هر مزاحی مزاح نیست استاد واقعا نارارحت شدم مگه من دارم چشم میزنم شمارو که ایشون این ایه رو اوردن کار خوبی نبود!این ایه رو معمولا برای چشم نخوردن میارن!! من برای شما استاد خوبم فقط با شوخی نوشتم که زحمت کارتونو به خودتون بگم که اینقدر به فکر هستید درسایت و دائما در فعالیت ... هرکس بود ناراحت میشد از این حرف به ظاهر مزاح@};-
تبريك ماه مبارك
آمار تبريك پيامكي و تلفني در كشورهاي عربي براي حلول ماه مبارك رمضان خيلي بالا است.
اي كاش مسؤولان كشور همچون رئيس جمهور همين طور كه ايام عيد نوروز تبريك پيامكي مي گويند حلول ماه مهماني خدا را هم تبريك مي گفتند با پيامك يا كبوترهاي نامه بر سايبري
تبريك ماه مبارك
آمار تبريك پيامكي و تلفني در كشورهاي عربي براي حلول ماه مبارك رمضان خيلي بالا است.
اي كاش مسؤولان كشور همچون رئيس جمهور همين طور كه ايام عيد نوروز تبريك پيامكي مي گويند حلول ماه مهماني خدا را هم تبريك مي گفتند با پيامك يا كبوترهاي نامه بر سايبري
خب ما اولياء الهي شب زنده دار
تكبري نداريم ما حلول ماه رمضان را به شما مسؤولان شكم سوز (ببخشيد دلسوز) تبريك عرض مي كنم
مديريت موفق شهوت
برويد حوزه و در كنارش تخصصي هم بخوانيد كه مجبور بشي براي درس هاي امروزتون از ساعت فردا هم وام و قرض بگيريد
كلاغ پر
گنجشك پر
شهوت پر اينجا
ضامن بانكي رفتم وام ازدواج بگيرم كارمند بانك گفتند: برو دو تا ضامن بيار. گفتم: ضامن من خداست و امام رضا. كارمند قبول نكرد. مشكلم را به مدير بانك در ميان گذاشتم. گفت: حق با كارمند ماست. شما افرادي را براي ضمانت بياوريد كه ما بشناسيمشون.
.................
شوخ طبعي هاي طلبگي، محمدحسين قديري، ص70.
تبريك ماه مبارك
آمار تبريك پيامكي و تلفني در كشورهاي عربي براي حلول ماه مبارك رمضان خيلي بالا است.
اي كاش مسؤولان كشور همچون رئيس جمهور همين طور كه ايام عيد نوروز تبريك پيامكي مي گويند حلول ماه مهماني خدا را هم تبريك مي گفتند با پيامك يا كبوترهاي نامه بر سايبري
سلام
فرمایشی می فرمایید ها جناب استاد!
الان ، دوران، دوران اصلاحات است. حرف از ارزشهای اسلامی می زنید؟؟؟
میهمانی خدا؟ روزه؟ اخلاص؟ عبودیت؟ تقوا؟
الان آزادی و خرد ورزی در بورس است. هر کسی عقل دارد و آزاد است روزه بگیرد یا نگیرد! یا نماز بخواند یا نخواند! باید برای آزادی و کرامت خدادادی مردم احترام قائل شوید!
يادش به خير
قديما ي راديو داشتم. تلويزيون هم برنامه نداشت بابام ميزونش مي كرد روي موج شهرمون. آنتن دهي هم خوب نبود.
وسط دعا موج موجي مي شد و به هم مي ريخت و دوباره حال موج خوب مي شد ي نمونه: اللهم اني اسئلك ووونههههنيرلااثرد خااادر و كلُ.. تهاههاااق..رخ ااااا ..بهي
( حال بد موج را قرمز رنگ كرده ام)
من مدت ها بود دعا را با اين امواجي موجي حفظ بودم. خيلي بابام زحمت كشيد به من بفهماند كه صداهايي مانند ووونههههنيرلااثرد خاادر جز دعا نيستند. [FONT="]شوخ طبعي هاي طلبگي، ج2، ص 105.
خدايا
تو از ميان همه گزينه هاي من گزينه «همه مواردي»
خدايا
در انتخابات زندگي علي رغم همه تبليغات شيطان من به تو رأي مي دهم
خدايا
به من ياد بده چه طور به شيطان بگويم: قهر، قهر، تا قيامت!
خدايا
مرا چندتا دوست داري؟
خدايا
«خدا» را دوست دارم. «حافظ »را هم، ولي خدا حافظ را نه
چلغوز
اصفهانيه مي گفت: مشهد داشتم چهار راه نادر مي رفتم ديدم مغازه داره زده: چلغوز موجود است.
گفتم: همه ي خري شدن ما همون آقايي كه هستيم هستيم. عجب جلغوز هم از شهر ما مهاجرت كرده براي خودش آدم شده اينجا شوخ طبعي هاي طلبگي، ج2، ص 105.
حاج آقا زخم معده داری یا...؟
یکی از دوستانم که در دستگاه قضاوت است و فردی بسیار اخلاقی و خود ساخته است گفت برحسب وظیفه گفتم امسال تبلیغ بروم به امام زمان(عج) مدیون نشوم به سازمان تبلیغات شهر ایکس رفتم مردی با سبیل چنگیزی آمد و از بین مبلغان مرا برانداز کرد و گفت برای تبلیغ آمده ای گفتم خدا قبول کنه. داد زد و به مسئول دفتر گفت اینو به کسی قول نده من اینو میخوام(یاد خرید برده و کاکا سیاه ها افتادم و جلوی خنده ام را گرفتم) من خوش نداشتم به منزل فردی بروم به او گفتم مزاحم نمی شوم اگر مسجدی مدرسه ای کتابخانه ای باشد من آنجا می روم. او گفت مگه من مرده ام باید حتما بریم خونه ما. به رغم باطنی با اصرار او مجبور شدم و قبول کردم این مرد بر خلاف همه افرادی بود که طلاب می گویند میزبان است. نماز را فهمیدم تو منزل ایشان تنها او آن هم پیش من مجبوری می خواند. به او گفتم قبلا هم طلبه منزل شما برای ایام تبلیغ مییامد گفت اولین بار که آخوند جماعت تو خونه ما حاضر میشه بچه های من هم از دو فرسخی آخوند جماعت رد می شوند. گفتم امسال چی شده روحانی می بری.
گفت راستش یک هیات با دوستام زدم گفتند سازمان تبلیغات برای هیات شکر می دهد ولی یک آخوند هم باید روش ببریم.
روز اول: دیس برنجی اندازه خوراک سه نفر جلو من گذاشت با تعجب گفتم این همه را برای من کشیدی گفت کمه گفت نه چه خبر.کمی از آن برادشتم او اصرار کرد باید بخوری نکنه دست پخت ما را دوست نداری گفت نه . دوست دارم گفت فهمیدم باید از رستوران غذا سفارش بدم گفتم من اصلا غذایی رستوران را نمی خورم گفت پس چی چرا نمی خوری فهمیدم آب به آب شده یا دلت برا زن بچه ات تنگ شده گفتم مگه می خوام خودکشی کنم که این همه بخورم دست شما درد نکنه. بعد یک لیوان نوشابه برام ریخت گفتم دست گلت درد نکنه ولی من نوشابه نمی خورم گفت تو هم مثل من زخم معده داری گفتم نه.
گفت همه معادلات ذهنی منو داری به هم می زنی من شنیده بودم آخوندها خوب می خورند.
ماه مبارك شد و....
ماه مبارك شد و جناح هاي سياسي افراطي حالشون خوب نشد. دعا كنيم براشون.
بد حرف مي زنن. براي اثبات خود ديگري را لجن مال مي كنند
چه بوي گندي مي ده افراط. هر دو جناح بايد آشغال را زود به زود تو نايلون بذرند و رأس ساعت بذارند بيرون از خانه دل. شوخ طبعي هاي طلبگي، ج2، ص 79.
= خبرخوب اینکه پاکستان، آمادگی خود را برای برقراری ارتباط مسالمت آمیز با ایران و برداشتن تحریم های خود اعلام فرمود!!!!
الحمدلله ازامسال، چهارشنبه سوری ها دیگه مواد منفجره و کمربند انتهاری، کم نداریم...
= خبر بد هم اینکه بعد از جیبوتی، مالدیو هم ارتباط خود را با ایران، قطع فرمود!
درمورد این حادثه ی عظیم باید گفت که علاوه بر مقصر بودن دولت قبلی (که هیچ شکی در مقصربودنش نیست)، آقایان علی دایی و کریم باقری هم به شدت مقصر هستند!
آخه چرا هفده تا گل زدید بهشون؟!!؟!؟ تازه به دوران رسیده ها!!!!
ماه مبارك شد و....
ماه مبارك شد و جناح هاي سياسي افراطي حالشون خوب نشد. دعا كنيم براشون.
بد حرف مي زنن. براي اثبات خود ديگري را لجن مال مي كنند
چه بوي گندي مي ده افراط. هر دو جناح بايد آشغال را زود به زود تو نايل بذرند و رأس ساعت بذارند بيرون از خانه دل. شوخ طبعي هاي طلبگي، ج2، ص 79.
کاش جناح های سیاسی به جای تخریب دیگری با خدمت کردن خودشان رو اثبات میکردن
وسواس فكري و عملي سياسي (ocpd)
با بزرگي گفتگوي مي كردم حال و روز من را كه ديد تشويقم كرد كه با روح پزشك مشورت كنم تشخيص ايشان اين بود كه گرفتار اضطراب عرفاني شده ام. وقتي به ملاقات «روح پزشك» رفتم. منشي خانم نداشت برخلاف خيلي از مطب ها، پيرمرد ريش سفيدي منشي او بود. خيلي گرم مرا پذيرفت. به او گفتم موقع انتخابات تپش قلبم بالا مي رود و دچار تنگي نفس مي شوم. از قديم نسبت به شعارهاي انتخاباتي آسم و حساسيت دارم.
وقتي مي بينيم كه كانديدها و حاميان افراطي دو جناح، به جاي اثبات خود، با كلنگ بي تقوايي ساختمان شخصيت ديگري را تخريب و لجن مال مي كند حالت تهوع و گلاب به روتون استفراغ سياسي بهم دست مي دهد. تو دلم هميشه مي گويم اي كاش همگي «ذوالجناح» كشور بودند و به سوي سرزمين آباداني و اخلاق مي تاختند، نه دو «جناح افراطي» و به سوي ويراني.
لحظه اي كه مي بينيم در ستاد انتخابات برخي به جاي بيان نظرات و ديدگاه ها و راهكارهاي خود، من را دعوت به نشست و صرف ميوه و غذا مي كنند گاهي «توهم ديداري» پيدا مي كنم و طرف را خر مي بينيم و زماني گرفتار خطاي شناختي «ذهن خواني» مي شوم و تصور مي كنم او ما را گاو مي پندارد.
هنگامي كه مي بينيم براي جمع كردن رأي از دروغ و فريب جوانان با شعار رنگ و وارنگ و مغالطه استفاده مي شود حافظه حسي و كوتاه مدت و بلند مدتم احساس بيگانگي با آنها پيدا مي كنند.
زماني كه مي بينيم كانديدي شعار مردمي مي دهم و بعد از رأي آوردم حاجي حاجي مكه مي شود فكرهاي تكراري مياد تو سرم. بخش هاي مهم مخم مانند لب فرونتال، لب پاریتال ولب اکسیپیتال همگي اعتصاب مي كنند. ليمبيك مغزم هنر زيباانديشي و زيبابيني خودش را دست مي دهد. بادامه و سينگوليت قدامي ام دل درد مي گيرند و مجبور آنها را بفرستم مرخصي.
وقتي پاي سخنراني برخي از سياسيون مي نشينم احساس مي كنم به تعبير عاميانه خيلي هيدروسفاليك و كله گنده هستند؛ به تعبير علمي براي خودشان مخاند.
البته مثبت انديش هم هستم خوبي آنها را هم مي بينيم، به نظرم آنها عاقبت انديشند و جهان ديده اند و براي خود و فرزندانشان در جزایر لانگرهانس كاخ و قصر دارند و يا قصد دارند بسازند.
مدام فكر منفي درباره مقدسات مياد تو ذهنم، پناه برخدا، فكرِ ديگه دست خودم نيست. پيوسته فكر مي كنم بسياري از سياسيون اسهال قلمي و بياني دارند و يبوست فكري و قدمي.
روح پزشك سري تكان داد و نبضم را گرفت و گفت: چه به سرت آورده اند اين از خدا بي خبران شما گرفتار «وسواس فكري و عملي سياسي» شده اي به تعبير عاميانه بگم بفهمي مبتلا به ocpd شده اي.*
غم عالم مانند سيل به قلب سرازير شد و ابر چشمام باراني شدند و ناراحتي و بغض پرسيدم: هيچ اميدي نيست؟
گفت: اميدت به خدا باشه، بايد درمان را متمركز بر قسمت آهيانه مغزت كرد.
گفتم: چه طوري؟
گفت: تومور سياسيون بي تقوا در مغز كشورت بايد جراحي شود و برداشته شود.
بعد مچ دستم را گرفت و براي شفاي همه مريض هاي سياسي خواند: أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء؛ یا کسى که دعاى مضطرّ را اجابت مى کند و گرفتارى را برطرف مى سازد.[1]
برخي از بزرگان علمي كشور اعتقاد دارند
بيماري هايي مثل سرطان و نازايي و ام اس و...بيوتروريست و هديه اي هدفمند از سوي امپرياليسم است.
بنابراين
از جناب آقاي ظريف درخواست مي كنيم كه پول هاي ما را كه توسط آمريكا بلوكه شده است با ظرافت بگوييد كارت به كارت كنند،
نقدي نگيريد والاّ.... نميشه تو اين دوره زمانه به دوستان هم اعتماد كرد
چه رسد به جناح ديگر.:iran:
فرمودند هر روزي كه در آن گناه نشود آن روز عيد است
و
از نظر مادي بنده هم نكته اي بگويم
هر روز كه سر كار نروند كارمندان دولت و حقوق هم دريافت كنند ان روز هم عيد است.
كارمندي با شادي و بشكن مي گفت:عيد فطر دو روز تعطيل است
كارگري گفت: بله تو بشكن نزدني ننه من بزنه؟
....
اگر بخواهيم عيد واقعي بگيريم اين است كه براي همه عيد شود يعني
دولت به افراد غيرشاغل و غيررسمي عيدي به اندازه حقوق يك روز كارمندان رسمي واريز كنه اون وقت ميشه عيد عادلانه (هم توش تدبير است و هم اميد)
عالمي می گفت اگر خواستید بعد از مرگم قبر من را در تخت فولاد اصفهان پیدا کنید بیاید ببینید از کدام قبر شوره بیرون زده چون تو دوره طلبگی ام به اندازه موهای سرم نون پنیر خوردم
قدر اين لحظه ها و ساعات را بدانيم
تو كلينكي كار مي كرديم واقعا در ايام ماه مبارك مشاوره هاي مربوط به اختلافات خانوادگي به شدت كاهش پيدا مي كرد
مي گفتم
نمي دونم حال مشاجره ندارند به خاطر روزه
يا
اين كه واقعا شيطان بسته شده اثرش را گذاشته؟
اين كه مزاح بود ولي معنويت ماه مبارك اثرگذار است انسان احساس مي كنه با فطرتش آشتي مي كنه
وقتي كوچيك تر بودم
از كسي كه روزه نمي گرفت بدم مي اومد
ولي الان دلم مي سوزه براشون. خب ما نبايد بخيل باشيم مهماني خداست و جا براي همه هست هتلش هم پرستاره و پرستاره است سحر به آسمون خدا نگاه كنيم
مرغ باغ ملكوتيم
نزديك دو سال قبل، يكي از اقوام كلنگ يك مرغ داري را به زمين زد. و تو جوجه پنبه اي خريد. خب غالبا اين جوجه ها از دست بچه شهري ها جان سالمي به در نمي برند. اسم شهر اومد دلم گرفت. براي بچه هاي آپارتماني.
خب وقتي انسان راننده تريلي مي شود احساس بزرگي هم كند و و داش مشتي راه مي رود و وقتي در پي كي سوار مي شود و رنو احساس جمع و جوري بودن و جا تنگ بودن دارد. يادش به خير، روستايي كه زندگي مي كرديم كه خيلي با حال بود. صبح هوس مي كرديم مي رفتيم لب رودخانه. بعد از ظهر سر از كوه در مي آورديم.
حالا تصور كنيد چنين فردي را هل بدهند توي قفس آپارتمان چه زجري مي كشد؟ خدايا همه زنداني ها را نجات بده اللهم فك كل اسير، اللهم رد كل غريب
بگذريم
خلاصه جوجه ها در دستان يك آخوند زاده كه شهري بود، ولي توفيق نفس كشيدن در روستا را به خاطر پدرش داشت بزرگ شدند اين روحاني زاده عجيب علاقه به گل و گياه دارد. نمي تواند ببيند توتي يا دختري به بار است در فاميل معروف است كه چوب خشك را به زمين فرد كند درخت مي شود. درختان بي بر زيادي را پيوند مي زند. يك گل در منزلشان كاشته بود 5-6 پيوند زده بود و گل هاي متنوعي مي داد.
جوجه ها بزرگ و بزرگ تر شد
برخي مي گفتند مؤنث هستند و برخي مي گفتند مذكر
تا بزرگتر شدند و با تغييرات هورموني دوران بلوغ و صداي آنها و زود رنج شدنشان و...فهميديم كه خانم هستند براي خودشان.
خب بعيد نيست همسر اين آخوند زاده حساس شود كه چرا شوهرش به اين مرغ ها مي رسد و هميشه هواي انها را دارد.
خرده نان ها و پوست هندونه ها و ته مانده سفره و سبزي هاو... ديگه اسراف نمي شوند
اقوام نزديك وقتي نان خشك يا برنج مانده و...دارند به ايشان مي دهند و گاهي براي اين كه خراب نشود فريز مي كنند تا هر وقت همديگر را ديدند به دست ايشان برسانند.
در مهماني ها هم مي گويد خدا رو شكر مرغ ها هم امروز مهمان هستند و زير ابرويشان (سبيل كه ندارند) چربه.
گاهي هم چندتا تخم مرغ به ما مي دهد و چه رنگي داره زرده اين تخم مرغ وقتي به ما چشمك مي زند.
راستي من رياضياتم خوب نيست اگر نيمي از مردم كشورما هر روز يك برنج اسراف كند يك ماه چندتا برنج اسراف كرده اند؟
ظاهرا آيه اي داريم كه اسرافكار را برادر و ياور شيطان معرفي كرده است ( اين آيه را بخوانيم و عمل كنيم تا رفيق ناخلاف نداشته باشيم)
راستي من رياضياتم خوب نيست اگر نيمي از مردم كشورما هر روز يك برنج اسراف كند يك ماه چندتا برنج اسراف كرده اند؟
ظاهرا آيه اي داريم كه اسرافكار را برادر و ياور شيطان معرفي كرده است ( اين آيه را بخوانيم و عمل كنيم تا رفيق ناخلاف نداشته باشيم)
بيست سي سال قبل واقعا نعمت اين قدر زياد نبود
درست است گراني و تورم زياد است
وقتي مي رفتيم مدرسه ناهار هم مي برديم خيلي ساده بود دور هم ناهار مي خورديم
الان غالبا خانواده سه چهار نفري هستند حسابي هم مي خورند تازه والدين نگرانند بچه ها سوء تغذيه نگيرند و ضعيف نشوند.
...
يادش به خير
ابوجعفر هم اتاقي ام عرب بود
ماه مبارك كه مي شد وقتي مي ديد طلاب تو آشپزخانه افطاري درست مي كنند ناراحت مي شد
مي گفت قبول دارم كه طلبه ها نسبت به مردم ساده زيست هستند ولي خانواده هاي عراقي را مي شناسم كه فقير هستند و همين غذاي طلبگي را ندارند
شب ها براي سحر آشپزخانه مدرسه غذا مي فروخت هركس تمايل داشت فيش تهيه مي كرد و برخي هم كه از غذاهاي مدرسه خوشان نمي امد خودشان به فكر غذا پختن بودن.
ايشان ظروفي را آماده مي كرد و به طلاب مي گفت غذاهاي اضافي خودتان را به من بدهيد
بعد اندك اندك جمع مي شد و ظرف ها پر مي شد و براي فقرا مي برد.
واقعا ماه مبارك يكي از فلسفه هايش چشيدن طعم گرسنگي و درك فقر است
كسي كه سحر تا گلو مي خورد و تا موقع اذان مغرب آروغ (ببخشيد) مي زند مي فهمد فقر يعني چه؟
حكمتي كه با كم خوري آشتي است با شكم هاي پر قهر است.
مسؤولي كه پرخور است واقعا خوب بايد برايش دعا كنيم چون هم نمي تواند فقير را درك كند و هم حكمت با او قهر مي كند اون وقت خر بيار و باقلا بار كن چه شود. مسؤولي كارش حكيمانه نيست ما را كجا مي برد
گفته اتد: كسي كه جغد راهبرش باشد رهبريش به سوي خرابه هست (پناه به خدا)
مسؤولي كه پرخور است واقعا خوب بايد برايش دعا كنيم چون هم نمي تواند فقير را درك كند و هم حكمت با او قهر مي كند اون وقت خر بيار و باقلا بار كن چه شود. مسؤولي كارش حكيمانه نيست ما را كجا مي برد
گفته اتد: كسي كه جغد راهبرش باشد رهبريش به سوي خرابه هست (پناه به خدا)
مسؤول حكيم
هم فقيرنواز است و هم حركتش به سمت فقرزذايي
پناه بر خدا
مهندس پيرمردي با منشي جوانش «هم» ازدواج كرده بود.
همكارنش صداش مي زدند پناه بر خدا
چون نام اين مهندس خداپناهي بود.
شوخ طبعي هاي طلبگي، محمدحسين قديري، ص 85
چند مقام رسمی آمریکا اعلام کردند که اگر بازهم تماشاگران طرفدار تیمهای ملی فوتبال انگلیس و روسیه درگیر شوند، آمریکا مجدداً چندمیلیارد دلار از دارایی های ایران را جهت پرداخت غرامت به خانواده های افراد حادثه دیده برخواهد داشت!!!!
به زودی برخی از منورالفکر های میهن ما برای شادی روح همجنس بازان قربانی شده در حادثه ی حمله به کلوپ شبانه ی آمریکا، شمع می افروزند و دریای خون می گریند...
توی سال هایی که "روایت فتح" شبهای جمعه پخش می شد، یه خاطره از یه رزمنده پخش شد که داستان اینجوری بود: دو تا قایق کنار هم ایستاده بودن یکی پشت جبهه می رفت یکی سمت عملیاتی بی بازگشت! راوی می گفت: دو دل بودم؛ یه پام تو این قایق بود یه پام تو اون قایق. شهید (که اسم اش خاطرم نیست) به راوی می گه: یه پا تو بردار!..
حالا هم یکی باید پیدا بشه تا به بعضی از ما بگه: یه پاتو بردار...
بگه: تویی که پیش از ماه رمضون یخچالت رو از گوشت و مرغ پر کردی! از طرفی به هیچ مرجعی هم اعتقاد نداری! ولی روز عید فطر منتظری ببینی مراجع چی تصمیم می گیرن تا بفهمی چند کیلو گندم باید فطریه بدی!...یه پا تو بردار!
تویی که میگی اسلام مال ۱۴۰۰ سال پیشه، ولی ارثیه خواهرت رو نصف دادی، یه پاتو بردار... آهای خانم! خواهرم! تویی که هم میخوای امتیاز زن شرقی رو داشته باشی و مهریهات رو بگیری و هم از مزایای زن غربی بهره مند باشی؛ ولی به جای مشارکت در تولید، هفتهای یه بار فیس بوک شوهرت رو چک میکنی.، یه پا تو بردار...
داداشم... نمی تونی یه زن باربی بگیری و هر روز برات (میزان پلی) کنه و در عین حال بوی قرمه سبزی تو راهروی خونهات بپیچه و بدون اجازهات خرید نره و ... ولی با هم بشینید اندر وصف سکوت سمفونی بتهون صحبت کنید.. یه پاتو بردار...
روشنفکر امروز! دانشجوی دیروز! نمیتونی برای رسیدن به دورهی تحصیلی بالاتر، جزوه هات رو از هم اتاقیت قایم کنی و الان تو شبکه های اجتماعی اندر وصف خِساست ایرانی ها و open بودن خارجی ها سر به فیس بوک بکوبی! تو هم یه پاتو بردار...
استاد گرامی، پژوهشگر ارجمند! شما هم نمی تونی تابلوی جملهی ( قلم علما افضل من دما شهدا) رو روی دیوار خونهی ۴۰۰ متریت بکوبی، در حالی که افزایش حقوق استاد تمومیت، از مقالات دانشجوآت بدست اومده. با عرض پوزش شما هم یه پاتو بردار...
حاجی بازاری دیروز و بیزینسمن امروز، تویی که عمرا بتونی رادیکال ۴/۲ رو حساب کنی، اینکه بخوای از احترام یه دانشگاهی برخوردار بشی.. شما حتما یه پاتو بردار... نمایندهی عزیز! تویی که پول تبلیغات میلیاردیتو "هِبِه" گرفتی؛ نمیتونی بعدا رانت ندی و عضو کمیته حقیقت یاب اختلاس باشی! اگه بهت بر نمیخوره شما هم یه پاتو بردار..
آدم هایی که میخوان تو هر دو تا قایق باشن، کارشون مثل راننده خودرویی می مونه که هم راهنما به چپ می زنه هم به راست! و پشت سریه حتما میفهمه حال راننده خوب نیست... ما خیلی وقتا حالمون خوب نیست! هر حیوان كه از دور دیدی و ندانستی سگ و گرگ است یا آهو، ببین رو به سمت مرغزار و سبزینه است یا لاشه و استخوان؟!
مديريت بشقاب
در زمان شاه آقاي فلسفي خطيب مشهور، با فردي كه مي خواست شهردار شود در ميزي نشسته بودند ايشان مي گويد او غذاي خيلي زياد توي بشقابش ريخت و بعد خورشت زيادي ريخت روي برنج و چند قاشق خورد و سيگاري روشن كرد. و چوب كبريتش را فرو كرد داخل همان ظرف غذا. اين كار از نظر او براي اين بود كه بگويم من كلاسم بالا است و متمدنم.
آقاي فلسفي به ايشان مي گويد شما كه مديريت يك بشقاب را بلد نيستيد و نمي توانيد به اندازه اي كه مي خوريد غذا بكشيد، چگونه مي خواهيم براي يك شهر برنامه بريزيد.
مرحوم حجتالاسلام فلسفی در خاطرات خود نقل میکند: مجلس عروسی پسر یکی از محترمین بود. نصف اتاق، ائمه جماعات و مرحوم پدرم نشسته بودند و در نصف دیگر نیز افراد مقدس مآب بودند. یکی از افراد خشکهمقدس با صدای بلند گفت: آقای فلسفی، شما حرفهای خوبی میزنید، اما متأسفانه این مزمار(بلندگو) را به مسجد آوردهاید. عیب شما این است که با مزمار حرف میزنید.
پس از آن که آن شخص، سخن خود را گفت. پیشخدمت را صدا زدم و گفتم: این بشقاب گز را خدمت آن آقا ببرید تا میل کند. آقای مقدسنما گفت: چون دندانم عاریه ای است گز، لای داندانم گیر کرده و مرا اذیت میکند.
از او سؤال کردم، چرا دندان عاریه گذاشتهاید؟
گفت: چون که دندان ندارم و نمیتوانم غذا بخورم.
گفتم: چرا عینک زدهاید؟
گفت: بدون عینک قادر به دیدن جای دور نیستم.
بعد از این که از وی این دو اقرار را گرفتم، با تندی به وی گفتم: شما چون دندان نداشتی، دندان عاریه گذاشتی، تا بتوانی غذا بخوری. دید خوب نداشتی، عینک زدی. این کار برای شما حلال است، اما من که صدایم به آخر مجلس نمیرسد و بلندگو را آوردهام تا صدایم به آنجا برسد، فتوا میدهی که کار حرام کردهام؟! با این سخن من، وضع مجلس تغییر پیدا کرد و دیگران نیز اظهار عقیده کردند.
«خنده امام»
دو سه روز بعد از ورود امام، در مدرسه علوی در حضور صدها نفر از علما و روحانیون تهران منبر رفتم در بین سخنرانی که در مورد اختناق رژیم گذشته صحبت میکردم. گفتم: یک کتابفروش چندین سال قبل به من میگفت: در زمان رضاشاه، اداره اطلاعات شهربانی هر کتابی که میخواست چاپ شود باید نگاه میکرد و روی هر صفحه، مهر «روا» میزد تا چاپ خانه آن را چاپ کند. او میگفت: من دیوان حافظ را که چندین بار چاپ شده بود به شهربانی بردم تا مجوز چاپ بگیرم. فرد مسئول گفت: یک ماه دیگر بیائید. هر چه اصرار کردم تا زودتر مجوز دهد، قبول نکرد.
بعد از یک ماه که رفتم، دیدم همه صفحات به جز یک صفحه، مهر خورده است. گفت، باید این یک بیت شعر را تغییر دهی!
«رضا به داده بده وز جبین گره بگشا که بر من و تو در اختیار نگشا دست
گفتم، این شعر حافظ است. چطور آن را عوض کنم. بر فرض عوض کنم، ولی به جای آن چه قرار دهم. گفت: چون کلمه «رضا» اسم رضاشاه کبیر است، آن را بردار و کلمه دیگری جای آن قرار بده! مثلاً «حسن به داده بده»، «تقی به داده بده»، «نقی به داده بده»!!! با گفتن این مطلب، مجلس غرق در خنده شد. امام نیز چنان میخندید که دوشهایشان تکان میخورد. بعد از منبر، امام فرمودند: «اعلام کنید که منبر آقای فلسفی فتح شده است».
«آشیخی کردن، یعنی این»
در سفری که به مشهد مقدس میرفتیم، شخصی به نام کاشانسکی، تاجری از اصفهان با ما همسفر بود که میخواست کار تجارت خود را به مشهد منتقل کند، لذا دفاتر، اسناد و دو جعبه بزرگ از پرتقال را در ماشین قرار داده بود.
او بعد از صحبت کردن با بعضی مسافران داخل ماشین، رو به من کرد و گفت: اسم و شغل شما چیست؟
گفتم: اسمم محمدتقی فلسفی و شغلم «آشیخی» است!
گفت: آشیخی چیست؟
گفتم: به مردم تعالیم دینی میدهیم. از خدا و پیغمبر و ائمه، عبادات و معاملات و حلال و حرام سخن میگوییم. سخنم را قطع کرد و با فریاد گفت: از این حرفها، دست بردارید. مردم را معطل کردهاید و عمر همه را هدر میدهید. همچنین بار دیگر نیز این بیادبی را تکرار کرد. بعد از طی مسافتی به یک روخانه رسیدیم و اتومبیل باید از کف آن عبور میکرد. رودخانه نیز نسبتاً پرآب بود. وقتی اتومبیل وارد آب شد به خاطر فشار زیاد آب اتومبیل خاموش شد.
راننده گفت: درهای ماشین را باز کنید تا آب از کف ماشین عبور کند. کاشانسکی نگران بود که آب، اسناد و دفاترش را خراب کند و از پاکتهای پرتغال غافل بود. آب داخل ماشین، باعثخیس شدن و پارهشدن پاکتها گردید و پرتغالها به وسیله آب، وارد رودخانه شد. زائران دیگری که به مشهد می رفتند با دیدن پرتغالها داخل آب رفته و پرتغالها را گرفتند.
کاشانسکی گفت: به مردم بگو، پرتغالها را بگیرند و جمع کنند، ولی آنها را نخورند. به مردم گفتم: زائران، مبادا این پرتغالها را بخورید! شما به زیارت میروید. پرتغالها مال این آقا است. آنها را بگیرید و تحویل صاحبش دهید. مردم هم پرتغالها را جمع کردند و تحویل دادند.
کاشانسکی از من تشکر کرد.
به او گفتم: «حالا فهمیدی آشیخی یعنی چه؟».
وقتي شاه دستور دارد كه مدرسه رفتن براي همه الزامي است آيت الله بروجردي، آقاي فلسفي را مي فرستند تهران كه به شاه بگويد ايشان فرمودند اموزش قران را هم در كتب درسي بگنجانيد
استاد فلسفي مي گويد با شاه در كاخ مرمر ديدار داشتم
پيام آقا را به شاه رساندم. شاه در پاسخ گفت: مردم كه دين دارند لزومي ندارد قران در مدارس آموزش داده شود
ايشان ك حاضر حواب بودند پاسخ مي دهند كه مردم شاه هم دارند ولي اين شاه نبايد هر روز تقويت شود؟
شاه با شنيدن اين سخن قبول كردند كه در مدارس قران اموزش داده شود.
مديريت يك بشقاب را بلد نيستيد و نمي توانيد به اندازه اي كه مي خوريد غذا بكشيد،
واقعا بسياري از ما حتي بزرگ تر ها اين مديريت را بلد نيستيم
در مهماني ها ببينيد چه قدر نعمت خدا از بين مي رود؟
مجلس عروسي فرزند يكي از روحانيون رفته بوديم
ايشان گفته بودند كه برنج در ديس باشد هر كس خواست به تناسبي كه مي خواهد برنج بكشد
....
مادران كه به كودكان غذا مي دهند خب دقت كنند كم غذا بكشند اگر خورد دوباره بكشند
يا برخي در مهماني ها براي كودكان هم غذا مي كشد واقعا صاحب خانه نمي داند اين بچه چه مقدار غذا مي خورد شرم مي كند براي بچه كم بكشد زياد مي كشد خب بهتر است مادران تنظيم كنند
اسراف نكنيم
يك كارمند
يك كارگر واقعا براي همين غذا پدرش در مي آيد به اضافه اين كه خيلي از افراد واقعا به همين نياز دارند آخه همه كه امكانان اختلاس و تصدي بانكي را كه در اختيار نداريم( اين نكته را بهتر است در خواستگاري هم بيان شود)
حقوق آنچناني
مي گويند فلان مسؤول حقوق آنچناني مي گيرد مثلا حقوق او با حقوق 50-60 كارمند و با حقوق 100 كارگر برابري مي كند.
خوب اين موفق بودن اين افراد را نشان مي دهد. در قرآن داريم قوا نفسكم و اهليكم نارا. خب اين مسؤول در جهنم نيازها خود و خانواده را نجات داده اند
خودسازي هم از خود فرد بايد شروع شود بعد فرزندان و اهل عيال و اقوام نزديك و دور و همسايه ها بعد بقيه مردم
اگر كمي ساكت باشيم شعاع اين حقوق هاي كلان خيلي بزرگ و طولاني تر مي شود
مطمئن باشيد شعاع آن به همه مي رسد
مطمئن باشيد اين افراد موفق هستند و ديدشان باز است كسي كه به خود و خانواده اش رحم نكند و آنها را در فقر نگه دارد مطمئنا به ما هم رحم نمي كند
پس موقع نماز دست ها را ببريد بالا و بخوانيد:اللهم وفّقْهم في البچاپ بچاپ
مطمئن باشيد اين افراد موفق هستند و ديدشان باز است كسي كه به خود و خانواده اش رحم نكند و آنها را در فقر نگه دارد مطمئنا به ما هم رحم نمي كند
پس موقع نماز دست ها را ببريد بالا و بخوانيد:اللهم وفّقْهم في البچاپ بچاپ
بي پدر به فرزند مسؤولي كه حقوق آنچناني مي گرفته و ثروتي به هم زده بوده میگن: چرا مشکی پوشیدی؟ میگه: بابام مرده. میگن: چرا اینقدر پاره پورست؟ میگه: خدا بیامرز نمیذاشت خاکش کنم که! منبع
حقوق آنچناني
مي گويند فلان مسؤول حقوق آنچناني مي گيرد مثلا حقوق او با حقوق 50-60 كارمند و با حقوق 100 كارگر برابري مي كند.
خوب اين موفق بودن اين افراد را نشان مي دهد. در قرآن داريم قوا نفسكم و اهليكم نارا. خب اين مسؤول در جهنم نيازها خود و خانواده را نجات داده اند
خودسازي هم از خود فرد بايد شروع شود بعد فرزندان و اهل عيال و اقوام نزديك و دور و همسايه ها بعد بقيه مردم
اگر كمي ساكت باشيم شعاع اين حقوق هاي كلان خيلي بزرگ و طولاني تر مي شود
مطمئن باشيد شعاع آن به همه مي رسد
مطمئن باشيد اين افراد موفق هستند و ديدشان باز است كسي كه به خود و خانواده اش رحم نكند و آنها را در فقر نگه دارد مطمئنا به ما هم رحم نمي كند
پس موقع نماز دست ها را ببريد بالا و بخوانيد:اللهم وفّقْهم في البچاپ بچاپ
کاری را که دشمنان این ملت با جنگ، ترور، خرابکاری و ... نتوانستند بکنند
مسئولان مملکت، دو دستی در حال انجامش هستند
خدا آخر و عاقبت این مملکت را ختم به خیر کند
متن زیر از نامه حضرت امیر علیه السلام هست به مالک اشتر
سپس در امور كارمندانت بينديش، و پس از آزمايش به كارشان بگمار، و با ميل شخصى، و بدون مشورت با ديگران آنان را به كارهاى مختلف وادار نكن، زيرا نوعى ستمگرى و خيانت است. كارگزاران دولتى را از ميان مردمى با تجربه و با حيا،
از خاندان هاى پاكيزه و با تقوى، كه در مسلمانى سابقه درخشانى دارند انتخاب كن، زيرا اخلاق آنان گرامى تر، و آبرويشان محفوظتر، و طمع و روزىشان كمتر، و آينده نگرى آنان بيشتر است. سپس روزى فراوان بر آنان ارزانى دار، كه با گرفتن حقوق كافى در اصلاح خود بيشتر مى كوشند، و با بىنيازى، دست به اموال بيت المال نمى زنند، و اتمام حجّتى است بر آنان اگر فرمانت را نپذيرند يا در امانت تو خيانت كنند. سپس رفتار كارگزاران را بررسى كن، و جاسوسانى راستگو، و وفا پيشه بر آنان بگمار، كه مراقبت و بازرسى پنهانى تو از كار آنان، سبب امانت دارى، و مهربانى با رعيّت خواهد بود. و از همكاران نزديكت سخت مراقبت كن، و اگر يكى از آنان دست به خيانت زد، و گزارش جاسوسان تو هم آن خيانت را تأييد كرد، به همين مقدار گواهى قناعت كرده او را با تازيانه كيفر كن، و آنچه از اموال كه در اختيار دارد از او باز پس گير، سپس او را خوار دار، و خيانتكار بشمار، و طوق بد نامى به گردنش بيفكن.
اواخر سال 94 از وام جدیدی رونمایی کردند...
وام مسکن به مقدار 160 میلیون تومن
قسطش هم ماهی سه ملیون تا n سال!
یکی از مسئولین محترم هم فرمودند: "با توجه به اوضاع مالی اکثر مردم، به نظر می رسد که زوج های جوان قشر متوسط جامعه قادر به پرداخت چنین قسط هایی باشند!!!!"
واقعا مسئول محترم نمی داند که زوج های جوان برای گرفتن سه ملیون تومن وام ازدواج، بال بال می زنند!!!
هرقسط این اَبَروام، خودش یک وام است!
اگردخترجوان ویاپسری جوان به خاطر عدم تمکن از ازدواج به گناه کشیده شوندقطعا این افراد باید پاسخگو باشند.
مردم از سنگینی فشار اقتصادی به خاطر حرمت خون شهیدان و امام شهدا دم نمیزنند و سکوت میکنندومردم سرزمین من در گیر و دار چندغاز وام با سود 20الی30هستند آقایان راحت برای خودشان وام چندصدمیلیونی میگیرند.
هر مزاحی مزاح نیست استاد واقعا نارارحت شدم مگه من دارم چشم میزنم شمارو که ایشون این ایه رو اوردن کار خوبی نبود!این ایه رو معمولا برای چشم نخوردن میارن!! من برای شما استاد خوبم فقط با شوخی نوشتم که زحمت کارتونو به خودتون بگم که اینقدر به فکر هستید درسایت و دائما در فعالیت ... هرکس بود ناراحت میشد از این حرف به ظاهر مزاح@};-
تبريك ماه مبارك
آمار تبريك پيامكي و تلفني در كشورهاي عربي براي حلول ماه مبارك رمضان خيلي بالا است.
اي كاش مسؤولان كشور همچون رئيس جمهور همين طور كه ايام عيد نوروز تبريك پيامكي مي گويند حلول ماه مهماني خدا را هم تبريك مي گفتند با پيامك يا كبوترهاي نامه بر سايبري
چشمها رو باید شست جور دیگر باید دید;)
خب ما اولياء الهي شب زنده دار
تكبري نداريم ما حلول ماه رمضان را به شما مسؤولان شكم سوز (ببخشيد دلسوز) تبريك عرض مي كنم
مديريت موفق شهوت
برويد حوزه و در كنارش تخصصي هم بخوانيد كه مجبور بشي براي درس هاي امروزتون از ساعت فردا هم وام و قرض بگيريد
كلاغ پر
گنجشك پر
شهوت پر
اينجا
سلام به خواهر عزیزم
بنده ناراحت نمیشدم!! :)
چون گفتین هرکس منم جواب نوشتم وگرنه حرفی نداشتم.
با آرامش باشی همیشه
ضامن بانكي
رفتم وام ازدواج بگيرم كارمند بانك گفتند: برو دو تا ضامن بيار.
گفتم: ضامن من خداست و امام رضا.
كارمند قبول نكرد. مشكلم را به مدير بانك در ميان گذاشتم. گفت: حق با كارمند ماست. شما افرادي را براي ضمانت بياوريد كه ما بشناسيمشون.
.................
شوخ طبعي هاي طلبگي، محمدحسين قديري، ص70.
سلام
فرمایشی می فرمایید ها جناب استاد!
الان ، دوران، دوران اصلاحات است. حرف از ارزشهای اسلامی می زنید؟؟؟
میهمانی خدا؟ روزه؟ اخلاص؟ عبودیت؟ تقوا؟
الان آزادی و خرد ورزی در بورس است. هر کسی عقل دارد و آزاد است روزه بگیرد یا نگیرد! یا نماز بخواند یا نخواند! باید برای آزادی و کرامت خدادادی مردم احترام قائل شوید!
استاد حامی چشم خوردن. خبری ازشون نیست
يادش به خير
قديما ي راديو داشتم. تلويزيون هم برنامه نداشت بابام ميزونش مي كرد روي موج شهرمون. آنتن دهي هم خوب نبود.
وسط دعا موج موجي مي شد و به هم مي ريخت و دوباره حال موج خوب مي شد ي نمونه: اللهم اني اسئلك ووونههههنيرلااثرد خااادر و كلُ.. تهاههاااق..رخ ااااا ..بهي
( حال بد موج را قرمز رنگ كرده ام)
من مدت ها بود دعا را با اين امواجي موجي حفظ بودم. خيلي بابام زحمت كشيد به من بفهماند كه صداهايي مانند ووونههههنيرلااثرد خاادر جز دعا نيستند.
[FONT="]شوخ طبعي هاي طلبگي، ج2، ص 105.
خدايا
تو از ميان همه گزينه هاي من گزينه «همه مواردي»
خدايا
در انتخابات زندگي علي رغم همه تبليغات شيطان من به تو رأي مي دهم
خدايا
به من ياد بده چه طور به شيطان بگويم: قهر، قهر، تا قيامت!
خدايا
مرا چندتا دوست داري؟
خدايا
«خدا» را دوست دارم. «حافظ »را هم، ولي خدا حافظ را نه
رضا احسان پور
چلغوز
اصفهانيه مي گفت: مشهد داشتم چهار راه نادر مي رفتم ديدم مغازه داره زده: چلغوز موجود است.
گفتم: همه ي خري شدن ما همون آقايي كه هستيم هستيم. عجب جلغوز هم از شهر ما مهاجرت كرده براي خودش آدم شده اينجا
شوخ طبعي هاي طلبگي، ج2، ص 105.
حاج آقا زخم معده داری یا...؟
یکی از دوستانم که در دستگاه قضاوت است و فردی بسیار اخلاقی و خود ساخته است گفت برحسب وظیفه گفتم امسال تبلیغ بروم به امام زمان(عج) مدیون نشوم به سازمان تبلیغات شهر ایکس رفتم مردی با سبیل چنگیزی آمد و از بین مبلغان مرا برانداز کرد و گفت برای تبلیغ آمده ای گفتم خدا قبول کنه. داد زد و به مسئول دفتر گفت اینو به کسی قول نده من اینو میخوام(یاد خرید برده و کاکا سیاه ها افتادم و جلوی خنده ام را گرفتم) من خوش نداشتم به منزل فردی بروم به او گفتم مزاحم نمی شوم اگر مسجدی مدرسه ای کتابخانه ای باشد من آنجا می روم. او گفت مگه من مرده ام باید حتما بریم خونه ما. به رغم باطنی با اصرار او مجبور شدم و قبول کردم این مرد بر خلاف همه افرادی بود که طلاب می گویند میزبان است. نماز را فهمیدم تو منزل ایشان تنها او آن هم پیش من مجبوری می خواند. به او گفتم قبلا هم طلبه منزل شما برای ایام تبلیغ مییامد گفت اولین بار که آخوند جماعت تو خونه ما حاضر میشه بچه های من هم از دو فرسخی آخوند جماعت رد می شوند. گفتم امسال چی شده روحانی می بری.
گفت راستش یک هیات با دوستام زدم گفتند سازمان تبلیغات برای هیات شکر می دهد ولی یک آخوند هم باید روش ببریم.
روز اول: دیس برنجی اندازه خوراک سه نفر جلو من گذاشت با تعجب گفتم این همه را برای من کشیدی گفت کمه گفت نه چه خبر.کمی از آن برادشتم او اصرار کرد باید بخوری نکنه دست پخت ما را دوست نداری گفت نه . دوست دارم گفت فهمیدم باید از رستوران غذا سفارش بدم گفتم من اصلا غذایی رستوران را نمی خورم گفت پس چی چرا نمی خوری فهمیدم آب به آب شده یا دلت برا زن بچه ات تنگ شده گفتم مگه می خوام خودکشی کنم که این همه بخورم دست شما درد نکنه. بعد یک لیوان نوشابه برام ریخت گفتم دست گلت درد نکنه ولی من نوشابه نمی خورم گفت تو هم مثل من زخم معده داری گفتم نه.
گفت همه معادلات ذهنی منو داری به هم می زنی من شنیده بودم آخوندها خوب می خورند.
فايده چلغوز
گفت: چه كار كنم شهوتم زياد بشه
عطار گفت: بايد چلغوز بخوري
مرد گفت: من مي رم بعدا ميام مثل اين كه الان اعصاب معصاب نداري
شوخ طبعي هاي طلبگي، ج2، ص 95.
ماه مبارك شد و....
ماه مبارك شد و جناح هاي سياسي افراطي حالشون خوب نشد. دعا كنيم براشون.
بد حرف مي زنن. براي اثبات خود ديگري را لجن مال مي كنند
چه بوي گندي مي ده افراط. هر دو جناح بايد آشغال را زود به زود تو نايلون بذرند و رأس ساعت بذارند بيرون از خانه دل.
شوخ طبعي هاي طلبگي، ج2، ص 79.
همون كه ....
ﺍﺯﻡ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﺍﻣﺴﺎل ﺭﻣﻀﺎﻥ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﻪ ﺗﺎﺑﺴﺘﻮﻥ،ﺭﻭﺯﻩ ﻣﯿ ﮕﯿﺮﯼ؟
ﮔﻔﺘﻢ: ﺁﺭﻩ
ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﮔﺮﻣﺎ ﮐﺪﻭﻡ ﭘﺰﺷﮑ ﺭﻭﺯﻩ ﺭﻭ ﺗﺎﯾﯿﺪ ﮐﺮﺩﻩ؟
ﮔﻔﺘﻢ: ﻫﻤﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻤﻪ ﺩﮐﺘﺮﺍ ﺟﻮﺍﺑﺖ ﻣﯿﮑﻨﻦ، ﺷﻔﺎﺕ ﻣﯿﺪﻩ.
aramesh_pooya@
دوستان! یک خبر خوب...و یک خبر بد....
= خبرخوب اینکه پاکستان، آمادگی خود را برای برقراری ارتباط مسالمت آمیز با ایران و برداشتن تحریم های خود اعلام فرمود!!!!
الحمدلله ازامسال، چهارشنبه سوری ها دیگه مواد منفجره و کمربند انتهاری، کم نداریم...
= خبر بد هم اینکه بعد از جیبوتی، مالدیو هم ارتباط خود را با ایران، قطع فرمود!
درمورد این حادثه ی عظیم باید گفت که علاوه بر مقصر بودن دولت قبلی (که هیچ شکی در مقصربودنش نیست)، آقایان علی دایی و کریم باقری هم به شدت مقصر هستند!
آخه چرا هفده تا گل زدید بهشون؟!!؟!؟ تازه به دوران رسیده ها!!!!
کاش جناح های سیاسی به جای تخریب دیگری با خدمت کردن خودشان رو اثبات میکردن
وسواس فكري و عملي سياسي (ocpd)
با بزرگي گفتگوي مي كردم حال و روز من را كه ديد تشويقم كرد كه با روح پزشك مشورت كنم تشخيص ايشان اين بود كه گرفتار اضطراب عرفاني شده ام. وقتي به ملاقات «روح پزشك» رفتم. منشي خانم نداشت برخلاف خيلي از مطب ها، پيرمرد ريش سفيدي منشي او بود. خيلي گرم مرا پذيرفت. به او گفتم موقع انتخابات تپش قلبم بالا مي رود و دچار تنگي نفس مي شوم. از قديم نسبت به شعارهاي انتخاباتي آسم و حساسيت دارم.
وقتي مي بينيم كه كانديدها و حاميان افراطي دو جناح، به جاي اثبات خود، با كلنگ بي تقوايي ساختمان شخصيت ديگري را تخريب و لجن مال مي كند حالت تهوع و گلاب به روتون استفراغ سياسي بهم دست مي دهد. تو دلم هميشه مي گويم اي كاش همگي «ذوالجناح» كشور بودند و به سوي سرزمين آباداني و اخلاق مي تاختند، نه دو «جناح افراطي» و به سوي ويراني.
لحظه اي كه مي بينيم در ستاد انتخابات برخي به جاي بيان نظرات و ديدگاه ها و راهكارهاي خود، من را دعوت به نشست و صرف ميوه و غذا مي كنند گاهي «توهم ديداري» پيدا مي كنم و طرف را خر مي بينيم و زماني گرفتار خطاي شناختي «ذهن خواني» مي شوم و تصور مي كنم او ما را گاو مي پندارد.
هنگامي كه مي بينيم براي جمع كردن رأي از دروغ و فريب جوانان با شعار رنگ و وارنگ و مغالطه استفاده مي شود حافظه حسي و كوتاه مدت و بلند مدتم احساس بيگانگي با آنها پيدا مي كنند.
زماني كه مي بينيم كانديدي شعار مردمي مي دهم و بعد از رأي آوردم حاجي حاجي مكه مي شود فكرهاي تكراري مياد تو سرم. بخش هاي مهم مخم مانند لب فرونتال، لب پاریتال ولب اکسیپیتال همگي اعتصاب مي كنند. ليمبيك مغزم هنر زيباانديشي و زيبابيني خودش را دست مي دهد. بادامه و سينگوليت قدامي ام دل درد مي گيرند و مجبور آنها را بفرستم مرخصي.
وقتي پاي سخنراني برخي از سياسيون مي نشينم احساس مي كنم به تعبير عاميانه خيلي هيدروسفاليك و كله گنده هستند؛ به تعبير علمي براي خودشان مخاند.
البته مثبت انديش هم هستم خوبي آنها را هم مي بينيم، به نظرم آنها عاقبت انديشند و جهان ديده اند و براي خود و فرزندانشان در جزایر لانگرهانس كاخ و قصر دارند و يا قصد دارند بسازند.
مدام فكر منفي درباره مقدسات مياد تو ذهنم، پناه برخدا، فكرِ ديگه دست خودم نيست. پيوسته فكر مي كنم بسياري از سياسيون اسهال قلمي و بياني دارند و يبوست فكري و قدمي.
روح پزشك سري تكان داد و نبضم را گرفت و گفت: چه به سرت آورده اند اين از خدا بي خبران شما گرفتار «وسواس فكري و عملي سياسي» شده اي به تعبير عاميانه بگم بفهمي مبتلا به ocpd شده اي.*
غم عالم مانند سيل به قلب سرازير شد و ابر چشمام باراني شدند و ناراحتي و بغض پرسيدم: هيچ اميدي نيست؟
گفت: اميدت به خدا باشه، بايد درمان را متمركز بر قسمت آهيانه مغزت كرد.
گفتم: چه طوري؟
گفت: تومور سياسيون بي تقوا در مغز كشورت بايد جراحي شود و برداشته شود.
بعد مچ دستم را گرفت و براي شفاي همه مريض هاي سياسي خواند: أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء؛ یا کسى که دعاى مضطرّ را اجابت مى کند و گرفتارى را برطرف مى سازد.[1]
..............
*Obsessive-compulsive political disorder
1.محمدحسين قديري، شوخ طبعي هاي طلبگي، ج2، ص 79.
یکی از نمایندگان مجلس، گرایش سیاسی اش این چنین نوشته شده بود:
"معتدل متمایل به اصولگرای حامی دولت!"
روش نشده بگه "حزب باد"...مؤدبانه اش کرده!
[h=1]حقوق كلان برخي = ستم و جفاي كلان به يك ملت[/h]
سخنگوي دولت فرمودند نمي گذاريم برخي با حقوق كلان دولت را بدنام كنند
سخنگوي اسك دين: اي كاش فقط سخن نباشد
البته اين ها از ديد ماه حقوق كلان است.
خودشان اين حقوق ها را چرك كف دست مي دانن
خب بذاريم اين چرك ها را اينها بخورن چي ميشه مگه
یه ضرب المثل جدید هست که میگه:
اگرچه کلیدم به قفلت نمی خوره
ولی قفلم که به در کارخونه ات می خوره!
برخي از بزرگان علمي كشور اعتقاد دارند
بيماري هايي مثل سرطان و نازايي و ام اس و...بيوتروريست و هديه اي هدفمند از سوي امپرياليسم است.
بنابراين
از جناب آقاي ظريف درخواست مي كنيم كه پول هاي ما را كه توسط آمريكا بلوكه شده است با ظرافت بگوييد كارت به كارت كنند،
نقدي نگيريد والاّ.... نميشه تو اين دوره زمانه به دوستان هم اعتماد كرد
چه رسد به جناح ديگر.:iran:
عيد فطر دو روز تعطيل
فرمودند هر روزي كه در آن گناه نشود آن روز عيد است
و
از نظر مادي بنده هم نكته اي بگويم
هر روز كه سر كار نروند كارمندان دولت و حقوق هم دريافت كنند ان روز هم عيد است.
كارمندي با شادي و بشكن مي گفت:عيد فطر دو روز تعطيل است
كارگري گفت: بله تو بشكن نزدني ننه من بزنه؟
....
اگر بخواهيم عيد واقعي بگيريم اين است كه براي همه عيد شود يعني
دولت به افراد غيرشاغل و غيررسمي عيدي به اندازه حقوق يك روز كارمندان رسمي واريز كنه اون وقت ميشه عيد عادلانه (هم توش تدبير است و هم اميد)
قبر با نمك
عالمي می گفت اگر خواستید بعد از مرگم قبر من را در تخت فولاد اصفهان پیدا کنید بیاید ببینید از کدام قبر شوره بیرون زده چون تو دوره طلبگی ام به اندازه موهای سرم نون پنیر خوردم
قدر اين لحظه ها و ساعات را بدانيم
تو كلينكي كار مي كرديم واقعا در ايام ماه مبارك مشاوره هاي مربوط به اختلافات خانوادگي به شدت كاهش پيدا مي كرد
مي گفتم
نمي دونم حال مشاجره ندارند به خاطر روزه
يا
اين كه واقعا شيطان بسته شده اثرش را گذاشته؟
اين كه مزاح بود ولي معنويت ماه مبارك اثرگذار است انسان احساس مي كنه با فطرتش آشتي مي كنه
وقتي كوچيك تر بودم
از كسي كه روزه نمي گرفت بدم مي اومد
ولي الان دلم مي سوزه براشون. خب ما نبايد بخيل باشيم مهماني خداست و جا براي همه هست هتلش هم پرستاره و پرستاره است سحر به آسمون خدا نگاه كنيم
مرغ باغ ملكوتيم
نزديك دو سال قبل، يكي از اقوام كلنگ يك مرغ داري را به زمين زد. و تو جوجه پنبه اي خريد. خب غالبا اين جوجه ها از دست بچه شهري ها جان سالمي به در نمي برند. اسم شهر اومد دلم گرفت. براي بچه هاي آپارتماني.
خب وقتي انسان راننده تريلي مي شود احساس بزرگي هم كند و و داش مشتي راه مي رود و وقتي در پي كي سوار مي شود و رنو احساس جمع و جوري بودن و جا تنگ بودن دارد. يادش به خير، روستايي كه زندگي مي كرديم كه خيلي با حال بود. صبح هوس مي كرديم مي رفتيم لب رودخانه. بعد از ظهر سر از كوه در مي آورديم.
حالا تصور كنيد چنين فردي را هل بدهند توي قفس آپارتمان چه زجري مي كشد؟ خدايا همه زنداني ها را نجات بده اللهم فك كل اسير، اللهم رد كل غريب
بگذريم
خلاصه جوجه ها در دستان يك آخوند زاده كه شهري بود، ولي توفيق نفس كشيدن در روستا را به خاطر پدرش داشت بزرگ شدند اين روحاني زاده عجيب علاقه به گل و گياه دارد. نمي تواند ببيند توتي يا دختري به بار است در فاميل معروف است كه چوب خشك را به زمين فرد كند درخت مي شود. درختان بي بر زيادي را پيوند مي زند. يك گل در منزلشان كاشته بود 5-6 پيوند زده بود و گل هاي متنوعي مي داد.
جوجه ها بزرگ و بزرگ تر شد
برخي مي گفتند مؤنث هستند و برخي مي گفتند مذكر
تا بزرگتر شدند و با تغييرات هورموني دوران بلوغ و صداي آنها و زود رنج شدنشان و...فهميديم كه خانم هستند براي خودشان.
خب بعيد نيست همسر اين آخوند زاده حساس شود كه چرا شوهرش به اين مرغ ها مي رسد و هميشه هواي انها را دارد.
خرده نان ها و پوست هندونه ها و ته مانده سفره و سبزي هاو... ديگه اسراف نمي شوند
اقوام نزديك وقتي نان خشك يا برنج مانده و...دارند به ايشان مي دهند و گاهي براي اين كه خراب نشود فريز مي كنند تا هر وقت همديگر را ديدند به دست ايشان برسانند.
در مهماني ها هم مي گويد خدا رو شكر مرغ ها هم امروز مهمان هستند و زير ابرويشان (سبيل كه ندارند) چربه.
گاهي هم چندتا تخم مرغ به ما مي دهد و چه رنگي داره زرده اين تخم مرغ وقتي به ما چشمك مي زند.
راستي من رياضياتم خوب نيست اگر نيمي از مردم كشورما هر روز يك برنج اسراف كند يك ماه چندتا برنج اسراف كرده اند؟
ظاهرا آيه اي داريم كه اسرافكار را برادر و ياور شيطان معرفي كرده است ( اين آيه را بخوانيم و عمل كنيم تا رفيق ناخلاف نداشته باشيم)
بيست سي سال قبل واقعا نعمت اين قدر زياد نبود
درست است گراني و تورم زياد است
وقتي مي رفتيم مدرسه ناهار هم مي برديم خيلي ساده بود دور هم ناهار مي خورديم
الان غالبا خانواده سه چهار نفري هستند حسابي هم مي خورند تازه والدين نگرانند بچه ها سوء تغذيه نگيرند و ضعيف نشوند.
...
يادش به خير
ابوجعفر هم اتاقي ام عرب بود
ماه مبارك كه مي شد وقتي مي ديد طلاب تو آشپزخانه افطاري درست مي كنند ناراحت مي شد
مي گفت قبول دارم كه طلبه ها نسبت به مردم ساده زيست هستند ولي خانواده هاي عراقي را مي شناسم كه فقير هستند و همين غذاي طلبگي را ندارند
شب ها براي سحر آشپزخانه مدرسه غذا مي فروخت هركس تمايل داشت فيش تهيه مي كرد و برخي هم كه از غذاهاي مدرسه خوشان نمي امد خودشان به فكر غذا پختن بودن.
ايشان ظروفي را آماده مي كرد و به طلاب مي گفت غذاهاي اضافي خودتان را به من بدهيد
بعد اندك اندك جمع مي شد و ظرف ها پر مي شد و براي فقرا مي برد.
واقعا ماه مبارك يكي از فلسفه هايش چشيدن طعم گرسنگي و درك فقر است
كسي كه سحر تا گلو مي خورد و تا موقع اذان مغرب آروغ (ببخشيد) مي زند مي فهمد فقر يعني چه؟
حكمتي كه با كم خوري آشتي است با شكم هاي پر قهر است.
مسؤولي كه پرخور است واقعا خوب بايد برايش دعا كنيم چون هم نمي تواند فقير را درك كند و هم حكمت با او قهر مي كند اون وقت خر بيار و باقلا بار كن چه شود. مسؤولي كارش حكيمانه نيست ما را كجا مي برد
گفته اتد: كسي كه جغد راهبرش باشد رهبريش به سوي خرابه هست (پناه به خدا)
مسؤول حكيم
هم فقيرنواز است و هم حركتش به سمت فقرزذايي
لطيفه اي از دنياي واقعيت
پناه بر خدا
مهندس پيرمردي با منشي جوانش «هم» ازدواج كرده بود.
همكارنش صداش مي زدند پناه بر خدا
چون نام اين مهندس خداپناهي بود.
شوخ طبعي هاي طلبگي، محمدحسين قديري، ص 85
چند مقام رسمی آمریکا اعلام کردند که اگر بازهم تماشاگران طرفدار تیمهای ملی فوتبال انگلیس و روسیه درگیر شوند، آمریکا مجدداً چندمیلیارد دلار از دارایی های ایران را جهت پرداخت غرامت به خانواده های افراد حادثه دیده برخواهد داشت!!!!
به زودی برخی از منورالفکر های میهن ما برای شادی روح همجنس بازان قربانی شده در حادثه ی حمله به کلوپ شبانه ی آمریکا، شمع می افروزند و دریای خون می گریند...
توی سال هایی که "روایت فتح" شبهای جمعه پخش می شد، یه خاطره از یه رزمنده پخش شد که داستان اینجوری بود: دو تا قایق کنار هم ایستاده بودن یکی پشت جبهه می رفت یکی سمت عملیاتی بی بازگشت! راوی می گفت: دو دل بودم؛ یه پام تو این قایق بود یه پام تو اون قایق. شهید (که اسم اش خاطرم نیست) به راوی می گه: یه پا تو بردار!..
حالا هم یکی باید پیدا بشه تا به بعضی از ما بگه: یه پاتو بردار...
بگه: تویی که پیش از ماه رمضون یخچالت رو از گوشت و مرغ پر کردی! از طرفی به هیچ مرجعی هم اعتقاد نداری! ولی روز عید فطر منتظری ببینی مراجع چی تصمیم می گیرن تا بفهمی چند کیلو گندم باید فطریه بدی!...یه پا تو بردار!
تویی که میگی اسلام مال ۱۴۰۰ سال پیشه، ولی ارثیه خواهرت رو نصف دادی، یه پاتو بردار... آهای خانم! خواهرم! تویی که هم میخوای امتیاز زن شرقی رو داشته باشی و مهریهات رو بگیری و هم از مزایای زن غربی بهره مند باشی؛ ولی به جای مشارکت در تولید، هفتهای یه بار فیس بوک شوهرت رو چک میکنی.، یه پا تو بردار...
داداشم... نمی تونی یه زن باربی بگیری و هر روز برات (میزان پلی) کنه و در عین حال بوی قرمه سبزی تو راهروی خونهات بپیچه و بدون اجازهات خرید نره و ... ولی با هم بشینید اندر وصف سکوت سمفونی بتهون صحبت کنید.. یه پاتو بردار...
روشنفکر امروز! دانشجوی دیروز! نمیتونی برای رسیدن به دورهی تحصیلی بالاتر، جزوه هات رو از هم اتاقیت قایم کنی و الان تو شبکه های اجتماعی اندر وصف خِساست ایرانی ها و open بودن خارجی ها سر به فیس بوک بکوبی! تو هم یه پاتو بردار...
استاد گرامی، پژوهشگر ارجمند! شما هم نمی تونی تابلوی جملهی ( قلم علما افضل من دما شهدا) رو روی دیوار خونهی ۴۰۰ متریت بکوبی، در حالی که افزایش حقوق استاد تمومیت، از مقالات دانشجوآت بدست اومده. با عرض پوزش شما هم یه پاتو بردار...
حاجی بازاری دیروز و بیزینسمن امروز، تویی که عمرا بتونی رادیکال ۴/۲ رو حساب کنی، اینکه بخوای از احترام یه دانشگاهی برخوردار بشی.. شما حتما یه پاتو بردار... نمایندهی عزیز! تویی که پول تبلیغات میلیاردیتو "هِبِه" گرفتی؛ نمیتونی بعدا رانت ندی و عضو کمیته حقیقت یاب اختلاس باشی! اگه بهت بر نمیخوره شما هم یه پاتو بردار..
آدم هایی که میخوان تو هر دو تا قایق باشن، کارشون مثل راننده خودرویی می مونه که هم راهنما به چپ می زنه هم به راست! و پشت سریه حتما میفهمه حال راننده خوب نیست... ما خیلی وقتا حالمون خوب نیست! هر حیوان كه از دور دیدی و ندانستی سگ و گرگ است یا آهو، ببین رو به سمت مرغزار و سبزینه است یا لاشه و استخوان؟!
مديريت بشقاب

در زمان شاه آقاي فلسفي خطيب مشهور، با فردي كه مي خواست شهردار شود در ميزي نشسته بودند ايشان مي گويد او غذاي خيلي زياد توي بشقابش ريخت و بعد خورشت زيادي ريخت روي برنج و چند قاشق خورد و سيگاري روشن كرد. و چوب كبريتش را فرو كرد داخل همان ظرف غذا. اين كار از نظر او براي اين بود كه بگويم من كلاسم بالا است و متمدنم.
آقاي فلسفي به ايشان مي گويد شما كه مديريت يك بشقاب را بلد نيستيد و نمي توانيد به اندازه اي كه مي خوريد غذا بكشيد، چگونه مي خواهيم براي يك شهر برنامه بريزيد.
شوخ طبعي هاي طلبگي، ج 2، ص49.
«دندان عاریه حلال است و بلند گو حرام؟!»
مرحوم حجتالاسلام فلسفی در خاطرات خود نقل میکند: مجلس عروسی پسر یکی از محترمین بود. نصف اتاق، ائمه جماعات و مرحوم پدرم نشسته بودند و در نصف دیگر نیز افراد مقدس مآب بودند. یکی از افراد خشکهمقدس با صدای بلند گفت: آقای فلسفی، شما حرفهای خوبی میزنید، اما متأسفانه این مزمار(بلندگو) را به مسجد آوردهاید. عیب شما این است که با مزمار حرف میزنید.
پس از آن که آن شخص، سخن خود را گفت. پیشخدمت را صدا زدم و گفتم: این بشقاب گز را خدمت آن آقا ببرید تا میل کند. آقای مقدسنما گفت: چون دندانم عاریه ای است گز، لای داندانم گیر کرده و مرا اذیت میکند.
از او سؤال کردم، چرا دندان عاریه گذاشتهاید؟
گفت: چون که دندان ندارم و نمیتوانم غذا بخورم.
گفتم: چرا عینک زدهاید؟
گفت: بدون عینک قادر به دیدن جای دور نیستم.
بعد از این که از وی این دو اقرار را گرفتم، با تندی به وی گفتم: شما چون دندان نداشتی، دندان عاریه گذاشتی، تا بتوانی غذا بخوری. دید خوب نداشتی، عینک زدی. این کار برای شما حلال است، اما من که صدایم به آخر مجلس نمیرسد و بلندگو را آوردهام تا صدایم به آنجا برسد، فتوا میدهی که کار حرام کردهام؟! با این سخن من، وضع مجلس تغییر پیدا کرد و دیگران نیز اظهار عقیده کردند.
«خنده امام»
دو سه روز بعد از ورود امام، در مدرسه علوی در حضور صدها نفر از علما و روحانیون تهران منبر رفتم در بین سخنرانی که در مورد اختناق رژیم گذشته صحبت میکردم. گفتم: یک کتابفروش چندین سال قبل به من میگفت: در زمان رضاشاه، اداره اطلاعات شهربانی هر کتابی که میخواست چاپ شود باید نگاه میکرد و روی هر صفحه، مهر «روا» میزد تا چاپ خانه آن را چاپ کند. او میگفت: من دیوان حافظ را که چندین بار چاپ شده بود به شهربانی بردم تا مجوز چاپ بگیرم. فرد مسئول گفت: یک ماه دیگر بیائید. هر چه اصرار کردم تا زودتر مجوز دهد، قبول نکرد.
بعد از یک ماه که رفتم، دیدم همه صفحات به جز یک صفحه، مهر خورده است. گفت، باید این یک بیت شعر را تغییر دهی!
«رضا به داده بده وز جبین گره بگشا که بر من و تو در اختیار نگشا دست
گفتم، این شعر حافظ است. چطور آن را عوض کنم. بر فرض عوض کنم، ولی به جای آن چه قرار دهم. گفت: چون کلمه «رضا» اسم رضاشاه کبیر است، آن را بردار و کلمه دیگری جای آن قرار بده! مثلاً «حسن به داده بده»، «تقی به داده بده»، «نقی به داده بده»!!! با گفتن این مطلب، مجلس غرق در خنده شد. امام نیز چنان میخندید که دوشهایشان تکان میخورد. بعد از منبر، امام فرمودند: «اعلام کنید که منبر آقای فلسفی فتح شده است».
«آشیخی کردن، یعنی این»
در سفری که به مشهد مقدس میرفتیم، شخصی به نام کاشانسکی، تاجری از اصفهان با ما همسفر بود که میخواست کار تجارت خود را به مشهد منتقل کند، لذا دفاتر، اسناد و دو جعبه بزرگ از پرتقال را در ماشین قرار داده بود.
او بعد از صحبت کردن با بعضی مسافران داخل ماشین، رو به من کرد و گفت: اسم و شغل شما چیست؟
گفتم: اسمم محمدتقی فلسفی و شغلم «آشیخی» است!
گفت: آشیخی چیست؟
گفتم: به مردم تعالیم دینی میدهیم. از خدا و پیغمبر و ائمه، عبادات و معاملات و حلال و حرام سخن میگوییم. سخنم را قطع کرد و با فریاد گفت: از این حرفها، دست بردارید. مردم را معطل کردهاید و عمر همه را هدر میدهید. همچنین بار دیگر نیز این بیادبی را تکرار کرد. بعد از طی مسافتی به یک روخانه رسیدیم و اتومبیل باید از کف آن عبور میکرد. رودخانه نیز نسبتاً پرآب بود. وقتی اتومبیل وارد آب شد به خاطر فشار زیاد آب اتومبیل خاموش شد.
راننده گفت: درهای ماشین را باز کنید تا آب از کف ماشین عبور کند. کاشانسکی نگران بود که آب، اسناد و دفاترش را خراب کند و از پاکتهای پرتغال غافل بود. آب داخل ماشین، باعثخیس شدن و پارهشدن پاکتها گردید و پرتغالها به وسیله آب، وارد رودخانه شد. زائران دیگری که به مشهد می رفتند با دیدن پرتغالها داخل آب رفته و پرتغالها را گرفتند.
کاشانسکی گفت: به مردم بگو، پرتغالها را بگیرند و جمع کنند، ولی آنها را نخورند. به مردم گفتم: زائران، مبادا این پرتغالها را بخورید! شما به زیارت میروید. پرتغالها مال این آقا است. آنها را بگیرید و تحویل صاحبش دهید. مردم هم پرتغالها را جمع کردند و تحویل دادند.
کاشانسکی از من تشکر کرد.
به او گفتم: «حالا فهمیدی آشیخی یعنی چه؟».
قرآن و مدارس
وقتي شاه دستور دارد كه مدرسه رفتن براي همه الزامي است آيت الله بروجردي، آقاي فلسفي را مي فرستند تهران كه به شاه بگويد ايشان فرمودند اموزش قران را هم در كتب درسي بگنجانيد
استاد فلسفي مي گويد با شاه در كاخ مرمر ديدار داشتم
پيام آقا را به شاه رساندم. شاه در پاسخ گفت: مردم كه دين دارند لزومي ندارد قران در مدارس آموزش داده شود
ايشان ك حاضر حواب بودند پاسخ مي دهند كه مردم شاه هم دارند ولي اين شاه نبايد هر روز تقويت شود؟
شاه با شنيدن اين سخن قبول كردند كه در مدارس قران اموزش داده شود.
واقعا بسياري از ما حتي بزرگ تر ها اين مديريت را بلد نيستيم
در مهماني ها ببينيد چه قدر نعمت خدا از بين مي رود؟
مجلس عروسي فرزند يكي از روحانيون رفته بوديم
ايشان گفته بودند كه برنج در ديس باشد هر كس خواست به تناسبي كه مي خواهد برنج بكشد
....
مادران كه به كودكان غذا مي دهند خب دقت كنند كم غذا بكشند اگر خورد دوباره بكشند
يا برخي در مهماني ها براي كودكان هم غذا مي كشد واقعا صاحب خانه نمي داند اين بچه چه مقدار غذا مي خورد شرم مي كند براي بچه كم بكشد زياد مي كشد خب بهتر است مادران تنظيم كنند
اسراف نكنيم
يك كارمند
يك كارگر واقعا براي همين غذا پدرش در مي آيد به اضافه اين كه خيلي از افراد واقعا به همين نياز دارند
آخه همه كه امكانان اختلاس و تصدي بانكي را كه در اختيار نداريم( اين نكته را بهتر است در خواستگاري هم بيان شود)
حقوق آنچناني
مي گويند فلان مسؤول حقوق آنچناني مي گيرد مثلا حقوق او با حقوق 50-60 كارمند و با حقوق 100 كارگر برابري مي كند.
خوب اين موفق بودن اين افراد را نشان مي دهد. در قرآن داريم قوا نفسكم و اهليكم نارا. خب اين مسؤول در جهنم نيازها خود و خانواده را نجات داده اند
خودسازي هم از خود فرد بايد شروع شود بعد فرزندان و اهل عيال و اقوام نزديك و دور و همسايه ها بعد بقيه مردم
اگر كمي ساكت باشيم شعاع اين حقوق هاي كلان خيلي بزرگ و طولاني تر مي شود
مطمئن باشيد شعاع آن به همه مي رسد
مطمئن باشيد اين افراد موفق هستند و ديدشان باز است كسي كه به خود و خانواده اش رحم نكند و آنها را در فقر نگه دارد مطمئنا به ما هم رحم نمي كند
پس موقع نماز دست ها را ببريد بالا و بخوانيد:اللهم وفّقْهم في البچاپ بچاپ
بي پدر
به فرزند مسؤولي كه حقوق آنچناني مي گرفته و ثروتي به هم زده بوده میگن: چرا مشکی پوشیدی؟
میگه: بابام مرده.
میگن: چرا اینقدر پاره پورست؟
میگه: خدا بیامرز نمیذاشت خاکش کنم که!
منبع
کاری را که دشمنان این ملت با جنگ، ترور، خرابکاری و ... نتوانستند بکنند
مسئولان مملکت، دو دستی در حال انجامش هستند
خدا آخر و عاقبت این مملکت را ختم به خیر کند
متن زیر از نامه حضرت امیر علیه السلام هست به مالک اشتر
سپس در امور كارمندانت بينديش، و پس از آزمايش به كارشان بگمار، و با ميل شخصى، و بدون مشورت با ديگران آنان را به كارهاى مختلف وادار نكن، زيرا نوعى ستمگرى و خيانت است. كارگزاران دولتى را از ميان مردمى با تجربه و با حيا،
از خاندان هاى پاكيزه و با تقوى، كه در مسلمانى سابقه درخشانى دارند انتخاب كن، زيرا اخلاق آنان گرامى تر، و آبرويشان محفوظتر، و طمع و روزىشان كمتر، و آينده نگرى آنان بيشتر است. سپس روزى فراوان بر آنان ارزانى دار، كه با گرفتن حقوق كافى در اصلاح خود بيشتر مى كوشند، و با بىنيازى، دست به اموال بيت المال نمى زنند، و اتمام حجّتى است بر آنان اگر فرمانت را نپذيرند يا در امانت تو خيانت كنند. سپس رفتار كارگزاران را بررسى كن، و جاسوسانى راستگو، و وفا پيشه بر آنان بگمار، كه مراقبت و بازرسى پنهانى تو از كار آنان، سبب امانت دارى، و مهربانى با رعيّت خواهد بود. و از همكاران نزديكت سخت مراقبت كن، و اگر يكى از آنان دست به خيانت زد، و گزارش جاسوسان تو هم آن خيانت را تأييد كرد، به همين مقدار گواهى قناعت كرده او را با تازيانه كيفر كن، و آنچه از اموال كه در اختيار دارد از او باز پس گير، سپس او را خوار دار، و خيانتكار بشمار، و طوق بد نامى به گردنش بيفكن.
جوک برتر سال....
اواخر سال 94 از وام جدیدی رونمایی کردند...
وام مسکن به مقدار 160 میلیون تومن
قسطش هم ماهی سه ملیون تا n سال!
یکی از مسئولین محترم هم فرمودند: "با توجه به اوضاع مالی اکثر مردم، به نظر می رسد که زوج های جوان قشر متوسط جامعه قادر به پرداخت چنین قسط هایی باشند!!!!"
واقعا مسئول محترم نمی داند که زوج های جوان برای گرفتن سه ملیون تومن وام ازدواج، بال بال می زنند!!!
هرقسط این اَبَروام، خودش یک وام است!
اللهم اصلح کل فاسد من امور المسلمین
سلام آقا حامی
بنده صلاح کار را در آن دیدم که
تعجبی در تاپیک شما کرده و بگویم
الله سنی ساخلاسین
سنی من چوخ ایستیرم
انا یحبک شدیدا من الاعماق قلبی
I love you
دوستت دارم
احساسات پاک یک سیب زمینی
آخر سال 94 اعلام کرده بودند حداقل حقوق دریافتی در 95 یک میلیون و 50 هزار تومان خواهد بود!
خرداد 95 حقوق و لطف نمودند افزایش حقوق خرداد را واریز کردند ، 102 هزار تومان فقط اضافه شد!!!
یعنی بزور میشه 900 هزارتومان،
حالا از اینا گذشته دیگه 102 هزار تومان چیه که فروردین و اردیبهشت محاسبه نشد و معلوم نیست مابه التفاوت کی واریز خواهد شد!!!
اگه اجازه بدین اینو بولدش کنم : اللهم وفّقْهم في البچاپ بچاپ
http://alef.ir/vdce7x8xzjh8pei.b9bj.html?363401
اگردخترجوان ویاپسری جوان به خاطر عدم تمکن از ازدواج به گناه کشیده شوندقطعا این افراد باید پاسخگو باشند.
مردم از سنگینی فشار اقتصادی به خاطر حرمت خون شهیدان و امام شهدا دم نمیزنند و سکوت میکنندومردم سرزمین من در گیر و دار چندغاز وام با سود 20الی30هستند آقایان راحت برای خودشان وام چندصدمیلیونی میگیرند.