خاطراتی از گشت وگذار در چت رومهای اسلام
تبهای اولیه
خاطراتی از گشت وگذار در چت رومهای اسلام
خاطراتی از گشت وگذار در چت رومهای اسلام
با سلام خدمت عزیزان
خیلی از رفقا اینجا هستند که در تبلیغات چت رومی واینترنتی ید طولایی دارند. البته همانطور که میدونیدچت روم اون حالت روبرو بودن وانلاین صحبت کردن را داره که موضوع را تبدیل به یک تبلیغ چهره به چهره میکنه وحال وهوای خاص خودشو داره وخیلی هم موثره اینکه مثلا شما از این طریق تو کوچه پس کوچه های مثلا لیبی یا مصر در کنار نیل پرسه میزنی تا در یک خونه باز بشه بری باهاشون از موضوعاتی صحبت کنی که هم خیلی براش مفیده هم بشدت از اونها عصبانی میشن ، یک احساسی رو به انسان میده که در طول تاریخ بشر سابقه نداشته.شمااز گوشه خونت بری 5000کیلومتر دور تر جایی که تا بحال یک مبلغ شیعی قدم هم نگذاشته، مشغول رساندن پیام حدیث ثقلین بشی ....
حرف زیاده فعلا من یک خاطره ذکر می کنم شاید رفقای دیگر تفضل کنن خاطراتشون وتجربیاتشون رو مطرح کنن.
اون چند سالی که توی چت روم های اسلام در یاهو مسنجر میر فتم، رفقای زیادی از لیبی ،مصر ،الجزائر ، عراق ، عربستان و... داشتم. وهنوز با بعضی هاشون ارتباط دارم .
پس از چند سال که با اونا صحبت کردم ،اگر بخواهم فقط یک جمله در مورد تجربه ام بنویسم تا برای رفقای جوان ترم برای کار در مسنجر ها راه گشا باشه (وگرنه اساتیدم شانشان اجل از این حرفهاست )اینه که هیچ کدام از اونا حدیث ثقلین به صورت «کتاب الله وعترتی» به گوششان نخورده(فقط کتاب الله وسنتی رو بلدند ) و عده کمی از مردم معمولی قضیه روزپنج شنبه رو می دونن این هم گناه علماء شون است که حقایق را کتمان می کنن.(من هم الان امضام در مورد همین دو موضوعه ، یعنی دستور کارم همینه)واین هردو برگ برندۀ ماست بشرطی که حدیث ثقلین رو اول کار رو کنی وحدیث پنج شنبه رو آخر آخر.
یک رفیقی داشتم بنام محسن مدان اهل مصر ،حدود دو سال سر به سر هم می ذاشتیم.
بعد از یک سال که من دیگه خسته شده بودم، دومین برگ برندمو رو کردم یعنی حدیث مصیبت روز پنج شنبه رو.
اون روز گفت من نمی فهمم مشکل شما با عمر ما چیه؟
دیگه زدم به سیم آخر، چون این حدیث را هر جا رو کنی طرف میره بر نمی گرده یا از خجالتش که چرا ... ویا از دشمنی با تو که چرا این تهمت رو به مرشدش زدی.آخه نمی دونی اونا چقدر عمر رو مهم می دونن حتی بعضی از حرفاشون معنی اینو میده که او از پیامبر ص هم بالاتره حالا براتون میگم. رو این حساب مخصوصا تو یاهو که آدم ها زود در میرن وپیدا کردن یک آدم پای کار برای بحث سخته نباید از این جور حربه های قدر استفاده کرد.
گفتم :می بینی مسلمونا چقدر دچار تفرقه وبیچارگین؟ گفت آره گفتم: مشکل ما با عمر اینه که همه تفرقه وگمراهی مسلمونا رو تقصیر اون می دونیم!
گفت چرا اینو می گی؟
گفتم پیامبر ص آخر عمرشون می خواستند نامه ای بنویسند تا مردم پس از او گمراه نشن عمر و یارانش نگذاشتند دعوا راه انداختند ومانع کار شدن وپیامبرهم غضبناک شدند وفرمودند این درست نیست که پیش من دعوا میکنید برید بیرون.
با اینکه آدم فهمیده ودرس خونده واهل مطالعه ای بود و می گفت اهل حدیثم و بعضی وقتا از کتابای ما برعلیه ما شاهد می آورد، تعجب کرد وگفت این حرف دروغه!
یک لینک بش دادم گفتم اینو باز کن . (همه کتابهای صحاح سته اهل سنت در اون بود خیلی زیبا و مرتب ومن همیشه با اون کار می کردم متاسفانه الان ندارم)
باز کرد وگفت خوب ؟
گفتم برو قسمت صحیح بخاری!
گفت بعد؟
گفتم برو کتاب العلم.
گفت بعد؟
گفتم باب کتابة العلم .
گفت بعد ؟
گفتم حدیث 114 رو بخون .
دو دقیقه بعد اومد وعصبانی گفت من دینم رو از اینترنت نمییییگییییییرممممممممممممم صبر کن کتاب بخاری جلومه الان می خونم گفتم مانعی نداره ( متوجه هستید که، کتاب جلوش بود حدیث هم اوائل کتابه ولی اصلا به گوشش نخورده بود مثل خیلی ها شون و این خیانتی است که علمائ شون به اونها می کنن)
من دیگه از چت روم بدون خدا حافظی زدم بیرون چون باهاش رفیق بودم طاقت نداشتم شرمندگی شو ببیم ، اونو با دسته گلی که مقتداش به آب داده بود تنها گذاشتم نمی دونم شایدم فکر می کردم اگر بیشتر از این خجالتش بدم منو ایگنور کنه .
دفعه بعد که با هم صحبت کردیم نه اون از حدیث روز پنج شنبه حرفی زد ونه من به روش آوردم....