عالم تکوین و عالم تشریع ، نسبتها و روابط

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عالم تکوین و عالم تشریع ، نسبتها و روابط

سلام:Gol:
هرچه در موضوعات نگاه کردم جای مناسبی برای این موضوع ندیدم مگر در بخش مسائل جدید کلامی که یک عنوان کلی است .
بحث تکوین و تشریع یک بحث گسترده است و به جهاتی هم بسیار مهم است که ان شاء الله در ضمن بحثها روشن خواهد شد .
ما این بحث را با تعریفی از تکوین و تشریع آغاز می کنیم تا جهت نگاهمان هم تا اندازه ای مشخص شود و سپس با طرح یک سوال بسیار اساسی مطلب را پی خواهیم گرفت .
عالم تکوین یعنی عالم آفریده ها یعنی همین عالمی که در آن زندگی می کنیم بدون لحاظ هیچ قانون و قاعده ای که اختصاص به انسان داشته باشد . عالم فعل الهی .
عالم تشریع یعنی عالم قوانین و مقررات دین الهی که با هدف تکامل بخشیدن به انسان در متن همین تکوین محقق شده است . یعنی همین دانسته ها و همین بایسته های وحیانی .
و اما سوال مهم آنستکه :
نسبت این دو عالم با یکدیگر چیست ؟ به بیان ساده تر به لحاظ تحقق خارجی این دو چه ارتباطی با هم دارند ؟
نظر شما چیست ؟
موفق باشید

با سلام به دوست عزیزجناب آقای حامد

خداشناسی، دین وآئین يك امر فطرى است، و باید ميان دستگاه" تكوين" و" تشريع" هماهنگى برقرار باشد، آنچه در شرع وارد شده حتما ريشه‏اى در فطرت دارد و آنچه در تكوين و نهاد آدمى است مكملى براى قوانين شرع خواهد بود.
به تعبير ديگر:" تكوين" و" تشريع" دو بازوى نيرومندند كه به صورت هماهنگ در تمام زمينه‏ها عمل مى‏كنند، ممكن نيست در شرع دعوتى باشد كه ريشه آن در اعماق فطرت آدمى نباشد، و ممكن نيست چيزى در اعماق وجود انسان باشد و شرع با آن مخالفت كند.
بدون شك شرع براى رهبرى فطرت حدود و قيود و شرائطى تعيين مى‏كند تا در مسيرهاى انحرافى نيفتد، ولى هرگز با اصل خواسته فطرى مبارزه نمى‏كند بلكه از طريق مشروع آن را هدايت خواهد كرد، و گرنه در ميان تشريع و تكوين تضادى پيدا خواهد شد كه با اساس توحيد سازگار نيست.
به عبارت روشنتر خدا هرگز كارهاى ضد و نقيض نمى‏كند كه فرمان تكوينيش بگويد انجام ده، و فرمان تشريعيش بگويد انجام نده!.

و این معنای همین آیه شریفه است که خداوند متعال می فرماید:
«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ؛[1]روى خود را متوجه آئين خالص پروردگار كن اين فطرتى است كه خداوند انسانها را بر آن آفريده دگرگونى در آفرينش خدا نيست اين است دين و آئين محكم و استوار ولى اكثر مردم نمى‏دانند».[2]

[=Times New Roman][1][=Times New Roman]. سوره الروم ؛30.

همچنین مرحوم آیت الله حسینی تهرانی در کتاب نور ملکوت در این رابطه می نویسند:



عالم تشريع و شريعت بايد منطبق بر عالم تكوين و فطرت باشد

انسان وقتى به سعادت و كمال خود مي رسد كه مجتمع صالحى را كه داراى سنن و قوانين صالحى كه متضمّن بلوغ و نيل او به سعادت لائق به اوست بنا نهد. و اين سعادت عبارتست از يك امر يا امور كماليّه تكوينيّه‏اى كه به انسان ناقص- كه وى نيز موجودى است تكوينى- در مسير كمالش برسد و او را انسانى كامل در نوع خود، و انسانى تامّ و تمام در وجودش بگرداند.
اين سنن و قوانين- كه قضايا و احكام عمليّه اعتباريّه هستند- در ميان نقص انسان و كمال او قرار دارند، و مانند فاصله عابر در بين دو منزلگاه وى واقعند؛ که تابع مصالحى هستند كه آن مصالح كمال و يا كمالات انسانى را تشکیل می دهند. و اين كمالات امورى هستند حقيقى، همسنخ و ملائم با نواقصى كه آن نواقص نيز عبارتند از حوائج و نيازمنديهاى حقيقى انسان.
بنابر آنچه گفته شد، فقط حوائج حقيقيّه انسان است كه اين قضايا و احكام عمليّه را وضع نموده، و اين سنّتها و نواميس اعتباريّه را معتبر شمرده است. و مراد ما از حوائج حقيقيّه انسان عبارت است از: آنچه را كه نفس انسان از روى ميل و اراده مي طلبد، و عقلى كه يگانه قوّه تميز دهنده در ميان نفع و ضرر و در ميان خير و شرّ است آن ميل و اراده را تصديق ميكند و صحّه مينهد؛ نه آن چيزهائى را كه هواهاى نفسانى بدون پذيرش و امضاء عقل طلب ميكند، زيرا كه آنها كمال حيوانى ميباشند، نه كمال انسانى.
پس لازم است كه اصول اين سُنن و قوانين، حوائج حقيقيّه انسان باشند كه بر حسب واقع و نفس الامر نيازمنديهاى انسان محسوب شوند، نه بر حسب‏تشخيص هواهاى نفسانيّه و آراء خياليّه.
همچنین عالم صُنع و ايجاد هر يك از انواع را كه از جمله آنها انسان است با ادوات و قوائى مجهّز كرده است تا با بكارانداختن آنها نيازمنديهاى خود را بر آورد و بواسطه آنها در راه كمال مطلوب سير كند.
از اينجا اين نتيجه بدست مي آيد كه: جهازات و ادوات تكوينيّه‏اى كه انسان بدانها مجهّز شده است، اقتضائات و درخواستهائى براى قضايا و احكام عمليّه‏اى دارند كه به سُنن و قوانين موسوم شده‏اند.
و به واسطه عمل به اين سنّتهاست كه انسان در مقرّ كمال خود مي نشيند مانند سنن و قوانين راجع به تغذّى، زيرا كه انسان مجهّز است به جهاز تغذيه، و مانند سنن و قوانين راجع به نكاح و زناشوئى، زيرا كه انسان مجهّز است به جهاز توالد و تناسل.

از اينجا بخوبى روشن مي شود كه: لازم است دين- كه عبارتست از اصول علميّه و سنن و قوانين عمليّه‏اى كه عمل به آنها سعادت حقيقى انسان را تضمين نموده است- اقتضائات خلقت انسان را در اين امور در نظر بگيرد، و عالم تشريع و شريعت بر عالم تكوين و فطرت منطبق شود.

فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَهِ ذلِكَ الدّينُ الْقَيّمُ. پس روى خود را متوجّه آيين خالص پروردگار كن! اين فطرتى است كه خداوند، انسانها را بر آن آفريده دگرگونى در آفرينش الهى نيست اين است آيين استوار ولى اكثر مردم نمى‏دانند.

صدرا;148016 نوشت:
اين سعادت عبارتست از يك امر يا امور كماليّه تكوينيّه‏اى كه به انسان ناقص- كه وى نيز موجودى است تكوينى- در مسير كمالش برسد و او را انسانى كامل در نوع خود، و انسانى تامّ و تمام در وجودش بگرداند. اين سنن و قوانين- كه قضايا و احكام عمليّه اعتباريّه هستند- در ميان نقص انسان و كمال او قرار دارند، و مانند فاصله عابر در بين دو منزلگاه وى واقعند؛ که تابع مصالحى هستند كه آن مصالح كمال و يا كمالات انسانى را تشکیل می دهند. و اين كمالات امورى هستند حقيقى، همسنخ و ملائم با نواقصى كه آن نواقص نيز عبارتند از حوائج و نيازمنديهاى حقيقى انسان. بنابر آنچه گفته شد، فقط حوائج حقيقيّه انسان است كه اين قضايا و احكام عمليّه را وضع نموده، و اين سنّتها و نواميس اعتباريّه را معتبر شمرده است.

سلام
و با تشکر از صدرای بزرگوار
همچنانکه علامه حسینی تهرانی و بسیاری دیگر از علما می فرمایند بین تکوین و تشریع رابطه ای عمیق است . شرح و بسط این رابطه انگیزه اصلی ما در این تاپیک می باشد .
از نظر علامه تهرانی تشریع مجموعه قضایایی است که عمل به آن موجب کمال تکوینی انسان می شود .
ما می خواهیم خیلی نزدیکتر برویم و ببینیم تشریع در کجای تکوین جای دارد و به چه نحوی ؟
آیا برای تشریع عینیتی در خارج وجود دارد یا خیر ؟
پاسخ به این سوال به پیش فرضهای متعددی نیاز دارد . از جمله اینکه خارج به چه معناست ؟
اگر هدف و مقصد تشریع را کمال انسان بدانیم شاید بتوان انسان کامل را عینیت خارجی تشریع شمرد . این بیان با تعابیر آشنایی مثل تعبیر قرآن ناطق برای معصومین ع منطبق است . به این لحاظ می توان تشریع را در وجود انسان کامل مجسم شمرد . البته انسان کامل با همه مراتب وجودیش و نه فقط بعد ظاهری جسمانی او . این بیان با آنچه که اهل معرفت در خصوص انسان کامل می گویند که او نسخه جامع تکوین است نیز مطابقت دارد .
پس عینیت خارجی تشریع انسان کامل است که او نیز منطبق بر کل عالم تکوین است پس تشریع به لحاظ وجود تدوینی اش چیزی جز بیان دو بعد کلی از عالم تکوین نیست .
به عبارت ساده می توان گفت در هستی دو وجود امکانی تام و کامل وجود دارد یکی عالم کبیر است که جهانش نامند و یکی عالم صغیر که انسان کاملش گویند پس تشریع قرار دادن سببی تکوینی (انسان کامل ) بر سر راه انسانهاست تا با انطباق با آن خود را به همان کمال برسانند .
ادامه دارد ان شاء الله
موفق باشید

حامد;148084 نوشت:
تشریع قرار دادن سببی تکوینی (انسان کامل ) بر سر راه انسانهاست تا با انطباق با آن خود را به همان کمال برسانند .

سلام
با این بیان باید تشریع را حقیقتی در متن تکوین شمرد که مانند هر عامل تکوینی دیگر نقش خود را در تعالی و تکامل ایفا می کند .
باید به این نکته مهم که قرآن نیز به صراحت بر آنرا بیان می کند توجه کرد که عالم تکوین ( که تشریع هم در متن آن است ) عالم تکامل و ترقی است قرآن می فرماید :
ربنا الذی خلق کل شی ثم هدی (50طاها)
پروردگار ما آنست که هرچیزی را خلق کرد و سپس آنرا هدایت فرمود
و هدایت آنستکه بر سعه و کمال وجودی شی افزوده شود وگرنه هدایت نخواهد بود فلذا برخورداری از هدایت تشریع برخورداری از هدایتی خاص و ویژه است که نصیب صاحبان استعداد مخصوص می شود فلذا اشاره فرمود که :
هدی للمتقین (بقره 2)
هدایتی است برای پرهیزکاران
این پرهیزکاران به حسب تکوینی کسانی اند که در عالم تکوین از برگزیدن سایر طرق هدایت پرهیز کرده و به این عروه الوثقای ویژه چنگ انداختند .
و اما عالم تکوین چیست ؟
ادامه دارد ان شاء الله
موفق باشید

حامد;148208 نوشت:
اما عالم تکوین چیست ؟

سلام
پاسخ به این سوال به نوع جهان بینی ما بستگی دارد اما در نگاه جهان بینی اهل معرفت که استنباط شده از عمیقترین نگاههای دینی است عالم تکوین عین ظهور حق تعالی است
این خدای متعال است که در عالم تجلی یافته است .
فقرات عرفانی شریفی همچون :
الحمد لله الذی تجلی بخلقه لخلقه
خدای را ستایش که با خلقش برای خلقش تجلی کرد
از امیر مومنان علی علیه السلام بیانگر این حقیقت شریف و عمیق است
ادامه دارد ان شاء الله
موفق باشید

:Gol:علامه طباطبائی در کتاب اعتبارات خویش، اثبات نموده که هر اعتباری قائم به حقیقتی و در تحت آن است طبق اصل مذکور،در پیوند بین تشریع وتکوین می توان گفت:معارفی که در دین وارد گشته و به زبان اعتبار بیان گشته اند تمامی، از حقایق دیگری به لسان اعتبار حکایت می کنند که درک آن حقایق در گروه داشتن اعتقادات درست واعمال صالحه است همان اعتقادات واعمالی که شریعت بیان گر آنهاست.در واقع تشریع دریچه ای به سوی عالم معنا وتکوین است.:Gol:

موضوع قفل شده است