مدافع حرم، بسیجی شهید مدافع حرم شهید سید مجتبی ابوالقاسمی [h=2]عکس های دیده نشده از مدافع حرم، بسیجی شهید “سید مجتبی ابوالقاسمی”[/h] دزنا۲۴- “سیدمجتبی ابوالقاسمی“درشهر حلب سوریه و در مبارزه با گروه های تکفیری به شهادت رسیده است. “پاسبان” اشتراک مطلب با :
به گزارش موج رسا, روابط عمومی صدا و سیما شهادت داوود جوانمرد به عنوان نخستین شهید مدافع حرم از صدا و سیما را تایید کرد.
این شهید بزرگوار در مبارزه با تروریستهای تکفیری در شهر حلب سوریه به شهادت رسید. وی خبرنگار صدا و سیما بود.
داود جوانمرد، متولد 1349 تهران، فرزند اول خانواده است.وی پس از به پایان دوران دبیرستان در رشته علوم تجربی، در سن 16 سالگی به جبهه های دفاع از میهن شتافت.
او در سال های آخر جنگ تحمیلی (حدود سال 1365) تقریباً سه سال در جبهه جنگید.
پس از دوران دفاع مقدس، جوانمرد تصمیم گرفت به کردستان برود و با ضد انقلاب بجنگد. در آنجا حدود 3 سال فرمانده گردان منطقه عملیاتی سقز بود.
پس از بازگشت از کردستان در سال 1376 به استخدام رسمی سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران درآمد؛ وی در این سال ها ابتدا در بخش حراست و سپس در معاونت فنی این سازمان فعالیت کرد.
شهید جوانمرد چند شب پیش در منطقه حلب سوریه مورد اصابت ترکش های خمپاره دشمنان اسلام قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
نعمتی مسئول روابط عمومی سازمان صدا و سیما تأیید کرد که وی نخستین شهید این رسانه در دفاع از حرم در سوریه بوده است.
پیکر شهید داود جوانمرد هنوز به کشور منتقل نشده است و احتمالا شنبه پنجم دی ماه 94 منتقل می شود.
زمان تشییع جنازه نخستین شهید مدافع حرم از صدا و سیما متعاقباً اعلام می شود.
پیکر مطهر شهید مدافع حرم، محسن فرامرزی، در گلزار شهدای یافت آباد به خاک سپرده شد.
بهگزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، پیکر مطهر شهید مدافع حرم، محسن فرامرزی، روز گذشته با حضور اقشار مختلف مردمی از بلوار ابراهیم یافتآباد تشییع و در گلزار شهدای این منطقه به خاک سپرده شد.
این شهید که از اعضای تیم حفاظت آیتالله امامی کاشانی امام جمعه تهران بود، در دفاع از حرم عقیله بنی هاشم (س) و طی عملیات مستشاری به دست تروریستهای تکفیری در سوریه به شهادت رسید.
در این مراسم آیتالله امامی کاشانی، سردار عراقی پور، لاله افتخاری نماینده مجلس، شهردار منطقه 18، ائمه جماعت محله، بسیجیان، خانواده معظم شهدا و ایثارگران و مردم قدرشناس حضور داشتند.
هر چند آیتالله امامی کاشانی در نمازجمعه تهران بر پیکر شهید نماز خوانده بود ولی به درخواست همسر شهید، آیتالله امامی کاشانی بار دیگر بر پیکر شهید نماز خواند؛ پیکر مطهر شهید، با "لبیک یا حسین" تشییعکنندگان در جوار شهدای گمنام گلزار شهدای یافتآباد به خاک سپرده شد.
[TD="class: news_pretitle"]لحظات رزم یک شهید مدافع حرم+تصاویر[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: news_title"]ته تغاری که شهید مدافع حرم شد[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="align: center"][/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: news_desc"]شهیدخبر(شهیدنیوز): شهید امیر لطفی از رزمندگانی بود که برای دفاع از حرم دختر حضرت حیدر(ع) به همراه همرزمانش به سوریه هجرت کرد حین مبارزه با تروریستهای تکفیری خون پاکش به زمین ریخت و برای همیشه زنده شد.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD] [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: news_body"]شهید امیر لطفی از رزمندگانی بود که برای دفاع از حرم دختر حضرت حیدر(ع) به همراه همرزمانش به سوریه هجرت کرد و روز گذشته حین مبارزه با تروریستهای تکفیری در شهر حلب خون پاکش به زمین ریخت برای همیشه زنده شد.
آنچه مشاهده خواهید کرد تصاویری اختصاصی است از لحظات رزم این شهید عزیز و گفتوگو با همکار وی که میگوید:
*ته تغاری
امیر لطفی حدودا هجده سال از من کوچکتر بود اما او را عین برادرم دوست داشتم. همین چند روز پیش با مادرش صحبت می کردم و می گفتم حاج خانم شاید یکی از عواملی که من و امیر به هم وابسته شده بودیم این بود که هر دو ته تغاری خانواده بودیم.
*خودم را به خواب میزدم خجالت نکشد
شهید لطفی خیلی دوست داشتنی بود. اگر ذرهای مادرش دلخور و ناراحت میشد به هر طریقی دل او را به دست میآورد حتی پای مادر را میبوسید. حاج خانم میگفت: هر روز صبح وقتی میخواست به اداره برود میآمد و پایم را میبوسید. یک بار خواهرش این اتفاق را دید و به من اشاره کرد و گفت دیدی چه کرد مادر؟ گفتم بله کار هر روز اوست. من خودم را به خواب میزنم یک وقت خجالت نکشد.
*با کدخدا منشی مشکلات همکاران را حل میکرد
با اینکه جوان بود اما از خیلی از هم سن و سالهای من در اداره بیشتر میدانست. همیشه درصدد این بود که مشکلات و کدورتهایی در بین همکاران ایجاد میشد را با کدخدا منشی حل کند و معمولا هم موفق میشد. این هم از منش و بزرگواری خاص او بود.
*سفر شمال
یک بار به اتفاق شهید لطفی سفر پنج روزهای به شمال کشور داشتیم. قرار بود تنهایی بروم که از او درخواست کردم همراهم بیاید. اول گفت: مادرم تنهاست و نمیتوانم اما حاج خانم به من لطف داشت و وقتی شنید گفت: امیر حتما با شما میآید. از مازندران تا گرگان شهر به شهر رفتیم. سفر لذت بخشی بود باید سر فرصت خاطرات آن سفر را برایتان نقل کنم. توی گرگان به من گفت: حاجی رامسر هم میتوانیم برویم؟ آن قدر به امیر لطفی علاقهمند بودم که از استان گلستان تا غرب مازندران او را بردم تا مبادا حرفش زمین بیافتد.
*وقتی جدا شدیم احساس کردم قلبم از جا کنده شد
قرار بود برود سوریه، تماس گرفت رفتم اتاقش امیر را بوسیدم و بغلش کردم وقتی جدا شدیم احساس کردم قلبم از جا کنده میشود. رو به همکارم گفتم: حشمت سهرابی هم پارسال قبل از سفر همین حال و هوا را داشت و شهید شد. شک ندارم امیر هم در این سفر به شهادت میرسد. در زمان جنگ دوستان زیادی را از دست دادم و شهید شدند به قول معروف هر کسی نور بالا میزد معلوم بود. امیر هم نور بالا میزد. موقع خداحافظی به برادرش سفارش کرد و گفت: «هوای این مهدی ما را داشته باش او خیلی ماخوذ به حیا و مظلوم است». توی این شبکههای اجتماعی هر پیامی که منتشر میکرد رنگ و بوی شهادت و احادیث اهل بیت(ع) را داشت. کلا در این گروهها هم هیچگونه جمله هجوی ارسال نمیکرد.
بعد از شهادتش این پیامها را میخواندم و به همسرم میگفتم واقعا راست می گویند که خدا بندگان خوبش را برای شهادت گلچین میکند. من این همه سال در مناطق جنگی حضور داشتم اما هیچ اتفاقی برایم نیفتاد اما این جوان اخلاصاش بیشتر بود و به شهادت رسید. شهید لطفی نمک خاصی داشت و شوخ طبع بود.
وقتی قرار شد خبر شهادت را برای خانواده شهید ببریم. برای آمادگی مادر و خواهرش گفتیم امیر مجروح شده اما خواهر و مادر امیر گفتند: «نیازی به مقدمه چینی نیست امیر ما شهید شده، ان شاءالله که خداوند قبول کند». گویا شب قبل خواهر او خوابی دیده بود و حس کرده بود برادرش شهید شده.
[TD="class: news_title"]شمار شهدای مدافع حرم مرند به سه تن رسید[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="align: center"][/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: news_desc"]شهیدخبر(شهیدنیوز): یکی از مدافعین حرم اهل مرند در حومه حلب به شهادت رسید.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD] [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: news_body"]پایگاه اطلاع رسانی سپاه عاشورا، روح الله طالبی متولد 1366 از شهر کشکسرای شهرستان مرند در دفاع از حریم اهل بیت (ع) به شهادت رسید.
شهید روح الله طالبی فرزند احد طالبی و دومین فرزند خانواده و دارای 2 خواهر و 2 برادر و دارای یک دختر سه ماهه است.
[TD="class: news_title"]مدافعان حرم لبنانی که طی هفته گذشته به شهادت رسیدند[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="align: center"][/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: news_desc"]شهیدخبر(شهیدنیوز): ۴ نفر از مجاهدان حزب الله لبنان در هفته گذشته در سوریه در نبرد با تروریستهای تکفیری در دفاع از حریم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) به کاروان شهدای مدافع حرم پیوستند.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD] [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: news_body"]مدتی است که رزمندگان بسیاری با عنوان مدافعان حرم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) با ملیتها و نژادهای مختلف داوطلبانه عازم سوریه میشوند و در دفاع از حریم اهلبیت و ارزشهای مقاومت اسلامی جان خود را فدا میکنند. این مقاومت بینالمللی نشان داده است که جهاد و گفتمان مقاومت، مرزهای جغرافیایی را درنوردیده و هر کسی فارغ از نام کشور و ملیت داوطلب ایستادگی در برابر تروریستهای تکفیری در جغرافیای اسلام است. مجاهدان لبنانی و اعضای حزبالله لبنان در این میان نقش فعالی را ایفا میکنند و حضور پررنگی در میان مدافعان حرم دارند. آنها در این راه شهدای بسیاری نیز تقدیم اسلام کردهاند. 4نفر از مجاهدان حزب الله لبنان در هفته گذشته در سوریه به شهادت رسیدند. مشخصات و تصاویر این شهدا به شرح زیر است:
«شهید سمیر قنطار» قدیمیترین اسیر لبنانی دربند رژیم صهیونیستی بود که 20 جولای 1962 (29 تیر 1341 هجری شمسی) در روستای دروزینشین "عیبه" از توابع استان "جبل" لبنان به دنیا آمد. وی در سال 1978 میلادی طی یک عملیات ضدصهیونیستی در شهر صهیونیستنشین «نهاریا» به اسارت در آمد و در لبنان «سردار اسرا» لقب گرفت. سمیر قنطار در سال 2008 میلادی بعد از سپری کردن بیش از 20 سال اسارت در جریان تبادل اسرای لبنانی با رژیم صهیونیستی آزاد شد. جنگندههای رژیم صهیونیستی نیمههای شب 29 آذرماه 94 شمسی یک ساختمان در شهر «جرمانا» در حومه جنوبی دمشق را بمباران کردند که در پی آن سمیر قنطار آزاده لبنانی و شماری از شهروندان سوری به شهادت رسیدند.
«شهید خلیل دیب الحاوی» اهل روستای «تعلبایا» در منطقه بقاع لبنان از رزمندگان حزب الله در نبرد با تروریستهای تکفیری در حومه جنوبی استان حلب به فیض شهادت نائل آمد.
«شهید مهدی اسعد امهز» از اهالی روستای «مقراف» در منطقه بقاع لبنان از رزمندگان جوان حزب الله در نبرد با تروریست های تکفیری در شمال سوریه به فیض شهادت نائل آمد.
«شهید عباس سلیمان خالد المصری» از اهالی روستای «حورتعلا» از رزمندگان جوان حزب الله در نبرد با تروریست های تکفیری در سوریه به فیض شهادت نائل آمد.
[TD="class: news_title"]ششمین شهید مدافع حرم گلستان بر فراز حرم حضرت زینب (س) آسمانی شد[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="align: center"][/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: news_desc"]شهیدخبر(شهیدنیوز): قاسم تیموری فرمانده گردان تخریب گروه مهندسی 45 جواد الائمه گلستان ششمین شهید مدافع حرم حضرت زینب(س)استان گلستان لقب گرفت.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD] [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: news_body"]بعد از شروع نبرد با تکفیری های داعش در سوریه تعداد زیادی از بسیجیان و داوطلبین مدافع حرم حضرت زینب (س) از جای جای استان به سوریه رفتند.
از جمله این رزمندگان مدافع حرم قاسم تیموری از استان گلستان بود که در مبارزه با داعش در روزهای اخیر در حومه سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد و به خیل 5 شهید مدافع حرم استان گلستان پیوست. جانباز رشیداسلام شهیدقاسم تیموری فرمانده گردان تخریب گروه۴۵مهندسی از استان گلستان اعزام شده بود. وی متولد روستای شموشک گرگان می باشد و بعد از جنگ چندین بار برای پاکسازی میادین مین بجای مانده از دوران دفاع مقدس عازم جبهه های غرب و جنوب شده بود . یک بار در دوران جنگ تحمیلی پایش روی مین رفت و یک بار نیز در حین پاکسازی بعد از جنگ همان پا دوباره روی مین رفت و از مچ پا قطع شد و بعد از آن از پای مصنوعی استفاده می کرد. جانباز قاسم تیموری هیچگاه بعد از جنگ دست از بیعت با امام (ره) و رهبری بر نداشت و همواره برای ماموریتهای انقلابی آماده بود. گفتنی است قبل از تیموری ، غلامعلی تولی از گنبد در تابستان سال 92 ، سید احسان حاجی حتملو از گرگان در بهمن سال 93 ، قاسم غریب از گرگان در ماه رمضان سال 94 ، سید محمد حسین میردوستی از گالیکش در پاییز 94 و اسماعیل زاهدپور از کردکوی نیز در تاسوعای 94 در دفاع از حریم حضرت زینب (س) به شهادت رسیدند . اخبار تکمیلی متعاقبا اعلام میگردد.
[TD="class: news_title"]محل شهادت این سردار زیارتگاه شد+عکس[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="align: center"][/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: news_desc"]شهیدخبر(شهیدنیوز): کارگردان مستند «عزیز بلد» گفت: برای ساخت مستند به محل شهادت سردار تقویفر رفتیم؛ این محل توسط اهالی قریه عزیز بلد به زیارتگاه تبدیل شده بود.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD] [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: news_body"]محمد صادقی کارگردان مستند «عزیزِ بلد» درباره ماجرای عکسی از محل شهادت سردار تقویفر، اظهار داشت: از دی ماه سال 93 تولید مستند «عزیزِ بلد» را آغاز کردیم که در این مستند به گفتوگو با خانواده، همرزمان و دوستان شهید پرداختیم.
وی ادامه داد: در این مصاحبهها ابعاد مختلفی از زندگی شهید تقوی در دورههای قبل از انقلاب، زمان جنگ تحمیلی، بعد از جنگ تا شهادت به دست آمد. هر کدام از این دورانها نقطه روشنی از فعالیتهای مجاهدانه شهید تقوی در ایران و عراق بود.
محل شهادت شهید تقویفر
صادقی گفت: برای ادامه ساخت مستند به شهر «بلد» رفتیم؛ روی در و دیوار شهر هنوز هم عکس شهید تقوی دیده میشد. وقتی از مردم عراق درباره او پرسیدیم، گفتند «ابومریم ـ شهید تقوی فرزند ذکوری نداشت و نام دختر ارشد وی مریم بود ـ ناجی خیلی از مردم بود.»
کارگردان مستند «عزیزِ بلد» بیان داشت: در نزدیکی سامرا، یکی از اهالی، وقتی فهمید میخواهیم درباره شهید تقوی مستند تولید کنیم، ما را به منزلش دعوت کرد و پس از پذیرایی مفصل دور هم نشستیم و او درباره شهید تقوی گفت: «من و خانواده و کل مردم روستا مدیون زحمت آقای تقوی هستیم؛ سالها در بین شیعه و سنی این منطقه اختلاف بود که او این اختلافات را برطرف کرد.»
محل شهادت شهید تقویفر
وی ادامه داد: یکی دیگر از برنامهها برای تولید مستند، رفتن به محل شهادت سردار تقویفر بود؛ این محل توسط اهالی قریه عزیز بلد خریداری و به یک زیارتگاه تبدیل شده است. در حالی که محل دفن پیکر این شهید در شهر اهواز و در جوار مزار پدر و برادر شهیدش است.
بر اساس این گزارش، شهید حاج «سید حمید تقوی» از فرماندهان قرارگاه رمضان در هشت سال دفاع مقدس و از مبارزان جبهه اسلام در مقابل تکفیریها در عراق بود که دی ماه سال 1393 در مقابله با تروریستهای داعش در شهر عزیز بلد هدف تک تیراندازهای این گروه قرار گرفت و به شهادت رسید.
کلنا عباسک یا زینب (س)؛
[h=1]چهاردهمین فرزند آذربایجان فدایی آل الله شد[/h] پیکر مطهر چهاردهمین شهید مدافع حرم از خطه آذربایجان دقایقی قبل به تبریز بازگشت.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از آناج، مردم دلیر آذربایجان در راه دفاع از اسلام و مبارزه با دشمنان قسم خورده اهل بیت (ع) جوان برومند دیگری را تقدیم کردند. شهید اسماعیل کریمی متولد 1369، چهاردهمین شهید آذربایجان و اولین شهید از شهرستان هشترود می باشد که در میدان نبرد با تکفیری ها به خیل شهدای مدافع حرم پیوست.
پیکر مطهر مدافع حرم شهید اسماعیل کریمی امروز به تبریز بازگشته و از دقایقی قبل طی آیینی از گلزار شهدای وادی رحمت تبریز به سمت هشترود بدرقه شده و فردا روز دوشنبه، 7 دی در شهرستان هشترود تشییع خواهد شد.
[TD="class: news_title"]وصیت شهید مدافع حرم:"من از هرکسی که به ولایت امام خامنه ای بدبین باشد برای همیشه دلگیرم" [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="align: center"][/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: news_desc"]شهیدخبر(شهیدنیوز): فرزند شهید محمدرضا علیخانی از مدافعان حرم حضرت زینب سلام الله علیها ، دلنوشته ای را در مراسم تشییع پدر در جمع مردم شهید پرور باغملک قرائت کرد.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD] [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: news_body"]پاسدار شهید محمدرضا علیخانی سی و چهارمین شهید مدافع حرم خوزستانی در نبرد با تکفیریهای داعش در سوریه به شهادت رسید ،
در زیر دلنوشته جانسوز دختر شهید علیخانی را می خوانید که در مراسم تشییع پدر قرائت شد.
از میان مؤمنان مردانی اند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند برخى از آنان به شهادت رسیدند و برخى از آنها در [همین] انتظارند و [هرگز عقیده خود را] تبدیل نکردند (سوره احزاب آیه ۲۳)
شهید عزیزمان… مردان غیور و دلیر نریمیسا …شهیدان خسروی و علیخانی و براتی… خدارحمی و نوروزی و کمایی…
برخیزید… بابای دلاورم آمد …مردی از تبار سلحشوران کربلایی به مهمانی تان آمده است … به میزبانی عباس زینب بیایید …
به میزبانی لاله ی سرخ زمینی بیایید… بوی غربت و اسارت زینب میدهد… بوی سه ساله ی حسین میدهد
زنان ایل مان مویه کنید، مردان ایل مان ناله سردهید، فریاد برآرید
اشک و بغض و غمم ترکیده، امانم را بریده ، مانده ام چه بگویم
ازدلاوری هایت در دوران هشت سال دفاع مقدس بگویم ، ازدلیری هایت در فکه، طلاییه، شلمچه، فاو و کردستان بگویم
یا از شجاعتت در دفاع از حرم حضرت زینب بگویم ، یا از بغض ترکیده ات برای شهدای دست بسته ی غواص بگویم
بابای خوب و مهربانم ، شهید شاهدم شهد شیرین شهادتت گوارای وجودت …
سلام بر لباس های خاکی جبهه هایت ، سلام بر لباس سبزقامت رشیدت ، سلام بر بسیجیان بصیرت ، سلام خدا و ملائکه بر شهادتت
بابای مهربانم ، مرد جنگ و جهادم
” می گویند شهدا اسراری دارند … می گویند شهدا را نمیتوان فهمید.. می گویند شهدا فرزندان ولی اند….”
” میدانم گمشده ای داشتی … میدانم از کربلای ایران شلمچه تا کربلای دمشق حرم بانوی کربلا دنبالش بودی …”
وقتی خبردار شدی روزنه ای برای شهادت بازشده بیقراری کردی ، با خود گفتی این بار از قافله جا نخواهم ماند ، با خود گفتی من سرباز امام خمینی (ره) و امام خامنه ای هستم…
میدانم دمشق را کربلایی تر کرده ای…
شهید شیرمرد شهرم ، روزهای زیادی با خود می گفتی اگر دیر آمدم مجروح بودم ، اسیر قبض و بسط روح بودم و باز زمزمه می کردی رفیقانم دعا کردند و رفتند، مرا زخمی رها کردند و رفتند، بیا باز امشب این در بکوبیم ، بیا این بار محکم تر بکوبیم …
بابای خوبم ، دلت در سینه قفلی بود محکم ، کلیدش در دریاچه ی غم …
و چنان گفتی که شهدا دعایت را شنیده اند و به استجابت رساندند ، ناله ات را شنیده اند و در باغ شهادت را گشوده اند
اما یک جمله از وصیت نامه ی پدرم قبل از رفتن به سمت حرم ناموس حسین (ع) را خوب گوش کنید "من به هر کسی که به ولایت امام خامنه ای بدبین باشد برای همیشه دلگیرم”
صدای شهیدی را استفاده کردم که دارد با بچه چندروزهاش وداع میکند و میگوید من دارم میروم حرم امام هادی(ع). من وقتی به خودم نگاه میکنم میبینم نمیتوانم چنین ایثار بزرگی بکنم. گروه فرهنگی مشرق - گلبرگ سرخ لاله ها، در کوچه های شهر ما، بوی شهادت می دهد؛ با صدای حسام الدین سراج. آری با همین نجوا از کودکی به بزرگسالی رسیدیم، بعد آواز رضا یزدانی را شنیدیم با شعری تکان دهنده از مرتضی امیر اسفندقه. اینک پسری از تو یتیم است در اینجا/در حسرت یک شب، که پدر داشته باشد.
اما پرسش واقعی این است که آیا نسل متولد پسا هفتادی، به دو نوع موسیقی مذکور از سراج تا یزدانی تا چه میزان علاقهمند است؟ مسئولان فرهنگی کدام مفهوم ارزشمند مردمی را توانسته اند وارد فرهنگ عامه نوجوانان و جوانان عاشق گفتآواز کنند؟ موسیقی گفت آوازی که طیف زیادی مخاطب دارد.
ترانه زیبای «حاج احمد» در اواخر هفته گذشته توسط «یاسر بینام» منتشر شد. ترانه و آوازی جانسوز در مورد شهدای مدافع حرم، یا بهتر بگوییم شهدای مدافع حریم مردم. خیلی هم سیاسی نگفتیم و ننوشتیم، اتفاقا نگاهمان کاملا هنری و برخواسته از مردم است. این پاک دلان حرم، مدافع حریم، برخواسته از مردم برای حرم می روند تا حریم ایمن بماند. بینام هم برخواسته از همین مردم است. ترانه «مادرانه» در برابر تحجر و تبر خون آلود آل سعود حتی در کشور های منطقه فراگیر شد و به صفحات مجازی یاسر حملات فراوانی شد. حالا به تدریج گفت آواز که در مجاری غیر رسمی منتشر می شود، نسبت به موضوعات مهم مردمی دغدغهمند تر به نظر می رسد. به همین بهانه با «یاسر بینام» به گفتگویی کوتاه نشستیم و در آینده ای بسیار نزدیک از فعالیت های موسیقایی و سینمایی یاسر گزارش و گفتگو های بیشتری منتشر خواهیم کرد.
*وقتی این آهنگ را از تو شنیدیم زیاد هم تعجب نکردیم. چون قبل از انتشار حاج احمد آهنگ مادرانه را منتشر کردی که حسابی در متن آهنگ آل سعود را با خاک یکسان کردی. چرا حاج احمد؟! اصلا آهنگ حاج احمد چطور متولد شد؟
من همیشه در ذهنم و در پیشینه ذهنی که داشتم چون ارتباطم با خانواده های شهداو ایثارگران و کسانی که از مکتب شهدا درک نزدیکی داشتند، همیشه با آنها درارتباط بودم و خودم هم تقریبا همیشه یک سری از چیزها را به چشم دیده ام و متوجه شده ام که برخی از دغدغه های آنها در برخی از زمینه ها چیست.روی تصاویری که تلویزیون پخش میکرد صدای یکی از شهدای مدافع حرم بود که قبل از شهادت با فرزندش محمدهادی حرف می زند و می گوید دارم می روم حرم امام هادی(ع) تو را دعا کنم و بعد با بچه اش بازی می کند و در پایان صحنه شهادتش را نشان می دهد.
من این فیلم را که دیدم خیلی روی من تأثیر گذاشت. صدای آن را برداشتم و در ابتدای کار خودم از آن استفاده کردم. اسم شهید الان یادم نیست. یک صدای دیگر هم هست که تلفیقی است یعنی من دو صدای مدافعان حرم را تلفیق کردم. یکی دیگر از شهدای مدافع حرم است که لحظاتی قبل از شهادت، دارد با گوشی خودش، صدا را ضبط می کند و می گوید که مثلا ما 7الی 8 روز است که در این شرایط گیر افتاده ایم، تعدادی از بچه ها از جمله خودم زخمی شده ایم و تعدادی هم شهید داده ایم و می گوید شارژ گوشی اش، دارد تمام می شود. این صدا را هم که شنیدم دیدم خیلی مناسبت دارد و به درد این فضا می خورد که از آن استفاده کردم.
[INDENT][INDENT]خواندن آهنگ «حاج احمد» وظیفه ماست. اگر کسی رفته و در این راه شهید شدهاست من هم دارم منفعتی از امنیت حاصل شده را می برم. یعنی او از خودش گذشته که من منفعتی از امنیت و آسایش ببرم. خدا میداند که شعار نمی دهم.به نظر من باید چیزی بیش از آدم باشی که بتوانی اینگونه ایثار کنی. گاهی من حتی حاضر نیستم از پولم بگذرم تا کسی را خوشحال کنم اما آنها از جانشان می گذرند تا امنیت من را تأمین کنند.
[/INDENT][/INDENT]
[INDENT][INDENT]در مورد مدافعان حرم بارها به این مسئله فکر کرده ام که آنان با چه روحیه ای، خانواده و عزیزترین عضو خانواده ات را که تازه متولد شدهاست را رها می کنی و می روی تا در راه هدف و آرمانت، کشته شوی!
[/INDENT][/INDENT]اما متاسفانه ما قدر شهدای حرم را نمیدانیم که از حریم ایمن مقدسی پاسداری می کنند. حریمی که شبیه رنگ پرچم ماست. مثلا در ابتدای همین آهنگ، من صدای شهیدی را استفاده کردم که دارد با بچه چند روزه اش وداع می کند و می گوید من دارم میروم حرم امام هادی (ع). حالا نمیدانم با چه منطقی جور درمی آید که من وقتی به خودم نگاه می کنم می بینم که واقعا خودم نمی توانم چنین ایثار بزرگی بکنم. در مورد مدافعان حرم بارها به این مسئله فکر کرده ام که آنان با چه روحیه ای، خانواده و عزیزترین عضو خانواده ات که تازه متولد شدهاست را رها می کنی و می روی تا در راه هدف و آرمانی که داری کشته شوی!
کشوری که سربازانش برای استعمار در سایر کشورها کشته می شوند از ارزش و احترام برخوردارند و تک تک خواننده هایشان از مرد و زن در رسای آنها میخوانند آنهم با هر وضعیت ظاهری و تیپ و قیافه ای. این حرکت ایرادی ندارد؟ آنها خواننده دولتی و حکومتی به حساب نمی آیند؟ ولی اگر ما این کار را بکنیم حکومتی و دولتی هستیم! این ذهنیت واقعا اشتباه است. چون اگر ما دولتی بودیم که دولت سر و سامانی به وضعیت موسیقی ما میداد. خواندن آهنگ «حاج احمد» وظیفه ماست. اگر کسی رفته و در این راه شهید شدهاست من هم دارم منفعتی از امنیت حاصل شده را می برم. یعنی او از خودش گذشته که من منفعتی از امنیت و آسایش ببرم. خدا میداند که شعار نمی دهم. من در خلوت خودم این حرفها را همیشه می زنم و اطرافیانم بارها این صحبت ها را از من شنیده اند. دارم حرف دلم را صادقانه می گویم. به نظر من باید چیزی بیش از آدم باشی که بتوانی اینگونه ایثار کنی. گاهی من حتی حاضر نیستم از پولم بگذرم تا کسی را خوشحال کنم اما آنها از جانشان می گذرند تا امنیت من را تأمین کنند.
*درآهنگ مادرانه هم واکنش تندی در مورد آل سعود نشان داده ای.
در آهنگ حاج احمد هم بازهم به آل سعود اشاره کرده ام.اصلا دست از سر آل سعود برنخواهم داشت.
*چه اتفاقی در تو افتاد که این خروش و اعتراض اجتماعی تو در مورد آل سعود از کجا آمد؟ تو در ابتدای راه و با موفقیت بسیار خوب، مورد توجه جریان روشنفکری در داخل کشور قرار گرفته ای. آنها چه بازخوردی در مورد تو نشان داده اند؟ میدانم که یکی دو نفر از کارگردانان بزرگ سینما بازخوردهای خوبی نسبت به آهنگ های تو نشان دادند و شایعه است که به تو پیشنهاد همکاری داده اند.
آهنگ هایی مثل مادرانه و حاج احمد حس ناسیونالیستی هر کسی را برمی انگیزد. منم وطن پرستم. اصلا کدام ایرانی را پیدا می کنید وطن پرست نباشد. موضوعی که من در مورد آن صحبت میکنم خیلی موضوع گسترده و بزرگی است. یعنی فقط این نیست که من حال کسی را ببینم و در مورد آن صحبت کنم. شاید بچه شهیدی که من دارم حرف دلش را می زنم الان 40 سالش باشد یا شاید 10 سالش باشد یا حتی می تواند تسری پیدا کند و منتقل شود به کسی که پدرش در سالهای دفاع مقدس ما شهید شده و یا اصلا می تواند در همان زمان انقلاب در تهران شهید شده باشد یا اصلا پدرش در نیروی انتظامی بوده و در مقابله با اشرار به شهادت رسیده باشد. همه این شهدا عزیز و قابل احترام هستند و هر بعدی از زندگی آنها را که به نظر و ذهنم می رسید که باید گفته شود، تکه تکه بگویم و از آن بگذرم و اجازه بدهم بقیه ماجرا را خود مخاطب و شنونده در موردش فکر کند.
[INDENT][INDENT]فقط در کشور مرام انگ زنی حکومتی بودن یا نبودن وجود دارد. من به دوستانم گفته ام از کشورهای دیگر، خواننده های بزرگشان می روند عراق و برای سربازان امریکایی کنسرت رایگان می دهند ولی حکومتی نخواهند بود. برای جنگ با ویتنام، عراق و افغانستان، بهترین ترانه هایشان را میخوانند، اما این طیف خوانندگان حکومتی نیستند!
[/INDENT][/INDENT] *چرا اسم این آهنگ را گذاشتی حاج احمد؟
به این خاطر که احمد، از اسامی حضرت رسول(ص) است و من دوست داشتم که کسی نسبت به این کار موضع جانبدارانه ندارد، از منظری کلیشه ای، شخصیت، دین و مذهب مدافعان حرم را قضاوت و تحلیل نکند. احساس همه مسلمانان، همه ایرانی ها و همه مسلمانان واقعی در نسبت با پدیده دوزخناک داعش مشترک است و یک احساس کاملا مشترک دارند. به همین دلیل اسم احمد را انتخاب کردم. ما شهید به نام احمد کم نداشتیم چه در دوران جنگ تحمیلی و چه در حال حاضر از شهدای مدافع حرم نیز افراد فراوانی با نام احمد حضور دارند.
*وقتی تو به دنیا آمدی جنگ تمام شده بود؟
بله.
تصویری که از آن دوران داری چگونه شکل گرفت؟ یعنی چگونه در مورد اتفاقی که در آن 8 سال در مملکت رخ داد و تأثیر زیادی در زندگی اجتماعی مردم داشت اطلاع کسب کردی؟
با توجه به سن و سالی که من دارم قاعدتا درک خوب،روشن و واضحی از آن دوران ندارم اما چیزی که به ما رسیده یا بر اثر تولید کالاهای فرهنگی مرتبط بوده یا حرفهایی که از بزرگترهایمان که در آن فضا زندگی کرده اند شنیده ایم. در مجموع این موارد، درک و تصور ما را از آن دوران شکل گرفته است. البته من با خانواده شهدای هشت سال دفاع مقدس ارتباط فراوانی داشتم و می دانم درد شهدای هشت سال دفاع مقدس و فرزندان شهدای مدافع حرم یکی است. اما مهم ترین کاری که کردم احترامی است که این احترام در کارهایم متجلی است.
* صدای شهید در ابتدای این آهنگ، پیشنهاد کسی بود؟
ابتکار خودم بود.
*منظورم این است که از جایی بابت این کار پول گرفته ای؟
خیر. اصلا! اصلا! آقا من یک چیزی را به شما بگویم، قبلا هم به من گفته اند یعنی دفعه اول نیست که این حرف را می زنم چون آثار من کمی حالت ناسیونالیستی و وطن پرستی دارد به من می گویند که فلان حرف را که در کارت زده ای، برای خوشایند چه کسی گفته ای؟! یک بار دیگر این حرف را زده ام الان هم برای دومین مرتبه می گویم خدایی که بالای سر من شاهد است، من نه برای خوش آمدن کسی و نه ترس از اینکه کسی از حرف من بدش بیاید حاضر نیستم مخاطبم را از دست بدهم، یا حرف و حدیثی پشت من باشد، من به هیچکدام از این دلایل دست به خودکارم نزده ام مگر اینکه بخواهم حرف دل خودم را بزنم.
*برای مجوز هم که نبوده است؟
اصلا. شان کارم را با گفتن این کارها پایین نیاورید. شهید حرمت دارد و برای شهید خواندن هم حرمت دارد.
*پس این جریان به صورت خودجوش خود را به ما می نمایاند؟
بله، در کشورهای استعمارگر که سربازانشان به جهت اهداف استعماری می روند و در سایر کشورها می جنگند و کشته می شوند بازماندگانشان صاحب احترامند .ببین احترام این نیست که به صورت پیاپی آنان را تکریم کنند. احترام یعنی اینکه برایشان بهترین فیلمها را می سازنند، فرزندانشان را به صورت قهرمانان دست نیافتنی روی پرده سینما تصویر می کنند و بهترین ترانه ها را برای آنان می خوانند. من گاهی حاضر نیستم بخاطر دیگران از پول خودم بگذرم اما شهدای ما حاضر بودند از جان خودش و آسایش فرزند و خانواده اش بگذرد تا امنیت من و شما تأمین شود. خب ارزشهای این رشادت در من تاثیر می گذارد. خدارا شکر ما در این مملکت آدم حساب نمی کنند و گرنه چه بهتان های بدتری به ما می زدند.
*درست است اما تو برای شهدایی خوانده ای که در کشور دیگری به شهادت رسیده اند.
من در شعرم دقیقا این موضوع را توضیح دادم. اگر مخاطبین درست به آن گوش دهند جواب این سؤال را می گیرند. در شعر گفته ام که برای شما فرقی نمی کند که کجای دنیا دارد این اتفاق می افتد، دارد جنگ می شود. شما برای اینکه دارد ظلمی به مظلومی می شود بر خودتان تکلیف دانستید که در مقابل ظالم بایستید، شعار هم نداده ام عین حرفی که در دلم است را گفتم، شواهد و قرائن هم همین را نشان می دهد.
*کل رسانه های فارسی زبان دارند حضور بچه های ما را در سوریه مداخله در امور یک کشور دیگر نشان می دهند. تو هم این اعتقاد را داری؟ خطر داعش را حس کرده ای یا نه؟
همین موضوع پیاده روی بزرگ و چندمیلیونی اربعین را که نگاه می کنیم می بینیم که هرلحظه منتظر بودند یک اتفاق بدی رخ بدهد مثلا بمب یا تیراندازی یا هر اتفاق تروریستی دیگری رخ دهد خصوصا در عراق که تا این حد به داعش نزدیک است. من که دقیقا نمیدانم چه اتفاقی آنجا رخ می دهد، برخی از مسائل را باید شخصا در آن شرایط حضور داشته باشی تا بدانی چه خبر است اما آن چه که من به عنوان جوانی از این نسل، می توانم با عقل و فهم خودم که محدود هم هست درک کنم همین است که مدافعان حرم، خیلی انسان های شریفی هستند که توانستند امنیت این پیاده روی بزرگ را تأمین کنند.
*امنیت 27 میلیون زائری که در پیاده روی اربعین حضور داشتند را تأمین کردند.
نه فقط آنها بلکه حتی امنیت من و شمایی که الان روی این صندلی نشسته ایم و حتی مردم سوریه. هرکسی که با این فجایع مبارزه می کند تأثیر مثبتی روی همه مردم منطقه می گذارد.
*مثل اینکه «حاج احمد» مقدمه ای هم داشته به نام «مادرانه» در این مورد هم توضیح بده.
مادرانه آهنگی بود در مورد اختلافات قومی ما با اعراب.
*خودت در آن ترک به فداکاریهای اعراب خوزستان اشاره کردی.
بله. چه فداکاری هایی که آنها برای حفظ این آب و خاک از خود نشان ندادند. منظور من از اعراب، آل سعود است.اصلا اینکه چرا اسم حاج احمد را انتخاب کردم به این دلیل که احمد اسم حضرت رسول و پیامبر گرامی ماست و نقطه اشتراک همه مسلمانان است. چون وقتی من مادرانه را پخش کردم عده ای که سعودی بودند می آمدند و کامنت می گذاشتند که مثلا زنده باد عربستان سعودی. خیلی برای من جالب بود که اصلا چطور این آهنگ به دست آنها رسیده و چطور فهمیده اند که من دارم چه حرفی در آن ترک می زنم؟ اما عده زیادی هم که ادبیات بدی داشتند، فحاشی میکردند. من سعی میکردم این کامنت ها را پاک کنم. با این عقبه ذهنی که در مورد مادرانه داشتم باعث شد که حاج احمد را به گونه ای طراحی کنم که کسی نظر شخصی و دین و فرقه اش را کنار بگذارد و به کار بزرگی که یک مدافع حرم برای جامعه انجام داده و فداکاری و ایثار بزرگی بوده، توجه کند. مادرانه هم همینطور بود یعنی شاید برآمده از احساسات ناسیونالیستی و وطن پرستانه من بود. هرکسی هم که آن را شنید در وهله اول فکر می کنم همین احساسات در او غلیان کرد.
مرضیه فرمانی از شاعران کشورمان برای مدافعان حرم اهل بیت علیهم السلام شعری سروده است. به گزارش مشرق، مرضیه فرمانی از شاعران کشورمان برای مدافعان حرم اهل بیت علیهم السلام شعری سروده است. این شعر به شرح زیر است:
پاسدار مهندس شهید "رضا کارگربرزی" فرزند:عباس متولد: ۱ مرداد ۱۳۵۸ مصادف با ۲۷ شعبان ۱۳۹۹ هجریقمری در شهر"نظرآباد" استان البرز در محله چهل دستگاه در خانواده ای مذهبی بدنیا آمد؛وی اصالتا اهل کرمان بود
آقا"رضا" فرزند ششم خانواده بود و پسر اول و ۱ برادر کوچک به همراه ۵ خواهر داشت
آقا"رضا" در سال ۱۳۸۳ ازدواج کرد و حاصل ازدواجش دو پسر بنامهای "محمدمهدی" ۱۰ ساله و "محمدحسین"۸ساله که از وی به یادگار مانده اند
شهید"رضا کارگربرزی" پس از فارغ التحصیلی در مقطع کارشناسی در رشته برق و الکترونیک وارد سپاه شد
شهید"رضا کارگربرزی" ۱۲ سال در سپاه خدمت کرد و علاوه برآن در کشورهای همچون لبنان و سوریه و غزه مظلوم فعال بود؛چندباری نیز مجروح شد
خانواده شهید"رضا کارگربرزی" نخستین خانواده از خانواده شهدای مدافع حرم بودند؛که با حضرت"آقا" دیدار کردند
آقا"رضا" از نیروهای شهید"عماد مغنیه" از فرماندهان حزب الله لبنان بود؛ وی عربی را به خوبی حرف می زد
الفبای نوشتن رو با هم یاد گرفتیم، بی اغراق از همون روزهای کودکی نگاهش مظلوم و معصوم بود...
وضعیت دشوار و گذران سخت زندگی رو میشد از چشماش خوند... شنیده بودم که مادرش اینا قبلا خادم مسجد فاطمیه (س) بودند، بعدش اومدن تو همین ساختمونی که هنوزم از #پنجره خونه ما پیداست. چند سال بعدشم رفتن یه جای دیگه.
از اون روزا حدود بیست سال میگذره و هادی الفبای غیرت و معرفت رو کامل یاد گرفت.
تنها چیزی که از اون سالها برام مونده #افسوس از دست دادن یک #دوست_قدیمی و #حسرت اینکه چقدر دوران رفافتمان کم بود. ای کاش که به جای #رفاقت کردن با #ظاهرنمایی ها، صفای باطنی را با او صیقل میدادم...
دیشب مادرش با صلابت و آرام نشسته بود و داشت تعریف میکرد: عاشق امام حسین بود، چهار سال پیش رفت حوزه #نجف که درس بخونه، هر وقت میومد خونه سر بزنه میگفت: نمیتونم اینجا بمونم و چند روز بعد بر میگشت.
دو سال پیش هم مادر بزرگوارش میگفت: هادی همیشه میگفت مادر؛ یعنی میشه من همونجا بمونم و دیگه بر نگردم، همونجا دفنم کنن...
حالا او به آرزویش رسید و خودشو به بالاترین جایگاه هستی رسوند. به قول حضرت امام ره که میفرمود: #شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصولشان "#عند_ربهم_یرزقون" اند و از نفوس مطمئنه ای هستند که مورد خطاب "#فادخلی_فی_عبادی_و_ادخلی_جنتی" پروردگارند.
#هادی، خودشو فدای حفاظت از حرم #امام_هادی (ع) کرد. #ذوالفقاری، حیدری جنگید و در جوار #مولا #علی (ع) آرام گرفت.
شهادتت مبارک هادی جان
شهید #حامدجوانی مدافع حرم حضرت زینب(س) در تاریخ 3 تیر سال جاری پس از تحمل جراحات و از دست دادن دو دست و دو چشم خود، به شهادت رسید و در جوار قبر شهید "محمودرضا بیضائی" در #تبریز به خاک سپرده شد.
مادر اين شهيد بزرگوار با اشاره به سوالی که پسر شهیدش یک سال قبل از اعزام از او پرسیده بود گفت:
محمدرضا به راحتی رضایت پدرش را جلب کرد اما جلب رضایت من برایش خیلی سخت بود روزی از من سوالی پرسید که دو هفته با روح و روان من بازی کرد و مدام برای پاسخ دادن به آن با خود کلنجار می رفتم
او از من پرسید مادر اگر روزی حضرت #زینب (س) از شما بپرسد تو جوانی داشتی که همه دوره های آموزش جنگی را دیده بود و نگذاشتی زمانی که #حرم من نا امن است و حریم شیعه و بچه شیعه ها به ناحق کشته می شوند برای دفاع از آن بیاید چه جوابی داری به ایشان بگویی؟؟
باید #سلام کرد به آنانی که لباس های خاکی رنگشان , لباس احرام در "موقعیت ها" بود .
باید سلام کرد بر اشک های جاری مناجات بر گونه های خاکی و خونین.
باید سلام کرد بر دست های بریده شده , بر انگشتهای جدا شده از دست.
باید سلام کرد بر پوتین های بی پا , به پاهایی که بند پوتین آنها تا آسمان گشوده شده .
باید سلام کرد بر سَرهای سرخ بی کلاه .
باید سلام کرد بر سینه های سوخته در سنگر ها .
باید سلام کرد بر پیشانی هایی که بوسه گاه گلوله شده اند .
باید سلام کرد بر قطارهای فشنگی که تسبیح شده اند .
باید سلام کرد بر کوله پشتی های پر از پرواز .
باید سلام کرد بر پلاک پیکرهای قطعه قطعه شده که شماره و شناسنامه یک شهاب شده و هر کوچه و خیابان شهرمان را تا ابد ستاره باران کرد .
باید سلام کرد بر لبهای سیراب از عطش عشق .
باید سلام کرد بر چفیه , بیرق همیشه جاودان جبهه های #خمینی .
و باید سلام کرد بر #چفیه ای که همواره بر دوش علمدار نهضت خمینی است...
فقدان شهید طباطبایی یک خسارت بزرگ تفکرات نظامی و خصوصیات اخلاقی چون دینداری، ولایتمداری، سادهزیستی و بیتوجهی به مال دنیا از جمله ویژگیهایی بود که سردار طباطبایی را به سرمایهای بزرگ برای نیروی زمینی سپاه تبدیل کرده بود.
جانشین نیروی زمینی سپاه به خاطر دارد که سردار طباطباییمهر اگرچه در ظاهر همچون یک سرباز ساده میماند، اما در عمل یک فرمانده پرتوان، دارای کردار و گفتار نیک و در عین حال فردی جدی و سختگیر بود. در برخورد با سربازان چون پدری دلسوز و مهربان بود که در اوقات فراغت در جمع آنان و پای درد دل آنها مینشست و چه گرهگشاییهایی که نمیکرد.
شهید طباطبایی در نگاه جانشین نیروی زمینی سپاه مدیر میدانهای سخت بود.
سردار عراقی میگوید: شهید طباطبایی از نظر تربیت، تقوا، شجاعت، ایثار، فداکاری و مدیریت نمونه بود و وقتی نیروی زمینی میخواست فرد مورد اعتمادی را برای گرهگشایی و انجام مأموریت اعزام کند، از وی استفاده میکرد. شهید طباطبایی هرجایی که به یک مدیریت میدانی سخت نیاز بود با کمال میل و رغبت حضور پیدا میکرد و در حالی که دریایی از گنجینه اطلاعات نظامی بود، اما در عمل مانند یک سرباز ساده رفتار میکرد.
سردار عراقی اینگونه ادامه میدهد: شهید طباطبایی در میدان، صحنه نبرد را خوب میدید و درست تصمیم میگرفت، تصمیمهایی چارهساز و سرنوشتساز؛ نوع رفتار، اخلاص و تقوای شهید طباطبایی طوری بود که هیچوقت کبر و غرور در او ندیدیم. او همیشه دنبال مأموریت و انجام وظیفه به نحو احسن بود.
وی در حالی که فقدان شهید طباطبایی را خسارتی بزرگ برای نیروی زمینی میداند، اما معتقد است: #شهادت یکی از گمشدههای سردار سیدحمید طباطباییمهر بود که بحمدالله خداوند در آخرین سالهای عمر کاریاش به وی عنایت کرد.
شهید مدافع حرم حضرت زینب حاج #سید_حمید_طباطبایی_مهر
نماز اول وقت و عشق به ولایت و #رهبر برادرم را آسمانی کرد .
.
مهدی اصغری برادر شهید #حجت_اصغری که در روز تاسوعا و عباس گونه به شهادت رسید و دستانش با خمپاره قطع شد گفت: شهید بعد از اولین بازگشت خود از نبرد در سوریه در بازگشت خود به سوریه با مخالفت خانواده مواجه شد ولی گویا سودای شهادت سرنوشت دیگری را برای برادرم رقم زده بود.
مهدی اصغری افزود: شهید حجت اصغری گویا از شهادتش خبر داشت که به نزد دوستان خود رفته بود و ضمن حلالیت یک یادگاری به هرکدام داده بود و شب قبل از شهادت خود نیز با تماسی که داشت از خانواده طلب حلالیت کرد.
برادر شهید اصغری در پاسخ به سوالی در مورد وصیت شهید گفت: دو وصیت نامه یکی سیاسی و یکی خصوصی برای خانواده بود که در وصیت سیاسی خود به حجاب , و پیروی از اهل بیت و خط امام و رهبری تاکید کرده اند.
مهدی اصغری در ادامه در بیان ویژگی های شهید اصغری گفت: شهید عاشق ولایت بود و به نماز اول وقت عشق می ورزید و در راستای هدایت جوانان به راه مستقیم تلاش می کرد و خود جمعی از جوانان را هیئتی کرده بود و همین نماز او را آسمانی کرد.
این برادر شهید در پایان خاطرنشان کرد: شهید اصغری در وصیت نامه خصوصی خود اعلام داشته همیشه پیرو ولایت باشید و سخنان رهبر را چشم و گوش بسته بپذیرید و بدانید که ایشان نماینده صاحب الزمان است و بدانید که از طریق رهبری به امام زمان(عج) خواهید رسید.
یاحسین تا آخرین قطرهی خون نمیگذاریم دوباره خواهرت به اسارت برود. تنها دلخوشی من برادر زادهام علی است که وقتی او بزرگ شد بگوید که عمویت برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) رفته و شهید شده است، بگذارید علی افتخار کند.
مادر عزیزم اگر بنده توفیق شهادت پیدا کردم و برای من مجلس یادبود گرفتید در عزای من گریه نکنید چراکه دشمنان اسلام شاد و خرم میشوند و اگر گریه کنی در روز قیامت حلال نمیکنم و نیز مادرم بنده انشاءالله در این سفر که به سوریه میروم عمودی میروم و افقی به ایران بازمیگردم و نیز به گروه موزیک لشکر بگویید چون من با شما سابقه دوستی و همکاری داشتم موقع ورود پیکر من به تبریز بصورت عالی و منظم به نواختن موزیک بپردازید.
پدر عزیزم به دلم افتاده که این آخرین سفر من به سوریه میباشد و میدانم که شهید خواهم شد لذا از صمیم قلب مرا حلال کنید.
ای عاشقان اهل بیت رسول الله! من خیلی آرزو داشتم که 1400 سال پیش بودم و در رکاب مولایم امام حسین(ع) میجنگیدم تا شهید شوم و حال، وقت آن رسیده که به فرمان مولایم امام خامنهای لبیک گفته و از اهل بیت پیامبر دفاع بکنم. لذا به همین منظور عازم دفاع از حرمین به سوریه میشوم و آرزو دارم همچون حضرت عباس(ع) در دفاع از خواهر بزرگوارشان شهید بشوم.
با عرض سلام.خواهرن و برادران عزیز.خلاصه بهتون بگم کهبـــــــــــــــچه های مدافع حرم .احتیاج به لباس گرم دارن .
هر کسی هر چقدر می تونه لباس گرم تهیه کنه و برسونه خیابان 16آذر پلاک 60.ضلع غربی دانشگاه تهران. هرچه سریع تر این خبر را انتشار دهید.... 02188960477
شهادت اولین شهید «مدافع حرم» از ایل قشقایی +عکس
بسیجی شهید «مهرداد قاجاری»، از ایل قشقایی، طایفه دره شوری و اهل شهر خومه زار از توابع شهرستان نورآباد ممسنی از استان فارس در دفاع از حریم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) در سوریه به شهادت رسید. به این مطلب امتیاز دهید
100% 0%
به گزارش سرویس مقاومت جام نیـوز، بسیجی شهید «مهرداد قاجاری» از ایل قشقایی، طایفه دره شوری و اهل شهر خومه زار از توابع شهرستان نورآباد ممسنی از استان فارس در دفاع از حریم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) در سوریه به شهادت رسید.
اهالی استان فارس شهید قاجاری را اولین شهید از قوم قشقایی میدانند. همچنین او اولین رزمنده تیپ تکاور امام سجاد علیه السلام کازرون بود که اواخر آذر ماه 94 عازم سوریه شد و در 14 دی ماه در سن 32 سالگی طی عملیات مستشاری توسط تروریستهای تکفیری در حومه شهر "حلب" به جمع شهدای مدافع حرم پیوست. از او یک دختر 2 ساله به نام "آنیسا" بود.
پیکر مطهر این شهید بزرگوار هنوز به کشور منتقل نشده است.
راز آرامش و سعه صدر مادر
شهید محمدرضا دهقان
از زبان خودشان:
"خدا را شکر می کنم که بعد از 20 سال توانستم امانتش را قشنگ تحویلش دهم. چون ما امانت داریم و در آیه قرآن داریم که:
"و اعلموا انما اموالکم و اولادکم فتنه و ان الله عنده اجر عظیم
و بدانید که اموال و فرزندان شما وسیله ی آزمایش اند و نزد خدا پاداشی بزرگ هست"
(سوره انفال ، آیه 28)
به این ها ایمان دارم...
باید ببینیم که این امانت را چگونه نگه می داریم. اگر ما بپذیریم که این ها در دست ما امانتند ، منِ نوعی باید بعنوان یک مادر خیانت در امانت نکنم و سعی کنم آن امانت را به نحو احسن تحویل صاحبش دهم.
یعنی محمدرضا صاحب داشت. در حقیقت من چند صباحی نگهداری اش کردم و بعد از چند صباح باید تحویلش می دادم...
و خیلی خوشحالم که اینگونه تحویلش دادم ، باعث روسفیدی من است.
محمدرضا کسی بود که اگر نیم ساعت دیر می کرد ، با خودش یا دوستانش تماس می گرفتم و می گفتم: "کجایی؟ ساعت چند میای؟ چرا دیر میای؟"
و همین امر باعث شده بود که برنامه هایش را بنویسد که چه ساعاتی کجاست!
حتی وقتی می خواست شب را خانه دوستش بماند ، از خواب بیدارم می کرد و می گفت: "مامان من دارم میرم خونه دوستم ، صبح بلند شدی دیدی من تو اتاق نیستم خیالت راحت باشه" ، من هم اجازه می دادم.
یعنی تا این حد کارهایش هماهنگ شده بود و ما هم خبر داشتیم. ولی حرف من یک چیز دیگر است و آن اینکه اگر بعضی اوقات احساس ناراحتی کردم خصوصا روزهای اول بعد از شهادتش ، فقط و فقط می ترسم حضرت زینب (سلام الله علیها) بگویند هدیه ات کم بود و برای من کوچک بود...
و این را هم ایمان دارم که شب اول صفر من محمدرضا را برای سلامتی سیدعلی قربانی کردم.
آیت الله بهجت می فرمایند: "گاهی اوقات بلاهای بزرگ را با صدقه های بزرگ برطرف کنید."
امام زمان ما قلبش از دست فساد و فجایع و جنایاتی که در جهان می شود ، واقعا آزرده است و از غربت خودش قلبش همیشه در غم است.
و من عقیده دارم که پسرم را برای سلامتی قلب امام زمان (روحی فداه) صدقه دادم.
افتخار می کنم که پسرم عاشق ولایت و مقام معظم رهبری بود ،
سرباز ولایت بود و خاک پای ولایت شد...
کنار پیکرش هم گفتم فدای خاک زیر پای سیدعلی.
این ها و احترامی که برای عقیده ی خالصش قائل بودم ، باعث آرامش من است."
از یهودا بوسۀِ مکر و فریب - میکشد در خون مسیحا دیگر بر صلیب
شب شبیخون بر سَحَرگَه میزند - نِشتر کین بر رَگِ مَه میزند
خونِ مَه پاشیده بر دامانِ روز - میچکد از آسمان، بارانِ سوز
در شبِ بزمِ جنایتکارها - میچکد خون از تنِ قنطارها
در میان زوزۀِ کفتارها - غرقه در خون پیکرِ سردارها
میچکد خون از تنِ آزادهها - سر به تیغِ عشقِ دلبر دادهها
کرده جانبازی ولی را بارها - لشکرِ حق را عَلَم بردارها
ای به خاک افتاده در خون جِسمِتان - بر حَرَم شُهره مُدافع اِسمِتان
سَر شکوه، از نامِتان افراخته - نَردِ جان با عشقِ زینب باخته
ای امیرانِ سپاهِ عشق و شور - با سُلیمانی به سرداریِ نور
طاقِ دلها خَم ز درد و داغتان - خورده مُهر کربلا اوراقتان
خون روان، چشمِ فلک را یادِتان - کرده سودایِ وَلا فرهادتان
ای شقایقهای سینهسُرخ عشق - کربلا را رهسپارانِ دمشق
ای به دردِ عشقِ زهرا مُبتلا -- سَرکشیده جامِ خونرنگ بَلا
با شمایم ای کفن پوشانِ پاک - کربلا را عاشقانِ سینهچاک
شاهدانِ بادهنوش بزمِ عشق - ای سلحشورانِ غوغایِ دمشق
ای وَلا را با بلا آمیخته - کربلا را خون زِ رگها ریخته
لالههای پَرپَرِ دشتِ حلب - ای شبیخون بُردهها بر ظلمِ شب
سر به داران، قومِ سرداران، سلام – فاتحانِ لشکرِ باران سلام
ای نموده از برایِ حق قیام - جان فداییهایِ زینب، اَلسَّلام
اَلسَّلام ای پاره تنها اَلسَّلام - کُشته اِی دور از وطنها اَلسَّلام
ای علمداران و یارانِ امام - بر وفاداریُّ و مردیتان سلام
ای ز ِخان و مان و جان بُگذشتهها - گَشته از ما و من و جُز او رها
بر شکوهِ عشقِ شورانگیزتان - بر تنِ صدپارۀِ خونریزتان
بر دَمِ آخر که جان میباختید - کربلا با خونِ خود میساختید
بر تنِ صدپاره چون اربابتان - بر لبانِ تشنۀِ بیآبتان
ای علمداران بر گِردِ خِیام - بر غروب سُرخِ تان ما را سلام
سر به دارِ عشقِ یار آویخته - شورِ عشق از نامتان انگیخته
در دمشقِ عاشقی جانبازِ یار - از گناهِ عشق زهرا سَر به دار
ای سَلحشوران صُبحِ اِنتقام - عاشقانِ خُفتۀِ در خون، سلام
تیغِ صهیون گرچه سر زَد لاله را –زد شبیخون آن امیرِ واله را
گرچه پرپر کرد امیر عشق را - سر بُرید آن یارِ پیرِ عشق را
ظلمِ صهیون رَه اگر بر لاله بَست - قامتِ آلاله را درهم شکست
طَرفی اما نِی برد این قومِ پَست -خونِ آن آزاده را صد لاله رَست
تا طریق عاشقی در کار هست - رهسپارِ کربلا بسیار هست
کربلا را تا علم بردارهاست -جاودان، رَسم و ره قَنطارهاست
کِی بمیرد او که جان بازد به عشق؟ - سر ببازد بهر زینب در دمشق
به امید ظهور حضرت یار ...
مدافع حرم، بسیجی شهید مدافع حرم شهید سید مجتبی ابوالقاسمی [h=2]عکس های دیده نشده از مدافع حرم، بسیجی شهید “سید مجتبی ابوالقاسمی”[/h] دزنا۲۴- “سیدمجتبی ابوالقاسمی“درشهر حلب سوریه و در مبارزه با گروه های تکفیری به شهادت رسیده است. “پاسبان” اشتراک مطلب با :
شهیدمحمدحسین مرادخانی و شهید غدیر سرلک چندی پیش در سوریه به شهادت رسیدند.
سمت راست شهیدمحمدحسین مرادخانی و سمت چپ شهید غدیر سرلک
این شهید بزرگوار در مبارزه با تروریستهای تکفیری در شهر حلب سوریه به شهادت رسید. وی خبرنگار صدا و سیما بود.
داود جوانمرد، متولد 1349 تهران، فرزند اول خانواده است.وی پس از به پایان دوران دبیرستان در رشته علوم تجربی، در سن 16 سالگی به جبهه های دفاع از میهن شتافت.
او در سال های آخر جنگ تحمیلی (حدود سال 1365) تقریباً سه سال در جبهه جنگید.
پس از دوران دفاع مقدس، جوانمرد تصمیم گرفت به کردستان برود و با ضد انقلاب بجنگد. در آنجا حدود 3 سال فرمانده گردان منطقه عملیاتی سقز بود.
پس از بازگشت از کردستان در سال 1376 به استخدام رسمی سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران درآمد؛ وی در این سال ها ابتدا در بخش حراست و سپس در معاونت فنی این سازمان فعالیت کرد.
شهید جوانمرد چند شب پیش در منطقه حلب سوریه مورد اصابت ترکش های خمپاره دشمنان اسلام قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
نعمتی مسئول روابط عمومی سازمان صدا و سیما تأیید کرد که وی نخستین شهید این رسانه در دفاع از حرم در سوریه بوده است.
پیکر شهید داود جوانمرد هنوز به کشور منتقل نشده است و احتمالا شنبه پنجم دی ماه 94 منتقل می شود.
زمان تشییع جنازه نخستین شهید مدافع حرم از صدا و سیما متعاقباً اعلام می شود.
منبع: ایرنا
پیکر مطهر شهید مدافع حرم، محسن فرامرزی، در گلزار شهدای یافت آباد به خاک سپرده شد.
بهگزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، پیکر مطهر شهید مدافع حرم، محسن فرامرزی، روز گذشته با حضور اقشار مختلف مردمی از بلوار ابراهیم یافتآباد تشییع و در گلزار شهدای این منطقه به خاک سپرده شد.
این شهید که از اعضای تیم حفاظت آیتالله امامی کاشانی امام جمعه تهران بود، در دفاع از حرم عقیله بنی هاشم (س) و طی عملیات مستشاری به دست تروریستهای تکفیری در سوریه به شهادت رسید.
در این مراسم آیتالله امامی کاشانی، سردار عراقی پور، لاله افتخاری نماینده مجلس، شهردار منطقه 18، ائمه جماعت محله، بسیجیان، خانواده معظم شهدا و ایثارگران و مردم قدرشناس حضور داشتند.
هر چند آیتالله امامی کاشانی در نمازجمعه تهران بر پیکر شهید نماز خوانده بود ولی به درخواست همسر شهید، آیتالله امامی کاشانی بار دیگر بر پیکر شهید نماز خواند؛ پیکر مطهر شهید، با "لبیک یا حسین" تشییعکنندگان در جوار شهدای گمنام گلزار شهدای یافتآباد به خاک سپرده شد.
[/TD]
صادقی گفت: برای ادامه ساخت مستند به شهر «بلد» رفتیم؛ روی در و دیوار شهر هنوز هم عکس شهید تقوی دیده میشد. وقتی از مردم عراق درباره او پرسیدیم، گفتند «ابومریم ـ شهید تقوی فرزند ذکوری نداشت و نام دختر ارشد وی مریم بود ـ ناجی خیلی از مردم بود.»
کارگردان مستند «عزیزِ بلد» بیان داشت: در نزدیکی سامرا، یکی از اهالی، وقتی فهمید میخواهیم درباره شهید تقوی مستند تولید کنیم، ما را به منزلش دعوت کرد و پس از پذیرایی مفصل دور هم نشستیم و او درباره شهید تقوی گفت: «من و خانواده و کل مردم روستا مدیون زحمت آقای تقوی هستیم؛ سالها در بین شیعه و سنی این منطقه اختلاف بود که او این اختلافات را برطرف کرد.»
وی ادامه داد: یکی دیگر از برنامهها برای تولید مستند، رفتن به محل شهادت سردار تقویفر بود؛ این محل توسط اهالی قریه عزیز بلد خریداری و به یک زیارتگاه تبدیل شده است. در حالی که محل دفن پیکر این شهید در شهر اهواز و در جوار مزار پدر و برادر شهیدش است.
کلنا عباسک یا زینب (س)؛
پیکر مطهر چهاردهمین شهید مدافع حرم از خطه آذربایجان دقایقی قبل به تبریز بازگشت.
[h=1]چهاردهمین فرزند آذربایجان فدایی آل الله شد[/h]
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از آناج، مردم دلیر آذربایجان در راه دفاع از اسلام و مبارزه با دشمنان قسم خورده اهل بیت (ع) جوان برومند دیگری را تقدیم کردند.
شهید اسماعیل کریمی متولد 1369، چهاردهمین شهید آذربایجان و اولین شهید از شهرستان هشترود می باشد که در میدان نبرد با تکفیری ها به خیل شهدای مدافع حرم پیوست.
پیکر مطهر مدافع حرم شهید اسماعیل کریمی امروز به تبریز بازگشته و از دقایقی قبل طی آیینی از گلزار شهدای وادی رحمت تبریز به سمت هشترود بدرقه شده و فردا روز دوشنبه، 7 دی در شهرستان هشترود تشییع خواهد شد.
شهید مدافع حرم محمدرضادهقان متولد 1374 در بیست یکمین روز ازآبان 1394در بیست سالگی آسمانی شد ...
دهه هفتادی ها هم شهید میشوند ....
:Gol:شهید محمدرضا دهقان :Gol:
برای سلامتی وپیروزی مدافعان حرم صلوات
چه زیبا نوشته بودی !
اللهم الرزقنا قتلا فی سبیلک بحق زینب الکبری(س)
این بار ما میخوانیم و فقط آمین بگو ....
شهید مدافع حرم عشق محمدرضا دهقان
سلام بر شهدا
من ، خسته میان ِ خاکهــا جاماندم ..
ای کـــاش کمی دلت ، برایم میسوخت
شهید امیر سیاوشی
نون حلال و شیر پاک
حاج قاسم سلیمانی
ان شا الله بزودی
ان شا الله بزودی
تا که خون در رگ است وجان به تن است
به حسینت قسم مدافع حرمم
مدافعان حرمو یادتون نره دعا کنید.
من مدافع حرم میشوم تو مدافع چادرش
مباد شرمنده خاندان علی شویم
#پاسدار_شهید_رضا_کارگربرزی
صدای شهیدی را استفاده کردم که دارد با بچه چندروزهاش وداع میکند و میگوید من دارم میروم حرم امام هادی(ع). من وقتی به خودم نگاه میکنم میبینم نمیتوانم چنین ایثار بزرگی بکنم.
اما پرسش واقعی این است که آیا نسل متولد پسا هفتادی، به دو نوع موسیقی مذکور از سراج تا یزدانی تا چه میزان علاقهمند است؟ مسئولان فرهنگی کدام مفهوم ارزشمند مردمی را توانسته اند وارد فرهنگ عامه نوجوانان و جوانان عاشق گفتآواز کنند؟ موسیقی گفت آوازی که طیف زیادی مخاطب دارد.
ترانه زیبای «حاج احمد» در اواخر هفته گذشته توسط «یاسر بینام» منتشر شد. ترانه و آوازی جانسوز در مورد شهدای مدافع حرم، یا بهتر بگوییم شهدای مدافع حریم مردم. خیلی هم سیاسی نگفتیم و ننوشتیم، اتفاقا نگاهمان کاملا هنری و برخواسته از مردم است. این پاک دلان حرم، مدافع حریم، برخواسته از مردم برای حرم می روند تا حریم ایمن بماند. بینام هم برخواسته از همین مردم است. ترانه «مادرانه» در برابر تحجر و تبر خون آلود آل سعود حتی در کشور های منطقه فراگیر شد و به صفحات مجازی یاسر حملات فراوانی شد. حالا به تدریج گفت آواز که در مجاری غیر رسمی منتشر می شود، نسبت به موضوعات مهم مردمی دغدغهمند تر به نظر می رسد. به همین بهانه با «یاسر بینام» به گفتگویی کوتاه نشستیم و در آینده ای بسیار نزدیک از فعالیت های موسیقایی و سینمایی یاسر گزارش و گفتگو های بیشتری منتشر خواهیم کرد.
*وقتی این آهنگ را از تو شنیدیم زیاد هم تعجب نکردیم. چون قبل از انتشار حاج احمد آهنگ مادرانه را منتشر کردی که حسابی در متن آهنگ آل سعود را با خاک یکسان کردی. چرا حاج احمد؟! اصلا آهنگ حاج احمد چطور متولد شد؟
من همیشه در ذهنم و در پیشینه ذهنی که داشتم چون ارتباطم با خانواده های شهداو ایثارگران و کسانی که از مکتب شهدا درک نزدیکی داشتند، همیشه با آنها درارتباط بودم و خودم هم تقریبا همیشه یک سری از چیزها را به چشم دیده ام و متوجه شده ام که برخی از دغدغه های آنها در برخی از زمینه ها چیست.روی تصاویری که تلویزیون پخش میکرد صدای یکی از شهدای مدافع حرم بود که قبل از شهادت با فرزندش محمدهادی حرف می زند و می گوید دارم می روم حرم امام هادی(ع) تو را دعا کنم و بعد با بچه اش بازی می کند و در پایان صحنه شهادتش را نشان می دهد.
من این فیلم را که دیدم خیلی روی من تأثیر گذاشت. صدای آن را برداشتم و در ابتدای کار خودم از آن استفاده کردم. اسم شهید الان یادم نیست. یک صدای دیگر هم هست که تلفیقی است یعنی من دو صدای مدافعان حرم را تلفیق کردم. یکی دیگر از شهدای مدافع حرم است که لحظاتی قبل از شهادت، دارد با گوشی خودش، صدا را ضبط می کند و می گوید که مثلا ما 7الی 8 روز است که در این شرایط گیر افتاده ایم، تعدادی از بچه ها از جمله خودم زخمی شده ایم و تعدادی هم شهید داده ایم و می گوید شارژ گوشی اش، دارد تمام می شود. این صدا را هم که شنیدم دیدم خیلی مناسبت دارد و به درد این فضا می خورد که از آن استفاده کردم.
[INDENT][INDENT]خواندن آهنگ «حاج احمد» وظیفه ماست. اگر کسی رفته و در این راه شهید شدهاست من هم دارم منفعتی از امنیت حاصل شده را می برم. یعنی او از خودش گذشته که من منفعتی از امنیت و آسایش ببرم. خدا میداند که شعار نمی دهم.به نظر من باید چیزی بیش از آدم باشی که بتوانی اینگونه ایثار کنی. گاهی من حتی حاضر نیستم از پولم بگذرم تا کسی را خوشحال کنم اما آنها از جانشان می گذرند تا امنیت من را تأمین کنند.
[/INDENT][/INDENT]
[INDENT][INDENT]در مورد مدافعان حرم بارها به این مسئله فکر کرده ام که آنان با چه روحیه ای، خانواده و عزیزترین عضو خانواده ات را که تازه متولد شدهاست را رها می کنی و می روی تا در راه هدف و آرمانت، کشته شوی!
[/INDENT][/INDENT]اما متاسفانه ما قدر شهدای حرم را نمیدانیم که از حریم ایمن مقدسی پاسداری می کنند. حریمی که شبیه رنگ پرچم ماست. مثلا در ابتدای همین آهنگ، من صدای شهیدی را استفاده کردم که دارد با بچه چند روزه اش وداع می کند و می گوید من دارم میروم حرم امام هادی (ع). حالا نمیدانم با چه منطقی جور درمی آید که من وقتی به خودم نگاه می کنم می بینم که واقعا خودم نمی توانم چنین ایثار بزرگی بکنم. در مورد مدافعان حرم بارها به این مسئله فکر کرده ام که آنان با چه روحیه ای، خانواده و عزیزترین عضو خانواده ات که تازه متولد شدهاست را رها می کنی و می روی تا در راه هدف و آرمانی که داری کشته شوی!
کشوری که سربازانش برای استعمار در سایر کشورها کشته می شوند از ارزش و احترام برخوردارند و تک تک خواننده هایشان از مرد و زن در رسای آنها میخوانند آنهم با هر وضعیت ظاهری و تیپ و قیافه ای. این حرکت ایرادی ندارد؟ آنها خواننده دولتی و حکومتی به حساب نمی آیند؟ ولی اگر ما این کار را بکنیم حکومتی و دولتی هستیم! این ذهنیت واقعا اشتباه است. چون اگر ما دولتی بودیم که دولت سر و سامانی به وضعیت موسیقی ما میداد. خواندن آهنگ «حاج احمد» وظیفه ماست. اگر کسی رفته و در این راه شهید شدهاست من هم دارم منفعتی از امنیت حاصل شده را می برم. یعنی او از خودش گذشته که من منفعتی از امنیت و آسایش ببرم. خدا میداند که شعار نمی دهم. من در خلوت خودم این حرفها را همیشه می زنم و اطرافیانم بارها این صحبت ها را از من شنیده اند. دارم حرف دلم را صادقانه می گویم. به نظر من باید چیزی بیش از آدم باشی که بتوانی اینگونه ایثار کنی. گاهی من حتی حاضر نیستم از پولم بگذرم تا کسی را خوشحال کنم اما آنها از جانشان می گذرند تا امنیت من را تأمین کنند.
*درآهنگ مادرانه هم واکنش تندی در مورد آل سعود نشان داده ای.
در آهنگ حاج احمد هم بازهم به آل سعود اشاره کرده ام.اصلا دست از سر آل سعود برنخواهم داشت.
*چه اتفاقی در تو افتاد که این خروش و اعتراض اجتماعی تو در مورد آل سعود از کجا آمد؟ تو در ابتدای راه و با موفقیت بسیار خوب، مورد توجه جریان روشنفکری در داخل کشور قرار گرفته ای. آنها چه بازخوردی در مورد تو نشان داده اند؟ میدانم که یکی دو نفر از کارگردانان بزرگ سینما بازخوردهای خوبی نسبت به آهنگ های تو نشان دادند و شایعه است که به تو پیشنهاد همکاری داده اند.
آهنگ هایی مثل مادرانه و حاج احمد حس ناسیونالیستی هر کسی را برمی انگیزد. منم وطن پرستم. اصلا کدام ایرانی را پیدا می کنید وطن پرست نباشد. موضوعی که من در مورد آن صحبت میکنم خیلی موضوع گسترده و بزرگی است. یعنی فقط این نیست که من حال کسی را ببینم و در مورد آن صحبت کنم. شاید بچه شهیدی که من دارم حرف دلش را می زنم الان 40 سالش باشد یا شاید 10 سالش باشد یا حتی می تواند تسری پیدا کند و منتقل شود به کسی که پدرش در سالهای دفاع مقدس ما شهید شده و یا اصلا می تواند در همان زمان انقلاب در تهران شهید شده باشد یا اصلا پدرش در نیروی انتظامی بوده و در مقابله با اشرار به شهادت رسیده باشد. همه این شهدا عزیز و قابل احترام هستند و هر بعدی از زندگی آنها را که به نظر و ذهنم می رسید که باید گفته شود، تکه تکه بگویم و از آن بگذرم و اجازه بدهم بقیه ماجرا را خود مخاطب و شنونده در موردش فکر کند.
[INDENT][INDENT]فقط در کشور مرام انگ زنی حکومتی بودن یا نبودن وجود دارد. من به دوستانم گفته ام از کشورهای دیگر، خواننده های بزرگشان می روند عراق و برای سربازان امریکایی کنسرت رایگان می دهند ولی حکومتی نخواهند بود. برای جنگ با ویتنام، عراق و افغانستان، بهترین ترانه هایشان را میخوانند، اما این طیف خوانندگان حکومتی نیستند!
[/INDENT][/INDENT]
*چرا اسم این آهنگ را گذاشتی حاج احمد؟
به این خاطر که احمد، از اسامی حضرت رسول(ص) است و من دوست داشتم که کسی نسبت به این کار موضع جانبدارانه ندارد، از منظری کلیشه ای، شخصیت، دین و مذهب مدافعان حرم را قضاوت و تحلیل نکند. احساس همه مسلمانان، همه ایرانی ها و همه مسلمانان واقعی در نسبت با پدیده دوزخناک داعش مشترک است و یک احساس کاملا مشترک دارند. به همین دلیل اسم احمد را انتخاب کردم. ما شهید به نام احمد کم نداشتیم چه در دوران جنگ تحمیلی و چه در حال حاضر از شهدای مدافع حرم نیز افراد فراوانی با نام احمد حضور دارند.
*وقتی تو به دنیا آمدی جنگ تمام شده بود؟
بله.
تصویری که از آن دوران داری چگونه شکل گرفت؟ یعنی چگونه در مورد اتفاقی که در آن 8 سال در مملکت رخ داد و تأثیر زیادی در زندگی اجتماعی مردم داشت اطلاع کسب کردی؟
با توجه به سن و سالی که من دارم قاعدتا درک خوب،روشن و واضحی از آن دوران ندارم اما چیزی که به ما رسیده یا بر اثر تولید کالاهای فرهنگی مرتبط بوده یا حرفهایی که از بزرگترهایمان که در آن فضا زندگی کرده اند شنیده ایم. در مجموع این موارد، درک و تصور ما را از آن دوران شکل گرفته است. البته من با خانواده شهدای هشت سال دفاع مقدس ارتباط فراوانی داشتم و می دانم درد شهدای هشت سال دفاع مقدس و فرزندان شهدای مدافع حرم یکی است. اما مهم ترین کاری که کردم احترامی است که این احترام در کارهایم متجلی است.
* صدای شهید در ابتدای این آهنگ، پیشنهاد کسی بود؟
ابتکار خودم بود.
*منظورم این است که از جایی بابت این کار پول گرفته ای؟
خیر. اصلا! اصلا! آقا من یک چیزی را به شما بگویم، قبلا هم به من گفته اند یعنی دفعه اول نیست که این حرف را می زنم چون آثار من کمی حالت ناسیونالیستی و وطن پرستی دارد به من می گویند که فلان حرف را که در کارت زده ای، برای خوشایند چه کسی گفته ای؟! یک بار دیگر این حرف را زده ام الان هم برای دومین مرتبه می گویم خدایی که بالای سر من شاهد است، من نه برای خوش آمدن کسی و نه ترس از اینکه کسی از حرف من بدش بیاید حاضر نیستم مخاطبم را از دست بدهم، یا حرف و حدیثی پشت من باشد، من به هیچکدام از این دلایل دست به خودکارم نزده ام مگر اینکه بخواهم حرف دل خودم را بزنم.
*برای مجوز هم که نبوده است؟
اصلا. شان کارم را با گفتن این کارها پایین نیاورید. شهید حرمت دارد و برای شهید خواندن هم حرمت دارد.
*پس این جریان به صورت خودجوش خود را به ما می نمایاند؟
بله، در کشورهای استعمارگر که سربازانشان به جهت اهداف استعماری می روند و در سایر کشورها می جنگند و کشته می شوند بازماندگانشان صاحب احترامند .ببین احترام این نیست که به صورت پیاپی آنان را تکریم کنند. احترام یعنی اینکه برایشان بهترین فیلمها را می سازنند، فرزندانشان را به صورت قهرمانان دست نیافتنی روی پرده سینما تصویر می کنند و بهترین ترانه ها را برای آنان می خوانند. من گاهی حاضر نیستم بخاطر دیگران از پول خودم بگذرم اما شهدای ما حاضر بودند از جان خودش و آسایش فرزند و خانواده اش بگذرد تا امنیت من و شما تأمین شود. خب ارزشهای این رشادت در من تاثیر می گذارد. خدارا شکر ما در این مملکت آدم حساب نمی کنند و گرنه چه بهتان های بدتری به ما می زدند.
*درست است اما تو برای شهدایی خوانده ای که در کشور دیگری به شهادت رسیده اند.
من در شعرم دقیقا این موضوع را توضیح دادم. اگر مخاطبین درست به آن گوش دهند جواب این سؤال را می گیرند. در شعر گفته ام که برای شما فرقی نمی کند که کجای دنیا دارد این اتفاق می افتد، دارد جنگ می شود. شما برای اینکه دارد ظلمی به مظلومی می شود بر خودتان تکلیف دانستید که در مقابل ظالم بایستید، شعار هم نداده ام عین حرفی که در دلم است را گفتم، شواهد و قرائن هم همین را نشان می دهد.
*کل رسانه های فارسی زبان دارند حضور بچه های ما را در سوریه مداخله در امور یک کشور دیگر نشان می دهند. تو هم این اعتقاد را داری؟ خطر داعش را حس کرده ای یا نه؟
همین موضوع پیاده روی بزرگ و چندمیلیونی اربعین را که نگاه می کنیم می بینیم که هرلحظه منتظر بودند یک اتفاق بدی رخ بدهد مثلا بمب یا تیراندازی یا هر اتفاق تروریستی دیگری رخ دهد خصوصا در عراق که تا این حد به داعش نزدیک است. من که دقیقا نمیدانم چه اتفاقی آنجا رخ می دهد، برخی از مسائل را باید شخصا در آن شرایط حضور داشته باشی تا بدانی چه خبر است اما آن چه که من به عنوان جوانی از این نسل، می توانم با عقل و فهم خودم که محدود هم هست درک کنم همین است که مدافعان حرم، خیلی انسان های شریفی هستند که توانستند امنیت این پیاده روی بزرگ را تأمین کنند.
*امنیت 27 میلیون زائری که در پیاده روی اربعین حضور داشتند را تأمین کردند.
نه فقط آنها بلکه حتی امنیت من و شمایی که الان روی این صندلی نشسته ایم و حتی مردم سوریه. هرکسی که با این فجایع مبارزه می کند تأثیر مثبتی روی همه مردم منطقه می گذارد.
*مثل اینکه «حاج احمد» مقدمه ای هم داشته به نام «مادرانه» در این مورد هم توضیح بده.
مادرانه آهنگی بود در مورد اختلافات قومی ما با اعراب.
*خودت در آن ترک به فداکاریهای اعراب خوزستان اشاره کردی.
بله. چه فداکاری هایی که آنها برای حفظ این آب و خاک از خود نشان ندادند. منظور من از اعراب، آل سعود است.اصلا اینکه چرا اسم حاج احمد را انتخاب کردم به این دلیل که احمد اسم حضرت رسول و پیامبر گرامی ماست و نقطه اشتراک همه مسلمانان است. چون وقتی من مادرانه را پخش کردم عده ای که سعودی بودند می آمدند و کامنت می گذاشتند که مثلا زنده باد عربستان سعودی. خیلی برای من جالب بود که اصلا چطور این آهنگ به دست آنها رسیده و چطور فهمیده اند که من دارم چه حرفی در آن ترک می زنم؟ اما عده زیادی هم که ادبیات بدی داشتند، فحاشی میکردند. من سعی میکردم این کامنت ها را پاک کنم. با این عقبه ذهنی که در مورد مادرانه داشتم باعث شد که حاج احمد را به گونه ای طراحی کنم که کسی نظر شخصی و دین و فرقه اش را کنار بگذارد و به کار بزرگی که یک مدافع حرم برای جامعه انجام داده و فداکاری و ایثار بزرگی بوده، توجه کند. مادرانه هم همینطور بود یعنی شاید برآمده از احساسات ناسیونالیستی و وطن پرستانه من بود. هرکسی هم که آن را شنید در وهله اول فکر می کنم همین احساسات در او غلیان کرد.
مرضیه فرمانی از شاعران کشورمان برای مدافعان حرم اهل بیت علیهم السلام شعری سروده است.
به گزارش مشرق، مرضیه فرمانی از شاعران کشورمان برای مدافعان حرم اهل بیت علیهم السلام شعری سروده است. این شعر به شرح زیر است:
دل که پابند قوانین محبت بشود-
عاشق آل علی باشد و قسمت بشود-
کوله بار سفرم بسته و میخواهم که
دل در این معرکه آماده خدمت بشود
آمدم دل بسپارم به حرم، جان بدهم
حاجتم میشود این بار اجابت بشود؟
قدر یک در دل ساده فقط سفره دل
پیش تو باز شده...کاش که فرصت بشود...
سر سپردیم به تیغ و به همین دل بستیم
زیر چتر تو فقط شیعه شفاعت بشود
جای عباس تو خالی ست، ولی ما هستیم
که از این خاک و از این صحن حفاظت بشود
کاشکی این سفر آخر من باشد ...کاش...
قسمتم در حرم این بار شهادت بشود
منبع: فارس
#پاسدار_شهید_رضا_کارگربرزی
پاسدار مهندس شهید "رضا کارگربرزی" فرزند:عباس متولد: ۱ مرداد ۱۳۵۸ مصادف با ۲۷ شعبان ۱۳۹۹ هجریقمری در شهر"نظرآباد" استان البرز در محله چهل دستگاه در خانواده ای مذهبی بدنیا آمد؛وی اصالتا اهل کرمان بود
آقا"رضا" فرزند ششم خانواده بود و پسر اول و ۱ برادر کوچک به همراه ۵ خواهر داشت
آقا"رضا" در سال ۱۳۸۳ ازدواج کرد و حاصل ازدواجش دو پسر بنامهای "محمدمهدی" ۱۰ ساله و "محمدحسین"۸ساله که از وی به یادگار مانده اند
شهید"رضا کارگربرزی" پس از فارغ التحصیلی در مقطع کارشناسی در رشته برق و الکترونیک وارد سپاه شد
شهید"رضا کارگربرزی" ۱۲ سال در سپاه خدمت کرد و علاوه برآن در کشورهای همچون لبنان و سوریه و غزه مظلوم فعال بود؛چندباری نیز مجروح شد
خانواده شهید"رضا کارگربرزی" نخستین خانواده از خانواده شهدای مدافع حرم بودند؛که با حضرت"آقا" دیدار کردند
آقا"رضا" از نیروهای شهید"عماد مغنیه" از فرماندهان حزب الله لبنان بود؛ وی عربی را به خوبی حرف می زد
سومین مدافع شهید حرم از شهرستان هزارو یکصد شهید فسا (صحرارود)
#شهید_مدافع_حرم_علیرضا_توسلی_ابوحامد
#شهید_مدافع_حرم_علیرضا_توسلی_ابوحامد
#شهید_مدافع_حرم_علیرضا_توسلی_ابوحامد
#شهید_مدافع_حرم_علیرضا_توسلی_ابوحامد
شده آماج بلا گر حرمت یا #زینب
کم نگردد زجلال و حشمت یا زینب
گر ندارند سلفی ها و هوادارانش
ترسی از آه دل پر ز غمت یا زینب
می زند سیلی ابوالفضل علی بر آنکه
چپ نگاهی بکند بر علمت یا زینب...
شامیان طعنه زدند آنهمه،آیا بس نیست؟
می دهم بر سر سقا،قسمت یا زینب
کن دعا خشک شود ریشه ی #وهابیت
عالمی گشته به قربان دمت یا زینب
همه #عمّار (علی)،هموطن سلمانیم
زنده اند جان بکفان عَجَمَت یا زینب
گر اشاره کند آن رهبر فرزانه ی ما
پیش مرگ تو شوم درحرمت یا زینب.
#کلنا_عباسک_یازینب
_ذوالفقاری..... حاضر
_سیدرضا....... حاضر
الفبای نوشتن رو با هم یاد گرفتیم، بی اغراق از همون روزهای کودکی نگاهش مظلوم و معصوم بود...
وضعیت دشوار و گذران سخت زندگی رو میشد از چشماش خوند... شنیده بودم که مادرش اینا قبلا خادم مسجد فاطمیه (س) بودند، بعدش اومدن تو همین ساختمونی که هنوزم از #پنجره خونه ما پیداست. چند سال بعدشم رفتن یه جای دیگه.
از اون روزا حدود بیست سال میگذره و هادی الفبای غیرت و معرفت رو کامل یاد گرفت.
تنها چیزی که از اون سالها برام مونده #افسوس از دست دادن یک #دوست_قدیمی و #حسرت اینکه چقدر دوران رفافتمان کم بود. ای کاش که به جای #رفاقت کردن با #ظاهرنمایی ها، صفای باطنی را با او صیقل میدادم...
دیشب مادرش با صلابت و آرام نشسته بود و داشت تعریف میکرد: عاشق امام حسین بود، چهار سال پیش رفت حوزه #نجف که درس بخونه، هر وقت میومد خونه سر بزنه میگفت: نمیتونم اینجا بمونم و چند روز بعد بر میگشت.
دو سال پیش هم مادر بزرگوارش میگفت: هادی همیشه میگفت مادر؛ یعنی میشه من همونجا بمونم و دیگه بر نگردم، همونجا دفنم کنن...
حالا او به آرزویش رسید و خودشو به بالاترین جایگاه هستی رسوند. به قول حضرت امام ره که میفرمود: #شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصولشان "#عند_ربهم_یرزقون" اند و از نفوس مطمئنه ای هستند که مورد خطاب "#فادخلی_فی_عبادی_و_ادخلی_جنتی" پروردگارند.
#هادی، خودشو فدای حفاظت از حرم #امام_هادی (ع) کرد. #ذوالفقاری، حیدری جنگید و در جوار #مولا #علی (ع) آرام گرفت.
شهادتت مبارک هادی جان
تقدیم به #مدافعان_حرم
پای #زینب کوچهها را یک به یک رَد میکنیم
ما دمشقش را شبیه شهر #مشهد میکنیم
نوش جان دشمنش شلیکهای نابمان
ای همه جانها فدای خواهر اربابمان
ما به قصد پاسداری از #حرم برخاستیم
بارها ما از خودش اذن #شهادت خواستیم
جان سپردن در حرم یک افتخار دائمیست
پس لباس ارتشی اینجا لباس خادمیست
میشود فردا پر از لبخند گلها #سوریه
خط آهن میزنیم از #کربلا تا سوریه!
, شهيد #سید_احسان_حاجی_حتم_لو
شهادت بهمن93
ازایشان1فرزنده به نام سید محمدطاها یادگارمانده که درزمان شهادت پدر هنوزبه دنیا نیامده بود
مدافعان حرم
شهید #حامدجوانی مدافع حرم حضرت زینب(س) در تاریخ 3 تیر سال جاری پس از تحمل جراحات و از دست دادن دو دست و دو چشم خود، به شهادت رسید و در جوار قبر شهید "محمودرضا بیضائی" در #تبریز به خاک سپرده شد.
شهید
#مهردادقاجاری
سومین شهید شهر خومه زار از شهرستان ممسنی و از بسیجیان تیپ تکاور امام سجاد(ع) می باشد.
•
سوال شهید مدافع حرم #محمدرضا_دهقان از مادرش
مادر اين شهيد بزرگوار با اشاره به سوالی که پسر شهیدش یک سال قبل از اعزام از او پرسیده بود گفت:
محمدرضا به راحتی رضایت پدرش را جلب کرد اما جلب رضایت من برایش خیلی سخت بود روزی از من سوالی پرسید که دو هفته با روح و روان من بازی کرد و مدام برای پاسخ دادن به آن با خود کلنجار می رفتم
او از من پرسید مادر اگر روزی حضرت #زینب (س) از شما بپرسد تو جوانی داشتی که همه دوره های آموزش جنگی را دیده بود و نگذاشتی زمانی که #حرم من نا امن است و حریم شیعه و بچه شیعه ها به ناحق کشته می شوند برای دفاع از آن بیاید چه جوابی داری به ایشان بگویی؟؟
باید #سلام کرد به آنانی که لباس های خاکی رنگشان , لباس احرام در "موقعیت ها" بود .
باید سلام کرد بر اشک های جاری مناجات بر گونه های خاکی و خونین.
باید سلام کرد بر دست های بریده شده , بر انگشتهای جدا شده از دست.
باید سلام کرد بر پوتین های بی پا , به پاهایی که بند پوتین آنها تا آسمان گشوده شده .
باید سلام کرد بر سَرهای سرخ بی کلاه .
باید سلام کرد بر سینه های سوخته در سنگر ها .
باید سلام کرد بر پیشانی هایی که بوسه گاه گلوله شده اند .
باید سلام کرد بر قطارهای فشنگی که تسبیح شده اند .
باید سلام کرد بر کوله پشتی های پر از پرواز .
باید سلام کرد بر پلاک پیکرهای قطعه قطعه شده که شماره و شناسنامه یک شهاب شده و هر کوچه و خیابان شهرمان را تا ابد ستاره باران کرد .
باید سلام کرد بر لبهای سیراب از عطش عشق .
باید سلام کرد بر چفیه , بیرق همیشه جاودان جبهه های #خمینی .
و باید سلام کرد بر #چفیه ای که همواره بر دوش علمدار نهضت خمینی است...
فقدان شهید طباطبایی یک خسارت بزرگ تفکرات نظامی و خصوصیات اخلاقی چون دینداری، ولایتمداری، سادهزیستی و بیتوجهی به مال دنیا از جمله ویژگیهایی بود که سردار طباطبایی را به سرمایهای بزرگ برای نیروی زمینی سپاه تبدیل کرده بود.
جانشین نیروی زمینی سپاه به خاطر دارد که سردار طباطباییمهر اگرچه در ظاهر همچون یک سرباز ساده میماند، اما در عمل یک فرمانده پرتوان، دارای کردار و گفتار نیک و در عین حال فردی جدی و سختگیر بود. در برخورد با سربازان چون پدری دلسوز و مهربان بود که در اوقات فراغت در جمع آنان و پای درد دل آنها مینشست و چه گرهگشاییهایی که نمیکرد.
شهید طباطبایی در نگاه جانشین نیروی زمینی سپاه مدیر میدانهای سخت بود.
سردار عراقی میگوید: شهید طباطبایی از نظر تربیت، تقوا، شجاعت، ایثار، فداکاری و مدیریت نمونه بود و وقتی نیروی زمینی میخواست فرد مورد اعتمادی را برای گرهگشایی و انجام مأموریت اعزام کند، از وی استفاده میکرد. شهید طباطبایی هرجایی که به یک مدیریت میدانی سخت نیاز بود با کمال میل و رغبت حضور پیدا میکرد و در حالی که دریایی از گنجینه اطلاعات نظامی بود، اما در عمل مانند یک سرباز ساده رفتار میکرد.
سردار عراقی اینگونه ادامه میدهد: شهید طباطبایی در میدان، صحنه نبرد را خوب میدید و درست تصمیم میگرفت، تصمیمهایی چارهساز و سرنوشتساز؛ نوع رفتار، اخلاص و تقوای شهید طباطبایی طوری بود که هیچوقت کبر و غرور در او ندیدیم. او همیشه دنبال مأموریت و انجام وظیفه به نحو احسن بود.
وی در حالی که فقدان شهید طباطبایی را خسارتی بزرگ برای نیروی زمینی میداند، اما معتقد است: #شهادت یکی از گمشدههای سردار سیدحمید طباطباییمهر بود که بحمدالله خداوند در آخرین سالهای عمر کاریاش به وی عنایت کرد.
شهید مدافع حرم حضرت زینب حاج #سید_حمید_طباطبایی_مهر
نماز اول وقت و عشق به ولایت و #رهبر برادرم را آسمانی کرد .
.
مهدی اصغری برادر شهید #حجت_اصغری که در روز تاسوعا و عباس گونه به شهادت رسید و دستانش با خمپاره قطع شد گفت: شهید بعد از اولین بازگشت خود از نبرد در سوریه در بازگشت خود به سوریه با مخالفت خانواده مواجه شد ولی گویا سودای شهادت سرنوشت دیگری را برای برادرم رقم زده بود.
مهدی اصغری افزود: شهید حجت اصغری گویا از شهادتش خبر داشت که به نزد دوستان خود رفته بود و ضمن حلالیت یک یادگاری به هرکدام داده بود و شب قبل از شهادت خود نیز با تماسی که داشت از خانواده طلب حلالیت کرد.
برادر شهید اصغری در پاسخ به سوالی در مورد وصیت شهید گفت: دو وصیت نامه یکی سیاسی و یکی خصوصی برای خانواده بود که در وصیت سیاسی خود به حجاب , و پیروی از اهل بیت و خط امام و رهبری تاکید کرده اند.
مهدی اصغری در ادامه در بیان ویژگی های شهید اصغری گفت: شهید عاشق ولایت بود و به نماز اول وقت عشق می ورزید و در راستای هدایت جوانان به راه مستقیم تلاش می کرد و خود جمعی از جوانان را هیئتی کرده بود و همین نماز او را آسمانی کرد.
این برادر شهید در پایان خاطرنشان کرد: شهید اصغری در وصیت نامه خصوصی خود اعلام داشته همیشه پیرو ولایت باشید و سخنان رهبر را چشم و گوش بسته بپذیرید و بدانید که ایشان نماینده صاحب الزمان است و بدانید که از طریق رهبری به امام زمان(عج) خواهید رسید.
در وصیتنامه این شهید آمده است:
"بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا اباعبدالله
یاحسین تا آخرین قطرهی خون نمیگذاریم دوباره خواهرت به اسارت برود. تنها دلخوشی من برادر زادهام علی است که وقتی او بزرگ شد بگوید که عمویت برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) رفته و شهید شده است، بگذارید علی افتخار کند.
مادر عزیزم اگر بنده توفیق شهادت پیدا کردم و برای من مجلس یادبود گرفتید در عزای من گریه نکنید چراکه دشمنان اسلام شاد و خرم میشوند و اگر گریه کنی در روز قیامت حلال نمیکنم و نیز مادرم بنده انشاءالله در این سفر که به سوریه میروم عمودی میروم و افقی به ایران بازمیگردم و نیز به گروه موزیک لشکر بگویید چون من با شما سابقه دوستی و همکاری داشتم موقع ورود پیکر من به تبریز بصورت عالی و منظم به نواختن موزیک بپردازید.
پدر عزیزم به دلم افتاده که این آخرین سفر من به سوریه میباشد و میدانم که شهید خواهم شد لذا از صمیم قلب مرا حلال کنید.
ای عاشقان اهل بیت رسول الله! من خیلی آرزو داشتم که 1400 سال پیش بودم و در رکاب مولایم امام حسین(ع) میجنگیدم تا شهید شوم و حال، وقت آن رسیده که به فرمان مولایم امام خامنهای لبیک گفته و از اهل بیت پیامبر دفاع بکنم. لذا به همین منظور عازم دفاع از حرمین به سوریه میشوم و آرزو دارم همچون حضرت عباس(ع) در دفاع از خواهر بزرگوارشان شهید بشوم.
25 فروردین 94
حامد جوانی
با عرض سلام.خواهرن و برادران عزیز.خلاصه بهتون بگم که بـــــــــــــــچه های مدافع حرم .احتیاج به لباس گرم دارن .
هر کسی هر چقدر می تونه لباس گرم تهیه کنه و برسونه خیابان 16آذر پلاک 60.ضلع غربی دانشگاه تهران.
هرچه سریع تر این خبر را انتشار دهید....
02188960477
شهادت اولین شهید «مدافع حرم» از ایل قشقایی +عکس
به این مطلب امتیاز دهید
بسیجی شهید «مهرداد قاجاری»، از ایل قشقایی، طایفه دره شوری و اهل شهر خومه زار از توابع شهرستان نورآباد ممسنی از استان فارس در دفاع از حریم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) در سوریه به شهادت رسید.
100% 0%
به گزارش سرویس مقاومت جام نیـوز، بسیجی شهید «مهرداد قاجاری» از ایل قشقایی، طایفه دره شوری و اهل شهر خومه زار از توابع شهرستان نورآباد ممسنی از استان فارس در دفاع از حریم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) در سوریه به شهادت رسید.
اهالی استان فارس شهید قاجاری را اولین شهید از قوم قشقایی میدانند. همچنین او اولین رزمنده تیپ تکاور امام سجاد علیه السلام کازرون بود که اواخر آذر ماه 94 عازم سوریه شد و در 14 دی ماه در سن 32 سالگی طی عملیات مستشاری توسط تروریستهای تکفیری در حومه شهر "حلب" به جمع شهدای مدافع حرم پیوست. از او یک دختر 2 ساله به نام "آنیسا" بود.
پیکر مطهر این شهید بزرگوار هنوز به کشور منتقل نشده است.
تسنیم
راز آرامش و سعه صدر مادر
شهید محمدرضا دهقان
از زبان خودشان:
"خدا را شکر می کنم که بعد از 20 سال توانستم امانتش را قشنگ تحویلش دهم. چون ما امانت داریم و در آیه قرآن داریم که:
"و اعلموا انما اموالکم و اولادکم فتنه و ان الله عنده اجر عظیم
و بدانید که اموال و فرزندان شما وسیله ی آزمایش اند و نزد خدا پاداشی بزرگ هست"
(سوره انفال ، آیه 28)
به این ها ایمان دارم...
باید ببینیم که این امانت را چگونه نگه می داریم. اگر ما بپذیریم که این ها در دست ما امانتند ، منِ نوعی باید بعنوان یک مادر خیانت در امانت نکنم و سعی کنم آن امانت را به نحو احسن تحویل صاحبش دهم.
یعنی محمدرضا صاحب داشت. در حقیقت من چند صباحی نگهداری اش کردم و بعد از چند صباح باید تحویلش می دادم...
و خیلی خوشحالم که اینگونه تحویلش دادم ، باعث روسفیدی من است.
محمدرضا کسی بود که اگر نیم ساعت دیر می کرد ، با خودش یا دوستانش تماس می گرفتم و می گفتم: "کجایی؟ ساعت چند میای؟ چرا دیر میای؟"
و همین امر باعث شده بود که برنامه هایش را بنویسد که چه ساعاتی کجاست!
حتی وقتی می خواست شب را خانه دوستش بماند ، از خواب بیدارم می کرد و می گفت: "مامان من دارم میرم خونه دوستم ، صبح بلند شدی دیدی من تو اتاق نیستم خیالت راحت باشه" ، من هم اجازه می دادم.
یعنی تا این حد کارهایش هماهنگ شده بود و ما هم خبر داشتیم. ولی حرف من یک چیز دیگر است و آن اینکه اگر بعضی اوقات احساس ناراحتی کردم خصوصا روزهای اول بعد از شهادتش ، فقط و فقط می ترسم حضرت زینب (سلام الله علیها) بگویند هدیه ات کم بود و برای من کوچک بود...
و این را هم ایمان دارم که شب اول صفر من محمدرضا را برای سلامتی سیدعلی قربانی کردم.
آیت الله بهجت می فرمایند: "گاهی اوقات بلاهای بزرگ را با صدقه های بزرگ برطرف کنید."
امام زمان ما قلبش از دست فساد و فجایع و جنایاتی که در جهان می شود ، واقعا آزرده است و از غربت خودش قلبش همیشه در غم است.
و من عقیده دارم که پسرم را برای سلامتی قلب امام زمان (روحی فداه) صدقه دادم.
افتخار می کنم که پسرم عاشق ولایت و مقام معظم رهبری بود ،
سرباز ولایت بود و خاک پای ولایت شد...
کنار پیکرش هم گفتم فدای خاک زیر پای سیدعلی.
این ها و احترامی که برای عقیده ی خالصش قائل بودم ، باعث آرامش من است."
#شهید_دهقان
#مادر_شهید
#امان_از_دل_زینب
#راز_آرامش