خاطراتی از شهید علی چیت سازیان (4 آذر سالروز شهادت شهید)
تبهای اولیه
علی آقا رفت سروقت او.دستی روی سر او کشید.
عراقی سفره دلش رو باز کرد که:
«یه انگشتری یادگاری از خانواده ام داشتم،یه رزمنده ایرانی به زور اون رو از دستم در آورد!»
علی آقا،این رو که شنید انگشتر خودش رو درآورد و کرد توی انگشت اسیر عراقی.
یه تسبیح هم بهش هدیه کرد و یه کمپوت گیلاس براش باز کرد.
اسیر عراقی زیر و رو شده بود.
منبع:کتاب دلیل
بسم رب الشهدا و الصدیقین
از عملیات والفجر پنج بر می گشتیم.
همه می دانستند که سنت علی و بچه ها دیدار با خانواده شهدای عملیات است
قبل از دیدن خانواده خودشان...
گفت:اول دیدار با خانواده ی شهدایی که متاهل بودند.
رفتیم ملایر،منزل شهید احمدی پور...
به محض اینکه رسیدیم،قنداقه فرزند شهید احمدی پور را آوردند...
علی آرام صورتش را گذاشت روی قنداقه،دم گوش دختر شهید نجوا کرد
آرام و بی صدا یک باره بغضش ترکید.
صورتش را از پارچه سفید قنداقه جدا کرد...
پارچه سفید خیس شده بود...
منبع:رهرو شهدا
بسم رب الشهدا و الصدیقین
اسیر عراقی را نشانده بودند پشت تویوتا...
هم مجروح بود و هم از سرما مثل بید می لرزید...
چشمِ علی که به او افتاد، سنگر و کار و بچه را ول کرد، رفت سروقت او...
اورکت نو و تازه ای را که به عنوان جیره لباس سالانه از تدارکات گرفته بود رو از تن کند
و پوشاند تن اسیر عراقی...
ما هم مثل اون اسیر از این حرکت علی آقا گرم شدیم!
با صدای هق هق گریه اش از خواب پریدم.بعد از نماز شب، سر به سجده گذاشته بود و زار زار می گریست.
نماز شب او و گریه شبانه اش برایم تازگی نداشت، اما صدای گریه بلند او نه!
بدون هیچ سؤالی،وقتی حضور من را حس کرد گفت:
«شرمنده ام. از روی فرزندان شهدا شرمنده ام.از پدران پیر و مادران قد خمیده شهدای واحد خجالت می کشم.بعد از هشت سال جنگ از خودم هم شرمنده ام!»
گفتم: «حتماً خواست خداست. ما باید تسلیم رضای او باشیم.»خواستم به او آرامش بدهم، ولی به دلم برات شد که دیگر نمی آید...
شب میلاد امیرالمؤمنین:doa(6): بود، شهر به یمن ولادت سردار خیبر آذین بسته شده بود، که کودکی زیبا در ۲۰ آذر ۱۳۴۱ش همنام با امام اول شیعیان:doa(6): چشم به جهان گشود: شهید علی چیتسازیان. علی دوران کودکی را در آغوش پرمهر مادر گذراند. نگاه خسته پدر و دستان پینهبستهاش دل کوچک علی را میلرزاند، اما پدر به او آموخته بود که شیعیان امام علی:doa(6): باید دل دشمن را بلرزانند، از همان زمان او مردی شد به صلابت صخرههای پرشکوه الوند. همزمان با اوجگیری مبارزات انقلاب اسلامی، چیتسازیان به جمع سربازان روحالله:doa(2): پیوست. مدتی بعد پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی، علی را که ۱۶ سال بیشتر نداشت به جبهههای جنوب کشاند. او در عملیاتهایی نظیر والفجر ۲ و نصر ۴ شرکت نمود و چندین مرتبه مجروح شد. سرانجام فرمانده اطلاعات و عملیات لشگر ۳۲ انصارالحسین:doa(6): در تاریخ چهارم آذرماه سال ۱۳۶۶ هجری شمسی در منطقه ماووت در عملیات نصر ۸، سه ماه پس از شهادت برادرش، در سن بیست و پنج سالگی به آروزی دیرینه خود رسید. فاتح قلههای پرفراز و نشیب جهاد اکبر پس از سالها مبارزه و ایثار، بر اثر انفجار مین، عاشقانه به دیدار سیدالشهدا:doa(6): شتافت. پیکر پاک شهید علی چیتسازیان در شهر همدان تشییع و به خاک سپرده شد.
منبع: راسخون