روش های عملی و امیدورانه برای تغییر شخصیت جوان 1. توکل
توکل و اعتماد به خدا می تواند منشا بهترین روش برای تحول فکری و زندگی یک جوان باشد، توکل یعنی انسان خدا را تحت حمایت خود قرار دهد، بداند که در راه صحیح و همراه با تلاش و اخلاص بیشتر خدا بهترین یار و یاور خواهد بود. فراموش کردن توکل به خدا موجب می شود که زندگی سختر و توانایی و علاقه برای تغییر کم رنگتر شود.
2. تصمیم
سراسر زندگی عرصه تصمیم گیری است، برخی از اتخاذ تصمیم عاجزند، یا بارها بر خلاف تصمیم خود عمل کرده اند، چون جوان باید در تصمیم خود جدی و مصمم باشد.
حضرت علی علیه السلام در خطبه241 نهج البلاغه می فرماید: کمربندها را محکم ببندید، تصمیم بگیرید و جدی و با اراده باشید که به دست آوردن ارزش های والا با خوش گذارانی میسر نیست.
گاهی تصمیم ما به خاطر تمایل به راحتی ها و خوش گذرانی ها سست و ضعیف می شود، و همین موضوع می تواند مانع پیشرفت در زندگی ما می شود.
3. تلاش
کسب مهارتهای مختلف و موفقیت در آنها انگیزه و رغبت افراد برای ادامه کار و تلاش را تقویت می کند. تلاش مقاومت ها را زیاد و رسیدن به اهداف را سهل می کند.
گاها بدون تلاش می خواهیم به همه چیز برسیم!
4. پایداری و ثبات
یکی از ارکان سعادت بشر توصیه و تشویق به صبر و استقامت و پایداری است.
پایداری و مقاومت موجب می شود که انسان بتواند زود نتیجه بگیرد.
پس اگر دنبال سر و اسرار حل مشکلات هستیم، این چهار محور را جدی بگیریم تا بهترین ها را کسب کنیم و الا هیچ تغییر و تحول درست و حسابی را نمی بینیم.
منبع: مجموعه جوان از مطالب استاد مطهری، عباس منبع: رضوانی نسب، صص15-17، کانون اندیشه جوان،1389
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: هر که عذر خواهی کسی را، چه عذرش موجه باشد یا نباشد، نپذیرد، در کنار حوض کوثر بر من وارد نشود. (کنز العمال: 7032)
یعنی دین ما یک دین رحمت و محبت است، و رمز زندگی آرام و همراه با آرامش این است که از کینه به دور باشیم، زندگی پر از نفرت و کینه، جز تباهی و فساد چیزی به دنبال ندارد، اکثر مشاجرات بین خانواده ها، همسایه ها و هر طیفی را هم در نظر بگیریم بر همین اساس شکل گرفته و موجب ایجاد فاصله و شکاف بین انسانها شده است و سطح روابط را بدتر کرده است. تا جایی که امکان دارد دلهایمان را از کینه ها و نفرتها در مورد مومنین صاف و پاک کنیم، تا روح آرام و راحتی داشته باشیم.
عوامل مختلفی می توانند موجب تشویش خاطر و نگرانی انسان شود.
1. ترس از آینده
2. تجربه های تلخ گذشته
3. احساس ضعف و ناتوانی
4. پوچی و بی معنی در زندگی
5. ناسپاسی دیگران
6. دلبستگی به دنیا
7. ترس از مرگ
همه این عوامل از نظر جهان بینی مادی می تواند منشا نگرانی ها باشد، و طبیعی و به جاست.
اما با دید توحیدی و با نظر جهان بینی الهی و ایمان به او مسیر زندگی فرق خواهد کرد و ریشه همه این نگرانی ها از بین خواهد رفت.[1]
وقتی انسان متوجه شود که خدای مهربانی هست که تمام عالم تحت اختیار او قرار گرفته و نسبت به همه بندگان خویش الطاف خاصی را دارد، دیگر نگرانی جایی نخواهد داشت. بلکه امید به خدا در دلها مستقر می شود و انسان حس عجیبی را احساس خواهد کرد.
پس ایمان قوی نتیجه اش آرامش و حذف نگرانی هاست. [1] دیدگاههای روان شناختی ایه الله مصباح یزدی، دکترمحمد صادق شجاعی،ص 362، 1386، انتشارات موسسه امام خمینی (ره)
امیر مومنان علی علیه السلام می فرماید:
« و بدانید هر که از سوی خویش یاری نشود به گونه ای که از درون پند دهنده و باز دارنده ای برای خود داشته باشد، از سوی دیگران برای او بازدارنده و اندرز دهنده ای نخواهد بود»خطبه90/ ص122. نهج البلاغه
وجدان بیدار و بصیرت کامل از وضعیت روحی و اخلاقی درونی می تواند موجب شود که انسان بتواند مسیر حق و باطل را خوب تشخیص داده و از انحراف و کج روی به دور باشد.
در انتخاب همسر از این موارد اجتناب کنید:
1. انتخاب احساسی (همراه با عشق آتشین، به تلافی دیگری، ایثار نسبت به طرف مقابل)
2. انتخاب عجولانه
3.انتخاب بدون تفکر
4.فرار از مسئولیت
5.تلافی نسبت به دیگران
6.انتخاب طمع کارانه
7. به تعویق انداختن و از دست دادن فرصتها
(منبع: مهارت های زندگی خانوادگی در آئینه ایات و روایات، زهرا ایت اللهی، ص94،نشر معارف،1393)
یک تفکر اشتباه در زمان تصمیم گیری ازدواج:
گاهی افراد تصور می کنند با ازدواج می توانند یک فرد را عوض کنند.
این منطق غلطی است چرا که فرد با اراده خود تغییر می کند نه با اراده ما؛ به علاوه انگیزه برای تغییر، پیش از ازدواج بیشتر است؛ لذا ابتدا باید فرد تغییر کند و سپس ازدواج نماید.[1]
[1]. مهارت های زندگی خانوادگی در آئینه ایات و روایات، زهرا ایت اللهی، ص89،نشر معارف،1393
در هنگام مشورت نباید اسیر برداشتها و حرفها بود، باید ملاکها را بدست آورد و باید از اطلاعات و آگاهی های دیگران بهره مند شد و آنها را سنجیده و سپس انتخاب کرد.[1]
پس مشورت پلی است برای انتخاب و تصمیم قاطع و منطقی که از سوی خود مشورت گیرنده باید باشد. [1]. استاد علی صفایی، مسئولیت و سازندگی، ص31
در زمینه ای که انسان مجهول است و هستی مجهول است و نقش انسان هم مجهول، در این زمینه، ریشه عقیده ای زنده نخواهد ماند و در این کویر، اعتقادی سبز نخواهد شد و مسئولیتی نخواهد روئید.[1]
پس باید روی شناخت، اعتقادات، حسابی کار کنیم تا در مرحله انجام وظایف و تعهدات خود کم نیاوریم و کوتاهی نکنیم. تعهد و انجام خدمت اگر بر پایه اصول اعتقادی محکم باشد در این صورت شخص احساس دلسوزی و توانایی خاصی را از خود نشان خواهد داد.
[1]. همان، ص23
امام جواد علیه السلام:
من انقطع الی غیر الله وکله الله الیه؛ آن که به غیر خداوند روی آورد، خداوند به همو واگذارش کند. ( بحار/ج68/ص155)
وقتی انسان از سر جهل و غفلت از خدای متعال که منشا خیر و برکات است، فاصله بگیرد و او را فراموش کند، طبیعی است که در زندگی گرفتاری و مشکلات طاقت فرسا گریبانگیر او شده و از رحمت و فیوضات خاصه پرودگار متعال بی بهره می شود.
ازدواج جوانان در فرهنگ های اسلامی بر کفایت های شخصیتی و صلاحیت های اخلاقی و تربیتی و البته حسن تامین نیازهای فطری و روانی استوار است و نه صرف امکانات رفاهی و اقتصادی.
مبانی روانشناختی ازدواج، دکتر غلامعلی افروز، انتشارات دانشگاه تهران،1381،ص25
تحقیقات انجام شده درباره سلامت و هوش فرزندان نشان می دهد که مادرها باید تلاش کنند دو سال تمام نوزاد خود را شیر بدهند و در دوران شیرخوارگی کودک خود باردار نشوند. بنابراین رعایت فاصله سنی حدود سه سال بین فرزندان مورد تاکید است.
منبع: مبانی روانشناختی ازدواج، دکتر غلامعلی افروز، انتشارات دانشگاه تهران،1381، ص41
برچسب های زن دختر زا و یا زن پسرزا باطل و بی اساس است و هرگز شایسته نیست به دلیل عدم اطلاع، جهالت و خرافه پرستی بعضی از اقایان و یا مادرشوهرها، عروس خانم به علت تولد یک یا چند فرزند دختر، خدای ناکرده سرزنش و تحقیر شود یا اینکه او را ناجوانمردانه مورد کم مهری قرار داده و طرد کنند.
منبع:
مبانی روانشناختی ازدواج، دکتر غلامعلی افروز، انتشارات دانشگاه تهران،1381، ص10
مرحوم اسماعیل دولابی:
قلب انسان مثل غنچه گل است؛ وقتی مقابل آفتاب قرار می گیرد باز می شود و بعد از آن عطرش پراکنده می شود، قلب مومن وقتی ذکر خدا می کند مثل غنچه باز می شود. وقتی باز می شد خندان می شود و خودش را به باغبان نشان می دهد. وقتی باغبان به آن آب ندهد سرش را پایین می اندازد. یعنی من تشنه ام.
محمد و ال محمد صلوات الله علیهم باغبانند به موقع و به اندازه آب می دهند.
طوبای محبت، مجالس مرحوم حاج محمد اسماعیلا دولابی، ص 105، انتشارات محبت، 1386، چاپ دهم.
قال امام علی علیه السلام:
اکثر الصلاح و الصواب فی صحبه اولی النهی و الالباب.
بیشترین صلاح و درستی (کار پسندیده) درهم نشینی با خردمندان و صاحب دلان است.[1] مجالست، رفت و آمد و داشتن روابط نیکو و صحیح با افراد خردمند فرد را نجات می دهد و درهای موفقیت را به روی او می گشاید، هم نشین شایسته ( اعم از همسر و یا سایر دوستان) می تواند در راه یابی به مسیرهای کمال و موفقیت، گام مهم و موثری باشد.
پس در انتخاب افراد خیلی دقت کنیم.
امام هادی علیه السلام: من یزرع خیرا یحصد غبطه و من یزرع شرا یحصد ندامه.( بحار الانوار، ج78، ص373)
هر که بذر خوبی بکارد، شادمانی درو می کند و هر که تخم بدی بیفشاند، پشیمانی می درود.
افرادی که خیر خواه دیگران هستند و سعی می کنند با رفتار و اخلاق خود به دیگران نیکی می کنند، آثار نیکوی آن را می توانند در زندگی خود مشاهده کنند، اما اگر شخص دنبال تفرقه اندازی و سخن چینی و دو به هم زنی روابط با دیگران باشند، در این صورت احساس پشیمانی خواهند کرد و آرامش و راحتی خود را از دست خواهند داد.
تاثیر حلم و بردباری بر هدایت یک انسان نقل می کنند مرحوم آیه الله حاج شیخ محمد تقی بافقی یک روز که به حمام عمومی رفته بود یک فرد نظامی را که سرهنگ آن زمان بود موقع دیدن تراشیدن ریش او را نهی می کند، می گوید آقا ریش خود را با تیغ نزنید که شرعا حرام است، این فرد نظامی که ایه الله بافقی را نمی شناخت یک سیلی محکمی به او می زند و می گوید به شما مربوط نیست! آقا در جواب می فرمایند: یک کشیده دیگر بزنید اما ریشتان را نتراشید.
این مرد وقتی این برخورد را می بیند جا می خورد و می گوید این آدم معمولی نیست، وقتی بیرون میاد می بیند همه به این فرد (آیه الله بافقی) احترام می گذارند. متوجه اشتباه خود می شود و با تمام شرمندگی به دست و پای این عالم می افتد و تا آخر عمر می شود یکی از مریدان خاص آیه الله بافقی.
منبع: اخلاص (گنج سعادت)، موسوی اصفهانی، ص125 بله حلم و بردباری می تواند ریشه بسیاری از مشکلات را از ریشه بخشکاند.
حضرت صادق علیه السلام می فرمایند:
اما انه لیس من عرق یضرب و لا نکبه و لا صداع و لا مرض الا بذنب و ذلک قول الله عزوجل فی کتابه« و ما اصابکم من مصیبه...»( اصول کافی، ج 3)
هیچ رگی ( بر اثر تب و بیماری) نزند و هیچ پایی به سنگی نخورد و هیچ سردردی یا مرضی رخ ندهد، مگر در اثر گناه، این فرموده خدای عزوجل در کتاب اوست که ( اگر شما را مصیبتی رسد به خاطر کارهایی است که می کنید و خدا بسیاری را می بخشد.» با این بیان می توان حدس زد که ریشه بسیاری از مشکلات و عدم آرامش روح و روان به خود انسان بر می گردد، انسانی که از خدا دور و غافل می باشد و در گناه و معصیت به سر می برد طبیعی است که آرامش روح و روان را نخواهد دید.
پس بهتر است به فکر اصلاح نفس و اعمالمان باشیم و حریم گناه را بشناسیم تا از آسیبهای روحی و روانی مصون بمانیم.
عارضه روانی به سادگی قابل لمس و مشاهده نیست برای رسیدن به حقیقت مشکل روانی در یک نوجوان باید از شناخت و آگاهی کافی کمک گرفت و در تشخیص از روشهای غیر علمی پیروی ننمود بنابراین نمی توان به سادگی حالات روانی یک جوان را تشریح نمود و نسخه ای را در اختیار او گذاشت.[1] لذا در مورد نوجوانان قضاوت سریع و تصمیمات عجولانه صحیح نبوده و نیاز است که با یک نگاه عمیق و گسترده به مشکلات آنها نگاه کنیم تا به بطن اصلی مشکل برسیم.
روشها هدایت رفتاری نوجوانان و جوانان، محمد قمی فر، ص124
اگر در سنین بلوغ، بتوان با تقویت اراده نوجوانان، انان را به خویشتن داری و زندگی سالم و فعال عادت دهیم و در اوان جوانی ترغیب به ازدواج نماییم، حیات جنسی آنها را در مسیر صحیح و خدا پسندانه ای قرار داده ایم.
منبع: راهنمای پرواز فضای جوانی، ابوالقاسم بخشیان،1390، ص33 زمزم هدایت پس معرفت افزایی، ایجاد محیط سالم و ترغیب آنها به معنویت و ارتباط قوی با خدا روشی است که نوجوانان را از خطرها و آسیب های جنسی حفظ می کند.
راههای دوست یابی
اگر دنبال این هستیم که دوستان خوبی را جذب کنیم و رابطه دوستی ها قوی و محکم باشند، پس بهتر است این نکات را رعایت کنیم:
1. خوش بینی
2. حس معاشرت
3. رعایت انصاف
4. صداقت
5. ترک عیب جویی
6. نقد پذیری
7. وفا
8. تحمل
اگر این نکات را رعایت کنیم دوستان زیادی را خواهیم داشت و احساس تنهایی نخواهیم کرد. منبع:
راهنمای پرواز در فضای جوانی، زمزم هدایت، قم، ابوالقاسم بخشیان، 1390، ص233-238
لوازم ازدواج ،؛ داشتن شغل مناسب و نیز پختگی عقل است. (تا همسر خود را بر مبنای عقل انتخاب کند نه احساسات زودگذر)
متاسفانه در جامعه ما هم سن استغال بالا رفته (بیکاری) ، هم سن عاقل شدن.
پختگی برای انسان پس از طی دو مرحله بوجود میاد . یکیش دست ادم هست و دیگریش دست ادم نیست .
اون قسمتی که دست ادم نیست اینه که ...
اتفاقی بیوفته که تا مرز جنون جلو ببرتش ...
اتفاقی بیوفته که حسابی به هم بریزتش ...
اتفاقی بیوفته که شوک عصبی بهش دست بده ...
اینا دست ادم نیست .
و پس از اون ...
اون شخص بتونه مساله رو تجزیه و تحلیل کنه و بتونه مساله رو حل کنه .
که این دسته آدم هست .
هر چقدر مشگل سخت تر باشه و شوک عصبیش بیشتر باشه و اون شخص بتونه بیشتر عقل خودش رو به کار بگیره و مساله رو حل کنه ...
اگر در سنین بلوغ، بتوان با تقویت اراده نوجوانان، انان را به خویشتن داری و زندگی سالم و فعال عادت دهیم و در اوان جوانی ترغیب به ازدواج نماییم، حیات جنسی آنها را در مسیر صحیح و خدا پسندانه ای قرار داده ایم.
منبع: راهنمای پرواز فضای جوانی، ابوالقاسم بخشیان،1390، ص33 زمزم هدایت
پس معرفت افزایی، ایجاد محیط سالم و ترغیب آنها به معنویت و ارتباط قوی با خدا روشی است که نوجوانان را از خطرها و آسیب های جنسی حفظ می کند.
سلام حضرت استاد نشاط
استاد بنده یک نوجوان!
خیلی بیشتر از سایر دوستان همسال تو این فضای دینی هستم و بحث میکنم و دیگه الان که نگاه میکنم فقط عصاب خودم با دیگرانو خورد میکنم!چون ن خداباورا حرف مارو منطقی میدونن ن بالعکس
دستورات و احکام اسلام برای فردی هستش که یقین داره اسلام درسته!
در صورتی که من هر چی بیشتر میخونم انگار شکم به خدا بیشتر میشه!
بنظرتون بهترین راهکار در این شرایط چیه؟
استاد اوایل جوانی فرمودین سن ازدواج!
آخه در اوایل جوانی مگه شاکله شخصیتی و منطقی فرد شکل گرفته تا ازدواج موفقی بخواد داشته باشه؟بر فرض محال که از نظر اقتصادی وضعیت خوبی داشته باشه بتونه زندگی رو اداره کنه
از نظر روانی منطقی فکری عقلی سن مناسبیه؟
در صورتی که من هر چی بیشتر میخونم انگار شکم به خدا بیشتر میشه!
بنظرتون بهترین راهکار در این شرایط چیه؟
استاد اوایل جوانی فرمودین سن ازدواج!
آخه در اوایل جوانی مگه شاکله شخصیتی و منطقی فرد شکل گرفته تا ازدواج موفقی بخواد داشته باشه؟بر فرض محال که از نظر اقتصادی وضعیت خوبی داشته باشه بتونه زندگی رو اداره کنه
از نظر روانی منطقی فکری عقلی سن مناسبیه؟
سلام
بزرگوار
خدای متعال به انسان عقل داده و انسان با توانایی عقلی و کسب آگاهی می تواند بهترین راه را اختیار کند، این یک امر مسلم است که فرد بایستی جهان بینی محکمی را با دلیل و استدلال بپذیرد والا گفتن برخی از حرفها و ادامه دادن آن فایه ای ندارد.
توصیه ام این است کتابهای اعتقادی خصوصا مبانی نظری اسلام با رویکرد مبانی فکری شهید مطهری حتما تحقیق کرده و مطالعه کنید.
ضمنا در بحث ازدواج:
سن خاصی را ما نگفته ایم ولی قدر مسلم این است که یک فرد با توجه به نیاز طبیعی در اوائل دوران جوانی می تواند وارد زندگی شود و خانواده و اجتماع باید شرایط ورود به زندگی را برای مهیا بکند. بله اسبابی لازم است اما از این بر نمی آیید که شخص نمی تواند ازدواج کند و یا توصیه غیر منطقی است، افراد با توجه به صلاح و موقعیت زندگی خود می تواند با تدبیر لازم بهترین انتخاب را اختیار و تصمیم بگیرد. و بدانید که شرایط و اسسباب را هر فرد برای خود انتخاب و لازمه آن محدویت و مشکلات با توجه اهداف هر فرد است و البته می توان با یک تدبیر حساب شده تصمیم مناسبی را ختیار کرد.
میخواستم یکی دیگه از تجربیات زندگیم رو در درون این موضوع درج کنم ...
یکی از صفتهای مهم یک مدیر این هستش که باید قدرته این رو داشته باشه که بتونه هیجانات دیگران رو کنترل کنه و ...
یکی از چیزهایی که من به تجربه بهش رسیدم این هستش که به هیچ عنوان نباید انسان اجازه بده که هیجاناتش رو کسی کنترل کنه ...
و از مسائلی که باعث میشه هیجاناتش تحریک بشه فاصله بگیره ...
اگر کسی بتونه هر وقت خواست انسان رو شاد کنه ...
اگر کسی بتونه هر وقت خواست انسان رو غمگین کنه ...
اگر کسی بتونه هر وقت خواست باعث شیدا شدن انسان بشه
اون شخص خطرناک هست چون میتونه آسیبهایی به انسان بزنه که هیچ وقت انسان نمیتونه اون آسیبها رو فراموش کنه ...
اگر انسان پا در درون مسیری بزاره که امکان تهییج هیجاناتش بصورت کنترل نشده وجود داشته باشه ... باز باعث لطمه خوردن بهش میشه ... آدمهایی رو دیدم که برای مدت زمانی هیجاناتشون تحریک شده و تا آخره عمرشون در درون قفسه همون موضوع گیر کرده اند و دیگه نتونستند بیرون بیان .
بنابراین من یاد گرفتم که از افرادی که میتونند به راحتی هیجانات من رو کنترل کنند و مسائلی که باعث تحریک هیجانات من میشن فاصله بگیرم .
تجربه خوبه دیگه ای که بدست آوردم رو در غالب یک داستان تاریخی عنوان میکنم .
یک روز محمد رضا شاه پهلوی تصمیم میگیره که از ایستگاههای قطار بازدید کنه از این رو هر یک از ایستگاهها موظف میشوند که ایستگاه رو به رنگ سفید در بیارن ... یکی از ایستگاهها رنگ سفید بهش نمیرسه و از طرفی هم قانون این بوده که باید حتما حتما ایستگاهها به رنگ سفید در بیاد ...
استاندار یا شهردار اون خطه خطاب به کارگران دستور میده که هر چی ماست و کشک و دوغ در درون روستا هست رو جمع کنند و اونها رو با هم قاطی کنند و با قلمو به در و دیوار ایستگاه بمالن ... تا ایستگاه رنگ سفید به خودش بگیره ... و از اون زمان لفظه " ماست مالی کردن " شکل گرفت . و مردم خطاب به هم دیگه میگفتند کار رو ماست مالی کرد و تموم شد و رفت .
در حقیقت بهترین راه حل رو همین جناب استاندار انتخاب کرد ... کار رو ماست مالی کرد ...
خیلی از کارها و مسائلیکه در زندگی باهاشون برخورد میکنیم به نحوی هستند که باید حتما و حتما کاری " با هر نوع کیفیتی " تا زمان خاصی به اتمام برسه ... و مهمترین چیز این هست که فقط به اتمام برسه و کیفیت در درون اون مساله اونقدر ها مهم نیست ...
در چنین زمانهایی میتونیم از روش ماست مالی کردن استفاده کنیم .
یه پادشاه یک دختر زیبا روی داشته و پسری میخواسته با اون ازدواج کنه ...
پادشاه شرط میکنه که اگر بتونه دم یکی از گاوهاش رو بکنه و براش بیاره ... دخترش رو به اون پسر میده ... پسرک هم قبول میکنه ...
پادشاه عنوان میکنه که 3 تا گاو داره یکیشون قوی جثه و نیرومند ... دیگری متوسط و چابک و دیگری ضعیف و رنجور که به ترتیب وارد میدان مسابقه میشن و ایشون میتونه اقبال خودش رو امتحان کنه ...
اولین گاو که قویترین گاو پادشاه بوده وارد میدان میشه ... جست و خیزی میکنه ... و پسرک میگه این گاو هم خیلی تنومند هست و هم خیلی قدرتمند ... و با خودش میگه صبر میکنم تا گاو دوم بیاد ...
دومین گاو .. گاوی معمولی بود ... در میدان مسابقه جست و خیزی میکنه و پسرک با خودش میگه ... این گاو هم ممکن هست به من صدمه بزنه ... و با خودش میگه صبر میکنم تا گاو سوم بیاد ...
سومین گاو ... گاوی رنجور و ضعیف بوده ... پسرک پشتکی میزنه و بر پشت گاو سوم فرود میاد و میخواد دم گاو رو یکنه که میبینه ...
تجربه بعدی که میخوام در موردش صحبت کنم در مورد Poletic زدن به مدیر عامل شرکت هست و یک تجربه کاری هست و سعی میکنم که اون رو هم در غالب یک داستان تعریف کنم ...
روزی یک مردی پشتش قوز داشته و در خوابی عمیق فرو رفته بود ناگهان میبینه که صدایی داره از دور میاد و میبینه که گروهی دارن میزنن و میرقصند ... از این رو اون هم خواب آلود به گروه اونها میپیونده و شروع میکنه به رقصیدن ... که ناگهان میبینه که اونها سم دارن و انسان نیستند ... اجنه از این کاره مرد خیلی هیجان زده میشن و خوششون میاد و تصمیم میگیرن که قوز اون مرد رو از پشتش بر دارند ...
این مرد خیلی خوشحال میشه و شروع میکنه بالا و پائین پریدن ... ناگهان یکی از دوستانش که اون هم قوز داشته اون رو میبینه ... بهش نزدیک میشه و رازبرداشته شدن قوزش رو جویا میشه ...
اون هم ماجرا رو تعریف میکنه و میگه که برای اجنه رقصیده و اون ها برای پاداش ؛ قوز پشتش رو برداشتن ...
مرد خوشحال میشه و چون قوز داشته به همون مکان میره و خودش رو بخواب میزنه ... تا اینکه اجنه بیان ...
از قضا اجنه دوباره در همون روز عروسی داشتند و مرد هم میره بین اجنه و شروع به رقصیدن میکنه ...
و اجنه پی به این مساله میبرن که اون داره اغفالشون میکنه تا قوزش رو بردارن ...
اجنه ناراحت میشن که چرا اون مرد رازشون رو برملا کرده و چون فکر کردن سرشون کلاه رفته ... قوز مرده قبلی رو میارن و میزارن رو قوزه این بنده خدا ...
و از اون به بعد واژه قوزه بالا قوز شده شکل میگیره ...
بنابراین حواسمون باشه که به آدمهای زرنگ هوشمندانه Poletic بزنیم چون در غیر اینصورت ؛ ممکنه قوزه بالا قوز بشه و اون شخص بفهمه داریم فریبش میدیم و تمام دق و دلی هایی که از نفرات قبلی داشته رو بخواد سره ما در بیاره ....
میخواستم یکی دیگه از تجربیات زندگیم رو در درون این موضوع درج کنم ...
یکی از صفتهای مهم یک مدیر این هستش که باید قدرته این رو داشته باشه که بتونه هیجانات دیگران رو کنترل کنه و ...
یکی از چیزهایی که من به تجربه بهش رسیدم این هستش که به هیچ عنوان نباید انسان اجازه بده که هیجاناتش رو کسی کنترل کنه ...
و از مسائلی که باعث میشه هیجاناتش تحریک بشه فاصله بگیره ...
اگر کسی بتونه هر وقت خواست انسان رو شاد کنه ...
اگر کسی بتونه هر وقت خواست انسان رو غمگین کنه ...
اگر کسی بتونه هر وقت خواست باعث شیدا شدن انسان بشه
اون شخص خطرناک هست چون میتونه آسیبهایی به انسان بزنه که هیچ وقت انسان نمیتونه اون آسیبها رو فراموش کنه ...
اگر انسان پا در درون مسیری بزاره که امکان تهییج هیجاناتش بصورت کنترل نشده وجود داشته باشه ... باز باعث لطمه خوردن بهش میشه ... آدمهایی رو دیدم که برای مدت زمانی هیجاناتشون تحریک شده و تا آخره عمرشون در درون قفسه همون موضوع گیر کرده اند و دیگه نتونستند بیرون بیان .
بنابراین من یاد گرفتم که از افرادی که میتونند به راحتی هیجانات من رو کنترل کنند و مسائلی که باعث تحریک هیجانات من میشن فاصله بگیرم .
بنابراین من یاد گرفتم که از افرادی که میتونند به راحتی هیجانات من رو کنترل کنند و مسائلی که باعث تحریک هیجانات من میشن فاصله بگیرم .
این موضوع را با یک دید مثبت می توان طور دیگری نگاه کرد به طوری که فایده داشته باشد!
اگر به انسانی که اولیا الله است تکیه کنیم و در تعادل هیجان ما موثر شود و بتواند کمک کند که ما دقیقا احساسمان را مدیریت کنیم، خوب این به نفع ماست و در مسیر کمال ما موثر خواهد شد. اصلا در برخی از موارد شاید ما نتوانیم اظهار صحیح هیجان را تشخیص دهیم، گاهی جمله ای از از بیان استاد هیجان ما را تغییر می دهد و همین جمله و سخن استاد!! زندکی ما را عوض می کند، آیا این بد است!!
اصلا فلسفه ارسال پیامبران الهی این بود که هیجان بشر مدیریت شود!!
پس بستگی دارد ما در بحث تعادل هیجان و کنترل آن، دلمان در اختیار کی باشد!!!
با فکر و تدبیر می توان بهترین زندگی را مدیریت کرد و برای همه مشکلات راه چاره ای پیدا کرد، منتها چه بسا برخی از ما از درک ارزش فکر کردن واستفاده کامل از نعمت عقل و فکر غافلیم!
زندگی خردمند زمانی است که انسان با کمک خدا از نعمت عقل و فکر بهره کاملی ببرد!
فکر کنم بهترین لذت دنیا و بهترین انتقام از روزگار خمار بودن هست. حالا اگر مخمره یعنی چیزی که خمار آن میشویم با ارزش تر باشد خودش میشود منبع سرخوشی بیشتر
سلام.
در زندگی پول، ثروت، موقعیت شغلی ، همسر خوب و غیره، هیچ کدومشون یا آرامشی در پی ندارند یا آرامش مقطعی دارند.
تنها چیزی که در هر لحظه و در هر حالتی و در سخت ترین شرایط هم باهاش احساس آرامش میکنی رضای خدا و یاد خداست. أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ
آدم زمانی با یاد خدا آرامش پیدا میکنه که خدا این نعمت ها رو بهش بخشیده و با خودش فکر میکنه که خدا چقدر منو دوست داره.
و اون موقع هست که یاد خدا آرامش بخش دلهاست.
وگرنه این خدایی که برای ما ترسیم کردن یه هیولای چهار شاخه که به زور باید از فکر کردن بهش لذت ببری وگرنه به بی ایمانی متهم میشی.[FONT=arial][FONT=arial]
بزرگوار ببینید چند نکته در بحث آرامش الهی هست؛[FONT=arial]
1. اولا باید خدا را درست بشناسیم، خدای متعال در اوج قدرت خیلی مهربان و رئوف است و بندگانش را خیلی دوست دارد، اگر کسی خدا را بد متوجه شده و ترسیمش غلط بوده، مشکل شناختی دارد و این یک مسئله دیگر است.
2. آرامش الهی به معنی نفی سایر لذت نعمتهای او نیست، بلکه در اینجا موضوع اینه که پایدارترین لذت، در سایه لذت الهی و آرامش در کنار یاد خداست، خدایی که ما به یادش باشیم خودش بهترین نعمتها را در اختیار بندگانش می گذارد، هدف باید شناخت و آرامش الهی باشد، مسائل دیگر مادی نعمت الهی است و خدا در صورت صلاح حتما در اختیار بندگانش خواهد داد.
منتها در یک خطای فکری انسان گمان دارد که آرامش واقعی و تسکین روح؛ تلاش بی وقفه برای کسب دنیا و مادیات هست، در این فرض هست که ما مشاهده می کنیم و می بینیم که انسانهایی هستند که عطش آرامشش سیراب نشده و پیوسته انسان حریص تر شده و روحش آرام نیست. ما منکر این نیستیم که انسان به مادیات نیاز ندارد و حتی رفع نیازهای ضروری در سایه مسائل مادی است و حتی انسان با داشتن آن لذت می برد، منتها بهترین رویکرد این است که هدف اصلی در زندگی انسان و کسب آرامش واقعی نباید دنیا باشد.
خداوند متعال بهترین رفیق انسان هست. همیشه پشت ماست و حمایت میکنه، کنار ماست و کمک میکنه، جلوی ماست و راهنمایی میکنه.
خداوندی که دعا هارو اجابت میکنه. واقعا مهربان تر و رحیم تر از او سراغ ندارم. باید بهترین تشکر هارو از خداوند کرد و گفت: الحمد لله الرب العالین.
من موندم با این همه نشانه چطور کسایی هستند که خداوند رو انکار میکنند. دقیقا عین این هست که روز روشن رو انکار کنی!
ستایش مخصوص خداوندیست که از بدو آفرینش ما، مارو پرورش میده.از عالم ذر و عالم رحم مادر تا بزرگسالی و پیری و مرگ و بعد از آن.
حقیقتا "رب" یکی از بهترین نام و لقب های خداوند هست.
واقعا 100 حیف که کسانی دوست ندارند سر کلاس بهترین معلمان و پرورش دهندگان، شرکت کنند و رفوضه میشن.
باید قدر تمام نعمات خداوند رو بدونیم و شکر گذار باشیم که خداوند شکرگذاران را دوست دارد.
[FONT=arial][FONT=arial]از هیچ کودکی نمی توان انتظار یکسان داشت.
گاهی بینش غلط و نگاه اشتباه باعث می شود که والدین از فرزندان خود انتظارات بیجا داشته باشند و همین رویکرد می تواند تربیت صحیح فرزند را خدشه دار کرده و آینده او را خراب بکند.
پس بهتر است فرزندان خود را آنگونه که هستند او را بپذیریم و کمک کنیم که استعداد آنها شکوفا شوند.
خدای متعال انسانها را متفاوت آفریده و همین تفاوت در جای خودش حکیمانه بوده و نظام هستی را تبدیل به نظام احسن کرده است. این مسئله حتی در مورد خود فرد هم صدق می کند که به جای مقایسه خود با دیگران و حسرت خوردن نعمت در دیگران، بهتر است به خود بنگرد و خود را خوب بشناسد و قدر و مزلتش را ارج دهد، این نگاه انسان را به سوی کمالات و رشد همه جانبه سوق می دهد.[FONT=arial][FONT=arial]
روش های عملی و امیدورانه برای تغییر شخصیت جوان
1. توکل
توکل و اعتماد به خدا می تواند منشا بهترین روش برای تحول فکری و زندگی یک جوان باشد، توکل یعنی انسان خدا را تحت حمایت خود قرار دهد، بداند که در راه صحیح و همراه با تلاش و اخلاص بیشتر خدا بهترین یار و یاور خواهد بود. فراموش کردن توکل به خدا موجب می شود که زندگی سختر و توانایی و علاقه برای تغییر کم رنگتر شود.
2. تصمیم
سراسر زندگی عرصه تصمیم گیری است، برخی از اتخاذ تصمیم عاجزند، یا بارها بر خلاف تصمیم خود عمل کرده اند، چون جوان باید در تصمیم خود جدی و مصمم باشد.
حضرت علی علیه السلام در خطبه241 نهج البلاغه می فرماید: کمربندها را محکم ببندید، تصمیم بگیرید و جدی و با اراده باشید که به دست آوردن ارزش های والا با خوش گذارانی میسر نیست.
گاهی تصمیم ما به خاطر تمایل به راحتی ها و خوش گذرانی ها سست و ضعیف می شود، و همین موضوع می تواند مانع پیشرفت در زندگی ما می شود.
3. تلاش
کسب مهارتهای مختلف و موفقیت در آنها انگیزه و رغبت افراد برای ادامه کار و تلاش را تقویت می کند. تلاش مقاومت ها را زیاد و رسیدن به اهداف را سهل می کند.
گاها بدون تلاش می خواهیم به همه چیز برسیم!
4. پایداری و ثبات
یکی از ارکان سعادت بشر توصیه و تشویق به صبر و استقامت و پایداری است.
پایداری و مقاومت موجب می شود که انسان بتواند زود نتیجه بگیرد.
پس اگر دنبال سر و اسرار حل مشکلات هستیم، این چهار محور را جدی بگیریم تا بهترین ها را کسب کنیم و الا هیچ تغییر و تحول درست و حسابی را نمی بینیم.
منبع: مجموعه جوان از مطالب استاد مطهری، عباس منبع: رضوانی نسب، صص15-17، کانون اندیشه جوان،1389
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:
هر که عذر خواهی کسی را، چه عذرش موجه باشد یا نباشد، نپذیرد، در کنار حوض کوثر بر من وارد نشود.
(کنز العمال: 7032)
یعنی دین ما یک دین رحمت و محبت است، و رمز زندگی آرام و همراه با آرامش این است که از کینه به دور باشیم، زندگی پر از نفرت و کینه، جز تباهی و فساد چیزی به دنبال ندارد، اکثر مشاجرات بین خانواده ها، همسایه ها و هر طیفی را هم در نظر بگیریم بر همین اساس شکل گرفته و موجب ایجاد فاصله و شکاف بین انسانها شده است و سطح روابط را بدتر کرده است.
تا جایی که امکان دارد دلهایمان را از کینه ها و نفرتها در مورد مومنین صاف و پاک کنیم، تا روح آرام و راحتی داشته باشیم.
منشا اساسی اضطراب ها و نگرانی ها
عوامل مختلفی می توانند موجب تشویش خاطر و نگرانی انسان شود.
1. ترس از آینده
2. تجربه های تلخ گذشته
3. احساس ضعف و ناتوانی
4. پوچی و بی معنی در زندگی
5. ناسپاسی دیگران
6. دلبستگی به دنیا
7. ترس از مرگ
همه این عوامل از نظر جهان بینی مادی می تواند منشا نگرانی ها باشد، و طبیعی و به جاست.
اما با دید توحیدی و با نظر جهان بینی الهی و ایمان به او مسیر زندگی فرق خواهد کرد و ریشه همه این نگرانی ها از بین خواهد رفت.[1]
وقتی انسان متوجه شود که خدای مهربانی هست که تمام عالم تحت اختیار او قرار گرفته و نسبت به همه بندگان خویش الطاف خاصی را دارد، دیگر نگرانی جایی نخواهد داشت. بلکه امید به خدا در دلها مستقر می شود و انسان حس عجیبی را احساس خواهد کرد.
پس ایمان قوی نتیجه اش آرامش و حذف نگرانی هاست.
[1] دیدگاههای روان شناختی ایه الله مصباح یزدی، دکترمحمد صادق شجاعی،ص 362، 1386، انتشارات موسسه امام خمینی (ره)
امیر مومنان علی علیه السلام می فرماید:
« و بدانید هر که از سوی خویش یاری نشود به گونه ای که از درون پند دهنده و باز دارنده ای برای خود داشته باشد، از سوی دیگران برای او بازدارنده و اندرز دهنده ای نخواهد بود»خطبه90/ ص122. نهج البلاغه
وجدان بیدار و بصیرت کامل از وضعیت روحی و اخلاقی درونی می تواند موجب شود که انسان بتواند مسیر حق و باطل را خوب تشخیص داده و از انحراف و کج روی به دور باشد.
در انتخاب همسر از این موارد اجتناب کنید:
1. انتخاب احساسی (همراه با عشق آتشین، به تلافی دیگری، ایثار نسبت به طرف مقابل)
2. انتخاب عجولانه
3.انتخاب بدون تفکر
4.فرار از مسئولیت
5.تلافی نسبت به دیگران
6.انتخاب طمع کارانه
7. به تعویق انداختن و از دست دادن فرصتها
(منبع: مهارت های زندگی خانوادگی در آئینه ایات و روایات، زهرا ایت اللهی، ص94،نشر معارف،1393)
یک تفکر اشتباه در زمان تصمیم گیری ازدواج:
گاهی افراد تصور می کنند با ازدواج می توانند یک فرد را عوض کنند.
این منطق غلطی است چرا که فرد با اراده خود تغییر می کند نه با اراده ما؛ به علاوه انگیزه برای تغییر، پیش از ازدواج بیشتر است؛ لذا ابتدا باید فرد تغییر کند و سپس ازدواج نماید.[1]
[1]. مهارت های زندگی خانوادگی در آئینه ایات و روایات، زهرا ایت اللهی، ص89،نشر معارف،1393
در هنگام مشورت نباید اسیر برداشتها و حرفها بود، باید ملاکها را بدست آورد و باید از اطلاعات و آگاهی های دیگران بهره مند شد و آنها را سنجیده و سپس انتخاب کرد.[1]
پس مشورت پلی است برای انتخاب و تصمیم قاطع و منطقی که از سوی خود مشورت گیرنده باید باشد.
[1]. استاد علی صفایی، مسئولیت و سازندگی، ص31
در زمینه ای که انسان مجهول است و هستی مجهول است و نقش انسان هم مجهول، در این زمینه، ریشه عقیده ای زنده نخواهد ماند و در این کویر، اعتقادی سبز نخواهد شد و مسئولیتی نخواهد روئید.[1]
پس باید روی شناخت، اعتقادات، حسابی کار کنیم تا در مرحله انجام وظایف و تعهدات خود کم نیاوریم و کوتاهی نکنیم. تعهد و انجام خدمت اگر بر پایه اصول اعتقادی محکم باشد در این صورت شخص احساس دلسوزی و توانایی خاصی را از خود نشان خواهد داد.
[1]. همان، ص23
امام علی علیه السلام می فرماید:
لا لباس اجمل من السلامه؛ هیچ لباسی زیباتر از سلامتی نیست.[1]
قدر سلامتی خود را بدانیم، انسانی که تن سالم نداشته باشد از رسیدن به بسیاری از اهداف خود باز می ماند و چه بسا از زندگی لذتی نبرد.
[1]. بحار،ج6، ص380
امام جواد علیه السلام:
من انقطع الی غیر الله وکله الله الیه؛ آن که به غیر خداوند روی آورد، خداوند به همو واگذارش کند.
( بحار/ج68/ص155)
وقتی انسان از سر جهل و غفلت از خدای متعال که منشا خیر و برکات است، فاصله بگیرد و او را فراموش کند، طبیعی است که در زندگی گرفتاری و مشکلات طاقت فرسا گریبانگیر او شده و از رحمت و فیوضات خاصه پرودگار متعال بی بهره می شود.
ازدواج جوانان در فرهنگ های اسلامی بر کفایت های شخصیتی و صلاحیت های اخلاقی و تربیتی و البته حسن تامین نیازهای فطری و روانی استوار است و نه صرف امکانات رفاهی و اقتصادی.
مبانی روانشناختی ازدواج، دکتر غلامعلی افروز، انتشارات دانشگاه تهران،1381،ص25
تحقیقات انجام شده درباره سلامت و هوش فرزندان نشان می دهد که مادرها باید تلاش کنند دو سال تمام نوزاد خود را شیر بدهند و در دوران شیرخوارگی کودک خود باردار نشوند. بنابراین رعایت فاصله سنی حدود سه سال بین فرزندان مورد تاکید است.
منبع: مبانی روانشناختی ازدواج، دکتر غلامعلی افروز، انتشارات دانشگاه تهران،1381، ص41
برچسب های زن دختر زا و یا زن پسرزا باطل و بی اساس است و هرگز شایسته نیست به دلیل عدم اطلاع، جهالت و خرافه پرستی بعضی از اقایان و یا مادرشوهرها، عروس خانم به علت تولد یک یا چند فرزند دختر، خدای ناکرده سرزنش و تحقیر شود یا اینکه او را ناجوانمردانه مورد کم مهری قرار داده و طرد کنند.
منبع:
مبانی روانشناختی ازدواج، دکتر غلامعلی افروز، انتشارات دانشگاه تهران،1381، ص10
مرحوم اسماعیل دولابی:
قلب انسان مثل غنچه گل است؛ وقتی مقابل آفتاب قرار می گیرد باز می شود و بعد از آن عطرش پراکنده می شود، قلب مومن وقتی ذکر خدا می کند مثل غنچه باز می شود. وقتی باز می شد خندان می شود و خودش را به باغبان نشان می دهد. وقتی باغبان به آن آب ندهد سرش را پایین می اندازد. یعنی من تشنه ام.
محمد و ال محمد صلوات الله علیهم باغبانند به موقع و به اندازه آب می دهند.
طوبای محبت، مجالس مرحوم حاج محمد اسماعیلا دولابی، ص 105، انتشارات محبت، 1386، چاپ دهم.
قال امام علی علیه السلام:
اکثر الصلاح و الصواب فی صحبه اولی النهی و الالباب.
بیشترین صلاح و درستی (کار پسندیده) درهم نشینی با خردمندان و صاحب دلان است.[1]
مجالست، رفت و آمد و داشتن روابط نیکو و صحیح با افراد خردمند فرد را نجات می دهد و درهای موفقیت را به روی او می گشاید، هم نشین شایسته ( اعم از همسر و یا سایر دوستان) می تواند در راه یابی به مسیرهای کمال و موفقیت، گام مهم و موثری باشد.
پس در انتخاب افراد خیلی دقت کنیم.
[1]. معجم الفاظ و غرر الحکم و درر الکلم، ص583
امام هادی علیه السلام: من یزرع خیرا یحصد غبطه و من یزرع شرا یحصد ندامه.( بحار الانوار، ج78، ص373)
هر که بذر خوبی بکارد، شادمانی درو می کند و هر که تخم بدی بیفشاند، پشیمانی می درود.
افرادی که خیر خواه دیگران هستند و سعی می کنند با رفتار و اخلاق خود به دیگران نیکی می کنند، آثار نیکوی آن را می توانند در زندگی خود مشاهده کنند، اما اگر شخص دنبال تفرقه اندازی و سخن چینی و دو به هم زنی روابط با دیگران باشند، در این صورت احساس پشیمانی خواهند کرد و آرامش و راحتی خود را از دست خواهند داد.
تاثیر حلم و بردباری بر هدایت یک انسان
نقل می کنند مرحوم آیه الله حاج شیخ محمد تقی بافقی یک روز که به حمام عمومی رفته بود یک فرد نظامی را که سرهنگ آن زمان بود موقع دیدن تراشیدن ریش او را نهی می کند، می گوید آقا ریش خود را با تیغ نزنید که شرعا حرام است، این فرد نظامی که ایه الله بافقی را نمی شناخت یک سیلی محکمی به او می زند و می گوید به شما مربوط نیست! آقا در جواب می فرمایند: یک کشیده دیگر بزنید اما ریشتان را نتراشید.
این مرد وقتی این برخورد را می بیند جا می خورد و می گوید این آدم معمولی نیست، وقتی بیرون میاد می بیند همه به این فرد (آیه الله بافقی) احترام می گذارند. متوجه اشتباه خود می شود و با تمام شرمندگی به دست و پای این عالم می افتد و تا آخر عمر می شود یکی از مریدان خاص آیه الله بافقی.
منبع: اخلاص (گنج سعادت)، موسوی اصفهانی، ص125
بله حلم و بردباری می تواند ریشه بسیاری از مشکلات را از ریشه بخشکاند.
حضرت صادق علیه السلام می فرمایند:
اما انه لیس من عرق یضرب و لا نکبه و لا صداع و لا مرض الا بذنب و ذلک قول الله عزوجل فی کتابه« و ما اصابکم من مصیبه...»( اصول کافی، ج 3)
هیچ رگی ( بر اثر تب و بیماری) نزند و هیچ پایی به سنگی نخورد و هیچ سردردی یا مرضی رخ ندهد، مگر در اثر گناه، این فرموده خدای عزوجل در کتاب اوست که ( اگر شما را مصیبتی رسد به خاطر کارهایی است که می کنید و خدا بسیاری را می بخشد.»
با این بیان می توان حدس زد که ریشه بسیاری از مشکلات و عدم آرامش روح و روان به خود انسان بر می گردد، انسانی که از خدا دور و غافل می باشد و در گناه و معصیت به سر می برد طبیعی است که آرامش روح و روان را نخواهد دید.
پس بهتر است به فکر اصلاح نفس و اعمالمان باشیم و حریم گناه را بشناسیم تا از آسیبهای روحی و روانی مصون بمانیم.
عارضه روانی به سادگی قابل لمس و مشاهده نیست برای رسیدن به حقیقت مشکل روانی در یک نوجوان باید از شناخت و آگاهی کافی کمک گرفت و در تشخیص از روشهای غیر علمی پیروی ننمود بنابراین نمی توان به سادگی حالات روانی یک جوان را تشریح نمود و نسخه ای را در اختیار او گذاشت.[1]
لذا در مورد نوجوانان قضاوت سریع و تصمیمات عجولانه صحیح نبوده و نیاز است که با یک نگاه عمیق و گسترده به مشکلات آنها نگاه کنیم تا به بطن اصلی مشکل برسیم.
روشها هدایت رفتاری نوجوانان و جوانان، محمد قمی فر، ص124
اگر در سنین بلوغ، بتوان با تقویت اراده نوجوانان، انان را به خویشتن داری و زندگی سالم و فعال عادت دهیم و در اوان جوانی ترغیب به ازدواج نماییم، حیات جنسی آنها را در مسیر صحیح و خدا پسندانه ای قرار داده ایم.
منبع: راهنمای پرواز فضای جوانی، ابوالقاسم بخشیان،1390، ص33 زمزم هدایت
پس معرفت افزایی، ایجاد محیط سالم و ترغیب آنها به معنویت و ارتباط قوی با خدا روشی است که نوجوانان را از خطرها و آسیب های جنسی حفظ می کند.
راههای دوست یابی
اگر دنبال این هستیم که دوستان خوبی را جذب کنیم و رابطه دوستی ها قوی و محکم باشند، پس بهتر است این نکات را رعایت کنیم:
1. خوش بینی
2. حس معاشرت
3. رعایت انصاف
4. صداقت
5. ترک عیب جویی
6. نقد پذیری
7. وفا
8. تحمل
اگر این نکات را رعایت کنیم دوستان زیادی را خواهیم داشت و احساس تنهایی نخواهیم کرد.
منبع:
راهنمای پرواز در فضای جوانی، زمزم هدایت، قم، ابوالقاسم بخشیان، 1390، ص233-238
لوازم ازدواج ،؛ داشتن شغل مناسب و نیز پختگی عقل است. (تا همسر خود را بر مبنای عقل انتخاب کند نه احساسات زودگذر)
متاسفانه در جامعه ما هم سن استغال بالا رفته (بیکاری) ، هم سن عاقل شدن.
پختگی برای انسان پس از طی دو مرحله بوجود میاد . یکیش دست ادم هست و دیگریش دست ادم نیست .
اون قسمتی که دست ادم نیست اینه که ...
اتفاقی بیوفته که تا مرز جنون جلو ببرتش ...
اتفاقی بیوفته که حسابی به هم بریزتش ...
اتفاقی بیوفته که شوک عصبی بهش دست بده ...
اینا دست ادم نیست .
و پس از اون ...
اون شخص بتونه مساله رو تجزیه و تحلیل کنه و بتونه مساله رو حل کنه .
که این دسته آدم هست .
هر چقدر مشگل سخت تر باشه و شوک عصبیش بیشتر باشه و اون شخص بتونه بیشتر عقل خودش رو به کار بگیره و مساله رو حل کنه ...
پخته تر میشه .
سلام حضرت استاد نشاط
استاد بنده یک نوجوان!
خیلی بیشتر از سایر دوستان همسال تو این فضای دینی هستم و بحث میکنم و دیگه الان که نگاه میکنم فقط عصاب خودم با دیگرانو خورد میکنم!چون ن خداباورا حرف مارو منطقی میدونن ن بالعکس
دستورات و احکام اسلام برای فردی هستش که یقین داره اسلام درسته!
در صورتی که من هر چی بیشتر میخونم انگار شکم به خدا بیشتر میشه!
بنظرتون بهترین راهکار در این شرایط چیه؟
استاد اوایل جوانی فرمودین سن ازدواج!
آخه در اوایل جوانی مگه شاکله شخصیتی و منطقی فرد شکل گرفته تا ازدواج موفقی بخواد داشته باشه؟بر فرض محال که از نظر اقتصادی وضعیت خوبی داشته باشه بتونه زندگی رو اداره کنه
از نظر روانی منطقی فکری عقلی سن مناسبیه؟
سلام
بزرگوار
خدای متعال به انسان عقل داده و انسان با توانایی عقلی و کسب آگاهی می تواند بهترین راه را اختیار کند، این یک امر مسلم است که فرد بایستی جهان بینی محکمی را با دلیل و استدلال بپذیرد والا گفتن برخی از حرفها و ادامه دادن آن فایه ای ندارد.
توصیه ام این است کتابهای اعتقادی خصوصا مبانی نظری اسلام با رویکرد مبانی فکری شهید مطهری حتما تحقیق کرده و مطالعه کنید.
ضمنا در بحث ازدواج:
سن خاصی را ما نگفته ایم ولی قدر مسلم این است که یک فرد با توجه به نیاز طبیعی در اوائل دوران جوانی می تواند وارد زندگی شود و خانواده و اجتماع باید شرایط ورود به زندگی را برای مهیا بکند. بله اسبابی لازم است اما از این بر نمی آیید که شخص نمی تواند ازدواج کند و یا توصیه غیر منطقی است، افراد با توجه به صلاح و موقعیت زندگی خود می تواند با تدبیر لازم بهترین انتخاب را اختیار و تصمیم بگیرد. و بدانید که شرایط و اسسباب را هر فرد برای خود انتخاب و لازمه آن محدویت و مشکلات با توجه اهداف هر فرد است و البته می توان با یک تدبیر حساب شده تصمیم مناسبی را ختیار کرد.
سلام ...
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشید ...
میخواستم یکی دیگه از تجربیات زندگیم رو در درون این موضوع درج کنم ...
یکی از صفتهای مهم یک مدیر این هستش که باید قدرته این رو داشته باشه که بتونه هیجانات دیگران رو کنترل کنه و ...
یکی از چیزهایی که من به تجربه بهش رسیدم این هستش که به هیچ عنوان نباید انسان اجازه بده که هیجاناتش رو کسی کنترل کنه ...
و از مسائلی که باعث میشه هیجاناتش تحریک بشه فاصله بگیره ...
اگر کسی بتونه هر وقت خواست انسان رو شاد کنه ...
اگر کسی بتونه هر وقت خواست انسان رو غمگین کنه ...
اگر کسی بتونه هر وقت خواست باعث شیدا شدن انسان بشه
اون شخص خطرناک هست چون میتونه آسیبهایی به انسان بزنه که هیچ وقت انسان نمیتونه اون آسیبها رو فراموش کنه ...
اگر انسان پا در درون مسیری بزاره که امکان تهییج هیجاناتش بصورت کنترل نشده وجود داشته باشه ... باز باعث لطمه خوردن بهش میشه ... آدمهایی رو دیدم که برای مدت زمانی هیجاناتشون تحریک شده و تا آخره عمرشون در درون قفسه همون موضوع گیر کرده اند و دیگه نتونستند بیرون بیان .
بنابراین من یاد گرفتم که از افرادی که میتونند به راحتی هیجانات من رو کنترل کنند و مسائلی که باعث تحریک هیجانات من میشن فاصله بگیرم .
تجربه خوبه دیگه ای که بدست آوردم رو در غالب یک داستان تاریخی عنوان میکنم .
یک روز محمد رضا شاه پهلوی تصمیم میگیره که از ایستگاههای قطار بازدید کنه از این رو هر یک از ایستگاهها موظف میشوند که ایستگاه رو به رنگ سفید در بیارن ... یکی از ایستگاهها رنگ سفید بهش نمیرسه و از طرفی هم قانون این بوده که باید حتما حتما ایستگاهها به رنگ سفید در بیاد ...
استاندار یا شهردار اون خطه خطاب به کارگران دستور میده که هر چی ماست و کشک و دوغ در درون روستا هست رو جمع کنند و اونها رو با هم قاطی کنند و با قلمو به در و دیوار ایستگاه بمالن ... تا ایستگاه رنگ سفید به خودش بگیره ... و از اون زمان لفظه " ماست مالی کردن " شکل گرفت . و مردم خطاب به هم دیگه میگفتند کار رو ماست مالی کرد و تموم شد و رفت .
در حقیقت بهترین راه حل رو همین جناب استاندار انتخاب کرد ... کار رو ماست مالی کرد ...
خیلی از کارها و مسائلیکه در زندگی باهاشون برخورد میکنیم به نحوی هستند که باید حتما و حتما کاری " با هر نوع کیفیتی " تا زمان خاصی به اتمام برسه ... و مهمترین چیز این هست که فقط به اتمام برسه و کیفیت در درون اون مساله اونقدر ها مهم نیست ...
در چنین زمانهایی میتونیم از روش ماست مالی کردن استفاده کنیم .
یه پادشاه یک دختر زیبا روی داشته و پسری میخواسته با اون ازدواج کنه ...
پادشاه شرط میکنه که اگر بتونه دم یکی از گاوهاش رو بکنه و براش بیاره ... دخترش رو به اون پسر میده ... پسرک هم قبول میکنه ...
پادشاه عنوان میکنه که 3 تا گاو داره یکیشون قوی جثه و نیرومند ... دیگری متوسط و چابک و دیگری ضعیف و رنجور که به ترتیب وارد میدان مسابقه میشن و ایشون میتونه اقبال خودش رو امتحان کنه ...
اولین گاو که قویترین گاو پادشاه بوده وارد میدان میشه ... جست و خیزی میکنه ... و پسرک میگه این گاو هم خیلی تنومند هست و هم خیلی قدرتمند ... و با خودش میگه صبر میکنم تا گاو دوم بیاد ...
دومین گاو .. گاوی معمولی بود ... در میدان مسابقه جست و خیزی میکنه و پسرک با خودش میگه ... این گاو هم ممکن هست به من صدمه بزنه ... و با خودش میگه صبر میکنم تا گاو سوم بیاد ...
سومین گاو ... گاوی رنجور و ضعیف بوده ... پسرک پشتکی میزنه و بر پشت گاو سوم فرود میاد و میخواد دم گاو رو یکنه که میبینه ...
گاوه دم نداره ....
تجربه بعدی که میخوام در موردش صحبت کنم در مورد Poletic زدن به مدیر عامل شرکت هست و یک تجربه کاری هست و سعی میکنم که اون رو هم در غالب یک داستان تعریف کنم ...
روزی یک مردی پشتش قوز داشته و در خوابی عمیق فرو رفته بود ناگهان میبینه که صدایی داره از دور میاد و میبینه که گروهی دارن میزنن و میرقصند ... از این رو اون هم خواب آلود به گروه اونها میپیونده و شروع میکنه به رقصیدن ... که ناگهان میبینه که اونها سم دارن و انسان نیستند ... اجنه از این کاره مرد خیلی هیجان زده میشن و خوششون میاد و تصمیم میگیرن که قوز اون مرد رو از پشتش بر دارند ...
این مرد خیلی خوشحال میشه و شروع میکنه بالا و پائین پریدن ... ناگهان یکی از دوستانش که اون هم قوز داشته اون رو میبینه ... بهش نزدیک میشه و رازبرداشته شدن قوزش رو جویا میشه ...
اون هم ماجرا رو تعریف میکنه و میگه که برای اجنه رقصیده و اون ها برای پاداش ؛ قوز پشتش رو برداشتن ...
مرد خوشحال میشه و چون قوز داشته به همون مکان میره و خودش رو بخواب میزنه ... تا اینکه اجنه بیان ...
از قضا اجنه دوباره در همون روز عروسی داشتند و مرد هم میره بین اجنه و شروع به رقصیدن میکنه ...
و اجنه پی به این مساله میبرن که اون داره اغفالشون میکنه تا قوزش رو بردارن ...
اجنه ناراحت میشن که چرا اون مرد رازشون رو برملا کرده و چون فکر کردن سرشون کلاه رفته ... قوز مرده قبلی رو میارن و میزارن رو قوزه این بنده خدا ...
و از اون به بعد واژه قوزه بالا قوز شده شکل میگیره ...
بنابراین حواسمون باشه که به آدمهای زرنگ هوشمندانه Poletic بزنیم چون در غیر اینصورت ؛ ممکنه قوزه بالا قوز بشه و اون شخص بفهمه داریم فریبش میدیم و تمام دق و دلی هایی که از نفرات قبلی داشته رو بخواد سره ما در بیاره ....
میخواستم یکی دیگه از تجربیات زندگیم رو در درون این موضوع درج کنم ...
یکی از صفتهای مهم یک مدیر این هستش که باید قدرته این رو داشته باشه که بتونه هیجانات دیگران رو کنترل کنه و ...
یکی از چیزهایی که من به تجربه بهش رسیدم این هستش که به هیچ عنوان نباید انسان اجازه بده که هیجاناتش رو کسی کنترل کنه ...
و از مسائلی که باعث میشه هیجاناتش تحریک بشه فاصله بگیره ...
اگر کسی بتونه هر وقت خواست انسان رو شاد کنه ...
اگر کسی بتونه هر وقت خواست انسان رو غمگین کنه ...
اگر کسی بتونه هر وقت خواست باعث شیدا شدن انسان بشه
اون شخص خطرناک هست چون میتونه آسیبهایی به انسان بزنه که هیچ وقت انسان نمیتونه اون آسیبها رو فراموش کنه ...
اگر انسان پا در درون مسیری بزاره که امکان تهییج هیجاناتش بصورت کنترل نشده وجود داشته باشه ... باز باعث لطمه خوردن بهش میشه ... آدمهایی رو دیدم که برای مدت زمانی هیجاناتشون تحریک شده و تا آخره عمرشون در درون قفسه همون موضوع گیر کرده اند و دیگه نتونستند بیرون بیان .
بنابراین من یاد گرفتم که از افرادی که میتونند به راحتی هیجانات من رو کنترل کنند و مسائلی که باعث تحریک هیجانات من میشن فاصله بگیرم .
سلام
میشه مثال بزنید
[1].هنر رضایت از زندگی،نشر معارف،1392، عباس پسندیده، ص17
این موضوع را با یک دید مثبت می توان طور دیگری نگاه کرد به طوری که فایده داشته باشد!
اگر به انسانی که اولیا الله است تکیه کنیم و در تعادل هیجان ما موثر شود و بتواند کمک کند که ما دقیقا احساسمان را مدیریت کنیم، خوب این به نفع ماست و در مسیر کمال ما موثر خواهد شد. اصلا در برخی از موارد شاید ما نتوانیم اظهار صحیح هیجان را تشخیص دهیم، گاهی جمله ای از از بیان استاد هیجان ما را تغییر می دهد و همین جمله و سخن استاد!! زندکی ما را عوض می کند، آیا این بد است!!
اصلا فلسفه ارسال پیامبران الهی این بود که هیجان بشر مدیریت شود!!
پس بستگی دارد ما در بحث تعادل هیجان و کنترل آن، دلمان در اختیار کی باشد!!!
[FONT=arial][[FONT=arial]quote=هرمیون;946030]روش ماست مالی کردن استفاده کنیم .[/quote]
[FONT=arial]
[1].هنر رضایت از زندگی،نشر معارف،1392، عباس پسندیده،ص20
با فکر و تدبیر می توان بهترین زندگی را مدیریت کرد و برای همه مشکلات راه چاره ای پیدا کرد، منتها چه بسا برخی از ما از درک ارزش فکر کردن واستفاده کامل از نعمت عقل و فکر غافلیم!
زندگی خردمند زمانی است که انسان با کمک خدا از نعمت عقل و فکر بهره کاملی ببرد!
فکر کنم بهترین لذت دنیا و بهترین انتقام از روزگار خمار بودن هست. حالا اگر مخمره یعنی چیزی که خمار آن میشویم با ارزش تر باشد خودش میشود منبع سرخوشی بیشتر
سلام.
در زندگی پول، ثروت، موقعیت شغلی ، همسر خوب و غیره، هیچ کدومشون یا آرامشی در پی ندارند یا آرامش مقطعی دارند.
تنها چیزی که در هر لحظه و در هر حالتی و در سخت ترین شرایط هم باهاش احساس آرامش میکنی رضای خدا و یاد خداست.
أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ
آدم زمانی با یاد خدا آرامش پیدا میکنه که خدا این نعمت ها رو بهش بخشیده و با خودش فکر میکنه که خدا چقدر منو دوست داره.
و اون موقع هست که یاد خدا آرامش بخش دلهاست.
وگرنه این خدایی که برای ما ترسیم کردن یه هیولای چهار شاخه که به زور باید از فکر کردن بهش لذت ببری وگرنه به بی ایمانی متهم میشی.
[FONT=arial]
و اون موقع هست که یاد خدا آرامش بخش دلهاست.
وگرنه این خدایی که برای ما ترسیم کردن یه هیولای چهار شاخه که به زور باید از فکر کردن بهش لذت ببری وگرنه به بی ایمانی متهم میشی.[FONT=arial][FONT=arial]
بزرگوار ببینید چند نکته در بحث آرامش الهی هست؛[FONT=arial]
1. اولا باید خدا را درست بشناسیم، خدای متعال در اوج قدرت خیلی مهربان و رئوف است و بندگانش را خیلی دوست دارد، اگر کسی خدا را بد متوجه شده و ترسیمش غلط بوده، مشکل شناختی دارد و این یک مسئله دیگر است.
2. آرامش الهی به معنی نفی سایر لذت نعمتهای او نیست، بلکه در اینجا موضوع اینه که پایدارترین لذت، در سایه لذت الهی و آرامش در کنار یاد خداست، خدایی که ما به یادش باشیم خودش بهترین نعمتها را در اختیار بندگانش می گذارد، هدف باید شناخت و آرامش الهی باشد، مسائل دیگر مادی نعمت الهی است و خدا در صورت صلاح حتما در اختیار بندگانش خواهد داد.
منتها در یک خطای فکری انسان گمان دارد که آرامش واقعی و تسکین روح؛ تلاش بی وقفه برای کسب دنیا و مادیات هست، در این فرض هست که ما مشاهده می کنیم و می بینیم که انسانهایی هستند که عطش آرامشش سیراب نشده و پیوسته انسان حریص تر شده و روحش آرام نیست. ما منکر این نیستیم که انسان به مادیات نیاز ندارد و حتی رفع نیازهای ضروری در سایه مسائل مادی است و حتی انسان با داشتن آن لذت می برد، منتها بهترین رویکرد این است که هدف اصلی در زندگی انسان و کسب آرامش واقعی نباید دنیا باشد.
مخالفم
همه اینا میتونن ما رو به خدا و رضای او برسونن...به خصوص همسر خوب
سلام.
خداوند متعال بهترین رفیق انسان هست. همیشه پشت ماست و حمایت میکنه، کنار ماست و کمک میکنه، جلوی ماست و راهنمایی میکنه.
خداوندی که دعا هارو اجابت میکنه. واقعا مهربان تر و رحیم تر از او سراغ ندارم. باید بهترین تشکر هارو از خداوند کرد و گفت: الحمد لله الرب العالین.
من موندم با این همه نشانه چطور کسایی هستند که خداوند رو انکار میکنند. دقیقا عین این هست که روز روشن رو انکار کنی!
ستایش مخصوص خداوندیست که از بدو آفرینش ما، مارو پرورش میده.از عالم ذر و عالم رحم مادر تا بزرگسالی و پیری و مرگ و بعد از آن.
حقیقتا "رب" یکی از بهترین نام و لقب های خداوند هست.
واقعا 100 حیف که کسانی دوست ندارند سر کلاس بهترین معلمان و پرورش دهندگان، شرکت کنند و رفوضه میشن.
باید قدر تمام نعمات خداوند رو بدونیم و شکر گذار باشیم که خداوند شکرگذاران را دوست دارد.
الحمد لله رب العالین
[FONT=arial][FONT=arial]از هیچ کودکی نمی توان انتظار یکسان داشت.
گاهی بینش غلط و نگاه اشتباه باعث می شود که والدین از فرزندان خود انتظارات بیجا داشته باشند و همین رویکرد می تواند تربیت صحیح فرزند را خدشه دار کرده و آینده او را خراب بکند.
پس بهتر است فرزندان خود را آنگونه که هستند او را بپذیریم و کمک کنیم که استعداد آنها شکوفا شوند.
خدای متعال انسانها را متفاوت آفریده و همین تفاوت در جای خودش حکیمانه بوده و نظام هستی را تبدیل به نظام احسن کرده است. این مسئله حتی در مورد خود فرد هم صدق می کند که به جای مقایسه خود با دیگران و حسرت خوردن نعمت در دیگران، بهتر است به خود بنگرد و خود را خوب بشناسد و قدر و مزلتش را ارج دهد، این نگاه انسان را به سوی کمالات و رشد همه جانبه سوق می دهد.[FONT=arial][FONT=arial]