جمع بندی سخن امام علی (ع) در مورد کسی که اکراه دارد حرف بزند

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سخن امام علی (ع) در مورد کسی که اکراه دارد حرف بزند

یه سوال داشتم از همه
این سخن از امام علی (ع) که فرمودند از کسی که اکراه داره درمورد چیزی حرف بزنه سوال نپرسید, ینی وادارش نکنید که جواب چیزی رو که نمیخواد بده بگه
این سخن کامل و دقیقش رو کسی نشنیده به من بگه؟

برچسب: 

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد پیام

با اصرار مجبور کردن و بقولی توی منگنه گذاشتن افراد برای سخن گفتن از اخلاق اسلامی نیست.

[=times new roman] اهمیت وباید های سوال و پرسش از دیگران.
1 - اصولاً ارزش انسان به سوال كردن است چون الاغ هرگز سوال نمى‏كند زیرا براى انسان است كه شك بوجود مى‏آید و انسان براى بر طرف كردن آن سؤال مى‏كند. امام مى‏فرماید: «القلوب أقفال و مفاتحها السؤال»(غررالحكم، ص‏60) قلبها بسته شده و كلید آن سؤال است. یا «العلم خزائن و مفتاحها السؤال»(كنزالفوائد، ج‏2، ص‏107) علم خزینه‏اى است كه كلید آن سؤال است. امام باقر(ع) شعرى دارد، « شِفَاءُ الْعَمَى طُولُ السُّؤَالِ وَ إِنَّمَا تَمَامُ الْعَمَى طُولُ السُّكُوتِ عَلَى الْجَهْل»(كفایةالأثر، ص‏253) شفاى نابینایى سؤال است و تمام نابینایى سكوت است. یعنى در اینجا تشبیه كرده‏اند. امام صادق(ع) فرمود: «إِنَّمَا یَهْلِكُ النَّاسُ لِأَنَّهُمْ لَا یَسْأَلُونَ»(كافى، ج‏1، ص‏40) حكایت و بدبختى مردم براى این است كه نمى‏پرسند. عمرى غسل بلد نیست یا نمازش غلط است ولى نمى‏پرسد یا مریض است ولى از دكتر نمى‏پرسد و در انتخاب شغل نیز مشورت نمى‏كند. امیرالمؤمنین مى‏فرماید: سقوط امت بوسیله گروه است كه یكى ازآنها «جاهل یستنكف أن یتعلم»(غررالحكم، ص‏371) نمى‏داند ولى ننگ دارد كه بپرسد. در قرآن داریم «ثانِیَ عِطْفِهِ» حج/9 یعنى كسى كه شانه هایش را بالا مى‏اندازد و مثل كسى كه مى‏خواهد آمپول بزند و خودش را مى‏گیرد و آمپول زن مى‏گوید خود را شل كن.

در روایت داریم از كسانى كه از مردم شكایت مى‏كنند یكى دانشمند است كه مى‏گوید من در میان مردم بودم ولى از من سؤال نمى‏كردند. اصولاً میزان رشد انسانها به سؤال است. 12 چیز عامل رشد است و یكى دیگر از آنها دعا كردن است و دعا نشان دهنده میزان رشد و طرز تفكر است. به كسى گفتند، 3 دعاى مستجاب خواهى داشت او ابتدا دعا كرد كه زن او زیباترین باشد و شد بعد دید همه درباره زن او صحبت مى‏كنند و موجب دردسر شده است سپس دعا كرد زن او زشت‏ترین شود و شد. بعد متوجه شد نمى‏تواند او را نگاه كند سپس دعا كرد مثل اولش شود و 3 دعایش را بیهوده از دست داده بود. سابق پول درآوردن مهم بود ولى الان خرج كردن آن هم مهم است. امیرالمومنین فرمود هرچه مى‏خواهید از من بپرسید، آن وقت احمقى گفت: ریش من چند تا است؟ سؤال نكردن نشانه بى خیالى است. اگر به من بگویند در مورد آسمان چیزى بپرس نهایتاً مى‏توانم چند سؤال سطحى بپرسم ولى یك ستاره شناس هزاران سؤال پیچیده خواهد داشت. پس هر كس بیشتر مى‏داند بیشتر مى‏پرسند. و اگر كسى از احكام دین سؤالى ندارد یا دانشجو و طلبه سؤال ندارند نشانه بى اطلاعى و كم توجهى آنهاست.
آداب سؤال. در مورد آداب سؤال پانزده مورد یاداشت كرده ‏ام.

1 - خجالت كشیدن. حدیث داریم حیانكند قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «الْحَیَاءُ حَیَاءَانِ حَیَاءُ عَقْلٍ وَ حَیَاءُ حُمْقٍ»(كافى، ج‏2، ص‏106) دو رقم حیا داریم برخى حیاها از عقل و برخى از حماقت است. حدیث داریم هر كس 1 ساعت ننگ شاگردى را تحمل نكند عمرى ننگ بى سوادى را تحمل باید بكند.
2 - از اهل آن بپرسد.

3 - به موقع بپرسد. یك لطیفه تاریخى، در جبهه بودند از على(ع) پرسیدند یا على نظرت راجع به فلانى چیست؟ امام فرمود: این سؤال در این موقع نشان دهنده این است كه شما توطئه‏اى در نظر دارید. پس به موقع سؤال كردن خیلى مهم است.

4 - خوب طرح كردن سؤال كه ارزش است.

5 - از هر چیزى نباید سؤال كرد. باادب سؤال كند عجولانه نباشد یا اگر معلم یا پدر و مادر گفت: بلد نیستم، نباید او را تحقیر كرد. از عالمى و بزرگى پرسیدند گفت: نمى‏دانم، بعد گفتند پس این عمامه براى چیست؟ گفت، عمامه براى اینهایست كه بلد هستم. و همینطور از كسى هم كه بالاى منبر رفته بود این سوال را پرسیدند كه اگر بلد نیستى چرابالاى منبر رفته‏اى و او گفت: اینها براى چیزهایى است كه مى‏دانم و اگر قرار بود براى چیزهایى كه نمى‏دانم پله بسازم باید تا آسمان منبر و پله مى‏ساختم. برخى شغلشان سؤال كردن است ولى اهل عمل نیستند و ما هم از این پیر مردهاى قدیمى داشتیم و بالاى منبر از ما مى‏پرسیدند. دختر عمه، پسردائى اگر شیر نوه خاله خودش را خورد با مادر زن عمویش محرم مى‏شود یا خیر؟ یا طلبه‏اى مى‏پرسد(اشطرتن) چه صیغه‏اى است؟ و از این سؤالها مى‏پرسند تا طرف را تحقیر كنند. گاهى سؤال كردن براى فهمیدن است، گاهى براى فهماندن است، گاهى براى امتحان، گاهى براى خودنمایى، گاهى براى تحقیر دیگران، گاهى براى ایجاد وسوسه. مثلاً مردم در حال نماز خواندن هستند مى‏پرسد آقا شما این امام جماعت را عادل مى‏دانید؟ مى‏گویند كسى ریش داشت و فردى از او پرسید شما هنگام خواب ریش خود را روى پتو مى‏گذارید یا زیر آن و ایشان تا به حال به این مساله فكر نكرده بود و شب براى اینكه بفهمد همیشه چكار مى‏كرده است، خوابش نبرد. گاهى سؤال براى توبیخ است، گاهى براى بهانه است، بنى اسرائیل گفتند گاوى را ذبح كنید آنها پرسیدند زرد باشد یا سرخ یا سفید یا سیاه یا چند كیلو باشدو. . . و این است كه مى‏گویند ایرادهاى بنى اسرائیلى. گاهى سؤال براى شایعه سازى است. مثلاً مى‏گویند فلانى 4 زن یا 10 خانه دارد. گاهى سؤال براى جاسوسى است و «یَسْئَلُونَ عَنْ أَنْبائِكُمْ» احزاب/20 واین 10 مورد اهداف سؤال كردن هستند و فهمیدن و فهماندن ارزش دارد ولى بقیه رده بندى دارند و از واجب تا حرام داریم.

ازچه كسى بپرسیم؟ بستگى به موضوع سؤال دارد. اگر مذهبى است «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِیثِنَا»(كمال‏الدین، ج‏2، ص‏483) یعنى اگر موضوع سؤال، مساله‏اى شرعى است كه انسان تكلیف شرعى خود را نمى‏داند باید به مرجع تقلید و مجتهد رجوع كند. البته مجتهد عادل و بى غرض و مرض «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ» نحل/43 از اهل بیت و حدیث و سنت بپرسید. اما حدیثى هم داریم كه(فسئلوا اهل الشرف من العلم) یعنى از شرف اهل علم بپرسید یعنى برخى اهل علم هستند كه شرف ندارند. یعنى از اهل علم با شرف بپرسید. عالمى با شرف است كه حقیقت را كتمان نمى‏كند و كارى ندارد كه به نفع كیست و ضرر چه كسى. كسى كه با شرف است بزرگوار است و بخاطر خط بازى سیاسى و پول حرفى نمى‏زند و شیطنت نمى‏كند. كسى كه شرافت دارد پول بازى و پارتى بازى و رفیق بازى نمى‏كند و هیچ عاملن در اطلاع رسانى وى تاثیر ندارد. اگر سؤال مربوط به اشخاص است باید از خودش پرسید نه از افراد دیگر هر چند بگویند فلانى بسیار قابل اعتماد است. حدیث بخوانم. اگر 50 عادل گفتند قرائتى پول دارد ولى من خودم گفتم ندارم اینجا اسلام مى‏فرماید باید حرف خود من را قبول كرد «فَإِنْ شَهِدَ عِنْدَكَ خَمْسُونَ قَسَامَةً»(كافى، ج‏8، ص‏147) یعنى اگر 50 نفر نزد شما شهادت دادند كه فلانى فلان طور است ولى خودش گفت نه، باید حرف خودش را بپذیرید. چون مى‏بیند یك وقت همه دروغ مى‏گویند به خصوص در مسائل سیاسى كه بسیار راحت جوسازى مى‏كنند و مارك مى‏زنند. دو قصه پیرامون عشق به سؤال بگویم. 1- ابو ایوب انصارى همان كسى كه شتر پیامبر جلوى خانه‏اش خوابید. او حدیثى شنید از پیامبر و گفت من این حدیث را از پیامبر شنیده‏ام. چه كسى آن را از پیامبر شنیده است؟ گفتند فلانى كه الان هم مصراست. و او از مدینه تا مصر رفت تا آن سؤال را بپرسد. مى‏خواستند از امام كاظم ع سؤالى بپرسند در حالى كه امام در زندان بود بران همین صحنه‏اى درست كردند كه خیار فروشى از صبح سبدى روى سرش گذاشت و خیار فروشى كرد تا غروب كه پیرامون زندان خلوت شد. و تا دید مامورها نیستند از كوچه فریاد زد و سؤال پرسید و امام هم از داخل زندان جواب داد. این آدم‏ها بوده‏اند ولن امروزه ما هم در جمهورى اسلامى آدمهایى داریم كه با وجود تلفن و عالمان بسیار سؤالهاى بى پاسخ فراوانى دارند چون هنوز ما در تحقیقات تشنه نشده‏ایم و قصه تشنه شناس را گفته‏ام و تكرار نمى‏كنم. باشد مى‏گوییم. مى‏گویند سابق اسراس جنگى را كه براى فروش مى‏برده‏اند هر اسیرى هنر داشت قیمت بیشترى داشت و اسیرى را كه گران‏تر بود پرسیدند چه هنرى دارد گفتند تشنه شناس است و با دیدن مى‏فهمد چه كسى تشنه است. خلاصه او را خریدند و بردند در خانه و آن روز غذاى چرب و شور درست كردند و به همه دادند تابخورند بعد از خوردن همه آب خواستند و آب تبود صاحب خانه به برده مى‏گفت اینها تشنه هستند ولى او مى‏گفت اینها دروغ مى‏گویند. اینها چون مى‏خواهند من و تو را امتحان كنند. در همین حین یكى از اینها گفت مرگ بر تشنه شناس و ظرف را برداشت و خودش به سراغ آب رفت. آن وقت برده گفت این واقعاً تشنه است. چون كسى كه مى‏نشیند و آب مى‏خواهد واقعاً تشنه نیست. دانشجویى هم كه هم تلفن دارد و هم عالم هست و هم سؤال دارد ولى نمى‏پرسد واقعاً دانشجو نیست. اما از چه سؤال كنیم بماند تا اگر وقت كردیم بگوییم. در هر حال سؤال كنیم. ابوریحان بیرونى در حال مرگ بود و فقیهى به عیادت او آمد و ابوریحان از او سؤال علمى كرد و عالم گفت شما با این حالتان چه وقت سؤال پرسیدن است و ابوریحان گفت بدانم و بمیرم بهتر از آن است كه ندانسته بمیرم. على(ع) مى‏فرماید: رسول خدا وقتى حركت مى‏كرد من قدم به قدم از او سؤال مى‏پرسیدم «كَانَ لَا یَمُرُّ بِی مِنْ ذَلِكَ شَیْ‏ءٌ إِلَّا سَأَلْتُ عَنْهُ»(بحارالأنوار، ج‏2، ص‏230) در جبهه پیرمردى از على(ع) پرسید توحید یعنى چه؟ همه گفتند الان چه وقت این سؤالهاست اما امام فرمود شما بجنگید تا من برایش بگویم. آن وقت ما مى‏گوییم الان حال نداریم. كسى مى‏گفت دانشجوهاى ما 40 روز است مرغ نخورده‏اند نخست وزیر گفت مگر ابو على سینا چند مرغ خورده است. ناخداى خوب كسى است كه كشتى خود را در آب شیرین و شور و در هر وضعیتى براند و صیاد و غواص و خوب هم همینطور است. اما جواب دهنده كه من برخى حرفهایم را نگفتم تا به این مطلب بپردازیم. در مقام سؤال پدر و مادرها 3 نوع هستند. یك پدر و مادرهایى كه هرچه از آنها مى‏پرسند به بچه هایشان دروغ مى‏گویند و به فهم و علم و امانت الهى خیانت مى‏كنند. دوم برخى پدر. مادرها بچه‏ها را مى‏كوبند و مى‏گویند مگر فضولى، فضولها را مى‏گیرند. كسى راه مى‏رفت و مرتب مى گفت 16، كسى از او پرسید چرا مگویى 16، او گفت 17، پرسید چرا مى‏گویى 17، گفت داشتم فضولهارا مى‏شماردم. سوم پدر و مادرهاى كه به بچه‏اش در حد عقلش جواب مى‏دهد. اگر بلد نیست به طرق مختلف جویا مى‏شود و از آقا یا با تلفن از كسى مى‏پرسد و به بچه مى‏گوید. كسى به من گفت آقاى قرائتى چه كنم كه حواسم موقع خواندن نماز جمع باشد من هم گفتم دستت را به من بده تا با هم برویم و از كسى بپرسم چون من هم نمى‏دانم. شما هم اگر سؤال فرزندانتان را بلد نبودید خیلى راحت بگویید نمى‏دانم و با هم مى‏رویم و مى‏پرسیم. اما جواب دهنده. ابتدا باید ایجاد آمادگى كرد چون شاگرد و مستمع باید آماده شود. لطیفه‏اى بگویم كه حدیث است. و بگویم كه علم ما در مورد حدیث بسیار ضعیف است و شاید مساله‏اى نداشته باشم مگر آنكه در مورد آن حدیث داشته باشیم. كسى از خدمت امام سؤال كرد. امام «فَأَطْرَقَ رَأْسَهُ» امام سرش را پایین انداخت و سپس جواب داد. او گفت: آقا بلد نبودى؟ امام فرمود چرا، و او پرسید پس چرا سرتان را پایین انداختید؟ امام فرمود مى‏خواستیم تا تو تشنه شوى براى همین زود جواب ندادم. چون لحظه‏اى مكث باعث مى‏شود مطلب در ذهن بماند. مى‏گویند پدرى به پسرش و صیت كرد اگر خواستید خانه را بفروشید ابتدا سر در خراب كنید و بسازید سپس بفروشید تا بفهمید بنایى چقدر كار دارد. امام مى‏فرماید(توقیرا للحكمه) یعنى سرم را پایین انداختم و تو را منتظر گذاشتم تا قدر جواب را بدانى. در نیشابور وقتى از امام رضاسؤال كردند، امام فرمود: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»(توحید صدوق، ص‏25) و بعد از مدتى فرمود: «وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا» و مردم را تشنه گذاشت. خود خداوند هم وقتى مى‏خواهد حرفى بزند ابتدا ما را تشنه مى‏كند. مثلاً «الم ذلِكَ الْكِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ» بقره/2-1 یا «وَ الْفَجْرِ وَ لَیالٍ عَشْرٍ وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ وَ اللَّیْلِ إِذا یَسْرِ» فجر/4-1 فجر و شب و. . . قسم مى‏خورد كه چى؟
«هَلْ فی‏ ذلِكَ قَسَمٌ لِذی حِجْرٍ» فجر/5 یا «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشاها» شمس/4-1 و یازده قسم مى‏خورد تا بگوید «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها» شمس/9. یا قرآن مى‏فرماید «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ وَ إِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ وَ إِذَا الْجِبالُ سُیِّرَتْ وَ إِذَا الْعِشارُ عُطِّلَتْ وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ » تكویر/9-1 یعنى خود خدا هم گاهى با قسم شنونده را تشنه مى‏كند گاهى هم با چند اگر، و گاهى هم با حروف مقطع مثل برخى خطبا و به این ترتیب طرف را آماده مى‏كنند. دوم، اگر جواب را بلد نیستى راحت بگوید بلد نیستم چون از پیامبر كه بالاتر نیستى. خدا مى‏گوید در قرآن كه پیامبرش مى‏گوید «لا أَعْلَمُ» انعام/50 یا «إِنْ أَدْری» انبیاء/109 نمى‏دانم «عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی» اعراف/187 یعنى خدا مى‏داند. از علامه طباطبایى صاحب تفسیر المیزان سؤالى پرسیدند، ایشان فرمود اگر بگویم نمى‏دانم اشكالى ندارد و آنها گفتند: نه، سپس ایشان فرمود پس نمى‏دانم. چون برخى نمى‏دانند ولى آنچنان سمبل مى‏كنند و مى‏گویند اقوال بسیارى در این زمینه هست و باید مراجعه كنم و. . و انسان مى‏فهمد كه نمى‏داند. آقاجون علامه طباطبائى گفت نمى‏دانم شما هم بگویید نمى‏دانم. «وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ» اسراء/36 در مورد چیزى كه علم ندارى قضاوت نكن و حكم نكن. «مَنْ أَفْتَى النَّاسَ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لَا هُدًى لَعَنَتْهُ مَلَائِكَةُ الرَّحْمَةِ وَ مَلَائِكَةُ الْعَذَابِ وَ لَحِقَهُ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِفُتْیَاهُ»(كافى، ج‏1، ص‏42) و چقدر حدیث در مورد كسى كه بدون علم فتوى بدهد، داریم.
سوم، در جوابها كلیدى جواب بدهیم. یعنى سعى كنید یك جواب كلى و كلیدى بدهید كه خودش همیشه بتواند جواب را بیابد. مثلاً كسى مى‏پرسد فلانى چطور آدمى است؟ مى‏گویند انسان داغى است؟ من جواب مى‏دهم كه داغ است یا پخته یا هر دو چون هر داغى ممكن است سرد شود ولى هیچ پخته‏اى خام نمى‏شود پس سعى كنید هم داغ باشید و هم پخته چون هیچ پخته‏اى خام نمى‏شود. مثلاً مى‏پرسد نمى‏دانم لباسم نجس شده است یا خیر؟ امام مى‏فرماید: «كُلُّ شَیْ‏ءٍ طَاهِرٌ»(مستدرك‏الوسائل، ج‏2، ص‏583) تا اینكه علم پیدا كنى. یا ما قبلاً وضو نداشتیم و نمى‏دانیم وضو گرفته‏ایم یا خیر؟ خوب قبلاً كه وضو نداشته‏اى حالا هم ندارى تا وقتى كه علم پیدا نكنى به وضو گرفتن یا اگر وضو دارى و نمى‏دانى كه خوابیده‏اى یا خیر، هنوز هم وضو دارى. قرآن مى‏فرماید «قُلْ یا أَیُّهَا الَّذینَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقینَ» جمعه/6 هركس گمان مى‏كند انسان خوبى است باید از مرگ نترسد. مثل اینكه من كه الان در حال سخنرانى هستم اگر هر مقام علمى وارد شود و رنگ من عوض نشود، مشخص مى‏شود كه حرفهایم درست است ولى اگر كسى آمد و من دست و پایم را گم كردم معلوم مى‏شود حرفهایم چرت و پرت بوده است. پس اگر مى‏خواهید ببینید واقعاً حزب اللهى هستید ببینید واقعاً آماده مرگ هستید یا خیر؟ مى‏گویند نرخ شما چقدر است؟ من یك فرمول كلى مى‏گویم، هر كجا گناه كردید قیمت شما همانقدر است مثلاً اگر بخاطر 30 تومان دروغ گفتى قیمت شما همان 30 تومان است و فرقى نمى‏كند كه فوق لیسانس باشى یا غیره. اما نرخ على(ع) آنقدر است كه مى‏گوید اگر همه هستى را بدهند تا من گناه كنم هرگز گناه نخواهم كرد. اگر من را با یك بستنى خریدند دیگر حجه‏السلام نیستم و فقط یك بستنى هستم. مسأله دیگر در جواب سند نقل كنید. امام باقر(ع)مى‏فرماید هر كس از من سؤالى كرد و من جواب دادم از من سند بخواهید تا سند قرآنى آن را برایتان بگویم. مسأله استفاده از هنر در جواب دادن مثل خدا كه وقتى ابراهیم(ص) در مورد زنده كردن مردگان در قیامت از خداوند سؤال كرد خداوند به طریقه نمایش به او جواب داد كه قصه‏اش را مى‏داند. یك وقت آقایى بالاى منبر این داستان را تعریف مى‏كرد، حیوان چهارم را گفت الاغ بود(یادش نبود)پرسیدند كه الاغ نمى‏پرد؟ او گفت كه الاغهاى زمان ابراهیم مى‏پریدند. كسى نزد امام آمد و گفت شما این همه یار دارید چرا قیام نمى‏كنید. امام به گفت بیا برویم بگردیم و رفتند بیابان. سپس به او فرمود برو بزغاله‏ها را بشمار، و او گفت 17 تا است و امام فرمود: اگر به تعداد این بزغاله‏ها یار داشتم قیام مى‏كردم. مسأله دیگر ارجاع به داناتر، یعنى بگویید جواب سؤال شما این است ولى فلانى از من بهتر مى‏داند. یا وقتى كسى براى عذرخواهى بخاطر غیبت مى‏آید كلى خورش را سبك و سنگین نموده است تا خود را به این كار راضى كرده پس من نباید بپرسم چرا غیبت كردى یا چه چیزى گفتى؟ هر سؤالى را نباید جواب داد مثل اسرار نظامى، یوسف(ع) خواب دید و براى پدرش نقل نمود. یعقوب(ع) فرمود: «قالَ یا بُنَیَّ لا تَقْصُصْ رُؤْیاكَ عَلى‏ إِخْوَتِكَ فَیَكیدُوا لَكَ كَیْداً» یوسف/5 خوابت را براى برادرانت نقل نكن چون براى تو نقشه مى‏كشند پس نباید هر سؤالى را جواب داد.

سؤالهاى مسخره را هم نباید جواب داد مثل اینكه مى‏پرسند شما چند كیلویى؟ از رسول اكرم(ص) سؤال مسخره‏اى پرسیدند و پیامبر ناراحت شد. خداوند فرمود: سؤالهایى از این بدتر از حضرت موسى پرسیده‏اند «فَقَدْ سَأَلُوا مُوسى‏ أَكْبَرَ مِنْ ذلِك» نساء/153 در سؤال تكلف نداشته باشد و جواب دهنده سعى كند از شغلش بپرسد. كسى پرسید شما همه اینهایى را كه مى‏گویى خودت هم عمل مى‏كنى. و آقا پرسید شما چه كاره‏اى؟ گفت به كفاش، واو گفت مگر تو همه كفشهایى را كه تعمیر مى‏كنى خودت مى‏پوشى؟ ! ارتشى مى‏پرسید چرا نماز عربى است. وگفت سرود ملى شما باید فارسى باشد اگرچه عرب و كرد و لر، در ایران است چون زبان بین المللى است. پس باید در جواب دادن از شغل طرف مقابل استفاده كنید. وقت روبه پایان است. كتابهایى در مورد پاسخ به سؤالات است. كتاب علل الشرایع كتابى است حدود هزار صفحه كه از امام مى‏پرسند چرا غسل یا تیمم و. . . فلان طور است و امام پاسخ مى‏دهند و كتابى است به نام المراجعات كه صد سؤال و جواب است و همینطور كتاب احتجاجات طبرسى(اجوبه موسى جارالله) حضرت امام(ره) مجموعه استفتاءاتى دارند كه چاپ شده است. مرحوم شهید هاشمى نژاد هم سؤال شما پاسخ كتابى به این نام دارند و پرسشها و پاسخ‏ها همینطور. ولى سؤال از روز قیامت ماند كه مى‏پرسند جوانى‏ات را چه كردى، از كجا در آوردى و در چه راهى خرج كردى؟ چه كسى رأى دادى و از رهبرى مى‏پرسند و رئیس جمهور پس سؤال از قیامت هم خیلى مهم است ولى فرصت ما تمام شد. انبیاء و اولیاء و شهداء و پدر و مادر و استاد و. . همه برگردن ما حق دارند. خدایا هركس بر گردن ما حق دارد و از دنیا رفته است با امیرالمؤنین و شهداى صدر اسلام محشور بفرما و به هركس كه الان برگردن ما حق دارد عزت و وحدت مرحمت بفرما.

[=times new roman]باید بدانیم که از هر چیزى نباید سؤال كرد. باادب سؤال كند عجولانه نباشد یا اگر معلم یا پدر و مادر گفت: بلد نیستم، نباید او را تحقیر كرد

[=times new roman]القلوب أقفال و مفاتحها السؤال قلبها بسته شده و كلید آن سؤال است.
[=times new roman](غررالحكم، ص‏60)

موضوع قفل شده است