الهی چون آتش فراق داشتی با آتش دوزخ چه کار داشتی . الهی روزگاری ترا می جستم خود را می یافتم . اکنون خود را می جویم ترا یافتم.
الهی بر عجز و بیچارگی خود گواهم و از لطف و عنایت تو آگاهم ! خواست خواست تو است من چه خواهم ؟ ( من چه دانم ؟)
الهی اگر پرسی حجت نداریم و اگر بسنجی بضاعت نداریم و اگر بسوزی طاقت نداریم .
مائیم همه مسلمان بیمایه و همه از طاعت بی پیرایه و همه محتاج و بی سرمایه الهی چون نیکان را استغفار باید کرد ، نانیکان را چه باید کرد ؟
الهی مبینی و میدانی و برآوردن می توانی .
الهی چون همه آن کنی که می خواهی پس از این بنده مفلس چه می خواهی . الهی آمرزیدن مطیعان چه کار است . کرمی که همه را نرسد چه مقداب است ؟
الهی آفریدی رایگان و روی دادی رایگان . پس بیامرز رایگان که تو خدایی نه بازرگان
- شهيد عباس ميرزايي تولد به سال 1344:«الهي دل من از بهر تو در کار است و گرنه مرا با دل چه کار است. آخر چراغ مرده چه مقدار است. الهي اگر طاعت بر ندارم، جز تو کسي را ندارم. الهي، دل تمناي تو دارد...... .» شهيد مرتضي شاه محمدي محل تولد تهران، محل شهادت شلمچه به سال 1365: «خدايا، بارالها، معبودا، مولاي مهربان، رحيم، کريم، رحمان، غفور و بخشنده من. اي ستار العيوب تو گواه و شاهد باش که من گناهکار و ناتوان دوست دارم دشمن چشمانم را در اوج درد از حدقه در آورد و دستانم را قطع کند و پاهايم را از بدن جدا نمايد و قلبم را آماج رگبارهايش نمايد و سرم را از تن جدا نمايد تا دشمنان ببينند که اگر چه چشمها و دستها و پاها و قلب و سينه و سرم را از من گرفتهاند اما يک چيز را نتوانستهاند از من بگيرند و آن ايمان من است و عشق به الله، معشوقم و عشق به شهادت و امام و اسلام.» شهيد محمد رضا مصلي نژاد محل تولد استان فارس، سال شهادت 1365: «خدايا، گروهي ميخواهند تو را با استدلال ديگران بشناسند. عدهاي ترا در کتابها و مطالب خشک علمي ميخوانند. جهتي از آيات تو را ميخوانند. اما مولا جان توفيق ده، تا ما تو را از خوشبختيت بجوييم و در يابيم. بفرموده امام حسين (ع) از نواي خدا وصل تو را ميجوييم و به وجودت بر خودت استدلال ميکنم. پس مرا در پرتو انوار خودت به کوي وصالت برسان.» شهيد رسول فرهحسنلو محل شهادت شلمچه به سال 1367: «خداوندا، اکنون که در مقابل تو خود را تنها مييابم و نميتوانم از احاطه حکومت تو فرار کنم و در مقابل تو خود را ذليل و خوار و کوچک ميبينم. يا غياث المستقيثين مرا درياب که اگر رهايم کني، در جوار شيطان خواهم بود. خداوندا بس است ديگر، دنيا برايم قفس شده است و روحم را آزار و شکنجه ميدهد.» شهيد علي اکرامي: «بار خدايا، طاعت خود را با ما الهام فرما و از نافرماني خويش دورم کن و رسيدن به آنچه را که باعث خوشنودي توست، بر ما آساننما و ما را در ميان بهشتيان خود قرار ده و از دلهاي ما پرده بد گماني و حجاب را بردار و از ضمير ما نقش باطل را بزدا.»
زمزمه هاي دلتنگي
خدايا! با نام خودت همه ي كارها رو شروع مي كنم كه تنهاترين لايق پرستيدني.
تو خالق تمام خوبيها و زيباييهايي.
تو باغچه ي زندگي انسان رو كه خارهاي كينه و غرور و ريا اونو پر كرده بود تبديل به گلستاني كردي كه پر از گلهاي دوستي و محبته.
تويي كه از روحم به من نزديكتري و نميديدمت!
قلبم اين قدر سياه شده بود كه نميتونستم احساست كنم.
همون روزهايي كه خيلي احساس تنهايي مي كردم, اون روزهايي كه احساس مي كردم همه ي دنيا از من فراريند, تو كنارم بودي و منو تنها نذاشتي. تو هيچ وقت منو به حال خودم رها نكردي. ولي من اينو نميفهميدم.چون قدرت دركم پايين بود و نميتونستم تو رو احساس كنم فكر مي كردم تو از حال و روز بنده هات بيخبري!
خدايا! من تا حالا بنده ي ناشكري بودم.ولي ديگه نميخوام باشم.
ادامه دارد.
خدايا!منو ببخش.
دلم ميخواد زير چتر خودت باشم.دلم مي خواد بنده ي خودت باشم.نه بنده ي شيطون و هوا و هوس خودم.
خدايا! پناهم بده.نذار زير بارون سنگي شيطون نابود بشم.سنگهايي كه به دست خودم ساخته ميشه!
با غرور, با خودخواهي, با كينه ..........با دوري از تو.
ادامه دارد.
اكنون بايد از چاه تن بيرون آمد، بايد از حضيض دنيا راهى عروج شد. اكنون دارم به آن فرداى بلند مى انديشم ، فردائى كه در انتظار من است و من در انتظار اويم .
اكنون در امروزم ، امروزى كه فردا از آنسويش پيداست .
اى خدا، اكنون كه گويا فردا مى خواهد مرا دريابد و من او را مهمان گردم ، دلم در كوى محبت هروله دارد.
اى خدا، اكنون كبوتر جانم گاه مى نالد و گاهى مى بالد، مى نالد از دير باليدن و مى بالد به اميد تو.
خدايا! دوست دارم با بنده هات حرف بزنم و بهشون بگم:
آي آدمها! بياييد قدر چيزهايي رو كه داريم بدونيم.
بياييد دستهامونو به سمت آسمون بلند كنيم و با هم فرياد بزنيم:
خدايا! هم به خاطر چيزهايي كه بهم دادي ازت ممنونم هم به خاطر چيزهايي كه ندادي.
اون چيزهايي كه بهم دادي نعمته و اون چيزهايي كه ندادي حكمتي داره كه بهم ندادي و ازت ممنونم كه ندادي.
چون تو بهتر از هر كس ميدوني كه چي به صلاح بنده هات هست , چي به صلاحشون نيست.
ادامه دارد.
الو ... الو... سلام .کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟ پس چرا کسی جواب نمیده؟ یهو یه صدای مهربون! ..مثل اینکه صدای یه فرشتس .بله با کی کار داری کوچولو؟ خدا هست؟ باهاش قرار داشتم.. قول داده امشب جوابمو بده.بگو من میشنوم .کودک متعجب پرسید: مگه تو خدایی ؟من با خدا کار دارم ...
هر چی میخوای به من بگو قول میدم به خدا بگم . صدای بغض آلودش آهسته گفت یعنی خدام منو دوست نداره؟؟؟؟ فرشته ساکت بود .بعد از مکثی نه چندان طولانی:نه خدا خیلی دوستت داره.مگه کسی میتونه تو رو دوست نداشته باشه؟ بلور اشکی که در چشمانش حلقه زده بود با فشار بغض شکست وبر روی گونه اش غلطید وباهمان بغض گفت :اصلا اگه نگی خدا باهام حرف بزنه گریه میکنما... بعد از چند لحظه هیاهوی سکوت ؛
بگو زیبا بگو .هر آنچه را که بر دل کوچکت سنگینی میکند بگو..دیگر بغض امانش را بریده بود بلند بلند گریه کرد وگفت:خدا جون خدای مهربون،خدای قشنگم میخواستم بهت بگم تو رو خدا نذار بزرگ شم تو رو خدا...چرا ؟این مخالف تقدیره .چرا دوست نداری بزرگ بشی؟آخه خدا من خیلی تو رو دوست دارم قد مامانم ،ده تا دوستت دارم .اگه بزرگ شم نکنه مثل بقیه فراموشت کنم؟نکنه یادم بره که یه روزی بهت زنگ زدم ؟نکنه یادم بره هر شب باهات قرار داشتم؟مثل بقیه که بزرگ شدن و حرف منو نمی فهمن.مثل بقیه که بزرگن و فکر میکنن من الکی میگم با تو دوستم .مگه ما باهم دوست نیستیم؟پس چرا کسی حرفمو باور نمیکنه ؟خدا چرا بزرگا حرفاشون سخت سخته؟مگه اینطوری نمی شه باهات حرف زد...
خدا پس از تمام شدن گریه های کودک:آدم ،محبوب ترین مخلوق من.. چه زود خاطراتش رو به ازای بزرگ شدن فراموش میکنه...کاش همه مثل تو به جای خواسته های عجیب من رو از خودم طلب میکردند تا تمام دنیا در دستشان جا میگرفت.کاش همه مثل تو مرا برای خودم ونه برای خودخواهی شان میخواستند .دنیا برای تو کوچک است ... بیا تا برای همیشه کوچک بمانی وهرگز بزرگ نشوی...
کودک کنار گوشی تلفن،درحالی که لبخندبرلب داشت در آغوش خدا به خواب فرو رفت.....
سلام. خدایا دلم گرفته..... خداجون تو دنیای من دوباره سنگ و چوب جای تو را گرفت....... خدا جون لباس فرج رو برتن دلبرای مهدی (عج) بپوشان....آخه خیلی خیلی دلم گرفته.... خدا جون مهدیت (عج) رو بفرست تا .............
چندان هم مهم نیست اگر هیچ از دنیا نداشته باشم
[=verdana, arial, helvetica, sans-serif]همین مرا بس که کوچه ای باشد و باران..[/]
[=verdana, arial, helvetica, sans-serif]و خدایی که زلال تر از باران است.[/]
خدای خوب ومهربان! تو در همه حال به من کمک کردی! اگر چیزی را از تو خواهان بودم وبه من ندادی آنرا جکمتی دانستم واعتراضی نیست!خدای بزرگ و خدای بی پناهان پناهم باش وگناهانم را ببخش که مهربانترین مهربانانی..
[="magenta"]خــدای عـــزیـــزم! ♥
مــرا گــفــتــی از رگــ ـــ گـردن به تـــو نزدیـــک تـرم!
آخ!! چه زیــبـــــا گـفـتـی…
اگر ذره ای از مـحـبـتـت نباشـد زنــدگانـی بر مــــن تـمــام است.
خــــــــــدایــــا بــار دگــــر مـحـبتــت را بر مــــن روا دار
دلــــــم♥ برای دوســت داشــــتن های راســتـــیــن تـــنـــگ شــده[/]
[="]'گفتگوی خودمونی با خدا[/] [="]گفتم: خستهام[/] [="]گفت: لاتقنطوا من رحمة الله[/] [="] .:: [/][="]از رحمت خدا ناامید نشید(زمر/53[/][="]) ::. [/] [="]گفتم: انگار، مرا فراموش کردهای[/][="]! [/] [="]گفت: فاذکرونی اذکرکم[/] [="] .:: [/][="]منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152[/][="]) ::. [/] [="]گفتم: تا کی باید صبر کرد؟[/] [="]گفت: و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا [/] [="] .:: [/][="]تو چه میدانی! شاید موعدش نزدیک باشد (احزاب/63[/][="]) ::. [/] [="]گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای منِِِ کوچک، خیلی دوره! تا آن موقع چه کار کنم؟[/] [="]گفت: واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله [/] [="] .:: [/][="]کاراهایی که به تو گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کند (یونس/109[/][="]) ::. [/] [="]گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بندهات هستم و ظرف صبرم کوچک است... یک اشاره کنی تمامه[/][="]! [/] [="]گفت: عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم[/] [="] ..:: [/][="]شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216[/][="]) ::. [/] [="]گفتم: انا عبدک الضعیف الذلیل...[/][="] اصلا چطور دلت میاد؟[/] [="]گفت: ان الله بالناس لرئوف رحیم[/] [="] .:: [/][="]خدا نسبت به همهی مردم - نسبت به همه [/][="]–[/][="] مهربان است (بقره/143[/][="]) ::.[/] [="]گفتم: دلم گرفته[/] [="]گفت: بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا[/] [="] .:: ([/][="]مردم به چی دلخوش کردن؟!) باید به فضل و رحمت خدا[/][="] شاد باشند (یونس/58[/][="]) ::. [/] [="]گفتم: اصلا بیخیال! توکلت علی الله[/] [="]گفت: ان الله یحب المتوکلین[/] [="] .:: [/][="]خدا آنهایی را که توکل میکنند دوست دارد (آل عمران/159[/][="]) ::. [/] [="]گفتم: خیلی چاکریم[/][="]! [/] [="]ولی این بار، انگار گفتی: حواست را[/][="] خوب جمع کن! یادت باشد که[/][="]: [/] [="]گفت: و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره [/] [="] .:: [/][="]بعضی از مردم خدا را[/][="] فقط به زبان عبادت میکنند. اگه خیری به آنها برسد، امن و آرامش پیدا میکنند و اگر بلایی سرشان بیاید تا امتحان بشوند، رو گردان میشوند. خودشان تو دنیا و آخرت ضرر میکنند (حج/11[/][="]) :: [/] [="]گفتم: چقدر احساس تنهایی میکنم ؛ [/] [="]گفت: فانی قریب [/] [="] ..:: [/][="]من که نزدیکم (بقره/۱۸۶[/][="]) ::. [/] [="]گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش میشد به تو نزدیک بشوم [/] [="]گفت: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال[/] [="] .:: [/][="]هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/۲۰۵[/][="]) ::. [/] [="]گفتم: این هم توفیق میخواهد[/][="]! [/] [="]گفت: ألا تحبون ان یغفرالله لکم [/] [="] .:: [/][="]دوست ندارید خدا شما را ببخشد؟! (نور/۲۲[/][="]) ::. [/] [="]گفتم: معلومه که دوست دارم مرا ببخشی [/] [="]گفت: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه [/] [="] ..:: [/][="]پس از خدا بخواهید شما را ببخشد و بعد توبه کنید (هود/۹۰[/][="]) ::. [/] [="]گفتم: با این همه گناه... آخر چه کاری[/][="] میتوانم بکنم؟[/] [="]گفت: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده [/] [="] .:: [/][="]مگر نمیدانید خداست که توبه را از بندههایش قبول میکند؟! (توبه/۱۰۴[/][="]) ::. [/] [="]گفتم: دیگر روی توبه ندارم[/] [="]گفت: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب[/] [="] ..:: ([/][="]ولی) خدا عزیزو دانا است، او آمرزندهی گناه هست و پذیرندهی توبه (غافر/۲-۳[/][="]) ::. [/] [="]گفتم: با این همه گناه، برای کدام گناهم توبه کنم؟[/] [="]گفت: ان الله یغفر الذنوب جمیعا [/] [="] .:: [/][="]خدا همهی گناهها را میبخشد (زمر/۵۳[/][="]) ::. [/] [="]گفتم: یعنی اگر بازهم بیابم؟ بازهم مرا میبخشی؟[/] [="]گفت: و من یغفر الذنوب الا الله[/] [="] .:: [/][="]به جز خدا کیه که گناهان را ببخشد؟ (آل عمران/۱۳۵[/][="]) ::. [/] [="]گفتم: نمیدانم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتشم میزند؛ ذوبم میکند؛ عاشق میشوم! ...[/][="] توبه میکنم [/] [="]گفت: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین [/] [="] ..:: [/][="]خدا هم توبهکنندهها و هم آنهایی که پاک هستند را دوست دارد (بقره/۲۲۲[/][="]) ::. [/] [="]ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک[/] [="]گفت: الیس الله بکاف عبده [/] [="] .:: [/][="]خدا برای بندهاش کافی نیست؟ (زمر/۳۶[/][="]) ::. [/] [="]گفتم[/][="]: در برابر این همه مهربانیت چه کار میتوانم بکنم؟[/] [="]گفت:یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما [/] [="] ..:: [/][="]ای مؤمنین! خدا را زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشتههایش بر شما درود و رحمت میفرستند تا شما را از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون بیاورند. خدا نسبت به مؤمنین مهربان[/][="] است. (احزاب/۴۱-۴۳[/][="]) ::. [/] [="]گفتم: هیچ کسی نمیداند تو دلم چه میگذرد[/] [="]گفت: ان الله یحول بین المرء و قلبه[/] [="] .:: [/][="]خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24[/][="]) ::. [/] [="]گفتم: غیر از تو کسی را ندارم[/] [="]گفت : نحن اقرب الیه من حبل الورید [/] [="] .:: [/][="]ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم (ق/16[/][="]) ::. [/]
[="magenta"]خـــــدایـــــــــــا هر چنــــد وقـــت یکبــــار به ما یـــــــــاد آوری کن:
نامحـــــــــرم نامحـــــــــــــرم اســــــــت...
چه در دنیـــــــــای حقــــــــیقی ...چه در دنیای مجــــــــــــازی ...
یادمـــــــــان بینــــــــــداز فاطـــــــمــــــــــــه(� �) را که از نابینــــا رو می پوشاند...[/]
ای نعمت دهنده ای بزرگوار ای اجابت کننده ی دعاها یاری ام کن آنچه را میخواهم تنها از تو بخواهم... تویی که اگر بخواهی نعمت می دهی اگر بخواهی از نعمت محروم میکنی مرا از دریای آبی نعمت هایت سیراب کن..... آمین:Doaa:
ببخشید اگه خیلی مزاحمت میشم آخه این دل کوچیک من خیلی تند تند برات تنگ میشه , بی تابی می کنه و ....
خدایا زندگی رو دوست دارم چون هدیه ایست که تو به من دادی . دلم میخواد از این هدیه باارزش خیلی خوب استفاده کنم اما نمیدونم چه قدر تونستم این هدفم رو به واقعیت تبدیل کنم !!
خدا جونم من از آینده خبر ندارم اما به آینده خیلی امیدوارم . همین که به این ایمان دارم که اونی که اون بالاست صلاح ما رو می خواد و با تدبیر خودش همه چیز رو اداره میکنه , دلم قرص میشه و خیالم راحت .
پیش خودم میگم خدایی که دیروز هواتو داشته و امروز هم در کنار تو هست فردا نیز تو رو رها نخواهد کرد , پس نگران فردا نباش ... تو فقط زندگی کن ... فقط عاشق باش ... عاشق خدا , عاشق زندگی و حتی گرفتاری ها و درد سر هاش ,عاشق آدما , پرنده ها , گلا و عاشق هر چیزی که بهت شوق زندگی بده و انگیزه ادامه دادن .
از غصه ها و سختی های زندگی نمی ترسم و از اونا فرار هم نمی کنم چون هر چیزی که منو نکشه و از بین نبره منو قوی تر میکنه و در نهایت ذره ذره به تو نزدیک تر میشم .
خدا جونم بهم فهم و توانایی و بینشی بده که اگر حکمت اتفاقایی رو که برام میفته نفهمیدم اونو بپذیرم و هم چنان امیدوار به زندگی عاشقانه ای که تو همه چیز اونی ادامه بدم و لب به شکایت باز نکنم ....
خدایا خیلییییییییییییییی دوست دارم فقط همین ....:hamdel::hamdel:
سلام خدا جونم...میدنم که تو هستی و مواظب منی..وچه کسی بهتر ازتو..تویی که بی منت منو دوست داری ودر کنارم هستی..نمیدونم چرا بعضیها میگن خیلی نگران کاری هستیم که میخایم بکنیم ولی من تا تو رو دارم نگران هیچی نیستم..من وقلب کوچکم همیشه به در گاهت شکر گزاریم وعاشقتیم..عاشق خودت ونعمتهات..خدایا گناهان این بنده کوچکت را ببخش که جز تو یاوری نداره..
الهی بر عجز و بیچارگی خود گواهم و از لطف و عنایت تو آگاهم ! خواست خواست تو است من چه خواهم ؟ ( من چه دانم ؟)
مائیم همه مسلمان بیمایه و همه از طاعت بی پیرایه و همه محتاج و بی سرمایه الهی چون نیکان را استغفار باید کرد ، نانیکان را چه باید کرد ؟
الهی مبینی و میدانی و برآوردن می توانی .
الهی چون همه آن کنی که می خواهی پس از این بنده مفلس چه می خواهی . الهی آمرزیدن مطیعان چه کار است . کرمی که همه را نرسد چه مقداب است ؟
الهی آفریدی رایگان و روی دادی رایگان . پس بیامرز رایگان که تو خدایی نه بازرگان
الهی چنان کن سرانجام کار.
توخوشنود باشی و ما رستگار.
سلام.
خدا قوت.
خيلي تاپيك جذابيه.ممنون.
ميخواستم در اين تاپيك معنوي حرفهاي دلم را بنويسم.حرفهايي كه با تمام وجودم حس كردم و نوشتم.
البته اگه مشكلي نداره.
ازتون خواهش مي كنم اگه حرفهام مناسب نيست بفرماييد تا حذفشان كنم.
(يا حسين )
- شهيد عباس ميرزايي تولد به سال 1344:«الهي دل من از بهر تو در کار است و گرنه مرا با دل چه کار است. آخر چراغ مرده چه مقدار است. الهي اگر طاعت بر ندارم، جز تو کسي را ندارم. الهي، دل تمناي تو دارد...... .»
شهيد مرتضي شاه محمدي محل تولد تهران، محل شهادت شلمچه به سال 1365:
«خدايا، بارالها، معبودا، مولاي مهربان، رحيم، کريم، رحمان، غفور و بخشنده من. اي ستار العيوب تو گواه و شاهد باش که من گناهکار و ناتوان دوست دارم دشمن چشمانم را در اوج درد از حدقه در آورد و دستانم را قطع کند و پاهايم را از بدن جدا نمايد و قلبم را آماج رگبارهايش نمايد و سرم را از تن جدا نمايد تا دشمنان ببينند که اگر چه چشمها و دستها و پاها و قلب و سينه و سرم را از من گرفتهاند اما يک چيز را نتوانستهاند از من بگيرند و آن ايمان من است و عشق به الله، معشوقم و عشق به شهادت و امام و اسلام.»
شهيد محمد رضا مصلي نژاد محل تولد استان فارس، سال شهادت 1365:
«خدايا، گروهي ميخواهند تو را با استدلال ديگران بشناسند. عدهاي ترا در کتابها و مطالب خشک علمي ميخوانند. جهتي از آيات تو را ميخوانند. اما مولا جان توفيق ده، تا ما تو را از خوشبختيت بجوييم و در يابيم. بفرموده امام حسين (ع) از نواي خدا وصل تو را ميجوييم و به وجودت بر خودت استدلال ميکنم. پس مرا در پرتو انوار خودت به کوي وصالت برسان.»
شهيد رسول فرهحسنلو محل شهادت شلمچه به سال 1367:
«خداوندا، اکنون که در مقابل تو خود را تنها مييابم و نميتوانم از احاطه حکومت تو فرار کنم و در مقابل تو خود را ذليل و خوار و کوچک ميبينم. يا غياث المستقيثين مرا درياب که اگر رهايم کني، در جوار شيطان خواهم بود. خداوندا بس است ديگر، دنيا برايم قفس شده است و روحم را آزار و شکنجه ميدهد.»
شهيد علي اکرامي:
«بار خدايا، طاعت خود را با ما الهام فرما و از نافرماني خويش دورم کن و رسيدن به آنچه را که باعث خوشنودي توست، بر ما آساننما و ما را در ميان بهشتيان خود قرار ده و از دلهاي ما پرده بد گماني و حجاب را بردار و از ضمير ما نقش باطل را بزدا.»
تا خـــدا بنده نـواز است به خلقش چه نياز؟
مي كشم ناز يكــي تا به همه نـــاز كنم..!
زمزمه هاي دلتنگي
خدايا! با نام خودت همه ي كارها رو شروع مي كنم كه تنهاترين لايق پرستيدني.
تو خالق تمام خوبيها و زيباييهايي.
تو باغچه ي زندگي انسان رو كه خارهاي كينه و غرور و ريا اونو پر كرده بود تبديل به گلستاني كردي كه پر از گلهاي دوستي و محبته.
تويي كه از روحم به من نزديكتري و نميديدمت!
قلبم اين قدر سياه شده بود كه نميتونستم احساست كنم.
همون روزهايي كه خيلي احساس تنهايي مي كردم, اون روزهايي كه احساس مي كردم همه ي دنيا از من فراريند, تو كنارم بودي و منو تنها نذاشتي. تو هيچ وقت منو به حال خودم رها نكردي. ولي من اينو نميفهميدم.چون قدرت دركم پايين بود و نميتونستم تو رو احساس كنم فكر مي كردم تو از حال و روز بنده هات بيخبري!
خدايا! من تا حالا بنده ي ناشكري بودم.ولي ديگه نميخوام باشم.
ادامه دارد.
خدايا!منو ببخش.
دلم ميخواد زير چتر خودت باشم.دلم مي خواد بنده ي خودت باشم.نه بنده ي شيطون و هوا و هوس خودم.
خدايا! پناهم بده.نذار زير بارون سنگي شيطون نابود بشم.سنگهايي كه به دست خودم ساخته ميشه!
با غرور, با خودخواهي, با كينه ..........با دوري از تو.
ادامه دارد.
مناجات نامه شهید سیدمحمدجعفر هاشمی گلپایگانی
اكنون بايد از چاه تن بيرون آمد، بايد از حضيض دنيا راهى عروج شد. اكنون دارم به آن فرداى بلند مى انديشم ، فردائى كه در انتظار من است و من در انتظار اويم .
اكنون در امروزم ، امروزى كه فردا از آنسويش پيداست .
اى خدا، اكنون كه گويا فردا مى خواهد مرا دريابد و من او را مهمان گردم ، دلم در كوى محبت هروله دارد.
اى خدا، اكنون كبوتر جانم گاه مى نالد و گاهى مى بالد، مى نالد از دير باليدن و مى بالد به اميد تو.
اى خدا، اكنون پيراهن فراق برتنم فرسوده گشته ، ولى جانم پيراهن اميد تو مى پوشد.
اى خدا، اكنون دشت خشك دلم آب و باران مى طلبد.
اى خدا، من اين روزگار هجران را چگونه بسر برم ؟
اى خدا، اكنون مى خواهم رسالت خویش را بر ذرات خونم بنویسم
خدایا ، اكنون مى خواهم بازبان دل و دیده ام با تو سخن گويم .
خدایا ، اكنون روحم چون گل شگفته شده و جامه تن دريده ام .
خدایا اکنون برای رسیدن به کوی تو و کوی حسین تو چون آهوی وحشی میدوم .
خدایا، اكنون آينه دلم را پاك مى كنم تاتورا در آن ببينم ، خود را پاك مى كنم تا به سوى تو آيم ، بااميد به تو...
خدايا! دوست دارم با بنده هات حرف بزنم و بهشون بگم:
آي آدمها! بياييد قدر چيزهايي رو كه داريم بدونيم.
بياييد دستهامونو به سمت آسمون بلند كنيم و با هم فرياد بزنيم:
خدايا! هم به خاطر چيزهايي كه بهم دادي ازت ممنونم هم به خاطر چيزهايي كه ندادي.
اون چيزهايي كه بهم دادي نعمته و اون چيزهايي كه ندادي حكمتي داره كه بهم ندادي و ازت ممنونم كه ندادي.
چون تو بهتر از هر كس ميدوني كه چي به صلاح بنده هات هست , چي به صلاحشون نيست.
ادامه دارد.
[SPOILER]عشق یعنی سبز و جاری تا خدا
عشق یعنی گم شدن تا انتها
عشق یعنی یک نماز بیقرار
نور دیدن در دل شبهای تار
عشق یعنی یک قدم تا آسمان
اوج صحبتهای خوب بندگان
عشق یعنی یک نماز پر نیاز
در دو دل با او شریک جانماز
[/SPOILER]
آي آدمها! اگه تو خوشي هاي زندگي غرق شديم , يادمون باشه كه يكي داره كمكمون مي كنه.يادمون باشه كه هميشه ما رو ميبينه.. يادمون باشه كه دوست نداره فراموشش كنيم.
اگه به سختي برخورديم, اگه مشكلي برامون پيش اومد, يادمون باشه كه يكي حواسش بهمون هست, از حال و روزمون باخبره, گريه هامونو ميبينه, صداي ناله هامونو ميشنوه.
يادمون باشه تنها نيستيم, يادمون باشه هميشه صداش كنيم.
اگه حاجتمون رو داد, مهربونيشو به ياد بياريم و ازش ممنون باشيم, اگه حاجتمونو نداد, بدونيم خيلي دوستمون داره.چون ميخواد بهتر از اينها نصيبمون بشه.
آي آدمها! بياييد به همديگه يه قولي بديم.قول بديم تو هر موقعيتي كه باشيم بگيم:
(خدايا! شكرت.)
خداوندا! میدانم تنها نجات دهنده هستی
و می دانم اگر خوانده شوی پاسخم خواهی داد.
پس آرامش روحم را در حضور الهی ات تجربه میکنم،
دردها و رنجهایم را در حضور الهی ات شفا ببخش
و تنهاییم را با وجود پر لطفت پایان ده
[spoiler]
[/spoiler]
دیوار وضوخانه پر از آیینه است
این است که در نماز هم خودبینیم
از سرگشتگی های دنیا و روز گار
خسته و دل نگرانم
می خواهم دیوار های فاصله را کنار بزنم
چرا که به این ایمان و باور رسیده ام که هیچ کس
جز تو فریاد رسم نیست
و نزدیکتر از تو به من وجود ندارد
پس جوانه های یادت را
با اشک ندامت چشمانم
دوباره شکوفا میکنم
امیدوارم که پذیرا باشی...............
[spoiler][spoiler]الو ... الو... سلام .کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟ پس چرا کسی جواب نمیده؟ یهو یه صدای مهربون! ..مثل اینکه صدای یه فرشتس .بله با کی کار داری کوچولو؟ خدا هست؟ باهاش قرار داشتم.. قول داده امشب جوابمو بده.بگو من میشنوم .کودک متعجب پرسید: مگه تو خدایی ؟من با خدا کار دارم ...
هر چی میخوای به من بگو قول میدم به خدا بگم . صدای بغض آلودش آهسته گفت یعنی خدام منو دوست نداره؟؟؟؟ فرشته ساکت بود .بعد از مکثی نه چندان طولانی:نه خدا خیلی دوستت داره.مگه کسی میتونه تو رو دوست نداشته باشه؟ بلور اشکی که در چشمانش حلقه زده بود با فشار بغض شکست وبر روی گونه اش غلطید وباهمان بغض گفت :اصلا اگه نگی خدا باهام حرف بزنه گریه میکنما... بعد از چند لحظه هیاهوی سکوت ؛
بگو زیبا بگو .هر آنچه را که بر دل کوچکت سنگینی میکند بگو..دیگر بغض امانش را بریده بود بلند بلند گریه کرد وگفت:خدا جون خدای مهربون،خدای قشنگم میخواستم بهت بگم تو رو خدا نذار بزرگ شم تو رو خدا...چرا ؟این مخالف تقدیره .چرا دوست نداری بزرگ بشی؟آخه خدا من خیلی تو رو دوست دارم قد مامانم ،ده تا دوستت دارم .اگه بزرگ شم نکنه مثل بقیه فراموشت کنم؟نکنه یادم بره که یه روزی بهت زنگ زدم ؟نکنه یادم بره هر شب باهات قرار داشتم؟مثل بقیه که بزرگ شدن و حرف منو نمی فهمن.مثل بقیه که بزرگن و فکر میکنن من الکی میگم با تو دوستم .مگه ما باهم دوست نیستیم؟پس چرا کسی حرفمو باور نمیکنه ؟خدا چرا بزرگا حرفاشون سخت سخته؟مگه اینطوری نمی شه باهات حرف زد...
خدا پس از تمام شدن گریه های کودک:آدم ،محبوب ترین مخلوق من.. چه زود خاطراتش رو به ازای بزرگ شدن فراموش میکنه...کاش همه مثل تو به جای خواسته های عجیب من رو از خودم طلب میکردند تا تمام دنیا در دستشان جا میگرفت.کاش همه مثل تو مرا برای خودم ونه برای خودخواهی شان میخواستند .دنیا برای تو کوچک است ... بیا تا برای همیشه کوچک بمانی وهرگز بزرگ نشوی...
کودک کنار گوشی تلفن،درحالی که لبخندبرلب داشت در آغوش خدا به خواب فرو رفت.....
[/spoiler][/spoiler]
خدایا فقط میتونم بگم تو خیلی خوبی.
خدای خوبم بهترینی
ازت ممنونم که خدایم هستی
خدای رحیم منو میبخشی؟
ممنونم.دوست دارم.:Gol:
الهی چنان کن سرانجام کار توخوشنود باشی ما رستگار
آن يكى الله مىگفتى شبى
تا كه شيرين مىشد از ذكرش لبى
گفت شيطان: آخر اى بسيار گو!
اين همه «الله» را «لبيك»كو؟
مى نيايد يك جواب از پيش تخت
چند «الله» مىزنى با روى سخت
او شكسته دل شد و بنهاد سر
ديد درخواب او خضر اندر خَضَر
گفت: «هين» از ذكر چون واماندهاى
چون پشيمانى از آن كش خواندهاى؟
گفت: لبيكم نمىآيد جواب
زآن همى ترسم كه باشم رد باب
گفت: آن «الله» تو «لبيك» ماست
و آن نياز و سوز دردت پيك ماست
ترس و عشق تو كمند لطف ماست
زير هر يارب تو لبيكهاست...
خدایا دیگه این دل مال من نیست، هی دلم میگیره بهونه! غم غربت خسته ام کرد. بی تو دل کلافه ام کرد....
خدایا یه نگاهی...
سلام.
خدایا دلم گرفته.....
خداجون تو دنیای من دوباره سنگ و چوب جای تو را گرفت.......
خدا جون لباس فرج رو برتن دلبرای مهدی (عج) بپوشان....آخه خیلی خیلی دلم گرفته....
خدا جون مهدیت (عج) رو بفرست تا .............
خدایا کمکم کن تا سر قول و قرارام با تو بمونم
یه لحظه منو ب خودم وانگذار
فقط یک نظر به من هم بنداز
گاه می اندیشم...
چندان هم مهم نیست اگر هیچ از دنیا نداشته باشم
[=verdana, arial, helvetica, sans-serif]همین مرا بس که کوچه ای باشد و باران..[/]
[=verdana, arial, helvetica, sans-serif]و خدایی که زلال تر از باران است.[/]
ناراضی نیست و هیچگاه یکی از آنها معشوقش را تنها برای خود نمی خواهد . . .
بخاطر تموم گناهای گذشتم
بخاطر جهالتم
غفلتم
و
کمکم کن پاک بمونم تا ابد
[/]تا وقتی که بیام پیش خودت
خدای خوب ومهربان! تو در همه حال به من کمک کردی! اگر چیزی را از تو خواهان بودم وبه من ندادی آنرا جکمتی دانستم واعتراضی نیست!خدای بزرگ و خدای بی پناهان پناهم باش وگناهانم را ببخش که مهربانترین مهربانانی..
خداي من!
دوست دارم آنقدرپايين بيايي كه دستان سردم راگرم كني
نگاه بي فروغم روروشني بخشي
وببيني كه چه قدرجاي تودردلم خاليست
گوش كن نفس هايم باهم يك صدامي گويند:ياالله ياالله...
[="magenta"]خــدای عـــزیـــزم! ♥
مــرا گــفــتــی از رگــ ـــ گـردن به تـــو نزدیـــک تـرم!
آخ!! چه زیــبـــــا گـفـتـی…
اگر ذره ای از مـحـبـتـت نباشـد زنــدگانـی بر مــــن تـمــام است.
خــــــــــدایــــا بــار دگــــر مـحـبتــت را بر مــــن روا دار
دلــــــم♥ برای دوســت داشــــتن های راســتـــیــن تـــنـــگ شــده[/]
[="]گفتم: خستهام[/]
[="]گفت: لاتقنطوا من رحمة الله[/]
[="] .:: [/][="]از رحمت خدا ناامید نشید(زمر/53[/][="]) ::. [/]
[="]گفتم: انگار، مرا فراموش کردهای[/][="]! [/]
[="]گفت: فاذکرونی اذکرکم[/]
[="] .:: [/][="]منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152[/][="]) ::. [/]
[="]گفتم: تا کی باید صبر کرد؟[/]
[="]گفت: و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا [/]
[="] .:: [/][="]تو چه میدانی! شاید موعدش نزدیک باشد (احزاب/63[/][="]) ::. [/]
[="]گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای منِِِ کوچک، خیلی دوره! تا آن موقع چه کار کنم؟[/]
[="]گفت: واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله [/]
[="] .:: [/][="]کاراهایی که به تو گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کند (یونس/109[/][="]) ::. [/]
[="]گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بندهات هستم و ظرف صبرم کوچک است... یک اشاره کنی تمامه[/][="]! [/]
[="]گفت: عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم[/]
[="] ..:: [/][="]شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216[/][="]) ::. [/]
[="]گفتم: انا عبدک الضعیف الذلیل...[/][="] اصلا چطور دلت میاد؟[/]
[="]گفت: ان الله بالناس لرئوف رحیم[/]
[="] .:: [/][="]خدا نسبت به همهی مردم - نسبت به همه [/][="]–[/][="] مهربان است (بقره/143[/][="]) ::.[/]
[="]گفتم: دلم گرفته[/]
[="]گفت: بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا[/]
[="] .:: ([/][="]مردم به چی دلخوش کردن؟!) باید به فضل و رحمت خدا[/][="] شاد باشند (یونس/58[/][="]) ::. [/]
[="]گفتم: اصلا بیخیال! توکلت علی الله[/]
[="]گفت: ان الله یحب المتوکلین[/]
[="] .:: [/][="]خدا آنهایی را که توکل میکنند دوست دارد (آل عمران/159[/][="]) ::. [/]
[="]گفتم: خیلی چاکریم[/][="]! [/]
[="]ولی این بار، انگار گفتی: حواست را[/][="] خوب جمع کن! یادت باشد که[/][="]: [/]
[="]گفت: و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره [/]
[="] .:: [/][="]بعضی از مردم خدا را[/][="] فقط به زبان عبادت میکنند. اگه خیری به آنها برسد، امن و آرامش پیدا میکنند و اگر بلایی سرشان بیاید تا امتحان بشوند، رو گردان میشوند. خودشان تو دنیا و آخرت ضرر میکنند (حج/11[/][="]) :: [/]
[="]گفتم: چقدر احساس تنهایی میکنم ؛ [/]
[="]گفت: فانی قریب [/]
[="] ..:: [/][="]من که نزدیکم (بقره/۱۸۶[/][="]) ::. [/]
[="]گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش میشد به تو نزدیک بشوم [/]
[="]گفت: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال[/]
[="] .:: [/][="]هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/۲۰۵[/][="]) ::. [/]
[="]گفتم: این هم توفیق میخواهد[/][="]! [/]
[="]گفت: ألا تحبون ان یغفرالله لکم [/]
[="] .:: [/][="]دوست ندارید خدا شما را ببخشد؟! (نور/۲۲[/][="]) ::. [/]
[="]گفتم: معلومه که دوست دارم مرا ببخشی [/]
[="]گفت: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه [/]
[="] ..:: [/][="]پس از خدا بخواهید شما را ببخشد و بعد توبه کنید (هود/۹۰[/][="]) ::. [/]
[="]گفتم: با این همه گناه... آخر چه کاری[/][="] میتوانم بکنم؟[/]
[="]گفت: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده [/]
[="] .:: [/][="]مگر نمیدانید خداست که توبه را از بندههایش قبول میکند؟! (توبه/۱۰۴[/][="]) ::. [/]
[="]گفتم: دیگر روی توبه ندارم[/]
[="]گفت: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب[/]
[="] ..:: ([/][="]ولی) خدا عزیزو دانا است، او آمرزندهی گناه هست و پذیرندهی توبه (غافر/۲-۳[/][="]) ::. [/]
[="]گفتم: با این همه گناه، برای کدام گناهم توبه کنم؟[/]
[="]گفت: ان الله یغفر الذنوب جمیعا [/]
[="] .:: [/][="]خدا همهی گناهها را میبخشد (زمر/۵۳[/][="]) ::. [/]
[="]گفتم: یعنی اگر بازهم بیابم؟ بازهم مرا میبخشی؟[/]
[="]گفت: و من یغفر الذنوب الا الله[/]
[="] .:: [/][="]به جز خدا کیه که گناهان را ببخشد؟ (آل عمران/۱۳۵[/][="]) ::. [/]
[="]گفتم: نمیدانم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتشم میزند؛ ذوبم میکند؛ عاشق میشوم! ...[/][="] توبه میکنم [/]
[="]گفت: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین [/]
[="] ..:: [/][="]خدا هم توبهکنندهها و هم آنهایی که پاک هستند را دوست دارد (بقره/۲۲۲[/][="]) ::. [/]
[="]ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک[/]
[="]گفت: الیس الله بکاف عبده [/]
[="] .:: [/][="]خدا برای بندهاش کافی نیست؟ (زمر/۳۶[/][="]) ::. [/]
[="]گفتم[/][="]: در برابر این همه مهربانیت چه کار میتوانم بکنم؟[/]
[="]گفت:یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما [/]
[="] ..:: [/][="]ای مؤمنین! خدا را زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشتههایش بر شما درود و رحمت میفرستند تا شما را از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون بیاورند. خدا نسبت به مؤمنین مهربان[/][="] است. (احزاب/۴۱-۴۳[/][="]) ::. [/]
[="]گفتم: هیچ کسی نمیداند تو دلم چه میگذرد[/]
[="]گفت: ان الله یحول بین المرء و قلبه[/]
[="] .:: [/][="]خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24[/][="]) ::. [/]
[="]گفتم: غیر از تو کسی را ندارم[/]
[="]گفت : نحن اقرب الیه من حبل الورید [/]
[="] .:: [/][="]ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم (ق/16[/][="]) ::. [/]
[="darkgreen"]پروردگارا !
[/]
پنجره اي که به افق نگاه تو باز نشود،
ديوار است
ديوار
!
[="magenta"]خـــــدایـــــــــــا هر چنــــد وقـــت یکبــــار به ما یـــــــــاد آوری کن:
نامحـــــــــرم نامحـــــــــــــرم اســــــــت...
چه در دنیـــــــــای حقــــــــیقی ...چه در دنیای مجــــــــــــازی ...
یادمـــــــــان بینــــــــــداز فاطـــــــمــــــــــــه(� �) را که از نابینــــا رو می پوشاند...[/]
خدای من
از راهم بیاور
که بیراهه هرچند به تو ختم میشود
اما در میانه راه بیراهه تو فراموش میشوی
و فراموشیت حسرت و ندامت ابدی است
خدایا
اگر در خلق حق را به من نشان دهی
دیگر هق هق نکنم
خدایا
غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست
[="magenta"]خدايا
من همونی هستم که وقت بی وقت مزاحمت ميشم
همونی كه وقتی دلش ميگيره و بغضش ميتركه میآد سراغت
من همونی هستم كه هميشه دعاهای عجيب و غريب ميكنه
و چشمهاش را می بنده و ميگه:
من اين حرفها سرم نميشه ، بايد دعاهام رو مستجاب كنی[/]
[="purple"]از تجربــه ي تنهايي[/][="blue"]تـــــــــ برايــــم بــــ[/][="deepskyblue"]ـگو...[/]
[="purple"]ايــــن روزها س[/]ـ[="blue"]ـراپـــا گوش[/][="deepskyblue"]ــــم !![/]
[="lime"]دوستش دارم …
[/]
بزرگیش را … سکوتش را … عظمتش را …
اُبهتش را … تنهاییش را …
حکمتش را … صبرش را … و …
بودنش عادتیست ، مثل نفس کشیدن !
... خدا را میگویم . .
[="teal"]خدایا ...
[/]
با همه ی فاصلهای که از تو گرفتهایم ...
هنوز هم ، چقدر به ما نزدیکی ...
.
.
.
:geryeh::geryeh::geryeh::geryeh::geryeh::geryeh::geryeh:
خدایا انچه به صلاحمه برام مقدر کن
ای نعمت دهنده ای بزرگوار ای اجابت کننده ی دعاها یاری ام کن آنچه را میخواهم تنها از تو بخواهم... تویی که اگر بخواهی نعمت می دهی اگر بخواهی از نعمت محروم میکنی مرا از دریای آبی نعمت هایت سیراب کن..... آمین:Doaa:
یارب فرج امام ما را برسان
با ذوق و شوق، راه افتادهام.
چون به تو خیلی مطمئنم، با خودم امید آوردهام.
میدانم اگر زیاد بخواهم، پیش آن همهای که تو دارى، کم است.
میدانم اگر سهم بزرگی بخواهم، پیش آن همهای که میتوانى، کم است.
لطف تو، با خواستن کسى، کم نمیشود.
وقت بخشیدن که میشود، دستت بالای هر دستی است.
سلام خداجونم .....
ببخشید اگه خیلی مزاحمت میشم آخه این دل کوچیک من خیلی تند تند برات تنگ میشه , بی تابی می کنه و ....
خدایا زندگی رو دوست دارم چون هدیه ایست که تو به من دادی . دلم میخواد از این هدیه باارزش خیلی خوب استفاده کنم اما نمیدونم چه قدر تونستم این هدفم رو به واقعیت تبدیل کنم !!
خدا جونم من از آینده خبر ندارم اما به آینده خیلی امیدوارم . همین که به این ایمان دارم که اونی که اون بالاست صلاح ما رو می خواد و با تدبیر خودش همه چیز رو اداره میکنه , دلم قرص میشه و خیالم راحت .
پیش خودم میگم خدایی که دیروز هواتو داشته و امروز هم در کنار تو هست فردا نیز تو رو رها نخواهد کرد , پس نگران فردا نباش ... تو فقط زندگی کن ... فقط عاشق باش ... عاشق خدا , عاشق زندگی و حتی گرفتاری ها و درد سر هاش ,عاشق آدما , پرنده ها , گلا و عاشق هر چیزی که بهت شوق زندگی بده و انگیزه ادامه دادن .
از غصه ها و سختی های زندگی نمی ترسم و از اونا فرار هم نمی کنم چون هر چیزی که منو نکشه و از بین نبره منو قوی تر میکنه و در نهایت ذره ذره به تو نزدیک تر میشم .
خدا جونم بهم فهم و توانایی و بینشی بده که اگر حکمت اتفاقایی رو که برام میفته نفهمیدم اونو بپذیرم و هم چنان امیدوار به زندگی عاشقانه ای که تو همه چیز اونی ادامه بدم و لب به شکایت باز نکنم ....
خدایا خیلییییییییییییییی دوست دارم فقط همین ....:hamdel::hamdel:
سلام خدا جونم...میدنم که تو هستی و مواظب منی..وچه کسی بهتر ازتو..تویی که بی منت منو دوست داری ودر کنارم هستی..نمیدونم چرا بعضیها میگن خیلی نگران کاری هستیم که میخایم بکنیم ولی من تا تو رو دارم نگران هیچی نیستم..من وقلب کوچکم همیشه به در گاهت شکر گزاریم وعاشقتیم..عاشق خودت ونعمتهات..خدایا گناهان این بنده کوچکت را ببخش که جز تو یاوری نداره..
خدایا
از من بگیر هر آنچه تو را از من گرفت.