با نگرانى ها چه بايد كرد
تبهای اولیه
با نگرانى ها چه بايد كرد
نويسنده : هيئت تحريريه موسسه در راه حق
روانشناسان معتقدند كه در اندوه و نگرانى اگر واپس زده شود موجب عقده حقارت شديد و خطرناك مى گردد. بايد فكر و دل را از نگرانى ها خالى كرد و بهترين راه آن در ميان گذاشتن عقده ها با دوستان است ؛
البته با دوستى دلسوز يا شخصى كه راه چاره دست اوست تا با اين كار از انفجار درون جلوگيرى شود و نيز چاره جويى به عمل آيد. بنابر اين اگر مشكلى برايتان پيش آمد و حادثه يا اشتباهى باعث نگرانى شما شد، بايد با پدر و مادر يا دوست در ميان بگذاريد و درد دل كنيد و عقده ها را خالى و چاره جويى كنيد. اگر عاملى نگرانى مصيبتى دلخراش يا حادثه اى ناگوار باشد گاهى اشك ريختن بسيار مفيد است تا ناراحتى را بر طرف كند.
بارها ديده يا شنيده شده است كه افرادى از زن ، مرد، پسر و دختر مى گويند: ((چه راحت شدم اگر گريه نمى كردم ، دق مى كردم . خوب شد چند قطره اشك ريختم .)) مسلما اين خود موجب آرامش روحى و تسكين قلب مى شود. البته معناى گريه گله كردن نيست تا با مقام صبر نسازد.
اگر نگرانى در اثر معصيت و گناهى است كه مرتكب شده است ؛ روح و فكر شما زير تازيانه وجدان ، دچار شكنجه و عذاب مى شود؛ براى رهايى و نجات به دامن توبه پناه ببريد. و از خدا طلب آمرزش كنيد و بخواهيد كه ديگر پيرامون گناه نرويد تا آرامش روح خود را باز يابيد.
اسلام بهترين راه را در اين زمينه پيشنهاد كرده است . اسلام مانند مسيحيت نمى گويد: فقط در روزهاى يكشنبه در كليسا و نزد كشيش زانو بزن و به گناهان خويش اعتراف كن تا پدر روحانى ! گناهانت را ببخشد. كشيش چه كاره است تا گناه را ببخشد؟ انسان بايد با خدا راز و نياز كند و از او طلب آمرزش كند.
چه بسيار كسانى نمى توانند تمام عقده ها و اسرار، عوامل نگرانى و گناهان را پيش هر كسى اظهار نمايند؛ يا به هيچ وجه نمى خواهند كسى به اسرار درونشان پى برد، نه دوست و نه كشيش نه حتى پدر و مادر! آيين فطرى اسلام ، تسهيلاتى قائل شده و مى گويد:
هر وقت و در هر حال حتى در نيمه شب ، در دل تاريكيها و محيط خالى و آرام ، با خداى خويش درد دل كن و از خداى مهربان ، قادر و آمرزنده ، طلب آمرزش كن ، و با او عهد كن كه حقوق مردم را بپردازى و ديگر به گناه آلوده نشوى آنگاه خدا ترا مى آمرزد و هر چه هم گناه تو سنگين باشد و آرامش دل و اطمينان خاطر وتسكين قلب را باز خواهى يافت بدون آنكه شخصيت خويش را نزد كسى خرد كنى و يا انسانى را از اعمال و اسرار نهان خويش باخبر سازى .
گاهى اندوه و غصه چنان زندگى را بر انسان سياه ميكند و راههاى چاره را مسدود مى كند كه مى پنداريد بدبخت ترين موجودهاست . انچنان بيچاره و پست است كه شايستگى ادامه زندگى را ندارد. براى اينكه نگرانى ما به اين حد نرسد مى توانيم آنرا از فكر خويش بيرون كنيم عوض آنكه به جنبه هاى منفى بپردازيم وخود را ناراحت كنيم مى توانيم به آنچه داريم ويا به جنبه هاى مثبت زندگى بينديشيم .
مثلا در عوض آنكه بگوييد مى ترسم اگر يك بار ديگر سرما بخورم ، اگر يكبار ديگر مريض بشوم با اين ضعف فعلى تمام قوا را از دست مى دهم ، اگر مردود شوم ، چه خواهد شد...اگر...اگر.. بهتر است فكر كنيد و بگوييد بايد خود را حفظ كنم تا سرما نخورم ، با ورزش و مراعات بهداشت خود را تقويت كنم تا بيمار نشوم ، انقدر درس مى خوانم تا مردود نشوم ....راستى هيچ فكر كرده ايد كه همين سلامتى جسمى كه داريد چقدر ارزشمند است ؟
امام صادق عليه السلام فرمود:
خداى بزرگ مى فرمايد: بنده با ايمان خود را در هيچ حالى قرار نمى دهم مگر آنكه همان را براى او مفيد و خير قرار داده باشم ؛ پس بايد به قضا و آنچه من داده ام راضى باشد....
و نيز آن گرامى فرمود:
داناترين مردم به خدا راضى ترين آنهاست به آنچه كه خدا مى خواهد.
و البته فراموش نشود كه رضايت به خواست خدا در مواردى كه مصيبتى به وقوع پيوسته و يا شكستى بر ما فرود آمده و يا عامل پيشگيرى آن گذشته و در دست ما نيست كه بتوانيم فورا آنرا تغيير دهيم و به هيچ وجه اين رضايت به معناى سكون و سكوت و واگذاشتن وظايف قطعى هر مومن نيست ، و دقيقا به اين معناست كه پريشان و ماءيوس نباشيم و خدا را حاضر و قادر بدانيم و با توكل و اعتماد بر او بى هيچ ياس و نااميدى به راه ايمان وظايف خود ادامه دهيم .
نيز در موارد ويژه يى كه بر اساس نظام كلى عالم رويدادهايى وقوع مى يابد كه كوشش بشر و دست او در آن راهى ندارد مانند فرزند داشتن يا نداشتن ....كه در اين موارد جز سرفرودآوردن در برابر خواست خدا و دل بستن به او و به دور ماندن از كج فكرى ، چاره ديگرى نيست و اين خود كارى شايسته و سازنده است
سلام علیکم و رحمه الله و انواره
بررسی علل نگرانی و اضطراب و ارتباط آن با آیه ی علی بذکر الله تطمئن القلوب.
بررسی دقیق ارتباط ذکر و یاد خدا با آرامش و اطمینان قلبی.
در مورد موضوعی که مطرح فرمودید که همان نگرانی و اضطراب است و مطالب مفید و راهگشایی را که جنبه ی کاربردی هم دارد مطرح فرمودید ، به نظرم رسید ذکر نکاتی در این باب و بررسی مساله ی اضطراب و نگرانی از منظر قرآن و عرفان و دین به تکمیل مباحث نظری و عملی در این باب کمک کند.ان شا الله
اولا از باب یعرف الاشیاء باضدادها که آمده اشیاء را و مفاهیم را با شناخت ضدش بشناسید ، در نظری کوتاه به ضد اضطراب و آرامش توجه می کنیم.به جهت اینکه این مفاهیم حالات روحی است و تقریبا همه ی افراد بشری این حالات روحی را تجربه کرده اند ، فلذا بحث و جدلی در مورد الفاظ نداریم و اختلاف نظر در الفاظ را مانع بحث حقیقی در موضوع می دانیم.غالبا ویژگی نگرانی و اضطراب ، عدم سکون و التهاب و ناآرامی است.و نقطه ی مقابل آن آرامش و اطمینان قلبی و سکینه است که ویژگی ذاتی این هم سکون و استحکام است.
پس می توان گفت ضد نگرانی و اضطراب ، آرامش و سکینه و اطمینان قلبی است.
پس این نکته به قرآن رجوع میکنیم.گرچه آیات متعددی مربوط به موضوع ما وجود دارد ولی اینجا هم به همان آیه ی معروفی که در این زمینه رایج است اشاره می کنیم.معمولا وقتی صحبت از اطمینان قبلی است به آیه ی ( علی بذکرالله تطمئنّ القلوب ) اشاره می شود.
اما کمتر توجه نموده ایم که این عبارت در کلام الله مجید به چه معنی است؟ذکر چیست؟ ذکر خدا یعنی چه؟ اطمینان یعنی چه؟ اطمینان قلبی چیست؟ ارتباط ذکر خدا و اطمینان قلبی چگونه است؟
حال می خواهیم با تحلیل این موضوع به معنی این آیه پی برده و مکانیزم آرامش قلبی با یاد خدا را بشناسیم.
برای این مساله باید مشکل نگرانی و اضطراب را ریشه یابی کنیم و به اصطلاح ،علل به وجود آورنده ی آن را بیابیم.
بنده هر چه فکر کردم و مصادیق را بررسی نمودم ریشه ی عمده ی نگرانی ها را در ترس یافتم.البته چنان به نظر بنده رسید که گویی ریشه ی هر اضطراب و نگرانی ، ترس است.ولی از این جهت که بنده با استقراء ناقص به ریشه ی ترس رسیده ام ، فلذا تا اینجای کار این علت قابل تعمیم به همه ی مصادیق نگرانی نیست.
یعنی فرد وقتی برای از دست دادن چیزی می ترسد و یا برای عدم به دست آوردن چیزی می ترسد این ترس از از دست دادن یا به دست نیاوردن موجب ایجاد اضطراب و نگرانی می شود.اگر خودتان هم در موارد نگرانی و اضطراب بررسی کنید ، خواهید دید که یا برای از دست دادن چیزی نگرانید و یا برای به دست نیاوردن چیزی که می خواهید.
خب اما اینک برای فهم دقیق تر موضوع باید خود ترس را هم ریشه یابی کنیم.ریشه و علل به وجود آمدن اضطراب و نگرانی ، چیست؟چرا ما می ترسیم؟چرا ما برای از دست دادن چیزی و یا به دست نیاوردن چیزی که مطلوب ماست دچار ترس و به تبع اضظراب و نگرانی می شویم؟
اگر با دید توحیدی و شیعی به موضوع بنگریم ریشه ی این موارد می تواند تعلق به غیر خداوند و از آن مهم تر متکی به خود بودن و خود را موثر دیدن و خود محور عمل کردن است.اطمینان به خود.چون جهان بینی حقیقی ما از جهت باور بدون این که مشخصا خودمان بدانیم ، این است که من موثرم.و برای امورمان به خودمان متکی هستیم و به خود تکیه می کنیم، وقتی این تکیه گاه ضعیف متزلزل می شود و یا توانایی حمایت از ما را ندارد و به مشکل بر می خورد گویی تکیه گاه خود را از دست داده ایم.
پس ریشه ی ترس اتکا به یک چیز ضعیف است.یعنی اتکا به خود.اطمینان به خود و خود را موثر دیدن.که اتفاقا تعلق به غیر خدا هم از همین ناشی می شود.
حال سوال بعدی اینکه چگونه اتکای به خود و خودبینی و خودمحوری موجب ایجاد ترس و به تبع نگرانی می شود؟
جواب این سوال این است که وقتی من خودم را وجود مستقلی ببینم و برای خودم جایگاهی در نظر بگیرم و به خودم متکی باشم ، و اصطلاحا محوریت زندگی و علاقه ی من به خودم باشد ، پیوسته به دنبال کسب قدرت و عزت برای خود خواهم بود.یعنی به دنبال این می روم که محل اتکای خود را محکم کنم و چون ارزش و محوریت زندگی من خودم هستم ، این خودبینی و خودپرستی موجب تلاش در جهت کسب عزت و قدرت برای خود است.
حال به قرآن کریم رجوع می کنیم تا ببینیم که نظر قرآن در مورد قدرت و غزت چیست؟اتفاقا نکته ی جالب اینجاست که عبارت مشابهی در مورد این دو صفت در قرآن به کار رفته : انّ العزة لله جميعا (عزت همه اش از خداست ) و انّ القوة لله جميعا (نيرو همه اش از خداست).
دقیقا این دو صفت عزت و قدرت را که انسان خود بین در پی کسب آن برای خود است و آن را از وجود مستقل خود و برای وجود مستقل خود می بیند، دقیقا این دو را به صورت مطلق برای خدا و از خدا معرفی می کند.در حالی که انسان از راه اشتباه در پی کسب این دو صفت است.
نتیجه :
نتیجه اینکه انسان خودبین چون به دنبال کسب عزت وقدرت برای خود مستقل اش است و خود محور به دنبال
این هاست و عزت و قدرت را برای خود مستقلش و از خود می داند ، هر گاه عزت یا قدرتی را از دست بدهد و
یا موفق به کسب عزت و قدرتی نشود این از دست دادن اینها و یا به دست نیاوردن اینها موجب ترس در او می
شود و این ترس موجب ایجاد اضطراب و نگرانی می گردد.پس ریشه ی اصلی نگرانی و اضطراب خود بین بودن
و خدا بین نبودن است.پس اگر انسان به یاد خدا باشد ، ذکر خدا و یاد خدا و خدا بین بودن موجب توجه به خدا و
خدا محوری شده و عزت و قدرت را چنان که آیات فوق هم بیان کرد به طور مطلق از خدا و برای خدا می بیند ،
در نتیجه چیزی برای خود و اصلا خودی نمی بیند که بخواهد مضطرب یا نگران شود.و اینگونه ذکر خدا موجب
ایجاد اطمینان قلبی می شود.
فلذا نقل شده که آقای سید علی قاضی استاد علامه طباطبایی جلساتی داشته اند که ایشان اول جلسه یک مطلبی
کوتاه می گفته اند و حدود دو سه ساعت ایشان سکوت می کرده اند و خودشان و همه ی شاگردان در مجلس
سرشان را به زیر انداخته و در مورد این عبارت فکر می کردند.عبارت این بوده است :
خود بین نباشیم ، خدا بین باشیم.
الحمد لله الذی جعلنا من المتمسّکین بولایه امیرالمومنین
زیاده عرضی نیست.
التماس دعا
طارق