ೋ نرم افزار دسکتاپی شوق انتظـــــار ღೋ حاوي 313 سوال پيرامون امام زمان(عج)

تب‌های اولیه

364 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

212_در احاديث و روايات جانشين حضرت مهدي(عج)حضرت عيسي(ع) ذكر شده است آيا منظور ازاين جانشيني، جانشيني در طي حكومت آن حضرت است يا جانشيني پس از رحلت آن حضرت(با توجه به اذعان حضرت عيسي(ع) كه وي براي دستياري و وزارت فرستاده شده است نه براي حكومت)؟


ا از روايات در باب نزول حضرت عيسي، به دست مي آيد كه حضرت عيسي پس از نزول بر زمين پشت امام مهدي(عج) نماز گزارده و هر سال به حج مي رود و در نبردهايي با يهود و دجال همراه مسلمانان مي باشد و بعد از حدود چهل سال رحلت كرده و طي مراسمي علني توسط حضرت مهدي(عج) در كنار قبر مادرش حضرت مريم در قدس به خاك سپارده مي شود. البته قضاوت درباره اين جزئيات مشكل مي باشد ولي آنچه براساس روايات به دست مي آيد اين است كه حضرت عيسي يار و ياور امام زمان(عج) خواهند بود ولي بي شك جانشين حضرت در حكومت نخواهند بود. (ر.ك: عصر ظهور، علي كوراني، سازمان تبليغات اسلامي، ص 340 - 349)

213_ويژگي هاي جامعه موعود كه پس از ظهورحضرت مهدي (عج) ايجاد مي شود چيست؟


قوانين حاكم بر اين نظام و اجتماع، قوانين اسلام است كه بوسيله وحي اعلام شده و احدي نمي تواند چيزي بر آن بيفزايد يا چيزي را از آن كم كند كه «حلال محمد(ص) حلال الي يوم القيامة وحرام محمد(ص) حرام الي يوم القيامة».
بايد همگان، خصوصاً هيئت حاكمه، در اين خط مستقيم با احساس مسئوليت و تعهد قدم بردارند و هوي و سليقه هاي شخصي يا گروهي خود را كنار بگذارند و به راست و چپ منحرف نشوند چنانكه در حديث است از شخص رسول اكرم(ص) كه مي فرمايند: «لايكون العبد مؤمناً حتي يكون هواه تبعاً لما جئت و لا يزيغ عنه به؛ بنده اي مؤمن نخواهد بود تا هوي و خواست او تابع آنچه من آورده ام، باشد و از آن مايل نشود».
جلوه هاي بسياري از اين احساس مسئوليت و خوف از خدا را در ارتباط با زمامداري و اداره اجتماع وحقوق مردم مخصوصاً محرومان و مستضعفان و طبقات بظاهر پائين اجتماع در زندگي رسول خدا(ص) و اميرالمؤمنين علي(ع)، دنيا مشاهده كرد كه با اينكه در اداء تكاليف و وظايف خود ذرّه اي كوتاهي ننموده اند، از اين مسئوليت زمامداري بشدّت نگران بوده و مي گريستند و نشان دادند كه درنظام اسلام اگر زمامداري تكليف و وظيفه نبود هيچ انگيزه اي صاحبان شرعي اين مقام را به قبول آن بر نمي انگيخت. در اينجا در رابطه با زمامداري و مديريتها در سطوح مختلف درسهاي بسيار آموزنده در سيره پيغمبر و امير المؤمنين علي(ع) داريم كه متأسفانه بخاطر طولاني شدن كلام از بيان آنها معذوريم.
حاكم و رهبر و پيشواي كل نظام موعود جهاني مانند نظام مدينه در عصر رسول اكرم(ص) و نظم كوفه در عصر امير المؤمنين علي(ع) نائب خدا و خليفة الله است كه عادل و معصوم از گناه خطا و عمل به هواي نفساني است؛ در پرهيزكاري و رعايت حق و عدالت، در تصميمات و عزل و نصب و تصرف در بيت المال الگو و نمونه و آئينه تمام نماي قوانين عدل و قسط اسلام است، صفتي كه بر حسب دلائل محكم عقلي و نقلي كه از جمله علامه حلّي(ره) در الفين، يك هزار دليل بر آن اقامه فرموده است؛ بايد امام و خليفه خدا و رهبر جامعه به آن متّصف و متحلّي باشد و در اين امت براي احدي غير از فاطمه زهرا(س) و ائمه اثني عشر(ع) كه امامت و خلافت آنها برحسب صدها حديث معتبر منصوص است، قابل اثبات نيست. و از جمله آياتي كه به آنها بر لزوم صلاحيت علمي، عملي و اخلاقي رهبر آن نظام منصوص، كه يگانه نظام مشروع است استناد شده است، اين آيات است:
1ـ « أًَفَمَنْ يَهْدي اِلَي الحَقّ اَحَقُّ اَن يُتَّبَعَ اَمَّن لا يَهِدّي اِلّا اَن يُهدي؛ يونس/35 آيا كسي كه راه مي نمايد(مردم را) بسوي حق، سزاوارتر است كه از او پيرو ي كنند يا كسيكه خود راه نمي يابد مگر آنكه راهنمايش كنند».
2ـ «هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ؛ زمر/2 آيا يكسانند آنانكه مي دانند و آنانكه نمي دانند».
«وَ اِذِ ابتَلي اِبراهيمَ رَبُّهُ بكَلماتٍ فَاتَمَّهُنَّ قالَ اِنّي جاعِلُك لِلنّاس اِماماً قالَ وَ مِن ذُرّيَّتي قال لا يَنالُ عَهدي الظّالمينَ؛ بقره/124 (بياد آور) زمانيكه آزمود ابراهيم را پروردگارش به اموري چند پس او بانجام رسانيد آنها را، خدا گفت البته من قرار دادم ترا براي مردم پيشوا (در دين) ابراهيم گفت و از فرزندان من نيز (چنين فرما) خدا گفت نرسد عهد من (كه امامت است) به ستمكاران».
بديهي است مقام امام كه اعظم مناصب و خلافت الله است بكسي اعطاء مي شود كه از همه صالحتر و عالمتر و پاكتر باشد و سوابق سوء و انحراف از حق در پرونده زندگيش ثبت نشده باشد.
در اين، نظام در گزينش براي مقامات پايين نيز همين اصل صلاحيت علمي و عملي و قدرت بر اداره و حسن تدبير معيار است وبا وجود اصلح و اليق و اعلم، به صالح و لايق و عالم مقامي اعطاء نمي شود.
امتيازات نژادي و طبقه اي و صنفي و القاب و عناوين ظاهري در جامعه اسلامي كه جامعه موعود جهاني و همگاني خواهد بود ملغي و بي اعتبار است؛ در برابر قانون همه با هم برابرند؛ عالم با جاهل، عادل با فاسق، والي و رئيس، و صاحب هر مقام سياسي با هر شخص عادي و متعارف مساوي هستند؛ مثلاً حكم قتل عمد، قصاص و شبه عمد و خطا ديه است؛ قاتل هر كس كه باشد و مقتول هم هركس باشد و همچنين حكم خدا در مورد سارق با شرايطي كه در فقه بيان شده، قطع دست است و حكم زاني رجم يا جلد است؛ سارق و زاني ، هر كس و فرزند هر كس و صاحب هر سابقه و وابسته به هر كس و هر فاميل باشد حكم هرگز، تفاوت نخواهد كرد.
اين ويژگي آن جامعه بزرگ اسلامي را در سيرة شخص پيغمبر اكرم (ص) وامير المؤمنين(ع) در جامعه اسلامي مدينه و كوفه ملاحظه كنيد در اين دو جامعه احكام اسلام نسبت به همگان علي السواء اجرا مي شد. همانطور كه در نماز جماعت فقير در كنار غني، سياه در كنار سفيد و بنده در كنار مولي يا در صف مقدم قرار مي گرفت، در اجراء احكام سياسي و انتظامي نيز به همه علي السواء نگاه مي شد و حتي به مجالست و معاشرت با فقراء بيشتر رغبت نشان مي دادند و آن را عامل تربيت و توانمندي روح و موجب تقرب بخدا مي دانستنند و به عكس مجالست با اغنياء و توانگران و مرفهان را كه نسبت به اسلام و مسلمين و اوضاع اجتماعي بي تفاوت بودند موجب دل مردگي و سقوط انسان مي شمردند.
در جامعة جهاني اسلام تجمل گرايي و افراط در مصرف و خوش گذراني و تكلف در پذيرايي ها و ميهماني ها و مراسم ديگر و لباس و پوشاك و مركب و مسكن و ... مطرود است. اموري كه درزمان ما عامل مهم دشواري زندگي و كمبود عوائد از هزينه و مخارج است كه حتي در مراسمي كه براي اموات برگزار مي شود نيز رقابت در پذيرايي هاي كمرشكن رايج شده است، به طوري كه مصيبت صاحب عزا دو چندان مي شود! درحالي كه هزارها جوان دختر و پسر بي همسر، به واسطة فقر از زندگي زناشويي و تشكيل خانواده محروم هستند و مفاسد اجتماعي گوناگون آن، سعادت همة جامعه و امنيت را تهديد مي نمايد، ملاحظه مي شود كه برخي مرفهان در مجللترين هتلها مبالغي كه با آن مي شود خانواده هايي را از فقر نجات داد صرف مي نمايند، روشن است وقتي در جامعه اين گونه امور افتخار و احترام آفرين باشد فسادهاي بسيار گريبانگير آن جامعه مي شود.
امنيت و صلح واقعي و آرامش از ويژگيهاي دولت آقا امام زمان(عج) است، خوفها زايل مي شود و جان و مال و آبروي اشخاص در ضمان امان قرار مي گيرد و در سراسر جهان امن عمومي حاكم مي شود و اختناق و استبداد و استكبار و استضعاف كه همه از آثار حكومتهاي غير الهي است از جهان ريشه كن مي گردد و حكومتهاي طواغيت به هر شكل و هر عنوان برچيده مي شود.
از اخبار و روايات استفاده مي شود:
«كه به واسطة حضرت ولي عصر (أرواحنا فداء) راهها آن قدر امن مي شود كه احدي حتي ضعيف ترين مردم از مشرق به مغرب سفر مي نمايد، از احدي به او اذيت و آزار نمي رسد». (منتخب الاثر، ص 308، ف 2، ب 43، ح 2)
در دولت آن حضرت وضع اقتصاد عمومي بهبود كامل يافته نعمتها فراوان و آبها مهار و زمينها آباد و حاصلخيز و معادن ظاهر مي شود تا جايي كه فقيري كه از بيت المال چيزي دريافت كند باقي نماند، و كسي براي دريافت كمك مالي به خزانة عمومي مراجعه ننمايد و اگر اتفاقاً كسي مراجعه كرد به خود او مي گويند هر اندازه نياز دارد دريافت كند كه او هم پس از دريافت وجه از گرفتن پشيمان مي شود و در مقام رد آن به خزانه بر مي آيد ولي از او قبول نمي شود. (منتخب الاثر، ص 473، ف 7، ب 4)
از ويژگيهاي ممتاز ديگر آن جامعة جهاني اين است كه همگان در آن موحد و خدا را به يگانگي پرستش مي نمايند و شريكي براي او قرار نمي دهند، او را بي شريك و بي نظير و واحد و يگانه و يكتا مي شناسند.
اين يك امتياز بزرگ و از ويژگيهاي جامعه اسلامي است كه در آن عصر عزيز همه افراد به آن ممتاز و سرفراز مي باشند، همه حق را مي پرستند و در پرستش حق كسي و چيزي را شريك او نمي كنند توحيد خالص و سره و پاك از هر شائبه شرك، حاكم مي شود.
مشخصه ديگر كه از بارزترين ويژگي هاي آن جامعه موعود و دولت كريمه محسوب مي‎شود، گسترش جهاني قسط و عدل است كه در بيش از يكصد خبر به آن تصريح شده است.
از جمله در بعض روايات به اين لفظ:«يَمْلَاءُها قسطاً و عدلاً كما مُلِئت جوراً و ظلماً».
و به اين لفظ:
«يملاء الله به الأرض قسطاً و عدلاً كما ملئت جوراً و ظلماً».
و در رواياتي به اين لفظ رسيده است:
«بعد ما ملئت جوراً و ظلماً» و در بعض ديگر به تقديم ظلم بر جور. اين الفاظ مشهور و معروف است و علماي علم حديث شيعه و سني در احاديث بسيار روايت كرده اند و يكي از احاديث كه مانند احاديثي كه به آن اشاره شد مشهور نيست اما جالب و شايان توجه است، اين عبارت است:
«يملأ الله به الأرض نوراً بعد ظلمتها وعدلاً بعد جورها و علماً بعد جهلها؛ (كمال‎الدين 1/260، ب 24، ح 5) خدا زمين را به وسيلة حضرت مهدي(ع) پر از نور و روشنائي مي كند بعد از تاريكي و ظلمت آن و پر از عدل مي كند بعد از جور و ستم و پر از علم و دانايي مي كند بعد از جهل و ناداني».
البته روشن است كه مقصود از تاريكي و ظلمتي كه به آن در اين حديث اشاره شده است، تاريكي ظاهري كه در اثر غروب آفتاب يا خاموشي هاي برق پيدا مي شود نيست بلكه مقصود تاريكي هايي است كه در آن روزگار در اثر دوري از معارف حقه و نداشتن بينش صحيح و گم كردن راه ارتباط با خدا، جامعه به آن مبتلا مي شود.
چنانكه مقصود از نور هم نور حسي نيست بلكه نور معرفت خدا و پيغمبر و امام و درك حقايق و نور عقل و فطرت و وجدان است.
و همچنين مراد ا ز جهل، جهل به علوم متعارفه و مبادي تمدن مادي و تكنولوژي نيست بلكه مراد همين جهلي است كه امروز بر دنياي علم و صنعت مستولي شده و روز به روز رو به افزايش است.
و مراد از علوم، علوم حقيقه و دانايي ها و دانش هائي است كه به انسان كمال مي بخشد و او را از نظر به ظاهر اين عالم به باطن آن مي رساند و سبب خوف و خشيت از خداوند متعال مي گردد.
امامت و مهدويت ج 3 – به سوي دولت كريمه،آيةالله لطف الله صافي گلپايگاني
به نقل از سايت تبيان

214_ تا قبل از خواندن اين پاسخ گمان مي كردمكه حضرت مهدي و حضرت عيسي بدون آنكه بميرند يا شهيد شوند از زمين رفعت دادهشده اند تا بتوانند به دنيا برگردند وهمه مفاسد را اصلاح كرده و آن را براي مردم مدينه فاضله كنند تا در آن زيسته درحالي كه خدا را عبادت مي كنند. زيرا جوامعي كه آنها در آن بودند استحقاقاينكه در آن بمانند و مردم را هدايت كنندنداشتند. با غيبت نمودن آنان مي توانندهر كسي را از طريق دروني هدايت كنند،بدون آنكه مشاهده ايشان يا اطاعت ظاهريلازم آيد. اين مي تواند مانند اصحاب كهف باشد كهاز خدا خواستند كه در جامعه ديگري كهصالح باشد قرار گيرند ولي در عين حال بهجاي در خواب بودن و ناآگاهي از تغييراتاجتماعي كه در عرصه تكنولوژي زبان،فرهنگ، رهبري و ... رخ مي دهد آنان ممكناست كه در خلل همه اين تغييرات بيدارباشند، همچنين آنها جامعه را در پردهغيبت اصلاح مي كنند، همچنانكه حضرت خضرچنين كرده است و به جاي آنكه به جامعهخوب و مومنانه برگردند مانند اصحاب كهفآنها بايد براي عدالت و تاسيس جامعهايماني جديدي كه در آن تنها خدا پرستش ميشود مبارزه كنند. لطفا اگر در نوشته هايمن خطايي وجود دارد درست آن را به منبگوييد، زيرا مي خواهيم انشاء اللهعقايد كاملا صحيح را بياموزم؟

1. حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف، امام زنده و حجت نهايي الهي بر روي زمين است كه بدون وجود ايشان، زمين و زمان باقي نمي ماند. همه خيرات و بركات به اصل عالم، به واسطه وجود نازنين حضرت مهدي سلام الله عليه است. امام مهدي سلام الله عليه، در زمان غيبت همانند خورشيد در پس ابرهاست كه اگر چه ديده نمي شود ، اما وجودش براي ادامه حيات و زندگاني روي زمين لازم و ضروري است. امام در زمين زنده است و در پس پرده غيبت به سر مي برد. اما جهان و جامعه را هدايت مي كند و از همه اعمال و رفتار ما انسانها با خبر است بلكه در شب هاي قدر، همه مقدرات انسانها به امضاء امام عليه السلام مي رسد و از همه احوال ما [با جزئيات] با خبر است و در مواقع لزوم انسانها را هدايت مي كند.
امام مهدي(عج) انسان كامل و محور خلقت و هستي است و همه موجودات به يمن وجود ايشان روزي مي خورند و زمين و آسمان ثبات مي يابد. به عبارت ديگر اگر او نباشد، هيچ موجود امكاني نيست و وجود همه موجودات امكاني، از جمله ما به واسطه وجود اوست. گذشته از اين امام عليه السلام فوائد معنوي خاص نسبت به مومنان و شيعيان دارد كه آنها را در زندگيشان هدايت مي كند و دين آنها را از گزند حوادث حفظ مي كند و از آنها دستگيري مي كند.








215_لزوم غيبت حضرت مهدي(ع) چيست؟

در پاسخ به پرسش شما بحث هاى مفصلى هست كه به طور مختصر و مفيد بدان پرداخته مى شود.
اين كه امام زمان چرا غايبند و علت اصلى غيبت آن حضرت چيست مسأله اى است كه بر همگان پوشيده است.برطبق روايات اگر غيبت از اسرار الهى و از امور غيبى است و همچون ساير امور مربوط به عوالم غيب، براى ما معلومنيست. از آن جا كه خداوند حكيم است و تمام كارهايش بر اساس حكمت و مصلحت بنا شده امر غيبت نيز چنين است و تصديق و اعتقاد به آن بر ما امرى واجب است.
شايسته و بايسته است در اين رابطه از نامه صاحب غيبت (امام زمان ارواحنا فداه) كه در پاسخ اسحاق بن يعقوبكلينى نوشته شده است. بهره بگيريم. در پايان نامه آمده است: «از علت غيبت نپرسيد چرا كه خداوند در قرانمى فرمايد: يا ايها الذين آمنو لا تسئلوا عن اشياء إن تبد لكم تسؤ كم؛ اى مؤمنان از چيزهايى كه ظرفيت درك آن را نداريدنپرسيد... پس درب پرسش از چيزهاى فوق ظرفيت خويش را ببنديد و خود را در آگاهى از چنين چيزهايى به زحمت نيندازيد و هر چه بيشتر براىتعجيل در فرج دعا كنيد».
در روايت ديگرى است كه امام صادق(ع) فرمود: علت غيبت آن حضرت پس از ظهورش كشف خواهد شد. اماعلت ظاهرى غيبت و مصالح و فوايد آن امورى است كه به برخى از آنها اشاره مى شود:

1-امتحان مردم:
فلسفه خلقت و مرگ و زندگى آزمايش انسان ها معرفى شده است. يكى از شديدترين و سخت ترينامتحان الهى مسأله غيبت است كه انسان مى تواند در اين زمان ايمانش را محك بزند. امام باقر (ع) در پاسخ جابرجعفى ـ كه از فرج و نصرت ائمه(ع) پرسيده بود ـ فرمود: «هرگز، هرگز فرج و نصرت ما وقتى مى رسد كه شما غربال شويد، غربال شويد تا خالصان از ناحالصان جدا گردند».
برادر عزيز! توجه داريد كه ظهور امام زمان (عج) فرج و نصرت خداوند براى بشريت است و نصرت خدا وقتى فرومى آيد كه دلها از غير خدا پاك گردد و تنها متوجه او شود و فضاى ياس و نااميدى از نصرت غير او حاكم گردد.

2 ـ آمادگى افكار و انديشه ها؛
براى پذيرش اصلاحات توسط حضرت: قابل توجه است كه ظهور آن حضرت همانندظهور پيامبران و ساير ائمه نيست بلكه با امداد الهى و به صورت غير عادى و اعجازآميز است. اقدامات و اصلاحات حضرت، نيازمند به درك بالا و شعور مترقى از سوى مردم است. بناير اين شعور و درك بالا بايد در ما ايجاد شود تازمينه ظهور فراهم گردد. در روايتى نيز آمده است - در زمان ظهور حضرت مهدى (عج) مردم از درك بالا و استعدادژرفى بر خوردار خواهند بود.
به مضمون اين آيات و روايات دقت كنيد: پيامبر خدا(ص) به حضرت على(ع) فرمود: «شگفت ترين مردم از نظرايمان و بالاترين آنان از نظر يقين، مردمى هستند كه در آخرالزمان پديدار مى شوند. آنان پيامبر(ص) را درك نكرده و حجت خدا نيز از آنان محجوب است، ولى آنان به مدد سياهى بر سفيدى (قرآن و نوشته ها) ايمان مى آورند»، (بحارالانوار، ج 77، ص 56).
در روايت ديگرى آمده است كه از امام سجاد(ع) درباره توحيد سؤال شد، حضرت فرمود: خداوند مى دانست كه در آخرالزمان مردمى ژرف نگر پديدار مى شوند، ازاين رو سوره «قل هواللّه احد» و آيات سوره حديد را نازل كرد»،(بحارالانوار، ج 3، ص 363).
درباره بهره بردن از امام زمان(عج) نيز گفتنى است كه فيض وجود آن حضرت به همه مى رسد؛ چرا كه انسان كامل فلسفه آفرينش است و اگر جهان به پا است، به جهت وجود «انسان كامل» است.
فيض خاص آن حضرت (هدايت به امر) نيز به خواص مى رسد و شرط درك اين فيض، سنخيت است نه ادعا وسخن و قيل و قال و اگر كسى وجودش با آن حضرت سنخيت پيدا كند، مشمول لطف و عنايت آن حضرت خواهد شد.

3- انتظار همگان در سراسر جهان
پذيرش دولت امام زمان(عج) آن گاه همگاني مي شود که نظريه هاي گوناگون براي تأمين حقوق بشر خودشان را در سطح جهان مطرح کنند و ناکارآمدي مدعيان براي همگان آشکار شود. آنگاه است که عموم مردم جهان آماده پيروي از منجي الهي مي شوند.

216_ آیا دیدن حضرت مهدی(عج) در زمان غیبت کبری برای افراد مستعد امکان پذیر است؟


براساس داستانهای بسیاری که در این زمینه وارد شده افرادی که از نظر روحی مهذب باشند میتوانند به حضور امام زمان(عج) در این زمان که دوران غیبت کبری است مشرف شوند.

217_می دانیم حضرت مهدی حجت بن الحسن العسکری«علیه السلام» به سال 260 ازنظرها غائب و پنهان شده است هم اکنون بیش از یک هزار سال است که در پشت پرده غیبت



نخست باید توجّه نمود که غیبت امام از دیدگان ما، به این معنی نیست که او در جهان دیگری جز این جهان زندگی میکند و یا وجود جسمانی او به وجود ناپیدائی مانند امواج «اتر» تبدیل گردیده است بلکه معنی غیبت امام«علیه السلام» این است که او در میان مردم زندگی میکند و مردم وی را میبینند ولی نمیشناسند و از یک زندگی طبیعی، برخوردار است. امّا چرا غیبت او طولانی است؟ فلسفه این غیبت ممتد چیست در برابر این پرسش باید گفت: برنامه حضرت مهدی«علیه السلام» با برنامه پیامبران و سایر پیشوایان یک تفاوت کلّی دارد، و آن این است که برنامه وی، یک برنامه ی به تمام معنی اجرائی است نه قانون گزاری آن هم نه در یک قمت از جهان بلکه در تمام جهان، به این معنی که او مأموریت دارد تمام اصول تعلیمات اسلام را در جهان پیاده کند و اصول عدالت و حق و حقیقت را در میان همه افراد بشر، بسط و گسترش دهد. درست است که پیامبران و امامان نیز قسمت هائی از این برنامه را اجراء کرده اند، ولی بر اثر نبودن آمادگی در بسیاری از مردم جهان این موضوع جنبه جهانی و عمومی به خود نگرفت، و پس از نفوذ در شعاع معینی از جامعه های انسانی، متوقّف ماند. روشن است که پیاده شدن یک چنین برنامه شدن یک چنین برنامه انقلابی جهانی، که به وسیله آن، اصول عدالت و دادگری و حق و حقیقت، در میان همه مردم جهان گسترش یابد شرائط و مقدّماتی لازم دارد که در زیر به آنها اشاره میشود و این شرائط و امکانات جز با مرور زمان و تکامل همه جانبه اجتماع ممکن نیست، از جمله: 1. آمادگی روحی در درجه نخست باید مردم جهان برای اجرای این اصول، تشنه و آماده گردند و تا در مردم جهان تقاضائی نباشد «عرضه» هر نوع برنامه مادی و معنوی مؤثر نخواهد بود قانون عرضه و تقاضا نه تنها در نظام زندگی اقتصادی حکم فرما است و تا تقاضائی از مردم نسبت به کالائی نباشد عرضه آن کالا کم اثر خواهد بود، بلکه عین این نظام در عرضه برنامه های معنوی و اصول اخلاقی و مکتبهای سیاسی و انقلابی نیز حکمفرما میباشد و تا در اعماق دل مردم، برای این نوع امور، تقاضا و درخواستی نباشد عرضه آن با شکست روبرو شده و کاری از پیش نخواهد رفت. البته گذشت زمان و شکست قوانین مادّی و پدید آمدن بن بستهای جهانی، و کشیده شدن بشریت بر لب پرتگاه جنگ مردم جهان را خسته خواهد کرد و آنان را به این حقیقت واقف خواهد ساخت که اصول قوانین مادّی و سازمانهای به اصطلاح بین المللی نه تنها نمیتوانند مشکلات زندگی را حل کنند و عدالت را در جهان حکمفرما سازند، بلکه همین خستگی و یاس، مردم دنیا را برای پذیرش یک انقلاب بنیادین مهیا و آمده میسازد و میدانیم که این موضوع نیاز به گذشت زمان دارد، تا تجربه های تلخ زندگی ثابت کند که تمام نظامات مادی و سازمانهای بشری در اجرای اصول عدالت و احقاق حق و برقراری امینّت و آرامش عاجز و ناتوان میباشند و سرانجام، بر اثر یاس و نومیدی این تقاضا در مردم گیتی برای تحقق چنان آرمان الهی پدید آید و زمینه برای عرضه یک انقلاب جهانی وسیله یک مرد الهی و آسمانی از هر نظر مساعد گردد(12). 2. تکامل علوم و فرهنگهای انسانی از سوی دیگر برای برقرار ساختن یک حکومت جهانی، براساس عدل و داد، نیاز فراوانی به پیشرفت علوم و دانشها و فرهنگهای اجتماعی و مردمی وجود دارد که آن نیز بدون پیشرفت فکری و گذشت زمان، ممکن و میسّر نمیگردد. برقراری حکومت جهانی که در سراسر جهان، عدل و داد و قانون حکومت کند، و همه مردم جهان، از کلیه مزایای فردی و اجتماعی اسلام بهره مند گردند بدون وجود یک فرهنگ پیشرفته در کلیه شئون بشری، امکان پذیر نیست و هرگز بدون یک فرهنگ کامل، جامه عمل به خود نمیپوشد، این نیز احتیاج به گذشت زمان دارد. 3. تکامل وسائل ارتباط عمومی از دیگر سو، چنین حکومتی نیاز به وجود وسائل کامل ارتباط جمعی دارد تا در پرتو آن بتواند مقررات و احکام و اصول انسانی را از طرق مختلف در مدّت کوتاهی به مردم جهان اعلام کند این موضوع بدون تکامل صنایع انسانی و گذشت زمان نیز انجام نمیگیرد. 4. پرورش نیروی انسانی از همه اینها گذشته پیشبرد چنین هدفی و پیریزی چنان انقلابی به یک نیروی فعّال و سازنده انسانی نیاز دارد که در واقع ارتش انقلاب جهانی را تشکیل میدهد و تشکیل چنین ارتشی، و به وجود آمدن چنین افراد جانباز و فداکاری که در راه هدف و حقیقت از همه چیز بگذرند نیاز به گذشت زمان دارد. اگر در برخی از روایات میخوانیم که فلسفه طولانی شدن غیبت امام زمان، همان امتحان و آزمایش مردم است ممکن است ناظر به همین قسمت باشد زیرا امتحان و آزمایش در منطق اسلام نه به معنی آزمونهای معمولی و کشف امور پنهانی است، بلکه مقصود از آن پرورش روحیات پاک و پدید آوردن حداکثر ورزیدگی در افراد میباشد(13). مجوع این جهات چهارگانه(14) نیاز به این دارد که زمان قابل ملاحظه ای یگذرد و جهان از بسیاری از جهات پیش برود، و آمادگی روحی و فکری برای پذیرض حکومت چهانی بر اساس حق و عدالت در مردم پدید آید. آنگاه این برنامه با وسائل و امکانات خاصی در سطح جهانی وسیله حضرت مهدی«علیه السلام» پیاده گردد... این است فلسفه غیبت طولانی امام. تنها چیزی که در اینجا گفته میشود این است که همه این مطالب صحیح است امّا با این حال چرا امام در میان مردم شناخته نمیشود و به طور ناشناس زندگی میکنند در صورتی که برای او ممکن است که به طور شناخته در میان مردم به سر ببرد تا روزی که فرمان الهی درباره انقلاب جهانی او فرا رسد؟ درباره این سؤال باید گفت: امام همچون انسانهای دیگر، طبق سنن عادی انسانی، زندگی میکند تنها تفاوتی که دارد او از یک عمر طولانی برخوردار است، اگر شناخته میشد هرگز از گزند نیروهای اهریمنی که در هر عصر و زمانی تعداد و شماره های آنها کم نیست مصون و محفوظ نمیماند و به دست آنان از بین میرفت، چنانکه تاریخ این مطلب را درباره تمام امامان و پیشوایان گذشته به روشنی ثابت کرده است، تنها تفاوتی که این جا هست این است که اگر آفتاب عمر امامی از پیشینیان به وسیله اهریمنان بدخواه غروب میکرد امام و پیشوای دیگری جای او را میگرفت در صورتی که این موضوع درباره حضرت مهدی«علیه السلام» چنین نیست، او آخرین حجت خدا است و باید برنامه به دست او اجرا گردد. البته آنچه گفتیم درباره فلسفه غیبت امام«علیه السلام» بود و اینکه چرا او به طور ناشناخته زندگی میکنند و اما اینکه وجود امام در پشت پرده غیبت چه منافعی برای مردم دارد و هم اکنون جامعه انسانی از وجود امام چه سودی میبرد خود موضوع دیگریست که باید جداگانه درباره آن بحث نمود و از موشوع سؤال بالا بیرون است. با وجود آنچه گفته شد توجه به دو نکته دیگر لازم است: 1. برخی از شخصیتهای کلامی عقیده شناس(مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی) در باب امام زمان«علیه السلام» این گونه تعبیر کرده اند: «وحوده لطف و تصرفه لطف آخر وعدمه منا» که از این سخن استفاده میشود که محرومیّت ما از فیض حضور آن گرامی در اثر(آمده نبودن) خود ما است. بر این اساس یکی از عوامل اساسی غیبت را میتوان در رابطه با خود، جستجو کرد. 2. از پاره یی احادیث که درباره غیبت امام زمان دارد شده است استفاده میشود که در غیبت آن حضرت سری یا اسراری نهفته است که تا ظهور آن حضرت این راز کشف نخواهد شد. « بخش پاسخ به سؤالات » 12) یکی از نشانه های روشن قیام امام زمان که در احادیث اسلامی همگی بر آن اتّفاق دارند این است که سراسر اجتماع بشری را جور و ستم و تعدی و بیدادگری، فرا میگیرد و ابرهای یاس و نومیدی زندگی جامعه انسانی را تیره میسازد و در حقیقت فشار ظلم و تعدی آن چنان بر دوش آنان سنگینی میکند که انسان را برای پذیرش انقلاب دیگر، انقلابی عمیق و بنیادی به دست توانا و نیرومند یک مرد الهی آماده میسازد. 13) تمام آزمونهای الهی که درباره پیامبران و اولیاء وی انجام میگیرد برای همین منظور است اگر خدا ابراهیم را با تکالیف و وظائف سنگینی آزمود چنانکه میفرماید: «و اذا بتکلی ابراهیم ربه به کلمات فاتمهن«سوره بقره، آیه 124» برای همین هدف بوده است تا این راد مرد الهی به قدری در کوران حوادث قرار گیرد تا در صلابت و استقامت به صورت فولاد آب دیده درآید. 14) مجوع این جهات چهارگانه را میتوان در امور زیر خلاصه نمود: 1. تکامل روحی؛ 2. تکامل فرهنگی؛ 3. تکامل وسائل ارتباط جمعی؛ 4. تشکیل یک ارتش انقلاب جهانی از یک جمعیّت جانباز و فداکار.

218_ایا لزوماً مصلح کل باید حضرت مهدی باشد؟


آری از روایات متواتره که از طریق پیغمبرصلی الله علیه وآله و اهل بیت علیهم السلام پیغمبر رسیده است استفاده میشود که خداوند اراده فرموده است جهان را به دست حضرت مهدی که تمام مشخصاتش در روایت آمده است. اصلاح کند به امید آن روز.

219_دلالت آية 33 سورة توبه و احاديثي كه درمورد ظهور حضرت مهدي (ع) آمده چيست؟


در آيه 33 سوره توبه مي خوانيم «هُوَالَّذي اَرْسَلَ رَسُوْلَهُ بِالْهُدي وَ دِيْنِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّيْنِ كُلِّهِ وَ لَوْكَرِهَ الْمُشرِكُوْنَ» [او كسي است كه رسولش را با هدايت و آيين حق فرستاد تا او را بر همة آيينها غالب گرداند هر چند مشركان ناخوش دارند]. قابل توجّه اينكه اين آيه ، بعد از آيه «يُرِيْدُونَ اَنْ يُطْفِئُوا نُوْرَاللهِ بِاَفْواهِهِمْ وَ يَأبَي اللهُ اِلا اَنْ يُتِمَّ نُوْرَهُ وَ لَوْكَرِهَ الْكافِرُونَ» [آنها مي خواهند نور خدا را با دهان خويش خاموش كنند، ولي خدا جز اين نمي خواهد كه نور خدا را كامل كند هر چند كافران كراهت داشته باشند .] قرار گرفته است. در اين آيات خداوند وعدة غلبه و پيروزي اسلام را بر تمام اديان جهان داده است. در اينكه منظور از پيروزي اسلام بر تمام اديان چيست؟ مفسّران احتمالات زيادي داده اند. فخر رازي پنج تفسير در اينجا ذكر مي كند كه پاسخي است بر سؤالات مربوط به چگونگي اين غلبه 1 ـ منظور غلبه نسبي و موضعي است چرا كه اسلام در هر منطقه اي بر هر دين و آييني پيروز شده است. 2 ـ منظور پيروزي بر اديان در جزيره العرب است. 3 ـ منظور، آگاه ساختن پيامبر (ص) از جميع اديان الهي است (در اينجا جمله «ليظهر» به معني آگاه ساختن تفسير شده). 4 ـ منظور پيروزي و غلبه منطقي است، يعني خداوند منطق اسلام را بر ساير اديان پيروز مي گرداند. 5 ـ منظور پيروزي نهايي بر تمام اديان و مذاهب به هنگام نزول عيسي (ع) و قيام مهدي (ع) است كه اسلام جهان گيري خواهد شد. بي شك تفسير آيه به پيروزي منطقي آن هم به صورت وعده اي براي آينده مفهوم درستي ندارد، زيرا پيروزي منطقي اسلام از همان آغاز آشكار بود ، به علاوه ماده «ظهور» و «اظهار» (لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّيْنِ كُلِّهِ) به طوري كه از موارد استعمال آن در قرآن مجيد استفاده مي شود ، به معني غلبة خارجي و عيني است، چنانكه در داستان اصحاب كهف مي خوانيم «اِنَّهُمْ اِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ» كهف/20 [اگر آنها بر شما دست يابند و پيروز شوند سنگسارتان خواهند كرد]. از امام صادق(ع) در تفسير آيه فوق نقل شده است، فرمود «وَاللهِ ما نَزَلَ تَأويلُها بَعْدُ وَ لا يَنْزِلُ تَأوِيلُها ، حَتّي يَخْرجَ الْقائِمُ فَاذا خَرَجَ الْقائِمُ لَمْ يَبْقَ كافِرٌ بِاللهِ الْعَظيمِ» [به خدا سوگند هنوز مضمون اين آيه (در مرحلة نهايي) تحقق نيافته است ، و تنها زماني تحقق مي پذيرد كه حضرت قائم (ع) خروج كند و به هنگامي كه او قيام نمايد كافري نسبت به خداوند در تمام جهان باقي نمي ماند]. (نورالثقلين 2/212) اين نكته نيز حائز اهمّيت است كه جمله «هُوَ الَّذي اَرْسَلَ رَسُوْلَهُ بِالْهُدي وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّه» در سه سوره از قرآن آمده است اوّل سوره توبه آيه 33 (چنانكه گذشت) دوّم سوره فتح آيه 28 ، سوم سورة صف آيه 9. اين تكرار نشان مي دهد كه قرآن مجيد با تأكيد هر چه بيشتر اين مسأله را پي گيري كرده است. در حديث ديگري كه در منابع اهل سنّت از ابوهريره نقل شده است مي خوانيم منظور از جمله «لِيُظْْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ»، خروج عيسي بن مريم (ع) است (و مي دانيم خروج عيسي بن مريم (ع) طبق روايات اسلامي به هنگام قيام مهدي (ع) است). (الدّرالمنثور 3/231) پيام قرآن ج 9، حضرت آيت الله مكارم شيرازي و ساير همكاران به نقل از سايت تبيان

220_چرا به حضرت مهدي بقيه الله گفته مي شود؟



«بقيه الله» به معناي باقي ماندن چيزي يا کسي از ناحيه خداوند براي مردم است. به تعبير ديگر، هر موجود نافع که از طرف خداوند براي بشر باقي مانده و مايه خير و سعادت او گردد «بقيه الله» محسوب مي شود و از آنجا که مهدي موعود(عج) آخرين پيشوا و بزرگترين رهبر انقلابي پس از قيام پيامبر اکرم(ص) است يکي از روشن ترين مصاديق «بقيه الله» مي باشد و از همه به اين لقب شايسته تر است (تفسير نمونه، ج 9، ص 204).
به ويژه که تنها باقيمانده پس از پيامبران و امامان است. از اين رو در روايات متعددي به حضرت مهدي لقب «بقيه الله» داده شده است. از جمله در روايتي آمده است «چون حضرت خروج کند پشت کند به کعبه و جمع مي شود سيصد و سيزده مرد و اول چيزي که تکلم مي فرمايد اين آيه است: «بقيه الله خير لکم ان کنتم مؤمنين» پس مي گويد «منم بقيه الله و حجت و خليفه او در ميان شما» سپس هيچ کس بر او سلام نمي کند مگر اين که مي فرمايد: «السلام عليکم يا بقيه الله في ارضه» (منتهي الامال، شيخ عباس قمي، انتشارات هجرت، ج 2، ص 757).


221_گفته مي شود كه در آخر الزمان مردم وبطور كلي جهان به فساد كشيده شده و همه جا از ظلم و جور پر خواهدشد و در آن حال خواهد بود كه امام عصر(عج) ظهور خواهندكرد حال اين سؤال مطرح است كه اگرسرانجام و بطور طبيعي به چنين فساد وظلمي جهان را فرا خواهد گرفت پس چرا بايدبه سمت اصلاح خود و جامعه حركت كنيم وموكد در اسلام توصيه شده است كه خود وجامعه تان را به اصلاح در آوريد .آيا عدم حركت ما به سمت اصلاح و در نتيجه به فسادكشيده شدن جامعه منجر به تعجيل در ظهورنمي گردد؟

فراگير شدن ظلم و جور در جهان از نشانه هاى معروف ظهور حضرت مهدى(ع) به شما مى رود و اين نشانه در روايات بسيار به چشم مى خورد و در بعضى روايات به همين عنوان كلى مورد اشاره قرار گرفته، چنان كه در روايات معروفى كه با سندهاى گوناگون نقل شده آمده: «يملا اللّه به الارض قسطا و عدلاً بعد ما ملئت ظلما و جورا؛ خداوند به وسيله ظهور مهدى(ع) زمين را پر از عدل و داد مى سازد، پس از آن كه از ظلم و ستم پر شده باشد»، (چشم به راه مهدى، جمعى از نويسندگان مجله حوزه، نقل از «سنن ابى داود»، ج 4، 107 و كنزل العمال، ج 14، ص 264).
يا از حضرت مهدى(ع) نقل شده: «علامة ظهورى كثرة الهرج و المرج و الفتن...؛ نشانه آشكار شدن من زياد شدن هرج و مرج و فتنه ها و آشوبها است»، (بحارالانوار، ج 51، ص 320).
قبل از آن كه به بررسى اصولى موضوع مطرح شده بپردازيم به نظر مى رسد اشاره به سير تاريخى اين برداشت از موضوع ظهور امام زمان و زمينه هاى آن، به عنوان مقدمه مفيد باشد.
در طول تاريخ غيبت به ويژه در قرون اخير نوعى تفكر آسايش طلبانه در برخى پديد آمده و آنان بهانه اى مى طلبند تا از زير بار مسئوليت شانه خالى كنند! حال چه بهتر كه اين بهانه رنگ دينى داشته باشد.
از جمله اين موارد آن است كه ما نبايستى با ظلم مبارزه كنيم زيرا ظهور امام زمان به تأخير مى افتد و حتى برخى پنداشته اند كه بايد به ظلم و فساد نيز كمك كرد و در گسترش آن كوشيد تا اسباب ظهور بيشتر فراهم شود؟!
اين تفكر ناشى از عدم شناخت مسئوليت و نشناختن دين الهى و برداشت غلط از موضوع ظهور است.
اولاً اين تعبير كه «جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد، پس از آن كه از ظلم و جور پر شده است» يك بيان و تعبير كنايى است كه نشانگر شدت ظلم و فراگيرى آن است و بدين معنا نيست كه همه ى انسان ها در آن زمان ظالم و فاسدند. مانند اين تعبير كه مى گوييم «فلان كار، با هزار مشكل مواجه است» كنايه از اين كه مشكلات متعددى فراروى تحقق آن عمل است.
در آن دوران، انسان هاى صالح نيز وجود دارند كه قرآن كريم به آنان وعده داده است كه وارث حكومت زمين خواهند شد (نور، آيه 55) و مگر كسانى جز همين انسان هاى خودساخته و صالح، ياوران حضرت مهدى(عج) خواهند بود؟ و اساسا زمينه و بستر پذيرش قيام و انقلاب جهانى حضرت مهدى(عج) به ستوه آمدن توده هاى مردم از ظلم و فساد و تباهى است. بر اين اساس مى توان گفت ظلم و جور مورد نظر در روايات، به صورت عمده، متوجه به حكومت ها و طبقه ى حاكم كه قدرت و ثروت را در دست دارند، مى باشد.
ثانيا رواياتى كه دلالت بر پر شدن جهان از ظلم و ستم دارد، در حقيقت خبر از وضعيت و شرايط جهان در آن دوران مى دهد. اخبار از يك واقعيتى است، كه رخ خواهد داد نه اين كه وظيفه شرعى ما را بيان كند، به اين معنا كه ما موظفيم چنين شرايطى را ايجاد كنيم و كمك كنيم جهان پر از ظلم و فساد شود. اخبار اين روايات از وضعيت جهان، منافاتى با مسؤوليت هاى فردى و اجتماعى ما در جهت اصلاح فرد و جامعه ندارد. وظيفه انسان، حركت در مسير كمال است كه جز در پرتو عمل به وظايف و اصلاح خود و جامعه ميسر نخواهد بود و وعده آمدن مهدى موعود نيز در راستاى همين سير به سوى كمال و اصلاح فرد و جامعه است.
مهدى موعود مى آيد تا بستر را براى اين حركت و سير كمالى مهياتر كند. او مى آيد تا انسان ها، فارغ از ظلم ستمگران و فساد افسادگران، مسير كمال و اصلاح خود و معرفت حضرت حق و رسيدن به سعادت را بپيمايند.
ثالثا به طور كلى، هيچ گاه يك آموزه ى دين نمى تواند نافى و تعطيل كننده ساير اركان و اساس دين باشد. اگر به فرض به چنين موردى برخورديم، خود دليل بر بطلان آن و عدم استناد آن آموزه به دين خواهد بود.
به عنوان مثال يكى از اركان دين، توحيد است، معنا ندارد كه آموزه اى از دين، شرك را تأييد و به آن دستور دهد.
با توجه به اصل فوق، رواياتى كه صرفا اخبار از يك امر تكوينى است يعنى خبر از شرايط و اوضاع جهان قبل از ظهور مى دهد، نمى تواند مؤيد و مروج فساد و ظلم باشد.
اساسا روح دين و تمام آموزه هاى دين، براى برچيدن فساد و تباهى و رساندن انسان به اوج كمال است. دين براى اصلاح فرد و جامعه آمده است. بنابراين چنين برداشتى از روايات فوق برداشتى كاملاً نادرست و منافى با حقيقت دين و ارسال رسل است.





222_امام زمان ( عج ) از كجا ظهور خواهند كرد ودر كجا كلمه «الله اكبر» را ادا خواهندنمود كه تمام جهانيان بشنوند؟

بر اساس روايات حضرت مهدي ( ( عج ) ) در مكه معظمه در كنار كعبه و حجر الاسود ظهور خواهد كرد و صداي تكبير ( الله اكبر ) آن حضرت از آن جا به گوش همه جهانيان خواهد رسيد .و اما نحوه رسيدن ممكن است توسط دستگاههاي انتقال دهنده صدا؛ همچون راديو و يا طرق ديگر صورت گيرد .چگونگي رسيدن صداي الله اكبر در روايات مشخص نشده است.
به نقل از سايت تبيان


223_از علائم ظهور و خصوصيات و كرامات امام زمان(عج) چيست؟

مدت زمان پاك شدن جهان از فساد معلوم نيست اما وقايع دوران ظهور را مى توان ترسيم نمود. ترسيم تفصيلى عصر ظهور امكان پذير نيست اما به صورت فشرده به سيماى كلى آن اشاره مى كنيم:
روايات حاكى از اين است كه انقلاب و حركت ظهور حضرت مهدى(عج) بعد از فراهم شدن مقدمات و آمادگى هاى منطقه اى و جهانى از مكه آغاز مى گردد. آنگاه در سطح جهان نبردى سخت ميان غربى ها و تركان و يا هواداران آنها به وجود مى آيد تا جايى كه منجر به جنگ جهانى مى گردد. اما در سطح منطقه دو حكومت هوادار حضرت مهدى(عج) در ايران و يمن تشكيل خواهد شد... كه ياران ايرانى آن حضرت مدتى قبل از ظهور، حكومت خويش را تأسيس نموده و درگير جنگى طولانى مى شوند كه سرانجام در آن پيروز مى گردند. اندك زمانى پيش از ظهور آن بزرگوار در بين ايرانيان دو شخصيت با عنوان سيد خراسانى، رهبر سياسى و شعيب بن صالح رهبر نظامى ظاهر شده و ايرانيان تحت رهبرى اين دو تن نقش مهمى را در حركت ظهور آن حضرت ايفا خواهند كرد. اما ياران يمنى وى، قيام و انقلاب آنان چند ماه پيش از ظهور حضرت بوده و ظاهراً ايشان در سامان بخشيدن به خلاء سياسى كه در حجاز به وجود مى آيد همكارى مى نمايد. از جمله نشانه هاى ظهور حادثه اى است كه ميان دو حرم مكه و مدينه رخ مى دهد.
در اين هنگام نشانه هاى ظهور حضرت مهدى(عج) آشكار شده و شايد بزرگترين نشانه آن، نداى آسمانى است كه به نام او در 23 ماه رمضان شنيده مى شود پس از اين نداى آسمانى حضرت مهدى(عج) به طور سرى با برخى از ياران خود ارتباط برقرار مى نمايد. درباره آن بزرگوار در سراسر گيتى سخن بسيار به ميان آمده و نام وى زبانزد همگان گشته و محبتش در دل ها جاى مى گيرد. دشمنان از حضور آن حضرت بيمناك شده و مى كوشند تا وى را يافته و از ميان بردارند ازاين رو سپاهى وارد مدينه گشته و به هر مرد هاشمى كه دست يافته او را دستگير و يا كشته و يا به زندان مى اندازند آن حضرت با برخى از ياران خود در مكه تماس گرفته تا اين كه قيام خويش را در شب دهم محرم بعد از نماز مغرب و عشاء از حرم شريف مكى آغاز مى كند و پس از درگيرى بر مكه تسلط مى يابد. در صبح روز دهم محرم حضرت مهدى(عج) پيام خود را به زبان هاى مختلف به تمام جهان ابلاغ مى كند و ملل دنيا را به يارى خويش دعوت كرده، اعلام مى دارد كه در مكه باقى خواهد ماند تا معجزه اى كه جد گرامى اش حضرت رسول(ص) وعده فرموده محقق شود و آن فرو رفتن لشكريان سفيانى به زمين است كه براى درهم شكستن حركت آن حضرت راهى مكه مى شوند به وقوع بپيوندد. آن حضرت پس از اين معجزه با سپاه خود كه متشكل از ده و اندى هزار تن است از مكه رهسپار مدينه مى شود و پس از نبردى با نيروهاى دشمن مستقر در آنجا، مدينه را آزاد ساخته آنگاه با آزادسازى دو حرم مكه و مدينه فتح حجاز و تسلط بر منطقه خاتمه مى يابد.
وى پس از پيروزى بر حجاز راهى جنوب ايران مى شود و در آنجا با سپاه ايران و توده هاى مردم آن سامان به رهبرى خراسانى و شعيب بن صالح برمى خورد. آنان با او بيعت كرده و با همرزمى يكديگر با قواى دشمن در بصره به پيكار مى پردازند كه سرانجام به پيروزى بزرگ و آشكارى دست مى يابند. سپس امام(عج) وارد عراق گرديده واوضاع داخلى آنجا را پاكسازى مى كند و با درگيرى با بقاياى نيروهاى سفيانى و گروه هاى متعدد شورش آنها را شكست داده و به قتل مى رساند. آنگاه عراق را مركز حكومت و كوفه را پايتخت خود قرار مى دهد و بدين سان يمن، حجاز، ايران، عراق و كشورهاى خليج فارس يكپارچه تحت فرمانروايى آن حضرت درمى آيد. بعد از آن جنگ هايى با تركان و يهوديان صورت مى پذيرد كه در هر دو پيروزى از آن حضرت(عج) است. غربيان مسيحى از اين وقايع سخت نگران شده و با حضرت اعلان جنگ مى كنند ولى ناگاه حضرت عيسى مسيح(ع) از آسمان به قدس شريف فرود آمده و با سخنان خويش جهان و به ويژه مسيحيان را مورد خطاب قرار مى دهد.
فرود آمدن حضرت عيسى(ع) براى جهان علامت و نشانه اى است كه موجب شادى مسلمانان و ملت هاى مسيحى خواهد گرديد. به نظر مى رسد كه حضرت مسيح(ع) ميان حضرت مهدى(ع) و غربى ها وساطت نموده و قرارداد صلحى به مدت هفت سال ميان دو طرف بسته مى شود. اما غربى ها بعد از دو سال پيمان صلح را مى شكنند، لذا روميان در يك هجوم ناگهانى با نزديك به يك ميليون سرباز به سرزمين شام و فلسطين يورش مى آورند. نيروهاى اسلام روياروى آنها قرار گرفته و حضرت مسيح(ع) موضع خود را هماهنگ با حضرت مهدى(عج) اعلام داشته و پشت سر وى در قدس نماز مى گذارد. دراين جنگ مسلمانان پيروز مى شوند. سپس غرب توسط امام فتح مى گردد. پس از فتح و اسلام آوردن بيشتر مردم آن سامان، حضرت مسيح(ع) رحلت نموده و حضرت مهدى(عج) و مسلمانان بر پيكر او نماز مى گذارند. سپس پيكر پاك او را با پارچه اى كه دست بافت مادرش مريم صديقه(ع) است كفن نموده و در جوار مزار شريف مادرش در قدس به خاك مى سپارد.
پس از اين فتوحات حضرت مهدى(عج) براى تحقق بخشيدن به اهداف الهى در ابعاد گوناگون و در ميان ملل جهان اقدام مى كند و براى تعالى بخشيدن و شكوفايى زندگى مادى و تحقق توانگرى و رفاه همگان قيام نموده و جهت گسترش فرهنگ و دانش و بالا بردن سطح آگاهى دينى و دنيايى مردم مى كوشد. به نظر ميرسد كه جنبش دجال ملعون و فتنه و آشوب او يك حركت انحرافى بهره گيرى از پيشرفت علوم و حالت رفاهى باشد كه در زمان امام(عج) جامعه بشرى به آن دست مى يابد. دجال از روش هاى پيشرفته چشم بندى، براى فريب جوانان پسر و دختر و زنان كه بيشتر پيروان او را تشكيل مى دهند استفاده مى كند. ازاين رو در جهان موجى از فتنه و آشوب به وجود مى آورد كه فريبكارى هاى او را باور مى كنند اما حضرت مهدى(عج) نيرنگ هاى وى را آشكار ساخته و به زندگى او و هوادارانش خاتمه مى بخشد. اين دورنمايى كلى از حركت و انقلاب جهانى حضرت مهدى(عج) بود،
(براى آگاهى بيشتر ر.ك: عصر ظهور، على كورانى، ترجمه عباس جلالى، انتشارات سازمان تبليغات اسلامى)
. اما علائم و نشانه هاى ظهور كه هر يك نويدى از نزديك شدن ظهور آن حضرت(عج) است فراوان است كه به ذكر مهم ترين آنها اكتفا مى كنيم:
1- خروج سفيانى:
سفيانى مردى از نسل ابوسفيان است كه پيش از ظهور حضرت خروج مى كند و پس از ظهور با امام مى جنگد. امام صادق(ع) فرمود: «ما و خاندان ابوسفيان دو خاندانى هستيم كه بر سر دين خدا با هم دشمنى داريم. ما سخن خداوند را تصديق كرديم و آنان تكذيب كردند. ابوسفيان با پيامبر(ص) مبارزه كرد و معاويه با على(ع) و يزيد با حسين بن على(ع) به مخالفت برخاستند و سفيانى نيز با قائم(عج) خواهد جنگيد،
(بحارالانوار، ج 52، ص 182). 2- خسف در بيداء:
خسف ؛ يعنى، فرو رفتن و بيداء سرزمين بين مكه و مدينه است و مراد از آن فرو رفتن لشكر سفيانى در زمين است. على(ع) فرمود: در آستانه ظهور قائم ما، مهدى(عج) سفيانى خروج مى كند. سپاه وى به سوى مدينه حركت مى كند و چون به سرزمين بيداء مى رسند خداوند آنها را در كام زمين فرو مى برد،
(ينابيع الموده، قندوزى، چاپ بصيرتى، ص 427). 3- خروج يمانى:
سردارى است از يمن كه قيام كرده و مردم را به حق و عدل دعوت مى كند. امام صادق(ع) فرمود: قيام خراسانى و سفيانى و يمانى در يك سال و يك روز خواهد بود و در اين ميان هيچ پرچمى به اندازه پرچم يمانى دعوت به حق و هدايت نمى كند،
(كتاب الغيبه، نعمانى، ص 252). ظاهراً خراسانى نيز دعوت به حق مى كند. 4- قتل نفس زكيه:
نفس زكيه؛ يعنى، انسان پاك. امام باقر(ع) فرمود: «بين ظهور مهدى(عج) و كشته شدن نفس زكيه بيش از پانزده شبانه روز فاصله نيست»،
(الارشاد، ج 2، ص 374). 5- صيحه آسمانى:
ظاهراً صدايى است كه در آستانه ظهور از آسمان شنيده مى شود. امام باقر(ع) فرمود: «ندا كننده اى از آسمان نام قائم را ندا مى كند پس هر كه در شرق و غرب است آن را مى شنود،
(كتاب الغيبه، نعمانى، ص 252). درباره تعداد ياران خاص آن حضرت كلياتى وارد شده است مانند اين كه: امام باقر(ع) فرمود: سوگند به خدا، سيصد واندى نفر بدون وعده پيشين گرد مى آيند در ميان آنان پنجاه زن است، (بحارالانوار، ج 52، ص 223). درباره ويژگى هاى ياران حضرت نيز طبق برخى از روايات خداشناسى، عبادت و بندگى، شجاعت، فرمانبرى، ايثار، زهد و ساده زيستى و نظم و انضباط از صفات آنان شمرده شده است.
به بعضى از خصوصيات امام زمان(ع) اشاره مى شود:
1- زمين را پر از عدل و قسط مى كند. 2- همانند جدش پيامبر(ص) با شمشير قيام مى كند (البته شمشير ممكن است جنبه سمبليك داشته باشد). 3- هنگام ظهور چهره جوان خواهند داشت. 4- حكومت جباران و ظالمان از بين برده و امر خدا و دين حق را آشكار مى كند. 5- مردم را به قرآن و سنت رسول خدا و هدايت برمى گردند. نشانه هاى ديگرى نيز وجود دارد كه براى مطالعه آن ر.ك: 1- ظهور نور، على سعادت پرور، نشر تشيع 2- علائم ظهور امام زمان(عج)، محمد حسين همدانى، انتشارات صحفى 3- نشانه هاى ظهور، سادات مدنى، نشر منير 4- از ولادت تا ظهور، كاظم قزوينى، ترجمه: فريدونى، نشر آفاق 5- از ولادت تا ظهور، كربى، انتشارات الهادى 6- چشم به راه مهدى، جمعى از نويسندگان دفتر تبليغات اسلامى قم، چاپ اول زمستان 1375، صص 316 - 245 7- مقاله بررسى نشانه هاى ظهور، اسماعيل اسماعيلى 8- منتخب الاثر، فى الاسلام الثانى عشر، لطف الله صافى گلپايگانى، ص 357 و 373 9- مهدى موعود، تجرمه جلد سزدهم بحارالانوار، على دوانى، باب بيستم 10- امامت و مهدويت، لطف الله صافى گلپايگانى، ج 3، قسمت پايانى (به سوى دولت كريمه).

224_آيا تعدادي كه به 313 نفر معروفند و ازياران خاص امام مهدي اند/ همه هم عصرزمان ظهور هستند يا افرادي از سابق نيزدر آنها هستند؟

از هر دو دسته در ياران خاص امام مهدي(عج) حضور دارند: رجعت‌كنندگان و هم‌عصران زمان ظهور ، توضيح بيشتر اين كه ياران امام عصر(عج) دو دسته‌اند: عده‌اي افراد هم عصر ظهور و عده‌اي رجعت‌كنندگان. از رجعت كنندگان كه پيش از ظهور در جهان مي‌زيسته‌اند و از دنيا رفته‌اند و هنگام ظهور امام مهدي(عج) به اذن خدا زنده مي شوند افرادي مانند: سلمان فارسي، ابودجانه انصاري و مقداد و مالك اشتر هستند. اما افرادي كه در زمان ظهور زندگي مي‌كنند از سرزمين‌هايي مانند: قم، خراسان، طالقان، ري، شيراز، اصفهان و... خواهند بود. (نجم‌الدين طبسي، چشم‌اندازي از حكومت مهدي(عج)، شركت چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي، چاپ دوم، 1377.)

225_حضرت مهدی«علیه السلام» در چه زمانی ودر چه جایی و به چه صورتی ظهور میکند؟


زمان ظهور حضرت مهدی«علیه السلام» به طور مشخص و قطعی معلوم نیست و از برخی روایات استفاده میشود که وقتی فرمان ظهور برای امام زمان«علیه السلام» از جانب خداوند میرسد آن حضرت در مکّه خواهد بود و قیام آن حضرت به صورت جنگ و با بکار بردن سلاح است امّا خصوصیّات و جزئیات آن به طور دقیق معلوم نیست.


226_ در دعـاى نـدبـه بـه اين مسأله اشارهشده است كه مى پرسد: نمى دانم كدامسرزمين تو را در بر گـرفته است ؟قرارگاهت كجاست ؟ در كوه رضوى يا ذى طوى... ؟ نمى دانم در اين دعا چرا سـراغ حضرتمهدى را در ذى طوى و كوه رضوى مى گيرند كهجايگاه محمد حنفيه (امام زمان فرقهكيسانيه) است كه معتقدند در اين كوه ازانظار مخفى شده و از آنجا ظهور خواهدنمود . مـطـالعه دقيق متن دعاى ندبه كهاز ائمه ما به تصريح و ترتيب نام نمى بردو پس از حضرت امير كـه بـه تـفـصيل ازمناقب و فضايل وى سخن مى گويد ناگهان وبى واسطه به امام غايب خطاب مى كند, بازاين سوال را بيشتر در ذهن طرح مى كند؟

دعاى ندبه بحق, يكى از دعاهاى جالب و پر معنى است. از نـظـر فـصـاحت بسيار فصيح وروان و حساب شده و متين است و از نظر محتوا بايد گفت يك دعـاى علمى , انقلابى ,عقيدتى و سياسى و در عين حال پر احساس و عاطفى است و اگر درست بـه مـفـهوم آن آگاهى حاصل گردد مى تواند منبع الهامبخشى براى مبارزات اجتماعى و بر ضد ظلم بوده باشد ( البته به شرط آگاهى , نه به صورت تخدير ) . در آغـاز دعـا نـخـست اشاره اى به فلسفه بعثت پيامبران و سپس اشاره كوتاهى به تاريخچه آنان و مـقـامات مختلف هر يك و سپس بطور مشروح تر بحثى از قيام پيامبراسلام صلى اللّه عليه و آله و سـلـم و مـقـامات آن بزرگوار و بعد بطور مشروح خلافت بلافصل اميرمومنان على عليه السلام با دلايـل و مـدارك زنده و قاطع از آيات ورواياتى كه مورد قبول همه فرق اسلامى است مورد بحث قـرار گرفته و به علل قيام جمعى از امت بر خلاف اهل بيت و خاندان پيغمبر و شهادت و كشتار و تـبـعـيـد آنـان وسـپس به دعوت امامان يكى بعد از ديگرى اشاره شده است , بطورى كه قلوب را كـامـلامتوجه به قيام مهدى (عج ) مى نمايد و از آن پس با لحنى عاشقانه و آميخته با هيجان خاص روحـى و عـمـيـقترين احساسات انسانى , خطاب به ولى عصر (عج ) مى شود و ضمن ابرازاشتياق شـديد به قيام حضرتش , برنامه اصلاحى و انقلابى او تشريح مى گردد و بعد باچند نيايش زنده و موثر دعا پايان مى پذيرد. ايـن از نظر محتويات دعا , اما اين كه بعضى پنداشته اند كه اين دعا شباهتى باعقايد كيسانيه دارد كاملا مردود است و قبلا لازم است چند جمله كوتاه در معرفى مذهب كيسانيه ذكر كرده و سپس شـواهد رد پندار بالا را از خود دعا استخراج كنيم : كيسانيه آنچنان كه در كتب عقايد و مذاهب آمـده است , يك فرقه شيعه چهارامامى بودند كه پس از حضرت على و امام حسن و امام حسين - عـلـيـهـم الـسـلام - بـه امامت محمد حنفيه عقيده دارند و گفته مى شود علت اين كه آنها را كـيـسـانيه مى نامند اين است كه يكى از هوا خواهان سر سخت اين مذهب شخصى به نام كيسان بـود كه خود را از علاقمندان على عليه السلام معرفى مى كرد و بعضى هم كيسان رااز القاب مختار بن ابى عبيده مى دانند و او را از پيروان اين مذهب ذكركرده اند. گرچه كيسانيه خود منشعب به شعبه هايى شده اند ولى شعبه مشهور آنها عقيده دارند كه محمد حنفيه هم اكنون زنده است و در كوه رضوى در اطراف مدينه در نقطه دور افتاده اى زندگى مى كند و خداوند آب آشاميدنى و عسلهاى كوهى در اختيار اوقرار داده و مهدى منتظر اوست. گفته مى شود كثير شاعر معروف عرب از پيروان اين فرقه است و در اشعارش چنين مى گويد:
الا ان الائمـه مـن قريش ولاه الحق اربعه سواءعلى و الثلاثه من بنيه هم الاسباط ليس بهم خفاءو سـبـط لا يذوق الموت حتى يقود الخيل يقدمها الولاءيغيب لا يرى فيهم زمانا برضوى عند عسل و ماء
شاعر در اين اشعار عدد ائمه را چهار نفر - على عليه السلام و سه فرزندش - ذكرمى كند و سپس به غيبت محمد بن حنفيه در كوه رضوى اشاره مى نمايد . امروز اين فرقه كمتر پيروان شناخته شده اى دارد و غالبا نام آنها را در كتب تاريخ اديان مى يابيم . اكـنـون بـه اصل سخن باز گرديم :دعاى ندبه با صراحت تمام مذهب كيسانيه را نفى مى كند و با عـقـايـد شـيـعـه اثنى عشرى كاملا منطبق است زيرا:
1- در سه جمله از دعاى ندبه درباره نسب حـضـرت مهدى (عج ) مى خوانيم: و ابن خديجه الغراء و ابن فاطمه الكبرى و جدته الصديقه الـكـبـرى فـاطـمـه بـن مـحمدصلى اللّه عليه و آله و سلم يعنى او از فرزندان خديجه و فاطمه - عليهماالسلام است . در حـالـى كـه محمد بن حنفيه هيچ گونه نسبتى با خديجه و حضرت فاطمه دخت پيامبر اسلام ندارد , چه اين كه مادرش خوله حنفيه , دختر جعفر بن قبس بود ,نه ارتباطى با خديجه داشـت و نه با فاطمه زهرا - عليهماالسلام - با اين حال جاى تعجب است كه كسى براى دعاى ندبه شباهتى به عقايد كيسانيه قائل گردد , اگر فرضاكلمه رضوى ايجاد شبهه اى كند ( كه خواهيم ديد نمى كند ) اين سه جمله صريح ,هرگونه شبهه اى را مى تواند برطرف سازد.
2- در اين دعا بعد از جمله اين ابناء الحسين مى خوانيم: صالح بعد صالح وصادق بعد صادق اين السبيل بعد السبيل , اين الخيره بعد الخيره , اين الشموس الطالعه , اين الاقمار المنيره , اين الانجم الـزاهره , اين اعلام الدين و قواعدالعلم اين بقيه اللّه; كجا هستند فرزندان امام حسين عليه السلام صـالـحـى پـس ازصالح ديگر و راستگويى پس از راستگوى ديگر , كجا هست راه به سوى خدا پس ازديـگـرى , انـتخاب شده اى ( از سوى خدا ) پس از ديگرى , كجا هستند خورشيدهاى درخشان و مـاههاى تابان و ستارگان فروزان و پرچمهاى آيين حق و پايه هاى علم و دانش سپس جمله را به صـورت مـفـرد آورده و مـى گويد : كجاست آن كسى كه خدا او را ذخيره كرده است ... ؟ اين جمله هاى مكرر به روشنى مى گويد بعد از امام حسين عليه السلام امامان متعددى بودند كه يكى پس از ديگرى براى اصلاح امت و دعوت به سوى خدا و بسط علم و دانش قيام كردند تا مى رسد به آخرين ذخيره الهى و او را به صورت مفرد بيان كرده است . بـا ايـن حـال آيـا مى توان شباهتى براى دعاى ندبه با عقايد كيسانيه - آنها كه نه براى فرزندان امام حـسـين عليه السلام منصبى قائل هستند و نه غير از محمد بن حنفيه امامان ديگرى را به رسميت مـى شـناسند - پيدا كرد ؟آيا جاى تعجب نيست كه گفته شود پس از ذكر ولايت على عليه السلام مـطلب بريده شده وامامان وسط ناديده گرفته شده اند و تنها سخن از مهدى به ميان آمده و اين مـناسب عقيده فرقه كيسانيه است آيا اين ده جمله پى در پى درباره امامان ديگر به خاطراين كه اسـمـشـان صريحا برده نشده , كافى به نظر نمى رسد ؟ آيا براى نفى عقايدكيسانيه ده جمله كم اسـت ؟
3- در جـمـلـه هـاى بنفسى انت من مغيب لم يخل منا بنفسى انت من نازح ما نزح عنا خطاب به ولى عصر (عج ) مى گوييم : جانم به فدايت كه پنهانى ولى از ما خالى نيستى و دورى هستى كه از ما جدا نيستى ... . در ايـن دو جـمـلـه مـهـدى (عـج ) را در مـيان خود و نزديك به خود معرفى مى كنيم و اين خود مـى رسـانـد كـه غـيبت او به اين معنى نيست كه همچون يك موجود نامريى و در مكان خاصى از چـشـمها پنهان باشد , بلكه به صورت ناشناس در اجتماعات رفت و آمد دارد ومحل ثابتى براى او وجود ندارد.
4- از آنـچـه در بـالا گفتيم روشن شد كه فقرات اين دعا يكى پس از ديگرى عقيده فرقه خرافى كيسانيه را نفى مى كند و با عقيده شيعه اثنى عشرى كاملا منطبق است . تـنها چيزى كه باقى مى ماند وجود كلمه رضوى در يكى از جمله هاى اين دعاست كه نكته آن با مراجعه به مدارك و منابع اسلامى روشن مى گردد . تـوضـيـح ايـن كه : ياقوت حموى بغدادى نويسنده معروف در كتاب معجم البلدان درباره رضـوى چـنـين مى نويسد : رضوى ... كوهى است در اطراف مدينه و رضوى ( بر وزن رجبى ) مـنـسـوب بـه آن راگـويـنـد , پـيـغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم درباره اين كوه فرمود : رضوى كوهى است كه خدا از آن راضى و خشنود است . سپس بعد از نام بردن از كوههاى مقدس ديگر در ذيل كلام خود مى گويد : عرام بن اصبع سلمى گـفـتـه است : رضوى كوهى است كه از ينبع يك روز فاصله دارد ودر هفت منزلى مدينه است و يكى از كسانى كه اين كوه را سير كرده به من اطلاع دادكه آب فراوان و درختان بسيار دارد و اين همان كوهى است كه طايفه كيسانيه مى پندارند محمد بن حنفيه در آن اقامت دارد و زنده است . و امـا ذى طـوى كه بعد از كوه رضوى در دعاى ندبه آمده , يكى از كوههاى اطراف مكه است كه در راه تنعيم قرار دارد و يك فرسخ از مكه فاصله دارد و ازآنجا خانه هاى مكه ديده مى شود . در روايتى از امام باقر عليه السلام وارد شده كه : حضرت قائم از طريق ذى طوى وارد سرزمين مكه مـى شود و نخست با مجاهدانى به تعداد مجاهدان بدر ( نخستين برخورد اساسى اسلام و كفر ) به كنار خانه كعبه مى آيد و پرچم انقلاب و پيروزى را در آنجا برمى افرازد. از آنچه در بالا گفته شد , نتيجه مى گيريم كه رضوى از كوههاى مقدس بوده و درروايات پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم آمده است (مقدس بودن يك سرزمين يا يك كوه يا مثلا حجر الاسود به خـاطر جبهه هاى تاريخى و حوادث مهمى است كه در طول تاريخ ‌بشر براى آنها گذشته و مربوط به صحنه هاى فداكارى مردان خداست كه به خود ديده است) . بـنـابـراين كوه رضوى پيش از آنكه در عقايد كيسانيه نقشى پيدا كند در سخنان پيامبروارد شده اسـت , بـلكه شايد انتخاب اين كوه از طرف كيسانيه براى عقايد خود به خاطر همان قداست آن بوده تا رنگ قداست به معتقدات باطل خود بدهند . بـا ايـن حـال اگر رضوى در دعاى ندبه آمده , آن را بايد به ريشه اصلى كه در گفتارپيامبر است برگردانيم نه به عقيده كيسانيه كه جنبه فرعى دارد . شـاهـد ديگر اين سخن ذكر كوه ذى طوى كه در نزديكى مكه است مى باشد زيرا ذى طوى به هـيـچ وجـه دخالتى در عقايد كيسانيه ندارد و از همه گذشته كلمه ام غيرهااست - يعنى غير ايـنها - كه در دعاى ندبه آمده و اين خود دليل بر اين است كه حضرت مهدى (عج ) بر خلاف پندار كـيـسـانـيه محل خاصى ندارد و در شهرها و كوهها و نقاطمختلف جهان ممكن است رفت و آمد داشته باشد و همچون جدش پيامبر صلى اللّه عليه وآله و سلم كه گاهى در جبل النور و غار حرا و زمـانـى در كـنار خانه كعبه و زمانى در ميان مردم مكه يا مدينه بود , حضرت مهدى (عج ) نيز در نقاط مختلفى ممكن است به سر برد و گاهى نيز در ميان ما بوده باشد . مـا امـيـدواريم در آينده كسانى كه مى خواهند به اين گونه مسائل خرده گيرى كنندبراى اثبات حـسن نيت خود قبلا آن را با جمعى از متخصصان و اهل فن كه عمرى درمباحث اسلامى زحمت كـشـيده اند در ميان بگذارند , اگر پاسخى دريافت نكردند كاملا آزادند آن را نشر دهند ولى اگر پاسخ آن را شنيدند افكار عمومى را مشوب نسازند.
پاسخ به پرسشهاى مذهبى، مكارم شيرازى - ناصر و جعفر سبحانى
به نقل از سايت تبيان

227_ سـبـب غـيـبـت امام زمان ( عليه السلام )چيست ؟ او چگونه اينهمه عمر مى كند ؟فايده غيبت او چيست ؟ و چرا در اين زمانكه دنيا پر از ظلم شده ظهور نمى كند ؟

شـكى نيست كه وجود امام در هر عصرى ضرورى است و زمين هرگز خالى از حجت نمى ماند ,و چون انسان بيهوده آفريده نشده , بلكه تكاليفى به عهده او گذارده اند كه سعادت او در آخرت در گرو همين تكاليف است , بايد در پى آموختن تكاليف خود از حجت خدا كه نماينده و سفير خدا و واسطه بين خدا و بندگان مى باشد اخذ كند . پس اگر كسى معتقد به امام و حجت خدا باشد ديگر نبايد سوال كند كه چرا او غائب است و ظهور نـمـى كـنـد ;و چون در اينگونه امور اسرارى نهفته است كه ما قدرت دستيابى به آنها رانداريم , و حتى موسى عليه السلام كه نبى و كليم اللّه بود اسرارى كه در كارهاى حضرت خضر ( مانند سوراخ كـردن كـشـتى , كشتن يك جوان , ترميم يك ديوار ) بودنفهميد و لب به اعتراض گشود , تا چه رسد به ما كه به قول شافعى هر چه در علم پيشرفت مى كنيم مى فهميم كه جهل ما بيشتر است . و در اين زمينه رواياتى هم داريم كه به بعضى از آنها اشاره مى كنيم :صدوق روايتى از امام صادق ( عليه السلام ) نقل كرده كه امام زمان غيبتى دارد وبعد از آن ظهور مى كند , و علت غيبت او همان است كه در غيبت حجج خداوند در گذشته بوده است و بعد از ظهور آن علت روشن مى شود . بـه عـلاوه كـه غـيـبـت سـرى از اسرار اللّه است و وقتى ما خدا را حكيم دانسته و همه افعال او را حكيمانه مى دانيم بدون نياز به دليل بايد آن را بپذيريم . الـبـته در روايات به وجوه كثيرى از علل غيبت امام زمان ( عليه السلام ) اشاره شده است , و شايد مـنظور امام صادق ( عليه السلام ) از اينكه حكمت غيبت پس از ظهوركشف مى شود اين باشد كه آنـقـدر عـجائب بعد از ظهورش ظاهر مى شود كه همه مى فهمند اين امر عظيم چنان تاخيرى نيز لازم داشته است . يكى از علل غيبت آن حضرت اين است كه او تشكيل دهنده آخرين حكومت روى زمين است وبعد از حـكومت او قيامت فرا مى رسد , و بايد ايام و سنوات به آخر خود نزديك شودتا امام ظهور كند و پايان عالم را جز خدا كسى نمى داند . و ديـگـر از عـلـل غيبت اين است كه امام زمان عليه السلام عده زيادى از كفار وظالمان را به قتل مـى رسـاند و اين زمان بايد وقتى باشد كه اصلاب كفار از افراد خوب تهى شده باشد , يعنى افرادى مـثـل مـعـاويـه ثانى كه از صالحان و از نسل يزيد بود ,و حسين بن حجاج شاعر صالح و دوستدار اهـلبيت پيامبر كه از نسل حجاج بن يوسف ثقفى خون ريز معروف و امثال آنها بايد بوجود بيايند و در صلب كفار و ظالمان باقى نمانند تا با كشته شدن آنها جلوى بوجود آمدن آن فرد صالح گرفته نشود , و تهى شدن اصلاب آنها از چنان افرادى را فقط خداوند مطلع است . يـكـى ديـگـر از علل غيبت اين است كه مومنين امتحان بشوند و درجه ايمان آنها سنجيده شود و مـومـن خالص معين گردد و در حقيقت طولانى بودن زمان غيبت به حكم غربالى براى سنجش مومنين مى باشد , و امام موسى بن جعفر عليه السلام در روايتى هشدار مى دهد كه غيبت امام عصر ( عـلـيه السلام ) وسيله اى جهت امتحان خلق است , مواظب باشيد وجوداو را بخاطر طول غيبت انكار نكنيد . بهر حال اسرار بسيارى در غيبت آن حضرت نهفته شده كه عقول ما به آن نمى رسد , ووقتيكه عقل مـا بـه عـلت تشريع سه ركعت براى نماز مغرب و چهار ركعت براى نماز عشاءنمى رسد , چگونه به علت اين امر مهم مى رسد . و امـا در مورد اينكه چگونه تا اين مدت زنده مانده است واضح كه خدا در قرآن درباره حضرت نوح مى فرمايد ( فلبث فيهم الف سنه الا خمسين عاما ) يعنى نوح درميان قوم خود 950 سال زندگى كـرده و بـعـضى عمر او را بيش از دو هزار سال و بعضى هزار و ششصد سال دانسته اند كه نهصد و پنجاه سال آن را پيامبر بوده است (1) . و كسى كه انصاف داشته باشد مى داند كه وقتى براى انسان امكان زندگى در طول يكسال هست , پـس امـكـان زنـدگـى در طول هزاران سال نيز وجود دارد , و آنكه زندگى و حيات را به انسان مى دهد قدرت طولانى كردن آنرا نيز دارد .
پرسش و پاسخ / ترجمه سيد مهدى شمس الدين، كاشف الغطاء - محمد حسين عنكبوت / 14 ( و درباره حضرت يونس مى فرمايد : فلو لا انه كان من المسبحين للبث فى بطنه الى يـوم يـبعثون - سوره صافات / آيه 141 يعنى اگر از تسبيح كنندگان نبودتا قيامت در شكم ماهى زنده مى ماند ) .
به نقل از سايت تبيان


228_چه شرايط اجتماعي زمينه‎ساز ظهور حضرت مهدي(عج) مي‎باشد؟

اينكه جامعه بشر و ملتها بفهمند كه هيئت‎هاي حاكم در رژيمهاي گوناگون، از عهده اداره امور بر نمي‎آيند و مكتب‎هاي سياسي و اقتصادي مختلف، دردي را درمان نمي‎كنند و اجتماعات و كنفرانس‎ها و سازمانهاي بين المللي و طرحها و كوششهاي آنها به عنوان حفظ حقوق بشر نقشي را ايفا نخواهند كرد و در اصلاحات از تمام اين طرحها كه امروز و فردا مطرح مي‎شود مأيوس شوند و فساد و طغيان شهوات و ظلم و ستم همه را در رنج و فشار گذارد همانطور كه در روايات است اين بي‎عفتي و فحشاء بقدري رواج پيدا كند كه در كنار خيابانها و ملأعام زن و مرد علناً مانند حيوانات از ارتكاب آن شرم نكنند و حيا و آزرم آنها از ميان برود.
چنانچه مي بينيم طرحهائي كه داده مي شود و پي ريزي هائي كه مي كنند، در مسير مخالف تمدّن واقعي و مروّج ظلم و فساد و سبب اضطراب و نگراني و عقده هاي روحي و ارتداد و ارتجاع است و بيشتر به تأمين جنبه هاي حيواني و جسمي توجه مي شود و به جنبه هاي انساني و روحي اعتنا ندارند.
وقتي اوضاع و احوال اينگونه شد و از تمدّن (منهاي انسانيّت) كنوني همه بستوه آمدند و تاريكي جهان را فرا گرفت ظهور يك رجل الهي در پرتو عنايات غيبي با حسن استقبال مواجه مي شود و تاريكي ها از هم شكافته و به تشنگان حقيقت و عدالت، آب زلال معرفت و سعادت مي دهد و در كالبد اين بشر دل مرده، روح نو مي دمد كه:
«اِعْلَمُوا اَنَّ اللهَ يُحْيِي الْأَرضَ بَعْدَ مَوْتِها» حديد/17
[بدانيد كه خداوند زمين را بعد از مردن، زنده مي گرداند]
در اين شرايط، پذيرش جامعه از نداي روحاني يك منادي آسماني بي نظير خواهد بود؛ زيرا در شدّت تاريكي، درخشندگي نور ظاهرتر و ارج و اثر آن آشكارتر است. ولي اگر شرايط و اوضاع و احوال مساعد نباشد و تأخيري كه حكمت الهي اقتضاي آن را دارد واقع نشود نتايج و فوايدي كه از اين ظهور منظور است حاصل نمي گردد. پس بايد اين ظهور تا وقت معلوم به تأخير افتد و در هنگامي كه شرايط آن حاصل و حكمت الهي مقتضي شد و منادي آسماني آن را اعلام كرد، انجام شود و كسي از وقت آن اطلاع ندارد و هركس، وقتي براي آن معيّن كند، دروغ گفته است. از حضرت صادق(ع) روايت است كه فرمود: از براي ظهور، وقتي نيست براي آنكه مانند روز قيامت علم آن در نزد خدا است، تا اينكه فرمود: براي ظهور مهدي ما، كسي وقت معيّن نكند، مگر آن كس كه خود را شريك در علم خدا بداند و مدعي باشد كه خدا او را بر سرّ خودش آگاه كرده است. (اثبات الهداة/ 7/55
امامت و مهدويت ج 3 - نويد امن و امان،آيةالله لطف الله صافي گلپايگاني
به نقل از سايت تبيان


229_در مورد ظهور امام زمان چه استدلال عقلييا آيات و روايات وجود دارد؟

اعتقاد به امام مهدي موعود(عج) از آراي مسلم نزد مسلمانان است. همه مسلمين بر آنند كه مهدي(عج) كه همنام پيامبر اكرم(ص) است در آخرالزمان ظهور مي‌كند و دنيا را پر از عدل و داد مي‌كند.
دليل عقلي بر لزوم وجود حضرت مهدي(عج) و ظهور ايشان: از زمان رحلت پيامبر اسلام(ص) كه خاتم الانبياء است تا قيامت، آخرين دين، دين اسلام است. و تا زماني كه دنيا بر پا است، تكليف وجود دارد و مكلفان بايد طبق حجت‌هايي كه خداي متعال بر آنان قرار داده است، دستورات او را اطاعت كنند؛ از طرفي اين مكلفان بايد احكام خود را از امام و پيشوايي بگيرند كه معصوم(ع) باشد و زمين هيچوقت خالي از اين حجت معصوم نمي‌باشد. پس آفرينش انسان مكلف بدون وجود انسان كامل معنا ندارد. چه اين كه امام علي(ع) نيز مي‌فرمايد: «زمين هيچ‌گاه از حجت خالي نيست. حجت خدا يا ظاهر است و آشكارا و يا خائف است و پنهان؛ تا حجت‌ها و برهان‌هاي خدا باطل نگردد.»(1)
از اين رو همواره بايد انسان كامل در زمين وجود داشته باشد و از آن جا كه شرايط جهان به جايي رسيد كه حاكمان و مردمان، حضور امام معصوم در جامعه را برنتافتند، تنها راه وجود انسان كامل در زمين و كشته نشدن وي، غيبت او بود. و با آماده شدن شرايط و انسانهاي منتظر، امام غايب ظهور خواهد نمود تا مردم را به كمال برساند.
استدلال بر ظهور امام زمان از قرآن كريم: در پاره‌اي از آيه‌هاي قرآن بشارت‌هايي درباره آينده تاريخ و سرنوشت زمين داده شده است كه در تفسير، امامان معصوم(ع) آن زمان را زمان ظهور امام مهدي(عج) مي‌دانند. در برخي آيه‌ها وعده تشكيل حكومت جهاني،(2) بسط دين اسلام و غلبه آن بر ديگر اديان(3)، زمام‌داري صالحان و شايستگان(4) داده شده است. اما در روايت‌هاي زيادي نيز بشارت به ظهور امام مهدي(عج) داده شده است كه به حدّ تواتر مي‌رسد. به طور كلي معتبرترين روايت‌ها از عصر رسول خدا(ص) تا امام حسن عسكري(ع) درباره ظهور امام زمان(عج)، شرايط وعلايم آن و هنگامه تشكيل حكومت جهاني آن امام روايت شده است كه حتي در برخي كتاب‌هاي نوشته شده در قرن اول و دوم هجري ضبط شده و موجود است. مثلاً كتاب مشيخه حسن بن محبوب(5) يا كتاب سليم بن قيس هلالي(6). اين روايت‌ها قرن به قرن در كتاب‌هاي دانشمندان بزرگ نقل شده تا به قرن حاضر رسيده است. مانند قرن 3 هجري: كتاب المهدي تأليف عيسي بن مهران مستعطف؛ قرن 4: ذكر القائم(ع) اثر ابن اخي طاهر(7)؛ قرن 5: كتاب الغيبة شيخ مفيد(8) و...

پي‌نوشت‌ها:
1. اصول كافي، ج 1، باب أن الأرض لاتخلو من حجة.
2. «وقاتلوهم حتي لاتكون فتنة ويكون الدين كلّه للّه؛ با كافران جهاد كنيد تا هيچ فتنه‌اي در زمين باقي نماند و آيين همه دين خدا گردد.» (سوره انفال، آيه 39)
3. «هوالذي أرسل رسوله بالهدي ودين الحق ليظهره علي الدين كلّه؛ اوست خدايي كه فرستاده‌اش را با دين حق به هدايت آفريدگان فرستاد تا بر همه اديان عالم برتري و غلبه دهد.» (سوره توبه، آيه 33)
4. «ولقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر أن الأرض يرثها عبادي الصالحون؛ همانا ما پس از تورات در زبور نوشتيم كه البته بندگان نيكوكار من زمين را به ارث مي‌برند.» (سوره انبياء، آيه 105)
و نيز «وعدالله الذين آمنوا منكم وعملوا الصالحات ليستخلفنّهم في الارض؛ خدا وعده داده به كساني كه از شما نيكوكار شود در زمين خلافت دهد.» (سوره نور، آيه 55)
5. وفات: 224 هـ . ق.
6. وفات: 70 يا 90 هـ . ق.
7. وفات: 358 هـ . ق.
8. وفات: 413 هـ . ق.

230_دنيا و مردم چه شرايطي بايد داشته باشندتا امام زمان ظهور كنند؟

البته ما با شرايط کنوني جهان اميدوار هستيم حضرت ظهور فرمايند و مستضعفان را از دست ستمگران نجات بدهند و تعدادي از نشانه هاي ظهور حضرت مثل فراواني ظلم و ستم و کثرت معاصي تحقق يافته و تعداد اندکي از نشانه هاي ظهور باقي مانده و ما اميدوار هستيم و انتظار داريم که حضرت هر چه زودتر ظهور کنند ولي زمان ظهور امام زمان(عج) براى هيچ كس حتى شخص امام(ع) نيز معلوم نيست و جزء مواردى است كه فقط علمش نزد خداوند متعال است و در اين معنا روايات متعددى داريم، در روايات ما زمان ظهور حضرت با زمان وقوع قيامت مقايسه شده است؛ يعنى، همان گونه كه علم زمان وقوع قيامت منحصرا در اختيار حضرت حق - جل و علا - است، علم زمان ظهور حضرت نيز منحصرا در نزد خداوند متعال است، (تفسير نورالثقلين، ج 2، ص 107 به نقل از پيامبر گرامى اسلام(ص) مشابه اين روايت را از امام صادق(ع) در تفسير شريف لاهيجى، ج 2، ص 137 ملاحظه فرماييد).
بنابراين كسى حق ندارد، زمانى براى حضور حضرت تعيين كند، اما متأسفانه هر از گاهى شايعاتى از اين دست با استناد دروغ به برخى افراد موجه درست مى شود. مهم شناخت وظيفه است؛ ما چه بكنيم كه بتوانيم به وظيفه خود در زمان غيبت عمل كنيم؟ و چه بكنيم به نزديك تر شدن زمان ظهور امام كمك كرده باشيم؟ و چه بكنيم كه اگر امام در زمان ما ظهور كرد، ما نيز جزء ياران و ياوران آن حضرت باشيم؟
روايات، وظيفه ما را در زمان غيبت را معين فرموده اند، انتظار فرج و انتظار منجى. اين انتظار حتما بايد با ورع و عفت و صلاح همراه باشد. درروايات از انتظار فرج به عنوان برترين عبادت مؤمن در زمان غيبت نام برده شده است، (كمال الدين و تمام النعمه، شيخ صدوق، صص 647 - 644، والشيعه والرجعه، محمدرضا الطيسى النجفى، ج 1،صص 200 و 201، دارالكتب الاسلاميه).
روشن است كه تا زمينه قيام و ظهور آماده نشود، ظهور حضرت نيز ميسر نيست و روايات ما به اين نكته نيز اشاره دارند. اين زمينه اولاً با كردارهاى درست و به جا و خداپسندانه شيعيان و هم پيمانى آنها در ايفاى وظيفه الهى خود و ثانيا با دعاى فراوان - از ته قلب و باخلوص نيت - حاصل مى شود، (صحيفه المهدى، جواد قيومي اصفهانى، دفتر انتشارات اسلامى، ص 350 و 351).
پس همانگونه كه زيادي ظلم و گناه در جامعه از شرايط و نشانه هاي ظهور است وجود ياوراني مخلص و مؤمن به عنوان ياران حضرت مهدي نيز جزو شرايط ظهور مي باشد و ما مؤظف هستيم اين شرط را محقق نماييم.

231_بعضي از علما ذكر كرده اند كه ظهور آقاامام زمان آن قدر نزديك است كه ميان سالهاي ما نيز آن را درك خواهند كرد به طوريكه بعضي از علامات ظهور از جمله خروجسفياني مشاهده شده است (منظور ابو سفياناين زمان) در اين مورد ما را ياري كنيد؟


گر چه اصل ظهور و علائم ظهور، امرى مسلم و قطعى است، امّا بنابر مصالحى، زمان ظهور مشخص نيست و هيچ كس جز خداوند از وقت دقيق آن آگاه نيست. حتى علائم و نشانه هاى ظهور، تنها بيانگر نزديك شدن زمان ظهورند، نه بيش از آن. بارها اصحاب ائمه(ع) از آنان در مورد زمان ظهور پرسيده اند. ولى آنان به صراحت از مشخص كردن آن امتناع كرده اند و زمان ظهور را همانند علم به قيامت، منحصر به خداوند دانسته اند و بارها تأكيد كرده اند كه كذّب الوقاتون؛ كسانى كه وقت و زمان براى ظهور حضرت معين مى كنند دروغ مى گويند (بحارالانوار، ج 52، ص 103).
زمان ظهور امام زمان(عج) براى هيچ كس حتى شخص امام(ع) نيز معلوم نيست و جزء مواردى است كه فقط علمش نزد خداوند متعال است و در اين معنا روايات متعددى داريم، در روايات ما زمان ظهور حضرت با زمان وقوع قيامت مقايسه شده است؛ يعنى، همان گونه كه علم زمان وقوع قيامت منحصراً در اختيار حضرت حق - جل و علا - است، علم زمان ظهور حضرت نيز منحصرند در نزد خداوند متعال است، (تفسير نورالثقلين، ج 2، ص 107 به نقل از پيامبر گرامى اسلام(ص) مشابه اين روايت را از امام صادق(ع) در تفسير شريف لاهيجى، ج 2، ص 137 ملاحظه فرماييد). بنابراين كسى حق ندارد، زمانى براى حضور حضرت تعيين كند، اما متأسفانه هر از گاهى شايعاتى از اين دست با استناد دروغ به برخى افراد موجه درست مى شود. مهم شناخت وظيفه است؛ ما چه بكنيم كه بتوانيم به وظيفه خود در زمان غيبت عمل كنيم؟ و چه بكنيم به نزديك تر شدن مهمان ظهور امام كمك كرده باشيم؟ و چه بكنيم كه اگر امام در زمان ما ظهور كرد، ما نيز جزء ياران و ياوران آن حضرت باشيم؟ روايات ما وظيفه در زمان غيبت را معين فرموده اند، انتظار فرج و انتظار منجى. اين انتظار حتماً بايد با ورع و عفت و صلاح همراه باشد. در روايات از انتظار فرج به عنوان برترين عبادت مؤمن در زمان غيبت نام برده شده است، (كمال الدين و تمام النقة، شيخ صدوق، صص 647 - 644، والشيعة والرجعه، محمدرضا الطيسى النجفى، ج 1، صص 200 و 201، دارالكتب الاسلاميه). روشن است كه تا زمينه قيام و ظهور آماده نشود، ظهور حضرت نيز ميسر نيست و روايات ما به اين نكته نيز اشاره دارند. اين زمينه اولاً با كردارهاى درست و به جا و خداپسندانه شيعيان و همپيمانى آنها در ايفاى وظيفه الهى خود و ثانياً با دعاى فراوان - از ته قلب و با خلوص نيت - حاصل مى شود، (صحيفه المهدى، جواد قيدى اصفهانى، دفتر انتشارات اسلامى، ص 350 و 351)
در روايتى از پيامبر اكرم(ص) آمده است كه كُميت از امام صادق(ع) پرسيد، چه وقت حضرت مهدى(عج) ظهور مى كند. امام(ع) فرمود: از پيامبر همين مطلب پرسيده شد. حضرت فرمود: مَثَل ظهور مهدى، همچون برپايى قيامت است. مهدى نمى آيد مگر ناگهانى»منتخب الاثر، صافى گلپايگانى، ص 124 و 224.
بنابر اين: زمان ظهور مشخص نيست. در عين حال وظيفه ما آمادگى و انتظار سازنده است.

232_چرا کافران مسئله ظهور حضرت مهدی راقبول ندارند؟

عقیده به ظهور حضرت مهدی«علیه السلام» و گسترش عدل همگانی و تشکیل حکومت جهانی در پرتو ظهور و آن حضرت از جمله ی عقاید مذهبی شیعه است کافران که اساساً مذهب شیعه را نپذیرفته اند طبعاً با عقیده شیعه در مورد ظهور امام دوازدهم مخالف میباشند.
ولی توجّه به این نکته اساسی لازم است که اعتقاد به ظهور یک مصلح در پایان جهان و این که حکومت زمین سرانجام در اختیار افراد صالح و شایسته قرار میگیرد یک اعتقاد ویژه ی اسلامی نیست بلکه چنانکه قرآن کریم میفرمایند: «و لقد کتبا فی الذبور من بعد الذکر ان الارض عبادی؛(2) محقق ما در زبور پس از ذکر(تورات) نوشتم که زمین را بند آن شایسته من به ارث خواهد برد» این اعتقاد در کتابهای آسمانی دیگر نیز وجود داشته است
.

233_دلالت آية 33 سورة توبه و احاديثي كه درمورد ظهور حضرت مهدي (ع) آمده چيست؟

در آيه 33 سوره توبه مي خوانيم «هُوَالَّذي اَرْسَلَ رَسُوْلَهُ بِالْهُدي وَ دِيْنِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّيْنِ كُلِّهِ وَ لَوْكَرِهَ الْمُشرِكُوْنَ»
[او كسي است كه رسولش را با هدايت و آيين حق فرستاد تا او را بر همة آيينها غالب گرداند هر چند مشركان ناخوش دارند].
قابل توجّه اينكه اين آيه ، بعد از آيه «يُرِيْدُونَ اَنْ يُطْفِئُوا نُوْرَاللهِ بِاَفْواهِهِمْ وَ يَأبَي اللهُ اِلا اَنْ يُتِمَّ نُوْرَهُ وَ لَوْكَرِهَ الْكافِرُونَ» [آنها مي خواهند نور خدا را با دهان خويش خاموش كنند، ولي خدا جز اين نمي خواهد كه نور خدا را كامل كند هر چند كافران كراهت داشته باشند .] قرار گرفته است.
در اين آيات خداوند وعدة غلبه و پيروزي اسلام را بر تمام اديان جهان داده است.
در اينكه منظور از پيروزي اسلام بر تمام اديان چيست؟ مفسّران احتمالات زيادي داده اند.
فخر رازي پنج تفسير در اينجا ذكر مي كند كه پاسخي است بر سؤالات مربوط به چگونگي اين غلبه
1 ـ منظور غلبه نسبي و موضعي است چرا كه اسلام در هر منطقه اي بر هر دين و آييني پيروز شده است.
2 ـ منظور پيروزي بر اديان در جزيره العرب است.
3 ـ منظور، آگاه ساختن پيامبر (ص) از جميع اديان الهي است (در اينجا جمله «ليظهر» به معني آگاه ساختن تفسير شده).
4 ـ منظور پيروزي و غلبه منطقي است، يعني خداوند منطق اسلام را بر ساير اديان پيروز مي گرداند.
5 ـ منظور پيروزي نهايي بر تمام اديان و مذاهب به هنگام نزول عيسي (ع) و قيام مهدي (ع) است كه اسلام جهان گيري خواهد شد.
بي شك تفسير آيه به پيروزي منطقي آن هم به صورت وعده اي براي آينده مفهوم درستي ندارد، زيرا پيروزي منطقي اسلام از همان آغاز آشكار بود ، به علاوه ماده «ظهور» و «اظهار» (لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّيْنِ كُلِّهِ) به طوري كه از موارد استعمال آن در قرآن مجيد استفاده مي شود ، به معني غلبة خارجي و عيني است، چنانكه در داستان اصحاب كهف مي خوانيم «اِنَّهُمْ اِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ» كهف/20
[اگر آنها بر شما دست يابند و پيروز شوند سنگسارتان خواهند كرد].
از امام صادق(ع) در تفسير آيه فوق نقل شده است، فرمود «وَاللهِ ما نَزَلَ تَأويلُها بَعْدُ وَ لا يَنْزِلُ تَأوِيلُها ، حَتّي يَخْرجَ الْقائِمُ فَاذا خَرَجَ الْقائِمُ لَمْ يَبْقَ كافِرٌ بِاللهِ الْعَظيمِ» [به خدا سوگند هنوز مضمون اين آيه (در مرحلة نهايي) تحقق نيافته است ، و تنها زماني تحقق مي پذيرد كه حضرت قائم (ع) خروج كند و به هنگامي كه او قيام نمايد كافري نسبت به خداوند در تمام جهان باقي نمي ماند]. (نورالثقلين 2/212)
اين نكته نيز حائز اهمّيت است كه جمله «هُوَ الَّذي اَرْسَلَ رَسُوْلَهُ بِالْهُدي وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّه» در سه سوره از قرآن آمده است اوّل سوره توبه آيه 33 (چنانكه گذشت) دوّم سوره فتح آيه 28 ، سوم سورة صف آيه 9.
اين تكرار نشان مي دهد كه قرآن مجيد با تأكيد هر چه بيشتر اين مسأله را پي گيري كرده است.
در حديث ديگري كه در منابع اهل سنّت از ابوهريره نقل شده است مي خوانيم منظور از جمله «لِيُظْْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ»، خروج عيسي بن مريم (ع) است (و مي دانيم خروج عيسي بن مريم (ع) طبق روايات اسلامي به هنگام قيام مهدي (ع) است). (الدّرالمنثور 3/231)
پيام قرآن ج 9، حضرت آيت الله مكارم شيرازي و ساير همكاران

به نقل از سايت تبيان





234_ آيا در زيارت ( آل ياسين ) ، عبارت ( يوم لاينفع نفسا ايمانها لم تكن ... ) دربارهزمان ظهور امام زمان ( عج ) است ؟

ميدانيم كه اگر تا هنگامي كه زمان عمل و انتخاب و اختيار باشد ايمان فايده دارد آنگاه كه زمان انتخاب واختيار و عمل گذشته باشد ايمان فايده ندارد اگر ايمان واقعي و از روي صدق و اخلاص و توبه باشد حتي عذاب الهي را متوقف مي سازد : ( ( فلولا كانت وقريه امنت فنفعها ايمانها الا قوم يونس ) ) ، ( يونس ، آيه 98 ) . در زيارت آل ياسين آمده است : ( ( و ان رجعتكم حق لا ريب فيها يوم لا ينفع نفسا"ايمانها لم تكن آمنت من قبل او كسبت في ايمانها خيرا ) ) . اين قسمت اززيارت آل ياسين درباره رجعت است رجعت دوره اي است پس از ظهورامام زمان ( عج ) و قبل از بر پايي قيامت : ( ( و يوم نحشر من كل امه فوجا" ممن يكذب باياتنا فهم يوزعون ) ) ، ( نمل ، آيه 83 ) . ظاهرا" اين قسمت از زيارت آل ياسين ميان ( يوم ياتي بعض آيات ربك ) در آيه 158 سوره انعام مي باشد : ( ( هل ينظرون الا ان تاتيهم الملايكه او ياتي ربك او ياتي بعض آيات ربك يوم ياتي بعض آيات ربك لا ينفع نفسا ايمانها لم تكن آمنت من قبل او كسبت في ايمانها خيرا" قل انتظروا انا منتظرون ) ) بنابراين : 1- موضوع اين قسمت از زيارت آل ياسين زمان ظهور و قيام وحكومت امام زمان ( عج ) نيست . 2- موضوع اين قسمت از زيارت آل ياسين دوران رجعت است و زماني است كه ديگر دوران تكليف و اختيار وانتخاب و عمل منقضي گرديده است . 3- اين قسمت از زيارت آل ياسين مصداق آيه 158 سوره انعام مي باشد و مي گويد در دوران رجعت زمان انتخاب و ايمان نيست بلكه زمان جزا و پاداش است .
به نقل از سايت تبيان



235_يكي از دليلهاي ملموس جعلى بودن احاديثدجال اين است كه « يأجوج و مأجوج » ازتيروكمان كه جزو سلاحهاى قديمى است،هنگام ظهورشان در آخرالزمان حتماًاستفاده خواهد كرد. در حالى كه اكنونديگر از اين گونه سلاحها خبرى نيست!.

گفتني است اين گونه نتيجه گيري قطعي نيست؛ زيرا امكان دارد تير و كمان و يا شمشير نماد اسلحه باشد. و در هر زمان متناسب با پيشرفت تكنولوژي تغيير كند.
علاوه بر اينكه كاركرد تيروكمان نيز هم چنان باقي است و اكنون در مسابقات از آن استفاده
مي شود و اگر جنگلهاي چريكي و كمين گاهي را در نظر بگيريم چه بسا تير و كمان از كاربردي ترين اسلحه ها باشد كه بدون صدا و مخفيانه دشمن را غافلگير كرد و او را از پا درمي آورد و رعب و وحشت عجيبي در ميان لشكر دشمن مي اندازد. به طوري كه سلاح هاي پيشرفته توانايي مقابله با آنرا ندارد به ويژه اگر تعداد كمين ها بسيار باشد هرگونه آسايش و آرامش را از دشمن سلب مي كند.

236_اگر رجعت هست پس فلسفه قيامت و روز جزابراي آن افراد خاص چيست و آيا منافاتي باحشر مرده گان در زمان قيامت ندارد؟ ب: رجعت معاندان و احوال ايشان (حالطبيعي) مثل ساير انسانهاي زمان ظهور هستمثلاً بر فرض يکي از معاندان در آن زمانتوبه کنند باز جاي اميدي هست؟ ج:اگر در رجعت امامان و صالحان به پاداشزحماتشان برسند پس بهشت براي چيست؟

موضوع بحث رجعت با قيامت متفاوت است. قيامت نتيجه اعمال ماست كه در آنجا نتيجه و ثمرات اعمال خود را مي بينيم. اما رجعت ائمه و صالحان كار نيمه تمام خود در دنيا را كه به دليل مخالفت طاغوت ها نتوانستند به سرانجام برسانند پس از رجعت كامل مي كنند. مثلا قيام امام حسين(ع) براي برقراري عدالت در جامعه اسلامي و بازگشت به سيره و سنت پيامبر اكرم و امير مؤمنان(س) و اقامه امر به معروف و نهي از منكر بود. اين مهم در زمان خود حضرت به دليل حكومت ظالمانه يزيد و بني اميه تحقق نيافت و در پس از رجعت تحقق مي يابد.
همچنين سران كفر در دنيا فساد بسياري كردند و هيچگاه به مجازات دنيوي اعمال ننگين خود نرسيدند كه با رجعت به مجازات مي رسند. تفاوتي كه معاندان با صالحان دارند در اين است كه صالحان با تداوم كارهاي نيك خود به تكامل بيشتري مي رسند. اما معاندان تنها براي مجازات دنيوي باز مي گردند و توبه و تكامل براي آنها معني ندارد.
اما قيامت، روز عمل نيست بلكه روز پاداش و جزاي اعمال است. بايد هر چه در مزرعه دنيا كشته ايم در برداشتگاه آخرت درو خواهيم كرد

.

237_مدت حكومت، فاصله زماني بين ظهور ،حکومت حضرت مهدي(عج) و قيامت چقدر است وچه اتفاقاتي در اين مدت رخ خواهد داد؟

در حکومت حضرت مهدي(عج) فروپاشي و سقوط نظام جايگاهي ندارد و اين حکومت عدل جهاني به رهبري حضرت مهدي(عج) امام حسين(ع) و ديگر صالحان آستان الهي به قيام قيامت متصل خواهد شد و مهمترين حادثه هايي که اتفاق مي افتد علاوه بر استقرار حکومت عدل الهي رجعت پيامبران، امامان معصوم و تعدادي از مؤمنان و انتقام گيري از سران کفر و شرک است و چون مدت حکومت شخص مهدي (عج) و ديگر جانشينان او به طور دقيق روشن نيست، نمي توان فاصله زماني دقيقي بين ظهور و حکومت حضرت و صحنه قيامت را معين کرد. مثلا درباره مدت حکومت آن جان جانان رقم هاي زير در روايات بيان شده است:
1- برخي روايات مدت حکومت کردن حضرت را 7 سال بيان کرده اند (سنن ابي داود، ج 4، ص 152).
2- برخي 9 سال (جهان بعد از ظهور، محمد خادمي، ص 173).
3- برخي 14 سال (فتن، ابن حماد، ص 104، ت 228 ه.ق، خطي، کتابخانه المتحف، انگستان).
4- برخي 19 سال (جهان بعد از ظهور يا فروغ بي نهايت، محمد خادمي شيرازي، چاپ صدر تابستان 70،ص 173 به نقل از عقد الدرر، ص 239).
5- برخي 20 سال (جهان بعد از ظهور، محمد خادمي، ص 163 - 170).
6- برخي 30 سال (همان).
7- برخي 40 سال (فتن، ابن حماد، ص 99).
8- برخي 70 سال (جهان بعد از ظهور، محمد خادمي).
9- برخي 140 سال (همان).
10- برخي 309 سال (غيبت، شيخ طوسي، ص 283).
11- حکومت حضرت مهدي(عج) جاويد است و مدت آن جز خداي تبارک و تعالي نمي داند (بحارالانوار، ج 53، ص 34).
گفتني است براي جمع کردن دلالت اين روايات توجيهاتي ذکر کرده اند که به طور خلاصه به آنها اشاره مي کنيم:
1. ممکن است آغاز شکل گرفتن و پياده شدن حکومت آن حضرت پنج سال يا هفت سال و دوران تکاملش چهل سال و دوران نهاييش بيش از سيصد سال باشد (بحارالانوار، ج 52، ص 280).
2. مرحوم مجلسي مي فرمايند: رواياتي را که درباره مدت حکومت امام(ع) بيان شده است برخي بر تمام مدت حکومت دلالت دارد و برخي بر مدت ثبات و استقرار حکومت. بعضي بر طبق سال ها و روزهايي است که ما با آن اشناييم و بعضي احاديث ديگر بر طبق سال ها و ماه هاي روزگار حضرت است که طولاني مي باشد و خداوند به حقيقت مطلب آگاه است (سيماي آفتاب، دکتر حبيب الله طاهري، انتشارات زائر، ص 370 - 369 به نقل از مهدي انقلابي بزرگ، ص 314).
3. شايد پيامبر(ص) و ائمه(ع) عنايتي داشته اند که مدت دقيق حکومت را مشخص نکرده اند زيرا اگر به طور صريح و دقيق مي فرمودند: «شش سال حکومت مي کند جاي اين بود که مثلا فرقه ضاله بهايي آن را با ادعاي سيد علي محمد باب تطبيق کنند و غوغايي به راه بيندازند» (مهدي موعود، پاورقي، ص 1241).

238_علايم ظهور حضرت ولى عصر (ع) چيست؟

بحث درباره ى علايم ظهور كمى پيچيده است و نياز دارد كه تمام روايات بررسى شوند اما اجمالا از روايات استفاده مى شود كه علايم ظهور از يك جهت بر دو دسته كلى هستند:
يك دسته علايمى كه حتماً پيش از ظهور واقع مى شوند كه عبارتند از: خروج سفيانى، خروج يمانى، صيحه ى آسمانى، قتل نفس زكيّه، فرو رفتن لشكر سفيانى در بيابان و خروج دجّال. مابقى علايم و دلايل غير حتمى است و ممكن است رخ ندهد.
به هر حال علايم ظهور را به چهار دسته ى كلى مى توان تقسيم نمود:
الف- علايم اجتماعى: كه به طور خلاصه نتيجه ى آن عبارت از سقوط تمدن منحط بشرى است.
ب- دينى و اعتقادى: كه عبارت از هدم و وارونه شدن دين الهى است.
ج- طبيعى: مسايلى چون تغيير در جهان فلكى و... .
د- فردى و معجزه اى: مثل صيحه ى آسمانى، به شهادت رسيدن نفس زكيّه... .
هر كدام از اين عوامل و علايم زير مجموعه ى خاص خود را دارد كه در روايات به تفصيل درباره ى آنها بحث شده است.
جواب تفصيلى:
بحث درباره ى علايم ظهور كمى پيچيده و مشكل است زيرا روايات متعددى در جوامع و كتاب هاى روايى شيعه و همچنين اهل سنت و حتى كتاب هاى آسمانى و اديان پيش از اسلام مثل مسيحيت و يهوديت و دين زرتشت و اديان و مكاتب هندى در اين باره آمده است كه نياز به مطالعه، جمع بندى و نقد و بررسى كامل دارد. گذشته از اين، روايات بايد از لحاظ سند و دلالت مورد دقت واقع شود.
از روايات شيعه بر مى آيد كه علايم ظهور بر دو دسته كلى تقسيم مى شوند:
1- علايم حتمى، علايمى كه پيش از ظهور واقع مى شوند و هيچ قيد و شرطى ندارند. اين علايم عبارتند از: خروج سفيانى، خروج يمانى، صيحه ى آسمانى، قتل نفس زكيّه، فرو رفتن لشكر سفيانى در بيابان و خروج دجّال.
2- علايم غير حتمى كه مبتنى بر شرط يا شروطى هستند كه اگر آنها تحقق يابند، اين علايم محقق
مى شوند كه اينها فراوان هستند.
اما از جهت ديگر علايم ظهور را به چهار دسته ى كلى مى توان تقسيم نمود كه به اختصار توضيح داده مى شود.
الف- عوامل اجتماعى: كه به طور خلاصه نتيجه ى تحقق اين عوامل، سقوط تمدن منحط بشرى است كه به برخى از آنها اشاره مى شود:
1- انتشار ظلم وجور در سراسر جهان، به عبارت ديگر جهانى شدن و فراگير شدن ظلم وجور.
2- فاسق شدن حاكمان جهان: تذكر اين نكته ضرورى است كه منظور از ظلم و فساد جهانى و فسق حاكمان اين است كه در سراسر جهان نظام هاى سياسى مبتنى بر ظلم اجتماعى، سياسى، فرهنگى و اقتصادى تشكيل شده و حاكمان نيز بر اساس استكبار و استعمار و استبداد حكومت مى كنند، البته منظور اين نيست كه در جهان انسان عادل و يا نظام و حكومت عادلانه پيدا نمى شود بلكه نظام حاكم بر جهان، نظام ظالمانه و فاسد خواهد بود.
3- گرانى و نابسامانى اقتصادى كه از نتايج نظام ظالمانه مى باشد.
4- پيدايش دروغگويان و دجّالان با ادّعاى اصلاح جامعه. ظهور دجال از علايم حتمى ظهور است كه تمام اديان گذشته به آن اشاره كرده اند. دجّال در لغت به معناى پوشاننده حق به باطل و خدعه و مكر و حيله است و به نظر مى رسد (با توجه به علايمى كه در روايت ذكر شده) دجال منحصر به يك فرد نباشد بلكه عنوان كلى براى افراد و نظام هاى پر تزوير و حيله گرى باشد كه توده هاى مردم را مى فريبد و بر سر راه حق مى ايستد. برخى دجّال را به تمدن فعلى غرب سرايت دادند.
5- افراد پست و دروغگو سخنگوى جامعه مى شوند. (سفيان كارگزار جامعه مى شوند)
6- مردم صالح و صادق تكذيب و كنار گذاشته مى شوند و بر عكس، مردم دروغگو، لاف زن مورد تأييد قرار مى گيرند.
7- خروج سفيانى كه آن نيز از علايم حتمى ظهور است. در اينكه سفيانى فرد معينى است يا اينكه عنوان كلى براى افراد و نظام هاى دغل باز باشد نمى توان اظهار نظر قطعى نمود اما آنچه روشن است سفيانى فرد يا افراد و نظام هاى سرمايه دار، غارتگر، قدرتمند و ظالم، مرتجع و مروّج خرافات هستند. صفت مميّزه ى آنها، تخريب وسيع جامعه مى باشد.(8) روايات اشاره دارند كه سفيانى و لشكرش در بيابان بَيْداء (سرزمينى بين مكه و مدينه) به زمين فرو مى روند و تنها يك نفر كه خبر فرو رفتن سپاه را منتشر مى كند زنده مى ماند.
8- پيدايش جنگ و فتنه و خونريزى در جهان: در روايات به جنگى از طرف ترك، (كه ظاهراً اقوامى هستند كه از نسل ترك بن يافث بن نوح مى باشند و امروزه در سرزمين هاى مغولستان، پنجاب، تركيه، سيبرى، افغانستان، هندوستان زندگى مى كنند) اشاره شده است، كه معناى وسيع آن كشورهاى غربى را نيز شامل مى شوند.
همچنين روايات اشاره دارند كه پيش از ظهور، 32 مردم جهان كشته مى شوند كه از آن به عنوان علايم غير حتمى ياد مى شود.
9- انقلاب هايى براى مبارزه با ظلم و فساد جهانى برپا مى شود كه برخى از آنها موفق به تشكيل حكومت مى گردند. خروج و حركت يمانى كه سمبل قيام حق در برابر انحراف و گمراهى موجود در آخرالزمان است يكى از اين قيام هاست.
نهضت سيد خراسانى (كه از نسل امام حسين (عليه السلام) است و قيام به قسط مى كند) از ديگر عوامل است. اين دو نهضت كه يكى در يمن و ديگرى در ايران است از زمينه سازان ظهور حضرت مهدى (عج) مى باشد.
روايات اشاره دارند كه حكومتى كه در ايران تشكيل مى شود اولا مردم را به اسلام و اهل بيت عليهم السلام دعوت مى كند و ثانياً منطقه ى تحت حكومت خود تا كوفه را از ظلم و فساد پاك مى سازد و به محض ظهور امام (عليه السلام) به ايشان مى پيوند و از ايشان تبعيت مى كند.
ب- عوامل دينى و اعتقادى كه همان هدم و وارونه شدن دين است. در روايات از اميرالمؤمنان (عليه السلام)نقل شده است كه در آخرالزمان نماز رها مى شود، امانت ضايع مى گردد، دروغ حلال مى شود، ربا خوارى رواج مى يابد، رشوه گيرى همه گير مى شود، دين به دنيا فروخته مى شود، با زنان مشورت مى شود، قطع رحم مى گردد، مردم هوى پرست مى شوند، قتل امرى عادى مى شود، صبر ضعف تلقى مى گردد، ظلم فخر شمرده مى شود، عارفان خائن مى شوند، قاريان فاسق مى گردند، مساجد زيبا مى شوند و مناره ها بلند مى گردد (اما از محتوا تهى مى گردند)، عهدها شكسته مى شوند و هواها مختلف مى گردند.
به عبارت كلى پيش از ظهور، احكام اسلام تعطيل مى گردد اما اين تعطيلى نسبى است يعنى صفت غالب جامعه ى بشرى چنين است. چنانچه در روايات ما وارد شده است كه وقتى امام (عليه السلام) ظهور مى كنند با شيوه و كتاب و دين جديد حكومت مى كنند كه منظور اين است كه اسلام چنان با خرافات و قرآن با تحريف هاى معنوى آميخته شده كه حقيقت و باطن آن فراموش گرديده است.
ج- عوامل طبيعى: از ديگر عوامل و زمينه هاى ظهور حضرت بلاهاى طبيعى مى باشد كه در روايات ذكر گرديده است، مانند: صاعقه هاى آخرالزمان، ماه گرفتگى و خورشيد گرفتگى در غير اوقات طبيعى، تغيير در جهان فلكى و اوضاع جوّى و آب و هوايى و طلوع خورشيد از مغرب و... كه البته اين روايات نيز قابل تطبيق با بعضى از اتفاقات امروزه مى باشند چنانچه استاد شهيد مطهرى رحمة الله عليه طلوع خورشيد از مغرب را به ظهور اسلام - به وسيله ى امام خمينى رحمة الله عليه - از پاريس تطبيق نموده است.
د- عوامل فردى و معجزه اى:
1- صيحه و نداى آسمانى: از ظاهر روايات چنين بر مى آيد كه پيش يا در هنگامه ى ظهور، فرشته اى در آسمان ندا مى دهد و مردم را به ظهور امام (عليه السلام) بشارت مى دهد، اين فرشته، جبرئيل امين مى باشد و نداى او در سراسر زمين شنيده مى شود و هر كس به زبان و لهجه ى خود، آن ندا را مى شوند اما جهت آن تشخيص داده نمى شود. در كنار اين ندا، شيطان فرياد بر مى دارد: عثمان مظلوم كشته شد، هدف او به شبهه انداختن مردم است.
2- قتل و شهادت نفس زكيّه: نفس زكيّه، لقب جوانى هاشمى است كه داراى مقامى بس رفيع مى باشد. او با سپاه سفيانى مواجه مى گردد و به مدينه پناهنده مى شود و هنگامى كه سپاه سفيانى به مدينه مى رود، راهى مكه مى شود. در مكه دعوت به آل محمد (صلى الله عليه وآله)مى نمايد اما بدون هيچ گناهى بين ركن و مقام مظلومانه ذبح مى گردد. شهادت او وجدان جهانيان را بيدار مى كند تا حدّى كه مردم آمادگى بيعت با امام (عليه السلام)را پيدا مى كنند. بين شهادت وى و آغاز قيام امام (عليه السلام)پانزده روز فاصله است. او نماينده و فرستاده ى امام در بين مردم مى باشد.
به جز علايمى كه ذكر شد، نشانه هاى ديگرى در روايات بيان گرديده است.
به نقل از سايت تبيان


239_آيا مسئله ظهور حضرت مهدي(عج) از مسائل اجماعي بين مسلمين است؟


اگر مقصود از اجماع و اتفاق، شيعه باشد كه محتاج به ذكر نيست و همه مي دانند كه از ضروريات مذهب اماميه ظهور قائم آل محمد فرزند حضرت امام حسن عسكري(ع) است. و اگر مقصود اتفاق عامّه مسلمين(از شيعه و سني) باشد براي اثبات آن ، عبارت يكي از متتبع ترين علماي اهل سنت، علامه معتزله ابن ابي الحديد درشرح نهج البلاغه(طبع مصر، ج2، ص535)كافي است كه مي گويد: «قَد وَقَعَ اِتفاقُ الفَريقينِ مِنَ المُسلمينَ أَجْمَعين عَلي اَنَّ الدُنيا وَ التكليف لا يَنْقضَي اِلّا عَلَيهِ؛ اتفاق سني و شيعه بر اين است كه دنيا و تكليف، منقضي و تمام نشود مگر بر آن حضرت ـ يعني بعد از ظهور آن حضرت».

كساني كه در تاريخ تتبع دارند مي دانند كه ظهور مصلح منتظر و مهدي آل محمد(ع) آنچنان مورد اتفاق و مسلّم نزد تمام مسلمين بوده كه از همان قرن اول هجري تا حال در مقام ردّ ادعاي افرادي كه ادعاي مهدويّت كردند يا اين ادعاء را به آنها نسبت دادند، بوده اند. اصل ظهور قائم آل محمد (ع) را كسي انكار اخبار نكرد، زيرا بر خلاف اجماع مسلمين و انكار قطعي صادر از پيغمبر(ص) بود. بلكه در مقام ردّ آنها به فاقد بودن اوصاف و علاماتي كه براي مهدي موعود در اخبار و احاديث مذكور است استناد مي جستند.


چنانچه چهار نفر از بزرگان علماي مذاهب چهارگانه اهل سنت، ابن حجر شافعي مؤلف؛ «القول المختصر» و ابوالسرور احمد بن ضياء الحنفي و محمد بن احمد مالكي و يحيي بن محمد حنبلي در جواب استفتائي كه از ايشان شده (در باب 13 از كتاب «البرهان في علامات مهدي آخر الزمان» عين فتاواي آنها را نقل شده) همين روش را انتخاب نموده و به صحت اصل ظهور مهدي در آخر الزمان و اينكه عالم را پر از عدل و داد كند و عيسي به آن حضرت اقتدا نمايد و اوصاف ديگر آن حضرت، رسماً فتواي محكم و مستدل و قاطع داده اند حتي شاعر بني اميه حكيم بن عياش كلبي نيز در ردّ نسبتي كه به جناب زيد بن علي بدون رضايت آن جناب داده شده بود (و او را مهدي خوانده بودند) گفته

: «وَلَمْ أَرَ مَهديّاً عَلي الجذع يصلب»؛(الاصابه، 1/395)

مقصودش اين است كه آن مهدي كه ظهور مي كند مستولي بر ممالك و فاتح كشورها مي گردد و عدل و داد را بسط مي دهد، پس چگونه ممكن است جناب زيد كه مصلوب شد مهدي باشد.
امامت و مهدويت ج 3 - نويد امن و امان،آيةالله لطف الله صافي گلپايگاني
به نقل از سايت تبيان

240_اطلاعاتي در مورد حوادث عصر ظهور و علائم ظهور امام زمان (عج) بیان کنید.


ترسيم تفصيلى عصر ظهور امكان پذير نيست اما به صورت فشرده به سيماى كلى آن اشاره مى كنيم:
روايات حاكى از اين است كه انقلاب و حركت ظهور حضرت مهدى(عج) بعد از فراهم شدن مقدمات و آمادگى هاى منطقه اى و جهانى از مكه آغاز مى گردد. آنگاه در سطح جهان نبردى سخت ميان غربى ها و تركان و يا هواداران آنها به وجود مى آيد تا جايى كه منجر به جنگ جهانى مى گردد. اما در سطح منطقه دو حكومت هوادار حضرت مهدى(عج) در ايران و يمن تشكيل خواهد شد ... كه ياران ايرانى آن حضرت مدتى قبل از ظهور، حكومت خويش را تأسيس نموده و درگير جنگى طولانى مى شوند كه سرانجام در آن پيروز مى گردند. اندك زمانى پيش از ظهور آن بزرگوار در بين ايرانيان دو شخصيت با عنوان سيد خراسانى، رهبر سياسى و شعيب بن صالح رهبر نظامى ظاهر شده و ايرانيان تحت رهبرى اين دو تن نقش مهمى را در حركت ظهور آن حضرت ايفا خواهند كرد.


اما ياران يمنى وى، قيام و انقلاب آنان چند ماه پيش از ظهور حضرت بوده و ظاهرا ايشان در سامان بخشيدن به خلاء سياسى كه در حجاز به وجود مى آيد همكارى مى نمايد.


از جمله نشانه هاى ظهور حادثه اى است كه ميان دو حرم مكه و مدينه رخ مى دهد. در اين هنگام نشانه هاى ظهور حضرت مهدى(عج) آشكار شده و شايد بزرگترين نشانه آن، نداى آسمانى است كه به نام او در 23 ماه رمضان شنيده مى شود پس از اين نداى آسمانى حضرت مهدى(عج) به طور سرى با برخى از ياران خود ارتباط برقرار مى نمايد. درباره آن بزرگوار در سراسر گيتى سخن بسيار به ميان آمده و نام وى زبانزد همگان گشته و محبتش در دل ها جاى مى گيرد.


دشمنان از حضور آن حضرت بيمناك شده و مى كوشند تا وى را يافته و از ميان بردارند ازاين رو سپاهى وارد مدينه گشته و به هر مرد هاشمى كه دست يافته او را دستگير و يا كشته و يا به زندان مى اندازند آن حضرت با برخى از ياران خود در مكه تماس گرفته تا اين كه قيام خويش را در شب دهم محرم بعد از نماز مغرب و عشاء از حرم شريف مكى آغاز مى كند و پس از درگيرى بر مكه تسلط مى يابد. در صبح روز دهم محرم حضرت مهدى(عج) پيام خود را به زبان هاى مختلف به تمام جهان ابلاغ مى كند و ملل دنيا را به يارى خويش دعوت كرده، اعلام مى دارد كه در مكه باقى خواهد ماند تا معجزه اى كه جد گرامى اش حضرت رسول(ص) وعده فرموده محقق شود و آن فرو رفتن لشكريان سفيانى به زمين است كه براى درهم شكستن حركت آن حضرت راهى مكه مى شوند به وقوع بپيوندد.


آن حضرت پس از اين معجزه با سپاه خود كه متشكل از ده و اندى هزار تن است از مكه رهسپار مدينه مى شود و پس از نبردى با نيروهاى دشمن مستقر در آنجا، مدينه را آزاد ساخته آنگاه با آزادسازى دو حرم مكه و مدينه فتح حجاز و تسلط بر منطقه خاتمه مى يابد. وى پس از پيروزى بر حجاز راهى جنوب ايران مى شود و در آنجا با سپاه ايران و توده هاى مردم آن سامان به رهبرى خراسانى و شعيب بن صالح برمى خورد. آنان با او بيعت كرده و با همرزمى يكديگر با قواى دشمن در بصره به پيكار مى پردازند كه سرانجام به پيروزى بزرگ و آشكارى دست مى يابند. سپس امام(عج) وارد عراق گرديده واوضاع داخلى آنجا را پاكسازى مى كند و با درگيرى با بقاياى نيروهاى سفيانى و گروه هاى متعدد شورش آنها را شكست داده و به قتل مى رساند. آنگاه عراق را مركز حكومت و كوفه را پايتخت خود قرار مى دهد و بدين سان يمن، حجاز،ايران، عراق و كشورهاى خليج فارس يكپارچه تحت فرمانروايى آن حضرت درمى آيد. بعد از آن جنگ هايى با تركان و يهوديان صورت مى پذيرد كه در هر دو پيروزى از آن حضرت(عج) است. غربيان مسيحى از اين وقايع سخت نگران شده و با حضرت اعلان جنگ مى كنند ولى ناگاه حضرت عيسى مسيح(ع) از آسمان به قدس شريف فرود آمده و با سخنان خويش جهان و به ويژه مسيحيان را مورد خطاب قرار مى دهد. فرود آمدن حضرت عيسى(ع) براى جهان علامت و نشانه اى است كه موجب شادى مسلمانان و ملت هاى مسيحى خواهد گرديد.


به نظر مى رسد كه حضرت مسيح(ع) ميان حضرت مهدى(ع) و غربى ها وساطت نموده و قرارداد صلحى به مدت هفت سال ميان دو طرف بسته مى شود. اما غربى ها بعد از دو سال پيمان صلح را مى شكنند، لذا روميان در يك هجوم ناگهانى با نزديك به يك ميليون سرباز به سرزمين شام و فلسطين يورش مى آورند. نيروهاى اسلام روياروى آنها قرار گرفته و حضرت مسيح(ع) موضع خود را هماهنگ با حضرت مهدى(عج) اعلام داشته و پشت سر وى در قدس نماز مى گذارد. دراين جنگ مسلمانان پيروز مى شوند. سپس غرب توسط امام فتح مى گردد. پس ازفتح و اسلام آوردن بيشتر مردم آن سامان، حضرت مسيح(ع) رحلت نموده و حضرت مهدى(عج) و مسلمانان بر پيكر او نماز مى گذارند. سپس پيكر پاك او را با پارچه اى كه دست بافت مادرش مريم صديقه(ع) است كفن نموده و در جوار مزار شريف مادرش در قدس به خاك مى سپارد.


پس از اين فتوحات حضرت مهدى(عج) براى تحقق بخشيدن به اهداف الهى در ابعاد گوناگون و در ميان ملل جهان اقدام مى كند و براى تعالى بخشيدن و شكوفايى زندگى مادى و تحقق توانگرى و رفاه همگان قيام نموده و جهت گسترش فرهنگ و دانش و بالا بردن سطح آگاهى دينى و دنيايى مردم مى كوشد.


به نظر مي رسد كه جنبش دجال ملعون و فتنه و آشوب او يك حركت انحرافى بهره گيرى از پيشرفت علوم و حالت رفاهى باشد كه در زمان امام(عج) جامعه بشرى به آن دست مى يابد. دجال از روش هاى پيشرفته چشم بندى، براى فريب جوانان پسر و دختر و زنان كه بيشتر پيروان او را تشكيل مى دهند استفاده مى كند. ازاين رو در جهان موجى از فتنه و آشوب به وجود مى آورد كه فريبكارى هاى او را باور مى كنند اما حضرت مهدى(عج) نيرنگ هاى وى را آشكار ساخته و به زندگى او و هوادارانش خاتمه مى بخشد.


اين دورنمايى كلى از حركت و انقلاب جهانى حضرت مهدى(عج) بود.


براى آگاهى بيشتر ر.ك: عصر ظهور، على كورانى، ترجمه عباس جلالى، انتشارات سازمان تبليغات اسلامي.


اما علائم و نشانه هاى ظهور كه هر يك نويدى از نزديك شدن ظهور آن حضرت(عج) است فراوان است كه به ذكر مهم ترين آنها اكتفا مى كنيم:



1- خروج سفيانى:
سفيانى مردى از نسل ابوسفيان است كه پيش از ظهور حضرت خروج مى كند و پس از ظهور با امام مى جنگد.
امام صادق(ع) فرمود: «ما و خاندان ابوسفيان دو خاندانى هستيم كه بر سر دين خدا با هم دشمنى داريم. ما سخن خداوند را تصديق كرديم و آنان تكذيب كردند. ابوسفيان با پيامبر(ص) مبارزه كرد و معاويه با على(ع) و يزيد با حسين بن على(ع) به مخالفت برخاستند و سفيانى نيز با قائم(عج) خواهد جنگيد›› (بحارالانوار، ج 52، ص 182).


2- خسف در بيداء :
خسف؛ يعنى، فرو رفتن و بيداء سرزمين بين مكه و مدينه است و مراد از آن فرو رفتن لشكر سفيانى در زمين است.
على(ع) فرمود: در آستانه ظهور قائم ما، مهدى(عج) سفيانى خروج مى كند. سپاه وى به سوى مدينه حركت مى كند و چون به سرزمين بيداء مى رسند خداوند آنها را در كام زمين فرو مى برد، (ينابيع الموده، قندوزى، چاپ بصيرتى، ص427).


3- خروج يمانى:
سردارى است از يمن كه قيام كرده و مردم را به حق و عدل دعوت مى كند.
امام صادق(ع) فرمود: قيام خراسانى و سفيانى و يمانى در يك سال و يك روز خواهد بود و در اين ميان هيچ پرچمى به اندازه پرچم يمانى دعوت به حق و هدايت نمى كند، (كتاب الغيبه، نعمانى، ص 252).
ظاهرا خراسانى نيز دعوت به حق مى كند.


4- قتل نفس زكيه:
نفس زكيه؛ يعنى، انسان پاك. امام باقر(ع) فرمود: «بين ظهور مهدى(عج) و كشته شدن نفس زكيه بيش از پانزده شبانه روز فاصله نيست»، (الارشاد، ج 2، ص 374).



5- صيحه آسمانى:
ظاهرا صدايى است كه در آستانه ظهور از آسمان شنيده مى شود. امام باقر(ع) فرمود: «ندا كننده اى از آسمان نام قائم را ندا مى كند پس هر كه در شرق و غرب است آن را مى شنود، (كتاب الغيبه، نعمانى، ص 252).
درباره تعداد ياران خاص آن حضرت كلياتى وارد شده است مانند اين كه: امام باقر(ع) فرمود: سوگند به خدا، سيصد و اندى نفر بدون وعده پيشين گرد مى آيند در ميان آنان پنجاه زن است، (بحارالانوار، ج 52، ص 223).
درباره ويژگى هاى ياران حضرت نيز طبق برخى از روايات خداشناسى، عبادت و بندگى، شجاعت، فرمانبرى، ايثار، زهد و ساده زيستى و نظم و انضباط از صفات آنان شمرده شده است.
نشانه هاى ديگرى نيز وجود دارد كه براى مطالعه آن ر.ك:


1- ظهور نور، على سعادت پرور، نشر تشيع.


2- علائم ظهور امام زمان(عج)، محمد حسين همدانى، انتشارات صحفى.


3- نشانه هاى ظهور، سادات مدنى، نشر منير.


4- از ولادت تا ظهور، كاظم قزوينى، ترجمه: فريدونى، نشر آفاق.


5- از ولادت تا ظهور، كربى، انتشارات الهادى.


پيرامون شخصيت امام زمان (عج ) و دوران ظهور كتاب هاي بسيار زيادي نگاشته شده است و كتابهاي معرفي شده در ذيل از كتابهاي بسيار خوب در اين زمينه مي باشد:


1- دادگستر جهان , ابراهيم اميني , انتشارات شفق.


2- عصر ظهور, علي كوراني , چاپ و نشر بين الملل , سازمان تبليغات اسلامي.


3- در انتظار ققنوس , سيد ثامر هاشم العميدي , مترجم , مهدي عليزاده , مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره).


در باب زندگي پس از مرگ كتاب هاي زير در عين علمي بودن قابل استفاده عموم مي باشد:


1- معاد يا بازگشت به سوي خدا 1 - 2, استاد محمد شجاعي , شركت سهامي انتشار.


2- بازگشت به هستي , استاد محمد شجاعي , پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي تهران.


3- عروج روح , استاد محمد شجاعي , پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي تهران.


4- قيام قيامت , استاد محمد شجاعي , پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي تهران.


لازم به تذكر است كه استاد شجاعي از شاگردان مبرز علامه طباطبايي مي باشند.



241_آخر الزمان چيست و چه ارتباطى با ظهور حضرت مهدى(عج) دارد؟



شكى نيست هر آغازى را انجام و هر شروعى را پايانى است جز ذات بى پايان خداوندى كه هم آغاز است و هم انجام. زمان نيز مانند تمام مخلوقات الاهى از اين قاعده مستثنا نيست. روزگارى بر دنيا سپرى شده كه ديباچه زندگى دنيايى به شمار مى آيد و زمانى نيز خواهد گذشت كه پايان اين كتاب خواهد بود. برگه هاى پايانى كتاب زندگى انسان در زمين «آخرالزمان» خوانده مى شود. «آخرالزمان» اصطلاحى است كه در فرهنگ اغلب اديان بزرگ دنيا به چشم مى خورد و به ويژه در اديان ابراهيمى از برجستگى و اهميت خاص برخوردار است. اين اصطلاح معمولاً به روزگار پايانى دنيا و رويدادهايى كه ممكن است در اين بخش از زندگى دنيوى به وقوع پيوندد گفته مى شود و اديان بزرگ درباره آن پيشگويى هايى كرده اند؛ براى مثال در «انجيل» چنين آمده ست:«... و اين را بدان كه اوقاتِ صعب در زمان آخر خواهد رسيد* زيرا كه خواهند بود مردمِ خود دوست و زر پرست و مغرور و متكبر و كفر گو و نافرمان والدين و حق ناشناس و بى دين* و بى الفت و بى وفا و خبث كننده و بى پرهيز و بى حلم و با خوبان بى اعتنا* و خائن و كم حوصله و عبوس كننده و عيش را بر خدا ترجيح مى دهند.»1

قرآن مجيد نيز در آيات فراوان به دوران آخرالزمان اشاره كرده است. در معارف ارزشمند اسلامى اين اصطلاح در دومعناى كلى به كار رفته است:


1. مدت زمانى طولانى كه با ولادت پيامبر اسلام(ص) آغاز و با شروع رستاخيز بزرگ پايان مى يابد. از اين رو آن پيامبر الاهى را پيامبر آخرالزمان نيز ناميده اند.


2. مدت زمانى كه باولادت واپسين جانشين پيامبر اسلام(ص) حضرت مهدى(ع) آغاز مى شود، زمان غيبت و ظهور را در برگرفته، با شروع قيامت به انجام مى رسد.


روايات اهل بيت(ع) نشان مى دهد:
الف) با سپرى شدن اين دوران بساط زندگى دنيوى برچيده مى شود و مرحل ه اى جديد در نظام آفرينش آغاز مى گردد.


ب) آخرالزمان خود به دو مرحله كاملاً متفاوت تقسيم مى شود: دوران نخست كه انسان به مراحل پايانى انحطاط اخلاقى رسيده، فساد اخلاقى و ستم همه جوامع بشرى را فرا مى گيرد و واپسين اميدهاى بشرى به نااميدى مى گرايد؛ و دوران دوم كه عصر تحقق وعده هاى الاهى به پيامبران و اولياى خدا است و با قيام مصلح جهانى آغاز مى شود.


كليات عقايد مربوط به آخرالزمان تقريباً از سوى همه فرقه هاى بزرگ اسلام پذيرفته شده است؛ ولى در خصوص وابستگى اين تحولات به ظهور مهدى موعود و نيز هويت مهدى موعود اختلاف نظر وجود دارد. شيعيان دوازده امامى حضرت مهدى(ع) و حكومت جهانى او را حسن ختام حيات بشر در كره زمين و او را همان موعود امت ها مى دانند. در نظر آنان، با ظهور حضرت مهدى(ع) برخى از ائمه و نيكان و صالحان و نيز بدان و تبهكاران تحت عنوان «رجعت» به دنيا باز مى گردند و زندگى دنيايى پايان مى يابد.


با گلگشتى در كلمات نورانى معصومان(ع) مى توان واژه هايى را كه بيانگر پيوند مهدويت و آخرالزمان است، يافت. اين واژه ها عبارت است از:


1. آخرالزمان (پايان زمان)


امام صادق(ع)، پيشواى ششم راستگويان، فرمود: «رسول گرامى اسلام(ص) به على(ع) فرمود: آيا تو را بشارت ندهم؟ آيا تو را خبر ندهم؟ عرض كرد: بله، يا رسول الله. آن حضرت فرمود: هم اينك جبرئيل نزد من بود و مرا خبر داد قائمى كه در آخرالزمان ظهور مى كند و زمين را پر از عدل و داد مى سازد - همان گونه كه از ظلم و جور آكنده شده - از نسل تو و از فرزندان حسين(ع) است.»2


2. «لا تذهب الدنيا» (دنيا به پايان نرسد)


اين تعبير بيانگر حتمى بودن تحقق حوادثى است كه پس از آن ذكر مى شود. عبدالله بن مسعود مى گويد: رسول گرامى اسلام(ص) فرمود: «دنيا به پايان نرسد مگر اين كه امت مرا مردى رهبرى كند كه از اهل بيت من است و به او مهدى گفته مى شود.» و روشن است دنيا به پايان نمى رسد مگر اين كه بخش پايانى اش (آخرالزمان) را پشت سرگذارد.


3. «لا تقوم الساعة»(قيامت برپا نمى شود)
پيامبر گرامى اسلام(ص)فرمود: «قيامت برپا نمى شود تا اين كه قيام كننده اى به حق از خاندان ما قيام كند؛ و اين هنگامى است كه خداوند به او اجازه فرمايد؛ و هر كس از او پيروى كند، نجات يابد و هر كس از او سرپيچد، هلاك خواهد شد... .»4


4. «لا تنقضى الايام» (روزها منقضى نگردد)
رسول خدا(ص) فرمود: «روزها منقضى نگردد تا اين كه مردى از اهل بيت من بر زمين حكومت كند كه همنام من است.»5


5. «لو لم يبق من الدنيا الا يوم واحد»(اگر از دنيا بيش از يك روز باقى نماند)
اميرمؤمنان(ع) برفراز منبر در شهر كوفه چنين فرمود: «اگر از دنيا بيش از يك روز باقى نماند، خداوند آن روز را چنان طولانى خواهد كرد كه مردى از خاندانم برانگيخته شود.»6


6. «عند انقطاع من الزمان»(در بخش پايانى زمان)
پيامبر اكرم(ص) فرمود: هنگام پايان زمان و آشكار شدن فتنه ها، مردى هست كه به او مهدى گفته مى شود و بخشش بسيار دارد.»7



نشانه هاى آخرالزمان اين محدوده زمانى نشانه هايى دارد كه اصطلاحاً «علائم آخرالزمان» خوانده مى شود. علاوه بر اصطلاح رايج «علائم آخرالزمان» در فرهنگ مسلمانان اصطلاح مشابه ديگرى به نام «اشراط الساعه» وجود دارد. اين اصطلاح كه بيش تر نزد اهل سنت رايج است، به نشانه هاى وقوع قيامت اختصاص دارد؛ ولى رواياتى كه ذيل اين عنوان ذكر شده نشان مى دهد بسيارى از نشانه هاى آن چون نشانه هاى آخرالزمان است و مى توان بسيارى از نشانه هاى آخرالزمان را نشانه هاى قيامت دانست.


همان گونه كه اشاره شد آخرالزمان به دو بخش متفاوت تقسيم مى شود. بر اساس روايات، بخش اول بسيار دشوار خواهد بود. بخشى از مشخصه هاى اين عصر عبارت است از:


1. گريز از دين
پيامبر گرامى اسلام(ص) ويژگى هاى انسان هاى اين دوران را اين گونه برشمرده است:
«زمانى بر مردم خواهد آمد كه درهم هاى آن ها دينشان خواهد بود و همتشان شكم شان و قبله هاشان زنانشان. براى طلا و نقره ركوع و سجود به جاى مى آورند. آن ها همواره در حيرت و مستى خواهند بود؛ نه بر مذهب مسلمانى اند و نه بر مسلك نصرانى.»8


2. دنيا پرستى
رسول خدا فرمود:«زمانى بر امت من مى آيد كه در آن زمان درون هاى مردم پليد مى شود ولى ظواهرشان به طمع مال دنيا آراسته مى گردد؛ به آنچه در پيشگاه خداوند است دل نمى بندند؛ كارشان ريا و تظاهر است؛ خوف از خدا به دلشان راه نيابد و خداوند آن ها را به عذابى فراگير دچار سازد.
آن ها چون غريق خداوند را مى خوانند؛ ولى خداوند دعايشان را مستجاب نمى كند.»9


3. آزمايش هاى بزرگ
يكى ديگر از ويژگى هاى دوران آخرالزمان امتحاناتى است كه انسان ها در اين دوران پشت سر مى گذارند. با اين آزمون ها، مردم به دو گروه تقسيم مى شوند: موفق ها و ناموفق ها.


پيامبر اكرم(ص)، وقتى از چهره هاى موفق اين دوران ياد مى كند، با شگفتى به على(ع) چنين مى فرمايد: «اى على، بدان شگفت آورترين مردم درايمان و بزرگ ترين آنان در يقين مردمى هستند كه درآخرالزمان [با آن ] كه پيامبر خود را نديدند و از امام خود محجوبند، به نوشته كه خطى سياه بر صفحه اى سپيد است، ايمان مى آورند.»10


اميرمؤمنان على(ع) نيز درباره نجات يافتگان اين دوران مى فرمايد:«و آن زمانى است كه از فتنه ها نجات نمى يابد مگر مؤمنانى كه بى نام و نشانند. اگر در حضور باشند، شناخته نشوند؛ و اگر غايب گردند، كسى سراغ آن ها را نمى گيرد. آن ها براى سيركنندگان در شب ظلمانى جامعه ها چراغ هاى هدايت و نشانه هاى روشنند. نه مفسده جو هستند و نه فتنه انگيز. نه در پى اشاعه [فحشايند] و نه مردمى سفيه و لغو گو! اينانند كه خداوند درهاى رحمتش را به سوى شان باز مى كند و سختى ها و مشكلاتى را از آن ها برطرف مى سازد.»11


پى نوشت:
1. كتاب مقدس، ترجمه فاضل خان همدانى، نامه دوم پولس حوارى به تيموثيوس، باب سوم.
2. غيبت نعمانى، ابن ابى زينب، ص 357.
3.كتاب الغيبة، شيخ طوسى، ص 182، ح 141.
4. عيون اخبار الرضا(ع)، شيخ صدوق، ج 2، ص 59.
5. بشارة المصطفى لشيعه المرتضى، طبرى آملى، ص 258.
6. كتاب الغيبة، ص 46.
7. كشف الغمة، اربلى، ج 3، ص 260.
8. مستدرك الوسائل، محدث نورى، ج 11، ص 379.
9. كافى، شيخ كلينى، ج 8، ص 306.
10. من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق، ج 4، ص 366.
11. نهج البلاغه، خطبه 103.


242_آيا مي توان با دعا به پيشگاه خداوند پس از مرگ به هنگام ظهور حضرت مهدي زنده شد و يا تا ظهور آن حضرت براي ياري ايشان زنده ماند هم چنان كه خود آن حضرت و حضرت عيسي زنده مانده اند؟



برخي افراد به خصوص نامشان در روايات جزو رجعت‌كنندگان ذكر شده است. مانند سلمان فارسي1 و جناب مقداد2 و برخي ديگر افرادي هستند كه صفت كلّي آنان در روايات بيان شده كه هر كه اين صفت را داشته باشد رجعت مي‌كند. مثلاً امام صادق (ع) فرمود: «رجعت امري عمومي نيست، بلكه اختصاصي است و تنها كساني رجعت مي‌كنند كه به ايمان خالص يا شرك خالص رسيده باشند.»3

از روايات و برخي ادعيه استفاده مي‌شود مؤمنان و پاك‌سرشتاني كه چهل روز با ايمان دعاي عهد را صبح هنگام بخوانند، اگر پيش از ظهور امام عصر (عج) بميرند، خدا آنان را در زمان ظهور زنده مي‌كند و از رجعت‌كنندگان خواهند بود.

در قسمتي از دعاي عهد كه در كتاب شريف مفاتيح الجنان ذكر شده است، چنين آمده است: «اللّهم إن حال بيني و بينه الموت الذي جعلته علي عبادك حتماً مقضيّاً فأخرجني من قبري موتزراً كفني شاهراً سيفي مجرّداً قناتي ملبّيا دعوة الدّاعي في الحاضر والبادي؛ خدايا، اگر ميان من و (ظهور) او (مهدي(عج« مرگي كه بر همه بندگانت مقرّر فرموده‌اي فاصله انداخت، با قدرت بي‌اندازه‌ات به گونه‌اي مرا از قبر بيرون آور (و زنده بگردان) كه كفنم را به خودم پيچيده، شمشيرم را از غلاف درآورده، نيزه‌ام را در دست گرفته باشم تا دعوت‌كننده‌اي را كه در شهر و بيابان (مردم را به حق) دعوت مي‌كند اجابت كنم.»

هم‌چنين در ديگر دعاها نيز اين خواسته از خداي متعال مطرح مي‌شود كه مرا از رجعت‌كنندگان قرار ده.

در جمله‌اي از زيارت شريف جامعه كبيره چنين از امامان معصوم طلب مي‌كنيم: «وجعلني ممّن يقتص آثاركم ويسلك سبيلكم ويهتدي بهداكم ويحشر في زمرتكم ويكرّ في رجعتكم ويملّك دولتكم ويشرّف في عافيتكم ويمكّن في ايّامكم وتقرّ عينه غداً برويتكم؛ خدا مرا از آناني قرار دهد كه از راه شما پيروي مي‌كنند و گام در جاي پاي شما مي‌گذارند و از شما هدايت مي‌گيرند و در زمره شما محشور مي‌شوند و در رجعت شما باز مي‌گردند و در دولت شما نصيبي دارند و در دولت امن و عافيت شما فضيلت مي‌يابند و در روزگار شما به اقتدار مي‌رسند و ديدگانشان به جمال شما روشن مي‌گردد.»

در بخشي از زيارت حضرت ولي عصر (عج) كه در روز نيمه‌شعبان در مفاتيح‌الجنان وارد شده است چنين آمده است: «فإن أدركني الموت قبل ظهورك فإنّي أتوسّل بك وبآبائك الطاهرين الي الله تعالي وأسئله أن يصلّي علي محمد وآل محمد وأن يجعل لي كرّةً في ظهورك ورجعةً في أيّامك لِأبلغ من طاعتك مرادي وأشفي من أعدائك فؤادي؛4 اگر پيش از ظهورت بميرم، به تو و پدران بزرگوارت متوسل مي‌شوم كه از خدا بخواهيد و از خدا مي‌خواهم كه به محمد و دودمانش درود بفرستد و براي من بازگشتي در ظهور تو و رجعتي در روزگار تو قرار دهد تا به مراد خود در زمينه اطاعت از تو نائل شوم و با انتقام از دشمنان تو آرام و قرار گيرم.»

اين درخواست در زيارت‌هاي ديگري مانند زيارت مخصوص سرداب مقدس(5)، زيارت رجبيّه6 و... نيز آمده است.

پي‌نوشت‌ها:

1. رسول خدا (ص) به سلمان فرمود: «اي سلمان، تو آنها را درك مي‌كني و هركه مانند تو نيز كه آنها را از روي معرفت بشناسد و دولت بدارد و پيروي كند، آنان را درك مي‌كند». (علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 53، ص 143)

2. اميرالمؤمنين فرمود: «20 تن از ياران قائم (عج) از اهل يمن مي‌باشند كه يكي از آنان مقداد پسر اسود است». (همان، ص 86)

3. سيد هاشم بحراني، البرهان في تفسير القرآن، تهران، آفتاب،ج 2، ص 408.

4. ر.ك: تقي الدين ابراهيم بن علي كفعمي، مصباح كفعمي، تهران، 1349، ص 496.

5. ر.ك: شيخ عباس قمي، مفاتيح الجنان؛ علامه محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 102، ص 103.

6. علامه محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 53، ص 94.


243_اگر زمینه ظهور آن حضرت ظلم و جور است پس چرا ما وجود این همه ظلم و جور حضرت ظهور نمی کنند؟


از ظاهر بسیاری از احادیث استفاده میشود که امام زمان«علیه السلام» وقتی ظاهر می شود که ظلم و جور تمام عالم را فرا گفته باشد که به دست وی جهان پر از عدل و داد می شود باید توجّه داشت که ما از احادیث نیز چنین می آموزیم که ظهور امام زمان«علیه السلام» موقعی صورت می گیرد که آمادگی برای پذیرش حکومت آن حضرت به وجود آمده باشد و ما مکلفیم که این آمادگی را به وجود آوریم و اساساً معنای انتظار فرج همین است که آنچه از دست ما در رابطه، با ظهور امام زمان«علیه السلام» برمیآید و کاری را که از ما در این زمنیه ساخته است انجام دهیم.
و ما امروز شاهد پر شدن زمین از ظلم و جور به دست قدرتهای بزرگ و مزدوران آنها میباشیم شاید منطقه یی از زمین نباشد که اکنون چنگال ستم این ابرقدرتها و عمال آنها در آن فرو نرفته باشد و کشور ایران هم که برای آزادی و استقلال و پیاده کردن حکومت اسلامی انقلاب کرده هنوز مورد ستم و تجاوز آنان است و بنابراین پر شدن زمین از ظلم و جور یک واقعیّتی است که در حال حاضر لمس می شود.


از سوئی می دانیم که برای مبارزه با این وضع آمادگی ملّت های مستضعف جهان لازم است و این انقلاب اسلامی ما عامل مؤثّری برای بیداری و هوشیاری ملّت های مستضعف بود بنا بر این باید برای بیدار کردن ملّت ها در سطح گسترده تر اقدامات وسیع به عمل آید تا انشاءاللَّه زمینه برای ظهور آن مصلح بزرگ جهانی فراهم گردد.

و از جمله مسائلی که برای تسریع ظهور مؤثّر است دعا کردن برای تعجیل فرج امام زمان«علیه السلام» است ما ملّت مسلمان ایران همواره باید برای تعجیل فرج امام زمان«علیه السلام» دعا کنیم و از تلاش و مجاهده به جهت مساعد کردن زمینه برای ظهور آن گرامی باز نایستیم.

244_ آیا زمانی که حضرت مهدی«علیه السلام»ظهور کرد سخن وی را تمام مردمان کره زمین می شنوند؟


در کتابهای مربوط به شرح حال حضرت قائم آل محمّد«صلی الله علیه وآله» و در احادیث راجع به آن بزرگوار و چگونگی ظهور نقل شده است که آن حضرت به صدایی که همه ی عالم بشنوند از مکّه خود را معرّفی میکند و مردم رابه سوی خود دعوت میکند و در روایتی که از حضرت صادق«علیه السلام» نقل شده است چنین آمده که آن حضرت فرمود اهل هر زبانی آن ندارا(به قدرت حق تعالی) به زبان خود می شنود. و نیز از آن حضرت روایت شده است که: چون قائم ما قیام کند خداوند گوش و چشم شیعیان ما را چنان تقویت می کند که بین آنها و امام«علیه السلام» پُست و پیک وجود نداشته باشد به گونه ای که وقتی امام با آنها سخن می گوید آنان می شنوند و او را میبیند در حالی که امام در جایگاه خود قرار دارد(4).

« بخش پاسخ به سؤالات »
4) بحارالانوار، ج 52، ص 236.




245_آيا نظام امامت با پايان يافتن غيبت صغري پايان يافته و پس از ظهور حضرت مهدي(عج) از نو برقرار مي‎ شود و يا اينكه نظام امامت استمرار دارد؟


امامت، نظامي است الهي و انقطاع ناپذير و دورة فترت ندارد و در هر زمان و هر عصر وجود دارد؛ از عصر حضرت رسول اعظم(ص) تشكيل شده و تا به حال برقرار بوده و هست و تا دنيا باقي است، برقرار خواهد ماند؛ چنانكه اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «لا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قائِمٍ لِلّهِ بِحُجَّةٍ؛ إِمّا ظاهِراً مَشْهُوراً، وَ اِمّا خائِفاً مَغْمُوراً، لِئَلاّ تَبْطُلَ حُجَجُ اللهِ وَ بَيِّناتُهُ؛ (نهج البلاغه، حكمت 147؛ و به تذكره الحفاظ ذهبي، ج 1، ص 12، نيز مراجعه شود)
زمين از قائمي كه براي خدا حجت باشد خالي نخواهد ماند (و اين حجت) يا ظاهر و مشهور است و يا بيمناك و مستور، براي اينكه حجت‎ هاي خدا و بينات او باطل نگردد و از بين نرود».

امامت و مهدويت ج 3 - پاسخ ده پرسش،آيةالله لطف الله صافي گلپايگاني
به نقل از سايت تبيان


246_درباره اين كه مي گويند از نشانه هاي ظهور موعود طلوع خورشيد از مغرب است يعني چه؟ آيا اوضاع گردش زمين دور خورشيد تغيير مي كند؟


به اين پرسش چند گونه مي‌توان پاسخ داد: ابتدا بايد دانست كه به طريق عادي و حساب قوانين طبيعي گردش اجرام آسماني، دانشمندان نوعي حركت در اجرام آسماني به نام «حركت عكسي» يافته‌اند كه سياره امكان تغيير مسير گردش خود را دارد و عده‌اي بر اين باورند مريخ پيش از اين بر خلاف جهت فعلي به دور خود مي‌چرخيده و بواسطه قانون حركت عكسي ( Retrogade motion ) به نقطه‌اي رسيده كه خلاف جهت شروع به گردش كرده است. در صورت صحت چنين ديدگاهي، زمين نيز امكان تغيير گردش حركت چرخشي به دور خود را دارد، كه در اين صورت خورشيد از غرب طلوع خواهد كرد!
گذشته از اين، در ديدگاه شيعه خداي متعال قادر به انجام هر كار ممكني مي‌باشد و امور خارق‌العاده به اراده او انجام‌پذير است. به طريق عادي امكان طلوع خورشيد از غرب وجود ندارد ولي به اراده خدا اين كار شدني است. همان خدايي كه هنگام آفرينش خورشيد و منظومه شمسي و كيهان اراده‌اش به اين تعلق گرفت كه خورشيد به اين نظم در گردش زمين به دور آن از شرق طلوع كند، مي‌تواند اراده‌اش به اين تعلق گيرد كه در بامداد روز ظهور يا هر هنگام ديگري خورشيد از غرب بالا بيايد و هيچ نيازي به تصديق آگاهان به علم جديد و مادي و تأييد آن ندارد.


از اين گذشته مي‌توان وجود مبارك امام زمان(عج) را مانند خورشيد دانست كه تاريكي‌ها را روشن مي‌نمايد «وأشرقت الارض بنور ربّها» او با نوري كه از پروردگار عالم كسب نموده زمين و آنچه در آن است روشن مي‌كند در پاره‌اي روايات اشاره شده كه امام زمان(عج) از مغرب مي‌آيد. روشن است كه با ظهور ايشان روشنايي و نور غرب را فرا مي‌گيرد و شرق را نيز فرا مي‌گيرد.


در خطبه‌اي كه اميرمؤمنان(ع) درباره ظهور امام عصر(عج) و پيشامدهاي آخرالزمان سخن مي‌گويند. همين عبارت طلوع خورشيد از غرب را به كار مي‌برند. اين روايت را صعصعه از قول امام علي(ع) نقل كرده است.

نزال بن سبره كه روايت را از صعصعة بن صوحان مي‌شنود با تعجب معني اين كلام را مي‌پرسد. صعصعه چنين پاسخ مي‌دهد:
«يابن سبرة، إن الذي يصلّي خلفه عيسي بن مريم هوالثاني عشر من العترة، التاسع من وُلد الحسين بن علي وهو الشمس الطالعة من مغربها يظهر عندالركن والمقام يُطهّر الأرض؛ اي پسر سبره همانا كسي كه عيسي پسر مريم پشت او نماز مي‌گذارد، دوازدهمين از خاندان پيامبر(ص) است كه نهمين فرزند حسين پسر علي عليهماالسلام است و او همان خورشيدي است كه از مغرب زمين طلوع مي‌كند، ميان ركن و مقام ظهور مي‌كند، زمين را پاك مي‌سازد.»(علامه محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 195.)

از اين كه فهم صعصه از عبارت، شخص امام مهدي(عج) است، شايد استفاده شود مؤيد يا قرينه‌اي در كار بوده است كه وي چنين تفسير كرده است.

247_آيا روايتي دال بر اين که شيطان پس از ظهور شکلي جسماني يافت و به دست حضرت کشته مي شود وجود دارد يا خير؟


بنا به آنچه در روايتى از امام صادق(ع) آمده است شيطان در زمان رجعت اميرالمؤمنين و پيامبر اكرم(ص) كه پس از ظهور امام زمان(ع) مى باشد توسط پيامبر(ص) كشته مى شود.
در اين روايت امام(ع) به آيه 36 سوره حجر اشاره مى كند كه شيطان از خداوند تا روز رستاخيز مهلت مى خواهد كه زنده بماند. خداوند در جواب او مى فرمايد تو از مهلت يافتگانى اما نه تا روز قيامت بلكه تا روز و وقت معينى.
در اين روايت امام صادق(ع) روز و وقت معلوم را در آيه زمان رجعت ذكر كرده اند.


248_ زمان ظهور حضرت حجت(عج) قضاي الهي محسوب مي شود يا قدر؟ چون چندي پيش از يكي ازعلماي شهرمان شنيدم كه فرموده بودند:«ظهور حضرت قضاي الهي محسوب مي شود و با دعاي ما عقب يا جلو نمي افتد و اين كه بزرگان دين بر امر تعجيل فرج اصرار دارند و گفته مي شود بسيار دعا كنيد،تنها به خاطر ايجاد محبت بين فرد و آقا امام زمان(عج) است. و علت خواندن دعاي ندبه، عهد و... تنها عدم دوري ما از آن حضرت است كه اگر اين امر صورت نگيرد به مرور زمان مردم فراموش مي كنند كه منتظر جانشين خدا بر روي زمين بوده اند». اين موضوع فكر مرا مشوش كرده و بعد از هرنماز تنها ذكر «اللهم عجل لوليك الفرج»را به نيت 5 تن آل عبا تكرار مي كردم ولي طي اين مدت تنها «دعاي الهم كل لوليك» و«الهي عظم البلاء...» و «آل ياسين» و ازاين قبيل را مي خوانم، يعني با ديد ديگري به مسأله ظهور امام زمانم مي انديشم.خواهشمندم در اين زمينه مرا راهنماي يفرماييد.


به فرموده امام علي(ع): خداوند كارها را به حسب قضايش انجام مي دهد نه رضايت شما، (ميزان الحكمه، روايت شماره 16456) و مقدمه قضاي الهي قدر الهي است. چرا كه هر كار بر اساس اندازه و هندسه خاص خود انجام مي گيرد. به فرموده امام صادق(ع): چون كه خداوند چيزي را اراده كند مقدر مي نمايد آنرا (اندازه و مقدار آنرا معين مي نمايد) و پس از تقدير قضايض به آن تعلق مي گيرد، (همان مصدر، روايت شماره 16461)
قدر عبارت است از هندسه و اندازه وجودي هر چيز و قضاء به معناي گذراندن و يكسره كردن و به پايان رساندن است تقدير الهي موجودات عالم مشهود را بسوي آنچه در مسير وجودشان براي آنها تقدير و قالب گيري كرد، هدايت مي كند هم چنانكه خداي بزرگ فرمود: «الذي خلق فسوي و الذي قدر فهدي؛ آنچه را كه خلق كرده بسوي آنچه كه برايش مقدر نموده هدايت فرمود. و سپس همين تقدير و هدايت را با امضاء قضاء تمام و تكميل مي كند» ؛ (سوره اعلي، آيه 3؛ ر.ك: تفسير الميزان، مرحوم علامه طباطبايي، ترجمه ج 37، ص 185).


و بسيار مي شود كه خدا چيزي را تقدير مي كند ولي به دنبال تقدير قضائش را نمي راند مانند قدري كه بعضي از علل و شرائط خارج آنرا اقتضاء داشته ولي به خاطر مزاحمت مانعي آن اقتضاء باطل مي شود و يا سببي ديگر و يا اقتضايي ديگر جاي سبب قبلي را مي گيرد و چه بسا چيزي مقدر بشود و قضاء آن نيز رانده شده باشد مثل اين كه از جميع جهات يعني هم از جهت وجود علل و شرايط و هم از جهت نبودن مانع تقدير شده باشد كه در اين صورت آن چيز محقق مي شود و در بعضي از روايات نيز آمده كه قدر ممكن است تخلف كند اما براي قضاء برگشتي نيست. البته تغيير در تقدير مربوط به عالم ماده مي باشد، (ر.ك: همان مصدر، ص 185)


با توجه به اين مقدمه قضاء به معناي اجتماع جميع علل و شرائط و فقدان هر گونه مانعي است كه مسلماً انجام مي گيرد و هيچ گونه برگشتي در آن نيست. اما اين بدان معني نيست كه قصد كنيم دعا كردن با قضاء الهي منافات دارد. چه بسا همين قضايي كه مجموعه شروط متعدد است يكي از آن شروط دعاي بندگان باشد.


و آميختگي و همسويي دعا و قضاء در روايات بخوبي مشهود است. اميرالمؤمنين علي(ع) در انتهاي نامه 31 نهج البلاغه به فرزندشان امام مجتبي(ع) مي فرمايد: دين و دنياي تو را به خدا مي سپارم «و اسأله خير القضاء لك» و بهترين خواسته الهي را در آينده و هم اكنون در دنيا و آخرت براي تو مي خواهم. و اين اجتماع درخواست از خدا (سؤال) و قضاء. بسيار زيباست.


در روايت آمده كه حضرت امير(ع) از زير ديواري كه در شرف خراب شدن بود حركت كردند و به جاي ديگر رفتند از آن جناب سؤال شد آيا از قضاي الهي (حكم حتمي الهي) فرار مي كنيد آن امام بزرگوار فرمودند از قضاي الهي به سوي قدر الهي فرار مي كنم!، (ر.ك: ميزان الحكمه، ج 8، ص 162)


به اين معني كه در صورت توقف تمام مقدمات لازم براي زير آوار ماندن مهيا مي گردد و قضاي الهي تحقق مي پذيرد. اما با حركت به سوي مكاني ديگر مقدمه اي از آن مقدمات ناقص مي گردد و هندسه اي ديگر شكل مي گيرد و آن تحقق سلامت و امنيت است.


و لذا منافات ندارد كه حتي دعا، قضاي الهي را متبدل سازد. دعايي كه از جمله مقدمات و شروط حكم حتمي الهي است. در روايت از رسول اكرم(ص) وارد شده كه: «لا يرد القضاء الا الدعاء»؛ قضاي الهي را رد نمي كند مگر دعا (ر.ك: منتخب ميزان الحكمه، روايت شماره 2101)بنابراين در عين حال كه همه امور به قضاي الهي تحقق مي پذيرد منافات ندارد كه ما موظف به دعا كردن باشيم. نه صرفاً به علت يك امري صوري و ظاهري بلكه چون دعا خود در سلسله طولي تحقق اشياء تأثير جوهري دارد.


و اين تأثير به اذن و اراده الهي انجام مي گيرد. خود حضرت حق ما را مأمور به دعا كردن نموده است و براي اين دعا تأثير قائل شده است.


نتيجه اين كه آري زمان ظهور حضرت حجت(ع) مثل بقيه امور و اسرار به قضاي الهي است. در عين حالي كه ما موظف به دعاي در جهت تعجيل فرج آن بزرگوار مي باشيم. و دعاي ما مي تواند در مجموعه علل ظهور مؤثر باشد.

249_اگر مراد از آياتى كه وارثين زمين موءمنين مى باشد همانند آيات وارث شدن بنى اسرائيل بعد از فرعون باشدديگر ربطى به ظهور حضرت ندارد و اين مژده با حاكميت مؤمنين بر حجاز محقق شده است؟


درباره به ارث رسيدن زمين به بندگان صالح، چند مطلب قابل ذكر است:
1. خداوند در دو سوره موضوع به ارث رسيدن زمين به صالحان و حكومت آنان را به پيامبر(ص) خبر مى دهد: وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي اَلزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ اَلذِّكْرِ أَنَّ اَلْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ اَلصَّالِحُونَ /؛ و به راستى در زبور، پس از تورات نوشته ايم كه زمين را بندگان شايسته من به ارث مى برند (انبياء، آيه 105).


در سوره ديگر مى فرمايد: وَعَدَ اَللَّهُ اَلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا اَلصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي اَلْأَرْض خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده اند و كارهاى شايسته كرده اند، وعده داده است كه آنان را در اين سرزمين جانشين گرداند (نور، آيه 55)
از اين دو آيه، مى توان دو نكته را استفاده كرد:
يكى اين كه اين وراثت اطلاق و عموميت دارد؛ يعنى، هم شامل وراثت دنيايى مى باشد و هم شامل وراثت اخروى؛ چرا كه خداوند مى فرمايد: و گويند سپاس خداوندى را كه وعده خود را در حق ما راست گردانيد و به ما سرزمين [بهشت ] را به ميراث داد كه از بهشت هر جا كه خواهيم سكنا گزينيم . (زمر، آيه 74)
و در سوره ديگر مى فرمايد: اينانند كه ميراث برند كه فردوس را به ارث مى برند [و ]در آن جاودانه اند (مؤمنون، آيه 10 و 11) نكته ديگر آن كه اين وراثت -علاوه بر اين كه، يك وعده حتمى الهى است يك قانون آفرينش و قاعده تكوينى هم محسوب مى شود؛ زيرا تمام حكومت هاى ظالمان، بر خلاف نواميس آفرينش و قوانين جهان خلقت بوده و طبق تحليل هاى فلسفى و نظرى، ابطال آنها قطعى است. پس حكومت در آينده، از آن مؤمنان صالح خواهد بود.

2. خداوند در چندين سوره، موضوع به ارث رسيدن سرزمين را به بنى اسرائيل گوشزد فرموده است؛ از آن جمله مى فرمايد:وَ أَوْرَثْنَا اَلْقَوْمَ اَلَّذِينَ كانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ اَلْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا اَلَّتِي بارَكْنا فِيها و آن قوم را كه مستضعف بودند، وارث مشرق ها و مغرب ه اى سرزمين ساختيم كه به آن بركت بخشيده بوديم . (اعراف، آيه 137) در آيه ديگر نيز مى فرمايد: [موسى ] گفت: چه بسا پروردگارتان دشمنتان را نابود كند و شما را در اين سرزمين جانشين گرداند (همان، آيه 129). هم چنين ضمن بيان سرگذشت بنى اسرائيل، مى فرمايد:

مى خواهيم بر كسانى كه در روى زمين به زبونى كشيده شده اند، منت نهيم [و نعمت دهيم ] و ايشان را پيشوا گردانيم و ايشان را وارث گردانيم . (قصص، آيه 5)

3. واژه «ارض» گرچه به مجموع كره زمين گفته مى شود و سراسر جهان را شامل مى گردد؛ اما وقتى قرينه خاصى در كار باشد، آن معناى عموم را از دست مى دهد و معناى خاصى از آن اراده مى شود. چنان كه «ارض» به كار رفته در داستان بنى اسرائيل، خصوص سرزمين شام و فلسطين است. مؤيد و دليل بر اين معنا، جمله َلَّتِي بارَكْنا فِيهادر آيه 137 سوره «اعراف» است؛ زيرا خداوند در قرآن، غير از سرزمين مقدس (همان نواحى فلسطين) و غير از كعبه، هيچ سرزمينى را به «بركت» ياد نكرده است. پس وعده اى كه خداوند به پيامبر(ص) داده بود، سرجاى خود محفوظ است؛ از اين رو در هر زمان و در هر جا، بندگان صالح خدا قيام كنند، پيروز خواهند بود. آنچه در روايات درباره قيام حضرت مهدى(عج) آمده، بيان يك مصداق عالى و روشن از آيات است و هرگز عموميت «مفهوم آيات» را محدود نمى سازد. در خاتمه خاطر نشان مى شود كه طبق تصريح قرآن پژوهان، تفسير «الميزان» نوشته علامه طباطبايى، از تفاسير عميق، جامع و پرمحتوا محسوب مى شود.


براى مطالعه بيشتر ر.ك: ترجمه تفسيرالميزان، ج 8، ص 325، و ج 14، ص 465، (نشر بنياد علمى و فكرى علامه طباطبايى)

250_خوف از مرگ و عدم شناخت امام زمان(عج)ذهنم را مشغول كرده چه كنم؟


» يكى از صفات برجسته مؤمن، خوف و رجاء (بيم و اميد) است. روايات زيادى وجود اين دو خصيصه را تحسين كرده و آن را از نشانه هاى ايمان شمرده اند.
البته آنچه كه ممدوح و پسنديده است وجود هر دو قسمت به يك مقدار و اندازه است، طورى كه هر كدام را بر كفه ترازويى بگذارند با هم مساوى مى شود، اين گونه خوف مربوط به خصلتى مى شود كه كمال محسوب مى شود مانند خوف از خداوند، خوف از معصيت، خوف از جهنم و...، در مقابل خوف ناپسند نيز داريم كه از جمله آنها خوف از مرگ است، با توجه به اين كه از مرگ فرارى نيست و به قول قرآن مجيد مرگ تمام افراد بشر را درك خواهد كرد هر چند در برج هاى بلند و قلعه هاى دست نيافتنى باشند.
خوف از مرگ دلايل مفصلى دارد كه در اينجا نمى گنجد ولى مهمترين آن آماده نشدن انسان براى رويارويى با خداوند متعال و عرضه اعمال خود به درگاه الهى است، اگر شخصى ارتباط قلبى خود را با خداوند تقويت كرده و موانع ديدار و لقاء (گناهان، صفات ناپسند اخلاقى، اعتقادات نادرست) را از ميان بردارد، بالطبع به مرگ به چشم يك مجرايى كه از آن مى توان به ديدار يار رسيد خواهد نگريست، رواياتى كه دلالت بر راحت شدن و خلاص شدن انسان توسط مرگ دارد بدين معنى توجيه مى شود، هر قدر آمادگى انسان بالا رود به مرگ خود به چشم نردبانى براى ترقى خواهد نگريست چرا كه اگر نواقصى در روح خود داشته باشد در عالم برزخ مسير تكامل را پيموده و موقع قيامت با رويى باز، پيشانى بلند و پرونده اى سفيد به ديدار خداوند خواهد رفت، حال اگر ترس از مرگ به خاطر از دست رفتن فرصت ها و عدم شناخت خداوند و امام زمان بوده باشد، شايد بتوان گفت كه چندان هم ناپسند نيست هر چند كه راهش خوف و ترس از مرگ نيست، بلكه آنچه كه بايد مورد علاج و درمان واقع شود شناخت و معرفت قلبى نسبت به خداوند و ائمه اطهار(ع) است:
اولاً آنچه كه ملاك بندگى است ملاقات امام زمان(ع) نيست بلكه معرفت مقام نورانيت امام(ع) كه همان معرفت خداوند است مى باشد حال اگر ملاقاتى دست داد زهى سعادت! و تنها راه معرفت نيز انجام دادن لوازم بندگى و عبوديت از قبيل ترك محرمات و مكروهات، انجام واجبات و مستحبات، آراسته شدن به اخلاق نيكو و پسنديده (همانند حسن خلق، زهد، قناعت، سخاوت، اخلاص، حلم، حفظ زبان، صدق، خيرخواهى و...) و پيراسته شدن از خصايص شيطانى و ناپسند (همانند حسد، غضب، سوء خلق، دنيا دوستى، عجب و تكبر، كينه، بخل، مكر و...) و تصحيح اعتقادات از طريق استدلال و تفكر مى باشد، ما به هر شغل و امرى در اين دنيا اشتغال داريم نبايد از انجام اين امور غافل شويم وگرنه ترس از مرگ ما را راحت نخواهد گذاشت و مشكلات اخروى آن بسيار بيش از گرفتارى هاى دنيوى آن است ولى در اثر عمل به توصيه هاى فوق ترس از مرگ زايل شده و نور معرفت در قلب شخص پديدار شده آرام آرام به شوق و عشق و محبت الهى تبديل خواهد شد.

251_هنگام ظهور حضرت مهدی«علیه السلام»چگونه مردم، می فهمند که آن حضرت مهدی«علیه السلام» است در صورتی که وی غائب بوده و مردم وی را ندیده اند؟

ظهور آن حضرت همراه با دلیل های روشن و قاطعی است که ارتباط آن حضرت را با جهان ملکوت و امامت وی را روشن می سازد به گونه یی که مردم با اینکه وی را ندیده اند به اینکه وی همان مصلح موعود است یقین خواهند کرد. در روایتی که از امام صادق«علیه السلام» نقل شده است حضرت به تفصل بن عمر و جعفی که از حضرت همین پرسش را داشت حضرت با اشاره به خورشید که نور آن داخل ایوان منزل امام«علیه السلام» می تافت، فرمودند: ای مقصّل، آیا این خورشید را می بینی؟ گفت: آری، فرمود: سوگند به خداوند امر قائم ما از این خورشید روشن تر است.

252_از آنجايى كه بخشى از دعاى افتتاح درباره دعا براى حضرت ولى عصر(عج) وتعجيل ظهور و بيان كمالات و اوصاف ايشان است؛ ممكن است اين پرسش به ذهن خطور مى كند كه بيان ويژگى هاى ممتاز و فضايل و كمالات اولياى خدا، به وسيله خود ايشان، نوعى خودستايى و تعريف و تمجيد از خود به شمار نمی آيد؟ و اصولاً اين كار چه ضرورتى دارد؟
در پاسخ به اين پرسش گفتنى است:

يكم. پيشوايان دين و اولياى خداوند، بر اساس ادله فراوان نقلى و عقلى،داراى مقام عصمت بوده و از هر نوع صفت ناپسند اخلاقى و رذايل نفسانى مبرّا و پيراسته اند. اعتقاد به اين امر، موجب مى گردد اين گونه تعبيرات، در سخنان و دعاهاى آنان، حمل بر خودبينى و خودستايى نشود؛ چون وجود و اراده ايشان، فانى در خدا و اراده حق است و در برابر عظمت حق و صفات و اسماى كمالات او، براى خود وجود و استقلال و كمالى نمى بينند تا در مورد آنان چنين گمانى رود محمدى رى شهرى، ماه خدا، ترجمه جواد محدثى، ص 377..

دوم. چه كسانى - جز خود آنان مى توانند، بيانگر كمالات، عظمت و جايگاه والاى ايشان باشند؟ معرفى امامان معصوم عليهم السلام و اوج بزرگى و مقام رفيع و بى بديل آنان، تنها از كسانى بر مى آيد كه با كمالات ايشان، داراى سنخيت و مشابهت بوده و بر مقام و رتبه آنان احاطه و اشراف داشته باشند. اين ويژگى، تنها در خود اهل بيت عليهم السلام يافت مى شود و ديگران از احاطه به اين معرفت و عظمت، فاصله اى دور دارند: «موالى لا احصى ثنائكم و لا ابلغ من المدح كنهكم و من الوصف قدركم و انتم نورالاخيار و هداية الابرار و حجج الجبار»؛ شيخ عباس قمى، مفاتيح الجنان، زيارت جامعه كبيره. ؛ «سروران من! مدح و ستايش شما از توان من بيرون و نيل به نهايت مدح و تمجيد شما از دسترس من خارج است. چون شما نور برگزيدگان و خوبان و راهنماى نيكان و حجت هاى خداوند عزيز و قدرتمند هستيد».
اگر نبود دعاها و احاديثى كه مقام امامان معصوم عليهم السلام و كمالات و فضايل آنان را براى ما بيان كرده اند؛ ما هرگز از شناخت در خور توجّه و شايسته آن انوار پاك بهره مند نبوديم و بر ساحل درياى عظمت و بزرگى كمالات آنها، تا ابد تشنه و منتظر، باقى مى مانديم و از سر سفره معارف و آموزه هاى عميق و علوم ملكوتى و آسمانى ايشان، بى بهره برمى خاستيم.


سوم. تعابيرى كه بيانگر عظمت و كمال و قرب و ويژگى منحصر به فرد ائمه عليهم السلام است، در واقع بيانگر مقامات معنوى و روحانى و شخصيت آنان است؛ نه شخص آنها. تبلور اين كمالات در اولياى الهى، بهترين دليل بر كمالات خداوند و نشانه كبريايى و بزرگى او است. آنان خود را بندگان خدا و آينه داران صفات جلال و جمال حق مى دانند و بهتر از هر كس ديگر، علوّ و بزرگى حق را نشان مى دهند و به همين دليل اميرمؤمنان عليه السلام مى فرمايد: «مالله آية اكبر منى»؛ مناقب آل ابى طالب، ابن شهر آشوب، ج 2، ص 294.؛ «براى خداوند، نشانه اى بالاتر از من نيست».

پيشوايان معصوم عليهم السلام، پرچم داران دين، ترجمان قرآن، ركن توحيد، جانشينان خداوند، درهاى ايمان، امينان پروردگار، وارثان پيامبر، جايگاه شناخت خدا، كانون بركت و حكمت، حافظان اسرار الهى ر.ك: زيارت جامعه كبيره و اصول كافى، باب الجنة. و در يك كلام آينه تمام نماى حق مى باشند و معرفى مقامات و جايگاه والاى آنان، در حقيقت معرفى و شناساندن دين حق و شريعت الهى است. شخصى از امام حسن عسكرى عليه السلام درخواست مى كند كه چگونگى صلوات و درود بر معصومين عليهم السلام را به او بياموزد. آن حضرت عليه السلام چگونگى آن را به او مى آموزد و هنگامى كه به نام پاك خود مى رسد، سكوت مى كند. راوى نحوه صلوات بر خود آن حضرت و امام بعد از ايشان را نيز درخواست مى كند؛ حضرت عسگرى عليه السلام مى فرمايد: اگر نه اين بود كه اين كار (صلوات بر خودم و بيان فضايل و كمالاتم)، از معالم و معارف دين است و خداوند به ما امر فرموده تا آن را به اهلش برسانيم؛ دوست داشتم ساكت باشم و چيزى در اين مورد نگويم مفاتيح الجنان، صلوات بر حجج طاهره عليهم السلام..

دعاى افتتاح، در شب هاى ماه مبارك رمضان خوانده مى شود و دربردارنده چندين بخش است:

بخش نخست
درباره حمد و ثناى الهى و بيان كمالات و صفاتِ جمال و جلال حق و لطف و احسان او به بندگانش است. به چند قسمت از اين بخش اشاره مى شود:

1-1. «اللهم إنّى افتتح الثناء بحمدك و انت مسدّد للصواب بمنّك و ايقنت انّك ارحم الراحمين فى موضع العفو و الرحمة و اشدّ المعاقبين فى موضع النكال و النقمة و اعظم المتجبّرين فى موضع الكبرياء و العظمة»؛ دعاى افتتاح.

؛ «خدايا! من مدح و ثناى ذات پاكت را با حمد و ستايش تو آغاز مى كنم و تو با لطف و كرمت، كار درست و نيك را استوار ساخته و استحكام مى بخشى، و من يقين دارم كه تو در جايگاه گذشت و رحمت از همه مهربان تر و در هنگام كيفر و انتقام از همه سخت گيرتر و در بزرگى و عظمت از همه سرآمدى».

1-2. «الحمد لله الفاشى فى الخلق امره و حمده، الظاهر بالكرم مجده، الباسط بالجود يده الذى لاتنقص خزائنه ولا تزيده كثرة العطاء الاّ جوداً و كرماً انّه هو العزيز الوهاب»؛ «ستايش از آنِ خداوندى است كه فرمان و ستايشش، در ميان آفريدگان گسترده و عظمت و بزرگى اش با لطف و كرمش هويدا گشته است. خدايى كه گنجينه هايش بى پايان است و فزونى بخشش و عطاى او، بر سخاوت و لطفش مى افزايد. بى ترديد او قدرتمند و بسيار بخشنده است».

1-3. «فكم يا الهى! من كربة قد فرّجتها و هموم قد كشفتها و عثرة قد اقلتها و رحمة قد نشرتها و حلقة بلاء قد فككتها»؛ «خداى من! چه بسيار ابرهاى غم و اندوه كه از آسمان دلم پراكندى و ناراحتى هايى كه از من زدودى و لغزش هايى كه بر من بخشيدى و رحمتى كه بر من گستردى و زنجير بلايى كه آن را گسستى».

1-4. «يا ربّ انك تدعونى فاُوَلّى عنك و تتحبّب إلىّ فاتبغض اليك و تتوددّ إلىّ فلا اقبل منك كانّ لى التطول عليك فلم يمنعك ذلك من الرحمة لى و الاحسان إلىّ و التفضّل علىّ»؛ «پروردگار من! تو مرا به خود مى خوانى، ولى من از تو رو مى گردانم! تو با من محبت مى كنى و من با تو دشمنى مى ورزم! تو با من مهربانى و دوستى مى كنى؛ ولى من از تو نمى پذيرم! گويى من بر تو منت دارم؛ ولى اين گستاخى ها و نادانى ها، لطف و رحمت تو را از من باز نداشت و مرا از فضل و عطايت بى بهره نساخت».


بخش دوم
درود و صلوات بر پيامبرصلى الله عليه وآله و خاندان پاكش و بيان جايگاه والا و فضايل و كمالات آنان است. در قسمتى از اين بخش دعا آمده است: «اللهم صلّ على محمد عبدك و رسولك و امينك و صفيّك و حبيبك و خيرتك من خلقك و حافظ سرّك و مبلغ رسالاتك افضل و احسن و اَجْمَلَ و اكمل و ازكى و انمى و اطيب و اطهر و اسنى و اكثر ما صلّيت و باركت و ترحّمت و تحنّنت و سلّمت على احد من عبادك و انبيائك و رسلك و صفوتك و اهل الكرامة عليك من خلقك»؛ «خدايا! هم سنگِ برترين، نيكوترين، زيباترين، كامل ترين، پاكيزه ترين، بالنده ترين، بهترين، پاك ترين و والا ترين درود و بركت و رحمت و عطوفتى كه نسبت به بنده اى و پيامبرى و فرستاده اى و انسان برگزيده و شايسته لطف و كرامتى داشته اى، بر محمدصلى الله عليه وآله - كه بنده و فرستاده و امانت دار و برگزيده و محبوب تو و اختيار شده تو از ميان آفريدگانت و نگهبان راز و رساننده پيام هاى تو است درود و رحمت فرست».

بخش سوم
درباره حضرت ولى عصر(عج) و شكوه از غيبت و دعا براى تعجيل در ظهور و آرزوى استقرار دولت حق و حكومت عدل آن بزرگوار و خدمت گزارى در دولت كريمه است. چند نمونه از اين بخش را بيان مى كنيم:

3-1. «اللهم اَعِزَّه و اَعْزِزْ به و انصُرُه و انتصر به و انصره نصراً عزيزاً و افتح له فتحاً يسيراً و اجعل له من لدنك سلطاناً نصيراً»؛ «خدايا! او را (امام عصرعليه السلام) عزيز گردان و به واسطه او مؤمنان را. او را يارى فرما و با او ديگران را. او را با اقتدار و سربلندى پيروز گردان و گشايشى آسان بهره اش ساز و از جانب خود سلطنتى چيره، برايش قرار ده».

3-2. «اللهم إنا نرغب اليك فى دولة كريمة تُعِزّ بها الاسلام و اهله و تذلّ بها النفاق و اهله و تجعلنا فيها من الدعاة إلى طاعتك و القادة إلى سبيلك و ترزقنا بها كرامة الدنيا و الآخرة»؛ «خداوندا! از تو حكومت شايسته و بزرگوارانه اى درخواست مى كنيم كه در سايه آن، اسلام و مسلمانان را عزيز و سربلند گردانى و نفاق و اهلش را خوار و زبون كنى و ما را در آن حكومت، از دعوت كنندگان به پيروى ات و پيشوايان راهت قرار دهى».

3-3. «اللهم المم به شعثنا و اشعب به صدعنا و ارتق به فتقنا و كثّر به قلّتنا و اعزز به ذلّتنا و اغن به عائلنا و اقض به عن مغرمنا و اجبر به فقرنا و سُدَّ به خلّتنا و يسّر به عسرنا و بيّض به وجوهنا و فكّ به اسرنا و انجح به طلبتنا و انجز به مواعيدنا و استجب به دعوتنا و اعطنا به سؤلنا و بلّغنا به من الدنيا و الاخرة آمالنا و اعطنا به فوق رغبتنا»؛ «خدايا! به وسيله آن امام، ما را از پراكندگى به جمعيت برسان. رخنه ميان ما را پر كن و جدايى ما را به وصل بدل ساز. تعداد كم ما را افزون گردان.
ما را از خوارى به سربلندى نايل ساز. نياز ما را به بى نيازى تغيير ده. بدهى مان را ادا و ندارى مان را جبران كن. راه تهى دستى مان را ببند و سختى مان را آسان گردان. به ما آبرو ببخش و از اسارت آزادمان كن. خواسته هايمان را برآورده كن. وعده هايمان را عملى و دعاي مان را برآورده ساز. درخواست مان را عطا فرما. به آرزو هاى دنيا و آخرت مان برسان و به واسطه او افزون بر ميل و خواهش مان به ما ببخش».

253_آيا اكنون حضرت مهدى(عليه السلام) به زمان ظهورشان علم دارند؟ يعنى آيا از آغاز غيبت، حضرت مى دانستند چه زمانى ظهور خواهند فرمود؟

1. زمان دقيق ظهور حضرت حجت (عج), تنها نزد خداوند است و حتی برای حضرت حجت (عج) نيز ميسر نيست. بنابراين درباره زمان ظهور حضرت مهدي(عج)، دو گونه نشانه بيان شدني است؛ نخست: تعيين دقيق زمان ظهور از نظر سال، ماه، روز که عرض شد, برای هيچ کس امکان پذير نيست. دوم بيان نشانه هاي كلي.
2. در روايات به ذكر نشانه هاي كلي، بسنده شده و از بيان زمان ظهور، سخني به ميان نيامده است.

3. افزون بر اينکه درباره زمان دقيق ظهور سخن گفته نشده، در روايات دست كم دو جهت گيري در اين باره ديده مي شود.

الف. بر شمرده شدن زمان دقيق ظهور از اسرار و تنها در قلمرو علم الهي نمونه اي از اين دست روايات بيان مي شود:

.....: عن علي بن الحسين عليهما السلام قال: ان امر القائم حتم من الله ... و لايكون القائم الا بسفياني، قلت جعلت فداك فيكون في هذه السنه؟ قال: ما شاء الله. قلت: يكون في التي تليها؟ قال: يفعل الله ما يشاء؛ ؛ امام سجاد(ع) [در پاسخ به پرسشي از زمان ظهور] فرمودند: «موضوع قيام حضرت مهدي(عج)، امري حتمي الوقوع از جانب خداوند است... و بدون رويداد خروج سفياني، واقع نمي شود. [پرسش گر مي گويد] به امام گفتم فدايت شوم. آيا در همين سال در پيش است، روي مي دهد؟ امام فرمود: خداوند هرگونه كه بخواهد، اقدام مي كند». (معجم احاديث المهدي، ج 3، ص 199) ملاحظه مي شود كه در اين روايت، امام سجاد(ع)، زمان ظهور را، به خواست و اراده الهي پيوند مي دهد.

ب. رواياتي كه با شدت تمام هرگونه تعيين زمان را ، نكوهش مي كند. نمونه اي از اين دست روايت:
«عن ابي بصير، عن ابي عبدالله(ع) قال: قلت له جعلت فداك متي خروج القائم(ع) فقال: يا ابا محمد انا اهل البيت لانوقت و قد قال محمد(ص) كذب الوقاتون» ؛ ابي بصير مي گويد از امام صادق(ع) درباره زمان ظهور حضرت مهدي(عج) پرسيدم، ايشان فرمود:
اي ابا محمد، ما اهل بيت براي آن، زمان تعيين نمي كنيم چرا كه پيامبر(ص) فرموده است: هر كس درباره قيام حضرت حجت(عج) زمان تعيين كند، دروغ گفته است». (غيبت نعماني، ص 288) روايتي مشابه اين روايت از همين امام معصوم(ع)؛ يعني امام صادق(ع) آمده است كه: «يا مهزم كذب الوقاتون، و هلك المستعجلون، و نجا المسلمون»؛ اي مهزم، تعيين كنندگان زمان براي ظهور حضرت مهدي(عج)، دروغ مي گويند، كساني كه در اين باره شتاب مي كنند، هلاك مي شوند و تسليم شوندگان تقدير الهي درباره ظهور، نجات مي يابند». (معجم احاديث المهدي، همان، ص 379)

اما اينكه آيا خود حضرت امام زمان سلام الله عليه به زمان ظهور علم دارند يا نه، از جمع روايات فهميده مي شود كه علم به زمان قطعي ظهور، جزء علوم غيبي است كه منحصرا نزد خداوند است و به امام(ع) تفويض نشده است. به عبارت ديگر امام(ع) به علم غيب، آگاهي دارند. اما اين علم به اذن و اجازه خداوند است. و به دليل حكمت الهي، علم به زمان ظهور، به آن حضرت تفويض نشده است.



254_آيا نفس زكيه اي كه در روايات در زمان ظهور مهدي موعود عج حضور دارد همان است كه از اولاد امام حسن مجتبي مي باشد؟

1. كلمه نفس زكيه نام فرد معيني نيست بلكه اين كلمه صفت است؛ يعني: «جان پاك»؛ «نفس كامله». زكيه از «زَكي» به معني پاكي، رشد و صلاح گرفته شده است. پس ابتدا بايد دانست اين كلمه اسم عَلَم براي فرد خاص نمي‌باشد.
چه اين كه در روايت‌ها گاه به امام سجاد(ع)(. علامه محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 41، ص 352، ح 8: «...إنّك أخبرتني أن علي بن الحسين النفس الزكيه».)، امام كاظم(ع)(همان، ج 48، ص 11، ح 7: «الامام موسي بن جعفر كنيته ابوالحسن الاول و... ويعرف بالعبد الصالح والنفس الزكيه». )،
رسول خدا(ص)(عمادالدين طبري، بشارة المصطفي، كتابخانه حيدريه، نجف، 1383 ق، ص 219: «...انطلق ذلك الملك الي قبر رسول الله(ص) فيقول: ايهاالنفس الزكيه...».)، امام حسن مجتبي(ع)( ابن ابي‌الحديد المعتزلي، شرح نهج‌البلاغه، كتابخانه آيت الله مرعشي نجفي، قم، (1404 ق)، ج 3، ص 308: «كان مشهوراً عندهم أن آية قتل النفس الزكيه أن يسيل دم بالمدينة... مكتوب هذا قبر الحسن بن علي بن أبي‌طالب(ع)».) و نيز به يكي از نوادگان امام حسن مجتبي(ع) كه اولاد ششم از محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن مي‌باشد(ر.ك: رضي‌الدين علي بن يوسف حلي، العدد القويه، كتابخانه آيت الله مرعشي نجفي، قم، (1408 ق)، ص 357.)؛ نفس زكيه گفته شده است.

اما نفس زكيه در روايات ظهور به 3 فرد اطلاق شده است.

1. نفس زكيه‌اي كه بين ركن و مقام ـ در مكه ـ پيش از قيام كشته مي‌شود و جواني از خاندان حضرت محمد(ص) است: «وقتل غلامٍ من آل محمد(ص) بين الركن والمقام اسمه محمد بن الحسن النفس الزكية؛ و كشته شدن جواني از خاندان محمد(ص) ميان ركن و مقام اسمش محمد پسر حسن نفس زكيه است.»(علامه محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 192، ح 78.)

او همان كسي است كه بلافاصله پس از كشته شدنش قيام حضرت مهدي(عج) محقق مي‌شود. زيرا در ادامه عبارت قبلي مي‌گويد: «فعند ذلك خروج قائمنا؛ پس در همين هنگام قائم ما بپا مي‌خيزد».(همان.)

2. نفس زكيه‌اي كه وزير امام مهدي(عج) هنگام ظهور است و از اولاد امام حسين(ع) مي‌باشد.(همان، ص 223.)

3. نفس زكيه‌اي كه در اطراف كوفه به همراه هفتاد نفر كشته مي‌شود ولي در روايت گفته نشده فرزند چه كسي است.

«وقتل النفس الزكيه بظَهر الكوفة في سبعين؛ و كشته شدن نفس زكيه در پشت كوفه به همراه هفتاد نفر».(همان، ص 273.)

ريشه اين پرسش كه نفس زكيه را از فرزندان امام حسن مي‌دانند به فرقه جاروديه يكي از شعبه‌هاي زيديه برمي‌گردد.

گروهي از اين فرقه بر اين باورند كه «محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علي بن ابي‌طالب(ع)» كه معروف به نفس زكيه بوده است و به روزگار منصور عباسي قيام كرد و در سال 145 ق. كشته شد، زنده است و در حال حكومت بر زمين است و او همان مهدي خواهد بود.(حسين كريمشاهي بيدگلي، فرهنگ موعود(عج) (اعلام)، ناصر، قم 1377، چاپ اول، ص 70.)

255_اين كه آيا اين حديث صحت دارد كه زمان ظهور مهدي موعود همه حكومت ها ظالم هستند حتي مملكت ما ؟

آن چه در روايت‌ها در اين باره آمده اين است كه در هنگامه و آستانه ظهور امام مهدي(عج) جهان آكنده از ظلم و جور است؛
«مُلِئَت ظُلماً وجَوراً»؛ از اين تعبير استفاده نمي‌شود كه همه حكومت‌ها ظالم هستند بلكه تنها شيوع و گسترش ستم بدست مي‌آيد.
از طرفي برخي روايت‌ها اشاره به وجود جمعيت‌هاي صالح و منتظران ظهور امام عصر(عج) در هنگامه پيش از ظهور دارند. در روايت‌هايي ـ كه از طريق شيعه و سني روايت شده است ـ آمده است كه مردماني از مشرق قيام مي‌كنند كه مقدمه‌هاي قيام جهاني امام عصر(عج) را فراهم مي‌سازند.
حافظ ابوعبدالله گنجي شافعي از محدثان و عالمان به نام اهل سنت در كتاب البيان في اخبار صاحب الزمان كه ويژه امام مهدي(عج) نگاشته است، بابي را مستقلاً به اين مطلب اختصاص داده است: «الباب الخامس: في ذكر نُصرةِ أهل الشرق للمهدي(عج)؛ باب پنجم: درباره ياري كردن مردمان شرق از مهدي(عج)».
در آن باب يكي از احاديث چنين است: «مردماني از شرق بپا مي‌خيزند پس زمينه (و مقدمه) حكومت مهدي را فراهم مي‌كنند.»

در منابع روايي شيعي تعابير زيادي از اين دست ديده مي‌شود. به نمونه‌هايي از آن توجه كنيد:

1. «شروع كار مهدي از جانب مشرق است.» (علامه محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 252. )

2. ابوخالد كابلي از امام باقر(ع) نقل مي‌كند: «گويي مي‌نگرم مردماني را از مشرق زمين كه حق جويند، آنها براي حق قيام مي‌كنند اما پاسخي به آنان داده نمي‌شود؛ سپس دوباره بپا مي‌خيزند و باز پاسخي به آنان داده نمي‌شود؛ چون چنين مي‌شود به پيكار و مبارزه خونين بر مي‌خيزند و اين بار به حق خود مي‌رسند... اينان پرچمي ـ حكومتي ـ را كه بدست مي‌آورند جز به صاحبش ـ مهدي ـ نمي‌دهند. كشتگان اين قيام همگي شهيد هستند.

اگر من زمان آنان را درك كنم خود را براي خدمتِ مهدي نگاه مي‌دارم ـ آماده مي‌شوم ـ».(همان، ج 51، ص 93 و ج 52، ص 185.)

3. در روايت‌هاي بسياري از علايم ظهور، پرچم‌هاي سياهي است كه از جانب خراسان مي‌آيد و مردماني كه همراه آن پرچم‌ها براي ياري امام مهدي(عج) بپا خاسته‌اند.(علاءالدين متقي هندي، البرهان في علامات مهدي آخرالزمان، ص 147 تا 152.)

در نتيجه دور نيست از روايت‌ها چنين استفاده شود كه ـ‌ پيش از ظهور، مردماني در گوشه و كنار جهان از ستم و ظلم به تنگ آمده و قيام خواهند كرد و حكومت آماده سازِ حكومت سراسري عدل فراهم خواهند ساخت.

256_در برخي از روايات كه زمان ظهور امام منتظر را بيان مي دارد دارد: 1. يصيرللرجل منهم (اصحاب المهدى) قوة اربعين رجلا 2. لو قد قام قائم نا يجمع اليه شيعتنا من جميع البلدان يملأ الارض عدلاكما ملئت ظلماً و جوراً اين ها با عقل ناسازگارند. مراد از نيروي 40 مرد داشتن هر يك از اصحاب حضرت مهدى (عج) چيست و چگونه ممكن است همه شيعيان نزد امامزمان (عج) جمع شوند؟

در پاسخ به سؤال فوق، نكاتي به طور مختصر بيان مي‌شود تا بتواند به فهم درست معناي حديث كمك نموده و استبعاد عقلي آن از ميان برود.
در مورد حديث اول ، مي‌توان گفت: لزومي ندارد حديث را اين گونه معنا كنيم كه قدرت بدني ياران حضرت مهدي(عج) با قدرت چهل تن از دشمنان برابري مي‌كند (گرچه اگر هم چنين گفته شود بعدي ندارد). ممكن است مقصود اين باشد كه ياران امام قادرند بر چهل تن از دشمنان غلبه نمايند. روشن است كه پيروزي در جنگ‌ها فقط از قدرت بدني به دست نمي‌آيد. به عبارت ديگر، قدرت نظامي غير از قدرت بدني است.
آشنايي با فنون جنگي، برخورداري از تجهيزات مدرن، ايمان به هدف، شجاعت، فرماندهي آگاه و باتجربه ، صبر و بردباري و... عواملي هستند كه پيروزي را به ارمغان خواهند آورد. قرآن كريم مي‌گويد: «ان يكن منكم عشرون صابرون يغلبوا مئتين وان يكن منكم مئة يغلبوا الفاً من الذين كفروا بانهم قومٌ لايفقهون ـ (انفال / 6)». معناي اين آيه اين است كه اگر از شما بيست نفر بردبار باشند، بر دويست نفر غلبه خواهد كرد و اگر از شما صد نفر باشند، بر هزار نفر غلبه خواهند كرد.

علاوه بر آن، نقش امدادهاي غيبي الهي را نبايد ناديده گرفت. براساس روايات موجود، خداوند امام عصر(عج) را به سه نيرو مدد خواهد رساند: فرشتگان، مؤمنان و رعب و وحشت.(1) منظور از نيروي رعب و وحشت اين است كه خداي سبحان ترس و وحشت در دل دشمنان ايجاد خواهد كرد. بديهي است كه لشكر زبون و ترسو و وحشت زده، توان رويارويي با سپاهي شجاع، مؤمن و مقاوم را نخواهد داشت.

امّا حديث دوم؛ اين حديث نيز با عقل سرناسازگاري ندارد؛

اولاً، ما در دنيايي زندگي مي‌كنيم كه با وجود هواپيماهاي سريع‌السير، انسان قادر است در زماني كم، مسافت طولاني را طي كند و بدون شك در آينده نيز ما شاهد اختراعات پيچيده تري خواهيم بود كه سرعت سير را افزايش مي‌دهد.

با اين وجود، اينكه ياران حضرت مهدي(عج) در عصر ظهور بتوانند در يك شب خود را به او برسانند هيچ استبعادي ندارد.

بعيد نيست آنچه كه در بعضي روايات آمده كه «آنان بر ابرها راه مي‌روند»(2) نيز اشاره به همين مطلب باشد. ثانياً، از آثار تقوا و پارسايي اين است كه انسان از اين طريق مي‌تواند به مقامي برسد كه راه‌هاي طولاني را در زمان كم طي كند. اين همان است كه از آن به «طيّ الارض» تعبير مي‌شود و ما داستانهاي بسياري از طي‌الارض اولياء خدا شنيده‌ايم. بدون شك، مقايسه ياران امام عصر(عج) و توانايي آنان با توانايي امثال ما موجب اين استبعاد شده است.

ثالثاً، امام عصر(عج) به عنوان ولي خدا داراي ولايت تكويني است و قادر است در عالم طبيعت تصرّف كند و يارانش را از گوشه و كنار جهان در وقت ظهور جمع كند. اعتقاد به اين مسأله از لوازم ايمان به امامت است. رابعاً، در متن حديث آمده است كه خدا آنان را جمع مي‌كند «يجمع الله اليه». آيا اينكه خداوند بتواند ياران امام عصر(عج) را در نزد او شبانه حاضر كند، استبعادي دارد؟
به هر حال، اين قبيل احاديث بسيارند و اگر فهم آن بر ما دشوار است، نبايد انكار كنيم.


پي‌نوشت‌ها:
1. «يؤيّده الله بثلاثة اجنادٍ: الملائكة، والمؤمنون، والرُّعب؛ محمد بن ابراهيم النعماني، كتاب الغيبة، مكتبة الصدوق، تهران، [بي‌تا]، ص 242.

2. در قرآن مي‌خوانيم: «اينما تكونوا يأت بكم الله جميعاً ـ بقره: 148 ـ هر جا باشيد، خداوند همه شما را حاضر مي‌كند». امام صادق(ع) اين حديث را بر ياران حضرت مهدي(عج) تطبيق داده و راجع به آنان فرمود: «وبعضهم يسير في السحاب نهاراً»؛ محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، مؤسسة الوفاء، بيروت، 1403 ق، جلد 52، ص 286.

257_آيا اكنون شهري به نام كوفه در عراق وجود دارد؟ اوضاعي كه درباره كوفه به خصوص درآخرالزمان و در نزديكي ظهور در روايات معصومين آمده است قابل تطبيق بر كدام منطقه عراق مي باشد؟

هم اکنون در عراق شهري به نام کوفه موجود است و اين کوفه همان کوفه اي است که پايتخت حضرت علي(ع) بود. کوفه در سال هفده هجري با درخواست سعد بن ابي وقاص و با اجازه عمر بن خطاب ساخته شد و بصره در سال شانزده هجري ساخته شد (تاريخ ايران، حسين پير نيا، عباس اقبال آشتياني، دکتر باقر عاقلي، نشر نامک، بخش بعد از اسلام، ص 54).
کوفه را چهارده ماه پس از فتح مدائن ساختند و سعد بن ابي وقاص فرمانرواي کوفه شد و بصره در جنگ بويب ساخته شد و اين دو شهر مرکز نيروهاي رزمي مسلمانان شد (گنجينه تاريخ ايران، عبدالعظيم رضائي، ج 9، چاپ اول، ص 470).

کوفه اي که در روايات آمده همين کوفه فعلي است. براي نمونه به يک روايت اشاره مي کنيم.

ابان بن تغلب مي گويد: من همراه حضرت امام صادق(ع) بودم، آن حضرت به پشت کوفه رفت، از مرکب پايين آمد، دو رکعت نماز خواند. سپس جلوتر رفت و دو رکعت نماز خواند، سپس جلوتر رفت و دو رکعت نماز خواند، سپس جلوتر رفت و از مرکب پايين آمد و دو رکعت نماز خواند، آنگاه فرمود: اينجا جاي قبر حضرت علي(ع) است.
گفتم: آن دو مکاني کرد که در آنها نماز خواندي چه بود؟ فرمود: يکي جاي دفن سر امام حسين(ع) است و ديگري جاي منبر حضرت قائم(ع) (کامل الزيارات، ص 34، باب 9، الدلاله علي قبر اميرالمؤمنين حديث 5، چاپ 1356 هق، با تصحيح و تعليق علامه اميني).

همانطوري که ملاحظه مي کند، اولين بار امام صادق(ع) قبر حضرت علي را نشان داده است و تا آن زمان، قبر آن حضرت مخفي بود.

براي آگاهي کامل تر درباره کوفه ر.ک: «کوفه و نقش آن در قرون نخستين اسلامي»، نوشته محمد حسين رجبي، انتشارات دانشگاه امام حسين(ع).

258_ آيا پس از ظهور يا قيام يا تشکيل حکومت بقيه الله کسي هم گناه مي کند؟ اختيار چه مي شود؟

در جواب سؤال فوق بايد گفت كه بعد از ظهور حضرت حجت عجل الله تعالي فرجه، مانند قبل از ظهور اختيار باقي است و براي انسان امكان گناه كردن مي باشد و اين مطلبي است مسلم از نظر ادله عقلي و نقلي.


ادله عقلي:
الف) انسان موجودي است كه ذاتا مختار در افعالش مي باشد كه يك امر وجداني است كه اگر انسان در خود تأمل كند اين مطلب را درك مي كند. به قول مولوي:
اين كه گوئي اين كنم يا آن كنم
خود دليل اختيار است اي صنم

و در قرآن كريم هم آيات متعددي ارشاد به اين حكم عقل دارند مانند «و قل الحق من ربكم فمن شاء فليؤمن و من شاء فليكفر؛ بگو حق از پروردگارتان است پس هر كه بخواهد ايمان بياورد و هر كه بخواهد انكار كند››.(كهف، آيه 29) و ما هيچ دليلي بر اينكه بعد از ظهور ماهيت انسان متبدل مي شود و از او سلب اختيار مي شود نداريم علاوه بر اينكه به حكم عقل انقلاب و تبدل در ماهيت محال است.

ب) يكي از اصول دين ما معاد است كه ما معتقديم قيامت براي تمام افراد از اول هستي تا به آخر حتي براي پيامبران و ائمه(ع) ثابت است و هيچ استثنائي در بين نيست و روشن است كه مسئله قيامت و ثواب و عقاب فرع صحت تكليف است و تكليف متفرع بر اختيار است. «ان الله عز و جل ارحم بخلقه من ان يجبر خلقه علي الذنوب ثم يعذبهم عليها؛‍ خداوند نسبت به بندگان خود رحيم تر از آن است كه آنان را به گناه مجبور سازد و سپس آنان را كيفر دهد››.(توحيد شيخ صدوق، باب59، حديث3 ص360 حديث هم از امام باقر عليه السلام و هم از امام صادق عليه السلام نقل شده.) پس اگر معاد براي همه هست بايد اختيار هم براي همه باشد.



ادله نقلي:
الف) خطابات در قرآن كريم يا با لفظ ناس (مردم) است مانند «يا ايها الناس» و يا با مؤمنين مانند «يا ايها الذين آمنوا» و لفظ ناس شامل تمام افراد مي شود و هيچ دليلي هم بر تخصص نداريم. و نسبت به خطاب «الذين آمنوا» يا افراد و انسانهاي پس از ظهور ايمان مي آوردند كه مشمول اين خطابات و تكاليف هستند و يا ايمان نمي آورند كه باز هم نشانگر اختيار و امكان گناه براي آنان است و هيچ دليلي بر تخصيص و خروج آن افراد از تحت اين خطابات نداريم.

ب) روايات كه در اين زمينه زياد است.
اولا رواياتي كه به صورت عام دلالت مي كند كه شرع و دين حضرت محمد صلي الله عليه و آله تا روز قيامت مستمر است و اينكه حلال و حرام دين اسلام تا قيامت استمرار دارد: ‹‹قال رسول الله صلي الله عليه و آله: حلال محمد حلال الي يوم القيامه و حرام محمد حرام الي يوم القيامه؛(اصول كافي ج2 ص17) پس حلال و حرام هاي دين اسلام تا قيامت استمرار دارند و روشن است كه وجود حلال و حرام منوط بر اختيار انسان است.
ثانيا رواياتي كه به صورت خاص دلالت مي كند كه بعد از ظهور، احكام الهي باقي است در كتاب في ظلال نهج البلاغه، ج،2 ص357 در ذيل کلام علي عليه السلام كه فرمود «ثم ليشحذن فيها قوم ...» مي گويد: در سايه آموزش و تربيت امام زمان عليه السلام، علما و دانشمنداني بيرون مي آيند كه به حلال و حرام خدا و كتاب و نسبت به پيامبر به خوبي آگاهي دارند. پس در آن زمان هم حلال و حرامي مي باشد و چنانچه گفته شد حلال و حرام متفرع بر اختيار است و در روايات ديگر كه در اين زمينه مي توانيد به كتاب مناهل الابرار في تلخيص بحارالانوار، حسين درگاهي، جلسه 9 مراجعه فرمائيد.

شبهه اي كه در اين جا ممكن است مطرح شود اين است كه در روايات زيادي وارد شده كه در زمان ظهور حضرت، جهان پر از عدل و داد مي شود و ظلم و جور كلا مرتفع مي شود. قال الباقر عليه السلام: «يملأ الارض عدلا»؛(مناهل الابرار، ج9 ص142) و اينكه در آن زمان هيچ ظلمي نمي شود، «و ارتفع في ايامه الجور»؛(مجموعه آثار استاد مطهري، ج18 ص164) در زمان حضرت، ظلم كلا از بين مي رود. خوب به مقتضاي اين روايات اگر زمان ظهور همه جا عدل است و هيچ ظلمي محقق نمي شود معنايش اين است كه امكان گناه نيست چون گناه بزرگترين ظلم است.
ليكن در جواب مي گوئيم اين روايات نه فقط دلالت بر عدم امكان گناه و بي اختيار بودن انسان نمي كند بلكه كاملا عكس مطلب را اثبات يعني دلالت بر وجود اختيار و امكان گناه مي كند كه اين مطلب نياز به توضيح دارد.

اولا مي دانيم كه مقصود از عدل در اين روايات عدل در مقابل ظلم است نه عدل تكويني كه در نظام هستي است كه «بالعدل قامت السماوات و الارضون»؛ (تفسير صافي(الاصفي) ، ج 2، ص 1241، ذيل آيه «ووضع الميزان» چاپ دفتر تبليغات اسلامي).

و اين معناي از عدل، در جايي امكان تحقق دارد كه امكان ظلم باشد چون به اصطلاح علما منطق رابطه ظلم و عدل رابطه ملكه و عدم ملكه است كه در جائي مي توان گفت فعل عادلانه است كه امكان ظالمانه بودنش باشد و اگر در جائي امكان ظلم نباشد و انسان مجبور به يكطرف باشد ديگر اطلاق عدل معنا ندارد. پس اينكه معصومين عليهم السلام مي فرمايند «يملأ الارض عدلا» خود دلالت دارد كه امكان ظلم هم هست و چون اساسا موضوع عدل و ظلم تشريعي در افعال اختياري انسان معنا دارد پس اختيار هم باقي است.

نكته مهم ديگر اين است كه اختيار داشتن انسان بدين معنا نيست كه حتما بايد ظلم و گناه كند آنچه مثبت اختيار است امكان گناه و ظلم است نه تحقق گناه. ممكن است بفرمائيد كه اگر در آن زمان هم مثل اين زمان امكان ظلم و گناه هست پس چرا ظلم نمي شود؟ در جواب مي گوئيم:
جواب اين سؤال به صورت بسيار زيبا در رواياتي كه خصائص آن زمان را بيان مي نمايد وارد شده مي دانيم كه ريشه گناه غلبه كردن هواي نفس بر عقل و خرد است و اگر انسان تابع عقل باشد و بر عواقب گناه بينديشد هرگز گناه نمي كند و در روايات وارد شده كه در آن زمان عقل انسان ها كامل مي گردد.(بحارالانوار ج52 ص336)

و علي عليه السلام مي فرمايد: «يعرض الهوي علي الهدي»؛(نهج البلاغه، خطبه 138) گفته شده منظور از هدي در اينجا بقرينه ما بعد كلام حضرت عقل است كه خوبي و بدي افعال را درك مي كند.(امامت و رهبري، محمد حسين مختاري مازندراني، ص361)

پس در آن زمان چون عقول كامل مي شود و هواي نفس تابع عقل مي گردد كسي به كسي ظلم نمي كند گرچه امكان ظلم و گناه هست و اختيار هم باقي است. البته هرچند ظلم به ديگران در حكومت عدل حضرت جائي ندارد اما گناه شخصي و ظلم به نفس ممكن است.
به ويژه رسيدن به اوج كمال و فهم و ترقي در حكومت جهاني حضرت به تدريج است نه يكباره لذا در ابتداي حكومت، اهل كتاب با اعتقاد خودشان تحت حكومت حضرت زندگي مي كنند و با آنان مدارا مي شود و به تدريج آنان هم مسلمان مي شود. «اللهم ارنا الطلعه الرشيده و الغره الحميده»؛ (گوشه اي از دعاي شريف عهد در مفاتيح الجنان).v

259_کساني که اهل نماز و روزه نبوده و شايد منکر خدا و ائمه (ع) هم نباشند اگر درزمان ظهور امام زمان به ايشان ايمان بياورند آيا مورد قبول واقع مي شوند؟

از آيات و روايات استفاده مي شود که: مسلماناني که از گناه خود توبه کنند و به دعوت حضرت مهدي (عج) لبيک بگويند و به واجبات ديني حقيقي خود عمل نمايند و اگر کافراني به دين اسلام ودين حق روي آورند مورد تعرض قرار نگرفته بلکه از ثمرات شيرين عدل و داد مهدي موعود بهره مند خواهند شد.
آيت الله ابراهيم اميني مي فرمايد: «از اوضاع عمومي زمان ظهور مي توان پيش بيني نمود که وقتي مهدي موعود(عج) ظاهر شدو حقايق اسلام را به مردم جهان عرضه داشت و برنامه انقلابي واصلاحي اسلام را به سمع آنان رسانيد بسياري از مردم اسلام را قبول مي کنند و از قتل نجات پيدا مي کنند».(اميني, ابراهيم, دادگستر جهان, موسسه مطبوعاتي دارالفکر, ص 289)


سيره مهدي موعود (عج):
روش و سيره آن حضرت، روش وسيره جدش پيامبر(ص)خواهد بود. از تمامي انسانهايي که توفيق اطاعت حضرتش را داشته و به راه راست هدايت شوند از رحمت الهي بهره مند شده و به لمعات ابدي مي رسند و آناني که از اطاعت دين حق و دستورات ديني آن حضرت سرپيچي کنند وبه عناد و دشمني با وي اقدام نمايند از بين خواهند رفت.

لطفا براي اطلاعات بيشتر کتب زير را مطالعه بفرماييد :

1-اميني ابراهيم,دادگستر جهان , موسسه مطبوعاتي دارالفکر.

2-صافي گلپايگاني لطف الله ,امامت ومهدويت,جامعه مدرسين.

3-کوراني علي,عصرظهور,مترجم عباس جلالي,سازمان تبليغات اسلامي.

4-سعادت پرورعلي,ظهور نور,مترجم وزيري فرد سيد محمد جواد.


منبع : جستجوگر اسلامي جواب



260_ (بداء) به چه معنا است و آيا از علامت ها ونشانه هاي ظهور است ؟

بداء اسم است از بدأ به معناى ظاهر شدن كه در معناى اسمى به معناى «ظهور» است .
بداء يكى از معتقدات خاص شيعه است كه ايمان به آن توصيه شده است و اهل سنت چون معناى آن را نفهميدند با آن به مخالفت پرداخته اند.
«بداء» در اصل به معناى «چيزى آشكار شدن از كسى است» و معناى اصطلاحى «بداء» چنانچه از روايات خاندان وحى(س) رسيده و بنابر تفسير شيخ مفيد از بزرگترين علما متقدم شيعه و علامه طباطبائى از بزرگان علما معاصر شيعه به معناى «آشكار شدن امرى از خداوند متعال است» كه اين امر براى انسان ها مجهول بوده و خلاف آن را تصور مى كردند.

بنابراين بداء به معناى آشكار شدن پديده ها و حوادث خلاف مقتضيات و شرايط ظاهرى است كه انسان مى پندارد. مثلا اگر به ما خبر برسد كه جوانى كه ظاهرى سالم و سر حال دارد، بر اثر سكته قلبى فوت كرده است، اين خبر براى ما غير منتظره و غافل گير كننده است.
و دليل آن نيز جهل ما به سلسله علل و عواملى است كه باعث اين رخداد شده است. ما او را سالم مى پنداشتيم اما در واقع قلب او بيمار بوده است. اما چنين اتفاقى براى خدا از قبل روشن و آشكار بوده است و در علم الهى ثابت.
پس بداء يعنى آشكار شدن امرى كه خلاف تصور ما انسانهاى نا آشنا به علل و عوامل اصلى پديده هاست و به معناى تبديل و تغيير در علم الهى نيست. بلكه به معناى تبديل و تغيير در ناحيه علم انسانهاست و اين معنا از «بداء» از معتقدات شيعه است كه ايمان به آن ترغيب و تشويق شده است.

اما بداء در ويژگى هاى ظهور نيز به همين معنا بر مى گردد كه حوادث و اتفاقات و مسائلى پيش مى آيد كه ما انسان ها از آنها و علل آنها بى خبريم و برخلاف تصور ماست.
به اين دليل توصيه اكيد شده است كه براى فرج دعا كنيد.
در رابطه با بداء در ظهور تفسير ديگرى هم است كه چون مخالف صريح روايات متعدد است و از اصل اشتباه مى باشد، آن را در اينجا ذكر نمى كنيم.

در رابطه با اين تفسير و نقد آن به كتاب گفتمان مهدويت، آيت الله صافى گلپايگانى از انتشارات مسجد مقدس جمكران ص: 221 تا 230 مراجعه كنيد كه ضمن آن اصل مسأله بداء را نيز توضيح داده اند.



261_ اگر مخفى بودن زمان قيامت براى تنبه نفوس است در اين حال با اعتقاد به ظهورحضرت كه قبل از قيامت است تناقض صورت نمى گيرد؟

براى آن كه مجموعه عظيم جهان هستى و تدبير متقن و حكيمانه ى آن به پوچ انگارى و بى هدفى، منتهى نشود، ضرورى است كه اين پرده ى ظاهرى نمايش كه خود نظام متحول و متغيرى است، به صحنه با نظام ثابت و باقى منتهى شود. در عالم باقى فوق، آثار صلاح و فسادى كه سرشت و فطرت انسان بر آن نهاده شده بود، آشكار گردد. بديهى است در غير اين صورت، آنچه كه در فطرت انسانى به وديعه گذارده شده بود، فاقد هر گونه وقوع عينى و خارجى خواهد بود.
2) قرآن كريم، در مورد اصل وقوع قيامت، با قاطعيت سخن گفته است. به عنوان مثال در آيه ششم سوره ذاريات پس از چهار سوگند مى فرمايد: ِنَّما تُوعَدُونَ لَصادِقٌ وَ إِنَّ اَلدِّينَ لَواقِعٌ [آرى سوگند به همه ى اين ها] كه آنچه به شما وعده داده شده است، قطعا" راست است و بدون شك جزاى اعمال واقع شدنى است. سوگند هائى هم كه در آغاز اين سوره آمده با نتيجه اين قسم ها; يعنى آيه ششم و هفتم، تناسب روشنى دارد. چرا كه حركت ابرها و نزول باران ها و در نتيجه زنده شدن زمين هاى مرده، خود صحنه اى از قيامت و معاد را در اين دنيا نشان مى دهد.

3) از نشانه هاى جدى سخن گفتن قرآن از وقوع قيامت، كه با كسانى كه درباره آن ترديد دارند با لحنى تهديدآميز سخن گفته است.

به دو نمونه از اين برخورد قرآن توجه كنيد:
الف) قُتِلَ اَلْخَرَّاصُونَ اَلَّذِينَ هُمْ فِي غَمْرَةٍ ساهُونَ يَسْئَلُونَ أَيَّانَ يَوْمُ اَلدِّين مرگ بر دروغگويان، همان ها كه در جهل و غفلت فرو رفته اند و پيوسته سئوال مى كنند روز جزا چه زمانى است؟«، (ذاريات / 12).

ب) وَ سَيَعْلَمُ اَلَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُون و بزودى آنان كه ستم كردند مى دانند كه بازگشتشان به كجاست«، (شعراء / 227).

4) با ترسيم مختصرى از آيات قرآن درباره وقوع قيامت و معاد، به متن سئوال شما كه با ارتباط ميان مسأله ظهور امام زمان(ع) و وقوع قيامت، نتيجه گرفته بوديد پس قطعا" قبل از ظهور ولى عصر(عج) قيامت نخواهد بود مى گوئيم;
اولا" اين دو مسأله هيچ ربطى به هم ندارند. چرا كه پس از مرگ انسان ها، مسأله حسابرسى شروع مى شود. گر چه مى شود گفت يك بازداشت موقت است تا در نهايت، به زندان دائم منتقل شود. اما بالاخره، بعد از مرگ، شخص بايد حساب و كتاب پس بدهد. هر چند حساب و كتاب مقدماتى. بنابراين، مسأله نامشخص بودن زمان گرفتار شدن به ساختار عدل الهى هم چنان به اعتبار خود باقى است.
ثانيا"، موضوع معلوم نبودن زمان ظهور امام زمان(عج)، خود عامل تنبهى است براى انسان ها. چرا كه مقتضاى اين عدم تعيين، آن است كه آدميان، هر آن وقوع آن را احتمال دهند و لذا به گونه اى زندگى كنند كه شرايط الحاق به اصحاب آن بزرگوار را در خود ايجاد كنند و نيز بيم آن داشته باشند كه نكند جزء افرادى باشند كه در جريان جهاد عدالت خواهانه آن حضرت، پايمال شوند.

از پيامبر گرامى اسلام درباره زمان ظهور امام زمان سئوال شد فرمودند: مثله مثل الساعه يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلاَّ هُوَ، ثَقُلَتْ فِي اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ، لا تَأْتِيكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً; زمان ظهور آن حضرت، مثل زمان وقوع قيامت است; زمان آن را فقط خدا مى داند و به طور ناگهانى هم واقع خواهد شد«، (بحارالانوار، ج 51، ص 154).