای از انسان قرار داد. خود پیامبران هم، افرادی پاک و روحانی بودند و اعتراف داشتند که:«ما هم بشری مثل شما هستیم» [ «اِنَّما اَنَا بَشَرٌ مِثلُکُم» - ابراهیم/11؛ الکهف/110]، تا اینکه مردم گریزان نشده و از ایشان باز نگردند، چرا انقدر بی انصافی میکنید ؟!میشه بگین شما از کجای این عبارات فهمیدی که علامه سعی داره بگه خدا به بندگانش علم نداره؟!؟!
از عبارات به خصوص دو خط اول منظور ایشون کاملا واضح است!
[=Trebuchet MS]منظور این است که ما به خاطر اودگی های ناشی از گناه قادر به درک درست معارف الهی نیستیم پس انان معرف اهی را دریافت کرده و همان طور که خود قران گفته به زبان ساده برای ما تشریح میکنند!(به قسمتی که در متن [=Trebuchet MS]قرمز[=Trebuchet MS] شده توجه کنید)
اون هم کسی که از فلاسفه بزرگ اسلامی است؟!؟
ادعای شما علامه رو یک مشرک معرفی میکنه؟!؟ چرا برداشت شخصیتونو بدون دلیل قالب میکنید؟!؟و دلیل و استدلال علمی نمیارید؟!؟ در ضمن پاسخ بنده رو همچنان در مورد احادیث رسول الله ندادید؟!
نکنه میخواهید ادعا کنید سخنان ایشون هم در برابر نص قران است؟!؟....
متاسفم.....
bina88;245753 نوشت:
در هر صورت حقير منتظر هرگونه رديه و انتقاد مستند و منطقي هستم .
بنده 10 مورد اشکال که بغضی مثل مورد9 با استناد به ایات بود مطرح کردم!!اما پاسخی ندادید!
حالا من سفسطه میکنم یا شما؟!؟!
گویا همون طور که گفتم شما دنبال بحث نیستید فقط میخواهید حرف خودتونو بزنید
احادیث پیامبر رو که همه مسلمانان حداقل در متن حدیث اتفاق نظر دارن رو رد میکنید
سخنان پیامبر دلیل منطقی است یا ایراد نابجا و تهمت شما به علامه؟!؟!
نميدانم چگونه شد كه ايشان از اين ماموريت بشكلي خلع شده ونقش واسطين فيض را پيدا كردند.
چه کسی گفته تنها نقش ایشان واسطه فیض بودنشان است و نقش تعلیم و تفسیر ایات و سنت رو ندارن؟!؟این برداشت غلط شماست که منزلت انها را بسیار پایین تصور میکنید و البته کتب را نصفه نیمه مطالعه می نمایید شما که به حدیث معتبر حضرت زهرا که در خطبه فدکیه امده بی اعتنایید چه طور حالا تصمیم گرفتید از ایشان دفاع کنید؟!؟!
hoorshid;245256 نوشت:
یکی از موثق ترین موارد نقل شده از حضرت فاطمه سلام الله علیهاست!اگر لازم دیدید بفرمایید از کتب معتبراهل سنت سندش رو ذکر کنم، این در ابتدای خطبه فدکیه امده:و احمد الله الذی لعظمته و نوره بیتغی من فی السماوات و الرض الیه الوسیله و نحن وسیلته فی خلقه! (که به همان ایه ی 35 مائده اشاره ی بسیار واضح و روشنی داره)
إِلَّا بَلَاغًا مِنَ اللَّهِ وَرِسَالَاتِهِ وَمَنْ يعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا(الجن/23) تنها وظيفه من ابلاغ از سوي خدا و رساندن رسالات اوست؛ و هر کس نافرماني خدا و رسولش کند، آتش دوزخ از آن اوست و جاودانه در آن ميمانند!
شما با این ترجمه میخواهید نتیجه بگیرید پیامبر هیچ مسولیت و وظیفه ی دیگری نداره پس واسطه فیض غلطه؟!؟!؟
مقداری عربی مطالعه بفرمایید تا قران رو اینطور مطابق میلتون و غلط ترجمه نکنید!!در ضمن به ایه ی قبل هم اگر اندکی دقت مینمودید متوجه منظور ایه میشدید:
قل انی لن یجیرنی من الله احد،و لن اجد من دونه ملتحدا،ال بلاغا من الله و رسالاته.....
یجریرنی از مصدر اجاره به معنی جوارـ پناه ـ همسایگی است
و حکم جوار دادن این است که باید از پناهنده خود حمایت کنه!
ملتحد = اسم مکان معنا:محلی که شخص مورد اسیب خود را به ان بکشد
........
استثناء (الا بلاغا)از کلمه ملتحدا است
........
نکته مهم این است که کلمه الا بلاغ ئ رسالت را از چه استثنا میکند!
ترجمه ای که شما کردی یعنی :تنها چیزی که مالکم بلاغ از خدا و رسالت اوست، ویا نها وظيفه من ابلاغ از سوي خدا و رساندن رسالات اوستغلطه چون اگر این طور بود نباید (لن یجیرنی من الله احدا...)که یک کلام استینافی است ، بین مستثنی و مسنثنی منه فاصله می انداخت!و چون این فاصله هست پس مستثنی منه ضرا و رشدا نیست!
پس معنای صحیح ایه این است:
بگو احدی نیست که مرا از عذاب خدا پناه دهد و من بدون او هیچ ملتحد و مکانی که بتوان به انجا پناه برد نمیابم الا تبلیغ از او یعنی ال اینکه انچه دستورم داده امتثال کنم و بشما برسانم و ان دستور این است که اسما و صفاتش را برای شما بیان کنم و الا اینکه رسالتهایی را که در باره شرایع دین دارم بشما برسانم
باز هم میگم وقتی به احادیث بی اعتنایید همین میشه!!قران مفسر میخواد!!
إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ(الأعراف/194) آنهايي را که غير از خدا ميخوانيد ، بندگاني همچون خود شما هستند؛ آنها را بخوانيد، و اگر راست ميگوييد بايد به شما پاسخ دهند (و تقاضايتان را برآورند)! قُلْ أَرَأَيتَكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَغَيرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ(الأنعام/40) بگو: «به من خبر دهيد اگر عذاب پروردگار به سراغ شما آيد، يا رستاخيز برپا شود، آيا (براي حل مشکلات خود،) غير خدا را ميخوانيد اگر راست ميگوييد؟!»
بنده برای این بخش مثالی از ایات قران را اوردم که باز تکرار میکنم!!با برداشت غلط شما پس یا ایات با هم در تناقض اند یا اعوذبالله حضرت سلیمان علیه السلام نیز از مشرکان و مخاطب این ایه اند: ایه ی 38 تا 40 سوره ی نمل رو که خوندید انشا الله؟!!؟مگر وقتی حضرت سلیمان علیه السلام از اسف برخیا در خواست اوردن تخت ملکه بلقیس رو کرد ایا او بر خلاف ایاتی که شما گفتین عملی انجام داد!!؟البته که نه!اگر انسان کسی رو هم شأن خداوند قرار بده و او رو در کنار خداوند ببینه ، این در برابر نصی که از ایات گفتین قرار داره!ما در مورد توسل چنین اعتقادی نداریم!!! شما به زور میخوای بگی این اعتقاد ماست؟!؟!که اگر این طور بود قطعا این مورد نتنها طبق گفته شما در برابر نص ایات است که صورتی از شرک است!ولی اینطور نیست!حضرت سلیمان هم از کسی (جناب برخیا) که توان انجام ان کار (اوردن تخت ) رو داشت درخواست کرد!!حالا ایا جناب برخیا مستقل از خداوند این کا رو انجام داده؟!!؟!؟خیر!او فقط به واسطه ی قرب اللهی و لطف خداوند به او چنین توانی رو به دست اورده!ائمه هم همین طورند!توسل هم به واسطه ی لطف خدا به اون هاست!و البته لطف بیشتر اللهی به ما!
در ضمن شما با بی اعتنایی به روایات صحیح پیامبر و حضرت فاطمه ، سخن بنده رو درمورد یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و ابتغو الیه الوسیله...رد کرید اما اگر این طور نیست ( که با توجه به روایات محکم رسیده از ائمه که ـ هم از طریق شیعه و هم سنی نقل شده ـ مفسران اصلی قران اند همان معنای توسل است) این ایه که به وضوح به وسیله اشاره داره چه منظوری دارد؟!؟!با برداشت غلط شما این ایات با هم در تناقض نیستند؟!؟!....
أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يحْكُمُ بَينَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ(الزمر/3) آگاه باشيد که دين خالص از آن خداست، و آنها که غير خدا را اولياي خود قرار دادند و دليلشان اين بود که: «اينها را نميپرستيم مگر بخاطر اينکه ما را به خداوند نزديک کنند»، خداوند روز قيامت ميان آنان در آنچه اختلاف داشتند داوري ميکند؛ خداوند آن کس را که دروغگو و کفرانکننده است هرگز هدايت نميکند!
باز هم برداشت غلط!!!!
من کنت مولا فعلی مولا رو در روز غدیر اکار میکنید!!!
این ایه به مشرکان اشاره داره!!
ما ولایت ائمه اطهار رو بر خلاف مشرکان که ولایت بتان را مستقل میدانستند مستقل از ولایت الله نمیدونیم!!ولایت انها اعتباری و به واسطه ی لطف خدا به انهاست!!
این تهمت نیست؟؟!ما ائمه را میپرستیم؟!؟!
اصلا شما تا به حال معنای دعای توسل رو خوندید؟!؟!....
سلام علیکم جمیعا اینهائی که استدلال کردید آنهم از قول ائمه علیهم السلام اجتهاد در برابر نص است. خداوند در قرآن کریم امر فرموده ادعونی استجب لکم. بخوانید مرا تا ( دعوتتان را )اجابت می کنم . در این آیه وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ(غافر/60) پروردگار شما گفته است: «مرا بخوانيد تا (دعاي) شما را بپذيرم! کساني که از عبادت من تکبر ميورزند به زودي با ذلت وارد دوزخ ميشوند!» و همچنین وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيسْتَجِيبُوا لِي وَلْيؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يرْشُدُونَ(البقرة/186) و هنگامي که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند، (بگو:) من نزديکم! دعاي دعا کننده را، به هنگامي که مرا ميخواند، پاسخ ميگويم! پس بايد دعوت مرا بپذيرند، و به من ايمان بياورند، تا راه يابند (و به مقصد برسند)! وَاذْكُرُوا اللَّهَ فِي أَيامٍ مَعْدُودَاتٍ فَمَنْ تَعَجَّلَ فِي يوْمَينِ فَلَا إِثْمَ عَلَيهِ وَمَنْ تَأَخَّرَ فَلَا إِثْمَ عَلَيهِ لِمَنِ اتَّقَى وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ إِلَيهِ تُحْشَرُونَ(البقرة/203) و خدا را در روزهاي معيني ياد کنيد! (روزهاي 11 و 12 و 13 ماه ذي حجه). و هر کس شتاب کند، (و ذکر خدا را) در دو روز انجام دهد، گناهي بر او نيست، و هر که تأخير کند، (و سه روز انجام دهد نيز) گناهي بر او نيست؛ براي کسي که تقوا پيشه کند. و از خدا بپرهيزيد! و بدانيد شما به سوي او محشور خواهيد شد! قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَيا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَينَ ذَلِكَ سَبِيلًا(الإسراء/110) بگو: ««الله» را بخوانيد يا «رحمان» را، هر کدام را بخوانيد، (ذات پاکش يکي است؛ و) براي او بهترين نامهاست!» و نمازت را زياد بلند، يا خيلي آهسته نخوان؛ و در ميان آن دو، راهي (معتدل) انتخاب کن! همانطوریکه میبینید بر این مفهوم ( خواندن خود خدا توسط بنده ) آیات بسیاری تائید و تاکید میکنند حال آنکه شما بر روی وسیله در آیه ای تاکید میکنید که هیچ مصداقی در قرآن ندارد.
با سلام و عرض ادب
جناب بينا با اينكه به نظرم به اندازه كافي در اين مورد بحث شده و استدلال هم از قرآن و هم از احاديث آورده شده ولي باز شما بر ديدگاه خود اصرار مي كنيد!
بنده يك سوالي از خدمت شما دارم:
لطفا به آيات زير نگاه كنيد:
در آیه 64 سوره نساء مى خوانیم: «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا» ؛ اگر آنها هنگامى که به خویشتن ستم کردند (و مرتکب گناهى شدند) به سراغ تو مى آمدند و از خداوند طلب عفو و بخشش میکردند و تو نیز براى آنها طلب عفو مى کردى، خدا را توبه پذیر و رحیم مى یافتند.و نیز در آیه 97 سوره یوسف مى خوانیم که: برادران یوسف از پدر تقاضا کردند که در پیشگاه خداوند براى آنها استغفار کند و یعقوب نیز این تقاضا را پذیرفت.
سوال بنده از شما اينست كه منظور از آيات ذكر شده چيست و اين آيات به چه مطلبي اشاره مي كند؟آيا سخن شما اجتهاد در برابر اين آيات نيست؟
آيا آمدن خدمت پيامبر(صلي الله و عليه و آله) و طلب بخشش و يا اينكه فرزندان يعقوب از پدرشان خواستند از خدا براي آن ها طلب بخشش كند با ادعاي شما منافات ندارد؟
در آیه 64 سوره نساء مى خوانیم: «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا» ؛ اگر آنها هنگامى که به خویشتن ستم کردند (و مرتکب گناهى شدند) به سراغ تو مى آمدند و از خداوند طلب عفو و بخشش میکردند و تو نیز براى آنها طلب عفو مى کردى، خدا را توبه پذیر و رحیم مى یافتند.و نیز در آیه 97 سوره یوسف مى خوانیم که: برادران یوسف از پدر تقاضا کردند که در پیشگاه خداوند براى آنها استغفار کند و یعقوب نیز این تقاضا را پذیرفت.
سوال بنده از شما اينست كه منظور از آيات ذكر شده چيست و اين آيات به چه مطلبي اشاره مي كند؟آيا سخن شما اجتهاد در برابر اين آيات نيست؟
آيا آمدن خدمت پيامبر(صلي الله و عليه و آله) و طلب بخشش و يا اينكه فرزندان يعقوب از پدرشان خواستند از خدا براي آن ها طلب بخشش كند با ادعاي شما منافات ندارد؟
سلام عليكم و رحمه الله و بركاته
جناب انديشمند گرامي
آنچه كه حقير با شما بحث كردم در اين تاپيك درج شده و آنچه كه حقير اجتهاد در برابر نص توصيف كرده ام نيز به همچنين.
آنچه كه علامه دليل دوري بنده از خدا توصيف كرده بود با استناد به تفسير اشتباه از اين آيات است
اگر كسي براي توجيه عقايدش كه همانا دوري بنده از خدا و نياز بنده به واسطه فيض است
(
بدون توجه به اينكه آيات متعدد از محكم و متشابه در نزديكي خدا به بندگان در قرآن كريم موجود است )
برخي
آيات الهي را منطبق با عقيده اش تفسير كند اولا اين روش از مصاديق تفسير به راي است و ثانيا با توجه به تضاد آن با مفاهيم قرآن كريم اجتهاد در برابر نص.
در اين حالات شما ميبينيد معاني ها در تعارضند
خداوند به پيامبر ميفرمايد به بندگان من بگو من به آنها نزديكم در اوقات شبانه روز و در طول سال در خوف رجاء من را بخوانند و بگو من دعايشان را ميشنوم اگر دعوتم كنند اجابتشان ميكنم و براي خدا، نامهاي نيک است؛ خدا را به آن نامها بخوانيد و بر احوالشان آگاهم و ميدانم چه در گذشته و چه در روبرودارند و بگو خداوند بر آنها رحيم است.....
جناب مجلسي ميفرمايد نخير فاصله ما از آن جناب دور است.
و در ديگر موارد
خداوند ميفرمايد بازگشت شما به سوي من است و جساب امورتان با خداست
زيارت جامعه كبير ميگويد نخير بازگشت شما و حساب امورتان با واسطين فيض است.
اينجا چه كسي اجتهاد در برابر نص كرده ؟ اين امر خيلي واضح است.
دوري بنده از خدا و نياز بنده براي ارتباط با خدا به واسطه فيض
آنچه كه واضح است خداوند از فرشتگان و پيامبران اولوالعزم براي ارسال شريعت و تبئين آن استفاده كرد. دعوت خلق به سوي خدا بر عهده ايشان و اولياء و اوصياء بوده و هست
ولي رابطه بين بنده اي كه سريعت را دريافت كرده با خدا رابطه اي مستقيم و بدون نياز به واسطه است.
اين معني را در دعوتهاي پيامبران ميتوان به سادگي فهميد. انبياء الهي بندگان را به سوي خدا دعوت ميكردند ونه بسوي خود.
يعني نه ميگفتند مقصود مائيم و نه ميگفتند براي ارتباط با خدا ( پس از فهم شريعت از طريق ما ) باز بايد از طريق ما با خدا ارتباط برقرار كنيد يعني شما دوريد از خدا و ما نزديك
شما را خدا آدم حساب نميكند چون گناهكاريد
پس شما بايد از طريق ما با خدا ارتباط برقرار كنيد والا خدا شما را تحويل نميگيرد و درخواست شما محل اعرابي ندارد.
مشخصا
اين يك بهتان واضح است بر انبياء و اولياء الهي.
در آن آيات كساني كه اين تحليل را ارائه كرده اند درپي تفسيري هستند تا اين موضوع را توجيه كنند والا در هيچ آيه اي صراحتا چنين تبصره اي براي شريعت توصيف نشده.
كاملترين انسانها حتي تا لحظه مرگ نياز به راهنمائيهاي انبياءو اولياء دارد
و جاهلترين آنها خود را بي نياز از توصيات ايشان ميدانند.
و همچنين هر انساني محتاج دعاي ايشان و صالحان است و چشم اميد به رحمت الهي به بركت اين دعاها دارد.
وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَنْ يؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيوْمِ الْآخِرِ وَيتَّخِذُ مَا ينْفِقُ قُرُبَاتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ أَلَا إِنَّهَا قُرْبَةٌ لَهُمْ سَيدْخِلُهُمُ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ(التوبة/99)
گروهي (ديگر) از عربهاي باديهنشين، به خدا و روز رستاخيز ايمان دارند؛ و آنچه را انفاق ميکنند، مايه تقرب به خدا، و دعاي پيامبر ميدانند؛ آگاه باشيد اينها مايه تقرب آنهاست! خداوند بزودي آنان را در رحمت خود وارد خواهد ساخت؛ به يقين، خداوند آمرزنده و مهربان است!
ولي براي ارتباط خدا و بنده مستقيم است و اين تنها خداوند است كه بر تمام احوال بندگان آگاه است و راه رهائي و نورهدايت ( ايمان ) را تنها اوست كه بر دل بنده اش ميتواند بتاباند و لاغير.
جناب مجلسي ميفرمايد نخير فاصله ما از آن جناب دور است.
اولا درمورد مثال علامه می در پست 78(http://www.askdin.com/post245853-78.html)پاسخ دادم!شما نگفتید که از کجای مثال علامه میفهمید منظور از دوری این است که خدا به ما علم ندارد تا مثال علامه ناقض ایه ای که گفتین خدا از رگ گردن به ما نزدیک تر است باشد؟!؟!مثلا فلان جمله این را نشان میدهد....
دوما در همان مثال اعرابی چرا این فرد عرب برای درخواست از پادشاه واسطه میخواهد!!؟؟از هزار طریق دیگه هم میتونست مطلعش کنه!!!اگر منظور این باشد که چون پادشاه (برای ما خداوند)به این عرب (ما )علم ندارد و او فقط می خواست حاجت خود را یا در خواستش را به اطلاع او برساند ، خوب چرا واسطه خواست؟؟!!به هزاران راه میتوانست این کار را انجام بده!!!پس از اینجا میفهمیم این واسطه قرار نیست اگاهی رسان پادشاه باشد،کما اینکه شاید پادشاه حاجت ان عرب را هم بداند اما ان را رفع نکند!!....
متاسفانه شما از اون طرف بوم افتادین!!
همین نشان میدهد برداشت شما از کلمه ی دور در جمله ی جناب علامه مجلسی نادرست است (و حد اقل مورد نظر ایشان نبوده)
خودتان بگویید:ان عرب سائل از چه نظر از پادشاه دور است؟
دور به معنی عدم اگاهی که رد شد!اما دور به معنی فیزیکی هم که باشد ! این نه از مثال علامه بر میاید و نه در ان صورت می توان علامه را موحد دانست....
و منطقی ترین حال همان دوری از لحاظ رتبه و مقام است که عرض شد!!
س شما بايد از طريق ما با خدا ارتباط برقرار كنيد والا خدا شما را تحويل نميگيرد و درخواست شما محل اعرابي ندارد.
bina88;246890 نوشت:
آيات الهي را منطبق با عقيده اش تفسير كند اولا اين روش از مصاديق تفسير به راي است و ثانيا با توجه به تضاد آن با مفاهيم قرآن كريم اجتهاد در برابر نص.
اول اینکه بارها عرض شد منظور از توسل راه خواستن از خود خداست و نه خواستن از غیر او
دوم، در همین مثال علامه مگر عرب جاهلی هم فرد عرب از واسطه ای که می اورد درخواست حاجت نمیکند!!باز هم د رخواست از پادشاه است!!فقط از این فرد واسطه انتظار وسطاتت دارد تا او از طرفش و برای او از پادشاه در خواست کند!!باز هم مورد درخواست خداست!
bina88;246890 نوشت:
آيات الهي را منطبق با عقيده اش تفسير كند اولا اين روش از مصاديق تفسير به راي است و ثانيا با توجه به تضاد آن با مفاهيم قرآن كريم اجتهاد در برابر نص.
احادث ائمه تفسیر به رایند؟!؟!
دلیل اجتهاد در برابر نص نبودن رو چندین بار توضیح دادم!!بدون اینکه پاسخی بشنوم.....
يعني نه ميگفتند مقصود مائيم و نه ميگفتند براي ارتباط با خدا ( پس از فهم شريعت از طريق ما ) باز بايد از طريق ما با خدا ارتباط برقرار كنيد يعني شما دوريد از خدا و ما نزديك شما را خدا آدم حساب نميكند چون گناهكاريد
اگر مشکلتان این بود از اول میگفتید!!...
ببینید اگر رحمت اللهی را به باران تشبیه کنیم رحمت او بر سر همه میریزد اما بعضی با توجه به اعمالشان در زندگی ظرف کوچکتر و بعضی ظرف بزرگتر دارند!!!
خدا رحمتش را بر سر کسی کم نمیریزد و بر دیگری زیاد!!بلکه ماییم که ظرفمان گاهی کوچک و گاهی بزرگ است و گاهی ان را برعکس نگه میداریم و انتظار داریم همان مقدار که بزرگان از اب باران جمع میکنند ما هم جمع کنیم!!!!
ائمه برای ان اند که کوچک بودن ظرف ما را جبرای کنند!وجود انها و واسطه ی فیض بودنشان نشانه ی رحمت بی حدو اندازه ی خداست!!(انگار از این روش بای بندگانش پارتی بازی میکنه!!)
در مورد شناخت خدا و معرفت به او نیز همان طور است!!اگر دل ما اینه ای باشد که قرار است خدا را در ان ببینیم و بشناسیم!بعضی از ما این اینه را هزار تکه کرده!!ایراد از شماست که نمی توانید همه ی وجود خود را در یک اینه ی کوچک نشان دهید یا اینه؟!؟! تقصیر ماست که انقد گناه کردیم که نمی توانیم خدا را به اندازه ی بزرگان ببینیم!!
همان طور که حضرت علی خدا را به اندازه ی پیامبر درک نمی کردند!
چه طور انتظار دارید تقرب شما نسبت به خدا به همان اندازه ای باشد که تقرب اولیا اوست در حالی که بزرگترین لذت بهشت همین تقرب به خداوند است!پس فرق ما با اولیا خدا چیست؟اصلا این چه جور عدالتی است؟!؟!این برخلاف نص قران نیست که فرمود گناه کارو بیگناه یکسان نیستند؟!؟!
ما هم اگر عبودیت خدا را بکنیم البته را برایمان بسته نیست!...
بعد هم یک نصیحت دوستانه میکنم!!
حسادت به مقام ائمه اخر و عاقبت خوبی ندارد!!
(اصلا میگن زیارت جامعه کبیره برای در مان همین حسادته) اگر به احادیث نگاه کنید ابلیس به خاطر همین حسادت و غرور نسبت به اولیا خدا عبادت 2هزار ساله اش به باد رفت...
سقیفه به خاطر همین حسادت ها و کینه ها نسبت به علی علیه السلام بر پا شد!!همین ها به خاطر حسادتشان به احادیث پیامبرشان بی اعتنا شدند....
و فجایع بعد از ان که بر سر اولیا خدا امد.....
همین طور گفته میشه که چه بسیارند مردمی که قبل از ظهور دم از مهدی میزنند و بعد از ان به خاطر همین حسادت ها در مقابل وی می ایستند!!همان طور که منتظران امام حسین سر از تنش جدا کردند!!
من جای شما بودم از خدا میخواستم قبل از اینکه مشکل اساسی در اعتقاداتم ایجاد شود خودش راه را نشانم دهد....کاش فقط یک درصد هم احتمال میدادید که شاید اشتباه میکنید و بی طرف از اول مطالعه میکردید و این مشکل را برای خودتان حل می کردید...
حیف که با این طرز تفکر خود را از چه لذت و رحمتی محروم کردید.....!
حیف....!
خصال: ص 37 علي بن سالم از پدر خود نقل كرد كه حضرت صادق عليه السّلام فرمود كوچكترين چيزى كه شخص را از ايمان خارج ميكند اينست كه بنشينيد پيش يك غالى و بحرف او گوش بدهيد و تصديق گفتارش را بنمائيد پدرم از پدر خود از جدش نقل ميكند كه پيامبر اكرم صلوات اللَّه عليه فرمود دو گروه از امت مرا نصيبى نيست در اسلام غاليان و قدريه.
بخش امامت-ترجمه جلد هفتم بحار الانوار، ج3، ص: 196
خصال: ص 37 علي بن سالم از پدر خود نقل كرد كه حضرت صادق عليه السّلام فرمود كوچكترين چيزى كه شخص را از ايمان خارج ميكند اينست كه بنشينيد پيش يك غالى و بحرف او گوش بدهيد و تصديق گفتارش را بنمائيد پدرم از پدر خود از جدش نقل ميكند كه پيامبر اكرم صلوات اللَّه عليه فرمود دو گروه از امت مرا نصيبى نيست در اسلام غاليان و قدريه. بخش امامت-ترجمه جلد هفتم بحار الانوار، ج3، ص: 196
ما ها از غالیه ایم دیگه؟!؟ دستتون درد نکنه!!!!!!
بعد من یه چیزو نفهمیدم شما بالاخره علامه رو قبول داری یانه!؟!؟
از طرفی ازش حدیث نقل میکنی از طرف دیگه به شرک متهمش میکنی!!!
در ضمن ملاک حق بودن رو بذارین رو حساب پاسخ به سوالایی که از هم پرسیدیم!!!من خیلی مفصل به شما پاسخ دادم ولی شما جواب خیلی از سوالای منو ندادین!!!بخصوص 10 مورد پست 75!!!
امام صادق ازتون بپرسه چرا این حدیث منو دیدی ولی حدیث مادرم فاطمه زهرا رو ندیدی و به اون اعتنا نکردی در حالی که امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند: نحن حجة الله علی الخلق و فاطمة حجة علینا
چی به ایشون جواب میدین؟!؟!...
اگه پاسخ سوالاتمو میدادین من انقدر پافشاری نمیکردم!!!!
همین حقانیت رو نشون میده!!! شما سوال بدون پاسخ زیاد داری ولی ما نه!!
در ضمن یه نگاه به بقیه سخنان امام صادق علیه السلام در بحار بندازین تا ببینین یکی از بزرگ ترین مبین های همین اعتقاد به واسطه ی فیض خود ایشون بودن!!!!......
سلام عليكم و رحمه الله و بركاته جناب انديشمند گرامي آنچه كه حقير با شما بحث كردم در اين تاپيك درج شده و آنچه كه حقير اجتهاد در برابر نص توصيف كرده ام نيز به همچنين. آنچه كه علامه دليل دوري بنده از خدا توصيف كرده بود با استناد به تفسير اشتباه از اين آيات است اگر كسي براي توجيه عقايدش كه همانا دوري بنده از خدا و نياز بنده به واسطه فيض است (بدون توجه به اينكه آيات متعدد از محكم و متشابه در نزديكي خدا به بندگان در قرآن كريم موجود است ) برخي آيات الهي را منطبق با عقيده اش تفسير كند اولا اين روش از مصاديق تفسير به راي است و ثانيا با توجه به تضاد آن با مفاهيم قرآن كريم اجتهاد در برابر نص. در اين حالات شما ميبينيد معاني ها در تعارضند خداوند به پيامبر ميفرمايد به بندگان من بگو من به آنها نزديكم در اوقات شبانه روز و در طول سال در خوف رجاء من را بخوانند و بگو من دعايشان را ميشنوم اگر دعوتم كنند اجابتشان ميكنم و براي خدا، نامهاي نيک است؛ خدا را به آن نامها بخوانيد و بر احوالشان آگاهم و ميدانم چه در گذشته و چه در روبرودارند و بگو خداوند بر آنها رحيم است..... جناب مجلسي ميفرمايد نخير فاصله ما از آن جناب دور است. و در ديگر موارد خداوند ميفرمايد بازگشت شما به سوي من است و جساب امورتان با خداست زيارت جامعه كبير ميگويد نخير بازگشت شما و حساب امورتان با واسطين فيض است. اينجا چه كسي اجتهاد در برابر نص كرده ؟ اين امر خيلي واضح است. ياحق
با سلام خدمت شما
جناب بينا بنده هنوز جواب سوالي كه كردم را دريافت نكردم!اگر لطف كنيد فقط به سوالي كه پرسيدم جواب دهيد ممنون ميشم.
بنده هنوز تفسيري از آيات نكردم كه شما مي گوييد تفسير به راي كرديد!شما آيات را ترجمه كنيد و آن ها را توضيح دهيد.
در مورد دور بودن از خدا منظور اين نيست كه خداوند ناظر به اعمال ما نيست يا اينكه صداي ما را نمي شنود بلكه منظور اينست كه انسان گاه چنان غرق در ماديات و گناه مي شود كه از لحاظ معنويت از خداوند دور مي شود.
ابتداع آيات را ترجمه كنم و توضيح دهم. بنده هيچ آيه اي را در اين تاژيك از ترجمه خودم ننوشته ام و همگي ترجمه ايت الله مكارم است.
بسيار خب موضوع آيات سوره نساء 64
فَكَيفَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيدِيهِمْ ثُمَّ جَاءُوكَ يحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا إِحْسَانًا وَتَوْفِيقًا(النساء/62)
پس چگونه وقتي به خاطر اعمالشان، گرفتار مصيبتي ميشوند، سپس به سراغ تو ميآيند، سوگند ياد ميکنند که منظور (ما از بردن داوري نزد ديگران)، جز نيکي کردن و توافق (ميان طرفين نزاع،) نبوده است
؟!
أُولَئِكَ الَّذِينَ يعْلَمُ اللَّهُ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُلْ لَهُمْ فِي أَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِيغًا(النساء/63)
آنها کساني هستند که خدا، آنچه را در دل دارند، ميداند. از (مجازات) آنان صرف نظر کن! و آنها را اندرز ده! و با بياني رسا، نتايج اعمالشان را به آنها گوشزد نما!
ما هيچ پيامبري را نفرستاديم مگر براي اين که به فرمان خدا، از وي اطاعت شود. و اگر اين مخالفان، هنگامي که به خود ستم ميکردند (و فرمانهاي خدا را زير پا ميگذاردند)، به نزد تو ميآمدند؛ و از خدا طلب آمرزش ميکردند؛ و پيامبر هم براي آنها استغفار ميکرد؛ خدا را توبه پذير و مهربان مييافتند.
فَلَا وَرَبِّكَ لَا يؤْمِنُونَ حَتَّى يحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَينَهُمْ ثُمَّ لَا يجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيتَ وَيسَلِّمُوا تَسْلِيمًا(النساء/65)
به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اينکه در اختلافات خود، تو را به داوري طلبند؛ و سپس از داوري تو، در دل خود احساس ناراحتي نکنند؛ و کاملا تسليم باشند.
در آيه 63 خداوند رحمان به پيامبر اكرم توصيه ميفرمايد كه از مجازات آنها صرف نظر فرما و ايشان را اندرز ده و..
دليل اينكه در اين آيه شرط پذيرش توبه منافقين را رضايت پيامبر ذكر كرده در متن آيات ذكر شده.
پيامبر از ايشان ناراحت و دل آزرده شده و خواهان مجازات ايشان بودند خداوند پيامبر اكرم را از مجازات منصرف كرده ولي شرط پذيرش توبه ايشان را در گرفتن رضايت از پيامبر قرار داد
ايشان بايد نزد پيامبر آمده و بقدري دل پيامبر را بدست مي آوردند كه پيامبر براي ايشان دعا كند.
قَالَ هَلْ عَلِمْتُمْ مَا فَعَلْتُمْ بِيوسُفَ وَأَخِيهِ إِذْ أَنْتُمْ جَاهِلُونَ(يوسف/89)
گفت( حضرت يوسف ): «آيا دانستيد با يوسف و برادرش چه کرديد، آنگاه که جاهل بوديد؟!»
قَالُوا أَإِنَّكَ لَأَنْتَ يوسُفُ قَالَ أَنَا يوسُفُ وَهَذَا أَخِي قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَينَا إِنَّهُ مَنْ يتَّقِ وَيصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ(يوسف/90)
گفتند: «آيا تو همان يوسفي؟!» گفت: «(آري،) من يوسفم، و اين برادر من است! خداوند بر ما منت گذارد؛ هر کس تقوا پيشه کند، و شکيبايي و استقامت نمايد، (سرانجام پيروز ميشود؛) چرا که خداوند پاداش نيکوکاران را ضايع نميکند!»
قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَينَا وَإِنْ كُنَّا لَخَاطِئِينَ(يوسف/91)
گفتند: «به خدا سوگند، خداوند تو را بر ما برتري بخشيده؛ و ما خطاکار بوديم!»
قَالَ لَا تَثْرِيبَ عَلَيكُمُ الْيوْمَ يغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ(يوسف/92) (يوسف) گفت: «امروز ملامت و توبيخي بر شما نيست! خداوند شما را ميبخشد؛ و او مهربانترين مهربانان است!
اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِي يأْتِ بَصِيرًا وَأْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ(يوسف/93)
اين پيراهن مرا ببريد، و بر صورت پدرم بيندازيد، بينا ميشود! و همه نزديکان خود را نزد من بياوريد!»
وَلَمَّا فَصَلَتِ الْعِيرُ قَالَ أَبُوهُمْ إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يوسُفَ لَوْلَا أَنْ تُفَنِّدُونِ(يوسف/94)
هنگامي که کاروان (از سرزمين مصر) جدا شد، پدرشان [= يعقوب] گفت: «من بوي يوسف را احساس ميکنم، اگر مرا به ناداني و کم عقلي نسبت ندهيد!»
قَالُوا تَاللَّهِ إِنَّكَ لَفِي ضَلَالِكَ الْقَدِيمِ(يوسف/95)
گفتند: «به خدا تو در همان گمراهي سابقت هستي!»
فَلَمَّا أَنْ جَاءَ الْبَشِيرُ أَلْقَاهُ عَلَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيرًا قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ(يوسف/96)
اما هنگامي که بشارت دهنده فرا رسيد، آن (پيراهن) را بر صورت او افکند؛ ناگهان بينا شد! گفت: «آيا به شما نگفتم من از خدا چيزهايي ميدانم که شما نميدانيد؟!»
قَالُوا يا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ(يوسف/97)
گفتند: «پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه، که ما خطاکار بوديم!»
قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ(يوسف/98)
گفت: «بزودي براي شما از پروردگارم آمرزش ميطلبم، که او آمرزنده و مهربان است!»
در سوره يوسف خطاي برادران در حق يوسف با بخشش حضرت يوسف عليه السلام ( آيه 92 ) توصيف شده
ولي در حق پدر نيز آنها خطاكار بودند و در حق ايشان نيز ظلم روا داشته بودند.
(پدري كه يعقوب پيامبر بود و در حد ضلالت و گمراهي به يوسف عليه السلام عشق ورزيده بود.)
شرط پذيرش استغفار آنها نيز اين بود كه پدرشان نيز از حق خود گذشته و در حق آنها نزد خدا دعا كنند كه خداوند در حق بندگان آمرزنده و مهربان است.
يعني اگز ظلم در حق والدين از طرف ولد واقع گردد شرط پذيرش توبه ولد در ابتداي امر بدست آوردن دل والدين و بعد دعاي والدين در حق فرزند خاطي بدرگاه خداوند است.
بنده هنوز تفسيري از آيات نكردم كه شما مي گوييد تفسير به راي كرديد!
بله روي سخن بنده هم با شما نبود . بنده در مورد تفقه جناب مجلسي مطالبي را عرض كردم كه لازم است دوباره بازديد شود.
اندیشمند;247268 نوشت:
در مورد دور بودن از خدا منظور اين نيست كه خداوند ناظر به اعمال ما نيست يا اينكه صداي ما را نمي شنود بلكه منظور اينست كه انسان گاه چنان غرق در ماديات و گناه مي شود كه از لحاظ معنويت از خداوند دور مي شود.
يعني منظورتان اين است كه جناب مجلسي غرق در ماديات بوده و گناه ميكرده لذا بدين لحاظ استكه ميفرمايد فاصله ما از آن جناب دور است يعني غرق در گناه بوده اند ؟
اين فاصله توجيه واسطه فيض را ميكند. اين تصور كه خداوند از ما دور است ربطي به گناهكار يا مومن بودن شيعه واسطه اي ندارد
شيعه واسطه فيضي در هر حال فاصله اش از آن جناب دور است لذا نياز به واسطه فيض دارد.
در حاليكه انساني كه خدا خلق كرده از رگ گردن به مخلوقش نزديكتر است و فاصله بين انسان گناهكار با خدا يك توبه نصوح است كه خداوند در عوض تمام گناهان او را به حسنات و خيرات مبدل سازد. با يك دعوت اجابتش مينمايد و دنيا را مسخر او ميسازد.
رابطه انسانها با خدا اين گونه است كه در شريعت توضيح داده شده.
لطفا بجاي اينكه با معاني سرگرمي براي بنده و خودتان ايجاد كنيد مفاهيم واسطه فيض را توضيح دهيد كه چه ارتباطي با سريعت الهي دارد.
عني اگز ظلم در حق والدين از طرف ولد واقع گردد شرط پذيرش توبه ولد در ابتداي امر بدست آوردن دل والدين و بعد دعاي والدين در حق فرزند خاطي بدرگاه خداوند است.
bina88;247319 نوشت:
پيامبر از ايشان ناراحت و دل آزرده شده و خواهان مجازات ايشان بودند خداوند پيامبر اكرم را از مجازات منصرف كرده ولي شرط پذيرش توبه ايشان را در گرفتن رضايت از پيامبر قرار داد
پس چرا در ایه صریحا گفته شده پیامبر برای ان ها طلب مغفرت کند (هر دو پیامبر)ایا تفسیری که شما میکنید اجتهاد در برابر نص صریح قران نیست؟؟
اگر برداشت و تفسیر شما درست است چرا خداوند در ایه همین رو ذکر نکرد؟!؟مثلا می گفت : تا پیامبر یا تا پدرتان از شما راضی نشود استغفارشما را نمیپذیرم!!چرا گفته پیامبر برایشان طلب استغفار کند؟؟خوب میگفت رضایت او را بگیرید؟!!یا فرزندان حضرت یعقوب میگفتند پدر از ما راضی شو تا خدا توبه ما را بپذیرد!!ولی خواسته حضرت یعقوب برای ان ها طلب مغفرت کند!! چرا؟!؟....
شما بفرمایید چرا خدا به جای اینکه واضح بیان کند (همان منظور شما را بگوید) این طور گفته؟
bina88;247338 نوشت:
يعني منظورتان اين است كه جناب مجلسي غرق در ماديات بوده و گناه ميكرده لذا بدين لحاظ استكه ميفرمايد فاصله ما از آن جناب دور است يعني غرق در گناه بوده اند ؟ اين فاصله توجيه واسطه فيض را ميكند. اين تصور كه خداوند از ما دور است ربطي به گناهكار يا مومن بودن شيعه واسطه اي ندارد شيعه واسطه فيضي در هر حال فاصله اش از آن جناب دور است لذا نياز به واسطه فيض دارد.
دلیل این اعتقاد هم واضح است جناب بینا!
بله!شیعه در هر حال فاصله ی خود را نسبت به ائمه ی اطهار از خداوند دور تر میداند!چون با توجه به شان نزول بسیاری از ایات و سخنان پیامبر ص علی ابن ابی طالب رو بعد از پیامبر اسلام بهترین خلق و پس از ایشان فرزندانشان را مقرب ترین به درگاه الهی میداند!که قطعا شما به این ایات و سخنان اگاهی کامل دارید!
و در هر صوررت همان طور که شما گفتید ، شیعه به هر حال در هر مرتبه ای از قرب الهی هم باشد(حتی در جایگاه کسی مثل علامه ) وقتی جایگاهش و فاصله اش از خداوند را با ائمه اطهار مقایسه میکند فاصله ی(خواهشا منظورم رو از این فاصله علم اللهی تعبیر نکنید!منظور رو قبلا iهم قبلا خودم عرض کردم خدمتتون هم جناب اندیشمند) خود را بسیار دور از ان جناب میبیند!پر واضح است که علامه در مقایسه با ائمه هم غرق در مادیات بوده و هم گناهکار! اما در مقایسه با کسی مثل من انسانی بسیار زاهد بوده است!...
به همین خاطر کسی مثل من نمی تواند واسطه ی ایشان باشد!اما خود ایشان میتوانند واسطه ای برای فردی مثل من شوند!چون به قطع یقین در قیاس با من نزد البته خدا مقربترند.و همین طور به ائمه نزدیکترند!
در حاليكه انساني كه خدا خلق كرده از رگ گردن به مخلوقش نزديكتر است و فاصله بين انسان گناهكار با خدا يك توبه نصوح است كه خداوند در عوض تمام گناهان او را به حسنات و خيرات مبدل سازد. با يك دعوت اجابتش مينمايد و دنيا را مسخر او ميسازد.
اینکه میفرمایید درست است و قابل جمع با توسل!
اما گذشته از این ها :
میشه لطف کنید و بگین منظور از وسیله تو این ایه چیه؟
و چرا خدا از ما برای تقرب وسیله خواسته؟
یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و ابتغو الیه الوسیله...
و همین طور در مورد ایه ی 64 نسا ! چون در اونجا صریحا ایه به ظلم به خود اشاره داره!!
بله روي سخن بنده هم با شما نبود . بنده در مورد تفقه جناب مجلسي مطالبي را عرض كردم كه لازم است دوباره بازديد شود.
جناب بینا تفسیر به رایی که میفرمایید با توجه به احادیث موثق رسیده از خود پیامبر و البته بقیه ائمه است!شما وقتی بین سخنان پیامبر و ایات به خصوص 35 مائده جمع میبندید و انها رو کنار هم میگذارید چه نتیجه ای میگیرید؟!؟!
(میفرمایید این احادیث در برابر نص است
بنده دو پاسخ به شما دادم و منتظر جواب شدم ولی....
1.اینکه توسل راه خواستن از خود خداوند است نه غیر او پس در برابر نص نیست!
نفرموید چرا این پاسخ رو قبول ندارید!
2.با این حساب اگر برداشت شما درست باشه (یعنی اینکه خدا در ایات فرموده فقط از من بخواهید به معنی حذف وسیله باشه ، که البته با 35 مائده هم در تناقض است و این میشود اجتهاد در برابر نص! )این احادیث پیامبر با قران در تناقض است!؟!
چه طور این ها قابل حل اند؟ در حالی که انتظار میرود مفسر اصلی قران خود ایشون باشند....
چرا؟!؟....
شما بفرمایید چرا خدا به جای اینکه واضح بیان کند (همان منظور شما را بگوید) این طور گفته؟
اداي حق مظلوم خواه پدر و مادر و حق نبي و حق الناس قبل از حق الله چيزي نيست كه من بگويم. اين شريعت الهي است و مصاديق بسيار در آيات و روايات دارد
مثلا سفارشات برخورد با پدر و مادرو حقوق آنها
وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِياهُ وَبِالْوَالِدَينِ إِحْسَانًا إِمَّا يبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا(الإسراء/23)
و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستيد! و به پدر و مادر نيکي کنيد! هرگاه يکي از آن دو، يا هر دوي آنها، نزد تو به سن پيري رسند، کمترين اهانتي به آنها روا مدار! و بر آنها فرياد مزن! و گفتار لطيف و سنجيده و بزرگوارانه به آنها
بگو!
وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيانِي صَغِيرًا(الإسراء/24)
و بالهاي تواضع خويش را از محبت و لطف، در برابر آنان فرود آر! و بگو: «پروردگارا! همانگونه که آنها مرا در کوچکي تربيت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده
...
در آيات مذكور از درخواست مجازات بدرگاه خدا از طرف نبي كرم و همچنين ظلم برادران يوسف به يوسف نبي و يعقوب نبي در آيات بصراحت آمده
اين حقوق قبل از حق الله بايست ادا شوند و شرط پذيرش توبه اين افراد بدرگاه خدا گذشتن مظلومين از حقوقشان است.
اينكه چرا خدا صراحتا در اينجا تكرار نفرموده اينها حقوق مظلومين است و شرط پذيرش توبه شما اين است كه حق الناس را قبل از حق الله ادا كنيد.
از خدا بپرسيد من اطلاعي ندارم.
اينكه چرا خدا صراحتا در اينجا تكرار نفرموده اينها حقوق مظلومين است و شرط پذيرش توبه شما اين است كه حق الناس را قبل از حق الله ادا كنيد. از خدا بپرسيد من اطلاعي ندارم.
جناب بینا اینها که گفتین درست!ولی اینجا خود ایه اصلا حرفی از رضایت نزده!!چرا شما این طور تفسیر میکنید!؟نیکی به پدر و مادر از واضحات است اما بنده پرسیدم چرا با وجود اینکه خدا در این ایه هیچ اشاره ای به این موضوع نکرده شما این طور برداشت میکنید؟!
و اینکه اگر طبق گفته شما منظور حق مظلوم است چرا در جاهای دیگر قران که حق مظلوم گرفته میشه و اون فرد مورد ظلم واقع شده از اولیا خدا نیست این بیان ذکر نشده؟!؟
چرا خدا شرط پذیرش توبه رو طلب مغفرت اون مظلوم قرار نداده!؟اینجا فرد مظلوم(هر دو پیامبر) طلب مغفرت میکنند برای فرد گناه کار !!
چرا فقط اظهار رضایت نمیکنند؟!اگر اون کافی است؟
در ضمن بنده دو سوال دیگه هم خدمتتون پرسیدم!64 نسا و 35 مائده!
صلاحیت قضاوت و صدور حکم آخر در یوم الحساب
طبق مضمون شریعت
هر انسانی طبق این آیه شریفه و آیاتی که درباره آن روز در کتاب الله آمده بر نفسش بصیر میشود و مجازات خود را حق خواهد دید ولی هیچ انسانی صلاحیت قضاوت و صدور حکم و گفتن حرف آخر در مورد خودش و در مورد دیگران را ندارد و آن روز روزی است که هیچ نفسی بر نفس دیگری تسلط و اختیاری نخواهد داشت.
اما مساله شفاعت و مالکیت در یوم الحساب
هیچ شفاعتی دال بر مالکیت نیست و در مالکیت شفاعت معنی ندارد.
فرض کنیم که شخصی با اتهام دزدی توسط نیروی انتظامی دستگیر شده. کسی می آید و وثیفه ای می گذارد و شفیع او میشود تا موقتا تا روز دادگاه او آزاد باشد.
آیا شفاعت بمعنای مالکیت در قوانین جزائیو مالکیت بر نیروی انتظامی است ؟ واضح است که خیر.
یا اگر کسی متهم به زد و خورد است و 6 ماه زندان برای او می نویسند
اگر شخصی بیاید و شفاعت او را در دادگاه بپذیرند بشکلی که مجازات تا حد تعزیری تخفیف پیدا کند این دال بر این نیست که شفیع مالکیت بر احکام دادگاه و یا مالکیت بر خود دادگاه دارد.
از طرفی
اگر فرض کنیم آن شخص مالک دادگاه باشد و مالک قانون باشد . در این صورت شفاعت معنی پیدا نمیکند .
و واضح است که شفاعت در صورت مالکیت امری بی معنی است.
سلام علیکم جمیعا ورحمه الله و برکاته
خداوند متعال بعنوان شارع شریعت اسلام چنین فرموده که ما از اوئیم و بسوی او باز میگردیم.
از او بودن توصیفی است که در قالب الوهیت وصف شده چنانکه تنها اوست که هست کننده است از نیستی
و به او بازگشتن نیز در شریعت رجعتی توصیف شده که مملوک به مالک خویش و مخلوق به خالق خویش دارد.
حال اگر کسی رجعت به غیر خدا را قبول داشته باشد. خداوند در مورد او چنین فرموده :
وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيرِ عِلْمٍ كَذَلِكَ زَينَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَينَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا يعْمَلُونَ(الأنعام/108)
(به معبود) کساني که غير خدا را ميخوانند دشنام ندهيد، مبادا آنها (نيز) از روي (ظلم و) جهل، خدا را دشنام دهند!
اينچنين براي هر امتي عملشان را زينت داديم سپس بازگشت همه آنان به سوي پروردگارشان است؛ و آنها را از آنچه عمل ميکردند، آگاه ميسازد .
خداوند برای کسانی که غیر را جای او میخوانند در صورت نپذیرفتن هدایت عملشان را در چشمانشان زینت میدهد و این صفت مذل الهی است.
حال اگر بگوئیم بازگشت ما به ائمه علیهم السلام است ما هم مشخصه ای از صفات الوهیت را به ایشان تفویض کرده ایم و نتیجه ای بهتر از آنچه که بر قوم فوق الذکر می آید نمیتوان برای خود متصور شویم.
آیاتی همچون بای ذنب قتلت که از جمله سوالاتی است که در روز حساب از بندگان خاطی پرسیده میشود بغیر از مضمون ظاهری مواخذه گر بقصد ایجاد تامل و تفکر در انسان و همچنین بر انگیختن احساس تنفر و برائت هم ادا شده و
همچنین این بیان روایتگر و بنوعی بتویر کشنده میزان و عدل است والبته شاید دلایل متعدد دیگری هم داشته باشد که حقیر نمیدانم.
اینکه بگوئیم این سوال ها و پاسخها حکایت از دخیل بودن غیر خدا دارد چراکه خداوند عالم بر انسان است ولی غیر او نه و این سوال و پاسخها از این بابت است.
این مساله میتواند حیح باشد فقط مشکلی که ایجاد میکند این است که بنا بر این قول این سوالها و پاسخها برای آگاه شدن قاضی ایست که عالم مطلق نیست.
و این نقص که مختص مخلوق است باعث میشود که او را شایسته قضاوت ندانیم.
ومن الله التوفیق
یاحق
سلام به همه
من میخواستم سوال کنم چرا ما مستقیما از خود خدا نخواهیم؟
چون خدا از ما تو قرآن خواسته فقط از من بخواهید و درخواست کنید
یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و ابتغو الیه الوسیله
َ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ أَنَا وَسِيلَتُهُ وَ أَنَا وَ وُلْدِي ذُرِّيَّتُه
امیرالمومنین - روحی فداه فرمود : در تفسیر وابتغو الیه الوسیله من وسیله خدایم ، من و فرزندم و ذریه اش .(مناقب آل أبي طالب عليهم السلام(لابن شهرآشوب) ج3 75 فصل في أنه السبيل و الصراط المستقيم و الوسيلة ..... ص : 71)
ببین عزیز من خداوند در زمین عده ای رو همه کاره کرده که این عده ائمه هستند و ما میتوانیم با توسل به انها خواسته ها و حوائج خودمون رو بگیریم
اتفاقا تو قران خواسته از طریق ائمه بخوایم!!
ایه 64 سوره نسا رو بخونین!
بعد هم این که میگین:
ولی این طور نیست!!
میدونین چیه!این قصه ی همون دانش اموزیه که وقتی یه کار بدی انجام میده از بچه درس خون کلاس که حرفش پیش معلم برو داره می خواد واسطه اش شه!!
مام همون شاگرد تنبله ایم!!
در ضمن اینو قران تو خیلی جاهای دیگه تایید کرده!هم از شفاعت خیلی دفاع کرده هم از توسل!مثل قصه ی حضرت یوسف و شفا گرفتن چشمان حضرت یعقوب با پیراهن اون حضرت!که یه نمونه واضح است!!
یا مثلا توبه حضرت ادم!همه ی مفسرین شیعه و سنی کلماتی که ادم خدارو به اون ها قسم داد و توبه اش پذیرفته شد (37بقره)رو به نقل از پیامبر همون کلماتی میدونن که ما معمولا تو شب های قدر میگیم :
اینم همون " جون بچت" ، " جون مادرت " و ... از این جور قسماس!!!....:khandeh!::khandeh!::khandeh!:یا حمیدبحق محمد،یا عالی به حق علی، یا فاطر بحق فاطمه،یا محسن به حق حسن،یا قدیم الاحسان به حق الحسین!!
در واقع ائمه جلوه های رحمت خدان!!انگار خدا یه بهونه گذاشته واسه ماها که رحمتشو بیشتر از اون طریق بریزه رو سرمون!!
اونها به خاطر عبودیت محضشون این توفیقو پیدا کردن که وسیله رحمت خدا باشن!
فقطم در مورد اونا نیس هر کسی به این مقام برسه این توفیق نسیبش میشه!
توکل فقط به خدا توسلم اولیا خدا!!!
سلام علیکم جمیعا
اینهائی که استدلال کردید آنهم از قول ائمه علیهم السلام اجتهاد در برابر نص است.
خداوند در قرآن کریم امر فرموده ادعونی استجب لکم. بخوانید مرا تا ( دعوتتان را )اجابت می کنم .
در این آیه
وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ(غافر/60)
پروردگار شما گفته است: «مرا بخوانيد تا (دعاي) شما را بپذيرم! کساني که از عبادت من تکبر ميورزند به زودي با ذلت وارد دوزخ ميشوند!»
و همچنین
وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيسْتَجِيبُوا لِي وَلْيؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يرْشُدُونَ(البقرة/186)
و هنگامي که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند، (بگو:) من نزديکم! دعاي دعا کننده را، به هنگامي که مرا ميخواند، پاسخ ميگويم! پس بايد دعوت مرا بپذيرند، و به من ايمان بياورند، تا راه يابند (و به مقصد برسند)!
وَاذْكُرُوا اللَّهَ فِي أَيامٍ مَعْدُودَاتٍ فَمَنْ تَعَجَّلَ فِي يوْمَينِ فَلَا إِثْمَ عَلَيهِ وَمَنْ تَأَخَّرَ فَلَا إِثْمَ عَلَيهِ لِمَنِ اتَّقَى وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ إِلَيهِ تُحْشَرُونَ(البقرة/203)
و خدا را در روزهاي معيني ياد کنيد! (روزهاي 11 و 12 و 13 ماه ذي حجه). و هر کس شتاب کند، (و ذکر خدا را) در دو روز انجام دهد، گناهي بر او نيست، و هر که تأخير کند، (و سه روز انجام دهد نيز) گناهي بر او نيست؛ براي کسي که تقوا پيشه کند. و از خدا بپرهيزيد! و بدانيد شما به سوي او محشور خواهيد شد!
قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَيا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَينَ ذَلِكَ سَبِيلًا(الإسراء/110)
بگو: ««الله» را بخوانيد يا «رحمان» را، هر کدام را بخوانيد، (ذات پاکش يکي است؛ و) براي او بهترين نامهاست!» و نمازت را زياد بلند، يا خيلي آهسته نخوان؛ و در ميان آن دو، راهي (معتدل) انتخاب کن!
همانطوریکه میبینید بر این مفهوم ( خواندن خود خدا توسط بنده ) آیات بسیاری تائید و تاکید میکنند حال آنکه شما بر روی وسیله در آیه ای تاکید میکنید که هیچ مصداقی در قرآن ندارد.
وَلَا يأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلَائِكَةَ وَالنَّبِيينَ أَرْبَابًا أَيأْمُرُكُمْ بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ(آل عمران/80)
و نه اينکه به شما دستور دهد که فرشتگان و پيامبران را، ارباب خود انتخاب کنيد. آيا شما را، پس از آنکه مسلمان شديد، به کفر دعوت ميکند؟!
یاحق
واقعا زیباست و اصل هم همین است اما شفاعت و توسل را نباید زیر سوال برد و بحث مفصلی دارد...
[="Tahoma"][="Magenta"] yamahdi-12;244009 نوشت:
سلام
ائمه وسیله اند درخواست ما ازا ائمه به خاطر وسیله بودن انان است نه اجابت کننده
براتون یه مثال میزنم
وقتی ما چیزی را به وسیله خودکار مینویسم آیا اجابت کننده نویسندگی(نوشتن) خودکار است یا صاحب هنر نویسندگی؟
آیا گفتن اینکه خودکار توانایی نویسندگی دارد هم خطا است؟[/]
سلام علیکم
این مطلب را بهتر است در تاپیک مرتبط از اساتید بپرسید
سوالی با این موضوع : عقاید علمای شیعه در مورد اجابت کننده درخواست و دعا
آنچه که حقیر میدانم علماء معتقدند هم ائمه بعنوان واسطه ازخدا میخواهند تا خداوند اجابت نماید
و هم اینکه
در بعض موارد خودشان هم اجابت میکنند.
یعنی موقعی که مطلبی از آنها خواسته میشود.
یاحق
[="Tahoma"][="Magenta"] bina88;244327 نوشت:
سلام
فرقی من تویش نمی بینم
هردو یک چیز رو بیان می کنه
:Gig:[/]
بنام او كه هم خالق علم است و هم خالق عشق
باسلام وصلوات برپيام آور علم وعشق وخاندان پاك ومعصوم او
فقط ميتوانم بگويم كه احتمالا آيات قرآن بيش ازهرچيزديگري بايدملاك باشند كه دوست عزيزمان بينا88 با استنادبه آيات نوراني حق و كلام صريح وروشن خالق و آفريدگارمان مرا به اين فكرانداخت كه انسان بايددرهرشرايطي و با هردين ومذهب وباوري نبايد تفريط يا افراط نموده و خدايي ناكرده از بزرگان پاك ومعصوم خود بت يا چيزي شبيهه آن بسازد كه فرداي قيامت درمقابل همان عزيزان جوابگو گردد.و براي ما شيعيان..اول خدا.دوم پيامبراسلام{ص} وسوم ائمه معصوم {ع}
و البته سوال من با درنظر گرفتن اين واقعيت كه وجود واسطه را حداقل درزندگي انساني يا دنيايي.زميني خود نميتوان ناديده گرفته يا منكرشد آيا واسطه براي هرچيز حتي بخشش گناه در دنيا وآخرت ومخصوصا گناهان حق الناسي وجود دارد وكارسازميباشد و آيا براي رسيدن به اميال و آرزوهاي زميني خود مانند ماشين.خانه.رفاه.راحتي يا پيشرفت كشور و مردم ومذهبمان ميتوان به واسطه متوسل شدياخير و آيا حد واندازه اي وجود دارد و اگربلي..اين حد واندازه كجا وتا چه مقدارميباشد.
باتقديروتشكرpargaj.blogfa.com
اینکه میفرمایید اینها استدلال در برابر نص است در صورتی صادق است که ما با ایاتی که برای توضیح و حمایت از توسل اوردیم بخوابییم حجتی بیاریم تا درخواست کردن از خداوند رو نفی کنیم یعنی دو مسئله با هم در تضاد باشن!شما بخوای چیزی رو بگی من چیز دیگه!اما این طور نیست در واقع ایاتی که گفته شد توضیح همان ایاتی است که شما گفتین!!
طبق:
ما باید فقط از خداوند در خواست کنیم
و در ایه ی 64 سوره نسا یاد داده چه طور از خدا بخواییم! در این ایه قران به کسانی که به خودشون ستم کردند فرمان میده سراغ پیامبر برند و از او بخوان برای ان ها طلب مغفرت کنه و هم خود توبه کنند!و اخر ایه هم فرموده خداوند در این حالتوبه پذیر است!
ویا ایه 5 منافقون:همین ماجرا در مورد منافقان نقل شده!
و یا باز در سوره ی یوسف در ایات 98-97 از فرزندان یعقوب علیه السلام گفته که از پدرشان خواستند برای ان ها طلب امرزش کنه!و این عمر رو تایید کرده! علاوه بر این در ایه ی 35 مائده کاملا واضح است که خداوند از ما خواسته تا برای تقرب به او وسیله ای جستوجو کنیم!:
یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و ابتغو الیه الوسیله... و یا
فقط در این مورد از حدیث پیامبر ص و تفسیر استفاده شد!که انقدر محکم هم هست که بتوان به ان استدلال کرد!
توجه دارید که ما در قران ایات محکم و متشابه داریم!مثلا در یکی از مثالهای شما خداوند میگه من نزدیکم!!خوب این ها به تعلیم و اموزش نیاز داره و الا همان انحرافات وهابیها ایجاد میشه!!!
اگر نیاز نبود قران توضیح و تفسیر بشه که چه نیازی به پیامبر؟!خداوند به هر کداممان میتوانست به هزاران طریق کتابشرو برسونه!!
ببینید این ایات کاملا واضح اند!و فقط مرد اخر یک استثنا بود!که میشود اون رو کنار گذاشت!گرچه...
:reading:اگر به مثالی که بنده در پست 58 زدم کمی دقت میکردید متوجه میشدید تناقضی بین ایاتی که شما اوردید و این ایات بیان شده نیست:
مگه تو این مثال دانش اموز تنبل از دانش اموز زرنگ کلاس طلب بخشش میکنه؟؟!!
از اون میخواد چون معلم او رو بیشتر دوست داره و به معلم نزدیک تره او خواسته اش را از معلم بخواد تا احتمال پذیرفته شدن خواسته بیشتر بشه!!در مورد ائمه و همه ی اولیا خدا هم همین طوره!به استناد ایاتی که بیان شد
مگر درخواست از ائمه غیر در خواست از خداست که شما این طور میگین؟؟!!:Gig:
توسل=راه و روش خواستن از خدا!!
نه،خواستن از غیر خدا!!!!!!
ایاتی که اینجا گفته شد ایات شمارو نقض نمیکنه!بلکه میگه:خوب خداوند گفته من رو بخونید!در اینجا یاد میده او رو چه طور بخونیم!!
در ضمن بنده فکر میکنم ما در مورد ائمه اگر اهمال نکنیم ، اغراق نمیکنیم!خطبه حمام رو در نهج البلاغه بخونید!تازه این خطبه بیان مقام انسان های متقی است نه ائمه!!که مقامشان از هر بشر دیگری بالا تر است
ویا شما اگر معنی زیارت جامعه کبیره که با سند محکم از امام هادی علیه السلام نقل شده بخونید!در بعضی ازقسمت ها در مناجات با اولیا خدا میگه به اذن شما باران میاد!!!(قریب به مضمون)
مقام ائمه بسیار بالا تر از اونیست که ما فکر میکنیم!
باز برای اینکه سو تفاهم نشه عرض کنم این به ان معنی نیست که ائمه بخوان باران بیاد و خدا نه!یا خداوند کاری نداره اگر اون ها خواستند باران میاد!!
این تناقض ظاهری با این حدیث معروف و بسیار زیبا حل میشه!
بسم الله الرحمن الرحیم من العبد به منزلت کن من المولا
ببینید عبد محض چنین مقامی داره!!و دلیل اون این است که در این مرحله ی بندگی دیگه خواسته ی عبد و مولا فرقی با هم نداره!!عین هم است!!
این مثل مورد معجزه میماند!مگر انگشت حضرت سلیمان مستقل عمل میکرد!!منو شما اون انگشتر رو هم داشته باشیم کاری نمیتونیم انجام بدیم!!پس اون انگشتر،فقط یکی از اسباب است! مگر وقتی پیامبری به مرحله ای میرسد که در طبیعت دخل و تصرف (یا همان معجزه ) بکنه این کار رو مستقل از خداوند انجام میده!!؟؟
نه!!روح پیامبر به خاطر مقام بسیار بالاش میشه وسیله ی خداوند برای انجام اون کار(معجزه)همون طور که خداوند در ایات قران گفته که دوست داره کار هاش رو با اسباب انجام بده!!
باز هم تاکیید میکنم:
توسل=راه خواستن از خدا!!
نه،خواستن از غیر خدا!!!!!!
پس تناقضی نیست!
ببیند تا اونجایی که بنده میدونم امر ائمه در همه ی این امور نافذ است تا جایی که مخالف با قوانین تکوینی نباشد!و همون طور که خودتون بهتر میدونید این قوانین همان قوانین اداره کننده عالم هستند که بخشی از ان ها می شه قوانین فیزیکو شیمیو... و بخشی میشه قوانینی مثل پیروزی مطلق حق یا دیدن نتیجه ی نیکی یا بدی به پدرو مادر در همین دنیا و یا همون مورد حق الناس که گفتین!که البته این مورد بیشتر مربوط به قیامته!
مسئله ای که ماها باید توجه کنیم اینه که ائمه هم در مورد اجابت دعا همون کاریو انجام میدن که خدا انجام میده!یعنی همون پروسه است!همون طور که خدا در مورد حق الناس دخالت نمیکنه و به بنده واگذار میکنه تا از فرد مقابل رضایت بگیره ائمه هم همچین اختیاری ندارند!
و همچنین خداوند بسیاری از دعاهای ما رو به ظاهر مستجاب نمیکنه، بنا به حکمت هایی،مثلا اینکه به صلاح ما نیست یا چیز دیگری برای ما بهتر است یا....
اونها هم همینطورند....
بسم الله الرحمن الرحيم
بسیار خب.
این بخش را هم کامل توضیح دهید تا موضوع را بررسی کنیم.
چطور ثایت میکنید که در آیات 64 سوره نساء و در 97 و 98 سوره یوسف حضرت یعقوب نبی و نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وسیله ای هستند که به آن استدلال میکنید در آیات 35 مائده و 57 اسراء و موضوع رضایت از آنها در میان نیست .
________________________________________________
64 سوره نساء
( 10 نفر یهودی ای که بقصد ضربه به اسلام صبح اظهار اسلام کردند و عصر اظهار کفر و بنا بر شان نزول آیه پیامبر دل آزرده شدند )
97 و 98 سوره یوسف
(فرزندان حضرت یعقوب پس از پیدا شدن حضرت یوسف شرط مغفرت گناهشان در رابطه با آنچه که بر سر یوسف و یعقوب علیهم السلام آوردند خداوند رضایت و دعای پدرشان قرار داد )
اول اینکه بنده متوجه نمیشم شما چرا به این ایه استدلال کردین!این ایه اصلا در این بحث موضوعیت نداره!
اگر شما میخوای بگی وسیله ی ذکر شده در 57اسرا و وسیله ی ذکر شده در 35 مائده یکی هستند که نهایتا به این میرسید که در قران تناقض هست!!چون یک جا توصیه میکنه برای تقرب به خدا وسیله ای جستوجو کنید (مائده) و جای دیگه میگه این وسیله های شما سودی به حال شما نداره!!!!
هر کلمه ای که تو قران امده که همه جا یک معنی نمیده!!!مثلا امام مطرح شده در بقره به معنی پیشواست ولی جای دیگه به معنی راه هم اومده!!شما باید ببینید کلمه کجا استفاده شده تا تشخیص بدین منظور چیه!!همه ی زبانها این طورن!!
از خود ایه ی 57 (اسرا)و ایات قبلش واضح است که اینجا مخاطب مشرکان و کفار مکه اند اما در 35 مائده یا ایها الذین امنوا خطاب کرده!!وسیله ی ذکر شده در اسرا بتهای مشرکان و همه چیز هایی است که غیر خدا میپرستیدند و هم شان خدا قرار میدادن!اما در مائده حرف از پرستش نیست ، حرف توسل است!وسیله خواستن برای تقرب!ربطی به سوره ی مائده نداره!!...
بعد هم قبل از رسیدن به ایه سوره ی مائده ایات بیان شده ی قبلی خود برای تایید توسل کافی اند یعنی:
خود نشان میدهند توسل مورد تایید قران است!
ولی اگر می خواهید بحث بیشتر باز بشه:
در مورد اینکه ایا وسیله ی مطرح شده همان اولیا خدا هستند یا نه!باید گفت این وسیله الزاما اونها نیستند!یابه بیان بهتر فقط اونها نیستند!اونها یکی از وسایلند از دیگر وسایل اسما حسنی خداست که در سوره ی اعراف ایه 180 هم به اون اشاره شده!
بعد هم بنده از مطرح کردن
فقط خواستم اثبات کنم خاوند مجوز توصل (بلکه دستور به توصل ) رو داده!گرچه این از بقیه ایات هم معلوم است ، اما اینجا دستور صریح تری داده!
حالا ما باید ببینیم که وسیله ای که خداوند مطرح کرده چیه که ایات بیان شده ی :
نشان میده یکی از این وسایل اولیا خدا هستند!!
گذشته از این بنده عرض کردم که :
اگر چه در این مورد ایات به خودی خود کاملا واضح اند اما به طور کل اگر شما بخوایین فقط به ایات استدلال کنین به جایی نمیرسین!قران به مفسر نیاز داره!که همون فرستاده ی خداست!!....
که در این مورد احادیث بسیار زیادی توسط شیعه و سنی و یا حتی وهابیون(!!!!!)نقل شده نمونه اش همون که در مورد توبه حضرت ادم بیان شد!!
مورد دیگه داستان شفا گرفتن یک نابیناست که رفاعی نویسنده معاصر و معاند وهابی هم حتی سندش رو تایید کرده که:
این فرد برای شفا چشمش و به توصیه خود پیامبر در دعایی بیان میکنه:اللهم انی اسالک و اتوجه الیک بنبیک محمد نبی الرحمةیا محمد انی اتوجه بک ......
دقت کنید مثل جملات دعای توسل ماست
مواردی از این قبیل خیلی زیاد است که میتونید اونها رو در کتب مربوط به ایین وهابیت پیدا کنید مثل کتاب ایت الله سبحانی البته اصول عقاید امامیه ی ایشون هم مفید است(گرچه بسیار فشرده بیان کرده) و یا در کتبی که به طور خاص در باره توسل نوشته شده.
البته کتاب در این باره بسیار زیاد است!
توجه کنید اعتقاد توسل فقط مربوط به شیعیان نیست اهل سنت هم اینرو قبول دارند در صحیح بخاری (که همان طور که میدونید صحیح ترین کتاب مورد قبول اهل سنت بعد از قران است و برای احادیث بیان شده در اون تصحیح سند نمی کنند) هم از توسل عمر صحبت کرده!و البته این از اداب رسوم انها تا چند قرن اخیر هم بوه!فقط وهابیون هستند که بدئتی گذاشتند و با بسیاری از مسائل از این قبیل مخالفت کردند!
سلام عليكم جميعا
اول اينكه
در مورد 57 سوره اسراء بنده به نقل عده اي كه معتقد به وسيله هستند اين را نقل كردم والا حقير چنين عقيده اي ندارم.
و اما بعد
در مورد موضوع رضايت از دونبي بواسطه آزردن اين دو نبي و رضايت خداوند كه در گرو رضايت اين دو نبي بود.
يعني ظلمي بر نبي اكرم صلي الله عليه و آله و سلم شده بود و اين جسارت قلب ايشان را آزرده بود و همچنين در مورد حضرت يعقوب فرزندانش به ايشان ظلم كرده بودند و ايشان نيز از فرزندانش دلخور بود لذا خداوند رضايتش را در گرو رضايت اين دو بزرگوار قرار داده بود.
مثل اينكه كسي قلب پدر و مادرش را به درد آورد سپس پشيمان شود همانطوريكه ميدانيم شرط رضايت خداوند از او و بخشش اين است كه از پدر و مادر دلجوئي كند( بشكلي كه در قرآن كريم آمده ) بحدي قلب پدر و مادر از او راضي شود كه برايش دعاي خير نمايد و از خدا براي فرزندش طلب مغفرت كند.
اين مضمون آيات مذكور بر اساس شان نزول آن بود.
وسيله قرار دادن انبياء با اين مضمون كه از آيه 35 سوره مائده براي استدلال به آن استفاده شده در اين آيات مداقي ندارد.
اگر مطلبي داريد در خدمتم والا اگر مطلبي نيست بفرمائيد بحث را ادامه دهم.
ياحق
این ایه که با برداشت غلط از توسل میشه موضوع بحث ما و نفی اون رو میکنه!!چه طرف داریی؟؟!!که البته جوابش عرض شد!
اولا با این حساب باز هم ایه 64نسا میمونه!من تفاسیر رو دباره نگاه کردم!اینجا بحث ازار رسول نیست بحث نافرمانی اوست که گناه است و همین طور در ایه گفته به خودشان ظلم کردن!حرف ظلم به رسول نیست!!در واقع هیچ حق الناسی مطرح نیست که شما اینطور میگید!!
دوما قران وقتی به صورت مثال از قصه ی حضرت یعقوب صحبت میکنه به هیچ عنوان نمیگه رضایت او رو میخواستند!!حضرت یعقوب قبل از این دعا از پسرانش راضی شده بود و اونهارو بخشیده بود!(اگر میخوایید به شان نزول استناد کنید و بررسی تاریخی بکنید)
در مورد سوره منافقون هم اصلا بحث ازار نبی نیست!!
از طرف دیگه اگر این مسئله شرط بود خداوند اون رو به گونه ای در قران بیان میکرد!!
چیزی که خداوند در ایات فرموده اینه که اونها با گناهی که انجام دادن باید توبه کنن و وقتی نبی برای اونها طلب توبه کنه خداوند توبه پذیر است!!(64نسا)
اونقدر واضح است که نه نیازی به شان نزول هست و نه توضیح اضافی(البته در این مورد)
از طرف دیگه بنده براتون استدلال عقلی هم اوردم(البته با یک بیان ساده)ولی شما جوابی برای اون ندادین!!
بعد هم یک سوال:شما کلا با احادیث کاری ندارید!!؟؟؟..
حسبنا کتاب الله؟؟؟!!!!!!.......
1.در حدیث ثقلین هم که از موثق ترین احادیث بین شیعه و سنیست امده:ان تمسکتم بهما....
2.3.
4.
5.یا در کتب حدیثی معتبر اهل سنت گفته شده ائمه ابواب حطه اند(همان دری که بنی اسرائیل از ان باب طلب استغفار میکرد)
6.و یا باز هم اهل سنت به نقل از پیامبر اهل بیت رو کشتی نجاتی معرفی کرن که هر که به اونها تمسک جویید (بر ان کشتی سوار شود)نجات میابد
حدیث موثق در این باره بسیار زیاده.........
[=Times New Roman]
بسيار خب
در پاسخ به حديثي كه جناب قنبر حيدر و دوستان در مورد وسيله قرار دادن ( براساس به شرحي كه در مورد وسيله در تفقه علماي شيعه امروزي ) حقير عرض كردم
اين اجتهاد در برابر نص است.
جناب هورشيد فرمودند :
[=Times New Roman]و بنده ميخواهم دليل اجتهاد در برابر نص را بياورم
اين امر صحيح است كه كسي در تشيع نميگويد به سراغ خدا نرو ولي استدلال غير قرآني اي بنام واسطه فيض مطرح ميكند كه مسلمان را از مراجعه مستقيم به خدا منصرف ميسازد
و اين معني است كه اجتهاد در برابر نص است . نصي كه انسان را توصيه به مراجعه مستقيم و بدون واسطه با خدا نا اميد ميسازد.
براي اين امر به رساله اعتقادي علامه مجلسي استناد ميكنم كه ايشان صراحتا و با زباني بسيار ساده در اين باره نظرشان را ذكر كرده اند ( اين كتاب در بخش كتابخانه سايت موجود است و ضمنا ميتوانيد در اين صفحه خود عبارات رو ببينيد بدون نياز به هرگونه شرحي)
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]
در صفحه 7 و 8 كتاب در ابتداي اين رساله جناب مجلسي ( بطور خلاصه ) چنين توصيف مينمايند كه ارتباط بنده با خدا در مثل مانند ارتباط يك عرب جاهلي است و پادشاه . چنانكه يك عرب جاهلي را به دربار پادشاه راه نميدهند يا اگر راه بدهند شاه او را مورد تفقد خود قرار نميدهد لذا
همانطوريكه آن عرب جاهلي نياز به سفارش كسي دارد تا در دربار شاه اعتبار بيابد و از مهمان نوازي شاه متنعم گردد
[=Times New Roman]ما هم كه از خداوند متعال در نهايت دوري هستيم نياز به واسطه فيض داريم[=Times New Roman] ( زيرآن قسمتها خط كشيده شده )اين عبارات اجتهاد در برابر نص است. يعني طبق نص صريح قرآن كريم كه ميفرمايد خداوند به بندگان از رگ گردن نزديكتر است و اين را در مورد همه بندگان ميفرمايد
و هيچ تخصيصي وارد نميسازد كه مثلا گناهكاران به سراغ فلاني بروند و نيكان بسوي من چراكه ميفرمايد بندگان خداوند را با خوف و رجاء يعني اميد خدا را بخوانند(الأعراف/55) ( خوف مختص مومنين است (النازعات/19) و اميد براي گناهكاران(المائدة/34)
)
همچنين در مورد رجوع مستقيم و بدون واسطه و به طور مستقيم خداوند متعال ( درست برعكس آنچه كه جناب مجلسي توصيف كردند ) در اينجا قبلا نقل آياتي از ميان آيات متعدد شد كه از نقل مجدد براي مختصر بودن متن آن پرهيز ميشود.
پس
اصل بحث اين است كه مراجعه به خداوند بدون واسطه توصيه خداوند است و با واسطه اجتهاد واسطه انديشان
در اين ميان
دعاي نبي اكرم ميتواند موثر باشد چنانكه در آيه
وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَنْ يؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيوْمِ الْآخِرِ وَيتَّخِذُ مَا ينْفِقُ قُرُبَاتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ أَلَا إِنَّهَا قُرْبَةٌ لَهُمْ سَيدْخِلُهُمُ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ(التوبة/99)
گروهي (ديگر) از عربهاي باديهنشين، به خدا و روز رستاخيز ايمان دارند؛ و آنچه را انفاق ميکنند، مايه تقرب به خدا، و دعاي پيامبر ميدانند؛ آگاه باشيد اينها مايه تقرب آنهاست! خداوند بزودي آنان را در رحمت خود وارد خواهد ساخت؛ به يقين، خداوند آمرزنده و مهربان است!
[=Times New Roman]اين موضوع ذكر شده ولي موضوع واسطه فيض معنائي است كه از جنس آيات الهي نمي باشد و در حقيقت بخاطر ايجاد يك واسطه مسلمان مجبور و مسغول واسطه ها ميشوند لذا در تضاد با مسيري است كه در قرآن كريم درباره روش طي طريق الي الله توصيه شده.
اينكه مسلمان را بسيار دور از خدا توصيف كنيم و براي او واسطه اي همچون واسطه پادشاه تعريف كنيم همانطوريكه ديديم هيچ مصداقي در مفاهيم آيات خدا ( در محكمات و در متشابهات ) ندارد
ادامه
....
:no::no::no::no::no::no::no::no:اولا این روشی که شما پیش گرفتید روش بحث نیست شما موضوعی رو مطرح کردید بنده جواب دادم بخشی از اون رو رد کردین ، من برای اون جواب اوردن اعتنا نکردین!!و همین طور بخشی موند و بی اعتنا رد شدین!!!
شما فقط میخوایین حرف خودتونو بزنین یا دارین بحث میکنین؟!!بنده چند سوال پرسیدم که جواب ندادین!
به خصوص:
:Narahat::Narahat::Motehayer:
بعد هم اشکال شما همین جاست ببخشید ولی موتاسفانه دارین همون روشیو میرین که وهابیون و بسیاری دیگر رفتن البته حتی وهابیون هم به بعضی احادیث ایمان دارند!!من نمیدونم شما طرف دار چه مسلکی هستین؟؟!!!!قران به تفسیر و توضیح پیامبر نیاز داره مفسر میخواد والا چه نیازی به پیامبر الهی بود!!؟خدا قران رو بر زمین نازل میکرد!!اون رو در کوهی قرار میداد و با ندایی اسمانی به همه فرمان میداد از اون پیروی کنن!!!!!!!!!!!!!!!!!
شما برای احادیثی که از پیامبر نقل کردم و از نظر شیعه و سنی معتبر است هم جوابی ندادین!!؟
:read:خدا از رگ گردن به انسان نزدیک تره یعنی خداوند نسبت به هر کسی به انسان اگاه تره!!به معنی نزدیکی فیزیکی نیست که شما این طور میفرمایید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!:Motehayer::Motehayer::Motehayer:
نزدیکی از نظر منزلت هم باشه که ناممکنه!!!
در مورد مثال جناب اعلامه مجلسی هم واضح است ایشون فاصله ی مقام و قدرت نفوذ منظورشونه!!منظور شان اللهی است!!نه انکه خداوند اعوذوبالله جلوتر از رگ گردن ماست!!!!!!نزدیکتر از اون به ماست!!به بیان بهتر منظورشان نزدیکی از نظر قرب اللهی است!!معلوم است که ائمه بیش از ما به خداوند نزدیک اند!پر واضح است که انها برای خداوند عزیزتر از ما هستن!!!
استدلال شما عدالت خدارو نقض میکنه!همه به یک میزان قرب الی الله دارند؟؟!!
این با ایات قران یکی است؟!!این استدلال در برابر نص نیست؟!اون هم استدلالی که نه بر پایه ی حدیث معتبری است نه استدلا عقلی معتبر!
:read::read::read::read::read:
نکنه ما از نظر مقام و قدرت نفوذ به خداوند نزدیکیم همون طور که در قران فرموده من از رگ گردن به شما نزدیکترم؟؟؟؟!!!!!!!؟؟!؟!؟!؟!..............
نکنه این رو انکار میکنید؟؟؟؟!!!!!!!!.......
این دیگه برهان عقل!!برداشت شما از ایات درست نیست!!برای همین میگم به مفسر نیاز هست!!به احادیث نیاز هست!!
:Narahat az:پس مثال ایشون منافاتی با ایه ای که اشاره کردین نداره!!
در نتیجه دلایلی که بنده قبلا در پست 65 ذکر کردم که این اجتهاد در برابر نص نیست همچنان صادق است!! یعنی:
:read:پست رو دوباره مطالعه بفرمایید!!!
پاسخ اشکالات قبل رو اگر دارید بفرمایید بعد برین جلو....
این با ایات قران یکی است؟!!این استدلال در برابر نص نیست؟!اون هم استدلالی که نه بر پایه ی حدیث معتبری است نه استدلا عقلی معتبر!
منظورتون چیه خوف برای مومنین رجا گناهکاران!!مونین نباید یه رحمت خدا امید داشته باشن!!؟کافری که خوف اللهی نداره چرا باید توبه کنه!؟؟..
بسم الله الرحمن الرحيم
اگر وسط مطالب وارد نميشديد و ميگذاشتيد بنده عرايضم را تمام كنم اين مشكل پيش نمي آمد و شما هم جوابتان را ميگرفتيد.
در هر صورت
براي اثبات اجتهادي كه در برابر نص صورت گرفته بنده به نص استناد كردم مشكلي دارد ؟
اما نصوصي كه بنده به آنها استناد كردم
مثلا
تفسير اينكه خداوند از رگ گردن به انسان نزديك تر است نيز اين است كه خداوند بر تمام احوال بندگان تسلط و آگاهي دارد بطوريكه خود انسان بر خودش اين آگاهي و تسلط را ندارد و ..
آيا تفسير آيه ناقض معناي ظاهري آن است يا تبصره اضافه ميكند ؟
همچنين در موارد ديگر كه در مورد رابطه انسان و خداوند در قرآن كريم آمده .
اگر غير از اين است شما بياوريد و استناد كنيد بنده جلوي شما را نگرفتم.
تا اينجا شما به روايات استناد كرده ايد تا اثبات كنيد وسيله اي كه در آيه 35 سوره مائده آمده پيامبران هستند. سوال : آيا كسي به شما اعتراض كرد .
اما در اين مورد
متاسفانه يا درك نميكنيد يا ميخواهيد سفسطه كنيد.
شما ميدانيد
گناهكاران توبه ميكنند از روي خوف و اميد و همچنين
ومومنين گناه هم ميكنند و آنها هم اميد و رجاء دارند ؟
ولي منظور بنده در اين بحث موضوع ديگري است و شما اين را ميدانيد و هر كسي كه اين مطلب را ميخواند متوجه ميشود كه مضمون بحث من اين است كه
خداوند براي مومنين و انسان گناهكار مراجعه به خودش را توصيه كرده و اينكه ذكر شده
خوف براي مومنين ___________ يعني مومنين هم به خدا بايد رجوع كنند
اميد براي گناهكار يعني گناهكار هم بايد به خدا رجوع ميكند
و كس ديگري براي رجوع معرفي نشده ( حداقل در محكمات كه وجود ندارد در مورد متشابهات هم هنوز چيزي اثبات نشده)
پس هيچ كدام به كس ديگري مراجعه نميكند به جاي خدا و واسطه فيضي در مفاهيم قرآني وجود ندارد
بنده هم عرض كردم آيا ميتوانيد رابطه وسيله اي ( كه بعنوان واسطه فيض توصيف شده ) از شان نزول دو آيه مذكور اثبات كنيد شما هم پاسختان را داديد درج شده كسي هم پاك نكرده .
اين مساله كه جناب مجلسي در توضيح ساده اشان در ورد عرب جاهلي و پادشاه توصيف كردند و شما با عنوان دانش آموزي توصيف كرديد
رابطه بين عرب جاهلي است و پادشاه كه انسان است و چه بسا جاهل هم باشد.
رابطه بين عرب جاهلي با خدا رابطه ايست كه از زمين تا آسمان با هم فرق ميكند. خداوند عالم الغيب است و بر تمام احوال بندگان آگاه است
أَوَلَا يعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ يعْلَمُ مَا يسِرُّونَ وَمَا يعْلِنُونَ(البقرة/77)
آيا اينها نميدانند خداوند آنچه را پنهان ميدارند يا آشکار ميکنند ميداند؟!
اين را هر دانش آموزي ميداند كه خداوند بر انسان بيشتر از انسان بر خودش آگاهي دارد و رافت او را در مورد بندگان هيچ پيامبر و امامي ندارد و كسي با او قابل قياس نيست
( والله ) يعْلَمُ مَا بَينَ أَيدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يحِيطُونَ بِهِ عِلْمًا(طه/110)
خداوند از آنچه را پيش رو دارند، و آنچه را (در دنيا) پشت سرگذاشتهاند ميداند؛ ولي آنها به (علم) او احاطه ندارند!
(والله ) يعْلَمُ مَا بَينَ أَيدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ(الحج/76)
( خداوند ) آنچه را در پيش روي آنها و پشت سر آنهاست ميداند؛ و همه امور بسوي خدا بازميگردد.
پس اين قياس و مثال ( مثال قياس شاه يا مدير مدرسه جاهل با خداي عالم و يكتاي غفار ) قياسي باطل است.
ياحق
تا اينجا بحث واسطه فيض گرفتن براي ارتباط بنده با خداي خود را مورد بررسي قرار داديم و همچنين اياتي را كه به وسيله گرفتن ( با مضمون واسطه فيض ) دلالت ميكرد را هم ديديم تا چه حدي با اين مضمون مطابقت دارد.
در ادامه
( پس از تشريح رابطه بنده با خدا ) در اين دنيا
به معناي ديگر واسطه فيض
كه رابطه بنده با خدا است در معاد ( يوم الحساب ) را ان شاء الله مطرح ميكنيم
و بعد رابطه خدا با بنده را در بار سوم در معناي واسطه فيض مطرح ميكنيم و خواهيم ديد كه اين معاني در چه وضعيتي با قرآن كريم قرار دارند.
...
براتون دسته بندی میکنم که دوباره (خواسته یا ناخواسته!!) چیزی از قلم نیافته!به این امید که به همین ترتیب پاسخ بدید تا باز دچار مشکل نشیم!!
1.
اولا بنده به شما در این مورد پاسخ دادم اگر مطالعه میفرمودید!!!بنده هم مثل شما عرض کردم که نزدیک تر بودن خدا از رگ گردن به ما به معنی:
است!!
دلیلم هم برای اینکه میگم این اجتهاد در برابر نص نیست همینه!!!
شما گویا معنای واضح مثال علامه مجلسی رو جور دیگه برداشت کردید یا به قول خودتون:
بنده هم عرض کردم در مثال علامه منظور از فاصله ی ما و خداوند فاصله ی تقرب الی الله است!!
منکر این هستید که تقرب ائمه از ما به خداوند بیشتره؟؟؟؟؟
بفرمایید که ایا این رو هم قبوا ندارید؟؟؟!..
پس این مسئله اصلا ربطی به علم خداوند نداره!!!و من حرفی از علم خدا نزدم!!
پس از اینجا نتیجه میگیریم نصی که فرمودید مبنی بر اینکه چون خدا از رگ گردن به ما نزدیک تره و یا
ببینید حالا من سفسطه میکنم یا شما؟!؟!پس اینکه مثال علامه غلطه و خلاف نص همون طور که گفتین:
اگر جوابی دارید بفرمایید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
2.در مورد بخش دوم ایات که اشاره کردید به عبودیت محض خدا و انحصار درخواست از او بنده قبلا پاسخ دادم که چرا خلاف نص نیست!!اگر خوب پاسخ هارو مطالعه بفرمایید بنده هم مجبور نمیشم هر چیز رو چند بار توضیح بدم!!بنده کلی توضیح دادم که توسل راه و روش خواستن مودبانه و موتواضعانه ی یک بنده ی خالص از خود خداوند است!نه خواستن از غیر خدا!!و برای استناد هم از ایاتی که دعای پیامبران در حق گناهکاران رو ذکر کرده و دلیل توبه پذیری رو دعای انها بیان کرده اوردم!!پاسخ دادید اینها به این خاطر بوده که پیامبر رو ازرده بودند.
بنده هم جواب دادم در همه ی مواردی که عرض شد این طور نیست!!و برای نمونه سوره نسا ایه 64 رو اوردم که در خود ایه کسانی که به خود ظلم کردند رو مورد خطاب قرار داده!!صحبت از حق الناس نیست!!در مورد شان نزول گفتین پیامبر رو ازار دادند عرض شد ازار پیامبر نبوده بلکه نافرمانی او بوده که گناه است!!چون نافرمانی پیامبر نافرمانی خداست!پس این ایه شامل هر گناهی میشه!!این موارد عقلا هم مورد تایید است!خداوند دعای پیامبر رو به اندازه ی کسی مثل من به یک اندازه محترم میدونه؟!؟!!من وپیامبر فرقی نداریم؟!؟!؟!!!؟!؟!!!
در نتیجه این استدلال های شما هم اثبات نمیکنه اینها اجتهاد در برابر نص است!!
برای این حرف بنده هم پاسخی ندادید؟! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
3.من احادیث زیاد و موثقی براتون ذکر کردم از جمله حدیث ثقلین و یا ابواب الحطه بودن ائمه و یا توسل فرد نابینا به پیامبر به دستور خودشون و ....
شما جوابی ندادید؟!!
و بی اعتنا به احادیث پیامبر صلی الله علیه و اله رد شدید!!خوب این به چه معنیه؟!!به معنی بی اعتنایی به احادیث پیامبر نیست؟!!؟!و یا میخوایید بگید سخنان پیامبر صلی الله علیه و اه با قران د رمنافاته؟؟!!لطفا پاسخ این مورد رو هم بدید!که چرا به سخنان رسول الله بی اعتنا هستین!!با توجیهات شما ( که البته به انها جواب دادم اما پاسخی ندیدم فقط گفتید:
بنده همچنان منتظر پاسختون در این موردم!!(و بسیار هم کنجکاو شدم تا جوابش رو بشنوم!)
باز تکرار میکنم:
شما کلا با احادیث کاری ندارید!!؟؟؟.. حسبنا کتاب الله؟؟؟!!!!!!.......
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
4.بعضی از احادیث پیامبر صلی الله علیه واله رو که قبلا به ان اشاره شد با توضیح بیشتر عرض میکنم:
1.انما اهل بیتی فیکم کمثل سفینة نوح من رکبها نجا و من تخلف عنها هلک(برای اختصار سندها ذکر نشده!لازم دیدید بفرمایید نقل سند هم بکنم)
2.حدیث ثقلین ، ان تمسکتم بهما....که به وضوح از تمسک در ان صحبت شده!
3.توصل حضرت ادم: از جلالدین سیوطی نویسنده بزرگ اهل سنت نقل است که پیامبر فرمود:ادم علیه السلام به خداوند چنین توسل جست:(اللهم انی اسئلک بحق محمد و ال محمد سبحانک لا اله الا انت ،علمت سوءا،و ظلمت نفسی، فاغفر لی انک انت الغفور الرحیم
4.ابوهریره (از اهل سنت)نقل کرده پیامبر درباره ادم علیه السلام فرمود:یا ادم هولاء صفوتی .. فإذا کان لک لی حاجة فبهولاء توسل
ای ادم اینان(اهل بیت)برگزیدگان من هستند...هر وقت حاجتی داشتی انها را واسطه قرار ده
5.پیامبر فرمود:نحن سفینة النجاة ، و من تعلق بها نجا و من حاد عنها هلک.فمن له الی الله حاجة فلیسألنا أهل البیت
6.مورد دیگه داستان شفا گرفتن یک نابیناست که رفاعی نویسنده معاصر و معاند وهابی هم حتی سندش رو تایید کرده که:
این فرد برای شفا چشمش و به توصیه خود پیامبر در دعایی بیان میکنه:اللهم انی اسالک و اتوجه الیک بنبیک محمد نبی الرحمةیا محمد انی اتوجه بک ......
حال شما بفرمایید که سخنان و برداشت غلطتان از قران بر خلاف نص صریح سخنان رسول الله که اصلی ترین و در واقع تنها مفسر قرانند(و هرکه میخواد تفسیر قران بکنه باید یا به ایشون یا افراد مورد اعتماد ایشون مراجعه کنه)نیست!؟!؟!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
5.گذشته از این احادث رسیده از ائمه در این باره بسیار زیاد است؟!به عصمت ائمه که اعتقاد دارید انشا الله؟!؟!!!یا برای اون هم باید توضیح واضحات عرض کنم؟!؟یکی از موثق ترین موارد نقل شده از حضرت فاطمه سلام الله علیهاست!اگر لازم دیدید بفرمایید از کتب معتبراهل سنت سندش رو ذکر کنم، این در ابتدای خطبه فدکیه امده:و احمد الله الذی لعظمته و نوره بیتغی من فی السماوات و الرض الیه الوسیله و نحن وسیلته فی خلقه! (که به همان ایه ی 35 مائده اشاره ی بسیار واضح و روشنی داره)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
6.سوال دیگه اینکه:ایا احادیث نقل شده مربوط به قرون اخیر است؟؟!؟!ایا دعای توسل مربوط به قرون اخیر است که شما میفرمایید:
باز هم تکرار میکنم این نه مربوط به قرون اخیر است!(بلکه از زمان خلقت ادم ، در زمان خود ائمه ، والبته امروز بوده وهست!) و نه به طور مطلق مربوط به شیعه است!!توسل بسیاری از اکابر اهل سنت در این باره در تاریخ امده!مثل ابوالحسین فقیه شافعی ، ابو الحسین بن ابی بکر ، حاکم نیشابوری (به قبر امام رضا ) ، و همی طور زید فارسی ، ویا ابو نضر موذن ، امیر خراسان ، توسل ابو علی خلال به قبر امام کاظم علیه السلام ، و همین طور در مروج الذهب مسعودی هم توسل اهل مدینه به قبر پیامبر صلی الله علیه و اله امده!!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
7.مطلب بعد:
چه کسی چنین چیزی گفته؟!؟!ما در تشیع که اسلام ناب است به طور قطع ، هم توسل داریم و هم توکل!هم دعای زیبای کمیل رو داریم مناجات شعبانیه رو داریم (و بسیاری موارد دیگه ) که مناجات مستقیم با خود خداوند است وهم دعای توسل رو هم زیارت عظیم جامعه کبیره رو....
در این مورد هم اگر پاسخی دارید بنده منتظرم! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
8.
این قسمت چه ربطی به بحث ما داشت!!بنده چندین بار عرض کردم که توسل راه خواستن از خود خداست!!عین مراجعه به خود خداوند است!برای ردش چیز هایی بیان کردین بنده در پست 65 جواب دادم، اما پاسخی ندادید!!؟؟به استناد جواب های قبلی این هم منافاتی با توسل نداره!!حال با توجه به عرایض قبلی بنده اگر باز هم پاسخی دارید بفرمایید!!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
9.حالا بنده با بیان ایاتی عرض میکنم که برداشت شما از ایات موتاسفانه بسیار اشکال داره!
ایه ی 38 تا 40 سوره ی نمل رو که خوندید انشا الله؟!!؟مگر وقتی حضرت سلیمان علیه السلام از اسف برخیا در خواست اوردن تخت ملکه بلقیس رو کرد بر خلاف ایاتی که شما گفتین یعنی:
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
10.شما فقط استدلال بنده در مورد 35 مائده:یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و ابتغو الیه الوسیله...
رو رد کردید!بنده دلایلم رو برای اینکه چرا یکی از مصادیق وسیله در اینجا ائمه اند اوردم!اما باز هم پاسخی ندادید!بنده منتظر پاسخ ای بخش هم هستم!
خواهشان کامل مطالعه بفرمایید که بنده مجبور به تکرار بیهوده یا توضیح غیر لازم نشم!!!!
در صفحاتي كه از رساله اعتقادي جناب مجلسي بنده در چند پست قبل نقل كردم منظور ايشان خيلي واضح و روان ذكر شده و همچنين در كتب اعتقادي شيعه و تفاسير موضوع واسطين فيض بعنوان رابطين بين بنده و خدا تصريح كرديده.
شما كه در پي انكار اين حقيقت آشكار هستيد يا اين مطلب را نميدانيد كه پيشنهاد ميكنم برويد و مطالعه كنيد بعد در مورد نظريه جناب مجلسي اظهار نظر كنيد و اگر ميدانيد و انكار ميكنيد اين معناي بدي ميدهد و در هر صورت حقير از پاسخ گوئي به مطالب بي ربطي كه مطرح ميكنيد معذورم.
در هر صورت حقير منتظر هرگونه رديه و انتقاد مستند و منطقي هستم .
ياحق
معاد - معناي واسطين فيض در معاد و اجتهادي ديگر در برابر نص
در باب اين موضوع كه بازگشت كساني كه به واسطين فيض معدقدند در روز قيامت به اين واسطين است قبل صحبت شده.
ائمه اطهار كه مسئوليت تبئين اسلام در ادوار مختلف و صيانت از سنت نبوي بر عهده ايشان بوده و كساني كه ميخواهند در سلك اين فرقه ناجيه ( شيعه ) در بيايند ميدانند كه تفسير كتاب و سنت نزد ايشان است و ايشانند كه از زمان نبي اكرم وحي را كه بصورت آيات و سنت نازل گرديده حفظ پاسداري كردهاند تا سلامت به دست ديگران برسد نميدانم چگونه شد كه ايشان از اين ماموريت بشكلي خلع شده ونقش واسطين فيض را پيدا كردند.
إِلَّا بَلَاغًا مِنَ اللَّهِ وَرِسَالَاتِهِ وَمَنْ يعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا(الجن/23)
تنها وظيفه من ابلاغ از سوي خدا و رساندن رسالات اوست؛ و هر کس نافرماني خدا و رسولش کند، آتش دوزخ از آن اوست و جاودانه در آن ميمانند!
در بحث ديگري از واسطين فيض بنا بر آنچه كه در زيارت جامعه كبيره آمده بازگشت كساني كه واسطين فيض را قبول دارند در يوم الحساب به ائمه است و حساب وكتاب اعمالشان با واسطين فيض است و آنها هستند كه نامه آخر را بدستشان ميدهند .
إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ(الأعراف/194)
آنهايي را که غير از خدا ميخوانيد ، بندگاني همچون خود شما هستند؛ آنها را بخوانيد، و اگر راست ميگوييد بايد به شما پاسخ دهند (و تقاضايتان را برآورند)!
قُلْ أَرَأَيتَكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَغَيرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ(الأنعام/40)
بگو: «به من خبر دهيد اگر عذاب پروردگار به سراغ شما آيد، يا رستاخيز برپا شود، آيا (براي حل مشکلات خود،) غير خدا را ميخوانيد اگر راست ميگوييد؟!»
اين مفهوم بنا بر آيات الهي در تضاد با مفاهيم موجود در قرآن كريم است. انا لله و انا اليه الراجعون مشهور ترين اين آيات است
از جمله ديگر اين آيات ميتوان به
(بدانيد) بازگشت شما بسوي «الله» است، و او بر هر چيز تواناست!
وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيهِ أُنِيبُ(شوري/10)
در هر چيز اختلاف کنيد، داوريش با خداست؛ اين است خداوند، پروردگار من، بر او توکل کردهام و به سوي او بازميگردم!لَا جَرَمَ أَنَّمَا تَدْعُونَنِي إِلَيهِ لَيسَ لَهُ دَعْوَةٌ فِي الدُّنْيا وَلَا فِي الْآخِرَةِ وَأَنَّ مَرَدَّنَا إِلَى اللَّهِ وَأَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ(غافر/43)
قطعا آنچه مرا بسوي آن ميخوانيد، نه دعوت (و حاکميتي) در دنيا دارد و نه در آخرت؛ و تنها بازگشت ما در قيامت بسوي خداست؛ و مسرفان اهل آتشند!
أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يحْكُمُ بَينَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ(الزمر/3)
آگاه باشيد که دين خالص از آن خداست، و آنها که غير خدا را اولياي خود قرار دادند و دليلشان اين بود که: «اينها را نميپرستيم مگر بخاطر اينکه ما را به خداوند نزديک کنند»، خداوند روز قيامت ميان آنان در آنچه اختلاف داشتند داوري ميکند؛ خداوند آن کس را که دروغگو و کفرانکننده است هرگز هدايت نميکند!در ميان آيات متعدد در اين باره كه شرح دهنده معاد هستند را نام برد.
قبلا درباره زيارت جامعه كبيره در اين پست از صفحه 3 به بعد با اساتيد تبادل نظر شد.
ياحق
اینها عین عبارات علامه مجلسی است از لینکی که خودتان معرفی کردید:
[="]حال که ما نسبت به جَناب قـُدس تـَعالای [= برتر] خداوند در نهایت دوری بوده، و مرتبط به ناحیۀ ارجمندش نمی باشیم، پس ناچار بین ما و پروردگارمان سفیران پاکی واسطه اند که این میانجیان صاحِبِ دو وِجهَه می باشند: یکی وِجهۀ ملکوتی و دیگر وِجهۀ بشری؛ بدین معنا که: از جهت صفات قدسیه به خداوند تبارک و تعالی مرتبط بوده و معارف و احکام دین را از جانب او دریافت می دارند، و از جهت حالات بشری و تناسبشان با مردم، آنچه را از پروردگارشان گرفته اند به مردم تعلیم می دهند؛ و لذا خداوند تبارک و تعالی پیامبران و فرستادگانش را به ظاهر از جنس بشر و در باطن (در روشها و اخلاق و نفوس و قابلیّت هایشان) جدای از انسان قرار داد. خود پیامبران هم، افرادی پاک و روحانی بودند و اعتراف داشتند که:«ما هم بشری مثل شما هستیم» [ «اِنَّما اَنَا بَشَرٌ مِثلُکُم» - ابراهیم/11؛ الکهف/110]، تا اینکه مردم گریزان نشده و از ایشان باز نگردند،
چرا انقدر بی انصافی میکنید ؟!میشه بگین شما از کجای این عبارات فهمیدی که علامه سعی داره بگه خدا به بندگانش علم نداره؟!؟!
از عبارات به خصوص دو خط اول منظور ایشون کاملا واضح است!
[=Trebuchet MS]منظور این است که ما به خاطر اودگی های ناشی از گناه قادر به درک درست معارف الهی نیستیم پس انان معرف اهی را دریافت کرده و همان طور که خود قران گفته به زبان ساده برای ما تشریح میکنند!(به قسمتی که در متن [=Trebuchet MS]قرمز[=Trebuchet MS] شده توجه کنید)
اون هم کسی که از فلاسفه بزرگ اسلامی است؟!؟
ادعای شما علامه رو یک مشرک معرفی میکنه؟!؟
چرا برداشت شخصیتونو بدون دلیل قالب میکنید؟!؟و دلیل و استدلال علمی نمیارید؟!؟
در ضمن پاسخ بنده رو همچنان در مورد احادیث رسول الله ندادید؟!
نکنه میخواهید ادعا کنید سخنان ایشون هم در برابر نص قران است؟!؟....
متاسفم.....
بنده 10 مورد اشکال که بغضی مثل مورد9 با استناد به ایات بود مطرح کردم!!اما پاسخی ندادید!
حالا من سفسطه میکنم یا شما؟!؟!
گویا همون طور که گفتم شما دنبال بحث نیستید فقط میخواهید حرف خودتونو بزنید
احادیث پیامبر رو که همه مسلمانان حداقل در متن حدیث اتفاق نظر دارن رو رد میکنید
سخنان پیامبر دلیل منطقی است یا ایراد نابجا و تهمت شما به علامه؟!؟!
:read:چه کسی گفته تنها نقش ایشان واسطه فیض بودنشان است و نقش تعلیم و تفسیر ایات و سنت رو ندارن؟!؟این برداشت غلط شماست که منزلت انها را بسیار پایین تصور میکنید و البته کتب را نصفه نیمه مطالعه می نمایید
شما که به حدیث معتبر حضرت زهرا که در خطبه فدکیه امده بی اعتنایید چه طور حالا تصمیم گرفتید از ایشان دفاع کنید؟!؟!
شما با این ترجمه میخواهید نتیجه بگیرید پیامبر هیچ مسولیت و وظیفه ی دیگری نداره پس واسطه فیض غلطه؟!؟!؟
مقداری عربی مطالعه بفرمایید تا قران رو اینطور مطابق میلتون و غلط ترجمه نکنید!!در ضمن به ایه ی قبل هم اگر اندکی دقت مینمودید متوجه منظور ایه میشدید:
قل انی لن یجیرنی من الله احد،و لن اجد من دونه ملتحدا،ال بلاغا من الله و رسالاته.....
یجریرنی از مصدر اجاره به معنی جوارـ پناه ـ همسایگی است
و حکم جوار دادن این است که باید از پناهنده خود حمایت کنه!
ملتحد = اسم مکان معنا:محلی که شخص مورد اسیب خود را به ان بکشد
........
استثناء (الا بلاغا)از کلمه ملتحدا است
........
نکته مهم این است که کلمه الا بلاغ ئ رسالت را از چه استثنا میکند!
ترجمه ای که شما کردی یعنی :تنها چیزی که مالکم بلاغ از خدا و رسالت اوست، ویا نها وظيفه من ابلاغ از سوي خدا و رساندن رسالات اوست غلطه چون اگر این طور بود نباید (لن یجیرنی من الله احدا...)که یک کلام استینافی است ، بین مستثنی و مسنثنی منه فاصله می انداخت!و چون این فاصله هست پس مستثنی منه ضرا و رشدا نیست!
پس معنای صحیح ایه این است:
بگو احدی نیست که مرا از عذاب خدا پناه دهد و من بدون او هیچ ملتحد و مکانی که بتوان به انجا پناه برد نمیابم الا تبلیغ از او یعنی ال اینکه انچه دستورم داده امتثال کنم و بشما برسانم و ان دستور این است که اسما و صفاتش را برای شما بیان کنم و الا اینکه رسالتهایی را که در باره شرایع دین دارم بشما برسانم
باز هم میگم وقتی به احادیث بی اعتنایید همین میشه!!قران مفسر میخواد!!
بنده برای این بخش مثالی از ایات قران را اوردم که باز تکرار میکنم!!با برداشت غلط شما پس یا ایات با هم در تناقض اند یا اعوذبالله حضرت سلیمان علیه السلام نیز از مشرکان و مخاطب این ایه اند:
ایه ی 38 تا 40 سوره ی نمل رو که خوندید انشا الله؟!!؟مگر وقتی حضرت سلیمان علیه السلام از اسف برخیا در خواست اوردن تخت ملکه بلقیس رو کرد ایا او بر خلاف ایاتی که شما گفتین عملی انجام داد!!؟البته که نه!اگر انسان کسی رو هم شأن خداوند قرار بده و او رو در کنار خداوند ببینه ، این در برابر نصی که از ایات گفتین قرار داره!ما در مورد توسل چنین اعتقادی نداریم!!!
شما به زور میخوای بگی این اعتقاد ماست؟!؟!که اگر این طور بود قطعا این مورد نتنها طبق گفته شما در برابر نص ایات است که صورتی از شرک است!ولی اینطور نیست!حضرت سلیمان هم از کسی (جناب برخیا) که توان انجام ان کار (اوردن تخت ) رو داشت درخواست کرد!!حالا ایا جناب برخیا مستقل از خداوند این کا رو انجام داده؟!!؟!؟خیر!او فقط به واسطه ی قرب اللهی و لطف خداوند به او چنین توانی رو به دست اورده!ائمه هم همین طورند!توسل هم به واسطه ی لطف خدا به اون هاست!و البته لطف بیشتر اللهی به ما!
در ضمن شما با بی اعتنایی به روایات صحیح پیامبر و حضرت فاطمه ، سخن بنده رو درمورد یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و ابتغو الیه الوسیله...رد کرید اما اگر این طور نیست ( که با توجه به روایات محکم رسیده از ائمه که ـ هم از طریق شیعه و هم سنی نقل شده ـ مفسران اصلی قران اند همان معنای توسل است) این ایه که به وضوح به وسیله اشاره داره چه منظوری دارد؟!؟!با برداشت غلط شما این ایات با هم در تناقض نیستند؟!؟!....
باز هم برداشت غلط!!!!
من کنت مولا فعلی مولا رو در روز غدیر اکار میکنید!!!
این ایه به مشرکان اشاره داره!!
ما ولایت ائمه اطهار رو بر خلاف مشرکان که ولایت بتان را مستقل میدانستند مستقل از ولایت الله نمیدونیم!!ولایت انها اعتباری و به واسطه ی لطف خدا به انهاست!!
این تهمت نیست؟؟!ما ائمه را میپرستیم؟!؟!
اصلا شما تا به حال معنای دعای توسل رو خوندید؟!؟!....
سلام عليكم و رحمه الله و بركاته
جناب انديشمند گرامي
آنچه كه حقير با شما بحث كردم در اين تاپيك درج شده و آنچه كه حقير اجتهاد در برابر نص توصيف كرده ام نيز به همچنين.
آنچه كه علامه دليل دوري بنده از خدا توصيف كرده بود با استناد به تفسير اشتباه از اين آيات است
اگر كسي براي توجيه عقايدش كه همانا دوري بنده از خدا و نياز بنده به واسطه فيض است
بدون توجه به اينكه آيات متعدد از محكم و متشابه در نزديكي خدا به بندگان در قرآن كريم موجود است )(
برخي
آيات الهي را منطبق با عقيده اش تفسير كند اولا اين روش از مصاديق تفسير به راي است و ثانيا با توجه به تضاد آن با مفاهيم قرآن كريم اجتهاد در برابر نص.
در اين حالات شما ميبينيد معاني ها در تعارضند
خداوند به پيامبر ميفرمايد به بندگان من بگو من به آنها نزديكم در اوقات شبانه روز و در طول سال در خوف رجاء من را بخوانند و بگو من دعايشان را ميشنوم اگر دعوتم كنند اجابتشان ميكنم و براي خدا، نامهاي نيک است؛ خدا را به آن نامها بخوانيد و بر احوالشان آگاهم و ميدانم چه در گذشته و چه در روبرودارند و بگو خداوند بر آنها رحيم است.....
جناب مجلسي ميفرمايد نخير فاصله ما از آن جناب دور است.
و در ديگر موارد
خداوند ميفرمايد بازگشت شما به سوي من است و جساب امورتان با خداست
زيارت جامعه كبير ميگويد نخير بازگشت شما و حساب امورتان با واسطين فيض است.
اينجا چه كسي اجتهاد در برابر نص كرده ؟ اين امر خيلي واضح است.
ياحق
واسطين فيض پر كننده فضاي دور بين بنده و خدا !
آنچه كه واضح است خداوند از فرشتگان و پيامبران اولوالعزم براي ارسال شريعت و تبئين آن استفاده كرد. دعوت خلق به سوي خدا بر عهده ايشان و اولياء و اوصياء بوده و هست
ولي رابطه بين بنده اي كه سريعت را دريافت كرده با خدا رابطه اي مستقيم و بدون نياز به واسطه است.
اين معني را در دعوتهاي پيامبران ميتوان به سادگي فهميد. انبياء الهي بندگان را به سوي خدا دعوت ميكردند ونه بسوي خود.
يعني نه ميگفتند مقصود مائيم و نه ميگفتند براي ارتباط با خدا ( پس از فهم شريعت از طريق ما ) باز بايد از طريق ما با خدا ارتباط برقرار كنيد يعني شما دوريد از خدا و ما نزديك
شما را خدا آدم حساب نميكند چون گناهكاريد
پس شما بايد از طريق ما با خدا ارتباط برقرار كنيد والا خدا شما را تحويل نميگيرد و درخواست شما محل اعرابي ندارد.
مشخصا
اين يك بهتان واضح است بر انبياء و اولياء الهي.
در آن آيات كساني كه اين تحليل را ارائه كرده اند درپي تفسيري هستند تا اين موضوع را توجيه كنند والا در هيچ آيه اي صراحتا چنين تبصره اي براي شريعت توصيف نشده.
ياحق
كاملترين انسانها حتي تا لحظه مرگ نياز به راهنمائيهاي انبياءو اولياء دارد
و جاهلترين آنها خود را بي نياز از توصيات ايشان ميدانند.
و همچنين هر انساني محتاج دعاي ايشان و صالحان است و چشم اميد به رحمت الهي به بركت اين دعاها دارد.
وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَنْ يؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيوْمِ الْآخِرِ وَيتَّخِذُ مَا ينْفِقُ قُرُبَاتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ أَلَا إِنَّهَا قُرْبَةٌ لَهُمْ سَيدْخِلُهُمُ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ(التوبة/99)
گروهي (ديگر) از عربهاي باديهنشين، به خدا و روز رستاخيز ايمان دارند؛ و آنچه را انفاق ميکنند، مايه تقرب به خدا، و دعاي پيامبر ميدانند؛ آگاه باشيد اينها مايه تقرب آنهاست! خداوند بزودي آنان را در رحمت خود وارد خواهد ساخت؛ به يقين، خداوند آمرزنده و مهربان است!
ولي براي ارتباط خدا و بنده مستقيم است و اين تنها خداوند است كه بر تمام احوال بندگان آگاه است و راه رهائي و نورهدايت ( ايمان ) را تنها اوست كه بر دل بنده اش ميتواند بتاباند و لاغير.
ومن الله التوفيق
ياحق
اولا درمورد مثال علامه می در پست 78(http://www.askdin.com/post245853-78.html)پاسخ دادم!شما نگفتید که از کجای مثال علامه میفهمید منظور از دوری این است که خدا به ما علم ندارد تا مثال علامه ناقض ایه ای که گفتین خدا از رگ گردن به ما نزدیک تر است باشد؟!؟!مثلا فلان جمله این را نشان میدهد....
دوما در همان مثال اعرابی چرا این فرد عرب برای درخواست از پادشاه واسطه میخواهد!!؟؟از هزار طریق دیگه هم میتونست مطلعش کنه!!!اگر منظور این باشد که چون پادشاه (برای ما خداوند)به این عرب (ما )علم ندارد و او فقط می خواست حاجت خود را یا در خواستش را به اطلاع او برساند ، خوب چرا واسطه خواست؟؟!!به هزاران راه میتوانست این کار را انجام بده!!!پس از اینجا میفهمیم این واسطه قرار نیست اگاهی رسان پادشاه باشد،کما اینکه شاید پادشاه حاجت ان عرب را هم بداند اما ان را رفع نکند!!....
متاسفانه شما از اون طرف بوم افتادین!!
همین نشان میدهد برداشت شما از کلمه ی دور در جمله ی جناب علامه مجلسی نادرست است (و حد اقل مورد نظر ایشان نبوده)
خودتان بگویید:ان عرب سائل از چه نظر از پادشاه دور است؟
دور به معنی عدم اگاهی که رد شد!اما دور به معنی فیزیکی هم که باشد ! این نه از مثال علامه بر میاید و نه در ان صورت می توان علامه را موحد دانست....
و منطقی ترین حال همان دوری از لحاظ رتبه و مقام است که عرض شد!!
اول اینکه بارها عرض شد منظور از توسل راه خواستن از خود خداست و نه خواستن از غیر او
دوم، در همین مثال علامه مگر عرب جاهلی هم فرد عرب از واسطه ای که می اورد درخواست حاجت نمیکند!!باز هم د رخواست از پادشاه است!!فقط از این فرد واسطه انتظار وسطاتت دارد تا او از طرفش و برای او از پادشاه در خواست کند!!باز هم مورد درخواست خداست!
احادث ائمه تفسیر به رایند؟!؟!
دلیل اجتهاد در برابر نص نبودن رو چندین بار توضیح دادم!!بدون اینکه پاسخی بشنوم.....
اگر مشکلتان این بود از اول میگفتید!!...
ببینید اگر رحمت اللهی را به باران تشبیه کنیم رحمت او بر سر همه میریزد اما بعضی با توجه به اعمالشان در زندگی ظرف کوچکتر و بعضی ظرف بزرگتر دارند!!!
خدا رحمتش را بر سر کسی کم نمیریزد و بر دیگری زیاد!!بلکه ماییم که ظرفمان گاهی کوچک و گاهی بزرگ است و گاهی ان را برعکس نگه میداریم و انتظار داریم همان مقدار که بزرگان از اب باران جمع میکنند ما هم جمع کنیم!!!!
ائمه برای ان اند که کوچک بودن ظرف ما را جبرای کنند!وجود انها و واسطه ی فیض بودنشان نشانه ی رحمت بی حدو اندازه ی خداست!!(انگار از این روش بای بندگانش پارتی بازی میکنه!!)
در مورد شناخت خدا و معرفت به او نیز همان طور است!!اگر دل ما اینه ای باشد که قرار است خدا را در ان ببینیم و بشناسیم!بعضی از ما این اینه را هزار تکه کرده!!ایراد از شماست که نمی توانید همه ی وجود خود را در یک اینه ی کوچک نشان دهید یا اینه؟!؟!
تقصیر ماست که انقد گناه کردیم که نمی توانیم خدا را به اندازه ی بزرگان ببینیم!!
همان طور که حضرت علی خدا را به اندازه ی پیامبر درک نمی کردند!
چه طور انتظار دارید تقرب شما نسبت به خدا به همان اندازه ای باشد که تقرب اولیا اوست در حالی که بزرگترین لذت بهشت همین تقرب به خداوند است!پس فرق ما با اولیا خدا چیست؟اصلا این چه جور عدالتی است؟!؟!این برخلاف نص قران نیست که فرمود گناه کارو بیگناه یکسان نیستند؟!؟!
ما هم اگر عبودیت خدا را بکنیم البته را برایمان بسته نیست!...
بعد هم یک نصیحت دوستانه میکنم!!
(اصلا میگن زیارت جامعه کبیره برای در مان همین حسادته)حسادت به مقام ائمه اخر و عاقبت خوبی ندارد!!
اگر به احادیث نگاه کنید ابلیس به خاطر همین حسادت و غرور نسبت به اولیا خدا عبادت 2هزار ساله اش به باد رفت...
سقیفه به خاطر همین حسادت ها و کینه ها نسبت به علی علیه السلام بر پا شد!!همین ها به خاطر حسادتشان به احادیث پیامبرشان بی اعتنا شدند....
و فجایع بعد از ان که بر سر اولیا خدا امد.....
همین طور گفته میشه که چه بسیارند مردمی که قبل از ظهور دم از مهدی میزنند و بعد از ان به خاطر همین حسادت ها در مقابل وی می ایستند!!همان طور که منتظران امام حسین سر از تنش جدا کردند!!
من جای شما بودم از خدا میخواستم قبل از اینکه مشکل اساسی در اعتقاداتم ایجاد شود خودش راه را نشانم دهد....کاش فقط یک درصد هم احتمال میدادید که شاید اشتباه میکنید و بی طرف از اول مطالعه میکردید و این مشکل را برای خودتان حل می کردید...
حیف که با این طرز تفکر خود را از چه لذت و رحمتی محروم کردید.....!
حیف....!
خصال: ص 37 علي بن سالم از پدر خود نقل كرد كه حضرت صادق عليه السّلام فرمود كوچكترين چيزى كه شخص را از ايمان خارج ميكند اينست كه بنشينيد پيش يك غالى و بحرف او گوش بدهيد و تصديق گفتارش را بنمائيد پدرم از پدر خود از جدش نقل ميكند كه پيامبر اكرم صلوات اللَّه عليه فرمود دو گروه از امت مرا نصيبى نيست در اسلام غاليان و قدريه.
بخش امامت-ترجمه جلد هفتم بحار الانوار، ج3، ص: 196
ما ها از غالیه ایم دیگه؟!؟ دستتون درد نکنه!!!!!!
بعد من یه چیزو نفهمیدم شما بالاخره علامه رو قبول داری یانه!؟!؟
از طرفی ازش حدیث نقل میکنی از طرف دیگه به شرک متهمش میکنی!!!
در ضمن ملاک حق بودن رو بذارین رو حساب پاسخ به سوالایی که از هم پرسیدیم!!!من خیلی مفصل به شما پاسخ دادم ولی شما جواب خیلی از سوالای منو ندادین!!!بخصوص 10 مورد پست 75!!!
امام صادق ازتون بپرسه چرا این حدیث منو دیدی ولی حدیث مادرم فاطمه زهرا رو ندیدی و به اون اعتنا نکردی در حالی که امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند:
نحن حجة الله علی الخلق و فاطمة حجة علینا
چی به ایشون جواب میدین؟!؟!...
اگه پاسخ سوالاتمو میدادین من انقدر پافشاری نمیکردم!!!!
همین حقانیت رو نشون میده!!!
شما سوال بدون پاسخ زیاد داری ولی ما نه!!
در ضمن یه نگاه به بقیه سخنان امام صادق علیه السلام در بحار بندازین تا ببینین یکی از بزرگ ترین مبین های همین اعتقاد به واسطه ی فیض خود ایشون بودن!!!!......
حیف............سلام عليكم
ابتداع آيات را ترجمه كنم و توضيح دهم. بنده هيچ آيه اي را در اين تاژيك از ترجمه خودم ننوشته ام و همگي ترجمه ايت الله مكارم است.
بسيار خب موضوع آيات سوره نساء 64
فَكَيفَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيدِيهِمْ ثُمَّ جَاءُوكَ يحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا إِحْسَانًا وَتَوْفِيقًا(النساء/62)
پس چگونه وقتي به خاطر اعمالشان، گرفتار مصيبتي ميشوند، سپس به سراغ تو ميآيند، سوگند ياد ميکنند که منظور (ما از بردن داوري نزد ديگران)، جز نيکي کردن و توافق (ميان طرفين نزاع،) نبوده است
؟!
أُولَئِكَ الَّذِينَ يعْلَمُ اللَّهُ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُلْ لَهُمْ فِي أَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِيغًا(النساء/63)
آنها کساني هستند که خدا، آنچه را در دل دارند، ميداند. از (مجازات) آنان صرف نظر کن! و آنها را اندرز ده! و با بياني رسا، نتايج اعمالشان را به آنها گوشزد نما!
وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا(النساء/64)
فَلَا وَرَبِّكَ لَا يؤْمِنُونَ حَتَّى يحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَينَهُمْ ثُمَّ لَا يجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيتَ وَيسَلِّمُوا تَسْلِيمًا(النساء/65)
به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اينکه در اختلافات خود، تو را به داوري طلبند؛ و سپس از داوري تو، در دل خود احساس ناراحتي نکنند؛ و کاملا تسليم باشند. در آيه 63 خداوند رحمان به پيامبر اكرم توصيه ميفرمايد كه از مجازات آنها صرف نظر فرما و ايشان را اندرز ده و..
دليل اينكه در اين آيه شرط پذيرش توبه منافقين را رضايت پيامبر ذكر كرده در متن آيات ذكر شده.
پيامبر از ايشان ناراحت و دل آزرده شده و خواهان مجازات ايشان بودند خداوند پيامبر اكرم را از مجازات منصرف كرده ولي شرط پذيرش توبه ايشان را در گرفتن رضايت از پيامبر قرار داد
ايشان بايد نزد پيامبر آمده و بقدري دل پيامبر را بدست مي آوردند كه پيامبر براي ايشان دعا كند.
آيات 97 و 97 سوره يوسف
قَالَ هَلْ عَلِمْتُمْ مَا فَعَلْتُمْ بِيوسُفَ وَأَخِيهِ إِذْ أَنْتُمْ جَاهِلُونَ(يوسف/89)
گفت( حضرت يوسف ): «آيا دانستيد با يوسف و برادرش چه کرديد، آنگاه که جاهل بوديد؟!»
قَالُوا أَإِنَّكَ لَأَنْتَ يوسُفُ قَالَ أَنَا يوسُفُ وَهَذَا أَخِي قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَينَا إِنَّهُ مَنْ يتَّقِ وَيصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ(يوسف/90)
گفتند: «آيا تو همان يوسفي؟!» گفت: «(آري،) من يوسفم، و اين برادر من است! خداوند بر ما منت گذارد؛ هر کس تقوا پيشه کند، و شکيبايي و استقامت نمايد، (سرانجام پيروز ميشود؛) چرا که خداوند پاداش نيکوکاران را ضايع نميکند!»
قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَينَا وَإِنْ كُنَّا لَخَاطِئِينَ(يوسف/91)
گفتند: «به خدا سوگند، خداوند تو را بر ما برتري بخشيده؛ و ما خطاکار بوديم!»
قَالَ لَا تَثْرِيبَ عَلَيكُمُ الْيوْمَ يغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ(يوسف/92)
(يوسف) گفت: «امروز ملامت و توبيخي بر شما نيست! خداوند شما را ميبخشد؛ و او مهربانترين مهربانان است!
اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِي يأْتِ بَصِيرًا وَأْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ(يوسف/93)
اين پيراهن مرا ببريد، و بر صورت پدرم بيندازيد، بينا ميشود! و همه نزديکان خود را نزد من بياوريد!»
وَلَمَّا فَصَلَتِ الْعِيرُ قَالَ أَبُوهُمْ إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يوسُفَ لَوْلَا أَنْ تُفَنِّدُونِ(يوسف/94)
هنگامي که کاروان (از سرزمين مصر) جدا شد، پدرشان [= يعقوب] گفت: «من بوي يوسف را احساس ميکنم، اگر مرا به ناداني و کم عقلي نسبت ندهيد!»
قَالُوا تَاللَّهِ إِنَّكَ لَفِي ضَلَالِكَ الْقَدِيمِ(يوسف/95)
گفتند: «به خدا تو در همان گمراهي سابقت هستي!»
فَلَمَّا أَنْ جَاءَ الْبَشِيرُ أَلْقَاهُ عَلَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيرًا قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ(يوسف/96)
اما هنگامي که بشارت دهنده فرا رسيد، آن (پيراهن) را بر صورت او افکند؛ ناگهان بينا شد! گفت: «آيا به شما نگفتم من از خدا چيزهايي ميدانم که شما نميدانيد؟!»
قَالُوا يا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ(يوسف/97)
گفتند: «پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه، که ما خطاکار بوديم!»
قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ(يوسف/98)
گفت: «بزودي براي شما از پروردگارم آمرزش ميطلبم، که او آمرزنده و مهربان است!»
در سوره يوسف خطاي برادران در حق يوسف با بخشش حضرت يوسف عليه السلام ( آيه 92 ) توصيف شده
ولي در حق پدر نيز آنها خطاكار بودند و در حق ايشان نيز ظلم روا داشته بودند.
(پدري كه يعقوب پيامبر بود و در حد ضلالت و گمراهي به يوسف عليه السلام عشق ورزيده بود.)
شرط پذيرش استغفار آنها نيز اين بود كه پدرشان نيز از حق خود گذشته و در حق آنها نزد خدا دعا كنند كه خداوند در حق بندگان آمرزنده و مهربان است.
يعني اگز ظلم در حق والدين از طرف ولد واقع گردد شرط پذيرش توبه ولد در ابتداي امر بدست آوردن دل والدين و بعد دعاي والدين در حق فرزند خاطي بدرگاه خداوند است.
اينهم از پاسخ
بله روي سخن بنده هم با شما نبود . بنده در مورد تفقه جناب مجلسي مطالبي را عرض كردم كه لازم است دوباره بازديد شود.
يعني منظورتان اين است كه جناب مجلسي غرق در ماديات بوده و گناه ميكرده لذا بدين لحاظ استكه ميفرمايد فاصله ما از آن جناب دور است يعني غرق در گناه بوده اند ؟
اين فاصله توجيه واسطه فيض را ميكند. اين تصور كه خداوند از ما دور است ربطي به گناهكار يا مومن بودن شيعه واسطه اي ندارد
شيعه واسطه فيضي در هر حال فاصله اش از آن جناب دور است لذا نياز به واسطه فيض دارد.
در حاليكه انساني كه خدا خلق كرده از رگ گردن به مخلوقش نزديكتر است و فاصله بين انسان گناهكار با خدا يك توبه نصوح است كه خداوند در عوض تمام گناهان او را به حسنات و خيرات مبدل سازد. با يك دعوت اجابتش مينمايد و دنيا را مسخر او ميسازد.
رابطه انسانها با خدا اين گونه است كه در شريعت توضيح داده شده.
لطفا بجاي اينكه با معاني سرگرمي براي بنده و خودتان ايجاد كنيد مفاهيم واسطه فيض را توضيح دهيد كه چه ارتباطي با سريعت الهي دارد.
باسپاس
ياحق
با عرض احترام به جناب اندیشمند،
پس چرا در ایه صریحا گفته شده پیامبر برای ان ها طلب مغفرت کند (هر دو پیامبر)ایا تفسیری که شما میکنید اجتهاد در برابر نص صریح قران نیست؟؟
اگر برداشت و تفسیر شما درست است چرا خداوند در ایه همین رو ذکر نکرد؟!؟مثلا می گفت : تا پیامبر یا تا پدرتان از شما راضی نشود استغفارشما را نمیپذیرم!!چرا گفته پیامبر برایشان طلب استغفار کند؟؟خوب میگفت رضایت او را بگیرید؟!!یا فرزندان حضرت یعقوب میگفتند پدر از ما راضی شو تا خدا توبه ما را بپذیرد!!ولی خواسته حضرت یعقوب برای ان ها طلب مغفرت کند!!
چرا؟!؟....
شما بفرمایید چرا خدا به جای اینکه واضح بیان کند (همان منظور شما را بگوید) این طور گفته؟
دلیل این اعتقاد هم واضح است جناب بینا!
بله!شیعه در هر حال فاصله ی خود را نسبت به ائمه ی اطهار از خداوند دور تر میداند!چون با توجه به شان نزول بسیاری از ایات و سخنان پیامبر ص علی ابن ابی طالب رو بعد از پیامبر اسلام بهترین خلق و پس از ایشان فرزندانشان را مقرب ترین به درگاه الهی میداند!که قطعا شما به این ایات و سخنان اگاهی کامل دارید!
و در هر صوررت همان طور که شما گفتید ، شیعه به هر حال در هر مرتبه ای از قرب الهی هم باشد(حتی در جایگاه کسی مثل علامه ) وقتی جایگاهش و فاصله اش از خداوند را با ائمه اطهار مقایسه میکند فاصله ی(خواهشا منظورم رو از این فاصله علم اللهی تعبیر نکنید!منظور رو قبلا iهم قبلا خودم عرض کردم خدمتتون هم جناب اندیشمند) خود را بسیار دور از ان جناب میبیند!پر واضح است که علامه در مقایسه با ائمه هم غرق در مادیات بوده و هم گناهکار! اما در مقایسه با کسی مثل من انسانی بسیار زاهد بوده است!...
به همین خاطر کسی مثل من نمی تواند واسطه ی ایشان باشد!اما خود ایشان میتوانند واسطه ای برای فردی مثل من شوند!چون به قطع یقین در قیاس با من نزد البته خدا مقربترند.و همین طور به ائمه نزدیکترند!
مشکل این قضیه چیست؟
اینکه میفرمایید درست است و قابل جمع با توسل!
اما گذشته از این ها :
میشه لطف کنید و بگین منظور از وسیله تو این ایه چیه؟
و
چرا خدا از ما برای تقرب وسیله خواسته؟ یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و ابتغو الیه الوسیله...
و همین طور در مورد ایه ی 64 نسا ! چون در اونجا صریحا ایه به ظلم به خود اشاره داره!!
جناب بینا تفسیر به رایی که میفرمایید با توجه به احادیث موثق رسیده از خود پیامبر و البته بقیه ائمه است!شما وقتی بین سخنان پیامبر و ایات به خصوص 35 مائده جمع میبندید و انها رو کنار هم میگذارید چه نتیجه ای میگیرید؟!؟!
(میفرمایید این احادیث در برابر نص است
بنده دو پاسخ به شما دادم و منتظر جواب شدم ولی....
1.اینکه توسل راه خواستن از خود خداوند است نه غیر او پس در برابر نص نیست!
نفرموید چرا این پاسخ رو قبول ندارید!
2.با این حساب اگر برداشت شما درست باشه (یعنی اینکه خدا در ایات فرموده فقط از من بخواهید به معنی حذف وسیله باشه ، که البته با 35 مائده هم در تناقض است و این میشود اجتهاد در برابر نص! )این احادیث پیامبر با قران در تناقض است!؟!
چه طور این ها قابل حل اند؟
در حالی که انتظار میرود مفسر اصلی قران خود ایشون باشند....
میشه پاسخ این سوالات رو بفرمایید؟!بنده منتظرم!
چرا؟!؟....
شما بفرمایید چرا خدا به جای اینکه واضح بیان کند (همان منظور شما را بگوید) این طور گفته؟
مثلا سفارشات برخورد با پدر و مادرو حقوق آنها
وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِياهُ وَبِالْوَالِدَينِ إِحْسَانًا إِمَّا يبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا(الإسراء/23)
و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستيد! و به پدر و مادر نيکي کنيد! هرگاه يکي از آن دو، يا هر دوي آنها، نزد تو به سن پيري رسند، کمترين اهانتي به آنها روا مدار! و بر آنها فرياد مزن! و گفتار لطيف و سنجيده و بزرگوارانه به آنها
بگو!
وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيانِي صَغِيرًا(الإسراء/24)
و بالهاي تواضع خويش را از محبت و لطف، در برابر آنان فرود آر! و بگو: «پروردگارا! همانگونه که آنها مرا در کوچکي تربيت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده
...
در آيات مذكور از درخواست مجازات بدرگاه خدا از طرف نبي كرم و همچنين ظلم برادران يوسف به يوسف نبي و يعقوب نبي در آيات بصراحت آمده
اين حقوق قبل از حق الله بايست ادا شوند و شرط پذيرش توبه اين افراد بدرگاه خدا گذشتن مظلومين از حقوقشان است.
اينكه چرا خدا صراحتا در اينجا تكرار نفرموده اينها حقوق مظلومين است و شرط پذيرش توبه شما اين است كه حق الناس را قبل از حق الله ادا كنيد.
از خدا بپرسيد من اطلاعي ندارم.
ياحق
جناب بینا اینها که گفتین درست!ولی اینجا خود ایه اصلا حرفی از رضایت نزده!!چرا شما این طور تفسیر میکنید!؟نیکی به پدر و مادر از واضحات است اما بنده پرسیدم چرا با وجود اینکه خدا در این ایه هیچ اشاره ای به این موضوع نکرده شما این طور برداشت میکنید؟!
و اینکه اگر طبق گفته شما منظور حق مظلوم است چرا در جاهای دیگر قران که حق مظلوم گرفته میشه و اون فرد مورد ظلم واقع شده از اولیا خدا نیست این بیان ذکر نشده؟!؟
چرا خدا شرط پذیرش توبه رو طلب مغفرت اون مظلوم قرار نداده!؟اینجا فرد مظلوم(هر دو پیامبر) طلب مغفرت میکنند برای فرد گناه کار !!
چرا فقط اظهار رضایت نمیکنند؟!اگر اون کافی است؟
در ضمن بنده دو سوال دیگه هم خدمتتون پرسیدم!64 نسا و 35 مائده!