دستور قرآن است که همه باید زرتشتی شوند ؟

تب‌های اولیه

702 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

پیامبر و امامان اسلام حتی عرب هم نبودن که اینا انقدر سنگ عرب هارو به سینه میزنن و زبان عربی و مثل بلبل یاد میگیرن و حرف میزنند در حالی که حاضرم شرط شرف ببندم که 1% از اینا که توی این خاک به دنیا اومدن حتی یکبار هم شاهنامه نخوندن چه برسه به بقیه مسائل

به نام الله و سلام به دوست جديد،ميشه مقصود خودتان را واضحتر بيان بفرماييد؟ آيا اينها سنگ عربها را به سينه ميزنند يا سنگ اسلام و قرآن را؟ شما تعريض به كلام عربي داريد يا با اعراب اگر تعريض به اعراب داريد، مقصودتان كدام اعراب است، و اينها سنگ تمام اعراب را به سينه ميزنند يا بعضي اعراب را؟

خداوند به کسی خرسندی میبخشد که او برای خرسندی دیگران بکوشد.

به نام الله، جناب موبد اين سخن را شما از گاتها مطرح نمودي، بنده چند سوال از حضرت عالي دارم، اول اينكه در توضيح چگونگي خرسندي ديگران در گاتها، سخني وجود دارد؟، لطفا اگر توضيحي در چگونگي خرسندي ديگران در گاتها هست بفرماييد، دوم اينكه شرط و حدي براي خرسندي ديگران بيان نشده است؟


میدانید که هم اکنون پیروان مهر بابا، سای بابا، ساتیا بابا، انکنکار، بهاییان و ... چه معجزاتی را برای بزرگان خودشان قایل هستند؟ همه شان هم سندهایی غیر قابل انکار برای خود قایل هستند. همه شان هم خودشان را جلوه خدا بر روی زمین میدانند و....؟
شما مسلمانید و ادعای ناب بودن مسلمانیتان را دارید. این یعنی سند شما قرآن است. سند شما پیامبرتان (ص) است. اگر از این دو سرچشمه، سندی دارید بفرمایید.

موبد مهران عزیز
با سلام و احترام
آن چه پیروان عرفان های هندی همچون سای بابا مدعی آن هستند به هیچ وجه معجزه نیست.
او یک ساحر چیره دست بود که فقط قادر به انجام کارهای خاص و تعیین شده بود و مثل کارهای او را سایر مرتاضان هندی هم می آورند.
بهاییان نیز که کتاب اقدس و سایر الواح را معجزه ای بدیل قرآن می دانند توجه دارند که در قرآن یک غلط ادبی وجود ندارد در حالی که در اقدس و.. حتی کتاب بیان علی محمد پر است از اغلاط صرف و نحو ادب عرب، چرا که اصولا چه میرزا علی محمد باب و چه " من یظهره الله" حسینعلی نوری هیچ کدام عرب نبودند
و این کتب را به عربی با اسلوب فارسی نوشته اند!
قرآن ادعایی کرده که کسی تاکنون پاسخ نداده، اگر دین دیگر بدیلی چون قرآن دارد بسم الله.
قرآن کریم همگان را به اسلام و تسلیم در برابر خدا فراخوانده و با آیه الیوم اکملت لکم دینکم و... کاملترین دین را اسلام می داند.

سلام بر حق پذیران

ص برای رسول الله (ص) است نه حضرت مسیح (ع)

آنان به سه خدا

خدا

مسیح(ع)

و روح القدس ایمان دارند

و حضرت مسیح (ع) را فرزند خدا می دانند


محمد گرامی
درود
1- این از خودخواهی و انحصارطلبی شماست که صلوات خداوند را تنها منحصر به پیامبر خودتان میدانید.
2- تا آنجا که من میدانم، پدر و پسر و روح القدس سه خدا نیست. خدا از سه دیدگاه است. تا آنجا که من از کتابها خوانده ام، اینها سه جلوه از خداوند هستند. چیزی مانند اسما الله که از الله جدا نیستند.
3- اگر بخواهیم به واژه ها گیر بدهیم، شما خودتان بیشتر متهم هستید. برای نمونه میگویید، روح خدا (روح الله)، خون خدا(ثارالله)، دوست خدا (خلیل الله)، زبان خدا (کلیم الله).... این چه خدایی است که روح و خون و دوست و .... دارد، آنهم به چنین شکل نارسایی؟
این چه خدایی است که کسانی چون منتظری و خلخالی تا چند دهه نشانه آن هستند (آیت الله)، سپس ناگهان میگویید که نه اینها نشانه خدا نیستند و یکی دیگر نشانه خدا (آیت الله) است؟

به نام الله، جناب موبد اين سخن را شما از گاتها مطرح نمودي، بنده چند سوال از حضرت عالي دارم، اول اينكه در توضيح چگونگي خرسندي ديگران در گاتها، سخني وجود دارد؟، لطفا اگر توضيحي در چگونگي خرسندي ديگران در گاتها هست بفرماييد، دوم اينكه شرط و حدي براي خرسندي ديگران بيان نشده است؟

فرزاد گرامی
درود
پاسخ سخن شما به بلندی خود گاتهاست. گاتها راهکاری است که چگونه مردم پرورش یابند که خرسندی آور باشند. به هر روی، چکیده و نارسا که بخواهم بنویسم، چنین خواهد شد:
1- 29-4: خداوند بهترین دانای داور است، پس همان شود که او میخواهد. از این روی رهرو گر سد (صد) هنر دارد، توکل بایدش.

2- اَشِم وُهو: اشا وهیشتا (=اردیبهشت) بهترین است، خرسندی است. خرسندی از آن کسی است که در پی بهترین اشا باشد.
اشا هنجار هستی است. از این روی معنای این سرود، آن است که باید در پی بهترین دانش بود. چون شناخت هنجار هستی به دانش می انجامد. هماهنگ شدن با هنجار هستی هم میشود، دانشمندانه زندگی کردن.

3-یَثا اَهو: در این نیایش از دو گونه رهبری اهو و رتو یاد شده است. این دو گونه رهبری در فرهنگ ساسانی شاه و موبد دانسته شده اند.
در جمله دوم این سرود آمده که همه کارهای زندگی باید برای مزدا (خدای دانا) باشد.
در جمله سوم تاکید میشود که شهریاری از آن اهورایی (هستی بخشی) است که برای ستمدیدگان رهبر آبادکننده داده است. گزارشگران (مفسران) این رهبر را اشو زرتشت دانسته اند.

4- مردم در خانواده ساخته، در اجتماع پرورده میشوند. سپس خود برای رسایی خود باید بکوشند. از این روی باید این سه بخش، دارای ویژگی هایی باشند که بتوانند کار خود را درست انجام دهند. این ویژگی ها در گاتها آموزش داده شده اند.

5- آرمان هستی و مردم که بخشی از هستی هستند، بازگشت و یکی شدن با خداوند است. از این روی نیکی و خرسندی آن چیزی است که از مردم را به خداوند نزدیکتر میسازند.
برای نمونه در هات 28 بند 2، نیایش کننده آگهی میکند که با منش نیک میکوشد که به خداوند نزدیکتر شود و از او میخواهد پاداشی در دو هستی گیتی و مینو به او بخشیده شود که به دینداران آسایش/خرسندی میبخشد.

کوتاه سخن آنکه برای خرسندی، باید بهترین راه که مردم را به خدا نزدیک میکند، یافت. برای اینکار منش نیک (بهمن)، دانش نیک (هو دا)، بینش نیک (به دینی)، آرامش پیشبرنده (اسفند)، و .... از ابزارهای بایسته است.

[quote=هادي;113769]موبد مهران عزیز
با سلام و احترام
آن چه پیروان عرفان های هندی همچون سای بابا مدعی آن هستند به هیچ وجه معجزه نیست.
او یک ساحر چیره دست بود که فقط قادر به انجام کارهای خاص و تعیین شده بود و مثل کارهای او را سایر مرتاضان هندی هم می آورند.
بهاییان نیز که کتاب اقدس و سایر الواح را معجزه ای بدیل قرآن می دانند توجه دارند که در قرآن یک غلط ادبی وجود ندارد در حالی که در اقدس و.. حتی کتاب بیان علی محمد پر است از اغلاط صرف و نحو ادب عرب، چرا که اصولا چه میرزا علی محمد باب و چه " من یظهره الله" حسینعلی نوری هیچ کدام عرب نبودند
و این کتب را به عربی با اسلوب فارسی نوشته اند!
قرآن ادعایی کرده که کسی تاکنون پاسخ نداده، اگر دین دیگر بدیلی چون قرآن دارد بسم الله.
قرآن کریم همگان را به اسلام و تسلیم در برابر خدا فراخوانده و با آیه الیوم اکملت لکم دینکم و... کاملترین دین را اسلام می داند.[/quote]
هادی گرامی
درود
آنچه را که نوشته اید، خود میدانم.
این را برای آن نوشتم که ادعا کردن بسیار آسان است. سند آوردن و اثبات کردن بایسته است تا ادعایی را پذیرفت. این سند آوردن برای شما یعنی قرآن و عین سخن پیامبرتان (ص).

نکته دوم، آن است که در جمله اکملتم لکم دینکم، مخاطب این لکم و دینکم کیست. شما به سادگی آن را عام میگیرید در حالی که مخاطب قرآن به استناد ده ها آیه از خود قرآن مردم عرب مکه و پیرامون آن هستند. این جمله زمانی بیان شد که پیامبر شما (ص) رو به مردم عرب ایستاده بود و با آنان سخن میگفت. این جمله رو به همه انسانها نبود.

نکته سوم: در این جمله نمیگوید که کاملترین نسخه دین خدا را من برای شما آوردم. نمیگوید که دیگران ناقص بودند و من کامل هستم. میگوید، آنچه که برای شما میبایست بگویم به کمال گفتم. میگوید که دین شما را برای شما کامل گردانیدم.

سلام بر جویندگان حق

در این زمینه به کارشناسان ارجائتان می دهم

اما چیزی که من متوجه شده ام

برای مراجع و این مقامات شرایطی لازم است که اگر نقض شود از این مقام برکنار

می شوند

لابد اسم مرجع جامع الشرایط را شنیده اید؟


محمد گرامی
درود
شما توجه ندارید که مردم سالها اینها را دیده اند و خدا را از روی آنها شناخته اند. اینک میفهمند که خدا را اشتباهی شناخته اند. خودت میدانی چه میگویی؟
واژه آیت الله (نشانه خدا) این اندازه کوچک است که گاهی به اشتباه به کسی داده و سپس از او پس گرفته میشود؟

موبدیار عزیز
درود
مدتی در این سایت حضور نداشتم و در جریان همه ی مباحث نیستم اما آن ایرادی را که به جهانشمول بودن اسلام دارید بر دین زردشت بیش از دیگر ادیان وارد است. می دانید که زردشت برای رسالت خویش مزد می خواست و در گاهان شکایت می کند که به من در ازای خدماتی که انجام دادم اسب ندادند و مانند آن. از سوی دیگر گاهان گواه آن است که زردشت علاقه ی زیادی داشته است که با اهورامزدا صحبت کند اما کلام مستقیمی از اهورامزدا در گاهان نیامده است. پس آنچه در گاهان است کلامی یک سویه است و معلوم نیست رسالت زردشت چه بوده است. زردشت در نواحی شمال خوارزم یا قزاقستان (طبق تحقیق باستان شناسان و خاورشناسان) ظهور کرد و در بلخ درگذشت. پس آنچه از دین او به ایران امروزی رسید دین دست اول نبود و قرائت ساسانی از دین زردشت بود و مشخص است که اصالت آن مورد تردید است تا چه برسد به جهانی بودن آن. نیز نیک آگاهید که ابتدا مخاطب زردشت مردم محیط خویش بود اما وقتی سخن او را نپذیرفتند او نیز رسالت خویش را فقط مخصوص قوم گشتاسب شاه نمود.

...کلام شما دلالت بر آن داشت که خداوند تورات و انجیل هم در بین کتابهای الهی حفظ کرده، بنده به شما سفارشی کردم که مراجعه ای به کلمات خودتان داشته باشید، ... تویی که میگویی الذکر در آیه شریفه(نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون) شامل قرآن نیست بلکه شامل تمامی کتابهای آسمانی است، و مدعای شما این است که خداوند به تمام زبانها کتابهای خودش را از خطر تحریف حفظ میکند(طبق بیاناتی که داشتید) من میخواهم بدانم که کتابهای آسمانی دیگری که در عالم غیر از قرآن و گاتها حفظ شده است(در همین زمان)، کدام است؟ در پاسخ میگویی مگر خداوند کتاب تورات و انجیل را نفرستاد؟ خوب فرستاد، این چه ربطی به مطالب من دارد، چرا این همه پراکنده حرف میزنی؟با تعجب بسیار زیاد میگویید که من نمیدانم بین کتاب تورات و انجیل فعلی کدام بخشش کلام خداس، این حرف دیگه خیلی خیلی جالبه، از یک طرف طبق مبنای خودت میگویی خداوند کتاب آسمانی به تمامی زبانها دارد، و تمامی کتابهای آسمانی را حفظ کرده و از طرف دیگر میگویی که تورات و انجیل دست نوشته و...، است.آخر جناب موبد خداوکیلی این طریقه بحث است؟ مگر نه این است که در مقام بحث انسان باید به مبانی خودش پایبند باشد.


فرزاد گرامی
درود
پاسخ شما را با چهار آیه که در زیر نامه خود نوشته ام، میدهم. در این آیه ها نشان میدهد، الذکر نام کتاب دیگر پیامبران از جمله تورات، نیز هست. دیگر آنکه مردمی این الذکر را فراموش کردند و ...

سوره انبیا (21)
وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ ﴿۱۰۵﴾
فولادوند: و در حقيقت در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد
مکارم: ما در زبور بعد از ذكر (تورات) نوشتيم كه بندگان صالح من وارث (حكومت) زمين خواهند شد.
خرمشاهی: و به راستى در زبور، پس از تورات نوشته‏ايم كه زمين را بندگان شايسته من به ارث مى‏برند

سوره فرقان(25)
قَالُوا سُبْحَانَكَ مَا كَانَ يَنبَغِي لَنَا أَن نَّتَّخِذَ مِن دُونِكَ مِنْ أَوْلِيَاء وَلَكِن مَّتَّعْتَهُمْ وَآبَاءهُمْ حَتَّى نَسُوا الذِّكْرَ وَكَانُوا قَوْمًا بُورًا ﴿۱۸﴾
فولادوند: مى‏گويند منزهى تو ما را نسزد كه جز تو دوستى براى خود بگيريم ولى تو آنان و پدرانشان را برخوردار كردى تا [آنجا كه] ياد [تو] را فراموش كردند و گروهى هلاك‏شده بودند
مکارم: آنها (در پاسخ) مي‏گويند منزهي تو، براي ما شايسته نبود كه غير از تو اوليائي برگزينيم، ولي آنان و پدرانشان را از نعمتها برخوردار نمودي تا اينكه آنها (به جاي شكر نعمت) ياد تو را فراموش كردند، و هلاك شدند.
خرمشاهی: گويند پاكا كه تويى، ما را نرسد كه به جاى تو سرورى بگيريم، ولى ايشان و پدرانشان را چندان برخوردار گرداندى كه پند [قرآن‏] را فراموش كردند، و قومى سردرگم شدند

سوره نحل (16)
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالًا نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ ﴿۴۳﴾
فولادوند: و پيش از تو [هم] جز مردانى كه بديشان وحى مى‏كرديم گسيل نداشتيم پس اگر نمى‏دانيد از پژوهندگان كتابهاى آسمانى جويا شويد
مکارم: ما پيش از تو جز مرداني كه به آنها وحي مي‏كرديم نفرستاديم، اگر نمي‏دانيد از اهل اطلاع سؤ ال كنيد.
خرمشاهی: و ما پيش از تو جز مردانى كه به آنان وحى مى‏كرديم، نفرستاده‏ايم، پس اگر نمى‏دانيد از پژوهندگان كتابهاى آسمانى بپرسيد

سوره انبیا(21)
وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلاَّ رِجَالًا نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ ﴿۷﴾
فولادوند: و پيش از تو [نيز] جز مردانى را كه به آنان وحى مى‏كرديم گسيل نداشتيم اگر نمى‏دانيد از پژوهندگان كتابهاى آسمانى بپرسيد
مکارم: ما پيش از تو جز مرداني كه به آنها وحي ميكرديم نفرستاديم (همه انسان بودند و از جنس بشر) اگر نمي‏دانيد از اهل اطلاع بپرسيد.
خرمشاهی: و ما پيش از تو جز مردانى كه به آنان وحى مى‏فرستاديم، نفرستاديم، اگر نمى‏دانيد از پژوهندگان كتابهاى آسمانى بپرسيد

سلام بر پیروان راستین زرتشت که تفکر و اندیشیدن را سر لوحه کار خویش قرار

می دهند نه آنان که ادعای

گفتار نیک پندار نیک کردار نیک دارند

1- این از خودخواهی و انحصارطلبی شماست که صلوات خداوند را تنها منحصر به پیامبر خودتان میدانید.

این نشان از عدم توجه به نوشتار خود است و تفکر به جواب ها است

چرا که از هر اهل علمی بپرسید

صلی الله علیه و اله و سلم را

بعد اژ نام رسول ما خواهد دید

نه دیگر انبیا

علیه سلام را برای آنان استفاده می کنند

- تا آنجا که من میدانم، پدر و پسر و روح القدس سه خدا نیست. خدا از سه دیدگاه است. تا آنجا که من از کتابها خوانده ام، اینها سه جلوه از خداوند هستند. چیزی مانند اسما الله که از الله جدا نیستند.

خودتان خیر عقیدهشان را مطالعه کنید

در اناجیل هم به عیسی(ع) پسر خدا خطاب می کنند

و در قران هم ازاین کارشان نکوهش شده اند

- اگر بخواهیم به واژه ها گیر بدهیم، شما خودتان بیشتر متهم هستید. برای نمونه میگویید، روح خدا (روح الله)، خون خدا(ثارالله)، دوست خدا (خلیل الله)، زبان خدا (کلیم الله).... این چه خدایی است که روح و خون و دوست و .... دارد، آنهم به چنین شکل نارسایی؟

بازجهل و عدم تفکر

ادعای خدایی کردن تا لقب دادن فرق دارد

این القاب هستند نه ادعا

(آیت الله)، سپس ناگهان میگویید که نه اینها نشانه خدا نیستند و یکی دیگر نشانه خدا (آیت الله) است

این ساده انگاری شما را نشان می دهد

که حتی در جواب ها تفکر نمی کنید

ایت الله لقب یک روحانیاست

مثل مدیر معاون پزشک متخصص و ...

لقب و نشان از درجه علمی شان دارد

این مسائل را با تفکر دنیال کنید و به کارشناسان مراجعه کنید بحث مفصلی است

[quote=آشنای قریب;113657]جواب 1: ادیان دو دسته اند: برخی از ادیان شاخه ها و مذاهب زیادی دارند برای اینکه اصل آن دین را بشناسی باید سراغ پیامبر آن دین و کتاب مقدسش + کتب تاریخی آن دین بروی و آن دین را نمی توان با پیروانش شناخت
اما برخی ادیان که تنها یک مذهب دارند و مذهب دومی ندارند را می توان هم از طریق پیروانش هم از طریق کتابهای آنان به خصوص کتاب الهی و پیامبرش شناخت و شما ادعا دارید که یک مذهب بیش نیستید و تنها در هر دوره و زمان به مقتضای زمان احکام دینی تان را تغییر داده اید البته یقینا یک چهارچوبی برای تغییر داشته اید که مربوط به بحث ما نیست
پس بنابر ادعای خودتان، برای شناخت دین زرتشت و اینکه آیا این دین به انحراف کشیده شده یا نه می توان به کتب موبدان و عقاید زرتشتیان و ... رجوع کرد
حرف ما هم همینه یعنی دین زرتشت یک دین الهی بوده اما پس از مدتی به انحراف کشیده شده و هنوز منحرف است
درضمن اسلام وهابی و اموی و طالبانی اسلام نیست بلکه اینها فرقه هایی هستند که برای تخریب چهره واقعی اسلام توسط دشمنان اسلام درست شدند ولی به اذن خدا و با وجود نمایندگان خدا بر روی زمین (امامان معصوم) اسلام باقی ماند
جواب 2: شما هم اسلام به معنای واقعی را نشناخته اید و اصرار دارید که تعریف اسلام همان است که وهابی ها می گویند شما هم کلاه خودتان را قاضی کنید ببینید واقعا ما امام پرست و امام زاده پرست و ضریح پرستیم؟ یا اینکه ما طبق قول قرآن این بزرگان را بعنوان خلیفه خدا بر روی زمین می شناسیم و تنها به آنها توسل می کنیم چون این بزرگواران نزد خدا قرب و منزلت بیشتری نسبت به ما دارند در ضمن درباره احسن الخالقین بودن خدا دوستان و کارشناسان جوابهای خوبی به ادعای شما دادند و جوابیه آنان قابل قبول تر است در ضمن احسن الخالقینی که مد نظر شماست با آیات پایانی سوره حشر و سوره توحید همخوانی ندارد که بنده نمی خواهم در این تاپیک در این باره با شما بحث کنم چرا که در جای خودش بحث شده
شما در شماره سه نوشته اید: شما گور یک انسان را مقدس میدانید، چرا ما آتش را مقدس ندانیم.
جواب 3: آیا انسان برتر و ارزشمند تر است یا آتش؟
اگر آتش ارزشمند تر است یعنی شما معتقدید که آتش خود خداست چون برتر از انسان به اعتراف همه عقلا کسی نیست مگر خالق هستی بخش
اما اگر انسان برتر است پس مسلما انسان های نیک چه زنده باشند چه مرده مقدسند
(تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل)
جواب 4: در این آیه نامی از پیامبر نیاورده اما نام قوم مسیح و یهود و صائبین (که قوم نوح است بنا بر قولی) را آورده و آنها را مخاطب قرار داده
البته از این آیه هم فهمیده می شود که مجوس قوم منحرفی بوده و گرنه باید قرآن نامش را ذکر می کرد
[/quote]
آشنای قریب گرامی
درود
شما نوشته اید:
1-:"... بنابر ادعای خودتان، برای شناخت دین زرتشت و اینکه آیا این دین به انحراف کشیده شده یا نه می توان به کتب موبدان و عقاید زرتشتیان و ... رجوع کرد
حرف ما هم همینه یعنی دین زرتشت یک دین الهی بوده اما پس از مدتی به انحراف کشیده شده و هنوز منحرف است..."
پاسخ
ایراد این استدلال شما در این است که اگر اسکناس هزارتومانی تقلبی هست، دلیل نمیشود که اسکناس اصل هزار تومانی بی ارزش باشد. در بهترین حالت باید بررسی کرد که این اسکناس اصل است یا تقلبی.
این در حالی است که انحراف دین ساسانی نیز آن اندازه شور نیست که شما سیاه نمایی میکنید. این را در پاسخ به آقای رضا گزارش (شرح) داده ام. به هر روی از محبت خارها گل میشود. وارونه آن نیز درست است. بدون محبت گلها خار میشود. شما اگر از دیدگاه مجنون لیلی را بنگری، او را زیباترین دختر خواهی دید.

2-:"... درضمن اسلام وهابی و اموی و طالبانی اسلام نیست بلکه اینها فرقه هایی هستند که برای تخریب چهره واقعی اسلام توسط دشمنان اسلام درست شدند ولی به اذن خدا و با وجود نمایندگان خدا بر روی زمین (امامان معصوم) اسلام باقی ماند..."
پاسخ
این ادعای شماست. آنها که خودشان را مسلمان تمام عیار و ناب معرفی می کنند.
برای همین است که پافشاری میکنم برای هر ادعایتان باید سندی از قرآن یا عین سخن پیامبرتان (ص) را بیاورید.

3-:"... شما هم کلاه خودتان را قاضی کنید ببینید واقعا ما امام پرست و امام زاده پرست و ضریح پرستیم؟ ..."
پاسخ
من کلاهم را داور میکنم. کلاه رو به شما: آیا در قرآن و یا عین سخن محمد (ص) سندی است که این توانایی هایی را که به امامان و امامزادگان نسبت میدهید، نشان دهد؟ آیا سندی دارید که نشان دهد باور شما به این تواناییهایی امامان و امامزادگان با ایاک نعبد و ایاک نستعین و یا ادعونی استجب لکم تناقض ندارد؟
شما: نه نداریم قربان.
کلاه رو به من: آیا سندی داری که نشان دهد این توانایی ها پیشتر نیز به روانهای راستکاران نسبت داده میشد؟
من: آری قربان. در فروردین یشت چنین توانایی هایی به روان راستکاران یعنی فروهر ایشان نسبت داده شده است.
کلاه رو به جمع: تا زمانی که این گروه (اشاره به شما) سندی قرآنی و یا عین سخن محمد (ص) را برای تایید ادعاهایشان نیاورده اند، مشرک به شمار می آیند. مگر آنکه تبری جویند و امامان و امامزادگان را آموزگارانی بدانند که قرآن را خوب آموزش میدهند.

4-:" ... یا اینکه ما طبق قول قرآن این بزرگان را بعنوان خلیفه خدا بر روی زمین می شناسیم و تنها به آنها توسل می کنیم چون این بزرگواران نزد خدا قرب و منزلت بیشتری نسبت به ما دارند ...."
پاسخ
شما هنوز سندی ارایه نکرده اید که یکم نشان دهد که خلفیه الله همین دوازده نفر هستند. دوم، این دوازده خلیفه الله اذن الله دارند برای این توانایی هایی که به ایشان نسبت میدهید.
یاد آوری میکنم با آموزگاری ایشان که راه رسیدن به خدا را نشان میدهند، هیچ سر ناسازگاری ندارم. توانایی هایی دیگری که به ایشان نسبت میدهید، نمیپذیرم.

5-:" ... در ضمن درباره احسن الخالقین بودن خدا دوستان و کارشناسان جوابهای خوبی به ادعای شما دادند و جوابیه آنان قابل قبول تر است در ضمن احسن الخالقینی که مد نظر شماست با آیات پایانی سوره حشر و سوره توحید همخوانی ندارد که بنده نمی خواهم در این تاپیک در این باره با شما بحث کنم چرا که در جای خودش بحث شده..."
پاسخ
آنچه که ایشان توضیح دادند، تایید سخن من بود که اگر بپنداریم که اهریمن نقصی در آفرینش پدید می آورد، نشانه دوگانه پرستی و یگانه نبودن خداوند نیست.

6-:" ... شما در شماره سه نوشته اید: شما گور یک انسان را مقدس میدانید، چرا ما آتش را مقدس ندانیم.
جواب 3: آیا انسان برتر و ارزشمند تر است یا آتش؟ ..."
پاسخ
گور یک انسان چه ربطی به آن انسان دارد؟
این که انسانی ارزشمند است یا نه چه ربطی به ضریح و بارگاه و ..... دارد؟
شما هنوز سندی از قرآن یا عین سخن پیامبرتان ارایه نکرده اید که گور با آن انسان یکیست.

7-:" اگر آتش ارزشمند تر است یعنی شما معتقدید که آتش خود خداست چون برتر از انسان به اعتراف همه عقلا کسی نیست مگر خالق هستی بخش
اما اگر انسان برتر است پس مسلما انسان های نیک چه زنده باشند چه مرده مقدسند
(تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل)..."
پاسخ
سخن من که در بالا هم دوباره نویسی کرده ام، با گور و بارگاه ایشان است. نه با خود ایشان.
به هر روی شما باید سند قرآنی و یا عین سخن محمد (ص) را برای تایید ادعاهایتان بیاورید.
تقدس آتش نزد ما تنها به اندازه سرچشمه روشنایی که روشنایی قبله نماز ماست، است. نه بیشتر.
آن آتشی هم که ستوده شده و از آن چیزهایی خواسته شده، آتش مینوی است که خداوند در اندیشه مردم روشن کرده تا در پرتو آن راه درست را بیابند. این آتش همان است که مولوی میفرماید: آتش است این بانگ نای و نیست باد *** هر که این آتش ندارد نیست باد.
این همان اختلاف لسان است که در سوره ابراهیم آیه 4 آمده است. در فرهنگ عربی یکجور سخن میگویند، در فرهنگ ایرانی یک جور دیگر.
مردم هرچه دارند از خداوند دارند. از این روی از خداوند میخواهند که آتش (هدایت الهی) در خانه آنها روشن باشد تا از پرتو آن از برکات زندگی الهی برخوردار شوند. میخواهید بپذیرید، میخواهید عناد ورزید و نپذیرید. این باور ما بوده و هست. اگر مردم عامی هم باوری داشته اند، این ربطی به دین ندارد. همانگونه که باور مردم عامی که در امامزاده ها به شرک پهنان آلوده شده اند، ربطی به اسلام شما ندارد.

8-:" ... در این آیه نامی از پیامبر نیاورده اما نام قوم مسیح و یهود و صائبین (که قوم نوح است بنا بر قولی) را آورده و آنها را مخاطب قرار داده
البته از این آیه هم فهمیده می شود که مجوس قوم منحرفی بوده و گرنه باید قرآن نامش را ذکر می کرد...."
پاسخ
یک- این خود سندی است که نشان میدهد، اسلام محمد (ص) دینی عربی است. چرا که در میان عربها این دو دین گسترش داشت.
دوم- در سوره حج آیه 17، مجوس در کنار یهود و نصارا و صابئین در یک رده یاد شده است.إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ ﴿۱۷﴾
فولادوند: كسانى كه ايمان آوردند و كسانى كه يهودى شدند و صابئى‏ها و مسيحيان و زرتشتيان و كسانى كه شرك ورزيدند البته خدا روز قيامت ميانشان داورى خواهد كرد زيرا خدا بر هر چيزى گواه است
مکارم: كساني كه ايمان آورده‏اند و يهود و صابئان و نصاري و مجوس و مشركان، خداوند در ميان آنها روز قيامت داوري مي‏كند و حق را از باطل جدا مي‏سازد، خداوند بر هر چيز گواه است (و از همه چيز آگاه).
خرمشاهی: همانا خداوند در ميان مؤمنان و يهوديان و صابئين و مسيحيان و مجوس و مشركان در روز قيامت داورى خواهد كرد، بى‏گمان خداوند بر همه چيز گواه است‏



...حرف ما هم همینه یعنی دین زرتشت یک دین الهی بوده اما پس از مدتی به انحراف کشیده شده و هنوز منحرف است
.....

آشنای قریب گرامی
درود
این تهمت شما دیگر حق الناس است.


از آيات (مائده، 14 و 65) چنين بر مي آيد كه طائفه نصارى به عنوان پيروان يك مذهب (و يا يهود و نصارى هر دو) تا پايان جهان در دنيا وجود خواهند داشت.

در اين جا اين سؤال پيش مي آيد كه از اخبار اسلامى چنين استفاده مي شود كه پس از ظهور مهدى (ع) در سرتاسر جهان يك آئين بيشتر نخواهد بود و آن آئين اسلام است، و اين دو را چگونه مي توان با هم جمع كرد؟

ولى ممكن است كه مسيحيت (و يا مسيحيت و آئين يهود) به صورت يك اقليت بسيار ضعيف در جهان حتى در عصر مهدى باقى بماند، زيرا مي دانيم در آن عصر نيز آزادى اراده انسانها از بين نمى‏رود و دين جنبه اجبارى پيدا نمى‏كند اگر چه اكثريت قاطع مردم جهان راه حق را ميابند و به آن مى‏گروند؛ و مهمتر از همه اين كه حكومت روى زمين يك حكومت اسلامى خواهد بود.

:Moteajeb!::Gig:
با ظهور دین جدید میاد؟؟
http://www.askquran.ir/showthread.php?t=491&page=2
:Gig:

جواب 1: ما ضریح پرست و امامزاده پرست نیستیم و در پست های قبلی جوابتان را دادم اما درباره توسل جستن در سوره مائده آیه 35 آمده یا ایها الذین آمنوا اتقو الله و ابتغوا الیه الوسیله (یعنی: ای کسانی که ایمان آورده اید تقوای الهی پیشه کنید و برای تقرب به سوی خدا وسیله ای بجویید) در ضمن ما زمانی برای شفا سراغ امام زادگان و امامانمان می رویم که دکترها جوابمان کرده باشند نه زمانی که راهی برای درمان باشد
جواب 2:احکامی که از زرتشتیان نوشتم رعایت کردنش نه تنها سخت است بلکه غیر ممکن است و خدا به بندگان تکلیف ما لا یطاق نمی دهد پس از این طریق هم نتیجه می گیریم که انحراف در دین زرتشت وجود دارد چون یقینا این تکالیف بر گرفته از دستورات الهی نیستند، همانطور که خود شما معتقدید که وندیداد کتاب الهی نیست
در ضمن دوباره می گویم طالبان و وهابیت و امثال آنها اصلا مسلمان نیستند و فرقه های نو ظهورند که برای نابود نشدنشان و جلوه نمایی مجبور شده اند خودشان را جزو مسلمانان معرفی کنند


آشنای قریب گرامی
درود
شاید شما امامزاده پرست نباشید، ولی آن چیزی که من به چشم میبینم، چیزی جز امامزاده پرستی نیست. خداوند از رگ گردن به انسان نزدیکتر است. دل مومن هم خانه خداست. خب این خدا به این نزدیکی که خودش گفته مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را، چه نیازی به واسطه دارد؟ اگر بخواهد خب خودش درمان میبخشد، حاجت را روا میکند. و .... اگر هم کسی هم خدا را در این نزدیکی نمیبیند و ضریح را میبیند، آیا درست است که خداوند حاجت چنین مشرکی را برآورده سازد؟ این در حالی است که هنوز فروردین یشت به جای خود باقیست.
در آیه ای که نوشته اید آمده، وسیله بجویید برای نزدیکی به خداوند. این کجایش غیب دانی و حاجت روایی و درمان بخشی و ... امامان را نشان میدهد. این آیه نشان میدهد که ابزاری یا استادی برای آموختن راه نزدیک شدن به خداوند باید پیدا کرد. نه تایید است که این امامان و امامزادگان چنین توانایی را دارند، و نه شما را محدود به این امامان و امامزادگان کرده است. از سوی دیگر شما به گور ایشان مراجعه میکنید و نه به خود ایشان. کدام سند روح را اسیر خاک میداند؟ روحی که زنده است و نزد خدایش روزی میخورد، چگونه اسیر این گور و بارگاه و ضریح است؟

نکته دوم نامه شما، نشان از عناد دارد. شما نوشته وندیداد را که باور مغان ما و اوج تحریف و انحراف در دین زرتشتی ساسانی است، را با سخن خداوند همسنجی میکنید. این روا نیست.

از این که بگذریم، میرسیم به یک نکته دانشی (علمی) در دانش آن زمانه میکروب را میشناختند. تنها راه و تنها داروی ضدعفونی کننده هم شاش بود. این در آموزشهای سربازی هم بود که اگر زخمی شدید و هیچ دارویی نبود از شاش خود برای ضدعفونی بهره ببرید. حتی راه نوشیدن این شاش هنگامی که آب نیست، هم آموزش داده شده است.
این در حالی است که این گاو میبایست نر بوده و تنها میوه خورده باشد. همچنین این شاش باید به نسبت یک به 14 با آب چشمه آمیخته میشد. از این روی شاش بودن آن به طور کلی ناپدید شده، یک دارو به شمار می آمده است. از این روی چه ضدعفونی بیرونی و چه نوشیدن آن کراهتی نداشت.
در فرهنگ اسلامی شما نیز شاش گاو که نجس نیست. این در حالی است که الکل که در همه تزریقاتیها بکار میرود، نزد شما نجس است.
خاکستر ماده ای استریل است و همه مواد معدنی مورد نیاز بدن، از کلسیم و سدیم و پتاسیم تا آهن و منگنز و ... را دارد. از این روی خوردن آن برای رفع کمبود کلسیم و .... آهن سودمند است.
اینها یک دارو هستند. یک روش برای رفع کمبود.
شما خودتان هم میگوید که خاک گور امامان (تربت) شفا دهنده است و ......
این همان است که میگوید از محبت خارها گل میشود. از عناد هم گلها خار میشود.

[quote=mkk1369;113838]سلام بر پیروان راستین زرتشت که تفکر و اندیشیدن را سر لوحه کار خویش قرار

می دهند نه آنان که ادعای

گفتار نیک پندار نیک کردار نیک دارند



این نشان از عدم توجه به نوشتار خود است و تفکر به جواب ها است

چرا که از هر اهل علمی بپرسید

صلی الله علیه و اله و سلم را

بعد اژ نام رسول ما خواهد دید

نه دیگر انبیا

علیه سلام را برای آنان استفاده می کنند

خودتان خیر عقیدهشان را مطالعه کنید

در اناجیل هم به عیسی(ع) پسر خدا خطاب می کنند

و در قران هم ازاین کارشان نکوهش شده اند





بازجهل و عدم تفکر

ادعای خدایی کردن تا لقب دادن فرق دارد

این القاب هستند نه ادعا



این ساده انگاری شما را نشان می دهد

که حتی در جواب ها تفکر نمی کنید

ایت الله لقب یک روحانیاست

مثل مدیر معاون پزشک متخصص و ...

لقب و نشان از درجه علمی شان دارد

این مسائل را با تفکر دنیال کنید و به کارشناسان مراجعه کنید بحث مفصلی است [/quote]
محمد گرامی
درود
باز هم بازی با واژه ها؟
شما که واژه ها برایتان اینچنین ساده است، چرا به دیگران گیر میدهی؟ واژه های آنها را هم همینگونه ساده بگیر و بگو خب اینها سه جلوه خداوند است، نه سه خدای جدا از هم. این واژه پسر یک مفهوم است، نه یک واژه به معنای پسر . برای خودتان اینگونه ساده از واژه میگذری به دیگران که میرسی اینگونه گیر میدهی؟
بجز خودتان که آلوده همین انحصارطلبی خودخواهانه هستید، چه کسی بوده که (ص) یا (ع) را بکار برده باشد. خب پیداست که هیچ بقالی نمیگوید ماست من ترش است. هیچ مادری نمگوید بچه اش زشت است و ......

شاید شما امامزاده پرست نباشید، ولی آن چیزی که من به چشم میبینم، چیزی جز امامزاده پرستی نیست.

سلام بر اندیش مندان

اگر بنا بر دیدن باشد

پس اتهامی که به شما برای اتش پرستی می زنند وارد است

خداوند از رگ گردن به انسان نزدیکتر است

پس نیازی به دین نیست

برو به خدایت که از رگ گردن به تو نزدیک تر است بگو برایت دین بیاورد بدون هیچگونه پیامبری

دل مومن هم خانه خداست

دل مومن بله البته اگر مومن باشید

چون شرط مومنی قبول کردن رسالت تمامی انبیا است
به غیب ایمان آوردن است
در نماز خاشع بودن است
وقتی آیات خوانده می شود بر خاک سجده کردن است
تفکر کردن است
ایات قران را به تمامی قبول کردن است

و....

خب این خدا به این نزدیکی که خودش گفته مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را، چه نیازی به واسطه دارد

چه کسی منکر این توانایی خدا است

اما همان خدا شرط قبولی توبه را درخواست پیامبر قرار داده است

اگر بخواهد خب خودش درمان میبخشد، حاجت را روا میکند. و .... اگر هم کسی هم خدا را

در این نزدیکی نمیبیند و ضریح را میبیند

کسی نگفته است که ما از امامانمان درمان می خواهیم

برای فهم حقیقت به دل رجوع باید کرد که از اسرار دل خدا آگاه است و کسانی که خدا می خواهید

اگر کسی شفا را از ضریح بخواهد نه از خدا و نه با وسیله قرار دادن امامان مشرک است(البته اگر از روی نادانی باشد شرک

خفی است که باید آگاه شان کرد)

آیا درست است که خداوند حاجت چنین مشرکی را برآورده سازد؟

مشرک زمانی است که برای خدا شریک قرار دهد و نیرو هایی مثل درمان و شفا را از امامان بداند نه از خدا

دو موضوع مجزا است کمی اندیشه کنید

اگر این تعریف شما را از شرک در نظر بگیرم

همه مشرکیم

وسیله بجویید برای نزدیکی به خداوند. این کجایش غیب دانی و حاجت روایی و درمان بخشی و ... امامان را نشان میدهد

این علوم علومی است که خدا به هرکه بخواهد می بخشد

خصوصا بندگان صالحش

آیا ما غیر از صالحان به کسی این نسبت را می دهیم؟

این امور همه با اذن خدا صورت می گیرد

این آیه نشان میدهد که ابزاری یا استادی برای آموختن راه نزدیک شدن به خداوند باید پیدا کرد. نه تایید است که این امامان و امامزادگان چنین توانایی را دارند، و نه شما را محدود به این امامان و امامزادگان کرده است. از سوی دیگر شما به گور ایشان مراجعه میکنید و نه به خود ایشان

امامان و شهیدان زنده اند و نزد خدا روزی می خورند

ببینید خدا کجا است ؟

همه جا

اما بعضی از مکان ها مثل کعبه تعیین شده اند تا راه گم نشود و خدا را بشناسیم
غیر از این است؟

در مقبره ی آنها حضور پیدا می کینم تا بگوییم

ما آمده ایم تا آن عهدی را که با تو بستیم ادا کنیم

کدام سند روح را اسیر خاک میداند؟ روحی که زنده است و نزد خدایش روزی میخورد، چگونه اسیر این گور و بارگاه و ضریح است؟

اسیر؟

مگر نشنیده اید که همه جا از آنها کمک می خواهیم؟

در فرهنگ اسلامی شما نیز شاش گاو که نجس نیست. این در حالی است که الکل که در همه تزریقاتیها بکار میرود، نزد شما نجس است.

تا جایی که می دانم ادرار نجس است و فرقی ندارد

به کتب مراجع مراجعه کنید نجاسات را معرفی کرده اند

الکل احاکمی دارد که باید به تهال علمش(کارشناس احکام )مراجعت کنید

شما خودتان هم میگوید که خاک گور امامان (تربت) شفا دهنده است و ......

خوردن خاک تاجایی که من به یاد دارم حرام است(مگر اشتباه کنم)

اما به نیت تبرک قدری از خاک تربت امام حسین(ع) را به نوزاد می خورانند

شفای خاک و عرق و...

به نظر حقیر شبیه به پیراهن یوسف است

تا ببینم دوستان و شما چه نظری دارید:Gol:


محمد گرامی
درود
باز هم بازی با واژه ها؟
شما که واژه ها برایتان اینچنین ساده است، چرا به دیگران گیر میدهی؟ واژه های آنها را هم همینگونه ساده بگیر و بگو خب اینها سه جلوه خداوند است، نه سه خدای جدا از هم. این واژه پسر یک مفهوم است، نه یک واژه به معنای پسر . برای خودتان اینگونه ساده از واژه میگذری به دیگران که میرسی اینگونه گیر میدهی؟

با سلام
جناب مهران به اندازه کافی تاپیک را منحرف کردید در مورد تثلیث به اندازه کافی سخن در همین سایت گفته شده به قسمت شناخت ادیان بروید و تاپیکها را پیدا کنید !!
شما فعلا جوابگوی سوالات دوستان باشید که زیر سیبیلی آنها را نادیده میگیرد از آنها فرار میکنید ؟

سالهاست، مغرضانی ناآگاه، در لابلای روایات و احادیث غیر موثق، جستجو کرده و جملات و یا کلماتی را یافته و ... با حذف ابتدا و انتهای آن، و با تحریف معانی آن، سعی در مخدوش کردن چهره اسلام دارند.
اما ایشان از این موضوع غافلند که آیین زرتشت نمی تواند جایگزین خوبی برای اسلام باشد.
وندیداد کتاب مقدس زرتشتیان، گفتگوی اهورا مزدا با زرتشت است.
در این کتاب آمده که اهورا مزدا تمام سرزمینها را باب میل مردم آن سرزمین آفریده تا مبادا به ایران کوچ کنند!!
و سپس مراحل خلقت کره زمین را شرح میدهد:
بر طبق آیین زرتشت، اولین مکانی که در کره زمین خلق شده، بخش افغانی ایران بوده است!
و در ایران ده ماه زمستان است و دو ماه تابستان. تابستان در ایران سرد می باشد! (مشخص نیست این سرزمین بد آب و هوا!!! که 10 ماه سال، زمستان است و تابستان آن هم سرد می باشد، چگونه مورد طمع دیگران است و میخواهند به آن سرزمین کوچ کنند!!)

اهورا مزدا میگوید: «دومین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، جلگه ی «سُغد» بود!! »
سومین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم،«مَرو» نیرومند و پاک بود.
چهارمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «بلخ» زیبای افراشته دَرَفش بود.
پنجمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «نِسایَه» در میان بلخ و مَرو بود.
ششمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «هرات» و دریاچه اش بود.
پس از ایران، اهورا مزدا افغانستان را شهر به شهر خلق کرده است!! (آیا اهورا مزدا افغانی نیست؟)
هفتمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «وَئِه کِرتَه» ی بد سایه بود.
هشتمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «اورو»ی دارای چراگاه های سرشار بود.
نهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «خنِنتَ» در گرگان بود.
دهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «هَرَهْوَیتی» زیبا بود.
یازدهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «هیرمَند» رایومَندِ بود.
دوازدهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «ری» بود که سه رَد در آن فرمانروایند.
سیزدهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «چَخرَ» ی نیرومند و پاک بود.
چهاردهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «وَرِنَ»ی چهارگوشه بود که فریدون - فرو کوبنده ی اَژی دهاک - در آن زاده شد.
پانزدهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «هفت رود» بود.
شانزدهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، سرزمین گرداگرد سرچشمه ی رود «رنگ ها» بود؛ جایی که مردمان بی سر!!! زندگی می کنند.
سرزمین ها و کشورهای زیبا و بس رامش بخش و درخشان و بالنده ی دیگری نیز هست که من آن ها را آفریدم.

پی نوشت:
برای روشن شدن مطالب بالا، متن کامل بخش نخست وندیداد، بدون هیچ حذفی آورده شده است:
وندیداد - فرگرد یکم
فرگرد یکم

اهوره مزدا با سپیتمان زرتشت همپرسگی کرد و چنین گفت :

2
من هر سرزمینی را چنان آفریدم که - هر چند بس رامش بخش نباشد - به چشم مردمانش خوش آید.
اگر من هر سرزمینی را چنان نیافریده بودم که - هر چند بس رامش بخش نباشد - به چشم مردمانش خوش آید، همه ی مردمان به «ایران ویج» روی می آوردند.

3
نخستین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «ایران ویج» بود بر کرانه ی رود «دایتیا»ی نیک.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، «اَژدَها» را در رود دایتیا بیافرید و «زمستان» دیو آفریده را بر جهان هستی چیرگی بخشید.

4
در آن جا ده ماه زمستان است و دو ماه تابستان و در آن دو ماه نیز، هوا برای آب و خاک و درختان سرد است.
زمستان بدترین آسیب ها را در آن جا فرود می آورد.

5
دومین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، جلگه ی «سُغد» بود.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، خرَفستری به نام «سْکـَیتیَه» را بیافرید که مرگ در گله ی گاوان افگند.

6
سومین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم،«مَرو» نیرومند و پاک بود.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، «خواهش های گناه آلود» را بیافرید.

7
چهارمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «بلخ» زیبای افراشته دَرَفش بود.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، «برَوَرَ» را بیافرید.

8
پنجمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «نِسایَه» در میان بلخ و مَرو بود.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، گناه «سست باوری» را بیافرید.

9
ششمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «هرات» و دریاچه اش بود.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی «سرشک و آبگونه ی پرمایه» را بیافرید.

10
هفتمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «وَئِه کِرتَه» ی بد سایه بود.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، پری «خنَثَی تی» را بیافرید که به «گرشاسپ» پیوست.

11
هشتمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «اورو»ی دارای چراگاه های سرشار بود.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، گناه «خودکامگی و فریفتاری» را بیافرید.

12
نهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «خنِنتَ» در گرگان بود.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، گناه نابخشودنی «کون مرزی» را بیافرید.

13
دهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «هَرَهْوَیتی» زیبا بود.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، گناه نابخشودنی «خاک سپاری مردگان» را بیافرید.

14
یازدهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «هیرمَند» رایومَندِ فَره مَند بود.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، جادویی زیانبار جادوان را بیافرید.

15
- و سرشت جادو بدین گونه پدیدار شود : از راه نگاه [ افسونی ]. پس هرگاه جادو گام پیش نهد و به افسون شیون برکشد، بیشتر کارهای کشنده ی جادویی پیش رود.

16
دوازدهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «ری» بود که سه رَد در آن فرمانروایند.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، گناهِ «برانگیختن سست باوری» را بیافرید.

17
سیزدهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «چَخرَ» ی نیرومند و پاک بود.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، گناه نابخشودنی «مُردار سوزان» را بیافرید.

18
چهاردهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «وَرِنَ»ی چهارگوشه بود که فریدون - فرو کوبنده ی اَژی دهاک - در آن زاده شد.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، «دشتان» نابهنجار زنان و بیدادگری فرمانروایان بیگانه را بیافرید.

19
پانزدهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «هفت رود» بود.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، «دشتان» نابهنجار زنان و گرمای سخت را بیافرید.

20
شانزدهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، سرزمین گرداگرد سرچشمه ی رود «رنگ ها» بود؛ جایی که مردمان بی سر زندگی می کنند.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، زمستان دیو آفریده را بر جهان چیرگی بخشید.

21
سرزمین ها و کشورهای زیبا و بس رامش بخش و درخشان و بالنده ی دیگری نیز هست که من آن ها را آفریدم.

چه کسی بوده که (ص) یا (ع) را بکار برده باشد.

سلام بر حقیقت دوستان

مهران عزیز

از لحاظ مقام نبوت انبیا باهم فرق دارند

و عده ای بر دیگری برتری دارند

فکر کنم خودتان هم این موضوع را قبول دارید

در مورد عقایدشان در سایت جست و جو کنید در خواهید یافت که چنین عقیده ای ندارند

به تایپیک زیر مراجعه کنید:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=9541

حواستان به پندار نیک گفتار نیک کردار نیک باشد

چه کسی بوده که (ص) یا (ع) را بکار برده باشد.


سلام بر اهل حق

این ها از آموزه های دینی هر دینی است

با سلام
در ضمن وقتی مستند گفتار شما را نقد میکنیم اگر جوابی دارد بدهید اگر نه که لطفا دست از سیاه کردن و قلم فرسایی بردارید

از اول این تاپیک تاپیک را منحرف کردید و به علت هجوم پستهای متفاوت بی رابط از جواب دادن علمی شانه خالی کردید !


سخن شما را بارها آقای رضا تکرار کرده اند، ولی در پاسخ من برای ارایه منبع دست یکم ... بجز تاریخ نگاران مسلمانی که دچار همین غرض و مرض هستند، یا کریستیان سن که دانش نادرستی از دین زرتشتی دارد و با دیدگاه اروپایی خود دوغ و دوشاب را به هم آمیخته است، ایشان تنها به واژه پردازی و بازی با واژه ها پرداختند.
برای نمونه: آتش پرستی= نگهبانی از آتش است، هیچ ربطی به عبادت شما ندارد. واژه پور به معنای معلول است، نه به معنای پسر امروزین.
خئوتودث به معنای ازداوج با خودی، به کدام سند، ازدواج با خواهر و مادر شده است.
ما در پنجگاه نماز روزانه میخوانید :.... آستویه دَاِنام وَنگوهینام، مَزدَه یَسنیم، فرَسپا یوخِذرام، نیذاسَنه ای تیشام، خوئتودتام اشواینام....
میستایم دین پاک مزداستایی (زرتشتی) را که فرو گذارنده جنگ افزار و خویشی دهنده پاکان است و ....
اشو زرتشت، یارانش را به سه دسته گروهبندی میکند: خودی ها (خوئتوش)، یاران و دوستان
خواهشمندم که یک سند ارایه کنید که که خوئتودت یعنی ازدواج جنسی و آنهم با خواهر و مادر.
این جمله که فلان مرد با خواهرش خوئتودث کرده است، هنگامی ازدواج با محارم است، که ثابت شود در فرهنگ و ادبیات اوستایی این واژه به معنای ازدواج جنسی و آمیزش جنسی و ... است.
اگر چنین باشد، شرایط طلاق، ارث، نفقه و ..... باید در قانونهای حقوقی هم باشد. اگر نیست، پس چنین ازدواج جنسی هم نبوده و این یک رابطه ای دیگر است.

با سلام
جناب مهران ما که تا دلتان بخواهد سند ,مدرک میاوریم !!

در شاهنامه و کتب دیگر آمده است که همای دختر بهمن زن او شد و داراب را از او زاد ( بهمن پسری داشت ساسان نام و :


دگر دختری داشت نامش همای **** هنرمند و با دانش و نیک رای
همی خواندندی ورا چهر زاد **** ز گیتی به دیدار او بود شاد
پدر در پذیرفتنش از نیکوی **** بدان دین که خوانی همی پهلوی
همای دل افروز تابنده ماه **** چنان بد که آبستن آمد ز شاه...:cheshmak:

به بیماری اندر بمرد اردشیر(بهمن) **** همی بود بی کار تاج و سریر
همای آمد و تاج بر سر نهاد **** یکی راه و آیین دیگر نهاد...
نهانی پسر زاد و با کس نگفت **** همی داشت آن نیکویی در نهفت
( شاهنامه، ج6، ص351 تا 355- چاپ مطلق، ج5، ص483 تا 488- ).

یک جا در شاهنامه داریم ( شاهنامه، ج6، ص120، بیت 794 و 795- چاپ مطلق، ج5 ، ص150، بیت 800 و 801- گشتاسپ پس از بازگشتن از رزم ارجاسپ به فیروزی:

چو شاه جهان باز شد باز جای **** به پور مهین داد فرخ همای
(عجم را چنین بود آئین و داد!) **** سپه را به بستور فرخنده داد


متن بُنداری تصحیح ما را تایید می کند: و زوج ابنته همای من ابنه اسفندیار علی المله الفهلویه، که نشان می دهد مسئله ازدواج همای و اسفندیار است که- رسم عجم- بوده،!) که همای خواهر اسفندیار و همسر او بود ( مسلم است که مآخذ اصلی- ازدواج همای با خویشاوندش- را داشته است و از آن یکی ازدواج همای با گشتاسپ را دریافته است، دیگری با اسفندیار و سومی با بهمن.


داستان ویس که همسر برادرش ویرو بود ولی به رامین عشق می ورزید بسیار مشهور است ( اصل این داستان هم به زمان اشکانیان باز می گردد- رک. مینورسکی، ویس و رامین: داستانی اشکانی- برای نص موضوع رک. بالاتر، پانوشت).

و قصه سودابه زن کیکاوس که بر ناپسری خود سیاوش عاشق شد و برای فریفتن او خواهرانش را به وی پیشکش کرد

( شاهنامه، ج3، ص14 و بعد. چاپ مطلق، ج2، ص211 و بعد).


نظر و ادله شیخ طوسی

ابتدا به بررسی نظرات و دلیل های شیخ طوسی که معتقد است مجوسی ها با نسب و سبب چه فاسد و چه صحیح ارث می برند می پردازیم :


ایشان در کتاب تهذیب الاحکام حدیث 1299باب ارث مجوس آورده اند :


سکونی از امام جعفر صادق(ع) نقل مي كند كه: حضرت علی (ع) به مجوسی ها وقتی که با مادرشان یا خواهرشان یا دخترشان ازدواج می کردند از دو جهت ارث می دادند یک جهت اینکه آن زن مادر یا خواهر یا دختر آن مجوسی است و جهت دیگر اینکه زوجه اوست.

(صدوق،من لا يحضره الفقيه،ج4،ص303)

یونس بن عبدالرحمن و تعداد زیادی از متابعان او معتقدند که مجوس فقط با اسباب و انساب صحیح از نظر دین اسلام می توانند ارث ببرند ولی اگر نسبی یا سببی دراسلام جایز نباشد در هیچ حالی ارث برده نمی شود .
فضل بن شاذان و متابعان او از متأخرین گفته اند ، مجوسی از جهت نسب درهر صورتی چه نسب از نظر اسلام صحیح باشد و چه فاسد ارث می برند اما از جهت سبب فقط باسبب صحیح ارث می برند و با سبب فاسد و باطل ارث نمی برند .
و صحیح در نزد من این است که : مجوسی ها هم از جهت نسب و هم سبب ارث می برند چه این دو در شرع اسلام جایز باشد و چه نباشد و خبری که از سکونی نقل کردیم بر این مطلب دلالت دارد .

همچنین این اسباب و انساب اگر چه در شرع اسلام جایز نیست اما نزد خودشان که جایز است و آنها معتقدند که این ازدواج مشروع است و به وسیله آن زن و شوهر به هم محرم و حلال می شوند (یعنی با ازدواج با مادر یا دختر یا خواهر و ... نکاح صحیح شرعی واقع می شود )
بنابراین این عقدهاوازدواج های آنهابایدازدیداسلام پذیرفته شودودرمجرای عقدصحیح شرعی محسوب گردندآیااین روایات را تابه حال نشنیده ای .

الف) روایت شده که مردی در حضور امام صادق(ع) غلام مجوسی خود را سب کرد امام صادق(ع) ناراحت شدند و او را از این کار بازداشتند آن مرد گفت : ولی او با مادرش ازدواج می کند امام فرمود : آیا نمی دانی که این عمل (ازدواج با مادر) به اعتقاد آنها نکاح محسوب می شود .:sham:
ب) همچنین از امام صادق (ع) روایت شده که فرمودند : همانا هر قوم و گروهی که به چیزی معتقد باشند آنها را به حکم همان چیز الزام می کنیم .
پس اگر مجوسی ها طبق دین و آیین خودشان اعتقاد به صحت این نوع ازدواج دارند شایسته است با توجه به این احادیث و دلایل ، ما نیز نکاح آنها را صحیح و جایز بدانیم.
همچنین دلیل دیگری که گفته ما را تأیید می کند این است که : اگر ما نکاح اینها را صحیح ندانیم این ادعا مستلزم این است که نباید عقد اهل کتاب را وقتی که مهریه را خمر یا خنزیر قرار می دهند تأیید کنیم و صحیح بدانیم هر چند که بر غیر محرمات از نظر اسلام عقد بسته باشند .
زیرا جایز نیست که خمر و خنزیر در شرع اسلام مهریه قرار گیرد و اینها در شرع اسلام ممنوع هستند در حالی که همه اصحاب امامیه اجماع به صحت عقد اهل کتاب دارند حتی اگر مهریه خمر یا خنزیر باشد .

از تمام دلایلی که ذکر کردیم دانسته می شود که قولی را که مابيان نموديم صحیح است و لازم است که بر طبق همین قول عمل شود و غیر از این قول همه اقوال دیگر باطل هستند و به آنها در هیچ حالی نباید عمل شود.
(طوسي،تهذيب الاحكام،ج9،ص364)

همچنین استدلال شیخ طوسی درنهایه شبیه استدلال ایشان درتهذیب الاحکام می باشد بعلاوه می فرمایند:ارث غیر مجوس از اهل کتاب فقط باید بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبر (ص) باشد.
(طوسي،النهايه،ص703)

ایشان در کتاب مبسوط خود نیز همین نظر را بیان فرموده و گفته اند :

اصل در باب مجوس این است که با سبب و نسب (صحیح و فاسد) ارث می برند. همچنین در باب نسب می فرمایند :
«اصل این است که مجوسی به جمیع قرابات و نسب هایش ارث می برد البته تا وقتی که یک نسب ، نسب دیگر را حجب نکند که در این صورت فقط با نسب حاجب ارث می برد.
(طوسي، المبسوط،ج4،ص120)

و در کتاب خلاف نیز همین نظر بیان شده است .
(طوسي،خلاف،ج4،ص109)


ب) نظر و ادله علامه حلی
صاحب مختلف الشیعه می فرماید : قول قوی این است که مجوسی ها از هر دو جهت یعنی هم نسب و هم سبب ارث می برند خواه در شرع اسلام جایز باشند یا نباشند زیرا انساب و اسباب آنها حتی اگر دردین اسلام جایزنباشد در نزد خودشان که جایز است و ازدواجشان با محارم بر طبق نظر و مذهب خود آنها نکاح محسوب می شود و ما مأموریم که آنها را در مورد آن چیزهایی که درمذهب خودشان صحیح می دانند تأیید کنیم و نهی شده ایم از قذف آنها زیرا طبق روایت نهی از قذف ازدواج آنها با مادر یا خواهر یا دختر و ... نکاح محسوب می شود به اضافه اینکه روایتی که در تهذیب الاحکام آمده بر این معنا دلالت دارد و آنها از هر دو جهت ارث می برند اگر چه در شریعت اسلام باطل باشد.
(حلي،مختلف،ج9،ص105)

ج) نظر و ادله صاحب جواهر الکلام
صاحب جواهر نظری همانند شیخ طوسی دارد و می فرماید :
ارث مجوسی به نسب و سبب چه صحیح باشد و چه فاسد، صحیح است به دلیل روایتی که سکونی از امام علی (ع) نقل کرده و همانا امام علی (ع) قائل به ارث مجوس بودند ولو اين كه با مادرش ازدواج کرده باشد ،از هر دو جهت یعنی هم از جهت مادر بودن و هم زوجیت و این روش همان روش قسطی است که خداوند در آیه به آن اشاره کرده و پیامبر راامر به حکم کردن بر طبق آن کرده است .
فرض دیگری را صاحب جواهر مطرح فرموده اند و آن اینکه اگر مجوسی ها و یا کسان دیگری از اهل کتاب ازدواج کنند به نحوی که به اعتقاد خودشان این ازدواج باطل و در دین اسلام این ازدواج صحیح باشد امکان دارد که ما حکم ازدواج صحیح را بر آن بار کنیم به خاطر اطلاق ادله ای که حکم به صحت ازدواج هایی می کند که از نظر شرع اسلام صحیح واقع می شوند چه این ازدواج در ادیان دیگر صحیح باشد یا نباشد و همچنین احتمال دارد الزام آنها به احکام ازدواج فاسد به دلیل اینکه ما با آنها به همان مذهب و دین خودشان رفتار می کنیم و الزام می کنیم آنها را به همان چیزی که خودشان ، خود را بر آن چیز الزام کرده اند و این حکم یعنی قاعده الزام و ابرام در مورد پیروان سایر مذاهب و ادیان وجود دارد بنابراین اگر آنها طریق مخصوصی را از نظر مذهب خود برای ازدواج داشته باشند که از نظر فقه شیعه این طریقه موجب بطلان ازدواج باشد ما حکم به صحت این ازدواج خواهیم کرد و در مقابل اگر آنها امری را موجب بطلان نکاح و طلاق بداند که در مذهب شیعه مورد پذیرش نیست و شیعه حکم نکاح یا طلاق شرعی را بر این امر بار نمی کند باز هم بنا به قاعده الزام آنها به همان معتقد خود الزام می شوند و حکم به بطلان نکاح آنها یا وقوع طلاق می کنیم مثلاً اگر فردی از عامی ها زنش را سه مرتبه به صیغه واحد طلاق دهد به رجوع این فرد در ایام عده حکم صحت بار نمی شود بلکه فردی از شیعه دوازده امامی حق دارد با این زن ازدواج کند اگر چه آن عامی در ایام عده رجوع کرده باشد به دلیل الزام آنها به چیزی که خودشان ، خود را بر آن الزام کرده اند و شاید همین قول اقوی باشد.
(نجفي،جواهر،ج39،ص320)
امیدوارم جناب مهران دیگه مشکلی نباشد؟؟؟!!

[quote=بزرگمهر;113833]موبدیار عزیز
درود
مدتی در این سایت حضور نداشتم و در جریان همه ی مباحث نیستم اما آن ایرادی را که به جهانشمول بودن اسلام دارید بر دین زردشت بیش از دیگر ادیان وارد است. می دانید که زردشت برای رسالت خویش مزد می خواست و در گاهان شکایت می کند که به من در ازای خدماتی که انجام دادم اسب ندادند و مانند آن. از سوی دیگر گاهان گواه آن است که زردشت علاقه ی زیادی داشته است که با اهورامزدا صحبت کند اما کلام مستقیمی از اهورامزدا در گاهان نیامده است. پس آنچه در گاهان است کلامی یک سویه است و معلوم نیست رسالت زردشت چه بوده است. زردشت در نواحی شمال خوارزم یا قزاقستان (طبق تحقیق باستان شناسان و خاورشناسان) ظهور کرد و در بلخ درگذشت. پس آنچه از دین او به ایران امروزی رسید دین دست اول نبود و قرائت ساسانی از دین زردشت بود و مشخص است که اصالت آن مورد تردید است تا چه برسد به جهانی بودن آن. نیز نیک آگاهید که ابتدا مخاطب زردشت مردم محیط خویش بود اما وقتی سخن او را نپذیرفتند او نیز رسالت خویش را فقط مخصوص قوم گشتاسب شاه نمود.[/quote]
بزرگمهر گرامی
درود
من ایرادی بر جهان شمول بودن اسلام نگرفتم. اسلام دین خدا و دین خدا جهانی است. آنچه که من گفتم اینست که اسلام خدایی به زبانهای گوناگون برای مردم گوناگون آمده است. شما افزون بر آیه هایی که پیشتر آورده شده، تایید سخن مرا در این آیه ها هم میتوانید بیابید سوره 36 آیه 6؛ 25 آیه 30؛ 38 آیه 4 و 8؛ 53 آیه 22

ادعای شما در باره اشو زرتشت و مزد خواستن او را اگر عناد نباشد، پیامد برگردان نادرست میبینم. خواهشمندم که نشانی را بفرمایید تا خود نیز بررسی کنم.

شما خود خوب میدانید که گاتها دست نخورده و به زبان اصلی به ما رسیده است. شما اگر عناد ندارید، خود گاتها را بررسی کنید و هرجایش که بجز اختلاف زبانی مشکل داشت بفرمایید تا بررسی شود.

با سلام
در ضمن وقتی مستند گفتار شما را نقد میکنیم اگر جوابی دارد بدهید اگر نه که لطفا دست از سیاه کردن و قلم فرسایی بردارید
از اول این تاپیک تاپیک را منحرف کردید و به علت هجوم پستهای متفاوت بی رابط از جواب دادن علمی شانه خالی کردید !

رضای گرامی
من شاهنامه را برایتان نقد کردم و نشان دادم که پدر همای چهر آزاد دو نفر نام برده شده اند. برایتان شرح دادم که در دوران ساسانی اگر مردی ناتوان از بچه دار شدن بود و پسر نداشت، او را به گونه صوری به عقد دخترش در می آوردند و این دختر با مرد دیگری که مالی را به همین منظور دریافت میکرد، ازدواج میکرد. در این ازدواج صوری، نخستین فرزند پسر به نام پدربزرگش شناسنامه میگرفت. به این روش ازدواج ایوک زنی میگفتند.
راستی شما که گفتید که شاهنامه نمیتواند، سند قرار بگیرد. چرا اینجا آن را سند قرار دادید.
در باره تاریخ نگاران و متشرعان مسلمان هم از آغاز گفتم که یک اشتباه را هی از روی هم رونویسی کرده اند. این عناد شماست که دوباره همان سخن اشتباه را دوباره تکرار میکنید.
من از شما سند دست اول خواستم تا نشان دهید که خئتودت یعنی ازدواج با محارم و با آمیزش جنسی. کدام سند شما دست اول است؟
شما را برای این حق الناس به خداوند و دادگاه او بر سر پل چینوت میسپارم.

شما خود خوب میدانید که گاتها دست نخورده و به زبان اصلی به ما رسیده است. شما اگر عناد ندارید

سلام بر اندیشمندان

می شود بگویید کجا جناب بزرگ مهر گفته اند که گات ها دستنخورده به دست شما

رسیده است؟


با سلام
اینها ان مرضهای است که از زرتشتیگری بلند شده استاد مهران

[FONT=Times New Roman]کتمان حق و حقانیت

رضای گرامی
من شاهنامه را برایتان نقد کردم و نشان دادم که پدر همای چهر آزاد دو نفر نام برده شده اند. برایتان شرح دادم که در دوران ساسانی اگر مردی ناتوان از بچه دار شدن بود و پسر نداشت، او را به گونه صوری به عقد دخترش در می آوردند و این دختر با مرد دیگری که مالی را به همین منظور دریافت میکرد، ازدواج میکرد. در این ازدواج صوری، نخستین فرزند پسر به نام پدربزرگش شناسنامه میگرفت. به این روش ازدواج ایوک زنی میگفتند.
راستی شما که گفتید که شاهنامه نمیتواند، سند قرار بگیرد. چرا اینجا آن را سند قرار دادید.
در باره تاریخ نگاران و متشرعان مسلمان هم از آغاز گفتم که یک اشتباه را هی از روی هم رونویسی کرده اند. این عناد شماست که دوباره همان سخن اشتباه را دوباره تکرار میکنید.
من از شما سند دست اول خواستم تا نشان دهید که خئتودت یعنی ازدواج با محارم و با آمیزش جنسی. کدام سند شما دست اول است؟
شما را برای این حق الناس به خداوند و دادگاه او بر سر پل چینوت میسپارم.

جناب مهران بارها به شما متذکر شدیم که احترام به مخاطبین خود بگذارید تا الان بنده مستند برای شما سخن گفتم این دانستانها چیست سرو هم میکنید آیا خنده دار نیست؟؟؟!!



[FONT=b nazanin]کمبوجیه بر خلاف قوانین پارسی با دو خواهر خود پیمان زناشویی بست ( یکی هئوتسا و ...........)[FONT=b nazanin]
( کتزیاس که این داستان را به اشاره آورده است نام او را رکسانا- رئوخشنه –[FONT=b nazanin] یا روشنک آورده است: شهبازی، کورش بزرگ، ص325، یادداشت 19).

داریوش بزرگ فرَتَه گونَه دختر برادر خود اَرتانَه را به زنی گرفت ( هرودت، تاریخ، ج7، بند 224).
به ادعای کتزیاس داریوش دوم خواهر خود پروشات را به زنی داشت ( کتزیاس، پرسیکا، گزیده 15- الف. یاکوبی، ص 496).

و به گفته پلوتارخ اردشیر دوم با دو دختر خود زناشویی کرد ( زندگانی اردشیر، بند 27).
همچنین گفته اند که تری تخمه از سرداران پارسی با خواهر خود رئوخشنه ( روشنک ) زناشویی کرد ( کتزیاس، پرسیکا، گزیده 55. یاکوبی ص471).

و اردشیر سوم با خواهر خود هئوتسا ( پلوتارخ، زندگانی اردشیر، بند 26).
و سرانجام این که داریوش سوم ( کلیه مآخذ درباره او را در کتاب برو، Berve[FONT=b nazanin]، زیر شماره 721 خواهید یافت)
همسر خواهر خود استاتیرا ( بعضی از مورخان حتی خود داریوش را هم زاده ازدواج خواهر و برادر می دانند: برو، شماره 711)
بود و یکی از سرداران او مادر خود را به زنی داشت ( کنتوس کرتیوس، تاریخ اسکندر، ج8، فصل 2، بند 19).

[FONT=b nazanin]برای دوره اشکانی نیز موارد معینی سراغ داده اند.
مثلا فرهادک ( فرهاد پنجم ) پسر فرهاد چهارم و کنیز ایتالیایی او موزا (
Musa[FONT=b nazanin] ) با مادر خود ازدواج کرد
[FONT=b nazanin]( منابع در باب موزا در کتاب کاراس- کلاپرُت، ص 15).
در یک گزارش نجومی به زبان بابلی و خط میخی مربوط به سال 236 تاریخ سلوکی ( برابر با 75 ق م ) این گونه آمده است ( ساکز- هونگر، ص507) : (( [ نوشته شد] در سال 172 از تاریخ اشکانی [ که برابر است با ] 236، در عهد ارشک شاه و اسپبرز ( Ispubarza[FONT=b nazanin] ) ملکه و خواهر او ))، چنانکه گفتی شاه اشکانی خواهر خود را به همسری پذیرفته بوده است.
همچنین یک طومار اشکانی به زبان یونانی که در اورامانِ کردستان یافته اند با این جمله آغاز می شود
[FONT=b nazanin]( مینز، طومار اشکانی از اورامان کردستان، ص28 و 31) : (( در عهد فرمانروایی شاه شاهان، ارشک، نیکوکار، دادگر، نامدار و یونان دوست، و [ آنِ ] ملکه، سیاکَه ( Siace[FONT=b nazanin] )، که هم همسرش است و هم خواهرش از سوی پدر، و آریازاته ( Aryazate[FONT=b nazanin] )...


[FONT=b nazanin]دختر پادشاه بزرگ تیگران که نیز همسرش است، و آزاته ( Azate[FONT=b nazanin] )، همسر [ شاه] و خواهر او از سوی پدر، در سال 225 در ماه اپلئیوس ( Apellaeus[FONT=b nazanin] )... این سند در پیش گواهان نوشته آمد.)) در اینجا چنان می نماید که پادشاه اشکانی سه زن داشته است که دو تای آنها خواهران او بوده اند [FONT=b nazanin]
( این تعبیر عمومی است و از همان زمان چاپ مقاله مینز پذیرفته شده است).


[FONT=b nazanin]از دوره ساسانی موارد معدودی داریم.
در کتیبه سه زبانه شاپور یکم بر دیوار بنای هخامنشی در نقش رستم ( که به غلط به کعبه زرتشت مشهور شده است ) آمده است که شاپور برای عده ای آمرزش خواست و به گروهی خیریه بخشید.
در میان آنان از (( دینَک، ملکه ملکه ها )) یاد شده است که (( خواهر شاه اردشیر )) بود، و از (( دخترمان ملکه ملکه ها آدُر اناهید )) سخن رفته است.
این تعاریف باعث شد که عده ای دینک را خواهر و همسر اردشیر بدانند و آدر اناهید را دختر و همسر شاپور
[FONT=b nazanin]( من جمله ماری لوئیز شومان در مقاله در باب چند زن نامبرده شده در کتیبه سه زبانی شاپور یکم بر کعبه زرتشت، و هینتس، در کتاب یافته ها و پژوهشهایی از ایران کهن، ص 124 و بعد).


همچنین گفته اند بهرام چوبینه با خواهر خود گردیه ازدواج کرد ( طبری، تاریخ، ج1، ص998: و کانت لبهرام اخت یقال لها کردیه من اتم النساء و اکملهن و کان تزوجها... این مطلب در منابع دیگر نیامده است و به نظر ما این ازدواج از سوءتفاهم یک راوی پیدا شده.
یکی از سرداران ایران در زمان هرمزد چهارم بهرام پسر سیاوش [ بهرام سیاوشان ] بود که به همراه بهرام چوبینه به جنگ با [ ترکان ] [ هیاطله ] فرستاده شد [ شاهنامه، چاپ مسکو، هشتم، ص369 ] و به همراه او هم بشورید [ همان، ص 407 تا 413 ] و بعد از جلوس بهرام به دنبال خسرو رفت اما از خال او بندوی فریب خورد و خسرو به روم گریخت و خود بندوی در جامه او گرفتار شد.
بعدها همین بهرام سیاوشان از ماجرا بو برد و قضیه را به بهرام چوبینه گفت و او هم بهرام سیاوشان را با تدبیری ماهرانه کشت [ همان، نهم، 63 تا 65 ]. اکنون باید دانست که زن بهرام سیاوشان خواهر بهرام چوبینه بوده است [ نولدکه، تاریخ طبری، ص282 یادداشت 1، به نقل از تاریخ ابن بطریق].
اگر چه نام این خواهر را نبرده اند، اما از همه قراین برمی آید که وی همان گردیه مشهور می بوده است که شاید به همین دلیلِ کشته شدن شوهرش، با بهرام چوبینه ناسازگار [ به دل با برادر چو بیگانه شد: شاهنامه، هشتم، ص 417، بیت 1676 ] و بعدها هم زن خسرو پرویز شد.
شاید در اصل روایت، چنین آمده بوده است که [ گردیه زنِ بهرام بود ] و در آنجا، سخن از بهرام سیاوشان بوده است نه بهرام چوبینه. بعدها ظاهرا این روایت دست به دست گشته و تحریف شده است).


اما به صراحت نوشته اند مهران گشنسپ از بزرگان دربار خسروپرویز با خواهر خود پیوند زناشویی داشت که پس از قبول دین نصاری، او را طلاق گفت ( هُفمان، ص95).
و ادعا کرده اند که یزدگرد دوم در هشتمین سال پادشاهی خود (( دختر خویش را که به همسری گرفته بود بکشت))
( همان منبع، ص 50).
و کواذ ( قباد ) دخترش سامبیکه را به زنی کرد و از او کاوس زاده شد ( مارکوارت، ایرانشهر، ص130، یادداشت6 . نیز کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، ص377 و بعد؛ بسنجید با پایینتر).

امیدورا که روشنایی زرتشت شما را بیدار کرده و چشمتان را رو به حقایق باز کند

سلام بر اندیشمندان

می شود بگویید کجا جناب بزرگ مهر گفته اند که گات ها دستنخورده به دست شما

رسیده است؟


محمد گرامی
درود
گرچه تو شرط ادب نگه نمیداری، ولی من نمیتوانم بی ادب باشم. بنابراین نامه را با درود به تو آغاز میکنم.

این بخشی از نامه آقای بزرگمهر است:
زردشت در نواحی شمال خوارزم یا قزاقستان (طبق تحقیق باستان شناسان و خاورشناسان) ظهور کرد و در بلخ درگذشت. پس آنچه از دین او به ایران امروزی رسید دین دست اول نبود و قرائت ساسانی از دین زردشت بود و مشخص است که اصالت آن مورد تردید است تا چه برسد به جهانی بودن آن.

[quote=رضا;113942]

با سلام
اینها ان مرضهای است که از زرتشتیگری بلند شده استاد مهران



کتمان حق و حقانیت [font=times new roman]





جناب مهران بارها به شما متذکر شدیم که احترام به مخاطبین خود بگذارید تا الان بنده مستند برای شما سخن گفتم این دانستانها چیست سرو هم میکنید آیا خنده دار نیست؟؟؟!!





کمبوجیه بر خلاف قوانین پارسی با دو خواهر خود پیمان زناشویی بست ( یکی هئوتسا و ...........)
( کتزیاس که این داستان را به اشاره آورده است نام او را رکسانا- رئوخشنه یا روشنک آورده است: شهبازی، کورش بزرگ، ص325، یادداشت 19).



داریوش بزرگ فرَتَه گونَه دختر برادر خود اَرتانَه را به زنی گرفت ( هرودت، تاریخ، ج7، بند 224).
به ادعای کتزیاس داریوش دوم خواهر خود پروشات را به زنی داشت ( کتزیاس، پرسیکا، گزیده 15- الف. یاکوبی، ص 496).



و به گفته پلوتارخ اردشیر دوم با دو دختر خود زناشویی کرد ( زندگانی اردشیر، بند 27).
همچنین گفته اند که تری تخمه از سرداران پارسی با خواهر خود رئوخشنه ( روشنک ) زناشویی کرد ( کتزیاس، پرسیکا، گزیده 55. یاکوبی ص471).



و اردشیر سوم با خواهر خود هئوتسا ( پلوتارخ، زندگانی اردشیر، بند 26).
و سرانجام این که داریوش سوم ( کلیه مآخذ درباره او را در کتاب برو، berve، زیر شماره 721 خواهید یافت)
همسر خواهر خود استاتیرا ( بعضی از مورخان حتی خود داریوش را هم زاده ازدواج خواهر و برادر می دانند: برو، شماره 711)
بود و یکی از سرداران او مادر خود را به زنی داشت ( کنتوس کرتیوس، تاریخ اسکندر، ج8، فصل 2، بند 19).



[/font][/quote]
آقای رضا
درود
من نگفتم که منابعی که به ازدواج با محارم اشاره میکنند، یونانی یا رومی هستند که با ایران در جنگ بودند؟
این منابعی ای که ارایه کرده اید، یونانی یا رومی نیستند؟
آیا سخن دشمن میتواند سند باشد برای دشمنش؟
آیا دروغگویی یونانیان بویژه هردوت در باره ایرانیان اثبات نشده؟

اما نکته دیگر از این همه ازدواجی که یاد کردید، همشان که شاهان بودند. این چه ربطی به دین دارد؟ مگر شاهان مسلمان کم این نه ولی جنایتهای دیگر کردند؟ مگر کار شاه سند دین است؟

[quote=رضا;113943]

برای دوره اشکانی نیز موارد معینی سراغ داده اند.



مثلا فرهادک ( فرهاد پنجم ) پسر فرهاد چهارم و کنیز ایتالیایی او موزا ( musa ) با مادر خود ازدواج کرد
( منابع در باب موزا در کتاب کاراس- کلاپرُت، ص 15).
در یک گزارش نجومی به زبان بابلی و خط میخی مربوط به سال 236 تاریخ سلوکی ( برابر با 75 ق م ) این گونه آمده است ( ساکز- هونگر، ص507) : (( [ نوشته شد] در سال 172 از تاریخ اشکانی [ که برابر است با ] 236، در عهد ارشک شاه و اسپبرز ( ispubarza ) ملکه و خواهر او ))، چنانکه گفتی شاه اشکانی خواهر خود را به همسری پذیرفته بوده است.
همچنین یک طومار اشکانی به زبان یونانی که در اورامانِ کردستان یافته اند با این جمله آغاز می شود
( مینز، طومار اشکانی از اورامان کردستان، ص28 و 31) : (( در عهد فرمانروایی شاه شاهان، ارشک، نیکوکار، دادگر، نامدار و یونان دوست، و [ آنِ ] ملکه، سیاکَه ( siace )، که هم همسرش است و هم خواهرش از سوی پدر، و آریازاته ( aryazate )...



[/quote]
آقای رضا
درود
1- آیا چنانکه گفتی میتواند سند باشد؟
2- واژه ای که به همسرش برگردان شده اگر همان خئودث باشد که جای اشکال دارد. به هر روی باید دید که واژه اصلی چی بوده که اینگونه ترجمه شده است. همچنین باید دید که این واژه در فرهنگ اشکانی به چه معناست.
در چندین کتاب خواندم که اشکانیان همچون ایرانیان امروزین هر دختر و زنی را خواهر و زنان و دختران هر پسر و مردی را برادر میخواندند.

[quote=رضا;113944]

دختر پادشاه بزرگ تیگران که نیز همسرش است، و آزاته ( azate )، همسر [ شاه] و خواهر او از سوی پدر، در سال 225 در ماه اپلئیوس ( apellaeus )... این سند در پیش گواهان نوشته آمد.)) در اینجا چنان می نماید که پادشاه اشکانی سه زن داشته است که دو تای آنها خواهران او بوده اند



( این تعبیر عمومی است و از همان زمان چاپ مقاله مینز پذیرفته شده است).



از دوره ساسانی موارد معدودی داریم.



در کتیبه سه زبانه شاپور یکم بر دیوار بنای هخامنشی در نقش رستم ( که به غلط به کعبه زرتشت مشهور شده است ) آمده است که شاپور برای عده ای آمرزش خواست و به گروهی خیریه بخشید.
در میان آنان از (( دینَک، ملکه ملکه ها )) یاد شده است که (( خواهر شاه اردشیر )) بود، و از (( دخترمان ملکه ملکه ها آدُر اناهید )) سخن رفته است.
این تعاریف باعث شد که عده ای دینک را خواهر و همسر اردشیر بدانند و آدر اناهید را دختر و همسر شاپور ( من جمله ماری لوئیز شومان در مقاله در باب چند زن نامبرده شده در کتیبه سه زبانی شاپور یکم بر کعبه زرتشت، و هینتس، در کتاب یافته ها و پژوهشهایی از ایران کهن، ص 124 و بعد).




[/quote]
آقای رضا
درود
باز هم حدس و گمان از روی قرینه هایی که هنوز درستی آن قرینه ها ثابت نشده است.

همچنین گفته اند بهرام چوبینه با خواهر خود گردیه ازدواج کرد ( طبری، تاریخ، ج1، ص998: و کانت لبهرام اخت یقال لها کردیه من اتم النساء و اکملهن و کان تزوجها... این مطلب در منابع دیگر نیامده است و به نظر ما این ازدواج از سوءتفاهم یک راوی پیدا شده.



یکی از سرداران ایران در زمان هرمزد چهارم بهرام پسر سیاوش [ بهرام سیاوشان ] بود که به همراه بهرام چوبینه به جنگ با [ ترکان ] [ هیاطله ] فرستاده شد [ شاهنامه، چاپ مسکو، هشتم، ص369 ] و به همراه او هم بشورید [ همان، ص 407 تا 413 ] و بعد از جلوس بهرام به دنبال خسرو رفت اما از خال او بندوی فریب خورد و خسرو به روم گریخت و خود بندوی در جامه او گرفتار شد.
بعدها همین بهرام سیاوشان از ماجرا بو برد و قضیه را به بهرام چوبینه گفت و او هم بهرام سیاوشان را با تدبیری ماهرانه کشت [ همان، نهم، 63 تا 65 ]. اکنون باید دانست که زن بهرام سیاوشان خواهر بهرام چوبینه بوده است [ نولدکه، تاریخ طبری، ص282 یادداشت 1، به نقل از تاریخ ابن بطریق].
اگر چه نام این خواهر را نبرده اند، اما از همه قراین برمی آید که وی همان گردیه مشهور می بوده است که شاید به همین دلیلِ کشته شدن شوهرش، با بهرام چوبینه ناسازگار [ به دل با برادر چو بیگانه شد: شاهنامه، هشتم، ص 417، بیت 1676 ] و بعدها هم زن خسرو پرویز شد.
شاید در اصل روایت، چنین آمده بوده است که [ گردیه زنِ بهرام بود ] و در آنجا، سخن از بهرام سیاوشان بوده است نه بهرام چوبینه. بعدها ظاهرا این روایت دست به دست گشته و تحریف شده است).

اما به صراحت نوشته اند مهران گشنسپ از بزرگان دربار خسروپرویز با خواهر خود پیوند زناشویی داشت که پس از قبول دین نصاری، او را طلاق گفت ( هُفمان، ص95).



و ادعا کرده اند که یزدگرد دوم در هشتمین سال پادشاهی خود (( دختر خویش را که به همسری گرفته بود بکشت))
( همان منبع، ص 50).
و کواذ ( قباد ) دخترش سامبیکه را به زنی کرد و از او کاوس زاده شد ( مارکوارت، ایرانشهر، ص130، یادداشت6 . نیز کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، ص377 و بعد؛ بسنجید با پایینتر).



امیدورا که روشنایی زرتشت شما را بیدار کرده و چشمتان را رو به حقایق باز کند



آقای رضا
درود
شما نوشته اید:
1-:" ... همچنین گفته اند بهرام چوبینه با خواهر خود گردیه ازدواج کرد ( طبری، تاریخ، ج1، ص998: و کانت لبهرام اخت یقال لها کردیه من اتم النساء و اکملهن و کان تزوجها... این مطلب در منابع دیگر نیامده است و به نظر ما این ازدواج از سوءتفاهم یک راوی پیدا شده. ...
پاسخ
یکم سند طبری چیست؟ دوم- باز هم گفته اند. آیا گفته اند میتواند سند باشد؟ آیا دادگاهی با این عنوان جرمی را اثبات میکند؟

2-:" ... اکنون باید دانست که زن بهرام سیاوشان خواهر بهرام چوبینه بوده است [ نولدکه، تاریخ طبری، ص282 یادداشت 1، به نقل از تاریخ ابن بطریق].

اگر چه نام این خواهر را نبرده اند، اما از همه قراین برمی آید که وی همان گردیه مشهور می بوده است که شاید به همین دلیلِ کشته شدن شوهرش، با بهرام چوبینه ناسازگار [ به دل با برادر چو بیگانه شد: شاهنامه، هشتم، ص 417، بیت 1676 ] و بعدها هم زن خسرو پرویز شد....."
پاسخ
من شاهنامه را سند آوردم برای اینکه در هر برزنی آتشکده ای بود و هر آتشکده ایرپتستان (دبیرستانی) برای فرهنگ آموزی مردم. شما گفتید که شاهنامه نمیتواند سند باشد.
از سوی دیگر باز هم حدس و گمان از روی قرینه ای اثبات نشده است. آیا حدس و گمان و ..... میتواند سند باشد؟

3-:" ... شاید در اصل روایت، چنین آمده بوده است که [ گردیه زنِ بهرام بود ] و در آنجا، سخن از بهرام سیاوشان بوده است نه بهرام چوبینه. بعدها ظاهرا این روایت دست به دست گشته و تحریف شده است). ..."
پاسخ
باز هم شاید و گفته اند و ....

4-:" ... اما به صراحت نوشته اند مهران گشنسپ از بزرگان دربار خسروپرویز با خواهر خود پیوند زناشویی داشت که پس از قبول دین نصاری، او را طلاق گفت ( هُفمان، ص95).



و ادعا کرده اند که یزدگرد دوم در هشتمین سال پادشاهی خود (( دختر خویش را که به همسری گرفته بود بکشت))
( همان منبع، ص 50).
و کواذ ( قباد ) دخترش سامبیکه را به زنی کرد و از او کاوس زاده شد ( مارکوارت، ایرانشهر، ص130، یادداشت6 . نیز کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، ص377 و بعد؛ بسنجید با پایینتر)...."
پاسخ
باز هم گفته اند و نوشته اند و .... سند دست اول کدام است؟
آن کس که خئوت ودث را ازدواج با محارم دانسته، آن کس که خود شاهد بوده که این ازدواج با آمیزش جنسی و زایش فرزند همراه بوده کدام است؟
آقای رضا شما که از دادستان دینیک نوشته اید، شما که از مادیگان هزار داتستان آگاهی دارید،خب چرا از قانونهای مدنی آن زمان در این زمینه نمینویسید. از قانون ارث و حق نفقه و تفاوت یا همانندی آن با دیگر فرزندان چیزی نمینویسید.
شما خوب میدانید که زن که به روش چاکر زن ازدواج میکرده، نه نفقه داشته و نه ارث میبرده است. بچه هایش هم همین گونه بودند. بنابراین نخست مالی را دریافت میکرد، آنگاه ازدواج میکرد.
در روش پادشاه زنی زن و فرزندانش هم نفقه داشتند و هم ارث میبردند و هم در صورت طلاق نیمی از دارایی مرد مال زن بود و .....
خب از حقوق مربوط به فرزندان خئوتودث چه چیزی در قانون ساسانیان است؟

اما نکته دیگر:
هرچه که نوشته اید، گزارش دشمنان ایران از شاهان ایران بود. خب چرا گزارشی از مردم نیست؟ گزارشی از موبدان نیست؟

5-:"... امیدورا که روشنایی زرتشت شما را بیدار کرده و چشمتان را رو به حقایق باز کند ..."
پاسخ
من نیز چون شما که ادعای اسلام دارید، ادعای روشنایی اندیشه را دارم. تا خداوند چه چیز را از ما بپذیرد. امیدوارم که در دادگاه خداوند بر سر پل چینوت، این روشنایی بتواند رستگارم کند.


[quote=رضا;113923]
........ وندیداد کتاب مقدس زرتشتیان، گفتگوی اهورا مزدا با زرتشت است.

در این کتاب آمده که اهورا مزدا تمام سرزمینها را باب میل مردم آن سرزمین آفریده تا مبادا به ایران کوچ کنند!! .....[/quote]
آقای رضا
درود
شما خود خوب میدانید که وندیداد، باور مغان ماد است. آنها برای گریختن از نابودی، باورهای خود را به رنگ زرتشتی در آوردند و با نفوذی که در دربار داشتند، در دین درباری گنجاندند. این را در هر کتاب وندیدادی که باز کنید، در مقدمه اش نوشته اند.
اگر عناد نداشتید، این کتاب را سند آیین زرتشت نمی آوردید.
شما به سادگی از اسلام بنی امیه تا سنی ها و تا طالبان و وهابیان را انحراف در اسلام میخوانید و از روی آن میگذرید، آنگاه وندیداد را سند دین زرتشتی می آورید؟
من شما را به دادگاه خداوند در سر پل چینوت میسپارم، از این حق الناسی که میکنید و تازه ادعای شیعه شیر حق بودن را هم دارید.

[quote=mkk1369;113924]

سلام بر حقیقت دوستان


مهران عزیز

از لحاظ مقام نبوت انبیا باهم فرق دارند

و عده ای بر دیگری برتری دارند

فکر کنم خودتان هم این موضوع را قبول دارید

در مورد عقایدشان در سایت جست و جو کنید در خواهید یافت که چنین عقیده ای ندارند

به تایپیک زیر مراجعه کنید:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=9541

حواستان به پندار نیک گفتار نیک کردار نیک باشد[/quote]
محمد گرامی
درود
این پندار نیک از همان دروغهایی است که خود زرتشتیان هم از روی ناآگاهی به خودشان میگویند.
واژه اوستایی آن وهو مَنَه است که در فارسی امروزین بهمن شده است. وهو به معنای دوستدار و منه همان من در فارسی امروزین است. از اینروی این واژه باید منش دوستدار و یا منش نیک باشد. در زبان پهلوی ساسانی نیز این سه نیک چنین هستند:
وه منشنه، وه گوشنه، وه ورزشنه
فارسی دانان میدانند که پندار بر پایه وهم و خیال است، در حالی که اندیشه با خرد و عقل سر و کار دارد.

و اما ادعای شما
این هم از خودخواهی و انحصار طلبی شماست که میپندارید، تنها محمد (ص) شایستگی درود خداوند را دارد.


وندیداد - فرگرد یکم
فرگرد یکم
اهوره مزدا با سپیتمان زرتشت همپرسگی کرد و چنین گفت :

2
من هر سرزمینی را چنان آفریدم که - هر چند بس رامش بخش نباشد - به چشم مردمانش خوش آید.
اگر من هر سرزمینی را چنان نیافریده بودم که - هر چند بس رامش بخش نباشد - به چشم مردمانش خوش آید، همه ی مردمان به «ایران ویج» روی می آوردند.

3
نخستین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «ایران ویج» بود بر کرانه ی رود «دایتیا»ی نیک.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، «اَژدَها» را در رود دایتیا بیافرید و «زمستان» دیو آفریده را بر جهان هستی چیرگی بخشید.

آقای رضا
درود
شما که در بحث احسن الخالقین نشان دادید که بودن چند آفریننده فرودست، نقصی بر یگانگی خداوند نیست.

این هم از خودخواهی و انحصار طلبی شماست که میپندارید، تنها محمد (ص) شایستگی درود خداوند را دارد.

سلام بر جویندگان حق

و این نشان از عدم توجه شما به موضوع است

چند آفریننده فرودست، نقصی بر یگانگی خداوند

آفریننده ای جز خدا وجود ندارد

و این سخن شما ادعای جناب رضای گرامی را که شما را به دو خدایی متهم

می کنید را می رساند

پندار نیک از همان دروغهایی است که خود زرتشتیان هم از روی ناآگاهی به خودشان میگویند.

وهم و خیال درست تر است(به نظر من)

یعنی تصورات غلط و افکار پوچ و شک بیهوده

مواظب افکارت باش که گفتارت می شود

مواظب گفتارت باش که عمل ات می شود

مواظب عملت باش که عادت ات می شود

مواظب عادت ات باش که شخصیت ات می شود

مواظب شخصیت ات باش که عاقبت ات می شود

سلام بر جویندگان حق

و این نشان از عدم توجه شما به موضوع است

آفریننده ای جز خدا وجود ندارد

و این سخن شما ادعای جناب رضای گرامی را که شما را به دو خدایی متهم

می کنید را می رساند


محمد گرامی
درود
بهتر است عنوان (تاپیک) چرا احسن الخالقین را بخوانید.

وهم و خیال درست تر است(به نظر من)

یعنی تصورات غلط و افکار پوچ و شک بیهوده

مواظب افکارت باش که گفتارت می شود

مواظب گفتارت باش که عمل ات می شود

مواظب عملت باش که عادت ات می شود

مواظب عادت ات باش که شخصیت ات می شود

مواظب شخصیت ات باش که عاقبت ات می شود


آقای محمد
درود
این هم حق الناسی دیگر. باشد تا داوری خداوند بر سر پل چینوت

بهتر است عنوان (تاپیک) چرا احسن الخالقین را بخوانید.

سلام بر حق پذیران

بهتر است شما مطلبی را که از ان چند خدایی اشکال ندارد را به من نشان دهید

تا بخوانم چون خیلی طولانی است

این هم حق الناسی دیگر. باشد تا داوری خداوند بر سر پل چینوت

جواب داری بگو
وگر نه حق الناسی است به گردنت
چون من نه تهمتی به شما زدم
و نه چیزی
اما شما با این جمله من را متهم کردید
بهتر است با عقل و منطق سخن بگویید
و با سند
بگویید کجا به شما اهانت کردم؟
و حق الناس است؟
تا توی همین دنیا بپردازم


جواب داری بگو
وگر نه حق الناسی است به گردنت
چون من نه تهمتی به شما زدم
و نه چیزی
اما شما با این جمله من را متهم کردید
بهتر است با عقل و منطق سخن بگویید
و با سند
بگویید کجا به شما اهانت کردم؟
و حق الناس است؟
تا توی همین دنیا بپردازم


محمد گرامی
درود
همین که مرا متهم به توهم و خیالپردازی میکنی، حق الناس است. به هر روی من به داوری خداوند بیگمانم. خودم و ترا به او میسپارم. امیدوارم که پیش از آنکه دیر شود و روز بزرگ فرا رسد، هر دو به راه راست رستگاری برسیم.

محمد گرامی درود همین که مرا متهم به توهم و خیالپردازی میکنی، حق الناس است. به هر روی من به داوری خداوند بیگمانم. خودم و ترا به او میسپارم. امیدوارم که پیش از آنکه دیر شود و روز بزرگ فرا رسد، هر دو به راه راست رستگاری برسیم.

مگر من گفتم که خیال پردازید؟

شک بیهوده یا وهم را هر کسی می تواند داشته باشد

نه گناه است و نه عیبی(شاید هم باشد)

مهم در دمان و دوری از ان است

باز هم اگر ناراحت شده اید

پوزش می خواهم

سلام بر حق پذیران

بهتر است شما مطلبی را که از ان چند خدایی اشکال ندارد را به من نشان دهید

تا بخوانم چون خیلی طولانی است


محمد گرامی
درود
یکم- کی از چند خدایی گفت؟
دوم- اهریمن اشوزرتشت در برابر سپنتا من است نه در برابر اهورامزدا. این دو من را اهورامزدا به انسان داده است و ....
سوم- آفریدن یا نقص ایجاد کردن در آفرینش، به شرط آنکه مستقل نباشد ووووو، منظور هست که برای نمونه متن زیر را پیوست میکنم: {یاد آوری میکنم که بجز وندیداد که باور مغان ماد است، در هیچ بخش از اوستا خلقت مستقل به اهریمن نسبت داده نمیشود. به هر روی این اهریمن و اهورامزادی وندیداد نیز زاده های یک خدای یگانه هستند. همچنین اگر دقت کنید، اهریمن با ایجاد نقص چیزی را پدید می آورد، نه اینکه چیزی را بسازد.}

".... مقصود از انحصار خالقيت در خدا، خالقيت مستقل و اصيل است كه آفريننده در آفرينش تكيه بر ديگرى نكند. چنين آفرينندگى از اوصاف خداست.

البته آفرينندگى تبعى و سايه كه متكّى به خواست خداوند باشد، از غير خدا هم برمى‏آيد. از اين رو خداوند، خود را به «بهترين آفرينندگان» توصيف مى‏كند: «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ». (مومنون/14)و تصريح مى‏كند كه جز او هم آفرينندگانى و جود دارند، ولى او بهترين آنان است و اين تنها به اين سبب است كه آفرينندگى خداوند، ذاتى است نه اكتسابى، بر خلاف ديگران.
و از همين جاست كه مى‏بينيم عيساى مسيح، خلقت را به خودش نسبت مى‏دهد و مى‏گويد: «أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ». (آل عمران/49)
«من براى شما از گل به صورت پرنده مى‏آفرينم، پس در آن مى‏دمم، آنگاه به اذن پروردگار، پرنده مى‏شود.»...."

اهریمن با ایجاد نقص چیزی را پدید می آورد، نه اینکه چیزی را بسازد.}

سلام بر حقیقت جویان

همین جمله خطا است

چون اهریمن توانایی تصرف در ادمی را ندارد

فقط دعوت و وسوسه می کند

برای همین هم هست که باید از بسیاری از شک ها دوری کرد
و اسیرشان نشد
چون با القای شک و تردید و تصورات غلط ادمی را گول می زند

«من براى شما از گل به صورت پرنده مى‏آفرينم، پس

در آن مى‏دمم، آنگاه به اذن پروردگار، پرنده مى‏شود.»...."

این ایه در انتها زنده شدن و خلق شدن را از خدا می داند

نه از دمیده شدن

ولی ایا اهریمن همچین توانایی دارد ؟

ایا او فرستاده ی خدا است تا مردم را به سوی او دعوت کند؟

حضرت مسیح وسیله است نه خالق

سلام بر حقیقت جویان

همین جمله خطا است

چون اهریمن توانایی تصرف در ادمی را ندارد

فقط دعوت و وسوسه می کند

برای همین هم هست که باید از بسیاری از شک ها دوری کرد
و اسیرشان نشد
چون با القای شک و تردید و تصورات غلط ادمی را گول می زند


محمد گرامی
درود
مرا برای باور مغان ماد محکوم میکنید؟

مرا برای باور مغان ماد محکوم میکنید؟

مگر این سخن شما نیست؟

اهریمن با ایجاد نقص چیزی را پدید می آورد، نه اینکه چیزی را بسازد.

مگر این سخن شما نیست؟

محمد گرامی
درود
گفتم که در باور مغان ماد این اهریمن هم اینگونه است. آفریدگاری مستقل نیست. این سخن از من نیست. از وندیداد و مغان ماد است. به هر روی در همه نوشته های ساسانی، بر آفریدگاری خداوند و هستی روز پسین و شمار سدش (دادگاه خدایی) و ... و نیستی اهریمن به عنوان بنیادهای دینی که هر کس برای رستگاری باید به آنها باور داشته باشد تاکید شده است.
روی هم رفته منظورم آن است که اهریمن وندیدادی هم به آن سیاهی که شما میفرمایید نیست.

اهریمن وندیدادی هم به آن سیاهی که شما میفرمایید نیست.

سلام بر حقیقت یابان

اگر خوبند پس چرا به اهریمن جایگاه خدایی داده اند؟

و اگر شما قبول ندارید پس چرا طرفداری می کنید؟

راستی چرا این بخش ها را از اوستا جدا نمی کنید؟

موضوع قفل شده است