جمع بندی مجازات فرزندان آدم؟!

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مجازات فرزندان آدم؟!

سلام

ذریه آدم، در چه مواردی مجازات شدند و این مجازات تا کی ادامه داره؟
چندین مورد رو شنیدم با این مضمون که خداوند به خاطر مجازات آدم و حوا، برای ذریه اونها که ماها هم جزءشون هستیم، حکم داده.
لطفا در صورتی که این موضوع صحت داره، بفرمایید چه اعمال و احکامی به خاطر اینکه آدم فریب خورده، بر ذریه اش واجب شده؟!

با تشکر

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صادق

سـاغر;535383 نوشت:
سلام

ذریه آدم، در چه مواردی مجازات شدند و این مجازات تا کی ادامه داره؟
چندین مورد رو شنیدم با این مضمون که خداوند به خاطر مجازات آدم و حوا، برای ذریه اونها که ماها هم جزءشون هستیم، حکم داده.
لطفا در صورتی که این موضوع صحت داره، بفرمایید چه اعمال و احکامی به خاطر اینکه آدم فریب خورده، بر ذریه اش واجب شده؟!

با تشکر


با سلام وآرزوی موفیقت وقبولی روزه وعبادات تان .
نگر بش یاد شده در پرسش در باره آدم وحوا وفرزندان ان دو در با ور های مسیحیان مطرح است واز دید آموزه های اسلامی مردود است .
برای اطلاع از رویکرد اسلامی مسله آدم در ابتدا

ذکر مقدماتی ضروری به نظر می‌رسد:
1ـ در تقدیر الهی از ابتدا مقدّر آن بوده که انسان‌ها روی زمین زندگی کنند و کمال و سعادت و خوشبختی خود را روی زمین با اختیار خود به دست آورند. خداوند از ابتدا به ملائک فرموده بود که من روی زمین جانشین قرار می‌دهم،‌(1) پیش از آن که در بهشت قرار گرفتن انسان مطرح باشد.
2ـ بهشتی که حضرت آدم در آن سکونت داشته اند، بهشت اُخروی نبوده و بهشت برزخی بوده است، به دلائل مختلفه‌ای، از آن جمله این که بهشت اُخروی هرگز جای ابلیس نمی‌باشد و آنجا محدوده ای نیست که شیطان و شیطنت و عصیان در آن راه داشته باشد. اساساً خیال باطل و نافرمانی در آن جا نیست.(2)
از سوی دیگر کسی که به جنت الخلد وارد شود، دیگر خارج نخواهد شد.(3)
پس بهشتی که آدم و حوا در آن بوده اند، بهشتی برزخی بوده است و اسکان در این بهشت از همان ابتدا اسکانی موقّت برای پیمودن مرحله ای آزمایشی بوده، تا آدم، با مکرها و حیله‌های دشمن خود آشنا شود و تلخی عصیان و آثار دردآور آن را بچشد. نیز راه توبه و بازگشت را بیاموزد.(4)
یا این که لذت بهشت و نعمت‌های بهشتی را به انسان بچشاند تا در او شوق رسیدن به آن و ترک هواهای نفسانی را در درون انسان زنده نگهدارد و به انسان بفهماند که جایگاه اصلی تو آن جا است و باید به آن دست یابی.
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
:Gol: باز جوید روزگار وصل خویش
حال بعد از این دو مقدمه نتیجة سخن این که از ازل اراده و حکمت الهی بر این تعلّق گرفته بود که حضرت آدم بعد از توقف کوتاهی در بهشت برزخی به دنیا منتقل شودو آدم و نسل او در دنیا با اختیار خود اعمال خیر و شر را انجام دهند.
اما این که خداوند آدم را برای نافرمانی شان از بهشت بیرون راند نه به خاطر آن بود که آن‌ها دچار گناه شده باشند و خداوند آن‌ها را به خاطر این عمل مجازات نموده باشد تابگوئیم که خداوند می‌توانست به و اسطه جایز الخطا بودن انسان یا به و اسطه توبه ای که نمودند آن‌ها را مورد عفو و بخشش قرار داده و دوباره به بهشت باز گرداند. بلکه بیرون آمدن از بهشت و ساکن شدن در زمین یک اثر و ضعی و تکوینی خوردن از آن درخت بود و اثر وضعی و تکوینی خود به خود بر یک عمل مترتب می‌شود.
جهت توضیح بیشتر دو نکته را در این جا بیان می‌کنیم
1- اوامر و نواهی الهی دو قسم است:
الف - مولوی یا قانونی،
ب - ارشادی.
قسم اوّل تکلیف آور است و خداوند به طور جدی خواستار انجام آن می‏باشد و نافرمانی از آن گناه می‏باشد.
قسم دوم در حقیقت تکلیفی از ناحیه پروردگار نیست، بلکه خداوند بدان وسیله آدمی را به حکم عقل یا واقعیتی تکوینی (و عینی) که نتیجه آن عمل است، ارشاد می‏کند مانند طبیبی که به مریض دستور می‏دهد فلان غذا را نخور. این دستور یک تکلیف قانونی نیست که اگر خلاف کند، او را به مجازات رسانند، بلکه به این معنا است که تخلف از آن با بهبودی ناسازگار است و به صورت تکوینی آثار و عوارض خود را دارد.
بهشتی که آدم در آن بوده، مرحله پیش از تکلیف و تشریع بوده و نهی جنبه ارشادی داشت، یعنی نزدیک شدن به آن درخت و تناول کردن از میوه آن، اثر تکوینی ویژه‏ای داشت. از این رو به مقتضای آیه «فبدت لهما سواتهما» پس از خوردن میوه آن، شرایط زیستی دیگری برای آنان پیش آمد.(5)
2- کیفر یا عقوبت سه نوع است که به تشریح دو قسم آن بر حسب نیاز می‏پردازیم.
قسم اول، قرار دادی است و آن عبارت است از: مقررات جزایی که در جوامع بشری به وسیله قانون گذاران وضع گردیده است، مثلاً سرقت مسلحانه، کیفرش زندان ابد یا اعدام است یا برای رشوه، کلاهبرداری، قتل و غیر آن، که در کشورهای مختلف قوانین جزایی خاصی وجود دارد.در این موارد چون مجازات‌ها قرار دادی است می‌تواند با توجه به شرایط و وضعیت مجرم و...تغییرات یا تخفیف هائی در آن صورت گیرد.
نوع دوم، کیفرهایی که رابطه علّی و معلولی با جرم دارند، یعنی مجازات توسط فرد یا گروهی تعیین نشده، بلکه کیفر معلول جرم و نتیجه طبیعی آن است. این گونه کیفرها را «مکافات عمل» یا اثر وضعی یا تکوینی گناه یا اشتباه می‏نامند، مثلاً سم سبب مرگ می‏شود. اگر کسی به نصیحت و راهنمایی فرد آگاه و دلسوز اعتنا نکند و زهر را سر بکشد، خواهد مرد. مردن نتیجه طبیعی و اثر وضعی نوشیدن سمّ است، یا اگر کسی در حین رانندگی خوابش ببرد و به درّه‏ای سقوط کند و بمیرد و یا فردی به دلیل ارتکاب فساد اخلاقی به سوزاک و سفلیس یا ایدز مبتلا شود و به رنج و تعب طاقت فرسا گرفتار شود، در هیچ یک از این موارد نمی‏توان گفت: این بیچاره فقط چند دقیقه مرتکب جرم شده یا خوابش برده یا خطا کرده و انسان جایز الخطاست پس چرا به کیفر مرگ یا تحمل رنج و سختی جانکاه گرفتار شده است! این جا حساب علت و معلول است.
مسئله تناسب جرم با کیفر مربوط به کیفرهای قراردادی است، نه کیفرهای واقعی و ذاتی که نتیجه و لازمه و معلول عملند.
با توجه به دو مقدمه ذکر شده نتیجه می‏گیریم که رانده شدن از بهشت و شرایط زیستی که برای آدم و حوا، و به پیروی آن برای فرزندانش پیش آمد. نتیجه طبیعی و اثر وضعی و تکوینی فعل آن دو بوده است (که خداوند در قرآن می‌فرماید با خوردن از آن درخت عیب هاشان آشکار شد)، نه عقوبت قراردادی، تا بحث تناسب کیفر با جرم و نافرمانی،یا خطائی و غیر خطائی بودن و یا عادلانه و غیر عادلانه بودن آن مطرح شود.
بنابراین اوّلاً حضرت آدم گناه نکرده بود.
دوم: برون آمدن آدم از بهشت اثر تکوینی خوردن از آن درخت بود.
سوم: به تصریح قرآن هیچ کس گناه کسی دیگر را به دوش نمی‌کشد.
چهارم: از همان ابتدا انسان برای زندگی در زمین آفریده شده بود و بودن انسان در بهشت موقتی و دوره‌ای گذرا بود.

پی‌نوشت‏ها:
1. بقره (2) آیه 28.
2. آیت الله جوادی، تفسیر تسنیم، ج 3، ص 337.
3. همان، ص 329.
4. همان، ص 335.

صادق;535556 نوشت:
نگر بش یاد شده در پرسش در باره آدم وحوا وفرزندان ان دو در با ور های مسیحیان مطرح است واز دید آموزه های اسلامی مردود است .

سلام خدمت شما استاد بزرگوار و با آرزوی قبولی طاعات و عباداتتون

مثلا یکی از مواردی که قابل گفتن هست، واجب شدن روزه رو از زمان آدم و در اصل شاید یه جورایی بشه گفت برای مجازات آدم و پاک شدنش عنوان میکنند. و سپس به ذریه آدم هم واجب شده!

ممنون میشم که صحت یا سقمش رو بیان کنید

با تشکر

سلام دوست عزیز
اینکه هبوط حضرت آدم و حوا به زمین بخاطر گناهانشان بوده سخن درستی است حتی در ایات قران نیز داریم که خداوند این بار امانت که جانشین او در زمین باشند را به کوههها و اقیانوس ها و... پیشنهاد داد ولی همه سر باز زدند ولی انسان تنها موجودی است که قبول کرد ولی نه به این عنوان که در زمین آید بخاطر تلافی گناه آدم و حوا بلکه به این خاطر که خدا به دنبال جانشینی برای خود در زمین بود
انسانها در این مدت اندک این دنیا قرار است که امتحان بشوند و مانند همه امتحانات اگر انسان سر بلند بیرون آید نمره بهتر میگیرد پس با تلاش خودش میتواند به بهشت جاودان دست یابد
اگر قرار باشد که انسانه از همان اول در بهشت باشند دیگر زندگی برایشان اهمیتی ندارد مانند یک فقیر که آرزویش این است که روزی در بالاترین قسمت شهر زندگی کند.

سـاغر;536561 نوشت:
سلام خدمت شما استاد بزرگوار و با آرزوی قبولی طاعات و عباداتتون

مثلا یکی از مواردی که قابل گفتن هست، واجب شدن روزه رو از زمان آدم و در اصل شاید یه جورایی بشه گفت برای مجازات آدم و پاک شدنش عنوان میکنند. و سپس به ذریه آدم هم واجب شده!

ممنون میشم که صحت یا سقمش رو بیان کنید

با تشکر


باسلام و تقدیر از تلاش علمی تان .
انشاءالله در این ایام بشترین توفیقات را در دو ساحه علم وعمل بخصوص روزه داری داشته باشید .
بارک الله سوال خوب مطرح نمودید .
بلی در برخی روا یات به این نکته اشاره شده ولی این تنها فلسفه روزه نیست برای درک عمیق تر شما خواهر گرامی که تشنه درک این گونه معارف الهی هستید .
از فلسفه روز باید گفت :
سوالی در این باب از سوی یکی ار کاربران دیگر مطرح شد وفلسفه روزه را از منظر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها جویا شده بود که پاسخ مفصل داده شده شد حتما آن را ملاحظه فرماید بسیار مفید است . علاوه بر آن جواب در این جا باید عرض نمایم برای روزه اسرار نهفته ی بسیار است که به برخی از آنها اشاره می شود :
روزه از نظر بهداشت جسم و سلامت ‏بدن و بهداشت روح و معنویت و ابعاد دیگر دارای فواید فراوانی است. روزه در سلامت معده و پاکسازی آن از انواع غذاها (که موجب انواع بیماری‏هاست) اثرات فوق‌العاده‏ای دارد.
مرکز بیماری‌ها معده است. پیامبر خدا فرمود: «المعدة بیت کل داء، و الحمیة رأس کلّ دواء؛(1) معده مرکز و خانه هر دردی است، و پرهیز و اجتناب (از غذاهای نامناسب و زیاد خوری) اساس و رأس هر داروی شفابخش است».
پیامبر یکی از حکمت‌های روزه را تندرستی اعلام می‌کند و می‌فرماید: «صوموا تصحّوا؛(2) روزه بگیرید تا صحت و سلامتی خویش را تضمین کنید».
امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه می‏فرماید: «خداوند بندگان مؤمنش را حفظ می‏فرماید، به وسیله نمازها و زکات‌ها... و کوشش در گرفتن روزه در روزهای واجب، برای آرام ماندن دست و پا و اندام و دیگر ایشان (از معصیت و نافرمانی) و چشم به زیر انداختن‌ و فروتنی جان‌ها، و زبونی دل‌ها، و بیرون کردن کبر و خودپسندی از آنان...».(3)
روزه و نماز و زکات فلسفه‏اش سازندگی و تزکیه، و فروتنی به پیشگاه حضرت حق، و از کارهایی است که می‏تواند آدمی را از چنگ شیطان نجات بخشد، و از انواع بیماری‌های ظاهری و باطنی برهاند، و مخصوصاً درس مقاومت و مبارزه را یاد آدمی دهد.
امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «والصیام ابتلاء لاخلاص الخلق؛(4) روزه برای آزمایش اخلاص مردم است».
در قسمتی از نهج البلاغه می‏فرماید: «وصوم شهر رمضان فانّه جنة من العقاب؛(5) یکی از دلائل وجوب روزه این است که روزه ماه رمضان سپر است از عقاب الهی»، یعنی روزه موجب آمرزش گناهان و معاصی انسان است، که به وسیله روزه نجات از آتش جهنم و عقوبت پروردگار به دست می‏آید.
هشام بن حکم از حضرت جعفر بن محمد (علیهما السلام) از علت و فلسفه روزه می‌پرسد، امام می‏فرماید: «انّما فرض الله الصیام لیستوی به الغنی و الفقیر و ذلک أنّ الغنی لم یکن لیجد مسّ الجوع، فیرحم الفقیر، لأنّ الغنی کلّما أراد شیئاً قدر علیه، فأراد الله تعالی أن یسوّی بین خلقه، وأن یذیق الغنی مسّ الجوع والألم لیرقّ علی الضعیف ویرحم الجائع؛(6) خداوند روزه را واجب کرد، تا به وسیله آن بین اغنیا و فقرا مساوات و برابری به وجود آید، و این برای آن است ثروتمندانی که هرگز درد گرسنگی را احساس نکرده‏اند، به فقرا ترحم نمایند، زیرا اغنیا هرگاه (خوردنی و آشامیدنی را) اراده نمودند، برایشان میسر است، پس روزه را واجب نمود تا بین بندگانش از فقیر و غنی، برابری به وجود آورد، و اینکه سرمایه‌داران مسلمان درد گرسنگی را لمس نمایند، تا بر ضعفا وگرسنگان عالم ترحم نمایند».
خصال هفتگانه مخصوص روزه‏داران
در حدیثی طویل حضرت امیرالمؤمنین از پیامبر نقل می‏فرماید: «ما من مؤمن یصوم شهر رمضان احتساباً إلاّ أوجب الله تبارک و تعالی له سبع خصال: أوّلها یذوب الحرام من جسده، و الثانیة یقرب من رحمة الله عزّوجل، و الثالثة قد کفّر خطیئة أبیه آدم، و الرابعة یهوّن الله علیه سکرات الموت و الخامسة أمان من الجوع و العطش یوم القیامة و السادسة یطعمه الله عزّوجل من طیبات الجنة، و السابعة یعطیه الله عزّوجل برائة من النار، قال: صدقت ‏یا محمد؛(7) هیچ مؤمنی نیست که ماه رمضان را فقط برای خدا روزه بگیرد، مگر آنکه خدا هفت‏ خصلت را برای او واجب و لازم گرداند:
1- هر چه حرام در پیکرش باشد، محو و ذوب گرداند،
2- به رحمت‏ خدا نزدیک می‏شود،
3- (با روزه خویش) خطای پدرش حضرت آدم را می‏پوشاند،
4- خداوند لحظات جان کندن را بر وی آسان گرداند،
5- از گرسنگی و تشنگی روز قیامت در امان خواهد بود،
6- خدا از خوراکی‌های لذیذ بهشتی او را نصیب دهد،
7- خدا برائت و بیزاری از آتش دوزخ را به او عطا فرماید».
فلسفه و دلائل وجوب روزه از امام رضا(ع)
امام رضا(علیه السلام) در فلسفه و دلائل وجوب روزه می‏فرماید: «إنّما اُمروا بالصوم لکی یعرفوا ألم الجوع و العطش، فیستدلّوا علی فقر الآخرة، و لیکون الصائم خاشعاً ذلیلاً مستکیناً مأجوراً و محتسباً عارفاً؛(8) مردم مأمور به روزه شدند تا بشناسند درد و ناگواری‌های گرسنگی و تشنگی را، و آنگاه بر سختی‌های گرسنگی و تشنگی و فقر آخرت را بفهمند».
رسول خدا(ص) فرمود: «الصوم جنة فإذا صام أحدکم فلا یرفث ولا یجهل وإنّ امرء جادله أو شاتمه فلیقل إنّی صائم؛(9) روزه سپر است از برای شخص، تا اگر یکی از شما روزه گرفت‏ سخن زشت نگوید، و کارهای بیهوده نکند، و اگر کسی با وی مجادله کند یا او را شماتت نماید، او بگوید من روزه هستم».

پی‏نوشت‏ها:
1. ارکان الاسلام، ص 108 این عبارت حدیثی است که از پیامبر در بحار الانوار، ج 14 روایت ‏شده است.
2. دعائم الاسلام، ج 1، ص 343.
3. نهج البلاغه فیض، ص 798.
4. نهج البلاغه فیض الاسلام، حکمت 244.
5. نهج البلاغه، چاپ صبحی صالح، ص 163.
6. وسائل الشیعه، ج 7، ص 3 - و من لا یحضره الفقیه، ص 73، ج 2.
7. خصال شیخ صدوق، ص 386.
8. وسائل الشیعه، ج 7، ص 4.
9. علل الشرایع صدوق، ج 2، ص 378.

http://www.askdin.com/thread40760.html
سوال :
مجازات فرزندان آدم؟!

پاسخ :
نگر بش یاد شده در پرسش در باره آدم وحوا وفرزندان ان دو در با ور های مسیحیان مطرح است واز دید آموزه های اسلامی مردود است .
برای اطلاع از رویکرد اسلامی مسله آدم در ابتدا

ذکر مقدماتی ضروری به نظر می‌رسد:
1ـ در تقدیر الهی از ابتدا مقدّر آن بوده که انسان‌ها روی زمین زندگی کنند و کمال و سعادت و خوشبختی خود را روی زمین با اختیار خود به دست آورند. خداوند از ابتدا به ملائک فرموده بود که من روی زمین جانشین قرار می‌دهم،‌(1) پیش از آن که در بهشت قرار گرفتن انسان مطرح باشد.
2ـ بهشتی که حضرت آدم در آن سکونت داشته اند، بهشت اُخروی نبوده و بهشت برزخی بوده است، به دلائل مختلفه‌ای، از آن جمله این که بهشت اُخروی هرگز جای ابلیس نمی‌باشد و آنجا محدوده ای نیست که شیطان و شیطنت و عصیان در آن راه داشته باشد. اساساً خیال باطل و نافرمانی در آن جا نیست.(2)
از سوی دیگر کسی که به جنت الخلد وارد شود، دیگر خارج نخواهد شد.(3)
پس بهشتی که آدم و حوا در آن بوده اند، بهشتی برزخی بوده است و اسکان در این بهشت از همان ابتدا اسکانی موقّت برای پیمودن مرحله ای آزمایشی بوده، تا آدم، با مکرها و حیله‌های دشمن خود آشنا شود و تلخی عصیان و آثار دردآور آن را بچشد. نیز راه توبه و بازگشت را بیاموزد.(4)
یا این که لذت بهشت و نعمت‌های بهشتی را به انسان بچشاند تا در او شوق رسیدن به آن و ترک هواهای نفسانی را در درون انسان زنده نگهدارد و به انسان بفهماند که جایگاه اصلی تو آن جا است و باید به آن دست یابی.
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
:Gol: باز جوید روزگار وصل خویش
حال بعد از این دو مقدمه نتیجة سخن این که از ازل اراده و حکمت الهی بر این تعلّق گرفته بود که حضرت آدم بعد از توقف کوتاهی در بهشت برزخی به دنیا منتقل شودو آدم و نسل او در دنیا با اختیار خود اعمال خیر و شر را انجام دهند.
اما این که خداوند آدم را برای نافرمانی شان از بهشت بیرون راند نه به خاطر آن بود که آن‌ها دچار گناه شده باشند و خداوند آن‌ها را به خاطر این عمل مجازات نموده باشد تابگوئیم که خداوند می‌توانست به و اسطه جایز الخطا بودن انسان یا به و اسطه توبه ای که نمودند آن‌ها را مورد عفو و بخشش قرار داده و دوباره به بهشت باز گرداند. بلکه بیرون آمدن از بهشت و ساکن شدن در زمین یک اثر و ضعی و تکوینی خوردن از آن درخت بود و اثر وضعی و تکوینی خود به خود بر یک عمل مترتب می‌شود.
جهت توضیح بیشتر دو نکته را در این جا بیان می‌کنیم
1- اوامر و نواهی الهی دو قسم است:
الف - مولوی یا قانونی،
ب - ارشادی.
قسم اوّل تکلیف آور است و خداوند به طور جدی خواستار انجام آن می‏باشد و نافرمانی از آن گناه می‏باشد.
قسم دوم در حقیقت تکلیفی از ناحیه پروردگار نیست، بلکه خداوند بدان وسیله آدمی را به حکم عقل یا واقعیتی تکوینی (و عینی) که نتیجه آن عمل است، ارشاد می‏کند مانند طبیبی که به مریض دستور می‏دهد فلان غذا را نخور. این دستور یک تکلیف قانونی نیست که اگر خلاف کند، او را به مجازات رسانند، بلکه به این معنا است که تخلف از آن با بهبودی ناسازگار است و به صورت تکوینی آثار و عوارض خود را دارد.
بهشتی که آدم در آن بوده، مرحله پیش از تکلیف و تشریع بوده و نهی جنبه ارشادی داشت، یعنی نزدیک شدن به آن درخت و تناول کردن از میوه آن، اثر تکوینی ویژه‏ای داشت. از این رو به مقتضای آیه «فبدت لهما سواتهما» پس از خوردن میوه آن، شرایط زیستی دیگری برای آنان پیش آمد.(5)
2- کیفر یا عقوبت سه نوع است که به تشریح دو قسم آن بر حسب نیاز می‏پردازیم.
قسم اول، قرار دادی است و آن عبارت است از: مقررات جزایی که در جوامع بشری به وسیله قانون گذاران وضع گردیده است، مثلاً سرقت مسلحانه، کیفرش زندان ابد یا اعدام است یا برای رشوه، کلاهبرداری، قتل و غیر آن، که در کشورهای مختلف قوانین جزایی خاصی وجود دارد.در این موارد چون مجازات‌ها قرار دادی است می‌تواند با توجه به شرایط و وضعیت مجرم و...تغییرات یا تخفیف هائی در آن صورت گیرد.
نوع دوم، کیفرهایی که رابطه علّی و معلولی با جرم دارند، یعنی مجازات توسط فرد یا گروهی تعیین نشده، بلکه کیفر معلول جرم و نتیجه طبیعی آن است. این گونه کیفرها را «مکافات عمل» یا اثر وضعی یا تکوینی گناه یا اشتباه می‏نامند، مثلاً سم سبب مرگ می‏شود. اگر کسی به نصیحت و راهنمایی فرد آگاه و دلسوز اعتنا نکند و زهر را سر بکشد، خواهد مرد. مردن نتیجه طبیعی و اثر وضعی نوشیدن سمّ است، یا اگر کسی در حین رانندگی خوابش ببرد و به درّه‏ای سقوط کند و بمیرد و یا فردی به دلیل ارتکاب فساد اخلاقی به سوزاک و سفلیس یا ایدز مبتلا شود و به رنج و تعب طاقت فرسا گرفتار شود، در هیچ یک از این موارد نمی‏توان گفت: این بیچاره فقط چند دقیقه مرتکب جرم شده یا خوابش برده یا خطا کرده و انسان جایز الخطاست پس چرا به کیفر مرگ یا تحمل رنج و سختی جانکاه گرفتار شده است! این جا حساب علت و معلول است.
مسئله تناسب جرم با کیفر مربوط به کیفرهای قراردادی است، نه کیفرهای واقعی و ذاتی که نتیجه و لازمه و معلول عملند.
با توجه به دو مقدمه ذکر شده نتیجه می‏گیریم که رانده شدن از بهشت و شرایط زیستی که برای آدم و حوا، و به پیروی آن برای فرزندانش پیش آمد. نتیجه طبیعی و اثر وضعی و تکوینی فعل آن دو بوده است (که خداوند در قرآن می‌فرماید با خوردن از آن درخت عیب هاشان آشکار شد)، نه عقوبت قراردادی، تا بحث تناسب کیفر با جرم و نافرمانی،یا خطائی و غیر خطائی بودن و یا عادلانه و غیر عادلانه بودن آن مطرح شود.
بنابراین اوّلاً حضرت آدم گناه نکرده بود.
دوم: برون آمدن آدم از بهشت اثر تکوینی خوردن از آن درخت بود.
سوم: به تصریح قرآن هیچ کس گناه کسی دیگر را به دوش نمی‌کشد.
چهارم: از همان ابتدا انسان برای زندگی در زمین آفریده شده بود و بودن انسان در بهشت موقتی و دوره‌ای گذرا بود.

پی‌نوشت‏ها:
1. بقره (2) آیه 28.
2. آیت الله جوادی، تفسیر تسنیم، ج 3، ص 337.
3. همان، ص 329.
4. همان، ص 335.

موضوع قفل شده است