ای خداوند مجیب!
کدام دوست،هرگاه که بخواهیم حاضر است؟کدام محبوب ،هرگاه که بخواهیم پاسخگوست؟
اگر تو هیچ نگفته بودی جز همین کلام که: "اجیب دعوه الداع اذا دعان:هرگاه مرا بخوانند پاسخ می گویم"،
برای آتش زدن به جان عاشقانت کفایت می کرد. تو عین اجابتی!به ما خواندن بیاموز!
ببینینید تورو خدا وقتی دنبال این عکس های کوچولو و قشنگ بین این جمله خوشگل ها میگردم قحط میشه اما و قتی فقط مطالبو میخوام کلی هست و سایت صفحه میشه بالا نمیاد
ای خداوند مجیب!
کدام دوست،هرگاه که بخواهیم حاضر است؟کدام محبوب ،هرگاه که بخواهیم پاسخگوست؟
اگر تو هیچ نگفته بودی جز همین کلام که: "اجیب دعوه الداع اذا دعان:هرگاه مرا بخوانند پاسخ می گویم"،
برای آتش زدن به جان عاشقانت کفایت می کرد. تو عین اجابتی!به ما خواندن بیاموز!
سلام
بسیار زیبابود و دلنشین :Gol:
--------------------------------
خدایا , خطا از من است , میدانم
[FONT=Arial Narrow]با سلام و احترام
نمیدونم چرا با فضای جدید سایت نمیتونم ارتباط برقرار کنم...
انگار صمیمیت قبل نیست...انگار هیچ کسی کاری با دیگری نداره ...
یه گله هم دارم از کل سایت ...
یعنی یه نفر واسه نمونه یه نفر نبود این مدت که حقیر نبودم سر بزنه به هیئت..
واسه چی میریم محرم برای مظلومیت ارباب روز عاشورا گریه میکنیم...
مولا هنوزم پیش مدعیانش هم مظلوم هست ...
ارباب بی کفن و با هر بی اعتناییمون هر روز یه تیر به قلب مبارکشون میزنیم...
برای همه اهل هیئت پیام خصوصی ارسال کردم..دریغ از یک پاسخ فقط بی انصافی نکنم دوتا از عزیزان اومدن توی یکی از تاپیک ها پستی گذاشتن...
جدی واقعا آدم رغبت نمیکنه پستی بزنه...
آخه تعداد کاربران سایت رو میبینه میگه پر محبوب مولا...:Sham:
اینطوری که من احساس کردم با ورود تعدادی از کاربران جدید تو این مدت که حال و هواشون یه خورده با قدیمیا متفاوته این احساس به وجود اومده!
شایدمن اشتباه میکنم؟!
کاربرای قبلی هم احتمالا درگیر کاروزندگی و درس ومشقشونن نمیتونن زیاد فعالیت کنن!
شایدم مثل ما رغبت فعالیت ندارن!
حالا باعث این بی رغبتی چی میتونه باشه، باید کارشناسان و مدیران به یه نتیجه ای برسن فک کنم!:Gig:
خیلی جالبه تعدادی از مدیران هم دیگه نه پستی میزارن نه زود به زود سر میزنن! هر ازچند گاهی یه پست میزارن اونم برای خالی نبودن عریضه!!!:Cheshmak:
در این شب های ظلمانی
ستارگان دوردست
هوس خورشید بودن
و در صبحی کاذب طلوع نمودن
به سرشان زده است
ماه را دارند به انزوا می برند
ای روشن ترین خورشید، برآی!
در روایات امده است که: یک روز رسول خدا به پیرزنی فرمود: «چرا اینقدر برای رفتن به بهشت تلاش میکنی؟ م
گر نمیدانی که پیرزنها به بهشت نمیروند؟»
پیر زن ناراحت شد و گفت: «یا رسول الله ، یعنی من هرگز به بهشت نمیروم؟ »
رسول خدا در حالی که میخندید، فرمود: «همه پیرها قبل از ورود به بهشت، جوان میشوند.
سلام دوستان. یه خواهشی دارم که هرکی این مطلبو می خونه برای حل مشکلات دوست مدنظرم دعا کنه. اون صمیمی ترین و بهترین دوستمه،
ممکنه زندگیش از هم بپاشه. جایی بهتر از اینجا به ذهنم نرسید که اینو مطرح کنم. ممنون میشم. خدا حاجات شما دعاکننده ی عزیز رو هم براورده به خیر کنه.
آن کو مرا به سنگ دلی کرد رهنمون،
ای کاشکی...
ای کاشکی...
ای کاشکی...
ای کاشکی که هیچ!
اصلاً کسی هنوز مرا به سنگدلی نرسانده است!
حتی او که نامردی تمام را در حقم با افتخار تمام، مرام قابل ستایش خود خواند!
حتی او نتوانست گوهر وجود مرا با سنگدلی آمیخته سازد!
روزی پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) در اتاق ام السلمه نشسته بود که ناگاه کسی اجازه ورود خواست. حضرت پیشاپیش فرمودند: ابلیس(شیطان) است به او اجازه دهید. شیطان داخل شد و سلام کرد و عرض کرد: ای رسول خدا من به خودی خود به خدمت شما نیامدم بلکه دو فرشته ازجانب پروردگار مرا گرفتند تا به نزد شما آیم وهر چه را که از من می پرسید آن را به راستی جواب دهم وگرنه مرا به آتش عذاب خواهند کرد.حضرت فرمودند: اول می پرسم چرا به حضرت آدم سجده نکردی؟ شیطان گفت: بخاطر حسد بود. حضرت فرمودند: در دنیا چه کسی را دشمن خود می دانی؟ شیطان گفت: شما را. حضرت فرمودند: به چه دلیلی؟ شیطان گفت: به جهت اینکه در دنیا امت ها را به اسلام دعوت کرده و به هدایت می رسانی و در قیامت آنها را شفاعت می کنی. حضرت فرمودند:دیگر چه کسی را دشمن داری؟ شیطان گفت: کسی که از خدا فرمانبرداری کند و بسیار توبه کند و در نماز سستی و کاهلی ننماید و از بیم حق تعالی هراسان باشدو به پدر و مادر خود احسان و نیکی کند و دیگر به عالمی که علم او با عمل همراه است و کسی که پیوسته به عمل خیر مشغول باشد. حضرت رسول(ص) فرمودند:در حق وصی و نائب من حضرت علی بن ابیطالب چه می گویی؟ شیطان گفت: حاشا که هرگز بر او دست یافته باشم و به این راضی هستم که مرا به حال خود وا گذارد چرا که من تاب دیدن رخسار مبارک آن حضرت را ندارم. حضرت فرمودند: دوستانت کیانند؟ شیطان گفت: کاهل نمازان و سخن چینان و غیبت کنندگانک پیامبر(ع) فرمودند: رفیقانت چه کسانی هستند؟ شیطان گفت: خورندگان شراب. حضرت فرمودند: هم صحبتان تو کیانند؟ عرض کرد: دروغگویان. حضرت فرمودند: دامادان تو کیانند؟ عرض کرد: زنا کاران. حضرت فرمودند: وکیلان تو کیستند؟ عرض کرد کم فروشان. حضرت فرمودند: خزانه دارانت کیانند؟ گفت: آنان که زکات مال خود را نمی دهند. حضرت فرمودند: شادی و نشاط تو از چیست؟ گفت: از آنانکه قسم دروغ می خورند. حضرت فرمودند: دردت را چه کسی درمان می کند؟ گفت: کسانی که به دروغ گواهی می دهند. حضرت فرمودند: روی تو را چه کسی سیاه می کند؟ عرض کرد: توبه کنندگان. حضرت فرمودند: چشمت از چه چیزی کور می شود؟ گفت: از صدقه پنهانی دادن. حضرت فرمودند: گوشت از چه چیزی کر می شود؟ گفت: از کسانی که ذکر خدا می گویند. حضرت رسول(ص) فرمودند: خانه تو کجاست؟ گفت در حمام ها. حضرت پرسیدند: مسجد تو کجاست؟ گفت: بازارها. حضرت فرمودند: با چه کسی غذا می خوری؟ گفت: با کسی که بدون ذکر نام خدا دست به سوی غذا دراز کند. حضرت پرسیدند: در نزد تو چه کسی عزیزتر است؟ گفت: آن کسی که اهل بیت تو را خوار کندو معصیت بسیار کند. حضرت فرمودند: مؤذنانت کدامند؟ گفت مطربان و دف زنان. حضرت فرمودند: شکار تو از چه چیزی است؟ گفت: از آن جماعت که به روی زنان مردم نگاه کنند. حضرت فرمودند: عنایت و شفقت چه کسی بیشتر است؟ جواب داد: ساحران و جادوگران. حضرت فرمودند: دام تو از چیست؟ گفت از موی زنان که هر تار مویشان حلقه دامی است برای هر مردی. حضرت فرمودند: مردم را از چه نگاه می داری؟ شیطان گفت: مرا به تعداد هر یک از مردم فرزندی است که برآنان مسلط کرده ام تا وسوسه کنند مگر آنکس که همیشه در خدمت صالحان و عالمان باشد و پیوسته در عبادت خداوند باشد چنین است که بر او دست نمی یابم اما آنکس که در نماز خود با حالت خضوع و خشوع (تواضع و فروتنی و ترس از خدا) باشد او را به فکر های دنیایی می اندازم تا از نماز خود بهره نبرد و دچار سهو و اشتباه گردد. جضرت رسول اکرم فرمودند: از چه کسی راضی هستی؟ گفت: از دست زنان همچنان که من از اینان راضیم خدا از ایشان راضی مباد. حضرت فرمودند: آیا از زنان کسی ریافت می شود که تو بر او چیره نشوی؟ عرض کرد: چهار زن هستند که مرا بر آنان چیرگی نیست اول : مریم مادر حضرت عیسی(علیه السلام).دوم : آسیه زن فرعون. سوم : حرم تو خدیجه کبری. چهارم : دخترت فاطمه زهرا(سلام الله علیها). حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند: از گناهان کدام بدتر است؟ شیطان گفت: کبر و حسد بخل و کینه که این چهار چیز آفتند. ای رسول خدا از کبر بود که من بر آدم سجده نکردم و طوق لعنت بر گردنم افتاد و عبادات شش هزار ساله ام را ضایع و تباه کرد و حرص بود که آدم را به خوردن گندم وا داشت و از روی حسد بودکه قابیل برادر خود هابیل را کشت و از بخل بودکه قارون نابود گشت. حضرت فرمودند: خوراک این همه از لشکریانت از کجا فراهم می شود؟ شیطان گفت: از کم سنجیدن. وقتی کسی یک درهم کمتر بسنجد لشکرم صد درهم از مال او را بر می دارند. حضرت فرمودند: وای به حال اینان که هرگز هیچ چیز ندارند. شیطان عرض کرد: ای رسول خدا اگر اینان نبودند لشکرم از گرسنگی می مردندو اگر توبه در بین امت تو وجود نداشت برای من هیچ درد و غمی نبود زیرا که در هنگام مرگ هم می توانستم گریبانشان را بگیرم و ایمانشان را از دست بدهند اما اکنون با هزار رنج و مشقت آنان را به گناه وا می دارم و تا خبر دار می شوم که توبه کرده اندرنج هایم تباه و ضایع می گردد. حضرت فرمودند: آیا فرزندی داری؟شیطان گفت: آری سخن چینان نور چشم منند و ربا خواران راحت تن منند و ستمگران قوت اعضا و جوارح منند ای رسول خدا من دشمنم با کسی که با صالحان و عالمان تو بسیار همنشینی کند زیرا که من هر چه کوشش می کنم تا یکی را از شر تو دور کنم باز اینان او را نصیحت می کنند و به راه حق هدایت می نمایند. حضرت فرمودند: دیگر با کدام یک از پیامبران سخن گفتی؟ شیطان گفت: با حضرت ابراهیم در هنگامی که خواست فرزندش را ذبح کند. او مرا شناخت و از خود دور کرد. دیگر با اسماعیل او نیز مرا با سنگ زدو از خود دور نمود. دیگر اینکه برادران یوسف را وسوسه کردم تا سر انجام برادر خودشان را در چاه انداختند. موسی را نیز مورد وسوسه قرار دادم تا سر انجام آن مرد قبطی را کشت. یحیی را در حالت گرسنگی دیدم و نزد او غذا آوردم و او را وسوسه کردم تا سیر خورد و معده اش سنگین گشت و تا روز هنگام خوابید اما در صبح مرا شناخت و گفت: پس از این هرگز سیر نخواهم خورد. حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند: آیا هرگز بر من دست می یابی؟ شیطان عرض کرد: حاشا که هرگز بر تو دست یافته باشم. حضرت فرمودند:با من عهد کن که امت مرا فریب ندهی؟ شیطان عرض کرد: تو نیز با من عهد کن که مرا در روز قیامت شفاعت نمایی. حضرت رسول اکرم(ص) در فکر فرو رفتند. در این حال جبرئیل بر حضرت نازل شد و فرمود: ای رسول خدا آگاه باش و با او عهد نکن که خداوند سوگند یاد نموده که او را در آتش بسوزاند .
[FONT=arial]حضرت فرمودند: امتم را نصیحت کن.شیطان به امید شفاعت روی به اصحاب کرد و گفت: اگر راه رستگاری را می خواهید پس به نصیحت من گوش دهید و آن را فراموش نکنید:
اولاینکه چون وقت نماز فرا رسد کار های خود را کنار گذاشته و مشغول عبادت شوید وگرنه با وسوسه شما را به کاری شما را مشغول خواهم داشت که از نماز محروم شوید. دوماینکه به زنان نا محرم نگاه نکنید و به سخنان آنان گوش ندهید زیرا شما را در گناه خواهم انداخت. سومآنکه وقتی تصمیم به انجام امر نیکی گرفتید زود آن را انجام دهید وگرنه من مانع خواهم شد. چهارم آنکه سوگند دروغ نخوریدکه موجب فقر می شود. پنجماینکه صحبت صالحان و عالمان را از دست ندهید زیرا از بهترین طاعات است. ششماینکه مهمان را گرامی بداریدکه هدیه خداست و با او بی حرمتی نکنید. هفتم اینکه اولاد رسول خدا را گرامی بدارید و حرمتشان را نشکنید که حجت خدا هستند.
[FONT=arial]روزی پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) در اتاق ام السلمه نشسته بود که ناگاه کسی اجازه ورود خواست. حضرت پیشاپیش فرمودند: ابلیس(شیطان) است به او اجازه دهید. شیطان داخل شد و سلام کرد و ...
یا الله*
سلاممم...
عاااالی بود عاااالی...
یه صلوات کم بود برای این پست، اینه که اومدم بگم : خیلییی ممنونم ازتون..
اجرتون با خودِ پیامبر ص
حجت الاسلام حیدری کاشانی در یکی از برنامه های سمت خدا به ذکر روایتی پرداختند که در جوامع الحکایات نقل شده است و آن از این قرار است که یک روز عزرائیل در محضر پیامبر اسلام بود . . .
[FONT=times new roman] در روایت است که وقتی انسان می میرد، درخواست می کند که به دنیا بازگردد و کار نیک کند، اما خداوند می فرمایند، عمری به تو مهلت دادیم و به سوی ما نیامدی.[FONT=times new roman]
[FONT=times new roman]روزی که شداد خواست شهر ارم را افتتاح کند و با سپاه عظیم خود به این شهر آمد، هنوز از اسب بر زمین نیامده بود که خطاب آمد جان او را بگیرم. در این هنگام دل من برای او سوخت . پیش خود گفتم در حسرت دیدن این شهر چه ظلم ها و جنایاتی که شداد مرتکب نشد. اما نتوانست حتی یک بار این شهر را از نزدیک ببیند. [FONT=times new roman]
[FONT=times new roman]یکی از مهم ترین نعمت هایی که خداوند به ما ارزانی داشته است زمان و عمر است. نعمتی که از طریق آن می توان از عمر استفاده ی مفید نمود و در صدد جبران خسارتهای اخروی که خودمان مسببش بوده ایم بر آئیم. اما همه به یک اندازه از این موقعیت استفاده نمی کنند. در روایت است که وقتی انسان می میرد درخواست می کند که به دنیا برگردد و اعمال شایسته انجام دهد. اما خداوند می فرماید عمری به تو مهلت دادیم و به سوی ما نیامدی. [FONT=times new roman]
[FONT=times new roman]حجت الاسلام حیدری کاشانی در یکی از برنامه های سمت خدا به ذکر روایتی پرداختند که در جوامع الحکایات نقل شده است و آن از این قرار است که یک روز عزرائیل در محضر پیامبر اسلام بود . پیامبر از او پرسید: هزاران سال است که جان مردم را می گیری، آیا تا به حال شده در حالی که جان فردی را می گیری دل تو برای او بسوزد؟ [FONT=times new roman]
[FONT=times new roman]عزرائیل گفت: تا کنون دل من به حال دو نفر سوخته است . یک بار در دریای پرتلاطمی یک کشتی غرق شد. یک مادر بارداری بر روی تخته پاره ی آن کشتی قرار گرفت. در همان حال فرزند او بدنیا آمد . این مادر فرزند را بر روی سینه ی خود چسبانده بود و کودک هنوز سینه ی او را نگرفته بود که از جانب خداوند خطاب آمد که جان مادر را بگیرم. در این هنگام دل من به حال این مادر و فرزندی که تنها در دل دریا بر روی تخته پاره باقی می ماند، سوخت. [FONT=times new roman]
[FONT=times new roman]جای دوم زمانی بود که شداد ابن عاد تمام عمر خود را گذاشت و از هر راهی که می شد مال و ثروت جذب کرد. سپاه عظیمی درست کرد که آنها را به جستجوی زمرد و زبرجد و جواهرات می فرستاد . و دستور داده بود که ستون های شهر خود را با جواهرات بالا ببرند .(اللتی لم یخلق مثلها فی البلاد) روزی که خواست این شهر را افتتاح کند و با سپاه عظیم خود به این شهر آمد . هنوز از اسب بر زمین نیامده بود که خطاب آمد جان او را بگیرم. در این هنگام دل من برای او سوخت . پیش خود گفتم در حسرت دیدن این شهر چه ظلم ها و جنایاتی که شداد مرتکب نشد. اما نتوانست حتی یک بار این شهر را از نزدیک ببیند. [FONT=times new roman]
[FONT=times new roman]حضرت عزرائیل به این قسمت از داستان که رسید، حضرت جبرائیل نازل شد.
حضرت جبرائیل از جانب خداوند گفت: آیا می دانی آن کودک که بی مادر رها شد همان شداد ابن عاد بود. ما جان او را اینگونه گرفتیم تا تمام جهانیان بدانند ما به کافران و پیروان شیطان مهلت می دهیم اما آنها را به حال خود رها نمی کنیم. در قرآن می فرماید: اینها کسانی بودند که در سرزمین ها طغیان کردند و فساد را به نهایت درجه رساندند . تازیانه ی عذاب خداوند بر این افراد فرود آمد . در روایتی آمده که بعد از گرفتن جان شداد، دستور آمد که جان سپاهیان او را هم بگیرید . سپس این شهر در اختیار مردم قرار داده شد . اما مردم نیز کفران نعمت کردند . تا اینکه قوم عاد با یک تندباد سوزناک و هلاکت بار از بین رفت و شهر آنها زیرو رو شد . پروردگار شما در کمینگاه کسانی است که پیرو شیطان بوده و از راه خداوند رحمان خارج می شوند.
[FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]باز تکه های ابر سیاه در دل آسمان،
میخواهند حکایت تلخی را بسرایند،
نوری بر دستان مدینه تشییع میشود. [FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]اینک امام علم و دیانت و سراینده سرود زیبای خدا پرستی،
به سوی معبود میشتابد. [FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]اکنون فرزند دیگری از خاندان آل عبا و عالم دین خدا
زهر تلخ دسیسه های پلیدان را مینوشد، [FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif] [FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]او امام همه خوبیها و خانه همه دانشها،
امام جعفر صادق علیه السلام است.[FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif] [FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]
اندیشه تشیع در پله ششم، تاریخ را به ماتم میخواند،
ماتمِ چشمه جوشان کلام شیعه ماتم خزانهدار علم علی،
فاتح قله های بلند دانش خداوندی، وارث بزرگ پدر، [FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]هنوز آخرین حرفهای امام، در گوشهای زمان پژواک میکند:
«اِنَّ شَفاعَتَنا لا یَنالُ مُسْتَخِفّا بالصَّلوةِ»؛
همانا شفاعت ما به کسی که نماز را کوچک بشمارد، نخواهد رسید. [FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif] [FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]بقیع همیشه گریان، امروز خورشید را در خود جای میدهد.
درود بر تو ای ششمین پیام خدا بر زمین![FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif] [FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]
امروز اشکهای تمام عاشقان خاندان علی
از ابرهای غمگین آسمان بقیع میبارد [FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]و هر باربه یاد آن لحظه که زهر خصم را نوشیدی،
جگرهامان به خون مینشیند و با چشمانی نمناک فریاد میزنیم:[FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif] [FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]
اِنّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکَ اِلَی اللّه
یا وَجیها عِنْدَ اللّه، اشفع لنا عند اللّه [FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif] [FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]حبیب مقیمی
وقتی لات و لوتها و کفتربازها کار امام صادق(علیه السلام) را راه می اندازند!
در صفحه 326 کتاب رجال کشّی که از مهمترین منابع رجالی ما است،آمده که : أنّ عدّتاً مِن اهل الکوفة کَتَبوا إلی الصّادق علیه السلام فقالوا انّ المُفضّل یجالس الشّتار و اصحابَ الحَمام.عدهای نامه نوشتند به امام صادق(ع) و گفتند که مفضل بن عمر (یکی از اصحاب امام) با لات و لوتها و کفتربازها میچرخد...
شما نامهای به مفضل بنویس تا خودش را جمع و جور کند. بالأخره برای تیپ علما و اصحاب شما این جریان خوب نیست. حضرت نامه نوشتند و سرش را هم مهر و موم کردند و گفتند این را به دست مفضل برسانید.امام نامه را به دست یک سری از بزرگان اصحاب دادند تا به مفضل برسانند.آنها میروند کوفه نامه را میدهند به مفضل.او نیز نامه امام را باز میکند و جلوی بقیه شروع میکند به خواندن.امام فرموده بودند:بسم الله الرّحمن الرّحیم، این لیست خرید من است بخر و بیاور.اینها تعجب میکنند که این چه نامهایست. صورت مسئله چه بود و این نامه چیست.دارَ الکتاب إلی الکُل.نامه را میچرخانند همه میبینند که لیست خرید است.و لم یذکُر قلیلاً و لاکثیراً بِما قالوا فیه.امام چیزی از بحثی که مفضل با کفتربازها میچرخد، نیاورده است.مفضل به اینها میگوید به هر حال امام لیست خرید داده چه کار میکنید؟(کمک میکنید تا تهیه کنیم؟)هذا مالُ العَظیم حتی ننظر و نجمع و نَحمِل الیک و لم نُدرک الا نراک بعد نَنظُر فی ذلک.میگویند که خوب این پول زیادی میخواهد.خلاصه اینکه ما اول باید برویم یک سری کمیسیونهای اقتصادی تشکیل دهیم و مطلب را بررسی کنیم.جلساتی با هم میگذاریم و نتیجه جلسات را به تو میگوییم.بعداً بررسی میکنیم که این صورت خرید امام را چه طور بخریم...و أرادوا الانصراف این را میگویند و میروند.فَحَبسهم لغذائِه همین که میخواهند بروند مفضل میگوید: نه! ناهار را باشید و بعد بروید.و وجّه المفضل الی اصحابه الذین سَعَوا بهم.بعد مفضل میرود همان قومی که به آنها سعایت شد، همان کفتربازها را میآورد!!!فجائوا فقرأ علیهم کتابَ ابیعبدالله علیه السلام.برای آنها نامه امام را میخواند و میگوید امام نامه نوشته است. این نامه امامتان است،چه کار میکنید؟قبلَ أن یَفرُقَ هولاءِ من الغذاتمیروند و هنوز غذای آن مهمانها تمام نشده برمیگردند و پولها را جلوی مفضل و اینها میریزند.فقال لهم المفضل تأمرونی ان اطرُدَ هولاء مِن عندی؟مفضل میگوید : شما میگویید من اینها را از دور خودم برانم!!!؟تَظُنون ان الله تعالی یحتاج الی صلاتِکم و صومِکم.گمانتان بر این است که خدا محتاج نماز و روزه شماست؟ کار امام را راه بیندازید!!!
عرض سلام و تشکر این تاپیک محفل جدیدی برای دوستان خوب اسک دینی است
اول از همه از جناب HAMED-DJ به خاطر ایجاد تاپیک پاتوق تشکر میکنیم و از آن جایی که تعداد صفحات تاپیک قبلی سنگین شده بود و قوانین و هدف مشخص و تعیین شده ای نداشت برآن شدیم تا نقل مکانی به تاپیک جدید داشته باشیم و به هر حال تغییر و تحول در هرجایی لازمه بقاست !
هدف از ایجاد این تاپیک معرفی اعضای جدید و گفتگوی های عمومی کاربران اسک دین است انشالله در این تاپیک جدید با همکاری و همراهی شما کاربران عزیز در رعایت و اجرای قوانین کوشا باشیم
لطفا همه کاربران عزیز قبل از ایجاد پست در این تاپیک این پست را با دقت بخوانند
سلام
گذشت 379 صفحه از این تاپیک و ارسال 3790 پست در این تاپیک نشون میده که این تاپیک از پر رفت و آمد ترین بخش های این سایت هست
اما واقعاً ناراحتم
ینی هیچ کدوم از این 292 نفری که تا این لحظه ولو یک بار به این کلبه پر از معرفت سر زدن نباید یادشون باشه که امروز یک سال از شروع رسمی این تاپیک گذشته ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ینی هیچ کس نبود که تولد یک سالگی این تاپیک رو تبریک بگه ؟
حالا همه اینها به کنار
ینی هیچ کس نبود تولد دو سالگی من تو این سایت رو تبریک بگه ؟
واقعاً که ، این همه دوست پس کی میخوان به درد بخورن :Nishkhand:
فقط چون امروز روز شهادت بود نادیده میگیرم اما اگر سال بعد هم فراموش کنید وای به حالتون
شیر فهم شد ؟
آفرین
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت همه دوستان بزرگوار چون تا روز شنبه نیستم گفتم جلو جلو ولادت با سعادت حضرت معصومه (س) و روز دختر را خدمت همه دختران قدیم و جدید تبریک بگم روزتون مبارک :Nishkhand:
[FONT=arial]روزی پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) در اتاق ام السلمه نشسته بود که ناگاه کسی اجازه ورود خواست. حضرت پیشاپیش فرمودند: ابلیس(شیطان) است به او اجازه دهید. شیطان داخل شد و سلام کرد و عرض کرد: ای رسول خدا من به خودی خود به خدمت شما نیامدم بلکه دو فرشته ازجانب پروردگار مرا گرفتند تا به نزد شما آیم وهر چه را که از من می پرسید آن را به راستی جواب دهم وگرنه مرا به آتش عذاب خواهند کرد.
سلام
گذشت 379 صفحه از این تاپیک و ارسال 3790 پست در این تاپیک نشون میده که این تاپیک از پر رفت و آمد ترین بخش های این سایت هست
ینی هیچ کس نبود تولد دو سالگی من تو این سایت رو تبریک بگه ؟
واقعاً که ، این همه دوست پس کی میخوان به درد بخورن :Nishkhand:
آفرین
به به کبوتر جان
سلام
تولد دوسالگیت مبارک
از من که توقع نداشته باش چون خودم هم نمی دونم چند سالمه ینی تا حالا توجه نکردم :Gol:
لا حول و لا قوة الا بالله
حدود ساعت 9:30 -10 بود يه پيامك از طرف يكي از دوستانم اومد « معشوقه به سامان شد ، تا باد چنين بادا صحرايي هم پر كشيد » امروز هم اولين سالگرد ورودم به اسك دين هست و هم اولين سالگرد فوت يكي از بهترين دوستانم براي شادي روح اموات خودتون و دوست مثل برادرم حسين صحرايي صلوات بفرستيد
[SPOILER] [/SPOILER]
[/SPOILER] سلام داداشی
خوبی ؟
چقد زود دو سال از پریدنت گذشت رفیق
خییییییییییییییییییییییییییییلی دلم برات تنگ شده
خدا به داد پدر و مادرت برسه
داداشی خوب شد رفتی و ندیدی که رفیقت چه جوری تو لجن گیر افتاده و هر روز بیشتر از قبل تو این باتلاق فرو میره
بعضی وقتها میگم خیلی نامردی که تنهایی پریدی اما بعدش که فکر میکنم میبینم تو که راه خودت رو رفتی ، من بودم که نتونستم پا به پای تو بیام
من دیگه خجالت میکشم ، به حرمت رفاقتمون ی کم هوای منو پیش ارباب داشته باش
دوست دارم حسین جونم
بسم الله
خداحافظ دوستان ..... خداحافظ اسک دین.. تو این مدت خیلی چیزها از شما یاد گرفتم...,محبت,لطف,امید,یکدلی,صمیمیت و.... اما دیگه کافیه باید برم.... اگه خوبی بدی دیدید ببخشید دیگه... خداحافظ همگی تا.. .برم سر یخچال یه چیز بخورم برگردم!!
خدا نه مرکب است و نه جسم است
نه مرئیست و نه حال است ،
نه محل است،
نه شریک دارد نه معانی و صفات زائد بر ذات دارد
و نه به هیچ چیز و هیچ کس نیاز دارد و خلاصه
مقامش عالی تر از این است
که اصلاًوجود داشته باشد.
[FONT=_L4i_Kamran][FONT=century gothic]دیروز کوچه های شـــــــــــــام و امروز کوچه های دمشــــــق، چه بزن بزنی ست بر سر عشـــــــــق... :Ghamgin::dokhtar::geryeh::geryeh::geryeh: [FONT=franklin gothic medium]اللهم عجل الولیک الفرج
متاسفانه من نتوانستم منبعی برای گفتگوی پیامبر (ص) با شیطان پیدا کنم اما این مطلب گزیده ای از سخنرانی حجت الاسلام انصاریان در شب دوم احیا سال 92 میباشد که در خبرگزاری فارس درج شده بود.
ای خداوند مجیب!
کدام دوست،هرگاه که بخواهیم حاضر است؟کدام محبوب ،هرگاه که بخواهیم پاسخگوست؟
اگر تو هیچ نگفته بودی جز همین کلام که:
"اجیب دعوه الداع اذا دعان:هرگاه مرا بخوانند پاسخ می گویم"،
برای آتش زدن به جان عاشقانت کفایت می کرد.
تو عین اجابتی!به ما خواندن بیاموز!
ببینینید تورو خدا وقتی دنبال این عکس های کوچولو و قشنگ بین این جمله خوشگل ها میگردم قحط میشه اما و قتی فقط مطالبو میخوام کلی هست و سایت صفحه میشه بالا نمیاد
سلام
بسیار زیبابود و دلنشین :Gol:
--------------------------------
خدایا , خطا از من است , میدانم
از من که سالهاست گفته ام
" ایاک نعبد "
اما به دیگران دلسپرده ام
از من که سالهاست گفته ام
" ایاک نستعین "
اما به دیگران تکیه کرده ام ...
اما تو رهایم نکن ... !!
التماس دعا
یاد این جمله افتادم :
خدایا یعنی "ایاک نعبد و ایاک نستعین" رو هم تو باید به ما میگفتی؟!
من معذرت میخوام!
با سلام و احترام
نمیدونم چرا با فضای جدید سایت نمیتونم ارتباط برقرار کنم...
انگار صمیمیت قبل نیست...انگار هیچ کسی کاری با دیگری نداره ...
احساس غربت میکنم...:Ghamgin::Sham:
سلام
دقیقا مثل من!
کاش مثل قبل بود:crying:
یه گله هم دارم از کل سایت ...
یعنی یه نفر واسه نمونه یه نفر نبود این مدت که حقیر نبودم سر بزنه به هیئت..
واسه چی میریم محرم برای مظلومیت ارباب روز عاشورا گریه میکنیم...
مولا هنوزم پیش مدعیانش هم مظلوم هست ...
ارباب بی کفن و با هر بی اعتناییمون هر روز یه تیر به قلب مبارکشون میزنیم...
برای همه اهل هیئت پیام خصوصی ارسال کردم..دریغ از یک پاسخ فقط بی انصافی نکنم دوتا از عزیزان اومدن توی یکی از تاپیک ها پستی گذاشتن...
جدی واقعا آدم رغبت نمیکنه پستی بزنه...
آخه تعداد کاربران سایت رو میبینه میگه پر محبوب مولا...:Sham:
خیلی عوض شده حتی احساس بچه ها؟!
اینطوری که من احساس کردم با ورود تعدادی از کاربران جدید تو این مدت که حال و هواشون یه خورده با قدیمیا متفاوته این احساس به وجود اومده!
شایدمن اشتباه میکنم؟!
کاربرای قبلی هم احتمالا درگیر کاروزندگی و درس ومشقشونن نمیتونن زیاد فعالیت کنن!
شایدم مثل ما رغبت فعالیت ندارن!
حالا باعث این بی رغبتی چی میتونه باشه، باید کارشناسان و مدیران به یه نتیجه ای برسن فک کنم!:Gig:
خیلی جالبه تعدادی از مدیران هم دیگه نه پستی میزارن نه زود به زود سر میزنن! هر ازچند گاهی یه پست میزارن اونم برای خالی نبودن عریضه!!!:Cheshmak:
طفلکی روزنامه هاش ریخت
باز یه بد شانسی دیگه
پسرک بازم زمین خورد
پسرک پاشد و خندید
خبر روزنامه هاشو
واسه اولین دفعه دید
تیترای روزنامه هاشو
که همه خیس شده بودن
داشت بلند بلند می خوند که
یه گوشه نشست و خندید
اما از خنده ی تلخش
یه کوچولو تا خدا رفت
طفلکی روزنامه هاش ریخت
پسرک چه بی صدا رفت[FONT=arial]!
در این شب های ظلمانی
ستارگان دوردست
هوس خورشید بودن
و در صبحی کاذب طلوع نمودن
به سرشان زده است
ماه را دارند به انزوا می برند
ای روشن ترین خورشید، برآی!
اللهم عجل لولیک الفرج
در روایات امده است که: یک روز رسول خدا به پیرزنی فرمود: «چرا اینقدر برای رفتن به بهشت تلاش میکنی؟ م
گر نمیدانی که پیرزنها به بهشت نمیروند؟»
پیر زن ناراحت شد و گفت: «یا رسول الله ، یعنی من هرگز به بهشت نمیروم؟ »
رسول خدا در حالی که میخندید، فرمود: «همه پیرها قبل از ورود به بهشت، جوان میشوند.
شما هم به بهشت میروی،
اما آن وقت پیر نیستی!»
[FONT=arial black]میخواهد که بماند !
[FONT=arial black]که دوباره بخواهد ،
[FONT=arial black]که دوباره خواسته شود !
[FONT=arial black]و گرنه رفتن را که بلد است
باید دانست جاده های زندگی را خدا هموار می کند
کار ما برداشتن سنگ ریزه هاست.
پس اینقدر آه و ناله چرا ؟؟؟
[FONT=B Kamran]*[FONT=A Shams]چرا نباید به یک رستوران 5 ستاره رفت *
***[FONT=times][FONT=B Yekan][FONT=B Yekan]گارسون : چه میل دارید؟ آب میوه؟ سودا؟ شکلات؟ مایلو (شیر شکلات)؟ یا قهوه؟***
**[FONT=times][FONT=B Yekan]مشتری : لطفا یک چای ! **
***[FONT=times][FONT=B Yekan][FONT=times][FONT=B Yekan]گارسون : چای سیلان؟ چای گیاهی؟ چای بوش؟ چای بوش و عسل؟ چای سرد یا چای سبز؟ ***[FONT=times][FONT=B Yekan]
**[FONT=times][FONT=B Yekan]مشتری: سیلان لطفا **
***[FONT=times][FONT=B Yekan][FONT=times][FONT=B Yekan]گارسون: چه جور میل دارید؟ با شیر یا بدون شیر؟***[FONT=times][FONT=B Yekan]
**[FONT=times][FONT=B Yekan]مشتری: با شیر لطفا **
***[FONT=times][FONT=B Yekan]گارسون: شیر؟ پودر شیر یا شیر غلیظ شده؟ ***
**[FONT=times][FONT=B Yekan]مشتری: شیر غلیظ شده لطفا**
***[FONT=times][FONT=B Yekan]گارسون: شیر بز، شیر شتر یا شیر گاو؟ ***
**[FONT=times][FONT=B Yekan]مشتری: لطفا شیر گاو.**
**[FONT=times][FONT=B Yekan]گارسون: شیر گاوهای مناطق قطبی یا شیر گاوهای آفریقایی؟**
**[FONT=times][FONT=B Yekan]مشتری: فکر کنم چای بدون شیر بخورم بهتره**
***[FONT=times][FONT=B Yekan][FONT=times][FONT=B Yekan]گارسون: با شیرین کننده میل دارید یا با شکر یا با عسل؟***[FONT=times][FONT=B Yekan]
**[FONT=times][FONT=B Yekan]مشتری: با شکر**
***[FONT=times][FONT=B Yekan][FONT=times][FONT=B Yekan]گارسون: شکر چغندر قند یا شکر نیشکر؟***[FONT=times][FONT=B Yekan]
**[FONT=times][FONT=B Yekan]مشتری: با شکر نیشکر لطفا**
***[FONT=times][FONT=B Yekan][FONT=times][FONT=B Yekan]گارسون: شکر سفید، قهوه ای یا زرد؟***[FONT=times][FONT=B Yekan]
**[FONT=times][FONT=B Yekan]مشتری: لطفا چای را فراموش کنید فقط یک لیوان آب به من بدهید**
***[FONT=times][FONT=B Yekan][FONT=times][FONT=B Yekan]گارسون: آب معدنی یا آب بدون گاز؟***[FONT=times][FONT=B Yekan]
**[FONT=times][FONT=B Yekan]مشتری: آب معدنی**
***[FONT=times][FONT=B Yekan]گارسون: طعم دار یا بدون طعم؟ ***[FONT=times][FONT=B Yekan]
**[FONT=times][FONT=B Yekan]ترجیح میدم از تشنگی بمیرم **
سلام دوستان. یه خواهشی دارم که هرکی این مطلبو می خونه برای حل مشکلات دوست مدنظرم دعا کنه. اون صمیمی ترین و بهترین دوستمه،
ممکنه زندگیش از هم بپاشه. جایی بهتر از اینجا به ذهنم نرسید که اینو مطرح کنم. ممنون میشم. خدا حاجات شما دعاکننده ی عزیز رو هم براورده به خیر کنه.
آن کو مرا به سنگ دلی کرد رهنمون،
ای کاشکی...
ای کاشکی...
ای کاشکی...
ای کاشکی که هیچ!
اصلاً کسی هنوز مرا به سنگدلی نرسانده است!
حتی او که نامردی تمام را در حقم با افتخار تمام، مرام قابل ستایش خود خواند!
حتی او نتوانست گوهر وجود مرا با سنگدلی آمیخته سازد!
ای کاشکی که او هم به خود آید!
فقط همین!
:Gol:
شب شهادت امام صادق(ع) تسلیت باد
کاش من هم به لطف مذهب نور
تا مقام حضور می رفتم
کاش مانند یار صادقتان
بی امان در تنور می رفتم
علم عالم در اختیار شماست
جبر در این مسیر حیران است
چشم هایت طبیب و بیمارش
یک جهان جابربن حیان است
روزی پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) در اتاق ام السلمه نشسته بود که ناگاه کسی اجازه ورود خواست. حضرت پیشاپیش فرمودند: ابلیس(شیطان) است به او اجازه دهید. شیطان داخل شد و سلام کرد و عرض کرد: ای رسول خدا من به خودی خود به خدمت شما نیامدم بلکه دو فرشته ازجانب پروردگار مرا گرفتند تا به نزد شما آیم وهر چه را که از من می پرسید آن را به راستی جواب دهم وگرنه مرا به آتش عذاب خواهند کرد. حضرت فرمودند: اول می پرسم چرا به حضرت آدم سجده نکردی؟ شیطان گفت: بخاطر حسد بود.
اول اینکه چون وقت نماز فرا رسد کار های خود را کنار گذاشته و مشغول عبادت شوید وگرنه با وسوسه شما را به کاری شما را مشغول خواهم داشت که از نماز محروم شوید.
حضرت فرمودند: در دنیا چه کسی را دشمن خود می دانی؟ شیطان گفت: شما را.
حضرت فرمودند: به چه دلیلی؟ شیطان گفت: به جهت اینکه در دنیا امت ها را به اسلام دعوت کرده و به هدایت می رسانی و در قیامت آنها را شفاعت می کنی.
حضرت فرمودند: دیگر چه کسی را دشمن داری؟ شیطان گفت: کسی که از خدا فرمانبرداری کند و بسیار توبه کند و در نماز سستی و کاهلی ننماید و از بیم حق تعالی هراسان باشدو به پدر و مادر خود احسان و نیکی کند و دیگر به عالمی که علم او با عمل همراه است و کسی که پیوسته به عمل خیر مشغول باشد.
حضرت رسول(ص) فرمودند: در حق وصی و نائب من حضرت علی بن ابیطالب چه می گویی؟ شیطان گفت: حاشا که هرگز بر او دست یافته باشم و به این راضی هستم که مرا به حال خود وا گذارد چرا که من تاب دیدن رخسار مبارک آن حضرت را ندارم.
حضرت فرمودند: دوستانت کیانند؟ شیطان گفت: کاهل نمازان و سخن چینان و غیبت کنندگانک
پیامبر(ع) فرمودند: رفیقانت چه کسانی هستند؟ شیطان گفت: خورندگان شراب.
حضرت فرمودند: هم صحبتان تو کیانند؟ عرض کرد: دروغگویان.
حضرت فرمودند: دامادان تو کیانند؟ عرض کرد: زنا کاران.
حضرت فرمودند: وکیلان تو کیستند؟ عرض کرد کم فروشان.
حضرت فرمودند: خزانه دارانت کیانند؟ گفت: آنان که زکات مال خود را نمی دهند.
حضرت فرمودند: شادی و نشاط تو از چیست؟ گفت: از آنانکه قسم دروغ می خورند.
حضرت فرمودند: دردت را چه کسی درمان می کند؟ گفت: کسانی که به دروغ گواهی می دهند.
حضرت فرمودند: روی تو را چه کسی سیاه می کند؟ عرض کرد: توبه کنندگان.
حضرت فرمودند: چشمت از چه چیزی کور می شود؟ گفت: از صدقه پنهانی دادن.
حضرت فرمودند: گوشت از چه چیزی کر می شود؟ گفت: از کسانی که ذکر خدا می گویند.
حضرت رسول(ص) فرمودند: خانه تو کجاست؟ گفت در حمام ها.
حضرت پرسیدند: مسجد تو کجاست؟ گفت: بازارها.
حضرت فرمودند: با چه کسی غذا می خوری؟ گفت: با کسی که بدون ذکر نام خدا دست به سوی غذا دراز کند.
حضرت پرسیدند: در نزد تو چه کسی عزیزتر است؟ گفت: آن کسی که اهل بیت تو را خوار کند و معصیت بسیار کند.
حضرت فرمودند: مؤذنانت کدامند؟ گفت مطربان و دف زنان.
حضرت فرمودند: شکار تو از چه چیزی است؟ گفت: از آن جماعت که به روی زنان مردم نگاه کنند.
حضرت فرمودند: عنایت و شفقت چه کسی بیشتر است؟ جواب داد: ساحران و جادوگران.
حضرت فرمودند: دام تو از چیست؟ گفت از موی زنان که هر تار مویشان حلقه دامی است برای هر مردی.
حضرت فرمودند: مردم را از چه نگاه می داری؟ شیطان گفت: مرا به تعداد هر یک از مردم فرزندی است که برآنان مسلط کرده ام تا وسوسه کنند مگر آنکس که همیشه در خدمت صالحان و عالمان باشد و پیوسته در عبادت خداوند باشد چنین است که بر او دست نمی یابم اما آنکس که در نماز خود با حالت خضوع و خشوع (تواضع و فروتنی و ترس از خدا) باشد او را به فکر های دنیایی می اندازم تا از نماز خود بهره نبرد و دچار سهو و اشتباه گردد.
جضرت رسول اکرم فرمودند: از چه کسی راضی هستی؟ گفت: از دست زنان همچنان که من از اینان راضیم خدا از ایشان راضی مباد.
حضرت فرمودند: آیا از زنان کسی ریافت می شود که تو بر او چیره نشوی؟ عرض کرد: چهار زن هستند که مرا بر آنان چیرگی نیست اول : مریم مادر حضرت عیسی(علیه السلام).دوم : آسیه زن فرعون. سوم : حرم تو خدیجه کبری. چهارم : دخترت فاطمه زهرا(سلام الله علیها).
حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند: از گناهان کدام بدتر است؟ شیطان گفت: کبر و حسد بخل و کینه که این چهار چیز آفتند. ای رسول خدا از کبر بود که من بر آدم سجده نکردم و طوق لعنت بر گردنم افتاد و عبادات شش هزار ساله ام را ضایع و تباه کرد و حرص بود که آدم را به خوردن گندم وا داشت و از روی حسد بودکه قابیل برادر خود هابیل را کشت و از بخل بودکه قارون نابود گشت.
حضرت فرمودند: خوراک این همه از لشکریانت از کجا فراهم می شود؟ شیطان گفت: از کم سنجیدن. وقتی کسی یک درهم کمتر بسنجد لشکرم صد درهم از مال او را بر می دارند.
حضرت فرمودند: وای به حال اینان که هرگز هیچ چیز ندارند. شیطان عرض کرد: ای رسول خدا اگر اینان نبودند لشکرم از گرسنگی می مردندو اگر توبه در بین امت تو وجود نداشت برای من هیچ درد و غمی نبود زیرا که در هنگام مرگ هم می توانستم گریبانشان را بگیرم و ایمانشان را از دست بدهند اما اکنون با هزار رنج و مشقت آنان را به گناه وا می دارم و تا خبر دار می شوم که توبه کرده اندرنج هایم تباه و ضایع می گردد.
حضرت فرمودند: آیا فرزندی داری؟ شیطان گفت: آری سخن چینان نور چشم منند و ربا خواران راحت تن منند و ستمگران قوت اعضا و جوارح منند ای رسول خدا من دشمنم با کسی که با صالحان و عالمان تو بسیار همنشینی کند زیرا که من هر چه کوشش می کنم تا یکی را از شر تو دور کنم باز اینان او را نصیحت می کنند و به راه حق هدایت می نمایند.
حضرت فرمودند: دیگر با کدام یک از پیامبران سخن گفتی؟ شیطان گفت: با حضرت ابراهیم در هنگامی که خواست فرزندش را ذبح کند. او مرا شناخت و از خود دور کرد. دیگر با اسماعیل او نیز مرا با سنگ زدو از خود دور نمود. دیگر اینکه برادران یوسف را وسوسه کردم تا سر انجام برادر خودشان را در چاه انداختند. موسی را نیز مورد وسوسه قرار دادم تا سر انجام آن مرد قبطی را کشت. یحیی را در حالت گرسنگی دیدم و نزد او غذا آوردم و او را وسوسه کردم تا سیر خورد و معده اش سنگین گشت و تا روز هنگام خوابید اما در صبح مرا شناخت و گفت: پس از این هرگز سیر نخواهم خورد.
حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند: آیا هرگز بر من دست می یابی؟ شیطان عرض کرد: حاشا که هرگز بر تو دست یافته باشم.
حضرت فرمودند: با من عهد کن که امت مرا فریب ندهی؟ شیطان عرض کرد: تو نیز با من عهد کن که مرا در روز قیامت شفاعت نمایی. حضرت رسول اکرم(ص) در فکر فرو رفتند. در این حال جبرئیل بر حضرت نازل شد و فرمود: ای رسول خدا آگاه باش و با او عهد نکن که خداوند سوگند یاد نموده که او را در آتش بسوزاند .
[FONT=arial]حضرت فرمودند: امتم را نصیحت کن.شیطان به امید شفاعت روی به اصحاب کرد و گفت: اگر راه رستگاری را می خواهید پس به نصیحت من گوش دهید و آن را فراموش نکنید:
دوم اینکه به زنان نا محرم نگاه نکنید و به سخنان آنان گوش ندهید زیرا شما را در گناه خواهم انداخت.
سوم آنکه وقتی تصمیم به انجام امر نیکی گرفتید زود آن را انجام دهید وگرنه من مانع خواهم شد.
چهارم آنکه سوگند دروغ نخوریدکه موجب فقر می شود.
پنجم اینکه صحبت صالحان و عالمان را از دست ندهید زیرا از بهترین طاعات است.
ششم اینکه مهمان را گرامی بداریدکه هدیه خداست و با او بی حرمتی نکنید.
هفتم اینکه اولاد رسول خدا را گرامی بدارید و حرمتشان را نشکنید که حجت خدا هستند.
شهادت ششمين شمع روشنگر و وصي پيغمبر، تسليت و تعزيت.

یا الله*
سلاممم...
عاااالی بود عاااالی...
یه صلوات کم بود برای این پست، اینه که اومدم بگم : خیلییی ممنونم ازتون..
اجرتون با خودِ پیامبر ص
در پناه الله*
کاریکاتور نقش سازمان ملل در دنیا
ماجرای دو بار دلسوزی حضرت عزرائیل !
حجت الاسلام حیدری کاشانی در یکی از برنامه های سمت خدا به ذکر روایتی پرداختند که در جوامع الحکایات نقل شده است و آن از این قرار است که یک روز عزرائیل در محضر پیامبر اسلام بود . . .
[FONT=times new roman] در روایت است که وقتی انسان می میرد، درخواست می کند که به دنیا بازگردد و کار نیک کند، اما خداوند می فرمایند، عمری به تو مهلت دادیم و به سوی ما نیامدی.[FONT=times new roman]
[FONT=times new roman]روزی که شداد خواست شهر ارم را افتتاح کند و با سپاه عظیم خود به این شهر آمد، هنوز از اسب بر زمین نیامده بود که خطاب آمد جان او را بگیرم. در این هنگام دل من برای او سوخت . پیش خود گفتم در حسرت دیدن این شهر چه ظلم ها و جنایاتی که شداد مرتکب نشد. اما نتوانست حتی یک بار این شهر را از نزدیک ببیند.
[FONT=times new roman]
[FONT=times new roman]یکی از مهم ترین نعمت هایی که خداوند به ما ارزانی داشته است زمان و عمر است. نعمتی که از طریق آن می توان از عمر استفاده ی مفید نمود و در صدد جبران خسارتهای اخروی که خودمان مسببش بوده ایم بر آئیم. اما همه به یک اندازه از این موقعیت استفاده نمی کنند. در روایت است که وقتی انسان می میرد درخواست می کند که به دنیا برگردد و اعمال شایسته انجام دهد. اما خداوند می فرماید عمری به تو مهلت دادیم و به سوی ما نیامدی.
[FONT=times new roman]
[FONT=times new roman]حجت الاسلام حیدری کاشانی در یکی از برنامه های سمت خدا به ذکر روایتی پرداختند که در جوامع الحکایات نقل شده است و آن از این قرار است که یک روز عزرائیل در محضر پیامبر اسلام بود . پیامبر از او پرسید: هزاران سال است که جان مردم را می گیری، آیا تا به حال شده در حالی که جان فردی را می گیری دل تو برای او بسوزد؟
[FONT=times new roman]
[FONT=times new roman]عزرائیل گفت: تا کنون دل من به حال دو نفر سوخته است . یک بار در دریای پرتلاطمی یک کشتی غرق شد. یک مادر بارداری بر روی تخته پاره ی آن کشتی قرار گرفت. در همان حال فرزند او بدنیا آمد . این مادر فرزند را بر روی سینه ی خود چسبانده بود و کودک هنوز سینه ی او را نگرفته بود که از جانب خداوند خطاب آمد که جان مادر را بگیرم. در این هنگام دل من به حال این مادر و فرزندی که تنها در دل دریا بر روی تخته پاره باقی می ماند، سوخت.
[FONT=times new roman]
[FONT=times new roman]جای دوم زمانی بود که شداد ابن عاد تمام عمر خود را گذاشت و از هر راهی که می شد مال و ثروت جذب کرد. سپاه عظیمی درست کرد که آنها را به جستجوی زمرد و زبرجد و جواهرات می فرستاد . و دستور داده بود که ستون های شهر خود را با جواهرات بالا ببرند .(اللتی لم یخلق مثلها فی البلاد) روزی که خواست این شهر را افتتاح کند و با سپاه عظیم خود به این شهر آمد . هنوز از اسب بر زمین نیامده بود که خطاب آمد جان او را بگیرم. در این هنگام دل من برای او سوخت . پیش خود گفتم در حسرت دیدن این شهر چه ظلم ها و جنایاتی که شداد مرتکب نشد. اما نتوانست حتی یک بار این شهر را از نزدیک ببیند.
[FONT=times new roman]
[FONT=times new roman]حضرت عزرائیل به این قسمت از داستان که رسید، حضرت جبرائیل نازل شد.
حضرت جبرائیل از جانب خداوند گفت: آیا می دانی آن کودک که بی مادر رها شد همان شداد ابن عاد بود. ما جان او را اینگونه گرفتیم تا تمام جهانیان بدانند ما به کافران و پیروان شیطان مهلت می دهیم اما آنها را به حال خود رها نمی کنیم. در قرآن می فرماید: اینها کسانی بودند که در سرزمین ها طغیان کردند و فساد را به نهایت درجه رساندند . تازیانه ی عذاب خداوند بر این افراد فرود آمد . در روایتی آمده که بعد از گرفتن جان شداد، دستور آمد که جان سپاهیان او را هم بگیرید . سپس این شهر در اختیار مردم قرار داده شد . اما مردم نیز کفران نعمت کردند . تا اینکه قوم عاد با یک تندباد سوزناک و هلاکت بار از بین رفت و شهر آنها زیرو رو شد . پروردگار شما در کمینگاه کسانی است که پیرو شیطان بوده و از راه خداوند رحمان خارج می شوند.
[FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]باز تکه های ابر سیاه در دل آسمان،
میخواهند حکایت تلخی را بسرایند،
نوری بر دستان مدینه تشییع میشود. [FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]
به سوی معبود میشتابد. [FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]اکنون فرزند دیگری از خاندان آل عبا و عالم دین خدا
زهر تلخ دسیسه های پلیدان را مینوشد،
[FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]او امام همه خوبیها و خانه همه دانشها،
امام جعفر صادق علیه السلام است.[FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]
اندیشه تشیع در پله ششم، تاریخ را به ماتم میخواند،
ماتمِ چشمه جوشان کلام شیعه ماتم خزانهدار علم علی،
فاتح قله های بلند دانش خداوندی، وارث بزرگ پدر، [FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]هنوز آخرین حرفهای امام، در گوشهای زمان پژواک میکند:
«اِنَّ شَفاعَتَنا لا یَنالُ مُسْتَخِفّا بالصَّلوةِ»؛
همانا شفاعت ما به کسی که نماز را کوچک بشمارد، نخواهد رسید.
[FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]بقیع همیشه گریان، امروز خورشید را در خود جای میدهد.
درود بر تو ای ششمین پیام خدا بر زمین![FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]
امروز اشکهای تمام عاشقان خاندان علی
از ابرهای غمگین آسمان بقیع میبارد [FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]و هر باربه یاد آن لحظه که زهر خصم را نوشیدی،
جگرهامان به خون مینشیند و با چشمانی نمناک فریاد میزنیم:[FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]
اِنّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکَ اِلَی اللّه
یا وَجیها عِنْدَ اللّه، اشفع لنا عند اللّه
[FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]حبیب مقیمی
وقتی لات و لوتها و کفتربازها کار امام صادق(علیه السلام) را راه می اندازند!
در صفحه 326 کتاب رجال کشّی که از مهمترین منابع رجالی ما است،آمده که :

شما نامهای به مفضل بنویس تا خودش را جمع و جور کند. بالأخره برای تیپ علما و اصحاب شما این جریان خوب نیست. حضرت نامه نوشتند و سرش را هم مهر و موم کردند و گفتند این را به دست مفضل برسانید. امام نامه را به دست یک سری از بزرگان اصحاب دادند تا به مفضل برسانند.آنها میروند کوفه نامه را میدهند به مفضل.او نیز نامه امام را باز میکند و جلوی بقیه شروع میکند به خواندن. امام فرموده بودند: بسم الله الرّحمن الرّحیم، این لیست خرید من است بخر و بیاور.اینها تعجب میکنند که این چه نامهایست. صورت مسئله چه بود و این نامه چیست. دارَ الکتاب إلی الکُل.نامه را میچرخانند همه میبینند که لیست خرید است. و لم یذکُر قلیلاً و لاکثیراً بِما قالوا فیه.امام چیزی از بحثی که مفضل با کفتربازها میچرخد، نیاورده است. مفضل به اینها میگوید به هر حال امام لیست خرید داده چه کار میکنید؟(کمک میکنید تا تهیه کنیم؟) هذا مالُ العَظیم حتی ننظر و نجمع و نَحمِل الیک و لم نُدرک الا نراک بعد نَنظُر فی ذلک. میگویند که خوب این پول زیادی میخواهد.خلاصه اینکه ما اول باید برویم یک سری کمیسیونهای اقتصادی تشکیل دهیم و مطلب را بررسی کنیم.جلساتی با هم میگذاریم و نتیجه جلسات را به تو میگوییم.بعداً بررسی میکنیم که این صورت خرید امام را چه طور بخریم... و أرادوا الانصراف این را میگویند و میروند.فَحَبسهم لغذائِه همین که میخواهند بروند مفضل میگوید: نه! ناهار را باشید و بعد بروید. و وجّه المفضل الی اصحابه الذین سَعَوا بهم.بعد مفضل میرود همان قومی که به آنها سعایت شد، همان کفتربازها را میآورد!!! فجائوا فقرأ علیهم کتابَ ابیعبدالله علیه السلام.برای آنها نامه امام را میخواند و میگوید امام نامه نوشته است. این نامه امامتان است،چه کار میکنید؟ قبلَ أن یَفرُقَ هولاءِ من الغذاتمیروند و هنوز غذای آن مهمانها تمام نشده برمیگردند و پولها را جلوی مفضل و اینها میریزند. فقال لهم المفضل تأمرونی ان اطرُدَ هولاء مِن عندی؟ مفضل میگوید : شما میگویید من اینها را از دور خودم برانم!!!؟ تَظُنون ان الله تعالی یحتاج الی صلاتِکم و صومِکم. گمانتان بر این است که خدا محتاج نماز و روزه شماست؟ کار امام را راه بیندازید!!!
أنّ عدّتاً مِن اهل الکوفة کَتَبوا إلی الصّادق علیه السلام فقالوا انّ المُفضّل یجالس الشّتار و اصحابَ الحَمام. عدهای نامه نوشتند به امام صادق(ع) و گفتند که مفضل بن عمر (یکی از اصحاب امام) با لات و لوتها و کفتربازها میچرخد...
لا حول و لا قوة الا بالله
سلام
گذشت 379 صفحه از این تاپیک و ارسال 3790 پست در این تاپیک نشون میده که این تاپیک از پر رفت و آمد ترین بخش های این سایت هست
اما واقعاً ناراحتم
ینی هیچ کدوم از این 292 نفری که تا این لحظه ولو یک بار به این کلبه پر از معرفت سر زدن نباید یادشون باشه که امروز یک سال از شروع رسمی این تاپیک گذشته ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ینی هیچ کس نبود که تولد یک سالگی این تاپیک رو تبریک بگه ؟
حالا همه اینها به کنار
ینی هیچ کس نبود تولد دو سالگی من تو این سایت رو تبریک بگه ؟
واقعاً که ، این همه دوست پس کی میخوان به درد بخورن :Nishkhand:
فقط چون امروز روز شهادت بود نادیده میگیرم اما اگر سال بعد هم فراموش کنید وای به حالتون
شیر فهم شد ؟
آفرین
سلام جناب کبوتر خیلی خیلی تبریک میگم. :Kaf::Kaf::Kaf::tavallod::tavallod::tavallod::Kaf::Kaf::Kaf:
حق دارین منم هرکی روز تولدم یادش بره کلی شاکی میشم.
خلاصه ببخشین.
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت همه دوستان بزرگوار چون تا روز شنبه نیستم گفتم جلو جلو ولادت با سعادت حضرت معصومه (س) و روز دختر را خدمت همه دختران قدیم و جدید تبریک بگم روزتون مبارک :Nishkhand:
سلام لطفا منبع را حتما ذکر بفرمائید ممنون
سلام
گذشت 379 صفحه از این تاپیک و ارسال 3790 پست در این تاپیک نشون میده که این تاپیک از پر رفت و آمد ترین بخش های این سایت هست
ینی هیچ کس نبود تولد دو سالگی من تو این سایت رو تبریک بگه ؟
واقعاً که ، این همه دوست پس کی میخوان به درد بخورن :Nishkhand:
آفرین
به به کبوتر جان
سلام
تولد دوسالگیت مبارک
از من که توقع نداشته باش چون خودم هم نمی دونم چند سالمه ینی تا حالا توجه نکردم :Gol:
لا حول و لا قوة الا بالله [SPOILER]
[/SPOILER] سلام داداشیخوبی ؟
چقد زود دو سال از پریدنت گذشت رفیق
خییییییییییییییییییییییییییییلی دلم برات تنگ شده
خدا به داد پدر و مادرت برسه
داداشی خوب شد رفتی و ندیدی که رفیقت چه جوری تو لجن گیر افتاده و هر روز بیشتر از قبل تو این باتلاق فرو میره
بعضی وقتها میگم خیلی نامردی که تنهایی پریدی اما بعدش که فکر میکنم میبینم تو که راه خودت رو رفتی ، من بودم که نتونستم پا به پای تو بیام
من دیگه خجالت میکشم ، به حرمت رفاقتمون ی کم هوای منو پیش ارباب داشته باش
دوست دارم حسین جونم
خیلی وقته تک و تنهام هوس پر کشیدن به سر پر از گناهیم می زنه
خیلی وقته در کوی و برزن دل من اسمتو فریاد میزنه
میشه روزی برسه بیایپیشمو بگی
دوستت دارم دوستت دارم:Gig::Ghamgin:
بسم الله
خداحافظ دوستان .....
خداحافظ اسک دین..
تو این مدت خیلی چیزها از شما یاد گرفتم...,محبت,لطف,امید,یکدلی,صمیمیت و....
اما دیگه کافیه باید برم....
اگه خوبی بدی دیدید ببخشید دیگه...
خداحافظ همگی تا..
.برم سر یخچال یه چیز بخورم برگردم!!
:Black (9):
به نام خدا.
سلام بر دوستان اسک دینی! کسی اینجا برای دل های خسته و بی در کجا ، راه حلی داره؟
ستایشگر:Gol:
دوستت دارم...
دوستت دارم!
دوستت دارم...
دیگر ارزشیـــ ندارد...
دیگر نمیتوان به این جمله اعتماد کرد...
چون عادیــ شده است.راستو و دروغشــ را نمیتوان تشخیص داد.
.
مسئله اینجا تمام نمشود
.مهم ترین نگرانی وقتی است که
میخواهی به کسی از ته دل بگویی دوستت دارم
میگویی ولی
افسوس که مانند ندای چوپان دروغگو به نظر میرسد,
با این تفاوت که تو داری چوب چوپان های دروغگویی را میخوری که
ندای دروغشان همه چیز را خراب کرده اند.
و افسوس...
.
.
.
که حرمت دوستتــــ دارمـــ را شکسته اند..
خدا نه مرکب است و نه جسم است
نه مرئیست و نه حال است ،
نه محل است،
نه شریک دارد نه معانی و صفات زائد بر ذات دارد
و نه به هیچ چیز و هیچ کس نیاز دارد و خلاصه
مقامش عالی تر از این است
که اصلاًوجود داشته باشد.
زندگی!!!
کلاهت را به هوا بینداز...
که من دیگر حال بازی کردن ندارم!
تو بردی...
:Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin:
[FONT=_L4i_Kamran][FONT=century gothic]دیروز کوچه های شـــــــــــــام و امروز کوچه های دمشــــــق، چه بزن بزنی ست بر سر عشـــــــــق...
:Ghamgin::dokhtar::geryeh::geryeh::geryeh:
[FONT=franklin gothic medium]اللهم عجل الولیک الفرج
[FONT=georgia]----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

[FONT=franklin gothic medium]
برادر گرامی
متاسفانه من نتوانستم منبعی برای گفتگوی پیامبر (ص) با شیطان پیدا کنم اما این مطلب گزیده ای از سخنرانی حجت الاسلام انصاریان در شب دوم احیا سال 92 میباشد که در خبرگزاری فارس درج شده بود.
دیگر چه فرقی می کند یک تنگ با دریا؟
وقتی که یک ماهی دلش قلّاب می خواهد
؟....