مذاکره نمایندگان نجران با پیامبر گرامی (ص)
تبهای اولیه
گروهی از سیره نویسان ومحدّثان ومورخان اسلامی متن مذاکره نمایندگان نجران با پیامبر را نقل کرده اند ولی مرحوم سید بن طاوس خصوصیات مذاکره و سر گذشت مباهله را دقیقتر و جامعتر و مبسوطتر از دیگران نقل کرده است. وی تمام خصوصیات مباهله را از آغاز تا پایان از کتاب «مباهله» محّمد بن عبدالمطلب شیبانی، و کتاب « عمل ذی الحجة » حسن بن اسماعیل نقل کرده است ولی نقل تمام جزئیات این واقعه ی بزرگ تاریخی که متأسفانه برخی از سیره نویسان حتی در اشاره به آن کوتاهی نموده اند، از حوصله ی این کتاب خارج است و فقط گوشه ای از مذاکرات آنان را که «حلبی» در سیره ی خود آورده است در اینجا ذکر می نماییم.
پیامبر گرامی( صل الله علیه و آله وسلم): «من شما را به آیین توحید و پرستش خدای یگانه و تسلیم در برابر اوامراو دعوت می کنم سپس آیاتی چند از قرآن برای آنان خواند».
- نمایندگان نجران: اگر منظور از اسلام ایمان به خدا جهان است ما قبلاً به او ایمان آورده و به احکام وی عمل می نماییم.
- پیامبر گرامی( صل الله علیه و آله وسلم): « اسلام علایمی دارد و برخی از اعمال شما حاکی است که به اسلام واقعی نگرویده اید چگونه می گویید که خدای یگانه را پرستش می کنید، در صورتی که شماها صلیب را می پرستید و ازخوردن گوشت خوک پرهیز نمی کنید و برای خدا فرزند معتقدید؟ ».
- نمایندگان نجران: ما او را خدا می دانیم زیرا او مردگان را زنده کرد و بیماران راشفا بخشید و از گل پرندگانی ساخت و آنها را به پرواز درآورد وتمام این اعمال، حاکی است که او خداست.
- پیامبر گرامی( صل الله علیه و آله وسلم): نه، او بنده ی خدا و مخلوق خدا است که او را در رحم مریم قرار داد و این قدرت و توانایی را خدا به او داده بود».
- یک نفر از نمایندگان: آری او فرزند خدا ست زیرا مادر او مریم، بدون این که با کسی ازدواج کند او را به دنیا آورد، پس ناچارباید او همان خدای جهان باشد.
- پیامبر گرامی( صل الله علیه و آله وسلم): ( فرشته ی وحی در این موقع نازل گردید و به پیامبر گفت که به آنان بگوید): وضع حضرت عیسی از این نظر مانند حضرت آدم است که او را با قدرت بی پایان خود، بدون این که دارای پدری و مادری باشد از خاک آفرید و اگر نداشتن پدر گواه بر این باشد که او فرزند خدا است پس حضرت آدم برای این منصب شایسته تر است زیرا او نه پدر داشت و نه مادر».
- نمایندگان نجران: گفتگوهای شما ما را قانع نمی کند، راه این است که در وقت معیّنی با یکدیگر مباهله کنیم و بر دروغگو نفرین بفرستیم و از خداوند بخواهیم دروغگو را هلاک و نابود کند.
در این موقع پیک وحی نازل گردید و آیه ی مباهله را آورد و پیامبر گرامی(صل الله علیه و آله وسلم) را مأمور ساخت تا با کسانی که با او به مجادله و محاجه برمی خیزند و زیربار حق نمی روند، به مباهله برخیزد و طرفین از خداوند بخواهند که افراد دروغگو را از رحمت خود دور سازد: " فَمَنْ حَاجَّكَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبینَ؛ پس هر كه با وجود دانشى كه [در باره ى عیسى ] سوى تو آمد با تو محاجّه كرد بگو: بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و كسان نزدیكمان و كسان نزدیكتان را فرا خوانیم، سپس [به درگاه خدا] تضرّع كنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم." آل عمران: 61
طرفین به فیصله دادن مسئله از طریق مباهله آماده شدند، و قرار شد که فردای آن روز همگی برای مباهله حاضر وآماده شوند. وقت مباهله فرا رسید. قبلاً پیامبر گرامی (صل الله علیه و آله وسلم)، و هیئت نمایندگی «نجران» توافق کرده بودند که مراسم مباهله در نقطه ای خارج از شهر مدینه در دامنه ی صحرا انجام بگیرد پیامبر گرامی(صل الله علیه و آله وسلم)، از میان مسلمانان و بستگان زیاد خود فقط چهار نفر را انتخاب کرد که در این حادثه تاریخی شرکت نمایند، و این چهارتن جز علی بن ابی طالب (علیه السلام) و فاطمه (علیها السلام) دختر پیامبر و حسن وحسین ( علیهما السلام ) کس دیگری نبود زیرا در میان مسلمانان نفوسی پاکتر، و ایمانی استوارتر از نفوس و ایمان این چهار تن، وجود نداشت.
پیامبر گرامی( صل الله علیه و آله وسلم)، فاصله منزل و نقطه ای را که قراربود در آنجا مراسم مباهله انجام بگیرد با وضع خاصی طی نمود، او در حالی که حضرت حسین ( علیه السلام ) را در آغوش و دست حضرت حسن ( علیه السلام ) را در دست داشت و فاطمه ( علیها السلام ) به دنبال آن حضرت وعلی بن ابی طالب (علیه السلام) پشت سر وی حرکت می کردند گام به میدان مباهله نهاد و پیش از ورود به میدان مباهله به همراهان خود گفت: «من هرموقع دعا کردم شما دعای مرا با گفتن آمین بدرقه کنید».
سران هیئت نمایندگان نجران پیش از آن که با پیامبر روبرو شوند به یکدیگر می گفتند هرگاه دیدید که « محّمد » افسران و سربازان خود را به میدان مباهله آورد، و شکوه مادی و قدرت ظاهری خود را نشان ما داد در این صورت وی یک فرد غیر صادق بوده و اعتمادی به نبوت خود ندارد ولی اگر او با فرزندان و جگر گوشه های خود به «مباهله» بیاید و با یک وضع وارسته از هر نوع جلال و جبروت مادی، روبه درگاه الهی گذارد، پیداست که او یک پیامبر راستگو است و به قدری به خود ایمان و اعتقاد دارد که نه تنها حاضر است خود را در معرض نابودی قرار دهد بلکه با جرأت هرچه تمامتر حاضر است عزیزترین و گرامی ترین افراد نزدیک خود را در معرض فنا و نابودی واقع سازد.
هنوز سران هیئت نمایندگی در این گفتگو بودند، که ناگهان قیافه ی نورانی پیامبر گرامی (صل الله علیه و آله وسلم)، با چهارتن دیگر که سه تن از آنها شاخه های شجره ی وجود او بودند برای مسیحیان نجران نمایان گردیدند و همگی با حالت بهت زده و تحیِّر به چهره ی یکدیگر نگاه کردند و از این که او جگر گوشه های معصوم و بی گناه و یگانه دختر و یادگارخود را به صحنه ی مباهله آورده است، انگشت تعجّب به دندان گرفتند وهمگی گفتند که این مرد به دعوت و دعای خود اعتقاد راسخ دارد و گرنه یک فرد مردد، عزیزان خود را در معرض بلای آسمانی وعذاب الهی قرار نمی دهد.
اسقف نجران گفت: « من چهره هایی ر امی بینم که هر گاه دست به دعا بلند کنند و از درگاه الهی بخواهند که بزرگترین کوهها را از جای بکند، فوراً کنده می شود و هرگز صحیح نیست ما با این قیافه های نورانی و با این افراد با فضیلت، مباهله نماییم، زیرا بعید نیست که همه ی ما نابود شویم، و ممکن است دامنه ی عذاب گسترش پیدا کند، و همه ی مسیحیان جهان را بگیرد و در روی زمین یک مسیحی باقی نماند».
منشورجاوید ج7 ص 98