حکایت افعی و ابر در کتاب توحید مفضل !

تب‌های اولیه

50 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حکایت افعی و ابر در کتاب توحید مفضل !

با سلام و آرزوی سعادت برای شما

چه کسی می تواند حکایت افعی و ابر را که در کتاب توحید مفضل آمده است برای ما توضیح دهد؟!

متن عربی :قال المفضل : فقلت : خبرني يامولاي عن التنين والسحاب ، فقال : إن السحاب كالموكل به يختطفه حيثما ثقفه ، كما يختطف حجر المقناطيس بالحديد ، فهو لايطلع رأسه في الارض خوفا من السحاب ولايخرج إلا في القيظ مرة إذا صحت السماء فلم يكن فيه نكتة من غيمة ، قلت : فلم وكل السحاب بالتنين يرصده ويختطفه إذا وجده؟ قال : ليدفع عن الناس مضرته.

ترجمه فارسی: مفضل گوید عرض کردم آقا از ماجرای افعی و ابر بگویید. امام (ع) فرمود ابر از جانب خدای عز و جل گویی که وکیل است تا هر جا که افعی را بیابد برباید به گونه ای که آهن ربا آهن را می رباید . از این رو آنگاه که فصل باران و ابر است . این حیوان از ترس ابر سر از خاک بیرون نمی آورد . تنها هنگامی سر بیرون می آورد که هوا بسیار گرم باشد و ابری در آسمان نباشد.
عرض کردم : چرا باید ابر در کمین افعی باشد و اگر آن را دید بربایدش ؟
فرمود : تا مردم را از شر آن خلاصی دهد.

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد محسن

عصران;658590 نوشت:
با سلام و آرزوی سعادت برای شما

چه کسی می تواند حکایت افعی و ابر را که در کتاب توحید مفضل آمده است برای ما توضیح دهد؟!

متن عربی :قال المفضل : فقلت : خبرني يامولاي عن التنين والسحاب ، فقال : إن السحاب كالموكل به يختطفه حيثما ثقفه ، كما يختطف حجر المقناطيس بالحديد ، فهو لايطلع رأسه في الارض خوفا من السحاب ولايخرج إلا في القيظ مرة إذا صحت السماء فلم يكن فيه نكتة من غيمة ، قلت : فلم وكل السحاب بالتنين يرصده ويختطفه إذا وجده؟ قال : ليدفع عن الناس مضرته.

ترجمه فارسی: مفضل گوید عرض کردم آقا از ماجرای افعی و ابر بگویید. امام (ع) فرمود ابر از جانب خدای عز و جل گویی که وکیل است تا هر جا که افعی را بیابد برباید به گونه ای که آهن ربا آهن را می رباید . از این رو آنگاه که فصل باران و ابر است . این حیوان از ترس ابر سر از خاک بیرون نمی آورد . تنها هنگامی سر بیرون می آورد که هوا بسیار گرم باشد و ابری در آسمان نباشد.
عرض کردم : چرا باید ابر در کمین افعی باشد و اگر آن را دید بربایدش ؟
فرمود : تا مردم را از شر آن خلاصی دهد.


بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و طلب توفیق الهی برای شما پرسشگر محترم
باید گفت بر فرض صحت این روایت، اما نمی توان به طور دقیق حدس زد که مقصود از بیان این مطلب چیست که یا به دلیل نقص در تبیین درست موضوع از طرف راوی است،یا که جملاتی از روایت افتاده و آن به طور کامل بیان نشده است.مثلا تمام مطلب امام بیان نشده و فقط یک قسمت آن به دست ما رسیده که موجب شبهه شده است.
در عین حال توضیحات کوتاهی در این باره ارائه شده است که نا رسا یا نا کافی است و می تواند بیشتر موجب شک شود.
علاوه، این احتمال وجود دارد زمان،مکان و منطقه جغرافیایی یا نوع پرسش به گونه ای بوده که منجر به صدور این روایت با این خصوصیت شده و پاسخ امام فقط مربوط به حدود جغرافیایی محل سکونت حضرت در حوزه حجاز بوده است. بنا بر این،در سایر مکان ها ممکن است وضع به گونه ای دیگر بوده و چنین سوال و جوابی اصلا محل نداشته باشد. والله العالم.


پرسش

در کتاب توحید مفضل؛ از امام صادق(ع) نقل شده است: «ابر، تِنِّین را می‌رباید؛ چنان‌که آهن‌ربا، آهن را می‌رباید». منظور آن‌حضرت چیست؟ در صورت امکان شرحی برای توحید مفضل بیان کنید.

پاسخ اجمالی

در این روایت از امام صادق(ع) درباره تنین و ابر پرسیده شد که امام(ع) فرمود: «ابر [از جانب خداى تعالی] گویى که وکیل است تا هر جا که او را بیابد برباید به‌گونه‌اى که آهن‌ربا، آهن را می‌رباید. از این‌رو؛ آنگاه که فصل باران و ابر است این حیوان از هراس ابر، سر از خاک بیرون نمی‌آورد، تنها هنگامى سر بیرون می‌آورد که هوا بسیار گرم باشد و ابرى در آسمان نباشد».
در لغت برای «تنین» معانی گوناگونی از جمله؛ یک نوع مار بزرگ، ستاره‌ای خاص، مجموعه‌ای از ستارگان به شکل مار و ناحیه‌ای در آسمان وارد شده است. با توجه به سیاق مباحث قبل و بعد این بخش از توحید مفضل که درباره چگونگی آفرینش حیوانات و ویژگی‌های آنها است، به نظر می‌رسد مراد از «تنین» نوعی مار بزرگ باشد که برخی آن‌را به مار افعی ترجمه کرده‌اند.

پاسخ تفصیلی

اصل روایت مورد نظر چنین است: «قَالَ الْمُفَضَّلُ: فَقُلْتُ أَخْبِرْنِی یَا مَوْلَایَ عَنِ التِّنِّینِ وَ السَّحَابِ فَقَالَ إِنَّ السَّحَابَ کَالْمُوَکَّلِ بِهِ یَخْتَطِفُهُ حَیْثُمَا ثَقِفَهُ کَمَا یَخْتَطِفُ حَجَرُ الْمِغْنَاطِیسِ الْحَدِیدَ فَهُوَ لَا یَطْلُعُ رَأْسَهُ فِی الْأَرْضِ خَوْفاً مِنَ السَّحَابِ وَ لَا یَخْرُجُ إِلَّا فِی الْقَیْظِ مَرَّةً إِذَا صَحَتِ السَّمَاءُ فَلَمْ یَکُنْ فِیهَا نُکْتَةٌ مِنْ غَیْمَةٍ قُلْتُ فَلِمَ وَکَّلَ السَّحَابَ بِالتِّنِّینِ یَرْصُدُهُ وَ یَخْتَطِفُهُ إِذَا وَجَدَهُ قَالَ لِیَدْفَعَ عَنِ النَّاسِ مَضَرَّتَهُ»؛[1] مفضّل می‌گوید: از امام صادق(ع) درباره افعى و ابر پرسیدم. امام(ع) فرمود: «ابر [از جانب خداى تعالی] گویى که وکیل است تا هر جا که افعى را بیابد برباید به‌گونه‌اى که آهن‌ربا، آهن را می‌رباید. از این‌رو؛ آن‌گاه که فصل باران و ابر است این حیوان از هراس ابر، سر از خاک بیرون نمی‌آورد، تنها هنگامى سر بیرون می‌آورد که هوا بسیار گرم باشد و ابرى در آسمان نباشد». گفتم: چرا باید ابر در کمین افعى باشد و اگر آن‌را دید بربایدش؟ آن‌حضرت فرمود: «تا مردم را از شرّ آن خلاصى دهد».
برای پاسخ به این پرسش ابتدا باید دانست؛ مقصود از «تنین» در این روایت چیست؟ در لغت برای «تنین» معانی گوناگونی از جمله؛ یک نوع مار بزرگ،[2] ستاره‌ای خاص،[3] مجموعه‌ای از ستارگان به شکل مار[4] و ناحیه‌ای در آسمان[5] وارد شده است. با توجه به سیاق مباحث قبل و بعد این بخش از توحید مفضل که درباره چگونگی آفرینش حیوانات و ویژگی‌های آنها است، به نظر می‌رسد مراد از «تنین» نوعی مار بزرگ باشد که برخی آن‌را به مار افعی ترجمه کرده‌اند.[6] گویا مراد این است که؛ این مار خاص فقط در فصل گرما، زمانی که در آسمان هیچ ابری وجود نداشته باشد، سر از خاک بر می‌آورد و این بدان سبب است که مردم از شرّ آن در امان باشند.
درباره رابطه بین ابر و این نوع مار خاص را از دو منظر می‌توان بررسی کرد: یکی علمی با تکیه بر دانش زیست‌شناسی و دیگری معنایی است که با بررسی عبارت در روایت می‌توان برداشت کرد.
آنچه از ظاهر تعبیر «کالموکّل به» برمی‌آید، این است که خدای تعالی ابر را مانند نگهبانی بر تنین گماشته است و تنین نیز به ادراک غریزی خود از این نکته آگاهی دارد و به گمان این‌که ابر برایش خطرناک است، برای در امان ماندن جز یک‌بار در سال، سر از خاک بر نمی‌آورد.
ممکن است کسی ادعا کند خداوند علاوه بر ایجاد این ادراک غریزی در تنین، واقعاً در ابر هم نیروی ربایشی قرار داده است تا اگر تنین بیش از یک‌بار از خاک بیرون آمد، آن‌را به مثل آهن‌ربا برباید، یا ابر با سرعتی مانند سرعت ربایش آهن‌ربا به سمت تنین برود و آن‌را گرفته، به آسمان ببرد.[7] االبته ممکن است مقصود امام صادق(ع) تنها در حد تشبیه به آهن و آهن‌ربا و ساده‌سازی و رساندن بهتر مطلب به مخاطب بوده باشد.
هرچند بحث از منظر علمی و با رویکرد زیست‌شناسانه از عهده این نوشته بیرون است، اما در صورتی که از نظر علمی بین تنین و ابر رابطه‌ای واقعی مانند رابطه آهن و آهن‌ربا باشد یا به لحاظ زیست‌شناسی رابطه شکار و شکارچی باشد، هیچ محذور عقلی‌ای پیش نخواهد آمد.
ترجمه و شرح توحید مفضّل
اولین ترجمه این کتاب، توسط علامه مجلسی انجام گرفته است و در سال 1287ق، برای نخستین بار در ایران به چاپ رسیده است.
شیخ اسماعیل تبریزی، توحید مفضل را به نظم فارسی درآورده و نام آن‌را «توحیدنامه» گذاشته است.
برای این کتاب، شرح‌ها و ترجمه‌های متعددی به زبان فارسی و عربی نوشته شده است که می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:
1. شرح توحید المفضل: این کتاب، شرحی است مفصل بر توحید مفضل که باقر بن اسماعیل کجوری طهرانی، (متوفای 1313ق)، به زبان عربی نوشته است.
2. شرح توحید المفضل: این کتاب، در سال 1095ق، نوشته شده است و احتمالاً مؤلف آن، عبد الصمد شریف بن موسی رضا امامی باشد.
3. شرح توحید مفضل: این شرح، از مؤلفی ناشناس به زبان فارسی نوشته شده است و در کتابخانه ملک تهران نسخه‌ای از آن موجود است.
4. شرح توحید المفضل من أمالی الإمام الصادق(ع): شرحی است مفصل که توسط محمد بن صادق خلیلی نجفی، (متوفای 1389ق)، به زبان عربی نوشته شده است و تا به حال چندین مرتبه به چاپ رسیده است. آخرین طبع این کتاب، در سال 1384ق، در مطبعة نعمان نجف اشرف در چهار مجلد صورت گرفته است.
5. شرح توحید المفضل: این شرح را بهاء الدین محمد بن سعید لاهیجی، به زبان عربی نوشته است و نسخه‌ای از آن در کتابخانه دانشگاه تهران نگهداری می‌شود.
6. شرح توحید المفضل و ترجمته: این کتاب، اثری است از فخر الدین ترکستانی ما وراء نهری که در سال 1065ق، می‌زیسته است. او یکی از مستبصرینی است که بعد از گرایش به مذهب تشیّع، این کتاب را نوشته است. از این کتاب، نسخه‌های متعددی در کتابخانه‌ها وجود دارد.
7. ترجمه توحید مفضل: این کتاب، توسط کاظمی خلخالی، ترجمه و در سال 1403ق، در تهران به چاپ رسیده است.
۸. ترجمه حدیث مفضل: این ترجمه، توسط میرزا جلال الدین محمد مجد الاشراف نوشته شده و نسخه‌ای از آن در کتابخانه شاه‌چراغ شیراز موجود است.
۹. ترجمه توحید المفضل: این ترجمه توسط محمد صالح بن باقر قزوینی، در قرن یازدهم، نوشته شده و نسخه‌ای از آن در کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی و نسخه‌ای دیگر در کتابخانه سپه‌سالار تهران موجود است.
1۰. ترجمه توحید مفضل: این ترجمه، توسط محمد طاهر بن محمد حسین قمی شیرازی، متوفای 1098ق، نوشته شده و نسخه‌ای از آن در دست نیست.
1۱. شگفتی‌های آفرینش به زبان امام صادق(ع): این ترجمه، اثری است از نجف علی میرزایی متولد 1382ق که در سال 1419ق در قم، توسط انتشارات هجرت به چاپ رسیده است.


[/HR] [1]. مفضل بن عمر، توحید المفضل، محقق و مصحح: مظفر، کاظم‏، ص 110، داوری، قم، چاپ سوم، بی‌تا؛ مجلسى، محمدباقر، بحار الأنوار، ج 3، ص 101، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[2]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ‌13، ص 74 ، دار الفکر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق؛ حمیرى، نشوان بن سعید، شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، ج 2، ص 703، دار الفکر المعاصر، بیروت، چاپ اول، 1420ق؛ طریحى، فخر الدین، مجمع البحرین، ج 6، ص 221، کتابفروشى مرتضوى، تهران، چاپ سوم، 1416ق.
[3]. همان.
[4]. این قول به علمای نجوم نسبت داده شده است؛ واسطى زبیدى، محب الدین محمد مرتضى، تاج العروس من جواهر القاموس، ج 18، ص 89، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت، چاپ اول، 1414ق.
[5]. لسان العرب، ج 13، ص 75.
[6]. مفضل بن عمر، توحید مفضل، ترجمه علامه مجلسی، محقق و مصحح: باقری بیدهندی، ناصر، پاورقی: طباطبایی، سیدمحمدحسین،‏ ص 138، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، چاپ اول، 1379ش؛ میرزایى، نجف على‏، شگفتی‌هاى آفرینش (ترجمه توحید مفضل)، ص 103، هجرت، قم، چاپ پنجم، 1377ش.
[7]. این احتمال با معنای عبارت «یخْتَطِفُهُ» نیز سازگار است؛ چنان‌که در لغت، اختطاف به معنای «چیزی را با سرعت گرفتن» وارد شده است؛ لسان العرب، ج 9، ص 75.

محسن;660115 نوشت:
اما نمی توان به طور دقیق حدس زد که مقصود از بیان این مطلب چیست

سلام
خدا وکیلی اگر در کتب سایر ادیان از این حرف ها پیدا بشه شما پیراهن عثمان نمیکردید بزنید تو سر اون دین !
واقعا هیچ منطقی در این موضوع هست؟

با سلام و تشکر و قدردانی از شما کارشناس محترم

محسن;660115 نوشت:
باید گفت بر فرض صحت این روایت

صحت انتساب کتاب توحید مفضل به امام صادق و اعتبار آن به طور جدی و اساسی مورد تردید است برای اطلاع بیشتر می توانید لینک زیر را ببینید:

میزان اعتبار کتاب توحید مفضل

محسن;660115 نوشت:
اما نمی توان به طور دقیق حدس زد که مقصود از بیان این مطلب چیست که یا به دلیل نقص در تبیین درست موضوع از طرف راوی است،یا که جملاتی از روایت افتاده و آن به طور کامل بیان نشده است.مثلا تمام مطلب امام بیان نشده و فقط یک قسمت آن به دست ما رسیده که موجب شبهه شده است.

اگر فرض را بر صحت کتاب توحید مفضل بگیریم این احتمال شما باطل و بی اساس است زیرا امام جعفرصادق این کتاب را بر مفضل املا کرده و مفضل همان زمان آنها را زیر نظر امام نوشته است.

محسن;660115 نوشت:
اوه، این احتمال وجود دارد زمان،مکان و منطقه جغرافیایی یا نوع پرسش به گونه ای بوده که منجر به صدور این روایت با این خصوصیت شده و پاسخ امام فقط مربوط به حدود جغرافیایی محل سکونت حضرت در حوزه حجاز بوده است. بنا بر این،در سایر مکان ها ممکن است وضع به گونه ای دیگر بوده و چنین سوال و جوابی اصلا محل نداشته باشد.

این دیگر از آن حرفها بود.یعنی درمنطقه ی حجاز ابرها افعی را از زمین بر می دارند و به آسمان می برند ولی در جاهای دیگر ابرها این کار را نمی کنند!! یا فقط در زمان امام صادق ابرها افعی ها را برمی داشتند و به آسمان می بردند و در زمانهای دیگر ابرها این کار را نمی کردند!!

░░░▒▒▒▓▓▓▒▒▒░░░;660120 نوشت:
در کتاب توحید مفضل؛ از امام صادق(ع) نقل شده است: «ابر، تِنِّین را می‌رباید؛ چنان‌که آهن‌ربا، آهن را می‌رباید». منظور آن‌حضرت چیست؟ در صورت امکان شرحی برای توحید مفضل بیان کنید.

سلام
این مطلبی که شما از سایت اسلام کوئست ( http://www.islamquest.net/fa/archive...nent/printme/1 ) کپی پیست کردید و در اینجا گذاشتید را من قبلا دیده بودم . در آنجا کارشناس سایت اسلام کوئست موضوع را پیچانده است و از جواب دادن فرار کرده است. الان نشانتان می دهم:

░░░▒▒▒▓▓▓▒▒▒░░░;660120 نوشت:
در لغت برای «تنین» معانی گوناگونی از جمله؛ یک نوع مار بزرگ، ستاره‌ای خاص، مجموعه‌ای از ستارگان به شکل مار و ناحیه‌ای در آسمان وارد شده است. با توجه به سیاق مباحث قبل و بعد این بخش از توحید مفضل که درباره چگونگی آفرینش حیوانات و ویژگی‌های آنها است، به نظر می‌رسد مراد از «تنین» نوعی مار بزرگ باشد که برخی آن‌را به مار افعی ترجمه کرده‌اند.

░░░▒▒▒▓▓▓▒▒▒░░░;660120 نوشت:
برای پاسخ به این پرسش ابتدا باید دانست؛ مقصود از «تنین» در این روایت چیست؟ در لغت برای «تنین» معانی گوناگونی از جمله؛ یک نوع مار بزرگ،[2] ستاره‌ای خاص،[3] مجموعه‌ای از ستارگان به شکل مار[4] و ناحیه‌ای در آسمان[5] وارد شده است. با توجه به سیاق مباحث قبل و بعد این بخش از توحید مفضل که درباره چگونگی آفرینش حیوانات و ویژگی‌های آنها است، به نظر می‌رسد مراد از «تنین» نوعی مار بزرگ باشد که برخی آن‌را به مار افعی ترجمه کرده‌اند.[

این را که خودمان می دانستیم که منظور آن روایت افعی است.

░░░▒▒▒▓▓▓▒▒▒░░░;660120 نوشت:
آنچه از ظاهر تعبیر «کالموکّل به» برمی‌آید، این است که خدای تعالی ابر را مانند نگهبانی بر تنین گماشته است و تنین نیز به ادراک غریزی خود از این نکته آگاهی دارد و به گمان این‌که ابر برایش خطرناک است، برای در امان ماندن جز یک‌بار در سال، سر از خاک بر نمی‌آورد

اینکه جز یک بار در سال افعی بیرون نمی آید کارشناس سایت اسلام کوئست از کجای روایت فهمید؟ در روایت که چیزی در مورد سال بیرون آمدن افعی نیامده است.

░░░▒▒▒▓▓▓▒▒▒░░░;660120 نوشت:
االبته ممکن است مقصود امام صادق(ع) تنها در حد تشبیه به آهن و آهن‌ربا و ساده‌سازی و رساندن بهتر مطلب به مخاطب بوده باشد.

مطممئن هستید که با آن تشبیه به رابطه ی آهن و آهن ربا موضوع واضح تر شد یا آنکه با این تشبیه مطلب مبهم تر و پیچیده تر و غیر قابل فهم تر شد؟!

░░░▒▒▒▓▓▓▒▒▒░░░;660120 نوشت:
هرچند بحث از منظر علمی و با رویکرد زیست‌شناسانه از عهده این نوشته بیرون است، اما در صورتی که از نظر علمی بین تنین و ابر رابطه‌ای واقعی مانند رابطه آهن و آهن‌ربا باشد یا به لحاظ زیست‌شناسی رابطه شکار و شکارچی باشد، هیچ محذور عقلی‌ای پیش نخواهد آمد.

در اینجا کارشناس سایت اسلام کوئست دیگر به شعور مخاطب خود توهین کرده است یعنی اگر ابر ها شکارچی افعی باشند و افعی ها را مانند آهن ربا به خودشان جذب کنند هیچ چیز خلاف عقلی روی نداده است!!

░░░▒▒▒▓▓▓▒▒▒░░░;660120 نوشت:
ترجمه و شرح توحید مفضّل
اولین ترجمه این کتاب، توسط علامه مجلسی انجام گرفته است و در سال 1287ق، برای نخستین بار در ایران به چاپ رسیده است.
شیخ اسماعیل تبریزی، توحید مفضل را به نظم فارسی درآورده و نام آن‌را «توحیدنامه» گذاشته است.
برای این کتاب، شرح‌ها و ترجمه‌های متعددی به زبان فارسی و عربی نوشته شده است که می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:
1. شرح توحید المفضل: این کتاب، شرحی است مفصل بر توحید مفضل که باقر بن اسماعیل کجوری طهرانی، (متوفای 1313ق)، به زبان عربی نوشته است.
2. شرح توحید المفضل: این کتاب، در سال 1095ق، نوشته شده است و احتمالاً مؤلف آن، عبد الصمد شریف بن موسی رضا امامی باشد.
3. شرح توحید مفضل: این شرح، از مؤلفی ناشناس به زبان فارسی نوشته شده است و در کتابخانه ملک تهران نسخه‌ای از آن موجود است.
4. شرح توحید المفضل من أمالی الإمام الصادق(ع): شرحی است مفصل که توسط محمد بن صادق خلیلی نجفی، (متوفای 1389ق)، به زبان عربی نوشته شده است و تا به حال چندین مرتبه به چاپ رسیده است. آخرین طبع این کتاب، در سال 1384ق، در مطبعة نعمان نجف اشرف در چهار مجلد صورت گرفته است.
5. شرح توحید المفضل: این شرح را بهاء الدین محمد بن سعید لاهیجی، به زبان عربی نوشته است و نسخه‌ای از آن در کتابخانه دانشگاه تهران نگهداری می‌شود.
6. شرح توحید المفضل و ترجمته: این کتاب، اثری است از فخر الدین ترکستانی ما وراء نهری که در سال 1065ق، می‌زیسته است. او یکی از مستبصرینی است که بعد از گرایش به مذهب تشیّع، این کتاب را نوشته است. از این کتاب، نسخه‌های متعددی در کتابخانه‌ها وجود دارد.
7. ترجمه توحید مفضل: این کتاب، توسط کاظمی خلخالی، ترجمه و در سال 1403ق، در تهران به چاپ رسیده است.
۸. ترجمه حدیث مفضل: این ترجمه، توسط میرزا جلال الدین محمد مجد الاشراف نوشته شده و نسخه‌ای از آن در کتابخانه شاه‌چراغ شیراز موجود است.
۹. ترجمه توحید المفضل: این ترجمه توسط محمد صالح بن باقر قزوینی، در قرن یازدهم، نوشته شده و نسخه‌ای از آن در کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی و نسخه‌ای دیگر در کتابخانه سپه‌سالار تهران موجود است.
1۰. ترجمه توحید مفضل: این ترجمه، توسط محمد طاهر بن محمد حسین قمی شیرازی، متوفای 1098ق، نوشته شده و نسخه‌ای از آن در دست نیست.
1۱. شگفتی‌های آفرینش به زبان امام صادق(ع): این ترجمه، اثری است از نجف علی میرزایی متولد 1382ق که در سال 1419ق در قم، توسط انتشارات هجرت به چاپ رسیده است.

اینها هم که هیچ ربطی به موضوع نداشت . ترجمه ها و شرحهای توحید مفضل چه ربطی به سوال دارد؟

عصران;660263 نوشت:
با سلام و تشکر و قدردانی از شما کارشناس محترم

صحت انتساب کتاب توحید مفضل به امام صادق و اعتبار آن به طور جدی و اساسی مورد تردید است برای اطلاع بیشتر می توانید لینک زیر را ببینید:

میزان اعتبار کتاب توحید مفضل

اگر فرض را بر صحت کتاب توحید مفضل بگیریم این احتمال شما باطل و بی اساس است زیرا امام جعفرصادق این کتاب را بر مفضل املا کرده و مفضل همان زمان آنها را زیر نظر امام نوشته است.

این دیگر از آن حرفها بود.یعنی درمنطقه ی حجاز ابرها افعی را از زمین بر می دارند و به آسمان می برند ولی در جاهای دیگر ابرها این کار را نمی کنند!! یا فقط در زمان امام صادق ابرها افعی ها را برمی داشتند و به آسمان می بردند و در زمانهای دیگر ابرها این کار را نمی کردند!!


بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام مجدد خدمت شما
اگر عزیزان به همان پاسخ اجمالی این جانب دقت کنند خواهند فهمید که بنده حکایت ربایش ابرها مار های افعی را با تعبیر ظاهری که از لغات آن می فهمیم، قبول نکردم و البته اشخاص دیگر هم قبول نخواهند کرد.در عین حال اگر نامی از منطقه جغرافیایی حجاز بردم (بر فرض صحت روایت آن هم به همین شکلی که بیان شده و نیز جدا از موضوع ربایش ابرها) صرفا به این دلیل بود که خدای متعال با فرستادن باران یا سیل اجازه نمی داد که حیوان موذی از لانه اش خارج شود و به مردم آزار برساند.افعی قصد خروج از لانه را داشت و با دیدن ابر و باران به دورن لانه اش می خزید و نا پدید می شد. این یک تشبیه است که ابر گویا حیوان موذی را از سطح زمین می ربود.نه که در مناطق دیگر زمین ابر این کار را نمی کند که مقصود نگارنده هرگز این بیان نبوده و از عباراتی که نوشتم چنین قصدی بر نمی آید.

محسن;660477 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام مجدد خدمت شما
اگر عزیزان به همان پاسخ اجمالی این جانب دقت کنند خواهند فهمید که بنده حکایت ربایش ابرها مار های افعی را با تعبیر ظاهری که از لغات آن می فهمیم، قبول نکردم و البته اشخاص دیگر هم قبول نخواهند کرد.

سلام
اگه ممکنه بیشتر توضیح بدید! چون تا اونجا که فهمیدم این مطلب از قسمت اسرار حیات بوده، پس نمیتونه معنایی خارج از این حیطه داشته باشه!

عصران;660264 نوشت:
این را که خودمان می دانستیم که منظور آن روایت افعی است.

تنین دقیقا به معنی افعی نیست ممکن است ماری باشد فقط در بیابان ها حجاز زندگی کند و نسلش هم در این زمان منقرض شده باشد چون افعی به زبان عربی همان افعی می باشد ظاهرا (طبق گوگل ترنسلیت)
عصران;660264 نوشت:
اینکه جز یک بار در سال افعی بیرون نمی آید کارشناس سایت اسلام کوئست از کجای روایت فهمید؟ در روایت که چیزی در مورد سال بیرون آمدن افعی نیامده است.

می توانید از خود آن شخص بپرسید اما ممکن است به عنوان مثال ذکر کرده که هوا همیشه در طول سال ابری بوده اما یکروز نبوده پس مار یکبار در طول سال بیرون آمده:Nishkhand:
عصران;660264 نوشت:
مطممئن هستید که با آن تشبیه به رابطه ی آهن و آهن ربا موضوع واضح تر شد یا آنکه با این تشبیه مطلب مبهم تر و پیچیده تر و غیر قابل فهم تر شد؟!

واضحتر شد،کجای روایت پیچیده است؟
عصران;660264 نوشت:
در اینجا کارشناس سایت اسلام کوئست دیگر به شعور مخاطب خود توهین کرده است یعنی اگر ابر ها شکارچی افعی باشند و افعی ها را مانند آهن ربا به خودشان جذب کنند هیچ چیز خلاف عقلی روی نداده است!!

چه چیز خلاف عقلی رخ داده؟ شما دلیل عقلی دارید که ابر نوع حاصی از مار را نمی تواند جذب کند؟!!!!
عصران;660264 نوشت:
اینها هم که هیچ ربطی به موضوع نداشت . ترجمه ها و شرحهای توحید مفضل چه ربطی به سوال دارد؟

من پاسخ سوال شما را ندادم پاسخ این سوال را قرار دادم که در کتاب توحید مفضل؛ از امام صادق(ع) نقل شده است: «ابر، تِنِّین را می‌رباید؛ چنان‌که آهن‌ربا، آهن را می‌رباید». منظور آن‌حضرت چیست؟ در صورت امکان شرحی برای توحید مفضل بیان کنید.

محسن;660477 نوشت:
اگر عزیزان به همان پاسخ اجمالی این جانب دقت کنند خواهند فهمید که بنده حکایت ربایش ابرها مار های افعی را با تعبیر ظاهری که از لغات آن می فهمیم، قبول نکردم

به چه دلیل عقلی شما قبول نمی کنید؟
دلیل عقلی دارید که مثلا نوع خاصی از مار به اسم تنین در عربستان بوده باشد که از ترس ابر بیرون نیامده باشد؟؟؟

░░░▒▒▒▓▓▓▒▒▒░░░;660563 نوشت:
تنین دقیقا به معنی افعی نیست ممکن است ماری باشد فقط در بیابان ها حجاز زندگی کند و نسلش هم در این زمان منقرض شده باشد چون افعی به زبان عربی همان افعی می باشد ظاهرا

هیچ ماری رو ابر جذب نمیکنه دست از این تعصب بردارید
░░░▒▒▒▓▓▓▒▒▒░░░;660563 نوشت:
می توانید از خود آن شخص بپرسید اما ممکن است به عنوان مثال ذکر کرده که هوا همیشه در طول سال ابری بوده اما یکروز نبوده پس مار یکبار در طول سال بیرون آمده

ی بار خودت بخون چی نوشتی
░░░▒▒▒▓▓▓▒▒▒░░░;660563 نوشت:
چه چیز خلاف عقلی رخ داده؟ شما دلیل عقلی دارید که ابر نوع حاصی از مار را نمی تواند جذب کند؟

بله هیچ منطقی برای این موضوع نیست ابر از جنس آب هست و نمیتونه مار رو جذب کنه! هیچ ماری در هیچ جای دنیا و در هیچ کتاب تاریحی نقل نشده
که مار رو ابر جذب کرده

░░░▒▒▒▓▓▓▒▒▒░░░;660564 نوشت:
ه چه دلیل عقلی شما قبول نمی کنید؟
دلیل عقلی دارید که مثلا نوع خاصی از مار به اسم تنین در عربستان بوده باشد که از ترس ابر بیرون نیامده باشد؟؟؟

برای عدم چنین ماری دلیل میخوای باشه
هیچ تاریخ نگاری همچین چیزی رو نقل نکرده
هیچ جای دنیا همچین اتفاقی نیوفتاده
هیچ سندی الان نداریم
هیچ جانور شناسی این رو نگفته
فیزیک امکان جذب مار توسط ابر رو رد میکنه(اینو ی بچه راهنمایی هم میدونه)

بررسی خرافه ی افعی و ابر

این خرافه مانند خرافه ی قبلی که در کتاب توحید مفضل بررسی کردیم (یعنی مارخوردن گوزن) خیلی مشهور نیست اما من با کمی جستجو توانستم رد این خرافه را نیز پیدا کنم.
قبل از آن به این نکته مهم اشاره کنم که ما به نویسنده ی توحید مفضل تخفیف دادیم که واژه ((تنین)) را به افعی ترجمه کردیم وگرنه ترجمه ی درست آن همان (( اژدها )) است!!! البته برخی نهنگ هم ترجمه کرده اند که در هرحال تفاوتی در اصل خرافه ایجاد نمی کند.

نعیم بن حماد مروزی (قرن دوم هجری) در کتاب الفتن می نویسد:

حدثنا نعيم ثنا أبو المغيرة عن إسماعيل بن عياش عن أبي بكر بن أبي مريم الغساني حدثني أشياخنا عن كعب قال إن التنين يكون حية فيؤذي أهل البر من أهل الأرض فيلقها الله من البر إلى البحر فإذا صاحت دواب البحر منه بعث الله عليه من ينقله من البحر إلى الأرض إلى يأجوج ومأجوج فيجعله رزقا لهم. بقية وعبد القدوس عن صفوان بن عمرو عن حوشب بن سيف المعافري حدثني أزداد بن أفلح المقرائي أنه كان هو وجابر بن أزداد المقرائي منصرفين إلى منزلهما بعد راهط بقليل يعني بعد غزوة يقال لها راهط فقال له جابر هل لك في زيارة عمرو البكالي ؟ قال نعم قال فانطلقنا حتى دخلنا منزله فوجدنا الجند قد عادوه وهو قاعد يحدثهم فذكر رجل التنين فقال عمرو وهل تدرون كيف يكون التنين ؟ قالوا وكيف يكون ؟ قال تكون حية تعدو على حية فتأكلها ثم تصير تأكل الحيات وتعظم وتنتفخ وتزداد في حمتها حتى تحرق فإذا عدت على دواب الأرض فأهلكتها ساقها الله حتى تأتي نهرا لتعبره فيضربها تيار الماء حتى يدخلها البحر فتصنع في دواب البحر كما صنعت في دواب الأرض فتعظم وتزداد في حمتها حتى تعج دواب البحر منها إلى الله فيبعث الله إليها ملكا فيرميها حتى تخرج رأسها من الماء ثم يدني إليها السحاب والبرق حتى يحملها فيلقيها إلى يأجوج ومأجوج تكون أرزاقهم فيحترزونها كما تحتزرون الإبل والبقر.

ترجمه ی فارسی : از کعب الاحبار نقل شده که گفت افعی ( تنین یا نهنگ یا همان اژدها) ماری بود که ساکنان خشکی را آزار می داد پس خداوند او را از خشکی به دریا انداخت و زمانی که موجودات دریا هم از آن به خدا شکایت کردند خداوند آن را از دریا به زمین به سوی یاجوج و ماجوج انتقال داد و آن را روزی آنها قرار داد... و همچنین از فردی به نام ازداد بن افلح نقل شده که گفت در نزد عمرو البکالی بودیم که مردی صحبت از افعی ( تنین یا همان اژدها) به میان آورد. سپس عمرو گفت: آیا می دانید افعی ( تنین یا همان آژدها) چگونه است؟ گفتند چگونه است؟ گفت: ماری است که بر ماری حمله می کند و آن را می خورد سپس می رود و مارهای بیشتری را می خورد و بزرگ و متورم می شود و گرمایش افزایش می یابد تا جایی که آتش می گیرد. سپس زمانی که بر موجودات زمین حمله می کند خداوند پایش را نابود می کند.تا ان را از رودی عبور دهد سپس آن را به آب می زند تا داخل دریا شود و اورا یکی از موجودات دریا می سازد همانگونه که قبلا از موجودات خشکی بود . سپس دوباره بزرگ می شود و گرمایش بالا می رود و بالاخره زمانی که جانوران دریا را هم آزار می دهد آنگاه خداوند فرشته ای را بر او بر می انگیزد فرشته سرش را از آب خارج می کند و به ابرها و صاعقه می دهد ابرها آن را حمل می کنند و به سوی یاجوج و ماجوج می برند و آن را روزی آنها قرار می دهند همانگونه که گاو و شتر روزی آنها است. ( کتاب الفتن ص 358)

طبری ( قرن سوم هجری) در کتاب تفسیر خود می نویسد:

أين أنت يوم خلقت التّنين ورزقه في البحر، ومسكنه في السحاب، عيناه تَوَقَّدان نارا، ومنخراه يثوران دخانا، أذناه مثل قوس السحاب، يثور منهما لهب كأنه إعصار العجاج، جوفه يحترق ونَفَسه يلتهب، وزبده كأمثال الصخور، وكأن صريف أسنانه صوت الصواعق، وكأن نظر عينيه لهب البرق، أسراره لا تدخله الهموم، تمرّ به الجيوش وهو متكئ، لا يفزعه شيء ليس فيه مفصل [زُبَر] الحديد عنده مثل التين، والنحاس عنده مثل الخيوط، لا يفزع من النُّشاب، ولا يحسّ وقع الصخور على جسده، ويضحك من النيازك، ويسير في الهواء كأنه عصفور، ويهلك كلّ شيء يمرُّ به ملك الوحوش، وإياه آثرت بالقوّة على خلقي، هل أنت آخذه بأحبولتك فرابطه بلسانه، أو واضع اللجام في شدقه، أتظنه يوفي بعهدك، أو يسبح من خوفك؟ هل تحصي عمره، أم هل تدري أجله، أو تفوّت رزقه؟ أم هل تدري ماذا خرب من الأرض؟ أم ماذا يخرّب فيما بقي من عمره؟ أتطيق غضبه حين يغضب أم تأمره فيطيعك؟ تبارك الله وتعالى؟

ترجمه فارسی: چه می شود شما را روزی که افعی ( تنین یا همان اژدها) خلق شد و مسکنش در ابرها بود . از دو چشمانش آتش بیرون می آمد و از سوراخ بینی اش دود بیرون می آمد و گوشهایش مانند قوس ابرها بود هر شعله و لهیبی که از او فوران می کرد مانند طوفان بود شکمش می سوخت و نفسش باد می کرد و کف دهانش مانند سنگها است و صدای به هم فشردن دندانهایش مانند صدای رعد و برق بود و نگاه چشمانش مانند جرقه ی رعد و برق بود و هیچگاه از چیزی نگران و ترسان نمی شد. اگر سپاهی به جنگش رود او پیروز می شود. هیچ چیز خلل و تغییری در او ایجاد نمی کند. آهن در نزدش مانند انجیر است و مس در نزدش همچون رشته ای است و سختی سنگ را بر بدن خود احساس نمی کند و می غرد و می خندد و مانند طوفان در هوا می گردد و همه چیز را نابود می کند... آیا تو هستی که اورا زبانش آویزان می کنی یا افسار اورا به دست می گیری؟ آیا می پنداری که او به عهد با تو وفا می کند؟ آیا می توانی عمرش را محاسبه کنی؟ یا می دانی هنگام مرگش چه زمانی است؟ آیا می دانی چه خرابه هایی در زمین ایجاد کرده است؟ آیا می دانی تا زمانی که مرگش برسد چه ویرانه های دیگری در زمین ایجاد می کند ؟ آیا تو او را از خشمش هنگامی که پرخاش می کند باز می داری یا تو اورا تحت فرمان و اطاعت خویش در می آوری؟ تبارك الله وتعالى.(تفسیر طبری ج 18 ص 493)

ابن فقیه (قرن سوم هجری) در کتاب البلدان می نویسد:

وقال المعلّى بن هلال الكوفيّ: كنت بالمصّيصة فسمعتهم يتحدّثون أن البحر ربما مكث أيّاما وليالي لا يصفق أمواجه، ويسمع له دويّ شديد، فيقولون: ما هذا إلّا لشيء قد آذى دوابّ البحر فهي تضجّ إلى الله تعالى، قال: فتقبل سحابة حتى تغيب في البحر، ثم تقبل أخرى وأخرى حتى عدّ سبع سحائب، ثم ترتفع إلى جانب آخر تنهزم تتبعها التي تليها، والريح تصفقها ثم يرتفعن جميعا في السماء، وقد أخرجن شيئا يرون أنه التنّين حتى يغيب عنّا ونحن نراه ورأسه في السحاب وذنبه يضطرب، فيطرحه إلى يأجوج ومأجوج فيسكن البحر لذلك.
وقال المنصوريّ:
إن السحاب الموكّل بالتنّين يخطفه حيث ما وجده كما يخطف حجر المغناطيس الحديد، حتى صار لا يطلع رأسه خوفا من السحاب، ولا يخرج رأسه إلّا في الفرد إذا صحت السماء، وربما احتمله السحاب فانفلت منه ووقع في البحر، فتجيء السحابة بهدّة ورعد وبرق فتدخل في البحر فتستخرجه ثانية، فربما مرّ في طريقه بالشجرة العاديّة فيقتلعها والصخرة العظيمة فيرفعها، وكان في بعض زمان حكيم يقال له بقراطيس فشا الموت في قرى هناك ففحص عنه بقراطيس هذا فإذا بتنّين قد أخرجه السحاب وانفلت منه. فوقع ونتن، فأبلغ ذلك إلى أهل القرى فذهب بقراطيس فجمع الدراهم وجبى أهل القرى، واشترى بها ملحا فألقاه عليه حتى سكن ذلك النتن، وأسلم الله أهل البلاد، قال بقراطيس:
فذهبت إليه لأنظر ما هو فوجدت طوله فرسخين وعرضه أذرع كثيرة، وجسمه مستدير ولونه مثل لون النمر، مفلّس كفلوس السمك، وله جناحان عظيمان كأجنحة السمك بالقرب من رأسه الذي يتشعّب منه الرءوس، وهذا الرأس على خلقة رأس الإنسان مثل التلّ العظيم، وله أذنان طويلتان عريضتان كآذان الفيل، ويتشعّب من ذلك الرأس ستّة أعناق، طول العنق عشرة أذرع، على كلّ عنق رأس شبيه برأس الحيّة.

ترجمه فارسی: معلى بن هلال كوفى گويد: من در مصيصه بودم، مردمان آنجا را شنيدم كه مى‌گفتند گاه چند شبانه روز از دريا موجى نخيزد و بانگى سخت از آن شنيده شود. گويند اين تنها بخاطر چيزى است كه جنبندگان دريا را آزار ترساند، تا به درگاه خداى، تعالى، ناله كنند.
گويد: سپس ابرى آيد تا به درون دريا نهان شود. و در پس آن، ابرى ديگر آيد و ابرى ديگر-و تا هفت ابر بر شمرد-پس آنگاه آن ابر، از سوى ديگر دريا بالا آيد و تند برود. ابرى كه پس از آن آمده بود نيز در پى آن بالا آيد و باد بر پيكر ابرها خورد، سپس همۀ ابرها به آسمان روند، در حالى كه چيزى از دريا بيرون آورده‌اند و مردم بينندكه آن چيز، آن افعی (تنین یا همان اژدها) است [ابرها آن را ببرند]تا ناپيدا شود. و ما بينيمش در حالى كه سر آن در ابرهاست و دمش تكان خورد. بدين‌سان ابر آن را به نزديك يأجوج و مأجوج افكند. و بدين روى دريا [از آن بانگ و آشوب]بيارامد.

منصورى گويد: ابر گمارده بر افعی ( تنین یا همان اژدها)، هر جاى آن را ببيند بربايد، چنانچون آهنربا كه آهن بربايد. تا بدانجا كه افعی ( تنین یا همان اژدها)، از بيم ابر، سر خويش از آب بيرون نكند، مگر به ندرت و به آن هنگام كه آسمان بى ابر باشد. و گاه ابر آن را بر گيرد و او خويشتن رها كند و در آب فرو افتد. آن ابر باز با بانگى سهمگين، همراه تندر و برق بيايد و به درون دريا شود و افعی ( تنین یا همان اژدها) را باز بيرون كشد. و گاه در راه، بر درختهاى بس كهن بگذرد و آنها را از ريشه بر آرد و بر صخره‌هاى كلان گذرد و آنها را از جاى بكند.

وقتى حكيمى بود كه او را ابقراط ( بقراط یونانی) مى‌گفتند. [در روزگار او ]در دهكده‌هاى آنجا، مرگ و مير بسيار شد. اين ابقراط به جستجوى علت آن شد. به افعی ای ( تنین یا همان اژدها) رسيد كه ابر آن را از دريا بر آورده بود و افعی ( تنین یا همان اژدها) خويشتن از ابر رها كرده بود و بر زمين افتاده بود و گنديده بود. ابقراط واقعه را به مردم آن دهها رسانيد و خود رفت و به گرد آوردن درم پرداخت و از همۀ آن ده‌نشينان سهم گرفت. با آن درمها نمك خريد و بر روى آن مردار پاشيد، تا بوى آن فرو نشست و خداى مردم آن آباديها را سلامت كرد.

ابقراط گفته است: من به نزديك آن رفتم تا بنگرم كه چيست. درازايش را دو فرسنگ ديدم و پهنايش را چندين گز بسيار و پيكرش را دايره‌گون و رنگش را همانند رنگ پلنگ. و چونان ماهيان پولك داشت و دو بال بزرگ داشت كه همانند بالهاى ماهى، نزديك سر او بود، كه از آن سر نيز سرهاى ديگرى جدا مى‌شد. و سر او در خلقت چونان انسان بود و به اندازۀ تپه‌اى بزرگ.
و دو گوش داشت دراز و پهن چونان گوشهاى پيل. از سر، شش گردن جدا مى‌شد هر يك به درازاى ده گز و بر هر گردن، سرى بود چونان سر مار.( البلدان ص 594)

یاقوت حموی ( اواخر قرن ششم هجری) در کتاب معجم البلدان شبیه این مطالب را آورده است. (معجم البلدان ج3 ص 198)

ابن منظور ( قرن هفتم هجری) در کتاب لسان العرب می نویسد:

والتِّنِّينُ: ضرْب مِنَ الْحَيَّاتِ مِنْ أَعظمها كأَكبر مَا يَكُونُ مِنْهَا، وَرُبَّمَا بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ سَحَابَةً فَاحْتَمَلَتْهُ، وَذَلِكَ فِيمَا يُقَالُ، وَاللَّهُ أَعلم، أَن دَوَابَّ الْبَحْرِ يَشْكُونَهُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى فيرْفَعُه عَنْهَا؛ قَالَ أَبو مَنْصُورٍ: وأَخبرني شَيْخٌ مِنْ ثِقاتِ الغُزاة أَنه كَانَ نَازِلًا عَلَى سِيف بَحْرِ الشَّامِ، فَنَظَرَ هُوَ وَجَمَاعَةُ أَهل العَسْكر إِلَى سحابةٍ انقَسَمت فِي الْبَحْرِ ثُمَّ ارْتَفَعَتْ، وَنَظَرْنَا إِلَى ذَنَبِ التِّنِّين يَضطرب فِي هَيْدب السَّحَابَةِ، وهَبَّت بِهَا الريحُ وَنَحْنُ نَنظر إِلَيْهَا إِلَى أَن غَابَتِ السحابةُ عَنْ أَبصارِنا. وَجَاءَ فِي بَعْضِ الأَخبار:
أَن السَّحَابَةَ تَحْمِلُ
التِّنّين إِلَى بِلَادِ يَأْجوج ومَأْجوج فتَطرحه فِيهَا، وأَنهم يَجْتَمِعُونَ عَلَى لحمِه فيأْكلونه.

ترجمه فارسی: و افعی ( تنین یا همان اژدها): ماری است از بزرگترین مارها. و پروردگار عز و جل ابری را برانگیخت تا آن را بر دارد و حمل کند و در باره حقیقت این قول خداوند داناتر است. هنگامی که جانوران دریا نزد خداوند از او شکایت کردند خداوند اورا بالا برد. ابو منصور می گوید: یکی از فرماندهان جنگی به من خبر داد که هنگامی که در دریای شام باران می بارید او و برخی دیگر از لشکریان به ابر نگاه کردند و دیدند در دریا خرد شد و در آسمان صعود کرد.و ما دیدیم که دم افعی ( تنین یا همان اژدها) از وجود ابر پریشان شد و ما به سویش نگاه می کردیم تا زمانی که ابر از دیدگان ما غایب شد. و در بعضی اخبار آمده است که ابر افعی ( تنین یا همان اژدها) را برمی دارد و به سرزمین یاجوج و ماجوج می اندازد و آنها از گوشتش می خورند.(لسان العرب ج 13 ص 74)


ریشه ی این خرافه چیست؟

مسعودی ( مورخ و جغرافیدان قرن سوم هجری) در کتاب مروج الذهب می نویسد:


و قد اختلف الناس في التنین فمنهم من رأى أنه ريح سوداء تكون في قعر البحر فتظهر الى النسيم، و هو الجو، فتحلق السحب [فتلحق بالسحاب] كالزوبعة، فإذا صارت من الارض و استدارت و أثارت معها الغبار ثم استطالت في الهواء ذاهبة الصُّعداء توهَّم الناس أنها حيات سود و قد ظهرت من البحر لسواد السحاب، و ذهاب الضوء و ترادف الرياح.

و منهم من رأى أنها دوابُّ تتكون في قعر البحر، فتعظم و تؤذي دواب البحر، فيبعث اللّٰه عليها السحاب و الملائكة فيخرجونها من بينها، و أنها على صورة الحية السوداء لها بريق و بصيص، لا تمر بمدينة إلا أتت على ما لا يقدر لا يمر ذنبه بشيء إلا أتى عليه من بناء. . . عليه من بناء عظيم أو شجر أو جبل، و ربما تتنفس فتحرق الشجرة الكبيرة فيلقيه السحاب في بلد يأجوج و مأجوج، و يمطر السحاب عليهم، فيقتل التنين، فمنه يتغذى يأجوج و مأجوج، و هذا القول يُعْزَى إلى ابن عباس. و قد ذكر قوم في التنين غير ما ذكرنا، و كذلك حكى قوم من أهل السير و أصحاب القصص أموراً فيما ذكرنا أعرضنا عن ذكرها.

ترجمه : مردم درباره افعی ( تنین یا همان اژدها) نظرات متفاوتی داده اند بعضی گفته اند که افعی ( تنین یا همان اژدها ) بادی سیاه است که در قعر دریا است و چون به نسیم یا همان هوا می رسد مانند طوفان به طرف ابرها می رود و چون از زمین بالا رود و بگردد و غبار بپراکند و در هوا بگسترد و اوج گیرد مردم توهم می کنند که مارهای سیاه است که از دریا برآمده است زیرا ابرها سیاه است و روشنی نیست و بادها پیوسته می وزد.

بعضی دیگر گفته اند که افعی ( تنین یا همان اژدها ) جانوری است که در قعر دریا به وجود می آید و بزرگ می شود و حیوانات دریا را آزار می دهد و خداوند ابرها و فرشتگان را می فرستد تا آن را از دریا بیرون آرند و به شکل ماری سیاه است که برق و صدایی دارد و دم آن به هر بنای بزرگ یا درخت و کوهی رسد آن را درهم می کوبد گاه باشد که تنفس کند و درخت تنومند را بسوزاند و ابر آن را برمی دارد و به سرزمین یاجوج و ماجوج می اندازد و باران بر آنها ببارد و افعی ( تنین یا همان اژدها) را بکشد و یاجوج و ماجوج از آن تغذیه می کنند و این سخن را به ابن عباس منسوب داشته اند.

گروهی دیگر درباره افعی ( تنین یا همان اژدها ) چیز دیگری گفته اند و جمعی از سرگذشت نویسان و قصه پردازان در این باره مطالبی آورده اند که از ذکر آن چشم می پوشیم. از جمله اینکه افعی (تنین یا همان اژدها) ماری سیاه است که در صحراها و کوهها به وجود می آید و سیل و آب باران آن را به طرف دریا می راند و از حیوانات دریایی تغذیه می کند و پیکرش بزرگ و عمرش دراز می شود و چون عمرش به پانصد سال می رسد بر حیوانات دریا غلبه می کند و چیزی نظیر خبر ابن عباس را گفته اند. و هم گفته اند که بعضی افعی ها ( تنین یا همان اژدها) سیاه و بعضی سفید و به اندازه ی مار است. ایرانیان مکر وجود افعی ( تنین یا همان اژدها) در دریا نیستند و می پندارند که هفت سر دارد و در حکایتهای خود به آن مثل می زنند و خدا حقیقت آنچه را گفتیم بهتر می داند ولی غالب مردم اخبار مربوط به این موضوع را انکار می کنند و اکثر عاقلان آن را نمی پذیرند. (مروج الذهب ج 1 ص 139 و 140)
ابوعبید بکری ( قرن پنجم هجری) در کتاب المسالک و الممالک خود با اقتباس از مسعودی عینا همین مطلب را نوشته است. (المسالک و الممالک ج1 ص 217)

و بالاخره آقای عبد اللطیف عاشور در کتاب ((موسوعه الطیر و و الحیوان فی الحدیث نبوی)) در بخش واژه ((التنین)) می نویسد:

ولكن.. ما هى حقيقة التنين؟!
إن وجود ذكر له فى الأساطير والحكايات القديمة عند المصريين والأشوريين والبابليين والهنود وغيرهم، بل والعرب أيضا، يدل على أن له أصلا!! ..
قال الدكتور صباح محمود محمد : «فى الواقع إن التنين ظاهرة مناخية، أى تدخل ضمن ما يسمى بعلم المناخ أو الأرصاد الجوية، باعتبار أن التنين ما هو إلا تلك الرياح المدمرة والتى تسمى بالأعاصير أو العواصف الدوارة.. ويمكن أن نلتمس حقيقة ما ذكرناه من أن التنين نوع من أنواع الأعاصير المدمرة، مما ذكره بعض الرحالة والمؤرخين، فقد أشار المسعودى إلى ذلك .

ترجمه: و اما حقیقت التنین (اژدها) چیست؟

چیزهایی که درباره ی آن در افسانه ها و حکایات قدیمی مصری ها و آشوری ها و بابلی ها و غیره و همچنین اعراب وجود دارد اصلا بر خود آن دلالت نمی کند!!...

دکتر صباح محمود محمد ( یکی از اساتید جغرافی عرب) می گوید:(( در واقع تنین ( اژدها) یک پدیده ی آب و هوایی است یعنی در علم آب و هواشناسی تنین ( اژدها) چیزی جز بادهای مخرب نیست که طوفان یا گردباد نامیده می شود... یا می تواند با توجه به آنچه که گفتیم نوعی از انواع طوفانهای مخرب باشد چنانکه در بعضی سفرنامه ها و تواریخ ذکر شده است همانگونه که مسعودی نیز به آن اشاره می کند. ( موسوعه الطیر ص 118)

عصران;661046 نوشت:
بررسی خرافه ی افعی و ابر

این خرافه مانند خرافه ی قبلی که در کتاب توحید مفضل بررسی کردیم (یعنی مارخوردن گوزن) خیلی مشهور نیست اما من با کمی جستجو توانستم رد این خرافه را نیز پیدا کنم.


سلام بر جناب عصران عزیز و رحمة الله و برکاته،
برادر عزیزم، تاپیک گوزن مارخور بسته شده بود نتوانستم آنجا جواب بدهم در پروفایلتان نوشتم و انتظار داشتم لااقل کمی از مواضع خودتان کوتاه بیایید نه اینکه بر خرافی بودن آن پافشاری کنید:
[SPOILER]
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
جناب عصران چه چیز اینکه یک بز کوهی خاص (که شاید همان مارخور امروزی باشد و شاید هم منقرض شده باشد) برای مثال ماری را بخورد برایتان خیلی عجیب و غیرقابل باور است که آن را با گاو پرنده‌ی سخنگو مقایسه می‌کنید؟ (یا شکار شدن یک کودک توسط یک عقاب چقدر عجیب است که آنرا با خوردن آهن توسط موش مقایسه می‌کنید؟)
این مطالب از ویکی‌پدیاست:

برخی از گیاه‌خواران هم گاه از گوشت تغذیه می‌کنند و برخی از گوشت‌خواران هم گاهی گیاه می‌خورند، ولی تقسیم‌بندی موجودات زنده به گیاه‌خوار، گوشت‌خوار و همه‌چیزخوار بر اساس انتخاب منابع غذایی اصلی از سوی مجموع افراد یک گونه صورت می‌پذیرد.

Although cases exist of carnivores eating plant matter and herbivores eating meat, the classification "omnivore" refers to the adaptations and main food source of the species in general, so these exceptions do not make either individual animals or the species as a whole omnivorous


Many species are difficult to classify as either omnivores, herbivores, or carnivores because few animals are strictly limited to just one type of tissue in the diet.[citation needed] Even the cat and weasel families, usually regarded as obligate carnivores, eat a little vegetable matter, for instance when they eat the guts of prey, although this does not prove that they derive nutrition from it.




While most mammals may display "omnivorous" behavior patterns depending on conditions of supply, culture, season and so on, they will generally prefer a particular class of food, to which their digestive processes are adapted. Like most arboreal species, most squirrels are primarily granivores, subsisting on nuts and seeds.[20] But like virtually all mammals, squirrels avidly consume some animal food when it becomes available. For example, the American Eastern gray squirrel has spread to parts of Britain, continental Europe and South Africa. Where it flourishes, its effect on populations of nesting birds is often serious, largely because of consumption of eggs and nestlings




در مورد قورباغه‌ی bullfrog ما داریم که این نوع غورباقه تقریباً هر چیزی را که در دهانش جا شود شکار می‌کند، نه فقط حشرات که حتی پرندگان و مارهای کوچک را، البته دندان هم دارد ولی تا جایی که فهمیدم قورباغه از دندانش برای گرفتن طعمه کمک می‌گیرد نه برای جویدن و پاره‌پاره کردن، بلکه غذا را می‌بلعد. وقتی چنین تنوعی در میان قورباغه‌ها هست که یک قورباغه می‌تواند مار و پرنده بخورد چه چیزی آنقدر عجیب است که یک بز صحرایی نتواند از خزندگان کوچک صحرایی تغذیه کند ولو به صورت جزئی؟ حقیر نمی‌دانم که بز مدّ نظر آن روایت بز کوهی است یا مثلاً صحرایی (البته مارخور از انواع کوهی است) اما در هر صورت کمی غذا و گرسنگی در برخیمواقع یا فصول سال می‌تواند به انتخاب غذاهای خاصی توسط این بزها منجر گردد، بدون اینکه در شرایط طبیعی میلی به خوردن چنان غذاهایی داشته باشند.
با این حساب آن مطلب آمده در توحید مفضل برای حقیر بعید نیست، عجیب هم باشد خلاف عقل نیست، حداکثر عجیب است و البته خلقت خداوند پر است از عجایب و شگفتی‌ها.
یا علی علیه‌السلام

[/SPOILER]
اما در مورد این مطلب جدید که تحت عنوان خرافه مطرح کردید در پست قبلی نوشتید:
عصران;661046 نوشت:
قبل از آن به این نکته مهم اشاره کنم که ما به نویسنده ی توحید مفضل تخفیف دادیم که واژه ((تنین)) را به افعی ترجمه کردیم وگرنه ترجمه ی درست آن همان (( اژدها )) است!!! البته برخی نهنگ هم ترجمه کرده اند که در هرحال تفاوتی در اصل خرافه ایجاد نمی کند.

نعیم بن حماد مروزی (قرن دوم هجری) در کتاب الفتن می نویسد:

حدثنا نعيم ثنا أبو المغيرة عن إسماعيل بن عياش عن أبي بكر بن أبي مريم الغساني حدثني أشياخنا عن كعب قال إن التنين يكون حية فيؤذي أهل البر من أهل الأرض فيلقها الله من البر إلى البحر فإذا صاحت دواب البحر منه بعث الله عليه من ينقله من البحر إلى الأرض إلى يأجوج ومأجوج فيجعله رزقا لهم. بقية وعبد القدوس عن صفوان بن عمرو عن حوشب بن سيف المعافري حدثني أزداد بن أفلح المقرائي أنه كان هو وجابر بن أزداد المقرائي منصرفين إلى منزلهما بعد راهط بقليل يعني بعد غزوة يقال لها راهط فقال له جابر هل لك في زيارة عمرو البكالي ؟ قال نعم قال فانطلقنا حتى دخلنا منزله فوجدنا الجند قد عادوه وهو قاعد يحدثهم فذكر رجل التنين فقال عمرو وهل تدرون كيف يكون التنين ؟ قالوا وكيف يكون ؟ قال تكون حية تعدو على حية فتأكلها ثم تصير تأكل الحيات وتعظم وتنتفخ وتزداد في حمتها حتى تحرق فإذا عدت على دواب الأرض فأهلكتها ساقها الله حتى تأتي نهرا لتعبره فيضربها تيار الماء حتى يدخلها البحر فتصنع في دواب البحر كما صنعت في دواب الأرض فتعظم وتزداد في حمتها حتى تعج دواب البحر منها إلى الله فيبعث الله إليها ملكا فيرميها حتى تخرج رأسها من الماء ثم يدني إليها السحاب والبرق حتى يحملها فيلقيها إلى يأجوج ومأجوج تكون أرزاقهم فيحترزونها كما تحتزرون الإبل والبقر.

ترجمه ی فارسی : از کعب الاحبار نقل شده که گفت افعی ( تنین یا نهنگ یا همان اژدها) ماری بود که ساکنان خشکی را آزار می داد پس خداوند او را از خشکی به دریا انداخت و زمانی که موجودات دریا هم از آن به خدا شکایت کردند خداوند آن را از دریا به زمین به سوی یاجوج و ماجوج انتقال داد و آن را روزی آنها قرار داد... و همچنین از فردی به نام ازداد بن افلح نقل شده که گفت در نزد عمرو البکالی بودیم که مردی صحبت از افعی ( تنین یا همان اژدها) به میان آورد. سپس عمرو گفت: آیا می دانید افعی ( تنین یا همان آژدها) چگونه است؟ گفتند چگونه است؟ گفت: ماری است که بر ماری حمله می کند و آن را می خورد سپس می رود و مارهای بیشتری را می خورد و بزرگ و متورم می شود و گرمایش افزایش می یابد تا جایی که آتش می گیرد. سپس زمانی که بر موجودات زمین حمله می کند خداوند پایش را نابود می کند.تا ان را از رودی عبور دهد سپس آن را به آب می زند تا داخل دریا شود و اورا یکی از موجودات دریا می سازد همانگونه که قبلا از موجودات خشکی بود . سپس دوباره بزرگ می شود و گرمایش بالا می رود و بالاخره زمانی که جانوران دریا را هم آزار می دهد آنگاه خداوند فرشته ای را بر او بر می انگیزد فرشته سرش را از آب خارج می کند و به ابرها و صاعقه می دهد ابرها آن را حمل می کنند و به سوی یاجوج و ماجوج می برند و آن را روزی آنها قرار می دهند همانگونه که گاو و شتر روزی آنها است. ( کتاب الفتن ص 358)

طبری ( قرن سوم هجری) در کتاب تفسیر خود می نویسد:

أين أنت يوم خلقت التّنين ورزقه في البحر، ومسكنه في السحاب، عيناه تَوَقَّدان نارا، ومنخراه يثوران دخانا، أذناه مثل قوس السحاب، يثور منهما لهب كأنه إعصار العجاج، جوفه يحترق ونَفَسه يلتهب، وزبده كأمثال الصخور، وكأن صريف أسنانه صوت الصواعق، وكأن نظر عينيه لهب البرق، أسراره لا تدخله الهموم، تمرّ به الجيوش وهو متكئ، لا يفزعه شيء ليس فيه مفصل [زُبَر] الحديد عنده مثل التين، والنحاس عنده مثل الخيوط، لا يفزع من النُّشاب، ولا يحسّ وقع الصخور على جسده، ويضحك من النيازك، ويسير في الهواء كأنه عصفور، ويهلك كلّ شيء يمرُّ به ملك الوحوش، وإياه آثرت بالقوّة على خلقي، هل أنت آخذه بأحبولتك فرابطه بلسانه، أو واضع اللجام في شدقه، أتظنه يوفي بعهدك، أو يسبح من خوفك؟ هل تحصي عمره، أم هل تدري أجله، أو تفوّت رزقه؟ أم هل تدري ماذا خرب من الأرض؟ أم ماذا يخرّب فيما بقي من عمره؟ أتطيق غضبه حين يغضب أم تأمره فيطيعك؟ تبارك الله وتعالى؟

ترجمه فارسی: چه می شود شما را روزی که افعی ( تنین یا همان اژدها) خلق شد و مسکنش در ابرها بود . از دو چشمانش آتش بیرون می آمد و از سوراخ بینی اش دود بیرون می آمد و گوشهایش مانند قوس ابرها بود هر شعله و لهیبی که از او فوران می کرد مانند طوفان بود شکمش می سوخت و نفسش باد می کرد و کف دهانش مانند سنگها است و صدای به هم فشردن دندانهایش مانند صدای رعد و برق بود و نگاه چشمانش مانند جرقه ی رعد و برق بود و هیچگاه از چیزی نگران و ترسان نمی شد. اگر سپاهی به جنگش رود او پیروز می شود. هیچ چیز خلل و تغییری در او ایجاد نمی کند. آهن در نزدش مانند انجیر است و مس در نزدش همچون رشته ای است و سختی سنگ را بر بدن خود احساس نمی کند و می غرد و می خندد و مانند طوفان در هوا می گردد و همه چیز را نابود می کند... آیا تو هستی که اورا زبانش آویزان می کنی یا افسار اورا به دست می گیری؟ آیا می پنداری که او به عهد با تو وفا می کند؟ آیا می توانی عمرش را محاسبه کنی؟ یا می دانی هنگام مرگش چه زمانی است؟ آیا می دانی چه خرابه هایی در زمین ایجاد کرده است؟ آیا می دانی تا زمانی که مرگش برسد چه ویرانه های دیگری در زمین ایجاد می کند ؟ آیا تو او را از خشمش هنگامی که پرخاش می کند باز می داری یا تو اورا تحت فرمان و اطاعت خویش در می آوری؟ تبارك الله وتعالى.(تفسیر طبری ج 18 ص 493)

ابن فقیه (قرن سوم هجری) در کتاب البلدان می نویسد:

وقال المعلّى بن هلال الكوفيّ: كنت بالمصّيصة فسمعتهم يتحدّثون أن البحر ربما مكث أيّاما وليالي لا يصفق أمواجه، ويسمع له دويّ شديد، فيقولون: ما هذا إلّا لشيء قد آذى دوابّ البحر فهي تضجّ إلى الله تعالى، قال: فتقبل سحابة حتى تغيب في البحر، ثم تقبل أخرى وأخرى حتى عدّ سبع سحائب، ثم ترتفع إلى جانب آخر تنهزم تتبعها التي تليها، والريح تصفقها ثم يرتفعن جميعا في السماء، وقد أخرجن شيئا يرون أنه التنّين حتى يغيب عنّا ونحن نراه ورأسه في السحاب وذنبه يضطرب، فيطرحه إلى يأجوج ومأجوج فيسكن البحر لذلك.
وقال المنصوريّ:
إن السحاب الموكّل بالتنّين يخطفه حيث ما وجده كما يخطف حجر المغناطيس الحديد، حتى صار لا يطلع رأسه خوفا من السحاب، ولا يخرج رأسه إلّا في الفرد إذا صحت السماء، وربما احتمله السحاب فانفلت منه ووقع في البحر، فتجيء السحابة بهدّة ورعد وبرق فتدخل في البحر فتستخرجه ثانية، فربما مرّ في طريقه بالشجرة العاديّة فيقتلعها والصخرة العظيمة فيرفعها، وكان في بعض زمان حكيم يقال له بقراطيس فشا الموت في قرى هناك ففحص عنه بقراطيس هذا فإذا بتنّين قد أخرجه السحاب وانفلت منه. فوقع ونتن، فأبلغ ذلك إلى أهل القرى فذهب بقراطيس فجمع الدراهم وجبى أهل القرى، واشترى بها ملحا فألقاه عليه حتى سكن ذلك النتن، وأسلم الله أهل البلاد، قال بقراطيس:
فذهبت إليه لأنظر ما هو فوجدت طوله فرسخين وعرضه أذرع كثيرة، وجسمه مستدير ولونه مثل لون النمر، مفلّس كفلوس السمك، وله جناحان عظيمان كأجنحة السمك بالقرب من رأسه الذي يتشعّب منه الرءوس، وهذا الرأس على خلقة رأس الإنسان مثل التلّ العظيم، وله أذنان طويلتان عريضتان كآذان الفيل، ويتشعّب من ذلك الرأس ستّة أعناق، طول العنق عشرة أذرع، على كلّ عنق رأس شبيه برأس الحيّة.

ترجمه فارسی: معلى بن هلال كوفى گويد: من در مصيصه بودم، مردمان آنجا را شنيدم كه مى‌گفتند گاه چند شبانه روز از دريا موجى نخيزد و بانگى سخت از آن شنيده شود. گويند اين تنها بخاطر چيزى است كه جنبندگان دريا را آزار ترساند، تا به درگاه خداى، تعالى، ناله كنند.
گويد: سپس ابرى آيد تا به درون دريا نهان شود. و در پس آن، ابرى ديگر آيد و ابرى ديگر-و تا هفت ابر بر شمرد-پس آنگاه آن ابر، از سوى ديگر دريا بالا آيد و تند برود. ابرى كه پس از آن آمده بود نيز در پى آن بالا آيد و باد بر پيكر ابرها خورد، سپس همۀ ابرها به آسمان روند، در حالى كه چيزى از دريا بيرون آورده‌اند و مردم بينندكه آن چيز، آن افعی (تنین یا همان اژدها) است [ابرها آن را ببرند]تا ناپيدا شود. و ما بينيمش در حالى كه سر آن در ابرهاست و دمش تكان خورد. بدين‌سان ابر آن را به نزديك يأجوج و مأجوج افكند. و بدين روى دريا [از آن بانگ و آشوب]بيارامد.

منصورى گويد: ابر گمارده بر افعی ( تنین یا همان اژدها)، هر جاى آن را ببيند بربايد، چنانچون آهنربا كه آهن بربايد. تا بدانجا كه افعی ( تنین یا همان اژدها)، از بيم ابر، سر خويش از آب بيرون نكند، مگر به ندرت و به آن هنگام كه آسمان بى ابر باشد. و گاه ابر آن را بر گيرد و او خويشتن رها كند و در آب فرو افتد. آن ابر باز با بانگى سهمگين، همراه تندر و برق بيايد و به درون دريا شود و افعی ( تنین یا همان اژدها) را باز بيرون كشد. و گاه در راه، بر درختهاى بس كهن بگذرد و آنها را از ريشه بر آرد و بر صخره‌هاى كلان گذرد و آنها را از جاى بكند.

وقتى حكيمى بود كه او را ابقراط ( بقراط یونانی) مى‌گفتند. [در روزگار او ]در دهكده‌هاى آنجا، مرگ و مير بسيار شد. اين ابقراط به جستجوى علت آن شد. به افعی ای ( تنین یا همان اژدها) رسيد كه ابر آن را از دريا بر آورده بود و افعی ( تنین یا همان اژدها) خويشتن از ابر رها كرده بود و بر زمين افتاده بود و گنديده بود. ابقراط واقعه را به مردم آن دهها رسانيد و خود رفت و به گرد آوردن درم پرداخت و از همۀ آن ده‌نشينان سهم گرفت. با آن درمها نمك خريد و بر روى آن مردار پاشيد، تا بوى آن فرو نشست و خداى مردم آن آباديها را سلامت كرد.

ابقراط گفته است: من به نزديك آن رفتم تا بنگرم كه چيست. درازايش را دو فرسنگ ديدم و پهنايش را چندين گز بسيار و پيكرش را دايره‌گون و رنگش را همانند رنگ پلنگ. و چونان ماهيان پولك داشت و دو بال بزرگ داشت كه همانند بالهاى ماهى، نزديك سر او بود، كه از آن سر نيز سرهاى ديگرى جدا مى‌شد. و سر او در خلقت چونان انسان بود و به اندازۀ تپه‌اى بزرگ.
و دو گوش داشت دراز و پهن چونان گوشهاى پيل. از سر، شش گردن جدا مى‌شد هر يك به درازاى ده گز و بر هر گردن، سرى بود چونان سر مار.( البلدان ص 594)

یاقوت حموی ( اواخر قرن ششم هجری) در کتاب معجم البلدان شبیه این مطالب را آورده است. (معجم البلدان ج3 ص 198)

ابن منظور ( قرن هفتم هجری) در کتاب لسان العرب می نویسد:

والتِّنِّينُ: ضرْب مِنَ الْحَيَّاتِ مِنْ أَعظمها كأَكبر مَا يَكُونُ مِنْهَا، وَرُبَّمَا بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ سَحَابَةً فَاحْتَمَلَتْهُ، وَذَلِكَ فِيمَا يُقَالُ، وَاللَّهُ أَعلم، أَن دَوَابَّ الْبَحْرِ يَشْكُونَهُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى فيرْفَعُه عَنْهَا؛ قَالَ أَبو مَنْصُورٍ: وأَخبرني شَيْخٌ مِنْ ثِقاتِ الغُزاة أَنه كَانَ نَازِلًا عَلَى سِيف بَحْرِ الشَّامِ، فَنَظَرَ هُوَ وَجَمَاعَةُ أَهل العَسْكر إِلَى سحابةٍ انقَسَمت فِي الْبَحْرِ ثُمَّ ارْتَفَعَتْ، وَنَظَرْنَا إِلَى ذَنَبِ التِّنِّين يَضطرب فِي هَيْدب السَّحَابَةِ، وهَبَّت بِهَا الريحُ وَنَحْنُ نَنظر إِلَيْهَا إِلَى أَن غَابَتِ السحابةُ عَنْ أَبصارِنا. وَجَاءَ فِي بَعْضِ الأَخبار:
أَن السَّحَابَةَ تَحْمِلُ
التِّنّين إِلَى بِلَادِ يَأْجوج ومَأْجوج فتَطرحه فِيهَا، وأَنهم يَجْتَمِعُونَ عَلَى لحمِه فيأْكلونه.

ترجمه فارسی: و افعی ( تنین یا همان اژدها): ماری است از بزرگترین مارها. و پروردگار عز و جل ابری را برانگیخت تا آن را بر دارد و حمل کند و در باره حقیقت این قول خداوند داناتر است. هنگامی که جانوران دریا نزد خداوند از او شکایت کردند خداوند اورا بالا برد. ابو منصور می گوید: یکی از فرماندهان جنگی به من خبر داد که هنگامی که در دریای شام باران می بارید او و برخی دیگر از لشکریان به ابر نگاه کردند و دیدند در دریا خرد شد و در آسمان صعود کرد.و ما دیدیم که دم افعی ( تنین یا همان اژدها) از وجود ابر پریشان شد و ما به سویش نگاه می کردیم تا زمانی که ابر از دیدگان ما غایب شد. و در بعضی اخبار آمده است که ابر افعی ( تنین یا همان اژدها) را برمی دارد و به سرزمین یاجوج و ماجوج می اندازد و آنها از گوشتش می خورند.(لسان العرب ج 13 ص 74)


ریشه ی این خرافه چیست؟

مسعودی ( مورخ و جغرافیدان قرن سوم هجری) در کتاب مروج الذهب می نویسد:


و قد اختلف الناس في التنین فمنهم من رأى أنه ريح سوداء تكون في قعر البحر فتظهر الى النسيم، و هو الجو، فتحلق السحب [فتلحق بالسحاب] كالزوبعة، فإذا صارت من الارض و استدارت و أثارت معها الغبار ثم استطالت في الهواء ذاهبة الصُّعداء توهَّم الناس أنها حيات سود و قد ظهرت من البحر لسواد السحاب، و ذهاب الضوء و ترادف الرياح.

و منهم من رأى أنها دوابُّ تتكون في قعر البحر، فتعظم و تؤذي دواب البحر، فيبعث اللّٰه عليها السحاب و الملائكة فيخرجونها من بينها، و أنها على صورة الحية السوداء لها بريق و بصيص، لا تمر بمدينة إلا أتت على ما لا يقدر لا يمر ذنبه بشيء إلا أتى عليه من بناء. . . عليه من بناء عظيم أو شجر أو جبل، و ربما تتنفس فتحرق الشجرة الكبيرة فيلقيه السحاب في بلد يأجوج و مأجوج، و يمطر السحاب عليهم، فيقتل التنين، فمنه يتغذى يأجوج و مأجوج، و هذا القول يُعْزَى إلى ابن عباس. و قد ذكر قوم في التنين غير ما ذكرنا، و كذلك حكى قوم من أهل السير و أصحاب القصص أموراً فيما ذكرنا أعرضنا عن ذكرها.

ترجمه : مردم درباره افعی ( تنین یا همان اژدها) نظرات متفاوتی داده اند بعضی گفته اند که افعی ( تنین یا همان اژدها ) بادی سیاه است که در قعر دریا است و چون به نسیم یا همان هوا می رسد مانند طوفان به طرف ابرها می رود و چون از زمین بالا رود و بگردد و غبار بپراکند و در هوا بگسترد و اوج گیرد مردم توهم می کنند که مارهای سیاه است که از دریا برآمده است زیرا ابرها سیاه است و روشنی نیست و بادها پیوسته می وزد.

بعضی دیگر گفته اند که افعی ( تنین یا همان اژدها ) جانوری است که در قعر دریا به وجود می آید و بزرگ می شود و حیوانات دریا را آزار می دهد و خداوند ابرها و فرشتگان را می فرستد تا آن را از دریا بیرون آرند و به شکل ماری سیاه است که برق و صدایی دارد و دم آن به هر بنای بزرگ یا درخت و کوهی رسد آن را درهم می کوبد گاه باشد که تنفس کند و درخت تنومند را بسوزاند و ابر آن را برمی دارد و به سرزمین یاجوج و ماجوج می اندازد و باران بر آنها ببارد و افعی ( تنین یا همان اژدها) را بکشد و یاجوج و ماجوج از آن تغذیه می کنند و این سخن را به ابن عباس منسوب داشته اند.

گروهی دیگر درباره افعی ( تنین یا همان اژدها ) چیز دیگری گفته اند و جمعی از سرگذشت نویسان و قصه پردازان در این باره مطالبی آورده اند که از ذکر آن چشم می پوشیم. از جمله اینکه افعی (تنین یا همان اژدها) ماری سیاه است که در صحراها و کوهها به وجود می آید و سیل و آب باران آن را به طرف دریا می راند و از حیوانات دریایی تغذیه می کند و پیکرش بزرگ و عمرش دراز می شود و چون عمرش به پانصد سال می رسد بر حیوانات دریا غلبه می کند و چیزی نظیر خبر ابن عباس را گفته اند. و هم گفته اند که بعضی افعی ها ( تنین یا همان اژدها) سیاه و بعضی سفید و به اندازه ی مار است. ایرانیان مکر وجود افعی ( تنین یا همان اژدها) در دریا نیستند و می پندارند که هفت سر دارد و در حکایتهای خود به آن مثل می زنند و خدا حقیقت آنچه را گفتیم بهتر می داند ولی غالب مردم اخبار مربوط به این موضوع را انکار می کنند و اکثر عاقلان آن را نمی پذیرند. (مروج الذهب ج 1 ص 139 و 140)
ابوعبید بکری ( قرن پنجم هجری) در کتاب المسالک و الممالک خود با اقتباس از مسعودی عینا همین مطلب را نوشته است. (المسالک و الممالک ج1 ص 217)

و بالاخره آقای عبد اللطیف عاشور در کتاب ((موسوعه الطیر و و الحیوان فی الحدیث نبوی)) در بخش واژه ((التنین)) می نویسد:

ولكن.. ما هى حقيقة التنين؟!
إن وجود ذكر له فى الأساطير والحكايات القديمة عند المصريين والأشوريين والبابليين والهنود وغيرهم، بل والعرب أيضا، يدل على أن له أصلا!! ..
قال الدكتور صباح محمود محمد : «فى الواقع إن التنين ظاهرة مناخية، أى تدخل ضمن ما يسمى بعلم المناخ أو الأرصاد الجوية، باعتبار أن التنين ما هو إلا تلك الرياح المدمرة والتى تسمى بالأعاصير أو العواصف الدوارة.. ويمكن أن نلتمس حقيقة ما ذكرناه من أن التنين نوع من أنواع الأعاصير المدمرة، مما ذكره بعض الرحالة والمؤرخين، فقد أشار المسعودى إلى ذلك .

ترجمه: و اما حقیقت التنین (اژدها) چیست؟

چیزهایی که درباره ی آن در افسانه ها و حکایات قدیمی مصری ها و آشوری ها و بابلی ها و غیره و همچنین اعراب وجود دارد اصلا بر خود آن دلالت نمی کند!!...

دکتر صباح محمود محمد ( یکی از اساتید جغرافی عرب) می گوید:(( در واقع تنین ( اژدها) یک پدیده ی آب و هوایی است یعنی در علم آب و هواشناسی تنین ( اژدها) چیزی جز بادهای مخرب نیست که طوفان یا گردباد نامیده می شود... یا می تواند با توجه به آنچه که گفتیم نوعی از انواع طوفانهای مخرب باشد چنانکه در بعضی سفرنامه ها و تواریخ ذکر شده است همانگونه که مسعودی نیز به آن اشاره می کند. ( موسوعه الطیر ص 118)


تا کنون در تاپیک شرکت نکرده بودم چون حرفی برای گفتن نداشتم جز اینکه بگویم دو احتمال دارد، یکی اینکه این روایت همانطور که شما می‌فرمایید خرافی باشد و یکی هم اینکه ما نتوانیم درست آنرا درک کنیم و از آنجا که هیچ توضیحی برای درک درست آن به ذهنم نمی‌رسید مطلبی هم نداشتم که به تاپیک اضافه کنم، اما الآن با این ردّیه که شما نوشتید وضع تغییر کرد، الآن حقیر فکر می‌کنم این روایت دیگر قابل توجیه خواهد بود چه آنکه دو مطلب را از مجموع روایات علمی شیعه دریافته‌ام:

۱. یأجوج و مأجوج ساکن کره‌ی زمین نیستند

۲. ابرها (یا برخی از ابرها) دربهایی هستند به آسمان‌های بالاتر یا چیزی نزدیک به این معنا

اگر هم بفرمایید که از نظر فیزیکی این مطالب و بخصوص مطلب دوم قابل پذیرش نیست و معلوم است که اشتباه است حقیر حرف برای گفتن در این زمینه زیاد دارم که ابتدایش با این می‌باشد که هندسه‌ی فضا-زمان یک هندسه‌ی ساده آنطور که ما تا کنون درک کرده‌ایم نبوده و این حواس جسمانی ما هستند که آنها را اینطور تشخیص می‌دهند ... و البته فیزیک امروز تا حدودی می‌تواند بخشی از این مسائل را درک کند و خودش هم نظریاتی مشابه دارد اگرچه از جهاتی هم متفاوت باشد ...

در مورد ابر به طور خاص روایتی داریم که امیر مؤمنان در یک زمانی زیر باران شدید ایستاده بودند که خیش بشوند، به ایشان گفته شد تشریف ببرید زیر یک سقف که سرما نخورید یا چیزی به این مضمون و ایشان فرمودند که این باران از آب بهشت است و می‌خواهم با آن خیس بشوم ... شاید آب نیسان بوده ولی اطمینان ندارم ... در مورد بسته شدن نطفه‌ی مؤمن هم داریم که قطره‌ی آبی از بهشت بر زمین می‌بارد و گیاهی از آن سبز می‌شود که پدر آن مؤمن از آن می‌خورد (اگرچه خودش نداند که روزی‌اش چه بوده است) و بعد با همسرش نزدیکی می‌کند تا نطفه‌ی آن مؤمن بسته شود، مشابه اینکه نطفه‌ی اهل بیت علیهم‌السلام بعد از روزی خاصی که پدرانشان از میوه‌ها و اطعمه‌ی بهشتی می‌خوردند بسته می‌شد ... اینکه از آب آسمان‌های بالاتر چطور بر زمین دنیا ببارد بحثی است که تأمل بیشتری را می‌طلبد و انکار ساده‌ی آن صرفاً سبب بی‌بهره ماندن انسان از درک حقایق عالی‌تر از خلقت خدا خواهد بود، چه آنکه مؤیدات بر این مطالب یکی دو تا نیست ... دریایی که نامش حیوان است و حضرت موسی علیه‌السلام آنجا با حضرت خضر علیه‌السلام ملاقات کردند (ماهی بریان در ان افتاد و زنده شد، دریایی که در حشر برای زنده شدن مردگان بر زمین می‌بارد تا انسان از زمین بروید همانطور که هر سال گیاهان با آب باران از زمین مرده می‌رویند) در زیر عرش خداست و ما می‌دانیم که تا قبل از رسول خدا هیچ کسی به آسمان با بدنش عروج نکرده بوده است و اینکه حضرت موسی و وصی ایشان و حضرت خضر علیهم‌السلام آنجا رفته بودند نشان می‌دهد که اینها باید از طریق زمین به هم مرتبط باشند که مؤیدات بر این مطلب هم یکی دو تا نیست، زمین هم هفت طبقه دارد که در روایات زیادی به طور صریح یا ضمنی می‌توان مسائلی را در مورد چگونگی این مطلب یافت، مثل روایت توضیح دادن کوه کمد در بین مکه و مدینه که دشمنان اهل بیت علیهم‌السلام در آنجا هستند و این کوه تا زمین هفتم (بالای آسمان ششم) ادامه دارد ... یا مثل سفر حضرت ذوالقرنین علیه‌السلام که در قرآن تلویحاً به آن اشاره شده است ولی در روایات توضیح آن آمده که از کوه قاف رد شدند و کوه قاف در زمین چهارم است که بالای آسمان سوم است و بعد به وادی ظلمات وارد شدند که چشمه‌ی آب حیات آنجا بود نه در کره‌ی زمین ...! اینکه آسمان با ستون‌هایی که دیده نمی‌شوند بنا شده‌اند و اینکه آسمان ذات الحبک است در روایت به همین صورت توضیح داده شده‌اند ... یا اینکه بین ستارگان مسیرهایی وجود دارد مثل راه‌های شما بر زمین ... اینکه عرش خدا که محیط بر آسمان‌ها و زمین است در قلب مؤمن قرار دارد حکایت از این دارد که باطنیات و ظاهریات این دنیا بی‌ارتباط با هم نیستند و در واقع جدای از هم نیستند و نزول فرشتگان از آسمان‌ها و نزول قرآن و غیره همگی به راحتی با فهم درست هندسه‌ی خلقت درک می‌شوند ...

(ادامه دارد ان شاء الله)

(ادامه)

اما شاید بغرنج‌ترین بخش مطلب امده در کتاب شریف توحید مفضل که شما و جناب وجه‌اردک‌زشت نسبت به آن استبعاد کردید بحث ربایش این مار یا اژدها یا هر چیز دیگری که هست توسط ابر باشد ...! معما چو حل گشت آسان شود ... الآن دیگر فهم این مسأله سخت نیست ... ابری که شما به دنبالش هستید همان سیکلون‌ها هستند ... گردبادها ... هم روی آب ممکن است تشکیل شوند و هم روی خشکی ... با توزیع فشاری که در این سیکلون‌ها به وجود می‌اید مکشی مانند جاروبرقی دارند که بسته به قدرت سیکلون هر چیزی را می‌تواند در خود بکشد و حتماً شما هم فیلم به بالا رفتن تریلی‌های غول‌پیکر توسط سیکلون‌های قوی در آمریکا را دیده‌اید ... تصور فعلی بر این است که هر چیزی که با این سیکلون‌ها به بالا مکیده می‌شود به ناچار جایی دورتر به زمین می‌افتد


Tropical cyclones form when the energy released by the condensation of moisture in rising air causes a positive feedback loop over warm ocean waters
.


تا کنون فقط داستان‌های تخیلی مانند «جادوگر شهر اُز» را داشته‌ایم که تصور کرده بودند بالای این گردبادها شاید سرزمین دیگری باشد که مردمان خودش را دارد ... داستان شهرهای بنا شده بر ابرها هم در افسانه‌ها کم نیستند و البته تا کنون به علت استبعادی که در ذهن هر عاقلی ممکن است پیش بیاید همه اینها را داستان‌های بدون هر گونه پشتوانه‌ی از حقیقت شمرده‌اند ... اما حقیر تا کنون بیشتر افسانه‌هایی را که دیده‌ام رگه‌هایی از واقعیت هم درشان دیده‌ام ... کسی که تشیعه را مطالعه کند می‌تواند خطوط فکری و انحرافات فکری بسیاری از ادیان و مذاهب و حتی تمدن‌های جدید و قدیم را درک کند و اینکه چرا آنها چنین باورها یا چنان داستان‌هایی دارند ... که رستمی یلی بود در سیستان، منش کردمش رستم داستان ... تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها ...
در مورد گردبادها خوب است تذکری بدهم ... اگر در کویرهای ایران بگردید گردبادهای کوچکی را می‌بیند که زود تشکیل شده و زود هم از بین می‌روند و اینها فقط باد هستند و گرد و خاکی و خاشاکی که درشان از زمین بلند شده است، اما ابری بالای سرشان نیست و خودشان هم ابری که چرخنده باشد تشکیل نمی‌دهند چون یا رطویت هوا پایین است و یا سرعت چرخش آنها به اندازه‌ی کافی زیاد نیست و ... اما گاهی صحبت از طوفان‌هایی است که باران‌های شدیدی دارند و سیکلون‌هایی که اگر مطالعه کنید می‌بینید از زیر ابر شروع به شکل گرفتن می‌کنند و آهسته‌آهسته تا پایین امتداد می‌یابند و به زمین یا سطح دریایی که بر روی آن تشکیل شده‌اند می‌رسند و بعد مدتی مانند خرطوم جاروبرقی سطح زمین و دریا را جاروب می‌کنند و بعد به سمت بالا جمع می‌شوند ...


A sequence of images showing the birth of a supercellular tornado. First, the rotating cloud base lowers. This lowering becomes a funnel, which continues descending while winds build near the surface, kicking up dust and other debris. Finally, the visible funnel extends to the ground, and the tornado begins causing major damage.


برای توضیحات بیشتر در مورد انواع گردبادها مثلاً این آدرس‌ها را ببینید:
و البته مطالب بیش از این است ... و باز البته هنوز چندین مسأله در مورد گردبادها وجود دارند که درست فهمیده نشده‌اند ... اما از نظر فیزیکی مطابق با نظریه‌ی هلموتز (
Helmholtz’s second theorem) لوله‌های گردابه‌ای بعد از شکل گرفتن و قبل از جمع شدن باید لوله‌هایی بسته باشند:

According to Helmholtz's theorems, a vortex line cannot start or end in the fluid – except momentarily, in non-steady flow, while the vortex is forming or dissipating. In general, vortex lines (in particular, the axis line) are either closed loops or end at the boundary of the fluid. A whirlpool is an example of the latter, namely a vortex in a body of water whose axis ends at the free surface. A vortex tube whose vortex lines are all closed will be a closed torus-like surface.


تا کنون در مورد سیکلون‌ها یک انتهایشان در ابرها تصور می‌شد (چنانکه در عکس‌های ماهواره‌ای هم به وضوح این مطلب دیده می‌شود، گرچه اگر درست خاطرم باشد «چشم» تمام گردبادها از بالای ابر قابل دیده شدن نیست و برخی گردبادها در سطح تحتانی ابرهای غول‌آسا تشکیل می‌گردند) همانطور که در مورد گردابها هم سطح آزاد آب را انتهای آنها می‌دانستند، اما اگر سطح آزادی نبود آن وقت به دنبال مدارهای بسته‌ای از Vortex filament ها می‌گشتند، مثل نظریه‌ای که برای محاسبه‌ی نیروی برا در بررسی بال هواپیما داریم که یک مدار بسته شامل گردابه‌های روی بال (عامل ایجاد نیروی برا) می‌شود به انضمام گردابه‌های سر بال (Tip Vortices) به انضمام گردابه‌های جدا شده از بال در فاصله‌ی دور از بال و پشت سر هواپیما (Starting vortices).
اما در مورد سیکلون‌ها فیزیکدانی هست به اسم Kiehn که مقبولیت خاصی در میان فیزیکدان‌ها ندارند ولی یک فیزیکدان مستقل است که لطف کردند و کتابهایشان را به حقیر دادند و ایده‌های جالبی در کتابهایشان هست. ایشان یک اکتشاف دارند که اسمش را گذاشته‌اند Falaco Solitons، توضیحات بیشتر را اگر خواستید از این آدرس به قلم خودشان بخوانید ولی به طور خلاصه می‌گویند:

[=sans-serif]In short, it is possible to produce, hydrodynamically, in a surface of discontinuity, a long lived coherent structure that consists of a set of macroscopic topological defects. This long-lived coherent object, dubbed the [=sans-serif]Falaco Soliton, has several features equivalent to those reported for models of the submicroscopic hadron. String theorists take note, for the structure consists of a pair of topological 2-dimensional rotational defects in a surface of [=sans-serif]discontinuity, globally connected and stabilized by a 1 dimensional topological defect or string.


البته ایشان به فکر بستن رشته‌ی گردابی در عمق آب بودند که اثر پایدارکنندگی داشته باشد و برای این کار برای هر گردابه‌ی سطحی کوچک به یک گردابه‌ی سطحی دیگر با جهت دوران در خلاف اولی نیاز داشتند که در یک استخر آب چنین چیزی را مشاهده کرده بودند و آنها را روی هم یک گردابه در نظر گرفتند که با یک تار با ضخامت عملاً ناچیز از زیر به هم متصل شده‌اند و همین تار سبب پایداری آنها می‌شود ... ما می‌توانیم ایده‌ی ایشان را به سیکلون‌هایی که زیر ابرهای طوفان‌زا تشکیل می‌شوند نیز نسبت بدهیم ولی دوقلوی آنها را نه در زمین که در سرزمین دیگری گذاشته و آنها را با رشته‌ای به هم متصل کنیم که لزوماً در هندسه‌ی مرئی و شناخته‌شده‌ی ما از فضا جایی ندارد و به قول جناب Kiehn یک Topological Defect است!
حالا شاید شما دوست داشته باشید از روی مطالعه‌ی سیکلون‌ها و بررسی آماری آنهایی که با ابرهای اشاره شده در روایت سازگاری دارند تخمینی از محل‌های زندگی مارها یا اژدهای ادعایی به دست آورده و بروید به دنبال اکتشاف چنین موجوداتی و به آنها ردیاب وصل کنید که اگر با طوفان به بالا برده شدند آیا به زمین برمی‌گردند یا از کره‌ی زمین خارج می‌شوند و ... که در این صورت ردیاب شما احتمالاً اطلاعاتی نمی‌تواند به شما برساند، شاید هم شما این مطلب را به خراب شدن ردیاب در اثر طوفان نسبت دهید ... در هر صورت راه تحقیق بسته نیست ...

البته بحث زیاد است، شاید هم حقیر اشتباه کنم و مطلب طور دیگری باشد ولی فقط خواستم بگویم لطفا اینقدر ساده با روایاتی که به اهل بیت علیهم‌السلام نسبت داده می‌شود برخورد نکنید و به یاد داشته باشید که حدیث ایشان صعب مستعصب است و گاهی فهمشان خیلی ساده نیست ...



دقت نمایید که مهم نیست که مثلاً روایاتی که در نقد مطالب کتاب بیان کردید از نظر سندی ضعیف باشند، همینکه از نظر محتوایی توضیح‌دهنده‌ی آیات و روایات بسیار دیگر باشند کافی است که لااقل انسان را در انکار توحید مفضل مردّد کند تا به جای انکار صریح طریق احتیاط را در پیش بگیرد ...

مجموعه‌ی مطالبی که بیان گردید و البته برای فیزیک امروز شاید درک برخی از آنها ساده نباشد خیلی بیشتر از آنی است که به راحتی انکار گردند، روایات و ایات زیادی در این بین مورد اشاره قرار گرفته و تفسیر و تأویل می‌شوند و علوم زیادی از مجموعه‌ی آنها استخراج می‌شود، ان شاء الله بیشتر تأمل کنید و به راحتی کتاب شریف توحید مفضل را که نور هدایت خدا از سر تا پایش می‌بارد و دل انسان را متوجه خدا می‌کند و تخم محبت خدا را در دل انسان می‌کارد و آتش آن را شعله‌ور می‌گرداند منکر نشوید و لااقل اگر خودتان قبولش ندارید سعی در تخریب و تضعیف آن برای دیگران ننمایید ... و چه بهتر که این همه ریزبینی و دقت را صرف استخراج علوم اهل بیت علیهم‌السلام از قرآن و روایات کنید ... گرچه شاید الآن هم دارید همین کار را می‌کنید فقط به طور ضمنی :Gol:

با تشکر از زحمتی که بخصوص در پست قبلی کشیدید :Gol:
در پناه خدا باشید
یا علی علیه‌السلام

باء;661123 نوشت:
برادر عزیزم، تاپیک گوزن مارخور بسته شده بود نتوانستم آنجا جواب بدهم در پروفایلتان نوشتم و انتظار داشتم لااقل کمی از مواضع خودتان کوتاه بیایید نه اینکه بر خرافی بودن آن پافشاری کنید:

سلام
مطلبی که نوشتید جامع نیست! هر نشخوارکننده ای که گوشت بخوره در بهترین حالت تا حد مرگ پیش میره! نه دندوناش مناسب خوردن گوشته و نه دستگاه گوارشش توانایی هضم چنین چیزی رو داره! اگه گوزنی (یا هر نشخوارکننده دیگه ای) بتونه گوشت بخوره، باید دندون نیش داشته باشه، سُم نداشته باشه، دستگاه گوارش متفاوتی داشته باشه و...!! که کلا میشه یه حیوون دیگه!!

درباره مطلب دومم که مربوط به گردباد و...ست، هم گرگ داریم و هم گنجشک!! دلیل بر ارتباطشون میشه!؟ و اینکه فرضا من بگم گنجشک از ترس اینکه گرگ بخورتش رو زمین نمیاد!! چرا؟ چون گرگ گوشت خواره نه گنجشک خوار! گردبادم همه چیزو زیر و رو میکنه نه فقط یه مار!!

جوجه اردک زشت;660635 نوشت:
بله هیچ منطقی برای این موضوع نیست ابر از جنس آب هست و نمیتونه مار رو جذب کنه! هیچ ماری در هیچ جای دنیا و در هیچ کتاب تاریحی نقل نشده
که مار رو ابر جذب کرده

لطفا ترجمه فارسی را یک بار دیگر بخوانید :

در این روایت از امام صادق(ع) درباره تنین و ابر پرسیده شد که امام(ع) فرمود: «ابر [از جانب خداى تعالی] گویى که وکیل است تا هر جا که او را بیابد برباید به‌گونه‌اى که آهن‌ربا، آهن را می‌رباید.
...

معنای " گوئی که " در جمله بالا در معنی یک انگاره و کلمه ای تمثیلی است . کلماتی از این دست در ادبیات فارسی و غیر آن وجود دارد

مرد فریادی کشید گوئی که بر سور اسرافیل دمیده شد

استباط از نظم موجود در طبیعت و فهم حکمت موجود در آن با توجه به پدیده ها امر عجیبی نیست .

اگر بارش باران باعث میشود افعی خود را در خاک پنهان کند و کسی اگر چنین چیزی را دید عجیب نیست که تعجب کند و در دلیل و حکمت آن اندیشه نماید.

فاتح;661208 نوشت:
لطفا ترجمه فارسی را یک بار دیگر بخوانید :

در این روایت از امام صادق(ع) درباره تنین و ابر پرسیده شد که امام(ع) فرمود: «ابر [از جانب خداى تعالی] گویى که وکیل است تا هر جا که او را بیابد برباید به‌گونه‌اى که آهن‌ربا، آهن را می‌رباید.
...

معنای " گوئی که " در جمله بالا در معنی یک انگاره و کلمه ای تمثیلی است . کلماتی از این دست در ادبیات فارسی و غیر آن وجود دارد

مرد فریادی کشید گوئی که بر سور اسرافیل دمیده شد

استباط از نظم موجود در طبیعت و فهم حکمت موجود در آن با توجه به پدیده ها امر عجیبی نیست .

اگر بارش باران باعث میشود افعی خود را در خاک پنهان کند و کسی اگر چنین چیزی را دید عجیب نیست که تعجب کند و در دلیل و حکمت آن اندیشه نماید.

اگه دقت کنید این "گویی که" مربوط به وکالتشه! منظورش اینکه انگار کسی بهش سپرده که چنین کاری کنه!

Masood11;661223 نوشت:
اگه دقت کنید این "گویی که" مربوط به وکالتشه! منظورش اینکه انگار کسی بهش سپرده که چنین کاری کنه!

در نظام هستی هر موجودی بنا بر خلقتش , وظیفه ای را در چرخه هستی ایفاء میکند چه بداند یا نداند و یا اینکه بخواهد یا نخواهد

کرم خاکی در خاک زندگی و تغذیه میکند . و با فعالیتش در خاک برای تغذیه و ادامه حیات , خاک را تنک کرده شخم میزند
نتیجتا با تخللی که رد خاک ایجاد میکند هوا به ریشه های گیاهان میرسد
و هنگاهی که باران میبارد او از خاک بیرون می آید و از همان کانالها و فضائی که او ایجاد کرده آب به زیر زمین می رود و به ریشه میرسد.

گوئی که او مامور به ادامه حیات گیاهان و جانوران و انسان است .

برگ درختان سبز در نظر هوشیار - هر ورقش دفتری است ( منظور دفتر صد برگ نیست ) معرفت کردگار

Masood11;661184 نوشت:
سلام
مطلبی که نوشتید جامع نیست! هر نشخوارکننده ای که گوشت بخوره در بهترین حالت تا حد مرگ پیش میره! نه دندوناش مناسب خوردن گوشته و نه دستگاه گوارشش توانایی هضم چنین چیزی رو داره! اگه گوزنی (یا هر نشخوارکننده دیگه ای) بتونه گوشت بخوره، باید دندون نیش داشته باشه، سُم نداشته باشه، دستگاه گوارش متفاوتی داشته باشه و...!! که کلا میشه یه حیوون دیگه!!

سلام،
یعنی چی که جامع نیست؟ نوشته که برخی گیاهخواران هم ممکن است گاهی گوشت بخورند! دندان‌های قورباغه‌ای که مثال زدم مناسب گوشت خوردن است مگر وقتی که از دندان‌هایش برای جویدن استفاده نمی‌کند؟ دستگاه گوارش انسان هسته‌ی هلو را هضم نمی‌کند و در نتیجه آن را دفع می‌کند و دستگاه گوارش این جانوران هم اگر نتوانست چیزی را هضم کند آنرا دفع می‌کند ...
شما که برادر صحبت از گرگ و گنجشک کردید و گفتید ارتباطی ندارند بیایید اینجا برای حقیر اثبات کنید که سم داشتن ارتباط با گیاهخوار بودن دارد! البته منکر ارتباطشان نیستم ولی دقت کنید که این ارتباط یک ارتباط واضح و بدیهی و عقلی نیست بلکه معمولاً سم‌دارها تا بوده و ما دیده‌ایم گیاهخوار بوده‌اند! زیست‌شناسان سکولار هم که بعید می‌دانم بهشان وحی شده باشد که هر سم‌داری الا و لابد گوشت بخورند مرده‌اند!
در نهایت این مطلب را هم بخوانید که در آن صحبت از گاوی شده که جوجه‌ی مرغ می‌خورد و همچنین آهویی که گوشت می‌خورد، مقالات علمی که این مطالب را نوشته باشند را هم اشاره کرده است و خودش هم گفته است که برخی از این مشاهدات را تازه دارند کشف و ثبت می‌کنند، اگر به دوستان باشد تا دانشمندان غربی چیزی را تأیید نکنند ایشان هرگز باور نمی‌کنند:

People often send me links to stories of the Indian cow that took to eating baby chickens. The story isn’t at all new: it appeared in the press in March 2007, and at least one of the cow’s lapses into carnivory was filmed. It’s shown here (though see below). As with the epic cat fight, do NOT watch this video if you are easily disturbed or upset by scenes of animal death and suffering. I will spoil the surprise by telling you that the cute little baby chicken gets eaten alive by the big nasty cow.
The cow concerned – named Lal – lives in Chandpur, West Bengal (though: the cow in this video might not be Lal, but another one. I really don’t know. Another video, showing a far whiter, adult Indian cow – is this Lal? – is here). Lots of chickens were going missing and, naturally, it was assumed that roving dogs were to blame. Lal’s owners were thus a little surprised to see the cow sneak up to the chicken coop and to then grab and eat some of the chicks.

It’s perhaps not as well known as it should be that many ‘strict herbivores’ will eat animal matter on occasion. Sometimes this behaviour is absolutely deliberate and likely motivated by a need for calcium: antler- and bone-eating is common in deer and other hoofed mammals, and the consumption of seabird chick heads, wings and legs by island-dwelling deer and sheep is well documented (Furness 1988). Red deer Cervus elaphus that eat seabirds seem to deliberately eat the bones only, and carefully avoid ingesting the flesh. White-tailed deer Odocoileus virginianus and domestic cattle Bos taurus have been shown (thanks again to remote cameras) to consume passerine and quail nestlings and/or eggs when they discover them (Pietz & Granfors 2000, Nack & Ribic 2005, Ellis-Felege et al. 2008): this behaviour is likely opportunistic, but may well be common and widespread (it’s difficult to document since it mostly occurs at night and no evidence remains). White-tailed deer have also been seen eating fish, insects, small mammals and birds caught in mist nests: in the adjacent picture, a deer eats a rabbit (pic borrowed from the Deer & Deer Hunting forum). There are quite a few pics of deer eating small animals online, here’s a video where a White-tailed deer eats a small passerine…
On other occasions, carnivory is accidental: cattle drinking from pools sometimes ingest huge quantities of tadpoles, for example (Beebee & Griffiths 2000).
In 1945, an elephant called Chang (kept at Zurich Zoo), killed and consumed Bertha Walt in entirety, including her clothes, shoes and handbag. I always thought that this was due to starvation, but these days I’m not so sure: Chang already had a reputation for being nasty and aggressive, and after Walt’s death he attacked another elephant and killed his keeper, Hans Rietmann. We’ve covered some of this stuff before on Tet Zoo: there are also the many occasions where hippos have been seen to eat carcasses and even to catch, kill and eat birds, antelopes and other animals. And there are instances where elephants have exhumed and eaten human corpses (Spinage 1994).
Lal the cow’s behaviour might be motivated by a mineral deficiency (though the idea that Lal was a tiger in a past life was also entertained by some villagers) [adjacent screen-capture, from video above, shows cow eating a chicken]. But, as shown by the studies cited below, bird-eating in bovids and deer may actually just be a fairly normal bit of behaviour that we’re only beginning to document. I also think that individuals of herbivorous species sometimes learn ‘accidentally’ that they can kill and eat other animals, and then take to this habit as and when the opportunity arises. That is, because they can, not because they ‘need’ to. In fact, I’d go as far as saying that animals (and other organisms) likely do a lot of things simply because they can, not because their anatomy or physiology is specifically ‘suited’ to that activity.
One more thing: remember the Abolitionist Project? Someone should tell those guys that carnivores are not the only creatures that kill. Herbivores are often murderous bastards too, and ‘pure’ herbivory is apparently much rarer than we used to think.
I was hoping to get through a lot more stuff before stopping for Christmas, but workload is so heavy right now that I don’t think this is gonna happen. Haven’t even had time to produce a Tet Zoo-themed Christmas card… Well, I’ll say happy Christmas now, best wishes for 2011!
For previous articles on carnivory and/or animal killing in herbivores, see…

Refs – –
Beebee, T. & Griffiths, R. 2000. Amphibians and Reptiles. HarperCollins, London.
Ellis-Felege, S. N., Burnam, J. S., Palmer, W. E., Sisson, D. C., Wellendorf, S. D., Thornton, R. P., Stribling, H. L. & Carroll, J. P. 2008. Cameras identify White-tailed deer depredating Northern bobwhite nests. Southeastern Naturalist 7, 562-564.
Furness, R. W. 1988. Predation on ground-nesting seabirds by island populations of red deer Cervus elaphus and sheep Ovis. Journal of Zoology 216, 565-573.
Nack, J. L. & Ribic, C. A. 2005. Apparent predation by cattle at grassland bird nests. The Wilson Bulletin 117, 56-62.
PIETZ, P., & GRANFORS, D. (2000). White-tailed Deer (Odocoileus virginianus) Predation on Grassland Songbird Nestlings The American Midland Naturalist, 144 (2) DOI: 10.1674/0003-0031(2000)144[0419:WTDOVP]2.0.CO;2
Spinage, C. A. 1994. Elephants. T & A D Poyser, London.

آدرس: اینجا
Masood11;661184 نوشت:
درباره مطلب دومم که مربوط به گردباد و...ست، هم گرگ داریم و هم گنجشک!! دلیل بر ارتباطشون میشه!؟ و اینکه فرضا من بگم گنجشک از ترس اینکه گرگ بخورتش رو زمین نمیاد!! چرا؟ چون گرگ گوشت خواره نه گنجشک خوار! گردبادم همه چیزو زیر و رو میکنه نه فقط یه مار!!

برادر، انواع و اقسام احتمالات را می‌توانم در پاسخ شما بررسی کنم، آنچه نوشتم یک ایده بود برای شروع کردن به تفکر در روایت بیان شده و ادعا نکردم که جواب آخر باشد، مثلاً ما انواع گردبادها را داریم و شاید هر گردبادی چنین ویژگی‌هایی را نتواند داشته باشد، چنانکه می‌دانم ندارد ... الآن در پاسخ شما می‌توان شایدهای زیادی را مطرح کرد که در یک رویکرد علمی باید تک‌تک بیان شده و راستی‌آزمایی شوند. برای مثال شاید مکش به داخل پدیده‌ای که شبیه به کرمچاله عمل می‌کند طوری باشد که شکل بدن مار بزرگ آنرا مستعد عبور از کرمچاله کند و بسیاری از موجودات دیگر نتوانند از آن عبور کنند، شاید هم موجودات زیادی عبور کنند ولی رزق یأجوج و مأجوج فقط از گوشت این مارها باشد ...
در روایت نیامده که آن ابرها مارها را شکار می‌کنند و بس ... آمده که آنها را شکار می‌کنند ... شما ممکن است بگویید که مغناطیس فقط آهن را جذب می‌کند پس این ابر هم باید فقط همان مار را برباید، اما این یک احتمال است و احتمال دیگر این است که وجه شبه در مثال زدن امام علیه‌السلام به مغناطیس تنها همان ربایش مغناطیس باشد و نه انحصاری که مدّ نظر شماست ...

در هر صورت این نقدی که می‌کنید برای چکش‌کاری پاسخ و علمی کردن آن می‌تواند مفید باشد ولی چندان چالش سنگینی نیست ...
مثال گردباد هم یک حدس است ... شاید حالت‌های دیگری هم امکان داشته باشند ... در مطالبی که جناب عصران تحت عنوان افسانه‌سرایی‌ جمع کرده بودند آمده که ابر نزدیک دریا شده و مار را گرفته و با خود می‌برد ... حالا شاید آنها کلاً این جریان چرخشی را فکر کرده‌اند که مار است خصوصاً که موقع جمع شدن لوله‌ی گردابه‌ای گاهی بسیار نازک می‌شوند که شبیه دم مار می‌شوند ... دقت کنید حقیر نگفتم تمام آن مطالبی که جناب عصران مطرح کرده‌اند حتماً وحی منزل و درست هستند و افسانه نیستند و یا سعی ندارم بگویم که داستان جادوگر شهر اُز یک داستان واقعی است که در قابل داستان سرگرم‌کننده بیان شده است، بلکه می‌گویم روایت مذکور امکان درست بودن دارد و لااقل ابتدا به ساکن نباید انکارش کرد ... خصوصاً که «وَمَا أُوتِيتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا» ...

علوم تجربی بر اساس تجربه هستند، قبول دارید؟ آیا تجربه نشان نداده که تقریباً اکثر قریب به اتفاق هر نظریه‌ای که داده می‌شود حتی به مقبولیت عام هم که برسد دیر یا زود معلوم می‌شود که کامل نیست و نقص دارد؟ آیا از نظر شما اشکال دارد که حقیر یک قانون تجربی مبتنی بر تجربه بدهم که هر چه علم امروز به عنوان دانسته می‌داند را فردا خواهد فهمید که غلط است؟ در این صورت اگر تجربه‌گرایی را قبول دارید چطور در مقابل روایات می‌توانید از دانستن چیزی سخن بگویید؟ حداقلش این است که احتمالات دیگر را هم مدّ نظر قرار بدهید و خیلی روی علوم امروزی پافشاری نکنید ... عجیب بودن یک مطلب دلیل بر غلط بودن آن مطلب نیست ... تمام نادانسته‌ها قبل از آنکه دانسته شوند عجیب بوده‌اند و ناآشنا و غریب ... اینکه چقدر عجیب و ناآشنا به نظر آمده بوده باشند بستگی به این دارد که ابتدائاً چقدر از ذهن دور بوده‌اند ... حالا شما این مطالب را بخوانید و از بس که برایتان عجیب است به خنده بیفتید آیا دلیل بر غلط بودن آنها خواهد بود؟ زمانی شاید انحناء داشتن زمان-مکان هم خنده دار بود ... خندیدن و بدون فکر رد کردن و احقانه دانستن چیزی که برایمان عجیب است آیا چیزی نیست که طبیعی‌دان‌ها به امثال بنده‌ی حقیر نسبت می‌دهند؟ خودشان هم که همانطور هستند ...

یا علی علیه‌السلام

باء;661178 نوشت:
اما شاید بغرنج‌ترین بخش مطلب امده در کتاب شریف توحید مفضل که شما و جناب وجه‌اردک‌زشت نسبت به آن استبعاد کردید بحث ربایش این مار یا اژدها یا هر چیز دیگری که هست توسط ابر باشد ...! معما چو حل گشت آسان شود ... الآن دیگر فهم این مسأله سخت نیست ... ابری که شما به دنبالش هستید همان سیکلون‌ها هستند ... گردبادها ... هم روی آب ممکن است

سلام
ببینید امام صادق علیه السلام طبق متن حدیث که از نظر بنده کاملا جعلیه میگن ابر بین ابر و گردباد زمین تا آسمون فرق هست
دوم اینکه گرد باد همه چیزو بلند میکنه سنگ مار گوزن و ... و اینطور نیست که مار افعی به خاطر شرش خدا ابر رو قرار داده باشه
چند سوال از شما دارم لطفا پاسخ بدید
1-شما کتاب توحید مفضل رو خط به خط قبول دارید یا احتمال تحریف درش وجود داره؟
2-شما فکر میکنید بنده درصدد رد امام صادق علیه السلام هستم یا تحریف شده دانستن برخی از کتاب توحید مفضل؟
با تشکر

فاتح;661208 نوشت:
معنای " گوئی که " در جمله بالا در معنی یک انگاره و کلمه ای تمثیلی است . کلماتی از این دست در ادبیات فارسی و غیر آن وجود دارد

دو سوال از شما
1-اگر همین متن در کتاب مسیحیان بود این طور متعصبانه ازش دفاع میکردید؟یا آنرا پیراهن عثمان کرده بودید و به تمسخر اون دین می پرداختید؟
2-آیا شما قائل به احتمال تحریف در توحید مفضل هستید یا نه؟
3-آیا هدف بنده از این بحث رو ایجاد شبهه در مورد علم امام علیه السلام میدونید یا اثبات تحریف توحید مفضل و غیر منطقی بودن بخشهایی از آن؟

جوجه اردک زشت;661377 نوشت:
دو سوال از شما
1-اگر همین متن در کتاب مسیحیان بود این طور متعصبانه ازش دفاع میکردید؟یا آنرا پیراهن عثمان کرده بودید و به تمسخر اون دین می پرداختید؟
2-آیا شما قائل به احتمال تحریف در توحید مفضل هستید یا نه؟
3-آیا هدف بنده از این بحث رو ایجاد شبهه در مورد علم امام علیه السلام میدونید یا اثبات تحریف توحید مفضل و غیر منطقی بودن بخشهایی از آن؟

جناب جوجه اردک زشت استاد محسن همان ابتدا در مورد روایت توضیح کافی را دادند پس بحث تعصب در میان نیست لطفا شما هم عصبیت را کنار بگذارید تا بتوانیم گفتگوی مفیدی داشته باشیم

تحریف زمانی معنی پیدا میکند که بر مطلبی فرض موثقی باشد ولی اثبات شود که در آن دستکاری و تغئیر صورت گرفته . حال کسی دعای اینچنینی درباره کتاب و روایاتش داشته و دارد ؟

روایات بررسی سندی و دلالی میشوند تفسیر میگردند آنهم توسط یک عالم . تشخیص روایت صحیح و ضعیف مبنای صرف عقلی ندارد که یکی تصمیم بگیرد که سند روایتی بنا بر عقلش صحیح است و دیگری بگوید بنا بر عقل من این روایت ضعیف است.

عقل جایگاه خودش را دارد . همچنین عقل یک عالم با آدم جاهل فرق میکند .

اگر این روایت در کتاب مسیحیان بود باید اجازه میدادیم که دلیل بیاورند و همینطور از پیش خودمان نمیگفتیم که آقا آن ضعیف و جعلی و تحریف شده است

فاتح;661288 نوشت:
در نظام هستی هر موجودی بنا بر خلقتش , وظیفه ای را در چرخه هستی ایفاء میکند چه بداند یا نداند و یا اینکه بخواهد یا نخواهد

کرم خاکی در خاک زندگی و تغذیه میکند . و با فعالیتش در خاک برای تغذیه و ادامه حیات , خاک را تنک کرده شخم میزند
نتیجتا با تخللی که رد خاک ایجاد میکند هوا به ریشه های گیاهان میرسد
و هنگاهی که باران میبارد او از خاک بیرون می آید و از همان کانالها و فضائی که او ایجاد کرده آب به زیر زمین می رود و به ریشه میرسد.

گوئی که او مامور به ادامه حیات گیاهان و جانوران و انسان است .

برگ درختان سبز در نظر هوشیار - هر ورقش دفتری است ( منظور دفتر صد برگ نیست ) معرفت کردگار

درسته ولی هر موجودی بخاطر بقای خودش یا ژنش هر کاری رو انجام میده! البته قبل از اینکه کرمم بوجود بیاد گیاهان بودن و محتاج کرم نبودن! و ابرم موجود زنده نیست که بگیم اختیار داره! اعتراض به بن مایه مطلبم که هنوز پا بر جاست! چون گفته ابر مارو حمل میکنه!

باء;661361 نوشت:
سلام،
یعنی چی که جامع نیست؟ نوشته که برخی گیاهخواران هم ممکن است گاهی گوشت بخورند! دندان‌های قورباغه‌ای که مثال زدم مناسب گوشت خوردن است مگر وقتی که از دندان‌هایش برای جویدن استفاده نمی‌کند؟ دستگاه گوارش انسان هسته‌ی هلو را هضم نمی‌کند و در نتیجه آن را دفع می‌کند و دستگاه گوارش این جانوران هم اگر نتوانست چیزی را هضم کند آنرا دفع می‌کند ...
شما که برادر صحبت از گرگ و گنجشک کردید و گفتید ارتباطی ندارند بیایید اینجا برای حقیر اثبات کنید که سم داشتن ارتباط با گیاهخوار بودن دارد! البته منکر ارتباطشان نیستم ولی دقت کنید که این ارتباط یک ارتباط واضح و بدیهی و عقلی نیست بلکه معمولاً سم‌دارها تا بوده و ما دیده‌ایم گیاهخوار بوده‌اند! زیست‌شناسان سکولار هم که بعید می‌دانم بهشان وحی شده باشد که هر سم‌داری الا و لابد گوشت بخورند مرده‌اند!
در نهایت این مطلب را هم بخوانید که در آن صحبت از گاوی شده که جوجه‌ی مرغ می‌خورد و همچنین آهویی که گوشت می‌خورد، مقالات علمی که این مطالب را نوشته باشند را هم اشاره کرده است و خودش هم گفته است که برخی از این مشاهدات را تازه دارند کشف و ثبت می‌کنند، اگر به دوستان باشد تا دانشمندان غربی چیزی را تأیید نکنند ایشان هرگز باور نمی‌کنند

سلام
این دفع بعضی اوقات بصورتهایی مثل استفراغه و باعث ضعف میشه! ولی در کل از اونجا که دندونای مناسبی برای دریدن گوشت ندارن، گوشتی که تو دستگاه گوارش میره یکپارچه ست و به احتمال زیاد مسیر گوارشو مسدود میکنه و باعث مرگ میشه!(این چیزی که میگم برای نشخوارکنندگانه نه هر گیاهخواری!)
بد متوجه شدید! اون ارتباطی گه گفتم ندارن منظورم از نوع نیازه! در مورد ارتباط سم و گیاهخوار بودنم، اگه دقت کنید سم صدای خیلی بیشتری نسبت به پنجه ایجاد میکنه! پس اگه گوشت خوار سم داری باشه، خیلی زود منقرض میشه چون همه شکارا صداشو میشنون! حتی بعید میدونم بالغ بشه!!

در مورد اون متن خارجی، نمیتونم دقیق نظر بدم ولی حداقلش این ویژگی فکر نکنم بیشتر از یه نسل بمونه! و البته به هیچ وجه به نفع گونه نیست که حفظ بشه!(به تنهایی!)

باء;661361 نوشت:
برادر، انواع و اقسام احتمالات را می‌توانم در پاسخ شما بررسی کنم، آنچه نوشتم یک ایده بود برای شروع کردن به تفکر در روایت بیان شده و ادعا نکردم که جواب آخر باشد، مثلاً ما انواع گردبادها را داریم و شاید هر گردبادی چنین ویژگی‌هایی را نتواند داشته باشد، چنانکه می‌دانم ندارد ... الآن در پاسخ شما می‌توان شایدهای زیادی را مطرح کرد که در یک رویکرد علمی باید تک‌تک بیان شده و راستی‌آزمایی شوند. برای مثال شاید مکش به داخل پدیده‌ای که شبیه به کرمچاله عمل می‌کند طوری باشد که شکل بدن مار بزرگ آنرا مستعد عبور از کرمچاله کند و بسیاری از موجودات دیگر نتوانند از آن عبور کنند، شاید هم موجودات زیادی عبور کنند ولی رزق یأجوج و مأجوج فقط از گوشت این مارها باشد ...
در روایت نیامده که آن ابرها مارها را شکار می‌کنند و بس ... آمده که آنها را شکار می‌کنند ... شما ممکن است بگویید که مغناطیس فقط آهن را جذب می‌کند پس این ابر هم باید فقط همان مار را برباید، اما این یک احتمال است و احتمال دیگر این است که وجه شبه در مثال زدن امام علیه‌السلام به مغناطیس تنها همان ربایش مغناطیس باشد و نه انحصاری که مدّ نظر شماست ...

در هر صورت این نقدی که می‌کنید برای چکش‌کاری پاسخ و علمی کردن آن می‌تواند مفید باشد ولی چندان چالش سنگینی نیست ...
مثال گردباد هم یک حدس است ... شاید حالت‌های دیگری هم امکان داشته باشند ... در مطالبی که جناب عصران تحت عنوان افسانه‌سرایی‌ جمع کرده بودند آمده که ابر نزدیک دریا شده و مار را گرفته و با خود می‌برد ... حالا شاید آنها کلاً این جریان چرخشی را فکر کرده‌اند که مار است خصوصاً که موقع جمع شدن لوله‌ی گردابه‌ای گاهی بسیار نازک می‌شوند که شبیه دم مار می‌شوند ... دقت کنید حقیر نگفتم تمام آن مطالبی که جناب عصران مطرح کرده‌اند حتماً وحی منزل و درست هستند و افسانه نیستند و یا سعی ندارم بگویم که داستان جادوگر شهر اُز یک داستان واقعی است که در قابل داستان سرگرم‌کننده بیان شده است، بلکه می‌گویم روایت مذکور امکان درست بودن دارد و لااقل ابتدا به ساکن نباید انکارش کرد ... خصوصاً که «وَمَا أُوتِيتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا» ...

علوم تجربی بر اساس تجربه هستند، قبول دارید؟ آیا تجربه نشان نداده که تقریباً اکثر قریب به اتفاق هر نظریه‌ای که داده می‌شود حتی به مقبولیت عام هم که برسد دیر یا زود معلوم می‌شود که کامل نیست و نقص دارد؟ آیا از نظر شما اشکال دارد که حقیر یک قانون تجربی مبتنی بر تجربه بدهم که هر چه علم امروز به عنوان دانسته می‌داند را فردا خواهد فهمید که غلط است؟ در این صورت اگر تجربه‌گرایی را قبول دارید چطور در مقابل روایات می‌توانید از دانستن چیزی سخن بگویید؟ حداقلش این است که احتمالات دیگر را هم مدّ نظر قرار بدهید و خیلی روی علوم امروزی پافشاری نکنید ... عجیب بودن یک مطلب دلیل بر غلط بودن آن مطلب نیست ... تمام نادانسته‌ها قبل از آنکه دانسته شوند عجیب بوده‌اند و ناآشنا و غریب ... اینکه چقدر عجیب و ناآشنا به نظر آمده بوده باشند بستگی به این دارد که ابتدائاً چقدر از ذهن دور بوده‌اند ... حالا شما این مطالب را بخوانید و از بس که برایتان عجیب است به خنده بیفتید آیا دلیل بر غلط بودن آنها خواهد بود؟ زمانی شاید انحناء داشتن زمان-مکان هم خنده دار بود ... خندیدن و بدون فکر رد کردن و احقانه دانستن چیزی که برایمان عجیب است آیا چیزی نیست که طبیعی‌دان‌ها به امثال بنده‌ی حقیر نسبت می‌دهند؟ خودشان هم که همانطور هستند ...

این مطلب درسته ولی اگه بگیم امام علم ادنی(درست گفتم!؟) داشته، و در عین حال مثالی زده که از همه ی جوانب درست نیست، تناقص گویی کردیم!
"امکان داره" درسته! هر چیزی ممکنه!

دقت کنید که الان هر علم کوچکی رو ده ها بار آزمایش میکنن! اگه نتایج مشابه شد، یعنی درسته!
عجیب بودن و یا حتی احمقانه به نظر رسیدن موضوعی، دلیل بر غلط بودنش نیست! ولی اگه نشه آزمایشش کرد، اونوقته که کسی نمیتونه بگه درسته!

جوجه اردک زشت;661376 نوشت:
سلام
ببینید امام صادق علیه السلام طبق متن حدیث که از نظر بنده کاملا جعلیه میگن ابر بین ابر و گردباد زمین تا آسمون فرق هست
دوم اینکه گرد باد همه چیزو بلند میکنه سنگ مار گوزن و ... و اینطور نیست که مار افعی به خاطر شرش خدا ابر رو قرار داده باشه
چند سوال از شما دارم لطفا پاسخ بدید
1-شما کتاب توحید مفضل رو خط به خط قبول دارید یا احتمال تحریف درش وجود داره؟
2-شما فکر میکنید بنده درصدد رد امام صادق علیه السلام هستم یا تحریف شده دانستن برخی از کتاب توحید مفضل؟
با تشکر

سلام علیکم برادر و رحمة الله،
نه برادر بین ابر و گردباد فرق زیادی نیست، یعنی گاهی هست ولی همیشه نیست، در واقع اگر آدرس‌هایی که دادم را مطالعه کنید می‌بینید که مرئی و قابل دیده شدن گردباد اگر بخاطر گرد و خاک یا آبی که بلند کرده است نباشد در اصل بخاطر تشکیل قطره از رطوبت موجود در هوای در گردش است که سبب ایجاد ابری شده که دیده می‌شود، اسمش هم هست Funnel Cloud:

A funnel cloud (generally the cause of a twister or tornado) is a funnel-shaped cloud of condensed water droplets, associated with a rotating column of wind and extending from the base of a cloud (usually a cumulonimbus or towering cumulus cloud) but not reaching the ground or a water surface. A funnel cloud is usually visible as a cone-shaped or needle like protuberance from the main cloud base. Funnel clouds form most frequently in association with supercell thunderstorms.
If a funnel cloud touches the ground it becomes a tornado. ... . Most tornadoes begin as funnel clouds, but many funnel clouds do not make ground contact and so do not become tornadoes. Also, a tornado does not necessarily need to have an associated condensation funnel—if strong cyclonic winds are occurring at the surface (and connected to a cloud base, regardless of condensation), then the feature is a tornado.

در ضمن اینکه در عکس‌هایی که از شکل‌گرفتن یک سیکلون برایتان گذاشتم می‌توانید ببینید که همان ابر بالایی است که یک زائده از آن به سمت پایین می‌آید که به سرعت در گردش به حول محور خودش هست و وقتی به زمین برسد می‌شود Tornado ... گردبادی که اصلاً بالای آن ابری نباشد هم داریم، ولی گردبادی که ادامه‌ی کشیده شده‌ی یک ابر باشد را هم داریم ... حقیر خیلی وقت پشی روی گردبادها و شکل گرفتنشان تحقیقاتی کرده بودم ولی راستش خیلی زیاد مطالبش را به خاطر ندارم، شما لااقل به چشم یک احتمال به آن نگاه کنید.

اما در مورد سؤالهایتان:

۱. حقیر وقتی این کتاب را می‌خواندم، که البته قضیه مربوط به سالها پیش می‌شود، کم و بیش پیش می‌آمد که جایی از آن را متوجه نشوم، اما اگر اشتباه نکنم با همان معیاری که قرآن را می‌خواندم آن را هم خواندم و حقیقتاً روی نگرشم به خدا و ارتباطم با خدا تأثیر زیادی داشت، آنچنان که رابطه‌ی تعبدانه را تبدیل کرد به رابطه‌ای از سر محبت ... تا قبل از اگر می‌گفتند چرا عبادت می‌کنی و می‌گفتم چون خواست خداست و باید به آن تن داد ولی بعد از این کتاب و دیدن اینکه خداوند چطور نیازهای بندگانش را برطرف کرده است و آنها را به خودشان وا نداشته است نگاهم عوض شد و دیدم این خدا خدایی است که دوست‌داشتنی است، که پرستیدنی است، که پر کننده‌ی نداشته‌هاست ... در واقع این کتاب همسوی با قرآن هم هست آنجا که فرمود: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُ‌وا نِعْمَتَ اللَّـهِ عَلَيْكُمْ ۚ هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَيْرُ‌ اللَّـهِ يَرْ‌زُقُكُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْ‌ضِ ۚ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ فَأَنَّىٰ تُؤْفَكُونَ» ... بعد از خواندن این کتاب مهم‌تر از مثال‌های خود کتاب چیزی که یاد گرفتم این بود که اهل بیت علیهم‌السلام چطور به دنیای آفرینش نگاه می‌کنند، تا قبل از آن هم بارها شاید آیه‌ی «لِتَسْتَوُوا عَلَىٰ ظُهُورِ‌هِ ثُمَّ تَذْكُرُ‌وا نِعْمَةَ رَ‌بِّكُمْ إِذَا اسْتَوَيْتُمْ عَلَيْهِ وَتَقُولُوا سُبْحَانَ الَّذِي سَخَّرَ‌ لَنَا هَـٰذَا وَمَا كُنَّا لَهُ مُقْرِ‌نِينَ» را خوانده بودم ولی هرگز به آن صورت که در این کتاب آمده درش تأمل نکرده باشم، این کتاب تنها مثال نیست بلکه از راه مثال نوع نگاه کردن به عالم آفرینش را یاد می‌دهد، به جای دادن ماهی خود ماهی‌گیری را یاد می‌دهد ... این کتاب از نظر حقیر کتابی است که دل انسان را از دنیا متوجه خدا می‌کند ... بنای دفاع از خط به خط آن را ندارم چون سواد حدیث‌شناسی ندارم، ولی بنای دفاع از کلیت آنرا دارم چون آن را کتاب هدایت یافتم و از خواندن آن همان حالی را پیدا می‌کنم که از خواندن سایر روایات معصومین علیهم‌السلام پیدا می‌کنم

۲. پناه می‌برم به خدا، نه برادر، شما مسلمان هستید و مؤمن هم هستید و اتفاقاً نگران هستید که حدیث ضعیف و تعصب مسلمین به چهره‌ی اسلام آسیب برساند، تا اینجای کار که هیچ مشکلی نداریم، ولی با روش کارتان موافق نیستم ... این هم شاید به این مسأله برگردد که حقیر از اول مثل شما با عقاید ناب اسلامی نبودم و به سبک خاصی گردن به مسلمان شدن برای دین خدا دادم و اگر می‌خواستم هر چیزی برایم عجیب است را سریع انکار کنم مطمئنم قبل از خواندن کتاب توحید مفضل و کتابهای روایی از روی همان قرآن بی‌دین می‌شدم با آن همه چیزهایی که درش می‌دیدم که نمی‌فهمیدم یا با یک نگاه به نظرم غلط بودند ... ولی وارد گود که شدم دیدم تناقضاتی که می‌دیدم هیچ کدام رفع‌نشدنی نبودند و اتفاقاً از تفکر در همان تناقضات مطالب زیادی یاد گرفتم که هم تناقضات ظاهری را برایم رفع کرد و هم دیدم نسبت به مسائل خیلی بازتر شد ... بحمدالله ... در مورد کتاب توحید مفضل هم حقیر با این ریزبینی شما این کتاب را نخوانده بودم، این دو مسأله‌ای که شما و جناب عصران در دو تاپیک مارخور و ابر و افعی مطرح کردید موقع خواندن کتاب نظرم را جلب نکرده بودند که بخواهم فکر کنم که چه معنایی می‌دهند، اما شما که مطرحشان کردید برای حقیر هم سؤال شد و دوست داشتم پاسخش را بدانم، با توجه به تجربه‌ای که در مطالعه‌ی قرآن و بسیاری روایات دیگر کسب کرده بودم به جای اینکه سریع بخاطر عجیب بودنشان انکارشان کنم تلاش کردم که ببینم راهی دارد که قابل پذیرش بشوند یا خیر ... اگر دقت کنید در پست قبلی مطلبی را از یک وبلاگ نوشتم که در آن هم فیلم و هم مقالات علمی که وجود مارخور را قابل پذیرش کند آمده است ... در مورد ابر و افعی هم با مطالبی که جناب عصران لطف کردند و پیدا کردند مسأله دیگر برایم قابل پذیرش شده است و از وضعیت استبعاد عقلایی خارج شد ... اما شما چرا هنوز مطمئن هستید که این دو روایت جعلی هستند؟ اگر برایتان عجیب است آیا اگر زمانی برایتان حل شود و متوجه شوید که درست بوده‌اند اولین باری بوده که چیزی برایتان عجیب و غیرممکن به نظر می‌رسیده ولی بعد دیده‌اید که هیچ هم عجیب نبوده است و تنها دقت بیشتری را می‌طلبیده است؟

در پناه خدا باشید، :Gol:
یا علی علیه‌السلام

باء;661123 نوشت:
سلام بر جناب عصران عزیز و رحمة الله و برکاته،
برادر عزیزم، تاپیک گوزن مارخور بسته شده بود نتوانستم آنجا جواب بدهم در پروفایلتان نوشتم و انتظار داشتم لااقل کمی از مواضع خودتان کوتاه بیایید نه اینکه بر خرافی بودن آن پافشاری کنید

سلام علیکم و رحمه الله و برکاته و جمیع الحسناته

بهتر بود آن جوابی و حکایت ضرب المثلی که قبل از آن برایتان نوشته بودم را هم می آوردید . آن را اینجا هم می گذارم . فعلا به عنوان مقدمه آن را دوباره مرور کنید تا انشاء الله جواب بقیه مطالبتان را هم بدهم:

جای شما خالی دیروز داشتم در خیابان راه می رفتم یکدفعه یک گاو پرنده را دیدم که سخنگو هم بود به من گفت که به شما سلام برسانم و به شما بگویم که در جهانی که گوزن مار می خورد از شنیدن خبر گاو سخنگوی پرنده هم تعجب نکنید.

شاید این حکایت را شنیده باشید:
بازرگانی قصد سفری طولانی داشت ولی یکصد من آهن در خانه داشت و از آن می ترسید در غیبتش آن را به سرقت ببرند. نزد یکی از همسایگان رفت و به او گفت: سفری در پیش است اگر اجازه بدهی مقداری آهن را به امانت در خانه شما بگذارم. همسایه پذیرفت و بارزگان به مسافرت رفت. مدتی مسافرتش به طول انجامیده بود که برگشت و به سراغ همسایه برای پس گرفتن آهنها رفت ولی همسایه تجاهل کرد و در پایان گفت: دوست عزیز آهنهای شما را موش خورد.
بازرگان که بسیار شگفت زده شده بود به خانه برگشت ولی در راه پسر کوچکی را که فرزند آن همسایه بود در کوچه دید. او را با خود به خانه اش برد. طولی نکشید که خبر گمشدن پسر همسایه همه جا پیچید و پرسان پرسان به هر خانه ای برای یافتن او سر می زدند.
آن مرد به خانه بازرگان هم آمد و از او جویای حال فرزندش شد. بازرگان گفت: بله من دیدم که عقابی پسرت را از توی کوچه برداشت و برد. همسایه گفت: چطور چنین چیزی ممکن است؟ بازرگان گفت: در شهری که موشی صد من آهن را بخورد، عقابی هم می تواند پسر تو را با خود به آسمان ببرد.
همسایه قضیه را فهمید. برگشت و آهنهای بازرگان را برایش پس فرستاد و فرزندش را از او گرفت.

باء;661123 نوشت:
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
جناب عصران چه چیز اینکه یک بز کوهی خاص (که شاید همان مارخور امروزی باشد و شاید هم منقرض شده باشد) برای مثال ماری را بخورد برایتان خیلی عجیب و غیرقابل باور است که آن را با گاو پرنده‌ی سخنگو مقایسه می‌کنید؟ (یا شکار شدن یک کودک توسط یک عقاب چقدر عجیب است که آنرا با خوردن آهن توسط موش مقایسه می‌کنید؟)
این مطالب از ویکی‌پدیاست:

برخی از گیاه‌خواران هم گاه از گوشت تغذیه می‌کنند و برخی از گوشت‌خواران هم گاهی گیاه می‌خورند، ولی تقسیم‌بندی موجودات زنده به گیاه‌خوار، گوشت‌خوار و همه‌چیزخوار بر اساس انتخاب منابع غذایی اصلی از سوی مجموع افراد یک گونه صورت می‌پذیرد.

Although cases exist of carnivores eating plant matter and herbivores eating meat, the classification "omnivore" refers to the adaptations and main food source of the species in general, so these exceptions do not make either individual animals or the species as a whole omnivorous

Many species are difficult to classify as either omnivores, herbivores, or carnivores because few animals are strictly limited to just one type of tissue in the diet.[citation needed] Even the cat and weasel families, usually regarded as obligate carnivores, eat a little vegetable matter, for instance when they eat the guts of prey, although this does not prove that they derive nutrition from it.

While most mammals may display "omnivorous" behavior patterns depending on conditions of supply, culture, season and so on, they will generally prefer a particular class of food, to which their digestive processes are adapted. Like most arboreal species, most squirrels are primarily granivores, subsisting on nuts and seeds.[20] But like virtually all mammals, squirrels avidly consume some animal food when it becomes available. For example, the American Eastern gray squirrel has spread to parts of Britain, continental Europe and South Africa. Where it flourishes, its effect on populations of nesting birds is often serious, largely because of consumption of eggs and nestlings

در مورد قورباغه‌ی bullfrog ما داریم که این نوع غورباقه تقریباً هر چیزی را که در دهانش جا شود شکار می‌کند، نه فقط حشرات که حتی پرندگان و مارهای کوچک را، البته دندان هم دارد ولی تا جایی که فهمیدم قورباغه از دندانش برای گرفتن طعمه کمک می‌گیرد نه برای جویدن و پاره‌پاره کردن، بلکه غذا را می‌بلعد. وقتی چنین تنوعی در میان قورباغه‌ها هست که یک قورباغه می‌تواند مار و پرنده بخورد چه چیزی آنقدر عجیب است که یک بز صحرایی نتواند از خزندگان کوچک صحرایی تغذیه کند ولو به صورت جزئی؟ حقیر نمی‌دانم که بز مدّ نظر آن روایت بز کوهی است یا مثلاً صحرایی (البته مارخور از انواع کوهی است) اما در هر صورت کمی غذا و گرسنگی در برخیمواقع یا فصول سال می‌تواند به انتخاب غذاهای خاصی توسط این بزها منجر گردد، بدون اینکه در شرایط طبیعی میلی به خوردن چنان غذاهایی داشته باشند.
با این حساب آن مطلب آمده در توحید مفضل برای حقیر بعید نیست، عجیب هم باشد خلاف عقل نیست، حداکثر عجیب است و البته خلقت خداوند پر است از عجایب و شگفتی‌ها.
یا علی علیه‌السلام

ما در جایی منکر این نشدیم که بعضی گیاهخواران در مناطق سردسیر که غذا کمیاب است مثل اسکاتلند ممکن است گوشتخواری بکنند. اما در توحید مفضل سخن از خوردن مار سمی توسط گوزن است . و گفته شده که گوزن به خاطر این که سم در بدنش پخش نشود از خوردن آب خودداری می کند و با اینکه بسیار تشنه است جلوی نهر آب می رود و ناله می کند ولی ذره ای آب نمی خورد. در صورتی که برای انتشار زهر در بدن گوزن حتما نیاز به آب نیست زهر خودش از طریق جریان خون در بدنش منتشر می شود و او را می کشد.
متن کاملش را می گذارم تا همه بفهمند درباره ی چه چیزی سخن می گوییم:
توحید مفضل ص 109

وروية فإن الأيل يأكل الحيات فيعطش عطشا شديدا فيمتنع من شرب الماء خوفا من أن يدب السم في جسمه فيقتله ويقف على الغدير وهو مجهود عطشا فيعج عجيجا عاليا ولا يشرب منه ولو شرب لمات من ساعته.

فانظر إلى ما جعل من طباع هذه البهيمة من تحمل الظمإ الغالب الشديد خوفا من المضرة في الشرب وذلك مما لا يكاد الإنسان العاقل المميز يضبطه من نفسه.

ترجمه: زمانی که گوزن از مارها تغذیه می کند بر اثر آن تشنگی سختی می یابد . از ترس اینکه مبادا زهر در بدنش منتشر شود و اورا بکشد بر کرانه ی آب می ایستد و بسیار ناله می کند و صدا می زند ولی ذره ای از آب نمی نوشد زیرا اگر بنوشد به زودی هلاک می گردد.
بنگر که سرشت این حیوان چگونه آفریده شده که از ترس زیان نوشیدن آب آن تشنگی شدید را تحمل می کند. به راستی که حتی انسان اندیشمند و عاقل نیز غالبا در چنین زمانی تحمل و خویشتن داری تمی تواند بکند.

باء;661361 نوشت:
سلام،
یعنی چی که جامع نیست؟ نوشته که برخی گیاهخواران هم ممکن است گاهی گوشت بخورند! دندان‌های قورباغه‌ای که مثال زدم مناسب گوشت خوردن است مگر وقتی که از دندان‌هایش برای جویدن استفاده نمی‌کند؟ دستگاه گوارش انسان هسته‌ی هلو را هضم نمی‌کند و در نتیجه آن را دفع می‌کند و دستگاه گوارش این جانوران هم اگر نتوانست چیزی را هضم کند آنرا دفع می‌کند ...
شما که برادر صحبت از گرگ و گنجشک کردید و گفتید ارتباطی ندارند بیایید اینجا برای حقیر اثبات کنید که سم داشتن ارتباط با گیاهخوار بودن دارد! البته منکر ارتباطشان نیستم ولی دقت کنید که این ارتباط یک ارتباط واضح و بدیهی و عقلی نیست بلکه معمولاً سم‌دارها تا بوده و ما دیده‌ایم گیاهخوار بوده‌اند! زیست‌شناسان سکولار هم که بعید می‌دانم بهشان وحی شده باشد که هر سم‌داری الا و لابد گوشت بخورند مرده‌اند!
در نهایت این مطلب را هم بخوانید که در آن صحبت از گاوی شده که جوجه‌ی مرغ می‌خورد و همچنین آهویی که گوشت می‌خورد، مقالات علمی که این مطالب را نوشته باشند را هم اشاره کرده است و خودش هم گفته است که برخی از این مشاهدات را تازه دارند کشف و ثبت می‌کنند، اگر به دوستان باشد تا دانشمندان غربی چیزی را تأیید نکنند ایشان هرگز باور نمی‌کنند :

شما خواستید ابرو را درست کنید زدید چشم را هم کور کردید . آفرین برشما با این اشکالات توحید مفضل سه تا شد البته باز هم هست که اگر خدا توفیق دهد در موضوعات جداگانه ای آنها را هم می آوریم.
شما در واقع مطلبی را که در توحید مفضل برای نشانه های حکمت خدا در آفرینش گوشتخواران و گیاهخواران آمده است زیر سوال بردید و استدلال نویسنده ی کتاب را در حکمت خدا باطل کردید این مطالب را عینا از کتاب توحید مفضل برایتان می آورم:

توحید مفضل ص 96 و 97

وآكلات اللحم لما قدر أن تكون معايشها من الصيد خلقت لهم أكف لطاف مدمجة ذوات براثن ومخالب تصلح لأخذ الصيد ولا تصلح للصناعات وآكلات النبات لما قدر أن يكونوا لا ذوات صنعة ولا ذات صيد خلقت لبعضها أظلاف تقيها خشونة الأرض إذا حاولت طلب المرعى ولبعضها حوافر ململمة ذوات قعر كأخمص القدم تنطبق على الأرض عند تهيئها للركوب والحمولة.
أمل التدبير في خلق آكلات اللحم من الحيوان حين خلقت ذوات أسنان حداد وبراثن شداد وأشداق وأفواه واسعة فإنه لما قدر أن يكون طعمها اللحم خلقت خلقة تشاكل ذلك وأعينت بسلاح وأدوات تصلح للصيد وكذلك تجد سباع الطير ذوات مناقير ومخالب مهيئة لفعلها ولو كانت الوحوش ذوات مخالب كانت قد أعطيت ما لا تحتاج إليه لأنها لا تصيد ولا تأكل اللحم ولو كانت السباع ذوات أظلاف كانت قد منعت ما تحتاج إليه أعني السلاح الذي تصيد به وتتعيش أفلا ترى كيف أعطي كل واحد من الصنفين ما يشاكل صنفه وطبقته بل ما فيه بقاؤه وصلاحه.

ترجمه: چنین تقدیر شد که غذای حیوانات گوشتخوار از شکار حیوانات باشد از این رو برای این حیوانات دست ها پنجه ها و چنگالهای سخت و تیز و محکم و مناسب برای شکار کردن آفریده شد. این دست و پنجه و چنگال برای کارهای انسانی مناسب نیستند.
حیوانات گیاهخوار هم از آنجا که حکمت اقتضا کرده صنعت و حرفه ای نداشته باشند
و شکار نکنند . براى برخى از آنها سُمهايى آفريده شده كه از سختى و ناهموارى چراگاهها آزار نبينند و براى شمارى (از اين علفخواران ) سمهايى گوى دار آفريده شده همانند گوى و گودى پاى آدمى تا بر زمين منطبق گردد و براى سوارى و باربرى مناسب باشند.
همچنين تاءمل كن كه چگونه در گوشتخواران ، دندانهايى تيز، پنجه ها و چنگالهايى قوى و تيز و دهانهايى با فضاى گشاده و بزرگ آفريده شده است .
از آنجا كه تقدير و حكمت ، اقتضا نموده كه غذاى اين حيوانات از گوشت باشد، به گونه اى آفريده شده اند كه مناسب اين هدف باشد؛ در نتيجه اين حيوانات با داشتن سلاح و ابزار مناسب شكار، يارى شده اند. پرندگان شكارى و درنده نيز داراى نوكها و چنگالهاى مناسب شكار هستند. در مقابل اگر به حيوانات وحشى و علفخوار چنگال داده مى شود در واقع چيزى براى آنان آفريده شده كه بدان محتاج نيستند؛ زيرا نه شكار مى كنند و نه گوشت مى خورند. نيز اگر حيوانات درنده داراى سم بودند اين امر خلاف نيازهاى آنها در جهت شكار كردن و زندگى مناسب خود آنها بود.
آيا نمى نگرى كه براى هر دسته از اين دو دسته چيزهايى آفريده شده كه با آن صنف و طبقه مى سازد و مناسب و مايه بقا و مصلحت آن است .


باء;661178 نوشت:
ابری که شما به دنبالش هستید همان سیکلون‌ها هستند ... گردبادها ...

نه دوست عزیز ابر همان ابر است در حقیقت آن افعی بزرگ یا اژدهایی که در کتاب توحید مفضل به عنوان جانور زنده از آن یادشده بود در واقع وجود خارجی نداشت و همان طوفان یا نوعی گردباد بود که مردم چون در تاریکی و دور دست آن را می دیدند فکر می کردند اژدهاست و این خرافه در کتاب توحید مفضل هم آمده است . در حالی که حتی برخی دانشمندان و جغرافیدانان همان زمان نیز آن را خرافه می دانستند. که ذکرش را آوردم.
بر فرض هم اگر حرف شما را درست بگیریم همان طور که دوستان هم گفتند گردباد همه چیز را می برد نه فقط مارها را.

باء;661178 نوشت:
تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها ...

آن چیزک در برخی اوقات خطای چشمی و دیگر حواس انسان است که در اینجا هم همین گونه بود.

باء;661178 نوشت:
به یاد داشته باشید که حدیث ایشان صعب مستعصب است و گاهی فهمشان خیلی ساده نیست

نه فقط احادیث اهل بیت بلکه تمام چرندیات و مزخرفات نیز صعب و مستصعب دارند و می توان برای آنها هم دلیلی تراشید و توجیهی آورد. پس احادیث و مزخرفات در اینکه هردو صعب و مستصعب اند و قابلیت توجیه دارند مشترک هستند . حالا شما با چه معیاری احادیث واقعی را از چرندیات و مزخرفات تشخیص می دهید؟


IMAGE(<a href="http://www.askdin.com/image/jpeg;base64,/9j/4AAQSkZJRgABAQAAAQABAAD/2wCEAAkGBxQTEhQUEhQUFRQVGBcXFhcYFRQUFRUVFRQXFhQXFxUYHCggGBolHBQUITEhJSkrLi4uFx8zODMsNygtLisBCgoKDg0OGhAQGywkICQsLCwsLCwsLCwsLCwsLCwsLCwsLCwsLCwsLCwsLCwsLCwsLCwsLCwsLCwsLCwsLCwsLP/AABEIAMIBAwMBIgACEQEDEQH/xAAbAAABBQEBAAAAAAAAAAAAAAAFAQIDBAYAB//EADcQAAEDAwMCBAQGAQQCAwAAAAEAAhEDBCEFEjFBUSJhcYEGMpGxE6HB0eHwQhQVM/FSYnKCov/EABoBAAMBAQEBAAAAAAAAAAAAAAECAwQABQb/xAAmEQACAgEEAgIDAAMAAAAAAAAAAQIRAwQSITFBURMiIzJhBRSR/9oADAMBAAIRAxEAPwDzxlQjIJCkr3T3/M4mPNRtpkyQOOUkL6SjwrLlnqD2GQ7sD6Dotbc1qT6UvdG5oOMAEjE9v4WHardrWJdB4PmUsoWNGdBz/RvbsyIkQAQQeslaSlScI7/wgWlbS5rgYDcQTythb1GnqFDJKjTiSqyg1hIh3XCzfxFbFkFvsR58rW6i" rel="nofollow">http://www.askdin.com/image/jpeg;base64,/9j/4AAQSkZJRgABAQAAAQABAAD/2wCEAAkGBxQTEhQUEhQUFRQVGBcXFhcYFRQUFRUVFRQXFhQXFxUYHCggGBolHBQUITEhJSkrLi4uFx8zODMsNygtLisBCgoKDg0OGhAQGywkICQsLCwsLCwsLCwsLCwsLCwsLCwsLCwsLCwsLCwsLCwsLCwsLCwsLCwsLCwsLCwsLCwsLP/AABEIAMIBAwMBIgACEQEDEQH/xAAbAAABBQEBAAAAAAAAAAAAAAAFAQIDBAYAB//EADcQAAEDAwMCBAQGAQQCAwAAAAEAAhEDBCEFEjFBUSJhcYEGMpGxE6HB0eHwQhQVM/FSYnKCov/EABoBAAMBAQEBAAAAAAAAAAAAAAECAwQABQb/xAAmEQACAgEEAgIDAAMAAAAAAAAAAQIRAwQSITFBURMiIzJhBRSR/9oADAMBAAIRAxEAPwDzxlQjIJCkr3T3/M4mPNRtpkyQOOUkL6SjwrLlnqD2GQ7sD6Dotbc1qT6UvdG5oOMAEjE9v4WHardrWJdB4PmUsoWNGdBz/RvbsyIkQAQQeslaSlScI7/wgWlbS5rgYDcQTythb1GnqFDJKjTiSqyg1hIh3XCzfxFbFkFvsR58rW6i</a> BIIAGT6LOO1X8WpH4e5vHp2P8rsd3YMtVQDZqL2cxu6iAQU2jqr2kyTkz5fRJqdvDpggdOvPmqji0jz 61KKZkcmjRadqfjA Xce CIwtbplcnnMHHovMraqARJOOOy12jXroMtMRAP5/ZQy4zRhnfDNsx8p7KscIRY3e4IkHYWJxrs1lpl5Ku0yHBBns7J9GsWpHD0MmFTTVevaAjhRt1EYCtOqpVY1gCvpvizwpqdg0IxVZIVapTVFJiuig62CbVotVivgqsQmQjkV32o6IfXsieiJhxUgqgcpraFM1dadjAQ4WxBW2DQ4IRe0QSVSOTwc4XyB6Z8JKd G2Nxx3Un4Ajae6gvqA2bW/mntMSqEqPafNVzUYfC/IP1UdjZPJIOPVXRYBhkwT08vNNwhU7AWpWtOnIAxyJ5QR8nMcevC2l0GuHiA8kKuQwQMRwmTtE5UZvcVyv1KDCTBjy7JEaEsS1qFpxwcFSXFIcjCrqSSrUSGQl2xyrFKj3wn1HN2wR4kQCMuSIgHHKL2 qbRukk/T6lUrECMx6d8pL5ok GPr9krSfA6bSLl9qryIBgO9/XlUtMrPa4lhymb5AHZcXwZjP2XbUlQNzbss6y57yHOIIgR029xCFkK1XrF3KhLU0VSFk7djaTZIGPfhafT65YzMy0ZWdoN8Qnuj1S4DWuYRJeMHiB/YU8nPBXE65LOg35jbOR  FstPqSAvO7B7WSfET /MLYaVfNAEEHGFmzQ9GvFO1RpNqgqM7BdZ3Zf0hT8rN0VBxHiRO2fIMqrWpZlSUngAoS9nIuipCgfc91UudQDUOqajuGUygByL9esDwFSqVEJqas0uMH hIy9z/0qqDRPemFXOQ 8u4wq13qjWiSQslqOrF7pBcOw6KkMTkTnkUT0fT6nhE8kT7JlWicmFi9P IHSxpgtAMyYkk9 i3dhUa9ktOOSPZRyReMrjmpIEPaJQm5d4kerW0k9kOv9MxuB4QhNBn0QsdA3Hsh9fUZdyP3UF9qHAB45hUGMcC6qILfse0LVCPFsyyl6C121z6ciBCFWli55lzg1o47lNGskGI8J5Un saACD5x9k9NCWmSm1aFyH1NXMn Fy6mcUlIx6YlAVyRYbUkxOE/YOpVdrVM4cIHDWPIP9wnueXcpA1PDVx1DQ1PATg1ODVx1DNq7apQ1LsROLNnZODmvDdwGccHCv27RVuAS0Q0Gcf5QefeFb GJhzXEbYwMYwcz7IjY0mxLW45J8vMf QWWeTlo148dxXJHStKW0tJ b2M9RIVejoTWuLhVx2EfQmVZuS1 3aBzEQIPn6p1zQeW7BDQTkxt4Urfsq0l0gtptxPh yNsAQTT9tNoBLQfXp3RBt0JEdfooSXopF yLVK weqp0LseUGVT JbgtZuI6wO/qssb90DxDPnmeJ7dVaGLdElLKosK6vduztJ2cCOR5fygF3qzgYE4iDzMc/qmXl64S3MnrOPaEMqVCeStkMdLkyTyW CZ1 c ab/ALg cH FAW5TSqbUTtjq9w53zGVEnhhMnt q4HouOGdFtPge5LWPLnCCQAOv/X7LFwtD8MUXbpmB0ESHefko50nB2VxNqXBvTBEqrduDmlpUP4m0efTyQu rCDJ59RPpC8yKtm5syd94KrhEgGBAx5IlTc2pSLWksc4gmeC4dPoE 8qtDDjoCCDnyEcoFXrg5Ag/3Pqt8baRjlSY29snMOcjuFVKn/1JiPum1CCPPr5qyQlkMLkq5ChicBPaEgUjQqMihWhSAJrQpQgMcAnhqVrVK1q44a1qkaxSNYpWsQsNELWKWnRkqYU1NSormwJF7RwJdM5Ecxj9laqua1p5j79FFauaMAZ49VFe1D04 6z1cjRe2I2hegAxk9MZVxrarxBcB2BmOO/RB/DMn8lM7UXcDj7p3D0IsvtktxaFo8bvlyB147K5pFw N1V0M6dMf2EG1O4NQ7h0CGucYiTHboj8blHkHyKMuA18Q69 KPwmDwg/Mecc4WaeSeVKV1LkmOAqxioKkSlJzdsbe3JftmMCMemFTKnqmVGWp1SEfLIikTy1LToFxAAknhdaOoa10A yaBJU9exqMncwiOeo78j1ULWnoD9ELQ1MtOtgNn W7mOOYgHvwtnpth GxuCMdcx7oT8OaUx4a5wO5vGTGeMcLWVHbGw7gYXmazK7UUbdPj43Ae/eQMTlAr 7Jw4Hb fqiOo6i0BwAJzgR08lmK96DOT2hPgw8WwZcnhFW5rScE  PyUZdI9Fzxlc2mei2JUZmxpak2p7lLT7SAOU1AsrwuT38rkKDZO0KRoTGhStCZiIc0KRoTQpWBKMPY1Tsao2BWabUGFD6bFOykupMVyixI2OkMp0lfs7Iu9E6lbzwr9tQMx XkpSlwUjHkjbpUAkGSOnX6J11YgtaT1/vsibdLeJgHy9 VSu6BBPOMeqkpW yrSS6M1WoKq mjlS1JVWrSAWpTMrgCXt irVGohWaq2zIhPu4E28kNK0cYO0wTExjH/agPafD7 y9A1oNZbsa5jm7QMjADyM48vuhGi/DH4myoSMnj359FnWqVNs0S07TpGboaY oCWjiPp5LW/DGm0tni/5IgtdxM8gdTx9FpaOntH Ij0hQVrMbpbhYNRq3NbejTi06i7ANx8LNdUc8nB6DEYwpWfD9CmWu/yHmZ4Re5rbRk5Qi5fiZyowzTl22UeKK5on1H8NwgiJ6wqdXT2ERiDxiCCoKOqAkNzP1A9UeFBobBjvPJlaXk2R5J7VJlewtAxuB248lU1Z6vG4jAVG qyoKcpPc0UcUuEDb 0aWNJEkH0OegQfVvh B IzLYyJlwP6rWW9AlviAg9OU82zC2NpC1Y9Tt4ITwbjzaz0yrWn8NpO3noPSe6R1q5roe1w6r0plsGCP8QJQDVrR1d4FNm0Cdzu8wFojqU5V4Iy09RvyY2rk4CSvRc2NwInOVobzTXUSTEt4mOfPyUVtT/EdtdnByemP lpU01aIOLTpmelct3a/BTnsDgW5yuSfNj9lPin6Me1TNUQUrVdozpkjVK1RNUzEg6J6YVqk1VaZVuk5KxkXqFNFLW3lC6NREbe6hRlZaNGn0nRQ7rlaGy0IA KDCx1pqz28GFo9J15x YyO6xZY5OWma4Ti0kakW7YiAgep6O3JAk aKjUWbQ6cFANW1vJAiPus2JTvgrkca5M5qFrBMlBLmmjV5ftcIiHTzPTsq1vprqzXObw0gH36 i9BT2r7GNx3PgzddqJ/CliHVmvLZDTPkIz6FFT8MgHLpx07orY6WaTNrIYDkyZcVHNq4bdqZTHp5KVtC/ENF5aCwBwmC05lp5UGnWopCep/VEbitEN6AcoXd3JkT/QvP32qRs2 S0ypIMmCVC8xyh93dFoQ661F5AgGV2xyFuiS/rRUknHbzQG81Nzqu1kZIGe5MYQ3V7 oXnLm XCr6VVH4rS8kwZHXK9bBpajvfowZdRctiPQ7KwY1niGcZPlkfdU727zEwm1bl22J/T6LL6jWJPJWDmWQ18RiHKt4AMOVcasOCsxVvSDCrVa5K34tJfZkyaj0bbS9Wc8xiAYhai1AeJHRePMruHBIWt GdcLAQ52COpHpC7UaO1cTsOo5qRqrinu5SUgW9F1jeNcCWlpzJgzCItY0gFebPfDhm2LT6B9SybUBY7ghA7rTGsewW7SXAwQZ5McE9MI9qFwKbmkdUtdoqNhvhcevkrYsrjz4Yk4KRfoWNctEPaBHAAAB6j6ykVy0obWNbjAjOSuQ3DnhoUjSogntXvs8NEzSpWlQAqRpS0PZaY5TscqbCp2OStBsvU3K3Sqoaxys0nJHEZSC9CpKu07v6BAxX6KQV1Nwspvo0rtRP4bRPVUq13OCfRDqtz4Qifw/pJruDnyKeZIiTH2HInupS2wjuZRNzdIr2b2uqNbUJDJ8RHIC39o nSpABuwH/HtkxPUn1QxmmUpltMM2yO8tDpDiT1xM9EN1jV2MdBcHdwCCR6rydTkedqMEzdixrGrkw 67b0wB iD3Golz9rTMIBc/Ew2wGZPmIg/ryhr/iFwG1g2gYbkmB 6bFoMj7R09VjXkPapqRDob4j1ATKrjtE54JWTpam8HnzP/t1ynN1gmoXPJiDDQSGgjIx XutS/x010R/3YGku2g8Ez08h5Kne1Ngk48 v0QZ2uPLi4mAeG8x5pmo6p IE0NBkjJWLPWQadFV9KpWdPPmYEDJ/RNfpFRjmuG1wwQWncPdVDUPconpeq7W7HCR7yvTkpRj9f8Ahgi4ylyGrWXtBPug95QJcjumvD2ktIDRgnrPoq1wGF20GT9/2XkpfkZ6F/Uy/wDtznHwgkq0NBcGyXM3QTtnxYRWtctouIiXeXHqgOo3rnuJOO0L1Mc5S66MM4xj32Vbq3LDlRsckc4nlNBVyJq/hdjjuG4Bp vHQLaWlN0AE4HHST0XmWlXm14I9I8l6Xpl2005JxHXp2Xl62D7N mkqon1Gk1wa4iY/JUXHaceyt3F0zYfEMc549VUNdjmSx7CW8zmB5xwsUYzqqNdxDNGpLQVyG0tUptABNMx1D2wfzXJviynboHkoTwiOqWbGcEnGENC95O0eK1TJQnhRNKkBRo5MlaVK0qAFSNKFHWWWOUzXqq1yeHIUGy0Hp4qKqHJ4cu2gsOabSY9zWucRwcRnEwCcD3/AIW3utXtra2bTZmGjwiC4/8As4twJMleXF6bvWbJpFka3Pj0aIarYuFz7L9fUqji6Xvg9C4nH2VZ9VVy9NLlojijHpEJZZSfLJHPULnJC5RucqULZznKJxSkppRoFnOKYSkJTSUQCkrpTSUkrgB3Q7oPc2k47WzJPHb9kfqWlE1HuD4EEtdByR9lg2uggjotS2odkzBI8gJWHU46kmjbgnaaYFv7rceZHE94QyoVYuTBI7KsVrgklwZ5NtjSEkKU0XRO0x6FPpWrncAogIWOhXzqz4jcY/X hVmWpkg8AxiDnyV5umtAk/8A6IGeghJKvIyvwQUdSe0ktcRPPmoHXbpJJOec8yp30WMweevl/KJ2dKjsgB7u8AH6wEG0uaOVsENcY5P1XI7/ALfTPDKwHYfy1chvQdrM a5d8xlRhNShWokx4KeCmBOC6gWSgp4KiBT2rqOslBTwVCCnArqOsnDk4OUG5KHI0CycuTS5RlyaSuoFkhekLlHKSVwR5cmEpJSErgnEphKUlNK4AhTSUpTSiARcuSFcE6U4VTkTgpiSUBrFJVzS7Pe4duqpNRG0vg1sbRPeYhLK64DGr5DNS72lobG7j5eQDmfLlSCm10va3J6Akj1 30QelcOc3DZ7HGO/spxXaGmS4jE5gEeSzuBZSsmttLqT4nEA5gcfRWLnTdz56dv37p2m3joBJaxh4H RHUlFm3FM8FTlKSZSMYtGbq09rvE1gb0PJP7qzTvG8A48hEeyMV9PDwSfEOk8 yzdzTbS6bfLqU0WpiyTiaOnSECHYhIs5SuKrhLeDx4gP1XIfG/YfkXoBJwT30iORH8pq2oysUKQAKMJwRFHKxaW7nmGjzJ6ADklVgj jX9Nnh2juS7r/TGEk20uENBJvlkOq6aaTWSMnqPl8gO6Go3rmstrBvzCMECNv9/dBjUQx7tv2Oybd31J7W0dUIDepA vH2XXNuWOLTyOUylduaZaYPfqPdROeTkmSeT3Kenf8FtV/RSUhKbKSUwo6Vbs7LeHOLgxrf8AIiZPYKjKvt1GKQpho7z1JKWSfgaLXkq1GgdZ/VRkpCU0lNQtikpCuSLqDYhSJSnbMSuOIykKUpq4KESJUiATkiVIgEkp13N4KStWLvRdRoucQGgkngBFG/DNwSBsEkT8w8OOqRyiux1FvooCuSM5PnwBiEe0WuS3wNLz1MceQJwqdL4ZrOAMR3n9IRSz0mswbN5jrtH1yVHJODVWPCMk7oN0DAyZJ6dAs38WtGDtP/yz9EasbUsIkFxnzgAdTPVS3elit/ynw9gYWeMlGVl5JyjRjKN0A0DcRHkkR9/wxRnD6kf/AF/ZctHywIfHM0td9MDYWsLCNseURA7clZnWvhcR Jane2YczlzZOIx8vqVUr6juIyUS0XUHMdjIdg hWVOePlM1TjGXDM3caTWYCX03NA5n  SqhhiendelalZU7hmx1Ta7gETIB6HoQY6qppenNtGOFXa8EkluHY4BGMLTHVfXnszy03PHRgAFJUInHGPtlbfVPh2nWp/iUgKZicDEnkO9 vmsRXp7XObM7SRPoYWjFljk6IZMbh2MlKCkAXKpEdKWUxKuOFldKRIuOFSymrkThUi5cuOOXJVxQs4bCe942gR6lPFAkYA on6KFxQ7GGFIlSLhhEiVIgERF9E0Z9Y4ED/ycCR7dyqFlWax4c5geB0JgT09VutD JhUlp2siNo8uFDNKUV9UVxxi3ywlb6bSt2TA3QJMZMd1UuddYMNE yi1G7BMFw qFVGsPD2581hWPdzI170uEEqeruOeinGqE iF21u0id4 vZWba3BPK6WOKGUmyz/AK8ynMup5SvtwnU7YDkgfdJcRqZGWylUhYFyaxKR51SqytHoNUB7d3Q yylCoAi9tegcAKsluVBaNle7SdwcI8sKmbppwTJ7/us  9c7rwoqVYkxKmsftnGosNc2OI ZsQQeE 5 GKNQtqUwGgg7mAkySBEdkGt7I8hbHTLJ34eHAO6IKWzmLoDipcNAJ2lNp2pBAyCXE8z0E/ksl BI8AJ79IXprbfBbUGOkcfyqlfSm9oaORAPpCtj1G27I5MG6qPOWUCZgZHTrjlWWaa7aHOls8bgQDz5Y/legW9rT3ZaM8lXrrSabmx0iPbhO9Z/BVpP6eSQlZEieJz6LfahStmeEUw5zWnrwI7cZWEuXAuJaIBPHb9lpxZfk8GfJi2eRjxBMZCauXKxI5cuSLjhZUtFskDuoUsoMIQDGgwYbPdD6kSY4SOdPKaglQbOXFckRCckTtp7KSnaucC4DwjqcD2J5QbOIFauLCpTAc5pAPB6fwrelaa qdrWjdhwJ4jp9itxdW1PaG1GhwAGB8sgLPkzKDSLY8Tkmebmu6I3FSWxAyQDB6zwtNq kU3NJpgsd2J8MdRwgtnptZ7iKYO0HJPyj90yyRkrA8ck6G6dplWo5ogtYf8ALoB191qdN0oUcuqPdEwAYbB6EdVdsbchgBmRyeJPVSVABxnuseTK5OvBrx4lHkY 6HRNNZp7n7JtTaOY90y3oS4lz2lpHhaAcep6qSSKybOqatTaYL2AjpjC5RP0O3J/459z 6VU/H/SP5P4eZz4m 6vUiuXLl5ND6JwVNZfOPVcuRJmxtflH97orbHxtXLlEoGHcj0UT f72XLlNHMp6kIe2McfqrzT4fquXJn0gLtmc1ZgkYGR 6xDR4j7/dcuXo6b9Tz9R xXSLly1mY5cVy5cERIlXLjhEi5cgENaVQaaclrSd7RkA4Qq8EPeBgbj91y5Sj zKS6RrrGg3e4bW4ZjA7BAdU/yHTn33Llyhj/AGK5P1NlpLQC2APkb qlrLlyyS7Nceh1iwGZAPqJU1xyVy5L5HI6p8JVccLly4ALvvmCuWy5cnfQiL7RhcuXKQx//9k=)

فاتح;661208 نوشت:
در این روایت از امام صادق(ع) درباره تنین و ابر پرسیده شد

سلام
این نکته مهم علمی را قبل از امام صادق کعب الاحبار یهودی کشف کرده بود و گفته بود.

فاتح;661208 نوشت:
امام(ع) فرمود: «ابر [از جانب خداى تعالی] گویى که وکیل است تا هر جا که او را بیابد برباید به‌گونه‌اى که آهن‌ربا، آهن را می‌رباید. ...

معنای " گوئی که " در جمله بالا در معنی یک انگاره و کلمه ای تمثیلی است . کلماتی از این دست در ادبیات فارسی و غیر آن وجود دارد

مرد فریادی کشید گوئی که بر سور اسرافیل دمیده شد

استباط از نظم موجود در طبیعت و فهم حکمت موجود در آن با توجه به پدیده ها امر عجیبی نیست .

اگر بارش باران باعث میشود افعی خود را در خاک پنهان کند و کسی اگر چنین چیزی را دید عجیب نیست که تعجب کند و در دلیل و حکمت آن اندیشه نماید.

در پرسش و پاسخی که بعد از آن در کتاب توحید مفضل بین امام صادق و مفضل شده است این ابهام شما را برطرف می کند:

قلت : فلم وكل السحاب بالتنين يرصده ويختطفه إذا وجده؟ قال : ليدفع عن الناس مضرته.

عرض کردم : چرا باید ابر در کمین افعی باشد و اگر آن را دید بربایدش ؟
فرمود : تا مردم را از شر آن خلاصی دهد.

علاوه بر آنکه جانوری به نام تنین را اگر معنی و صفاتی که در فرهنگ لغتها برای آن آمده را ببینید می فهمید که اصلا مار نیست بلکه اژدها یی است که اصلا وجود خارجی ندارد.

عصران;661514 نوشت:
ما در جایی منکر این نشدیم که بعضی گیاهخواران در مناطق سردسیر که غذا کمیاب است مثل اسکاتلند ممکن است گوشتخواری بکنند. اما در توحید مفضل سخن از خوردن مار سمی توسط گوزن است . و گفته شده که گوزن به خاطر این که سم در بدنش پخش نشود از خوردن آب خودداری می کند و با اینکه بسیار تشنه است جلوی نهر آب می رود و ناله می کند ولی ذره ای آب نمی خورد. در صورتی که برای انتشار زهر در بدن گوزن حتما نیاز به آب نیست زهر خودش از طریق جریان خون در بدنش منتشر می شود و او را می کشد.
متن کاملش را می گذارم تا همه بفهمند درباره ی چه چیزی سخن می گوییم:
توحید مفضل ص 109

وروية فإن الأيل يأكل الحيات فيعطش عطشا شديدا فيمتنع من شرب الماء خوفا من أن يدب السم في جسمه فيقتله ويقف على الغدير وهو مجهود عطشا فيعج عجيجا عاليا ولا يشرب منه ولو شرب لمات من ساعته.

فانظر إلى ما جعل من طباع هذه البهيمة من تحمل الظمإ الغالب الشديد خوفا من المضرة في الشرب وذلك مما لا يكاد الإنسان العاقل المميز يضبطه من نفسه.

ترجمه: زمانی که گوزن از مارها تغذیه می کند بر اثر آن تشنگی سختی می یابد . از ترس اینکه مبادا زهر در بدنش منتشر شود و اورا بکشد بر کرانه ی آب می ایستد و بسیار ناله می کند و صدا می زند ولی ذره ای از آب نمی نوشد زیرا اگر بنوشد به زودی هلاک می گردد.
بنگر که سرشت این حیوان چگونه آفریده شده که از ترس زیان نوشیدن آب آن تشنگی شدید را تحمل می کند. به راستی که حتی انسان اندیشمند و عاقل نیز غالبا در چنین زمانی تحمل و خویشتن داری تمی تواند بکند.


سلام علیکم،
پس شما کسی هستید که از برخی عجایب هستی تعجب می‌کنید و آنها را با قطعیت تمام منکر می‌شوید و می‌گویید حتماً دروغ است و برخی از عجایب هستی را منکر نمی‌شوید و می‌گویید ما منکرش نیستیم! نمی‌دانم شما که گزاره‌های عجیب را بدون معیار خاصی به دو دسته‌ی دروغ و راست تقسیم می‌کنید اگر زمان گالیله مسؤول رسیدگی به بیانات عجیب او می‌بودید حکم به اعدام او می‌دادید یا نه، یا اینکه مرحوم ملاصدرا را تکفیر می‌کردید یا نه که حرفهای نو و عجیبی می‌زند.
شما که تمام سعیتان را دارید که بگویید توحید مفضل نعوذ بالله اثر یک شیاد است تا این کتاب را از کتابخانه‌های مردم شریف و مسلمان ایران و جهان جمع کنید تا خدشه‌ای به ساحت علمی امام صادق علیه‌السلام وارد نشود شاید متوجه نیستید که این کتاب سراسر استدلال فطری به سوی خداست. حقیر پاسخ این تعجب شما را با یک آیه‌ی قرآن می‌دهم:

وَإِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعَامِ لَعِبْرَ‌ةً ۖ نُّسْقِيكُم مِّمَّا فِي بُطُونِهِ مِن بَيْنِ فَرْ‌ثٍ وَدَمٍ لَّبَنًا خَالِصًا سَائِغًا لِّلشَّارِ‌بِينَ [النحل، ۶۶]
و همانا شما را هست در دامها عبرتی، بنوشانیمتان از آنچه در شکمهای آنها است، از میان سرگین و خون شیری نیالوده، گوارا برای نوشندگان‌

خدایی که از لابلای خون و سرگین، یعنی از میان دو نجاست، شیری نیالوده خارج می‌کند که گوارای نوشندگان است، شاید در اعتقاد شما نمی‌تواند مانع از انتشار زهر در بدن یک جانور دیگر شود، شاید اینکه راه نشر آن سم نوشیدن آب باشد برایتان خلاف عقل و غیرمنطقی است که انتظار دارید ما هم با شما همصدا شویم که این مسأله حجتی است آشکار که روایت مطرح شده بدون شک دروغ و جعلی است و باید سریع انکارش کرد ...
جناب جوجه‌اردک‌زشت در همان تاپیک مارخور یک احتمال دیگر را هم دادند و آن این بود که شاید آن زمان جانوری بوده که اینطور بوده است و الآن منقرض شده باشد ولی شما ظاهراً کاری با احتمالات متعددی که می‌تواند این مسأله را توضیح دهد ندارید، بلکه مطمئن هستید که خداوند چنین مخلوقی نداشته و ندارد ... شکر خدا که وجود چنین موجودی خلاف عقل نیست و به هر حال در این عالم وجود ممکن‌الوجود است ... متأسفانه ظاهراً شما باید صبر کنید تا دانشمندان غربی دقیقاً بروند این جانور یا فسیلش را پیدا کنند و اگر همین مارخور امروزی یا گوزن خاصی باشد بررسی‌اش کنند و مقاله بنویسند و مقاله‌اش را چاپ کنند و برای شما هم پستش کنند (چون مطلبی که حقیر در بالا پیدا کرده بودم جزء اولین مطالبی بود که با یک جستجوی ساده پیدایش کردم که نشان می‌دهد شما مدعی چیزی هستید که شاید یک تحقیق ساده در موردش نکرده بودید) و بعد شما بگویید چه خدای بزرگی دارم ...

عصران;661514 نوشت:

شما خواستید ابرو را درست کنید زدید چشم را هم کور کردید . آفرین برشما با این اشکالات توحید مفضل سه تا شد البته باز هم هست که اگر خدا توفیق دهد در موضوعات جداگانه ای آنها را هم می آوریم.
شما در واقع مطلبی را که در توحید مفضل برای نشانه های حکمت خدا در آفرینش گوشتخواران و گیاهخواران آمده است زیر سوال بردید و استدلال نویسنده ی کتاب را در حکمت خدا باطل کردید این مطالب را عینا از کتاب توحید مفضل برایتان می آورم:

توحید مفضل ص 96 و 97

وآكلات اللحم لما قدر أن تكون معايشها من الصيد خلقت لهم أكف لطاف مدمجة ذوات براثن ومخالب تصلح لأخذ الصيد ولا تصلح للصناعات وآكلات النبات لما قدر أن يكونوا لا ذوات صنعة ولا ذات صيد خلقت لبعضها أظلاف تقيها خشونة الأرض إذا حاولت طلب المرعى ولبعضها حوافر ململمة ذوات قعر كأخمص القدم تنطبق على الأرض عند تهيئها للركوب والحمولة.
أمل التدبير في خلق آكلات اللحم من الحيوان حين خلقت ذوات أسنان حداد وبراثن شداد وأشداق وأفواه واسعة فإنه لما قدر أن يكون طعمها اللحم خلقت خلقة تشاكل ذلك وأعينت بسلاح وأدوات تصلح للصيد وكذلك تجد سباع الطير ذوات مناقير ومخالب مهيئة لفعلها ولو كانت الوحوش ذوات مخالب كانت قد أعطيت ما لا تحتاج إليه لأنها لا تصيد ولا تأكل اللحم ولو كانت السباع ذوات أظلاف كانت قد منعت ما تحتاج إليه أعني السلاح الذي تصيد به وتتعيش أفلا ترى كيف أعطي كل واحد من الصنفين ما يشاكل صنفه وطبقته بل ما فيه بقاؤه وصلاحه.

ترجمه: چنین تقدیر شد که غذای حیوانات گوشتخوار از شکار حیوانات باشد از این رو برای این حیوانات دست ها پنجه ها و چنگالهای سخت و تیز و محکم و مناسب برای شکار کردن آفریده شد. این دست و پنجه و چنگال برای کارهای انسانی مناسب نیستند.
حیوانات گیاهخوار هم از آنجا که حکمت اقتضا کرده صنعت و حرفه ای نداشته باشند
و شکار نکنند . براى برخى از آنها سُمهايى آفريده شده كه از سختى و ناهموارى چراگاهها آزار نبينند و براى شمارى (از اين علفخواران ) سمهايى گوى دار آفريده شده همانند گوى و گودى پاى آدمى تا بر زمين منطبق گردد و براى سوارى و باربرى مناسب باشند.
همچنين تاءمل كن كه چگونه در گوشتخواران ، دندانهايى تيز، پنجه ها و چنگالهايى قوى و تيز و دهانهايى با فضاى گشاده و بزرگ آفريده شده است .
از آنجا كه تقدير و حكمت ، اقتضا نموده كه غذاى اين حيوانات از گوشت باشد، به گونه اى آفريده شده اند كه مناسب اين هدف باشد؛ در نتيجه اين حيوانات با داشتن سلاح و ابزار مناسب شكار، يارى شده اند. پرندگان شكارى و درنده نيز داراى نوكها و چنگالهاى مناسب شكار هستند. در مقابل اگر به حيوانات وحشى و علفخوار چنگال داده مى شود در واقع چيزى براى آنان آفريده شده كه بدان محتاج نيستند؛ زيرا نه شكار مى كنند و نه گوشت مى خورند. نيز اگر حيوانات درنده داراى سم بودند اين امر خلاف نيازهاى آنها در جهت شكار كردن و زندگى مناسب خود آنها بود.
آيا نمى نگرى كه براى هر دسته از اين دو دسته چيزهايى آفريده شده كه با آن صنف و طبقه مى سازد و مناسب و مايه بقا و مصلحت آن است .


این عبارات شما دیگر مایه‌ی تأسف حقیر است که برای انکار نسبت یک کتاب به امام معصوم علیه‌السلام حکیم بودن خدا را به زیر سؤال می‌برید ... دقیقاً تا کجا پیش خواهید رفت؟
این مطلبی که شما نوشته‌اید حداکثر یک شبهه است که خداناباوران معتقد به فرگشت بر علیه وجود خدا علم می‌کنند و البته مانند سایر شبهاتی که مطرح می‌کنند پاسخ‌های ساده‌ای دارد. در مورد آن گوزن یا بزکوهی به طور خاص گفته شده است که اگر مار خورد خداوند این غریزه را در او قرار داده است که هرچقدر هم که تشنه بود از آب نخورد که زنده بماند، در این بیان حداقل دو نکته وجود دارد:
۱. یکی اینکه مار سمی احتمالاً غذای غالب این گونه نبوده است، چه آنکه اگر بود و مثلاً هر روز می‌خواست مار بخورد لابد هر روز باید آب نمی‌خورد ... البته بستگی به این دارد که مطابق غریزه‌اش چند ساعت تشنگی را لازم باشد تحمل کند، اگر مدت این تحمل یک روز یا بیشتر باشد عملاً این حیوان در اثر کمبود آب به مشکل می‌خورد ...

۲. و دوم اینکه خداوند وقتی امکان خوردن مار را به او داده است ساز و کاری که بتواند این غذا را بخورد را هم به او داده است و به خودش رهایش نکرده است تا شبهه‌ی شما کارگر بیفتد که خدا چیزی به آنها داده که محتاجش نیستند و چیزی که به آن محتاج هستند را به ایشان نداده است ... و البته تا شما یا دوستان دیگر شبهه‌ی جدیدی وارد نکرده‌اید باید گفت که بیمار شدن و زخمی شدن و مردن هم برای هر جانوری ممکن است و اینکه جانوری بیمار شود یا در اثر مسأله‌ای بمیرد سریعاً به معنای اینکه آن موجود احتیاجی داشته است که خداوند برایش فراهم نکرده است نیست ... اینجا تزاحم حکمت‌هاست که پیش می‌اید

اما در مورد مطلب دوم در بالا و در مورد شبهه‌ای که به صورت کلی شما برای رد کردن کتاب شریف توحید مفضل ارائه دادید مطلبی را از روایتی نقل می‌کنم که مأخذش را به یاد ندارم و آن اینکه وقتی گفته شد برخی با بیماری و نقص در اعضاء متولد می‌شوند و آیا این بر خلاف تدبیر حکیم قدیر نیست معصوم علیه‌السلام فرمودند که متفکرین یونان هم می‌دانستند که وضع اقلیت به تدبیر اکثریت لطمه‌ای وارد نمی‌کند و اینکه وجود بیماری حکمت‌های خودش را دارد که در همین کتاب توحید مفضل به برخی از موارد آن برای نوع انسان اشاره شده است و اگر نتوان به مشابه آن برای نوع حیوان پی برد به این دلیل است که ما فراموش می‌کنیم که مطابق قرآن آنها هم مانند ما برای خودشان امت‌هایی هستند و آنها هم حشر دارند و البته ما چیز زیادی در مورد این امت‌ها نمی‌دانیم
یا علی علیه‌السلام

عصران;661542 نوشت:
نه دوست عزیز ابر همان ابر است در حقیقت آن افعی بزرگ یا اژدهایی که در کتاب توحید مفضل به عنوان جانور زنده از آن یادشده بود در واقع وجود خارجی نداشت و همان طوفان یا نوعی گردباد بود که مردم چون در تاریکی و دور دست آن را می دیدند فکر می کردند اژدهاست و این خرافه در کتاب توحید مفضل هم آمده است . در حالی که حتی برخی دانشمندان و جغرافیدانان همان زمان نیز آن را خرافه می دانستند. که ذکرش را آوردم.
بر فرض هم اگر حرف شما را درست بگیریم همان طور که دوستان هم گفتند گردباد همه چیز را می برد نه فقط مارها را.

سلام علیکم،

از کجا اطمینان دارید که چنین چیزی نباشد که به ناچار مجبور باشید بگویید که هر چه بوده خطای دید و از این دست مسائل بوده باشد؟
منکر این نیستم که خیلی وقتها انسانها ریسمان سیاه و سفید را هم که ببینند مار می‌پندارند و سایه‌های در تاریکی را که ببیند شبه و جانوران ترسناک تصور می‌کنند، ولی آیا این دلیل می‌شود که پس چون چنین تصوری در ذهن ایشان راه پیدا کرده است موجدات عجیب اصلاً وجود نداشته باشند و موجودات همانهایی باشند که همه در کتابهای زیست‌شناسی و باغ‌وحش‌ها دیده‌ایم یا فسیل‌هایشان را پیدا کرده‌ایم؟

بله همینطوری روی هوا کسی نمی‌گوید که شاید موجودی باشد که مثلاً ۷۶۳ سوراخ بینی داشته باشد، ولی وقتی گزارشی تجربی (بررسی فعل خدا) یا گزارشی قرآنی و روایی (بررسی قول خدا و تفسیر آن در زبان مبین‌های آن) رسید که مثلاً در معراج رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فلان فرشته را دیدند که چه تعداد سر داشت یا اینکه در برخی روایات آماده که غول وجود دارد باید روی آنها تأمل کرد و به صرف عجیب بودن گزارش‌ها منکرشان نشد ... این تمام حرف حقیر در این تاپیک است ... چون می‌بینم که شما همینطوری روی هوا می‌گویید این مطلب غلط است چون باورش سخت است ... این روش سیره‌ی عقلا نیست ... تا وقتی که مطلب بیان شده خلاف عقل نباشد یا دلیل محکم تجربی یا روایی بر علیه آن موجود نباشد نمی‌توان با این صراحت رأی به غلط بودنش داد ... اینجا که نه تنها مسأله خلاف عقل نیست شواهدی بر صدقش هم می‌توان یافت که حقیر بیش از آنکه لازم باشد نوشتم ...
اینکه یأجوج و مأجوج وجود دارند را آیا شما منکر هستید؟ در قرآن آمده ... اگر منکر نیستید بفرمایید کجا هستند؟ بفرمایید کدام سدّ است که روی کره‌ی زمین بشود ساخت که قبیله‌ای از مردم را برای هزاران سال از مردم دیگر جدا کند و هیچ راهی برای عبور از آن نباشد؟ بفرمایید اگر آنها بر روی کره‌ی زمین نیستند پس حضرت ذوالقرنین چطور به آنجا رفتند با اینکه اولین عروج جسمانی به آسمان‌ها مختصّ رسول خداست صلی‌الله‌علیه‌وآله؟ آیا در علومی که شما معقول و منطقی می‌دانید پاسخی برای این مسائل وجود دارد یا شما هم مانند خداناباوران تمایل دارید هر چیزی خلاف علوم تجربی امروزی را منکر شوید؟ بماند که مطالب بیان شده در این تاپیک هیچ کدام برای دانشمندان این علوم هم غیرقابل باور و ۱۰۰٪ غلط نیست اگرچه عجیب باشند که برای حقیر هم هستند ... لکن حقیر تعجب‌برانگیز بودن یک مطلب را مانع از تأمل بر روی آن نمی‌دانم.

عصران;661542 نوشت:
آن چیزک در برخی اوقات خطای چشمی و دیگر حواس انسان است که در اینجا هم همین گونه بود.

امکانش هست ... اگر در آیات و روایات مطلبی در تأییدشان نباشند حقیر هم نمی‌پذیرمشان تا دلیل دیگری برای پذیرفتنشان پیدا شود
عصران;661542 نوشت:

نه فقط احادیث اهل بیت بلکه تمام چرندیات و مزخرفات نیز صعب و مستصعب دارند و می توان برای آنها هم دلیلی تراشید و توجیهی آورد. پس احادیث و مزخرفات در اینکه هردو صعب و مستصعب اند و قابلیت توجیه دارند مشترک هستند . حالا شما با چه معیاری احادیث واقعی را از چرندیات و مزخرفات تشخیص می دهید؟

در ریاضیات گاهی گفته می‌شود که هر چیزی که در ریاضی محض انتزاع می‌شود دیر یا زود کاربردش هم پیدا می‌شود ... اگر حقیر بخواهم این مطلب را تعمیم دهم می‌گویم هر چیزی که در تصور انسان ظاهر شود و خلاف عقل نباشد وجودی ممکن است که دیر یا زود شواهدی بر وجود آن در دنیای خارج در گذشته یا حال یا آینده پیدا خواهد شد. (و البته در نظر داشته باشید که حکیمانه بودن خلقت برای خالقیت مستقیم خداوند هم لازم است ولی برای خالقیت غیرخدا آنچنان لازم نیست) شما اگر می‌توانید این گزاره‌ی حقیر را اثبات کنید که غلط است.
با تشکر
یا علی علیه‌السلام

سلام علیکم

عصران;661544 نوشت:
این نکته مهم علمی را قبل از امام صادق کعب الاحبار یهودی کشف کرده بود و گفته بود.

کعب الاحبار چه گفته بود ؟

عصران;661544 نوشت:
در پرسش و پاسخی که بعد از آن در کتاب توحید مفضل بین امام صادق و مفضل شده است این ابهام شما را برطرف می کند:

قلت : فلم وكل السحاب بالتنين يرصده ويختطفه إذا وجده؟ قال : ليدفع عن الناس مضرته.

عرض کردم : چرا باید ابر در کمین افعی باشد و اگر آن را دید بربایدش ؟
فرمود : تا مردم را از شر آن خلاصی دهد.

کدام ابهام را ؟

عصران;661544 نوشت:
ا برای آن آمده را ببینید می فهمید که اصلا مار نیست بلکه اژدها یی است که اصلا وجود خارجی ندارد.

در لغتنامه بنده و کاملتر از آن در این صفحه :

http://www.almaany.com/fa/dict/ar-fa/%D8%AA%D9%8E%D9%86%D9%90%D9%8A%D9%86/

تنین چنین معنی شده :

نقل قول:

  1. تنين : تنين : اژدها , منظومه دراکو , صداي وزوز ( در اثر حرکت سريع ) , حرکت کردن , پرواز کردن , غژغژ کردن

  2. تَنِين : تَنِين : ج تَنَانِين ( ح ): حوت يا نهنگ دريائى
    - ( ح ): مار بزرگ يا اژدها
    - ( فك ): نام يكى از برجهاى آسمانى .

استاد قبلا توضیحات کاملی رو در مورد این روایت داده اند

محسن;660115 نوشت:
باید گفت بر فرض صحت این روایت، اما نمی توان به طور دقیق حدس زد که مقصود از بیان این مطلب چیست که یا به دلیل نقص در تبیین درست موضوع از طرف راوی است،یا که جملاتی از روایت افتاده و آن به طور کامل بیان نشده است.مثلا تمام مطلب امام بیان نشده و فقط یک قسمت آن به دست ما رسیده که موجب شبهه شده است.
در عین حال توضیحات کوتاهی در این باره ارائه شده است که نا رسا یا نا کافی است و می تواند بیشتر موجب شک شود.
علاوه، این احتمال وجود دارد زمان،مکان و منطقه جغرافیایی یا نوع پرسش به گونه ای بوده که منجر به صدور این روایت با این خصوصیت شده و پاسخ امام فقط مربوط به حدود جغرافیایی محل سکونت حضرت در حوزه حجاز بوده است. بنا بر این،در سایر مکان ها ممکن است وضع به گونه ای دیگر بوده و چنین سوال و جوابی اصلا محل نداشته باشد. والله العالم.

فاتح;661394 نوشت:
جناب جوجه اردک زشت استاد محسن همان ابتدا در مورد روایت توضیح کافی را دادند پس بحث تعصب در میان نیست لطفا شما هم عصبیت را کنار بگذارید تا بتوانیم گفتگوی مفیدی داشته باشیم

شما میگید ابر میتونه مارو جذب کنه! تا از ی کتاب دفاع کنید اون وقت بنده متعصبم!
فاتح;661394 نوشت:
عقل جایگاه خودش را دارد . همچنین عقل یک عالم با آدم جاهل فرق میکند

کسی که بگوید مار توسط ابر جذب میشود عالم است یا جاهل؟
فاتح;661394 نوشت:
اگر این روایت در کتاب مسیحیان بود باید اجازه میدادیم که دلیل بیاورند و همینطور از پیش خودمان نمیگفتیم که آقا آن ضعیف و جعلی و تحریف شده است

نمیگفتید ضعیف و جعلی است بلکه میگفتید این ضعف مسیحیت هست و تمسخر میکردید

فاتح;661394 نوشت:
روایات بررسی سندی و دلالی میشوند تفسیر میگردند آنهم توسط یک عالم

کدوم عالم آقا اینهمه من برخی اقایون رو نقد کردم یکی تو این سایت نتونست جواب علمی بده...

باء;661443 نوشت:
نه برادر بین ابر و گردباد فرق زیادی نیست

سلام
یا خدا شما دیگه کی هستی ابر با گردباد فرق نداره؟!!!!!!!!!

باء;661443 نوشت:
در اصل بخاطر تشکیل قطره از رطوبت موجود در هوای در گردش است که سبب ایجاد ابری شده که دیده می‌شود، اسمش هم هست Funnel Cloud:

ببینید حدیث میگه ابر خوب امام علیه السلام زبان داشتن میفرمودن گردباد!
واقعا متن حدیث خیلی تابلو هست
باء;661443 نوشت:
این کتاب از نظر حقیر کتابی است که دل انسان را از دنیا متوجه خدا می‌کند ... بنای دفاع از خط به خط آن را ندارم چون سواد حدیث‌شناسی ندارم، ولی بنای دفاع از کلیت آنرا دارم چون آن را کتاب هدایت یافتم و از خواندن آن همان حالی را پیدا می‌کنم که از خواندن سایر روایات معصومین علیهم‌السلام پیدا می‌کنم

بنده هم کل کتاب رو رد نکردم ! بله قبول دارم مثلا اینکه صوت در خلا منتشر نمیشه ی چیزی در حد اعجازه اما کل متن رو نه قوی میدونم نه قابل اعتنا
خیلی از مطالب کتاب عادی هست و چیز خاصی نداره ی جاهایی مثل همین جا هم ...محترمانش خرافات میشه
باء;661443 نوشت:
با توجه به تجربه‌ای که در مطالعه‌ی قرآن و بسیاری روایات دیگر کسب کرده بودم به جای اینکه سریع بخاطر عجیب بودنشان انکارشان کنم تلاش کردم که ببینم راهی دارد که قابل پذیرش بشوند یا خیر

قرآن با این کتاب قابل مقایسه نیست و مثالتون مغلطه هست
هرچرند برخی جاهای قرآن هم خیلی منو جذب نمیکنه

باء;661443 نوشت:
ما شما چرا هنوز مطمئن هستید که این دو روایت جعلی هستند؟

باء;661443 نوشت:
اگر برایتان عجیب است آیا اگر زمانی برایتان حل شود و متوجه شوید که درست بوده‌اند اولین باری بوده که چیزی برایتان عجیب و غیرممکن به نظر می‌رسیده ولی بعد دیده‌اید که هیچ هم عجیب نبوده است و تنها دقت بیشتری را می‌طلبیده است؟

معمولا وقتی چیزی برام عجیب میشه اشتباه بودنش برام اثبات میشه
من هنوز راجع به گوزن مارخور اینجا بحثی نکردم(اونم خدا وکیلی بحث نداره شما خیلی مقاومید:khandeh!:)

جوجه اردک زشت;662190 نوشت:
سلام
یا خدا شما دیگه کی هستی ابر با گردباد فرق نداره؟!!!!!!!!!
ببینید حدیث میگه ابر خوب امام علیه السلام زبان داشتن میفرمودن گردباد!
واقعا متن حدیث خیلی تابلو هست

سلام بر برادر عزیزم جناب جوجه‌اردک‌زشت،
برادر ابر با برخی از گردبادها تفاوت بنیادین ندارد ... اسمشان خیلی فرق دارد، ولی ماهیتشان دور از هم نیست ... در تعریفی که از ابرهای قیف‌مانند (Funnel Clouds) آوردم دقت کنید، به همان صورتی که در آسمان از رطوبت موجود در هوا ابر درست می‌شود به همان صورت هم در درون گردباد می‌شود ابر درست شود، اما این تازه برای وقتی است که یک قسمت از همان ابر پایه که در بالا وجود دارد به صورت گردباد به سمت پایین کشیده نشود ... اسمش را می‌گویند گردباد ولی در واقع ادامه‌ی همان ابر است. باور کنید حقیقتاً متوجه نمی‌شوم چرا اصرار دارید بگویید گردباد و ابر حتماً دو مفهوم کاملاً بی‌ربط هستند؟

اگر منظور امام علیه‌السلام یا نویسنده‌ی دیگری که شما مدعی آن هستید از ابر همین ابرهای ساده‌ای که ما در آسمان‌ها می‌بینیم باشد و منظور از گردباد هم همین گردبادهای ساده‌ای باشد که ما در بیابان‌های خودمان می‌بینیم که باد جایی می‌پیچد و کمی هم گرد و خاک به هوا بلند می‌کند ولی اصلاً خبری از ابر در آسمان نیست، آن وقت حقیر به طور قاطع حق را به شما می‌دهم ... اگر امام علیه‌السلام می‌خواستند بگویند گردباد باید می‌گفتند گردباد ... ولی گردباد انواع و اقسام دارد که منابعی برای مطالعه پیرامون آنها را از سایت ویکی‌پدیا به شما معرفی کردم و عکس تشکیل یک گردباد خاص از زیر یک ابر را هم برایتان گذاشتم، در این مثال‌ها دیگر واقعاً نمی‌شود گفت که آن گردباد چیزی جدای از ان ابر پایه‌ی بالا سر خودش هست ... در این مثال‌ها به زعم حقیر گردباد گوشه‌ای از همان ابر است که به سمت پایین متمایل شده است و البته دینامیک پیچیده‌تری نسبت به بدنه‌ی اصلی ابر دارد ... خصوصاً که تأکید حدیث بر روی ابر است چون ابر می‌تواند درب آسمان باشد و گردباد می‌تواند تنها وسیله‌ی مکش اشیاء روز سطح زمین یا دریا به سمت ابر باشد ... اینکه در این شرایط کسی بگوید ابر چیزی را از روی زمین جذب کرد یا مکش کرد عجیب نیست همانطور که کسی نمی‌گوید من گرد و خاک روی فرش خانه را با لوله‌ی خرطومی جارو برقی جمع کردم بلکه همه می‌گویند با جارو برقی جمع کردم ... اگر بفرمایید این بخاطر آن است که موتور جاروبرقی که مکش درست می‌کند در بدنه‌ی جاروبرقی هست حقیر هم می‌گویم که در اینجا هم اختلاف فشار بین ابر و سطح زمین است که این مکش را ایجاد می‌کند اگرچه موتور این مکش همان گردباد باشد، اما اگر آن ابر نبود آن گردباد هم نبود و اگر کسی بخواهد وارد جزئیات بیان این مطلب نشود می‌تواند صرفاً به ابر اشاره کند ...

در ضمن اینکه کل مطلب گردباد که حقیر مطرح کردم یک حدس است که روایت مورد نظر را باورپذیر کند و از فرض «خلاف عقل تجربی» به حالت ممکن و قابل تأمل بودن ارتقا دهد ... اینکه قبل از رد کردن روی آن بیشتر فکر کنیم ... شاید بجز گردباد حدس‌های دیگری هم بشود زد ... مثلاً در زمان مه (fog) ابرها به زمین نزدیک می‌شوند و در این شرایط شاید رخدادهای دیگری رخ دهد که حقیر اطلاعی ندارم، مثلاً یک افت فشار ناگهانی در یک موضع یا یک باد شدید موضعی بتواند کسی را با خودش از زمین بلند کند ...

در هر صورت اینکه در صورت حدیث امده است که آن مار تنها زمانی که هوا گرم باشد و ابری نباشد بیرون می‌اید می‌تواند به درک مطلب بهتر کمک کند، مثلاً مه واضح است که در هوای سرد تشکیل می‌شود که چگالی ابر زیاد است و باید پایین بیاید، یا گردبادهای متفاوت در شرایط آب‌وهوایی متفاوتی تشکیل می‌شوند و به طور خاص گردبادهای ساده‌ای که در کویرهای ایران رخ می‌دهند و ابری بر فراز خود ندارند مربوط به شرایط آب و هوایی گرم و خشک هستند که به همین دلیل نمی‌توانند منظور حدیث باشند.

حقیر به شخصه از گفتن اینکه فلان چیز خیلی واضح است بارها ضربه خورده‌ام و بعد از اینکه گفته‌ام غلط یا درست بودن فلان چیز واضح است گاهی شرمنده شده‌ام و مجبور شده‌ام از جمعی بخاطر قضاوت عجولانه‌ام عذرخواهی کنم :Nishkhand::Gol:

جوجه اردک زشت;662190 نوشت:
بنده هم کل کتاب رو رد نکردم! بله قبول دارم مثلا اینکه صوت در خلا منتشر نمیشه ی چیزی در حد اعجازه اما کل متن رو نه قوی میدونم نه قابل اعتنا
خیلی از مطالب کتاب عادی هست و چیز خاصی نداره ی جاهایی مثل همین جا هم ...محترمانش خرافات میشه

خوب پس شما قبول دارید که بخشی از این کتاب در حدّ اعجازه! پس شما معتقد هستید که این کتاب بخشی از امام و بخشی از سایرین است ... مثلاً امام علیه‌السلام به مفضل انشاء کرده‌اند و او هم نوشته است ولی بعدها کسی به آن چیزهایی اضافه کرده است ... اگر بله می‌توان دو قسم مطلب را در بررسی این کتاب مورد مطالعه قرار داد:۱. قدیمی‌ترین نسخه‌های این کتاب یا ارجاعاتی که به آن شده است کدام است و ایا می‌توان موضوعات مورد شبهه را در آنها نیز پیدا کرد یا خیر
۲. از نظر پیوستگی مطالب و سازگاری بخش‌های مورد شبهه با بخش‌های دیگر و ادبیات استفاده شده در آنها چه چیزی می‌توان گفت

جوجه اردک زشت;662190 نوشت:
قرآن با این کتاب قابل مقایسه نیست و مثالتون مغلطه هست
هرچرند برخی جاهای قرآن هم خیلی منو جذب نمیکنه

البته اگر فکر می‌کنید این صحبت حقیر بحث را از موضوع اصلی منحرف می‌کند پاسخ ندهید، ولی لااقل روی آن فکر کنید، شما از کجا می‌دانید که تمام قرآن از طرف خدا باشد و آن بخش‌هایی که برای شما جذب‌کننده نیست و حتی آنقدر عجیب است که دوست دارید بگویید غلط است همچنان جزء قرآن باشد که از طرف خداوند نازل شده است؟ اگر یک نفر به شما بگوید کتاب هدایت خدا نعوذ بالله با یک سری خرافات مخلوط شده است چه جوابی برای ایشان خواهید داشت؟
جوجه اردک زشت;662190 نوشت:
معمولا وقتی چیزی برام عجیب میشه اشتباه بودنش برام اثبات میشه

پس شما عمدتاً تنها مطالبی را یاد می‌گیرد که برایتان از ابتدا هم عجیب نبوده‌اند و تقریباً آنها را می‌دانسته‌اید! ولی حقیر اینطور نبوده‌ام و احتمالاً بیشتر دوستان اینطور نباشند ... چنان روش یادگیری وقتی میسر می‌شود که یادگیری در یک روال کاملاً منظم و از پیش تعیین شده و مدیریت شده صورت بگیرد، یعنی انسان همیشه اول مقدمات لازم را یاد بگیرد و بعد نتایجی را از آنها بگیرد که با توجه به آن مقدمات چندان هم از ذهن دور نبوده‌اند ... اما آیا واقعاً شما هر چیزی که در زندگی یاد گرفته‌اید در یک روال خطی با این نظم و ترتیب بوده است و خارج از چنین سیری هیچ یاد نگرفته‌اید و هر چیزی هم که به شما ارائه شده است که عجیب بوده است بعدها که در سیر خطی آموزش خود به آن رسیده‌اید متوجه شده‌اید که غلط بود‌ه‌اند؟ باور کردن این مطلب هم برای حقیر عجیب است و گرچه خیلی سخت است ولی تا پاسخ دادن شما منکرش نمی‌شوم :khandeh!:
جوجه اردک زشت;662190 نوشت:
من هنوز راجع به گوزن مارخور اینجا بحثی نکردم(اونم خدا وکیلی بحث نداره شما خیلی مقاومید:khandeh!:)

وقتی خواستی روی ان بحث کنید آن دسته از روایاتی که چهره‌ی بعد از ظهور را اینطور توصیف کرده‌اند که گرگ و گوسفند در کنار هم چرا خواهند کرد را هم در نظر بگیرید ... به قول آن دوست خارجی که مطلبش به زبان انگلیسی را آوردم به نظر می‌رسد تفکیک موجودات به گوشتخوار و گیاهخوار و همه‌چیزخوار آنقدرها هم دقیق نیست و شاید هم حیوانات دیوانه شده‌اند که تا کنون چنان کارهایی از آنها دیده نمی‌شده است و به تازگی داریم از آنها رفتارهایی این‌چنینی را ثبت و ضبط می‌کنیم.

... و البته خلقت خداوند پر از شگفتی است :ok::Gol: (مسائل تعجب‌برانگیزی که همیشه غلط نیستند :Nishkhand:)
یا علی علیه‌السلام

باء;662218 نوشت:
سلام بر برادر عزیزم جناب جوجه‌اردک‌زشت،
برادر ابر با برخی از گردبادها تفاوت بنیادین ندارد

]سلام چرا دارن! هیچ ابری مار جذب نمیکنه اما گردباد ها برخیشون خانه ها رو هم بلند میکنند
برای اینکه مغلطه شما ثابت بشه ی مثال میزنم
خاک و انسان از نظر بنیادین فرق ندارن!(قرآن میگه از خاک آفریدیم)
ولی خاک کجا و انسان کجا...(دقت کنید)
باء;662218 نوشت:
اگر امام علیه‌السلام می‌خواستند بگویند گردباد باید می‌گفتند گردباد ... ولی گردباد انواع و اقسام دارد که منابعی برای مطالعه پیرامون آنها را از سایت ویکی‌پدیا به شما معرفی کردم و عکس تشکیل یک گردباد خاص از زیر یک ابر را هم برایتان گذاشتم، در این مثال‌ها دیگر واقعاً نمی‌شود گفت که آن گردباد چیزی جدای از ان ابر پایه‌ی بالا سر خودش هست ... در این مثال‌ها به زعم حقیر گردباد گوشه‌ای از همان ابر است که به سمت پایین متمایل شده است و البته دینامیک پیچیده‌تری نسبت به بدنه‌ی اصلی ابر دارد ... خصوصاً که تأکید حدیث بر روی ابر است چون ابر می‌تواند درب آسمان باشد و گردباد می‌تواند تنها وسیله‌ی مکش اشیاء روز سطح زمین یا دریا به سمت ابر باشد

امام علیه السلام میتونستند بگن گردباد به همین سادگی و شما هیچ جوابی برای این موضوع ندارید
رسما دارید مفهوم حدیث رو تحریف میکنید! ابر کجا و گردباد کجا!
باء;662218 نوشت:
در اینجا هم اختلاف فشار بین ابر و سطح زمین است که این مکش را ایجاد می‌کند اگرچه موتور این مکش همان گردباد باشد، اما اگر آن ابر نبود آن گردباد هم نبود و اگر کسی بخواهد وارد جزئیات بیان این مطلب نشود می‌تواند صرفاً به ابر اشاره کند ...

متن حدیث کاملا مخالف برداشت شما(یا بهتر بگم تحریف شماست)
قرآن رو اینطوری تفسیر کردند صوفیه و اسماعیلیه ازش در اومد...
باء;662218 نوشت:
مثلاً در زمان مه (fog) ابرها به زمین نزدیک می‌شوند و در این شرایط شاید رخدادهای دیگری رخ دهد که حقیر اطلاعی ندارم، مثلاً یک افت فشار ناگهانی در یک موضع یا یک باد شدید موضعی بتواند کسی را با خودش از زمین بلند کند ...

مه مه هست ابر ابر ...
باء;662218 نوشت:
قدیمی‌ترین نسخه‌های این کتاب یا ارجاعاتی که به آن شده است کدام است و ایا می‌توان موضوعات مورد شبهه را در آنها نیز پیدا کرد یا خیر
۲. از نظر پیوستگی مطالب و سازگاری بخش‌های مورد شبهه با بخش‌های دیگر و ادبیات استفاده شده در آنها چه چیزی می‌توان گفت

این دیگه کار من نیست کارشناس محترم باید زحمتش رو بکشن
باء;662218 نوشت:
س شما عمدتاً تنها مطالبی را یاد می‌گیرد که برایتان از ابتدا هم عجیب نبوده‌اند و تقریباً آنها را می‌دانسته‌اید

نه ولی اگر روی چیزی دقیق فکر کنم و بهش مشکوک بشم معمولا غلط بودنش روشن میشه

جوجه اردک زشت;663862 نوشت:
سلام چرا دارن! هیچ ابری مار جذب نمیکنه اما گردباد ها برخیشون خانه ها رو هم بلند میکنند

جوجه اردک زشت;663862 نوشت:
مه مه هست ابر ابر ...

سلام علیکم و رحمة الله،
خیلی هم خوب، این هم یک نظر است، ابرهای قیف‌مانند بدنه‌ی گردباد، مه، ابرهای کومولوس، امواج شیلیختینگ، ابرهای استراتوس و انواع و اقسام ابرهای دیگر هیچ کدام ابر نیستند، هر کدامشان فقط خودشان هستند و اگر هر کدام قرار بود منظور امام علیه‌السلام باشد باید آنرا با نام عرفی‌اش بیان می‌کردند و یا حتی با نام علمی آن ... ابر بما هو ابر تنها همانهایی هستند که بچه‌ها در نقاشی‌هایشان می‌کشند و هر کسی که ببیند می‌گوید اینها ابر هستند ... ابرهای دیگر ابر نیستند
جوجه اردک زشت;663862 نوشت:
برای اینکه مغلطه شما ثابت بشه ی مثال میزنم
خاک و انسان از نظر بنیادین فرق ندارن!(قرآن میگه از خاک آفریدیم)
ولی خاک کجا و انسان کجا...(دقت کنید)

بدن انسان از خاک خلق شده و وقتی به صورت جسد بدون روح به خودش رها شود باز هم به کمک باکتری‌های تجزیه کننده و غیره خاک می‌شود ولی در حالت معمولی انگار که استحاله شده باشد نمی‌توان به آن گفت خاک، مثل اینکه اگر به دستتان که تازه شسته‌اید یک ضربه بزنید گرد و خاک بلند نمی‌شود یا زیر باران اگر بایستید بدنتان گِل نمی‌شود ... اما گردباد و مه و ابر هم از نظر شما همین وضع را دارند ... اینکه بدنه‌ی گردباد یا ساختار مه خودشان ابر باشند دقیقاً مطابق با همان مثالی است که شما زدید و حقیر مغلطه کرده بودم ... عذر تقصیر
جوجه اردک زشت;663862 نوشت:
امام علیه السلام میتونستند بگن گردباد به همین سادگی و شما هیچ جوابی برای این موضوع ندارید
رسما دارید مفهوم حدیث رو تحریف میکنید! ابر کجا و گردباد کجا!

بله حقیر جوابی ندارم ... در واقع از ابتدا هم اصراری نداشتم که منظورشان گردباد بوده باشد ... گردباد و مه را به عنوان دو احتمال بیان کردم برای تقریب حدیث به ذهن ... به نظر حقیر آن حدیث امکان دارد صحیح باشد و به هیچ وجه برایم واضح نیست که غلط و جعلی باشد آنطور که برای شما اظهر من الشمس است ...
جوجه اردک زشت;663862 نوشت:
متن حدیث کاملا مخالف برداشت شما(یا بهتر بگم تحریف شماست)
قرآن رو اینطوری تفسیر کردند صوفیه و اسماعیلیه ازش در اومد...

خداوند دین خودش را از دست افرادی چون حقیر حفظ کند ان شاء الله
جوجه اردک زشت;663862 نوشت:
نه ولی اگر روی چیزی دقیق فکر کنم و بهش مشکوک بشم معمولا غلط بودنش روشن میشه

خوب این ویژگی خدادادی است که خدا به شما روزی کرده است و حقیر از آن بی‌بهره‌ هستم ... ان شاء الله که شکرگزار نعمات خدا باشید ... گرچه فکر نکنم نزد خداوند چنین دلیلی حجت شرعی به حساب بیاید که مثلاً در قیامت بپرسند چرا اینقدر راحت هر سخنی که برایتان عجیب بود را حکم به غلط بودنش می‌دادید و شما هم بفرمایید که چون به تجربه دانستم هر چیزی که رویش فکر کنم و بهش مشکوک بشوم به احتمال زیاد غلط است ...

ان شاء الله حقیر را از ادامه‌ی مطلب معاف کنید ...
ولی من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق ... برادر از شما بابت مطرح کردن این روایت و روایت مارخور متشکرم :Gol: ... به لطف شما حقیر که تا کنون روی این روایات دقیق نشده بودم مطالب خوبی از دقیق شدن روی آنها و فکر کردن به آنها آموختم ... ان شاء الله از برداشت‌هایی که کرده‌ام غلطهایش را خداوند اصلاح کند و درست‌هایش را برکت دهد که توسعه بیابند.
در پناه خدا باشید ان شاء الله :Gol:
یا علی علیه‌السلام

فاتح;661792 نوشت:
کعب الاحبار چه گفته بود ؟

سلام
مطلبی را که کعب الاحبار گفته را می توانید در اولین پست من در صفحه ی دوم در همان اوایلش ببینید مشابه آن در تورات هم آمده است:
لوی‌یاتان (به انگلیسی:Leviathan به عبری: לִוְיָתָן) اشاره به یک هیولا و غول عظیم الجثه ای است که از دریا سَرک می‌کِشد و مثل و مانند ندارد. این نام از باب چهل و یکم ایوّب، در تورات گرفته شده‌است.

به گفته کتاب مقدّس:
در آن روز خداوند با شمشیری بزرگ و قوی لویاتان، این اژدها را در دریا خواهد کشت.

فاتح;661792 نوشت:
کدام ابهام را ؟

شما فرمودید جذب تنین توسط ابر به صورت تمثیلی بیان شده است.در صورتی که در آن کتاب مفضل می پرسد که چرا باید ابر در کمین تنین باشد و اگر آن را یافت برباید. اگر سخن امام در توحید مفضل تمثیلی بود مفضل باید می پرسید که چرا تنین از ابر می ترسد و خودش را پنهان می کند نه اینکه بپرسد چرا ابر در کمین تنین است و آن را جذب می کند. و یا امام باید می گفت سوالت اشتباه است در صورتی که چنین چیزی نگفت و به سوال مفضل جواب داد.

فاتح;661792 نوشت:
در لغتنامه بنده و کاملتر از آن در این صفحه :

http://www.almaany.com/fa/dict/ar-fa...0%D9%8A%D9%86/

تنین چنین معنی شده :


موضوع را خیلی ساده گرفتید. بهتر بود لغت نامه ها و دانشنامه های مسلمانان به ویژه عربی به عربی و به خصوص قدیمی هایش را ببینید که معنای آن واژه در قدیم بیشتر روشن شود . و برای کاربرد امروزی این واژه کافی است این واژه را در یکی از موتور های جستجوی تصویری اینترنت بزنید و ببینید چه تصاویری برای شما می آید.

اما درباره آن لغت نامه ای که آوردید:
1- معنای مار بزرگ یا اژدها در آنلینک شما به عنوان یک معنی واحد آمده اند یعنی با هم برابرند و ماری که از اندازه معمول بسیار بزر گتر باشد همان اژدها نامیده می شود.
2- اگر به سخن قبلی من دقت کرده باشید من گفتم معنی و صفاتی که برای آن آمده را ببینید.
3- در همان لینکی که دادید اگر از فارسی به عربی واژه (( اژدها)) را بزنید تنها معادلی که برای شما می آید همان ((تنین)) است.

http://www.almaany.com/ar/dict/fa-ar/%D8%A7%DA%98%D8%AF%D9%87%D8%A7/

انشاء الله در پستهای بعد بحث مفصل واژه شناسی واژه ی (( تنین)) را می آورم.

فاتح;661792 نوشت:
استاد قبلا توضیحات کاملی رو در مورد این روایت داده اند

من به سخن کارشناس قبلا پاسخ دادم اگر اشکالی روی پاسخ من به ایشان وارد می دانید از همانجا از من نقل قول بزنید و اشکال بگیرید.

سلام علیکم

عصران;663937 نوشت:
سلام
مطلبی را که کعب الاحبار گفته را می توانید در اولین پست من در صفحه ی دوم در همان اوایلش ببینید مشابه آن در تورات هم آمده است:
لوی‌یاتان (به انگلیسی:Leviathan به عبری: לִוְיָתָן) اشاره به یک هیولا و غول عظیم الجثه ای است که از دریا سَرک می‌کِشد و مثل و مانند ندارد. این نام از باب چهل و یکم ایوّب، در تورات گرفته شده‌است.

به گفته کتاب مقدّس:
در آن روز خداوند با شمشیری بزرگ و قوی لویاتان، این اژدها را در دریا خواهد کشت.

متن و موضوع این مطلب ارتباطی با روایت مذکور ندارد و تنها وجه اشتراک شان وجود واژه "تنین" است که در موردش مطالبی ار عرض خواهم کرد

اگر کلمه "سیف" یا "شتاء" یا ... در کتب یهود مسیحی و یا اسلامی و در روایات ضعیف و یا صحیح بیاید نمیتوان تنها بواسطه اشتراک در یک واژه همه روایات را به یک اندازه اعتبار دانست !!

عصران;663937 نوشت:
شما فرمودید جذب تنین توسط ابر به صورت تمثیلی بیان شده است.در صورتی که در آن کتاب مفضل می پرسد که چرا باید ابر در کمین تنین باشد و اگر آن را یافت برباید. اگر سخن امام در توحید مفضل تمثیلی بود مفضل باید می پرسید که چرا تنین از ابر می ترسد و خودش را پنهان می کند نه اینکه بپرسد چرا ابر در کمین تنین است و آن را جذب می کند. و یا امام باید می گفت سوالت اشتباه است در صورتی که چنین چیزی نگفت و به سوال مفضل جواب داد.

بنده در مورد تمثیلی بودن همه پاسخ امام مطلبی را عرض کردم و در مورد جذب چیزی نگفتم . وقتی عبارت تمیلی ابتدای جمله یا مطلبی می آید شما باید مطالب را به اعتبار استعاره و تمثیل نگاه کنید

در مورد شکل جذب تنین توسط ابر عبارت كما يختطف حجر المقناطيس بالحديد را بعنوان مثال آورده اند و این جذب معنی مجازی میتواند داشته باشد و نه حقیقی

اینکه تنین مجذوب غرش ابر و یا بارش باران شود و سر در خاک فرو برد در تمثیل است و در معنای حقیقی کلمه " جذب " میتواند بمعنای ارعاب و اکراه حیوان از غرش ابر یا خیس شدن در جمله باشد .

عصران;663937 نوشت:
اما درباره آن لغت نامه ای که آوردید:
1- معنای مار بزرگ یا اژدها در آنلینک شما به عنوان یک معنی واحد آمده اند یعنی با هم برابرند و ماری که از اندازه معمول بسیار بزر گتر باشد همان اژدها نامیده می شود.
2- اگر به سخن قبلی من دقت کرده باشید من گفتم معنی و صفاتی که برای آن آمده را ببینید.
3- در همان لینکی که دادید اگر از فارسی به عربی واژه (( اژدها)) را بزنید تنها معادلی که برای شما می آید همان ((تنین)) است.

http://www.almaany.com/ar/dict/fa-ar...F%D9%87%D8%A7/

انشاء الله در پستهای بعد بحث مفصل واژه شناسی واژه ی (( تنین)) را می آورم.

واژه تنین یک مشترک لفظی بین چند موضوع مختلف است و زمانی میتوان یکی از آنها را اختیار کرد که کلمه در آن جمله آن معنی بخصوص را پیدا کند .

مثلا کلمه شیر یک مشترک لفظی است بین یک ابزار و یک نوشیدنی و یک حیوان . شما زمانی میتوانید یکی از این معانی را انتخاب کنید که در جمله قابل تعریف باشد

موجودی که در زمانی خشکی و گرما سر زا خاک در می آورد و در زمان حضور ابرها سر در خاک میکند و اگر ابر نیاید به مردم آزار میرساند نه اژدها نه نهنگ نه حوت و نه موضوع یک نرم افزار بازی و یا انمیشن تخیلی است ؛ واژه مذکور در این جمله بمعنی مار بزرگ یا افعی است و هیچ یک از گزینه های دیگر در این روایت محل اعراب ندارد .

و در همان لینک اگر نهنگ یا حوت و یا اژدها یا مار بزرگ را بزنید تنین خواهد آمد این که دلیل نمیشود.

عصران;663937 نوشت:
من به سخن کارشناس قبلا پاسخ دادم اگر اشکالی روی پاسخ من به ایشان وارد می دانید از همانجا از من نقل قول بزنید و اشکال بگیرید.

پاسخ تان میگوید شما به پاسخ استاد توجهی نکردید.

فاتح;663989 نوشت:
پاسخ تان میگوید شما به پاسخ استاد توجهی نکردید.

سلام علیکم
این گونه که نمی شود من هم می توانم بگویم که این طور نیست و من درست گفتم. باید نشان بدهید و مشخص کنید که کجا توجه نکردم.

فاتح;663989 نوشت:
متن و موضوع این مطلب ارتباطی با روایت مذکور ندارد و تنها وجه اشتراک شان وجود واژه "تنین" است که در موردش مطالبی ار عرض خواهم کرد

اگر کلمه "سیف" یا "شتاء" یا ... در کتب یهود مسیحی و یا اسلامی و در روایات ضعیف و یا صحیح بیاید نمیتوان تنها بواسطه اشتراک در یک واژه همه روایات را به یک اندازه اعتبار دانست !!


فقط تشابه اسمی نیست. توصیفات آنها هم بسیار شبیه هم هستند.

فاتح;663989 نوشت:
و در همان لینک اگر نهنگ یا حوت و یا اژدها یا مار بزرگ را بزنید تنین خواهد آمد این که دلیل نمیشود.

در آن لینکی ک دادید من هم حوت را زدم هم نهنگ را زدم و هم مار بزرگ را زدم برای هیچکدام ((تنین)) نیامد می توانید خودتان هم امتحان کنید. پس معلوم شد که معنای اصلی آن همان ((اژدها)) است و دیگر معانی معنای فرعی و نادر آن هستند.
همچنین در همان لینک اینجا را نیز ببینید:

http://www.almaany.com/ar/dict/ar-ar/%D8%AA%D9%86%D9%8A%D9%86/

  1. تَنِيْن: ( اسم ) تَنِيْن : جمع تِّنُّ
  2. تِنّين: ( اسم ) الجمع : تَنانينُ
    التِّنِّينُ : حيوان أسطوري يجمع بين الزواحف والطير ، له مخالب أسد وأجنحة نَسر ، وذنب أفعى ، ويتخذ في بعض البلاد رمزًا قومياً
    : أحَدُ أبْرَاجِ السَّمَاءِ
  3. أَنّ: ( فعل ) أنَّ أنَنْتُ ، يَئِنّ ، ائْنِنْ / إنَّ ، أنًّا وأنينًا ، فهو آنّ
    أنَّ المريضُ تأوّه ألمًا بصوتٍ عميق وشكوى متواصلة أنَّ جريح / متوجِّع
    أنَّ بابٌ : أحدث صوتًا عميقًا متردّدًا يشبه الأنين أنَّتِ الرِّيحُ
    أنَّت القوسُ ونحوُها : رنَّ وترُها في امتداد
  4. وَنَى: ( فعل ) ونَى / ونَى عن / ونَى في ينِي ، نِ / نِهْ ، وَنْيًا ووَنًى ، فهو وانٍ ، وهي وانيةٌ ، والمفعول مَونِيّ
    ونَى الشَّيءَ / ونَى عن الشَّيءِ : تركه وأهمله
    ونَى في الأمرِ : ضَعُف وفَتَر ، وكَلَّ وأعيا ،
    وَنَى صَاحِبَهُ : تَرَكَهُ
    لا يَنِي يفعل كذا : لا يزال ، لا ينفك
    وَنَتِ السَّحَابَةُ : أَمْطَرَتْ

كلمات ذات صلة

ترجمة و معنى تنين في قاموس المعاني. قاموس عربي عربي

  1. تِنِّينٌ : جمع : تَنَانِينُ . ( حيوان ).
    1 .: حَيَوانٌ مِنْ رُتْبَةِ الحَرْشَفِيَّاتِ ، مِنَ الزَّوَاحِفِ ، وَهُوَ نَوْعٌ مِنَ العَظَايَا تَتَمَيَّزُ بِامْتِدَادٍ جِلْدِيٍّ يُسَاعِدُهَا عَلَى الحَوْمِ ، أَيِ الانْتِقَالِ مِنَ الأَشْجَارِ إِلَى الأرْضِ أوْ إلَى أشْجَارٍ أُخْرَى .
    2 .: حَيَوَانٌ أُسْطُورِيٌّ ، يُتَخَيَّلُ شَكْلُهُ بَيْنَ الزَّوَاحِفِ وَالطَّيْرِ ، لَهُ رَأسٌ يُشْبِهُ التِّمْسَاحَ ، وَعُنُقٌ طَوِيلٌ وَمَخَالِبُ أسَدٍ ، وَأجْنِحَةُ نَسْرٍ ، وَذَنَبُ أفْعَى . تَتَّخِذُهُ بَعْضُ البُلْدَانِ رَمْزاً قَوْمِيّاً .
    3 .: أحَدُ أبْرَاجِ السَّمَاءِ .
    المعجم: الغني
  2. تِنِّين : تِنِّين :-
    جمع تَنانينُ :
    1 - ( الحيوان ) حيوان أسطوريّ ضخم يجمع بين الزواحف والطير ، يمثلونه بجناحي عقاب ، ومخالب أسد وذنب أفعى ، ويتّخذ في بعض البلاد رمزًا قوميًّا :- كثُر ذِكْرُ التِّنِّين في الحكايات الشَّعبيّة القديمة .
    2 - نوعٌ من الحيَّات .
    المعجم: اللغة العربية المعاصر
  3. التِّنِّينُ: التِّنِّينُ : حيوان أسطوري يجمع بين الزواحف والطير ، ويقال : له مخالب أسد وأجنحة نَسر ، وذنب أفعى ، ويتخذ في بعض البلاد رمزًا قومياً .
    و التِّنِّينُ جنس من العَظاء ، له رجل أو يد فيها أربعة أظفار على نَسق ، وخامسة في الكف ، وفي رأسه جُمَّة شعر ، ومنه ضرب بحري .
    المعجم: المعجم الوسيط
  4. تَنِيْن : تنين - ج ، تنانين
    1 - تنين : حية عظيمة . 2 - تنين : حوت . 3 - تنين : حيوان له رجل أو يد فيها أظفار .
    المعجم: الرائد

فاتح;663989 نوشت:
اینکه تنین مجذوب غرش ابر و یا بارش باران شود و سر در خاک فرو برد در تمثیل است و در معنای حقیقی کلمه " جذب " میتواند بمعنای ارعاب و اکراه حیوان از غرش ابر یا خیس شدن در جمله باشد .

به اشکالی که من به فرمایش شما درباره تمثیلی بودن روایت گرفتم هنوز جواب ندادید.
و نیز به نظر می رسد برای توجیه این روایت دچار تناقض گویی شدید. دوست عزیز آن (( دفع)) است که می توان از آن مفهوم ارعاب و اکراه برداشت کرد نه ((جذب)) !!!

فاتح;663989 نوشت:
واژه تنین یک مشترک لفظی بین چند موضوع مختلف است و زمانی میتوان یکی از آنها را اختیار کرد که کلمه در آن جمله آن معنی بخصوص را پیدا کند .

مثلا کلمه شیر یک مشترک لفظی است بین یک ابزار و یک نوشیدنی و یک حیوان . شما زمانی میتوانید یکی از این معانی را انتخاب کنید که در جمله قابل تعریف باشد

موجودی که در زمانی خشکی و گرما سر زا خاک در می آورد و در زمان حضور ابرها سر در خاک میکند و اگر ابر نیاید به مردم آزار میرساند نه اژدها نه نهنگ نه حوت و نه موضوع یک نرم افزار بازی و یا انمیشن تخیلی است ؛ واژه مذکور در این جمله بمعنی مار بزرگ یا افعی است و هیچ یک از گزینه های دیگر در این روایت محل اعراب ندارد .

درباره معنی و صفات تنین می توانید موارد زیر را نیز ببینید:

زمخشری در کتاب أساس البلاغة ( ص 65):

و التِّنّينُ حيّة عظيمة يزعمون أن السّحابة تحملها فتلقيها على يأجوجَ و مأجوجَ فيأكلونها.

زمخشری در کتاب مقدمه الارب (ص 76) در بیان انواع خزندگان:

مار فسون كار نكننده أَصْلاَلٌ جمع صِلاَلٌ جمع تِنِّينٌ اژدرها ثُعْبَانٌ مترادف

دمیری در کتاب حیاه الحیوان کبری (ج1 ص 238):

التنين:
ضرب من الحيات كأكبر ما يكون منها وكنيته أبو مرداس وهو أيضا نوع من السمك. وقال القزويني في عجائب المخلوقات: إنه شر من الكوسج، في فمه أنياب مثل أسنة الرماح. وهو طويل كالنخلة السحوق، أحمر العينين مثل الدم، واسع الفم والجوف، براق العينين يبتلع كثيرا من الحيوان، يخافه حيوان البر والبحر، إذا تحرك يموج البحر لشدة قوته وأول أمره يكون حية متمردة تأكل من دواب البر ما ترى، فإذا كثر فسادها، احتملها ملك وألقاها في البحر، فتفعل بدواب البحر ما كانت تفعله بدواب البر، فيعظم بدنها فيبعث الله إليها ملكا يحملها ويلقيها إلى يأجوج ومأجوج. روي عن بعضهم أنه رأى تنينا طوله نحو من فرسخين، ولونه مثل لون النمر مفلسا مثل فلوس السمك بجناحين عظيمين، على هيئة جناحي السمك، ورأسه كرأس الإنسان لكنه كالتل العظيم، وأذناه طويلتان وعيناه مدورتان كبيرتان جدا.

جاحظ در کتاب الحیوان ( ج7 ص64):

و أما التنّين فإنّما سبيل الإيمان به سبيل الإيمان بعنقاء مغرب. و ما رأيت مجلسا قطّ جرى فيه ذكر التنّين إلاّ و هم ينكرونه و يكذّبون المخبر عنه، إلاّ أنا في الفرط ربّما رأينا بعض الشاميّين يزعم أنّ التّنّين إعصار فيه نار يخرج من قبل البحر في بعض الزّمان، فلا يمرّ بشيء إلاّ أحرقه، فسمّى ذلك ناس «التّنّين» ، ثمّ جعلوه في صورة حيّة.

جاحظ در کتاب الحیوان ( ج4 ص334):

[h=3]-[تنّين أنطاكية][/h] و ممّا عظّمها و زاد في فزع النّاس منها، الذي يرويه أهل الشام، و أهل البحرين، و أهل أنطاكية، و ذلك أنّي رأيت الثلث الأعلى من منارة مسجد أنطاكية أظهر جدّة من الثلثين الأسفلين، فقلت لهم: ما بال هذا الثلث الأعلى أجدّ و أطرى؟ قالوا: لأنّ تنّينا [٣]ترفّع من بحرنا هذا، فكان لا يمرّ بشيء إلاّ أهلكه، فمرّ على المدينة في الهواء، محاذيا لرأس هذه المنارة، و كان أعلى ممّا هي عليه، فضربه بذنبه ضربة، حذفت من الجميع أكثر من هذا المقدار، فأعادوه بعد ذلك، و لذلك اختلف في المنظر.

ابن سینا در کتاب القانون ( ج4 ص 326):

و أما التنين البرّي و نحوه من الحيات الكبار الجثة، فإنما يعالج لسعه من حيث هو قرحة فقط لا من حيث هو سم يعتدّ به.

کتاب آثار ابن مقفع (ص 94):

[h=3]مثل الرجل و التنين في البئر[/h] التمست للإنسان مثلا فإذا مثله مثل رجل نجا من خوف فيل هائج إلى بئر فتدلى فيها و تعلق بغصنين كانا على سمائها ١فوقعت رجلاه على شيء في طي البئر فإذا حيّات أربع قد أخرجن رؤوسهن من أجحارهن ، . ثم نظر فإذا في قعر البئر تنين فاتح فاه منتظر له ليقع فيأخذه. فرفع بصره إلى الغصنين فاذا في أصلهما جرذان أسود و أبيض و هما يقرضان الغصنين دائبين لا يفتران فبينما هو في النظر لأمره و الاهتمام لنفسه إذ بصر قريبا منه بخلية فيها عسل فذاق العسل فشغلته حلاوته و ألهته لذته عن الفكرة في شيء من أمره و أن يلتمس الخلاص لنفسه. و لم يذكر أن رجليه على حيات أربع لا يدري متى يقع عليهن. و لم يذكر أن الجرذين دائبان في قطع الغصنين و متى انقطعا وقع على التنين. فلم يزل لاهيا، غافلا، مشغولا بتلك الحلاوة، حتى سقط في فم التنين فهلك.

رسایل اخوان الصفا (ج2 ص 296):

قال: صف لنا صورة التنين و أخلاقه و سيرته.
قال: نعم أيها الملك، هو حيوان عظيم الخلقة، عجيب الصورة، طويل القامة، عريض الجثة، هائل المنظر، مهول المخبر، تخافه و تهابه حيوانات البحر أجمع لشدة قوته و عظم صولته. إذا تحرك، تحرك موج البحر من سرعة سباحته، كبير الرأس، برّاق العينين، واسع الفم، كثير الأسنان، يبلع من حيوانات البحر عددا كثيرا لا يحصى. و إذا امتلأ جوفه منها و اتّخم، تقوس و التوى، و اعتمد على رأسه و ذنبه، و رفع وسطه خارجا من الماء، مرتفعا في الهواء، مثل قوس قزح يشرّق في عين الشمس، و يستروح بحرّها، ليستمرئ ما في جوفه. و ربما عرض له، و هو على هذه الحالة، غشية.
و ينشأ سحابة من تحته ترفعه، فترمي به إلى البر فيموت، و تأكل من جثته السباع أياما، و ترمي به إلى أمة يأجوج و مأجوج الساكنين من وراء السّدّ، و هما أمتان صورتهما آدميّة، و نفوسهما سبعية، لا تعرفان التدبير و لا السياسة، و لا البيع و لا الشّراء، و لا الحرفة و لا الحرث و لا الزرع بل الصيد من السباع و الوحوش و السّمك، و النهب و الغارات بعضها على عض، و يأكل بعضها بعضا.

زکریا بن محمد قزوینی در کتاب عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات ( ص 115):

ذكروا أن التنين أتلف مواشيهم و أنهم يأخذون له كل يوم ثورين ينصبونهما قريبا من موضعه فيقبل كالسحابة السوداء و عيناه تتقدان كالبرق الخاطف و النار تخرج من فيه فيبلع الثورين و يعود إلى موضعه، فلما سمع الإسكندر ذلك أمر بإحضار الثورين فسلخهما وحشا جلودهما زفتا و كبريتا و كلسا و زرنيخا و جعل مع ذلك كلاليب من حديد و جعلهما في ذلك المكان، فخرج التنين و ابتلعهما فاضطربت أحشاؤه في جوفه و تعلقت الكلاليب بأحشائه، فانتظره الناس في اليوم الآخر فما وجدوا له أثرا فذهبوا إليه فإذا هو ميت فاتح فاه، ففرح الناس بموته و شكروا سعي الإسكندر و حملوا إليه هدايا عجيبة، و من جملتها دابة عجيبة يقال لها المهراج مثل الأرنب، أصفر اللون و على رأسها قرن واحد أسود، لم يرها شيء من السباع إلا هرب، و اللّه أعلم.

ابن الوزان الزیاتی در کتاب وصف افریقیا (ص651):

[h=2]التنّين[/h] يوجد الكثير من التنينات الضخمة في كهوف الاطلس. و هي حيوانات ثقيلة تتحرك بصعوبة لأن جزءا من جسمها ضخم جدا، و هو الجذع، في حين تكون الأجزاء الأخرى دقيقة جدا، سواء من طرف الذيل أو من طرف الرأس. و لهذه الحيوانات سم زعاف. فإذا صدف أن مسّها أحد أو عضته فإن لحم عضلاته يصبح على الفور هشّا و يتراخى كالصابون و لا يمكنه أن ينجو منها .

تاریخ ابن الوردی ( ج2 ص 258):

فيه: ثارت ريح عاصفة من جهة البحر على بيوت التركمان عند قرية المعيصرة من الجون من عمل طرابلس فتكوّنت عمودا أغبر صورة تنين متصل بالسحاب فما تركت شيئا من البيوت و الأثاث و أهلكت جماعة و خطفت جملين و ارتفعت بهما في الجو مقدار عشرة أرماح و طوت الريح قدور النحاس و الصاجات و صارت قطعا، و كان إلى جانبهم عرب فخطفت لهم أربعة أجمال إلى الجو فتقطعت الجمال قطعا، و أهلكت دواب كثيرة، و وقع بعدها مطر و برد كبار البردة ثلاث أواق و دونها كأشطاف الحجارة منها مثلث و مربع و أصاب ذلك أربعا و عشرين قوية، و كتب بذلك محضر و ثبت عند قاضي طرابلس فنسأل اللّه العافية.

تاریخ ابن الفرات (ج4 ص 75):

و فى هذه السنة، فى اخر ايار، كثرت الرياح و الغيوم، و الامطار، ببلد حلب، و ظهر فى خلال الغيم، تنين عظيم أسود، و كان يقترب من الارض تارة، ثم يرتفع أخرى، و لم يدرك حقيقته من الضباب، و لم تزل الرياح تطرده الى ارمينيه فهلك هناك.

سنایی در کتاب حدیقه الحقیقه ( ص 90):

بش چرخ بى‌سكون زمين*** هست چون مور در دم تنين
مور را اژدها فرونبرد *** گردش چرخ بى‌خبر گذرد

بزرگ بن شهریار رامهرمزی در کتاب عجایب هند ( ص 32 و 33):

حكايت كرده‌اند كه در دريا مارهاى عظيم الجثه و هولناكى وجود دارد كه آنها را تنين مى‌نامند. در فصل زمستان هنگامى كه ابرهاى غليظ و متراكم، سطح دريا را فرا مى‌گيرد اين حيوان از اعماق دريا به روى آب آمده و در ابرهاى متراكم داخل مى‌شود زيرا در زمستان آب دريا گرم است و تنين به واسطۀ خنكى كه در ابر احساس مى‌كند در آن جاى گرفته و محبوس مى‌شود. سپس ابرها بر اثر وزش باد از سطح دريا بلند شده و تنين را با خود به آسمان مى‌برند و آن را از اين سوى افق به سوى ديگر سير مى‌دهند. پس از آنكه ابرها آبى را كه در خود دارند فروريختند.

و سبك شدند به صورت غبار درمى‌آيند و باد آنها را قطعه قطعه كرده پراكنده مى‌سازد. در اين حالت تنين در ابر، خوددارى نتواند و به ناچار در دريا و يا در خشكى ساقط مى‌شود. اگر ارادۀ خداوند به آزار قومى تعلق گيرد آن حيوان خطرناك را به سرزمين آن قوم مى‌افكند تا شترها و گاوها و اسب‌ها و ساير احشام آنان را در اندك زمانى ببلعد و مردان را نيز هلاك سازد و همينكه طعمۀ حيوان در آن سرزمين ناياب گشت مى‌ميرد و يا خداوند او را هلاك مى‌كند.
بعضى از دريانوردان و مسافران و بازرگانان براى من نقل كرده‌اند كه آنها بيش از يك دفعه اين حيوان را با آن هيكل سياه و دراز در ابر ديده‌اند كه از بالاى سر آنها مى‌گذشته است وقتى كه ابرها از هم جدا مى‌شدند حيوان پائين مى‌آمد همينكه دم او از ابر خارج مى‌شد و در هوا احساس برودت مى‌كرد فورا خود را جمع كرده درون ابر پنهان مى‌شد و از نظر غايب مى‌گشت. فَتَبٰارَكَ اَللّٰهُ أَحْسَنُ اَلْخٰالِقِينَ .

ضیا ء الدین نخشبی در کتاب طوطی نامه ( ص 105):

چنين گويند كه در دريا هيچ حيوانى عظيم‌تر از تنّين نيست، و همۀ ساكنان دريا تنها از آن مى‌ترسند و روزى چندين هزار حيوانات بحرى بلع مى‌كند. در ايام دى ١۵-و هنگام شتا سالى يكبار سر خود جايى استوار كند و دنب خود را جايى، و ميانه خود را جانب هوا دارد و خود به آتش آفتاب گرم كند. هر كه از دور بيند تصور كند كه قوس قزح است. و چون خود را فرود اندازد هيچ قطرۀ آبى در دريا نباشد كه ز سبب وى نجنبد. چون بميرد اهل دريا را همه طعمه فراخ باشد و ماهيان گوشت او بخورند.

باء;661570 نوشت:
سلام علیکم،
پس شما کسی هستید که از برخی عجایب هستی تعجب می‌کنید و آنها را با قطعیت تمام منکر می‌شوید و می‌گویید حتماً دروغ است و برخی از عجایب هستی را منکر نمی‌شوید و می‌گویید ما منکرش نیستیم!

سلام علیکم
اگر شما توانستید وجود گاو سخنگوی پرنده یا لولو خورخوره با دلیل انکار کنید من حرف خودم را پس می گیرم.
شما الان یک موجود فضایی هستید که خودش را به شکل انسان در آورده است خلاف این را ثابت کنید.
اگر قرار باشد هرچیز عجیبی را بپذیریم که سنگ روی سنگ بند نمی شود. پارتی بازی هم نمی توانیم بکنیم که چون اینها منسوب به معصوم هستند باید بپذیریم.

باء;661570 نوشت:
نمی‌دانم شما که گزاره‌های عجیب را بدون معیار خاصی به دو دسته‌ی دروغ و راست تقسیم می‌کنید اگر زمان گالیله مسؤول رسیدگی به بیانات عجیب او می‌بودید حکم به اعدام او می‌دادید یا نه، یا اینکه مرحوم ملاصدرا را تکفیر می‌کردید یا نه که حرفهای نو و عجیبی می‌زند.

گالیله که اتفاقا علیه یکی از خرافاتی که در کتاب مقدس آمده بود به پا خواسته بود.فکر کنم شما او را می کشتید اگر آن موقع بودید چون کلیسا حکم الحاد او را داده بود. درست نمی گویم؟
از نظر شما تعریف خرافه ی دینی چیست؟

باء;661570 نوشت:
شما که تمام سعیتان را دارید که بگویید توحید مفضل نعوذ بالله اثر یک شیاد است

اگر توحید مفضل از امام صادق نباشد دنیا به آخر می رسد؟

باء;661570 نوشت:
شاید متوجه نیستید که این کتاب سراسر استدلال فطری به سوی خداست.

کتاب توحید مفضل را می توان به مانند دیگر کتب قدیمی مسلمانان ( که اشتباه و خرافه هم کم ندارد) از آن بهره برد ولی نمی توان به دید یک کتاب مقدس به آن نگاه کرد.

باء;661570 نوشت:
وَإِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعَامِ لَعِبْرَ‌ةً ۖ نُّسْقِيكُم مِّمَّا فِي بُطُونِهِ مِن بَيْنِ فَرْ‌ثٍ وَدَمٍ لَّبَنًا خَالِصًا سَائِغًا لِّلشَّارِ‌بِينَ [النحل، ۶۶]
و همانا شما را هست در دامها عبرتی، بنوشانیمتان از آنچه در شکمهای آنها است، از میان سرگین و خون شیری نیالوده، گوارا برای نوشندگان‌

شیر خام زیاد هم پاکیزه نیست باید آن را پاستوریزه کرد.

باء;661570 نوشت:
جناب جوجه‌اردک‌زشت در همان تاپیک مارخور یک احتمال دیگر را هم دادند و آن این بود که شاید آن زمان جانوری بوده که اینطور بوده است و الآن منقرض شده باشد ولی شما ظاهراً کاری با احتمالات متعددی که می‌تواند این مسأله را توضیح دهد ندارید، بلکه مطمئن هستید که خداوند چنین مخلوقی نداشته و ندارد

هر احتمالی باید اساس داشته باشد. عمر و اندیشه ی انسان با ارزشتر از آن است که آنها را صرف پرداختن به احتمالات بی اساس کنیم.

باء;661570 نوشت:
این عبارات شما دیگر مایه‌ی تأسف حقیر است که برای انکار نسبت یک کتاب به امام معصوم علیه‌السلام حکیم بودن خدا را به زیر سؤال می‌برید ... دقیقاً تا کجا پیش خواهید رفت؟

من حکمت خدا را زیر سوال نبردم بلکه استدلال کتاب توحید مفضل را که از آفرینش علفخواران و گوشتخواران برای اثبات حکمت خدا به کار برده بود را زیر سوال بردم.

باء;661570 نوشت:
این مطلبی که شما نوشته‌اید حداکثر یک شبهه است که خداناباوران معتقد به فرگشت بر علیه وجود خدا علم می‌کنند و البته مانند سایر شبهاتی که مطرح می‌کنند پاسخ‌های ساده‌ای دارد. در مورد آن گوزن یا بزکوهی به طور خاص گفته شده است که اگر مار خورد خداوند این غریزه را در او قرار داده است که هرچقدر هم که تشنه بود از آب نخورد که زنده بماند، در این بیان حداقل دو نکته وجود دارد:
۱. یکی اینکه مار سمی احتمالاً غذای غالب این گونه نبوده است، چه آنکه اگر بود و مثلاً هر روز می‌خواست مار بخورد لابد هر روز باید آب نمی‌خورد ... البته بستگی به این دارد که مطابق غریزه‌اش چند ساعت تشنگی را لازم باشد تحمل کند، اگر مدت این تحمل یک روز یا بیشتر باشد عملاً این حیوان در اثر کمبود آب به مشکل می‌خورد ...

۲. و دوم اینکه خداوند وقتی امکان خوردن مار را به او داده است ساز و کاری که بتواند این غذا را بخورد را هم به او داده است و به خودش رهایش نکرده است تا شبهه‌ی شما کارگر بیفتد که خدا چیزی به آنها داده که محتاجش نیستند و چیزی که به آن محتاج هستند را به ایشان نداده است ... و البته تا شما یا دوستان دیگر شبهه‌ی جدیدی وارد نکرده‌اید باید گفت که بیمار شدن و زخمی شدن و مردن هم برای هر جانوری ممکن است و اینکه جانوری بیمار شود یا در اثر مسأله‌ای بمیرد سریعاً به معنای اینکه آن موجود احتیاجی داشته است که خداوند برایش فراهم نکرده است نیست ... اینجا تزاحم حکمت‌هاست که پیش می‌اید


زهر وقتی وارد بدن جانداری می شود یا در معده بی اثر می شود و یا از طریق جریان خون در بدن انتشار می یابد و جذب بدن می شود و اتفاقا آب که به دفع سموم از بدن کمک می کند. آیا آن گوزن نمی تواند به جای ناله کردن زهر مار را نشخوار کند و بیرون بیندازد؟
در کتاب توحید مفضل گوزن مار خور حتی هوشش از انسان عاقل هم بیشتر است.

باء;661570 نوشت:
اما در مورد مطلب دوم در بالا و در مورد شبهه‌ای که به صورت کلی شما برای رد کردن کتاب شریف توحید مفضل ارائه دادید مطلبی را از روایتی نقل می‌کنم که مأخذش را به یاد ندارم و آن اینکه وقتی گفته شد برخی با بیماری و نقص در اعضاء متولد می‌شوند و آیا این بر خلاف تدبیر حکیم قدیر نیست معصوم علیه‌السلام فرمودند که متفکرین یونان هم می‌دانستند که وضع اقلیت به تدبیر اکثریت لطمه‌ای وارد نمی‌کند و اینکه وجود بیماری حکمت‌های خودش را دارد که در همین کتاب توحید مفضل به برخی از موارد آن برای نوع انسان اشاره شده است و اگر نتوان به مشابه آن برای نوع حیوان پی برد به این دلیل است که ما فراموش می‌کنیم که مطابق قرآن آنها هم مانند ما برای خودشان امت‌هایی هستند و آنها هم حشر دارند و البته ما چیز زیادی در مورد این امت‌ها نمی‌دانیم
یا علی علیه‌السلام

اساس استدلال کتاب توحید مفضل برای اثبات حکمت خدا از آفرینش علفخواران این بود که آنها گوشت نمی خورند و شکار نمی کنند و آن چیزهایی که شما برای باور پذیر کردن گوزن مارخور آوردید مثالهای نقضی هستند که اساس آن استدلال را از بین می برند.

باء;661577 نوشت:
چون می‌بینم که شما همینطوری روی هوا می‌گویید این مطلب غلط است چون باورش سخت است ... این روش سیره‌ی عقلا نیست

من هم سند کتاب توحید مفضل را بررسی کردم و هم شاخصه های ادبی آن را بررسی کردم و هم شاخصه های مضمونی آن را بررسی کردم و در این موضوع هم واژه شناسی کردم هم اسطوره شناسی کردم و هم خرافه را ریشه یابی کردم همه ی این کارها را هم در همین سایت انجام دادم و شما هم دیدید آنوقت شما همه ی اینها را کشک به حساب می آورید و می گویید من روی هوا حرف می زنم.

باء;661577 نوشت:
امکانش هست ...

امکان درستی گفته ی من بیشتر است یا امکان درستی خرافه ای که در کتاب توحید مفضل آمده است؟

باء;661577 نوشت:
اگر در آیات و روایات مطلبی در تأییدشان نباشند حقیر هم نمی‌پذیرمشان تا دلیل دیگری برای پذیرفتنشان پیدا شود

این کار را فقط برای مطالب عجیب دینی انجام می هید یا برای دیگر موارد هم این کار را انجام می دهید؟

باء;661577 نوشت:
در ریاضیات گاهی گفته می‌شود که هر چیزی که در ریاضی محض انتزاع می‌شود دیر یا زود کاربردش هم پیدا می‌شود ... اگر حقیر بخواهم این مطلب را تعمیم دهم می‌گویم هر چیزی که در تصور انسان ظاهر شود و خلاف عقل نباشد وجودی ممکن است که دیر یا زود شواهدی بر وجود آن در دنیای خارج در گذشته یا حال یا آینده پیدا خواهد شد. (و البته در نظر داشته باشید که حکیمانه بودن خلقت برای خالقیت مستقیم خداوند هم لازم است ولی برای خالقیت غیرخدا آنچنان لازم نیست) شما اگر می‌توانید این گزاره‌ی حقیر را اثبات کنید که غلط است.
با تشکر

این چه ربطی به پرسشی که من از شما کردم دارد؟
اما حالا که مطرح کردید جوابتان را میدهم. تصورات انسان در حالت کلی هم امکان پیداشدن شواهدی برای وجود آن هست و هم برای عدم وجود آن هست. پس در حات کلی وجود خارجی و نبود آنها با هم برابر است. پس تا زمانی که ارزش وجودی آنها معلوم نشود ارزش توجیه و دفاع ندارند .

عصران;664543 نوشت:
سلام علیکم
اگر شما توانستید وجود گاو سخنگوی پرنده یا لولو خورخوره با دلیل انکار کنید من حرف خودم را پس می گیرم.

سلام علیکم و رحمة الله،
مگر گاو سخنگو همین الآن نداریم؟ مگر حیوانات حرف نمی‌زنند؟ مگر حضرت سلیمان علیه‌السلام با حیوانات حرف نمی‌زدند؟ مگر در قیامت پوست بدن کافران بر علیه ایشان شهادت نمی‌دهند؟ چه چیز آن عجیب است از نظر علمی؟ بله از نظر حقیر امکان وقوع علمی گاوی که سخنگو باشد وجود دارد و احتمال پیدا شدن آنرا منتفی نمی‌دانم ...
لولوخرخره نمی‌دانم چه هست ولی هر چه که هست بعید می‌دانم آنرا هم بشود انکار کرد ... در برخی از روایات ما صحبت از غول‌هایی شده است و گاهی هم ممکن است جنیانی باشد که مردم گمان کرده‌اند غول بوده‌اند ... این را هم انکار نمی‌کنم اگر چنان موجودی ممکن الوجود باشد ... الآن هم اگر خدا چنین موجودی را خلق نکرده باشد بعداً شاید بکند ... آنقدر در گوش ما خوانده‌اند که اینها افسانه است که دیگر انسان دوست دارد هر چیزی چشمش نمی‌بیند را بگوید افسانه است ...
اگر گفتم تا دلیلی برای پذیرش آنها نباشد نمی‌پذیرم به این معنا نبود که اگر کسی خبری بدهم سریع بگویم دروغ است و انکار کنم ... نمی‌پذیرم یعنی جایی در ذهنم برای آن باز نمی‌کنم ولی شاید همین خبر رسیده را بایگانی کردم، شاید زمانی در فهم یک مسأله کمکم کرد
عصران;664543 نوشت:
شما الان یک موجود فضایی هستید که خودش را به شکل انسان در آورده است خلاف این را ثابت کنید.

مگر شما نیستید؟ ظاهر حرفم به نظر می‌رسد که دارم الکی با شما مخالفت می‌کنم ولی در حقیقت بر عکس آن دارم سعی می‌کنم که با شما در هر چیزی که می‌گویید موافق باشم و حتی مطالب غیردینی را هم حمل بر واقعیتی توجیه‌پذیر کنم ...
انسان چیست؟ چشم و چشم و دو ابرو و دماغ و دهن و یک گردو؟ خیر انسان اصلاً در این بدن‌هایی که ما می‌بینیم نیست ... شما در طبیعت که هستید یک دوربین چشمی بگیرید دستتان و دوستتان که در فاصله‌ی زیادی از شما قرار دارد را ببینید که دارد به سمت شما می‌آید ... اگر بار اولی باشد که این دوربین را به دست می‌گیرید ناخودآگاه به نظرتان می‌رسد که اگر دستتان را به سمتش دراز کنید به او می‌رسد یا اگر صدایش کنید می‌شنود ... این تجربه‌ای است که عموماً دیده‌ام مردم از خود نشان می‌دهند ... یعنی برای یک لحظه احساس می‌کنند نزدیک آن شخصی هستند که در دوربین می‌بینند! اگر به آن دوستتان یک موبایل بدهید که وقتی او را می‌بینید و با او حرف می‌زنید صدایتان را بشنود و پاسخ بدهد ظنّتان به اینکه نزدیک او هستید قوی‌تر می‌شود ... اگر بشود به نحوی قوه‌ی بویایی و لامسّه را هم انتقال داد به طوریکه تمام حواسّتان متوجه آنجا باشد آن وقت شاید آنقدر خودتان را آنجا تصور کنید که دیگر بیشتر بشود گفت آنجا هستید تا اینکه بشود گفت اینجایی هستید که هستید ... انسان‌ها جایی هستند که توجهشان به آنجاست ... چون با منی در یمنی پیش منی، چو بی منی پیش منی در یمنی ... حالا ما چه هستیم؟ انسان؟ بدن؟ ما موجوداتی هستیم که یک ماشین به ما داده‌اند و ما آنقدر توجهمان به این ماشین جسمانی و چیزهایی که از شیشه‌ی چشم آن می‌بینیم و از سوراخ گوش آن می‌شنویم و غیره که اصلاً یادمان رفته مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک ... حالا آیا تمام این انسان‌ها که هیچ کدامشان در این کره‌ی زمین نیستند و اصلاً جسمانی نیستند که در جای خاصی باشند واقعاً انسان هستند یا فقط ظاهر همه‌اشان انسان هست؟ اینکه در قیامت که یوم تبلی السرائر است هر کسی به صورت حیوانی محشور می‌شود و تنها مؤمنین به صورت انسان محشور می‌شوند یعنی چه؟ یعنی برخی حقیقتاً انسان نیستند و فقط با ظاهر انسانی استتار کرده‌اند ... بنابراین حقیر منکر آن نمی‌شوم که شما حقیر را موجودی فضایی بدانید که خودم را به شکل انسان درآورده‌ام ... در واقع خیلی وقتها اگر سعی کنم از وجهه‌ی خودم دفاع کنم دارم خودم را شبیه کسی در می‌آورم که شاید لزوماً نباشم ...
خلاصه اینکه ان شاء الله حقیقتاً انسان باشم ولی معلوم نیست و اگر باشد هم ان شاء الله خداوند ستّار آبرویم را حفظ کند ... در دنیا و برزخ و قیامت و آخرت ...
آنچه که مهم است این است که تصورات معمولی که ما از مسائل مختلف داریم همیشه تصورات درستی نیست ... گاهی داستان‌هایی که خیلی بی‌معنا و تخیلی تصور می‌شوند آنقدرها هم تخیلی و بی‌معنا نیستند و لااقل جایی یا در شرایطی می‌توانند رنگ معنادار شدن به خود بگیرند که کسی که می‌خواهد بحث علمی کند باید تمام آنها را در نظر بگیرد ...
عصران;664543 نوشت:
اگر قرار باشد هرچیز عجیبی را بپذیریم که سنگ روی سنگ بند نمی شود. پارتی بازی هم نمی توانیم بکنیم که چون اینها منسوب به معصوم هستند باید بپذیریم.

اگر قرار باشد بپذیریم و برایش یک پرونده هم در ذهنمان باز کنیم بله به مشکل می‌خوریم ... ولی اگر فقط انکار نکنیم و از یک گوش بگیریم و از گوش دیگر بیرون بدهیم مشکلی پیش نمی‌آید ... برعکس ممکن است با هر چیز عجیبی که به ما می‌گویند مخالفت کنیم و بعدها خودمان یا دیگران متوجه شویم یا متوجه شوند که چه حقایقی را انکار کرده بودیم که برخی از ایشان نزدیک به بدیهی هم بوده‌اند ولی در آن لحظه و شرایط خاص به نظر ما عجیب رسیده‌اند و ما هم سریع انکارش کرده‌ایم ...
اگر کسی خبری از چیزی بدهد که عجیب است بسته به اعتباری که برای آن شخص قائل هستیم باید به حرفش هم اعتنا شود ... اگر کسی که غالباً بدون فکر و بدون علم و تنها بر اساس شوخی صحبت می‌کند خبری بدهد می‌شود زیاد به آن حرف او اعتنا نکرد، اگرچه همان را هم خوب است فکر کنیم که چطور چنین چیزی به ذهنش رسید که بگوید ... اما اگر یک عالم چیزی را بگوید باید اعتنای بیشتری به حرفش داشت و اگر خلیفه‌ی خدا بر زمین چنان خبری داد رأی حقیر این است که اول باید پذیرفت و بعد روی آن فکر کرد! کنایه از اینکه کمترین تردیدی نباید درش کرد چون «الحق مع العلی و العلی مع الحق» تنها مختص حضرت امیر علیه‌السلام نبوده است ... فقط می‌ماند که بررسی شود که آیا فلان خبر از معصوم علیه‌السلام بوده است یا خیر و اگر بوده است منظور معصوم علیه‌السلام از بیان آن خبر با آن الفاظ و عبارات چه بوده است ... این می‌شود بحث علمی که ما در این تاپیک سعی کردیم با هم داشته باشیم ... در چنین بحثی سریع انکار کردن مسأله‌ای که در یک نگاه به نظرمان عجیب می‌اید به نظر حقیر پذیرفتنی نیست، ولی حقیر اگر بخواهم هم نمی‌توانم شما را مجبور کنم که نظرم را قبول کنید تا چه برسد به اینکه قصدش را هم ندارم :Gol:
عصران;664543 نوشت:
گالیله که اتفاقا علیه یکی از خرافاتی که در کتاب مقدس آمده بود به پا خواسته بود.فکر کنم شما او را می کشتید اگر آن موقع بودید چون کلیسا حکم الحاد او را داده بود. درست نمی گویم؟
از نظر شما تعریف خرافه ی دینی چیست؟

این بحث را در دو محور انجام می‌دهم:
۱. آنچه کلیسا می‌گفت نظر دین مسیحیت نبود چون چنان تعالیمی در تعالیم حضرت مسیح علیه‌السلام و وصی ایشان نبوده است و اینها نظریاتی بودند که در زمان تأسیس امپراطوری بر اساس دین یهودیت به این دین الحاق شد تا این دین قابلیت حکومت پیدا کند ... آیینی که تنها بحث‌های اخلاقی داشته باشد فاقد چنین کارکردی بوده است ... پس گالیله با دین مسیحیت مخالفت نکرد و با آراء یونانیان باستانی مخالفت کرد که کلیسا به آن معتقد شده بود چون بیش از هزار سال مورد تأیید تمام دانشمندان یا اکثر ایشان بوده است ... کلیسا مخالفت کرد چون به حرف آن دانشمندان اعتماد داشت نه به حرف خدا ... کلیسا مخالفت کرد چون حرف عجیبی شنیده بود که قبلاً قبولش نداشت! این مخالفت کردن با هر چیزی که به نظر عجیب باشد به نظر شما رویکردی است که حقیر در پیش گرفته‌ام یا شما و دوستان دیگر؟
۲. حقیر با آنچه که کلیسا قبول داشت هم مخالفت ندارم و به نظرم درست هستند و شواهدی از آن حرفها را در روایات خودمان که برخی از ایشان تفسیر برخی آیات قرآن هم هستند داریم ... بلکه حقیر معتقدم کلیسا ظاهر حرف عالمی را قبول کرده است بدون آنکه پی به کنه آن حرف عالمانه ببرد و بعد آنرا تکرار کرده است ... اینکه می‌گفتند علم را به اهل آن برسانید هم چه بسا از همین جهت بوده است که برخی انسان‌ها ظاهر کلام را می‌گیرند و از آن نمی‌توانند پی به باطن آن حرف ببرند ... حقیر مشکلی با اینکه خورشید در مرکز جهان (نه فقط منظومه‌ی شمسی) باشد و زمین مسطح باشد ندارم و آنرا قابل دفاع می‌دانم، گرچه به طور کامل متوجه آن نشده‌ام ... فقط فهمیده‌ام قضیه به این سادگی‌ها که امروز معمولاً بیان می‌شود و بعد هم به ان افکار می‌خندند و مسخره‌اشان می‌کنند نبوده است ... چیزهایی بوده که مردم نفهمیده‌اند و اینطور معنایش کرده‌اند و آنچه که گالیله ردّ نمود تفسیر آن حرف‌ها بوده است و نه اصل آن حرف‌ها که قابل بررسی است
عصران;664543 نوشت:
اگر توحید مفضل از امام صادق نباشد دنیا به آخر می رسد؟

خیر نمی‌رسد ... اگرچه اعتبار یک کتاب انسان‌ساز در نظر مردم مخدوش خواهد شد
عصران;664543 نوشت:
کتاب توحید مفضل را می توان به مانند دیگر کتب قدیمی مسلمانان ( که اشتباه و خرافه هم کم ندارد) از آن بهره برد ولی نمی توان به دید یک کتاب مقدس به آن نگاه کرد.

حقیر روی توحید مفضل قسم نمی‌خورم و این را چند بار گفتم که شاید بخشی از آن تحریف هم شده باشد، بحث سر این است که حالا چطور متوجه شویم که بخشی از آن تحریف شده است یا خیر؟ آیا همینکه بنشینیم و بگوییم این قسمت آن خیلی عجیب است پس حتماً خرافه است و تحریف است راه درستی هست؟ از نظر حقیر نیست ...
اگر هم تمام آن یا بخشی از آن روایت امام صادق علیه‌السلام باشد که حقیر فعلاً فکر می‌کنم همینطور باشد در این صورت این کتاب هم مقدس خواهد بود ... این کتاب حکمت‌های بسیاری از خلقت خدا را بیان می‌کند و شاید مهمتر از آن چگونه نگاه کردن یک مؤمن موحد به خلقت خدا را به انسان یاد می‌دهد و باز بالاتر از آن قلب انسان را پر از محبت خدا می‌کند وقتی آثار وجود خدا و رحمت او را در خودش و در تمام عالم به نظاره می‌نشیند
عصران;664543 نوشت:
شیر خام زیاد هم پاکیزه نیست باید آن را پاستوریزه کرد.

به عنوان یک مؤمن خوب است روی آن فکر کنید که چرا خداوند شیر پاستوریزه برای شما از گاو خارج نکرده است با آنکه خودش فرموده است که این شیر گوارا است برای نوشندگان آن ... توجه دارید که این مطلب از کتاب توحید مفضل نبود و از قرآن بود و ایراد شما متوجه توحید مفضل نشد و متوجه قرآن شد ... آیا شما ابتدا انتقاد می‌کنید و ردّ می‌کنید و بعد به گوینده‌ی مطلب نگاه می‌کنید که خداست یا کس دیگر؟ آیا خدا برای شما آنقدر اعتبار ندارد که بدانید حرفش درست است و اگر برایتان عجیب بود آن تعجب‌برانگیز بودن مطلب را به ضعف و نقص درک خود از کلام خدا یا حقیقتی خارجی که خداوند اخبارش را داده است نسبت بدهید؟ آیا این رویکرد شما از نظر خودتان که بحمدالله مؤمنی قوی به خدا و به دین اسلام و به مذهب تشیع هستید پذیرفتنی است؟
عصران;664543 نوشت:
هر احتمالی باید اساس داشته باشد. عمر و اندیشه ی انسان با ارزشتر از آن است که آنها را صرف پرداختن به احتمالات بی اساس کنیم.

اگر خلاف عقل نباشد پس ممکن است و عقل می‌شود چهارچوب و اساس اینکه هر ممکنی ارزش بررسی کردن را دارد ... اما در اینکه عمر و انرژی انسان محدود است و در این بررسی‌ها باید اولویت‌بندی کند حقیر هم با شما موافق هستم ...
عصران;664543 نوشت:
من حکمت خدا را زیر سوال نبردم بلکه استدلال کتاب توحید مفضل را که از آفرینش علفخواران و گوشتخواران برای اثبات حکمت خدا به کار برده بود را زیر سوال بردم.

در قران آمده که خداوند خلق کرد و بعد هر موجودی را خلقتی داد که مناسبش باشد ... در توحید مفضل هم همین مطلب آمده است ... اما اینکه گوشتخواری (از نظر ما گوشتخوار مگرنه روی پیشانی هیچ حیوانی خدا حک نکرده است گوشتخوار یا گیاهخوار) گیاه بخورد را فعل خدا نشان داده است که امکان دارد (عالم خارج فعل خداست اگر قرآن کلام خداست و مطابق توحید افعالی هیچ فعلی هم خارج از اراده‌ی خداوند امکان رخ دادن ندارد) و نه حقیر و نه کتاب توحید مفضل با آن مشکل نداریم ولی شما می‌فرمایید این بر خلاف حکمت خداست که حیوانی که دندان‌ها و سیستم گوارش آن مناسب گوشت‌خواری است گیاه بخورد و یا برعکس گیاهخواری گوشت بخورد با آنکه اندام بدنش برای این کار طراحی نشده است. خوب الآن شما حکمت خدا را به زیر سؤال بردید یا کتاب توحید مفضل را؟ به هر حال قبول دارید که آن گیاهخواری که خرگوش شکار کرده بود یا مرغ شکار کرده بود که بخورد را خدا خلق کرده است؟ جواب بدهید چرا به آن حیوان ابزار بهتری برای شکار کردن و دندان بهتری برای جویدن و سیستم گوارش بهتری برای هضم گوشت نداده است؟
حقیر برای این سؤالات که از شما پرسیدم جواب دارم (توجه کنید به روایتی که در آن آمده در زمان هبوط آدم علیه‌السلام حیوانات گیاهخوار بودند تا اینکه قابیل هابیل را کشت، اینکه نزدیک ظهور ظلم و تعدی فراگیر می‌شود، و نهایتاً اینکه بعد از ظهور گرگ و گوسفند در کنارهم چرا می‌کنند و البته گرگ همان حیوانی است که به نظر می‌رسد ذاتاً جنون داشته باشد و بیش از حدّ نیازش شکار کند ... البته برخی حیوانات هم شاید گوشتخوار بمانند چنانکه در مورد شیر ظاهراً چنین روایتی داریم اگر درست خاطرم باشد) و از این جهت هیچ اشکالی را متوجه حکمت خدا و کتاب توحید مفضل نمی‌دانم و اگر اینطور مسأله را بیان کردم برای این بود که بگویم شما هم در اصل مخالفتتان با کتاب توحید مفضل نبوده است با بیان چنان جمله‌ای ... و البته تأکید می‌کنم که شما مؤمن بزرگواری هستید و اگر قابل بدانید برادر حقیر در دین هستید و تلاشتان برای اثبات غلط بودن کتاب توحید مفضل هم تنها دفاع از ساحت بدخواهی دشمنان اسلام است که به دنبال بهانه برای ضربه زدن به این دین می‌گردند و می‌خواهید مانع از این کار شوید ... ان شاء الله بحث حقیر را در جهت دیگری برداشت نکنید :Gol:
عصران;664543 نوشت:
زهر وقتی وارد بدن جانداری می شود یا در معده بی اثر می شود و یا از طریق جریان خون در بدن انتشار می یابد و جذب بدن می شود و اتفاقا آب که به دفع سموم از بدن کمک می کند.

اینکه می‌فرمایید شاید درست باشد ... ولی این را هم نباید فراموش کرد که همه‌ی حیوانات یکجور نیستند و امکان دارد که سیستم بدن برخی از آنها در جهاتی از برخی دیگر متفاوت باشد ... شاید به همین دلیل فقط نوع خاصی از بز کوهی به مارخور معروف شده است، البته اگر این مارخور امروزی همان مارخور گذشته باشد و باز اگر آن بخش از کتاب توحید مفضل جعل شده نباشد ... توجه کنید که حقیر احتمال جعل شده بودن روایت را رد نمی‌کنم بلکه می‌گویم به این راحتی نباید آنرا رد کرد و اصلاً اگر خلاف قرآن نباشد شاید باید که رد نکنیم ... بلکه چنانکه در روایت صعب مستعصب آمده اگر روایتی برایتان خیلی سنگین بود که بپذیرید و دسترسی به امام زمانتان نداشتید آنرا رها کنید ولی انکار نکنید
عصران;664543 نوشت:
آیا آن گوزن نمی تواند به جای ناله کردن زهر مار را نشخوار کند و بیرون بیندازد؟

شاید نمی‌توانسته ... اینکه نتواند خلاف عقل نیست
عصران;664543 نوشت:
در کتاب توحید مفضل گوزن مار خور حتی هوشش از انسان عاقل هم بیشتر است.

این هم عجیب نیست ... هوش که ربطی به مرتبه‌ی انسانی انسان ندارد که لازم باشد در انسان بیش از سایر موجودات باشد!
یک حیوان زورش از انسان بیشتر است، یک حیوان سرعتش بیشتر است، یک حیوان هم شاید حافظه‌ی قوی‌تری داشته باشد و یک حیوان هم شاید هوش بیشتری داشته باشد ...
عصران;664543 نوشت:
اساس استدلال کتاب توحید مفضل برای اثبات حکمت خدا از آفرینش علفخواران این بود که آنها گوشت نمی خورند و شکار نمی کنند و آن چیزهایی که شما برای باور پذیر کردن گوزن مارخور آوردید مثالهای نقضی هستند که اساس آن استدلال را از بین می برند.

غذای عمومی‌اشان آنطور هست ولی در شرایط خاص ممکن است عکس آن هم بشود ... در کتاب توحید مفضل درباره‌ی حکمت داشتن دو چشم و دو دست و اینها هم صحبت شده و بعد اینکه کسی یک چشم و یا دو چشمش را نداشته باشد هم توضیحاتی داده شده است ... در مهندسی برای هر چیزی که می‌سازند یک نقطه‌ی طراحی در نظر می‌گیرند که کارکرد آن وسیله در آن شرایط ایده‌آل باشد، اگر وسیله‌ی مورد نظر در شرایطی غیر از شرایط نقطه‌ی طراحی خود قرار گرفت اینطور نیست که ناگهان دیگر اصلاً کار نکند بلکه دیگر به خوبی نقطه‌ی طراحی‌اش کار نمی‌کند ... این موضوع هیچ خلاف عقل نیست ... همه چیز این دنیا یک تلورانس دارد و اگر نداشت بی‌معنا بود که بگوییم انسان موجودی مختار است، چون اگر انسان یک قدم از نقطه‌ی طراحی کل عالم وجود بیرون می‌زد کل عالم وجود متوقف می‌شد ... حال آنکه لا جبر و لا تفویض بل امر بین الأمرین به خوبی نشان می‌دهد که عالم وجود دارای تلورانس است و خداوند خودش این تلورانس را رعایت می‌کند و توحید افعالی هم از همین طریق قابل درک است که انسان بتواند گناه کند بدون اینکه از طرف خدا ناچار باشد که گناه کند ...
بنابراین آن مطلب باز هم با کتاب توحید مفضل به مشکلی نمی‌خورد
عصران;664543 نوشت:
من هم سند کتاب توحید مفضل را بررسی کردم و هم شاخصه های ادبی آن را بررسی کردم و هم شاخصه های مضمونی آن را بررسی کردم و در این موضوع هم واژه شناسی کردم هم اسطوره شناسی کردم و هم خرافه را ریشه یابی کردم همه ی این کارها را هم در همین سایت انجام دادم و شما هم دیدید آنوقت شما همه ی اینها را کشک به حساب می آورید و می گویید من روی هوا حرف می زنم.

در آن بخشی که سند کتاب را بررسی کردید حقیر علمی ندارم ولی اگر درست این کار را انجام داده باشید این اقدامتان قابل قبول است و علمی است ... اما این را هم می‌دانم که حتی اگر سند یک روایت مخدوش باشد باز لزوماً به این معنی نیست که آن روایت جعلی باشد و در واقع اگر بحث ما فقهی نباشد که نیست باز آن روایت قابل استفاده است چنانکه توحید مفضل از نظر حقیر به شدت قابل استفاده است و به همه توصیه کرده‌ام و می‌کنم که آنرا مطالعه کنند تا نگاهشان به خداوند و دین خدا از مرحله‌ی الفاظ گذر کند و مصداق‌های عملی بیاید و کتاب آفرینش خدا را واقعاً کتاب آفرینش خدا ببینند ...
سایر مورادی که در کنار بررسی سندی کردید برای تقویت و تضعیف احتمالات خوب هستند ولی قطعیت ندارند و نمی‌توانند به صورت قطعی روایت را مردود کنند. حقیر حرفهای شما و تلاش‌های خوبتان را به هیچ وجه کشک ندانستم، لطفاً دقت کنید، حقیر نه با استدلال‌های شما که تنها با نتیجه‌گیری شما مخالفت کرده‌ام و آن هم نه با اصل اینکه بگویید شاید این روایت جعل شده باشد بلکه با اینکه بگویید حتماً جعل شده است. در این قطعیتی که بیان می‌کنید حقیر استدلال موجهی نمی‌بینم ... اگر نشان دهید که از نظر محتوایی این روایت با قرآن تضاد حقیقی دارد که قابل توضیح و توجیه نیست خیلی راحت حق را به شما می‌دهم ولی با بررسی اسطوره‌ها و کتاب‌های لغت عرب و اینها خیر ... اینها خوب هستند ولی یقین آور نیستند ...
عصران;664543 نوشت:
امکان درستی گفته ی من بیشتر است یا امکان درستی خرافه ای که در کتاب توحید مفضل آمده است؟

هر دو امکان به مرور زمان ممکن است بالا و پایین شود پس مقایسه‌ی آنها چندان ارزشی ندارد ... همینکه ممکن است آن روایت از معصوم علیه‌السلام باشد کافی است تا شما حق نداشته باشید آنرا به طور قطع بگویید غلط است ... ولی اینکه احتمال بدهید جعلی باشد و با احتیاط با آن برخورد کرده و آنرا به کناری بگذارید اشکالی ندارد ...
عصران;664543 نوشت:
این کار را فقط برای مطالب عجیب دینی انجام می هید یا برای دیگر موارد هم این کار را انجام می دهید؟

حقیر چیزی جز دین نمی‌شناسم ... همه چیز را با عینک دینی نگاه می‌کنم و معتقدم دین در هر زمینه‌ای نظر برای گفتن دارد، چه فیزیک و چه ریاضی و چه زیست‌شناسی و چه روان‌شناسی و چه هر علم دیگری که به ذولهنتان برسد ... ولی هر گزاره‌ای را از یک طرف با خودش و شواهد تجربی که دارد و از طرف دیگر با اعتبار گوینده‌ی ان اولویت‌بندی می‌کنم برای اینکه قابل بررسی باشند ... البته گاهی هم اشتباهات بزرگی می‌کنم که منکرشان نمی‌شوم ...
عصران;664543 نوشت:

اما حالا که مطرح کردید جوابتان را میدهم. تصورات انسان در حالت کلی هم امکان پیداشدن شواهدی برای وجود آن هست و هم برای عدم وجود آن هست. پس در حات کلی وجود خارجی و نبود آنها با هم برابر است. پس تا زمانی که ارزش وجودی آنها معلوم نشود ارزش توجیه و دفاع ندارند .

نتیجه‌ای که می‌خواستم در اینجا بیانش کنم را با توجه به سؤالاتی که در ابتدای نامه پرسیده بودید بیان کردم ... هر چیزی که از نظر عقلی ممکن باشد به طور کلی ارزش فکر کردن و بررسی دارد، فقط همان بحث وقت و بودجه و انرژی و کاربرد است که بحث اولویت‌بندی را پیش می‌کشد ... اما انکار مسائلی که به نظر تخیلی می‌رسند و بعد دادن عنوان افسانه به آنها و بایگانی کردن در بخش کتاب کودکان را درست نمی‌دانم ... چیزی که به ذهن انسان می‌رسدد قبل از اینکه به ذهن انسان برسد توسط خدا ولو در حدّ همان وجود ذهنی باید خلقت یافته باشد ... البته این مطلب حواشی زیادی دارد و تبصره‌هایی دارد و به این سادگی نیست ... فقط خواستم بگویم هر چیز عجیبی را سریع انکار نکنیم ... تعجب عکس‌العمل برخورد با چیزهایی است که برایمان آشنا نباشند و این ویژگی تقریباً در اکثر قریب به اتفاق نادانسته‌های ما مشترک است و انکار ساده‌ی آنها یعنی بستن دربهای فرعی خود به سوی دانستن چیزهایی که نمی‌دانیم

ان شاء الله شما و جناب جوجه اردک زشت از دست حقیر نرنجیده باشید و امیدوارم توانسته باشم بدون ایجاد ناراحتی و سوء تفاهم منظورم را رسانده باشم
در پناه خدا باشید
یا علی علیه‌السلام

باء;664918 نوشت:
سلام علیکم و رحمة الله،
مگر گاو سخنگو همین الآن نداریم؟ مگر حیوانات حرف نمی‌زنند؟ مگر حضرت سلیمان علیه‌السلام با حیوانات حرف نمی‌زدند؟ مگر در قیامت پوست بدن کافران بر علیه ایشان شهادت نمی‌دهند؟ چه چیز آن عجیب است از نظر علمی؟ بله از نظر حقیر امکان وقوع علمی گاوی که سخنگو باشد وجود دارد و احتمال پیدا شدن آنرا منتفی نمی‌دانم ...

سلام علیکم و رحمه الله و برکاته. ماشاء الله برای هر یک جمله ی کوتاه من چند خط جواب نوشتید من هم تا الان متاسفانه فرصت نکردم جوابتان را بدهم. یکسری عکس از گردباد را می خواستم بیاورم که متاسفانه سیستم ارور زد. اما بعد:
زرنگی نکنید. این که یک گونه جانوری گاو که پرنده و سخنگو به زبان انسان باشد و بعدا نسلش منقرض شده باشد را گفتم. همان که یکی از آنها پیغامی داد تا به شما بگویم.
حضرت سلیمان زبان حیوانات را می دانست نه آنکه همه ی آنها به زبان انسان حرف بزنند ( حتما الان می گویید طوطی سخنگو داریم بله داریم برای همین من قید پرنده برای گاو را هم آوردم: گاو+سخنگو+پرنده+پیامی که به شما داد)
پوست بدن هم در قیامت شهادت میدهد نه در دنیا و نیز همه مفسران شهادت پوست را به زبان انسان نمی دانند.

باء;664918 نوشت:
لولوخرخره نمی‌دانم چه هست ولی هر چه که هست بعید می‌دانم آنرا هم بشود انکار کرد ... در برخی از روایات ما صحبت از غول‌هایی شده است و گاهی هم ممکن است جنیانی باشد که مردم گمان کرده‌اند غول بوده‌اند ... این را هم انکار نمی‌کنم اگر چنان موجودی ممکن الوجود باشد ... الآن هم اگر خدا چنین موجودی را خلق نکرده باشد بعداً شاید بکند ... آنقدر در گوش ما خوانده‌اند که اینها افسانه است که دیگر انسان دوست دارد هر چیزی چشمش نمی‌بیند را بگوید افسانه است ...

لولو خورخوره همانی است که پدر و مادر به بچه هایشان می گویند اگر کار بد کنی مثلا غذایت را نخوری او می آید و تورا می خورد.هیچ ربطی به غول روایات هم ندارد زیرا غول کار خودش را می کند کاری به این ندارد که بچه غذایش را بخورد یا نخورد.

باء;664918 نوشت:
اگر گفتم تا دلیلی برای پذیرش آنها نباشد نمی‌پذیرم به این معنا نبود که اگر کسی خبری بدهم سریع بگویم دروغ است و انکار کنم ... نمی‌پذیرم یعنی جایی در ذهنم برای آن باز نمی‌کنم ولی شاید همین خبر رسیده را بایگانی کردم، شاید زمانی در فهم یک مسأله کمکم کرد

حتی در اداره ی بایگانی هم هر چیز مزخرفی را نمی گذارند.سطل زباله را برای همین موارد اختراع کرده اند.اگر کسی به من خرافه ای را بگوید به جای تفکر و بایگانی آن برای شادی و خنده از آن استفاده می کنم و بعدا آن را در زباله دان ذهن می اندازم تا شاید بعدا آن را بازیافت کنم.

باء;664918 نوشت:
مگر شما نیستید؟

خیر. من وجود خارجی ندارم. من یک نرم افزار رایانه ای هستم.

باء;664918 نوشت:
خلاصه اینکه ان شاء الله حقیقتاً انسان باشم ولی معلوم نیست و اگر باشد هم ان شاء الله خداوند ستّار آبرویم را حفظ کند ... در دنیا و برزخ و قیامت و آخرت ...

شما که به انسان بودن خودتان هم شک دارید پس (( من عرف نفسه...فقد عرف ربه)) را چه کنیم؟ یعنی در خدا هم شک دارید و آن وقت از واژه ((انشاء الله)) هم استفاده می کنید.

باء;664918 نوشت:
آنچه که مهم است این است که تصورات معمولی که ما از مسائل مختلف داریم همیشه تصورات درستی نیست ... گاهی داستان‌هایی که خیلی بی‌معنا و تخیلی تصور می‌شوند آنقدرها هم تخیلی و بی‌معنا نیستند و لااقل جایی یا در شرایطی می‌توانند رنگ معنادار شدن به خود بگیرند که کسی که می‌خواهد بحث علمی کند باید تمام آنها را در نظر بگیرد ...

آنوقت تفاوت ما با شخص معتاد یا الکلی یا مبتلا به اسکیزوفرنی چیست؟ اصلا ممکن است ما تمام تخیلات را برای بحث علمی در نظر بگیریم. اینها بیشتر در دانش اسطوره شناسی و ادبیات داستان نویسی به درد می خورد.

باء;664918 نوشت:
فقط می‌ماند که بررسی شود که آیا فلان خبر از معصوم علیه‌السلام بوده است یا خیر و اگر بوده است منظور معصوم علیه‌السلام از بیان آن خبر با آن الفاظ و عبارات چه بوده است ... این می‌شود بحث علمی که ما در این تاپیک سعی کردیم با هم داشته باشیم ...

می توانید درباره ی این حکایت یکبار دیگر به طور خلاصه بحث و شواهد علمیتان را بگویید. چون در نظر قبلیتان که درباره توجیه این روایت بود از روایاتی که خودشان محل ایراد هستند استفاده کردید.در این زمان است که می گویند (( کوری عصاکش کور دیگر شود)). یعنی از روایاتی که خودشان محل ایراد هستند برای توجیه روایتی که محل ایراد بود استفاده کردید.

باء;664918 نوشت:
این بحث را در دو محور انجام می‌دهم:

جناب باء آن دوتا سوال بود. شما فقط به سوال اول جواب دادید.

باء;664918 نوشت:
۱. آنچه کلیسا می‌گفت نظر دین مسیحیت نبود چون چنان تعالیمی در تعالیم حضرت مسیح علیه‌السلام و وصی ایشان نبوده است و اینها نظریاتی بودند که در زمان تأسیس امپراطوری بر اساس دین یهودیت به این دین الحاق شد تا این دین قابلیت حکومت پیدا کند ... آیینی که تنها بحث‌های اخلاقی داشته باشد فاقد چنین کارکردی بوده است ... پس گالیله با دین مسیحیت مخالفت نکرد و با آراء یونانیان باستانی مخالفت کرد که کلیسا به آن معتقد شده بود چون بیش از هزار سال مورد تأیید تمام دانشمندان یا اکثر ایشان بوده است ... کلیسا مخالفت کرد چون به حرف آن دانشمندان اعتماد داشت نه به حرف خدا ... کلیسا مخالفت کرد چون حرف عجیبی شنیده بود که قبلاً قبولش نداشت! این مخالفت کردن با هر چیزی که به نظر عجیب باشد به نظر شما رویکردی است که حقیر در پیش گرفته‌ام یا شما و دوستان دیگر؟

نظرات یونیان هم تاثیر داشت ولی در اصل برداشتشان از کتاب مقدس بود.

باء;664918 نوشت:
۲. حقیر با آنچه که کلیسا قبول داشت هم مخالفت ندارم و به نظرم درست هستند و شواهدی از آن حرفها را در روایات خودمان که برخی از ایشان تفسیر برخی آیات قرآن هم هستند داریم ... بلکه حقیر معتقدم کلیسا ظاهر حرف عالمی را قبول کرده است بدون آنکه پی به کنه آن حرف عالمانه ببرد و بعد آنرا تکرار کرده است ... اینکه می‌گفتند علم را به اهل آن برسانید هم چه بسا از همین جهت بوده است که برخی انسان‌ها ظاهر کلام را می‌گیرند و از آن نمی‌توانند پی به باطن آن حرف ببرند ... حقیر مشکلی با اینکه خورشید در مرکز جهان (نه فقط منظومه‌ی شمسی) باشد و زمین مسطح باشد ندارم و آنرا قابل دفاع می‌دانم، گرچه به طور کامل متوجه آن نشده‌ام ... فقط فهمیده‌ام قضیه به این سادگی‌ها که امروز معمولاً بیان می‌شود و بعد هم به ان افکار می‌خندند و مسخره‌اشان می‌کنند نبوده است ... چیزهایی بوده که مردم نفهمیده‌اند و اینطور معنایش کرده‌اند و آنچه که گالیله ردّ نمود تفسیر آن حرف‌ها بوده است و نه اصل آن حرف‌ها که قابل بررسی است

اولا آنها زمین را مرکز عالم می دانستند نه خورشید را.و بعد هم به یک نفر گفتند خربزه می خوری یا هندوانه گفت: هردووانه! حالا حکایت شماست که هم مسطح بودن زمین را قابل دفاع می دانید و هم کروی بودن آن را قبول دارید.(حتما الان می آیید بحث هندسه نا اقلیدسی را پیش می کشید)

باء;664918 نوشت:
خیر نمی‌رسد ... اگرچه اعتبار یک کتاب انسان‌ساز در نظر مردم مخدوش خواهد شد

انسان سازی باید به قیمت دروغ بستن به امام صادق انجام شود؟
کتابهای شهید مطهری را امام معصوم ننوشته ولی انسان ساز هم هستند.
آیا می دانید چند تا کتاب مثل توحید مفضل وجود دارد که البته جعلی هستند؟آیا باید همه ی آنها را مانند توحید مفضل مفید بدانیم؟

باء;664918 نوشت:
به عنوان یک مؤمن خوب است روی آن فکر کنید که چرا خداوند شیر پاستوریزه برای شما از گاو خارج نکرده است با آنکه خودش فرموده است که این شیر گوارا است برای نوشندگان آن ... توجه دارید که این مطلب از کتاب توحید مفضل نبود و از قرآن بود و ایراد شما متوجه توحید مفضل نشد و متوجه قرآن شد ... آیا شما ابتدا انتقاد می‌کنید و ردّ می‌کنید و بعد به گوینده‌ی مطلب نگاه می‌کنید که خداست یا کس دیگر؟ آیا خدا برای شما آنقدر اعتبار ندارد که بدانید حرفش درست است و اگر برایتان عجیب بود آن تعجب‌برانگیز بودن مطلب را به ضعف و نقص درک خود از کلام خدا یا حقیقتی خارجی که خداوند اخبارش را داده است نسبت بدهید؟ آیا این رویکرد شما از نظر خودتان که بحمدالله مؤمنی قوی به خدا و به دین اسلام و به مذهب تشیع هستید پذیرفتنی است؟

آن را برای این گفتم که بپرسم آیا شما اگر در زمان پاستور بودید همین آیه را علم نمی کردید و با روش پاستوریزه مخالفت نمی کردید به دلیل اینکه خداوند گفته شیری که به طور طبیعی از گاو خارج می شود خودش گوارا است و قابل شرب است و نا گوارایی در آن ندارد که بخواهیم آن را بجوشانیم.

باء;664918 نوشت:
ولی شما می‌فرمایید این بر خلاف حکمت خداست که حیوانی که دندان‌ها و سیستم گوارش آن مناسب گوشت‌خواری است گیاه بخورد و یا برعکس گیاهخواری گوشت بخورد با آنکه اندام بدنش برای این کار طراحی نشده است.

من اینها را نمی گویم کتاب توحید مفضل این را می گوید.

باء;664918 نوشت:
حقیر برای این سؤالات که از شما پرسیدم جواب دارم (توجه کنید به روایتی که در آن آمده در زمان هبوط آدم علیه‌السلام حیوانات گیاهخوار بودند تا اینکه قابیل هابیل را کشت، اینکه نزدیک ظهور ظلم و تعدی فراگیر می‌شود، و نهایتاً اینکه بعد از ظهور گرگ و گوسفند در کنارهم چرا می‌کنند و البته گرگ همان حیوانی است که به نظر می‌رسد ذاتاً جنون داشته باشد و بیش از حدّ نیازش شکار کند ... البته برخی حیوانات هم شاید گوشتخوار بمانند چنانکه در مورد شیر ظاهراً چنین روایتی داریم اگر درست خاطرم باشد) و از این جهت هیچ اشکالی را متوجه حکمت خدا و کتاب توحید مفضل نمی‌دانم

اینجا همان مثل ((کوری عصاکش کور دیگر شود)) به کار می آید. این روایت خودشان ایراد دارند آنوقت شما برای زدودن ایراد روایت دیگر از آن استفاده می کنید.

باء;664918 نوشت:
اینکه می‌فرمایید شاید درست باشد ... ولی این را هم نباید فراموش کرد که همه‌ی حیوانات یکجور نیستند و امکان دارد که سیستم بدن برخی از آنها در جهاتی از برخی دیگر متفاوت باشد ... شاید به همین دلیل فقط نوع خاصی از بز کوهی به مارخور معروف شده است، البته اگر این مارخور امروزی همان مارخور گذشته باشد و باز اگر آن بخش از کتاب توحید مفضل جعل شده نباشد ... توجه کنید که حقیر احتمال جعل شده بودن روایت را رد نمی‌کنم بلکه می‌گویم به این راحتی نباید آنرا رد کرد و اصلاً اگر خلاف قرآن نباشد شاید باید که رد نکنیم ... بلکه چنانکه در روایت صعب مستعصب آمده اگر روایتی برایتان خیلی سنگین بود که بپذیرید و دسترسی به امام زمانتان نداشتید آنرا رها کنید ولی انکار نکنید

باء;664918 نوشت:
شاید نمی‌توانسته ... اینکه نتواند خلاف عقل نیست

باء;664918 نوشت:
این هم عجیب نیست ... هوش که ربطی به مرتبه‌ی انسانی انسان ندارد که لازم باشد در انسان بیش از سایر موجودات باشد!
یک حیوان زورش از انسان بیشتر است، یک حیوان سرعتش بیشتر است، یک حیوان هم شاید حافظه‌ی قوی‌تری داشته باشد و یک حیوان هم شاید هوش بیشتری داشته باشد ...

در توحید مفضل نوع خاصی را نگفته است بلکه به صورت کلی ((الایل)) یا همان گوزن خودمان را گفته است! می خواهید بحث واژه شناسی اش را بکنم . البته فکر نکنم شما قبول کنید.
داشتم در سایت چرخی می زدم به طور اتفاقی یکی از نظرات شما را دیدم گفتم شما جواب خودتان را خودتان دادید البته آن را درباره بمباران اتمی ژاپن گفتید اما به نظر من با تغییراتی که با رنگ قرمز در آن ایجاد کردم وصف حال شما و علمای اخباری شیعه در توجیه روایات ضعیف ( مانند توحید مفضل) است:

باء;665577 نوشت:
ولی آنها معمولاً برای هر غلطی که مرتکبش می‌شوند(هر غلطی که در روایات می بینند) توجیهاتی درست می‌کنند که در آن درست و غلط در هم تنیده شده‌اند و گاهی به این سادگی‌ها نمی‌شود از دیدن به این معجونی که به اسم توجیه با ساعت‌ها فکر و مشورت در اتاق‌های فکر خودشان (با ساعت ها کلنجار رفتن با خودشان) فراهم کرده‌اند پی به ذات پلیدشان برد(پی به غلطی روایات برد)

باء;664918 نوشت:
غذای عمومی‌اشان آنطور هست ولی در شرایط خاص ممکن است عکس آن هم بشود ... در کتاب توحید مفضل درباره‌ی حکمت داشتن دو چشم و دو دست و اینها هم صحبت شده و بعد اینکه کسی یک چشم و یا دو چشمش را نداشته باشد هم توضیحاتی داده شده است ... در مهندسی برای هر چیزی که می‌سازند یک نقطه‌ی طراحی در نظر می‌گیرند که کارکرد آن وسیله در آن شرایط ایده‌آل باشد، اگر وسیله‌ی مورد نظر در شرایطی غیر از شرایط نقطه‌ی طراحی خود قرار گرفت اینطور نیست که ناگهان دیگر اصلاً کار نکند بلکه دیگر به خوبی نقطه‌ی طراحی‌اش کار نمی‌کند ... این موضوع هیچ خلاف عقل نیست ... همه چیز این دنیا یک تلورانس دارد و اگر نداشت بی‌معنا بود که بگوییم انسان موجودی مختار است، چون اگر انسان یک قدم از نقطه‌ی طراحی کل عالم وجود بیرون می‌زد کل عالم وجود متوقف می‌شد ... حال آنکه لا جبر و لا تفویض بل امر بین الأمرین به خوبی نشان می‌دهد که عالم وجود دارای تلورانس است و خداوند خودش این تلورانس را رعایت می‌کند و توحید افعالی هم از همین طریق قابل درک است که انسان بتواند گناه کند بدون اینکه از طرف خدا ناچار باشد که گناه کند ...
بنابراین آن مطلب باز هم با کتاب توحید مفضل به مشکلی نمی‌خورد

شما که خودتان اهل فیزیک و ریاضی هستید یعنی نمی دانید مثال نقض چیست؟

باء;664918 نوشت:
در آن بخشی که سند کتاب را بررسی کردید حقیر علمی ندارم ولی اگر درست این کار را انجام داده باشید این اقدامتان قابل قبول است و علمی است

برای به دست آودن نتایج بله علم زیادی می خواهد ولی برای درک نتایج آنچنان علمی نمی خواهد هرکجا فهمیدنش برایتان دشوار بود بگویید تا با زبان ساده برایتان توضیح بدهم.مثلا اینکه سند درست و حسابی ندارد و معلوم نیست از کجا آمده است و شهرتی بین علمای شیعه ی قدیم ندارد و خود این کتاب توحید مفضل خیلی از مطالبش را از روی یک کتاب دیگر کپی پیست کرده است.
فقط هم از نظر سند بررسی نشد از جهات دیگر هم بررسی شد. کار من هم نبود کار یک آدم متخصص بود که من آن را نقل کردم.

باء;664918 نوشت:
اما این را هم می‌دانم که حتی اگر سند یک روایت مخدوش باشد باز لزوماً به این معنی نیست که آن روایت جعلی باشد و در واقع اگر بحث ما فقهی نباشد که نیست باز آن روایت قابل استفاده است چنانکه توحید مفضل از نظر حقیر به شدت قابل استفاده است و به همه توصیه کرده‌ام و می‌کنم که آنرا مطالعه کنند تا نگاهشان به خداوند و دین خدا از مرحله‌ی الفاظ گذر کند و مصداق‌های عملی بیاید و کتاب آفرینش خدا را واقعاً کتاب آفرینش خدا ببینند ...
سایر مورادی که در کنار بررسی سندی کردید برای تقویت و تضعیف احتمالات خوب هستند ولی قطعیت ندارند و نمی‌توانند به صورت قطعی روایت را مردود کنند. حقیر حرفهای شما و تلاش‌های خوبتان را به هیچ وجه کشک ندانستم، لطفاً دقت کنید، حقیر نه با استدلال‌های شما که تنها با نتیجه‌گیری شما مخالفت کرده‌ام و آن هم نه با اصل اینکه بگویید شاید این روایت جعل شده باشد بلکه با اینکه بگویید حتماً جعل شده است. در این قطعیتی که بیان می‌کنید حقیر استدلال موجهی نمی‌بینم ... اگر نشان دهید که از نظر محتوایی این روایت با قرآن تضاد حقیقی دارد که قابل توضیح و توجیه نیست خیلی راحت حق را به شما می‌دهم ولی با بررسی اسطوره‌ها و کتاب‌های لغت عرب و اینها خیر ... اینها خوب هستند ولی یقین آور نیستند ...

قبلا من مطلبی را به شما گفتم که شما جوابی به آن ندادید شاید الان یادتان نباشد. گفتم که همانطور که نباید بلافاصله حدیثی را که نتوانستیم درک کنیم جعلی بدانیم باید حواسمان به احادیث جعلی هم باشد و آنها را دست کم نگیریم تا از آنور بوم هم نیفتیم.برای من که مسلم شده این کتاب جعلی است اما به شما حق می دهم با وجود علاقه ای که به این کتاب دارید به این راحتی آن را نپذیرید.

باء;664918 نوشت:
حقیر چیزی جز دین نمی‌شناسم ... همه چیز را با عینک دینی نگاه می‌کنم و معتقدم دین در هر زمینه‌ای نظر برای گفتن دارد، چه فیزیک و چه ریاضی و چه زیست‌شناسی و چه روان‌شناسی و چه هر علم دیگری که به ذولهنتان برسد ... ولی هر گزاره‌ای را از یک طرف با خودش و شواهد تجربی که دارد و از طرف دیگر با اعتبار گوینده‌ی ان اولویت‌بندی می‌کنم برای اینکه قابل بررسی باشند ... البته گاهی هم اشتباهات بزرگی می‌کنم که منکرشان نمی‌شوم ...

دو تا دلیل قرآنی هم برای این که به حکایت افعی و ابر یا به عبارت درست تر اژدها و ابر توجهی نکنیم و وقعی ننهیم می آورم:

وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ ( مومنون:3)(در بیان صفات مومنان) کسانی که از سخن بیهوده اعراض می کنند.

وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ ( لقمان:6) و برخى از مردم كسانى‏اند كه سخن بيهوده را خريدارند تا [مردم را] بى[هيچ] دانشى از راه خدا گمراه كنند و [راه خدا] را به استهزا گيرند براى آنان عذابى خواركننده خواهد بود .

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم جناب عصران و رحمة الله
در پاسخ‌هایی که به حقیر فرمودید مجذوب انصاف و سادگی شما شدم و از آن لذت بردم، ممنون :Gol:
پاسخی اگر بخواهم به آن مطالب که فرمودید بدهم بحث به بیراهه می‌رود ... فقط در باب آنچه که درباره‌ی «کوری عصا کش کوری دیگر می‌شود» مطلبی را به شما بگویم و آن اینکه تا کنون در چندین موضوع متفاوت چندین و چند روایت دیده‌ام که وقتی برای بار اول خواندمشان برایم غیرقابل باور بودند و تلاشم برای فهم آنها هم به جایی نرسید
به طوریکه بسیار دوست داشتم که فکر کنم جعلی هستند (چون انسان همیشه می‌خواهد فکر کند که می‌داند و اگر چیزی را نداند و راه ساده‌ای هم برای دانستن آن سراغ نداشته باشد ترجیح می‌دهد که اصلاً فکر کند آن نادانسته وجود ندارد، کاری که دانشمندان غربی انجام می‌دهند)، ولی آنها را در گوشه‌ی زهنم نگاه داشتم (نه اینکه به قول شما به سطل آشغال ذهن بیاندازم که در اصل در بیرون از «گوش دیگر» است --که می‌گویند از این گوش بشنو و از آن گوش بده بیرون :khandeh!:-- و البته چنان سطلی بیرون گوش دیگر وجود خارجی هم ندارد و اگر هم گاهی گمان می‌کنند که این سطل آشغال در انتهای ظلمانی حافظه‌ی بلند مدت است که مانند سیاهچاله است که هر اطلاعاتی که به سمت آن برود هرگز از آن بیرون نخواهد آمد این تفکر اشتباه است، چنانکه با یک محرک شاید بسیاری از آن خاطرات recovery شوند و این نشان می‌دهند که آن اطلاعات پاک نشده‌اند، بماند که در هیپنوتیزم هم می‌شود آنها را بازیابی کرد و تا به حافظه‌ی موقت بالا آورد ... در واقع طرز کار سطل آشغال در اعماق حافظه‌ی بلند مدت این است که وقتی می‌خواهد اطلاعات را بایگانی کند --که می‌کند-- روی آنها یک برچسب «اشتباه» می‌زند و بعد بایگانی می‌کند، آنها که اطمینان بیشتری به اشتباه بودنشان باشد و یا به دلیل دیگری کمتر مورد استفاده قرار بگیرند را می‌گذارد زیر و آنها که کمتر اطمینان به اشتباه بودنشان داشته باشیم یا بیشتر به آنها رجوع کرده و از آنها یاد کنیم را می‌گذارد بالا که دسترسی به آن ساده‌تر شود ... حقیر فقط با زدن برچسب «علامت سؤال» نوع و چگونگی دسترسی به آن اطلاعات را تغییر می‌دهم مگرنه شما هم تمام مسائلی که می‌خوانید یا می‌شنوید را به ناچار بایگانی می‌کنید و گمان نکنید که واقعاً آنها را دور می‌اندازید! :ok:) که شاید بلکه فرجی شود و جالب اینجاست که خیلی وقتها هم می‌شد! :Moteajeb!::shadi: مثلاً چندین روایت دیگر می‌دیدم که آنها هم عجیب بودند ولی عجیب‌تر اینکه با آن روایات عجیب قبلی سازگار بودند و به نوعی این روایات عجیب یکدیگر را تأیید و تقویت می‌کردند :yes: ... مثالش همین گوشتخوار یا گیاهخوار بودن حیوانات است که به برکت بحث با شما و جناب جوجه‌اردک‌زشت الآن دیگر تقریباً برایم حل شده است و عجیب بودن آن را هم به سالها طور دیگری فکر کردن مطابق آموزه‌های خانواده و مدرسه و دانشگاه و دیگران منتسب می‌کنم نه اینکه حقیقتی نداشته باشند! :ok:
در واقع این کاری است که در موارد زیادی انجام داده‌ام و عجایب زیادی با تأییداتی که در روایات عجیب دیگر و یا در تفسیرهای عجیب برخی از آیات قرآن کریم و یا حتی در علوم غربی برای آنها یافته‌ام دیگر الآن بحمدالله برایم جا افتاده‌اند، عجایبی که تا قبل از آنکه این مؤیدات بر درستی آنها را ببینم اگر کسی بهم می‌گفت راحت بهش می‌گفتم زیاد فیلم علمی‌تخیلی یا بدتر از آن فیلم‌های اساطیری دیده‌ای ... دور از جان شما و خودم یاد آن آیاتی افتادم که مشرکان برخی تعالیم قرآن را اساطیرالأولین می‌نامیدند حال آنکه آنها آیات کتاب آفرینش خدا هستند ولی هر کسی راه به درک کامل آنها ندارد (نفرمایید که مشرکان آن حرفها را در باره‌ی وجود خدا و قیامت می‌زدند و نه سایر مسائل، چون هر کسی به اندازه‌ی مسائلی که با آن روبرو می‌شود تعجب می‌کند و انتخاب اولش هم انکار است، اینکه علوم مدرج هستند و هر علمی را به هر کسی نمی‌دهند از همین جهت است که اگر بدهند طرف مقابل سریع انکارش می‌کند و آنرا دروغ می‌شمرد) ... حقیر هم ندارم ولی دوست دارم که در صف کسانی باشم که قدرت و علم خدا را کامل دانسته و در صدد فهم بهتر و بیشتر از آن هست ... عمری انکار کرده‌ام و الآن دیگر زمان دیدن است و فهمیدن ...

عصران;666366 نوشت:
قبلا من مطلبی را به شما گفتم که شما جوابی به آن ندادید شاید الان یادتان نباشد. گفتم که همانطور که نباید بلافاصله حدیثی را که نتوانستیم درک کنیم جعلی بدانیم باید حواسمان به احادیث جعلی هم باشد و آنها را دست کم نگیریم تا از آنور بوم هم نیفتیم.

حواسمان به حدیث جعلی باشد یعنی با احتیاط از آنها استفاده کنیم و یا کلاً به کنار گذاشته و از آن استفاده نکنیم و اگر خلاف مسلّم قرآن بود و نمی‌شد آنرا تأویل کرد هم رأی به باطل بودنش بدهیم چنانکه برخی روایات را اسرائیلیات و جعلی می‌دانند که البته در همین کار هم گاهی شاید اشتباهی انجام بشود و قطعیت آن یقینی نیست بلکه اطمینان‌بخش است.
عصران;666366 نوشت:
برای من که مسلم شده این کتاب جعلی است اما به شما حق می دهم با وجود علاقه ای که به این کتاب دارید به این راحتی آن را نپذیرید.

بله حقیر حقیقتاً از خواندن این کتاب لذت می‌برم ... دل انسان را برای خدا جلا می‌دهد ... شاید بهتر باشد که اگر حتی ۱٪ احتمال می‌دهید که تمام یا بخشی از آن از طرف معصوم علیه‌السلام صادر شده باشد شما هم احتیاط کنید و کل کتاب را در نظر سایر مسلمین از وجهه نیاندازید ... اگر دشمنان غرض‌ورز خواستند از اشتباهاتی که به نظرتان در این کتاب می‌یابند ایراد گرفته و آنها را بر علیه دین علم کند ان شاء الله حقیر و امثال حقیر از این کتاب شریف دفاع می‌کنیم و جهل عمیق غرب را به رخش می‌کشیم که در واقع آنها از خلقت خدا جز یک اطلاعات دست و پا شکسته آن هم تنها به ظاهر عالم ندارند ...

در پناه خدا باشید و موفق به توفیق الهی در دفاع از دین خدا در این زمانه‌ی غفلت و جهل :Gol:
یا علی علیه‌السلام

این گردبادها همان مار بزرگ یا آژدهایی هستند که در کتاب توحید مفضل گفته شده ابرها آنها را برمی دارند و با خود به آسمان می برند:

فایل: 

بسم‌الله‌الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله

عصران;667231 نوشت:
این گردبادها همان مار بزرگ یا آژدهایی هستند که در کتاب توحید مفضل گفته شده ابرها آنها را برمی دارند و با خود به آسمان می برند:

اول اینکه عکس‌های خیلی قشنگی بودند ممنون :Gol:
اما دوم اینکه یا همانطور که شما فرمودید این گردبادها خود آن مارها هستند از نظر عوام الناس سلف، و یا مارها در داخل برخی از آنها هستند که مثلاً به همراه شتر و گاو به عنوان روزی به سرزمین یأجوج و مأجوج برده می‌شوند، از طریق ابرهایی که دربهای به سرزمین‌های دیگر هستند از طریق مثلاً همان ستو‌ن‌هایی که آسمان‌ها را نگاه داشته و از دید ما مخفی هستند ... اگرچه در هر فعل و قول خدا حکمت‌های زیاد می‌تواند باشد و روزی رساندن به بخشی از مخلوقات و محافظت از برخی دیگر در مقابل یک تهدید و عذاب کردن عده‌ای گناهکار و امتحان برای عده‌ای دیگر همگی می‌تواند جزئی از حکمت‌‌های این مورد خاص باشد و ...
یا علی علیه‌السلام

بسم الله ... الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
در این تاپیک یک روایت داشتیم که با همراهی دوستان تا حدودی بررسی شد که چقدر می‌تواند درست باشد یا چقدر ممکن است جعل شده باشد، اما مطلبی به ذهنم رسید که خواستم نظر دوستان علاقمند را هم به آن جلب کنم که شاید و تنها شاید ارزش فکر کردن بیشتر را داشته باشد.
همه‌ی ما چیزهایی در مورد مثلث برمودا خوانده یا شنیده‌ایم ... البته بحث پیرامون آن تا حدود زیادی بین راست و دروغ و مستند و افسانه‌پردازی خلط شده است ... باید کمی جستجو کرد که دید چقدر می‌توان آن را به موضوع این تاپیک ارتباط داد ... اما در تاپیک حاضر سعی گردید تا درستی روایت جذب افعی توسط ابرها از طریق تمسک به دو احتمال «گردباد» و «مه» بررسی گردد و مطالبی که پیرامون راه داشتن ابرها به مکان‌های دیگری در زمین‌های دیگر در ورای منظومه‌ی شمسی بیان گردید وقتی در کنار دو مسأله‌ی طوفان‌های بسیار در منطقه‌ی مثلث برمودا و ناپدید شدن بسیاری از تجهیزات عظیم ساخت دست بشر در این طوفان‌ها طرح می‌شود این فکر را در ذهن مخاطب برمی‌انگیزد که آیا امکانش هست این مطالب بتوانند توضیحی در مورد حوادث مثلث برمودا نیز داشته باشند یا خیر ... توجه نمایید که بسیاری از (اگر نه اکثر) طوفان‌های حاوی گردباد هم در همان مناطق یا حوالی آن شکل گرفته و در قاره‌ی آمریکا وارد خشکی می‌شوند (یا نمی‌شوند) ... نظر فعلی این است که این هواپیماها و کشتی‌های ناپدید شده غرق شده باشند، اما نظر دیگر می‌تواند این باشد که توسط ابرها بلعیده شده باشند و به زمین‌های دیگری در ورای منظومه‌ی شمسی و احتمالاً آسمان‌های اول و دوم و سوم برده شده باشند ... غرق شدن کشتی و سقوط هواپیما در همه جای کره‌ی زمین رخ می‌دهد و این به تنهایی چیزی نیست که سبب معروفیت مثلث برمودا شده باشد، اگرچه تعداد این حوادث هم زیاد بوده باشد ... جالب است که وقتی گزارش‌ها را پیگیری می‌کنید می‌بینید مثلاً در مورد کشتی Connemara IV سرنشینان آن ناپدید شده‌اند، همه ناپدید شده‌اند، در حالیکه خود کشتی دست‌نخورده پیدا شده است در حالیکه سرگردان بوده است، یا مثلاً در گزارش دیگری در مورد پرواز ۱۹ آمده است که صدای خلبان در صحبت با برج مراقبت ضعیف و ضعیف‌تر شد تا در نهایت برای همیشه ارتباط قطع شد (البته نمی‌دانم استناد این مطلب چقدر قوت داشته باشد) ... در روایت دیگری از همین پرواز آمده است که چندین ساعت بعد از ماجرا صدای ضعیفی از یکی از هواپیماها شنیده شد و این مربوط به دو ساعت بعد از زمانی بود که انتظار داشتند سوخت هواپیماها تمام شده باشد ... ماجرای دیگری که شاید جالب باشد ماجرای این است که ایشان خشکی را نمی‌دیدند و زمین را نمی‌دیدند و یا می‌گفتند اقیانوس تغییر شکل داده است و ما وارد آبهای سفید (موج که پیوسته نیست شاید ابر بوده است؟) می‌شویم و باز جالب‌تر از آن اینکه دستگاه‌های تعیین جهت آنها از کار افتاده بود که این می‌تواند بخاطر انحنای فضا باشد، وقتی انحنای فضا عوض شود و فاصله‌ی نقاط دور از هم از یکدیگر کاهش یابد طبیعی است که جهات نیز می‌توانند تغییر نمایند و احتمال اینکه هیچ جهتی بر دیگری قابل ترجیح نباشد هم هست ... در همین راستا شاید باشد گزارش دیگری در مورد دو هواپیمای KC-135 Stratotanker داریم که می‌گوید آن دو با یکدیگر برخورد کردند و سقوط کردند ولی وقتی پیدا شدند ۲۶۰ کیلومتر از یکدیگر فاصله داشتند ...

the Bermuda Triangle, a region of sea in which, according to legend, a number of aircraft and surface vessels have disappeared under supposedly unexplained or mysterious circumstances. The island is in the hurricane belt and prone to severe weather

Hurricane Alley is an area of warm water in the Atlantic Ocean stretching from the west coast of northern Africa to the east coast of Central America and Gulf Coast of the Southern United States. Many hurricanes form within this area.



Atlantic hurricane tracks since 1851.

جالب است که برخی از افراد این مسأله را به فرازمین‌ها نسبت دادند و مثلاً برخی گفتند پرواز ۱۹ به مریخ رفت یا فرازمینی‌ها آنها را بردند یا غیره و غیره ... فرض کنیم اینها افسانه باشد و آن مطلب گردباد و افعی هم افسانه باشد ... عجیب است که گاهی افسانه‌ها تا این حدّ به هم شبیه باشند و البته با برخی از روایات ما هم سازگاری‌هایی داشته باشند ... به زعم حقیر قابل بررسی است گرچه دانشمندان علوم امروزی بخندند و البته خنده واکنش طبیعی انسان است به چیزهایی که متوجه آن نمی‌شود یا برایش عجیب و غافلگیر کننده است ...

در هر صورت این تنها یک حدس خام است که شاید ارزش اینکه رویش وقت زیادی گذاشته شود را هم نداشته باشد ... ولی شاید ارزش کمی وقت گذاشتن را داشته باشد ... شاید باید به دنبال افعی‌های مورد نظر در منطقه‌ی اقیانوس اطلس بین آفریقا تا آمریکا با تمرکز بیشتر به سمت آمریکا بگردیم ... شاید چنان موجوداتی که تا کنون در زیست‌شناسی نوین کشف و ثبت نشده است را یافتیم ...
یا علی علیه‌السلام

شاید هم تمام آن ناپدیدید شدن ها به دست گروهی نظامی از انسان ها باشد که آن مناطق را به عنوان دژ مستحکم خود ساخته و پرداخته اند برای جنگ آخر الزمان ...
از تک تک سلول ها و اتم های ما گرفته تا آخرین ذرات دنیای بینهایت مادی موجود در هستی همه و همه تازه می شوند آسمان اول ...

موضوع قفل شده است