مراحل و منازل سیر و سلوک عرفا

تب‌های اولیه

196 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سلوک و عرفان در کلام علی ع

در نظری کوتاه و گذرا به نهج البلاغه می بینیم امام علی(ع) وصف سالک الی الله را چنین بیان می کند: «قد أحیا عقلَه و أماتَ نفسَهُ، حَتّی دَقَّ جَلِیلُهُ و لَطُفَ غَلِیظُه و بَرَقَ له لامِعٌ کثیرُ البرقِ فأبانَ له الطَّریقَ و سَلَک به السَّبیلَ و تَدافَعَتْهُ الأبوابُ إلی بابِ السَّلامةِ و دارِالإقامةِ و ثَبَتَتْ رِجْلاهُ بِطُمَأنِینَةِ بَدَنِهِ فِی قَرارِ الأمْنِ و الرّاحةِ بما استَعْمَلَ قلبَه و أرْضی رَبَّهُ؛ عقلش را زنده کرده و نفس خویش را میرانده است تا آنجا که ستبری های بدنش تبدیل به نازکی و خشونت روحش به نرمی گراییده است. برقی پر نور درخشیده، راه را برای او روشن کرده است و در راه راست کشانده و پیوسته از منزلی به منزل دیگر برده شده تا به در سلامت و سرای جاودانه رسیده است. پاهایش در قرارگاه امن با آرامش ایستاده است. این پاداش به موجب این است که دل را درست به کار گرفت و پروردگار خویش را راضی و خشنود کرده است».

طبق بیان شریف حضرت، سالک اولین مرحله یعنی آگاهی و احیای عقل خویش در راه سیر و سلوک را به کار می بندد تا دل او روشن شود و در مرحله دوم بر هوای نفس خویش غلبه می کند تا به اخلاق الهی برسد. آن گاه در مرحله بعد نور معرفت الهی بر قلب او می درخشد، راه را به او نشان می دهد و او را به طمأنینه و آرامش می رساند؛ در حالی که پروردگارش از او راضی و خشنود است.

بنابراین اگر اولین منزل را معرفت بدانیم، از طریق آگاهی و به کارگیری عقل است و تا راه حقیقت برای شخص روشن نشود و معرفت برای او ایجاد نشود، عشق به کمال و رفتن به سوی محبوب حقیقی در او ایجاد نخواهد شد. پس طلب، زاییده معرفت است و بدون معرفت، طلب حقیقی در سالک پدید نخواهد آمد.

به این دلیل است که حضرت فرموده است: «مَن ماتَ مِنکم عَلی فِراشِهِ و هُوَ عَلی مَعْرِفَةِ حَقِّ رَبِّهِ و حَقّ رسولِه و أهلِ بیتِهِ ماتَ شَهِیداً هر کس بر بستر خانه اش بمیرد و در حالی که به حق پروردگارش و رسول و اهل بیتش معرفت داشته باشد، شهید مرده است».

مرحله دوم از نظر امام علی(ع)، تهذیب نفس و تزکیه است و مرحله سوم، توحید است. مرحله چهارم بنا به آنچه از این خطبه بر می آید، ورود حالات و مقامات است و مرحله بعد، رسیدن به اطمینان و آرامش است که در این مجال از شرح آن ها می گذریم و تنها به توضیحی کوتاه درباره تهذیب نفس می پردازیم:

تهذیب نفس

تزکیه و تهذیب نفس که در عبارت امیرالمؤمنین علی(ع) با عبارت (امات نفسه؛ میراندن نفس) بیان شده است، به معنی دور کردن عیب ها و اموری است که موجب فساد و تباهی نفس می شود تا همه قوا و استعدادهای انسانی فرد شکوفا شود و به رضایت الهی برسد.اما چگونه یک سالک کوی حقیقت هوای نفس خویش را بمیراند؟ حضرت علی(ع) راه آن را بیان می کند: «قاتِلْ هَواک بعقلِک؛ با خرد و عقلت، هوای نفس را بکش».

و در جایی دیگر می فرماید: «فَارفِض الدنیا، فَإنّ حُبَّ الدنیا یعمِی و یصِمُّ و یبکمُ و یذِلُّ الرِّقابَ؛ دنیا را رها کن که دنیادوستی انسان را کور و کر و لال و خوار می سازد».

حضرت در این فرمایش به سالک آگاهی می دهد که همواره قیمت نفس خویش را با آنچه نزد پروردگارش است، معامله کند و قدر و ارزش خود را با چیزی فروتر از آن، یعنی دنیا معامله نکند که در این صورت در این تجارت ضرر کرده و سرمایه وجودی اش را به بهای کم از دست داده است؛ از این رو انسان همیشه به مراقبت و تهذیب نفس نیاز داشته و طی این مسیر نیز مراحلی دارد که باید در فرصتی مناسب به آن پرداخته شود.
برخی از مهم ترین حالات عارف از زبان نهج البلاغه

وقتی انسان عارف به حقیقت توحید نایل شد، حالت ذکر بر او پدید می آید؛ به گونه ای که هیچ گاه از یاد الهی غافل نمی شود. حضرت علی(ع) می فرماید: «إنّ الله سبحانَه و تعالی جعل الذّکرَ جِلاءً للقلوب؛ خداوند سبحان یاد خویش را جلای قلب ها قرار داده است».

از دیدگاه عارفان «ذکر»، یعنی رهایی انسان از تمام مراحل غفلت و نسیان. امام علی(ع) ذکر را کلید انس با محبوب و همنشینی با او دانسته و فرموده است: «الذِکرُ مِفتَاحُ الأنسِ ذکر کلید انس است». هم چنین ذکر خداوند را، داروی بیماری های نفسانی معرفی می کند: «ذکرُالله دواءُ أعلالِ النُفوسِ؛ ذکر خداوند داروی بیماری های نفس است».

بنابراین ذاکر، انس گیرنده با خداست و با یاد او قلبش را زنده نگه داشته و به علاج نفس خود پرداخته است. عارفان برای ذکر چهار مرتبه بیان کرده اند: ذکر زبانی ولی دل غافل است؛ ذکر زبانی همراه ارادت قلبی؛ ذکر همراه محبت و قرب و ذکر همراه عشق، به طوری که حق تعالی بر دل ذاکر تجلّی کرده و عشق بر او سیطره یافته باشد.
خوف و رجا

حضرت علی(ع) می فرماید: «الخوفُ جلبابُ العارفی ترس از خدا جامه عارفین است». هم چنین ترس از خدا را زندانی برای نفس دانسته است که مانع ارتکاب گناهان و نافرمانی ها می شود و د
در نتیجه عارف همواره در حالت خوف و ترس

دوری از رحمت خداوند است.

در بیان رجا نیز فرموده است: «اعظمُ البلاءِ انقطلاعُ الرّجا؛ بزرگ ترین بلا و گرفتاری، قطع امیدواری (به رحمت خداوند) است». امید به انسان شور و نشاط حرکت می بخشد و انسان ناامید هرگز رونده راه نخواهد بود و متوقف خواهد شد.

سالک الی الله همواره در تعادل میان خوف و رجا خواهد بود؛ خوف از عملی که او را از محبوب دور می کند و امید به فیض و رحمت الهی که کشاننده او به سمت محبوب خواهد بود.

محبت

حضرت امام علی(ع) می فرماید: «مَن أحَبَّ شیئاً لَهِجَ بِذِکرِهِ؛ کسی که چیزی را دوست بدارد، همواره به یاد او سخن می گوید».

از نظر حضرت محبت در انسان عارف، همواره حالت ذکر و توجه را به وجود می آورد و حالت ذکر، محبت را موجب می شود. محبت نیز سالک الی الله را همواره غرق در ذکر یاد خداوند می نماید؛ به گونه ای که عارف همه جا او را مشاهد می کند.

یقین

یقین به معنی باور داشتن است. حضرت علی(ع) یقین را این چنین معرفی می نماید:

«الیقینُ هو التصدیقُ والتصدیقُ هو الإقرارُ و الإقرارُ هو الاداء و الأداءُ هو العملُ؛ یقین، همان تصدیق است و تصدیق همان اقرار، است و اقرار همان ادای وظیفه است و ادای وظیفه، همان عمل (شایسته) است».

بنابراین انسانی که به یقین رسیده است، در دل به ایمان باور دارد، به زبان اقرار می کند و در عمل پیاده می نماید و به این دلیل است که حضرت فرموده است: «نَومٌ علی یقین خیرٌ من صلاةٍ فی شَک؛ خوابیدن در حال یقین، بهتر است از نماز در حالت شک»؛ چرا که فرد مؤمن که به یقین و معرفت رسیده، می تواند حق را از باطل تشخیص دهد و در گفتار، رفتار و اعمال خود طبق یقین الهی عمل کند. عارفی که به یقین می رسد. حالت اطمینان و طمأنینه در او پدیدار می گردد.

در نتیجه می توان گفت عرفان علم و ادراکی است که از راه تزکیة نفس و تصفیة جان به دست می آید و از طریق سیر و سلوک مکاشفاتی بر عارف می شود که حقایق هستی را شهود می نماید.

بررسی شاخصه های عرفان حضرت علی(ع) در نهج البلاغه، امری مطلوب برای یافتن معیار عرفان سازنده و مثبت، از عرفان منفی و مخرب است. مهم ترین شاخصه های عرفان امام علی(ع)، توحیدمحوری و اخلاص در همة امور، ولایت مداری حول محور اهل بیت((ع))، تلاش اقتصادی در کنار آخرت گرایی، حضور فعالانه در اجتماع و جهاد علیه باطل، بها دادن به عقل و عزت نفس می باشد. مهم ترین مراحل عرفان و سیر و سلوک در نهج البلاغه نیز عبارت است از معرفت و آگاهی، تهذیب نفس و تزکیه، و توحید. عارف با طی این مراحل وارد حالت ذکر، محبت، خوف و رجا و سپس یقین می شود؛ به طوری که به سر منزل آرامش و اطمینان می رسد و راه ها یکی پس از دیگری بر او گشوده می گردد و برقی الهی بر قلب او می جهد که مسیر را بر او بنمایاند.

سالک با معرفت و عبودیت به مرحلة اطمینان و توحید بدون هیچ شرک و خیال دیگری می رسد؛ آن گاه خالص شده، برق محبت الهی او را شیفته می سازد و آن گاه یک عارف حقیقی می گردد. بنابراین آنچه بعضی از عرفا ادعا می کنند با توجه به کلام امام علی(ع)، قابل تبعیت نیست و از نظر اسلام مردود است. امید است پیروان آن امام همام(ع) با تأسی به ایشان راه هدایت را بیابند.
. عرفان و تصوف، کاشفی، محمدرضا، ص 194.

پیدا شدن الهامات ربّانی
پس از عبور از مرحله ذکر لفظی به ذکر قلبی، سالک باید مترصد واردات قلبی و منتظر الهامات ربانی از روی جذب و انجذاب در مظانش باشد و عنایات غیبی را بدون تلاش و سختی ببیند.

مرحوم سید بحرالعلوم رضوان‌الله‌تعالی‌علیه در کتاب رساله سیروسلوک می‌فرمایند؛ مقدمه‌ی ذکر و فکر باید نفی خواطر باشد. اگر سالک بتواند خواطر غفلت‌زا و ظلمت‌انگیز را از نفس خود پاک کند آن وقت می‌تواند وارد مرحله‌ی ذکر شود. لذا از دیدگاه ایشان اذکار لفظی سود ندارد؛ چون ایشان قائل است به این که باید قلب را آماده کرد و تا قلب مضطرب و مشوش باشد ذکر به درد نمی‌خورد و در آن کتاب شریف حدود ده مورد از راه‌های نفی خواطر را بیان می‌کنند.

[h=1]رازهایی سر به مهر برای سالکان طریق[/h]
[h=2]هر کس که در این کسوت تحمل نا مرادی نکند ، او مدعی است و خرقه بر او حرام !! دستور العمل هایی از سید سیستانی (مدظله)[/h] بخش حوزه علمیه تبیان

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و درود به مرجع عالیقدر آیت الله العظمی سید علی حسینی سیستانی (دام ظله العالی)
ما گروهی از دانشجویان و فعالان اجتماعی، از حضرت عالی استدعا داریم توصیه ها و نصایحی را که در این روزها به کار ما می آید و بیانگر نقش جوانان و وظیفه آن ها برای نقش آفرینی در جامعه است و هر نصیحت دیگری را که به نظر حضرت عالی برای ما فایده دارد، بیان فرمایید.
گروهی از دانشجویان و فعالان اجتماعی
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی محمد و آله الطاهرین
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
شما جوانان عزیز را که مسائل تان همچون مسائل شخص من و خانواده ام برایم اهمیت دارد به هشت نصیحت سفارش می کنم؛ اندرزهایی که سعادت کامل این زندگی و حیات واپسین آدمی در آن نهفته، و فشرده پیام های خداوند سبحان به بندگان و پندهای حکیمان و بندگان صالح خدا و رهاورد تجربیات و دانش این جانب است:
[h=2]۱- لزوم اعتقاد راستین به خداوند سبحان و جهان آخرت :[/h] با دلایل روشنی که برای این امر اقامه شده است و قضاوت هایی که آیین استوار در این باره نموده، مبادا کسی از شما در این باور کوتاهی کند. انسان با درنگ اندیشمندانه، درمی یابد که هر موجودی در این جهان، آفریده ای بدیع و تازه است و نشان از صانعی توانا و خالقی بزرگ دارد. خداوند متعال برای یادآوری این نکته، از طریق انبیای خود، همواره پیام هایی را ابلاغ کرده و در آن ها روشن و مشخص نموده است که زندگی، در حقیقت عرصه ای است برای آزمون بندگان خویش، تا نشان دهد که کدام یک نیکوکارتر هستند؛ بنابراین، هر که وجود خداوند متعال و روز آخرت را نادیده بگیرد و به آن ها ایمان نیاورد، از معنا و افق و فرجام زندگی غافل مانده و رمز و راز تکاپوی در آن را درنیافته است؛ ازاین رو، یکایک شما وظیفه دارید از این باور خود پاسداری کنید و آن را که به راستی هم پراهمیت ترین واقعیت است، گرامی ترین امور خویش برشمارید، بلکه باید بکوشید تا یقین و ارزش این باور در شما چندان فزونی یابد که گویا همیشه پیش روی او ایستاده اید و او با نگاه نافذ و تیزبین خود شما را نظاره می کند؛ که گفته اند: «چون صبح شود، شبروان را بستایند».
چنانچه آدمی در دوره ای از سال های جوانی، ضعفی در دین خود احساس کند؛ و به عنوان مثال، انجام واجبات را دشوار بشمارد یا به لذت های دنیوی گرایش داشته باشد، اما هرگز نباید ارتباط خود با خداوند متعال را کاملاً قطع کند و بدین ترتیب راه بازگشت را برای خود ناهموار سازد. انسان باید این نکته را بداند که اگر در هنگام احساس توانایی و عافیت، به قدرت و سلامت خود مغرور شود و فرمان خداوند سبحان را ناچیز شمارد، سرانجام، در هنگام ناتوانی و ضعف، چاره ای جز بازگشت به سوی پروردگار ندارد؛ بنابراین، از همان عنفوان جوانی که مدت زمان محدودی بیش نیست، باید در فکر دوره ضعف و سستی و بیماری و سالمندی خود در آینده زندگی اش باشد.
مبادا انسان در نتیجه پیروی از شبهاتی که برای یافتن راه حلی برای آنها صبر پیشه نکرده، یا با تکیه بر افکار ناپخته، یا تحت تأثیر لذت ها و پیرایه های زندگانی، یا رنجیده خاطر از سوءاستفاده های شخصیِ بعضی افراد از نام دین، رفتار و کردار نادرست خود را مشروع جلوه دهد، و از این رهگذر، در اصول ثابت دین به تردید بیفتد؛ زیرا حقیقت چیزی نیست که با رفتار مردم سنجیده می شود، بلکه شخصیت ها را باید با حقیقت به آزمون کشید.
[h=2]۲ - آراستگی به اخلاق نیک:[/h] هر یک از شما وجدانش را میان خود و دیگران میزان قرار دهد؛ بنابراین وقتی به کاری برای دیگران می پردازد، همان گونه باشد که برای خود کار می کند و دوست دارد دیگران برایش کار کنند؛ و دیگران را به گونه ای مورد احسان خویش قرار دهد که دوست دارد خداوند سبحان در حق او نیکی کند، و همواره اخلاق کار و شایستگی های این حوزه را در نظر داشته باشد

خوش خویی دربرگیرنده فضیلت های بسیاری مانند حکمت، تفکر، مدارا، فروتنی، دوراندیشی، بردباری، شکیبایی و جز اینها است؛ و به همین دلیل، از مهم ترین عوامل سعادت در دنیا و آخرت به شمار می رود، و روزی که ترازوی اعمال آدمیان برپا شود، نزدیک ترین مردم به خداوند و دارنده سنگین ترین کفّه، کسی است که خوش اخلاق تر باشد؛ بنابراین، هر یک از شما باید اخلاق خود را در رفتار با والدین و خانواده و فرزندان و دوستان و عموم مردم سامان دهد، و چنانچه در خود قصوری مشاهده کرد، نفس خویش را رها نکند، بلکه آن را به محاسبه کشد و حکیمانه به هدفش سوق دهد و اگر نفس سر باز زد، ناامید نشود، بلکه حتی با دشواری، خود را به خوش خلقی بیاراید، زیرا «هر که سرشت ملّتی را به خود تحمیل کند، سرانجام یکی از آن ها خواهد شد»، و نزد خداوند سبحان، تلاش چنین فردی، نسبت به کسی که این صفت در نهاد او باشد، پاداش بیشتری دارد.
[h=2]۳ - تلاش برای فراگیری درست یک حرفه، به دست آوردن تخصص،به تکاپو انداختن نفس، و تحمل رنج و سختی برای رسیدن به آن:[/h] این امر برکات فراوانی دارد: بخشی از وقت انسان را پر می کند، از این رهگذر می تواند هزینه خود و خانواده اش را تأمین نماید، به جامعه خود سود برساند، برای کارهای خیر کمک بگیرد، تجربه هایی اندیشه پرور و مهارت افزا به دست آورد، و سرمایه اش پاک شود؛ زیرا به دست آوردن سرمایه هر چه با خستگی بیشتری باشد پاکی و برکت آن افزون تر است. وانگهی، خداوند متعال انسان زحمتکشی را که با کسب و کار، خود را به تکاپو می اندازد دوست می دارد و از انسان بیکار و بی بهره ای که بار دوش دیگران باشد یا وقت خود را در لهو و لعب بگذراند، بیزار است. پس مراقب باشید که دوران جوانی تان بدون فراگیری حرفه یا تخصصی سپری نشود؛ زیرا خداوند سبحان در جوانان نیروهایی درونی و بدنی قرار داده است تا انسان با بهره گیری از آن بتواند سرمایه زندگی خود را فراهم کند؛ پس زنهار که با وقت گذرانی و بی اعتنایی آن را هدر ندهید.
هر یک از شما باید چندان به حرفه و تخصص خود اهتمام ورزد که در آن به مهارت برسد، و در نتیجه، سخنی را نا آگاهانه بر زبان نیاورد و کاری را ناشیانه انجام ندهد، بلکه از پرداختن به مواردی که توانایی یا دانش آن را ندارد عذر بخواهد، یا به شخصی که مهارت بیشتری دارد مراجعه کند، که این کار برای او شایسته تر و برای جلب اعتماد دیگران بهتر است. آدمی باید کار و وظیفه خود را با علاقه و همت و خلاقیت و رغبت انجام دهد، و نباید تمام اهتمام او کسب مال حتی از راه نامشروع باشد؛ زیرا مال حرام برکت ندارد و هر که سرمایه ای را از راه نامشروع جمع آوری کند، از این مطلب ایمن نباشد که چه بسا خداوند او را به بلایی گرفتار سازد که ناچار شود پول خود را با رنج و زحمت بیشتری در راه آن هزینه کند؛ چنین مالی در این دنیا مایه بی نیازی نیست و در آخرت هم وبال او خواهد شد.
هر یک از شما وجدانش را میان خود و دیگران میزان قرار دهد؛ بنابراین وقتی به کاری برای دیگران می پردازد، همان گونه باشد که برای خود کار می کند و دوست دارد دیگران برایش کار کنند؛ و دیگران را به گونه ای مورد احسان خویش قرار دهد که دوست دارد خداوند سبحان در حق او نیکی کند، و همواره اخلاق کار و شایستگی های این حوزه را در نظر داشته باشد و به روش های زشتی که از آشکار شدن آن ها شرم دارد نپردازد، و بداند که هر کارگر، خواه عادی یا متخصص، امانتدار کارفرما و مراجعه کننده است، پس باید خیرخواه او باشد و ناآگاهانه مرتکب خیانت به او نشود؛ زیرا خداوند متعال مراقب او است و بر کارهایش نظارت دارد و دیر یا زود حق دیگران را از او می ستاند؛ به درستی که خیانت و پیمان شکنی زشت ترین کارها نزد خداوند سبحان است و فرجام و نتیجه خطرناک تری دارد.
در میان همه صاحبان مشاغل، پزشکان که با جان و بدن مردم سر و کار دارند، باید توجه بیشتری به این نصایح داشته باشند؛ بنابراین، باید به شدت از سرپیچی از موارد یادشده که به سوءعاقبت می انجامد، پرهیز کنند، و «فردا برای کسی که آن را ببیند نزدیک است».
خداوند سبحان می فرماید:
﴿وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ * الَّذِینَ إِذَا اکْتَالُوا عَلَی النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ * وَ إِذَا کَالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ * أَلایَظُنُّ أُولَئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ﴾؛ «وای بر کم فروشان * آنان که چون از مردم پیمانه می گیرند آن را پُر می کنند * و چون برای مردم پیمانه یا وزن می کنند از آن می کاهند * آیا آنها گمان نمی کنند که روزی برانگیخته می شوند؟»
از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله چنین روایت شده است: «إنَّ اللهَ تَعالی یُحِبُّ إذا عَمِلَ أحدُکُم عَمَلاً أن یُتقِنَه»؛ «خداوند متعال دوست دارد هر کس کاری را انجام می دهد، آن را به بهترین صورت انجام دهد».
لازم است دانشجویان و اساتید دانشگاه ها، در زمینه های تخصصی خود، به ویژه در حوزه پزشکی، از دستاوردهای دیگر مراکز علمی آگاهی داشته باشد، تا دانش و عملکرد آنان در زمینه های کاری شان با دانش روز برابری کند، بلکه وظیفه دارند با ارائه مقالات مفید علمی و پیشگامی در یافته های نو، موجبات تکامل علم را فراهم آورند و با امکانات موجود، به رقابت با دیگر مراکز علمی بپردازند و در فراگیری دانش، به شاگردی دیگران و مصرف ابزار و تجهیزات آنان بسنده نکنند، بلکه همانند نیاکان خویش که در گذشته های دور پیشگامان و پرچمداران این عرصه بودند، در پیدایش و تولید علم و بهره برداری از آن مشارکت فعال داشته باشند؛ که در این زمینه هیچ ملتی شایسته تر از دیگر ملت ها نیست.
بر شما لازم است تا از استعدادهای درخشان موجود در نوجوانان و جوانانی که در نبوغ سرآمد دیگرانند و هوش و برتری آشکاری دارند، حتی اگر از اقشار فرودست باشند، پشتیبانی کنید، و همان طور که به فرزندان خود یاری می دهید، دست ایشان را تا رسیدن به مراتب بالای علم و دانش سودمند بگیرید، تا همانند کار آنان، برای شما نیز پاداش نوشته شود و جامعه و آیندگان از علم آن ها بهره ببرند.

[h=2]۴ - پایبندی به رفتار و اخلاق پسندیده و پرهیز از ناپسندی ها :[/h] هیچ خیر و سعادتی جز بر پایه فضیلت استوار نیست، و هیچ بدی و شقاوتی مگر از فرومایگی سرچشمه نمی گیرد جز در موارد خاصی که خداوند بندگان خود را با آن می آزماید. راست گفت خداوند سبحان که فرمود: ﴿وَ مَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ﴾؛ «و هر مصیبتی که به شما رسد به سبب دستاورد خود شما است و خدا از بسیاری می گذرد».
بعضی از صفات پسندیده عبارتند از: محاسبه نفس، پاکدامنی در ظاهر و نگاه و رفتار، راستگویی، صله رحم، امانت داری، وفاداری به پیمان ها و تعهدات، استواری بر حق، و پرهیز از رفتارهای پست و کردارهای ناروا.
و بعضی از صفات ناپسند عبارتند از: تعصب های ناپسند، واکنش های شتابان، سرگرمی های پست، خودنمایی در برابر مردم، اسراف به هنگام برخورداری، تعدی به هنگام فقر، نارضایتی در گرفتاری ها، بدرفتاری با دیگران به ویژه با ضعیفان، هدر دادن سرمایه، کفران نعمت، پافشاری بر گناه، کمک به ظلم و ستم، و تمایل به ستوده شدن بر کارهای نکرده.
دختران را به پاکدامنی و عفاف سفارش اکید می کنم؛ زیرا زن به خاطر ظرافتی که دارد، در برابر پیامدهای ناشی از بی توجهی به عفاف آسیب پذیرتر است، پس دختران باید مراقب باشند که فریب احساسات پوچ را نخورند و درگیر وابستگی های گذرایی نشوند که لذتشان فناپذیر، ولی پیامدهای ناگوارشان جاودان است، و دختران را نشاید که به چیزی جز زندگی پایدار که سعادت و خوشبختی آن ها را ضمانت می کند، بیندیشند؛ چه برازنده است زنی که با حفظ سنگینی و متانت ظاهر و رفتار خویش، به امر زندگی و کار و تحصیل خود می پردازد.
[h=2]۵ - اهمیت دادن به تشکیل خانواده، با ازدواج و تولید نسل، بدون تأخیر :[/h] هیچ خیر و سعادتی جز بر پایه فضیلت استوار نیست، و هیچ بدی و شقاوتی مگر از فرومایگی سرچشمه نمی گیرد جز در موارد خاصی که خداوند بندگان خود را با آن می آزماید. راست گفت خداوند سبحان که فرمود: ﴿وَ مَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ﴾؛ «و هر مصیبتی که به شما رسد به سبب دستاورد خود شما است و خدا از بسیاری می گذرد»

تشکیل خانواده مایه انس و لذت انسان، و موجب جدّیت در کار است و وقار و احساس مسئولیت را در پی دارد و سبب می شود تا انسان همه نیروی خود را برای روز نیازمندی به کار گیرد و او را از بسیاری از امور نامشروع و پست حفظ می کند، تا جایی که در روایت آمده است: «هر که ازدواج کند نیمی از دین خود را پاس داشته است» و مهم تر از همه این موارد، تشکیل خانواده، سنّتی ضروری است که بیش از دیگر سنت ها بر آن تأکید شده و فطرتی است که انسان با آن سرشته شده است و هر که از این سنت روگردان شود به دشواری می افتد و به تنبلی و کسالت مبتلا می شود.
هیچ کس نباید برای ازدواج از فقر بترسد؛ زیرا خداوند سبحان بخشی از انگیزه های روزی را در ازدواج قرار داده که انسان در نگاه اول، آن را به حساب نمی آورد. هر یک از شما باید به اخلاق و دین و اصالت کسی که با او ازدواج می کند دقت داشته باشد و در توجه به زیبایی و ظاهر و شغل وی زیاده روی نکند؛ زیرا این موارد مایه فریفتگی است و هنگامی که زندگی چهره سختی و آزمایش خود را نشان می دهد، این پرده ها به سرعت کنار می رود. در حدیث، از ازدواج با زن فقط به خاطر زیبایی او پرهیز داده شده است. در کنار آن، باید دانست که هر کس به خاطر دین و اخلاق زنی، با وی ازدواج کند، در این وصلت برای او برکت قرار داده اند.
دختران و اولیای آن ها بر حذر باشند که اشتغال را بر تشکیل خانواده و اهتمام به آن ترجیح ندهند؛ زیرا ازدواج سنت مؤکد زندگی است، ولی اشتغال چیزی از قبیل مستحبات و مکمّل ها است که ترک آن سنت مؤکد برای این امور، از حکمت به دور است، و کسی که در آغاز جوانی از این نکته غفلت کند، به سرعت پشیمان می شود، و البته این پشیمانی برای او سودی نخواهد داشت. در تجربه های زندگی گواه این نکته فراوان است.
بر اولیای دختران جایز نیست که از ازدواج آن ها جلوگیری کنند، یا با پایبندی به آداب و رسومی، نظیر گذاشتن مهریه های سنگین یا دست نگه داشتن به امید ازدواج با یکی از پسرعموها یا سادات، که خداوند کسی را ملزم به این امور نکرده، مانع ازدواج آنان شوند؛ زیرا در این کار مفسده های بزرگی است که از آن ناآگاهند، و باید بدانند که خداوند سبحان پدران را بر دختران ولایت نداده، مگر برای مصلحت اندیشی و پافشاری در خوشبختی آن ها، و هر کس بدون رعایت مصلحت، از ازدواج زنی جلوگیری کند، مرتکب گناه شده است، و آثار آن تا وقتی که آن زن از پیامدهای کار او رنج می برد دامنگیرش خواهد بود و با این کار دری از درهای دوزخ را بر خود گشوده است.
[h=2]۶ - تلاش برای نیکوکاری و کمک رسانی به مردم به ویژه به یتیمان و بیوه زنان و بینوایان و پرداختن به کارهای عام المنفعه[/h] این کار موجب رشد ایمان و تهذیب نفس می شود و زکات نعمت ها و خیراتی است که به انسان داده شده است، و نهادینه کردن فضیلت و همیاری در کارهای نیک و پرهیزکاری، و انجام بی سروصدای امر به معروف و نهی از منکر و کمک رسانی به مسئولان برای حفظ نظام همگانی و رعایت منافع عمومی را در خود جای دارد و باعث بهبودی وضعیت جامعه می شود؛ بنابراین، برکت این دنیا و ذخیره آخرت خواهد بود.
خداوند سبحان جامعه متحد و هم پیمان را که افراد آن به مشکلات برادران و همنوعان خود اهمیت می دهند و خوبی هایی را که برای خود بخواهند برای دیگران نیز می خواهند، دوست دارد و فرموده است: ﴿وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ﴾؛ «و اگر مردم شهرها ایمان آورده و تقوا پیشه کرده بودند، هر آینه برکاتی از آسمان و زمین بر آن ها می گشودیم»
و فرموده است: ﴿إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ﴾؛ «خداوند حال هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر آنان حال خود را تغییر دهند».
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله نیز فرمود: «لایُؤمِنُ أحَدُکُم حتّی یحِبَّ لأخِیهِ مَا یحِبُّ لِنَفسِه و یُکرهَ لأخِیهِ مَا یُکرِهُ لِنَفسه»؛ «هیچ یک از شما به کمال ایمان نمی رسد، مگر آنچه را که برای خود دوست دارد برای برادر خود نیز دوست داشته باشد و آنچه را که برای خودش نمی پسندد برای برادر خود نیز نپسندد».
همچنین فرمود: «مَن سَنَّ سُنةً حَسَنةً فَلَهُ أجرُهَا وَ أجرُ مَن عَمِلَ بها»، «هر که سنت نیکی را بنا نهاد، پاداش آن کار و پاداش کسانی که به آن سنت عمل می کنند برای او است».

[h=2]۷- کسانی که کاری از امور دیگران را بر عهده دارند، مسئولیت خود را، چه در خانواده و چه در جامعه، به درستی انجام دهند؛[/h] بنابراین، پدران سرپرستی فرزندان را و شوهران سرپرستی همسرانشان را به خوبی عهده دار شوند، و با رعایت حکمت و به منظور پاسداری از حریم خانواده و جامعه، از خشونت و سنگدلی، حتی در مواردی که قاطعیت لازم است، پرهیز کنند؛ زیرا روش های قاطعانه، منحصر به آزار بدنی و به کار بردن الفاظ رکیک نیست، بلکه ابزار و شیوه های تربیتی دیگری نیز وجود دارد که اگر کسی در پی آن باشد و با اهل خبره و حکمت مشورت کند، به آن ها دسترسی خواهد داشت. وانگهی، روش های خشونت آمیز در بسیاری از موارد نتیجه معکوس دارد و موجب ریشه دار شدن امری که نظر به بهبود آن است و سرافکندگی شخصیت کسی که قصد اصلاح وی در میان است، می گردد. قاطعیت چنانچه سبب ظلم شود و اصلاح خطا اگر خود موجب خطای دیگری باشد، هیچ خیری ندارد.
کسی هم که عهده دار یکی از مسئولیت های جامعه است، باید به کار خویش اهتمام ورزد و در آن خیرخواه مردم باشد و در انجام وظایفی که از دید آن ها پنهان است خیانت نکند، که خداوند متعال بر همه کارهای او و مردم ولایت دارد و در روز قیامت او را پیوسته بازخواست خواهد نمود؛ پس باید مراقب باشد که اموال مردم را به مصرف نامشروع نرساند و تصمیمی برخلاف خیر و مصلحت آنان نگیرد و با سوءاستفاده از موقعیت خود، گروه و حزبی تشکیل ندهد تا تخلفات یکدیگر را مخفی کنند، به تقسیم منافع نامشروع و اموال شبهه ناک میان یکدیگر بپردازند و دیگران را از مناصبی که شایستگی آن را دارند کنار بزنند یا از دریافت خدماتی که سزاوار آن هستند باز دارند؛ بلکه باید کارهایش برای همگان یکسان باشد و نباید مقام خویش را ابزاری برای ادای حقوقی مانند حق خویشاوندی یا جبران نیکی های دیگران و دیگر حقوقی که بر گردن شخص او است قرار دهد؛ زیرا ایفای این حقوق شخصی از رهگذر حقوق عمومی، ظلم و تباهی است؛ بنابراین، اگر برای شما شرایطی پیش آمد که کسی را انتخاب کنید، سراغ کسی بروید که از قدرت بی بهره است، مقامی پشت سر او نیست و جز خداوند سبحان هیچ یاوری برای گرفتن حق خویش ندارد.
احدی از شما دین یا مذهب را ابزاری برای توجیه کارهای خود قرار ندهد؛ زیرا دین و مذاهب حقه بر اصول راستینی همچون رعایت عدل و احسان و امانت داری و اموری از این قبیل بنیان نهاده شده است. خداوند سبحان می فرماید: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾. «ما پیامبران خود را با دلایل آشکار فرستادیم و به همراه آن ها کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم به عدالت رفتار کنند». امیرالمؤمنین (علیه السلام می فرماید: «إنّی سَمِعت رسولَ الله (صلّی الله علیه وآله یَقولُ فی غَیر مَوطِن: لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لایُؤْخَذُ لِلضَّعِیفِ فِیهَا حَقَّهُ مِنَ الْقَوِیِّ غَیْرَمُتَعتِعٍ»؛ «من بارها از پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله شنیدم که می فرمود: ملتی که در آن حق ضعیف از قوی، بدون ترس و واهمه گرفته نشود، به تقدَس نخواهد رسید» و هر که مبنای خود را بر چیزی جز این قرار دهد، در حقیقت خویشتن را با آرزوهای پوچ و امیدهای دروغین فریب داده است. نزدیک ترین مردم به پیروی از پیشوایان عدالت مانند پیامبر (صلی الله علیه وآله و امام علی (علیه السلام و امام حسین شهید (علیه السلام کسانی هستند که بیش از دیگران به سخنان آن ها عمل کرده و از سیره آن ها پیروی می کنند.
کسی که عهده دار امور مردم است باید به خواندن نامه امام علی (علیه السلام به مالک اشتر هنگام اعزام او به مصر پایبند باشد؛ زیرا این نامه توصیفی فراگیر از اصول عدالت و امانت داری است و به تناسب وضعیت افراد، برای همگان، خواه مسئولان و خواه کسانی که رتبه پایین تری دارند، مفید است. هر چه مسئولیت کسی گسترده تر باشد توجه به دستورالعمل های این نامه برایش لازم تر و ضروری تر است.
[h=2]۸ - آراسته شدن به روحیه علم آموزی و تلاش برای افزایش حکمت و معرفت در همه مراحل و احوال زندگی :[/h] دختران و اولیای آن ها بر حذر باشند که اشتغال را بر تشکیل خانواده و اهتمام به آن ترجیح ندهند؛ زیرا ازدواج سنت مؤکد زندگی است، ولی اشتغال چیزی از قبیل مستحبات و مکمّل ها است که ترک آن سنت مؤکد برای این امور، از حکمت به دور است، و کسی که در آغاز جوانی از این نکته غفلت کند، به سرعت پشیمان می شود، و البته این پشیمانی برای او سودی نخواهد داشت. در تجربه های زندگی گواه این نکته فراوان است

آدمی باید کارها و خصلت های خود و پیامدهای آن را بسنجد و به رویدادهای پیرامون خویش و نتایج آن بنگرد، تا هر روز بر معرفت و تجربه و کمال او افزوده شود؛ چه، زندگی مدرسه ای است با ابعاد گوناگون و بسی ژرف، و در طول زندگی، انسان هیچ گاه از دانش و شناخت و مهارت بی نیاز نیست؛ در هر کار و حادثه اش نشانه و عبرتی نهفته و هر رخدادش دربردارنده پیغام و نکته ای است که هر کس در آن اندیشه کند، سرچشمه آن را در سنت های الهی خواهد یافت و نمونه هایی از موعظه ها و پندها را خواهد دید؛ این گونه است که انسان، تا آن گاه که به ملاقات خدای سبحان برود، هرگز از دانش و شناخت و مهارت بی نیاز نمی شود و هر چه بینش بیشتری داشته باشد، در راه شناخت حقایق، به آزمون و خطای کمتری نیاز دارد. خداوند متعال می فرماید: ﴿وَمَن یُؤْتَ الحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً﴾. «و کسی که به او حکمت داده شود، از خیر زیادی بهره مند شده است» و به پیامبر خود (صلی الله علیه وآله فرمود: ﴿وَ قُل رَبّ زِدنِی عِلماً﴾. «بگو: ای پروردگارم، دانش مرا افزون کن».
و سزاوار است انسان با سه کتاب زیر انس داشته باشد و با تأمل و تفکر، از آن ها توشه برگیرد:
نخستین و برترین کتاب، قرآن کریم آخرین پیام خداوند سبحان به آفریدگان است که آن را نازل فرموده تا گنجینه های عقل و خرد را برانگیزد و چشمه های حکمت و دانایی را بجوشاند و با آن سختی دل ها را نرم کند، و از باب نمونه، در آن رخدادهایی را بیان فرموده است، پس انسان باید خود را از تلاوت این کتاب محروم نکند و هنگام تلاوت، این احساس را داشته باشد که گوش به خطاب خداوند سبحان سپرده؛ زیرا خداوند کتاب خود را، به عنوان پیامی برای همه جهانیان نازل کرده است.
دومین کتاب نهج البلاغه است، که عموماً همان مضامین و نکات قرآن را با شیوه ای رسا و به گونه ای بیان می کند که روحیه تدبیر و تفکر و پندپذیری و حکمت طلبی در آدمی زنده می شود؛ پس انسان هرگاه فرصت و فراغتی به دست می آورد شایسته نیست که از خواندن آن کوتاهی کند، و در هنگام مطالعه آن کتاب باید این احساس را داشته باشد که آرزوهایش برآورده شده و پای خطبه های امام (علیه السلام نشسته است و باید به نامه حضرت (علیه السلام به فرزندش امام حسن مجتبی (علیه السلام که از قضا برای همین منظور بیان شده است، توجه بیشتری داشته باشد.
سومین کتاب، صحیفه سجادیه است؛ مجموعه ای شامل دعاهایی بلیغ برگرفته از قرآن کریم که در آن درس هایی برای رویکردها، دغدغه ها، دیدگاه ها و آرمان های انسان، و تبیین راه های محاسبه نفس و به نقد کشیدن آن و کشف زوایای پنهان و رمز و راز نفس آدمی است؛ و در این میان، دعای مکارم الاخلاق ویژگی برجسته ای دارد.
این هشت توصیه، که چیزی جز چند تذکر نیست، پایه ها و ارکان راه درست زندگانی است؛ زیرا انسان در پرتو همین یادآوری ها است که نور حق و روشنای حقیقت و زلالی فطرت و گواهی های عقل و تجربه های زندگی را درمی یابد؛ پیام های الهی و موعظه های اهل بصیرت نیز به همین امر شهادت داده اند؛ بنابراین برای هر انسان، مخصوصاً جوانانی که در اوج توان و نیروی بدنی و روحی خود به سر می برند، شایسته است که به این اندرزها عمل کند یا در راه آن ها بکوشد؛ اندرزهایی که در حقیقت سرمایه های زندگی انسان هستند و اگر بخشی از آن یا رسیدن به مراتب بالای آن را از دست بدهند، باید بدانند که «بهره اندک، بهتر از ترک همه است»، و به دست آوردن بعضی از این امور، بهتر از رها کردن تمام آن است؛ خداوند سبحان می فرماید: ﴿فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ * وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ﴾؛ «پس هر که به وزن ذره ای نیکی کرده باشد آن را می بیند * و هر کس به وزن ذره ای بدی کرده باشد آن را می بیند».
از خداوند مسألت دارم شما را به آنچه موجب سعادت و استواری در دنیا و آخرت است موفق دارد؛ فإن ّهُ وَلیُّ التَوفیق
۲۸ ربیع الاول ۱۴۳۷ هجری قمری

ترک معاصی و دستوری برای عبادات یومیه/عارف توحیدی ملا حسینقلی همدانی

مرحوم ملاحسینقلی همدانی در نامه ای چنین می نگارد: البته در اجتناب از معصیت کوتاهی مکن! و اگر خدای نخواسته معصیت کردی،زود توبه نما و دو رکعت نماز به جا آور و بعد از نماز،هفتاد مرتبه استغفار کن و سر به سجده بگذار و در سجده از حضرت پروردگار عفو بخواه،که امید وارم عفو بفرماید!معاصی کبیره در بعضی از رساله های عملیه ثبت شده،یاد بگیر و ترک منما و زنهار،پیرامون غیبت و دروغ و اذیت مگرد!لا اقل یک ساعت به صبح مانده،بیدار شو و سجده به جای بیار و آنچه در منهاج النجاة مرحوم ملا محسن فیض مذکور است،کافی و شافی است از برای عمل شب و روز تو.به همان نحو عمل نما و سعی کن که عمل و ذکرت به فیض زبان نباشد و با حضور قلب باشد که عمل بی حضور قلب،اصلاح نمی کند اگر چه صواب کمی دارد.

[h=1]جهادی بالاتر از همه ی جهادها[/h]
[h=2]رسیدن به کمال میسر نیست مگر با خودسازی و تهذیب نفس، چرا که کمال یابی و رسیدن به درجات قرب الی الله فقط یک راه دارد و آن تهذیب نفس است و هر کس بیش تر در این امر همت کند، نزد خداوند گرامی تر و مقرب تر است.[/h]

با اندکی تأمل در اوضاع و احوال کشورهای به اصطلاح پیشرفته که زمین و زمان را میدان تاخت و تاز خود قرار داده اند و از تمام امکانات مکانی و زمانی سود جسته اند، به عیان معلوم می شود که هر روز آمار جرم و جنایت، خودکشی، افسردگی، احساس پوچی و عبث در آن جوامع سیر صعودی داشته است.
این پیامد ناگوار گویای آن است که جوامع مذکور عنصر بسیار کارساز معنویت و مذهب را نادیده گرفته اند و در نتیجه حقیقت آفرینش خود را فراموش کرده اند و تمام علوم و فنون و کشفیات و اختراعات آنان در مسائل دنیوی و رفاه مادی و تن پروری به کار گرفته شده است.
اما در جوامع اسلامی که همگان به هدف از آفرینش انسان واقفند، تلاش می کنند تا کمالات اخلاقی و الهی را در سایه رهنمودهای انبیا و اولیای الهی به دست آورند و به مقام نفس مطمئنه برسند.
آنان می دانند که خداجویی و معرفت کامل میسر نیست مگر آن که حقیقت خود را دریابند، و دل را محل پرورش انوار الهی و الطاف ملکوتی کنند، و از بیراهه های هوی و هوس و شهوت رانی دوری گزیند، و با نفس سرکش خویش به مبارزه برخیزند.
[h=2]معنای خودسازی[/h] حضرت علی (علیه السلام) نیز می فرماید: «طوبی لمن عصی فرعون هواه و اطاع موسی تقواه او عقله؛ خوشا به حال آن کس که با فرعون هوای نفس خود مبارزه کند و موسای عقل و تقوای خود را اطاعت کند

لغت شناسان، خودسازی را «به تهذیب اخلاق خود و کوشیدن و ظاهر خود آراستن. (لغت نامه دهخدا ج 6، ص 8833) و تزکیه را به «زکات دادن مال (همان، ج 4، ص 5869) معنا کرده اند، اما در اصطلاح، خودسازی به معنای تکمیل و پرورش نفس و استفاده از تمایلات و خواست های نفسانی به صورت هم آهنگ و در جای مخصوص خود می باشد.
حضرت امام خمینی (ره) در مورد خودسازی و معنای آن می فرماید: «پس جهاد نفس که جهاد بزرگ است، عبارت است از غلبه کردن انسان بر قوای ظاهره خود و آنها را تحت فرمان خالق در آوردن و مملکت را از لوث وجود قوای شیطانی و جنود آن خالص نمودن» (شرح چهل حدیث، ص 60)
[h=2]ضرورت خودسازی[/h] انسان عاقل می داند که اعمال و رفتارش در سعادت و شقاوت دنیا و آخرت او بی تأثیر نیست، از این رو لازم است برای رشد و تکامل و دوری از غرایز سرکش حیوانی خودسازی کند و به اصطلاح جهاد اکبر انجام دهد، زیرا تزکیه و تهذیب نفس، انسان را به خودش آشنا می کند و گرد و غبار غفلت را از چشم او برمی دارد.
حقیقت، سرایی است آراسته هوا و هوس گرد برخاسته
نبینی که هر جا که برخاست گرد نبیند نظر، گرچه بیناست مرد
در ضرورت و اهمیت خودسازی همین بس که «جهاد اکبر» نام گرفته است. امام محمد باقر (علیه السلام) می فرماید: «هیچ برتری و فضیلتی همانند جهاد نیست و هیچ جهادی در قدر و منزلت با جهاد با نفس برابری ندارد. (گفتار فلسفی، اخلاق از نظر همزیستی، ج 2، ص 162) ضرورت خودسازی، مسئله ای روشن و واضح است، اما برای توضیح بیشتر چند دلیل ذکر می کنیم.
1- خودسازی بزرگ ترین هدف پیامبران بوده است. قرآن مجید می فرماید: «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَكِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ (جمعه، آیه 2) اوست خدایی که به میان مردم امی (پیامبری) از خودشان مبعوث داشت تا آیاتش را برای آنها بخواند و ایشان را تزکیه کند و کتاب و حکمتشان بیاموزد».
حضرت امام خمینی (ره) در ضرورت خودسازی می فرماید: «ما تا خودمان را اصلاح نکنیم، نمی توانیم کشورمان را اصلاح کنیم

2- وجود آیات و روایات متعدد درباره خودسازی دلیل محکمی بر ضرورت خودسازی است. قرآن می فرماید: «قدد اقلح من زکاها (شمس، آیه 10) هر کس به تزکیه نفس روی آورد، رستگار شد».
حضرت علی (علیه السلام) نیز می فرماید: «طوبی لمن عصی فرعون هواه و اطاع موسی تقواه او عقله؛ خوشا به حال آن کس که با فرعون هوای نفس خود مبارزه کند و موسای عقل و تقوای خود را اطاعت کند».
3- انسان خود به خود نمی تواند بر نفس پیروز شود، زیرا امیال و هواهای نفسانی ممکن است او را به هر سویی سوق دهد.
4- خودسازی و نبرد با دشمن نفس، تمام ابعاد شخصیت انسان را در بر می گیرد و کسی که بخواهد شخصیت متعالی داشته باشد، باید به خودسازی روی آورد.
5- اگر کانون عقل به تسخیر کانون دل درآید، دست و پای انسان را می بندد و امیال نفسانی طغیان می کند؛ از این رو برای جلوگیری از این امر، خودسازی ضروری است.
6- رشد و تعالی انسان بدون خودسازی ممکن نیست. حضرت امام خمینی (ره) در ضرورت خودسازی می فرماید: «ما تا خودمان را اصلاح نکنیم، نمی توانیم کشورمان را اصلاح کنیم. (رساله نوین، ج 4، ص 15)
[h=2]ابعاد خودسازی[/h] خودسازی دو بُعد دارد:
1- بُعد مادی (جسم و تن)؛ 2- بُعد معنوی (روح، عقل و قلب).
انسان برخلاف تمام موجودات که تک بُعدی هستند، دو بُعدی است. بعد مادی که آن را به نام های بُعد جسمی، بعد حیوانی، تمایلات و غرایز می شناسیم و بعد معنوی که همان جنبه ملکوتی انسان است و به نام روح شناخته می شود. این بُعد (معنوی) تمیز دهنده انسان از سایر موجودات است، و تمام پیشرفت ها و تکامل او هم که در سالیان متمادی شکل گرفته به خاطر وجود همین بُعد در انسان است.
در خودسازی نیز باید به هر دو بُعد توجه کرد تا به صورت هم آهنگ رشد کرده و اسباب ترقی و کمال انسان را فراهم آورند، زیرا اگر به بُعد مادی خود (جسم و تن) نپردازیم، مطمئناً خمود و نحیف و بیمار خواهیم شد. بنابراین همان طوری که جسم و تن ما برای رشد نیاز به تغذیه سالم دارد، روح ما نیز باید تغذیه سالم شود و تغذیه سالم برای آن، نماز، روزه، ذکر خدا و نیایش است.
از دیدگاه حضرت امام (ره) رسیدن به کمال میسر نیست مگر با خودسازی و تهذیب نفس، چرا که کمال یابی و رسیدن به درجات قرب الی الله فقط یک راه دارد و آن تهذیب نفس است و هر کس بیش تر در این امر همت کند، نزد خداوند گرامی تر و مقرب تر است

آیات و روایات درباره انسان نیز دو بُعدی است؛ به این معنا که وقتی سخن از بُعد معنوی و ملکوتی انسان پیش می آید، خدا به خود آفرین می گوید که چنین موجودی را خلق کرده است و به فرشتگان دستور می دهد و می فرماید: «فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِینَ (حجر، آیه 29) چون آفرینش آدم را به پایان بردم و از روح خود در آن دمیدم، برابر او سجده کنید».
اما وقتی صحبت از بُعد مادی و حیوانی انسان می شود و هدف انسان در خوردن و آشامیدن و شهوت رانی و ارضای هواهای نفسانی خلاصه می گردد، گناه و معصیت، خوراک بُعد مادی گشته و بُعد معنوی به طور کلی می میرد و در این صورت است که دیگر هیچ تفاوتی بین انسان و حیوان باقی نمی ماند جز اینکه انسان دارای عقل بوده ولی به مانند حیوانات رفتار می کند و در واقع از حیوان نیز پست تر می شود.
به قول سعدی:
تن آدمی شریف است به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
[h=2]راه های خودسازی[/h] برای خودسازی راه ها و شیوه های متفاوتی بیان شده است؛ روان شناسان راه های تجربی را پیشنهاد کرده اند، عارفان، ریاضت و مکاشفه را برگزیده اند، زاهدان، زهد و عبادت را انتخاب کرده اند و... لیکن همه مسیر و هدف معینی داشته اند و آن رسیدن به مرحله ای بوده که نفس مهذب باشد و سیر الی الله کند. حضرت امام خمینی (ره) در بیان راه های خودسازی می فرماید: «بدان که اول شرط مجاهده با نفس و حرکت به جانب حق تعالی، تفکر است و تفکر در این مقام عبارت است از آنکه انسان حداقل در هر شبانه روز مقداری، و لو کم هم که باشد، فکر کند... (شرح چهل حدیث، همان)
ایشان بعد از تفکر، مرحله عزم را معرفی می کند و می گوید: «بنا گذاری و تصمیم بر ترک معاصی و فعل واجبات و جبران آنچه از او فوت شده در ایام حیات» (همان، ص 7)
امام (ره) در بیان سایر راه های خودسازی، مشارطه، مراقبه و محاسبه را ذکر می کند.
مشارطه: به این معنا که هر روز با خود شرط کنیم امروز بر خلاف فرموده خداوند تبارک و تعالی رفتار نکنیم.
مراقبه: به این معنا که در تمام مدت شرط، خود را ملزم به شرط بدانیم.
محاسبه: به این معنا که در پایان هر روز اعمال خود را حسابرسی کنیم و ببینیم تا چه اندازه به عهد خود وفا کرده ایم.
[h=2]خودسازی از دیدگاه امام خمینی (ره)[/h] در خودسازی نیز باید به هر دو بُعد توجه کرد تا به صورت هم آهنگ رشد کرده و اسباب ترقی و کمال انسان را فراهم آورند، زیرا اگر به بُعد مادی خود (جسم و تن) نپردازیم، مطمئناً خمود و نحیف و بیمار خواهیم شد. بنابراین همان طوری که جسم و تن ما برای رشد نیاز به تغذیه سالم دارد، روح ما نیز باید تغذیه سالم شود و تغذیه سالم برای آن، نماز، روزه، ذکر خدا و نیایش است

در حقیقت، امام خمینی (ره) و تمام عالمان بزرگ که به درجات رفیع علمی و عرفانی رسیده اند، همگی خودسازی را سرلوحه کارهای خود قرار داده بودند. از این جمله امام (ره) که می فرمایند: «مربی مردم باید خودش منزه باشد، مهذب باشد (صحیفة نور، ج 7، ص 186) می توان دریافت که ایشان تا چه حد به خودسازی، آن هم برای کسانی که می خواهند عده ای دیگر را تربیت کنند، اهمیت می داد.
از دیدگاه حضرت امام (ره) رسیدن به کمال میسر نیست مگر با خودسازی و تهذیب نفس، چرا که کمال یابی و رسیدن به درجات قرب الی الله فقط یک راه دارد و آن تهذیب نفس است و هر کس بیش تر در این امر همت کند، نزد خداوند گرامی تر و مقرب تر است.
[h=2]آثار خودسازی[/h] خودسازی دارای آثار معنوی بسیاری است که به بعضی از آنها اشاره می کنیم:
خودسازی، انسان را در مقام نفس مطمئنه قرار می دهد و به مقام مستجاب الدعوه می رساند و آیینه دلش را تزکیه و تصفیه می کند.
خودسازی باعث می شود تا انسان تحت تأثیر کانون دل قرار نگیرد و در همه حال، حقیقت و راستی را مد نظر داشته باشد.
فردی که خودسازی می کند، همیشه به نفس خویش بد گمان است و هر لحظه احتمال می دهد که مبادا عمل زشتی از او سر بزند.
فرد مهذب، به دنیا و آنچه در او هست، پشت پا زده و تنها به آخرت خود می اندیشد.
معاشرت نیکو، اخلاق پسندیده، رویی باز و گشاده، از ثمرات تهذیب نفس است.
فرد مهذب همیشه به قضا و قدر الهی خشنود و راضی است.
خودسازی باعث می شود تا انسان در امور زندگی برنامه ریزی های مفید داشته باشد و کارهایش بر اساس نظم شکل بگیرد.
کسی که خودسازی کرده، در تمام کارها خدا را ناظر بر اعمال خود می بیند و از این راه سعی می کند مرتکب گناهی نشود و در نتیجه جامعه ای سالم نیز به وجود خواهد آمد.
[h=2]موانع خودسازی[/h] موانع خودسازی دو دسته اند: الف) موانع درونی؛ ب) موانع بیرونی.
موانع درونی خودسازی، به غالب اخلاقی هستند؛ مانند: 1- کبر و خودخواهی ؛ 2- خود کم بینی با عقدة حقارت؛ 3- جهل به معرفت نفس.
موانع بیرونی خودسازی همانند موانع درونی در امر خودسازی اختلال ایجاد می کنند. بعضی از این موانع عبارت اند از: 1- ثروت؛ 2- دلبستگی های قومی و فامیلی؛ 3- تشریفات زاید.
هر یک از این موانع (درونی و بیرونی)، علائمی را در افراد تزکیه نشده به وجود می آورند؛ مانند: 1- حالت حیرانی و سرگردانی؛ 2- احساس اسارت و در زنجیر بودن؛ 3- احساس بیهودگی و پوچی.
پی نوشت ها:
1- لغت نامه علی اکبر دهخدا، ج 6، ص 8833.
همان، ج 4، ص 5869.
شرح چهل حدیث، ص 6.
گفتار فلسفی، اخلاق از نظر همزیستی، ج 2،ص 162.
جمعه، آیه 2.
شمس، آیه 10.
رساله نوین، ج 4، ص 15.
حجر، آیه 29.
شرح چهل حدیث، همان.
همان، ص 7.
صحیفه نور، ج 7، ص 186.

[h=1]دستورالعمل دو تن از مراجع برای خودسازی[/h]


[/HR] خودسازی و تهذیب نفس،‌ برای همه مخصوصاً طلبه‌ها، مسأله بسیار مهمی است. این گروه هر قدر علمشان بیشتر شود، باید تقوایشان هم بیشتر شود، به نکات اخلاقی بیشتر توجه داشته باشند، در برخوردهای اجتماعی ادب و آداب را بیشتر رعایت کنند، و گر نه افراد موفقی نخواهند بود.


[/HR] با توجه به آیه «یزکیهم و یعلمهم » ، برای خودسازی و تهذیب نفس، چه توصیه‌ای دارید؟

[h=2]
پاسخ حضرت آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی[/h] خودسازی و تهذیب نفس،‌ برای همه مخصوصاً طلبه‌ها، مسأله بسیار مهمی است. این گروه هر قدر علمشان بیشتر شود، باید تقوایشان هم بیشتر شود، به نکات اخلاقی بیشتر توجه داشته باشند، در برخوردهای اجتماعی ادب و آداب را بیشتر رعایت کنند، و گر نه افراد موفقی نخواهند بود.
برای رسیدن به این مراحل مطالعه کتاب‌های اخلاقی و آشنایی با حالات و زندگی علمای پیشین بسیار مؤثر است. در زمینه اخلاق،کتاب‌های خوبی با عناوین اخلاق در قرآن، اخلاق در نهج‌البلاغه و... نوشته‌ایم که برگرفته از قرآن و احادیث و روایات است و می‌دانیم که بهترین دستورات، در قرآن و نهج‌البلاغه و اخبار و روایات ائمه طاهرین (علیهم اسلام) آمده است. باید این دستورالعمل‌ها را بخوانیم و سعی کنیم یک به یک آن‌ها را در عمل پیاده کنیم.
مطالعه در زندگی و رفتار علمای گذشته نیز می‌تواند الگوی خوبی برای ما باشد. باید ببینیم آن‌ها مسیر تقوی و خودسازی و تهذیب نفس را چگونه پیموده‌اند و از تجربیاتشان بهره‌برداری کنیم.
البته در طی این مسیر باید با تیزبینی و هوشیاری عمل کنیم. در این راه دام‌ها و پرتگاه‌های خطرناکی چون عرفان‌های کاذب یا تمایل به صوفی گری و یا ادعاهای واهی بعضی در پیمودن مقامات عرفان وجود دارد که باید کاملاً مراقب باشیم تا گرفتار این گونه مسیرهای باطل و دام‌های خطرناک نشویم.

لازم است انسان تحت نظر حکیمی، به تهذیب نفس بپردازد. البته همان تهذیبی که قرآن و سنت فرموده است و همان راهی که حاج میرزا علی آقای قاضی و شاگردان او داشتند

[h=2]پاسخ حضرت آیت‌الله جعفر سبحانی[/h] تهذیب نفس همان عمل به شریعت است. ما تهذیب غیر از این نداریم. ریاضت برای ما مطرح نیست. تهذیب نفس، همان است که اسلام می‌فرماید. واجبات را انجام دهد،محرمات را ترک کند،حتی‌المقدور مکروهات را مرتکب نشود و به اصطلاح در کار خودش مانند یک سرباز آماده به ندای حق باشد. این تهذیب نفس است. البته خود این هم مراتبی دارد. گاهی از اوقات، انسان از مرتبه پایین شروع می‌کند،اما به یک مرتبه بالایی می‌رسد که جز ندای حق و امر حق به چیزی گوش فرا نمی‌دهد.
بدیهی است تهذیب نفس، استاد هم می‌خواهد. کسانی که بدون استاد، دنبال تهذیب نفس بروند، گاهی ممکن است اشتباه کنند و گمراه شوند که به قول حافظ:
قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن ...... ظلمات است بترس از خطر گمراهی
در هر حال لازم است انسان تحت نظر حکیمی، به تهذیب نفس بپردازد. البته همان تهذیبی که قرآن و سنت فرموده است و همان راهی که حاج میرزا علی آقای قاضی و شاگردان او داشتند.

"شرط اساسی سیر و سلوک "
اساسی ترین شرط وصول به مقصد اعلا در سیر و سلوک عرفانی این است که سالک در هیچ لحظه ای این حرکت که به طور یقین عالیترین و پر معنی ترین حرکت انسانی در عالم هستی است،احساس هیچ گونه امتیاز و وصول و برتری ننماید.
آفت مهلک حرکت عرفان همین است و بس که اگر در هر موقعیتی گریبانگیر سالک را بگیرد ،نه تنها از حرکت او به مراحل بعدی جلوگیری می کند ،بلکه نفس کمال جو را به عقب بر می گرداند .
مرحوم محمد تقی جعفری
عرفان اسلامی ص 58

صبر در سلوک

8. قرآن کریم می‌فرماید: اى خردمندان، حیات و زندگى در اجرا شدن قصاص است. قصاص دو نوع است: یکى قصاص تشریعى، که بر اساس قانون شرع، با حکم قاضى و از سوى مأموران اجراى قانون انجام می‌شود. دیگرى قصاص تکوینى، که با اراده الهى، در قالب حوا
دث و رخدادهاى زندگى، به اجرا درمی‌آید. بخش اعظم قصاص‌ها در عالم، قصاص‌هاى تکوینی‌اند. یکى از ثمرات ابتلائات و مصائب، اجرا شدن قصاص تکوینى و استمرار یافتن حیات انسانهاست.

9. سختى‌ها و گرفتارى‌هاى زندگى دنیوى مایه دلکنده شدن و رهایى از محبّت و فریفتگى دنیا و باز نماندن از یاد خدا و حرکت در جهت تعالى و کمال است.

10. گرفتارى‌ها و محرومیت‌ها موجب شناخته شدن نعمت فراغت و برخوردارى می‌شود.

11. گاهى خدا براى اینکه عبدى را به خود راه دهد، کارى می‌کند که همه به او پشت کنند، دست رد به سینه‌اش بزنند و تنهایش بگذارند. آنگاه خداى متعال او را به خلوت خویش پذیرا می‌شود. حتى ممکن است براى این منظور عبد را در معرض اتهام ناروایى قرار دهد که عبد هیچ راهى براى انکار و نفى آن نداشته باشد.

12. یکى دیگر از ثمرات مصائب و ابتلائات، اجر عظیمی‌ است که خداوند به کسانى که صبر پیشه می‌کنند و زبان به جزع و فزع نمی‌گشایند، عطا می‌کند و چنین اجرى جز از راه تحمل شدائد و بلایا دسترسى‌پذیر نیست.

بنا به تعبیر روایات، مؤمن همان‌گونه که می‌داند سهمیه‌اى از رزق از جانب خدا برایش مقدر شده و به او خواهد رسید، می‌داند سهمیه‌اى از مصائب و شدائد نیز براى او در نظر گرفته شده و براى او پیش خواهد آمد و لذا براى مواجهه با مشکلات، از پیش آماده است.

4) دل نبستن بر راحت و نعمتى که در زندگى دنیوى براى شخص پیش می‌آید و معتاد نشدن به رفاه و تنعّم در زندگى و کنترل خویش براى غوطه‌ور نشدن بیش از حد در رفاه و تنعّم و...، مستلزم تحمل دشوارى‌هایى است که چهارمین مرتبه صبر را تشکیل می‌دهد. صبر در نعمت و راحت سبب رهایى شخص از جاذبه دنیا و اسارت عالم طبیعت و آمادگى او براى عروج و راه یافتن به عوالم بالاست.

5) انسان تا وقتى اسیر نفس و در حجاب خودى خود است، تمام حرکات و سکنات و مناسک و عباداتش براى خودش است. حق تعالى و توحید و اطاعت او را هم براى خودش می‌خواهد. شخص تا از بیت نفس خود خارج نشده و از انانیّت بیرون نرفته است، سفرش به سوى خدا آغاز نشده و سالک نیست. تحمل سختى خروج از بیت نفس و بیرون آمدن از خود و خواسته‌ها و آرزوهاى خود و آغاز مهاجرت الى‌الله، «صبر ِللهِ» نام دارد. شخص با موفقیت در این امر، دیگر هرچه بکند براى حقّ است نه براى خودش.

6) پس از خروج از نفسانیت و انانیّت و آغاز هجرت الى‌الله، تمام حرکات و سکنات سالک به حول و قوه الهى است و خودش در آن دخالت و نقشى ندارد. در این مرتبه سالک به شهود باطنى، بالعیان مشاهده می‌کند که صبرش، همانند همه چیزهاى دیگرش، بِالله است و خودش در آن نقشى ندارد. سالک در این مرتبه، به «صبر بِالله» نایل شده است.

7) وقتى صبر بِالله در وجود سالک استقرار و ثبات یافت و سالک در وجود خود و در همه عالَم، متصرف و فاعلى غیر از حق ندید، صبرش «صبر عَلَى الله» است. چنین سالکى تمام بلیّات و مصائب را جلوه‌هاى اسما و صفات خدا می‌بیند و همانطور که قبلاً بر بلیّات صبر می‌کرد، اکنون بر خدا و شئون اسمائیّه یا ذاتیّه او صبر می‌کند.

Dirol پس از اینکه سالک اهل حضور و موفق به مشاهده جمال اسمائى شد، ثبات و پایداریش در آن مشاهدات و جَلَوات و حفظ دلش از استهلاک و اضمحلال، «صبر فِى الله» نام دارد.

9) پس از اینکه سالک از مشاهده اسمائى بیرون رفت و به مشاهده ذاتى رسید، پایدارى و ثباتش در جلوات ذات، «صبر مَعَ الله» نامیده می‌شود.

10) پس از اینکه سالک از محو و سُکر وصال، به صحو و هوشیارى بازگشت و به مملکت وجود خویش بازگردانده شد، در عین اشتیاق و حبّ شدید به جمال محبوب، براى اطاعت از محبوب، باید از جمال جمیل او محجوب باشد. تحمّل سختى این محجوبیّت و فراق، شدیدترین مرتبه صبر است و «صبر عَنِ الله» نامیده می‌شود. در این مقام است که امیرالمؤمنین(ع) به محضر حضرت حق عرضه می‌دارند: فَهَبنى یا اِلهى وَ سَیِّدى وَ مَولاىَ وَ رَبّى صَبَرتُ عَلى عَذابِکَ فَکَیفَ اَصبِرُ عَلى فِراقِکَ.

عارفانه ها اندر معانی عرفان:
ذوالنون مصری :
"مردمانی که خدای را بر همه چیز بگزینند و خدای نیز ایشان را بر همه بگزیند."

ابوسعید ابوالخیر
"انچه در سر داری بنهی و انچه در کف داری بدهی و انچه بر تو اید نجهی"

این عطا
"ابتدایش معرفت است و انتهایش توحید"

ابومحمد رویم:
"توحید حقیقی ان است که فانی شوی در ولای او ،از هوای خود و در وفای او ،از جفای خود،تا فانی شوی کل به کل"

سهروردی "
"صوفی ان باشد که دائم سعی کند در تزکیه نفس و تصفیه دل و تجلیه روح"

خواجه نصیر طوسی :
"در این مرحله همه اوست و غیر او نیست، نه واصفی نه موصوفی، نه سالکی نه مسلوکی نه عارفی و نه معروفی و این است وقوف بر استان حق
منبع عرفان نظری سید یحیی یثربی

تصنع در اعمال مستحبي

مثل معروفي هست كه مي گويد:»مجاز پلي است براي رسيدن به حقيقت همچنين به همين جهت مستحب است كه انسان خود را در مصائب امام حسين عليه السلام به حالت گريه بيندازد. پس اگرسالك خود را به اعمال تصنعي مشغول كند به اين اميد كه به معاني طبيعي و حقيقي آن دست پيداكند، نه براي او بد است و نه ضرري به او مي رساند. برخي از عرفا گفته اند: اگر نفس را مشغول نكني، مشغولت خواهد كرد.پس اگر گريه دست نمي دهد، خود را در مناجات به گريه بزند. اگر حضور تمام و كمال در حرم ائمه عليه السلام مقدور نيست، ايشان را به كم ترين مراتب حضور قلبي زيارت كند و خود را اززيارت ايشان محروم نكند مخصوصا اگر وقت او محدود باشد. همچنين نسبت به انجام واجبات وعبادات هم اين ضابطه برقرار است، چرا كه وقتي انگيزه ي خدايي نفس قوي باشد، سالك رابخاطر اخلاص و صداقتش تدريجا او را به تحول روحي ذاتي و حقيقي سوق مي دهد.در تناسب با همين موضوع مي گوييم بر سالك پوشيده نيست كه چاره اي جز پذيرفتن امر استاد،آن هم از روي تعبد و اطاعت و در هر حال ندارد و اين به خاطر تربيت نفس است و همچنين اين مطلب لازم است در هنگام انجام دادن واجبات الهي مثل نماز روزانه كه بايد آن را انجام داد. حتي اگر انسان آمادگي كامل نماز را هم نداشته باشد.
استاد محمد صالح کمیلی

"درک فقر ذاتی خود"
اگر فقر ذاتی خود دریابی و غنای او بشناسی ،لاجرم گام در راه عبودیت نهی و دست ربوبیت در کار بینی ؛که معرفت دانستن همین حقیقت است و چون این حقیقت دریابی جهان بینی تو نقشی دیگری یابد و بهشت آغازین تو از همین سرای شروع شود و امروز در پرسش خدای که فرمود :"لمن الملک "یعنی سلطنت از آن کیست؟ گویی :"مر خدای یکتای قهار است.
حضرت استاد کریم محمود حقیقی تجلی 6 ص 36

یکى از روحیّات دیگر که در پى ثبات در توحید و نیل به مرتبه اطمینان و یقین در سالک پدید می‌آید، صبر است. در برخوردارى از ایمان و طى مراحل سلوک، صبر نقشی کلیدى دارد.

تعریف صبر

صبر یعنى با وجود احساس تلخى و کراهت از امرى در درون خویش، به خاطر نتایج و ثمرات مثبت و مطلوبى که دارد، از آن اظهار شکایت و اعتراض و جزع و بى‌تابى نکردن.

مراتب صبر

براى صبر 10 مرتبه می‌توان برشمرد که چهار مرتبه آن در آستانه سلوک مصداق دارد و شش مرتبه دیگر، مخصوص عارفان در مراحل بعدى سلوک است.

مراتب چهارگانه صبر مبتدیان عبارت است از:

1. صبر در ترک معصیت، هواى نفس و لذّتها و شهوتهاى جسمانى و نفسانى

2. صبر در انجام طاعت و تحمّل دشوارى تزکیه

3. صبر در مصائب، شدائد، ناملایمات و محرومیّتها

4. صبر در نعمت و راحت

مراتب ششگانه صبر عارفان عبارت است از: 1. صبر ِللهِ؛ 2. صبر بِالله؛ 3. صبر عَلَى الله؛ 4. صبر فِى الله؛ 5. صبر مَعَ الله؛ 6. صبر عَنِ الله

آثار و پیامدهاى صبر

نفس با صبر پیشه کردن، به‌تدریج به آنچه خلاف میلش است عادت و بدین وسیله ترقّى می‌کند. این امر در هر مرتبه از صبر به‌نحوى واقع می‌شود.

1) مبتلا بودن به معاصى و غوطه‌ورى در لذّتها و شهوتهاى نفسانى، انسان را از نیل به مدارج کمال بازمی‌دارد، از نیل به مقصود محروم می‌کند و او را به انحطاط و تنزّل به حیات حیوانى دچار می‌سازد. مقاومت در برابر وساوس شیطانى و تمنّیات نفسانى و باز داشتن خویش از آلوده شدن به معاصى، انسان را از معرض خطر محرومیّت از کمال و مبتلا شدن به انحطاط حفظ می‌کند. صبر در برابر معاصى منشأ تقواى نفس است.

2) انجام طاعات و عبادات و پرداختن به تزکیه خویش، شرط نیل به مدارج کمال است. سالک قبل از انجام طاعت و عبادت و پرداختن به تزکیه، باید دشوارى خالص ساختن نیّت خویش را متحمّل شود. در هنگام انجام عمل نیز باید بر راحت‌طلبى و تنبلى خود فائق آید و خود را به تحمّل سختى اداى عمل وادار کند. پس از انجام آن نیز ‌باید دشوارى ممانعت نفس از مبتلا شدن به عُجب و خودپسندى، ریا و... را پذیرا شود. صبر در طاعت و عبادت منشأ انس با حضرت حق است.

3) در زندگى اشخاص، خداوند، چه به دست انسانهاى دیگر و چه از طریق عوامل طبیعى و ماوراء طبیعى، مصائب، شدائد، محرومیت‌ها و ناملایماتى براى آنها پیش می‌آورد. از آنجا که هیچ حادثه و رخدادى در عالم واقع نمی‌شود مگر اینکه کار خداست و از خداى حکیم هم کار عبث و بیهوده سر نمی‌زند، مصائب و بلاهایى هم که خداوند در زندگى انسانها به‌وجود می‌آورد، حکمتهایى دارند. حکمت گرفتارى‌هایى که خداوند بر سر راه زندگى اشخاص قرار می‌دهد، به تناسب ویژگى‌هاى افراد، متفاوت است. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: بلا و گرفتارى براى ظالم، برای تنبیه و تأدیب اوست و براى مؤمن، برای امتحان کردن اوست و براى پیامبران، مایه بالا رفتن درجات کمال آنهاست و براى اولیا، موجب بزرگى و کرامت آنان است.

برخى آثار مثبت مصائب و بلایا براى مؤمن

1. انسانیّت انسان در دل سختی‌ها شکل می‌گیرد. قرآن کریم می‌فرماید: هر آینه انسان را در دل سختى آفریدیم. بنابراین بشر در مواجهه با سختى‌هایى که خداوند در زندگی‌اش ایجاد می‌کند، به مدارج انسانیّت راه می‌یابد و به مقامات انسانى نایل می‌شود.

2. تحمّل سختى‌ها و شدائد، روح انسان را بزرگ و پرظرفیّت می‌کند و وجود او را براى دریافت عطاهاى بزرگ‌تر خداوند آماده می‌سازد.

3. بالاترین منزل سلوک، نیل به دیدار و وصال الهى است و جز با تحمّل سختى و دشوارى، به این منزل نمی‌توان راه یافت. خداى متعال می‌فرماید: اى انسان! تو در سیر به سوى پروردگارت متحمّل سختى‌هاى بزرگى می‌شوى، پس آنگاه به لقا و دیدار او نایل می‌شوى. بنابراین یکى از ثمرات دشوارى‌هاى زندگى، نیل به لقاء الله است.

4. امتحانات الهى براى این نیست که خداوند وضعیّت درونى شخص را تشخیص دهد؛ زیرا هیچ چیز از علم الهى پوشیده نیست. امتحانات الهى براى این است که خود شخص به شناخت دقیق‌تر و بهترى از خویش دست یابد. یکى از حکمتهاى مصائب و ابتلائات، دستیابى انسان به همین شناخت است. امام صادق(ع) می‌فرماید: مؤمن به‌اندازه ایمان و نیکى عملش گرفتار می‌شود. هرکس ایمانش درست و عملش نیکو باشد، گرفتاریش سخت است و هر که ایمانش سست و عملش ضعیف باشد، گرفتاریش اندک است.

5. ابتلائات و سختى‌ها سبب پاک شدن روح مؤمن از آلودگى‌هایى است که در اثر ارتکاب گناهان به آن مبتلا شده است.

6. ابتلائات و گرفتارى‌ها مایه از بین رفتن ناخالصى‌ها در وجود شخص مؤمن است.

7. ابتلائات و مصائب مایه از بین رفتن و فروکش کردن غرور در وجودشخص مؤمن است.

#رساله_سیر_سلوک_سید_هاشم_حداد_

افشاي سر #منصور_حلاج
منصور حلاج استاد نداشت و همين موجب خطرات براي وي شد و با اينكه اصل مطالبش همان مطالب ساير عرفاست ، چون فاش كننده اسرار الهي بود ، خلقي را به فتنه وفساد انداخت و سرش را بالاي دار برد .

#همت_عالي
همتي عالي دار ، به چيز هاي كوچك قانع مشو ، اين قدر دور خود نگرد ، به او بسپار و جلو برو . مرد بايد عالي همت باشد . حيف است كسي كه مي خواهد به محضر سلطان السلاطين حضور يابد ، در راه مثلاً از گداي سر گذر چيزي بخواهد . ( قل الله ثم ذرهم في خوضهم يلعبون )

عنايت #امام_حسين (ع) به سالكان
سيد حداد مي گفت كه شخصي در مكاشفه ديد امام حسين (ع) مشغول جمع كردن خارهاي بيابان هستند ، از ايشان مي پرسند شما چه مي كنيد ؟ مي فرمايند : " راه سالكان خدا را صاف و هموار مي كنم . "

گمنامی‏"
گمنامی نعمت است و همه از او ابا دارند و شهرت و بلندی عذاب است و همه او را طالبند. و ثروت فتنه و امتحان است همه آرزوی آن می‏کنند و بی چیزی حافظ شخص است همه کراهت از او دارند. مرض موجب ریختن گناه است همه خود را از او حفظ می‏کنند. شخص از برای خود است تا وقتی که معروف نشده ولی وقتی که معروف شد از آن دیگرانست؛ و بعضی او را به حال و اختیار خود نمی‏گذارند.
منبع:
حاج سید حسین فاطمی

وادی طلب در سیر و سلوک و عرفان

سلوک سالک باید از هر گونه شائبه و غرضى جز اداى وظیفه و به‌جا آوردن ادب بندگى در محضر پروردگار خالى باشد. بنابراین نفس توفیق گام نهادن در طریق سلوک، بزرگترین موفّقیّتى است که شامل حال او شده است.

- خداى متعال خود، نیل همه سالکان صادق به پیروزى را تضمین کرده است. پس دیر یا زود، سالک به مقصود خواهد رسید.

- رفع حجب و کشف استار، براى کسانى که عقلهاى بزرگتر و پیچیده‌ترى دارند، اغلب دیرتر حاصل می‌شود.

- ممکن است در اثر سلوک، تحوّلات و تغییرات زیادى در سالک پدید آمده باشد، امّا همانگونه که شخص رشد جسمی‌ خود را احساس نمی‌کند، رشد روحى و معنوى خویش را نیز که به‌تدریج صورت می‌گیرد،
کمتر احساس می‌کند.

- در موارد بسیارى، در عین اینکه خداوند آثار مجاهده و سلوک را به سالک عطا کرده است، امّا آن را از او پنهان می‌دارد. علّتش هم این است که سالک هنوز داراى چنان ظرفیّت و معرفتى نیست که به عُجب و غرور دچار نشود، یا گمان نبرَد به پایان راه رسیده است و به همان دستاوردها دلخوش و قانع نشود.

5) برای اشخاصى که در سنین بالا قصد سلوک می‌کنند و ممکن است سبب نگرانى شود و بر طلب آنها تأثیر منفى گذارد، احتمال فرارسیدن مرگ، پیش از رسیدن به پایان راه سلوک و نیل به مقصود است. باید توجّه کرد که اگر سالک با عزم راسخ راه سلوک را در پیش گیرد و قبل از رسیدن به پایان راه از دنیا برود؛ پس از مرگ، در عالم برزخ سیر او ادامه می‌یابد و به کمال می‌رسد.

صبر و استقامت در سیر و سلوک

ﯾکی از ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺑﺴﯿﺎر ﻣﻬﻢ در ﺳﯿﺮ وﺳﻠﻮك، اﺳﺘﻘﺎﻣﺖ و ﭘﺎﯾﺪاری در اﯾﻦ راه اﺳﺖ.

ایت ﷲ ﻧﺠﺎﺑﺖ از ﻗﻮل اﯾﺸﺎن ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ: ﭼﻬﻞ ﺳﺎل اﺳﺖ دم از ﭘﺮوردﮔﺎر ﻋﺎﻟﻢ زدم. ﭼﻨﺪ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺧﻮاﺳﺘﻨﺪ
ﻣﺮا ﺑﮑﺸﻨﺪ، آﯾﺖ اﷲ ﺳﯿﺪ اﺑﻮاﻟﺤﺴﻦ اﺻﻔﻬﺎﻧﯽ ﻧﮕﺬاﺷﺖ و ﺧﺪا ﻫﻢ ﮐﻤﮑﻢ ﮐﺮد! در اﯾﻦ ﻣﺪت ﻧﻪ ﺧﻮاﺑﯽدﯾﺪم، ﻧﻪ ﻣﮑﺎﺷﻔﻪ ای، ﻧﻪ رﻓﯿﻘﯽ، ﻧﻪ ﻫﻤﺪردی، ﭼﻬﻞ ﺳﺎل اﺳﺖ ﮐﻪ در را ﻣﯽ ﮐﻮﺑﻢ و ﺧﺒﺮی ﻧﯿﺴﺖ. ﭼﻪ ﺑﺴﺎ
اﻓﺮادی ﻣﺪﺗﯽ ﺑﻪ اﯾﻦ وادی وارد ﺷﺪه اﻧﺪ وﻟﯽ از آن دﺳﺖ ﮐﺸﯿﺪه و ﻧﺘﯿﺠﻪ ای ﻫﻢ ﻋﺎﯾﺪﺷﺎن ﻧﺸﺪه اﺳﺖ ﭼﺮا
ﮐﻪ ره ﺻﺪ ﺳﺎﻟﻪ را ﻣﯽ ﺧﻮاﺳﺘﻨﺪ ﯾﮏ ﺷﺒﻪ ﺑﭙﯿﻤﺎﯾﻨﺪ.

آﯾﺖ ﷲ ﻣﺮﻧﺪی ﻣﯽ ﻓﺮﻣﻮدﻧﺪ: ﺑﻌﻀﯽ اﻓﺮاد ﺑﻌﺪ از ﻫﻔﺖ و ﻫﺸﺖ ﺳﺎل ﮐﻪ در ﺧﺪﻣﺖ ﻋﻠﯽ آﻗﺎ ﻗﺎﺿﯽ ﺑﻮدﻧﺪ
اﯾﺸﺎن را ول ﻣﯽ ﮐﺮدﻧﺪ و ﻣﯽ رﻓﺘﻨﺪ. زﯾﺮا ﮐﻪ اﯾﻦ راه ﺷﺮح ﺻﺪر و ﺻﺒﺮ و اﺳﺘﻘﺎﻣﺖ ﻣﯽ ﺧﻮاﻫﺪ.

آﯾﺖ اﷲ ﺷﯿﺦ ﻋﺒﺎس ﻗﻮﭼﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﻓﺮﻣﻮدﻧﺪ: دو ﺳﺎل زﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎ ﺑﻪ اﯾﻦ ﺻﻮرت ﮐﻪ ﻓﻘﻂ روزی ﺳﻪ ﻧﺎن
داﺷﺘﯿﻢ، ﺻﺒﺢ ﻫﺎ ﻧﺎن را ﺑﺎ ﭼﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﺧﻮردﯾﻢ و ﻋﺼﺮ و ﺷﺐ ﺑﺎ ﺷﺮﺑﺖ ﺳﮑﻨﺠﺒﯿﻦ، اﻣﺎ در اﯾﻦ دو ﺳﺎل ﯾﮏ ﺑﺎر
در ذﻫﻦ ﻣﺎ ﺧﻄﻮر ﻧﮑﺮد ﮐﻪ اﯾﻦ ﭼﻪ زﻧﺪﮔﯿﻪ؟! و ﺑﻌﺪﻫﺎ آﯾﺖ ﷲ ﻗﺎﺿﯽ ﮐﻪ ﺧﻮد ﭼﻬﻞ ﺳﺎل ﭘﺸﺖ در ﻣﺎﻧﺪه، و
ﺻﺎدق ﺑﻮدن ﺧﻮد را در آن ﻋﺸﻖ و ﻣﺤﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﺤﺒﻮب و ﻣﻌﺒﻮد ازل ﺛﺎﺑﺖ ﮐﺮده، درس اﺳﺘﻘﺎﻣﺖ و ﺻﺒﻮری را ﺑﻪ
ﺷﺎﮔﺮداﻧﺶ ﻫﻢ ﻣﯽ آﻣﻮزد و ﭼﻨﯿﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾد

اگر به ﺟﺴﺘﺠﻮی آب زﻣﯿﻦ را ﮐﻨﺪی، ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺧﺴﺘﻪ و ﻧﺎاﻣﯿﺪﺷﻮی، اﮔﺮ وﻗﺘﺶ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻪ آب ﻣﯽ رﺳﯽ، وﮔﺮﻧﻪ ﻧﺎاﻣﯿﺪ ﻣﺸﻮ ﮐﻪ ﺑﺎﻻﺧﺮه ﺑﻪ آب ﻣﯽ رﺳﯽ و ﺣﺘﯽ آب ﺑﺮاﯾﺖ،ﻓﻮران ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.

و ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ: ﺗﺎزه وﻗﺘﯽ ﻫﻢ ﺑﻪ آب رﺳﯿﺪی و ﺑﺮاﯾﺖ در ﺑﺎز ﺷﺪ ﺑﻪ ﻫﻤﺎن ﮐﻢ ﺑﺴﻨﺪه ﻧﮑﻦﺑﯿﺸﺘﺮ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﮐﻦ و ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺨﻮاه.

ﻣﺮﺣﻮم ﻗﺎﺿﯽ ﺑﻪ ﺷﺎﮔﺮداﻧﺶ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ: اﺳﺘﻘﺎﻣﺖ ﺑﺮ وﺣﺪاﻧﯿﺖ ﺧﺪا، اﺳﻢ اﻋﻈﻢ ﭘﺮوردﮔﺎر اﺳﺖ. آدﻣﯽ در
... اﯾﻦ اﺳﺘﻘﺎﻣﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﻃﻮری ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ اﮔﺮ دﯾﮕﺮان ﺧﻮاﺳﺘﻨﺪ دﻧﯿﺎﯾﺶ را از او ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ، ﺧﺎﻧﻪ اش را، ﭘﻮﻟﺶ را وﺣﺘﯽ ﺧﻮاﺳﺘﻨﺪ او را ﺑﮑﺸﻨﺪ. ﺑﮕﻮﯾﺪ ﻣﻦ ﺧﺪاﯾﻢ را ﻣﯽ ﺧﻮاﺳﺘﻢ.آری و ﺑﺎﻻﺧﺮه درﻫﺎی آﺳﻤﺎن ﺑﺮاﯾﺶ ﮔﺸﻮده و ﻓﺘﺢ ﺑﺎب ﻣﯽ ﺷﻮد.

ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ: آن ﭼﻪ را ﻣﯽ ﺧﻮاﺳﺘﻢ، ﺗﻤﺎﻣﺎً ﺑﺪﺳﺖ آوردم و اﻣﺎم ﺣﺴﯿﻦ ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴﻼم در را ﺑﻪ روﯾﻢ ﮔﺸﻮد

او در اﺛﺮ ﻃﻠﺐ ﺣﻘﯿﻘﯽ و ﺻﺒﺮ و اﺳﺘﻘﺎﻣﺖ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﮐﻪ ﻧﻪ، ﺑﻪ ﺧﻮد ﺻﺎﺣﺒﺨﺎﻧﻪ رﺳﯿﺪه اﺳﺖ و ﯾﺎر او را ﺑﻪ
درون ﺧﺎﻧﻪ راه داده؛ او از ﺣﺼﺎر ﺗﻨﮓ دﻧﯿﺎ ﮐﻪ ﺧﯿﺎل و ﺳﺮاﺑﯽ ﺑﯿﺶ ﻧﺒﻮده و ﺣﻘﯿﻘﯽ ﻧﺪارد، ﮔﺬﺷﺘﻪ و ﺑﻪ ﻋﺎﻟﻢ
روح و ﻣﺠﺮدات ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ اﺳﺖ.

نکاتی درباره مدت زمان پیمودن راه در سیر و سلوک

۱. سفر به سوی خدا آغاز زمانی دارد و آن آغاز، زمانی است که سالک تصمیم به کوچ به طرف پروردگار می‌گیرد (یقظه و بیداری اولی).

اما پایان زمانی ندارد زیرا اولاً: این سفر به سوی فرا زمان و فرامکان است. ثانیاً: نه خداوند پایان دارد، نه فیض او و سفر در خدا و فیض او بخشی از سفر سالک است.

۲. عامل به وجود آمدن بیداری اولی (یقظه) نفحه‌ای (نسیم رحمت الهی) است که از اسباب آن می‌توان به این موارد اشاره کرد:

وارد آمدن مصیبتی بر انسان؛برخورد با انسانی خود ساخته؛مطالعۀ قرآن، روایات معرفتی و کتب عرفانی.

۳. مدت زمان سفر: از آنجا که این سفر پایان زمانی ندارد، مدت معلوم و مشخصی هم نخواهد داشت.

۴. اگر این سفر مدت ندارد، چرا گاهی گفته می‌شود فلان عارف در ۷ سال یا ۹ سال و ... به کمال رسید؟

پاسخ: اسفار سالک در مجموع پایان ندارد، ولی بعضی از سفرها مانند سفر اول پایان دارد که رسیدن به مقام فنای ذاتی و مقام ولایت است.

۵. مدت سفر سالک بر اساس رسیدن به فنا محاسبه می‌شود، زیرا فنا پایان سفر اول است و سفر اول، مشکل‌ترین سفر و بخش عمدۀ اسفار است.

۶. سیر انسانِ سالك پس از مرگ، اگر هنوز به كمال نرسیده باشد، ادامه می‌یابد، اما انسان غیرسالك تا نفخ صور در برزخ می‌ماند.

۷. مدت سفر در سالکان مختلف، متغیر است، اما سرعت بیش از حد معمول موجب می‌شود سالک واصل به خوبی از عهد تربیت شاگردان برنیاید.

۸. علل سرعت در سیر به سوی خدا عبارت است از:

صفا و پاکی جوهر نفس؛ تربیت دوران نوزادی، کودکی و نوجوانی؛ همت قوی و بلند؛ اخلاص؛ یقظۀ قوی؛ مراقبۀ شدید؛ ایثار در راه خدا به خصوص نسبت به دوستان خدا؛ تحمّل در شدائد و مشکلات راه و نرنجیدن از دیگران؛ کامل و خبره بودن استاد؛ تسلیم کامل نسبت به استاد کامل بودن.
رساله سیر و سلوک
ایت اله شیخ علی رضایی

#توبه_از_حب_جاه_شهرت

این رذیله از رذایل ریشه دار و از حجاب های صعب العلاج است. و لازم می اید که سالک از همان ابتدا شروع به سلوک و در مقام توبه از افعال حرام ،از این رذیله نیز توبه نماید و در تطهیر خویش از ان کاملا جدی باشد.او باید بخوبی توجه داشته باشد که موفقیت وی در سلوک الی الله به طهارت از این رذیله ارتباط کامل دارد.
مرحوم نراقی می نویسد :به جهت کثرت افات این رذیله ،بزرگان و علما و تقوا پیشه گان، همیشه از ان فرار می نمودند ،همانند فرار یک شخص از مار سیاه خطرناک .تا جایی که بعضی از انان وقتی بیش از سه نفر در نزد او و مجلس او حاضر میشد ،از جای خود بر میخاست و مجلس را بهم میزد و بعضی از انان به گریه می افتاد که در مسجد جامع از او اسم برده شده .
بعضی از انان می گفت :نمی شناسم کسی را که دوست داشته باشد شناخته شود ،مگر اینکه دین او رفته و رسوا گشته است.و دیگری می گفت :قسم به خدا که هیچ بنده ای دربندگی خود صادق نمی باشد ،مگر اینکه از اینکه مردم ندانند او کجاست ،مسرور گردد
ای برادر یک دم از خود دور شو
با خودآ و غرق بحر نور شو

نفی خواطر در سلوک

نکاتی پیرامون نفی خواطر در سیر و سلوک الی الله

۱. از ابتدای سلوک، سالک باید در نفی خواطر بکوشد، اما آنچه در این بحث روی آن تأکید شده، نفی خواطر کلی است که با رسیدن به مقام توحید ملازم است.

۲. یکی از خطرات «ادعای حلول و اتحاد» است، از آنجا که سالک هنوز از وادی اسم و رسم بیرون نرفته، ممکن است در اثر تجلی صفاتی یا اسمائی چنین تخیل کند که: الله با خودیت و شخصیت او متحد است که البته این ادعا کفر و شرک است و خلط کردن میان این حالت و «وحدت وجود» و نوشتن یکی به جای دیگری ظلمی عظیم است.

۳. «توجه به نفس» از مصادیق ذکر به حساب می‌آید و معرفت نفس باب معرفت رب است و به همین دلیل «انفع المعارف» است.

۴. بسیاری از عادات فردی و اجتماعی ما جز ایجاد خاطره و صد چندان مشکل‌تر ساختن عمل نفی خواطر نتیجه‌ای به دنبال ندارد. از این قبیل است نشستن در جلسات لغو، آموختن دانش‌های غیرمفید، خواندن کتاب‌های بی‌محتوا، رفتن به سفرهای غیر ضروری.

5. گاهی افرادی به سلوک می‌پردازند که در گذشته به گناهانی آلوده بودند و در اثر تحولی که برایشان رخ داده در این مسیر قرار گرفته‌اند، پس از عمل توبه و احساس آمرزش و آرامش حاصل از آن، سالک حق ندارد تصاویری از گناهان لذت بخش گذشته را به یاد آورد بلکه، باید همۀ آنها را دفن کند.
رساله سیر و سلوک
ایت اله حاج شیخ علی رضایی

در کتاب عنوان بصری ج ۱ ص ۱۲۸ آمده است:

✍ ...روزی مرحوم والد رضوان الله علیه [ علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی ] در دو سه سال آخر حیاتشان دوستانی را که در مشهد داشتند جمع کردند و با آنها اتمام حجت کرده و فرمودند:
خیال نکنید به صرف اینکه اسم خود را سالک گذاشته اید و به گمان اینکه خود را تحت حصن و حزر در آورده اید، دیگر مسأله فیصله پیدا کرده و کار خود را تمام شده تلقی کنید. ای رفقا بدانید که: قدم از قدم بر نمی دارید إلاّ بالعَمَلِ بِرضَی اللَه؛ به اندازه سر سوزنی از جای خود حرکت نمی کنید مگر به اینکه به این مطالب عمل کنید.
یعنی صرف با ما بودن ملاک نیست بلکه ملاک عمل است، و دل خوش کردن به اینکه ما در تحت حفظ و حراست ولایت قرار گرفته ایم، خواب و خیال است، و اگر مطالبی که مطرح می شود عمل شود جلو می روید، اگر صد سال هم اسم سالک را با خود یدک بکشید یک سانت به جلو حرکت نخواهید کرد؛ این را سلوک گویند.

در حدیث عنوان بصری، جلسه۱۵۳ آمده است:

✍ ...مهمترين خطري كه سالك راه الهي را در مسير سير و سلوك تهديد مي‌كند مسأله تشابه و سرپوش گذاشتن بر خطاها و لغز‌ش‌هاي خود مي‌باشد.

تفاوت راه عارفان و صوفیان

برای رسیدن به قرب الهی باید راه عارفان و عالمان را پیمود. در این بین، باید مراقب باشیم كه اسیر تصوف نشویم و بین راه عارفان و صوفیان تفكیك قائل شویم.
- عارفان به مرجعیت شیعه معتقدند اما صوفیان چنین اعتقادی ندارند.
- آنان به طریقت، شریعت و حقیقت تأكید دارند و یك فرد را صاحب طریقت می دانند؛ مثلاً می گویند بعد از امام رضا(ع) آقای فلانی نائب ایشان است، اما ما بعد از امام رضا(ع) امامان دیگر تا امام زمان(عج) را نائب می دانیم و در زمان غیبت امام زمان(عج) نیز نائبان و مراجع تقلید را جانشین ایشان می دانیم.
- ذكرها و وردهای این دو گروه نیز متفاوت است. اهل تصوف ذكرهای خاص خود را دارند، اما عارفان ذكرها و دعاهایی را می خوانند كه از جانب امامان معصوم(ع) صادر شده و مناجات هایی شناخته شده است.
- در محل عبادت دو گروه نیز تمایز هست. صوفیان در خانقاه عبادت می كنند و عارفان در مسجد؛ چنان كه حضرت محمد(ص) و امامان(علیهم السلام) نیز چنین بوده اند و جایگاه عبادت و حتی درس های شان نیز مسجد بوده است.
- داشتن اعتقاد، محبت و توجه به امام زمان(عج) وجه تمایز دیگر این دو گروه است. اهل عرفان همه توجه و اعتقادشان به سمت اوست و گویی جز او چیزی در قلب شان راه ندارد، اما اهل تصوف، صحبت و یادی از امام زمان(عج) نمی كنند و به ایشان اظهار ارادت خاصی ندارند، این مسئله با مدتی همنشینی با آنان آشكار می شود و همه اش از قطب خود یاد كرده و اظهار سرسپردگی به او را دارند.

پند نامه سعادت ( توصیه های اخلاقی و معنوی از آیت الله سعادت پرور پهلوانی(ره)

بسم الله الرحمن الرحیم

اشعار عارفانه امام خمینی (روحی فداه) در مسیر سیر و سلوک...

سر زلفت به کناری زن و رخسارگشا
تا جهان محو شود، خرقه کشد سوی فنا
به سر کوی تو ای قبله دل، راهی نیست
ورنه هرگز نشوم راهی وادیّ مِنا
از صفای گل روی تو هر آن کس برخورد
بَرکَند دل ز حریم و نکُند رو به صفا
طاق ابروی تو محراب دل و جان من است
من کجا و تو کجا؟ زاهد و محراب کجا؟

ملحد و عارف و درویش و خراباتی و مست
همه در امرِ تو هستند و تو فرمانفرما
خرقه صوفی و جام می و شمشیر جهاد
قبله‏گاهی تو و این جمله، همه قبله نما
رَسَم آیا به وصال تو که در جان منی؟
هجر روی تو که در جان منی، نیست روا

ما همه موج و تو دریای جمالی ای دوست
موج دریاست، عجب آنکه نباشد دریا


یازهراسلام الله علیها

رساله لباب الباب
علامه طهرانی
اول : ترك عادات و رسوم و تعارفات

دور انداختن امور اعتباریه كه سالك را از طى طریق منع مى كند. و منظور آنست كه سالك به طور اعتدال در بین مردم زندگى نماید. چه ، دسته اى از مردم پیوسته غرق در مراسم اجتماعیه بوده و فكر و ذكر آنها دوستیابى بوده و براى حفظ شخصیت خود از هر گونه آداب و رفت و آمدهاى مضر یا بى فایده دریغ نمى كنند و صرفا بر اساس عادت و حفظ آبروى ظاهرى اعتبارى ، خود را به تكلف مى اندازند و چه بسا به ناراحتى هاى سخت دچار مى شوند و براى حفظ حاشیه از متن زندگى به عقب مى روند و تحسین و تقبیح عامه مردم را كه توده عوام هستند، میزان و معیار قرار داده ، حیات و عمر خود را بر این معیار در معرض تلف قرار مى دهند و كشتى وجودشان دستخوش امواج متلاطم رسوم و عادت اجتماعیه شده ، هر جا امواج آداب و اخلاقیات عمومى حركت كن ، به دنبال آن روان مى گردند. این دسته از مردم در برابر اجتماع اراده اى از خود نداشته ، تبع (::پیرو) محض مى باشند. در مقابل این دسته سلسله اى از مردم هستند كه از جماعت كنار مى روند و هرگونه عادت و ادب اجتماعى را ترك كرده ، خویشتن را عارى از مزایاى اجتماع نموده اند. با مردم مراوده و معاشرت ندارند و در كنج خلوت آرمیده اند، به طورى كه انگشت نماى مردم شده و به عنوان گوشه نشینى اشتهار یافته اند.

سالك براى آنكه بتواند به مقصد نائل گردد، باید مشى معتدلى بین رویه این دو گروه اختیار نماید و از افراط و تفریط بپرهیزد و در صراط مستقیم حركت كند. و این معنى حاصل نمى شود مگر آنكه معاشرت و مراوده را با مردم تا آن مقدار كه ضرورى اجتماعى است رعایت كند.

ويژگي هاي سالكين

سالكين راه خدا علائم آثار و خصوصياتي دارند كه ما آنها را ذكر مي كنيم تا سالك بعد از اينكه مدتي را در سير و سلوك پشت سرگذاشت، خود را با اين ويژگي ها بسنجد اين خصوصيات عبارتند از:تسلط بر سلوك و مراقبه، انتقال ذكر زباني به ذكر قلبي، خواب و رؤياي صادقه، الهامات رحماني،پيشگويي در بعصي امور و حصول بعضي از مكاشفات براي برخي از سالكين بدون اينكه خودش طلب كرده باشد، نگاه توحيدي به اشياء، يافتن روح نماز و عبادت درخود درساعاتي غير از اوقات نماز، قرائت بسياري از اشعار عرفا و ادعيه ي مناجات و به ويژه تلاوت قرآن، احساس خلوت روحي، حالت قبض و بسط عرفاني، فناي ذاتي و تجليات اشراقي، راضي شدن و تسليم شدن دربرابر حوادثي كه اتفاق مي افتد، عشق به رسول اكرم صلی الله علیه و اله و ائمه ي معصومين علیهم السلام به ويژه امامحسين علیه السلام و امام مهدي علیه السلام و ديدن اينكه بجا آوردن مستحبات مثل گذشته به نيت به دست آوردن ثواب نيست بلكه از حب و عشق الهي باطني سرچشمه مي گيرد و تحولات ديگري كه براي سالك در اين راه حاصل مي شود در اثر پيگيري اين راه با گذشت مدتي از زمان.
استاد محمد صالح کمیلی

ای سالک
توجه به مردم ،سرگرم شدن با نفس مردم است و سرگرم شدن با نفس مردم ،غافل شدن از سیر و سلوک و حق است.
کتاب ای سالک
استاد عباس شهریاری






توصیه آیت‌الله حق‌شناس برای برآورده شدن حوائج/ چگونه چله زیارت عاشورا بگیریم

مرحوم آیت‌الله عبدالکریم حق‌شناس(ره) توصیه خاصی برای قرائت زیارت عاشورا داشت و بر این باور بود با این چله زیارت عاشورای امام حسین(ع) می‌توان به حاجت‌های بسیار بزرگ و نشدنی دست یافت.

همه ما حاجات دنیوی و اخروی بسیاری داریم که شاید ندانیم برای اجابت آنها چگونه خداوند را بخوانیم و به دامان پاک ائمه اطهار علیهم‌السلام دست توسل بزنیم.

آیت‌الله میرزا عبدالکریم حق‌شناس، یکی از سالکان و عارفان الهی است که توجه به توصیه‌های اخلاقی و عرفانی ایشان نیز می‌تواند در مقاطع مختلف زندگی برای ما راهگشا باشد یکی از این دستورالعمل‌ها در خصوص نحوه دعا کردن است که درباره قرائت زیارت عاشورا توصیه‌هایی ذکر شده است.

آنچه که در ادامه می‌آید چله زیارت عاشورا به شیوه آیت‌الله حق‌شناس است:

شاگردانش می‌گفتند: آیت‌الله حق‌شناس به طور معمول با سه عمل حاجت‌های مادی و معنوی خود و دوستانش را می‌گرفت:

✅اول: با چله‌ زیارت عاشورای امام حسین (ع)

✅دوم: با روضه و اشک بر شیرخواره‌ سیدالشهدا حضرت علی‌اصغر (ع)

✅سوم: با تمرکز و مراقبه بر حضور قلب در نمازهای واجب و دعای بعد از نماز:

شاگردانش می‌گفتند: آیت‌الله حق‌شناس به این چله زیارت عاشورای امام حسین (ع) اعتقادی کامل داشت.

آیت‌الله حق‌شناس بر این باور بود که با این چله زیارت عاشورای امام حسین (ع) می‌توان به حاجت‌های بسیار بزرگ و نشدنی دست یافت.

شاگردانش می‌گفتند: آیت‌الله حق‌شناس معتقد بود برای رسیدن به حاجت و مقصودی خاص، اگر این چله درست و همراه با شرایطش به جای آورده شود رد شدنی نیست و اگر هم برای رسیدن به این حاجت به خیر و صلاحتان نباشد، آن را به شکلی به شما حالی خواهند کرد.

شاگردانش می‌گفتند: حاج آقا معتقد بود اگر به شما حالی کنند رسیدن به این خواسته و حاجت به خیر و صلاحتان نیست و با این حال، شما بر آن پافشاری کنید، از خاصیت‌ها و ویژگی‌های این چله شگفت و مجرب آن است که در بسیاری از موارد، باز هم خواسته و حاجتتان را به شما خواهند داد! فقط امکان دارد عوارضی ناخواسته را که به علل و معلول‌های ماورایی برمی‌گردد، برای شما به همراه داشته باشد.

سلوك كاسب خوب است كه سالك كاسب دنبال شغلي بگردد كه با حال سلوكي او تناسب داشته باشد، بلكه اورا توانمند كرده است و در امر سلوك پيش ببرد. زيرا شغلها و اعمال كسبي كه با طبيعت سلوك در تضاد است به سد بلندي در برابر ترقي او مبدل ميشود. بهتر است كه سالك در صورت امكان شغلي را اختيار كند كه فكرش را در سلوك متمركز نمايد؛ مثل خياطي، و از كارهايي كه فكرش را مشغول و مشوش مي كند، بايد اجتناب نمايد.

ای سالک
خودنمایی انانیت است و انانیت ،نفس اماره سالک است.
استاد عباس شهریاری سنگسری

عرفان، شناخت حق و اسما و صفات الهی از طریق تهذیب نفس و تزکیه و طهارت درونی است که در اثر سیر وسلوک حاصل می شود و تفسیر ویژه ای از عالم و آدم یا جهان هستی ارائه می کند؛ در پرتو آن، عالم را جلوه حق و مظهراسمای حسنی الهی می بیند و «توحید»، واپسین مقصد سیر و سلوک عارف است؛ توحیدی که وجود حقیقی رامنحصر در خدا دانسته، ماسوای الهی را تجلّیات آن وجود و «نمود» می داند، نه «بود»؛ یعنی اگر در حکمت وفلسفه از «بود و نبود» و در اخلاق از «باید و نباید» بحث می شود، در عرفان از «بود و نمود» بحث می شود و در تفسیر عرفانی هستی، وجهه الهی و معنوی، وجه اصیل وحقیقی قلمداد می شود؛ پس در عرفان از دو مقوله «خدا» «و انسان کامل» یعنی توحید و موحِّد سخن به میان می آید که «شهود توحید» یا «توحید شهودی» و راه رسیدن به مقام منیع توحید ناب و عرفانی در منازل و مقامات تعریف پذیر و تحقّق بردار است که سالک باید لزوماً درسیر و سلوک به آن دست یازد.

به تعبیر استاد شهید مطهری، «توحید عارف یعنی طیّ طریق کردن و رسیدن به مرحله جز خدا هیچ ندیدن» . عرفان از منظر استاد، به دو بخش عرفان علمی و عرفان عملی تقسیم پذیر است که از دو جنبه می توان درباره آن ها بحث کرد: 1. جنبه فرهنگی عرفان؛ 2. جنبه اجتماعی تصوّف که دو بخش علمی و عملی وابسته به جنبه علمی و فرهنگی عرفان قلمداد شده است؛ اگرچه عرفان علمی اشتراک ها و افتراق هایی با اخلاق داشته و عرفان عملی به «سیر و سلوک» در عرفان نامگذاری شده است که سالک برای نیل به قلّه منیع انسانیت یعنی «توحید»، باید مراحل و منازلی را بپیماید و در فهم و طریقت چنین مراحل و مقاماتی و این که چه باید بکند و چه حالاتی برای او حاصل می شود، واردات قلبی اش چه و چگونه است و چه وظایف و مراقبت هایی را باید اعمال کند و سالک به طور کامل باید از راه و رسم منزل ها آگاه باشد، به انسان کامل یا خضر راه، پیر طریق، مراد، طایر قدس، و. . . نیازمند است؛ یعنی در رسیدن به توحید و مقام توحّد سالک، سیر و سلوک و پیر راه، لازم است تا از خطر گمراهی برهد و به سر منزل مقصود برسد و تلائم و تعامل، تلازم و ترابط ویژه ای بین عرفان علمی و عرفان عملی برقرار است که در سیر و سلوک عرفانی متجلّی می شود و استاد شهید، روی این مقوله ها بسیار تأکید دارد .
منبع :

#عرفان_وفلسفه_از_دیدگاه_شهید_مطهری_

فنای عرفانی در حال عبادت

چگونه حق متعال هم اول و هم اخر و هم ظاهر و هم باطن است؟
سالک در حال عبادت (بیشتر در حال عبادت) یک لحظه واقع میشود در حال و مقامی که خود را ناطق به نطق حق ،ذاکر به ذکر حق ،قادر به تکلم و قیام حق می بیند.
در این حال، سلب هستی یکجا از او میشود ،در این هنگام آنکه در باطن او را قوام و قرار بخشیده ،که او بعنوان عابد به عبادت قیام دارد ،خود را ظاهر و عابد را محو می سازد و باطن را برای آن عابد مکشوف می سازد .
عابد به این کیفیت و به این واقعیت راه می یابد ،این برهان نیست ،این شهود و دید است که به عیان حقایق مورد رویت قرار میگیرد.
استاد محسن بینا
سراج الصعود لمعاریج الشهود

اصول مهم در تزکیه نفس و سیر الی الله
اصل اول :

"اعتقادات صحیح در اصول دین"

اولین و مهم‌ترین گام در مسیر خودسازی و تهذیب نفس داشتن اعتقادات صحیح و معرفت کافی در اصول دین، خصوصاً خداشناسی و توحید می‌باشد. که منظور شناخت درست و اطمینان قلبی نسبت به خداوند یکتا و اسماء و صفات جلاله حضرت حق و سایر اصول دین می‌باشد. و آن از طریق تفکر و تدبر در آفاق و انفس، مطالعه و تحقیق، بهره مندی از علما و بزرگان دین و... بدست می‌آید. و به همین دلیل است که در روایات آمده یک ساعت تفکر بالاتر از هفتاد سال عبادت است.

انسان تا زمانی که در اسارت اوهام و خیالات باطلی که موجبات شرک جلی و خفی می‌شود، باشد و آن‌ها را اعتقادات صحیح بپندارد و برای تصحیحشان به اندازه وسع و ظرفیت خود اقدام ننماید، در طی این مسیر موفق نخواهد بود.

امام‌ خمینی(ره)‌اوّل شرط مجاهده با نفس و حرکت به جانب حق تعالی، تفکر است .(چهل حدیث، ص۶)

آیت الله بهجت(ره): معرفةاللّه، اعظم العبادات است، و همه تکالیف مقدمه معرفت خدا هستند، ولی معرفت خدا واجب و مطلوب نفسی است. اگر کسی اهلیت داشته باشد، یعنی طالب معرفت باشد و در طلب، جدیت و خلوص داشته باشد، در و دیوار به اذن اللّه معلمش خواهند بود؛ و گر نه سخن پیغمبر صلی اللّه علیه وآله هم در او اثر نخواهد کرد، چنان که در ابوجهل اثر نکرد!(افق حوزه،ص15)

مرحوم سید احمد کربلایی(ره) در خصوص اهمیت تفکر می‌فرمایند: جان من به لب آمد از گفتن اینکه راه نجات و خلاص در استغراق ذکر الهی و تفکر در معرفت نفس و خودشناسی است. ذکر و فکر، خود راهنمای تو خواهد شد. (تذکره المتقین، ص 185 و 186)

تكرار توبه

سالك در اوائل سلوكش نياز به توبه دارد، هرگاه كه از او گناه و مخالفتي سرزد پس اگر از گناه خود غسل توبه كرد، آمرزش طلبيد و دو ركعت براي پروردگارش نماز خواند، كدورت گناه ازدلش بر طرف مي شود و اگر هر چندگاهي اين دو ركعت را با كيفيتي كه حاج شيخ عباس قمي رحمه االله در مفاتيح الجنان در اعمال يكشنبه ي اول ماه ذي القعده ذكر كرده، بخواند مفيدتر است..سالك در باره ي اين تصميم بايد مناجات تائبين و دعاي حزين و ساير ادعيه هاي متناسب با حال خود را بخواند اين دعاها به حال او جدا مفيد هستند.
#توبه
استاد محمد صالح کمیلی

علامه جوادي آملي :

سالكان،سالشان از ماه مبارک رمضان آغاز مي‏شود وقتي سالك صالح در پايان سال، يعني در ماه شعبان حساب سالي، يعني سود و زيان و عملكرد يكسال گذشته خود را بررسي مي‏كند، به خوبي درمي‏يابد كه يازده ماه براي رسيدن به مقصد كوشيده است و ديگر جاي حرف زدن نيست، بلكه بايد سكوت كند و از خدا بخواهد كه او را به جايي برساند كه غير از خودش كه محبوب بالذات و مقصود بالاصل است چيزي از او نخواهد. مناجات شعبانيه نيز مناسب آخرين ماه سال است، زيرا انسان همه گفتني‏ها را در يازده ماه گذشته گفته است و اكنون بايد شنونده خوبي باشد.

[تسنيم، جلد 20 ،صفحه 434]

علامه طباطبایی (ره):

«تائب بايد به مقامى برسد، كه من و تویی در ميان نبيند، و غير حق از ماسوى و حتى خود را نيابد، و معرفت بدون رسيدن به مقام عزت حاصل نمی‌شود، زيرا در مناجات شعبانيه می‌خوانيم: «وَ اَلحِقنى بِنُورِ عِزَّكَ الاَبهَج، فَاَكُونَ لَكَ عارِفاً، وَ عَن سِواكَ مُنحَرِفاً«، و مرا به نور درخشان صفت عزتت بپيوند، تا شناساى تو گشته، و از غير تو منحرف گردم. يعنى از ماسوى چشم بپوشم و غير تو را نبينم.»

در محضر علامه طباطبائی ، س493، ص 201.

اصول مهم در تزکیه نفس و سیر الی الله

"غذای حلال"

یکی از مواردی نقش ایجاد زمینه برای کسب توفیقات را دارد، دوری از لقمه حرام و استفاده از غذای پاک و حلال است. زیرا انرژی که از طریق غذای حرام ایجاد می‌شود قابلیت استفاده در مسیر الهی را نخواهد داشت و باعث قساوت قلب گردیده و حتی فرد را به جایی خواهد رساند که حرف حق دیگر در وجودش اثری نخواهد داشت. همانطور که در واقعه کربلا حضرت اباعبدالله (ع) خطاب به لشگر کوفه فرمودند: «فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکمْ مِنَ الْحَرَامِ وَطُبِعَ عَلَی قُلُوبِکمْ؛(بحار الانوار، ج 45، ص Dirol ترجمه: به تحقیق که شکم‌های شما از حرام پر شده و به قلب‌های شما مُهر [قساوت] زده شده است.عبادت ده جزء است که 9 جزء آن کسب حلال است. لقمه حرام زباله است و جای زباله در زباله دان؛ سعی کنید شما زباله دان نباشید.

همان‌گونه که انسان سعی دارد غذایش از هر نوع آلودگی ظاهری به دور باشد، به همین خاطر غذاها را در ظرف‌های سرپوشیده و دور از دستهای آلوده و گرد و غبار نگهداری می‌کند،‌ باید تلاش نماید غذای خود و خانواده‌اش را از هر نوع آلودگی به حرام نیز حفظ نماید.

مرحوم آیت الله بهجت (ره) می‌فرمایند: خوردن غذای شبهه ناک و نیز غذای کسی که از حرام پرهیز ندارد، هرچند جایز است، ولی انسان را مریض و از عبادات محروم می‌کند و یا سبب سلب توفیق می‌شود.(در محضر آیت الله بهجت، ج 2، ص 246)

مرحوم ملأ حسینقلی همدانی (ره) می‌فرمایند: البته البته از غذای حرام فرار کن. مخور مگر حلال. غذا را کم بخور و زیاد مخور. یعنی زیاده بر حاجت بنیه مخور. نه چندان بخور که تو را سنگین کند و از عمل باز دارد، و نه چندان کم بخور که ضعف بیاورد و به سبب ضعف از عبادت مانع شود. و هر قدر بتوانی روزه بگیر به شرطی که شب، جای روز را پر نکنی. الحاصل غذا به قدر حاجت بدن، ممدوح و زیاده و کم، هر دو مذموم. (تذکره المتقین، ص 211)

آیت الله کوهستانی(ره): زهر، کشنده و مهلک انسان است، ولی غذای حرام دودمان را به هلاکت می‌رساند.(بر قله پارسایی)

مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی (ره) نیز می‌فرمایند: عمده نظر در دو مطلب است: یکی غذای حلال و دوم توجه در نماز و اصلاح آن. اگر این دو درست باشد، باقی درست است. (نشان از بی نشان‌ها، ص 126 و 127)

آثاری از قبیل عدم قبولی نماز، قساوت قلب، کاهلی و عدم رغبت به عبادت، لذت نبردن از مناجات با خدا، روی گردان بودن از سخن حق و ... از آثار وضعی غذای حرام می‌باشند.

ای سالک
توبه ی عارف توبه از غیر خدا است و از هر آنچه او را از خدا دور می کند.
با هر آنچه او را به خدا نزدیک می کند تولی (می کند ) ،و از هر آنچه او را از خدا دور می سازد ،تبری می کند .
استاد عباس شهریاری سنگسری

اگر باب معرفت بر تو گشوده شود،دانی که هر چند این فرج دیرتر رسد،سالک کامل تر شود .چه اگر فرجی در آغاز رسید ،راهرو به خاطر آن دیدار ره رود نه بخاطر رضای محبوب ؛و امید کمالش کمتر.و هر چند بی فرج روی،نشان سلوک در تو بیش بود.
استاد کریم محمود حقیقی
تحلی 2 ص 107

حجاب هاي نفساني

حجاب هايي ظلماني هستند كه سالك در ابتداي سلوك در نفس خود مي بيند. در چنين حالتي براو واجب است آنها را شناسايي كرده و خود را از انها برهاند.بعد از اين نوبت حجاب هاي نوراني ميرسد، حجاب هايي كه شناخت و فهم خوب دقيق آنها لازم است تا سالك فريفته ي آنها نشده، ار آنها بگذرد.بهترين مثال انواري است كه از مكاشفات براي برخي از سالكين گاه گاهي به طور اتفاقي پيش ميآيد و ايشان نيز از روي غفلت به اين نورها اهميت مي دهند و اين توهم بر ايشان پيش مي آيد كه اين انوار آرزوي نهايي هر سالكي است.
استاد محمد صالح کمیلی

#سفر_مراحل_آن
مراحل و منازلی که انسان باید طی نماید تا به خدا برسد را هر کس به زبانی تعریف نموده که اختلاف در نحوه تعریف کردن است ولی در اصل معنی اختلافی نیست.
به عنوان مثال از اینجا تا مکه را گروهی با متر و گروهی با کیلومتر و دسته ای دیگر با فرسخ و مایل بیان می نمایند ولی همه یک هدف و مسافت را منظور دارند.
خواجه عبد الله انصاری در کتاب صد میدان به صد میدان بیان نموده و در کتاب ارزشمند و سراسر عرفانی مناز السایرین به هزار منزل رتبه بندی نموده است.
عطار در منطق الطیر به هفت منزل که عبارتست از
طلب، عشق ،معرفت ،استغناء، توحید حیرت و فنا بیان داشته است.
نظامی در هفت پیکر به هفت خان ،از ورود به بیابان اول تا رسیدن به غار دیو سفید بیان نموده است.
ملا صدرا در اسفار قائل به چهار سفر شده :
_سفر من الخلق الی خلق
_سفر بالحق فی الحق
_سفر من الحق الی الخلق
_سفر فی الحق بالحق
عده ای نیز به نفس اماره و نفس لوامه و نفس مطمئنه تقسیم بندی نموده اند .
گروهی نیز معتقدند که از اینجا تا به خدا یک قدم بیشتر نیست :
یک قدم بر خود بنه
گام دیگر کوی دوست
پاره ای دیگر این سیر معنوی را به تخلی، تزکی ،تحلی و تجلی تقسیم بندی نموده اند
حضرت استاد کریم محمود حقیقی در ترسیم منازل سلوک این شیوه را پسندیده و لحاظ نموده است.
بدین شرح که :
_در منزل تخلی، سالک به خالی نمودن ، شستشو و تطهیر دل از اغیار می پردازد.
_در منزل تزکی، سالک صفات ضمیمه و خوی ناپسند را از خود دور میکند.
_در منزل تحلی ،خود را به صفات خوب و پسندیده آرایش و متحلی می کند .
_و در منزل تجلی ،خداوند در دل سالک ظهور و تجلی می کند و سفر به اتمام میرسد.

زلف در عرفان

زلف محبوب عالم كه از تجلى جلالىت است، چنان با پيچ و خمش ممكنات را اسير و محبوس كند كه همه مجانين واله و در زنجير شوند و به فراق مبتلا گردند. تكثر اسماء و صفات و تخالف آنان در ظهورات چنان غالب است كه اگر كسى درباره قد و قامت محبوب عالم به گفتار آيد، زلف آنها را مخفى گرداند. پس زلف راه را بر طالبان در پيچ و خم اندازد و دشوار نمايد، از اين جهت دلها واله و در زنجير، و خلاصى ندارند، و مشتاقان از او در جوش و خروش هستند و دست و پا مى‏ زنند و كسى از اين حلقه سالم بيرون نيايد.

همه دلها از او گشته مسلسل
همه جانها از او بوده مقلقل

اگر ظهور زلف او كم مى ‏شد، از تكثر و شب كاسته، و بر وحدت و نور روز افزوده مى ‏شد. بله زلف او آرام نيست و در كار است؛ روز را به شب و باز شب را به روز در آورد و نامحدود، تكثر و تحول هر آن، در ممكنات به جا مى‏ گذارد كه هر كس به دقت به اين شوخى ‏ها و جذبه ‏ها و تجليات بنگرد به تعجب وا مى ‏ماند.

ز روى و زلف خود صد روز و شب كرد
بسى بازيچه ‏هاى بوالعجب كرد
گلستان کشمیری

پندهای عرفانی

قبله اهل معنا،میرزا جوادآقای ملکی تبریزی،می فرماید:

1- عمل به تکلیف الهى

فرزندان عزیزم! نصیحت این بنده ناچیز به شما این است که یادگیرى و عمل به تکالیف الهى را سرمنشأ کارهاى خود قرار دهید. و وظایف شرعى خود را از فضلاى متدین یاد بگیرید و در راه کسب علم با جدیت تلاش کنید.

2-اهتمام به امور معنوى

از مجالست با افرادى که همراهى با آن‌ها شما را به گناه مى‌کشاند، بپرهیزید و به معنویت روى آورید؛ زیرا سعادت شما، به آن پیوسته است. دوران جوانى فرصت بسیار خوبى است، سعى کنید به بطالت نگذرد که پشیمانى به بار مى‌آورد.

3-جهاد با نفس برنامه همیشگى

از تهذیب نفس غافل نباشید. چه افراد بسیارى که خوب درس خواندند ولیکن از ارتباط معنوى غافل بودند و نتوانستند به دین خدمت کنند؛ اگر مى‌خواهید خدمتى داشته باشید، باید علاوه بر تحصیل، جهاد با نفس، ارتباط معنوى با خدا و توکل به او در تمام لحظات در ذهنتان باشد.

خطرهاي مكاشفات

مكاشفات خطرات و آفاتي دارد و سالك ناچار است كه آنها را كاملا بشناسد تا از خواسته ي نفسش رها گردد. در اينجا به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

الف. سخت بودن تشخيص مكاشفه ي درست از نادرست

ب. بازماندن سالك از سير حقيقي به وسيله ي اين مكاشفات و مشغول شدن او به آنها از پيمودن راه توكل و توحيد.دليل بر اين گفته ها آن است كه بعضيه از اساتيد شاگردان خود را از پرداختن به اين امور باز ميداشتند، بلكه گاهي با تصرف حالت مكاشفه را نيز از ايشان سلب مي كردند.

ج. در بعضي موارد مكاشفات با واقعيات منطبق نيست و با موازين شرعي نمي خواند

.د. مكاشفه نوعي دخالت و تصرف در نظام هستي و ظاهر عالم طبيعت است

ه. مكاشفه باعث بزرگ بيني مي شود، به صورتي كه سالك مدعي آنچه ندارد نيز مي شود ،چنانكه براي »محمد علي باب« كه طلبه اي از طلاب حوزه ي نجف بود اتفاق افتاد و دين بيهوده وساختگي بهائيت از او نشأت گرفت.

و. مكاشفه حقيقت نيست بلكه از عالم مثال است، به همين جهت از انسان هاي كامل صادر نميشود، من نيز از استادم نديدم چنين مكاشفاتي كه بعضي به آن افتخار مي ورزند.

ز. هر سالك كه به دوستي و عشق الهي
و عرفان حقيقي اشتغال داشته باشد، به چنين اموري اعتنانمي كند و اگر چيزي هم ببيند به استادش در حالي كه از آن پرهيز دارد در ميان مي گذارد. چراكه مي ترسد در مهالك نفس سقوط كند.

.ك. چنين مكاشفاتي از غير اولياي خدا هم ديده مي شود. پس مكاشفه نه موجب فضيلت و نه امتيازي دارد.

ل. مكاشفه، سالك را از عالم قرب و معرفت دور مي كند و برتر بيني و غرور را در او به وجودمي آورد و سالك در اين حال به جاي پرداختن به كليات و مقصد عالي مشغول جزئيات ميشوند.

م.مكاشفه ها تجليات و ظهور نفس هستند و چاره اي جز معالجه ي آن توسط استاد وجود ندارد.

خلاصه ي كلام اينكه تفكر توحيدي و تعمق در نورانيت درون به سالك مجالي نمي دهد كه درمكاشفه ها بينديشد.

سالك بايد وقت خود را به گونه اي پر كند كه فراغتي براي كارهاي ديگرباقي نماند.
استاد محمد صالح کمیلی

#عوامل_اساسی_در_سلوک

برای سلوک الی الله سه عامل ،اساسی ترین عوامل است :
نخست:
تشویق برای وصول به هدفی که از پیش تعین شده و نتایج کامل این وصول و بهره هایی که پس از این وصول برای سالک پیش بینی شده .
دوم :
ترسانیدن وی از عدم سلوک و موانع و خطرات راه و دشمنان در کمین، تا سالک خود را برای مبارزه و ستیز با دشمنان و برداشتن موانع از پیش راه آماده سازد.
سوم:
آگاهی دادن به سالک که دیگری ناظر تو است و در هر قدم همراه تو است و بر تمام اعمال تو مراقبت دارد .
این سه برنامه را حضرت پیامبر (ص) جزءبه جزء بر تو ارائه فرموده است .بشارت بی تنذیر و تنذیر بی بشارت ، هر گز تو را به منزل نمی رساند.
حضرت استاد کریم محمود حقیقی
حدیث آرزومندی ص 169

تمرین تمرکز فکر و نفی خواطر از علامه طباطبایی :

«مکان خلوتی را انتخاب کن که هیچ مشغول کننده ای از قبیل نور و صدا و اثاث منزل و غیره در آنجا نباشد سپس طوری بنشین که مشغول به کاری نشوی و حواست پرت نگردد و چشمانت را بسته نگهداری. آن گاه صورتی را مثلاً صورت « الف» در خیال خود مجسّم می نمایی که کاملاً به آن معطوف گردد و هشیار باشی که هیچ صورت خیالی وارد محوطه صورت «الف» نگردد. .... تا این که هیچ صورتی با « الف» باقی نمی ماند.» ( رساله الولایه/ فصل4)

توضیح: علّامه طباطبایی این تمرین توجه به نقطه « الف» را برای نمونه آورده اند. شاید منظور ایشان از الف همان الف الله و یا اشاره به احدیّت است. تمرکز به نقطه «الف» دستور کلّی برای تمرکز است. از این رو، برخی از علّامه نقل می کنند که در ابتدا به الله تمرکز کنید. در دستورات دیگران است که به اسمآء الله یا کعبه(شاید تصویر کعبه؟) تمرکز کنید.

این روش تمرکز مقدّمه ای است به روش علّامه طباطبایی و استادشان و دیگر بزرگان مکتب تربیتی ملاحسین قلی همدانی برای نفی خواطر و آمادگی ورود به وادی معرفت نفس

عمل به دستور نفی خواطر، با التزام به مراقبه آثار سلوکی و روحی فراوانی دارد؛ از جمله این که با نفی خواطر، سالک مراقب، مراقبه اش شدیدتر و ذهنش صافتر و برای پیمودن مراحل نفس آماده تر می شود.

دستور دیگر علّامه برای نفی خواطر: هنگام هجوم خواطر، اسم جلاله الله الله الله را پشت سر هم چنان بگویید که گویا شیطان را با این ذکر می رانید. یا لا اله الا الله یا لا حول و لا قوة الا بالله زیاد بگویید.

موضوع قفل شده است