جمع بندی چگونگي لذت در بهشت

تب‌های اولیه

163 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

پس مشکل دیگر شما اینست که برخورداری از لذات نفسانی برای یک انسان بهشتی کار عقلانی نیست... برای اثبات این سخن خود چه دلایلی دارید؟

نگاه کنید دوست من معرفت و قرب الهی فقط متوجه عقله نه شهوت و غیره...
نمی تونیم بگیم کسی بازگشت به خدا داشته و به معرفت حق نائل شده اما باز در پی اداره بطن و فرج است...!

اگر اینها در دنیا باهم بوده اند به خاطر اقتضای دنیا بوده، حفظ بقا و نوع اما آخرت خود دار بقاست
لذا شما باید ثابت کنید که در منزل قرب الهی و دار بقا چه نیازی به این امور است

چه چیزی ممکن است؟ عقلا برای ما مورد پذیرش نیست که انسانها به این دنیا قدم بگذارند و تحت امتحانات سخت الهی قرار بگیرند تا سرانجام همگی در یک مرتبه که آن مرتبه را شما رجوع به خداوند میدانید قرار بگیرند.
خیر این با عقل سازگار نیست که آن فردی که در دنیا به خود سختی و ریاضت داده تا طعم قرب الی الله را بچشد با آن شخصی که اصلا قرب الی الله برایش مطرح نیست و فقط برای اینکه به بهشت برود عبادت کرده هر دو به یک مقام و پاداشهایی شبیه هم برسند

خیر
لازمه معاد روحانی در یک مرتبه بودن انسانها نیست ، همانطور که ملاءکه در یک مرتبه نیستند

خیر
لازمه معاد روحانی در یک مرتبه بودن انسانها نیست ، همانطور که ملاءکه در یک مرتبه نیستند

گویا فراموش کردید که بحث شما فقط عقلانی بود. شما نمیتوانید خود برای اثبات حرفتان از دین دلیل بیاورید درصورتیکه ما را از اینکار منع کرده و میفرمایید بدون در نظر گرفتن ایات و روایت و برون دینی باید ثابت کنیم

ضمن اینکه همه ملائکه هم بعد عقلانی و مجرد ندارند و از نظر علما بعضی از ملائکه دارای بعد جسمانی هستند

نگاه کنید دوست من معرفت و قرب الهی فقط متوجه عقله نه شهوت و غیره...
نمی تونیم بگیم کسی بازگشت به خدا داشته و به معرفت حق نائل شده اما باز در پی اداره بطن و فرج است...!

اگر اینها در دنیا باهم بوده اند به خاطر اقتضای دنیا بوده، حفظ بقا و نوع اما آخرت خود دار بقاست
لذا شما باید ثابت کنید که در منزل قرب الهی و دار بقا چه نیازی به این امور است

بحث شما درباره همه بهشتیان است. اگر همه بهشتیان به قرب الی الله میرسند پس کجای اینکار عقلانیست که خداوند انسانها را وارد این دنیا کند و تحت ازمایشهای سخت قرار دهد تا مشخص شود چه کسی اعمالش خالصانه است و چه کسی اعمالش ناخالصی دارد.

عقل ما میگوید بین این دو دسته باید فرقی باشد

بحث شما درباره همه بهشتیان است. اگر همه بهشتیان به قرب الی الله میرسند پس کجای اینکار عقلانیست که خداوند انسانها را وارد این دنیا کند و تحت ازمایشهای سخت قرار دهد تا مشخص شود چه کسی اعمالش خالصانه است و چه کسی اعمالش ناخالصی دارد.
عقل ما میگوید بین این دو دسته باید فرقی باشد

حرف شما قبول
یه عده به قرب الهی نمیرسند
اما باید پاسخ بدید که تقوا و مقابله با نفس برای اینان چه توجیهی دارد؟؟؟ ترک شهوت برای رسیدن به شهوت؟؟؟
آخه اینکه نمیشه..!

کسی که برای حوری عبادت میکنه که طمع کار تر از دنیا طلبی است که فعلا نقد را چسبیده..!
چه فرقی دارند این دو با هم؟؟؟ الا اینکه اولی عقل معاشش بیشتره

اگر بعد از مرگ هم شهوت و ارضای آن وجود داره...فرد دنیا طلب که ملکات و قوایش شدیدتراست! چرا باید در عذاب باشد؟؟؟

گویا فراموش کردید که بحث شما فقط عقلانی بود. شما نمیتوانید خود برای اثبات حرفتان از دین دلیل بیاورید درصورتیکه ما را از اینکار منع کرده و میفرمایید بدون در نظر گرفتن ایات و روایت و برون دینی باید ثابت کنیم

دلیل من برون دینی و عقلی بود بدون نیاز به آیات و روایات
منتها برای شما که بحث درون دینی را حجت میدانید استناد به سخن دین هم کردم، کجاش ایراد داره؟

حرف شما قبول
یه عده به قرب الهی نمیرسند

اما باید پاسخ بدید که تقوا و مقابله با نفس برای اینان چه توجیهی دارد؟؟؟ ترک شهوت برای رسیدن به شهوت؟؟؟
آخه اینکه نمیشه..!


اشتباه شما اینه که فکر میکنید در دنیا ترک شهوت برای اینست که خداوند شهوت را برای انسانها نمیپسندد در صورتیکه چنین نیست. خداوند به ترک شهواتی امر کرده است که حرام یا مکروهند. یعنی به صلاح خود انسانها نیست ...

در روایت امده است:

دو ركعت ‏نمازى كه همسردار مى‏ خواند ، برتر از هفتاد ركعت نمازى است كه فرد بى‏ همسر بخواند.

پس پاسخگویی به چنین نیازی از راه صحیحش بد نیست. اگر حرف شما اینست که چرا دستور به ترک شهوت حرام داده. چرایش را در تاپیک قبلی "http://www.askdin.com/thread47519-2.html " پاسخ دادم.

کسی که برای حوری عبادت میکنه که طمع کار تر از دنیا طلبی است که فعلا نقد را چسبیده..!
چه فرقی دارند این دو با هم؟؟؟ الا اینکه اولی عقل معاشش بیشتره

درمورد آنانکه خدا را برای بهشت عبادت نمیکنند که بحثی نیست. اما درمورد آنها که به طمع بهشت عبادت میکنند ، اینها به همان چیزی که میخواهند میرسند نه بیشتر. چون به هر صورت با اطاعت از فراومین الهی در حق خود و دیگران مرتکب ظلم نشده اند. اما در روز قیامت که یوم الحسره نامیده شده است هرکسی میبیند که چه زیانهایی کرده و این گروه هم در آن روز میبینند که چه خسرانی کرده اند.

اگر بعد از مرگ هم شهوت و ارضای آن وجود داره...فرد دنیا طلب که ملکات و قوایش شدیدتراست! چرا باید در عذاب باشد؟؟؟

به دلیل اینکه مرتکب سرپیچی از دستورات خدا شده . چون خداوند بعنوان خالقش بهتر از او به نیازهای واقعی و کاذب او واقف است و به سود و زیانش آگاه است...

ضمنا شما از کجا میدانید که ملکات و قوای نفسانی انسانها در دنیا بیشتر از بهشت است؟

نکته دیگر اینکه ما نمیگوییم شهوت بهشتیان همان شهوت دنیوی است.

دلیل من برون دینی و عقلی بود بدون نیاز به آیات و روایات
منتها برای شما که بحث درون دینی را حجت میدانید استناد به سخن دین هم کردم، کجاش ایراد داره؟

ما هم که برای شما برون دینی و صرفا عقلانی بحث میکنیم و حرفی از آیات و روایات نمیزنیم.

اما در مورد شما چنین احتجاجی وارد نیست. چون آگاهی شما به دنیای ملائکه بسیار ناچیز است. ثانیا اگر میخواهید چنین احتجاجی کنید باید قبل از آن بتوانید ثابت کنید که ملائکه هم روزی پا به دنیا گذاشته اند و مانند انسانها قیامت و حساب و کتاب داشته اند.

نکته دیگر در توضیح سخن پست قبلی اینکه ملائکه ای که مجردند میتوانند در عالم مثال و حتی در دنیا هم تصرف کنند. چون عالم عقل به عالم مثال احاطه دارد ، در نتیجه انسانهایی که به آن مقام میرسند هم میتوانند به قالب مثالی درآیند.

شتباه شما اینه که فکر میکنید در دنیا ترک شهوت برای اینست که خداوند شهوت را برای انسانها نمیپسندد در صورتیکه چنین نیست. خداوند به ترک شهواتی امر کرده است که حرام یا مکروهند. یعنی به صلاح خود انسانها نیست ...

سلام
در کل بله نمیپسنند
شهوت یه مرتبه است که انسان باید آن را رد کند
شهوت هیچ وقت در لسان دین هدف و مقصود نبوده بلکه در نگاه دین شهوت یک ابزار است برای حفظ بقا و نوع و نهایتا رسیدن به تعالی...

شما پاسخ مارا نداید
در منزل قرب الهی و دار بقا چه نیازی به اداره بطن و فرج است؟؟؟

آیاتی داریم که میگوید بهشت جایی است که نه گرسنه میشوید و نه تشنه نه سرما است و نه گرما... و نه روز و شب
از این دسته از آیات به خوبی روشن میشود که آیات بهشت جسمانی تشبیه و تمثیلند
تشبیه معقول به محسوس

نمیگوییم شهوت بهشتیان همان شهوت دنیوی است

اگر شخصیت همان شخصیت است امیالش هم همان است
پس منظورتون چیه؟

سلام
در کل بله نمیپسنند
شهوت یه مرتبه است که انسان باید آن را رد کند
شهوت هیچ وقت در لسان دین هدف و مقصود نبوده بلکه در نگاه دین شهوت یک ابزار است برای حفظ بقا و نوع و نهایتا رسیدن به تعالی...

شما پاسخ مارا نداید
در منزل قرب الهی و دار بقا چه نیازی به اداره بطن و فرج است؟؟؟

آیاتی داریم که میگوید بهشت جایی است که نه گرسنه میشوید و نه تشنه نه سرما است و نه گرما... و نه روز و شب
از این دسته از آیات به خوبی روشن میشود که آیات بهشت جسمانی تشبیه و تمثیلند
تشبیه معقول به محسوس

سلام علیکم

این ایات نصیحتهاییست که خداوند به حضرت آدم کرده است. به ایشان میفرماید: مبادا شیطان شما را بفریبد و از بهشت بیرون کند و به سختی بیندازد که در بهشت تو نه گرسنه میشوی و نه برهنه میمانی. نه تشنه میشوی و نه گرما میبینی.

حالا شما از این آیات چنین برداشت میکنید که انسانها در بهشت مثل رباط هستند که به هیچ چیزی نیاز ندارند و مثل رباط فقط عبادت و بندگی میکنند و هیچ حسی ندارند. پس لازم است بتوانید به طریق علمی ثابت کنید که انسان پس از گذراندن اینهمه دشواریها و مراتب مختلف خلقت، تازه همه احساسات انسانی اش را از دست میدهد و مثل یک رباطی میشود که هیج بویی از احساسات ذاتی انسانی نبرده است. در حقیقت باید ثابت کنید که انسان در آخرت دیگر انسان نیست ...

Wat the Faz ?

هذا ماذا فاذا ؟

ملاعلی خوبی ؟

10 بار کارشناسا جوابتو دادن باز هم داری کشش میدی میخوای رایو بکشونی به نفع خودت

حیف این هاست داره همین طوری هدر میره

چه خوب وچه بد من بنده خدام ،میدونم خدا مهربان تر از اون چیزی هستش که تو ذهن من هستش ميدونم خدا بهترين هارو توبهشت قرار داده

چه چیزی ممکن است؟ عقلا برای ما مورد پذیرش نیست که انسانها به این دنیا قدم بگذارند و تحت امتحانات سخت الهی قرار بگیرند تا سرانجام همگی در یک مرتبه که آن مرتبه را شما رجوع به خداوند میدانید قرار بگیرند.
خیر این با عقل سازگار نیست که آن فردی که در دنیا به خود سختی و ریاضت داده تا طعم قرب الی الله را بچشد با آن شخصی که اصلا قرب الی الله برایش مطرح نیست و فقط برای اینکه به بهشت برود عبادت کرده هر دو به یک مقام و پاداشهایی شبیه هم برسند

سلام
انسان در آخرت رباط نیست
هرکسی با همان اسمی از اسما خداوند که در دنیا با آن مشغول بوده
محشور میشود
واین بازگشت جسمانی نیست چون خداوند جسمانی نیست
آخرتی که شما از آن دم میزنید دنیای مجدد است نه آخرت
جایی که باز شهوت است در کنار عقل دار تکلیف است نه دار جزا

شما هم گویی فراموش کرده اید که اگر شهوت تضادی با عقل و معنوایات نداشت
بعد از همخوابی با شریک جنسی غسل واجب نمیشد

آیا بهشت جای جنابت است؟

همانطور که امثال ابن سینا و فارابی گفته اند معاد جسمانی عقلا قابل اثبات نیست
و بنده هم قول ایشان را قبول دارم

تصور دنیاگونه از آخرت مربوط به خود دنیاست و هیچ ارتباطی با آخرت ندارد
مسله اینجاست که اگر ما بخواهیم جنین را به دنیا تشویق کنیم گریزی از تشبیه نیست
حال آنکه حقیقت امر چیز دیگریست

سلام
انسان در آخرت رباط نیست
هرکسی با همان اسمی از اسما خداوند که در دنیا با آن مشغول بوده
محشور میشود
واین بازگشت جسمانی نیست چون خداوند جسمانی نیست
آخرتی که شما از آن دم میزنید دنیای مجدد است نه آخرت
جایی که باز شهوت است در کنار عقل دار تکلیف است نه دار جزا

شما هم گویی فراموش کرده اید که اگر شهوت تضادی با عقل و معنوایات نداشت
بعد از همخوابی با شریک جنسی غسل واجب نمیشد

آیا بهشت جای جنابت است؟

همانطور که امثال ابن سینا و فارابی گفته اند معاد جسمانی عقلا قابل اثبات نیست
و بنده هم قول ایشان را قبول دارم

تصور دنیاگونه از آخرت مربوط به خود دنیاست و هیچ ارتباطی با آخرت ندارد
مسله اینجاست که اگر ما بخواهیم جنین را به دنیا تشویق کنیم گریزی از تشبیه نیست
حال آنکه حقیقت امر چیز دیگریست

سلام علیکم

اولا جسمانی بودن یا نبودن معاد ارتباطی به مساله بازگشت بسوی خدا ندارد که بگوییم چون خدا جسم نیست پس انسانها هم نباید جسم باشند. چنین سخنی به معنای اینست که ما مخلوق را از جنس خالق به حساب آوریم

ثانیا ابن سینا اگر چه نتوانست معاد جسمانی را عقلا" ثابت کند اما منکر آن نیست و از نظر شرعی آن را قبول دارد. همانطور که قبلا هم عرض شد در جاییکه علم کافی نباشد نمیتوان چیزی را عقلا" ثابت کرد. اما شما که بحثتان برون دینی است معاد روحانی را که عقل نمیتواند آن را ثابت کند قبول دارید اما معاد جسمانی را که یک بحث دینی و قرآنی است نمیپذیرید. این برای ما عجیب است!!!

دیگر اینکه توجه بفرمایید ما نمیگوییم شهوت آخرتی همان شهوت دنیوی است چیزی که ما به آن اعتقاد داریم همان خواسته های نفسانی است که در قرآن کریم از آن صحبت شده. اینها جزا و پاداش انسانهاست و به تصریح قرآن کریم نفسانی هستند و بقول شما با خداخواهی در تضادند. شما نمیتوانید ثابت کنید "تشتهی انفسکم " ی که قرآن فرموده هم استعاره است.

ضمنا شما هرجا که مجبور باشید میگویید بحث ما برون دینی است و به قرآن کاری نداریم اما هرجا که مجبور باشید برای خود قرآن را تفسیر کرده و میگویید اینها استعاره است. بالاخره ما متوجه نشدیم شما قرآن را قبول دارید یا ندارید؟

شما نمیتوانید ثابت کنید "تشتهی انفسکم " ی که قرآن فرموده هم استعاره است.



(و لكـم فـيـهـا مـا تـشـتـهـى انـفسكم و لكم فيها ما تدعون ) - ضمير در (فيها)ى اول و دوم هـر دو بـه كـلمـه (اخرة ) برمى گردد. و كلمه (تشتهى ) مضارع از مصدر (اشتهاء) است. و اصل آن نيز كلمه (شهوت) است كه به معناى از جا كنده شدن يكى از قـواى آدمـى بـطـرف خـواسـتـه اش مى باشد، خواسته اى كه از آن لذت مى برد، مانند شهوت طعام و نوشيدنى، و شهوت جنسى.

كـلمـه (تـدعـون ) در اصـل (تـدتـعـيون ) بر وزن (تفتعلون ) بود كه بر حسب قـواعـد عـلم صـرف ، بـه ايـن صـورت درآمـده. و ايـن كـلمـه از بـاب افـتعال از دعا است، و معنايش (تطلبون الدعوة ) مى باشد، يعنى طلب دعا مى كنيد. در نـتـيـجـه جـمـله دوم يـعـنـى جـمله (و لكم فيها ما تدعون ) دامنه شمولش وسيعتر از جمله اول، يـعنى جمله (لكم فيها ما تشتهى انفسكم ) است، چون شهوت طلب مخصوص است، و طـلب اعـم از آن اسـت.

و بنابراين، آيه شريفه به ايشان بشارت مى دهد به اينكه در آخـرت هر خير و لذتى را كه تصور بشود، و براى شهوتشان ممكن باشد كه اشتهاى آن كـنـد، دارا هـسـتـنـد، چـه از خـوردنيها و چه نوشيدنيها، و چه لذتهاى جنسى، و چه غير آن. بـلكه از اين هم وسيعتر و بالاتر دارند، و آن اين است كه هر چه را بخواهند بيش از آن را دارند، همچنان كه فرمود: (لهم ما يشاؤون فيها و لدينا مزيد)

تفسیر المیزان

سلام علیکم

اولا جسمانی بودن یا نبودن معاد ارتباطی به مساله بازگشت بسوی خدا ندارد که بگوییم چون خدا جسم نیست پس انسانها هم نباید جسم باشند. چنین سخنی به معنای اینست که ما مخلوق را از جنس خالق به حساب آوریم

ثانیا ابن سینا اگر چه نتوانست معاد جسمانی را عقلا" ثابت کند اما منکر آن نیست و از نظر شرعی آن را قبول دارد. همانطور که قبلا هم عرض شد در جاییکه علم کافی نباشد نمیتوان چیزی را عقلا" ثابت کرد. اما شما که بحثتان برون دینی است معاد روحانی را که عقل نمیتواند آن را ثابت کند قبول دارید اما معاد جسمانی را که یک بحث دینی و قرآنی است نمیپذیرید. این برای ما عجیب است!!!

دیگر اینکه توجه بفرمایید ما نمیگوییم شهوت آخرتی همان شهوت دنیوی است چیزی که ما به آن اعتقاد داریم همان خواسته های نفسانی است که در قرآن کریم از آن صحبت شده. اینها جزا و پاداش انسانهاست و به تصریح قرآن کریم نفسانی هستند و بقول شما با خداخواهی در تضادند. شما نمیتوانید ثابت کنید "تشتهی انفسکم " ی که قرآن فرموده هم استعاره است.

ضمنا شما هرجا که مجبور باشید میگویید بحث ما برون دینی است و به قرآن کاری نداریم اما هرجا که مجبور باشید برای خود قرآن را تفسیر کرده و میگویید اینها استعاره است. بالاخره ما متوجه نشدیم شما قرآن را قبول دارید یا ندارید؟

معاد روحانی در نظر تمام فیلسوفان اسلامی عقلا ثابت شده
اما معاد جسمانی تعبدی پذیرفته شده و هیچ راه اثبات عقلی ندارد

البته منظور از روش عقلی تعبد عقلی نیست

واما اینکه میگویید شهوت آخرت اشتهای دنیایی نیست...
همین کافی است برای رهنمون شدن به مسله تشبیه و استعاره

و در آخر اینکه حرف بنده ارتباطی با قبول یا قبول نداشتن قرآن ندارد
بحث مربوط به تفسیر عقلی آیات است که بین حکما از ابتدا اختلاف بوده..

[FONT=arial]

[FONT=arial](و لكـم فـيـهـا مـا تـشـتـهـى انـفسكم و لكم فيها ما تدعون ) - ضمير در (فيها)ى اول و دوم هـر دو بـه كـلمـه (اخرة ) برمى گردد. و كلمه (تشتهى ) مضارع از مصدر (اشتهاء) است. و اصل آن نيز كلمه (شهوت) است كه به معناى از جا كنده شدن يكى از قـواى آدمـى بـطـرف خـواسـتـه اش مى باشد، خواسته اى كه از آن لذت مى برد، مانند شهوت طعام و نوشيدنى، و شهوت جنسى.

[FONT=arial]كـلمـه (تـدعـون ) در اصـل (تـدتـعـيون ) بر وزن (تفتعلون ) بود كه بر حسب قـواعـد عـلم صـرف ، بـه ايـن صـورت درآمـده. و ايـن كـلمـه از بـاب افـتعال از دعا است، و معنايش (تطلبون الدعوة ) مى باشد، يعنى طلب دعا مى كنيد. در نـتـيـجـه جـمـله دوم يـعـنـى جـمله (و لكم فيها ما تدعون ) دامنه شمولش وسيعتر از جمله اول، يـعنى جمله (لكم فيها ما تشتهى انفسكم ) است، چون شهوت طلب مخصوص است، و طـلب اعـم از آن اسـت.

و بنابراين، آيه شريفه به ايشان بشارت مى دهد به اينكه در آخـرت هر خير و لذتى را كه تصور بشود، و براى شهوتشان ممكن باشد كه اشتهاى آن كـنـد، دارا هـسـتـنـد، چـه از خـوردنيها و چه نوشيدنيها، و چه لذتهاى جنسى، و چه غير آن. بـلكه از اين هم وسيعتر و بالاتر دارند، و آن اين است كه هر چه را بخواهند بيش از آن را دارند، همچنان كه فرمود: (لهم ما يشاؤون فيها و لدينا مزيد)

تفسیر المیزان

لازمه این سخنان جسم داشتن نیست
بلکه برای اهل کنایه این سخنان ...رسیدن به همان کمال نهایی است
اما برای شخص دنیایی گریزی از این تمثیلات دنیا گونه نیست

سلام علیکم

معاد روحانی در نظر تمام فیلسوفان اسلامی عقلا ثابت شده

منظور ما نظر فیلسوفان اسلامی نبود. در نظر فلاسفه خیلی چیزها ثابت شده است که برای دیگران چه مسلمان چه غیر مسلمان ثابت نشده.....

منظور ما خود شما یا امثال شما بود. برای اثبات معاد روحانی نیاز است که انسان اول به روح اعتقاد داشته باشد.چرا کسانیکه به خدا اعتقاد ندارند نمیتوانند عقلا" به وجود روح پی ببرند؟

اما نظر علامه طباطبایی درباره معاد جسمانی روحانی:

[FONT=arial]علامه در بحث ضرورت حشر بدن می‌فرماید که[FONT=arial] حشر کامل است و اشیاء با تمام وجودشان محشور می‌شوند که انسان هم با بدنش حشری کامل خواهد داشت[FONT=arial] [FONT=arial black]...
[FONT=arial black]منبع


....ثانیا استاد مطهری ضمن آنکه خود، معاد اسفار را مغایر با معاد قرآنی می دانستند(معاد جسمانی به نقل از مجموعه آثار استاد مطهری) از علامه طباطبائی هم نقل می کنند که ما به معاد قرآن معتقدیم نه معاد اسفار. یکی از ناقلان این مطلب که خود از شاگردان استاد مطهری و در قید حیات می باشد، آیت الله آقای شیخ محمد تقی شریعتمدار است که در مدرسه مروی تدریس خارج فقه دارد و از بزرگان علمای تهران می باشد.


[FONT=arial]ثالثا مرحوم علامه طباطبائی در رساله معاد خود (الانسان بعد الدنیا) که سالهای پیش از ورود به قم مقدسه تالیف کرده، اصلا فصلی در الحاق بدن به ارواح اختصاص داده و تصریح به این امر می کنند ....
[FONT=arial]منبع



ايشان علي‌رغم پذيرش بيشتر آموزه‌هاي فلسفي حکمت متعاليه و تأثير دادن آنها بر تفسير آيات قرآن در بحث معاد جسماني، با نپذيرفتن نظرية صدرالمتألهين که بدن اخروي را مُنشَأ نفس و قائم به آن مي‌داند، اصل حرکت جوهري را همان‌گونه که در نفس مطرح است در بدن هم مطرح مي‌کند و تبييني ديگر از معاد جسماني ارائه مي‌دهد که مي‌توان آن را بر ديدگاه مدرس زنوزي تطبيق داد.
[FONT=arial]
منبع

ظاهرا در این بحث ما به یک نقطه اشتراک نخواهیم رسید و ادامه دادن بیمورد است

موفق باشید

[FONT=arial]مدرس زنوزی چگونه معاد جسمانی را تبیین و اثبات می کند/ معاد جسمانی ملاصدرا محدود به حیات برزخی است

[FONT=arial]یک استاد دانشگاه امام صادق(ع) با بیان اینکه بحث معاد جسمانی در میان حکما و فلاسفه اسلامی متداول بوده اما تاکنون کسی نتوانسته این بحث را به خوبی تبیین کند، گفت: آقاعلی مدرس زنوزی معاد جسمانی را به شکل دیگری اثبات می کند که به نظر می رسد بهترین تبیین معاد جسمانی تاکنون است.

[FONT=arial]به گزارش خبرنگار مهر، آیت الله سیدحسن مصطفوی، استاد دانشگاه امام صادق(ع) صبح امروز 18 دی ماه در نشست حکیم طهران در حوزه علمیه امام رضا(ع) با بیان اینکه بحث معاد جسمانی در میان حکما و فلاسفه اسلامی متداول بوده و از زمان شیخ الرئیس به این بحث پرداختند، گفت:

تاکنون کسی نتوانسته این بحث را به خوبی تبیین کند. آقاعلی مدرس زنوزی در کتابش در این باره می نویسد:

شیخ الرئیس می گوید معاد دو نوع است اگر موافق تجرد نفس باشیم که خیرات و ملکاتی را کسب می کند و با همانها محشور می شود. اما یک معادی است که بدن جسمانی دارد. آیا انسان با همین بدن محشور می شود؟ ابن سینا می گوید که کار عقل نیست که به این سؤال پاسخ دهد و یا معاد جسمانی را اثبات کند. شریعت اسلامی این موضوع را بیان کرده و ما طبق گفته های مولا و سید ما حضرت رسول(ص) این مسأله را تصدیق می کنیم و راهی غیر از این ندارد.

[FONT=arial]وی افزود: به دنبال فرمایش شیخ عده ای به تکاپو افتادند تا معاد جسمانی را اثبات کنند. معاد جسمانی را می توان از نظر عقلی اثبات کرد. آقا علی مدرس زنوزی می گوید: اولین کسی که سعی کرد معاد جسمانی را از طریق عقلی اثبات کنند محقق طوسی است.

شیخ طوسی می گوید معاد جسمانی که محال عقلی نیست. اگر محال عقلی بود شیخ آن را قبول نمی کرد. دین هم ضرورت وجود معاد جسمانی را تأیید می کند و وقتی امکان وقوع دارد، پس معاد جسمانی وجود دارد. شیخ طوسی معتقد است بدن دارای اجزای اصلی است که اجزای دیگر بر آن اضافه می شود. اجزای اصلی همان چیزی است که در روایات از آن تعبیر به «طینت» شده است.

[FONT=arial]این استاد فلسفه اسلامی در ادامه سخنانش تصریح کرد: خواجه نصیر به این مسأله اعتراض کرده که اصلا اجزای اصلی یعنی چه؟! بعد از آن دیگران آمدند خواستند این مسأله را تبیین و اثبات کنند، اما نتوانستند. برخی از متکلمین هم خواستند در این باره اظهار نظر کنند ولی نتوانستند این موضوع را اثبات کنند تا حدی گفتند تمام بدنهای انسانها که از بین می رود روز قیامت اجزایش جمع می شود و ارواح از عالم برزخ وارد این دنیا می شود و با هم ترکیب می شوند. اکثر علمای اهل سنت به این موضوع قائلند.

[FONT=arial]آیت الله مصطفوی با اشاره به اینکه آقاعلی مدرس زنوزی معتقد است معاد جسمانی ملاصدرا مربوط به عالم برزخ است و مربوط به قیامت و محشر نیست، تصریح کرد:

یعنی در واقع ملاصدرا حیات برزخی را اثبات کرده است، اما معاد جسمانی را اثبات نکرده است. ملاصدرا علی رغم همه زحمتی که کشیده و برهانهایی که اقامه کرده است نتوانسته حیات دنیوی معاد جسمانی را ثابت کند. ملاصدرا می فرماید در قرآن مجید آیاتی است که ابا دارد از تأویل، نمی توان آن را به عالم برزح تأویل کرد؛ مثل آیات مربوط به زنده شدن حضرت عزیر(ع).

[FONT=arial]وی با اشاره به اینکه تغییر لازمه عالم ماده است، تأکید کرد: مادی به ما هو مادی نمی توان تغییر نکند اما غذای حضرت عزیر بعد از 100 سال بدون تغییر مانده بود.

چگونه می توان این مسائل را تأویل کرد. یعنی در این عالم ماده، ما می توانیم ماده را طوری نگه داریم که تغییر در آن حاصل نشود. این آیه صریح قرآن است. پس اگر قیامت هم مادی باشد نباید تعجب کرد. فردی مقابل پیامبر(ص)، استخوان پوسیده ای را خرد می کند و می گوید چه کسی این را دوباره زنده می کند. این داستان در قرآن آمده است چه پاسخی به این درخواست داده شده است؟ همین استخوان را زنده می کند کسی که روز اول آن را آفرید.

[FONT=arial]این استاد فلسفه اسلامی در ادامه سخنانش بیان کرد: ملاصدرا می گوید آیاتی در قرآن است که نمی توان آنها را تأویل کرد و تصریح می کند که شاید موجودی در ورای عالم ماده باشد و این تغییر عالم ماده را نداشته باشد. تغییر و تبدیل ویژه عالم ماده نیست. ما چه کار داریم در مورد موضوعی که در دین به صراحت بیان شده، بحث عقلی کنیم و شاید اشتباه کنیم و خود را به گناه بیندازیم. آقاعلی مدرس زنوزی بحث معاد جسمانی را توضیح داده که کسی تا به حال این کار را نکرده بود اما با این وجود باز مشکلاتی دارد.

[FONT=arial]وی با بیان اهمیت علمی آقاعلی مدرس زنوزی اظهارداشت: مرکب دو نوع است: اعتباری و حقیقی. ترکیب بدن و نفس انسان ترکیب حقیقی است. بعد از آنکه نفس افاده شده در بدن تدبیر می کند. (ما اصلا نمی شناسیم که حقیقت نفس چیست؟! ما نفس را به خاطر صفاتش نامگذاری کردیم. نفس مدبر بدن است.) وقتی نفس از انسان جدا شد، آثار و اجزا و ملکات آن می ماند. وقتی صفات و آثار خیلی بالا باشد اصلا اجزا را سالم نگه می دارد.

خود آقاعلی مدرس می گوید: بدن شیخ صدوق را دیدم انگار که خواب بود و بدن کاملا سالم بود و حتی حنای روی دستش تازه بود. اجزا شوق و اشتیاق دارند که به بدن بپیوندند و همچنین این اشتیاق برای نفس نیز وجود دارد.


[FONT=arial]مصطفوی با بیان اینکه تغییر و تبدیل نیز همان حرکت است، گفت:حرکت اجزای بدن طوری است که به دنبال نفس می گردد. روز قیامت لحظه ای می رسد که همه اجزای ابدان در اثر حرکتها به نفس می رسند، لذا می فرماید: نفس به دنبال اجزا نمی آید بلکه اجزا به طرف نفس می روند. معادی که آقای مدرس زنوزی تبیین و اثبات کرده شاید معادی باشد که در دین اسلام آمده است. عقل ما این را درک می کند البته عقل بشری ممکن است اشتباه کند.

تو یه کتاب تاریخی خوندم که روایت داریم وقتی حضرت آدم هبوط کرد جوری از درد دوری بهشت گریه کرد که زیر چشمانش دو گودی مثل جوی آب بوجود اومد؟
حالا ببینید بهشت چیه؟

سلام علیکم

منظور ما نظر فیلسوفان اسلامی نبود. در نظر فلاسفه خیلی چیزها ثابت شده است که برای دیگران چه مسلمان چه غیر مسلمان ثابت نشده.....

منظور ما خود شما یا امثال شما بود. برای اثبات معاد روحانی نیاز است که انسان اول به روح اعتقاد داشته باشد.چرا کسانیکه به خدا اعتقاد ندارند نمیتوانند عقلا" به وجود روح پی ببرند؟

اما نظر علامه طباطبایی درباره معاد جسمانی روحانی:
[FONT=arial]
[FONT=arial]علامه در بحث ضرورت حشر بدن می‌فرماید که[FONT=arial] حشر کامل است و اشیاء با تمام وجودشان محشور می‌شوند که انسان هم با بدنش حشری کامل خواهد داشت[FONT=arial] [FONT=arial black]...
[FONT=arial black]منبع
[FONT=arial]
[FONT=arial]
....ثانیا استاد مطهری ضمن آنکه خود، معاد اسفار را مغایر با معاد قرآنی می دانستند(معاد جسمانی به نقل از مجموعه آثار استاد مطهری) از علامه طباطبائی هم نقل می کنند که ما به معاد قرآن معتقدیم نه معاد اسفار. یکی از ناقلان این مطلب که خود از شاگردان استاد مطهری و در قید حیات می باشد، آیت الله آقای شیخ محمد تقی شریعتمدار است که در مدرسه مروی تدریس خارج فقه دارد و از بزرگان علمای تهران می باشد.
[FONT=arial]

[FONT=arial]ثالثا مرحوم علامه طباطبائی در رساله معاد خود (الانسان بعد الدنیا) که سالهای پیش از ورود به قم مقدسه تالیف کرده، اصلا فصلی در الحاق بدن به ارواح اختصاص داده و تصریح به این امر می کنند ....
[FONT=arial]منبع
[FONT=arial]

[FONT=arial]
ايشان علي‌رغم پذيرش بيشتر آموزه‌هاي فلسفي حکمت متعاليه و تأثير دادن آنها بر تفسير آيات قرآن در بحث معاد جسماني، با نپذيرفتن نظرية صدرالمتألهين که بدن اخروي را مُنشَأ نفس و قائم به آن مي‌داند، اصل حرکت جوهري را همان‌گونه که در نفس مطرح است در بدن هم مطرح مي‌کند و تبييني ديگر از معاد جسماني ارائه مي‌دهد که مي‌توان آن را بر ديدگاه مدرس زنوزي تطبيق داد.
[FONT=arial]
منبع

ظاهرا در این بحث ما به یک نقطه اشتراک نخواهیم رسید و ادامه دادن بیمورد است

موفق باشید

ممنون از مطالب خوبتون
اما بحث ما در این تاپیک در مورد چگونگی لذت در بهشت است
وقتی به شبهات این موضوع پاسخ نمیدهید ناخودآگاه بحث به سمت کیفیت معاد میرود

سوال اینه که قرب الهی چگونه با شهوت قابل جمع است؟
اگر میفرمایید همانطور که در دنیا جمع شده
در جواب گفته میشود که در دنیا شهوت تعدیل و محدود شده و اساسا نگاه دین به آن ابزاری و مقدمی است و اینکه در دنیا لذت طلبی صرف، هیچ وقت جواز نداشته که شما بخواهید بهشت را هم اینگونه توجیه کنید

ما نمی تونیم از یه طرف بگیم هرچی بخوایی توی بهشت هست بعد از طرف دیگه بگیم البته فرد بهشتی جز چیز درست(خدا) چیز دیگر نمیخواهد..!

چرا که اگر انسان جز حق چیزی نخواست آن هم در عالمی که ذاتا و ضرورتا به نکاح و اکل و شرب نیازی نیست لازم می آید که جز قوای عقلی دیگر قوا تعطیل شوند چراکه قرب خدا فقط مربوط به عقل است

شما به جای دفاع از معاد جسمانی این شبهات را پاسخ عقلی بفرمایید
تا به حال که به نحوی از پاسخ فرار کرده اید

باتشکر

ممنون از مطالب خوبتون
اما بحث ما در این تاپیک در مورد چگونگی لذت در بهشت است
وقتی به شبهات این موضوع پاسخ نمیدهید ناخودآگاه بحث به سمت کیفیت معاد میرود

سوال اینه که قرب الهی چگونه با شهوت قابل جمع است؟
اگر میفرمایید همانطور که در دنیا جمع شده
در جواب گفته میشود که در دنیا شهوت تعدیل و محدود شده و اساسا نگاه دین به آن ابزاری و مقدمی است و اینکه در دنیا لذت طلبی صرف، هیچ وقت جواز نداشته که شما بخواهید بهشت را هم اینگونه توجیه کنید

ما نمی تونیم از یه طرف بگیم هرچی بخوایی توی بهشت هست بعد از طرف دیگه بگیم البته فرد بهشتی جز چیز درست(خدا) چیز دیگر نمیخواهد..!

چرا که اگر انسان جز حق چیزی نخواست آن هم در عالمی که ذاتا و ضرورتا به نکاح و اکل و شرب نیازی نیست لازم می آید که جز قوای عقلی دیگر قوا تعطیل شوند چراکه قرب خدا فقط مربوط به عقل است

شما به جای دفاع از معاد جسمانی این شبهات را پاسخ عقلی بفرمایید
تا به حال که به نحوی از پاسخ فرار کرده اید

باتشکر

سلام علیکم

شما لازم است برای شبهاتتون منبع دینی بیاورید. یعنی بگویید طبق این آیه ، طبق این حدیث در بهشت هیچ لذتی وجود نداره و بهشت صرفا قرب به خداست. بعد برای این تناقض دنبال پاسخ باشید.

مگر هر چیزی که هر کسی طبق عقل خودش به دین میچسباند صحیح است که پاسخ داشته باشد؟

ممنون

سلام علیکم

شما لازم است برای شبهاتتون منبع دینی بیاورید. یعنی بگویید طبق این آیه ، طبق این حدیث در بهشت هیچ لذتی وجود نداره و بهشت صرفا قرب به خداست. بعد برای این تناقض دنبال پاسخ باشید.

مگر هر چیزی که هر کسی طبق عقل خودش به دین میچسباند صحیح است که پاسخ داشته باشد؟


ممنون

عجب

یه دفه بفرمایید سوال ممنوع دیگه...

کدوم از سوالات این سایت اول در دین بوده...
این حرفتون واقعا ازون حرفا بود

موفق باشید

عجب

یه دفه بفرمایید سوال ممنوع دیگه...

کدوم از سوالات این سایت اول در دین بوده...
این حرفتون واقعا ازون حرفا بود

موفق باشید



مشخصه شما به هرصورت میخواهید ثابت کنید که سوالتان هیچ پاسخی نگرفته ...

عرض شد اگر تناقضی در آیات و روایات میبینید بفرمایید...


در غیر اینصورت فکر نکنید که توانسته اید چیزی را ثابت کنید به همان دلیلی که عقل نمیتواند هرچیزی را ثابت کند

با اینحال شما فکر کنید پیروزمندانه از این تاپیک بیرون آمده اید و توانستید ثابت کنید بهشت که بعنوان جایزه افراد باایمان در نظر گرفته شده هیچ جاذبه ی نفسانی ندارد و فقط و فقط عقلانیست و عبادت و فرمانبرداری و بندگی و بردگی است...


حالا ما از شما میپرسیم:

عقل میگوید ، هستی نباید وجود داشته باشد. چون هیچ چیزی نمیتواند خودبخود بوجود آید


شما چطور میتوانید ثابت کنید که هستی میتواند وجود داشته باشد؟؟؟؟؟؟؟؟

در حقیقت باید ثابت کنید که از نظر عقلانی میشود خالقی باشد که خود بدون نیاز به خالق دیگری بوجود آمده باشد.

توجه بفرمایید اگر برای این شبهه پاسخی بود هیچ کسی نمیتوانست منکر خدا شود.

توضیح اینکه اگر بعضی از افراد میپذیرند به این دلیل است که عقل در اینجا مجبور است تسلیم شودچون در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته دلیل میاورد که تسلسل باطل است و باید آغازی داشته باشد

ولی از اصل ، این مساله را که چیزی خودبخود بوجود آید یا اینکه همیشه بوده باشد و خود هیچ آغازی نداشته باشد را نمیتواند ثابت کند.



و این دقیقا مانند شبهه شماست با این تفاوت که شما نمیتوانید منکر آن شوید و چون هستی وجود دارد نمیتوانید بگویید چون از نظر عقلانی چنین چیزی محال است پس هیچ چیزی نباید وجود داشته باشد، ولی در خصوص شبهه ای که مطرح کرده اید

به سادگی میتوانید منکر آن (وجود لذت در بهشت) شوید به این دلیل که بهشت از امور غیبی است و قابل دسترسی نیست


مشخصه شما به هرصورت میخواهید ثابت کنید که سوالتان هیچ پاسخی نگرفته ...

عرض شد اگر تناقضی در آیات و روایات میبینید بفرمایید...


در غیر اینصورت فکر نکنید که توانسته اید چیزی را ثابت کنید به همان دلیلی که عقل نمیتواند هرچیزی را ثابت کند

با اینحال شما فکر کنید پیروزمندانه از این تاپیک بیرون آمده اید و توانستید ثابت کنید بهشت که بعنوان جایزه افراد باایمان در نظر گرفته شده هیچ جاذبه ی نفسانی ندارد و فقط و فقط عقلانیست و عبادت و فرمانبرداری و بندگی و بردگی است...


حالا ما از شما میپرسیم:

عقل میگوید ، هستی نباید وجود داشته باشد. چون هیچ چیزی نمیتواند خودبخود بوجود آید


شما چطور میتوانید ثابت کنید که هستی میتواند وجود داشته باشد؟؟؟؟؟؟؟؟

در حقیقت باید ثابت کنید که از نظر عقلانی میشود خالقی باشد که خود بدون نیاز به خالق دیگری بوجود آمده باشد.

توجه بفرمایید اگر برای این شبهه پاسخی بود هیچ کسی نمیتوانست منکر خدا شود.

توضیح اینکه اگر بعضی از افراد میپذیرند به این دلیل است که عقل در اینجا مجبور است تسلیم شودچون در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته دلیل میاورد که تسلسل باطل است و باید آغازی داشته باشد

ولی از اصل ، این مساله را که چیزی خودبخود بوجود آید یا اینکه همیشه بوده باشد و خود هیچ آغازی نداشته باشد را نمیتواند ثابت کند.



و این دقیقا مانند شبهه شماست با این تفاوت که شما نمیتوانید منکر آن شوید و چون هستی وجود دارد نمیتوانید بگویید چون از نظر عقلانی چنین چیزی محال است پس هیچ چیزی نباید وجود داشته باشد، ولی در خصوص شبهه ای که مطرح کرده اید

به سادگی میتوانید منکر آن (وجود لذت در بهشت) شوید به این دلیل که بهشت از امور غیبی است و قابل دسترسی نیست

تا اونجایی که بنده اطلاع دارم این فقط درمورد ذات خداست که امر شده ایم سوال نکنیم ...
اما شما این مطلبو دارید به خیلی چیزهای دیگه تعمیم میدهید..!!!

این تفکر شماست که بنده به دنبال مخدوش کردن مفهوم بهشت هستم...

شما یا توانایی و علم پاسخ دارید یا خیر
اگر این توانایی را ندارید...درست نیست که به روانشناسی و اهداف احتمالی پشت سوال بپردازید
بهتر بود که به دنبال حل شبهه میرفتید

باز هم تشکر
یاحق

تا اونجایی که بنده اطلاع دارم این فقط درمورد ذات خداست که امر شده ایم سوال نکنیم ...
اما شما این مطلبو دارید به خیلی چیزهای دیگه تعمیم میدهید..!!!

این تفکر شماست که بنده به دنبال مخدوش کردن مفهوم بهشت هستم...

شما یا توانایی و علم پاسخ دارید یا خیر
اگر این توانایی را ندارید...درست نیست که به روانشناسی و اهداف احتمالی پشت سوال بپردازید
بهتر بود که به دنبال حل شبهه میرفتید

باز هم تشکر
یاحق

جناب ملاعلی شما خیلی زیرکانه از سوالات و پاسخهای ما شانه خالی میکنید. اینکار غیر از اینکه هر چه بیشتر شما را در وادی سرگردانی گم کند هیچ سودی ندارد.

چرا گفتند در ذات خدا نباید تفکر کرد؟ به این دلیل که عقل انسان به خیلی چیزها نمیرسد من جمله ذات الهی، چون دانشش بسیار اندک است . وقتی هم که در ذات خدا تعمق کرد ممکن است گمراه شود. فماذا بعدالحق الاالضلال؟ (اين است‏ خدا پروردگار حقيقى شما و بعد از حقيقت جز گمراهى چيست ؟)

اما وقتی ایمان آورد دیگر مغرور عقل ناقصش نمیشود.

حالا شما این سوال را قابل اشکال میدانید ایرادی ندارد. سوال دیگری را پاسخ دهید

عقل و علم بشری میگوید همانطور که نیاکان همه موجودات زنده با هم مشترک بوده اند پس انسان هم نباید بطور جداگانه و مستقل بوجود آمده باشد. شما چرا عقل خود را کنار گذاشته اید و به یک سری روایت که معلوم نیست صحیح باشد اعتماد کرده اید؟

ضمنا اگر پاسخهای ما برای شما کافی نبوده دلیل نمیشود که اتهام نداشتن توانایی و روانشناسی اهداف پشت سوال بزنید.

اگر هم صحبتی با بنده برایتان اینقدر سنگین است که مرتب از پاسخ دادن به صحبتهای ما فرار میکنید بفرمایید تا دیگر ادامه ندهم.

باز هم ممنون

شما یا توانایی و علم پاسخ دارید یا خیر
اگر این توانایی را ندارید...درست نیست که به روانشناسی و اهداف احتمالی پشت سوال بپردازید
بهتر بود که به دنبال حل شبهه میرفتید


نکته بعدی اینکه در پستهای قبلی پاسختان را دادیم اما شما مرتبا طفره رفتید و با وجود اینکه هیچ یک از پاسخها را نتوانستید نقد کنید فقط شبهه خود را مطرح کردید.

در کجا بحث و مناظره به نفع طرفی است که نتوانسته پاسخها را نقد کند که شما دومینش باشید؟

جناب ملاعلی شما خیلی زیرکانه از سوالات و پاسخهای ما شانه خالی میکنید. اینکار غیر از اینکه هر چه بیشتر شما را در وادی سرگردانی گم کند هیچ سودی ندارد.

چرا گفتند در ذات خدا نباید تفکر کرد؟ به این دلیل که عقل انسان به خیلی چیزها نمیرسد من جمله ذات الهی، چون دانشش بسیار اندک است . وقتی هم که در ذات خدا تعمق کرد ممکن است گمراه شود. فماذا بعدالحق الاالضلال؟ (اين است‏ خدا پروردگار حقيقى شما و بعد از حقيقت جز گمراهى چيست ؟)

اما وقتی ایمان آورد دیگر مغرور عقل ناقصش نمیشود.

حالا شما این سوال را قابل اشکال میدانید ایرادی ندارد. سوال دیگری را پاسخ دهید

عقل و علم بشری میگوید همانطور که نیاکان همه موجودات زنده با هم مشترک بوده اند پس انسان هم نباید بطور جداگانه و مستقل بوجود آمده باشد. شما چرا عقل خود را کنار گذاشته اید و به یک سری روایت که معلوم نیست صحیح باشد اعتماد کرده اید؟

ضمنا اگر پاسخهای ما برای شما کافی نبوده دلیل نمیشود که اتهام نداشتن توانایی و روانشناسی اهداف پشت سوال بزنید.

اگر هم صحبتی با بنده برایتان اینقدر سنگین است که مرتب از پاسخ دادن به صحبتهای ما فرار میکنید بفرمایید تا دیگر ادامه ندهم.

باز هم ممنون

بله اگر برای سوالات طرح شده پاسخی ندارید ادامه ندهید بهتر است

اگر هم به زعم خود پاسخ داده اید و این بنده هستم که طفره میروم... واگزارید به خدا...
اما این حقو ندارید که اگه من از پاسختون قانع نشدم بحث به جای دیگری ببرید
این خلاف رسم و ادب همه جای دنیاست که به جای پاسخ به سوال به روانشناسی سوال کننده بپردازیم...!
در ادیان هم چنین چیزی پذیرفته شده نیست...

در ضمن سعی کنید برهانی سخن بگویید
بافونت درشت سخن گفتن برهان نیست

و مطلب آخر اینکه جواب سوال شمارو نمیدونم...
اما این حق دونستن شما رو منتفی نمیکنه

یاحق

بله اگر برای سوالات طرح شده پاسخی ندارید ادامه ندهید بهتر است

اگر هم به زعم خود پاسخ داده اید و این بنده هستم که طفره میروم... واگزارید به خدا...
اما این حقو ندارید که اگه من از پاسختون قانع نشدم بحث به جای دیگری ببرید
این خلاف رسم و ادب همه جای دنیاست که به جای پاسخ به سوال به روانشناسی سوال کننده بپردازیم...!
در ادیان هم چنین چیزی پذیرفته شده نیست...

در ضمن سعی کنید برهانی سخن بگویید
بافونت درشت سخن گفتن برهان نیست

و مطلب آخر اینکه جواب سوال شمارو نمیدونم...
اما این حق دونستن شما رو منتفی نمیکنه

یاحق



1- اینکه پاسخ داشتیم که وارد بحث شدیم. این دلایل که آوردید یک سری بافته های ذهنی خود شماست که به دین چسباندی برایش هم هیچ دلیل و مدرکی نداری. ما میگیم نره شما میگی بدوش.

2- مگه خصومت شخصی هست که به خدا واگذاریم. میخواهیم نتیجه بگیریم. مگر قصد شما چیز دیگری هست؟ اگر قانع نشدید لازم است بتوانید قانع کنید. ما که بیکار نیستیم وقت بگذاریم که بی هیچ نتیجه ای کنار بکشیم

3- بحث به جای بی ربطی کشیده نشد. شما نتوانستید پاسخهای ما را جواب بدهید وقتی نتوانستید جواب بدهید مشخصه که باید دلیلش ریشه یابی شود.

4- روانشناسی چیزیست که شما اسمش را میگذارید وگرنه چیزی که از همان پست اولی که در این تاپیک زدید استشمام میشد این بود که میخواهید بگویید خداوند انسانها را به اینهمه درد و رنج و سختیها انداخته تا سرانجام بردگی اش را بکنند . پس مردم حق دارند که زیر بار نروند. اگر شما بی پرده این حرف را نزدید در لابلای صحبتهایتان میشد به این موضوع پی برد...

5- دقیقا همان چیزی که ادیان الهی را به انحراف کشانده همین افراطیگری ها در دین بوده. رهبانیت چیزی است که مسیحیان به دین چسباندند و مردم را از دین بیزار کردند تا جاییکه راهبانشان هم به خود حق آلوده شدن به هر گناهی را دادند. یهودیان هم هیچ کس را غیر از خودشان قبول نداشتند (مثل بعضی از به ظاهر عرفای ما) و همه را گناهکار و اهل جهنم میدانستند و سورانده شدن در آتش را برای مدت اندکی مخصوص خودشان میدانستند....

6- ما برهانی هم سخن گفتیم اما شما به سادگی نادیده گرفتید و بحث را طولانی کردید با فونت درشت صحبت میکنیم که لااقل بعضی از حرفا گم نشه

حق به همراهتان



1- اینکه پاسخ داشتیم که وارد بحث شدیم. این دلایل که آوردید یک سری بافته های ذهنی خود شماست که به دین چسباندی برایش هم هیچ دلیل و مدرکی نداری. ما میگیم نره شما میگی بدوش.

2- مگه خصومت شخصی هست که به خدا واگذاریم. میخواهیم نتیجه بگیریم. مگر قصد شما چیز دیگری هست؟ اگر قانع نشدید لازم است بتوانید قانع کنید. ما که بیکار نیستیم وقت بگذاریم که بی هیچ نتیجه ای کنار بکشیم

3- بحث به جای بی ربطی کشیده نشد. شما نتوانستید پاسخهای ما را جواب بدهید وقتی نتوانستید جواب بدهید مشخصه که باید دلیلش ریشه یابی شود.

4- روانشناسی چیزیست که شما اسمش را میگذارید وگرنه چیزی که از همان پست اولی که در این تاپیک زدید استشمام میشد این بود که میخواهید بگویید خداوند انسانها را به اینهمه درد و رنج و سختیها انداخته تا سرانجام بردگی اش را بکنند . پس مردم حق دارند که زیر بار نروند. اگر شما بی پرده این حرف را نزدید در لابلای صحبتهایتان میشد به این موضوع پی برد...

5- دقیقا همان چیزی که ادیان الهی را به انحراف کشانده همین افراطیگری ها در دین بوده. رهبانیت چیزی است که مسیحیان به دین چسباندند و مردم را از دین بیزار کردند تا جاییکه راهبانشان هم به خود حق آلوده شدن به هر گناهی را دادند. یهودیان هم هیچ کس را غیر از خودشان قبول نداشتند (مثل بعضی از به ظاهر عرفای ما) و همه را گناهکار و اهل جهنم میدانستند و سورانده شدن در آتش را برای مدت اندکی مخصوص خودشان میدانستند....

6- ما برهانی هم سخن گفتیم اما شما به سادگی نادیده گرفتید و بحث را طولانی کردید با فونت درشت صحبت میکنیم که لااقل بعضی از حرفا گم نشه

حق به همراهتان

اینکه لذت های بهشت روحانی و عقلیه ... کجاش یعنی بردگی و بندگی؟!
لذت حقیقی لذت عقلی است که ظاهرا با مزاج شما هم سازگار نیست
به قول غزالی لذت نظر به وجه الله در برابر لذت حوری
مانند لذت پادشاهی عالم در مقابل لذت بازی با گنجشک است

در ضمن من چیزی رو به دین نچسبوندم
شبهاتی در مورد بهشت داشتم
و هنوز پاسخ قانع کننده ایی دریافت نکرده ام
بدهکار هم شدم؟؟؟!!!
جالبه

برای اینکه بیشتر با سطح سوال من اشنا بشید
پیشنهاد میکنم تاپیک بهشت از منظر علامه حسن زاده آملی را مطالعه بفرمایید

یاحق


لذت حقیقی لذت عقلی است که ظاهرا با مزاج شما هم سازگار نیست
به قول غزالی لذت نظر به وجه الله در برابر لذت حوری
مانند لذت پادشاهی عالم در مقابل لذت بازی با گنجشک است

در ضمن من چیزی رو به دین نچسبوندم
شبهاتی در مورد بهشت داشتم
و هنوز پاسخ قانع کننده ایی دریافت نکرده ام
بدهکار هم شدم؟؟؟!!!
جالبه

برای اینکه بیشتر با سطح سوال من اشنا بشید
پیشنهاد میکنم تاپیک بهشت از منظر علامه حسن زاده آملی را مطالعه بفرمایید

یاحق

سلام

از این پاسخهایتان چنین برمیاید که اصلا جوابهای ما را نمیخوانید...

غزالی نعمت حوری را در مقام مقایسه با لذت نظر به وجه الله ناچیز دانسته نه اینکه آن را بکل رد کند

درمورد تاپیک علامه حسن زاده هم آنجا بحث درباره چگونگی دستیابی اولیای الهی به لذات و خواسته های نفسانی در بهشت است نه نفی کلی آن....

اولا علامه وجود نعمات بهشتی مثل حوری را قبول دارند و نگفته اند که اینها استعاره است و وجود ندارد. ثانیا خود علامه هم درباره مادی نبودن بهشت به صراحت نظری نداده اند و فرموده اند از کجا معلوم که مادی باشد؟ ما هم که نگفتیم مادی است گفتیم جسمانی است...

بطور خلاصه آن تاپیک میگوید که وقتی ولی خدا در بهشت به یک میوه یا یک حوری میل پیدا میکند،(لهم مایشاءون فیها) (ولکم فیها ما تشتهی انفسکم ولکم فیها ماتدعون)این میوه و یا این حوری به دست خودش بوجود میاید نه اینکه قبلا برایش ساخته شده باشد و در بهشت به او داده شود..

حقیقت آن حوری و چیزی که باعث خلقت او میشود همین ملکات نفسانی است که انسان در دنیا در جهت رضای خدا کسب کرده ، پس برای ولی خدا رسیدن به ظاهر آن نعمت مقصود نیست آنچه که مقصود اوست همان کمال معنوی و رسیدن به رضوان و رضای الهیست ...

ضمنا اعمال انسانها در آخرت زنده شده و بصوت موجود زنده مثل جوان خوش سیما یا حوری و یا حیوانات ظهور پیدا میکنند. اینها با اینکه روحانی اند به این صورتها تجسم پیدا میکنند. تجسم پیدا میکنند یعنی مجسم میشوند یعنی بصورت جسم ظاهر میشوند.

ما در همین دنیا هم تجسم اعمال را به صورتهای مختلفی داریم.

مثلا کارهایی که باعث میشود به انسان نعمتی برسد یا کارهایی که باعث میشود درد یا بلایی به سر انسان بیاید...

از آنجا که شما از بحث با ما رضایت ندارید ادامه نمیدم

موفق باشید

سلام و تشکر

خیر
بنده منظورم لذات مادی است نه وجود ماده در آخرت..!
در همین دنیا هم لذات مجردند و منتسب به قوه خیالند

سوال اینه که خب چرا این سیر ادامه ندارد؟ کسی که ملکاتش لذات محسوس است خب باید در برزخ چنین لذاتی را انشاکند دیگه!

یک پاسخ اینه که این لذات فقط مربوط به دنیاست چه برای مومن و چه برای غیر مومن و با مرگ انسان برای همیشه از این لذات قطع میشود و عذاب برزخ همین است منتها کسانی که عمل صالح داشته اند به واسطه نور آن اعمال یواش یواش و شاید بعد از قرنهای ربوبی به لذات حقیقی و عقلی خو میگیرند و به آرامش ابدی میرسند
در این صورت دو عالم بیشتر نداریم 1- مادی با لذات و الم محسوس که دنیاست و فانی میشود
2- عالم عقلی با لذات و الم عقلی

پاسخ شما چیست؟
با سلام خدمت شما دوست گرامی
عید فاطمی تان مبارک
بارها و بارها بلکه شاید به سه رقمی رسیده باشد که عرض می کنم لذات مادی با لذات جسمانی یکی نیست ماده مخصوص دنیاست ولی هر نشئه ای برای خود جسم متناسب با خود دارد و لذات جسمانی وجود دارد.
و این که روح نمی تواند لذات مادی را انشاء کند برای این است که برزخ دیگر نشئه ماده نیست بلکه لذات جسمانی محسوس متناسب با همان جسم است مثلا جسم مادی زمینی هرگاه از غذا ها استفاده کند بعد باید قضای حاجت کند و مکافات های خاص خود را دارد اما جسم برزخی و حشری این گونه است که فضولات ندارد و هر چه بخورند و بیاشامند اذیتی در کار نیست و این برخلاف جسم مادی دنیایی است پس درک حسی هست ولی ماده نیست .
به نظر کمی دقت نیاز دارد تا این همه پست پدید نیاید.

سلام

از این پاسخهایتان چنین برمیاید که اصلا جوابهای ما را نمیخوانید...

غزالی نعمت حوری را در مقام مقایسه با لذت نظر به وجه الله ناچیز دانسته نه اینکه آن را بکل رد کند

درمورد تاپیک علامه حسن زاده هم آنجا بحث درباره چگونگی دستیابی اولیای الهی به لذات و خواسته های نفسانی در بهشت است نه نفی کلی آن....

اولا علامه وجود نعمات بهشتی مثل حوری را قبول دارند و نگفته اند که اینها استعاره است و وجود ندارد. ثانیا خود علامه هم درباره مادی نبودن بهشت به صراحت نظری نداده اند و فرموده اند از کجا معلوم که مادی باشد؟ ما هم که نگفتیم مادی است گفتیم جسمانی است...

بطور خلاصه آن تاپیک میگوید که وقتی ولی خدا در بهشت به یک میوه یا یک حوری میل پیدا میکند،(لهم مایشاءون فیها) (ولکم فیها ما تشتهی انفسکم ولکم فیها ماتدعون)این میوه و یا این حوری به دست خودش بوجود میاید نه اینکه قبلا برایش ساخته شده باشد و در بهشت به او داده شود..

حقیقت آن حوری و چیزی که باعث خلقت او میشود همین ملکات نفسانی است که انسان در دنیا در جهت رضای خدا کسب کرده ، پس برای ولی خدا رسیدن به ظاهر آن نعمت مقصود نیست آنچه که مقصود اوست همان کمال معنوی و رسیدن به رضوان و رضای الهیست ...

شما هم اصلا به عرایض بنده توجه نمیکنید
برای چندمین بار میگویم که فرض ما بر وجود لذات جسمانی در بهشت است
و سوال در مورد چگونگی آن؟

چرا در دنیا لذت طلبی بعنوان نیاز کاذب و غیر واقعی معرفی میشود ولی در بهشت این ایراد وارد نیست؟

شما به مهمترین بخش آن تاپیک اشاره ایی نکردید
اینکه لذت از نگاه علامه دو گونه است فاعلی و انفعالی...

من به دنبال پاسخ از این سنخم....
عقلی محض...

اما شما بحثو منحرف کردید...

اینکه نتیجه این تاپیک مخدوش شدن مفهوم بهشت میشه مشکل من نیست
مشکل ناتوانی شما ور پاسخ به سوال است
بگردید و پاسخ را پیدا کنید
تا اون نتیجه غیر دلخواهتون نه اینجا و نه جای دیگه گرفته نشه

یاحق


با سلام خدمت شما دوست گرامی
عید فاطمی تان مبارک
بارها و بارها بلکه شاید به سه رقمی رسیده باشد که عرض می کنم لذات مادی با لذات جسمانی یکی نیست ماده مخصوص دنیاست ولی هر نشئه ای برای خود جسم متناسب با خود دارد و لذات جسمانی وجود دارد.
و این که روح نمی تواند لذات مادی را انشاء کند برای این است که برزخ دیگر نشئه ماده نیست بلکه لذات جسمانی محسوس متناسب با همان جسم است مثلا جسم مادی زمینی هرگاه از غذا ها استفاده کند بعد باید قضای حاجت کند و مکافات های خاص خود را دارد اما جسم برزخی و حشری این گونه است که فضولات ندارد و هر چه بخورند و بیاشامند اذیتی در کار نیست و این برخلاف جسم مادی دنیایی است پس درک حسی هست ولی ماده نیست .
به نظر کمی دقت نیاز دارد تا این همه پست پدید نیاید.

سلام عید شماهم مبارک

منظور بنده هم لذات جسمانی است نه مادی
سوال اینه که اگه بعد از مرگ هم لذات جسمانی خیالی وجود دارد
چرا باید با کنار رفتن ماده شخص ماده طلب در عذاب باشد؟چرا که تمام آن لذات را میتواند در عالم خیال داشته باشد مثل خیلی از لذاتی که ما در خواب می بریم..

آن سخن ملاصدرا در پست های پیشین با سخن ابن سینا مطابق است که دو عالم بیشتر نداریم مادی و عقلی...

که با این تعریف معنای عذاب برزخی میشود جدایی از محسوسات و مانوس نبودن با معقولات.. که اکثر مردم اینگونه اند یعنی با عالم عقلی بیگانه اند لذا بعد از مرگ در غربتند

در ثانی اگر بعد از مرگ هم باز خیر و شر آدمی محسوس است پس دین به چه چیزی دعوت کرده؟؟؟؟
به تداوم دنیا دعوت کرده؟؟؟؟اینکه ترک لذت کنیم تا لذاتمان محفوظ باشد؟
یا به قرب الهی دعوت کرده؟
اگه به قرب خدا دعوت کرده پس آیات بهشت میشود تمثیل و مجاز

چون نمیشود از یه طرف بگوییم که در بهشت هرچه بخواهیی هست و از طرف دیگر بگوییم که البته فرد بهشتی هرچیزی نمی خواهد و نهایتا اینکه جز خدا نمی خواهد

چرا که لازمه این سخن اگر تاملی کنید این است که لذات نفسانی منتفی شود و جز ذکر و تقدیس چیز دیگر در بهشت نباشد

و عقلا هم جز این نیست.
یعنی اگر پاداش خدا محسوس بود در همین دنیا میداد
لیکن اگر پاداش و سعادت حقیقی همان قرب الهی و در جوار حضرت حق بودن است که در یک دل دو کس جای نگیرد

یا خود یا خدا

لذا در داری که دار بقاست و منزل قرب ، اداره بطن و فرج جز تمثیل و تشبیه چه وجه دیگردی دارد؟؟؟؟

شما هم اصلا به عرایض بنده توجه نمیکنید
برای چندمین بار میگویم که فرض ما بر وجود لذات جسمانی در بهشت است
و سوال در مورد چگونگی آن؟

چرا در دنیا لذت طلبی بعنوان نیاز کاذب و غیر واقعی معرفی میشود ولی در بهشت این ایراد وارد نیست؟

شما به مهمترین بخش آن تاپیک اشاره ایی نکردید
اینکه لذت از نگاه علامه دو گونه است فاعلی و انفعالی...

من به دنبال پاسخ از این سنخم....
عقلی محض...

اما شما بحثو منحرف کردید...

اینکه نتیجه این تاپیک مخدوش شدن مفهوم بهشت میشه مشکل من نیست
مشکل ناتوانی شما ور پاسخ به سوال است
بگردید و پاسخ را پیدا کنید
تا اون نتیجه غیر دلخواهتون نه اینجا و نه جای دیگه گرفته نشه

یاحق

ببینید جناب شما متوجه صحبتهای ما نمیشید مشکل خودتان هست ولی لازمه این جمله اتون را با قرآن و حدیث ثابت کنید بعد بنشینید قرآن را برای خودتان تفسیر کنید

چرا در دنیا لذت طلبی بعنوان نیاز کاذب و غیر واقعی معرفی میشود ولی در بهشت این ایراد وارد نیست؟

در کجای قرآن یا در کدام حدیث آمده است نیازهای انسان که در درونشان لذت نهفته است، کاذب است؟

دین اسلام نیاز را کاذب نمیداند ، زیاده طلبی را کاذب میداند.

ببینید جناب شما متوجه صحبتهای ما نمیشید مشکل خودتان هست ولی لازمه این جمله اتون را با قرآن و حدیث ثابت کنید بعد بنشینید قرآن را برای خودتان تفسیر کنید

در کجای قرآن یا در کدام حدیث آمده است نیازهای انسان که در درونشان لذت نهفته است، کاذب است؟

دین اسلام نیاز را کاذب نمیداند ، زیاده طلبی را کاذب میداند.

در قرآن صریحا امده که زندگی دنیا لهو ولعب است و اینکه اکثر مردم نمیفهمند
سوال من اینه آیا رسیدن به حور و قصور یعنی رشد و تعالی؟ این که همین دنیاست
اینکه همون لذات لهو و لعبه!
در اسلام داریم که آدم نباید با جتابت آشپزی کنه و امثالهم آیا این موارد کافی نیست که پی ببریم در نظر اسلام شهوت نقطه مقابل قرب الهی است؟؟؟

سوال اینه که اگه بعد از مرگ هم لذات جسمانی خیالی وجود دارد
چرا باید با کنار رفتن ماده شخص ماده طلب در عذاب باشد؟چرا که تمام آن لذات را میتواند در عالم خیال داشته باشد مثل خیلی از لذاتی که ما در خواب می بریم..

چوابش کاملا واضح است
چون فرد روح و جسم و خیالش در دنیا با مادیات گره خورده و غیر آن را نمی شناسد پس وقتی که از ماده تهی شد به خاطر علقه ای که به ماده دارد متعلق تعلقش مفقود است پس در رنج است و چون آن سرا جای ماده نیست و فرد هم جز لذت مادی هنری ندارد عذاب می کشد.
و تخیل لذت هم برایش سودی نمی بخشد چرا که دیگر ماده ای نیست که آن را تخیل کند (تخیل فرد مادی هم تخیل مادی است)
آن سخن ملاصدرا در پست های پیشین با سخن ابن سینا مطابق است که دو عالم بیشتر نداریم مادی و عقلی...

این مطلب گذشت که ملاصدرا بنا بر ذائقه متشرعین و آیات لذات محسوس را در بهشت قطعی می داند و کمکی به بحث شما نمی کند

در ثانی اگر بعد از مرگ هم باز خیر و شر آدمی محسوس است پس دین به چه چیزی دعوت کرده؟؟؟؟
به تداوم دنیا دعوت کرده؟؟؟؟

گفتم که مشکل شما این است که ماده را با جسمانیت یکی می دانید!!
تداوم دنیا نه! اما داوم لذات جسمانی و جسمانیت آری!
این را برای خود حل کنید بقیه چیز ها حل می شود.

اینکه ترک لذت کنیم تا لذاتمان محفوظ باشد؟
یا به قرب الهی دعوت کرده؟

ترک لذات حیوانی برای رسیدن به لذات انسانی.
ترک لذات منهی الهی برای رسیدن به لذات جایز الهی .
خیلی واضح است.
برای این که به این معنا راحت تر برسی دقت کن در لذات دنیایی که خدا آن را جایز شمرده و حتی ممدوح می داند.
که قبلا مفصلا مواردش را بیان کردیم.

چون نمیشود از یه طرف بگوییم که در بهشت هرچه بخواهیی هست و از طرف دیگر بگوییم که البته فرد بهشتی هرچیزی نمی خواهد و نهایتا اینکه جز خدا نمی خواهد

چرا که لازمه این سخن اگر تاملی کنید این است که لذات نفسانی منتفی شود و جز ذکر و تقدیس چیز دیگر در بهشت نباشد


اشتغال به لذات بهشتی عین تسبیح و تقدیس الهی است این راهی است که خود خدا قرار داده است. ولا غیر

لذا در داری که دار بقاست و منزل قرب ، اداره بطن و فرج جز تمثیل و تشبیه چه وجه دیگردی دارد؟؟؟؟

بعد از این همه توضیح!!!!!!!!!!!!!!!!!
عجب؟؟؟!!!


چوابش کاملا واضح است
چون فرد روح و جسم و خیالش در دنیا با مادیات گره خورده و غیر آن را نمی شناسد پس وقتی که از ماده تهی شد به خاطر علقه ای که به ماده دارد متعلق تعلقش مفقود است پس در رنج است و چون آن سرا جای ماده نیست و فرد هم جز لذت مادی هنری ندارد عذاب می کشد.
و تخیل لذت هم برایش سودی نمی بخشد چرا که دیگر ماده ای نیست که آن را تخیل کند (تخیل فرد مادی هم تخیل مادی است)

خب این ایراد به مومنینی هم که برای حور و قصور عبادت میکنند وارد است
چون تصور آنها از لذات بهشت مادی هست پس آنها هم بعد از مرگ باید در عذاب باشند

در ثانی این سخن که لذات شخص دنیاطلب مربوط به ماده است مردود است بلکه حکمای اسلامی همین لذات محسوس را هم مرتبط با قوه خیال میدانند نه ماده چرا که ماده از خود حیاتی ندارد
یعنی لذات مادیی هم به نوعی خیالی است ، منبع این حواس ظاهری در قوه خیال و بعد نفس انسان است نه ماده

قبول سخن شما و جناب صدرا مستلزم انکار لذات جسمانی بعد از مرگ است

لذا سوال هنوز باقی است که اگر لذات جسمانی بعد از مرگ وجود دارد چرا از دیدگاه صدرا اکثر اشخاص با مرگ و کنار رفتن ماده دچار عذاب میشوند؟؟؟؟

باز هم میگویم سخن شما مستلزم انکار لذات جسمانی است

علاقه به زن ، دنیایی و غیر دنیایی ندارد که بتوانیم بگوییم چون دنیا طلب علاقه اش مادی بوده در برزخ چیزی ندارد! ولی مومن علاقه اش به زن از جنس علاقه دنیایی نیست!
میشه همچین حرفی زد؟؟؟
خود بهتر میدانید که میل به مال دنیا و بهشت در اصل و جنس علاقه مشترک اند که اگر نبودند یکی مبنای فهم و مصداق دیگری نمیشد

پس نمی تونیم بگیم فرد دنیا طلب به خاطر تعلق به امور محسوس است که در عذاب است مگر در این حالت که بگوییم دنیای بعد از مرگ عقلی است و محسوساتی ندارد لذا خواسته ها و عادات دنیابی معطلند

در قرآن صریحا امده که زندگی دنیا لهو ولعب است و اینکه اکثر مردم نمیفهمند
سوال من اینه آیا رسیدن به حور و قصور یعنی رشد و تعالی؟ این که همین دنیاست
اینکه همون لذات لهو و لعبه!
در اسلام داریم که آدم نباید با جتابت آشپزی کنه و امثالهم آیا این موارد کافی نیست که پی ببریم در نظر اسلام شهوت نقطه مقابل قرب الهی است؟؟؟

بسم الله الرحمن الرحیم

با عرض سلام

1- متاسفانه باز هم بی هیچ پایه و اساسی قرآن را تفسیر کردید...

اولا لهو و لعب نامیده شده به این دلیل که سرگرم شدن به مسائل دنیویی که انسان را از کارهای ضروریترش که همان امور معنوی است بازمیداردلهو و لعب است. اما سرگرمی به امور دنیوی ضروری که نیاز انسان است و در آن اطاعت از خدا است لهو لعب نیست به این دلیل که همین فرمانبرداری است که باعث رشد و تعالی انسان میشود.

ثانیا دنیا نسبت به آخرت متاع و بهره مندی ناچیزی است. (ومالحیوه الدنیا فی الاخره الا متاع- ومامتاع الدنیا الا قلیل). پس این تعبیر برای نشان دادن بی قیمتی دنیاست نه اینکه نیازهای انسان کاذب و لهو و لعب باشد.

شما دنیای یک کودک را در مقابل دنیای یک بزرگسال تصور کنید. یک کودک از چه چیزهایی لذت میبرد؟ چند تا اسباب بازی یا بازی با چند دوست.

اما بزرگسال از چیزهای بزرگتری لذت میبرد که دنیای کودکی در مقابلش بازیچه ای بیش نیست. و این بدان معنا نیست که بزرگسال نتواند از دنیای کودکان لذت ببرد... یک بزرگسال بسته به رشد عقلانی میل به چشم پوشی از لذات دنیای خود و بهره بری از لذات ناچیز کودکان را دارد...

چیزهایی که او از آنها لذت میبرد مثل داشتن خانه بزرگ و ماشین دلخواه و وسایل ارتباطی ووو یعنی در حقیقت هر دو لذت میبرند اما لذاتی غیرقابل مقایسه...

دنیای کودک دنیایی سراسر غفلت و ناآگاهی است که البته با رشد و تکامل به دنیای بزرگسالی رسیده و هم لذاتش متفاوت میشود هم درک و آگاهیهایش بالا میرود.

آیا بازیچه بودن دنیای کودکی بیانگر اینست که لذات انسانی که به رشد عقلانی رسیده فقط علم و دانش و معنویت است ولاغیر؟ مثلا یک بزرگسال نباید ورزش و تفریح کند؟ نباید بازی فکری و جسمی انجام دهد؟ و باید بعد جسمانی اش را به کل نادیده بگیرد؟ (البته چنین عقیده ای هم از همان موارد افراط گونه هست که بعضیها در همین دنیا هم به آن اعتقاد دارند)


سوم اینکه ناچیز بودن متاع و بهره مندی از دنیا نمیتواند دلیلی باشد بر انکه آن چیزی که به انسان وعده داده شده جسمانی نبوده و صرفا عقلانی است. مثل حضرت سلیمان که هدیه بلقیس را در برابر آنچیزهایی که خداوند به او عطا فرموده بود بی ارزش میدانست که قابل شادمان شدن نبود.

آیا شما میتوانید بگویید چون هدیه ی بلقیس ناچیز بوده ، پس باید نتیجه بگیریم که همه عطایای خداوند به آن حضرت عقلانی و غیر نفسانی بوده است؟ آیا این مساله که حضرت سلیمان مال دنیا را در مقابل مواهب معنوی که به ایشان ارزانی شده بود ناچیز دانستند دلیلی است بر آنکه خداوند به آن حضرت از مال دنیا که مادی و پست و لهو لعب است چیزی نداده و هرچه داده معنوی بوده است؟

3- شما میفرمایید لذت میبرد اما صرفا این لذت عقلانی است. پس لازم است برای این سخن خود دلیل قابل قبول بیاورید و اینکه دلایل ما را هم بتوانید یک به یک رد کنید. مثلا همان دلیل که دنیا علت عالم پس از خود است درصورتیکه علت عالم عقل در سیر نزولی، عالم اسماء و صفات الهی بوده که فاقد جسمانیت است.

دنیای پس از مرگ را این دنیای انسانها میسازد و این دنیا جسمانی است نه مجرد محض .


شما چگونه ثابت میکنید که هر دوی این علتها معلولی مشابه هم دارند...
اول اینها را ثابت کنید بعد بفرمایید که چنین چیزی از لحاظ عقلی غیر ممکن است...

دیگر اینکه اگر عالم مجرد محض توانسته عالم ماده را ایجاد کند قطعا میتواند علت عالم جسمانی پس از مرگ هم باشد...

4- اگر در دنیا بعضی مسائل وجود دارد که باید برای رفعشان وضو و غسل کرد آیا دلیل بر اینست که در آخرت نمیتواند لذات جسمانی وجود داشته باشد؟ مگر ما گفتیم لذات آخرتی عین لذات دنیوی است و هر عارضه ای که لذات دنیوی دارند لذات آخرتی هم دارند؟

چیزی که خداوند در قرآن کریم مذمت میکند در طلب "عرض الحیوه الدنیا" بودن است. یعنی انسان اینقدر کوته فکر باشد که خواهان یک زندگیی باشد که عوارض و امراض و آفات دارد. درصورتیکه در مقابل او آخرت است که این عوارض را ندارد.

آیا از نظر شما نداشتن عوارض یعنی نداشتن لذات مشابه و پاک کردن اصل مساله ؟؟؟

5- هدف ، منع از چیزهاییست که انسان را از قرب به خدا باز میدارد نه منع از تمتعات مشروع.

در طلب حورالعین بودن هم به هر نوعی که باشد انسان را مقید میکند که از اوامر الهی اطاعت کند و آنچه که در دن خدا اصل است اطاعت از خدا و دوری از تجاوزکاریست نه دوری از خواسته های مشروع نفسانی

و همین اطاعت از اوامر الهی است که او را به خیر و سعادت میرساند.

6-شما اولا تفسیر غلطی از قرب الی الله دارید. قرب الی الله به معنای نزدیکی مکانی و جنسیتی نیست بلکه به معنای رنگ الهی گرفتن و اتصاف به صفات خدایی و مقرب درگاه الهی شدن و مورد نظر الطاف خاص او قرار گرفتن است.

7-نکته بعدی اینکه هدف، بندگی و اطاعت از خداست "وماخلقت الجن والانس الالیعبدون" (یعنی در جای خود استفاده از لذات مشروع و درجاییکه حرام است دوری از آن) قرب الی الله ، حاصل این بندگی است

بندگی هم در دنیا است و هم در آخرت همانطور که تقرب هم در دنیا است و هم در آخرت. انسان در آخرت هم اختیار سرپیچی از خدا را دارد اما به آن مرحله از رشد و کمال رسیده است که سرپیچی نمیکند

[FONT=arial]تقرّب به خدا یعنی چه؟

انس ما با مفاهیم اعتباری و اجتماعی كه در زندگی اجتماعی به كار می بریم غالباً سبب خطا و اشتباه ما می شود؛ سبب می شود كه الفاظی كه در معارف اسلامی آمده است از معنای حقیقی خود منسلخ شوند و مفهومی اعتباری و قراردادی پیدا كنند.

ما آنجا كه كلمه ی «قرب» و نزدیكی را در خارج از مفاهیم اجتماعی به كار می بریم همان مفهوم حقیقی را اراده می كنیم؛ مثلاً می گوییم در نزدیكی این كوه چشمه ای است، یا خود را به نزدیك این كوه رساندم. در اینجا مراد ما قرب واقعی است؛ یعنی واقعاً دوری و نزدیكی فاصله ی خود را تا كوه در نظر می گیریم و از كلمه ی «قرب» منظورمان این است كه آن فاصله- كه یك امر واقعی است نه قراردادی- كمتر شده است.

امّا وقتی كه می گوییم فلان شخص نزد فلان مقام اجتماعی قرب پیدا كرده است و یا می گوییم فلان شخص با فلان خدمت خود به فلان مقام نزد او تقرّب حاصل كرد، در اینجا منظورمان چیست؟ آیا مقصود این است كه فاصله ی میان آنها كمتر شد؟ مثلاً سابقاً در پانصد متری او قرار داشت و اكنون در صد متری اوست؟ البتّه نه. اگر چنین است پس پیشخدمت در اطاق هر كسی از هر كس دیگر نزد او مقرّب تر است.

[FONT=arial]مقصودمان این است كه خدمتگزار در اثر خدمتش در روحیّه ی مخدوم خود تأثیر كرد و او را از خود راضی نمود و حال اینكه قبلاً راضی نبود، یا او را از خود راضی تر كرد و در نتیجه از این پس مخدوم بیش از گذشته به او عنایت خواهد داشت. پس استعمال «قرب» در اینجا یك استعمال مجازی است نه حقیقی؛ واقعاً وجود خارجی این شخص در نزدیكی وجود خارجی آن شخص قرار نگرفته است، بلكه از آن رابطه ی خاصّ روحی كه از طرف مخدوم نسبت به خادم برقرار شده و آثاری كه بر این رابطه ی روحی مترتّب است، مجازاً و تشبیهاً «قرب» تعبیر شده است.
[FONT=arial]مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 291

قرب به ذات حق چطور؟ آیا قرب حقیقی است یا قرب مجازی؟

آیا واقعاً بندگان با اطاعت و عبادت و سلوك و اخلاص به سوی خدا بالا می روند و به او نزدیك می شوند؟ فاصله شان كم می شود تا آنجا كه فاصله از بین می رود و به تعبیر قرآن «لقاء ربّ» حاصل می گردد، و یا اینكه همه ی این تعبیرات، تعبیرات مجازی است؟ به خدا نزدیك شدن یعنی چه؟ ! خدا دور و نزدیكی ندارد. نزدیكی به خدا عیناً مانند نزدیكی به یك صاحب مقام اجتماعی است؛ یعنی خدا از بنده ی خود خشنودی حاصل می كند و در نتیجه، لطف و عنایتش عوض می شود و بیشتر می گردد

البتّه اینجا سؤال دیگری پیش می آید و آن اینكه خشنودی خداوند یعنی چه؟ خداوند محلّ حوادث نیست كه از كسی خشنود نباشد و بعد خشنود شود و یا خشنود باشد و بعد ناخشنود شود.
ناچار جواب می دهند كه تعبیر «خشنودی» و «ناخشنودی» نیز یك تعبیر مجازی است؛ مقصود آثار رحمت و عنایت حقّ است كه در صورت طاعت و بندگی می رسد و نه چیز دیگر.

آن رحمتها و عنایتها چیست؟

در اینجا منطقها فرق می كند: برخی رحمتها و عنایتها را اعمّ از معنوی و مادّی می دانند- رحمت معنوی یعنی معرفت و لذّت حاصل از آن، و رحمت مادّی یعنی باغ و بهشت و حور و قصور- امّا بعضی دیگر حتّی از اعتراف به رحمت معنوی نیز امتناع دارند و همه ی عنایات و مقامات انسانها را در نزد خداوند محدود می كنند به باغ و بهشتهای جسمانی و حور و قصور و سیب و گلابی.

نتیجه ی سخن دسته ی اخیر این است كه معنای تقرّب بیشتر اولیاء خدا به ذات احدیّت این است كه بیش از افراد دیگر حور و قصور و سیب و گلابی و باغ و بوستان در اختیار دارند. نتیجه ی سخن منكران قرب حق این است كه در اثر طاعت و عبادت، نه نسبت خداوند به بنده فرق می كند- همچنانكه طرفداران قرب حقیقی نیز به این مسأله اعتراف دارند- و نه نسبت بنده با خدا فرق می كند. از نظر نزدیكی و دوری حقیقی، اوّلین شخص جهان بشریّت یعنی رسول اكرم با شقی ترین آنها از قبیل فرعون و ابو جهل مساوی اند.

حقیقت این است كه این اشتباه از یك نوع طرز تفكّر مادّی درباره ی خدا و انسان - و بالاخص درباره ی انسان- پیدا شده است. كسی كه انسان و روح انسان را صرفاً

مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 292

توده ای از آب و گل می داند و نمی خواهد به اصل فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی [1] اعتراف كند و حتّی این تعبیر را نیز حمل به یك معنای مجازی می كند، چاره ای ندارد جز انكار قرب واقعی حق. ولی چه لزومی دارد كه ما انسان را اینچنین حقیر و خاكی فرض نماییم تا مجبور شویم همه چیز را تأویل و توجیه كنیم؟

خداوند كمال مطلق و نامحدود است، و از طرفی حقیقت وجود مساوی با كمال است و هر كمال واقعی به حقیقت وجود كه حقیقتی اصیل است بازمی گردد از قبیل علم، قدرت، حیات، اراده، رحمت، خیریّت و غیره.

موجودات در اصل آفرینش به هر نسبت كه از وجودی كامل تر- یعنی از وجودی قوی تر و شدیدتر- بهره مند هستند، به ذات الهی كه وجود محض و كمال صرف است نزدیكترند.

طبعاً فرشتگان از جمادات و نباتات به خداوند نزدیكترند و به همین جهت بعضی از فرشتگان از بعضی دیگر مقرّب ترند، بعضی حاكم و مطاع بعضی دیگر می باشند؛ و البتّه این تفاوت مراتب قرب و بعد مربوط بهاصل خلقت و به اصطلاح مربوط به قوس نزول است.

موجودات، بخصوص انسان، به حكم «إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» [2] به سوی خداوند بازگشت می كنند. انسان به حكم مرتبه ی وجودی خود، این بازگشت را باید به صورت طاعت و عمل اختیاری و انجام وظیفه و به صورت انتخاب و اختیار انجام دهد. انسان با پیمودن طریق طاعت پروردگارمراتب و درجات قرب پروردگار را طی می كند؛ یعنی از مرحله ی حیوانی تا مرحله ی فوق ملك را می پیماید. ( برای اینکه بهتر متوجه این قسمت شوید و شبهه نشود توضیح میدهم که پیمودن مراحل حیوانی یعنی همان رشدعقلانی که انسان را از رذائل اخلاقی بازمیدارد. رذائلی که علت ظهور آنها همان خور و خواب و خشم و شهوت است. پس منظور از پیمودن مراحل حیوانی این نیست که کلا صفات جسمانی از انسان گرفته شده و از او سلب اختیار شود. خیر این قوا در وجود انسان هست اما به نوع دیگر و بهشتیان به اختیار خود مرتکب عصیان و گردنکشی نمیشوند. اینست که میگویند مقام انسان برتر و بالاتر از ملائکه میشود)

این صعود و تعالی یك امر تشریفاتی و اداری نیست، قراردادی و اعتباری نیست، از قبیل بالا رفتن از عضویّت ساده ی یك اداره تا مقام وزارت، و یا از عضویّت ساده ی یك حزب تا رهبری آن حزب نیست، بلكه بالا رفتن بر نردبان وجود است، شدّت و قوّت و كمال یافتن وجود است كه مساوی است با زیادت و استكمال در علم و قدرت و حیات و اراده و مشیّت و ازدیاد دایره ی نفوذ و تصرّف.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 293

خب این ایراد به مومنینی هم که برای حور و قصور عبادت میکنند وارد است
چون تصور آنها از لذات بهشت مادی هست پس آنها هم بعد از مرگ باید در عذاب باشند

با سلام
اولا این گونه که شما می گویید نیست که تصور آنها از بهشت مادی باشد بلکه آنها تصوری مطابق با آموزه های قرآن از بهشت دارند و هیچ گاه قرآن بهشت را مادی(دنیایی) ترسیم نمی کند بلکه آن را فوق ماده تعریف می کند وقتی در روایت داریم که حوریان بهشتی ساق های پایشان آنچنان درخشنده است که از زیر هفتاد حوله بهشتی نورش چشم مومن را خیره می کند آیا این مادی است؟؟
ثانیا:بارها عرض شد که نیت عمل مومن در عبادتش برای رسیدن به این نعمات بهشتی خیلی مهم است این گونه نیست که فرد شهوت ران به جهت رسیدن به شهوت اعمالی را انجام دهد و جهت خدایی بودن آن را به هیچ عنوان در نظر نگیرد و خالصه برای شهوت و رسیدن به امور شهوانی خم و راست شود این اصلا عبادتی نکرده تا به نعمت بهشت برسد .

در ثانی این سخن که لذات شخص دنیاطلب مربوط به ماده است مردود است بلکه حکمای اسلامی همین لذات محسوس را هم مرتبط با قوه خیال میدانند نه ماده چرا که ماده از خود حیاتی ندارد
یعنی لذات مادیی هم به نوعی خیالی است ، منبع این حواس ظاهری در قوه خیال و بعد نفس انسان است نه ماده

بله مدرک آنها در خیال و نفس است اما منشا درک آنها چه؟
اصلا همین مطلب فارق ماست .
منشا درک برخی ماده و برخی امور خیالی و برخی امور عقلانی است
همین است که برای مادی گرا منشا عذاب است.
"من فقد حسا فقد فقد علما " همین ابزار مادی -چشم و گوش و ...- است که باعث فراهم آوردن مواد درک برای خیال و نفس است که اگر مفقود شد آن درک هم مفقود می شود.
قبول سخن شما و جناب صدرا مستلزم انکار لذات جسمانی بعد از مرگ است

به هیچ عنوان .
لذا سوال هنوز باقی است که اگر لذات جسمانی بعد از مرگ وجود دارد چرا از دیدگاه صدرا اکثر اشخاص با مرگ و کنار رفتن ماده دچار عذاب میشوند؟؟؟؟

واضح جوابش گذشت.

علاقه به زن ، دنیایی و غیر دنیایی ندارد که بتوانیم بگوییم چون دنیا طلب علاقه اش مادی بوده در برزخ چیزی ندارد! ولی مومن علاقه اش به زن از جنس علاقه دنیایی نیست!
میشه همچین حرفی زد؟؟؟

مهم جهت علاقه است
الهی یا مادی.
خود بهتر میدانید که میل به مال دنیا و بهشت در اصل و جنس علاقه مشترک اند که اگر نبودند یکی مبنای فهم و مصداق دیگری نمیشد

عرض شد که مهم در آن جهت علاقه است.
همان مال دنیا اگر جهتش الهی شد می شود ممدوح. و همان بهشت اگر جهتش غیر الهی بود می شود مذموم(فرض) که در واقع بهشت با جهت غیر الهی اصلا بهشت نیست لذت کده مادی است.

پس نمی تونیم بگیم فرد دنیا طلب به خاطر تعلق به امور محسوس است که در عذاب است مگر در این حالت که بگوییم دنیای بعد از مرگ عقلی است و محسوساتی ندارد لذا خواسته ها و عادات دنیابی معطلند

باز هم اشتباه قبلی!
خلط بین ماده و محسوس و جسم ماده!
برزخ و حتی قیامت هم لذات محسوس دارند اما نه به حس مادی بلکه حس متناسب با بدن و جسم برزخی و حشری.
تا شما بین ماده و جسم تفکیک قایل نشوید نمی توانید مسایل از هم باز شناسید.

انشالله ما هم از بندگان بهشتی باشیم

ممنون از مطالب خوبتون
اما بحث ما در این تاپیک در مورد چگونگی لذت در بهشت است
وقتی به شبهات این موضوع پاسخ نمیدهید ناخودآگاه بحث به سمت کیفیت معاد میرود

سوال اینه که قرب الهی چگونه با شهوت قابل جمع است؟
اگر میفرمایید همانطور که در دنیا جمع شده
در جواب گفته میشود که در دنیا شهوت تعدیل و محدود شده و اساسا نگاه دین به آن ابزاری و مقدمی است و اینکه در دنیا لذت طلبی صرف، هیچ وقت جواز نداشته که شما بخواهید بهشت را هم اینگونه توجیه کنید

ما نمی تونیم از یه طرف بگیم هرچی بخوایی توی بهشت هست بعد از طرف دیگه بگیم البته فرد بهشتی جز چیز درست(خدا) چیز دیگر نمیخواهد..!

چرا که اگر انسان جز حق چیزی نخواست آن هم در عالمی که ذاتا و ضرورتا به نکاح و اکل و شرب نیازی نیست لازم می آید که جز قوای عقلی دیگر قوا تعطیل شوند چراکه قرب خدا فقط مربوط به عقل است

شما به جای دفاع از معاد جسمانی این شبهات را پاسخ عقلی بفرمایید
تا به حال که به نحوی از پاسخ فرار کرده اید

باتشکر

[FONT=arial]
شهوت یعنی خواسته ومیل گرچه در شهوات حیوانی امروزه علم شده
اگر انسان خدائی شد خاسته وشهوت غریزی او هم خدائی می شود
ومنافاتی با ......نداره
ظاهرا هیچ کس منکر معاد جسمانی نیست
حرف در کیفیت جسم است
ایا مثل جسم دنیوی است ؟ جسم برزخی است ؟ یا جسمی متاسب با قیامت ؟
که باید دید کتاب الله وعترتی چه می فرمایند
وحال ما در اعتقادات جائی که مثل روز روشن نیست برامان از کتاب الله وعترتی وکلا این باشد که خدایا اعتقاد من همانست که اعتقاد وجود مقدس امام صادق وال الله وامام زمان صلوات الله علیهم اجمعین وعجل الله تعالی فرجه الشریف است


با سلام
اولا این گونه که شما می گویید نیست که تصور آنها از بهشت مادی باشد بلکه آنها تصوری مطابق با آموزه های قرآن از بهشت دارند و هیچ گاه قرآن بهشت را مادی(دنیایی) ترسیم نمی کند بلکه آن را فوق ماده تعریف می کند وقتی در روایت داریم که حوریان بهشتی ساق های پایشان آنچنان درخشنده است که از زیر هفتاد حوله بهشتی نورش چشم مومن را خیره می کند آیا این مادی است؟؟
ثانیا:بارها عرض شد که نیت عمل مومن در عبادتش برای رسیدن به این نعمات بهشتی خیلی مهم است این گونه نیست که فرد شهوت ران به جهت رسیدن به شهوت اعمالی را انجام دهد و جهت خدایی بودن آن را به هیچ عنوان در نظر نگیرد و خالصه برای شهوت و رسیدن به امور شهوانی خم و راست شود این اصلا عبادت نیست.

مهم جه.

اینکه دیگه صریح روایات است که بعضی عبادتشان برای بهشت است

[FONT=arial]تقرّب به خدا یعنی چه؟

[FONT=arial]انس ما با مفاهیم اعتباری و اجتماعی كه در زندگی اجتماعی به كار می بریم غالباً سبب خطا و اشتباه ما می شود؛ سبب می شود كه الفاظی كه در معارف اسلامی آمده است از معنای حقیقی خود منسلخ شوند و مفهومی اعتباری و قراردادی پیدا كنند.

[FONT=arial]ما آنجا كه كلمه ی «قرب» و نزدیكی را در خارج از مفاهیم اجتماعی به كار می بریم همان مفهوم حقیقی را اراده می كنیم؛ مثلاً می گوییم در نزدیكی این كوه چشمه ای است، یا خود را به نزدیك این كوه رساندم. در اینجا مراد ما قرب واقعی است؛ یعنی واقعاً دوری و نزدیكی فاصله ی خود را تا كوه در نظر می گیریم و از كلمه ی «قرب» منظورمان این است كه آن فاصله- كه یك امر واقعی است نه قراردادی- كمتر شده است.

امّا وقتی كه می گوییم فلان شخص نزد فلان مقام اجتماعی قرب پیدا كرده است و یا می گوییم فلان شخص با فلان خدمت خود به فلان مقام نزد او تقرّب حاصل كرد، در اینجا منظورمان چیست؟ آیا مقصود این است كه فاصله ی میان آنها كمتر شد؟ مثلاً سابقاً در پانصد متری او قرار داشت و اكنون در صد متری اوست؟ البتّه نه. اگر چنین است پس پیشخدمت در اطاق هر كسی از هر كس دیگر نزد او مقرّب تر است.

[FONT=arial]مقصودمان این است كه خدمتگزار در اثر خدمتش در روحیّه ی مخدوم خود تأثیر كرد و او را از خود راضی نمود و حال اینكه قبلاً راضی نبود، یا او را از خود راضی تر كرد و در نتیجه از این پس مخدوم بیش از گذشته به او عنایت خواهد داشت. پس استعمال «قرب» در اینجا یك استعمال مجازی است نه حقیقی؛ واقعاً وجود خارجی این شخص در نزدیكی وجود خارجی آن شخص قرار نگرفته است، بلكه از آن رابطه ی خاصّ روحی كه از طرف مخدوم نسبت به خادم برقرار شده و آثاری كه بر این رابطه ی روحی مترتّب است، مجازاً و تشبیهاً «قرب» تعبیر شده است.
[FONT=arial]مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 291

[FONT=arial]قرب به ذات حق چطور؟ آیا قرب حقیقی است یا قرب مجازی؟

آیا واقعاً بندگان با اطاعت و عبادت و سلوك و اخلاص به سوی خدا بالا می روند و به او نزدیك می شوند؟ فاصله شان كم می شود تا آنجا كه فاصله از بین می رود و به تعبیر قرآن «لقاء ربّ» حاصل می گردد، و یا اینكه همه ی این تعبیرات، تعبیرات مجازی است؟ به خدا نزدیك شدن یعنی چه؟ ! خدا دور و نزدیكی ندارد. نزدیكی به خدا عیناً مانند نزدیكی به یك صاحب مقام اجتماعی است؛ یعنی خدا از بنده ی خود خشنودی حاصل می كند و در نتیجه، لطف و عنایتش عوض می شود و بیشتر می گردد

[FONT=arial]البتّه اینجا سؤال دیگری پیش می آید و آن اینكه خشنودی خداوند یعنی چه؟ خداوند محلّ حوادث نیست كه از كسی خشنود نباشد و بعد خشنود شود و یا خشنود باشد و بعد ناخشنود شود.
ناچار جواب می دهند كه تعبیر «خشنودی» و «ناخشنودی» نیز یك تعبیر مجازی است؛ مقصود آثار رحمت و عنایت حقّ است كه در صورت طاعت و بندگی می رسد و نه چیز دیگر.

[FONT=arial]آن رحمتها و عنایتها چیست؟

در اینجا منطقها فرق می كند: برخی رحمتها و عنایتها را اعمّ از معنوی و مادّی می دانند- رحمت معنوی یعنی معرفت و لذّت حاصل از آن، و رحمت مادّی یعنی باغ و بهشت و حور و قصور- امّا بعضی دیگر حتّی از اعتراف به رحمت معنوی نیز امتناع دارند و همه ی عنایات و مقامات انسانها را در نزد خداوند محدود می كنند به باغ و بهشتهای جسمانی و حور و قصور و سیب و گلابی.

[FONT=arial]نتیجه ی سخن دسته ی اخیر این است كه معنای تقرّب بیشتر اولیاء خدا به ذات احدیّت این است كه بیش از افراد دیگر حور و قصور و سیب و گلابی و باغ و بوستان در اختیار دارند. [FONT=arial]نتیجه ی سخن منكران قرب حق این است كه در اثر طاعت و عبادت، نه نسبت خداوند به بنده فرق می كند- همچنانكه طرفداران قرب حقیقی نیز به این مسأله اعتراف دارند- و نه نسبت بنده با خدا فرق می كند. از نظر نزدیكی و دوری حقیقی، اوّلین شخص جهان بشریّت یعنی رسول اكرم با شقی ترین آنها از قبیل فرعون و ابو جهل مساوی اند.

[FONT=arial]حقیقت این است كه این اشتباه از یك نوع طرز تفكّر مادّی درباره ی خدا و انسان - و بالاخص درباره ی انسان- پیدا شده است. كسی كه انسان و روح انسان را صرفاً

[FONT=arial]مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 292

[FONT=arial]توده ای از آب و گل می داند و نمی خواهد به اصل فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی [1] اعتراف كند و حتّی این تعبیر را نیز حمل به یك معنای مجازی می كند، چاره ای ندارد جز انكار قرب واقعی حق. [FONT=arial]ولی چه لزومی دارد كه ما انسان را اینچنین حقیر و خاكی فرض نماییم تا مجبور شویم همه چیز را تأویل و توجیه كنیم؟

خداوند كمال مطلق و نامحدود است، و از طرفی حقیقت وجود مساوی با كمال است و هر كمال واقعی به حقیقت وجود كه حقیقتی اصیل است بازمی گردد از قبیل علم، قدرت، حیات، اراده، رحمت، خیریّت و غیره.

[FONT=arial]موجودات در اصل آفرینش به هر نسبت كه از وجودی كامل تر- یعنی از وجودی قوی تر و شدیدتر- بهره مند هستند، به ذات الهی كه وجود محض و كمال صرف است نزدیكترند.

طبعاً فرشتگان از جمادات و نباتات به خداوند نزدیكترند و به همین جهت بعضی از فرشتگان از بعضی دیگر مقرّب ترند، بعضی حاكم و مطاع بعضی دیگر می باشند؛ و البتّه این تفاوت مراتب قرب و بعد مربوط بهاصل خلقت و به اصطلاح مربوط به قوس نزول است.

[FONT=arial]موجودات، بخصوص انسان، به حكم «إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» [2] به سوی خداوند بازگشت می كنند. انسان به حكم مرتبه ی وجودی خود، این بازگشت را باید به صورت طاعت و عمل اختیاری و انجام وظیفه و به صورت انتخاب و اختیار انجام دهد. انسان با پیمودن طریق طاعت پروردگارمراتب و درجات قرب پروردگار را طی می كند؛ یعنی از مرحله ی حیوانی تا مرحله ی فوق ملك را می پیماید. ( برای اینکه بهتر متوجه این قسمت شوید و شبهه نشود توضیح میدهم که پیمودن مراحل حیوانی یعنی همان رشدعقلانی که انسان را از رذائل اخلاقی بازمیدارد. رذائلی که علت ظهور آنها همان خور و خواب و خشم و شهوت است. پس منظور از پیمودن مراحل حیوانی این نیست که کلا صفات جسمانی از انسان گرفته شده و از او سلب اختیار شود. خیر این قوا در وجود انسان هست اما به نوع دیگر و بهشتیان به اختیار خود مرتکب عصیان و گردنکشی نمیشوند. اینست که میگویند مقام انسان برتر و بالاتر از ملائکه میشود)
[FONT=arial]
این صعود و تعالی یك امر تشریفاتی و اداری نیست، قراردادی و اعتباری نیست، از قبیل بالا رفتن از عضویّت ساده ی یك اداره تا مقام وزارت، و یا از عضویّت ساده ی یك حزب تا رهبری آن حزب نیست، بلكه بالا رفتن بر نردبان وجود است، شدّت و قوّت و كمال یافتن وجود است كه مساوی است با زیادت و استكمال در علم و قدرت و حیات و اراده و مشیّت و ازدیاد دایره ی نفوذ و تصرّف.
[FONT=arial]
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 293

تقرب به خدا یعنی معرفت به خدا
اما نعمت مادی اینطور نیست
صریح قرآنه که بعضی ها صاحب نعمتی میشوند و گمان میکنند که مورد رضایت و لطف خدا قرار گرفته اند در حالی که اینطور نیست
کسی ک به دنبال حور و قصوره دنبال خدا نیست این خیلی روشنه نمیدونم چرا قبول نمیکنید
خدا خواهی و خودخواهی قابل جمع نیستند
حتی از سخنان امام خمینی هم براتون اوردم که گویای همین مطلب بود
اگر بپذیرید اینو...دوحالت بیشتر نمیمونه
1-لذت های بهشت به کل روحانی است
2-بهشت شهوتکده است نه جایگاه قرب الهی

تقرب به خدا یعنی معرفت به خدا
اما نعمت مادی اینطور نیست
صریح قرآنه که بعضی ها صاحب نعمتی میشوند و گمان میکنند که مورد رضایت و لطف خدا قرار گرفته اند در حالی که اینطور نیست
کسی ک به دنبال حور و قصوره دنبال خدا نیست این خیلی روشنه نمیدونم چرا قبول نمیکنید
خدا خواهی و خودخواهی قابل جمع نیستند
حتی از سخنان امام خمینی هم براتون اوردم که گویای همین مطلب بود
اگر بپذیرید اینو...دوحالت بیشتر نمیمونه
1-لذت های بهشت به کل روحانی است
2-بهشت شهوتکده است نه جایگاه قرب الهی

حضرت علی هم توی بهشت که هست حوریه داره روایت هم داریم

یعنی اون دنبال رسیدن به خدا نیست ؟

حوری هم توی اون دنیا برای پاداشه میفهمی ؟

[FONT=arial]
شهوت یعنی خواسته ومیل گرچه در شهوات حیوانی امروزه علم شده
اگر انسان خدائی شد خاسته وشهوت غریزی او هم خدائی می شود
ومنافاتی با ......نداره
ظاهرا هیچ کس منکر معاد جسمانی نیست
حرف در کیفیت جسم است
ایا مثل جسم دنیوی است ؟ جسم برزخی است ؟ یا جسمی متاسب با قیامت ؟
که باید دید کتاب الله وعترتی چه می فرمایند
وحال ما در اعتقادات جائی که مثل روز روشن نیست برامان از کتاب الله وعترتی وکلا این باشد که خدایا اعتقاد من همانست که اعتقاد وجود مقدس امام صادق وال الله وامام زمان صلوات الله علیهم اجمعین وعجل الله تعالی فرجه الشریف است

غریزه الهی یعنی چی؟
اصلا در عالمی که به خودی خود بقا دارد وجود غریزه نکاح و اکل و شرب چه معنایی دارد؟

حضرت علی هم توی بهشت که هست حوریه داره روایت هم داریم

بله
ولی روایت هم داریم که به حوری و نعم جسمانی اعتنایی ندارند و دقیقا به خاطر اینکه به دنبال خدا اند نه خود

غریزه الهی یعنی چی؟
اصلا در عالمی که به خودی خود بقا دارد وجود غریزه نکاح و اکل و شرب چه معنایی دارد؟

[FONT=arial]اگر انسان خدائی شد خاسته وشهوت غریزی او هم خدائی می شود

[FONT=arial]اگر انسان خدائی شد خاسته وشهوت غریزی او هم خدائی می شود

اگر انسان خدایی شد دیگر غرایز مقصودش نیست این در دنیا
و اما در آخرت که دار بقاست باید ثابت شود چگونه و چرا شهوات و غرایز دنیا در آنجا موجود است؟
اگر در آخرت هم شهوت است در کنار عقل یعنی که آنجا هم تکلیف است
انتخاب امورنفسانی یا ذکر و تقدیس
موضوع قفل شده است